index
int64 0
756
| context
stringlengths 15k
20k
| exactPairs
listlengths 1
5
| fuzzyPairs
listlengths 0
4
| model
stringclasses 1
value |
---|---|---|---|---|
601 | : بندیکت کامبربچ
بندیکت تیموتی کارلتون کامبربچ CBE (زاده ۱۹ ژوئیه ۱۹۷۶) بازیگر و تهیه کننده انگلیسی است که در سینما، تلویزیون، تئاتر و رادیو فعالیت دارد. او فرزند تیموتی کارلتون و واندا ونتهام است که هر دو بازیگر هستند. کامبربچ از دانشگاه منچستر فارغ التحصیل شد و آموزش خود را در آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی لندن ادامه داد. او فعالیت نمایشی خود را در تئاتر رجنتز پارک لندن، با اجرای آثاری از شکسپیر مانند "درد بیهوده عشق" (۲۰۰۱)، "رؤیای شب نیمه تابستان" (۲۰۰۱) و "رومئو و ژولیت" (۲۰۰۲) آغاز کرد. در سال ۲۰۰۵ نیز نقش "جورج تسمان" در اجرایی از "هدا گابلر" بازی کرد و از آن تاکنون در تئاترهای مختلف ساختهٔ تئاتر سلطنتی بریتانیا ظاهر شده است که می توان به تئاتر "پس از رقص" (۲۰۱۰) و "فرانکنشتاین" (۲۰۱۱) اشاره کرد.
فعالیت های تلویزیونی او از سال ۲۰۰۰ با حضور در "ضربان قلب" (۲۰۰۰) آغاز شد. سپس او در فیلم های "شاهد بی صدا" (۲۰۰۲)، "چهل و خرده ای ساله" (۲۰۰۳) و در فیلم تلویزیونی "هاوکینگ" در سال ۲۰۰۴ ظاهر شد. او از سال ۲۰۱۰ در مجموعه "شرلوک" در نقش شرلوک هلمز ظاهر شده است و همچنین به خاطر بازی در فیلم "پایان رژه" در نقش تام استوپارد در سال ۲۰۱۲ شناخته شده است. نخستین حضور سینمایی او، سال ۲۰۰۳ در فیلم "کشتن پادشاه" بود و در سال های بعد در فیلم های "کفاره" (۲۰۰۷) و "بندزن خیاط سرباز جاسوس" (۲۰۱۳) ظاهر شده است. سال ۲۰۱۳ در فیلم "پیشتازان فضا به سوی تاریکی" در نقش "کان" بازی کرد و در فیلم های دیگری چون "۱۲ سال بردگی" (۲۰۱۳) در نقش ویلیام فورد، "رکن پنجم" (۲۰۱۳) به عنوان جولیان آسانژ و در فیلم "بازی تقلید" (۲۰۱۴) در نقش آلن تورینگ بازی کرد. او به خاطر بازی در فیلم "بازی تقلید" نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. بندیکت کامبربچ در سه گانه هابیت از طریق ضبط صدا و حرکات بدنی نقش "اسماگ" و "نکرومانسر" را ایفا کرده است. او در سال ۲۰۱۶ با بازی در فیلم "دکتر استرنج" اولین حضور خود را در سری فیلم های مارول کمیکس نیز تجربه کرد.
بندیکت کامبربچ نامزد و دریافت کننده جوایز متعددی است. او برنده بهترین بازیگر برای بازی در نقش فرانکشتاین است و همچنین نامزد دریافت سه جایزه امی و برنده بهترین بازیگر مرد برای بازی در مینی سریال شرلوک در نقش شرلوک هلمز شده است و برای به تصویر کشیدن آلن تورینگ در فیلم بازی تقلید نامزد بهترین بازیگر مرد اسکار شده است. علاوه بر این، او نامزد شش بفتا و نامزد دو جایزه گلدن گلوب است. در سال ۲۰۱۴ مجله تایم او را جزو ۱۰۰ فرد با نفوذ جهان قرار داده است. او در ژوئن ۲۰۱۵ به پاس خدمات خود در هنرهای نمایشی توسط ملکه الیزابت دوم به مقام فرماندهِ رتبهٔ امپراتوری بریتانیا (CBE) منصوب شد.
بندیکت کامبربچ در ۱۹ ژوئیه ۱۹۷۶ متولد شد. او در همراسمیت شهر لندن در انگلستان متولد شد. پدر او تیموتی کارلتون (اسم کامل: تیموتی کارلتون کنگدون کامبربچ) و مادر او واندا ونتهام است. او یک خواهر ناتنی به نام تریسی دارد که حاصل ازدواج اول مادرش است. پدربزرگ او هنری کارلتون کامبربچ، افسر زیردریایی در هر دو جنگ جهانی و چهره ای برجسته در جامعه سطح بالای لندن بود. پدر پدربزرگش، هنری آرنولد کامبربچ، سرکنسول ملکه ویکتوریا در ترکیه و لبنان بود.
همچنین کامبربچ یکی از بستگان دور ریچارد سوم، آخرین حاکم سلسله پلانتژانت است. بندیکت کامبربچ و ریچارد سوم با ۱۶ فاصله پسر عمو هستند. به گفتهٔ پروفسور کوین که به این رابطه اشاره کرده: «(کامبربچ) از راه های مختلفی با ریچارد سوم فامیل است اما کوتاه ترین فاصله از طریق مادر ریچارد است و او با ملکه الیزابت دوم و جین گری از طریق افراد دیگری فامیل است.»
بندیکت کامبربچ در سن ۸ سالگی به مدرسه رفت و در مدرسه برامبلی در ساسکس غربی تحصیل کرد و همچنین محقق هنر در مدرسه هارو بود. هارو یکی از بهترین مدارس شبانه روزی انگلستان است. او در این مدرسه آثار متعددی از شکسپیر را اجرا کرد و اولین اجرای او به عنوان تیتانیا ملکه پریان بود. معلم درام بندیکت، مارتین تایرل، او را «بهترین بازیگر پسر مدرسه ای» نامیده است که تا به حال با او کار کرده است.
بندیکت کامبربچ پس از ترک هارو یک سال به عنوان معلم زبان انگلیسی در یک صومعه تبتی در دارجلینگ هند درس داد و سپس در دانشگاه منچستر مشغول به تحصیل درام شد. او درس خود را در آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی لندن ادامه داد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در بازیگری کلاسیک شد.
از سال ۲۰۰۱ بندیکت کامبربچ نقش عمده ای در نمایشنامه های کلاسیک ایفا کرده است. او برای جایزه بهترین نمایش نقش مکمل مرد برای نقش جورج تسمان در "هدا گابلر"، در ۱۶ مارس ۲۰۰ در تئاتر آلمیدا و در ۱۹ می ۲۰۰۵ در تئاتر دوک یورک، زمانی که به وست اند منتقل شد، نامزد شد. این انتقال نخستین اجرای او در وست اند را رقم زد.
در ژوئن ۲۰۱۰، کامبربچ نمایش "پس از رقص" نوشتهٔ ترنس رتیگان به کارگردانی تی شارک را در تئاتر ملی به روی صحنه برد. او در این نمایش نقش دیوید اسکات-فاولر در دههٔ ۲۰ میلادی را بازی کرد که با موفقیت همراه بود. این نمایش در مجموع چهار جایزهٔ الیویر دریافت کرد.
در ۱۴ نوامبر ۲۰۱۰ بندیکت کامبربچ در تئاتر قدیمی ویک لندن یک نمایش خیریه اجرا کرد. او در فوریه ۲۰۱۱ بازی در نقش فرانکنشتاین را شروع کرد. او هر شب در مقابل جانی لی میلر بر بروی صحنه می رفت. این تئاتر در ۲۰۱۱ به عنوان بخشی از تئاتر زندهٔ ملی در سینماها پخش شد و کامبربچ برای بازی در این نمایش، «سه تاج تئاتر لندن» را با بردن جایزه الیویر، جایزه ایونینگ استاندارد و جایزه تئاتر حلقهٔ منتقدان از آن خود کرد.
کامبربچ از اعضای کمپانی تئاتر ملی در مراسم پنجاهمین سال فعالیت این کمپانی در ۲ نوامبر ۲۰۱۳ بود. او نقش روزنکرانس را در صحنه های منتخب نمایشی از تام استاپارد بازی کرد. این نمایش در سینماهای سراسر جهان و همچنین از شبکهٔ بی بی سی دو پخش شد.
بندیکت کامبربچ با بازی در نمایش "هملت" نوشتهٔ شکسپیر در تئاتر باربیکن لندن به تئاتر بازگشت. این تئاتر در اوت ۲۰۱۵ به مدت ۱۲ هفته اجرا شد.
نخستین کارهای تلویزیونی کامبربچ شامل حضور در "ضربان قلب" (۲۰۰۰–۲۰۰۴) به صورت مهمان در دو نقش جداگانه، فرِدی در سریال "اوج مخمل" (۲۰۰۲)، ادوارد هَند در "جاسوسان کمبریج" (۲۰۰۳) و روری در سریال کمدی درام "چهل و خرده ای" (۲۰۰۳) است. او در سریال های "شاهد خاموش" و "ام آی فایو" نیز ظاهر شده است. او اولین نقش اصلی خود را در تلویزیون در فیلم "هاوکینگ" در نقش استیفن هاوکینگ بازی کرد. او نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد در بفتا (بخش تلویزیون) شد و موفق شد جایزه نیمف طلایی بهترین بازیگر مرد را برنده شود. بعدها او در قسمت اول از سری تلویزیونی "کنجکاوی" صدای هاوکینگ را دوبله کرده است. او در مینی سریال "دانکرک" ساختهٔ بی بی سی به عنوان ستوان جیمی لانگلی ظاهر شد.
در سال ۲۰۰۵، بندیکت کامبربچ نقش ادموند تالبوت را در مینی سریال "به سوی انتهای زمین" بازی کرد. در طول این سریال در آفریقای جنوبی، او با یک آدم ربایی وحشتناک روبه رو شد و موفق شد تا فرار کند. بندیکت نقش کوتاهی در نمایش کمدی "اخبار فوری" (۲۰۰۵) ایفا کرد. او در کنار تام هاردی در اقتباس تلویزیونی "استوارت: زندگی به عقب" بازی کرد که در سپتامبر ۲۰۰۷ در بی بی سی پخش شد.
بندیکت کامبربچ در سال ۲۰۰۸ در مینی سریال "آخرین دشمن" بازی کرد و نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد (در یک مینی سریال یا فیلم تلویزیونی) شد. در سال ۲۰۰۹ او در "مارپل: قتل آسان" به عنوان لوک فیتزویلیام بازی کرد. بندیکت کامبربچ در نقش برنارد در اقتباس تلویزیونی "جزیره کوچک" بازی کرد و نامزد بهترین بازیگر مکمل مرد بفتا (در بخش تلویزیون) شد. بندیکت کامبربچ ۶ سری از مستند "بخش جنوبی اقیانوس آرام" را روایت کرده است که از ماه مه تا ژوئن سال ۲۰۰۹ در بی بی سی ۲ پخش شد.
بندیکت کامبربچ در سال ۲۰۱۰ وینسنت ون گوگ را در "ون گوگ: نقاشی با کلمه ها" به تصویر کشید. در همان سال بندیکت شروع به بازی شرلوک هلمز در مجموعه تلویزیونی "شرلوک" کرد که تحسین منتقدان را برانگیخت. سری دوم مجموعه "شرلوک" در آغاز سال ۲۰۱۲ در بریتانیا پخش شد و سری سوم آن نیز در شروع سال ۲۰۱۴ در انگلستان پخش شد. او برنده جایزه بهترین بازیگر مرد در نقش اول در یک مینی سری یا فیلم برای بازی در اپیزود سوم از سری سوم "آخرین سوگند" او شد. همچنین او در آوریل ۲۰۱۵ برای بازی در سری سوم "شرلوک" نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد گردید.
در سال ۲۰۱۲ او نقش تام استوپارد را در مینی سریال "پایان رژه" به همراه ربکا هال بازی کرد. این سریال به کارگردانی سوزانا وایت در پنج قسمت ضبط گردید. با بازی در این این مجموعه کامبربچ برای دومین بار نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد جوایز امی شد.
در فوریه ۲۰۱۴ کامبربچ در برنامه "سسمی استریت" با موری و کاونت، دو شخصیت ماپت ها حضور پیدا کرد. در آوریل همان سال اعلام شد که بندیکت کامبربچ ریچارد سوم را در سری دوم فیلم های "تاج خالی" به تصویر خواهد کشید. او همچنین در این سال در تبلیغی برای دانلوپ و اتومبیل های لوکس جگوار حضور پیدا کرد.
بندیکت کامبربچ در سال ۲۰۰۶ ویلیام پیت جوان تر را در فیلم "لطف حیرت آور" به تصویر کشید. با ایفای این نقش او نامزد «دستیابی به جایزه بهترین بازیگر بریتانیا» از انجمن منتقدان فیلم لندن شد. او پس از آن نقش هایی مکمل را در فیلم های ""کفاره"" (۲۰۰۷) و ""دیگر دختر بولین"" (۲۰۰۸) ایفا کرد. در سال ۲۰۰۹ در فیلم ""آفرینش"" که دربارهٔ زندگی داروین ساخته شده است، در نقش دوست داروین جوزف هوکر ظاهر شد. در سال ۲۰۱۰ او در نقش پیتر گیلیام، فرد دست راست جورج اسمایلی، در فیلم "بندزن خیاط سرباز جاسوس" که اقتباسی از رمان ژان لو کره با همین اسم است، ظاهر شد. این فیلم را توماس الفردسون کارگردانی کرده است. بندیکت کامبربچ در فیلم "اسب جنگی" (۲۰۱۱) ساخته استیون اسپیلبرگ در نقش سرگرد جیمی استوارت بازی کرده است.
در سال ۲۰۱۲ بندیکت کامبربچ صدا و حرکات اسماگ و صدای نکرومانسر را در سه گانه "هابیت" که بر اساس رمان جی آرآر تالکین ساخته شده، در قسمت اول هابیت: "یک سفر غیرمنتظره" اجرا کرده است. او نقش خود به عنوان اسماگ و نکرومانسر در "هابیت: برهوت اسماگ" (۲۰۱۳) و "هابیت: نبرد پنج ارتش" (۲۰۱۴) را تکرار کرده است. او برای جلوه های حرکتی اسماگ از لباس مخصوص و سنسورهای حرکتی استفاده کرده است. او در این باره گفت: «... این (اژدها) فقط من بودم با چهار دوربین استاتیک و یک سری سنسورهای حرکتی.»
در سال ۲۰۱۳ بندیکت کامبربچ در فیلم "" ساخته شده بر اساس رمان جی جی آبرامز، در نقش خان بازی کرد. سه فیلم از چهار فیلمی که او در نیمه دوم سال 4 بازی کرده است در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو شرکت کرده اند: "رکن پنجم"، در نقش مؤسس ویکی لیکس، جولیان آسانژ، "۱۲ سال بردگی"، در نقش ویلیام فورد، صاحب برده و فیلم "اوت: شهرستان اوسیج" که نقش چارلز آیکن را در آن ایفا کرده است.
همچنین او در انیمیشن سینمایی "پنگوئن های ماداگاسکار"، صدای مأمور طبقه بندی را ایفا کرده است که در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۴ در ایالات متحده منتشر شد. بندیکت کامبربچ در درام تاریخی "بازی تقلید" به عنوان رمزنگار بریتانیایی آلن تورینگ بازی کرد. این فیلم در ایالات متحده در ۲۸ نوامبر ۲۰۱۴ پخش شد. او برای ایفای این نقش نامزد جوایز گلدن گلوب، بفتا، انجمن بازیگران و اسکار شد. او در سال ۲۰۱۵ در مقابل جانی دپ در فیلم "توده سیاه" ایفای نقش کرد. در دسامبر ۲۰۱۴، استودیو مارول تأیید کرد که بندیکت کامبربچ به عنوان دکتر استرنج در فیلمی با همین نام بازی خواهد کرد که در سال ۲۰۱۶ ساخته خواهد شد. او نقش دکتر استرنج را در (۲۰۱۸) و انتقام جویان ۴ (۲۰۱۹) تکرار خواهد کرد. همچنین قرار است او مخترع لامپ، توماس ادیسون را در کنار جیک جیلنهال به تصویر بکشد.
کامبربچ بارها علاقهٔ خود را نسبت به رادیو ابراز کرده و در ساخت برنامه های فراوانی برای بی بی سی مشارکت کرده است. در این میان شناخته شده ترین کار رادیویی او، اقتباسی از رمان "رومپل بیلی" نوشته جان مورتیمر در سال ۲۰۰۹ است. او نقش رامپل جوان را داشت، و پس از آن در ساخت نه اثر دیگر از مورتیمر همکاری کرد. میان سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴، او نقش کاپیتان مارتین کریف را در "فشار کابین"، ساختهٔ بی بی سی بازی کرد. سپس در سال ۲۰۱۳ برای بازی در نقش آنجل ایزلینگتون در اقتباسی از ""Neverwhere"" نوشتهٔ نیل گیمن برای رادیو بی بی سی ۴ مشارکت کرد. در همان سال، در رادیو بی بی سی ۳ او مشغول به ساخت مجموعه ای بر اساس نمایشنامه "کپنهاگ" نوشته مایکل فراین بود که در آن خود نقش فیزیکدان آلمانی ورنر هایزنبرگ را بازی می کرد.
به مناسب هفتادمین سالگرد پیاده شدن در نرماندی، کامبربچ بیانیه رسمی نوشته شده در جون ۱۹۴۴ را در رادیو بی بی سی ۴ خواند.
کامبربچ مستندهای زیادی را برای شبکه های نشنال جئوگرافیک و دیسکاوری گویندگی کرده است. او همچنین کتاب های صوتی فراوانی مانند "طوفان"، "ساخت موسیقی، با فراک"، "هنرمندان جنایتکار"، "شرلوک هولمز" و داستان های دیگر را خوانده است. علاوه بر این ها او در پیام های تبلیغاتی صوتی از جمله تبلیغات جگوار، سونی، گوگل پلاس شرکت داشته است.
برای المپیک تابستانی لندن در سال ۲۰۱۲، او در ساخت فیلم کوتاهی دربارهٔ تاریخ لندن مشارکت کرد که از طرف بی بی سی در مراسم افتتاحیه پخش شد. او دو بار در فستیوال چلتنهام حضور یافته است، در ژوئیه ۲۰۱۲ برای شعری که دربارهٔ جنگ جهانی اول خواند و توسط قطعه های پیانو ساخته خودش همراهی می شد. و در اکتبر ۲۰۱۲ برای ادبیتات زمانی که دربارهٔ شرکت و رژهٔ پایانی در قنطورس بحث می کرد.
در سال ۲۰۱۲ او صداپیشگی دانته آلیگیری در فیلم "دوست دختر در کما" را انجام داد. در ۲۰۱۳ او در مستند "اورشلیم" ساختهٔ نشنال جیوگرافیک گویندگی کرد. این مستند در سالن های نمایش سه بعدی آی مکس سراسر جهان به نمایش درآمد. در همان سال او به عنوان مهمان ویژه در ضبط اپرای "سقوط خانه آشر" ساختهٔ گوردون گتی حضور داشت و نقش «بازدیدکننده» را گویندگی کرد. این کار توسط کمپانی پنتاتونه ضبط و منتشر شد.
در سال ۲۰۱۴، او گویندهٔ مستندی دربارهٔ کریستیانو رونالدو ساختهٔ شرکت ویمیو بود. در اوت همان سال، کامبربچ نخستین نسخهٔ کامل گویای رمان "مارپیچ"، نوشتهٔ ویلیام گلدینگ را ضبط کرد.
کابربچ، آدام آکلند، پاتریک مونرویه، بن دیلون و آدام سلوز در اواخر سال ۲۰۱۳ کمپانی فیلم سازی سانی مارچ را پایه گذاری کردند.
نخستین پروژه با نام این کمپانی، فیلم کوتاه ۸۷ هزار پوندی "کمی لطف" است؛ که کارگردان و نویسنده آن مونرویه و بازیگر اصلی آن کامبربچ است. این فیلم اکشن-تریلر ۳۰ دقیقه ای در ۵ نوامبر ۲۰۱۳ به طور بین المللی در آی تیونز در دسترس قرار گرفت.
در سال ۲۰۰۵، در کوازولو-ناتال آفریقای جنوبی، کامبربچ و دو نفر از دوستانش نیمه شب توسط گروهی از محلیان مسلح ربوده شدند. سرانجام گروگان گیران آن ها را به منطقه ای غیر مسکونی برده و در آن جا بدون هیچ توضیحی رهایشان کردند. او دربارهٔ این حادثه می گوید: «این به من یاد داد که شما همانطوری که به این دنیا می آیید، از آن می روید؛ به خودی خود. این باعث شد من تصمیم بگیرم زندگی کمتر عادی را تجربه کنم.» او به فلسفه بودایی اعتقاد دارد و همچنین علاقه خود را به مدیتیشن و تمرکز حواس ابراز کرده است.
بندیکت با کارگردان تئاتر و اپرا، سوفی هانتر ازدواج کرده است. ازدواج آن ها در بخش «ازدواج های آینده» روزنامه "تایمز" در ۵ نوامبر ۲۰۱۴ اطلاع رسانی شده بود؛ پس از یک دوستی ۱۷ ساله. آن دو در کلیسای قرن دوازدهمی سنت پیتر و سنت پاول در جزیره وایت عقد کردند، و در ۱۴ فوریه ۲۰۱۵ در دهکدهٔ موتی استون منر مهمانی عروسی برگزار کردند. آن ها یک پسر به نام کریستوفر (زاده ۲۰۱۵) و پسری دیگر به نام هال ( زاده ۲۰۱۷) دارند.
در سال ۲۰۱۵ طی مراسمی، کامبربچ به پاس خدمات خود به هنرهای نمایشی و کارهای خیریه توسط ملکه الیزابت دوم مقام فرماندهِ رتبهٔ امپراتوری بریتانیا (CBE) را دریافت کرد.
کامبربچ تا پیش از پخش سری نخست سریال "شرلوک" در سال ۲۰۱۰، از لحاظ بین المللی شناخته نشده بود. از آن موقع او در بسیاری از فهرست های «جذاب ترین مردان دنیا» از جمله فهرست مجله های "امپایر" و "پیپل" بوده است.
"تتلر" بندیکت کامبربچ را در فهرست «شایسته ترین مجردها در بریتانیا» در سال ۲۰۱۲ قرار داد. در همان سال کامبربچ اتفاقی را در جریان یک گفتگوی اینترنتی توصیف کرد که در آن او متوجه شده بود کسی تمام کارهای او در خانه اش در لندن را به صورت هم زمان توییت می کند. عکسی از او در باشگاه گریک توسط دری مور گرفته شد که بر روی جلد کتاب ۲۰۱۲ مور به نام "یک اتاق انگلیسی" استفاده شد.
در سال ۲۰۱۳، کامبربچ در فهرست «جالب ترین مردم بریتانیا» مجله "تتلر"، در رتبه پنجم، بالاتر از دوشس کمبریج و تنها پایینتر از ملکه الیزابت دوم قرار گرفت. "اینترتینمت ویکلی" کامبربچ را به عنوان یکی از «۵۰ سرگرم کننده جذاب و خلاق» در هالیوود ذکر کرد. او همچنین بر روی جلد "جی کیو"، "تایم" و «فهرست ممتاز جدید» "هالیوود ریپورتر" ظاهر شده است.
در سال ۲۰۱۴، در فهرست «سازندگان قرن بیست و یکم» "ساندی تایمز" قرار گرفت و به عنوان فردی از نسل لارنس الیویه از او نام برده شد." جی کیو از او به عنوان یکی از «صد مرد برجسته» در بریتانیا در سال ۲۰۱۴ یاد کرد. در همان سال مجلهٔ "کانتری لایف" او را جزو جنتلمن های سال به حساب آورد. در آوریل ۲۰۱۴، مجلهٔ "تایم" کامبربچ را در فهرست سالانهٔ تایم ۱۰۰ به عنوان یکی از «تاثیرگذارترین افراد در جهان» قرار داد. راجر فریدمن، منتقد فیلم دربارهٔ او گفته است: «کامبربچ احتمالاً نزدیکترین فرد به سر لارنس الیویه است.»
در سال ۲۰۱۵، مجلهٔ جی کیو او را جز «۵۰ مرد خوش لباس بریتانیایی» قرار داد. همچنین از اکتبر ۲۰۱۴ مجسمهٔ مومی از کامبربچ در موزهٔ مادام توسو لندن قرار گرفته است.
کامبربچ سفیر مؤسسهٔ پرینس تراست است. او حامی سازمان های کمک کننده به جوانان محروم از طریق هنر، از جمله آد آرت، آنوز آفریقا و دراماتیک نید است. از سال ۲۰۰۴ و حمایت او از استفان هاوکینگ سفیر، و از سال ۲۰۱۵ حامی مؤسسه موتور نرون دیزیز بوده است و در سال ۲۰۱۴ چالش سطل یخ را برای مؤسسه انجام داد. او همچنین کمک مالی به سازمان ای ال اس انجام داده است. کامبربچ همچنین در اهدای آثار هنری و جمع آوری کمک های مالی به سازمان های مختلف مانند بنیاد ویلو کورام شرکت داشته است.
در سال ۲۰۰۳، کامبربچ به تظاهرات جنگ را متوقف کنید در لندن که علیه جنگ عراق بود پیوست. همچنین در سال ۲۰۱۳، علیه آنچه او نقض آزادی های مدنی توسط دولت بریتانیا می دانست، اعتراض کرد.
در ۱۹ مارس ۲۰۱۴، در کاخ سنت جیمز کامبربچ به همراه پرنس فیلیپ به ۸۵ جوان جایزهٔ دوک ادینبورگ را تقدیم کرد. او در میان مراسم گفت: «ما به این می اندیشیم که این فرصت را در اختیار صدها هزار نفر در سراسر بریتانیا بگذاریم».
در می ۲۰۱۴، او به همراه شاهزاده ویلیام و رالف لورن در قلعه ویندسور در مراسم آگاهی سرطان و جشن جمع آوری پول برای سازمان رویال مارزدن شرکت کردند. کامبربچ گفت: «سرطان بیماری نیست که آگاهی زیادی بخواهد، اما قطعاً نیاز به حمایت مالی برای تحقیقات دارد». در سپتامبر ۲۰۱۴، او در کمپین ویدئویی برای "استند آپ فور کنسر" مشارکت کرد.
کامبربچ حامی حقوق همجنسگرایان است و در ژوئیه ۲۰۱۳ در مراسم ازدواج دوستان همجنس گرایش آن را به طور رسمی اعلام کرد. برای روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۴ او یکی از امضاکنندگان نامهٔ سازمان عفو بین الملل به نخست وزیر بریتانیا، دیوید کامرون دربارهٔ حقوق زنان در افغانستان بود. کامبربچ همچنین به عنوان یک فمینیست شناخته می شود.
در مجلهٔ "اوت" نوامبر ۲۰۱۴ که شامل کاور فیلم "بازی تقلید" بود، کامبربچ با صحبت هایی دربارهٔ آزمایش های جنسی که در زمان مدرسه اش انجام می شد، از حقوق همجنسگرایان دفاع کرد. گروه دگرباش جنسی استون وال نیز با انتشار بیانیه ای در تحسین نظرات کامبربچ گفت: دیدن فرد شناخته شده ای - مخصوصاً به تأثیرگذاری بندیکت - که دربارهٔ موضوعات همجنسگرایان مثبت صحبت می کند، برای مردان و زنان همجنسگرا یا دوجنسگرا امیدوارکننده است. معمولاً برای آن ها دشوار است که هنرپیشگانی را پیدا کنند که تظاهر می کنند همجنسگرایی به اندازهٔ دگرجنسگرایی معمولی است. در نامه ای سرگشاده که در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۵ در گاردین منتشر شد، کامبربچ از جمله کسانی بود که خواستار عفو مردان همجنس گرا یا دوجنس گرایی شد که بر اساس قانون لغو شدهٔ «بی شرمی خلاف عفت عمومی» مجرم شناخته شده بودند.
در سپتامبر ۲۰۱۵، کامبربچ طی سخنرانی پاسخ دولت بریتانیا دربارهٔ بحران مهاجرت را محکوم کرد. او همچنین در کمپین ویدئویی برای کمک به سازمان صندوق نجات کودکان در حمایت از پناهجویان کودک سوری، شرکت کرد. در زمان بازی در نمایش "هملت"، کامبربچ با سخنرانی هایی از مردم خواست برای حمایت از مهاجران سوری کمک کنند که در پایان، از طرف تماشاگران بیش از ۱۵۰٫۰۰۰ پوند برای صندوق نجات کودکان جمع آوری شد.
| [
{
"answer1": "بندیکت کامبربچ در ۱۹ ژوئیه ۱۹۷۶ متولد شد. او در همراسمیت شهر لندن در انگلستان متولد شد.",
"answer2": "پدربزرگ او هنری کارلتون کامبربچ، افسر زیردریایی در هر دو جنگ جهانی و چهره ای برجسته در جامعه سطح بالای لندن بود.",
"distance": 246,
"question": "بندیکت کامبربچ در چه سالی و در کجا متولد شد و پدربزرگ او چه کسی بود؟"
},
{
"answer1": "بندیکت کامبربچ پس از ترک هارو یک سال به عنوان معلم زبان انگلیسی در یک صومعه تبتی در دارجلینگ هند درس داد و سپس در دانشگاه منچستر مشغول به تحصیل درام شد.",
"answer2": "او اولین نقش اصلی خود را در تلویزیون در فیلم \"هاوکینگ\" در نقش استیفن هاوکینگ بازی کرد.",
"distance": 1910,
"question": "بندیکت کامبربچ پس از ترک مدرسه هارو چه کرد و اولین نقش تلویزیونی اصلی او چه بود؟"
},
{
"answer1": "در سال ۲۰۱۵ طی مراسمی، کامبربچ به پاس خدمات خود به هنرهای نمایشی و کارهای خیریه توسط ملکه الیزابت دوم مقام فرماندهِ رتبهٔ امپراتوری بریتانیا (CBE) را دریافت کرد.",
"answer2": "او به خاطر بازی در فیلم \"بازی تقلید\" نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.",
"distance": 11814,
"question": "بندیکت کامبربچ در سال ۲۰۱۵ چه جایزه ای دریافت کرد و همچنین در چه سالی نامزد جایزه اسکار شد؟"
},
{
"answer1": "بندیکت کامبربچ در سه گانه هابیت از طریق ضبط صدا و حرکات بدنی نقش \"اسماگ\" و \"نکرومانسر\" را ایفا کرده است.",
"answer2": "نخستین حضور سینمایی او، سال ۲۰۰۳ در فیلم \"کشتن پادشاه\" بود",
"distance": 468,
"question": "بندیکت کامبربچ در کدام فیلم نقش اسماگ را بازی کرد و همچنین در سال 2003 در چه فیلمی نقش آفرینی کرده بود؟"
},
{
"answer1": "او درس خود را در آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی لندن ادامه داد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در بازیگری کلاسیک شد.",
"answer2": "او از سال ۲۰۱۰ در مجموعه \"شرلوک\" در نقش شرلوک هلمز ظاهر شده است",
"distance": 2736,
"question": "بندیکت کامبربچ در کجا تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 2010 در چه مجموعه تلویزیونی ای به ایفای نقش پرداخت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
602 | : لیلی و مجنون
لیلی و مجنون نام مجموعه شعری از نظامی گنجوی شاعر پرآوازه ایرانی است. این مجموعه سومین مثنوی از مجموعه مثنوی هایی است که به خمسه نظامی معروفند. بیشتر محققان اعتقاد دارند که بن مایه های پراکنده این داستان برگرفته از اشعار و افسانه های فولکلور در زبان عربی است که نظامی ایرانی سازی کرده است. کراچکوفسکی برای شخصیت مجنون، هویت واقعی قائل است و او را یکی از اهالی عربستان در اواخر سده اول هجری می داند؛ ولی طه حسین تردید جدی به واقعی بودن شخصیت مجنون وارد می کند. یان ریپکا افسانه لیلی و مجنون را به تمدن بابل باستان منسوب می داند.
اگرچه نام لیلی و مجنون پیش از نظامی گنجوی نیز در اشعار و ادبیات فارسی به چشم می خورد، ولی نظامی برای نخستین بار، آن را به شکل منظومه ای واحد به زبان فارسی در ۴۷۰۰ بیت به درخواست پادشاه شروان به نظم کشید. نظامی خود از بابت این سفارش ناراضی و بی میل بوده است و کار را در چهار ماه به پایان برده است.
وزن این مثنوی جدید بوده و پس از نظامی شعرای زیادی در این وزن داستان های عاشقانه سروده اند. همچنین ده ها شاعر در ایران، هند و ترکستان منظومه هایی را به استقبال از لیلی و مجنون نظیره پردازی کرده و شعرای دیگری نیز به داستان نظامی شاخ و برگ بیشتری افزوده یا آن را تغییر داده اند.
منظومه لیلی و مجنون در مقایسه با منظومه خسرو و شیرین از همین شاعر، به درک تفاوت های فرهنگی اعراب و ایرانیان کمک می کند. شخصیت های داستان در روایت نظامی قراردادی بوده و تحول زیادی از حوادث داستان نمی پذیرند. منظومه لیلی و مجنون به زبان های مهم غربی ترجمه و منتشر شده است.
لیلی و مجنون، دختر و پسری نابالغ در مکتبخانه به یکدیگر دل می بندند. خواستگاری خانواده پسر به نتیجه نمی رسد؛ و حتی به جنگ قبیله ای می انجامد. جنگی که مجنون در آن طرف دشمن (طایفه عروس) را می گیرد. لیلی را به مرد مالداری به شوهر می دهند؛ ولی بیماری لیلی باعث ناکامی شوهر می شود و لیلی دوشیزه می ماند. شوهر از شدت ناراحتی لیلی دق می کند و می میرد. لیلی به ذکر حق می پردازد و دلش به نور الهی و فره ایزدی روشن می شود و به مقام والای معنوی می رسد. سرانجام در آخرین دیدار بر سر گور لیلی، او از مجنون دستگیری کرده و آن نور ایزدی در دل مجنون جای می گیرد.
منظومه لیلی و مجنون مشهورترین داستان عشقی کلاسیک ادبیات دورهٔ اسلامی و تنظیم نظامی گنجه ای است. نظامی در تصنیف این منظومه به منابع عربی نیز توجه داشته و تا جایی که ممکن بوده به ریشه عربی آن وفاداری داشته است. روایت اولیه عربی لیلی و مجنون بسیار ساده بوده است. لیلی و مجنون که اهل یک قبیله عرب بوده اند در کودکی دام خود را در بیابان می چرانده اند و در آنجا عاشق و بی قرار هم می شوند. در روایتی دیگر مجنون لیلی را در بزرگسالی و در مجلسی زنانه می بیند و به او دل می بندد. بن مایه های عربی اولیه داستان شاید به پیش از اسلام یا حتی به تمدن بابل برسد. نظامی به کمک نبوغ ذاتی خود یک داستان عشقی ساده را به صورت منظومه ای بدیع و عرفانی درآورد که امروزه جزئی از ادبیات جهان را تشکیل می دهد. هیلال، ادیب عرب زبان مصری در این ارتباط گفته است: «تبدیل یک افسانه محلی به یک اثر بزرگ و گرانبهای هنری تنها از عهده کسی مانند نظامی ساخته بود»
یان ریپکا اصل داستان لیلی و مجنون را افسانه ای بابلی دانسته است. به گفته میرمحمد حجازی داستان بابلی کیس (قیس) و لیلاکس (لیلی) بر روی خشت نوشته های کتابخانه منسوب به بخت النصر حکاکی شده است. بر اساس این داستان، کیس و لیلاکس که در معبد خورشید و زیر نظر موبد بزرگ ایشتار تحصیل می کردند دلباخته یکدیگر شده و عشق زمینی راه را بر عشق به آفتاب بست. لیلاکس به جرم این گناه مجبور به اعتکاف در معبد شد و کیس دیوانه خوانده شد و سر به بیابان گذاشت. لیلاکس به دنبال معشوق از معبد فرار کرد، ولی دستگیر و به زندان معبد بازگردانده شد. سرانجام پس از وقایعی کیس و لیلاکس به هم می رسند، ولی کیس بی وفایی کرده و با زن چوپان می گریزد و لیلاکس را تنها می گذارد. کراچکوفسکی این داستان بابلی که به خط میخی یافت شده را یک سوءتفاهم قلمداد می کند. به گفته او با توجه به شرایط آن زمان، داستان لیلی و مجنون نمی توانسته در بابل قدیم به وجود آید.
قدیمی ترین نوشته ای که در آن یادی از لیلی و مجنون شده است، کتاب «الشعر و الشعرا» (قرن سوم هجری) است که هیچ جزئیاتی از داستان این دو ارائه نمی دهد. پس از آن در کتاب «الاغانی» ابوالفرج اصفهانی (قرن چهارم)، "الزهره" ابوبکر ابن داوود ظاهری (قرن سوم) و "مصارع العشاق" ابن سراج (قرن پنجم) ابیاتی منسوب به مجنون یا داستان های خیلی کوتاهی از زندگی او گردآوری شده است.
به گفته حشمت موید، مجنون لقب شاعری عرب به نام قیس بن ملوّح عامری از قبیله عامر از نجد بوده که در نیمه دوم قرن هفتم میلادی می زیسته است. بر این اساس مجنون عاشق لیلی، دختری از همان قبیله بوده و اشعاری برای وی می سروده است. این اشعار چنان در میان اعراب مؤثر افتاد که دست کم تا دو قرن بعد، هر شعری که نام لیلی در آن بود، به وی منسوب می شد. این اشعار و حکایات، طی دویست سال بعد جمع آوری شد و در این مدت دست کم ۵ کتاب به زبان عربی به حکایت مجنون اشاراتی کردند. به تدریج داستان مجنون دچار تحولات زیادی شده و شاخ و برگ زیادی بر آن افزوده شد.
روایت دیگر آن است که جوانی از بنی امیه یا بنی مروان عاشق دخترعموی خویش شده و چون این راز فاش شد، اشعاری با نام مستعار مجنون سرود. کراچکوفسکی اعتقاد دارد که لیلی و مجنون هویت تاریخی داشته و در اواخر قرن اول هجری در عربستان می زیسته اند. یک تحقیق دانشگاهی توسط مهدی ستودیان نیز این نظر را تأیید می کند.
طه حسین ادیب و محقق عرب، وجود واقعی مجنون و شخصی به نام قیس را مورد تردید قرار داده است. به گفته او گروهی از اعراب متعصب گمان می کنند که تردید در وجود مجنون، از مجد و عظمت اعراب می کاهد. از دید این افراد، «محقق ماهر» کسی است که با هر حیله و روشی تلاش کند تا وجود مجنون را اثبات کرده و به این ترتیب ثابت کند که ادبیات عربی، برترین و ممتازترین است. به نظر طه حسین مجنون شخصی خیالی است و هیچ نقد و بررسی سنجیده و درست علمی نمی تواند وجود او را که حتی در مورد نام و نسب و حوادث زندگی او اتفاق نظر وجود ندارد، اثبات کند. به گفته طه حسین اشعار و روایات عربی که به مجنون نسبت داده می شود آن اندازه تناقض دارند که بر اساس آن نمی توان یک شخصیت واحد انسانی برای مجنون یا لیلی تصویر نمود.
به گفته عبدالحسین زرینکوب صرفنظر از واقعی یا تخیلی بودن قهرمان داستان (مجنون)، نام او دست کم سه سده پیش از نظامی وجود داشته است. ولی آنچه از اخبار عرب به دوره نظامی رسیده، گزارش هایی سست و بی پیوند و گاه متناقض از زندگی مجنون بوده که از میان اشعار منسوب به قیس عامری و حکایات بومیان و شایعات و تعابیر درست و غلط گردآوری شده بود. این ماده خام عشقی بدوی، در اصل نه از عمق معنوی برخوردار بود و نه با تخیلات یک شاعر بزرگ آمیخته بود.
قدیمی ترین داستان فارسی مستقل نوشته شده منسوب به مجنون داستان آزادکردن آهوی اوست که در حدیقه الحقیقه اثر سنایی غزنوی ذکر شده است. در هر حال اصل داستان بسیار ساده بوده و نظامی از تلفیق تمامی روایات مکتوب و شفاهی و با کمک تخیل خود برای اولین بار داستانی نو با عنوان لیلی و مجنون آفریده است. به عبارت دیگر شهرت لیلی و مجنون و مثل شدن آنان از دولتِ سرِ شاعران ایرانی بوده، این ایرانیان بودند که تکه پاره هایی را تبدیل به یک داستان منسجم و واحد و باارزش کردند؛ و حتی اگر ثابت شود که داستان لیلی و مجنون که فعلاً در اختیار ما است، ریشه ای عربی دارد، بازهم از تأثیر فرهنگ و ادب ایرانی در تبلور این داستان چیزی کم نمی کند. قدیمی ترین نوشته ای که در آن یادی از لیلی و مجنون شده است، کتاب «الشعر و الشعرا» (قرن سوم هجری) است.
به گفته دانشنامه اسلام دست کم از قرن سوم هجری و پیش از نظامی، گاه وبیگاه ردپاهایی از لیلی و مجنون در مثنوی ها و اشعار صوفیانه فارسی به چشم می خورد. حشمت موید با تأیید این مطلب اضافه می کند که این حکایت تا پیش از نظامی، تنها یک حکایت محلی بوده است. از اشاره های قدیمی به لیلی و مجنون در شعر فارسی می توان به این بیت رابعه قزداری (حدود دو قرن پیش از نظامی) اشاره کرد.
همچنین باباطاهر عریان پیش از نظامی در بیتی گفته است:
به غیر از اینان، ناصرخسرو قبادیانی، منوچهری، مسعود سعد سلمان و سنایی غزنوی نیز پیش از نظامی اشاراتی به نام لیلی و مجنون داشته اند. با این حال هیچ کدام از این اشارات، روایت کاملی از عشق لیلی و مجنون ارائه نمی کند.
در حدود سال های ۳۵۰ تا ۵۵۰ قمری، ابوبکر والبی افسانه ای عاشقانه، با عنوان لیلی و مجنون به زبان عربی نوشت که در برخی از نسخه های خطی آن، ترجمه فارسی آن نیز نوشته شده است.
اخستان شروانشاه، پسر منوچهر و پادشاه شروان که ترجمه کتاب عامیانه ابوبکر والبی را خوانده بود، و از سویی دیگر از خواندن خسرو و شیرین نظامی لذت برده بود، به فکر افتاد تا از نظامی بخواهد که لیلی و مجنون را به نظم بکشد.
اما نظامی میل و رغبتی برای به نظم درآوردن این داستان نداشته است. چرا که بن مایه عربی موجود، کوتاه، بدون بسط و بدون تنوع بود و قادر به پر کردن کتابی نبود. از سوی دیگر زندگی و آداب بدویان بیابان نشین عرب، و سرزمین بی آب و علف آنان، چنگی به دل نظامی که شاعر بزم های پرشکوه ساسانی بود، نمی زد.
سرانجام اصرار پادشاه شروان و تشویق فرزند نظامی، باعث شد تا نظامی منظومه لیلی و مجنون را بسراید. او سرودن این منظومه را تنها در کمتر از چهار ماه به پایان برد. در حالی که نظامی سال ها برای سرودن منظومه های قبلی مانند خسرو و شیرین و مخزن الاسرار، وقت صرف کرده بود. خود وی گفته است که اگر گرفتاری های دیگر نمی داشت، لیلی و مجنون را در چهارده روز به اتمام می رسانید.
لیلی و مجنون در سال ۵۸۴ سروده شده و در سال ۵۸۸ مورد تجدیدنظر نظامی قرار گرفته است. این اثر سومین منظومه نظامی است و هشت سال پس از خسرو و شیرین سروده شده است.
خود نظامی داستان زاده خود را جدید می داند و می گوید: «شاه اخستان از من خواسته است چند بیتی بکر چون لیلی بکر بر سخن نشانم. یعنی سخنی بگویم که از اندیشه هیچ کس دیگری نگذشته و قلم هیچ کس دیگری بر روی کاغذ ننوشته است»
با این حال، بی میلی شاعر در آغاز کار و شتابزدگی او در اتمام آن در جای جای اثر به چشم می خورد. در معامله بازاری گونه صحنه خواستگاری پدر مجنون از لیلی چشمه قریحه نظامی چندان زاینده نبوده و با آن که می توانسته از زنندگی این صحنه بکاهد، ولی بی هیچ پیرایه ای معامله خواستگاری را به سرعت با پاسخ منفی پدر لیلی و با این بیت تمام کرده است.
مثنوی لیلی و مجنون بخشی از مجموعه خمسه نظامی است. این مثنوی در شمار ادبیات غنایی فارسی برشمرده می شود. داستان های عاشقانه بسیار زود و از سده پنجم با وامق و عذرای عنصری به شعر فارسی راه یافته است. داستان های بزمی و غنایی در اواخر قرن ششم به وسیله نظامی به اوج خود رسید.
منظومه لیلی و مجنون در ۴۷۰۰ بیت و در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف یا مقصوراست. پیش از نظامی شاعری در این وزن منظومه ای نسروده بود و پس از نظامی این بحر، وزن رایج برخی منظومه های عاشقانه گردید. اگرچه وزن لیلی و مجنون با وزن خسرو و شیرین در یک بحر (با کمی تفاوت) است، ولی برخلاف خسرو و شیرین از حرکت و جنبش حکایت نمی کند و حتی در وصف زیبایی ها هم غم انگیز و پرسوز به نظر می آید.
مطالعه این اثر نظامی و مقایسه آن با خسرو و شیرین از همین شاعر، مقایسه میان دو فرهنگ عرب و عجم و سرچشمه های تفکر، اندیشه و باورهای این دو ملت است. جامعه لیلی و مجنون، هرگونه عدول از آداب و سنن را رد می کند. خواننده در لیلی و مجنون با جامعه ای مواجه می شود که مردم آن توان نگاه معصومانه کودکی از سر مهر را به هم سن ناهمجنس خود ندارند و همه در صدد سرک کشیدن در کار یکدیگر و تجسس هستند. به گفته یدالله بهمنی «چنین فرهنگی نمی تواند سلامت روانی جامعه را تضمین کند و از آن نمی توان انتظار ظهور انسان های فرهیخته را داشت.»
در حالی که در هریک از صحنه های خسرو و شیرین، سخن و اندیشه نظامی در اوج است، در لیلی و مجنون، به ندرت بیت نغزی وجود دارد که رشته حوادث داستان را به یکدیگر پیوند بزند. به گفته وحید دستگردی در دیار لیلی خشونت حرف اول را می زند. زیرا قدرت منطق ضعیف است. لیلی و مجنون در جامعه ای سنتی همراه با تعصبات خشک، باورهای جاهلی و تربیت نادرست زندگی می کنند. در این جامعه لیلی به عنوان یک دختر حق تصمیم گیری و حتی اظهارنظر دربارهٔ سرنوشت خود را ندارد.
به گفته سعیدی سیرجانی «لیلی پرورده جامعه ای است که دلبستگی و تعلق خاطر را مقدمه انحرافی می پندارد که نتیجه اش سقوط حتمی است در درکات وحشت انگیز فحشا؛ و به دلالت همین اعتقاد، همه قدرت قبیله مصروف این است که آتش و پنبه را از یکدیگر جدا نگه دارند تا با تمهید مقدمات گناه، آدمیزاده ظلوم و جهول در خسران ابدی نیفتد» از دیدگاه سیرجانی در چنین جامعه ای لیلی دو گناه دارد. اول آنکه زن است و دوم آنکه زیباست؛ و در محیطی که به جای تربیت مردان به محکوم کردن و محروم کردن زنان پرداخته می شود، این لیلی است که به ناچار از درس و مدرسه محروم می شود.
نظامی برای آنکه داستان به مذاق خواننده فارسی زبان دلنشین باشد، رنگ و بوی شدید ایرانی به آن افزود. بنابراین آنچه نظامی به نظم آورد، حتی در بن مایه اصلی نیز با روایت عربی تفاوت داشت. برای نمونه بر اساس روایت نظامی، آغاز دلدادگی مجنون به لیلی در مکتبخانه و در کودکی بوده است. چنین روایتی در منابع عربی دیده نمی شود. بر اساس اشعار عربی، مجنون هنگام گوساله چرانی در صحرا لیلی را دیده است. ترجمه روایت عربی چنین است:
در روایت نظامی هم لیلی و هم مجنون از خاندان های اشرافی معرفی شده اند و برخلاف روایت ها و اشعار شبانی به جای مانده عربی، امکان این را نداشته اند تا یکدیگر را در حال شترچرانی دیده باشند. از همین رو نظامی عنصر مکتبخانه را در قصه وارد می کند. در حالی که هیچ چیز از وجود یک مکتبخانه در محیط بادیه و آئین عرب بیابانی غریب تر نیست.
بنابراین به لطف اندیشه و بیان نظامی، داستان به اوج رسیده است. به این منظور شاعر داستان را با خیال خویش درآمیخته و به آن رنگ و بوی شهری داده است. برای نمونه شاعر در بندی که به رفتن لیلی به تماشای باغ اختصاص داده است، دنیایی را تصویر کرده است که شباهتی به محیط زندگی قیس عامری و لیلی در عربستان ندارد.
چنین ابیاتی، بیش از آنکه داستان دخترک گوسفندچران بادیه نشین بیابان های عربستان باشد که جز حسرت و محرومیت و فراغ نصیبی ندارد، وصف شاهزاده خانمی مانند شیرین (در خسرو و شیرین) است که با کنیزان به تماشای سبزه و گل رفته اند.
به عنوان نمونه ای دیگر از ایرانی سازی داستان، نظامی شخصیتی به نام نوفل را وارد داستان می کند. نوفل کسی است که حاضر است به خاطر عشق مجنون، با سربازان خود به جنگ عشیره لیلی برود. شخصیت او به وضوح شخصیت یک جوانمرد اشراف زاده ایرانی است و به دشواری بتوان شخصیت او را در ریشه عربی داستان جست.
ملاحظه می شود که نظامی تنها از خمیرمایه این حکایت، شاهکاری بنا کرد که شعرای زیادی را به تقلید خود واداشت. او از یک ماجرای عشقی بدوی، یک شاهکار ادبی به زبان فارسی آفرید. زبان فارسی نیز باعث شد تا داستان ابعاد جهانی پیدا کند. از سوی دیگر نظامی بود که به این پیوند ساده عشقی، ابعاد معنوی داد.
علاوه بر موارد گفته شده، داستان پادشاه بدون فرزندی که نگران وارث خویش است، حکومت مجنون بر جانوران، سخن گفتن با ستارگان، مکالمات آموزنده مجنون با شخصیت های گوناگون، بخش زید و زینب، زندگی زاهدانه در غار و ماجرای پادشاه مرو و سگ های او از دیگر عناصر و نقوش ایرانی است که داستان را ایرانی کرده است.
شخصیت پردازی در داستان لیلی و مجنون نظامی، شخصیت پردازی مستقیم است؛ ولی شخصیت ها همگی دچار سکون و ایستایی بوده و بدون تحرک هستند. در طول ده ها سال گذر ایام، مجنون همواره عاشق بی حد لیلی است. نه از این عشق کم می شود و نه بر آن افزوده می شود. این شخصیت ها اگرچه پیش از نظامی وجود داشته اند، ولی همگی بازآفرینی شده اند. با این حال شخصیت های بازآفرینی شده، همگی قراردادی و نوعی هستند و امکان وجود چنین شخصیت هایی در عالم واقع محال است.
در لیلی و مجنون (بر خلاف خسرو و شیرین) روایت بر پایه شخصیت مرد شکل گرفته است. با وجود آن که یک شخصیت مرد و یک شخصیت زن در داستان وجود دارد، ولی عشقی که در این روایت به تصویر کشیده می شود یک عشق عرفانی و فرا زمینی است.
از بعد شخصیتی رفتار مجنون در این حکایت نه تنها درخور عاشقان چنین منظومه ای نیست، بلکه گاه سفیهانه و غیرمنطقی هم هست. مجنون از عشق بی قرار است و در صحرا با حیوانات وحشی دمخور بوده و دربند رازداری و پرده پوشی نیست. مجنون صاف و صادق است. او عاشق رنج بردن و خواری کشیدن و ناله کردن است. با خنده میانه ای ندارد. از نشاط و سبکروحی به دور است و آن را مطابق شان انسانی نمی داند. او خودآزار است و حتی عشق را به طفیل «غم عشق» می خواهد؛ ولی لیلی از این همه رنجور نیست. چرا که خود وی نیز زاده و پرورده همان محیط است. لیلی رنجور خودکم بینی مجنون است. چرا که می داند تا این خود کم بینی و حقارت هست، به وصال او نخواهد رسید.
در عوض لیلی حسابگری های زنانه و مصلحت بینی هایی دارد که لازمه حیات بادیه است. با این حال شخصیت لیلی از نظر زندگی سراسر تسلیم وی اهمیت دارد. به گفته سعیدی سیرجانی لیلی شخصیتی است فاقد هرگونه تلاش. او را از مکتبخانه بازمی گیرند. در خانه زندانی می کنند. او را به شوهر می دهند، بدون آن که نظر وی را جویا شوند. به شوهری که همه روزه نگهبان او است. کار لیلی اما در این میان فقط گریه است و تسلیم. او حتی راز دل به مادر هم نمی گوید. مادرش سال ها بعد و از زبان همکلاسان او پی به راز عشقش می برد.
ابن السلام (شوهر رسمی لیلی) مردی نرم خو است. او فقط یک نظر لیلی را در باغ و از فاصله شاید نه چندان نزدیک دیده است. از پرداخت شیرب ها و مهریه سنگین هم ابایی ندارد. او حتی در برابر عدم تمکین لیلی در شب زفاف، بر خلاف بسیاری دست به تجاوز به عنف نمی زند. بلکه به انتظار مرور زمان می نشیند تا او را تسلیم کند. او دلخوش است به اینکه فقط همسرش را ببیند. ابن السلام سرانجام بر اثر مشاهده زنجموره های لیلی دق می کند.
لیلی و مجنون نظامی، سرآغازی شد برای مثنوی های بیشماری که در دوره بسیار طولانی به تقلید از آن پرداختند. این سروده های تقلیدی تقریباً در تمامی زبان هایی که خود را تحت نفوذ فرهنگی زبان و ادبیات فارسی می دانستند (مانند فارسی، کردی و پشتو) سروده شدند؛ ولی تنها تعداد کمی از این سروده ها ماندگار شدند.
نخستین مقلد بزرگ منظومه لیلی و مجنون نظامی در زبان فارسی، امیرخسرو دهلوی است. بعدها نورالدین عبدالرحمن جامی نیز در هفت پیکر خود منظومه لیلی و مجنون را بازآفرینی کرده است. در دوره تیموری و دوره صفوی چندین شاعر در ایران و هند، از جمله هاتفی خرجردی، میرزا محمدقاسم گنابادی و هلالی جغتایی لیلی و مجنون را بازآفرینی کردند و این روند تا دوره قاجار نیز ادامه یافته است. علاوه بر این سلمان ساوجی نیز از شعرایی است که سخت تحت تأثیر لیلی و مجنون نظامی بوده است و این تأثیر در فراق نامه او مشهود است. سهیلی جغتایی نیز منظومه ای با عنوان لیلی و مجنون و به پیروی از نظامی سروده است. تازه ترین منظومه های لیلی و مجنون از نامی اصفهانی و سرانجام حسن اهتمام (۱۳۳۵ خورشیدی) است. در مجموع به گفته حسن ذوالفقاری، ۸۶ نظیره پرداز به استقبال لیلی و مجنون نظامی رفته اند.
روایت امیرخسرو دهلوی، جنبه عشق زمینی بیشتری داشته و مجنون و لیلی دست کم برای یک شب به مراد دل می رسند. در این روایت اشتیاق لیلی بیش از مجنون است. برخلاف روایت نظامی، در روایت دهلوی خبری از ازدواج لیلی نیست؛ ولی در عوض مجنون با خدیجه، دختر رئیس قبیله ازدواج می کند؛ ولی طاقت نمی آورد و باز سر به بیابان می گذارد. به گفته محمدجعفر محجوب، علاوه بر فضل تقدم، روایت نظامی بر روایت امیرخسرو دهلوی برتری انکارناپذیری دارد.
روایت جامی با این هردو متفاوت است. به گفته او مجنون که جوانی عیاش است عاشق لیلی می شود، ولی به کام نمی رسد. در روایت جامی، مجنون پیش از لیلی می میرد. بخش اضافه روایت جامی آن است که مجنون در سلک گدایانی در می آید که لیلی به آنان نذری می دهد. در این میان لیلی کاسه او را می شکند و مجنون از این اتفاق سرمست می شود.
مجنونی که در روایت ملاعبدالله هاتفی جامی (خواهرزاده نورالدین عبدالرحمان جامی) به تصویر کشیده می شود، فردی بهانه جو و زیبایی طلب است که از خردسالی جز در آغوش زیبارویان آرام نمی گرفته است.
علاوه بر منظومه هایی که به نقل روایت لیلی و مجنون پرداخته اند، شعرای دیگر فارسی زبان با شیوه دیگری به این داستان اشاره کرده اند. برخی از آنان مضامین گفته شده در روایت های قبلی را در اشعار خود به کار برده اند و برخی دیگر بدون روایت کامل داستان، مضامین نویی بر داستان افزوده اند یا حوادث فرعی داستان را به ابتکار خود تغییر داده و به گونه متفاوتی بیان کرده اند و به ذکر حوادثی پرداخته اند که در هیچ یک از روایات قبلی داستان گفته نشده است. برای نمونه عطار نیشابوری از شعرایی است که اگرچه روایت کاملی از عشق لیلی و مجنون را به نظم نیاورده، ولی حکایات و مضامین فراوانی بر آن افزوده است. برخی از این حکایات حتی با اصل داستان نظامی نیز در تناقض است. برای نمونه عطار، مولوی و وحشی بافقی همگی از روی نازیبای لیلی خبر می دهند.
منظومه لیلی و مجنون نظامی به زبان های گوناگونی مانند آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، روسی و ارمنی ترجمه شده است. در ادبیات ارمنی از دیدگاه مشابهت در جدال میان عشق و آداب و رسوم جامعه، منظومه «آنوش» (۱۸۹۲ میلادی) اثر هوانس تومانیان با لیلی و مجنون مقایسه می شود. در ادبیات کردی منظومه مثنوی «مه م و زین» (قرن ۱۷ میلادی) اثر احمد خانی از نظر فضای ایرانی داستان، با آن قابل مقایسه است.
علاوه بر ترجمه لیلی و مجنون نظامی به زبان ترکی، در ادبیات ترکی منظومه های تقلیدی ای از لیلی و مجنون سروده شدند که اغلب تحت تأثیر لیلی و مجنون نظامی بوده و به داستان اصلی وفاداری نشان داده اند. ازجمله شاعران ترک که مثنوی لیلی و مجنون سروده اند، محمد فضولی است. این مثنوی در سال ۹۴۲ قمری سروده شده است. اعتقاد بر این است که این مثنوی تحت نفوذ نظامی سروده شده است؛ ولی یک محقق ترک به نام نهاد تارلان مدعی است که فضولی در سرودن این منظومه تحت تأثیر هیچ کس نبوده و این منظومه را زاده قریحه و شخصیت فضولی دانسته است.
در زبان اردو نیز، آنچه به تقلید از لیلی و مجنون سروده شده، همگی تأثیر گرفته از زبان فارسی و روایت های فارسی لیلی و مجنون بوده است.
پرده لیلی، اگرچه در مقام ها و الحان موسیقی قدیم ایران نیامده است، ولی در موسیقی جدیدتر ایرانی، گوشه سی و سوم از دستگاه راست پنجگاه و گوشه بیستم از دستگاه همایون، «لیلی و مجنون» یا «لیلی مجنون» خوانده می شود.
عزیر حاجی بیف آهنگساز آذربایجانی در سال ۱۹۰۸ اپرایی به نام لیلی و مجنون بر اساس اشعار فضولی نوشت که اولین اپرای جهان اسلام محسوب می شود. قارا قارایف نیز در سال ۱۹۴۷ یک پوئم سمفونیک به همین نام ساخته است.
شهرام ناظری آلبوم موسیقی ای با عنوان لیلی و مجنون دارد.
اریک کلاپتون خوانندهٔ بریتانیایی هم با الهام از شعر فضولی، ترانهٔ لیلا را در سال ۱۹۷۰ منتشر کرد.
همچنین در موسیقی فولکوریک ایران ترانه بسیار زیبایی به نام «مجنون» وجود دارد که تعداد زیادی از خواننده های ایران آن را اجرا کرده اند.
آخرین اجرا متعلق به محمد ملک است.
| [
{
"answer1": "نظامی در تصنیف این منظومه به منابع عربی نیز توجه داشته و تا جایی که ممکن بوده به ریشه عربی آن وفاداری داشته است.",
"answer2": "این اثر سومین منظومه نظامی است و هشت سال پس از خسرو و شیرین سروده شده است.",
"distance": 6330,
"question": "نظامی گنجوی لیلی و مجنون را بر اساس چه منابعی به نظم درآورد و این اثر چندمین منظومه اوست؟"
},
{
"answer1": "قدیمی ترین نوشته ای که در آن یادی از لیلی و مجنون شده است، کتاب «الشعر و الشعرا» (قرن سوم هجری) است",
"answer2": "منظومه لیلی و مجنون در ۴۷۰۰ بیت و در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف یا مقصوراست.",
"distance": 5677,
"question": "قدیمی ترین نوشته ای که در آن یادی از لیلی و مجنون شده است چه نام دارد و منظومه لیلی و مجنون چند بیت دارد؟"
},
{
"answer1": "یان ریپکا افسانه لیلی و مجنون را به تمدن بابل باستان منسوب می داند.",
"answer2": "ولی طه حسین تردید جدی به واقعی بودن شخصیت مجنون وارد می کند.",
"distance": 61,
"question": "چه کسی لیلی و مجنون را به تمدن بابل باستان منسوب می داند و بر اساس نظر طه حسین آیا شخصیت مجنون واقعی بوده است یا نه؟"
},
{
"answer1": "چرا که بن مایه عربی موجود، کوتاه، بدون بسط و بدون تنوع بود و قادر به پر کردن کتابی نبود. از سوی دیگر زندگی و آداب بدویان بیابان نشین عرب، و سرزمین بی آب و علف آنان، چنگی به دل نظامی که شاعر بزم های پرشکوه ساسانی بود، نمی زد.",
"answer2": "وزن این مثنوی جدید بوده و پس از نظامی شعرای زیادی در این وزن داستان های عاشقانه سروده اند.",
"distance": 6849,
"question": "چرا نظامی میل و رغبتی برای به نظم درآوردن داستان لیلی و مجنون نداشت و وزن این مثنوی چگونه است؟"
},
{
"answer1": "در این جامعه لیلی به عنوان یک دختر حق تصمیم گیری و حتی اظهارنظر دربارهٔ سرنوشت خود را ندارد.",
"answer2": "عزیر حاجی بیف آهنگساز آذربایجانی در سال ۱۹۰۸ اپرایی به نام لیلی و مجنون بر اساس اشعار فضولی نوشت که اولین اپرای جهان اسلام محسوب می شود.",
"distance": 8834,
"question": "آیا لیلی در داستان حق انتخاب داشت و اپرایی بر اساس این داستان توسط چه کسی نوشته شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
603 | : شاه سلطان حسین
شاه سلطان حسین، یا شاه حسین یکم، (زاده ۱۰۴۷ – درگذشته ۲۴ آبان ۱۱۰۱ ش/ اکتبر ۱۶۶۸ – ۱۵ نوامبر ۱۷۲۶ م) نهمین پادشاه سلسله صفویان بود. او فرزند و جانشین سلیمان یکم بود و به مدت ۲۹ سال سلطنت کرد، سرانجام حکومتش با قیام افغان ها به رهبری محمود افغان و سقوط اصفهان در سال ۱۷۲۲ به پایان رسید.
سلطان حسین میرزا بزرگترین پسر سلیمان یکم بود که در سال ۱۰۷۹ (اکتبر ۱۶۶۸) در اصفهان از زنی گرجی تبار (هلنا خانم) متولد شد. او تمام عمر را تا زمان مرگ پدر در حرمسرا گذرانده بود به همین دلیل از امور مملکتی آگاهی نداشت. شاه سلیمان پیش از مرگ به درباریان گفته بود اگر طالب آسایش هستند بعد از وی پسرش حسین میرزا و اگر به دنبال اقتدار حکومت هستند عباس میرزا پسر دیگرش را به سلطنت برسانند. در نهایت سلطان حسین که فرزند ارشد شاه بود را به سلطنت رساندند و در ۱۴ ذیحجه ۱۱۰۵ (۳۰ ژوئیه ۱۶۹۴) وی تاج گذاری کرد و به نام او سکه زدند.
سلطان حسین فردی راحت طلب، تن آسان با دلی ظاهراً ساده و مهربان بود و چهره ای زیبا و بدنی قوی داشت. به ورزش علاقه ای نشان نمی داد، حتی در وقت جلوس به سلطنت قادر به سوار شدن بر اسب نیز نبود. او انسانی خرافاتی و زودباور بود و به شدت تحت تأثیر افکار دیگران قرار می گرفت. او شخصی بود که در انزوای حرم بزرگ شده بود، سواد نداشت و از آمادگی لازم برای اداره کشور برخوردار نبود. وی در عین حال دارای شخصیتی آرام بود و دینداری و پرهیزگاری وی به ویژه خودداری اش در نوشیدن شراب، وی را شهره عام و خاص کرده بود طوری که قبل از پادشاهی به وی «ملا حسین» می گفتند.
دوران سلطنت وی صحنه رقابت علما با اعضای حرم و خواجگان حرمسرا بود. این عوامل باعث شد تا شاه سلطان حسین در نهایت به شخصی ضعیف النفس، شهوتران و باده نوش تبدیل شود. در دوره حکومت وی آخرین بازمانده های نظم حکومتی و ساختار اداری که با تلاش های اسماعیل یکم، تهماسب یکم و عباس یکم ایجاد شده بود از میان رفت. سلطان حسین عملاً هیچ قدرتی در اداره امور نداشت و حتی علاقه ای هم به دانستن اتفاقاتی که در اطرافش می افتاد نشان نمی داد. کشور در هرج و مرج و نابسامانی فرو رفت و هر نوع اتفاقی بدون هیچ مانعی حتی در پایتخت رخ می داد.
دیانت شاه سلطان حسین باعث شد تا علمای شیعه از وی حمایت کنند. طوری که در ابتدای سلطنتش فقیه نامی عالم تشیع محمد باقر مجلسی از او جانبداری کاملی به عمل آورد. مورخین ذکر می کنند که شاه سلطان حسین در زمان تاجگذاری اجازه نداد که صوفیان طبق رسم معمول شاه را با شمشیر احاطه کنند و در عوض محمد باقر مجلسی را برای این کار فراخواند. محمدباقر مجلسی تاج شاهی را بر سر او گذاشت و خطابه ای در ضرورت رفع فسوق و مناهی ایراد کرد. دربار صفوی در آن زمان از یک سو زیر نفوذ فقها (در رأس آنان شیخ الاسلام محمدباقر مجلسی) بود و از سوی دیگر، خواجه سرایان و امیران قزلباش جبهه نیرومندی تشکیل داده بودند. تا زمان فوت مجلسی در ۱۱۱۰، گروه مذهبی بر خواجه سرایان برتری داشتند. شاه احتمالاً دستورهای مجلسی را اجرا می کرد و اصلاحاتی از جنبه دینی انجام می داد، از جمله نوشیدن شراب را ممنوع اعلام کرد. این فرمان باعث ناخشنودی خواجه سرایان و کسانی شد که به چنین رفتارهایی خوگرفته بودند. این بار با دخالت مریم بیگم، نه فقط این ممنوعیت از بین رفت، بلکه سلطان حسین نیز به آشامیدن آن عادت کرد. از این زمان به بعد، شاه صفوی تقریباً منزوی شد و همه کارها را وزیرانش انجام می دادند. گسترش نقش علمای شیعه در بنیان سیاسی ایران پیش از سلطان حسین (در زمان سلیمان یکم صفوی) آغاز شده بود؛ ولی در دوره او افزایش یافت. سیاست آزار صوفیان که پیشتر از آن توسط شاه عباس اول بخاطر سرکوب قزلباشها نهادینه شده بود، در زمان شاه سلطان حسین به اوج خود رسید. شاه، دلش می خواست روزی معین به عنوان روز ولادت علی بن ابی طالب رسمیت یابد و عید رسمی اعلام شود. وی برای این کار علمای اصفهان را گردآورد و به عبارتی، یک مجمع علمی تشکیل داد. در این مجمع، به دستور شاه، مقرر شد تا هر کسی بر اساس منابع و مدارک و آنچه قبول دارد، نظرش را روی کاغذی بنویسد. این کار انجام شد و در نهایت اکثریت علما و دانشمندان حاضر روز ۱۳ رجب را پذیرفتند. شاه نیز به عقیده اکثریت احترام گذاشت و همان روز را به عنوان روز ولادت پذیرفت و رسمی کرد.
اوّلین اشتباهی که از او سرزد، نصب شاهنواز خان گرجی به حکومت قندهار بود. این حاکم بدسیرت همان کسی است که به لقب گرگین خان معروف شد و باعث شورش افاغنه و انقراض سلسله صفوی شد.
فساد سازمان حکومتی، جایگاه اوباش در مناصب دولتی، غارتگری های حاکمین شهرها، ولخرجی های هنگفت شاه، مالیات های کمر شکن، سقوط بازرگانی خارجی و نظایر آن از دلایل مستقیم فروپاشی نظام حکومتی صفویه در زمان شاه سلطان حسین بود.
از نظر داخلی تربیت بد شاهزادگان در دربار صفوی مهم ترین مشکل را درست کرد. این اشتباه را از زمان عباس یکم آغاز شد این وضعیت ادامه یافت تا این که فردی مانند شاه سلطان حسین به قدرت رسید که تربیت سیاسی کافی نداشت و روحیاتش هم آرام بود و در وقت بالا گرفتن مشکلات کاری از دستش برنمی آمد. با اینکه زمینه های سقوط صفویه در زمان شاه عباس یکم پایه ریزی شد اما شاه سلطان حسین، مقصر اصلی سقوط این سلسله است. ضعف نفس و بی اعتنا بودن او به امور کشوری و لشکری باعث در هم ریختن اوضاع ایران آن زمان شد. سلطان حسین، فاضل و خداترس، اما برعکس نیاکانش، به اوضاع سپاه بی اعتنا بود تا جایی که حقوق دو سال سپاهیان ترکمان را نپرداخت و در نتیجه آنان به آذربایجان گریختند و به قتل و غارت دست زدند. از دیگر موارد ضعف حکومت سلطان حسین، تعدد مراکز تصمیم گیری در امور مملکت بود که در جنگ گلناباد و عقب نشینی نابهنگام سپاهیان صفوی از فرح آباد، خود را نشان داد. افزون بر آن، خلع سلاح ارمنیان جلفا و یاری نرساندن به ایشان در مقابله با افغان ها، برخورد نادرست با والی گرجستان و سرانجام بالا گرفتن دعوای متشرعه و متصوفه و نیز غفلت از تحولاتی که در دنیای پیرامون روی داده بود، همراه با کنار گذاشتن احکام شرع و بی اعتنایی و بی حرمتی به صوفیانی که حامی اولیه و اصلی صفویان بودند، همه در سقوط دولت صفوی کارساز بودند. حتی زمانی که افغان ها اصفهان را محاصره کردند و هنوز امکان خروج از شهر وجود داشت او حاضر به ترک شهر برای گردآوری نیرو نشد و آخرین فرصت طلایی را از دست داد.
شاه سلطان حسین به قدری به امور کشور بی اعتنا بود که در پاسخ به هر چیزی که به او اطلاع می دادند و هر کاری که انجام می دادند فقط به گفتن «یخشی دور» (بسیار خوب است) بسنده می کرد چنان که یکی از معاصران وی در اینباره سروده است:
پطر کبیر که می خواست از راه ایران به خلیج فارس و هندوستان راه یابد ابتدا از طریق مسالمت درآمده شخصی را به نام آوری به دربار شاه سلطان حسین فرستاد. شاه، او و همراهانش را به گرمی پذیرفت و حاضر شد امتیازاتی به تجّار روس بدهد. هفت سال بعد پطر، سفیر دیگری به ایران فرستاد و از تعرّضاتی که در حدود بخارا به تجّار روس شده بود، شکایت نمود و درخواست غرامت کرد. به دلیل رفتار مستبدّانه سفیر و اوضاع پرشان ایران، مذاکرات، بی نتیجه ماند. همین امر بهانه ای به دست پطر داد تا در امور ایران مداخله کند.
ابتدا به عنوان جنگ با شاه سلطان حسین، بعد به بهانه کمک به او سپس به اسم طرفداری از شاه طهماسب دوّم (پس از سقوط اصفهان) از حدود سال ۱۱۳۴ به قفقاز حمله کرد و تمام سواحل دریای خزر را از دربند تا حدود استراباد تصرّف کرد.
در زمان شاه سلطان حسین تقریباً تمامی ایران دستخوش شورش شد. لزگی ها اقوامی سنی مذهب در شمال غرب ایران بودند که وزیر اعظم شاه، فتحعلی خان داغستانی، (که یک لزگی بود) پشتیبان آن ها بود. به دلیل سختگیری های مذهبی آن ها دست به دامان دربار عثمانی شدند و علم طغیان برداشتند. قبایل بلوچ هم دائماً به بم و کرمان حمله می کردند. از طرف دیگر اعراب خوارج در خلیج فارس با حمایت والی عمان عزم خود را برای اشغال جزایر خلیج فارس جزم کرده بودند.کردهای شورشی نیز همدان را در سال ۱۷۱۹ اشغال کردند و تا حومه اصفهان پیش رفتند. حکمران سابق شهر تون، ملک محمود سیستانی که خود را از بازماندگان صفاریان می دانست، در سال ۱۱۲۲ به مشهد حمله کرد و در خراسان به حکومت پرداخت. جدی ترین تهدید، خطر افغان ها بود که در شرق به قتل و غارت می پرداختند. سرکرده این شورشی ها محمود افغان از طایفه غلزایی بود.
پس از مأموریّت یافتن گرگین خان به حکومت هرات، به علّت ظلمش نسبت به مردم، طایفه افغانی غلجائی را که در حدود قندهار ساکن بودند به ستوه آورد. آن ها پی در پی از ظلم او به شاه سلطان حسین شکایت کردند، امّا چون دسترسی به شاه که بیشتر اوقات با زنان و خواجه سرایان معاشر بود، امکان نداشت و برخی خواصّ نیز نمی گذاشتند تظلم اهل قندهار به شاه برسد، میرویس غلجائی، کلانتر قندهار، شخصاً به اصفهان آمد تا شاه را از حقایق مطلع کند؛ ولی با تحریک گرگین خان و اعوان گرجی او، نتوانست شاه را ملاقات کند. او مدّتی در اصفهان بازداشت شد تا اجازه سفر مکّه یافت و به قصد زیارت، از اصفهان بیرون رفت.
پس از مراجعت میرویس به اصفهان، اوضاع دربار صفوی را آشفته تر از سابق دید. عدّه ای از تجّار و فرستادگان پطر کبیر، میرویس را به شوراندن افغانی های قندهار تحریک کردند. میرویس شایعه کرد که پطر، عازم تسخیر گرجستان و ارمنستان است و گرگین خان با او همدست شده. با این تدبیر، موفّق شد دوباره کلانتر قندهار شود و مواظب حرکات گرگین خان باشد.
پس از بازگشت میرویس به قندهار، گرگین خان، او را تحت فشار قرار داد و دخترش را از او خواست. میرویس دختر دیگری را به نام دختر خود پیش گرگین فرستاد و تا حدّی دل او را نسبت به خود نرم نمود. در سال ۱۱۱۳ او را به باغی دعوت کرد و همان جا او را کشت. سپس با پوشیدن لباس او، توانست وارد قلعه شده و همه اطرافیان او را بکشد. پس از این موفقیت، غلجائیان را به کمک فتوایی که از علمای سنّت، مبنی بر وجوب جنگ با شیعه گرفته بود علیه پادشاه ایران برانگیخت. در این کار، اورنگ زیب پادشاه هند نیز او را تحریک کرد.
پس از رسیدن خبر قتل گرگین، شاه سلطان حسین برادرزاده او کیخسرو خان را برای سرکوبی میرویس فرستاد. او قندهار را محاصره کرد و یک سال نیز آن جا را در محاصره داشت. با این که محصورین تسلیم شدند ولی او از نادانی به آن ها جواب مساعد نداد تا این که با وجود داشتن بیست و پنج هزار سرباز شکست خورد و کشته شد. این اتفاق، اعتماد به نفس میرویس و غلجائیان را افزایش داد. به طوری که سرداران دیگر صفوی را هم که به تسخیر قندهار آمدند، مغلوب کردند.
موقعی که کیخسرو خان گرجی (برای مقابله با غلجایی ها) عازم قندهار بود، عبدالله خان ابدالی را که طایفه او با افغانان غلجائی دشمن بودند، حاکم هرات قرار داد. پس از شکست و قتل کیخسرو، افاغنه ابدالی هم در سال ۱۱۱۸ طغیان کردند و هرات را از ایران جدا کردند. شاه سلطان حسین برای مقابله با آن ها از اصفهان حرکت کرد ولی از طهران جلوتر نرفت و سرداری را برای سرکوبی شورشیان فرستاد. ابدالیان سردار شاه را در سال ۱۱۱۹ کشتند.
محمود، پسر میرویس، که پس از مرگ پدر و کشتن عمویش رئیس طایفه غلجائی شده بود، در سال ۱۱۲۰ افغانان ابدالی را شکست داد و اسدالله خان، پسر عبد اللّه خان ابدالی سردار ایشان را کشت. محمود وانمود کرد که این کار خدمت به دربار ایران بوده است. رجال بی تدبیر دربار نیز به محمود لقب حسینقلی خان دادند و با فرستادن یک قطعه شمشیر مرصّع، به حکومت قندهار منصوبش کردند.
دربار شاه از سرکوب این قیام ها عاجز بود چون از طرفی وزیر اعظم خود یک لزگی بود و از طرفی شاه تحت تأثیر مشاورانی چون ملاباشی محمدحسین مجلسی و رحیم خان حکیم باشی قرار داشت. این دو از مخالفان وزیر اعظم به شمار می آمدند و یک لشکرکشی موفق علیه شورشیان افغان توسط وزیر اعظم را مغایر منافع خویش می دانستند.
در رستم التواریخ علت شورش افغانی ها ظلم بی اندازهٔ خسروخان و گرگین خان گرجی ذکر می شود که با حمایت فقها به حکومت قندهار و کابل و هرات رسیده بودند: «پس خسروخان و گرگین خان و اتباع و عمله جاتش شروع نمودند به ایذاء و آزار نمودن اهل سنت به مرتبه ای که از حد تحریر و تقریر بیرون است، یعنی زنان و دختران و پسران شان را به زور و شلاق می بردند و به جور و جفا خون شان را می ریختند به ناحق به آنان تجاوز می نمودند.
همه این عوامل باعث شد شورشیان جسورانه تر به نافرمانی بپردازند و در سال ۱۷۲۱ میلادی محمود افغان کرمان را محاصره کرد و از آنجا عازم اصفهان پایتخت صفویه شد. شاه سلطان حسین در اصفهان ماند و افغان ها به محاصره شهر پرداختند. او طهماسب شاهزاده را برای جمع آوری قوا به کاشان و قزوین فرستاد ولی طهماسب به جای این کار به خوش گذرانی ها و بی بند و باری مشغول شد. سلطان حسین به ایجاد مناسبات دوستانه با دیگر کشورها اهمیت می داد، اما ضعف حکومت مرکزی و قدرت گرفتن همسایه های ایران، از جمله عثمانی و روسیه، باعث مداخله و حمله آن ها به ایران شد. روس ها که تعرضات خود را از زمان شاه اسماعیل دوم آغاز کرده بودند، در زمان شاه سلطان حسین شروع به مداخله در امور منطقه قفقاز کرده و حتی سواحل دریای خزر از دربند تا استرآباد (گرگان فعلی) را به تصرف خود درآوردند.
محمود کابلی محاصره بی رحمانه ای را بر مردم اصفهان تحمیل کرد. او دستور داد همه محصولات منطقه نابود شود. از نیمه ژوئن ۱۷۲۲ اصفهان دچار قحطی شد و یاس و ناامیدی بر شهر مستولی گشت. خزانه دولت خالی شد و سربازان تنها از محل بودجه ای که کمپانی های هلندی و انگلیسی مانند هند شرقی به ضمانت جواهرات شاه می دادند حقوق می گرفتند. شاه برای چندمین بار تقاضای صلح کرد ولی محمود افغان نپذیرفت. در نهایت در ۲۳ اکتبر ۱۷۲۲(۱۲ محرّم ۱۱۳۵) سلطان حسین به شکلی باورناپذیر و منحصربه فرد درماندگی و ناتوانی خویش را با گذاشتن تاج بر سر محمود افغان به اثبات رسانید.
شاه سلطان حسین تا سال ۱۱۳۹ (۱۷۲۶) تحت نظر افغان ها بود و سرانجام با رسیدن پیام عثمانیان مبنی بر حمایت از شاه ایران و بازگرداندن تاج و تخت به او، به دستور اشرف افغان در ۱۵ نوامبر ۱۷۲۶ گردن او در زندان زده شد. بدن سلطان حسین را در مقبرهٔ شاه سلیمان در قم و سر او را در همدان دفن کردند.
از بناهای مهم عهد شاه سلطان حسین، مدرسه چهار باغ است که توسط مادرش این بنا نهاده شد که از شاهکارهای آثار عهد صفوی محسوب می شود. سال ساخت بنا از ۱۱۱۶ تا ۱۱۲۲ می باشد و مجموعه ای از هنر کاشیکاری است. این مدرسه بدین جهت به مادر شاه معروف است که مادر وی موقوفات بسیاری از جمله کاروانسرای عباسی (که اکنون ساختمان ارگ عظیم نقش جهان به جای آن در مرکز اصفهان ساخته شده است) و بازارچه و … را وقف این مدرسه و طلاب ان کرده بود که در حمله افغان ها این اسناد به همراه کتابخانه بی نظیر این مدرسه همه نابود گردید. مفتی آن ها، یعنی ملا زعفران و سایر علمای افغان، مردم اصفهان را رافضی و مشرک خواندند و این شهر را مفتوح العنون قلمداد کردند. جماعت یاغی افغان تا هر کجا می توانستند و فرصت داشتند، املاک و اراضی وقف را جزو خالصه و تحت تصرف خود درآوردند و طومارها و وقفنامه ها را از بین بردند. بسیاری از آن املاک را نیز به اراضی موات تبدیل کرده، قناتها را پر کردند و سایر آثار دیگر مانند دکانها، کاروانسراها و سایر مستغلات را خراب کردند. در حقیقت آنچه در عصر صفوی بخصوص از زمان شاه عباس اول تا آن زمان به عنوان موقوفات و تشکیلات اوقاف بر اساس نظم و تدبیر حاصل شده بود، یک-باره با هجوم افغان (۱۱۳۵ هـ ق) و محاصره شهر و ویرانگری های افغان ها از هم گسیخته شد؛ به طوری که نوشته اند:
در این زمان رقبات دفتری صفویه که تشخیص قُری را از دولتی و موقوفه ملی به درستی ربط می داد و در عمارت چهل ستون ثبت و ضبط بوده است، به وسیله افغان ها به رودخانهٔ زاینده رود افکنده شد و بدین صورت، اسناد و آثار بسیاری که مربوط به اوقاف عصر صفوی بود از این طریق نابود شده است.
از نظر تعداد و تنوع سکه های به دست آمده از دوران شاهان صفوی، دوران شاه سلطان حسین بیشترین تعداد را تشکیل می دهند. بر روی کلیهٔ سکه های مربوط به دوران شاه سلطان حسین نوشتهٔ «لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله» و گاهی همراه با نام دوازده امام نقش بسته و درپشت آنها، از شش نوع شعر یا عبارت با ذکر نام محل ضرب استفاده شده است. در سال های پایانی حکومت شاه سلطان حسین سکه های نقرهٔ تقلبی رواج یافت. نمونه ای از سکه هایی که از این دوران به دست آمده، یکی سکهٔ عباسی از جنس نقره به وزن ۲٫۷ گرم است که در ۱۱۱۱ هجری قمری ضرب و بر روی آن نام امامان ذکرشده است. در پشت سکه، شعر «گشت صاحب سکه از توفیق رب المشرقین در جهان کلب امیرالمؤمنین سلطان حسین» و در پایین و حاشیهٔ آن، مکان ضرب نقش بسته. سکهٔ بعدی، که آن هم عباسی و از جنس نقره است، در ۱۱۳۰ هجری قمری ضرب شده. در پشت این سکه نوشتهٔ «بندهٔ شاه ولایت حسین» و در پایین آن، مکان ضرب، نقش بسته است. سکه های پنج شاهی ای نیز از جنس نقره ضرب شده که مستطیلی شکل اند. این سکه در ۱۱۲۶ هجری قمری ضرب شد. بر روی این سکه، فقط نوشتهٔ «لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله» و در پشت آن، نوشتهٔ «بندهٔ شاه ولایت حسین» و مکان ضرب نقش بسته است. نوع دیگری از سکه های مربوط به این دوران سکه ای است از جنس برنز که در ۱۱۰۸ هجری قمری به وزن ۱٫۹ گرم و قطر ۲۳ میلی متر ضرب شده. بر روی این سکه، نقش یک پرنده همراه با خوشهٔ گندم و در پشت، آن نوشتهٔ «ضرب ایروان» به چشم می خورد.
سکه های رایج در زمان صفویه از زر و سیم و برنز بود، ولی در معاملات و داد و ستد بیشتر از سکه نقره و برنز استفاده می شد و سکه های زرین کمتر در دست مردم بود و معمولاً در جشن ها و تاجگذاری و اعیاد ضرب می شد. واحد پول در دوران صفوی تومان بود. سکه زر به نام اشرفی و سکه نقره بیستی، محمدی، شاهی و عباسی نامیده می شد و سکه های برنزی، غازی نام داشت که معمولاً به آن ها فلوس می گفتند. فلوس یا فلس کلمه ای عربی که معادل فارسی آن پشیز، پول سیاه یا همان غازی می باشد. این کلمه از ابولوس ((obulus یونانی، و ابلوس (obolus) لاتین و ابل ((obole فرانسه گرفته شده است و معادل یک ششم درهم (دراخما = Dracma) است. بر روی سکه های فلوس معمولاً تصاویر مختلفی از حیوانات و پرندگان و اشکال بروج دوازده گانه و گاهی نیز عکس شخص یا شیئی را دارد و در بعضی موارد پشت سکه اسم و تاریخ ضرب را نیز می توان مشاهده نمود. هر سال سکه مسی جدیدی برای نوروز یا موقع تعویض حاکم جدید به ضرب می رسید و بدین ترتیب قیمت سکه های مسی در نزدیکی نوروز پایین می آمد و پادشاه و حاکم وقت از این راه استفاده می بردند. به طوری که گفته می شد سکه های جدید مسی را هر کیلویی دو عباسی خریداری کرده و آن را دوباره تبدیل به سکه های مسی جدید کرده و از این راه چهار برابر استفاده می بردند و در عین حال مملکت را از داشتن پول زیاد غیررسمی حفظ می کردند. اغلب بعد از عوض شدن و ضرب سکه مسی جدید قیمت سکه مسی قدیمی به نصف می رسید.
| [
{
"answer1": "در ۱۴ ذیحجه ۱۱۰۵ (۳۰ ژوئیه ۱۶۹۴) وی تاج گذاری کرد و به نام او سکه زدند.",
"answer2": "از نظر تعداد و تنوع سکه های به دست آمده از دوران شاهان صفوی، دوران شاه سلطان حسین بیشترین تعداد را تشکیل می دهند.",
"distance": 12599,
"question": "شاه سلطان حسین در چه سالی تاجگذاری کرد و در زمان او بیشترین تعداد کدام نوع سکه ها ضرب شده است؟"
},
{
"answer1": "در رستم التواریخ علت شورش افغانی ها ظلم بی اندازهٔ خسروخان و گرگین خان گرجی ذکر می شود",
"answer2": "اوّلین اشتباهی که از او سرزد، نصب شاهنواز خان گرجی به حکومت قندهار بود.",
"distance": 6312,
"question": "علت اصلی شورش افغان ها چه بود و چه کسی به عنوان حاکم قندهار منصوب شد که اولین اشتباه شاه سلطان حسین تلقی می شود؟"
},
{
"answer1": "طوری که در ابتدای سلطنتش فقیه نامی عالم تشیع محمد باقر مجلسی از او جانبداری کاملی به عمل آورد.",
"answer2": "شاه احتمالاً دستورهای مجلسی را اجرا می کرد و اصلاحاتی از جنبه دینی انجام می داد، از جمله نوشیدن شراب را ممنوع اعلام کرد.",
"distance": 587,
"question": "محمد باقر مجلسی در ابتدای سلطنت شاه سلطان حسین چه نقشی داشت و چرا شاه به دستور او نوشیدن شراب را ممنوع کرد؟"
},
{
"answer1": "سکه های رایج در زمان صفویه از زر و سیم و برنز بود، ولی در معاملات و داد و ستد بیشتر از سکه نقره و برنز استفاده می شد",
"answer2": "واحد پول در دوران صفوی تومان بود.",
"distance": 203,
"question": "سکه های رایج در زمان صفویه چه نام داشتند و همچنین واحد پول در آن دوره چه بود؟"
},
{
"answer1": "عدّه ای از تجّار و فرستادگان پطر کبیر، میرویس را به شوراندن افغانی های قندهار تحریک کردند.",
"answer2": "سرانجام با رسیدن پیام عثمانیان مبنی بر حمایت از شاه ایران و بازگرداندن تاج و تخت به او، به دستور اشرف افغان در ۱۵ نوامبر ۱۷۲۶ گردن او در زندان زده شد.",
"distance": 3983,
"question": "چه کسی میرویس را تحریک به شورش کرد و چه کسی دستور داد گردن شاه سلطان حسین را بزنند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
604 | : آناتومی گری (مجموعه تلویزیونی)
آناتومی گری یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی در ژانر درام پزشکی است که از ۲۷ مارس ۲۰۰۵ توسط شبکه ABC آمریکا پخش می شود. داستان اصلی این مجموعه تلویزیونی پیرامون زندگی چند دانشجوی پزشکی است که برای ادامه تحصیل و کسب تخصص جراحی به بیمارستان گریس شهر سیاتل، واشینگتن ایالت واشینگتن آمریکا وارد می شوند. شخصیت اصلی داستان که در ضمن راوی داستان نیز هست، دختری به نام مردیت گری است.
این سریال در سال ۲۰۰۶ برنده جایزه گلدن گلوب برای بهترین سریال درام شد. هم چنین دو بار در سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ برندهٔ جایزه بهترین سریال درام از جشنواره امی شده است.
عنوان سریال به تناسب نام این شخصیت انتخاب شده، اگر چه شباهت ظریفی با عنوان کتاب آناتومی گری نوشتهٔ هنری گری (منبع مشهور علم آناتومی) دارد. پس از شروع پخش این سریال، اعلام شد که نام اصلی آن تغییر خواهد کرد، ولی این اتفاق تاکنون رخ نداده است.
در سه فصل اول مجموعه تلویزیونی، رابطه های عاطفی مختلفی بین شخصیت های سریال و به طور خاص بین استادها و دانشجویان پیش آمد. در پایان فصل سوم، مردیت گری و دوستانش در امتحان جامع پایان دوره انترنی (کارورزی) شرکت کردند تا در صورت قبولی رزیدنت (دستیار) جراحی عمومی بشوند. در فصل چهارم این مجموعه به دلیل اعتصاب فیلم نامه نویسان در میانه نیمه کاره رها شد؛ این فصل به نوعی بدترین فصل این سریال از نظر تعداد بینندگان با ۱۵٫۹ میلیون نفر بیننده در رده هشتم است.
در نظر سنجی که مؤسسه «نلسون مدیا ریسرچ» در سال ۲۰۱۰ انجام داد این سریال به عنوان پربیننده ترین سریال تلویزیونی آمریکا انتخاب شد.
در سپتامبر ۲۰۰۷ پخش مجموعه تلویزیونی مرتبط دیگری به نام درمانگاه خصوصی که توسط تیم مشترکی ساخته می شود آغاز شد. داستان این مجموعه تلویزیونی در واقع دنباله یکی از چند داستانی است که در مجموعه تلویزیونی آناتومی گری به آن پرداخته شده بود. بخشی از شخصیت های مجموعه تلویزیونی درمانگاه خصوصی، قبلاً در مجموعه تلویزیونی آناتومی گری معرفی شده بودند. شخصیت اصلی این مجموعه تلویزیونی، خانم دکتر آدیسون مونتگمری است که متخصص زنان و زایمان است. این شخصیت (و بازیگر آن) در سه فصل اول آناتومی گری نقشی با اهمیت داشتند، اما در پایان فصل سوم آناتومی گری، به واسطه اتفاق هایی آدیسون مونتگمری تصمیم می گیرد از سیاتل به لس آنجلس برود و در یک درمانگاه خصوصی که توسط دوستانش اداره می شود کار کند؛ همین موضوع آغازگر مجموعه تلویزیونی "درمانگاه خصوصی" می شود.
این سریال بر روی زندگی کارآموزان پزشکی، رزیدنت های جراحی و پزشکان مختلف تمرکز دارد. تولیدکنندگان این سریال سعی کرده اند که بازیگران از نظر نژادی مختلف باشند و تلاش کردند تا هیچ کدام از نظر نژادی برتر نشان داده نشوند. پنج شخصیتی که ابتدا به عنوان انترن معرفی می شوند عبارتند از: مردیت گری (الن پامپئو)، الکس کارو (جاستین چمبرز)، جورج اومالی (تی آر نایت)، ایزی استیونس (کاترین هیگل) و کریستینا یانگ (ساندرا اوه). ابتدا میراندا بیلی (چاندرا ویلسون) که یک جراح عمومی است سرپرست آن هاست. سرپرست کل بخش جراحی ریچارد وبر (جیمز پیکنز جی آر) است که زمانی که مردیت خردسال بوده با مادرش رابطه داشته است. به همین دلیل مشکلاتی با مردیت دارد. درک شپرد (پاتریک دمپسی) و پرستون برک (ایسایا واشینگتن) نیز جراحان تخصصی این بخش هستند. دکتر شپرد در جراحی مغز و اعصاب تخصص دارد و دکتر برک در جراحی قلب. همچنین شپرد روابط عاشقانه ای با مردیت دارد و دکتر برک نیز با کریستینا رابطه دارد.
فصل اول این سریال حول ورود انترن ها به بیمارستان و آشنایی آنان با یکدیگر و قوانین بیمارستان است.
در ابتدای فصل دوم سریال، آدیسون مونتگمری (کیت والش)، مارک اسلون (اریک دانی) و کالی تورس (سارا رامیرز) که به ترتیب پزشک زنان و زایمان، جراح پلاستیک و جراح ارتوپد هستند به این تیم اضافه می شوند. بعدها آدیسون مونتگومری این بیمارستان را ترک می کند که خود سرآغاز سریال درمانگاه خصوصی می باشد.
در فصل سوم، مادر مردیت به صورت ناگهانی فوت می کند و پرستون برک نیز کریستینا را ترک می کند. در ادامه جورج و کارلی تورس باهم ازدواج می کنند اما پس از مدتی جورج به سبب خوردن مشروب بیش از اندازه با ایزی به کارلی خیانت کرده وبا ایزی رابطهٔ جنسی برقرار می کند و وارد رابطه ای عاطفی با ایزابل استیونس می شود.
در فصل چهارم لکسی گری (چیلر لای) به عنوان خواهر ناتنی و کوچک تر مردیت که رزیدنت جراحی نیز هست، معرفی می شود. اریکا هان (بروک اسمیت) که یک جراح قلب است به این بیمارستان می آید و روابط عاشقانه ای با کالی تورس برقرار می کند. او در پایان فصل چهارم از این بیمارستان می رود. در فصل پنجم اووهانت (کوین مک کید) و آریزونا رابینس (جسیکا کاپشو) که به بیمارستان می آیند.
جورج اومالی در پایان فصل پنجم می میرد و ایزی استیونس به تومور مغزی مبتلا می شود.
از این رو تدی آلتمن (کیم راور) به عنوان جراح قلب به تیم اضافه می شود.
در این فصل جورج اومالی حضور ندارد و رزیدنت های بیشتری به مجموعه به علت ادغام بیمارستانشان با بیمارستان مرسی وست افزوده می شوند.
این فصل بیشتر بر مرگ جورج اومالی، ترقی تورس و بیلی در میان جراحان، اعتیاد به الکل وبر، ادغام با بیمارستان مرسی وست، برهم خوردن ازدواج آلکس و ایزی و خروج ایزی از سریال و ریاست موقت دکتر شپرد تمرکز دارد. فصل زمانی بسته می شود که همسر عزادار یکی از بیماران اقدام به شلیک گلوله به دکترها هنگامی که دنبال اهداف خود یعنی لکسی، شپرد و وبر می گردد، می کند. پایان فصل با ستیز شپرد و آلکس برای زندگیشان بعد از شلیک می باشد.
شروع فصل هفتم به شدت تحت تأثیر حادثه تیراندازی است. کریستینا تصمیم می گیرد پزشکی را کنار بگذارد زیرا از آن حادثه صدمات روحی شدیدی خورده. در این فصل کریستینا و اوون باهم عروسی می کنند. مردیت با دستکاری در تحقیقات دکتر شپرد زمینه را برای دستیابی همسر دکتر وبر به داروی آزمایشی درمان آلزایمر فراهم می کند. اما الکس کارو یک شب که مست است همه چیز را لو می دهد. نام شپرد به لیست سیاه اف دی ای می رود. در این فصل آریزونا رابینز و کالی تورس باهم عروسی می کنند. در این فصل کالی تورس صاحب یک دختر به نام سوفیا می شود؛ و همچنین درک و مردیت یک کودک آفریقایی به نام زولا را به فرزند خواندگی قبول می کنند. گفتنی است که در این فصل ریاست بیمارستان سیاتل گریز مرسی وست به دلیل استعفای دکتر شپرد از ریاست، به دکتر ریچارد وبر بازمی گردد.
فصل هشتم حول رابطه بد مردیت و شپرد به دلیل دستکاری مردیت در تحقیقات دکتر شپرد آغاز می شود. ابتدا مردیت توسط دکتر وبر اخراج می شود اما بعدها دوباره بازمی گردد. در این فصل دکتر وبر از ریاست کناره گیری می کند و ریاست به دکتر آون هانت می رسد. در طول این فصل رابطه مردیت و شپرد عادی می شود. در انتهای این فصل مشخص می شود که آون هانت به همسرش کریستینا خیانت کرده و یک رابطه پنهانی داشته است بنابراین کریستینا از او بیزار می شود. در قسمت های پایانی این فصل امتحان بورد تخصصی دکترها انجام می شود که تمامی دکترهای بیمارستان سیاتل گریز مرسی وست قبول می شوند به جز دکتر آوریل کپنر. در قسمت پایانی این فصل یک حادثه سقوط هواپیمای دکترها رخ می دهد که در طی آن دکتر لکسی گری کشته می شود و دکتر مارک اسلون به شدت زخمی می شود.
قسمت های ابتدایی این فصل به حوادث بعد از سقوط هواپیما می پردازد،مارک اسلون پس از مدتی بیهوشی سرانجام می میرد،کریستینا که به شدت تحت تأثیر حادثه سقوط هواپیما است بهبودی پیدا می کند دکتر هانت را ترک می کند و به بیمارستانی دیگر می رود ولی هنوز هم با مردیت از طریق اینترنت رابطه دارد. شپرد در حادثه هواپیما از ناحیه دست صدمه دیده و موقتاً نمی تواند عمل کند. همچنین دکتر تورس مجبور می شود پای همسر خود دکتر آریزونا رابینز که در این حادثه بشدت آسیب دیده است را قطع کند،رابطهٔ این دو بشدت تحت تأثیر این موضوع قرار میگیرد و در انتهای فصل اریزونا به تورس خیانت می کند.در این فصل همچنین درک و مردیت صاحب فرزند می شوند و نام او را بیلی میگذارند در پایان فصل دکتر ریچارد وبر دچار حادثه برق گرفتگی می شود.
فصل دهم این سریال روز ۲۶ سپتامبر سال ۲۰۱۳ مطابق با ۴ مهر ماه سال ۱۳۹۲ از شبکه ای بی سی آمریکا پخش شد.این فصل پیرامون مشکلات بیمارستان است.دکتر هانت و کریستینا بعد از طلاق همچنان به رابطهٔ خود ادامه میدهند.اپریل به درخواست ازدواج متئو جواب مثبت میدهد ولی روز عروسی با جکسون از کلیسا بیرون میرود و با او ازدواج می کند،رابطهٔ الکس و جو جدی تر می شود.در قسمت های پایانی شوک دیگری به بیننده ها وارد شد،ساندرا اوه(کریستینا) در پایان این فصل سریال را ترک کرد، کریستینا پیشنهاد دکتر پریستون برک را میپذیرد و به بیمارستان او می رود
همچنین در پایان فصل شخصیت جدیدی به نام دکتر مگی پیرز که در واقع خواهر ناتنی مردیت است وارد سریال می شود،او دختر دکتر وبر و دکتر الیس گری مادر مردیت است.
فصل یازدهم همانند سایر فصل ها پیرامون مشکلات زندگی و کار و روابط و غیره می پردازد. نکته بسیار قابل توجه در این فصل مرگ دکتر شپرد می باشد. اگرچه که در قسمتی که درک شپرد دار فانی را وداع می گوید از او یک قهرمان همیشگی در ذهن ها باقی می ماند که بخاطر نجات جان مردم زندگی اش را فدا کرد ولی مسلماً نمی تواند رضایت علاقه مندان به این سریال را همراه داشته باشد. بعد از قطعی شدن ترک پاتریک دمپسی (درک شپرد) هوادارن این سریال بسیار ناامید شدند و مراتب ناامیدی خود از شوندا ریمز و سایر عوامل سریال شدیداً اعلام کردند. تا آنجا که شبکه ای بی سی از احتمال کنسل شدن همیشگی سریال گریز آناتومی به دلیل مرگ دکتر شپرد سخن گفت. اما در ۸ می سال ۲۰۱۵ کوین مک کید (ایفاگر نقش دکتر هانت و کارگردان بسیاری از قسمت های سریال) خبر از آماده شدن برای تولید فصل ۱۲ سریال داد. همچنین اکنون سخنانی مبنی بر اینکه احتمال دارد به دلیل واکنش منفی بی سابقه طرفداران سریال شاهد این باشیم که درک شپرد به مجموعه بازمی گردد. در حقیقت شوندا ریمز در برابر فشارها اعلام کرد که درک را کشته است تا در قسمت ها آینده نحوه کنار آمدن مردیت با آن را به تصویر بکشد و می خواهد سریالی نو و جاری داشته باشد تا یک سریال کلیشه ای.الن پومپئو(مردیت گری) بعدها در مصاحبه ایی گفت:با توجه به شخصیت درک شپرد به عنوان فردی که عاشق خانواده اش است،تن ها راه حذف او از سریال مرگ این شخصیت بود،و به این شکل بیننده ها مطمئن خواهند بود که بازگشتی برای این کاراکتر وجود نخواهد داشت.
پاتریک دمپسی(درک شپرد) در مصاحبه ایی گفت که تا به امروز سکانس مربوط به مرگ درک و خداحافظی او با سریال را ندیده است.
طبق وعده شبکه ای بی سی و همچنین اعلام رسمی وبسایت و فیسبوک این سریال، قرار است در ماه سپتامبر فصل دوازدهم این سریال پخش شود. وبسایت های مرتبط با این سریال از احتمال بازگشت دکتر یانگ با بازی ساندرا اوه به سریال خبر داده اند.
شاندا ریمز اشاره کرده که تعداد بازیگران این مجموعه بسیار زیاد شده و فعلاً بازیگر جدیدی به مجموعه اضافه نخواهد شد.
این فصل به مشکلات مریدیت بعد از درک می پردازد دکتر پنی بلیک که باعث مرگ درک شده بود به بیمارستان گری اسلون منتقل می شود و مریدیت توسط یکی از بیمارها مورد حمله قرار می گیرد و روزهای سخت و زیادی را مجبور به بستری در بیمارستان می شود در آخر دکتر تورس به همراه دوست دخترش پنی به نیویورک رفته از سریال حذف می شود .
بخش زیادی از این فصل به ماجرای ازدواج قبلی جو ویلسون می پردازد و اتفاقات بدی که پیرامون این موضوع برای الکس ایجاد می شود ورود شخصیت جدیدی به نام مینیک که قصد دارد جای ریچارد را بگیرد باعث اختلاف بین بیلی و وبر می شود و شخصیت لیا مورفی که قبلاً سریال را ترک کرده بود برای چند قسمتی دوباره بر میگردد .همچنین رابطه مریدیت با ریگز از ماجراهای قابل توجه این فصل است که در انتها با پیدا شدن خواهر هانت و استفا ادواردز این فصل به پایان می رسد .
قسمت های اولیه به مشکلات خواهر هانت و برگشت ریگز و مگان به هم دیگه سپری می شود که عملی که مریدیت بر روی مگان انجام می دهد باعث برنده شدن او در هارپر اوری می شود وامیلیا به صورت اتفاقی متوجه توموری در سرش می شود بعد از آن ازدواج هانت و امیلیا به هم میخورد خواهر دلوکا هم وارد سریال می شود که متخصص زنان است .کپنر برای پر کردن جای جکسون شب های خود را با مستی و پارتی های مختلف میگذراند در حاالی که جکسون و مگی به هم علاقه دارند . (تا قسمت 24 پخش شده )
در اکتبر ۲۰۰۶، بر سر صحنهٔ فیلم برداری واشینگتن به خاطر همجنسگرا بودن تی آر نایت به او توهین کرد. بعد نایت همجنسگرا بودنش را در رسانه ها فاش کرد. سپس اتحادیه جلوگیری از توهین به همجنسگرایان از واشینگتن خواست تا عذرخواهی کند. در ۷ جون ۲۰۰۷، شبکه ای بی سی اعلام کرد که تصمیم گرفته تا قرارداد واشینگتن را تمدید نکند. واشینگتن اعلام کرد که از این تصمیم شبکه «متأسف» شده است. او گفت اگر از او می خواستند تا نقش کوچکی در سریال ایفا کند، او این کار را می کرد. در قسمتی از این سریال که در تاریخ ۹ می ۲۰۰۸ پخش شد، از عکس وی استفاده شد. بعد از روی آنتن رفتن این قسمت، پیتر نلسون وکیل مدافع واشینگتن به ای بی سی و اس ای جی اعلام کرد که این کار آن ها غیرقانونی بوده است. هاوارد براگمن، ناشر وی به خبرنگاران گفت: «آن ها حق داشتند تا از نام و یاد این شخصیت در سریال استفاده کنند، ولی نمی توانستند عکس او را نشان بدهند» و ادامه داد که این مسئله، به صورت مالی حل خواهد شد.
در ۳ نوامبر ۲۰۰۸ اعلام شد که وی این مجموعه را ترک خواهد کرد. شاندا ریمز بعداً توضیح داد که «متأسفانه ما تا همین الآن هم با سحر و جادو برای نقش او نوشتیم و این شخصیت زیاد نمی تواند در آناتومی گری بماند». برخی گمانه زنی ها مبنی بر این بود که به خاطر همجنسگرا بودن شخصیت اریکا هان، او این مجموعه را ترک کرده، ولی او خودش بعداً توضیح داد که «اتفاقاً از این که او هم جنسگرا بوده خیلی خوشحال شده و از این که از مجموعه کنار گذاشته شده، خیلی شوکه شده است.»
در ۲۷ می ۲۰۰۹ ای! آنلاین اعلام کرد که تی آر نایت دیگر در فصل ششم آناتومی گری بازی نمی کند. نایت به خاطر عدم پیشرفت شخصیتش و این که در سریال کم تر به کار گرفته می شد، ناراحت شده و قراردادش را با شبکه فسخ کرده است. هواداران حدس می زدند که به خاطر آسیب شدیدی که در پایان فصل به صورت وی وارد شد، بازیگر دیگری جایگزین وی خواهد شد؛ ولی پتی لی سردبیر روزنامه نیویورک تایمز اعلام کرد که دکتر جرج اومالی مرده است. بعد از آن در ۱۷ جون ۲۰۰۹ این خبر به طور رسمی تأیید شد.
در ۱۱ مارس ۲۰۱۰ گزارش شد که کاترین هیگل دیگر به آناتومی گری بازنمی گردد. قسمتی که در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۰ پخش شد، آخرین حضور شخصیت ایزی در این سریال بود. سپس او در ۲۴ مارس ۲۰۱۰ به طور رسمی از این مجموعه خارج شد. او دلیل این تصمیمش را «تمرکز روی خانواده و فرزندش» اعلام کرد.
لکسی گری با بازی چیلر لای در پایان فصل هشتم سریال در اثر حادثه سقوط هواپیما کشته می شود و سریال را ترک می کند.
دکتر مارک اسلون با بازی اریک دین در ابتدای فصل نهم در اثر جراحات ناشی از حادثه سقوط هواپیما پس از مدت ها بیهوشی سر انجام می میرد و سریال را ترک می کند.
ساندرا اوه در فصل دهم از این سریال جداشد، شوندار ریمز، طراح و سرپرست نویسندگان این سریال قول داده است کریستینا «به شکلی که شایسته این شخصیت است» از سریال خارج شود.
در فصل ۱۱ دکتر شپرد (پاتریک دمسی) در یک تصادف رانندگی به یک بیمارستان کوچک منتقل می شود و در آنجا به دلیل عدم توجه و بی تجربگی دکترها مرگ مغزی و می میرد. بعدها گفته شد که پاتریک دمسی بازیگر این نقش عنوان کرده بود که «به طور کلی قصد ادامه بازیگری ندارد و می خواهد بازیگری را کنار بگذارد».
این سریال از نظر جذب تماشاگر بسیار موفق بوده است. قسمت اول این سریال ۱۶٫۲۵ میلیون بیننده داشت. فصل اول سریال به طور میانگین ۲۲٫۲۲ میلیون بیننده داشت. این سریال به صورت میانگین در ایالات متحدهٔ آمریکا ۱۸ میلیون بیننده دارد. از این رو این سریال، یکی از پربیننده ترین سریال های این دهه می باشد.
آناتومی گری برندهٔ جوایز متعددی شده است. سه بار موفق به دریافت جایزه امی شده است. در سال ۲۰۰۶ کارگردانان این سریال برندهٔ جایزهٔ بهترین سریال درام شدند. در سال ۲۰۰۷، کاترین هیگل برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر زن درام شد. در سال ۲۰۱۰ آن ها موفق به دریافت جایزهٔ بهترین گریم برای سریال تک دوربینه شدند. ساندرا اوه و چاندرا ویلسون هر کدام به ترتیب در سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر زن درام در جشنواره گلدن گلوب شدند. این سریال در جشنواره های متعدد دیگر برندهٔ جایزهٔ بهترین سریال درام سال شده است.
امی
گلدن گلوب
«مؤسسه خانگی والت دیزنی» مسئولیت پخش دی وی دیهای این سریال را بر عهده دارد. هم چنین سریال بر روی بلو-ری نیز عرضه می گردد.
آناتومی گری هم اکنون از شبکه ای بی سی شنبه ها و یکشنبه ها پخش می شود. هم چنین شبکه لایف تایم نیز این سریال را پخش می کند.
در ژانویه ۲۰۰۸ شرکت گیم لافت بازی این سریال را برای موبایل عرضه کرد. هم چنین در مارس ۲۰۰۹ بازی این سریال برای کنسول های وی، نینتندو دی اس و کامپیوتر توسط کمپانی ای بی سی عرضه شد.
از روز شنبه ۸ آبان ۱۳۸۹ شبکه ام بی سی پرشیا شروع به پخش این سریال با دوبله فارسی کرد. پخش این مجموعه تا پایان فصل پنجم آن و تا روز ۲۹ اسفند۱۳۸۹ از این شبکه ادامه یافت و بازپخش آن از روز ۹ مرداد۱۳۹۰ در ام بی سی پرشیا آغاز شد. گفتنی است که شبکه ام بی سی پرشیا، هفت فصل کامل این سریال را با دوبله فارسی پخش کرده است، اما مشخص نکرده که آیا قسمت های دیگر این سریال را هم پخش خواهد کرد یا خیر.
در می ۲۰۰۹ کمپانی The CW اعلام کرد که قصد دارد تا سریالی با موضوع درام پزشکی بسازد. هم چنین کمپانی تلموندو سریالی با اقتباس از آناتومی گری ساخته که هم اکنون در کشور کلمبیا پخش می شود.
| [
{
"answer1": "این سریال در سال ۲۰۰۶ برنده جایزه گلدن گلوب برای بهترین سریال درام شد.",
"answer2": "در نظر سنجی که مؤسسه «نلسون مدیا ریسرچ» در سال ۲۰۱۰ انجام داد این سریال به عنوان پربیننده ترین سریال تلویزیونی آمریکا انتخاب شد.",
"distance": 856,
"question": "سریال آناتومی گری در چه سالی برنده جایزه گلدن گلوب برای بهترین سریال درام شد و این سریال در چه سالی پربیننده ترین سریال آمریکا شد؟"
},
{
"answer1": "شخصیت اصلی این مجموعه تلویزیونی، خانم دکتر آدیسون مونتگمری است که متخصص زنان و زایمان است.",
"answer2": "در پایان فصل سوم آناتومی گری، به واسطه اتفاق هایی آدیسون مونتگمری تصمیم می گیرد از سیاتل به لس آنجلس برود",
"distance": 167,
"question": "چه کسی نقش دکتر آدیسون مونتگمری را در سریال آناتومی گری بازی کرده و این شخصیت در چه فصلی از سریال تصمیم به ترک سیاتل گرفت؟"
},
{
"answer1": "ابتدا میراندا بیلی (چاندرا ویلسون) که یک جراح عمومی است سرپرست آن هاست.",
"answer2": "در اکتبر ۲۰۰۶، بر سر صحنهٔ فیلم برداری واشینگتن به خاطر همجنسگرا بودن تی آر نایت به او توهین کرد.",
"distance": 7973,
"question": "چه کسی سرپرست انترن ها در ابتدای سریال آناتومی گری بود و کدام بازیگر در این سریال به دلیل توهین نژادی اخراج شد؟"
},
{
"answer1": "در فصل سوم، مادر مردیت به صورت ناگهانی فوت می کند و پرستون برک نیز کریستینا را ترک می کند.",
"answer2": "جورج اومالی در پایان فصل پنجم می میرد و ایزی استیونس به تومور مغزی مبتلا می شود.",
"distance": 663,
"question": "در فصل سوم چه اتفاقی برای مردیت افتاد و چه کسی در فصل پنجم به تومور مغزی مبتلا شد؟"
},
{
"answer1": "فصل هشتم حول رابطه بد مردیت و شپرد به دلیل دستکاری مردیت در تحقیقات دکتر شپرد آغاز می شود.",
"answer2": "نکته بسیار قابل توجه در این فصل مرگ دکتر شپرد می باشد.",
"distance": 2165,
"question": "در فصل هشتم به چه علت رابطه مردیت و شپرد خراب شد و چه کسی در فصل یازدهم فوت کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
605 | : طراحی سامانه غیرفعال خورشیدی
سیستم غیرفعال خورشیدی سیستمی که قسمت هایی از جدارهٔ پوسته خارجی را تشکیل می دهد و به گونه ای طراحی شده است که به یک مکانیسم غیرفعال انرژی خورشید را در خود جمع آوری و ذخیره می نماید تا در زمان مناسب به فضای داخلی ساختمان منتقل گردد (مانند فضای گلخانه ای).
سامانه فعال و غیرفعال خورشیدی با توجه به محدود بودن منابع فسیلی و الودگی های ناشی از استفاده از این گونه منابع، جوامع اندیشمندان را بدان واداشته است که از انرژی های تجدید پذیر به جای منابع فسیلی استفاده کنند.
در سامانه غیرفعال خورشیدی ساختمان ها به گونه ای طراحی می شوند که نیازهای سرمایش، گرمایش و نوررسانی در آن ها به صورت طبیعی و همساز با اقلیم تأمین گردد و به این دلیل سامانه غیرفعال نامیده می شوند که نیاز به فعالیت تجهیزات سرمایشی و گرمایشی به حداقل ممکن می رسد.
در ۲۴۰۰ سال پیش سقراط دریافته است که: «امروزه با خانه های در جهت جنوبی، اشعهٔ خورشید در زمستان ها به داخل ایوان نفوذ می کند را، اما در تابستان، مسیر حرکت خورشید درست در سمت بالای سرمان یا بالای پشت بام است، به طوری که سایه ایجاد می کند؛ بنابراین باید سمت جنوب را برای گرفتن افتاب زمستان بزرگ تر وکشیده تر و سمت شمال را برای دوری از بادهای زمستان کوتاه تر ساخت.»
در طراحی ساختمان غیرفعال خورشیدی پنجره ها، دیوارها، کف هاطوری ساخته شده اند که در زمستان انرژی خورشید را جمع وذخیره می کنند و آن را به شکل گرما توزیع می کنند ولی در تابستان از ورود آن جلوگیری می کنند. این سیستم، سیستم غیرفعال خورشیدی نام گرفته است، زیرابرخلاف سیستم های فعال خورشیدی از وسایل الکتریکی و مکانیکی استفاده نمی کند.
کلید طراحی یک ساختمان غیرفعال خورشیدی استفاده مؤثر از اقلیم منطقه است. عناصری که باید مد نظر قرار گیرند شامل:موقعییت پنجره ها، سایز آنها، نوع جداره، عایق حرارتی، جرم حرارتی و سایه است. سامانه غیرفعال خورشیدی به سادگی در ساختمان های جدید قابل استفاده است، علاوه بر آن در ساختمان های موجود نیز قابل اجرا است.
تکنولوژی سیستم غیرفعال از نور خورشید بدون استفاده از سیستم های مکانیکی بهره می برد. (برخلاف سیستم فعال خورشیدی)
این تکنولوژی نور خورشید را به گرمای قابل استفاده در آب، هوا وجرم حرارتی تبدیل می کند، که باعث جابجایی هوا برای تهویه یا استفاده بعدی می شود. (با استفاده محدود از دیگر منابع انرژی)
یک مثال معمولی اتاق آفتابگیر در ضلع آفتابگیر (در ایران ضلع جنوبی) ساختمان است. سرمایش غیرفعال نیز برای کاهش نیاز سرمایشی اصول طراحی مشابهی دارد.
در اغلب ساختمان ها به نوعی از ساده ترین روش گرمایش غیرفعال خورشیدی استفاده می شود.
با تابش خورشید پنجرهای یک ساختمان حرارت در فضاهای داخلی ذخیره شده و باعث گرم شدن فضاهای داخلی می شود (پدیده گلخانه ای). که این فرایند ساده ترین نوع سیستم غیرفعال است. اما هدف اصلی از طراحی سیستم های غیرفعال خورشیدی، جذب حئاکثر حرارت خورشید و ذخیره حرارت جذب شده و پخش ان در فضاهای داخلی است. فضاهای آفتاب گیر و گلخانه ای که در جهت جنوب طراحی می شوند از ضروریات یک سیستم غیرفعال خورشیدی است.
ساده ترین سیستم غیرفعال خورشیدی است. در این سیستم نور خورشید از پنجره ها و بازشوها و نور گیرها وارد فضای داخلی شده و به وسیله سطوح و مبلمان داخلی جذب می شود.
بناهای با جذب مستقیم که به پنجره های رو به جنوب که به نام پنجره های خورشیدی نامیده می شوند وابسته اند. نور خورشید با امواج با طول موج کوتاه از شیشه عبور کرده و داخل فضای مورد نظر می گردد. این امواج پس از تابیده شدن بر روی سطوح داخلی، آن ها را گرم کرده و موجب انتشار امواج با طول موج بلند می شوند. این امواج دیگر قادر به عبور نبوده و در داخل فضا حبس می شوندکه این امر به پدیده گلخانه ای معروف است.
دیوار سنگین در این سیستم حرارت خورشید به طور مستقیم توسط دیواری که ظرفیت حرارتی بالایی دارد مثل یک (دیوار بتنی) ذخیره شده و در فضاهای داخلی پخش می شود.
این سیستم مشابه دیوار سنگین است اما دریچه هایی در بالا و پایین دیوار ترومپ تعبیه می شود تا گرمای ذخیره شده در دیواره از طریق جابه جایی هوا به فضاهای داخلی انتقال یابد.
از آنجایی که اولین بار فلیکس ترومپ در سال ۱۹۶۶ در فرانسه ازین روش استفاده کرد، این دیوار به این اسم نامیده می شود. این دیوار که در فاصلهٔ کمی از شیشه قرارگرفته است از موادی با چگالی بالا مانند سنگ، آجر، خشت یا گالن های چرب آب ساخته شده و جدارهٔ آن ها رنگ آمیزی تیره دارند. فاصلهٔ بین شیشه و دیوار می بایست حداقل در حدود ۸ تا ۱۰ سانتی متر باشد تا گردش هوا به سادگی صورت پذیرد.
آتریوم یک فضای میانی مثل یک حیاط مرکزی در بنا است که دارای سقف شفاف و آفتاب گیر است و بخش ها و فضاهای مختلف ساختمان پیرامون فضای آتریوم شکل می گیرد. پرتوهای حرارت زای خورشیدی از طریق سقف شیشه ای وارد فضای آتریوم شده و بدین طریق (پدیده گلخانه ای) انرژی حرارتی در فضای آتریوم ذخیره شده و از طریق بازشوها و جداره های پیرامون آتریوم وارد فضای داخلی می شود. اما آنچه که مهم است برای ممانعت از گرم شدن فضاها در داخل تابستان بایستی فضای آتریوم به نحوی مطلوب تهویه شده و سقف شیشه ای ان به طور مؤثری با سایه بان های مناسب پوشانده شود.
گردش همرفتی یک سیال که در یک سیستم بسته اتفاق بیفتد، جایی که سیال سرد به جای سیال گرم در همان سیستم جایگزین می گردد، ترموسیفون نامیده می گردد. این سامانه در واقع یک چرخهٔ جابجایی طبیعی است. در این سامانه، مرحلهٔ جذب انرژی می تواند به صورت متصل به ساختمان یا کاملاً در محیطی جداگانه صورت گرفته و حرارت جذب شده توسط کانال به فضای مورد نظر هدایت و در مکان مناسبی مانند دال بتنی یا انبارهٔ سنگی که معمولاً بالاتر از سطح جذب کننده قرار دارد، ذخیره گردد.
الف) این شیوه باعث صرفه جویی زیاد در هزینه گرمایش خانه شده و به راحتی قابل تطبیق با ساختمان می باشد وجزئی از سفت کاری ساختمان محسوب می شود این سیستم اجزاء مکانیکی و الکتریکی توأم با استهلاک را ندارد و داری عمره دراز می باشد. از جمله عدم ایجاد صدا، دود و عدم نیاز به لوله کشی از موارد آن است.
ب) دیگر مزیت این سیستم، نگهداری حرارت در سطح کف اتاق است در حالیکه در دیگر سیستم های غیرطبیعی اختلاف زیادی بین هوای کف و هوای بالای اتاق وجود دارد.
در طراحی ساختمان غیرفعال خورشیدی پنجره ها، دیوارها، کف هاطوری ساخته شده اند که در زمستان انرژی خورشید را جمع وذخیره می کنند و آن را به شکل گرما توزیع می کنند ولی در تابستان از ورود آن جلوگیری می کنند. این سیستم، سیستم غیرفعال خورشیدی نام گرفته است، زیرابرخلاف سیستم های فعال خورشیدی از وسایل الکتریکی و مکانیکی استفاده نمی کند.
کلید طراحی یک ساختمان غیرفعال خورشیدی استفاده مؤثر از اقلیم منطقه است. عناصری که باید مد نظر قرار گیرند شامل:موقعییت پنجره ها، سایز آنها، نوع جداره، عایق حرارتی، جرم حرارتی و سایه است. سامانه غیرفعال خورشیدی به سادگی در ساختمان های جدید قابل استفاده است، علاوه بر آن در ساختمان های موجود نیز قابل اجرا است.
تکنولوژی سیستم غیرفعال از نور خورشید بدون استفاده از سیستم های مکانیکی بهره می برد. (برخلاف سیستم فعال خورشیدی)
این تکنولوژی نور خورشید را به گرمای قابل استفاده در آب، هوا وجرم حرارتی تبدیل می کند، که باعث جابجایی هوا برای تهویه یا استفاده بعدی می شود. (با استفاده محدود از دیگر منابع انرژی)
یک مثال معمولی اتاق آفتابگیر در ضلع آفتابگیر (در ایران ضلع جنوبی) ساختمان است. سرمایش غیرفعال نیز برای کاهش نیاز سرمایشی اصول طراحی مشابهی دارد. برخی از سیستم های غیرفعال برای کنترل دامپرها (تعدیل کننده ها)، کرکره ها وعایقهای شبانه و وسایل دیگری که جمع آوری، ذخیره و استفاده از انرژی خورشید را افزایش می دهند یا انتقال حرارت نامطلوب را کاهش می دهند، مقدار اندکی از انرژی مرسوم (الکتریکی یا غیره) استفاده می کنند.
تکنولوژی های سیستم غیرفعال خورشیدی شامل:دریافت مستقیم و غیرمستقیم نور خورشید برای گرمایش فضا، آبگرمکن خورشیدی با استفاده از ترموسیفون یا پمپ آبگرم، استفاده از جرم حرارتی یا مصالح متغیر (دارای قابلیت تغییر در خواص، مصالح هوشمند) برای کند کردن نوسانات حرارتی داخلی، خوراک پزهای خورشیدی، دودکش خورشیدی برای ارتقاء تهویه طبیعی و زمین پناه.
برای طراحی سامانه های خورشیدی غیرفعال منازل باید به این نکته توجه داشت که ذات ساختمان، خورشیدی باشد. در واقع در سیستم خورشیدی غیرفعال از هیچگونه سوخت فسیلی بهره برده نمی شود و چیزی جز خود ساختمان نیست.
در کلیه منازل این استعداد و امکان وجود دارد که پنجره ها، دیوارها وکف های آن به نحوی طراحی شوند که قابلیت جذب، ذخیره سازی و توزیع انرژی حرارتی خورشیدی را در فصل زمستان دارا بوده و در فصل تابستان منعکس کننده این انرژی به محیط خارج باشند. چنین سیستم هایی را سامانه غیرفعال خورشیدی یا طراحی اقلیمی گویند که دلیل آن این است که برخلاف سیستم های فعال (پویا) فاقد هرگونه ادوات الکتریکی و مکانیکی به جهت به چرخش درآوردن گرمای خورشیدی هستند. به جهت آشنایی با نحوه کارکرد سیستم های خورشیدی غیرفعال، در ابتدا سه نوع عمده انتقال حرارت و رابطه آن باسیستم فوق شرح داده می شود.
به عنوان یک قاعده اساسی و بنیانی قانون دوم ترمودینامیک انرژی گرمایی از مواد گرمتر به مواد سردتر انتقال پیدا کرده و این حالت تا زمانی که درجه حرارت دو جسم تقریباً برابر شود ادامه پیدا می کند. در ساختمان های دارای سیستم انرژی خورشیدی غیرفعال از قانون یاد شده و سه روش عمده انتقال حرارت به منظور توزیع حرارت در ساختمان بهره برده می شود.
انتقال حرارت هدایتی مخصوص مواد جامد بوده که مولکول های جسم جامد وظیفه انتقال حرارت را بر عهده دارند. حرارت وارد شده به جسم سبب ارتعاش مولکول ها شده که این حرکت ارتعاشی در جسم پخش می شود و با پیش رفتن در جسم حرارت را نیز انتقال می دهند. به عنوان مثال می توان به قاشق قرار گرفته در قهوه داغ اشاره کرد که دسته آن با اینکه در بیرون مایع قرار گرفته است، گرم می شود.
انتقال حرارت همرفت (جابجایی) مخصوص سیالات مایع و گاز بوده که عامل آن سیرکولاسیون طبیعی مابین جریان گرم سبک تر و جریان گرم سنگین تر می باشد. در سیستم های خورشیدی غیرفعال هوای گرم قسمت جنوبی ساختمان توسط انتقال حرارت همرفتی به سراسر ساختمان منتقل می شود.
انتقال حرارت تشعشعی مخصوص گازها و محیط خلأ بوده که با توان چهارم درجه حرارت مطلق اجسام متناسب می باشد. در سیستم خورشیدی غیرفعال دو روش مهم وعمده تشعشعی وجود داشته که شامل تشعشع خورشیدی وتشعشع فرو سرخ می باشد. پس از برخورد تشعشعات نامبرده به اجسام سه حالت جذب، عبور وانعکاس رخ می دهد که همگی آن ها به خواص ماده بستگی دارد.
مواد غیر شفاف بین ۴۰ تا ۹۵ درصد پرتو خورشیدی راجذب می کنند که این مقدار به رنگ اجسام شدیداً وابسته بوده و هرچه جسم کدر تر باشد میزان جذب نیز بالاتر است. به همین دلیل سعی بر این است که مواد جاذب پرتو خورشید از رنگ تیره باشند. از سوی دیگر مواد سفید یا با رنگ های روشن بین ۸۰ تا ۹۸ درصد پرتو خورشید را انعکاس می دهند.
شیشه های معمولی منازل به شرط تمیز بودن قادر خواهند بود بین ۸۰ تا ۹۰ درصد پرتو خورشید را از خود عبور داده و تنها میزان ۱۰ تا ۲۰ درصد آن را جذب کرده یا منعکس می کنند. زمانی که پرتو خورشید از شیشه عبور کرده و به ساختمان وارد می شود، توسط سطوح داخلی جذب شده و مجدداً به واسطه پدیده انتقال حرارت تشعشعی میان سطوح مختلف داخلی منزل مبادله می شود و تمام سطوح و فضای داخلی تقریباً هم دما خواهند شد. اگر چه شیشه اجازه عبور سهم عمده از پرتو تابیده شده را می دهد، با این وجود پرتو ماورابنفش را جذب می کند که پس از سرد شدن محیط داخل، انرژی جذب شده به داخل منزل متشعشع می شود. در واقع در این روش شیشه، قسمتی از انرژی خورشیدی تابیده شده را در خود جذب کرده و به دام می اندازد.
ظرفیت حرارتی قابلیت مواد در جذب حرارت بوده و توده حرارتی (انباره)، به موادی گفته می شود که انرژی گرمایی را به واسطه بالا رفتن درجه حرارتشان در خود ذخیره می کنند. عموماً در ساختمان های دارای سیستم انرژی خورشید خودبخودی از مواد مورد استفاده در بنایی همچون بتون، سنگ، شن، آجر و کاشی ها به عنوان توده حرارتی استفاده می شود. همچنین استفاده از آب نیز کاملاً موفقیت آمیز بوده است.
قسمت اعظم بار حرارتی منازل خورشیدی خودبخودی از پنجره های آن ها که رو به جنوب قرار دارند تأمین می شود. تفاوت عمده میان منازل دارای سامانه های خورشیدی خودبخودی و منازل دارای تأسیسات معمولی به نحوه طراحی بازمی گردد و کلید اساسی در طراحی منازل خورشیدی خودبخودی بالاترین بهره گیری ازشرایط اقلیمی محل منزل می باشد. در طراحی سامانه های خورشیدی غیرفعال عناصر اصلی شامل چگونگی قرارگیری و ابعاد پنجره ها. جنس شیشه ها، عایق کاری، بستن راه نفوظ هوا، توده حرارتی، سایه بان ها و بعضی مواقع استفاده ازمنابع حرارتی کمکی می باشد. اجرا این سیستم ها در منازل مسکونی در حال ساخت در مقایسه با منازل ساخته شده به مراتب آسان تر می باشد و در صورت تمایل به اجرا آن ها در ساختمان های ساخته شده لازم است که فرایند سازگارسازی و دوباره سازی به جهت جمع آوری وذخیره گرمای خورشیدی به خوبی انجام گیرد.
هر خانه خورشیدی غیرفعال دارای پنج جز اصلی شامل پرتوگیری (کلکتور)، جاذب، توده حرارتی، توزیع کننده و کنترل کننده می باشد. با توجه به نحوه تلفیق این ۵ جز، سامانه های خورشیدی خودبخودی به سه دسته عمده تقسیم می شوند، که شامل استفاده مستقیم، استفاده غیرمستقیم و ایزوله می باشند.
همان طور که پیشتر بیان شد در یک طرح کامل سامانه خورشیدی خودبخودی پنج جز اصلی وجود دارد که کارکرد آن ها مستقل از همدیگرمی باشد اما به جهت حصول کارکرد موفقیت آمیز و بهینه سامانه این پنج جز باید نحو شایسته ای با هم تلفیق شده باشند. این پنج جز عبارت اند از:
عرصه ای با مساحت نسبتاً بالا از جنس شیشه (پنجره) که از داخل آن نور خورشید عبور کرده و به داخل ساختمان وارد می شود. این پنجره شیشه ای با زاویه ۳۰ درجه به سمت جنوب قرار گرفته و درطی ساعت ۹ صبح تا ۳ بعد از ظهر توسط ساختمان های اطراف یا درختان نباید سایه ای بر روی آن بیفتد
سطوحی تیره رنگ ومحکم هستند که می تواند دیوار، کف، تیغه های داخلی یا محفظه های محتوی آب باشند که در معرض تابش مستقیم آفتاب قرار می گیرند و اشعه های خورشید پس از برخورد به آن ها جذبشان می شوند.
موادی که حرارت موجود در پرتوهای خورشیدی را در خود جذب و ذخیره می کنند. در مقایسه با جاذب می توان گفت هر دو آن ها از دیوار یا کف ساختمان تشکیل شده اند با این تفاوت که جاذب سطح رویی بوده وتوده حرارتی پشت آن قرار گرفته است و وظیفه جذب و ذخیره انرژی خورشیدی را بر عهده دارند.
روش وترفندی که در طی آن پرتو خورشید از نقطه جذب و ذخیره در سایر نقاط ساختمان پخش می شود. دریک طرح خورشیدی انفعالی می توان از سه طریق انتقال حرارت بهره جست که مشتمل بر هدایتی، همرفتی و تشعشعی می باشد. در برخی موارد، بادزن، کانال ها ودمنده ها می توانند بر فرایند توزیع داخلی حرارت مؤثر باشند.
از سقف های معلق می توان در طول تابستان به جهت ایجاد سایه بر روی پرتوگیر استفاده کرد. از دیگر تجهیزات مورد استفاده در زمان کمبود یا ازدیاد انرژی حرارتی می توان به حسگرهای الکترونیکی اشاره داشت که از جمله می توان از ترموستات تفاضلی نام برد که به روش سیگنالی خاموش یاروشن شدن بادزن، کارکرد دمپرها، لوله های تهویه و سایه بان ها را کنترل می کند.
ساختار این روش در واقع ساده ترین روش طراحی سیستم خورشیدی انفعالی است. از میان پنجره های شیشه ای بزرگ تعبیه شده ای که همچون کلکتور عمل کرده وجهت آن ها به سمت جنوب می باشد پرتو خورشید وارد ساختمان شده و پس از برخورد با کف یا دیوارهای درونی جذب و در آن ها ذخیره می شود. این اجزاء را عموماً ازمواد تیره رنگ انتخاب می کنند که علت آن قابلیت جذب مواد تیره رنگ در مقایسه با مواد شفاف است. هنگام شب که درجه حرارت داخل ساختمان پایین می آید حرارت جذب شده در توده های حرارتی به سه طریق عمده انتقال حرارت، در ساختمان توزیع شده و باعث بالا رفتن درجه حرارت داخل آن می شود.
برخی از سازندگان ومالکین منازل به جهت جذب و ذخیره گرمای خورشیدی مجبور به استفاده از محفظه های محتوی آب در داخل ساختمان هستند. این مخازن در مقایسه با مواد رایج بنایی هم حجمشان به میزان دو برابر قابلیت جذب وذخیره انرژی حرارتی را دارند، ضمن اینکه به دلیل چگالی بالای آب مخازن یاد شده باید از شرایط طراحی بسیار مناسبی بهره ببرند. مضاف بر اینکه این مخازن باید دارای حداقل نیاز به تعمییر و نگهداری باشند که این تعمیرات شامل سرویس دوره ای سالانه و همچنین تصفیه آب موجود در آن به جهت زدودن مواد میکروبی می باشد. برده خورشیدی انفعالی که تحت عنوان جز خورشیدی انفعالی نیز شناخته می شود به دو عامل مساحت پنجره های شیشه ای (پرتوگیر) و توده حرارتی وابسته است. که در این بین پنجره های شیشه ای تعیین کننده میزان قابلیت جذب انرژی خورشیدی هستند. همچنین این توانایی وجود دارد تا در ساعاتی از شبانه روز که هوای داخل خانه بیش از حد گرم می شود با کاستن توده حرارتی میزان انرژی ذخیره شده را کاهش داد، با توجه به این نکته مهم که به دلیل کاستن از توده حرارتی نباید به عملکرد کلی سیستم خدشه ای وارد شود. ذکر این نکته نیز ضروری است که نسبت ایده آل توده حرارتی و مساحت پنجره با توجه به شرایط آب وهوایی منطقه تعیین می شود. نکته دیگر این است که توده حرارتی باید کاملاً از محیط بیرون جدا شود واگر چنین کاری صورت نگیرد انرژی حرارتی جذب شده توسط توده حرارتی، سریعاً به محیط آزاد تخلیه خواهد شد، مخصوصاً زمانی که توده حرارتی به زمین متصل بوده و محیط آزاد بیرون درجه حرارتش نسبت به درجه حرارت توده حراتی کمتر باشد. در خانه های معمولی که دارای پنجره های بزرگ رو به آفتاب باشد بدون بهره بردن از توده حرارتی این استعداد وجود دارد تا از سیستم خورشیدی انفعالی گرمایشی بهره برد که این حالت عموماً تحت عنوان tempering-solar شناخته می شود. به جهت دستیابی به بالاترین بازده در این سیستم ها انجام چند کار ساده ضروری است که ازجمله می توان به تمیز بودن دائمی شیشه پنجره ها، کاهش میزان تلفات حرارتی در طول شب و اجتناب از گرم شدن بیش از حد خانه در طول تابستان اشاره داشت.
دربهره غیرمستقیم سامانه های خورشیدی انفعالی منازل منبع ذخیره حرارت ما بین قسمت جنوبی پنجره ها وفضاهای مسکونی قرار می گیرد که در این بین استفاده از دیوار ترومپ مرسوم ترین روش در بهره غیرمستقیم می باشد. دیوار ترومپ بین ۲۰ تا ۴۰ سانتیمتر ضخامت داشته و ازجنس مصالح ساختمانی معمولی است که در سمت جبهه جنوبی ساختمان قرار می گیرد که قسمت خارجی دیوار فوق را با شیشه یک یا دو لایه که حداکثر ضخامت آن ۲٫۵ سانتیمتر است پوشش می دهند. سطح خارجی تیره رنگ، پرتو خورشید تابیده شده را جذب و در در بدنه دیوار ذخیره می کند و نهایتاً این انرژی دریافتی از سطح داخلی دیوار به فضای داخل تخلیه می شود. دیوار ترومپ حرارت جذب شده توسط خورشید در سطح خارجی را پس از عبور از جداره اش در دوره های زمانی معین به فضای داخل تخلیه می کند که این پدیده در طی ساعات پایانی شب تا اولیه صبح رخ می دهد. زمانی که درجه حرارت داخل اتاق از درجه حرارت سطح داخلی دیوار کمتر باشد، حرارت از سطح داخل متشعشع شده ونهایتا باعث گرم شدن فضا داخلی می شود. علاوه بر این می توان میزان حرارت عبوری از داخل دیوار را به ازای یک ساعت به ازای هر اینچ بیان داشت، به عنوان مثال حرارت جذب شده در قسمت بیرونی دیوار بتونی ۸ اینچی (۲۰ سانت) در ظهر، پس ازمدت ۸ ساعت یعنی حدوداً در ساعت ۸ بعد از ظهر به داخل منزل تزریق خواهد شد.
فضای خورشیدی که عناوینی چون اتاق خورشیدی و اتاق آفتاب پذیر نیز به آن نسبت داده می شود. فراهم آورنده مجالی چند کاره و تطبیق پذیر برای گرمایش سیستم خورشیدی انفعالی می باشد که فضای خورشیدی به عنوان جزئی از ساختمان نوساز ویا واحد اضافه شده به ابنیه قدیمی در نظر گرفته می شود. ساده ترین طراحی انجام پذیرفته شده برای فضای خورشیدی این است که اقدام به نصب پنجره های عمودی دارای شیشه های صاف و روشن کنیم. فضای خورشیدی این توانایی را دارد که حرارت زیادی را از خورشید دریافت و انباشت نماید و در مواردی که این حرارت به صورت مازاد درآمد، آن ها را از طریق همین شیشه ها به محیط آزاد تخلیه کند. اختلاف درجه حرارت ناشی از کسب حرارت خورشیدی یا از دست دادن آن، توسط توده حرارتی و شیشه هایی با درجه نشر پایین تعدیل می شود. تودهٔ حرارتی نامبرده شده شامل مصالح ساختمانی بکار برده شده در کف، دیوارهای جانبی ساختمان یا مخازن آب می باشد. همچنین دریچه های هوارسان سقفی یا کفی، پنجره ها، درها و بادزن ها می توانند وظیفهٔ توزیع هوای گرم را از داخل اتاق خورشیدی به داخل ساختمان بر عهده گیرند، غالب دارندگان منازل و ساختمان سازها به واسطهٔ استفاده از در و پنجره اقدام به جداسازی اتاق خورشیدی از خانه می کنند و از این رو سطح آسایش داخل خانه به واسطهٔ تغییرات درجهٔ حرارت داخل فضای خورشیدی دچار تغییر نامطلوب نمی شود. از نظر ساختاری و شکل هندسی فضاهای خورشیدی دارای تشابه بسیار زیادی با گلخانه های شیشه ای مخصوص پرورش گل، گیاه و سبزیجات گلخانه ای هستند و به همین منظور در پاره ای موارد لقب گلخانهٔ خورشیدی نیز برای اتاق خورشیدی در نظر گرفته شده است.
به شرط اینکه این توانایی در سیستم های انفعالی وجود داشته باشد تا علاوه بر کارکرد زمستانی دارای کارکرد تابستانی نیز باشد، در کنار بالا رفتن کارایی فنی و اقتصادی سیستم های فوق، گامی شایسته در ترغیب افراد جامعه برای استفاده از این سیستم برداشته می شود، ضمن اینکه در اکثر شرایط آب وهوایی سیستم های انفعالی کارکرد تابستانی را نیز دارا هستند. بهترین شیوه جهت رسیدن به این هدف این است که با استفاده از ابزارهایی خاص همچون سایبان سقفی از ورود گرمای خورشیدی به داخل ساختمان جلوگیری شود. ابعاد وموقعیت نصب سایبان سقفی دارای اهمیت زیادی است، که دلیل آن این است که در صورت عدم توانایی سایبان در ایجاد سایه لازم، گرمایش بیش از حد اتفاق خواهد افتاد، در تعیین ابعاد و نحوه قرارگیری سایبان های سقفی عواملی همچون عرض جغرافیایی، شرایط آب وهوایی، پراکنش اشعه خورشیدی، نوع و جنس پنجره ها مؤثرند.
به تعبیری خانه های خورشیدی انفعالی را می توان خانه های استثنایی به حساب آورد که عمده تفاوت آن ها با ساختمان های معمولی به نحوهٔ جمع آوری انرژی حرارتی خورشیدی و طراحی منحصربفرد و دقیق آن ها برمی گردد و گزینه های طراحی آن به کار بستن اصول و روش هایی است که تاکنون توضیح داده شده است، ضمن این که چیره دستی کادر فنی بسیار مهم است.
در غالب منازل خورشیدی انفعالی کارا، میزان ورود و خروج هوا در حد صفر بوده و به عنوان یک نتیجهٔ کلی می توان گفت آن ها نیاز به سیستم تعویض هوای مکانیکی جهت رسیدن به کیفیت هوای مطلوب داخل دارند. یک بادزن بازیافت حرارت (HRV) را می توان به عنوان بهترین انتخاب در جهت مصرف بهینهٔ انرژی حرارتی موجود در ساختمان به حساب آورد. در واقع HRV میزان حرارت موجود در هوای خروجی ساختمان را دریافت و آن را به هوای ورودی به ساختمان تزریق می کند. در بعد اقتصادی نیز همچون سایر انرژی های تجدید پذیر از مزایای عمدهٔ زیست محیطی، رایگان بودن سوخت مصرفی، عدم احتراق و … بهره برده می شود و در کنار آن می توان به موانعی همچون سرمایه گذاری اولیهٔ نسبتاً بالا و مشکلات فنی اشاره داشت.
| [
{
"answer1": "عناصری که باید مد نظر قرار گیرند شامل:موقعییت پنجره ها، سایز آنها، نوع جداره، عایق حرارتی، جرم حرارتی و سایه است.",
"answer2": "گردش همرفتی یک سیال که در یک سیستم بسته اتفاق بیفتد، جایی که سیال سرد به جای سیال گرم در همان سیستم جایگزین می گردد، ترموسیفون نامیده می گردد.",
"distance": 2931,
"question": "در یک سیستم غیرفعال خورشیدی، چه عناصری باید در نظر گرفته شوند و چه کاربردی برای ترموسیفون وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "امروزه با خانه های در جهت جنوبی، اشعهٔ خورشید در زمستان ها به داخل ایوان نفوذ می کند را، اما در تابستان، مسیر حرکت خورشید درست در سمت بالای سرمان یا بالای پشت بام است، به طوری که سایه ایجاد می کند؛ بنابراین باید سمت جنوب را برای گرفتن افتاب زمستان بزرگ تر وکشیده تر و سمت شمال را برای دوری از بادهای زمستان کوتاه تر ساخت.",
"answer2": "کلید طراحی یک ساختمان غیرفعال خورشیدی استفاده مؤثر از اقلیم منطقه است.",
"distance": 652,
"question": "سقراط در مورد طراحی خانه های رو به جنوب چه دریافتی داشت و در طراحی سیستم غیرفعال خورشیدی چه چیزی کلیدی است؟"
},
{
"answer1": "نور خورشید با امواج با طول موج کوتاه از شیشه عبور کرده و داخل فضای مورد نظر می گردد. این امواج پس از تابیده شدن بر روی سطوح داخلی، آن ها را گرم کرده و موجب انتشار امواج با طول موج بلند می شوند.",
"answer2": "ظرفیت حرارتی قابلیت مواد در جذب حرارت بوده و توده حرارتی (انباره)، به موادی گفته می شود که انرژی گرمایی را به واسطه بالا رفتن درجه حرارتشان در خود ذخیره می کنند.",
"distance": 7103,
"question": "پنجره های خورشیدی چگونه عمل می کنند و توده حرارتی چه نقشی در سیستم های خورشیدی غیرفعال دارد؟"
},
{
"answer1": "دیوار ترومپ بین ۲۰ تا ۴۰ سانتیمتر ضخامت داشته و ازجنس مصالح ساختمانی معمولی است که در سمت جبهه جنوبی ساختمان قرار می گیرد که قسمت خارجی دیوار فوق را با شیشه یک یا دو لایه که حداکثر ضخامت آن ۲٫۵ سانتیمتر است پوشش می دهند.",
"answer2": "آتریوم یک فضای میانی مثل یک حیاط مرکزی در بنا است که دارای سقف شفاف و آفتاب گیر است و بخش ها و فضاهای مختلف ساختمان پیرامون فضای آتریوم شکل می گیرد.",
"distance": 11736,
"question": "دیوار ترومپ چگونه کار می کند و آتریوم در یک ساختمان با سیستم غیرفعال خورشیدی چه نقشی دارد؟"
},
{
"answer1": "این شیوه باعث صرفه جویی زیاد در هزینه گرمایش خانه شده و به راحتی قابل تطبیق با ساختمان می باشد وجزئی از سفت کاری ساختمان محسوب می شود این سیستم اجزاء مکانیکی و الکتریکی توأم با استهلاک را ندارد و داری عمره دراز می باشد. از جمله عدم ایجاد صدا، دود و عدم نیاز به لوله کشی از موارد آن است.",
"answer2": "در سیستم های خورشیدی غیرفعال هوای گرم قسمت جنوبی ساختمان توسط انتقال حرارت همرفتی به سراسر ساختمان منتقل می شود.",
"distance": 3718,
"question": "دو مزیت سیستم های غیرفعال خورشیدی از نظر اقتصادی و کارکردی چیست و انتقال حرارت همرفتی چگونه در سیستم های خورشیدی غیرفعال عمل می کند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
606 | : تغییر اقلیم
تغییرات آب وهوایی یا تغییر اقلیم یعنی هر تغییر مشخص در الگوهای مورد انتظار برای وضعیت میانگین آب وهوایی، که در طولانی مدت در یک منطقهٔ خاص یا برای کل اقلیم جهانی رخ بدهد. تغییر اقلیم نشان دهندهٔ تغییرات غیرعادی در اقلیم درون اتمسفر زمین و پیامدهای ناشی از آن در قسمت های مختلف کرهٔ زمین می باشد. برای مثال در یخ های قطبی مدت این تغییرات از ده سال تا چند میلیون سال تغییر می کند. بخصوص در کاربرد اخیر، در مقوله سیاست محیطی، اصطلاح «تغییر اقلیم» اغلب به تغییراتی که در اقلیم کنونی رخ می دهد اطلاق می گردد. در برخی موارد، این عبارت با فرض رابطه علت و معلولی بشری نیز بکار می رود، همچنان که در کنوانسیون چارچوب تغییر اقلیمی سازمان ملل| UNFCCC مورد استفاده قرار گرفت. کنوانسیون UNFCCC اصطلاح «تغییرات اقلیمی» را برای تغییراتی به کار می برد که منشأ غیرانسانی داشته باشند. تغییر اقلیم پدیده ای است که در نتیجه فاکتورهایی همچون فرایندهای دینامیکی زمین یا عوامل بیرونی همچون تغییرات در شدت تابش آفتاب یا فعالیت های انسانی رخ می دهد. عوامل خارجی تأثیرگذار بر اقلیم را اغلب نیروهای اقلیمی می نامند و شامل فرایندهایی همچون نوسانات در شدت نور خورشید، انحراف در مسیر حرکت زمین و افزایش غلظت گازهای گلخانه ای می شود. بازخوردهای ناشی از تغییر اقلیم متغیر می باشد و ممکن است سبب افزایش یا کاهش این عوامل درونی شوند. بسیاری از تغییرات درونی در سیستم های اقلیمی با تأخیر رخ می دهند. زیرا سیستم اقلیمی کرهٔ زمین بسیار بزرگ است و به کندی حرکت می کند و به ورودی ها با تأخیر پاسخ می دهد. برای مثال یک سال خشکسالی تنها سبب کاهش آرام سطح دریاچه ها یا خشک شدن حاشیه زمین های هموار می گردد. در سال های بعدی این شرایط ممکن است با کاهش بارش منجر شود که احتمالاً به یک سال خشک تر دیگر منجر می گردد. وقتی که نقطهٔ بحرانی بعد از x سال فرا می رسد، کل سیستم ممکن است به صورت دیگر تغییر کند و این حالت در هر صورت به توقف بارش منجر می شود. این نمونه از تغییر اقلیم سریع و برگشت پذیر است که به صورت تأخیری رخ می دهد.
تغییرات اقلیمی به نوسانات درون محیط زمین، فرایندهای طبیعی موجود در اطراف آن، و تأثیر فعالیت بشر بر آن برمی گردد. عوامل خارجی که می تواند اقلیم را شکل دهد اغلب نیروهای اقلیمی نامیده می شوند شامل فرایندهایی همچون نوسانات در تابش خورشیدی، گردش (وضعی) زمین، و مقادیر (تمرکز) گاز گلخانه ای می باشند.
آب وهوا در آن و به خودی خود، یک سیستم پویای غیرخطی نامنظم| بی نظم است، اما در بسیاری از موارد، مشاهده می شود که اقلیم (یعنی وضعیت میانگین آب و هوا) به درستی ثابت و قابل پیش بینی است. این مسئله شامل دمای متوسط، میزان بارش، روزهای آفتابی، و بسیاری متغیرهای دیگری می شود که در هر مکانی می توان آن را سنجش نمود. اما، تغییراتی نیز درون محیط زمین وجود دارند که می تواند بر اقلیم آن تأثیر بگذارد.
توده های یخی به عنوان یکی از حساس ترین شاخصهای تغییر اقلیمی شناخته می شوند، که عمدتاً طی دوره سرد شدن اقلیم افزایش می یابند (مانند دوره کوتاه یخبندان) و در طول گرم شدن آب و هوا در مقیاسهای متوسط زمانی شروع به پسرفت می کنند. افزایش و فروپاشی توده های یخی، هر دو به نوسان پذیری طبیعی و عمدتاً نیروهای تشدیدکننده خارجی کمک می کند. اما، طی قرن گذشته، توده های یخی نتوانسته اند به حدکافی لایه های یخی را مجدداً تولید کنند تا جبرانی برای یخ های از دست رفته طی ماه های تابستانی باشد. (نگاه به پسرفت توده های یخی از سال۱۸۵۰ به بعد | پسرفت توده یخی)
مهمترین فرایندهای اقلیمی چند میلیون سال اخیر چرخه های یخبندان و درون یخبندان در دوره یخبندان کنونی می باشد. اما واکنش های داخلی شکل گرفته در چرخه های میلانکوویچ| نوسانات گردشی، شامل صفحات یخی قاره ای و m۱۳۰ تغییر سطح دریا است که قطعاً نقش کلیدی را دربارهٔ تصمیم گیری پیرامون این مسئله ایفا می کند که چه واکنش اقلیمی در بیشتر مناطق مشاهده خواهد شد. تغییرات دیگر، از جمله وقایع هاینریش، حوادث دانسگار اوشگر و داغ گلی نورس نشانگر توان بالقوه نوسانات یخبندان است که حتی در غیاب تغییرات گردشی خاص بر اقلیم تأثیر می گذارد.
تقریباً در مقیاس چند دهه، تغییرات اقلیمی نیز می تواند از تغییرات درون سیستم های اقیانوسی/ جوی حاصل شود. بسیاری از شرایط اقلیمی، مشهود تر از همه ENSO| نوسان جنوبی ال نینو، بلکه شامل نوسان دهه ای پاسیفیک، نوسانان اقیانوس اطلس شمالی، و نوسان اقیانوس منجمد جنوبی بوده که به عنوان شرایطی خاص درون سیستم اقلیمی شناخته شده اند، که دست کم در اثر وجود آن ها تا حدودی با روش های گوناگون گرما توانسته در اقیانوسها ذخیره شده و بین منابع مختلفی جابجا شود. در مقیاسهای زمانی طولانی تر، فرایندهای اقیانوسی همچون گردش ترمو هالاین نقش کلیدی را در توزیع مجدد گرما ایفا می نماید، و در صورت تغییر توانسته به شدت بر اقلیم تأثیر بگذارد.
بیشتر اشکال نوسان پذیری داخل یک سیستم اقلیمی را می توان به شکل پسماند محسوب نمود، به این مفهوم که وضعیت جاری اقلیم نه تنها بیانگر ورودی های آن بلکه تاریخچه چگونگی پیدایش و رسیدن به این مرحله در آن می باشد. مثلاً، یک دهه شرایط خشکسالی می تواند موجب نابودی دریاچه ها، خشک شدن کامل دشتها و توسعه کویرها شود. در عوض، این شرایط می تواند به بارشهای کمتر در سال های جاری بینجامد. به طور خلاصه، تغییر اقلیمی می تواند یک فرایند خودجوش دائمی باشد زیرا جنبه های گوناگون محیطی با نسبت های متفاوت و به طرق گوناگون نسبت به نوساناتی که ناگزیر روی می دهد، پاسخ می دهند.
مطالعات اخیر، نشان می دهد که نیروی تابشی در اثر گازهای گلخانه ای عامل اصلی گرم شدن جهانی می باشد. گازهای گلخانه ای نیز نقش مهمی در درک تاریخچه اقلیمی زمین دارند. بر طبق این مطالعات، اثر گلخانه ای که در اثر به دام انداختن حرارت از سوی گازهای گلخانه ای، تولید گرما می کند، نقشی کلیدی در تنظیم دمای زمین دارد.
در طول ۶۰۰ میلیون سال اخیر، مقادیر دی اکسید کربن احتمالاً از بیش از ۵۰۰۰ ppm تا کمتر از ۲۰۰ ppm تغییر کرده که عمدتاً به خاطر تأثیر فرایندهای زمین شناسی و ابداعات زیست شناسی بوده است. با دقتی بیشتر، این مسئله (توسط وایزر و دیگران ۱۹۹۹) مورد بحث قرار گرفت که نوسانات در مقادیر گازهای گلخانه ای به ازای ده ها میلیون تن در سال به خوبی با تغییر اقلیمی همبستگی ندارد که احتمالاً در این مورد تکتونیک صفحه ای نقش غالب تری را ایفا می کند. اما، نمونه های متعددی از تغییرات سریع در مقادیر گازهای گلخانه ای در جو زمین وجود دارند که ظاهراً با گرم شدن شدید رابطه تنگتنگی دارند از جمله دوره حداکثر سوزان پالئوسن- ایوسن| دوران پالئوسن- ایوسن، دوران انقراض پرمین- ترازئیک| دوران انقراض خزندگان و دایناسورها و پایان دوره یخبندان زمین در ناحیه اسکاندیناوی (وارانجیان).
طی دوران جدید، بالا رفتن سطوح دی اکسید کربن به عنوان عامل اصلی محسوب می شود که موجب گرم شدن جهان از سال ۱۹۵۰ تاکنون شده است.
در طولانی ترین مقیاس های زمانی، تکتونیک صفحه ای قاره ها را جابجا کرده، اقیانوس ها را شکل داده، و کوه ها را تشکیل داده و از هم جدا می سازد و کلاً به عنوان فرایندی تعریف شده که اقلیم در آن پدید می آید. در زمان اخیر، حرکات صفحه ای در مورد تشدید روند دوره یخبندان کنونی بیان شده اند زمانی در حدود ۳ میلیون سال قبل، که در آن صفحات (قاره ای) آمریکای شمالی و جنوبی با یکدیگر برخورد نمودند تا باریکه پاناما را تشکیل داده و به درهم آمیختگی میان اقیانوسهای اطلس و آرام پایان دهند.
خورشید، به عنوان یک منبع فناپذیر است تقریباً تمام انرژی سیستم اقلیمی را تأمین می نماید، و یک بخش کامل در شکل گیری آب و هوای زمین می باشد. درطولانی ترین مقیاسهای زمانی، خورشید هم زمان با این که به روند اصلی تکامل خود ادامه می دهد، درخشانتر هم می شود. در ابتدای پیدایش تاریخ زمین| تاریخ زمین، تصور بر این بود که آن خیلی سرد بوده تا بتواند مایع آب را بر روی سطح زمین حفظ نماید، که این به موضوعی منجر شد که تحت عنوان پارادوکس خورشید جوان بی حال شناخته می شود.
در مقیاسهای جدیدتر زمانی، اشکال متفاوتی از نوسان خورشیدی نیز وجود دارند از جمله چرخه خورشیدی ۱۱ ساله و دوره تغییرات طولانیتر. اما، چرخه ۱۱ ساله لکه خورشیدی به روشنی و به خودی خود در داده های اقلیم شناسی ظهور نمی کند. این نوسانات در پیدایش دوره کوتاه یخبندان و برخی موارد مشاهده گرم شدن زمین از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰ تأثیرگذار به حساب آمده اند.
نوسانات گردشی در برخی موارد در تأثیرشان بر اقلیم (زمین)، موجب توسعه نوسان پذیری خورشیدی می شوند، زیرا نوسانات جزئی در گردش وضعی زمین سبب تغییراتی در توزیع و فراوانی نور خورشید می شود که به سطح زمین می رسد. یک چنین نوسانات گردشی، تحت عنوان چرخه های میلانکویچ، روند کاملاً قابل پیش بینی بر اساس اصول علم فیزیک و در اثر تعاملات دوجانبه زمین و خورشید و سایر سیارات می باشند. این نوسانات به عنوان نیروهای محرک موجود در چرخه های یخبندان و درون یخبندان از دوره یخبندان کنونی محسوب می شوند. نوسانات پیچیده تری نیز وجود دارند، همچون پیشروی و پسروی مکرر بیابان صحرا در واکنش نسبت به انحراف مسیر گردش (وضعی زمین).
هر نوع فوران آن که در زمان های مختلف در هر قرن به وجود می آید، می تواند بر آب و هوا تأثیر بگذارد، که دوره چند ساله ای طول می کشد تا سرد شود. مثلاً فوران کوه پیناتوبو در سال ۱۹۹۱، که اثر آن به ندرت در نمای دمای جهانی قابل مشاهده است. فورانهای عظیم که تحت نام حوزه های بزرگ آتشفشانی شناخته می شوند، تنها چند بار در هر صد میلیون سال رخ می دهند، اما قادر است اقلیم زمین را برای میلیون ها سال تغییر داده و موجب انقراض های دسته جمعی شود. در ابتدا، دانشمندان تصور می نمودند که غبار پراکنده شده در جو در اثر فورانهای بزرگ آتشفشانی از طریق مسدود کردن جزئی انتقال تابش خورشیدی به سطح زمین، مسئول سرد شدن آن بوده اند. اما، سنجشها نشان می دهد که بیشتر غبار پراکنده شده در جو ظرف شش ماه به سطح زمین بازمی گردد.
عوامل مؤثر انسانی، فعالیت هایی هستند که به وسیله آن انسان ها محیط را تغییر داده و بر اقلیم تأثیر می گذارند. بزرگترین عامل مورد نظر کنونی افزایش سطح CO۲ در اثر برونده های مربوط به احتراق سوخت فسیلی است که در نتیجه آن ها ذرات معلق| آئروسل ها (ذرات معلق در جو) موجب اعمال اثر سرد سازی (بر اقلیم) می شود. عوامل دیگر، از جمله استفاده از زمین، استهلاک ازن، و تخریب جنگلها نیز بر اقلیم تأثیرگذار هستند.
با آغاز انقلاب صنعتی در دهه ۱۸۵۰ و شتابگیری آن تاکنون، مصرف سوختهای فسیلی توسط بشر موجب بالا رفتن سطح CO۲ از مقادیر ppm ۲۸۰~ تا بیش ازppm ۳۷۰ تا امروز شده است. این میزان در حال افزایش است تا به بیش از ppm ۵۶۰ پیش از پایان قرن ۲۱ ام برسد. در کنار سطوح فزاینده متان، برای این تغییرات پیش می شود که باعث افزایش دمایی حدود c ° ۶/۵–۴/۱ بین سال های ۱۹۹۰و ۲۱۰۰ شود. (نگاه کنید به گرم شدن جهانی)
اعتقاد بر این است که آئروسل های ساخت بشر، به خصوص آئروسل های سولفاتی ناشی از احتراق سوخت فسیلی نوعی تأثیر سردکنندگی اعمال نماید.
به نظر می رسد که این عامل به همراه نوسان پذیری طبیعی، یک خط "تراز" نسبی را در نمودار دماهای قرن بیستم در اواسط قرن منظور می نماید.
پیش از استفاده گسترده از سوخت فسیلی، بزرگترین تأثیر بشری بر اقلیم محلی احتمالاً از استفاده از زمین حاصل می شده است. آبیاری، تخریب جنگلها، و کشاورزی اصولاً باعث تغییر محیط می شود. مثلاً، آن ها میزان آب ورودی و خروجی از یک مکان خاص را تغییر می دهند. آن ها همچنین می توانند با تأثیرگذاری بر پوشش زمین و تغییر مقدار نور خورشید که جذب می شود، بازتابش ناحیه ای آن را دستخوش تغییر سازند. مثلاً شواهدی موجود است که تأیید می کند اقلیم یونان و دیگر کشورهای حوزه مدیترانه دائماً دراثر تخریب جنگلها بین سال ۷۰۰ قبل از میلاد تا زمان میلاد تغییر کرده است (چوب این جنگلها برای ساختن کشتی، ساختمان و به عنوان سوخت استفاده می شد)، که در نتیجه آن اقلیم جدید در منطقه عمدتاً داغ تر و خشک تر شده و گونه های درختی که در دنیای باستان برای ساختن کشتی بکار می رفته دیگر در این ناحیه یافت نمی شوند.
فرضیه جنجالی ویلیام رودیمن فرضیه آنترو پوسن اولیه / می گوید افزایش کشاورزی و به همراه آن تخریب جنگلها موجب افزایش دی اکسید کربن و متان طی دوره ۸۰۰۰–۵۰۰۰ سال گذشته شده است. این افزایشها که به تنزلهای گذشته بر می گردد، می تواند مسئول تأخیر در آغاز دوره یخبندان بعدی بر طبق فرضیه رودیمن شود.
اگر یک عامل خاص (مثلاً نوسان خورشیدی) در جهت تغییر اقلیم عمل کند، پس ساز و کارهایی می تواند وجود داشته باشند که سبب تشدید یا کاهش اثرات (آن) شوند. این موارد را نیز بازخورد مثبت| مثبت و بازخورد منفی| منفی می نامند. تا آنجا که معلوم است، کلاً سیستم اقلیمی با توجه به این بازخوردها پایدار است: بازخوردهای مثبت "مهار نشدنی" نیستند. بخشی از دلیل آن، مربوط به وجود یک بازخورد قدرتمند منفی بین دما و تابش پراکنده شده است: تابش متناسب با توان چهارم دمای مطلق افزایش می یابد.
اما، تعدادی از بازخوردهای مهم مثبت نیز وجود دارند. چرخه های یخبندادن و درون یخبندان از دوره یخبندان فعلی بیانگر یک نمونه مهم می باشد. باور بر این است که نوسانات گردشی (زمین) برای پیشروی و پسروی صفحات یخی زمان بندی ایجاد می کند. اما، خود این لایه ها نور خورشید را به فضا منعکس می کنند و از این رو باعث ارتقاء سرد شدن و رشد خود می شوند، که تحت عنوان بازخورد بازتابش- یخ شناخته می شود. علاوه بر این، پایین آمدن سطوح دریا و گسترش یخ رشد گیاهی را کاهش داده و به طور غیر مستقیم باعث افت میزان دی اکسید کربن و متان می شود. این عامل سبب سرد شدن بیشتر می شود.
همین طور، به عنوان مثال، بالا رفتن دماها در اثر برونده های انسانی گازهای گلخانه ای می تواند به پسروی لایه های یخی بینجامد که سطح تیره تر زیرین زمین را آشکار می نماید، و در نتیجه به جذب بیشتر نور خورشید منجر خواهد گردید.
بخار آب، متان، و دی اکسید کربن نیز می توانند به عنوان بازخوردهای مهم مثبت عمل نمایند، و با بالا رفتن سطوح خود در پاسخ به روند گرم شدن، بدینوسیله آن روند را شتاب بخشند. بخار آب قطعاً به عنوان یک بازخورد (به استثنای مقادیر اندک آن در استراتوسفر) بر خلاف دیگر گازهای گلخانه ای اصلی می تواند به عنوان عوامل مؤثر عمل کند.
بازخوردهای پیچیده تر شامل احتمال تغییر الگوهای گردشی در اقیانوس یا جو می باشند. مثلاً، نگرانی مهم در دوران جدید، ذوب شدن توده یخی گرینلند است که همراه با تن نشست آبها در قطب شمال و ایجاد مانع بر سر گردش ترموهالاین خواهد بود. این مسئله می توانست بر جریان خلیج و توزیع گرما به اروپا و ساحل شرقی ایالات متحده اثر بگذارد. دیگر بازخوردهای بالقوه به خوبی قابل درک نمی باشند و ممکن است موجب جلوگیری یا افزایش روند گرم شدن بشوند. مثلاً، معلوم نیست که آیا بالا رفتن دماها موجب افزایش یا جلوگیری رشد گیاهی (نباتی) می شود که این در عوض می تواند کمابیش میزان دی اکسید کربن را تنزل دهد. همچنین، افزایش دما می تواند کمابیش باعث ایجاد پوشش ابر شود. چون این موضوع در پوشش متوازن ابری دارای اثر سردکنندگی می باشد، هرگونه تغییری در افزایش ابرها نیز می تواند بر آب و هوا اثر بگذارد.
این شواهد از دسته ای از منابع به دست می آید که می توان برای بازسازی اقلیم های قدیمی بکار برد. بیشتر این شواهد تغییرات غیر مستقیم آب و هوایی هستند که از نوسانات موجود در شاخصهایی استنباط می شود بر اقلیم تأثیر می گذارند، همچون رویش گیاهان، دانش تعیین سن گیاهان با شمارش حلقه های رشد، لایه های یخی، تغییر سطح دریا، پسروی (لایه) یخی.
برخی گونه ها دارای الزامات خاص اقلیمی هستند که بر پراکندگی های جغرافیایی آن ها اثر می گذارد. هر گونه گیاهی دارای دانه گرده ای شکل بارزی می باشد و در صورتی که این دانه ها در محیطهای عاری از اکسیژن همچون نقاط گندابی، در برابر تخریب از خود مقاومت نشان می دهند. تغییرات موجود در دانه گرده در سطوح مختلف از این محیط گندابی با بیان تغییرات اقلیمی نشان داده می شود.
یک محدودیت در این روش این حقیقت است که دانه گرده می تواند از طریق باد یا گاهی اوقات حیات وحش به فواصل عمدتاً دوری منتقل شود.
بازماندگان سوسک های قاب بال معمولاً در آبهای روان و رسوبات زمینی وجود دارند. گونه های مختلف این نوع سوسک بیشتر تحت شرایط گوناگون اقلیمی یافت می شوند.
دانستن دامنهٔ اقلیم کنونی از گونه های مختلف، و سن رسوباتی که این گونه های بازمانده در آن ها یافت می شوند، اجازه می دهد تا بر روی شرایط اقلیمی گذشته کار تحقیقی انجام گیرد.
توده های یخی پیشرو که خاک و سنگ واریزه و دیگر اجزای (محیطی) را پشت سر می گذارند که اغلب موادی داده پذیر (قابل سنجش) در آن ها وجود دارد، به هنگامی که توده یخی حرکت می کند و از خود این مواد را برجای می گذارد، اثر آن ها ثبت می شود. همچنین، فقدان پوشش یخی را می توان از طریق وجود خاک داده پذیر یا حوزه اجزای آتشفشانی تعیین نمود. توده های یخی از سوی IPCC به عنوان یکی از حساسترین شاخص های اقلیمی محسوب می شود، و نوسانات مشاهده شده اخیر یک نوع نشانه جهانی از تغییر اقلیمی فراهم می سازد. نگاه کنید به پسروی توده های یخی از سال ۱۸۵۰ تاکنون.
ارقام تاریخی عبارتند از نگاره های غارها، عمق حفاری زمین در گرینلند، خاطرات، مدرک مستند وقایع (همچون «نمایشگاه های یخی» بر روی رودخانه یخ زده تیمز لندن) و شواهد نواحی کشت انگور. از سال ۱۸۷۳ به بعد گزارشهای روزانه هواشناسی ثبت (مستند) شده است، و انجمن سلطنتی گردآوری داده ها را از قرن هفدهم رواج داده است. ارقام ثبتی هر بخش اغلب منبع خوبی از داده های اقلیمی هستند.
تغییر اقلیمی در سراسر کل تاریخ زمین تداوم یافته است. رشته دیرینه- اقلیم شناسی اطلاعاتی را از تغییر اقلیمی در زمان گذشته فراهم آورده است، در حالی که مشاهدات جدید اقلیمی را نیز تکمیل می نماید. بی شک، بیشتر این تغییرات ماقبل تاریخی صرفاً حاصل عوامل طبیعی هستند.
بحثی دربارهٔ این موضوع که چگونه تغییر اقلیمی بر اقتصاد جهان اثر می گذارد، وجود داشته است. درگزارش مورخه ۲۹ اکتبر۲۰۰۶، از سوی نیکولاس استرن، اقتصاد دان برجسته بانک جهانی| مدیراقتصادی و معاون بلندپایه ریاست بانک جهانی، او اظهار می دارد که تغییر آب و هوائی توانسته بر رشد اقتصادی| رشد اثر بگذارد به نحوی که می توان تا یک پنجم اقتصاد آن را دچار ورشکستی نماید مگر آن که یک اقدام کارآمد نسبت به آن اتخاذ گردد.
ویکی پدیای انگلیسی
| [
{
"answer1": "عوامل خارجی که می تواند اقلیم را شکل دهد اغلب نیروهای اقلیمی نامیده می شوند شامل فرایندهایی همچون نوسانات در تابش خورشیدی، گردش (وضعی) زمین، و مقادیر (تمرکز) گاز گلخانه ای می باشند.",
"answer2": "بزرگترین عامل مورد نظر کنونی افزایش سطح CO۲ در اثر برونده های مربوط به احتراق سوخت فسیلی است که در نتیجه آن ها ذرات معلق| آئروسل ها (ذرات معلق در جو) موجب اعمال اثر سرد سازی (بر اقلیم) می شود.",
"distance": 6670,
"question": "چه عواملی به عنوان نیروهای اقلیمی شناخته می شوند و چرا افزایش دی اکسید کربن ناشی از فعالیت های انسانی مهم است؟"
},
{
"answer1": "تغییرات اقلیمی به نوسانات درون محیط زمین، فرایندهای طبیعی موجود در اطراف آن، و تأثیر فعالیت بشر بر آن برمی گردد.",
"answer2": "توده های یخی به عنوان یکی از حساس ترین شاخصهای تغییر اقلیمی شناخته می شوند، که عمدتاً طی دوره سرد شدن اقلیم افزایش می یابند (مانند دوره کوتاه یخبندان) و در طول گرم شدن آب و هوا در مقیاسهای متوسط زمانی شروع به پسرفت می کنند.",
"distance": 687,
"question": "تغییر اقلیم به چه عواملی برمی گردد و چه چیزهایی به عنوان شاخص های حساس تغییر اقلیمی شناخته می شوند؟"
},
{
"answer1": "هر نوع فوران آن که در زمان های مختلف در هر قرن به وجود می آید، می تواند بر آب و هوا تأثیر بگذارد، که دوره چند ساله ای طول می کشد تا سرد شود.",
"answer2": "مطالعات اخیر، نشان می دهد که نیروی تابشی در اثر گازهای گلخانه ای عامل اصلی گرم شدن جهانی می باشد.",
"distance": 3058,
"question": "تأثیر فوران های آتشفشانی بر آب و هوا چگونه است و چه چیزی به عنوان عامل اصلی گرم شدن جهانی شناخته شده است؟"
},
{
"answer1": "مهمترین فرایندهای اقلیمی چند میلیون سال اخیر چرخه های یخبندان و درون یخبندان در دوره یخبندان کنونی می باشد.",
"answer2": "بخار آب، متان، و دی اکسید کربن نیز می توانند به عنوان بازخوردهای مهم مثبت عمل نمایند، و با بالا رفتن سطوح خود در پاسخ به روند گرم شدن، بدینوسیله آن روند را شتاب بخشند.",
"distance": 8797,
"question": "چرخه های یخبندان و درون یخبندان در دوره یخبندان کنونی چه فرایندهایی را شامل می شود و بازخوردهای مثبت مربوط به گرم شدن زمین چه هستند؟"
},
{
"answer1": "تقریباً در مقیاس چند دهه، تغییرات اقلیمی نیز می تواند از تغییرات درون سیستم های اقیانوسی/ جوی حاصل شود.",
"answer2": "این شواهد از دسته ای از منابع به دست می آید که می توان برای بازسازی اقلیم های قدیمی بکار برد. بیشتر این شواهد تغییرات غیر مستقیم آب و هوایی هستند که از نوسانات موجود در شاخصهایی استنباط می شود بر اقلیم تأثیر می گذارند، همچون رویش گیاهان، دانش تعیین سن گیاهان با شمارش حلقه های رشد، لایه های یخی، تغییر سطح دریا، پسروی (لایه) یخی.",
"distance": 9362,
"question": "تغییرات اقلیمی در مقیاس چند دهه چگونه می تواند ایجاد شود و چه شواهدی برای مطالعه اقلیم های قدیمی وجود دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
607 | : سکسیونر
سَواساز یا سِکسیونر یکی از کالاها بنیادی در هر ایستگاه برق فشار بالا می باشد. عمل و کار سکسیونر در ایستگاه های برق فشار بالا، جدا کردن بخش ها و سکشن های گوناگون از بخش های دارای ولتاژ است و انجام بستن و بازکردن بروی خطوط را فراهم می سازد. نکته چشم گیر در بهره گیری از این تجهیز، ناتوانی در فرمان دهی در زیر بار است. یعنی بروی سکسیونرها در حالت On Load نمی توان مانوری انجام داد چرا که توانایی بازبست در زیر بار را ندارد و موجب آسیب ها و زیان های جدی به خود سواساز و دیگر تجهیزات می شود. در برنامه ریزی و ساخت سواسازها هیچ پیش بینی برای جلوگیری و کاهش قوس های شدید الکتریکی برآمده از باز و بسته کردن مدارها بکار نرفته است.
سواساز ابزار قطع سامانه هایی است که تقریباً بی جریان هستند. به سخن دیگر، سکسیونر قطعات و ابزارهایی راکه تنها ولتاژ دار هستند از شبکه جدا می سازد. تقریباً بدون بار بدان معنی است که می توان به یاری سکسیونر گردش های انباشتاری (capacitive currents)مقره ها، شینه ها و تأسیسات برقی و کابل های کوتاه و توانراه ها و همین گونه گردش ترانسفورماتور ولتاژ را نیز برش نموده یا حتی ترانسفورماتورهای کم توان را با سکسیونر جدا کرد. علت بدون گردش بودن سواساز به هنگام بستن و بازکردن، مجهز نبودن سواساز به وسیله جرقه خاموش کن است. از این رو، روی هم رفته می توان در یافت که عمل بازبست سواساز باید بدون جرقه یا با جرقه ناچیزی انجام گیرد. بر پایه این شناختار، اگر از سواساز جریان بگذرد ولی در زمان برش ناهمسانی پتانسیلی بین دو کنتاکت آن نمایان نشود برش سواساز روا و به جا است. همچنین وصل سکسیونری که بین دو پل آن تفاوت پتانسیلی پدیدار نباشد گرچه به هنگام وصل باعث گذر گردش گردد نیز روا خواهد بود. از آنچه که گفته شده چنین بر می آید که سواساز یک مدارشکن قدرت نیست بلکه یک آرنگ پیوند دهنده یا قطع کننده مکانیکی بین بنشت ها است. سواساز باید درحالت بسته یک پیوند "گالوانیکی" سخت و مطمئن برای رسانایی بهتر گردش درپل هر قطب استوار سازد و بازدارنده افت ولتاژ گردد. از این رو باید ایستادگی گذر گردش در مسیر سکسیونر کوچک باشد، تا گرمای که در اثر کار همواره در پل ها پدید می آید از حد فراتر نرود. همچنین باید سکسیونر جوری ساخته شود که در اثر سنگینی تیغه ها یا فشار باد و برف و غیره خود به خود و ناخواسته بسته نشود یا در زمان بسته بودن، نیروی دینامیکی و پویای شدیدی که در پی عبور گردش اتصال کوتاه پدید می آید مایه لرزش تیغه ها و چه بسا باز شدن آن نگردد. سواساز می تواند به تیغه های زمین مجهز باشد که تیغه های زمین برای فراهم ایمنی کار روی بخش های بی برق شده بکار می رود. هرچند سواساز به تیغه های زمین مجهز باشد، تیغه های زمین کمابیش باز است، مگر در زمانی که سکسیونر باز شود که در این حالت برای تهی سازی شارژهای خازنی (ولتاژ به جا مانده) روی خط یا بخش هایی که پیش از این برق دار بوده تیغه های زمین بسته می شود.
اصولاً سکسیونر ابزارهای پیوند دهنده مکانیکی و گالوانیکی برای رسانایی بهتر گردش قطعات و سامانه های گوناگون می باشند و در درجه نخست برای حفاظت و پناه بهره برداران وکاربران مربوطه در برابر برق گرفتگی بکاربرده می شوند. از این رو به گونه ای ساخته می شوند که در حالت قطع و وصل، جای برش شدگی یا پیوند به گونه روشن وآشکار قابل دیدن باشد. یعنی در هوای آزاد انجام گیرد و از آنجا که سواساز سبب بستن یا بازکردن چرخه الکتریکی نمی شود، برای بازکردن و بستن هر چرخه الکتریکی پرفشار نیاز به کلید توان می باشد که می تواند چرخه را با هر شرایطی بسته یا باز کند وسواساز ابزاری است برای پیوند کلید توان به شینه ویا هر بخش دیگری از شبکه که دارای پتانسیل است؛ لذا طبق دستورهای متدوال الکتریکی و برای ایمنی نیاز درهنگام بازسازی بایستی تا جلوی هر کلید قدرت از۱ کیلو وات به بالا ویا در هر دو سو اگر از دو سوی تغذیه گردد سواساز کار گذاشته شود. با این شرایط هنگام بازکردن چرخه، نخست کلید و سپس سواساز باز می شود و در زمان بستن ابتدا سواساز و سپس کلید بسته می شود واگر سواسازبه تیغه های زمین مجهز باشد، این تیغه های پس ازباز شدن سواساز بسته شده تا شارژهای خازنی انباشته شده را به زمین بفرستد؛ سواسازهای بکاررفته در دستگاه نیرو سه فاز بوده و دارای سه پل همانند می باشد. کارکرد هم زمان سه فاز از سوی درون بست مکانیکی بین سه پل شدنی است. از آنجا که اندازه شارژ انباشتاری جایمانده (ولتاژ) درروی بخش های جدا شده از شبکه در رده ولتاژهای فشار قوی نگریستنی است، بایستی پیش از کار رسیدگی و نگهداری با بستن تیغه های زمین سواسازها بیشتر بین سکسیونر و کلید توان درون بست (مکانیکی یا الکتریکی) بگونه ای استوار می شود که با بسته بودن کلید نتوان سواساز را باز و بسته نمود. در این راستا از یک بوبین که از ولتاژ خط توانرسانی می شود برای ایجاد درون بست الکتریکی برای کارکرد تیغه های زمین بهره گیری می نمایند. همچنین از درون بست مکانیکی یا الکتریکی برای بدست آوردن اطمینان از بازبودن سکسیونر در زمان عملکرد تیغه های زمین ووارون بهره گیری می شوند.
سکسیونر این ویژگی و سود را دارد که کاربر را توانا می سازد هم زمان بیننده جدا شدن دستگاه از دیگر بخش ها باشد و مطمئن شود هیچ پیوند الکتریکی بین نقاط جدا شده در کار نیست یا بالعکس، با بستن سواساز بیننده بستن مدارهای نیرو خواهد بود. سواسازها دارای دو تیغه (یک نری و یک مادگی) برای هر فاز هستند و بسته به توان نیاز برای گردش دهی پیاپی، این تیغه ها را برای آمپرهای مشخصی برنامه ریزی و قالب گیری می کنند. جنس تیغه ها کمابیش آلیاژی از مس و آلومینیوم است که روی آن ها را نقره اندود می کنند تا از خوردگی جلوگیری شود و آرنگ بهتری را بر قرار سازد.
بسته به کاربردها و گزینش، سواسازها در اندازه های گوناگون ولتاژی و جریانی ساخته و عرضه می شوند .جداگر بین تیغه ها و استراکچر سازوکار سواساز مقره های خازنی است که همراه با تیغه ها شایستگی گردش دارند. سازوکار جابجایی سواسازها نیروی موتوری یا دستی خواهد بود. کمابیش سازنده بنا بر پیشنهاد خریدار سازوکارهای ویژه را برای سواسازها در نظر می گیرد. موتوری بودن سازوکار فرمان، یا داشتن درون بستهای مختلف مکانیکی و الکتریکی. همچون همیشه برای جلوگیری از باز و بست خطاها بروی سواسازها اینترلاکهایی را با کلیدها در نظر می گیرند. یعنی اگر کلید در حالت وصل است، سواسازها شایستگی وصل شدن یا برش شدن را نخواهند داشت و بی گمان باید پس از فرمان به کلید به روی آن ها مانور شود. سکسیونرها مدل های گوناگونی دارند و به روش های گوناگونی کار می کنند اما همه آن ها تنها به یک منظور به کار گرفته می شوند. بسته به ولتاژ کاری سکسیونرهای گوناگون به کاررفته قرار می گیرند چرا که پهنه ایزولاسیون باید نگهداشت گردد.
حتی در زمانی که بریکر پس از سواساز باز است و فرمانی را به سواساز می فرستیم برای بازکردن چرخه آذرخش زدن شدید بین تیغه ها دیده می شود. (بیشتر در ولتاژهای فوق پخش و انتقال) از این رو در این نوع سواسازها برای جلوگیری از آسیب دیدن پل ها سازوکار کردار سواساز نیرومندتر و سریعتر گزینش می شود .(مثلاً زمان باز شدن سواسازها در ولتاژ ۸۰۰ کیلو ولت کمتر از ۱ ثانیه است) سازوکار انجام دهنده موتوری سواسازهای دارای یک سری کنتاکتور، کلیدهای کمکی، کلید بنیادی وموتور با توانایی چپگرد و راستگرد، پایانه ها و درون بستها و… است.
آزمونی که بروی سواسازها انجام داده می شود، آزمون اندازه گیری ایستادگی جداگری و ایستادگی اهمی تیغه ها و کلمپ های هم بند به سوزنی های سر سواساز است؛ که ایستادگی جداگری باید پاسخگوی سطح جداگری ولتاژ نامی باشد و ایستادگی اهمی تیغه ها و کلمپ ها نیز باید در حد میکرو اهم بوده باشد. زمان کارکرد موتور نیز باید در بازه نرمال باشد که کارخانه سازنده برای آن ولتاژ ارائه می کند. یک سری گریس پل برای جلوگیری از خوردگی در اثر آذرخش زدگی تیغه های سواساز و همچنین برای پیوند بهتر دو تیغه نری و مادگی بروی تیغه ها به گونه لایه ای نازک کشیده می شود. آرنگ بین بازوهای هر تیغه باید به گونه پیاپی پاکیزه و روانکاری شود تا در هنگام مانور گرفتاری پیدا نشود. در نمونه هایی از سکسیونرها بروی تیغه ها صفحات برف گیر و باران گیر جای می گیرد تا از رخنه مستقیم آب و شبنم بین تیغه ها جلوگیری شود یا بروی سوزن های سکسیونر که همان نقاطی است که کلمپ ها در آن نوک سفت می شوند زنجیرهای رینگ آذرخش پیش بینی می شود (بیشتر برای ولتاژهای بالا). بروی سواسازهای سر خط، افزون بر سواساز، سواساز زمین نیز کار گذاشته می شود که با باز شدن سکسیونر نخستین می توان با بستن سواساز زمین، خط خواسته شده را زمین کرد.
برای سفارش یک سواساز به مشخصات زیر نیاز است:
سکسیونر یا تیغه های زمین در هنگام بازبست باید از پس انجام وظیفه خواسته شده برآمده و ویژگی های شبکه الکتریکی وابسته را به طور ایمن تحمل کند. این ویژگی های شبکه عبارتند از:
در گزینش سکسیونر یا تیغه های زمین شرایط آب و هوایی و مکانی از ارزش فراوانی برخوردار است. زیرا به همان اندازه که ارزیابی وضعیت محیطی واقعی و شایسته در بهره برداری ایمن، کاهش هزینه های رسیدار و بازسازی و استفاده بهینه از سرمایه گذاری نخستین تأثیر دارد، ارزیابی شرایط محیطی و آب و هوایی نامناسب همچون شرایط سنگین تر و با سبک تر از شرایط واقعی، بهره برداری را نااستوار و پر مخاطره نموده، هزینه و زمان بازسازی و رسیدار را افزایش داده وبهره گیری از سرمایه گذاری را به گونه شایسته و بهینه نیز ناشدنی می سازد؛ بنابراین دقت در ارزیابی و انتخاب این وضعیت بسیار ارزنده می باشد.
برجسته ترین پارامترهای پیرامونی که در برنامه ریزی سواساز وتیغه های زمین سودمندند عبارتند از:
سواسازها گونه های مختلفی دارند که به برخی از آن ها که پرکاربردتر است، نگاه کوتاهی شده است.
برای ولتاژهای فشار قوی ساخته می شود و به جای یک تیغه و یک پل ایستا دارای دو تیغه جنبان و چرخان می باشد که با برخورد آن ها بهم پیوند الکتریکی استوار می شود.
در این کلید جنبش تیغه ها در راستای پهنه افق یا عمود بر پهنه محور پایه ها انجام می گیرد و دارای این برتری است که با کوچک بودن درازای بازوی تیغه فاصله هوایی نیاز بین دو تیغه پدید می آید و چون تیغه ها با گردش پایه ها باز و بسته می شوند، کنند خارجی مانند فشار باد و برف و غیره نمی تواند مایه وصل نا به هنگام آن گردد، یا بعلت یخ زدگی کنتاکت ها در زمستان نیاز به نیروی افزوده بر روی بازکردن آن ها نیست.
کمابیش فرمان این کلیدها با هوای فشرده بوده و با اضطراری دستی نیز کار می نماید. در هنگام کارکرد (باز و بسته شدن) پایه ها گرد محور خود و در دو راستای وارون یکدیگر به اندازه ۹۰ درجه می چرخند و مایه برش یا وصل پل ها می شوند.
این کلید برای ولتاژهای بالا و خیلی بالا مناسب است. زیرا پل ایستای آن را شین یا سیم هوایی می سازد. نیاز به دو پایهٔ جداگر جدا از یکدیگر که در فشار بالا مایه بزرگی اندازه و سنگینی وزن آن می شوند، ندارند و تنها دارای یک پایه جداگری است که تیغه قیچی مانند پیوند دهنده روی آن کار گذاشته می شود و با جابجایی قیچی مانندی با شین یا سیم هوایی پیوند پیدا می کند. کاربرد آن در شبکه ای است که دارای دو باس به ازای هر فاز در
لایه ها و ارتفاع گوناگون دربارهٔ زمین و بالای هم بوده و سواساز پیوند عمودی بین این دو شین را فراهم می سازد.
سکسیونر پروانه یا پانتوگراف بدین گونه عمل می کند که سازوکار فرمان مایه جنبش تیغه های جنبان که به گونه قیچی در کنار هم هستند به سوی تیغه ایستا رفته و آن را به صورت کاملاً چفت شده در بر می گیرد.
در گزینش سواساز باید این نکته مد نظر باشد که گردش همیشگی ای که از آن خواهد گذشت هماهنگ با دیگر کالاها باشد. مثلاً اگر کلیدی با گردش نامی ۲۰۰۰ آمپر برگزیده شده است، سواساز نیز باید از نوع ۲۰۰۰ آمپری باشد. هر چند که در چندوچون همواره اندازه جریان می تواند خیلی کمتر باشد.
پس از هر مانور بروی سواساز باید از نزدیک تیغه های آن در هر سه فاز را بازرسی نمود تا از بسته یا بازبودن آن ها مطمئن شد. اگر اتصال تیغه های نری و مادگی کج باشد نشان دهنده نبود ارتباط خوب بین تیغه هاست و باید بازنگری گردد. آراستار و تنظیم نخستین این تیغه ها بسیار دارای ارزش است چرا که به دلیل نبود آراستار شایسته، رفته رفته باعث دفرم شدن و خرابی لوله های پیوندی، بولبرینگ ها و اهرم ها می شود.
این نوع سکسیونر دارای چند تکه بازوی لولایی ودو پایانه ناهمسان و غیر هم سطح در بالا و پایین بوده وکنتاکت های ویژه گیره ای دارد که به همراه پایانه بالایی می باشد. پایانه پایین دارای دو جا برای پل هادی ازدو سو می باشد. در سواساز پانتوگراف کمترین فاصله افقی و عمودی مورد نیاز می باشد و سکسیونر فاصله ایمنی خاصی را در این پیوند (فاصله افقی وعمودی) نیاز ندارد و بیشتر برای زیرشاخه گیری از باس بارهای هوایی و در شکل های ویژه شینه بندی بکار می رود. گزینش هر یک از انواع سکسیونرهای بستگی به گونه شینه بندی وجانمایی پست داشته و از یک سیستم به سیستم دیگر با نگرش به کاربردها و بستارها تفاوت دارد. دربارهٔ پست های ۲۳۰و ۴۰۰ کیلو ولت بهره گیری از سواساز افقی با برش از دو قطع ازدو نوک به دلیل افزایش فاصله فاز- فاز و تمرکز نیروی دورانی روی یک محور به جای دو چرخگاه دربارهٔ نوع سواساز افقی با برش از یک نوک سفارش نمی شود.
برای بازبست ولتاژ و پناه مطمئن در زمان عملکرد بهره گیری می شود و بیشتر برای فشار متوسط کاربرد دارد. بر پایه اندازه گردش که از آن گذر می کند تیغه های آن می تواند از ساده به دوبل و از نوع تسمه ای به پروفیلی و میله ای و لوله ای دگرگونی یابد. نوع اهرمی آن در فشار بالا وفوق فشار قوی کاربرد دارد. این سواسازها به دلیل بودن شرایط آب و هوایی و وجود تنش های گوناگون بایستی بگونه ای کارگذاشته شود که در پی نیروی برف یا باد به آسانی وصل نگردد.
این سکسیونر بیشتر در جایی بهره گیری می شود که ژرفای تابلو کم باشد. این سواسازها بیشتر به گونه میله ای در راستا عمودی بسته و باز می شود و بیشتر در فشار میانگین کار برد دارد.
کار بستن و بازکردن سکسیونر وتیغه های زمین نیازمند صرف زور مکانیکی می باشد اما با نگرش به اینکه عمل بازبست سواساز وتیغه های زمین در شرایط بی باری و تنها در زیر ولتاژ انجام می گیرد ونیازی به برش گردش ندارد از این رو به وارون کلیدهای توان، سرعت بستن و بازکردن چندان یاد شده نبوده و بنابراین بسته به شرایط بهره برداری می تواند به سه روش زیر انجام گیرد:
هریک از همه گونه مکانیسم های رفتار بالا از سوی کلیه سازندگان ساخته می شود، نوع مکانیسم بسته به اینکه کردار وکنترل پست یا فرمانگاه مرکزی انجام گیرد و در پاره ای نمونه ها از برای بزرگ بودن اندازه سکسیونر و نیاز به نیروی بسیار برای به کار افتادن آن به ریخت دستی یا چرخاکی گزینش می شود. در سکسیونرهای رده ۴۰۰و۲۳۰ کیلو ولت به دلیل دوری راه در پست های وابسته، بزرگ بودن سواساز و نیازمندی کنترل سواساز از فرمانسرا (Control Room)و فرمانگاه مرکزی (Dispatching Center) همواره کارکرد سواساز به گونه موتوری (با توانایی دستی در موارد اضطراری) می باشد. دربارهٔ تیغه های زمین به علت نیاز نداشتن به کنترل از راه دور (فرمانسرا و مرکز دیسپاچینگ) وبهره گیری از آن تنها برای بازسازی و به دلایل اقتصادی بیشتر کارکرد آن به گونه دستی انجام می شود. مگر در پاره ای نمونه ها که به دلیل اهمیت فیدر وابسته یا شرایط اقلمی بهره گیری از مکانیسم موتوری ناگزیر بوده ویا اینکه از نظر اقتصادی توجیه پذیر باشد که در این نمونه ها مکانیسم چرخاکی برای تیغه های زمین گزینش می گردد.
ولتاز نامی: ولتاژ نامی سکسیونرها و تیغه های زمین، به گونه ای گزینش می شود که اندازه آن دستکم برابر بیشینه ولتاژ دستگاه در نقطه ای که سکسیو نر و تیغه های زمین نصب می شود باشد. برابر با استوان IEC شماره ۶۹۴ شماره ها ولتاژ نامی استوان بر پایه کیلو ولت برای سواساز و تیغه های زمین عبارتند از:
که ولتاژ نامی سکسیو نرها و تیغه های زمین با توجه به مقدار بیشینه ولتاژ برای پست خواسته شده در مورد سامانه ۲۳۰ و ۶۳ کیلو ولت ولتاژ نامی را به ترتیب برابر ۲۴۵ و ۷۲٫۵ کیلو ولت گزینش می کنند.
سطوح جداگری نامی: سطوح جداگری سواساز و تیغه های زمین بر پایه دست آوردها بدست آمده از پژوهش های هماهنگی عایقی وبا نگرش به شماره های استوان شماره ۶۹۴ داده شده گزینش می گردد. همچنین سواساز با ولتاژ نامی ۳۰۰ کیلو ولت و بالاتر با نگرش به ولتاژ ایستادگی جداگری موج کلید زنی بین کنتاکت ها با دو کلاس A و B بخش بندی شده اند که گزینش کلاس B در اینباره پیشنهاد می شود.
نیاز به یادآوری است که شماره های داده شده در جداول بالا برای شرایط پیرامونی استوان بوده و مقادیر ولتازها بایستی با نگرش به شرایط محیطی راستین ویرایش شود.
بسامد نامی: مقادیر استاندارد بسامد برای کالاهای بستن و بازکردن برابر ۵۰ و ۶۰ هرتز است.
گردش نامی (تنها برای سکسیونر و نه تیغه های زمین): گردش نامی یک تجهیز قابل بازبست عبارت است از قدرا سودمند گردشی که ابزار وابسته در چندوچون روشن استفاده توانا به گذر دادن آن به طور پیوسته باشد. اندازه گردش نامی سکسیونر با نگرش به دست آوردها پخش بار و گردش اتصال کوتاه برای جای سوار کردن سکسیونر و با در نظر گرفتن روند افزایش بار بر پایه برنامه ریزی های گسترش سامانه و همچنین نوع شینه بندی از شماره ها جدول استاندارد IEC شماره ۱۲۹ ارزیابی می شود.
گردش نامی اتصال کوتاه گذرا: این گردش عبارت است از اندازه کارآمد گردشی که یک دستگاه مکانیکی قابل بستن و بازکردن در چگونگی بسته در خلال یک زمان کوتاه و زیر شرایط آشکار می تواند از خود گذر دهد. اندازه این گردش با نگرش به شمردار اتصال کوتاه و بر پایه مقادیر استوان IEC شماره ۱۲۹ می شود.
گردش نامی وصل اتصال کوتاه (تنها برای تیغه های زمین): اندازه این گردش برای تیغه های زمین سواساز برابر گردش نامی پیک قابل تحمل آن خواهد بود. همچنین تیغه های زمین یک سواساز بایستی توانا به وصل هر جریانی تا اندازه گردش نامی وصل اتصال کوتاه در هر ولتاژی تا ولتاژ نامی اش باشد.
زمان گردش پیوند: این گردش عبارت است از زمان زمانی که یک دستگاه مکانیکی قابل بازبست در حالت بسته بتواند گردشی برابر جریان نامی اتصال کوتاه از خود گذر دهد اندازه این گردش بر پایه استوان، یک ثانیه بوده ولی در نمونه های که زمان بیشتری خواسته شده باشد ۳ ثانیه سفارش شده است. برای زمان های گردش اتصال کوتاه بیشتر از اندازه نامی اگر ازسوی سازنده سواساز یاتیغه های زمین فرمول دیگری داده نشده باشد پیوند I^2 t برابر ایستا از دید گرفته شود.
| [
{
"answer1": "یعنی بروی سکسیونرها در حالت On Load نمی توان مانوری انجام داد چرا که توانایی بازبست در زیر بار را ندارد و موجب آسیب ها و زیان های جدی به خود سواساز و دیگر تجهیزات می شود.",
"answer2": "در برنامه ریزی و ساخت سواسازها هیچ پیش بینی برای جلوگیری و کاهش قوس های شدید الکتریکی برآمده از باز و بسته کردن مدارها بکار نرفته است.",
"distance": 171,
"question": "چرا سکسیونر نمی تواند در حالت بار مانور دهد و چه ویژگی هایی در ساخت سکسیونر برای جلوگیری از آسیب وجود ندارد؟"
},
{
"answer1": "اصولاً سکسیونر ابزارهای پیوند دهنده مکانیکی و گالوانیکی برای رسانایی بهتر گردش قطعات و سامانه های گوناگون می باشند و در درجه نخست برای حفاظت و پناه بهره برداران وکاربران مربوطه در برابر برق گرفتگی بکاربرده می شوند.",
"answer2": "آزمونی که بروی سواسازها انجام داده می شود، آزمون اندازه گیری ایستادگی جداگری و ایستادگی اهمی تیغه ها و کلمپ های هم بند به سوزنی های سر سواساز است؛ که ایستادگی جداگری باید پاسخگوی سطح جداگری ولتاژ نامی باشد و ایستادگی اهمی تیغه ها و کلمپ ها نیز باید در حد میکرو اهم بوده باشد.",
"distance": 3731,
"question": "سکسیونرها چگونه به ایمنی کاربران کمک می کنند و چه نوع آزمایشی برای اطمینان از عملکرد صحیح سکسیونرها انجام می شود؟"
},
{
"answer1": "جنس تیغه ها کمابیش آلیاژی از مس و آلومینیوم است که روی آن ها را نقره اندود می کنند تا از خوردگی جلوگیری شود و آرنگ بهتری را بر قرار سازد.",
"answer2": "پس از هر مانور بروی سواساز باید از نزدیک تیغه های آن در هر سه فاز را بازرسی نمود تا از بسته یا بازبودن آن ها مطمئن شد.",
"distance": 5332,
"question": "در سکسیونرها تیغه ها از چه موادی ساخته شده اند و چه چیزی باید پس از هر مانور بر روی آن ها بررسی شود؟"
},
{
"answer1": "در گزینش سکسیونر یا تیغه های زمین شرایط آب و هوایی و مکانی از ارزش فراوانی برخوردار است.",
"answer2": "برای ولتاژهای فشار قوی ساخته می شود و به جای یک تیغه و یک پل ایستا دارای دو تیغه جنبان و چرخان می باشد که با برخورد آن ها بهم پیوند الکتریکی استوار می شود.",
"distance": 754,
"question": "چه عاملی در انتخاب سکسیونر یا تیغه های زمین بسیار مهم است و چه نوع سکسیونری برای ولتاژهای فشار قوی ساخته می شود؟"
},
{
"answer1": "همچون همیشه برای جلوگیری از باز و بست خطاها بروی سواسازها اینترلاکهایی را با کلیدها در نظر می گیرند. یعنی اگر کلید در حالت وصل است، سواسازها شایستگی وصل شدن یا برش شدن را نخواهند داشت و بی گمان باید پس از فرمان به کلید به روی آن ها مانور شود.",
"answer2": "زمان کارکرد موتور نیز باید در بازه نرمال باشد که کارخانه سازنده برای آن ولتاژ ارائه می کند.",
"distance": 1256,
"question": "چرا در سواسازها اینترلاک با کلیدها در نظر می گیرند و زمان کارکرد موتور سواساز باید در چه محدوده ای باشد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
608 | : اداره پلیس شهر راکون
ادارهٔ پلیس شهر راکون که به شکل کوتاه شده R.P.D می باشد، نام یک ادارهٔ پلیس در سری رزیدنت ایول است. آر. پی. دی مرکز اصلی تأمین امنیت و مأموریت های پلیسی در شهر راکون بود. گروه S.T.A.R.S و Raccon SWAT زیرمجموعهٔ این اداره محسوب می شدند.
RPD پلیس شهر راکون بود و وظیفهٔ اعمال قانون، تأمین امنیت و آرامش شهروندان و مبارزه با مجرمان را برعهده داشت. آن ها با در اختیار داشتن دو گروه سرامد و باتجربه (استارز و جانشین آن Raccon SWAT) به خوبی موفق به انجام وظیفه هایشان شدند و مردم شهر با وجود چنین پلیسی در آرامش و امنیت زندگی می کردند. ساختمان اداره، درگذشته یک موزهٔ هنری در جنوب شهر راکون بود و در یکی از خیابان های اصلی و پرجمعیت شهر یعنی خیابان انردیل قرار داشت.
ساختمان این اداره، درگذشته یک موزهٔ هنری بود و رئیس ادارهٔ پلیس یعنی برایان آیرونز، در دفتر خود تعدادی از این آثار هنری را نگهداری می کرد.
پس از شیوع ویروس T در شهر، بیشتر مردم شهر به زامبی تبدیل شدند. گزیده شدن یک شخص سالم توسط زامبی ها کافی بود تا آن شخص سالم نیز به زامبی تبدیل شود و این سبب شد تا شهر راکون به طغیان در آید، RPD با ایجاد اردوگاه هایی از پناهندگان و بازماندگان حفاظت کرد. آن ها همچنین با ایجاد سنگرهایی در شهر راکون، ضمن تلاش برای خنثی کردن این طغیان، به جستجوی بازماندگان در شهر پرداختند. به نظر می رسید که طبقه های پایین تر از سطح شهر دارای امنیت بیشتری بودند؛ جان بارتولوچی، خبرنگاری بود که خود را در زیرزمین ادارهٔ پلیس زندانی کرده بود تا ار هجوم زامبی ها در امان بماند. به هر شکل، فاجعه بسیار گسترده بود و سلاح ها و مهمات جنگی چندانی برای آن ها باقی نمانده بود و بسیاری از افسران پلیس به زامبی تبدیل شدند.
ماموران گشتی RPD ، در سطح شهر فعالیت می کردند و شناخته شده ترین افراد RPD برای مردم به حساب می آمدند. آن ها در بیشتر ساعت های شبانه روز به حل مشکلات ساکنین شهر می پرداختند. در جریان طغیان شهر راکون، این مأموران نیز در متن رویداد قرار داشتند و از سوی زامبی ها مورد حمله قرار گرفتند. بیشتر این مأموران، خود به زامبی تبدیل شده و به شهروندان سالم حمله می کردند.
تیم "'سلاح ها و تاکتیک های ویژه شهر راکون" که به شکل کوتاه شده (Raccoon S.W.A.T) نام داشت. این تیم توسط برایان آیرونز، به منظور جایگزینی با استارز، از اعضای باقی مانده از همین تیم ایجاد شد. پس از رویداد عمارت اسپنسر، اعضای باقی مانده از استارز، کردند تا فعالیت های غیرقانونی شرکت آمبرلا را افشا کنند. این کار با کارشکنی آیرونز روبه رو شد و سپس آیرونز گروه استارز را منحل اعلام کرد. تیم S.W.A.T از مأموران زبدهٔ استارز و مأموران دیگری تشکیل شده بود و دارای ویژگی های خاص خود بود. اعضای این تیم، توانایی های زیادی در استفاده از انواع سلاح های سرد و گرم داشتند و دارای بدن های ورزیده و چالاکی بودند.
گروه "'تاکتیک های ویژه و خدمات امداد و نجات" که به شکل کوتاه شده (S.T.A.R.S) نام داشت به منظور مبارزهٔ ویژه با قانون شکنی و تروریسم در سال ۱۹۹۶ بنیانگذاری شد. این گروه مأموریت های ویژهٔ RPD، بخشی از ایده های شهردار شهر راکون برای روشن تر شدن آیندهٔ شهر را سامان داد. گروهی که در حقیقت به توصیهٔ شرکت آمبرلا و توسط آلبرت وسکر بنیانگذاری شد. استارز از دوازده مأمور زبده و بسیار کاردان تشکیل شده بود که در غالب دو تیم در یک مجموعه گرد هم جمع شده بودند. تیم نخست، آلفا نام داشت که فرماندهی آن را آلبرت وسکر برعهده داشت. نام تیم دوم، براوو بود که فرماندهی آن در اختیار انریکو مارینی قرار داشت.
دو سال پس از تشکیل این گروه، رویدادهای عجیبی در کوهستان آرکلی رخ می دهد. چندین قتل که به شکل بسیار ددمنشانه ای اتفاق افتاده بود. در شامگاه ۲۳ ژوئیه ۱۹۹۸، یک قطار مسافربری، در نزدیکی کوهستان آرکلی به دلایل نامشخصی منهدم می شود. دوساعت پس از این رویداد استارز خود را وارد این ماجرا کرد.
تیم براوو ، تیم دوم گروه استارز محسوب می شد که فرماندهی آن را انریکو مارینی برعهده داشت. این تیم در کل از شش مأمور تشکیل می شد.
استارز در مرحلهٔ نخست، تیم براوو را به منظور بررسی و تحقیق دربارهٔ این پرونده به کوهستان آرکلی فرستاد. بالگرد تیم دچار نقص فنی شد و سقوط کرد، اما اعضای تیم همگی از این حادثه زنده ماندند. جستجو و تحقیق پیرامون دلیل این حادثه آغاز شد. ربکا که از اعضای تازه کار گروه محسوب می شد نیز در این مأموریت حضور داشت. او پس از یافتن قطار وارد آن شد و پس از مدتی با بیلی کوئن ملاقات کرد. آن دو با یکدیگر به تحقیق پیرامون این رویداد پرداختند. زامبی ها و مخلوقات عجیب دیگری در آن قطار وجود داشت. این مخلوقات پیش از این انسان ها و موجودات معمولی بودند که پس از ابتلا به ویروس T، ساختار بدن آن ها به این شکل در آمده بود.. هر جانداری که به این ویروس مبتلا شود، کشته می شود و در برابر، جریان الکتریکی ضعیفی را در بدن شخص مبتلا ایجاد می کند. این جریان الکتریکی ضعیف سبب به کار افتادن مجدد برخی از سیستم های حیاتی بدن می شود اما این شخص دیگر یک موجود مرده و بی خرد است و فقط سعی می کند نیاز خود را به غذا برطرف کند. فقط یک بار گزش توسط زامبی ها کافی است تا ویروس تی از زامبی به بدن فرد سالم منتقل شود، تا یک زامبی جدید متولد شود. این ویروس توسط دکتر جیمز مارکوس کشف شده بود. اوزول ای اسپنسر به مارکوس خیانت کرده و دستور می دهد تا او را بکشند اما مارکوس توسط یک زالو که به بدنش وارد شده بود زنده ماند و پس از ده سال بدن او توسط زالوی ملکه به شکل کامل بازسازی شد. اینک مارکوس در اندیشهٔ انتقام از اسپنسر و شرکت آمبرلا برآمده و ویروس تی را در کوهستان آرکلی پخش می کند. ربکا و بیلی در ادامه به عمارت دکتر جیمز مارکوس وارد شدند و سرانجام او را نابود کردند. اما در تمام این مدت، هیچ پیامی از مأموران تیم براوو به دفتر گروه استارز نمی رسد.
تیم آلفا ، تیم نخست و اصلی گروه استارز محسوب می شد که فرماندهی آن را آلبرت وسکر برعهده داشت. این تیم در کل از شش مأمور تشکیل می شد.
پس از مفقود شدن تیم براوو، استارز تیم اصلی خود را در ۲۴ ژوئیه ۱۹۹۸ به کوهستان آرکلی روانه ساخت. تیم آلفا پس از فرود بالگردشان، به جستجو پرداختند اما طولی نکشید که آن ها هم در متن انتقام گیری دکتر مارکوس و طغیان ویروس تی افتادند. جوزف فراست نخستین عضو تیم آلفا بود که مورد حملهٔ سگ های مبتلا به ویروس تی قرار گرفت. جیل ولنتاین این رخداد را مشاهده کرد و سپس توسط سگ ها مورد حمله قرار گرفت اما توسط کریس ردفیلد نجات یافت. در ادامه هر دو توسط آلبرت وسکر نجات یافتند و از سگ ها فرار کردند. براد ویکرز، خلبان تیم از ترس آنجا را ترک کرد و تیم برای در امان ماندن از سگ ها خود را به یک عمارت در آن منطقه رساندند. پس از ورود به عمارت، کریس و سایر اعضای تیم رویدادهای زیادی را مشاهده می کنند. در جریان این رویدادها، مشخص می شود که آلبرت وسکر، پژوهشگر شرکت آمبرلا بوده و فعالیت های غیرقانونی انجام می داده است. وسکر، کریس را با تایرانت آشنا می کند اما تایرانت در حرکتی عجیب وسکر را می کشد. کریس پس از روبه رو شدن با تایرانت - که یکی از پروژه های مخفیانه و اصلی شرکت آمبرلا بود - سرانجام پس از دو نبرد او را کشته و به همراه جیل، ربکا و بری بارتون پیش از انهدام عمارت از آنجا می گریزد.
آلبرت وسکر گروه استارز را به منظور پیشبرد هدف های شرکت آمبرلا بنیانگذاری کرده بود. او پژوهشگر شرکت آمبرلا بود اما تصمیم داشت تا مستقل از آمبرلا، به هدف های خود دست یابد. پس از انتقام گیری مارکوس، وسکر و ویلیام برکین از این رویداد به سود خود استفاده کردند تا خود را از آمبرلا جدا کنند. به همین دلیل وسکر از گروه استارز (که از بهترین و زبده ترین مأموران بودند) استفاده کرد تا میزان توانایی مخلوقات خود را بسنجد. در نهایت نیز مرگ او توسط تایرانت یک مرگ غیرواقعی بود. او با این نقشه به همگان وانمود کرد که مرده است تا با آسودگی بیشتر، مستقل از آمبرلا، به هدف های خود نزدیک شود.
بازماندگان استارز، پس از ورود به شهر، قصد افشاگری فعالیت های غیرقانونی آمبرلا را داشتند اما مدرکی برای متهم کردن آمبرلا در اختیار نداشتند. آن ها پس از صحبت با آیرونز، از او درخواست کردند تا به آن ها کمک کند، اما آیرونز پیش از این ها از طرف آمبرلا رشوه دریافت کرده بود. آیرونز برای جلوگیری از اقدامات عدی، استارز را منحل اعلام می کند.
تیم آلفا
"نوشتار اصلی: آلبرت وسکر"
"نوشتار اصلی: بری بارتون"
"نوشتار اصلی: کریس ردفیلد"
"نوشتار اصلی: جیل ولنتاین"
براد ویکرز ، نام یکی از عضوهای تیم آلفا بود. او در سال ۱۹۶۳ در شهر دلوچیا متولد شد. براد پیش از آنکه خلبان تیم آلفا باشد، مسئول حفاظت از مواد شیمیایی بود. او جنگجوی خوبی نبود و معمولاً عصبی بود. او همیشه از اینکه به عنوان نخستین فرد با خطر روبه رو شود گریزان بود. در جریان فرستاده شدن تیم آلفا به کوهستان آرکلی، براد خلبان بالگرد تیم بود. پس از رخ دادن نخستین خطر او از ترس فرار کرد اما چندین بار با هم تیمی هایش تماس برقرار کرد. سیستم رادیویی هم تیمی های او، دچار مشکل بود و صدای آن ها را نمی شنید. او سرانجام پس از پایان مأموریت کریس در عمارت اسپنسر، با او تماس و گفت که این آخرین پیام است و اگر، زنده بودن هم تیمی هایش را متوجه نشود، دیگر برای کمک باز نخواهد گشت. کریس نیز با کمک یک منور، زنده بودن خود و سایر هم تیمی هایش را به او نشان داد و براد نیز به کمک آن ها رفت. سرانجام نیز کریس با راکتی که از براد گرفت، تایرانت را نابود کرد.
در جریان طغیان شهر راکون، براد ویکرز نیز در شهر راکون حضور داشت. او سرانجام در ۲۸ ژوئیه ۱۹۹۸، به دست نمسیس کشته می شود. کار صداگذاری این شخصیت را در Evan Sabba، در رزیدنت ایول (نسخهٔ بازسازی شده) Adam Paul و در Johnny Yong Bosch، انجام دادند.
جوزف فراست ، نام یکی از عضوهای تیم آلفا بود. او در سال ۱۹۷۱ متولد شد. جوزفف دارای مهارت رانندگی بالا و شخصیت نکته سنجی بود. در جریان فرستاده شدن تیم آلفا به کوهستان آرکلی، جوزف نخستین عضو از تیم آلفا بود که پس از مورد حمله فرار گرفتن سگ های وحشی، کشته شد. کار صداگذاری این شخصیت را در رزیدنت ایول (نسخهٔ بازسازی شده) Adam Paul برعهده داشت.
تیم براوو
انریکو مارینی ، نام فرماندهٔ تیم براوو و پس از آلبرت وسکر فرمانده کل استارز بود. او در سال ۱۹۵۷ متولد شد. پس از فرستاده شدن تیم براوو به کوهستان آرکلی، بالگرد آن ها سقوط می کند اما اعضای تیم زنده می مانند. آن ها به جستجو و تحقیق پیرامون جنایت های کوهستان آرکلی پرداختند. انریکو و همراهانش، یک خودروی ون نظامی را در حالیکه منهدم شده بود پیدا می کنند. در کنار این خودرو دو افسر پلیس که مرده بودند نیز وجود داشت. انریکو در خودرو پروندهٔ یک زندانی به نام بیلی کوئن را پیدا می کنند اما خود بیلی از آنجا فرار کرده بود. ربکا چمبرز و ادوارد دیوای دو عضو تیم او بودند که از تیم اصلی جدا شدند و از راه سیستم رادیویی با انریکو در ارتباط بودند. انریکو در جستجوهایش وارد مقر زیرزمینی آمبرلا در شهر راکون می شود و با ربکا ملاقات می کند و از او می خواهد که در کنار تیم به جستجو بپردازد، اما ربکا در جستجوی بیلی کوئن بود و از انریکو خواست تا این را بپذیرد.
انریکو و تیمش، در ادامه عمارت اسپنسر را پیدا کردند. آن منطقه دارای مخلوقات عجیب زیادی بود. تیم براوو پس از حملهٔ این مخلوقات به شدت آسیب دیده و از یکدیگر جدا شدند. انریکو به سمت غارهای زیرزمینی آن عمارت فرار می کند. او در آنجا سندها و مدارکی را پیرامون آلبرت وسکر و کار کردن او برای آمبرلا پیدا کرد. او به خیانت وسکر پی برده بود. پس از ملاقات با کریس که به همراه تیم آلفا به آنجا آمده بود، قصد داشت تا خیانت وسکر را برای کریس افشا کند اما در این لحظه وسکر به شکل مخفیانه او را می کشد. کار صداگذاری این شخصیت را Daniel Hagen انجام داد.
ریچارد آیکن ، نام یکی از عضوهای تیم براوو بود. او در سال ۱۹۷۵ متولد شد. او در انجام کارهای ارتباطی و مخابراتی متخصص بود و به نوعی، مسئول ارتباطی تیم براوو بود. تیم براوو پس از پیدا کردن عمارت اسپنسر، مورد حملهٔ مخلوقات عجیبی قرار گرفت و اعضای آن برای نجات جان خویش، از یکدیگر جدا شدند.
ریچارد وارد عمارت شد و در آنجا ربکا چمبرز را در حال استراحت مشاهده کرد. آن ها به جستجوی انریکو پرداختند و در ادامه توسط یک مار غول پیکر مورد حمله قرار گرفتند. زمانی که ریچارد جان ربکا را نجات داد، توسط مار به شدت زخمی شد. پس از این رخداد او به هر شکل ممکن می میرد؛ نوع مرگ او در نسخه های مختلف بازی و سناریوهای آن متفاوت است اما مرگ او به شکل دقیق، به دلیل سمی شدن وی پس از گزیدگی توسط مار است. کار صداگذاری این شخصیت را در رزیدنت ایول (نسخهٔ بازسازی شده) Joe Whyte و در بازی Yuri Lowenthal انجام دادند.
ادوارد دیوای ، نام یکی از اعضای تیم براوو بود. او در سال ۱۹۷۲ متولد شد. تیم براوو پس از فرود در کوهستان آرکلی، جستجوهای خود را آغاز کردند. ادوارد دیوای و ربکا چمبرز به همرا یکدیگر به جستجو و تحقیق پرداختند. او در ادامه پس از آنکه به ویروس تی دچار شد، در مقابل ربکا به زامبی تبدیل شد و سپس کشته شد.
فورست اسپیر ، نام یکی از اعضای تیم براوو بود. او در سال ۱۹۶۹ متولد شد. او در تیراندازی مهارت بسیاری داشت. نقش او در تیم براوو هم پایه نقش کریس ردفیلد در تیم آلفا بود. این دو شخصیت همواره با هم در تیراندازی رقابت می کردند. پس از فرود تیم براوو در کوهستان آرکلی، آن ها در ادامه عمارت اسپنسر را پیدا کردند. آن منطقه دارای مخلوقات عجیب زیادی بود. تیم براوو پس از حملهٔ این مخلوقات به شدت آسیب دیده و از یکدیگر جدا شدند. فورست اسپیر نیز به درون عمارت فرار کرد و در آنجا توسط کلاغ های خون آشام کشته شد.
کنث جی. سولیوان ، نام یکی از اعضای تیم براوو بود. او در سال ۱۹۵۳ متولد شد. پس از فرود تیم براوو در کوهستان آرکلی، آن ها در ادامه عمارت اسپنسر را پیدا کردند و پس از حملهٔ مخلوقاتی عجیب از یکدیگر جدا شده و هریک به شکلی وارد آنجا شدند. سولیوان، تا زمان ورود تیم الفا در عمارت بود و به محض ورود اعضای تیم آلفا به عمارت، صدای شلیک گلوله ای شنیده شد. این صدای شلیک سولیوان بود که در حال دفاع از خود دربرابر زامبی بود، اما سرانجام او توسط زامبی کشته شد.
"نوشتار اصلی: ربکا چمبرز"
برایان آیرونز ، رئیس کل ادارهٔ پلیس شهر راکون (R.P.D) بود. آیرونز علاقهٔ زیادی به نگه داری از اشیاء قیمتی داشت و برخی از اشیاء موزه را در دفتر کارش نگه داری می کرد. او از پنج سال پیش از طغیان شهر راکون به شکل مخفیانه با ویلیام برکین تماس داشت و به دلیل دریافت رشوه، از فعالیت های غیرقانونی آمبرلا چشم پوشی می کرد. در جریان طغیان شهر راکون، کلر ردفیلد او را در دفتر کارش در ادارهٔ پلیس مشاهده کرد. برایان جسد دختر شهردار شهر را به قصد تاکسیدرمی، این جسد را نگه داشته بود. او در نهایت توسط هیولایی که ویلیام برکین در بدن او قرار داد کشته شد. کار صداگذاری این شخصیت را در رزیدنت ایول ۲ Gary Krawford و در بازی ، JB Blanc انجام دادند.
ماروین براناف ، یکی از افسران ادارهٔ پلیس شهر راکون (R.P.D) بود. او یک افسر متین و با حواس بود. پس از طغیان شهر راکون، زامبی ها به ادارهٔ پلیس شهر هجوم آوردند و بیشتر افسران پلیس را به ویروس تی آلوده کردند. ماروین نیز در کنار سایر همکارانش مقاومت زیادی دربرابر آن ها انجام داد اما سرانجام او هم مورد گزش زامبی ها قرار گرفت و به این ویروس مبتلا گشت. ماروین درحالی که به شدت مجروح بود با کلر ردفیلد ملاقات کرد. کلر برای پیدا کردن کریس به ادارهٔ پلیس وارد شد. براناف در بارهٔ کریس با کلر صحبت کرد و به او گفت که از شهر خارج شده است. کلر در ادامه پس از مواجه شدن با ماروین، او را در حالی که به زامبی تبدیل شده بود می بیند و مجبور می شود، او را بکشد. کار صداگذاری این شخصیت را در Lex Lang و در بازی Beau Billingslea انجام دادند.
کوین ریمان ، یکی از افسران ادارهٔ پلیس شهر راکون (R.P.D) و یکی از شخصیت های قابل کنترل در بازی و همچنین بود. کوین در سال ۱۹۶۷ متولد شده بود. او در هنگام آغاز طغیان شهر در یک کافه حضور داشت و سرانجام نیز موفق شد از شهر فرار کرده و زنده بماند. کار صداگذاری این شخصیت را Kirk Thornton برعهده داشت.
کوین دلای ، یکی از افسران ادارهٔ پلیس شهر راکون (R.P.D) بود. در جریان فرستاده شدن تیم براوو به کوهستان آرکلی، کوین که عضو این گروه نبود، به عنوان خلبان بالگرد، تیم براوو را همراهی کرد. زمانی که اعضای تیم براوو کار جستجو را آغاز کردند. او در بالگرد ماند و منتظر تیم شد. پس از مدتی کوین مورد حملهٔ سگ های وحشی قرار گرفت و کشته شد. جوزف فراست، نخستین قربانی تیم آلفا، قسمتی از بدن او را در زمین مشاهده کرده و این را به هم تیمی هایش اعلام می کند و سپس توسط سگ ها کشته می شود.
نیل چارلسن ، یک گروهبان در ادارهٔ پلیس شهر راکون (R.P.D) و مأمور گشتی این اداره در شهر راکون بود. او شخصی بود که سلاح های پرقدرتی را در یک اتاق پنهان کرده بود که توسط کلر ردفیلد مورد استفاده قرار می گیرد. چارلسن توسط رئیس برایان آیرونز در کتابخانهٔ اداره کشته می شود.
ریتا ، یکی از معدود افسران زن ادارهٔ پلیس شهر راکون بود که موفق شد از شهر فرار کند. او در جریان رویدادهای بازی حضور داشت. کار صداگذاری این شخصیت را Wendee Lee برعهده داشت.
تیلر همیلتون ، یک پلیس تازه کار در ادارهٔ پلیس شهر راکون بود. او درجریان قرنطینهٔ شهر یکی از افسران حاضر در آنجا بود. این شخصیت موفق می شود تا از شهر بگریزد. او در بازی Resident Evil: Confidential Report که یک بازی مخصوص گوشی همراه است حضور داشت.
پس از پایان رویدادهای ، ادارهٔ پلیس شهر راکون، به همراه تمام افسران آن که به زامبی تبدیل شده بودند، پس از برخورد بمب هسته ای با شهر، به همراه خود شهر از نقشهٔ جغرافیایی ایالات متحده پاک شد.
| [
{
"answer1": "ساختمان اداره، درگذشته یک موزهٔ هنری در جنوب شهر راکون بود",
"answer2": "رئیس ادارهٔ پلیس یعنی برایان آیرونز، در دفتر خود تعدادی از این آثار هنری را نگهداری می کرد.",
"distance": 179,
"question": "ساختمان اداره پلیس شهر راکون در گذشته چه مکانی بود و رئیس این اداره چه کسی بود؟"
},
{
"answer1": "پس از شیوع ویروس T در شهر، بیشتر مردم شهر به زامبی تبدیل شدند.",
"answer2": "RPD با ایجاد اردوگاه هایی از پناهندگان و بازماندگان حفاظت کرد. آن ها همچنین با ایجاد سنگرهایی در شهر راکون، ضمن تلاش برای خنثی کردن این طغیان، به جستجوی بازماندگان در شهر پرداختند.",
"distance": 189,
"question": "پس از شیوع ویروس تی در شهر، چه اتفاقی برای مردم افتاد و چگونه اداره پلیس با این موضوع برخورد کرد؟"
},
{
"answer1": "این تیم توسط برایان آیرونز، به منظور جایگزینی با استارز، از اعضای باقی مانده از همین تیم ایجاد شد.",
"answer2": "اعضای این تیم، توانایی های زیادی در استفاده از انواع سلاح های سرد و گرم داشتند و دارای بدن های ورزیده و چالاکی بودند.",
"distance": 388,
"question": "تیم S.W.A.T چگونه تشکیل شد و این تیم چه تواناییهایی داشت؟"
},
{
"answer1": "استارز در مرحلهٔ نخست، تیم براوو را به منظور بررسی و تحقیق دربارهٔ این پرونده به کوهستان آرکلی فرستاد.",
"answer2": "تیم براوو ، تیم دوم گروه استارز محسوب می شد که فرماندهی آن را انریکو مارینی برعهده داشت.",
"distance": 129,
"question": "تیم براوو استارز به چه ماموریتی فرستاده شد و چه کسی فرماندهی این تیم را بر عهده داشت؟"
}
] | [
{
"answer1": "گروه \"تاکتیک های ویژه و خدمات امداد و نجات\" که به شکل کوتاه شده (S.T.A.R.S) نام داشت به منظور مبارزهٔ ویژه با قانون شکنی و تروریسم در سال ۱۹۹۶ بنیانگذاری شد.",
"answer2": "تیم نخست، آلفا نام داشت که فرماندهی آن را آلبرت وسکر برعهده داشت.",
"question": "تیم استارز در ابتدا به چه دلیلی تشکیل شد و چه کسی رهبری تیم آلفا را بر عهده داشت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
609 | : معماری مصر باستان
طی ۱۰ هزار سال تمدن مصر باستان که در دره نیل واقع شده یکی از شاخص ترین تمدن های زمانه خود است. حتی امروزه آثار معماریی مانند مجسمهٔ ابوالهول و اهرام سه گانه جزو فهرست میراث فرهنگی یونسکو به شمار می آیند.
معماری مصر باستان را منتقدان معماری به چندین روش دسته بندی کرده اند.
معماری مصر باستان را بر پایه مصالح مورد استفاده به دو دسته می توان تقسیم کرد.
آثار معماری به جا مانده از تمدن مصر باستان با توجه به مصالحی که در ساخت آن ها به کار رفته است به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند.
دسته نخست بناهایی هستند که مصالح به کار رفته در آن ها آجر نپخته بوده است. از این نوع آجر در ساخت خانه های مصری در طول تمدنهای فراعنه، یونانی، قبطی و اسلامی استفاده می شده است و امروزه در ساخت خانه های روستایی کاربرد دارد.
نوع دوم معماری سنگی است.
گذشته از معماریی که در خدمت مذهب و مراسم تدفین بود نوع دیگری از معماری با نام معماری نظامی نیز در مصر رواج داشت که معرف آن قلعه ها و برج هایی بودند که در آن زمان ساخته شده اند این نوع معماری در دوران حکومت آل ایوب به اوج خود رسید که نمونه های بارز این سبک معماری قلعه صلاح الدین و دژ المظفراست.
شکی نیست که قاهره بعد از اسلام تا پایان دوران عثمانی کماکان شاهکار معماری جهان محسوب می شد که دیوارهایی دور تا دور آن را محصور کرده بود. دروازه های باشکوهی برای تردد به این شهر در بین این دیوارها ساخته شده بود ولی تنها دروازه های باب النصر، باب الفتوح و باب الزویلا باقی مانده است.
مقبره سنگی خنوم حوتپ
معابد در مصر دو دسته اند:
یکی معابد برای عبادت خدایان مثل معبد هوروس در ادفو و دیگری معابد برای مردگان مثل معبد ملکه حتشپسوت در دیرالبحری و معبد تخته سنگی غول آسای رامسس دوم در ابو سمبل
برای مثال معبد حتشپسوت:
این مجموعه در دامنه کوه جاسازی شده و ترکیب هیجان انگیزی را با معماری و طبیعت بوجود آورده است. سطوح تراس ها با راهروهای ستون دار جانبی به وسیلهٔ معبدی شیب دار به یکدیگر متصل می شوند در وسط تراس بالایی هرم کوچک "سنگی به عنوان نشانی از مقبره قرار دارد. محل دفن فرعون در خارج از مجموعه در دل کوه جای داده شده بود. این معبد ترکیبی از عظمت اهرام دوره پیشین و تالارهای ستون دار چند طبقه است.
معبد حتشپسوت
معماری بناها و کاخهای پادشاهی کهن مصر باستان:
در حدود ۳۰۰۰ قبل از میلاد مسیح مصر سفلی و مصر علیا توسط فرعونی به نام تامر با هم متحد شد و اولین سلسله با یک سیاست واحد" ترکیبی از دو فرهنگ را به مورد اجرا در آورد پس از گذشت این دوره به تدریج معماری مصطبه آغاز شد.
مقابر مصطبه ای:
این مقبره ها که معمولاً به شکل سکویی بلند و مستطیل شکل با دیوارهای پر شیب و قطور و با مفرغ سنگ یا آجر هستند محوطه ای برای دفن بودند که محوطه اصلی تدفین در زیر زمین و عمق زیاد قرار داشت و به وسیلهٔ هواکش به سکویی بلند متصل می شد و در ضمن بسیار محکم نیز بودند.
در سراب یا همان محوطه تدفین مقبره مصطبه ای هیچگونه ارتباطی با محیط خارج وجود نداشت. نقاشی و مجسمه درگذشته و نیز اشیاء نفیس و ظروفی که برای مرده لازم بود در آنجا می گذاشتند. ارتباط مقبره با خارج از دری بود و به فضای کوچکی منتهی می شد که اقوام نزدیک هدایای خود را آنجا می گذاشتند.
سوراخی که از بالای جسد" متوفی را از آن وارد می کردند در برخی موارد از بام تا محل استقرار جسد بیش از ۳۰ متر عمق داشت و پس از اینکه جسد را داخل قرار می دادند این سوراخ را کاملاً مسدود می کردند و دهانه آن را به دقت مانند سایر نقاط سقف می پوشانند. به طوری که دیگر این مسیر کشف نگردد.
صاحب نظران هنر و معماری مصر را به ۳ دوره تاریخی تقسیم نموده اند:
در حدود ۳۰۰۰ قبل از میلاد مسیح مصر سفلی و مصر علیا توسط فرعونی به نام «نارمر» با هم متحد شدند و اولین سلسله با یک سیاست واحد ترکیبی از دو فرهنگ را به مورد اجرا در آورد پس از گذشت این دوره که به تدریج معماری مصطبه آغاز می شود.
این دوره از سال ۳۲۰۰ تا ۲۰۴۰ قبل از میلاد به طول کشید هرم خوفو که بزرگترین هرم از اهرام ثلاثه است مربوط به این دوره بوده که دارای ۱۴۶ متر ارتفاع بوده که امروزه ۱۳۷ متر از آن باقی مانده است و دارای قاعده ای مربع شکل به ضلع ۲۴۳ متر (سطحی معادل ۵ هکتار) می باشد. این هرم از سنگ های ۲ تنی ساخته شده است و ساخت آن ۲۰ سال به طول انجامید. این هرم علاوه بر مقبره سمبل خدای رع هم بوده که نماد قدرت شاهان مصر است.
این دوره از سال ۲۰۴۰ تا ۱۶۵۰ قبل از میلاد به طول کشید از مشخصات بارز این دوره
این دوره از سال ۱۵۵۰ تا۱۰۷۰ قبل از میلاد به طول کشید از بناهای عظیم این دوره، معبد سنگی رامسس دوم (آخرین فرعون بزرگ مصر) است که دارای چهار پیکره عظیم نشسته در نمای ورودی خود است. راهروی ورودی این معبد در هر دو سو ستونهایی به صورت پیکره ایستاده رامسس دوم قرار داشت که بعدها الگویی برای ستونهای یونانی می شود.
در این دوره به دلیل تعداد زیاد پیکره ها به ظرافت کاری کمتر توجه شده است.
دیودور سیسیلی مورخ بزرگ جهان باستان بر این باور بوده است که:مصریان خانه های خود را مکانی ناپایدار، ولی آرامگاه ابدی خویش را مسکن جاودانی خود به شمار آورده اند. مصریان نه تنها بناهای قبرهایشان را با حوصله و سرمایه گذاری در دست گرفته و به پایان می رسانده اند. بلکه فضای پیرامونی آن را نیز هرچه زیباتر و سرسبزتر و باشکوه تر به جای می گذاشته اند.
فراعنه، کاهنان و روحانیان عالیمقام، اشراف و نجبا و صاحبمنصبان لشکری و کشوری و مدیران امور دیوانی یا هر کس دیگر که دارای تمکن مالی بود، پیش از آنکه مرگ او فرا رسد، خانهٔ آخرت خود را ساخته و می آراست. پس از مرگ هر مصری می توانسته اند از قبر وی دریابند که وی متعلق به کدام طبقهٔ جامعه بوده است. به سخن دیگر خانهٔ آخرت او معرف خانهٔ دنیای زندگان وی بوده است و نشان می داد که وی در زندگی چگونه و در چه شرایطی به سر می برده است.
به نظر مصریان باستان آن ها هر چقدر مقام مردگان بالاتر بود، مقبره بزرگتری برای او ساخته می شد.
مصری ها زندگی کوتاه این جهان را فانی و مرگ را آغاز یک حیات نوین و جاویدان در دنیای دیگر می شناختند. به همین دلیل منازل خود را با مصالحی مانند خشت و گل و مقابر را از مصالح با دوامی مانند سنگ می ساختند. بر اساس اعتقاد و تفکر آنان هر انسان علاوه بر جسم دارای یک روح به نام «بع»، ویک پیکر شبه گونه به نام «کا» است. «بع» پس از مرگ در زمین مانده و هر شب به جسد باز می گردد ولی «کا» می تواند مابین این دوجهان در حرکت باشد. به اعتقاد اینان، شرط جاودانه بودن زندگانی آن بوده که به و کا هر دو بتوانند جسد خود را شناخته و به آن بازگردند. به همین علت برای از بین نرفتن اجساد مردگان آنان را مومیایی کرده و کلیه اشیاء و متعلقات آنان را در کنارشان قرار می دادند. هم چنین برای محافظت از جسد، مقابر را محکم و غیرقابل نفود می ساختند تا «کا» بتواند در آنجا سکونت کند و از بلاهای طبیعی و سرقت اموال در امان باشد. درهای کاذب در کنار مقابر به منظور ورود و خروج «بع» و «کا» ساخته شده بود تا آن ها بتوانند تردد کنند.
مصریان قدیم اعتقاد داشتند که فراعنه پس از مرگ به خدایی می رسند و بنابراین مقابرشان می بایست بسیار عظیم و غیرقابل نفوذ ساخته می شد. چهار مثلث جانبی هرم در اهرام مصر به گونه ای طراحی شده اند که پرتوهای خورشید بر جسد فرعون تابیده شود و رابطه جاودانی او را با خدای آفتاب که «رع» نام دارد، حفظ کند. در کنار این اهرام مقابر کوچک تر مکعب شکلی به نام مصطبه به تعداد زیادی ساخته شده است. فراعنه مراسم خاکسپاری خود را به شکل یک سنت ملی درآورده بودند به طوری که مذهب، هنر و تفکر مصریان آن زمان به شدت به سمت پرستش آنان سوق یافته بود.
از سال۲۳۰۰ تا۲۷۰۰ قبل از میلاد، ۸۰ هرم در مصر ساخته شد. اولین هرم بزرگ را دومین پادشاه از دودمان سوم فراعنه به نام جوزر بر پا کرد و این سنت تا سلسله هجدهم ادامه یافت. بعد از آن تا بیست و پنجمین فرعون دیگر هرمی ساخته نشد.
کارگران تا اتمام شدن کار ساخت بنا مجبور بودند در مجاورت معدن سنگی که بنای مورد نظر باید با آن شکل می گرفت، زندگی کنند از نکات جالب توجه ای که در ساخت بناهای شگفت آور مصر شایان ذکر است ساده بودن ابزار کارگران آن دوران در مقابل خلق این بناهای شگفت آور است.
در دوران فراعنه وجود یک طرح معماری پیش از اقدام به ساخت یک بنا ضروری محسوب می شد. نمونه هایی از این طرح ها را می توان روی کوزه ها و سنگ ها دید. در واقع در مصر باستان صنعت گرانی که مهارت های خاصی در ساخت بنا و ارائه طرح آن داشتند در قالب یک متخصص تجربیات خود را نسل به نسل منتقل کردند.
از کناره رود نیل تا سودان امروزی راسرزمین مصر می نامند. در مسیر این رود آبشارهایی قرار دارد که رود نیل پس از گذشتن از این آبشارها نزدیک به۷۰۰کیلومتر راه همواری را به سوی دره ای عمیق می پیماید. اطراف این دره را پرت گاه هایی بلند سنگی فرا گرفته اند، پهنای دره۱۲تا۱۵کیلومتر است، رود نیل قبل از اینکه به دریای مدیترانه بریزد، از دشت همواری می گذرد، در این دشت، رود خانه به شاخه های زیادی تقسیم می شود و تشکیل دلتا می دهد (استاد لمن)
مصری ها در نزدیک به۴۰۰۰سال پیش از میلاد کار با مس را آموخته بودند. با ساخت ابزار مسی، دوره سنگ به پایان رسید. ساخت ابزار مسی به وسیله کندن اشکال مورد نظر در روی زمین انجام می گرفت، که گودال های ایجاد شده به وسیله مس مذاب پر، و پس از سرد شدن مورد استفاده قرار می گیرد.
ساکنین مصر در دو منطقه شمالی وجنوبی با دو فرهنگ و رسوم کاملاً متفاوت از یکدیگر می زیستند. در مصر سفلی، شغل مردم گله داری و مسکن آن ها به صورت چادرنشینی بوده، ولی در مصر علیا، مردم به کشاورزی اشتغال داشتند، و محل سکونت آنهاثابت بوده و همچون سومری ها از نی به عنوان مصالح ساختمانی برای ساختن خانه ها استفاده می کردند. یکی از اختلافات فرهنگی دو قوم، مراسم مذهبی دفن کردن مرده ها بود. در مصر سفلی، مرده ها را در قبر و در خارج از محل سکونتشان به خاک می سپردند. در صورتی که مصر علیا، مرده ها را در محل سکونت خودشان، یعنی با کشیدن دیوارو بستن راه آن قسمت از خانه، دفن می کردند (ملک شهیر زادی)
اوضاع طبیعی مصر و زندگی مصریان؛ در مذهب آن ها منعکس شده بود. در دوره ای که مصری ها به صورت نظام اجتماعی و جماعتی نخستین زندگی می کردند، خدایان خود را به صورت جانوران و پرندگان می پنداشتند. آن ها خدایان خود را به شکل انسان اما با سری از حیوانات و پرندگان می ساختند. با پیشرفت کشاورزی در بین مصری ها، آن ها به پرستش ((خورشید)) پرداختند، زیرا که آن را سرچشمه گرما، رشد و حیات می دانستند. خدای آفتاب ((رع))نامیده می شد (جنسن). خورشید پادشاه خدایان بود. همچنین علت طغیان رود نیل را نیز به خدای نیل نسبت می دادند که از قسمت بالا و سرچشمه این رودخانه با کوزه آب می ریخت. به همین دلیل آن ها همیشه دعا می کردند، که خدای نیل به مزارعشان بیاید و هنگامی که نیل طغیان کرد، مردم مصر جشن می گرفتند و خدای نیل را سپاس می گفتند (ویل دورانت)
در حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح مصر سفلی و مصر علیا توسط فرعونی به نام((نارمر)) با هم متحد شدند؛ و اولین سلسله با یک سیاست واحد، ترکیبی از دو فرهنگ را به مورد اجرا درآورد، پس از گذشت این دوره است که به تدریج معماری مقبره ای یا((مصطبه))آغاز می گردد.
این مقبره ها که مصطبه خوانده می شوند. معمولاً به شکل سکویی بلندو مسطیل شکل با دیواره هایی پرشیب و مفروش از سنگ یا آجر بر روی محوطه تدفین ساخته می شده اند. محوطه تدفین در عمق زیادی در زیر زمین قرار داشت و به وسیله هواکش به سکوی بلندی متصل می شده است
شکل مصطبه احتمالاً از تپه های خاکی یا سنگی که مقبره های پشین را می پوشانید، الهام گرفته شده است. این درحالی است که، در بین النهرین تقریباً نوعی بی تفاوتی نسبت به آیین مردگان و حفظ مقبره ها وجود داشته. در صورتی که در مصر این گونه مساءل را در درجه اول اهمیت قرار می دادند (گاردنر) در سرداب (محوطه تدفین) مقبره مصطبه ای هیچ گونه ارتباطی با محیط خارج وجود نداشت، نقاشی ویا مجسمه متوفی ونیز اشیاء نفیس وظروفی که برای((کا))ضروری بود، قرار داده می شد (جنسن). ارتباط مصطبه با محیط خارجی از طریق دری بوده که به فضای کوچکی منتهی می شد و اقوام و نزدیکان متوفی هدایای خود را برای وی در آنجا می گذارند. سوراخی که از بالای جسد متوفی را از آن وارد می کردند، در برخی موارد از بام تا محل استقرار جسد، بیش از ۵/۳۰ متر به طرف پایین عمق داشت. پس از اینکه جسد را داخل مقبره قرار می دادند، این سوراخ را کاملاً مسدود می کردند ودهانه آن را به دقت مانند سایر نقاط سقف می پوشاندند، به طوری که دیگر این مسر کشف نگردد و هر کسی به آن دسترسی نیابد.
این آثار نه تنها اولین شکل مقابرساخته شده در مصر بودند، بلکه ساخت آن ها در زمانی که اهرام نیز به وجود آمد، ادامه یافت و به عنوان مقابر اشراف و نزدیکان فرعون، در کنار اهرام بنا گردید و طول آن ها از۵/۴ تا ۵۲ متر و ارتفاعشان از۳ تا۹ متر متغیر بوده است. علت عمود نبودن دیوار این مقابر و تمایل آن ها به داخل ظاهراً باید در استحکام بیشتر این نوع((دیوارها)) نسبت به دیوارهای عمودی بوده باشد (وحدتی اصل)
در دوره سلسله سوم در حدود (سال۲۷۵۰ ق. م) مقابر مصری شکل هرم هایی پله دار به خود گرفت. مشهورترین این مقابر (احتمالاً اولین آن ها مقبره پادشاه زوسر است که روی همان تپه مستطیل شکل اجدادی و در شهر سقاره یا گورستان باستانی ممفیس برپا شده است. این هرم نخستین مقبره عظیم پادشاهی بود. شکل هرم مزبور ظاهراً چیزی حد واسط بین مصطبه وهرم های حقیقی بعدی در جیزه است. در واقع متشکل از چندین مصطبه است که به تدریج کوچک شده و در پایان کار ساختمانی، مشابه زیگورات های بزرگ بین النهرین شده است. اما هرم زوسر بر خلاف زیگورات ها یک مقبره است، نه یک معبد. ارتفاعش از بنای مردگانی که پیرامونش قرار دارند، بلندتر است.
مقبره زوسر کارکردی دوگانه داشت:
۱-حفاظت از پادشاه مومیایی و اشیاء دفن شده است.
۲- مجسم ساختن قدرت مطلق و خدا گونه وی به کمک حجم و صلابت خویش. این ساختمان را با معبدهایش. یک زیارتگاه درمانی می پندارند. مجموعه مهتابی های محصور و حیاط بزرگش، اثر((ایمحوتب))یعنی نخستین هنرمندی بود که نامش در تاریخ مدون آمده است. او که وزیر اعظم پادشاه زوسر بود، مردی با نیروی افسانه ای بود که در جهان باستان نه فقط به عنوان انسانی فرزانه، جادوگری حکیم، کاهن و کاتب گونه ای نابغه و کار دان که بعدها به عنوان خدا پرستیده شد، نیز ستوده می شد.
البته اعتقاد مصریان با خداسازی فراعنه و خدایان عجیب نیمه حیوان، نیمه انسان شکل گرفت. اعتقاد به زندگی و جاودانگی پس از مرگ، به شرط سالم ماندن اجسادشان، مهم ترین مورد در باورهایشان بود. فناناپذیر بودن مختص طبقات سلطنتی و اشراف و بزرگان بود و برای خدمت گذاران، تنها امید بندگی برای سرورانشان در جهان ماوراءستارگان وجود داشت. به باور مصریان آن دوره، در روز رستاخیز، روح انسان مرده مجدداً وارد کالبدش خواهد شد. بنابراین جسد وی بایستی دست نخورده و سالم باشد. در زمان های قبل، شن های داغ بیابان در نگهداری اجساد کمک مؤثری می کردند و این عقیده را القا می کردند. در دوره پیش از تاریخ، ترتیب به خاک سپردن اموات طوری بود که بر اثر مجاورت با شن های صحرا رطوبت بدن انسان جذب می شد و به این ترتیب بدن محفوظ می ماند.
این اعتقاد به مدت سه هزار سال پابرجا ماند و بعد از آن بود که مومیایی کردن نوعی تخصص با ارزش در میان تمدن های اولیه ه شمار می رفت. بر اساس تفکر خاص مصری، لاشه مومیایی شده باید در مقبره ای نفوذناپذیر محافظت گردد و این کار بسیار مشکل بود. به هر حال تسخیرناپذیری مقبره ها تبدیل به پایه و اساس معماری مصریان گردید. این تسخیرناپذیری باید در بیش از یک بعد در نظر گرفته می شد. یعنی حفظ امنیت جسد به همراه امنیت دارایی ها، همسران، اثاث، غذا و جواهرات فرد مرده. آثار هنری امروزه که کوزه های جهان را انباشته است، پیش تر در گورها منتظر زندگی مجدد پس از روز رستاخیز بوده اند.
این گورها نه فقط مقبره ای نفوذ ناپذیر، بلکه خزانه، معبد و اثری هنری به شمار می روند. مقبره های مصریان نه فقط نفوذناپذیر بودند، بلکه بسیار بادوام و محکم نیز به نظر می رسند. مقابر به طور عمده نزدیک منطقه ممفیس (Memphis) ساخته می شدند. در سمت جنوب قاهره پایتخت پادشاهی قدیم نوم (Nome) قرار داشت. این گورهای مصطبه ای شکل کوچک با پله های اطرافشان و یک بام مسطح، در اصل اولین معماری ساخته شدهٔ مصریان به شمار می آیند. نام مصطبه از عربی می آید و به معنی نوعی نیمکت است که آن را در خارج خانه پشت در می گذاشتند. مصطبه ها تقریباً توپر بودند اما در بعضی مواقع در قلب این تودهٔ گلی، آجری یا سنگی، ردیفی از اتاق ها قرار داشتند، همچون اتاق تدفین، شامل تابوت سنگی منقوش مرده، با تمام متعلقاتش. ظاهراً در محل دفن یک فرورفتگی، مانند نوعی در یکپارچه کاذب وجود داشت که از طریق آن روح (Ka) می توانست به جسد بازگردد. این فرورفتگی همچنین به عنوان نمازخانه ای کوچک به کار برده می شد، و حکم جایی را داشت که قربانیان را در آنجا به خدایان تقدیم می کردند و راهب می توانست برای آرامش روح مرده دعا بخواند.
در مصر سه هرم از فراعنه سلسله چهارم؛ به نام های خوفو (خئوپس)-خفرع (خفرن) و((منکوریچ))(مرکینوس) وجود دارد. این هرم ها که در حدود۲۷۰۰ ق. م ساخته شده اند، در جیزه قرار دارند و در سرزمین مصر مظهر پایداری ابدی، علم، پنهانی، رمز و فنون، حکمت ازلی، جادوگری بوده اند. اهرام جیزه نقطه اوجی در تکامل آن شیوه معماری به شمار می رود، که با ساختن مصطبه آغاز گردید. ساختمان این اهرام زائیده ضرورتی خاص نبود. پادشاهان می توانستند مصطبه ها را تا بی نهایت روی هم و مقبره هایشان را سنگین تر کنند. گویا زمانی که پادشاهان سلسله سوم اقامتگاه دائمی خویش را به ((ممفیس))انتقال داده اند، تحت تأثیرهلیوپولیس که در مجاورتشان بود قرار گرفتند. این شهر مرکز کیش نیرومند((رع)) خدای آفتاب بود که تصویرش به صورت یک سنگ هرمی شکل به نام ((بن بن)) ساخته شده بود. در دوران سلسله چهارم، فراعنه مصر خود را فرزندان ((رع))نامیدند و به همین جهت، از آن پس کوشیدند او را بر روی زمین مجسم کنند؛ بنابراین فراعنه دیگر فاصله ای با انتقال اعتقاد به وجود روح وجسم خداگونه خودشان به همان طریق مشابه، به درون مقبره های هرمی شکل نداشتند.
به طور کلی معماری مصری در آغاز با ساختما نهایی از خشت و چوب و نی و پاره ای مصالح سبک دیگر برپا گردید. ایمحوتب، ساختمان های با سنگ های تراشیده شده را مرسوم کرد. در عین حال انواع قالبهای معماریش هنوز انعکاسی بود از شکل ها وابتکاراتی که در شیوه بنایی با مصالح سبک و کم دوام بکار می رفت، همین است که در معماری وی پیل پاهایی به انواع مختلف همیشه در درون جرز کار گذاشته شده است، نه به صورت مستقل و قائم به خود و همه یادگاریست از دسته های نی یا تیرهای چوبی که میان دیوارهای خشتی نصب می شود، تا استحکام آن ها را افزایش دهد. اما همین موقعیت که این عناصر ساختمانی دیگر خاصیت وجودی یا کاربرد خود را از دست داده بودند، موجب آن شد که ایموحتب و معماران پیرو او ستون ها را به نوعی تازه تبدیل نمایند و آن ها را در را هدف نوین به کار برند، پذیرش این حقبقت که قالب ها یا به صورت های معماری می تواند حالت و اندیشه ای را به بیان آورد، در وهله اول دشوار می نماید و عموماً چنین می پنداریم که اگر این قالبها از نظر ساختمانی خاصیتی معین در ظبقه ای قطعی نداشته باشند. دیگر چیزی جز تزیین سطحی نخواهد بود (ویل دورانت)
یونانی ها از ستون های مصر اقتباس نموده و سپس آن را تکمیل بخشیدند. شبیه ستون های پاپیروس که معروف مصر سفلی است. در بنای کاخ شمالی مزاز پادشاه زوسر به کار گرفته شده است. مصری ها از پیش از سلسله ها روش طاق زنی را می دانستند و در حدود۳۰۰۰سال ق. م به ندرت از طاق زنی استفاده کرده اند. در نهایت باید گفت معماری مصری معماری جرمی است و توجه شان به فرم و جرم بوده تا فضاسازی و همچنین معماران مصر از شیوه ستون های افقی و عمودی نهایت استفاده را برده اند.
از بناهای باشکوه مصری باید به معابد سر در هم اشاره نمود، این بناها دارای سردرهای عظیم وجسیمی بودند که بر روی آن نقوش کنده کاری شده و برجسته تعبیه شده است. بر روی سردر این معابد جایی برای نصب پرچم های بزرگ قرار داشت. سر درهای این معابد به حدی بزرگ و عظیم بود که تمام ساختمان معبد تحت تأثیر این وضعیت قرار می گرفت. یکی از نمونه های بارز این نوع بناها معبد خنوس در کرنک و نمونه های دیگر است.
اهرام مصر
| [
{
"answer1": "بر اساس اعتقاد و تفکر آنان هر انسان علاوه بر جسم دارای یک روح به نام «بع»، ویک پیکر شبه گونه به نام «کا» است.",
"answer2": "هم چنین برای محافظت از جسد، مقابر را محکم و غیرقابل نفود می ساختند تا «کا» بتواند در آنجا سکونت کند و از بلاهای طبیعی و سرقت اموال در امان باشد.",
"distance": 447,
"question": "مصریان باستان، علاوه بر جسم دارای چه چیزهایی بودند و چرا مقبره ها را محکم می ساختند؟"
},
{
"answer1": "مصری ها از پیش از سلسله ها روش طاق زنی را می دانستند و در حدود۳۰۰۰سال ق. م به ندرت از طاق زنی استفاده کرده اند.",
"answer2": "اولین هرم بزرگ را دومین پادشاه از دودمان سوم فراعنه به نام جوزر بر پا کرد",
"distance": 10049,
"question": "آیا مصریان به طاق زنی آشنا بودند و اولین هرم بزرگ را چه کسی ساخت؟"
},
{
"answer1": "درهای کاذب در کنار مقابر به منظور ورود و خروج «بع» و «کا» ساخته شده بود تا آن ها بتوانند تردد کنند.",
"answer2": "به همین دلیل منازل خود را با مصالحی مانند خشت و گل و مقابر را از مصالح با دوامی مانند سنگ می ساختند.",
"distance": 693,
"question": "چرا مقبره های مصریان دارای درهای کاذب بودند و مصری ها مقابر را از چه مصالحی می ساختند؟"
},
{
"answer1": "این مقبره ها که معمولاً به شکل سکویی بلند و مستطیل شکل با دیوارهای پر شیب و قطور و با مفرغ سنگ یا آجر هستند محوطه ای برای دفن بودند که محوطه اصلی تدفین در زیر زمین و عمق زیاد قرار داشت و به وسیلهٔ هواکش به سکویی بلند متصل می شد و در ضمن بسیار محکم نیز بودند.",
"answer2": "ارتباط مقبره با خارج از دری بود و به فضای کوچکی منتهی می شد که اقوام نزدیک هدایای خود را آنجا می گذاشتند.",
"distance": 432,
"question": "معماری مصطبه چگونه بود و چگونه با محیط خارج ارتباط داشت؟"
},
{
"answer1": "در مصر سفلی، مرده ها را در قبر و در خارج از محل سکونتشان به خاک می سپردند. در صورتی که مصر علیا، مرده ها را در محل سکونت خودشان، یعنی با کشیدن دیوارو بستن راه آن قسمت از خانه، دفن می کردند",
"answer2": "در دوره ای که مصری ها به صورت نظام اجتماعی و جماعتی نخستین زندگی می کردند، خدایان خود را به صورت جانوران و پرندگان می پنداشتند.",
"distance": 267,
"question": "نحوه تدفین در مصر سفلی و علیا چه تفاوت هایی داشت و مصریان به چه شکلی خدایان خود را می پنداشتند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
610 | : مهندسی مجدد
مهندسی مجدد به معنی آغازی دوباره، از نو متولد شدن، از نو شروع کردن است. مهندسی مجدد یعنی دگرگون سازی، دگرگونی در ذهن، طرز فکر و نگرش مدیران و کارکنان، در فرهنگ و نظام ارزشی، در فرایندها و پردازش ها، در ساختار و سازماندهی، و در روش استفاده از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات در سازمان ها است.
در مهندسی مجدد، طراحی ریشه ای فرایندها، تشکیلات، و فرهنگ یک شرکت برای دستیابی به جهش هایی خارق العاده در عملکرد آن شرکت صورت می گیرد و به کنار نهادن شیوه های قدیمی و سنتی و نگرشی جدید به کار برای به وجود آوردن محصول یا خدمتی مناسب و نیز ارزش دادن به مشتری مد نظر است.
در مهندسی مجدد، هدف دستیابی به نیازهای امروزی همچون کیفیت برتر، خدمات، انعطاف پذیری و هزینه پایین است و در نتیجه باید فرایندها را ساده نمود.
تعاریف فوق نشان می دهند که مهندسی مجدد معمولاً در کل پیکره یک سازمان یا شرکت صورت می پذیرد و اقدام به آن تنها در یک بخش سازمان را نمی توان نام مهندسی مجدد نامید، اگر چه می توان فرایندهای کاری مختلف یک زیر مجموعه را نیز مهندسی مجدد نمود اما، شاید اعمال نمودن این بحث مدیریتی در تمام آن مجموعه با توجه به چالش های پیش رو، لازم باشد.
عصر حاضر به گونه ای است که در معرض تغییرات سریع و مداوم قرار دارد و این تغییرات بر رفتار و نیازهای مشتریان نیز اثر می گذارد بنابراین، سازمان ها نیز لازم است که این تغییرات را و اثر آن را بر مشتری تجزیه و تحلیل کرده، و در فرایند فعالیت های خود اعمال نمایند.
ما مزیت رقابتی را به عنوان قابلیت یک شرکت در عملکرد بهتر نسبت به صنعتی که در آن کار می کند تعریف می نماییم. مشتریان کالا و خدماتی را می خواهند که بهتر و ارزان تر باشد و سریع تر به دستشان برسد (میلر و الکس، ۱۹۹۸، ص۲۲).
مزیت رقابتی ویژگی ها و قابلیت هایی است که یک سازمان را قادر به حفظ و ارتقاء موقعیت رقابتی اش می نماید (شیرمحمدی، یزدان). مزیت رقابتی ویژگی ها یا ابعاد هر شرکتی است که آن را قادر به ارائه خدمات بهتر به مشتریان (ارزش بهتر) می سازد (ما، ۱۹۹۹، ص۷۰۹–۷۱۸).
مراکز تحقیق و توسعه مراکزی هستند که دانش جدیدی را دربارهٔ کالاها، فرایندها، و خدمات می یابند و سپس آن را برای ایجاد یا بهبود کالاها، فرایندها، و خدمات جدید در جهت برآورده کردن نیازهای بازار بکار می گیرند.
امروزه در کشور بدنه دولت در حال کوچک شدن است و نیز از تعداد سازمان های دولتی کاسته و به همان اندازه به بخش های خصوصی واگذار می شوند. سازمان های خصوصی معمولاً دارای مراکز تحقیق و توسعه هستند.
در کل می توان این گونه بیان کرد که هرگاه انجام اصلاحاتی کلی و اساسی در یک مجموعه مورد نیاز باشد، این اصلاحات اساسی در قالب یک مسئله با عنوان مهندسی مجدد قابل اعمال است. زیرا در مهندسی مجدد همه اهداف و دیدگاه ها و نیز چشم اندازهای یک فرایند کاری مدنظر قرار می گیرد بنابراین، با مهندسی، مشکلات و اولویت های ذهنی همه افراد درگیر یک مجموعه از تمامی جوانب مورد بررسی قرار می گیرد و به همه آن ها پاسخ مناسب داده می شود.
هر سازمان یا شرکت، یک نهاد اجتماعی است که مبتنی بر هدف بوده و دارای سیستم های فعال و هماهنگ است و با محیط خارجی ارتباط دارد. در گذشته، هنگامی که محیط نسبتاً باثبات بود بیشتر سازمان ها برای بهره برداری از فرصت های پیش آمده به تغییرات تدریجی و اندک اکتفا می کردند؛ اما با گذشت زمان، در سراسر دنیا سازمان ها دریافته اند که تنها تغییرات تدریجی راهگشای مشکلات کنونی آنان نیست و گاهی برای بقای سازمان لازم است تغییراتی به صورتی اساسی و زیربنایی در سازمان ایجاد شود. امروزه در سراسر دنیا این تغییرات انقلابی را با نام مهندسی مجدد می شناسند؛ مهندسی مجدد (BPR) روندی است که در آن وظیفه های فعلی سازمان جای خود را با فرایندهای اصلی کسب وکار عوض کرده و بنابراین، سازمان از حالت وظیفه گرایی به سوی فرایندمحوری حرکت می کند. همین امر موجب سرعت بخشیدن به روند کسب وکار و کاهش هزینه ها و در نتیجه رقابتی تر شدن سازمان می گردد.
در رویکرد مهندسی مجدد، روش انجام کار در دوره تولید انبوه و سلسله مراتب سازمانی گذشته جهت استانداردسازی از اهمیت می افتند. اساس مهندسی مجدد بر بررسی های مرحله ای و حذف مقررات کهنه و تصورات بنیادینی استوار است که زمینه ساز عملکرد کسب وکار کنونی اند. اکثر شرکت ها انباشته از مقررات نانوشته ای هستند که از دهه های پیشین برجا مانده اند. این مقررات بر پایه فرض هایی دربارهٔ فناوری، کارمندان و اهداف سازمان به وجود آمده اند که دیگر کاربردی ندارند.
مهندسی مجدد عبارت است از بازاندیشی بنیادین و ریشه ای فرایندها برای دستیابی به پیشرفتی شگفت انگیز در معیارهای حساسی چون کیفیت و سرعت خدمات.
سازمان های تازه، شرکت هایی خواهند بود که به طور مشخص برای بهره برداری در جهان امروز و فردا طراحی می شوند و نهادهایی نیستند که از یک دوران اولیه و باشکوه که ربطی به امروز ندارند انتقال یابند.
در مهندسی مجدد اعتقاد بر این است که مهندسی مجدد را نمی توان با گام های کوچک و محتاط به اجرا درآورد. این قضیه همان قضیه صفر یا یک است؛ به عبارت دیگر یا تغییری تحقق نیابد یا در صورت تحقق از ریشه و بنیان تغییر حاصل گردد. مهندسی مجدد به این معنا نیست که آنچه را که از پیش وجود دارد ترمیم کنیم یا تغییراتی اضافی بدهیم و ساختارهای اصلی را دست نخورده باقی بگذاریم؛ مهندسی مجدد یعنی از نقطه صفر شروع کردن، یعنی به کنار نهادن روش های قدیمی و به کار گرفتن نگاه نو.
مهندسی مجدد در پی اصلاحات جزئی و وصله کاری وضعیت موجود یا دگرگونی های گسترشی که ساختار و معماری اصلی سازمان را دست نخورده باقی می گذارد، نیست. مهندسی مجدد در پی آن نیست که نظام موجود را بهبود بخشیده و نتیجه کار را بهتر کند. مهندسی مجدد به معنای ترک کردن روش های کهنه و دستیابی به روش های تازه ای است که برای تولید کالاها و خدمات شرکت و انتقال ارزش به مشتری لازم هستند.
مهندسی مجدد را با نام های متفاوتی می توان شناخت، نام هایی مانند طراحی مجدد فرایندهای اصلی (کالپان و مورداک)، نوآوری فرایندی (داونپورت)، طراحی مجدد فرایندهای کسب وکار (داونپورت و شورت، ابلنسکی)، مهندسی مجدد سازمان (لوونتال، هامر و چمپی)، طراحی مجدد ریشه ای (جوهاتسون) و معماری مجدد سازمان (تالوار) همگی از نام هایی هستند که مقوله مهندسی مجدد را معرفی کرده اند.
پس چنانچه از ما خواسته شود تعریف کوتاهی از مهندسی مجدد به عمل آوریم پاسخ می دهیم:
همه چیز را از نو آغاز کردن.
پیش زمینه مهندسی مجدد طرح مطالعاتی مدیریت در دهه نود دانشگاه انستیتوی تکنولوژی ماساچوست (MIT) است. مایکل همر نخستین نظریه پردازی است که مفهوم مهندسی مجدد را مطرح کرد؛ او با مقاله اتوماسیون کارساز نیست، فعالیت های زاید را حذف کنید، در مجله Harvard Business Review در سال ۱۹۹۱، مهندسی مجدد را به جهان دانش مدیریت معرفی کرد. سپس کتاب مهندسی مجدد، منشور انقلاب سازمانی را با کمک جیمز چمپی در سال ۱۹۹۳ نوشت و مهندسی مجدد را در قالب یک تئوری تشریح کرد. مباحث بسیاری پیش از سال ۱۹۹۱ در خصوص بازسازی سازمان و مدیریت مطرح بود؛ بهبود سازمان مدیریت، مدیریت تغییر، مدیریت کیفیت فراگیر، نوآوری و… که مدیران و نظریه پردازان مدیریت را به خود مشغول کرده بود؛ اما آنچه که مهندسی مجدد را از سایر متدهای مدیریتی پیش از خود متمایز ساخت و آن را به عنوان یک تئوری انقلابی در سازمان ها و مباحث مدیریتی مطرح می کند شیوه بدیع مهندسی مجدد بود که براساس بررسی و اصلاح فرایندطرح ریزی می شد.
اساسی ترین وجه مشترکی که در اثر مهندسی مجدد پیدا می شود حذف خط مونتاژ است. بسیاری از مشاغل و وظایف مشخص گذشته در هم ادغام و یکی می شوند. در همه سازمان هایی که به مهندسی مجدد دست می زنند وظایف جداگانه خدمت به مشتری، در یک پست گرد آمده و مسئول مشخصی در آن مشغول به کار می شود.
شرکت هایی که مهندسی مجدد را بکار بسته اند فرایندهای کار را نه تنها به صورت افقی بلکه به صورت عمودی به یکدیگر فشرده اند. فشردگی عمودی ساختار شرکت بدین معنی که کارکنان شرکت، دیگر نیاز ندارند تا مانند گذشته برای کسب تکلیف همواره به سوی بالای هرم مدیریت بنگرند. اینک فرایند کار در دستیابی به تأخیر کمتر، هزینه کمتر، پاسخ گویی بهتر و سریعتر به مشتری و تواناتر شدن کارکنان در انجام مسئولیت هاشان خلاصه می شود.
مهندسی مجدد سبب می شود تا روند طبیعی پیشرفت کار، جایگزین دستورهای ساختگی و از پیش نهاده، شود. این امر موجب می گردد که چندین مرحله هم زمان با هم پیش روند؛ همچنین زمان های تلف شده میان پایان یک مرحله و آغاز مرحله بعد حذف می گردد.
ویژگی مهندسی مجدد عبور کار از مرزهای سازمانی است، در سازمان های سنتی، انجام کار بر عهده متخصصان سازمان است اما در مهندسی مجدد ارتباط بین فرایند و سازمان ها کاملاً دگرگون می شود.
مهندسی مجدد به جای کنترل دقیق کارهای در حال اجرا به بازرسی نهایی پرداخته و موارد جزئی را نادیده می گیرد. این نظام بازرسی و کنترل بیش از پیش گیری از تخلفات، با کاستن شگفت آور هزینه، به هدف نهایی کنترل کمک می نماید.
یکی دیگر از امتیازهای مهندسی مجدد، کاستن از موارد حل اختلاف است؛ در این فرایند، تماس ها و دریافت اسناد گوناگون از بیرون به کمترین اندازه می رسد و در نتیجه امکان ایجاد اختلاف و برخورد کمتر می شود.
شرکت هایی که به مهندسی مجدد سازمان دست زده اند، توان ترکیب و بهره گیری از امتیازهای تمرکز و عدم تمرکز به صورت هم زمان در یک فرایند را یافته اند. فناوری اطلاعات به شرکت ها این امکان را داده است تا واحدهای مختلف، همانند سازمان های کاملاً مستقل عمل نمایند؛ در حالی که در همان حال، داشتن پایگاه کامپیوتری که حاوی همه اطلاعات موجود در شرکت است مزایای سازمان های متمرکز را نیز برای سازمان به ارمغان می آورد.
براساس نظر زارعی؛ چاقویی و قپانچی (۲۰۱۴)، حاکمیت نگاه فرایندی و مهندسی مجدد فرایندها در سازمان با ایجاد بستر لازم برای افزایش ارتباطات سازمانی، باعث تقویت سرمایه های غیرملموس سازمانی به ویژه سرمایه اجتماعی در سازمان خواهد شد.
با اجرای مهندسی مجدد در سازمان، تغییراتی ریشه ای، اصولی و چشمگیر پدید خواهد آمد. در این گام به ذکر انواع ممکن برای این تغییرات می پردازیم:
شرکت هایی که مهندسی مجدد می کنند، عملاً کاری را که آدام اسمیت سال ها پیش به اجزای کوچک تقسیم کرده بود دوباره به یکدیگر پیوند می دهند. هنگامی که آنان مجدداً به یکدیگر می پیوندند، آنان را گروه فرایندی نام می دهیم. به عبارت دیگر گروه فرایندی واحدی است که به طور طبیعی در کنار هم قرار می گیرند تا یک کار کامل یعنی یک فرایند را اجرا کنند.
اشخاصی که در گروه های فرایندی کار می کنند کارشان را با مشاغلی که به آن ها خو گرفته بودند متفاوت می بینند. مهندسی مجدد کار زاید را حذف می کند. بیشتر کارهای مربوط به بازرسی، انتظار، رفع مغایرت، پیگیری و نظارت یعنی کارهای غیرمولدی که به خاطر مرزهای موجود در سازمان و به منظور جبران ناشی از تقسیم فرایند وجود دارد، از طریق مهندسی مجدد حذف می شود؛ این به معنای آن است که اشخاص وقت بیشتری را صرف کار واقعی می کنند. پس از مهندسی مجدد کار رضایت بخش تر می شود، چرا که کارگران از کار خود به احساس بزرگتری دست می یابند و آن احساس تکمیل و پایان انجام کار است.
شرکت هایی که مهندسی مجدد شده اند کارکنانی را که بتوانند از مقررات تبعیت کنند نمی خواهند، آن ها کسانی را می خواهند که مقررات متعلق به خودشان را به وجود آورند.
اگر کار در فرایند مهندسی مجدد شده ایجاب نماید که افراد از مقررات تبعیت نکنند، آن وقت کارکنان نیاز به تحصیلات کافی دارند تا اینکه بتوانند تشخیص دهند کار درست چیست؛ آموزش، مهارت ها و شایستگی ها را افزایش می دهد و به کارکنان چگونگی یک کار را می آموزد؛ تحصیلات بصیرت و درک آنان را بالا می برد و چرایی کار را تعلیم می دهد.
پرداخت به کارکنان بر اساس سمت یا تجربه در سازمان مغایر با اصول مهندسی مجدد است؛ پرداخت می باید با توجه به نتیجه فعالیت باشد.
تصور متعارف این است که اگر عنصری شیمی دان خوبی به شمار می رود، برای شیمیدان ها مدیر خوبی نیز خواهد بود؛ این گونه تصورات اغلب اشتباه از آب درمی آیند و می توانند مدیری نالایق را نصیب شرکت نمایند.
گروه های فرایندی که شامل یک یا چند نفر هستند نیازی به رئیس ندارند؛ آنان به مربی نیاز دارند. گروه ها از مربیان خویش خواهان اندرز هستند؛ مربیان به گروه ها کمک می کنند تا مسائل را حل کنند.
در شرکت هایی که مهندسی مجدد کرده اند ساختار سازمانی آنچنان موضوع مهمی نیست؛ کار در اطراف فرایندها و گروه هایی سازمان می یابد که آن را انجام می دهند. کارکنان با هرکسی که نیاز داشته باشند ارتباط برقرار می کنند؛ کنترل به افرادی واگذار می شود که فرایند را اجرا می نمایند.
امروزه مهندسی مجدد به یکی از داغترین بحث های مدیریتی تبدیل شده است. کارشناسان مهندسی مجدد را به عنوان کشتی نجات برای سازمان های در حال نابودی و غرق شدن می دانند، اما به راستی چرا مهندسی مجدد؟
با ایجاد بهبود در فرایندها می توان در کوتاه مدت سازمان را نجات داده و جایگاه قابل قبولی برای سازمان ایجاد کرد اما چنانچه سازمان برای بلندمدت خود اهدافی دارد می بایست جایگاه خود را به کلاس جهانی برساند و این امر جز از طریق مهندسی مجدد فرایندها حاصل نخواهد شد.
با مشاهده سطح رقابت افزایشی در بازارهای جهانی نیاز به نوآوری در سازمان بیشتر ملموس می شود تا سازمان بتواند خدمات یا محصولات با استانداردهای جهانی و قابل رقابت تولید کند؛ بنابراین، افزایش دانش و همچنین هماهنگی بین فرایندهای سازمان از بزرگترین چالش های سازمان های امروزی به شمار می رود. مهندسی مجدد می تواند به عنوان ابزاری جهت بهبود شگرف در عملکرد به کار رود. رشد فناوری اطلاعات نیز به عنوان یکی دیگر از عوامل انتخاب مهندسی مجدد سازمان ها به حساب می آید. امروزه تقریباً هر وظیفه ای در سازمان به نحوی با فناوری اطلاعات سروکار دارد. رشد روزافزون فناوری اطلاعات به گونه ای است که می تواند به عنوان عاملتسهیل کننده جهت توسعه شکل جدید سازمان و معماری آن باشد. تغییرات سریع فناوری اطلاعات، سازمان ها را وادار می کند تا بروز باشند و ارتباطات را سریعتر و مطلوبتر به انجام رسانند. شرایط متغیر و غیرقابل پیش بینی در محیط بازار، زندگی اجتماعی، امور فنی و سازمانی، تغییرات اقتصادی، مقررات و قواعد جدید از دیگر عوامل انتخاب مهندسی مجدد توسط سازمان ها هستند.
عوامل داخلی نیز می توانند از علت های انتخاب مهندسی مجدد برای سازمان ها به شمار روند. تغییر در استراتژی های سازمان می تواند به عنوان عاملی جهت تحریک سازمان ها در انتخاب مهندسی مجدد برای ادامه مسیر باشد. تغییرات در ساختار سازمانی نیز ممکن است ضرورت ایجاد تغییرات در فرایندها را ملموس تر سازد. یک مثال دیگر از عوامل داخلی می تواند ضرورت ساده سازی امور به شمار رود. ساده سازی می تواند در مواردی چون سطوح عملکرد بهتر، زیر ذره بین بردن موارد عدم کارایی و کاهش پیچیدگی کاربرد داشته باشد. تغییرات موردنظر در فرایندها، روش ها، مهارت ها و رفتارها نیز می توانند به عنوان عوامل داخلی در انتخاب مهندسی مجدد به شمار روند.
واژه های طراحی مجدد(Redesign) و مهندسی مجدد (Reengineering) گاهی اوقات به جای یکدیگر بکار می روند؛ اگرچه نتایج موردنظر این دو ظاهراً یکسان به نظر می رسند اما این دو واژه تفاوت زیادی با یکدیگر دارند؛ فرایند طراحی مجدد روشی سیستماتیک است که درصدد تسهیل و ساده کردن فرایندهای فعلی شرکت است در حالیکه مهندسی مجدد فرایندهای جدیدی ایجاد می نماید و باعث تغییرات ریشه ای و نوآورانه در شیوه های کسب وکار می گردد. کارشناسان معتقدند که طراحی مجدد فرایند هنگامی اتفاق افتاده است که تقریباً ده الی بیست درصد جریان کار تغییر یابد و مهندسی مجدد هنگامی اتفاق افتاده است که هفتاد الی صد درصد فرایندهای کار تغییر یافته باشند.
شرکتی که نتواند دیدگاه خود را در مورد تکنولوژی دگرگون کند توان دست زدن به مهندسی مجدد کسب وکار خود را نیز نخواهد داشت وضع شرکت هایی هم که تکنولوژی اطلاعات را برابر با خود کار کردن دانسته یا نخست در پی شناخت مشکل و سپس یافتن تکنولوژی لازم برای حل آن هستند نیز چنین است. بهره گیری از فناوری اطلاعات به عنوان دستیار و آسان کننده کار یکی از نیازهای اساسی مهندسی مجدد است. تفکر عینی یعنی تعریف مسئله و سپس یافتن یک یا چند راه حل، برای بیشتر مدیران ارشد آسان است ولی بکارگیری فناوری اطلاعات در روند مهندسی مجدد، نیازمند تفکر استنتاجی است؛ بدین معنی که نخست یک عامل نیرومند و سازنده را پیدا کنیم و سپس به جستجوی مسئله هایی بپردازیم که عامل یاد شده توانایی حل آن ها را دارد. اشتباه بزرگ بیشتر شرکت ها این است که فناوری را با دید فرایند موجود خود می نگرند. آن ها از خود می پرسند: چگونه می توانیم از توانایی های یک تکنولوژی تازه برای پیشبرد، بالا بردن و بهتر کردن آنچه اکنون انجام می دهیم استفاده کنیم؟ در حالیکه باید چنین پرسشی را طرح نمایند که چگونه می توانیم فناوری را به کار گیریم تا آنچه را اکنون در توانمان نیست انجام دهیم؟ مهندسی مجدد، در پی نوآوریست؛ این فرایند می خواهد با دستیابی به آخرین یافته های تکنولوژی به هدف های کاملاً تازه ای برسد. یکی از دشوارترین بخش های مهندسی مجدد، تشخیص توانمندی های نو و بی سابقه تکنولوژی به جای بهره گیری از توانایی های شناخته شده آن است. خریداری تکنولوژی موجود کاری چندان برجسته نیست بلکه باید جنبه های نهفته و خلاقیت های تازه را کشفو استفاده کرد. پایگاه های اطلاعاتی نوین، امکان دسترسی به آگاهی هایی را که در گذشته ویژه مدیریت بود برای همه کارکنان فراهم کرده است؛ دسترسی به اطلاعات همراه با ابزارتجزیه وتحلیل و نمونه سازی که کار با آن ها بسیار آسان طراحی شده است توانایی های گسترده ای برای تصمیم گیری به کارکنان می رساند. در مهندسی مجدد باید دانست که تکیه بر تکنولوژی به تنهایی کافی نبوده و لازم است تا از دانسته ها بسوی ناشناخته ها شتافت.
از آنجا که نظریه مهندسی مجدد، نظریه نسبتاً جدیدی برای بهبود کسب وکار است، روش ها و رویکردهای آن همچنان در حال توسعه اند و از آنجا که کاربرد مفاهیم مهندسی مجدد می تواند فرم های مختلفی به خود بگیرد، متدولوژی های آن نیز از یکدیگر متمایز اند، زیرا تأکید بر روی برخی فاکتورها در یک پروژه مهندسی مجدد تا پروژه دیگر فرق خواهد داشت.
رویکردها و متدولوژی های متفاوتی توسط محققان برای مهندسی مجدد ارائه شده است که می توان دسته بندی های مختلفی برای آن ها در نظر گرفت. یک روش برای دسته بندی پروژه های مهندسی مجدد، چگونگی تأکید و تمرکز آن ها بر روی فاکتورهایی از قبیل فناوری اطلاعات، استراتژی، مدیریت کیفیت، عملیات و منابع انسانی است. یک روش دیگر، چگونگی نگرش متدولوژی ها به ماهیت ابداعی مهندسی مجدد و ذاتی بودن آن است؛ به عنوان مثال هامر و چمپی درجه وابستگی مهندسی مجدد به خلاقیت، ابداع و تفکر نو را بسیار بیشتر از وابستگی به تجربیات جاری و گذشته می دانند؛ چنان که معتقدند برای مهندسی مجدد، سازمان می بایست با یک صفحه سفید آغازی دوباره داشته باشد. با چنین نگاهی تعریف یک رویکرد ساخت یافته برای مهندسی مجدد غیرممکن است. از طرف دیگر افرادی چون داونپورت، شورت، هاریسون و فیوری معتقد به تعریف چارچوبی مشخص برای مهندسی مجدد هستند و استفاده از تجربیات در مهندسی مجدد را لازم دانسته و معتقدند برای انجام پروژه مهندسی مجدد، ارائه طرح ها و برنامه های کاری به همراه آموزش و انگیزش افراد الزامی است؛ در این گام تلاش می شود تا بعضی متدولوژی های ساخت یافته به طور خلاصه شرح داده شود؛ به طور کلی، متدولوژی مجموعه ای سازمان یافته از روش ها، تکنیک ها و ابزارهاست که به منظور دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده، توسعه یافته است.
برای اجرای مهندسی مجدد متدولوژی های ساخت یافته بسیاری پیشنهاد شده است که اغلب آن ها اجزاء مشترکی داشته و اجرای مهندسی مجدد را به عنوان پروژه ای که در سازمان از بالا به پایین تعریف می شود نشان می دهند. متدولوژی های معروف مهندسی مجدد عبارتند از:
گام های آن عبارتند از:
طراحی مجدد کلیه فعالیت ها، مهارت ها و فرایندها.
فاکتورهای منفی که زمینه ناکامی مهندسی مجدد خواهند شد؛
نورافروز، علی حسین
مهدی قلی زاده، علیرضا
ایرانمنش، محمد. مجموعه مقالات همایش سراسری مراکز تحقیق و توسعه صنایع کشور/ برگزارکننده وزارت صنایع- ماهیت پژوهش و فناوری- دفتر پژوهش های صنعتی. تهران: مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران، ۱۳۷۹.
شیرمحمدی، یزدان (۱۳۸۶).
| [
{
"answer1": "در مهندسی مجدد، هدف دستیابی به نیازهای امروزی همچون کیفیت برتر، خدمات، انعطاف پذیری و هزینه پایین است و در نتیجه باید فرایندها را ساده نمود.",
"answer2": "در شرکت هایی که مهندسی مجدد کرده اند ساختار سازمانی آنچنان موضوع مهمی نیست؛ کار در اطراف فرایندها و گروه هایی سازمان می یابد که آن را انجام می دهند.",
"distance": 9892,
"question": "مهندسی مجدد چه اهدافی را دنبال می کند و چگونه ساختار سازمانی شرکت ها را تغییر می دهد؟"
},
{
"answer1": "مراکز تحقیق و توسعه مراکزی هستند که دانش جدیدی را دربارهٔ کالاها، فرایندها، و خدمات می یابند و سپس آن را برای ایجاد یا بهبود کالاها، فرایندها، و خدمات جدید در جهت برآورده کردن نیازهای بازار بکار می گیرند.",
"answer2": "شرایط متغیر و غیرقابل پیش بینی در محیط بازار، زندگی اجتماعی، امور فنی و سازمانی، تغییرات اقتصادی، مقررات و قواعد جدید از دیگر عوامل انتخاب مهندسی مجدد توسط سازمان ها هستند.",
"distance": 10185,
"question": "مراکز تحقیق و توسعه چه وظایفی دارند و چرا سازمان ها به مهندسی مجدد روی می آورند؟"
},
{
"answer1": "در رویکرد مهندسی مجدد، روش انجام کار در دوره تولید انبوه و سلسله مراتب سازمانی گذشته جهت استانداردسازی از اهمیت می افتند.",
"answer2": "با اجرای مهندسی مجدد در سازمان، تغییراتی ریشه ای، اصولی و چشمگیر پدید خواهد آمد.",
"distance": 5061,
"question": "مهندسی مجدد چگونه با روش های سنتی انجام کار تفاوت دارد و چه نوع تغییراتی در سازمان ایجاد میکند؟"
},
{
"answer1": "پیش زمینه مهندسی مجدد طرح مطالعاتی مدیریت در دهه نود دانشگاه انستیتوی تکنولوژی ماساچوست (MIT) است.",
"answer2": "با مشاهده سطح رقابت افزایشی در بازارهای جهانی نیاز به نوآوری در سازمان بیشتر ملموس می شود تا سازمان بتواند خدمات یا محصولات با استانداردهای جهانی و قابل رقابت تولید کند؛ بنابراین، افزایش دانش و همچنین هماهنگی بین فرایندهای سازمان از بزرگترین چالش های سازمان های امروزی به شمار می رود.",
"distance": 5726,
"question": "مفهوم مهندسی مجدد از کجا نشات گرفته و چرا سازمان ها به سمت مهندسی مجدد رو می آورند?"
},
{
"answer1": "بهره گیری از فناوری اطلاعات به عنوان دستیار و آسان کننده کار یکی از نیازهای اساسی مهندسی مجدد است.",
"answer2": "بکارگیری فناوری اطلاعات در روند مهندسی مجدد، نیازمند تفکر استنتاجی است؛ بدین معنی که نخست یک عامل نیرومند و سازنده را پیدا کنیم و سپس به جستجوی مسئله هایی بپردازیم که عامل یاد شده توانایی حل آن ها را دارد.",
"distance": 192,
"question": "نقش فناوری اطلاعات در مهندسی مجدد چیست و چرا در این فرایند به تفکر استنتاجی نیاز است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
611 | : مهماندوست (میانه)
مهماندوست یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بروان غربی بخش ترکمان چای شهرستان میانه واقع شده است.
این روستا قدمت تاریخی زیادی دارد. هرچند تحقیقات باستان شناسی در آن انجام نگرفته، اما آثار موجود و به دست آمده قدمت آن را حتی به قبل از میلاد مسیح می رساند. طبق اعتقاد و باور اهالی روستا قبلاً این منطقه به نام «مهمان شهر» بوده و در اثر زلزله ویران شده و روستای فعلی مهماندوست بر روی خرابه های مهمان شهر بنا شده است که وجود آثار باستانی موید این مطلب است. از جملهٔ این آثار می توان به «کول دره سی» که به کرات آثار سفالی و سکه های قدیمی توسط اهالی یا موقع لوله کشی آب در آن پیدا شده، اشاره کرد. وجود گورستان قدیمی در آن طرف رودخانه و وجود تپه های مختلف از جمله تپهٔ «سعیدکلهی» و گورهای مختلف در اطراف روستا از جمله قول قبری و سنگ های قدیمی از جمله «اللهیار داشی» در «قازان بلاغی» مهماندوست که دزدان آثار باستانی آن را جابه جا کرده و خسارتی به آن وارد کرده اند و «پیرننه داشی» در درهٔ قدیمی «پیر دره سی» که این سنگ قدیمی که اهالی برای زیارت و نذر و نیاز دور آن جمع می شدند در سال های اخیر از بین رفته است و قازان بلاغی که منطقهٔ مشترکی با روستای سانیان سفلی است مربوط به دورهٔ غازان پسر ارغون و همچنین وجود چندین غار یا به گفته اهالی «کهول» و آثار چندی از این قبیل نظر اهالی را در این مورد تأیید می کند.
روستای مهماندوست طبق سرشماری عمومی سال۱۳۸۵ کشور با جمعیتی حدود ۲۶۵ نفر و ۵۲ خانوار در یک منطقهٔ دره ای و در کنار رودخانه ای که دور تا دورش را درختان بلند فراگرفته، قرار دارد.
1-موقعیت جغرافیایی
روستای مهماندوست با وسعتی در حدود 20 کیلومتر مربع در گوشه شمال غرب ایران، جنوب شرق استان آذربایجان شرقی و شمال غرب شهرستان میانه و بخش ترکمانچای قرار دارد. از نظر مختصات جغرافیایی مدارهای 50.4 36 37 الی 36 39 37 منتهی الیه شمالی و جنوبی و نصف النهارات 36 18 47 الی 44.4 22 47 حد شرقی و غربی آن را شامل می شوند. روستای مهماندوست شش همسایه در اطراف خود دارد که عبارتند از: روستاهای کلهر و ینگجه از شمال، روستای ورزقان از شمال شرق، مزارع بخش ترکمانچای از شرق و جنوب شرق، روستای غریب دوست از بخش جنوبی و روستای سانیان سفلی از سمت غرب و شمال غرب آن را احاطه کرده اند
2-آب و هوا
این بخش از شهرستان میانه به مانند سایر قسمت های استان آذربایجان شرقی بيشتر تحت تأثير توده هاي مديترانه اي (با منشأ اقيانوس اطلس) و عرض های ميانی (با منشأ درياي سياه) می باشند (حسین خانی و همكاران، 1390).
· بارندگی
نزدیک ترین ایستگاه باران سنجی به منطقه مورد مطالعه ایستگاه باران سنجی ترکمانچای است که بررسی داده های آن حاکی از حاکمیت رژیم بارندگی مدیترانه ای است. اغلب بارش ها در فصل زمستان به صورت برف و در فصل بهار و پاییز به صورت باران است. همچنین متوسط بارش در ایستگاه ترکمانچای سالانه 352.33 میلی متر (سازمان هواشناسی، 1391) است.
· حرارت
این منطقه دارای تابستان های گرم تا بسیار گرم و زمستان های سرد تا بسیار سرد در سال های متوالی است. فرا رسیدن فصل زمستان در بعضی سال ها ناگهانی بوده و سرعت تغییرات دما در مقایسه با مناطق مرطوب بیشتر است. از این رو تغییرات سالانه، فصلی و شبانه روزی دما در منطقه زیاد و قابل توجّه بوده و به ویژه تغییرات نهایی دما بسیار چشمگیر است. چنین اختلاف قابل ملاحظه در تغییرات دمایی، انعکاسی از موقعّیت برّی منطقه است؛ زیرا در طول فصل تابستان به علّت طولانی بودن ساعات روز، مقدار انرژی دریافتی زیاد بوده و همچنین به دلیل نفوذ توده های مداری برّی و شفّافیّت هوا، با نم نسبی ناچیز افزایش درجۀ حرارت نیز قابل توجّه است. امّا در فصل زمستان حاکمیّت توده های هوای سرد برّی و هجوم توده های هوای قطبی موجب افت دما در منطقه می شود.
3-مخاطرات طبیعی مرتبط با شرایط جوی
سيل ناشی از بارش ناگهانی باران، هجوم توده های هوای سرد (سرمای دير رس بهاری و زود رس پاييزی)، بارش تگرگ و خشکسالی از مهم ترین خطرات مرتبط با شرايط جوی هستند. موقعيت کوهستانی منطقه به ويژه در مواقع بارش رگبارهای شديد، باعث طغيان رودها و تخریب مزارع کشاورزی می گردد.
در بعضی از سال ها، در اوايل بهار، هوای سرد قطبی از طرف روسيه به سمت کشورمان از جمله استان آذربايجان شرقی حرکت می کند و در اثر بروز سرمای ناگهانی، باغ ها به ويژه درختان بادام، زرد آلو و مزارع را در بيشتر شهرستان های استان تهديد می کند. ورود اين توده هوا در اوايل پاييز باعث شکستن شاخ و برگ درختان می شود و در جمع آوری بعضی از محصولات کشاورزی مشکلاتی را به وجود می آورد. در ماه های گرم سال نيز ريزش تگرگ، محصولات کشاورزی را تهديد می کند. در سال های اخير نيز وقوع خشکسالی و کمبود ریزش های جوّی بخش کشاورزی را با مشکل جدّی روبرو ساخته است.
4-توپوگرافی
· ارتفاع
مهم ترین و نزدیک ترین عارضه توپوگرافیکی در منطقه مورد مطالعه کوه های بزقوش با ارتفاع تقریبی 3200 متر می باشند. بیشتر مساحت منطقه شامل زمین های مسطح و تپه ها است. همچنین کمترین و بیشترین ارتفاع در منطقه به ترتیب 1659 و 1796 متر است (شکل 2).
· شیب
تجزیه و تحلیل شیب بخش بسیار مهمی از اطلاعات حیاتی برای فرایند برنامه ریزی و استفاده از زمین است. امروزه اهمیت نقشه های شیب به حدی است که متخصصان بسیاری از علوم ناگزیر می باشند در طرح های خود این نقشه ها را مورد استفاده قرار دهند. به عنوان نمونه به علت حساس بودن زمین های زراعی در مقابل شیب، اهمیت میزان شیب از جنس خاک (قابلیت خاک) بیشتر است؛ لذا استفاده از نقشه های شیب برای تشخیص میزان شیب در نواحی مختلف زراعی ضروری به نظر می رسد. به طور کلی باید گفت زمین هایی که شیب بیشتر از 20 درصد دارند، برای زراعت قابل استفاده نمی باشند. برای بررسی وضعیت شیب منطقه لایه شیب بدست آمده از منطقه به هشت کلاس به شرح زیر تقسیم گردید (جدول 1).
بررسی جدول 1 نشان می دهد که طبقه 2-0 درصد با 53.19% بیشترین مساحت منطقه را به خود اختصاص داده است. در مرحله بعدی طبقه 30-15 درصد با 20.53 از مساحت کل منطقه در رتبه بعدی قرار دارد. به طور کلی شیب کلی این منطقه به سمت رودخانه فصلی سِل چایی است.
5-پوشش گیاهی
پوشش گیاهی این منطقه به دلیل تأثیر آب و هوای مدیترانه ای و وجود پستی و بلندی ها از تنوع گوناگونی برخوردار است. تراکم گياهی بيشتر در فصل بهار است زيرا بعضی مواقع سرمای شديد زمستان و بعضی مواقع قطع شدن باران و افزايش گرمای تابستان، سبب خشک شدن و از بين رفتن بخشی از پوشش گياهی می شود. از مهم ترین گونه های گیاهی می توان به انواع گون ها، کنگر، پونه، علف آبه، بولاغ اوتی، کاکوتی، بومادران، مرزه کوهی، قاز آیاغی، ترشک، اسپند، خاکشیر، ریواس، پونه، نعناع کوهی، درمنه و کاکوتی و گیاهان خانواده استپیا، آرتمیزیا و آستراگالوس اشاره کرد.
6-منابع آبی
در این روستا منابع آبی اکثراً شامل چشمه ها و چاه ها (دستی/نیمه عمیق) است. به طوری که این روستا فاقد چاه عمیق و رودخانه دایمی بوده و منابع مذکور در بالا در طول فصول بهار و زمستان به علت بارش های فراوان دارای آب کافی بوده و در سایر فصول سال و بخصوص فصل تابستان دارای افت سطح آب شدیدی هستند. در سال های اخیر با تغیر اقلیم و کاهش نزولات آسمانی میزان بهره برداری از منابع آب زیر زمینی افزایش شدیدی پیدا کرده است.
7-خاک شناسی
گروه های بزرگ خاک که بر اساس روش های متداول جهانی تعیین و مشخص گردیده اند برای هر یک از واحدهای اراضی در منطقه مورد مطالعه به شرح زیر می باشند. این طبقه بندی بر اساس نقشه قابلیت اراضی که توسط مؤسسه تحقیقات آب و خاک تهیه شده است می باشند (شکل 3).
· تیپ تپه ها
تپه ها معمولاً معادل سطوح ژئومرفولوژيكي فرسايشي و يا تجمعي می باشند كه کاملاً به نحوی تخريب یافته اند كه هيچ بقايایي از سطوح قبلي كه داراي سطح صاف و مسطح باشد برجاي نمانده است. عليرغم اين اثرات، شدت پستي و بلندي و درجه شيب ملايم است. شيب كلي اراضي 8 تا 25 درصد در جهات نامشخص با پستي و بلندي حدوداً بین 50 تا 500 متر است. در قسمت هایی از اراضی فوق الذکر خاک های نسبتاً عمیق تکامل یافته cambic یا structural وجود دارد (جدول 2).
· فلات ها و تراس های فوقاني
اين واحد فيزيوگرافي معادل سطوح ژئومرفولوژيكي فرسايشي و تجمعي است كه در حال حاضر تحت تأثیر فرآيندهاي فرسايشي با شدت كم تا متوسط قرار دارند. با وجودی که شدت پستي و بلندي و درجه شيب اين اراضي كم است، هیچ گونه فرآيند تجمعي نهشته هاي فرسايشي از تپه ها يا کوهستان های مجاور صورت نمی گیرد. شيب كلي اراضي 0 تا 5 درصد و ميزان پستي و بلندی كمتر از 50 متر است (کرمی کرد علیوند، 1379) (جدول 3).
· .تيپ دشت های رسوبي دامنه ای
اين اراضي بلافاصله پس از شيب اراضي كوهستاني به صورت نوارهایي تشكيل شده اند كه طویل ترین آن ها به موازات جبهه كوهستاني است. اين نوار از سمت كوهستان با شيبي ملايم به طرف اراضي پست و يا حوضه هاي بسته كشيده می شود، و داراي ميزان سنگریزه ای كمتر از 15 درصد، همراه با تجمع آهك و شوري كم تا متوسط با خاكي عمدتاً عميق و كلاس شيب 0 تا 5 درصد با جهت مشخص و عمود بر حاشيه كوهستان است كه بتدرج در بخش های پایین كاهش می یابد. ميزان پستي و بلندي اراضي كمتر از 5 متر است (جدول 4).
8-زمین شناسی
با توجه به اینکه روستای مهماندوست در بخش شمال غربی شهرستان میانه قرار دارد، ابتدا گزارش مختصری از این بخش ارائه می شود.
بخش بزرگ تر این منطقه را ردیف بزرگی از سنگ های آتشفشانی و رسوبی تشکیل می دهد. تنها در بخش کوچکی از بلندی های قافلانکوه نهشته های پرمین و تریاس دیده می شود که برون زد آن ها به خاطر کنش گسل ها است. این منطقه از دید ساختمانی به کمربند ولکانیکی آذربایجان – البرز متعلق است که با فعالیت شدید ولکانیکی ترسیر همراه است. روند این چینه شمال شرق – جنوب غرب بوده و محورهای تمامی چین ها نیز دارای همین راستا می باشند. ولکانیک های بخش غربی منطقه یک ناودیس بزرگ است که در قسمت مرکزی آن به علت خروج گدازه های جوان تر ریولیتی، داسیتی به اشکال مختلف گنبد یا سیل بهم خورده است و یال شرقی آن نیز توسط رسوبات پلیوسن پوشیده شده و تنها یال غربی این چین نسبتاً منظم است. چین های موجود در شمال شرقی منطقه نیز همگی دارای روند شمال شرق – جنوب غرب مباشند. در صورتی که بخش جنوبی شهرستان میانه بیشتر از نهشته هایی مانند مارن و ماسه سنگ های گچ دار تشکیل شده است (سازمان زمین شناسی، 1372).
همان طوری که در شکل 4 مشاهده می گردد روستای مهماندوست از نظر زمین شناسی به دو بخش با جهت شمال غرب-جنوب غرب تقسیم شده است. که بخش شمالی آن را ذخایر تراسی و مخروط افکنه های کوهپایه ای جدید کم ارتفاع پوشانده و در روی نقشه با علامت Qft2 نشان داده شده است. بخش جنوبی این روستا اغلب از گلسنگ ها (نوعی از شیل که شامل سنگ های رسوبی بوده و شامل لایه نازکی از رس و سیلت است)، ژیپس و ماسه سنگ تشکیل یافته و در روی نقشه با علامت Plms مشخص گردیده است.
9-کاربری اراضی
در روستای مهماندوست در حدود 97.65% از کل اراضی به صورت دیم و 2.35% از اراضی به صورت آبی کشت می گردد. از محصولات عمده زراعی و گروه غلات می توان به گندم، جو، از گروه حبوبات به نخود سیاه، عدس، لوبیا، از گروه محصولات صنعتی به محصول آفتابگردان و از محصولات گروه سبزی و صیفی جات به سیب زمینی، پیاز، گوجه فرنگی و هویج اشاره کرد. همچنین از نباتات علوفه ای می توان به کشت یونجه و از محصولات جالیزی به کشت خربزه، خیار و هندوانه به صورت جزئی اشاره کرد. علاوه بر موارد مذکور محصولاتی مانند سیب، زرد آلو، گیلاس، گلابی، گردو از باغات این منطقه به عمل آمده و معمولاً اضافه تولیدات آن ها برای فروش به شهرهایی مانند تهران و تبریز فرستاده می شود.
10- تیپ و نحوه قرارگیری روستا
اصولاً در تیپ شناسی روستایی به سه نوع تیپ مشخص اشاره می گردد که در زیر به توضیح هر کدام پرداخته می شود.
· روستاهای متمرکز یا گرد آمده
· روستاهای پراکنده
· روستاهای بینابین
در روستاهای متمرکز یا گرد آمده، مساکن روستایى به يکديگر چسبيده و چشم اندازى متمرکز و عموماً بدون فضاى خالى به وجود می آید. مزارع که محل توليد روستائيان محسوب مى شود از خانه ها جدا و گاهى در فاصله نسبتاً دورى قرار دارند. عوامل مختلفى در شکل گيرى اين تيپ از روستاها دخالت دارند که عمده ترين آن ها عبارتند از: ضرورت امر دفاع و امنيت، وجود منبع آب دائمى مثل چاه، چشمه و قنات، قوميت، توپوگرافى زمين و شيوه اى بهره برداری از اراضی. در اينجا بايد متذکر شد که در شکل گيرى روستاهاى متمرکز حداقل يکى از عوامل فوق نقش داشته و اغلب چند عامل در به وجود آمدن روستاهاى متمرکز دخالت مى نمايند (سعیدی، 1385).
در شناخت تيپ روستاهای پراکنده، شکل و وسعت مزارع مورد استفاده قرار می گیرد، زيرا مزارع گسترده، سطوح وسيعى از اراضى را در بر مى گيرند؛ و به علت عدم وجود پاره اى از مشکلات که در مورد روستاهاى گرد آمده بيان گرديد روستائيان ترجيح مى دهند که خانه هاى خود را در ميان کشتزارهاى خود بسازند، چون حدود مزارع مشخص و مالکيت مزارع نيز محرز است در نتيجه در داخل هر مزرعه يک خانه بنا می گردد (سعیدی، 1385).
روستاهای دارای تیپ بینابین به صورت یکجا دارای ویژگی های روستاهای متمرکز و پراکنده بوده و به ندرت در کشور ایران دیده می شود؛ و اگر احتمالاً روستائى دارای تیپ مذکور باشد ناشى از وجود برخى عوامل طبيعى و يا انسانى بوده است. به عنوان مثال وجود رودخانه ها و استقرار مساکن روستائى در حاشيه رودخانه و يا استقرار روستا در امتداد کف يک دره و يا در امتداد يک جاده موجب پيدايش روستاهاى خطى و يا ريسمانى می گردد.
با توجه به توضیحات ارائه گردیده روستای مهماندوست در تیپ روستاهای متمرکز (گرد آمده) قرار داشته که از مهم ترین عوامل به وجود آمدن این تیپ می توان به وجود منابع آبی فراوان و توپوگرافی این منطقه اشاره کرد. همچنین لازم به ذکر است که در سالیان اخیر به علت افزایش امنیت اجتماعی- سیاسی- اقتصادی، گسترش استفاده از ماشین، دسترسی به منابع آب و خاک حاصلخیز، بهره برداری های فردی و خانوادگی مبتنی بر مالکیت خصوصی و فردی آب و زمین، احداث راه و جاده و همچنین وجود مشکلاتی در رفت و آمد در قسمت های مرکزی و شرقی روستا (وجود معابر تنگ و باریک) میزان تفرق خانه های روستایی افزایش پیدا کرده و روستاییان ترجیح می دهند خانه های خود را در قسمت های شمالی و شرقی، نزدیک باغات و جاده اصلی منتهی به روستا احداث نمایند.
11- کارکرد و نوع مساکن روستایی
با توجه به بررسی های صورت گرفته توسط پژوهشگران مختلف ویژگی اساسی مساکن روستایی اختلاط فضای کار تولیدی و فضای مسکونی است (اسپادانا، 1391). به عبارت دیگر مسکن های روستایی برخلاف مسکن های شهری تنها محل سکونت و استراحت خانواده نیست، بلکه به اقتضای نوع کارکرد اقتصادی خانواده، مرکز نگاه داری و پرورش دام و طیور، تولید فراورده های دامی، محل کارگاه صنایع دستی، نگاه داری وسایل تولید و محصولات کشاورزی و همچنین دارای کارکردهای ارتباطی، خدماتی و تسهیلاتی است. تقسیمات داخلی ساختمان ها تا حد زیادی متأثر از نحوه معیشت خانواده ها ست. به عنوان مثال در بام برخی ساختمان ها کاه، علوفه و خوراک دام ها و چهارپایان را نگهداری می کنند و در برخی از خانه های قدیمی زیر اتاق نشیمن طویله ای وجود دارد که دام ها و چهارپایان به هنگام زمستان در آنجا نگاه داری می شوند، تا از سرما محفوظ بمانند. در گذشته به علت وجود نا امنی هایی که در روستاها وجود داشت، با نگاه داری دام ها و چهارپایان در این محل از دستبرد محفوظ می ماندند.
که در سال های گذشته خانه های روستایی اغلب از مصالح و موادی که محیط طبیعی در اختیار آن ها قرار می داد (گِل، سنگ و چوب) مورد احداث قرار می گرفتند؛ در صورتی که در چند سال اخیر به علت افزایش ارتباطات با جوامع شهری و بهبود وضع اقتصادی خانوارها به دلیل افزایش قیمت محصولات کشاورزی، نوع مصالح بکار رفته اغلب شامل سیمان، آجر، گچ، آهن، موزائیک و ... است. همچنین به علت افزایش ارتباطات با جوامع شهری، ورود هرچه بیشتر ماشین به زندگی مردم و افزایش سطح سواد و تحصیلات در میان جامعه روستایی، باعث تغییر سبک خانه سازی به شیوهٔ شهری (آپارتمانی، باغ ویلا) شده است.
12- جغرافیای جمعیت
روستای مهماندوست با داشتن جمعیتی در حدود 444 نفر (مرکز، آمار ایران، 1385) از جمعیت نسبتاً جوانی برخوردار است. در سال های گذشته با افزایش مهاجرت به شهرهای بزرگ کشور میزان و ترکیب جمعیت تغییرات بسیاری پیدا کرده بود. به عبارت دیگر با مهاجرت جوانان و بخصوص افراد تحصیل کرده به شهرها ترکیب سنی جمعیت به نفع افراد مسنّ افزایش پیدا کرده بود؛ امّا در سالیان اخیر با روند کاهشی مهاجرت و همچنین مهاجرت معکوس (شهر روستا) میزان ترکیب سنی به نفع افراد جوان تر سوق پیدا کرده است. در جدول زیر به برخی از آمارهای مربوط به جمعیت این روستا اشاره می گردد.
1. اسپادانا، 1391، نحوه شکل گیری روستاها، تاریخ دسترسی 20/12/1391.
2. حسین خانی، حسین؛ موسوی، میر رضا؛ نجیب، مرتضی؛ حسینی برزی، محبوبه. 1390، هيدروژئوشيمي منابع آب سطحي حوضه آبريز سد شهريار (استور) ميانه (آذربایجان شرقی). فصلنامه زمين شناسي كاربردي. س 7، ش 3، صص 199-212.
3. سازمان زمین شناسی، 1372، نقشه زمین شناسی شهرستان میانه.
4. سازمان هواشناسی، 1391، آمار و اطلاعات هواشناسی، تاریخ دسترسی20/12/1391.
5. سعیدی، عباس، 1385، مبانی جغرافیای روستایی، سمت، تهران.
6. کرمی کرد علیوند، تاج الدین. 1379، مدل سازی بهینه کاربری اراضی در منطقه خرم آباد با استفاده از سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی. پایان نامه کارشناسی ارشد سنجش از دور و GIS، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس.
7. مرکز آمار ایران، 1391، آمارهای موضوعی (جمعیت)، تاریخ دسترسی 15/12/1391.
| [
{
"answer1": "این روستا فاقد چاه عمیق و رودخانه دایمی بوده و منابع مذکور در بالا در طول فصول بهار و زمستان به علت بارش های فراوان دارای آب کافی بوده و در سایر فصول سال و بخصوص فصل تابستان دارای افت سطح آب شدیدی هستند.",
"answer2": "در این روستا منابع آبی اکثراً شامل چشمه ها و چاه ها (دستی/نیمه عمیق) است.",
"distance": 85,
"question": "آیا روستای مهماندوست در طول سال رودخانه دائمی دارد و مردم روستا در فصول گرم سال از چه منابع آبی استفاده میکنند؟"
},
{
"answer1": "روستای مهماندوست با وسعتی در حدود 20 کیلومتر مربع در گوشه شمال غرب ایران، جنوب شرق استان آذربایجان شرقی و شمال غرب شهرستان میانه و بخش ترکمانچای قرار دارد.",
"answer2": "مهماندوست یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بروان غربی بخش ترکمان چای شهرستان میانه واقع شده است.",
"distance": 1416,
"question": "موقعیت جغرافیایی روستای مهماندوست در کدام بخش استان آذربایجان شرقی و شهرستان میانه است و وسعت تقریبی آن چقدر است؟"
},
{
"answer1": "با توجه به توضیحات ارائه گردیده روستای مهماندوست در تیپ روستاهای متمرکز (گرد آمده) قرار داشته که از مهم ترین عوامل به وجود آمدن این تیپ می توان به وجود منابع آبی فراوان و توپوگرافی این منطقه اشاره کرد.",
"answer2": "در روستاهای متمرکز یا گرد آمده، مساکن روستایى به يکديگر چسبيده و چشم اندازى متمرکز و عموماً بدون فضاى خالى به وجود می آید.",
"distance": 1386,
"question": "با توجه به اطلاعات مربوط به تیپ روستاها، روستای مهماندوست در چه دسته ای قرار می گیرد و چه عواملی در شکل گیری این تیپ روستا تاثیر داشته اند؟"
},
{
"answer1": "همان طوری که در شکل 4 مشاهده می گردد روستای مهماندوست از نظر زمین شناسی به دو بخش با جهت شمال غرب-جنوب غرب تقسیم شده است.",
"answer2": "بخش جنوبی این روستا اغلب از گلسنگ ها (نوعی از شیل که شامل سنگ های رسوبی بوده و شامل لایه نازکی از رس و سیلت است)، ژیپس و ماسه سنگ تشکیل یافته و در روی نقشه با علامت Plms مشخص گردیده است.",
"distance": 252,
"question": "بر اساس نقشه زمین شناسی، روستای مهماندوست به چند بخش تقسیم شده و بخش جنوبی آن از چه موادی تشکیل شده است؟"
},
{
"answer1": "سيل ناشی از بارش ناگهانی باران، هجوم توده های هوای سرد (سرمای دير رس بهاری و زود رس پاييزی)، بارش تگرگ و خشکسالی از مهم ترین خطرات مرتبط با شرايط جوی هستند.",
"answer2": "در بعضی از سال ها، در اوايل بهار، هوای سرد قطبی از طرف روسيه به سمت کشورمان از جمله استان آذربايجان شرقی حرکت می کند و در اثر بروز سرمای ناگهانی، باغ ها به ويژه درختان بادام، زرد آلو و مزارع را در بيشتر شهرستان های استان تهديد می کند.",
"distance": 265,
"question": "مهم ترین خطر های طبیعی مرتبط با شرایط جوی در این منطقه چیست و در فصل بهار چه نوع خطری باغ ها و مزارع را تهدید می کند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
612 | : نظریه ارک-ار
اُرک-اُر نام اختصاری یک نظریّهٔ خودآگاهی کوانتمی است. بانیان آن استوارت همروف و راجر پنروز هستند.
نظریّهٔ آگاهی کوانتومی مدعی است که فیزیک کلاسیک نمی تواند آگاهی را به طور کامل تبیین کند ولی پدیده های کوانتومی مثل درهم تنیدگی و برهمنهی ممکن است نقش مهمی در توصیف عملکرد مغز و تبیین آگاهی داشته باشند.
در مکانیک کلاسیکی جهان قابل اندازه گیری است، اندازه گیری ها حالت واقعی جهان را مشخص می کنند و رفتار پدیده ها دترمینیستی است. اگر موقعیت و سرعت اولیه مجموعه ای از ذرات مشخص باشد، آینده آن ذرات قابل پیش بینی است. وقتی این فرض ها به یک مشاهده گر نسبت داده می شود، نتیجه این است که با داشتن اطلاعات کافی در زمان حال، همه رفتار آینده مشاهده گر قابل توصیف خواهد بود. این موضوع باعث شده است که بسیاری از دانشمندان ایده دوگانه انگاری ذهن- جسم را که با دکارت در فلسفه مدرن مطرح شده بود، رد کنند و ذهن مشاهده گر را به وسیلهٔ حالات کلاسیکی اتم های بدن او توصیف کنند. لیکن بسیاری از فیلسوفان از دیدگاه کلاسیکی توصیف مادی مشاهده گر فرضی فیزیک نیوتنی را به عنوان تنها ابزار توصیف تجارب درونی مورد شک قرار دادند.
از آنجا که دائماً اتم های مغز در حال جایگزینی هستند، اطلاعات موجود در مغز، در اتم های جدید کپی می شود و ادراک در مغز جدید ادامه خواهد یافت. در شرایط خاص یک آزمایش فکری طراحی شده، این نوع از کپی شدن نتایج عجیبی در پی خواهد داشت. دانیل دنت در یک نقد قابل تأمل متذکر می شود مشاهده گر نیوتنی که دائماً به دلیل جایگزینی اتم های جدید در حال کپی شدن است، قبل از انشعاب کپی ها، هیچ راهی وجود ندارد که او بفهمد کدامیک از کپی ها است. این بیت اطلاعات فقط بعد از متفاوت شدن کپی ها بر او آشکار می شود. او این اطلاعات را نمی تواند قبل از انشعاب کپی ها بداند حتی اگر از حالات مادی هر دو کپی اطلاعات کاملی بدست آورد.
مکانیک کوانتومی به صورت چشمگیری وضعیت مشاهده گر و اندازه گیری ها را در توصیف پدیده ها دگرگون کرد. مسئله اندازه گیری چگونگی حضور یک مشاهده گر کلاسیکی را در جهان کوانتومی مطالعه می کند. جهان کوانتومی برهمنهی حالات متفاوت بسیاری را توصیف می کند، اما ادراک ما از آن برهمنهی، به صورت حالت کلاسیکی در جهان ماکروسکوپیک است، بدین معنی که همان زیر مجموعه کوچکی از حالات مختلف که با توجه به اصول مکانیک کوانتوم، اجازه برهمنهی دارند، تعداد کم اما مشخص از خصوصیاتی کلاسیکی مثل موقعیت و تکانه خواهند داشت. از این رو این سؤال که چگونه و چرا تجارب پدیداری ما به صورت جهان کلاسیکی، از درون مکانیک کوانتومی حاصل می شود، از مسائل اساسی و بنیادین تئوری کوانتوم می باشد.
شایعترین تفسیر استاندارد از مکانیک کوانتوم تفسیر کپنهاگی است که توسط بوهر و هایزنبرگ ارائه شده است. از دیدگاه کوانتوم کپنهاگی تابع موج فقط احتمال حضور ذره کوانتومی در فضا – زمان را نشان می دهد. از این رو این امواج احتمالاتی در طول زمان با توجه به معادلات ارائه شده پخش می شوند، لیکن وقتی مشاهده ای رخ می دهد این امواج در یک نقطه خاص متمرکز می شود و هویت ذره ای موج کوانتومی پدیدار می گردد، که معنی این ادعا این است که مشاهده، یک ذره را در یک جایگاه واقعی قرار می دهد، چرا که در آن لحظه، ذره به وسیلهٔ موج احتمال منتشر قابل تبیین نیست. از اینرو در مکانیک کوانتومی، مشاهده نقش منحصربه فردی بازی می کند (برخلاف مکانیک نیوتنی که مشاهده یک اتفاق در دینامیک پدیده ها است و فیزیک به کار خود ادامه خواهد داد چه اندازه گیری شود و چه نشود؟). اما در این زمینه سؤال مهمی مطرح می شود که: یک اندازه گیری شامل چه چیزهایی است؟ آیا حتماً این عمل به صورت آگاهانه صورت می گیرد (یعنی باید یک مشاهده گر هوشمند حضور داشته باشد)؟ چرا که اگر سیستم اندازه گیری، یک سیستم فیزیکی دیگر باشد، باز پدیده قابل توصیف به وسیلهٔ یک تابع موج خواهد بود؛ بنابراین دلیلی برای تقلیل تابع موج وجود ندارد.
از دیدگاه کپنهاگی، مکانیک کوانتوم تنها برای پیش بینی احتمال حالات مختلف قبل از مشاهدات خاص، کاربرد دارد. آنچه که یک مشاهده را تشکیل می دهد، مستقیماً توسط تئوری مشخص نمی شود، بلکه رفتار سیستم بعد از مشاهده کاملاً متفاوت از رفتار معمولی آن می باشد. طی مشاهده، تابع موج که سیستم را توصیف می کند به یکی از چندین حالت مختلف تقلیل می یابد. از این رو اگر مشاهده ای صورت نگیرد این تقلیل رخ نخواهد داد.
بر خلاف مکانیک کلاسیکی، در مکانیک کوانتوم هیج راهی برای تعیین حالات واقعی جهان وجود ندارد. تابع موج که سیستم را توصیف می کند به صورت برهمنهی های بزرگتری از حالات ممکن متفاوت منتشر می شود. گربه شرودینگر بیانی خاص از این موضوع است. بعد از تعامل با سیستم کوانتومی، تابع موج گربه، آن را به صورت برهمنهی از حالات مرده وزنده توصیف می کند. به وسیلهٔ مکانیک کوانتوم قابل پیش بینی خواهد بود که یک مشاهده گر که در حال مشاهده برهمنهی کوانتومی است، برهمنهی را توصیف خواهد کرد که در آن مشاهده گران متفاوت، چیزهای متفاوت خواهند دید. دقیقاً مثل گربه شرودینگر، مشاهده گر تابع موجی خواهد داشت که همه حالات ممکن را توصیف می کند، با وجود این در یک تجربه واقعی، یک مشاهده گر هرگز یک برهمنهی را احساس نمی کند. بلکه اغلب چنین احساس می کند که یکی از حالات ممکن با قطعیت رخ داده است. این تعارض واضح بین توصیف یک تابع موج و تجارب کلاسیکی، مسئله مشاهده (The Problem of Observation) نامیده می شود. طرفداران نظریه کوانتوم از این مسئله آگاه بودند و هریک موضع خاصی در مورد آن اتخاذ کرده اند.
هایزنبرگ و پائولی معتقد بودند که مشاهده گر باعث تقلیل تابع موج می شود. این ادعا هرگز کاملاً به وسیلهٔ بوهر پذیرفته نشد بلکه او این موضوع را تا حدودی مسئله ای معرفت شناختی و مربوط به اشکالات بازی زبانی که برای توصیف پدیده های کوانتومی بکار می بریم می دانست چرا که توصیف پدیده های کوانتومی به وسیلهٔ مفاهیم کلاسیکی از علل این تناقض و ناسازگاری ها است. البته در عین حال او تابع موج را توصیف کاملی از پدیده کوانتومی می دانست و با نگرشی کل گرایانه معتقد بود که پدیده کوانتومی مستقل، قابل توصیف نیست بلکه پدیده کوانتومی شامل مشاهده گر، دستگاه اندازه گیری و آن پدیده خاص می باشد.
آلبرت اینشتین با اینکه خود از اولین کسانی بود که ایده کوانتوم را مطرح کرده است، هیچوقت نتوانست فیزیک کوانتوم را به عنوان یک تئوری کامل بپذیرد، بلکه آن را تنها یک تبیین می دانست، او بدنبال واقعیاتی موجبیتی و مستقل از مشاهده گر می گشت و نتایج تئوری کوانتومی را نمی توانست تحمل کند چرا که دائماً می گفت: «نمی توانم باور کنم خدا تاس بازی می کند.»
آلبرت انیشتین، دوبروی و دیوید بوهم بر آن بودند که مکانیک کوانتوم ناقص است و تابع موج فقط یک توصیف آماری از یک ساختار عمقی تر موجبیتی می باشد و در حقیقت تابع موج فقط یک ابزار آماری برای مشاهده گری است که از متغیرهای پنهان ذات عالم ناآگاه هستند. جان بل در سال ۱۹۶۴ متغیرهای پنهان موضعی (Local Hidden Variable) را با استفاده از نامساوی خود رد کرد؛ ولی همچنان امکان وجود متغیرهای پنهان غیر موضعی وجود دارد.
دیوید بوهم تئوری خود را بر این اساس مطرح می کند و با فرمولاسیون نسبتاً پیچیده و مطرح کردن موج راهنما بر اساس متغیرهای پنهان غیر موضعی، تمام نتایج مکانیک کوانتومی را بدست می آورد، لیکن بنا به دلایل مختلف هنوز از طرف فیزیکدان ها پذیرفته نشده است. امروزه در میان فیزیکدانها، تفسیر کپنهاگی هایزنبرگ غالب است. در این دیدگاه مشاهده گر هوشیار باعث تقلیل تابع موج می شود و این ایده که در ۱۹۲۰ مطرح شد اولین پیوند بین فیزیک کوانتوم و خودآگاهی بوده است. یوجین ویگنر می نویسد:
یکی از مهم ترین تئوری های مطرح شده در حوزه خودآگاهی کوانتومی، تئوری «تقلیل عینی هماهنگ» می باشد که در پائین به صورت خلاصه به توصیف آن می پردازیم:
این تئوری توسط راجر پنروز (متخصص فیزیک نظری) و استوارت همروف (متخصص بیهوشی) به طور جداگانه مطرح شده است و سپس در سال ۱۹۹۰ ایده هایشان را تحت عنوان Orch-OR (تقلیل عینی هماهنگ) ارائه دادند. مطابق این تئوری خودآگاهی از مغز حاصل می شود و به ویژه در این تئوری تمرکز روی محاسبه های پیچیده ای است که در مکان های ارتباطی نورون ها یعنی سیناپس ها رخ می دهد. پنروز مسئله را از دیدگاه ریاضی و به ویژه تئوری ناتمامیت گودل بررسی کرد و همروف در یک پژوهش در مورد سرطان و بیهوشی و مطالعه روی نورون ها به این ایده رسید.
در سال ۱۹۳۱ ریاضی دان و منطق دان معروف، گودل، ثابت کرد که سیستم صوری F تعریف شده در زبان L که توانایی بیان حساب مقدماتی (Elementary Arithmetic) را داشته باشد، نمی تواند هم سازگار و هم کامل باشد. بعبارت دیگر در هر سیستم صوری سازگار که دارای اصول موضوعه و برهان های استنتاج تعریف شده است، همواره یک گزاره صادق وجود دارد که توسط اصول موضوعه آن سیستم قابل اثبات نیست. پنروز ابتدا فرض می کند که سیستم الگوریتمی A مدل تبیین کننده عملکرد ذهنی انسان باشد، سپس با استفاده از مسئله توقف در پردازش های ماشین تورینگ بر مبنای قضیه ناتمامیت گودل نشان می دهد همواره یک گزاره محاسباتی وجود دارد که سیستم A توانایی پیش بینی توقف آن را ندارد، در حالیکه ذهن انسان قادر به حل مسئله خواهد بود. از اینرو او نتیجه گرفت ذهن انسان به شیوه سیستم های صوری و اصول موضوعه ای عمل نمی کند. این بدین معنی است که ذهن دارای عملکردهای دیگری است که بر پایه الگوریتم ها (سیستم ها یا قواعد محاسبه) قابل تبیین نمی باشد. او این نوع عملکردها را عملکردهای محاسبه ناپذیر(non-computable) نامید. پنروز این فرضیه را در کتاب اول خود یعنی (The Emperors new mind ۱۹۸۹)، ارائه داد که فوراً به موضوعی بحث برانگیز تبدیل شد.
پنروز به این نتیجه رسید که بعضی از عملکردهای مغز انسان ممکن است به وسیلهٔ الگوریتم ها حاصل نشده باشد. از آنجا که قوانین فیزیکی به وسیلهٔ مدل های الگوریتم توصیف می شوند، نتوانست از خصوصیات و فرایندهای فیزیکی در این زمینه استفاده کند. از اینرو تئوری کوانتوم را به عنوان یک الگوی مناسب پذیرفت.
در تئوری کوانتوم، واحدهای پایه ای، یعنی ذرات کوانتوم (کوانتا) از بعضی جهات کاملاً متفاوت از اشیائی است که در جهان بزرگ ابعاد کلاسیک دیده می شود. وقتی این ذرات به اندازه کافی از محیط جدا شوند، آن ها به صورت موج قابل توصیف هستند. البته این امواج شبیه امواج مکانیکی مثل امواج سطح دریا نیستند بلکه امواج کوانتومی اساساً امواج احتمالاتی هستند که احتمال پیدا کردن یک ذره را در یک موقعیت خاص بیان می کنند. قله موج مکانی را مشخص می کند که بالاترین احتمال پیدا کردن ذره وجود دارد. موقعیت های متفاوت ممکن یک ذره، برهمنهی یا برهمنهی کوانتومی نامیده می شود.
تا اینجا در مورد یک ذره مجزا صحبت شد حال اگر این ذره کوانتومی اندازه گیری شود یا در تعامل با محیط واقع گردد، خصوصیت موجی آن ناپدید می شود و کوانتا در یک نقطه خاص یافت می شود. این تغییر معمولاً تقلیل تابع موج نامیده می شود. هنگامی که تقلیل رخ می دهد، انتخاب موقعیت برای ذره کاملاً تصادفی است و این یک انحراف واضح از فیزیک کلاسیک است. هیچ فرایند علت – معلولی یا سیستم الگوریتمی وجود ندارد که بتواند انتخاب موقعیت خاص توسط ذره را توصیف کند.
این موضوع برای پنروز کاندید مناسبی جهت مبنای فیزیکی آن فرایند غیر محاسبه ای (non-computable) بود که ادعا می کرد شاید در مغز وجود داشته باشد.
مطابق دیدگاه رایج تقلیل تابع موج یک کوانتا فقط موقع اندازه گیری یا در حال تعامل با محیط صورت می گیرد. پنروز مدعی شد یک کوانتا که در حال تعامل با محیط یا اندازه گیری نیست و از محیط کاملاً جدا شده است، ممکن است به طریق متفاوتی تقلیل پیدا کند. در این زمینه او فرضیه خود را بر تئوری نسبیت عام انیشتین و ایده خاص خودش در مورد ساختار ممکن فضا- زمان بنا نهاد.
نسبیت عام نشان می دهد که فضا- زمان به وسیلهٔ اشیاء بزرگ انحنا پیدا می کند. پنروز به قصد آشتی نسبیت عام و تئوری کوانتوم، مدعی شد که در ابعاد بسیار کوچک این فضا- زمان منحنی، پیوسته نیست، بلکه شبکه ای خاص و ناپیوسته تشکیل می دهد.
پنروز فرض می کند که هر برهمنهی کوانتومی منحنی فضا- زمان خاص خود را دارد. مطابق تئوری او این بیت های متفاوت منحنی فضا- زمان، از همدیگر جدا هستند و اشکال تاول مانند در فضا- زمان ایجاد می کنند. او ضمناً برای اندازه گیری این حباب های فضا-زمان محدودیتی به اندازه ثابت پلانک قائل شد و بر آن بود که در اندازه های بالاتر از ثابت پلانک، فضا- زمان به صورت پیوسته دیده می شود و جاذبه اثر خودش را بر منحنی فضا- زمان اعمال می کند، از این رو تابع موج در اندازه های بالای ثابت پلانک نا پایدار شده و به یکی از موقعیتهای خاص ذره تقلیل می یابد که پنروز این اتفاق را تقلیل عینی می نامید.
یک نتیجه مهم تقلیل عینی پنروز این است که زمان تقلیل تابعی از جرم/ انرژی ماده ای است که دچار تقلیل می شود؛ بنابراین هرچه برهمنهی بزرگتر و بیشتر باشد تقلیل عینی سریعتر رخ می دهد و برعکس هرچه برهمنهی کمتر باشد تقلیل کندتر رخ خواهد داد. مثلاً یک الکترون جهت تقلیل عینی نیاز به ۱۰ میلیون سال دارد و برای یک کیلوگرم جرم (مثلاً گربه شرودینگر) آستانه رسیدن به تقلیل عینی حدوداً ۱۰ ثانیه است؛ بنابراین اشیائی که اندازه هایی بین الکترون و یک گربه دارند در یک بازه زمانی که متناسب با زمان پردازش های نورونی است، تقلیل می یابد.
آستانه تقلیل عینی پنروز از اصل عدم قطعیت E = h/t بدست می آید. E انرژی گرانشی یا میزان جدایی فضا- زمان بدست آمده به وسیلهٔ جرم برهمنهی شده و h ثابت پلانک تقلیل یافته و t زمان لازم برای رخ دادن تقلیل عینی است. در حال حاضر شواهدی به نفع تقلیل عینی پنروز وجود ندارد لیکن قابل آزمایش است و می توان شرایطی را جهت تست این ایده مهیا کرد.
مطابق تئوری پنروز در مورد خودآگاهی، انتخاب حالت موقع تقلیل عینی همانند تقلیل پس از اندازه گیری یا تعامل با محیط، به صورت اتفاقی رخ نمی دهد، درضمن کاملاً هم الگوریتمی نیست. بلکه پیشنهاد شده است که انتخاب این حالات متأثر از سطح بنیادین هندسه فضا- زمان در ابعاد ثابت پلانک می باشد.
پنروز مدعی شد این تئوری، ایده ای افلاطونی است که نمایانگر حقایق ریاضی محض می باشد. حدود ۲۰۰۰ سال پیش فیلسوف یونانی، افلاطون چنین اشکال و ارزش هایی را در یک جهان انتزاعی مطرح کرده است. پنروز قلمرو افلاطونی را در ابعاد پلانک قرار داد. از اینرو معتقد به سه جهان بود: جهان فیزیکی، جهان ذهنی و جهان ریاضی افلاطون.
راجر پنروز در کتاب اول خود (Emperors of new mind 1989)، در مورد جزئیات اینکه چگونه می توان این ایده را در مورد مغز مطرح کرد، سخنی نگفت. همروف وقتی کتاب پنروز را خواند به او پیشنهاد کرد ساختارهای مناسبی در نورون ها وجود دارد که می توانند کاندید مناسبی برای پردازش کوانتومی و نهایتاً تبیین خودآگاهی باشند. مدل تقلیل عینی هماهنگ (Orch-OR) نتیجه همکاری این دو دانشمند بوده است که در کتاب دوم پنروز در مورد خودآگاهی (Shadows of the Mind 1994) مطرح شده است. نقش همروف در این تئوری نتیجه مطالعات او روی نورون های مغزی بوده است.
علاقه او بیشتر روی اسکلت سلولی (Cytoskeleton) متمرکز شده بود که ساختار حمایتی درونی برای نورون می باشد و به ویژه میکروتوبول ها که مهم ترین جزء اسکلت سلولی هستند. با پیشرفت عصب شناسی نقش و اهمیت میکروتوبول و اسکلت سلولی بیشتر شناخته شده است.
میکروتوبول ها علاوه بر مهیا کردن ساختاری حمایتی از سلول، در انتقال مولکول ها مثل واسطه های شیمیایی که به سیناپس ها متصل می شوند، نقش دارند و شکل، رشد و حرکت سلول را کنترل می کنند. همروف میکروتوبول ها را به عنوان کاندید مناسبی برای پردازش کوانتومی پیشنهاد داده است.
میکروتوبول ها از زیر واحدهایی بنام پروتئین های توبولین تشکیل شده است. دیمرهای پروتئین توبولین، بسته های هیدروفوبیک دارد که از هم فاصله دارند که ممکن است الکترون های π نامتعین داشته باشند. توبولین ها در ضمن دارای مناطق غیرقطبی کوچکتری هستند. به عنوان مثال در هر توبولین ۸ اسید آمینه تریپتوفان وجود دارد که حاوی حلقه های سرشار از الکترون های π می باشد که حدود nm2 از هم فاصله دارند. همروف مدعی شد که الکترون های π به اندازهٔ کافی نزدیک هستند که به صورت درهم تنیدگی کوانتومی در آیند. درهم تنیدگی کوانتومی حالتی است که در آن ذرات کوانتومی می توانند همدیگر را به صورت آنی از راه دور تحت تأثیر قرار دهند، یعنی پدیده ای که در اشیاء ماکروسکوپیک با قوانین کلاسیکی ممکن نیست.
همروف معتقد بود تعداد زیادی از الکترون های π زیر واحدهای توبولین میکروتوبول می توانند پدیده بوز-اینشتین را ایجاد کنند.
این پدیده هنگامی رخ می دهد که تعداد زیادی از ذرات کوانتومی هم فاز شوند و به صورت یک شئ کوانتومی نمود پیدا کنند. یعنی خصوصیات کوانتومی در اندازه های ماکروسکوپی رخ می دهد. از این رو همروف پیشنهاد می کند چنین خصوصیتی از فعالیت کوانتومی که معمولاً در اندازه های بسیار کوچک رخ می دهد می تواند تشدید یابد بطوری که تأثیر زیادی در مغز داشته باشد.
همروف مطرح کرده است که چگالیده های درون میکروتوبول در یک نورون می تواند با چگالیده های میکروتوبول های دیگر نورون ها و سلول های گلیال از طریق اتصالات شکافی(Gap Junction) تماس پیدا کنند. اتصالات شکافی اتصالات متفاوتی از سیناپس ها هستند که در آن فاصله بین نورون ها آنقدر کوچک است که ذرات کوانتومی توسط فرایندی بنام تونل کوانتومی از آن عبور می کند. او مدعی شد که اشیاء کوانتومی مثل چگالیده های بوز-اینشتین که در بالا ذکر شده است می توانند بدین طریق به دیگر سلول ها انتقال یابند و بنابراین در ناحیه بزرگی از مغز به عنوان یک شئ کوانتومی منفرد منتشر شوند. او همچنین مطرح کرده است که عملکرد این پدیده کوانتومی در ابعاد بزرگ منشأ امواج گاما در نوار مغز است که با خودآگاهی مرتبط است و نقش اتصالات شکافی را در ایجاد نوسانات گاما با اشاره به مطالعات تأییدی در این زمینه مورد تأکید قرار داده است. Orchestrated در Orch.OR بدین معنا است که پروتئین های اتصالی مثل پروتئین های همراه میکروتوبول (MAPs)، پردازش کوانتومی میکروتوبول ها را تحت تأثیر قرار می دهند یا هماهنگ می کنند.
| [
{
"answer1": "بانیان آن استوارت همروف و راجر پنروز هستند.",
"answer2": "مطابق این تئوری خودآگاهی از مغز حاصل می شود و به ویژه در این تئوری تمرکز روی محاسبه های پیچیده ای است که در مکان های ارتباطی نورون ها یعنی سیناپس ها رخ می دهد.",
"distance": 6748,
"question": "نظریه ارک-ار توسط چه کسانی ارائه شده است و بر اساس این نظریه خودآگاهی از کجا نشات می گیرد؟"
},
{
"answer1": "از دیدگاه کوانتوم کپنهاگی تابع موج فقط احتمال حضور ذره کوانتومی در فضا – زمان را نشان می دهد.",
"answer2": "لیکن وقتی مشاهده ای رخ می دهد این امواج در یک نقطه خاص متمرکز می شود و هویت ذره ای موج کوانتومی پدیدار می گردد، که معنی این ادعا این است که مشاهده، یک ذره را در یک جایگاه واقعی قرار می دهد، چرا که در آن لحظه، ذره به وسیلهٔ موج احتمال منتشر قابل تبیین نیست.",
"distance": 178,
"question": "از دیدگاه مکانیک کوانتومی کپنهاگی، تابع موج چه چیزی را نشان می دهد و هنگام مشاهده چه تغییری می کند؟"
},
{
"answer1": "پنروز مسئله را از دیدگاه ریاضی و به ویژه تئوری ناتمامیت گودل بررسی کرد",
"answer2": "همروف در یک پژوهش در مورد سرطان و بیهوشی و مطالعه روی نورون ها به این ایده رسید.",
"distance": 73,
"question": "در نظریه تقلیل عینی هماهنگ، راجر پنروز مسئله را چگونه بررسی کرد و همروف در تحقیقات خود به چه ایده ای رسید؟"
},
{
"answer1": "پنروز فرض می کند که هر برهمنهی کوانتومی منحنی فضا- زمان خاص خود را دارد.",
"answer2": "در اندازه های بالاتر از ثابت پلانک، فضا- زمان به صورت پیوسته دیده می شود و جاذبه اثر خودش را بر منحنی فضا- زمان اعمال می کند، از این رو تابع موج در اندازه های بالای ثابت پلانک نا پایدار شده و به یکی از موقعیتهای خاص ذره تقلیل می یابد که پنروز این اتفاق را تقلیل عینی می نامید.",
"distance": 292,
"question": "از نظر پنروز، برهمنهی کوانتومی چه تاثیری بر فضا-زمان دارد و تقلیل عینی چگونه رخ می دهد؟"
},
{
"answer1": "همروف مدعی شد که الکترون های π به اندازهٔ کافی نزدیک هستند که به صورت درهم تنیدگی کوانتومی در آیند.",
"answer2": "همروف معتقد بود تعداد زیادی از الکترون های π زیر واحدهای توبولین میکروتوبول می توانند پدیده بوز-اینشتین را ایجاد کنند.",
"distance": 286,
"question": "طبق نظر همروف، الکترون های π توبولین چگونه می توانند درهم تنیده شوند و پدیده بوز-اینشتین در میکروتوبول ها چه نقشی دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
613 | : فرقه فرانسیسکن
فرقه راهبان کهتر یا فرانسیسکن ها به جمعیت پیرو عقاید فرانسیس قدیس اطلاق می شود. این فرقه از مهم ترین فرقه های عالم مسیحیت است و در میان مسیحیان جهان پیروان فراوان دارد. این فرقه تأثیرات عمده ای بر جریان اندیشه داشته است. در میان پیروان این فرقه می توان نام بزرگان بسیاری را دید. اندیشه فرانسیسکن ها اساساً بر مبنای فقر استوار است. به همین سبب بر فرقه فرانسیسکن و فرقه دومینیکن نام کلی فرقه های مسکینان را نهاده اند.
روند رشد و تکامل فرانسیسیان را می توان در چهار بخش خلاصه کرد. این چهار بخش مربوط به دوران نخستین (ده سال نخست فعالیت فرقه)، دوران شکوفایی (قرون سیزدهم تا پانزدهم میلادی)، دوران جدید (از قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم میلادی) و دوران معاصر (از اول قرن بیستم تا امروز) می شود.
فرقه راهبان کهتر در سال ۱۲۰۹ توسط قدیس فرانسیس آسیزی تشکیل شد. در فوریه این سال هنگامی که فرانسیس در مراسم قداس شرکت جسته بود ناگهان با شنیدن آیاتی که کشیش، درباب اندرزهای عیسی به حواریون خویش، از روی انجیل می خواند حالش دگرگون شد. این آیات چنین بودند:
فرانسیس پنداشت که این کلمات از زبان خود مسیح جاری می شود و او را مخاطب قرار داده پس مصمم گشت تا زندگی خود را بر این سیره ملکوتی از نو پی ریزد و در راه این اندیشه به تبلیغ بپردازد. او از بهار آن سال شروع به تبلیغ مسیحیت نمود و جمله مردم را به فقر دعوت کرد.
در همین ایام خلوص نیت این راهب ساده اندک اندک در قلوب مردم رخنه کرد و خیلی زود دوازده تن مرد حاضر شدند که از تعالیم وی پیروی کنند. او برابری عدد این نخستین پیروانش را با عدد حواریون عیسی به فال نیک گرفت و اندرزی را که عیسی به حواریون خود داده بود شعار و دستورالعمل آن ها ساخت. فرانسیس و یارانش سنت رهبانیت (یعنی گوشه نشینی) را رها ساخته و پای پیاده، بی آن که اندک پولی داشته باشند به اطراف و اکناف می رفتند تا برای آیین خویش تبلیغ کنند. اینان خود را فراتر مینورس به معنای برادران کهتر می خواندند. "فراتر" (یا برادر) به این دلیل که خود را کشیش نمی دانستند و "مینورس"(یا کهتر) به این دلیل که باور داشتند کهترین و کوچکترین غلامان درگاه مسیح هستند. در این دوره مردم فرانسیسکن ها را بسیار مورد آزار قرار می دادند، آن ها را می زدند و حتی لباس از تن آن ها بیرون آورده و می ربودند؛ نصیحت فرانسیس به آنان این بود که هیچ مقاومتی نشان ندهند. نتیجه همین تساهل و نرم خویی فرانسیسکن ها این شد که اندک اندک خوی نرم این رهبانان در دل مردمان و به خصوص در قلوب دشمنان دین باوری رخنه کرد.
خلوص نیت فرانسیسکن ها و نیز ساده زیستی و نرم خوییشان موجب شد که در میان مردم ایتالیا جایگاه مذهبی و اجتماعی بالایی پیدا کنند. با پیمودن این قدم های بزرگ به فرانسیس گفته شد که برای تأسیس فرقه جدیدش نیازمند اجازه پاپ خواهد بود. پس در سال ۱۲۱۰ وی به همراه دوازده مرید خویش نزد پاپ اینوسنت سوم رفت و تقاضای خود را برای تأسیس فرقه اش به او عرضه داشت. پاپ به فرانسیس و یارانش توصیه کرد تا دست نگهدارند تا مرور زمان عملی بودن تعالیم این فرقه را به اثبات برساند اما پس از اصرارهای فراوان پاپ مجوز این فرقه را چندی بعد در همان سال صادر کرد.
پس از پذیرش فرقه توسط واتیکان اعضای فرقه وسط سر خود را به سنت رهبانان تراشیدند و خود را مکلف به رعایت نظامات فرقه خود و یک سلسله مراتب دانستند. بندیکتین ها منطقه آسیزی نمازخانه ای موسوم به "مریم مقدس فرشتگان" را به این فرقه هدیه کردند. پیروان فرانسیس نیز در اطراف این نمازخانه بسیار کوچک برای خود کلبه هایی ساختند و بدین ترتیب اولین صومعه فرانسیسکن شکل گرفت.
پس از این هر روز عدد پیروان فرقه افزوده می شد تا جایی که دختر هجده ساله ای به نام کلارا دی سکیفی از فرانسیس رخصت خواست تا دومین شاخه فرقه فرانسیسکن ها را برای زنان بنیان نهد. این تصمیم که موجب خوشحالی فرانسیس گشته بود بلافاصله به اجرا درآمد و فرقه کلاراییان از آن پس تشکیل شد.
میان سال های ۱۲۱۱ تا ۱۲۲۰ شروع شکوفایی فرقه فرانسیسکن ها بود. در این دوران فرانسیس راهی سفری به سوی فلسطین شد و در بازگشت با اختلافات جدی در فرقه اش رو به رو گشت. در این مدت عده پیروان فرقه بسیار بیش از حد اعتدال شده بود و کسانی که به گرویده بودند بیشتر از روی احساسات دست به این عمل زده بودند تا از روی عقل و ایمان؛ در برخورد با نظامات سختگیرانه فرقه این دسته از عوام از پیوستن به این فرقه پشیمان شده بودند. در سال ۱۲۲۰ فرانسیس از رهبری فرقه منصرف شد. در سال ۱۲۲۱ فرانسیس مقررات جدیدی را تنظیم کرد که به "عهد فرانسیس" معروف است. کلیسا پس از تکریم فراوان شخص فرانسیس، با کمی سست کردن سخت گیری های "عهد"، آن را تصویب کرد. بدین ترتیب دوران شکوفایی فرانسیسیان آغاز شد. بعد از تصویب "عهد" شاخه سوم فرقه فرانسیسکن ها به وجود آمد. این شاخه مشهور به "گروه سوم" بود. اعضا شاخه "گروه سوم"، مردم عادی بودند که با علاقه های این جهانی می خواستند تا جای ممکن از نظامات فرانسیسکن پیروی کنند.
دوران شکوه فرقه راهبان کهتر تقریباً هم زمان با مرگ فرانسیس داشت آغاز می شد. در زمان مرگ او اعضای فرقه پنج هزار نفر بودند. در آن زمان فرانسیسکن ها در نقاط مختلف اروپا از جمله مجارستان، آلمان، انگلستان، فرانسه و اسپانیا پراکنده بودند. در سال ۱۲۳۰ بار دیگر نظامات فرانسیسی را سختگیرانه دانستند و آن را تعدیل کردند. تا سال ۱۲۸۰ عدهٔ فرانسیسکن ها به ۲۰۰ هزار نفر و هشت هزار صومعه افزایش یافت. بعضی از افراد این فرقه به سوی فلسفه گرایش یافتند؛ عده ای دیگر به عالم علم گام نهادند؛ قلیلی از اینان اسقف، کاردینال و پاپ شدند و باز تعداد کمتری از فرانسیسکن ها قدیس شدند. عده ای نیز در این میان از مأموران دستگاه تفتیش عقاید گشتند.
در دوران قدرت و نفوذ این فرقه اختلافات زیادی نیز در میان پیروان به وجود آمده بود. یکی از اختلافات بر سر موافقت و مخالفت با شدت نظامات فرقه بود. اکثر اعضای فرقه رو به دیرها و صومعه های بزرگ آورده بودند در حالی که عده ای قلیل که مخالف کاستن شدت نظامات بودند در دیرهایی بسیار محقر روزگار می گذراندند. این عده قلیل را "روحانی گران" یا "متعصبان" می خواندند. روحانی گران معتقد بودند که عیسی و حواریون وی از مال دنیا هیچ نصیبی نداشتند. پاپ نیکلاس سوم این نظریه را در سال ۱۲۷۹ پذیرفت اما در سال ۱۳۲۳ پاپ ژان بیست و دوم آن را پنداری غلط عنوان کرد. این حکم پاپ دلیلی شد بر این که دستگاه تفتیش عقاید بسیاری از مؤمن ترین و متعصب ترین فرانسیسکنها را زنده زنده در آتش بسوزاند.
اختلاف دیگر فرانسیسکن ها در دوران اوج شکوفایی فرقه شان بر سر عمل فرانسیسی بود. عده ای از اعضا بر این باور بودند که باید سنت مسکینی - عرفانی فرانسیس در اعمال پیروان او نیز حفظ شود. در نتیجه با ایجاد دیر و مدرسه مخالف بودند. اما عده ای دیگر معتقد بودند که ایده آل های فرانسیس را باید در نظامی کلامی به گوش دیگران رسانید. اینان به ایجاد دیر و مدرسه روی آوردند و مطالعات گسترده فلسفی و کلامی داشتند. از دل این گروه فلاسفه به نام مسیحیت بیرون آمدند.
دوران شکوفایی فرقه فرانسیسکن ها را می توان به نوعی تنازل از اصول اساسی فرقه دانست. به این معنا که در این دوران فرانسیسکن ها از آن فقر و جهل که مرادشان می گفت بسیار فاصله گرفتند و دست به تأسیس ساختمان های بسیار بزرگ و زیبا زدند. مقبره و کلیسای سنت فرانسیس در شهر آسیزی گواه بر این مدعاست.
در نیمه اول قرن شانزدهم میلادی به سبب مقررات وضع شده توسط پاپ لئون دهم تعداد شاخه های فرقه فرانسیسکن ها به طرز چشمگیری افزایش یافت. این امر از نظر عوام بسیار درست آمد و حتی عده بیشتری را جذب این فرقه کرد. اما این افزایش ضربه مهلکی به انسجام داخلی فرقه و نیز تحکم و سختگیری نظامات فرقه وارد کرد. به این سبب نیاز برای اصلاحات بنیادین در اصول فرقه پدید آمد و این امر در همان قرن شانزدهم متفق شد.
این اصلاحات منجر شد که شاخه های فراوان بی ریشه ای که در دل فرقه رهبانان کهتر به وجود آمده بودند غربال شوند. در نتیجه این اصلاحات بود که فرقه باز نظمی یافت و با وجود این که تعداد شاخه هایش بسیار فراوان تر از قبل شده بود دارای نظمی معقول شود. این شاخه ها عبارت بودند از "راهبان کهتر باشلق پوش"، "فرانسیسکن های برهنه پا"، "آلکانتاریان"، "اصلاح خواهان" در ایتالیا و "غرقگان در تفکر" در فرانسه.
عملاً پس از قرن هفدهم تأثیر فرانسیسکن ها بر عالم علم و اندیشه بسیار کمتر از سابق شد. با این وجود در عالم دین و عرفان مسیحی پس از آن نیز از پررنگ ترین فرقه ها بودند و حتی تا به امروز تأثیرات فراوانی بر این حوزه گذاشته اند.
فرانسیسکن ها در قرن بیستم و قرن بیست و یکم نیز نقش خویش را به خوبی ایفا کرده اند. گروه سوم که در زمان حیات فرانسیس برای مردم عادی تشکیل شد تأثیرگذارترین شاخه فرانسیسکن ها در دوران معاصر است. اعضای این فرقه را امروز در میان معلمان، فعالان حقوق کودک، فعالان اجتماعی، وکلای مدافع، کشیشان، فرهیختگان دینی و بسیاری دیگر می بینیم. این شاخه از راهبان کهتر فعالیت های اجتماعی و مددکاری های گسترده می کنند و نقش عظیمی در حمایت از بیماران ایدز دارند. اینان هر انسانی را که طلب یاری کند، بدون در نظر گرفتن دین، مذهب و پیشینه اجتماعی و اقتصادی، مورد حمایت خود قرار می دهند. اینان به "شاخه سکولار فرقه فرانسیسکن" شهرت دارند.
در آموزه های فرانسیس ثروت دام ابلیس عنوان می شود. فرانسیسکن ها می باید هر آنچه از مال دنیا داشتند را به فقیرتر از خود می بخشیدند. در حقیقت اندیشه فرانسیسی ایجاب می کند که هیچ یک از پیروان این فرقه دارا نباشند بلکه اگر مالی اندک به دستشان می رسد تنها واسطه ای برای رسیدن آن مال به فردی فقیرتر باشند. فرانسیس قدیس معتقد بود که اگر همه انسان ها از مال دنیا نصیبی داشته باشند برای مدافعه از اموالشان نیازمند به اسلحه خواهند بود. دارا بودن سبب حرص و آز می شود. افراد به مال یکدیگر چشم خواهند داشت و در نتیجه هر فرد برای حفظ مال خویش مجبور است به خشونت دست متوسل شود. این اعمال منافی سخنان مسیح دربارهٔ "عهد مسیحیت" است. بنابراین عهد، هر مسیحی باید خدای خویش و از پس آن همنوع خویش را دوست بدارد. مال و مکنت سبب کینه ورزی نسبت به همنوع می شود و بدین سان حکم اصلی مسیحیت نقض گشته و آدمی مرتکب اکبر گناهان شده است.
غیر از ارتکاب گناه به واسطه دارایی استدلال دیگری نیز نزد فرانسیسیان هست که به سبب آن متمایل به زندگی فقیرانه هستند. اعضای این فرقه بر مبنای سخن عیسی به حواریونش مبنی بر دوری از تجمل و تموّل و نیز سخنان او مبنی بر دوری از ثروت و آنچه خطر ثروت می نامد از نزدیکی به مال دنیا حذر دارند و آن را شر مطلق می دانند.
این نظریات دربارهٔ ثروت و نتایج وجود ثروت و انباشت آن نزد افراد و نیز انتاج گرایش به نوعی فقر عمومی موجب می شود که اندیشه فرانسیس قدیس و در نتیجه کل فرقه فرانسیسکن به اندیشه سوسیالیسم نزدیک شود. با این تفاوت که در سوسیالیسم مستقیماً بحث از تقسیم فقر و حرکت به سوی فقر مطلق پیش نمی آید اما در اندیشه فرانسیسی مقصود نهایی دربارهٔ مادیات صرفاً رسیدن به فقر مطلق است. اندیشه فرانسیسی حقیقت را نه در بالا که پایین و نه در بیشی که در کاستی می بیند.
در اندیشه فرانسیسی نوعی از خود آزاری مشهود است. در اندیشه این فرقه می بینیم که خوشحالی و خوشبختی چیزی نیست جز زمانی که ما در بدترین شرایط به لحاظ جسمانی و روحانی قرار داشته باشیم و هم زمان بدترین برخوردها از سوی دیگران با ما انجام شود اما ما به سبب ایمانمان به تثلیث و محبت به خداوند و همنوعانمان در آن لحظه خشمگین یا اندوهگین نشده و به اعمال الهی مان ادامه دهیم. این بهترین شرایط برای یک فرانسیسکن است.
همچنین در راستای خود آزاری مذکور باید به استدلالی دیگر از استدلال های فرانسیسیان اشاره کرد. در اندیشه این فرقه انسان از زمان عمل به گناه نخستین تا لحظهٔ مرگ گناهکار است و باید برای این گناهکاری مکافات ببیند. رحم خداوند آنسان بالاست که عموم انسان ها را (الّا برخی افراد خاص) مورد بخشش خویش قرار می دهد اما این رحمت خداوندی دلیل بر عدم گناهکاری نیست. پس بجاست که ما به سبب گناهانمان خودمان را در همین جهان مجازات کنیم. این ریشه عمل خودزنی و خود آزاری جسمی در میان بعضی شاخه های این فرقه است.
فرانسیسکن ها نظامات پیچیده و بسیار دشواری دارند. تا جایی که اکثر این نظامات در گذر زمان تعدیل شده و اعضای این فرقه امروزه بسیار آسان تر در از عوان تشکیل آن روزگار ی گذرانند. با این حال اصولی در فرقه راهبان کهتر وجود دارد که پایدار مانده و شاید تنها از شدت آن کاسته شده باشد:
اعضای فرقه فرانسیسکن موظفند که جامه ای خاص بپوشند. این جامعه به رنگ قهوه ای کدر است و جنس آن شبیه به جنس گونی است. اعضای شاخه "کاپوچین (راهبان کهتر باشلق پوش)" بر این لباس باشلقی را نیز افزودند که امروزه همهٔ فرانسیسکن ها از این لباس اخیر استفاده می کنند. دلیل رواج این لباس در میان فرانسیسکن ها به داستانی از زندگی فرانسیس بر می گردد که طی آن فرانسیس پس از رانده شدن از خانواده خویش همه لباس های خود را که از مال پدر خریداری شده بود از تن درمی آورد و عریان به خیابان می آید. در این حال یک باغبان برای این که جوانک لخت نباشد یک گونی را برداشته و بر سر او می اندازد تا تن وی دیده نشود. فرانسیس هم جای سر و دستان را در این گونی سوراخ می کند و تا آخر عمر با این پوشش به زندگی ادامه می دهد. لباس فرانسیسیان از این جا نشأت می گیرد.
فرانسیسکن ها در اوان تشکیل فرقه شان بر ترک زندگی سنتی رهبانی اصرار بسیار ورزیدند. این سنت رهبانان را افرادی گوشه نشین ساخته بود و آنان را مؤمنان بی عملی گردانده بود که مدام در کار دعا و نیایشند. فرانسیسکن ها از این سنت دست شسته و بدون کمترین پولی برای اشاعه مسیحیت و دعوت به فقر در شهرها و جاده ها به راه می افتادند. امروز این سنت کاملاً منسوخ شده و قریب به اتفاق فرانسیسکن ها امروزه تنها مقیم دیرها و صومعه های بزرگ خویش اند.
آیین فرانسیسی بسیار تحت تأثیر عرفان شرقی است. پیروان این فرقه به شیوه کهن شرقی هرگاه به یکدیگر می رسند عبارت «سلام خداوند بر تو» را بر زبان می راندند.
فرانسیسکن ها برای کلیسا احترام بی حدی قائلند. هر فرانسیسکن مکلف است اوامر کشیشان را -ولو نازل ترین راهب کلیسا را- اطاعت کند. فرانسیسکن ها باید در برخورد با هر کشیشی دست وی را ببوسند.
پیروان فرقه راهبان کهتر می باید در جامعه کوچک خویش کمر به خدمت یکدیگر ببندند و مدام در خدمت به هم پیشی بگیرند.
در عوان تشکیل فرقه افراد را از اشتغال به تحصیل علوم و حکمت دلسرد می کردند. این تفاوت بزرگی میان فرقه فرانسیسکن و فرقه دومینیکن است. خود فرانسیس هیچ ارزشی برای معلومات غیرمذهبی قائل نبود. این حکم به مرور زمان از بین رفت تا جایی که کم از صد سال بعد از مرگ فرانسیس قدیس، از سرچشمه فرانسیسکن ها دانشگاه های بزرگی سیراب شدند.
فرانسیسیان می توانند در هنگام ایراد موعظه علاوه بر کلام عادی از آواز نیز استفاده کنند. حتی فرانسیس اعضای این فرقه را مجاز ساخته است که "خنیاگران خدا" باشند و با غزلسرایی و آوازخوانی برای خداوند مردم را سرگرم کنند.
اعضای این فرقه موظفند که حتی اگر بسیار آزار شدند با فرد آزارکننده تندی نکنند. اگر مالی از اینان دزدیده شد نباید پی دزد بگردند. در عین حالی که به اینان توصیه شده تا به سبب گناهانشان گاهی خود را عذاب کنند.
تأثیرات فرقه فرانسیسیان بر سیر اندیشه و تمدن بیشتر از اوج قرون وسطی تا اواخر رنسانس مشهود است. پس از نهضت اصلاح دینی، فرقه راهبان کهتر تا حدودی به حاشیه رفت و تنها به عنوان فرقه ای مذهبی به حیاتش ادامه داد. با این حال تأثیرات این فرقه در دوران شکوهش را می توان به دو دسته تاریخ و اندیشه تقسیم کرد.
تأثیرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فرانسیسیان بر تمدن بشری بسیار اندک بوده است در نتیجه بحث بر سر تأثیرات تاریخی این فرقه بسیار اندک است.
اندیشه فرانسیسی تأثیر حدوداً کمی را بر دستگاه تفتیش عقاید گذاشت. در نیمه اول قرن سیزدهم چند تن از کاردینال های فرانسیسکن در دربار پاپ گرگوری نهم به جریان مجوز دادن تفتیش عقاید علیه بدعتگذاران سرعت بخشیدند و نیز بعدها تعدادی از فرانسیسکن ها بازرس دستگاه تفتیش عقاید شدند.
تأثیر دیگر فرانسیسکن ها در راستای شکل گیری رنسانس بود. اندیشه فرانسیسی زمانی که به دانشگاه ها راه یافت و با علم و فلسفه ترکیب شد راهی عظیم را به سوی آزاداندیشی گشود. اندیشمندان دانشگاهی فرانسیسکن راه علم و فلسفه را از راه الهیات جدا ساختند و مقدمه ای برای شکل گیری رنسانس فراهم آوردند. هرچند بروز دوران سیاه تفتیش عقاید این پیشرفت ها را خنثی کرد اما در بررسی رنسانس نمی توان تأثیر عقاید فرانسیسی را نادیده گرفت.
آخرین تأثیر تاریخی مورد بررسی را نمی توان چندان علمی قلمداد کرد. دربارهٔ فرانسیسکن ها همیشه بحث به تأثیراتشان بر شکل گیری اندیشه سوسیالیسم می رسد. مسلماً اندیشه فرانسیس قدیس رگه های مشابهی با اندیشه سوسیالیستی دارد اما این ها تنها مشابهت های ظاهری است. مسئله وسایل و اهداف این اندیشه هاست که کاملاً متفاوت از هم اند.
مهمترین تأثیر فرانسیسکن ها در دنیای اندیشه به قرن سیزدهم بازمی گردد. در این دوره عده ای از فرانسیسکن ها از سنت دانش ستیزی خود دست شستند و وارد حیطه علم و اندیشه شدند. اعضای این فرقه در حیات دانشگاه های پاریس و آکسفورد نقش بسزایی داشتند. پس از جدال فراوان میان اعضاء این فرقه و هیئت علمی دانشگاه پاریس بالاخره در سال ۱۲۳۱ فرانسیسکن ها موفق شدند یک کرسی استادی برای تدریس "الهیات فرانسیسی" به دست بیاورند. در سال ۱۲۴۹ فرانسیسیان، "استودیا گنرالیا" (مرکز تدریس الهیات خاص این فرقه) را در آکسفورد و تولوز تأسیس کردند.
کشیشان غیر فرقه ای و نیز سکولارهای دانشگاه پاریس با ورود اعضای فرقه های مسیکنان مخالفت ورزیدند. این افراد معتقد بودند که هیچ فرقه ای محّق نیست که کرسی درس الهیات داشته باشد و اگر هم چنین اجازه ای به اعضای این فرقه ها داده می شود این فرقه ها نباید بیش از یک کرسی برای تدریس الهیات خود داشته باشند. در عین حال سکولارها بر مبنای این اعتراضات خود حمله های شدیدی به وضع دینی کردند. نتیجه آن شد که در سال ۱۲۵۷ انتشار هر سخنی علیه راهبان توسط غیر راهبان ممنوع اعلام شد.
اما مشاجرات میان رهبانان و سکولارها ادامه یافت تا آن جا که به تأسیس دانشگاه سوربن انجامید. این دانشگاه برای کم شدن فضای تنش در دانشگاه ها و نیز امکان تحصیل افراد غیر راهب تأسیس شد. تأسیس دانشگاه های سکولار از تأثیرات مهم فرانسیسکن ها و دومینیکن ها بوده است.
ر دوران اوج قرون وسطی جریان های فکری مختلفی از طریق فرقه ها خود را تثبیت کردند. پس از رواج ارسطوگرایی در دانشگاه ها جریان فکری آگوستنینی از طریق فرقه رهبانان کهتر حرکت مقابله جویانه خود را با این جریان آغاز کرد. آگوستینیان فرانسیسکن که هرگز روی خوشی به آراء ارسطو نشان نداده بودند به دانشگاه های پاریس و آکسفورد راه یافتند و به بیان آراء مخالف خود پرداختند. این خصومت آشکار با ارسطو در کنار پذیرش های جزئی آرائش خاص اندیشمندان فرانسیسی بود. با این وجود در اوایل قرن چهاردهم، دانز اسکوتوس ارسطوگرایی را در سنت فرانسیسی رواج داد و بیش از همه فرانسیسیان مقبول این فرقه قرار گرفت.
السکاندر آو هیلز: متأله بزرگ و نامی عالم مسیحیت در قرون وسطی. او در سال ۱۲۳۶ وارد فرقه فرانسیسیان شد.
بوناونتورا: فیلسوف و متأله بزرگ قرون وسطی؛ این قدیس ایتالیایی در سال ۱۲۴۳ فرانسیسکن شد. وی هفتمین رئیس فرقه است و از سال ۱۲۵۷ به این مقام نایل شد.
راجر بیکن: فیلسوف و دانشمند نامی قرون وسطی؛ او در حدود سال ۱۲۵۶ به فرقه فرانسیسکن ها وارد شد. او که از آغازگران علم گرایی در اروپا است سنت فرانسیسی مبنی بر دوری از علوم غیر مذهبی را شکست.
دانز اسکوتوس: فیلسوف بزرگ قرون وسطی و از ستون های فلسفه مدرسی؛ او احتمالاً در اواخر قرن سیزدهم به فرقه فرانسیسیان روی آورده است. او از مؤثرترین چهره های این فرقه بر تاریخ اندیشه بشری است.
ویلیام اوکام: فیلسوف علم گرای قرون وسطی و آغازگر جریان جدایی علم و فلسفه از الهیات؛ او در جوانی (در سال ۱۳۰۹) به فرقه رهبانان کهتر پیوست. اوکام را می توان به نوعی آغازگر رنسانس دانست.
برناردینو سینایی: قدیس مشهور مسیحی؛ او در اوایل قرن پانزدهم به فرقه فرانسیسکن ها پیوست و در سال ۱۴۳۸ به قائم مقامی ریاست فرقه رسید.
پادره پیو: پادره پیو پیترلچینا در ۲۲ژانویه سال ۱۹۰۳ به فرقه فرانسیسکن ها پیوست. او یک کشیش کاتولیک کاپوچین ایتالیایی بود که توسط کلیسای کاتولیک قدیس اعلام شد. او را به عنوان بهترین سرمشق در فرقه فرانسیسکن می شناسند.
| [
{
"answer1": "اعضای فرقه فرانسیسکن موظفند که جامه ای خاص بپوشند. این جامعه به رنگ قهوه ای کدر است و جنس آن شبیه به جنس گونی است.",
"answer2": "دلیل رواج این لباس در میان فرانسیسکن ها به داستانی از زندگی فرانسیس بر می گردد که طی آن فرانسیس پس از رانده شدن از خانواده خویش همه لباس های خود را که از مال پدر خریداری شده بود از تن درمی آورد و عریان به خیابان می آید. در این حال یک باغبان برای این که جوانک لخت نباشد یک گونی را برداشته و بر سر او می اندازد تا تن وی دیده نشود. فرانسیس هم جای سر و دستان را در این گونی سوراخ می کند و تا آخر عمر با این پوشش به زندگی ادامه می دهد.",
"distance": 256,
"question": "فرانسیسکن ها در ابتدا چه لباسی می پوشیدند و چرا این لباس در میان آنان رواج پیدا کرد؟"
},
{
"answer1": "در آموزه های فرانسیس ثروت دام ابلیس عنوان می شود. فرانسیسکن ها می باید هر آنچه از مال دنیا داشتند را به فقیرتر از خود می بخشیدند.",
"answer2": "این نظریات دربارهٔ ثروت و نتایج وجود ثروت و انباشت آن نزد افراد و نیز انتاج گرایش به نوعی فقر عمومی موجب می شود که اندیشه فرانسیس قدیس و در نتیجه کل فرقه فرانسیسکن به اندیشه سوسیالیسم نزدیک شود. با این تفاوت که در سوسیالیسم مستقیماً بحث از تقسیم فقر و حرکت به سوی فقر مطلق پیش نمی آید اما در اندیشه فرانسیسی مقصود نهایی دربارهٔ مادیات صرفاً رسیدن به فقر مطلق است.",
"distance": 1116,
"question": "اعضای فرقه فرانسیسکن چه دیدگاهی در مورد ثروت داشتند و این دیدگاه چه شباهتی با سوسیالیسم دارد؟"
},
{
"answer1": "در همین ایام خلوص نیت این راهب ساده اندک اندک در قلوب مردم رخنه کرد و خیلی زود دوازده تن مرد حاضر شدند که از تعالیم وی پیروی کنند.",
"answer2": "پس از جدال فراوان میان اعضاء این فرقه و هیئت علمی دانشگاه پاریس بالاخره در سال ۱۲۳۱ فرانسیسکن ها موفق شدند یک کرسی استادی برای تدریس \"الهیات فرانسیسی\" به دست بیاورند.",
"distance": 13414,
"question": "چه کسانی در ابتدا به فرقه فرانسیسکن پیوستند و این فرقه در اوایل قرن سیزدهم چگونه در دانشگاه ها جا باز کرد؟"
},
{
"answer1": "در عوان تشکیل فرقه افراد را از اشتغال به تحصیل علوم و حکمت دلسرد می کردند. این تفاوت بزرگی میان فرقه فرانسیسکن و فرقه دومینیکن است. خود فرانسیس هیچ ارزشی برای معلومات غیرمذهبی قائل نبود.",
"answer2": "این حکم به مرور زمان از بین رفت تا جایی که کم از صد سال بعد از مرگ فرانسیس قدیس، از سرچشمه فرانسیسکن ها دانشگاه های بزرگی سیراب شدند.",
"distance": 187,
"question": "فرانسیسکن ها در ابتدا چه دیدگاهی نسبت به تحصیل علوم داشتند و این دیدگاه چگونه با گذشت زمان تغییر کرد؟"
},
{
"answer1": "پس از پذیرش فرقه توسط واتیکان اعضای فرقه وسط سر خود را به سنت رهبانان تراشیدند و خود را مکلف به رعایت نظامات فرقه خود و یک سلسله مراتب دانستند.",
"answer2": "بندیکتین ها منطقه آسیزی نمازخانه ای موسوم به \"مریم مقدس فرشتگان\" را به این فرقه هدیه کردند. پیروان فرانسیس نیز در اطراف این نمازخانه بسیار کوچک برای خود کلبه هایی ساختند و بدین ترتیب اولین صومعه فرانسیسکن شکل گرفت.",
"distance": 144,
"question": "اعضای فرقه فرانسیسکن پس از پذیرفته شدن توسط واتیکان چه تغییری در ظاهر خود دادند و اولین صومعه آنان در کجا شکل گرفت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
614 | : تحلیل واژگانی
تحلیل گر واژگانی (لغوی)، یا اسکنر فاز اول کامپایل کردن یک برنامه است.
گرامر مورد استفاده در این بخش گرامر منظم (Regular) است.
در این مرحله برنامهٔ ورودی کاراکتر به کاراکتر خوانده شده و توکن بندی می شود. این توکن ها (Token) در جدول نمادها (Symbol Table) به شکل خاصی ذخیره می شوند تا در مراحل بعدی مورد استفاده قرار گیرند.
این مرحله از کامپایل به نسبت تحلیل گر نحوی کندتر است، زیرا همواره با جریانی از کاراکترها سرورکار دارد.
در علم رایانه، تحلیل واژگانی پروسه ای است که مجموعه ای از کاراکترها را به مجموعه ای از tokenها تبدیل می کند. برنامه ای که تحلیل واژه ای را انجام می دهد lexical analyzer یا lexers (تحلیلگر واژه) خوانده می شود. تحلیل گر واژه شامل scanner و tokenizer است.
یک تحلیل گر لغوی اولین فاز از قسمت front end یک کامپایلر را در پردازش های مدرن تشکیل می دهد. آنالیزها معمولاً در یک مسیر به جلو می رود.
در سایر زبان ها مانند ALGOL، گام نخست، دوباره سازی خط (line reconstruction) است، که به صورت unstropping عمل می کرد و فضاهای خالی و کامنت ها را حذف می کرد. (پارسر آن اسکنر نداشت و یک Lexer مجزا نیز نداشت). این گام ها اکنون به عنوان بخشی از lexer می باشند.
lexerها و پارسرها غالباً برای کامپایلرها استفاده می شوند، ولی می توانند به عنوان ابزار برای سایر زبان های کامپیوتر مورد استفاده قرار گیرند، مانند prettyprinters و linters.
عمل تحلیل لغوی می تواند به دو مرحله تقسیم شود: اسکن، که رشتهٔ ورودی را به گروه هایی تقسیم بندی می کند و آن ها را به کلاس های توکن دسته بندی می کند؛ و ارزیابی، که کاراکترهای ورودی خام را به مقادیر پردازش شده تبدیل می کند.
کلمهٔ واژه در علوم کامپیوتر متفاوت از تعریف آن در زبان شناسی است. یک واژه در علوم کامپیوتر معمولاً مربوط است به چیزی که ممکن است در زبان شناسی یک کلمه نامیده شود. (معنای کلمهٔ word در علوم کامپیوتر از معنای آن در زبان شناسی متفاوت است)، و همچنین در برخی موارد ممکن است بسیار شبیه به تکواژ (کوچترین واحد معنادار لغوی) باشد.
واژه رشته ای از کاراکترهاست که یک واحد نحوی را شکل می دهد.
برخی از نویسندگان آن را توکن می نامند، از واژهٔ توکن استفاده می کنند تا
رشته ای که tokenize شده و ساختار دادهٔ توکنی که از قرار گرفتن آن رشته در فرایند توکن سازی حاصل شده را نمایش دهند.
یک توکن دسته ای از متن هستند که به اسم lexemes شناخته می شوند. تحلیلگر واژه ای lexemsها را پردازش می کند تا آن ها را با توجه به کاربردشان دسته بندی کنند و به آن ها معنا دهند. این انتساب معنا tokenization نامیده می شود.
به این خط دستور در زبان C توجه کنید: ;sum=۳+۲ که به این صورت توکن بندی شده است:
توکن ها معمولاً توسط عبارات با قاعده تعریف می شوند، که توسط تحلیلگر واژه ای به lex شناخته می شوند. تحلیلگر واژه ای جریانی از lexemها را می خواند و آن ها را به توکنهایی دسته بندی می کند. این کار tokenization خوانده می شود.
در ادامه tokenizing، تجزیه قرار دارد. اطلاعات تفسیر شده ممکن است در ساختمان های داده به منظور استفاده کلی، تفسیر یا کامپایل، قرار بگیرند.
هر زبان برنامه نویسی شامل مجموعه ای از قوانین خواهد بود، گرامر نحوی (واژه ای) که syntax نحوی را تعیین کی کند. syntax نحوی معمولاً یک زبان منظم است، که به همراه قوانین گرامری شامل عبارات منظم مجموعه ای از sequenceهای کاراکترهای ممکن که استفاده می شوند تا واژه ها را شکل دهند را تعریف می کنند. یک تحلیل گر نحوی رشته ها را تشخیص می دهد و برای هر نوع رشته ای که برنامهٔ نحو پیدا کرده، کاری را انجام می دهد، ساده تر از همه یک توکن ایجاد می کند.
دو دسته از واژه های رایج و مهم فضای خالی(white space) و commentها هستند. آن ها هم در گرامر تعریف شده و تحلیل نحوی نیز روی آن ها نجام می شودف ولی ممکن است دورانداخته شوند (توکنی ایجاد نمی کنند) و از آن ها صرف نظر می شود، مانند؛
if x
که توکن های آن عبارت اند از: if و x
در این جا دو مورد استثنا ی مهم وجود دارد. مورد اول: در زبان های off-side rule که بلاک ها را با تورفتگی محدود می کنند، white spaceهای اولیه مهم اند، چرا که ساختار بلاک ها را تعیین می کنند و عموماً در سطح تحلیل گر لغوی کنترل می شوند.
مورد دوم: در برخی از کاربردهای تحلیل گر لغوی، commentها و فضاهای خالی باید حفظ شوند. به عنوان مثال، یک prettyprinter نیز نیاز دارد که به عنوان خروجی کامنت ها و برخی ابزار debugging را که ممکن است پیامی را برای برنامه نویس داشته باشد (با نمایش سورس کد اصلی) نمایش دهد.
در سال ها ی ۱۹۶۰ به ویژه برای زبان ALGOL، فضاهای خالی و commentها به عنوان بخشی از فاز نوسازی خط (فاز ابتدایی بخش frontend کامپایلر)، حذف می شدند، ولی این فاز جدا، حذف شد و اکنون توسط تحلیل گر لغوی (lexer) کنترل می شود.
توکن سازی، فرایند علامت گذاری و کلاس بندی بخش هایی از رشتهٔ کاراکترهای ورودی است. سپس توکن های حاصله به فرم های دیگر پردازش عبور می کنند. این فرایند می تواند به عنوان زیر وظیفهٔ ورودی parsing در نظر گرفته شود.
توکن سازی در رشتهٔ امنیت کامپیوتر معنای متفاوتی دارد.
به عنوان مثال، در یک رشتهٔ متنی:
codice_1
این رشته به طور ضمنی بر روی فضاها بخش بندی نشده، همان کاری که یک گویندهٔ طبیعی زبان انجام می دهد. ورودی خام که ۴۳ کاراکتر است باید به طور ضمنی به وسیله جداکنندهٔ فاصله (فضای خالی یا codice_2 یا عبارت منظم codice_3) به ۹ تا توکن تقسیم شود.
توکن ها می توانند در XML نمایش داده شوند،
یا به صورت یک s-expression نمایش داده می شوند،
وقتی یک کلاس توکن بیش از یک واژهٔ ممکن را نمایش می دهد، تحلیل گر لغوی غالباً اطلاعات کافی را ذخیره می کند تا بتواند وتژهٔ اصلی را از نو تولید کند، بنابراین می تواند در تحلیل معنایی مورد استفاده قرار گیرد. پارسر معمولاً این اطلاعات را از Lexer فراخوانی می کند و آن را در درخت نحو انتزاع ذخیره یم کند. این کار برای جلوگیری از، از دست رفتن اطلاعات در مورد اعدا و شناسه(identifier)ها الزامی است.
توکن ها براساس قوانین مشخصی از Lexer معرفی (شناسایی) می شوند. برخی از متدهایی که برای شناسایی توکن ها به کاربرده می شوند، شامل: عبارات منظم، توالی مشخصی از کاراکترها که flag نامیده می شوند، کاراکترهای جداکنندهٔ خاصی که جداکننده (delimiters) نامیده می شوند، و تعریف صریح به وسیلهٔ یک دیکشنری. کاراکترهای خاص مانند کاراکترهای علامت گذاری، به خاطر استفادهٔ طبیعی آن ها در نوشتن و زبان های برنامه سازی، معمولاً توسط lexer برای شناسایی توکن ها استفاده می شوند.
توکن ها معمولاً به وسیلهٔ محتوای کاراکتر یا محتویات درون یه جریان داده دسته بندی می شوند. این دسته ها به وسیلهٔ قوانین lexer تعریف می شوند. این دسته ها معمولاً شامل عناصر گرامر زبان استفاده شده در جریان داده می شوند. زبان های برنامه سازی غالباً توکن ها را به عنوان identifierها، عملگرها، گروه نمادها، یا به وسیلهٔ نوع دادهٔ آن ها، دسته بندی می کنند. زبان های نوشتاری معمولاً توکن ها را به عنوان اسم، فعل، صفت، یا علائم نشانه گذاری دسته بندی می کنند. دسته ها برای پس پردازش (post-processing) توکن ها چه توسط پارسر چه توسط توابع دیگر در برنامه، استفاده می شوند. تحلیلگر لغوی معمولاً کاری برای ترکیب توکن ها انجتم نمی دهد، این وظیفهٔ پارسر است. به عنوان مثال، یک تحلیل گر لغوی معمولی، پرانتزها را به عنوان توکن تشخیص می دهد، ولی کاری را برای اطمینان از اینکه هر پرانتز باز با یک پرانتز بسته تطابق داده شود انجام نمی دهد.
زمانی که یک lexer توکن ها را به parser می دهد، نمایشی که استفاده می شود، معمولاً لیستی از نمایش اعداد است. به عنوان مثال، "identifier" با عدد ۰ نمایش داده می شود، "عملگر انتساب" با عدد ۱ و "عملگر جمع" با عدد ۲ نمایش داده می شود و ….
توکن ها معمولاً با عبارات منظم تعریف می شوند، که توسط مولد تحلیلگر لغوی مانند lex فهمیده می شوند. تحلیگر لغوی (که به صوزت خودکار توسط ابزاری مانند lex یا به صورت دستی تولید می شوند) جریان کاراکترها را می خواند، واژه های این جراین را شناسایی می کند، و آن ها را به توکن هایی دسته بندی می کند. به این عمل توکن سازی می گویند. اگر lexer توکن نادرستی (invalid) بیابد، خطایی را گزارش می کند.
به دنبال عمل توکن سازی parsing می آید. از آنجا، دادهٔ تفسیر شده ممکن است، برای استفادهٔ عمومی، تفسیر، یا ترجمه (کامپایل) در ساختمان داده هایی بارگذاری شود.
در مرحله اول، اسکنر، معمولاً مبتنی بر یک ماشین حالت متناهی است که با استفاده از اطلاعات کاراکترهایی با توالی ممکن کدگذاری شده است که این کاراکترها می توانند هر یک از توکن ها مورد استفاده باشد. به عنوان مثال، یک توکن عدد صحیح می تواند دارای هر توالی از ارقام باشد. در بسیاری از نمونه ها اولین کاراکتری که فضای خالی نباشد، می تواند برای استنباط نوع توکن بعدی مورد استفاده قرار گیرد و زیردنبالهٔ کارکترهای ورودی بعد از آن در یک زمان پردازش می شوند تاوقتی که به کاراکتری برسد که که در مجموعهٔ کاراکترهای قابل قبول برای توکن ها نباشد (که اصطلاحاً این عمل، قانون حداکثر جویدن یا طولانی ترین تطبیق نامیده می شود). در بسیاری از زبان ها قانین تولید واژه بسیار پیچیده تر است و ممکن است درگیر عقب گرد بر روی کاراکترهای خوانده شدهٔ قبلی شود. به عنوان مثال در C تنها یک کاراکتر 'L' برای تمایز قائل شدن بین یک شناسه که با 'L' شروع می شود و یک کاراکتر از یک رشته کافی نیست.
یک واژه، اگرچه یک رشته ای از کاراکترهاست، باید به شکل خاصی (مثلاً رشته ای از لیترال ها، دنباله ای از حروف) باشند. به منظور ساختن یک توکن، تحلیل گر لغوی گام دومی هم نیاز دارد، ارزیابی کننده، که کارکترهای یک وازه را بررسی می کند تا یک مقداری را تولید کند. ترکیب نوع واژه با مقدارش چیزی است که یک توکن را می سازد، که می توان آن را به پارسر (تجزیه کننده) داد. برخی از توکن ها مانند پرانتزها درحقیقت مقداری ندارند، بنابراین تابع ارزیابی کننده برای آن می تواند چیزی برنگرداند: فقط نوع آن لازم است. به طور مشابه، گاهی اوقات ارزیابی کننده کل یک واژه را نادیده می گیرد، آن را از پارسر حذف می کند، که برای فضاهای خالی و commentها مفید است. ارزیابی کننده برای شناسه ها عموماً ساده اند (عینا خود شناسه را نمایش می دهند). ارزیابی کننده های لیترال های اعداد صحیح ممکن است رشته را عبور دهند (ارزیابی را برای فاز تحلیل معنایی به تعویق می اندازد)، یا ممکن است ارزیابی آن ها را انجام دهندف که می توانند درگیر مبناهای مختلف یا اعداد اعشاری شوند. برای لیترال های رشتهٔ نقل قول شدهٔ ساده، لازم است که ارزیابی کننده فقط نقل قول ها را حذف کند.
به عنوان مثال ف در این کد منبع یک برنامهٔ کامپیوتری، رشتهٔ codice_4ممکن است به جریان توکن های lexical زیر تبدیل شود؛ فضاهای خالی نادیده گرفته شده اند و کاراکترهای خاص مقداری ندارند:
NAME net_worth_future
EQUALS
OPEN_PARENTHESIS
NAME assets
MINUS
NAME liabilities
CLOSE_PARENTHESIS
SEMICOLON
هر چند ممکن و گاهی اوقات لازم است که، به دلیل محدودیت های صدور مجوز پارسرهای موجود یا اگر لیست توکن های کوچک باشد، تحلیل گر لغوی به صورت دستی نوشته شود، تحلیل گران لغوی غالباً به صورت ابزار خودکار تولید می شوند. این ابزار به طور کلی عبارات منظم را که نشانه های مجاز در جریان ورودی را توصیف می کنند، دریافت می کند. هر عبارت منظم با یک قانون تولید در گرامر تحلیل گر لغوی آن زبان برنامه نویسی همراه می شود، که واژه هایی را تولید می کند که با آن عبارت منظم تطبیق داده شوند. این ابزار ممکن است کدهای منبعی تولید کنند که کامپایل و اجرا شوند یا یک جدول انتقال حالت برای یک ماشین حالت متناهی ایجاد کنند (که برای تدوین و اجرا به کد الگو متصل می شود).
عبارات منظم الگوهایی را که ممکن است کاراکترها در واژه ها دنبال کنند به صورت فشرده نمایش می دهند. به عنوان مثال، برای یک زبان مبتنی بر زبان انگلیسی، یک توکن NAME ممکن است هر یک از کاراکترهای الفبای انگلیسی باشد یا یک underscore (_) و به دنبال آن هر تعدادی از نمونه های کدهای alphanumeric اسکی و underscoreهای دیگر باشد. می توان به صورت مختصر این گونه نمایش داد؛ codice_5 . به این معنی است که "هر تعداد از کاراکترهای a-z ،A-Z یا _، و به دنبال آن صفر یا تعداد بیشتری از a-z, A-Z, _ یا ۰–۹.
عبارات منظم و ماشین های حالت متناهی ای که آن ها تولید می کنند به اندازه کافی برای کنترل الگوهای بازگشتی، مانند "nتا پرانتز باز، به دنبال آن یک سری عبارت و پس از آن nتا پرانتز بسته "، قوی نیستند. آن ها نمی توانند تعداد را ذخیره کنند، و بررسی کنند که n در دوطرف یکسان است، مگر این که یک مجموعهٔ متناهی از مقادیر مجاز برای n موجود باشد. طول می کشد تا یک تجزیه کنندهٔ کامل چنین الگوهایی را در کلیت کامل خود تشخیص دهد. یک پارسر می تواند پرانتزها را به داخل پشته push کند و سپس سعی کند که آن ها را pop کند تا ببیند که آیا در آخر پشته خالی می شود یا خیر.
معمولاً توکن سازی در سطح کلمه (word) انجام می گیرد. اگرچه، گاهی اوقات
تعیین معنای آن با یک کلمه دشوار است. اغلب توکن ساز بر اساس تخمین های ساده ای عمل می کند، به عنوان مثال:
در زبان هایی که از spaceهای بین کلمه ای استفاده می کنند (مانند بسیاری از زبان ها که از الفبای لاتین استفاده می کنند و بیشتر زبان های برنلمه نویسی)، این روند به صورت منصفانه ای سر راست است. اگرچه، حتی در اینجا نمونه های حاشیه ای مانند انقباضات، کلمات hyphenated(با خط پیوند نوشته شده)، شکلک ها، و سازه های بزرگتری مانند URLها (که برای بعضی اهداف ممکن است به عنوان تک توکن شمرده شوند). به عنوان یک مثال کلاسیک "New York-based" را درنظربگیرید، که یک توکن ساز ساده، ممکن است حتی در یک space شکسته شود اگرچه یک شکست بهتر مسلماً در خط پیوند نوشته شده(hyphen) است.
توکن سازی خصوصاً برای زبان های نوشته شده در scriptio continua دشوار است، که محدودیت های کلمه را نمایش نمی دهند، مانند یونانی باستان، چینی، یا تایلندی. زبان های ترکیبی مانند کره ای نیز توکن سازی را دشوار می کنند.
برخی از راه ها برای آدرس دهی به مسائل دشوارتر شامل توسعهٔ تخمین های پیچیدهٔ بیشتر، پرس جوی یک جدول از موارد خاص متداول، یا مناسب کردن توکن ها برای یک مدل زبان که ترتیب را در گام های پردازش بعدی تشخیص می دهد.
Apache OpenNLP شامل قوانین پایه و آماری توکن سازی است که زبان های زیادی را پشتیبانی می کند.
U-Tokenizer یک API روی HTTP است که می تواند جملات ژاپنی و ماندرین را در محدودهٔ کلمه قطع کند.
HPE Haven OnDemand Text Tokenization API (یک محصول تبلیغاتی با دسترسی رایگان) از مدل سازی مفهوم احتمالات پیشرفته استفاده می کند تا وزنی که جمله در شاخص متن مشخص شده، دارد را تعیین کند.
ابزار Lex و کامپایلر آن طراحی شده اند تا کد را برای تحلیل لغوی سریعتر بر مبنای یک توصیف رسمی از نحو لغوی تولید کنند؛ که این عموماً برای برنامه هایی که مجموعه ای پیچیده از قوانین نحوی و نیازمندی های عملکردی شدید دارند، ناکافی در نظر گرفته می شود. به عنوان مثال، (GNU Compiler Collection (GCC از تحلیل گران لغوی دست نوشته استفاده می کند.
تحلیل گرهای لغوی اغلب توسط مولد تحلیل گر لغوی تولید می شوند، مشابه مولد تجزیه کننده (parser)، و چنین ابزارهایی اغلب گرد هم می آیند. پابرجاترین آن ها Lex می باشد، به همراه مولد پارسر Yaccو ابزار معادل رایگان آن Flex.
این مولد شکلی از دامنهٔ خاص زبان است، مشخصات واژگانی رامی گیرد-به طور کلی عبارت منظم با نشانه گذاری- و lexer را به عنوان خروجی تولید می کند.
ابزار عملکرد توسعهٔ سریع، که در توسعهٔ اولیه بسیار مهم اند، هر دو lexer می گیرند زیرا خصوصیات زبان اغلب ممکن است تغییر کند. در ادامه، آن ها اغلب ویژگی های پیشرفته ای را فراهم می کنند، از جمله شرایط قبل و بعد که برنامه نویسی دستی آن ها سخت می باشد. با این حال مولد lexer اتوماتیک ممکن است عدم انعطاف پذیری داشته باشد، در نتیجه نیاز به تغییر کاربر، یا یک lexer که کاملاً دستی نوشته شده باشد دارد.
عملکرد lexer دارای اهمیت است و بهینه سازی آن ارزشمند و نیازمند صرف وقت می باشد، به ویژه در زبان های پایدار که lexer در آن ها غالباً اجرا می شود (مانند C و Lexer.(HTMLهای تولید شده با lex/flex، منطقا سریع هستند، اما بیشتر از دو تا سه بار، بهبود آن، امکان پذیر است. گاهی lexerهای دست نویس استفاده می شدند، اما مولد lexer مدرن اغلب lexerهایی تولید می کنند که سریع تر از lexerهای با دست کدگذاری شده هستند. خانوادهٔ lex/flex جدول محورند که کارایی کمتری نسب به مولدهای مستقیماً کدگذاری شده دارند. با روش دوم مولد با دستور goto مستقیماً به جلو می رود. ابزاری مانندre2c موتورهایی که دو تا سه برابر سریع تر از موتورهای flex می باشد تولید می کند. به طور کلی تجزیه و تحلیل دست نویس دشوار است که روش دوم برای تولید موتورها بهتر است.
تحلیلگران لغوی زیل، می توانند با Unicode هم کار کنند:
تحلیل لغوی جریان ورودی از کاراکترها را به توکن تبدیل می کند، به سادگی کاراکترها را به بخش هایی گروه بندی می کند و آن ها را طبقه بندی می کند. با این حال ممکن است که توکن ها حذف می کنند یا اضافه می کنند. در حذف توکن ها، از جمله فضای خالی وCommentها زمانی که کامپایلر هیچ احتیاجی به آن ها ندارد، بسیار رایج هستند. معمولاً کمتر، توکن های اضافه شده ممکن است قرار گرفته شوند. این کار انجام می شود تا توکن ها را به عبارات، یا عبارات را به بلاک ها گروه بندی کنند، تا عمل تجزیه را ساده تر کند.
ادامهٔ خط یکی از ویژگی های برخی زبان هاست که خط جدید معمولاً بعد از پایان جمله است. گاهی اوقات پایان خط با backslash (فورا به خط جدید می رود) نشان داده می شود که خط قبلی را به این خط متصل می کند. در تحلیل لغوی این کار انجام می شود: backslash و خط جدید دور انداخته می شوند، نسبت به خط جدید که توکن سازی می شود.
بسیاری از زبان ها از نقطه ویرگول برای پایان جمله استفاده می کنند؛ که اغلب اجباری است، اما در بعضی زبان ها استفاده از نقطه ویرگول در متن اختیاری است. این کار در مرحله lexerصورت می گیرد. جایی که lexer یک نقطه ویرگول را به جریانی از توکن ها تبدیل می کند، با این وجود در جریان ورودی کاراکترها آماده نیست ف که درج نقطه ویرگول یا درج خودکار نقطه ویرگول نامیده می شود. در این مورد، نقطه ویرگول یک عبارت نرمال گرامی از زبان هست، اما ممکن است که به عنوان ورودی نباشد که تحلیل گر لغوی آن را اضافه می کند. نقطه ویرگول اختیاری است یا پایان دهنده یا این که بعضی اوقات به عنوان جداکننده از مرحلهٔ تجزیه به کار می رود، به ویژه در مورد کامای انتهایی(trailing commas) یا نقطه ویرگول.
درج نقطه ویرگول یکی از خصوصیات BCPL و یکی از نسل های دور در Go می باشد. هر چند در B یا C وجود ندارد. درج نقطه ویرگول در JavaScript وجود دارد، اگر قوانین پیچیده و مورد انتقاد قرار بگیرند، برای جلوگیری از مشکلات، استفاده از نقطه ویرگول توصیه می شود، در حالی که دیگران نقطه ویرگول اولیه، نقطه ویرگول دفاعی، را عمدتاً در عبارات مبهم به کار می برند.
درج نقطه ویرگول (در زبان هایی که نقطه ویرگول به معنای پایان عبارت است) و ادامهٔ خط (در زبان هایی که خط جدید به معنای پایان عبارت است) مکمل یکدیگرند. درج نقطه ویرگول به عنوان یک توکن اضافه می شود، اگرچه خط جدید به طور کلی توکن ایجاد نکند، یا ادامهٔ خط مانع از ایجاد توکن شود و حتی اگر خط جدید به طور کلی توکن ایجاد کند.
قوانین off-side (بلوک های تعیین شده توسط تورفتگی) را در lexer می توان پیاده سازی کرد، مانند پایتون، که افزایش فرورفتگی ها نتیجهٔ بیرون ریختن INDENT توکن ها در lexer است، و کاهش فرورفتگی ها نتیجهٔ بیرون ریختن DEDENT توکن ها در lexer می باشد. این توکن ها مربوط به باز کردن آکولاد codice_6 و بستن آکولاد codice_7 در زبان هایی است که از آکولاد برای بلاک ها استفاده می کنند. این بدان معناست که عبارت دستور زبان به این که آکولاد یا فرورفتگی استفاده می شود بستگی ندارد. مستلزم آن است که حالت lexer را نگه دارد، یعنی سطح تورفتگی فعلی، در نتیجه می تواند زمانی که تغییرات فرورفتگی شناسایی شود تغییر دهد، در نتیجه دستورزبان واژگانی مستقل از متن نیست :INDENT-DEDENT، به اطلاعات متن که از فررفتگی قبلی می گیرد بستگی دارد.
به طورکلی گرامرهای لغوی، مستقل از متن هستند، یا تقریباً مستقل از متن هستند، که نیازی به نگاه به عقب یا جلو، یا برگشت به عقب(backtracking) هستند، که پیاده سازی ساده، تمیز و کارآمد را امکان پذیر می کند. هم چنین یک ارتباط یک طرفه از تحلیل گر لغوی به تجزیه کننده، بدون نیاز به برگشت اطلاعات را ممکن می سازد.
با این حال استثناهایی وجود دارد. مثال هایی ساده شامل: درج نقطه ویرگول در Go، که به نگاه کردن به توکن قبلی نیاز دارد، الحاق رشتهٔ متوالی در پایتون که نیازدارد قبل از خروج یک توکن محتوای آن در بافرنگه داری شود (برای اینکه ببیند آیا توکن بعدی یکی literal است یا نه)؛ ونقش off-side در پایتون، که به نگهداری تعدادی از سطوح فرورفتگی نیاز دارد (در واقع پشته ای از هر سطوح فرورفتگی)، این نمونه ها فقط نیاز به زمینهٔ لغوی دارند، و در حالی که تحلیل گر لغوی تا حدی آن ها را پیچیده می کند، برای تجزیه کننده و مراحل بعد قابل دیدن نیستند.
یک مثال پیچیده تر هک تحلیل گر لغوی در C است، که کلاس توکن دنباله ای از کاراکترها تا فاز تحلیل گر معنایی، نمی تواند تعیین شود. اگرچه نام های نوع متغیر از لحاظ لغوی یکسان اند اما کلاس های توکن مختلفی را تشکیل می دهد؛ بنابراین در این هک، تحلیل گر لغوی تجزیه و تحلیل معنایی را صدا می زند (جدول نمادها) و بررسی می کند که آیا دنباله به یک نام نوع متغیر نیاز دارد یا خیر. در این مورد نباید اطلاعات فقط از تجزیه کننده بازگردد بلکه باید از تحلیلگر معنایی به تحلیل گر لغوی برگردد، که طراحی را پیچیده می کند.
| [
{
"answer1": "در این مرحله برنامهٔ ورودی کاراکتر به کاراکتر خوانده شده و توکن بندی می شود.",
"answer2": "این توکن ها (Token) در جدول نمادها (Symbol Table) به شکل خاصی ذخیره می شوند تا در مراحل بعدی مورد استفاده قرار گیرند.",
"distance": 77,
"question": "تحلیلگر واژگانی چه کاری انجام می دهد و توکن ها چگونه در مراحل بعدی مورد استفاده قرار می گیرند؟"
},
{
"answer1": "اسکن، که رشتهٔ ورودی را به گروه هایی تقسیم بندی می کند و آن ها را به کلاس های توکن دسته بندی می کند",
"answer2": "توکن ها معمولاً به وسیلهٔ محتوای کاراکتر یا محتویات درون یه جریان داده دسته بندی می شوند.",
"distance": 4332,
"question": "وظیفه اصلی اسکنر در تحلیل لغوی چیست و چگونه توکن ها دسته بندی می شوند؟"
},
{
"answer1": "یک واژه در علوم کامپیوتر معمولاً مربوط است به چیزی که ممکن است در زبان شناسی یک کلمه نامیده شود.",
"answer2": "تحلیلگر واژه ای lexemsها را پردازش می کند تا آن ها را با توجه به کاربردشان دسته بندی کنند و به آن ها معنا دهند.",
"distance": 569,
"question": "فرق بین کلمه در علوم کامپیوتر و زبان شناسی چیست و توکن ها چگونه توسط تحلیلگر واژه ای پردازش می شوند؟"
},
{
"answer1": "هر زبان برنامه نویسی شامل مجموعه ای از قوانین خواهد بود، گرامر نحوی (واژه ای) که syntax نحوی را تعیین کی کند.",
"answer2": "توکن ها معمولاً با عبارات منظم تعریف می شوند، که توسط مولد تحلیلگر لغوی مانند lex فهمیده می شوند.",
"distance": 3977,
"question": "در گرامر نحوی چه چیزی مشخص می شود و توکن ها چگونه در مولد تحلیلگر لغوی تعریف می شوند؟"
},
{
"answer1": "در سال ها ی ۱۹۶۰ به ویژه برای زبان ALGOL، فضاهای خالی و commentها به عنوان بخشی از فاز نوسازی خط (فاز ابتدایی بخش frontend کامپایلر)، حذف می شدند، ولی این فاز جدا، حذف شد و اکنون توسط تحلیل گر لغوی (lexer) کنترل می شود.",
"answer2": "این کار در مرحله lexerصورت می گیرد. جایی که lexer یک نقطه ویرگول را به جریانی از توکن ها تبدیل می کند، با این وجود در جریان ورودی کاراکترها آماده نیست ف که درج نقطه ویرگول یا درج خودکار نقطه ویرگول نامیده می شود.",
"distance": 11506,
"question": "حذف فضاهای خالی و commentها در چه مرحله ای انجام می شود و درج نقطه ویرگول در زبان های برنامه نویسی چگونه در تحلیلگر لغوی انجام می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
615 | : آتشکده آذرگشسپ
آذرگُشنَسپ (آذرگُشَسپ و آذرشسپ هم نوشته شده) آتشکده ای بود واقع در استان آذربایجان غربی ایران که در قرن های پیش از فتح اعراب مهمترین مرکز دینی مذهبی شاهنشاهی ساسانیان بود. این آتشکده به طبقهٔ جنگیان و سپاهیان و شاهان اختصاص داشته است.
آتشکده آذرگُشَسپ که به اشتباه به بنای تخت سلیمان شهرت یافته است، نام محوطهٔ تاریخی بزرگی در نزدیکی شهرستان تَکاب و بخش تخت سلیمان در استان آذربایجان غربی و ۴۵ کیلومتری شمال شرقی این شهر است.برای جلوگیری از تخریب این اثر در جریان حمله اعراب به ایران، این اثر را با داستان هایی از سلیمان پیامبر تقدس بخشیدند تا مورد حجوم اعراب قرار نگیرد و تخریب نشود. آتشکدهٔ آذرگُشَسپ بزرگ ترین مرکز آموزشی، مذهبی، اجتماعی و پرستشگاه ایرانیان در قبل از ورود اسلام به ایران به شمار می رفت؛ ولی در سال ۶۲۴ میلادی و در حمله هراکلیوس، امپراتور رومیان، به ایران تخریب شد. آباقاخان برادرزاده هلاکوخان که به دین اسلام گرویده بود، بر روی ویرانه های آتشکدهٔ آذرگُشنَسپ، مسجدی بنا کرد که آن نیز بعدها ویران شد و تنها کاشی هایی با نقوش و خط برجسته از آن به جا مانده که امروزه در موزه رضا عباسی نگهداری می شود. این بنا به سبک معماری ساسانی ساخته شده بود.
در ایران باستان سه آتشکدهٔ اصلی و بزرگ وجود داشته است که با سه طبقهٔ جامعهٔ اجتماعی ایران یعنی موبدان، کشاورزان و ارتشتاران مرتبط بودند.
شهر گَنجَک که رومیان آن را گانزَک یا گَنزَک یا گَنزه نام برده اند، و به ارمنی گنزکا، گزن، گنگ، کادزا و به زبان سریانی گنذزک یا گنژگ، گزن، گنگ به یونانی گنزکا، گادزاکا، گادزا، مورخان تازی آن را جَزَن، جَنزَه، جَزنَق یا جَنزَقه نام برده اند، مغولان آن را ستوریق گفته اند. نام دیگر این شهر، «شَیز» بوده است. شَیز واژه معرب جَیز یا جَیس است، شهری باستانی و مقدس برای ایرانیان بود. پلوتارک مورخ یونانی این شهر را با نام فِراد نوشته است. در نوشته های دیگر پهلوی شَیچ خوانده شده، در شاهنامه چیچست به کار رفته و کهن تر از همهٔ این نوشته ها، در اوستا است که نام آن را چِئی چَست آورده است. امروزه تمام این نام ها از بین رفته و این محل را تخت سلیمان می نامند.
این شهر باستانی در دوره های گوناگون مکان زندگی اقوامی مانند مادها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و مغولان بوده و در هریک از دوران های بالا، این محل در اوج قدرت و تمدن زمان مربوط به خود بوده است. اکنون نشانی از این شهر در آذربایجان دیده نمی شود، و با خاک یکسان شده است.
هنری راولنسن مورخ انگلیسی در قرن نوزدهم نوشته است که گَنجَک (شیز) و آتشکدهٔ شکوهمند و پرجلال آن چنان از صفحهٔ روزگار پاک شده است که بین دانشمندان و محققان در تعیین محل آن اختلاف پدید آمده است.
در زمان حملهٔ اعراب در مدارک رومی و ارمنی نام سپهبد و شاهزادهٔ آذربایجان «رستم پسر فرخ هرمز» آورده شده که البته با توجه به متن شاهنامه در بخش نامهٔ رستم فرخزاد به برادرش دلالت بر تاریخی بودن شاهنامه دارد؛ همچنین فردوسی به نام گنجه هم اشاره کرده که آن نیز سند تاریخی است.
اگرچه این سخن مورد قبول همهٔ پژوهشگران نیست، ولی یکی از شهرهایی که حدس زده می شود مکان تولد زرتشت باشد، شهر گنجک (شَیز) است.
ناصری در انجمن آرای آورده است که گویند زرتشت در شهر اردبیل و سبلان ظهور کرده و اصلش از شهری بوده، در میان بناب و زنگان که شیز نام داشته است.
در دوران اردشیر یکم و پس از او تمایل به حذف تاریخ و نقش اشکانیان در کلیهٔ امور بود. تباین و تضادی که ساسانیان با اشکانیان داشتند بیشتر بر این بنیادها قرار داشت: سعی در تقویت حکومت مرکزی و مبارزه با ادیان غیر زرتشتی. این حکومت متمرکز نامی فراگیر لازم داشت که مسبوق به دین رسمی کشور و آیات و اصطلاحات اوستا باشد. در اوستا از «ائیریانم وئجه» به عنوان زادگاه زرتشت یاد شده بود که در دوران ساسانی تمایلی به تغییر محل آن از ری به آذربایجان احساس گردید؛ زیرا ری از مدت ها پیش در تیول خاندان معروف مهران، از خاندان های مهم دوران اشکانی بود و پیوسته مانند نسا از شهرهای اشکانی دوست و مورد سوءظن ساسانیان بود. در حالی که آذَربایگان هم یکی از سه آتش بزرگ دوران ساسانی را در خود داشت. همچنین آتشکدهٔ آذرگشسپ در روستای تخت سلیمان کنونی به تیسفون پایتخت ساسانی نزدیک تر بود؛ پس «ائیریانم وئجه» که قبلاً زادگاه زرتشت تصور شده بود به آذربایجان منتقل گردید با نام تازهٔ «ایران ویج». جزء نخست این کلمهٔ مقدس می توانست بهترین نام ممکن برای سرزمین واحد و فراگیر ساسانیان باشد. این جزء نخست در ایرانی باستانی "آریانام" aryānām و در زبان اوستایی aryānem بود. از شکل ایرانی باستان آن در دوران اشکانی "آریان" حاصل شده بود، اما ساسانیان بیشتر به اوستا نظر داشتند.
آتروپات فرماندار یا ساتراپ ماد شمالی در زمان اسکندر بود. بعد از فروپاشی امپراتوری اسکندر در سال ۳۲۸ پیش از میلاد، او اعلام استقلال کرده و گنجک را پایتخت کشور تازه استقلال یافتهٔ ماد کوچک قرار داد. واژه معرب آذربایجان از همین نام خاندان آتورپاتگان ریشه گرفته است که «گ» تبدیل به «ج» شده است.
این دولت کوچک از لحاظ این که نخستین نماد بازگشت عنصر ایرانی گرایی و ضد چیرگی یونان واقع گردید، بسیار درخور اهمیت است.
استاد پورداوود نوشته است که سرزمین آذربایجان به نام خاندان شهریارانی که در آنجا از روزگار اسکندر فرمان روایی داشتند، بازخوانده شده است. آتروپات، از نام های بسیار رایج ایران باستان بوده و معنی آن آذرپناه یا کسی که ایزد آتش او را نگه می دارد یا فرشتهٔ پاسپان آتش، پرستار اوست. آتر شکل باستانی آذر به معنی آتش و پات نگه داشتن است.
در سال ۳۶ پیش از میلاد آنتوان، سردار نامدار رومی، به ایران حمله کرد.
پادشاه اشکانی در این هنگام فرهاد چهارم بوده است. پلوتارک می نویسد «آنتوان بعد از جدا شدن از معشوقه اش ملکه کلئوپاترا همراه با یکصد و سیزده هزار سپاهی به قصد تصرف ماد به طرف آذربایجان حرکت کرد. او که می خواست زمستان را با کلئوپاترا بگذراند، در هر کاری از خود شتاب زدگی نشان می داد و بدون استراحت دادن به سربازان و بدون حمل اسباب و آلات جنگی که باعث کندی حرکت شده بودند، به طرف گنجک (فراد) رفت تا آن شهر را در محاصره گیرد؛ بنابراین جنگ افزارهای خود را کمی عقبتر جا گذاشت تا سبک بار به سمت گنجک برود. گنجک شهری بود بزرگ و زنان و کودکان پادشاهان ماد در آنجا سکونت داشتند. در حین محاصره، آنتوان به آلات جنگی نیازمند شد و فهمید که نیاوردن و جا گذاشتن آن آلات، چه اشتباه بزرگی بوده است. فرهاد چهارم پادشاه پارت ها که همراه با سپاه بزرگی به طرف گنجک حرکت می کرد، سواره نظامی را مأمور کرد که بروند و آن آلات جنگی را بگیرند و از دسترس رومی ها خارج کنند. پارت ها به سپاه رومی حمله کرده و اسیران بسیار بگرفتند. مادها هم که در محاصره بودند به پارت ها پیوسته تا اینکه رومی ها مجبور به عقب نشینی شدند.»
طبری می نویسد «چون بهرام گور به جنگ ترکان خزر که در آن سوی کوه های قفقاز بودند می رفت از آذربایجان رفت که بتواند در آتشکدهٔ گنجک (شیز) عبادت کند. بعد از پیروزی در جنگ با ترکان در بازگشت آنچه یاقوت و گوهر در تاج خاقان بود و شمشیر او که مروارید و گوهر نشان بود و زیورهای فراوانش را به آن آتشکده پیشکش کرد و خاتون زن اسیرشدهٔ خاقان را، به خدمت آن آتشکده گماشت تا خادم آتشکده شود.
اقامتگاه تابستانی خسرو پرویز ظاهراً در نواحی دریاچه ارومیه در سر راه بناب و تبریز در نزدیکی لیلان بوده است. در نزدیکی آن کوه آتش فشانی بوده که آتشکده آذرگشسپ به واسطهٔ گازهای طبیعی قابل اشتعال آن روشن می شده است. در دوره ساسانی معمولاً یکی از مرزبانان را به فرمانداری آذربایجان می گماردند. در اواخر آن دوره، حکومت آذربایجان در دست خاندان فرخ هرمز بود و پایتخت آن گنجک یا شیز نام داشت که مطابق با ویرانه های لیلان در جنوب شرقی دریاچه ارومیه گزارش شده است.
با استقرار امپراتوری ساسانی در ایران و رواج آیین مزدیسنا، اوج شکوه و آبادانی این شهر آغاز گردید. ساختمان آتشکده آذرگشَسب به عنوان نماد اقتدار آیین زرتشت باعث رشد و توسعه دوباره شهر گردید. این آتشکده که ویژهٔ پادشاهان و سرداران بوده موقعیت جنگجویان را حفظ می کرده و به عنوان نماد وحدت کشور از احترام بالایی برخوردار بوده به گونه ای که پس از مرگ پادشاهان، جانشینان شاهان از خاندان ساسانی با پای پیاده به این محل می آمدند و ضمن زیارت، تاج شاهی را بر سر می گذاشتند. آذرگشنسب به عنوان مهم ترین پرستشگاه زرتشتیان مورد احترام حکومت و مردم آن دوره بوده و آتش جاودان این آتشکده، در حدود هفت قرن نماد اقتدار آیین زرتشت بوده است.
در عصر سامانیان، شهر گنجک شهر شامل سه بخش عمده بود: ۱. تالارها و کاخ ها، ۲. ساختمان آتشکده آذرگشسپ، ۳- خانه های مسکونی.
گنجک در زمان ساسانیان به جهت همین آتشکده تقدس خاصی پیدا کرد و شهر به صورت مجموعه مذهبی درآمد، به طوری که طبقه خاص از روحانیان مذهبی که در آیین زرتشت از آن ها به عنوان موبد نام برده می شود در خانه های مسکونی شهر ساکن شده اند. به دلیل اقتدار و شکوهی که این آتشکده داشت مردم منطقه آن را تخت سلیمان نامیدند. از آن پس در تمام کتاب ها و آثار باقی مانده نام آتشکده آذرگشسپ کمتر دیده شده است.
آذرگُشَسپ یا آتش جهنده، در شهر گَنجَک واقع در آذرابادگان بود. پادشاهان ساسانی در روزهای سختی، به زیارت این پرستشگاه می شتافتند و زر و سیم و مال و خانه در آنجا نذر می کردند. وهرام پنجم سنگهای قیمتی تاجی را، که از خاقان و زنش غنیمت گرفته بود، به این آتشکده فرستاد. خسرو اول نیز همانند این سنگ ارزشمند را پیشکش آذرگشسپ کرد. خسرو دوم نذر کرد که اگر موفق به مغلوب نمودن بهرام چوبین بشود، زینت های زر و هدیه های سیم به آتشکده آذرگشسپ بفرستد که به پیمان خویش وفا کرد. این آتشکده را آذرخوش می گفتند. آذر به زبان ایران باستان «آتش» و خوش «نیکو» است. شاهنشاهان ایران هنگام رسیدن به پادشاهی با کمال احترام، با پای پیاده به زیارت این پرستشگاه می رفتند و نذرها می کردند و هدیه و خواسته بسیار به آنجا می بردند. این آتشکده نشانهٔ همبستگی، اتحاد و یگانگی دین زرتشت با دولت مرکزی بود و نماد (سمبل) دولت ساسانیان بشمار می رفت، که به واسطهٔ همبستگی مردم با دینداری قوت گرفت.
منابع تاریخی قدیم، دربارهٔ محل آتشکدهٔ آذرگشسپ با یکدیگر تطابق ندارند، برخی به ویژه کتاب های پهلوی آن را در کنار دریاچهٔ چی چست می دانند. در بندهش آمده است که آذرگشسپ تا زمان پادشاهی کیخسرو همواره پناه جهان بود. هنگامی که کیخسرو «بتکدهٔ دریاچهٔ چی چست» را ویران کرد، آن آتش به یال اسب او فرو نشست و سیاهی و تیرگی را برطرف نمود و روشنایی بخشید. بطوریکه او توانست بتکده را ویران کند. در همان محل در بالای کوه اسنوند پرستشگاهی ساخت و آذرگشسب را فرونشاند.
در میان نویسندگان دوران اسلامی، ابودلف در سفرنامهٔ خود، شرح مشروحی از شیز و آتشکدهٔ آذرگشسب داده و دیگر مورخان و جغرافی دانان از او پیروی کرده اند.
ابودلف در سال ۳۴۱ هجری آورده است، در گنجک (شَیز) آتشکدهٔ مهمی وجود دارد که آتش زرتشتیان از آن بسوی شرق و غرب فروزان است. بر بالای گنبد این آتشکده هلالی نصب شده که طلسم آن بشمار می رود و جمعی از فرماندهان و فاتحین خواستند، آنرا برچینند اما کوشش آنها بجایی نرسید. از شگفتی های این خانه آنکه کانون آن از هفتصد سال پیش فروزان است و خاکستر در آن وجود ندارد و شعلهٔ آن هیچگاه خاموش نمی گردد.
از گفتار ابودلف چنین بر می آید که آتشکدهٔ آذرگشسپ، یک آتشکدهٔ همیشه سوز یا خودسوز بوده است و ظاهراً از گاز و نفت، مایه می گرفته است و خاکستری نداشته است. روایات هرمزدیار نیز بر خودسوز بودن این آتشکده تصریح دارد. آنچه ابودلف نقل کرده است با شهر تخت سلیمان کنونی تطبیق می کند اما مشکل اینجاست که تخت سلیمان از دریاچهٔ ارومیه بسیار دور است و کتاب های پهلوی و برخی کتاب های پارسی، محل آن را نزدیک به دریاچهٔ ارومیه ذکر می کنند. امکان دارد که در دورهٔ اشکانی و ساسانی، دریاچهٔ ارومیه بزرگتر از اندازهٔ کنونی آن بوده باشد.
از منابع چنین برمی آید که در زمان پادشاهی قباد پدر انوشیروان، به صلاح دید مزدک که در پی یک رفورم مذهبی و تبلیغ فرقهٔ جدیدی بود، از تعداد آتشکده ها کاسته شده و برخی را در برخی دیگر ادغام کردند. از اینرو گمان می رود که دو آتشکدهٔ آذرگشسپ وجود داشته است. آتشکدهٔ قدیم که در ناحیهٔ گنجک بوده، آتش کیخسرو نیز نامیده می شده است و در شاهنامه بارها از آن یاد شده است. گمان می رود که این آتشکدهٔ قدیم به روستای تخت سلیمان کنونی منتقل شده باشد و با آتشکدهٔ کهن سال آبان گشسپ یا آتشکده برکه ادغام شده باشد.
این آتشکده در دوره خسرو انوشیروان اهمیت بالایی به دست آورد. در دوره حکومت خسرو پرویز که مورخان غرب او را خسرو دوم می نامند، در نبردی طولانی که میان ساسانیان و روم شرقی روی داد، خسرو پرویز، سوریه و آسیای صغیر را تحت فرمان درآورد و دستور داد تا «صلیب واقعی مسیحیان» را از اورشِلیم به گنجک بیاورند. این شهر در سال ۶۲۴ میلادی در حملهٔ ارتش روم و در پی شکست سپاهیان خسرو پرویز، مورد چپاول و تخریب قرار گرفت و به دستور هراکلیوس، گنجک ویران شد و صلیب واقعی دوباره به اورشلیم بازگشت. پس از آن رویداد، به ویژه اوایل ظهور اسلام، شهر گنجک اعتبار خود را از دست داد.
در سال ۶۲۳ میلادی هراکلیوس به منظور جلوگیری از پیشرفت سپاه فاتح ایران و دفع حملهٔ آوارها، از طریق آسیای صغیر با نیروهای خود به قفقاز حمله ور گشت. هراکلیوس نخست ارمنستان را فتح کرد و پس آنگاه ناحیهٔ گنجک را به تصرف درآورد. هراکلیوس، در آذربایجان که در آن ایام برحسب روایات موبدان، زادگاه زرتشت نیز به حساب می آمد، با شوقی انتقام جویانه و به تلافی این که سپاهیان خسرو پرویز با همکاری یهودیانِ اورشلیم، در سال ۶۱۴ میلادی، مزار عیسی مسیح را در اورشلیم با خاک یکسان کرده بودند، مقدس ترین مکان مذهبی زمان ساسانی، یعنی آتشکده آذرگشسپ را با خاک یکسان کرد.
شرح ویرانی گنجک و آتشکدهٔ آن در کتاب "تاریخ امپراتوری صغیر"، نوشتهٔ شارل لبو فرانسوی آمده است. تخت طاقدیس یا تخت طاق ویس که وصف آن در شاهنامه آمده است، یکی از شگفتی های گنجک بوده است که توسط هراکلیوس ویران شد. تاریخ نویسان با آب و تاب تمام، شرح آن را اینگونه نوشته اند که بناهای شهر گنجک، به دست صنعتگران سراسر کشور ایران، از عاج و زر و گوهرهای گوناگون ساخته شده بود.
شارل لبو دربارهٔ تخت طاقدیس می نویسد: «هراکلیوس و گروهی از تازیان که مزدورش بودند و پیشاپیش لشکریانش می رفتند بر پیشروان سپاه ایران تاختند و چنان هراس انگیختند که خسرو پرویز همان دم با همهٔ لشکریانش گریخت. هراکلیوس بی مانع وارد گنجک شد. می گفتند که زرتشت در این سرزمین به دنیا آمده و در آنجا زیسته است. مجسمهٔ بسیار بزرگی از خسرو پرویز با غرور در میان کاخ در زیر گنبدی که نمایش آسمان بود، نشانده بودند، در گرداگردش خورشید و ماه و ستارگان دیگر را می دیدند، همراه با فرشتگان که چوب به دست داشتند. به وسیلهٔ بعضی دستگاه ها باران می ریخت و تندر به صدا درمی آمد. هراکلیوس همه را، همراه با سه هزار خانهٔ اطراف آتشکده، دستخوش آتش کرد.»
این آتشکده بواسطهٔ پیوستن دو آتش به یکدیگر تبدیل به یک آتشکدهٔ بزرگ «شاهی» گشت. پادشاهان ساسانی چنان ارزشی برای این آتشکده قائل بودند که هر یک از شاهان پس از به تخت نشستن، با پای پیاده به زیارت آن می شتافتند، و پس از پیروزی در جنگ، سهمی از غنائم جنگی را به گنجینهٔ آتشکده آذرگشسپ تقدیم می کردند و همین گنجینهٔ بزرگ است که به هنگام شکست خسرو پرویز، از سپاه هراکلیوس امپراتور روم شرقی، به یغما و چپاول رفت.
این آتشکده در سال ۶۲۴ میلادی توسط هراکلیوس به آتش کشیده و ویران گردید، اما بعدها تعمیر یا از نو ساخته شد. آتشکده آذرگشسپ در زمان ابودلف، ۹۲۵ میلادی هنوز بر پا بوده است.
در زمان ساسانیان، ایرانیان سه آتشگاه بزرگ و برجسته داشتند. نام آتش هایی که در این آتشگاه ها نگهداری می شد.
یکی آذر بُرزین مهر به معنای «آتش عشق والا» و ویژهٔ کشاورزان بود که در نزدیکی نیشابور خراسان جای داشت.
دومی آتشکده آذر فَرنَبَغ بود که به معنای «آتش فرّ ایزدی» است که در کاریان استان فارس جای دارد و ویژهٔ موبدان و بلندپایگان بود.
سومی آتشکده آذرگشسپ که در تکاب آذربایجان قرار داشت. آتشکده آذرگشسپ ویژهٔ ارتشداران بود و در شهری به نام گَنجَک یا شیز بر روی کوه اسنوند قرار داشت.
در اساطیر معنی آذرگشسپ را «آتش اسب نر» نیز نامیده اند. بر پایهٔ افسانه های ایرانی این آتشگاه بدین علت این طور نامیده شده است که کیخسرو هنگام گشودن «بهمن دژ» در نیمروز با تیرگی شبانه که دیوان با جادوی خود پدیدآورده بودند روبرو شد. آنگاه آتشی بر یال اسب وی فرود آمد و جهان را دیگر باره روشن کرد و کیخسرو پس از پیروزی و گشودن بهمن دژ، به پاس این یاوری اهورایی، آتش فرودآمده را آنجا بنشاند و آن آتش و جایگاه به نام آتش اسب نر (گُشسپ یا گُشنَسپ) نامیده شد. این محل هم اکنون به اشتباه، تخت سلیمان نام دارد. سلیمان فرزند داوود، پادشاه اسرائیل بود.
فردوسی در شاهنامه آتش پرست نامیدن مَزدَیَسنان را کار نادرستی می پندارد. سپس با به کار بردن واژهٔ آذرآبادگان، به آتشکده آذرگشسپ اشاره دارد و آتش را محراب مَزدَیَسنان بیان می کند و نه خدایشان.
مجموعه بناهای تاریخی در روستای تخت سلیمان در اطراف چشمه ای رسوبی ساخته شده است. آب این چشمه که از عمق بیش از ۱۲۰ متری از درون زمین به سطح می آید و به زمین های اطراف می ریزد دارای املاح زیادی است که آن را برای آشامیدن و کشاورزی نامناسب کرده است. بر خلاف تصور همگان، این یک دریاچه نبوده و هیچ آبی به آن نمی ریزد. رسوب های حاصل از این املاح در طی قرن ها، لبه چشمه را شکل داده و متغیر کرده اند.
آثار و بناهای دوره های اشکانیان و ساسانی و ایلخانان مغول در این محل یافت شده است. مهم ترین آثار به جاماندهٔ آن، آتشکدهٔ آذرگشسپ و تالارهای دوره ساسانی است. برخی آثار ساسانی دیگر نیز در کوه بلقیس و زندان سلیمان در نزدیکی روستای تخت سلیمان واقع هستند.
کاوشگاه باستانی گنجک (شَیز) از سوی یونسکو به عنوان میراث جهانی شناخته شده است و طرح های بزرگی برای بازسازی و کاوش در آن در دست اجراست.
| [
{
"answer1": "این آتشکده به طبقهٔ جنگیان و سپاهیان و شاهان اختصاص داشته است.",
"answer2": "این شهر در سال ۶۲۴ میلادی در حملهٔ ارتش روم و در پی شکست سپاهیان خسرو پرویز، مورد چپاول و تخریب قرار گرفت و به دستور هراکلیوس، گنجک ویران شد",
"distance": 10733,
"question": "آتشکده آذرگشسپ مخصوص کدام طبقه از جامعه ساسانی بود و همچنین در چه سالی توسط هراکلیوس تخریب شد؟"
},
{
"answer1": "نام دیگر این شهر، «شَیز» بوده است.",
"answer2": "امروزه تمام این نام ها از بین رفته و این محل را تخت سلیمان می نامند.",
"distance": 310,
"question": "نام های دیگر شهر گنجک در دوران باستان چه بوده و همچنین امروزه این مکان با چه نامی شناخته میشود؟"
},
{
"answer1": "فردوسی در شاهنامه آتش پرست نامیدن مَزدَیَسنان را کار نادرستی می پندارد.",
"answer2": "سپس با به کار بردن واژهٔ آذرآبادگان، به آتشکده آذرگشسپ اشاره دارد و آتش را محراب مَزدَیَسنان بیان می کند و نه خدایشان.",
"distance": 72,
"question": "طبق گفته فردوسی، واژه آذرآبادگان به چه چیزی اشاره دارد و به چه علت به این نام خوانده شده است؟"
},
{
"answer1": "برخی به ویژه کتاب های پهلوی آن را در کنار دریاچهٔ چی چست می دانند.",
"answer2": "ابودلف در سال ۳۴۱ هجری آورده است، در گنجک (شَیز) آتشکدهٔ مهمی وجود دارد که آتش زرتشتیان از آن بسوی شرق و غرب فروزان است.",
"distance": 530,
"question": "محل قرارگیری آتشکده آذرگشسپ بر اساس کتاب های پهلوی کجا بوده و ابودلف در سفرنامه خود چه چیزی در مورد این آتشکده آورده است؟"
},
{
"answer1": "در اساطیر معنی آذرگشسپ را «آتش اسب نر» نیز نامیده اند.",
"answer2": "بر پایهٔ افسانه های ایرانی این آتشگاه بدین علت این طور نامیده شده است که کیخسرو هنگام گشودن «بهمن دژ» در نیمروز با تیرگی شبانه که دیوان با جادوی خود پدیدآورده بودند روبرو شد. آنگاه آتشی بر یال اسب وی فرود آمد و جهان را دیگر باره روشن کرد و کیخسرو پس از پیروزی و گشودن بهمن دژ، به پاس این یاوری اهورایی، آتش فرودآمده را آنجا بنشاند و آن آتش و جایگاه به نام آتش اسب نر (گُشسپ یا گُشنَسپ) نامیده شد.",
"distance": 55,
"question": "آذرگشسپ به چه معناست و همچنین به چه علت به این نام خوانده شده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
616 | : یحیی دولت آبادی
حاج میرزا سید یحیی دولت آبادی (۱۳۱۸ـ۱۲۴۱خورشیدی) شاعر، خوشنویس، نویسنده وقایع مشروطیت و پس از مشروطیت، و از مؤسسان نهادهای نوین آموزشی در ایران چون انجمن معارف مدرسهٔ سادات بوده است. وی ازجمله رجال سیاسی عصر مشروطه و دوران پس از آن تا اوایل حکومت رضا شاه به شمار می آید و پست های سیاسی چون چندبار نمایندگی مجلس شورای ملی را در مقاطع متعدد تجربه کرد. وی پس از مرگ صبح ازل رهبری ازلیان را پذیرفت.
یحیی دولت آبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولت آباد اصفهان به دنیا آمد. وی اصالتی شوشتری داشت به گونه ای که خود در صفحه آغازین کتاب حیات یحیی (صفحه ۱۱ چاپ امیرکبیر) می نویسد:"پدر من از روحانیان و از دانشمندان بزرگ معروف ایران است از اجفاد قاضی نورالله شوشتری... جد اعلای من میرعبدالکریم از شوشتر به اصفهان آمده در دولت آباد برخوار که به دو فرسنگ مسافت در شمال شهر اصفهان واقع است اقامت گزیده..." پدرش حاج سید میرزا هادی دولت آبادی از مجتهدین مؤثر محلی و رهبر شاخه ازلی بابیه در ایران بود. او نماینده صبح ازل در ایران بود.
آموزش گاه به گاه مکتبخانه ای اثری منفی بر یحیای جوان گذاشت، این اثر بعدتر در مدرسهٔ صدر در اصفهان و مدرسه معتمد الدوله در نجف عراق که او در سال ۱۲۹۰ قمری/۱۸۷۳ میلادی در آنجا به پدرش پیوست بیشتر شد. اقامت در نجف بر بی میلی او به محیط محافظه کار روحانیت و مقررات سرکوبگرانهٔ آن افزود. پس از بازگشت خانواده به اصفهان در ۱۲۹۴/۱۸۷۷ یحیی شاهد درگیر بودن پدرش با برخی از علمای بانفوذ، مشهورتر از همه محمد باقر نجفی اصفهانی و پسرش محمدتقی مشهور به آقا نجفی، از یک سو و مسعود میرزا ظل السلطان شاهزادهٔ قدرتمند حاکم بر اصفهان از سوی دیگر، در منازعهٔ بسیار پیچیده بر سر کنترل شهر، بود. میرزا هادی که تعلق بابی او با هر نوع تقیه ننگی پنهان نشدنی شمرده می شد، قادر شد ابتدا با حمایت ضمنی از ظل السلطان، که امیدوار بود سلطهٔ آقا نجفی بر شهر را تضعیف کند، پایگاهی مردمی در اصفهان بسازد. به هر حال هادی به زودی از سوی نجفی به عنوان مرتد تکفیر شد، که باعث تشویق ظل السلطان به اجرای طرح های طمع گرانهٔ خود برای غصب زمین های پدر یحیی شد. یحیی که منفور شده بود، با وجود تلاش برای فاصله گرفتن از فرقهٔ رقیب بهایی در بین بابیان، که رهبری در تبعیدش او را به طور پیوسته آزار می داد، ادامهٔ اقامت در اصفهان را روز به روز خطرناک تر یافت. یحیی پس از یک سال و نیم تبعید خودخواسته در تهران و مشهد، در نتیجهٔ تکفیر از سوی علما، در ۱۲۹۹/۱۸۸۲ به اصفهان برگشت و با تحصیلکردگان آنجا مکرراً رفت وآمد کرد. مواجهه ای با خطیب زاهد بابی، شیخ محمد منشادی یزدی بر او و دو نفر دیگر که بهتر حامی انقلاب مشروطه شدند یعنی نصرالله بهشتی (بعدتر ملک المتکلمین) و جمال الدین واعظ اصفهانی، اثرگذار بود. یحیی تحت تأثیر میرزا آقا خان کرمانی که در آن زمان از استان خود به آنجا پناه آورده بود قرار گرفت. مشرب و گفتار روشنفکرانه آقا خان که تلفیق گر اندیشهٔ مدرنیسم و علوم خفیه بود مدلی شد برای یحیای آموزنده.
میرزا یحیی بین ۱۳۰۳/۱۸۸۶ و ۱۳۰۶/۱۸۸۸ پس از تکفیر مجدد، که تا حدی فرمان نبردن از علما و ظل السلطان آن را برانگیخت، از اصفهان برای دومین بار اخراج شد. او به مدت کوتاهی به حلب رفت و سپس به عتبات برگشت و یک سال در درس فقه میرزا حسن شیرازی شرکت کرد و سپس از طریق اسکندریه و قاهره به حج رفت و در سال ۱۳۰۴/۱۸۸۷ از طریق بوشهر بازگشت، ولی اخبار در خصوص دور جدید سرکوب بابیان در اصفهان او را مجبور کرد به امنیت نسبی عتبات برگردد. او نهایتاً در ۱۳۰۶/۱۸۸۸ به اصفهان برگشت ولی نتوانست آنجا بماند. یحیی و پدرش به فرمان ناصرالدین شاه در پایتخت اقامت گزیدند و در آنجا وزیر میرزا علی اصغر خان امین السلطان را محافظ خویش یافتنند. یحیی در تهران به اعضای اشراف خطاطی آموزش داد. او ضمن شرکت در دروس فقیه برجسته میرزا حسن آشتیانی، احتمالاً به منظور دور کردن ظن به ارتداد بابی از خود، فرصت یافت تا از نزدیک قدرت فزایندهٔ علما در زمانهٔ ناآرامی سیاسی را مشاهده کند. او هنگامی که یک جمع عصبانی به طور موقت در جریان اعتراض علیه انحصار تنباکو توسط رژی به دژ سلطنتی حمله کردند، حضور داشت. در همین زمان علاقه به خرد ناب موجب نزدیکی او به میرزا ابوالحسن جلوه، فیلسوف پیشروی آن زمان شد. هیچ یک از این فعالیت ها باعث التیام بحران اخلاقی که او در این زمان از سر می گذراند نشد، بحرانی تشدید شده بر اثر آزار فزاینده، مصادرهٔ املاک خانوادگی و کاهش درآمد.
قرنطینهٔ اجتماعی اعمال شده بر یحیی به دلیل پیوندهای بابیش نهایتاً در دوران حکومت مظفرالدین شاه پایان یافت. در ۱۳۱۴/۱۸۹۷ میرزا علی خان امین الدوله به عنوان صدر اعظم منصوب شد که یحیی را تشویق کرد این درس پدرش را عوض کند: «طبق مایحتاج زمانه در جهت کنش های بنیادینی حرکت کن که بتواند ترقی، توسعه و آزادی کشور را بیاورد.» او گرچه عضوی از علما باقی ماند، ایجاد مدارس سکولار و پیشبرد آموزش مدرن در ده سال بعد تمرکز توجه او را به همراه داشت که شاید پرثمرترین دورهٔ فعالیت او بود. او به عنوان یکی از اعضای مؤسس انجمن معارف، که از سوی امین الدوله در ۱۳۱۵/۱۸۹۸ بدین سمت منصوب شد، در کار به همراه محمود خان احتشام السلطنه، اریستوکرات شجاع ولی تندخو، میرزا حسن رشدیهٔ مصمم ولی سخت گیر و دیگران بصیرت و ابتکار فوق العاده ای به همراه آورد. دولت آبادی در خاطراتش شاید دستاوردهای خود را بیش از حد گزارش کرده باشد و از رقبایش بیش از حد انتقاد کرده باشد، ولی با این وجود باید او را با پیگیر بودنش در تأسیس مدارس نوین و آماده سازی اولین کتب درسی و برنامه های مدارس ابتدایی اعتبار داد. احتشام السلطنه او را همکاری صدیق که خود را وقف کار می کند توصیف کرده که هرگز دچار «خودخواهی مفرت و خودپسندی بی اندازه» نبود. یحیی در ۱۳۱۶/۱۸۹۹ مدرسهٔ متبرکه سادات را که وقف آموزش بچه های سیدهای فقیر بود تأسیس کرد. او با ترویج آموزش مدرن بین این گروه نه تنها آموزش سنتی را به چالش کشید بلکه تلاش کرد دانش آموزان را به صورت یک طبقه ای شکل دهد که بتواند با طلاب آموزش دیده در مدارس سنتی رقابت کند. او همچنین تا حدی مسئول ایجاد حداقل سه مدرسه دیگر بود، ادب، کمالیه و دانش ولی این درگیری منجر به جدال های شخصی و ته کشیدن دارایی هایش شد.
وقایع منتهی به انقلاب مشروطه فصل جدیدی در زندگی یحیی دولت آبادی و برادر کوچکترش علی محمد گشود. آنان در میان اولین اعضای حلقه ای کوچک ولی اثرگذار از معتقدین ازلی بودند که جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین را نیز شامل می شد. یحیی به طور همزمان پیوندهای دوستانه ای با شمس الدین بیگ، سفیر عثمانی که امیدوار بود همدلی او جنبش مشروطه خواهی در ایران را برانگیزد، برقرار کرد. در جریان اعتراض مهم علما در حرم شاه عبدالعظیم که نهایتاً منجر به صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۳۲۴/۱۹۰۶ شد یحیی در نقش دلال سیاسی بین جناح اصلاحگرا به رهبری عبدالله بهبهانی و دولت عین الدوله را ایفا می کرد. بنا به شرح خود او از آن وقایع، او نخستین کسی بود که در درخواست های ارسال شده از سوی علما درخواستی کلی مبنی بر «اصلاح در تمام امور» را گنجاند که بدون آن جذابیت چندانی نداشت. این اصل به زودی توسط او و همکارانش به عنوان اساسی برای ایجاد دیوان عدالت و مشورت خانه ملی درآمد تا قانون مساوات در همهٔ بخش های ایران اجرا شود. هیچ یک از این ایده ها به هیچ نحو در جو مخالف آن روز بدیع نبود. پس از پیروزی انقلاب مشروطه، از آنجا که دولت آبادی متهم به بابی گری بود به نمایندگی انتخاب نشد، سید محمد طباطبایی اجازه انتخاب شدن به او نمی داد.
به سبب مخالفت ظل السلطان با پدرش همراه خانواده از اصفهان به عتبات مهاجرت کرد و پس از بازگشت به ایران در تهران و با حمایت امین سلطان ساکن شدند و او ناگزیر وارد سیاست شد.
در سال ۱۳۰۹ به تهران آمد و مدرسه های سادات و ادب را بنیان نهاد. وی با توجه به تحصیلاتش در مکتب خانه ها و شناخت آن ها از نزدیک، در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمت های فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند.
دولت آبادی در دومین دوره مجلس شورای ملی از کرمان به نمایندگی انتخاب شد ولی به دلیل تهمت های بعضی از انقلابیون مشخص بود اعتبارنامه اش تصویب نخواهد شد و او استعفا داد.
در جنگ جهانی اول همانند بسیاری از رجال دیگر کشور مهاجرت کرد و پس از بازگشت، در دوره پنجم مجلس شورای ملی که ۲۲ بهمن ۱۳۰۲ تشکیل شد، به نمایندگی اصفهان وارد مجلس شد. میرزا یحیی سالخورده ترین نماینده بود و مجلس با ریاست سنی او آغاز شد. سید حسن مدرس به اعتبارنامه اش اعتراض و ادعا کرد که او با فشار و اعمال نفوذ سردارسپه در اصفهان انتخاب شده است اما نمایندگان به اعتبارنامه اش رأی موافق دادند.
در نهم آبان ۱۳۰۴، جناح اکثریت نمایندگان مجلس، ماده واحده «انقراض سلطنت قاجار و خلع احمدشاه» را با قید دو فوریت به شور و رأی گذاشتند. از ۸۵ نماینده حاضر هشتاد نفر رأی موافق و پنج نفر رأی ممتنع دادند. تنها میرزا یحیی دولت آبادی و چهار نماینده (سید حسن تقی زاده، محمد مصدق، حسین علاء) در مخالفت علنی با این طرح در مجلس نطق کردند. دولت آبادی سخنان خود را چنین آغاز کرد: «با قاجاریه مخالفم و سلطنت قاجاریه را منقرض می دانم و هر کس هم جمع شود و بخواهد سلطنت قاجاریه را برگرداند دیگر نمی تواند» اما استدلال کرد که اگر قرار است قدرت به رضاخان انتقال یابد، این انتقال قدرت باید پایه و اساس قانونی و مستحکمی داشته باشد. او و دیگر نمایندگان مخالف مجلس را ترک گفتند و در رأی گیری شرکت نکردند.
دولت آبادی سپس از ایران خارج شد و سال ها ساکن اروپا بود. در بخشی از آن سالها، سرپرستی محصلان ایرانی را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت. و حکایت زندگی پر از فراز و نشیبش را در کتاب حیات یحیی به قلم آورد. از جمله دیگر آثار مشهور او می توان به شهرناز اشاره کرد که از نخستین رمان های فارسی به حساب می آید. او همچنین خوشنویسی زبردست بود، در نستعلیق مهارت داشت و از شاگردان میرزا غلام رضا اصفهانی بود. میرزا یحیی علاوه بر فارسی و عربی، به زبان فرانسه نیز مسلط بود و فرهنگ غرب را می شناخت. وی دایی همایون صنعتی زاده نویسنده و کارآفرین ایرانی است.
وقایع منتهی به انقلاب مشروطه فصل جدیدی در زندگی یحیی دولت آبادی و برادر کوچکترش علی محمد گشود. آنان در میان اولین اعضای حلقه ای کوچک ولی اثرگذار از معتقدین ازلی بودند که جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین را نیز شامل می شد.
افکار شیخ محمد منشادی یزدی که گفته می شد از شاخه ازلی است در او و جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین تأثیر داشته است.
پیش زمینهٔ مذهبی و نقش پدر یحیی دولت آبادی در سلسله مراتب ازلی در بین محافل حکومتی و روحانیت تهران شناخته شده بود و این اغلب برای او مشکل ایجاد می کرد و مجبورش می کرد با چهره های بانفوذ سیاسی دوستی کند تا تحت حفاظت باشد. حامیان و هواداران اصلی او از مردان جوان مدرن تحصیل کردهٔ طبقات بالا بودند که در نظراتش دربارهٔ آموزش با او شریک بودند.
میرزا یحیی نمونهٔ مهمی از کتمان عمدی هویت و زیست مخفی بود. حیات یحیی، حسب حال مفصل او، نکات مهمی در خصوص نقش محفل اثرگذار ولی کوچک ازلی بابی ارائه می کند. یحیی و برادرش طی یک تصمیم روشن استراتژیک، هویت بابی خویش را نه تنها در مناصب انقلابی بلکه در شرح زندگی خود نیز حتی بیشتر از پدرشان پنهان کردند. از آنجا که رسم شیعی تقیه در آموزه های بابی مجاز بود و در بین ازلیان به طور گسترده اجرا می شد، این دو برادر امیدوار بودند با عمل به رسوم شیعی در بین اکثریت جمعیت بیشتر پذیرفته شوند.
استمرار او در حفظ یک هویت مخفی بابی با وجود تلاش برای همسان سازی شدن در حکومت لیبرال زمان خودش بود که بزرگترین مشکل را برای موفقیت سیاسی او ایجاد کرد. گرچه او در چهار جلد خاطراتش هرگز به بابی بودنش اشاره نکرد، حرفه او نشان دهنده موانع نیرومندی ست که فرهنگ عمده سیاسی بر سر راه اصلاح طلبان با اندیشه ای متفاوت با اندیشه مرسوم قرار می داد. در چشم علما هیچ کس بهتر از دولت آبادی نماد ذات بدعت آمیز مدرنیته نبود، با وجود این که او همواره سعی بر حفظ ظاهر اسلامی اش داشت.
از بین همهٔ گروه های درگیر در انقلاب مشروطه، تشخیص هویت این چنینی ازلیان بابی از همه سخت تر بود. مورخین معمولاً بدون مطالعهٔ ایده ها، تاکتیک ها و اهداف نهایی آنان به ذکر مشارکت هایشان در مشروطیت می پرداختند. منابع معیار فارسی، ندرتاً گرایش مذهبی بابیانی را که در انقلاب مشارکت کردند، به رسمیت شناختند. صبح ازل، میرزا یحیی دولت آبادی را به عنوان جانشین خود پس از مرگ و رهبر جامعهٔ ازلی برگمارد. در خصوص میزان درگیر بودن او در سازمان دهی فرقه به طور فعال شواهد اندکی وجود دارد. میرزا یحیی چیز زیادی دربارهٔ موضوعات ازلی ننوشت، نقش یک اصلاحگر سکولار را به جای یک رهبر مذهبی برگزید، و بابیت ازلی در زمانی نه چندان طولانی اثرگذاری خود را از دست داد.
یحیی دولت آبادی در کتاب حیات یحیی می نویسد:
«در زمان حکومت ظل السلطان در اصفهان و مقبولیت و مرجعیت عامه شیخ محمد تقی نجفی و مخالفت آنها با پدرم، و طرفیت تجاری برادرم علی محمد با یک تاجر بابی، باعث این اتهام شد. در آن موقع ظل السلطان برای تصاحب اموال و املاک مردم، و آقانجفی بواسطه حفظ موقعیت مذهبی خود دیگران را به اتهام بابی بودن از میدان بدر می کردند. امین السلطان بطور مزاح گفته بود: در اصفهان هم املاک حاجی میرزا هادی بابی شده است.»
علیرضا ملائی توانی، داستان بابی و ازلی بودن دولت آبادی ها که در عهد قاجار همه جا پیچیده بود را بنابر اقوال متواتر در اصل، ساخته و پرداخته ظل السلطان می داند، زیرا او همچون پدرش روحانیان نوگرا را که با حکومت همکاری نمی کردند، با چنین اتهاماتی منزوی می ساخت.
حسین لنکرانی نماینده دوره چهاردهم مجلس شورای ملی و فعال سیاسی دوره قاجاریه، پهلوی اول، پهلوی دوم نیز می گوید:
«در اوایل دوره رضاخان روزی بر میرزا یحیی دولت آبادی وارد شدم. کتاب نهج البلاغه را در برابر خود گشوده بود و دو زانو روی آن خم شده و مطالعه می کرد. من که رسیدم سر برداشت و زمانی که به من نگریست دیدم چشمانش از گریه سرخ و اشکبار است با حالت تأثری گفت:نجاست من بر میرزا علی محمد باب شرف دارد. اگر دین و معارف آن، همین است که این کتاب می گوید، پس او چه می گوید؟! این سخنان بلند نهج البلاغه کجا و لاطائلات باب کجا؟!.»
حسین مکی در خاطرات خود اشاره می کند که در دوران صبح ازل بابیان در ایران گسترش و حضور داشتند اما پس از چندی تعدادشان به شدت کاهش یافت؛ و نهایتاً همانگونه که مک اوین در ایرانیکا اشاره می کند عملاً خاتمه یافتند.
در پاسخ به چرایی این اضمحلال مکی به مطالبی که از نزدیکان به بابیان دریافت کرده اشاره می کند:
«میرزا یحیی معروف به صبح ازل تا زنده بود ازلی ها فعالیت و پیروانی داشتند، ولی پس از درگذشت میرزا یحیی با اینکه شنیده می شد که حاج میرزا یحیی دولت آبادی از زعمای ازلیه است، مع هذا دیگر از این فرقه اثر وجودی دیده نشد و از بین رفتند واین خود معمایی به وجود آورد که چطور دیگر از پیروان باب و ازلی دیده نمی شود. واگر حاج میرزا یحی دولت آبادی از زعمای ازلی بود چرا دربارهٔ امیرکبیر در پاریس سخنرانی جامع نموده و آن را در پاریس به چاپ رسانیده؟ تا اینکه آقای غلامرضا آگاه که از بازرگانان معروف و صدیق می باشند این معما را حل نموده علل از بین رفتن ازلی ها را برای نگارنده ذکر کردند:
در تابستان ۱۳۱۴ از طرف دولت شاهنشاهی به سمت نماینده به نمایشگاه بروکسل بلژیک رفتم. آقای حاجی میرزا یحیی دولت آبادی از سرپرستی محصلین در اروپا استعفا نموده و بیکار بود و با خانم و یک صبیه اش در بروکسل و در یک اتاق محقر منزل داشتند و زبان فرانسه و عربی خوب می دانست و هر فرصتی مقاله های راجع به دین اسلام به فرانسه و عربی و فارسی می نوشت و در هر محفلی مقتضی می شد قرائت و همواره برای اسلام تبلیغ می نمود… باری از پس از مراجعت به ایران به کرمان رفتم و با مرحوم حاجی علی اکبر صنعتی زاده (پدر صنعتی زاده کرمانی) دوست شدم صنعتی هم بین مردم مشهور به ازلی بود. در یکی ازملاقاتها صنعتی گفت:من ازلی مذهب بودم. صبح ازل نامه به هر کس می نوشت دو رونوشت آن را هم می فرستاد تهران و ولایات پیش دو نفر از مریدها. نامه آخری به آقای حاجی میرزا یحی دولت آبادی نوشت که من می میرم و شما وصی و جانشین من هستید و دو رونوشت دیگر هم برای دیگران فرستاد. نامه عصری رسید و شب صبح ازل فوت کرد. سران ازلی تهران جمع شدیم رفتیم پیش آقای حاجی میرزا یحیی که شما به رونوشت نامه آقا، جانشنین صبح ازل هستید. جوابی نداد تا روز چهلم، همه را دعوت کرد منزلش در اتاقی روی فرش نشستیم. کلیه ۴۳ نفر سران ازلی ایران بودیم. گفت آقایان دست از من بردارید. گفتیم به موجب دست خط صبح ازل شما جانشین ایشان هستید. گفت اصل نامه هم پیش من است. گفتیم شما باید دستور بدهید. گفت :من می ترسم دستورهایی که می دهم عمل نکنید. گفتیم عمل می کنیم. گفت قسم بخورید. هر ۴۳ نفر قسم خوردیم که هرچه شما دستور بدهید جانی، مالا و ناموسا عمل می کنیم. گفت بیایید بیعت کنید. یکی یکی رفتیم دست به دست ایشان دادیم و بیعت کردیم و نشستیم… گفت از این ساعت تا دستور ثانوی همه وسط مذهب شیعه اثنی عشری راه برویم و هر کار شیعه مذهب انجام می دهند از غسل جنابت و نماز صبح دو رکعت و تقلید فلان مجتهد می کنند باید از این ساعت همه عمل کنید تا دستور ثانوی که همه مردم بدانند شما شیعه هستید. گفتیم اطاعت و حالا ۴۲ سال است که پیرو مذهب شیعه هستیم و هنوز دستور دیگری نداده است. بعد از این یکسال هم آقای میرزا یحیی دولت آبادی به ایران آمد. یک سال هم در ایران بود و در آبان ۱۳۱۸ خورشیدی فوت نمود و مرحوم صنعتی هم مجلس ترحیم دولت آبادی را در مسجد جامع کرمان برگزار نمود.
آن وقت فهمیدم که مرحوم حاجی میرزا یحیی دولت آبادی که در بروکسل شب و روز برای اسلام تبلیغ می کرد مسلمان به تمام معنی بوده و اگر اول عمر ازلی شده … بعداً فهمیده اشتباه کرده فرقه ازلی را آرام به طور آرام و بدون سر و صداو با نیت پاک و سالم برداشته ومذهب تشیع را اختیار نموده؛ و قسمی رفتار کرده که یک نفر ازلی در دنیا باقی نمانده و تمام مسلمان شده اند.»
ابوالقاسم افنان از مورخان بهایی به نقل از سید محمد علی جمالزاده در ژنو شنیده که هنگامیکه میرزا یحیی ازل در قبرس وفات نمود حاجی میرزا یحیی دولت آبادی در ژنو بود. به او پیشنهاد کردند که جانشین ازل و زعامت ازلیها را قبول کند و به قبرس برود ولی او نپذیرفت و قبول نکرد و به طهران مراجعت نمود.
| [
{
"answer1": "وی ازجمله رجال سیاسی عصر مشروطه و دوران پس از آن تا اوایل حکومت رضا شاه به شمار می آید و پست های سیاسی چون چندبار نمایندگی مجلس شورای ملی را در مقاطع متعدد تجربه کرد.",
"answer2": "در دوره پنجم مجلس شورای ملی که ۲۲ بهمن ۱۳۰۲ تشکیل شد، به نمایندگی اصفهان وارد مجلس شد. میرزا یحیی سالخورده ترین نماینده بود و مجلس با ریاست سنی او آغاز شد.",
"distance": 6913,
"question": "یحیی دولت آبادی علاوه بر فعالیتهای آموزشی، چه مسئولیتهای سیاسی داشت و چه نقشی در مجلس شورای ملی ایفا کرد؟"
},
{
"answer1": "این اثر بعدتر در مدرسهٔ صدر در اصفهان و مدرسه معتمد الدوله در نجف عراق که او در سال ۱۲۹۰ قمری/۱۸۷۳ میلادی در آنجا به پدرش پیوست بیشتر شد.",
"answer2": "اقامت در نجف بر بی میلی او به محیط محافظه کار روحانیت و مقررات سرکوبگرانهٔ آن افزود.",
"distance": 138,
"question": "یحیی دولت آبادی در چه شهرهایی به تحصیل پرداخت و در آن شهرها چه دیدگاههایی در او شکل گرفت؟"
},
{
"answer1": "میرزا یحیی بین ۱۳۰۳/۱۸۸۶ و ۱۳۰۶/۱۸۸۸ پس از تکفیر مجدد، که تا حدی فرمان نبردن از علما و ظل السلطان آن را برانگیخت، از اصفهان برای دومین بار اخراج شد.",
"answer2": "او هنگامی که یک جمع عصبانی به طور موقت در جریان اعتراض علیه انحصار تنباکو توسط رژی به دژ سلطنتی حمله کردند، حضور داشت.",
"distance": 842,
"question": "یحیی دولت آبادی پس از تکفیر شدن در اصفهان چه اقداماتی انجام داد و چگونه با علمای آن زمان مواجه شد؟"
},
{
"answer1": "با قاجاریه مخالفم و سلطنت قاجاریه را منقرض می دانم و هر کس هم جمع شود و بخواهد سلطنت قاجاریه را برگرداند دیگر نمی تواند",
"answer2": "تنها میرزا یحیی دولت آبادی و چهار نماینده (سید حسن تقی زاده، محمد مصدق، حسین علاء) در مخالفت علنی با این طرح در مجلس نطق کردند.",
"distance": 168,
"question": "یحیی دولت آبادی چه دیدگاهی نسبت به سلسله قاجار داشت و این دیدگاه چگونه در موضعگیری او در مجلس پنجم شورای ملی نمود پیدا کرد؟"
}
] | [
{
"answer1": "او با ترویج آموزش مدرن بین این گروه نه تنها آموزش سنتی را به چالش کشید بلکه تلاش کرد دانش آموزان را به صورت یک طبقه ای شکل دهد که بتواند با طلاب آموزش دیده در مدارس سنتی رقابت کند.",
"answer2": "یحیی در ۱۳۱۶/۱۸۹۹ مدرسهٔ متبرکه سادات را که وقف آموزش بچه های سیدهای فقیر بود تأسیس کرد. او همچنین تا حدی مسئول ایجاد حداقل سه مدرسه دیگر بود، ادب، کمالیه و دانش",
"question": "با توجه به فعالیتهای یحیی دولت آبادی در زمینه آموزش و پرورش، او چگونه به چالش با نظام آموزش سنتی پرداخت و چه مدارسی را تأسیس کرد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
617 | : کتابخانه زیربنایی فناوری اطلاعات
در اوایل دهه ۸۰ میلادی آی بی ام مفهوم سیستم های اصلی در چهار جلد با عنوان یک سیستم مدیریت برای سامانه های اطلاعاتی منتشر کرد. این ها به عنوان کتاب زرد پذیرفته شدند و پایه های کتابخانه زیربنایی فناوری اطلاعات را بنا نهادند.
نویسنده اصلی کتاب های زرد آی بی ام شخصی با نام ادوارد فان اسخایک بود که آن ها را در کتاب یک سیستم مدیریتی برای اطلاعات تجاری جمع آوری نمود؛ که در سال ۲۰۰۶ توسط انتشارات رد سوان بروز رسانی شد. در کاری که فان اسخایک در سال ۱۹۸۵ انجام داد، او از کاری که ریچارد نولان (Richard L. Nolan) در سال ۱۹۷۴ در کتاب مدیریت قابلیت منابع داده ای منتشر کرده بود و در واقع می توان از آن به عنوان اولین منابع مدیریت فناوری اطلاعات در سطح کلان یاد کرد، استفاده کرده بود.
شمار زیادی از مفاهیم برای توسعه و ایجاد کتابخانه زیربنایی فناوری اطلاعات (ITIL) توسطUK Government’s Central Computer and Telecommunications Agency (CCTA) به وجود نیامد، بلکه توسط IBM تعریف شد.
آنچه که امروز نسخه یک کتابخانه زیربنایی فناوری اطلاعات (آیدل) نامیده می شود، با توجهات CCTA - Central Computer and Telecommunications Agency توسعه پیدا کرد و با عنوان روش شناسی مدیریت فناوری اطلاعات دولتی (Government Information Technology Infrastructure Management Methodology) یا GITMM نام گذاری گردید؛ و طی سال ها به ۳۱ جلد تحت رهبری Peter Skinner و John Stewart در CCTA افزایش و توسعه پیدا کرد.
در اواخر دهه ۸۰ میلادی CCTA از سوی شرکت های IT که می خواستند از سرویس مشاوره دولت استفاده کنند و نیز از سوی سازمان های دولتی که از چشم افتاده بودند مورد حملات شدیدی قرار گرفت؛ و سرانجام CCTA تسلیم شد و مفهوم central driving IT authority for the UK Government از بین رفت. این به معنای سازوار کردن راهنماهای CCTA مانند ITIL بود که به تأخیر افتاد.
در برخی موارد راهنماها به کلی از بین رفتند. CCTA IT Security و Privacy group وارد شدن CCTA IT Security Library را به GITMM فراهم کردند، اما Security Service وقتی که CCTA از بازی خارج شد امور این بخش را به عهده گرفت و در ادامه جنگی که بر سر مسئولیت های امنیتی داشتند، ادامه کار را متوقف کرد.
همچنان که در دهه ۸۰ میلادی ITIL توسعه پیدا می کرد، به دلایلی که در بالا بدان ها اشاره شد، تا میانه دهه ۹۰ میلادی سازوار نشد. این زمان زیاد سازوار شدن و آگاهی های بدست آمده، منجر به ایجاد تعدادی استاندارد شد، که شامل ISO/IEC ۲۰۰۰۰، که در برگیرنده و معرف استاندارد بین المللی IT Service Management هست نیز است.ITIL اغلب در کنار دیگر تجربیات موفق (Best Practice) مانند Information Service Procurement Library – ISPL و Application Services Library – ASL و Dynamic Systems Development Method – DSDM و Capability Maturity Model – CMM / CMMI قرار می گیرد؛ و اغلب به وسیلهٔ Control Objectives for Information and Related Technology – با مؤسسات IT دولتی (وابسته به دولت) پیوند داده می شود.
در ماه دسامبر (آذر) ۲۰۰۵ میلادی OGC یک بازنگری در ITIL انجام داد که به ITIL v۳ یا نسخه سوم ITIL مشهور شده است و در ماه May (خرداد) ۲۰۰۷ در دسترس عموم قرار گرفت. نسخه سوم ITIL پنج نقطه مرکزی دارد:
این پنج اصل بسیاری از نشرهای نسخه دو، ITIL v۲ – را بروز رسانی (update) کرد و محدوده و حوزه فعالیت های ITIL را در مدیریت سرویس ها (Service Management) توسعه داد.
ITSM – IT Service Management در جایگاه مفهوم مرتبط است اما با ITIL در نسخه دو که دربرگیرنده یک زیربخش با نام IT Service Management است، برابر نیست. (پنج جلد از نسخه سوم زیربخش مربوطه دارای محدوده مشخصی نیست). ترکیب جلدهای پشتیبانی سرویس (Service Support) و تحویل سرویس (Service Delivery) با محدوده استاندارد ISO / IEC ۲۰۰۰۰ (قبلی BS ۱۵۰۰۰) برابر هستند.
خارج از ITIL دیدگاه های دیگر IT Service Management و زیربناها (Frameworks) وجود دارند که شامل کتابخانه Enterprise Computing Institute’s است که دربرگیرنده مسایل (Issue) عمومی (General) در سطح کلان مدیریت IT است.
The British Educational Communications and Technology Agency – BECTA زیربنای پشتیبانی تکنیکی فناوری اطلاعات و ارتباطات، (FITS - Framework for ICT Technical Support) را که بر اساس ITIL است را توسعه داد، اما فقط برای مدارس اصلی و ثانویه انگلیس (که معمولاً دارای واحدهای IT کوچک بودند) مورد استفاده قرار گرفت. به طور مشابه The Visible OPS Handbook: Implementing ITIL in 4 Practical and Auditable Steps که بر اساس ITIL بود، به طور خاص بر روی بزرگترین المان های bang for the buck متمرکز شد.
سازمان هایی که لازم دارند تا بدانند که فرایند ITIL چگونه به رنج بیشتر فرایندهای IT لینک (متصل) می شود یا آن ها که نیاز سطح وظیفه (Task Level) برای راهنمایی پیاده سازی مدیریت سرویس دارند می توانند ازIBM Tivoli Unified Process – ITUP استفاده نمایند، ITUP هم مانند MOF، هم بر اسا ITIL طراحی شده اما یک فرایند یکپارچگی مدل (Integrated Process Model) کامل را معرفی می کند.
سازمان های کوچک که نمی توانند Materialها و یک برنامه کامل ITIL را بکار بگیرند می توانند از Microsoft Operations Framework که بر اساس ITIL و با محدودیت های بیشتری تعریف شده استفاده نمایند.
The enhanced Telecom Operations Map eTOM که به وسیلهٔ TeleManagement Forum منتشر شد یک زیربنا (Framework) را پیشنهاد می کند که هدف آن فراهم کنندگان سرویس های مخابراتی (telecomminucations service providers) است. tmForum و itSMF با به هم پیوستن یک Application Note to eTOM (GB921 V, version ۶٫۱ را در سال ۲۰۰۵ توسعه دادند که نسخه بعدی برای تابستان ۲۰۰۸ آماده خواهد شد) آن نشان می دهد که چگونه دو زیر بنا (Framework) می توانند به یکدیگر map شوند. همچنین نشان می دهد که چگونه المان های فرایندهای eTom و گردش های (Flows) آن می توانند به منظور پشتیبانی فرایندهای تعریف شده در ITIL استفاده شوند.
Microsoft Opration Framework(MOF):
شرکت مایکروسافت به منظور ارائه و پشتیبانی مطلوب از خدمات و محصولات خود به مشتریان، یک چارچوب عملیاتی مبتنی بر ITIL توسعه داده است. چارچوب عملیاتی مایکروسافت(MOF) شامل مجموعه ای از بهترین شیوه ها، فرایندها و رهنمودهای کاربردی به منظور کسب اطمینان از راه حل ها و خدمات IT است. این چارچوب با ارائه راهنمایی هایی به صورت سؤال و جواب، به کاربران اجازه می دهد تا علاوه بر تعیین نیازهای سازمان، فعالیت هایی که واحد IT برای افزایش بهره وری و اثربخشی نیاز دارد، مشخص نمایند. راهنمایی های موجود در MOF تمام فعالیت ها و فرایندهای درگیر در یک سرویس IT، شامل طرح اولیه، توسعه، به کارگیری، نگهداری و در نهایت از رده خارج شدن سرویس، را در برمی گیرد.
کتابخانه زیربنایی فناوری اطلاعات (IT Infrastructure Library – ITIL) از یک مجموعه کتاب تشکیل شده است که هر یک، یک تجربه (Practice) در مدیریت سرویس فناوری اطلاعات (IT Service Management – ITSM) را پوشش می دهد، تعداد جلدهای کتاب های کتابخانه ITIL به سرعت از نسخه یک زیاد شده و به ۳۰ جلد رسیده است. به منظور بیشتر در دسترس قرار دادن ITIL به آن هایی که علاقه مند به مرور آن هستند، یکی از اهداف نسخه دوم ITIL یکپارچه سازی و یکی کردن نشرها در دسته های منطقی است که نسبت به مفاهیم مدیریت IT، برنامه و سرویس در گروه های جداگانه ای قرار گرفته اند.
در حالی که دسته مدیریت سرویس (Service Management) که حاوی Service Support , Service Delivery است بیشتر از سایر دسته ها منتشر شده، فهمیده شده و مورد استفاده قرار گرفته است، ITIL یک دسته بزرگتر (وسیعتر) از تجربیات را فراهم کرده که دست نخورده باقی مانده است. طرفداران بر این باورند که استفاده از یک کتابخانه وسیعتر (broad) یک دسته بزرگ از راهنمایی ها را به یک پیاده سازی تکنیکی (Technical Implementation)، راهنمای عملیات و نیازمندی ها (Operations Guidlines and Requirements) با استفاده از مدیریت استراتژیک (strategic management)، مدیریت عملیات (operations management) و مدیریت مالی تجارت مدرن (financial management of a modern business) پیوند می دهد.
کتاب ها و نظام های ITIL v۲ عبارتند از:
دسته مدیریت سرویس (Service Management):
دیگر راهنماهای عملیات
برای کمک به پیاده سازی تجربیات ITIL یک کتاب کمکی منتشر شد که راهنمایی هایی را در پیاده سازی (بیشتر در ارتباط با مدیریت سرویس – Service Management –) فراهم می کرد.
ودر این اواخر ضمیمه هایی برای راهنمایی شرکت های کوچک IT اضافه شده است، که در هشت کتاب منتشر شده اصلی موجود نیست:
ITIL در یک فرایند-مدل (Process-Model) بر اساس دید کنترلی و مدیریت عملیات ایجاد شده، و اغلب به W. Edwards Deming نسبت داده می شود. توصیه های ITIL دردهه ۱۹۸۰ به وسیلهٔ سازمان دولتی CCTA انگلستان، برای پاسخ دهی به وابستگی رو به رشد در IT و شناسایی استانداردهای بدون تجربه، آژانس های دولتی و قراردادهای محرمانه ای (Private Sector Contract) که به طور مستقل تجارب مدیریت ITمی ساختند و تلاش دوباره در پروژه های Information and Communications Technology (ICT) که منجر به بروز خطاهای عمومی و افزایش هزینه ها می شد، توسعه پیدا کرد. در آوریل (اردیبهشت) ۲۰۰۱، CCTA با Office of Government Commerce – OGC، که یک دفتر (اداره) در UK Treasury بود ادغام شد.
یکی از مهم ترین مزایای این امر در رابطه با ITIL در حوزه IT Community تهیه کردن فرهنگ لغات بود؛ که دربرگیرنده موارد (terms) تعریف شده دقیق و با مقبولیت عمومی گسترده بود. یک واژه نامه جدید و اضافه هم، مانند یک کلید قابل حمل برای ITIL v۳ (که با نام پروژه بازنگری مجدد ITIL یا ITIL Refresh Project شناخته می شود) توسعه پیدا کرد.
ITIL v۳ در ماه may (خرداد) ۲۰۰۷ منتشر شد و شامل پنج جلد کلیدی (key volumes) است:
استراتژی سرویس در مرکز (هسته) چرخه زندگی ITIL v۳٫۱ قرار گرفته اما نمی تواند به تنهایی و بدون سایر بخش های ساختار IT ایجاد شود. این بخش دربرگیرنده یک framework (زیربنا) برای ایجاد تجربیات موفق (best practices) در اثر توسعه بلند مدت استراتژی سرویس است. این بخش شامل موضوعات مختلفی مانند:
طراحی سرویس IT از تجربیات موفق (Best Practice) تبعیت می کند و شامل طراحی معماری (Design of Architecture)، فرایندها، قوانین (Policies)، مستندات و در نظر گرفتن نیازمندی های تجاری آینده است. این بخش همچنین شامل موضوعاتی مانند،
انتقال سرویس به تحویل سرویس هایی مربوط می شود که نیاز تجاری فعال / عملیاتی (Live\Operational use) دارند؛ و اغلب از بخش «پروژه» IT پیروی می کنند به جای تجارت مرسوم (BAU – Business as Usual). این بخش همچنین موضوعاتی از قبیل:
را شامل می شود.
تجربه موفق در گروی نائل شدن به تحویل سطوح مورد پذیرش (agreed levels) سرویس ها، برای هردوی کاربران نهایی و مشتری هاست (که «مشتری» به کسی گفته می شود که برای دریافت یک سرویس بهایی را پرداخت کرده باشند و در مورد، توافق نامه سطح سرویس (SLA’s - Service Level Agreement) گفتگو کرده باشند). عملیات سرویس بخشی از چرخه زندگی است، وقتی که سرویس ها و مقادیر (value) کاملاً تحویل شده اند. همچنین ردگیری (Monitoring) مشکلات (Problems) و برقراری تعادل بین سرویس اطمینان بخش (Service reliability) و هزینه و غیره قابل ذکر و توجه است. موضوعات شامل:
مرتب سازی و مرتب سازی دوباره سرویس های IT به منظور تغییر نیازهای تجاری انجام می شود (به آن دلیل که ثبات، باعث رو به زوال رفتن مؤسسه یا تنزل آن می شود).
هدف بهبود مداوم سرویس، مرتب سازی و مرتب سازی دوباره سرویس های IT، برای تغییر نیازهای تجاری، به وسیلهٔ تعریف و پیاده سازی بهبودها در سرویس های IT یی است که فرایند تجاری را پشتیبانی می کنند. دورنمای بهبود مداوم سرویس در بهبودها، دورنمای تجاری کیفیت سرویس است، حتی با اینکه بهبود مداوم سرویس، می خواهد تأثیرات فرایندها، بازدهی و هزینه مؤثر فرایندهای IT را در تمامی طول چرخه حیاتشان بهبود ببخشد. بر اساس بهبود مدیریت، بهبود مداوم سرویس باید به صورت کاملاً روشن و واضح، تعریف کند که چه چیزی باید کنترل و اندازه گیری شود.
بهبود مداوم سرویس باید مانند سایر تجربیات موفق عمل شود. آن ها نیازمند یک برنامه ریزی بالا به پیش رو (upfront)، آموزش و اطلاع رسانی، زمان بندی مداوم، ایجاد نقش ها، نسبت دادن به خود، و فعالیت ها براساس میزان موفقیت شناسایی می شوند. بهبود مداوم سرویس باید مانند فرایندها با فعالیت های تعریف شده، ورودی ها، خروجی ها، نقش ها و گزارش ها برنامه ریزی و زمان بندی شود.
FHD
مادامی که مؤسسه در حال شناسایی سرویس هایش است (اینکه چه سرویس هایی دارد)، همچنین فرایند توسعه و پیاده سازی مدیریت سرویس فناوری اطلاعات (ITSM – IT Service Management) آن سرویس ها را قابل استفاده می نماید، بسیاری بر این باورند که کار مشکل انجام شده است. آن ها سخت در اشتباهند !!! کار واقعی تازه آغاز شده است. موسسات چگونه برای استفاده فرایند جدید درگیر می شوند (چگونه بر اساس فرایند جدید کار می کنند)؟ موسسات چگونه می سنجند، گزارش می گیرند و از اطلاعات برای بهبود نه تنها فرایندهای جدید بلکه بهبود مداوم سرویس های مهیا شده اقدام می کنند؟ این کار مستلزم یک بحث خردمندانه برای سازوار کردن بهبود مداوم سرویس با ورودی ها، خروجی ها و نقش های تعریف شده و مسئولیت ها و اهدافی است که به طور واضح تعریف شده اند و رویه هایی است که مستند شده اند، است. برای موفقیت، بهبود مداوم سرویس باید با فرهنگ هر سازمان سازگار و بومی (embed) شود.
چرخه حیات سرویس یک معبر وسیع به مدیریت سرویس (Service Management) است: برای درک ساختار آن، ارتباط مابین تمامی اجزای آن، و اینکه چگونه تغییر در هر منطقه (یا جایی) بر روی تمامی سیستم و بخش های تشکیل دهنده (که از آن به بعد ایجاد می شوند) تأثیرگذار خواهد بود، یک زیربنا و شالوده (Framework) سازمان یافته برای کارایی بهتر و قابل تحمل طراحی شده است.
چرخه حیات سرویس می تواند در یک قالب گرافیکی نمایش داده شود، که در این حالت مقادیر را به راحتی می توان در دو شکل ” همکاری تجاری (Business Contribution) ” و ” سود و منافع (Profit) ” نشان داد. همکاری تجاری، بیانگر توانایی یک سازمان IT برای پشتیبانی از یک فرایند تجاری و مدیریت سرویس های IT با میزان کارایی درخواست شده است. سود و منافع، بیانگر توانایی مدیریت هزینه های سرویس در ارتباط با درآمدهای تجاری است.
چرخه حیات سرویس را می توان مانند یک چرخه حیات فازبندی شده نمایش داد، که این فازها عبارتند از:
ارتباط بین فازها براساس بهبود مداوم سرویس ها مدیریت می شود، که مسئولیت سنجش (Measuring) و بهبود سرویس ها و به کمال رسیدن فرایندها را بر عهده دارد. پس از مقایسه همه فازها، یک بازه سرویس (Service Period) تمام می شود و یک بازه سرویس دیگر آغاز می شود.
فاز بهبود مداوم سرویس در تمام فازهای چرخه حیات سرویس درگیر است؛ و مسئولیت سنجش سرویس و فرایندها (سنجش سرویس – Service Misurement)، و مستندسازی نتایج (گزارش گیری سرویس – Service Reporting) براساس بهبود کیفیت سرویس و سنجش فرایندها (بهبود سرویس – Service Improvement) را بر عهده دارد. این بهبودها در بازه بعدی چرخه حیات سرویس پیاده سازی خواهند شد، مجدداً با استراتژی سرویس آغاز می شوند و سپس با طراحی سرویس و انتقال سرویس، فاز عملیات سرویس البته برای عملیات مدیریتی در طول تمامی بازه های سرویس ادامه می یابد.
با تکامل بازه های سرویس، ” سود و منافع ” برای هر فاز نگرانی استراتژیک و فازهای تاکتیکی (استراتژی سرویس (SS)، طراحی سرویس (SD) و انتقال سرویس (ST) را کاهش خواهد داد. در اینجا فاز عملیات سرویس (SO) بهینه سازی شده و نقش اصلی را بر عهده می گیرد. در هر چرخه سرویس (بازه سرویس) سرویس با نتایج افزایش ارزش (value) تجاری و به حداکثر رساندن منافع بهبود خواهد یافت.
برطبق اصول همکاری تجاری، سرویس های IT وقتی با ارزش می شوند، که در قدم اول مرحله انتقال سرویس (ST) آغاز شود.
برطبق اصول سود و منافع، در سرویس های IT مهم ترین سرمایه گذاری، نیازمند پیاده سازی بزرگ پروژه هاست (ST). هنگامی که انتقال (Transition) به اتمام می رسد و عملیات (Operation) آغاز می شود، سرویس شروع می کند به پشتیبانی از فرایندهای تجاری، و درآمدهای جدید، هزینه ها را تعدیل می کند. پس از چند بازه بهینه سازی سرویس، ” سود و زیان ” شروع می کند به سودرسانی و به ” شکستن توانهای زوج (break even point) ” میل می کند.
پس از چند بازه (بسته به پیچیدگی سرویس و انعطاف پذیری تجارت) همکاری تجاری و سود و منافع ثابت می شوند، که این بدان معناست که موسسات IT، به سطح صحیحی از سنجش در مدیریت فرایندها، و سرویس به سطح صحیحی از کارایی در ملاقات نیازمندی های سطح سرویس (performance in meeting the service level requirements) رسیده اند.
نظام پشتیبانی سرویس ITIL بر روی کاربر سرویس ICT متمرکز شده است و وظیفه اصلی آن تضمین دسترسی آن ها به سرویس های مورد نظر، به منظور پشتیبانی وظایف تجاری است.
برای یک تجارت، مشتری ها و کاربران نقاط ورودی به مدل فرایند (Process Model) هستند. آن ها (مشتری ها و کاربران) بوسیله:
درگیر پشتیبانی سرویس می شوند. برنامه Service desk تنها نقطه ارتباطی مشتریان برای مطرح کردن مشکلاتشان است؛ که درصورت وجود پاسخ، مشکل برطرف می شود و در غیر این صورت یک رخداد (Incident) ثبت می شود. رخداد باعث به وجود آمدن یک سری فرایند می شود: مدیریت رخداد (Incident Management)، مدیریت مشکلات (Problem Management)، مدیریت تغییرات (Change Management)، مدیریت نسخه های منتشر شده و مدیریت پیکربندی (Release Management and Configuration Management). این سری فرایندها توسط پایگاه داده مدیریت پیکربندی (Configuration Management Database - CMDB) پیگیری و ثبت می شود؛ که هر فرایند را ذخیره می کند و مستنداتی را برای امکان پذیر کردن پیگیری تولید می کند (مدیریت کیفیت – Quality Management).
وظایف ServiceDesk، رسیدگی به رخدادها و درخواست ها است و یک واسط برای سایر فرایندهای مدیریت سرویس فناوری اطلاعات (ITSM) فراهم می کند.
وظایف اصلی یک ServiceDesk عبارتند از:
وظایف ServiceDesk تحت عناوین مختلفی شناخته می شود.
کارکرد Servicedesk تحت عناوین مختلفی شناخته می شود:
سه نوع ساختاری که برای ServiceDesk می توان به آن ها اشاره کرد عبارتند از:
هدف مدیریت رخداد، بازگرداندن عملیات سرویس دهی به شکل معمول و نرمال، در کمترین زمان ممکن و به حداقل رساندن اثرگذاری مضرات (ناسازگاری ها) در عملیات تجاری است؛ بنابراین تضمین می شود که بهترین سطوح کیفیت سرویس و در دسترس بودنِ (Availability) ممکن، برقرار است. ٰ عملیات معمول سرویس (Normal Service Operation) ٰ در اینجا به عنوان یک عملیات سرویس در محدودیت های توافق نامه سطح سرویس (SLA) تعریف می شود.
به زبان دیگر مدیریت رخداد (IcM) یک بخش فرایند از مدیریت سرویس فناوری اطلاعات (ITSM – IT Service Management) است. هدف اول این فرایند، بازگرداندن عملیات به شکل سرویس دهی طبیعی و نرمال در کمترین زمان ممکن و به حداقل رسانیدن تأثیرات منفی آن (عدم سرویس دهی) در عملیات تجاری است؛ بنابراین بهترین کیفیت عملیات سرویس ممکن و موجودی ها را تضمین می کند. ٰ سرویس دهی نرمالٰ به شکل یک بند از عملیات سرویس در توافق نامه سطح سرویس (SLA) بیان می شود.
مشکل رخدادهایی که توسط برنامه سریعاً رفع نمی شوند، به یک گروه پشتیبانی مخصوص، جهت رفع مشکل، نسبت داده می شود. به منظور بازگرداندن سریع سرویس دهی نرمال، مشکل باید سریعاً توسط این گروه برطرف شود.
فرهنگ لغات ITIL رخداد (Incident) را به این شکل تعریف می کند:
هر رخدادی که جزیی از یک عملیات استاندارد سرویس نیست و به بروز وقفه یا کاهش کیفیت سرویس دهی منجر شده یا می شود.
هدف ITIL رسیدن به عملیات عادی و طبیعی در کمترین و کوتاه ترین زمان ممکن، با کمترین میزان تأثیر در تجارت یا کاربر، با صرف یک هزینه مقرون به صرفه است. رخدادها ممکن است به دلایل مشخص یا نامشخصی به وقوع بپیوندند و نهایتاً به منظور کنترل کردن مدیریت مشکلات (problem management) در Known Error Database – KeDB ثبت می شوند.
در جایی که محیط پیرامون کارِ از پیش تعریف شده، توسعه پیدا کرده است، پیشنهاد می شود که service desk یک محیط سریع را برای برطرف کردن مشکل، در اولین مرحله فراهم کند.
در جایی که یک رخداد نتیجه یک مشکل شناخته شده یا خطای شناخته شده نباشد، می تواند یک محیط ایزوله شده یا یک پیش آمد منحصر بفرد یا ممکن است که مشکل ریشه ای مشخص شده باشد، نیاز است که مدیریت مشکلات درگیر شود، در صورت امکان باید یک مشکل جدید، با مشخصات رخداد ایجاد شود.
رخدادها نتایج مشکلات و خطاهای زیربناهای فناوری اطلاعات هستند. علت بروز رخداد ممکن است پیدا و روشن باشد و نیازی به سرمایه گذاری (از نظر زمانی و هزینه ای) برای شناسایی علت بروز رخداد نباشد و منجر به درخواست برای یک تعمیر، یک حضور فیزیکی در محل یا یک درخواست تغییر برای حذف خطا باشد.
جایی که یک رخداد مطرح می شود تا به صورت جدی و قاطعانه پیگیری شود، یا چند پیشامد مشابه یک رخداد مشاهده می شود، یک مشکل می تواند به عنوان پاسخی برای حل همه موارد در سیستم ثبت شود (همچنین ممکن است تا چند مشکل مشابه گزارش نشد، اصلاً مشکلی هم ثبت نشود). مدیریت یک مشکل از فرایند مدیریت یک رخداد (می تواند) متفاوت است و معمولاً توسط کارمندان متفاوت انجام می شود و به همین دلیل توسط فرایند مدیریت مشکلات کنترل می شود. وقتی که یک مشکل شناسایی می شود و محیط مشکل پیدا می شود، مشکل یک ٰمشکل شناخته شدهٰ می شود. هنگامیکه ریشه و علت بروز رخداد شناسایی می شود تبدیل به یکٰ خطای شناسایی شدهٰ می شود و نهایتاً یک درخواست تغییر (Request For Change – RFC) ممکن است برای تغییر (اصلاح) سیستم با رفع خطای شناسایی شده ایجاد شود. این فرایند توسط فرایند مدیریت تغییرات (Change Management) تحت پوشش قرار گرفته است.
توجه داشته باشید که درخواست یک سرویس اضافی به عنوان یک رخداد شناخته نمی شود و آن را یک درخواست تغییر (RFC) می نامند.
فرایندهای اصلی مدیریت رخداد در زیر آورده شده اند:
رخدادها باید طبقه بندی بشوند همان طور که ثبت می شوند، نمونه های برای طبقه بندی رخدادها در زیر آورده شده است:
Application
service not available
application bug
disk-usage threshold exceeded
Hardware
system-down
automatic alert
printer not printing
| [
{
"answer1": "در اوایل دهه ۸۰ میلادی آی بی ام مفهوم سیستم های اصلی در چهار جلد با عنوان یک سیستم مدیریت برای سامانه های اطلاعاتی منتشر کرد.",
"answer2": "در اواخر دهه ۸۰ میلادی CCTA از سوی شرکت های IT که می خواستند از سرویس مشاوره دولت استفاده کنند و نیز از سوی سازمان های دولتی که از چشم افتاده بودند مورد حملات شدیدی قرار گرفت؛ و سرانجام CCTA تسلیم شد و مفهوم central driving IT authority for the UK Government از بین رفت.",
"distance": 1271,
"question": "در دهه 80 میلادی، چه کسی مفاهیم سیستم های اصلی را در چهار جلد منتشر کرد و چه اتفاقی برای CCTA افتاد؟"
},
{
"answer1": "آنچه که امروز نسخه یک کتابخانه زیربنایی فناوری اطلاعات (آیدل) نامیده می شود، با توجهات CCTA - Central Computer and Telecommunications Agency توسعه پیدا کرد و با عنوان روش شناسی مدیریت فناوری اطلاعات دولتی (Government Information Technology Infrastructure Management Methodology) یا GITMM نام گذاری گردید",
"answer2": "در ماه دسامبر (آذر) ۲۰۰۵ میلادی OGC یک بازنگری در ITIL انجام داد که به ITIL v۳ یا نسخه سوم ITIL مشهور شده است و در ماه May (خرداد) ۲۰۰۷ در دسترس عموم قرار گرفت.",
"distance": 1719,
"question": "ITIL چگونه توسعه یافت و چه سازمانی بازنگری نسخه سوم آن را انجام داد؟"
},
{
"answer1": "در ماه May (خرداد) ۲۰۰۷ در دسترس عموم قرار گرفت.",
"answer2": "هر رخدادی که جزیی از یک عملیات استاندارد سرویس نیست و به بروز وقفه یا کاهش کیفیت سرویس دهی منجر شده یا می شود.",
"distance": 14056,
"question": "در چه سالی نسخه سوم ITIL در دسترس عموم قرار گرفت و چه چیزی رخداد نامیده می شود؟"
},
{
"answer1": "ارتباط بین فازها براساس بهبود مداوم سرویس ها مدیریت می شود، که مسئولیت سنجش (Measuring) و بهبود سرویس ها و به کمال رسیدن فرایندها را بر عهده دارد.",
"answer2": "وظایف ServiceDesk، رسیدگی به رخدادها و درخواست ها است و یک واسط برای سایر فرایندهای مدیریت سرویس فناوری اطلاعات (ITSM) فراهم می کند.",
"distance": 2892,
"question": "چه کسی مسئولیت سنجش و بهبود سرویس ها را بر عهده دارد و وظیفه اصلی ServiceDesk چیست؟"
},
{
"answer1": "هدف مدیریت رخداد، بازگرداندن عملیات سرویس دهی به شکل معمول و نرمال، در کمترین زمان ممکن و به حداقل رساندن اثرگذاری مضرات (ناسازگاری ها) در عملیات تجاری است",
"answer2": "رخدادها ممکن است به دلایل مشخص یا نامشخصی به وقوع بپیوندند و نهایتاً به منظور کنترل کردن مدیریت مشکلات (problem management) در Known Error Database – KeDB ثبت می شوند.",
"distance": 1350,
"question": "هدف اصلی مدیریت رخداد چیست و چه چیزی در KeDB ثبت می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
618 | : تاریخ طبرستان
این مقاله به تاریخ طبرستان می پردازد.
ساکنان قدیم غرب دریای مازندران کادوسیان بودند. در منطقه میانی و شرقی دریای مازندران اقوام آنریاک - مردویی و تپورها ساکن بوده که بعدها ایرانیان آن را تپورستان و با آمدن اعراب این منطقه را طبرستان نامیدند. نمی توان گفت این اقوام کی و از کجا آمده اند اما به نظر استرابون، تپورها در حد فاصل آماردها و هیرکانیه (یعنی میان آمل و گرگان امروزی) زندگی می کردند؛ اما دیاکونف نوشته: «تپورها در هیرکانیه ساکن بودند و تحت نفوذ هیرکانیان.» مرز شرقی آن ها استرآباد و مرز غربی آن ها از چالوس بود. از این رو مازندران بخشی از تپورستان است که مرکز آن شهر تاریخی ساری بوده و هست. اراستوفن می نویسد: «قبیله هایی که در کناره دریای کاسپین بودند چنین اند: هیرکانیان-آماردها-آناری ها-کادوسها-آلبانیها-کاسیان.» وی هم چنین نوشته: «تپورها قبیله ای بودند که در سرزمین هیرکانی ساکن و جزو قبایل کنار دریا نبودند.» ظاهراً ایشان قبایل گسترده ای بودند که با آمدن آریایی ها عقب رانده شدند. در مسکوکات سلاطین مستقل مازندران که خود سکه می زدند نام پادشاه تاپورستان آمده است. قوم جل یا گل هم از سفیدرود تا لومیر سکنی داشتند که نام گیلان از نام آن ها بهره گرفته. قوم دیگر مارد یا مازد یا آمارد که از سمت آمل به غرب سکونت داشتند و گویند نام آمل از نام آمارد گرفته شده است.
بنابر گزارش بطلمیوس جغرافی نگار شهیر یونانی، قوم تپور از قبایل ایرانی تبار دوران باستان و یکی از طوایف سکاها بوده است. طبرستان از زمان ساسانیان تا دورهٔ شاه عباس یکم صفوی سرزمین مستقل به نام آمارد یا آمول بوده که همین شهر آمل خودمختار بوده و از این جهت تاریخی جدا از دیگر سرزمین های ایران دارد. وجود شاهان و اسپهبدان شکست ناپذیر بزرگ مانند فرخان بزرگ که فاتح جنگ با ترکان و اعراب بوده است و حضور جنگجویان طبرستان در سپاه آل بویه، شاه عباس صفوی، نادرشاه افشار و آقامحمدخان قاجار، در طول تاریخ به مازندران و مردم مازندران شهرت خاصی در جنگاوری بخشیده است. از نکات جالب توجه در تاریخ طبرستان قیام های پیاپی علیه ستم گران و بیگانگان و سلسله هایی با عمر ۱۰۰۰ساله می باشد که چشم هر خواننده ای را خیره می کند. بزرگترین (از لحاظ مدت حکومت) سلسله جهان سلسله ای به نام پادوسبانیان بوده که در غرب طبرستان حکومت می کرده.
در پیوند با تاریخ مردم مازندرانی، باید به این نکته توجه داشت که پیشینه اطلاق نام مازندران به طبرستان، پس از سرایش شاهنامه بوده است و در نگاشته های پیش از شاهنامه فردوسی، نامی از مازندران در دست نیست و تاریخ نگاران یونانی و رومی، در گزارش های تاریخی خود پس از قدرت گیری اشکانیان، نام آن سامان را تپوریا(TAPURIA) قید کرده اند. چنانچه در دوران ساسانیان آن را تپورستان خوانده اند و پس از یورش عرب ها در منابع ایرانی و عربی، به طبرستان معرب شده است. همچنین بسیاری از استادان شاهنامه شناس در این باره مقالاتی ارائه کرده اند. مانند کتاب «پژوهشی در شاهنامه» نوشته دکتر حسین کریمان، ادیب و لغت شناس و مورخ معاصر و استاد دانشگاه شهید بهشتی که در باب تفاوت مازندران شاهنامه فردوسی با مازندران امروزی نوشته شده است.
مردم مازندرانی یکی از اندک شمار اقوام ایرانی تبار هستند که امروزه از هویت و نام باستانی قومیت ایشان، در جغرافیای یونانی و رومی چون جغرافیای بطلمیوس و استرابو و همچنین گزارش مورخان یونانی و رومی چون آریان و کوینت کورس، نامی بر جای مانده است.
مردمی که امروزه مازندرانی یاد می شوند، همان مردم طبرستان هستند. نام طبرستان معرب نام تپورستان بوده و به پیشینه اسکان یکی از اقوام سکاها و ایرانی با نام تپور، در حاشیه جنوبی دریای مازندران کنونی بازمی گردد. قومی سکایی و ایرانی که در جغرافیای بطلمیوس و جغرافیای استرابو و همچنین در کتاب آناباسیس اسکندر نوشته آریان مورخ یونانی و گزارش کوینت کورس از این قوم یاد شده است.
در کتاب ۶، فصل ۱۴، بخش ۱۲ از جغرافیای بطلمیوس که دربارهٔ سرزمین های سکاها در آسیای میانه هست، از تیره ای از این قوم به عنوان قومی سکایی و ساکن در دل سرزمین های سکایی یاد شده است. بطلمیوس قوم تپور را سکایی خواند. در شمال شرق نقشه بطلمیوسی که ارائه شده، نام قوم تپور (tapurei) دیده می شود. به طوری که در همین نقشه بروشنی می توان دید، فاصله سرزمین باستانی قوم تپور در نقشه بطلمیوسی، از حاشیه جنوبی دریای مازندران کنونی، زیاد هست. سرزمین باستانی قوم تپور جایی در آسیای میانه و فرارود بوده است.
دو نقشه از کتاب جغرافیای ششم بطلمیوس بخش سرزمین های سکایی و دیگری نقشه ای از تپورستان در دوران اشکانیان که ضمیمه شده است. نام و محل اسکان نخستین قوم سکایی تپور در این نقشه ها مشخص شده است.
همچنین بطلمیوس در کتاب ۶، فصل ۲، بخش ۶ از جغرافیای خود که دربارهٔ سرزمین ماد هست، از تیره دیگری از قوم تپور یاد کرده که در سرچشمه رود چرینداس (charindas river) در سرزمین ماد ساکن بودند.
دانشنامه ایرانیکا نواحی یاد شده در گزارش استرابو را در امتداد دروازه های کاسپی (شهر بندری دربند) و شهر باستانی ری می داند که در سرزمین ماد واقع بوده است و چنین نتیجه گیری کرده که بنابراین گزارش، دسته دیگری از قوم تپور در آن نواحی گسترده شده بودند.
در جغرافیای استرابون از قوم تپور به عنوان قومی ساکن میان سرزمین هیرکانی و سرزمین آریا (هریوا یا هرات باستان) یاد شده است.
سرزمین آریا که در جغرافیای یونانی از آن یاد شده است، همان هَرَیو یا هریوا بوده که در سنگ نبشته بیستون نام آن قید شده است. هرات باستان که امروزه در افغانستان واقع شده است.
ساتراپ باستانی هیرکانی در جنوب و جنوب شرق دریای خزر و برابر وضعیت جغرافیایی استان های گلستان و مازندران کنونی بوده است. استرابو اقوام ساکن در حاشیه جنوبی دریای خزر و غرب هیرکانی را بدین گونه نام می برد: در یک مدار در اطراف دریا پس از هیرکانی ها (Hyrcanins)، آماردی ها (Amardi) و غیر ایرانیان (Anariacae) و کادوسی ها (cadusi) و آلبانی ها (albani) و کاسپی ها (Caspii) و (viti) و شماری دیگر از مردمان، تا جایی که به سکاها (scythians) می رسیم و از سوی دیگر به سرزمین هیرکانی (شرق هیرکانی) دربیک ها (Derbices) هستند و کادوسی ها در مرز ماد …
تا جایی که بسیار روشن هست استرابو اقوام جنوبی دریای خزر را تا قفقاز یاد کرده است و در جغرافیای استرابو از قوم تپور به عنوان سکنه حاشیه جنوبی دریای خزر (هیرکانی) یاد نشده است. همانگونه که بالاتر گفته شد، استرابو قوم تپور را ساکن سرزمینی میان هیرکانی و آریا (هَرَیو در سنگنوشته بیستون = هرات باستان)، یعنی در شرق هیرکانی یاد کرده است.
دانشنامه ایرانیکا موقعیت جغرافیایی سرزمین یاد شده را برابر سرزمین مرو باستان (مرگوش/مرو) دانسته است.
گفتنی است که مرو باستان هم یکی از سرزمین های سکایی نشین در آسیای میانه بوده و در محدوده سرزمینی اقوام سکایی داهه.
دانشنامه ایرانیکا با اشاره به گزارش جغرافیای بطلمیوس که تپورها را قومی سکایی و ساکن سرزمین های سکاها یاد کرده بود، تپوری های غربی را نتیجه یک تقسیم قومی در شمال رود اترک (اترک امروزه در ترکمنستان) دانسته و نشانه ای از کوچ دسته هایی از این قوم سکایی از شرق و از سرزمین های سکایی و مرو باستان به درون فلات ایران.
دانشنامه ایرانیکا همچنین گزارش آریان (مورخ) یونانی در کتاب آناباسیس اسکندر و کوینت کورس را یکی از دلایل جدا بودن ساتراپ آمارد ها (در مرکز مازندران کنونی) با محل اسکان قوم تپور، تا پیش از یورش اسکندر مقدونی و در پی آن قدرت گیری اشکانیان می داند. چنانچه در هیچ یک از گزارش های جغرافی نگاران یونانی، نامی از قوم تپور به عنوان سکنه جنوب دریای خزر دیده نمی شود و چنانچه در منابع بالاتر ارائه شده است، جغرافی نگاری چون بطلمیوس این قوم را سکنه سرزمین های سکایی قید کرده است یا جغرافی نگرانی چون استرابو این قوم را سکنه سرزمینی در شرق هیرکانی و میان هیرکانی و سرزمین آریا (هرات باستان) قید کرده اند که سرزمین های یاد شده سرزمین های سکایی نشین بوده اند.
این واقعیت که قوم تپور پیش از قدرت گیری اشکانیان در بیرون از حاشیه جنوبی دریای خزر می زیسته، یافته تازه ای نیست. چنانچه یحیی ذکا در آورده است: آما، آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می داشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند ولی سپس چنان که از گفته های استرابو پیداست در آذربایجان و ارمنستان و پارس و دیگر جاها پراکنده شدند.
بنابر گزارش کوینت کورس مورخ رومی، ۱۰۰۰ کماندار تپوری در جنگ گوگمل و در ارتش داریوش سوم هخامنشی حضور داشتند.
پس از قدرت گیری اشکانیان، در دوران فرهاد یکم اشکانی، فرهاد به آمارد ها حمله کرد و پس از شکست آنان، قوم آمارد وادار به کوچ اجباری به بیرون از حاشیه جنوبی دریای خزر شدند.
کوچ گسترده دسته های قوم تپور و جایگزین شدن این قوم سکایی در حاشیه جنوبی دریای خزر به شکل گیری سرزمین تپورستان منجر شد. چنانچه بعدها از سرزمین تپورستان در نقشه های جغرافیایی یونانی و رومی و گزارش مورخان یونانی و رومی، چه در دوران اشکانیان و چه در دوران ساسانیان می توانیم ببینیم. مانند تصویر نقشه ای از قلمرو دولت یونانی بلخ که ارائه شده است؛ که در پی شکست اشکانیان از دولت یونانی بلخ، تپورستان باستان (TAPURIA) و خراسان باستان (TRAXIANE) برای مدتی در تصرف دولت یونانی بلخ مانده بود. پس از حمله عرب ها و اشغال ایران بدست عرب ها، تپورستان در نوشته ها و منابع ایرانی و عربی به طبرستان معرب گشت و پسوند نام بسیاری از بزرگانش، طبری بود، چون محمد بن جریر طبری و ابن ربن طبری و مازیار بن قارن طبری و فضل بن قارن طبری و …
ابتدای شاهی این سلسله در طبرستان از زمان انوشیروان خسرو اول پسر کیقباد بود که قارن پسر سوخرا را از سال ۵۶۵ میلادی و بعد رتبهٔ اسپهبدی طبرستان داد و حکومت این ناحیه را وارث به خانواده او مخصوص گردانید. به تخت نشستن قارن در مازندران را مبدأ گاهشماری تبری می دانند. قارن و فرزندانش در کوهستان های شهریار کوه و کوه قارن فرمانروایی می کردند، به همین دلیل آن ها را جرشاه یا ملک الجبال می نامیدند.
طی هجوم ارتش اعراب مسلمان به ایران و سپس روی کار آمدن عباسیان و امویان، اعراب فشارهای بسیاری به طبرستان اعمال کردند تا شاید دریچه ای برای فتح این بلاد بیابند ولی بی اثر بود یکی از حکومت هایی که در مقابل اعراب مقاومت می نمود خاندان آل قارنوندیان بود.
این سلسله بارها با عباسیان جنگید یا به صورت گفتگو به مناظره پرداخت ولی مشکلی از طرفین حل نمی شد. یکی از شاهان بزرگ قارن وندی وندادهرمز نام دارد. وی حدود ۵۰سال تلاش کرد تا بتواند عباسیان را نرم و راضی نماید. وی، توسط مترجمی که زبان مازندرانی را به عربی ترجمه می کرد، با خلیفه عباسی «مأمون» ارتباط برقرار می کرد.
از دیگر بزرگان این خاندان مازیار است. وی جلوی گسترش اسلام در طبرستان را گرفت و با سخنانش در مقابل خلیفه رابطهٔ عباسیان را با خاندانش پایمال کرد وی هم زمان با بابک خرمدین در آذربایجان علیه حکومت وقت قیام کرد و یک بار دستگیر شد و به زندان فرستاده شد ولی پس از آزادی دوباره به مخالفت پرداخت و سرانجام در سال ۸۳۹ میلادی، درحالی که ۳۵۱ سال از تأسیس سلسله قارنوندیان می گذشت، مازیار با لشکرکشی های عظیم عباسیان به قتل رسید.
پس از مرگ گاوباره پسرانش حکومتش نصف کردند و دابویه که فرزند بزرگتر بود در سال ۶۸۱ میلادی به حکومت گیلان و جنوب طبرستان (کوهستان های البرز و ساری کنونی) رسید.
آل دابویه در زمان مهدی عباسی توسط وی برچیده شد.
این سلسله توسط پادوسبان یکم، که برادر دابویه محسوب می شد، هم زمان با آل دابویه تأسیس گردید و با توجه به کوچک بودنش عمر بسیاری کرد و دومین سلسله بلند جهان، پس از دودمان یاماتو در ژاپن، محسوب می شود. البته قلمرو این حکام فقط رویان و کجور و لاریجان ختم می شد.
قباد یکم سه پسر داشت، که کاووس ارشد بود، فرزند دوم ژم که از یک چشم نابینا بود و پسر سوم او خسرو نام داشت. کاووس تربیت یافتهٔ مزدکیان (دینی که در آن دوران رشد یافت) بود. قباد خصالی که شایسته پادشاهان است در خسرو جمع می دید؛ بنابراین فرزند کوچک خود را، بر پسر ارشد یعنی کاووس که علناً پیرو کیش مزدک بود، ترجیح داد و همین امر تبدیل و تغییر عقیده شاهنشاه را نسبت به این فرقه که در آغاز به آن گرویده بود، به طور وضوح آشکار می کند.
در سال ۵۳۱ میلادی، در هنگام مرگ پدر، کاووس فرمانروای طبرستان بود. موبدان زرتشتی از پسر کوچک تر قباد، انوشیروان که سخت ضدمزدکی بود، پشتیبانی کردند و سرانجام خسرو انوشیروان در سنه۵۳۱ میلادی، بر تخت شاهی نشست.
یکی از ذریّه کاووس، باو نام داشت که پسر شاپور و نوهٔ کاووس به حساب می آمد. وی در رکاب خسرو پرویز، چند بار به پیکار رفت و از توجه شاه برخوردار شد سپس به حکومت طبرستان و آذربایجان منصوب گشت. چون شیرویه بر تخت نشست، او را به شهر استخر تبعید کرد. وی در آتشکده آن سامان گوشه عزلت گزید تا آن که آزرمیدخت او را به سپهسالاری برگزید. اما باوْ نپذیرفت تا نوبت به یزدگرد رسید و باو، این بار به درخواست شاه نزد وی رفت. پس از شکست سپاه ایران از اعراب، باو در راه خراسان از یزدگرد اجازه گرفت که به طبرستان رود و پس از زیارت آتشکده کوسان، در گرگان به وی بپیوند. باوْ در آن جا خبر قتل یزدگرد را شنید و سر بتراشید و در آتشکده مقام گرفت.
باو چندی بعد به درخواست مردم از حملات ترکان به تنگ آمده بودند، با این شرط که «مردان ولایت و زنان به بندگی او و فرزندانش را خط دهند» بیرون آمد و با بسیج سپاه توانست مهاجمان را از آن سامان براند و دولتی محلی تأسیس کند. وی پس از پانزده سال حکومت، سرانجام در ۶۰هجری قمری برابر ۶۸۰ میلادی توسط «آذر ولاش»، که مدعی حکومت بود، کشته شد و ولاش بر جای او نشست. از باو پسری به، نام سرخاب، بجا مانده بود که مادرش از ترس دشمنان او را به دیه دزا (دزدانکنار) برد و در خانه باغبانی به صورت ناشناس ادامه زندگی داد، خسرو (یکی از سپاهیان باو) به طور اتفاقی آن ها را دید و شناخت و باخود به کولا (روستای پایین کولا در۶کیلومتری ساری کنونی) برد، مردم آن آبادی (کولا) که از دوست داران پدرش باو بودند این کودک هشت ساله را مورد حمایت قرار داده و باهماهنگی اهالی کوه قارن بر ولاش شبیخون زدند و انتقام سختی از او گرفتند.
از آن پس باوندیان تا سال ۱۰۰۰میلادی حکومتی یک نواخت و کم حادثه ای داشتند؛ ولی در این سال با تأسیس و رشد سلسله زیاریان رقیبی در سطح منطقه برای باوندیان به وجود آمد. سرانجام شاهان زیاری در سنه ۱۰۰۰میلادی مطابق با ۳۹۷هجری قمری با کشتن شهریار بن دارا این دودمان را متلاشی کردند؛ ولی خاندان باوندی از بین نرفت و در سال ۴۶۶هجری مصادف با ۱۱۱۳میلادی دوباره باوندیان به رهبری حسام الدوله شهریار بن قارن بن سرخاب بن شهریار بر مسند قدرت نشستند؛ ولی به همین جا ختم نشد و سپس دوباره در سال ۶۰۶هجری با حمله مغول و قتل شمس الملوک رستم یک بار دیگر هم باوندیان فروپاشید و خاندان باوندی به کوهستان پناهنده شدند.
سپس در ۶۳۵هجری یک بار دیگر باوندیان موفق به سرپا نگه داشتن حکومتشان شدند و شخصی به نام اردشیر بن کینخوار، که شاعران و مورخان بسیاری از جنگ آوری وی تعریف می کنند، به رهبری باوندیان رسید؛ ولی باز هم در سال ۷۵۰هجری مصادف با ۱۳۴۹میلادی از سلسلهٔ نو بنیادی به نام جلاویان شکست خوردند و متلاشی شدند.
مورخان و کار شناسان مسائل تاریخی سلسله باوندیان را به سه دسته تقسیم کردند:
علویان طبرستان گروهی از بزرگان اولاد علی ابن ابی طالب به نام ائمه علوی بایزیدی در قرن دوم هجری در طبرستان قیام کردند. حسن بن زید ملقب به داعی کبیر در سال ۲۵۰ هجری در آن ناحیه ظهور کرد و عده بسیاری از افراد ناراضی و دست نشاندگان خلیفه (مانند طاهریان) او را تقویت کردند. وی به دعوت و نشر آئین تشیع زیدی و طرفداری از خاندان علی پرداخت.
مرکز حکومت آنان معمولاً آمل بود، انقراض آنان به دست آل زیار و سامانیان صورت گرفت.
کیاهای چلاوی که با نام های چلاویان، آل چلاو،جلابیان یا آل افراسیاب و افراسیابیان(جلاب و جلابی) نیز خوانده شده اند، نام سلسله ای محلی در تبرستان بوده است که در روز شنبه، ۲۷ محرم ۷۵۰ هجری قمری با قتل فخرالدوله حسن، واپسین اسپهبد باوندیان توسط کیا افراسیاب چلاوی تأسیس شد و ۷۶۰ هجری قمری منقرض شد .
پس از برافتادن مغول مرعشیان که در مازندران پیدا شده بودند (سادات عرب که به مرعشیان مازندران معروفند) در سال ۷۶۰ه.ق میر قوم الدین مرعشی، حکومت مرعشیان را تأسیس کرد. در سال ۷۸۲ه.ق سید فخر الدین مرعشی فرزند میر قوام الدین با تصرف رستمدار (نور) قریهٔ واتاسان را در نزدیکی ناتل (پایتخت دشت رستمدار) بنا نهاد و مقر حکومت خود ساخت. اما به زودی امیر تیمور گورکانی (در ۷۸۶ ه. ق) به مازندران و رستمدار لشکر کشید و سادات مرعشی نیز از تیمور شکست خوردند.
امیر تیمور در لشکر کشی دوم خود به مازندران در سال ۷۹۴ه.ق به کلی سادات مرعشی را سرکوب کرد و بر رستمدار (نور) نیز تسلط یافت. مرعشیان به تبعید ماوراءالنهر که امیر تیمور در حقشان روا داشته بود رفتند.
قیام مرعشیان، محصول و نتیجه قیام سربداران بود که از آمل آغاز شد و این منطقه را نیز زیر چتر خود گرفت. چون شیخ خلیفه، مقتدای مذهبی سربداران - مرد پاکیزه روزگاری که از اهالی آمل بوده، پس از سیر و سلوک، راهی سبزوار شد و نطفهٔ قیام سربداران را در آن جا به بار نشاند و بعدها قیام مرعشیان، به عنوان شعبه ای از قیام سربداران در مازندران ایجاد شد.
مرعشیان، شیعه اثنی عشری بودند که با الهام گیری از تعلیم مذهبی - سیاسی رهبران مذهبی سربداران توانستند از آن به عنوان مکتبی برای قیام خود استفاده کنند.
یکی از اصول اساسی این قیام مبارزه با ظلم و ستم بود. ظلم و ستم در این دوره جنبه اجتماعی، اقتصادی و گاهی سیاسی داشت که بر رعایا اعمال می شد.
سید قوام با استفاده از بعد ستم ستیزی تشیع توانست بر حکام ظالم و ستمگر منطقه پیروز شود، از ویژگی های دیگر این قیام بسط عدالت و مساوات اجتماعی بود لیکن باز با انشقاق از هم رزم و هم کشی خود افراسیاب چلاوی، پیروزی از آن جناح شیخیان گردید فتوت، راستی، صداقت و راست کرداری از جمله خصوصیات پیروان سید قوام و کلا، حاکمیت وی بود. اکثر پیروان سید قوام را افراد پیشه ور و روستایی و بیشتر رعایا تشکیل می دادند. علل فروپاشی این نهضت را، بایستی در جنگ های متعدد آنان و نیز ظهور امیرتیمور، در شرق دانست که به هیچ یک از قیام ها و سلسله های محلی رحم نکرد و گویی وی برای سرکوبی این قیام ها آمده بود.
| [
{
"answer1": "به نظر استرابون، تپورها در حد فاصل آماردها و هیرکانیه (یعنی میان آمل و گرگان امروزی) زندگی می کردند",
"answer2": "در شمال شرق نقشه بطلمیوسی که ارائه شده، نام قوم تپور (tapurei) دیده می شود.",
"distance": 3217,
"question": "قوم تپور در زمان استرابون کجا ساکن بودند و این قوم در نقشه بطلمیوسی در کجا دیده می شود؟"
},
{
"answer1": "استرابو اقوام ساکن در حاشیه جنوبی دریای خزر و غرب هیرکانی را بدین گونه نام می برد: در یک مدار در اطراف دریا پس از هیرکانی ها (Hyrcanins)، آماردی ها (Amardi) و غیر ایرانیان (Anariacae) و کادوسی ها (cadusi) و آلبانی ها (albani) و کاسپی ها (Caspii) و (viti) و شماری دیگر از مردمان، تا جایی که به سکاها (scythians) می رسیم",
"answer2": "ساتراپ باستانی هیرکانی در جنوب و جنوب شرق دریای خزر و برابر وضعیت جغرافیایی استان های گلستان و مازندران کنونی بوده است.",
"distance": 120,
"question": "طبق گزارش استرابو اقوام ساکن در حاشیه جنوبی دریای خزر چه کسانی بودند و ساتراپ باستانی هیرکانی در کجا قرار داشت؟"
},
{
"answer1": "چنانچه در دوران ساسانیان آن را تپورستان خوانده اند",
"answer2": "پس از یورش عرب ها در منابع ایرانی و عربی، به طبرستان معرب شده است.",
"distance": 53,
"question": "تپورستان در زمان ساسانیان چه نامیده می شد و پس از حمله اعراب به چه نامی معرب گشت؟"
},
{
"answer1": "در سال ۷۶۰ه.ق میر قوم الدین مرعشی، حکومت مرعشیان را تأسیس کرد.",
"answer2": "امیر تیمور در لشکر کشی دوم خود به مازندران در سال ۷۹۴ه.ق به کلی سادات مرعشی را سرکوب کرد و بر رستمدار (نور) نیز تسلط یافت.",
"distance": 345,
"question": "چه کسی سلسله مرعشیان را تاسیس کرد و چرا این سلسله از بین رفت؟"
},
{
"answer1": "بنابر گزارش کوینت کورس مورخ رومی، ۱۰۰۰ کماندار تپوری در جنگ گوگمل و در ارتش داریوش سوم هخامنشی حضور داشتند.",
"answer2": "آما، آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می داشتند",
"distance": 253,
"question": "بر اساس گزارش کوینت کورس چه کسانی در جنگ گوگمل حضور داشتند و بر طبق گزارش یحیی ذکا قوم ماردان در زمان حمله اسکندر در کجا نشیمن داشتند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
619 | : تد
تِد (به انگلیسی: TED، مخفف Technology, Entertainment, Design) یک مجموعه همایش جهانی است که توسط بنیاد Sapling که سازمانی غیرانتفاعی خصوصی است، با شعار «ایده ها ارزش گسترش دارند»، برگزار می شود. تد در فوریهٔ ۱۹۸۴ (اسفند ۱۳۶۲) به عنوان یک رویداد تکی پایه گذاری شد. مجموعه همایش سالیانه از ۱۹۹۰ شروع شد. تمرکز اولیهٔ تد روی تکنولوژی و طراحی با ریشه های سیلیکون ولی بود، اما از آن به بعد تمرکزش وسیع تر شده است تا سخنرانی هایی را از موضوعات علمی، فرهنگی و دانشگاهی زیادی شامل شود.
کنفرانس اصلی تد هر ساله در شهر ونکوور در ایالت بریتیش کلمبیا در کانادا و در مرکز همایش ونکوور برگزار می شود. کنفرانس دیگر تد، تداکتیو در شهر مجاور ویستلر برگزار می شود. تا قبل از سال ۲۰۱۴، این دو همایش به ترتیب در لانگ بیچ و پالم اسپرینگز در کالیفرنیا برگزار می شدند. رویدادهای تد هم چنین در سراسر آمریکای شمالی و اروپا و آسیا با پخش زندهٔ سخنرانی ها برگزار می شود. این سخنرانی ها یک طیف وسیع از موضوعات را از تحقیق و علم به صورت عملی و فرهنگ که عمدتاً به شیوهٔ داستان گویی بیان می شود، شامل می شود. به سخنرانان حداکثر ۱۸ دقیقه فرصت ارائهٔ ایده هایشان به خلاقانه ترین و جذاب ترین شیوه ای که می توانند، داده می شود. سخنرانان قبلی شامل بیل کلینتون، جین گودال، ال گور، گوردون براون، بیلی گراهام، ریچارد داوکینز، بیل گیتس، بونو، پایه گذاران گوگل لری پیج و سرگئی برین و بسیاری از برندگان جایزهٔ نوبل هستند. مسئول کنونی تد کریس اندرسون، بریتانیایی روزنامه نگار کامپیوتر و ناشر مجله سابق، است.
از ژوئن سال ۲۰۰۶، پیشنهاد شد که سخنرانی ها به صورت رایگان از طریق وبگاه TED.com و تحت مجوز BY-NC-ND کرییتیو کامانز پخش شود. از مارس ۲۰۱۶، بیش از ۲۴۰۰ سخنرانی از طریق همین وبسایت قابل مشاهده و دسترسی است. در ژوئن ۲۰۱۱، تصاویر ترکیبی از سخنرانی ها بیش از ۵۰۰ میلیون بار مشاهده شده بود و قبل از نوامبر ۲۰۱۲، سخنرانی های تد در سراسر جهان بیش از یک میلیارد بار بازدید شده بودند. البته همه سخنرانی ها به یک اندازه محبوب و شناخته شده نیستند؛ با این وجود، سخنرانی هایی که توسط اعضا انجمن های علمی یا فرهنگستان های ادبی صورت می گرفتند، بیشتر از میانگین و سخنرانی های مرتبط با هنر و صنعت و طراحی کم تر از میانگین به صورت آنلاین مشاهده می شوند.و از مه سال ۲۰۱۵ پیشنهاد شد که سخنرانی های تد به صورت رایگان در اپلیکیشن ها موبایل قرار دادن شود ،در سال های جاری سیستم عامل اندروید و iOS به خوبی از این پیشنهاد استقبال کردند و از سال ۲۰۱۶ به صورت رسمی وارد لیست برنامه های پرکاربرد اندروید و iOS شد.
تد در سال ۱۹۸۴ به وسیله معمار و طراح گرافیک Richard Saul Wurman، کسی که همگرایی رشته های مختلفی از تکنولوژی، سرگرمی و طراحی (که همان TED است) را مشاهده می کرد ایجاد شد. کنفرانس اول، توسط Harry Marks و Wurman در همان سال، به همراه دموی برجسته ای از لوح فشرده سونی، و یکی از اولین نمایش هایی از کامپیوتر مکینتاش اپل سازمان دهی شد. اولین ارائه دهنده Funky Duck بود. ارائه توسط ریاضی دان مشهور بنوا مندلبرو و اعضای بانفوذی از جامعهٔ digerati، مانند Nicholas Negroponte و Stewart Brand انجام شد. این رویداد از نظر اقتصادی ناموفق بود. شش سال طول کشید تا دومین کنفرانس برنامه ریزی شود.
از سال ۱۹۹۰ به بعد، جامعهٔ رو به رشد "TEDsters" سالانه در این رویداد در مونته ری، کالیفرنیا جمع می شدند، تا در سال ۲۰۰۹ با توجه به افزایش قابل توجه شرکت کنندگان، به لانگ بیچ، کالیفرنیا نقل مکان کرد. در ابتدا سخنرانان از زمینه های تخصصی که مخفف آن کلمه TED بود انتخاب می شدند، اما در دههٔ ۹۰، فهرستی مجریان را به دانشمندان، فیلسوفان، نوازندگان، رهبران مذهبی، بشر دوستان و… توسعه داد.
در سال ۲۰۰۰، Wurman در سن ۶۵ سالگی به دنبال جانشین، با کارآفرین جدید رسانه و علاقه مند به تد، کریس اندرسون ملاقات کرد تا در مورد اتفاقات آینده بحث کنند. کمپانی انگلیسی رسانه آینده اندرسون، تد را خرید و در نوامبر سال ۲۰۰۱، مؤسسهٔ نوپای غیرانتفاعی اندرسون ،(شعار: رواج دهندهٔ گسترش ایده های خوب)، £4m در تد کسب کرد. در فوریه سال ۲۰۰۲، اندرسون یک سخنرانی تد ارائه داد که در آن چشم انداز خود را از کنفرانس و نقش خود به عنوان سرپرست را توضیح داد. Wurman بعد از کنفرانس سال ۲۰۰۲ آن را ترک کرد.
در سال ۲۰۰۶، هزینه حضور برای هر نفر ۴۴۰۰ دلار همراه با دعوت بود. در ژانویه ۲۰۰۷، مدل عضویت به حق عضویت سالانه ۶۰۰۰ دلار تغییر کرد، که شامل حضور در کنفرانس، باشگاه نامه های پستی، شبکه، ابزار و دی وی دی های کنفرانس می شد.
در سال ۲۰۱۴، کنفرانس به ونکوور جابه جا شد.
TED در حال حاضر توسط ترکیبی از جریان های مختلف درآمدی، از جمله هزینه های حضور در کنفرانس، حمایت مالی شرکت های بزرگ، بنیاد پشتیبانی، هزینه صدور مجوز و فروش کتاب ها تأمین بودجه می شود. حمایت مالی شرکت های بزرگ، متنوع هستند، که توسط کمپانی هایی مانند: گوگل، جنرال الکتریک، ای اوال، گلدمن ساکس، شرکت کوکاکولا، در میان بقیه، تأمین شده است. اسپانسرها نه تنها در ادارهٔ خلاقیت رویداد شرکت نمی کنند بلکه به آن ها اجازهٔ ارائه روی صحنهٔ اصلی نیز داده نمی شود.
کارکنان تد در دفتر مرکزی در نیویورک و ونکوور، متشکل از حدود ۱۴۰ نفر می شوند.
در سال ۲۰۰۵ میلادی، یک کنفرانس بین المللی تحت نظر اندرسون با نام TEDGlobal به وجود آمد. این همایش در کشورهای مختلفی برگزار شد که به ترتیب زمانی عبارتند از: در آکسفورد بریتانیا (۲۰۰۵)، آروشا، تانزانیا (۲۰۰۷، با عنوان TEDAfrica)، مجدداً در آکسفورد، بریتانیا (۲۰۰۹ و ۲۰۱۰)، در ادینبورو، اسکاتلند (۲۰۱۱، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳) و در سال ۲۰۱۴ در ریو دو ژانیرو، برزیل برگزار گردید. در سال ۲۰۰۹ این همایش در میسور هند نیز برگزار شد.
مدیر بخش اروپایی TED و متصدی TEDGlobal، آقای برونو گیوسانی، متولد سوییس است.
اولین بار جایزه تد در سال ۲۰۰۵ معرفی شد. تا سال ۲۰۱۰ تد سالانه به سه نفر ۱۰۰۰۰۰ دلار و یک «آرزو برای تغییر جهان» را اهدا می کرد که هر برنده آن را در کنفرانس سالانه اصلی بیان می کند. از سال ۲۰۱۰ طی یک پروسه انتخاب متفاوت تنها یک برنده انتخاب می شود که تد عزم ش را برای رسیدن برنده به آن آرزو جزم می کند. در سال ۲۰۱۲ جایزه تد به جای یک فرد به مفهوم مرتبط با پدیده جهانی افزایش شهرنشینی داده شد. در سال ۲۰۱۳ مقدار جایزه به یک میلیون دلار افزایش پیدا کرد. لیستی از برندگان تد را در جدول زیر ملاحظه می کنید:
تد همراه با جایزه تندیسی به هر کدام از برندگان اهدا می کند ک شامل یک گوی آلمینیومی با قطر هشت اینچ می شود که به طور مغناطیسی روی دیسکی از چوب گردو معلق است. طراحی این تندیس به سفارش تد توسط هنرمند نیویورکی، تام شانون، انجام شده است.
در سال ۲۰۰۵، کریس اندرسون، جون کوهن را برای مدیریت رسانه تد استخدام کرد. کوهن ایده خود را مبنی بر پخش تلویزیونی سخنرانی های تد، به شبکه های تلویزیونی ارائه کرد ولی درخواست او را نپذیرفتند. بعد از این، در ماه جون سال ۲۰۰۶، فیلم هایی از گزیده ای از رویدادهای تد که بیشترین شرکت کننده را داشتند، با مجوز کرییتیو کامنز در سایت تد، یوتیوب و آی تیونز قرار گرفت. در ابتدا تعداد انگشت شماری از ویدئوها منتشر شدند تا تعداد بیننده آن ها بررسی شود. در ژانویه سال بعد، تعداد ویدئوها به ۴۴ تا افزایش یافت که بیش از ۳ میلیون بار دیده شده بودند. بر اساس این موفقیت، این سازمان صدها هزار دلار برای گسترش سایت و ساخت ۱۰۰ ویدیوی سخنرانی سرمایه گذاری کرد.
در آوریل ۲۰۰۷، سایت جدید تد (TED.com) راه اندازی شد و با طراحی شرکت گسترش یافت. در سال های بعد جایزه های زیادی به این وبسایت اهدا شد. از جمله آن ها، ۷ جایزه وِبی (Webby Awards)، جایزه بهترین پادکست سال آی تیونز (۲۰۰۶–۲۰۱۰)، جایزه Communication Arts Interactive برای بهترین طراحی اطلاعات در سال ۲۰۰۷، جایزه OMMA برای به اشتراک گذاری ویدئو در ۲۰۰۸، Web Visionary برای بهترین دستاورد فنی در ۲۰۰۸، جایزه برنز The One Show Interactive در سال ۲۰۰۸، رقابت سالیانه طراحی AIGA (در سال ۲۰۰۹) و جایزه Peabody در سال ۲۰۱۲، هستند.
تا ماه ژوئن ۲۰۱۵ بالغ بر۲۰۰۰ سخنرانی در سایت قرار داده شده بود. هر هفته ۵–۷ سخنرانی از تد منتشر می شود. تا ژانویه ۲۰۰۹ ویدئوهای موجود در سایت ۵۰ میلیون بار مورد مشاهده قرار گرفتند. در ژوئن ۲۰۱۱ تعداد مشاهده ها به ۵۰۰ میلیون رسید و در روز ۱۳ نوامبر ۲۰۱۲ تد به آمار ۱ میلیارد بازدید از ویدئوها دست یافت.
کریس اندرسن در یک مصاحبه در ماه مارس ۲۰۱۲ ابراز کرد که:
" تا چندی قبل فقط حدود ۸۰۰ نفر سالی یکبار دور هم جمع می شدند و امروز حدود ۱ میلیون نفر در روز به صورت آنلاین سخنرانی های تد را نگاه می کنند. زمانی که ما برای اولین به صورت آزمایشی تعدادی از سخنرانی ها را در سایت قرار دادیم، چنان واکنش پرشوری را ازجانب مخاطبان دریافت کردیم که تصمیم گرفتیم رویه سازمان را به طور کلی تغییر داده و به جای تأکید بر کنفرانس ها، بر شعار " ایده هایی که ارزش گسترش دارند " متمرکز شده و یک وبسایت بزرگ برای این منظور بسازیم. کنفرانسها همچنان هسته وموتور اصلی سازمان را تشکیل می دهند اما وبسایت مانند یک تقویت کننده ایده ها را در تمامی دنیا نشر و گسترش می دهد. "
در ماه مارس ۲۰۱۲، Netflix اعلام کرد که قراردادی را برای پخش زندهٔ یک سری اولیه ۱۶ تایی از سخنرانی های ۲ ساعته منعقد کرده است که در آن سخنرانی هایی با موضوع یکسان توسط سخنرانان مختلف پوشش داده شده است.
این برنامه برای مخاطبان در آمریکا، کانادا، کشورهای آمریکای لاتین، انگلستان و ایرلند قابل دسترسی خواهد بود.
با مجری گری و میزبانی جِیمی فلوید در ۲۱ مارس ۲۰۱۲، برنامه TED Talks NYC در شبکه Nyc life شروع به کار کرد.
پروژه ترجمه آزاد تد در ماه مه سال ۲۰۰۹ آغاز شد. هدف این پروژه به گفته کریس اندرسون، مدیر TED، این بود که ۵/۴ میلیارد نفر از جهانیان که به زبان انگلیسی صحبت نمی کنند نیز بتوانند به سخنرانی های تد دسترسی داشته باشند. پروژه ترجمه آزاد تد از برنامه هایی بهره می برد که مردم می توانند با استفاده از آن، زیرنویس یا متن سخنرانی های تد یا ویدیوهایی که تحت عنوان تدکس (TEDx) برگزار شده است را ترجمه کنند (که تا ماه مه ۲۰۱۲ با همکاری dotSUB انجام می شد و در حال حاضر با استفاده از ابزار ترجمه متن باز آمارا انجام می شود). در زمان اجرا، ۳۰۰ ترجمه توسط ۲۰۰ آوانویس داوطلب به ۴۰ زبان انجام شده بود. در ماه مه ۲۰۱۵ بیش از ۷۰۰۰۰ مجموعه زیرنویس به ۱۰۷ زبان دنیا توسط ۳۸۱۷۳ مترجم داوطلب ترجمه شده بود.
این پروژه در افزایش چشمگیر بازدیدکننده های بین المللی تارنمای تد نقش ویژه ای داشت و بازدیدهای آن از خارج از ایالات متحده را ۳۵۰ درصد افزایش داد. افزایش بازدیدهای آسیا ۶۰۰ درصد و افزایش بازدیدهای آمریکای جنوبی بیش از ۱۰۰۰ درصد بوده است.
اعضای تارنمای تد ابزار متعددی برای مدیریت دانش در اختیار دارند، از جمله OPT Wiki OTPedia، گروه های فیس بوک، یا برنامه های آموزشی ویدیو.
تدکس رویدادی شبیه تد است که هرکسی می تواند آن را برگزار کند، به شرطی که مجوز آزاد برگزاری آن را از تد بگیرد و به اصول مربوط به آن پایبند باشد. رویدادهای تدکس غیرانتفاعی است، اما می تواند هزینه های برگزاری را از اسپانسرها یا با تعیین وجه برای شرکت کنندگان تأمین نماید. سخنرانانی که در تدکس حاضر می شوند نیز پولی دریافت نمی کنند. آن ها همچنین باید از کپی رایت مطالبی که در سخنرانی خود مطرح می کنند بگذرند. تد می تواند این مطالب را ویرایش کرده و آن ها را تحت مجوز کرییتیو کامانز منتشر نماید.
تا ژانویه سال ۲۰۱۴، مجموعه سخنرانی های تدکس شامل ۳۰۰۰۰ فیلم و ارائه از بیش از ۱۳۰ کشور بود. در مارس ۲۰۱۳، هر روز هشت رویداد تدکس سازماندهی می شد. این تعداد در ژوئن ۲۰۱۲، یعنی یک سال پیش از آن، پنج مورد بود که در ۱۳۳ کشور برگزار شد. ارائه های تدکس دربردارنده اجراهای زنده نیز هست، که تحت عنوان پروژه موسیقی تدکس معرفی می شود.
در سال ۲۰۱۱، تد برنامه ای را با عنوان «تدکس در یک جعبه» (TEDx in a Box) آغاز کرد که به کشورهای در حال توسعه امکان برگزاری رویدادهای تدکس را می داد. تدکس رویدادهای تدکس جوانان، تدکس شرکت ها و تدکس بانوان را هم دربر گرفت.
در سال ۲۰۱۴، دانشگاه تدکس سان کارلوس، اولین تد مستقل در منطقه ویزایاس فیلیپین، رکورد برگزاری پنج رویداد تدکس در فاصله شش ماه را به نام خود زد. طبق اعلام تدکس سانتا کروز، تا سال ۲۰۱۵ بیش از ۱۵۰۰ رویداد تدکس در سرتاسر جهان برنامه ریزی شده است.
تدکس جوانان برنامه هایی مستقل است که برای دانش آموزان مقطع ۷ تا ۱۲ برگزار می شود. معمولاً در این رویدادها معمولاً افرادی شرکت می کنند که به سن دانش آموزان نزدیکترند. گاهی نیز سخنرانی های تد در آن ها پخش می شود.
بعضی از این رویدادها عبارتند از:
اولین تدکس ایران در ۲۵ بهمن سال ۱۳۹۲ در تهران با عنوان TEDxTehran برگزار شد. به جز این مراسم، ۲۲ مراسم دیگر در شهرهای زنجان، مشهد، قزوین، و کیش و در دانشگاه های صنعتی شریف، علوم پزشکی تهران، تهران، هنر تهران، فردوسی مشهد و صنعتی امیرکبیر برگزار شده است. همچنین ۱۰ رویداد دیگر در اراک، اصفهان، مشهد، دانشگاه شیراز، ساری، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، تهران، شیراز و دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی برگزار خواهد شد.
افراد و همراهان تد در اولین کنفرانس TEDAfrica در آروشا، تانزانیا شناخته شدند. ۱۰۰ فرد جوان از سرتاسر قاره انتخاب شده بودند. ۲ سال بعد در TEDIndia تعداد ۹۹ نفر که البته بیشتر آن ها از آسیای جنوبی بودند نام نویسی کردند. در سال ۲۰۰۹ برنامه ها در شکل و قالب امروزی آغاز شد. برای هر کنفرانس تد یا تد گلوبال، ۲۰ نفر از بین بیش از ۱۲۰۰ نفر متقاضی انتخاب می شوند. یعنی ۴۰ نفر در سال. هر سال از ۴۰ نفر انتخاب شده در سال قبل ۱۵ نفر برای شرکت کردن در برنامه دوسالانه انتخاب می شوند. از این رو هر سال ۴۰ فرد جدید علاوه بر ۳۰ فرد ارشد از دو سال قبل وجود دارد.
پذیرفته شدن به عنوان افراد و همراهان تیم تد بر اساس گواهی نامه آکادمیک نیست بلکه بیشتر بر اساس کارهای گذشته، حال و برنامه های آینده است. گذشته از این جدا از هزینه و مسئولیتی که شرکت کردن در کنفرانس ها به همراه دارد هر فرد در برگزاری برنامه خاصی همکاری می کند که در ارتباط با موضوع مورد بحث سخنران تخصص داشته باشد از این رو او می تواند در بخش «TED Fellows» و «TED university» در روز قبل از شروع کنفرانس صحبتی کوتاه داشته باشد. بعضی از این صحبت ها متعاقباً در سایت TED.com منتشر می شوند. افراد برتر از امتیازات بیشتری برخوردارند. همچنین مسئولیت های بیشتری از جمله برگزاری رویدادهای TEDx برای جمعیت بالای ۵۰ نفر دارند.
در فوریه سال ۲۰۱۳ سرآشپز ادی هانگ از عضویت تیم افراد تد به دلیل عدم رعایت قوانین همکاری در کنفرانس ها اخراج شد. ادی اولین کسی بود که از او درخواست شد تیم تد راترک کند. تد در اظهارات خود گفت «به علت بی احترامی به دیگر افراد تیم و همراهان ما ما چاره ای جز اخراج وی از تیم همکاران نداشتیم».
تدمِد، یک کنفرانس سالانه است که بر موضوعات سلامت و پزشکی تمرکز داشته، و یک رویداد مستقل می باشد که تحت نظر و جواز کنفرانس تد برگزار می گردد.
تدمد، اولین بار در سال ۱۹۹۸ توسط بنیان گذار تد، Ricky Wurman برگزار شد و پس از ده سال وقفه، Wurman مسئولیت آن را به Marc Hadosh واگذار کرد. اولین کنفرانس تدمد تحت مالکیت Hadosh، در اکتبر سال ۲۰۰۹ در سن دیگو برگزار شد. در ژانویه ۲۰۱۰، T ویدیوهایی را از تدمد در وبسایتش قرار داد.
دومین رویداد تدمد زیر نظر Hadosh، در سال ۲۰۱۰، در سن دیگو برگزار شد و ضمن استقبال بسیار گسترده، موفق به جذب بسیاری از مسئولان مدیریت و نظام سلامت و مشاهیر هالیوود گردید.
در سال ۲۰۱۱، Jay Walker و یک گروه از سرمایه گذاران، تدمد را به ارزش ۱۶ میلیون دلار و همچنین پرداخت مازاد ۹ میلیون دلار، از Hadosh خریداری کردند. پس از آن محل برپایی کنفرانس به واشینگتن تغییر یافت.
کتابهایی اصلی هستند. مانند مذاکرات، کتاب های تد به اندازه کافی برای کشف ایده قوی پرمحتوا هستند و در عین حال به اندازه ای کم حجم هستند که در یک مدت زمان کوتاه بتوان آن را خواند. این ابتکار مجدداً در سپتامبر ۲۰۱۴ با چاپ اولین کتاب راه اندازی شد.
یک طرح آموزشی براساس نگرشی است که جوانان (سنین ۸ تا ۱۸ سال) بدست آوردند این طرح به منظور تسهیم و به اشتراک گذاری ایده های آن ها با همسالانشان می باشد و موضوع خود را مانند ارائه هایی که در تد انجام می شود به دیگران معرفی کرده و آن ها را نسبت به موضوع خود علاقه مند می کنند.
تد برنامه های درسی و پشتیبانی محدودی برای باشگاه به صورت رایگان فراهم می کند.
کنفراسهایی با محوریت موضوع بانوان که شامل: امور زنان و بهداشت و باروری می باشد.
رویدادهایی کوتاه مدت بهمراه سخنرانان و مجریان می باشد.
از ویدیوهای تد استفاده آموزشی هم شده است. در ایران نخستین بار دانشگاه تهران از این منبع برای پیاده سازی کلاس معکوس استفاده کرده است.
فرانک سواین ژورنالیست ناشنوایی است که از شرکت در رویداد تدکس بدون اینکه پولی به او پرداخت شود خودداری کرد. او گفت این کاملاً غیرقابل قبول است که تد، که قرار است یک سازمان غیرانتفاعی باشد، از شرکت کننده هایش ۶۰۰۰ دلار می گیرد اما نمی تواند به سخنران هایش پولی پرداخت کند.
سارا لیسی، روزنامه نگار "یبزنس ویک" و "تک کرانچ"، معتقد است تد پیرو نخبه سالاری است، چون از شرکت کنندگان حاضر در سالن ۶۰۰۰ دلار می گیرد، با شرکت کننده هایی که اهمیت کمتری دارند رفتار خوبی ندارد و زمانی که یکی از دوستانش یک شغل ظاهراً آبرومند را در سان فرانسیسکو رها کرد، دعوتش را برای سخنرانی در تد از او پس گرفت.
بین سخنران های تد و سازمان دهنگان آن هم اختلافاتی وجود داشته است. سارا سیلورمن کمدین در سخنرانی تد خود در سال ۲۰۱۰ به این موضوع اشاره کرد که یک کودک عقب مانده را به فرزندی پذیرفته است. مدیر تد، کریس اندرسون، در توییتر به این مسئله اعتراض کرد، که باعث شد یک مجادله توییتری بین آن ها سر بگیرد. کریس اندرسون گفته های خودش را دربارهٔ این موضوع روی اینترنت منتشر کرد.
در سال ۲۰۱۰، نسیم طالب که آماردان برجسته ای است، تد را هیولایی خواند که دانشمندان و متفکرین را در حد شومن های سطح پایینی مثل سیرک-بازها پایین می آورد. او ادعا کرد مدیران تد در ابتدا سخنرانی او با عنوان «هشدار دربار بحران مالی» را صرفاً به دلایل مربوط به ظاهر و زیبایی روی تارنمای خود نگذاشتند.
نیک هاناور در دانشگاه تد سخنرانی کرد و این عقیده رایج را زیر سؤال برد که افراد پردرآمد در آمریکا موتور تولید شغل هستند. تد به دلیل قرار ندادن این سخنرانی روی تارنمای خود، به سانسور کردن آن محکوم شد. به گزارش نشریه نشنال، کریس اندرسون در پاسخ به این مسئله گفت این سخنرانی یکی از بحث برانگیزترین سخنرانی های تد از نظر سیاسی بود و باید دربارهٔ زمان بارگذاری آن دقت زیادی به خرج بدهند. پاسخ رسمی اندرسون این بود که تد تنها روزی یک سخنرانی را بارگذاری می کند که از میان چندین سخنرانی انتخاب می شود. بروس آپین، از نویسندگان مجله فوربز، سخنرانی هاناور را «مبهم و به درد نخور» خواند، در حالی که مجله نیویورک این حرکت کنفرانس را محکوم کرد.
روپرت شلدریک در ژانویه ۲۰۱۳ در تدکس Whitechapel در شرق لندن سخنرانی ای در زمینه به چالش کشیدن پارادایم های موجود داشت که صرفاً خلاصه ای از اندیشه هایش در کتاب توهم دانش بود. آنطور که امیلی مک مأنوس، یکی از ویراستاران تد، در اوایل مارس ۲۰۱۳ مطرح کرد، این سخنرانی ظاهراً توسط پی زی مایرز و جری کوین به چالش کشیده شد و از تارنمای رسمی تد برداشته شد. در دوم آوریل سال ۲۰۱۳ الکس تساکیریس، تولیدکننده پادکست Skeptiko، مصاحبه ای را با شلدریک انجام داد و روز بعد در یوتیوب پخش کرد. در این مصاحبه، شلدریک ادعا می کند این تصمیم توسط بورد علمی تد گرفته شد که تد به دلیل امنیت شخصی آن ها نمی خواهد نام آن ها را فاش کند، درست خلاف کاری که در داوری های علمی صورت می گیرد. در این داوری ها حتماً باید نام داور و ویراستار افشا شود تا امکان اعتباردهی وجود داشته باشد. شلدری ادعا دارد کریس اندرسون با او تماس گرفت، اما به شیوه ای متفاوت و عجیب که خودش آن را شریرانه می خواند.
به گفته پروفسور بنجامین براتون، استاد دانشگاه کالیفرنیا در سان دیه گو، تلاش سخنرانی های تد در پیشبرد دانش در زمینه های اقتصادی-اجتماعی، علمی، فلسفه و فناوری مؤثر نبوده است. کریس اندرسون پاسخ می دهد بعضی از منتقدین دربارهٔ اهداف تد برداشت نادرستی دارند: هدف تد تزریق هیجان در مخاطب است، به همان صورتی که خود سخنران تجربه می کند. او می گوید تد تنها می خواهد اخبار مهم بعضی از موضوعات خاص را به گروه بزرگی از مخاطبین برساند.
| [
{
"answer1": "تمرکز اولیهٔ تد روی تکنولوژی و طراحی با ریشه های سیلیکون ولی بود، اما از آن به بعد تمرکزش وسیع تر شده است تا سخنرانی هایی را از موضوعات علمی، فرهنگی و دانشگاهی زیادی شامل شود.",
"answer2": "کنفرانس اصلی تد هر ساله در شهر ونکوور در ایالت بریتیش کلمبیا در کانادا و در مرکز همایش ونکوور برگزار می شود.",
"distance": 177,
"question": "تد در ابتدا بر چه موضوعاتی تمرکز داشت و کنفرانس اصلی آن هر ساله در کجا برگزار میشود؟"
},
{
"answer1": "هدف این پروژه به گفته کریس اندرسون، مدیر TED، این بود که ۵/۴ میلیارد نفر از جهانیان که به زبان انگلیسی صحبت نمی کنند نیز بتوانند به سخنرانی های تد دسترسی داشته باشند.",
"answer2": "کوهن ایده خود را مبنی بر پخش تلویزیونی سخنرانی های تد، به شبکه های تلویزیونی ارائه کرد ولی درخواست او را نپذیرفتند.",
"distance": 2496,
"question": "هدف اصلی پروژه ترجمه آزاد تد چیست و چه کسی ایده پخش تلویزیونی سخنرانی های تد را مطرح کرد؟"
},
{
"answer1": "اولین ارائه دهنده Funky Duck بود.",
"answer2": "پس از ده سال وقفه، Wurman مسئولیت آن را به Marc Hadosh واگذار کرد.",
"distance": 10335,
"question": "اولین ارائه دهنده در کنفرانس تد چه کسی بود و چه کسی مسئولیت تدمد را از Wurman تحویل گرفت؟"
},
{
"answer1": "تد در فوریهٔ ۱۹۸۴ (اسفند ۱۳۶۲) به عنوان یک رویداد تکی پایه گذاری شد.",
"answer2": "تدکس رویدادی شبیه تد است که هرکسی می تواند آن را برگزار کند، به شرطی که مجوز آزاد برگزاری آن را از تد بگیرد و به اصول مربوط به آن پایبند باشد.",
"distance": 9118,
"question": "تد در چه سالی تاسیس شد و رویدادهای تدکس چه نوع رویدادهایی هستند؟"
},
{
"answer1": "در سال ۲۰۰۶، هزینه حضور برای هر نفر ۴۴۰۰ دلار همراه با دعوت بود.",
"answer2": "در فوریه سال ۲۰۱۳ سرآشپز ادی هانگ از عضویت تیم افراد تد به دلیل عدم رعایت قوانین همکاری در کنفرانس ها اخراج شد.",
"distance": 8707,
"question": "هزینه حضور در کنفرانس تد در سال ۲۰۰۶ چقدر بود و چه کسی در سال ۲۰۱۳ از تیم افراد تد اخراج شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
620 | : ادیب الممالک فراهانی
محمدصادق بن حاجی میرزا حسین فراهانی (۱۱ مرداد ۱۲۳۹، گازران از توابع شهرستان فراهان در استان مرکزی- ۱۲۹۶) ملقب به ادیب الممالک فراهانی و امیرالشعرا و متخلص به امیری و پروانه شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوره مشروطه.
او در پانزده سالگی و پس از مرگ پدرش به تهران آمد و به پایمردی حسنعلی خان امیرنظام گروسی، به دستگاه تهماسب میرزا مؤیدالدوله راه یافت.
ادیب از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۱ ه.ق همراه امیر نظام در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، کرمانشاه به سر می برد. درسال های ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ ه.ق در تهران به سر می برد در دارالترجمه دولتی مشغول به کار بود. در سال ۱۳۱۴ ق بار دیگر همراه امیرنظام به آذربایجان رفت و هنگامیکه مدرسه لقمانیه تبریز در سال ۱۳۱۶ ق افتتاح شد، نیابت ریاست آنجا را عهده دار گشت و در همین سال روزنامه ادب را در تبریز منتشر ساخت. در سال ۱۳۱۸ ه.ق راهی خراسان شد و انتشار روزنامهٔ ادب را تا سال ۱۳۲۰ در آنجا پی گرفت. در سال ۱۳۲۱ه.ق به تهران آمد و سردبیری روزنامهٔ ایران سلطانی را تا سال ۱۳۲۳ عهده دار شد. در این سال به بادکوبه رفت و انتشار بخش فارسی روزنامه ارشاد را که به ترکی منتشر می شد، بر عهده گرفت.
در سال ۱۳۲۴ه.ق بار دیگر به تهران بازگشت و این بار سردبیری روزنامه مجلس به او سپرده شد. او در سال ۱۳۲۵ روزنامه عراق عجم را در همین شهر منتشر ساخت. در دوران استبداد محمد علیشاه ادیب به صف مشروطه خواهان پیوست، و در سال ۱۳۲۷ه.ق همراه با مجاهدان فاتح وارد تهران شد. در سال ۱۳۲۹ه.ق وارد عدلیه یا دادگستری امروزی شد و تا پایان عمر به ریاست چندین شعبه عدلیه در شهرهای اراک، سمنان، ساوجبلاغ و یزد منصوب شد. ادیب الممالک فراهانی در روز ۲ اسفند ۱۲۹۵ خورشیدی (۲۸ ربیع الثانی سال ۱۳۳۵ه.ق) در شهر یزد سکته کرد و در همین سال پس از بازگشت به تهران درگذشت. آرامگاه او در شهر ری است.
پدرش حاج میرزا حسین، پدربزرگش صادق و جدش میرزا معصوم نام داشته اند. میرزا معصوم شعر می سروده و «محیط» تخلص می کرده است. ادیب در زندگی نامهٔ خود در مورد او می گوید:
«... میرزا معصوم متخلص به «محیط» از معاریف ادبا و بلغای صدر سلطنت قاجاریه است که ذکرش در دفاتر آن عصر از قبیل کتاب انجمن خاقان تألیف فاضل خان گروسی و گنج شایگان اثر خامهٔ میرزا طاهر دیباچه نگار با مختصری از شعر شیرینش درج شده…»
ادیب در همین زندگینامهٔ خویش شعری لطیف از میرزا معصوم نقل می کند که امیر نظام گَرّوسی بر سر دَرِ خانهٔ پدری خود، روی سنگ کنده بوده است:
این میرزا معصوم، برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام، وزیر ادیب و دانشمند و مشهور محمدشاه، است که هم به دست وی، در نگارستان خفه شد. عبرت نائینی در تذکرة مدینة الادب شجرهٔ کامل ادیب را به نقل از تذکرهٔ قدسی میرزا تقی خان دانش، سی و شش پشت به حضرت امام همام، سید الساجدین علی بن الحسین علیه الصلوة و السلام، می رساند.
ادیب نیز در زندگینامهٔ خویش، در آغاز دیوان، نسب جدّ خود میرزا عیسی را تا امام سجاد سی و شش پشت می داند:
«... چون «خاتَم» حضرت سیدالساجدین علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب - علیهم السلام - که امام چهارم اثنی عشریه و جدِ اعلای این سلسله می باشد، در نزد اکابر این خاندان بوده و اکنون نیز در این خانواده مضبوط است. لهذا اجداد قائم مقام را در هر دوره، با وجود وزارت، «میرِ مُهردار» می خواندند و نسب میرزا عیسی بر طبق شجره ای که نزد نگارنده موجود است به سی و شش پشت، تا علی بن الحسین پیوسته می شود…».
ادیب در قطعه ای نیز (به مناسبت نقاشی میر زین العابدین، معروف به میر آقا، از چهرهٔ شاعر)، به زبان شعر از نسب خود، سخن می گوید:
مادر ادیب دختر میرزا عبدالکریم و او فرزند میرزا حسن برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم است. اگر قدری به عقب برگردیم:
میرزا عیسی قائم مقام فراهانی اول (میرزا بزرگ) که در ذی الحجة ۱۲۳۷ هجری قمری در تبریز وقات یافته و در امامزاده حمزهٔ تبریز، مدفون شده است، دارای دو همسر بود. یکی همسری آذربایجانی که از این خانم، میرزا موسی خان و تاج ماه بیگم به وجود آمد. میرزا موسی که تولیت آستان قدس را عهده دار بود، در ۱۲۶۲ هجری قمری در مشهد وفات یافت و تاج ماه بیگم، مشهور به حاجیه عمّه، همسر شاهزاده ملک قاسم میرزا فرزند فتحعلی شاه بود.
اما میرزا عیسی قائم مقام فراهانی اول، از همسر دیگر که دختر عموی وی و دختر مرحوم میرزا محمدحسین بود، سه فرزند پسر داشت:
۱. میرزا معصوم متخلص به «محیط» که در حیات پدر در ۱۲۲۷ در تبریز مرد و او جد پدری ادیب الممالک است.
۲. میرزا ابوالقاسم قائم مقامِ دوم که در ۱۲۵۱ قمری به امر محمد شاه خفه شد.
۳. میرزا حسن.
بزرگ ترین برادرش میرزا علیخان (یا به قول برخی از اخلاف امروزین ادیب الممالک، میرزا علی اکبر خان) است که اولاد اول خانواده است و از او اولادی بازنماند.
برادر دیگر، میرزا مهدی، مشهور به سید الواعظین است که ۸ فرزند از او ماند. پنج دختر و سه پسر. از یکی از این پسران به نام میر مرتضی، دکتر عبدالمجید قائم مقامی به دنیا آمد که استاد درس قانون امور حسبی در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران بود.
برادر سوم، یعنی کوچک ترین برادر ادیب، میرزا علی اصغر نام دارد. (در ۱۲۸۴ قمری متولد شده است). بعدها به سید علی اصغر بصیر العدالة قائم مقامی شهرت یافت و دست کم تا سال ۱۳۱۲ هجری شمسی با همسر و دخترانش در رشت «مدرسهٔ بنات اسلامی» را می چرخانده است.
او سه دختر و دو پسر داشته است.
ادیب الممالک دو خواهر داشته است. یکی در حیات ادیب، وفات کرده و دیگری، شاعره ای نسبتاً توانا بوده و ادیب خود دربارهٔ وی در زندگی نامهٔ کوتاهی که نوشته است می گوید:
«این خواهرم که در قید حیات است، از زنان ادیبهٔ ایران به شمار می رود. نامش «فاطمه خانم» است و «شاهین» تخلّص می کند. شعرش به طراوت و حلاوت مشهور شده و در خاتمهٔ کتاب خیرات حسان قصیده ای از وی ثبت گشته…».
تولد این بانو را که در تذکره ها به نام فاطمه سلطان آورده اند؛ ششم رجب ۱۲۸۲ نقل کرده اند و وفاتش را پس از ۱۳۰۵؛ بنابراین، این خواهر پنج سال از ادیب کوچک تر بوده است.
«به نوشتهٔ مؤلف خیرات حسان، این بانو، در ادبیات فارسی و عرب و شعر فارسی مهارت کامل داشته و مقامش در شعر فارسی همانند خَنساء در شعر عربی است. دیوان او حدود دو هزار قصیده در مدح امام قائم (علیه السلام) و مظفرالدین شاه قاجار (۱۳۱۳–۱۳۲۴ ق) دارد.
شهرت ادیب الممالک در کسوت شاعر باعث شد که ارزش و پایگاه او در روزنامه نگاری و نویسندگی تحت الشعاع قرار گیرد و جز گروه خاصی به نقش او در مقام یکی از پیشگامان رشتهٔ روزنامه نگاری توجه نکنند. در زمانی که نهضت آزادی خواهان ایرانی ضد استبداد قاجار پا گرفت و مردم طالب استقرار نظام دموکراسی بودند، نوشته های ادیب در پیشبرد سطح آگاهی آنان از حقوق سیاسی و اجتماعی خود و تهییج آن ها به ایستادگی در برابر فشارها و تهدیدات زمامداران اثری بسزا داشت. به نظر می رسد ادیب الممالک نخستین شاعری است که در ایران به کار روزنامه نویسی هم پرداخته است؛ بنابراین، می توان او را طلایه دار شعرای روزنامه نگاری چون ملک الشعرای بهار، اشرف الدین گیلانی، علی اکبر دهخدا، فرخی یزدی و میرزاده عشقی دانست. تا پیش از شروع نهضت مشروطه، روزنامه های درخور اعتنایی که در ایران نشر می شدند یا مستقیماً زیر نظر دولت بودند یا، مخصوصاً در شهرستان ها، در سایهٔ حمایت حکام فعالیت می کردند. از این رو، روزنامهٔ مردمی و مستقلی در دسترس نبود که ناشر اندیشه ها و آرمان های توده های مردم باشد. ادیب از نخستین کسانی بود که با تأسیس روزنامهٔ ادب رسماً پای به عالم مطبوعات نهاد و کمابیش تا پایان عمر کار روزنامه نویسی را همراه با شاعری دنبال کرد.
دو سال پس از آنکه ادیب در ذیقعدهٔ ۱۳۱۴ق/آوریل ۱۸۹۶م با امیرنظام گروسی باز به تبریز برود، اقدام به تأسیس روزنامه ای کرد که نخست با عنوان جریدهٔ ادب و پس از چندی فقط با نام ادب از آغاز تا پایان سه دورهٔ مختلف را پشت سر گذاشت.
در این شهر، طی دو سال تا اوایل ۱۳۱۷ق/۱۸۹۹م، بر روی هم، به روایتی ۲۲ شمارهٔ مصور و به روایتی دیگر ۱۷ شماره، نخست به خط نستعلیق و پس از مدتی انقطاع به خط نسخ، منتشر شد. ادیب در این روزنامه، افزون بر مقالات سیاسی و اجتماعی، هر بار برخی از اشعار خود را نیز چاپ می کرد. یک بار که روزنامه اش را توقیف کردند، روانهٔ تهران شد، لیکن در منزل اول از اسب به زیر افتاد و دستش شکست و مجبور شد به تبریز بازگردد. شاعر پس از بهبود انتشار ادب را پی گرفت. از دورهٔ روزنامهٔ ادب تبریز ظاهراً بیش از یک شماره از سال دوم (۱۳۱۷ق/۱۸۹۹م) بر جای نمانده است.
ادیب الممالک در اوایل ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م از تبریز به قفقازیه و از آنجا به خوارزم سفر کرد و یک چند نزد محمدامین، خان خیوه، به سر برد و سرانجام در مشهد رحل اقامت انداخت. سبب توطن ادیب در مشهد گویا تلاش برای احراز تصدی موقوفهٔ خانوادگی قائم مقامی در این شهر بوده است. او دورهٔ دوم ادب را در این شهر آغاز کرد. نخستین شمارهٔ این جریدهٔ هفتگی در مشهد در ۱۴ رمضان ۱۳۱۸ق/۵ ژانویهٔ ۱۹۰۱م در ۸ صفحه با چاپ سنگی منتشر و تا شوال ۱۳۲۰ق در جمع ۱۱۰ شماره طبع و توزیع شد. ادیب در شمارهٔ اول ادب شعری در قالب مثنوی از خود برای افتتاحیه نشر کرد که در دیوان او در صفحهٔ ۶۰۷ ضبط شده است. تا پیش از انتقال ادب از تبریز به مشهد، هنوز در این شهر از روزنامه خبری نبود و بنا براین، تأسیس و نشر ادب زیر نظر سخنور و نویسندهٔ برجسته ای چون ادیب الممالک که از حیث دانش و فضل و خط و ربط در ادب فارسی و عربی انگشت نما بود، در محیط آن روز مشهد برای تربیت نسل جوان و تشویق آنان به نویسندگی و گویندگی و برانگیختن افراد مستعد تأثیر بسزایی داشت. حتی شاید وجود ادیب و ادب او در تحول فکری و ذوقی ملک الشعرای بهار و کشاندن او از پیگیری کارهای دستی مانند فیروزه کاری و نقاشی به سوی شعر و ادب بی تأثیر نبوده است.
مندرجات ادب مشهد مطالبی ادبی، علمی، تاریخی، تجاری، مختصری از اوضاع جهان آن روزگار و البته مقداری مسایل سیاسی و اجتماعی ایران بود. چنین به نظر می رسد که چون ادیب الممالک خود شاعری متبحر، تاریخدان و ادیب بود، درونمایه های ادبی تاریخی روزنامه اش بر مطالب دیگر روزنامه ها می چربیده است. در بعضی از شماره های سال دوم ادب مشهد شماری تصاویر و کاریکاتورهای ساده و ابتدایی به چشم می خورد که چون طلیعهٔ تکامل هنر چاپ کاریکاتور در روزنامه است، اهمیت ویژه ای دارند.
بیش از ۱۴ شماره از سال سوم ادب در مشهد منتشر نشده بود که ادیب الممالک به فرمان مظفرالدین شاه و تصویب میرزامحمد ندیم السلطان، وزیر انطباعات و جراید، دفتر روزنامه را از مشهد به تهران منتقل کرد. ادیب مبدأ انتشار مجدد ادب را نخستین شمارهٔ این روزنامه در تهران قرار داد. ادب از ۲۷ رجب ۱۳۲۱ تا ربیع الثانی ۱۳۲۴ق، جمعاً ۱۸۸ شماره منتشر کرد. در بیشتر این مدت، شیخ احمد مجدالاسلام کرمانی (۱۲۸۸–۱۳۴۲ق/۱۸۷۱–۱۹۲۴م)، از ادبای سرشناس و مدیر روزنامه های ندای وطن و کشکول و محاکمات، با ادیب همکاری فعال داشت. در حقیقت، او در دو سال پایانی عمر ادب (سال های چهارم و پنجم) با عنوان مدیرکل عهده دار تمامی کارهای روزنامه بود، زیرا در این دو سال ادیب الممالک یا بیرون از ایران به سر می برد یا متعهد مسئولیت های دیگر در داخل کشور بود. از آنجا که ادب به همت دو دانشمند سخندان، روشنفکر و آزادی خواه اداره می شد، مندرجاتش از کیفیتی بالا برخوردار بود. ادب در طول انتشارش «خدمات زیادی به نشر آزادی و بالا بردن سطح معلومات عمومی نمود.» این جریده حاوی مقالات تاریخی، ادبی، ترجمهٔ داستان هایی به ویژه از زبان فرانسه، اخبار سیاسی و اجتماعی و گزارش احوال بزرگان، اخبار خارجی و غیره بود. از سال چهارم به بعد، دو صفحه نیز با چاپ سنگی به تصاویر و کاریکاتورهایی با مضامین سیاسی اختصاص داده شد. بقیهٔ صفحات چاپ سربی بودند.
در نخستین ماه های ۱۳۲۴ق که اوضاع ایران دستخوش اغتشاش بود و مدیران جراید و دیگر آزادی خواهان بر اثر استبداد صدراعظم، عین الدوله عبدالمجیدمیرزا (م. ۱۳۴۵ق/۱۹۲۶م)، پراکنده شدند، مجدالاسلام همراه با حسن رشدیه، بانی مدارس نوین، به کلات تبعید شد. کوتاه زمانی پس از آن، ادب برای همیشه تعطبل شد. ادیب الممالک، به مناسبت نفی بلد مجدالاسلام قطعه ای دردناک سروده که در صفحهٔ ۱۷۵ دیوان او ضبط شده است. ادیب پس از بازگشت به ایران هرچه بابت ظلمی که در حق ادب شده بود به مقامات شکایت برد، دادخواهی نیافت. این بیداد فاحش با قطع حقوق دیوانی و ضبط تیول خراسان این شاعر آزاده هم زمان شد.
بخشی از درونمایهٔ اشعار ادیب به مشکلات و نابسامانی های اجتماعی ایران آن روز اختصاص دارد که دردمندانه از آن سخن می گوید، خواه مشکلاتی مانند بی قانونی، استبداد و فساد اداری که ریشه ای و بنیادی بودند، خواه گرفتاری هایی مانند گرانی نان که مقطعی و تحت شرایطی خاصی در کشور پیش می آمدند. از میان مسایل اجتماعی که ادیب بیش از همه به آن پردخته، فساد دستگاه قضا و تشکیلات نابسامان عدلیهٔ آن روز ایران است. او که خود سال ها مسئولیت هایی را در ادارت عدلیهٔ چند نقطه از ایران بر عهده داشت و از نزدیک با خرابی ها، نابرابری ها و حق کشی های رایج در نظام قضایی نیک آشنا بود، در اشعار عدیده ای با تیغ زبان به آنان که در لباس قضاوت و به نام اجرای عدالت به جان مردم بی پناه افتاده و خود باعث مقداری از همان نابسامانی ها شده بودند، حمله کرده و آن ها را با هجوهای تیز و تند کوبیده است. ابیات زیر تصویری است از وضعیت دادگستری زمان ادیب:
ادیب الممالک از میان انواع قالب های شعر، بیش از همه به قصیده و قطعه تمایل نشان داده است. گرچه غزل، در کنار قصیده، یکی از دو قالب شعری مسلط تا آن زمان بود، ولی ادیب قصیده و سپس قطعه را برای اظهار مقاصد خود مناسب تر می یافت. طبیعی هم همین بود، زیرا نه فقط برای بیان وصف و مدح که محور اصلی شعرهایش در این دوره بود، بلکه برای طرح مضامین تاریخی، قرآنی، نجومی و همین طور آرایش های لفظی و معنوی که پسند طبع شاعری چون ادیب بود، قصیده جولانگاه مستعدتری در اختیارش می گذاشت. از قضا این دو قالب شعری در دورهٔ دوم شاعری ادیب نیز که تحولی نسبی در مضامین شعری او رخ داد، بیش از دیگر گونه ها به کار او آمد. طبق احصاء علی موسوی گرمارودی، شمار ابیات فارسی و عربی ادیب به ۱۶۶۰۰ بیت سر می زند. از ادیب الممالک بیش از ۲۶ غزل و تغزل بر جای نمانده و این در کنار حدود ۱۳۲ قصیده و ۳۰۰ قطعهٔ او رقمی اندک است. در واقع، بخش اعظم اشعار ادیب را حدود ۷ هزار بیت در شکل قصیده و بالغ بر ۳ هزار بیت به صورت قطعه تشکیل می دهد. با اینکه صورت کلام در غزل های ادیب استوار، پخته و خالی از سستی و ابتذال است، لیکن در محتوای همهٔ آن ها نکته های بدیع و ناگفتهٔ چندانی به چشم نمی خورد. البته بی انصافی است که بعضی غزل ها یا لااقل بعضی از ابیات این غزل های او را درخور تحسین ندانیم. مثنوی های ادیب عموماً شیوا و روان است، ولی بدیهی است که این نوع شعر هم قالب مختار و مرجّح او نبوده و به اقتضای پاره ای موضوعات آن را به کار برده است. علاوه بر قصیده و قطعه، ادیب به ترجیع بند، ترکیب بند و مسمط، که در واقع قالب هایی تفننی اند، گرایش نشان داده است، زیرا این گونه های شعر که تنوع، موسیقایی و جذابیتی دیگر دارند، قالب های مناسبی برای مضامین اجتماعی، سیاسی و وطنی بوده است؛ بنابراین، در میان سروده های دورهٔ دوم شاعری ادیب این قبیل قالب ها بیشتر از دورهٔ اول به چشم می خورند.
علیرضا خزایی دربارهٔ ادیب الممالک چنین می نویسد: «ادیب الممالک، در نگاهی اجمالی، شاعر و ادیبی است سنت گرا که نسبت به واپس ماندگی شرق آگاهی تاریخی یافت و این آگاهی را به شعرهایش نیز منتقل کرد. با وجود برخی هجویه ها و پرده دری ها، او فرهیخته و اخلاق گراست و از میان شاعران پیش از مشروطه، به تقریب، تنها گوینده پُراهمیتی است که به دگرگونی های محتوایی تن داد. ادیب الممالک عمر درازی نیافت، اما آن قدر زنده ماند تا دشواری های متعارف یک انقلاب شاید زودرس را بشناسد. با این همه، به نظر می آید در مجموع، وی در واپسین دهه زندگی اش، که برابر است با نخستین دهه انقلاب مشروطه، یک پیشگام ادبی محافظه کار یا دیرمانده جلوه می کند. از این رو، اُلفتش با گوینده ای مانند «محمد تقی بهار» (ملک الشعرا) دست کم، به لحاظ ادبی، بسیار طبیعی به نظر می آید. البته، از منظری دورتر، می توان موقعیت ادبی وی را دقیق تر وصف کرد. ادیب الممالک یکی از واپسین نمایندگان دوره بازگشت است که با اعتدال و چابکی ادبی خاص خود، در انتقال شعر فارسی اواخر قاجار به دوره مشروطه نقشی پُراهمیت بر عهده گرفت. با این همه، به سبب دگرگونی های پُرشتاب سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، بویژه، در حوزه ادبیات، این نقش، بسیار زود، از یادها رفت. تا جایی که حتی، تاریخ نگاران و یادبودنویسان ادبی سده بیستم میلادی نیز جز چند تن، اغلب با کم مهری، خوانده – نخوانده، شعرهایش را به کناری نهاده اند.»
قصیده ای در تهییج ایرانیان به دفاع از میهن و سر برآوردن از خواب غفلت:
یکی از معروفترین اشعار او شعری است که به مناسبت زادروز پیامبر اسلام سروده است.
این شعر در قالب مسمط می باشد و در زمان مظفر الدین شاه سروده شده است:
وز سینه ام آتشکده پارس نمودار
جوشند چو بلبل به چمن کبک به کهسار
آن را که درد نامه اش از عجب و ز پندار
تا صاحب خانه نرساند به تو آزار
کانجا شودش صدق کلام تو پدیدار
آن را که خبر نیست فگار است ز افکار
چونان که ببویید مسیحا به سر دار
بر منزلت و قدرش یزدان کند اقرار
سنگی که ببوسد کف آن دست گهربار
تا لایق بزم تو شود نغز و بهنجار
در دست تو بسپرده قضا صارم تبّار
بر تخت چو بر چرخ بر این ماه ده و چار
خلقی شده دیوانه و شهری شده هشیار
مادرش به بستر شده بیمار و نگون سار
آلوده به خون دل و چاک از ستم خار
آوخ ز فروشنده دریغا ز خریدار
و اندیشه نکردیم ز طوفان و ز تیار
جاری به زمین و فلک و ثابت و سیار
نام هنر و رسم کرم را به سزاوار
جغدیم به ویرانه هزاریم به گلزار
وز گله اغنام بران گرگ ستمکار
ثروت شده بی مایه و صحت شده بیمار
بشکاف ز هم سینه این ابر شرر بار
فریاد از آن خرس کهنسال شکمخوار
وآمد سر همسایه برون از پس دیوار
حق را تو ظهیرستی و دین را تو نگهدار
در دار نمانده است ز یاران تو دیّار
بسیار برش اندک و زو اندک بسیار
وین هر دو پدید است ز گفتار و ز دیدار
وز هول تو گشته است تعب زار و ستم خوار
هم دشمن جادویی و هم آفت سحار
وز دست حوادث ببری خاتم زنهار
کاندر دو جهان نیست تو را جز به خدا کار
کز مهر تو زار آید و از غیر تو بیزار
وز صارم دین شسته و پرداخته زنگار
| [
{
"answer1": "محمدصادق بن حاجی میرزا حسین فراهانی (۱۱ مرداد ۱۲۳۹، گازران از توابع شهرستان فراهان در استان مرکزی- ۱۲۹۶) ملقب به ادیب الممالک فراهانی و امیرالشعرا و متخلص به امیری و پروانه شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوره مشروطه.",
"answer2": "پدرش حاج میرزا حسین، پدربزرگش صادق و جدش میرزا معصوم نام داشته اند.",
"distance": 1580,
"question": "ادیب الممالک فراهانی در چه سالی به دنیا آمد و نام پدرش چه بود؟"
},
{
"answer1": "ادیب از نخستین کسانی بود که با تأسیس روزنامهٔ ادب رسماً پای به عالم مطبوعات نهاد و کمابیش تا پایان عمر کار روزنامه نویسی را همراه با شاعری دنبال کرد.",
"answer2": "در دوران استبداد محمد علیشاه ادیب به صف مشروطه خواهان پیوست، و در سال ۱۳۲۷ه.ق همراه با مجاهدان فاتح وارد تهران شد.",
"distance": 5104,
"question": "ادیب الممالک فراهانی چه روزنامه هایی را تاسیس کرد و او در دوران استبداد محمد علیشاه چه کرد؟"
},
{
"answer1": "میرزا معصوم متخلص به «محیط» که در حیات پدر در ۱۲۲۷ در تبریز مرد و او جد پدری ادیب الممالک است.",
"answer2": "این میرزا معصوم، برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام، وزیر ادیب و دانشمند و مشهور محمدشاه، است که هم به دست وی، در نگارستان خفه شد.",
"distance": 1583,
"question": "جد ادیب الممالک چه کسی بود و چگونه از دنیا رفت؟"
},
{
"answer1": "سبب توطن ادیب در مشهد گویا تلاش برای احراز تصدی موقوفهٔ خانوادگی قائم مقامی در این شهر بوده است.",
"answer2": "نخستین شمارهٔ این جریدهٔ هفتگی در مشهد در ۱۴ رمضان ۱۳۱۸ق/۵ ژانویهٔ ۱۹۰۱م در ۸ صفحه با چاپ سنگی منتشر و تا شوال ۱۳۲۰ق در جمع ۱۱۰ شماره طبع و توزیع شد.",
"distance": 138,
"question": "چرا ادیب الممالک به مشهد رفت و چند شماره از روزنامه ادب را در آنجا منتشر کرد؟"
}
] | [
{
"answer1": "ادیب الممالک دو خواهر داشته است.",
"answer2": "دیگری، شاعره ای نسبتاً توانا بوده و ادیب خود دربارهٔ وی در زندگی نامهٔ کوتاهی که نوشته است می گوید:«این خواهرم که در قید حیات است، از زنان ادیبهٔ ایران به شمار می رود. نامش «فاطمه خانم» است و «شاهین» تخلّص می کند. شعرش به طراوت و حلاوت مشهور شده و در خاتمهٔ کتاب خیرات حسان قصیده ای از وی ثبت گشته…».",
"question": "ادیب الممالک چند خواهر داشت و یکی از خواهرانش چه فعالیتی در زمینه شعر داشت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
621 | : روابط ایران و عراق
روابط ایران و عراق به روابط دوجانبه بین دولت های ایران و عراق در طول تاریخ همجواری مرزی آن ها گفته می شود. پیشینه این روابط در دوران معاصر مربوط به دوران حکمرانی امپراطوری عثمانی بر قلمرو گسترده ای از خاورمیانه بوده است.
وقوع جنگ ۸ ساله بین دو کشور تیره ترین دوران روابط دو کشور را رقم زد؛ ولی پس از سقوط رژیم بعث روابط دو کشور رو به بهبودی نهاده و روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دو کشور به حالت عادی بازگشته و گذرگاه های مرزی نیز فعالیت خود رامجدداً آغاز نموده اند.
محمود احمدی نژاد نخستین رئیس جمهور ایران بوده است که از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران و در سال ۱۳۸۷ به عراق قدم نهاد.
هم اکنون ایران یک سفارتخانه در بغداد و ۴ کنسولگری در شهرهای کربلا، اربیل، سلیمانیه، بصره دارد. عراق نیز یک سفارتخانه در تهران و ۳ کنسولگری در مشهد، اهواز و کرمانشاه دارد. در حال حاضر محمّد مجید الشّیخ سفیر عراق در ایران و ایرج مسجدی، مشاور عالی سابق فرمانده نیروی قدس سپاه سفیر ایران در عراق است.
پس از استقلال عراق، ایرانیهای مقیم آن کشور زیر فشار قرار گرفتند. از آنها مالیاتی بیشتر از شهروندان عراقی گرفته می شد و حق خرید یا فروش اموال غیرمنقول نداشتند. از کالاهایی که از خاک عراق به مقصد ایران می گذشتند حق ترانزیت گزافی گرفته می شد. از نخستین اقدامات دولت ایران برای ایرانیان ساکن عراق، به تصویب رساندن بودجه ای ده هزار تومانی در سال ۱۳۰۶ در مجلس شورای ملی بود تا از محل آن، برای ایرانیان ساکن عراق گذرنامه ایرانی صادر شود. اعتراض به رفتار با ایرانیان در عراق چنان بالا گرفت که مجلس شورای ملی به پیشنهاد محمدعلی بامداد نماینده شیراز تصویب کرد که سفر ایرانیان به عراق ممنوع شود.
با اینکه ایران دولت عراق را پس از اعلام استقلال به رسمیت شناخت، اما یکی از موانع بهبود رابطه دو کشور، قانون کاپیتولاسیون نسبت به اتباع برخی کشورهای خارجی در عراق بود که شامل حال ایرانیان نمی شد. ایران به این تبعیض معترض بود تا اینکه سرانجام با فشار جامعه ملل، عراق قانون کاپیتولاسیون را لغو کرد و در پی آن، ایران در اوائل سال ۱۳۰۸ برای پیشگام شدن در بهبود رابطه با عراق، عوارض گمرکی از کالاهای ورودی از آن کشور را به حداقل کاهش داد. همچنین در سال ۱۳۱۱ که عراق از تحت الحمایگی انگلستان خارج و دولتی مستقل شناخته شد، ایران استقلال و حاکمیت عراق را به رسمیت شناخت. محمدعلی فروغی وزیر امورخارجه ایران که در نشست مربوط به استقلال و عضویت عراق در جامعه ملل در ژنو حاضر بود، به نمایندگی از دولت ایران، به پذیرش دولت عراق در این جامعه رأی داد و تبریک گفت اما روابط ایران و عراق بهبود چندانی نیافت.
مانع اصلی بهبود روابط ایران و عراق، اصرار دولت عراق بر این بود که مرز میان دو کشور در اروندرود ساحل ایران بود نه وسط رودخانه. دولت عراق خود را وارث معاهده ارزنةالروم و توافق نامه الحاقی آن می دانست که در سیزدهم آبان ۱۲۹۲ (چهارم نوامبر۱۹۱۳) میان ایران و عثمانی امضا شده بود. اما وافق نامه ۱۹۱۳ نه به تصویب مجلس شورای ملی ایران و نه به تصویب مجلس ملی عثمانی رسیده بود و طبق قانون اساسی دو کشور، بی اثر و باطل بود. دولت عراق اصرار داشت که معاهده ارزنةالروم تنها برای ایران حق کشتیرانی در اروندرود قائل شده اما همه پهنه این رودخانه را به حاکمیت عثمانی سپرده که اینک، عراق وارث آن است. حال آنکه این معاهده چنین تصریحی نداشت. در معاهده ارزنةالروم نوشته شده بود:
«دولت عثمانی قویاً تعهد می کند که شهر و بندر محمره و جزیره الخضر و لنگرگاه و نیز اراضی ساحل شرقی سمت یسار اروندرود را که در تصرف عشایری است که معروفاً متعلق به ایران هستند، به ملکیت و تصرف ایران باشد و علاوه بر این سفائن ایران حق خواهند داشت که به آزادی تمام از مصب اروندرود حدود دولتین در رودخانه مزبور سیر نمایند».
دولت عراق استدلال می کرد که دولت عثمانی در این معاهده، اراضی ساحل چپ رود را به مالکیت ایران شناخته نه آب رود را و استدلال دولت ایران این بود که جمله آخر عبارت که به کشتی های ایران حق می دهد در اروندرود رفت و آمد کنند، قرینه است بر این که بنا نبوده است دولت ایران از رود به کلی بی نصیب باشد و نویسندگان عهدنامه متوجه نبوده اند که در رودخانه ها، مرز دو کشور را چگونه معین می کنند و تصور کرده اند که همین که اسم از کشتی های ایرانی بردند حقوق ایران را در رود محفوظ داشته اند و به این علت، ذکر سرحد در قسمت اروندرود مسکوت مانده اما چون مخصوصاً متوجه بوده اند که دولت ایران هم نباید از استفاده از شط محروم باشد، جمله آخر را اضافه کرده اند.
دولت ایران بارها از دولت عراق دعوت کرد این اختلاف را با مذاکره حل کند. دولت عراق چند سال دعوت ایران را بی پاسخ گذاشت و برای حل اختلاف به جامعه ملل مراجعه کرد تا اینکه سرانجام راضی به مذاکره مستقیم شد و در چهاردهم مرداد ۱۳۱۴ هیئتی به تهران فرستاد که تا دوم شهریور در پایتخت ایران ماندند. سید باقر کاظمی وزیر امورخارجه ایران در گزارشی به مجلس شورای ملی در هشتم شهریور، مذاکره با این هیئت را «بسیار صمیمانه و دوستانه» توصیف کرد و گفت:
«سوءتفاهماتی که در سنوات متمادیه ایجاد شده بود رفع و حسن نیت و خیرخواهی و بی طمعی و حق شناسی دولت شاهنشاهی بر نمایندگان محترم عراق واضح و روشن گردید».
بر پایه این مذاکرات، کاظمی صبح نهم شهریور ۱۳۱۴ راهی ژنو شد تا در آنجا با نماینده دولت عراق برای تنظیم عهدنامه های لازم جهت رفع اختلافات طرفین مذاکره کند. اما در ادامه مذاکرات، ایران سرانجام ناچار به پذیرش توافق ۱۹۱۳ شد. در ازای آن، عراق به پیمان نظامی سعدآباد پیوست و در تیر ۱۳۱۶ هیئتی به ریاست ناجی اصیل، وزیر خارجه خود به تهران فرستاد که علاوه بر امضای پیمان سعدآباد، سه معاهده دیگر نیز با ایران امضا کند: «عهدنامه سرحدی»، «عهدنامه مودت» و «عهدنامه تسویه مسالمت آمیز اختلافات».
بنابر «عهدنامه سرحدی» که در سیزدهم تیر ۱۳۱۶ (چهارم ژوئیه ۱۹۳۷) در تهران به امضای عنایت الله سمیعی و ناجی اصیل وزیران امورخارجه ایران و عراق رسید، مرز دو کشور در جاهایی حد آب های جزری (سطح آب) و در جاهایی خط تالوک (خط میانی رودخانه) تعیین شد، به این صورت که مرز از جلوترین نقطه جزیره شطیط آغاز شده، به طور عمود از حد آبهای جزری به تالوک اروندرود ملحق می شد و تا نقطه واقعه در مقابل اسکله نمره یک آبادان آن را تعقیب می کرد و از آن نقطه مجدداً خط سرحدی به سطح آب های جزری متصل شده، خط سرحدی را به طوری پیروی می کرد که در صورت مجالس سال ۱۹۱۴ توصیف شده بود.
این عهدنامه حق کشتیرانی، اعم از تجاری و جنگی در اروندرود را نیز به طور مساوی برای دو کشور به رسمیت می شناخت و اگر هر یک از دو کشور به ناوهای جنگی خارجی اجازه ورود به اروندرود می داد، می بایست به کشور دیگر اطلاع می داد و آن نیز تنها از آبهای مربوط به آن کشور می توانست بگذرد.
بنابر توافق طرفین می بایست ظرف یک سال توافقی الحاقی برای تعیین شیوه اداره اروندرود و همچنین کمیسیونی برای نشانه گذاری مرزی تشکیل می شد و تا زمانی که این توافق به تصویب طرفین نرسیده بود، اروندرود را عراق اداره می کرد و هر شش ماه یک بار گزارش عملکرد خود را به دولت ایران می داد. اما این توافق عمدتا به سبب اهمال از جانب ایران و وقایع مربوط به جنگ جهانی دوم و اشغال ایران و بی ثباتی های سیاسی پس از آن، هیچوقت نوشته نشد و کمیسیون هیچ گاه شکل نگرفت و عراق هم تنها دو بار گزارش عملکرد خود را داد که هر دو بار، وزارت امور خارجه ایران این گزارش را ناقص تشخیص داد.
در پی حل اختلافات مرزی، عهدنامه مودت در هجدهم تیر (نهم ژوئیه) و عهدنامه تسویه مسالمت آمیز اختلافات در دوم امرداد ۱۳۱۶ (۲۴ ژوئیه ۱۹۳۷) به امضای وزیران خارجه دو کشور رسید. اما پیش از امضای این معاهدات، وزیران خارجه چهار کشور ایران، عراق، افغانستان و ترکیه در هفدهم تیر (هشتم ژوئیه) در کاخ سعدآباد گردآمدند و «عهدنامه عدم تعرض» را امضا کردند که پیمان سعدآباد نامیده شد.
چهار کشور ایران، عراق، افغانستان و ترکیه در پیمان سعدآباد به یکدیگر تعهد دادند که نه به تنهایی و نه همراه با کشور دیگری دست به هیچ گونه عملیات متجاوزانه علیه یکدیگر نزنند و به کشور دیگری که به یکی از آنها تجاوز کرده نیز چه مستقیم و چه غیرمستقیم، کمکی نرسانند. این دولت ها همچنین تعهد کردند که در مرزهای خود از تشکیل یا عملیات گروه های مسلح یا غیرمسلحی که علیه نظم و امنیت کشورهای دیگر یا واژگونی دولت آنها فعالیت کنند، جلوگیری کنند.
روابط ایران و عراق از آن پس چنان رو به بهبود نهاد که با کشته شدن ملک غازی پادشاه عراق در نوزدهم فروردین ۱۳۱۸، مجلس شورای ملی به نشانه سوگواری، یک دقیقه سکوت و سپس نشست خود را تعطیل کرد. سهام السلطان بیات نایب رئیس مجلس که نشست آن روز را اداره می کرد در نطق خود خطاب به مجلسیان گفت:
«فقدان اعلیحضرت ملک غازی با طرز تأسف آوری که پیش آمده، فاجعه بزرگ و مصیبت دلخراشی بود که در سرتاسر ایران موجب اندوه عمومی گردید. جا هم دارد زیرا این پادشاه جوان در فضایل و معلومات، کامل و همواره احساسات دوستانه و نیکویی نسبت به کشور ما داشته اند. مسلّم است ملت ایران در این مصیبت از روی حقیقت، شریک ملت برادر هم پیمان خود بوده و با کمال تأسف و اندوه و احترام به آن ملت باشرافت، تعزیت خود را اظهار می دارد».
در طول دوره پهلوی، عراق ناآرامیهای سیاسی، کودتا و به قدرت رسیدن حزب بعث عراق را شاهد بود. در ایران نیز حکومت پهلوی قدرت را در دست داشت. در این دوره اختلاف بر سر مرزها و منابع آبی نکته قابل توجه است. پیمان ۱۹۷۵ الجزایر در همین دوره منعقد گردید.
در اردیبهشت سال ۱۳۴۸ خورشیدی روابط ایران و عراق به شدت تیره شد و جنگ تبلیغاتی از طرفین آغاز گردید به ارتش ایران آماده باش داده شد. دولت عراق در سال ۱۳۴۸ با احضار سفیر ایران اعلام کرد که دولت عراق اروندرود را جزیی از قلمرو خود می داند و از دولت ایران تقاضا کرد به کشتی هایی که پرچم ایران را در اروندرود برافراشته اند دستور داده شود پرچم ایران را پایین بیاوردند و در آتیه نیز اجازه نخواهد داد کشتی هایی که مقصد آن ها بنادر ایران است وارد اروندرود شوند. در واکنش به دولت عراق امیرخسرو افشار قائم مقام وزیر خارجه در سی ام اردیبهشت ۱۳۴۸، عهدنامه مرزی ۱۳۱۶ را در مجلس سنا را ملغی اعلام نموده و گفت دولت ایران در سراسر اروندرود هیچ اصلی جز اصل تالوگ یا خط منصف رودخانه را قبول ندارد.موضع گیری های دو کشور، مرزهای دو کشور را به حال آماده باش جنگی درآورد. سپاه یکم در نواحی مرزی مستقر و نیروی دریایی ایران به ساماندهی خود پرداخت.
در شرایط آماده باش نظامی و درگیریهای موضعی، نیروی دریایی ایران کشتی بازرگانی ابن سینا را که پرچم ایران بر بالای سکان خود برافراشته بودند همراهی کرد و هواپیماهای جنگی ایران نیروی زمینی و دریایی را پشتیبانی می کرد.
عبور کشتی ایران با پرچم ایران از اروندرود بدون هر گونه عکس العملی از سوی نیروهای عراقی مستقر در ساحل اروند رود انجام گرفت و اعمال چنین قدرت نمایی دولت عراق را بشدت خشمگین ساخت و در نتیجه دست به اخراج ایرانیان از عراق زدند و بیش از بیست هزار نفر ایرانی را از آن کشور اخراج نموده و به شکنجه و زندانی کردن اتباع ایران پرداخت.
از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ در مرزهای ایران و عراق بیش از ۶۰ مورد درگیری کوچک و بزرگ به وجود آمد. جنگ با سلاح های سنگین در مرزهای غربی کشور حکایت از شدت و جدیت چالش بین تهران و بغداد بود.
در سال ۱۳۵۰ بیست و دو درگیری مرزی با استفاده از توپخانه روی داد.
در سال ۱۳۵۱ شصت مورد درگیری نظامی همراه با توپ و تانک و توپ های صحرایی رخ داد.
در سال ۱۳۵۲ دوازده نبرد مرزی روی داد که خونین ترین آن در روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۲ اتفاق افتاد. در این نبرد ۴۱ ایرانی کشته و ۸۱ نفر زخمی شدند و تلفات عراقی ها به بیش از ۴۰۰ نفر اعلام شد.
در سال ۱۳۵۳ بیش از ده درگیری نظامی روی داد که هواپیماهای جنگنده در آن شرکت داشتند.
در مجموع قبل از شروع رسمی جنگ ۱۰۴ مورد برخورد نظامی کوچک و بزرگ بین ایران و عراق روی داد.
در ۹ اردیبهشت ۱۳۵۴ خورشیدی، صدام حسین نایب رئیس جمهوری عراق در رأس هیئتی وارد تهران شد.
این دوره که بیش از ۸ سال به طول انجامید، دوره جنگ نظامی مستقیم و وسیع بین این دو کشور همسایه و مسلمان بود. در طی این جنگ دو کشور متحمل تلفات و مجروحان زیادی شدند. افراد زیادی به اسارت گرفته شدند و خسارات بسیار زیادی به هر دو کشور به خصوص ایران وارد آمد. بنابر آمار منتشر شده، در طی جنگ ۳۷۵٬۰۰۰ عراقی کشته و زخمی شدند. امار دقیقی از کشته شدگان ایرانی در دست نیست اما بیش از ۵۵۰٬۰۰۰ ایرانی نیز تلفات ایران در این جنگ برآورد شده است.
دولت عراق در آوریل ۱۹۸۰ و چند ماه قبل از حمله سراسری، چند هزار از اتباع ایرانی ساکن عراق را از این کشور اخراج کرد و به آن ها چند روز مهلت داد که خود را به مرزهای ایران برسانند.
شورای امنیت در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۰ مصادف با ۹ دسامبر۱۹۹۱ طی گزارشی که از جانب دبیرکل وقت سازمان ملل متحد دریافت کرده بود، عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی کرد. این شورا همچنین عراق را موظف به پرداخت غرامت جنگی به ایران نمود.
در ۱ فروردین ۱۳۶۵ رئیس دوره ای شورای امنیت سازمان ملل در بیانیه ای کاربرد سلاح های شیمیایی توسط عراق علیه نیروهای ایرانی را محکوم کرد.
در این دوره روابط دو کشور بسیار سرد بوده است. البته تعدادی از زائران ایرانی برای زیارت عتبات عالیات به عراق سفر می کرده اند که با حمایت و استقبال دولتهای دو کشور همراه بود.
در طول جنگ خلیج فارس مقامات ایرانی و عراقی توافق کردند برای ممانعت از به غنیمت گرفته شدن جنگنده های عراق توسط ارتش آمریکا بعد از شکست محتمل عراق در جنگ، تعداد ۱۱۵ فروند از هواپیماهای جنگنده عراق به ایران پناهنده شوند.
بنابر اطلاعات بدست آمده توسط سازمان سیا از منوچهر قربانی فر، وی مدعی شده درست پیش از آغاز جنگ عراق و در سال ۲۰۰۳ نیروهای ایرانی موفق می شوند با نفوذ به عراق مقادیری از اورانیوم غنی شده را از عراق بربایند و به ایران منتقل کنند.در اسفند ماه سال ۱۳۷۴ (۱۹۹۶) مصطفی پورمحمدی از مسوولان وزارت اطلاعات به نمایندگی از ایران به عراق رفت و با شخص صدام حسین ملاقات نمود. در این ملاقات صدام تصمیم جدی و سیاسی خود را برای مصالحه با ایران اعلام کرد.
این دوره مصادف است با اشغال عراق توسط آمریکا و ناتو و سقوط حکومت بعث و آغاز دوره ای نوین در تاریخ عراق. در این دوره مردم تا حدودی حق تعیین نمایندگان خود را به دست آوردند. روابط دو کشور در این دوره بخصوص بعد از سال ۱۳۸۶ خوب و نزدیک بوده است. حذف رژیم بعث در عراق که همواره به عنوان عامل تنش و ناامنی برای ایران عمل می کرد و قدرت یابی مبارزان و گروه های شیعی در عراق که طی ۲۷ سال گذشته از حمایت های بی دریغ جمهوری اسلامی ایران برخوردار بوده اند، طبعاً مورد استقبال ایران قرار می گیرد. همچنین ایران سعی دارد به طرق مختلف، بر سیاست گذاری ها و خط مشی های سیاسی عراق تأثیر بگذارد و آن ها را تحت کنترل خود درآورد؛ که فشار برای استعفای ایاد علاوی و جایگزینی نوری مالکی با وی، از این سیاق است.
زائران بسیار زیادی از ایران به عراق و بالعکس برای زیارت حرم ائمه شیعه سفر کرده اند. با توجه به اینکه اکثریت جمعیت و مسئولان عراقی شیعه هستند، دو کشور روابط سیاسی و اجتماعی نزدیکی برقرار نموده اند و مسئولان دو کشور نیز سفرهای زیادی به کشور مقابل داشته اند. در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۸۸ اولین پرواز زیارتی ایران به فرودگاه نجف اشرف انجام شد. این مسیر هوایی توسط شرکت های هواپیمایی هما و العراقیه به انتقال زائرین ایرانی می پردازد. همچنین روابط اقتصادی دو کشور با گسترش مواجه شد؛ به طوری که در سال ۱۳۸۷ به ۴ میلیارد دلار رسید. بدین ترتیب، ایران بعد از ترکیه دومین صادرکننده کالا به عراق به شمار می رود.
نیروهای نظامی آمریکا در یورشی در ساعات آغازین صبح ۱۱ ژانویه ۲۰۰۷ به دفتر نمایندگی ایران در شهر اربیل، در ناحیه کردنشین شمال عراق ۵ تن از کارمندان این کنسولگری را دستگیر کردند و به زندانهای خود منتقل کردند. نیروهای آمریکایی مدعی شدند آن ها با نیروهای سپاه پاسداران مرتبط بودند و در حملات تروریستی عراق دست داشتند.
بعد از دستگیری ها، هوشیار زیباری وزیر امور خارجه عراق هم به رسانه ها گفت که این دفتر کارکرد کنسولی داشته و قرار بوده که به کنسول رسمی ایران دراین شهر ارتقا پیدا کند. این دفتر در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۸۷ با حضور منوچهر متکی و مسعود بارزانی به کنسولگری تغییر کاربری داد.
نماینده ایران در سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۰۸ شکایتی را علیه حمله به کنسولگری ایران توسط آمریکاییها تنظیم و به سازمان عرضه کرد. بر طبق این نامه ایران خواستار آزادی فوری سیاستمداران بازداشتی و پرداخت خسارت از سوی آمریکا شد. سازمان دیده بان حقوق بشر از وزارت دفاع آمریکا خواست در صورتی که معتقد هستند آن ها قوانین عراق را شکسته اند می بایست به دادگاه های عراق سپرده شوند و نه اینکه بدون تعیین مدت زمان مشخص در بازداشت نظامیان آمریکایی باشند. این دیپلمات ها در نهایت در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۸۶ آزاد شدند.
هیئت هایی از ایران و آمریکا در راستای حفظ ثبات و تأمین امنیت عراق و به درخواست دولت مرکزی این کشور سه دور مذاکرات را در بغداد انجام دادند. این مذاکرات که در تاریخ های ۲۸ مه ۲۰۰۷ در سطح سفیر ۲۴ ژوئیه ۲۰۰۷ در سطح سفیر ۶ اوت ۲۰۰۷ در سطح کارشناسان سیاسی انجام شد، با استقبال مقامات عراق و به میزبانی آن ها برگزار شد. سرپرست هیئت های ایرانی را حسن کاظمی قمی، سفیر ایران در عراق و رئیس هیئت آمریکایی را رایان کروکر عهده دار بودند. آمریکا درخواستی مبنی بر برگزاری دور چهارم مذاکرات در سطحی بالاتر از سفیران دو کشور را مطرح کرده بود که این درخواست با مخالف منوچهر متکی روبرو شده بود و وی ضرورتی را برای بالا بردن سطح مذاکره کنندگان جایز ندانست.
در سال ۲۰۰۹ دولت عراق اعلام کرد که به اعضای سازمان مجاهدین خلق اجازه اقامت و پناهندگی سیاسی نمی دهد. سفیر عراق نیز اعلام کرد که کشورش در نظر دارد تا زمانی که کشور ثالثی پذیرای اعضای سازمان مجاهدین نشود، آنان را به جائی دور از مرزهای ایران منتقل کند. این تصمیم دولت عراق ناشی از یک توافق دوجانبه با حکومت ایران بوده است.
در سال ۲۰۱۹ در پی مذاکرات بین ایران و عراق توافق شد تا روادید بین ایران و عراق رایگان باشد. بر این اساس از تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۸ دیگر ایرانیان برای سفر به عراق لازم نیست مبلغ ۵۰ دلار روادید را پرداخت کنند. متقابلاً مسافران عراق نیز مبلغی برای روادید سفر به ایران نخواهند پرداخت. به گفته روحانی ایران پیشنهاد کرده که کلا روادید حذف شود ولی طرف عراقی هنوز خواستار وجود روادید بین دو کشور است و فقط حذف هزینه آن را قبول کرده است.
در پی اشغال برخی از شهرهای عراق توسط داعش، و حمایت و کمک ایران به عراق بر علیه داعش، رفته رفته روابط دو کشور مستحکم تر و عمیق تر شد و دولتمردان و سیاسیون عراق نیز به این حمایت ایران بارها و به اشکال مختلف اذعان کردند و از این بابت قدردانی و تشکر کردند.
طی دو واقعه نزدیک به هم به شخصیت های سیاسی مذهبی دو کشور از سوی کشور ثالث توهین شد و دستگاه دیپلماسی هر دو کشور به دفاع از کشور همسایه خود مبادرت کرد. در پی انتشار مطالبی راجع به دارایی های رهبر ایران از سوی سفارت آمریکا در بغداد، وزارت خارجه عراق این مطالب را توهین آمیز توصیف کرد و از طی بیانیه ای از این سفارت حذف این مطالب از صفحه فیس بوک سفارت را طی بیانیه ای خواستار شد. در جریانی مشابه نیز وزیر امور خارجه بحرین به مقتدی صدر توهین کرد و وزارت خارجه ایران نیز به حمایت از عراق بیانیه ای صادر کرد که در این بیانیه سخنان وزیر خارجه بحرین توهین آمیز و خلاف عرف دیپلماتیک توصیف شد و همچنین این سخنان را ناقض حاکمیت و استقلال عراق دانست و همچنین تصریح می کند که «ایران سیاست حمایت از استقلال و حاکمیت عراق را درپیش گرفته و از دیگران نیز می خواهد به نقش و جایگاه رهبران و شخصیت های دینی و سیاسی عراق احترام بگذارند».
| [
{
"answer1": "محمود احمدی نژاد نخستین رئیس جمهور ایران بوده است که از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران و در سال ۱۳۸۷ به عراق قدم نهاد.",
"answer2": "در حال حاضر محمّد مجید الشّیخ سفیر عراق در ایران و ایرج مسجدی، مشاور عالی سابق فرمانده نیروی قدس سپاه سفیر ایران در عراق است.",
"distance": 290,
"question": "محمود احمدی نژاد چه زمانی به عراق سفر کرد و اولین سفیر ایران در عراق پس از انقلاب چه کسی بود؟"
},
{
"answer1": "از نخستین اقدامات دولت ایران برای ایرانیان ساکن عراق، به تصویب رساندن بودجه ای ده هزار تومانی در سال ۱۳۰۶ در مجلس شورای ملی بود تا از محل آن، برای ایرانیان ساکن عراق گذرنامه ایرانی صادر شود.",
"answer2": "پس از استقلال عراق، ایرانیهای مقیم آن کشور زیر فشار قرار گرفتند. از آنها مالیاتی بیشتر از شهروندان عراقی گرفته می شد و حق خرید یا فروش اموال غیرمنقول نداشتند.",
"distance": 240,
"question": "مجلس شورای ملی ایران در سال ۱۳۰۶ چه بودجه ای برای ایرانیان ساکن عراق تصویب کرد و چرا پس از استقلال عراق، ایرانیهای مقیم آنجا تحت فشار قرار گرفتند؟"
},
{
"answer1": "بنابر «عهدنامه سرحدی» که در سیزدهم تیر ۱۳۱۶ (چهارم ژوئیه ۱۹۳۷) در تهران به امضای عنایت الله سمیعی و ناجی اصیل وزیران امورخارجه ایران و عراق رسید، مرز دو کشور در جاهایی حد آب های جزری (سطح آب) و در جاهایی خط تالوک (خط میانی رودخانه) تعیین شد",
"answer2": "تا زمانی که این توافق به تصویب طرفین نرسیده بود، اروندرود را عراق اداره می کرد و هر شش ماه یک بار گزارش عملکرد خود را به دولت ایران می داد.",
"distance": 967,
"question": "در چه سالی و بر اساس چه توافقی مرز ایران و عراق در اروندرود تعیین شد و بعد از تعیین مرز در اروند رود، مسئولیت اداره آن به چه کشوری واگذار شد؟"
},
{
"answer1": "در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۸۸ اولین پرواز زیارتی ایران به فرودگاه نجف اشرف انجام شد.",
"answer2": "همچنین روابط اقتصادی دو کشور با گسترش مواجه شد؛ به طوری که در سال ۱۳۸۷ به ۴ میلیارد دلار رسید.",
"distance": 164,
"question": "در سال ۱۳۸۸ اولین پرواز زیارتی ایران به کدام شهر عراق انجام شد و روابط اقتصادی دو کشور در سال ۱۳۸۷ به چه میزان رسید؟"
}
] | [
{
"answer1": "پیمان ۱۹۷۵ الجزایر در همین دوره منعقد گردید.",
"answer2": "دولت عراق در سال ۱۳۴۸ با احضار سفیر ایران اعلام کرد که دولت عراق اروندرود را جزیی از قلمرو خود می داند و از دولت ایران تقاضا کرد به کشتی هایی که پرچم ایران را در اروندرود برافراشته اند دستور داده شود پرچم ایران را پایین بیاورند و در آتیه نیز اجازه نخواهد داد کشتی هایی که مقصد آن ها بنادر ایران است وارد اروندرود شوند.",
"question": "در زمان پهلوی، چه پیمانی بین ایران و عراق منعقد شد و در چه سالی سفیر ایران در عراق اعلام کرد که ایران اروندرود را به طور کامل متعلق به خود می داند؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
622 | : برنامه های مخرب
برنامه های مخرب گستره وسیعی داشته ومبارزه با آنان مستلزم به کارگیری نرم افزارهای به روز و کارآمد است. این نرم افزارها همواره توسط سازندگان خود در حال تغییر و تحول بنیادی هستند بخش عظیمی از برنامه های مخرب در قالب تروجان ها بوده که از مصادیق بارز ابزارهای هک می باشد.
کلمات کلیدی: ویروس، تروجان، کرم، فایروال.
امروزه مسئله ویروس های رایانه ای به یک معضل بسیارجدی تبدیل شده است. برای یک کاربر پی سی ممکن است حداکثر ضرر ناشی از یک ویروس مخرب، ازبین رفتن اطلاعات وبرنامه های مهم موجود روی سامانه اش باشد در حالیکه وجود یک ویروس در سامانه های رایانه ای یک پایگاه نظامی هسته ای می تواند وجود بشریت و حیات کره زمین را تهدید کند.
اولین ویروس رایانه ای توسط کوهن ساخته شد. کوهن صرفاً به عنوان یک پروژه دانشجویی، برنامه ای را نوشت که می توانست خود را تکثیر کرده و انگل وار به دیگر برنامه ها متصل شود ونوعی تغییر درآن ها به وجود آورد.
علت نامگذاری ویروس بر روی این گونه برنامه ها، تشابه زیاد آن ها با ویروس های بیولوژیکی بود.
پیش ترها، تنها روشی که کامپیوتر به واسطه آن در معرض خطر قرار می گرفت، زمانی بود که شما یک فلاپی آلوده را داخل دستگاه قرار می دادید. اما در عصر جدید تکنولوژی که هر کامپیوتری با دیگر نقاط جهان ارتباط دارد راه مختلفی از جمله اینترنت برای انتشار این گونه برنامه ها پدید آمده است. واژه ویروس، یک واژه عمومی است که به تمام روش های مختلفی اطلاق می شود که کامپیوتر شما توسط نرم افزار بدخواه مورد حمله قرار گیرد. در این قسمت نگاهی خواهیم داشت به مشکلات جدیدتری که امروزه با آن مواجه هستیم.
ویروس های کامپیوتری برنامه هایی هستند که مشابه ویروس های بیولوژیک گسترش یافته و پس از وارد شدن به کامپیوتر اقدامات غیرمنتظره ای را انجام می دهند. با وجود اینکه همهٔ ویروس ها خطرناک نیستند، ولی بسیاری از آن ها با هدف تخریب انواع مشخصی از فایل ها، برنامه های کاربردی یا سیستم های عامل نوشته شده اند.
برای اینکه یک برنامه به عنوان ویروس شناخته شود فقط کافیست که آن برنامه در ساختار خود دارای یک قسمت تکثیرکننده باشد که برنامه را تکثیر کند تا بتواند سایر برنامه های دیگر را آلوده کند. اما در واقع ویروس ها در ساختار خود دارای ۴ قسمت اصلی می باشند:
واحد پنهان کننده: یک برنامه گمراه کننده که باعث می شود ویروس بتواند خود را در کامپیوتر پنهان کند.
واحد تکثیرکننده: یک برنامه تکثیرکننده که به وسیلهٔ آن ویروس می تواند خود را تکثیر کرده و برنامه های بیشتری را آلوده کند.
واحد فعال کننده: یک کلید فعال کننده که باعث می شود ویروس در زمان خاصی یا بعد از انجام عمل خاصی فعال شود.
واحد اجرایی: قسمت اجرایی ویروس که ممکن است فقط یک نمایش بدون خطر باشد یا یک برنامه خطرناک که باعث وارد شدن صدمه به سیستم شود.
انواع ویروس های رایج را می توان به دسته های زیر تقسیم بندی نمود:
الف) ویروس های قطاع راه انداز: قطاع راه انداز، اولین قطاع بر روی فلاپی یا دیسک سخت کامپیوتر است. در این قطاع کدهای اجرایی ذخیره شده اند که فعالیت کامپیوتر با استفاده از آن ها انجام می شود. با توجه به اینکه در هر بار بالا آمدن کامپیوتر قطاع راه انداز مورد ارجاع قرار می گیرد، و با هر بار تغییر پیکربندی کامپیوتر محتوای قطاع راه انداز هم مجدداً نوشته می شود، لذا این قطاع مکانی بسیار آسیب پذیر در برابر حملات ویروس ها می باشد.
این نوع ویروس ها از طریق فلاپیهایی که قطاع راه انداز آلوده دارند انتشار می یابند. قطاع راه انداز دیسک سخت کامپیوتری که آلوده شود توسط ویروس آلوده شده و هر بار که کامپیوتر روشن می شود، ویروس خود را در حافظه بار کرده و منتظر فرصتی برای آلوده کردن فلاپی ها می ماند تا بتواند خود را منتشر کرده و دستگاه های دیگری را نیز آلوده نماید. این گونه ویروس ها می توانند به گونه ای عمل کنند که تا زمانی که دستگاه آلوده است امکان بارگذاری کامپیوتر از روی دیسک سخت از بین برود.
این ویروس ها بعد از نوشتن بر روی متن اصلی بارگذاری سعی می کنند کد اصلی را به قطاعی دیگر بر روی دیسک منتقل کرده و آن قطاع را به عنوان یک قطاع خراب علامت گذاری می کند.
ب) ویروس های ماکرو: این نوع ویروس ها مستقیماً برنامه ها را آلوده نمی کنند. هدف این دسته از ویروس ها فایل های تولید شده توسط برنامه هایی است که از زبان های برنامه نویسی ماکرویی مانند مستندات اکسل یا ورد استفاده می کنند. ویروس های ماکرو از طریق دیسک ها، شبکه یا فایل های پیوست شده با نامه های الکترونیکی قابل گسترش می باشد. ویروس تنها در هنگامی امکان فعال شدن را دارد که فایل آلوده باز شود، در این صورت ویروس شروع به گسترش خود در کامپیوتر نموده و سایر فایل های موجود را نیز آلوده می نماید. انتقال این فایل ها به کامپیوترهای دیگر یا اشتراک فایل بین دستگاه های مختلف باعث گسترش آلودگی به این ویروس ها می شود.
ج) ویروس های چندریخت: این ویروس ها در هر فایل آلوده به شکلی ظاهر می شوند. با توجه به اینکه از الگوریتم های کدگذاری استفاده کرده و ردپای خود را پاک می کنند، آشکارسازی و تشخیص این گونه ویروس ها دشوار است.
د) ویروس های فایل: تکه کدهایی هستند که خود را به فایل های اجرایی، فایل های درایور یا فایل های فشرده متصل می کنند و زمانی که برنامه میزبان اجرامی گردد، فعال می شوند. پس از فعال شدن، ویروس با چسباندن خود به برنامه های موجود دیگر در سیستم گسترش می یابد و پخش می شود و همچنین کارهای بدخواهانه ای را انجام می دهد که برای آن برنامه ریزی شده است. اکثر ویروس های فایل با لود کردن خودشان در حافظه سیستم و جستجوی برنامه های دیگر موجود در هارد دیسک، گسترش می یابند. اگر برنامه ای را بیابند، کد برنامه را به گونه ای تغییر می دهند که در صورت اجرای مجدد آن برنامه، ویروس فعال شود. این کار بارها و بارها تکرار می شود تا جائیکه ویروس ها در سراسر سیستم و احتمالاً در سیستم های دیگری که در ارتباط با این برنامه آلوده هستند، منتشر شوند.
ه) ویروس های مخفی :این ویروس ها سعی می کنند خود را از سیستم عامل و نرم افزارهای ضدویروس مخفی نگه دارند. برای این کار ویروس در حافظه مقیم شده و حائل دسترسی به سیستم عامل می شود. در این صورت ویروس کلیه درخواست هایی که نرم افزار ضدویروس به سیستم عامل می دهد را دریافت می کند. به این ترتیب نرم افزارهای ضدویروس هم فریب خورده و این تصور به وجود می آید که هیچ ویروسی در کامپیوتر وجود ندارد. این ویروس ها کاربر را هم فریب داده و استفاده از حافظه را به صورت مخفیانه انجام می دهند.[۱]
اسب های تروآ خود را به شکل نرم افزارهای سودمندی درمی آورند که برای دانلود کردن در اینترنت لازم اند، و کاربران ساده و بی خبر آن ها را دانلود کرده و به اجرا درمی آورند و بعداً متوجه اشتباه خود می شوند. بزرگ ترین تفاوت بین اسب تروآ و یک ویروس این است که تروآها خودشان منتشر نمی شوند.
اسب تروآ معمولاً به دو بخش سرویس دهنده و سرویس گیرنده تقسیم می شود و خود را به شکل یک نرم افزار مهم درمی آورد و در شبکه های به اشتراک گذاری فایل نظیر به نظیر یا سایت های غیررسمی دانلود، قرار می گیرد. زمانی که سرویس گیرنده در سیستم شما اجرا می شود. حمله کننده (شخصی که سرویس دهنده را اجرا می کنند) دسترسی بالایی بر روی سیستم شما دارد، و می تواند بسته به نیت و هدف حمله کننده تأثیرات تخریبی داشته باشد. اسب های تروآ به یک تراز بسیار پیچیده رسیده اند که موجب شده هر کدام به طور قابل ملاحظه ای متفاوت از دیگری باشد.
اسب های تروآ معمولاً به این صورت طبقه بندی می شود:
الف) تروآهای دسترسی از راه دور: این تروآها از نوع بسیار متداول هستند. حمله کننده بااستفاده از آن ها می توانند کنترل کاملی بر روی کامپیوترهای قربانی داشته باشد. حمله کننده می توانند به داخل فایل ها برود و به هر گونه اطلاعات شخصی کاربر همچون اسناد مالی مهم، رمزهای عبور، شماره کارت اعتباری و از این قبیل که ممکن است در فایل های ذخیره شده باشند، دسترسی یابد.
ب) تروآهای ارسال کننده رمز عبور: هدف این تروآها کپی کردن تمام رمزهای عبور کش شده و جستجوی رمزهای عبور دیگری که وارد می کنید و ارسال آن ها به آدرس ایمیل خاص است، بدون آنکه کاربر متوجه شود. رمز عبور وب سایت های محدود شده، سرویس های پیغام رسانی، و سرویس های ایمیل در معرض تهدید این نوع تروآها هستند.
ج) ترآواهای ثبت کننده کلید: این نوع تروجان، کلیدهایی که توسط قربانی فشرده می شوند را ثبت می کنند و سپس اطلاعات ثبت شده را به حمله کننده ارسال می دارند. حمله کننده، به جستجوی رمزهای عبور یا اطلاعات حساس دیگر در فایل های ثبت وقایع می پردازد. این نوع تراوآ اکثراً دو ویژگی دارند: ثبت آنلاین و آفلاین. البته آن ها می توانند طوری تنظیم شوند که فایل ثبت وقایع را به یک آدرس ایمیل خاص به صورت روزانه ارسال کنند.
د) تروآهای حملهٔ سرکاری: ایدهٔ اصلی این نوع تروآها ایجاد ترافیک شبکه در دستگاه قربانی است، تا جائیکه ارتباط اینترنتی بسیار سنگین شده و مانع از آن می شود که کاربر یک وب سایت را ببیند. یا چیزی را دانلود کند. نوع دیگر از این تراوآ، تروآی بمب – پستی است، که هدف اصلی آن آلوده کردن ماشین ها تا حد امکان و هم زمان حمله به آدرس های ایمیل خاص با موضوعات و محتویات اتفاقی است که قابل فیلتر شدن نیستند.
ه) تروآهای پروکسی: این نوع تروآ کامپیوتر قربانی را به یک سرویس دهنده پروکسی تبدیل می کند. به این ترتیب کامپیوتر آلوده در دسترس اشخاص ناشناس در سراسر جهان قرار می گیرد. حمله کننده می تواند حوزه ها را ثبت کند یا با کارت های اعتباری به سرقت رفته شده به وب سایت ها دسترسی یابد یا اینکه کارهای غیرقانونی دیگری را انجام دهد بدون آنکه ردیابی شود.
و) تروآهای اف تی پی: این تروآها بسیار ساده و منسوخ شده اند. تنها کاری که انجام می دهند باز کردن پورت ۲۱ است. (این پورت مربوط به انتقالات اف تی پی است) و موجب می شود تا هر کسی به دستگاه شما وصل شود. در نسخه های جدیدتر این پورت با رمز عبور محافظت می شود، بنابراین تنها حمله کننده می تواند به کامپیوتر شما وصل شود.
یک تروآ می تواند شامل یک یا ترکیبی از عملکردهای یادشده باشد . [۲]
کرم های کامپیوتر برنامه هایی هستند که به طور مستقل تکثیر و اجرا و در سراسر ارتباطات شبکه منتقل می شوند. تفاوت اصلی بین ویروس ها و کرم ها در روش تکثیر و پخش آنهاست. یک ویروس وابسته به یک فایل میزبان یا بخش راه انداز است، در حالیکه یک کرم می تواند کاملاً مستقل اجرا شود و از طریق ارتباطات شبکه منتشر گردد. تهدید امنیتی کرم ها معادل یک ویروس است.
کرم ها قادرند هر نوع آسیبی را وارد کنند، مثلاً خراب کردن فایل های مهم در سیستم، کند کردن سیستم تا حد بسیار زیاد یا حتی خراب کردن برخی از برنامه های مهم. اکنون که سه نوع اصلی برنامه های مخرب بیان شده اند می توانیم ویژگی هایی نظیر خودتکثیری و نیاز به میزبان را در جدول ۱ خلاصه کنیم.
جاسوس افزار، واژه جدیدی برای نرم افزارهای تبلیغاتی است. تبلیغ محصولات اشتراک افزار روشی برای مؤلفین اشتراک افزار است تا به نوعی پول سازی کنند. شرکت های رسانه ای بزرگی وجود دارند که پیشنهاد می کنند در ازای بخشی از منافع حاصله از فروش بنر، تبلیغات بنر را در محصولات خود قرار دهند. در صورتی که کاربر احساس کند که این بنرها مزاحمند، این امکان برای آن ها وجود دارد که در ازای پرداخت مخارج پروانه، از شر آن خلاص شوند.
متأسفانه، شرکت های تبلیغ کننده اغلب نرم افزار ردیابی کننده در سیستم شما نصب می کنند، و این نرم افزار دائماً از ارتباط اینترنتی شما استفاده می کند تا داده های آماری را به تبلیغ کننده ارسال دارد. گرچه این شرکت ها در سیاست های خصوصی خود مدعی هستند که هیچگونه اطلاعات مهم یا توصیف کننده ای از جانب سیستم شما گردآوری نخواهد شد و هویت شما همچنان ناشناس باقی می ماند، اما حقیقت این است که شما سرویس دهنده ای دارید که در کامپیوتر شما قرار دارد و اطلاعات مربوط به شما و عادات جستجوی شما را از طریق باند پهن به یک محل دور ارسال می دارد. جاسوس افزار به دلیل استفاده تقریباً زیاد از قدرت پردازشی، کامپیوترها را کند می کند، پنجره های آزار دهنده را در زمان های نامناسب ظاهر می نماید و تنظیمات مرور کردن اینترنتی شما را تغییر می دهد. مثلاً، صفحه شروع یا موتور جستجوی شما را به سرویس های متعلق به خودش مبدل می کند. حتی اگر برخی ها چنین چیزی را غیرقانونی ندانند، اما جاسوس افزارها همچنان یک تهدید امنیتی محسوب می شوند و این حقیقت که هیچ راهی برای خلاصی از آن ها وجود ندارد، آن ها را به اندازه ویروس ها آزار دهنده ساخته است.
اسپم ایمیلی است که به طور اتوماتیک برای اشخاص مختلف فرستاده می شود و اغلب اوقات یک محصول، سرویس یا وب سایتی را تبلیغ می کند. اسپم ها مانند نامه های تبلیغاتی هستند که توسط پست به شرکت ها یا منازل فرستاه می شوند. بعضی از اسپم ها شامل مطالب فریبننده می باشند مانند این جمله: " شما برنده خوش شانس ما هستید، برای اراسل جایزه کافیست اطلاعات زیر را برای ما ارسال کنید ". بعضی دیگر شامل تصاویر و عکس های غیراخلاقی می باشند [۳].
بمب منطقی برنامه ای است که آزادانه نوشته و اصلاح می شود تا در شرایطی خاص که غیرمنتظره بوده و از جانب کاربران قانونی یا مالکین نرم افزار غیرقانونی شناخته می شوند، نتایجی را ارائه دهد. بمب های منطقی ممکن است در برنامه های مستقل مستقر شوند، یا اینکه ممکن است بخشی از کرم ها یا ویروس ها باشند. یک نمونه از بمب منطقی، بمب ساعتی است که در یک زمان خاص منفجر می شود.[۱]
این نوع از ویروس ها در قالب پیام های فریب آمیزی، کاربران اینترنت راگول زده و به کام خود می کشد. آن ها معمولاً به همراه یک نامه ضمیمه شده از طریق پست الکترونیک وارد سامانه می شوند. پیغام ها می توانند مضمونی تهدیدآمیز یا محبت آمیز داشته باشند. تغییر پیام یا ارسال آن بسیار ساده بوده و با دستور فوروارد امکان پذیر است. ویروسی که پشت این پیغام ها مخفی شده می تواند یک بمب منطقی، یک اسب تروا یا یکی از فایل های سیستم ویندوز باشد.
یک هشدار دروغین ویروس اساساً شبیه به نامه های زنجیره ای هستند، ولی هشدار دروغین حاوی «اطلاعاتی» در مورد برخی تکه های غیرواقعی از بدافزارها است. یک هشدار دروغین، خودش چیزی را خراب نمی کند، ولی منابع (انسان و کامپیوتر) را مصرف می کند تا جایی که هشدار دروغین کاملاً پخش شود. برخی هشدارهای دروغین از طریق انسان ها و توصیه کردن به کاربر برای انجام یک سری از اصلاحات روی سیستم کاربران به کار می رود که نهایتاً منجر به تخریب کامپیوتر یا آماده سازی کامپیوتر برای حمله های بعدی خواهد شد.
آنتی ویروس اصطلاحی است که به برنامه یا مجموعه ای از برنامه ها اطلاق می شود که برای محافظت از رایانه ها در برابر ویروس ها استفاده می شوند. مهم ترین قسمت هر برنامه ضد ویروس موتور اسکن آن است. جزئیات عملکرد هر موتور متفاوت است ولی همه آن ها وظیفه شناسایی فایل های آلوده به ویروس را به عهده دارند و در بیشتر موارد در صورتی که فایل آلوده باشد ضد ویروس قادر به پاکسازی و از بین بردن آن است.
نرم افزارهای آنتی ویروس عموماً از دو تکنیک برای تشخیص ویروس ها استفاده می کنند:
۱. استفاده از فایل امضای ویروس: این تکنیک توانایی شناسایی ویروسهایی را دارد که شرکت های آنتی ویروس تاکنون برای آن ها امضا تولید کرده اند. در این روش ضد ویروس متن فایل های موجود در رایانه را هنگامی که سامانه عامل آن ها را باز می کند یا می بندد یا ارسال می کند امتحان می کند و آن را به فایل امضای ویروس که نویسندگان آنتی ویروس تشخیص داده اند ارجاع می دهد.
فایل امضای ویروس یک رشته بایت است که با استفاده از آن می توان ویروس را به صورت یکتا مورد شناسایی قرار داد و از این جهت مشابه اثر انگشت انسان ها می باشد.
اگر یک تکه کد در فایلی با ویروس موجود در فایل امضای ویروس مطابقت داشت نرم افزار ضد ویروس یکی از کارهای زیر را انجام می دهد:
الف) سعی می کند تا فایل را توسط از بین بردن ویروس به تنهایی تعمیر کند.
ب) قرنطینه کردن فایل (فایل قابل دسترسی توسط برنامه های دیگر نباشد و ویروس آن نمی تواند گسترش یابد)
ج) فایل ویروسی و آلوده را پاک کند.
دراین تکنیک، فایل امضای ویروس یا همان پایگاه داده ویروس های شناخته شده، باید به طور مداوم به روز شود تا آخرین اطلاعات را راجع به آخرین ویروس ها به دست آورد.
کاربران وقتی ویروس های جدید (ناشناخته) را تشخیص دادند، می توانند فایل های آلوده را به نویسندگان آنتی ویروس ارسال کنند.
۲. تحلیل آماری: فایل در این روش در یک محیط محافظت شده در داخل ماشین مجازی شروع به اجرا می کند سپس به برنامه آنتی ویروس اجازه می دهد تا رفتار یک فایل مشکوک را به هنگام اجرا شبیه سازی کند در حالی که کد مشکوک اصلی از ماشین واقعی کاملاً مجزا شده است؛ و بعد برفعالیتهای ویروسی مثل تکرار کد، دوباره نویسی فایل، و تلاش برای پنهان سازی فایل های مشکوک نظارت می کند. هرگاه یک یا بیشتر از آن فعالیت های شبه ویروس را پیدا کرد، فایل مشکوک علامت گذاری می شود و به کاربر اطلاع داده می شود. مثلاً اگر برنامه ای از رمز خود تصحیح کننده استفاده کرده ویروس به شمار می آید.
این تکنیک حفاظت بیشتری را در مقابل ویروس های جدید تجاری که هنوز وارد پایگاه داده نشانه های ویروسی نشدند، به وجود می آورد.[۳]
فایروال یک برنامه یا دستگاه سخت افزاری است که با تمرکز بر روی شبکه و اتصال اینترنت، تسهیلات لازم در جهت عدم دستیابی کاربران غیرمجاز به شبکه یا کامپیوتر شما را ارائه می نماید. فایروال ها این اطمینان را ایجاد می نمایند که صرفاً «پورت های ضروری برای کاربران یا سایر برنامه های موجود در خارج از شبکه در دسترس و قابل استفاده می باشد. به منظور افزایش ایمنی، سایر پورت ها غیرفعال می گردد تا امکان سوء استفاده از آنان توسط مهاجمان وجود نداشته باشد. در برخی موارد و با توجه به نیاز یک برنامه می توان موقتاً» تعدادی از پورت ها را فعال و پس از اتمام کار مجدداً آنان را غیرفعال نمود. بخاطر داشته باشید که به موازات افزایش تعداد پورت های فعال، امنیت کاهش پیدا می نماید.
فایروال های نرم افزاری، برنامه هائی هستند که پس از اجراء، تمامی ترافیک به درون کامپیوتر را کنترل می نمایند (برخی از فایروال ها علاوه بر کنترل ترافیک ورودی، ترافیک خروجی را نیز کنترل می نمایند). فایروال ارائه شده به همراه ویندوز اکس پی، نمونه ای در این زمینه است. فایروال های نرم افزاری توسط شرکت های متعددی تاکنون طراحی و پیاده سازی شده است. تعداد زیادی از این گونه فایروال ها، صرفاً نظاره گر ترافیک بین شبکه داخلی و اینترنت بوده و ترافیک بین کامپیوترهای موجود در یک شبکه داخلی را کنترل نمی نمایند.
فایروال ها به دو دستهٔ فایروال های شخصی و فایروال های و فایروال های شبکه تقسیم می شوند. کار فایروال های شخصی محافظت از یک شبکه در مقابل شبکه دیگر است ولی فایروال های شخصی تنها از یک کامپیوتر در مقابل یک شبکه محافظت می کند. شکل ۲ و شکل ۳ به ترتیب این مفاهیم را در مورد فایروال های شخصی و فایروال های شبکه نشان می دهند [۳].
فایروال ها به دو شکل سخت افزاری (خارجی) و نرم افزاری (داخلی)، ارائه می شوند. با اینکه هر یک از مدل های فوق دارای مزایا و معایب خاص خود می باشند، تصمیم در خصوص استفاده از یک فایروال بمراتب مهم تر از تصمیم در خصوص نوع فایروال است.
فایروال های سخت افزاری: این نوع از فایروال ها که به آنان فایروال های شبکه نیز گفته می شود، بین کامپیوتر شما (و یا شبکه) و کابل یا خط دی اس ال قرار خواهند گرفت. تعداد زیادی از تولیدکنندگان و برخی از مراکز آی اس پی دستگاه هائی با نام روتر را ارائه می دهند که دارای یک فایروال نیز می باشند. فایروال های سخت افزاری در مواردی نظیر حفاظت چندین کامپیوتر مفید بوده و یک سطح مناسب حفاظتی را ارائه می نمایند (امکان استفاده از آنان به منظور حفاظت یک دستگاه کامپیوتر نیز وجود خواهد داشت). در صورتی که شما صرفاً دارای یک کامپیوتر پشت فایروال می باشید یا این اطمینان را دارید که سایر کامپیوترهای موجود بر روی شبکه نسبت به نصب تمامی مسیرها، به هنگام بوده و عاری از ویروس ها یا کرم ها می باشند، ضرورتی به استفاده از یک سطح اضافه حفاظتی (یک نرم افزار فایروال) نخواهید داشت. فایروال های سخت افزاری، دستگاه های سخت افزاری مجزائی می باشند که دارای سیستم عامل اختصاصی خود می باشد؛ بنابراین بکارگیری آنان باعث ایجاد یک لایه دفاعی اضافه در مقابل تهاجمات می گردد.
فایروال های نرم افزاری: برخی از سیستم های عامل دارای یک فایروال تعبیه شده درون خود می باشند. در صورتی که سیستم عامل نصب شده بر روی کامپیوتر شما دارای ویژگی فوق می باشد، پیشنهاد می گردد که آن را فعال نموده تا یک سطح حفاظتی اضافی در خصوص ایمن سازی کامپیوتر و اطلاعات، ایجاد گردد .(حتی اگر از یک فایروال خارجی یا سخت افزاری استفاده می نمائید). در صورتی که سیستم عامل نصب شده بر روی کامپیوتر شما دارای یک فایروال تعیبه شده نمی باشد، می توان اقدام به تهیه یک فایروال نرم افزاری کرد. با توجه به عدم اطمینان لازم در خصوص دریافت نرم افزار از اینترنت با استفاده از یک کامپیوتر محافظت نشده، پیشنهاد می گردد برای نصب فایروال از سی دی مربوطه استفاده گردد. شکل ۴ نحوه کار فایروال های سخت افزاری و شکل ۵ نحوه کار فایروال های نرم افزاری را نشان می دهد[۳].
برنامه های مخرب در سه دسته عمده ویروس، کرم و تروجان قرار می گیرند. شمار این نرم افزارها بسیار زیاد و روبه افزایش است. همچنین بمب های منطقی، جاسوس افزارها، اسپم ها وگول زنک ها از دیگر انواع برنامه های مخرب به شمار می روند. آنتی ویروس ها از دو روش کلی به منظور محافظت از کامپیوترها بهره می گیرند. فایروال ها گونه ای دیگر از نرم افزارهایی هستند که در کامپیوترهای شخصی محافظت هایی را در مقابل برنامه های مخرب فراهم می آورند. فایروال ها به دو دسته فایروال های شخصی و فایروال های شبکه تقسیم می شوند. برنامه های مخرب بسیار زیاد می باشند و هر روز نیز به تعداد و انواع آنان افزوده می شوند. برای مقابله با این برنامه ها وجود برنامه هایی نظیر آنتی ویروس ها و فایروال ها و همچنین به هنگام سازی آن ها امری ضروری است.
[۱]- پورجعفریان عباس، برنامه های ضد ویروس و روش های بهینهٔ مبارزه با ویروس های کامپیوتری، چاپ اول، سازمان آموزش کامپیوتر نور، تهران، ۱۳۷۳.
[۲]ویروس ها و بدافزارهای کامپیوتری. دکتر بابک بشری راد، دکترآرش حبیبی لشکری. انتشارات ناقوس. ۱۳۹۱
[۳]- Edina Arslanagic, Personal firewall in mobile phone, Thesis(Master), Agder University College Faculty of Engineering and Science, 2004.
| [
{
"answer1": "تفاوت اصلی بین ویروس ها و کرم ها در روش تکثیر و پخش آنهاست. یک ویروس وابسته به یک فایل میزبان یا بخش راه انداز است، در حالیکه یک کرم می تواند کاملاً مستقل اجرا شود و از طریق ارتباطات شبکه منتشر گردد.",
"answer2": "اسب های تروآ خود را به شکل نرم افزارهای سودمندی درمی آورند که برای دانلود کردن در اینترنت لازم اند، و کاربران ساده و بی خبر آن ها را دانلود کرده و به اجرا درمی آورند و بعداً متوجه اشتباه خود می شوند.",
"distance": 3127,
"question": "تفاوت اصلی بین ویروس ها و کرم ها در چیست و تروجان ها چگونه خود را معرفی می کنند؟"
},
{
"answer1": "بمب منطقی برنامه ای است که آزادانه نوشته و اصلاح می شود تا در شرایطی خاص که غیرمنتظره بوده و از جانب کاربران قانونی یا مالکین نرم افزار غیرقانونی شناخته می شوند، نتایجی را ارائه دهد.",
"answer2": "این نوع ویروس ها از طریق فلاپیهایی که قطاع راه انداز آلوده دارند انتشار می یابند.",
"distance": 8128,
"question": "بمب منطقی چگونه عمل می کند و ویروس های قطاع راه انداز چطور پخش می شوند؟"
},
{
"answer1": "فایروال یک برنامه یا دستگاه سخت افزاری است که با تمرکز بر روی شبکه و اتصال اینترنت، تسهیلات لازم در جهت عدم دستیابی کاربران غیرمجاز به شبکه یا کامپیوتر شما را ارائه می نماید.",
"answer2": "جاسوس افزار به دلیل استفاده تقریباً زیاد از قدرت پردازشی، کامپیوترها را کند می کند، پنجره های آزار دهنده را در زمان های نامناسب ظاهر می نماید و تنظیمات مرور کردن اینترنتی شما را تغییر می دهد.",
"distance": 4437,
"question": "فایروال ها چگونه از سیستم محافظت می کنند و جاسوس افزار چه تاثیراتی بر سیستم می گذارد؟"
}
] | [
{
"answer1": "در واقع ویروس ها در ساختار خود دارای ۴ قسمت اصلی می باشند: واحد پنهان کننده: یک برنامه گمراه کننده که باعث می شود ویروس بتواند خود را در کامپیوتر پنهان کند. واحد تکثیرکننده: یک برنامه تکثیرکننده که به وسیلهٔ آن ویروس می تواند خود را تکثیر کرده و برنامه های بیشتری را آلوده کند. واحد فعال کننده: یک کلید فعال کننده که باعث می شود ویروس در زمان خاصی یا بعد از انجام عمل خاصی فعال شود. واحد اجرایی: قسمت اجرایی ویروس که ممکن است فقط یک نمایش بدون خطر باشد یا یک برنامه خطرناک که باعث وارد شدن صدمه به سیستم شود.",
"answer2": "ویروس های ماکرو از طریق دیسک ها، شبکه یا فایل های پیوست شده با نامه های الکترونیکی قابل گسترش می باشد. ویروس تنها در هنگامی امکان فعال شدن را دارد که فایل آلوده باز شود، در این صورت ویروس شروع به گسترش خود در کامپیوتر نموده و سایر فایل های موجود را نیز آلوده می نماید. انتقال این فایل ها به کامپیوترهای دیگر یا اشتراک فایل بین دستگاه های مختلف باعث گسترش آلودگی به این ویروس ها می شود.",
"question": "واحد های اصلی یک ویروس کدام اند و چرا ویروس های ماکرو خطرناک هستند؟"
},
{
"answer1": "پس از فعال شدن، ویروس با چسباندن خود به برنامه های موجود دیگر در سیستم گسترش می یابد و پخش می شود و همچنین کارهای بدخواهانه ای را انجام می دهد که برای آن برنامه ریزی شده است.",
"answer2": "نرم افزارهای آنتی ویروس عموماً از دو تکنیک برای تشخیص ویروس ها استفاده می کنند: ۱. استفاده از فایل امضای ویروس: این تکنیک توانایی شناسایی ویروسهایی را دارد که شرکت های آنتی ویروس تاکنون برای آن ها امضا تولید کرده اند. ۲. تحلیل آماری: فایل در این روش در یک محیط محافظت شده در داخل ماشین مجازی شروع به اجرا می کند سپس به برنامه آنتی ویروس اجازه می دهد تا رفتار یک فایل مشکوک را به هنگام اجرا شبیه سازی کند در حالی که کد مشکوک اصلی از ماشین واقعی کاملاً مجزا شده است؛ و بعد برفعالیتهای ویروسی مثل تکرار کد، دوباره نویسی فایل، و تلاش برای پنهان سازی فایل های مشکوک نظارت می کند.",
"question": "ویروس های فایل چگونه پخش می شوند و آنتی ویروس ها از چه روش هایی برای شناسایی ویروس ها استفاده می کنند؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
623 | : اویونیک
اصطلاح اویونیک یا الکترونیک هوانوردی () یک تکواژ مرکب است که از ترکیب دو کلمه (Aviation و Electronics) ایجاد شده و معمولاً اشاره به تجهیزات الکترونیکی هواپیما، ماهواره، و فضاپیما؛ مانند نمایشگرها، کامپیوترها، حسگرها، عملگرها و فرستنده-گیرنده های آن هاست. برای اشاره به تجهیزات برقی که مربوط به تولید انرژی الکتریکی، تبدیل ولتاژ و جریان، توزیع انرژی و ذخیرهٔ انرژی هستند از اصطلاح (الکتریک Electric) استفاده می شود. اصطلاح جامع تر برای تجهیزات برقی پرنده ها (Avionics and Electric) به معنای «برق و الکترونیک هوانوردی» است. گاهی از اصطلاح معادل «الکترو اویونیک» نیز در این زمینه استفاده می شود.
اویونیک در کنار سازه و موتور یکی از سه جزء اصلی هواپیما و بالگرد است. تقریباً اکثر کارکردهای پرنده به تجهیزات اویونیک آن وابسته است و ایمنی کارایی پرواز را فناوری های به کار رفته در اویونیک تعیین می کنند. همچنین اویونیک در قیمت تمام شده پرنده نقش تعیین کننده ای دارد به طوری که در هواپیماهای غیرنظامی حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد هزینه تمام شده مربوط به تجهیزات اویونیک است. در هواپیماهای نظامی ارزش تجهیزات اویونیک می تواند تا ۷۰ درصد کل هزینه پرنده باشد. بسیاری از فناوری های توسعه داده شده در اویونیک علاوه بر هواپیما و بالگرد، در تانک، زیردریایی و پهپاد نیز کاربرد دارند. البته این فناوری ها می توانند در کاربردهای غیرنظامی نیز به کار گرفته شوند.
با اینکه معنای لفظی اویونیک «الکترونیک هوانوردی» است، به جز الکترونیک، فناوری های دیگر مربوط به مخابرات، قدرت، کنترل، سخت افزار و نرم افزار نیز به صورت گسترده ای در تجهیزات اویونیک مورد استفاده قرار می گیرند. اویونیک هواپیما شامل سیستم های مختلفی است که از طریق گذرگاه های داده با یکدیگر در ارتباط هستند. بر اساس نوع کارکرد می توان تجهیزات اویونیک را به سیستم های مخابراتی، سیستم های ناوبری، سیستم کنترل پرواز، سیستم های الکتریکی، سیستم های ذخیره داده، نمایشگرها و سیستم های حفاظتی تقسیم بندی نمود. ترکیب سیستم های مختلف، برقراری ارتباطات و کنترل زیرسیستم های مختلف به طوری که مجموعه سیستم وظایف محوله خود را انجام دهند به عنوان تلفیق سیستم های اویونیک یاد می شود. در تلفیق و یکپارچه سازی سیستم ها وزن، حجم و توان مصرفی تجهیزات همیشه به عنوان چالش های اصلی مطرح بوده است.
در تاریخچه اویونیک، استفاده از سیستم های الکترونیکی در حمل و نقل هوایی مطرح می شود. توسعه این سیستم ها مطابق با نیازمندی های هوانوردی نظامی و غیرنظامی صورت می گیرد. از جمله نیازهای اولیه ای که در ساختار اویونیک هواپیما احساس شد، نیاز به سیستم های مخابراتی بود که در جنگ جهانی اول آشکار و ارتباطات صوتی بین زمین و هواپیما و نیز هواپیماها با یکدیگر برقرار گردید.
در دهه ۱۹۲۰، افزایش قابلیت اطمینان هواپیماها و کاربرد آن ها در اهداف غیرنظامی منجر به فزونی تجهیزات اویونیک گردید و نیاز به پرواز کور (پرواز بدون رؤیت زمین) را به جریان انداخت. در این دهه، از جمله مسائلی که در زمینه ناوبری مسیر مطرح گردید، جهت یابی بیکن رادیویی بود. در اواخر این دهه، ناوبری ابزاری همراه با مخابره رادیویی اولیه جهت ایجاد اولین فرود کور امن در یک هواپیما به کار گرفته شد.
در دهه ۱۹۳۰، اولین فرود کور کنترل شده تمام رادیویی انجام شد. در همان زمان، ناوبری رادیویی با استفاده از بیکن های زمینی توسعه یافت و صدور گواهینامه ناوبری ابزاری برای خلبانان خطوط هوایی آغاز گردید. به دلیل مشکل ساز بودن امواج رادیویی با فرکانس پایین و متوسط در شب و در معرض هوا، در اواخر این دهه استفاده از امواج رادیویی فرکانس بالا مورد بررسی قرار گرفت و منجر به ظهور رادار فرکانس بالا گردید.
در دهه ۱۹۴۰، پس از دو دهه توسعه و تحول ایجاد شده بر اساس نیازمندی های خطوط هوایی مسافربری، جنگ جهانی دوم ضرورت توسعه ناوبری و مخابرات رادیویی هواپیما را ایجاد نمود. وجود سیستم های رادیویی مخابراتی در داخل هواپیما، علی رغم اندازه بزرگشان، ضروری بود. همچنین، فرکانس های بسیار بالا به منظور اهداف ناوبری و مخابراتی مطرح شدند. نصب اولین سیستم های فرود ابزاری برای فرودهای کور در اواسط این دهه آغاز و در اواخر آن، شبکه ناوبری با برد همه جهته VHF برقرار گردید. به علاوه، در دهه ۱۹۴۰ با مطرح شدن اولین ترانزیستور، راه برای الکترونیک حالت-جامد مدرن هموار شد.
با گذشت زمان، حمل و نقل هوایی غیرنظامی در دهه های بعد توسعه یافت. به علاوه، تجهیزات ناوبری و مخابراتی اصلاح شدند و توسعه ساختار رادیویی حالت-جامد، به ویژه در دهه ۱۹۶۰، سبب تولید رنج وسیعی از تجهیزات ناوبری و رادیویی قوی کوچک برای هواپیماها شد. در این زمان، برنامه های فضایی آغاز، سطح بالاتری از ضرورت ناوبری و مخابراتی مطرح و ماهواره های مخابراتی راه اندازی شدند. به علاوه، ساختار نظامی جنگ سرد سبب پیشرفت هایی در هدایت و ناوبری شد و مفهوم استفاده از ماهواره ها برای مکان یابی مطرح گردید.
در دهه ۱۹۷۰، مفهوم اعتبارسنجی ناوبری ماهواره ای در کاربرد نظامی مطرح و ماهواره های GPS BLOCK I تا دهه ۱۹۸۰ به بازار عرضه گردید. به علاوه، سیستم ناوبری با برد طولانی (LORAN) ساخته شد. در اواسط دهه ۸۰، ماهواره های Block II GPS راه اندازی شدند و در سال ۱۹۹۰، سیستم GPS عملی گردید به گونه ای که در سال ۱۹۹۴ با سیستم ۲۴-ماهواره ای کامل قابل استفاده بود.
در هزاره جدید، اداره کل هوانوردی فدرال (FAA)، سیستم ملی حریم هوایی (NAS) و پیش بینی های ترافیک را برای آینده ارزیابی نموده و وضعیت ترافیک شبکه تا سال ۲۰۲۲ پیش بینی می گردد؛ بنابراین، بازدیدی کامل از سیستم NAS، به ویژه سیستم های مخابراتی و ناوبری، تدوین و انجام شده است. این برنامه، نسل آینده نامیده می شود و از جدیدترین تکنولوژی ها جهت ارائه یک سیستم مدیریت ترافیک هوایی کارآمدتر استفاده می کند. برنامه نسل آینده با تکیه بر موقعیت یابی ماهواره ای جهانی هواپیمای در حال پرواز و بر روی زمین، ترکیبی از فناوری GPS و ADS-B را برای کنترل ترافیک به کار می برد. نتیجه برنامه ریزی شده، افزایش شدید ظرفیت سیستم هوایی خواهد بود. به علاوه بازدید از امکانات زمینی، ارتقاء فناوری های لازم الاجرا برای هواپیما را نشان می دهد. هم اکنون، پیاده سازی برنامه نسل آینده آغاز شده است و در حال حاضر از سال ۲۰۲۵ برنامه ریزی می شود.
در طول چند دهه گذشته، پیشرفت اویونیک در مقایسه با پیشرفت سیستم نیروی محرکه و بدنه هواپیما با سرعت بیشتری افزایش یافته است که احتمالاً این امر در آینده نزدیک نیز ادامه دارد. پیشرفت به سمت ساختار الکترونیک حالت-جامد به شکل فناوری های میکرو و نانو، گرایش به سمت دستگاه های سبکتر و کوچکتر با توانایی و قابلیت اطمینان چشمگیر را فراهم نموده است. از این رو، یکپارچه سازی رنج وسیعی از وسایل کمک ناوبری و مخابراتی از جمله مسائل قابل توجه در ساختار اویونیک هواپیما به شمار می رود.
سیستم های مخابراتی در هواپیما به منظور تبادل اطلاعات، صوت و داده با ایستگاه های زمینی، دیگر هواپیماها و خدمه هواپیما مورد استفاده قرار می گیرند. برای ارتباطات گفتاری در هواپیما از سیستم های HF, VHF و پنل مدیریت رادیویی و برای ارتباطات داده از سیستم های SATCOM و ACARS استفاده می شود. سامانه HFبرای ارتباطات داده و صدایی برای مسافت های طولانی بین هواپیماهای مختلف و همچنین بین هواپیما و یک یا چند ایستگاه زمینی مورد استفاده قرار می گیرد. سامانه VHF برای مکالمات بین خلبان و ایستگاه های زمینی و بین هواپیماهای مختلف برای بردهای کوتاه بکار می رود چراکه امواج VHF از اتمسفر عبور کرده و به صورت دید مستقیم است. سامانهSATCOMدر واقع یک سامانه مخابراتی سیار جهانی بوده که سرویس های ارتباطی داده و صوت را برای هواپیماها فراهم می آورد. قابل اطمینان ترین ارتباط مخابراتی برای یک هواپیما توسط SATCOM و با استفاده از ماهواره های سازمان بین المللی ماهواره ای/دریایی (INMARSAT) فراهم می گردد. سامانه گزارش دهی و آدرس دهی ارتباطات هواپیما (ACARS) یک سیستم دیجیتال است که امکان ارسال پیام ها و گزارش ها را بین هواپیما و ایستگاه های زمینی فراهم می کند و برای مدیریت داده های نقشهٔ پرواز و نگهداری داده بین هواپیما و خطوط هوایی به کار می رود. برای برقراری ارتباطات داخلی هواپیما مانند تماس خلبان با خدمه پرواز، از تجهیزات تلفنی در نقاط مختلف هواپیما استفاده می شود که به طور نمونه در هواپیمای ایرباس ۳۲۰ هشت محل برای آن در نظر گرفته شده است. این نوع ارتباط از طریق خطوط صوتی که در هواپیما نصب شده اند برقرار می شود.
برای تعیین موقعیت و مسیریابی وسیله نقلیه مانند هواپیما، کشتی و فضاپیما از ناوبری استفاده می شود. ناوبری اینرسیایی و ناوبری با هدایت رادیویی دو روش اصلی برای ناوبری است. در سال های ابتدایی صنعت هوانوردی، قطب نما، نقشه و ناوبری کور (Dead reckoning) از جمله روش های مورد استفاده برای ناوبری بوده است. امروزه از سیستم های نوین نظیر INS ,GPS ,DME و VOR و برای ناوبری هوایی استفاده می شود. ناوبری هواپیما فقط در مسیریابی آن خلاصه نمی شود، بلکه باید هواپیما را از برخورد به عوارض زمینی و هواپیماهای دیگر حفظ نمود. سیستم اجتناب از برخورد هوایی (TCAS) و سیستم هشدار نزدیکی زمین به ترتیب برای جلوگیری از برخورد هوایی و زمینی هواپیما مورد استفاده قرار می گیرد. سامانه INS یک روش ناوبری کاملاً مستقل برای هدایت هواپیما است که با استفاده از دیگر سامانه های جدید و تلفیق آن ها دقت آن به حد قابل قبولی افزایش یافته است. سامانه GPS یک سامانه موقعیت یاب جهانی بر پایه ماهواره است که موقعیت را بر اساس طول و عرض جغرافیایی ارائه می دهد. سامانه DME یک دستیار رادیویی برای ناوبری برد متوسط است که فاصله برد مستقیم هواپیما تا ایستگاه تجهیزات DME را اندازه می گیرد و با توجه به موقعیت جغرافیایی تجهیزات آن عملیا ناوبری انجام می شود. سامانه VOR یک سیستم کمک ناوبری است که جهت نشان دادن سمت پرواز به سوی یک ایستگاه زمینی و ناوبری بین مسیرها استفاده می شود. سامانه اجتناب از برخورد هوایی یکی از مهم ترین سامانه های موجود در هر هواپیمای مسافربری برای نظارت بر اطراف خود است. در این سامانه با شناسایی هواپیماها و مشخصات پروازی آن ها نظیر سرعت، ارتفاع و جهت، پروازی ایمن را برای هواپیما فراهم می کند. این سامانه درج های از هشدار یا اعلام فرمان و مانور لازم را برای جلوگیری از برخورد تأمین می کنند. سامانه EGPWS برای جلوگیری از برخورد هواپیما با عوارض زمین مورد استفاده قرار می گیرد. این سامانه در هنگام خطر اخطارهایی را به صورت دیداری و شنیداری برای خلبان ارسال می کند.
سیستم ILS یک سیستم رادیویی VHF/UHF در ناوبری در هنگام نشستن هواپیما است. برد این سیستم تا فاصله ۴۰ مایلی از انتهای باند می باشد که شامل دو نوع فرستنده است که در باند فرود تعبیه می شوند، یکی از آن ها موقعیت هواپیما را نسبت به خط وسط فرضی میان باند Localizer (LOC) و دیگری اطلاعات شیب فرود را فراهم می نماید که Glide Slop (G/S) نامیده می شود. این نکته بایستی ذکر شود که فرکانس های G/S و LOC به صورت جفت شده (Pair) می باشند و برای هر فرکانس LOC فرکانس G/S تعریف شده ای وجود دارد.
نشانگر CDI (Course Deviation Indicator) در یک هواپیما انحراف از مسیر پرواز را نشان می دهد.
هنگامی که سوزن های G/S و LOC در وسط نشاندهنده واقع شوند زمانی است که هواپیما در وضعیت ایدئال قرار دارد.
اطلاعات مربوط به میزان فاصله افقی هواپیما نسبت به ابتدای باند برای یک هواپیما که در حال نشستن می باشد از طریق آنتن های مارکر بیکنز که برد آن ها تا فاصله ۶ مایلی از انتهای باند می باشد، به هواپیما ارسال می گردد علاوه بر مارکر بیکنز ذکر شده که به آن مارکر بیرونی (Outer Marker = OM) گویند یک فرستنده مارکر بیکنز میانی (Middle Marker = MM) با برد ۳۵۰۰ فوت نیز دارد.
فرکانس امواج ساطع شده از مارکر بیکنز بیرونی برابر ۴۰۰ هرتز و به صورت یک سری علایم مورس با کد خط، خط (---) می باشد که از طریق گوشی خلبان قابل شنیدن و به صورت مشاهده ای به صورت لامپ های چشمک زن آبی و کهربایی در کابین قابل رویت است.
فرکانس امواج ساطع شده مارکر بیکنز میانی ۱۳۰۰ هرتز بوده و به صورت یک سری علایم مورس با کد خط، نقطه (-. -.) می باشد و در کابین هواپیما به صورت لامپ چشمک زن کهربایی مشخص می شود.
MLS یک سیستم کمک ناوبری است که موقعیت خلبان را جهت نشستن در شرایط دید کم تعیین می نماید. سیستم MLS دارای دقت و انعطاف پذیری بیشتری از ILS بوده و حتی تقرب در مسیر منحنی را نیز انجام می دهد. تقرب در مسیر منحنی این امکان را فراهم می نماید که از تقرب مستقیم در نواحی مسکونی شهر جلوگیری به عمل آمده و نتیجتاً باعث کاهش زمان تأخیر، سر و صدا و افزایش استانداردهای ایمنی فرودگاه گردد و همچنین هزینه نصب و نگهداری MLS به مراتب کمتر از ILS بوده و مزیت دیگر آن قابلیت نصب در هر فرودگاه با هر موقعیت جغرافیایی می باشد.
VOR یک سیستم کمک ناوبری است که جهت نشان دادن سمت پرواز به سوی یک ایستگاه زمینی و ناوبری بین مسیرها استفاده می شود. سیگنال ها با فرکانس کم و متوسط تحت تأثیر بارهای استاتیک جو و تخلیه های الکتریکی و اثرات شب قرار می گیرند ولی از خواص ناوبری با امواج رادیویی VHF، ایمن بودن این امواج در مقابل اثرات جوی می باشد هدف از سیستم VOR به قرار زیر است:
الف- فراهم نمودن وسیله ای جهت تعیین موقعیت هواپیما نسبت به ایستگاه های زمینی VOR
ب- فراهم نمودن مسیر اصلی پرواز به سمت ایستگاه VOR دیگر.
موقعیت هواپیما بر اساس واقع شدن هواپیما بر روی شعاعی از شعاع های امواج همه جانبه قابل درجه بندی که از ایستگاه زمینی VOR ساطع می شوند، مشخص می شود. ایستگاه های VOR روی نمودارهای هوانوردی و راهنماهای فرودگاه ها مشخص می باشند. جهت تعیین درجه شعاعی که هواپیما بر روی آن واقع می گردد، از اختلاف فاز بین سیگنال هایی که از ایستگاه زمینی تولید می شود، استفاده می نمایند.
هواپیمایی که بر روی شعاع با درجه ۸۰ قرار گیرد بدین معنی است که راستای هواپیما نسبت به راستای شمال مغناطیسی تحت این زاویه است. اگر هواپیما بر روی شعاع ۲۱۰ واقع شود بدین معنی است که هواپیما تحت زاویه ۳۰ از ایستگاه زمینی VOR دور می شود و واقع شدن بر روی شعاع ۳۰ به معنی نزدیک شدن تحت همین زاویه به ایستگاه مربوطه است. شعاع گریز از مرکز به Radial و جانب به مرکز Bearing نامیده می شوند در واقع راستای R(210) با B(30) یکی می باشد ولی R(210) به معنای دور شدن در همان راستا از مرکز و B(30) بمعنای نزدیک شدن به مرکز می باشد.
هنگامی که هواپیما به طور مستقیم در حال پرواز بالای یک ایستگاه VOR می باشد پرچم نشاندهنده (>) از حالت TO(>*) به حالت FROM (<*) تغییر وضعیت می دهد وسیله انحراف از وضعیت تعادل به نوسان می افتد یا به اصطلاح حالت عصبی پیدا می نماید و این علایم مبین این موضوع است که هواپیما نزدیک و در حال عبور از ایستگاه می باشد.
DME وسیله ای است که فاصله هواپیما را از یک ایستگاه زمینی اندازه گیری می نماید. جهت دقت و اطمینان بیشتر در DME بر خلاف سیستم رادار که از مکانیزم ارسال امواج و انعکاس آن ها بعد از برخورد به مانع استفاده می شود، عمل انتقال امواج دو طرفه بوده بدین معنی که هم هواپیما و هم ایستگاه زمینی مبادرت به ارسال امواج می نمایند.
مدت زمان کل دریافت امواج رادیویی از هواپیما به ایستگاه زمینی و بالعکس اندازه گیری می شود از زمان کل، زمان تأخیر کم شده و نتیجه بر عدد ۲ تقسیم می شود. از روی زمان بدست آمده می توان فاصله هوایی بین هواپیما و ایستگاه را محاسبه نمود و با فاصله به دست آمده و ارتفاع هواپیما، فاصله زمینی قابل محاسبه می باشد.
سیستم TCAS یک سیستم الکترونیکی جهت کمک به مهندسی فاکتورهای انسانی می باشد.
در گذشته جهت دید بهتر خلبان، اتاقک خلبان دارای پنجره هایی با سطوح بزرگ تر بودند تا خلبان میدان دید بیشتری داشته باشند و از برخورد هوایی احتمالی جلوگیری گردد.
TCAS ابتدا در سال ۱۹۷۰ معرفی شد اما سازمان FAA نصب اجباری آن را در هواپیماها تا سال ۱۹۹۴ به تأخیر انداخت.TCAS سیستمی است که اطلاعات پروازی را راجع به ترافیک هوایی فراهم می نماید و مکانیزمی مشابه سیستم های راداری دارد.
TCAS با استفاده از پرسشگر ATC-MODES، فاصله و Bearing هواپیمای مقابل را تشخیص و با هشدار Traffic Advisory(T/A) یا فرمان مانور مناسب Resolution Advisory (R/A) به خلبان برای جلوگیری از برخورد با هواپیمای مقابل را می دهد.
کنترل پرواز امری است که از ابتدا مورد توجه سازندگان هواپیما بوده است و با پیشرفت فناوری های این عرصه تلاش بسیاری جهت بهبود روش های کنترلی انجام گرفته است. این پیشرفت سبب کمرنگ شدن نقش خلبان در کنترل شده و در طول یک پرواز تجهیزات خلبان خودکار بسیاری از امور مربوط به هدایت را انجام می دهند. به طور کلی سامانه های نظیر واحد کنترل پرواز، سیستم مدیریت و هدایت پرواز و سطوح کنترلی پرواز نقش اساسی در کنترل هواپیما ایفا می کنند. سیستم مدیریت و هدایت پرواز؛ زمان پرواز، مسافت طی شده، سرعت، مؤلفه های بهینهٔ و ارتفاع هواپیما را محاسبه می کند. این سیستم فعالیت های کابین را کاهش، بازدهی را افزایش و بسیاری از اعمالی که به صورت معمول باید توسط خلبان انجام گیرید را حذف می کند. واحد کنترل پرواز یکی از بخش های اساسی کنترل و هدایت پرواز در اغلب هواپیماهای تجاری و نظامی امروزی و یکی از اجزای سامانهٔ پرواز خودکار است. این سامانه به همراه واحد کنترل پرواز و سایر اجزای خود در راستای کاهش بار کاری خلبان و بهبود ایمنی و نظم پرواز عمل می کند. در هر هواپیما سطوح کنترل نقش هدایت و پایداری پرواز را به عهده دارند. در هر هواپیما سطوح کنترل نقش هدایت و پایداری پرواز را به عهده دارند. سطوح کنترلی شامل Rudder, Aileron, Flap, Slat, Spoiler, Elevator و THS که هر کدام به نحوی در رول، پیچ و انحراف چپ و راست هواپیما نقش دارند. در هر هواپیما سطوح کنترلی نقش هدایت و پایداری پرواز را حول سه محور غلت(Roll)، تاب (Pitch) و گردش (Yaw) بر عهده دارند که برای کنترل آن ها از کامپیوترهای کنترل پرواز استفاده می شود. سیستم های کنترلی جدید از فناوری پرواز باسیم(Fly-By-Wire) بهره می برند به طوری که تغییرات اعمالی توسط تجهیزات کنترلی به سیگنال های الکتریکی تبدیل شده و منتقل می شوند.
تولید، انتقال، ذخیره سازی و تبدیل انرژی در هواپیما توسط سیستم های الکتریکی انجام می شود. سیستم های الکتریکی از نظر سرویس دهی به دو گروه اصلی و اضطراری و از نظر ولتاژ الکتریکی به دو گروه AC و DC دسته بندی می شوند. نقش تأمین انرژی و توان مورد نیاز هواپیما را بر عهده دارند. منابع تأمین انرژی به دسته اصلی و اضطراری تقسیم می شوند. ژنراتورهای اصلی هواپیما برق سه فاز ۱۱۵/۲۰۰ VAC را در فرکانس ۴۰۰ هرتز را تولید می کنند. در صورت قطع توان ژنراتورهای اصلی، ژنراتورهای اضطراری که شامل واحد توان کمکی و باتری ها هستند، وظیفه تأمین انرژی هواپیما را برعهده دارند. برق جریان متناوب هواپیما در مواقع اضطراری از طریق ژنراتور APU تأمین می گردد. این ژنراتور می تواند در حین پرواز جایگزین یک یا هردوی ژنراتورهای موتورگرد (اصلی) شود. همچنین این ژنراتور در روی زمین هم در صورت نبودن منبع ولتاژ خارجی، برق هواپیما را تأمین می کند. برق DC هواپیما توسط دو باتری تأمین می شود که هر کدام از آن ها توان نامی ۲۳ آمپر ساعت دارند. این منابع تغذیه اصولاً برای موارد راه اندازی APU در پرواز و در روی زمین و تغذیه شبکه DC/AC اضطراری استفاده می شوند.
| [
{
"answer1": "برای ارتباطات گفتاری در هواپیما از سیستم های HF, VHF و پنل مدیریت رادیویی و برای ارتباطات داده از سیستم های SATCOM و ACARS استفاده می شود.",
"answer2": "سیستم های مخابراتی در هواپیما به منظور تبادل اطلاعات، صوت و داده با ایستگاه های زمینی، دیگر هواپیماها و خدمه هواپیما مورد استفاده قرار می گیرند.",
"distance": 145,
"question": "سیستم های مخابراتی در هواپیما از چه طریقی با ایستگاه های زمینی ارتباط برقرار می کنند و برای ارتباطات داده چه سیستم هایی استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "به دلیل مشکل ساز بودن امواج رادیویی با فرکانس پایین و متوسط در شب و در معرض هوا، در اواخر این دهه استفاده از امواج رادیویی فرکانس بالا مورد بررسی قرار گرفت و منجر به ظهور رادار فرکانس بالا گردید.",
"answer2": "سامانه VOR یک سیستم کمک ناوبری است که جهت نشان دادن سمت پرواز به سوی یک ایستگاه زمینی و ناوبری بین مسیرها استفاده می شود.",
"distance": 5379,
"question": "چرا در دهه ۱۹۳۰ استفاده از امواج رادیویی با فرکانس بالا مورد بررسی قرار گرفت و سامانه VOR برای چه هدفی استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "در دهه ۱۹۲۰، افزایش قابلیت اطمینان هواپیماها و کاربرد آن ها در اهداف غیرنظامی منجر به فزونی تجهیزات اویونیک گردید و نیاز به پرواز کور (پرواز بدون رؤیت زمین) را به جریان انداخت.",
"answer2": "TCAS با استفاده از پرسشگر ATC-MODES، فاصله و Bearing هواپیمای مقابل را تشخیص و با هشدار Traffic Advisory(T/A) یا فرمان مانور مناسب Resolution Advisory (R/A) به خلبان برای جلوگیری از برخورد با هواپیمای مقابل را می دهد.",
"distance": 11288,
"question": "چه عواملی در دهه ۱۹۲۰ منجر به افزایش تجهیزات اویونیک شد و سیستم TCAS چگونه از برخورد هواپیماها جلوگیری می کند؟"
},
{
"answer1": "در هواپیماهای غیرنظامی حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد هزینه تمام شده مربوط به تجهیزات اویونیک است. در هواپیماهای نظامی ارزش تجهیزات اویونیک می تواند تا ۷۰ درصد کل هزینه پرنده باشد.",
"answer2": "برق DC هواپیما توسط دو باتری تأمین می شود که هر کدام از آن ها توان نامی ۲۳ آمپر ساعت دارند.",
"distance": 15368,
"question": "هزینه اویونیک در هواپیماهای غیرنظامی و نظامی چقدر است و برق DC هواپیما چگونه تامین می شود؟"
},
{
"answer1": "در تلفیق و یکپارچه سازی سیستم ها وزن، حجم و توان مصرفی تجهیزات همیشه به عنوان چالش های اصلی مطرح بوده است.",
"answer2": "سیستم ILS یک سیستم رادیویی VHF/UHF در ناوبری در هنگام نشستن هواپیما است. برد این سیستم تا فاصله ۴۰ مایلی از انتهای باند می باشد که شامل دو نوع فرستنده است که در باند فرود تعبیه می شوند، یکی از آن ها موقعیت هواپیما را نسبت به خط وسط فرضی میان باند Localizer (LOC) و دیگری اطلاعات شیب فرود را فراهم می نماید که Glide Slop (G/S) نامیده می شود.",
"distance": 7068,
"question": "در تلفیق سیستم های اویونیک چه چالش هایی مطرح بوده است و عملکرد سامانه ILS در هنگام نشستن هواپیما چگونه است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
624 | : هسته (رایانش)
در علوم رایانه، هسته (که کِرنِل نیز خوانده می شود) یک برنامه رایانه است که هسته مرکزی یک سیستم عامل رایانه را تشکیل می دهد و کنترل تمام چیزهایی را که در سیستم اتفاق می افتد را در دست دارد؛ این یک بخش جدایی ناپذیر از هر سیستم عامل است. این "بخشی از کد سیستم عامل است که همیشه در حافظه ساکن است" در اکثر سیستم ها ، این اولین برنامه بارگیری شده در هنگام راه اندازی است (بعد از بوت لودر)، همچنین کنترل درخواستهای ورودی و خروجی توسط نرم افزارها و ترجمه آن ها به ساختارهای قابل پردازش برای واحد پردازش مرکزی را به عهده دارد. علاوه بر آن مدیریت حافظه و ارتباط با دستگاه های جانبی مثل صفحه کلید, مانیتور, چاپگر و بلندگو هم بر عهده این برنامه است. هسته قسمت اساسی سیستم عاملهای مدرن امروزی است.
کد بحرانی هسته معمولاً در یک قسمت جداگانه از حافظه بارگذاری می شود ، که از دسترسی برنامه های کاربردی یا سایر قسمت های کم اهمیت سیستم عامل محافظت می شود. هسته در این فضای محافظت شده وظایف خود مانند اجرای فرایندها ، مدیریت دستگاه های سخت افزاری مانند دیسک سخت و کار با وقفه را انجام می دهد. در مقابل ، برنامه های کاربردی مانند مرورگرها ، واژه پرداز ها یا پخش کننده های صوتی یا تصویری از یک فضای مجزا از حافظه ، فضای کاربر استفاده می کنند. این جداسازی از دخالت داده های کاربر و هسته با یکدیگر و ایجاد بی ثباتی و کندی و همچنین از خرابی برنامه های کاربردی در کل سیستم عامل جلوگیری می کند.
رابط هسته یک لایه انتزاعی سطح پایین است. هنگامی که یک فرآیند درخواست از هسته میکند ، به آن فراخوانی سیستم گفته می شود. طراحی هسته در نحوه مدیریت این تماسها و منابع سیستم متفاوت است. یک هسته یکپارچه تمام سرعت دستورالعمل سیستم عامل را در همان فضای آدرس انجام می دهد. یک میکروکرن بیشتر فرآیندهای موجود در فضای کاربر را به صورت پودمانی (Modular) اجرا می کند.
این مؤلفه اصلی یک سیستم رایانه ای وظیفه اجرای برنامه ها را بر عهده دارد. هسته مسئولیت تصمیم گیری در هر زمان را در مورد اولویت برنامه های در حال اجرا به پردازنده یا پردازنده ها اختصاص می دهد.
حافظه دسترسی تصادفی (RAM)
حافظه با دسترسی تصادفی برای ذخیره موقت ساختارهای برنامه و همچنین اطلاعات به کار می رود. هسته مسولیت تصمیم گیری این را بر عهده دارد که هر پروسس می تواند از کدام حافظه استفاده کند و تصمیم بگیرد زمانی که حافظه کافی وجود ندارد چه کاری را انجام دهد.
دستگاههای ورودی / خروجی (I / O)
دستگاه های I / O شامل موارد جانبی مانند صفحه کلید ، ماوس ، درایو دیسک ، چاپگر ، دستگاه های USB ، آداپتورهای شبکه و دستگاه های صفحه نمایش هستند. کرنل درخواست های برنامه ها را برای انجام I / O به یک دستگاه مناسب اختصاص می دهد و روش های مناسبی را برای استفاده از دستگاه فراهم می کند (به طور معمول در جایی خلاصه می شود که برنامه نیازی به دانستن جزئیات اجرای دستگاه نداشته باشد).
واحد پردازشگر مرکزی مسوولیت اجرای تمام برنامه ها را به عهده دارد. این هسته است که تصمیم می گیرد در هر زمانی کدامیک از برنامه ها باید توسط این واحد یا واحدها (هر واحد فقط قادر به اجرای یک برنامه در هز زمان است) اجرا شود.
جنبه های اصلی لازم در مدیریت منابع ، تعریف دامنه اجرایی (فضای آدرس) و مکانیسم محافظت مورد استفاده برای واسطه دسترسی به منابع درون یک دامنه است. کرنل همچنین روش هایی را برای هماهنگ سازی و ارتباط بین فرایند (IPC) ارائه می دهد. این پیاده سازیها ممکن است درون خود هسته باشد و یا هسته نیز می تواند به دیگر فرآیندهای اجرا شده تکیه کند. اگرچه برای دستیابی به امکانات ارائه شده توسط یکدیگر ، هسته باید IPC را فراهم کند ، اما هسته ها نیز باید روشی را اجرا کنند تا درخواست هایی برای دسترسی به این امکانات را انجام دهند. هسته همچنین وظیفه تغییر متن بین فرآیندها یا موضوعات را بر عهده دارد.
هسته دسترسی کامل به حافظه سیستم دارد و باید به فرایندها اجازه دهد تا با اطمینان از این حافظه به محض نیاز خود دسترسی پیدا کنند. اغلب اولین قدم در انجام این کار ، آدرس دهی مجازی است که معمولاً با صفحه بندی و یا تقسیم بندی انجام می شود.
حافظهٔ مجازی این اجاره را به هسته می دهد تا مثل یک آدرس فیزیکی داده به نظر می رسد.
فضای آدرس مجازی ممکن است برای فرایندهای مختلف متفاوت باشد.
حافظهٔ مجازی حافظه ایست که یک فرایند دسترسی در یک آدرس خاص با فرایند دیگری در همان آدرس حافظه ای متفاوت داشته باشد.
استفاده از ان آدرس این اجازه را می دهد که هر برنامه در حال اجرا مانع اجرای برنامه های کاربردی دیگر نشود.
حافظهٔ مجازی همچنین این اجازه را می دهد حافظه به دو دسته (مد هسته) و (مد کاربر) تقسیم کرده و از آسیب به یک برنامهٔ در حال اجرا در هسته می شود.
در بسیاری از سیستم ها ، آدرس مجازی برنامه ممکن است به داده هایی که در حال حاضر در حافظه نیستند ، اشاره کند. لایه indirection ارائه شده توسط آدرس دهی مجازی به سیستم عامل اجازه می دهد تا از مخزنهای داده دیگر مانند هارد دیسک استفاده کند تا آنچه را که در غیر این صورت باید در حافظه اصلی (RAM) باقی بماند ، ذخیره کند. در نتیجه ، سیستم های عامل می توانند به برنامه ها اجازه دهند از حافظه بیشتری نسبت به سیستم موجود در سیستم فیزیکی استفاده کنند. هنگامی که یک برنامه به داده هایی نیاز دارد که در حال حاضر در RAM نباشد ، CPU به هسته سیگنال می دهد که این اتفاق افتاده است ، و هسته با نوشتن محتویات یک بلوک حافظه غیرفعال به دیسک (در صورت لزوم) و جایگزین کردن آن با داده های درخواست شده پاسخ می دهد. این برنامه می تواند از جایی که متوقف شده است از سر گرفته شود. این طرح معمولاً به عنوان صفحه بندی تقاضا معروف است.
آدرس دهی مجازی همچنین امکان ایجاد پارتیشن های مجازی حافظه را در دو منطقه جداگانه فراهم می آورد ، یکی برای هسته (فضای هسته) و دیگری برای برنامه ها (فضای کاربر) رزرو می کند. این پردازشگرها اجازه دسترسی به حافظه هسته را ندارند ، بنابراین از آسیب دیدن هسته در حال اجرا جلوگیری می شود. این بخش اساسی بنیادی فضای حافظه در طراحی های فعلی هسته های هدف اصلی بسیار مؤثر بوده و در چنین سیستم هایی تقریباً جهانی است ، اگرچه برخی از هسته های تحقیقاتی (به عنوان مثال ، تکینگی) رویکردهای دیگری دارند.
برای انجام کارکردهای مفید ، فرایندها نیاز به دسترسی به لوازم جانبی متصل به رایانه دارند که توسط هسته از طریق درایورهای دستگاه توسط هسته کنترل می شوند. درایور دستگاه یک برنامه رایانه ای است که سیستم عامل را قادر می سازد با یک دستگاه سخت افزاری ارتباط برقرار کند. این سیستم عامل اطلاعاتی در مورد چگونگی کنترل و برقراری ارتباط با یک قطعه خاص از سخت افزار را در اختیار شما قرار می دهد. درایور یک قطعه مهم و یک برنامه اساسی است. هدف طراحی درایور انتزاع است. وظیفه درایور ترجمه مکالمات عملکرد انتزاعی انتصاب شده توسط سیستم عامل (تماس های برنامه نویسی) در تماس های خاص دستگاه است. از نظر تئوری ، دستگاه باید به درستی با درایور مناسب کار کند. درایورهای دستگاه برای مواردی مانند کارتهای ویدئویی ، کارتهای صوتی ، چاپگرها ، اسکنرها ، مودمها و کارتهای LAN استفاده می شوند.
در سطح سخت افزار ، انتزاعات مشترک درایورهای دستگاه شامل موارد زیر است:
و در سطح نرم افزار ، انتزاعات درایور دستگاه شامل موارد زیر است:
مقاله اصلی: فراخوان سیستمیفراخوان سیستمی یک برنامه درخواستی از سیستم عامل در مد ویژه است.
یک فراخوان سیستمی رابط بین فرایند و سیستم عامل است.
فراخوان سیستمی یک مکانیسم است که توسط برنامه نرم افزار به درخواست یک سرویس از سیستم عامل استفاده می شود.
به طور کلی سیستم عامل یک کتابخانه است که بین سیستم عامل و برنامه های عادی می باشد.
برای فراخوانی های سیستمی چند راه وجود دارد:
حفاظت
نکته مهمی که در طراحی هسته وجود دارد ، پشتیبانی در حمایت از خطا (تحمل گسل) و رفتارهای مخرب (امنیت) است. این دو جنبه معمولاً کاملاً مشخص نیستند و اتخاذ این تمایز در طراحی هسته منجر به رد یک ساختار سلسله مراتبی برای محافظت می شود.
مکانیسم ها یا خط مشی های ارائه شده توسط هسته با توجه به معیارهای مختلفی از جمله طبقه بندی می شوند: استاتیک (در زمان کامپایل) یا پویا (در زمان اجرا) اجرا می شود. پیشگیرانه یا پس از تشخیص. مطابق با اصول محافظت از آنها راضی (به عنوان مثال ، Denning). آیا آنها از سخت افزار پشتیبانی می شوند یا مبتنی بر زبان هستند. خواه آنها بیشتر یک مکانیسم باز باشند یا یک سیاست الزام آور. و خیلی بیشتر.
پشتیبانی از حوزه های حفاظت سلسله مراتبی معمولاً با استفاده از حالتهای CPU انجام می شود.
بسیاری از هسته ها اجرای "قابلیت ها" ، یعنی اشیایی را که به کد کاربر ارائه می شود امکان دسترسی محدود به یک شیء اساسی را که توسط هسته کنترل می شود فراهم می کنند. مثال متداول ، دست زدن به پرونده است: یک پرونده بازنمایی اطلاعات ذخیره شده در یک دستگاه ذخیره سازی دائمی است. هسته ممکن است قادر به انجام بسیاری از عملیات های مختلف ، از جمله خواندن ، نوشتن ، حذف یا اجرای آن باشد ، اما یک برنامه در سطح کاربر فقط ممکن است مجاز به انجام برخی از این عملیات ها باشد (به عنوان مثال ، فقط خواندن پرونده مجاز است). اجرای مشترک این امر این است که کرنل یک شیء را برای برنامه ارائه دهد (معمولاً به اصطلاح "دسته پرونده" نامیده می شود) و سپس برنامه می تواند عملیات را فراخوانی کند ، اعتبار آن در زمان درخواست عملیات هسته را بررسی می کند. چنین سیستمی ممکن است گسترش یابد تا تمام اشیاء هسته را مدیریت کند ، و در واقع به اشیاء ارائه شده توسط برنامه های کاربردی کاربر دیگر باشد.
یک روش کارآمد و ساده برای ارائه پشتیبانی سخت افزاری از قابلیتها ، واگذاری مسئولیت بررسی حقوق دسترسی برای هر دسترسی به حافظه ، مکانیزمی به نام آدرس دهی مبتنی بر قابلیت است. بیشتر معماری های رایانه های تجاری فاقد چنین پشتیبانی MMU برای قابلیت ها هستند.
یک روش جایگزین شبیه سازی قابلیت ها با استفاده از دامنه های سلسله مراتبی است که معمولاً پشتیبانی می شوند. در این روش ، هر شیء محافظت شده باید در یک فضای آدرس قرار بگیرد که برنامه به آن دسترسی ندارد. هسته همچنین لیستی از قابلیتهای موجود در چنین حافظه ای را حفظ می کند. هنگامی که یک برنامه کاربردی باید به یک شیء محافظت شده توسط یک قابلیت دسترسی داشته باشد ، تماس تلفنی سیستم را انجام می دهد و هسته بررسی می کند که آیا توانایی برنامه به شما اجازه می دهد تا عملکرد درخواست شده را انجام دهد یا خیر ، اگر اجازه داشته باشد دسترسی به آن را انجام می دهد (یا مستقیم ، یا با ارسال درخواست به یک فرآیند سطح کاربر دیگر). هزینه عملکرد تعویض فضای آدرس ، عملی بودن این روش را در سیستمهایی با تعامل پیچیده بین اشیاء محدود می کند ، اما در سیستم عامل های فعلی برای اشیاء که به طور مکرر قابل دسترسی نیستند یا از آنها انتظار نمی رود که به سرعت انجام شوند ، استفاده می شود.
اگر سیستم عامل از مکانیزم های محافظت پشتیبانی نمی کند ، می توان محافظت را در سطح بالاتری شبیه سازی کرد ، به عنوان مثال با شبیه سازی قابلیت ها با دستکاری جداول صفحه ، اما پیامدهای عملکردی نیز وجود دارد. با وجود این ، عدم وجود پشتیبانی سخت افزاری ممکن است برای سیستم هایی که تصمیم به استفاده از محافظت مبتنی بر زبان دارند ، مسئله ای نباشد.
تصمیم مهم در مورد طراحی هسته ، انتخاب سطوح انتزاعی است که مکانیسم ها و سیاست های امنیتی باید در آن اعمال شود. مکانیسم های امنیتی هسته نقش اساسی در حمایت از امنیت در سطوح بالاتر دارند.
یک رویکرد استفاده از سیستم عامل و پشتیبانی هسته برای تحمل خطا است (ایجاد بالا) و ایجاد سیاست امنیتی برای رفتارهای مخرب در بالا از آن (اضافه کردن ویژگی هایی مانند مکانیزم های رمزنگاری در صورت لزوم) ، واگذاری برخی مسئولیت ها به کامپایلر. رویکردهایی که اجرای سیاستهای امنیتی را به کامپایلر و / یا سطح برنامه واگذار می کنند ، معمولاً امنیت مبتنی بر زبان نامیده می شوند.
فقدان بسیاری از سازوکارهای مهم امنیتی در سیستم های عامل اصلی فعلی مانع از اجرای سیاست های امنیتی کافی در سطح انتزاع برنامه می شود. در حقیقت ، یک تصور غلط رایج در امنیت رایانه این است که هرگونه سیاست امنیتی بدون در نظر گرفتن پشتیبانی از هسته می تواند در یک برنامه اجرا شود.
محافظت از سخت افزار یا مبتنی بر زبان
امروزه سیستم های رایانه ای معمولی درباره قوانین برنامه مجاز به دسترسی به داده ها از قوانینی که به سخت افزار اعمال شده استفاده می کنند. پردازنده بر اجرای آن نظارت می کند و برنامه ای را که نقض یک قانون است ، متوقف می کند ، مانند یک فرآیند کاربری که سعی در نوشتن آن به حافظه هسته دارد. در سیستم هایی که فاقد پشتیبانی از قابلیت ها هستند ، فرایندها با استفاده از فضاهای آدرس جداگانه از یکدیگر جدا می شوند. تماس با استفاده از فرآیندهای کاربر به درون هسته تنظیم می شود و آنها را ملزم به استفاده از یکی از روش های تماس سیستم فوق بیان می کند.
یک روش جایگزین استفاده از حفاظت مبتنی بر زبان است. در سیستم حفاظت مبتنی بر زبان ، هسته فقط اجازه اجرای کد را می دهد که توسط یک کامپایلر زبان قابل اعتماد تولید شده است. سپس زبان ممکن است به گونه ای طراحی شده باشد که غیرممکن باشد که برنامه نویس بتواند دستور دهد کاری را انجام دهد که یک مورد امنیتی را نقض کند.
مزایای این رویکرد شامل موارد زیر است:
معایب عبارتند از:
نمونه هایی از سیستم های دارای محافظت مبتنی بر زبان شامل JX و Singularity مایکروسافت است.
Edsger Dijkstra ثابت کرد که از دیدگاه منطقی ، عملیات قفل و باز کردن قفل اتمی که در سمفورهای باینری کار می کند ابتدایی کافی برای بیان هرگونه عملکرد همکاری فرآیند هستند. با این حال ، این رویکرد به طور کلی از نظر ایمنی و کارآیی به نظر می رسد ، در حالی که یک رویکرد انتقال پیام انعطاف پذیرتر است. تعداد زیادی از رویکردهای دیگر (یا سطح پایین یا بالاتر) نیز موجود است ، که بسیاری از هسته های مدرن پشتیبانی از سیستم هایی مانند حافظه مشترک و تماس های از راه دور را پشتیبانی می کنند.
ایده هسته ای که دستگاه های I / O به طور یکنواخت با سایر فرآیندها به کار گرفته می شوند ، به عنوان فرآیندهای همکاری موازی ، ابتدا توسط برینچ هانسن پیشنهاد و اجرا شد (اگرچه ایده های مشابه در سال 1967 پیشنهاد شد). در توضیحات هانسن در مورد این ، فرآیندهای "رایج" فرایندهای داخلی نامیده می شوند ، در حالی که دستگاه های I / O فرایندهای خارجی نامیده می شوند.
مشابه حافظه فیزیکی ، اجازه دسترسی مستقیم به برنامه ها به درگاه ها و ثبت های کنترل کننده می تواند باعث خراب شدن کنترلر یا خراب شدن سیستم شود. با این کار بسته به پیچیدگی دستگاه ، برخی از دستگاه ها می توانند به طرز شگفت آوری پیچیده ای برای برنامه ریزی شوند و از چندین کنترلر مختلف استفاده کنند. به همین دلیل ، ارائه یک رابط انتزاعی تر برای مدیریت دستگاه مهم است. این رابط معمولاً توسط یک درایور دستگاه یا لایه انتزاعی سخت افزاری انجام می شود. بیشتر اوقات ، برنامه ها نیاز به دسترسی به این دستگاه ها دارند. هسته باید با پرس و جو در سیستم برای آنها به نوعی لیست این دستگاه ها را حفظ کند. این کار از طریق BIOS یا از طریق یکی از اتوبوسهای مختلف سیستم (مانند PCI / PCIE یا USB) قابل انجام است. هنگامی که یک برنامه کاربردی را روی یک دستگاه درخواست می کند (مانند نمایش کاراکتر) ، هسته باید این درخواست را به درایور ویدیوی فعال فعلی ارسال کند. درایور ویدیو نیز به نوبه خود باید این درخواست را انجام دهد. این نمونه ای از ارتباطات درون فرایندی (IPC) است.
به طور طبیعی ، کارها و ویژگی های ذکر شده در بالا می تواند از جهات مختلفی ارائه شود که در طراحی و اجرای متفاوت از یکدیگر هستند.
اصل تفکیک مکانیسم و سیاست تفاوت اساسی بین فلسفه هسته های خرد و یکپارچه است. در اینجا مکانیسم پشتیبانی است که اجرای بسیاری از سیاستهای مختلف را امکان پذیر می سازد ، در حالی که یک سیاست "حالت عملکرد" خاص است. مثال:
از آنجا که مکانیسم و خط مشی جدا شده اند ، می توان به عنوان مثال سیاست را به راحتی تغییر داد. نیاز به استفاده از یک نشانه امنیتی دارد.
در حداقل ریزگردها فقط برخی از سیاستهای اساسی وجود دارد ، و مکانیسم های آن به آنچه در بالای هسته (قسمت باقیمانده سیستم عامل و برنامه های دیگر) در حال اجراست اجازه می دهد تا تصمیم بگیرد که کدام سیاست ها را اتخاذ کند (به عنوان مدیریت حافظه ، زمانبندی فرآیند سطح بالا ، مدیریت سیستم فایل و غیره). در عوض ، یک هسته یکپارچه تمایل دارد بسیاری از سیاست ها را شامل شود ، بنابراین بقیه سیستم را برای تکیه بر آنها محدود می کند.
پرو برینچ هانسن استدلالهایی را به نفع تفکیک مکانیسم و سیاست ارائه داد. عدم انجام صحیح این جدایی یکی از مهمترین دلایل عدم نوآوری اساسی در سیستم عامل های موجود است ، مشکلی که در معماری رایانه رایج است. طراحی یکپارچه با روش معماری "حالت هسته" / "حالت کاربر" ناشی از حفاظت (که از لحاظ فنی به آن دامنه های محافظت از سلسله مراتبی گفته می شود) القا می شود ، که در سیستم های تجاری معمولی رایج است ؛ در حقیقت ، بنابراین هر ماژول نیاز به محافظت را ترجیح می دهد. به هسته. این پیوند بین طراحی یکپارچه و "حالت ممتاز" را می توان به مسئله اصلی تفکیک مکانیسم - سیاست مورد استفاده قرار داد ؛ در حقیقت رویکرد معماری "حالت ممتاز" سازوکار حفاظت با سیاست های امنیتی را می بخشد ، در حالی که اصلی ترین گزینه معماری. رویکرد ، آدرس دهی مبتنی بر قابلیت ، به طور واضح بین این دو تمایز قایل می شود ، و به طور طبیعی به یک طرح ریزگرد منجر می شود (نگاه کنید به تفکیک حفاظت و امنیت).
در حالی که هسته های یکپارچه تمام کدهای خود را در همان فضای آدرس (فضای هسته) اجرا می کنند ، میکروکرن ها سعی می کنند اکثر خدمات خود را در فضای کاربر اجرا کنند ، با هدف بهبود قابلیت حفظ و مدولار بودن پایه کد. بیشتر هسته ها دقیقاً در یکی از این دسته ها جای نمی گیرند ، بلکه در بین این دو طرح وجود دارد. به اینها هسته ترکیبی گفته می شود. طرح های عجیب و غریب تری از قبیل نانو هسته و اگزوکلنل موجود است ، اما بندرت برای سیستم های تولید استفاده می شود. به عنوان مثال ، Hypervisor Xen یک اگزوکرونل است.
| [
{
"answer1": "این هسته است که تصمیم می گیرد در هر زمانی کدامیک از برنامه ها باید توسط این واحد یا واحدها (هر واحد فقط قادر به اجرای یک برنامه در هز زمان است) اجرا شود.",
"answer2": "این مؤلفه اصلی یک سیستم رایانه ای وظیفه اجرای برنامه ها را بر عهده دارد.",
"distance": 940,
"question": "چه کسی مسئول تصمیم گیری در مورد اینکه کدام برنامه ها در هر زمان باید توسط واحد پردازشگر مرکزی اجرا شوند و وظیفه اصلی هسته چیست؟"
},
{
"answer1": "این جداسازی از دخالت داده های کاربر و هسته با یکدیگر و ایجاد بی ثباتی و کندی و همچنین از خرابی برنامه های کاربردی در کل سیستم عامل جلوگیری می کند.",
"answer2": "حافظه با دسترسی تصادفی برای ذخیره موقت ساختارهای برنامه و همچنین اطلاعات به کار می رود.",
"distance": 723,
"question": "هسته چگونه از تداخل دادههای کاربر و هسته با یکدیگر جلوگیری میکند و چه نوع حافظهای برای ذخیره موقت ساختارهای برنامه و اطلاعات به کار میرود؟"
},
{
"answer1": "کرنل درخواست های برنامه ها را برای انجام I / O به یک دستگاه مناسب اختصاص می دهد و روش های مناسبی را برای استفاده از دستگاه فراهم می کند (به طور معمول در جایی خلاصه می شود که برنامه نیازی به دانستن جزئیات اجرای دستگاه نداشته باشد).",
"answer2": "نمونه هایی از سیستم های دارای محافظت مبتنی بر زبان شامل JX و Singularity مایکروسافت است.",
"distance": 9121,
"question": "هسته از طریق چه چیزی درخواست های برنامه ها برای انجام I/O را به یک دستگاه مناسب اختصاص می دهد و کدام سیستم از محافظت مبتنی بر زبان استفاده می کند؟"
},
{
"answer1": "یک فراخوان سیستمی رابط بین فرایند و سیستم عامل است.",
"answer2": "هسته مسولیت تصمیم گیری این را بر عهده دارد که هر پروسس می تواند از کدام حافظه استفاده کند و تصمیم بگیرد زمانی که حافظه کافی وجود ندارد چه کاری را انجام دهد.",
"distance": 4390,
"question": "رابط بین یک فرآیند و سیستم عامل چیست و هسته چه نقشی در مدیریت حافظه دارد؟"
},
{
"answer1": "لایه indirection ارائه شده توسط آدرس دهی مجازی به سیستم عامل اجازه می دهد تا از مخزنهای داده دیگر مانند هارد دیسک استفاده کند تا آنچه را که در غیر این صورت باید در حافظه اصلی (RAM) باقی بماند ، ذخیره کند.",
"answer2": "هدف طراحی درایور انتزاع است.",
"distance": 1606,
"question": "چگونه سیستم عامل از مخزنهای داده دیگر مانند هارد دیسک برای ذخیره داده هایی که در حافظه اصلی نیستند استفاده می کند و هدف طراحی درایور چیست؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
625 | : خوشنویسی
خوشنویسی یا خطاطی به معنی زیبانویسی یا نوشتن همراه با خلق زیبایی است و فردی که این فرایند توسط او انجام می گیرد خوش نویس نام دارد، به خصوص زمانی که خوش نویسی حرفهٔ شخص باشد. گاهی درک خوشنویسی به عنوان یک هنر مشکل است. به نظر می رسد برای درک و لذت بردن از تجربه بصری خوشنویسی باید بدانیم خوشنویس افزون بر نگارش یک متن، سعی داشته اثری هنری با ارزش های زیبایی شناختی خلق کند. از این رو خوشنویسی با نگارش سادهٔ مطالب و حتی طراحی حروف و صفحه آرایی متفاوت است. همچنین از آنجایی که این هنر جنبه هایی از سنت را در دل خود دارد باید آن را تا حدی از تایپوگرافی که مبتنی بر ارزش های گرافیکی مدرن و کارهای چاپی است متمایز کرد.
خوشنویسی تقریباً در تمام فرهنگ ها به چشم می خورد اما در مشرق زمین و به ویژه در سرزمین های اسلامی و ایران اهمیت بسیاری در میان هنرهای بصری دارد. خوشنویسی اسلامی و بیش از آن خوشنویسی ایرانی تعادلی است میان تمامی اجزاء و عناصر تشکیل دهندهٔ آن. تعادل میان مفید و مورد مصرف بودن از یک سو و پویایی و تغییر شکل یابندگی آن از سوی دیگر؛ تعادل میان قالب و محتوا که با آراستگی و ملایمت تام و تمام می تواند شکل مناسب را برای معانی مختلف فراهم آورد.
اگر در نظر داشته باشیم که خوشنویسی اسلامی و ایرانی براساس قالب ها و قواعد و نظام های بسیار مشخصی شکل می گیرد و هر یک از حروف قلم های مختلف از نظام شکلی خاص، و تا حدود زیادی غیرقابل تغییر، برخوردارند. آنگاه درمی یابیم که ایجاد قلم های تازه یا شیوه های شخصی خوشنویسان بر مبنای چه ابداع و رعایت حیرت انگیزی پدیدار می شود. در خوشنویسی اندازه هر حرف و نسبت آن با سایر حروف با دقت بسیار بالایی معین شده است و هر حرف به صورت یک «مدول» ثابت درمی آید که تخطی از آن به منزله نادیده گرفتن توافقی چندصدساله است که همیشه میان خوشنویس و مخاطب برقرار بوده و با رضایت طرفین حاصل می آمده است. حتی ترتیب شکل کلمات نیز براساس مبانی مشخصی تعیین می شده که در «رسم الخط» ها و «آداب المشق» ها از جانب استادان بزرگ تنظیم و ارائه شده است. قرارگیری کلمات نیز- یعنی «کرسی» - هر سطر هر چند نه به صورت کاملاً پیش بینی و تکلیف شده - که ناممکن بوده است - اما به شکل «سلیقه مطلوب» زمینه زیبایی شناختی پیشنهادی خاص خود را دارا بوده است.
هرچند خوشنویسی در مشرق زمین اهمیت و توسعه کاملی یافته است اما اشکالی از آن را در کلیه فرهنگ ها می توان یافت. واژهٔ "خوشنویسی" یا Calligraphy از قرن پانزدهم میلادی وارد دایره لغات فرهنگ های لاتینی شد و تنها پس از قرن نوزدهم به عنوان یک اصطلاح شناخته شده مطرح گشت، اما از دیر باز به ویژه در کشورهای خاور دور و کشورهای اسلامی ازجمله ایران، خوشنویسی به عنوان هنری شاخص مطرح بوده است.
در اروپا اگرچه از دیرزمان دولت و کلیسا به زیبانویسی توجه نشان می دادند (مانند کتیبه های رومی یا برخی نسخه های خطی انجیل) خوشنویسی در اروپا یک هنر فرعی و وابسته به کتابخانه ها و محافل طلاب بود.
خوشنویسی چینی از کیفیت انتزاعی و تصویری خاصی برخوردار است که بیان اندیشه و احساس را ممکن می سازد و از این رو با نقاشی قرابت دارد. در کشورهایی مانند ژاپن و کره نیز تاحدی وضع به همین صورت بود. به طور کلی در خاور دور هنر خوشنویسی هرچند بیشتر نزد کاهنان و متولیان امور مذهبی رواج داشت اما در کنار نقاشی رشد شگرفی کرد.
پیش از اسلام خطوط گوناگونی از جمله میخی و پهلوی و اوستایی در ایران رواج داشته است اما با پیدایی دین اسلام نیاکان ما الفبا و خطوط اسلامی را پذیرا شدند. تاریخ شکل گیری خط عربی و شیوهٔ نگارش آن چندان به پیش از اسلام بر نمی گردد و تقریباً هم زمان با گسترش اسلام و در سال های آغازین فتوحات اسلامی شکل گرفت.
هرچند ایرانیان خط کنونی خود را از عرب ها وام گرفته اند، با این حال در تکامل این خط و در تبدیل آن به هنر خوشنویسی نقش عمده ای داشته اند. ایجاد نقطه و اِعراب در خط عربی را به فردی بنام ابواسعد دؤلی الفارس و در سدهٔ اول هجری نسبت داده می شود که بیشتر برای جلوگیری از اشتباه خواندن قرآن توسط غیر عرب زبانان ازجمله ایرانیان انجام شد.
چون در زبان مصری گاو را اوا می گفتند لذا در ترسیم گاو فقط سر آن را که به صورت الف بود رسم کردند و شتر که در زبان مصری جیمل می گفتند و به شکل هفت لاتین بود رسم کردند و جیم گفتند و هم چنین بیت را که خانه باشد یک مربع مستطیل رسم می کردند در مرحله تقطیع فقط یک ضلع آن را رسم کردند و آن را ب نام نهادند و همین طرز تا آخر حروف الفباء و در نتیجه حروفی مستقل و باصدا تحصیل گردید و همگامی که فنیقی ها با مصری ها ارتباط یافتند این خط را گرفته تکمیل کردند و خط فنیقی بدست آمد؛ و از آن خط خطوط کوفی و یونانی و عبری و امثال آن تشکیل گردید.
خوشنویسی همواره برای مسلمانان اهمیتی خاص داشته است. زیرا در اصل آن را هنر تجسم کلام وحی می دانسته اند. آنان خط زیبا را نه فقط در رونویسی قرآن بلکه در اغلب هنرها به کار می بردند. خوشنویسی یا خطاطی در کلیه کشورهای اسلامی همواره به عنوان والاترین هنر مورد توجه بوده است. مردمان این سرزمین ها به ویژه ایرانیان در اوج قدرت و نهایت ظرافت در این هنر تجلی یافت و خوشنویسی به مانند محوری در میان سایر هنرهای بصری ایفای نقش کرده است. خوشنویسی از قرون اولیه اسلامی تاکنون در کلیه کشورهای اسلامی و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسیت و قدرت تمام در اوج جریانات هنری بوده است.
قدیمی ترین نسخه قرآن به خط کوفی است و به علی بن ابی طالب منسوب است. پس از قرن پنجم هجری، خط کوفی تقریباً جای خود را به خطّ نسخ داد که حروف آن بر خلاف حروف زاویه دار خطّ کوفی منحنی و قوس دار است.
در اوایل قرن چهارم سال ۳۱۰ هجری قمری ابن مقله بیضاوی شیرازی خطوطی را به وجود آورد که به خطوط ششگانه یا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از: "محقق، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقیع." که وجه تمایز آن ها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام می باشد. همچنین او برای این خطوط قواعدی وضع کرد که یه اصول دوارده گانه خوشنویسی معروفند و عبارتند از: "ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول مجازی، اصول، صفا و شأن".
یک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب برای خط نسخ قواعدی تازه ایجاد کرد و این خط را کامل نمود در قرن هفتم جمال الدین یاقوت مستعصمی به این خط جان تازه ای بخشید و قرآن کریم را برای چندین بار کتابت نمود.
باور اساطیری پیدایش خط در ایران به نقل از شاهنامه فردوسی از این قرار است که دیوان برای نجات از اسارت، این هنر را به تهمورث (چهارمین پادشاه سلسله پیشدادیان) آموختند.
در ایران پس از اینکه خط تصویری تبدیل به میخی گردید و مدتی میخی و آشوری و بابلی و اوستایی نوشته می شد پس از پیدایش خط حروفی در مصر و فنیقیه و سرایت آن به یونان در دوره اقتدار سلوکی ها خط مزبور رواج یافت و چنانچه می بینیم سکه آن ها بهمان خط است و سپس اشکانی ها هم همان خط را دنبال کردند و در زمان ساسانیان خط پهلوی با خط حروفی خیلی نزدیک شد تا اینکه بعد از اسلام خواه ناخواه خط کوفی در ایران رواج یافت و مسیر ترقی خود را پیمود و از کوفی بی نقطه به نقطه دار و نسخ و نستعلیق و ثلث و رقاع و شکسته و غبار و امثال آن ترقی کرد.
در قرونی که خط در ایران و ممالک اسلامی سیر صعودی می کرد هنرمندانی از مسلمین برخاسته اند که همیشه در تاریخ جای آنان باز است و سزاوار است که نام آنان برای ابد باقی بماند.
درحالی که عمدهٔ تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه به عهده ایرانیان بوده است، رفته رفته ایرانیان سبک و شیوه هایی مختص به خود را در خوشنویسی ابداع کردند. هرچند این شیوه ها و قلم های ابداعی در سایر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند می باشد. در این منطقه نیز خوشنویسی همواره به عنوان والاترین شکل هنرهای بصری مورد توجه بوده و دارای لطافتی خاص است.
در ایران پس از فتح اسلام، خطّاطی به شیوهٔ نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ایلخانیان، اوراق مذهّب کتاب ها نخستین بار با نقش های تزیینی زینت یافت. در زمان حکومت تیموریان در ایران، خط و خوشنویسی به اوج کمال خود رسید. میرعلی تبریزی با ترکیب خط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق را بنیان نهاد. مشهورترین خطاط قرآن در این دوره بایسنقر میرزا بود.
آنچه که به عنوان شیوه ها یا قلم های خوشنویسی ایرانی شناخته می شود بیشتر برای نوشتن متون غیر مذهبی نظیر دیوان اشعار، قطعات ظریف هنری یا برای مراسلات و مکاتبات اداری ابداع شده و به کار رفته است. این در حالی است که خط نزد اعراب و ترکان عثمانی بیشتر جنبه دینی و قدسی داشته است. هرچند آنان نیز برای امور منشی گری و غیر مذهبی قلم هایی را بیشتر به کار می برند، اما اوج هنرنمایی آنان - بر خلاف خوشنویسان ایرانی- در خط ثلت و نسخ و کتابت قرآن و احادیث قابل رویت است.
در ایران نیز برای امور مذهبی مانند کتابت قرآن یا احادیث و روایات و همچنین کتیبه نویسی مساجد و مدارس مذهبی بیشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره می گرفتند که نزد اعراب رواج بیشتری دارد. هرچند ایرانیان در این قلم ها نیز شیوه هایی مجزا و مختص به خود آفریده اند.
خط تعلیق را می توان نخستین خط ایرانی دانست. خط تعلیق که ترسل نیز نامیده می شد از اوایل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود یکصد سال دوام داشت تعلیق از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسی که این خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلمانی بود؛ که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استر آبادی بدان قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد.
پس از خط تعلیق که نخستین خط شکل گرفته ایرانی بود. در قرن هشتم میرعلی تبریزی (۸۵۰ هجری قمری) از ترکیب و ادغام دو خط "نسخ" و "تعلیق" خطی بنام "نسختعلیق" به وجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا کرد. این خط بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید. و بعدها در دوران شاه عباس صفوی به دست میرعماد حسنی به اوج زیبایی و کمال رسید.
خط نستعلیق علاوه بر خوشنویسانی که در حیطه ایران کنونی می زیستند. در خراسان بزرگ و کشورهای آسیای میانه، افغانستان و به ویژه خوشنویسان دربار گورکانیان در هندوستان (که تعلق خاطر ویژه ای به فرهنگ ایرانی داشتند) رشد و پیشرفت قابل توجهی کرد.
به طور کلی قرن های نهم تا یازدهم هجری را می توان قرن های درخشان در هنر خوشنویسی در ایران دانست. در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شکسته نستعلیق به دست مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات با تغییر دادن خط نستعلیق ابداع شد. علت پیدایش آن را می توان به سبب نیاز به تندنویسی و راحت نویسی در امور منشی گری و بیش از آن ذوق و خلاقیت ایرانی دانست. همان طوری که بعد از پیدایش خط تعلیق، ایرانیان به خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آن را نیز به وجود آوردند. درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند.
در دوران قاجار خط کاربرد اصلی خود یعنی کتابت را از دست داد. از یک سو با تأکید و توسعه سیاه مشق نویسی به سمت هنر ناب رفت و از دیگر سو با پدید آمدن روزنامه ها و چاپ سنگی خود را به هنرهای کاربردی نزدیک شد. در دوران پهلوی روند نیازهای مدرن تجاری و تبلیغی حط را از کنج کتابخانه ها و مجموعه های خصوصی به بستر اجتماع کشاند و جریانات هنری مدرنی شیوه هایی چون نقاشیخط را به وجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنری جهان است.
در سال های پس از انقلاب اسلامی خوشنویسی با اقبال عمومی روبرو شد و انجمن خوشنویسان ایران که در سال ۱۳۲۹ تشکیل شده بود نقش بارزی در رشد و توسعه کمی و کیفی این هنر به عهده گرفت.
خط کوفی که مشتق از خط سطرنجیلی سریانی بود در بین النهرین رواج یافت و اول کسی که آن خط را در جزیره العرب رواج داد حرب بن امیه بن عبد شمس از فضلای قریش بود و برای تحصیل خط کوفی از مکه به طرف حیره (کوفه) حرکت کرده و زمانی دراز در آنجا بماند و از استادان فن طریقه و شیوه نوشتن خط کوفی را بیاموخت تا خود در این فن استاد شد سپس به مکه مراجعت کرد و عده ای از قریش نزد او تعلیم گرفتند و به تدریج این خط در مکه و جزیره العرب مشهور بخط کوفی گردید- زیرا این خط به وسیله حرب از کوفه به جزیره العرب آمده بود- بعد از حرب، ابوطالب و پدر علی بن ابی طالب و عفان بن ابی العاص در نوشتن خط کوفی اشتهار یافتند و اول کسیکه خط کوفی را در تحت نظم و ترتیب درآورد مراره بن مره بود از او دست به دست اسلم بن سدره رسید و حرب بن امیه از اسلم یادگرفت.
بعد از ظهور دین اسلام عده ای در نوشتن خط کوفی اشتهار یافته که پنج تن آن ها از دیگران معروف ترند:
۱- علی بن ابی طالب- ۲- عمر بن خطاب- ۳- عثمان- ۴- ابی بن کعب- ۵- زید بن ثابت.
از خط کوفی دوازده شکل دیگر استخراج گردید که اسامی آن خطوط بدین شرح است:
۱- طومار- ۲- سجلات- ۳- عهود- ۴- مؤامرات- ۵- امانات- ۶- دیباج – ۷- مدیح- ۸ – مرصع – ۹- ریاس – ۱۰- غبار – ۱۱- حسن – ۱۲- بیاض و حواشی
خط طومار را در نوشتن کتیبه های مساجد و عمارات بکار می بردند و خط سجلات که قلم خفی نویسی بود و خطی درهم و برهم و پیچیده بود و تفسیر آن مشکل بود. برای تسجیل سجلات بکار می بردند- قباله ها و اسناد را با قلم عهود می نوشتند- قلم مؤمرات و امانات نیز در نوشتن احکام و اسناد به کار می رفته است. دیباج و مدیح و مرصع و ریاس در موارد تحریر بکار می رفته و از یکدان تا شش دانگ چیز می نوشته اند. با خط غبار و حسن و بیاض قرآن و احادیث و روایات و ادعیه را می نوشته اند و این خطوط تمامی مشتق از خط کوفی بود که به سلیقه کتاب مختصر تغییراتی پیدا کرده بود و مردم بیشتر با اشکالات مواجه می شدند و اختلاف خطوط رو به فزونی گذارد و چند قلم دیگر نیز پیدا شد- این خطوط دوازده گانه را اسحاق حماد که در سنه یکصد و پنجاه و چهار (۱۵۴) هجری وفات یافته اختراع کرد و پس از وی برادرش ضحاک و بعد از او ابراهیم سکزی و برادرش اسحاق که از مردم سیستان ایران بودند در حسن خط مشهور شدند. بعد از وفات ابراهیم سکزی در دویست (۲۰۰) هجری و اسحاق در دویست و ده (۲۱۰) اسناد اصول سکزی شهرت یافته و از کتاب مخصوص مأمون شد و قوانینی وضع کرد و رساله ای به نام (رساله جامع) نگاشت- فضل بن سهل مروی ایرانی وزیر مأمون عباسی نیز تصرفات عالمانه ای در خط کرده و مقدم قلم (ریاسی) که منسوب بریاست او است اختراع و چند شکل دیگر از پرتو اهتمامات او پیدا شد که روی هم سی و هفت (۳۷) شکل خطوط در میانه کتاب و نویسندگان دربار خلافت دور می زد باین ترتیب:
۱- کوفی- ۲- طومار- ۳- جلیل – ۴- مجموع – ۵- ریاسی – ۶- ثلثین – ۷- نصف – ۸- جوانحی – ۹- مسلسل – ۱۰- غبار جلیه – ۱۱- مؤامرات – ۱۲- محدث – ۱۳- مدمج – ۱۴- منثور- ۱۵- مقترن- ۱۶- حواشی- ۱۷- اشعار – ۱۸- لؤلؤی – ۱۹- مصاحف – ۲۰- فضاح النسخ – ۲۱- غبار- ۲۲- عهود – ۲۳- معلق – ۲۴- مخفف- ۲۵- مرسل -۲۶- مبسوط- ۲۷- مقود- ۲۸- ممزوج – ۲۹- مفتح – ۳۰- معماه -۳۱- مؤلف- ۳۲- توامان- ۳۳- معجز- ۳۴- مخلع – ۳۵- دیوانی- ۳۶- سیاقت – ۳۷- قرمه که این اختلاف اسامی منسوب به مخترعین هر خط و درشتی و ریزی بوده است.
این خطوط تا زمان المقتدر بالله که در سال دویست و نود و پنج (۲۹۵) بر تخت خلافت نشست مستعمل بود در این وقت است که نابغه در خط ابن مقله بیضاوی به منصه ظهور رسید و خط را از بلای اختلاف اشکال و تغییرات نجات داد و از هر جهت این خط را پیراسته و آراسته کرد.
و همچنین نگاه کنید به مکتب سقاخانه
همواره قابلیت های کارکردی عاملی مهم و درجه اول، در انگیزه و شکل گیری تحولات در خوشنویسی بوده است. اگر چه زیبایی بصری نیز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما به ویژه امروزه، صنعت چاپ و گرافیک تأثیر شگرفی بر روند توسعه و تحولات خوشنویسی داشته است.
خوشنویسی ایرانی با از دست رفتن مصرف اصلی آن یعنی کتابت و مواجهه با نیازهای جامعه مدرن در قرن اخیر روند تازه ای را دنبال کرد. تحولات فرهنگی - هنری و سیاسی - اجتماعی و فناوری در ایران، در دوره های قاجار و پهلوی زمینه ساز نوآوری متفاوتی در خط شده اند. در دوره قاجار با ظهور و روزنامه ها و نشریات، مصرف اصلی خوشنویسی یعنی کتابت و تکثیر آثار مکتوب به تدریج از بین رفت. از این رو جنبه های خلاقه و روش های شخصی و شیوه گرایانه در خط نمود بیشتری پیدا کرد و با رواج «سیاه مشق» ها دوران تازه ای فرا رسید. پس از آن در دوره پهلوی با پدید آمدن نیازهای جدید برای جامعه همچون تجارت، تبلیغات و فناوری و همچنین مواجهه با هنر جهانی خوشنویسی نیز می بایست خود را با این تحولات هماهنگ می کرد.
روند تحولات در خوشنویسی به شکل سنتی محدود نشد و هنرمندان خطاطی و نقاشی را با هم درآمیختند تا امکانات نوینی را تجربه کنند به این کار رفته رفته عنوان نقاشیخط داده شد. شاید بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر، در خوشنویسی خط به ویژه در پیش از انقلاب ایران (۱۳۵۷) بوده است. پس از انقلاب خوشنویسی با اقبال زیادی از سوی جوانان مواجه شد آنان در عرصه های مختلف اعم از شیوه های سنتی یا تلاش برای ایجاد خلاقیت های نوین با هم به رقابت پرداختند. رشد هنر گرافیک و گستردگی نیازهای نوین جامعه، پدید آمدن کامپیوتر به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای کار گرافیک و نشر رومیزی همه و همه چالش های حدید در پیش روی خوشنویسی معاصر هستند.
وقتی ترسیم مقاصد تا اندازه ای روشن شد به شکل تصویر برخوردند- زیرا برای ترسیم یک مطلب کوچکی مدت ها وقت لازم داشت مثلاً حجار باید تخته سنگ را بتراشد و بعد مطلب را روی آن حجاری کند و سپس برای طرف فرستاده شود این بود که به فکر افتادند که به جای حجاری و نقاری ترسیم کنند و برای رفع این نیازمندی باین نکته پی بردند که رنگی بسازند که با آن رنگ حروف را بنویسند بعد از مطالعات زیاد و رنگ های سبز و قرمز و آبی را از عصاره برگ های درختان و بوته ها بدست آوردند و به جای تیشه از چوب قلم تراشیدند و به جای تخته سنگ برگ پاپیروس را مورد استفاده قرار دادند و مکاتبات سر و صورتی پیدا کرد تا به صورت امروزی رسید.
وسایل و ابزار خوشنویسی در خلق یک اثر مطلوب بسیار مؤثرند. ابزار خوب مشوق هنرمند در ادامه کار و پیشرفت اوست. ابزار مهم و اصلی خوشنویسی عبارتند از:
افزون بر آن از وسایل خوشنویسی می توان به ابزار زیر اشاره کرد:
دوات، لیقه، قلمتراش، قط زن، سنگ تیزکن قلمتراش، قلمدان، زیرمشق از نوع فوم یا چرمی، مِسطره، ابزار به هم زدن لیقه و مرکب، قاشق مخصوص آب ریختن در دوات یا قطره چکان.
یکی از جدیدترین هنرها، خوشنویسی با خودکار است که در عصر حاضر خیلی رایج و همه گیر گردیده است، و قدمت زیادی نسبت به هنرهای دیگر خوشنویسی ندارد، شاید در حدود 30 سال است که ابداع گردیده است،که در ابتدا توسط استاد حسن غلامرضاپور دریافت کرسی استادی خوشنویسی قلم، دست به این ابتکار زیبا زده و با وجود مقاومت ها و مشکلات بسیاری که به دلیل تعصب روی ابزار قلم وجود داشت، انجمن خوشنویسان نوین ایران را در دهه هفتاد تاسیس نمودندو آموزش های تخصصی خود را در این رشته هنری کاربردی برای آحاد مردم آغاز نمودند و شاگردان بسیاری را در شهرهای مختلف کشور از جمله تهران، کرج، مشهد، یزدو... تربیت نموده و به درجه مدرسی رساندند.ایشان هم اکنون در انجمن خوشنویسان نوین تهران مشغول فعالیت هستند.و هنرجویان تربیت شده ایشان در این زمینه در حال فعالیت هستند هر کدام به نوعی این هنر زیبا را ارتقاء داده اند. هنر خوشنویسی با خودکار استفاده از تکنیک ضعف و قوت دادن اثر خودکار بر روی کاغذ می باشد که خوشنویس با استفاده خودکار دقیقاً مشابه با قلم خوشنویسی می نویسد، طوریکه هر بیننده ای را مجذوب خود می کند. اولین تصور هر فردی نسبت به این هنر، آن است که برای نوشتن به این صورت قطعاً حرکت خودکار بر روی کاغذ باید چند دفعه انجام گردد، حال آنکه این نوع خوشنویسی همانند خوشنویسی با قلم، با یکبار حرکت خودکار بر روی کاغذ نوشته می شود. ابزار این نوع خوشنویسی فقط خودکار می باشد که البته استفاده از تکنیک چرخش ساچمه خودکار و جوهرگیری از آن بر اساس زاویه آن بهترین روش برای اجرای ضخامت و ظرافت در این نوع خوشنویسی می باشد.
| [
{
"answer1": "خوشنویسی تقریباً در تمام فرهنگ ها به چشم می خورد اما در مشرق زمین و به ویژه در سرزمین های اسلامی و ایران اهمیت بسیاری در میان هنرهای بصری دارد.",
"answer2": "قدیمی ترین نسخه قرآن به خط کوفی است و به علی بن ابی طالب منسوب است.",
"distance": 3957,
"question": "خوشنویسی در چه مناطقی اهمیت بسیاری دارد و قدیمی ترین نسخه قرآن به چه خطی است و به چه کسی منسوب است؟"
},
{
"answer1": "در اوایل قرن چهارم سال ۳۱۰ هجری قمری ابن مقله بیضاوی شیرازی خطوطی را به وجود آورد که به خطوط ششگانه یا اقلام سته معروف شدند",
"answer2": "خط تعلیق که ترسل نیز نامیده می شد از اوایل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود یکصد سال دوام داشت تعلیق از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد",
"distance": 3026,
"question": "ابن مقله بیضاوی شیرازی در چه قرنی خطوطی را به وجود آورد و خط تعلیق که اولین خط ایرانی محسوب میشود از چه خط هایی ترکیب شده است؟"
},
{
"answer1": "به طور کلی در خاور دور هنر خوشنویسی هرچند بیشتر نزد کاهنان و متولیان امور مذهبی رواج داشت اما در کنار نقاشی رشد شگرفی کرد.",
"answer2": "در دوران قاجار خط کاربرد اصلی خود یعنی کتابت را از دست داد. از یک سو با تأکید و توسعه سیاه مشق نویسی به سمت هنر ناب رفت و از دیگر سو با پدید آمدن روزنامه ها و چاپ سنگی خود را به هنرهای کاربردی نزدیک شد.",
"distance": 6460,
"question": "به طور کلی در خاور دور هنر خوشنویسی بیشتر در کجا رواج داشت و در دوران قاجار خوشنویسی با چه تغییری مواجه شد؟"
},
{
"answer1": "خوشنویسی در اروپا یک هنر فرعی و وابسته به کتابخانه ها و محافل طلاب بود.",
"answer2": "اول کسیکه خط کوفی را در تحت نظم و ترتیب درآورد مراره بن مره بود از او دست به دست اسلم بن سدره رسید و حرب بن امیه از اسلم یادگرفت.",
"distance": 7910,
"question": "خوشنویسی در اروپا یک هنر وابسته به چه مکان هایی بود و اولین کسی که خط کوفی را در تحت نظم و ترتیب درآورد چه کسی بود؟"
}
] | [
{
"answer1": "خط کوفی که مشتق از خط سطرنجیلی سریانی بود در بین النهرین رواج یافت و اول کسی که آن خط را در جزیره العرب رواج داد حرب بن امیه بن عبد شمس از فضلای قریش بود",
"answer2": "ابزار مهم و اصلی خوشنویسی عبارتند از:دوات، لیقه، قلمتراش، قط زن، سنگ تیزکن قلمتراش، قلمدان، زیرمشق از نوع فوم یا چرمی، مِسطره، ابزار به هم زدن لیقه و مرکب، قاشق مخصوص آب ریختن در دوات یا قطره چکان.",
"question": "خط کوفی در ابتدا از کجا رواج پیدا کرد و وسایل اصلی خوشنویسی چیست؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
626 | : رابیندرانات تاگور
رابیندرانات تاگور (زاده ۷ مه ۱۸۶۱ – درگذشته ۷ اوت ۱۹۴۱) شاعر، فیلسوف، موسیقیدان و چهره پرداز اهل بنگال هند بود. نام آوریش بیشتر از برای شاعری اوست. وی نخستین آسیایی برنده جایزه نوبل بود. پدرش دبندرانات (مهاریشی) و مادرش سارادادیوی نام داشت. پدر تاگور غزلهای حافظ را از برداشت و به اشعار فارسی علاقه وافری داشت او خود را متعلق به سرزمین ایران می دانست. به تاگور لقب گوردیو (Gurdev) به معنای پیشوا داده اند. وی از سردمداران دیرین و مدافعان سرسخت استقلال هندوستان به شمار می آید. محمد حمید انصاری معاون رئیس جمهوری هند می گوید: تاگور در سفر به ایران طی سخنانی گفت: هویت نفسانی و هویت ملی که در ذات انسان نهفته است نباید مانع از احترام به دیگر فرهنگ ها شود آسیا دارای تمدن و فرهنگ غنی است و هر ملتی بر اساس فرهنگ، مذهب و آیین خود راه رهایی خود از عقب ماندگی و استعمار را بازخواهد یافت.
رابیندرانات تاگور بزرگترین شاعر ایالت بنگال است، که به دو زبان هندی و بنگالی شعر می سرود و اشعار خود را به انگلیسی نیز ترجمه می کرد. هم سرود ملی هند و هم سرود ملی بنگلادش از تصنیف های تاگور است.
او از کودکی اشعاری نغز می سرود و در زبان شبه قاره انقلابی ادبی پدیدآورد. به ویژه اشعار موسوم به "گیتانجالی" معروفیت فراوان دارد و به زبان های بسیاری ترجمه شده است. تاگور با این اشعار در سال ۱۹۱۳ جایزه نوبل را در ادبیات دریافت کرد. او علاوه برسرودن شعر، داستان و نمایشنامه می نوشت، و گاه تأملات خیال انگیز و عرفانی خود را روی بوم نقاشی می آورد.
تاگور در سراسر مشرق زمین محبوبیت داشت. او به ایران علاقه فراوان داشت و دو بار به ایران سفر کرد: بار اول در اردیبهشت ۱۳۱۱ (بهار ۱۹۳۲) که به همراه عروس خود و دینشاه ایرانی (از پیشوایان پارسیان هند) به دعوت دولت ایران به این کشور سفر کرد و جشن هفتادمین زادروز او در تهران برگزار شد. تاگور در دیدار از تهران و شیراز با بسیاری از نویسندگان و سخنگویان ایرانی دوست شد. ملک الشعرای بهار در ستایش تاگور قصیده ای بلند سروده است. او در سال ۱۳۱۳ برای بار دوم به ایران سفر کرد.
تاگور از عرفان «اوپانیشادی» و سروده های عارفان و شاعران «بهکتی نو» بسیار تأثیر گرفته است. تاگور در نوشته های خود عبارات و پاره هایی از اوپانیشادها را نقل می کند و در مجموعهٔ ترانه های کبیر، یکصد شعر از سروده های کبیر، مؤسس مذهب «کبیر پانتی» و نمایندهٔ برجسته مکتب بهکتی نو را به زبان انگلیسی درآورد.
رابیند رانات تاگور در ششم ماه مه سال ۱۸۶۱ یعنی حدود ۶۰ سال پس از اشغال هندوستان توسط انگلیسی ها در شهر کلکته در خانواده مهاراجهای ثروتمند متولد شد. کلکته شهری است که پدربزرگش آن را از روستایی به شهری مهم مبدل کرد.
تاگور از خاندان برهمنان هند بود. بنیادگذار خاندانش مردی به نام پَنچامَن کوشاری بود. او در آغاز در جسور (Jesseor) در بنگال جنوبی می زیست ولی پس از پیدا کردن اختلاف با مرزبان آن سامان در سال های پایانی سده هفدهم از شهر خویش به دهکده ماهیگیری کوچکی به نام گوویندپور کوچید. مردم این دهکده که از طبقه های پست هندوستان شمرده می شدند زیستن خانواده ای از طبقه برهمنان را در میان خویش ارج نهادند و به پنچامن لقب "تهاکور" (Thakur)دادند که معنای "سرور" را در زبان هندی می رساند. پس از چندی که این خاندان با انگلیسی ها ارتباط برقرار کردند و به داد و ستد با هم پرداختند نزد انگلیسی ها تاگور (Tagore) خوانده شدند که تغییر شکل داده همان تهاکور بود و رفته رفته به عنوان نام خانوادگی بر این خاندان به جای ماند.
پس از چندی دهکده زیستگاه آنان و دهکده های گرد آن به شهری بزرگ گسترش یافت و نام کلکته را به خود گرفت. خاندان تاگور هم که داد و ستد گسترده ای با انگلیسیها داشتند به رونق و سود و دارایی بسیاری دست یافتند. اوج پیشرفت این خاندان در زمان پدربزرگ رابیندرانات تاگور که دورکنات (Dwarkanath) نام داشت پدید آمد. وی که در ۱۷۹۴ دیده به جهان گشوده بود به جوانمردی و بخشندگی شهرت داشت و همچنین رهبر آیین راجا رام موهان روی (Raja Rammohum Roy) بود. دورکنات دو بار به انگلستان رفت که بار دوم به سال ۱۸۴۴ بود. وی از این سفر بازنگشت و در سال ۱۸۴۶ در شهر لندن درگذشت. از او سه پسر به جای ماند که بزرگ ترین آن ها دبندرانات Dbendranath (پدر رابیندرانات تاگور) در سال ۱۸۱۷ زاده شد. از آنجا که وی مردی دیندار و پارسا بود از سوی هندوان لقب "مهاریشی" را، که لقبی است ویژه رهبران دینی، دریافت کرد.
مادر رابیندرانات، سارادادیوی (Sarada-devi) نام داشت که در ۸ مارس ۱۸۸۵ درگذشت. «تاگور» دربارهٔ مرگ مادرش می گوید: «اولین باری بود که با مفهوم نیستی و رفتن بی بازگشت آشنا شدم آن هنگام که پیکر مادرم را به معبدی بردند و سوزاندند.»
رابیندرانات چهاردهمین فرزند خانواده بود. پدرش مهاریشی چهارده فرزند داشت که او کوچک ترین آن ها بود. بزرگ ترین برادر رابیندرانات، دویجیندرانات نام داشت که مردی دانشمند بود و دستی در فلسفه و شعر و ریاضی و موسیقی و ادب داشت. وی در سال ۱۹۲۶ درگذشت. دومین پسر او ساتین درانات نام داشت که دارای دانش سانسکریت و چیره به زبان های بنگالی و انگلیسی بود. سومین پسر او همن درانات که در چهل سالگی درگذشت و از رابیندرانات بیش از دیگران پرستاری کرد و بدو بنگالی و انگلیسی آموخت. پنجمین پسرش جوی تیرین درانات نام داشت که شاعر، نویسنده، موسیقیدان و همچنین مردی میهن پرست بود. او تأثیر بسیاری بر رابیندرانات گذارد. وی در سال ۱۹۲۵ درگذشت. از دختران او یکی سودامینی بود که پرستار پدر پیرش و برادر خردسالش رابیندرانات بود؛ دیگری که پنجمین دختر مهاریشی هم بود سورناکوماری نام داشت که نویسنده و موسیقیدانی آزادیخواه بود که در بیداری زنان بنگالی کوشش بسیار نمود.
رابیندرانات در بامداد ۷ مه ۱۸۶۱ میلادی زاده شد. او چهاردهمین و واپسین فرزند مهاریشی بود. وی را در میان خانواده رابی می خواندند. سیزده سال و ده ماه از زندگیش گذشته بود که مادرش را از دست داد. از آنجا که پدرش که زمیندار بزرگی بود پیوسته در سفر بود نگهداری وی بر گرده برادرانش افتاد.
وی در خانواده از کودکی با فلسفه و چهره پردازی و موسیقی و شعر و نویسندگی آشنا شد. خواندن و نوشتن را در خانه آموخت. او از هشت سالگی شعر می گفت. مادر و برادر بزرگش از استعداد فهم زبان، فلسفه و منطق برخوردار بودند و مشوق او در دانش اندوزی بودند. وی را به آموزشگاه های گوناگون فرستادند ولی رابی با مدرسه خو نمی گرفت و از آن گریزان بود چنان که در بزرگسالی مدرسه را "آمیزه ای از بیمارستان و زندان" خواند.
هنگامی که دوازده ساله بود پدرش وی را با خود به هیمالیا برد. دیدار از طبیعت و نیایشگاه های هندوان اثر بسیاری در او گذارد. وی دانشگاه تاگور یا دانشگاه ویسو بهاراتی را در جایی که در این سفر دیده بود و پسندیده بود در آینده برپا داشت. این سرزمین را که خاکی سرخ داشت خریداری کرد و چندی پس از آن در آنجا خانه و باغی ساخت و آنجا را شانتی نیکتان (به معنای "رامشگاه") نامید. او از این پس دلبستگی بسیاری به طبیعت پیدا کرد. پدرش بدو سانسکریت و انگلیسی و ادب بنگالی می آموخت.
وی در سال ۱۸۷۵ هنگامی که چهارده ساله بود دیگر مدرسه را کنار گذاشت. در همین هنگام بود که مادرش درگذشت. برادرش جوی تیرین درانات وی را به خانه خود برد و همسر او کادامبری همچون مادری مهربان از او پرستاری کرد. در آوریل ۱۸۸۴ کادامبری به دلیلی ناآشکار خودکشی کرد. مرگ وی بر رابی جوان اثر بدی گذاشت.
مهاریشی به پیشنهاد ساتین درانات برادر دیگر رابی وی را برای دانش اندوزی به بریتانیا فرستاد. در سپتامبر ۱۸۷۸ رابی به همراه برادرش ساتین درانات به بریتانیا رفت. او را در آغاز برای خواندن حقوق به آنجا فرستادند ولی رابی به موسیقی و شعر و ادب پرداخت و پس از یک سال به زادگاه خویش بازگشت.
از این به بعد زندگی تاگور در کش و قوسی اعجاب آور درگیر شد. این جریان او را به متفکر بزرگ و ملی هندوستان مبدل کرد. او برای هند شعر می گفت، مقاله می نوشت، سیاست های بریتانیا را نقد می کرد و دست به تحرکات سیاسی می زد. بسیاری از نوشته هایش به دلیل دارا بودن چنین مضامین و ویژگی هایی به مکتوبات ملی هند تبدیل شده اند که از این دسته می توان به رساله «نهضت ملی» اشاره کرد که در سال ۱۹۰۴ منتشر شد.
درواقع کتاب شناختنامه رابیند رانت تاگور به تمام اینچنین ویژگی هایی که در این متفکر بزرگ هندی می توان سراغ گرفت پرداخته و تمام اندیشه ها و زوایای فکری او را کاویده است.
رابیندرانات به خواست پدر در هنگامی که بیست و دو ساله بود با دختری از گروه برهمنان به نام بهاوتارینی ری چودری (Bhavatarini rai Chowdhry) پیمان زناشویی بست. رابیندرانات پس از آن همسرش را مری نالینی (Mrinalini) می خواند.
در ۲۲ دسامبر ۱۹۰۱ وی به شانتی نیکتان رفت و در آنجا آموزشگاهی را به نام برهماچاریه اشرام گشود. این آموزشگاه در آغاز پنج شاگرد داشت که یکی از آنان بزرگ ترین پسر خود تاگور بود. همچنین آنجا پنج آموزگار نیز داشت. از آنجا که از میان آموزگاران پنج تن مسیحی بودند برپایی چنین جایی بر هندوان دیندار خوش نیامد. اما تاگور تا آخر عمرش به رتق و فتق امور آنجا مشغول شد و این در حالی بود که به عنوان یک متفکر هندی در تراز جهانی به اقصی نقاط دنیا سفر کرده و سخنرانی می کرد. او بارها از ایران، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ژاپن و بسیاری کشورهای دیگر دیدار کرد.
علاقه او به ایران بسیار زیاد بود چراکه به نظر او فرهنگ ایرانی و هندی ریشه ای مشترک دارند و شاید به همین دلیل بود که جشن هفتادمین سال تولدش در سال ۱۹۳۲ در ایران برگزار شد. تاگور طی دو دیدارش از ایران از مزار سعدی، حافظ، فردوسی و دیگر نقاط ایران نیز بازدید کرد.
در سال ۱۹۰۱ که سنگ بنای دانشگاهش را گذاشت همسرش مری نالینی سخت بیمار شد، وی را به کلکته بردند ولی وی در ۲۳ نوامبر ۱۹۰۳ درگذشت. از او پنج فرزند به جای ماند.
چندی پس از آن دومین دخترش رنوکا بیمار گشت و سرانجام در سپتامبر ۱۹۰۳ نه ماه پس از مادر و در سیزده سالگی در گذشت. چندی پس از آن در پی با مرگ یکی از شاگردانش به بیماری آبله روبرو شد و چون این بیماری واگیر بود به ناچار آموزشگاه را به جای دیگری به نام شلیدا برد. در ۹ ژانویه ۱۹۰۵ پدرش مهاریشی در هشتاد و هشت سالگی جان سپرد. در ۲۳ نوامبر ۱۹۰۷ جوانترین پسرش سامیندرا مرد و پدر را داغدار کرد، وی هنگام مرگ سیزده ساله بود. این رویدادهای تلخ بر شعرهای تاگور اثر بسیاری گذارد.
تاگور سفرهای زیادی به اقصی نقاط جهان کرد.
تاگور در ۱۵ آوریل ۱۹۳۲ به همراه عروسش پراتیمادیوی و دینشاه ایرانی (از پارسیان نامدار هند) به دعوت دولت ایران به ایران رفت. جشن هفتادمین زادروز او در تهران برپا گردید. در این هنگام از رضاشاه پهلوی شاه آن زمان ایران خواست تا برای آموزش جوانان هندی استادی را به هندوستان به دانشگاه او بفرستد که او ابراهیم پورداوود را برگزید و به هندوستان فرستاد. پس از آن وی از راه بغداد به هند بازگشت. در این هنگام بود که خبر درگذشت نوه اش نیندرانات را که در آلمان درس می خواند، شنید.
او به ایران و زبان فارسی علاقه فراوان داشت و به رغم کهولت سن و سختی سفر در آن زمان دو بار به ایران سفر کرد. سفر اول او در اردیبهشت ۱۳۱۱ و دیدارش با نویسندگان و شاعران ایران در بوشهر– شیراز و تهران و اصفهان باعث تبادل فرهنگی و ادبی گسترده ای میان نویسندگان و شاعران ایران و هند شدکه سال ها ادامه داشت
تاگور به احساس می کرد که باید دعوت دولت ایران را بپذیرد بعلت اینکه زبان و ادبیات فارسی، که نخست مسلمانان و سپس گورکانیان در هند رواج دادند، بخشی از میراث ادبی بنگال بود و شمار زیادی از کلمات بنگالی، حدود سه هزار واژه ریشهٔ فارسی داشت.
'موهون روی'، پدر معنوی تاگور، و بزرگان دیگر هند در آن روزگار فارسی را روان صحبت می کردند و با آنکه تاگور خود فارسی نمی دانست، با افسانه ها و شاعران ایرانی، خاصه حافظ، هم از طریق ترجمه و هم از راه متون اصلی آشنایی داشت. 'دبندرانات' پدر او فارسی می دانست و حافظ را برای تاگور نوجوان می خواند و تاگور، بی تردید خاطره ورود تاگور به مدرسه سعادت بوشهر در جراید آن روز تهران منعکس گردید و روزنامه فارسی زبان «حبل المتین» چاپ کلکته هندوستان نیز اخبار مفصلی در این باره به چاپ رساند. تاگور در ایام اقامتش در ایران دو سخنرانی ایراد کرد؛ یکی در تالار مسعودیه و یکی در انجمن ادبی ایران. تاگور در دو خطابه اش چند بار گفت 'من ایرانی هستم و نیاکانم از این سرزمین به هندوستان مهاجرت کردند و مسرورم که به وطن اجداد خود آمده ام
سفر دوم تاگورعلی رغم کهولت سن و سختی راه در سال ۱۳۱۳ برای ادای احترام به فردوسی و شرکت در مراسم رونمایی آرامگاه توس بودو تاگور هنگامی که در آرامگاه فردوسی بود و به این حماسه سرای بزرگ ایرانی ادای احترام می کرد ۷۳ سال از عمرش می گذشت.
معاون رئیس جمهوری هند در سمینار بین المللی ۱۵۰ سالگی تاگور در ۸ می۲۰۱۲ گفت: تاگور در سفر به ایران طی سخنانی گفت:' هویت نفسانی انسان و هویت ملی که در ذات انسان نهفته است نباید مانع از احترام به دیگر فرهنگ ها شود آسیا دارای تمدن و فرهنگ غنی است و هر ملتی بر اساس فرهنگ، مذهب و آیین خود راه رهایی خود از عقب ماندگی و استعمار را بازخواهد یافت. "حامدانصاری' افزود:امروز آسیا جایگاه خود را بازمی یابد با همان روشی که تاگور آموزش داد. او مبارزه مسالمت آمیز را به رهبرانی چون گاندی آموخت.
تاگور در سال ۱۹۱۲ در اندیشه افتاد تا شعرهای دفتر شعر پرآوازه خود گیتانجلی (Gitanjali) را به انگلیسی برگرداند. وی در ۲۷ مارس همان سال با پسرش راتیندرانات و همسر او به لندن رفت، در آنجا برگردان گیتانجلی را به پایان رساند. این شعرها در بریتانیا بسیار پذیرفته شد و با اقبال اهل ادب روبه رو گردید. وی در ماه اکتبر همان سال با پسر و همسرش به آمریکا رفت و در ژانویه ۱۹۱۳ به لندن بازگشت و چندی پس از آن به زادگاهش بازگشت. در نوامبر همان سال در شانتی نیکتان آگاه شد که شعرهای گیتانجلی برایش جایزه نوبل را به ارمغان آورده است. تاگور زین پس آوازه جهانی یافت. او نخستین آسیایی است که به جایزه نوبل دست یافت. تاگور به سال ۱۹۱۴ جایزه نوبل و نشان فرهنگستان سوئد را از دست "لرد کار مایکل" مرزبان بنگال دریافت داشت.
در هنگام برپایی جنگ جهانی یکم در مه۱۹۱۶ به ژاپن رفت و پس از سه ماه، در ماه سپتامبر همان سال برای دومین بار به آمریکا رفت. در ژانویه ۱۹۱۷ به ژاپن و از آنجا به هند بازگشت.
در ۳ ژوئن ۱۹۱۵ دولت بریتانیا بدو لقب شوالیه داد ولی پس از کشتار مردم پنجاب در ۱۳ آوریل ۱۹۱۹ تاگور از لقب و نشان بریتانیایی ها چشم پوشید و آن را برای فرماندار آن زمان هندوستان پس فرستاد.
او در بسیاری از کشورهای آسیا، اروپا، آفریقا و آمریکا به گردش و دید و بازدید و سخنرانی پرداخت.
تاگور در ۱۵ مه ۱۹۲۶ به دعوت بنیتو موسولینی به ایتالیا ره سپرد. در آن هنگام با جواهر لعل نهرو و همسرش دیدار کرد و میهن دوستی و آزادگی وی را ستود.
وی در سپتامبر ۱۹۴۰ به کوه های هیمالیا -همان جا که در کودکی پدرش وی را بدانجا برده بود- رفت. ناگهان ناخوش شد و به ناچار به کلکته بازگشت. پس از درمان به شانتی نیکتان رفت. دوباره بیمار شد و او را در ۲۵ ژوئیه ۱۹۴۱ به کلکته بردند. در آنجا او را جراحی کردند ولی حالش بدتر شد. سر انجام در ۷ اوت همان سال در حالی که هشتاد سال و سه ماه از زندگیش می گذشت جان سپرد. جسد او را در کنار رود گنگ سوزاندند و خاکسترش را به شانتی نیکتان، یعنی همان جا که مدرسه اش بود فرستادند. تاگور نماند تا استقلال هند را ببیند اما بدون شک استقلال هند تا حد زیادی به اندیشه های تاگور مدیون است.
رابیندرانات تاگور نه تنها نویسنده بزرگ ادبیات مدرن هندوستان و شاعر و رمان نویسی قهار بلکه وی از سردمداران دیرین و مدافعان سرسخت استقلال هندوستان نیز به شمار می آید. اهمیت و شهرت تاگور تا حدی بود که حتی بریتانیایی های مستقر در هند نیز از او واهمه داشتند. شاید بتوان یکی از عوامل تأثیرگذار در پیروزی گاندی را تاگور و اندیشه هایش دانست. تاگور در سال ۱۹۳۲ در زندان با گاندی ملاقات کرد. این امتیازی بود که بریتانیایی ها به هر کسی نمی دادند اما تاگور از آن برخوردار شد و در نهایت نیز دانشگاه آکسفورد به تاگور دکترای افتخاری داد و همچنین در سال ۱۹۳۴ پذیرفت که با نهرو دیدار کند. یکی از پراهمیت ترین سخنرانی های تاگور با عنوان «بحران تمدن» در جشن ۸۰ سالگی اش ایراد شد. دنباله تأثیر فکری این سخنرانی را در جهان می توان در تئوری جنگ تمدن ها و گفتگوی تمدن ها دید.
تاگور نخستین بار در ۱۰ مارس ۱۹۱۵ با ماهاتما گاندی در شانتی نیکتان دیدار کرد و گاندی شش روز مهمان تاگور بود. از این پس دوستی پایداری میان این دو پدید آمد. بار دوم در مه ۱۹۲۵ گاندی باز چند روزی را در کنار تاگور گذراند. در هنگامی که در سال ۱۹۳۲ گاندی دست به روزه برای پذیرش خواسته های هندیان از سوی بریتانیا زد در آغاز کارنامه ای به تاگور نوشت و در آن از او خواست تا برایش دعا کند. تاگور به دیدار او شتافت و پس از بیست و شش روز که بریتانیا درخواستهای او را پذیرفت وی در حالی که سر بر بالین تاگور داشت روزه خود را گشود.
تاگور با وجود ارتباطش با مهاتما گاندی، فاصله خودش را با سیاست حفظ کرد. او تا دههٔ ۱۹۳۰ در بسیاری از ایالات بنگلادش و هند سفر کرد. در سال های بعد به کشورهای مختلف جهان از آرژانتین تا ایران سفرهای بسیار کرد.
تاگور بیش از شصت جلد از آثار منظوم خود منتشر نمود و داستانهای بزرگ، مقالات، نمایشنامه های او به اغلب زبان های زنده دنیا ترجمه شده است. از آثار جاویدان او می توان «سلطان قصر سیاه»، «میوه جمع کن»، «اشعارخیبر»، «رشته های گسسته»، «نامه هایی به یک دوست»، «پیوند آدمی»، «مذهب بشر»، «شخصیت»، «نکاتی از بنگال»، «هدیه عاشق» و «چیترا» را نام برد.
برخی از سروده ها و نوشته های تاگور به فارسی برگردانده شده است. از جمله آثار وی که به فارسی منتشر شده اند:
Tagore the Eternal Seeker: Footprints of a World Traveller”. Edited By SuryakanthiTripathi, Radha Chakravarty ,Nivedita Ray
published by ICWA and Vij Books India Pvt Ltd, New Delhi,Tagor in .Iran page page 358-379 by Dr Mohammad Ajam
ISBN 978-93-82652-95-3، ۲۰۱۵
| [
{
"answer1": "پدر تاگور غزلهای حافظ را از برداشت و به اشعار فارسی علاقه وافری داشت",
"answer2": "'دبندرانات' پدر او فارسی می دانست و حافظ را برای تاگور نوجوان می خواند",
"distance": 9790,
"question": "رابیندرانات تاگور چگونه با فرهنگ ایران آشنا شد و چه کسی اشعار حافظ را برای او می خواند؟"
},
{
"answer1": "بار اول در اردیبهشت ۱۳۱۱ (بهار ۱۹۳۲) که به همراه عروس خود و دینشاه ایرانی (از پیشوایان پارسیان هند) به دعوت دولت ایران به این کشور سفر کرد",
"answer2": "جشن هفتادمین زادروز او در تهران برگزار شد",
"distance": 141,
"question": "تاگور در چه تاریخی به ایران سفر کرد و در کدام شهر جشن تولدش برگزار شد؟"
},
{
"answer1": "وی دانشگاه تاگور یا دانشگاه ویسو بهاراتی را در جایی که در این سفر دیده بود و پسندیده بود در آینده برپا داشت.",
"answer2": "هنگامی که دوازده ساله بود پدرش وی را با خود به هیمالیا برد. دیدار از طبیعت و نیایشگاه های هندوان اثر بسیاری در او گذارد.",
"distance": 121,
"question": "دانشگاه تاگور کجا تاسیس شد و چه چیزی باعث شد که او آنجا را انتخاب کند؟"
},
{
"answer1": "مادر رابیندرانات، سارادادیوی (Sarada-devi) نام داشت",
"answer2": "رابیندرانات چهاردهمین فرزند خانواده بود.",
"distance": 228,
"question": "مادر رابیندرانات چه نام داشت و چندمین فرزند خانواده بود؟"
},
{
"answer1": "پس از کشتار مردم پنجاب در ۱۳ آوریل ۱۹۱۹ تاگور از لقب و نشان بریتانیایی ها چشم پوشید و آن را برای فرماندار آن زمان هندوستان پس فرستاد.",
"answer2": "مهاریشی به پیشنهاد ساتین درانات برادر دیگر رابی وی را برای دانش اندوزی به بریتانیا فرستاد.",
"distance": 5884,
"question": "تاگور به خاطر چه چیزی نشان شوالیه خود را پس داد و چه کسی او را برای تحصیل به بریتانیا فرستاد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
627 | : شاهرخ خان
عبدالرحمن شاهرخ خان (هندی:शाहरुख़ान، انگلیسی: Shah Rukh Khan) (زادهٔ ۲ نوامبر ۱۹۶۵) بازیگر مسلمان ،تهیه کننده، مجری، خواننده در بالیوود است. او در دهلی نو، پایتخت هندوستان، متولد شد. با نام مستعار "پادشاه بالیوود"، که بیش از ۷۰ فیلم و مجموعه تلویزیونی در کارنامهٔ خود دارد.
اولین فیلم او یک کار تلویزیونی با نام "آنی جیوس آیت توس آنس این ویچ" بود.
شاهرخ خان در سال ۱۹۶۵ در یک خانوادهٔ مسلمان در دهلی به دنیا آمد. او خود در یک مصاحبه تلویزیونی نام اصلی خود را عبدالرحمن بیان کرده است البته پیش از او "شهناز لاله رخ" پا به این خانه گذاشته بود و پنج سال تمام تنها فرزند و دختر یکدانه پدر و مادر بود. پدر شاهرخ از فعالان استقلال هندوستان در پیشاور (پاکستان کنونی) بود که پیش از تقسیم هندوستان (جدایی پاکستان) به دهلی آمد. مادرش "لطیف فاطمه" هم دخترخوانده شاه نواز خان از فرماندهان ارتش هند و اهل راولپندی در پنجاب (پاکستان کنونی) بود. خانواده آن ها وضعیت اقتصادی متوسطی داشتند اما در حال حاضر او گرانقیمت ترین ستارهٔ سینمای هند با دستمزد افسانه ای است. شاهرخ خان علاقه مند به تحصیل و ورزش روزی می رفت تا به عنوان یک ورزشکار حرفه ای فعالیت کند و شاید کمتر کسی بداند او روزگاری کاپیتان تیم ملی کریکت هندوستان بود. اما به درخواست والدین خود در رشته اقتصاد و در "دانشگاه هنسراج" دهلی نو به تحصیل پرداخت لیسانسش را گرفت و وارد رشته فیلمسازی شد و مدرک فوق لیسانس خود را در این رشته گرفت.
در سن ۱۸ سالگی در یک مهمانی با گوری چیبر، دانش آموخته مدرن اسکول که در آن زمان ۱۴ ساله بود آشنا شد و این آشنایی در نهایت پس از چند سال به ازدواج ختم شد. گوری شدیداً با بازیگری وی مخالف بود و اصلاً نمی خواست تا شاهرخ خان در سینما پا بگیرد اما پس از موفقیت اولین فیلم وی و تکرار این موفقیت در کارهای بعدی، آن ها در بمبئی مستقر گشتند.
شاهرخ خان سه فرزند دارد: پسر بزرگش آریان نام دارد و دخترش سوهانا. برای تولد فرزند سوم به نام آبرام از یک مادر میانجی استفاده کردند.
وی در جریان سفر مقامات اسرائیلی به هند در سال ۲۰۱۸ حاضر به دیدار با آنان نشد.
شاهرخ که در تلویزیون به موفقیت دست یافته بود در سال ۹۱ با یکی از دوستانش وارد بمبئی می شود و مورد توجه هما مالینی ستاره زن آن زمان روزگار قرار می گیرد هیما می خواهد تا او بازیگر اولین فیلمی باشد که کارگردانی می کند. ۱۲ سال بعد پس از آن فیلم شاهرخ خان به سوپراستار سینمای هند بدل می شود. نام این فیلم «دل آشناهه» بود.
در ۲۵ اکتبر ۱۹۹۱ با گوری خان ازدواج می کند. در ومدرسه سنت کلمبا در دهلی نو برنده جایزه شمشیر افتخار می شود این جایزه مخصوص بهترین شاگرد بود. سال ۱۹۹۰ بهترین ستاره هند شد. در فیلم های آدیتا چو پرا بدون خواندن فیلم نامه بازی می کند. زوج سینمایی وی کاجول بود.
در سال ۲۰۰۹ وی درحالی که به تازگی از هواپیما پیاده شده تا به جمع طرفدارانش در آمریکا برود دستگیر شد و ۶۶ دقیقه مورد باز جویی قرار گرفت.
هم اکنون شاهرخ پرطرفدارترین بازیگر بالیوودیِ جهان است.
شاهرخ خان یک کمپانی تولید فیلم به نام دریمز آنلیمیتد را اداره می کند. البته در ادارهٔ آن با "جوهی چاولا" و "عزیز میرزا" همکار و شریک است. آن ها تاکنون ۴ فیلم با نام های: پهیربهی دل های هندوستانی، آشوکا، یک دو کا چهار و چلته چلته تولید کرده اند. سال ۲۰۰۴ از سوی مجلهٔ تایم یکی از بهترین بازیگران هند لقب گرفت. در فیلم "گاهی خوشی گاهی غم"، پسرش «آریان» نقش کودکی شاهرخ خان را بازی می کند. او در سال ۲۰۰۳، در جریان فیلمبرداری فیلم "شاکتی:د پاور" ستون فقراتش صدمه دید و بعداً جراحی شد. این مشکل باعث شد که او دچار مشکلاتی مانند خشونت صدا شود.
۱۹۸۸ تا ۱۹۹۲: شروع کار
درسال۱۹۹۱، شاهرخ به بمبئی رفت و اولین پیشنهاد سینمایی اش راازهما مالینی برای فیلم دل آشناهه (دل می داند) دریافت کرد. اما به دلیل تأخیر در تولید فیلم، دومین فیلم او به نام "دیوانا" (۱۹۹۲) در مقابل ریشی کاپور و دیویا بهاراتی اولین فیلم اکران شده از او بود. فیلم با نقدهای خوبی روبه رو شد ودومین فیلم پرفروش سال شناخته شد. او در این فیلم نقش مکمل را داشت با این حال جایزهٔ بهترین بازیگر تازه وارد را از جوایز فیلم فیر گرفت. وی سپس دراقتباس مانی کال ازکتاب «احمق»داستایوفسکی ظاهرشد. این فیلم دراصل برای تلویزیون بوداما در تئاتر اکران شد و همچنین در «نیویورک فیلم فستیوال» در۸اکتبر۱۹۹۲ظاهرشد. سال بعد او در فیلم کمدی "راجو بن گایا جنتلمن" (راجو آقا می شود) در نقش اصلی حضور یافت. این فیلم نخستین همکاری او با جوهی چاولا بود که اکنون بهترین دوست شاهرخ به حساب می آید و پس از آن چند فیلم دیگر هم با هم بازی کردند. این فیلم درباکس آفیس خوب عمل کرد. سپس درفیلم مایا ممساب (مایا خانم) ساختهٔ کتان مهتا بازی کرد که اقتباسی از مادام بواری بود.
۱۹۹۳تا۱۹۹۷:موفقیت های انتقادی وتجاری
درسال۱۹۹۵، شاهرخ در دوفیلم بلاک باستر بازی کرد.
اولین اکران او فیلم ملودرام و هیجان انگیز «کاران آرجون» ساختهٔ راکش روشن بود؛ که در آن بازیگران مطرح دیگری چون:سلمان خان، آمریش پوری، راکی، کاجول و مامتاکولکارنی هم بودند. این فیلم که به مفهوم تناسخ در جسم تازه پرداخته بود، نامزد بهترین فیلم ودومین فیلم پرفروش سال هندشد. فیلم دیگر شاهرخ، نخستین
کارگردانی آدیتیاچوپرابه نام «دیلواله دولهنیاله جاینگه»(دلشکسته شجاع عروس را می برد) و نخستین باری بود که شاهرخ نقش یک جوان به شدت عاشق و بدون رگه های منفی را بازی می کرد. فیلم با نقدهای مثبت منتقدان رو به رو شد و فروش عالی داشت و پرفروش ترین فیلم درهند و خارج ازهند وبهترین فیلم سال هندشد. فیلم به عنوان «بلاک باستر همیشگی» شناخته شد. این فیلم دارای رکورد طولانی ترین مدت اکران در هند است. این فیلم بیشتر از۱٫۲بیلیون در سراسرجهان فروش کرد. ۱۰
جایزهٔ فیلم فیر را برنده شد و اجرای خان تحسین منتقدان را دربرداشت و برای دومین بار برندهٔ جایزه فیلم فیر برای بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد. درسال۲۰۰۵، ایندیاتایمزموویز این فیلم در بین۲۵فیلم هندی که بایددید قرارداد. راجاسن گفت: «خان یک بازی شگفت انگیز داشته است.»
سال۱۹۹۶ یک سال مأیوس کننده برای شاهرخ به حساب می آید. او در دو فیلم که از نظر انتقادی و تجاری ناامیدکننده بودند حضور یافت. "انگلیش بابو
دسی مام" (آقای انگلیسی خانم هندی) و "چهت" (تمنا).
به هر حال در سال ۱۹۹۷، نقش او در فیلم درام اجتماعی «پردس»(سرزمین بیگانه)ساختهٔ سوبهاش گای برای او
موفقیت تجاری به دنبال داشت. (سومین فیلم پرفروش سال و نامزد بهترین فیلم) سپس اودرفیلم کمدی رمانتیک
عزیزمیرزا به نام «یس باس» (بله قربان) حضور یافت. این دومین همکاری او با جوهی چاولا بود. فیلم درباکس آفیس نسبتاً خوب عمل کرد. آخرین اکران او، بلاک باستررمانتیک موزیکال «دل تو پاگل هه»(دل دیوانه است) ساخته یاش چوپرا بود که بهترین فیلم ودومین فیلم پرفروش سال شد؛ و شاهرخ برای سومین بار برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد.
۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲: شناخته شدن بین المللی
تنها فیلم سال۱۹۹۹او که فروش متوسطی داشت، فیلم «پادشاه» درمقابل توئینکل کانا بود. شاهرخ بااین فیلم نامزد بهترین
بازیگر در نقش کمدی از فیلم فیر شد.
درسال۲۰۰۰،
شاهرخ اولین فیلم کمپانی اش را با بازی خودش وجوهی چاولا و کارگردانی عزیزمیرزا اکران کرد. «پهیربهی دل های هندوستانی» (بااین حال دل همچنان هندوستانی است) نقدهای مختلفی از منتقدان دریافت کرد و در مقایسه با دو فیلم پیشین یعنی:راجو بن گایاجنتلمن
ویس باس شکست تجاری خورد. فیلم بعدی شاهرخ، فیلم اکشن درام «جاش» بودکه در آن آیشواریا رای نقش خواهر
دوقلوی او را بازی می کرد. فیلم نامزد بهترین فیلم سال شد و توانست در فروش چه درداخل وچه خارج هند موفق عمل کند. نقش بعدی او، نقش یک مسلمان باستان شناس درفیلم «هی رام» بود. این فیلم ستایش منتقدان را در پی داشت و نمایندهٔ هند در اسکار بود. آخرین فیلم او، فیلم رمانتیک درام آدیتیاچوپرابه نام «محبتین»(محبت ها)(نامزد بهترین فیلم) بود. او در این فیلم همکارآمیتاب باچان بود و نقش یک معلم موسیقی را ایفا می کرد. فیلم ستایش منتقدان و موفقیت عظیم تجاری را دربرداشت واجرای خان باعث ستایش منتقدان شد. او نامزد فیلم فیر برای بهترین بازیگر مرد و برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از دید منتقدان فیلم فیرشد.
درسال۲۰۰۱، خان تهیه کننده فیلمی به نام"آشوکا"(نامزد بهترین فیلم) شد و در آن نقش تاریخی رزمی داشت. این فیلم به قسمتی از زندگی آشوکابزرگ می پرداخت. این فیلم در"ونیز فیلم فستیوال"و"۲۰۰۱تورنتو اینترنشنال فیلم فستیوال"به نمایش درآمد و پاسخ مثبتی گرفت. اجرای کرینا کاپور عموماً پاسخ مثبتی داشت و بازی شاهرخ هم عکس العمل رضایت بخشی داشت. همکاری بعدی شاهرخ باکارن جوهر در درام خانوادگی"گاهی خوشی گاهی غم"(نامزد بهترین فیلم) بود. فروش این فیلم ۱٫۱۷ کروربود. شاهرخ در مورد شخصیت راهول در این فیلم می گوید:من عاشق آسیب پذیری و درستی درون چشم های راهول هستم. علاوه بر این توانایی های او برای انتقال احساسات بدون کلمات شگفت انگیزاست."او برای این فیلم نامزد بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد. همچنین شاهرخ ازاین فیلم به عنوان نقطهٔ عطفی درزندگی حرفه ایش یادمی کند.
درسال۲۰۰۲، شاهرخ درفیلم «دوداس» ساختهٔ سانجی لیلا بهانسالی بازی کرد؛ که این فیلم هزینه برترین فیلمی بود که تا آن زمان ساخته شده بود. نقش های مقابل شاهرخ، مدوری دیکشیت وآیشواریا رای بودند. نقش اوبه عنوان یک الکلی سرکش، تحسین برانگیز بود و شاهرخ بازهم برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد. دوداس۱۰جایزهٔ فیلم فیر برد و نامزد بافتا برای بهترین فیلم خارجی زبان هم بود. فیلم در خود هند و خارج هند بسیار پرفروش شد. خان همچنین درفیلم «هم تومهاره صنم» (من متعلق به توأم عزیزم) در مقابل سلمان خان و مدوری دیکشیت بازی کرد. این فیلم ششمین فیلم پرفروش سال شد.
۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰: ستاره شدن و تحسین منتقدان
سال ۲۰۰۴ هم از نظر تجاری وهم از نظر انتقادی سال خوبی برای شاهرخ بود. اودر
آن سال سه فیلم داشت که هرسه نامزد بهترین فیلم شدند و شاهرخ هم برای هرسه نامزد بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد. اولین فیلم، کمدی"من هونا"(من که هستم)بود. فیلمی به تهیه کنندگی شاهرخ و اولین تجربه کارگردانی فرح خان. با بازی:زایدخان، سونیل شتی، سوشمیتاسن و آمریتارائو. فیلم یک موفقیت عظیم تجاری داشت ودومین فیلم پرفروش سال بود. شاهرخ در این فیلم نقش سرگرد رام پرسادشرما را داشت که به عنوان دانشجو وارد دانشگاهی می شود تا هم برادر ناتنی خودش را بیابد و هم مواظب دختری باشد که ممکن بود او را بکشند.
سپس او در فیلم عاشقانه ویر-زارا در کنار پریتی زینتا به کارگردانی آدیتیاچوپرادرنقش ویرپرتاب سینگ بازی کرد. فیلم بهترین فیلم و پرفروش ترین فیلم سال شد و در مجموع۹۴ کرور فروش کرد. این فیلم در۵۵فستیوال فیلم برلین به نمایش درآمد. دردسامبر۲۰۰۴، خان نقدهای ستایش آمیز عمومی برای حضورش در نقش مهان بارگاوا در فیلم سودس(سرزمین مادری) دریافت کرد؛ و باز هم برنده جایزه فیلم فیر برای بهترین بازیگر مردشد. این فیلم داستان یک مهندس ناساست که به هند برمی گردد تا ریشه های ملی اش را بهتر درک کند. نقش مقابل شاهرخ در این فیلم گایاتری جوشی بود. بسیاری از منتقدان معتقدند این بهترین بازی شاهرخ تا آن زمان بوده. منتقد جیتش پیلای می گوید:
شاهرخ به بازیش شگرف ترین اجرا را می دهد. فیلم فیر اجرای او را طبق موضوع سال۲۰۱۰ به عنوان یکی از۸۰اجرای برتر نمادین انتخاب کرد. این فیلم در لیست ردیف جزو۱۰فیلم برتر بالیوودی دهه محسوب می شود. به هرحال متأسفانه سودس فروش چندان خوبی در هند نداشت. تنها اکران
او در سال۲۰۰۵، «پهلی»(معما (فیلم ۲۰۰۵))درمقابل رانی موکرجی بودکه نماینده هند در اسکار به حساب می آمد. گرچه فیلم شکست تجاری خورد، اما ستایش منتقدان را دربرداشت. راجاسن در خصوص عملکرد خان می گوید: عملکرد درجه یک که از برتری او در جهان سینما حمایت می کند.
در سال ۲۰۰۶، او به سومین فیلم کارن جوهر که درام بزرگسالان بود به نام «کبهی الویداناکهنا» (هرگز نگو خداحافظ) پیوست. بازی شاهرخ به عنوان دو ساران، ستایش برانگیزبود؛ که یک نامزدی دیگر از فیلم فیر به عنوان
بهترین بازیگر مرد برای اوبه دنبال داشت و فیلم هم نامزدی بهترین فیلم را به دست آورد. فیلم نقدهای مختلفی دریافت کرد اما یک موفقیت بزرگ تجاری بود؛ و مهم ترین امتیاز فیلم بازی عالی بازیگران بود. فیلم بعدی او، «» (نامزد بهترین فیلم) بود؛ که از روی فیلمی به همین نام و با بازی آمیتاب باچان درسال۱۹۷۸ساخته شده بود. فیلم و بازی خان نقدهای مختلفی به دست آوردند
بازی او مدام با بازی آمیتاب باچان مقایسه می شد. تاران آدارش می نویسد: «خان به خوبی در نقش دان ظاهرشد. اما در نقش ویجی (شخصیت دیگر او در فیلم) شکست خورد. ساختگی است و به هیچ عنوان طبیعی به نظر نمی آید.» در
حالیکه درک الی استدلال می کنه: «سخت است که اورا (خان) به عنوان شخصیت عنوان (دان) قبول کنیم. اوبه عنوان ویجی بسیار قانع کننده تراست.» فیلم پنجمین فیلم پرفروش سال هندشد. خان برای این فیلم نه تنها نامزد بهترین بازیگر مرد از فیلم فیر، بلکه نامزد بهترین بازیگر مرد در آسیا هم شد.
درسال۲۰۰۷، خان درفیلم جدیدیاش راج به نام «چاکده ایندیا» (برو هند!)حضور یافت. فیلم نامزد بهترین فیلم از فیلم فیر و برندهٔ بهترین فیلم از دید منتقدان فیلم فیرشد. خان در این فیلم نقش یک مربی هاکی به نام کبیرخان را دارد. شاهرخ در دوران کالج، یک بازیکن هاکی بود و پیش از آسیب پشتش آرزو داشت هاکی را تا حد حرفه ای ادامه دهد. چاکده ایندیا هم ازنظر تجاری وهم انتقادی خیلی موفق بود. این فیلم سومین فیلم پرفروش سال۲۰۰۷هند بود و خان یک بار دیگر جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از فیلم فیر را برنده شد. فیلم فیر اجرای او را طبق موضوع سال۲۰۱۰ به عنوان یکی از۸۰اجرای برتر نمادین انتخاب کرد. در همان سال، خان درفیلم دوم فرح خان به نام «ام شنتی ام»
(نامزد بهترین فیلم) بازی کرد. اجرای او عموماً نقدهای مثبت منتقدان را به همراه داشت. او در این فیلم در دو نقش متفاوت بازی می کند.
درسال۲۰۰۸، خان بازهم با آدیتیاچوپرا در فیلم درام عاشقانه «رب نه بنادی جودی»(خداوند زوج ها را می سازد)همکاری کرد. او در این فیلم نقش مردی به اسم سوریندرساهنی را بازی می کندکه خجالتی وکم رواست و با دختر جوانی ازدواج می کنداما دختر اهمیتی به او نمی داده و سوریندر ظاهر خود را عوض
کرده و به نام شخصیتی دیگر و کاملاً متفاوت وارد زندگی دختر می شود. نقش مقابل اوانوشکاشرما بود. فیلم نقدهای
مثبتی دریافت کرد و نامزد بهترین فیلم شد. همچنین فروش خیلی خوبی داشت. این فیلم با۱۵۸کرور فروش، دومین فیلم پرفروش سال هند (پس از فیلم گاجینی)و پرفروش ترین فیلم شاهرخ با کمپانی یاش راج تا آن زمان بوده است که البته بعداً این عنوان جای خود را به مادامیکه زنده ام داد. رب نه بنا دی جودی پرفروش ترین فیلم هند در خارج از کشور و در آن زمان نهمین فیلم پرفروش هند درخارج از هند شد. بازی خان در این فیلم بازهم توسط منتقدان تحسین شد و یک نامزدی دیگر از فیلم فیر برای او به همراه داشت. ریچل سالتز از نیویورک تایمز می نویسد:نقش دوگانهٔ سوریندر/راج احتمالاً برای آقای خان سفارشی است تا استعدادهای دوقلوی خود را نشان دهد:او شرافتمندانه رنج
می برد و با خودنمایی اش سرگرم می کند. در دسامبر همان سال، خان در حین فیلمبرداری دچار آسیب جدی شانه شد.
او در فیزیوتراپی شرکت می کرد اما به دلیل درد زیاد تقریباً بی حرکت بود و در فوریه۲۰۰۹تحت عمل جراحی آرتروسکوپی قرارگرفت.
خان سپس شروع به بازی و تهیه کنندگی فیلم من خان هستم (نامزد بهترین فیلم) کرد. این فیلم چهارمین همکاری او با کارن جوهر و ششمین همکاری اوباکاجول است. فیلم داستان مرد مسلمان مبتلابه سندروم اسپارگر بود که سعی می کرد تا رئیس جمهور آمریکا را ملاقات کند. خان چندماه مطالعه کرد، فیلم تماشا کرد و با افراد مبتلا به این بیماری صحبت کرد تا بتواند نقش خود را به خوبی اجرا کند. فیلم نقدهای مثبتی دریافت کرد و دومین فیلم پرفروش تاریخ هند در خارج ازکشورشد (پس از فیلم سه احمق). اجرای خان در نقش رضوان خان قدردانی بیشتر منتقدان را به دنبال داشت. جی وسیسبرگ می گوید:خان رفتار بیماران اسپارگر را انجام داده است. چشم های برگردان، قدم های جهنده، لکنت و تکرار هنگام حفظ کردن متون. شاهرخ با این فیلم هشتمین جایزهٔ فیلم فیر بهترین بازیگر را گرفت و توانست به رکورد دیلیپ کومار برسد.
۲۰۱۱ تاکنون: ادامهٔ بقیهٔ ریسک ها
تنها اکران او در سال۲۰۱۲، فیلم درام عاشقانه جب تک هی جان (مادامیکه زنده ام) آخرین ساخته یاش چوپرا بود. یاش چوپرا۴فیلم آخرش را با حضور شاهرخ به عنوان نقش اصلی ساخته بود. شاهرخ در این فیلم درمقابل کاترینا کایف و انوشکاشارما بازی کرد. یاش چوپرا پس از۸سال دوری از سینما و آخرین ساخته اش ویر-زارادرسال۲۰۰۴این فیلم را اکران کرد. فیلم نقدهای مثبت متمایل به مخلوط از منتقدان داخل هند و نقدهای مثبتی از منتقدان خارج هند دریافت کرد و۲۱۱کرور فروخت. شاهرخ برای این فیلم یک نامزدی فیلم فیر دیگر به دست آورد.
درژانویه۲۰۱۳ فیلم اکشن
کمدی چنای اکسپرس ساخته جدید روهیت شتی درمقابل دیپیکا پادوکن اکران شد و فروش فوق العاده ای داشته به طوری که رکوردهای بسیاری را شکسته است و اکنون سومین فیلم پرفروش تاریخ هنداست.
فیلم کمدی سال نو مبارک به کارگردانی فرح خان سال ۲۰۱۴رکورد پرفروش ترین اکران در روز اول را در دست دارد و پنجمین فیلم پرفروش تاریخ هند می باشد. این فیلم سومین کار مشترک بین شاهرخ خان و دیپیکا پادوکن است.
وی در سال ۲۰۱۵ فیلم دلداده را داشت که از فروش نسبتاً خوبی ارائه کرد اما از سمت منتقدین شکست خورد. این فیلم هفتمین همکاری زوج هنری شاهرخ خان کاجول بود و کارگردانی آن برعهده روهیت شتی بود.
در ۲۰۱۶ فیلم بسیار شکست خورده طرفدار در گیشه را داشت که بسیار عجیب بنظر می رسید. فیلم نمره های مثبت فراوان دریافت کرد و در سراسر جهان تحسین شد اما فروش آن بشدت کم بود.
در ۲۰۱۷ فیلم جذاب رئیس را داشت که راهول دولاکیا کارگردان آن بود. این فیلم در گیشه فروش خوبی ارائه کرد و همچنین نمره منتقدین به این فیلم نسبتاً خوب بود. در این سال فیلم وقتی هری سجال را دید را بازی کرد که هم در لاکس آفیس و هم از دید منتقدین یک فاجعه نامگذاری شد و بسیاری معتقدند این فیلم بدترین فیلم دوران کاری شاهرخ خان بوده است.
در ۲۰۱۸ فیلم زیرو یکی از پرهزینه ترین فیلم های تاریخ سینما را (با بودجه ۲۰۰ کروری) ساخت اما فروش این فیلم بسیار ضعیف بود و نمرات منتقدین به فیلم پایین بود اما نوع ایفای نقش شاهرخ خان در این فیلم تحسین شد و جوایز مختلف بین المللی دریافت کرد.
خان در سال ۱۹۹۹ به همراه جوهی چاولا (بازیگر) و عزیز میرزا (کارگردان) شرکت فیلمسازی به نام Dreamz Unlimitedراه اندازی کرد. در سال۲۰۰۴، این کمپانی را به Red Chillies Entertainment تغییر
داد و همسرش گوری خان نیز تهیه کنندگی را بر عهده گرفت. در کمپانی اول، فیلم «پهیر بهی دل های هندوستانی» را با بازی خودش وجوهی چاولا و کارگردانی عزیز میرزا تولید کرد که یک شکست انتقادی وتجاری بود. سال بعد فیلم «آشوکا» را تولید کرد که اگرچه شکست تجاری خورد اما ازنظر انتقادی موفق بود و نامزد
جایزهٔ فیلم فیر برای بهترین فیلم شد. فیلم «یک دو کاچهار» هم موفق نبود. اما فیلم آخر این کمپانی «چلته چلته» بود ه علاوه بر موفقیت انتقادی، موفقیت تجاری هم به دست آورد.
اولین فیلم تولید شده توسط Red Chillies Entertainment، «من هون نا»(من که هستم)نام داشت که اولین تجربهٔ کارگردانی رقص آرای موفق فرح خان، بود. این فیلم نامزد ده جایزهٔ فیلم فیر از جمله بهترین فیلم شد و جایزهٔ بهترین کارگردانی موسیقی را دریافت کرد و همچنین یکی از پرفروش ترین فیلم های سال بود. سال بعد او فیلم تخیلی «پهلی»(معما)را ساخت که با تحسین منتقدان مواجه شد و نمایندهٔ هند برای شرکت در اسکار بود. در سال ۲۰۰۵ خان همچنین یکی از تهیه کنندگان فیلم ترسناک «کال» به همراه کاران جوهر بود. کال تاحدی درگیشه موفق بود.
در سال ۲۰۰۷، خان فیلم موفق"ام شنتی ام"به کارگردانی فرح خان را تولید کرد. این فیلم پرفروشترین فیلم
سال و نامزد بهترین فیلم از فیلم فیرشد. کمپانی او فیلم "بیلو"(۲۰۰۹)و"آلویز کبهی کبهی"(همیشه گاهی) در سال ۲۰۱۱ را تولید کرد. هنگام فیلمبرداری من خان هستم کاران جوهر که رئیس شرکت Dharma Productions بود، از خان خواست تا فیلم را هر دو کمپانی به طور مشترک تولید کنند. این دو کمپانی در سال
۲۰۱۲ درساخت کارگردانی بعدی کاران جوهر به نام"دانش آموز سال" دوباره باهم همکاری کردند. در سال۲۰۱۱،
کمپانی فیلم تخیلی"راوان"را ساخت که در آن جلوه های ویژه بسیاری به کاررفته بود. خان همچنین یکی از
تهیه کنند گان"دان۲"به همراه استودیوی Excel Entertainment درسال۲۰۱۱ بود. فیلم یک موفقیت بزرگ درهند و خارج هندبود. در سال ۲۰۱۳ خان فیلم"چنای اکسپرس" را تهیه کنندگی کرد که بسیار موفق بود و رکوردهای بسیاری را شکست و تبدیل به پرفروش ترین فیلم تاریخ هندشد..
وی تا به حال برندهٔ ۸ بار جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنوارهٔ فیلم فیر شده است. او تاکنون جوایز بسیاری دریافت کرده است. اولین جایزهٔ دوران سینمایی اش، جایزه «بهترین بازیگر مرد تازه وارد» برای فیلم «دیوانا» در سال ۱۹۹۳ از جشنواره فیلم فیر است. برخی جوایز شاهرخ خان:
جوایز فیلم فیر:
جوایز استار اسکرین:
جوایز آیفا:
جوایز زی سینه:
بالیوود مووی اواردز:
جوایز آپسارا:
==="dil ashna hai 1992 sortable" width="100%"
! سال
! class="unsortable"|فیلم
! نقش
! بازیگر زن نقش مقابل
! نکات
توجه: عنوان فیلم ها با توجه به ترجمهٔ انگلیسی آن ها به فارسی برگردانده شده است و لزوماً با نام دوبله شدهٔ اثر یکسان نیست؛ و همچنین فیلمهایی که شاهرخ خان در آن حضور افتخاری داشته عمدتاً درلیست بالا نیست.
| [
{
"answer1": "در سن ۱۸ سالگی در یک مهمانی با گوری چیبر، دانش آموخته مدرن اسکول که در آن زمان ۱۴ ساله بود آشنا شد",
"answer2": "هیما می خواهد تا او بازیگر اولین فیلمی باشد که کارگردانی می کند.",
"distance": 694,
"question": "شاهرخ خان در چه سالی با گوری چیبر آشنا شد و اولین فیلمی که کارگردانی کرد چه نام داشت؟"
},
{
"answer1": "در سال ۹۱ با یکی از دوستانش وارد بمبئی می شود و مورد توجه هما مالینی ستاره زن آن زمان روزگار قرار می گیرد",
"answer2": "شاهرخ خان یک کمپانی تولید فیلم به نام دریمز آنلیمیتد را اداره می کند.",
"distance": 723,
"question": "چه کسی شاهرخ خان را به سینما معرفی کرد و نام کمپانی فیلم سازی او چیست؟"
},
{
"answer1": "وی تا به حال برندهٔ ۸ بار جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنوارهٔ فیلم فیر شده است",
"answer2": "دردسامبر۲۰۰۴، خان نقدهای ستایش آمیز عمومی برای حضورش در نقش مهان بارگاوا در فیلم سودس(سرزمین مادری) دریافت کرد",
"distance": 8529,
"question": "شاهرخ خان چند بار جایزه بهترین بازیگر مرد از فیلم فیر را دریافت کرده و فیلمی که در آن نقش یک مهندس ناسا را بازی کرده بود چه نام دارد؟"
},
{
"answer1": "خان در این فیلم نقش یک مربی هاکی به نام کبیرخان را دارد.",
"answer2": "اولین جایزهٔ دوران سینمایی اش، جایزه «بهترین بازیگر مرد تازه وارد» برای فیلم «دیوانا» در سال ۱۹۹۳ از جشنواره فیلم فیر است.",
"distance": 6560,
"question": "شاهرخ خان در کدام فیلم نقش یک مربی هاکی را بازی کرد و اولین جایزه دوران سینمایی او چه بود؟"
},
{
"answer1": "در ۲۵ اکتبر ۱۹۹۱ با گوری خان ازدواج می کند.",
"answer2": "فیلم کمدی سال نو مبارک به کارگردانی فرح خان سال ۲۰۱۴رکورد پرفروش ترین اکران در روز اول را در دست دارد",
"distance": 12432,
"question": "شاهرخ خان در چه سالی با گوری خان ازدواج کرد و کدام فیلم با بازی او رکورد پرفروش ترین اکران در روز اول را دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
628 | : اثر فشاربرقی
یکی از ویژگی های غیرمعمولی که برخی سرامیک ها و پلیمر ها از خود نشان میدهند، پدیدهٔ پی اِیزوالکتریک یا اثر فشاربرقی است. با اعمال نیروی خارجی، دوقطبی های این سرامیک ها تحریک می شوند و میدان الکتریکی ایجاد می شود. وارونه کردن اثر نیرو (مثلاً از کششی به فشاری) جهت میدان را معکوس می کند.
از مواد پیزوالکتریک در مبدل ها و وسایلی که انرژی الکتریکی را به انرژی مکانیکی تبدیل می کنند یا برعکس استفاده می شود. کاربردهای نام آشنایی از جمله پیکاپ گرامافون، میکروفون ها، مولدهای ماوراء صوت و حسگرهای سونار از خاصیت پیزوالکتریک استفاده می کنند. در پیکاپ گرامافون همچنان که قلم شیارهای رکورد را می پیماید یک اختلاف فشار به مادهٔ پیزوالکتریک موجود در پیکاپ وارد می شود که نهایتاً به سیگنال الکتریکی تبدیل می شود. این سیگنال قبل از ورود به بلندگو تقویت می شود. خاصیت پیزوالکتریک یک ویژگی مواد کریستالی دارای ساختار پیچیدهٔ بدون تقارن است. رفتار پیزوالکتریک یک پلی کریستال بوسیلهٔ گرم کردن بالاتر از دمای کوری و سپس خنک کردن تا دمای اتاق در مجاورت میدان الکتریکی قوی بهبود می یابد.
اثر پیزوالکتریک توانایی برخی مواد می باشد برای تبدیل انرژی مکانیکی به انرژی الکتریکی و تبدیل انرژی الکتریکی به انرژی مکانیکی. این اثر را برادران کوری، پیر و ژاک کوری، در دههٔ ۱۸۸۰ کشف کردند. موادی که این پدیده را از خود بروز می دهند مواد پیزوالکتریک نامیده می شوند. اثر پیزوالکتریک در انواع بسیاری از مواد از جمله تک بلورها، سرامیک ها، بسپارها و مواد مرکب دیده می شود. تولید اختلاف پتانسیل الکتریکی در برخی بلورهای نارسانا مثل کوارتز تحت کشش یا فشار معکوس هم اند و هر چه میزان فشار یا کشش بیش تر باشد، اختلاف پتانسیل تولید شده بیش تر است. اثر پیزوالکتریک معکوس به معنی تغییر شکل آن ها بر اثر اعمال اختلاف پتانسیل الکتریکی است. اگر دو وجه روبرویی در هر یک از این بلورها را به اختلاف پتانسیل متناوب الکتریکی وصل کنیم، تغییر شکل متناوبی در آن رخ می دهد و به ارتعاش در می آید.
پیزوالکتریک بار الکتریکی ای است که در مواد جامد مشخصی به علت فشار مکانیکی انباشته می شود (به ویژه در کریستال ها، بعضی سرامیک ها و مواد آلی مانند استخوان، DNA و پروتئین های مختلف). واژه پیزوالکتریک یعنی الکتریسیتهٔ ناشی از فشار که از لغت یونانی پیزو به معنای فشردن و الکترون به معنی کهربا (اولین مشاهدات مربوط به الکتریسیته مربوط به خاصیت باردار شدن کهربا در اثر مالش با سایر مواد بوده است و به همین دلیل مدت ها بعد واحد سازنده برق را الکترون نامید) برگرفته شده است.
اثر پیزوالکتریک از ارتباط خطی بین حالت مکانیکی و الکتریکی در مواد بلورین و شفاف بدون تقارن مرکزی درک می شود.
اثر پیزوالکتریک یک فرایند برگشت پذیر است؛ موادی که به طور مستقیم اثر پیزوالکتریک (تولید داخلی بار الکتریکی به دلیل اعمال نیروی مکانیکی) را انباشته می کنند اثر پیزوالکتریک معکوس (تولید داخلی نیروی مکانیکی در اثر اعمال میدان الکتریکی) را نیز انباشته می کنند.
به عنوان مثال سرامیک های PZT (Pb[ZrxTi1-x]O۳ ۰≤x≤۱) اگر به اندازه ۰٫۱ درصد از ابعادشان تغییر شکل دهند نیروی پیزوالکتریک قابل اندازه گیری تولید خواهند کرد. برعکس اگر میدان الکتریکی به آن ها اعمال شود به اندازه ۰٫۱ درصد از ابعادشان تغییر شکل خواهند داد. پیزوالکتریک استفاده های مفیدی دارد از جمله تولید و ردیابی صوت، تولید ولتاژهای بالا، تولید فرکانس الکترونیکی، میکروبالانس ها (ترازوهای بسیار دقیق) و متمرکز کردن پرتوهای نور در مقیاس بسیار بزرگ. این پدیده همچنین بنیانی برای بسیاری از تکنیک های علمی و سودمند در مقیاس اتمی است؛ بررسی میکروسکوپی مثل STM, AFM, MTA SNOM و… همچنین استفاده های روزمره به عنوان منبع احتراق برای سیگار.
اثر پیزوالکتریک (تولید پتانسیل الکتریکی در پاسخ به دما) در اواسط قرن هجدهم توسط "کارل لینائوس" و "فرنز آپینوس" مطالعه شد و با الهام از این موضوع "رنه جاست هاووی" و "آنتونی سزار بکورل" ادعا کردند بین فشار مکانیکی و بار الکتریکی رابطه ای وجود دارد گرچه آزمایش های آن ها نتیجهٔ قاطعی نداد.
اولین اثبات تجربی اثر پیزوالکتریک در سال ۱۸۸۰ توسط برادران "پیری کیوری" و "جکوئیز کیوری" انجام شد. آن ها دانششان را از پیروالکتریک با درکشان از ساختار کریستالی اساسی ترکیب کردند که منجر به پیش بینی رفتار کریستال ها شد و اثبات کردند کریستال های ترمالین، کوارتز، زبرجد هندی، نیشکر و پتاسیم سدیم تارترات (نمک راشل) خاصیت پیزوالکتریک دارند. کوارتز و نمک راشل بیش ترین پیزوالکتریک را در خود انباشته می کنند. کیوری ها اثر پیزوالکتریک معکوس را پیش بینی نکردند، اثر معکوس با روابط ریاضی توسط "گابریل لیپمان" در سال ۱۸۸۱ از قوانین ترمودینامیک نتیجه شد. کیوری ها بلافاصله وجود اثر معکوس را تأیید کردند و به تحقیقات خود ادامه دادند تا اثبات کامل تغییر شکل الکتریکی-الاستیکی-مکانیکی سرامیک های پیزوالکتریک را بدست آورد.
در چند دهٔ بعد، پیزوالکتریک یک پدیدهٔ کمیاب آزمایشگاهی باقی ماند. کارهای بیش تری برای تعریف ساختار کریستال هایی که پیزوالکتریک را در خود ذخیره می کنند انجام شد که در سال ۱۹۱۰ با انتشار کتابی با موضوع فیزیک کریستال ها به اوج خود رسید که ۲۰ دستهٔ کریستال طبیعی را که قابلیت ذخیرهٔ پیزوالکتریک داشتند، شرح داد و ثابت های پیزوالکتریک را با دقت زیاد توسط تحلیل ها و آمارهای کششی بدست آورد.
اولین استفادهٔ عملی از دستگاه های پیزوالکتریک، سونار (دستگاه کاشف زیردریایی به وسیلهٔ امواج صوتی) بود که در جنگ جهانی اول توسعه پیدا کرد. در سال ۱۹۱۷ در فرانسه پائول لانگ وین و همکارانش روی یک آشکارگر ماوراء صوت کار کردند. دستگاه از یک مبدل ساخته شده بود که از کریستال های نازک کوارتز که با دقت بین دو صفحهٔ نازک فولاد متصل شده بودند و یک هیدروفن (دستگاهی که اصوات زیر آب را ثبت می کند) برای شناسایی و بازگرداندن انعکاس صوت، تشکیل شده بود. با فرستادن صوت فرکانس بالا از مبدل و اندازه گیری مدت زمان رفت و برگشت صدا می توان فاصله تا شیء مورد نظر را اندازه گیری کرد.
استفادهٔ موفقیت آمیز پیزوالکتریک در سونار موجب شد علاقهٔ فزاینده ای در توسعهٔ دستگاه های پیزوالکتریک ایجاد شود. در چند دههٔ بعد، مواد و کاربردهایی جدیدی از پیزوالکتریک کشف شد.
دستگاه های پیزوالکتریک در بسیاری از زمینه ها جا باز کردند. دستگاه ضبط صدای سرامیکی هم ارزان و هم دقیق بود و آسان تر ساخته می شد. پیشرفت مبدل های ماوراء صوت موجب شد سنجش گران روی (ویسکوزیته) و کشسانی در مایعات و جامدات آسان تر شود که نتیجهٔ آن پیشرفتی عظیم در مطالعه بر روی مواد بود. بازتاب سنج های ماوراء صوت می توانستند ترک های فلزات را در ریخته گری بیابند که موجب افزایش ایمنی ساختار شد.
در جریان جنگ جهانی دوم گروه های غیر مستقل پژوهش در ایالات متحدهٔ آمریکا، روسیه و ژاپن دستهٔ جدیدی از مواد ساخت بشر را کشف کردند که فروالکتریک نام گذاری شد و خیلی بیش تر از مواد طبیعی پیزوالکتریک را ذخیره می کردند و موجب علاقه ای وافر در توسعهٔ تیتانات باریم و بعدها ZrTiO3 با ویژگی هایی منحصربفرد شد.
یک نمونهٔ مهم کاربرد پیزوالکتریک توسط آزمایشگاه های تلفن بل توسعه یافت. به دنبال جنگ جهانی اول فردریک بر روی تلفن بیسیم در دانشکدهٔ مهندسی مشغول به کار بود که باعث توسعهٔ کریستال “AT cut” شد. کریستالی که در محدودهٔ دمایی وسیعی مورد استفاده قرار می گرفت. این به لوازم فرعی سنگینی که کریستال قبلی نیاز داشت، نیاز نداشت. نتیجهٔ آن تسهیل استفاده در صنایع هوایی بود. با استفاده از رادیو در صنعت، هواپیماها می توانستند حملات دسته جمعی هماهنگ انجام دهند.
پیشرفت دستگاه های پیزوالکتریک و علم مواد منحصراً در داخل کمپانی های توسعه دهنده نگهداری شد که بیش از همه به علت شروع جنگ همچنین برای محفوظ داشتن حق امتیاز بود. کریستال های کوارتز اولین موادی بودند که از آن ها بهره برداری شد، اما دانشمندان به دنبال موادی با کارایی عالی بودند. با وجود پیشرفت در علم مواد و کامل شدن فرایند تولید، بازار ایالات متحده به آن سرعت رشد نکرد. بدون بازار مصرف جدید، پیشرفت صنعت پیزوالکتریک ایالات متحده با مشکل جدی مواجه بود.
در مقابل تولیدکننده های ژاپنی اطلاعاتشان را به اشتراک گذاشتند و به سرعت، هم از نظر فنی و هم از نظر تولیدی در مسابقه پیروز شدند و بازارهای جدیدی برای محصولات خود به وجود آوردند. تلاش های ژاپنی ها در علم مواد موجب ساخت مواد پیزوالکتریک جدیدی شد که با ایالات متحده رقابت می کرد، اما بدون محدودیت گران حق امتیاز. بیش تر پیشرفت های ژاپنی ها در علم پیزوالکتریک شامل طراحی های جدید در صافی های پیزوسرامیک برای رادیوها، تلویزیون ها، پیزوبوزر ها (تولید صدای تیز و تند)، مبدل های صدا که می توانند مستقیماً به مدارهای الکتریکی متصل شوند و چاشنی های پیزوالکتریک که برای سیستم موتورهای کوچک (و بریان کن ها) جرقه تولید می کنند، بود. مبدل های ماوراء صوت که امواج را به هوا می فرستند مدت زیادی وجود داشتند اما اولین استفادهٔ تجاری در کنترل های تلویزیون بود. امروزه این مبدل ها بر روی انواع مختلف ماشین ها به عنوان ردیاب کاربرد دارند و به راننده کمک می کنند فاصلهٔ عقب ماشین تا اجسامی که در سر راه آن قرار دارد را بفهمد.
ذات اثر پیزوالکتریک به دوقطبی های الکتریکی لحظه ای در جامدات مربوط می شود. سطح خارجی ممکن است در شبکهٔ کریستالی با بار نامتقارن محیطی تحریک شده باشد (از جمله درBaTiO۳ و PZTها) یا ممکن است مستقیماً توسط گروه های مولکولی حمل شود (به عنوان مثال در نیشکر). چگالی دوقطبی یا پلاریزاسیون [Cm/m۳] به سادگی با نتیجه گیری از دوقطبی های لحظه ای در واحد حجم سلول واحد برای کریستال ها محاسبه می شود. همچنان که هر دوقطبی یک بردار است، چگالی دوقطبی نیز بردار است (یک کمیت برداری است). دوقطبی های نزدیک هم در مناطقی به نام قلمرو ویس جهت گیری می کنند. این قلمروها معمولاً تصادفی جهت دار می شوند اما می توانند توسط فرایند قطبی سازی (با قطبی سازی مغناطیسی متفاوت است) هم جهت شوند، فرایندی که یک میدان الکتریکی قوی (معمولاً در دماهای بالا) به جسم اعمال می شود. تمام مواد پیزوالکتریک قطبی نمی شوند.
نکتهٔ قطعی در مورد اثر پیزوالکتریک تغییر قطبش هنگام اعمال فشار مکانیکی است که ممکن است به علت ایجاد آرایش فضایی جدید دوقطبی ها یا به علت جهت گیری مولکول های قطبی لحظه ای تحت اثر نیروی خارجی باشد سپس خاصیت پیزوالکتریک در اثر تنوع در قدرت دوقطبی ها یا جهت آن ها یا هر دو به وجود آید. این اثر بستگی دارد به:
تغییر در قطبش در تغییر چگالی سطحی بار در سطوح کریستالی ظاهر می شود یعنی تنوع میدان الکتریکی در سطوح، چون که واحد چگالی بار سطحی و قطبش یکسان است [C/m۲] = [Cm/m۳]. اگرچه خاصیت پیزوالکتریک بر اثر تغییر در چگالی بار سطحی سبب نمی شود، اما به علت چگالی دو قطبی در سطح سبب می شود. به عنوان مثال اگر به یک سانتی متر مکعب کواتز ۲ کیلونیوتن نیرو وارد شود ۱۲۵۰۰ ولت اختلاف پتانسیل ایجاد می کند.
خاصیت پیزوالکتریک اثر ترکیب شدهٔ رفتار الکتریکی ماده است.
از ۳۲ گروه کریستال، ۲۱ گروه تقارن مرکزی ندارند و از این ها ۲۰ گروه خاصیت پیزوالکتریک دارند (گروه ۲۱ام کلاس مکعب ۴۳۲ است) که ۱۰ تا از آن ها کلاس کریستال قطبی را نشان می دهند که قطبش خودبه خودی بدون فشار مکانیکی را دارا هستند و خاصیت پیزوالکتریک را ذخیره می کنند. اگر دوقطبی لحظه ای توسط میدان الکتریکی معکوس شود به آن ماده فروالکتریک گویند.
کلاس های کریستالی قطبی: ۱، ۲، m, mm2, 4, 4 mm, 3, 3m, 6, 6 mm.
کلاس های کریستالی پیزوالکتریک: ۱، ۲، m, 222, mm2, 4, 4, 422, 4 mm, 42m, 3, 32, 3m, 6, 6, 622, 6 mm, 62m, 23, 43m.
کریستال های قطبی بدون اعمال فشار مکانیکی نیز قطبی هستند. اثر پیزوالکتریک خود به خود بر اثر قدرت یا جهت قطبش یا هر دو آشکار می شود. از طرف دیگر کریستال های پیزوالکتریک غیرقطبی در اثر ایجاد دو قطبی فقط بر اثر اعمال فشار مکانیکی به وجود می آید. در این کریستال ها، تنش کریستال را از گروه غیرقطبی به گروه قطبی تبدیل می کند.
بسیاری مواد چه طبیعی چه ساختهٔ دست بشر پیزوالکتریک را ذخیره می کنند.
اثر پیزوالکتریک عموماً به عنوان یک حسگر نیروی بیولوژیکی عمل می کند. این اثر در تحقیقات انجام شده در دانشگاه پنسیلوانیا در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل ۱۹۸۰ به کار گرفته شد که در نتیجه مشخص گردید استفادهٔ پیوسته از پتانسیل الکتریکی می تواند هم تخریب استخوان ها و هم رشد استخوان ها را (بسته به پلاریته یا قطبیت آن ها) باعث شود. مطالعات بیش تر انجام گرفته در دههٔ ۱۹۹۰ معادلهٔ ریاضی را فراهم نمود که شباهت انتشار موج استخوان های بلند را همانند کریستال های شش گوشه (کلاس ۶) تأیید می کرد.
خانوادهٔ سرامیک های دارای ساختارهای پروسکایت یا تنگستن- برنز، خواص پیزوالکتریک از خود نشان می دهند:
اخیراً نگرانی ها در خصوص سمی بودن دستگاه ها و اجزای حاوی سرب افزایش یافته و در این خصوص استفاده از قوانین و مقررات محدودکننده مواد خطرناک را مطرح ساخته است. افزایش این نگرانی ها تأکید بر توسعهٔ کامپوزیتی مواد پیزوالکتریک بدون سرب می باشد.
تاکنون، نه اثر محیطی این مواد تأیید شده و نه پایداری این مواد به هنگام تهیهٔ آن ها.
PVDF خاصیت پیزوالکتریک را چندین بار بیش تر از کوارتز نشان می دهد. بر خلاف سرامیک ها، که در آن ساختار کریستالی ماده به وجود آورندهٔ اثر پیزوالکتریک است، در پلیمرها مولکول های زنجیرهٔ بلند مزدوج هنگامی که در محدودهٔ یک میدان مغناطیسی قرار می گیرند یکدیگر را جذب و دفع می کنند.
امروزه کریستال های پیزوالکتریک کاربردهای متعدد و بسیاری دارند از جمله:
همان گونه که پیش از این اشاره گردید، پیزوالکتریسیتهٔ مستقیم برخی مواد مانند کوارتزها می توان تفاوت های فراوانی را در میزان ولتاژ ایجاد نماید.
شناخته شده ترین کاربرد موجود فندک الکتریکی می باشد: فشار شستی باعث می گردد چکش فنری به کریستال پیزوالکتریک ضربه وارد کند و جریان الکتریکی با ولتاژ کافی ایجاد گردد و جرقه جاری می گردد، و در نتیجه گاز را گرم و مشتعل می نماید. در حال حاضر بسیاری از جرقه زن های قابل حمل مبتنی بر این فناوری ساخته می شوند.
تحقیقات مشابهی نیز توسط دارپا در ایالات متحده صورت گرفته که پروژهٔ آن زراعت انرژی نام گرفته است. این پروژه شامل بر فعالیت هایی بود که تجهیزات زمین جنگ از طریق ژنراتور های پیزوالکتریک جای گرفته در چکمهٔ سربازان باردار شود. با این حال، این منابع زراعت انرژی در مجموع آثاری بر روی بدن سربازان دارند. تلاش های دارپا در جهت به دست آوردن ۱ تا ۲ وات از اثر برخورد مستمر پوتین سربازان با زمین به هنگام راه رفتن، به واسطه عدم کاربردی بودن و به خاطر ناراحتی های ناشی از انرژی ایجاد شده توسط فردی که پوتین ها را به پا کرده است، متوقف گشت.
مبدل پیزوالکتریک نوعی چندراهه با ولتاژ متناوب می باشد. برخلاف یک مبدل معمولی که از جفت شدن مغناطیسی بین ورودی و خروجی بهره می گیرد، مبدل پیزوالکتریک از جفت شدن صوتی استفاده می کند. این ابزارها می توانند در تبدیل های ای سی-دی سی برای به کار انداختن لامپ های فلورسنت با کاتد سرد به کار گرفته شوند.
اصل مورد بحث در به کارگیری حسگرهای پیزوالکتریک این است که یک بعد فیزیکی که به یک نیرو تبدیل شده در دو جنبه متضاد از عنصر حسگر بودن عمل می کند. بسته به طراحی یک حسگر، گونه های مختلفی می تواند برای بارگذاری پیزوالکتریک مورد استفاده قرار گیرد.
تشخیص انواع فشار به شکل صدا معمول ترین نوع عمل حسگر است، به عنوان مثال میکروفن های پیزوالکتریک امواج صوتی ماده پیزوالکتریک را مرتعش ساخته و باعث تغییر ولتاژ می شوند، یا گیرنده های پیزوالکتریک در گیتارهای الکتریکی. حسگر پیزوالکتریک که به بدنهٔ یک آلت (موسیقی) متصل شده باشد را میکروفن اتصال می خوانند.
حسگرهای پیزوالکتریک به طور ویژه توأم با صداهای با فرکانس بالا در مبدل های مافوق صوت جهت عکسبرداری های پزشکی مورد استفاده قرار می گیرند.
بنا به تحقیقی منتشرشده در آوریل و مارس سال ۲۰۰۹ میلادی در دانشگاه ام آی تی، "ژونگ لینگ ونگ" فکر می کند که سیم های پیزوالکتریک نانو می توانند به وسایل پزشکی گذاشته شده در بدن نیرو برساند و به عنوان حسگرهای کوچک عمل کنند.
نانو حسگرها به شدت حساس، کم مصرف و البته بسیار کوچکند. آن ها می توانند در شناسایی علائم مولکولی بیماری در خون، مقادیر جزئی گازهای سمی در جو و آلودگی ها در غذا مورد استفاده قرار گیرند. اما منابع انرژی و مدارهای لازم برای فعال سازی این وسایل کوچک ساخته شدن آن ها را دشوار می کند. هدف ونگ، نیرو بخشیدن به دنیای نانو توسط مولدهای کوچکی که از پیزوالکتریک بهره می برند است. اگر او موفق شود، نانو حسگرهای زیستی و شیمیایی قادر خواهند بود به خودشان نیرو ببخشند.
ونگ برای اولین بار در سال ۲۰۰۵ این پدیده را در مقیاس نانو با خم کردن اکسید روی توسط پایهٔ میکروسکوپ اتمی نشان داد. هنگامی که سیم خم می شود و به حالت اولیه برمی گردد پتانسیل تولید شده توسط یون های اکسیژن و روی جریان الکتریکی به وجود می آورند. جریانی که او از نخستین آزمایش بدست آورد اندک بود. پتانسیل الکتریکی حداکثر به چند میلی ولت می رسید. اما ونگ مطمئن بود که با علم مهندسی و با مهار کردن لرزه های کوچک اطرافمان یک نانو منبع انرژی طراحی کند از جمله امواج صدا، باد و تلاطم گردش خون بر روی وسیلهٔ کار گذاشته شده در بدن. این حرکات کوچک موجب خم شدن نانو سیم ها می شود که به تولید جریان الکتریکی می انجامد.
ونگ نانو سیم اکسید روی را در یک لایه پلیمر جاسازی کرد. هنگامی که ورقه خم شد mv۵۰ اختلاف پتانسیل تولید شد. این گامی بزرگ در راستای نیرو بخشیدن به نانو حسگرهاست. او امیدوار است نهایتاً این مولدها در تار و پود لباس بافته شود. در این صورت یک پیراهن می تواند انرژی لازم را برای شارژ شدن باتری وسایلی مثل آی پاد تأمین کند.
برخلاف اجزای الکترونیکی قدیمی، نانوپیزوترونیک ها به منبع جریان خارجی نیاز ندارند و وقتی در معرض نیروی مکانیکی قرار می گیرند به خودشان نیرو وارد می کنند.
یک سمعک نانو پیزو الکترونیک ترکیب شده با نانو مولد از رشته ای از نانو سیم ها استفاده می کند که هر کدام تنظیم شده است در محدودهٔ عظیمی از صداها با فرکانس متفاوت به ارتعاش درآید. نانو سیم ها صداها را به سیگنال های الکتریکی تبدیل و آن ها را پردازش می کنند به همین جهت آن ها مستقیماً می توانند به نرون های مغز فرستاده شوند. سمعک ها نه فقط متراکم تر و حساس تر می شوند بلکه باتری های آن ها قابل تعویض خواهد بود.
حسگرهای نانو پیزو الکترونیک همچنین برای تشخیص فشار مکانیکی در موتور هواپیما استفاده می شوند؛ فقط چند ترکیب کوچک نانو سیم فشار را برصفحه نمایش می آورد؛ اطلاعات را پردازش می کند و به کابین خلبان منتقل می کند.
ونگ pH و حسگرهای اشعهٔ UV را با این وسایل ملحق کرد و نشان داد که وقتی تحت فشار قرار بگیرند می توانند به حسگر نیرو بدهند.
وسایلی که انرژی هدر رفته را ذخیره می کنند و امکانات جدیدی را به ارمغان می آورند مثل لباس هایی که با حرکات بدن وسایل الکترونیکی را شارژ می کنند از مواردی است که در شاخهٔ نانوپیزوالکتریک دنبال می شود. هم اکنون محققان اولین مولدها را که بر پایهٔ نانو سیم ها کار می کنند تولید کرده اند که انرژی مکانیکی لازم را برای نیرو رساندن به وسایل الکترونیکی کوچک مثل دیودها و صفحهٔ نمایش کریستال مایع ذخیره می کنند.
پیزوالکتریک ها قبلاً در میکروفن ها، حسگرها، ساعت ها و… استفاده شده اند اما تلاش برای ذخیرهٔ انرژی بیومکانیکی توسط آن ها بی نتیجه مانده است زیرا آن ها بیش از اندازه سفت اند. پلیمرهای پیزوالکتریک موجودند اما استفاده از آن ها به صرفه نیست.
معادله تشکیل دهنده مواد پیزوالکتریک به صورت زیر تعریف می شود:
formula_1
formula_2
که در معادله فوق formula_3 و D به ترتیب، تنش مکانیکی و جابجایی الکتریکی هستند و ماتریس های Q, e، formula_4 به ترتیب ضریب پیزوالکتریکی، مدول الاستیسیته و گذردهی الکتریکی هستند.
| [
{
"answer1": "اثر پیزوالکتریک در انواع بسیاری از مواد از جمله تک بلورها، سرامیک ها، بسپارها و مواد مرکب دیده می شود.",
"answer2": "شناخته شده ترین کاربرد موجود فندک الکتریکی می باشد: فشار شستی باعث می گردد چکش فنری به کریستال پیزوالکتریک ضربه وارد کند و جریان الکتریکی با ولتاژ کافی ایجاد گردد و جرقه جاری می گردد، و در نتیجه گاز را گرم و مشتعل می نماید.",
"distance": 10433,
"question": "برادران کوری پدیده پیزوالکتریک را کشف کردند، این پدیده در چه موادی دیده می شود و همچنین کاربرد شناخته شده آن چیست؟"
},
{
"answer1": "خاصیت پیزوالکتریک یک ویژگی مواد کریستالی دارای ساختار پیچیدهٔ بدون تقارن است.",
"answer2": "حسگرهای پیزوالکتریک به طور ویژه توأم با صداهای با فرکانس بالا در مبدل های مافوق صوت جهت عکسبرداری های پزشکی مورد استفاده قرار می گیرند.",
"distance": 12593,
"question": "خاصیت پیزوالکتریک چگونه در مواد کریستالی پیچیده ایجاد می شود و چه کاربردی در زمینه پزشکی دارد؟"
},
{
"answer1": "از مواد پیزوالکتریک در مبدل ها و وسایلی که انرژی الکتریکی را به انرژی مکانیکی تبدیل می کنند یا برعکس استفاده می شود.",
"answer2": "این به لوازم فرعی سنگینی که کریستال قبلی نیاز داشت، نیاز نداشت. نتیجهٔ آن تسهیل استفاده در صنایع هوایی بود. با استفاده از رادیو در صنعت، هواپیماها می توانستند حملات دسته جمعی هماهنگ انجام دهند.",
"distance": 5993,
"question": "مواد پیزوالکتریک چگونه انرژی الکتریکی را به مکانیکی تبدیل می کنند و همچنین یک نمونه از کاربرد آن در صنعت هواپیمایی چیست؟"
},
{
"answer1": "به عنوان مثال سرامیک های PZT (Pb[ZrxTi1-x]O۳ ۰≤x≤۱) اگر به اندازه ۰٫۱ درصد از ابعادشان تغییر شکل دهند نیروی پیزوالکتریک قابل اندازه گیری تولید خواهند کرد. برعکس اگر میدان الکتریکی به آن ها اعمال شود به اندازه ۰٫۱ درصد از ابعادشان تغییر شکل خواهند داد.",
"answer2": "در حال حاضر بسیاری از جرقه زن های قابل حمل مبتنی بر این فناوری ساخته می شوند.",
"distance": 9314,
"question": "مواد پیزوالکتریک چگونه به تغییر شکل پاسخ می دهند و یک مثال از کاربرد آن در وسایل روزمره چیست؟"
},
{
"answer1": "پیزوالکتریک بار الکتریکی ای است که در مواد جامد مشخصی به علت فشار مکانیکی انباشته می شود (به ویژه در کریستال ها، بعضی سرامیک ها و مواد آلی مانند استخوان، DNA و پروتئین های مختلف).",
"answer2": "نانو حسگرها به شدت حساس، کم مصرف و البته بسیار کوچکند. آن ها می توانند در شناسایی علائم مولکولی بیماری در خون، مقادیر جزئی گازهای سمی در جو و آلودگی ها در غذا مورد استفاده قرار گیرند.",
"distance": 11956,
"question": "پدیده پیزوالکتریک در چه موادی به علت فشار مکانیکی ایجاد بار الکتریکی می کند و همچنین یک کاربرد پیشرفته آن در مقیاس نانو چیست؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
629 | : لیدوما
لیدوما یک محوطهٔ باستانی است که در شهرستان ممسنی در استان فارس قرار دارد. لیدوما همچنین نام یکی از شهرهایی است که در نوشته های هخامنشی از آن نام برده شده است و در راه شاهی بین تخت جمشید و شوش قرار داشته است. در گل نوشته های تخت جمشید از ۲۶ شهر میان تخت جمشید تا شوش نام برده شده است.
این اثر تاریخی احتمالاً مربوط به ۵۵۰ سال پیش از میلاد است. مساحت این محوطه باستانی در حدود یک هزار متر در ۵۰۰ متر مربع است که در بیش تر نقاط آن آثار باستانی یافت می شود و حتی شواهد به دست آمده در آن نشان از وجود تمدن تا پنج هزار سال پیش را نیز دارد. همچنین در غرب کاخ لیدوما و در ۳۵۰ متری آن تپه ای باستانی واقع شده که بر روی آن کتیبه ای سنگی وجود دارد.
بر اساس کاوش های باستان شناسی که در سال ۱۳۸۵ توسط یک گروه باستان شناسی به سرپرستی علیرضا عسگری از ایران و پروفسور دانیل پاتس از دانشگاه سیدنی انجام شد محل شهر لیدوما در منطقهٔ فهلیان فارس در شهرستان نورآباد ممسنی در مجاورت روستای سروان (سورون)، در زیر تپه ای که در گفتار محلی از آن به "قلعه کلی" و در زمین خانواده میرزایی یاد می کنند، کشف شد.
هیئت مشترک باستان شناسی پژوهشکده باستان شناسی و دانشگاه سیدنی نخستین مرحله از پژوهش های مشترک را در سال های ۱۳۸۱–۱۳۸۳ در منطقه نورآباد ممسنی فارس انجام داد. حاصل مرحله یکم، شناسایی ۵۱ محوطه باستانی در دو دشت رستم یک و دو، لایه نگاری ۲۵ متر نهشته های باستانی در تل نورآباد و نیز ۱۶ متر در تل اسپید بود. عمده یافته ها علاوه بر تاریخ گذاری نسبی، با آزمایش رادیو آکتیو (۳۳ نمونه از تل اسپید و ۱۹ مورد تل نورآباد) تاریخ گذاری مطلق شد. در نتیجه توالی استقراری مناسبی از سکونت های هزاره ششم پیش از میلاد تا ۵۰ میلادی از مرحله یکم در آن منطقه حاصل شد.
در همین راستا، دومین مرحله از پژوهش های مشترک با دیدگاهی وسیع تر و نگرشی عمیق تر در زمستان ۱۳۸۵ در منطقه نور آباد ممسنی انجام شد. بخشی از اهداف در تداوم همان برنامهٔ فصل یکم طرح ریزی شد و بخش دیگر در روند نتایج مطالعات حاصل از آن مرحله، در این فصل انجام شد.
در این مرحله عمده پژوهش ها بر شناخت یکی از محوطه های هخامنشی تمرکز یافت. این محوطه با نام های محلی نظیر قلعه کَلی یا سورون، جنجان شناخته شده است. محوطه قلعه کَلی سورون در کوه پایه بخش غربی دشت رستم یک (فهلیان) واقع شده است. با کاوش این محوطه چشم انداز وسیع و دیدگاهی نوین در ارتباط با مطالعات هخامنشی جنوب و جنوب غرب ایران طرح شد.
این بنا از نظر ابعاد ساختمانی چهارمین بنای بزرگ هخامنشی پس از بناهای شوش، پاسارگاد و تخت جمشید (پارسه) است. این شهر که در کتیبه های تخت جمشید (پارسه) با عنوان لیدوما از آن نام برده شده یکی از بناهای مهم حکومتی زمان هخامنشیان به شمار می رود.
در لیدوما بقایای یک کاخ کوچک هخامنشی یافت شده که کاخ سروان( سورون ) نام گرفته است.
در منابع نوشتاری دوره هخامنشی، به وجود جشن های بسیار و برگزاری آن ها در مکان های مختلف اشاره شده و وجود چنین مکان هایی در فارس در گل نوشته های تخت جمشید تأیید شده است؛ مانند آنچه هالوک دربارهٔ گوبریاس، از سرشناسانی که داریوش را در رسیدن به قدرت یاری کرد، که جیره غذایی خود را در دو مکان بسیتمه و لیدوما دریافت می کرد، مطرح کرده است.
هرتسفلد نخستین بار این محوطه را در سال ۱۹۲۴ بررسی و این محوطه را به نام جین جان به ثبت رساند.
در سال ۱۹۳۵، اورل اشتایناز روستاهای این قسمت به نام جن جان نام برده و اشاره به وجود دوپایه ستون در ویرانه های یک قلعه قدیمی دارد.
در سال ۱۹۵۹، هیئت باستان شناسی ایرانی و ژاپنی چند گمانه آزمایشی در طی پنج روز در این محوطه حفر کردند که بعداً نتایج آن را دانشگاه توکیو به نام سُروان منتشر کرد. در این زمان که این هیئت محوطه را کاوش کردند تمام آثار ویرانه های قلعه ای که در سطح آن وجود داشت و هرتسفلد از آن ها عکسبرداری کرده بود، از بین رفته بود.
در سال ۱۳۱۲ و ۱۳۱۶ در صفحه شمالی تخت جمشید حدود ۳۰هزار لوحه گلی پیدا شد که برای انجام تحقیقات به دانشگاه شیکاگوی آمریکا فرستاده شد و قسمتی از این الواح را پروفسور جورج کامرون و پروفسور هیکس مطالعه کردند که طبق مطالعات انجام شده بر این لوح سیزده شهر از شهرهای هخامنشی در منطقه ممسنی واقع شده بودند که یکی از این شهرها شهر لیدوما می باشد و بعداً هیئت باستان شناسی ژاپنی به ریاست کیکیو آتارشی و دکتر هاوارجی در سال ۱۳۳۸ موردکاوش های باستان شناسی قرار دادند و بنای ساختمان هخامنشی را در این قسمت کشف نمودند و بعداً معماری این بناها را با کاخ های داریوش، خشایار شاه و اردشیر هخامنشی در شوش و تخت جمشید مقایسه کردند و با این قیاس ها و مطالعات دریافتند که این ها آثار به جا مانده از دوران هخامنشی می باشد، پس لیدوما یکی از شهرهای بین راهی دوران هخامنشی بوده که بر سر راه شاهی پاسارگاد و تخت جمشید به شوش قرار داشته و شاهان و فرمانروایانی که در این فاصله رفت و آمد می کردند در این شهرها و کاخ های بین راهی استراحت نموده و بعد به راه خود ادامه می دادند.
از دیگر کاخ های به جا مانده از دوران هخامنشی در منطقه ممسنی، یکی در گچگران واقع شده که اکنون به اسم تُل کاخداداد مشهور است، دومی همین لیدوما بوده و دیگری در روستای کرم آباد رستم است که اگر توجه کنیم به علت عبور حدود ۹۰ الی ۱۰۰ کیلومتر از راه شاهی هخامنشیان در منطقه ممسنی، این شهر بر سر این راه ارتباطی واقع شده و از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و هنوز قسمتی از راه سنگفرشی هخامنشی ها در منطقه گل سرخی عالیوند بجای مانده است که پروفسور پاتس از دانشگاه سیدنی استرالیا احتمال داده است که این جاده ساخته دست اسیران رومی زمان شاپور اول ساسانی باشد.
نخستین اثر مشهود در کاوش های مربوط به این اثر یک پایه ستون به رنگ خاکستری با نقش شیارهای هندسی نخلی شکل و مشبّک و گل های هشت پر که دور تا دور بخش بالای پایه ستون را مزّین کرده، است. ارتفاع پایه ستون ۰۸/ ۷۵سانتی متر قطر بخش پایین ۰۴/ ۱۲۵سانتی متر قطر بخش بالا ۰۴/ ۷۹ سانتی متر است. این پایه ستون در بخش مرکزی گمانه در عمق ۲۰ سانتی متری از سطح نمایان شد.
دومین پایه ستون خاکستری رنگ مزّین به نقوش هندسی گیاهی به ویژه شیارهای برگ نخلی و گل های هشت پر به هم پیوسته در بخش بالای پایه ستون است. ارتفاع آن ۸۰/ ۷۵ سانتی متر قطر بخش پایین ۴/۱۲۵ سانتی متر و قطر بخش بالا ۰۶/۹۲ سانتی متر است. این پایه ستون در بخش غربی گمانه واقع است. پیش تر هیئت ژاپنی هر دو این ها را گزارش کرده بود.
هر دوپایه ستون مزین به نقوش هندسی و گیاهی است. جنس و رنگ سنگ خاکستری مایل به سیاه و سطح آن به خوبی پرداخت شده است.
در نخستین مرحله سکونتی بنایی با ستون های رفیع وجود داشته که ضخامت پایه ستون های آن بیش از یک متر است. سبک پایه ستون ها برابر سبک هنری به کار رفته در تخت جمشید است. از نظر ابعاد، این پایه ستون ها با پایه ستون های تالار صد ستون تخت جمشید قابل مقایسه است. پایه ستون مزیّن به گل های هشت پر (لوتوس) و شیارهای برگ نخلی شکل است. رنگ پایه ستون ها مشابه تخت جمشید به رنگ خاکستری است. در سه گمانه کاوش در این محوطه، ساختارهای معماری هم سطح با سطح سنگفرش پایه ستون ها در گمانه شماره ۱ بدست آمد. به همین دلیل، با توجه به محدوده کاوش و یافته های به دست آمده به نظر می رسد در این محل بنایی ستون دار وجود داشته است. اما، وجود ظرف های ارزشمند سنگی در این محوطه که با بهترین ظروف خزانه تخت جمشید و مورد استفاده عالی رتبه گان درباری برابری می کند، پرسش هایی برای کارکرد این محوطه مطرح می کند. آیا واقعاً بنابه گفته هردوت راه شاهی در این مسیر وجود داشته است؟ یا به نظر باستان شناسان نظیری هرتسفلد و اشتاین این محوطه یکی از پایگاه های راه شاهی در مسیر تخت جمشید به شوش بوده است؟
thumb|نقوش برجسته گل های هشت پر «لوتوس» در کاخ لیدوما واقع در شهرستان ممسنی
بنای هخامنشی به دست آمده در فهلیان، ایوانی به طول ۴۰ متر دارد و به نظر می رسد که ۸ ستون در این ایوان جای می گرفته است. از این میان ۳ ستون در جای خود قرار گرفته و یک ستون نیز در بخش بالایی ایوان افتاده است. دو ستون دیگر نیز جابجا شده و در تپه های اطراف این بنا پیدا شده است.
جالبی این بنا در آن است که سه راه پله داشته که دو راه پله در گوشه ها و یک راه پله در وسط قرار گرفته است. سنگ های افتاده در کنار این راه پله ها به ایوان تعلق دارد. روی این سنگ ها کنگره های به سبک تخت جمشید قرار گرفته بوده که در هر یک متر یک کنگره قرار داشته است. با این حساب ۱۵ کنگره در این ایوان سوار بوده است. بخشی از شمالی ستون ها در فصل پیش به دست آمده است و قطر این پایه ستون ها بیش از یک متر است. به این ترتیب ستونی که روی این پایه ستون ها قرار می گرفته بین ۱۲ تا ۱۴ متر بوده است. «بر اساس سبک معماری هخامنشی زمانی که شما از بخش مرکزی وارد می شدید به تالار می رسیدید. در حال حاضر بخش شمالی بنا دیوار قطوری کشف شده که احتمالاً گوشه ای از این تالار است. اما در این میان دیوار دیگری نیز دیده می شود که حدود ۳ متر ضخامت دارد. دیوار کاخ آپادانا به دلیل ارتفاع ۲۰ متری ستون ها ۵ متر ضخامت دارد. به این ترتیب وقتی ما در این جا احتمالاً ستون های ۱۲ تا ۱۴ متری داشتیم، منطقی است که از دیواری با ضخامت ۳ متر استفاده شده باشد. نکته جالب دیگر آنکه دیوارها اندود گچ داشته است. یعنی از خشت خام برای ساخت دیوار استفاده شده و سپس با اندود گچ آن را تزئین کرده اند.»
هرآنچه در تخت جمشید به عنوان سبک هنری پارسی دیده ایم در این جا هم می بینیم و سبک کار کاملاً به بناهای تخت جمشید شباهت دارد. احتمال می دهیم این بنا همزمان با تخت جمشید ساخته شده باشد و بین این بنا با تخت جمشید و شوش ارتباطی وجود داشته است. امامشخص نیست جنس سنگی که برای پایه ستون ها استفاده شده از کجا آورده شده است.» در الواح تخت جمشید از دو شهر "لیدوماً و "بسیتمه" یاد شده است. احتمالی وجود دارد که شهر نورآباد کنونی همان شهر لیدوما باشد و ریچارد هلک نیز احتمال می دهد که برازجان باید شهر بسیتمه باشد.
از دیگر بخش های به دست آمده از این کاخ قوس ها و طاق های درگاه ها است که با بست های فلزی چفت و بست می شدند. اما یکی از نکات مهم ساخت این بنای هخامنشی سه پلکانی بودن آن است که تا کنون در هیچ یک از بناهای تخت جمشید نمونه آن دیده نشده است.
سبک گل های لوتوس و نوع تکنیکی که در پایه ستون ها به کار رفته به پایه ستون های برزن جنوبی تخت جمشید شباهت دارد. اما ابعاد و اندازه ها با ابعاد پایه ستون های صد ستون تخت جمشید برابری می کند. نکته جالب آن که این سبک شاید شبیه پایه ستون های تخت جمشید باشد اما در نهایت تفاوت هایی نیز دارد که آن را به لحاظ سبکی مختص به خود می کند.
نمی توان به درستی تشخیص داد که این بنا در زمان کدام پادشاه هخامنشی ساخته شده است، با توجه به یافته های باستان شناسی به نظر می رسد در زمان شاهان اول هخامنشی یعنی داریوش یا خشایارشاه این بنا ساخته شده است. از آن جا که این دو پادشاه بلافاصله و پس از هم به قدرت رسیدند، احتمال دارد که در اواخر دوره داریوش و اوایل دوره خشایارشاه این بنا ساخته شده باشد.
با توجه به آوار سطحی بنا به نظر می رسد که کمی ناگهانی این مکان ترک شده است. کنگره ها در زیر ایوان فرو ریخته بعضی از آن ها شکسته شده و روی سطح سنگفرش ریخته شده است. اما به هر حال یک مرحله پس از دوره هخامنشی از این جا استفاده شده است. ما در این جا یک لایه سکونتی داریم که نشان می دهد از بخشی از سنگ های این بنا دوباره مورد استفاده قرار گرفته است و احتمالاً این اتفاق در قرن دوم پیش از میلاد رخ داده است.»
حدود ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال پیش و در زمان قاجار بار دیگر قلعه ای روی این بنای هخامنشی ایجاد می شود که مدارک دوره دوم ما را از بین برده است. این قلعه قاجاری به قلعه «کَلی» یا قلعه کهنه شهرت داشته است.» نکته جالب آن که ۷۰ سال پیش و زمانی که هرتسفلد از این جا دیدن می کند این قلعه وجود داشته است. ساخت این قلعه روی محوطه باعث تخریب بیشتر آن شده است.
هرآنچه در تخت جمشید به عنوان سبک هنری پارسی دیده ایم در این جا هم می بینیم و سبک کار کاملاً به بناهای تخت جمشید شباهت دارد. احتمال می دهیم این بنا همزمان با تخت جمشید ساخته شده باشد و بین این بنا با تخت جمشید و شوش ارتباطی وجود داشته است. امامشخص نیست جنس سنگی که برای پایه ستون ها استفاده شده از کجا آورده شده است.»
با توجه به شواهد باستان شناسی به دست آمده از این محوطه به نظر می رسد این مکان، محل نگهداری و به احتمال مرکز توزیع مواد غذایی منطقه در اطراف و پیرامون این محوطه بوده و نمایندگان یا نایبان پادشاه و ناظران بر توزیع محصولات در این مکان از ظروف ارزشمند و ظریف استفاده می کردند و خرج و دخل بخشی از مواد مورد استفاده از یکی از همین راه ها تأمین و ثبت و ضبط می شد.
این محوطه در مسیر جغرافیایی، بین شوش و تخت جمشید قرار دارد، اما کارکرد آن را باید با توجه به کارکرد عناصر موجود در آن و کارکرد پتانسیل های زیستی موجود در محیط پیرامون آن بحث کرد.
از منابع ادبی دوره هخامنشی، وجود جشن های متعدد سلطنتی و برگزاری آن ها در مکان های مختلف اطلاع داریم (توپلین ۱۹۹۸). وجود چنین مکان های در فارس در گل نبشته های تخت جمشید مورد تأیید است. آنچه هالوک آن ها را از متن جی مورد بحث قرار می دهد "برخی محصولات مختلف در برخی مکان های مختلف، چهل وسه توزیع شد. پیش از اینکه برخی از اعضاء خانواده سلطنتی مثل همسر و پسر داریوش. گوبریاس، یکی از سرشناسان خانواده سلطنتی فردی که در دستیابی داریوش به قدرت وی را همراهی کرد و بعد با دختر داریوش ازدواج کرد، جیره غذایی خود را در دو مکان دریافت می کند در Bessitme، در Lidima. جایی که اغلب حدس می زنند آنجا با منطقه برازجان تطبیق دارد همانگونه که والات ذکر کرده اما ارفعی بیشتر با منطقه فهلیان موافق است.
اگرچه بسیار زود است که نام های ذکر شده در گل نبشته های تخت جمشید با محوطه مکشوفه جین جان مورد بحث یا نسبت قرار گیرد. اما چنین مراکز توزیع محصولات و انبارهای شاهانه ای به ویژه در منطقه فارس وجود داشته است. البته باید توجه داشت که در نزدیکی منطقه فهلیان، منطقه برازجان یکی از مهمترین مناطق مورد بحث برای بسیاری از اشارات ذکر شده در گل نبشته های تخت جمشید می تواند، باشد.
کاوش های باستان شناسی در این محوطه پرسش های متعددی مطرح کرده است. پایه ستون های هخامنشی، سطح سنگ فرش مکشوفه، سازه عظیم لاشه سنگی، مطالعه یافته ها و کارکرد این بنای بزرگ دوره هخامنشی و اینکه در دوره کدام یک از پادشاهان هخامنشی بنا شده یا استفاده شده بر ما معلوم نیست.
هنوز به طور دقیق مشخص نیست این بنا بخشی از همان شهر تاریخی نام برده شده «لیدوما» در الواح تاریخی تخت جمشید است یا خیر؟ البته باید اذعان کرد با توجه به وجود عناصر معماری پراکنده در اطراف این محوطه و پایه ستون مکشوفه دیگر در نزدیکی آن، می توان گفت در این محل تنها یک بنا وجود نداشته است. به همین دلیل شناخت هر چه بیشتر این محوطه اطلاعات بی نظیری از یکی از مهم ترین مناطق حد فاصل شوش و تخت جمشید را ارائه خواهد کرد.
اما با توجه به کشف این بنای هخامنشی در منطقه فهلیان احتمال آن می رود این بنا باید متعلق به یکی از دو شهر لیدوما و بسیتمه باشد و احتمال بیشتر آن است که این جا باید شهر لیدوما باشد. اما تا امروز هیچ کتیبه ای مبنی بر این که این همان شهر باشد بدست نیامده است؛ و این احتمال تقویت می گردد که فهلیان در آن روزگار به عنوان مرکزیت و مهم ترین منطقه و مرکز حکومتی آن دوران بوده است. آنچه مسلم است این کاخ یا بنای حکومتی نمی توانسته به تنهایی در این جا وجود داشته باشد و حتماً آبادی یا شهری که هم اکنون آن را به عنوان فهلیان می شناسیم در پیرامون آن وجود داشته است؛ و نیز احتمال آن وجود دارد که آن همه کارگری که در ساخت این بنا سهم داشتند باید محل زندگی داشته باشند که به این بنا نیز نزدیک باشد. این موضوع نشان می دهد که در این جا یک شهر هخامنشی یا منطقه ای که خیلی فراتر از یک روستای کوچک بوده وجود داشته است و این شهر همانا فهلیان کنونی است.
اما در این خصوص که آیا لیدوما یک شهر است یا یک کاخ یا یک استراحت گاه بین راهی و کلاً آثار مکشوفه حکایت از چه چیزی دارند؟ حسن حبیبی فهلیانی محقق و مدیر میراث فرهنگی ممسنی در این باره اظهار می دارد:از قسمت گردنه سروان تا قسمتی که شهر واقع شده فاصله ای تقریباً چهار کیلومتری است که این محدوده شهر بوده تا قسمت تل چغاد یا چکاد (به معنی قلعه) که وجود این آثار مبین وجود یک شهر بزرگ در زمان هخامنشیان می باشد، که بعد از هخامنشیان از رونق قبلی آن کاسته می شود و مجدداً در زمان اشکانیان رونق خود را بازمی یابد و رونق خود را تا زمان اسلامی حفظ می کند؛ و نهایتاً وجود آتشگاه، کتیبه ها، آثار خزانه، جداول صخره ای و گستردگی بناها در اطراف و اکناف این محدوده وسیع یک شهر باستانی را به ما نشان می دهد که باید گفت ما با یک شهر وسیع و بزرگ روبرو هستیم که هم یک استراحتگاه و شهر بین راهی و هم یک شهر والی نشین بوده است.
این مسئله که در این منطقه تنها ته ستون های بنا بدست آمده اند و کاوش های کوش گران تاکنون به ستون های بنا دسترسی پیدا نکرده اند، این سؤال را پیش آورده است که ممکن است این بنا بنایی نیمه تمام و نیمه کاره بوده باشد، که در خصوص می توان اینگونه استباط کرد که: با توجه به وجود سنگ های ازاره و نیز سنگ های کف و کاشی کاری های کشف شده که با ظرافت خاصی کار گذاشته شده اند این احتمال که یک ساختمان نیمه کاره است منتفی است و در مورد عدم وجود ستون های بنا دو احتمال وجود دارد یکی اینکه این ستون ها سنگی بوده و برای استفاده به جاهای دیگری انتقال داده شده اند که این شیوه در دوره هایی از تاریخ دیده شده است و احتمال دیگر اینکه شاید ستون ها از چوب بوده اند که در طول زمان از بین رفته اند ولی وجود سوراخ هایی بر روی ته ستون ها احتمال اول که ته ستون ها سنگی بوده اند را افزایش می دهد زیرا در معماری آن زمان مرسوم بوده است که بر روی ته ستون ها سوراخی تعبیه می کردند و در پایین ستون ها هم زائده ای که این دو به هم قفل می شده و به وسیله سرب به هم جوش داده می شدند.
| [
{
"answer1": "محل شهر لیدوما در منطقهٔ فهلیان فارس در شهرستان نورآباد ممسنی در مجاورت روستای سروان (سورون)، در زیر تپه ای که در گفتار محلی از آن به \"قلعه کلی\" و در زمین خانواده میرزایی یاد می کنند، کشف شد.",
"answer2": "این محوطه با نام های محلی نظیر قلعه کَلی یا سورون، جنجان شناخته شده است.",
"distance": 1070,
"question": "محل دقیق شهر لیدوما بر اساس کاوش های باستان شناسی کجاست و نام محلی این منطقه چیست؟"
},
{
"answer1": "این شهر که در کتیبه های تخت جمشید (پارسه) با عنوان لیدوما از آن نام برده شده یکی از بناهای مهم حکومتی زمان هخامنشیان به شمار می رود.",
"answer2": "پس لیدوما یکی از شهرهای بین راهی دوران هخامنشی بوده که بر سر راه شاهی پاسارگاد و تخت جمشید به شوش قرار داشته و شاهان و فرمانروایانی که در این فاصله رفت و آمد می کردند در این شهرها و کاخ های بین راهی استراحت نموده و بعد به راه خود ادامه می دادند.",
"distance": 1791,
"question": "در نوشته های تخت جمشید، لیدوما چگونه توصیف شده و این شهر در چه مسیری قرار داشته است؟"
},
{
"answer1": "هرتسفلد نخستین بار این محوطه را در سال ۱۹۲۴ بررسی و این محوطه را به نام جین جان به ثبت رساند.",
"answer2": "در سال ۱۹۳۵، اورل اشتایناز روستاهای این قسمت به نام جن جان نام برده و اشاره به وجود دوپایه ستون در ویرانه های یک قلعه قدیمی دارد.",
"distance": 95,
"question": "چه کسی برای اولین بار محوطه لیدوما را بررسی کرد و در چه سالی این کار را انجام داد؟ و این منطقه در سال 1935 توسط چه کسی با چه نامی ذکر شد؟"
},
{
"answer1": "در الواح تخت جمشید از دو شهر \"لیدوماً و \"بسیتمه\" یاد شده است.",
"answer2": "احتمالی وجود دارد که شهر نورآباد کنونی همان شهر لیدوما باشد و ریچارد هلک نیز احتمال می دهد که برازجان باید شهر بسیتمه باشد.",
"distance": 62,
"question": "بر اساس الواح تخت جمشید کدام دو شهر ذکر شده اند و بر اساس احتمالاتی که مطرح شده این شهرها در کجا قرار داشته اند؟"
},
{
"answer1": "هرآنچه در تخت جمشید به عنوان سبک هنری پارسی دیده ایم در این جا هم می بینیم و سبک کار کاملاً به بناهای تخت جمشید شباهت دارد. احتمال می دهیم این بنا همزمان با تخت جمشید ساخته شده باشد و بین این بنا با تخت جمشید و شوش ارتباطی وجود داشته است.",
"answer2": "سبک گل های لوتوس و نوع تکنیکی که در پایه ستون ها به کار رفته به پایه ستون های برزن جنوبی تخت جمشید شباهت دارد.",
"distance": 740,
"question": "چرا باستان شناسان گمان می کنند بنای لیدوما احتمالا همزمان با تخت جمشید ساخته شده و از نظر سبک هنری این بنا با چه چیزی مقایسه می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
630 | : زهپاد
زیردریایی هدایت پذیر از دور به طور معمول «چشم دریا است که به هدایتگر این امکان را می دهد که این وسیله را در ژرفای آب کنترل و هدایت کند و از طریق اعمال فرامین عملیات مورد نظر را از طریق تجهیزاتِ ربات، انجام دهد»، که اختصاراً «چشم دریا» خوانده خواهد شد. تمام تجهیزات زیر دریا به صورت ربات هستند.
چشم ها دریا در اندازه ها و ابعاد متفاوت و با گسترهٔ متنوعی از تکنولوژی ها و امکانات در سال های اخیر طراحی، ساخت، آزمایش و به کارگیری شده و حتی در برخی موارد به تولید صنعتی رسیده اند. انواع این ربات ها از نمونه های کوچک و ساده ای که صرفاً مجهز به دروبین فیلم برداری کوچکی هستند تا گونه های پیشرفته و بسیار پیچیده ای که در اعماق بیش از شش هزار متری دریا امکان انجام عملکردهای متنوع و متعددی را دارند، شامل می شوند.
اجزای چشم دریا که توسط کابل ارتباطی به اپراتور واقع در سطح دریا متصل است، عبارت اند از سیستم هدایتی جهت کنترل ربات، سیستم رانش، سیستم به آب انداختن، منابع تأمین قدرت و کابل ارتباطی که توان لازم جهت عملکرد پروانه ها و نیز دستورات و سیگنال های کنترلی را به ربات و داده های تولید شده توسط حسگرها را به اپراتور در سطح دریا منتقل می کنند. در اغلب موارد این کابل شامل غلاف مقاومی است که آن را در برابر بارهای وارده و نیز برخوردهای احتمالی با اجسام واقع در زیر آب و پارگی و خرابی ناشی از آن، محافظت می کند.
چشم ها دریا، می توانند دارای تجهیزات متفاوتی باشند که از دوربین تلویزیونی کوچک، که جهت مشاهدات ساده به کار می روند تا مجموعه های پیچیده ای از ابزارآلات مانند بازوهای مکانیکی ماهر متنوع و قدرت مند، دوربین های تلویزیونی و ویدئویی و دیگر ابزار و وسایل پیشرفته را در بر می گیرد.
امروزه چشم ها دریا پیشرفته ای ساخته شده اند که بدون استفاده از کابل، امکان هدایت شان در اعماق دریا وجود دارد. این گونه از چشم ها دریا را «تصویر بردار خودکار زیرآبی(AUV)» می نامند که جهت جستجو در اعماق اقیانوس و انجام مطالعات اقیانوس شناسی و نیز مصارف نظامی، کاربردهای فراوانی دارند. در عین حال که اغلب تکنولوژی طراحی و ساخت چشم ها دریا با قابلیت ها و توانایی های متنوع، بسیار گران قیمت و پرهزینه است اما در سال های اخیر تلاش هایی نیز برای ساخت چشم ها دریا با صرف هزینهٔ پایین صورت پذیرفته است.
منابع و صنایع دریایی نفش و تأثیر مهمی در زندگی انسان ها دارند. به همین دلیل مطالعه و بررسی بسیاری از مسائل مهندسی، زیست شناسی، تجاری و نظامی مرتبط با دریا، همواره مورد توجه محققان بوده است. با توسعه و گسترش صنایع دریایی و علوم مرتبط با دریا، امروزه برای انجام بسیاری از کاربردهای کشف و استخراج منابع زیرآبی، بازرسی و جمع آوری اطلاعات زیست محیطی و تحقیقاتی و نیز نصب، تعمیر و نگهداری سازه های ساحلی و دریایی، به کارگیری تکنولوژیِ خاص و جدیدی برای پاسخ گویی به نیازهای روزافزون پیش آمده، ضروری می نماید. استفاده از وسائل و ابزارآلات مهندسی که قابلیت به کارگیری در اعماق آب را دارند و کاربری های متنوع در فضا و بستر دریا را ممکن می سازند، چنان در سال های اخیر توسعه و گسترش یافته که توانایی بشر را در بررسی، تحقیق و کار در اعماق دریا، به شدت متحول نموده است.
در بسیاری از صنایع مختلف و گوناگون، استفاده از تجهیزاتی که بتوان آن ها را بدون حضور مستقیم نیروی انسانی و از راه دور هدایت و کنترل نمود، کاربردهایی فراوانی یافته اند و در بسیاری از موارد به جزء جدانشدنیِ کاربردهای تجاری و صنعتی بدل گشته اند، به گونه ای که انجام بسیاری از پروژه های مهندسی و تحقیقاتی بدون آن ها امکان پذیر نیست. این تجهیزات شامل ربات ها و بازوهای مکانیکی هستند که قابلیت انجام عملیات از پیش برنامه ریزی شده و نیز اجرای فرامین لحظه ای کاربر را به نحوی مناسب و دقیق، دارند. در صنایع زیردریایی بنا به دلایلی که گفته شد، استفاده از تکنولوژی رباتیک در سال های اخیر توسعه و گسترش فراوانی یافته و در بسیاری از شاخه های علوم و مهندسیِ دریا نقش مهم و اساسی پیدا نموده اند. بهبود و افزایش کارایی این تکنولوژی نیازمند افزایش مطالعات مهندسی بر روی تمامی انواع و اجزای سیستم ها و چشم ها دریا، جهت انجام عملیات پیچیده تر و فرامین متنوع تر است. به این منظور حجم عظیمی از مطالعات و تحقیقات مهندسی در سراسر جهان و در رشته ها و تخصص های متفاوت بر این موضوع متمرکز شده اند.
امروزه چشم ها دریا بخش جداناشدنی صنایع و علوم دریایی هستند. در حال حاضر این ربات ها بخش بسیار مهم و قابل اعتمادی از صنایع ساحلی و فراساحلی می باشند که توسط نهادهای تجاری، دولتی، نظامی و دانشگاهی مورد استفاده قرار می گیرند. چشم ها دریا مدرن، امروزه طیف متنوعی از وظایف محوله را، از بازرسیِ محیط های خطرناک درون راکتور هسته ای گرفته تا تعمیر تأسیسات *پیچیدهٔ زیردریاییِ صنایع نفت و گاز، به انجام می رسانند.
عموماً چشم ها دریا جهت انجام مأموریت های زیر به کار می روند:
مشاهدات زیردریایی: جهت کمک و حصول اطمینان از ایمنی و سلامت غواص، مطالعات متنوع و جمع آوری اطلاعات مربوط به محیط زیست و شیلات، دریاشناسی و اقیانوس شناسی، * بازرسی سازه ها و سکوی دریایی و ساحلی: جهت بازرسی عینی از عملکرد وسایل و ابزارآلات یا بازبینی اثرات خوردگی، رسوب، محل وقوع ترک ها، تخمین بیولوژیک رسوبات و غیره، * بازرسی از خطوط لوله: دنبال کردن خطوط لولهٔ زیردریایی جهت کنترل و بازبینی خطوط از نظر عدم وجود هرگونه نشتی و دیگر عیوب خطوط لوله و اطمینان از نصب صحیح آن ها، * نقشه برداری: انجام نقشه برداری های عینی و آکوستیک، که قبل از نصب سازه های ساحلی، سکوهای فراساحلی، خطوط لوله، کابل ها و هر گونه عملیات نصب سازه های دریایی، باید انجام گردند، * کمک در انجام عملیات حفاری: انجام بازرسی های عینی، بازبینی هم زمان عملیات نصب، به کارگیری و تعمیر و نگهداری صنایع حفاری و استخراج در بستر دریا، * کمک به انجام عملیات ساخت: کمک به هدایت و کنترل بازوهای مکانیکی و دیگر ابزارهای برشکاری، انتقال قدرت و نصب و ساخت در بستر دریا حین عملیات حفاری، ساخت و برپاکردن سازه های دریایی، نصب انواع وسائل و ابزارآلات اندازه گیری و نمونه برداری.
موارد بالا فقط کاربردهای دریایی رایج را شامل می گردند در حالی که عملکرد این ربات ها به موارد بالا محدود نبوده و کاربردهای فراوان و متنوع دیگری را نیز شامل می گردند که در ادامه مورد بحث قرار خواهند گرفت.
از آن جا که درصد بالایی از منابع نفت و گاز جهان در دریاواقع هستند، استفاده از چشم ها دریا در این زمینه کاربردهای فراوانی دارند، چنان که می توان گفت مهم ترین و وسیع ترین کاربرد چشم ها دریا در سراسر جهان، در صنایع نفت و گاز جهت انجام عملیات اکتشاف و استخراج نفت و گاز است.
از اواسط دهه هفتاد تکنولوژی چشم ها دریا کمک های وسیعی به عملیات جستجوی منابع انرژی زیرزمینی در دریا نموده اند. در حال حاضر چنین مأموریت هایی توسط چشم ها دریا با قدرت و اطمینان پذیری بالا در اعماق بیش از ۲۵۰۰ متری انجام می شوند. امروزه عملیات حفاری جهت استخراج نفت و گاز در آب های کم عمق گرفته تا اعماق بسیار زیاد دریا - ۱۵۰۰ متری - صورت می پذیرند که چشم ها دریا امکان پشتیبانی از کلیهٔ اجزای حفاری را داشته و در تمامی مراحل نصب و ساخت، بازرسی و نگهداری و نیز تعمیر و دیگر فعالیت های مربوطه به کار می روند.
بیش از شصت درصد چشم ها دریا جهان در صنعت نفت و گاز فعالیت می کنند و اغلب در عملیات حفاری مشارکت می کنند. سیستم های به کار گرفته شده در این پروژه ها قابلیت کار در عمق ۳۰ متری تا ۳۰۰۰ متری را دارند؛ لذا امکان استفاده از تمامی انواع چشم ها دریا موجود، در این صنعت وجود دارد. علاوه بر صنایع نفت و گاز، چشم ها دریا در نصب و نگهداری سکوها، سیستم های زیردریایی، نصب، حمل و نگهداری و به کاربری خطوط جریانی، سیم ها و کابل های های خطوط مخابراتی نیز نقش مهمی دارند.
ربات های مشاهده گر نوعاً در آب های کم عمق یا بسترهای پوشیده از درخت و گیاه کاربرد دارند. ربات های سنگین و قدرت مند اغلب در آب های عمیق تر، مناطقی با جریان های زیرآبی قوی و زیاد به خصوص هنگامی که استفاده از تکنولوژی و ابزارهای نوین و پیشرفته، بازوهای مکانیکی ماهر و انتقال سیال یا حمل و نگهداری بار مد نظر باشد، به کار می روند. مشارکت در عملیات حفاری، نصب و ساخت تجهیزات صنعتی در اعماق دریا نیاز به اپراتور ماهر و دانش مهندسی پیشرفته در طراحی و ساخت ربات و نیز هدایت و ناوبریِ ربات دارد.
کاربرد نظامی چشم ها دریا در آغاز به انجام عملیات جستجو و بازیابی وسایل و تسلیحات غرق شده، محدود می گشت. به مرور با افزایش سرمایه گذاری بر روی این تکنولوژی در صنعت نظامی، قابلیت های چشم ها دریا در این زمینه نیز افزایش جالب توجهی یافت.
یکی از مهم ترین موارد کاربرد چشم ها دریا استفاده از آن ها در چیدمان و نیز خنثی سازی مین های جنگی است، که اغلب انجام آن با استفاده از شناورهای سطحی یا غواصان سخت، مشکل و خطرناک است. استفاده از چشم ها دریا می تواند نقش مهمی در طراحی استراتژی های جنگی و تدافعی و تأمین امنیت مرزهای ساحلی در زمان صلح و نیز کشف و خنثی سازی محدودهٔ آب های سرزمینی، از مین ها و هم چنین تسلیحات و ادوات مستعمل به جای مانده از دوران جنگ، داشته باشد.
با توجه به گسترش تصویر بردار خودکار زیرآبی، به نظر می رسد استفاده از این تکنولوژی در صنایع نظامی بسیار وسیع و مطلوب باشد. چرا که در کاربردهای نظامی اغلب مطلوب است ربات در گسترهٔ وسیع حرکت کند و از موانع متعدد گذر کند و لذا مطلوب است که ربات بدون کابل بوده و مجهز به تکنولوژی های پیشرفتهٔ کنترل و هدایت از راه دور باشند و ضمناً بتوانند به صورت خودکار مسیر مطلوب را یافته و نیازی به منبع انرژی خارج از ربات نباشد.
ضعف تکنولوژی، محققان و دانشمندان را از تحقیق در اعماق دریاها و اقیانوس ها برای سال ها و تا اوایل سال ۱۸۷۰ محروم نگاه داشته بود. امروزه روش های متعددی برای تحقیق در زیر و بستر دریا فراهم آمده است که از سبدهای قابل یدک کشی توسط کشتی تا زیردریایی های نفربر، از آن جمله اند. اما ورود تکنولوژی ساخت و تولید چشم ها دریا مجهز به دوربین ها و بازوهای مکانیکی ماهر و قدرت مند به این عرصه، امکانات قابل توجهی در اختیار محققان در زمینه های زیست شناسی و اقیانوس شناسی و باستان شناسی زیر آب قرار داد. توانایی چنین ربات هایی در تهیه فیلم و عکس های با کیفیت بسیار بالا از مکان ها و محل هایی در اعماق دریا که پیش از این دست یافتن به آن غیرممکن بوده است، کمک منحصربه فردی به محققان این عرصه نموده است. نمونه های فراوانی از این گونه چشم ها دریا جهت انجام امور پژوهشی و تحقیقاتی در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی دنیا طراحی و ساخته شده اند که در فعالیت هایی نظیر:
مشارکت می کنند.
کاربردهای فراوان دیگری نیز برای چشم ها دریا در غیر از محیط دریا و اقیانوس وجود دارد که در این بخش به برخی از رایج ترین آن ها اشاره خواهد شد. چنان که گفته شد در بسیاری موارد چشم ها دریا برای دستیابی به اعماقی که ورود به آن توسط غواص خطرناک و در برخی موارد غیرممکن است، استفاده می شوند. این ربات ها در محل هایی مورد استفاده قرار می گیرند که باید به صورت مرتب مورد بازدید قرار گیرند و این امر برای غواصان سخت، خسته کننده و خطرناک است. مناطقی که در معرض تابش اشعه های رادیواکتیو قرار دارند یا اماکنی که امکان دید در آن ها به طور کلی برای غواص وجود ندارد، تونل های خطرناک و طولانیِ آبی در اطراف سدهای برزگ و عظیم، قرارگرفتن در جریان رودخانه های متلاطم و خروشان از جمله کاربردهای چشم ها دریا در خشکی است.
از دیگر موارد کاربری ربات های زیرآبی در خشکی عبارت اند از:
باید به این نکته نیز توجه داشت که در بسیار موارد چشم ها دریا به طور کامل جانشین غواص نمی شوند بلکه به عنوان نیروی پشتیبان و جهت تسهیل انجام عملیات ها یا جهت تهیهٔ فیلم و عکس، استفاده از بازوهای مکانیکی، تأمین نور و روشنایی محل و نیز اطمینان از ایمنی و سلامت محیط کاری غواص، به کار می روند.
می توانید جهت دیدن کاربرد چشم دریا به وبلاگ دنیای سازه های دریا مراجعه نماید.
«ربات های زیرآبی» توسط مشخصه هایی نظیر اندازه، عمق قابل دستیابی، توان مصرفی و دیگر مشخصات الکتریکی یا الکتروهیدرولیکی، شناسایی و دسته بندی می گردند. در ادامه به ویژگی های برخی از این گونه ها اشاره می گردد:
این گروه شامل چشم ها دریا با هزینهٔ پایین و اغلب تماماً الکتریکی است که در اعماق حدود ۳۰۰ متری می توانند فعالیت کنند. این ربات ها جهت اعمالی مانند بازرسی و مشاهدات زیرآبی به کار می روند. در ضمن با تلاش های جدید در توسعه و پیشرفت ربات های کوچک بهبودهای قابل ملاحظه ای در طراحی سیستم های الکتریکی و تولید و انتقال قدرت آن ها صورت پذیرفته است که باعث شده از لحاظ عملکرد، قابلیت های کاربردی و دست یابی به اعماق بیشتر در سطح مطلوب تری نسبت به نمونه های پیشین باشند.
هزینهٔ تمام شدهٔ این ربات ها در حدود ۱۰ هزار تا ۱۰۰ هزار دلار است. امروزه ربات های کم هزینه به شکل وسیعی در کاربردهای علمی و پژوهشی، بازسازی صنایع آبی، جستجو و امداد و نجات، بازرسی از سدها، آب راه ها، بنادر و کشتی ها، بازرسی از راکتور هسته ای و مشاهده و بازرسی از سازه های ساحلی به کار می روند. تا سال ۲۰۰۰، ۳۵ گونهٔ مختلف از این گونه ربات های زیرآبی طراحی و ساخته شده اند. در حال حاضر ۲۷ تولیدکننده مختلف ۵۰۰ گونهٔ متفاوت از این نوع ربات ها را تولید می کنند. امروزه حدود ۲۲ درصد ربات های موجود را این دسته تشکیل می دهد.
این گروه جدید از ربات های زیرآبی کوچک و الکتریکی که در کمتر از ۵ سال پیش متولد شده اند، دارای هزینهٔ به نسبت بالایی – نزدیک ۵۰۰۰۰ دلار- می باشند. این ربات ها از تکنولوژی جدید موتورهای الکتریکی، سیستم کنترلیِ قابل کاربری و هدایت توسط کاربر و سیستم انتقال داده های مجهز به فیبر نوری استفاده می کنند.
چشم ها دریا الکتریکی می توانند درعمق ۲۰۰۰ متری دریا کار کنند. توانایی انجام کارهای سنگین هنوز برای ربات های الکتریکی ممکن نیست چرا که چین امری نیازمند سیستم راه بری و بازوهای مکانیکی و الکتروهیدرولیکی پیشرفته است. اما با این حال این گروه از ربات های زیرآبی بسیاری از فعالیت های دریایی و زیرآبی را با هزینه ای پایین انجام می دهند.
از این دسته چشم ها دریا به دلیل عملکرد مطلوب شان، به شکل وسیعی در حوزه های نظامی و دانشگاهی استفاده می گردند. این ربات ها در مقایسه با انواعی که در صنعت نفت و گاز مورد استفاده قرار می گیرند از چندان پیچیدگی قابل ملاحظه ای برخوردار نیستند. در ادامه به نمونه هایی از ربات های زیرآبی با قابلیت ها و توانایی های بسیار بالاتر و پیچیده تر اشاره خواهد شد.
این دسته از ربات ها امکان رسیدن به اعماق فراتر از ۴۰۰۰ متر را دارند. این ربات ها جهت کوچک نگاه داشتن ابعاد (قطر) کابل ارتباطی اغلب از انرژی کمتری استفاده می کنند و بیش تر در عملیات امداد و نجات و نیز تحقیق و جستجو در اعماق اقیانوس ها به کار می روند.
در این گونه مأموریت ها، ربات به توان زیادی جهت مشاهده و بازرسی و حرکت در امتداد مسیر معینی نیاز ندارد. به کمک این گونه ربات های زیرآبی محققان این امکان را یافته اند تا برای مدت زیاد و دفعات مکرر امکان مشاهدهٔ اعماق و بستر اقیانوس ها را داشته باشند. در کاربردهای نظامی هم این ربات ها جهت بازدید از بستر دریا و نیز کشف و نجات اجسام و اجساد مغروق در بستر اقیانوس ها به کار می روند.
این دسته از چشم ها دریا شامل ربات هایی با ویژگی های منحصربه فردی نظیر قابلیت انجام کارهای سنگین در اعماق حدود ۲۵۰۰ متری و با توانی بالا - بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ اسب بخار- و قابلیت حمل ۵۰۰۰ کیلوگرم بار هستند که آن ها را از دیگرِ گونه های چشم ها دریا متمایز می کند. با توجه به نیاز روزافزون صنایع ساحلی و فراساحلی به نصب وسایل و تجهیزاتی با وزن و ابعاد بالا در اعماق دریا این گونه از چشم ها دریا بزرگ قدرت مند و با قابلیت حمل و انتقال بارهای سنگین به وفور در این صنایع به کار می روند.
نسل جدیدی از این گروه چشم ها دریا برای استفاده در صنایع نفت و گاز که قابلیت کار در اعماقِ حدود ۳۰۰۰ متری را دارند، ساخته شده اند که در عین دارا بودن ابعاد به نسبت کوچک به تکنولوژی های بسیار پیشرفته ای مجهزند. جهت بالا بردن امکان کنترل پذیری و کاهش اثرات اغتشاش کابل، دارای کابل های ارتباطی با ابعادی حداقل می باشند. آنچه این دسته از چشم ها دریا را با انواع ژرف پیما متمایز می کند این است که در نوع ژرف پیما، ربات جهت کاهش ابعاد کابل وکاهش مصرف انرژی فقط امکان استفاده از توان کمی را دارد اما گونه های جدید چشم ها دریا از توان بالاتری جهت انجام کارهای سنگین در اعماق بسیار زیاد استفاده می کنند. انجام عملیات جستجو و ردیابی در اعماق بیش از ۱۲۰۰۰ متر و انجام عملیات حمل و نصب قطعات در عمق ۶۰۰۰ متر طبیعتاً به تکنولوژی نوین و پیشرفته ای نیاز دارد که هم چنان مد نظر طراحان و مهندسان تکنولوژی دریایی است و برخی توفیق ها در آن اخیراً به دست آمده است و تاکنون فقط نمونه های انگشت شماری از این گونه ربات ها در دنیا ساخته شده اند.
در اغلب چشم ها دریا از کابل برای انتقال توان به راه اندازها و نیز انتقال فرامین استفاده می شود و نیز داده های حسگرها و دوربین ها نیز از طریق کابل به کاربر انتقال داده می شوند. اما کابل از طرفی باعث افت انرژی شده و برای عمق های زیاد و محدوده های عملکرد وسیع، میزان توان مصرفی را افزایش می دهد. از سوی دیگر برای انتقال توان بالا، افزایش قطر کابل سبب افزایش نیروهای هیدرودینامیکی وارده و افزایش اغتشاش وارده به سیستم می شود؛ لذا در بسیاری از کاربردها استفاده از چشم ها دریا دارای کابل، مشکلات و محدودیت های فراوانی دارد.
تکنولوژی ساخت این گونه از چشم ها دریا که کار بر روی آن ها از اوایل دهه هشتاد آغاز شده است، هنوز دوران آغازین خود را می گذراند. این ربات ها مجهز به سیستم کنترل و هدایت مرکزی، سیستم ارتباطی پیشرفته و سیستم تولید توان هیدرولیکی به منظور تولید انرژی لازم جهت پروانه ها و دیگر ابزارها و بازوهای مکانیکی است. تاکنون در مجموع بیش از هفتاد گونهٔ مختلف از ربات های خودکار توسط دوازده کشور ساخته شده است.
علاوه بر انواع ذکر شده برخی دیگر از چشم ها دریا متناسب با نوع کاربری طراحی و ساخته شده اند که به عنوان مثال می توان ربات هایی که توسط کشتی یا قایق پشتیبان به صورت یدک کش به کار می روند را نام برد که در بازرسی از خطوط لوله، نقشه برداری و مشاهدات علمی کاربردهای وسیعی دارند.
امروزه به کمک روش های پیشرفته طراحی کامپیوتر، طراحی چشم ها دریا نیز پیشرفته تر و دقیق تر شده است. بدیهی است اکنون که طراحی و ساخت ربات های پیچیده و چند منظوره و دارای توان دستیابی به اعماق بسیار زیاد دریا و اقیانوس مورد نظر است، دستیابی به سطوح بالایی از دانش طراحی نیز لازم و ضروری خواهد بود. این ربات ها باید داری انعطاف پذیری مطلوبی باشند، چنان که قابلیت انجام فعالیت ها و مأموریت های متنوعی برای آن ها مهیا باشد. به منظور تأمین اهداف مطلوب در طراحی چشم ها دریا باید دو نکته را مد نظر داشت: نوع عملکرد مورد نظر و مقدار عمقی که ربات در آن باید به کار بپردازد. علی رغم موارد بالا طراحی چشم ها دریا باید به صورت مجموعه ای واحد و با در نظر گرفتن تمامی ملاحظات طراحی لازم و مرتبط صورت پذیرد که برخی از آن ها عبارت اند از:
چنان که ذکر شد چشم ها دریا اجزا مختلف و متعددی دارند که عموماً شامل موارد کلی و اساسی زیر است:
در نهایت طراح با در نظرگرفتن عوامل مؤثر در طراحی باید مدل بهینه ای برای طراحی ربات پیشنهاد کند. چشم ها دریا در نهایت به واسط هایی متصل هستند که منظور و هدف کاربر را محقق می سارند. بازوهای مکانیکی ماهر که قادر به انجام کار فیزیکی هستند، دوربین های تلویزیونی، نورافکن ها و دیگر لوازم ره گیری که امکان کارکرد، هدایت، مسیریابی، کنترل و ناوبری ربات را فراهم می سارند، از این جمله اند.
| [
{
"answer1": "اجزای چشم دریا که توسط کابل ارتباطی به اپراتور واقع در سطح دریا متصل است، عبارت اند از سیستم هدایتی جهت کنترل ربات، سیستم رانش، سیستم به آب انداختن، منابع تأمین قدرت و کابل ارتباطی که توان لازم جهت عملکرد پروانه ها و نیز دستورات و سیگنال های کنترلی را به ربات و داده های تولید شده توسط حسگرها را به اپراتور در سطح دریا منتقل می کنند.",
"answer2": "چشم ها دریا، می توانند دارای تجهیزات متفاوتی باشند که از دوربین تلویزیونی کوچک، که جهت مشاهدات ساده به کار می روند تا مجموعه های پیچیده ای از ابزارآلات مانند بازوهای مکانیکی ماهر متنوع و قدرت مند، دوربین های تلویزیونی و ویدئویی و دیگر ابزار و وسایل پیشرفته را در بر می گیرد.",
"distance": 500,
"question": "چشم های دریا چگونه به اپراتور متصل هستند و چه وظایفی بر عهده دارند؟ همچنین چه نوع دوربین هایی می توانند داشته باشند؟"
},
{
"answer1": "از آن جا که درصد بالایی از منابع نفت و گاز جهان در دریاواقع هستند، استفاده از چشم ها دریا در این زمینه کاربردهای فراوانی دارند، چنان که می توان گفت مهم ترین و وسیع ترین کاربرد چشم ها دریا در سراسر جهان، در صنایع نفت و گاز جهت انجام عملیات اکتشاف و استخراج نفت و گاز است.",
"answer2": "بیش از شصت درصد چشم ها دریا جهان در صنعت نفت و گاز فعالیت می کنند و اغلب در عملیات حفاری مشارکت می کنند.",
"distance": 777,
"question": "چشم های دریا چه کاربردهایی در صنایع نفت و گاز دارند و چه مقدار از چشم های دریا جهان در این صنعت فعالیت می کنند؟"
},
{
"answer1": "چشم ها دریا مدرن، امروزه طیف متنوعی از وظایف محوله را، از بازرسیِ محیط های خطرناک درون راکتور هسته ای گرفته تا تعمیر تأسیسات *پیچیدهٔ زیردریاییِ صنایع نفت و گاز، به انجام می رسانند.",
"answer2": "در عین حال که اغلب تکنولوژی طراحی و ساخت چشم ها دریا با قابلیت ها و توانایی های متنوع، بسیار گران قیمت و پرهزینه است اما در سال های اخیر تلاش هایی نیز برای ساخت چشم ها دریا با صرف هزینهٔ پایین صورت پذیرفته است.",
"distance": 2163,
"question": "چشم های دریا مدرن چه وظایفی را انجام میدهند و چرا تکنولوژی ساخت آنها پر هزینه است؟"
},
{
"answer1": "یکی از مهم ترین موارد کاربرد چشم ها دریا استفاده از آن ها در چیدمان و نیز خنثی سازی مین های جنگی است، که اغلب انجام آن با استفاده از شناورهای سطحی یا غواصان سخت، مشکل و خطرناک است.",
"answer2": "در کاربردهای نظامی اغلب مطلوب است ربات در گسترهٔ وسیع حرکت کند و از موانع متعدد گذر کند و لذا مطلوب است که ربات بدون کابل بوده و مجهز به تکنولوژی های پیشرفتهٔ کنترل و هدایت از راه دور باشند و ضمناً بتوانند به صورت خودکار مسیر مطلوب را یافته و نیازی به منبع انرژی خارج از ربات نباشد.",
"distance": 554,
"question": "چشم های دریا در چه عملیات نظامی کاربرد دارند و ویژگی های مورد نیاز آنها در این عملیات چیست؟"
},
{
"answer1": "اما ورود تکنولوژی ساخت و تولید چشم ها دریا مجهز به دوربین ها و بازوهای مکانیکی ماهر و قدرت مند به این عرصه، امکانات قابل توجهی در اختیار محققان در زمینه های زیست شناسی و اقیانوس شناسی و باستان شناسی زیر آب قرار داد.",
"answer2": "توانایی چنین ربات هایی در تهیه فیلم و عکس های با کیفیت بسیار بالا از مکان ها و محل هایی در اعماق دریا که پیش از این دست یافتن به آن غیرممکن بوده است، کمک منحصربه فردی به محققان این عرصه نموده است.",
"distance": 216,
"question": "چشم های دریا چگونه در تحقیقات علمی استفاده می شوند و چه نوع اطلاعاتی را برای محققان فراهم می کنند؟ همچنین چه امکانات ویژه ای دارند که برای این تحقیقات مفید است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
631 | : گربه
گربه یک پستاندار کوچک گوشتخوار با بدن معمولاً پوشده از خز است؛ وقتی گربه به عنوان حیوان خانگی نگهداری شود آن را گربه خانگی می نامند. این حیوان به جهت ارتباطی که با انسان برقرار می کند و شکار برخی آفت ها برای انسان ارزشمند است. در حال حاضر ۷۰ گونه مختلف گربه به ثبت رسیده است.
گربه ها از نظر فیزیولوژی با بدنی قوی و منعطف، واکنش های سریع، دندان های تیز و پنجه های جمع شده که مناسب کشتن طعمه هایند شبیه دیگر گربه ایان هستند.
گربه در زبان پارسی میانه که نیای پارسی امروزین است "گوربک" نامیده می شده و در فارسی افغانستان و فرارود به آن "پِشَک" هم گفته می شود و در زبانهای کردی و برخی از زبان های ترکی تبار به این حیوان "پشک یا "پیشیک" گفته می شود که قاعدتاً برگرفته از صورت فارسی کهن این واژه یعنی پشک است. در زبان کودکانه پارسی هم گربه را «پیشی» می نامند. این نام برگرفته از صدای «پیش» یا «پیشی» است که برای ارتباط با دیگر گربه ها از آن استفاده می شود. در اصطلاح، به گربه هایی با پشم های بلند «گربه بُراق» گفته می شود.
هم چنین در زبان گیلکی به گربه «پیچا» و به بچهٔ گربه «پیچا کوته» اطلاق می شود. در زبان مازندرانی نیز به گربه «بامِشی» و به بچهٔ گربه «بامشی کِته» گفته می شود.
گربه با نام علمی Felis catus، گونه ای از سرده گربه ها (Felis) به شمار می رود. برای تمایز این جانور از گونه های وحشی گربه (Felis silvestris و Felis lybica)، از نام های «گربه خانگی» یا «گربه اهلی» در ادبیات عامیانه و مردمی استفاده می شود.
گربه معمولاً وزنی بین ۲٫۵ تا ۷ کیلوگرم (۵٫۵ تا ۱۶ پوند) دارند. اگرچه در بعضی گونه های خاص وزن گربه تا ۱۱٫۳ کیلوگرم (۲۵ پوند) نیز می رسد. گربه هایی نیز هستند که به علت پرخوری تا ۳۰ کیلوگرم وزن داشته اند. از طرف دیگر در برخی گونه های گربه های کوچک وزن گربه کمتر از ۲۵۰ گرم است.
گربه معمولاً حیوانی شب گرد است و در طول روز بیشتر وقت خود را به استراحت می گذراند. علت برق چشم گربه در شب وجود پوششی به نام پرده درخشان در چشم آن است که به دید بهتر آن ها در نور کم کمک می کند. بنابراین گربه توانایی دید در تاریکی را ندارد، ولی در نور کم می تواند ببیند.
گربه مانند بیشتر پستانداران دارای ۷ مهره گردنی، ۱۳ مهره صدری یا مهره های پشت سینه، (انسان دارای ۱۲ مهره صدری است)، ۷ مهره کمری (انسان دارای ۵ مهره کمری است) و ۳ مهره خاجی (مهره های قرار گرفته در قسمت انتهایی بدن که انسان به علت نوع ایستادن دارای ۵ مهره از این نوع است) است. البته «گربه مانکس» ۲۲ یا ۲۳ مهره دمی (انسان دارای ۳ تا ۵ مهره دمی است) دارد. تعداد بیشتر مهره ها در کمر و سینه گربه در مقایسه با انسان باعث انعطاف پذیری و تحرک بیشتر این حیوان می شود. گربه از مهره های انتهایی دم برای حفظ تعادل در حرکات سریع استفاده می کند. استخوان های چنبر (ترقوه) گربه دارای توانایی جابجایی هستند بدین ترتیب گربه می تواند از هر مجرایی که سرش از آن بگذرد، عبور کند.
گربه، دندان های بسیار خوبی برای شکافتن گوشت دارد. دندان آسیاب یکم و دندان آسیاب کوچک در این حیوان با هم جفتی را تشکیل می دهند که برای شکافتن گوشت، همچون قیچی عمل می کند. این سازوکار در بسیاری از گربه سانان از گرگها پیشرفته تر است. زبان گربه دارای برآمدگی های ریزی است که از آن ها برای نگه داشتن و شکافتن گوشت یا لاشه استفاده می کند. بر روی این برآمدگی ها یا تیغ های کوچک نوعی ماده خاص وجود دارد که به گربه در هنگام تمیز کردن آن ها کمک می کند. این برآمدگی ها مانند قلاب های ریزی هستند که به سمت عقب خوابیده اند و به این صورت اجازه نمی دهند گوشت از دهان گربه خارج شود.
تعداد دندان های گربه بالغ به ۳۰ عدد می رسد. گربه توانایی انجام حرکت جانبی فک های خود را ندارد و بنابراین نمی تواند غذا را آسیاب کند. همچنین دندان های آسیای گربه نیز سطح آسیاب کردن ندارند. اما زبان سوهان مانند گربه امکان جدا کردن گوشت از استخوان دارد.
گربه ها حیوانات پرسروصدایی هستند و انواع مختلفی از صداها را ایجاد می کنند. میو کردن رایجترین و معروفترین صدای آن هاست که به شکل های مختلفی برای مقاصد متفاوت انجام می شود. خرخر کردن نوعی صدای التیام بخش است که برای آن ها کاربردهای التیام بخشی و ارتباطی دارد. از صدای بلندی برای جفت یابی استفاده می شود و از غرش، فیف و خرناس هم برای وضعیت های تهاجمی و دفاعی استفاده می کنند. آن ها هنگامی که شکاری را دور از دسترس خود می بینند صدای پچ پچ مانندی را ایجاد می کنند و صداهای فرکانس بسیار بالا (که در محدوده شنوایی انسان نیست) هم در صداهای ارتباطی بچه گربه ها وجود دارد.
۳۲ ماهیچه متفاوت در هر گوش گربه به حیوان اجازه می دهند تا یک شنوایی کنترل شده داشته باشد. بدین صورت گربه می تواند هر کدام از گوش های خود را آزادانه نسبت به دیگری حرکت دهد. با این توانایی گربه می تواند در حالی که در یک جهت حرکت می کند گوش خود را در جهت مخالف بچرخاند. همچنین بیشتر گربه ها می توانند گوش های خود را به سمت بالا بگیرند. برعکس سگ ها، گربه های دالگوش (با گوش های آویزان) بسیار نایابند (گونه Scottish Fold به علت جهش ژنتیکی دالگوش است). در هنگام عصبانیت یا وحشت زدگی گربه گوش های خود را می خواباند. گربه ها همچنین در زمان بازی یا زمانی که صدایی از پشت سر بیاید گوش های خود را به سمت عقب می چرخانند.
گربه مانند سگ حیوانی پنجه رو هستند. این حیوان دقیقاً بر روی پنجه های خود حرکت می کند. گربه سانان می توانند خیلی بادقت حرکت و با کمترین صدا حرکت کنند. گربه می تواند در هنگام راه رفتن، پنجه های عقبی خود را دقیقاً بر روی مکان پنجه های جلویی قرار دهد. این توانایی نه تنها به حرکت بی صدای حیوان کمک می کند بلکه همیشه از جای پاهای عقبی خود مطمئن است. این توانایی مخصوصاً در زمین های ناهموار برای حیوان مفید است.
برخلاف سگ و دیگر پستانداران، گربه برای راه رفتن هر دو پای خود را بر روی مکانی قرار داده و سپس دو پای دیگر را جلو می آورد. بیشتر پستانداران پاهای خود را به نوبت از روی زمین برمی دارند. گربه این توانایی خود را با یورتمه رفتن در شتر، زرافه، برخی اسب های آهسته گام و تعداد کمی از پستانداران شریک است.
مانند دیگر گونه های گربه سان (البته به جز چیتا با نام درست یوزپلنگ آسیایی) چنگال های گربه حالت جمع شونده دارند. در حالت عادی و آرام، چنگال های گربه به وسیله پوست پوشیده شده و به صورت پنجه هستند. این توانایی باعث می شود تا چنگال های حیوان تیز بماند و از گیر کردن به زمین و ایجاد صدا در موقع شکار جلوگیری شود. چنگال های پاهای جلویی گربه همیشه از چنگال های عقبی تیزترند. اما گربه ها می توانند با اراده کامل چنگال های هر کدام از پاهایشان را باز کنند. آن ها از چنگال های خود برای دفاع، شکار کردن، بالارفتن از سطوح، پاره کردن یا کشیدن اجسامی که دارای پوسته ای نرم هستند استفاده می کنند. گیر کردن پنجه گربه در سطوحی مانند فرش، موکت یا پارچه های کلفت در صورتی که گربه قادر به آزاد کردن خود نباشد می تواند موجب آسیب دیدن حیوان شود.
بیشتر گربه ها دارای پنج چنگال بر روی پنجه های جلوی و چهار یا پنج چنگال بر روی پنجه های عقب هستند. این به دلیل یک جهش ژنتیکی کهن است اما با این حال گربه های خانگی از تعداد چنگال های بیشتری برخوردارند.
چون گربه (برخلاف سگ)، ریه های کوچکی دارد زود خسته می شود؛ بنابراین تلاش می کند که هنگام دویدن و تعقیب شکار خیلی سریع به حداکثر سرعت خود برسد.
اولین گربه های خط و خالدار در قرون وسطی ظاهر شدند. بر اساس نتیجه آزمایش دی ان ای نشان می دهد که جهش ژنتیکی در گربه ای در سده چهاردهم میلادی در ترکیه امروزی باعث نقش و نگار بر روی پوست گربه شده است. درسال های بعد گربه های خط و خالدار، اهمیت خود در مهارت های موش گیری برای انسان را از دست داده و به خاطر زیبایی، تحسین و با انسان هم نشین شدند.
تا پیش از سده نوزدهم، چون انسان در نژاد گربه ها (بر خلاف سگ) دستکاری چندانی نکرد ظاهر گربه نیز تغییر زیادی نکرد. اما در دو سده اخیر، نژادهای گوناگونی از گربه، پدید آمده اند.
جد گربه های اهلی از گربه های وحشی آفریقایی است. البته گربه های وحشی و بومی استرالیایی را نیز می توان نیاکان نژاد گربه های اهلی استرالیا نامید. نسل تقریباً تمامی این گربه ها به پنج گربه وحشی ماده از زیرگونه گربه دشتی آفریقایی می رسد که حدود ده هزار سال پیش در خاورمیانه زندگی در کنار انسان ها را برگزیدند.
پژوهش ها نشان می دهند که گربه، دو بار اهلی شده است. اجداد گربه های خانگی گربه های وحشی بوده اند که انسان، یک بار آن ها را در خاور نزدیک و بعدها در مصر اهلی کرده است.
در مصر باستان گربه حیوانی مقدس به شمار می رفت. در آغاز تصور می شد که این حیوان نخستین بار در مصر اهلی شده است. اما پیدا شدن بقایای یک گربه در یک مقبره انسانی در قبرس نشان می دهد که گربه در مدیترانه شرقی اهلی شده بود. چراکه این مقبره مربوط به ۹۵۰۰ سال پیش یعنی مدت ها پیش از آغاز تمدن در مصر است و از آن جا که نشانه ای از زندگی گربه های دشتی در طبیعت قبرس به دست نیامده تصور می شود که کشاورزان ساکن ترکیه امروزی گربه های اهلی را با خود به این جزیره آورده باشند.
احتمالاً کشاورزان خاور نزدیک نخستین کسانی بوده اند که گربه را در حدود ۹ هزار سال پیش اهلی کرده اند. به نظر می رسد که چون دانه ها و غلات کشت شده در مزارع ساخت انسان، موش ها را به سمت خود جلب می کردند، گربه ها به مزرعه های انسان ها نزدیک شدند. به این ترتیب، هدف رابطه انسان و گربه، هم سفرگی بوده و باعث همزیستی این دو موجود شده است. همچنین زندگی با انسان، گربه را از گزند دشمنان طبیعی بی شمار خود همچون کفتارها و گربه های بزرگ تر حفاظت می کرده است. توجه شود که این گربه بوده که همزیستی با انسان را انتخاب کرده است.
چند هزار سال بعد، گربه های اهلی از مصر باستان از راه دریا یا دیگر راه های تجاری به بقیه دنیا سفر کردند و در همه جا پراکنده شدند. در دوران جمهوری روم پای گربه به اروپا رسید.
قطب جنوب تنها جایی است که گربه اهلی در آن زندگی نمی کند.
زندگی در نزدیکی انسان برای گربه (و دیگر موجوداتی که با انسان زندگی می کنند) کاملاً به صورت یک همزیستی درآمده و این نتیجه هزاران سال تکامل تدریجی این حیوان است. با این حال اجتماع پذیری گربه به ندرت به نژادهای وحشی این حیوان منتقل شده است. با تمام همزیستی بین گربه ها و انسان، رفتار گربه اهلی مشخصاً نشان دهنده این است که این حیوان بین انسان و دیگر گربه ها تفاوت قائل نیست. برطبق پژوهش های یک پژوهشگر آلمانی گربه ها انسان ها را به عنوان گربه های گنده! می شناسند.
شاید ابعاد مفهومی برایشان نداشته باشد اما همه چیز را به چشم شکارچی با روشهای خاص خودشان می دانند پس به سختی ارتباط گذاشته و تمرکز کامل رو تمام نقاط محرک فرد دارد و واکنش سریع انجام می دهد تا زمانی که مجبور نباشند درگیر نمی شوند
برخی به این نکته اشاره می کنند که از نظر روانی انسان نگه دارنده گربه به طوری نقش مادر را برای او ایفا می کند. رفتار گربه می تواند کاملاً محبت آمیز باشد. مخصوصاً زمانی که گربه از بچگی با انسان بزرگ و همیشه با او رفتار خوبی شده باشد. برخی گونه ها مانند گربه بنگال، آسی کت و مانکس به طور غریزی بسیار اجتماعی هستند. نکته مهم در رفتار گربه این است که گربه هر کاری را فقط به یک دلیل انجام می دهد. البته گاهی دلیل این رفتارها چیزی است که انسان ها قادر به دیدن، شنیدن یا بوییدن آن ها نیستند.
گذشته از اجتماع پذیری کلی گربه، گربه هایی هم هستند که به سختی می توان آن ها را اجتماعی دانست. با این حال با آموزش های مناسب و تقویت رفتارهای اجتماعی مثبت، می توان در طول زمان، رفتارهای اجتماعی گربه را افزایش داد.
در زمان درگیری گربه، که می تواند به خاطر دفاع از خود یا قلمرو، همانندزایی یا افزایش نفوذ باشد گربه با بلند کردن موهای پشت خود و خم کردن آن به سمت بالا، بزرگ تر به نظر رسیده و در نتیجه خود را پرابهت تر و خطرناک تر نشان می دهد. گربه این رفتار را در هنگام بازی نیز ابراز می کند. درگیری گربه ها معمولاً شامل چنگ انداختن به بدن و صورت حریف و گاز گرفتن است. با این حال در این درگیری ها به ندرت آسیب جدی به طرفین می رسد. معمولاً گربه مغلوب که زخم های بیشتری بر روی صورت یا گوش خود دارد از مهلکه می گریزد. در برخی موارد گربه ها با انداختن خود روی زمین امکان ضربه زدن با پاهای عقب که قوی تر هستند را برای خود فراهم می کنند. همان طور که گفته شد زخم های ناشی از درگیری به ندرت کشنده هستند. اما با این حال عفونت در این زخم ها اگر بدون مراقبت رها شود می تواند کشنده باشد. از نظر جنسیت، گربه نر معمولاً در طول عمر خود بیشتر می جنگد و درگیری این جنس معمولاً آثار جدی تری در پی دارد. گربه ماده معمولاً به خاطر دفاع از قلمرو یا بچه های خود می جنگد.
گربه های خانگی و مخصوصاً بچه گربه ها بخاطر علاقه زیاد به بازی کردن، پرآوازه اند. این نوع بازی کردن نوعی تمرین و تقلید روش های شکار و دفاع است که می تواند تمرین خوبی برای بچه گربه ها باشد. بسیاری از گربه ها از بازی کردن با نخ یا ریسمان و کشیدن آن بر روی زمین لذت می برند. این خصوصیت در پویانمایی ها زیاد به نمایش در می آید. این علاقه احتمالاً با غریزه شکار در این حیوان رابطه دارد. البته باید به این نکته اشاره کرد که خورده شدن نخ یا کلاف به وسیله گربه می تواند موجب مشکلات گوارشی یا حتی مرگ شود. به همین دلیل در برخی از موارد برای جلوگیری از خطرات احتمالی جای نخ را با پرتو لیزر عوض می کنند. البته برخی عقیده دارند که این پرتوها می توانند برای چشم گربه مضر باشد. اما تاکنون مدرک قطعی که چنین ادعایی را اثبات کند ارائه نشده است.
در رژیم غذایی گربه، گوشت نقش اصلی را ایفا می کند و این احتمالاً دلیل تخصص ویژه گربه ها در شکار است. به طوری که شکار جزء اصلی الگوی رفتاری گربه هاست. گربه مانند دیگر گربه سانان، شکارچی قهاری است و پیش از حمله به خوبی مخفی شده و بی حرکت می ماند و در هنگام حمله، گردن طعمه را برای گازگرفتن نشانه می گیرد. او برای وارد کردن بیشترین آسیب از دندان نیش خود استفاده می کند که موجب پارگی شاهرگ گردنی یا خفگی بر اثر گرفتگی نای خواهد شد.
یکی از رفتارهای نسبتاً شناخته شده در شکار گربه، نشان دادن طعمه یا شکار به انسان نگه دارنده گربه است. انگیزه این کار دقیقاً مشخص نیست. اما ممکن است به این دلیل باشد که گربه در این وضعیت به خاطر موفقیتش انتظار پاداش دارد. یکی از نظریاتی که در این مورد ارائه شده این رفتار گربه را بخشی از یک مکانیسم رفتاری می داند. بدین ترتیب که گربه انسان را بخشی از گروه اجتماعی خود می داند و بدین ترتیب می خواهد. باقی مانده غذای خود را با دیگر اعضای گروه شریک شود. یک احتمال دیگر برای توجیه این رفتار می تواند به این صورت باشد که بچه گربه برای اثبات مهارت های شکار خود طعمه شکار شده را به مادر خود نشان می دهد.
گربه ها توجه زیادی به پاکیزگی دارند. آن ها با به کارگیری لثه خمیده و بزاق دهانشان با لیسیدن موها، خود را می آرایند. زیرا آب دهان گربه، قدرت شویندگی و بوزدایی زیادی دارد. بسیاری از گربه ها تمیز شدن توسط انسان یا دیگر گربه ها را دوست دارند. گاهی هدف از آراستن پیامی است که گربه با آن قصد بالا بردن رتبه خود در گروه را اعلام می کند (آراستن برای سلطه گری).
گاهی برخی از گربه ها گلوله ای از موهایی که در اثر عمل پاک سازی در معده شان جمع شده است را برمی گردانند. گربه های بلند مو، نسبت به گربه های کوتاه مو تمایل بیشتر به تمیزکاری دارند. با خوراندن داروها و غذاهای گربه که دفع گلوله های مو را برای گربه راحت تر می کند و آراستن گربه با شانه مرتب موهای او می توان از این عمل جلوگیری کرد.
گربه ها به طور طبیعی تحریک می شوند که مرتباً پنجه های جلوییشان را به سطوح مناسب قلاب کنند و پنجه های عقبی را بکشند، تا آن ها را تمیز کنند و پوشش فرسوده بیرونی آن را از بین ببرند و همچنین نرمشی به ماهیچه هایشان بدهند. به نظر می آید خراشیدن برای آن ها لذت بخش باشد. حتی گربه های بدون ناخن هم حرکات خراشیدن را انجام می دهند و این به آن ها رضایت می بخشد، اگرچه نتیجه خاصی ندارد.
گربه ماده در حدود ۶ تا ۷ ماهگی به سن بلوغ می رسد و از این سن به بعد آن ها چندین بار در سال فحل می شوند. بارداری گربه ماده در سن کمتر از یک سال مناسب نیست زیرا گربه هنوز جثه لازم را پیدا نکرده است. گربه ماده تا ۸ سالگی و نر تا ۱۰ سالگی توانایی جفت گیری دارند.
فاصله فحلی گربه حدود ۳ تا ۴ هفته است. گربه ها در این دوران به حالت پذیرش جنسی در می آیند. گربه های نر کمی دیرتر به طور میانگین در ۱۱ ماهگی به سن بلوغ می رسند. گربه ماده ۲ بار در سال می تواند زایمان کند. حالت فحلی او در هر فصل چندین بار تکرار شده تا جفت گیری انجام شود. در زمان فحلی گربه ماده بی قرار بوده و پر سرو صدا می شود. گربه ماده تنها در پاسخ به عمل جفت گیری، تخمک گذاری را انجام می دهد.
پس از پایان آمیزش جنسی، جنس نر بلافاصله از گربه ماده دور می شود. زیرا در غیر اینصورت مورد حمله گربه ماده قرار خواهد گرفت. در این هنگام گربه ماده روی زمین غلتیده، دهان، بینی و اطراف صورت خود را به زمین می مالد و در مواقعی پاها و بدن و دستگاه تناسلی خود را می لیسد. پس از یکبار عمل جنسی بیشتر گربه های نر، دیگر میلی به تکرار آمیزش جنسی ندارند؛ ولی گاهی دیده شده که پس از چند دقیقه دوباره گربه نر در آمیزش جنسی شرکت کرده است. پس از انجام عمل جنسی و در صورت سالم بودن گربه ماده و بارور شدن آن، وی دیگر فحل نخواهد شد و این خود تأییدی بر موفقیت آمیز بودن عمل جنسی و بارداری گربه ماده است. طول مدت بارداری در گربه به طور میانگین ۶۵ روز است. پس از بارداری، معمولاً سر پستان ها به رنگ قرمز در می آیند. این حالت تقریباً در هفته سوم بارداری بارزتر است. در این زمان وزن آن ها ممکن است تا حدود ۲ کیلوگرم افزایش یابد. در این هنگام تغییری در رفتار گربه ماده دیده می شود که از آن به عنوان رفتار مادری یاد می شود. این رفتار مادری از لحظه ای که بچه گربه در شکم مادر احساس می شود، آغاز می شود. گربه ماده با علاقه خاصی از جنین های خود حمایت می کند. آن ها در مراحل اولیه نیاز چندانی به مراقبت های غذایی و حمایت های دیگر ندارند. با این حال در هفته های آخر که رشد جنین ها سرعت بیشتری به خود می گیرد اشتهای مادر افزایش می یابد.
گربه ماده در موقع زایمان حرکاتی به شکم خود داده و این عمل وی که از رفتار و محبت مادری منشأ می گیرد عبور جنین را از مجرای رحمی آسان می سازد. با خروج کیسه آمنیوتیک و پاره شدن آن و ریختن مایع آمنیوتیک، گربه ماده شروع به لیسیدن بچه های خود می کند. این کار باعث تحریک سیستم تنفسی بچه ها می شود. سپس گربه با علاقه و دقت خاصی بند ناف بچه گربه ها را قطع کرده و آن ها را می بلعد. به طور میانگین گربه ماده ۴ عدد بچه گربه به دنیا می آورد که چشمانشان بسته است.
وزن بچه گربه در هنگام تولد بین ۹۰–۱۴۰ گرم بوده و معمولاً هر هفته حدود ۸۰–۱۰۰ گرم در هفته است. در هفته اول، نوزادان تنها توانایی مکیدن سینه مادر، خزیدن و میو کردن را دارند. در صورت خوردن شیر کافی و فراهم بودن جای مناسب و گرم، بچه ها اغلب ساکت یا خواب هستند. در حدود ۱۰ روزگی چشم های بچه گربه باز شده و در حدود ۲۰ روزگی می توانند با زبان نیز شیر بنوشند. در هفته چهارم همراه شیر مادر می توان به بچه ها شیر و غذای نرم نیز داد. ذکر شود که حتماً باید تا ۲ ماهگی به بچه گربه شیر خوراند.
افشانه کردن گربه ها که به آن نشانه گذاری نیز گفته می شود، پاشیدن مقدار کمی از ادرار روی سطوح عمودی مثل مبلمان، راهرو و دیوار است. بدین صورت که گربه به محل مورد نظر رفته دم را تکان داده و با کمی خم شدگی یا بدون قوز کردن ادرار را می پاشد.
همان طور که از نام نشانه گذاری بر می آید این عمل یک اختلال محسوب نمی شود. بلکه رفتاری برای پیغام دادن به دیگر گربه ها است. این رفتار بیشتر در گربه های نر اخته نشده ای دیده می شود که به بلوغ جنسی رسیده و سن آن ها معمولاً بین ۵ تا ۱۲ ماهگی باشد. البته این بازه نیز به عوامل مختلفی بستگی دارد. برای نمونه، گربه هایی که در خانواده های شلوغ (دارای تعداد زیادی گربه) زندگی می کنند یا آن ها که با گربه های دیگر بیشتر ارتباط دارند زودتر نشانگذاری را نشان می دهند. نشانه گذاری بیشتر اوقات مربوط به تعیین قلمرو است که البته می تواند با استرس نیز مرتبط باشد. اخته کردن یا عقیم کردن بچه گربه می تواند از مشکلات بعدی نشانه گذاری جلوگیری کنند.
گربه های خانواده های پرجمعیت مشکلات بیشتری نسبت به گربه های تنها دارند چرا که بعدها در تعیین قلمرو با مشکل مواجه می شوند. در کشورهایی که نگهداری از گربه متداول تر است، گاهی مشکلات مربوط به نشانه گذاری منجر به از بین بردن یا واگذار کردن این حیوانات می شود. نشانه گذاری اصولاً یک سیستم ارتباطی محسوب می شود. چرا که ادرار گربه حاوی فرومون است و به ویژه در زمان جفت گیری پیام های مخصوصی را به دیگر گربه ها انتقال می دهد.
نشانه گذاری در گربه نر نمادی از تعیین محدوده نیز است. نشانه ای که به دیگر گربه های نر می فهماند این محوطه قلمروی اوست. این بو در گربه نر سالم منحصر به فرد است. گربه ای که تحت شرایط استرس زا باشد نیز برای نشانه گذاری محل افشانه می کند. این تعیین مرز و حدود بخش مهمی از رفتار در گربه ها به حساب می آید.
رفتار نشانه گذاری نه تنها در گربه های نر بلکه در گربه های ماده و حتی گربه هایی که عقیم شده اند نیز دیده می شود. هرچند در گربه های نر اخته نشده بیشتر مورد توجه است. البته در گربه های ماده معمولاً برای جذب جفت نر یا در اثر اضطراب ایجاد می شود.
میانگین عمر گربه در طبیعت وحش ۵ تا ۷ سال است.
در صورت نگهداری در مکان امن میانگین عمر گربه بین ۱۲ تا ۱۵ سال است.
بیشترین سن گربه مربوط به گربه ای به نام «کریم پاف» Creme Puff با ۳۸ سال سن بوده است.
گربه ها بیش از هشتاد نوع موجود زنده را شکار می کنند. بیشتر گربه ها جانوران کوچک تر از خودشان را می خورند. گربه های بزرگ حتی خرگوش هم می خورند. علاقه اصلی آن ها پرندگان، موشها، موش صحرایی، خرگوش، سنجاب، کژدم های کوچک، سوسک، ملخ پرنده و حتی اردک و حیوانات کوچک دیگر است.
محققان با بررسی ۲۱ هزار رکوردی که در بیمارستان حیوانات وحشی ثبت شده بود دریافتند که ۱۴ درصد آن ها از حملات گربه ها صدمه دیده اند. از حیوانات صدمه دیده، ۸۰ درصد پرنده و ۷۰ درصد پستاندار بودند که پس از صدمه دیدن زنده نماندند.
گربه ها به آفتاب علاقه زیادی دارند و همیشه هنگام روزهای آفتابی در زیر آفتاب می خوابند. بدن گربه توانایی تحمل دمای تا ۴۴ درجه سلسیوس را دارد. گربه هایی که پوست ضخیمی دارند تا ۵۲ درجه را هم تحمل می کنند. اگر دما از ۳۹ درجه سلسیوس دما بیشتر شود عرق می کند و با آن که به آب علاقه زیادی ندارد عرق خود را تحمل می کنند.
بیش از ۱۰۰ نژادشناخته شده گربه وجود دارد. البته بیشتر گربه ها دورگه هستند. گربه ها را می توان به ۲ دسته کلی موکوتاه و موبلند تقسیم کرد.
| [
{
"answer1": "گربه مانند بیشتر پستانداران دارای ۷ مهره گردنی، ۱۳ مهره صدری یا مهره های پشت سینه، (انسان دارای ۱۲ مهره صدری است)، ۷ مهره کمری (انسان دارای ۵ مهره کمری است) و ۳ مهره خاجی (مهره های قرار گرفته در قسمت انتهایی بدن که انسان به علت نوع ایستادن دارای ۵ مهره از این نوع است) است.",
"answer2": "میو کردن رایجترین و معروفترین صدای آن هاست که به شکل های مختلفی برای مقاصد متفاوت انجام می شود.",
"distance": 1552,
"question": "چند نوع مهره در بدن گربه وجود دارد و چگونه از صدای میو گربه برای اهداف مختلف استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "گربه های نر کمی دیرتر به طور میانگین در ۱۱ ماهگی به سن بلوغ می رسند.",
"answer2": "در حالت عادی و آرام، چنگال های گربه به وسیله پوست پوشیده شده و به صورت پنجه هستند. این توانایی باعث می شود تا چنگال های حیوان تیز بماند و از گیر کردن به زمین و ایجاد صدا در موقع شکار جلوگیری شود.",
"distance": 8638,
"question": "گربه های نر در چه سنی به بلوغ می رسند و گربه ها چگونه چنگال های خود را نگه می دارند تا تیز بمانند؟"
},
{
"answer1": "گربه معمولاً وزنی بین ۲٫۵ تا ۷ کیلوگرم (۵٫۵ تا ۱۶ پوند) دارند.",
"answer2": "از غرش، فیف و خرناس هم برای وضعیت های تهاجمی و دفاعی استفاده می کنند.",
"distance": 2327,
"question": "گربه ها به طور معمول چه مقدار وزن دارند و گربه ها از چه صداهایی برای وضعیت های تهاجمی استفاده می کنند؟"
},
{
"answer1": "در زبان گیلکی به گربه «پیچا» و به بچهٔ گربه «پیچا کوته» اطلاق می شود.",
"answer2": "۳۲ ماهیچه متفاوت در هر گوش گربه به حیوان اجازه می دهند تا یک شنوایی کنترل شده داشته باشد.",
"distance": 2977,
"question": "به بچه گربه در زبان گیلکی چه گفته می شود و چند ماهیچه در گوش گربه وجود دارد که به شنوایی آن کمک می کند؟"
},
{
"answer1": "برخلاف سگ و دیگر پستانداران، گربه برای راه رفتن هر دو پای خود را بر روی مکانی قرار داده و سپس دو پای دیگر را جلو می آورد.",
"answer2": "گربه معمولاً حیوانی شب گرد است و در طول روز بیشتر وقت خود را به استراحت می گذراند.",
"distance": 3327,
"question": "نحوه راه رفتن گربه به چه صورت است و چه چیزی باعث می شود گربه ها بیشتر وقت خود را در طول روز به استراحت بپردازند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
632 | : اسدالله علم
اسدالله خان عَلَم امیر قاینات مشهور به اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم ترین چهره های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بوده است.
اسدالله عَلم متعلق به خاندان عَلم خزیمه (خزیمه عرب) از کهن ترین خاندان های خراسان و پسر محمدابراهیم خان علم ملقب به شوکت الملک دوم، امیر قائنات بود. نخستین باری که نام خاندان علم عرب خزیمه در تاریخ آمده است، زمان منصور دومین خلیفه عباسی (۱۵۳ – ۱۵۴ خورشیدی) است که یکی از سردارانش بنام خازم ابن خُزِیمه را مأمور سرکوبی شورش خراسان کرد.
خازم و طایفه اش که بِنَا بر گفته های گوناگون از عربستان یا بحرین (بِنَا بر شواهد تاریخی ازجمله وجود مناطق خزیمه نشین در عربستان و همراهی قبیله های عربی دیگر عربستان مانند شیبانی ها و نخعی ها نظریه مهاجرات از عربستان مستند می نماید) به قهستان لشکرکشی کردند، پس از آنکه مأموریت خود را با موفقیت به انجام رساندند، در قهستان واقع در بخش جنوبی خراسان اقامت گزیدند و خود و اعقابشان بر مناطق نیمه بیابانی قائنات حکومت کردند.
تاریخ این دودمان از پایان دوره صفویه کاملاً روشن است. امیر اسماعیل خان خزیمه حاکم قائن و فراه یکی از سرداران نادر شاه بود. در اواخر قرن هجدهم میلادی سه تن از رؤسای این طایفه پی در پی نام امیر علم خان بر خود نهادند و بدین سان به پیدایش شاخه ای از این طایفه کمک کردند که نام علم بر خود نهاد، در حالی که شاخهٔ اصلی نام خزیمه یا عرب خزیمه را حفظ کرد.
پدر اسدالله علم، شوکت الملک مردی تجددخواه و نوگرا بود و شیفتهٔ ادب و هنر. با بسیاری از شاعران نوآور زمان خود مانند ایرج میرزا و میرزاده عشقی و هم چنین نقاشان معاصر مانند کمال الملک دوستی داشت. علینقی وزیری در دو سالی که مأمور ارتش در بیرجند بود دوستی صمیمی با خانواده شوکت الملک پیدا کرد، به گونه ای که فرزندان شوکت الملک وی را عمو خطاب می کردند.
امیر اسدالله در محیط متجددی پرورش یافت که پدرش در بیرجند ایجاد کرده بود. این محیط به گونه ای بود که پیش از کشف حجاب دخترانش بی حجاب در لباس سواری در گردش های خانوادگی شرکت می کردند. امیر اسدالله فارغ التحصیل دانشکده کشاورزی کرج بود. در سال ۱۳۱۸ به اشاره رضاشاه با ملک تاج، دختر قوام الملک شیرازی ازدواج کرد. پیش از آن، پسر قوام الملک با اشرف پهلوی ازدواج کرده بود. به این ترتیب عَلم به دربار راه یافت و با محمدرضا پهلوی ولیعهد آشنا شد.
پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضا شاه از کشور، اشرف پهلوی از این فرصت استفاده کرد و از شوهرش طلاق گرفت. به این ترتیب، ارتباط علم با دربار قطع شد. سال های پایانی تحصیلات علم هم زمان با اشغال شهر به دست ارتش سرخ بود. وی همسرش را به تهران فرستاد و خود در کرج ماند. در سال ۱۳۲۱ عَلم فارغ التحصیل شد و برای رسیدگی به املاک خانوادگی و کمک به پدرش همراه همسرش راهی بیرجند شد. در همین سال ها فرزندان آن ها رودابه در سال ۱۳۲۳ و ناز در سال ۱۳۲۶ به دنیا آمدند.
قوام السلطنه که در سال ۱۳۲۵ به نخست وزیری رسید، چون خانواده علم را به خوبی می شناخت و می دانست چه نفوذی در ولایات جنوب شرقی دارند، امیر اسدالله را که هنوز ۲۷ سال بیشتر نداشت، در دوازدهم شهریور ۱۳۲۶ به فرمانداری سیستان و بلوچستان منصوب کرد.
عَلم مردمان آن منطقه را به خوبی می شناخت و از پدرش شیوه رفتار با ایشان را آموخته بود. اقامتش در سیستان هم برای او آموزنده بود و هم سرنوشت ساز. کفایت او در اداره امور توجه شاه و دولت را جلب کرد. به ویژه گزارش هایی که از اوضاع منطقه سیستان و بلوچستان و بعضی مسائل کلی تر، مستقیم برای شاه می فرستاد.
با این گزارش ها، عَلم وفاداری بدون شرط خود را به شاه می رساند، شاهی که در آن زمان میان سیاست مداران کهنه کار قدرت چندانی نداشت. عَلم در ۲۴ دی ۱۳۲۸ در کابینه محمد ساعد به وزارت کشاورزی رسید و این سمت را در دولت منصورالملک نیز که پس از ساعد روی کار آمد حفظ کرد. در سال ۱۳۲۹ در دولت رزم آرا وزیر کار شد.
در سال ۱۳۲۹ رزم آرا ترور شد و پس از آن محمد مصدق به نخست وزیری رسید. در این هنگام حزب توده نیز مجدد سازماندهی شد. شاه از اوضاع و حملات مطبوعات و دسته های سیاسی آزرده بود و بسیار کسانی که در روزهای خوش ادعای سرسپردگی می کردند رهایش کرده بودند. عَلم در این شرایط وفاداری خود را به شاه نشان داد و در تیر ماه ۱۳۳۱ سرپرست املاک و مستغلات پهلوی شد. عَلم به فرمان شاه، زمین های سلطنتی گرگان را میان کشاورزان تقسیم کرد، در آینده شاه همواره از آن به عنوان پیشاهنگ اصلاحات ارضی یاد کرد. عَلم تنها سرپرست املاک پهلوی نبود بلکه در فعالیت های سیاسی و ملاقات های پشت پردهٔ مورد نظر شاه هم فعال بود. این گونه فعالیت ها چیزی نبود که به گوش مصدق نرسد بنابراین عَلم را به بیرجند تبعید کرد. جهانگیر تفضلی در یادداشت های خود در این باره می نویسد «... دکتر مصدق گفت شایعه ای که می گویند دولت می خواهد عَلم را به بندرعباس تبعید کند، دروغ است. به عَلم بگویید که پدرش حق عظیمی به گردن من داشت. وقتی رضا شاه مرا به بیرجند تبعید کرد، امیر شوکت الملک از من پذیرایی بسیار گرم و محترمانه ای کرد، تا جایی که رضا شاه از او رنجید و رنجش رضا شاه هم در آن دوران دیکتاتوری برای شوکت الملک خطرناک بود. رضا شاه به شهربانی بیرجند دستور داد که مرا به زندان ببرند و امیر شوکت الملک برای زندان من لوله کشی کرد و اگر محبت او نبود، من در آن زندان تلف شده بودم. به او بگویید دست از سیاست بازی های خود با خارجی ها بردارد و لزومی هم ندارد به اروپا برود. از قول من به او بگویید برو سر املاکت و عوض سیاست بازی برو شکار…»
پس از سرنگونی دولت مصدق توسط تیمسار فضل الله زاهدی، علم بی درنگ با خانواده اش به تهران بازگشت و از نو سرپرست املاک پهلوی شد و بیش از پیش مورد اعتماد شاه. در ۱۳۳۴ شاه تصمیم به برکناری تیمسار زاهدی گرفت و عَلم را مأمور ابلاغ درخواست خود و قانع کردن زاهدی به استعفا کرد. دولت بعدی را حسین علاء تشکیل داد و عَلم در کابینه علاء وزیر کشور شد و انتخابات مجلس را با نظر شاه انجام داد.
پس از استعفای کابینه علی امینی به دلیل سنگ اندازی های فراوان دربار، شاه به بهانهٔ اختلاف بر سر بودجه نظامی او را برکنار کرد، همچنین خواستار کسی بود که بی چون و چرا به وی وفادار باشد و توانایی اجرای اصلاحات گسترده ای را که در برنامه حکومت بود، نیز داشته باشد. بدین سان یک روز پس از استعفای امینی، در ۳۰ تیرماه ۱۳۴۱، اسدالله علم به نخست وزیری گمارده شد. از اولین اقدامات کابینه عَلم، اعلام این مطلب بود که دولت ایران به هیچ کشوری اجازه ایجاد پایگاه موشکی در ایران نخواهد داد. این اعلامیه سرآغاز زدودن تیرگی روابط میان ایران و اتحاد جماهیر شوروی شد. اما وظیفه اصلی علم رویارویی با مسائل داخلی کشور به ویژه اصلاحات ارضی بود و پُر رنگ نشان دادن نقش شاه در این رفرم بنیادین اجتماعی با در حاشیه قرار دادن دکتر ارسنجانی. شاه در این مورد دو خواسته اصلی از عَلم داشت اول اینکه جلوی هرگونه آشوبی را از سوی مخالفان بگیرد و دوم اینکه اصلاحات ارضی را در چارچوب گسترده تری از اصلاحات اجتماعی به نام انقلاب سفید حل کند. این برنامه اصلاحات اجتماعی در ۶ بهمن ۱۳۴۱ به آرای عمومی گذاشته شد و به رغم تحریم از سوی جبهه ملی و دیگر مخالفان با اقبال عمومی مواجه شد.
نخستین آشوب ها در مخالفت با انقلاب سفید از فارس آغاز شد که منجر به درگیری های شدید شد و پس از دو ماه سرکوب گردید. گرفتاری دیگر کابینه عَلم تظاهرات پراکنده گروه های مخالف در تهران و قم بود. جبهه مخالف مرکب از گروه های چپ، جبهه ملی و برخی از بازاریان و روحانیون بود با پشتیبانی پنهان و آشکار بعضی خان ها و ملاکین بزرگ. اینان هر روز به شدت مخالفت خود می افزودند. در میان ایشان نقش روح الله خمینی بسیار چشمگیر بود که اعلامیه ای بسیار تند علیه شاه و اقدامات اصلاحی او منتشر کرد. آیت الله خمینی در اردیبهشت ۴۱ دربارهٔ علم گفته بود: «مادامی که این دولت عَلم مصدر کار است، داخل هیچ قسم مذاکره صلح و مصالحه ای نخواهیم شد». اما به گمان علم، دولت آمریکا در پشت پرده از این تظاهرات جانبداری می کرد. آیت الله خمینی در آبان ۴۱ طی نامه ای از عملکرد اسدالله علم به محمدرضا پهلوی شکایت کرد. در فروردین ۴۲ نیز با انتشار نامه ای به استیضاح علم پرداخت.
در میانه بهار ۱۳۴۲ گزارش هایی به شاه و عَلم می رسید که مخالفان هواداران خود را برای تظاهرات گسترده ای در نیمه خرداد ماه آماده می کنند. علَم پیش بینی کرد که این بار مسئله بغرنج خواهد بود بنابراین به تدارک گسترده برای مواجهه با آن دست زد و در گفتگویی با شاه در مورد تظاهرات آینده می گوید «... باید بزنیم» و در برابر پرسش شاه که چگونه باید زد پاسخ می دهد «... یعنی با گلوله بزنیم اگر موفق شدیم که چه بهتر، و گر نه مرا مسئول معرفی کنید». علم احساس می کند که شاه مصمم نیست پس به این صورت با شاه قرار می گذارد که شاه ۲۴ ساعت فرماندهی ارتش را به علم بسپارد و علم شورش را سرکوب کند، اگر در کار خود ناکام شد شاه تمام مسئولیت مسائل پیش آمده را متوجه وی کند و او را عزل و حتی مجازات (اعدام) کند. روح الله خمینی در ۱۳ خرداد سخنرانی تندی علیه شاه کرد و او را «آقای شاه» خواند. در بامداد روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تظاهرات در اطراف بازار تهران آغاز شد علَم که آمادگی کامل داشت به رئیس شهربانی وقت، سپهبد نصیری، تلفن کرد و دستور تیراندازی داد و در برابر تردید نصیری یادآور شد که به عنوان نخست وزیر این دستور را می دهد و سپس خود به دفتر نصیری رفت. این خونسردی و قاطعیت علَم باعث شد در چند ساعت غائله پایان پذیرد. سِر آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در ایران دوره پهلوی نیز که خود دوستی بسیار نزدیکی با اسدالله علم داشت در خاطراتش از علم به عنوان مسئول اصلی سرکوب قیام ۱۵ خرداد نام می برد و می نویسد: «... علم شخصاً دستور تیراندازی را صادر کرده بود و خود او در سال ۱۹۷۵ ضمن صحبت دربارهٔ حوادث آن زمان گفت: من چاره ای جز این کار نداشتم… اعلیحضرت خیلی رقیق القلب هستند و از خون ریزی خوش شان نمی آید.» داریوش همایون نیز نقش قاطع علم در پایان دادن به قیام ۱۵ خرداد را مورد تصدیق قرار می دهد و نتیجه می گیرد که اگر در آن هنگام ثبات و قاطعیت شخص اسدالله علم نبود چه بسا رژیم پهلوی با خطر سقوط مواجه می شد." شمار تلفات این رویداد تاسف آور را کمسیون بی طرفی، ۸۶ کشته و ۱۹۳ زخمی در تهران اعلام داشت. کابینه عَلم به وزارت اقتصاد، دادگستری و کشور مأموریت داد که جهت حمایت از خانواده قربانیان اقدام کنند. این برنامه منجر به تشکیل کمسیونی شد با عضویت حاج آقا رضا مجد از بازاریان معتمد و خوش نام، بانو ستاره فرمانفرمایان و یک قاضی بلندپایه. دولت علَم برپایهٔ گزارش تهیه شده توسط این کمسیون برای هزینهٔ زندگی خانواده هایی که در این واقعه سرپرست شان را از دست داده بودند، مقرری تعیین کرد به گونه ای که بعضی از ایشان تا انقلاب اسلامی سال ۵۷ از بودجه نخست وزیری ماهیانه دریافت می کردند.
مأموریت دیگر عَلم در مقام نخست وزیری برگزاری انتخابات مجلس در جهت اهداف انقلاب سفید بود، در این انتخابات ترکیب نمایندگان با دوره های پیشین، متفاوت شد. برای نخستین بار چند زن به مجلس راه پیدا کرده بودند و گروهی از کشاورزان و کارگران نیز نماینده شده بودند و دیگر از زمین داران و متنفذان محلی خبری نبود. به موازات انتخابات مجلس، حزب ایران نوین نیز تأسیس گردید و حسنعلی منصور دبیرکل آن شد و اکثریت نمایندگان مجلس نیز عضو آن شدند. دیگر مشخص بود که نخست وزیری علم به پایان رسیده است اما شاه بر خلاف رویه معمول خویش، برنامه های آینده خود را با عَلم در میان می گذاشت و سعی می کرد به این ترتیب نهایت اعتماد و محبت خود را به عَلم نشان دهد و شغل آینده عَلم یعنی ریاست دانشگاه پهلوی شیراز، با توافق خود او تعیین شد. اگر چه علم تغییرات را با خوش رویی پذیرفت ولی همان گونه که از یادداشت هایش بر می آید بابت این تغییرات از شاه دل گیر شده بود. چون به نظر خودش تمام مأموریت هایش را به خوبی انجام داده بود و حتی سپر بلای شاه شده بود و اوضاع اقتصادی مملکت نیز رو به بهبود بود و مردم امیدوار به آینده پر رونق. پس دلیلی برای برکناریش وجود نداشت. به ویژه که باید جایش را به منصور می داد، چون علم منصور را مهرهٔ آمریکاییان می دانست و یک بار او را تهدید کرده بود که به جرم جاسوسی برای آمریکاییان دستور توقیف وی را خواهد داد. واپسین اقدام علم در مقام نخست وزیری فرستادن لایحه مصونیت حقوقی مستشاران نظامی آمریکا درایران به مجلس جدید بود. در واقع این اقدام علم قانونی نبود زیرا جلسهٔ دولت برای تصویب آن تشکیل نشده بود. هم چنین امضاء باهری، دوست و وزیر دادگستری علم نیز پای نامه نبود. باهری بعدها گفت «علم به این دلیل دست به این اقدام غیرقانونی زد که شاه را بسیار دوست می داشت و می خواست در این ننگ شریک شاه باشد. این شاه بود که می خواست لایحه حتماً تصویب شود» سرانجام عَلم در روز شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ استعفا داد و همان روز کابینه منصور تشکیل شد.
علم در ۲۸ اسفند ۱۳۴۲ عَلم به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد.
در آبان ۱۳۴۵ به وزارت دربار منصوب شد. با آمدن علم چهره دربار یکسره دگرگون شد و از نو سازماندهی شد. کم کم دربار به وزنه مهمی در سیاست داخلی و خارجی کشور تبدیل شد و این با گرایش روزافزون شاه به خودکامگی سیاسی هماهنگ بود. تاجگذاری محمدرضا پهلوی و جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در دوران وزارت دربار او انجام شد. وی همزمان چندین مقام تشریفاتی دیگر از جمله آجودانی مخصوص محمدرضا شاه ، نمایندگی ویژه شاه در هیات مدیره بنیاد پهلوی ، عضویت در هیات مدیره بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، مدیریت عامل کمیته پیکار با بی سوادی و عضویت در هیات مدیره سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی را به تدریج برعهده گرفت . علم بسیار نزدیک به شاه و مورد اعتماد او بود. علم و شاه تقریباً هر روز با یکدیگر گفتگو می کردند و چند روز در هفته یکدیگر را می دیدند. آنان اغلب با یکدیگر شام و ناهار می خوردند. در سراسر ایران هیچ فردی در چنین موقعیتی نبود. چنین رابطه تنگاتنگی باعث شده بود دامنه روابط شاه و علم از حدود مسایل کاری فراتر رود و قرابت روحی میان آن دو پدید آید.
در سال ۱۳۴۷ پزشکان ایرانی و سویسی متوجه شدند که عَلم به گونه ای از سرطان خون مبتلا است که شخص درگیر این بیماری بین ۵ تا ۱۵ سال زنده می ماند. از سال ۱۳۵۰ به بعد به توصیه پروفسور صفویان، پروفسور میلیز - استاد بیماری های داخلی دانشگاه پاریس- پزشک معالج عَلم شد و سپس نیز پروفسور ژان بِرنار کارشناس سرطان خون سرشناس فرانسوی به همکاری فراخوانده شد ولی همواره نوع بیمار عَلم از وی پوشیده نگه داشته شد.
در خرداد ۱۳۵۶ علم سعی کرد جلوی مبادله قرارداد تقسیم آب رودخانه هیرمند را میان ایران و افغانستان بگیرد و در این باره مستقیم از شاه تقاضا کرد اما تلاش های وی به جایی نرسید و قرارداد مبادله شد. علم این قرارداد را خیانت به ایران می دانست. به صورتی که در یادداشت های خود نوشته است: «مثل این است که یک قطعه از گوشت تن مرا بریده اند و پیش چشم من جلوی سگ انداخته اند.» این مسئله باعث کدورت شدید علم شد به گونه ای به فکر استعفا از وزارت دربار افتاد. این اتفاق و شرایط وخیم بیماری وی باعث شد که از این پس دیگر دل و دماغ کار نداشته باشد. این تغییر از یادداشت های وی کاملاً نمایان است.
علم برای معالجه بیماری سرطان خون در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۵۶ کشور را ترک کرد. در ۱۳ مرداد ۱۳۵۶ هنگامی که دوران نقاهت را در جنوب فرانسه سپری می کرد شاه تلفنی از او خواست که استعفا دهد و به جای او امیرعباس هویدا به وزارت دربار منصوب شد که باعث شگفتی علم شد. در اسفند ۱۳۵۶، نامه ای مفصل به شاه نوشت و در آن بسیار صریح در مورد وخامت اوضاع کشور به شاه هشدار داد و گفت اگر شاه دست روی دست گذارد باید در انتظار آشوب های بزرگ تری باشد. شاه در مورد این نامه به هویدا گفته بود: «علم مشاعرش را از دست داده است!»
از آبان سال ۱۳۵۶ علایم مرگ آور بیماری علم نمایان شد. ۱۹ آبان در حالی که در بیرجند به استراحت مشغول بود دچار خونریزی داخلی شد و جهت ادامه معالجه به تهران انتقال داده شد. روز بعد به پاریس اعزام شد و پس از مسافرتی کوتاه به ایران بازگشت . اما در اواخر دی ۵۶ در بیمارستانی در پاریس بستری شد. پس از آنکه به رغم چند عمل جراحی حال وی همچنان رو به وخامت نهاده بود، جهت مراقبت و معالجه بیشتر در اواخر سال ۱۳۵۶ به امریکا اعزام شد و در بیمارستان شهر نیویورک بستری گردید. علم سرانجام در ساعت ۱۱ روز جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ در بیمارستانی در نیویورک درگذشت . روز بعد جسدش به تهران انتقال یافت و روز یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۵۷ در آرامگاه خانوادگی خاندان علم در حرم امام رضا در مشهد به خاک سپرده شد. او یادداشت های روزانهٔ محرمانه ای به جای گذاشت و وصیت کرد که پس از مرگ وی و در زمانی که خاندان پهلوی روی کار نیست انتشار یابد. این یادداشت ها به عنوان گزارشی دقیق از وضعیت دربار پهلوی و شخص شاه اعتبار زیادی دارد. ده سال بعد از انقلاب و دگرگونی نظام سیاسی ایران، بانو ملک تاج علم و دو دختر او رودابه و ناز علم یادداشت های وی را انتشار دادند. این یادداشت ها در مجموعه ای هفت جلدی با ویراستاری دکتر علینقی عالیخانی زیر عنوان «یادداشت های علم» منتشر شده است. عالیخانی در گفتگویی به صدای آمریکا گفت: «این یادداشت ها را علم در زمان نگارش به سوییس می فرستاده است تا در بانک از آن ها نگهداری شود.»
خانواده عَلم همواره به داشتن ارتباط با انگلیسی ها معروف بوده است. اینکه این ارتباط تا چه حد در جهت تضییع منافع ملی ایران بوده است یا به گونه ای از سوی این خاندان برای حفظ منافع ایران بکار رفته، روشن نیست. اما اینکه ایشان گاهی از نفوذ خود در دولت و دربار جهت اعمال خواسته های دولت انگلستان استفاده می کرده اند، در اینجا و آنجا نشانی هایی هست.
جمشید آموزگار در مجله رهاورد می نویسد: «... من در کنفرانس اوپک بنا به دستور شاه برای بالا بردن قیمت نفت، فشار می آوردم. عَلم، وزیر دربار به من تلفن زد که شما بهتر است فشار را کم کنید که توافق حاصل شود. من به شاه تلفن زدم که وزیر دربار چنین توصیه ای را نموده است در پاسخ گفت شما که می دانید او از کجا آب می خورد…»
پرویز ثابتی مدیر اداره کل امنیت داخلی ساواک در این باره می گوید:
"... این بار به نصیری گفتم: تیمسار! چه کسی دنبال این کارهاست که مهدی بازرگان و محمود طالقانی و اینها آزاد شوند؟ او در پاسخ گفت: اسدالله عَلم! عَلم دنبال کار اینهاست.
پرسشگر: مگر عَلم با اینها ارتباط داشت؟
ثابتی: در ارتباط عَلم با انگلیسی ها که تردیدی نبود و شاه نیز آن را می دانست و قاعدتاً باید انگلیسی ها دنبال آزادی سران نهضت آزادی بوده باشند!..."
| [
{
"answer1": "در آبان ۱۳۴۵ به وزارت دربار منصوب شد.",
"answer2": "با آمدن علم چهره دربار یکسره دگرگون شد و از نو سازماندهی شد.",
"distance": 38,
"question": "اسدالله علم در چه سالی به وزارت دربار منصوب شد و این وزارت چه تغییراتی کرد؟"
},
{
"answer1": "پرویز ثابتی مدیر اداره کل امنیت داخلی ساواک در این باره می گوید",
"answer2": "او در پاسخ گفت: اسدالله عَلم! عَلم دنبال کار اینهاست.",
"distance": 178,
"question": "چه کسی در مورد ارتباط اسدالله علم با انگلیسیها صحبت کرده و چه کسی دستور آزادی بازرگان و طالقانی را داده بود؟"
},
{
"answer1": "در ۲۸ اسفند ۱۳۴۲ عَلم به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد.",
"answer2": "باهری بعدها گفت «علم به این دلیل دست به این اقدام غیرقانونی زد که شاه را بسیار دوست می داشت و می خواست در این ننگ شریک شاه باشد.",
"distance": 265,
"question": "در چه سالی اسدالله علم به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد و چه کسی درمورد دلیل برکناری او گفته بود که شاه می خواست در ننگ تصویب لایحه شریک شود؟"
},
{
"answer1": "علم سرانجام در ساعت ۱۱ روز جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ در بیمارستانی در نیویورک درگذشت",
"answer2": "ده سال بعد از انقلاب و دگرگونی نظام سیاسی ایران، بانو ملک تاج علم و دو دختر او رودابه و ناز علم یادداشت های وی را انتشار دادند.",
"distance": 430,
"question": "اسدالله علم در چه تاریخی درگذشت و چه زمانی یادداشت های روزانه محرمانه وی منتشر شد؟"
}
] | [
{
"answer1": "دیگر مشخص بود که نخست وزیری علم به پایان رسیده است",
"answer2": "جانشین او حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران نوین شد",
"question": "چرا اسدالله علم از نخست وزیری برکنار شد و جانشین او چه کسی بود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
633 | : گلخانه
گل خانه یا گیاه خانه یا گرمخانه محلی برای کشت انوع مختلف گل یا گیاه است، که سقف و دیواره های آن به وسیله پوشش های شفاف پوشیده شده است. پوشش گلخانه باعث ایجاد اثر گلخانه ای و محبوس شدن انرژی خورشیدی درون گلخانه می گردد. گلخانه ها گیاهان را از سرمای زمستان و گرمای تابستان محافظت می کنند.
هر یک از گیاهان برای داشتن رشد مطلوب نیاز به شرایط خاصی از نظر شدت نور، دمای روزانه، دمای شبانه، میزان رطوبت هوا و خاک دارند. برای تولید و پرورش تجاری گیاهان مرغوب در تمام طول سال باید شرایط محیطی مطلوب به همراه کنترل عوامل خسارت زا (نظیر باد، طوفان های ویرانگر، سرما و یخبندان) از طریق ساختمانی به نام گلخانه ایجاد شود. گلخانه به عنوان محیط کنترل شده مطرح می گردد و با توجه به نیاز روزافزون بازار، چه از نظر تولید گل و گیاهان زینتی و چه از نظر سبزیجات و صیفی جات خارج از فصل و همچنین تولید گیاهان دارویی این روش تولید امروزه به یکی از سودآورترین بخش های کشاورزی تبدیل شده است که البته سرمایه گذاری اولیه فراوانی را نیز طلب می کند. با توجه به سرمایه گذاری زیادی که در این زمینه صورت می گیرد فقدان مدیریت صحیح در احداث گلخانه، انتخاب مکان، نوع گلخانه و پوشش آن باعث عدم بهره وری مناسب از سرمایه و امکانات خواهد شد.
گلخانه یا Greenhouse به فضای محدودی اطلاق می شود که قابلیت کنترل شرایط محیطی مناسب را برای رشد گیاهان از نواحی مختلف در سراسر سال داشته باشد. طبق این تعریف از جمله عملکرد گلخانه، فراهم کردن شرایط محیطی لازم و مورد نیاز محصولی معین است. گلخانه ها بر حسب اینکه چه نوع مصالح ساختمانی در آن ها بکار برده شده است به نوع ثابت و متحرک تقسیم بندی می شوند. گلخانه های ثابت، به گلخانه هایی گفته می شود که مصالح ساختمانی بکار رفته در آن ها از جنس پایدار و با دوام باشد. پس باید سالیان سال از آن ها استفاده کرد.
یکی از اولین تصمیماتی که باید اتخاذ شود، این است که گلخانه به صورت یک واحد جداگانه، در تماس با ساختمان های موجود یا به صورت بخشی از ساختمان های جدید ساخته شود. گلخانه های متصل به هم معمولاً هزینه های ساخت و گرمایش کمتری داشته و دسترسی آسانتری دارند، اما گیاهان نور کمتری دریافت می کنند. گلخانه های متصل به هم باید رو به جنوب ساخته شوند. یک گلخانه مستقل می تواند در محلی دورتر از ساختمان های موجود ساخته شود. گیاهان در چنین گلخانه ای نور خورشید را از همه جهات دریافت می کنند. این گلخانه ها از لحاظ ساخت و سیستم حرارتی بسیار گران هستند و هزینه های فوق العاده ای برای خطوط آب و برق لازم دارند. یک گلخانه می تواند در هراندازه ای ساخته شود اما کوچکترین گلخانه ای که می توان در نظر گرفت چیزی در حدود ۲۰۰ فوت مربع است (۱۸٫۴ متر مربع). گلخانه های کوچکتر به نسبت از لحاظ ساخت و عملکرد بسیار گران هستند.
مسائلی که باید برای احداث گلخانه در نظر داشت عبارتند از:
دسترسی به راه های حمل و نقل که با احداث هر چه نزدیکتر به راه های اصلی این مشکل به حداقل می رسد.
نوع سوخت مصرفی در گلخانه؛ در مناطقی که امکان دسترسی به گاز طبیعی وجود دارد می توان با کاربرد این سوخت ارزان هزینه ها را به مقدار زیادی در تولید فصل سرما کاهش داد.
دسترسی به منابع آب با کیفیت و کمیت مناسب.
اثرات محیطی؛ جایی که دائماً دارای آب و هوای نامساعد، بارانهای شدید، سایه ناشی از واقع شدن در دامنه شمالی کوه های بلند یا درختان سربه فلک کشیده می باشد مناسب احداث گلخانه نیست. شدت نور یکی از عوامل تعیین کننده محسوب می گردد.
نوع محصولی که در برنامه تولید قرارمی گیرد. با توجه به اینکه گرایشها به سمت تولید اختصاصی محصولات است و دستور کار تولید پس از مطالعه ابتدایی بازار داخلی و خارجی مشخص می گردد قبل از احداث، ابتدا بایستی تعیین کنند که چه محصولی تولید شود سپس تصمیم به احداث گلخانه در منطقه و اقلیمی مناسب آن محصول بگیرید. *در نظر داشتن قوانین مربوط به زمین محدوده های شهری و احداث و بهره برداری از گلخانه ها و…
محل احداث بایستی حتی الامکان مسطح باشد چرا که در صورت ناهمواری و شیبدار بودن، ایجاد یک گلخانه بزرگ با مشکلات و هزینه های زیادی برای تسطیح همراه خواهد بود.
اسکلت گلخانه سایه ایجاد می کند و با توجه به زاویه تابش این سایه ها متفاوت است لزوم توجه به این امر به ویژه در تولید زمستانه حائز اهمیت است چرا که تغییرات اندکی دردرصد نور رسیده به گیاهان می تواند نقش بسزایی در کمیت و کیفیت تولید داشته باشد. موقعیت گلخانه باید به صورتی باشد که بیشترین مقدار نور را دریافت نماید. اولین انتخاب برای موقعیت گلخانه به صورت نمای جنوبی یا جنوب شرقی می باشد. نور تمام روز بهترین شرایط را برای گیاه فراهم می کند. البته نور تابیده شده ازجانب شرق، به هنگام صبح، برای گیاهان کافی می باشد. نور صبح بیشترین مطلوبیت را داراست، زیرا که به گیاهان اجازه داده می شود که فرایند تولید غذا را زودتر آغاز نمایند. و این موضوع منجر به حداکثر رشد می شود. بالطبع انتخابهای بعدی، نمای جنوب غربی و نمای غربی می باشد؛ چرا که دریافت نور دیرتر صورت می گیرد. نمای شمالی کمترین مطلوبیت را دارد و فقط برای گیاهانی که نور کمی احتیاج دارند مناسب می باشد.شایان ذکر است در مناطق پر تابش نظیرنواحی مرکزی و جنوبی ایران بدلیل شدت تابش نور خورشید در طی روز، نیاز به استفاده از شید و یا گل پاشی سطح خارجی پوشش گلخانه ها بجهت کاهش تأثیرات منفی حاصل از تابش شدید نور خورشید، ضرورت خواهد داشت.لذا با توجه به مطلب فوق الذکر، بحث انتخاب جهت بهینه اجرای گلخانه در این مناطق، بررسی بیشتری میطلبد.
درختان برگ ریز مانند افرا و بلوط می توانند به طور مؤثری از نور شدید بعد ازظهر تابستانی با ایجاد سایه بکاهند. البته باید توجه داشت که درختان در هنگام صبح، بر روی گلخانه سایه نیندازند. این درختان در زمستان اجازه می دهند که نور کافی به گلخانه برسد؛ چرا که در پاییز برگ های خود را از دست می دهند.
گردش هوا در گلخانه ضروری است. وقتی که یک گیاه در معرض جریان هوای تازه درخارج از گلخانه باشد، هوای تازه در نزدیکی برگ ها تأمین شده و گیاه می تواند اکسیژن پس داده و از دی اکسید کربن تازه استفاده نماید. جریان هوا همچنین به پایین نگه داشتن رطوبت نسبی و کنترل دما در گلخانه کمک می نماید. گلخانه های تجاری به همه نیازمندی های اشاره شده در بالا و حتی بیشتر از آن وابسته اند. در یک گلخانه تجاری هدف اصلی سود دهی است؛ برای رسیدن به این هدف، گلخانه باید از لحاظ تأمین شرایط محیطی مطلوب کارآمد باشد. نور و دمای گلخانه باید به طور سخت و جدی کنترل شود. اخیراً کامپیوترها برای چنین کنترل هایی به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته اند. همچنین وجود گازهای سمی و گرد و غبار در گلخانه ممکن است یک مشکل جدی باشد. این گازها شامل مونو اکسید کربن، اکسید نیتروژن و دی اکسید نیتروژن می باشند؛ که ممکن است از وسایل حرارتی متصاعد شوند.
فعالیتهای شیمیایی صورت گرفته در فرایند فتوسنتز گیاهان، مستقیماً متأثر از شرایط محیطی می باشد. فتوسنتز به عواملی مانند دما، شدت نور و وجود آب و مواد غذایی وابسته است. تنفس گیاه نسبت به دما ی محیطی متفاوت می باشد. محدوده دمایی توصیه شده برای بیشتر گیاهان گلخانه ای که منجر به بالاترین بازده فتوسنتزی می شود، چیزی بین ۵۰ تا ۸۵ درجه فارنهایت می باشد؛ بنابراین بدون توجه به اینکه گلخانه برای چه کاری مورد استفاده قرار می گیرد، باید محیط آن کنترل شده باشد؛ این کار برای سلامت گیاهان گلخانه ضروری می باشد.
تنظیم درجه حرارت در گلخانه ها شرط اولیه برای رشد و نمو بسیاری از گیاهان است. نیاز گیاهان به گرما دامنه های مختلفی دارد. بعضی از گیاهان، مثل گیاهان گرمسیری، به دمای بیشتر نیاز دارند. بعضی دیگر در درجه حرارت کمتر از ۲۰ درجه سانتیگراد هم به خوبی رشد و نمو می کنند، مانند گیاهانی که از مناطق سردسیری منقل شده اند نظیر پامچال که در جنگل های شمال دیده می شود.
اما چگونگی تنظیم دما در گلخانه ها بستگی به سیستم گرمایی دارد. انواع بخاری ها یا سیستم های گازی می توانند مورد استفاده قرار بگیرند. سیستم های حرارتی باید توان توزیع یکنواخت دما را داشته باشند و فاقد اثرات زیست محیطی باشند. دمای روزانه و شبانه توصیه شده برای چند محصول متداول گلخانه ای؛
محصول دمای شبانه (F) دمای روزانه (F)
گوجه فرنگی ۶۶–۶۰ ۸۰–۷۰
کاهو ۵۵ ۷۸–۷۰
خیار ۶۵ ۸۰
فلفل ۶۲ ۸۰–۷۰
گل داودی ۶۳–۶۲ ۸۰–۷۵
گل شمعدانی ۶۰–۵۵ ۷۵–۷۰
همه گیاهان به یک اندازه به نور نیازمند نیستند.
گیاهان از نظر نیاز نوری به سه گروه تقسیم می شوند.
تأمین رطوبت یکی از پارامترهای مهم برای رشد و نمو گیاهان است. بعد از شناخت نیاز رطوبتی گیاهان، آن ها را در گلخانه های خاص خود جایگزین می کنیم یعنی همه گیاهان در یک نوع گلخانه نگهداری نمی شوند. در سطوح تخصصی و بزرگ، هر گلخانه برای یک محصول یا تعدادی محصول مشابه با نیازهای یکسان در نظر گرفته می شود.
انواع روش های آبیاری به طور خلاصه به شرح زیر است.
۱- آبیاری بارانی: هدف از آبیاری بارانی توزیع یکنواخت آب برای تمام گیاهان و کاهش دمای محیط و افزایش رطوبت است. راندمان مصرف آب ۷۵در صد است. هزینه ابتدایی زیاد از معایب این سیستم است.
۲- آبیاری قطره ای: در این روش آب، کودهای شیمیایی و سایر مواد مورد نیاز گیاه به صورت محلول توسط قطره چکان های نصب شده روی لوله های جانبی در اختیار گیاه قرار می گیرد. راندمان مصرف آب ۹۰ در صد است و چون قطره چکان ها در کنار بوته یا ساقه گیاه قرار می گیرند امکان رشد و توسعه علف های هرز از بین می رود.
کاربرد Co2 تقریباً معادل استفاده از مواد غذایی، کاربرد پیدا کرده است. در ایران که گیاهان از لحاظ نوری در وضعیت مناسبی قرار دارند می توان با بالا بردن مصرف Co2 راندمان محصول را نیز بالاتر برد. وجود Co2 برای انجام عمل فتوسنتز ضروری است. این واکنش شیمیایی منجر به تولید محصول سبز می شود. در این واکنش Co2 عامل بسیار مهمی است.
سالهای زیادی است که به منابع غنی سازی دی اکسید کربن در گلخانه ها، برای افزایش رشد و تولید گیاهان پی برده شده است. دی اکسید کربن یکی از ضروری ترین اجزاء فتوسنتز می باشد. فتوسنتز یک فرایند شیمیایی است که انرژی نور خورشید را برای تبدیل دی اکسید کربن و آب به مواد قندی در گیاهان سبز مورد استفاده قرار می دهد؛ سپس این مواد قندی در خلال تنفس گیاه برای رشد آن مورد استفاده قرار می گیرند. اختلاف بین نرخ فتوسنتز و تنفس، مبنایی برای میزان انباشتگی ماده خشک در گیاهان می باشد. در تولید گلخانه ای، هدف همه پرورش دهندگان، افزایش ماده خشک و بهینه سازی اقتصادی محصولات می باشد. دی اکسید کربن با توجه به بهبود رشد گیاهان، باروری محصولات را افزایش می دهد. بعضی از مواردی که باروری محصولات به وسیله غنی سازی دی اکسید کربن افزایش داده می شود عبارتند از: گلدهی قبل از موعد، بازده میوه دهی بالاتر، کاهش جوانه های ناقص در گلها، بهبود استحکام ساقه گیاه و اندازه گل؛ بنابراین پرورش دهندگان گل و گیاه باید دی اکسید کربن را به عنوان یک ماده مغذی در نظر بگیرند.
یکی از موارد مهم در احداث یک گلخانه توجه به زهکشی گلخانه است. در مناطقی با زمین های دارای بافت سخت و با لایه تحت الارض غیرقابل نفوذ با قرار دادن لوله های سفالی منفذ دار زیربسترها یا به طرق ابتکاری دیگر تمهیدات لازم را در جهت بهبود زهکشی می اندیشند
در مناطق باد خیز ردیفی از درختان یا یک مانع طبیعی مثل تپه برای کاهش خسارت باد استفاده می شود. حداقل فاصله درختان از گلخانه در شرق و غرب بایستی حدود ۵/۲ برابر ارتفاع درختان باشد. این فاصله در قسمت جنوبی بیش از یک ارتفاع درختان است.
تا قبل از سال ۱۹۵۰ فقط گلخانه های شیشه ای وجود داشت امروزه این گلخانه ها پر هزینه ترین نوع گلخانه محسوب می گردد. چون مصرف سوخت در این گلخانه ها بالاست، نیاز به اسکلت های محکم دارند. بسته به پهنای گلخانه از اسکلتهای مختلفی می توان برای بنای آن استفاده نمود. در پهنای کمتر از ۶ متر اسکلت چوبی بدون نیاز به ستونهای میانی قابل استفاده است. برای گلخانه هایی با پهنای تا حدود ۱۲ متر اسکلت لوله ای بدون نیاز به ستون های عمودی وسط قابل کاربرد هستند ولی بایستی برای استحکام به قاب پنجره ها متصل شوند.
پوششهای پلاستیکی می تواند از جنس پلی استر، پلی وینیل کلراید(P.V.C) پلی وینل فلوراید(P.V.F) باشد. از مزایای این پوششها عدم نیاز به اسکلتهای سنگین وکاهش هزینه گرم کردن تا حدود ۴۰٪ نسبت به گلخانه های
شیشه ای یک لایه است. امروزه گلخانه های پلاستیکی درصد بالایی از گلخانه های دنیا را به خود اختصاص می دهند؛ ولی در اروپای شرقی محبوبیت چندانی ندارد. عیب پوششهای پلاستیکی دوام کم آنهاست چرا که اشعه ماورای بنفش خورشید باعث شکنندگی و تیرگی پلاستیک می شود. اغلب پوششهای پلاستیکی از نوع پلیاتیلن بوده که معمولاً به ماده مفاوم کننده در مقابل UV(اشعه ماورای بنفش) آمیخته شده اند که در این صورت طول عمر آن ها تا حدود ۳ سال قابل افزایش است. همچنین عیب دیگر این پوششها این است که در زمستان اگر هوای گلخانه سردتر بوده و با برخورد هوای مرطوب داخل گلخانه قطرات بخار آب بر روی آن ها تشکیل می گردد که با پیوستن به هم بزرگ شده و با چکیدن قطرات بر سطح برگ ها باعث بالا رفتن رطوبت سطح برگ و ایجاد بیماری های قارچی می گردند و از طرفی با ریزش قطرات بر کف گلخانه ها باعث افزایش رطوبت بسترخاکها و کاهش میزان اکسیژن خاک می شوند؛ که تداوم این امر می تواند منجر به کاهش جذب عناصر غذایی و کاهش رشد عمومی گیاه شود. راه حل این مشکل استفاده از اسپری محلول مواد شوینده در آب است که بر روی سطح داخلی پوشش می پاشند که البته این مواد خیلی زود پاک می شوند. حسن این کار جلوگیری از بزرگ شدن قطرات است. امروزه در کشورهای پیشرفته پلی اتیلن و سایر پوششهای پلاستیک را به مواد نگهدارنده نور مادون قرمز (IR) آمیخته می کنند که تلفات دمای گلخانه را در شب ۱۵ تا ۲۵ درصد کاهش می دهند.
PVF نیز یکنوع پوشش پلاستیکی جدید است که تا ده سال دوام داشته و واکنش آن نسبت به نور و قیمت آن تقریباً معادل شیشه است. پوششهای دوبل پلاستیکی نیز کاهش هزینه سوخت تا یک سوم نقش مؤثری دارند. انجام پوششهای دولایه در اسکلت های سوله ای که ستون کمتری دارند راحت تر است. فاصله بین دولایه پایینی از ۱۰–۲۵/۱ سانتی متر کمتر یا بیشتر نباشد. گلخانه های نیمه استوانه ای برای پوششهای دولایه ای مناسب می باشند. میزان کشیدگی پلاستیک بسیار مهم است. هنگامی که در یک روز سرد نصب شود می بایست آن را محکم کشید و در روز گرم کمتر کشیده شود با در هوای سرد منقبض و پاره نگردد. امروزه اکثر گلخانه های جدید در آمریکا چه به صورت دایم یا موقت با پوششهای پلاستیکی ساخته می شوند.
سکو بخشی از فضای گلخانه است جایگاهی است برای قرار گرفتن گلدان ها یا کشت گیاهان در بسترهای بالاتر از سطح زمین همانگونه که از نام آن پیدا است، سکوها همواره در سطحی بالاتر از کف گلخانه ها قرار می گیرند. این عمل ضمن جلوگیری از گسترش عوامل آلوده کننده و بیماری زای گیاهی به تهویه بهتر و گرم شدن زودتر بستر کمک می کند. انتخاب شکل سکوها و مواد سازنده آن ها به نوع گیاه، گلخانه و سلیقه سازنده بستگی دارد. به طور کلی ویژگی های یک سکوی خوب عبارت است از:
الف _ از زهکشی مطلوبی برخوردار باشند.
ب_ پهنای آن طوری باشد که کارگران به آسانی به مرکز سکو دسترسی داشته باشند.
ج_ طوری نصب شده باشد که حداکثر نور را جذب کنند.
کار کردن با سکوها برای قرار دادن گلدان ها به کارگران این امکان را می دهد که بدون خم شدن کار خود را انجام دهند در صورتی که سکوها برای کشت گیاهان استفاده بهتر است ۳۰–۱۵ سانتیمتر عمق داشته و از زهکشی مناسبی برخوردار باشد. ارتفاع سکوها از سطح زمین می بایست به گونه ای باشد که اقدامات داشت با تسلط کارگر بر محصول امکانپذیر باشد که این امر به نوع محصول بستگی دارد. سکوها را می توان از جنس آلومینیوم، ایرانیت، الوار چوبی یا مواد بتنی ساخت. آلومینیوم عمری طولانی دارد ولی گران قیمت است و چوب ارزان بوده ولی عمر کوتاهی دارد و احتمال پوسیدگی آن نیز زیاد است و همچنین عوامل بیماری زا نیز در آن نفوذ می کنند.
نحوه قرار گرفتن سکوها
بایستی سکوها را طوری نصب نمود که از حداکثر فضای گلخانه ای برای پرورش گیاهان استفاده شود. تعداد و عرض راهروها بستگی به نحوه استفاده از آن ها و نوع محصول دارد.
ارتفاع سکوهای کشت ۹۰–۸۰ سانتیمتر است. پهنای سکوهای مجاور دیواره ها حدود ۹۰سانتیمتر و پهنای سکوهای میانی که از دو طرف قابل دسترسی است حداکثر می بایست ۱۸۰ سانتی متر باشد. سکوهای کشت گیاهان گلدانی نبایست دیواره داشته باشد و کف سکوها تا حد ممکن بایستی منفذدار باشد. تخته های چوبی سوراخدار به همراه تورسیمی محکم برای ساختن کف سکوها مناسبند.
در روش نوین به منظور استفاده مؤثر از حداکثر فضای گلخانه از سکوی متحرک استفاده می کنند. این سیستم فضای تولید را تا بیش از ۹۰٪ مساحت گلخانه افزایش می دهد. راهروها توسط سکوهای متحرک اشغال شده که با حرکت سکو راهرو از یک سمت باز می شود و از طرف دیگر بسته می شود.
گلهای بریده را در شرایط گلخانه ای به هر دو شکل بسترهای سکوئی و زمینی کشت می کنند. گیاهانی مثل گل داوودی و میمون را می توان بر روی سکوها کشت نمود؛ ولی این سکوها بایستی نزدیک زمین قرار گیرند تا عملیات حذف جوانه ها، محلول پاشی و برداشت امکان پذیر باشد، میخک را نیز به علت حساسیت به بیماری پژمردگی باکتریایی بر روی سکوهای کوتاه پرورش می دهند.
ضد عفونی کردن خاک سکوها راحت تر و موفقیت آمیزتر از بسترهای زمینی است. بسترهای زمینی باید به گونه ای باشند که خاک اطراف ریشه را از قسمت های دیگر مجزا کنند. بتون برای بسترهای زمینی مناسب است.
از تجهیزات و ادوات مورد نیاز گلخانه می توان به سیستم گرمایشی، سرمایشی، ژنراتور و… اشاره کرد.
در این سیستم از بخار آب یا آب داغ استفاده می شود.
لوله های گالوانیزه گلخانه از جنس فولاد هستند که با روش گالوانیزاسیون گرم یا سرد گالوانیزه می شوند. با این عملیات لوله های فولادی در مقابل خوردگی و زند زدگی مقاوم تر می شوند و طول عمر آن ها نیز افزایش می یابد.
در این روش لوله های گلخانه ، به روش الکترولیز با فلز روی پوشش داده می شوند. در نتیجه ضخامت روی بر سطح این لوله ها کمتر بوده (بین 8 الی 12 میکرون) و به همین دلیل دوام آن ها نیز نسبت به گالوانیزه گرم کم تر است. است. لوله های گلخانه ای که به روش گالوانیزه سرد گالوانیزه شده اند در شرایط عادی و معمولی نهایتاً 2 تا6 سال عمر میکنند.
در این روش لوله های فولادی را در شرایطی با دمای بالاتر (حدود 440 درجه سانتی گراد) گالوانیزه می کنند. در نتیجه ضخامت روی بر سطح آن ها بیشتر است (حدود 40 تا 80 میکرون). به همین دلیل پایداری و طول عمر لوله هایی که به روش گالوانیزاسیوم گرم گالوانیزه می شوند بیشتر است.
و در نهایت استفاده از سازه های فولادی آبکاری شده به روش گرم برای گلخانه ها بسیار مناسب تر است.
ورق های فلزی را به دو روش گالوانیزه می کنند
تفاوت این دو لوله در تولید آن ها است به این صورت که لوله گلخانه ای گرم در ایران تولید می شود و کیفیت خوب و قیمت مناسبی دارد این لوله همچنین دارای استحکام است برای همین در محیط گلخانه که هم گرم است و هم فضای مرطوبی دارد استفاده می شودزیرا گالوانیزه گرم در لوله گلخانه ای گرم جلوی خوردگی لوله گلخانه را می گیرد.
طول عمر این لوله 15 تا 20 است .
از لوله گالوانیزه گلخانه سرد هم استفاده می شود اما مقاومت کمتری نسبت به لوله گالوانیزه گلخانه گرم دارد و با کشیدن هرجسم تیزی به لوله آسب و خوردگی ایجاد می شود.
عمر این لوله گلخانه ها 3 تا 5 سال است
باید توجه داشت که در فرایند گالوانیزه ، ضخامت پوشش و یکنواختی پوشش بسیار حائز اهمیت بوده و هر چه این لایه ضخیم تر و یکنواخت تر باشد ، طول عمر سازه گلخانه بیشتر خواهد بود.
بر اساس استاندارد آمریکایی A123، برای لوله و پروفیل با ضخامت 2 و 5 / 2 میلیمتر ، ضخامت لایه گالوانیزه، به طور متوسط 45 میکرون است.
پروفیل، لوله گلخانه، قوطی بصورت استاندارد 6 متری بوده ولی بر اساس سفارش مشتری از طول 7 – 4 متر نیز ، تولید خواهد شد. کلیه بسته ها ، بصورت یک تنی عرضه می گردد.
| [
{
"answer1": "گلخانه های متصل به هم معمولاً هزینه های ساخت و گرمایش کمتری داشته و دسترسی آسانتری دارند",
"answer2": "نمای شمالی کمترین مطلوبیت را دارد و فقط برای گیاهانی که نور کمی احتیاج دارند مناسب می باشد.",
"distance": 2527,
"question": "چرا گلخانه های متصل به هم معمولا هزینه ساخت و گرمایش کمتری دارند و برای چه گیاهانی نمای شمالی مناسب است؟"
},
{
"answer1": "فتوسنتز به عواملی مانند دما، شدت نور و وجود آب و مواد غذایی وابسته است.",
"answer2": "محدوده دمایی توصیه شده برای بیشتر گیاهان گلخانه ای که منجر به بالاترین بازده فتوسنتزی می شود، چیزی بین ۵۰ تا ۸۵ درجه فارنهایت می باشد",
"distance": 118,
"question": "چه عواملی در فرایند فتوسنتز گیاهان موثر هستند و دمای توصیه شده برای گیاهان گلخانه ای جهت بالاترین بازده فتوسنتزی چقدر است؟"
},
{
"answer1": "راندمان مصرف آب ۷۵در صد است.",
"answer2": "راندمان مصرف آب ۹۰ در صد است و چون قطره چکان ها در کنار بوته یا ساقه گیاه قرار می گیرند امکان رشد و توسعه علف های هرز از بین می رود.",
"distance": 237,
"question": "برای آبیاری بارانی و قطره ای چه مقدار راندمان مصرف آب وجود دارد و مزیت آبیاری قطره ای چیست؟"
},
{
"answer1": "در این واکنش Co2 عامل بسیار مهمی است.",
"answer2": "گلدهی قبل از موعد، بازده میوه دهی بالاتر، کاهش جوانه های ناقص در گلها، بهبود استحکام ساقه گیاه و اندازه گل",
"distance": 774,
"question": "مهم ترین عامل در واکنش شیمیایی فتوسنتز چیست و چه مواردی باعث افزایش باروری محصولات با غنی سازی دی اکسید کربن می شوند؟"
},
{
"answer1": "در نتیجه ضخامت روی بر سطح آن ها بیشتر است (حدود 40 تا 80 میکرون). به همین دلیل پایداری و طول عمر لوله هایی که به روش گالوانیزاسیوم گرم گالوانیزه می شوند بیشتر است.",
"answer2": "لوله های گلخانه ای که به روش گالوانیزه سرد گالوانیزه شده اند در شرایط عادی و معمولی نهایتاً 2 تا6 سال عمر میکنند.",
"distance": 216,
"question": "تفاوت لوله های گلخانه ای گالوانیزه گرم و سرد چیست و عمر هر کدام چقدر است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
634 | : محمدجواد ظریف
محمدجواد ظریف خوانساری ( در تهران) دیپلمات ایرانی است، که هم اکنون در دولت دوازدهم سمت وزیر امور خارجه را بر عهده دارد. او همچنین از اعضای شورای عالی جمعیت هلال احمر و دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران می باشد.
او دانش آموخته کارشناسی ارشد روابط بین الملل از دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو، همچنین کارشناسی ارشد مطالعات بین الملل و دکترای حقوق و روابط بین الملل از دانشگاه دنور است. ظریف فعالیت شغلی خود را از سال ۱۳۵۷ در کنسولگری ایران در سانفرانسیسکو آغاز کرد. او از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۱ برای مدت ۱۰ سال، معاونت حقوقی و بین الملل وزارت امور خارجه را بر عهده داشت. وی برای مدت ۵ سال، در فاصله سال های ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل متحد فعالیت می کرد. ظریف پیش تر در دولت یازدهم نیز وزارت امور خارجه را بر عهده داشت.
جواد ظریف در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۹۷ از سمت خود استعفا داد؛ ولی دو روز بعد، در هشتم اسفند ماه حسن روحانی با استعفا او موافقت نکرد و وی همچنان وزیر امور خارجه ایران باقی ماند.
محمد جواد ظریف ۱۷ دی ۱۳۳۸ در خانواده ای مذهبی، محافظه کار و متمول در تهران به دنیا آمد. مادرش فرزند یکی از بازرگانان کاشانی مستقر در تهران و پدرش از تجار اصفهان بود. او تحصیلات مقدماتی را از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ در دبستان و دبیرستان علوی تهران انجام داد.
ظریف در سال ۱۳۵۵ با ویزای دانشجویی به ایالات متحده آمریکا رفت و از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۶ دیپلم خود را از کالج درو، در سانفرانسیسکو گذراند و به ترتیب در سال های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد روابط بین الملل را از دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو دریافت نمود، سپس به ایالت کلرادو نقل مکان کرد و در سال ۱۳۶۳ مدرک کارشناسی ارشد مطالعات بین الملل را از دانشکده مطالعات بین الملل جوزف کوربل، دانشگاه دنور اخذ نمود و پس از آن تحصیلات خود را در مقطع دکترا ادامه داد..
ظریف فعالیت شغلی خود را از سال ۱۳۵۷ به عنوان مشاور سرکنسولگری ایران در سان فرانسیسکو آغاز کرد و تا سال ۱۳۵۹ در این جایگاه فعالیت نمود. او در فاصله سال های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ مشاور سیاسی، رایزن و کاردار نمایندگی ایران در سازمان ملل بود. وی دوره سربازی خود را نیز به صورت امریه، در وزارت امور خارجه و نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد، سپری کرد. پس از گذراندن آزمون جامع دکترا در ۱۳۶۴، اداره مهاجرت ایالات متحده، روادید محمد جواد ظریف را باطل کرد و او سه سال بعد از راه دور، تحصیلات خود را تکمیل کرد و دکترای حقوق و روابط بین الملل را در سال ۱۹۸۸ از دانشگاه دنور دریافت کرد.
ظریف در تابستان ۱۳۵۸ از طریق خواهرش با مریم ایمانیه آشنا شد. آن ها در ایران با هم ازدواج کردند، اما پس از آن به نیویورک نقل مکان نمودند. ظریف دو فرزند دختر و پسر دارد که در آمریکا متولد شده اند. پسر وی مهندسی برق خوانده و دارای فوق لیسانس مدیریت است و دخترش نیز دارای مهندسی معماری داخلی است. هر دو فرزند وی ازدواج کرده اند. ظریف و همسرش به خوبی بر زبان انگلیسی مسلط هستند.
در سال ۱۳۶۶ که جنگ ایران و عراق ماه های پایانی خود را سپری می کرد و فشارهای بین المللی بر ایران، به منظور پذیرفتن متن اولیه قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت به اوج رسیده بود، تیم مذاکره کننده ایرانی، سعی داشت به جای درج مفادی که انتظارات ایران را برآورده نمی کرد، بندهایی از طرح اجرایی دبیرکل سازمان ملل متحد (خاویر پرز دکوئیار) را جایگزین نماید. نوشتن نامه این درخواست رسمی به محمدجواد ظریف، تنها دیپلمات ایرانی وقت مسلط به زبان انگلیسی در نمایندگی ایران، در سازمان ملل متحد گماشته شد، تا بتواند مفهوم مورد نظر ایران را به شفافی بیان کند. ظریف نیز با انتخاب کلمات مناسب، توانست نامهٔ مورد نظر ایران را تنظیم و در بین کشورهای عضو، منتشر کند. این درخواست که با افزودن آن به قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت موافقت شد، در وزارت امور خارجه ایران به «Tantamount Letter» مشهور شد.
ظریف به اقتضای حضور و همچنین فعالیت دیپلماتیک طولانی مدت در آمریکا، ارتباط گسترده ای با جامعه آمریکا و محافل سیاسی و علمی این کشور داشته است. روزنامه هرالد تریبیون، در مقاله ای به قلم «وارن هوگ»، به حضور گسترده محمد جواد ظریف در مجامع عمومی آمریکا اشاره می کند:
ظریف در کتاب خاطراتش که به نام «آقای سفیر» منتشر شده است، دربارهٔ انتخاب او برای سمت نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل می گوید:
وی همچنین در دوره ای که سفیر ایران در سازمان ملل متحد بود، روابط نزدیکی با گری سیک، عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا و استاد علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا داشت. سیک در مصاحبه اش با کامبیز حسینی مجری برنامه پولتیک گفت:
بعد از انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم، وی محمدجواد ظریف را برای تصدی سمت وزیر امور خارجه در دولتش به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. حسن قشقاوی، معاون کنسولی وقت وزارت امور خارجه، از این انتخاب استقبال و عنوان کرد که کشورهایی که به دنبال گفتگو با ایران هستند، از این انتخاب استقبال کرده اند. وی به عملکرد هنری کیسینجر، مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده آمریکا اشاره کرد که یک نسخه از کتاب دیپلماسی که توسط شخص وی تألیف گردیده را به ظریف هدیه داده است و در صفحه نخست آن نوشته است: «تقدیم به دشمن قابل احترام، ظریف»
ظریف با حضور در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در روز ۱۴ مرداد (روز بعد از مراسم تحلیف) به تشریح برنامه های خود و پاسخ به سؤالات نمایندگان کمیسیون مربوطِ پرداخت. وی در پاسخ به نمایندگان مجلس اظهار داشت:
همزمان با روز سوم بررسی کابینه دولت یازدهم، علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر ایران در امور بین الملل، ظریف را گزینهٔ مناسب جهت تصدی پست وزارت امور خارجه معرفی کرد و مدیریت و کارآمدی اش را در زمان همکاری مستقیم با خود را مورد تحسین قرار داد. وی در نهایت توانست با کسب ۲۳۲ رأی از ۲۸۱ رأی ماخوذه (۸۲٫۵ درصد) تصدی وزارت امور خارجه دولت یازدهم را به دست بیاورد. ساعاتی پس از این انتخاب، گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان و احمد داوداغلو، وزیر امور خارجه ترکیه، در پیام های تلفنی جداگانه، تصدی پست وزارت امور خارجه را به وی تبریک گفتند و از وی درخواست کردند در آینده نزدیک به کشورهای متبوعشان سفر نماید.
در ساعات اولیه روز ۵ مهر ۱۳۹۲، ظریف در حاشیه شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و با برنامه ریزی قبلی در اولین مذاکره ایران و ۱+۵ در دولت یازدهم که در سطح وزرای خارجه برگزار شد، شرکت کرد. در این مذاکره، جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا نیز حضور داشته و با ظریف بر سر میز مذاکره نشست. در حاشیه این جلسه ظریف با جان کری دیدار و گفتگویی دو جانبه داشت. پس از ۳۴ سال این اولین دیدار مقامات عالی ایران و آمریکا در سطح وزرای خارجه بود. پس از پایان این دیدار کری در کنفرانس خبری خود گفت: «با ظریف ملاقات داشتم، لحن او حقیقتاً متفاوت بود.»
ظریف به عنوان مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران در خصوص پرونده برنامه اتمی ایران از جانب حسن روحانی معرفی شده است. اولین حضور وی به عنوان مذاکره کننده هسته ای در دیدار با نمایندگان گروه پنج به علاوه یک در نیویورک و در تاریخ ۴ مهر ۱۳۹۲ (۲۶ سپتامبر ۲۰۱۳) برگزار شد و مرتبه بعدی با کاترین اشتون در ضیافت شام در سفارت ایران در سوئیس در تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۹۲ (۱۵ اکتبر) انجام شد. سایر اعضای دیگر تیم مذاکره کننده همراه ظریف عبارتند از: عباس عراقچی، مجید تخت روانچی، حمید بعیدی نژاد و داوود محمدنیا.
اولین موفقیت دیپلماتیک تیم مذاکره کننده ایران در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ حاصل شد؛ توافقی که طبق آن ایران و گروه ۵+۱ توافق کردند در مقابل کاهش برخی تحریم های علیه ایران، غنی سازی بالای پنج درصدی اورانیوم در ایران متوقف شود. جان کری از این توافق با عنوان «گام نخست در جهت یافتن راه حلی جامع» یاد کرده است. دقایقی بعد از حصول این توافق اولیه، ظریف با انتشار توییتی در صفحه توییتر خود، خبر حصول این توافق را همگانی کرد.
گفتگوی تلفنی با جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا در ۲۴ آذر ۱۳۹۲ ظریف از گفتگوی تلفنی باجان کری خبر داد. وی گفت تماس تلفنی دو طرف پس از افزوده شدن نام ۱۹ فرد و شرکت به فهرست تحریم های پیشین آمریکا علیه ایران (پس از توافق ژنو) انجام شده است. وی همچنین در توضیح این تماس تلفنی گفت که پس از توافق ژنو با شش قدرت جهانی، «این اولین باری نیست که لازم دیده ایم که هم در گفتگوهای علنی و هم در گفتگوهای خصوصی شرکت کنیم. من با مقام های آمریکایی و سایر مقام های گروه ۱+۵ و کاترین اشتون صحبت کرده ام.»
یک و نیم سال پس از انعقاد توافق هسته ای ژنو، محمد جواد ظریف به همراه تیم مذاکره کننده ایرانی بعد از چند روز مذاکره فشرده در لوزان، سوئیس، در ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ موفق به دستیابی به مجموع راه حل های تفاهم شده، برای رسیدن به برنامه جامع اقدام مشترک، پیرامون برنامه هسته ای ایران شدند. مجموعه متضمن راه حل ها در تفاهم هسته ای لوزان، جنبه حقوقی نداشت و صرفاً راهنمای مفهومی تنظیم و نگارش برنامه جامع اقدام مشترک را فراهم نمود. وی پس از بازگشت به ایران، در فرودگاه مهرآباد، مورد استقبال جمعی از ایرانیانی قرار گرفت که برای خوشامدگویی از تیم هسته ای، در فرودگاه گرد آمده بودند.
برجام سرانجام پس از ۲۲ ماه مذاکره محمد جواد ظریف به همراه تیم مذاکره کننده ایرانی بعد از ۱۷ روز مذاکره فشرده، سه شنبه ۱۴ ژوئیه (۲۳ تیرماه ۱۳۹۴) در وین پایتخت اتریش، موفق به دستیابی به یک توافق جامع و نهایی با گروه ۱+۵، بر سر آینده برنامه هسته ای ایران شدند. فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و ظریف، در یک نشست رسمی در مقابل رسانه ها در وین با خواندن بیانیه ای به زبان انگلیسی و فارسی اعلام کردند که توافق نهایی در برنامه هسته ای ایران به دست آمده است.
بنیامین نتانیاهو صریح ترین منتقد توافق جاری گفت: «ایران بعد از ده سال (با پایان دوره محدودیت ها) قادر خواهد بود بمب های اتمی متعدد تولید کند.» این توافق پایانی بر ۱۲ سال مذاکرات ایران با قدرت های جهانی بر سر مسئله هسته ای است. مذاکراتی که با مسئولیت حسن روحانی در مهر ماه ۱۳۸۲ آغاز و در تیر ماه ۱۳۹۴ با مسئولیت محمد جواد ظریف و در دولت روحانی، با توافق جامع به پایان رسید.
در ۶ مهر ۱۳۹۴ و در حاشیهٔ برگزاری هفتادمین دوره مجمع عمومی سازمان ملل متحد، محمدجواد ظریف در حال خروج از سالن مجمع عمومی، با باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا که توسط جان کری، وزیر امور خارجه همراهی می شد و دو ساعت از سخنرانی وی در مجمع می گذشت، ملاقات کوتاهی داشت و دو طرف، ضمن سلام و احوالپرسی، با یکدیگر دست دادند.
ظریف در سال نود و چهار و در بحبوحه ی مذاکرات توافق هسته ای در دانشگاه نیویورک گفت :«در صورت توافق، گام های رفع تحریم ها احتمالاً چند هفته طول می کشد»، گفت «تمامی تحریم ها علیه ایران برداشته خواهد شد، خواه این موضوع باب میل سناتور «تام کاتن» باشد یا نباشد». پس از این موضوع کاتن در یک پست توییتری نوشت :« هی ظریف! شنیده ام که از من نام برده ای. اگر تا این اندازه مطمئن هستی، بیا درباره قانون اساسی (آمریکا) با یکدیگر بحث کنیم»«پیشنهاد من این است؛ در واشنگتن دی سی، هر زمانی که شما انتخاب کنی دیدار کنیم تا گزارشی از ظلم و ستم، خیانت و ترور ایران را مورد بحث قرار دهیم» و در بخشی دیگر نیز نوشت :«من متوجه شده ام در بیست سالگی، طی جنگ ایران و عراق در حالی که روستایی ها و کودکان کشته می شدند، تو در آمریکا پنهان شده بودی. این نشانه شجاعت نیست که وقتی کشور شما برای بقا می جنگید، در آمریکا پنهان شده بودید. این نشان می دهد این شخصیت ضعیف النفس هنوز وجود دارد».
با آغاز به کار دولت دوازدهم به ریاست حسن روحانی، وی مجدداً محمدجواد ظریف را به عنوان وزیر امور خارجه به مجلس معرفی نمود. ظریف با کسب ۲۳۶ رأی موافق، ۲۶ رأی مخالف و ۲۶ رأی ممتنع، از مجموع ۲۸۸ رأی ماخوذه، مجدداً به عنوان وزیر امور خارجه از مجلس رای اعتماد گرفت. و در روز ۶ اسفند ماه سال ۱۳۹۷ با انتشار پستی در صفحه شخصی اش در اینستاگرام استعفا خود را اعلام کرد. ولی در هشتم اسفند ماه با نامه استعفا او مخالفت شد و او همچنان به کار خود ادامه می دهد.
در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۹ وزارت خزانه داری آمریکا محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی را در لیست تحریم های خود قرار داد. این وزارتخانه می گوید ظریف مهم ترین سخنگوی علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی است و برای رژیم ایران تبلیغ می کند.
ظریف نیز تأیید کرد که چون در زمان حضور در نیویورک دعوت به کاخ سفید برای مذاکره با دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا را نپذیرفته تحریم شده است. پیش از این سخنان، هفته نامه نیویورکر این ادعا را مطرح کرده بود.
ظریف مخالفت های کسانی که وی آن ها را تندرو می نامد با خودش را چنین توضیح می دهد:
از زمان روی کار آمدن ظریف، نمایندگان اصول گرای مجلس شورای اسلامی، به دفعات، سعی در فراهم کردن ملزومات استیضاح و عزل ظریف نموده اند. مواردی از قبیل امضای توافق ژنو، اظهارات وی در خصوص هلوکاست، نزاع اعراب و اسرائیل و برقراری رابطه با آمریکا، از جمله مواردی است که نمایندگان مجلس، ظریف را به موجب آنها، مستحق عزل و استیضاح می دانند. در نخستین اقدام، در ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ظریف به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی فراخوانده شد، تا دربارهٔ پنج موضوع؛ موضع گیری دربارهٔ هولوکاست، تماس تلفنی باراک اوباما و حسن روحانی، تعریف از منافع ملی، احتمال توقف غنی سازی اورانیوم و حمله به مرزداران سراوان، توضیح دهد. اما هیچ یک از پاسخ های ظریف، سؤال کنندگان را قانع نکرد.
در اقدام بعدی نمایندگان در این راستا، می توان به نامه ۲۰ تن از نمایندگان مجلس در روز ۱۷ آذر ۱۳۹۲ به حسن روحانی اشاره کرد، که به دلیل سخنان ظریف در جمع دانشجویان دانشگاه تهران مورخ ۱۲ آذر، درخواست جدی مبنی بر عزل ظریف از سمتش را داشتند.
علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، دلیل عدم همکاری ظریف با نمایندگان مجلس، در ارائه گزارش عملکردش در مذاکرات هسته ای، که موجب شده وی بارها از جانب نمایندگان مجلس، مورد تهدید استیضاح قرار گیرد را، عدم تعهد نمایندگان مجلس به منتشر نکردن اطلاعات طبقه بندی ارائه شده از جانب ظریف به نمایندگان دانست. بروجردی، شرط اصلی ظریف برای ارائه گزارش و اطلاعات محرمانه به نمایندگان را، عدم بازنشر آن ها در رسانه ها عنوان کرده که این شرط با مخالفت نمایندگان روبرو شد و ظریف نیز در پاسخ، از گفتگو با نمایندگان خودداری کرد.
مرتبه بعدی برخورد با ظریف و عزل احتمالی وی، در بستر رویدادی در خلال هفتادمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد روی داد، که در خلال آن، ظریف و اوباما به طور اتفاقی با یکدیگر دیدار کردند و گفتگوی کوتاهی داشتند. این رفتار ظریف، با مخالفت شدید اصولگرایان در ایران روبرو شد. از جمله شاخص ترین صداهای مخالف، می توان به اظهارنظر غلامحسین محسنی اژه ای اشاره کرد که ظریف را به دلیل اینکه با این معانقه، زمینه ورود دشمن (ایالات متحده آمریکا) به ایران را فراهم کرده است، یک جاسوس نامید؛ همچنین علیرضا زاکانی، رئیس کمیسیون برجام مجلس شورای اسلامی، این عمل ظریف را خطایی نابخشودنی و مستحق برخورد جدی دانست. بهرام بیرانوند، نماینده مجلی شورای اسلامی نیز وی را فردی بی غیرت خطاب کرد.
روز چهارشنبه۳۱ ژوئیه ۲۰۱۹ وزارت خزانه داری آمریکا در یک بیانیه، محمدجواد ظریف را به دلیل نمایندگی سید علی خامنه ای و همکاری مستقیم یا غیرمستقیم با او بر اساس فرمان اجرایی ۱۳۸۷۶ مورد تحریم قرار داد. وزیر خزانه داری آمریکا، استیو منوچین گفت: «محمد جواد ظریف دستور کار و سیاست های بی پروایانه رهبری جمهوری اسلامی ایران را اجرا می کند و سخنگوی اصلی حکومت در سراسر جهان است. ایالات متحده پیام واضحی را برای حکومت ایران می فرستد مبنی بر این که رفتارهای اخیر این حکومت کاملاً غیرقابل قبول است.» وزارت خارجه آمریکا افزوده است: «همزمان با قطع دسترسی شهروندان ایرانی به شبکه های اجتماعی توسط حکومت ایران، محمدجواد ظریف از طریق این رسانه ها تبلیغات و اطلاعات غلط حکومت را در سراسر جهان پخش می کند.»
۷ ژانویه ۲۰۲۰ آمریکا از اعطای ویزا به محمدجواد ظریف به منظور شرکت در اجلاس آزاد گفتگو در بارهٔ احترام به منشور سازمان ملل متحد خودداری کرد.
ظریف در فیس بوک و توییتر صفحات تأیید شده دارد.
برایان هوک، مسوول امور ایران در وزارت امورخارجه آمریکا، در گفت وگو با شبکه تلویزیونی بلومبرگ، از فیس بوک، توییتر و اینستاگرام خواسته تا زمانی که اینترنت کاملاً در ایران باز نشده، حساب های مقامات کشوری، ازجمله سید علی خامنه ای، حسن روحانی و جواد ظریف را ببندند.
در ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ (۵ سپتامبر ۲۰۱۳)(۱ تیشری ۵۷۷۴ یهودی) جواد ظریف در توییتر شخصی خود، روش هشنه، (سال نوی عبری) را به یهودیان تبریک گفت.
کریستی پلوسی دختر نانسی پلوسی، رهبر حزب دمکرات در مجلس نمایندگان آمریکا و رئیس سابق این مجلس در پاسخ به این توئیت نوشت که: «سال نو می توانست شیرین تر باشد اگر شما به انکار هولوکاست از سوی ایران پایان می دادید.» و در پاسخ به کریستی پلوسی، جواد ظریف در توییترش نوشت: «ایران هیچگاه هولوکاست را انکار نکرده است، مردی که تصور می شد این کار را (انکار هولوکاست) کرده است، دیگر رفته است. سال نو مبارک» کریستی پلوسی در واکنش به پاسخ ظریف نوشت: «خوشحالم که می شنوم، ممنون از پاسختان.»
ظریف سپس در صفحه فیس بوک خود سخنانش در توییتر را تأیید کرده و بار دیگر کشتار یهودیان به دست نازی ها و کشتار و سرکوب فلسطینی ها به دست صهیونیست ها را محکوم کرد. محکوم کردن هولوکاست و انکار نکردن آن چند بار دیگر از طریق فیسبوک ظریف با این عنوان مطرح شد که صهیونیست ها، «بهانه واهی انکار هولوکاست» توسط ایران را ابزار تخریب وجهه و حیثیت ملی ایران کرده اند و می گویند که ایران با ساخت بمب اتم می خواهد هولوکاست جدیدی ایجاد کند:
این اقدام ظریف واکنش مثبت بسیاری از سیاستمداران و تحلیل گران آمریکایی و اروپایی را برانگیخت. کریستین امانپور، خبرنگار شبکه خبری سی ان ان نیز در توییتر خود نوشت که شخصاً با ظریف صحبت کرده و او ضمن تأیید این که در توییتر فعال است، به او گفته که: «کشورش هیچگاه هولوکاست را انکار نکرده و مردی (احمدی نژاد) که تصور می شد این کار را کرده، دیگر رفته است.»
رابین رایت عضو انستیتوی صلح آمریکا، در واکنش به این اقدام، به واشینگتن پست گفت: «این اثرگذارترین دیپلماسی عمومی ایران در ۳۴ سال گذشته است.» محمدجواد ظریف در مصاحبه با خبرنگار دیلی بیست، دیوید کیز، در پاسخ به فیلتر بودن فیس بوک در ایران و در عین حال، داشتن اکانت فیس بوک، بلند خندید و گفت؛ «زندگی همین است».
ظریف در ۲۸ آبان ۱۳۹۲ (۱۹ نوامبر ۲۰۱۳) یک روز مانده به دور تازه ای از مذاکرات هسته ای ایران و گروه پنج به علاوه یک در ژنو، پیامی انگلیسی در حساب کاربری خود در یوتیوب منتشر کرد. پیام ظریف گرچه به زبان انگلیسی بود اما در ویدئوهایی مجزا با زیرنویس فارسی، ترکی، فرانسوی و عربی هم منتشر شد. عنوان این ویدئو «پیام ایران: راهی به جلو وجود دارد» بود. وزیر خارجه ایران در این پیام حدود ۵ دقیقه ای گفت در پرونده اتمی کشورش «راهی به جلو وجود دارد، مسیری سازنده و حرکتی به سوی پیشرفت برای حفاظت از صلح حرکتی رو به جلو و تنها انتخاب بین تسلیم یا رو در رو شدن نیست.» این ویدئو با جمله «من جواد ظریف هستم و این پیام مردم ایران است» پایان می پذیرد.
کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در یک پیام توییتری فرارسیدن نوروز ۱۳۹۳ را به ظریف و تمام مردم ایران تبریک گفت.
جواد ظریف در گفتگو با خبرنگار دیلی بیست، گفت: مجید توکلی را نمی شناسم. دیویر کیس نویسنده این مطلب مدعی است که ظریف در پاسخ به سؤال وی مبنی بر اینکه «مجید توکلی، یکی از برجسته ترین فعالان دانشجویی ایران که هم اکنون در زندان نگهداری می شود، چه زمانی آزاد خواهد شد؟» تصریح کرده است: نام نسرین ستوده را از طریق رسانه ها شنیده ام اما مجید توکلی را اصلاً نمی شناسم.
در ادامه دیوید کیس می گوید پس از اتمام نشست سازمان ملل در نیویورک، از ظریف پرسیدم که چطور خود شما از فیس بوک استفاده می کنید اما در ایران کسی اجازه استفاده از آن را ندارد که ظریف با لبخندی پاسخ داد: زندگی همینه.
ظریف، دقایقی پیش از کنفرانس خبری تفاهم هسته ای لوزان، در پیامی توئیتری، این موضوع را اعلام کرده بود: «راه حل پیدا شد، آماده نگارش متن هستیم».
دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۴ مصاحبه ای توسط عادل فردوسی پور با محمد جواد ظریف انجام شد ولی مسئولین صدا و سیما از پخش این مصاحبه در برنامه نود که به مناسبت شب یلدا ضبط شده بود، خودداری کردند. مسئولین سازمان صدا و سیما علت این کار را عدم دعوت رسمی صدا و سیما از ظریف اعلام کردند. این اقدام صدا و سیما با واکنش سخنگوی دولت و وزارت امور خارجه مواجه شد.
ظریف در مصاحبه با چارلی رز، مجری تلویزیون پی بی اس گفت «ما در ایران هیچ کسی را به خاطر عقیده اش زندانی نمی کنیم».
سفر غیرمنتظره به فرانسه
در ۱۹ سپتامبر و سه روز پس از حملهٔ میلیشیای (شبه نظامیان حوثی)-متحد ایران در یمن-به تأسیسات آرامکو ظریف در واکنش به توییت پمپیو به طور علنی او را متهم به تحریک برای نبرد با ارتش ایران کرد.
ظریف، در تاریخ ششم اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۰ استعفای خود را از طریق اینستاگرام اعلام کرد. بخشی از متن استعفای ظریف به این شرح بود: «از ناتوانی برای ادامه خدمت و تمام کاستی ها و کوتاهی ها در دوران خدمت صمیمانه پوزش می خواهم». معاون سخنگوی وزارت امورخارجه، اصالت خبر اعلام استعفای ظریف را در گفتگو با ایرنا تأیید کرد. خبرگزاری فارس نیز به طور مستقل اصالت این اعلام استعفا را به نقل از «یک منبع مطلع» تأیید کرد. ساعاتی پس از اعلام استعفای ظریف از طریق پست اینستاگرامی، محمود واعظی معاون اول حسن روحانی پذیرش استعفای آقای ظریف از جانب حسن روحانی را تکذیب کرد. او در یک توییت اعلام کرد «خبر منتشر شده مبنی بر پذیرش استعفای دکتر ظریف از سوی رئیس جمهوری قویاً تکذیب می شود.»
بنابر اخبار غیررسمی و پاسخ پیامکی شخص جواد ظریف به خبرگزاری انتخاب، عدم دعوت از وی در جلسه دیدار بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه با حسن روحانی، رئیس جمهور و علی خامنه ای، رهبر ایران، دلیل اصلی این استعفا بوده است.
در بامداد روز چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷ حسن روحانی در نامه ای خطاب به محمدجواد ظریف استعفای روحانی را رد کرد. حسن روحانی در این نامه خطاب به محمدجواد ظریف گفته است که استعفای او را خلاف مصالح ایران می داند و با آن موافقت نمی کند. در متن نامه آمده است با نظر آقای ظریف که «حفظ شان و اعتبار وزارت امور خارجه، و جایگاه شخص وزیر امور خارجه به عنوان بالاترین مقام مسوول در اجرای سیاست خارجی کشور» موافق است.
محمدجواد ظریف، رکوردهای مختلفی را در جمهوری اسلامی ایران، به نام خود ثبت کرده است: از انتصاب اولین سخنگوی وزارت امور خارجه، تا اولین سفیر جمهوری اسلامی و بیش از ۵۰ بار دیدار با وزیر خارجه آمریکا و اولین دیدار و دست دادن با رئیس جمهور آن کشور.
ظریف همچنین بیش از سایر وزرای دیگر در تاریخ انقلاب اسلامی در صحن مجلس و در کمیسیون امنیت ملی حاضر شده است و دربارهٔ مسائل گوناگون به نمایندگان پاسخ داده است. ظریف در سال ۲۰۱۵ از سوی مؤسسه انگیسک اینسایتس به عنوان ریسک پذیرترین سیاستمدار جهان انتخاب شد.
زمانی که ظریف برای پست وزارت خارجه به مجلس معرفی شد، روزنامه اعتماد در مطلبی او را در میان اصلاح طلبان دسته بندی کرد، در حالی که خبرگزاری مهر از وی به عنوان یک چهره مستقل یاد کرد.
| [
{
"answer1": "در هشتم اسفند ماه حسن روحانی با استعفا او موافقت نکرد و وی همچنان وزیر امور خارجه ایران باقی ماند.",
"answer2": "بنابر اخبار غیررسمی و پاسخ پیامکی شخص جواد ظریف به خبرگزاری انتخاب، عدم دعوت از وی در جلسه دیدار بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه با حسن روحانی، رئیس جمهور و علی خامنه ای، رهبر ایران، دلیل اصلی این استعفا بوده است.",
"distance": 17717,
"question": "محمدجواد ظریف پس از استعفا در چه تاریخی مجددا به کار خود بازگشت و دلیل اصلی استعفای او چه بود؟"
},
{
"answer1": "از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۶ دیپلم خود را از کالج درو، در سانفرانسیسکو گذراند",
"answer2": "در ساعات اولیه روز ۵ مهر ۱۳۹۲، ظریف در حاشیه شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و با برنامه ریزی قبلی در اولین مذاکره ایران و ۱+۵ در دولت یازدهم که در سطح وزرای خارجه برگزار شد، شرکت کرد.",
"distance": 4050,
"question": "ظریف در کدام کالج در سانفرانسیسکو دیپلم گرفت و در سال 1392 چه دیداری در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل داشت؟"
},
{
"answer1": "محمد جواد ظریف ۱۷ دی ۱۳۳۸ در خانواده ای مذهبی، محافظه کار و متمول در تهران به دنیا آمد.",
"answer2": "برجام سرانجام پس از ۲۲ ماه مذاکره محمد جواد ظریف به همراه تیم مذاکره کننده ایرانی بعد از ۱۷ روز مذاکره فشرده، سه شنبه ۱۴ ژوئیه (۲۳ تیرماه ۱۳۹۴) در وین پایتخت اتریش، موفق به دستیابی به یک توافق جامع و نهایی با گروه ۱+۵، بر سر آینده برنامه هسته ای ایران شدند.",
"distance": 6869,
"question": "محل تولد و خانواده محمدجواد ظریف چگونه بود و در چه تاریخی توافق برجام به دست آمد؟"
},
{
"answer1": "ظریف فعالیت شغلی خود را از سال ۱۳۵۷ در کنسولگری ایران در سانفرانسیسکو آغاز کرد.",
"answer2": "وی در نهایت توانست با کسب ۲۳۲ رأی از ۲۸۱ رأی ماخوذه (۸۲٫۵ درصد) تصدی وزارت امور خارجه دولت یازدهم را به دست بیاورد.",
"distance": 4526,
"question": "اولین فعالیت شغلی ظریف چه بود و در چه تاریخی به عنوان وزیر امور خارجه از مجلس رای اعتماد گرفت؟"
}
] | [
{
"answer1": "ظریف در سال های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد روابط بین الملل را از دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو دریافت نمود",
"answer2": "حسن قشقاوی، معاون کنسولی وقت وزارت امور خارجه، از این انتخاب استقبال و عنوان کرد که کشورهایی که به دنبال گفتگو با ایران هستند، از این انتخاب استقبال کرده اند.",
"question": "مدرک تحصیلی محمدجواد ظریف از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو چه بود و چه کسی از انتخاب وی به عنوان وزیر امور خارجه استقبال کرد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
635 | : رمزنگاری جانشینی
رمزنگاری جانشینی روشی برای رمزنگاری است که در آن هر واحد از متن اصلی بر طبق یک سیستم معین با رمزشده آن جایگزین می شود. یک واحد ممکن است یک حرف باشد (که معمولاً این طور است) یا دو حرف، سه حرف یا حتی ترکیبی از آنها و شکل های مشابه آن باشد. رمزگشایی آن با کمک عکس عمل جاگذاری انجام پذیر است.
این روش با رمزنگاری جابجایی قابل مقایسه است. روش جانشینی بدون تغییر مکان حروف خود آنها را تغییر می دهد ولی رمزنگاری جابجایی حروف را تغییر نمی دهد و فقط آنها را با هم جابجا می کند.
یکی از ساده ترین مثال های این روش رمز سزار می باشد.
رمزنگاری جانشینی انواع مختلفی دارد. اگر رمزنگاری بر روی یک حرف انجام شود به آن رمزنگاری جانشینی ساده گویند. به این نوع رمزنگاری روی گروه های بزرگتری از حروف، پلی گرافیک گویند. یک رمزنگاری تک حرفی از جانشینی ثابت بر روی کل پیام استفاده می کند. درحالیکه رمزنگاری چند حرفی از چندین جانشینی در موقعیت های مختلف در یک پیام استفاده می کند، به طوریکه یک واحد از متن اصلی به یکی از چندین احتمال در متن رمزشده نگاشته می شود و برعکس.
جانشینی یک حرف (جانشینی ساده) را با نوشتن حروف الفبا با یک ترتیب خاص به منظور نشان دادن جانشینی، می توان نمایش داد. به این، جانشینی الفبایی گویند. ممکن است حروف الفبای رمز، شیفت داده شوند یا معکوس شوند(که به ترتیب رمز سزار و اتباش(Atbash) را ایجاد می کنند) یا در یک مدل پیچیده تر پیش روند که در این صورت به آن الفبای ترکیبی(mixed alphabet) یا الفبای بی ترتیب(deranged alphabet) گویند. به طور سنتی، الفبای ترکیبی ممکن است ابتدا توسط نوشتن یک کلیدواژه، حذف حروف تکراری از آن، سپس نوشتن تمامی حروف باقی مانده در حروف الفبا با ترتیب معمولی آنها ساخته شود.
با استفاده از این سیستم، کلیدواژه ی "zebras" الفبای زیر را به ما می دهد:
پیام:
"رمز می شود به"
به طور سنتی، متن رمزشده به صورت بلاک هایی با طول ثابت با حذف نقطه گذاری و فاصله ها نوشته می شود. این به منظور کمک به حذف خطای انتقال و پنهان کردن محدودیت های کلمه از متن آشکار انجام می شود.به این بلاک ها که “گروه ها” و گاهی “تعداد گروه” گویند، یک بررسی اضافی نسبت داده می شود. گروه های پنج حرف از زمان اولین پیام که توسط تلگراف منتقل شد به صورت سنتی وجود دارند:
اگر طول پیام به پنج بخش پذیر نباشد، ممکن است در پایان با "nulls" تکمیل شود. این ها می توانند هر کاراکتری باشند که به یک چیز بی معنی رمزگشایی می شوند، بنابراین گیرنده به راحتی می تواند آنها را تشخیص دهد و از بقیه جدا کند.
گاهی الفبای متن رمزشده با الفبای متن اصلی متفاوت است. برای مثال، در رمز کثیف، متن رمزشده شامل مجموعه ای از نمادهاست که مشتق شده از یک توری هستند. برای مثال:
چنین ویژگی هایی تفاوت کوچکی در امنیت طرح ایجاد می کند. با این حال، در پایان، هر مجموعه ای از نمادهای عجیب می توانند به صورت حروف الفبا از A تا Z بازنویسی شوند و به صورت عادی با آنها برخورد شود.
در لیست ها و کاتالوگ های فروشندگان، گاهی یک رمزگذاری ساده برای جایگذاری رقم های اعداد با حروف استفاده می شود.
مثال: MAT برای نمایش 120 به کار خواهد رفت.
با اینکه روش سنتی کلیدواژه برای ایجاد یک جانشینی الفبایی ترکیبی، ساده است، یک عیب جدی این است که آخرین حروف الفبا(که معمولا فراوانی کمی دارند) تمایل دارند در انتها بمانند. یک روش قوی تر برای ایجاد یک الفبای ترکیبی، اجرای رمزنگاری جابه جایی در الفبای معمولی با استفاده از کلیدواژه است ولی معمولا انجام نمی شود.
با اینکه تعداد کلیدهای احتمالی بسیار بزرگ است(26! ≈ 2^88.4 یا حدودا ۸۸ بیت)، رمز خیلی قوی نیست و به راحتی شکسته می شود. به شرط اینکه پیام طول معقولی داشته باشد، تحلیل رمز می تواند معنای احتمالی رایج ترین نمادها را با تحلیل توزیع فراوانی متن رمزشده کاهش دهد. این، اجازه ی تشکیل کلمات جزئی را می دهد که می تواند به صورت آزمایشی پر شود و به تدریج راه حل جزئی را گسترش دهد(برای اثبات این موضوع به تحلیل فراوانی مراجعه کنید). در برخی موارد کلمات اساسی می توانند از الگوی حروفشان مشخص شوند. برای مثال، attract، osseous و کلماتی که ریشه شان این کلمات هستند، تنها کلمات رایج زبان انگلیسی با الگوی ABBCADB هستند. بسیاری از مردم این نوع رمزنگاری ها را برای سرگرمی به عنوان کریپتوگرام(cryptogram)در روزنامه ها حل می کنند.
مطابق فاصله unicity در زبان انگلیسی، ۲۷.۶ حرف از متن رمزشده برای رمزگشایی جایگزینی ساده ی الفبایی ترکیبی لازم است.در عمل، معمولا حدود ۵۰ حرف لازم است، با اینکه برخی پیام ها با تعداد کم در صورت یافتن الگوهای غیرمعمول می توانند شکسته شوند. در موارد دیگر، می توان تصور کرد متن اصلی، توزیع فراوانی تقریبا مسطحی دارد و در این صورت متن های طولانی تری توسط رمزنگاری موردنیاز خواهد بود.
یک نوع متداول از رمزهای جایگزینی، نامگذار(Nomenclator) است. از روی عنوان مقام عمومی که عناوین بازدید مقامات رسمی را اعلام میکند، نامگذاری شده است. این سایفر یک صفحه کد کوچک شامل جدول جایگزینی حرف، سیلاب و کلمه، گاهی اوقات هوموفونیک که معمولا نمادها را به اعداد تبدیل می کند، استفاده می کند. در اصل قسمت کد به نام های افراد مشهور محدود شده بود از این رو، نام رمزگذاری در سال های بعد کلمه های رایج بسیار و نام مکان ها را نیز پوشش داد. نماد برای کلمه های کلیدی(whole words)(رمزنگاری(codewords) در زبان مدرن) و حروف(letters) (رمز(cipher) در زبان مدرن) در متن رمزشده تشخیص داده نمی شد. Rossignols’ Great Cipher که توسط لویی چهاردهم فرانسه استفاده شد، یکی از آنها بود.
نامگذارها از اوایل قرن پانزدهم تا اواخر قرن هجدهم، کرایه های استاندارد مکاتبات، جاسوسی و توطئه های سیاسی پیشرفته دیپلمات ها بودند. بسیاری از توطئه گران کمتر رمزنگار و کمتر پیچیده بودند و همانطور ماندند. با اینکه در اواسط قرن شانزدهم، رمزنگاران اطلاعاتی حکومتی مرتبا نامگذارها را می شکستند و سیستم های برتر از 1467 در دسترس بودند، جواب رایج به رمزنگاران به سادگی بزرگ کردن جدول ها بود. در اواخر قرن هجدهم وقتی سیستم شروع به از بین رفتن کرد، برخی نامگذار ها 50,000 تا نماد داشتند.
با این اوصاف، همه ی نامگذارها شکسته نشدند. امروزه رمزنگاری متن های آرشیو شده یک حوزه مفید برای تحقیقات تاریخی باقی مانده اند.
تلاش اولیه برای افزایش سختی حملات تحلیل فراوانی بر روی رمزنگاری جایگزینی، پوشاندن فراوانی حروف متن اصلی توسط هوموفونیک بود. در این رمزگذاری ها، حروف متن اصلی به بیش از یک نماد متن رمزشده، نسبت داده می شدند. معمولا نمادهای متن اصلی با بیشترین ترین فراوانی معادل بیشتری نسبت به حروف با فراوانی کمتر دارند.با این روش توزیع فراوانی مسطح شده و تحلیل را سخت تر می کند.
از آنجایی که بیش از ۲۶ کاراکتر برای الفبای متن رمزشده لازم است، راه حل های متنوعی برای اختراع حروف الفبای بزرگ تر به کار می رود. شاید ساده ترین آن استفاده از الفبای جایگزین عدد باشد. یک روش دیگر شامل تغییرات ساده مانند حروف بزرگ، حروف کوچک، وارونه و غیره در الفبای موجود است. به صورت هنرمندانه ای، با وجود اینکه امنیت زیادی نخواهد داشت ولی برخی رمزنگاری های هوموفونیک الفبای نمادهای کاملا خیالی اختراع شده را به طور کامل به کار گرفته اند.
رمزنگاری بیل(Beale) یک نمونه دیگر از رمزنگاری هوموفونیک است. این داستان گنج دفن شده در سال 20-1819 که توسط متن رمزشده با اعلامیه استقلال است . اینجا هر کاراکتر متن رمزشده توسط یک عدد نمایش داده شده بود. عدد با انتخاب کاراکتر از متن اصلی و پیدا کردن یک کلمه در اعلامیه استقلال که با آن کاراکتر شروع می شود و با استفاده از جایگاه عددی آن کلمه در اعلامیه استقلال به عنوان حالت رمزشده آن حرف، مشخص می شود. از آنجایی که کلمات بسیاری در اعلامیه استقلال با همان حرف شروع می شوند، رمزگشایی آن کاراکتر می تواند هر یک از عددهایی که به کلمه ها در اعلامیه استقلال متصل است باشد، که با آن حرف شروع می شود. رمزگشایی کاراکتر X در متن رمزشده(که یک عدد است) به سادگی پیداکردن Xامین کلمه در اعلامیه استقلال و استفاده از اولین حرف آن کلمه به عنوان کاراکتر رمزگشایی شده، است.
رمزنگاری هوموفونیک دیگر توسط Stahl توصیف شده و یکی از اولین تلاش ها برای تهیه امنیت کامپیوتری سیستم های داده در کامپیوترها به منظور رمزگذاری بود. Stahl رمز را به روشی ساخت که تعداد هوموفون ها برای کاراکتر داده شده نسبتی از فراوانی کاراکتر بود. بنابراین تحلیل فراوانی بسیار سخت تر بود.
رمزنگاری کتاب و straddling checkboard یکی از انواع رمزنگاری هوموفونیک است.
فرانچسکو اول گونزاگای ، دوک مانتوآ از اولین نمونه شناخته شده رمز جایگزینی هوموفونیک در 1401 برای مکاتبات با سیمئون دو کرما استفاده کرد.
کار القشقندی (1418-1355) بر اساس کار قبلی ابن الدریهم (1359-1312) که شامل اولین بحث منتشر شده ی رمزنگاری جایگزینی و جابه جایی، همچنین اولین توصیف رمز چندحرفی که در آن هر حرف متن اصلی که به بیش از یک جایگزین اختصاص داده می شود، است. رمزنگاری جایگزینی چندحرفی بعدها در 1467 توسط لئون باتیستا آلبرتی به صورت دیسک توصیف شد. یوهانس تریتمیوس در کتاب خود Steganographia (به زبان یونان باستانی یعنی نوشته ی مخفی) شکل امروزی یک تابلو را معرفی کرد. نسخه بسیار پیچیده تر با استفاده از الفبای ترکیبی در 1563 توسط جووانی باتیستا دلا پورتا در کتابش De Furtivis Literarum Notis (در زبان لاتین به معنای بر روی شخصیت های پنهان در نوشتن)توصیف شد.
در رمزنگاری چندحرفی، الفباهای رمزنگاری متعددی استفاده شده است. برای تسهیل رمزنگاری، تمام حروف الفبا معمولا در یک جدول بزرگ نوشته می شوند که به آن سالهاست tableau (تابلو) می گویند. تابلو معمولا 26*26 است، بنابراین تمام 26 حرف الفبا در دسترس است. روش پر کردن تابلو و انتخاب حرف بعدی از بین حروف الفبا، رمزنگاری چندحرفی به خصوصی را تعریف می کند. از آنجایی که الفباهای جایگزینی برای متن های اصلی که به اندازه کافی بزرگ هستند تکرار می شوند، چنین رمزنگاری هایی آسان تر شکسته می شوند تا اینکه مورد اعتماد واقع شوند.
بلیس د ویژنر یکی از مشهورترین آنها بود. وقتی اولین بار در 1585 منتشر شد، تا سال 1863 غیرقابل شکستن تلقی می شد و در واقع معمولا ‘le chiffre indecchrable’ نامیده می شد(در زبان فرانسوی به معنای رمز غیرقابل شکستن).
در رمزنگاری ویژنر، ردیف اول تابلو با یک کپی از الفبای متن اصلی پر می شد و ردیف های موفقیت آمیز به سادگی یک خانه به چپ شیفت داده می شوند.(به این تابلوهای ساده، تابلوی مستقیم گویند و از لحاظ ریاضی معادل اضافه کردن حروف متن اصلی و کلید به پیمانه 26 است.) سپس یک کلیدواژه برای انتخاب اینکه کدام الفبای متن رمزشده استفاده شود، استفاده می شود.هر حرف کلیدواژه به نوبت استفاده می شود و سپس آنها دوباره از ابتدا تکرار می شوند. بنابراین اگر کلیدواژه ‘CAT’ باشد، حرف اول متن اصلی تحت حرف ‘C’، حرف دوم تحت حرف ‘A’، حرف سوم تحت حرف ‘T’ و حرف چهارم تحت حرف ‘C’ و به همین ترتیب رمزگشایی می شود. در عمل کلیدهای ویژنر عبارت هایی به طول چندین کلمه هستند.
در 1863، فردریک کاسیسکی یک روش منتشر کرد(احتمالا به صورت مخفیانه و مستقل توسط چارلز بابیج قبل از جنگ کریمه کشف شده است) که باعث امکان پذیر شدن محاسبه طول کلیدواژه در پیام رمزنگاری ویژنر شد. زمانی که این اتفاق افتاد، حروف متن رمزشده که تحت حروف الفبای یکسان رمز شده بودند این قابلیت را داشتند که به صورت مجزا به عنوان تعدادی از جایگزین های ساده نیمه مستقل انتخاب شوند و مورد حمله قرار گیرند. این کار با این حقیقت که در داخل یک دسته از حروف الفبا جدا شده اند و کلمات کامل را تشکیل نمی دهند، پیچیده شده است ولی توسط این حقیقت که معمولا از یک تابلوی مستقیم استفاده می شود، ساده سازی شده است. همچنان امروزه یک نوع از رمزنگاری ویژنر به شرطی که الفبای ترکیبی در تابلو استفاده شده باشد، کلیدواژه تصادفی باشد و طول کلی متن رمزشده کمتر از 27.26 برابر طول کلیدواژه باشد، باید به صورت تئوری به سختی شکسته شود. این نیازمندی ها در عمل به ندرت درک می شوند و بنابراین امنیت متن های رمزشده با ویژنر معمولا کمتر از آن است که باید باشد.
سایر مواردچندحرفی شامل موارد زیر است:
رمزهای جریانی مدرن نیز به صورت کافی قابل مشاهده از منظر انتزاعی هستند تا یک رمزنگاری چندحرفی را تشکیل دهند که در آن تمام تلاش صرف ایجاد جریان کلید تا حد ممکن طولانی و غیرقابل پیش بینی می شود.
در رمزنگاری جایگزینی پلی گرافیک، حروف متن اصلی به جای اینکه منحصرا با یک حوف جایگزین شوند، با گروه های بزرگتری جایگزین می شوند. اولین مزیت این است که توزیع فراوانی چند حرف مسطح تر از توریع فراوانی منحصرا یک حرف است (اگرچه در زبان های واقعی، واقعا مسطح نیستند. برای مثال ‘TH’ در زبان انگلیسی بسیار رایج تر از ‘XQ’ است). دوم هرچه تعداد نمادها بیشتر شود متقابلا متن رمزشده ی بیشتری نیاز است تا فراوانی های حروف را بتوان به صورت خلاقانه تری تحلیل کرد.
جایگزینی یک جفت از حروف به اندازه جایگزینی الفبایی 676 نماد(26^2( خواهد بود. در همان De Furtivis Literarum Notis ذکر شده در بالا، della Porta در واقع یک سیستم پیشنهاد داد با یک تابلو 20*20 (به دلیل اینکه از 20 حرف الفبای ایتالیایی/لاتینی استفاده کرده است) که با 400 گلیف یکتا پر شده است. با این حال، سیستم غیر عملی بود و احتمالا در واقع هرگز استفاده نمی شود.
اولین رمزنگاری عملی دیجیتالی(جایگذاری دوطرفه) به اصطلاح رمزنگاری پلی فیر است در 1854 توسط سر چارلز ویتستون اختراع شد. در این رمزنگاری یک شبکه توری 5*5 با حرف هایی از الفبای ترکیبی پر شده است( معمولا دو حرف i و j ترکیب شده اند). یک جایگزینی دیجیتالی پس از آن با انتخاب جفت حروف به عنوان دو گوشه یک مستطیل و استفاده کردن از دو گوشه دیگر به عنوان متن رمزشده، شبیه سازی می شود(برای دیاگرام اصلی مقاله رمزنگاری پلی فیر را مشاهده کنید). قوانین خاص، حرف های دوگانه و جفت هایی که در یک سطر یا ستون قرار می گیرند را مدیریت می کند.پلی فیر از زمان جنگ بوئر در طی جنگ جهانی دوم، مورد استفاده ارتش بود.
چندین پلی گرافیک عملی در 1901 توسط فلیکس دلاستل که شامل رمزنگاری های بیفید و چهارگوشه(هر دو دیاگرافیک) و رمزنگاری تریفید(احتمالا اولی تری گرافیک عملی) هستند، معرفی شد.
رمزنگاری هیل در 1929 توسط لستر اس.هیل اختراع شد یک جایگزینی پلی گرافیک است که میتواند گروه های بزرگتری از حروف را همزمان با استفاده از جبر خطی ترکیب کند. هر حرف به عنوان یک رقم در مبنای 26: A = 0، B = 1 و به همین ترتیب تلقی می شود.(در یک دگرگونی، 3 نماد اضافی برای ساخت مبناهای اول اضافه می شود.) سپس یک بلوک از n حرف به عنوان یک بردار n بعدی لحاظ می شود و در یک ماتریس n*n به پیمانه 26 ضرب می شود. اجزای ماتریس کلید هستند و باید به صورت تصادفی تهیه شوند که ماتریس معکوس پذیر در Z_26^n باشد(برای اطمینان از ممکن بودن رمزگشایی).یک نسخه مکانیکی رمزنگاری هیل 6 بعدی در 1929 ثبت اختراع شد.
رمزنگاری هیل به حمله متن آشکار آسیب پذیر است چون کاملا خطی است بنابراین باید با چندین گام غیرخطی جایگزینی برای غلبه بر حمله ترکیب شود. ترکیب بسیار و بسیار ضعیف، گام های خطی پخش کننده مانند رمزنگاری هیل، بدون گام های جایگزینی غیر خطی، در نهایت باعث تشکیل شبکه جایگزینی جایگشتی (مانند رمزنگاری فایستل) می شود بنابراین ممکن است _ از این منظر افراطی _ رمزگذاری قطعه ای مدرن را به عنوان جایگزینی پلی گرافیک لحاظ کرد.
بین حدود جنگ جهانی اول و دسترسی همگانی رایانهها(برای برخی دولت ها نزدیک سال های 1950 یا 1960، برای سازمان های دیگر یک دهه یا بعدتر و برای افراد عادی این تاریخ زودتر از 1975 نبود) پیاده سازی های مکانیکی رمزنگاری جایگزینی چندحرفی به صورت گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت. چندین مخترع ایده های مشابهی در زمان یکسان داشتند و دستگاه های گردان چهار بار در 1919 به عنوان ایده ی اختراع ثبت شدند. مهم ترین ماشین به دست آمده، ماشین انیگما بود، به خصوص نسخه هایی که توسط ارتش آلمان حدودا از 1930 مورد استفاده قرار گرفت. متفقین هم ماشین های گردان ساختند و مورد استفاده قرار دادند.(مانند SIGABA و Typex).
همه ی این ماشین ها یک نقطه مشترک داشتند و آن این بود که حرف جایگزین از میان تعداد بسیار زیادی از ترکیبات محتمل ناشی از چرخش چندین دیسک حرف به صورت الکتریکی انتخاب می شد. از آنجایی که یک یا چند دیسک به صورت مکانیکی با هر حرفی که از متن اصلی رمزگشایی می شدند، می چرخید، تعداد الفباهای مورد استفاده بی شمار بودند. با این وجود نسخه های اولیه این ماشین قابل شکستن بودند. ویلیام فریدمان از ارتش SIS در همان اوایل، آسیب پذیری هایی در ماشین گردان هبرن پیدا کرد و دیلین ناکس از GC&CS نسخه هایی از ماشین انیگما را قبل از شروع جنگ جهانی دوم حل کرد(نسخه های بدون تخته سیم بندی ). ترافیک محافظت شده توسط تمام انیگماهای ارتش آلمان توسط رمزنگاران متفقین به خصوص آنانی که در پارک بلتچلی بودند و با انواع دستگاه های ارتش آلمانی که در اوایل 1930 مورد استفاده قرار می گرفتند شروع به کار کرده بودند، شکسته شد. این نسخه توسط بینش الهام گرفته شده ی ریاضیاتی توسط ماریان ریفسکی در لهستان شکسته شد.
هیچ پیام محافظت شده ای توسط ماشین های SIGABA و Typex، هرگز تا جایی که در عموم اعلام شده باشد شکسته نشده است.
یک نوع از رمزنگاری جایگزینی، one-time pad، بسیار خاص است. در اواخر جنگ جهانی اول توسط گیلبرت ورنام و جوزف مابورگن در آمریکا اختراع شد. از لحاظ ریاضی توسط کلود شانون احتمالا در طول جنگ جهانی دوم اثبات شده است که قابل شکستن نیست. این کار او ابتدا در اواخر 1940 منشتر شد. در رایج ترین پیاده سازی آن، one-time pad را می توان از یک جنبه غیرمعمول، رمزنگاری جایگزینی نامید. معمولا حروف متن اصلی به روشی(مثلا xor) با کاراکتر کلید در همان جایگاه ترکیب( نه جایگزین) شده است.
در یک پیاده سازی مکانیکی ترجیحا شبیه ابزار Rockex، از one-time pad برای پیام های ارسال شده در hot-line مسکو-واشینگتن که پس از بحران موشکی کوبا برقرار شده بود، استفاده شد.
رمزنگاری جایگزینی به همان شکل که قبلا به آن اشاره شد، به خصوص رمزنگاری های قدیمی که با کاغذ و خودکار انجام می شد دیگر به صورت جدی مورد استفاده قرار نمی گیرند. با این حال موضوع رمزنگاری جایگزینی امروزه هم مطرح می شود. از یک جنبه به اندازه کافی انتزاعی، رمزنگاری بلاک مبتنی بر بیت مدرن(مانند DES یا AES) می توانند بر روی یک الفبای بسیار بزرگ باینری به عنوان رمزنگاری جایگزینی مرور شوند. به علاوه رمزنگاری های بلاک اغلب شامل جدول های جایگزینی کوچکتری به نام S_boxes هستند. هم چنین شبکه جایگشت جایگزینی را مشاهده کنید.
| [
{
"answer1": "رمزنگاری جانشینی روشی برای رمزنگاری است که در آن هر واحد از متن اصلی بر طبق یک سیستم معین با رمزشده آن جایگزین می شود.",
"answer2": "این روش با رمزنگاری جابجایی قابل مقایسه است.",
"distance": 290,
"question": "روش رمزنگاری جانشینی چگونه عمل می کند و با چه روش دیگری قابل مقایسه است؟"
},
{
"answer1": "تلاش اولیه برای افزایش سختی حملات تحلیل فراوانی بر روی رمزنگاری جایگزینی، پوشاندن فراوانی حروف متن اصلی توسط هوموفونیک بود.",
"answer2": "در این رمزگذاری ها، حروف متن اصلی به بیش از یک نماد متن رمزشده، نسبت داده می شدند. معمولا نمادهای متن اصلی با بیشترین ترین فراوانی معادل بیشتری نسبت به حروف با فراوانی کمتر دارند.با این روش توزیع فراوانی مسطح شده و تحلیل را سخت تر می کند.",
"distance": 124,
"question": "رمزنگاری هوموفونیک برای مقابله با چه نوع حمله ای ایجاد شده و چگونه فراوانی حروف را تغییر می دهد؟"
},
{
"answer1": "در این رمزنگاری یک شبکه توری 5*5 با حرف هایی از الفبای ترکیبی پر شده است( معمولا دو حرف i و j ترکیب شده اند). یک جایگزینی دیجیتالی پس از آن با انتخاب جفت حروف به عنوان دو گوشه یک مستطیل و استفاده کردن از دو گوشه دیگر به عنوان متن رمزشده، شبیه سازی می شود",
"answer2": "پلی فیر از زمان جنگ بوئر در طی جنگ جهانی دوم، مورد استفاده ارتش بود.",
"distance": 404,
"question": "رمزنگاری پلی فیر چگونه کار می کند و در چه دوره ای مورد استفاده قرار می گرفت؟"
},
{
"answer1": "سپس یک کلیدواژه برای انتخاب اینکه کدام الفبای متن رمزشده استفاده شود، استفاده می شود.هر حرف کلیدواژه به نوبت استفاده می شود و سپس آنها دوباره از ابتدا تکرار می شوند.",
"answer2": "در 1863، فردریک کاسیسکی یک روش منتشر کرد(احتمالا به صورت مخفیانه و مستقل توسط چارلز بابیج قبل از جنگ کریمه کشف شده است) که باعث امکان پذیر شدن محاسبه طول کلیدواژه در پیام رمزنگاری ویژنر شد.",
"distance": 386,
"question": "در رمزنگاری ویژنر چگونه از کلیدواژه استفاده می شود و فردریک کاسیسکی چه روشی برای شکستن این رمز ارائه داد؟"
},
{
"answer1": "معمولا حروف متن اصلی به روشی(مثلا xor) با کاراکتر کلید در همان جایگاه ترکیب( نه جایگزین) شده است.",
"answer2": "از لحاظ ریاضی توسط کلود شانون احتمالا در طول جنگ جهانی دوم اثبات شده است که قابل شکستن نیست.",
"distance": 232,
"question": "رمزنگاری یکبارمصرف(one-time pad) چگونه عمل می کند و چه ویژگی منحصر به فردی دارد که آن را از سایر رمزنگاری ها متمایز می کند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
636 | : باصری
باصری ها (باسری) از عشایر و مردمان پارس نژاد ایران به شمار می آیند که در استان فارس زندگی می کنند. ایل باصری یکی از پنج ایل تشکیل دهندهٔ ایلات خمسه است و به خاطر قالی ها و گلیم های خود شهرت دارد. باصری ها حدود صد هزار نفر جمعیت دارند و بیشتر فارسی زبان و شیعه مذهب می باشند.
سرحد (ییلاق) ایل باصری در مناطق مرودشت، پاسارگاد و اقلید و گرمسیر (قشلاق) آن در مناطق لارستان، اوز و جهرم است. امروزه باصری ها بیشتر در شهرستان های مرودشت، پاسارگاد، شیراز، جهرم، اقلید، لارستان و سایر مناطق مرکزی فارس ساکن هستند.
حکومت ایل کاریان از سال ۵۰ هجری قمری به خوانین عرب فارس به نام آل بنی صفار واگذار شد. اصطخری در مسالک الممالک می نویسد: «رم کاریان در دست آل صفار است و رئیسشان حجر بن احمد بن الحسن می باشد.» در قرن سوم گروهی از کاریانیان به طایفه قتلغ خان ملحق شدند. قتلغ خان ترک در سال ۲۱۰ ه.ق از طرف مأمون خلیفه عباسی حاکم فارس شد و با طایفه خود به شیراز آمد که این طایفه بعدها به ترکان فارس مشهور شدند. بر طبق سخنان مسعودی مورخ قرن چهارم، در سرزمین فارس، طایفه ای به نام پارسیان زندگی می کرده اند که احتمالاً همان رم کاریان ساسانیان بوده اند. مهاجرت ترکان به فارس بازهم افزایش می یابد که همگی در نیمه غربی فارس ساکن می شوند. در زمان سلجوقیان حاکمان وقت ترک فارس ایلات ترک نژاد بهارلو ،اینانلو و نفر را در شرق فارس برای ایجاد نظم و کنترل ایل عرب و اجداد باصری ها مستقر کردند.
بسیاری از عشایر پارس در زمان حمله مغول و حکومت ایلخانان و تیموریان نابود شدند. به طوری که در دایرهٔ المعارف اسلامی آمده که در قرن نهم حدود ۵۰۰٬۰۰۰ نفر از عشایر پارس از بین رفتند. تیمور لنگ در سال ۷۹۵ ه.ق به فارس حمله کرد و شاه منصور را به قتل رساند و شهر شیراز را تصرف کرد. سپاه شاه منصور اغلب از لرها ،شول ها و عشایر پارس تشکیل شده بود. از شرکت ترکان فارس در سپاه شاه منصور خبری نیست؛ به نظر می رسد ترکان فارس به علت هم نژادی با مهاجمان در جنگ شرکت نکردند.
در زمان حمله تیمور بیشتر عشایر پارس کشته شدند؛ عده ای تبعید شدند یا فرار کردند و عده ای مانند عشایر کوهمره و کوهکی های جهرم نیز به نواحی کوهستانی فرار کردند. در میان تبعیدها عده ای به قبیله قشقایی ملحق گشته و عده ای نیز به خراسان تبعید شدند. نسل بعدی تبعیدی ها به خراسان به نام ویسی ها به فارس بازگشته و به کاریانیانی که هنوز زیر یوغ اعراب بودند پیوستند.
به دستور کریم خان زند در سال ۱۱۷۱ قمری ایل ویسی از ایل عرب جدا شد و در میانه فارس مستقلاً به کوچ پرداخت اما باز ریاست ایل به خوانین عرب، میر شفیع خان شیبانی واگذار شد و نوادگان او نیز تا سال ۱۲۷۹ بر ایل باصری حکومت کردند. زبان این ایل با وجود پیوستگی حدود ۱۱ قرنی با اعراب، پارسی باقی ماند. پیوستن کاریانیان موجود در ایل قشقایی که علی میرزایی نام گرفته بودند به ویسی ها نیز در دوران قاجاریه و در زمان فتحعلی شاه قاجار اتفاق افتاد که موجب شکل گیری دوباره ایل باصری گشت. کاریانیان قشقایی نیز با وجود همجواری بیش از ۱۰ قرنی با ترک ها پارسی زبان باقی ماندند. جز طایفه ایلخاص، زبان سایر باصری ها پارسی و دارای واژگانی منحصر به فرد و ردپاهایی از زبان پارسی میانه می باشد.
پس از خارج شدن ریاست ایل باصری از دست خوانین عرب فارس، در سال ۱۲۸۰ ه.ق حکومت ایل باصری به دستور قوام الملک به حاج نورعلی قوقی رسید. مدتی بعد ویسی ها علیه وی شورش کردند و او را به عنوان کلانتر طایفه علی میرزایی منسوب و کلانتری خود را به آقاجان بیگ کلمبه ای سپردند. سرانجام خود علی میرزایی ها علیه حاج نورعلی شورش کردند و وی را به همراه فرزندش به قتل رساندند. این درگیری سبب شد که علی میرزایی ها متلاشی شوند. قشقایی ها از این حادثه سوءاستفاده کردند و طایفه قوقی و اسفندیارخان، خان این طایفه، را جذب خود کردند. اسفندیار خان تمام مدارک املاک طایفه علی میرزایی را به خوانین قشقایی سپرد و آن ها نیز املاک و قلمرو علی میرزایی ها را تصرف کردند. آقاجان بیگ سال ها بر ایل باصری حکومت کرد و حکومت را در خانواده خویش موروثی کرد.
در سال ۱۳۰۸ قمری، باصری ها همراه نیروهای دولتی در سرکوب شورش بهارلوها به رهبری حسین خان بهارلو شرکت داشتند.
در سال ۱۳۲۹ قمری هنگام وقوع حوادث جنوب، آقاخان، کلانتر باصری و دیگر خان های فارس و بختیاری، با مخابره تلگراف به مجلس شورای ملی، به تجاوزات دولت روسیه اعتراض کردند و آمادگی خود را برای فداکاری اعلام داشتند.
مردمان طایفه ایلخاص در سال ۱۲۳۸ خورشیدی به علت فشار مأموران برای دریافت مالیات به ایل قشقایی پناه بردند و حدود ۸۰ سال در جوار طایفه دره شوری کوچ کردند. در حدود سال ۱۳۲۰ خورشیدی عده ای از آن ها به ایل باصری بازگشتند و بقیه نیز در سراسر کشور پراکنده شدند. این همجواری تغییر زبان این طایفه از فارسی به ترکی را رقم زد.
در سال ۱۸۵۰ میلادی پنج محله نعمتی شیراز به ضدیت با خانواده حاج ابراهیم کلانتر که قدرت آن ها در پنج محله نعمتی نهفته بود برخاستند و با قشقایی ها متحد شدند. هم زمان بختیاری ها و بویر احمدی ها به خاطر درگیری های داخلی از مقابله با قشقایی ها بازماندند و می رفت که قشقایی ها قدرت برتر فارس شوند. قاجاریان که بیمناک شده بودند به پسر بزرگ حاج ابراهیم کلانتر، علی محمد خان عنوان قوام الملکی دادند و وی را حکمران فارس کردند و همچنین پنج ایل باصری، عرب، نفر، بهارلو و اینانلو را با عنوان خمسه متحد کردند و ایلخانی اش را به قوام دادند تا مقابل قشقایی ها بایستند.
قبل و به خصوص پس از شکل گیری اتحادیه بین باصری ها مشهور بود که یک باصری معادل دو قشقایی است. البته چون بین باصری ها و قشقایی ها به دلایلی نزاع و درگیری های فراوان رخ داده بود؛ این اظهار نظر شاید از خصومت های ایلی هم سرچشمه می گرفت. به هر حال این ایل و به طور کلی ایلات خمسه، با ایل قشقایی رقابت و گاهی نیز دشمنی داشتند.
باصری ها در ۱۳۰۹ خورشیدی به زور تخته قاپو (آبادی نشین) شدند و در مناطق سردسیر تلفات سنگینی به آنان وارد آمد اما پس از شهریور ۱۳۲۰، تحرک آنان دوباره آغاز شد. در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، ۲۵۰ خانوار از باصری ها به سمنان و گرمسار مهاجرت کردند. ۳۰ خانوار از آن ها در ۱۳۲۲ خورشیدی به ایوانکی و سپس از آن جا به ورامین رفتند و در روستاهای آن ساکن شدند.
باصری ها همراه دیگر عشایر فارس با تشکیل پلیس جنوب، با آن درگیر شدند. در ۱۳۳۶ خورشیدی نیز باصری ها و قشقایی ها با قشون انگلیس، در ۴۱ کیلومتری مغرب ده بید در دهکده کافتر، به نبرد پرداختند.
پس از اصلاحات ارضی ۱۳۴۱، طایفه های مختلف باصری، برای بار دوم ولی با اختیار، آبادی نشین شدند، چنان که امروز ساکنان آبادی های برخی از دهستان های اقلید، پاسارگاد، جهرم، مرودشت، خرم بید، لارستان و فسا از باصری ها هستند.
باصری ها پس از انقلاب اسلامی، مانند بسیاری از عشایر، از دبستان عشایری و دیگر امکانات آموزشی و همچنین از مراکز خدمات بهداشتی و ایستگاه های سیار دامپزشکی و از فروشگاه های تعاونی عشایری بیش تر بهره مند شدند. آخرین رئیس ایل باصری، محمد خان ضرغامی روز دهم دی ماه سال ۱۳۵۹، صبح گاهان توسط افراد سپاه پاسداران ارسنجان در منطقه فارس ترور شد.
پس از ۱۳۶۵، شورای عشایر استان و شورای عشایر شهرستان در همه سازمان های ایل سهم اساسی پیدا کرد و در رأس هرم قدرت قرار گرفت. در سطوح پایین تر، اداره بنکوها همچنان با ریش سفیدان است که در جامعه عشایری موجّه و محترم اند.
شماری از نویسندگان ایرانی معتقدند می توان باصری ها را منتسب به پاسارگادیان دانست.
این پژوهشگران به رَم کاریان در قرون اولیهٔ میلادی اشاره کرده اند. رم کاریان در مقابل حملهٔ اعراب سخت مقاومت کرد و شهر کاریان چهار بار توسط اعراب محاصره و فتح شد. خلفای بنی امیه و بنی عباس که جمعاً نزدیک به دو قرن بر ایران و ایرانیان فرمانروایی داشتند، برای حفظ موقعیت خویش گروه هایی از همان اعراب را به داخل خاک ایران کوچانیدند تا در مواقع ضروری از حمایت آن ها بهره مند شوند. امور حکومتی رم کاریان نیز به دست یکی از این قبایل که همان عرب خمسه بوده و به فارس کوچانیده شده بودند افتاد. پژوهشگرانی نام باصری را دگرگون شده نام پاساری قلمداد کرده اند. به باور این پژوهشگران واژه باصری اگر چه واژه ای معرب است که تحت تأثیر زبان اعراب و حکومت آن ها به صورت فعلی درآمده است، ولی به سبب بیابان نشینی زبان اعراب به مردم باصری سرایت نکرد و هنوز هم ردپاهایی از فارسی باستان را می توان در لهجه این ایل یافت.
این پژوهشگران دلایلی را برای انتساب باصری ها به پاسارگادیان اقامه کرده اند از جمله:
لباس مردان باصری تا پیش از تغییر پوشاک در ایران ارخالِق بود. به جای جوراب از پاپیچ استفاده می شد و مَلِکی (گیوه) نیز نقش کفش را داشت.
لباس زنان باصری که تاکنون نیز استفاده می شود شامل پیراهنی بلند و دامنی پر چین به نام «تومون» می باشد. «چارقد» نیز به عنوان پوشش سر استفاده می شود. در زمستان روی پیراهن پوششی آستردار به نام کُردین به تن می کنند تا از سرما محفوظ بمانند. زنان ایل گیس هایشان را نیز می بافند و به پشت سر می اندازند.
ساز و نقاره و نی ابزارهای نواختن معروف ایل باصری هستند که در مراسم ازدواج و حتی سوگواری از آن ها استفاده می شود.
بهترین و متداول ترین نوع موسیقی در ایل باصری نواختن نی هفت بند و آواز دشتستانی است اما در عروسی ها و ختنه سوری ها از ساز و نقاره استفاده می کنند و بهترین و جالب ترین ریتم ساز و نقاره آوای جنگنامه است که مردان همراه با آن نوا تَرکه بازی می کنند و زنان و دختران همراه نوای چوپی در لباس های هزار رنگ ایلی می رقصند. موسیقی ایل ها در عین شادی آفرینی ریتم های خاصی هم دارند که بیانگر درد آنهاست. مثلاً در هنگام مهاجرت های ایلی یا تبعید مردان ایل بوسیلهٔ حکومت ها نواها و نغمه های سنگین و گریه آوری نواخته می شدند. این نوع رامش ها در بعضی مراسم تدفین یا عزاداری های مذهبی مثل محرم نیز اجرا می شوند.
در ایل ها به خصوص در ایل باصری، دو نوع رقص مرسوم و متداول ترین است که یکی مربوط به مردان و دیگری منحصر به زنان است.
در عروسی ها هنگام تَرکه بازی نوازندگان ریتم و نوای خاصی را اجرا می کنند که به آن «جنگنامه» می گویند. در تَرکه بازی دو نفر به میدان می آیند، یکی از آن ها ترکه ای محکم به دست می گیرد و دیگری پایه ای برمی دارد. این دو همراه نوای جنگنامه چند دور می رقصند. سپس صاحب ترکه حمله را شروع و پایه دار دفاع می کند. صاحب ترکه برای برنده شدن باید از زانوی رقیب به پایین را با ترکه بزند. پس از آن که ترکه را زد، ترکه و پایه را با هم عوض می کنند و رقص و حمله و دفاع دوباره شروع می شود.
پس از یکی دو ساعت چوب بازی، نوبت رقص زنان و دختران ایلی است که در لباس های ایلی همراه نوای چوپی (ریشه این واژه از واژه پارسی چاپ به معنای رقص گرفته شده است) به صورت دایره وار در حالیکه دستمال های رنگین را در دست تکان می دهند رقص را شروع می کنند.
در روزگاران قدیم در ایل ها والدین به خصوص پدرها صاحب اختیار بودند. پسران تا حدودی اما دختران اصلاً حق انتخاب و چون و چرا نداشته اند. مردمان ایل در آن ایام بر اساس باورها و تجربیات خود عمل می کردند. در بین مردم چادرنشین بیشتر ازدواج ها فامیلی است. زیرا آن ها باور دارند که: «وصلت با خودی معامله با غیر.» خانوادهٔ عروس، تعدادی دام را به عنوان باشلق می گیرند که بخشی صرف جهیزیه و بخشی صرف جشن می شود. برای خواندن خطبه عقد یا به شهرها و روستاهای مسیر حرکت ایل مراجعه می کنند یا مکتبدار و ملّای ایلی این وظیفه را انجام می دهد.
مراسم عروسی معمولاً بیشتر از ۲ روز طول می کشد که در آن مراسم مختلفی مانند حجله بندان، حمام داماد، حنابندان، جهیزیه کشان ،واسونک خوانی و عروس بران (عروس کشان) همراه با مراسم شادی مانند چوب بازی (تَرکه بازی) اجرا می گردد.
ساختار اجتماعی-سیاسی در ایل باصری به گونه ای است که شالوده آن بر ساخت شاخه ای ایل و تیره و اولاد و چادر یا خانه بنا نهاده شده است. ایل بزرگترین و تیره کوچکترین واحد اجتماعی سیاسی در جامعه ایلی عشایری باصری است و ایل از چند تیره شکل یافته است که میان آنها نیای مشترک وجود ندارد. تیره ها برخی کوچک و فاقد اولاد و برخی دیگر به سبب افزایش جمعیت دارای ۲ تا ۶ اولاد یا حتی بیشترند. هر اولاد چندین چادر را در بر می گیرد؛ که در هر چادر یک خانواده هسته ای یا گسترده زندگی می کند. چادر کوچکترین واحد اجتماعی ایل باصری است. چند چادر بر اساس پیوند و رابطه خویشاوندی میان اعضای خود، واحد دام پرور را در یک اردو تشکیل می دهند. شمار این اردو در زمستان اندک و در فصل های دیگر بیشتر است. اعضای هر اردو با هم کوچ می کنند و در کنار هم استقرار می یابند.
در راس ایل پیشتر خان یا کلانتر قرار داشت و هر تیره را یک کدخدا، اولاد را یک کدخدا یا ریش سفید رهبری و سرپرستی می کرد. قدیم ترین سند از آغاز سده ۱۴ قمری شش تیره به نام های تَربُر و چاربنیچه و شکاری و علی قنبری و علی میرزایی و ویسی را برای ایل برشمرده است. هنری فیلد تیره های ویسی و علی میرزایی را بزرگترین تیره های ایل یاد کرده است. فردریک بخت شمار تیره های ایل را ۱۳ قید کرده است. اما در فهرستی که از تیره ها در سال ۱۳۳۰ شمسی برای کلانتر باصری تهیه شده، نام ۱۵ تیره همراه نام اولادها و شمار چادرهای هریک آمده است. فردریک بخت اعضای تیره های پانزده گانه را از لحاظ نسبی به هفت گروه ایل خاص، جوچین، ویسی، علی میرزایی، ویسی، قشقایی، عرب، سلوستونی (سروستانی) تقسیم می کند. او از یک گروه غربتی (کولی) وابسته به ایل نیز خبر می دهد که همراه باصری ها و تحت حمایت رئیس ایل زندگی و کوچ می کنند. این گروه قومی که از ۵۰ تا ۶۰ چادر یا خانوار را تشکیل می شد، در دو اردوی جداگانه و مستقل از باصری ها سامان یافته بودند و هریک کدخدایی مستقل داشتند. غربتی ها به زبان رمزی مخصوص در میان خود صحبت می کردند و از راه ساختن ابزار و وسائل فلزی برای امور دامداری و کشاورزی و حمل و نقل و آشپزخانه زندگی می گذراندند.
ایل باصری به دو شاخه اصلی علی میرزایی و ویسی تقسیم می شود. علاوه بر این دو گروه، عده ای از طایفه های باصری از ایلات دیگر مهاجرت کرده و به ایل باصری پیوسته اند. نام طایفه های ایل باصری به شرح زیر است:
اکثر باصری ها فارسی زبانند و به لهجه خاص خود که لهجه باصری نام دارد سخن می گویند. بنا به گفتهٔ فردریک بخت در کتاب عشایر جنوب پارس باصری ها ایلی چند زبانه هستند (البته این مسئله تنها به یک یا دو طایفهٔ مهاجر برمی گردد وگرنه زبان اصلی مردمان باصری پارسی است و هنوز هم هزاران واژه اصیل پارسی در بین آن ها رایج است که در بسیاری از جاهای ایران بدون کاربرد شده است ولی باصری ها هنوز در گفتگوهای روزانهٔ خود از آن ها بهره می گیرند) بیش از ۹۵ درصد از آن ها به زبان فارسی، تنها طایفهٔ ایلخاص به زبان ترکی و در جمع چندین تیره نیز به لری یا عربی تکلم می کنند. لهجهٔ باصری های فارسی زبان نزدیکی زیادی به لهجهٔ شیرازی دارد.
زبان اولیه همه باصری ها فارسی بوده است و زبان باصری های غیر فارسی زبان بعدها به دلیل کوچ و ارتباط با اقوام دیگر از فارسی به زبان دیگری تغییر یافته است. مردم عامهٔ باصری در صحبت کردن اغلب کلماتی به کار می برند که ریشهٔ پهلوی دارد و حدود ۱۰۰۰ واژهٔ مردهٔ پهلوی نیز در این لهجه وجود دارد.
در جدول زیر به برخی از واژگان لهجه باصری اشاره شده است:
باصری ها مسلمان و شیعه دوازده امامی هستند با این حال باورها، رسوم و جشن های اسلامی در میان آن ها جایگاه ویژه ای ندارد. با وجود ارتباط دائم باصری ها با اهالی روستاها؛ تقسیمات و وقایع سال قمری در میان آن ها به طور جدی پیگیری نمی شود. با اینکه باصری ها به طور نسبی از رسوم اسلامی مطلع هستند؛ در رعایت آن ها به طور کلی ثابت قدم نیستند و جشن ها و مراسم اسلامی به ندرت مورد توجه قرار می گیرند. توجه باصری ها به رسوم چرخهٔ زندگی مانند تولد، ازدواج و مرگ نسبت به آیین های اسلامی مانند روزه در ماه رمضان و عزاداری در ماه محرم به طور کلی بیشتر می باشد.
اقتصاد کوچ نشینان حول محور پرورش دام، چهارپایان و منافع حاصله از آن می چرخد. در همین راستا، خانواده به وسایل و امکاناتی نظیر چادر و ابزار و آلات زندگی، مرتع و نیروی انسانی نیازمند است.
خانواده به عنوان یک واحد مستقل ایلی تشکیل شده از پدر، مادر و بچه ها که گاهی بر این تعداد پدربزرگ (بابو) و مادربزرگ (مامو) نیز افزوده می شود که باصری ها نیز از این قاعده مستثنی نمی باشند.
دام های ایل باصری شامل گله ای از بز و میش که تعدادشان بسته به وضعیت اقتصادی خانواده و جایگاه اجتماعی افراد ممکن است به چند صد رأس و گله های متعدد نیز برسد.
چهار پایانی از قبیل اسب، الاغ، قاطر و شتر نیز ضمن کمک به وضعیت اقتصادی خانواده، کوچ و جابجایی را تسهیل و بر سرعت عمل تحرکات فصلی می افزاید.
نژاد دام های ایل باصری به گویش خودشان قَلَمه (سور و مَلهِه) نامیده می شود.
مشهورترین دام ایل باصری گوسفند نژاد قَلَمه است که آن را با نام گوسفند نژاد کبوده فارس شناخته می شود و به آن قره گل فارس نیز می گویند. این نژاد یکی از مشهورترین گوسفندان پوستی دنیا می باشد و رنگ بدن این نژاد بیشتر کبود یا خاکستری (سُوز)، مَلهِه (سیاه مایل به خاکستری، دامهایی که در ابتدا کاملاً سیاه هستند و به تدریج رنگ پشم آن ها کم رنگتر می شود به خاکستری می گراید)، قهوه ای (بور)، تَهَه (قهوه ای سوخته مایل به سیاه)، سیاه و سفید می باشد. پوست بره ها در هنگام به دنیا آمدن دارای گل و پیچ های ویژه ای است و معروفترین نوع آن گل قلم است که شاید از نام قلمه گرفته شده باشد.
در مردمان ایل باصری نیز مانند دیگر عشایر با توجه به شیوه زندگی مهم ترین فراورده های تولیدی آن ها لبنیات است.
اما در بین لبنیات معروفترین و مشهورترین پنیر در بین همه ایلات فارس بدست زنان ایل باصری ساخته می شود و این شهرت به دلیل مزه بسیار خوب و تمیز بودن و رنگ سفید آن می باشد.
به گونه ای که این شهرت در اشعار محلی استان فارس هم راه پیدا کرده است و بیت زیر در این باره سروده شده است:
زنان ایل باصری فراورده دیگری هم از خانواده پنیر به نام لور از شیر درست می کنند. لور هم خوشمزگی خاص خود را دارد ولی از پنیر چربی کمتری دارد؛ بنابراین لور را شاید بتوان پنیر کم چرب نامید.
همچنین نان که یکی از اصلی ترین غذاها در بین عشایر می باشد به طور گسترده ای در میان مردم ایل مورد پخت وپز و استفاده قرار می گیرد. این نان که به نان تیری معروف می باشد دارای ضخامتی در حدود دو الی سه میلی متر بوده و نحوه پختن آن این گونه است که خمیر را با یک تیر چوبی روی یک سطح صاف نازک می کنند و پس از پخته شدن، آن را تناول می کنند.
تولیدات صنایع دستی ایل باصری همانند سایر عشایر فارس شهرت جهانی دارد به طوری که قالی فارس به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر در سازمان یونسکو ثبت گردیده است. گبه و قالی های ایل همانند لباس رنگارنگ زنان ایل موجی از رنگ های شاد طبیعت را در خود جای داده است. گلیم های اصیل ایل از پشم خالص و جاجیم ها نیز از نخ های رنگین و ظریف پشمی یا پنبه ای یا مخلوط هر دو بافته می شوند. زنان ایل ضمن انجام دادن کارهای روزمره خانگی به هنرهای بیشماری نیز آراسته بودند که مهم ترین آن صنایع دستی بود که اکثراً بازتاب دهنده آداب و رسوم و فرهنگ فردی و جمعی ایل بود.
از مهم ترین آن صنایع دستی عبارتند از: لَتف (چادرهای سیاهی که از موی بز درست می شوند)، قالی، گبه، جاجیم، گلیم، سرکش، خورجین، تیردان، چنته، جل اسب، خوابگاه، خوره و جوال.
پشم گوسفندان در روزهای نیمه دوم سال چیده می شود. زنان این پشم ها را تمیز کرده و سپس می تابند. این پشم های تابیده شده را رنگ می کنند و از آن ها برای بافت قالی، گلیم، جاجیم، دالی، قاشقدان، جعبه دان و چادر (لَتَف) استفاده می کنند.
در فصل زمستان به سقف چادرها ستون های چوبی می زنند تا شیبدار شود و از نفوذ آب باران جلوگیری کند. همچنین نخ های چادر نیز با جذب آب منقبض می شوند و روزنه هایشان بسته می شود و این کار نیز به جلوگیری از نفوذ آب باران کمک می کند. این نخ ها در تابستان ها نیز منبسط می شوند و روزنه ها را باز می کنند که هوای خنک وارد چادر می شود و هوای آن را خنک می کند.
چادرهای زمستانی معمولاً بزرگتر هستند تا در شب های سرد و بارندگی بره ها و بزغاله های کوچک را که به آن ها «کُرپه» می گویند در قسمت پشت بارها نگه می دارند. در حالی که چادرهای تابستانی تقریباً کوچکتر و ساده تر است.
باصری ها در شهرهای اقلید، پاسارگاد، ایزدخواست، شیراز، سروستان، مرودشت و جهرم در منطقه ای به طول حدود ۲۰۰ و عرض ۸۰ کیلومتر اسکان یافته اند و مناطق سکونت آن ها نیز متعلق به خودشان است.
چادرنشینان باصری از ۱۵ اسفند از گرمسیر به سوی سرحد حرکت می کنند و نوروز را که با آغاز کوچ بهاره کمابیش مطابقت دارد، جشن می گیرند. عمدتاً زمان کوچ ۱۵ روز تا یک ماه می شود. حرکت از سرحد به گرمسیر نیز، از نیمهٔ دوم شهریورماه آغاز می شود و باصری ها مسیر پیمودهٔ خود را بازمی گردند.
گَرمِسیر (قشلاق) ایل در شهرستان های لارستان، جهرم و اوز واقع گردیده که مناطق اصلی قشلاقشان عبارتست از: جویم، بنارویه، هود، بیدشهر، چهاررودخانه، هرم و کاریان، سحرگاه، سیاه منصور، جرجهد، چیتگر، شاخ برکه انجیری، لَهباز، هفت دشتی، دشت کربه، دشت قند، دشت دِرگ، دشت موش، بلغان و احمدمحمودی.
مناطق سَرحَد (سردسیر یا ییلاق) ایل در نواحی شهرستان های اقلید، پاسارگاد و مرودشت می باشد و عبارتند از:چاه های خورخوره، تُل قربان قلی، شاه مور، سیربانو، سباتَن، دُردانه، نصرآباد، احمدآباد، نظام آباد، دم دریا، کافتر، خُنگِشت، دشت نمدان، کوه سفید، تُرناس، پَس بُل (دامنه کوه بُل) و نخودزار.
| [
{
"answer1": "سرحد (ییلاق) ایل باصری در مناطق مرودشت، پاسارگاد و اقلید و گرمسیر (قشلاق) آن در مناطق لارستان، اوز و جهرم است.",
"answer2": "در بین لبنیات معروفترین و مشهورترین پنیر در بین همه ایلات فارس بدست زنان ایل باصری ساخته می شود و این شهرت به دلیل مزه بسیار خوب و تمیز بودن و رنگ سفید آن می باشد.",
"distance": 14632,
"question": "ایل باصری در چه مناطقی ییلاق و قشلاق می کند و چه چیزی در بین ایلات فارس بدست زنان این ایل ساخته می شود؟"
},
{
"answer1": "بیش از ۹۵ درصد از آن ها به زبان فارسی، تنها طایفهٔ ایلخاص به زبان ترکی و در جمع چندین تیره نیز به لری یا عربی تکلم می کنند. لهجهٔ باصری های فارسی زبان نزدیکی زیادی به لهجهٔ شیرازی دارد.",
"answer2": "لباس زنان باصری که تاکنون نیز استفاده می شود شامل پیراهنی بلند و دامنی پر چین به نام «تومون» می باشد. «چارقد» نیز به عنوان پوشش سر استفاده می شود.",
"distance": 5033,
"question": "زبان اصلی ایل باصری چیست و چه نوع لباسی توسط زنان این ایل استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "چادرنشینان باصری از ۱۵ اسفند از گرمسیر به سوی سرحد حرکت می کنند و نوروز را که با آغاز کوچ بهاره کمابیش مطابقت دارد، جشن می گیرند.",
"answer2": "زنان این پشم ها را تمیز کرده و سپس می تابند. این پشم های تابیده شده را رنگ می کنند و از آن ها برای بافت قالی، گلیم، جاجیم، دالی، قاشقدان، جعبه دان و چادر (لَتَف) استفاده می کنند.",
"distance": 922,
"question": "باصری ها چه زمانی از گرمسیر به سرحد کوچ می کنند و از چه نوع پشمی برای بافت قالی و گلیم استفاده می کنند؟"
},
{
"answer1": "مشهورترین دام ایل باصری گوسفند نژاد قَلَمه است که آن را با نام گوسفند نژاد کبوده فارس شناخته می شود و به آن قره گل فارس نیز می گویند.",
"answer2": "پس از خارج شدن ریاست ایل باصری از دست خوانین عرب فارس، در سال ۱۲۸۰ ه.ق حکومت ایل باصری به دستور قوام الملک به حاج نورعلی قوقی رسید.",
"distance": 11471,
"question": "مشهورترین دام ایل باصری چه نام دارد و چه کسی ریاست ایل باصری را پس از خارج شدن از دست خوانین عرب فارس بر عهده گرفت؟"
},
{
"answer1": "در تَرکه بازی دو نفر به میدان می آیند، یکی از آن ها ترکه ای محکم به دست می گیرد و دیگری پایه ای برمی دارد. این دو همراه نوای جنگنامه چند دور می رقصند. سپس صاحب ترکه حمله را شروع و پایه دار دفاع می کند. صاحب ترکه برای برنده شدن باید از زانوی رقیب به پایین را با ترکه بزند.",
"answer2": "ساز و نقاره و نی ابزارهای نواختن معروف ایل باصری هستند که در مراسم ازدواج و حتی سوگواری از آن ها استفاده می شود.",
"distance": 925,
"question": "در رقص ترکه بازی باصری ها چه اتفاقی می افتد و چه نوع سازهایی در ایل باصری برای نواختن موسیقی استفاده می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
637 | : پروژه چنولوژی
پروژه چنولوژی (یا عملیات چنولوژی) یک جنبش اعتراضی به اعمال کلیسای ساینتولوژی است که توسط اعضای گروه آنانیموس(ناشناس) راه اندازی شد. پروژه در پاسخ به اقدام کلیسای ساینتولوژی برای حذف بخش هایی از ویدئوی مصاحبه با ساینتولوژیست معروف، تام کروز، از اینترنت آغاز شد.
گروه آنانیموس در یک کلیپ در یوتیوب اعلام کردند که اقدام کلیسای ساینتولوژی را سانسور اینترنت تلقی می کنند و با آن مبارزه خواهند کرد. به دنبال پخش این ویدئو، حملات شدید انکار سرویس (DDoS) و کمی پس از آن، فکس های سیاه، مزاحمت های تلفنی و اقدامات مختلف دیگر با هدف اخلال در اعمال کلیسای ساینتولوژی آغاز شد. در فوریه ۲۰۰۸، حملات آنانیموس بیشتر به روش های قانونی متمایل شد. شامل اعتراضات غیر خشونت آمیز و تلاش برای مجاب کردن اداره مالیات برای بررسی کردن تخلفات مالیاتی احتمالی کلیسای ساینتولوژی.
واکنش کلیسای ساینتولوژی به این اعمال متفاوت بوده است. در ابتدا یکی از سخنگویان کلیسا گفت که اعضای گروه آنانیموس «اطلاعات نادرستی در مورد ساینتولوژی دارند.» یکی دیگر گروه را «یک مشت گیک کامپیوتر» خواند. کمی بعد کلیسای ساینتولوژی برای اشاره به گروه آنانیموس شروع به استفاده از کلمه «تروریست سایبری» کرد و گفت این گروه مرتکب «جنایات تنفر مذهبی» علیه کلیسا شده است.
برخی مخالفان کلیسای ساینتولوژی نیز بعضاً از پروژه چنولوژی انتقاد کرده اند. آن ها می گویند پروژه چنولوژی آن چنان تهاجمی است که باعث می شود کلیسای ساینتولوژی بتواند ادعا کند مورد آزار مذهبی قرار گرفته است. برخی دیگر از مخالفان ساینتولوژی نیز در ابتدا قانونی بودن پروژه را زیر سؤال بردند، اما با تغییر رویه پروژه از حملات الکترونیک به اعتراضات قانونی، به حمایت از پروژه پرداختند.
کلیسای ساینتولوژی گذشته ای پر از درگیری با گروه های اینترنتی دارد. در ۱۹۹۵ وکلای کلیسای ساینتولوژی تلاش کردند گروه خبری ای. آر. اس را از وب گاه یوزنت حذف کنند. این کار نتیجه معکوس داشت و باعث شد توجهات زیادی به ای. آر. اس جلب شود. درگیری با ای. آر. اس باعث شد تا یک گروه هکری با نام مکتب گاو مرده علیه کلیسای ساینتولوژی اعلان جنگ کنند. کلیسای ساینتولوژی یک کارزار قانونی ۱۰ ساله را علیه نویسنده هلندی کارین سپاینک، و تعدادی شرکت خدمات اینترنتی به راه انداخت زیرا سپاینک مدارکی را روی اینترنت قرار داده بود که کلیسا ادعا می کرد تعالیم سری سازمان هستند. تلاش های کلیسای ساینتولوژی با شکست در یک دادگاه هلندی در ۲۰۰۵ پایان یافت. این سری اقدامات کلیسای ساینتولوژی عموماً «ساینتولوژی علیه اینترنت» نامیده می شوند.
در چهاردهم ژانویه ۲۰۰۸ یک ویدئوی ساخته شده توسط کلیسای ساینتولوژی که شامل یک مصاحبه با تام کروز بود به روی یوتیوب قرار داده شد. در این ویدئو موسیقی متن فیلم مأموریت غیر ممکن تام کروز در پس زمینه پخش می شود و وی اظهارات مختلفی می کند. شامل اینکه ساینتولوژیست ها تنها کسانی هستند که می توانند بعد از یک تصادف اتوموبیل کمک کنند، و اینکه ساینتولوژیست ها دارای قدرت ترک دادن معتادان مواد مخدر هستند. به گفته مجله تایمز، تام کروز در این ویدئو در حال «اغراق در مورد خوبی های ساینتولوژی» دیده می شود. دیلی تلگراف تام کروز را در این ویدئو «به نظر دیوانه»ای توصیف کرد که «با شور در مورد عشقش به ساینتولوژی حرف می زند».
کلیسای ساینتولوژی ادعا کرد که ویدئویی که به یوتیوب و دیگر وب گاه ها درز کرده بود «غارت شده و تدوین شده» است و از یک ویدئوی ۳ ساعته که برای اعضای این سازمان ساخته شده بود گرفته شده است. یوتیوب ویدئوی تام کروز را در پی تهدید به اقدام قانونی حذف کرد. وب گاه G ویدئو را حذف نکرد و وب گاه های دیگر نسخهٔ کامل آن را جایگزین کردند. وکلای کلیسای ساینتولوژی نامه ای به G فرستادند و حذف ویدئو را خواستار شدند. اما یکی از مسئولین Gawker در این باره گفت: «این ویدئو ارزش خبری دارد و ما آن را حذف نخواهیم کرد».
پروژه چنولوژی پس از آنکه کلیسای ساینتولوژی یک ادعای قانونی برای حذف ویدئوی تام کروز از روی اینترنت را مطرح کرد، توسط اعضای وب گاه هایی مانند ۴چن، و چند کانال آی آرسی مختلف که مجموعاً به نام گروه آنانیموس شناخته می شوند، در ۱۶ ژانویه آغاز شد.
وب گاهی به نام «Project Chanology» توسط اعضای این گروه ایجاد شده است که اعمال برنامه ریزی شده، در حال انجام، یا انجام شده علیه کلیسای ساینتولوژی توسط همراهان پروژه را ثبت می کند. این وب گاه شامل لیست هایی از پیشنهادهای مختلف مانند تاکتیک های چریکی برای مبارزه علیه کلیسای ساینتولوژی نیز هست. اعضای پروژه از وب گاه های دیگری نیز مانند دانشنامه دراماتیک و فیسبوک برای هماهنگی استفاده می کردند. یک تحلیل گر امنیتی به مجله ایج گفت که تعداد افرادی که در پروژه دخیل هستند می تواند هزاران نفر باشد. او گفت: «نمی شود آن را به یک فرد یا گروه نسبت داد. هزاران نفر هستند که تصمیم گرفته اند هر چه می توانند علیه ساینتولوژی انجام دهند.»
پروژه چنولوژی کارزار خود را با حملات انکار سرویس علیه وب گاه های ساینتولوژی و غرق کردن مراکز ساینتولوژی با فکس های سیاه و مزاحمت های تلفنی پی در پی آغاز کرد. گروه موفق شد تمام وب گاه های محلی و جهانی ساینتولوژی را از ۱۸ ژانویه ۲۰۰۸ از کار بیندازد. همچنین آنانیموس خیلی زود موفق به نفوذ به سرورهای ساینتولوژی و دزدیدن برخی اسناد آن ها شد.
در پاسخ به این حملات کلیسای ساینتولوژی وب گاه خود را در ۲۱ ژانویه ۲۰۰۸ به روی سرورهای کمپانی Prolexic Technologies منتقل کرد. این کمپانی متخصص در مبارزه با حملات انکار سرویس است. اما آنانیموس حملاتش را در ۲۵ ژانویه شدیداً افزایش داد. با افزایش حملات، وب گاه ساینتولوژی در ۲۵ ژانویه نیز همچنان خارج از دسترس باقی ماند.
در ۲۱ ژانویه ۲۰۰۸، آنانیموس اهداف خود را توسط یک ویدئو در یوتیوب با عنوان «پیام به ساینتولوژی» و یک اعلامیه مطبوعاتی با عنوان «اعلان جنگ علیه ساینتولولژی» اعلام کرد. در اعلامیه مطبوعاتی گفته شد که حملات با هدف تضمین آزادی بیان و پایان بهره برداری مالی از اعضای کلیسا ادامه خواهد داشت.
ویدئوی «پیام به ساینتولوژی» ویدئوی تام کروز را به طور خاص مورد اشاره قرار می دهد و آن را به عنوان «پروپاگاندا» توصیف می کند. در این ویدئو ابرها در حرکت نشان داده می شوند و گوینده با صدای مصنوعی کامپیوتری، خطاب به رهبران ساینتولوژی می گوید: «ما شما را حریفان جدی به حساب می آوریم. و ما خود را برای یک کارزار بسیار طولانی آماده کرده ایم. شما برای همیشه بر توده های خشمگین غلبه نخواهید کرد. روش های شما، دورویی شما و بی هنری سازمانتان ناقوس مرگش را به صدا در آورده. شما نمی توانید مخفی شوید، ما همه جا هستیم.» ویدئو ادامه می دهد: «ما تا زمان اخراج کامل شما از اینترنت و نابودی کلیسای ساینتولوژی در حالت کنونی اش ادامه خواهیم داد... ما انانیموس هستیم. ما بی شماریم. ما نمی بخشیم. ما فراموش نمی کنیم. منتظر ما باشید.» این ویدئو تا ۲۵ ژانویه ۲۰۰۸، تنها ۴ روز پس از قرار گرفتن این روی یوتیوب بیش از ۸۰۰۰۰۰ بار بازدید شده بود. این عدد تا ۸ فوریه ۲۰۰۸ به ۲۰۰۰۰۰۰ بازدید رسید.
در یک ویدئوی دیگر، آنانیموس سازمان های خبری را خطاب قرار می دهد و از آن ها بخاطر نحوه بازتاب واقعه انتقاد می کند. در این ویدئو آنانیموس از رسانه ها انتقاد می کند که چرا برخی جنیه های اعتراضات علیه کلیسای ساینتولوژی را بازتاب نمی دهند. ویدئو مستقیماً به مرگ شخصی به نام لیسا مک فرسون اشاره می کند. لیسا مک فرسون یک ساینتولوژیست بود که در سال ۱۹۹۵ به طرز مشکوکی کشته شد. در ابتدا کلیسای ساینتولوژی مسئول مرگ او شناخته شد و با اتهام جنایت در دادگاه مواجه شد. اما بعداً اتهامات کنار گذاشته شد و دعوای قانونی خانواده مک فرسون در سال ۲۰۰۴ مختومه شد.
در ۲۸ ژانویه ۲۰۰۸ یک ویدئوی جدید روی یوتیوب قرار داده شد که از مردم دعوت می کرد تا دهم فوریه روبروی مراکز ساینتولوژی جمع شوند. مانند ویدئوی های قبلی این در این ویدئو نیز از یک صدای مصنوعی کامپیوتری و تصویر ابرهای در حرکت استفاده شده بود. این ویدئو این که آنانیموس یک گروه «ابر هکر» هستند را تکذیب کرد و گفت: «برخلاف پنداشت رسانه ها، آنانیموس 'یک گروه ابر هکر' نیست... آنانیموس همه کس و همه جاست. ما رهبری نداریم. هیج وجود واحدی ما را اداره نمی کند».
در یک نامه به خبرگزاری سی نت، آنانیموس اعلام کرد که تظاهرات های هماهنگی را در بیشتر شهرهای بزرگ جهان برنامه ریزی کرده است. آنانیموس امیدوار بود با فعالیت در «دنیای واقعی»، افکار عمومی را نسبت به اهدافشان آگاه تر کنند.
در روز دوم فوریه ۲۰۰۸ چند تظاهرات کوچک در شهرهای مختلفی در مقابل مراکز ساینتولوژی برگزار شد. در ۱۰ فوریه ۷۰۰۰ نفر در حداقل ۱۰۰ شهر مختلف جهان تظاهرات کردند. تنها پس از ۲۴ ساعت از شکل گیری اولین تظاهرات، جستجوی کلمات «ساینتولوژی» و «تظاهرات» در بخش جستجوی وبلاگ گوگل بیش از ۴۰۰۰ پاسخ به همراه داشت و بیش از ۲۰۰۰ تصویر در این مورد روی فلیکر آپلود شده بود. بیش از ۱۰۰ شهر در این روز شاهد تظاهرات بودند، شامل دوبلین، آستین، تگزاس، دالاس، بوستون و نیویورک.
به گفته شبکه NBC11، یک زن از آنانیموس با آن ها تماس گرفته و گفته است از مارس ۲۰۰۸ تظاهرات های ماهیانه ای علیه ساینتولوژی برنامه ریزی شده است. و یک تظاهرات بزرگ نیز برای دو روز پس از زادروز بنیان گذار ساینتولوژی ران هابارد برنامه ریزی شده است. تظاهرات ها در ۱۵ مارس در استرالیا آغاز شد، و با تظاهرات در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان شامل بروکسل، لندن، سیاتل، واشینگتن، فینیکس، منچستر، و لوس آنجلس ادامه یافت. تعداد تظاهرکنندگان در آمریکا، کانادا، اروپا و استرالیا ۷ تا ۸ هزار نفر تخمین زده شده است.
آنانیموس سویمین تظاهرات بزرگ بین المللی خود را در ۱۲ آوریل ۲۰۰۸ برگزار کرد. در ۱۰ می ۲۰۰۸ یک نوجوان روبروی کلیسای ساینتولوژی در لندن تظاهرات می کرد و تابلوای را حمل می کرد که روی آن نوشته شده بود «ساینتولوژی یک مذهب نیست، یک مکتب(Cult) خطرناک است.». این نوجوان با برخورد پلیس مواجه شد که به او گفتند حق ندارد از این کلمه(Cult) استفاده کند. ولی او به درخواست پلیس برای کنار گذاشتن تابلو توجهی نکرد. پلیس در نهایت تابلوی او را ضبط کرد و یک دعوای قانونی علیه پسر نوجوان ایجاد کرد. رئیس سازمان لیبرتی، یک سازمان دفاع از حقوق بشر، این حرکت پلیس را مسخره خواند. دعوای قانونی بعداً کنار گذاشته شد.
در چهاردهم ژوئن ۲۰۰۸ تظاهراتی برگزار شد که در آن معترضان لباس دزدان دریایی را پوشیده بودند و تلاش می کردند برخی اعمال یکی از شاخه های ساینتولوژی به نام Sea Org را به طور برجسته نشان دهند. شامل اینکه -آنگونه که معترضان باور داشتند- قراردادهای محکمی بسته می شود که اعضای ساینتولوژی را مجبور می کند با یک حقوق پایین زندگی کنند، و اینکه زنان ساینتولوژیستی که حامله می شوند مجبور به سقط جنین می شوند. در ۱۸ اکتبر ۲۰۰۸ معترضان خود را به شکل مرده متحرک درآوردند تا به آنچه «کشته شدن و خودکشی های مشکوک ساینتولوژیست ها» نامیدند اشاره کنند.
مراسم فرش قرمز فیلم والکیری که تام کروز بازیگر نقش اول و تهیه کننده آن بود، قرار بود در ۱۷ دسامبر در نیویورک برگزار شود. به گزارش خبرنگار معروف راجر فریدمن، این مراسم در یک سالن خصوصی در مرکز تایم وارنر برگزار شد، در حالی که بیشتر مراسم های اینچنینی در مکان های عمومی برگزار می شوند. مکان آغاز مراسم طوری انتخاب شده بود که کمترین دید را روی تظاهرکنندگان علیه ساینتولوژی داشته باشد که در مرکز تایم وارنر جمع شده بودند. به دلیلی مشابه، هنگام نمایش فیلم در لوس آنجلس، تام کروز از طریق یک تونل زیر زمینی وارد مرکز مراسم شد.
در هشتم ژانویه ۲۰۰۹ یک عضو ۱۸ ساله مرد آنانیموس، بدون پیراهن و درحالی که با وازلین، موی عانه و ناخن پوشیده شده بود وارد ساختمان ساینتولوژی در نیویورک شد و شروع به پرتاب کتاب ها به اطراف و مالیدن مخلوطی ساخته بود به وسایل ساختمان کرد. پلیس این مرد را «محمود صمد المهدین» شناسایی کرد. المهدین به دزدی، شرارت و آزار خشونت آمیز متهم شد. ۲ هفته بعد یک دانشجوی فیلم برداری و عضو آنانیموس به نام جاکوب اسپرجن نیز بابت فیلم برداری از المهدین هنگام حمله به ساختمان، با همین اتهامات روبرو شد. منتقدان ساینتولوژی مارک بانکر و جیسون بک، با این حرکت این دو ابراز مخالفت کردند.
آنانیموس یک تظاهرات را هم زمان با سالگرد آغاز جنبش چنولوژی در برای ۱۰ ژانویه ۲۰۰۹ تدارک دید. همچنین این گروه خود را عامل درز مدارک محرمانه ساینتولوژی به وب گاه ویکی لیکس اعلام کرد. در کنار این، آن ها تظاهرات های جهانی مختلفی را برای چند هفته در ژانویه ۲۰۰۹ به انجام رساندند.
در سوم مارس ۲۰۰۹، شورای شهرستان ریورساید در کالیفرنیا قانونی را تصویب کردند که به موجب آن در هرگونه تحصن و اعتراض، معترضین باید حداقل ۳۰ فوت با املاک خصوصی فاصله داشته باشند. این قانون در اصل توسط رئیس شورا، جف استون در نوامبر ۲۰۰۸ معرفی شد. منتقدین این قانون اظهار کردند که جف استون این قانون را برای خوشامد کلیسای ساینتولوژی معرفی کرده است، که یکی از مراکز آن در ریورساید قراردارد.
در می ۲۰۰۹، آنانیموس به شبکه WSMV-TV گفتند که در یک تظاهرات علیه ساینتولوژی در نشویل، محافظان کلیسای ساینتولوژی به آن ها با خشونت حمله کرده اند. یکی از تظاهرکنندگان گفت که مورد حمله ۳ محافظ ساینتولوژی قرار گرفته در حالی ۴۰۰ یارد با مرکز ساینتولوژی فاصله داشته است. کلیسای ساینتولوژی از قبل به مأموران امنیتی گفته بود که تظاهر کنندگان «افراد خطرناکی هستند».
در نوامبر ۲۰۰۹ روزنامه نیویورک پست با یکی از اعضای سابق ساینتولوژی به نام مندی مولن مصاحبه کرد. او ادعا کرد برخی اعضای ساینتولوژی را به زور مجبور به کمک مالی بیشتر به سازمان می شدند. او همچنین رهبران ساینتولوژی را به ابراز نظرهای شدیداً نژادپرستانه متهم کرد. یکی از رهبران ساینتولوژی در پاسخ به این اظهارات گفت: «گفته های مندی مولن همه دروغ هایی هستند در خدمت آنانیموس.. یک گروه نفرت که کلیسای ما را هدف قرار داده است.»
یک زن که خودش را یکی از اعضای آنانیموس معرفی کرد، به کی ان تی وی گفت که گروه در حال تغییر استراتژی خود برای حمله به ساینتولوژیبه روش هایی است که از نظر دولت ایالات متحده غیرقانونی نیستند، شامل تلاشی برای مجاب کردن اداره مالیات برای بررسی مجدد وضعیت مالیاتی کلیسای ساینتولوژی. یک زن دیگر از آنانیموس به نیوزویک گفت این گروه قصد دارد این کار را از طریق لابی گری به انجام برساند. مسئولین مالیاتی ایالات متحده وضعیت معافیت از مالیات کلیسای ساینتولوژی را در قبلاً در سال ۱۹۶۷ لغو کرده بود زیرا آن را یک سازمان با هدف سود مالی و کسب و کار تشخیص داده بود. اما در سال ۱۹۹۳ کلیسای ساینتولوژی دوباره از مالیات معاف شد.
آنانیموس استدلال کرد که وضعیت معافیت از مالیات کلیسا باید تغییر کند، زیرا کلیسا اعضایش را مجبور به کمک های مالی بزرگ به خودش می کند. یکی از اعضای آنانیموس که خود را "انوی" معرفی کرد به برنامه Today Tonight گفت که گروه برنامه بلندمدت برای کلیسای ساینتولوژی دارد.
در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۸، یکی از سخنگویان کلیسای ساینتولوژی با اشاره به آنانیموس گفت: «این نوع افراد اطلاعات اشتباهی در مورد ساینتولوژی دارند.» یکی دیگر از سخنگویان در تورونتو گفت که برایش هیچ اهمیتی ندارد که این گروه مسئول قطع دسترسی به وب گاه ساینتولوژی بوده است. یکی از سخنگویان به نام ایوت شنک یه روزنامه Sun Media گفت که از نظر او اعضای آنونیموس یک مشت «گیک کامپیوتر رقت انگیز» هستند.
در ۲۸ ژانویه ۲۰۰۸ گزارش شد که کلیسای ساینتولوژی از اف بی آی و اداره پلیس لس آنجلس خواسته است تا یک تحقیق را در باره موارد جنایی احتمالی در مورد حملات انکار سرویس آغاز کنند. در یک اطلاعیه منتشر شده در ویکی خبر، یکی از کارکنان کلیسای ساینتولوژی اقدام قانونی علیه آنانیموس را تأیید کرد.
کلیسای ساینتولوژی در ۷ فوریه ۲۰۰۸ بیانیه ای در مورد تظاهرات بین المللی آنانیموس در دهم فوریه منتشر کرد. این بیانیه معترضان را «تروریست سایبری» خواند و گفت:«ما این موضوع را به دلیل طبیعت تهدیداتی که این گروه علناً انجام داده است جدی می گیریم. ما هر گام لازمی را برای حفاظت از کارکنان و اعضای جامعه با همکاری با مسئولین قانونی بر خواهیم داشت.» بیانیه همچنین کارهای اعضای پروژه چنولوژی را «جنایت ناشی از تنفر» و «تعصب مذهبی» خواند و گفت که این گروه با مانیفست حزب کمونیست و نبرد من رهبری می شوند. یکی از تنظیم کنندگان تظاهرات پروژه چنولوژی در این مورد گفت که نمی داند کلیسای ساینتولوژی این حرف ها را از کجا آورده، و فکر نمی کند که درست باشند. با نظر به این واقعیت که خودش هم یک معتقد به سرمایه داری و هم یک یهودی است.
کلیسای ساینتولوژی ویدئویی را در یوتیوب قرار داد که ادعا می کرد اعضای آنانیموس «تروریست» هستند و می گفت که این گروه در حال ارتکاب به «جنایت ناشی از تنفر» علیه کلیسا است. این ویدئو هیچ مدرکی برای پشتیبانی از ادعایش ارائه نمی کند، و اف بی آی نیز هیچ مظنونی را برای بیشتر تهدیدات اشاره شده در ویدئو معرفی نکرده است. آنانیموس نقش داشتن در چند مورد از اتهامات جدی را تکذیب کرده است. کلیسا همچنین یک دی وی دی شامل این ویدئو را نیز منتشر کرد. این دی. وی. دی آنانیموس را یک گروه «خطرناک» توصیف کرد و آن ها را متهم به ایجاد تهدید علیه کلیسا کرد.
یک کاربر یوتیوب با نام کاربری «AnonymousFacts»، که رادار آنلاین آن را مرتبط با ساینتولوژی دانسته است، نام و اطلاعات شخصی چندین عضو مفروض آنانیموس را منتشر کرد و آن ها را به تروریسم متهم کرد. یوتیوب سریعاً این ویدئو را حذف کرد و کاربر «AnonymousFacts» را نیز بست.
آندره آس هلدال-لاند، بنیان گذار وبگاه منتقد ساینتولوژی و سازمان ناسودبر عملیات کلمبیک، در اعلامیه ای از حملات الکترونیک علیه ساینتولوژی انتقاد کرد. هلدال-لاند گفت: «مردم باید دسترسی آسان به هر دو طرف داشته باشند و خودشان قضاوت کنند. آزادی بیان یعنی ما باید به همه اجازه بیان عقایدشان را بدهیم. شامل آن هایی که ما شدیداً مخالفشان هستیم. من معتقدم که کلیسای ساینتولوژی یک سازمان جنایتکار است و مکتبی است که توسط بیانگذار خیالبافش برای سوءاستفاده از مردم ایجاد شده. با این حال من متعهد به جنگیدن برای حق آن ها برای بیان عقایدشان هستم.»
مارک بانکر، خبرنگار برنده جایزه امی، منتقد ساینتولوژی و مسئول وب گاه XenuTV.com، یک ویدئو روی یوتیوب قرار داد و در آن از آنانیموس خواست تا کارزار خود را علیه ساینتولوژی خفیف تر کند. به گفته رادیوی عمومی ملی، مارک بانکر به یک «صدای قابل احترام» برای بسیاری از اعضای آنانیموس تبدیل شده است، و آن ها او را «مرد ریشوی عاقل» می نامند. بانکر به "نیوزویک" گقت که از دیدن گروه بزرگی از جوانان مستقل که علیه ساینتولوژی عمل می کنند خیلی خوشحال شده است، اما همچنین اظهار کرد که نگران امنیت آن ها است: «من می دانم که ساینتولوژی چگونه کار می کند: آن ها این افراد رو به دردسر خواهند انداخت... من خیلی نگران امنیت آن ها هستم. و از ظرف دیگر من نگران امنیت ساینتولوژیست ها نیز هستم.» بانکر گفت که بیش از ۶۰۰۰ ایمیل از افرادی دریافت کرده که گفته اند اعضای آنانیموس هستند. بانکر در تظاهرات دهم فوریه ۲۰۰۸ در لس آنجلس به همراه آنانیموس شرکت کرد.
توری کریستمن، منتقد ساینتولوژی و ساینتولوژیست سابق از ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۰، اظهار کرد که وی با روش های غیرقانونی مخالف است، اما از هجوم جدید منتقدان ساینتولوژی خوشحال است. کریستمن به برنامه مورنینگ ادیشن گفت: «مانند این است که ما به تنهایی در یک بیابان در حال جنگ تن به تن با آن ها بودیم که ناگهان یک ارتش عظیم از راه رسید که نه تنها هزاران سرباز، بلکه ابزار بهتری نیز داشت...»
| [
{
"answer1": "پروژه در پاسخ به اقدام کلیسای ساینتولوژی برای حذف بخش هایی از ویدئوی مصاحبه با ساینتولوژیست معروف، تام کروز، از اینترنت آغاز شد.",
"answer2": "در ابتدا یکی از سخنگویان کلیسا گفت که اعضای گروه آنانیموس «اطلاعات نادرستی در مورد ساینتولوژی دارند.»",
"distance": 675,
"question": "پروژه چنولوژی در ابتدا به چه دلیل شکل گرفت و یکی از سخنگویان کلیسای ساینتولوژی در پاسخ به این اعتراضات چه گفت؟"
},
{
"answer1": "در ۲۱ ژانویه ۲۰۰۸، آنانیموس اهداف خود را توسط یک ویدئو در یوتیوب با عنوان «پیام به ساینتولوژی» و یک اعلامیه مطبوعاتی با عنوان «اعلان جنگ علیه ساینتولولژی» اعلام کرد.",
"answer2": "ویدئوی «پیام به ساینتولوژی» ویدئوی تام کروز را به طور خاص مورد اشاره قرار می دهد و آن را به عنوان «پروپاگاندا» توصیف می کند.",
"distance": 286,
"question": "آنانیموس در چه تاریخی اهداف خود را به طور رسمی اعلام کرد و یکی از ویدئوهای آنها چه توصیفی از ویدئوی تام کروز ارائه داد؟"
},
{
"answer1": "پروژه چنولوژی کارزار خود را با حملات انکار سرویس علیه وب گاه های ساینتولوژی و غرق کردن مراکز ساینتولوژی با فکس های سیاه و مزاحمت های تلفنی پی در پی آغاز کرد.",
"answer2": "این بیانیه معترضان را «تروریست سایبری» خواند و گفت:«ما این موضوع را به دلیل طبیعت تهدیداتی که این گروه علناً انجام داده است جدی می گیریم. ما هر گام لازمی را برای حفاظت از کارکنان و اعضای جامعه با همکاری با مسئولین قانونی بر خواهیم داشت.»",
"distance": 9272,
"question": "گروه آنانیموس چه فعالیت هایی را در ابتدا علیه کلیسای ساینتولوژی انجام دادند و کلیسا در واکنش به این اقدامات چه چیزی را در مورد معترضان بیان کرد؟"
},
{
"answer1": "تنها پس از ۲۴ ساعت از شکل گیری اولین تظاهرات، جستجوی کلمات «ساینتولوژی» و «تظاهرات» در بخش جستجوی وبلاگ گوگل بیش از ۴۰۰۰ پاسخ به همراه داشت",
"answer2": "مارک بانکر، خبرنگار برنده جایزه امی، منتقد ساینتولوژی و مسئول وب گاه XenuTV.com، یک ویدئو روی یوتیوب قرار داد و در آن از آنانیموس خواست تا کارزار خود را علیه ساینتولوژی خفیف تر کند.",
"distance": 8034,
"question": "پس از شروع تظاهرات پروژه چنولوژی، چه چیزی در جستجوی وبلاگ گوگل ترند شد و یک منتقد ساینتولوژی از اعضای آنانیموس چه درخواستی کرد؟"
},
{
"answer1": "در ۱۰ می ۲۰۰۸ یک نوجوان روبروی کلیسای ساینتولوژی در لندن تظاهرات می کرد و تابلوای را حمل می کرد که روی آن نوشته شده بود «ساینتولوژی یک مذهب نیست، یک مکتب(Cult) خطرناک است.». این نوجوان با برخورد پلیس مواجه شد که به او گفتند حق ندارد از این کلمه(Cult) استفاده کند.",
"answer2": "رئیس سازمان لیبرتی، یک سازمان دفاع از حقوق بشر، این حرکت پلیس را مسخره خواند.",
"distance": 402,
"question": "بر اساس گزارشات چه اقداماتی از سوی پلیس لندن در مقابل تظاهرات کنندگان انجام شد و یک سازمان حقوق بشر این اقدام پلیس را چگونه توصیف کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
638 | : ۹۰ (برنامه تلویزیونی)
۹۰ یک برنامه تلویزیونی زنده فوتبالی بود، که هر هفته دوشنبه شب از شبکه سه پخش می شد. ۹۰ فقط به تشریح و توضیح مسابقات فوتبال محدود نمی گشت بلکه در بخش های مختلف آن، به روابط میان فرهنگ جامعه، مردم، سیاست و حتی جغرافیای مناطق با نگاهی دگرگون و متمایز، به پدیدهٔ فوتبال پرداخته می شد. بنیان گذار، مجری و تهیه کنندهٔ این برنامه عادل فردوسی پور بود و در نهایت در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۹۷ از کنداکتور شبکه 3 حذف شد در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ سایت و کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام برنامه نود نیز از دسترس خارج شدند و به کار خود پایان دادند.
برنامه ۹۰ در سال ۱۳۷۸ توسط عادل فردوسی پور بنیان گذاری شد. اولین قسمت برنامهٔ ۹۰ در تاریخ ۲۳ مرداد ماه ۱۳۷۸ پخش شد. ۲۰ اسفند ماه سال ۱۳۹۷ آخرین قسمت پخش این برنامه بود.
برنامه ۹۰ هر دوشنبه حدود ساعت ۲۲:۳۰ روی آنتن می رفت.
مجری این برنامه عادل فردوسی پور بود. مزدک میرزایی و رضا جاودانی هر کدام دو بار در غیاب عادل فردوسی پور مجری برنامه نود بوده اند.
برنامه ۹۰ هر هفته به مرور و تحلیل رویدادهای مرتبط با فوتبال ایران می پرداخت. به طور معمول، این برنامه صحنه هایی از بازی های لیگ برتر فوتبال ایران، جام حذفی، گزیده هایی از لیگ دسته اول فوتبال ایران، تحلیل مسائل مربوط به داوری بازی ها با حضور کارشناسان داوری و بررسی حواشی فوتبال ایران را پخش می کرد.
بخش اول برنامه که توضیحاتی درمورد آنچه که قرار است بینندگان در برنامه آن شب ببینند می داد.
در این بخش صحنه های مهم بازی ها به همراه مصاحبه های بعد از بازی مربیان و بازیکنان تیم ها پخش می شد.
در گذشته در هر برنامه دو کارشناس، یکی در مسایل فنی و دیگری داوری دربارهٔ بازی ها اظهار نظر می کردند؛ اما بخش کارشناسی فنی از برنامه حذف شد و فقط در بخش داوری صحنه های جنجال برانگیز داوری مورد بررسی قرار می گرفت.
هر هفته در این بخش، آیتم هایی از تیم ها، بازیکنان و مربیان فوتبال ایران پخش می شد.
بخش طنز برنامه که صحنه های کوتاهی از بازی ها در آن پخش می شد و عادل فردوسی پور در موردشان توضیحاتی در قالب طنز می داد.
در هر قسمت از برنامه مربیان و بازیکنان به برنامه دعوت می شدند و دربارهٔ مسایل مختلف با مجری به گفتگو می نشستند.
خلاصهٔ مهم ترین اخبار فوتبال ایران و بازیکنانی که در خارج ایران هستند. مجری این بخش از برنامه مزدک میرزایی بود.
در این بخش بنا به روزی که برنامه ۹۰ پخش می شد، نگاهی به رویدادهای فوتبال ایران در آن تاریخ انداخته می شد. مجری این بخش از برنامه محمدحسین میثاقی بود.
در هر برنامه پرسشی به عنوان نظرسنجی یا مسابقه مطرح می شد و در آن از بینندگان خواسته می شد تا پاسخ را به شمارهٔ ۲۰۰۰۹۰ بفرستند. این بخش از مهم ترین بخش های برنامه بود که چند بار باعث تغییر در برخی تصمیمات مسئولان و سرنوشت برخی مسائل فوتبال ایران شده است. با اینکه این برنامه معمولاً نزدیک نیمه شب پخش می شد؛ اما همواره تعداد پیامک های آن در مقایسه با برنامه های دیگر بیشتر بود. این برنامه رکورد بیشترین پیام کوتاه را در بین همهٔ برنامه های صدا و سیما با شش میلیون و ۴۰۰ هزار پیامک در اختیار دارد.
در ویژه برنامه ای با موضوع برکناری علی دایی از سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران در تاریخ ۱۲ فروردین ۸۸ و در یک مسابقه پیام کوتاه با عنوان علل ناکامی تیم ملی در بازی های مقدماتی جام جهانی بیش از سه میلیون پیامک به پیامگیر برنامه ارسال شد.
همچنین در یک مسابقه پیام کوتاه که در تاریخ ۲۶ ژانویه ۲۰۰۹ با عنوان «آیا با رویکرد برنامه نود موافق هستید؟» که پس از صحبت های مخالفین برنامه برگزار شد، بیش از دو میلیون و صد هزار نفر شرکت کردند و بیش از یک میلیون و هفتصد هزار رأی موافق به برنامه ارسال کردند.
بیشترین پیام کوتاه مربوط به مرگ ناصر حجازی نزدیک ۵ میلیون بود در حالی که از ۳ ساعت پخش ۱ ساعت و نیم پیامک ۹۰ قطع شده بود.
در آذر ۱۳۹۲ برنامه ۹۰ به مناسبت پخش مراسم قرعه کشی جام جهانی برنامه ویژه داشت. در این برنامه که با حضور مهدی مهدوی کیا و جواد نکونام قرعه های بیرون آمده در جام جهانی مورد بررسی قرار گرفته بود، بیش از شش میلیون و ۴۰۰ هزار پیامک از سوی مردم دریافت شد تا رکوردی جالب توجه برای برنامه ۹۰ و عادل فردوسی پور به ثبت رسیده باشد.
هر هفته در این بخش، محمدحسین میثاقی با سفر به مناطق مختلف ایران، درمورد فوتبال آن منطقه با مردم و بازیکنان فوتبال آن جا به گفتگو می نشست.
در این بخش که از سال ۹۳ به برنامه اضافه شد بازی های مهم یا خاص هر هفته (از بعد فنی یا کیفیت) توسط یک تیم چند نفره آنالیز می شد و ماحصل آن با تصاویر مربوط به بازی و صدای حمید محمدی پخش می گردید.
در این برنامه به تناسب اتفاقات هفته گذشته (یا آینده) مستندهایی کوتاه و با متنی ادبی پخش می شد. معمولاً این مستندها علاوه بر موضوعات فوتبالی، دربرگیرنده موضوعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم می شدند.
این بخش عناوینی مثل بهترین بازیکن، بهترین گل، بهترین واکنش دروازه بان، بهترین پاس گل و… را در بازی های هفتهٔ پشت سرگذاشته شده به نمایش می گذاشت.
پیش بازی مسابقات مهم هفته آینده: در این بخش بررسی شرایط تیم های برگزارکنندهٔ بازی در هفته های قبل، بررسی آماری همراه با نگاه تاریخی صورت می گرفت.
برنامه ۹۰ به دلیل بررسی و نقد اتفاقات فوتبال ایران همواره یک برنامه جنجالی بوده است. فردوسی پور تاکنون چند بار به خاطر موشکافی و پرداختن زیاد به برخی مسایل توسط مدیریت شبکه ۳ و صدا و سیما نکوهش و توبیخ شده است.
پس از انتقال تیم پاس تهران به شهر همدان، فردوسی پور از پرداختن به این موضوع منع شد. تاکنون نیز با انتقال تیم های تهرانی دیگری به شهرستان ها، هنوز به طور جدی به این موضوع پرداخته نشده است. برخی از بخش های برنامه نیز سفارشی هستند.
سرانجام در برنامه دوشنبه ۱۶ خرداد ۹۰ برنامه ای اختصاصی با حضور سیداحمد لطفی آشتیانی و علی اصغر یوسف نژاد نمایندگان مجلس موافق و مخالف به روی آنتن رفت. این طولانی ترین برنامهٔ زندهٔ ورزشی تاریخ صداوسیما بود. نظرسنجی برنامه به موضوع انتقال تیم ها از شهری به شهر دیگر اختصاص داشت و بیش از ۹۰ درصد مردم در همان دقایق ابتدایی مخالف انتقال تیم ها بودند. نزدیک ۳ میلیون نفر در این نظرسنجی شرکت کردند. لطفی در توجیه این که چرا مردم شهر و استان خودتان با نظر شما مخالف اند (استناد به پیامک های برنامه) طی اظهاراتی عجیب به شهروندان اراکی گفت بیشتر مردم شهر اراک کارگر هستند و بعد از این که شام می خورند و نماز می خوانند، می خوابند چون صبح زود باید سر کار بروند و در بخش دیگری از سخنانش گفت که بخشی از ورزشکاران استان موبایل ندارند و بخشی دیگر هم تا این وقت شب بیدار نیستند که نمی توانند از من حمایت کنند!
فردوسی پور با اشاره به سیاست زدگی فوتبال گفت: «آقاجون دست از سر فوتبال بردارید.»
فردوسی پور با انتقاد تلویحی از استفاده ابزاری از مفهوم عدالت به شعار کلیدی دولت احمدی نژاد حمله کرد و گفت: «به خدا که این عدالت نیست، کجاش عدالته؟ اگر قرار است عدالت اجرا شود چرا تیم به اراک منتقل شود چرا به ساری نرود چرا به زاهدان نرود…؟ امیدوارم تصمیم سازان مملکت که خیلی هاشون ورزشی نیستند و ربطی به فدراسیون فوتبال ندارند. حتی به سازمان تربیت بدنی هم ندارند، یه کم به نظر مردم اهمیت بدهند» او عملاً فدراسیون و سازمان تربیت بدنی را با گفته هایش جدا کرد تا اشاره اش به محمود احمدی نژاد باشد. احمدی نژاد در سفر استانی به اراک قول انتقال تیم نفت به این شهرستان را داده بود. فردوسی پور همچنین با کنایه به اظهارات اخیر رحیمی معاون اول احمدی نژاد گفت: «سفر می کنند و یک سری شعار می دهند یاالله یاالله تیم می خوایم و به شان تیم می دهند».
او در همین زمینه دست به افشاگری زد و همهٔ نمایندگان مجلسی که در نقل و انتقالات تیم ها دخیل بودند را نام برد:
فردوسی پور در واکنش به نمایندهٔ اراک که گفت: آقای فردوسی پور شما که تصمیم گیر نیستید و کسی حق ندارد برای دولت تکلیف تعیین کند، گفت: «آیا تصمیمات دولت وحی منزل است؟ پس ما نتیجه می گیریم مردم مهم نیستند، کارشناسان مهم نیستند به همین دلیل رأی بر نمی گردد.»
حرف های بیش از ۱۵ نماینده مجلس در انتقاد از انتقال تیم ها پخش شد.
یوسف نژاد نمایندهٔ ساری: «این انتقال ها غیرقانونی است. مگر تیم فوتبال، شکلات است که هدیه اش بدهیم». کواکبیان، نمایندهٔ سمنان: «دولت به دلیل آرای ملت باید همین امشب رأیش را برگرداند.» نمایندهٔ آبادان: «اگر به این استدلال ها باشد، باید ۲ تا تیم دیگر هم به ما بدهند چون ما مهد فوتبالیم، تازه ۸ سال هم جنگیدیم.» حسینی، نماینده اهواز هم گفت: «آقای لطفی نیم ساعت دیگر بماند، هیئت دولت را هم می برد اراک. اگر قرار به انتقال باشد باید وزارت نفت به خوزستان بیاید که معدن نفت ماست.»
اخوان نماینده تفرش: «مجلس جای سیاست گذاری است نه جای سیاست بازی! با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس برخی این کارها را برای جلب آرای مردم انجام می دهند.»
در واکنش به این برنامه باشگاه پاس همدان علیه شخص فردوسی پور بیانیه داد و مدعی شد با حرکتی ناجوانمردانه سخنان مدیرعامل پاس همدان را تحریف کرده است و به دنبال سهم خواهی و منفعت طلبی است و آب در آسیاب دشمن می ریزد. همچنین سیاست های دولت خدمتگذار را که با رأی ۳۰ میلیونی مردم انتخاب شده، برنمی تابد و خود را تافته جدا بافته از ملتی می داند که دولت را به رسمیت شمرده و تابع فرامین نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند. در این بیانیه هرگز اشاره ای به نظرسنجی ۳ میلیونی نشده است.
عباس رجایی نماینده اراک در مجلس شورای اسلامی ممنوع التصویر شدن عادل فردوسی پور را خواستار شد. گفت: «درعین حال حق نمایندگان استان مرکزی است که در دادگاه علیه این مجری طرح شکایت کنند!»
بهمن اخوان نماینده مردم تفرش در واکنش منفی به انتقال تیم ها: «حداقل به نظر میلیون ها بیننده ۹۰ احترام می گذاشتید! ما تیم فوتبالی که بازیکن بومی نداشته باشد و هیچ تعصبی نسبت به شهر اراک نداشته باشد، نمی خواهیم.»
سایت هفت صبح: «فردوسی پور از مشاوران شرکت ملی نفت ایران است که در هفته های اخیر زمزمه های برکناری وی از این منصب قوت گرفته است. او برنامهٔ خود را به تریبونی علیه سیاست های تمرکززدایانهٔ دولت تبدیل کرده است. برکناری قریب الوقوع عادل فردوسی پور از مشاورت ورزشی NIOC و قطع منافع، باعث شده وی از سرمایهٔ رسانهٔ ملی برای نفع شخصی خود و تخریب چهره های اصولگرای پیشرو و مقامات دولتی از جمله معاون اول رئیس جمهور سوء استفاده کند.»
پس از جلسه هیئت دولت ۱۸ خرداد ۱۳۹۰ و در واکنش به نظرسنجی برنامه ۹۰، محمود احمدی نژاد هرگونه انتقال تیم مس سرچشمه به همدان را منتفی اعلام کرد و با بیان اینکه این تیم با زحمت مردم و کارگران سرچشمه به لیگ برتر رسیده است باید در همین منطقه باقی بماند.
در برنامه ۹۰ ۴ مهر ۱۳۹۰ که از شبکه سوم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد، سوابق مدیرعامل و اعضای هیئت مدیرهٔ باشگاه های پرطرفدار پایتخت مورد بررسی قرار گرفت. عادل فردوسی پور با طرح این پرسش که "چرا در نزدیکی انتخابات، همهٔ این آقایان طرفدار مردم شده اند؟" افزود: «چه دلیلی دارد در این برهه زمانی چند نماینده در هیئت مدیره این دو باشگاه آمدند؟»
محمد عباسی وزیر ورزش و جوانان ایران، سردار محمد رویانیان رئیس ستاد حمل و نقل و سوخت، علی پروین بازیکن و مربی سابق پرسپولیس، لطف الله فروزنده دهکردی معاون محمود احمدی نژاد، محمد پنجعلی بازیکن سابق پرسپولیس و محمدحسین نژادفلاح نماینده مجلس را به عنوان اعضای جدید هیئت مدیره باشگاه پرسپولیس انتخاب کرد.
محمد عباسی همچنین سیداحمد رسولی نژاد معاون وزارت ورزش، امیدوار رضایی نماینده مجلس، مقداد نجف نژاد نماینده مجلس، عبدالرضا ساور معاون وزارت ورزش، علی فتح الله زاده سرپرست استقلال، جواد زرینچه بازیکن سابق استقلال و غلامحسین فرزامی پیشکسوت فوتبال، به عنوان اعضای جدید هیئت مدیره باشگاه استقلال منصوب شدند.
فردوسی پور خطاب به فروزنده: «شما فقط به دلیل سوابق سیاسی و حمایت نهادهای قدرت به عنوان عضو هیئت مدیره انتخاب شده اید و این گونه انتخاب مدیران، به حذف همه نیروهای متخصص ورزشی منجر شده است.»
محمد رویانیان مدیرعامل پرسپولیس در پاسخ به انتقادات مطرح شده گفت که با فوتبال بیگانه نیست و برنامه ورزشی صدا و سیما از جمله ۹۰ را پیگیری می کند. خب من هم در زمین های خاکی فوتبال بازی کرده ام! رویانیان اولین مدیرعامل پرسپولیس است که استقلالی می باشد.
دهقان نماینده مجلس در واکنش گفت: «دیدید که ایشان با چه ادبیاتی حرف می زد. من متاسفم که ایشان می خواهد مدیریت یک باشگاه را برعهده داشته باشد. ما از این پس به هر بهانه ای آقای عباسی را به مجلس دعوت می کنیم تا ایشان به زیردستانش یاد بدهد که باید چطور با یک نماینده مجلس صحبت کند.»
فردوسی پور پرسید که آیا این یک تهدید است که با جواب صریح دهقان روبرو شد: «بله دقیقاً همین طور است.»
امیدوار رضایی، نماینده مجلس و از اعضای هیئت مدیره باشگاه استقلال پس از انتقادهای صورت گرفته در برنامه ۹۰ با ارسال نامه ای به محمد عباسی، «آمادگی» برای استعفایش را اعلام کرد.
درتاریخ ۵ دی ۱۳۹۰ ویژه برنامه ای در مورد پشت پرده دلالی فوتبال با حضور عزیز محمدی بر روی آنتن رفت که برای اولین بار اینچنین از اسامی صریح در این برنامه نام برده شد. اسم بسیاری از بزرگان فوتبال به عنوان متهمان در پرونده رسوایی فوتبال مطرح شد. از شخص عزیز محمدی که در برنامه حاضر بود تا حسین هدایتی تا نبی دبیرکل فدراسیون و عباس ترابیان و شخص علی پروین. حسین هدایتی در برنامه ۹۰ افشا کرد که رئیس سازمان لیگ به او انتخاب محمود یاوری را توصیه کرده است. مدیرعامل باشگاه استیل آذین گفت:" من می خواستم اکبر میثاقیان را به عنوان سرمربی انتخاب کنم و آقای عزیزمحمدی به من گفت ایشان را انتخاب نکن و یاوری را سرمربی تیمت کن ایشان تیمت را در لیگ برتر نگه می دارد".
این در حالی بود که محمود یاوری پیش از این در همین فصل مربی دو تیم دیگر بود و بر طبق قانون نمی توانست مربی گری تیم سومی را بپذیرد.
محمود یاوری در واکنش:" آقای هدایتی تیم شما پر از فساد بود بازیکنانتان زیر ابروهایشان را برمی داشتند بازیکن با گرل فرندش (دوست دخترش) می رفت تخلیه می کرد می آمد روی تخت ماساژ می خوابید می گفت من را بسازید.
مربی سابق نیروی زمینی از پیشنهاد رشوه ۲۵۰ میلیون تومانی باشگاه استیل آذین خبر داد. زمانی که این تیم در لیگ یک بود و قرار بود علی پروین و فرهاد کاظمی لیگ برتری اش کنند؛ و جالب تر آنکه به اعتراف خود همین مربی و مدیر وقت باشگاه فوتبال نیروی زمینی، در بازی برگشت این تیم با استیل آذین، در حالی که باید نیروی زمینی میزبان می شد، استیل آذین ۱۵ میلیون تومان به حریف داد تا مثل بازی رفت بازی در خانه تیم فرهاد کاظمی و علی پروین برگزار شود. فدراسیون هم نه تنها مخالفتی نکرده که از باشگاه نیروی زمینی خواسته به دلایلی عجیب و غریب از جمله پخش تلویزیونی، از حق میزبانی اش بگذرد. کار به جایی رسید که علیپور، دبیر ستاد رسیدگی به تخلفات اخلاقی فوتبال، اعتراف کرد بر اساس شواهدی که آن ها دارند، نزدیک به ۷ میلیارد تومان از بازیکنان فوتبال و کسانی که آرزو دارند وارد تیم های حرفه ای شوند، اخاذی شده است.
در پایان گزارش دلال ها نیز حجت زادمحمود بازیکن گسترش فولاد تبریز از نقش یکی از بازیکنان شاهین بوشهر در نقل و انتقال بازیکنان به این تیم پرده برداشت. این بازیکن که به گفته مجری برنامه «۹۰» میثم منیعی است، در این بخش میهمان تلفنی برنامه شد و با رد صحبت های زاد محمود گفت: من فقط درآمدن هادی شکوری و وحید طالب لو که از دوستان من هستند به تیم نقش داشتم.
قرار بود در برنامهٔ ۸ اسفند ۱۳۹۰ به مسائل انتخابات پیش رو در فدراسیون فوتبال پرداخته شود و با حضور سه کاندیدای ریاست این فدراسیون عزیزالله عزیزمحمدی، علی کفاشیان و محمدحسین قریب به نوعی یک مناظره انتخاباتی برگزار گردد و نامبردگان به دفاع از برنامه های خود بپردازند. اما اعلام شد این قسمت از برنامه ۹۰ به دلیل پخش برنامه های انتخابات مجلس به روی آنتن نخواهد رفت.عادل فردوسی پور ضمن تأیید لغو این برنامه ۹۰، در این رابطه اظهار کرد: «تمامی هماهنگی های لازم برای حضور مهمانان در برنامه امشب صورت گرفته بود و قرار بود آقایان قریب، کفاشیان و محمدی در این برنامه حضور داشته باشند اما بنا بر دلایلی که مشخص است این برنامه روی آنتن نخواهد رفت.»
در شهریور سال ۱۳۸۷ شبکه تلویزیونی جام جم ۳ متعلق به صداوسیمای ایران بخش هایی از یک برنامه ۹۰ را که مربوط به پاسخ های امیر قلعه نویی به اتهام های مطرح شده از سوی علی دایی می شد را سانسور کرد.
همچنین در اسفند ماه ۹۲ شبکه های جام جم دو و سه در تکرار برنامه ۹۰ سخنان محمد مایلی کهن در مورد علاقه اش به داریوش اقبالی مورد سانسور این دو شبکه قرار گرفت و پخش نگردید.
پس از اینکه علی فروغی به ریاست شبکه سه منصوب شد خبرهایی مبنی بر مخالفت وی با عادل فردوسی پور منتشر شد و حتی خبرهای مبنی بر لغو پخش برنامه ۹۰؛ که البته وی با برنامه ۹۰ مشکلی نداشت بلکه با عادل فردوسی پور، سازنده و تهیه کننده و مجری برنامه دچار مشکل بود.
این درگیری ها پس از اینکه تلویزیون مانع حضور کارلوس پویول بازیکن و کاپیتان سابق بارسلونا شد قوت بیشتری گرفت.
سپس در تاریخ ۲۹ مرداد نیز برنامه ۹۰ به خاطر سانسورهای تلویزیون ۳۰ دقیقه زودتر به پایان رسید.
رسانه های مجازی خبر از عدم پخش برنامه ۹۰ در تاریخ ۲۳ مهرماه ۱۳۹۷ به دلیل پخش مستقیم بازی ملی اسپانیا و انگلیس دادند اما برخی از رسانه ها نسبت به اختلاف عادل فردوسی پور و مدیریت شبکه سوم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران علی فروغی گمانه زنی هایی را پیش بردند. شواهد و قرائن حاکی از پخش شدن این برنامه در تاریخ ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۷ بود و همگان انتظار داشتند که این برنامه در ساعت مناسب خود پخش شود اما صدور اطلاعیه ای از سوی سرپرست روابط عمومی شبکه سوم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با این شرح «با عنایت به رفتار غیر حرفه ای تهیه کننده و مجری برنامه ۹۰ در عدم پخش این برنامه بعد از بازی انگلیس-اسپانیا در دوشنبه گذشته و همچنین استمرار رفتار خارج از عرف ایشان در مصاحبه خلاف ابلاغ گروه ورزش، برنامه مذکور این هفته پخش نخواهد شد.» دلالت بر این موضوع داشت که این برنامه در تاریخ ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۷ نیز پخش نخواهد شد. بعد از آن درگیری علی فروغی با عادل فردوسی پور قطعی شد.
پس از آن در تاریخ ۲۰ اسفند ۹۷ عادل فردوسی پور جایزه بهترین برنامه تلویزیون را با رأی مردم به دست آورد و پس از گرفتن جایزه با کنایه به علی فروغی گفت: ""من خیلی خوشحالم که امسال در سخت ترین سال کاری ام دو جایزه گرفته ام از هیئت داوران که اسامی آنها را دیدید. برنامه های ترکیبی همگی خاک خورده صحنه و فرزندان تلویزیون هستند و مایه مباهات است برای من که از چنین هیئت داورانی به عنوان بهترین برنامه جایزه گرفتم. من فرزند رسانه ملی هستم. در این ۲۲–۲۳ سال، همیشه سعی کردم صادقانه و پاک کار کنم و مدیون رسانه هستم. اینکه در سخت ترین سال کاری ام و در سالی که حتی در رسانه ام به من بی مهری شد، اینکه می بینم خانواده بزرگ رسانه من را می بیند و تلاش من و همکاران ۱۵۰–۲۰۰ نفره من دیده می شود، برایم خیلی ارزشمند است. این جایزه دوم که مردم به من دادند، فراتر از ارزشمند است. به خصوص امسال که سال عجیب و غریبی را سپری کردم. من همیشه به مردم مدیون هستم و واقعاً نمی دانم چطور از مردم تشکر می کنم (تشویق حضار) ... خیلی منقلب شدم به خاطر سختی هایی که در این سال کشیدم و به نظرم خیلی از آنها ناحق بودند. همه از جلوی چشم هایم رد می شود ولی این جایزه مثل یک اکسیر است. مثل این لطف هیئت داوران، لطف مردم و لطف سازمان نسبت به من؛ این ها برایم یک اکسیر است که تمام سختی ها و غم ها را کنار می گذارم. خیلی تشکر می کنم به خاطر حواشی ایجاد شده؛ از وزیر محترم ارتباطات، از پلیس فتا، دکتر میرباقری، ستاد برگزاری جشنواره؛ که خیلی محکم ایستادند و صیانت کردند از آرای مردم که همیشه خط قرمز من است. از آنها واقعاً سپاسگزارم. این جایزه را من مدیون مردم هستم و تقدیم به مردم می کنم. امیدوارم که لایق این همه لطف و حمایت مردم طی این بیست و چند ساله باشم. باز هم می گویم که فرزند رسانه هستم و مدیون تلویزیون.""
در تاریخ ۲۷ اسفند ۹۷ به صورت رسمی توسط رئیس صداوسیما اعلام شد که دیگر برنامه ۹۰ پخش نمی شود.در راستای اعتراض به کنار گذاشتن عادل فردوسی پور از برنامه ۹۰، چهره های سرشناس زیادی از جمله علی دایی، پرویز پرستویی، حبیب رضایی، پیمان معادی، پیمان قاسم خانی، امیرمهدی ژوله به این اتفاق واکنش نشان دادند.[۲۵]
حشمت الله فلاحت پیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در مصاحبه ای اعلام کرد که وقتی در خصوص علت فردوسی پور از صدا و سیما، از یکی از نهادهای امنیتی سؤال کرده بود، در جواب، محبوبیت فردوسی پور را علت حذف آن از صدا و سیما عنوان کرده بودند. همچنین در زمانی که وی با مدیر شبکه ۳ تماس گرفته، فروغی در جواب به وی گفته است:[۲۶]
دخالت نکن؛ هشت ماه برنامه ریزی کردیم تا کنار بگذاریمش.
محمد سرافراز، رئیس سابق سازمان صدا و سیما نیز در اظهاراتی، حذف عادل فردوسی پور را دستوری از جانب بیت رهبری عنوان کرده بود که چندین بار به وی ابلاغ شده بوده ولی با مخالفت سرافراز روبرو شده بود. سرافراز، فشار دفتر رهبری برای تعطیلی این برنامه را، دخالت فردوسی پور در موضوعات غیر ورزشی نظیر مصاحبه با محمدجواد ظریف در شب یلدای سال ۱۳۹۴ عنوان کرده است
وی افزود: در شرایطی که تنها چند روز از انتخاب برنامه ۹۰ به عنوان بهترین برنامه سازمان صدا و سیما از نگاه مردم و بهترین برنامه ترکیبی از نگاه داوران می گذرد، از پخش برنامه ممانعت به عمل آمد.
فردوسی پور در پاسخ به این سؤال که آیا پیشنهاد قائم مقامی شبکه ورزش را می پذیرید؟ نیز تأکید کرد: خیر. این پیشنهاد را رد کرده ام.
این گزارشگر فوتبال خاطرنشان کرد: برنامه ۹۰ فرزند من است و حاصل زحمات طاقت فرسا و شبانه روزی صدها نفر که خالصانه برای رسیدنش به جایگاه امروز تلاش کرده اند. ممکن نیست آدم فرزندش را با پست و مقام معاوضه کند.
پس از حذف برنامه مردمی ۹۰ از صدا و سیما، بسیاری از چهره های هنری، فرهنگی و… حمایت خود را از عادل فردوسی پور اعلام کردند. حتی پس از چندی، پخش مجدد این برنامه در دفتر شورای نظارت بر صداوسیما به رای گذاشته شد اما این شورا حق تعطیلی این برنامه را به علی فروغی داد و بدین ترتیب در نهایت تغییری در این تصمیم اتخاذ نشد.
مدیر شبکه ۳، علی فروغی هم اظهار کرد که ۹۰ از سال آینده (۱۳۹۸) با تیمی جدید پخش خواهد شد؛ که البته فوتبال دوستان با هشتگ نه به حذف عادل مخالفت خود را با برکناری عادل از نود اعلام کردند، در همین حین، برخی از رسانه ها مقالاتی دربارهٔ خیانت محمدحسین میثاقی به عادل نوشتند که البته خودش این موضوع را تکذیب کرد.
| [
{
"answer1": "برنامه ۹۰ در سال ۱۳۷۸ توسط عادل فردوسی پور بنیان گذاری شد.",
"answer2": "اولین قسمت برنامهٔ ۹۰ در تاریخ ۲۳ مرداد ماه ۱۳۷۸ پخش شد.",
"distance": 59,
"question": "برنامه نود چه زمانی تاسیس شد و اولین قسمت آن در چه تاریخی پخش شد؟"
},
{
"answer1": "رسانه های مجازی خبر از عدم پخش برنامه ۹۰ در تاریخ ۲۳ مهرماه ۱۳۹۷ به دلیل پخش مستقیم بازی ملی اسپانیا و انگلیس دادند",
"answer2": "با عنایت به رفتار غیر حرفه ای تهیه کننده و مجری برنامه ۹۰ در عدم پخش این برنامه بعد از بازی انگلیس-اسپانیا در دوشنبه گذشته و همچنین استمرار رفتار خارج از عرف ایشان در مصاحبه خلاف ابلاغ گروه ورزش، برنامه مذکور این هفته پخش نخواهد شد.",
"distance": 502,
"question": "چرا برنامه ۹۰ در تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۹۷ پخش نشد و اطلاعیه روابط عمومی شبکه سه چه چیزی در این مورد اعلام کرد؟"
},
{
"answer1": "برنامه ۹۰ در سال ۱۳۷۸ توسط عادل فردوسی پور بنیان گذاری شد.",
"answer2": "در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ سایت و کانال تلگرام و صفحه اینستاگرام برنامه نود نیز از دسترس خارج شدند و به کار خود پایان دادند.",
"distance": 125,
"question": "برنامه ۹۰ توسط چه کسی بنیان گذاری شد و پس از حذف آن از شبکه سه، چه اتفاقی برای سایت و صفحات مجازی آن افتاد؟"
},
{
"answer1": "بخش اول برنامه که توضیحاتی درمورد آنچه که قرار است بینندگان در برنامه آن شب ببینند می داد.",
"answer2": "مجری این بخش از برنامه مزدک میرزایی بود.",
"distance": 788,
"question": "بخش های اصلی برنامه ۹۰ چه مواردی را شامل میشد و مجری بخش اخبار فوتبال ایران چه کسی بود؟"
},
{
"answer1": "در هر برنامه پرسشی به عنوان نظرسنجی یا مسابقه مطرح می شد و در آن از بینندگان خواسته می شد تا پاسخ را به شمارهٔ ۲۰۰۰۹۰ بفرستند.",
"answer2": "در واکنش به این برنامه باشگاه پاس همدان علیه شخص فردوسی پور بیانیه داد و مدعی شد با حرکتی ناجوانمردانه سخنان مدیرعامل پاس همدان را تحریف کرده است",
"distance": 5371,
"question": "در برنامه ۹۰ نظرسنجی به چه صورتی انجام میشد و چه کسی مدعی شد که برنامه او را تحریف کرده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
639 | : سمفونی شماره ۳ (بتهوون)
سمفونی شمارهٔ ۳ از لودویگ فان بتهوون در می بمل ماژور، اُپوس ۵۵، سومین سمفونی از ۹ سمفونیِ اوست. این سمفونی با نام "اِروئیکا"، که معادلِ ایتالیاییِ واژهٔ «حماسه» یا «حماسی» است ــ به نام "سمفونی حماسه"، "سمفونی حماسی"، و "سمفونی قهرمانی" نیز شناخته می شود. سمفونی در چهار موومان ساخته شده است و یکی از مشهورترین آثار آهنگساز است که در دورهٔ میانی زندگی وی خلق شده است.
این اثر به طور عمده در ۱۸۰۳–۱۸۰۴ تصنیف شده است و در ۷ آوریل ۱۸۰۵ به اجرا درآمد، در سنت سمفونیک کلاسیک پایه گذاری گردیده و در عین حال مرزهای فرم، مدت زمان، هارمونی و درک محتوای عاطفی و احتمالاً فرهنگی را درنوردیده است. از این رو به طور گسترده ای یک گذرگاه مهم در گذار از دوره کلاسیک به دوره رمانتیک قلمداد شده است. بتهوون در ابتدا این سمفونی را به ناپلئون بناپارت تقدیم کرد، اما بلافاصله پس از تاجگذاری بناپارت و همچنین فتح اتریش توسط او، تقدیم نامه را پاره کرد. در یک نظرسنجی توسط «مجله موسیقی بی بی سی»، از ۱۵۱ موسیقی دان و رهبر ارکستر که در سرتاسر جهان کار می کنند، "اِروئیکا" به عنوان عالی ترین سمفونی درهمهٔ زمان ها، شناخته شد.
سازهای سمفونی شماره ۳ عبارتند از:
این اثر دارای چهار موومان است که به ترتیب عبارتند از:
این قسمت در فرم سونات است. موومان اول در شروع، با دو آکورد قوی و در ادامه تم اول با ویولنسل نواخته می شود. پس از تکرار توسط ارکستر، تم دوم به گوش می رسد. این تم تداعی زندگی و سرگذشت یک قهرمان است.
تم اصلی موومان اول:
\relative c {
تم اصلی در بخش اکسپوزیسیون، توسط ویلنسل آغاز می شود. در میزان هفتم از ملودی، با معرفی یک نت کروماتیک (دو دیز)، تنشِ هارمونیک کار را معرفی می کند. این ملودی توسط ویولن اول ها به همراه یک سری سنکوپ ها روی نتِ سل، با ویلنسل ها (که با دو دیز، تشکیل چهارم افزوده می دهند) به پایان می رسد. تم اول دوباره با سازهای مختلف تکرار می شود.
مدولاسیون به گام نمایان (سی بمل ماژور) در اوایل ظاهر می شود (م. ۴۴–۴۲). در یک تحلیل سنتی، این تم توسط سه (یا در برخی دیدگاه ها، دو) تم انتقالی دنبال می شود که به طور قابل توجهی گامِ را در اکسپوزیسیون گسترش می دهند: ۱. یک موتیف شاعرانه با الگویی پایین رونده (م. ۵۶–۴۵)، ۲. موتیف گام با الگوی بالارونده (م. ۶۴–۵۷) ۳. یک بخش با الگوهای سیر نزولی سریع در ویولن ها شروع می شود (م. ۸۲–۶۵)، که این سرانجام منجر به معرفی تم شاعرانهٔ دوم (م. ۸۳) می شود که به طور غیرمعمول دیر می رسد. پس از این، با نیمهٔ دوم تم، سرانجام به یک ملودیِ بلند (م ۱۰۹) تبدیل می شود که با موتیفِ پایین رونده، به مراحل قبلی می رسد (م. ۱۱۳). لحظهٔ اوجِ اکسپوزیسیون وقتی فرا می رسد که موسیقی توسط شش آکورد پیاپیِ اسفورتساندو، قطع می شود (م. ۱۳۱–۱۲۸). سپس به دنبال نتیجه گبری از آکوردهای اکسپوزیسیون (۱۴۸–۱۴۴)، تم اصلی در یک کودا (م. ۱۴۸) که در حال تکرار/گسترش است بر می گردد.
یک تجزیه و تحلیل جایگزین معتقد است که تم دوم با موتیف پایین رونده، از میزان ۴۵ شروع می شود. در این دیدگاه، گسترش هارمونیکِ سنتیِ اکسپوزیسیون در میزان ۸۲ به پایان می رسد و به آغاز تم شاعرانهٔ دوم در (م. ۸۳)، امتداد دارد. این الگو مطابق است با آنچه بعداً در بخش گسترش یافت می شود که در آن لحظه اوج، به یک تمِ شاعرانهٔ جدید منجر می شود و بخش گسترده ای را شروع می کند. علاوه بر این، موتیفِ تمِ پایین رونده (م ۴۵) در بخش بعدی به طور چشمگیری توسعه می یابد، در حالی که تم شاعرانهٔ دوم (م ۸۳) در آن مشاهده نمی شود. مفسران همچنین مشاهده کردند که با قطع نیمهٔ دوم این اکسپوزیسیون، فرم سونات و انتقالِ ارکستراسیون، کاملاً حفظ می شود (م. ۱۴۳–۸۳). با این حال دیگران مشاهده کرده اند که اگر پاساژهای انتقالی دوم و سوم (م. ۸۲–۵۷) به جای نیمهٔ دوم اکسپوزیسیون قطع شود، فرم و ارکستراسیون با تحلیل سنتی سازگار است.
بخش گسترش (م. ۱۵۴)، مانند بقیهٔ موومان، توصیفی است از تنش های هارمونیک و ریتمیک با آکوردهای نامطبوع و پاساژهای طولانی از ریتم، که با همگام سازی مشخص می شود. پس از واریاسیون های تماتیک و کنترپوان، موسیقی در نهایت به یک پاساژ ۳۲ میزانی (م. ۲۷۹–۲۴۸) از آکوردهای «اسفورتساندو»، شامل الگوهای پایین روندهٔ ۲ ضربی، ۳ ضربی و کوبنده از آکوردهای ناخوشایندِ فورته است. مفسران اظهار داشته اند که این «طغیانِ خشم … هستهٔ کلِ موومان را تشکیل می دهد»، و گفته می شود بتهوون هنگام رهبری ارکستر در کریسمس ۱۸۰۴، دچار سراسیمگی و اشتباه شد و نوازندگانِ سردرگم را وادار به توقف و اجرای دوباره کرد.
در این مرحله به جای برگشت یا ری اکسپوزیسیون، تم جدیدی در می مینور معرفی می شود (م. ۲۸۴) و این در نهایت منجر به دو برابر شدن تقریباً طولِ بخشِ گسترش، نسبت به اکسپوزیسیون می شود.
در پایان بخش گسترش، به نظر می رسد که یک هورن در اوایل با تم اصلی در می بمل ماژور (م. ۳۹۵–۳۹۴) ظاهر می شود، در حالی که زهی ها اجرای آکوردِ نمایان را ادامه می دهند. در قرن نوزدهم تصور می شد که این یک اشتباه است. برخی از رهبران فرض می کنند که نت های «هورن» در کلید تنور نوشته شده است (سی بمل، ر، سی بمل، فا)، و برخی دیگر هارمونی ویولن دوم را به سل ماژور (آکورد تونیک) تغییر دادند. خطایی که سرانجام در نسخه چاپی اولیه ظاهر شد. فردیناند ریس شاگرد و منشی بتهوون حکایتِ ورود ساز «هورن» را اینگونه بیان کرده است:
بخش بازگشایش (ری اکسپوزیسیون) در اوایل و قبل از برگشت به فرم معمول، دارای یک گشت و گذار ناگهانی در فا ماژور است. موومان با یک کودای طولانی با تم جدیدی که در بخش گسترش معرفی شده بود، به پایان می رسد.
این قسمت یک [مارشِ عزا است که نمونهٔ آن در قرن هجدهم مشاهده می شود، گرچه این موومان بزرگ و کاملاً توسعه یافته با تم اصلی است. فرم موومان سه بخشی (A–B–A) با تم اصلی که به صورت ترجیع بند (روندو) است. این تم توصیف مرگ قهرمان است و توسط سازهای زهی نواخته می شود. تم دوم با اجرای سازهای بادی در ستایش شجاعت و دلیری یک قهرمان است.
بخش اول (A) در دو مینور با تمِ مارش در زهی ها و سپس در بادی ها آغاز می شود. تم دوم (م. ۱۷) در گام نسبی (می بمل ماژور) است و به سرعت به تونالیتهٔ مینور بازمی گردد و این تم ها در بقیهٔ بخش گسترش می یابد. سرانجامِ این امر می تواند به بخشِ مختصرِ (B) در دو ماژور (م. ۶۹)، برای آنچه «مارش تریو» (سه گانه) نامید، پرداخته شود.
در این مرحله با مراعات آداب تشریفات، به طور سنتی نشانگر بازگشت به تم (A) است. با این وجود، تم اول در دو مینور (م ۱۰۵) شروع به تعدیل در میزان ششم (م. ۱۱۰) می کند؛ که منجر به یک فوگ در فا مینور (م. ۱۱۴) بر اساس یک معکوس از تم اصلی است. تم اول به طور خلاصه در سل مینور در زهی ها ظاهر می شود (م. ۱۵۴)، و به دنبال آن یک پاساژ گسترش یافتهٔ طوفانی است (یک فرود شوک آور در فورتیسیمو). در ادامه، بیان مجدد تم اول در گام اصلی و سپس در ابوا آغاز می شود (م. ۱۷۳).
کودا (م. ۲۰۹)، با استفاده از موتیفِ مارش در زهی ها که قبلاً در قسمت اصلی شنیده می شد (در م. ۷۸، ۱۰۰) شروع می شود، و درنهایت با یک بیانِ ملایمِ نهایی از تم اصلی (م. ۲۳۸) به عبارات کوتاه که با سکوت آمیخته می شود، خاتمه می یابد.
موومان سوم یک اسکرتسوی شاد و تند است که در پی مارش عزا می آید. علت تضاد بین مارش عزای موومان دوم و شادمانی موومان سوم را بعضی از مفسرین موسیقی این طور بیان می کنند که بتهوون می خواسته این ایده را بیان کند که مرگ برای قهرمان وجود نداشته و جاودان است.
تم اسکرتسو (بخش A) در نمایان، با احساس بیرونیِ پیانیسیمو در گام سی بمل ماژور (م. ۲۱–۷)، سپس (بخش B) با شدت پیانو در نمایان فرعی (فا ماژور) شنیده می شود (م ۴۱).
به دنبال آن، شروع مجددِ تم «پیانیسیمو» (A) در «سی بمل ماژور» است (م. ۷۳)، که منجر به یک بیان کاملِ فورتیسیمو در گام تونیک (می بمل ماژور) می شود (م. ۹۳). سپس یک موتیف پایین رونده به صورت آرپژ و با قدرت اسفورتساندو در ضرب دوم ابتدا به صورت هم صدا در زهی ها (م. ۱۱۹–۱۱۵)، و سپس توسط تمامِ ارکستر (م. ۱۲۷–۱۲۳) اجرا می شود. این سیر نزولیِ چهارم ها (م. ۱۴۳)، توسط یک موتیفِ سنکپ دار مشخص می شود و منجر به تکرار می شود.
بخش تریو دارای سه هورن است. این فرم اولین باری بود که در موسیقی کلاسیک ظاهر می شد. سپس اسکرتسو به شکل کوتاه تکرار می شود، و به جز موتیف هم صدای پایین رونده، متر و میزان به «دوضربی ترکیبی» تغییر می یابد (م. ۳۸۴–۳۸۱). موومان با یک کدا خاتمه می یابد (م. ۴۲۳). بتهوون علامتی را در پارتیتور خود نوشت که امری غیرعادی بود و آن تغییر ناگهانی و سریع از «پیانیسیمو» (صدای خیلی آرام) به «فورتیسیمو» (صدای خیلی بلند) است. این الگو تمامِ موومان را در بر می گیرد.
این قسمت تند و فاتحانه، در وصف قهرمان و به یاد پیروزی ها و دلاوری های وی است و در ادامه، موسیقی پیروزمندانه و با شکوه به پایان می رسد.
موومان چهارم دارای ده واریاسیون روی یک تم است. این تم توسط بتهوون در آهنگسازی های قبلیِ وی مورد استفاده قرار گرفته بود و مسلماً پایه و اساس سه موومان اول سمفونی را نیز تشکیل می دهد.
\new PianoStaff «
r8 ees4 r bes' r bes, r ees r ees d ees r8 e f d ees! a, bes4 r8
پس از یک معرفی کوتاه، تم با همهٔ ارکستر، از آکورد میانی به آکورد هفت نمایان آغاز می شود، تم ابتدا آرام به می بمل ماژور انتقال می یابد و سپس روی یک سری از ده واریاسیون قرار می گیرد:
واریاسیون ۱: اولین واریاسیون با همراهی جدیدی در می بمل ماژور آغاز می شود.
واریاسیون ۲: واریاسیون بعدی با یک همراهی سه گانه در می بمل ماژور.
واریاسیون ۳: جایی که یک ملودی جدید معرفی می شود، در حالی که این تم هنوز در باس اجرا می شود (می بمل ماژور، مثال بالا).
واریاسیون ۴: فوگ در دو مینور، که با آرامش و به حالت تعلیق در زهی ها شروع می شود و به اوجی سریع و دراماتیک می رسد.
واریاسیون ۵: واریاسیون پنجم در ر ماژور، بیانی از تم است که سازهای باس (قبل از اینکه بند دوم در ماژور اجرا شود)، بند اول در مد مینور را اجرا می کنند. این واریاسیون همچنین دارای دو سلوی فلوت است که ملودی را همراهی می کنند که مستقیماً به موارد زیر منجر می شود:
واریاسیون ۶: یک واریاسیون مواج و طوفانی در سل مینور که یادآور یک نوع رقص کولی است.
واریاسیون ۷: واریاسیونی ناقص که نیمهٔ اول تم در دو ماژور، قبل از تغییر فوری و بیان مجدد در مد مینوراست برای تهیه و ورود به قطعهٔ بعدی:
واریاسیون ۸: فوگی دیگر که درخشان و پرانرژی است، زیرا این بار به جای رونمایان، در تونیک (می بمل ماژور) قرار دارد و مجدداً اوج می گیرد. ارکستر در «نمایانِ» گام اصلی می ایستد و گسترش تم در موارد زیر ادامه می یابد:
واریاسیون ۹: در این مرحله سرعت به پوکو آندانته کند می شود و قطعه آرام و آرام تر می شود. تمی که ابتدا توسط ابوا و سپس توسط زهی ها بیان شده است، در اینجا متفکرانه و خیالی است و باعث می شود تا عمق بیشتری نسبت به آنچه قبلاً شنیده شده است، ایجاد کند. در نیمهٔ دوم همراهی دیگری از زهی ها در منطقهٔ صوتی بالا با ضرب های دوتایی ترکیبی، که از نت های چنگ و دولاچنگ تشکیل شده، در «می بمل ماژور» معرفی می شود.
واریاسیون ۱۰: در واریاسیون نهایی تصویر کاملی از «"اِروئیکا"» به گوش می رسد. غوطه وریِ فاتحانه و قهرمانانه به طور مداوم روی نت ها شنیده می شوند، همراهی ضرب های دوتایی ترکیبی هنوز از واریاسیون قبلی وجود دارد و واریاسیون سوم به عنوان ملودی پیروزمندانه و پرانرژی، توسط سازهای بادی برنجی به گوش می رسد (می بمل ماژور).
سمفونی با یک کدا که تصویر کاملی از واریاسیون های قبلی را بیان می کند، خاتمه می یابد. کدا در پایان شگفت انگیز است، زمانی که تغییرات دینامیکی روی فلوت و زهی ها از صدای خیلی آرام "pp"، به یک صدای بلند و ناگهانی "ff"، در کلِ ارکستر می انجامد و سرعت از «پوکو آندانته» به پِرِستو تغییر می کند. حرکتی از اسفورتساندو ظاهر می شود و فینال با سه آکوردِ پرحجم در «می بمل ماژور» توسط تمامی ارکستر با شدت "ff"، به پایان می رسد.
بتهوون قسمتی از این اثر را در مدت اقامتش در روستای هایلیگِنْ شْتات در نزدیکیِ شهر وین تصنیف کرد؛ او از آوریل تا اکتبر ۱۸۰۲ در آن روستا اقامت داشت. از این دوره به عنوان «دوران پیشرفت کم شنوایی و افسردگیِ بتهوون» یاد می شود. او، در وصیت نامه ای که خطاب به برادرانش نوشت، تلویحاً به کاهش قدرت شنوایی اش و همچنین احتمالِ پایان دادن به زندگی اش اشاره کرده است. البته بتهوون خودکشی نکرد و تقریباً ۲۵ سالِ دیگر زیست.
تصنیفِ سمفونی سوم بلافاصله پس از سمفونی دوم و در اوت ۱۸۰۴ به پایان رسید. این اثر در ۷ آوریل ۱۸۰۵ برای نخستین بار، در شهر وین، اجرا شد.
شواهد قابل توجهی وجود دارد که نشان می دهد سمفونی "اِروئیکا"، برخلاف سمفونی های دیگر بتهوون، از قبل ساخته شده است. تمِ مورد استفاده در موومان چهارم، از جمله خط باس، از هفتمین اثر بتهوون «۱۲ قطعه کنترادانسِس برای ارکستر»، (وو ۱۴)، و همچنین از فینال بالهٔ «آفریدگان پرومتئوس» (اپوس، ۴۳)، سرچشمه گرفته است. هر دو مورد در زمستان (۱۸۰۰–۱۸۰۱) ساخته شده اند. سال بعد بتهوون از همان تم به عنوان پایه ای برای قطعهٔ «فوگ و واریاسیون برای پیانو» در «می بمل ماژور» (اپوس، ۴۳)، بهره برد. اکنون به دلیل استفادهٔ مجدد از تم در سمفونی، به عنوانِ «واریاسیون های "اِروئیکا»" شناخته می شود. این تنها تمی است که بتهوون برای بسیاری از کارهای جداگانه در طولِ عمر خود مورد استفاده قرار داده است، و هر بار، در همان گام «می بمل ماژور» است.
در کتاب اصلی طراحی بتهوون برای سال ۱۸۰۲، حاوی یک طرح از موومانی دو صفحه ای در «می بمل ماژور» است که به طور مستقیم از طرح های «واریاسیون ها» (اپوس، ۳۵)، برای سمفونی سوم پیروی می کند. در حالی که در طراحی هیچ نشانی از موومان فینال نیست. «لوئیس لاک وود» (موسیقی دان و بتهوون شناس آمریکایی) استدلال می کند که «شکی نیست که بتهوون از ابتدا قصد داشته است» برای استفاده از همان تم (و تم باس) که تازه در «اپوس ۳۵» ساخته بود، استفاده کند؛ بنا بر این استدلال، تصویر اولیهٔ بتهوون برای سه موومان اول، از «اپوس ۳۵» ریشه گرفته است.
از سوی دیگر ذکر می شود که موومان اولِ سمفونی، با اورتور اپرای کمیکِ «باستین و باستین» (۱۷۶۸)، ساختهٔ ولفگانگ آمادئوس موتسارت ۱۲ ساله، شباهت دارد. بعید بود که بتهوون از این اثرِ منتشر نشده خبر داشته باشد. توضیح احتمالی این است که موتسارت و بتهوون هر یک به طور اتفاقی تم را از جایی دیگر شنیده و آموخته اند.
بتهوون در ابتدا سمفونی سوم را به ناپلئون بناپارت اهدا کرد، که به اعتقاد وی تجسمِ آرمان های دموکراتیک و ضدپادشاهی انقلاب فرانسه بود. وی در پاییز ۱۸۰۴، اهدا سمفونی به ناپلئون را به خاطر اینکه مبادا دستمزد آهنگساز از سوی یک حامی شریف پرداخت شود، پس گرفت؛ بنابراین، سومین سمفونی خود را به شاهزاده «جوزف فرانتس ماکسیمیلیان لوبکویتز» اهدا کرد. با این حال بتهوون عنوان اثر را «بناپارت» گذاشت. بعداً، در مورد پاسخ آهنگساز به ناپلئون که خود را امپراتور فرانسه معرفی کرده بود (۱۴ مه ۱۸۰۴)، «فردیناند ریس» منشی بتهوون، چنین گفت:
نسخه کپی شده از پارتیتور شامل دو زیر عنوانِ خراشیده و دست نوشته است. در ابتدا عنوان ایتالیایی « "Intitolata Bonaparte"» (به عنوان بناپارت)، و عبارت دوم به آلمانی « "Geschriben auf Bonaparte"» (برای بناپارت) حک شده است. بتهوون سه ماه پس از عقب نشینی از اهدا ناپلئونی اش، به ناشر موسیقی خود اطلاع داد که «عنوان واقعی سمفونی بناپارت است». پارتیتور با عنوان ایتالیایی «"Sinfonia Eroica ... composta per festeggiare il sovvenire di un grande Uomo"»، (سمفونی اِروئیکا ... آهنگسازی برای تجلیل از یادبود یک مرد بزرگ)، منتشر شد.
ساخت سمفونی از پاییز ۱۸۰۳ تا بهار ۱۸۰۴ به طول انجامید. اولین تمرین ها و اجراها خصوصی بود و در کاخ نجیب زادۀ حامی بتهوون، «شاهزاده لوبکوویتز» در وین انجام شد. سابقه ارایه شدۀ کار در تاریخ ۹ ژوئن ۱۸۰۴ توسط کاپل مایستر، شاهزاده «آنتون ورانیتسکی» نشان می دهد که وی بیست و دو نوازندۀ اضافۀ مورد نیاز (از جمله هورن سوم) برای دو بار تمرین در نظر گرفت. هزینه ای که توسط «شاهزاده لوبکوویتز» به بتهوون پرداخت می شد، باعث شد اجراهای خصوصی دیگری از سمفونی در تابستان را تضمین کند. اولین اجرای عمومی در ۷ آوریل ۱۸۰۵، در «تئاتر ان دِروین»، وین انجام شد. گام اصلی (تئوریک) اعلام شده برای سمفونی «ر دیز» (ر دیز ماژور، ۹ دیز) بود.
اولین اجرای عمومی (۷ آوریل ۱۸۰۵) با نظرات متفاوتی آمیخته شد. همچنین اولین اجرای «آنتون ابرل» بود که باعث شد نقدهای بهتری از سمفونی دریافت شود. یکی از خبرنگاران اولین واکنش ها به "اِروئیکا" را چنین شرح می دهد:
یکی از منتقدان دربارهٔ اجرای اولیه نوشت: این اثر جدید بتهوون، دارای ایده های عالی و جسورانه است، و … قدرتِ بزرگی در شیوۀ کار خود دارد، اما سمفونی به طور بی حد و حصری بهبود می یافت، اگر بتهوون بتواند خودش آن را کوتاه کند و این امر روشنایی، شفافیت و وحدت بیشتری را برای کلِ اثر به ارمغان می آورد. دیگری گفت که سمفونی" اکثراً آنقدر شکننده و پیچیده است که فقط کسانی که شکست ها و شایستگی های این آهنگساز را مانند آتش می پرستند (که در بعضی مواقع مضحک است)، می توانند از آن لذت ببرند. اما یک منتقد تنها دو سال بعد، "اِروئیکا" را به سادگی به عنوان "عالی ترین، اصلی ترین، هنری ترین و در عین حال جالب ترین سمفونی از همه سمفونی ها توصیف کرد.
انتقادها به ویژه برای فینال وجود داشت. یک منتقد اولیۀ موومان ها اظهار می کرد که برای او فینال ارزش زیادی دارد و آن را انکار نمی کنم اما به خوبی نمی توانم از اتهام های عجیب و غریب فرار کنم. منتقد دیگری پذیرفت که فینال، او را کمتر خوشحال می کند و اینکه آهنگساز اغلب می خواست با مخاطب بازی کند بدون آنکه لذتش را در نظر بگیرد، صرفاً به منظور رهاکردن روحیۀ عجیب و غریب خود تا اصالتش از این طریق بدرخشد. یک بررسی جامع دربارهٔ اثر در یک مجلۀ موسیقی پیشرو، این مشاهدات را انجام داد که هنوز هم ممکن است برای شنوندگانی که بار اول فینال را می شنوند، این فینال خیلی طولانی، بسیار متناقض، و در واقع شایستگی های زیادی از اثر تا حدودی پنهان است، آنها اینگونه می پندارند که کشف اثر و لذت بردن از آن باید در همان لحظه اتفاق بیافتد، نه برای اولین بار و پس از آن از روی کاغذ ظاهر شود. یک منتقد پس از اجرای ۱۸۲۷، در لندن نوشت که اثر با موومان مارش خاکسپاری به پایان رسید و حذف موومان های بعدی به خاطر طراحی کاملاً متناقص آهنگسازی، درست بود.
نمایش اولیۀ سمفونی در لندن (۲۶ مارس ۱۸۰۷)، در تالار اپرای سلطنتی لندن و در ۱۷ آوریل ۱۸۱۰، توسط ارکستر تازه تأسیسِ بوستون اجرا شد که با نقدهای کاملاً متفاوتی روبرو شد.
نسخهٔ اصلی و دست نویس از بین رفته است. یک رونوشت از پارتیتور، یادداشت ها و سخنان بتهوون از جمله تقدیم نامه به ناپلئون روی جلدِ صفحه، در کتابخانهٔ «انجمن دوستداران موسیقی» در وین قرار دارد. اولین نسخهٔ منتشر شده (۱۸۰۶) سمفونی اِروئیکا، در «کاخ لوبکوویچ» شهرِ پراگ در معرض نمایش است.
در دهه های اخیر چندین نسخهٔ علمی مدرن پدید آمده است، از جمله نسخهٔ ویرایش شدهٔ «جاناتان دل مار» («انتشارات بیریناتر»)، «پیتر هاوسچیلد» (انتشارات برایتکومپف و هرتل) و «باتیا چورگین» (انتشارات جی. هنل ورلاگ) چاپ شده است.
این سمفونی نقطهٔ عطفی در آهنگسازی سبک کلاسیک است. این اثر معادل دو برابرِ طولِ سمفونی های یوزف هایدن و ولفگانگ آمادئوس موتسارت است. اولین موومان (با تکرار اکسپوزیسیون)، تقریباً به اندازهٔ یک سمفونی دورهٔ سنتی موسیقی کلاسیک است . از لحاظ موضوعی، این زمینهٔ احساسی تری از سمفونی های اولیهٔ بتهوون را پوشش می دهد و بنابراین نقطهٔ عطفِ مهمی در انتقال از کلاسیک به رمانتیسم است که می تواند «موسیقی هنری غرب» را در دهه های ابتدایی قرن نوزدهم تعریف کند.
موومان دوم به ویژه بیان عاطفی بزرگی را به نمایش می گذارد و از تم مارشِ مراسم خاکسپاری به آرامش نسبی در گام ماژور می رسد. موومان چهارم محدودهٔ احساسی مشابهی را به نمایش می گذارد و اهمیتِ تماتیک به آن داده نمی شود. فینال سمفونی های قبلیِ بتهوون، دارای پایانی سریع و شادی بخش بود. اما در اینجا فینال، مجموعه ای طولانی از واریاسیون ها و یک فوگ است.
از قرن نوزدهم، موومان دوم (آداجیو آسای) تبدیل به یک مارش تشییع جنازه شد و در مراسم خاکسپاری دولتی، مجالس یادبود و بزرگداشت ها اجرا می گردید.
در سال ۲۰۰۳ یک فیلم تلویزیونی با نام «"اِروئیکا"» به کارگردانی «سیمون کلان جونز» با بازی ایان هارت (در نقش بتهوون) برای بی بی سی ساخته شد. در این فیلم سِر جان الیوت گاردینر سمفونی شماره ۳ را با «ارکستر انقلابی و رمانتیک» به طور کامل رهبری و اجرا کرد. موضوع فیلم در بارهٔ اولین اجرای خصوصی سمفونی (۱۸۰۴) در کاخ «شاهزاده لوبکوویتز» (با بازی جک دونپورت) است. این فیلم بر اساس بخشی از یادآوری های فردیناند ریس ساخته شده است.
رسانه:
| [
{
"answer1": "این اثر در ۷ آوریل ۱۸۰۵ برای نخستین بار، در شهر وین، اجرا شد.",
"answer2": "موومان دوم به ویژه بیان عاطفی بزرگی را به نمایش می گذارد و از تم مارشِ مراسم خاکسپاری به آرامش نسبی در گام ماژور می رسد.",
"distance": 6140,
"question": "آیا سمفونی شماره 3 بتهوون فقط در دوره زندگی او اجرا شد و موومان دوم این اثر چگونه است؟"
},
{
"answer1": "اولین تمرین ها و اجراها خصوصی بود و در کاخ نجیب زادۀ حامی بتهوون، «شاهزاده لوبکوویتز» در وین انجام شد.",
"answer2": "بخش تریو دارای سه هورن است.",
"distance": 6412,
"question": "اولین اجراهای سمفونی اِروئیکا کجا و به چه صورت بوده و چه سازهایی در موومان سوم استفاده شده است؟"
},
{
"answer1": "بتهوون در ابتدا سمفونی سوم را به ناپلئون بناپارت اهدا کرد، که به اعتقاد وی تجسمِ آرمان های دموکراتیک و ضدپادشاهی انقلاب فرانسه بود. وی در پاییز ۱۸۰۴، اهدا سمفونی به ناپلئون را به خاطر اینکه مبادا دستمزد آهنگساز از سوی یک حامی شریف پرداخت شود، پس گرفت",
"answer2": "موومان اول در شروع، با دو آکورد قوی و در ادامه تم اول با ویولنسل نواخته می شود.",
"distance": 11109,
"question": "در مورد اهدا کردن سمفونی سوم بتهوون به ناپلئون چه اتفاقی افتاد و تم اصلی موومان اول چگونه شروع می شود؟"
},
{
"answer1": "بتهوون قسمتی از این اثر را در مدت اقامتش در روستای هایلیگِنْ شْتات در نزدیکیِ شهر وین تصنیف کرد",
"answer2": "واریاسیون پنجم در ر ماژور، بیانی از تم است که سازهای باس (قبل از اینکه بند دوم در ماژور اجرا شود)، بند اول در مد مینور را اجرا می کنند. این واریاسیون همچنین دارای دو سلوی فلوت است که ملودی را همراهی می کنند که مستقیماً به موارد زیر منجر می شود:",
"distance": 1806,
"question": "سمفونی شماره 3 بتهوون در کجا تصنیف شده و در واریاسیون پنجم موومان چهارم چه اتفاقی می افتد؟"
},
{
"answer1": "یکی از منتقدان دربارهٔ اجرای اولیه نوشت: این اثر جدید بتهوون، دارای ایده های عالی و جسورانه است، و … قدرتِ بزرگی در شیوۀ کار خود دارد، اما سمفونی به طور بی حد و حصری بهبود می یافت، اگر بتهوون بتواند خودش آن را کوتاه کند و این امر روشنایی، شفافیت و وحدت بیشتری را برای کلِ اثر به ارمغان می آورد.",
"answer2": "این تم توصیف مرگ قهرمان است و توسط سازهای زهی نواخته می شود.",
"distance": 9138,
"question": "نقدها به سمفونی اِروئیکا پس از اولین اجرا چگونه بود و تم اصلی موومان دوم چگونه است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
640 | : باکالیجار کوهی
باکالیجار کوهی یا باکالنجار قوهی وزیر، سپهسالار، نایب السلطنه و حاکم دورهٔ زیاریان در قرن پنجم هجری بود.
منابع اولیه دربارهٔ او اختلافات بسیاری دارند. این احتمال وجود دارد که اشراف زاده ای باوندی بوده باشد. همچنین در منابع بر سر این که پدر ناتنی یا دایی انوشیروان بوده، اختلاف نظر است. حتی گرچه نام پدر وی اغلب «ویهان کوهی» ثبت شده، منابعی آن را «سرخاب دیلمی» ذکر کردند.
باکالیجار در زمان امارت منوچهر زیاری سپهسالار و وزیر او بوده است. پس از درگذشت منوچهر، فرزند خردسال او، انوشیروان، به امارات طبرستان و گرگان رسید و در پی این جانشینی، زمام امور مملکت به دست باکالیجار افتاد و او که به نظر می رسد با مادر انوشیروان ازدواج کرده بود، تدریجاً خود را امیر سرزمین طبرستان و گرگان معرفی کرد و منشور فرمانروایی به نام او نوشته شد. باکالیجار اعلام کرد انوشیروان را به قتل رسانده ولی یحتمل تنها او را حبس کرده باشد؛ چنان که پس از خلع قدرت باکالیجار، او مجدداً به صحنه بازمی گردد.
باکالیجار حاکمی بدون استقلال بود. او بیشتر دوران فرمانروایی خود را تحت الامر سلطان مسعود، فرمانروای غزنویان، بود و دختر خود را به عقد مسعود درآورده بود. باکالیجار یک بار در غیاب مسعود، که به هندوستان رفته بود، شورش کرده و به حمایت آل کاکویه رأیت افروخت ولی با بازگشت مسعود از هند، شورش آنان شدیداً سرکوب شد. با این که مسعود و باکالیجار دوباره متحد شدند، ولی این اتفاق از عوامل تضعیف سلطنت مسعود بود و باعث شد او در دفع حملات گروهی از ترک های مهاجم، به نام سلجوقیان، ناکام بماند و بدین ترتیب هم مسعود و هم باکالیجار قدرتشان را از دست دادند.
با افول قدرت مسعود غزنوی، باکالیجار هم از حکومت دست کشید و انوشیروان زیاری مجدداً برای مدتی به تخت امارت بنشست اما با ورود طغرل بیک به طبرستان سلجوقیان مرداویج بن بسو را عامل خود در منطقه قرار دادند و انوشیروان تابع او شد. باکالیجار نیز تا پایان عمر در قلعه ای زندگی خود را ادامه داد و وارد سیاست نشد. گمانههایی دربارهٔ قتل او توسط انوشیروان نیز وجود دارد.
نام اصلی باکالیجار احتمال به صورت «ابوکالیجار» بوده است. «ابو» واژه ای عربی است و «کالیجار» به زبان گیلکی به معنای جنگ است و با واژهٔ فارسی «کارزار» ریشه هایی مشترک دارد. این کلمه در زبان پهلوی به شکل «کاریچار» نگارش می شد. ابوکالیجار در مجموع معادل نام عربی "ابوالهیجا" یا "ابوالحرب" بود که در آن عصر زیاد استفاده می شد. بعضی منابع تاریخی، همچون ابن اسفندیار، اولیاالله آملی و بیهقی، نام این شخص را «کالنجار» ثبت کردند که ممکن است شکل یا لهجهٔ دیگری از همان عبارت «کالیجار» باشد. یوستی در مقاله اش «کالنجار» را نام قلعه ای در مولتان هندوستان معرفی می کند و که نام دیگر آن «تلواره» بوده است.
باکالیجار برادرزن منوچهر زیاری و دایی انوشیروان زیاری معرفی شده است، که به نظر اشتباه می آید. با مرگ منوچهر، باکالیجار پدر ناتنی انوشیروان شد. نام پدر باکالیجار در منابع «ویهان کوهی» و «سرخاب دیلمی» ثبت شده است. به نظر زریاب، باید ویهان نام صحیح پدر باکالیجار بوده باشد و سرخاب برادر او است. چون نام «شهروبن سرخاب» به عنوان برادرزادهٔ باکالیجار آمده است. همچنین پسوند «کوهی» یا «قوهی» منسوب به قهستان بود ولی در اینجا به کوههای طبرستان اشاره دارد.
این احتمال هم داده شده که تبار باکالیجار به خاندان باوندیان برسد. البته آن طور که ظهیرالدین مرعشی گفته، هیچ کس بعد از مرگ اسپهبد شهریار از این خاندان به حکومت نرسید و همهٔ آنان در قلمرو زیاریان می زیستند.
بعضی کتاب های تاریخی باکالیجار و انوشیروان را اشتباهاً یک نفر دانستند و نام او را «باکالنجار بن منوچهر بن قابوس» ثبت کردند که این کار قطعاً غلط است.
منوچهر پنجمین فرمانروای دودمان آل زیار بود. او زیر چتر حمایت غزنویان قرار داشت و با سلطان محمود معاصر بود و به او باج می داد. در زمان امارت منوچهر باکالیجار سپهسالار او بود. منوچهر در سال ۴۲۰ یا ۴۲۱ هجری به مرگ طبیعی از دنیا رفت و پس از درگذشت او، در فاصله ای کوتاه سلطان محمود نیز درگذشت.
البته بیهقی در داستان متفاوتی باکالیجار را برادرزن منوچهر دانسته و می گوید او به کمک حاجب بزرگ منوچهر، او را به زهر مسموم کرده و کشته است.
پس از مرگ منوچهر در سال ۴۲۱ هجری پسرش، شرف المعالی انوشیروان، به حکومت موروثی دست یافت و محمود غزنوی حکومتش را تثبیت کرد و برای این کمک پانصد هزار دینار باج طلب نمود. بیشتر این دورهٔ زمانی حکومت انوشیروان مقارن با سلطنت مسعود غزنوی است، که تازه جایگزین محمود شده بود. در قلمرو انوشیروان به نام مسعود سکه ضرب می شد و خطبه می خواندند. آن گونه که بیهقی در کتابش آورده، در این زمان باکالیجار همهٔ کارها را انجام می داد و انوشیروان که در سنین نوجوانی بود، قدرتی نداشت. ابن اثیر نیز می گوید «ابوکالیجار بن ویهان القوهی» فرماندهٔ سپاهیان انوشیروان و ناپدری او بود.
باکالیجار که موجب تثبیت قدرت انوشیروان شده بود، تصمیم گرفت تدریجاً او را از صحنه کار بزند و خود بر تخت نشیند. در همین ایام شرح مشاوره ای از سلطان مسعود با «خواجه احمد بن حسن میمندی» در کتاب بیهقی وجود دارد که در آن خواجه به سلطان پیشنهاد می دهد حکومت شهر ری را به باکالیجار بسپارند ولی مسعود ضمن اذعان به توانایی باکالیجار مخالفت می کند؛ زیرا ترس آن داشت که انوشیروان نتواند بدون حضور باکالیجار از پس کنترل طبرستان برآید.
این که باکالیجار چگونه حکومت انوشیروان را از سر راه خود برداشته و چه نقشه ای کشیده بود را نمی دانیم. بعضی مورخین گفته اند شاید همین مشورت خواجه میمندی به گوش او رسیده و موجب تطمیعش شده باشد. بعضی دیگر از ادعای قتل انوشیروان توسط باکالیجار خبر می دهند؛ او در سال ۴۲۳ هجری، در نامه ای به دربار سلطان مدعی شد که انوشیروان را با زهر کشته و از مسعود غزنوی خواست، حال چون از تبار مرداویج و وشمگیر فرد ذکوری نیست که بتواند بر گرگان و طبرستان حکومت یابد، فرمانروایی خودش را به رسمیت بشناسند. سلطان مسعود که مشغول جنگ با مخالفانش بود، با درخواست باکالیجار موافقت کرده و از او خواست چند نفر را برای تحویل منشور حکومت بر طبرستان به دربارش بفرستد. به نظر می رسد در آن هنگام باکالیجار به دروغ مدعی قتل انوشیروان شد چون کمی بعد شاهد بازگشت انوشیروان خواهیم بود.
هنگامی که مسعود در شهر بلخ به سر می برد، ابوالمحاسن (از بزرگان طبرستان) و قاضی شهر گرگان نزد او رفتند و منشور ولایت به دست بونصر مشکان نوشته شد و به باکالیجار رسید. مسعود برای پیشگیری از شورش باکالیجار، از او خواست علاوه بر پرداخت باج معین شده در گذشته، دخترش را برای همسری او، به پایتخت بفرستد. با ازدواج مسعود و دختر باکالیجار، اتحاد و نزدیکی این دو فزونی یافت. این که در منابع آمده که سلطان از باکالیجار خواسته «باج سابق» که تعهد کرده را هم بپردازد، معلوم می کند که پیشتر باکالیجار به عنوان امیر یا سپهسالار انوشیروان تعهدات مالی داشت که حال می بایست افزون بر آن مبلغی دیگری را هم می پرداخت.
در سال ۴۲۴ هجری گروهی از ترکمن های صحرانشین، قصد داشتند از مسیر بلخان به سمت طبرستان لشکرکشی کنند. سلطان مسعود و باکالیجار با یکدیگر همکاری کرده و در برابر این حمله مقاومت کردند: سلطان مسعود چند لشکر خود را برای مقابله گسیل داشت و از باکالیجار هم خواست مراقب حوالی خراسان باشد و بخشی از آنان را هم به دهستان فرستد تا نخواهند از راه رباط هجوم آورند.
مسعود غزنوی سال ۴۲۴ هجری، کسی را فرستاد تا دختر باکالیجار و باج طبرستان را با خود بیاورد. این قاصد در مسیر بازگشت برخی بزرگان گرگان و نیشابور و علما و رجال سیاسی را هم به همراهی خود آورد و دختر باکالیجار هم جهیزیه ای گرانبها با خود آورد؛ سلطان مسعود با دیدن این کاروان خلعتی به هریک از همراهان بخشید و یک خلعت هم برای باکالیجار فرستاد.
سلطان مسعود وقتی موفق به غلبه بر مخالفان شد، همچون پدر راه لشکرکشی به هند را پیمود و در سال ۴۲۶ هجری از هند برگشت. در این زمان با دو دشمن خارجی روبرو شد: نخست سلجوقیان بودند که در سرحدات شمالی در حال قدرت گرفتن بودند و دیگری اتحاد باکالیجار با علاالدوله کاکویه و فرهاد بن مرداویج، که در مرزهای غربی غزنویان شوریدند. تاریخ نویسان می گویند احتمالا باکالیجار چون جهیزیهٔ گرانبهایی تدارک دیده بود، انتظار داشت باج را نپردازد و علت نارضایتیش از این جهت بود.
مسعود به قصد سرکوب باکالیجار و متحدانش با سپاه خود وارد نیشابور شد. ابوالحسن عراقی، از مشاوران سلطان، پیشنهاد داد که مسعود به گرگان لشکر بکشد و در آنجا اردو بزند ولی بونصر مشکان و بعضی دیگر وزیران مخالف این نقشه بودند چون خالی ماندن خراسان از سپاه را خطرناک می دانستند و احتمال می دادند ترکمنان از این فرصت برای حمله به مرکز سلطنت استفاده کنند. ولی ابوالحسن عراقی با چهار دلیل مسعود را راضی به حمله کرد:
بیهقی شخصاً در این لشکرکشی ها حضور داشت و از این نظر گزارش های او اهمیت ویژه ای دارد. سلطان مسعود از طریق اسفراین به سوی گرگان رفت و روز ۲۶ ربیع الاول ۴۲۶ هجری به این شهر رسید. مردم گرگان با شنیدن لشکرکشی سلطان مسعود به ساری گریختند و باکالیجار هم در این میان همراه بزرگان گرگان، انوشیروان، شهرآگیم و مرداویز به ساری فرار کرد. چهار هزار نفر از لشکریان عرب باکالیجار در این زمان به او پشت کرده و به غزنویان پیوستند. انوشیروان احتمالاً تا این دوره در زندان حبس بود ولی بنا بر متن نامه ای که باکالیجار برای مسعود به گرگان فرستاد، می توان حضور انوشیروان را دریافت. ابوالحسن عراقی در حال تحریک سلطان مسعود برای یورش به آمل بود و می گفت آن شهر یک میلیون جمعیت دارد و لااقل هر نفر می تواند یک دینار بپردازد، که این گونه یک میلیون دینار جمع آوری می شود. چنین شد که سپاهیان غزنوی مدام به پیشروی ادامه می دادند و باکالیجار عقب می نشست. باکالیجار از گرگان به استرآباد و از آنجا به ساری، سپس به آمل، ناتل، کجور و رویان عقب نشینی کرد و مسعود به دنبال او می تاخت.
وی در نامهٔ دیگری به مسعود گفت که خواهان حکومت بر طبرستان نیست و از او خواست از جانش بگذرد تا در قلعه هایی که از پدرانش به او رسیده باقی عمر را بگذراند ولی مسعود نپذیرفت و دو لشکر را در ناتل به یکدیگر رسانید.نبرد ناتل در جمادی الاول ۴۲۶ هجری رخ داد و نیروهای غزنوی با دشواری از پس نیروهای باکالیجار که در اتحاد با امرای محلی بودند، برآمدند. .
مسعود که پیش از این به مردم شهر آمل قول داده بود باج دو سال شهر را می بخشد، به آنجا بازگشت و طلب باج کرد و گفت بایستی یک میلیون دینار طلا از این شهر گرفته شود. وی که قصد داشت هرچه سریع تر به پایتخت خود برگردد، به محتسبان دستور داد سریعاً این مبلغ را گردآوری کنند. وزرا به سلطان توصیه کردند که آنقدر به مردم آمل فشار نیاورد و نمی توان این مقدار پول از یک شهر بیرون کشید ولی او توجهی نکرد. مردم شهر چند تن از بزرگان همانند ناصر علوی و بیهقی، را برای ضمانت نزد سلطان فرستادند ولی افاقه نکرد و مسعود تهدید کرد اگر به زبان خوش این مالیات پرداخته نشود «بوسهل بن اسماعیل» را برای گرفتنش می فرستد. بوسهل نهایتاً برای با زور ستاندن باج مأمور شد و شهر را غارت کرد. او خانه ها را می سوزاند و بی چیزان را زندانی می کرد. بالاخره پس از چهار روز، صد و شصت هزار دینار جمع شد.
این کارها باعث گریختن شبانهٔ بسیاری از مردم آمل شد و تعدادی از آن ها برای شکایت به درگاه خلیفه به بغداد رفتند و اخبار ظلم و ستم سلطان تا مکه و مدینه پخش شد. با این احوال در سراسر طبرستان به هواداران باکالیجار و انوشیروان افزوده شد. خبر دیگری که خون مردم را به جوش آورد، حملهٔ یکی از سرداران مسعود، به نام «سالار بکتغدی»، به همراه غلامانش به یک روستا بود که در آن اهالی قتل عام شدند و حتی درویشانی که در مسجد در حال خواندن قرآن بودند، را کشتند. مسعود دربارهٔ این اتفاقات به مشورت نشست و در پایان پشیمان شد. همزمان از شهرهای دَهستان و فراوه اخبار حملهٔ ترکمنان به گوش مسعود رسید و از سوی دیگر باکالیجار مدام نامه نگاری می کرد و اظهار پشیمانی می کرد.
سلطان مسعود که برای بازگشت به خراسان و رفع تهاجم ترکمن ها عجله داشت، پس از ۴۶ روز جنگ، باکالیجار را بخشید. باکالیجار هم پذیرفت در عوض ۳۰۰٬۰۰۰ دینار باج دهد، هر سال مال بفرستد، خطبهٔ ملک به نام مسعود باشد و برادر زاده اش را به گروگان نزد مسعود بفرستد. مسعود وقتی به گرگان رسید، خبر گذشتن ترکمن های سلجوقی از رود جیحون و هجومشان به خراسان را شنید. عبدالجبار را امیر گرگان کرد و به او مأموریت داد مراقب باکالیجار باشد. همچنین برای عبدالجبار پنج تا سرهنگ و یک حاجب و هزار سواره نظام هم باقی گذاشت.
در رجب ۴۲۶ هجری مسعود به نیشابور رسید، در اینجا مسعود به بونصر مشکان گفت: که نباید به باکالیجار حمله می کرده و این حمله هیچ نفعی برایش نداشته چون باکالیجار حالا هم می تواند به راحتی شورش کند و دوباره مستقل شود. بونصر در جواب سلطان گفت: «اگر به امیر فایده ای نرسیده، به باکالیجار بسیار فایده رسیده؛ زیرا او ضعیف بود و لشکریان از او فرمان نمی بردند اما اکنون بیشتری از رقیبان او کشته شدند و از دست طایفهٔ عرب آسوده خاطر شد و مردم طبرستان از ستم هایی که از سپاه غزنویان به آنان رسید، قدر باکالیجار را بشناختند. یعنی دریافتند میان غزنویان و آل زیار، که اهل محل هستند، فرق بسیاری است و غزنویان جز کشتن و غارت کاری ندارند.» بونصر همچنین به سلطان پیشنهاد داد: «…باکالیجار را می توان دوباره به دست آورد و از او با نامه و پیغام استمالت کرد، که مردی خردمند است.» ولی مجدداً دیگر وزرا و اطرافیان مسعود، او را از این مصالحه بازداشتند.
باکالیجار با دور شدن مسعود از مهلکه با تحریک توده های مردم، علیه سلطان سر به شورش نهاد. عبدالجبار با مشاهدهٔ اوضاع فرار را بر قرار ترجیح داد و به خراسان بازگشت اما باکالیجار همچنان مکاتبات خود را با دربار مسعود حفظ کرده و مدام در نامه های خود اظهار اطاعت می کرد. او به مناسبت جشن مهرگان که مسعود بر پا داشته بود، هدایای ارزشمندی برای او فرستاد. مسعود هم که فرصت مقابله و باج خواهی نداشت، او را به حال خود گذاشت.
باکالیجار پس از این وقایع نسبت به مسعود وفادارتر عمل کرده و حتی زمانی که مسعود در برابر سلاجقه بسیار ضعیف شده بود، از او دست نکشید شاید به این دلیل که از قدرت زیاد سلجوقیان می ترسید و می دانست که توانایی مقابله با آنان را، به تنهایی ندارد. در سال ۴۲۹ هجری، سرداران غزنوی، به نام های «ابوالفضل سوری» و «بوسهل حمدوی»، در نبرد با سلاجقه شکست خورده و به سمت گرگان گریختند. باکالیجار ضمن پذیرش این دو، به آن ها لشکری داد تا بتوانند شکست خود را جبران نمایند. مسعود پس از شنیدن این خبر، خلعت و نامه ای در تشکر از باکالیجار، برایش ارسال کرد.
در سال ۴۳۳ هجری، انوشیروان توانست پس از ۱۰ سال زندگی در سایه، مجدداً به صحنهٔ سیاست بازگردد. بعضی منابع تاریخی نوشتند که او با کمک مادر خود با مادر باکالیجار ازدواج کرده که نمی تواند درست باشد؛ حال آن که همین منابع باکالیجار را دایی انوشیروان دانستند. احتمالاً انوشیروان هنگامی که ضعف سلطان مسعود پدیدار شد، باکالیجار را که دیگر پشتیبانی نداشت، کنار زد و به حکومت بازگشت. منابع از کمک مادر انوشیروان، که همسر باکالیجار بوده، به او گفته اند.
همین که انوشیروان به قدرت بازگشت، حاکم سلجوقیان، به نام طغرل، با استفاده از ضعف سیاسی-نظامی موجود به او حمله کرد. از جمله افراد حاضر در لشکر او «مرداویج بن بسو دیلمی» و «چغری بیک» بودند. چغری بیک به راحتی گرگان را گشود و طغرل از این شهر هزار دینار مال خواست. وی مرداویج بن بسو را حاکم این شهر کرد و باج سالانه ۵۰٬۰۰۰ دینار برایش تعیین کرد. انوشیروان هم با پذیرفتن سالانه ۳۰٬۰۰۰ دینار خراج، ابقا شد ولی می بایست تحت الامر مرداویج بن بسو می بود. مرداویج برای تسلط بیشتر بر انوشیروان با مادرش (همان که پیشتر همسر باکالیجار بود) ازدواج کرد. از آن پس دودمان آل زیار بسیار ضعیف شد و امیران بعدی تنها بر چند قلعه حکمرانی داشتند و بیشتر به بزرگ زمین داران شباهت داشتند تا پادشاه.
منابع اولیه نزدیک به دورهٔ زندگانی باکالیجار، مانند ابن اثیر، گردیزی و بیهقی مستقیماً به تاریخ مرگ او اشاره ای نکردند.طبق آنچه ظهیرالدین مرعشی و ابن اسفندیار در آثار خود آورده اند، انوشیروان در سال ۴۳۵ هجری، هنگام شکار جان سپرد و باکالیجار تا چند سال بعد از او زنده بود ولی هیچ تلاشی برای بازگشت به عرصهٔ حکومت ننمود. بنا بر این منابع "محمدعلی مفرد" معتقد است: «شاید دلیل عزلت باکالیجار این بود که دیگر سلاطین قدرتمند زمانه به او اقبال نشان ندادند. باکالیجار در ۱۰ سال حکومت خود نشان داد که چقدر متکی به قدرت های خارجی است و بدون کمک آنان قادر به کنترل مملکت نبود. شاید دلیل دیگر او حضور دارا و اسکندر از خاندان زیاری باشد که مجال قدرتگیری به او ندادند. وی تا پایان عمر در قلعه ای زیست و در سال ۴۴۱ هجری همان جا درگذشت.»
عباس زریاب معتقدست احتمال این که در سال ۴۳۳، پس از قدرت گرفتن مجدد انوشیروان، او باکالیجار را کشته باشد، وجود دارد ولی ابن اثیر چنین گزارشی نکرده است. زریاب سپس می گوید: «آنگونه که می دانیم، آن زمان پادشاهان صحیح نمی دانستند که مخالفان بزرگ خود را زنده نگهدارند و به حبسشان اکتفا کنند؛ خصوصاً که ابن اثیر، دربارهٔ سال ۴۳۳ گفته است "مرداویج با مادر انوشیروان، که همسر سابق باکالیجار است، ازدواج کرده"، که این مسئله فقط زمانی قابل پذیرش است که باکالیجار درگذشته باشد و مادر انوشیروان به عنوان بیوه بتواند مجدداً ازدواج کند؛ مگر این که محتمل بدانیم این دو به اجبار طلاق گرفتند که بعید می نماید.»
روزبه زرین کوب هم، مانند زریاب، درگذشت باکالیجار در ۴۴۱ هجری را نادرست می پندارد. او می گوید این شاید تاریخ مرگ انوشیروان باشد. وی حدس می زند که باکالیجار یا به دست انوشیروان در ۴۳۳ به قتل رسیده یا در زمان فتح گرگان توسط طغرل کشته شده است.
| [
{
"answer1": "باکالیجار در زمان امارت منوچهر زیاری سپهسالار و وزیر او بوده است.",
"answer2": "پس از درگذشت منوچهر، فرزند خردسال او، انوشیروان، به امارات طبرستان و گرگان رسید",
"distance": 66,
"question": "باکالیجار در زمان امارت چه کسی سپهسالار بود و بعد از مرگ او چه کسی به حکومت رسید؟"
},
{
"answer1": "باکالیجار یک بار در غیاب مسعود، که به هندوستان رفته بود، شورش کرده و به حمایت آل کاکویه رأیت افروخت ولی با بازگشت مسعود از هند، شورش آنان شدیداً سرکوب شد. با این که مسعود و باکالیجار دوباره متحد شدند",
"answer2": "نام پدر باکالیجار در منابع «ویهان کوهی» و «سرخاب دیلمی» ثبت شده است.",
"distance": 1482,
"question": "باکالیجار چه زمانی با مسعود غزنوی متحد شد و نام پدر باکالیجار چه بود؟"
},
{
"answer1": "او که به نظر می رسد با مادر انوشیروان ازدواج کرده بود، تدریجاً خود را امیر سرزمین طبرستان و گرگان معرفی کرد",
"answer2": "با افول قدرت مسعود غزنوی، باکالیجار هم از حکومت دست کشید",
"distance": 836,
"question": "باکالیجار با چه کسی ازدواج کرده بود و چگونه از حکومت کنار رفت؟"
},
{
"answer1": "باکالیجار یک بار در غیاب مسعود، که به هندوستان رفته بود، شورش کرده و به حمایت آل کاکویه رأیت افروخت",
"answer2": "این کلمه در زبان پهلوی به شکل «کاریچار» نگارش می شد.",
"distance": 917,
"question": "باکالیجار در زمان حکومت چه کسی شورش کرد و نام او در زبان پهلوی چگونه بود؟"
},
{
"answer1": "سلطان مسعود و باکالیجار با یکدیگر همکاری کرده و در برابر این حمله مقاومت کردند",
"answer2": "باکالیجار نیز تا پایان عمر در قلعه ای زندگی خود را ادامه داد و وارد سیاست نشد.",
"distance": 4390,
"question": "باکالیجار با چه کسی همکاری کرد تا جلوی حمله ترکمن ها را بگیرد و در نهایت سرنوشت او چه شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
641 | : علی دشتی
علی دشتی (زاده ۱۱ فروردین ۱۲۷۶ در کربلا – درگذشته ۲۵ دی ۱۳۶۰ خورشیدی در تهران) پژوهش گر، نویسنده، اندیشمند، مترجم، منتقد ادبی، روزنامه نگار، دیپلمات ایرانی و از اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنای ایران در دوره ای از سلسله پهلوی بود. وی همچنین در دوره ای سفیر دولت شاهنشاهی ایران در مصر شد. علی دشتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در حالی که که در میانهٔ دههٔ هشتاد زندگی اش بود، دستگیر، زندانی، شکنجه و در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام نوشتن کتاب "بیست و سه سال" و نقد اسلام، به اعدام محکوم شد. آثار مختلف علی دشتی بالغ بر ۴۰ جلد کتاب است.
وی در ۱۱ فروردین ۱۲۷۶ خورشیدی (۱۳۱۲ قمری) در محله پشت بازار کربلا در یک خانوادهٔ ایرانی زاده شد. پدرش شیخ عبدالحسین دشتی از شیوخ دشتی، روحانی خوش نام و مورد احترام و از مردم روستای تلخو سابق (زر خاک) در بخش کاکی شهرستان دشتی، استان بوشهر بود. علی دشتی تحصیلاتش را در حوزه های علمیه نجف شروع کرد، و تحصیلات ابتدایی خود را در روستای گل اسپیه از توابع شهرستان دلفان به اتمام رساند.
جاذبهٔ آزادی بعد از عزل محمدعلی شاه و اوایل سلطنت احمد شاه، او را در سال ۱۲۹۸ به ایران کشاند. او در سن بیست و چهار سالگی در کوران جنگ جهانی اول همراه پدر و برادرانش، عراق را به مقصد ایران ترک گفت و برخلاف تربیت مذهبی و توقعات خانوادگی، در فضای پرآشوب آن روزگار به دنیای سیاست و مطبوعات وارد شد. فعالیت روزنامه نگاری را در شهر شیراز و در روزنامه فارس آغاز کرد. در سال ۱۳۰۴ روزنامه خلیج فارس را منتشر نمود، ولی اندکی بعد مقاله ای از او منتشر شد که، به نوشته رکن زاده آدمیت عامه نپسندیدند، هیاهویی راه انداختند و ارادهٔ قتلش را کردند. ناچار در منزل عبدالحسین میرزا فرمانفرما که والی فارس بود پناهنده شد و فرمانفرما او را پنهانی به اصفهان فرستاد. اقامت دشتی در اصفهان هم مانند شیراز کوتاه بود و بعد از پنج ماه به تهران رفت.
دشتی در مقام ناشر هفته نامه «ستاره ایران» در تهران مشغول به کار گشت. در همین زمان بود که او به عنوان یکی از منتقدین قرارداد ۱۹۱۹ میلادی، نخستین امکان را برای فعالیت در زمینه سیاست بدست آورد. او که در پی انتقادهای خویش در زمینه قرارداد ۱۹۱۹ برای نخستین بار با اقامت در زندان آشنا شده بود، سه بار دیگر محکوم به حبس شد و سرانجام به عراق تبعید گردید. دوره دوم اقامت او در زندان در پی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ بود او بسان بسیاری از فعالان سیاسی دیگر در آن دوره بازداشت شد و تا پایان دولت نود روزه ضیاءالدین طباطبایی در زندان ماند.
دشتی در این مدت برداشت ها و انتقادهای خود را در روزگار زندانی بودنش را در یادداشت هایی گردآوری کرد که ابتدا در روزنامه شفق و سپس در قالب کتابی به نام «ایام محبس» منتشر شد. این اولین کتاب دشتی بود و برای او شهرت زیادی به عنوان یک نویسنده به ارمغان آورد و تا مدت ها بارها تجدید چاپ شد. «ایام محبس» کتابی کاملاً احساسی دربارهٔ موضوعی کاملاً سیاسی بود و افزون بر ارزش های ادبی، اولین کتابی است که به توصیف زندان و زندانی سیاسی می پردازد. دشتی در این کتاب به شدت بر اشرافیت و زندگی مدرن غربی می تازد و اسلام را راه رستگاری بشر می نمایاند.
دشتی در ۱۱ اسفند ۱۳۰۰ روزنامهٔ «شفق سرخ» را منتشر کرد. او هدف خود را «تولید انقلاب افکار و تهییج روح و بیداری جامعه» اعلام کرد. در این دوره هواداری دشتی از رضاخان بارزتر شد و این نشریه از پیشاهنگان معرفی جمهوری آتاتورکی ترکیه به ایرانیان بود. روزنامه شفق سرخ بارها به سبب چاپ مقالات تندش دچار توقف شد. نخستین بار این روزنامه در سال ۱۳۰۱ در دوران نخست وزیری قوام السلطنه توقیف شد. شفق سرخ با پشت سر گذاشتن موانعی چون سانسور و توقیف، به مدت بیش از سیزده سال به چاپ رسید. دشتی افزون بر مسئولیت چاپ، همچنین به نوشتن مقالاتی در زمینه امور سیاسی، اجتماعی و ادبی برای آن روزنامه پرداخت. روزنامه «شفق سرخ» بزودی محل مناسبی برای چاپ آثار و ارائه افکار روشنفکران آن دوره شد.
در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی علی دشتی با حمایت های رضاخان نامزد نمایندگی ساوه شد. انتخابات از ۲۹ بهمن تا سوم اسفند ۱۳۰۲ برگزار شد و او از مجموع ۱۰۲۵۵ رأی که به صندوق ریخته شد، ۷۲۳۹ رأی کسب کرد و انتخاب شد. اما عده زیادی از اهالی ساوه و خلجستان و خرقان و مناطق دیگر و همچنین اعضای انجمن نظارت بر انتخابات به مجلس شکایت کردند که حاکم ساوه و نایب الحکومه های بلوکات و مفتش وزارت داخله در انتخابات دخالت کرده اند. مجلس از نهم فروردین تا هفدهم اردیبهشت ۱۳۰۳ پرونده انتخاباتی دشتی را بررسی کرد و سرانجام از پانزده نفر عضو شعبه چهارم مجلس که به پرونده رسیدگی کرده بود، تنها یک نفر به صحت انتخابات رأی موافق داد، هشت نفر رأی مخالف و شش نفر رأی ممتنع دادند. مجلس در دوازدهم خرداد ۱۳۰۳ با ۶۶ رأی مخالف در برابر ۳۳ رأی موافق، اعتبارنامه دشتی را رد کرد.
در رد اعتبارنامه دشتی، مخالفت سید حسن مدرس و جمع دیگری از فراکسیون اقلیت مجلس، مخالفان رضاخان و جمهوری و حتی عده ای از طرفداران رضاخان که متحدان او بودند، نقش داشت. علت مخالفت مدرس، ارائه اسنادی دال بر جاسوسی دشتی برای انگلیسی ها بود. با درخواست مدرس از مطبوعات روزنامه سیاست که ارگان اقلیت مجلس بود سندی با نشانه سفارت انگلیس انتشار داد. در آن سند که در جلد دوم کتاب تاریخ بیست ساله منتشر شده، آمده است که هاروارد سفیر وقت انگلیس دستور می دهد که به دشتی به علت خدماتی که به انگلیس انجام داده پول پرداخت گردد. به گفته عبدالله شهبازی، نویسنده تاریخ زندگانی دشتی، ضمن آنکه دشتی از مخالفان مهم ایده های مدرس و موافقان مظاهر تجدد در ایران (مانند: کشف حجاب، جمهوری، تغییر خط) محسوب می شد، مخالفت با اعتبارنامه او لایه های دیگری هم می تواند داشته باشد که نیارمند پژوهشهای تفصیلی است.
نقطه آغاز پیشرفت علی دشتی در زمینه سیاست با استقرار نظام پهلوی رضاشاه شکل گرفت و در سال ۱۳۰۵ به نمایندگی بوشهر به مجلس شورای ملی دوره ششم راه یافت و این کرسی را تا دوره نهم حفظ کرد. در دوره هفتم لباس روحانیت را به کناری نهاد و از مدافعان سرسخت متحدالشکل شدن لباس شد. در اوائل کار این مجلس در سال ۱۳۰۷ که رضاشاه از لزوم تغییر لباس سخن گفت، شماری از نمایندگان مجلس به سخنگویی سید اسماعیل عراقی نماینده اراک، طرحی دو فوریتی در دستور کار مجلس گذاشتند که به خواسته رضاشاه جنبه قانونی بدهند. دشتی در نطق خود در مجلس، آن روزی را که این طرح به شور گذاشته شد (چهارم دی)، روز مبارکی خواند و گفت:
«الان شما به خوزستان تشریف ببرید دیگر عربی با چفیه و عقال نمی بینید همه کت و شلوار پوشیده اند همه آدم شده اند. بنده عقیده دارم که شکل چفیه و عقال در ایران شکل آدم نیست و هم مخالف ملیت ماست».
درخلال این سال ها هم اعتقادات مذهبی دشتی کمرنگ تر شد هم از شغل حرفه ای روزنامه نگاری برای همیشه کناره گیری کرد. در سال ۱۳۱۴ یک روز پس از اتمام دوره وکالتش در مجلس نهم به خاطر نوشته هایش دوباره به زندان افتاد و روزنامه اش نیز ممنوع شد. بعدها در مجلس سیزدهم سبب زندانی شدنش را «کمتر تملق گفتن» و تعریف نکردن زیاد از رضاشاه در کنفرانس بین المجالس در استانبول ذکر کرد. پس از سه ماه حبس، دشتی که دچار بیماری شده بود، به بیمارستان منتقل و سرانجام پس از پنج ماه آزاد شد. در پی بهبودی و برداشته شدن محدودیت ها که حدود هفت ماه در بیرون از زندان برایش مقرر شده بود، خود را دوباره نامزد نمایندگی مجلس کرد اما در انتخابات ناکام ماند.
دشتی پس از ناکامی در انتخابات مجلس یازدهم، به ریاست «اداره راهنمای نامه نگاری» منصوب شد. این اداره کار بررسی و سانسور روزنامه و کتب را بر عهده داشت و بدون ممهور کردن کتب و مقالات به مهر این اداره (موسوم به مهر «روا») هیچ چاپخانه ای مجاز به انتشار آن نبود. دشتی سابقه فعالیت در اداره ممیزی را نیز داشت.
در سال ۱۳۱۸ پس از آنکه صادق خان منتصرالسلطان نماینده منتخب دماوند پیش از شروع به کار مجلس درگذشت. دشتی در انتخابات میان دوره ای این حوزه انتخابیه که در دی ۱۳۱۸ برگزار شد، شرکت کرد و پیروز شد و اعتبارنامه اش در پنجم اسفند به تصویب مجلس رسید. در دوره بعد (سیزدهم) نیز نماینده دماوند بود.
در آذر ۱۳۲۰ همراه با جمال امامی و ابراهیم خواجه نوری و کسانی دیگر، جزو هیئت مؤسسان حزب عدالت بود و طی دهه ۱۳۲۰ همراه با این حزب در صحنه انتخابات مجلس فعال بود. این فعالیت تا سال ۱۳۲۷ ادامه داشت.
در سال هایی که محمد رضا پهلوی تازه به حکومت رسیده بود؛ با روی کار آمدن قوام السلطنه در سال ۱۳۲۱ دشتی نطق تندی علیه او در مجلس ایراد کرد که با برخورد شدید قوام مواجه شد. دشتی و حزب عدالت از عوامل اصلی برانگیختن مردم در اعتراضات خونین سال ۱۳۲۱ شناخته شدند که به بلوای نان شهرت یافت.
دشتی در سال ۱۳۲۲ به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس چهاردهم راه یافت. در حالی که محمد مصدق و نه تن دیگر نیز با همین نمایندگی در مجلس حضور داشتند.
در این سال ها دشتی به یادگیری زبان فرانسه پرداخت. در زندگی او، فرانسه در حکم دروازه ای به فرهنگ و تمدن جهان مدرن بود. او همچنین در کنار آن زبان، توجه و علاقهٔ ویژه ای به تاریخ و فرهنگ انگلیس و روسیه داشت. علاوه بر زبان مادری، عربی و فرانسه، دو زبان اصلی بودند که ارتباط دشتی را با فرهنگ عرب و اروپا، به خصوص از طریق ترجمه کتاب های پرطرفدار، برقرار می کردند. پرسشی که ذهن کنجکاو مترجم را در بررسی آثار اروپایی به خود مشغول می ساخت، یافتن راز موفقیت جهان غرب بود. علی دشتی برداشت و تفسیر دوگانه ای در جستجوی یافتن پاسخ آن پرسش داشت. او خود را وطن پرست ایرانی می دانست و علم، تکنولوژی، توانایی اقتصادی و نظامی، همچنین فردگرایی و تأثیر فرد بر امور اجتماعی و سیاسی در اندیشه دشتی ابعاد پیشرفت و تکامل بشریت را تشکیل می دهند و ضامن بقای جامعه در گذر زمان هستند. در پیشرفت هند و ژاپن در آن دوره، دشتی تحقق نظریات خود را بازمی یافت، و ایران را در مسیر خود برای پیشرفت کمتر از آن کشورها نمی دانست.
دشتی در پی اختلافاتی که با قوام السلطنه بر سر سیاست او، حزب توده و دخالت شوروی سابق داشت در بهار ۱۳۲۵ به زندان انداخته شد و مدت شش ماه در حبس به سر برد. پس از آزادی به فرانسه رفت و در سال ۱۳۲۷ دوباره به تهران بازگشت. در کابینه کوتاه مدت حسین علاء که در اسفند ۱۳۲۹ پس از ترور رزم آرا تشکیل شد، وزیر مشاور بود.
در ۲۰ بهمن ۱۳۲۸ اولین مجلس سنای ایران تشکیل شد. دشتی در سال ۱۳۳۲ وارد مجلس سنا شد و این سمت را تا پایان حکومت پهلوی به مدت ۲۶ سال برعهده داشت. در آذرماه ۱۳۲۷ او به عنوان سفیر ایران وارد قاهره شد و تا اسفند ۱۳۲۹ در مصر ماند. همچنین او در ۱۲ آبان ۱۳۴۱ به عنوان سفیر به بیروت اعزام شد.
با شروع شدن حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دشتی که خود در مدارس علمیه تحصیل کرده بود در لبنان به عنوان سفیر ایران رایزنی های با روحانیون و علمای شیعه آنجا به نفع رژیم پهلوی داشت. با وجود اینکه دشتی منتقد جدی روحانیت بود از سیاست های اسدالله علم در وقایع خرداد ۱۳۴۲ انتقاد می کرد. این انتقادها و نصایح دشتی به شاه برای او چندان خوشایند نبود. گفته می شود که دشتی از شاه تقاضای آزادی یا لغو تبعید آیت الله خمینی را کرد که در جواب شاه پاسخ تندی به او داده است.
از سال ۱۳۴۴ به بعد دشتی به انتقاداتی از دولت عباس هویدا نیز پرداخت اما پس از مدتی از ورود به مباحث سیاسی به کلی کناره گرفت و حتی با اوج گیری جنبش عمومی منجر به انقلاب سال ۱۳۵۷ نیز سکوت اختیار کرد و تنها به مسائل ادبی پرداخت.
با تشکیل نظام جمهوری اسلامی، علی دشتی که در میانهٔ دههٔ هشتاد زندگی اش بود، دستگیر و در دادگاه انقلاب به اتهام نوشتن کتاب "بیست و سه سال"، به اعدام محکوم شد. احسان نراقی نقل کرده بود که علی دشتی در بیمارستان جم از وی تقاضای تهیه سیانور کرده بود تا از تحقیر، شکنجه و آزارهای زندان خلاص شود.
وی در ۲۶ دی ۱۳۶۰ در سن ۸۷ سالگی در بیمارستان جم در تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد.
علی دشتی تا پایان عمر مجرد زیست و خواهرزاده او مهدی ماحوزی همدم سال های آخر عمرش بود که پس از درگذشتش، در تابستان سال ۱۳۶۲ یادداشت های منتشر نشده دشتی پیرامون ناصر خسرو را با عنوان «تصویری از ناصرخسرو» منتشر کرد. او همچنین مجموعه ای از یادداشت ها و تقریرات سال های پایانی عمر دشتی را که از اواسط سال ۱۳۵۸ و اندکی پیش از دستگیری و مرگش تا آبان ۱۳۶۰ نوشته شده بود را به نام «عوامل سقوط» در سال ۱۳۸۱ منتشر کرد.
پیشینه نقد علی دشتی به زمانی بر می گردد که غلامحسین مصاحب -پدر ریاضیات جدید ایران و بنیانگذار اولین دائرةالمعارف فارسی- کتابی در نقد علی دشتی به نام «دسیسه های علی دشتی» در سال ۱۳۲۴ منتشر کرد. مصاحب نوشته دیگری دارد که با امضای نویسنده گمنام در شماره ۱۵۰ روزنامه شفق ۲۳ مرداد ۱۳۲۴ منتشر شده است.
به گفته مصاحب «رضا شاه از روزی که وزیر جنگ شد قانون اساسی را نقض کرد و دشتی از او حمایت نمود». وی به مقاله دشتی در شفق سرخ، مورخ ۳۰ شهریور ۱۳۰۹، اشاره می کند و آن را «روزی نامه» می خواند. دشتی در جلسه ۳۰ خرداد ۱۳۱۳ مجلس شورای ملی می گوید:
«ما اعلیحضرت پهلوی را تنها یک نفر پادشاه خودمان نمی دانیم بلکه او را مظهر ایدئال ملّی خودمان می دانیم… ما شاه خود را از صمیم قلب دوست داریم و مظهر افکار و ایدئال ملّی مان می دانیم.»
سهم شیخ علی دشتی و شفق سرخ او در غوغای جمهوری رضا خانی چنان بزرگ بود که ملک الشعرای بهار در منظومه «جمهوری نامه» نام او را، در کنار میرزا کریم خان رشتی و سید محمد تدین، به عنوان یکی از گردانندگان اصلی این غائله ذکر کرد:
هنگامی که رضا شاه سقوط کرد او اولین وکیلی بود که علیه او در مجلس سخنرانی کرد و اعلام کرد که «رضا پهلوی تا جواهرات سلطنتی را تحویل نداده از کشور خارج نشود».
در دورهٔ پنجم مجلس شورای ملی سید حسن مدرس مدارکی ارائه کرد که نشان می داد دشتی با انگلیسی ها ارتباط داشته و با کمک آن ها به وکالت مجلس رسیده است. در همان ایام روزنامه سیاست که ارگان اقلیت مجلس بود، سندی با نشانه سفارت انگلیس دربارهٔ علی دشتی انتشار داد که به موجب آن سفیر انگلیس دستور می دهد تا به علی دشتی به خاطر خدماتی که برای انگلستان انجام می دهد پول پرداخت کنند. سرانجام اعتبار نامه دشتی با اکثریت ۶۶ رای رد شد.
طبق گفته شهبازی آخرین نامه دشتی به عنوان سفیر ایران در لبنان به ۲۸ آذر ۱۳۴۲ تعلق دارد. این نامه خطاب به شاه است و اعتراضی است شدید به مراسم بزرگداشت بیست و پنجمین سال نویسندگی شجاع الدین شفا، معاون فرهنگی وزارت دربار. او در این نامه اعتراض آمیز می نویسد:
«ایشان هرگز اثری نیافریده و از خود چیزی بیرون نداده، مخصوصاً در شناساندن فرهنگ ایران به دنیای خارج کاری نکرده اند، تا شورای فرهنگی سلطنتی بخواهد از وی تجلیل کند.»
دشتی در این نامه مقام شفا را در حد یک مترجم می خواند:
«آیا با این مقدمه سزاوار است که نخستین اقدام شورای فرهنگی سلطنتی تجلیل از یک مترجم متوسط باشد؟»
دشتی در یادداشت هایی که پس از انقلاب منتشر کرد می نویسد:
«شاه از هر کسی که شبهه استقلال رأی و فکر در او می رفت، بدش می آمد… او تیپ جمشید اعلم و شجاع الدین شفا را می پسندید.»
دشتی به موسیقی ایران نیز رغبت بسیار داشت و به ویژه نوآوری را در آن می پسندید و حمایت می کرد. با علینقی وزیری دوستی داشت و از زمره نخستین فرهیختگانی بود که به عضویت «کلوب موزیکال» او درآمد تا بتواند در همه کنسرت های ماهانه «مدرسه موسیقی» شرکت کند.
یک بار که وزارت معارف نام مدرسه موسیقی متعلق به وزیری را از فهرست «مدارس عالی» حذف کرده، دشتی با نفوذی که داشت مرد و مردانه قد علم کرد و به حمایت از وزیری برخاست و متن دفاعیات او را در شفق سرخ انتشار داد.
در ۲۹ بهمن ۱۳۱۲ که لایحه تأسیس دار المعلمین و دار المعلمات (دانشسرا) در مجلس شورای ملی به شور گذاشته شده بود، دشتی که در آن زمان نماینده بوشهر بود، در مخالفت با برنامه های درسی وزارت معارف برای دختران گفت:
«بعضی مدارس دخترانه یک پروگرام هایی خیلی بی معنی دارد. در مدارس متوسطه دخترانه یک قسمت ریاضیاتی دارد که [ریاضیات] عالی درس می دهند و این برای کسانی است که فردا بخواهند مهندس بشوند. جبر و مقابله، تناسب، لگاریتم درس می دهند. اینها یعنی چه؟ بنده مکرر دخترهای پانزده، شانزده ساله را دیده ام بعضی اوقات به پدران شان متوسل شده اند که مسایل ریاضی را برای شان حل کنند، در صورتی که یک دختر هیچ وقت محتاج به ریاضیات عالی نیست. اول باید فکر کنیم که دختر را برای چه مدرسه می فرستیم. برای این که وقتی بیرون می آید، بچه داری خوب بتواند بکند، خانه داری خوب بلد باشد، معلومات داشته باشد که آن معلومات را از طفولیت و از شیرخوارگی به بچه یک ساله تا وقتی که مهیای مدرسه می شود، بیاموزد. برای اینهاست. ملاحظه بفرمایید یک دختر مثلثات و جبر و مقابله می خواهد چه کند؟ و فایده اش چیست و در عوض اگر مناژ (خانه داری) و طباخی به آنها خوب یاد بدهند، لباس دوزی به آنها خوب یاد بدهند، موسیقی به آنها یاد بدهند، این خیلی به مراتب بهتر است».
کسی در مجلس با سخنان دشتی مخالفتی نکرد.
نوشته ها و ترجمه های دشتی بازتاب اندیشه و مرام او در بررسی مسائل روز و باورهای مذهبی و سیاسی است و نگرش او به تاریخ، ادبیات و عرفان ایرانی را نشان می دهد. دشتی کتاب ها و مقالات متعددی نوشت اما از این میان دو کتاب او بیش از تمامی آثارش بر شهرت و زندگی دشتی سایه افکنده است. او در کتاب تخت پولاد به انتقاد از «دین مرسوم» می پردازد و بیش از همه کتاب ۲۳ سال جنجال برانگیز شد که در آن به کلی تمامیت اسلام را به عنوان دین مبتنی بر وحی نفی می کند. هر دو این کتاب ها بدون ذکر نام نویسنده به چاپ رسیدند. این در حالی است که او پیشتر در کتاب ایام محبس اسلام را، به عنوان راه رستگاری بشر، می نمایاند:
«عقاید خشک مادیون و طبیعیون این هارا به طرف یأس، ناامیدی، بدبختی و قساوت و بالنتیجه جرایم و جنایات می کشاند، همچنان که عقاید تصوف به سوی ذلت و نکبت و اسارت سوق می دهد. پس بهترین طریق برای سعادتمند کردن مردم، یعنی ایجاد سعادت نسبی، همان حدودی است که تعالیم یک دیانتی مانند اسلام برای پیروان وظایف طبیعی و اخلاقی تعیین کرده است.»
عرفان کسرائی می نویسد که آثار شجاع الدین شفا و احمد کسروی و علی دشتی هنوز در بازار دستفروشی ها و به عنوان کتب ممنوعه در ایران خرید و فروش می شوند.
اگر چه دشتی کتاب ۲۳ سال (منظور: ۲۳ سال دورهٔ پیغمبری محمد بن عبدالله) را در سال ۱۳۱۱ به رشته تحریر درآورد، ولی تا سال ۱۳۲۶ در چاپ و انتشار آن اقدامی ننمود. احتمال دارد که چاپ کتاب هم در بیروت انجام گرفته باشد؛ زیرا بین سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ رژیم شاه از چاپ و انتشار هر گونه نوشتاری که مخالف دین بود، جلوگیری می کرد. پس از انقلاب اسلامی، دشتی به گروه های مخالف حکومت جمهوری اسلامی که به گونه زیرزمینی فعالیت می کردند، اجازه داد که به چاپ و انتشار این کتاب بپردازند. گفته می شود شمار نیم میلیون از این کتاب بین سال های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۵ به گونه غیرمجاز چاپ و به فروش رفته است.
در سال ۱۳۵۴ کتابی از دشتی چاپ شد با نام پنجاه و پنج که در آن به مدح پنجاه و پنج سال سلطنت پهلوی پرداخته بود. شورای دانشگاه تهران دشتی را نامزد دکترای افتخاری کرد. افراد زیادی در تشویق یا انتقاد از دشتی به خاطر این کتاب قلم زدند. از جمله احسان طبری نوشت:
«در تاریخ معاصر ایران مردانی نیز بوده و هستند از قبیل تقی زاده، رضازاده شفق و همین آقای علی دشتی که هر مایه ای که داشته اند به خاطر برخورداری از «لذات عمر» در خدمت ستمگر نهادند؛ و به قول شاعر «دانش و آزادگی و دین و مروت»، این همه، را برده درم ساختند یا به گفته انجیل مرواریدهای خود را در پای خوکان ریختند.»
با این حال دشتی پس از انقلاب و در زندان، کتابی نوشت به نام «عوامل سقوط» و در این کتاب پادشاه پهلوی را مورد انتقاد قرار داد.
| [
{
"answer1": "فعالیت روزنامه نگاری را در شهر شیراز و در روزنامه فارس آغاز کرد.",
"answer2": "در سال ۱۳۰۴ روزنامه خلیج فارس را منتشر نمود،",
"distance": 65,
"question": "علی دشتی ابتدا در چه شهری فعالیت روزنامهنگاری را آغاز کرد و پس از آن چه روزنامهای را منتشر نمود؟"
},
{
"answer1": "دستگیر، زندانی، شکنجه و در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام نوشتن کتاب \"بیست و سه سال\" و نقد اسلام، به اعدام محکوم شد.",
"answer2": "با تشکیل نظام جمهوری اسلامی، علی دشتی که در میانهٔ دههٔ هشتاد زندگی اش بود، دستگیر و در دادگاه انقلاب به اتهام نوشتن کتاب \"بیست و سه سال\"، به اعدام محکوم شد.",
"distance": 9293,
"question": "علی دشتی پس از انقلاب به چه جرمی محکوم شد و چه کتابی باعث اتهام او بود؟"
},
{
"answer1": "مجلس در دوازدهم خرداد ۱۳۰۳ با ۶۶ رأی مخالف در برابر ۳۳ رأی موافق، اعتبارنامه دشتی را رد کرد.",
"answer2": "علت مخالفت مدرس، ارائه اسنادی دال بر جاسوسی دشتی برای انگلیسی ها بود.",
"distance": 259,
"question": "علی دشتی در دوره پنجم مجلس شورای ملی به چه دلیلی اعتبارنامه اش رد شد و این موضوع چه ارتباطی با سید حسن مدرس داشت؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۳۰۵ به نمایندگی بوشهر به مجلس شورای ملی دوره ششم راه یافت و این کرسی را تا دوره نهم حفظ کرد.",
"answer2": "در سال ۱۳۱۴ یک روز پس از اتمام دوره وکالتش در مجلس نهم به خاطر نوشته هایش دوباره به زندان افتاد و روزنامه اش نیز ممنوع شد.",
"distance": 810,
"question": "علی دشتی در مجلس به چه سمتی انتخاب شد و بعد از مدتی به چه علت زندانی شد؟"
}
] | [
{
"answer1": "در آذرماه ۱۳۲۷ او به عنوان سفیر ایران وارد قاهره شد و تا اسفند ۱۳۲۹ در مصر ماند.",
"answer2": "دشتی در یادداشت هایی که پس از انقلاب منتشر کرد می نویسد:«شاه از هر کسی که شبهه استقلال رأی و فکر در او می رفت، بدش می آمد… او تیپ جمشید اعلم و شجاع الدین شفا را می پسندید.»",
"question": "علی دشتی در چه سالی به عنوان سفیر ایران در مصر انتخاب شد و در یادداشتهای پس از انقلاب چه دیدگاهی در مورد شاه داشت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
642 | : سازمان توسعه صنعتی ملل متحد
یونیدو یا سازمان توسعه صنعتی ملل متحد یک سازمان تخصصی سازمان ملل متحد است که مقر آن در وین است. هدف اصلی این سازمان ارتقاء و تسریع توسعه صنعتی در کشورهای در حال توسعه یا اقتصادهای در حال گذار و توسعه روابط صنعتی بین المللی است.
سازمان ملل متحد که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت دارای چندین سازمان و اتحادیه تخصصی و مستقل است که هریک وظایفی را بر عهده دارند.
زمانی که سازمان ملل متحد به وجود آمد، خبری و اثری از مؤسسات و سازمان های تخصصی وابسته به این سازمان دیده نمی شد، و به مرور زمان وقتی که سازمان ملل با شرایط جدیدی مواجه گردید، ضرورت شکل گیری مؤسسات تخصصی هم بیش از پیش احساس شد. به همین دلیل، سازمان ها و مؤسسات جدیدی پا به عرصهُ وجود نهاده و فعالیت خود را آغاز کردند. از جمله مؤسسات تخصصی سازمان ملل متحد، سازمان توسعهُ صنعتی ملل متحد (یونیدو) است.
یونیدو از سازمان های تخصصی سازمان ملل متحد است که چند دههُ پیش به وجود آمد، زیرا زمانی که مساُله تشکیل سازمان ملل در بحبوحهُ جنگ جهانی دوم مطرح بود و حتی پس از پایان جنگ که تلاش وسیعی برای تاُسیس سازمانی جهانی و فراگیری برای حفظ صلح جهانی آغاز شده بود، توجه چندانی به مساُلهٔ صنعتی شدن کشورهای در حال توسعه یا جهان سوم نمی شد، دلیل آن نیز حضور قدرتمندانه کشورهای استعماری در این مناطق بود که عمدتاً در جنگ هم به پیروزی رسیده بودند؛ ولی جنگ دوم زمینه ساز سقوط استعمارگران و آغاز جنگ های آزادی بخش در تمام سرزمین های تحت سلطه گردید و موجب استقلال کشورهایی شد که برخی از آن ها حتی قبلاً سرزمین و کشور مستقل نبودند. این کشورها پس از آنکه پا به عرصهُ وجود گذاشتند با مشکلات بسیاری در زمینه های سیاسی و اقتصادی دست به گریبان بودند؛ لذا با افزایش تعداد کشورهای استقلال یافته، سازمان ملل هم در صدد تجدید نظر در برخی سیاست های خود برآمد و فعالیت هایی در جهت ارائه کمک های صنعتی انجام داد که از جملهُ آن ها می توان به یونیدو اشاره کرد.
خاستگاه سازمان توسعه صنعتی ملل متحد می تواند متأثر از مجموعه مطالعات بر روی برنامهٔ صنعتی سازی سریع کشورهای در حال توسعه باشد که دبیرخانه سازمان ملل متحد، براساس درخواست شورای اجتماعی و اقتصادی ملل متحد در طول اوایل سال ۱۹۵۰ انجام داده است. این مطالعات روی برنامه کاربر روی صنعتی سازی و بهره وری که توسط دبیرخانه عمومی ملل متحد فراهم شده بودو در سال بعد توسط (اکوسوک) و مجمع عمومی امضا شد، به اوج خود می رسد. در آن زمان ابتدا پیشنهاد شد که یک بدنه اختصاصی برای مواجهه با مشکلات صنعتی سازی، تأسیس شود که نهادهای سیاسی می توانستند به اکوسو و مجمع عمومی برای بررسی دقیق سؤالات، کمک کنند؛ و دبیرخانه می توانست کار را بیشتر از بخش صنعتی موجود در دفتر امور اقتصادی را در داخل دبیرخانه انجام دهد. بخش صنعتی دبیرخانه در سال ۱۹۵۹ تبدیل به یک شعبه و در سال ۱۹۶۲ تبدیل به مرکز توسعه صنعتی شد که توسط عضو کمیسیون توسعه صنعتی رهبری می شد.
به عنوان اولین فعالیت ها در جهت ارائه کمک های صنعتی، می توان برنامه سازمان ملل متحد در مورد کمک های صنعتی (برنامهٔ سازمان ملل متحد برای کمک های توسعه سال ۱۹۴۸، در سال۱۹۵۰ گسترش پیدا کرد)، صندوق مخصوص سازمان ملل متحد(۱۹۵۸)، کمیته برای توسعه صنعتی که در سال ۱۹۶۰توسط شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد تأسیس شد، بالاُخره "مرکز توسعه صنعتی " را نام برد. هدف مرکز توسعه صنعتی هماهنگی فعالیت های مربوط به صنعتی-سیاسی در داخل سازمان ملل متحد بود. بعد از اینکه خواست کشورهای در حال توسعه در شورای اقتصادی و اجتماعی مطرح شد، بر اساس قطعنامه سال ۱۹۶۶ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سازمان تخصصی یونیدو (سازمان توسعه صنعتی) تأسیس گردید. از این جهت "یونیدو" به مفهوم حقوق بین الملل یک سازمان تخصصی مستقل نیست ولی روی هم رفته خصوصیات چنین سازمانی را دارا است.
این سازمان در ژانویه ۱۹۶۷ به صورت یک مؤسسه خودمختار در داخل تشکیلات سازمان ملل به وجود آمد تا به صنعتی شدن کشورهای ذر حال توسعه کمک کرده، آهنگ رشد آن ها را تسریع کند. ایجاد هماهنگی میان کارگزاری های سازمان ملل در زمینه توسعه به «یونیدو» واگذار گردید. در ۱۹۸۲ حدود ۱۵۱ کشور عضویت این سازمان را دارا بودند. مقر یونیدو در شهر وین پایتخت اتریش است.
در ادامه این امر، طرح های پیشنهادی برای رسمی ترسازی توسعه صنعتی در ارتباط با موضوعاتی د داخل سازمان ملل متحد، توسط گروه صنایع گوناگون و نهادهای میان سازمانی مورد بررسی قرار گرفتند. متعاقباً مجمع عمومی سازمان ملل در نوامبر ۱۹۶۶ یونیدو را به عنوان ی نهاد اختصاصی سازمان ملل، ایجاد نمود. در ژانویهٔ ۱۹۶۷ این سازمان به طور رسمی به همراه مقر آن در شهر وین اتریش، تأسیس گردید. در مقایسه با مرکز توسعه صنعتی، سازمان یونیدو مصمم بود تا کارها و وظایف متصدی پیشین خود را وسعت بخشد.
در کنار فعالیت های اصولی و قانونی، از قبیل ایفای نقش کردن به عنوان محکمه ای برای مباحثه، عملکرد تحلیلی و اشاعهٔ اطلاعات، یونیدو در فعالیت های اجرایی، آی ای (مهندسی صنعتی) در فعالیت های هماهنگی فنی شرکت دارد.
- تبدیل شدن به آژانس تخصصی:
تأسیس یونیدو به عنوان ی نهاد اختصاصی، به هرحال راه حلی برای مصالحه بوده است. برای اولین مثال، کشورهای در حال توسعه ایدهٔ آژانس تخصصی را به همراه هیئت محاکمهٔ تصمیم گیری سیاسی برای خود و نیز خودمختاری در مسایل مربوط به بودجه، ترفیع دادند. همین موضع توسط چند گروه تجربه عالی رتبه و کمیته های میان دولتی در طول سال های متوالی، مورد دفاع قرار گرفت. در مفاد مصوبهٔ اظهارنامه و برنامهٔ کاری مجمع عادی، مربوط به ایجاد یک دستور جدید اقتصادی بین المللی و نیز اساسنامه حقوق و وظایف اقتصادی، دومین کنفرانس عمومی سازمان یونیدو، در سال ۱۹۷۵ در شهر لیمای کشور پرو، مصوبهٔ لیما در رابطه با همکاری و توسعهٔ صنعتی را منعقد کرد.
برای اولین بار اهداف توسعه صنعتی کمیتی بین المللی یافتند. اهداف لیما پیش بینی می کرد که کشورهای در حال توسعه در سال ۲۰۰۰، ۲۵٪ سهام تولیدات صنعتی جهانی را بدست بیاورند. همچون بخشی از آرایش سازمانی برنامه کاری لیما. با عقیده به کمک رسانی به تأسیس یک دستورالعمل جدید اقتصادی بین المللی، به انجمن عمومی پیشنهاد شد تا یونیدو به یک آژآنس تخصصی تبدیل گردد.
کمیتهٔ میان دولتی، پیش نویسی از اساس نامه را که در سال ۱۹۷۹ در شهر وین اتخاذ شده بود، فراهم کرد. به هرحال ایرادات و تردیدات کشورهای صنعتی راجع به لزوم تشکیل آژانس اختصاصی به به تأخیر افتادن فرایند انعقاد کمک کرد. براساس اطمینان ساز از اینکه سازمان جدید می بایستی با اعضای خود که اساساً شامل تمام ایالات عمده می شود شروع کند، مجمع عمومی توسط قطع نامهٔ اتخاذ شده در سال ۱۹۸۲ و ۱۹۸۴ که بر اساس مجموعه ای از رایزنی های رسمی در میان چشم انداز کشورهای عضو که در نهایت به سوی توافق نامهٔ عمومی مربوط به سازمان جدید یونیدو است، می بایستی شروع به کار کند.
تمامی ملزومات رسمی ضروری در ماه دسامبر سال ۱۹۸۵ عملی شد و بالاخره یونیدو شانزدهمین آژانس اختصاصی سازمان ملل به همراه مقر آن در شهر وین گردید.
- بحران و بازسازی در طول دهه ۱۹۹۰:
در سال ها مابعد یونیدو فعالیت های اجرایی خود را منحصراً و به طور مداوم توسعه بخشید. اما برخی پیشروی ها در داخل و خارج سازمان به سمت بحرانی هدایت شدند که در زمانی که (سال ۱۹۹۷) یونیدو با خطر بسته شدن مواجه شد، به نقطهٔ شکست رسید. پس از پایان جنگ سرد و پیروزی مکانیرم اقتصادی بازار بر مکانیزم اقتصاد دستوری و در سایهٔ اجماع عمومی واشینگتن که نقش سیاست ها صنعتی را در فرایند توسعهٔ اقتصادی محدود می کرد، برخی ایالات عضو احساس کردند که توسعهٔ صنعتی می تواند توسط بخش خصوصی، بسیار بهتر و مؤثر تر حمایت گردد. در نتیجه، کانادا، ایالات متحده (بزرگترین حامی یونیدو) و استرالیا متعاقباً از این سازمان در میان سال های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۷ عقب نشینی کردند. ضمناً کندسازی مداوم در اقتصادهای برخی کشورهای صنعتی مهم، و نیز آشفتگی مالی سال ۱۹۹۷ تحت عنوان بحران مالی آسیا، منجر به زوال توسعهٔ همکاری چندجانبه گشت. علاوه بر این، ساختار مدیریتی ضعیف و عدم تمرکز و یکپارچگی فعالیت های یونیدو، به بدتر کردن بحران کمک کرد.
کشورهای عضو یونیدو از طریق اتخاذ یک برنامهٔ کاری محکم در مورد نقش و کارکردهای آیندهٔ سازمان در تاریخ ژوین سال ۱۹۹۷، واکنش نشان دادند. فعالیت های مشخص شده در برنامه کاری، بر مزیت نسبی مشخصی از بونیدو در هنگام ایجاد هم پوشی و نسخه برداری به همراه سایر نهادهای چندجانبه، مبتنی است. موضوع کلیدی این بود که فعالیت ها می بایستی در بسته ای از خدمات ادغام شوند. بعبارتی دیگر بر یک پایهٔ خودکفا استوار شوند. این سازمان در طول این سال ها، اصولاً خود را بر اساس برنامهٔ کاری و ساده و مؤثر کردن خدمات خود، سرمایه مالی و انسانی و نیز فرایند درونی، اصلاح می کند.
- نقش پس از اصلاحات:
با اتکا بر امور مالی سالم و در موج دوم اصلاحات برنامه ای در سال ۲۰۰۴، یونیدو همچنین بر فعالیت ها و خدمات فنی خود به طور مستقیم تمرکز می کند تا به اولویت های توسعهٔ بین المللی واکنش نشان دهد. در یک ارزیابی مستقل ۲۳ سازمان بین المللی برخلاف شمار زیادی از معیارها، یونیدو ششمین سازمان برتر به طور کلی و بهترین در گروه آژانس های اختصاصی، ارزیابی شد. طبق ملاحظات گفتمان بازسازی اخیر ملل متحد، قابل مشاهده است که یونیدو به بهینگی هزینه و ارتباط سیستم گستردهٔ ملل متحد، به طور فعال کمک می کند.
سازمان یونیدو معتقد است که صنعت رقابتی و زیست محیطی قابل قبول دارای نقشی بسیار اساسی در تسریع رشد اقتصادی، ریشه کن کردن فقر و دستیابی به اهداف توسعه ای هزاره است. این سازمان به منظور بهبود کیفیت زندگی فقرای جهان، از طریق نزدیک شدن به ترکیبی از خبرگی و ابتکار جهانی با دنبال کردن ۳ ناحیه موضوعی وابسته به هم، کار می کند:
الف) از بین بردن فقر به واسطه فعالیت های مولد
ب) ظرفیت تجاری
ج) انرژی و محیط زیست
فعالیت در این حوزه ها دقیقاً هم طراز با تقدم دههٔ رایج توسعه ملل متحد است و به اعلامیه های چندجانبه مربوط می شود و در اعلامیه های بلندمدت بصیرت، برنامه های کاری و چارچوب های برنامه ای میان دوره ای سازمان یونیدو، انعکاس می یابد.
در راستای نیل به این مقصود، یونیدو:
- یاری رساندن به کشورهای در حال توسعه در قالب برنامه ها و سیاست هایی با فرمولاسیون توسعه ای، نهادی، علمی و تکنولوژیکی در حوزه توسعه صنعتی.
- تحلیل تمایل ها، انتشار اطلاعات و هماهنگ کردن فعالیت ها در راستای توسعه صنعتی.
- واکنش نشان دادن به عنوان محکمه ای برای رایزنی ها و مذاکرات مستقیم برای صنعتی سازی کشورهای در حال توسعه.
- فراهم کردن همکاری فنی در کشورهای در حال توسعه برای اجرای برنامه های توسعه ای آن ها در جهت دستیابی به صنعتی سازی قابل قبول در بخش های عمومی، تعاونی و خصوصی آنها.
بنابراین سازمان یونیدو به همراه دولت ها، انجمن های کسب و کار و شرکت های خصوصی، به صورت گسترده در کشورهای در حال توسعه، کار و ایفای نقش می کند. واحد خدمات این سازمان شامل: حاکمیت صنعتی و آمار، سرمایه گذاری و بهبود تکنولوژی، رقابت پذیری صنعتی و تجاری، توسعه بخش خصوصی، صنعت آگرو، انرژی قابل قبول و تغییرات آب و هوایی، پروتکل مونترال و مدیریت زیست محیطی است.
سازمان یونیدو تحن عنوان برنامه ملل متحد در سال ۱۹۶۶ تأسیس شد و مقر آن هم در شهر وین اتریش بود. سپس در سال ۱۹۸۵ به آژانس اختصاصی ملل متحد تبدیل گشت.
در سال ۲۰۰۴، سازمان یونیدو برنامه پیک خوش نیت یونیدو را تأسیس نمود.
در سال ۲۰۰۹، سازمان یونیدو نشریهٔ گل سرسبدش را با عنوان "ساخت صنعت برای توسعه" را ایجاد نمود.
تا تاریخ ژانویه ۲۰۱۷، ۱۶۸ ایالت در یونیدو عضو بوده اند. این سازمان حدود ۶۷۰ کارمند در مقرها و حوزه های نمایندگی اش در حدود ۸۰ کشور، استخدام کرده و به طور سالانه کسانی را که روی عملیات پروژه ای در سرتاسر جهان کار می کنند را به خدمات حاصل از ۲۸۰۰ کارشناس ملی و بین المللی (که تقریباً ۵۰ درصد آن ها از کشورهای در حال توسعه می باشند)، به هم نزدیک می گرداند.
حجم کل تخمین زده شدهٔ عملکرد یونیدو (از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳) ۴۶۰ میلیون یورو است و حجم تحویل همکاری های فنی در سال ۲۰۱۲، بالغ بر ۱۸۹٫۲ میلیون دلار است.
مقرهای یونیدو در مرکز بین المللی وین (اتریش)، کمپ سازمان ملل متحد که میزبان آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز هست، دفتر مواد مخدر و جنایات سازمان ملل متحد و کمیسیون مقدماتی سازمان پیمان جامع منع آزمایش سلاح اتمی، قرار دارد.
هدف یونیدو بر اساس قطعنامهُ تاُسیس آن، گسترش توسعهُ صنعتی در کشورهای عضو است. سازمان یونیدو موضوعیت خود را به گونهٔ زیر توضیح می دهد:
- از بین بردن فقر از طریق فعالیت های مولد:
به رسم هدایت اولیهٔ رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال، بخش خصوصی نقش مرکزی در از بین بردن فقز و دستیابی به اهداف توسعهٔ هزاره را ایفا می کند. توسعهٔ صنعتی تحت رهبری بخش خصوصی، سهم عمده ای را در ب وقوع پیوستن تغییرات ساختاری موردنیاز ایجاد می کند که می تواند اقتصادهای کشورهای فقیر را در مسیر رشد اقتصادی قابل قبول قرار دهد؛ بنابراین خدمات سازمان یونیدو بر ایجاد شتغال و درآمد کافی برای پوشش دادن فقر متمرکز است. (هم اکنون این خدمات برای کشورهای در حال توسعه تعبیه شده و از توصیه های سیاسی صنعتی تا کارآفرینی و توسعه صنتی، و از بهبود تکنولوژی و سرمایه گذاری تا تدارک انرژی روستایی برای مصارف تولیدی را در بر می گیرد)
- ظرفیت سازی تجاری:
توانایی فنی کشورهای در حال توسعه در تولید محصولات رقابتی قابل صادر کردن که مطالق با استانداردهای بین المللی باشد، کلید مشارکت موفق آن ها در تجارت بین المللی است. یونیدو یکی از بزرگترین مهیا کنندگان تجارت است، در ارتباط با، خدمات توسعه ای، ارائه دهنده تمرکز و توصیهٔ بی طرفانه و همکاری فنی در نواحی رقابت پذیر، مدرنیزه صنعتی و ارتقا بخشیدن، تطبیق با استانداردهای تجارت بین المللی، امتحان کردن روش ها و روش شناسی.
- انرژی و محیط زیست:
تغییر و تحولات اساسی که تولید و مصرف جوامع را برهم می زند، جهت دستیابی به توسعه جهانی قابل قبول و مبارزه با تغییرات آب و هوا، ضروری می باشند؛ بنابراین یونیو الگوهای تولید و مصرف صنعتی قابل قبول را ارتقا می دهد تا ارتباط بین فرایندهای رشد اقتصادی و تنزل زیست محیطی را قطع نماید. یونیدو یک مهیاکنندهٔ پیشتاز خدمات برای بهبود کارایی صنعتی انرژی و ارتقای منابع انرژی تجدیدپذیر است. این سازمان همچنین به کشورهای در حال توسعه در اجرای توافق نامه های زیست محیطی چندجانبه و نیز در رسیدن به اهداف اقتصادی و زیست محیطی شان به طور هم زمان کم می نماید.
سازمان یونیدو از اکتبر ۲۰۰۹، محکمهٔ جهانی انرژی تجدیدپذیر را سازماندهی می کند.
فعالیت های یونیدو به دو صورت مستقل و هماهنگ کننده تحقق پیدا می کند. فعالیت های مستقل سازمان مذکور در جمع آوری و ارسال اطلاعات مربوط به تکنولوژی، تشکیلات دادن به امور اداری، ارائه کمک های فنی در موارد استفاده از تکنولوژی و بالاُخره تعلیم پرسنل خلاصه می شود. یونیدو به عنوان مرکزی هماهنگ کننده در وین فعالیت های صنعتی سیستم سازمان ملل متحد را انجام داده، با سایر ارگان های سازمان ملل متحد از قبیل آنکتاد و کمیسیون های اقتصادی منطقه ای همکاری نزدیک دارد.
شورای اداری یکی از ارگان های آن است که دارای ۴۵ نفر نماینده است. ارگان تصمیم گیرنده یونیدو و دبیرخانه، از دیگر ارگان های سازمان مذکور است. شورا که سالی یک بار تشکیل جلسه می دهد، خطوط کلی فعالیت های سازمان را تعیین می کند، برنامه های سازمان را تنظیم کرده، هماهنگی لازم را انجام می دهد، فعالیت ها را کنترل کرده، و بالاُخره از طریق شورای اقتصادی و اجتماعی سالیانه به مجمع عمومی گزارش می دهد.
کنفرانس عمومی با وجود کشورهای در حال توسعه، هنوز به صورت یکی از ارگان های دائمی یونیدو در نیامده ولی در اساسنامهُ یونیدو به صورت یک ارگان مخصوص در نظر گرفته شده است. اولین کنفرانس عمومی در سال ۱۹۷۱ به درخواست کشورهای در حال توسعه تشکیل شد. در دومین کنفرانس که در سال ۱۹۷۵در لیما برگزار شد، موضوع نظام نوین اقتصاد بین المللی مطرح گردید. بالاخره سومین کنفرانس عمومی در سال ۱۹۸۰ در دهلی نو تشکیل شد که در آن اختلاف آراء بین کشورهای در حال توسعه و صنعتی مشهود بود. یونیدو در سال های ۱۹۷۵ تا ۷۶ تجدید سازمان داده شد. هم اکنون مرکز ثقل فعالیت های یونیدو عبارت از هماهنگی برنامه های صنعتی، مرکزی برای انجام تحقیقات صنعتی و بالاُخره فعالیت های مربوط به اجرای برنامه های صنعتی است.
روند صنعتی کردن کشورهای در حال توسعه در سازمان ملل متحد به عنوان یکی از اهداف اصلی شناخته شده است. لزوم این امر وقتی مشهود است که در یابیم جمعیت کشورهای در حال توسعه با بیش از ۷۰ در صد از کل جمعیت جهان فقط ۷ درصد از کل تولیدات صنعتی دنیا را تولید می کنند.
سهم بخش های صنعتی در تولید ناخالص داخلی در کشورهای صنعتی بین ۳۰ تا۴۰ درصد قرار دارد در حالی که این رقم در اغلب کشورهای در حال توسعه زیر ۱۰ درصد است؛ لذا کشورهای در حال توسعه در نظر دارند که از کنفرانس های عمومی یونیدو به عنوان سکویی برای تسریع در روند صنعتی کردن در چارچوب نظام نوین اقتصاد بین المللی استفاده نمایند.
در دومین کنفرانس عمومی در لیما در سال۱۹۶۷ بر اساس قطعنامه ای تصمیم گرفته شد که سهم کشورهای در حال توسعه در تولیدات کل صنعتی جهان به ۲۵درصد در سال ۲۰۰۰ افزایش داده شود. به علاوه در بیانیه لیما خواست های دیگری نیز از قبیل حق مصادره شرکت های خارجی، تقویت کارتل های مواد اولیه و امثالهم به چشم می خورد. گذشته از این تصمیم گرفته شد که یک سیستم مشورتی در چارچوب یونیدو بین کشورهای در حال توسعه و صنعتی نیز به وجود آید. بیانیه لیما هرچند دارای ضمانت اجرایی نبود ولی سرعت روابط بین کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه را تسریع بخشید.
در سومین کنفرانس عمومی در سال ۱۹۸۰ در دهلی نو، خواست های کشورهای در حال توسعه به طور کلی از طرف کشورهای صنعتی رد شد. پیشنهاد کشورهای در حال توسعه برای تأسیس صندوقی با سرمایه چندین میلیارد دلار برای تسریع بخشیدن به روند صنعتی کردن با موافقت کشورهای صنعتی مواجه نشد. براساس نظرات کشورهای صنعتی جهت تسریع بخشیدن در روند صنعتی کردن کشورهای در حال توسعه بایستی سیستم گمرکی ترجیحی را بهبود بخشید و به علاوه بایستی سازمان یونیدو را به عنوان مرکز هماهنگی های صنعتی، تجهیز کرد. در طول سال های گذشته ۱۸۰ کشور از طرح های همکاری فنی یونیدو استفاده کرده اند. ُ
| [
{
"answer1": "هدف اصلی این سازمان ارتقاء و تسریع توسعه صنعتی در کشورهای در حال توسعه یا اقتصادهای در حال گذار و توسعه روابط صنعتی بین المللی است.",
"answer2": "سپس در سال ۱۹۸۵ به آژانس اختصاصی ملل متحد تبدیل گشت.",
"distance": 9481,
"question": "هدف اصلی سازمان یونیدو چیست و چه زمانی به آژانس تخصصی سازمان ملل تبدیل شد؟"
},
{
"answer1": "مقر یونیدو در شهر وین پایتخت اتریش است.",
"answer2": "در سال ۲۰۰۹، سازمان یونیدو نشریهٔ گل سرسبدش را با عنوان \"ساخت صنعت برای توسعه\" را ایجاد نمود.",
"distance": 6135,
"question": "مقر اصلی سازمان یونیدو در کجا قرار دارد و چه چیزی در سال ۲۰۰۹ توسط این سازمان ایجاد شد؟"
},
{
"answer1": "پس از پایان جنگ سرد و پیروزی مکانیرم اقتصادی بازار بر مکانیزم اقتصاد دستوری و در سایهٔ اجماع عمومی واشینگتن که نقش سیاست ها صنعتی را در فرایند توسعهٔ اقتصادی محدود می کرد، برخی ایالات عضو احساس کردند که توسعهٔ صنعتی می تواند توسط بخش خصوصی، بسیار بهتر و مؤثر تر حمایت گردد.",
"answer2": "اهداف لیما پیش بینی می کرد که کشورهای در حال توسعه در سال ۲۰۰۰، ۲۵٪ سهام تولیدات صنعتی جهانی را بدست بیاورند.",
"distance": 1249,
"question": "چه عواملی منجر به بحران در یونیدو در دهه 1990 شد و چه چیزی به عنوان اهداف توسعه صنعتی بین المللی در کنفرانس لیما مطرح گردید؟"
},
{
"answer1": "یاری رساندن به کشورهای در حال توسعه در قالب برنامه ها و سیاست هایی با فرمولاسیون توسعه ای، نهادی، علمی و تکنولوژیکی در حوزه توسعه صنعتی.",
"answer2": "این سازمان در ژانویه ۱۹۶۷ به صورت یک مؤسسه خودمختار در داخل تشکیلات سازمان ملل به وجود آمد تا به صنعتی شدن کشورهای ذر حال توسعه کمک کرده، آهنگ رشد آن ها را تسریع کند.",
"distance": 5376,
"question": "یونیدو چگونه به کشورهای در حال توسعه کمک میکند و چه زمانی به صورت یک موسسه خودمختار در داخل تشکیلات سازمان ملل به وجود آمد؟"
},
{
"answer1": "مقرهای یونیدو در مرکز بین المللی وین (اتریش)، کمپ سازمان ملل متحد که میزبان آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز هست، دفتر مواد مخدر و جنایات سازمان ملل متحد و کمیسیون مقدماتی سازمان پیمان جامع منع آزمایش سلاح اتمی، قرار دارد.",
"answer2": "فعالیت های مشخص شده در برنامه کاری، بر مزیت نسبی مشخصی از بونیدو در هنگام ایجاد هم پوشی و نسخه برداری به همراه سایر نهادهای چندجانبه، مبتنی است. موضوع کلیدی این بود که فعالیت ها می بایستی در بسته ای از خدمات ادغام شوند.",
"distance": 3265,
"question": "محل استقرار دبیرخانه یونیدو کجاست و برنامه کاری سازمان برای مقابله با بحران سال ۱۹۹۷ چه بود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
643 | : ریچارد داوکینز
کلینتون ریچارد داوکینز (زادهٔ ۲۶ مارس ۱۹۴۱) رفتارشناس و زیست شناس فرگشتی اهل بریتانیا است. وی همچنین استاد صاحب کرسی دانشگاه آکسفورد در «درک عمومی علم» از ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۸و نویسندهٔ کتاب های علمی برای عموم می باشد. او عضو انجمن سلطنتی علوم و انجمن سلطنتی ادبیات بریتانیا است و در تفسیر و آموزش مهارت دارد. همچنین داوکینز یکی از خداناباوران مشهور بوده و به دلیل نقد دین و دین گرایی شهرت دارد.
داوکینز، کتاب های متعددی در زمینهٔ فرگشت (تکامل)، نوشته است. نخستین کتاب او، با عنوان ژن خودخواه، که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد، او را به مجامع علمی، معرفی کرد. داوکینز در این کتاب، نقش کلیدی ژنها را در فرگشت، تشریح می کند و برای نخستین بار، مفهوم میم را مطرح می نماید. از آن پس او چندین کتاب در شرح و بحث جنبه هایی از مفهوم انتخاب طبیعی نگاشته که بیشتر، عناوینی شاعرانه دارند: فنوتیپ گسترش یافته، ساعت ساز نابینا، صعود به قلهٔ ناممکن، گسیختن رنگین کمان، داستان نیاکان، پندار خدا، و . در این میان به نظر خود داوکینز بدیع ترین اثر علمی او فنوتیپ گسترش یافته است. وی در این کتاب این نظریه را طرح کرد که اثرات فنوتیپی [رخ مون] محدود به داخل بدن جانداران نیستند؛ بلکه می توانند به بیرون از بدن جاندار گسترش یابند و حتی در بدن دیگر جانداران تأثیر بگذارند.
داوکینز از منتقدان بزرگ آفرینش گرایی و یک بی خدای مشهور است. او همچنین یک آزاداندیش، اومانیست سکولار، شک گرا، خردگرای علمی و پشتیبان جنبش روشن ها است. داوکینز در کتاب پندار خدا (۲۰۰۶) عنوان کرد که به احتمال قریب به یقین خالقی ماوراءالطبیعه وجود ندارد و ایمان دینی یک پندار [توهم] غلط جا افتاده است. تا نوامبر سال ۲۰۰۷ تنها در زبان انگلیسی یک و نیم میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسید. این کتاب به سی و دو زبان، از جمله فارسی، ترجمه شده است. داوکینز در سال ۲۰۱۴ بنیاد خرد و دانش ریچارد داوکینز را با هدف «گسترش سواد علمی» و «مقابله با دخالت دین در آموزش علم در مدارس» بنیان گذاشت.
ریچارد داوکینز در ۲۶ مارس ۱۹۴۱ در نایروبی کنیا زاده شد. پدرش یک سرباز بود که در جنگ جهانی دوم از کنیا به انگلیس بازگشت تا به نیروهای متفقین بپیوندد. آن ها در سال ۱۹۴۹ زمانی که ریچارد هشت ساله بود به انگلستان بازگشتند.پدر و مادرش، هر دو به علوم طبیعی علاقه مند بودند و پاسخ پرسش های داوکینز را به شکل علمی می دادند.
داوکینز دوران کودکی خود را یک پرورش معمولی انگلیکان توصیف می کند. او به گفته خودش در ۹ سالگی شروع به شک کردن در وجود خدا کرد؛ ولی برهان نظم او را قانع می کرد. دریافت این نکته که در جهان ادیان گوناگون وجود دارند، و مسیحی بودن او شانسی بوده، و اگر در جای دیگری به دنیا می آمد دین دیگری داشت بر وی تأثیر گذاشت و فهمید که چون هزاران دین گوناگون وجود دارند همگی نمی توانند درست باشند. در ۱۶ سالگی با داروینیسم آشنا شد و دریافت که پیچیدگی های جانداران نیازی به خالق و طراح ندارد و ایمان دینیش را از دست داد. بعدها با تحصیل در رشته زیست شناسی و هر چه بهتر فهمیدن جوانب قضایا، کاملاً به توضیح مادی و طبیعی حیات و غیرضروری بودن خالق فراطبیعی اذعان نمود.
داوکینز به دنبال علاقه ای که از کودکی همراهش بود؛ یعنی زیست شناسی رفت و در رشتهٔ جانورشناسی دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت. در آنجا نیکو تینبرگن رفتارشناس جانوری برندهٔ جایزه نوبل استاد راهنما و تز دکترایش بود. او پس از دریافت دکترا یک سال دیگر در آکسفورد ماند و زیر نظر تینبرگن به پژوهش های رفتارشناسی جانوران پرداخت.
او در اواخر دههٔ شصت به عنوان استادیار در دانشگاه برکلی کالیفرنیا کار می کرد. این دوران مصادف بود با بحبوحهٔ جنگ ویتنام که داوکینز همچون بسیاری از استادان و دانشجویان دانشگاه مخالف آن بودند و او به شدت درگیر فعالیت های ضد جنگ شد. سپس در ۱۹۷۰ به عنوان استاد در دانشگاه آکسفورد مشغول به کار گردید. در دههٔ هفتاد داوکینز به توضیح دانش برای عموم علاقه مندان روی آورد. نخستین کتابش را به نام «ژن خودخواه» در سال ۱۹۷۶ نوشت؛ که کتابی مشهور و تأثیرگذار گردید و موجی نو در زیست شناسی فرگشتی به وجود آورد.
داوکینز سخنرانی های علمی قابل توجهی داشته است. از جمله سخنرانی مایکل فارادی، سخنرانی یادبود توماس هاکسلی و سخنرانی تینبرگن. او همچنین به عنوان نویسنده با مجلات سرشناس علمی و با دانشنامه انکارتا در زمینه دانشنامه فرگشت همکاری داشته است. او به عنوان دبیر ارشد با مجلهٔ فری اینکوایری همکاری دارد و جز هیئت امنای مجلهٔ اسکپتیک [شک گرا] است.
او عضو گروه های خبرهٔ بسیاری از جمله آکادمی پادشاهی علوم و آکادمی پادشاهی ادبیات بریتانیا است. وی همچنین رئیس بخش علوم زیستی انجمن پیشبرد دانش بریتانیا می باشد. در سال ۲۰۰۴ کالج بالیول دانشگاه آکسفورد جایزه داوکینز را برای اهدا به پژوهش های برجسته در زمینهٔ بوم شناسی و رفتارشناسی جانوران در خطر انقراض تأسیس نمود.
داوکینز در سال ۱۹۹۵ به دریافت کرسی فهم عمومی چالرز سیمونی آکسفورد نائل شد؛ که در سپتامبر ۲۰۰۸ به خاطر رسیدن به سن بازنشستگی اجباری دانشگاه باید از آن بازنشسته شود. او همچنین از ۱۹۷۰ عضو هیئت مدیرهٔ نیوکالج آکسفورد بوده است.
"برای اطلاعات بیشتر به فرگشت ژن محور رجوع کنید. "
از دیدگاه علمی، داوکینز بیشتر به دلیل گسترش و عمومی سازی نگرش ژن محور در فرضیه فرگشت شناخته شده است. این دیدگاه او به روشنی در کتاب هایش بنام های ژن خودخواه (سال ۱۹۷۶) و فنوتیپ گسترش یافته (۱۹۸۲) به چشم می خورد. داوکینز یک رفتارشناس جانوری است و از این رو به بررسی ارتباط رفتار حیوانات با انتخاب طبیعی علاقه مند است. او بر این باور است که ژن واحد اصلی انتخاب در فرایند فرگشت است. او همواره در مورد دیدگاه های مربوط به فرایندهای ناسازگارانه در فرگشت و اعتقاد به انتخاب در سطحی بالاتر از ژن، نگرشی بسیار شکاکانه داشته است. داوکینز به ویژه نسبت به اهمیت انتخاب گروهی به عنوان پایه خیرخواهی و ازخودگذشتگی، نگرشی انتقادآمیز دارد. او با بهره گیری از نقطه نظرات دبلیو دی همیلتون در مورد انتخاب قومی و رابرت تریورز در مورد ازخودگذشتگی متقابل، دیدگاه خود را در مورد از خودگذشتگی در کتاب ژن خودخواه انعکاس داده است.
بسیاری از منتقدان داوکینز، در نظر گرفتن ژن به عنوان واحد انتخاب را گمراه کننده دانسته اند و نظر داده اند که در واقع ژن واحد انتخاب نیست، بلکه واحد فرگشت است. انتقاد دیگر این است که ژن به تنهایی توان بقا ندارد و به منظور ساختن یک موجود زنده، مجبور است با دیگر ژن ها همکاری نماید و به همین دلیل نمی توان یک ژن را یک واحد مستقل در نظر گرفت. داوکینز در کتاب فنوتیپ گسترش یافته ابراز می کند که از دیدگاه یک ژن، بواسطه بازترکیبی ژنتیک و تولید مثل جنسی، تمامی ژن های دیگر بخشی از محیط زیستی هستند که آن ژن در آن سازگار شده است.
داوکینز و استفن جی گولد (دیرین شناس اهل ایالات متحده آمریکا) اختلاف نظر زیادی در مورد مکانیسم ها و عوامل اثرگذار در فرگشت داشتند. با این وجود رفتار آن ها نسبت به یکدیگر ستیزه جویانه نبود و داوکینز بخش عمده ای از کتابش بنام «یک موبد شیطان» (سال ۲۰۰۳) را پس از مرگ گولد به او که در سال ۲۰۰۲ از دنیا رفته بود تقدیم کرد.
استفان جی گولد نسبت به موضوع «ژن به عنوان واحد انتخاب طبیعی» انتقاداتی دارد. گولد استدلال می کند که ژن ها به طور مستقیم در انتخاب طبیعی به چشم نمی آیند. در واقع واحد انتخاب طبیعی فنوتیپ است تا ژنوتیپ. برای اینکه این فنوتیپ است که با محیط به عنوان واسطه انتخاب طبیعی به برهمکنش می پردازد. کیم استرنلی دیدگاه گولد را این گونه خلاصه می کند: «تفاوت های ژنی، باعث تغییرات تکاملی در گروه ها نمی شود، بلکه فقط این تغییرات را به ثبت می رساند.». این دیدگاه مطابق با نظر دیگر دیرینه شناس مشهور نیلز الدرج نیز هست.
پاتریک بیتسون در این خصوص می نویسد، اصرار بر اینکه ژن ها واحد تشکیل دهنده انتخاب طبیعی هستند مانند این است که بگوییم، علت خرید ماشین ها توسط مردم فشارهای هیدرولیکی و دیگر اجزای تشکیل دهنده ماشین ها هستند (که آن را به حرکت درمی آورند)
"برای اطلاعات بیشتر به میم رجوع کنید. "
داوکینز کلمهٔ میم (معادل فرهنگی ژن) را به منظور توضیح این که چگونه اصول داروینی ممکن است برای تشریح گسترش عقاید و پدیده های فرهنگی بکار روند، ابداع کرد. این کار منجر به به وجود آمدن رشته ای بنام میمتیک گردید. میم به هر موضوع فرهنگی که یک ناظر بتواند آن را یک همانندساز در نظر گیرد، اشاره دارد. فرض داوکینز این است که بسیاری از پدیده های فرهنگی، به ویژه هنگام روبرو شدن با انسان ها (انسان ها بواسطه روند تکاملی خود به شکل نسبتاً کارآمدی توانایی کپی کردن اطلاعات و رفتار را دارند) قابل همانندسازی هستند. میمها همیشه بدون اشتباه کپی نمی شوند و در معرض تعدیل، ترکیب و تغییر به وسیلهٔ عقاید دیگر قرار دارند و این روند می تواند به تولید میمهای جدید بینجامد. این میم های جدید خود می توانند همانند سازهای کارآمد تر یا ناتوان تری از نیاکانشان باشند و این زمینه ای است برای فرضیه فرگشت فرهنگی (تکامل فرهنگی) که متناظر با فرگشت بیولوژیک بر پایه ژن است. داوکینز پس از تعیین خطوط اصلی نظراتش در کتاب ژن خودخواه، وظیفه گسترش این نظریه را به عهده دیگران از جمله سوزان بلک مور گذاشت.
"برای اطلاعات بیشتر به بوئینگ ۷۴۷ غایی رجوع کنید. "
داوکینز یکی از منتقدان شاخص آفرینش گرایی (اعتقاد دینی مبنی بر اینکه انسان ها، موجودات زنده و تمامی جهان به وسیلهٔ خدا آفریده شده) محسوب می شود. او اعتقاد به آفرینش گرایی اخیر دنیا (نوعی از آفرینش گرایی که بر پایه تعالیم انجیل و تورات، سن زمین و جهان را تنها چند هزار سال می داند) را اشتباهی ابلهانه و مخالف عقل سلیم می داند. داوکینز در سال ۱۹۸۶ در کتاب خود به نام «ساعت ساز نابینا» بحث مربوط به طراحی را که یکی از مهم ترین مباحثی است که آفرینش گرایان به آن تکیه می کنند، به باد انتقاد گرفت. او در این کتاب با مثال مشهور ویلیام پیلی الهیدان قرن هجدهم به مخالفت پرداخته است. پی لی در کتاب خود «خداشناسی طبیعی» ذکر می کند «همان گونه که یک ساعت بواسطه این که بسیار پیچیده و کارآمد است نمی تواند خودبخود و تنها از روی تصادف به وجود آمده باشد، تمامی موجودات زنده که به مراتب پیچیده ترند باید هدفمندانه طراحی شده باشند.» داوکینز معتقد است که انتخاب طبیعی برای توضیح کارآمدی آشکار و پیچیدگی غیر تصادفی دنیای بیولوژیک و موجودات زنده کافی است. او می گوید انتخاب طبیعی گرچه فرایندی خودبخود، فاقد شعور و کور است، در طبیعت همان نقش ساعت ساز را بازی می کند.
در دسامبر ۲۰۰۴ داوکینز در مناظره تلویزیونی با بیل مویرز گوشزد کرد «در میان آنچه که دانش مدعی دانستنشان است، فرگشت یکی از چیزهایی است که مشمول این ادعا می شود». هنگامی که مویرز از او دربارهٔ فرضیه بودن فرگشت پرسید، داوکینز پاسخ داد: «فرگشت مورد ارزیابی قرار گرفته است. نکته در این جاست که ارزیابی در زمان بوقوع پیوستن فرگشت نبوده است.» او اضافه می کند: «این حالت مانند حضور یک کارآگاه در یک صحنه قتل است. گرچه کارآگاه به طور مستقیم قتل را مشاهده نکرده است، ولی دیدن شواهد و قراین فراوان می تواند کلید بسیار مهمی برای حل معما باشد. چنین شواهدی حتی می توانند چگونگی وقوع حادثه را تشریح کنند.»
داوکینز به شدت با گنجاندن مباحث مربوط به آفرینش گرایی در تدریس علوم مخالف است زیرا وی آفرینش گرایی را یک بحث دینی می داند و معتقد است که آفرینش گرایی یک بحث علمی نیست.
در مقابل گفته می شود که ایمان مذهبی مترادف آفرینش گرایی نیست.
داوکینز آشکارا خداناباور است و از منتقدان بنام مذهب به شمار می آید. برخی او را بی خدایی ستیزه جو (گروهی از خداناباوران که نسبت به مذهب نگرشی ستیزه جویانه دارند) می دانند. داوکینز خداناباوریش را نتیجه منطقی درک خود از نظریه فرگشت و درک این که دین و علم ناسازگارند می داند.
داوکینز در سال ۱۹۸۶ در کتاب ساعت ساز نابینا می نویسد:"پیش از کشف تکامل توسط علم یک خداناباور بر پایه نظرات هیوم می توانست بگوید: "من برای اشکال پیچیده بیولوژیک توضیحی ندارم. تنها می توانم بگویم که خدا توضیح خوبی در این رابطه نیست. بهتر است که صبر کنیم و چشم امید داشته باشیم تا شخصی با نظری بهتر از راه برسد." بدون شک این دیدگاه، گرچه از نظر منطقی درست بنظر می رسید، ولی توان متقاعد ساختن افراد را به طور کامل نداشت. هرچند بی خدایی ممکن است پیش از داروین نیز قابل دفاع کردن بوده باشد، ولی این داروین بود که این امکان را فراهم کرد که یک فرد خداناباور، و در همان حال از نظر ذهنی متقاعد و راضی باشد."
برخی از نویسندگان منتقد یادآور شده اند که نظریه تکامل داروین لزوماً منتفی کننده اعتقاد به خدا نیست. به عنوان مثال، دیوید برلینکسی، در کتاب «توهم شیطان» از زیست شناس معروف، کنث میلر نقل می کند که وی تضادی بین ایمان کاتولیک خود با نظریه فرگشت نمی بیند. علاوه بر این او از فرانسیس کالینز مثال می آورد که سرپرست پروژه ژنوم انسان بود و نظری مشابه در مورد عقاید مذهبی دارد.
در سال ۱۹۹۱ او در مقاله خود بنام «ویروس های ذهن» این امکان را مطرح کرد که بتوان بر اساس نظریه میمتیک به توضیح پدیده ایمان مذهبی و برخی دیگر از نمودهای دینی (مانند اعتقاد به مجازات بی ایمانان در آخرت) پرداخت.
به نظر داوکینز ایمان یکی از بزرگترین آفت های جهان است. ایمان به معنی اعتقادی است که بر پایه شواهد نیست. او ایمان را مانند آبله می داند با این تفاوت که ریشه کنی ایمان بسیار دشوارتر است.
برخی از اینکه داوکینز بین بنیادگرایی مذهبی و مذهب معتدل فرقی نمی گذارد از وی انتقاد کرده اند. آن ها این باور داوکینز را در مقابل ایده تساهل و تسامح می دانند که از پایه های یک جامعه دمکراتیک و مورد قبول بسیاری از جمله خداناباوران سنتی است.
پس از واقعه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، هنگامی که نظر او را در مورد تغییراتی که جهان از این پس به خود خواهد دید جویا شدند، داوکینز پاسخ داد: «بسیاری از ما دین و مذهب را تنها به شکل چرندیاتی بی ضرر نگاه می کردیم. ما فکر می کردیم که گرچه ایمان ممکن است هیچ شاهدی برای اثبات خود نداشته باشد، ولی می تواند همانند چوب زیر بغل، تکیه گاه و تسلی خاطری برای افراد باشد و از این رو آن را بی ضرر می دانستیم. ۱۱ سپتامبر همه این دیدگاه ها را زیر و رو کرد. این واقعه به ما نشان داد که مذهب چرندیاتی بی ضرر نیست بلکه می تواند به چرندیاتی بسیار خطرناک و مرگبار تبدیل شود. مذهب خطرناک است زیرا به افراد اطمینان کامل و غیرقابل تغییری نسبت به بر حق بودنشان می دهد. مذهب خطرناک است زیرا به افراد شجاعت کاذبی برای کشتن خود می دهد. چنین شجاعتی به نوبه خود تمامی مرزهایی که جلوی کشتن دیگران را می گیرد از میان برمی دارد. مذهب خطرناک است زیرا دشمنی و کینه را نسبت به دیگران، تنها به دلیل این که رسوم به ارث رسیده متفاوتی دارند، برمی انگیزد. مذهب خطرناک است زیرا ما جملگی پذیرای احترام غریبی نسبت به آن هستیم که موجب شده است تا مذهب از هر گونه نقد و انتقادی مصون باشد. بیایید تا همگی چنین احترام احمقانه ای را کنار بگذاریم.»
برخی نویسندگان با اشاره به تحقیق دانشمند علوم سیاسی رابرت پیپ که همه عملیات های شهادت طلبانه از سال ۱۹۸۰ را بررسی کرده است با اظهار نظر داوکینز مخالفت کرده اند. در این تحقیق که در سال ۲۰۰۳ چاپ شده، نویسنده نتیجه می گیرد ایمان مذهبی (از هر نوعش) نه لازم و نه کافی برای خلق عاملین این انفجار هاست. پیپ معتقد است انگیزه اصلی سیاسی است.
داوکینز در سال ۲۰۰۶ کتابی بنام توهمی بنام خدا (به فارسی به نام پندار خدا ترجمه شده است) نوشت. این کتاب از کلیه آثار دیگرش در سطح جهانی فروش بالاتری داشته است. بسیاری از اندیشمندان نگارش این کتاب را تقدیر کردند. از آن جمله می توان از سر هارلد کروتو (برنده جایزه نوبل شیمی در سال ۱۹۹۶), استیون پینکر (روانشناس) و جیمز دی واتسون (برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی در سال ۱۹۶۲) نام برد. برخی نیز همچون فیلسوف خدا ناباور مایکل روس، منتقد ادبی تری ایگلتون و فیلسوف مسیحی کیث وارد کتاب وی را به باد انتقاد گرفتند. داوکینز معتقد است که «وجود خداوند یک فرضیه علمی همانند هر فرضیه علمی دیگر است.» او با نظر استفن جی گولد مبنی بر این که علم و دین دو حیطه کاملاً جدا از هم هستند (اصطلاح گولد در این رابطه حوزه های ناهمپوش است که به آن در انگلیسی به طور مخفف نوما (NOMA) هم می گویند) مخالف است. داوکینز استدلال می کند «وجود خداوند مانند هر چیز دیگری یک فرض علمی است». او با اصل مجیستریای غیر همپوشانی کننده استفن جی گولد مخالف است. داوکینز در مصاحبه با مجله تایم گفت:
من فکر می کنم بخش های مجزای گولد یک اقدام سیاسی برای جذب طبقه متوسط میانه به اردوگاه علم بود؛ ولی خیلی ایده توخالی ای ست. هر گونه اعتقاد به معجزه نه تنها با واقعیات علم بلکه با روح علم در تناقض است.
در سپتامبر سال ۲۰۰۸ دادگاهی در ترکیه دسترسی به وب سایت داوکینز را در ترکیه به اتهام «توهین شخصیتی» مسدود کرد. این تصمیم در پی شکایت آفرینش گرای اسلامی هارون یحیی گرفته شد.
در سال ۲۰۱۰ در ملبورن استرالیا داوکینز از عبارت «پاپ نازی» هنگام صحبت دربارهٔ پاپ پیوس دوازدهم استفاده کرد (در اشاره به رفتار بحث انگیز پاپ در مورد هولوکاست در طول جنگ جهانی دوم) که این عمل داوکینز با انتقاداتی مواجه گردید.
به دنبال وارد شدن داوکینز به حوزه فلسفه و الهیات، گروهی از متفکرین به او انتقادهایی را وارد نمودند. در میان این افراد، الهی دانان مسیحی، فیلسوفان، و بعضاً برخی از خدا ناباوران و شک گرایان دیده می شوند.
--زیست شناس شک گرا، استفان جی گولد:
--پیتر مداوار برنده جایزه نوبل در فیزیولوژی پزشکی:
--مارتین ریس اختر فیزیکدان و رئیس سابق انجمن سلطنتی بریتانیا:
داوکینز بین اسلام و ادیان دیگر تفاوت هایی قایل است و برخی را خطرناک تر از برخی دیگر می داند. او در این میان اسلام را بزرگترین خطر جهان می داند و معتقد است:
موضع گیری اختصاصی داوکینز در مورد اسلام انتقاد برخی نویسندگان غربی را برانگیخته است. از جمله در پاسخ به یکی از اظهارات داوکینز نوشت:
| [
{
"answer1": "داوکینز به دنبال علاقه ای که از کودکی همراهش بود؛ یعنی زیست شناسی رفت و در رشتهٔ جانورشناسی دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت.",
"answer2": "در آنجا نیکو تینبرگن رفتارشناس جانوری برندهٔ جایزه نوبل استاد راهنما و تز دکترایش بود.",
"distance": 125,
"question": "ریچارد داوکینز در چه رشته ای تحصیل کرد و چه کسی استاد راهنمای او در مقطع دکترا بود؟"
},
{
"answer1": "داوکینز در سال ۱۹۸۶ در کتاب خود به نام «ساعت ساز نابینا» بحث مربوط به طراحی را که یکی از مهم ترین مباحثی است که آفرینش گرایان به آن تکیه می کنند، به باد انتقاد گرفت.",
"answer2": "او در این کتاب با مثال مشهور ویلیام پیلی الهیدان قرن هجدهم به مخالفت پرداخته است.",
"distance": 166,
"question": "کدام کتاب داوکینز به بحث طراحی که آفرینش گرایان به آن تکیه می کنند، می پردازد و او در این کتاب چه مثالی را نقد میکند؟"
},
{
"answer1": "داوکینز کلمهٔ میم (معادل فرهنگی ژن) را به منظور توضیح این که چگونه اصول داروینی ممکن است برای تشریح گسترش عقاید و پدیده های فرهنگی بکار روند، ابداع کرد.",
"answer2": "میمها همیشه بدون اشتباه کپی نمی شوند و در معرض تعدیل، ترکیب و تغییر به وسیلهٔ عقاید دیگر قرار دارند",
"distance": 502,
"question": "داوکینز مفهوم میم را برای چه منظوری ابداع کرد و میم ها در چه معرضی قرار دارند؟"
},
{
"answer1": "نخستین کتاب او، با عنوان ژن خودخواه، که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد، او را به مجامع علمی، معرفی کرد.",
"answer2": "داوکینز در این کتاب، نقش کلیدی ژنها را در فرگشت، تشریح می کند و برای نخستین بار، مفهوم میم را مطرح می نماید.",
"distance": 94,
"question": "داوکینز در چه سالی کتاب ژن خودخواه را نوشت و در آن چه مفهومی را برای اولین بار مطرح کرد؟"
},
{
"answer1": "داوکینز به شدت با گنجاندن مباحث مربوط به آفرینش گرایی در تدریس علوم مخالف است زیرا وی آفرینش گرایی را یک بحث دینی می داند و معتقد است که آفرینش گرایی یک بحث علمی نیست.",
"answer2": "داوکینز خداناباوریش را نتیجه منطقی درک خود از نظریه فرگشت و درک این که دین و علم ناسازگارند می داند.",
"distance": 402,
"question": "داوکینز چه دیدگاهی در مورد گنجاندن مباحث آفرینش گرایی در تدریس علوم دارد و به نظر او دین و علم چه نسبتی با هم دارند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
644 | : سعید امامی
سعید امامی یا سعید اسلامی (۲۴ دی ۱۳۳۶، شیراز – ۲۹ خرداد ۱۳۷۸، تهران) از مأمورین بلندپایه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و از معاونین علی فلاحیان از زمان وزارتش بود.
او عامل اصلی قتل های زنجیره ای دانسته می شود، هرچند که برخی (از جمله روح الله حسینیان) در صحت آن تردید کرده اند و قتل ها را منتسب به اصلاح طلبان می کنند.
وی پس از روی کار آمدن دولت سید محمد خاتمی و در دوران وزارت قربانعلی دری نجف آبادی از مقام خود برکنار شد و به مقام مشاور تنزل یافت. او در پیشینهٔ خود ۷ سال معاونت امنیتی وزارت اطلاعات را دارد. او پس از فاش شدن قتل های زنجیره ای زندانی شد و بنا بر اعلام منابع رسمی در زندان با خوردن داروی نظافت خودش را کشت. اصلاح طلبان، علی فلاحیان، روح الله حسینیان و عبدالله شهبازی هر کدام به دلیلی در ادعای خودکشی او تردید کرده اند.
سعید امامی در سال ۱۳۳۶ در شیراز به دنیا آمد، "سعید اسلامی" نام دیگری هستند که توسط او استفاده می شد.
سعید امامی در جوانی و پس از گرفتن دیپلم ریاضی در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی و با دریافت بورس تحصیلی به ایالات متحده آمریکا رفت و با مدرک مهندسی هوافضا دانش آموخته شد. پس از بازگشت به ایران و در پی انقلاب اسلامی به استخدام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران درآمد.
همسر سعید امامی، فهیمه دری نوگورانی در در گفتگو با مرکز اسناد انقلاب اسلامی ادعا کرد که در اواخر سال ۶۹ سعید امامی خانواده سیدعلی خامنه ای را برای کاری به لندن برده و دو ماه تمام با این خانواده زندگی کرده است.
علاوه براین همسر امامی از علاقه مجتبی خامنه ای به سعید امامی یاد کرد و گفت:
مسئولیت مصاحبه و گزینش سعید امامی در زمان سفر او به تهران به سعید حجاریان سپرده شد بود حجاریان در این باره گفته است که پس از مصاحبه با سعید امامی به این نتیجه رسیده که وزارت اطلاعات باید از سعید امامی تنها به عنوان منبع یک طرفه استفاده کند و او را نباید به سمت های حساس در این وزارتخانه منصوب کنند.
امامی پس از استخدام در وزارت اطلاعات توانست جایگاه مهمی برای خود پیدا کند. او با داشتن گذرنامه دیپلماتیک به همراه علی اکبر ولایتی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفت. در دوران ریاست علی فلاحیان بر وزارت اطلاعات در دو دولت هاشمی رفسنجانی، فلاحیان امامی را به عنوان معاون امنیتی وزارت اطلاعات برگزید.
سال ۱۳۷۴ سعید امامی طی سخنرانی در دانشگاه همدان می گوید که «… تهاجم فرهنگی در حال حاضر ریشه ها را نشانه گرفته است. ما دلایل بزرگی برای این حرف داریم. علت اصلی گسترش آن، وحشت از اسلام است. تفکراتی که ما با آن روبرو هستیم عبارتند از: ۱- تفکرات لائیسم. ۲- تفکرات مسیحیت. ۳- تفکرات اسلام آمریکایی. ۴- تفکرات یهودیت. منافقین، اسلامشان آمریکایی است. آنها می خواهند ریشه آخوند را بزنند. تفکر لائیسم می خواهد بنیان فکری ما را به هم بزند.» در این سخنرانی، سعید امامی به افرادی همچون، داریوش فروهر، فرج سرکوهی، احسان یارشاطر، داریوش شایگان، عبدالکریم سروش، عباس معروفی، سعیدی سیرجانی و چند نفر دیگر اشاره می کند.
وی همچنین در همین سخنرانی، کشتار شش میلیون یهودی در هولوکاست را غیرواقعی و دروغ خواند. وی گفت که «دوستان نازیست و نئونازیست» اش به او گفته اند که تعداد کشته شدگان یهودی نهایتاً ۲۵۰ هزار نفر بوده است.
سعید امامی شانزدهم مهر ۱۳۷۷ کمتر از یک ماه و نیم قبل از دور تازه قتل های زنجیره ای در پاییز ۱۳۷۷، در نامه ای به «مقام محترم وزارت» که بعدها در روزنامه سلام منتشر شد از محمد مختاری که کمتر از دو ماه بعد در جریان قتل های زنجیره ای کشته شد، نام برد و خطاب به دری نجف آبادی نوشت «فعالیت گسترده عناصری نظیر گلشیری، چهل تن، دولت آبادی، مختاری … برای مطرح نمودن کانون و ایجاد وجهه و پشتیبانی جهانی برای آن، مشکلات امنیتی را برای جمهوری اسلامی ایران و به خصوص وزارت به دنبال خواهد داشت.» روزنامهٔ سلام به دلیل انتشار این نامهٔ محرمانه تعطیل گشت که این نیز منجر به وقایع هجده تیر ۱۳۷۸ شد.
با قتل شاپور بختیار، عبدالرحمن برومند، و سروش کتیبه توسط مأموران وزارت اطلاعات و در پی آن لغو سفر فرانسوا میتران به ایران، روابط دو کشور به شدت تیره شد. امامی در بلژیک به همراه اسلحه و مهمات دستگیر شد. هاشمی رفسنجانی تنها به توبیخ امامی بسنده کرد و او در معاونت وزارت اطلاعات باقی ماند. در دولت نخست خاتمی نیز به عنوان مشاور در وزارت اطلاعات به ریاست دری نجف آبادی حضور داشت.
در سال ۱۳۷۵، سعید امامی سفارش دهنده و همچنین همراه با حسین شریعتمداری به عنوان تهیه کنندهٔ برنامه ای به نام «هویت» بودند که در آن به صراحت بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی و فرهنگی، از جمله عبدالحسین زرین کوب، هوشنگ گلشیری، داریوش شایگان، محمدعلی اسلامی ندوشن، محمدجعفر محجوب، احمد شاملو، ایرج افشار، داریوش آشوری، باقر پرهام، سید حسین نصر و بسیاری دیگر را به عنوان تئوریسین ها و مجریان تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی غربی و خائن به کشور یاد می شدند. به علاوه در این برنامه اعترافات تلویزیونی که از سعیدی سیرجانی، عزت الله سحابی، غلامحسین میرزاصالح در زندان ضبط شده بود نیز پخش و تحلیل های مورد نظر مقامات دولتی لابلای آن گنجانده می شد. عزت الله سحابی فیلم های گرفته شدهٔ اعترافات را پس از ماه ها حبس و شکنجه خود و سایر زندانیان می داند. سعیدی سیرجانی نیز یکی از اعتراف کنندگان در این برنامه بود که در زندان به دلایل نامشخصی درگذشت. بسیاری او را یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای می دانند که توسط تیم سعید امامی در زندان با استفاده از کپسول پتاسیم کشته شده است.
روزنامهٔ سلام در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ نامه ای از سعید امامی را منتشر ساخت که وی خواستار اعمال محدودیت بیشتر برای نویسندگان و مترجمان شده بود. وی این نامه را در ۱۶ مهر ۱۳۷۷ اندکی پیش از آغاز دور تازه قتل های زنجیره ای، خطاب به «مقام محترم وزارت» نگاشته بود. سعید امامی همچنین خواستار ایجاد شرایطی شده بود که نویسندگان نیز پیرامون مطالب منتشره در نشریات (به همراه مدیر مسئول) پاسخگو باشند. او در این نامه به ویژه از چند نویسنده متهم به ایجاد مشکلات امنیتی از جمله محمد مختاری از قربانیان قتل های زنجیره ای نام می برد. در پی چاپ این نامه، دادگاه ویژه روحانیت روزنامه سلام را توقیف کرد.
او در زمان وقوع قتل های زنجیره ای ایران در وزارت اطلاعات مشاور بود. در اطلاعیهٔ وزارت اطلاعات در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۷ آمده است گروهی از اعضای وزارت اطلاعات مسئول قتل های زنجیره ای بوده اند و او یکی از آنان بود. سعید امامی پنجم بهمن ماه سال ۷۷ بازداشت شد ولی نام او و سایر متهمان بازداشت شده به رسانه ها راه نیافت تا آن که آخرین روزهای خرداد ۷۸ اخباری از برخی از بازداشت شدگانی که سمت هایی در حد مدیرکل را در وزارت اطلاعات بر عهده داشتند در برخی از روزنامه ها انتشار یافت. رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح او را یکی از چهار عامل اصلی قتل های زنجیره ای معرفی کرد و گفت: «عاملان اصلی با توجه به تحقیقات انجام گرفته مصطفی کاظمی، مهرداد عالیخانی، سام نیک طاها، خسرو براتی و سعید امامی هستند.»
در اسناد بازجویی سعید امامی که بعداً منتشر شد آمده است: «من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه یا بدون دستور مقامات عالی نظام کاری انجام نداده ام. حکم اعدام داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی حجت الاسلام علی فلاحیان به من داد. احکام اعدام سایر محاربان قبلاً در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود. از مدت ها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده می کردند و جمعاً صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف ۲۹ نفر از نویسندگان از مدت ها پیش مشخص و احکام قبلاً صادر شده بود که در مورد ۷ تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود. وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه می شود که حاج آقا قربانعلی دری نجف آبادی نیز گفتند هرچه سریع تر اقدام شود بهتر است و این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه به جای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق دری نجف آبادی هماهنگ می شد. فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمی کرد. او این احکام را از عزیزالله خوشوقت، محمدتقی مصباح یزدی، ابوالقاسم خزعلی، احمد جنتی و گاهی نیز از غلامحسین محسنی اژه ای دریافت می کرد و بدست ما می داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می رساندیم و بعد هم منتظر دستور می ماندیم».
۳۰ خرداد ۷۸، «مرگ مبهم» سعید امامی در بیمارستان لقمان تهران توسط روزنامه کیهان منتشر شد. کیهان نوشت که او مشکوک به ارتباط با «بیگانگان» بوده است.
روز بعد دادستان وقت مجتمع قضایی نیروهای مسلح، محمد نیازی، این خبر را تأیید و طی اطلاعیه ای اعلام کرد سعید امامی، که بالاترین عضو و مسئول اصلی «قتل های خودسرانه» معرفی شده بود، در زندان اوین و با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده است. نیازی کمترین مجازات سعید امامی را اعدام اعلام کرد و گفت: «با توجه به مدارک موجود و اعتراف های صریح سعید امامی، وی هیچ گونه راه فراری نداشت و اگر با این اتهامات به دادگاه می رفت حکم او اعدام بود.»
اما از آن جا که خوردن داروی نظافت ، معمولاً به مرگ شخص مسموم منجر نمی شود و هیچ مطلبی از اعترافات و بازجویی های امامی در دسترس عموم قرار داده نشد، این خودکشی مشکوک به نظر می رسید. روزنامه همشهری نوشت که روز پنج شنبه ۲۷ خرداد، پزشکان بیمارستان لقمان حال امامی را خوب توصیف کرده و برای او اجازهٔ مرخصی صادر کرده بودند. اما در حالی که برای اطمینان، خواسته بودند که او دو ساعت دیگر هم در بیمارستان بماند، بر اثر ایست قلبی و در فاصلهٔ همان دو ساعت، امامی از دنیا رفته بود.
بسیاری احتمال دادند که او برای جلوگیری از افشای بسیاری از مسائل مربوط به وزارت اطلاعات و ارتباط آن با قتل ها، در زندان کشته شده است. عبدالله ناصری مشاور وقت خاتمی می گوید که « ماجرای قتل های زنجیره ای عواملی داشت که در راسش سعید امامی بود و آقای کاظمی -مدیرکل امنیت داخلی وزارت اطلاعات- و چند نفر دیگر که در پشت پرده ی پروژه ی قتل های زنجیره ای بودند. یکی از چهره های عملیات داخلی وزارت اطلاعات به نام «ج.الف»، که درواقع بعبارتی رأس قصه بود، وقتی با پیگیری های آقای خاتمی در زمره ی اخراج شدگان قرار، توسط یکی از نهادهای بالادستی تحت حفاظت و مصونیت قرار گرفت و بعد که با پیگیری های آقای خاتمی پرونده ی قتل های زنجیره ای به جریان افتاد و عملا روند رسیدگی شروع شد، این فرد مدیر اصلی پروژه ی رسیدگی به پرونده ی قتل ها شد. یعنی آقای «ج.الف» که عنصر اصلی و استراتژیک اطلاعاتی بود، رفت و در آن نهاد مورد حمایت قرار گرفت و شد سربازجوی اصلی پرونده ی قتل های زنجیره ای. ظن بسیار قوی بر این است که ایشان موجبات خودکشی اجباری و مرگ آقای سعید امامی را طراحی کرد؛ ظاهراً در بازجویی های اولیه، سعید امامی برخی مسایل را بیان کرده بود و از ترس اینکه مبادا اطلاعات آقای امامی به بیرون درز کند، او را در زندان با عنوان اینکه داروی نظافت خورده، به قتل رساندند.»
برخی دوستان سعید امامی از جمله روح الله حسینیان که قتل ها را به گردن اصلاح طلبان می اندازند و معتقدند سعید امامی بی گناه بوده ادعا کردند که «سعید امامی کشته شد تا طراحی قتل ها را به گردن او بیندازند.» او می گوید که در پاسخ به مسئول پرونده سعید امامی دربارهٔ مرگ با واجبی گفته است که «گفتم آخه باباجون، آخه ما خودمان یک زمان قاتل بودیم، یک زمانی زندان بان بودیم. تاکنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند.» بسیاری از اصلاح طلبان نیز مدعی شدند سعید امامی کشته شد تا آمران اصلی قتل های زنجیره ای معرفی نشوند.
عبدالله شهبازی ادعا می کند که علی خامنه ای، در شنبه اوّل تیر ۱۳۷۸، در جلسه ای خصوصی با حضور سران سه قوه و دیگر مقامات کشور، طی تحلیلی، عاملین شناخته شدهٔ قتل را کارگزار یک سرویس خارجی مطرح کرد و با توجه به جنجال ها بر سر قتل سعید امامی در پاسخ به خاتمی گفت (نقل قول از شهبازی): «احتمال دارد به او برسانند که خودت خودکشی کن تا تو را به بیمارستان برسانند و ما ترتیب نجات تو را می دهیم بعد آنجا او را بکشند. این احتمال را اگر ضعیف هم باشد نباید نادیده بگیرند.» کیهان همچنین به نقل از رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح نوشت که «بر اساس شواهد و قراین، سعید امامی، هنگامی که موضوع هدایت و دخالت بیگانگان در قتل های مشکوک تهران مشخص شد و معلوم شد وی یکی از عوامل اصلی این دسیسه بزرگ بوده است، اقدام به خودکشی کرد».
با اعلام مرگ وی، خانواده و هم فکران سعید امامی او را «شهید» نامیده و اعلام کردند که وی در زندان اوین «قربانی» شده و به قتل رسیده است. در مراسم ختم سعید امامی، حدود ۴۰۰ نفر از جمله روح الله حسینیان شرکت کردند.
در آن زمان بخش مهمی از حاکمیت ادعا می کردند که قتل های زنجیره ای به وسیله «استکبار» و «دشمن» انجام شده است. از جمله در ۲۴ آذرماه ۱۳۷۷، سید علی خامنه ای، طی سخنرانی اظهار داشت که «تردیدی نیست که در این پیگیری، دخالت مستقیم یا غیرمستقیم دشمن در این حوادث آشکار خواهد شد.»
پس از مرگ سعید امامی، در بهمن ۱۳۷۸، فیلم اعترافات فهیمه دری نوگورانی و پنج تن دیگر از متهمان قتل های زنجیره ای با حضور نیازی رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح و عهده دار رسیدگی به پرونده قتل های زنجیره ای، در جلساتی جداگانه برای خامنه ای، سران سه قوه و در جلسه غیر علنی مجلس پنجم، برای نمایندگان پخش شد که عکس العمل های متفاوتی را دربرداشت. محمد نیازی «قسم جلاله» می خورد که اعترافات آنها «قلبی و منطبق بر واقعیت» است و می تواند سند محکمی برای حکم باشد. متهمان در این فیلم مدعی همکاری سعید امامی و خودشان با اف بی آی، سازمان سیا و موساد شده بودند. اما در خرداد ۱۳۸۰، فیلمی سه ساعته از مراحل بازجویی فهیمه دری نوگورانی، همسر سعید امامی و تعدادی دیگر از بازداشت شدگان پرونده قتل ها منتشر شد و بخش هایی از آن بر روی اینترنت قرار گرفت. این فیلم، حکایت از شکنجه شدید این زندانیان برای اخذ اعترافات عجیب در مورد ضدیت با جمهوری اسلامی، ارتباط با سرویس های جاسوسی بیگانه و فسادهای گسترده جنسی داشت. بازجویان با تهدید و ضرب و شتم و نسبت دادن اتهامات اخلاقی و جنسی عجیب، درصدد اثبات ارتباط عاملان اجرایی قتل های زنجیره ای با بیگانگان و سفر به اسرائیل بودند. در نهایت همسر سعید امامی نه تنها نهایتاً اعتراف می کند که عامل موساد و سیا بوده و با چند نفر از مقامات وزارت اطلاعات روابط نامشروع داشته، بلکه وادار می شود صحنه هایی مشمئزکننده از روابط جنسی گروهی خود با سعید امامی و همکارانش یا اهانت به قرآن در جریان روابط جنسی خیالی را بازگو کند. تهیه کنندگان فیلم شکنجه متهمان قتل های زنجیره ای طی نامه ای به رئیس جمهور خاتمی در مرداد ۱۳۸۰، تأکید داشتند که بازجویی از متهمان به ویژه متهمان زن دارای صحنه های بسیار وحشتناک تر بوده که در فیلم موجود نیست.
عبدالله ناصری مشاور وقت خاتمی در این مورد می گوید که پس از کشتن سعید امامی « عملا مسیر پرونده را با آوردن خانم سعید امامی به پرونده و گرفتن اعترافات اجباری عوض کردند که اول و آخر این پرونده بشود سعید امامی و او هم که از بین رفته و زنده نیست. همسرش هم اعترافات اجباری کرد، آن فیلم هایی که در فضای مجازی منتشر شد، تمام آن بازجویی ها توسط همین آقای «ج.الف» از همسر سعید امامی صورت گرفت.»
مطبوعات ایران، امامی را نه تنها در قتل های زنجیره ای فروهرها، مختاری، پوینده و شریف مسئول دانستند، بلکه از او به عنوان یکی از عوامل قتل های دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی شامل ترور سعیدی سیرجانی، واقعه ترور میکونوس، ماجرای اتوبوس ارمنستان (عملیات ناموفق به دره افکندن اتوبوس حامل ۲۱ تن از نویسندگان و روشنفکران) و مرگ غیرمنتظره احمد خمینی فرزند روح الله خمینی (بنیانگذار جمهوری اسلامی) نام بردند.
براساس خبر منتشر شده در ۲۶ تیر ماه ۱۳۹۶ علی فلاحیان وزیر اطلاعات دوره سازندگی در مصاحبه ای به ماجرای سعید امامی که از معاونین وی در زمان وزارتش بود نیز اشاره کرد و در پاسخ به سئوالاتی در این باره گفت: «... آقای سعید امامی پیش از من هم مدیر بود…» وی در پاسخ به سئوالی که سعید امامی را مدیری خوب و یک اطلاعاتی مظلوم، قوی و خدوم معرفی کرده بود، ضمن تأیید این صفات در ادامه سخنانش گفت که «به همین دلیل است که من گفتم خودش را نکشته دیگر. دفاع من (از وی) به خاطر همین بود…».
اما عبدالله شهبازی پژوهش گر، ضمن محکوم کردن نظر اصلاح طلبان و حسینیان معتقد است سعید امامی به همراه دیگر متهمین به هیچ جناحی وابستگی حقیقی نداشته بلکه او از عوامل سابق ساواک در ایران و اف بی آی در آمریکا بوده که در دوره انقلاب اسلامی از یک سازمان دانشجویی کمونیستی در آمریکا خارج و وارد انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی آمریکا می شود تا بتواند با تظاهر به مذهب بعداً به عنوان نفوذی سرویس های جاسوسی غربی در انقلاب اسلامی عمل کند. او همچنین معتقد است حادثهٔ ترور میکونوس نیز با طراحی او و با هدف جلوگیری از عادی سازی روابط ایران با دولت آلمان و حزب دموکرات کردستان انجام شده است.
در مقابل اکبر خوشکوش، دوست سعید امامی، این روایت شهبازی را داستان سرایی می خواند و می گوید که شهبازی «برای سرپوش گذاشتن به روی جنایت و شکنجهٔ بعضی از مدیران وزارت اطلاعات که دستگیر شده بودند شروع کرد یک کیس بنام اسراییل و بهایت درست کردن و انحراف از قتل های زنجیره ای را داستان های فروانی سرودن و عاملین شکنجه و قتل ها را تبرئه و شکنجه شده ها را عامل اسراییل و به بهایت چسباند.» او همچین شهبازی را از منابع و مخبر وزارت اطلاعات می خواند که با حسین شریعتمداری همکاری می کند.
| [
{
"answer1": "پس از بازگشت به ایران و در پی انقلاب اسلامی به استخدام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران درآمد.",
"answer2": "وی پس از روی کار آمدن دولت سید محمد خاتمی و در دوران وزارت قربانعلی دری نجف آبادی از مقام خود برکنار شد و به مقام مشاور تنزل یافت.",
"distance": 686,
"question": "سعید امامی چگونه به استخدام وزارت اطلاعات درآمد و چه زمانی به مقام مشاور تنزل یافت؟"
},
{
"answer1": "در این سخنرانی، سعید امامی به افرادی همچون، داریوش فروهر، فرج سرکوهی، احسان یارشاطر، داریوش شایگان، عبدالکریم سروش، عباس معروفی، سعیدی سیرجانی و چند نفر دیگر اشاره می کند.",
"answer2": "در سال ۱۳۷۵، سعید امامی سفارش دهنده و همچنین همراه با حسین شریعتمداری به عنوان تهیه کنندهٔ برنامه ای به نام «هویت» بودند که در آن به صراحت بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی و فرهنگی، از جمله عبدالحسین زرین کوب، هوشنگ گلشیری، داریوش شایگان، محمدعلی اسلامی ندوشن، محمدجعفر محجوب، احمد شاملو، ایرج افشار، داریوش آشوری، باقر پرهام، سید حسین نصر و بسیاری دیگر را به عنوان تئوریسین ها و مجریان تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی غربی و خائن به کشور یاد می شدند.",
"distance": 1332,
"question": "سعید امامی در سخنرانی خود در دانشگاه همدان چه تفکراتی را مورد انتقاد قرار داد و چه کسانی در برنامه هویت به عنوان عوامل تهاجم فرهنگی معرفی شدند؟"
},
{
"answer1": "سعید امامی در جوانی و پس از گرفتن دیپلم ریاضی در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی و با دریافت بورس تحصیلی به ایالات متحده آمریکا رفت و با مدرک مهندسی هوافضا دانش آموخته شد.",
"answer2": "روزنامهٔ سلام در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ نامه ای از سعید امامی را منتشر ساخت که وی خواستار اعمال محدودیت بیشتر برای نویسندگان و مترجمان شده بود.",
"distance": 3891,
"question": "سعید امامی در چه سالی به آمریکا رفت و در نامه ای که در روزنامه سلام منتشر شد چه درخواستی داشت؟"
},
{
"answer1": "روزنامهٔ سلام به دلیل انتشار این نامهٔ محرمانه تعطیل گشت که این نیز منجر به وقایع هجده تیر ۱۳۷۸ شد.",
"answer2": "روز بعد دادستان وقت مجتمع قضایی نیروهای مسلح، محمد نیازی، این خبر را تأیید و طی اطلاعیه ای اعلام کرد سعید امامی، که بالاترین عضو و مسئول اصلی «قتل های خودسرانه» معرفی شده بود، در زندان اوین و با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده است.",
"distance": 4156,
"question": "پس از انتشار نامه سعید امامی در روزنامه سلام چه اتفاقی افتاد و چه کسی مرگ سعید امامی را تایید کرد؟"
},
{
"answer1": "او با داشتن گذرنامه دیپلماتیک به همراه علی اکبر ولایتی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفت.",
"answer2": "در دوران ریاست علی فلاحیان بر وزارت اطلاعات در دو دولت هاشمی رفسنجانی، فلاحیان امامی را به عنوان معاون امنیتی وزارت اطلاعات برگزید.",
"distance": 106,
"question": "سعید امامی با چه کسانی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفت و در زمان وزارت چه کسی به سمت معاون امنیتی وزارت اطلاعات منصوب شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
645 | : مدرسه عشایری
مدرسه عشایری یا مدرسه سیار عشایری، به نوعی از مدرسه گفته می شود که از گذشته های دور در جامعه عشایری رواج داشته است. این مدرسه معمولاً در چادر برپا می شود و معلم /معلمین آن همراه با ایل کوچ می کنند.
وجود مدرسه عشایری (مکتب خانه) در ایلات و عشایر سابقه طولانی دارد. طبق اسناد معتبر، بنیان گذار و پدر آموزش عشایری حداقل از هفتصد سال پیش سلطان محمد خدابنده الجایتو بوده است. به دستور وی مدرسه سیار ایجاد شد که همراه با اردوی سلطان در ییلاق و قشلاق در حرکت بوده و هیئت تعلیم و محصلان و اطرافیان آن می بایستی همراه سلطان محمد خدابنده الجایتو در حرکت باشند؛ بنابراین مدرسه متحرکی به وجود آمد که «وصاف الحضره» صاحب کتاب «تاریخ وصاف»، آن را «مدرسه سیار سلطانی» خوانده است.
در کتاب «یادمانده ها» نوشته محمدحسین قشقایی به سابقه طولانی وجود مدارس عشایری در دوران ایلخانی صولت الدوله قشقایی در ایل قشقایی و برپایی چادر سفید به عنوان چادر مدرسه، در کنار سیاه چادرهای عشایر اشاره شده است. وی می نویسد: «در ایل قشقایی [در دوران صولت الدوله] هر بُنکو (شامل سی چهل خانوار که با هم نسبت خویشاوندی داشتند) یک معلم داشت که حقوق او به صورت مشترک پرداخت می شد. مطمئناً در آن زمان باسوادانِ ایلِ در حالِ کوچ، بسیار زیادتر از اهالی دهات بودند. صولت الدّوله سعی داشت که بچه ها و جوانان قشقایی باسواد شوند. او همواره کلانتران و روسای بنکوها را به گرفتن معلم و باسواد کردن فرزندانشان تشویق می کرد.»
تا قبل از سال ۱۳۰۷ که مدارس عشایری مدرن دولتی در قالب دارالتربیه عشایری احداث شود، سواد آموزی مدرن در بین کوچ نشینان رواج نداشت بلکه سواد آموزی به شکل سنتی بود. بدین صورت که افراد ثروتمند از یک ملا یا میرزا دعوت می کردند که به فرزندان آنان سواد بیاموزد. حقوق وی را با هم اولیای فرزندان تأمین می کردند.
اگرچه در سطح شهرهای بزرگ کشور، مراکز علمی نظیر دارالفنون و مدرسه های «میرزا حسن تبریزی» معروف به «رشدیه» (سال ۱۲۶۰ شمسی) تأسیس شده بود که به خاطر برپایی آن ها از سوی افراد خیر و نیکوکار و تأمین مخارج از محل هدایا و موقوفات و ماهیانه دانش آموزان، «مدارس ملی» نامیده می شده است، اما در مقابل این مدارس، در سال های بعد، به خصوص بعد از تصویب قانون فرهنگ در ۱۲۹۰ شمسی، به تدریج «مدارس دولتی» نیز در کشور شکل گرفتند.
بعد از کودتای ۱۲۹۹ شمسی، توسعه مدارس دولتی توسط رضا شاه شدت گرفت و جهت تأسیس مدارس دولتی به خصوص در نواحی مرزی از سوی دولت نظامی پهلوی دستور ویژه ای صادر می شود. در اجرای این دستور فرمانده هان مناطق سرحدی مغان هم در این خطه اقدام به تأسیس مدرسه دولتی می نمایند.
در این دوران در ارتباط با مدارس عشایری نیز اقداماتی آغاز شد. برای مثال، در سال های ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۷ نمایندگی فرهنگ (آموزش و پرورش) کازرون به عهده آقای میرزا عباس سعادت کارمند رسمی وزارت آموزش و پرورش (معارف آن روز) واگذار شد. در زمان او یک مدرسه عشایری در ایل قشقایی (در طایفه کشکولی) و یک دبستان دخترانه در کازرون افتتاح شد و مدارس موجود با افتتاح کلاس های جدید وسعت یافتند.
ایجاد مدرسه شبانه روزی عشایری (دارالتربیه عشایری) از اقداماتی است که در دوران رضاشاه آغاز شده است.
سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۶ در خرم آباد (چهل نفری خرم آباد)، ترکمن صحرا و تهران:
احداث مدارس عشایری از سال ۱۳۰۵ خورشیدی مطرح شد و از طرف تیمسار سپهبد امیراحمدی به وزارت معارف پیشنهاد گردید که یک باب دارالتربیه عشایری شبانه روزی برای اطفال عشایر در شهر خرم آباد تأسیس گردد که این پیشنهاد فوراً مورد تصویب وزارت فرهنگ واقع شد. دارالتربیه دولتی عشایر لرستان در بهمن ماه ۱۳۰۷ رسماً شروع به کار کرد.
به دستور رضاشاه و توسط سپهبد امیراحمدی در سال ۱۳۰۷ مدرسه شبانه روزی عشایری (دارالتربیه) در خرم آباد تأسیس شد. در این دارالتربیه تعدادی از فرزندان سران عشایر کهگیلویه و بویراحمد نیز حضور داشتند. اولین گروه از دانش آموزان دارالتربیه عشایری خرم آباد ۴۰ نفر بودند. سرانجام پس از حدود یک دهه فعالیت، در شهریورماه سال ۱۳۱۶ دستور انحلال آن از مرکز صادر شد و به کار خود پایان داد.
همچنین به دنبال احداث سه باب مدرسه عشایری در قسمت جعفر بای ترکمن صحرا، دولت به فکر تأسیس دارالتربیه عشایر در تهران و بعضی از استان های عشایرنشین افتاد تا اولاد عشایر را بهتر بتواند در مدرسه شبانه روزی تحت تعلیم و تربیت خاص خود قرار دهد. در بودجه سال ۱۳۰۷ خورشیدی کل کشور مبلغ ۳۰۰۰۰ تومان برای تربیت اولاد عشایر منظور شده و جهت هزینه در اختیار وزارت معارف و اوقاف وصنایع مستظرفه قرار گرفت. حکومت پهلوی به دنبال احداث مدارس پسرانه در مناطق جعفر بای ترکمن صحرا و دارالتربیه عشایر در تهران، تصمیم به تأسیس مدارس دخترانه در «گمش تپه» گرفت. در پی اعتراض و مخالفت علمای گمش تپه با تأسیس مدارس اناثیه، دفتر مخصوص شاهنشاهی که ریاست آن با «حسین شکوه» (شکوه الملک) بود طی نامه محرمانه ای در تاریخ چهارم مهر ۱۳۰۸ خورشیدی به وزارت معارف و اوقاف درخواست نمود که از تأسیس مدرسه اناثیه (دخترانه) در صحرای ترکمن جلوگیری شود. بر اساس مدارک موجود در مرکز اسناد ملی، عده محصلین دارالتربیه عشایری تهران در فروردین ۱۳۱۳ خورشیدی ۳۱ نفر بوده اند که پنج نفر آن ها از الوار، پنج نفر کرد، یک نفر شاهسون و بقیه ترکمن (۲۰نفر) بوده اند. نهایتاً در تاریخ مرداد ۱۳۱۵ خورشیدی دارالتربیه عشایری از اداره تعلیمات مرکز و امتحانات منتزع و به اداره تعلیمات ولایات تحویل می گردد.
بنابراین در این دوران، مدرسه عشایری در منطقه ترکمن صحرا، خرم آباد، و همچنین دارالتربیه عشایری تهران راه اندازی شد. برخی منابع، تأسیس مدرسه عشایری (دارالتربیه عشایری) را به علی اصغر حکمت (از وزرای معارف دوران رضاشاه) نسبت می دهند. از آنجا که علی اصغر حکمت در سال ۱۳۱۲ به وزارت فرهنگ رسید، به نظر می رسد قبل از ایشان هم آموزش عشایری و مدارس عشایری در سیستم دولتی ایران وجود داشته است.
فعالیت مدارس شبانه روزی عشایری، همزمان با جنگ دوم جهانی، موقتاً مسکوت ماند و بعد از جنگ و همزمان با قوی شدن دولت مرکزی این فعالیت ها دوباره از سر گرفته شد.
سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ در دشت مغان:
اولین اقدامات بعد از جنگ دوم جهانی در این زمینه به تأسیس مدارس عشایری در دشت مغان به وسیله دولت ایران در سال ۱۳۲۷ مربوط می شود. دولت در سال های پس از جنگ جهانی دوم، مجدداً برنامه ای آموزشی خود را پیگیری می کند و درصدد توسعه مدارس دولتی در تمام کشور، به ویژه مناطق عشایری بر می آید و این سیاست در مغان هم پیگری می شود. گسترش مدارس دولتی در مغان به صورت جدی به سال ۱۳۲۷ و بعد از آن بر می گردد. به دنبال این طرح، اولین مدرسه دولتی منطقه عشایری پارس آباد مغان در سال ۱۳۲۷ در بین طایفه حسن خانلو و در روستای محمدرضالو دایر می شود و آقای رستم زاده به عنوان اولین مدیر و معلم این مدرسه که «دبستان دولتی بوعلی حسن خانلو» نامیده می شد انتخاب می شود. در ادامه این فعالیت ها، برای عشایر این منطقه، مدارس دیگری نیز راه اندازی شد. در همین سال اولین مدرسه دولتی موران (دبستان دولتی بیرونی موران) هم در بین عشایر این منطقه و در روستای ظاهر (ظاهر آلی کندی) ایجاد می شود. برای افراد طایفه آلارلو هم در سال ۱۳۲۷ مدرسه ای بنام «رازی» در روستای «بل داشی» دایر می شود. برای طایفه «قوجابیلی» هم در همین سال مدرسه ای بنام «خیام» در روستای «قالا برزند» دایر می شود. در سال ۱۳۲۸ برای طایفه های «خلیفه لو» و «مدد لو» دو مدرسه در روستاهای «تولون» و «زینگیر» بنامهای خاقانی تولون و بیهقی زینگیر دایر می شود. در همین سال مدرسه دیگری در منطقه عشایری قشلاق دشت امروزی در شاه آباد مغان (جعفرآباد مغان امروزی) دایر شده است. در سال ۱۳۲۹ هم مدرسه عشایری دیگری در روستای «دیزده» بنام مدرسه پانزده بهمن شروع به فعالیت نموده است.
سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ در شیراز، فیروزآباد و فسا:
یکی دیگر از اقدامات قابل ذکر در این زمینه به طرح احداث مدارس عشایری در فارس توسط برادران قشقایی در سال ۱۳۲۹<مربوط می شود. بنابر اسناد موجود، با آرام گرفتن اوضاع سیاسی قشقایی ها، در زمان حضور خسرو خان قشقایی به عنوان نماینده فیروزآباد در دوره شانزدهم مجلس و ناصرخان قشقایی در مجلس سنا، برادران قشقایی توانستند ضمن افزایش نفوذ و اقتدار سیاسی خود، با نزدیکی به مراکز قدرت در راستای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایل قشقایی و مناطق همجوار اقداماتی انجام دهند. خوانین قشقایی در سال ۱۳۲۹ پیشنهادهایی مانند طرح جاده شیراز- فیروزآباد- بوشهر، طرح کارخانه قند آباده، طرح سد رودخانه قره قاج و همچنین طرح احداث سه باب دارالتربیه عشایری در شهرستان های شیراز، فسا و فیروزآباد را به دولت ارائه دادند؛ بنابراین با موافقت رزم آرا در آبان ماه ۱۳۲۹، دستور پرداخت اعتبار آن صادر شد و وزارت فرهنگ، طرح احداث دارالتربیه های عشایری فوق را به تصویب رساند. به این ترتیب، وزارت فرهنگ تصویب کرد که به منظور ارائه خدمات آموزشی به فرزندان عشایر فارس، سه دستگاه مدرسه شبانه روزی به نام دارالتربیه عشایری در شهرهای شیراز برای ایل بویراحمد، فیروزآباد برای برای ایل قشقایی و فسا برای ایل عرب خمسه احداث شود. از این رو ناصرخان با احداث یک قطعه زمین از املاک خود واقع در ناصرآباد فیروزآباد به مساحت یازده هزار مترمربع تلاش کرد این طرح را عملی سازد. اما به رغم احداث قسمتی از ساختمان مدتی بعد به علت کسری بودجه دولت متوقف شد و پس از حوادث سیاسی سال ۱۳۳۲ کلاً به فراموشی سپرده شد. برادران قشقایی علاوه بر جلب نظر دولت به منظور اختصاص بودجه برای طرح های عمرانی، خود نیز با سرمایه شخصی تأسیساتی نظیر ساخت یک بیمارستان و یک باب مدرسه در شهر فیروزآباد که مقر اصلی قشقایی ها بود، به راه انداختند. چنین به نظر می رسد که سران قشقایی به دلیل ارتباطی که با جوامع مدرن داشتند دریافته بودند که شیوه زندگی کهن ایلی دیگر پاسخگوی نیازهای جهان آینده نیست.
سال ۱۳۴۶ در شیراز (چهل نفری شیراز):
سازمان «هیئت عمران بین المللی آمریکا» تا سال ۱۳۴۶ شمسی در ایران فعال بود. تا جایی که مدیر آن اعلام کرد در دهه ۱۹۶۰ میلادی ایران به طور چشمگیری پیشرفت نموده است و در سال ۱۹۶۸ در میهمانی سفیر ایران در آمریکا (آقای هوشنگ انصاری) به طور رسمی خاتمه فعالیت اصل چهار و سازمان عمران بین المللی آمریکا اعلام شد. در این زمان پس از توسعه موفق مدارس سیار عشایری توسط اصل چهار ترومن، آمریکایی ها به طور کامل از برنامه آموزشی کشور خارج شده و دولت ایران متولی تمام این فعالیت ها گردید؛ بنابراین، دولت ایران برای ادامه فعالیت ها، سیاست احداث دارالتربیه عشایری (مدارس شبانه روزی عشایری) را نیز مجدداً مد نظر قرار داد. بعد از خاتمه کامل حضور آمریکایی ها در برنامه های آموزشی کشور، به گفته آقای بهمن بیگی: «شاهنشاه آریامهر و شهبانوی گرامی از مدارس عشایری و کار معلمان بازدید کردند و پس از مشاهده پیشرفت های آنان، امر مقرر فرمودند که در شیراز دبیرستانی تأسیس شود که سالانه عده ای از فرزندان مستعد و بی بضاعت که از مدارس ابتدایی فارغ التحصیل می شوند در آنجا به تحصیلات دبیرستانی ادامه دهند. این دبیرستان در سال ۱۳۴۶ در شیراز تأسیس شد و تا کنون (مهرماه ۱۳۵۱ شمسی) تعداد ۵۷۵ نفر از دختران و پسران مستعد و کم بضاعت عشایری را که در کلاس اول تا پنجم متوسطه و دوره راهنمایی تحصیل می کنند به طور شبانه روزی نگهداری می نماید.
با توجه به مشکلات موجود و کافی نبودن فعالیت مدارس عشایری شبانه روزی (دارالتربیه ها) برای پوشش دادن به تمامی نیازهای جامعه کوچرو عشایری، دولت ایران در کنار مدارس شبانه روزی، ایده ایجاد مدارس به صورت سیار و کوچرو همراه با خانوارهای عشایری را مد نظر قرار داد. سازمان های مسئول ایرانی از مدت های طولانی به ضرورت آموزش مدرن و مجانی برای عشایر پی برده بودند اما کمبود بودجه مانع این کار شده بود.
راه اندازی اولین مدارس عشایری (سیار) توسط دولت ایران به وسیله دکتر حسابی- سال ۱۳۳۰: در سال ۱۳۳۰ مدارس سیار عشایری در استان کهگیلویه و بویراحمد به وسیله دکتر محمود حسابی، به شکل رسمی پایه گذاری شد؛ بنابراین بنیان گذار مدارس سیار عشایری در سیستم اداری ایران، دکتر محمود حسابی است. وی که در سال ۱۳۳۱ به عنوان وزیر فرهنگ در کابینه دکتر مصدق فعالیت می کرد، اقدام به ایجاد مدارس نوین عشایری نمود.
نشریه حافظ در شماره بهمن ماه سال ۱۳۹۰ مقاله ای را منتشر نموده که در آن آقای بهمن بیگی طی نامه ای، دکتر حسابی را مؤسس نخستین مدارس سیار عشایری معرفی نموده است. در این مقاله به اذعان اسناد موجود، چند سال پعد از برنامه ریزی و برپایی مدارس سیار عشایری توسط دکتر حسابی، تعدادی از معلمین شاغل در مدارس سیار عشایری، به دایره تعلیمات عشایر از برنامه های آموزش عشایری اصل چهار ترومن در ایران، می پیوندند. «در سال ۱۳۳۱ آقای پروفسور حسابی، وزیر فرهنگ دکتر مصدق درحالی که هیچگونه راه ارتباطی شوسه و خاکی قابل استفاده در استان کهگیلویه و بویراحمد وجود نداشت (البته راه قدیمی کلنگ ساز زمان رضاشاه تخریب شده و نیاز به بازسازی داشت) با هواپیمای دو نفره آمد و ۶ نفر را با صلاحیت لازم به عنوان معلم عشایر را انتخاب کرد که در واقع آنها هسته آموزش عشایر را شکل دادند. هواپیمای دکتر حسابی در فرودگاه دست سازی که با بیل و کنلگ در یاسوج درست کرده بودند به زمین نشست. سپس با مشورت با بزرگان بویراحمد ۶ نفر از افراد باسوادی که از مدرسه نوین دوره رضاشاه ۲۰–۱۳۱۲ فارغ التحصیل شده بودند و مدرک ششم ابتدایی داشتند، فی المجلس از آنها از حساب، هندسه، املا، معلومات عمومی، تفسیر متن و غیره شخصاً امتحان گرفت و ۶ نفر را بدون گذراندن دوره دانشسرا مستقیماً به آموزگاری برگزید. این شش نفر نه آموزش دیدند و دانش سرا هم نرفتند اما پروفسور حسابی از آنها امتحان گرفت در امتحان قبول شدند و به عنوان معلم شروع به کار کردند. بعد از کودتای ۲۸ مرداد که اصل ۴ آمریکا در آن نقش کلیدی داشت، دکتر مصدق سرنگون و آموزش عشایر به مرحوم بهمن بیگی واگذار شد».
توسعه مدارس عشایری (سیار) به وسیله اصل چهار ترومن- سال ۱۳۳۲: در سال ۱۳۳۲ کمیسیون اصل چهار ترومن (رئیس جهور آمریکا) در شیراز، مبادرت به تأسیس دایره تعلیمات عشایری نمود و آقای گیگن آمریکایی به طور مستقیم مسئول امور برنامه ریزی آموزش عشایری گردید. او برای تحقق اهداف خود، از فرزندان ایل نیز استفاده نمود.
اصل چهار ترومن توسط آمریکایی ها برای جلوگیری از سقوط کشور ایران به دامان کمونیسم اجرا شد. فعالیت های اصل چهار همراه با سایر برنامه های تبلیغاتی آمریکا توانست مردم ایران را در برابر نفوذ کمونیسم مقاوم سازد. صدها پروژه آموزشی، بهداشتی در ایران اجرا شد. برنامه اصل چهار، منابع مالی این پروژه ها و ابزار کار، ماشین آلات و متخصصین مربوطه را تأمین می کرد. بر حسب گزارش هایی که بعداً انتشار یافت اصل چهار سالانه بین ۱۸ تا ۲۵ میلیون دلار برای کمک های فنی و حرفه ای در ایران هزینه می کرد. پس از خاتمه فعالیت اصل چهار در ایران، اسناد مربوطه تحویل نخست وزیر وقت ایران (منوچهر اقبال) شد.
بنابراین، مدارس عشایری به کمک و یاری اصل چهار آمریکا تحت نظر و ریاست آقای گیگن در ایران توسعه یافت. آقای بهمن بیگی که در استخدام این مؤسسه بوده، تحت مدیریت مسئول آموزش اصل چهار در شیراز در زمینه تعلیمات عشایری در ایل قشقایی فعالیت داشته است.
پس از تحویل اسناد و مدارک اصل چهار توسط مسئولان آمریکایی آن به دولت ایران، بهره برداری از این مدارس تا پایان حکومت پهلوی به وسیله دائره تعلیمات عشایر به ریاست محمد بهمن بیگی ادامه یافت.
بعد از انقلاب نیز این فعالیت ها در ابعاد گسترده، به وسیله اداره آموزش و پرورش عشایری توسعه یافت و مدارس عشایری فراوانی ایجاد شد.
در دوران قاجار، «سواد آموزی مدرن در بین کوچ نشینان رواج نداشت بلکه سواد آموزی به شکل سنتی و در قالب «مکتب خانه» بوده است. معمولاً افراد ثروتمند از یک «ملا» یا «میرزا» دعوت می کردند که به فرزندان آنان سواد بیاموزد. حقوق وی را با هم اولیاء فرزندان تأمین می کردند. مواد درسی شامل قرائت قرآن کریم، شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی، دیوان حافظ، داستان فلک ناز و حیدربک و مثل این ها بود. حساب سیاق هم جزئی از برنامهٔ درسی آنان بود. امتحان و نمره در این نظام وجود نداشت. سوادآموزی به شکل مدرن در سال ۱۳۰۷ با عنوان دارالتربیه عشایری تأسیس شد».
پس از شکل گیری مدارس مدرن دولتی، ابتدا نحوه و روش های تدریس در مدارس عشایری بر اساس اصول و چارچوب رایج در سایر مدارس دولتی شکل گرفت و تا جنگ دوم جهانی ادامه یافت. بعد از جنگ جهانی دوم، با تثبیت وضعیت کشور، برنامه آموزش عشایر توسعه یافت و در زمان وزارت دکتر حسابی چارچوب روش های تدریس پایه ریزی شد.
سپس با شکل گیری برنامه اصل چهار ترومن و قرارداد همکاری با ایران در سال ۱۹۵۰ (سال ۱۳۲۹شمسی) آقای گلن گیگن به عنوان مسئول آموزش عشایری به ایران فرستاده شد و مطالعات صحرایی لازم از سوی کارشناسان آمریکایی صورت گرفت و برنامه های بعدی آموزش عشایر بر این پایه استوار شد.
بر اساس نتایج مطالعه صحرایی (نظرسنجی) که از ورود کارشناسان آموزشی در سال ۱۹۵۱ تا سال ۱۹۵۳ صورت گرفت، آقای گیگن دریافت که مردان باسواد شهری، معلمین مناسبی برای عشایر نیستند. آقای گیگن در سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ شمسی) می نویسد: «معلم عشایری باید با خانواده هایی که برای تدریس به آن ها می رود آشنا و شناخته شده باشد، توسط خان پذیرفته شده باشند و تمایل داشته باشند که در ایل بمانند و در فعالیت های روزمره عشایری مشارکت نمایند؛ بنابراین یک پسر شهری هر چند هم که معلم خوبی باشد برای اینکار مناسب نیست. همچنین مسیر کوچ برخی طوایف عشایر قشقایی بسیار طولانی است. مثلاً طایفه شش بلوکی در هر مسیر کوچ (ییلاق تا قشلاق) حدود ۴۰۰ مایل طی می کند؛ بنابراین مدرسه عشایری باید سبک و قابل حمل باشد. یک چادر کوچک برای نشستن ۲۰ کودک، یک فرش، یک تخته سیاه، یک میز برای معلم و کتاب برای این مدرسه سیار کافی است. چنین مدرسه ای در مدت ده دقیقه قادر به بارگیری و حمل بر پشت اسب خواهد بود.
| [
{
"answer1": "به دستور وی مدرسه سیار ایجاد شد که همراه با اردوی سلطان در ییلاق و قشلاق در حرکت بوده و هیئت تعلیم و محصلان و اطرافیان آن می بایستی همراه سلطان محمد خدابنده الجایتو در حرکت باشند",
"answer2": "«وصاف الحضره» صاحب کتاب «تاریخ وصاف»، آن را «مدرسه سیار سلطانی» خوانده است",
"distance": 217,
"question": "چه کسی دستور تاسیس مدرسه سیار را داد و چه کسی آن را مدرسه سیار سلطانی نامید؟"
},
{
"answer1": "اولین اقدامات بعد از جنگ دوم جهانی در این زمینه به تأسیس مدارس عشایری در دشت مغان به وسیله دولت ایران در سال ۱۳۲۷ مربوط می شود.",
"answer2": "به دنبال این طرح، اولین مدرسه دولتی منطقه عشایری پارس آباد مغان در سال ۱۳۲۷ در بین طایفه حسن خانلو و در روستای محمدرضالو دایر می شود",
"distance": 392,
"question": "بعد از جنگ جهانی دوم، دولت ایران چه اقدامی را در دشت مغان انجام داد و اولین مدرسه دولتی پارس آباد مغان در چه سالی تاسیس شد؟"
},
{
"answer1": "مواد درسی شامل قرائت قرآن کریم، شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی، دیوان حافظ، داستان فلک ناز و حیدربک و مثل این ها بود.",
"answer2": "سوادآموزی به شکل مدرن در سال ۱۳۰۷ با عنوان دارالتربیه عشایری تأسیس شد",
"distance": 197,
"question": "مکتب خانه های سنتی چه مواردی را آموزش می دادند و اولین مدرسه عشایری مدرن چه نام داشت؟"
},
{
"answer1": "بنابراین بنیان گذار مدارس سیار عشایری در سیستم اداری ایران، دکتر محمود حسابی است.",
"answer2": "بعد از کودتای ۲۸ مرداد که اصل ۴ آمریکا در آن نقش کلیدی داشت، دکتر مصدق سرنگون و آموزش عشایر به مرحوم بهمن بیگی واگذار شد",
"distance": 1477,
"question": "چه کسی و در چه سالی بنیانگذار مدارس سیار عشایری در سیستم اداری ایران بود و پس از کودتای 28 مرداد چه کسی مسئول آموزش عشایر شد؟"
},
{
"answer1": "خوانین قشقایی در سال ۱۳۲۹ پیشنهادهایی مانند طرح جاده شیراز- فیروزآباد- بوشهر، طرح کارخانه قند آباده، طرح سد رودخانه قره قاج و همچنین طرح احداث سه باب دارالتربیه عشایری در شهرستان های شیراز، فسا و فیروزآباد را به دولت ارائه دادند",
"answer2": "آقای گیگن آمریکایی به طور مستقیم مسئول امور برنامه ریزی آموزش عشایری گردید.",
"distance": 4841,
"question": "در سال 1329 چه پیشنهادی توسط خوانین قشقایی به دولت ارائه شد و چه کسی مسئول آموزش عشایری برنامه اصل چهار ترومن بود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
646 | : شهرستان بافت
شهرستان بافت یکی از مرتفع ترین و خوش آب وهواترین مناطق استان کرمان و ایران است. این شهرستان در جنوب غربی استان کرمان قرار گرفته و مرکز آن، شهر بافت است که تا شهر کرمان ۱۵۶ کیلومتر فاصله دارد.
بافت شهرستانی کوهستانی و سردسیر است که ارتفاع میانگین مرکز آن، یعنی شهر بافت از سطح دریا ۲۲۸۰ متر است که در قسمت های شمالی شهر به ۲۳۳۰ متر از سطح دریا هم می رسد و از شهرهای مرتفع ایران و بلندترین شهر با جمعیت بالای ۲۵ هزار نفر در ایران محسوب می شود. ارتفاع در برخی مناطق مسکونی شهرستان بافت مانند تلخه چار و بُندر گوغر تا حدود سه هزار متر از سطح دریا نیز می رسد.
جمعیت شهرستان بافت در سال ۱۳۸۵ و تا قبل از جدایی شهرستان های رابر و ارزوئیه برابر با ۱۴۵٬۰۱۴ نفر بوده است. براساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت فعلی شهرستان بافت ۸۴٬۱۰۳ نفر است. شهرستان بافت توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO) به عنوان یکی از ۷۰ شهر سالم ایران و یکی از هزار شهر سالم جهان معرفی شده است. شهرستان بافت یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گردوی کشور است. این شهرستان تا سال ۱۳۸۸ شهرهای رابر و ارزوئیه را نیز شامل می شده است هم چنین در سال های پیش از آن نیز مناطقی چون لاله زار و قلعه عسکر نیز از بافت جدا شده بود.
شهرستان بافت در ۱۵۶کیلومتری مرکز استان کرمان، مرتفع ترین و خوش آب و هواترین شهر استان کرمان و ایران می باشد. شهر بافت با ارتفاع ۲۲۸۰ متر از سطح دریا مرتفع ترین شهر جنوب ایران و مرتفع ترین شهر بالای ۲۵ هزارنفر جمعیت ایران محسوب می شود. قرارگیری در ارتفاع زیاد و همجواری با کوه شاه سبب اعتدال هوای این شهر در تابستان شده است. این تعادل آب و هوایی و وجود رودهای بزرگ و پرآب سبب شکل گیری تمدن باستانی حوزه هلیل رود در شهرستان بافت شده است.
شهر کنونی بافت ۱۲۰۰ سال قدمت تاریخی دارد اما قدمت نقاطی از شهرستان بافت به پنج هزار سال قبل از میلاد می رسد.
اندر موجودیت بافت آورده اند که در قرن اول هجری بافت یکی از حوزه های سیرجان بوده و چون صفاریان در این دوره در بلاد کرمان منشأ خدماتی بوده اند، به احتمال وافر در بافت هم اثرات خیرشان ردی داشته است،
در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری به بخش هایی از بافت و حومه اقطاع می گفتند و چون بافت ما سنش به دوره سلجوقیان قد کشید، تنی چند از اولاد ملک قاوَرد یا همان سلجوقیان کرمان در قسمت هایی از بافت مانند رابر سکنا گزیده و بر مردم آنجا حکمرانی می کردند. در دوره قراختائیان یکی از حکمرانان کرمان، حکمرانی بافت و ارزوئیه را به جلال الدین بن سلطان قطب الدین واگذار کرد. در دوره آل مظفر برخی پادشاهان در بافت و ارزوئیه به تاخت و تاز مشغول بوده و جنگ امیر مظفر با شیخ ابواسحاق در بافت روی داده است. در دوره صفویه افشارها در بافت ظهور پیدا کردند و سرآغاز افشاری خود را اوایل همین عصر صفوی به سال ۹۱۶ ه.ق با رئیس ایلی درگاه قلی بیگ بر کرسی بافت نشاندند و بر همین اساس به بافت در آن زمان اقطاع افشار می گفتند. در دوره نادری ساکنان بافت (طوایف اقطاع و افشار) از حمایت نادرشاه نه تنها بهره نجستند، بلکه گرفتار نادری نادرشاه شدند و همین بس وقتی که نادر به کرمان آمد، چون خاندان قلی بیگ افشار را فربه دید، فربه بودن خاندان قلی بیگ را بهانه قرار داد و سر او را در سوراخ تنگی در دیوار گذاشتند و با طناب و دو گاو سر از تن خاندان قلی بیگ جدا کردند. پس از بی مهری های نادر شاه به بافت، تاریخ بافت به زندیه رسید، در این دوره ۸ هزار سوار و تفنگچی کریم خان زند به سرکردگی نضیرخان لاری حاکم لار که قصد تصرف کرمان را داشت، ابتدا وارد ارزوئیه و از آنجا به اقطاع آمدند و سپس به قصد تصرف کرمان از بافت برفتند؛ و اما در دوره قاجار و قاجاریه، بافت به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد و هر ناحیه اش برای خود کلانتر یا کدخدایی می داشته است. میرزاحسین وزیر، علی محمد خان، عدل السلطان، ملا غلامحسین خان بافتی (امین الرعایا)، صمدالله شیبانی (امین دیوان) و مرآت اسفندیاری از آن جمله حاکمان و کلانتران بوده اند. در اواخر همین دوره بخش وسیعی از بافت تحت نفوذ گنجعلی خان افشار، ایلخان بزرگ قرار گرفت و بعد از او حاکمیت اقطاع و افشار به برادرش هژبرالسلطنه واگذار شد. افراد دیگری مانند مرتضی قلی خان سرهنگ، میرزا خان سرتیپ و فرزندش احمد علی خان ایلخانی نیز حاکم بافت بوده اند. خلاصه آنکه در دوره قاجاریه، افشارها نقش مهمی در حکومت داشتند و در سال ۱۲۰۷ ه.ق به دستور آقامحمدخان قاجار، فتحعلی شاه به قصد تصرف کرمان عازم می شود و نخست به سیرجان و از آنجا به بافت ورود پیدا می کنند. گروهی از ریش سپیدان و بزرگان از جمله:آخوند ملا محمدصالح بافتی، حیدرخان هشونی و امیر باقر گوغری به گرمی از او و سپاهش استقبال کردند تا اینکه فتحعلی شاه حکمرانی بافت را به میرزا حسین پسر آقا علی واگذار کرد و به رابر حمله ور شد، مردم رابر به سختی با او مقابله کردند ولی در نهایت قلعه رابر به محاصره و تصرف فتحعلی شاه درآمد.
شهرت و آوازهٔ شهرستان بافت از قدیم الایام بافندگی بوده است که به واسطهٔ پیشهٔ مردمانش که دامداری بوده همواره به پشم و نخ مرغوب دسترسی داشته اند. دستبافته های این منطقه خصوصاً قالیچه های افشاری و انواع گلیم شریکی پیچ و چهل ماشوله در سراسر کرمان شناخته شده است .
در ۱۳۱۶ ش، طبق قانون تقسیمات کشور، بخش بافت در شهرستان کرمان (استان هشتم) تشکیل شد. در ۱۳۲۳ ش، بخش بافت از شهرستان کرمان مجزا و ضمیمه شهرستان نونهادِ سیرجان شد. در فهرست تقسیمات کشوری ۱۳۴۰ش، شهرستان بافت جزو شهرستان های استان هشتم است.
جمعیت شهرستان بافت، براساس سرشماری ۱۳۷۰ ش، بالغ بر ۳۷۷، ۱۳۱ تن بود که از آن میان ۱۹۸٬۳۱ تن (حدود ۲۴ درصد) شهرنشین و ۱۷۹، ۱۰۰ تن (حدود ۷۶ درصد) روستانشین بودند. جمعیت شهرستان بافت، براساس سرشماری ۱۳۹۰ معادل ۷۵۹۴۰ نفر می باشد.
شهرستان بافت دارای دو نقطه شهری به نام های بافت و بزنجان است. این شهرستان دارای دو بخش و۶ دهستان است.بافت دومین شهر عشایرنشین کشور می باشد و از لحاظ تعداد ایل و طایفه در سطح کشور رتبه اول را دارد و ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار راس دام سبک و ۲۰ هزار راس دام سنگین در این منطقه وجود دارد.
سه رود همیشگی در شهرستان بافت جریان دارد.
شرایط خاص ارتفاعی شهر بافت و همچنین قرارگیری در مدارهای پایین و ویژگی های توپوگرافی که قرار گرفتن این شهرستان بین ادامه رشته کوه های زاگرس و امتداد ارتفاعات فلات مرکزی ایران ایجاد کرده است باعث ایجاد اقلیمی کاملاً متفاوت از نواحی همجوار در شهرستان بافت گردیده به گونه ای که با آغاز باران های موسمی ناشی از توده های مانسون هندی در اوسط تابستان دما به طرز چشمگیری افت می کند همچنین قرارگیری کویرسیرجان در غرب و ارتفاعات ۴۴۰۰متری کوه شاه در شرق موجب ایجاد بادهای محلی شده که در کاهش دمای اوایل تابستان نقش مؤثری دارد؛ همچنین با وزش بادهای صد و بیست روزه و گسترش آن به نواحی غربی تر شهر بافت نیز همچون سایر نواحی جنوب شرق کشور تحت تأثیر آن قرار می گیرد که با وجود موهبت خدادادی بلندی های شمالی این توده هوای گرم و خشک صعود کرده و خنک می شود و این گونه در شهر بافت کمتر روزی از سال دمای بالای ۳۰ درجه را تجربه می کنیم. به همین لحاظ بافت با اقلیمی کوهستانی و معتدل به بهشت جنوب می ماند.
بلندی های شاخص شهرستان شامل ارتفاعات ۴۴۰۰متری کوه شاه در شمال و کوه های ۳۸۰۰متری گوغر در شمال غرب همچنین ارتفاعات خبر در جنوب به بلندای ۳۸۵۰متر و ارتفاعات جنگلی مناطق گوشک و طرنگ باارتفاع ۳۳۰۰متر است.
کوه شاه در محدودهٔ شهرستان بافت و در ۲۰کیلومتری شمال شرقی این شهر قرار گرفته است. نظرات متعددی در مورد وجه تسمیهٔ این کوه وجود دارد؛ همان طور که از سنگ نوشته های تخت شاهزاده برمی اید کوه شاه همواره تحت محافظت و قرق شکاربانان و قرقچیان شاهی بوده و از گذشته های دور تا اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار شاهان و شاهزادگان برای تفرج و شکار به این کوهستان زیبا می آمدند؛ دلیل دیگر شکل قلهٔ غربی کوه شاه به نام کله برفی است که با ارتفاع ۴۳۹۱ متر به صورت قله ای مخروطی شکل و سپیدپوش از اکثر مناظر مشاهده می شود و با اختلاف ارتفاع زیادی که با کوهستان های اطراف دارد در روزهای صاف از کرمان سیرجان و بردسیر و تقریباً همهٔ نقاط شهرستان قابل روئیت است.
مرتفع ترین نقطهٔ این کوهستان قلهٔ شرقی آن موسوم به «تخت عبدالبیگی» است که ۴۴۰۲متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کوه شاه مناظر بدیعی در زمستان دارد.
در گذشته جنگل زیبایی از درختان ارس و کیکم و بنه دامنه های این کوهستان را پوشانده بود که به دلیل عدم حفاظت و قطع درختان توسط عشایر و روستانشینان دامنه این کوه و چرای بی رویه تنها آثار معدودی از آن ها در چند نقطه برجای مانده است.
حیات وحش این منطقه روزگاری زبان زد بوده که با شکار بی رحمانه و تخریب و ناامنی زیستگاه به خصوص در دههٔ ۶۰ تقریباً تمام کل و قوچ و پلنگ این منطقه نابود شد.
در سال های اخیر نیز شوربختانه با آغاز به کار معدن آهن تلخه چار شاهد ویرانی عظیمی در ارتفاع ۴۰۰۰متری جبهه جنوبی قله شاه بودیم؛ که با هشیاری و دلسوزی مردم روستاهای مجاور این کوه زیبا فعالیت معدن موقتاً متوقف شده است. و از آن زمان هرسال در اواخر شهریور ماه با یاری کوهنوردان و روستاییان صعود سراسری و جشن نجات کوه شاه برگزار می شود.
شهرستان بافت با آب و هوای کوهستانی و مساعد یکی از بزرگترین تولیدکننده گردوی کشور است. محصول اصلی این شهرستان گردو است که به سایر استان های کشور صادر می شود. به دلیل ارتفاع بالای بافت از سطح دریا محصول گردوی شهرستان بافت از کیفیت بالایی برخوردار است.
محصولات دیگری از جمله سیب درختی، زردآلو، هلو، شلیل، انار، بادام، انگور، آلبالو و گیلاس نیز در این شهرستان برداشت می شود و پدیده عرش زمرد کاران شهرستان بافت بخش زیادی از بازار میوه نیمه جنوب و جنوب شرق کشور را تأمین می کند.
سد بافت با گنجایش حدود ۴۰ میلیون مترمکعب در نزدیکی شهر بافت و بر روی رود آسیاب جفته بسته شده است. این سد تأمین کنندهٔ آب شرب شهرهای بافت و رابر و بزنجان است. پیش ازین آب شرب شهر بافت از منابع زیر زمینی در بخش دشتاب شهرستان بافت تأمین می شد.
مطالعات ساخت این سد با طول تاج ۵۲۰ متر ارتفاع ۴۵ متر و حجم مخزن ۹۰/۵۰ میلیون متر مکعب انجام شده است و در ردیف تخصیص اعتبار قرار دارد. با بهره برداری از این سد که بر روی رودخانهٔ زردشت ساخته خواهد شد، سیلاب های فصلی این رودخانه مهار و برای تغذیه سفره های آب زیرزمینی و توسعه کشاورزی در منطقهٔ دشت آب و جمیل آباد استفاده خواهد شد.
از زیباترین روستاهای این شهرستان می توان به روستاهای ترنگ، کیسکان و باغ فخروییه و تلخه چار و بنگان و خَبر اشاره کرد.
پارک ملی خبر، با ۱۴۹ هزار و ۹۸۳ هکتار وسعت یکی از مناطق شگفت انگیز شهرستان بافت در استان کرمان محسوب می شود. پارک ملی خبر در دامنه کوه خبر با ارتفاع۳۸۵۱متر قرار گرفته است. این پارک به دلیل دارا بودن تنوع زیستی ناشی از وجود ارتفاعات بلند، دشت های متعدد، حوزه های آبخیز متنوع، در استان کرمان و کشور ایران کم نظیر است. پارک ملی خبر یازدهمین منطقه ای است که در ایران عنوان پارک ملی را به خود اختصاص داده است. پارک ملی خبر در سال ۱۳۵۰ با عنوان منطقه حفاظت شده و در سال ۱۳۵۴ تحت عنوان پناهگاه حیات وحش خبر و روچون مورد حفاظت قرار گرفت و در نهایت این منطقه در سال ۱۳۷۰ به عنوان منطقه گردشگری فرهنگی در سازمان فرهنگی یونسکو به ثبت رسید و هشت سال بعد نیز به پارک ملی ارتقاء یافت. تنوع و تراکم پوشش گیاهی و جانوری در پارک ملی به همراه خصوصیاتی از قبیل یکی بودن زیستگاه های بومی، وجود برخی گونه های ذخیره ژنتیکی موجود به ویژه در کوهستان های منطقه، گونه های جانوری نظیر رودک عسل خوار، گورکن، عقاب دو برادر و گونه های نادر گیاهی مانند زیتون وحشی، انار شیطان، بنه، درمنه، قیچ و ارس تفریحگاه های متنوعی را ایجاد کرده است که بسیاری از آن ها در معرض انقراض قرار دارند. این تنوع زیستی شامل ۶ درصد گونه های گیاهی، ۱۵ درصد پستانداران و ۲۰ درصد گونه های پرندگان کشور است. وجود چنین تنوع گیاهی و جانوری پارک ملی خبر را به منطقه ای بسیار مناسب برای استفاده پژوهشگران، محققین، علاقه مندان به طبیعت و گردشگری و عکاسان تبدیل کرده است.
در ۸ کیلومتری شرق شهر بافت واقع شده است؛ و از تنوع زیستی جانوری و گیاهی زیادی برخورداراست.مهمترین روستای این منطقه روستای انجرک است و از آب و هوای کوهستانی برخوردار است.
درخت چنار کهنسال ترنگ یک درخت چنار کهنسال در روستای ترنگ از توابع شهرستان بافت در استان کرمان است. این درخت چنار بر اساس گمانه زنی صورت گرفته بر تنه درخت و طبق نظر کارشناسان، دارای قدمتی ۱۴۰۰ ساله است، که جزو قدیمی ترین درختان چنار کهنسال کشور محسوب می گردد. این درخت در حال حاضر در روستای ترنگ واقع در بخش خبر شهرستان بافت و در جوار امام زاده احمد و در بستر رود ترنگ واقع شده است. این درخت به عنوان یکی از مهم ترین ذخایر ژنتیکی گیاهی کشور مطرح است. در فاصله صد متری در پایین دست چنار کهنسال ترنگ و در نزدیکی امام زاده احمد دو چنار کهنسال دیگر قد برافراشته اند که از نظر ارتفاع با درخت هم ترازند اما از نظر سن و قطر تنه به گفته کارشناسان سازمان میراث فرهنگی حداقل نیمی از سن این درخت چنار را دارا هستند. قطر تنهٔ این درخت در ارتفاع دو متری از سطح زمین، ۳متر و قطر آن در پای درخت حدود ۸/۱۵ متر است. قطر تاج درخت حدود ۳۵متر است. درخت مذکور از سمت غرب دچار شکستگی در یکی از شاخه های اصلی شده است. این درخت آب مورد نیاز خود را از چشمه ای که در نزدیکی این درخت از زمین می جوشد و همین طور رودی که در پای آن جاری است فراهم می کند.
در بخش خبر (دشتاب) قلعه هایی وجود دارد که مجموعه آن ها را به عنوان قلعه تاریخی دشتاب می شناسند. این قلعه ها هرکدام در نواحی مختلفی از منطقه دشتاب واقع شده اند و می توان گفت که قریب به ۴ قرن قدمت دارند.
این قلعه در منطقه دشتاب و مقر حکومتی زهرا خانم فرمانفرما و حاکم دشتاب بوده است. زهرا خانم در زمان حکمرانی فردی بسیار سخت گیر بوده و روایت می شود: با کسانی که از فرمان او سرپیچی می کردند، به شدت برخورد می کرده و گوش افراد متمرد را با میخ به روی تخته کوبیده و دستور شلاق زدن می داده است. این قلعه با اعتباری بالغ بر۳۰۰ میلیون ریال قرار است که مورد بازسازی و احیا قرار گیرد.
با توجه به موقعیت جغرافیایی که داشته است، از قلعه های معتبر حاکم نشین بافت بوده است. قلعه کردعلی در وکیل آباد دشتاب قرار داشته و توسط شخصی به نام کردعلی ساخته شده است. کردعلی که در این قلعه حکمرانی می کرده است برای دفاع از این قلعه، خندق بزرگی در اطراف آن حفر کرده و در روز توسط پل تخته ای از روی این خندق رفت وآمد می کرده اند و شب ها پُل را از روی خندق برمی داشته اند تا از هجوم غارتگران محفوظ باشند. این قلعه حد واسط قلعه هشون و قلعه مرتضی خَبر قرار داشته و در هنگام خطر و درگیری با روشن کردن آتش و ایجاد دود قلعه های دیگر را برای پشتیبانی خبر می کرده اند.
بنای این قلعه به دوران صفوی بر می گردد که به واسطهٔ فرمانروایی گنجعلی خان افشار که از حاکمان محلی بافت بوده است به نام وی خوانده می شود. این قلعه در کنارهٔ راه بافت به سیرجان قرار گرفته است.
بزرگ ترین غار آهکی استان کرمان در دهستان گوشک و در روستای طرنگ و در دامنه کوه طرنگ با ارتفاع ۳۳۳۳متر از سطح دریا قرار دارد. با اشکال و مناظر جالب و شگفت انگیز خود همواره مورد توجه گردشگران بوده است. غار طرنگ که یک غار آهکی محسوب می شود، به عنوان مهم ترین و طولانی ترین غار استان کرمان که در نوع خود بی نظیر ودارای مناظر و جلوه های طبیعی بسیار زیبا و پدیده های شگفت انگیز است که خود از جاذبه های طبیعی گردشگری استان کرمان محسوب می گردد و می تواند به عنوان یک قطب گردشگری در جنوب غربی استان کرمان ایفای نقش نماید. این غار از جمله غارهای متعدد مناطق کوهستانی استان کرمان می باشد که در فاصله ۲۳۰ کیلومتری جنوب غربی شهر کرمان واقع شده است.
درمنطقه خوش آب و هوای گوغر قرار دارد.
در منطقه خبر و در حوزه پارک ملی خبر در بخش خبر قرار دارد.
سنگنبشته ای موسوم به تخت شاهزاده در ارتفاعات بالای ۴۰۰۰ متری این کوه قرار گرفته که متن آن را در ذیل می بینید:
«لدوله فرمانفرما سالی یکمرتبه تشریف به شکار می آوردند به کوه شاه در سنه ۱۳۰۵ تشریف آوردند و امسال بهروز بادتر از همه سال شکار کردند و از آن جمله در یک کمین پنج قوچ هفت سال با تفنگ نازنین زدند و بنده حقیر نصرالله بگ تفنگدار لاله زاری که قورقچی این شکارگاه هستم فرمودند که این تفصیل را بر این سنگ بیادگار بنگار که حکام بعد به کرمان تشریف می آورند هریک عامل شکار باشند و باینکوه تشریف می آورند یادی از ما می فرمایند و بدانند ما هم از مستان این می بوده ایم.»
لازم است ذکر شود که این ارتفاعات یکی از نقاط استثنایی کشور است و به خاطر ارتفاع زیاد از سطح دریا و همچنین برفگیر بودن پتانسیل این را دارد که به قطب گردشگری استان تبدیل شود.
حیات وحش این منطقه همان طور که از متن سنگ نگاره برمی آید روزگاری زبانزد بوده که با شکار بی رویه به خصوص در دههٔ ۶۰ تقریباً تمام شکار این منطقه نابود شد.
بافت از نظر معدنی اهمیت زیادی دارد و معادن کرومیت آبدشت و اسفندقه و معادن منگنز و سنگ تزئینی متعدد از جمله معادن آن می باشند. کارخانه فولاد بافت که در حال احداث می باشد در صورت بهره برداری جزو بزرگترین مجتمع های فولاد جمهوری اسلامی ایران خواهد شد. تا سال ۹۱ بیش از ۶۰ واحد صنعتی و ۱۵ معدن در شهرستان بافت وجود داشته است. بیش از۱۱ معدن نیز در مرحله اکتشاف قرار دارد. شهرستان بافت با دارا بودن ذخایر طبیعی تاکنون توانسته است تعداد ۲۶ معدن مس، منگنز، آهن و کروم را به ثبت و مرحله تولید برساند که ۶۰ درصد این تولیدات مربوط به سنگ کروم است.
صنایع دستی بافت همان طور که از نام شهر پیداست شامل دست بافته های نفیسی مانند: قالی افشار و قالی کرمان و دو نوع گلیم شامل شیرکی پیچ و چپی (چهل ماشوله) و پته دوزی می باشد.
به طور کلی قالی های استان کرمان را می توان به دو گروه شهری باف و عشایری باف تقسیم کرد که شهرهای شمالی استان کرمان مهم ترین مرکز عرضه قالی های شهری باف و سیرجان و بافت مهم ترین مرکز عرضه فرش های عشایری هستند.
دست بافته های عشایری معمولاً به خاطر سهولت در جابجایی به صورت قالیچه بافته می شده است و رنگ های قرمز لاکی در بیشتر زمینه ها دیده می شود.
قالیچه های افشاری از قدیمی ترین دست بافته های شهرستان است که زینت بخش هر خانه ای در بافت هستند. طرح سه کله از رایج ترین گونه نقشه های قالی افشاری است که بافت آن با تفاوت هایی اندک در نقش پردازی، در تمامی مناطق شهرستان بافت رواج دارد. نام گذاری این طرح بر اساس ساختار آن است که سه کنگره چلیپا مانند در انتهای عرضی زمینه قالی قرار می گیرد، که بافندگان منطقه هر کدام از آن ها را یک کله به شمار می آورند. در فاصله بین کله ها نیز قاب های لوزی شکل با نقوش قلاب مانند قرار گرفته است. وجود ردیف نقش های هندسی - گیاهی معروف به آبشار در کناره طولی دو طرف زمینه قالی، از ویژگی های قالی های سه کله است. در طرح کلی یک تقارن مرکزی حکمفرماست.
شهر بافت دارای چهار کتابخانه رسمی و تحت پوشش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می باشد. این چهار کتابخانه عبارتند از:
به دلیل موقعیت آب وهوایی مناسب بافت و بارش مناسب برف و باران فضای سبز شهری بافت تقریباً ترکیبی از درختان کهنسال و جوان است که بیشتر شامل گردو، بادام، چنار، سرو و نارون هستند.
برخی پایگاه های خبری شهرستان بافت بر بستر وب به شرح زیر است:
| [
{
"answer1": "شهرستان بافت یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گردوی کشور است.",
"answer2": "در بخش خبر (دشتاب) قلعه هایی وجود دارد که مجموعه آن ها را به عنوان قلعه تاریخی دشتاب می شناسند.",
"distance": 10615,
"question": "شهرستان بافت به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان چه محصولی شناخته می شود و همچنین نام یکی از قلعه های تاریخی این شهرستان چیست؟"
},
{
"answer1": "پارک ملی خبر، با ۱۴۹ هزار و ۹۸۳ هکتار وسعت یکی از مناطق شگفت انگیز شهرستان بافت در استان کرمان محسوب می شود.",
"answer2": "صنایع دستی بافت همان طور که از نام شهر پیداست شامل دست بافته های نفیسی مانند: قالی افشار و قالی کرمان و دو نوع گلیم شامل شیرکی پیچ و چپی (چهل ماشوله) و پته دوزی می باشد.",
"distance": 5998,
"question": "در شهرستان بافت، کدام یک از مناطق به خاطر تنوع زیستی خود شهرت دارد و همچنین چه نوع دست بافته های نفیسی در این شهر تولید می شود؟"
},
{
"answer1": "سد بافت با گنجایش حدود ۴۰ میلیون مترمکعب در نزدیکی شهر بافت و بر روی رود آسیاب جفته بسته شده است.",
"answer2": "مهمترین روستای این منطقه روستای انجرک است",
"distance": 2090,
"question": "رودخانه ای که سد بافت بر روی آن بسته شده چه نام دارد و همچنین مهم ترین روستای منطقه ای که در ۸ کیلومتری شرق شهر بافت قرار دارد کدام است؟"
},
{
"answer1": "این درخت چنار بر اساس گمانه زنی صورت گرفته بر تنه درخت و طبق نظر کارشناسان، دارای قدمتی ۱۴۰۰ ساله است،",
"answer2": "در دوره قاجار و قاجاریه، بافت به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد و هر ناحیه اش برای خود کلانتر یا کدخدایی می داشته است.",
"distance": 7437,
"question": "قدمت درخت چنار کهنسال ترنگ چقدر است و همچنین در زمان قاجاریه، چگونه بافت اداره می شد؟"
},
{
"answer1": "شهر بافت با ارتفاع ۲۲۸۰ متر از سطح دریا مرتفع ترین شهر جنوب ایران و مرتفع ترین شهر بالای ۲۵ هزارنفر جمعیت ایران محسوب می شود.",
"answer2": "بنای این قلعه به دوران صفوی بر می گردد که به واسطهٔ فرمانروایی گنجعلی خان افشار که از حاکمان محلی بافت بوده است به نام وی خوانده می شود.",
"distance": 11424,
"question": "ارتفاع شهر بافت از سطح دریا چقدر است و چه کسی در دوره صفویه در بافت حکمرانی می کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
647 | : ابراهیم یزدی
ابراهیم یزدی (زاده ۳ مهر ۱۳۱۰، قزوین – درگذشته ۶ شهریور ۱۳۹۶، ازمیر)، عضو شورای انقلاب، وزیر خارجه و معاون نخست وزیر در دولت موقت انقلاب، نماینده شهر تهران در مجلس اول و دبیرکل نهضت آزادی ایران بود. ابراهیم یزدی در دوران اقامت سید روح الله خمینی در نوفل لوشاتو، فرانسه از مشاوران او بود. او پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به همراه روح الله خمینی به ایران بازگشت.
در بهمن ۱۳۵۷، ابراهیم یزدی به دستور روح الله خمینی به عضویت نهادی به نام شورای انقلاب اسلامی ایران درآمد. خلخالی ادعا می کند ابراهیم یزدی بازپرس دادگاه انقلاب در زمان محاکمهٔ ژنرال های ارتش شاهنشاهی ایران بود و با آغاز به کار دولت موقت انقلاب به سمت «معاون نخست وزیر در امور انقلاب» برگزیده شد. وی برای مدتی به عنوان سرپرست مؤسسه کیهان منصوب شد و پس از استعفای کریم سنجابی از وزارت امور خارجه ایران، به عنوان «وزیر امور خارجه دولت موقت انقلاب» معرفی شد. در دوران وزارت او، ایران از پیمان سنتو خارج شد. در فاصله کوتاهی پس از آغاز بحران گروگان گیری در سفارت آمریکا، دولت موقت به نخست وزیری مهدی بازرگان در اعتراض به ناتوانی دولت و کنترل گروه های خودسر استعفا داد وی سپس در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، نماینده مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد، اما پس از آن، صلاحیت اش برای نامزدی در انتخابات دوره های بعدی مجلس شورای اسلامی، توسط شورای نگهبان قانون اساسی، ظاهراً با استناد به اظهارات سید روح الله خمینی علیه نهضت آزادی، رد شد.
ابراهیم یزدی، در جلد سوم کتاب خاطراتش، در صفحه ۷۳۷ در نامه ای به تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۶۹ خطاب به احمد خمینی نوشته:
«شما خوب می دانید که «برنامهٔ سیاسی و اجرایی» آقای خمینی را من تنظیم کرده و ایشان تصحیح و تنقیح نمودند، که بعدها بر طبق آن شورای انقلاب و دولت موقت… تأسیس گردید. شما به کسی این اتهامات پوچ و بی اساس را زده اید که طراح و مؤسس سپاه پاسداران بوده است، طراح و مبتکر «روز قدس» بوده است، طراح اصلی و اولیه برخی دیگر از نهادهای انقلاب بوده است»
ابراهیم یزدی، تا پیش از انقلاب ایران سال ها به همراه خانواده اش در آمریکا زندگی کرد و به شهروندی ایالات متحده آمریکا درآمد. او پس از کنار گذاشته شدن از مناصب حکومتی، بارها به دلایل مختلف زندانی شد و آخرین بار از تاریخ ۹ مهر ۱۳۸۹ تا ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ خورشیدی در زندان بود.
ابراهیم یزدی در مهر ماه سال ۱۳۱۰ در یک خانواده مذهبی متوسط اهل یزد در قزوین به دنیا آمد؛ در سال ۱۳۱۶ همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و در خیابان ری پرورش یافت.
تحصیلات ابتدایی را در دبستان های مولوی (بازارچه مُعیّر) و ادب (پشت مسجد سپهسالار)، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون و تحصیلات عالیه را در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۲ به اتمام رسانید. یزدی در سال ۱۹۶۱ به ایالات متحده آمریکا رفت، و مدتی طولانی به همراه همسر و ۶ فرزندش در شهر هوستون ایالت تگزاس زندگی می کرد. او و همسرش در سال ۱۹۷۱ شهروند ایالات متحده شدند. رسانه ای شدن این امر در بحبوحه انقلاب در نشریات آمریکا خبرساز شد.
وی در زمان اقامتش در آمریکا، مدتی محقق علمی دانشکده پزشکی بیلر در تگزاس بود. او در هنگام تحصیل در رشته داروسازی با بخش آسیب شناسی و فارماکولوژی دانشگاه بیلر همکاری می کرد. در این مدت او تحقیقاتی در مورد سرطان کرد و مقالات پژوهشی مهمی در این زمینه در نشریات تخصصی پزشکی به چاپ رساند.
ابراهیم یزدی دارای شش فرزند است: خلیل، دکترای اقتصاد دارد و رئیس یک شرکت مشاوره ای تی در آمریکاست. فرزند دوم سارا است که پزشکی خوانده و متخصص سالمندان و مدیر یک بخش در بیمارستانی در ایالت پنسیلوانیا است. سومین فرزند، لیلا است که روان شناسی خوانده و مدتی تدریس می کرد و درحال حاضر در ترکیه زندگی می کند. این سه نفر در ایران به دنیا آمدند. فرزندان دیگر: یوسف دارای دکترای مهندسی پزشکی و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه جان هاپکینز، مریم پزشک و ایمان مهندس مواد هستند.
ابراهیم یزدی در خلال زندگی در آمریکا، در حالی که در دانشگاه «بیلر» درس می خواند به تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا، انجمن اسلامی پزشکان آمریکا و کانادا پرداخت. او مؤسس اولین مسجد شهر هوستون بود و همچنین از مؤسسان «جامعه مسلمانان هوستون» و نخستین رئیس آن به شمار می رود که بزرگترین سازمان اسلامی در آمریکا به شمار می آید. وی عضو هسته مرکزی بسیاری از تشکلهای دانشجویی مسلمان در آمریکا بوده است. تعدادی از آنان حال جزو رهبران و دولتمردان برجسته کشورهای مسلمان دنیا به شمار می روند. همانند رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه، ماهاتیر محمد نخست وزیر مالزی، وان عزیزه وان اسماعیل معاون وی، حسن الترابی از دولتمردان سودان و عزالدین عراقی از فعالان دموکرات در عراق هستند. او متناوباً کلاسهای قرآن هفتگی در منزل خود برگزار می کرد و جزوات و کتابهای اسلامی زیادی منتشر کرده است.
ابراهیم یزدی فعالیت سیاسی خود را با عضویت در نهضت خداپرستان سوسیالیست شروع کرد. با شروع نخست وزیری دکتر محمد مصدق او به سلک طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت درآمد و با وقوع کودتای ۲۸ مرداد و شروع به کار نهضت مقاومت ملی به رهبری سید رضا زنجانی، عضو این نهضت شد. او در کمیته های دانشگاه، شهرستانها، انتشارات، سیاسی و اجرایی فعال و همچنین عضو هیئت تحریریه و ناشر روزنامهٔ «راه مصدق» بود.
در سال ۱۳۳۹ و با فعال شدن دوباره جبهه ملی (دوم) به عضویت کمیته انتخابات این جبهه درآمد. او در این سال به آمریکا مهاجرت کرد و از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۴۴ به عنوان دبیر شورای مرکزی جبهه ملی ایران، شاخه آمریکا و عضو هیئت اجرایی و مسئول تشکیلات جبهه، عضو هیئت تحریریه مجله «اندیشه جبهه» ارگان جبهه ملی فعالیت می کند. در زندگی نامهٔ منتشره از سوی کمیته انتخابات نهضت آزادی آمده است در این مسئولیت ها او با دکتر چمران، دکتر شایگان، دکتر نخشب همکاری می کرد.
با تأسیس نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰ او به همراه مصطفی چمران، علی شریعتی و صادق قطب زاده به تأسیس شاخه های اروپا و آمریکای این نهضت مبادرت می ورزد و به عنوان رئیس شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در خارج از کشور انتخاب می شود. او همچنین مسئولیت انتشار ماهنامه پیام مجاهد ارگان نهضت آزادی ایران خارج از کشور را هم بر عهده داشته است.
او در سال ۱۳۴۴ مسئولیت رهبری سازمان مخصوص اتحاد و عمل (سماع) را بر عهده داشته است و با همکاری مصطفی چمران و محمد توسلی به تأسیس اولین پایگاه آموزش جنگ های مسلحانه ابتدا در مصر و سپس در جنوب لبنان مبادرت می ورزد. وی از اردیبهشت ۱۳۵۴ اجازه اخذ و مصرف وجوهات شرعی را از سید روح الله خمینی دریافت کرد.
او در هنگام اخراج روح الله خمینی از عراق و امتناع دولت کویت از پذیرش روح الله خمینی و هیئت همراه به او پیشنهاد مهاجرت به فرانسه را می دهد و با همکاری صادق قطب زاده خانه ای در نوفل لوشاتو به این منظور تهیه می شود. او در این مدت از مشاورین ارشد روح الله خمینی بوده است. سید روح الله خمینی در نامه ای از زحمات او در مدت اقامت در فرانسه تقدیر کرده است.
ابراهیم یزدی همراه با سید روح الله خمینی از فرانسه به ایران آمد. با تشکیل شورای انقلاب، او به عضویت این شورا برگزیده می شود و با شروع دولت موقت مهندس بازرگان، او نخست به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب و سپس پس از استعفای کریم سنجابی از پست وزارت امور خارجه به عنوان وزیر خارجه دولت انتخاب می شود. در آذر۵۸ طی حکمی از سید روح الله خمینی مأمور به رسیدگی مشکلات استان ها شد. او در سال های ۵۸ و ۵۹ سرپرستی مؤسسه کیهان را بر عهده داشت.
او همراه با استعفای مهندس بازرگان از دولت کناره گیری کرد. با برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی در این انتخابات از تهران کاندیدا شد و در دور اول انتخابات به وکالت مجلس انتخاب شد. در مجلس اول شورای ملی (اسلامی) عضو کمیسیون های تحقیق، امور خارجه، بهداشت و درمان و بازرگانی خارجی بوده است.
پس از این، صلاحیت او برای کاندیداتوری در مجلس شورای اسلامی توسط شورای نگهبان رد شده است.
او در سال های بعد از انقلاب در ایران زندگی کرده است و ریاست کمیتهٔ اجرایی، دفتر سیاسی متناوباً بر عهده داشته است و از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی به صورت متمادی بوده است. پس از فوت مهندس مهدی بازرگان، از سوی شورای مرکزی نهضت آزادی به سمت دبیر کلی نهضت آزادی برگزیده شد.
ابراهیم یزدی پیش از برگزاری اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران، یک هفته بازداشت شد اما پس از آزادی برخی سران کشورها همراه با اسکورت خود در منزل وی با او دیدار کردند که بازتاب وسیعی در رسانه های بین الملل داشت و جایگاه وی را در عرصه سیاسی جهان اسلام نشان داد. همین موضوع نیز باعث شد که برغم بازداشت وی عمدتاً این بازداشت ها کوتاه مدت باشد، گرچه پس از اعتراضات جنبش سبز وی برای چندین ماه در بازداشت به سر برد.
وی در سمت وزیر امور خارجه وقت ایران دربارهٔ علل و عواملی که باعث شد تا دولت موقت مسئله فروش هواپیماهای فوق را مطرح کند در مصاحبه ای با روزنامه کیهان گفته بود:
«چنان که می دانید بغیر از نیروی دریایی آمریکا هیچ کشوری هواپیمای اف- ۱۴ ندارد مگر ایران؛ و سیستم پرواز این هواپیما بسیار پیچیده است و حتی موشکهایی که این هواپیما حمل می کند هنوز آزمایش نشده و به طور کلی بکار انداختن این هواپیماها برای خود آمریکا هم بسیار مشکل است… در مورد هواپیمای اف- ۱۴ و بررسی جمیع جوانب امر چنین نتیجه گرفتیم که نمی توانیم هواپیمای اف – ۱۴ را نگهداریم زیرا نگهداری آن ها باعث تشدید و استمرار وابستگی ما به آمریکا می شود»
همچنین در مصاحبه دیگری با نشریه تایم گفته بود: «در مورد جنگنده های اف – ۱۴ ما از چندی پیش با مقامات آمریکایی وارد مذاکره شده ایم. هدف نهایی ما از این مذاکرات، فروش کلیه این جنگنده ها که شامل ابزار و آلات مربوط به این هواپیما نیز خواهد بود، می باشد»
در جلسه مورخ ۲۱ مرداد ۵۸ شورای انقلاب، بهشتی قاطعانه با فروش هواپیماهای اف – ۱۴ به آمریکا مخالفت کرده و تأکید می کند که دولت موقت بدون اجازه شورای انقلاب حق چنین کاری را ندارد.
وی همچنین در چهارمین روز از تشکیل دولت موقت اعلام می کند که «دولت ایران یک طرفه قراردادهایش را با آمریکا فسخ کرد.» که از جمله این قرار دادها تحویل F16های خریداری شده از آمریکا بود. سپهید آذربرزین در کتاب خاطراتش تحت عنوان «فرماندهی و نافرمانی» می نویسد:
"چهارمین روز نخست وزیری بازرگان بود، مرا هم دعوت به کار کرده بود که ضمن اینکه فرمانده نیروی هوایی باشم، مشاور عالی نخست وزیر در امور دفاع و امنیت ملی هم باشم. صبح داشتم می رفتم اداره، دیدم که دکتر یزدی در رادیو اعلام کرد که دولت ایران تمام قراردادهایش را با دولت آمریکا فسخ کرد. بقیه که می شنوند چیزی نمی گویند و می گویند بارک الله! اینها نمی دانند که چه خبر شده، نخست وزیر هم نمی داند چه شده، هیچ کس نمی دانست."
تلفن را برداشتم و به بازرگان گفتم که شما خبر را شنیدی؟ گفت چه خبر؟ گفتم الان یزدی اعلام کرد که دولت ایران یک طرفه قراردادهایش را با آمریکا فسخ کرد. گفتم این مسئله فقط در مورد نیروی هوایی نزدیک به ده میلیارد دلار خسارت می شود. حالا من در مورد نیروی زمینی و بقیه نمی دانم.
ابراهیم یزدی در جوابیه ای سخنان آذربرزین را تکذیب کرد و لغو قرارداد فوق و اقلام نظامی بیشتری را با شرح جزئیات کامل به دولت بختیار نسبت داد. او در این جوابیه می نویسد: «یک روز قبل از معرفی آقای مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر، دولت بختیار طی تفاهم نامه ای نه تنها قرارداد خرید هواپیماهای اف ۱۶ بلکه اقلام دیگری را هم لغو کرد، که اخبار آن در روزنامه های یومیه ایران منتشر شد و در منابع متعدد هم دربارهٔ آن نوشته شده است.»
پس از پیروزی انقلاب و دستگیری تعدادی از سران و مقامات امنیتی، نظامی و سیاسی پهلوی وی در کنار مهدی بازرگان برای جلوگیری از اعدام دستگیرشدگان تلاش می کند. و به گفته خلخالی به آنان «در باغ سبز نشان می داد» صادق خلخالی در این باره در خاطرات خود می گوید:
مسعود بهنود می گوید در شب اول انقلاب خلخالی قصد داشت ۳۰ نفر را اعدام کند که با پایداری یزدی فقط ۴ نفر اعدام شدند و در نهایت ۲۰ نفر از آن ها جان به در بردند و اکنون (۱۳۹۰) هنوز سه تن از آن ها زنده اند.
خلخالی رهبران نهضت آزادی را مانع اعدام زندانیان دانسته و می گوید در هنگام اعدام هویدا تلفن های زندان اوین را قطع کرده بود تا آنان مانع از اعدام نشوند.
ابراهیم یزدی در گفتگویی تصویری نقش خود در اعدام امرای ارتش را تکذیب می کند و ماجرای آن شب را این گونه روایت می کند:
ساعت ۹–۹:۳۰ شب بود، من منزل پدر بودم (خیابان عین الدوله- ایران فعلی رو به روی مدرسه علوی) سید حسین خمینی آمد عقب من که بابا گفتند شما بیا. رفتم دیدم گوش تا گوش آقایان نشستند. خلخالی، عراقی، اشراقی، سید احمد نراقی بودند. آقای خمینی از من پرسید «داستان چیست؟» گفتم: «من اطلاعی ندارم داستان از چه قرار است» گفت: «می گویند ۲۴ نفر را برده اند پشت بام مدرسه رفاه می خواهند اعدام کنند.» من گفتم: «چه کسانی هستند؟» آقای خلخالی که روزنامه اطلاعاتی دستش بود در حاشیه اش اسامی این ۲۴ نفر را نوشت و شروع کردند یکی، یکی پرسیدن. گفتم: «آقا هیچ بحثی نیست که این ها در آن رژیم مرتکب جنایت شدند؛ ولی قرآن و اسلام به ما می گوید که اگر مرغی را می خواهی بکشی شرایط دارد، چه طور می خواهید، انسان هایی را به هر دلیلی بکشید بدون این که شرایط رعایت شود.»
اول این که نصیری رئیس ساواک بوده باید محاکمه شود شما این را ببرید در استادیوم آزادی یک دادگاه علنی برگزار شود. در روزنامه ها آگهی بدهید و فرم هایی چاپ کنید که تمام کسانی که در طی این ۲۵ سال توسط ساواک بازداشت شدند، عزیزانشان را کشتند همه بیایند عرض حال بدهند و اعلام جرم بکنند علیه ساواک رئیس که مسئول هست، در حضور خبرنگاران نصیری سوگواری راه بیندازد. اما در برابر توضیح اول من استناد کردند به حرف های رحیمی. گفتند: «اینها متنبه نیستند، اینها باور نمی کنند انقلاب شده و احتمال هست که این ها بیایند مدرسه رفاه و این تشکیلات را بمباران کنند بهتر است، برای این که ما از آن زهرچشم بگیریم این چهار نفر را ببرند و اعدام بکنند.»
برای آن چهار نفر نه خلخالی حکمی صادر کرد و نه شخص دیگری، شخص آقای خمینی گفت: «من به عنوان حاکم شرع می گویم این چهار نفر را ببرید و بکشید.»
یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت روز ۱۰ شهریور ۱۳۵۸ در حاشیه اجلاس سران جنبش عدم تعهد در هاوانا پایتخت کوبا، با صدام حسین، رئیس جمهور وقت عراق دیدار و گفتگو کرد. نشریات وقت محورهای دیدار و گفتگوی یزدی با صدام را پیرامون مسائل مربوط به خوزستان، کردستان و تبلیغات مطبوعاتی دو کشور عنوان کردند و به نقل از یزدی نوشتند فضای حاکم بر کنفرانس و صراحت در بیان مسائل از جانب دو کشور رضایت بخش و این دیدار، سازنده بوده است. این دیدار با وساطت و درخواست رئیس جمهور الجزایر در ویلای محل اقامت صدام صورت گرفت. علاوه بر صدام حسین، سفیر عراق در سازمان ملل متحد و سعدون حمادی وزیر امور خارجه عراق نیز حضور داشتند. از ایران علاوه بر یزدی، آقایان سید محمدحسین لواسانی، دکتر منصور فرهنگ و یک نفر دیگر از اعضای هیئت شرکت داشتند. یزدی ۳۵ سال پس از این دیدار، در مهر ماه ۱۳۹۳ برای نخستین بار متن کامل گفتگوی خود با صدام را منتشر کرد.
یزدی در سه انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد. او در سال ۱۳۶۴ به همراه مهدی بازرگان و احمد صدر حاج سیدجوادی، در سال ۱۳۷۶ به همراه عزت الله سحابی و علی اکبر معین فر به دعوت دکتر یدالله سحابی در انتخابات نام نویسی کرد که رد صلاحیت شد. وی همچنین در سال ۱۳۸۴ درحالی که رد صلاحیتش تقریباً قطعی دانسته می شد، از سوی نهضت آزادی ایران نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۴) شد. وی پس از ثبت نام گفت: «همه شهروندان باید به قانون «التزام» داشته باشند هر چند به آن «اعتقاد» نداشته باشند. ما به دنبال تغییر در ساختارهای حقیقی هستیم نه ساختارهای حقوقی… ما با ثبت نام خودمان بار دیگر به حاکمان فرصت می دهیم که راه حلی برای رفع بحران های موجود بیندیشند.» یزدی در فرم انتخاباتی خود، واژه «اعتقاد» را در عبارت «اعتقاد به مبانی قانون اساسی» خط زده و عبارت «التزام» را جایگزین کرده بود. با این حال، او در گفتگویی که با حسین دهباشی در برنامه خشت خام داشت، گفت که هیچ گاه در انتخابات ریاست جمهوری نامزد نشده است.
نهضت آزادی در جریان حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ از معترضان به نتایج انتخابات بود و ابراهیم یزدی نیز چندین بار دستگیر شد.
در تاریخ ۷ دی ۱۳۸۸ و در پی حوادث عاشورای ۱۳۸۸، مأموران امنیتی ساعت ۳ بامداد با مراجعه به منزل ابراهیم یزدی، او را بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند. وی که از کهولت سن و سرطان پروستات رنج می برد و تحت درمان بود، نیاز به مراقبت مستمر پزشکی و درمانی داشت. در پی این اقدام جامعه اسلامی هوستون که شامل سیصد هزار نفر از مسلمانان است، در نامه ای به سید علی خامنه ای، محمود احمدی نژاد، علی لاریجانی و محمد خزاعی (نمایندهُ وقت ایران در سازمان ملل متحد)، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط ابراهیم یزدی و دیگر مخالفان مسلمان شد.
همچنین فعالان ملی-مذهبی مانند ابوالفضل بازرگان، محمد بسته نگار، حبیب الله پیمان، غلامعباس توسلی، رضا رئیس طوسی، عزت الله سحابی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سید جوادی، اعظم طالقانی، نظام الدین قهاری و علی اکبر معین فر با ابراز نگرانی از اوضاع جسمی ابراهیم یزدی، طی نامه ای نوشتند «به عنوان یک امر اخلاقی و صرفاً از جهت رعایت حقوق انسانی، امکان آزادی ابراهیم یزدی را با هدف ادامه درمان او فراهم کنند.» در پی صدور اجازهٔ مرخصی، وی از زندان اوین به بیمارستان برای انجام عمل قلب باز منتقل گردید.
وی مجدداً در روز جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹ به اتهام شرکت در نماز جمعه غیرقانونی بازداشت شد. ایرنا گزارش کرد که او در حین برپایی یک نماز جمعه ویژه اعضای حزب نهضت آزادی در اصفهان، به همراه هاشم صباغیان و سید علی اصغر غروی دستگیرشده است. به گفته مقامات انتظامی این نماز جمعه به اقدام فعالان فرقه وهابیت برپا شده بود. به گزارش بی بی سی به نقل از شاهدان عینی، یزدی و صباغیان در آن روز برای شرکت در مراسم ختم یکی از اعضای نهضت آزادی به شهر اصفهان سفر کرده بودند و هنگامی که برای استراحت به منزل یکی از دوستان خود رفته بودند، بازداشت شدند. رسیدگی به پرونده نمازجمعه غیرقانونی به قاضی صلواتی سپرده شده است و او از پذیرش وکیل ابراهیم یزدی خودداری کرده است. گفتنی است که او در آن زمان سالمندترین زندانی سیاسی ایران بوده است.
بازداشت وی با اعتراضات داخلی و خارجی روبرو شد از جمله سیصد هزار تن از مسلمانان آمریکا طی بیانیه ای خطاب به رهبران ایران خواستار آزادی وی شدند.
همچنین بیش از ۱۳۰ روشنفکر معروف از جمله نوام چامسکی، یورگن هابرماس و اسلاوی ژیژک در نامه ای سرگشاده خواستار آزادی او شدند.
یزدی پس از بازداشت به خانه امن وزارت اطلاعات منتقل گردید و یک بار نیز شایعه درگذشت وی منتشرشد. عزت الله سحابی علت دستگیری وی را اطلاعات زیاد وی پیرامون رویدادهای انقلاب می داند. یزدی در ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ از زندان آزاد شد. پس از آزادی، خبرگزاری جمهوری اسلامی مدعی استعفای او از دبیر کلی نهضت آزادی شد و چندی بعد مصاحبه ای را به نقل از وی منتشر کرد که خانواده اش و رسانه ها بر تحمیلی و تحریف شده بودن آن تأکید کردند.
در پی انتشار نامه ای به «راشد الغنوشی» رهبر جنبش تونس و امضای نامه ۱۳۴ امضایی فعالان سیاسی خطاب به محمد خاتمی از سوی یزدی، دکتر ابراهیم یزدی در ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۰ به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی احضار شد. پیش از این نیز بازجویان وزارت اطلاعات ساعت ها از دبیرکل نهضت آزادی بازجویی کرده بودند. او در صبح ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۰ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی به سه اتهام محاکمه شد، اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و تأسیس و هدایت نهضت آزادی ایران. ابراهیم یزدی در دی ماه ۱۳۹۰ به هشت سال زندان محکوم شد.
او با حمایت از حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲ در پاسخ به سؤال در مورد تحریم کردن انتخابات توسط او گفت: «"مگر ما مفتی هستیم که فتوا بدهیم انتخابات را تحریم کنیم نهایتاً می توانیم بگوییم ما شرکت نمی کنیم."»
ابراهیم یزدی طی مصاحبه ای که سال ۹۳ با وی شد گفت: «"از آقای روحانی انتظار معجزه نداشتیم برای اینکه آقای روحانی وارث نابسامانی های بسیاری است که از دولت گذشته باقی مانده است."» او در مورد رابطه با آمریکا نیز گفت: «"دولت در عرصه سیاست خارجی تابوی مذاکره با آمریکا را شکسته است. باید بگویم که در عالم سیاست نه دوست دائم و نه دشمن دائم داریم و قهر نیز تا روز قیامت معنی ندارد. "»
او در این انتخابات نیز همانند انتخابات ۱۳۹۲ از حسن روحانی نامزد میانه رو حمایت کرد. او در این باره اعتقاد به جمهوری پنجم دارد و اینکه بقای همه ما به انتخاب روحانی وابسته است و هیچ آلترناتیو دیگری ندارند.
وی که از کهولت سن و سرطان پروستات رنج می برد، بعد از زندانهای متعدد به بیماری قلبی، آلزایمر و سرطان پانکراس مبتلا شد و در سال های آخر عمرش تحت درمان بود. یزدی که دی ماه سال ۱۳۹۵ قصد داشت برای انجام عمل جراحی به ایالات متحده آمریکا سفر کند، با مخالفت سفارت آمریکا برای صدور روادید مواجه شد و به علت شرایط جسمانی در شهر ازمیر ترکیه تحت عمل جراحی قرار گرفت. وی در دو هفته آخر عمرش به علت وخامت حال عمومی پس از عمل جراحی بستری بوده است. وی در واپسین ساعات روز پنجم شهریور ۱۳۹۶، در سن ۸۵ سالگی در ازمیر، ترکیه درگذشت.
حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از اعلام خبر فوت وی این رخداد تلخ را تسلیت گفت. روحانی در این پیام از یزدی با عنوان پیشگام مبارزه با استبداد، یاد کرد. همچنین محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه و بسیاری از چهره های سرشناس ایرانی در پیام هایی درگذشت وی را تسلیت گفته و در مراسم بزرگداشت وی شرکت کردند.
| [
{
"answer1": "ابراهیم یزدی، تا پیش از انقلاب ایران سال ها به همراه خانواده اش در آمریکا زندگی کرد",
"answer2": "او در هنگام اخراج روح الله خمینی از عراق و امتناع دولت کویت از پذیرش روح الله خمینی و هیئت همراه به او پیشنهاد مهاجرت به فرانسه را می دهد و با همکاری صادق قطب زاده خانه ای در نوفل لوشاتو به این منظور تهیه می شود.",
"distance": 3865,
"question": "ابراهیم یزدی قبل از انقلاب در چه کشوری زندگی میکرد و با چه کسی در نوفل لوشاتو همکاری داشت؟"
},
{
"answer1": "با شروع دولت موقت مهندس بازرگان، او نخست به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب و سپس پس از استعفای کریم سنجابی از پست وزارت امور خارجه به عنوان وزیر خارجه دولت انتخاب می شود.",
"answer2": "وی سپس در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، نماینده مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد",
"distance": 5055,
"question": "ابراهیم یزدی پس از بازگشت به ایران چه سمتی در دولت موقت داشت و در چه سالی به عنوان نماینده مجلس انتخاب شد؟"
},
{
"answer1": "وی از اردیبهشت ۱۳۵۴ اجازه اخذ و مصرف وجوهات شرعی را از سید روح الله خمینی دریافت کرد.",
"answer2": "وی در واپسین ساعات روز پنجم شهریور ۱۳۹۶، در سن ۸۵ سالگی در ازمیر، ترکیه درگذشت.",
"distance": 12542,
"question": "ابراهیم یزدی چه زمانی از سید روح الله خمینی اجازه دریافت وجوهات شرعی را دریافت کرد و در چه سالی درگذشت؟"
}
] | [
{
"answer1": "او در خلال زندگی در آمریکا، در حالی که در دانشگاه «بیلر» درس می خواند به تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا، انجمن اسلامی پزشکان آمریکا و کانادا پرداخت.",
"answer2": "او پس از کنار گذاشته شدن از مناصب حکومتی، بارها به دلایل مختلف زندانی شد و آخرین بار از تاریخ ۹ مهر ۱۳۸۹ تا ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ خورشیدی در زندان بود.",
"question": "ابراهیم یزدی در آمریکا چه مسئولیتی در انجمن های اسلامی بر عهده داشت و چه زمانی در ایران به زندان افتاد؟"
},
{
"answer1": "تحصیلات عالیه را در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۲ به اتمام رسانید.",
"answer2": "او از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۴۴ به عنوان دبیر شورای مرکزی جبهه ملی ایران، شاخه آمریکا و عضو هیئت اجرایی و مسئول تشکیلات جبهه، عضو هیئت تحریریه مجله «اندیشه جبهه» ارگان جبهه ملی فعالیت می کند.",
"question": "ابراهیم یزدی در کجا تحصیلات داروسازی خود را به پایان رساند و چه مسئولیتی در قبال جبهه ملی در آمریکا داشت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
648 | : شب یلدا
شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهن ترین جشن های ایرانی است. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می شود.
نام دیگر این شب «چِلّه» است، زیرا برگزاری این جشن، یک آیین ایرانی است.
یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته می شود. خانواده های ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوه ها و رایج تر از همه هندوانه و انار را مهیا و دور هم سرو می کنند. پس از سرو تنقلات، شاهنامه خوانی، قصه گویی بزرگان خانواده برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فال گیری با دیوان حافظ رایج است.
«یلدا» برگرفته از واژهٔ سریانی به معنای زایش است و شب چله هم که مترادف شب یلداست از آن روست که چهل روز اول زمستان را «چله بزرگ» و بیست روز بعد از آن را «چله کوچک» نامیده اند. ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته است. در آثارالباقیه بیرونی، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده است. در قانون مسعودی نسخهٔ موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.
چلّه، دو موقعیت گاه شمار در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز) است. واژهٔ چلّه برگرفته از چهل و مخفف «چهله» و صرفاً نشان دهندهٔ گذشت یک دورهٔ زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است.
«شب یلدا» که به عنوان یکی از شب های مقدس در ایران باستان مطرح بوده به صورت رسمی در تقویم ایرانیان باستان از سال ۵۰۲ قبل از میلاد در زمان داریوش یکم به تقویم رسمی ایرانیان باستان راه یافت.
چله و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می داد و در طول سال با سپری شدن فصل ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه می کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب ها کوتاهتر می شوند، از همین رو آن را شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد.
در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می شد و در اوستا، واژه «سَرِدَ» (Sareda) یا «سردَ» (Saredha) که مفهوم «سال» را افاده می کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.
در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است:
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می رسید، آتش می افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می آوردند و خوانی ویژه می گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می شد. در آیین های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده ها و فراورده های خوردنی فصل و خوراک های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میَزد» نیز نهاده می شد.
شب یلدا را شب میلاد خدای خورشید، عدالت، پیمان و جنگ هم می دانند. دربارهٔ آن دو روایت عمده رایج است. اول آنکه در این شب مهر، میترا یا آن چنان که در اوستا و نوشته های پادشاهان هخامنشی آمده، میثرَه (Mithra) به جهان بازمی گردد. او که از ایزدان باستانی هند و ایرانی است ساعات روز را طولانی کرده و در نتیجه برتری خورشید پدیدار می شود.
آئین مهرپرستی یا آئین مهر برپایه پرستش میترا در دوران پیش از آئین زرتشت شکل گرفته است و در اروپا به آئین میتراییسم هم گفته می شود.
بعضی پژوهشگران هم بر این باورند که در شب یلدا، پیامبری زاده می شود: «در سال ۵۱ پادشاهی اشکانیان که مصادف است با سال ۱۹۶ میلادی، پیامبری در شب یلدا زاده می شود. او را دو دولفین از آب بیرون می آورند، چه آنکه براساس آئین مهر، آب از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است.»
در هردو روایت، شب یلدا شب تولد مهر است و این بازمانده از آداب مهری است که در شرق مدیترانه به طور وسیعی رایج بوده و آثارش از جمله در معابد مهری باقی مانده در پالمیرا در اردن فعلی دیده می شود.
جشن انقلاب زمستانی در بین دیگر اقوام باستان نیز رایج بوده است. در روم باستان و هم زمان با ترویج مسیحیت، پرستش سول اینویکتوس (خورشید شکست ناپذیر) ایزد پاگان رومی بسیار شایع بود و رومیان میلاد او را در زمان انقلاب زمستانی جشن می گرفتند. سول اینویکتوس در آیین میتراییسم رومی نیز نقشی ویژه داشت و حتی میتراس (معادل یونانی میترا ایزد باستان ایرانی) لقب خورشید شکست ناپذیر را داشت.
محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میتراییسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشن های پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته است و کریسمس به عنوان آمیزه ای از جشن های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد. هنگام توسعهٔ آیین های رازوری در اروپا و سرزمین های تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام "ساتورنالیا" به سیاره کیوان (ساتورن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می یافت و انقلاب زمستانی را شامل می شد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده می کردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می شد.
فرانتس کومون، باستان شناس بلژیکی و بنیان گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میتراییسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می دانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله برانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده است.
جشن تولد میترا تنها آئینی نیست که به مسیحیت راه پیدا کرده است. میان سنت های مسیحیان و آئین میتراییسم شباهت های زیادی وجود دارد. امروزه تمام مسیحیانی که تولد عیسی مسیح را جشن می گیرند هنوز هم در روز جشن شومینه و شمع هایشان را روشن نگاه می دارند، درخت کریسمس را با چراغ های کوچک نورانی تزئین می کنند، شب زنده داری می کنند و غذاهای مخصوص و ویژه می خورند؛ به دید و بازدید یکدیگر می روند و این مناسبت را در کنار دوستان و اقوامشان جشن می گیرند؛ درست نظیر همان سنتی که ایرانیان باستان در شب یلدا برگزار می کردند. کریسمس و یلدا تنها نمونه ای از بسیاری از باورها، آداب و رسوم، نمادها، داستان ها و افسانه های مشترکی هستند که مردم ملل مختلف و مذاهب مختلف را به هم پیوند می زنند.
برای جشن گرفتن میلاد مهر، سفره ای پهن می شود که به آن "سفره یلدا" یا چله می گویند و با انواع خشکبار، انار دان شده یا هندوانه تزئین می شود. انار و هندوانه جزو مهم ترین ملزومات شب یلدا هستند. همچنین خشکبار مانند برگه هلو و زرآلو و آجیل شب یلدا نیز در ایران طرفدار بسیاری دارد.
برای نیاکان ایرانی ها که به آئین مهر دلبستگی داشتند، رنگ قرمز (نماد نور خورشید) گرامی بود. رنگ سرخ انار و هندوانه، و انتخاب سیب قرمز و سنجد در سفره شب یلدا چه بسا اشاره به همین موضوع است.
شاهنامه خوانی از دیگر رسومی ست که از دیرباز در میان ایران رایج بوده و بخش جدایی ناپذیر شب یلداست. در مدارس نیز به مناسبت شب یلدا مراسم مختلفی برگزار می شود که شاهنامه خوانی، کاردستی سازی، انشانویسی و اجرای سرود از بخش های اصلی این برنامه ها هستند.
مرسوم است که در این شب بزرگ خانواده تفألی به دیوان حافظ می زنند و اهل ذوق و شاعری، سروده های خود را برای دیگران می خوانند. در مجموع این ها آدابی هستند که از فرهنگ باستانی مهر در میان مردم باقی مانده و هر سال با شب یلدا نو می شوند.
در خراسان بزرگ تا کشمیر شب چله بزرگ مورد تکریم بوده است. بخصوص در افغانستان، بخش هایی از پاکستان و شمال هند و کشمیر به شب یلدا شب چله کلان می گویند. بخصوص در میان تاجیکان شب چله کلان (بزرگ) با آیین هایی همراه است. این آیین ها شباهت زیادی به آیین های شب چله ایرانی دارد.
در مزار شریف، همه ساله با نزدیک شدن به آخرین و طولانی ترین شب از فصل پاییز که چله بزرگ نام دارد، مردم فرهنگ دوست ولایت بلخ در شمال افغانستان با آداب و رسوم خاص خود به استقبال این شب می روند.
در ادبیات خراسان واژه یلدا به ندرت به کار برده شده است بلکه در تمام ادوار تاریخی تا آنجا که اسناد شفاهی و مکتوب وجود دارد شب چله یا چله نشینی بکار رفته. در این شب طولانی آیین ها و مراسم های ویژه وجود داشته که شاید در سایر مناطق ایران کمتر مرسوم بوده است به آن شب چراغانی چله یا شب چراغ نیز می گفته اند. در قدیم از آنجا که هر میهمانی برای رفتن به شب نشینی، چراغی را همراه خود می برده است و به دلیل فراوانی چراغ ها عبارت چهل چراغ که نشانه کثرت است نیز بکار می بردند.
انار و هندوانه در اکثر مناطق رایج بوده است اما در خراسان علاوه بر انار و خربزه بیشتر لبو یا چغندر پخته، شلغم پخته و پختیک (لبوی خشک شده)، برگه های خشک شده زردآلو و هلو … و شربت و شیرینی «کف» کفبیخ مرسوم بوده است.
تهیه شیرینی کف یا کفبیخ یکی از آیین های ضروری و واجب شب چله در منطقه جغرافیایی قهستان و خراسان قدیم است.
کفبیخ یک نوع شیرینی یا شربت سنتی است. یکی از آیین های ویژه شب چله در استان خراسان رضوی و خراسان جنوبی برگزاری مراسم «کف زدن» کفبیخ است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» می ریزند. مردان و جوانان فامیل با دسته ای از چوب های نازک درخت انار به نام «دسته گز» مایع مزبور را برای ساعت ها هم می زنند تا به صورت کف سفت درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف و سپس سفت شود خشک شده آن مانند گز اصفهان می شود.
کف آماده شده در پایان با مخلوط کردن شیره یا شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده می شود. در این میان گروهی از جوانان در مراحل نخست کف زنی قبل از شیرین کردن کف ها مجاز هستند با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان می افزایند.
یکی از سنتهای مهم برگزاری مراسم عروسی در ایام جشن های چله بوده است که سه روز طول می کشیده است مراسم سرحمومی در شب چله از آن جمله بوده است. سرحمومی مراسمی است که داماد در حمام عمومی مردانه و عروس در حمام زنانه طی مراسم با شکوهی به حمام می بردند و با رقص و پایکوبی و چوب بازی مراسم حنا بندان بعد از شستن و کیسه کشی داماد انجام می دادند و در مراسم حنا بندان آواز امشب حنا می بندیم… بر دست و پا می بندیم … را به صورت گروهی می خواندند؛ و در پایان لباس نو بر عروس و داماد و اقوام نزدیک آن ها می پوشانند که این مراسم گاهی تا سحر طول می کشید و مقدمه مراسم عروسی است که در بعد از ظهر روز بعد برگزار می. افراد دعوت شده در صحن حمام جمع می شدند اما جوانان و افراد غیر مدعو تا پایان مراسم در بیرون از حمام جمع می شدندو شوخی و بازی سیاه بازی و انتر بازی درمی آوردند.
خمچه (خُنچه) عروس یکی از سنتهای واجب شب چله در تمام خراسان بزرگ است. خمچه به سینی بزرگی گفته می شده است که هدایای عروس و داماد را در آن حمل می کردند و امروزه کادو می گویند. معمولاً اقوام داماد هدایا و پیشکش هایی از جمله لباس و کفش زمستانی و کادوهای دیگر را به خانه پدر عروس می برند و شام را میهمان آن ها هستند. آن ها نیز متقابلاً به داماد هدیه ای می دهند.
هدیه دادن داماد برای نامزدش نیز یک سنت اجباری بوده است که هنوز هم اجباری است در این شب به داماد این امتیاز بزرگ داده می شده است که با بردن هدیه برای نامزدش بتواند شب در خانه با او در یک اتاق و دوتایی بخوابد. داماد تا قبل از شب زفاف فقط در مناسبتهای خاص و از جمله شب چله مجاز به خوابیدن با نامزدش بوده است که به آن نامزدبازی می گفتند. در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی و حافظ و اشعار محلی در این شب مرسوم است.
یکی دیگر از جشن های ایرانی چله تموز است که عکس چله زمستان است و آن طولانی ترین روز سال است که هنوز هم در خراسان جنوبی گرامی داشته می شود.
شب یلدا (شب چله) در شهرستان دهاقان اصفهان:
مانند سایر مناطق ایران فامیل و بستگان به خانهٔ پدربزرگ ها یا مادربزرگ ها می روند و دور هم پای کرسی جمع می شوند. صاحب خانه هم با آجیل و میوه از مهمان ها پذیرائی می کند آن ها تا پاسی از شب و گاهی تا نزدیک صبح می نشینند، شاهنامه می خوانند و فال حافظ می گیرند. بزرگترها داستان یا خاطره نقل می کنند. تازه دامادها با هدیه یا خوانچه به خانه عروس می روند.
آجیل شب یلدا، کشمش، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو یا برگه گلابی، جوزقند و انجیر و خرما است. میوه شب یلدا هم انار، هندوانه، سیب، گلابی انباری (سیبری) است. همچنین نوشیدنی شب یلدا به طور معمول چای و شربت و چنانچه برف باشد مخلوط برف و شیره انگور هستند. غذای شب چله (یلدا) چنانچه مقدور باشد پلو ماهی و در غیر اینصورت یکی از غذاهای محلی: مانند کوفته، گندی، دلمه، چرب و شیرین یا غیره است.
در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه ای تزیین شده به خانهٔ تازه عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه ها را تزئین می کنند و شال های قرمزی را اطرافش می گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می کنند و به خانهٔ عروس می برند.
در کردستان نیز مانند سایر مناطق کوهستانی ایران این آیین تاریخ کهنی دارد که به همان نام قدیمیش «شو چله» خوانده می شود و در شهر سنندج مرکز استان کردستان از قدیم اکثر خانه ها غذای دلمه و نان سنگک برای پذیرایی از مهمان ها آماده می کنند و این به صورت سنتی در این شهر تبدیل شده است.
مردم استان بوشهر نیز همچون دیگر ایرانی ها، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگ ترها می گذرانند. هندوانه در شب یلدا در بوشهر کاربرد زیادی دارد.
در استان گلستان شب یلدا بسیار بااهمیت و گرامی داشته می شود. در این شب همه مردم به خانه پدربزرگ ها و مادربزرگ ها رفته و ضمن دورهم نشینی پیرامون کرسی و خواندن فال حافظ و فردوسی خوانی و نَقل اندازی (داستان های شفاهی) به خوردن تنقلات و میوه جات خصوصاً میوه های باغی و جنگلی از قبیل هندوانه، انار، لیمو و پرتقال، ولیک و کندس و شیرینی هایی مانند مَت و کَسمَک می پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان های بزرگترها، شب را به صبح می رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکی ها است.
سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سردمزاج ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج ها موجود است. حافظخوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله نشینان شده است.
همدانی ها فالی می گیرند با نام "فال سوزن". در گلپایگان قدیم هم شب یلدا این رسم بود. همه دور تا دور اتاق می نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می خواند. دختر بچه ای پس از اتمام هر شعر بر یکپارچه نبریده و آب ندیده سوزن می زند و مهمان ها بنا به ترتیبی که نشسته اند شعرهای پیرزن را فال خود می دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب وهوای آن منطقه است در این شب خورده می شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مویز نیز خورده می شود که از معمول ترین خوراکی های موجود در این شهرستانهاست. همچنین درآجین میوه و تنقلات برای دختری که نامزد شده از طرف خانواده داماد برده می شود و این از رسوم قدیم به جامانده است.
در اردبیل رسم است که خانواده ها شب یلدا دور هم جمع می شوند و تا پاسی از شب با هم شب نشینی می کنند. هندوانه، انار، پرتقال، تخمه، ماهی پلو و… از جمله خوراکی هایی هستند که در استان اردبیل مرسومند. در شب یلدا برای تازه عروس هندوانه تزئین می کنند و به همراه هدایای دیگر از طرف خانواده داماد فرستاده می شود.
در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می کنند و معتقدند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» (آو= آب و کونوس = ازگیل) یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه ای خارج از هوای گرم اتاق می گذارند.
ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود. آوکونوس در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند. در گیلان در خانواده هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می فرستند. در این طبق میوه ها و خوراکی ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می شود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولاً ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می گیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس می گردد.
مردم خوزستان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به طلا تبدیل می شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می آورند. به خانه بزرگترها رفته و دور هم جمع شده به شوخی خنده گذرانده، آجیل هندوانه انار شیرینی و خرما و لبو و آش و شیرینی های مختلف از جمله خوراکی های این آیین کهن است.
مردم استان قزوین نیز، همچون دیگر هم وطنان ایرانی، این آیین کهن را با رفتن به خانهٔ بزرگ ترها می گذرانند. به عقیدهٔ بزرگ ترها، آوردن میوه های مختلف خشک و تر و میوه های سرخ فام، که به «شب چره» معروف است، همراه با خوراکی های دیگر شگون دارد و زمستان پربرکتی را نوید می دهد. در میهمانی شب یلدا، که همه دورِ هم جمع می شدند، مادربزرگ ها نقش محوری داشتند. در گلپایگان، به خصوص در بعضی مواقع که مادربزرگ ها در آوردن تنقلات تأخیر می کنند، کوچک ترها شعر «هرکه نیارد شب چره – انبارشو موش بچره» سر می دهند، تا مادربزرگ در آوردن «شب چره» تعجیل کند. در این شب، اغلب مردم قزوین با خوردن سبزی پلو با ماهی دودی و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات ازجمله کشمش، گردو، تخمه، آجیل مشکل گشا و انجیر خشک، شب نشینی خود را به اولین صبح زمستانی گره می زنند. به عقیدهٔ مادربزرگ های قزوینی، اگر در این شب ننه سرما گریه کند، باران می بارد؛ اگر پنبه های لحاف بیرون بریزد، برف می آید؛ و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود، تگرگ می آید. یکی دیگر از آداب و رسوم «شب یلدا»، فرستادن «خونچه چله» از سوی داماد به عنوان هدیهٔ زمستانی برای عروس است. در این خونچه، برای عروس پارچه، جواهر، کله قند و هفت نوع میوه مثل گلابی، هندوانه، خربزه، سیب و به با تزئینات خاصی فرستاده می شود.
شب چله در میان مردم مناطق لر و لرنشین دارای آداب و رسوم خاصی است و به آن «شو اول قاره» می گویند. شب نشینی، دیدوبازدید اقوام، فال چهل سرو، فال حافظ، پختن غذاهای خاص این شب، دراز کردن شال یا چادری از پشت بام همسایه برای دریافت آجیل و میوه از سوی دیگر همسایگان و خواندن اشعاری به همین منظور از برنامه های ویژه شب یلدا در شهرهای مختلف این نواحی است.
در این شب همچنین مردم با استفاده از گندم، شاهدانه، کنجد و گردو، تنقلاتی خاص تهیه می کنند و با جمع شدن افراد خانواده کنار هم از آن استفاده می کنند. در لرستان یلدا را مرکب از یل + دا می دانند یل یعنی بزرگ و پهلوان و دا یعنی مادر.
در لرستان شب چله (شو اول قاره) گندم شیره هم می خورند که از این طریق گندم را در شیره می خیسانند و زردچوبه و نمک را با آن مخلوط می کنند سپس آن را روی ساج برشته می کنند و همراه بادام، گردو، کشمش، سیاه دانه و کنجد مخلوط می کنند.
در لرستان و لکستان شب چله (یلدا=شو اول قاره)، نوجوانان و جوانان با رفتن به پشت بام همسایه خود و دراز کردن شالی، اشعار زیر را بلند بلند می خوانند و همسایه در شال آن ها آجیل، شیرینی و میوه و گندم شاهدانه می گذارد.
«امشب اول قاره، خیر د هونت بواره»
امشب اول یلدا یا اول زمستان است خیر از خانه ات ببارد.
«نون و پنیر و شیره _ کیخا هونت نمیره»
نان و پنیر و شیره کدخدا (صاحب خانه) خانه ات نمیرد.
«چی به علی کوشک بیاره»
چیزی بده علی کوچک یا بچه ات بیاورد…
صاحب خانه کمی آجیل گندم برشته با میوه و شیرینی در شال بچه ها می گذارد و بچه ها ضمن بالا کشیدن شال و محتویاتش به عنوان تشکر از صاحب خانه، تکرار می کنند:
«امشو اول قاره، نون و پنیر و شیره، کیخا هونت نمیره»
سپس، شال را برمی دارند و به روی پشت بام های دیگر می روند و دوباره ترانه فوق را می خوانند.
جمهوری آذربایجان در پی آن است تا یلدا که یکی از آئین های باستانی و ملی ایران با قدمتی ۸ هزار ساله است را با نام خود ثبت کند.
روز رویش چون برانداخت نقاب از سر زلف/ گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست.
صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید جو بو که بر آید
شب هجرانت ای دلبر شب یلداست پنداری/ رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی/ که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا
مایکل پمپئو وزیر خارجه آمریکا روز ۳۰ آذر ۹۷ با انتشار یادداشت توئیتری شب یلدا را بر مردم ایران تبریک گفت و شعر نظامی گنجوی را به انگلیسی به این مناسبت منتشر کرد. " نظامی شاعر فارسی گفته است: در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سفید است.»
| [
{
"answer1": "در خراسان علاوه بر انار و خربزه بیشتر لبو یا چغندر پخته، شلغم پخته و پختیک (لبوی خشک شده)، برگه های خشک شده زردآلو و هلو … و شربت و شیرینی «کف» کفبیخ مرسوم بوده است.",
"answer2": "تهیه شیرینی کف یا کفبیخ یکی از آیین های ضروری و واجب شب چله در منطقه جغرافیایی قهستان و خراسان قدیم است.",
"distance": 167,
"question": "در خراسان رسم است که برای پذیرایی در شب یلدا از چه مواردی بیشتر استفاده می شود و همچنین در خراسان جنوبی و قهستان چه نوع شیرینی خاصی برای این شب درست می شود؟"
},
{
"answer1": "در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می کنند و معتقدند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.",
"answer2": "در گیلان در خانواده هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می فرستند.",
"distance": 688,
"question": "بر اساس باور مردم گیلان خوردن چه چیزی در شب یلدا در تابستان از تشنگی و در زمستان از سرما جلوگیری می کند؟ همچنین در گیلان چه رسم خاصی برای خانواده هایی که در همان سال پسرشان را داماد کرده اند وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "چلّه، دو موقعیت گاه شمار در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز) است.",
"answer2": "واژهٔ چلّه برگرفته از چهل و مخفف «چهله» و صرفاً نشان دهندهٔ گذشت یک دورهٔ زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است.",
"distance": 193,
"question": "چله به چه زمانهایی از سال گفته می شود و همچنین واژه چله از چه کلمه ای گرفته شده است؟"
},
{
"answer1": "به عقیدهٔ مادربزرگ های قزوینی، اگر در این شب ننه سرما گریه کند، باران می بارد؛ اگر پنبه های لحاف بیرون بریزد، برف می آید؛ و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود، تگرگ می آید.",
"answer2": "یکی دیگر از آداب و رسوم «شب یلدا»، فرستادن «خونچه چله» از سوی داماد به عنوان هدیهٔ زمستانی برای عروس است.",
"distance": 168,
"question": "در استان قزوین به نظر مادربزرگ ها اگر ننه سرما در شب یلدا گریه کند چه اتفاقی می افتد؟ و همچین در قزوین برای عروس چه چیزی به عنوان هدیه ی زمستانی فرستاده میشود؟"
},
{
"answer1": "برای جشن گرفتن میلاد مهر، سفره ای پهن می شود که به آن \"سفره یلدا\" یا چله می گویند و با انواع خشکبار، انار دان شده یا هندوانه تزئین می شود. انار و هندوانه جزو مهم ترین ملزومات شب یلدا هستند. همچنین خشکبار مانند برگه هلو و زرآلو و آجیل شب یلدا نیز در ایران طرفدار بسیاری دارد.",
"answer2": "برای نیاکان ایرانی ها که به آئین مهر دلبستگی داشتند، رنگ قرمز (نماد نور خورشید) گرامی بود.",
"distance": 276,
"question": "در شب یلدا چه میوه ها و تنقلاتی در سفره استفاده میشود و همچنین چه رنگی برای ایرانیان باستان به عنوان نماد نور خورشید گرامی بوده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
649 | : هپاتیت سی
هپاتیت سی نوعی عفونت است که عمدتاً کبد را تحت تأثیر قرار می دهد. ویروس هپاتیت سی (HCV)علت این بیماری است. هپاتیت سی اغلب هیچ علائمی ندارد، اما عفونت مزمن موجب زخم شدن کبد می شود، و پس از چند سال به سیروز کبد می انجامد. در بعضی موارد، افراد مبتلا به سیروز کبد همچنین دارای نارسایی کبد، سرطان کبد، یا عروق بسیار متورم مری و معده می باشند که این مورد آخر می تواند منجر به خون ریزی تا حد مرگ شود. .
افراد اغلب از طریق تماس خونی ناشی از استعمال درون وریدی مواد مخدر، تجهیزات پزشکی ضدعفونی نشده، و تزریق خون به هپاتیت سی مبتلا می شوند. به صورت تخمینی ۱۳۰ تا ۱۷۰ میلیون نفر در سراسر جهان به هپاتیت سی مبتلا هستند. دانشمندان در دهه ۱۹۷۰ تحقیقات در مورد HCVرا آغاز کردند و در ۱۹۸۹ وجود این بیماری را تأیید نمودند. این ویروس به عنوان عامل بیماری در سایر حیوانات شناخته نشده است.
اینترفرون و ریباویرین داروهای استاندارد برای HCV هستند. بین ۵۰٪ تا ۸۰٪ افرادی که با این داروها تحت معالجه قرار می گیرند، درمان می شوند. کسانی که به سیروز یا سرطان کبد دچار می شوند، ممکن است به پیوند کبد نیاز پیدا کنند، ولی ویروس اغلب پس از پیوند مجدداً عود می کند. هیچ واکسنی برای هپاتیت سی وجود ندارد.
هپاتیت سی تنها در ۱۵٪ موارد به علایم حاد منجر می شود. علایم اغلب ملایم و نامشخص هستند، از جمله کاهش اشتها، خستگی، تهوع، دردهای مفصلی یا عضلانی، و کاهش وزن. تنها موارد کمی از عفونت حاد با زردی همراه است. عفونت در ۱۰–۵۰٪ افراد و بیش از سایرین در بانوان جوان، بدون درمان بهبود می یابد.
هشتاد درصد افرادی که در معرض این ویروس قرار می گیرند، به عفونت مزمن دچار می شوند. اکثر افراد در دهه های نخستین عفونت، کمترین یا هیچ علائمی را تجربه نمی کنند، اگرچه هپاتیت سی مزمن می تواند با خستگی همراه باشد. . هپاتیت سی در میان افرادی که برای چندین سال به این بیماری مبتلا بوده اند، علت اصلی سیروز کبد و سرطان کبد است. بین ۱۰–۳۰٪ از افرادی که بیش از ۳۰ سال مبتلا بوده اند، به سیروز کبد دچار می شوند. سیروز کبد در افرادی که همچنین به هپاتیت بی یا HIV مبتلا بوده اند، معتادان الکلی و مردان شایع تر است. افرادی که به سیروز کبد مبتلا می شوند، با خطری ۲۰ برابر بیشتر در ابتلا به سرطان کبد مواجه هستند؛ با میزان ۱–۳٪ در سال. در معتادان به الکل، خطر ابتلا ۱۰۰ برابر بیشتر است. هپاتیت سی علت ۲۷٪ از موارد سیروز کبد و ۲۵٪ از موارد سرطان کبد است.
سیروز کبد می تواند منجر به فشار خون بالا در رگ های متصل به کبد، تجمع مایعات در شکم، خون ریزی یا کبودی به سادگی، رگ های بزرگ شده، به خصوص در مری و معده، زردی (زرد شدن پوست)، و آسیب مغزی گردد.
هپاتیت سی همچنین در موارد نادر با سندروم شوگرن (نوعی اختلال در سیستم دفاعی بدن)، تعداد کم تر از حد طبیعی پلاکت های خون، بیماری مزمن پوستی، دیابت، و لنفومای غیر هوچکینی همراه است.
ویروس هپاتیت سی یک ویروس RNA کوچک پوشینه دار تک زنجیره ای مثبت است. این ویروس عضو جنس «هپاسی ویروس» در خانواده ‘‘فلاوی ویریده’’ است. HVC ۷ ژنوتایپ اصلی دارد. در ایالات متحده آمریکا، ژنوتایپ ۱ در ۷۰٪ موارد عامل بیماری است، و هر یک از دیگر ژنوتایپ ها ۱٪ موارد را ناشی می شوند. در آمریکا و اروپا نیز ژنوتایپ ۱ شایع ترین نوع است.
راه اصلی سرایت بیماری در کشورهای توسعه یافته استعمال درون وریدی مواد مخدر (IDU)است. در کشورهای در حال توسعه، راه های اصلی عبارتند از تزریق خون و شیوه های پزشکی غیر ایمن علت سرایت در ۲۵٪ موارد نامعلوم باقی می ماند. ; ولی تعداد زیادی از این موارد احتمالاً به علت استعمال درون وریدی مواد مخدر هستند.
استعمال درون وریدی مواد مخدر (IDU)یک عامل مهم ریسک برای هپاتیت سی در بسیاری از قسمت های جهان است. . یک بررسی از ۷۷ کشور نشان می دهد که در ۲۵ کشور میزان هپاتیت سی در جمعیت مصرف کننده مواد مخدر بین ۶۰٪ تا ۸۰٪ است؛ از جمله آمریکا و چین. دوازده کشور دارای میزانی بیش از ۸۰٪ هستند. در میان مصرف کنندگان مواد مخدر ده میلیون نفر به هپاتیت سی مبتلا هستند؛ چین (۱٫۶ میلیون)، ایالات متحده (۱٫۵ میلیون)، و روسیه (۱٫۳ میلیون) بیشترین میزان مجموع مبتلایان را دارند. میزان هپاتیت سی در میان زندانیان در ایالات متحده ۱۰ تا ۲۰ برابر این میزان در جمعیت عمومی است، که این مطالعات نشان دهنده رفتارهای پرخطر مانند استعمال درون وریدی مواد مخدر (IDU) و خالکوبی با تجهیزات غیر استریل است. .
تزریق خون، فراورده های خونی، و پیوند اعضا بدون آزمایش HCV ریسک بالای ابتلا را ایجاد می کند. ایالات متحده آزمایش جهانی را در سال ۱۹۹۲ پایه ریزی کرد. از آن زمان تاکنون میزان ابتلا با کاهشی تا میزان یک در ۱۰٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰٬۰۰۰ در واحدهای خون از میزان یک در ۲۰۰ واحد خون روبه رو بوده است. . این ریسک کم، باقی می ماند زیرا یک دوره حدوداً ۱۱–۷۰ روزه بین این که یک اهداکننده خون احتمالی، هپاتیت سی بگیرد و این که جواب آزمایش خون مثبت باشد، زمان وجود دارد. . برخی کشورها هنوز به دلیل هزینه آن، برای هپاتیت سی آزمایش انجام نمی دهند.
کسی که از سوزن یک فرد مبتلا به HCV زخم ناشی از سوزن برمی دارد، پس از آن با احتمال ۱٫۸٪ ابتلا به بیماری رو به رو است.
این احتمال بیشتر است چنانچه سوزن به کار رفته خالی و زخم عمیق باشد. . در تماس مخاط با خون هم ریسک ابتلا وجود دارد؛ اما این ریسک کم است، و اگر تماس خونی بر روی پوست سالم رخ دهد، هیچ ریسکی وجود ندارد.
تجهیزات بیمارستانی نیز هپاتیت سی را انتقال می دهند، از جمله: استفاده مجدد از سوزن ها و سرنگ ها، استفاده چندباره از شیشه های دارو، کیسه های تنفسی، و تجهیزات جراحی غیر استریل. استانداردهای ضعیف در تسهیلات پزشکی و دندانپزشکی دلیل اصلی شیوع HCV در مصر است که بیشترین میزان ابتلا در جهان را داراست.
این که آیا هپاتیت سی از راه آمیزش جنسی قابل انتقال است، نامعلوم است. در حالی که بین رفتار جنسی پرخطر و هپاتیت سی پیوندی وجود دارد، روشن نیست که آیا انتقال بیماری ناشی از مصرف مواد مخدر است که به آن اشاره ای نشده، یا خود رابطه جنسی. شواهد نشان می دهد که ریسکی برای زوج های متشکل از دو جنس مخالف که با افراد دیگر رابطه جنسی ندارند، وجود ندارد. اعمال جنسی که سطوح بالای آسیب به لایه درونی مجرای مقعد را دربرمی گیرد، مانند دخول از راه مقعد، یا اعمالی که هنگامی اتفاق می افتد که بیماری های منتقل شونده از راه آمیزش جنسی، از جمله HIV یا زخم در ناحیه تناسلی، نیز وجود دارند، ریسک ابتلا ایجاد می کنند. دولت ایالات متحده تنها برای جلوگیری از انتقال هپاتیت سی در افراد دارای چند شریک جنسی، استفاده از کاندوم را توصیه می کند.
خالکوبی با دو یا سه برابر خطر بیشتر هپاتیت سی همراه است. این می تواند به دلیل لوازم استریل نشده یا آلودگی رنگ های استفاده شده باشد. خالکوبی یا سوراخ کردن بدن (پیرسینگ) که پیش از اواسط دهه ۱۹۸۰ یا به صورت غیرحرفه ای انجام می شد نگران کننده است، چرا که ممکن است تکنیک های استریل کردن در این شرایط ضعیف باشد. ریسک در خالکوبی های بزرگ تر بیشتر می شود. تقریباً نیمی از زندانیان از لوازم خالکوبی غیراستریل مشترک استفاده می کنند. به ندرت در مراکز مجاز خالکوبی ابتلا مستقیم به HCV رخ می دهد.
لوازم بهداشتی شخصی مانند تیغ ها، مسواک، و لوازم مانیکور و پدیکور می توانند با خون تماس پیدا کنند. به اشتراک گذاشتن آن ها افراد را در معرض خطر HCV قرار می دهد. افراد باید مراقب بریدگی ها، زخم ها، و دیگر خونریزی ها باشند. HCV از طریق تماس های معمول مانند بغل کردن، بوسیدن، یا غذا خوردن از ظروف یا وسایل آشپزی مشترک شیوع پیدا نمی کند.
انتقال هپاتیت سی از مادر مبتلا به فرزند وی در کمتر از ۱۰٪ بارداری ها اتفاق می افتد. هیچ اقدامی وجود ندارد که بتواند این ریسک را تغییر دهد. انتقال می تواند در دوره بارداری یا زایمان اتفاق افتد. یک زایمان طولانی با خطر بیشتر انتقال در ارتباط است. هیچ مدرکی مبنی بر اینکه تغذیه از شیر مادر HCV را انتقال می دهد وجود ندارد، گرچه مادر مبتلا باید از شیر دادن به نوزاد، در صورت شکاف و خون ریزی از نوک سینه یا در صورتی که بار ویروسی وی زیاد است، خودداری کند.
آزمایش های تشخیص هپاتیت سی عبارتند از: آنتی بادی HCV، تست الایزا (ELISA)، وسترن بلات، HCV RNA کمی. واکنش زنجیره ای پلی مراز (PCR)، می تواند HCV RNA را یک تا دو هفته پس از ابتلا شناسایی کند، در حالی که آنتی بادی ها ممکن است برای شکل گیری و نمایاندن خود به زمان بسیار بیشتری نیاز داشته باشند.
هپاتیت سی مزمن، ابتلا به ویروس هپاتیت سی است که بر اساس حضور RNA خود، تا شش ماه مقاومت نشان می دهد. .
به این دلیل که بیماری های مزمن معمولاً تا ده ها سال علایمی نشان نمی دهند، پزشکان بالینی عموماً از طریق آزمایش های عملکرد کبد یا در حین آزمایش های روتین از افراد دارای ریسک بالا، به این بیماری پی می برند. آزمایش نمی تواند بین بیماری های مزمن و حاد تمایزی قایل شود.
آزمایش هپاتیت سی معمولاً با آزمایش های خون آغاز می شود تا با استفاده از روش ایمونواسی آنزیمی وجود پادتن ها در ویروس هپاتیت سی تشخیص داده شوند. اگر آزمایش مثبت باشد، برای تأیید صحت ایمونواسی و به منظور تعیین شدت بیماری آزمایش دومی انجام می شود. آزمایش recombinant immunoblot صحت ایمونواسی را تأیید کرده، و واکنش زنجیره ای پلیمراز ویروس هپاتیت سی و اسید ریبونوکلیئیک (RNA) شدت بیماری را تعیین می کند. اگر اثری از اسید ریبونوکلیئیک (RNA) و جود نداشته باشد و آزمایش immunoblot مثبت باشد، این به این معنی است که شخص قبلاً به ویروس آلوده شده اما یا به وسیلهٔ معالجه یا خود به خود این ویروس از بین رفته است؛ اگر آزمایش immunoblot منفی باشد، به این معنی است که آزمایش ایمونواسی اشتباه بوده است. برای مثبت بودن آزمایش های ایمونواسی بین شش تا هشت هفته باید از زمان آلودگی به ویروس گذشته باشد.
آنزیم های کبدی در ابتدای آلودگی به ویروس متغیر می باشند؛ معمولاً پس از گذشت هفت هفته از آلودگی به ویروس، آنزیم های کبدی افزایش می یابند. آنزیم های کبدی ارتباط چندانی با شدت بیماری ندارند.
بافت برداری های کبدی می توانند شدت آسیب کبدی را مشخص سازند، اما این فرایندها خطراتی نیز به همراه دارند. تغییرات معمولی که از طریق بافت برداری قابل تشخیص هستند تغییرات مربوط به لنفوسیت های درون بافت کبد، فولیکول های لنفاوی در ورید باب، و مجاری صفرا می باشند. چندین آزمایش خون را می توان انجام داد که شدت آسیب را تعیین کرده و نیاز به بافت برداری را کاهش می دهند.
تنها بین ۵ تا ۵۰٪ کسانی که در ایالات متحده و کانادا به این ویروس آلوده هستند از وضعیت خود اطلاع دارند. برای افرادی که در خطر زیادی هستند، مانند کسانی که خالکوبی بر بدن خود دارند آزمایش توصیه می شود. آزمایش همچنین به افرادی که آنزیم کبدی بالایی دارند توصیه می شود چرا که آنزیم کبدی بالا در اغلب اوقات تنها نشانه مزمن هپاتیت می باشد. آزمایش دائم در ایالات متحده توصیه نمی شود.
تا سال ۲۰۱۱ هیچ واکسنی برای هپاتیت سی وجود نداشته. تولید واکسن ها در حال پیشرفت بوده و برخی از این پیشرفت ها نتایج امیدبخشی را از خود نشان داده اند. ترکیبی از راهکارهای پیشگیرانه، نظیر طرح تعویض سرنگ و درمان سوء مصرف مواد، خطر ابتلا به هپاتیت سی را در بین تزریق کنندگان مواد حدود ۷۵٪ کاهش می دهد. آزمایش اهداکنندگان خون در سطح ملی امری مهم تلقی می شود، چرا که این کار به معنی پیروی از احتیاطات عمومی در درون مراکز مراقبت های بهداشتی است. درکشورهایی که به اندازه کافی سرنگ پاکیزه وجود ندارد، مراقبین سلامت باید داروها را از راه دهان به بیماران بدهند و نه از راه تزریق.
ویروس هپاتیت سی در ۵۰ تا ۸۰٪ مبتلایان به این ویروس موجب به وجود آمدن عفونت مزمن می شود. حدود ۴۰ تا ۸۰٪ این عفونت ها با درمان از بین می روند. در موارد نادر، این عفونت می تواند بدون درمان از بین برود. افرادی که دچار هپاتیت سی مزمن هستند باید از مصرف الکل و داروهایی که موجب تولید سم در کبد می شوند خودداری کنند، این افراد همچنین باید برای هپاتیت آ و هپاتیت ب واکسینه شوند. افراد مبتلا به سیروز کبدی می بایست به منظور تشخیص سرطان کبد آزمایش های فراصوتی انجام دهند.
در حال حاضر آزمایش ویروس هپاتیت سی دو مرحله ای، گران و ناخوشایند است، به طور گسترده در دسترس نیست یا به طور کلی در سطح جهان صرفه اقتصادی ندارد اما سیستم جدید آزمایش آنتی ژن ویروس هپاتیت سی که توسط محققان دانشگاه ارواین آمریکا ابداع شده است، نسبت به آزمایش های فعلی مقرون به صرفه تر و از حساسیت و ویژگی بهبود یافته قابل توجهی برخوردار است.
در پژوهشی دیگر مطالعات محققان بیمارستان TWH تورنتو کانادا نشان می دهد که یک رژیم دارویی ساده ۱۲ هفته ای قادر به درمان عفونت هپاتیت C است. نتایج اولیه این آزمایش روی ۹۹ درصد بیماران موفقیت آمیز بوده است. این رژیم، ترکیب دو داروی sofosbuvir و velpatasvir است و روزی یک بار به بدن تزریق می شود.
افرادی که آلودگی آن ها به ویروس هپاتیت سی اثبات شده و دارای ناهنجاری های کبدی هستند می بایست به دنبال درمان خود باشند. درمان فعلی این بیماری ترکیبی است از پگ اینترفرون و داروی ضد ویروس ریباویرین که بسته به نوع ویروس هپاتیت سی ۲۴ تا ۴۸ هفته به طول می انجامد. آثار بهبودی در ۵۰ تا ۶۰٪ افراد درمان شده قابل مشاهده است. ترکیب بوسپروویر یا تلاپرویر با ریباویرین و پگ اینترفرون آلفا موجب بهبود واکنش به ژنوتیپ ۱ هپاتیت سی می شود. پیدایش عوارض جانبی با درمان این بیماری امری عادی است؛ نیمی از افرادی که درمان می شوند دچار علائم آنفلوآنزا مانند، و یک سوم آن ها دچار مشکلات احساسی می شوند. درمان در طول شش ماهه اول این بیماری مؤثر تر از زمانی است که هپاتیت سی مزمن می شود. اگر شخصی دچار عفونت جدیدی شود و با گذشت هشت تا دوازده هفته این عفونت از بین نرود، به وی توصیه می شود تا از پگ اینترفرون (pegylated interferon) به مدت ۲۴ هفته استفاده کند. برای افراد مبتلا به تالاسمی (نوعی اختلال خونی)، ریباویرین (ribavirin) مفید به نظر می رسد، اما این دارو نیاز به تزریق خون را افزایش می دهد. .
طرفداران این طب ادعا می کنند که بسیاری از درمان های جایگزین نظیر خار شیری، جینسنگ، و نقره کلوئیدی برای هپاتیت سی مفید می باشند. با این حال، هیچ کدام از این درمان های جایگزین بهبود درمانی هپاتیت سی را از خود نشان نداده اند، و هیچ مدرکی دال بر اینکه درمان های جایگزین تأثیری بر ویروس این بیماری داشته باشند وجود ندارد.
بسته به نوع ژنوتیپ، واکنش ها نسبت به درمان می تواند متفاوت باشد. در افرادی که ژنوتیپ ۱ ویروس هپاتیت سی را دارند و طول دوره درمانی آن ها ۴۸ هفته است میزان واکنش طولانی مدت حدود ۴۰ تا ۵۰٪ می باشد. در ۷۰ تا ۸۰٪ افرادی که ژنوتیپ ۲ و ۳ ویروس هپاتیت سی را دارند و طول دوره درمانی آن ها ۲۴ هفته می باشد واکنش طولانی مدت روی می دهد. در افرادی که ژنوتیپ ۴ دارند و طول دوره درمانی آن ها ۴۸ هفته می باشد میزان واکنش طولانی مدت حدود ۶۵٪ می باشد. در حال حاضر نشانه های درمانی در بیماری ژنوتیپ ۶ کم می باشد، و این نشانه های درمانی برای دوره درمانی ۴۸ هفته ای بوده و دوز آن نیز به میزان دوز بیماری ژنوتیپ ۱ می باشد.
بین ۱۳۰ تا ۱۷۰ میلیون نفر، یا ۳٪ جمعیت جهان، با هپاتیت سی مزمن زندگی می کنند. هر ساله بین ۳ تا ۴ میلیون نفر به این ویروس آلوده می شوند، و سالیانه بیش از ۳۵۰٬۰۰۰ نفر به خاطر بیماری های مربوط به هپاتیت سی می میرند.
در ایران نیز طبق آخرین آمار شیوع هپاتیت C کمتر از نیم درصد جمعیت کشور است. این در حالی است که در کشورهای همسایه افغانستان، عراق، پاکستان و کشورهای شمالی ایران شیوع هپاتیت C بیش از ۵ تا ۶ برابر کشور ایران است.
ترکیبی از مصرف ایدوکسوریدین (IDU) و داروهای تزریقی یا تجهیزات پزشکی ضدعفونی نشده در قرن بیستم منجر به افزایش قابل توجه این میزان شده است.
در ایالات متحده حدود ۲٪ از مردم به هپاتیت سی مبتلا هستند، و هر ساله بین ۳۵٬۰۰۰ تا ۱۸۵٬۰۰۰ نفر به این بیماری مبتلا می شوند. میزان شیوع این بیماری در ایالات متحده از دهه ۱۹۹۰ به خاطر بهبود آزمایش های خونی قبل از تزریق خون کاهش یافته است. مرگ و میر ناشی از ویروس هپاتیت سی در ایالات متحده سالیانه بین ۸٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰ نفر می باشد. از آنجایی که افراد قبل از آزمایش ویروس هپاتیت سی با تزریق خون به این بیماری دچار شده و می میرند، انتظار می رود که این میزان مرگ و میر افزایش یابد.
میزان آلودگی به ویروس این بیماری در برخی از کشورهای آفریقایی و آسیایی بالا است. کشورهایی که میزان آلودگی بالایی دارند شامل مصر (۲۲٪)، پاکستان (۴٬۸٪) و چین (۳٬۲٪) می باشند. میزان بالای این آلودگی در مصر مربوط می شود به حرکت در حال حاضر متوقف شده این کشور در درمان همگانی شیستو زومیازیس (schistosomiasis) با استفاده از سرنگ های شیشه ای که به طور نامناسبی ضدعفونی شده بودند.
در اواسط دهه ۱۹۷۰، هاروی جی آلتر (Harvey J. Alter)، رئیس بخش بیماری های عفونی سازمان انتقال خون واقع در موسسات ملی بهداشت، و تیم تحقیقاتی اش اثبات کردند که در اکثر موارد ویروس هپاتیت آ یا هپاتیت ب نقشی در بروز هپاتیت پس از تزریق خون به بیمار ندارند. علی رغم این اکتشاف، در طول دهه بعد تلاش های تحقیقاتی بین المللی برای تشخیص ویروس این بیماری با شکست مواجه شد. در سال ۱۹۸۷، مایکل هاگتون (Michael Houghton)، کوی لیم چو (Qui-Lim Choo)، و جورج کو (George Kuo) در شرکت کایرون (Chiron) با همکاری دکتر دی دبیلیو برادلی (D.W. Bradley) از مرکز کنترل و پیشگیری بیماری ها، به منظور تشخیص اورگانیسم ناشناخته و انجام آزمایش تشخیصی از یک شیوه جدید تولید مثل مولوکولی ااستفاده کردند. در سال ۱۹۸۸، آلتر (Alter) ویروس مورد نظر را با تأیید وجود آن در گروهی از نمونه های هپاتیت غیر آ و غیر ب به اثبات رسانید. در آوریل ۱۹۸۹، کشف ویروس هپاتیت سی در دو مقاله در مجله «ساینس» منتشر شد.
این کشف منجر به پیشرفت های مهمی در زمینه تشخیص بیماری و درمان ضد ویروسی شد. در سال ۲۰۰۰، دکتر آلتر (Alter) و هاگتون (Houghton) به خاطر «کار پیشگامانه خود که منجر به کشف ویروس هپاتیت سی و توسعه شیوه های آزمایشی که باعث کاهش خطر ابتلا به هپاتیت مرتبط با تزریق خون در ایالات متحده از ۳۰٪ در سال ۱۹۷۰ به صفر درصد در سال ۲۰۰ شد» مفتخر به دریافت جایزه لاسکر برای پژوهش پزشکی بالینی شدند.
شرکت کایرون (Chiron) حق انحصاری کشف ویروس و تشخیص آن را چندین بار به نام خود به ثبت رسانید. در سال ۱۹۹۰ سی دی سی (CDC) پس از اینکه شرکت کایرون (Chiron) ۱٫۹ میلون دلار به سی دی سی (CDC) و ۳۳۷٬۵۰۰ دلار به برادلی (Bradley) پرداخت کرد از تقاضانامه ثبت حق انحصاری خود صرفنظر کرد. در سال ۱۹۹۴، برادلی (Bradley) که به دنبال بی اعتبار کردن ثبت امتیاز انحصاری توسط شرکت کایرون (Chiron) و دریافت خسارت و حق کشف بود، دادخواستی را علیه این شرکت تنظیم و خود را به عنوان شریک کشف ویروس معرفی کرد. وی پس از ناکام ماندن در دادگاه استیناف از این دادخواست خود صرفنظر کرد.
اتحادیه جهانی هپاتیت روز جهانی هپاتیت را برپا می کند. مراسم این روز همه ساله در ۲۸ ژوئیه برگزار می گردد. هزینه های اقتصادی هپاتیت سی هم برای خود فرد و هم برای اجتماع قابل توجه می باشند. در سال ۲۰۰۳ در ایالات متحده متوسط هزینه مادام العمر این بیماری چیزی حدود ۳۳٬۴۰۷ دلار برآورد شده است، و تا تاریخ ۲۰۱۱ این هزینه به علاوه هزینه پیوند کبد چیزی حدود ۲۰۰٬۰۰۰ دلار برآورد شده است. در کانادا هزینه یک دوره درمانی ضد ویروسی در سال ۲۰۰۳ ۳۰٬۰۰۰ دلار کانادا می بود، این در حالی است که در سال ۱۹۹۸ هزینه این دوره درمانی در ایالات متحده بین ۹٬۲۰۰ تا ۱۷٬۶۰۰ دلار می بود. در بسیاری از مناطق دنیا مردم قادر به پرداخت هزینه درمان ضد ویروسی نمی باشند چرا که این افراد تحت پوشش بیمه درمانی نیستند یا نوع بیمه ای که دارند هزینه ای در قبال درمان های ضد ویروسی پرداخت نمی کند.
از سال ۲۰۱۱، حدود ۱۰۰ نوع دارو برای هپاتیت سی در حال ساخت می باشد. این داروها شامل واکسن هایی می شوند که برای درمان هپاتیت استفاده می شوند، و همچنین تعدیل کنندگان سیستم ایمنی، و بازدارنده های سیکلوفیلین می باشند. ظهور همه این درمان های بالقوه جدید به دلیل شناخت بهتر ویروس هپاتیت سی بوده است.
| [
{
"answer1": "سیروز کبد در افرادی که همچنین به هپاتیت بی یا HIV مبتلا بوده اند، معتادان الکلی و مردان شایع تر است.",
"answer2": "عفونت در ۱۰–۵۰٪ افراد و بیش از سایرین در بانوان جوان، بدون درمان بهبود می یابد.",
"distance": 482,
"question": "چه کسانی بیشتر در معرض خطر ابتلا به سیروز کبدی ناشی از هپاتیت سی هستند و در چه افرادی احتمال بیشتری برای بهبود خود به خودی عفونت وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "اینترفرون و ریباویرین داروهای استاندارد برای HCV هستند.",
"answer2": "کسانی که به سیروز یا سرطان کبد دچار می شوند، ممکن است به پیوند کبد نیاز پیدا کنند",
"distance": 136,
"question": "چه داروهایی به طور استاندارد برای هپاتیت سی استفاده می شوند و در چه صورتی پیوند کبد ممکن است برای بیماران مورد نیاز باشد؟"
},
{
"answer1": "آزمایش های تشخیص هپاتیت سی عبارتند از: آنتی بادی HCV، تست الایزا (ELISA)، وسترن بلات، HCV RNA کمی.",
"answer2": "آزمایش دائم در ایالات متحده توصیه نمی شود.",
"distance": 2324,
"question": "چه آزمایش هایی برای تشخیص هپاتیت سی انجام می شوند و چرا آزمایش دائم برای این بیماری توصیه نمی شود؟"
},
{
"answer1": "کشورهایی که میزان آلودگی بالایی دارند شامل مصر (۲۲٪)، پاکستان (۴٬۸٪) و چین (۳٬۲٪) می باشند.",
"answer2": "میزان بالای این آلودگی در مصر مربوط می شود به حرکت در حال حاضر متوقف شده این کشور در درمان همگانی شیستو زومیازیس (schistosomiasis) با استفاده از سرنگ های شیشه ای که به طور نامناسبی ضدعفونی شده بودند.",
"distance": 92,
"question": "در کدام کشورها میزان ابتلا به هپاتیت سی بالاست و چگونه برخی از این کشورها به این وضعیت دچار شده اند؟"
},
{
"answer1": "هاروی جی آلتر (Harvey J. Alter)، رئیس بخش بیماری های عفونی سازمان انتقال خون واقع در موسسات ملی بهداشت، و تیم تحقیقاتی اش اثبات کردند که در اکثر موارد ویروس هپاتیت آ یا هپاتیت ب نقشی در بروز هپاتیت پس از تزریق خون به بیمار ندارند.",
"answer2": "در سال ۲۰۰۰، دکتر آلتر (Alter) و هاگتون (Houghton) به خاطر «کار پیشگامانه خود که منجر به کشف ویروس هپاتیت سی و توسعه شیوه های آزمایشی که باعث کاهش خطر ابتلا به هپاتیت مرتبط با تزریق خون در ایالات متحده از ۳۰٪ در سال ۱۹۷۰ به صفر درصد در سال ۲۰۰ شد» مفتخر به دریافت جایزه لاسکر برای پژوهش پزشکی بالینی شدند.",
"distance": 921,
"question": "بر اساس تحقیقات هاروی جی آلتر چه چیزی در بروز هپاتیت پس از تزریق خون نقش نداشت و چه کسی برای کشف ویروس هپاتیت سی جایزه گرفت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
650 | : قتل ناموسی
جنایت های ناموسی یا قتل ناموسی به ارتکاب خشونت و اغلب قتل زنان یک خانواده به دست مردان خویشاوند خود گفته می شود. این زنان به علت «ننگین کردن شرافت خانواده خود» مجازات می شوند. این ننگ موارد گوناگونی را شامل می شود از جمله خودداری از ازدواج اجباری، قربانی یک تجاوز جنسی بودن، طلاق گرفتن (حتی از یک شوهر ناشایست)، رابطه با جنس مخالف، یا ارتکاب زنا. برای اینکه فردی قربانی جنایت های ناموسی شود، فقط اینکه گمان برده شود او آبروی خانواده را بر باد داده است کافی ست. این سوءظن ها معمولاً بر احساسات و ادراک مردان استوار هستند تا بر حقیقت عینی.
قتل های مبتنی بر شَرَف، از زمان تمدن روم باستان رواج داشته است، جایی که بزرگان یا مردان ارشد خاندان، حق داشتند جان یک همسر زناکار یا دختر مجردی که رابطهٔ جنسی برقرار کرده بود را بستانند. مارکوس کاتو، دولتمرد رومی گفته است: «اگر شما همسرتان را در حال زنا گرفتار کنید، می توانید با کشتنش او را مجازات کنید؛ اما اگر مرتکب زنا شوید او اجازه ندارد حتی انگشتش را به شما بزند، چون قانون این است». اعتقاد به این اصل که شوهر حق دارد همسر بی وفای خود را به همراه فاسقش بکشد، پیش از رومیان و در قوانین حمورابی، نِسیلیم و آشوری قابل مشاهده است. در قوانین حمورابی و آشوری به این موضوع که بکارت زن متعلق به خانواده اش است هم اشاره شده است.
آزتک ها برای زنای محصنه مجازات مرگ به شیوهٔ خفه کردن یا سنگسار را در نظر گرفته بودند که معمولاً شامل لِه کردن سر مجرم بود. با این حال، این حکم تنها پس از اثبات جرم قابل اجرا بود و مردی که همسرش را در حال خیانت می دید، اجازه نداشت او را بکشد. او موظف بود منتظر محاکمه بماند و در غیر این صورت خودش را بکشد. اینکاها دست و پای زناکارها را به یک دیوار می بستند و آن ها را رها می کردند تا از گرسنگی جان بدهند. قوانین اینکاها، این اجازه را به مردان می داد تا در صورتی که همسرشان را مظنون به زنا بدانند، او را بکشند اما زن ها چنین حقی نداشتند و زنی که همسرش را به دلیل زنا می کشت، از پا آویزان و رها می شد تا جان بدهد.
قتل ناموسی در اروپای قرون وسطایی هم وجود داشته و زنان زناکار به همراه شریک جنسی شان با سنگسار کردن مجازات می شده اند. در دورهٔ حکمرانی دودمان چینگ در چین، پدران و همسران حق داشتند دخترانی را که باعث «بی آبرویی» شده بودند را بکشند.
جنایت های ناموسی صورتی از خشونت علیه زنان محسوب می شوند. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتل های ناموسی کشته می شوند. این در حالیست که بسیاری از گروه های فعال در زمینهٔ حقوق زنان در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا رقم قربانیان این قتل ها را حداقل ۲۰٬۰۰۰ در سال برآورد می کنند. بیشتر اینان ساکن غرب آسیا، شمال آفریقا و بخش هایی از جنوب آسیا هستند. در سال ۱۹۹۹ حداقل ۱۰۰۰ زن به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند. بر اساس این آمار، این جرایم بیشتر در کشورهای اسلامی رخ می دهند در حالی که به گفته رهبران مذهبی، هیچ ریشه ای در اسلام ندارند.
قتل ناموسی در پاکستان پدیده ای رایج است و با نام «کارو کاری» شناخته می شود. این قتل ها معمولاً توسط اعضای خانوادهٔ قربانیان انجام می شود و به باور آن ها مجازاتی است برای «شرمندگی اجتماعی» که مقتول مسبب آن بوده است. در پاکستان، این فقط افراد نیستند که مرتکب قتل ناموسی می شوند و در برخی مناطق آن کشور، دادگاه های قبیله ای زنان را به جرم بی حرمت کردن یک خانواده یا قبیله، به اعدام محکوم می کنند.
دربارهٔ تعداد این قتل ها آمار مختلفی ارائه شده اما در واقع هیچ آمار رسمی دقیقی در مورد شمار قتل های ناموسی پاکستان وجود ندارد زیرا این موارد، معمولاً یا گزارش نمی شوند یا خانواده ها آن را خودکشی و مرگ طبیعی جلوه داده و به ثبت می رسانند. گاردین در سال ۲۰۰۹ شمار قربانیان قتل های ناموسی در پاکستان را سالانه ۱۰٬۰۰۰ ذکر کرده و رویترز در سال ۲۰۱۶ آمار قربانیان قتل های ناموسی آن کشور را سالانه بیش از ۵۰۰ نفر - که تقریباً همگی زن هستند - ذکر کرده است. این درحالی ست که فعالان حقوق بشر پاکستان تخمین می زنند که سالانه حدود ۱۰۰۰ قتل ناموسی در آن کشور رخ می دهد.
در فوریهٔ ۲۰۱۶، قانونگذاران ایالت پنجاب، قانونی را تصویب کردند که همهٔ اشکال خشونت علیه زنان را شایستهٔ مجازات می دانست. در واکنش به این قانون بیش از ۳۰ گروه مذهبی، از جمله تمام احزاب اصلی جریان سیاسی اسلامی خواستار فسخ این قانون شدند. این گروه ها فعالیت های حوزهٔ حقوق زنان را برابر با تبلیغ شرارت می دانند و می گویند قانون جدید باعث افزایش آمار طلاق و نابودی سیستم سنتی خانواده در آن کشور خواهد شد. نتایج نظرسنجی سال ۲۰۱۴ مرکز تحقیقات پیو حاکی از آن است که از هر ۱۰ شهروند پاکستانی ۴ نفرشان به نوعی قتل ناموسی را موجه می دانند.
در افغانستان هم بیشتر قربانیان قتل های ناموسی زنان و دختران هستند و دلیل اصلی قتل آن ها «رابطهٔ جنسی خارج از عقد» است. بر اساس یافته های کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، مواردی مانند فرار از خانه، مورد تجاوز قرار گرفتن، عدم علاقه به ازدواج، ازدواج اجباری و ابراز علاقه به مردی که قصد ازدواج با او را دارند دیگر دلایل قتل زنان افغان هستند.
قوانین افغانستان بین زنا و موقعیتی که در آن شخصی که با تهدید، فریب یا زور مورد تجاوز قرار گرفته تمایز قائل می شوند یا فرار از خانه را جرم نمی دانند. اما در برخی مناطق روستایی که طالبان در آنجا نفوذ قابل توجهی دارند، اهالی که اغلب دولت را فاسد یا غیرقابل اعتماد می دانند، برای حل و فصل اختلافات به دادگاه های طالبان می روند یا راساً فرد خاطی را مجازات می کنند. کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در سال ۲۰۱۹ قتل ۲۳۸ زن افغان را ثبت کرده که ۹۶ مورد آن قتل های ناموسی بوده است.
رسانه های هندی هر ساله گزارش های متعددی از قتل مردان و زنانی منتشر می کنند که به دلیل ازدواج های متناقض با آداب و رسوم و کاست خانوادگی یا اجتماعی شان کشته می شوند. بر اساس آمار دایره ملی ثبت جنایات هند، در سال ۲۰۱۶، ۶۹ قتل ناموسی در آن کشور رخ داده است اما فعالان اجتماعی معتقدند که شمار واقعی جانباختگان قتل های ناموسی هند، بسیار بالاتر از این آمار است.
دولت هند در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی مجازات های سختی را برای مسببان خشونت علیه زنان وضع کرد. با این حال، قتل های ناموسی مبتنی بر ازدواج های متقابل و بین مذهبی همچنان در مناطق روستایی رخ می دهد و معمولاً به دلیل حمایت مستقیم یا غیرمستقیم اهالی، به پلیس گزارش نمی شوند.
پژوهشی در ترکیه نشان می دهد بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ در صد قابل توجهی قتل ناموسی در کشور وجود داشته است. بر اساس این پژوهش بسیاری از زنان تُرک توسط همسر یا افراد مذکر خانواده شان (پدر، برادر یا سایر وابستگان) کشته شده اند. در ترکیه اطلاع رسانی در مورد قتل های ناموسی محدود و غیرشفاف است، با این حال آمار رسمی نشان می دهند بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، ۱٬۰۹۱ زن تُرک، قربانی این قتل ها شده اند.
نتایج یک پژوهش تحت عنوان «پروژه قتل های ناموسی» که توسط «انجمن جمعیت ترکیه» و با پشتیبانی صندوق جمعیت و برنامهٔ توسعهٔ سازمان ملل انجام شده نشان می دهد شهروندان ترکیه شرف و ناموس را مهم ترین عامل در زندگی و والاتر از هر ارزش دیگر به حساب می آورند. بر اساس این پژوهش که در چهار شهر استانبول، آدانا، شانلی اورفه و باتمان به صورت کتبی و شفاهی انجام شده هفتاد درصد افراد مصاحبه شونده (از جمله زن ها) در مواجهه با سؤال «ناموس چیست؟» پاسخ دادند: «ناموس زن آدم است».
قتل ناموسی در برخی شهرهای ایران هم رایج است. حدود ۲۰ درصد از کل قتل ها و ۵۰ درصد از قتل های خانوادگی در این کشور به مسائل جنسی و ناموسی مربوط می شوند.
به عقیدهٔ برخی از فعالان حقوق زنان، این «مشکل جدی و هنوز مهارنشده» ریشه در قوانین مردسالارانهٔ ایران دارد. بر اساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی «هرگاه مردی زنش را با مرد دیگری در بستر ببیند و علم به عدم مخالفت زن داشته باشد، می تواند هردوی آنها را بکشد» و ماده ۳۰۱ آن قانون هم تصریح کرده که «پدر و جد پدری به خاطر کشتن فرزند قصاص نمی شوند».
معمولاً هر ساله بین ۱۵ تا ۲۰ قتل ناموسی در اردن گزارش می شود و در اغلب موارد قربانیان زنان و دختران هستند. در اردن با استناد به قانون پیشگیری از وقوع جرم تصویب شده در سال ۱۹۵۴، زنانی که در معرض خطر جانی قرار دارند می توانند برای مدت نامحدود بازداشت شوند. بر این اساس دولت اردن صدها زن و دختر را برای حفظ جانشان و با هدف در امان بودن از خطر کشته شدن به دست اعضای خانواده شان در زندان های زنان محبوس می کند.
گرچه قوانین اردن برای قتل، مجازات اعدام یا حبس ابد را در نظر گرفته اند، سیستم قضایی آن کشور در مواجهه با جرایم ناموسی ضعف هایی دارد. قاضی های اردنی اغلب، حکم مرتکبان این جرم ها را بسیار کاهش می دهند و عاملان ممکن است به مجازات هایی مثل حبس های کوتاه مدت محکوم شوند یا اصلاً به زندان نروند. یکی از نمونه ها موردی مربوط به کِفایا، دختر ۱۶ سالهٔ اردنی بود که در سال ۱۹۹۴ اتفاق افتاد. او که متعلق به یک خانوادهٔ بسیار سنتی بود پس از آن که توسط برادرش (محمد) مورد تجاوز قرار گرفت، باردار شد و برای مخفی کردن این رسوایی مجبور شد با مردی ۳۴ ساله ازدواج کند. اما آن وصلت، ۶ ماه بعد به طلاق منجر شد و «بی حیثیتی» پیش آمده باعث شد یکی دیگر از برادران (خالد)، کِفایا را به قتل برساند. در این پرونده خالد به هفت سال زندان محکوم شد و محمد به ۱۳ سال.
به گفتهٔ سازمان های فعال در زمینهٔ حقوق زنان، قتل های ناموسی در میان اقلیت مسیحی اردن هم (به نسبت جمعیت محدودشان) بسیار رواج دارد و دلیل آن در اغلب موارد، تمایل زنان مسیحی به ازدواج با مردان مسلمان است.
بر اساس یک نظرسنجی که در سال ۲۰۰۹ انجام شده، ۶۸ درصد مردان جوان عراقی قتل یک زن به دلیل «لکه دار کردن حیثیت خانواده» را تأیید می کنند.
قوانین عراق (مانند بسیاری از کشورهای منطقه) ضعف هایی در مواجهه با خشونت خانگی دارند. در حالی که مقامات اقلیم کردستان عراق بخش هایی از قانون مجازات را که «ناموسی بودن قتل» را دلیل تخفیف در مجازات مجرمان می دانست، حذف کرده اند این قوانین هنوز در قانون جزایی عراق وجود دارند و اجرا می شوند.
در عربستان سعودی مردها خود را نگهبان ناموس خانواده شان می دانند و اغلب، اعضای خانواده که از نگر آن ها باعث «بی آبرویی» شده اند را مجازات می کنند. قربانیان معمولاً زنان و دختران هستند و مجازات آن در موارد جدی، مرگ است.
قوانین جزایی فلسطین متعلق به دهه ۱۹۶۰ میلادی و برگرفته از قوانین شرعی اردن هستند. این قوانین در چند دههٔ گذشته به دلیل حمایت ناکافی از زنان و مجازات های خفیف برای مردانی که عامل جنایات ناموسی هستند، مورد انتقاد بوده اند. در سال ۲۰۱۸ برخی از قوانین کیفری فلسطین اصلاح و به روز شدند. نسخهٔ جدید مادهٔ ۹۹ قاضیان را از تعیین مجازات های سبُک برای جرم هایی همچون قتل زنان و کودکان منع می کند. با ابن حال به عقیدهٔ فعالان حقوق زنان فلسطینی، این قوانین کارایی محدودی دارند زیرا جامعهٔ فلسطین تحت تأثیر عرف، سنت و مذهب است که وزن بیشتری نسبت به قانون دارند و معمولاً برای جرایم ناموسی مجازات های سنگین لحاظ نمی شود.
قتل های ناموسی در کویت پدیده ای نادر هستند. قوانین کیفری کویت عموماً غیر تبعیض آمیز هستند و بر مبنای آن ها همهٔ عاملان قتل، تجاوز، آدم ربایی یا خشونت علیه زنان در معرض مجازات های مختلف از حبس های طولانی تا مجازات اعدام قرار می گیرند. طبق این قوانین «متعرضان به نوامیس» به شدت مجازات می شوند و پلیس کویت هم با جدیت بر اجرای این قانون نظارت می کند. اما در مقابل، برای مردهایی که مرتکب قتل ناموسی می شوند مجازات شدیدی در نظر گرفته نشده است. مطابق مادهٔ ۱۵۳ قانون مجازات (مصوب ۱۹۶۰) اگر شوهر، همسر یا فاسق او را طی عمل زنا بکشد، مجازات او ۳ سال حبس به علاوهٔ ۲۲۵ دینار جریمهٔ نقدی است. همین مجازات برای هر کسی اعمال می شود که دختر، خواهر یا مادر خود را در حال ارتکاب زنا به قتل برساند.
قتل و جرم های مرتبط با «ناموس» در لبنان هم پدیده ای شایع است؛ گرچه به اندازهٔ دیگر کشورهای عربی گزارش نمی شود. به گفتهٔ یک منبع امنیتی لبنانی قتل های ناموسی به خصوص در جاهایی مانند اردوگاه های پناه جویان گزارش نمی شوند و زمانی که قاتل، یکی از اعضای خانواده باشد، بستگان ترجیح می دهند جنایت را آشکار نکنند.
در سال ۲۰۱۱، پارلمان لبنان قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن کسانی که ادعا می کنند همسر، دختر یا سایر اقوامشان را حین ارتکاب عملی منافی عفت کشته یا زخمی کرده اند، تخفیفی در مجازات شان داده نشود. با این حال هنوز قوانین دیگری (مانند مادهٔ ۲۵۲) وجود دارند که دستاویزی برای سبک کردن احکام مرتکبان جرائم ناموسی در محکمه های لبنان هستند.
بر اساس نظرسنجی سال ۲۰۱۹ تلویزیون عربی بی بی سی که در قالب پروژهٔ بارومیتر عربی انجام شد، ۲۷ درصد از الجزایری ها، ۲۵ درصد از مراکشی ها، ۱۴ درصد از سودانی ها و ۲۱ درصد از اردنی ها با «قتل به خاطر ناموس» موافق بوده اند در حالی که تنها ۸ درصد از مردم لبنان این عمل را تأیید کرده اند. بسیاری از موافقان معتقد بودند که قتل های ناموسی به محدود شدن «ازدواج های بین مذهبی» کمک می کند.
آمار دقیقی در مورد میزان قتل های ناموسی در لیبی در دست نیست. طبق قوانین لیبی اگر متهم به قتل بتواند ادعایش مبنی بر «ارتکاب قتل به دلیل حفظ آبرو» را ثابت کند سیستم حقوقی آن کشور به صورت ضمنی این عمل او را تأیید می کند و مجازات قتل کاهش می یابد. مادهٔ ۳۷۵ قانون مجازات لیبی تصریح کرده است: «هرکسی که همسر، دختر، خواهر یا مادر خود را در حال زنا یا طی یک رابطهٔ جنسی نامشروع غافلگیر کند و به خاطر لکه دار شدن شرفش همسر یا شریک جنسی یا هردوی آن ها را بکشد مستحق مجازات زندان است. اگر عمل ضارب در این شرایط منجر به آسیب دیدگی جدی افراد مذکور شود، مجازات او حداکثر دو سال حبس خواهد بود و در صورت ضرب و شتم یا آسیب دیدگی سبک، مجازاتی شامل او نمی شود.
بر اساس گزارش اداره مهاجرت و پناهندگان کانادا که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده قتل ناموسی در مراکش پدیده ای نادر است و در جامعه هم مقبولیت چندانی ندارد. با این حال نتایج نظرسنجی سال ۲۰۱۹ پروژهٔ بارومیتر عربی نشان می دهند ۲۵ درصد از مردم مراکش، قتل ناموسی را تأیید می کنند. قانون مجازات مراکش که در ژوئیهٔ ۲۰۰۳ اصلاح شد در مورد مجازات شخصی که همسر خود را به دلیل زنا به قتل برساند، هیچ تبعیضی بین زن و مرد قائل نمی شود. پیش از بازبینی قوانین، در مجازات شوهری که همسر یا معشوق او را مورد ضرب و جرح قرار می داد یا می کشت، تخفیف هایی لحاظ می شد.
در مصر هم قتل های ناموسی معمولاً به دلیل تخطی زنان از هنجارهای جنسی مورد پذیرش جامعه اتفاق می افتند. این هنجارها تعریف دقیقی ندارند و ممکن است موضوعی مثل ملاقات یک زن با یک مرد (حتی اگر فقط یک سوءظن یا شایعه باشد) باعث قتل آن زن توسط همسرش یا دیگر مردان خانواده شود.
در این کشور سنت های آیینی انتقام جویانه مانند «اَلطار» همچنان رواج دارند که بر مبنای آن «انتقام بهتر از ننگ است». این سنت ها آن چنان ریشه دارند که انتقام های مبتنی بر آن ها ممکن است برای چند نسل ادامه پیدا کنند. با این حال رعنا حسینی، محقق قتل های ناموسی و فعال حقوق زنان براین باور است که مشکل جامعهٔ مصر فراتر از سُنت های اینچنینی است. برای مثال او ماجرای پدری را روایت می کند که پیش از قتل دخترش به دلیل «بی عفتی»، دو قلچماق را برای دو ساعت استخدام کرد تا به عنوان بخشی از مجازات، به او تجاوز کنند.
بر اساس یک گزارش که در سال ۱۹۹۵ منتشر شده ۵۲ قتل از ۸۱۹ قتل رخ داده در آن سال مصر، ناموسی بوده اند.
قتل ناموسی در شرق آسیا پدیده ای نادر است. در چین فقط یک مورد وجود دارد که از سوی برخی به عنوان قتل ناموسی در نظر گرفته شده است. در ۱۵ آوریل ۲۰۱۷، مردی از قوم هوئی ساکن منطقهٔ ژونگنینگ در استان نینگ شیا، دخترش را به همراه دوست پسرش و رانندهٔ تاکسی ای که آن دو سوار ماشینش بودند به قتل رساند. پس از قتل، او به همراه پسرش جسدها را دفن کردند و تاکسی را هم آتش زدند. این مرد در اعترافاتش به پلیس گفت دخترش را کشته چون از او راضی نبوده است.
قتل ناموسی در آلبانی پدیده ای کم و بیش رایج است و بخشی از سُنت جاکماریا است. جاکماریا (به معنای خون ریزی) که ریشه در قوانین باستانی کانون دارد می تواند بابت اختلاف های مختلف مالی، ناموسی یا حتی عقیده ای اجرا شود. کانون مجموعه ای از قوانین شفاهی در ۱۲ بخش است که قدمت آن به قرن پانزدهم میلادی بازمی گردد و میراث دورانی ست که آلبانی جزوی از امپراتوری عثمانی بود. بر اساس قوانین کانون، جرم ناموسی بهایی ندارد جز ریختن خون متجاوز که البته این خون ریزی فقط شامل مردها می شود.
در نیمهٔ دوم قرن بیستم، دولت سوسیالیستی حاکم بر آلبانی، سعی کرد کانون و قوانینی مثل جاکماریا را با برخورد قهرآمیز ریشه کن کند. در آن سال ها ملتزمان به کانون یا اعدام می شدند یا به اردوگاه های کار اجباری فرستاده می شدند. با این وجود بحران اقتصادی سال ۱۹۹۷ آلبانی، منجر به هرج و مرج گستردهٔ اجتماعی و رواج مجدد کانون شد.
اهمیت عمل به آموزه های کانون نزد آلبانیایی ها به اندازه ای است که سالانه افراد زیادی از بیم مورد انتقام قرار گرفتن از آلبانی می گریزند و به کشورهای دیگر پناهنده می شوند اما خانواده های انتقام جو موفق می شوند تعدادی از آن ها را در کشور مقصد گیر انداخته و به قتل برسانند.
پدیدهٔ قتل ناموسی تا اویل قرن بیستم به خصوص در جنوب ایتالیا رواج داشت. تا سال ۱۹۸۱ میلادی ماده ای در قوانین ایتالیا وجود داشت که مرتکبان قتل های ناموسی را از مجازات سخت رهایی می داد. طبق این ماده (شمارهٔ ۵۸۷ مصوب دههٔ ۱۹۳۰ میلادی) «هرکسی به هنگام کشف رابطهٔ نامشروعی که باعث لکه دار شدن شرف او شود، مرتکب قتل همسر، دختر یا خواهر خود شود، مستوجب تحمل ۳ تا ۷ سال حبس است. همین مجازات برای هر کسی اعمال می شود که شخص دخیل در رابطه با همسر، دختر یا خواهرش را به قتل برساند».
بین سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ حداقل ۳۶ مورد قتل ناموسی در منطقهٔ قفقاز شمالی رخ داده است. به علت تابو بودن این موضوع، اطلاعات کمی در مورد تعداد دقیق این قتل ها در این منطقهٔ عمدتاً مسلمان نشین وجود دارد. سازمان ملل متحد تخمین می زند که تعداد واقعی قربانیان می تواند ۱۰ برابر آمار اعلام شده باشد. فعالان حقوق زنان قفقاز معتقدند بسیار معمول است که چنین مواردی پنهان نگاه داشته شوند. به گفتهٔ آن ها پلیس محلی، پزشکان و وکلای خانواده های درگیر به آن ها کمک می کنند تا ردی از اتفاقات رخ داده به جای نگذارند و اگر کار به دادگاه برسد، معمولاً بستگان شخص درخواست می کنند جلسات دادرسی به صورت غیر علنی انجام شوند. خفه کردن و قتل با چاقو شایع ترین روش های کشتن هستند، اما قتل با شلیک گلوله، مسموم کردن و حتی با تبر هم گزارش شده است. بیشتر اوقات، یک فرد به تنهایی در مورد قتل تصمیم نمی گیرد، بلکه جمعی از مردان خانواده اجازهٔ قتل را صادر می کنند. دلیل قتل های ناموسی زنان قفقاز می تواند از زنا تا یک شایعهٔ ساده درمورد یک رفتار غیراخلاقی باشد. در سال ۲۰۱۵، یک دختر اینگوش پس از آن که در حال سیگار کشیدن دیده شد، توسط عمویش خفه شد.
در بسیاری از کشورهای خاورمیانه، شمال آفریقا و غرب آسیا، هنوز قوانینی وجود دارند که به صورت ضمنی قتل های ناموسی را تأیید می کنند. در این کشورها مرتکبان قتل های عادی با مجازات حبس ابد یا اعدام مواجه می شوند. این در حالیست که در بعضی از این کشورها هیچ مجازاتی برای جرایم ناموسی وجود ندارد و در برخی دیگر، مرتکبان این جرم ها حداکثر به شش ماه حبس محکوم می شوند.
| [
{
"answer1": "آزتک ها برای زنای محصنه مجازات مرگ به شیوهٔ خفه کردن یا سنگسار را در نظر گرفته بودند که معمولاً شامل لِه کردن سر مجرم بود.",
"answer2": "مردی که همسرش را در حال خیانت می دید، اجازه نداشت او را بکشد. او موظف بود منتظر محاکمه بماند و در غیر این صورت خودش را بکشد.",
"distance": 180,
"question": "مجازات زنا در بین آزتک ها چه بود و در صورت مشاهده همسر در حال خیانت، مرد چه وظیفه ای داشت؟"
},
{
"answer1": "قتل ناموسی در پاکستان پدیده ای رایج است و با نام «کارو کاری» شناخته می شود.",
"answer2": "در برخی مناطق آن کشور، دادگاه های قبیله ای زنان را به جرم بی حرمت کردن یک خانواده یا قبیله، به اعدام محکوم می کنند.",
"distance": 278,
"question": "در پاکستان قتل ناموسی چگونه شناخته می شود و چه کسانی در برخی مناطق زنان را به اعدام محکوم می کنند؟"
},
{
"answer1": "در اردن با استناد به قانون پیشگیری از وقوع جرم تصویب شده در سال ۱۹۵۴، زنانی که در معرض خطر جانی قرار دارند می توانند برای مدت نامحدود بازداشت شوند.",
"answer2": "قاضی های اردنی اغلب، حکم مرتکبان این جرم ها را بسیار کاهش می دهند و عاملان ممکن است به مجازات هایی مثل حبس های کوتاه مدت محکوم شوند یا اصلاً به زندان نروند.",
"distance": 433,
"question": "در اردن، زنانی که در معرض خطر جانی هستند چه وضعیتی دارند و مجازات عاملان قتل ناموسی در این کشور چگونه است؟"
},
{
"answer1": "مادهٔ ۳۷۵ قانون مجازات لیبی تصریح کرده است: «هرکسی که همسر، دختر، خواهر یا مادر خود را در حال زنا یا طی یک رابطهٔ جنسی نامشروع غافلگیر کند و به خاطر لکه دار شدن شرفش همسر یا شریک جنسی یا هردوی آن ها را بکشد مستحق مجازات زندان است.",
"answer2": "اگر عمل ضارب در این شرایط منجر به آسیب دیدگی جدی افراد مذکور شود، مجازات او حداکثر دو سال حبس خواهد بود و در صورت ضرب و شتم یا آسیب دیدگی سبک، مجازاتی شامل او نمی شود.",
"distance": 231,
"question": "طبق قوانین لیبی، اگر فردی همسرش را در حال زنا ببیند، چه مجازاتی در نظر گرفته شده و این قانون چه مواردی را شامل می شود؟"
},
{
"answer1": "بر اساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی «هرگاه مردی زنش را با مرد دیگری در بستر ببیند و علم به عدم مخالفت زن داشته باشد، می تواند هردوی آنها را بکشد»",
"answer2": "ماده ۳۰۱ آن قانون هم تصریح کرده که «پدر و جد پدری به خاطر کشتن فرزند قصاص نمی شوند».",
"distance": 149,
"question": "بر اساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی ایران، مرد در چه صورتی مجاز به کشتن همسرش است و همچنین بر طبق ماده ۳۰۱ همین قانون، چه کسی به خاطر کشتن فرزند قصاص نمیشود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
651 | : شهرستان جاجرم
شهرستان جاجرم در جنوب غربی استان خراسان شمالی قرار گرفته و از شمال به شهرستان مانه و سملقان، از غرب به شهرستان گرمه، از جنوب به استان سمنان، از جنوب شرق به استان خراسان رضوی، از شرق به شهرستان اسفراین و از شمال شرق به شهرستان بجنورد محدود میشود. این شهرستان با مساحت 3654 كیلومتر دارای 3 شهر، 3 بخش، 5 دهستان و 55 آبادی است. جمعیت شهرستان جاجرم در سال 1390 بالغ بر 36898 نفر برآورد گردیده است.
آغاز شکل گیری این شهر به همان زمانی که در تمدن های تپه حصار دامغان، تپه سیلک کاشان و تپه یحیی بوده است، می رسد که باید حداقل قدمتی ۴ الی ۵ هزار سال داشته باشد و حتی در سده های بعد از هجرت نیز همچنان از نظر آب و هوایی از موقعیت خوبی برخوردار بوده است که باعث دوام و گسترش این ناحیه گردیده است. چنان که در فرهنگ آنندراج آمده است «جاجرم نام ولایتی است در خراسان، قصبه ای معمور و آباد و قلعه بزرگی دارد که در وسط واقع است و اطراف آن بساتین و مزارع دارد».
این شهرستان قبل از تفکیک شهرستان گرمه در سال ۱۳۸۵، تعداد ۵۸٬۴۸۳ نفر جمعیت داشته است. اما پس از جدا شدن گرمه، در سال ۱۳۸۹، جمعیت آن در حدود ۴۰۷۴۴ نفر تخمین زده می شود.
شهرستان جاجرم در جنوب غربی استان خراسان شمالی واقع است و از طرف شمال به شهرستان بجنورد (مرکز استان)، از شمال غرب به استان گلستان، از شرق به اسفراین از جنوب شرق به شهرستان جغتای در خراسان رضوی و از سمت غرب به شهرستان شاهرود (استان سمنان) محدود می شود.
این شهرستان از نظر تقسیمات کشوری شامل سه بخش است.
آب و هوای منطقه نیمه استپی، گرم و خشک می باشد. میانگین بارش ۱۳۴ میلی متر است. جهت باد غالب از شمال غربی است و متوسط سرعت باد ۸٫۵ متر بر ثانیه (۳۰ کیلومتر بر ساعت) است. میانگین دما ۱۶٫۵ درجه سانتیگراد و میانگین رطوبت ۵۰٪ است. حداقل دمای ثبت شده ۱۳٫۲- درجه و حداکثر دمای ثبت شده ۴۱٫۴ درجه بوده است.
آب و هوای جاجرم «معتدل و خشک، بیشترین درجه گرما در تابستان ها تا ۴۰ درجه بالای صفر و کم ترین درجه در زمستان ها تا ۱۵ درجه زیر صفر و میزان بارندگی سالانه حدود۱۵۰ میلی متر است(۱).
از مهمترین ارتفاعات این شهرستان می توان به کوه های زیر اشاره کرد:
از دشتهای مهم شهرستان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
از تنگه های مهم این شهرستان می توان به تنگه دربند و تنگه گزی اشاره کرد.
مهم ترین رودخانه های شهرستان عبارتند از:
«در سال ۱۳۶۹ ضمن بررسی اطراف جاجرم در مجاورت تپه ای به نام «تپهٔ پهلوان» تعداد فراوانی تیغه و ابزار سنگی مشاهده شد که با توجه به کیفیت ساخت و پرداخت آن ها می توان گفت بازمانده از اجتماعات دوران میان سنگی می باشند.»
با استناد به گزارش هیئت بررسی و شناسایی آثار باستانی خراسان، قدیمی ترین سفال های به دست آمده از تپه های باستانی این شهر (تپهٔ کلاته حسن) متعلق به هزارهٔ چهارم قبل از میلاد است. در طول هزارهٔ اول قبل از میلاد، اقوامی در منطقه ساکن بوده اند که مشخصهٔ آنان استفاده از سفال خاکستری است آثار باقی مانده از حضور آنان را می توان در اتلال دوشگلی(Doshagly) و رباط عشق جستجو نمود.
مطالعهٔ شواهد تاریخی و باستان شناسی نشان می دهد که «گذشته از سوابق درخشان تاریخی جاجرم از پیش از اسلام، در دوران تاریخی نیز شدیداً مورد توجه بوده و وجود مقابر و مساجد از قرن پنجم و هفتم هجری و تپه های عظیم اسلامی این مطلب را تأیید می کند
در کتاب حبیب السیر بارها از جاجرم در کنار شهرهای مهمی چون قزوین، ری اصفهان، دامغان، جاجرم، جرجان و مشهد نام برده شده است؛ که نشانگر اهمیت این شهر است. طبق نوشته های خواندمیر، پادشاهان ایلخانی بارها در لشکرکشی هایی که به منظور سرکوب شورشیان انجام می دادند، در این شهر اقامت یا از آن عبور کرده اند
کلنل چارلز ادواردییت، که در دوران قاجار از جاجرم بازدید کرده است، در سفرنامهٔ خویش از سکهٔ مکشوفه ای دارای تاریخ ۷۳۹ ه.ق یاد کرده که در ضربخانهٔ جاجرم ضرب شده بود. از آن جا که این شهر. «... در مسیر جادهٔ ابریشم بین دو ایستگاه نیشابور و دامغان قرار داشته…» همواره به آن توجه می شده است. راه دیگری نیز که استرآباد (گرگان قدیم) می گذشت شهرهای حاشیهٔ جنوبی دریای خزر را از طریق جاجرم به خراسان متصل می ساخت. چنان که به فرمان امیر علیشیر نوایی، وزیر با تدبیر تیموریان، سه کاروانسرای مهم عشق، قلی (Qelly) و قره بیل (Qarabill)در مسیر همین راه در منطقهٔ جاجرم ساخته شد.
«کلاویخو» سفیر دربار اسپانیا، در مسیر سفر خویش به دربار تیموریان از این شهر عبور کرده، قلعهٔ واقع در این شهر را توصیف کرده است.
در جاجرم علاوه بر تات ها، که قدیمی ترین ساکنان این دیراند، ترکان گرایلی، طوایف عرب، روس ها و بخارایی ها سکنی گزیده اند. این اختلاط نژادی، بی شک، ناشی از موقعیت جغرافیایی خاص آن بوده است.
ترکان گرایلی شامل دو طایفهٔ مهم رمضانلو و مقصودلو هستند. گروه اول در دوران نادرشاه و گروه دوم در زمان محمد شاه قاجار از منطقهٔ کالپوش به این ناحیه آمده اند.
«در حال حاضر از این مردم فقط خانوارهایی معدود مانده که آن ها نیز ترکی را از یاد برده و فارسی تکلم می کنند».
«این ناحیه برای سالیان متمادی تحت سرپرستی حاکم بجنورد اداره می شد. اما قبل ازآن، گاهی از توابع استرآباد، بسطام یا نردین محسوب می شده است» و از دوران حیدرقلی خان سهام الدوله (از ایلخانان بجنورد در دوران قاجاریه) جزء قلمرو حکومت بجنورد شده است.
جاجرم در طول تاریخ خویش بارها، به دلیل هجوم طوایف ازبک و ترکمن، آسیب فراوان دیده است. در مرکز شهر جاجرم قلعه ای موسوم به «نارین قلعه» وجود دارد که تا اواخر دوران قاجار از آن استفاده می شده است. سیاحانی که در قرون اخیر از جاجرم عبور کرده اند. هر یک، این قلعه را توصیف کرده اند. این امر از ثباتی همیشگی در این قلعه حکایت دارد. بی شک ساکنان جاجرم در این دوره ها به دنبال آرامش و امنیتی بوده اند که جز در پناه دیوارهای بلند این قلعه فراهم نمی آمده است. خاور بی بی شادلو (خواهر یارمحمدخان سهام الدوله، حکمران بجنورد معاصر با ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار) در سفرنامهٔ خویش شرحی از این قلعه آورده است.
کهن ترین و شاخص ترین بنای استان خراسان شمالی مسجد جامع جاجرم است که در مجموعه بافت قدیمی این شهرستان واقع شده است.
جاجرم بخاطر آثار متعدد تاریخی و باستانی یکی از مناطق ارزشمند و شایان توجه باستانشناسی در استان خراسان شمالی است. این منطقه باستانی دارای آثار مهمی همچون محوطه تاریخی تپه پهلوان، تپه حیدران و… با قدمت هفت هزار سال و نیز بناهای باارزشی نظیر مسجد جامع جاجرم است.
این بنا در داخل شهر جاجرم و در جنوب شرقی تپهٔ قلعه (نارین قلعه) واقع است. مسجد جامع جاجرم از نوع مساجد شبستانی است و پلان آن، «ابتدایی ترین سبک مسجدهای چهار ایوانی» را القا می کند. ورودی بنا در ضلع شمالی آن واقع است و به یک صحن کوچک با ابعاد ۵ / ۷ ضربدر ۵ / ۷ متر محدود می شود. شبستان های مسجد در دو ضلع شرقی و غربی این صحن قرار دارند. جهت صحن، شمالی - جنوبی است و ضلع جنوبی آن از طریق یک ورودی بزرگ و رفیع به فضای گنبدخانه منتهی می شود. محراب مسجد با ارتفاع ۲۳۵ سانتیمتر و عمق ۸۵ سانتیمتر در ضلع جنوبی گنبدخانه است. دایرهٔ گنبد این بنا با کمک تکنیک ترمبه زنی اجرا شده است. رأس این ترمبه ها به شکل ترکش های خورشیدی و پایین آن ها به شکل لوزی های منظم و ذوزنقه هایی است که اضلاع پایین آن ها بر روی پایهٔ ترمبه استوار است. داخل گنبد به شکل نیم کاسهٔ ساده ای است که مرکز آن به یک ستارهٔ ۲۴ پر، که به طور برجسته کار شده مزین است.
فضای شبستان به وسیلهٔ طاق و تویزه پوشش یافته است. در پشت دیوار شرقی شبستان ضلع شرقی، یک فضای الحاقی اضافه شده که بیشتر در زمستان ها از آن استفاده می شود. این مسجد کوچک فاقد عناصری چون ایوان رفیع و مناره است و در مجموع نمای بیرونی آن فاقد تزیینات بوده و به استثنای سه عدد کاشی که بر پیشانی ایوان جنوبی جای دارد، قسمت عمدهٔ تزیینات را باید در گنبد خانه جستجو کرد. در این قسمت می توان از «تزیینات گچبری… ترمبه ها، لچکی ها و کاربندی زیر گنبد نام برد.»
«مصالح بنا کلاً سنگ، ملاط گچ، اندود کاهگل و گچ است که به طور حتم در اصل تزییناتی از کاشی نیز داشته است…».
سبک معماری اجرا شده در این مسجد بسیار ساده و ابتدایی به نظر می رسد. همچنین کوچک بودن ابعاد مسجد نیز این بنا را در نگاه اول حقیر جلوه می دهد. با این حال پلان آن از نوع ابتدایی ترین سبک مساجد چهار ایوانی اما «در مقام مقایسه با مساجدی نظیر مسجد جامع فهرج سبک تکامل یافته تری را نشان می دهد… و با استناد به معماری موجود و اجرای قوس ها و دهانه ها و ابعاد آن ها (احتمالاً) به قرن چهارم یا پنجم هجری تعلق دارد و در عداد یکی از ارزنده ترین آثار مذهبی به شمار می آید.»
مؤلف مطلع الشمس کتیبهٔ کاشی های موجود در بنا را چنین توصیف کرده است: «بالای این صفه که کتیبهٔ مقصوره است سه آجر کاشی نصب شده در روی یک آجر سبز که دو ثلث آن شکسته، نوشته شده است: «توکلت» و در یک طرف «علی الله». در یک طرف و فی مابین صورتی شبیه به (مجمر) آویخته شده و با خط سیاهی است و در گوشهٔ دیگر آجر نوشته است «خدای بر آن بنده مسلمان» و زیر این عبارت «در کار» و زیر آن «بر عشر معروف» و زیر آن، «دههٔ محرم سنه» پایین تر از آن «تقبل الله منه». در آجر کاشی وسط با خط جلی برجسته لفظ «یا احد» نوشته شده است. دربالای آجر سبز دیگر «لااله الا الله محمد رسول الله» و در زیر: سورهٔ فاتحة الکتاب، بعد از آن سوره توحید و در زیر «بتاریخ بیستم ماه سنهٔ سبع و سبعین». بعد از «سبع و سبعین» کلمهٔ لا یقرا [ناخوانا] که ظن قریب به یقین «خمسمائه» بوده و به نظر می رسد، در یک طرف طول آجر نیز نوشته شده است. (ان الدین عند الله الاسلام) و در طرف دیگر (شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط). این آجرها را از محل دیگر به اینجا آورده و نصب کرده اند. حالا آن محل خارج از مسجد بوده یا داخل الله اعلم…».
در حال حاضر کتیبهٔ کاشی های ایوان جنوبی، آسیب دیده و کلمهٔ «خمسمائه» از بین رفته است. در گزارش هیئت بررسی و شناسایی آثار و بناهای تاریخ خراسان دربارهٔ کتیبه های دیگر این بنا چنین آمده است: «... به گفتهٔ چند ریش سفید، کاشی دیگری در این مسجد وجود داشته که اشعاری بر آن نوشته شده بود و حاکی از تعمیرات بنا بوده است و این مطالب از زبان آن هاست:
توفیق ز حضرت واحد شد
درویش علی، ساعی این مسجد شد
تاریخ طلب نمودم از پیر خرد
گفتا ز غنچه ه ساقط شد»
ماده تاریخ درج شده در بیت دوم، یعنی «غنج»، برابر است با ۱۰۳۴ که در این سال تعمیراتی در بنا انجام شده است. احتمالاً در نمای ایوان جنوبی مسجد کاشی هایی وجود داشته که تاریخ احداث آن را نشان می داده است و بعدها از بین رفته اند. سه کاشی کنونی نیز در تعمیرات بعدی به گونه ای نامأنوس جایگزین آن ها شده اند. این کاشی ها، که اعتماد السلطنه نیز شرح مبسوطی از آن ها ارائه داده است، از لحاظ تکنیک ساخت و رنگ لعاب با کاشی هایی که زمانی در دورن مقبرهٔ علی بن مهزیار قرار داشته اند قابل مقایسه هستند. (این کاشی ها در اواخر دوران قاجاریه به مقبرهٔ «بش قارداش» در شش کیلومتری جنوب بجنورد منتقل شده اند؛ و در حال حاضر در گنجینهٔ هنرهای اسلامی تهران نگهداری می شوند). بنابراین تاریخ مذکور در این کاشی ها (۵۷۷ ه) به زمان ساخت بنا ارتباطی ندارد.
«ابوالحسن علی بن مهزیار از اعاظم اصحاب ائمهٔ اطهار است. اصلاً از تخمهٔ عجم و مردم ایران به شمار می آید. پدرش، مهزیار، کیش ترسا داشته و در بلدهٔ دورق می نشسته از توابع ملک اهواز. او را توفیق الهی نصیب افتاده و به شرف اسلام فایز گشت. بعضی گفته اند پسرش علی نیز به اصغر سن و حداثت عمر مسلمان شد و به حق اهل بیت معرفت به هم رسانید…»
علی بن مهزیار از سوی علی بن موسی الرضا و محمد تقی مقام نمایندگی و وکالت در نواحی جاجرم را داشته و تألیفات و کتب متعدد از وی بر جای مانده است.
مقبرهٔ علی بن مهزیار در دو کیلومتری شرق جاجرم و در میان قبرستان شهر قرار دارد. گویا در گذشته علاوه بر این بنا چند بقعه تاریخی دیگر نیز در این محل وجود داشته که امروزه اثری از آن ها بر جای نمانده است.
بنا دارای پلان مربع و عبارت است از یک اتاق که در ارتفاع چهار و نیم متری به وسیلهٔ چهار ترمبهٔ عمیق و چهار طاقنمای تزیینی به هشت ضلعی تبدیل شده و گنبد بنا بر روی آن استوار شده است. در هر ضلع و در فواصل بین ترمبه ها پنجره ای برای تأمین نور فضای داخل تعبیه شده است.
ورودی بنا در ضلع شمالی آن قرار گرفته و در بالای آن تزیینات مقرنس کاری به چشم می خورد. اتاق مقبره در پشت این ورودی واقع است. به طور کلی فرم بنا به شکل چهار طاقی است که چشمهٔ طاق های شرقی و غربی آن مسدود شده است.
صنیع الدوله در توصیف قبر موجود در داخل این بقعه آورده است: «شکل قبری که سه ذرع طول و یک ذرع و سه چارک عرض دارد و در بقعه موجود است و در بالای قبر آجرهای کاشی سبز ممتاز نصب کرده اند و آیات شریفهٔ قرآنی به خط ثلث با گل و بوته بر روی آجرها برجسته رسم شده، اما چون افغان ها این آجرها را خراب کرده و در ثانی رسم نموده اند از ترتیب افتاده و آیات مبارکات خوانده نمی شود.»
همچنین کلنل ییت، که گویا از آخرین افرادی بوده که کاشی ها را در این بنا دیده است، در توصیف این کاشی ها آورده است: «... در این بنا نوشته ای که روی آن نام این شخص ذکر شده باشد وجود نداشت. در این جا تنها نکتهٔ جالب برای ما این بود که این قبر تا ارتفاع دو متر و ده سانتیمتر یا دو متر و چهل سانتیمتری از کاشی های آبی رنگی، که آیه های قرآن با خطوط درشتی روی آن ها نقش شده بود، پوشیده بود. این کاشی ها ۴۵ تا ۶۰ سانتیمتر عرض داشتند و خیلی خوب ساخته شده بودند. به نظر می آمد که این کاشی ها را از بنای دیگری برداشته و در این جا نصب کرده باشند؛ زیرا بیشتر آن ها به طور وارونه یا غیر منظم کار گذاشته شده بودند. به طور کلی بر روی این کاشی ها نتوانستیم تاریخی پیدا کنیم.»
قابل ذکر است که سرانجام یار محمد خان شادلو، ایلخانی بجنورد(۱۲۵۴–۱۳۲۲ ه. ق)، به هنگام ساخت مقبره اش در «بش قارداش» این کاشی ها را از محل خارج و در داخل مقبرهٔ خود نصب نمود. در سال ۱۳۱۶ رئیس معارف بجنورد آن ها را به ادارهٔ معارف و اوقاف خراسان تحویل داد. و در حال حاضر در «گنجینهٔ هنرهای اسلامی» تهران با شمارهٔ ثبت ۳۲۷۸ نگهداری می شوند. این کاشی ها با رنگ فیروزه ای تیره و دارای خطوط ثلث با رنگ سیاه هستند. این خطوط شامل آیهٔ شریفهٔ ۱۸ از سورهٔ آل عمران و آیات ۲۵۵ و ۲۵۶ سورهٔ مبارکهٔ بقره هستند.
این مقبره در سال ۱۳۵۷ یک بار مرمت شده است و در سال ۱۳۷۱ نمای بیرونی آن با استفاده از آجر سفال بازسازی شده است. همچنین گنبد بنا در سال ۱۳۷۸ با ایزوگام پوشش یافته و فضای داخلی بنا نیز در سال ۱۳۷۹ گچ اندود شده است.
چنان که اشاره شد فرم کلی بنا عبارت است از یک فضای مربع که گنبد بر روی آن تعبیه شده است این سبک با سبک اجرا شده در مقابر منفرد عصر مغول قابل مقایسه است.
گویا در زمان بازدید هیئت بررسی و شناسایی آثار و بناهای تاریخی خراسان، در اطراف بنا خرده آجرهای لعابدار و فیروزه ای رنگ و کاشی های آبی و قطعات گچبری هایی وجود داشته که به نظر سرپرست هیئت با توجه به رنگ آجرها، نوع گچبری ها و همچنین فرم گنبد، ساخت اولیهٔ این مقبره به قرن هفتم تا دورهٔ تیموری مربوط می شود.
گروهی از محققان بر این باورند که این مقبره بن علی بن مهزیار تعلق ندارد؛ زیرا او در شهر اهواز مدفون است رضا احمدی بجنوردی، محقق تاریخ جاجرم، در مقاله ای ضمن تلاش برای اثبات تعلق این مقبره به علی بن مهزیار اهوازی، علت پیش آمدن این تردید را چنین بیان داشته است: «تشابه اسمی بین علی بن مهزیار و علی بن ابراهیم بن مهزیار و نیز ذکر برخی از احادیث با کلمهٔ قال ابن مهزیار باعث به اشتباه افتادن بعضی از علمای رجال شده و هر دو نفر را یکی دانسته اند. اهالی جاجرم، که چندین سال قبل جهت تعمیر بنای آرامگاه خواجه مهزیار نبش قبر کرده بودند، اولاً جنازهٔ وی را سالم یافته و از آن روز اعتقاد کاملی پیدا کرده و نذورات فراوان می کنند؛ ثانیاً سنگ قبری کشف کرده اند؛ که نوشت شده «هذا مرقد ماهزیار» و قسمتی از سنگ هم خوانده نمی شود. چنین به نظر می رسد که آرامگاه جاجرم مربوط به علی بن مهزیار و بقعهٔ موجود در اهواز مربوط به علی بن ابراهیم بن مهزیار باشد.»
حمام قدیمی جاجرم نیز یکی از بناهای دوره صفوی است که در بافت فرسوده شهری و به فاصله نزدیکی در پای دامنه جنوبی تپه نارین قلعه و در شمال مسجد جامع جاجرم واقع شده است. این حمام به صورت نیمه زیر زمینی ساخته شده و از بخشهای مختلف شامل رختکن یا سربینه، گرمخانه، خزینه، آب انبار و قسمت های بیرونی شامل گلخن و منبع آب گرم تشکیل شده است.
در بخشهایی از کف گرمخانه نقوش زیبای اسلیمی و ختایی بر سنگ نقش شده که در نوع خود منحصربه فرد است.
بنای امامزاده ابراهیم در یک کیلومتری شمال روستای دربند از توابع بخش سنخواست جاجرم واقع است. این بنا در کنار جادهٔ آسفالته ای، که روستای دربند را به روستای جوشقان متصل می کند قرار گرفته است و به اعتقاد اهالی، مدفن امامزاده ابراهیم، برادر علی بن موسی الرضا است.
بنای مقبره بر بالای یک صفحهٔ کم ارتفاع قرار گرفته است که این ارتفاع را می توان توسط چند پله، که در حال تخریب هستند، پیمود. بنا دارای نقشهٔ چهار ضلعی و متأثر از سبک چهار طاقی است. پلان چهار ضلعی بنا در ارتفاع ۵ / ۳ متری با ایجاد یک پوشش مثلثی شکل بر کنج ها و یک طاقنمای کم عمق در هر ضلع و چهار طاقنمای دیگر با چهار روزنه در وسط اضلاع به پلان هشت ضلعی تبدیل شده، سپس دایرهٔ گنبد، که از داخل به شکل نیم کاسه است، تعبیه شده است. (۳۷)
در حال حاضر داخل مقبره با گچ اندود شده و و درهای ورودی واقع در اضلاع شمالی و غربی و مسدود شده و به شکل طاقنما درآمده اند. ورودی های اضلاع شرقی و جنوبی باز هستند؛ و ورودی شرقی با پوشش جناقی سقف شده است. داخل مقبره فاقد هر گونه تزیینات است. در نمای خارجی بنا، در طرفین هر ورودی، یک منارهٔ کوتاه تزیینی تعبیه شده است. نمای داخلی و خارجی بنا در دوره های مختلف چندین بار گچ اندود شده است. در داخل ایوان های شرقی و شمالی بنا بقایای تزیینات گچبری به چشم می خورد که به روش قالبی ایجاد شده اند. در اطراف بنا قضاهای الحاقی وجود دارد که بر اثر عوامل جوی و فرسایش رو به ویرانی نهاده اند.
آنچنان که در گزارش هیئت بررسی و شناسایی آثار و بناهای تاریخی خراسان ثبت شده است. این بنا در اوایل دههٔ پنجاه از وضعیت نسبتاً مطلوبی برخوردار بوده است. در اطراف بنا جدول کشی هایی موجود بوده و در محوطهٔ اطراف درختکاری داشته است. (۳۸) در زمان بازدید (سال ۱۳۸۰) تنها یکی دو درخت در نزدیکی بنا مشاهده شد. همچنین در محوطهٔ پیرامون بنا حفره های متعددی توسط سودجویان و حفاران غیرمجاز حفر گردیده و حتی در دیواره های بنا نیز حفره هایی ایجاد شده بود.
این بنا در حال حاضر متروک شده و اهالی روستای دربند از محوطهٔ اطراف آن برای تدفین استفاده نمی کنند و این امر درصدمه دیدن بنا بی تأثیر نبوده است.
در حال حاضر بنا فاقد کتیبه ای است که در تعیین قدمت آن راهگشا باشد. «آنچه مسلم است زیر ترمبه ها و طاقنماها ازاره ای به چشم می خورد که سابق بر این به طور حتم کتیبه ای داشته است. تکه های گچبری به دست آمده در اطراف بنا و خاکبرداری های داخل صحن این مطلب را تأیید می کند.»(۳۹) بنابراین برای تعین قدمت بنا باید به فرم و سبک های معماری اجرا شده در آن توجه داشت. «نمای بیرونی بنا و حالت کلی آن یک بنای قرن هفتم را به ذهن بیننده القا می کند. به خصوص از نظر پلان و اجرای طاق ها و طاقنماها بی شباهت به بناهای قرن هفتم، که در جاجرم و گرمه دیده می شود، نیست؛ ولی به علت کوهستانی بودن این منطقه و در معرض برف و باران بودن، نماسازی آن به کلی با بناهای دیگر متفاوت است و الحاقاتی قطور و ضخیم در چهار گوشهٔ بنا ایجاد شده که دایرهٔ گنبد از بالای رأس این ترمبه ها و طاقنماها شروع شده و به صورت کلاه خودی درآمده است.»(۴۰)
مورخانی که به تاریخ منطقهٔ جاجرم پرداخته اند از بناهای مذهبی این منطقه نامی به میان نیاورده اند. تا در شناخت هویت واقعی و قدمت این بناها راهگشا باشند. از طرفی این بناها به دلیل اقبال مردم منطقه به آنها، در دوره های مختلف تعمیر شده و به ناچار دخل و تصرفاتی در آن ها صورت گرفته است که گاه باعث مخدوش شدن اصالت این بناها شده است. با این حال ساختار اصلی بناهای مذهبی موجود، به لحاظ کاربرد طاق و قوس ها برای کاهش وزن جرزها قابل مقایسه با سبک رایج در مقابر مربوط به قرون هفت و هشت هجری هستند.
در میان این بناها، بنای امامزاده ابراهیم دربند، به دلیل سبک معماری خاص، در ردیف آثار ارزشمند منطقه محسوب می شود و با وجود آسیب هایی که بر آن وارد آمده است هنوز هم توجه هر شخص علاقه مند به میراث فرهنگی را جلب می کند، به همین دلیل باید مرمت آن به نحوی انجام شود که به ارزش های تاریخی آن لطمه ای وارد نشود.
زبان رایج در مرکز این شهرستان فارسی است ولی در روستاهای این شهرستان به زبان های مختلفی صحبت می شود.
این شهرستان دارای تنوع قومیتی فارس، تات، کرد، ترک و آداب و رسوم و سنن خاص و متفاوت با دیگر مناطق استان خراسان شمالی است.
اغلب مردم جلگه پهناور شوقان و منطقه ای به نام چهارده سنخواست به زبان تاتی تکلم می کنند که زبان بومی شمال خراسان است.
شهر سنخواست و روستاهای اندقان، خراشا، کرف، جربت، دوبرجه، ملاویس، دربند، طبر و غیره از جمله مناطق تات زبان این شهرستان هستند.
مردم روستاهای ارک، قراجه رباط، کلاته شور، قلی و کلاته موری به زبان کردی و مردم روستای کلاته ترک ها به زبان ترکی و مردم روستای قمیطه نیز تقریباً به فارسی جاجرمی صحبت می کنند.
نزدیک به ۸۲ درصد مردم این شهرستان باسواد هستند که بیشترین درصد در کل استان خراسان شمالی است.
معرفی بناهای مذهبی تاریخی شهرستان جاجرم. وب سایت راسخون
| [
{
"answer1": "شهرستان جاجرم در جنوب غربی استان خراسان شمالی قرار گرفته",
"answer2": "از جنوب به استان سمنان، از جنوب شرق به استان خراسان رضوی",
"distance": 117,
"question": "شهرستان جاجرم از نظر موقعیت جغرافیایی در کدام قسمت استان خراسان شمالی قرار دارد و با چه استان هایی هم مرز است؟"
},
{
"answer1": "قدیمی ترین سفال های به دست آمده از تپه های باستانی این شهر (تپهٔ کلاته حسن) متعلق به هزارهٔ چهارم قبل از میلاد است.",
"answer2": "در سال ۱۳۶۹ ضمن بررسی اطراف جاجرم در مجاورت تپه ای به نام «تپهٔ پهلوان» تعداد فراوانی تیغه و ابزار سنگی مشاهده شد که با توجه به کیفیت ساخت و پرداخت آن ها می توان گفت بازمانده از اجتماعات دوران میان سنگی می باشند.",
"distance": 275,
"question": "قدیمی ترین سفال های به دست آمده از تپه های باستانی جاجرم متعلق به چه دوره ای هستند و در چه تپه ای یافت شده اند؟"
},
{
"answer1": "مسجد جامع جاجرم از نوع مساجد شبستانی است و پلان آن، «ابتدایی ترین سبک مسجدهای چهار ایوانی» را القا می کند.",
"answer2": "ورودی بنا در ضلع شمالی آن واقع است و به یک صحن کوچک با ابعاد ۵ / ۷ ضربدر ۵ / ۷ متر محدود می شود.",
"distance": 107,
"question": "مسجد جامع جاجرم به چه سبکی ساخته شده و ورودی آن در کدام سمت بنا واقع شده است؟"
},
{
"answer1": "سرانجام یار محمد خان شادلو، ایلخانی بجنورد(۱۲۵۴–۱۳۲۲ ه. ق)، به هنگام ساخت مقبره اش در «بش قارداش» این کاشی ها را از محل خارج و در داخل مقبرهٔ خود نصب نمود.",
"answer2": "و در حال حاضر در «گنجینهٔ هنرهای اسلامی» تهران با شمارهٔ ثبت ۳۲۷۸ نگهداری می شوند.",
"distance": 238,
"question": "چه کسانی کاشی های مقبره علی بن مهزیار را از آنجا خارج کرده و به کجا منتقل کردند و این کاشی ها اکنون کجا نگهداری میشوند؟"
},
{
"answer1": "بنا دارای نقشهٔ چهار ضلعی و متأثر از سبک چهار طاقی است.",
"answer2": "در حال حاضر داخل مقبره با گچ اندود شده و و درهای ورودی واقع در اضلاع شمالی و غربی و مسدود شده و به شکل طاقنما درآمده اند.",
"distance": 307,
"question": "بنای امامزاده ابراهیم از نظر سبک معماری از چه بناهایی تاثیر پذیرفته و ورودی های آن در حال حاضر به چه شکلی در آمده اند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
652 | : یوتیوب
یوتیوب یا یوتوب دوّمین وبگاه پرطرفدار در جهان پس از گوگل و پیش از تیمال و بزرگترین شاخهٔ گوگل است که در نوار ابزار این وبگاه دیده می شود.
یوتیوب معروف ترین وبگاه بارگذاری و تماشای ویدئو است که توسط سه کارمند پیشین پی پل در فوریه ۲۰۰۵ ایجاد شد. چاد هرلی، استیو چن، و جاوید کریم پس از موفقیت های وبگاه فلیکر، تصمیم به ایجاد یوتیوب گرفتند.
محل این شرکت در سان برونو، کالیفرنیا است. این سایت به کاربران اجازهٔ بارگذاری، مشاهده و اشتراک گذاری ویدئو را می دهد و با استفاده از تکنولوژی ادوبی فلش ویدئو و اچ تی ام ال۵ انواع ویدئوها مانند کلیپ های فیلم، کلیپ های تلویزیون و کلیپ های موسیقی و هم چنین ویدئوهای وبلاگ ها، ویدئوهای اوریجینال کوتاه و ویدئوهای آموزشی را نمایش می دهد. این وبگاه قابلیت پشتیبانی از ویدئوهای سه بعدی و آناگلیف را دارد و با فرمت های مختلفی از جمله فلش ویدئو سازگاری دارد. ویدئوهای این شرکت را می توان در پلی استیشن ۳، پلی استیشن ۴، وی، و ایکس باکس لایو نیز تماشا کرد. نسخهٔ تلفن همراه این وبگاه به صورت یک نرم افزار بر روی پلت فرم اندروید نیز در دسترس است.
ویدئوی چارلی انگشت منو گاز گرفت از پربازدیدترین ویدئوهای یوتیوب است که در مه ۲۰۱۱ بیش از ۳۷۵ میلیون بار بازدید شد. ویاکوم از شرکت های علیه یوتیوب بود که با رأی دادگاه به منظور انتشار ویدئوهای خصوصی اش در این وبگاه، ۱ میلیارد دلار از یوتیوب خسارت گرفت. این وبگاه مجهز به سیستم تشخیص حق تکثیر است و ویدئوهای نقض حق تکثیر را بر روی وبگاه منتشر نمی کند با این حال این سامانه گاهی اوقات دچار اشتباه می شود.
بیشتر ویدئوهای این شرکت توسط افراد عادی و بعضی از ویدئوها توسط شرکت ها و رسانه هایی مانند سی بی اس، بی بی سی، هیولو، ویوو و برخی سازمان های دیگر و برخی توسط خود یوتیوب بارگذاری شوند. افراد ثبت نام نکرده می توانند ویدئوها را تماشا کنند، افراد ثبت نام کرده می توانند ویدئوها را در کانالشان بارگذاری کنند. فقط کاربران ثبت نام شدهٔ که اثبات می کنند به سن ۱۸ سال رسیده اند اجازهٔ بارگذاری ویدئوهایی با محتوای احتمالی توهین آمیز را دارند. سرانجام این شرکت توسط شرکت ال ال سی پایه گذاری شد و در نوامبر ۲۰۰۶، توسط شرکت گوگل با قیمت ۱٫۶۵ میلیارد دلار آمریکا خریداری شد و هم اکنون از شاخه های گوگل است.
یوتیوب از سال ۲۰۰۵ به شکل دوره ای در ایران فیلتر می شد ولی پس از پخش ویدئوهای مربوط به اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ در ایران به طور دائمی فیلتر شد.
در سال ۲۰۱۰ پس از کناره گیری چاد هرلی از سمت مدیریت کل یوتیوب، سالار کمانگر، یکی از ایرانیان آمریکا به عنوان مدیر کل یوتیوب منصوب شد.
یوتیوب توسط چاد هرلی، استیو چن و جاوید کریم پایه گذاری شد که هر سه از کارمندان شرکت پی پل بودند. هرلی در دانشگاه ایندیانا در پنسیلوانیا درس طراحی می خواند در حالی که چن و کریم در دانشگاه ایلی نوی در اوربانا دانش کامپیوتر را فرا می گرفتند.
آن ها پس از موفقیت وبگاه فلیکر برای بارگذاری عکس، تصمیم گرفتند وب گاهی برای بارگذاری ویدئو ایجاد کنند و به همین منظور، در آپارتمان چن در سان فرانسیسکو میهمانی شام برگزار کردند و در این باره بحث کردند.
اولین ویدئوی بارگذاری شده در یوتیوب به نام من در باغ وحش جاوید کریم را در باغ وحش سن دیگو نشان می دهد. این ویدئو در ۲۳ آوریل ۲۰۰۵ به وبگاه یوتیوب ارسال شد و هنوز هم می توان آن را تماشا کرد.
یوتیوب عمومی در مه سال ۲۰۰۵، شش ماه پیش از راه اندازی رسمی در نوامبر ۲۰۰۵ ارائه شد. این وبگاه به سرعت رشد کرد و در ژوئیه سال ۲۰۰۶، اعلام شد که در هر روز در یوتیوب بیش از ۶۵٬۰۰۰ ویدئو بارگذاری می شود و ۱۰۰ میلیون بار مورد بازدید قرار می گیرد. با توجه به آمار ارائه شده توسط شرکت تحقیقات بازار کام اسکور، یوتیوب بهترین وبگاه بارگذاری ویدئو در ایالات متحده آمریکا است و ۴۳٪ مردم این کشور، ویدئوهای خود را در این وبگاه بارگذاری می کنند و در مه سال ۲۰۱۰، ۱۴ میلیارد فیلم در یوتیوب بارگذاری شده است. در هر دقیقه، حدود ۶۰ ساعت ویدئو در یوتیوب بارگذاری می شود که حدود سه چهارم این ویدئوها را مردم ایالات متحده آمریکا بارگذاری می کنند. وبگاه یوتیوب در ماه ۸۰۰ میلیون کاربر منحصربه فرد دارد. بر اساس رتبه بندی وبگاه الکسا، یوتیوب پیش از فیس بوک و گوگل و پس از یاهو!، سومین وبگاه پربازدید اینترنت است.
به علت شباهت زیاد وبگاه لولهٔ جهانی و تجهیزات ( به وبگاه یوتیوب ( لولهٔ جهانی و تجهیزات از یوتیوب شکایت کرد و قرار بر این شد که به تغییر نام دهد. با توجه به آمار خیرهٔ کننده یوتیوب، شرکت گوگل در اکتبر سال ۲۰۰۶ پیشنهاد داد که قصد دارد یوتیوب را به قیمت ۱٫۶۵ میلیارد دلار بخرد تا این که این قرارداد در ۱۳ نوامبر ۲۰۰۶ قطعی شد و یوتیوب با ۱٫۶۵ میلیارد دلار به گوگل فروخته شد.
تماشای فیلم های یوتیوب بر روی یک رایانه شخصی کار آسانی نیست. برای این کار باید آدوبی فلش پلیر بر روی مرورگر نصب شود. البته گوگل با تولید مرورگر وب گوگل کروم، این اجازه را به کاربران اینترنت داده است که با این مرورگر می توانند مستقیم و بدون هیچ دردسری ویدئوهای یوتیوب را تماشا کنند. مرورگر وب اپرا نیز این قابلیت را دارد. آدوبی فلش پلیر یکی از شایع ترین نرم افزارها بر روی رایانه های شخصی می باشد که از فرمت فلش ویدئو پشتیبانی و ویدئوهای یوتیوب را پخش می کند
در ژانویه ۲۰۱۰، نسخه ای آزمایشی از یوتیوب راه اندازی شد که از مرورگرهایی که با اچ تی ام ال۵ سازگاری دارند، پشتیبانی می کند و اجازه می دهد بدون هیچ نرم افزاری مانند آدوبی فلش پلیر، فیلم های یوتیوب را تماشا کنند. از این مرورگرهای وب می توان به گوگل کروم و اپرا اشاره کرد که اینترنت اکسپلورر فاقد این قابلیت است. وبگاه یوتیوب دارای صفحه ای است که اجازه می دهد مرورگر وب از اچ تی ام ال۵ پشتیبانی کند. مرورگرهایی که با استفاده از فرمت های اچ.۲۶۴/امپگ-۴ ای وی سی یا وب ام از اچ تی ام ال۵ پشتیبانی می کنند، می توانند همهٔ فیلم های یوتیوب را پخش کنند.
همهٔ کاربران یوتیوب می توانند فیلم های خود را هم زمان تا ۱۵ دقیقه بارگذاری کنند. کاربرانی که آهنگ خوب ضبط می کنند، مطابق با رهنمودهای جامعهٔ وبگاه توانایی ارائهٔ ویدئوهای خود را تا ۱۲ ساعت دارند که نیاز به تأیید حساب، به طور معمول از راه یک تلفن همراه دارد. هنگام تأسیس یوتیوب در سال ۲۰۰۵، امکان بارگذاری ویدئوها را تا مدت های طولانی داشت تا این که به علت بارگذاری غیرمجاز و کپی از برنامه های تلویزیونی و فیلم ها، یوتیوب در ماه مارس سال ۲۰۰۶، حد مجاز بارگذاری ویدئوها را ۱۰ دقیقه کرد. در ماه ژوئیه سال ۲۰۰۸، این ۱۰ دقیقه به ۱۵ دقیقه افزایش یافت. حد مجاز حجم بارگذاری ویدئوها در یوتیوب ۱۰ گیگابایت است و برای برخی کاربران حتی تا ۱۲۸ گیگابایت هم مجاز است.
یوتیوب برای بارگذاری ویدئوها از انواع فرمت های موجود مانند MKV, MP4، AVI, DIVX، FLV، MPEG4، OGG، MPG، و VOB پشتیبانی می کند. هم چنین از فرمت 3GP پشتیبانی می کند و اجازه می دهد ویدئوها به تلفن همراه ارسال شود. فیلم ها در یوتیوب، با اسکن پیشرونده یا درهم بافی اسکن می شود؛ اما برای بهترین کیفیت ویدئو، یوتیوب پیشنهاد می کند که فیلم ها پیش از بارگذاری، ازهم کافته شوند. همهٔ فرمت های ویدئویی در این وبگاه با استفاده از اسکن پیشرونده است.
یوتیوب در ابتدا فیلم های خود را با کیفیت پایین و با وضوح ۲۴۰×۳۲۰ پیکسل و با استفاده از کد سورنسون که یک نوع H.263 است، نمایش می داد. این کار مشکلاتی به وجود آورد؛ مثلاً فیلم ها با تک های صوتی پخش می شدند. در ژوئن ۲۰۰۷، یوتیوب گزینه ای را برای نمایش ویدئوها در فرمت ۳GP درست کرد که کاربران اینترنت با تلفن های همراه هم بتوانند فیلم های این وبگاه را تماشا کنند. در نوامبر ۲۰۰۸، یوتیوب پشتیبانی از ۷۲۰ پیکسل اچ دی را در دستور کار خود قرار داد. در زمان راه اندازی ۷۲۰ پیکسل، نسبت دید کاربران از ۳×۴ به صفحهٔ عریض ۹×۱۶ تغییر یافت. با استفاده از این ویژگی های جدید، یوتیوب راه اندازی H.264/MPEG-4 AVC را آغاز کرد که به طور پیش فرض فرمت های ویدئویی را فشرده سازی می کرد. در نوامبر ۲۰۰۹، این وبگاه پشتیبانی از ۱۰۸۰ پیکسل اچ دی را هم در دستور کار خود قرار داد. در ژوئیه ۲۰۱۰، این وبگاه اعلام کرد که از فرمت ۴کی پشتیبانی خواهد کرد که اجازهٔ بارگذاری ویدئو با وضوح ۳۰۷۲×۴۰۹۶ را می دهد.
فیلم های یوتیوب در طیف وسیعی از کیفیت ها در دسترس هستند. نام استاندارد کیفیت (SQ)، کیفیت بالا (HQ) و کیفیت بسیار بالا (HD) هستند. به طور پیش فرض جریان ویدئویی در فرمت H.264/MPEG-4 AVC کدگذاری شده است و با صوت ای ای سی استریو است.
ارزش تقریبی بر اساس داده های آماری است.
طی پخش ویدئویی در ۲۱ ژوئیه ۲۰۰۹، مهندس پتر بنوا در اعلام کرد که کاربران یوتیوب هم اکنون می توانند ویدئوهای ۳ بعدی بارگذاری کنند و این ویدئوها، قابل نمایش به صورت ۳ بعدی هستند. ویدئوها در روش های مختلف، مانند آناگلیف مشترک (لنز فیروزه ای/ قرمز) و با عینک سه بعدی، به صورت ۳ بعدی قابل دیدن است. در مه ۲۰۱۱، یوتیوب در نسخهٔ جدید از خود اچ تی ام ال۵ را در دستور کار خود قرار داد و از پخش ویدئوهای ۳ بعدی پشتیبانی کرد و با کارت گرافیک ان ویدیا سه بعدی سازگار شد.
یوتیوب این اجازه را به کاربرانش می دهد که ویدئوهایش را در بیرون از خود بر روی صفحات وب، وب نوشت ها، و شبکه های اجتماعی منتشر کنند. هر ویدئو در یوتیوب به همراه قطعه ای از اچ تی ام ال است که قابلیت انتشار ویدئو در وبگاه ها را ممکن می سازد. کدهای جاسازی و هم چنین رتبه بندی و اظهار نظر، می تواند توسط مالک ویدئو غیرفعال شود.
در یوتیوب، حداکثر مقدار مجاز بارگذاری ویدئوها ۱۵ دقیقه است که می توان با دریافت کد راست آزمایی ویدئوها را تا ۳ ساعت با حداکثر حجم ۱۰ گیگابایت هم بارگذاری کرد.
یوتیوب هموراه پیوند بارگیری ویدئوهای خود را ارائه نمی دهد و قصد دارد کاربران فقط تماشای این ویدئوها را در وبگاه تجربه کنند. پیوند تعداد کمی از ویدئوها توسط برخی افراد مانند رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا یعنی باراک اوباما، در یوتیوب ارائه می گردد و می توان آن ها را با فرمت ام پی۴ بارگیری کرد. تعداد زیادی از وبگاه ها، برنامه های کاربردی، و مرورگرهای وب به کاربران اجازهٔ بارگیری ویدئوهای یوتیوب را می دهند. در فوریه ۲۰۰۹، یوتیوب اعلام کرد که خدمتی آزمایش کرده است که به برخی از همکاران اجازه می دهد ویدئوها را به صورت رایگان برای بارگیری بگذارند یا برخی از کاربران با پرداخت هزینهٔ ویدئو به Google، می توانند آن ویدئو را بارگیری کنند.
برخی از تلفن های همراه هوشمند می توانند به ویدئوهای یوتیوب دسترسی پیدا کنند که وابسته به ارائه دهندهٔ آن است. از ژوئن ۲۰۰۷، تلفن های همراه با استفاده از جریان آرتی اس پی می توانند همهٔ ویدئوهای یوتیوب را تماشا کنند. همهٔ ویدئوهای این وبگاه، در نسخهٔ مخصوص تلفن همراه آن موجود است.
از ژوئن ۲۰۰۷، ویدئوهای یوتیوب برای دیدن بر روی طیف وسیعی از محصولات شرکت اپل در دسترس بوده است. ویدئوهای این وبگاه می تواند در دستگاه هایی مانند تلویزیون های اپل، آی پاد تاچ و آی فون نمایش داده شود. در ژوئیه ۲۰۱۰، نسخهٔ مخصوص وبگاه بر روی تلفن همراه به روزرسانی شد و در نسخهٔ جدید نیازی به استفاده از ادوبی فلش پلیر نیست و با استفاده از صفحهٔ لمسی کنترل می شود. نسخهٔ تلفن همراه به عنوان یک نرم افزار برای سیستم عامل اندروید نیز در دسترس است.
در ژوئیه ۲۰۰۸، سیستم به روز رسانی شده وبگاه اجازه داد تا کاربران آن به جستجوی ویدئوی مورد نظر خود بپردازند. در ژانویه ۲۰۰۹، «یوتیوب برای تلویزیون» راه اندازی شد که نسخه ای از وبگاه با این تفاوت که اجازه می دهد ویدئوهای یوتیوب در پلی استیشن ۳ و وی نمایش داده شوند. در ژوئن ۲۰۰۹، یوتیوب اکس ال معرفی شد که دارای یک رابط سادهٔ است که می تواند ویدئوهای یوتیوب را در تلویزیون نمایش دهد. ویدئوهای یوتیوب در ایکس باکس لایو نیز قابل دیدن هستند.
در ۱۹ ژوئن ۲۰۰۷، اریک اشمیت، مدیرعامل شرکت گوگل، در پاریس یک بومی سازی جدید راه اندازی کرد. رابط وبگاه یوتیوب با نسخه های محلی در ۴۵ کشور قرار دارد.
از سال ۲۰۰۸ تاکنون، یوتیوب در نخستین روز ماه آوریل با کاربران خود شوخی می کند:
سطح دسترسی به یوتیوب در چندین کشور مسدود شده است:
مجلهٔ وال استریت ژورنال در شهریور ۱۳۸۵ آمار و ارقامی از یوتیوب اعلام کرد:
در دسامبر ۲۰۰۶ مجلهٔ تایم نوشت: «یوتیوب برای یک گشت وگذار ویدئویی، همان چیزی است که یک مرکز خرید بزرگ وال مارت برای خرید کردن: همه چیز آن جاست، تنها کافی است از در وارد شوید.»
یک نمونه از تأثیرهای اجتماعی یوتیوب، موفقیت ویدئوی «عمو اتوبوس» در سال ۲۰۰۶ بوده است. این ویدئو گفتگوی گرمی بین جوانان و رانندهٔ مسن اتوبوسی را نشان می داد که به طور گسترده میان رسانه های جهان مورد بحث قرار گرفت. یکی دیگر از ویدئوهای محبوب یوتیوب، پوشش گسترده ای از گیتار بوده است که در آن عملکردهای گیتار توضیح داده شده بود؛ اما نام بازیگر مشخص نبود. پس از نظرات میلیون ها نفر، نیویورک تایمز هویت گیتاریست را کشف کرد. این گیتاریست یک جوان کره ای ۲۳ ساله به نام لیم جونگ هیون بوده است که این فیلم را در اتاقش گرفته است. این ویدئو از آن زمان به بعد حذف شد.
چارلی انگشت منو گاز گرفت، یکی از پرهوادارترین ویدئوهای یوتیوب بوده است که در ۲۲ مه ۲۰۰۷ بارگذاری شد. این ویدئو پربازدیدترین ویدئوی یوتیوب با بیش از ۴۵۰ میلیون بازدید بوده است. از ویدئوهای محبوب دیگر یوتیوب می توان به ویدئوی ۲ برادر انگلیسی اشاره کرد که یک سال پیش از چارلی انگشت منو گاز گرفت، بارگذاری شده است. در فهرست ۵۰ ویدئوی فراگیر بزرگ در تمام دوران که توسط مجلهٔ تایم منتشر شد، چارلی انگشت گاز گرفت رتبهٔ یک را در رتبه بندی به دست آورد.
یوتیوب دارای یک مجموعه از دستورالعمل های اجتماعی به منظور کاهش سوءاستفاده از ویژگی های وبگاه خود است. به طور کلی محتوای جنسی، سوءاستفاده از جانوران، فیلم های دارای شوک، حق تکثیر محتوای ارسالی بدون رضایت صاحب ویدئو، نفرت پراکنی، هرزنامه ها و رفتار غارتگری در یوتیوب ممنوع است.
هنگام بارگذاری ویدئو، یوتیوب صفحه ای با پیام زیر به کاربرانش نشان می دهد:
که به معنای «برنامه های تلویزیونی، ویدئو موسیقی، کنسرت موسیقی یا تبلیغات، بدون اجازه بارگذاری نمی شود، مگر این که محتوای آن را خودتان به طور کامل ایجاد کرده باشید.»
علی رغم این توصیه، هنوز هم بسیاری از کلیپ های غیرمجاز حق تکثیر در یوتیوب وجود دارد. یوتیوب پیش از این که ویدئوها را به صورت آنلاین به وبگاه خود ارسال کند، آن ها را می بیند و اگر حق تکثیر نداشت، طبق شرایط حق تکثیر هزارهٔ دیجیتال، یک هشدار به کاربر می دهد. سه شکایت موفقیت آمیز برای نقض حقوق مؤلف ایجاد شده است و ویدئوهای غیرمجاز را حذف می کند.
سازمان هایی از جمله ویاکوم، مدیاست، و لیگ برتر فوتبال انگلستان پرونده هایی حقوقی علیه یوتیوب ایجاد کرده اند و در آن ها ادعا کرده اند که یوتیوب از بارگذاری ویدئوهای حق تکثیر چندان جلوگیری نمی کند. طی دادگاهی علیه یوتیوب، ویاکوم ۱ میلیارد دلار خسارت خواست و گفت: «بیش از ۱۵۰٬۰۰۰ کلیپ های ما به صورت غیرمجاز ۱٫۵ میلیارد بار تماشا شده اند.» یوتیوب در پاسخ به این بیان گفت: «فراتر از تعهدات قانونی این است که به صاحبان اصلی کلیپ ها کمک کنید تا آثار خود را حفظ کنند.» طی جنگ در دادگاه، ویاکوم حکم دادگاه را به دست آورد و ادعای بیش از ۱۲ ترابایت از اطلاعات جزئی اش بر روی وبگاه یوتیوب پذیرفته شد. این تصمیم توسط بنیاد مرز الکترونیکی، به نام دادگاه «شکست حریم خصوصی» مورد انتقاد قرار گرفت. در ژوئن ۲۰۱۰، در طرحی دادخواستی که ویاکوم برای گوگل به دلیل قضاوت نادرست قوانین ایالات متحده فدرال، قاضی لوئی استانتون اعلام کرد که گوگل توسط مقررات حق تکثیر هزارهٔ دیجیتال محافظت می شود. ویاکوم نیز قصد خود را برای تجدید نظر این حکم اعلام کرد.
در تاریخ ۵ آوریل ۲۰۱۲، ایالات متحده دادگاهی برای تجدید نظر دوباره به راه انداخت و اجازه داد که طرح دادخواست ویاکوم در برابر گوگل شنیده شود.
در ماه اوت سال ۲۰۰۸، دادگاهی آمریکایی حکم داد که دارندگان حق تکثیر موسیقی بدون اجازه از سازندگان آن، حق بارگذاری موسیقی را ندارند. یکی از این ویدئو موسیقی ها که بدون اجازه بارگذاری شد، رقص یک پسر ۱۳ ماهه در خانه با ترانهٔ «اجازه هست بریم دیوانه» بود که درگیری هایی نیز داشت. طول این ویدئو ۲۹ ثانیه بوده است.
مت اسمیت، یک خوانندهٔ حرفه ای ال ال سی، برای استفادهٔ غیرقانونی از موسیقی هایش علیه یوتیوب شکایت کرد. او اظهار داشت که این اقدام هفت دلیل داشته است و چهار نفر از اعضای دادگاه به نظر اسمیت رأی دادند.
در آوریل ۲۰۱۲، دادگاهی در هامبورگ حکم داد که یوتیوب از بارگذاری ویدئوهای حق تکثیر جلوگیری نمی کند. سازمان حقوق جما نیز اعلام کرد که یوتیوب به اندازهٔ کافی از بارگذاری حق تکثیر موسیقی های آلمانی جلوگیری نمی کند. یوتیوب در پاسخ بیان کرد: «ما هم چنان در حال یافتن راه حلی برای صدور مجوز موسیقی های آلمانی که آن ها را هنرمندان، آهنگ سازان، نویسندگان، ناشران و برچسب رکورد و هم چنین انجمن یوتیوب می سازند هستیم تا یوتیوب گسترده تر شود.
در ژوئن ۲۰۰۷، یوتیوب یک سیستم خودکار نقض ویدئوهای بارگذاری شدهٔ حق تکثیر به راه اندازی کرد. این سیستم توسط مدیر عامل شرکت گوگل، اریک اشمیت تأسیس شد که به عنوان لازمه ای برای حل و فصل این مسئله از جمله شرکت ویاکوم بود که مدعی شده بود یوتیوب سود این شرکت را به سرقت می برد. این سیستم رایانامه می سازد و با استفاده از آن، ویدئو را به پایگاه های یوتیوب می برد. پس از بارگذاری ویدئو، این پایگاه ویدئو را چک می کند و اگر فاقد حق تکثیر بود، بر روی وبگاه یوتیوب منتشر می کند. اگر ویدئو کپی رایت بود، یوتیوب آن را مسدود می کند. مطالب رایانامه یک سوم درآمد این شرکت را تأمین می کند.
طی آزمایشی در سال ۲۰۰۹، آهنگ های صوتی فیلم «شگفت انگیزی انعطاف پذیر است» به صورت کپی رایت در یوتیوب بارگذاری شد و ثابت شد که این سیستم امکان خطا نیز دارد. استفاده از این سیستم به طور خودکار کار می کند و در برخی موارد منجر به اختلاف می شود. اگر کاربر یوتیوب با این سیستم مخالف باشد، هنگام ثبت نام می تواند این ابزار را مخالف پر کند.
یوتیوب به دلیل محتوای توهین آمیز در برخی از ویدئوهای خود، با انتقاد روبه رو شده است. بارگذاری ویدئوهای توهین آمیز، هرزه نگاری و موارد تشویق به اعمال جرم توسط یوتیوب ممنوع شده است. از مناطق بحث و جدل در یوتیوب می توان به انکار هولوکاست و طرفداران باشگاه فوتبال لیورپول اشاره کرد.
یوتیوب به کاربرانی تکیه می دهد که ویدئوهای نامناسب که باعث نقض شرایط وبگاه می شود را بارگذاری نکنند. در ژوئیه ۲۰۰۸، مجلس مردم بریتانیا اعلام کرد که یوتیوب باید ویدئوهای پلیسی را پیش از ارسال به وبگاه بررسی کند. یوتیوب در پاسخ بیان کرد:
در اکتبر ۲۰۱۰، آنتونی وینر، نمایندهٔ ایالات متحده از یوتیوب درخواست کرد که تعداد بارگذاری ویدئوهایش را کم کند؛ اما یوتیوب این درخواست را رد کرد و گفت که این وبگاه میزبانی وب است و همه می توانند از آن استفاده کنند. نویل جونز، وزیر امنیت بریتانیا اظهار داشت: «این وبگاه با قاطعیت در کشور ما قتل را می آموزد و این کار بر خلاف عموم است.» در نوامبر ۲۰۱۰، یوتیوب صدها فیلم خود را که مربوط به قتل و خون ریزی بود را حذف کرد. از ویدئوهای حذف شدهٔ این وبگاه می توان به فعالیت های خطرناک یا غیرقانونی از قبیل ساخت بمب و تحریک به ارتکاب اعمال خشونت آمیز و سازمان های خارجی تروریستی اشاره کرد. در دسامبر ۲۰۱۰، یوتیوب افزود: «ترویج تروریسم، یکی از دلایل ضعیف برای حذف ویدئوهای نامناسب است.»
گاه ویدئوهای یوتیوب سبب دفع کاربران می شود و این از جنبه های منفی یوتیوب به شمار می رود. در برخی از نظرات کاربران الفاظ بسیار نامناسبی به کار رفته است. گاردین در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد:
در سپتامبر ۲۰۰۸، روزنامهٔ دیلی تلگراف اظهار داشت که یوتیوب بدنام است و نظرات کاربران آن تهاجمی ترین نظرات بر روی اینترنت است و بسیاری از این نظرات را بی ادبان و بی سوادان می نویسند.
آمار بالا ارائه شده در الکسا اینترنت می باشد.
| [
{
"answer1": "یوتیوب برای بارگذاری ویدئوها از انواع فرمت های موجود مانند MKV, MP4، AVI, DIVX، FLV، MPEG4، OGG، MPG، و VOB پشتیبانی می کند.",
"answer2": "در ژانویه ۲۰۱۰، نسخه ای آزمایشی از یوتیوب راه اندازی شد که از مرورگرهایی که با اچ تی ام ال۵ سازگاری دارند، پشتیبانی می کند و اجازه می دهد بدون هیچ نرم افزاری مانند آدوبی فلش پلیر، فیلم های یوتیوب را تماشا کنند.",
"distance": 1200,
"question": "یوتیوب از چه فرمت هایی برای بارگذاری ویدئو پشتیبانی می کند و چگونه با مرورگرها برای پخش ویدئو سازگار می شود؟"
},
{
"answer1": "در سال ۲۰۱۰ پس از کناره گیری چاد هرلی از سمت مدیریت کل یوتیوب، سالار کمانگر، یکی از ایرانیان آمریکا به عنوان مدیر کل یوتیوب منصوب شد.",
"answer2": "اولین ویدئوی بارگذاری شده در یوتیوب به نام من در باغ وحش جاوید کریم را در باغ وحش سن دیگو نشان می دهد.",
"distance": 577,
"question": "چه کسی مدیر کل یوتیوب پس از کناره گیری چاد هرلی شد و اولین ویدئویی که در یوتیوب بارگذاری شد چه نام داشت؟"
},
{
"answer1": "یوتیوب از سال ۲۰۰۵ به شکل دوره ای در ایران فیلتر می شد ولی پس از پخش ویدئوهای مربوط به اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ در ایران به طور دائمی فیلتر شد.",
"answer2": "هنگام تأسیس یوتیوب در سال ۲۰۰۵، امکان بارگذاری ویدئوها را تا مدت های طولانی داشت تا این که به علت بارگذاری غیرمجاز و کپی از برنامه های تلویزیونی و فیلم ها، یوتیوب در ماه مارس سال ۲۰۰۶، حد مجاز بارگذاری ویدئوها را ۱۰ دقیقه کرد.",
"distance": 3372,
"question": "یوتیوب در چه سالی به طور دائم در ایران فیلتر شد و محدودیت زمانی برای بارگذاری ویدیوها در ابتدا چه قدر بود؟"
},
{
"answer1": "به طور کلی محتوای جنسی، سوءاستفاده از جانوران، فیلم های دارای شوک، حق تکثیر محتوای ارسالی بدون رضایت صاحب ویدئو، نفرت پراکنی، هرزنامه ها و رفتار غارتگری در یوتیوب ممنوع است.",
"answer2": "در آوریل ۲۰۱۲، دادگاهی در هامبورگ حکم داد که یوتیوب از بارگذاری ویدئوهای حق تکثیر جلوگیری نمی کند.",
"distance": 2337,
"question": " چه نوع ویدئوهایی در یوتیوب ممنوع است و چه دادگاهی به یوتیوب برای جلوگیری از بارگذاری ویدئوهای دارای حق تکثیر هشدار داد؟"
}
] | [
{
"answer1": "یوتیوب توسط سه کارمند پیشین پی پل در فوریه ۲۰۰۵ ایجاد شد.",
"answer2": "در نوامبر ۲۰۰۶، توسط شرکت گوگل با قیمت ۱٫۶۵ میلیارد دلار آمریکا خریداری شد و هم اکنون از شاخه های گوگل است.",
"question": "یوتیوب توسط چه کسانی ایجاد شد و چه زمانی توسط گوگل خریداری شد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
653 | : سخن چینی
سخن چینی نوعی سخن بی اساس یا شایعه ای است که دربارهٔ مسائل شخصی یا خصوصی دیگران گفته می شود. سخن چینی یکی از قدیمی ترین و رایج ترین راه های به اشتراک گذاشتن حقایق یا دیدگاه هاست. اما همچنین عاملی است برای وارد کردن اشتباهات و تغییرات در اطلاعات انتقال یافته. این واژه همچنین به گپ و گفت بی اساس یا شایعه گونه اشاره داردرکه ماهیتی شخصی یا بی ارزش دارد و در تقابل با گفتگوی معمولی قرار دارد.
سخن چینی، از دیدگاه ریشه هایش در روان شناسی تکاملی مورد پژوهش قرار گرفته است. از این دیدگاه، سخن چینی، وسیلهٔ مهمی است که به وسیلهٔ آن می توان وجههٔ شخص را در روابط دوطرفه کنترل کرده و بدین ترتیب پیوند دو سویهٔ گسترده و غیرمستقیم شخص را حفظ نمود. پیوند دو سویه غیرمستقیم در اینجا بدین معناست که «من به تو کمک می کنم و شخص دیگری مرا کمک می کند.» سخن چینی همچنین از نظر رابین دانبر، زیست شناس تکاملی، به عنوان تسهیل کننده برقراری پیوندهای اجتماعی در گروه های بزرگ تعریف شده است. امروزه با ظهور اینترنت، سخن چینی، امری فراگیر بوده و آنچه روزگاری برای گذر از مکانی در جهان به مکانی دیگر، زمان درازی می برد اکنون، بی درنگ صورت می گیرد. سخن چینی، برخی اوقات برای اشارهٔ ویژه به سخن چینی گسترده و اطلاعات غلط، به عنوان مثال در جریان مباحثات داغ دربارهٔ رسوایی ها به کار می رود. برخی روزنامه ها دارای ستون شایعات هستند که به جزئیات زندگی اجتماعی و شخصی افراد سرشناس یا اعضاء سرآمد گروه های ویژه ای می پردازد.
واژهٔ سخن چینی از واژه godsibb در زبان انگلیسی باستان ریشه می گیرد که خود از دو بخش god و sibb تشکیل شده است این اصطلاحی است برای godparents یا پدر و مادر خواندهٔ یک بچه یا والدین یک فرزند خوانده به طور کلی به معنای دوستان خیلی نزدیک است. در قرن شانزدهم، این واژه به معنای کسی بود که بیشتر این شخص یک زن تصور می شد که از سخن چینی لذت می برد و به معنای شایعه پراکن و خبرچین بود. در اوائل قرن نوزدهم، معنای این اصطلاح از گوینده شایعات به گفتگوی این افراد گسترش پیدا کرد.
فعل «to gossip» به معنای شخص شایعه پراکن بودن اول بار در آثار شکسپیر ظاهر شد این اصطلاح در اتاق خواب محل تولد بچه سرمنشاء می گیرد. زایمان برای زنان رویدادی اجتماعی محسوب می شد که در آن خویشان و همسایگان زن باردار در کنار هم گرد می آمدند. چناچه در کنار هر گردهمایی اجتماعی سخن چینی هم در جریان بود، در اینجا بود که این اصلاح نیز معنای پشت سر دیگران حرف زدن را به خود گرفت.
سخن چینی می تواند فقدان اصول اخلاقی و مسوولیت پذیری را تقویت کرده، یا دچار زیان کند خشم و قهر ناخودآگاه را آشکار ساخته و دیگران را وادار به گوشه نشینی کرده و آزار رساند. کارکردی به عنوان روند آماده سازی اجتماعی با ساخت حس مشارکت با علایق، اطلاعات و ارزش های مشترک داشته باشد آغازگر دورهٔ نامزدی باشد که به شخص کمک می کند شریک زندگی مورد نظر خود را بواسطه مشاوره با دیگران بیابد سازوکار هم ترازی را برای اشاعه و انتشار اطلاعات در سازمان فراهم نماید.
ماری گورماندی وایت که کارشناس منابع انسانی است، سخن چینی در محل کار را با پنج علامت مشخص می کند: افراد در حال حرکت، ساکت می شوند. وقتی شما داخل اتاق می شوید، گفتگوها متوقف می شوند. افراد به شخصی خیره می شوند. کارگران در باره موضوعات نامناسب زیادی به افراط صحبت می کنند. وی برای مهار موقعیت با کنترل مناسب، پنج نکتهٔ راهنما را پیشنهاد می نماید: ۱- نگاهی از بالا به موضوع مورد سخن چینی داشته باشید ۲- دریابید که موضوع مورد سخن چینی از کجا ایجاد شده و تغذیه می شود ۳- در سخن چینی محل کار مشارکت نجویید ۴- اجازه بدهید که سخن چینی خود بخود محو شود ۵- اگر همچنان باقی ماند، حقایق را بجویید و کمک بخواهید. پیتر واجدا، سخن چینی را نوعی از خشونت در محل کار می شناسد و اشاره به این دارد که سخن چینی لزوماً نوعی از حمله محسوب می شود. به باور بسیاری، سخن چینی عاملی برای قدرت بخشدین به یک شخص است در حالیکه از شخص دیگری قدرت را سلب می کند. در همین راستا هافن می گوید، بسیاری از شرکت ها دارای قوانین رسمی علیه سخن چینی کردن در اصول استخدامی شان هستند. برخی اوقات از آنجایی که سخن چینی در محل کار ممکن است حالت اظهار نظرهای بی اهمیت را دربارهٔ گرایش های یک فرد به خود بگیرند به عنوان مثال «او همیشه زمان زیادی را برای ناهار صرف می کند» یا «نگران نباش، اخلاقش همیشه همین طور است.»، بنابراین مجالی برای مخالفت با سخن چینی هایی غیرقابل قبول هست. مرکز مراقبت از سلامتی تی ال کی به عنوان مثالی از سخن چینی به سخن چینی نزد رئیس بی هیچ قصدی برای کمک کردن به حل مشکلات یا صحبت با همکاران دربارهٔ چیزی که کس دیگری انجام داده و مایهٔ ناراحتی وی را فراهم آورده، اشاره دارد. نامه های الکترونیکی محل کار می تواند عملاً شیوه ای خطرناک برای انتقال موضوعات مورد سخن چینی باشند چرا که پیام ها بالنسبه دائمی هستند و به راحتی به گیرنده های ناخواسته ارسال می شوند. در همین راستا، به کارفرمایان توصیه می شود که کارمندان خود را از استفاده از سرویس پست الکترونیکی شرکت برای سخن چینی کردن بر حذر دارند. عزت نفس پایین و تمایل به جا بازکردن برای خود در گروه معمولاً به عنوان انگیزه های سخن چینی در محل کار به شمار می روند.
با توجه به نظر دی فونزو و بوردیا، سخن چینی در محل کار پنج کارکرد ضروری دارد: به افراد کمک می کند تا اطلاعات اجتماعی را دربارهٔ سایر افراد سازمان بیاموزند، اغلب بی آنکه دیگران را ملاقات کرده باشند. شبکه های اجتماعی از افراد را بواسطهٔ ایجاد پیوند بین همکاران بنا می نهد. پیوندهای فعلی را بواسطهٔ از هم راندن افراد داخل سازمان از بین می برد. آوازه، قدرت یا موقعیت اجتماعی شخص را درون سازمان ارتقاء می دهد. به افراد دربارهٔ رفتار اجتماعی مقبول درون سازمانی اطلاع می دهد.
طبق نظر کورکلند و پلد، سخن چینی در محل کار بسته به میزان قدرت شخص سخن چین در برابر افراد شنونده سخن چینی می تواند خیلی جدی باشد. چرا که قدرت شخص سخن چین بر نحوهٔ تفسیر نهایی از موضوع مورد سخن چینی مؤثر است. چهار نوع از قدرت که از سخن چینی تأثیر می پذیرند در زیر آورده شده اند:
- زورگویی: هنگامی که شخص سخن چینی کننده نکاتی منفی را از شخصی بیان می کند، شنوندگان ممکن است بر این باور باشند که وی دربارهٔ آن ها نیز اطلاعات منفی را به دیگران خواهد گفت. چنین امری باعث افزایش قدرت زورگویی شخص سخن چین می شود.
- پاداش: هنگامی که شخص سخن چین نکاتی مثبت را از شخصی بیان می کند، شنوندگان ممکن است بر این باور باشند که وی دربارهٔ آن ها نیز اطلاعات مثبت را به دیگران خواهد گفت. چنین امری باعث افزایش قدرت پاداش شخص سخن چین می شود.
- کارشناس: هنگامی کهبه نظر می رسد که شخص سخن چینی کننده دانشی بسیار جزئی و به تفصیل در بارهٔ چه ارزش ها ی سازمان و چه دیگر افراد در محیط کاری دارد، قدرت کارشناسی وی افزایش می یابد.
- مرجع: این قدرت می تواند تا حدی هم افزایش هم کاهش داشته باشد. هنگامی که افراد، سخن چینی کردن را به مثابه نوعی فعالیت برای هدر دادن زمان می پندارند، قدرت مرجعیت شخص سخن چینی کننده به موازات شهرت و اعتبارش افزایش می یابد.
هنگامی که شنوندهٔ سخن چینی به عنوان شخصی دعوت شده به حلقهٔ اجتماعی در نقش گیرندهٔ سخن چینی یه شمار می رود، ممکن است قدرت مرجعیت شخص سخن چینی کننده افزایش یابد اما فقط تا حدی که از آنجا به بعد شنوندهٔ سخن چینی از گوینده آزرده می شود. برخی عواقب ناخوشایند سخن چینی در محل کار ممکن است شامل این موارد باشند:
- از دست رفتن بهره وری و هدر روی زمان
- تباهی اصول اخلاقی و اعتماد و اطمینان
- افزایش نگرانی در بین کارکنان در حین چرخش و گسترش شایعه بدون اطلاع دقیق از اینکه حقیقت چیست.
- افزایش نفاق و جدایی بین کارکنان و
- آغاز سوگیری صدمه زدن به آبرو و اعتبار و خدشه دار کردن احساسات
- به خطر انداختن امکان پیشرفت شغلی شخص سخن چین چرا که فردی غیر حرفه ای تلقی می شود.
تحلیل رفتگی سازمان به دلیل ترک خدمت کردن کارکنان خوب شرکت به خاطر محیط کاری ناسالم
طبق تئوری ترنر و وید در میان سه نوع اصلی افراد واکنش نشان دهنده به کشمکش های محیط کار، مهاجمان کسانی هستند که خویشتن داری کمتری داشته و به هر چه بتوانند می تازند. مهاجمان به دو دستهٔ مهاجمان خط مقدم و مهاجمان پشت سری تقسیم می شوند. آن ها به این نکته اشاره دارند که به سختی می توان با مهاجمان پشت سری کنار آمد، چرا که شخص مورد نظر نه از منبع انتقاد اطمینان دارد و نه حتی همیشه مطمئن است که آیا اصلاً انتقادی وارد است یا نه. اگرچه که احتمال مشاهدهٔ رفتار غیرقانونی، غیراخلاقی یا نافرمانی در محیط کار وجود دارد و این مسئله وجود دارد که گزارش چنین رفتاری به نوعی سخن چینی تلقی می شود. بنابراین، این مسوولیت بر عهدهٔ مسئولان مربوط است که موضوع را به دقت مورد کنکاش قرار دهند و به سادگی از گزارش نگذرند. و آن را نوعی سخن چینی محل کار نپندارند.
شبکه های ارتباطی غیررسمی که درون آن ها ارتباطات سازمانی در جریان است، شایعه خوانده می شوند. در مطالعه ای انجام شده توسط هارکورت، ریچاردسون و واتیر، چنین دریافت شد که مدیران میانی در سازمان های بسیاری باور دارند که جمع آوری اطلاعات از شایعه راه بسیار بهتری برای کسب اطلاعات در مقایسه با کسب اطلاعات از طریق ارتباطات رسمی با زیردستانشان است.
برخی افراد، سخن چینی را به عنوان پدیده ای صدمه رسان، مبتذل و در قالب اجتماعی و عقلانی غیر سودمند و بی ثمر می پندارند. برخی افراد نیز سخن چینی را راهی سرخوشانه برای پراکندن اطلاعات می دانند. تعریفی فمینیستی از آن، سخن چینی را به مثابه راهی برای صحبت بین دو زن با سبکی و سیاقی صمیمانه و گستره و ساختاری شخصی و خانگی، رویداد فرهنگی زنانه که از محدودیت های نقش جنس مونث ریشه می گیرد و به آن تداوم می دهد. اما همچنین به این محدودیت ها اعتبار می بخشد.
در اوایل عصر مدرن در انگلستان، واژهٔ سخن چینی به افراد حاضر و همراه در زمان تولد کودک اشاره داشت و تنها به شخص قابله محدود نمی شد. همچنین، اصطلاحی عمومی برای دوستان زن، بدون هیچ گونه دلالت مفهومی موهنی شد. این اصطلاح اشارده دارد به باشگاه محلی غیررسمی زنان یا گروهی اجتماعی که می توانست رفتاری جامعه پسندانه را از طریق سانسور خصوصی یا آیین های مردمی متداول کند. کتاب هشداری برای ولگردان رسوا اثر توماس هارمان در سال ۱۵۶۶ داستان یک ولگرد زن را حکایت می کند که به اجبار راضی به ملاقات با مردی در طویله اش شده بود اما به همسر آن مرد خبر داد. همسر مرد با پنج رفیق خشمگین، نیرومند و قلچماق خود سر بزنگاه سر رسیدند و مرد را در حالیکه شلوارش را پایین کشیده بود گیر آوردند و گوشتمالی جانانه ای به وی دادند. این داستان به وضوح کارکردی اخلاقی خبرچینی را به صورت افسانه ای اخلاقی که در آن هم قطاران و رفیقان به حفظ قوانین اجتماعی کمک می کنند، دارد.
در اثری با نام Bart's The Chevalier of the Splendid Crestدر سال ۱۹۰۰ از سر هربرت ماکسول در پایان فصل سوم، پادشاه شوالیهٔ وفادار خود، سِر توماس دوروس را با لحنی مهربانانه «رفیق قدیمی من» خطاب می کند. چنین رمان تاریخی اشاره به آن دارد که استفاده از این واژه در معنای رفیق به عنوان دوست زمان کودکی تا سال ۱۹۰۰ ادامه داشته است.
یهودیت باور بر این است که سخن چینی، گفتاری است بی هیچ هدف سازنده ای و به عنوان گناه شمرده می شود و در زبان عبری با عبارت «لاشون هارا» یا زبان شیطان خوانده می شود. منفی صحبت کردن دربارهٔ دیگران حتی اگر بازگویی حقایقی راستین باشد گناه به حساب می اید، چرا که شان و مقام انسانی –سخن چین و شخص مورد سخن چینی - را خوار می سازد. در کتاب امثال سلیمان نبی ۱۸:۸ گفته می شود: “ گفتار سخن چینی آلود به سان تکه های کوچک غذایی لذیذ است که جذب درونی ترین اجزاء وجودی انسان می شود. ”
در اسلام، سخن چینی/غیبت معادل خوردن گوشت بدن مردهٔ برادر مسلمان است. با توجه به باور مسلمانان، سخن چینی، بی آنکه به قربانی اش فرصت دفاع بدهد به وی صدمه می رساند. و این قربانی به مثابه شخص مرده است که نمی تواند از صدمه به گوشت بدنش دفاع کند. از مسلمانان چنین انتظار می رود که با یکدیگر مثل برادر خود رفتار کنند. این باوری ست که از مفهوم برادری ایمان آورندگان به اسلام ریشه می گیرد.
در کتب مقدس مسیحیت «رساله ای به رومی ها»، فهرستی از گناهان از جمله فساد اخلاقی جنسی و قتل شامل حال سخن چینی کنندگان می شود.
با توجه به انجیل متی ۱۸، حضرت عیسی چنین گفته است که برای حل اختلافات بین اعضاء کلیسا طرف تعدی کننده می بایست به تنهای تلاش کند که اختلاف خود را با طرف آزاررسان حل کند و تنها اگر چنین راهکاری مؤثر نیفتاد، این روند به مرحلهٔ بعدی وارد می شود که در آن عضوی دیگر از کلیسا می تواند درگیر ماجرا شود. پس از آن، اگر همچنان شخص مقصر حاضر به همکاری نشد، موضوع می بایست توسط بزرگان کلیسا بررسی شود اما به اطلاع عموم نرسد.
فیل فاکس رز می نویسد، برای سخن چینی کردن باید در برابر دیگری، قلب سنگی داشت. ما مرزی بین خودمان و دیگران می کشیم و آن ها را به عنوان افرادی خارج از دایرهٔ مَحبت و گذشت انسان ها نسبت به یکدیگر می دانیم. ما فاصله ای بین خود و عشق خداوندی ایجاد می کنیم. وی در ادامه می گوید، چنانچه ما قلب هایمان را سخت و سنگی می کنیم، منفی گرایی و احساس جدایی در ما رشد می کند و به دنیای ما رسوخ می کند و دست آخر، با این حقیقت مواجه می شویم که بهره بردن از مَحبت خداوندی در هر زمینه ای از زندگی برایمان سخت تر می شود. اما باید توجه داشت که انجیل به همان میزان که طرفدار مسوولیت گروهی است و مخالف سخن چینی کردن هم هست.
از دیدگاه تکاملی، سخن چینی از آنجایی آغاز شده که به برقراری پیوند در گروه هایی کمک کرد که به طور مداوم از نظر اندازه بزرگ می شدند. افراد برای بقاء نیازمند پیوند و متحد بودند اما هر چه این پیوندها گسترش می یافتند، برقراری ارتباط فیزیکی با همه، اگر نه غیرممکن که مشکل می نمود. گفتگوها و زبان قادر به پر کردن این فاصله بود. در این میان سخن چینی تعاملی اجتماعی شد که به گروه کمک می کرد تا بدون صحبت مستقیم با افراد دربارهٔ آنان کسب اطلاع نماید. سخن چینی به افراد این امکان را داد که خود را در جریان آنچه در شبکهٔ اجتماعی شان می گذرد قرار دهند. همچنین سخن چینی، به دلیل به اشتراک گذاشتن اطلاعاتی مورد علاقهٔ دو طرف و سپری کردن زمان در کنار یکدیگر، پیوندی بین گوینده و شنونده سخن چینی برقرار می کند. علاوه بر این، سخن چینی کمک می کند که شنوندهٔ آن، درباری رفتار دیگری نکاتی را بیاموزد و راهکارهایی مؤثرتر در ارتباطاتش به کار بندد. دانبر در سال ۲۰۰۴ دریافت که ۶۵٪ از گفتگوها دارای موضوعات اجتمای هستند. دانبر در سال ۱۹۹۴ به بحث دربارهٔ این مسئله می پردازد که سخن چینی معادل آماده سازی اجتماعی است که اغلب در جوامع گونه های اولیه دیده می شود.
بررسی های مردم شناسانه نشان می دهند که سخن چینی پدیده ای بین فرهنگی است که این خود مویدی بر ارزش و اهمیت تکاملی سخن چینی است. شواهدی کمی برای نشان دادن تفاوت معنی دار بین دو جنس در میزان زمان صرف شده برای سخن چینی در گفتگوهایشان است. هنگامی که تفاوتی وجود دارد، زنان در مقایسه با مردان به میزان خیلی کمی متمایل تر به سخن چینی کردن هستند.
در راستای تأکید بر اهمیت تکاملی سخن چینی اخیراً در مجلهٔ ساینس در سال ۲۰۱۱ مطالعه ای توسطه اندرسون و همکارانش انجام شد که در آن چنین گفته می شود که چهره های تداعی کنندهٔ اطلاعات منفی اجتماعی بیشتر از اطلاعات اجتماعی مثبت یا خنثی در جریان رقابت چشمی بر ادراک بصری تسلط دارند. رقابت چشمی زمانی رخ می دهد که دو محرک متفاوت در برابر هر چشم به طور هم زمان قرار گیرند و هر کدام از این محرک ها برای تسلط بر ادارک بصری با دیگری رقابت کند. در چنین حالتی، فرد آگاهانه یکی از محرک ها را ادارک می کند و دیگری را سرکوب می نماید. پس از گذشت زمان، محرک دیگری چیره خواهد شد و فرد از وجود محرک دومنیز آگاه می شود. در نهایت، هر دو محرک به نوبت در حوزهٔ آگاهی و ادراک بصری قرار می گیرند. مطالعهٔ سال ۲۰۱۱ اندرسون و همکارانش نشان می دهد که درجهٔ بالاتر فرایند شناختی مانند پردازش اطلاعات ارزیابی، می تواند بر پردازش بصری تأثیرگذارد. این نکته که تنها اطلاعات منفی اجتماعی به طور متمایزی بر تسلط چهره ها در حین فعالیتی تأثیر می گذارد به اهمیت منحصربه فرد دانستن اطلاعات دربارهٔ یک فرد که باید از وی اجتناب کرد، اشاره دارد. اینکه اطلاعات مثبت اجتماعی باعث تسلط ادراکی بیشتری در چهره های هماهنگ می شود، نشان دهندهٔ آن است که اطلاعات منفی دربارهٔ یک فرد ممکن است در قیاس با رفتار ما بارزتر باشند تا آنکه مثبت تلقی شوند. سخن چینی همچنین دربارهٔ هنجارهای اجتماعی و راه کارهای رفتاری اطلاع رسانی می کند. سخن چینی معمولاً دربارهٔ میزان مناسب بودن یک رفتار نظر می دهد و تکرار صرف آن رفتار اهمیت آن را مشخص می کند. در این معنا، سخن چینی بدون توجه به مثبت یا منفی بودنش مؤثر محسوب می شود. برخی نظریه پردازان چنین می پندارند که سخن چینی در واقع رفتاری همسو با جامعه است به منظور اجازه دادن به شخص برای تصحیح رفتار ممنوع اجتماعی اش بدون آنکه به طور مستقیم با مسئله مواجه شود. بواسطهٔ سخن چینی کردن در بارهٔ اعمال یک فرد سایر افراد به طور نامحسوس نشان می دهند مه کدامیک از اعمال وی نامناسب بوده اند و این امر به فرد این فرصت را می دهد تا رفتار خود را تصحیح کند.
برداشت دیگران از افراد سخن چینی کننده افرادی که به طور مرتب به سخن چینی کردن اهتمام می ورزنداز قدرت اجتماعی کمی برخوردار بود و محبوبیت کمتری نیز دارند. نوع سخن چینی رد و بدل شده نیز بر میزان محبوبیت اثر می گذارد، بدین ترتیب که کسانی که به منفی گویی پشت سر دیگران می پردازند در قیاس با انان که نکات مثبت دیگران را پشت سرشان بازگو می کنند، کمتر مورد محبوبیت اجتماع هستند. در مطالعه ای انجام شده توسط ترنر و همکاران در سال ۲۰۰۳، نشان داده می شود که آشنایی قبلی با شخص سخن چینی کننده باز هم بر محبوبیت شخص سخن چینی کننده نمی افزاید. در مطالعه ای، دو شخص به آزمایشگاه پژوهشی آورده شدند تا در مطالعه شرکت جویند. در دو دسته یک بار هر دو دوست و در دستهٔ دیگری هر دو غریبه، مورد بررسی قرار گرفتند. یکی از افراد از همدستان اجرای مطالعه بود و پس از آنکه همکار پژوهش اتاق را ترک می کرد، آن دو نفر مشغول سخن چینی می شدند. سخن چینی رد و بدل شده هم مثبت و هم منفی بوده است. بدون در نظر گرفتن نوع سخن چینی (مثبت علیه منفی) یا نوع رابطه (دوست علیه غریبه) افراد سخن چینی کننده غیرقابل اعتماد تلقی می شدند.
| [
{
"answer1": "سخن چینی، وسیلهٔ مهمی است که به وسیلهٔ آن می توان وجههٔ شخص را در روابط دوطرفه کنترل کرده و بدین ترتیب پیوند دو سویهٔ گسترده و غیرمستقیم شخص را حفظ نمود.",
"answer2": "سخن چینی همچنین از نظر رابین دانبر، زیست شناس تکاملی، به عنوان تسهیل کننده برقراری پیوندهای اجتماعی در گروه های بزرگ تعریف شده است.",
"distance": 252,
"question": "از دیدگاه روانشناسی تکاملی، سخن چینی چه نقشی در روابط دارد و همچنین از دیدگاه رابین دانبر، زیست شناس تکاملی، سخن چینی چه تعریفی دارد؟"
},
{
"answer1": "در اوایل عصر مدرن در انگلستان، واژهٔ سخن چینی به افراد حاضر و همراه در زمان تولد کودک اشاره داشت و تنها به شخص قابله محدود نمی شد.",
"answer2": "یهودیت باور بر این است که سخن چینی، گفتاری است بی هیچ هدف سازنده ای و به عنوان گناه شمرده می شود و در زبان عبری با عبارت «لاشون هارا» یا زبان شیطان خوانده می شود.",
"distance": 1163,
"question": "در اوایل عصر مدرن در انگلستان، واژه سخن چینی به چه کسانی اشاره داشت و از دیدگاه یهودیت، سخن چینی چه نوع گفتاری محسوب می شود؟"
},
{
"answer1": "ماری گورماندی وایت که کارشناس منابع انسانی است، سخن چینی در محل کار را با پنج علامت مشخص می کند: افراد در حال حرکت، ساکت می شوند. وقتی شما داخل اتاق می شوید، گفتگوها متوقف می شوند. افراد به شخصی خیره می شوند. کارگران در باره موضوعات نامناسب زیادی به افراط صحبت می کنند.",
"answer2": "طبق نظر کورکلند و پلد، سخن چینی در محل کار بسته به میزان قدرت شخص سخن چین در برابر افراد شنونده سخن چینی می تواند خیلی جدی باشد. چرا که قدرت شخص سخن چین بر نحوهٔ تفسیر نهایی از موضوع مورد سخن چینی مؤثر است.",
"distance": 2352,
"question": "از نظر ماری گورماندی وایت، سخن چینی در محل کار با چه نشانه هایی مشخص می شود و بر اساس نظر کورکلند و پلد، چه عواملی بر نحوه تفسیر موضوع سخن چینی تاثیرگذار است؟"
},
{
"answer1": "طبق تئوری ترنر و وید در میان سه نوع اصلی افراد واکنش نشان دهنده به کشمکش های محیط کار، مهاجمان کسانی هستند که خویشتن داری کمتری داشته و به هر چه بتوانند می تازند. مهاجمان به دو دستهٔ مهاجمان خط مقدم و مهاجمان پشت سری تقسیم می شوند.",
"answer2": "از دیدگاه تکاملی، سخن چینی از آنجایی آغاز شده که به برقراری پیوند در گروه هایی کمک کرد که به طور مداوم از نظر اندازه بزرگ می شدند.",
"distance": 4677,
"question": "بر اساس تئوری ترنر و وید، مهاجمان در محیط کار به چند دسته تقسیم می شوند و از دیدگاه تکاملی، دلیل آغاز سخن چینی چیست؟"
},
{
"answer1": "در اسلام، سخن چینی/غیبت معادل خوردن گوشت بدن مردهٔ برادر مسلمان است.",
"answer2": "در راستای تأکید بر اهمیت تکاملی سخن چینی اخیراً در مجلهٔ ساینس در سال ۲۰۱۱ مطالعه ای توسطه اندرسون و همکارانش انجام شد که در آن چنین گفته می شود که چهره های تداعی کنندهٔ اطلاعات منفی اجتماعی بیشتر از اطلاعات اجتماعی مثبت یا خنثی در جریان رقابت چشمی بر ادراک بصری تسلط دارند.",
"distance": 2892,
"question": "از دیدگاه اسلام، سخن چینی با چه عملی مقایسه شده است و بر اساس مطالعه اندرسون و همکارانش در سال 2011، اطلاعات منفی اجتماعی چگونه بر ادراک بصری تاثیر می گذارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
654 | : مهتاب کرامتی
مهتاب کرامتی (۲۵ مهر ۱۳۴۹، تهران) بازیگر، تهیه کنندهٔ فیلم، کنشگر حقوق کودکان و زنان و مدیر هنری ایرانی است که از ۱ سپتامبر ۲۰۰۶/ ۱۰ شهریور ۱۳۸۵ سفیر حسن نیّت و صلحِ یونیسف می باشد.
کرامتی دانش آموختهٔ میکروبیولوژی و دوره دیدهٔ بازیگری در سال ۱۳۷۵ نزد امین تارخ است. او از ۱۳۷۶ با بازی در "مردان آنجلس" به تلویزیون رفت و شناخته شد، "مردی از جنس بلور" (۱۳۷۷) نخستین حضورش در سینما بود و در ۱۳۸۱–۱۳۸۰ در نمایش هایی به کارگردانی مجید جعفری بازی کرد. کرامتی نقش اصلی زن را در شماری فیلم های درام و تاریخی بازی کرده است. نقش های شناخته ترش عبارت است از "فیروزه" در "بیست" (۱۳۸۷) که برایش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از ۲۷امین جشنواره فیلم فجر گرفت، "آسیه" در "آلزایمر" (۱۳۸۹)، "آوا" در "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" (۱۳۹۰)، "رؤیا"ی "فرزند چهارم" (۱۳۹۱)، "سارا" در "اشباح" (۱۳۹۲)، "منیره" در "عصر یخبندان" (۱۳۹۳)، "مادر" در "ماجان" (۱۳۹۳) و "مینو"ی "جاده قدیم" (۱۳۹۶). از نقش های ماندگارش در تلویزیون، پس از "هلن" در "مردان آنجلس" (۱۳۷۶)، شخصیت "لیالی" در مجموعهٔ تلویزیونی "خاک سرخ" (۱۳۸۰-۱۳۷۹) ساختهٔ ابراهیم حاتمی کیاست که در مقابل پرویز پرستویی بازی کرد. دیگر بازی های چشمگیرش در فیلم های "مرد بارانی" (۱۳۷۸) که برای آن نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در ۱۸امین جشنواره فیلم فجر شد، "پاداش سکوت" (۱۳۸۵)، "تردید" (۱۳۸۷)، "اسب حیوان نجیبی است" (۱۳۹۰)، "ناخواسته" (۱۳۹۲)، "ارغوان" (۱۳۹۳) و "مزار شریف" (۱۳۹۳) بوده است.
در سال ۱۳۹۳ از پرکارترین ستاره های سینمای ایران نام گرفت، در ۱۳۹۵ با سرمایه گذاری در مستند واقعی "صفر تا سکو" وارد تهیه کنندگی فیلم شد. کرامتی جز در حقوق کودکان و همکاری با یونیسف، از کنشگران حقوق زنان و امور اجتماعی آنان است، به مدیریت هنری و داوری روی آورده، به دکلمه خوانی پرداخته و در صنعت پوشاک و طراحی مد نیز فعالیت دارد. در فیلم ترومای سرخ با خانم ایران مسعودی ایفای نقش کرده است.
زادهٔ ۲۵ مهر ۱۳۴۹/ ۱۷ اکتبر ۱۹۷۰ در تهران، از کودکی به بازیگری دلبستگی داشت و همراه خواهر بزرگترش به بازی و تمرین در خانه می پرداخته است. نمایش های آن دو بر پایهٔ کتاب هایی بوده که می خواندند، «... که بیشتر شبیه یک بازی بود، برایم به صورت یک خاطره خوش باقی مانده است.» «او همیشه لیدر بود؛ ولی کار خیلی جالبی که می کردیم این بود که هر بار شخصیت های نمایش ها را جابه جا می کردیم. یعنی هر بار که نمایشی را دوبار اجرا می کردیم، جای شخصیت ها را با هم عوض کرده و هر دوی ما هر دو نقش را بازی می کردیم. این کار تجربهٔ خیلی لذت بخش و خوبی بود.» به خاطر مأموریت پدرش یحیی کرامتی، چند سالی را در محلهٔ گلسار رشت زیست. در دوران مدرسه نیز به تئاتر دانش آموزی روی آورد. از پانزده سالگی به خاطر قد بلندش به عنوان کار کرد و از این راه و تدریس خصوصی درآمد داشت. پس از پایان دبیرستان در سال ۱۳۶۸ به تحصیل در رشتهٔ میکروبیولوژی در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی پرداخت. در سال دوم دانشگاه با تماشای فیلم "هامون" به سینما علاقه مند شد. پس از دانش آموختگی، به دوره های بازیگری امین تارخ وارد شد، همچنین از آنجا که ویروس شناسی و ژنتیک خوانده بود، به واسطهٔ قرارداد همکاری پنج سالهٔ (۲۰۰۰–۲۰۰۵م) میان یونیسف با دولت ایران برای تشکیل کمپین اچ آی وی/ایدز بسته بود، جذب یونیسف شد.
کرامتی به کتاب خواندن دلبستگی دارد، در نمایشگاه کتاب فرانکفورت ۲۰۱۶ شرکت نمود و خود به نشر کتاب و حمایت از آثار می پردازد. در بهمن ۱۳۹۱ گفت که به پیاده روی، تمرین با تردمیل و شنا می پردازد؛ به سلامتی، ثابت ماندن وزن خود، رژیم غذایی و مد اهمیت می دهد. سمیرا علایی دوست نزدیک و مدیر برنامه های اوست.
کرامتی دو خواهر دارد، مادرش استاد دانشگاه و دانش آموختهٔ مهندسی صنایع غذایی، خواهر بزرگترش داروساز است. او یک بار در سن پایین در نوجوانی پیش از ستاره شدن با بابک ریاحی پورِ نوازنده (زادهٔ ۱۳۴۸)، ازدواج نمود. در بهمن ۱۳۹۱ گفت که «سال ها پیش ازدواج کرده» است و با وجود اینکه «زندگی خیلی خوبی» با همسرش گذارنده، برای اینکه در سن پایین ازدواج کرده، تأهلش «موفقیت آمیز» نبوده و به علت مسیرهای متفاوت شغلی، از یکدیگر جدا شدند؛ ریاحی پور در ۱۳۹۰ با آهنگساز جوان دیگری آشنا شده بود.
کرامتی در سال ۱۳۷۵ پس از گذراندن دوره های آموزش بازیگری از سوی امین تارخ که با پیشنهاد حبیب رضایی در آن حضور یافت، با بازی در نقش "هلن" در مجموعه تلویزیونی "مردان آنجلس" به بازیگری درآمد؛ سپس برای بار دوم در دوره های امین تارخ و مسعود کرامتی حضور یافت تا با تئاتر آشنا گردد."مردی از جنس بلور" (۱۳۷۷) نخستین بازی او در یک فیلم سینمایی است. الگویش در شروع بازیگری سینما را پرویز پرستویی نامید. پس از بازی در چهار اثر "مردی از جنس بلور" (۱۳۷۷)، "خاک سرخ" (۱۳۷۹)، "مومیایی ۳" (۱۳۷۸) و "مرد بارانی" (۱۳۷۸) به تئاتر بازگشت و یک سال برای تمرین و اجرای تئاتر از سینما دوری نمود. در سال ۱۳۷۹–۸۰ در دو نمایش "آنتیگونه" و "هملت" به کارگردانی مجید جعفری بازی داشت، که هر دو نمایش در بخش تئاتر بیستمین جشنوارهٔ فیلم فجر حضور یافت. از جمله دیگر اجراهای او در تئاتر، در تیر-مرداد ۱۳۸۱ برای نمایش "هملت" همراه میترا حجار بود که ۱۵ اجرای آن در سالن چهارسوی تئاتر شهر برپا گشت. همچنین در ۱۳۸۴ از بازیگران نمایش "زکریای رازی" به کارگردانی مجید جعفری بود.
نقش آفرینی او در شخصیت "کبری" در کمدی "مومیایی ۳" (۱۳۷۸) از بازی های متفاوت و غیرمتعارف او نام گرفت، «او در این فیلم کمدی که رگه هایی از فانتزی نیز در آن دیده می شد، به خوبی توانست نقش دختر جوانی احساساتی و مرفه را بازی کند.» همچنین توانایی او در بازی در سکوت و استفاده از میمیک صورت در این اثر مورد توجه قرار گرفت.
در ۱۳۷۹ در نقش "مادر آرش" در فیلم "بهشت از آن تو" بازی نمود و همچنین از گروه بازیگران "مریم مقدس" انتخاب شد. در سال های ۱۳۸۰–۸۱ برای نقش "نسیم" در "ملاقات با طوطی" به تمرین و اجرا پرداخت، سپس در ۱۳۸۲ در "شاه خاموش" نقش آفرید. در ۱۳۸۳ در فیلم های "هشت پا" و "رستگاری در هشت و بیست دقیقه" نقش آفرید.
برپایهٔ یک تحلیل آماری ایسنا به تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۸۴ بین بازیگران ۴۴ فیلم سال ۱۳۸۳ و ۴۶ عنوان فیلم سال ۱۳۸۴ با هدف جمع بندی ۱۰۰ بازیگر صاحب نام سینمای ایران، مهتاب کرامتی چهار بار جای گرفت و در پایان سال ۲۰۰۵م (آذر ۱۳۹۴) از ستاره های سینمای ایران نام برده می شد.
در ۱۳۸۵ در سه فیلم "حس پنهان"، "پاداش سکوت" و "آدم"؛ در ۱۳۸۶ در دو فیلم "زن ها فرشته اند" و "آتش سبز" (ناردانه) نقش آفرید. ظرافت های بازی و حسِّ پنهان در نگاه در "آتش سبز" به کارگردانی محمدرضا اصلانی از عوامل موفقیت آن اثر نام برده شده که همراه «درک درست از آن شخصیت»، در برخی صحنه ها «حتی نگاه بازیگر و شخصیت به یک عنصر قدرتمند برای بیان مفهوم تبدیل می شود.»
در سال ۱۳۸۷ با بازی در چهار فیلم "تردید"، "دوزخ، برزخ، بهشت"، "بیست" و "شبانه روز"، پرکارترین بازیگر زن ایرانی در بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر نام برده شد؛ در همان سال سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل را برای نقش آفرینی اش در شخصیت "فیروزه" در "بیست" به خود اختصاص داد.
در ۱۳۸۸ تنها در فیلم "آدم کش" در نقش زنی ظاهر شد که دچار مشکلات روحی-روانی است و برای درمان نزد روانپزشک می رود. «این شخصیت در "آدمکش" به شکلی است که تأثیر زیادی در فیلم دارد و حتی زمانی که تصویری از وی دیده نمی شود، همه دربارهٔ او صحبت می کنند. به نوعی تفکر این شخصیت و صحبت دربارهٔ او روند داستان را پیش می برد.»
در ۱۳۸۹ در دو فیلم آلزایمر و چیزهایی هست که نمی دانی بازی کرد. در ۱۳۹۰ در دو فیلم "اسب حیوان نجیبی است" و "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" و تله فیلم تلویزیونی "آذر" (نقش اصلی هم نام با عنوان اثر) به بازی پرداخت. سپس در سال های ۱۳۹۱–۹۲ در "فرزند چهارم"، "ناخواسته"، "اشباح" و "رستاخیز" بازی کرد. در در "فرزند چهارم" او در نقش "رؤیا"، ستارهٔ سینمایی است که برای عکاسی از کودکان آفریقایی به سومالی می رود.
در ۱۳۹۳ در بازی چهار فیلم "جامه دران"، "ارغوان"، "عصر یخبندان" (که جزو ده فیلم پرفروش سینمای ایران در سال ۹۴ شد) و "مزار شریف" شرکت داشت و از بازیگران پرکار شمرده شد. در هر چهار فیلم در چهار شخصیت متفاوت، بازی نمود و به گفتهٔ خودش بازی "منیره" در "عصر یخبندان" است که چالش بزرگی برایش بوده.
در "مزار شریف"، فیلمی دربارهٔ افراطی گری های طالبان و رویداد کشتار دیپلمات های ایرانی در مزارشریف (۱۷ مرداد ۱۳۷۷/ ۸ اوت ۱۹۹۸)، کرامتی نقش اصلی زن افغان را بازی نمود که از بهترین بازی های او شمرده می شود.
کارنامهٔ نقش آفرینی های کرامتی در شخصیت های گوناگون، او را به بازیگری توانا در اجراهای دشوار تبدیل نمود؛ شیوهٔ خود را برای پذیرش بازی در یک فیلم برپایهٔ خوانش چندبارهٔ فیلم نامه، بررسی عمیق شخصیت و دوری از شخصیت پردازی های مشابه با بازی های پیشین خود بیان نمود، با این حال همیشه شروع فیلمبرداری برای او «با اضطراب همراه است و در طول سال ها بودن من در سینما، این اتفاق تغییری نکرده است.».
کرامتی پس از دو سال دوری با "ماجان" و "مرداد" در ۱۳۹۵ درخشید.؛ در ماجان، فیلمی که نقش زنان در آن پررنگ است، در نقش مادری ظاهر شد که از معلولیت فرزندش می رنجد. او در اسفند ۱۳۹۵ خود را بازیگری با گرایش به شخصیت های «نزدیک به مردم و زندگی آن ها» نامید که می خواهد تجربه گرایی را ادامه دهد، «برای من این موضوع بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد.»؛ و دوست دارد در نقش های گوناگونی ظاهر شود.
در اردیبهشت ۱۳۹۶ که او در میان بیست بازیگر بانوی تأثیرگذار سینمای ایران نام برده می شد، از سال پیش از آن وارد تهیه کنندگی و سرمایه گذاری گشت. "تیک آف" و "صفر تا سکو" نخستین تهیه کنندگی های اوست که مشترکاً با طهورا ابوالقاسمی انجام گرفته است، مستندی واقعی دربارهٔ زندگی و پیشهٔ سه قهرمان ووشو الهه، سهیلا و شهربانو منصوریان؛ «در این فیلم روحیه سرسخت و جنگنده و البته امیدوار خود را به بیننده و مخاطب نشان می دهند، روحیه ای که باعث بالارفتن پله های پیشرفت و در نهایت قهرمانی در رشته ووشو شد.»
در ۱۳۹۶، در مستند "مراسم ویژه" (همچنین با عنوان پیشین "نلسون ماندلا برای همیشه") در نقش شخصیت حقیقی خود، و در دو فیلم "جاده قدیم" (نقش مینو) و "بهت" بازی نمود.
"جاده قدیم" درامی اجتماعی است که به وضعیت بحرانی در خانواده ای می پردازد که زن کارمند ۴۵ ساله و موفق آن، "مینو" در شب سال نو مورد تجاوز یک رانندهٔ گذری در خیابان قرار می گیرد و دچار مشکلات روحی می شود. کرامتی که تنها با این فیلم در جشنواره ۳۶ام فجر شرکت داشت، بیان کرد که برای اجرای نقش اول در آن، تحقیقات میدانی دربارهٔ موضوع فیلم گذرانده (تجاوز جنسی و پنهان گری آن) و با قربانیان رویدادهای مشابه گفتگو داشته.
کرامتی در زمینهٔ حقوق کودکان و آموزش سلامت وابسته به ایدز از دهه ۲۰۰۰م کوشاست، با یونیسف در چارچوب برنامهٔ پنجساله مبارزه با ایدز از (۲۰۰۰–۲۰۰۵م) همکاری داشت. کرامتی برگزارکنندهٔ نخستین جشن روز جهانی کودک در ایران در ۱۳۸۶ش/ ۲۰۰۷م می باشد.
او برای پیشینهٔ فعالیت های بشردوستانه و پیگیری هایش در زمینهٔ آموزش دربارهٔ ایدز و آموزش به کودکان، از سوی دفتر تهران صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) در ۱ سپتامبر ۲۰۰۶/ ۱۰ شهریور ۱۳۸۵ به عنوان سفیر حسن نیّت و صلح منصوب شد، به هنگام انتصاب خود اظهار داشت که خواسته قلبی هر انسانی است که کودک بماند و وظیفه هر انسانی است که عطوفت کودکی را منتشر کند. از جمله مأموریت های او در همان سال، برگزاری برنامه های آموزشی برای کودکان در استان کرمان پس از زلزلهٔ ۵ دی ۱۳۸۲ بم، تهیهٔ گزارش از کودکان جنگ زدهٔ لبنان در سپتامبر ۲۰۰۶ (در پی جنگ ۲۰۰۶ لبنان) بود. مدت دورهٔ انتصاب او دو سال بوده است (۲۰۰۶–۲۰۰۸)، با این حال به ادامهٔ مسئولیت خود می پردازد، در فروردین ۱۳۹۰ همکاری خود را با یونیسف برای دو سال تمدید کرد. حکم تمدیدشدهٔ همکاری او با یونیسف تابع خواست و توان اوست و تا زمانی که علاقه داشته باشد، معتبر است.کرامتی رویکردی به فیلم های مستند دربارهٔ زمینه های کنشگری اش دارد، از جمله در فیلم مستند "سرخ" (۱۳۸۶) به کارگردانی کیوان علی محمدی بازی نمود. با هادی ساعی در این زمینه نیز همکاری داشته است.کرامتی در ۳ شهریور ۱۳۹۳ به عنوان سفیر «کودکان امید»، پویشی از سوی شرکت سامسونگ برای فراهم سازی امکانات آموزشی بهتر برای کودکان ایرانی منصوب شد؛ همسویی برنامه های این پویش با یونیسف، علت عمدهٔ پذیرش سفیری آن بیان کرد؛ فعالیت هایش در این پویش با محوریت آموزش کودکان نابینا با طرح اصلی کتابخانه های گویا می باشد. در مصاحبه ای به تاریخ اسفند ۱۳۹۵، تأکید کرد که تمام مسائل اجتماعی برایش اهمیت دارد؛ از جمله محیط زیست، آلودگی هوا و حیوان آزاری اما فعالیت های او در محدودهٔ حقوق کودکان است.
در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶/ ۱۹ مه ۲۰۰۷ تأکید کرد که فمینیست نیست، به اینکه «زن و مرد باید پایاپای در کنار هم و شانه به شانه فعالیت بکنند» اعتقاد دارد» و یکی از اهداف او در یونیسف توانمندسازی بانوان است. در پی تهیه کنندگی مستند "صفر تا سکو" که برای او و همکارش طهورا ابوالقاسمی سه سال و نیم زمان برد، در حوزه حقوق زنان به ویژه ورزشکار ورود جدی پیدا کرد، در این باره بیان نموده که آن فیلم «اصلاً نگاه فمینیستی ندارد و فقط می خواهیم بگوییم می توانیم همپای مردها در صحنه حضور داشته باشیم.» او با حضور در کنار بانوان ورزشکار به حمایت از آنان تأکید کرده است؛ از جمله در اردوی تیم ملی والیبال نشسته زنان ایران (۷ شهریور ۱۳۹۵) و دیدار فوتسال ایران و ایتالیا (۳ آذر ۱۳۹۶) حضور یافت و حامی ورزش زنان و حضور زنان در ورزشگاه است. کرامتی از جمله ۱۸۰ امضاکنندهٔ بیانیهٔ اردیبهشت ۱۳۹۶ مدافعان حقوق زنان خطاب به رئیس جمهور روحانی بود.
او مدیر یک دفتر فرهنگی در تهران به نام «اندیشهٔ پردیس جم» است که با سرمایه گذاری او، طهورا ابوالقاسمی و سمیرا علایی تأسیس شده است و در زمینه های داستانی، مستند، فیلم کوتاه، کار تبلیغاتی و بازیگری فعالیت دارند. از ۱۳۹۱ به می پردازد و رویکردی ویژه به فیلم کوتاه و فیلمسازان آن دارد؛ در این زمینه مدیریت هنری دومین و چهارمین جشنوارهٔ «فیلم کوتاه مستقل خورشید» را بر عهده داشت. گرایش او به حمایت از فیلمسازان مستقل در حوزهٔ فیلم های بلند سینمایی، مستند و کوتاه است.
کرامتی که از آزادی سینمای مستقل ایران در روز ملی سینما ۱۳۹۲ دفاع نمود، در همان سال در جشنواره های گوناگون از اعضای هیئت داوران گمارده شد، از جمله در جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان ۱۳۹۲، فیلم فجر ۱۳۹۲، دهمین دوره جشنواره فیلم مستند و کوتاه رضوی (۱۳۹۴) و پانزدهمین جشنواره بین المللی فیلم داکا (داور بخش زنان فیلمساز).
او پیشینهٔ عضویت در ارکستر سمفونیک تهران دارد، نخستین بار در ۱۶ دی ۱۳۸۵ دکلمهٔ سمفونی «پیامبر اعظم» ساختهٔ شاهین فرهت را اجرا نمود. در ۱۳۹۴ به عنوان راوی در کنسرت های شهرداد روحانی اجراهایی داشت. در فیلم مستند "نلسون ماندلا، برای همیشه" به کارگردانی میثم شاه بابایی نیز به عنوان راوی خواند. در آبان ۱۳۹۴ در موزیک ویدئو قطعهٔ «خمُش باش» با صدای همایون شجریان و آهنگسازی ژانو باغومیان از آلبوم "مستور و مست" برای نخستین بار نقش آفرید.
او صاحب یک مزون لباس در منطقهٔ غرب تهران است که از سال ۱۳۷۳ فعالیت دارد و برای یکی از برندهای معروف، به طراحی و تولید لباس می پردازد و از ۱۳۸۲ به تولید صنعتی پوشاک وارد شده است. در مصاحبه ای به تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۹۴ گفت که هدفش از تهیه کنندگی و بازیگری کسب درآمد نیست و درآمد اصلی اش از راه کسب وکاری دیگری است، «نمی توانم بیزنس ام را بگویم چون نمی خواهم برایش تبلیغ کنم.» در اسفند ۱۳۹۵ گفت که به دلیل مشغله های بسیار این فعالیت را به طور کامل به شریک کاری اش سپرده است.
پس از زلزلهٔ ۵ دی ۱۳۸۲ بم به بشردوستی و امور خیریه روی آورده و در ۹ دی ۱۳۸۲، از جمله هنرمندانی بود که در همایشی خیریه برای زلزله زدگان بم شرکت داشت.
از ۱۳۹۲، آزادی زندانیان محکوم به قصاص از برنامه های است که در زمینه خیریه پیگر آن است و برای جمع آوری دیه و رضایت اولیای دم تلاش هایی داشته است. در این باره او با ستاد دیه ارتباط دارد و شهاب مرادی از یاران اوست؛ در مصاحبه ای منتشرشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۲ او تأکید کرد که می خواهد به «مقولهٔ مهربانی و بخشش» بپردازد، و به هیچ عنوان حقِّ اولیای دم را نادیده نمی گیرد و در پی «گذشت و بخشش از حق» از سوی آن هاست، «خواهش می کنیم مهربان باشند و مهربانی را به جامعه بیاموزند وگرنه قصاص حقشان است و می توانند مطابق با آنچه دین به آنها اختیار داده عمل کنند.»، «در خیلی از مسایل زندگی، دین ما حکم داده. یعنی ما به راحتی هر زمان دچار سرگشتگی شویم می توانیم به دینمان رجوع کنیم. فقط در مورد قصاص برعهده خودمان گذاشته شده که انتخاب کنیم.»
در ۱۵ تیر ۱۳۹۵ در نمایشگاه خیریهٔ آثار کارگاه آموزشی نادره حکیم الهی (مادر ترانه علیدوستی، سنگ تراش و سفالکار) در رشت مشارکت نمود که عواید حاصل از فروش این حراجی-نمایشگاه صنایع دستی به پرورشگاه مژدهی اختصاص داده شد. در اکران های خیریه نیز مشارکت دارد، بخشی از عواید فروش فیلم "صفر تا سکو" را به زلزله زدگان کرمانشاه اختصاص داد.
در دور دوم نهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۴) از حامیان هاشمی رفسنجانی بود. او از معترضان ۲۷ تیر ۱۳۹۲ در برابر خانهٔ سینما بود. در ۲۲ خرداد ۱۳۹۳ در جشن «انتظار و امید» (سالگرد پیروزی روحانی در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری) برای حمایت از دولت حسن روحانی شرکت و سخنرانی نمود. در پی فاجعه منا (۱۳۹۴) با حضور در خانه سینما در محکومیت آن پیشگام شد. به هنگام انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۹۶) از شخصیت های همرأی به حسن روحانی بود، پیش از آن نیز در انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۹۵–۱۳۹۴) به گرایید. در برنامه ای اینترنتی به هنگام سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر در ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ او تأکید کرد که «سیاسی نیست.» یادداشتی از او در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ در انتقاد از تحریم ها علیه ایران نشر شد و آن را «تأثیرگذار روی حقوق کودکان در ایران و فراتر از اختلافات سیاسی میان دولت ها و دولتمردان» و باعث فشار بر کودکانی دانست که «صدای شادی و سلامت آنها پشت درهای سیاست به سکوت» تبدیل شده است.
فهرست فیلم هایی که کرامتی نقش اول/نقش اول زن آن را بازی نموده:
| [
{
"answer1": "نقش های شناخته ترش عبارت است از \"فیروزه\" در \"بیست\" (۱۳۸۷)",
"answer2": "او صاحب یک مزون لباس در منطقهٔ غرب تهران است که از سال ۱۳۷۳ فعالیت دارد و برای یکی از برندهای معروف، به طراحی و تولید لباس می پردازد و از ۱۳۸۲ به تولید صنعتی پوشاک وارد شده است.",
"distance": 12376,
"question": "مهتاب کرامتی در چه فیلمی نقش فیروزه را ایفا کرد و چه فعالیتی در زمینه پوشاک دارد؟"
},
{
"answer1": "برایش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از ۲۷امین جشنواره فیلم فجر گرفت،",
"answer2": "از کودکی به بازیگری دلبستگی داشت و همراه خواهر بزرگترش به بازی و تمرین در خانه می پرداخته است.",
"distance": 1178,
"question": "مهتاب کرامتی جایزه سیمرغ بلورین را برای کدام نقش گرفت و چگونه به بازیگری علاقمند شد؟"
},
{
"answer1": "مهتاب کرامتی (۲۵ مهر ۱۳۴۹، تهران)",
"answer2": "نقش آفرینی او در شخصیت \"کبری\" در کمدی \"مومیایی ۳\" (۱۳۷۸) از بازی های متفاوت و غیرمتعارف او نام گرفت",
"distance": 4584,
"question": "مهتاب کرامتی در چه تاریخی به دنیا آمد و یکی از نقش های متفاوت او در چه فیلمی بود؟"
},
{
"answer1": "در ۱۳۹۵ با سرمایه گذاری در مستند واقعی \"صفر تا سکو\" وارد تهیه کنندگی فیلم شد.",
"answer2": "\"مردی از جنس بلور\" (۱۳۷۷) نخستین حضورش در سینما بود",
"distance": 1049,
"question": "مهتاب کرامتی در چه سالی وارد تهیه کنندگی شد و اولین حضورش در سینما در چه فیلمی بود؟"
}
] | [
{
"answer1": "از ۱ سپتامبر ۲۰۰۶/ ۱۰ شهریور ۱۳۸۵ سفیر حسن نیّت و صلحِ یونیسف می باشد.",
"answer2": "کرامتی دانش آموختهٔ میکروبیولوژی است",
"question": "مهتاب کرامتی در چه سالی سفیر حسن نیت یونیسف شد و قبل از بازیگری در چه رشته ای تحصیل کرده بود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
655 | : هورمون گیاهی
هورمون ها با آنزیم ها و تیامین ها و DNA در این خاصیت مشترکند که به غلظت بسیار کم یا ناچیز باعث ایجاد اثرات فیزیولوژیکی عمیق می شوند. اصولاً واژه هورمون باید به ترکیباتی محدود شود که به طور طبیعی در درون موجود زنده ساخته می شود لذا در تعریف هورمون گیاهی می توان گفت مواد آلی می باشد که مواد غذایی نبوده و توسط گیاهان تولید می شود و در غلظت های کم فرایند فیزیولوژیکی را تنظیم می کند. گاهی موادی که به صورت مصنوعی تولیدشده اند اثرات مشابه یا عیناً نظیر یکی از هورمون های طبیعی گیاهی را دارند که نباید آن ها را هورمون گیاهی نامید بلکه واژه صحیحتر برای چنین ترکیباتی که اثراتی نظیر هورمون روی گیاه دارند تنظیم کننده رشد می باشد. تنظیم کننده های رشد ترکیبات سنتزشده یا هورمون های گیاهی هستند که فرایندهای فیزیولوژیکی را تغییر می دهند. این مواد با تقلید کردن از هورمون ها، تأثیر روی (سنتزشدن) هورمون ها و از بین بردن یا انتقال یا تغییر دادن محل تأثیر هورمونی، رشد را تنظیم می کنند. می توان گفت تمام هورمون ها، تنظیم کننده رشد هستند اما تمام تنظیم کننده های رشد هورمون نیستند.
بسیاری از هورمون های گیاهی دارای کاربردهای عملی متعدد و مهمی در کشاورزی و باغبانی
هورمون های گیاهی به دو گروه بزرگ تقسیم می شوند:
الف) تحریک کننده های رشد شامل: اکسینها (Auxin)، جیبرلینها (Giberellin) و سیتوکینینها
ب) بازدارنده های رشد (لگاماها) که شامل: اسید آبسیزیک (ABA یا Abscisic acid) و اتیلن می باشند.
اولین گروه هورمون گیاهی هستند که کشف شدند و مورد استفاده قرار گرفته. ماهیت هورمونی آن ها به طور روشن در آزمایشی که برای اولین بار توسط وانت در سال ۱۹۲۸ انجام گرفت در کولئوپتیل یولاف از گیاهان تیره غلات نشان داده شده و در غلظت کمتر از ۱۰*۱مولار می توان به کار برد طبیعی ترین ترکیبی که در گیاهان شناخته شده است اسید ایندول -۳- استیک (IAA) می باشد که احتمالاً در گیاهان از اسید آمینه تریپتوفان ساخته می شود. مراکز عمده ساخته شدن آکسین بافت های مریستمی انتهایی از قبیل جوانه های در حال بازشدن، برگ های جوان، نوک ریشه، گل ها یا گل آذین روی ساقه گلدار می باشد و نحوه انتقال آکسین در اندام های جوان از بالا به پایین و در اندام های پارانشیمی در داخل آوندهای آبکشی انجام می گیرد و در ریشه هم از نوک ریشه به سمت بالای ریشه صورت می گیرد.
از آکسین های مصنوعی می توان به اسید -نفتالین- استیک، اسید ایندول -۳- بوتیریک، اسید ۲–۴-در کلرو فنواکسی استیک، اسید نفتاکسی استیک و اسید تریو یدوبنزوئیک اشاره نمود. اسید ایندول استیک به عنوان هورمون طبیعی در اثر آنزیم هایی ازقبیل اکسیدازها و فنولازها تجزیه می شود. قابل ذکر است بکار بردن غلظت های نسبتاً زیاد آکسین ها همچنین منجر به نقایصی در گیاهان از قبیل تغییر شکل برگ، ساقه و ریشه، رنگ پریدگی برگهاٍ جلوگیری از طویل شدن ریشه ها یا باز شدن گل ها و ایجاد ورم و آماس می شود.
• نقش اکسین در گیاه:
۱- طویل شدن سلول ها و اندامها: اولین اثر آکسین ها می باشد که افزایش غلظت آکسین شدت طویل شدن سلول ها را به همراه دارد. اما اثر بازدارندگی نیز دارد یعنی آکسین با همان غلظتی که سبب تشدید طویل شدن اندام ها هوایی را دارد طویل شدن ریشه را کند می سازد.
۲- نور گرایی (فتوتروپیسم): این اثر که بیشتر به صورت خمیدگی در گیاه می باشد بعلت توزیع نامتقارن اکسین در اندام مربوط قابل ملاحظه می باشد خمیدگی مزبور ناشی از این است رشد در سمت نزدیک به نور تا حدودی کند و رشد سمتی که به دور از آن است شدید تر است.
۳- زمین گرایی:در ریشه نظیر ساقه که رشد افقی دارد تجمع زیادتر اکسین در نیمه زیرین رشد ریشه را کند کرده و سبب خمیدگی می شود.
۴- فعال ساختن لایه زاینده: فعالیت لایه زاینده به وسیلهٔ آکسین ها که در درون ساقه از بالا به پایین و از جوانه های در حال رشد حرکت می کند تجدید می شود.
۵- ایجاد گل: آکسین گل دادن بعضی از گیاهان روز بلند به شرط آنکه دوره فتوپریود به اندازه کافی برای گلدهی گیاهان طولانی باشد تسریع می نماید. مانند سیلن و بذرالبنج. از طرفی گلدهی در برخی گیاهان روز کوتاه در صورت استعمال آکسین در دوره تاریکی متوقف می شود.
۱- مهم ترین کاربرد این هورمون در بالابردن میزان محصول انگور است که این عمل بسته به زمان کاربرد هورمون به دو صورت انجام می گیرد.
الف- هورمون پاشی پیش از عمل باروری یعنی حدود ۱۰ روز قبل از ریزش گلبرگ ها یا کلاهک گل ها صورت می گیرد که این عمل باعث از بین بردن مادگی و تولید حبه های بدون دانه ناشی از بکرزایی می شود ضمناً این عمل با ریزش تعدادی از حبه ها همراه است و در انگورهای دارای تراکم زیاد است مانند یاقوتی باعث باز شدن خوشه و بالا رفتن کیفیت محصول می گردد.
ب- محلول پاشی پس از انجام عمل باروری و تشکیل حبه ها یعنی از زمان ریزش حدود ۷۵ درصد کلاهک ها به بعد انجام می گیرد در این حالت تک حبه های درشت تر شده و محصول ازدیاد می یابد.
۲- جیبرلین ها ایجاد میوه های ناشی از بکرزایی را روی گیاهان که به طور طبیعی توانایی این کار داشته باشند افزایش می دهد.
۳- بزرگی درشتی میوه: برای تولید میوه های درشت و بهتر و برای جلوگیری از ترک ناشی از بارندگی در میوهای گیلاس استفاده از جیبرلین سه هفته قبل از برداشت مؤثر و مفیداست.
۴- کیفیت میوه: استفاده از این هورمون ۴ الی۵ هفته قبل از برداشت بر روی میوه های آلوده باعث بهبود کیفیت می شود.
۵- تأخیر در رسیدن میوه ها: میوه های مانند خرمالو که اگر پیش از رسیدن چیده نشوند به سرعت نرم و فاسد می شوند یا میوه های پرتقال و لیمو زمانی روی درخت می رسند که عرضه است به بازار زیاد یا قیمت ها پایین است که غالباً ضرر اقتصادی را به همراه موارد استفاده از هورمون جیبرلین هنگامی که میوه ها هنوز سبز هستند یعنی حدود یکماه قبل از رسیدن مدتی نسبتاً طولانی همان طور سبز روی درخت باقی خواهند ماند و از طرفی استفاده از این هورمون در گیلاس حدود سه هفته قبل از برداشت و در گلابی چهار هفته قبل از برداشت در دیر برداشت کردن محصول مؤثر است.
۶- جیبرلین در انگور باعث افزایش اندازه حبه می شود و در سیب و گلابی باعث دراز شدن اندازه میوه ها می شود.
۷- افزایش گل در خیار گلخانه ای از هورمون جیبرلین استفاده می شود.
۸- در افزایش جوانه زنی بذرهای سیب، گلابی، فندق، گیلاس که قبل از جوانه زنی استفاده می شود.
۹- برای اصلاح شکل و اندازه میوه سیب در زمان اولین ریزش گلها
۱۰- برای کاهش اثر ویروس زرد در میوه ها مثل آلبالو که ۱۵الی ۱۵ روز پس از ریزش گلبرگ ها استفاده می شود.
۱۱- برای وادار کردن گیاهان روزبلند به گلدهی در شرایط روز کوتاه و گیاهان روزکوتاه در روز بلند از این هورمون استفاده می شود.
در سال ۱۹۵۵ دانشمندی به نام میلر موفق شدکه از DNA تجزیه شده اسپرم شاه ماهی اولین انگیزنده تقسیم یاخته ای را جدا کندو آن را کینین نام نهاد و بعدها معلوم شد که این ماده مصنوعی در گیاه وجود ندارد و اولین ماده طبیعی استخراج شده از گیاه که در واقع سیتو کینین طبیعی می باشد از بذر ذرت به دست آمده که آن را زآتین نامیده شد. زآتین یکی از فعالترین سیتوکینین شناخته شده است که دارای اثرات رونق بخشی دارد که مهم ترین آن تقسیم سلولی است. سیتوکینین ها به طور عمده در مریستم های انتهایی ریشه، گل آذین ها و میوه های در حال رشد ساخته می شود. سیتوکینین ساخته شده در نوک ریشه به وسیلهٔ شیره خام آوندهای چوبی و در بخش های بالایی گیاه توسط آوندهای آبکشی به سمت پایین انتقال می یابد.
۱- بزرگ شدن و طویل شده سلول ها: سیتوکینین ها در مرحله طویل شدن سلول یا بزرگ شده آن رشد تأثیر می گذارد ولی اینکه اثر رونق بخشی یا باز دارنده است بستگی به اندام مربوط نوع بخصوص سیتوکینین و غلطت آن دارد.
۲- ایجاد جوانه گل و نمو آن: در برخی از گیاهان افزایش نسبت سیتوکینین به اکسین سبب پیدایش جوانه ها و در نتیجه شاخه های برگدار می شود.
۳- تشکیل ریشه: سیتوکینین با غلظت خیلی کم به تشکیل ریشه کمک کرده ولیکن در غلظت زیاد از تشکیل آن جلوگیری می کند.
۴- پیری دیر رس: این هورمون پیری را در برگ ها با غلظت نسبتاً کم به تأخیر می اندازد و از ریزش گل ها و برگ و میوها جلوگیری می کند.
۵- پارتنوکارپی:سیتوکینین همانند هورمون های گروه اکسین و ژیبرلین باعث پارتنوکارپی می شوند.
۶- تأثیر روی گل دادن: سیتوکینین باعث تولید گل در گیاهان روز بلند شرایط روز کوتاه و برعکس می شود.
۷- شکستن دوره خواب بذر: سیتوکینین ها در غلظت مناسب با ژیبرلین ها و نور قرمز خاصیت شکستن دوره خواب بذر حساس به نور را دارد.
۱- کاربرد سیتوکینین در کشت بافت جهت تولید گیاهانی مانند داودی، میخک که هم اکنون به طور تجاری در سطح بزرک انجام می گیرد.
۲- بکارگیری جهت بی اثر کردن چیرگی اتنهایی در گلکاری مانند حسن یوسف، فلفل زینتی، و تولید بوته های منشعب و متراکم و بازار پسند.
۳- طولانی کردن عمر گل های بریدنی و سبزی ها برگی در مراحل بعد از برداشت.
۴- استفاده از این هورمون در اوایل تابستان می تواند باعث شاخه زایی می شود.
۵- بکارگیری این هورمون در سیب ۱۰ روز بعد از اینکه باز شدند باعث تولید میوهایی درازتر خواهد شد.
۶- خیساندن بذر در محل سیتوکینین یک روز قبل باعث افزایش جوانه زنی می شود.
۷- محلول پاشی با سیتوکینین روی برگ ها نسبت رشد ریشه به شاخه را کاهش می دهد در حالی که کاربرد آن روی ریشه این نسبت را افزایش می دهد.
۸- جایگزین سرمای مورد نیاز درختانی باشد ریشه هایشان در معرض سرما قرار نگرفته اند.
۹- رشد اولیه تخمدان در میوه ها را باعث می شود.
۱۰- ریزش میوه در نهال های جابجا شده می تواند به علت کمبود سیتوکینین باشد.
۱۱- به وجود آوردن جوانه های اتفاقی روی شاخه های درختان میوه و همچنین و تبدیل پیچک به خوشه در درخت انگور.
۱۲- سیتوکینین دوره نونهالی را را در در ختان میوه کو تاه می کند.
۱۳- هورمون سیتوکینین رقابت بین رشد مریستم انتهایی شاخه و رشد میوه را می شکند و باعث رشد بهتر میوه ها می شود.
۱۴- سیتوکینین ها فعالیت جوانه های جانبی را در شاخه ها را افزایش داده و باعث تولید و ایجاد شاخه های فرعی در درختان میوه شده که این ناشی از شکستن غالبیت انتهایی و نتیجتاً کاهش رشد طولی می باشد.
۱۵- هورمون سیتوکینین در حرکت بخشیدن مواد غذایی مؤثر است به طوری که این ماده به عضوهایی میوه ها و برگ ها و غده های جوان که خود تولیدکننده هورمون هستند انتقال می یابد.
این هورمون که هورمون پیری نام گرفته است معلوم شده است که به صورت گاز اتیلن در بافت های گیاهی شاخه شده و مانع از رشد ریشه و ساقه گردیده و پیری و ریزش برگ های را تسریع می کند و از طرفی نمو جوانه های جانبی را به تأخیر انداخته و اصولاً همه صفات خاص یک هورمون را دارا می باشد. اتیلن در شرایط عادی یعنی درجه حرارت های معمول به صورت گاز است. اتیلن همچنین ممکن است از گیاه خارج شود و رشد و فعل انفعال های فیزیولوژیکی گیاهان را مجاور را تحت تأثیر قرار دهد و برخلاف سایر هورمون های گیاهی که در نقاط خاصی تولید می شود این هورمون به صورت موضعی در هر نقطه ای از گیاه ممکن است تولید شود و حرکت آن در داخل بافت ها به صورت انتشار گاز می باشد و تحت تنش های فیزیکی در قسمت های زیادی از گیاه ساخته می شود.
برگ بسیاری از گونه ها در معرض غلظت های بسیار کم اتیلن اپینایتی (گرایش به پایین) از خود نشان می دهد. اصولاً غلظت لازم برای ایجاد اپیناستی خیلی کمتر از غلظتی است که برای ریزش برگ می شود.
۲- زمین گرایی افقی: استفاده از اتیلن در برخی گیاهان که شاخه های آن ها معمولاً عمودی رشد می کند و زمین گرایی منفی دارد در جهت افقی رشد می کند.
۱- رسیدن کامل و توسعه رنگ میوه روی درخت و داخل انبار.
۲- در غلظت بالا باعث تحریک و ریزش برگ و میوه می شود.
۳- آغاز تشکیل جوانه گل را تحریک می نماید.
۴- باعث تولید صمغ در بعضی از گونه ها و هم آهنگ با آکسین از نمو جوانه جانبی جلوگیری می نماید.
۵- بکاربردن اتیلن در روی میوه هایی که هنوز به حد کامل نرسیده اند مانند خرمالو، موز و طالبی باعث تسریع در رسیده می شود و از طرفی باعث ترکیدن پوست میوه ها می شود و مصرف آن باعث رنگ پذیری بهتر در گوجه فرنگی، مرکبات، هلو، انگور، گیلاس، آلوو آلبالو می شود.
۶- استفاده از اتیلن حدود ۱۰ روز قبل از برداشت در غلظت بالا باعث تحریک ریزش میوه می شود مانند میوه های سیب، گلابیٍ، گیلاس، آلو و هلو.
۷- اتیلن در آناناس باعث تولید گلدهی و بروز جنسیت در خیار به صورت عکس هورمون جیبرلین باعث افزایش تولید گل ماده نسبت به گل نر می شود.
۸- اتیلن در غلظت های کم باعث تحریک جوانه زنی و در غلظت های زیاد باعث جلوگیری از جوانه زنی می شود.
۹- اتیلن بازار پسندی محصولات مختلف را افزایش داده و در گوجه فرنگی از مرحله گرده افشانی تا زمانی که سبز و بالغ می شود باعث افزایش محصول می شود.
۱۰- نظر به اینکه صرفه جویی در نیروی کار لازم دربرداشت مکانیزه و رسیدن هم زمان محصول یک امر مهم و مؤثر می باشد استفاده از این هورمون مفید و حائز اهمیت می باشد مانند گردو، آلبالو، گیلاس و هلو…
۱۱-مصرف این هورمون در اوایل پائیز در میوه هایی هسته دار مانند هلو، گیلاس، شکفتن جوانه های را به تعویق انداخته و از سرمای بهاره محفوظ می دارد.
۱۲- این هورمون می تواند جایگزین در طول روز باشد به طور مثال درپیاز خوراکی که جهت تولید پیاز نیاز به روز بلند دارد با مصرف این هورمون می توان آن را در شرایط روز کوتاه وادار به گلدهی کرد.
۱۳- با توجه به اینکه در صورت کمپوت سازی باید میوه های بدون دم باشند لذا استفاده از این هورمون در میوه هایی مانند گیلاس و آلبالو حائز اهمیت است.
• بازدارنده ها:
دسته ای از هورمون های گیاهی هستند که به دو دسته طبیعی و مصنوعی تقسیم می گردند. گروه طبیعی تنها شامل اسید آبسیزیک است که در تمام گیاهان وجود دارد و گروه مصنوعی خود به چهار دسته گروه:
۱- بازدارنده های رشد
۲- مواد کندکننده رشد
۳- مورفکتین
۴- مواد شاخه زا
در حدود دهه ۱۹۶۰ دو ماده به طور هم زمان بنام های دورمین و آبسایزین از بافت های مختلف گیاهی استخراج گشت بررسی ها نشان داد که اولاً هر دو آن ها در حقیقت یکی هستند که اسید آبسیزیک نامیده شد ثانیاً مهم ترین قسمت بازدارنده های بتا را تشکیل می دهند. اسید آبسیزیک از سایر بازدارنده های طبیعی گیاهان حدود یکصد مرتبه قویتر است و فرایندهایی مانند رکود بذرها، جوانه ها و نیز ریزش اندام ها را کنترل می کند. این اعمال مشخصاً با همراهی سایر هورمون ها انجام می پذیرد. بدین معنا که عوامل محیطی مانند کمبود مواد معدنی، خشکی خاک، روزهای کوتاه و سردی هوا که باعث ایجاد رکود می شوند باعث افزایش اسید آبسیزیک و کم شدن جیبرلین ها نیز می شوند و عواملی ماند روزهای بلند و سرمای زمستانه که رکود را از بین می برند عکس این عمل را انجام می دهند.
(میزان اسید آبسیزیک در گیاه تحت تأثیر کمبود آب، اکسیژن و مواد غذایی مورد نیاز گیاه می باشد) تغییرات سریع غلظت از مشخصات خاص این بازدارنده است بدین معنی که وقتی گیاه تحت تأثیر کمبودهای آب، اکسیژن و مواد غذایی قرار گیرد، میزان اسید آبسایزیک به سرعت بالا می رود و پس از برطرف شدن تنش، طی دو روز به حالت عادی بر می گردد. همانند اتیلن برای ساخته شدن آبسایزیک محل خاص در درون گیاه وجود ندارد و تمام اندام ها می توانند برحسب نیاز به تولید این ماده بپردازند. نقل و انتقال نیز مانند جیبرلین و سایتو کنین در بافت های آوندی انجام می پذیرد. از این هورمون به نام هورمون تنش یاد شده است چرا که از آسیب خشکی جلوگیری می کند، بدین صورت که باعث بسته شدن روزنه های گیاه می شود و در هنگام کم آبی مانع از دست رفتن آب گیاه می شود.
۱ -کمک به ریزش: بررسی ها نشان داده است که هورمون های دیگر بخصوص IAA (اسید اندول استیک) و اتیلن در کنترل ریزش با ABA عکس العمل متقابل دارند.
۲- کمک به خواب جوانه: اسید آبسیزیک عامل داخلی در ایجاد خواب جوانه های لااقل بعضی از گیاهان چوبی مناطق معتدل است.
۳- جلوگیری از سبز شدن بذر: اسید آبسیزیک اثر هورمون های جیبرلین و سیتو کنین را در کمک به سبز شده بذر خنثی می کند.
۴- کند ساختن رشد و پیری: اسید آبسیزیک رشد انواع بسیاری از بافت ها و اندام های گیاهی مانند برگها، کولئوپتیل ها، ساقه ها، محور زیرلپه ای و ریشه های را کند نموده؛ و پیری اندام های گیاهی را به لحاظ تسریع و تجزیه کلرفیل به تأخیر اندازد.
۵- تسریع در تشکیل ریشه: اسید آبسیزیک با خنثی کردن اثر اثر جیبرلین که مانع ریشه زایی می شود باعث تسریع در ریشه زایی می شود.
۶- اثر درگل دادن: این هورمون در گیاهان روز بلند باعث توقف در گلدهی شده و در گیاهان روز کوتاه و دارای اثرات متفاوت می باشد.
۱- در ریزش برگ ها و میوه ها رابطه با آکسین ها وجود دارد.
۲- خنثی کردن چیرگی انتهایی و جلوگیری از رشد جوانه های انتهایی در مواردی که بر اثر اسید آبسیزیک حاصل می گردد به دلیل اثر متقابل این ماده با آکسین می باشد.
۳- اسید آبسیزیک در گیاهانی که در طول روز کوتاه غده های خود را گسترش می دهند اثر مفیدی در تحریک غده زایی ایفاد می نماید.
۴- اسید آبسیزیک با سایتو کنین ها به دلیل اثر متقابل در یاخته های محافظ بسته شدن روزنه های را ایجاد می کند که هورمون تنش به هم دلیل به آن گفته می شود.
مواد تشکیل دهنده این هورمون از رشد گیاهان به طور کامل جلوگیری نموده و باعث مرگ گیاه می شود به همین دلیل در حال حاضر اکثر آن ها برای کنترل شیمیایی علف های هرز و به عنوان علفکش به کاربرده می شوند؛ ولیکن اثر کشندگی علف کش ها معمولاً همراه با ایجاد تغییرات ظاهری در گیاه می باشد که از این نظر با کندکننده های رشد متفاوت می باشد. در این گروه علاوه بر علفکش ها ماده ای به نام مالئیک هیدرازید وجود داردکه هرچند در غلظت های بالا دارای خاصیت علف کشی می باشد دارای کاربردهای مهمی می باشد که عبارتند از:
۱- جلوگیری از جوانه زدن پیاز، سیب زمینی در انبار یکماه قبل از برداشت با غلظت ۵/۲ در هزار یا ۲۵۰۰ قسمت در میلون
۲- جلوگیری از پاجوش دادن توتون بدین صورت که زمانی که حدود ۹۰ درصد بوته ها به گل نشست سر آن ها را قطع کرده و یک الی هفت روز بعد محلول پاشی روی آن ها صورت می گیرد.
۳- کم کردن رشد چمن و درختان و درختچه های غیر مثمر زینتی که در روی درختان و درختچه های زینتی این ماده با غلظت ۲ تا ۸ قسمت در هزار بر روی گیاه پاشیده می شود و در چمن کاری پس از هر بار چمن کاری مصرف این ماده در غلظتی حدود ۲ در هزار باعث کندی رشد مجدد چمن گردیده و در مصرف آب صرفه جویی می شود که در ایران می توان جهت کم کردن هزینه چمن زنی و پایین آوردن بهای آب مصرفی پارکها، میدان های ورزشی از این محلول استفاده نمود.
این مواد بدون اینکه تغییری در شکل ظاهری گیاه ایجاد نماید باعث کند شدن رشد گیاه می شود از مهم ترین مواد این گروه که در باغبانی امروزه استفاده می شود آلار درجه اول، سایکوسل(ccc) و فسفون- دی(phophon-D) و آمو ۱۶۱۸ (Amo1618) در درجات بعدی قرار دارند. این مواد تقسیم و رشد یاخته ای در ناحیه زیر مریستمی انتهای شاخه ها جلوگیری به عمل می آوردولی بر روی خود مریستم تأثیر ندارد؛ که این امر باعث تولید طبیعی شاخه ها، برگ و میوه، کوتاه ماندن درخت و افزایش تولید گل در سال بعد مصرف و کاهش هرس می شود. آلار در غلظت های مختلف برحسب نوع گیاه متفاوت است ولی می توان در غلظت ۵/۰ الی ۸ در هزار از اواسط بهار تا اواسط تابستان بکار برد.
۱- در درختانی مانند انجیر و گلابی و بعضی از سیب ها که میوه های نرم تولید می کند باعث تولید بافت محکمتر با قابلیت نگهداری و ترابری بیشتر می شود.
۲- در میوه های هسته دار مانند هلو، گیلاس و آلبالو در اوایل تابستان باعث تسریع در رسیدن و یکنواختی می شود.
۳- محلول پاشی بیدرنگ با آلار پیش یا پس از شکفتن گل ها بر گیاهانی مانند گوجه فرنگی و انگور افزایش تعداد میوه را موجب می شود.
۴- بسیاری از گیاهان باغبانی و زراعی که با کندکننده های رشد محلول پاشی شده اند در برابر خشکی مقاومت نشان داده اند که در ایران کمبود آب از عوامل عمده محدود یت کشاورزی است می توان از این پدیده بهره جست.
این گروه از اوایل دهه ۱۹۶۰ که از مشتقات ماده به نام ۹- کربوکسیک اسید فلورین می باشند. به خاطر خواص بیولوژیکی ویژه ای که داشته مورد توجه قرار گرفته مهم ترین مورفکتین ها موجود آی تی ۳۴۵۶، آی تی۳۲۳۳، نام دارند که در غلظت های زیاد برای کشتن علف های هرز و جلوگیری از رشد گیاهان چوبی به کار می روند علاوه بر این باعث اختلال در سوخت و ساز و ساختن شدن هورمون آکسین می شود و باعث نابسامانی در نورگرایی زمین گرایی می شود.
۱- انگیزش گلدهی و میوه دهی.
۲- کمک و سهولت به برداشت مکانیکی میوه ها با سست کردن میوه ها رسیده روی شاخه های درخت.
۳- ریزش حبه های اضافی و تنک شدن خوشه های متراکم انگور که این امر در بالا بردن کیفیت محصول مهم است.
۴- در گیاهان چوبی زینتی مورفکتین ها از طریق خنثی کردن چیرگی جوانه انتهایی باعث رشد جوانه های جانبی می شود.
این مواد که به نام هرس کننده(pruning agants) شناخته شده و متعلق به گروه های شیمیایی مختلف می باشند که از مهم ترین آن ها می توان بوترالین(Butralin)، استرهای متیل اسیدها و الکل های زنجیره ای طویل و مشتقات پیچیده اسید استیک را نام برد که اثر آن ها بدین صورت است که با خشک کردن جوانه های انتهایی گیاه جوان، مشابه هرس عمل می کنند و نهال را در همان سال وادار به تولید شاخه های فرعی می سازد و زمان کاربرد این مواد در اواخر بهار است.
۱- مبانی فیزیولوژی گیاهی – ترجمه حسین لسانی و مسعود مجتهدی- انتشارات دانشگاه تهران
۲- اصول باغبانی – دکتر مرتضی خوشخوی- انتشارات دانشگاه شیراز
۳- زندگی گیاه سبز- ترجمه حسین لسانی و مسعود مجتهدی- انتشارات دانشگاه تهران
| [
{
"answer1": "مراکز عمده ساخته شدن آکسین بافت های مریستمی انتهایی از قبیل جوانه های در حال بازشدن، برگ های جوان، نوک ریشه، گل ها یا گل آذین روی ساقه گلدار می باشد",
"answer2": "اولین اثر آکسین ها می باشد که افزایش غلظت آکسین شدت طویل شدن سلول ها را به همراه دارد. اما اثر بازدارندگی نیز دارد یعنی آکسین با همان غلظتی که سبب تشدید طویل شدن اندام ها هوایی را دارد طویل شدن ریشه را کند می سازد.",
"distance": 852,
"question": "محل ساخت اکسین در گیاه کجاست و این هورمون در گیاه چه نقشی در طویل شدن سلول ها دارد؟"
},
{
"answer1": "سیتوکینین ها به طور عمده در مریستم های انتهایی ریشه، گل آذین ها و میوه های در حال رشد ساخته می شود.",
"answer2": "پیری دیر رس: این هورمون پیری را در برگ ها با غلظت نسبتاً کم به تأخیر می اندازد و از ریزش گل ها و برگ و میوها جلوگیری می کند.",
"distance": 688,
"question": "سیتوکینین ها در چه بخش هایی از گیاه ساخته می شوند و این هورمون چه تاثیری بر روی پیری برگ ها دارد؟"
},
{
"answer1": "(میزان اسید آبسیزیک در گیاه تحت تأثیر کمبود آب، اکسیژن و مواد غذایی مورد نیاز گیاه می باشد) تغییرات سریع غلظت از مشخصات خاص این بازدارنده است بدین معنی که وقتی گیاه تحت تأثیر کمبودهای آب، اکسیژن و مواد غذایی قرار گیرد، میزان اسید آبسایزیک به سرعت بالا می رود",
"answer2": "بررسی ها نشان داده است که هورمون های دیگر بخصوص IAA (اسید اندول استیک) و اتیلن در کنترل ریزش با ABA عکس العمل متقابل دارند.",
"distance": 726,
"question": "هنگامی که گیاه با کمبود آب روبرو میشود چه هورمونی در گیاه افزایش پیدا میکند و این هورمون چه نقشی در جلوگیری از ریزش برگها دارد؟"
}
] | [
{
"answer1": "هورمون های گیاهی به دو گروه بزرگ تقسیم می شوند: الف) تحریک کننده های رشد شامل: اکسینها (Auxin)، جیبرلینها (Giberellin) و سیتوکینینها ب) بازدارنده های رشد (لگاماها) که شامل: اسید آبسیزیک (ABA یا Abscisic acid) و اتیلن می باشند.",
"answer2": "اولین گروه هورمون گیاهی هستند که کشف شدند و مورد استفاده قرار گرفته. ماهیت هورمونی آن ها به طور روشن در آزمایشی که برای اولین بار توسط وانت در سال ۱۹۲۸ انجام گرفت در کولئوپتیل یولاف از گیاهان تیره غلات نشان داده شده",
"question": "هورمون های گیاهی به طور کلی به چند دسته تقسیم می شوند و اولین گروه از این هورمون ها که کشف شد چه نام داشت و در چه گیاهی آزمایش شده بود؟"
},
{
"answer1": "مهم ترین کاربرد این هورمون در بالابردن میزان محصول انگور است که این عمل بسته به زمان کاربرد هورمون به دو صورت انجام می گیرد. الف- هورمون پاشی پیش از عمل باروری یعنی حدود ۱۰ روز قبل از ریزش گلبرگ ها یا کلاهک گل ها صورت می گیرد که این عمل باعث از بین بردن مادگی و تولید حبه های بدون دانه ناشی از بکرزایی می شود ضمناً این عمل با ریزش تعدادی از حبه ها همراه است و در انگورهای دارای تراکم زیاد است مانند یاقوتی باعث باز شدن خوشه و بالا رفتن کیفیت محصول می گردد. ب- محلول پاشی پس از انجام عمل باروری و تشکیل حبه ها یعنی از زمان ریزش حدود ۷۵ درصد کلاهک ها به بعد انجام می گیرد در این حالت تک حبه های درشت تر شده و محصول ازدیاد می یابد.",
"answer2": "بزرگی درشتی میوه: برای تولید میوه های درشت و بهتر و برای جلوگیری از ترک ناشی از بارندگی در میوهای گیلاس استفاده از جیبرلین سه هفته قبل از برداشت مؤثر و مفیداست. تأخیر در رسیدن میوه ها: میوه های مانند خرمالو که اگر پیش از رسیدن چیده نشوند به سرعت نرم و فاسد می شوند یا میوه های پرتقال و لیمو زمانی روی درخت می رسند که عرضه است به بازار زیاد یا قیمت ها پایین است که غالباً ضرر اقتصادی را به همراه موارد استفاده از هورمون جیبرلین هنگامی که میوه ها هنوز سبز هستند یعنی حدود یکماه قبل از رسیدن مدتی نسبتاً طولانی همان طور سبز روی درخت باقی خواهند ماند و از طرفی استفاده از این هورمون در گیلاس حدود سه هفته قبل از برداشت و در گلابی چهار هفته قبل از برداشت در دیر برداشت کردن محصول مؤثر است.",
"question": "جیبرلین ها چه کاربردی در انگور دارند و استفاده از آن ها در میوه هایی مانند گیلاس و گلابی چه تاثیری دارد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
656 | : موتور جریان متناوب
موتور جریان متناوب یک ماشین الکتریکی است که با جریان متناوب تغذیه شده و توان الکتریکی را تبدیل به توان مکانیکی چرخشی یا خطی می کند. موتور جریان متناوب AC از دو قسمت اصلی تشکیل شده است:
از نظر نوع روتور مورد استفاده، موتورهای جریان متناوب به دو صورت طبقه بندی می شوند:
در ۱۸۸۲ نیکولا تسلا اصول میدان مغناطیسی دوار را پایه گذاری کرد و راه را برای استفاده از میدان دوار به عنوان نیروی محرکه باز کرد. در سال ۱۸۸۳ او از این اصول برای طراحی یک موتور القایی دو فاز استفاده کرد. در ۱۸۸۵ «گالیلئو فراریس» (Galileo Ferraris) مستقلاً تحقیقاتی را در این باره آغاز کرد و در ۱۸۸۸ نتایج تحقیقات خود را در قالب مقاله ای به آکادمی سلطنتی علوم در تورین ایتالیا ارائه داد.
حرکتی که نیکولا تسلا در ۱۸۸۳ آغاز کرد چیزی بود که امروزه برخی از آن به عنوان «انقلاب صنعتی دوم» یاد می کنند، چراکه این حرکت به تولید آسان تر انرژی الکتریکی و همچنین امکان انتقال انرژی الکتریکی در مسافت های طولانی انجامید. قبل از اختراع موتورهای جریان متناوب به وسیله تسلا، موتورها با جریان مستقیم کار می کردند.
تسلا به این نکته اشاره کرد که می توان کلکتورهای موتور را حذف کرد به طوری که موتور به وسیله میدانی دوار به حرکت درآید. تسلا بعدها موفق به کسب حق امتیاز شماره ۰٫۴۱۶٫۱۹۴ ایالات متحده برای اختراع موتور خود شد. این موتور که در بسیاری از عکس های تسلا نیز هست نوع خاصی از موتور القایی بود.
در سال ۱۸۹۰ میخایل اسیبوویچ یک موتور سه فاز روتور قفسی اختراع کرد. این نوع موتور امروزه به طور وسیعی برای کاربردهای گوناگون استفاده می شود.
در بیشتر جاهایی که سیستم تغذیه سه فاز (یا چندفاز) در دسترس است از این گونه موتورها استفاده می شود، به ویژه در قدرت های بالاتر استفاده از این موتورها بسیار رایج است. اختلاف فاز بین هر یک از سه فاز تغذیه کننده باعث به وجود آمدن یک میدان دوار متعادل می شود که با سرعت ثابتی می چرخد.
در یک موتور القایی، میدان مغناطیسی دوار موجب القای جریان در سیم پیچ روتور می شود. این جریان به طور متقابل میدان مغناطیسی را به وجود می آورد که موجب چرخش روتور در جهت میدان مغناطیسی دوار خواهد شد. اما روتور همیشه باید با سرعتی کمتر از سرعت استاتور می چرخد، زیرا در صورتی که سرعت روتور و میدان دوار یکسان باشد جریانی در روتور القا نخواهد شد.
موتورهای القایی در صنایع به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرند اما قدرت های حدود ۵۰۰ کیلووات خیلی بیشتر رایج هستند. موتورهای القایی معمولاً با اندازه های استانداردی ساخته می شوند (البته این استانداردها در اروپا و آمریکا متفاوت است) این استانداردهای ساخت موتورها تقریباً همه آن ها را قابل جای گزینی می کند. توان برخی از موتورها القایی بسیار بزرگ به ده هاهزار کیلووات می رسد. از جمله استفاده های این موتورها می توان به کمپرسورهای خطوط لوله و تونل های باد اشاره کرد.
برای این موتورها دو نوع مختلف از روتور وجود دارد:
بیشتر موتورهای جریان متناوب از این نوع روتورها استفاده می کنند به طوری که می توان گفت همه موتورهای خانگی و موتورهای سبک صنعتی از این نوع روتورها استفاده می کنند. روتور قفسی یا قفس سنجابی نام خود را از شکلش گرفته است؛ دو رینگ در دو انتهای روتور که به وسیله میله های به هم وصل شده اند شکلی تقریباً شبیه یک قفس تشکیل می دهند. این میله ها عموماً از جنس آلومینیوم یا مس هستند و در بین ورقه های لایه لایه شده فولادی ریخته شده اند. بیشتر جریان القا شده در روتور از میان این میله ها عبور می کند چراکه ورق های لایه لایه فولادی به علت لاک زده شدن دارای مقاومت الکتریکی زیادی هستند. ولتاژ ایجاد شده در بین حلقه ها بسیار پایین است اما جریان بسیار زیاد است و این به دلیل مقاومت پایین این میله هاست. در موتورهایی که راندمان بالاتری دارند از مس برای ساخت روتور استفاده می شوند، زیرا مقاومت الکتریکی این فلز کمتر است.
در هنگام کار، موتور القایی شبیه یک ترانسفورماتور عمل می کند که استاتور، اولیه و روتور، ثانویه آن محسوب می شود. وقتی روتور با سرعت میدان دوار نمی چرخد جریان القا شده در روتور زیاد است، این جریان زیاد میدان مغناطیسی ایجاد می کند که با افزایش سرعت روتور سرعت آن را هرچه بیشتر به سرعت استاتور نزدیک می کند. یک موتور القایی روتور قفسی در هنگام بی باری (سرعت برابر با میدان دوار) تنها مقدار کمی انرژی الکتریکی برای جبران تلفات مکانیکی (اصطکاک) و تلفات مسی (تلفات ایجاد شده به دلیل مقاومت هادی های الکتریکی) مصرف می کند. اما زمانی که بار موتور افزایش می یابد میزان جریان جاری در روتور افزایش می یابد (برای جبران فشار وارده به محور موتور) و به این ترتیب موتور مانند یک ترانسفورماتور عمل می کند چراکه با افزایش جریان در ثانویه جریان اولیه نیز افزایش می یابد. این دلیل کاهش یافتن نور لامپ ها در هنگام روشن شدن موتورهای القایی است البته زمانی که این موتورها به هواکش ها متصل شده اند این اتفاق نمی افتد.
موتورهای القایی که از حرکت وامانده اند (به دلیل بار زیاد یا گیرکردن محور) جریانی بسیار زیاد مصرف خواهند کرد چراکه تنها عامل محدودکننده جریان در چنین حالتی مقاومت ناچیز هادی های استاتور و روتور خواهد بود و در صورتی که این جریان به وسیله عاملی خارجی مهار نشود موتور و تجهیزات تغذیه کننده آن آسیب خواهند دید.
در روتور سیم پیچی شده، مقاومت سر راه روتور قابل تغییر است. یکی از کاربردهای این نوع روتورها در موقعیت هایی است که به سرعت متغیر نیاز است. در این روتورها سیم پیچ روتور طوری پیچیده شده که تعداد قطب ها در روتور و استاتور برابر هستند و خروجی هر فاز از روتور به طور جداگانه و به وسیله حلقه های لغزنده از موتور خارج شده است. این حلقه های لغزنده ارتباط الکتریکی خود با محور موتور را معمولاً به وسیله کربن ایجاد می کنند و پس از خارج شدن از موتور به یک مقاومت متغیر خارجی وصل می شوند.
در مقایسه با موتورها روتور قفسی، موتورهای روتور سیم پیچی گران تر هستند و به علت استهلاک حلقه های لغزان دارای هزینه تعمیر و نگه داری بالاتری نیز هستند، قبل از تولید تجهیزات کنترل سرعت الکترونیکی این موتورها بهترین راه برای کنترل سرعت بودند همچنین این موتورها می توانند در لحظه شروع به کار گشتاور بالاتری داشته باشند. استفاده از کنترل کننده های ترانزیستوری فرکانس راهی مناسب برای کنترل دور موتورهای جریان متناوب است و این از تمایل برای استفاده از موتورهای روتور سیم پیچی کاسته است.
راه های مختلفی برای راه اندازی موتورهای جریان متناوب استفاده می شود که اغلب این راه ها بر کاهش جریان هجومی در هنگام راه اندازی و همچنین افزایش گشتاور راه اندازی تکیه می کنند. این گونه موتورها تنها با وصل ترمینال های ورودی به برق شهری با ولتاژ استاندار شروع به کار می کنند و (بر خلاف برخی موتورهای جریان مستقیم) نیاز به روش راه اندازی ویژه ای ندارند. یکی دیگر از روش های کاهش جریان راه اندازی موتور، کاهش ولتاژ سیم پیچ ها در لحظه راه اندازی است که این کار به وسیله سری کردن سیم پیچ های بیشتر یا استفاده از اتوترانسفورماتور، تریستور یا دیگر تجهیزات کاهش ولتاژ صورت می گیرد. روشی دیگر برای کاهش ولتاژ سیم پیچ ها در لحظه راه اندازی تغییر طرز قرار گرفتن سیم پیچ ها و استفاده از کلیدهای ستاره-مثلث است. در این حالت ابتدا موتور را در حالت ستاره راه اندازی کرده و پس از رسیدن به دور نامی، ترتیب قرار گرفت سیم پیچ ها را به وسیله کلید تغییر داده و به حالت مثلث می برند. این روش در اروپا رایج تر از آمریکای شمالی است.
سرعت چرخش میدان دوار موتور جریان متناوب به دو عامل فرکانس و تعداد قطب های موتور بستگی دارد و از فرمول زیر به دست می آید:
formula_1
که:
میزان سرعت واقعی روتور همیشه از سرعت میدان دوار کمتر است. این اختلاف سرعت را لغزش می نامند و با S (مخفف slip به معنی لغزش) نمایش می دهند. در حالت بی باری سرعت روتور به سرعت سنکرون خیلی نزدیک خواهد بود و در بار نامی موتور لغزشی بین ۲ تا ۳ درصد خواهد داشت که در برخی موتورها این لغزش تا ۷٪ نیز می رسد.
میزان لغزش در یک موتور جریان متناوب از رابطه زیر به دست می آید:
formula_2
که:
اگر خروجی قطب های روتور به وسیله کلکتورها از موتور خارج شده و به یک منبع خارجی (سه فازه) وصل شود به طوری که روتور نیز به نوبه خود میدانی جداگانه و مداوم را ایجاد کند به موتور موتور سنکرون یا هم زمان گفته می شود. سرعت چرخش روتور در موتورهای سنکرون همواره برابر سرعت میدان دوار است و به همین دلیل این موتورها را هم زمان می نامند.
از این موتورها می توان به عنوان یک ژنراتور جریان متناوب نیز استفاده کرد.
امروزه موتورهای سنکرون را اغلب به وسیله کنترل کننده های ترانزیستوری فرکانس راه اندازی می کنند. این موتورها همچنین می توانند به صورت یک موتور القایی نیز راه اندازی شوند به این صورت که در روتور این موتورها از میله های هادیی شبیه روتورهای قفسی استفاده می شود و پس از راه اندازی، این قسمت روتور خود به خود از مدار خارج می شود به این صورت که پس از رسیدن موتور به دور نامی مقدار ناچیزی جریان در قفس رتور القا می شود و بدین ترتیب تقریباً از مدار خارج می شود.
یکی از کاربردهای موتورهای سنکرون اصلاح ضریب توان است. در مراکز صنعتی تقریباً تمامی بارها (به جز موتورهای سنکرون پر تحریک) از انرژی الکتریکی به صورت پس فاز استفاده می کنند. بارهای پس فاز موجب به وجود آمدن اختلاف فاز در مدار شده و ضریب توان مدار را کاهش می دهند که این می تواند موجب به وجود آمدن تلفات اضافی در طول خطوط شود. به دلیل خصوصیت خاص موتورهای سنکرون می توان از آن ها برای اصلاح ضریب توان نیز استفاده کرد، چراکه در صورتی که موتور سنکرون در حالت پر تحریک کار کند تقریباً مانند یک بار خازنی عمل کرده و از انرژی الکتریکی به صورت پیش فاز استفاده می کند و به این ترتیب می توان از یک موتور سنکرون به جای خازن های اصلاح ضریب توان استفاده کرد. این خصوصیت موتورهای سنکرون باعث شده که با وجود مشکلات مربوط به راه اندازی آنها، استفاده از آن ها هنوز رایج باشد.
برخی از بزرگ ترین موتورهای جریان متناوب در نیروگاه های آب تلمبه ای مورد استفاده قرار می گیرند چراکه این موتورها به راحتی می توانند نقش ژنراتور را ایفا کنند و به این ترتیب در ساعات کم مصرف انرژی الکتریکی به صورت موتور عمل کرده و آب را به مخزن پر ارتفاعی پمپ کنند و سپس در ساعات پر مصرف با پایین آمدن آب به صورت ژنراتور عمل کرده و از شبکه پشتیبانی کنند. در نیروگاه آب تلمبه ای Bath County در ویرجینیای آمریکا از شش ژنراتور سنکرون ۳۵۰ مگاواتی استفاده شده است که در زمان پمپ، هرکدام می توانند توانی برابر ۵۶۳۴۰۰ اسب بخار (۴۲۰۱۲۷ کیلووات) تولید کنند .
موتورهای آسنکرون با توجه به قدرت و ولتاژ آن به طرق مختلف راه اندازی می شوند و با توجه به اینکه موتور در لحظه شروع به کار جریان زیادی از منبع الکتریکی می کشد و این جریان زیاد علاوه بر اینکه به خود موتور صدمه می زند به مصرف کننده های دیگری که از این خط مشترک تغذیه می شوند لطمه زده و کار آن ها را مختل می سازد.
موتور آسنکرون معمولاً به روش های زیر راه اندازی می شود در نتیجه جریان راه اندازی کم می شود:
برای موتورهایی که بزرگ نیستند و آمپر زیادی از شبکه نمی کشند به وسیلهٔ یک کلید سه قطبی به شبکه متصل می شوند.
ابتدا ولتاژ اولیه را که بر هر فاز متصل می شود، را کم می کنیم سپس وقتی که موتور به دور نرمال خود رسید ولتاژی را که به هر فاز می رسد زیاد می کنیم. بنابراین در لحظه اول کلید به حالت ستاره بوده یعنی ولتاژ دو سر هر فاز به u/√۳ تقلیل می یابد در نتیجه موتور با توان ۳/۱ توان نامی خود کار می کند. استعمال کلید روی انواع موتورها با روتور قفسه ای یا روتور سیم پیچی امکان پذیر است. ولی در موتورهایی که با بار زیاد کار می کنند از کلید برای راه اندازی استفاده نمی شود. چون گشتاور مقاوم بار زیاد است .
این وسیله راه اندازی که اتوترانسفورماتور کاهنده است بین موتور و شبکه قرار می گیرد. این طریق راه اندازی به دلیل اینکه جریان شروع به کار و گشتاور شروع به کار هر دو به یک نسبت پایین می آیند خیلی خوب است. ولی چون هزینه آن گران است فقط در موتورهایی که قدرت زیاد دارند استفاده می شوند.
برای جلوگیری از عبور جریان زیاد در موقع راه اندازی موتور می توان مقاومت هایی به طور سری سر راه سیم پیچی های موتور قرار دارد. و به تدریج که موتور دور می گیرد دسته مقاومتهای راه انداز را به طرف چپ حرکت داده در این صورت کم کم مقاومتها از سر راه مدار خارج می شود. این طریق راه اندازی به دلیل تلفات انرژی در مقاومتها زیاد و نیروی کشش در لحظه شروع به کار کم، استعمال کمی دارد.
اینورتر وسیله ای است برای راه اندازی وکنترل دور الکتروموتورها بدون هیچگونه ضربه به قسمت های مکانیکی مثل کوپلینگ ها، گیر بکسها، تسمه ها، زنجیرها و ... و در نتیجه افزایش طول عمر مفید موتور و سایر قسمت های مکانیکی را به دنبال خواهد داشت.
یک سروو موتور جریان متناوب دارای یک روتور قفسی است و سیم پیچ آن شامل دو قسمت است: ۱) سیم پیچ اصلی ۲) سیم پیچ کمکی که از آن برای به وجود آوردن میدان دوار استفاده می شود. در این موتورها مقاومت روتور بالا است و بنابراین منحنی گشتاور-دور این موتورها تقریباً خطی است. به طور کلی این موتورها، موتورهایی پر سرعت و با گشتاور پایین هستند و معمولاً قبل از وصل به بار سرعت آن ها به وسیله وصل به چرخ دنده ها کاهش می یابد.
برخی موتورهای جریان متناوب، دارای قطب سایه دار (چاک دار) هستند. از این قطب برای ایجاد گشتاور راه اندازی در موتور استفاده می شود. نمونه این موتورها در فن های الکتریکی کوچک و برخی پمپ های کوچک و برخی دیگر از موتورهای توان پایین دیده می شود. در این موتورها از یک سیم پیچ کوچک و با سطح مقطع پایین با نام "سیم پیچ سایه ای" استفاده می شود به این صورت که قسمتی از هر قطب به وسیله این سیم پیچ پوشیده شده است. طرز کار این موتورها به این صورت است که با القای الکتریکی در سیم پیچ ها به علت خاصیت سلفی سیم پیچ های سایه ای، این سیم پیچ ها با تغییرات جریان مخالفت می کنند (قانون لنز) و بنابراین یک اختلاف اندک بین جریان در سیم پیچ اصلی و سیم پیچ سایه ای ایجاد می شود که موجب چرخش موتور شده و از قفل شدن موتور در لحظه راه اندازی جلوگیری می کند. با افزایش سرعت روتور نیاز به وجود قطب های کمکی از بین می رود چراکه به دلیل وجود اینرسی موتور به چرخش ادامه می دهد.
یکی دیگر از انواع موتورهای تک فاز القایی، موتور فاز-جدا است که نسبت به موتور با قطب سایه دار کاربردهای مهم تری دارد. از جمله کاربردهای این موتورها می توان به موتورهای مورد استفاده قرار گرفته در ماشین های لباسشویی و خشک کن ها اشاره کرد. در مقایسه با موتورهای با قطب سایه دار این موتورها گشتاور راه اندازی خیلی بیشتری دارند و این به دلیل استفاده از سیم پیچ راه انداز است. این سیم پیچ راه انداز معمولاً پس از راه اندازی کامل موتور به وسیله یک کلید گریز از مرکز از مدار خارج می شود.
در موتور فاز-جدا، سیم پیچ راه انداز همیشه با مقاومت بیشتری نسبت به سیم پیچ اصلی ساخته می شود و به این ترتیب نسبت المان های سلفی و مقاومتی در هر سیم پیچ متفاوت است، همچنین تعداد دور سیم پیچ کمکی کمتر از سیم پیچ اصلی است که این موجب کاهش خاصیت سلفی این سیم پیچ می شود. بنابراین این سیم پیچ نسبت به سیم پیچ اصلی دارای مقاومت بیشتر و اندوکتانس کمتر است. کمتر بودن نسبت L به R موجب به وجود آمدن اختلاف فاز در دو سیم پیچ می شود که معمولاً بیشتر از ۳۰درجه نیست. این اختلاف فاز موجب چرخش موتور در لحظه راه اندازی می شود. پس از راه اندازی به علت وجود اینرسی موتور به چرخش خود ادامه می دهد و به این ترتیب نیازی به سیم پیچ کمکی نخواهد بود به همین دلیل سیم پیچ کمکی به وسیله کلید گریز از مرکز از مدار خارج می شود و به این ترتیب از ایجاد تلفات اضافی به وسیله سیم پیچ کمکی جلوگیری می شود.
در موتورهایی که از خازن برای راه اندازی استفاده می کنند از یک خازن که با سیم پیچ کمکی سری شده استفاده می شود. این خازن در واقع وظیفه ایجاد اختلاف فاز بین سیم پیچ ها را بر عهده دارد. اختلاف فاز ایجاد شده توسط خازن ها در لحظه راه اندازی خیلی بیشتر از نوع قبلی است و بنابراین میزان گشتاور راه اندازی این موتورها نیز بیشتر است و البته هزینه این موتورها نیز بیشتر است.
نوع دیگری از موتورهای جریان متناوب موتورها با خازن ثابت یا موتورهای PSC هستند. این موتورها دقیقاً مانند موتورهای خازنی که در بالا توضیح داده شد عمل می کنند با این تفاوت که فاقد کلید گریز از مرکز بوده و بنابراین خازن در این موتورها همواره در مدار است. موتورهای با خازن ثابت به طور گسترده ای در فن ها، دمنده ها و سیستم هایی که تغییر سرعت برای آن ها مطلوب است استفاده می شوند. در برخی موارد که نیاز به استفاده از یک موتور سه فاز به صورت تک فاز است با اتصال یک خازن به یکی از فازها و سری کردن دوفاز دیگر می توان از موتور سه فاز به صورت تک فاز استفاده کرد که البته در این حالت گشتاور موتور کاهش می یابد.
موتور پولزیون یا موتور دفع کننده نوعی موتور تک فاز جریان متناوب است. روتور این موتورها سیم پیچی شده و تا حدودی شبیه موتورهای یونیورسال هستند. در گذشته تعدادی از این موتورها ساخته می شد اما استفاده از موتورهای RS-IR (راه انداز دفع کننده-حرکت القایی) به نسبت رایج تر بود. موتورهای RS-IR دارای یک کلید گریز از مرکز هستند که پس از رسیدن به سرعت نامی تمام کلکتورها را به هم وصل کرده و روتور را به صورت یک روتور قفسی در می آورد بنابراین موتور در هنگام کار مانند یک موتور روتور قفسی عمل می کند. از موتورهای RS-IR در مواردی استفاده می شده که نیاز به وجود گشتاور راه اندازی بالا در دمای پایین و تنظیم ولتاژ اندک بوده. امروزه این نوع موتورها ساخته نمی شوند.
موتورهای سنکرون تک فاز کوچک به جای ایجاد میدان مغناطیسی به وسیله یک منبع خارجی از آهنرباهای کوچک برای ایجاد میدان استفاده می کنند. بنابراین روتور این موتورها نیازی به جریان القاکننده نخواهد داشت. خصوصیت اصلی این موتورها سرعت ثابت آنهاست به طوری که اغلب در وسایلی از آن ها استفاده می شود که نیاز به سرعتی ثابت دارند. این موتورها در ساعت ها، دیسک گردان ها، ضبط صوت ها و برخی دیگر از تجهیزات دقیق مورد استفاده قرار می گیرد.
| [
{
"answer1": "موتور جریان متناوب AC از دو قسمت اصلی تشکیل شده است",
"answer2": "در روتور سیم پیچی شده، مقاومت سر راه روتور قابل تغییر است. یکی از کاربردهای این نوع روتورها در موقعیت هایی است که به سرعت متغیر نیاز است.",
"distance": 4406,
"question": "موتورهای جریان متناوب از چه قطعات اصلی ساخته شده اند و چگونه این موتور ها می توانند از طریق روتور سیم پیچی شده سرعت متغیر داشته باشند؟"
},
{
"answer1": "در ۱۸۸۲ نیکولا تسلا اصول میدان مغناطیسی دوار را پایه گذاری کرد و راه را برای استفاده از میدان دوار به عنوان نیروی محرکه باز کرد.",
"answer2": "موتورهای با خازن ثابت به طور گسترده ای در فن ها، دمنده ها و سیستم هایی که تغییر سرعت برای آن ها مطلوب است استفاده می شوند.",
"distance": 13829,
"question": "چه کسی اصول میدان مغناطیسی دوار را پایه گذاری کرد و موتورهای با خازن ثابت چه کاربردی دارند؟"
},
{
"answer1": "در یک موتور القایی، میدان مغناطیسی دوار موجب القای جریان در سیم پیچ روتور می شود. این جریان به طور متقابل میدان مغناطیسی را به وجود می آورد که موجب چرخش روتور در جهت میدان مغناطیسی دوار خواهد شد.",
"answer2": "به دلیل خصوصیت خاص موتورهای سنکرون می توان از آن ها برای اصلاح ضریب توان نیز استفاده کرد، چراکه در صورتی که موتور سنکرون در حالت پر تحریک کار کند تقریباً مانند یک بار خازنی عمل کرده و از انرژی الکتریکی به صورت پیش فاز استفاده می کند",
"distance": 6427,
"question": "موتور القایی چگونه کار می کند و در چه صورت از موتورهای سنکرون می توان برای اصلاح ضریب توان استفاده کرد؟"
},
{
"answer1": "موتور آسنکرون معمولاً به روش های زیر راه اندازی می شود در نتیجه جریان راه اندازی کم می شود",
"answer2": "در مقایسه با موتورهای با قطب سایه دار این موتورها گشتاور راه اندازی خیلی بیشتری دارند و این به دلیل استفاده از سیم پیچ راه انداز است.",
"distance": 3068,
"question": "موتورهای آسنکرون چگونه راه اندازی می شوند و تفاوت موتورهای با قطب سایه دار با موتورهای فاز جدا در چیست؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۸۸۳ او از این اصول برای طراحی یک موتور القایی دو فاز استفاده کرد.",
"answer2": "یکی دیگر از روش های کاهش جریان راه اندازی موتور، کاهش ولتاژ سیم پیچ ها در لحظه راه اندازی است که این کار به وسیله سری کردن سیم پیچ های بیشتر یا استفاده از اتوترانسفورماتور، تریستور یا دیگر تجهیزات کاهش ولتاژ صورت می گیرد.",
"distance": 5447,
"question": "نیکولا تسلا در چه سالی موتور القایی دو فاز را طراحی کرد و از چه روشی برای کاهش جریان راه اندازی موتورهای جریان متناوب استفاده می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
657 | : امیرعباس هویدا
امیرعباس هویدا (۲۸ بهمن ۱۲۹۷ تهران – ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ تهران) یک سیاستمدار ایرانی بود. او در زمان پادشاهی محمدرضاشاه پهلوی به مدت ۱۲ سال و ۶ ماه نخست وزیر ایران بود که این طولانی ترین مدت نخست وزیری در تاریخ ایران است.
هویدا در سال ۱۲۹۷ خورشیدی در تهران متولد شد. او فرزند حبیب الله عین الملک سفیر ایران در لبنان بود و به همین دلیل کودکی و نوجوانی اش در لبنان سپری شد. هویدا پس از تحصیل در مدرسه فرانسوی بیروت برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و پس از دریافت مدرک در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل به ایران بازگشت.
چند ماه پس از بازگشت به ایران وارد دانشکده افسری شد و ۸ ماه بعد در سال ۱۳۲۲ درخواستش برای کار در وزارت خارجه پذیرفته شد. هویدا در مرداد ۱۳۲۴ به عنوان وابسته سفارت راهی فرانسه و مدتی بعد آلمان شد. در سال ۱۳۲۹ به ایران بازگشت و در کابینه عبدالله انتظام به سمت منشی وزیر خارجه منصوب شد. چند ماه بعد به خدمت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد درآمد و ۵ سال را در این سازمان کار کرد. در ۱۳۳۵ در سفارت ایران در ترکیه مشغول به کار شد و سرانجام مدتی بعد از انتصاب سرلشکر حسن ارفع به سفارت ایران در ترکیه به تهران منتقل شد.
پس از انتقال به تهران در شرکت ملی نفت مشغول به کار شد و مراتب ترقی را به سرعت طی کرد و در ۱۳۳۷ عضو هیئت مدیره این شرکت شد. هویدا در سال ۱۳۴۲ عنوان وزیر دارایی یافت و پس از اینکه نخست وزیر – حسنعلی منصور – توسط فداییان اسلام ترور شد هویدا از سوی شاه مسئولیت تشکیل کابینه یافت و به نخست وزیری رسید. او قریب به ۱۳ سال در این جایگاه باقی ماند تا اینکه در مرداد سال ۱۳۵۶ از سمت خود برکنار و به وزارت دربار منصوب شد. با شدت یافتن تظاهرات علیه حکومت پهلوی شاه در تلاش برای آرام کردن اوضاع دستور به بازداشت هویدا داد.
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ هویدا خود را به انقلابیون تسلیم کرد و در دادگاه های اسلامی حاضر شد. اتهامات او «افساد فی الارض» و «محاربه با خدا» بود و توسط صادق خلخالی به اعدام محکوم شد. اما پیش از اجرای حکم و در زمان تنفس دادگاه توسط یک روحانی – هادی غفاری یا صادق خلخالی – به ضرب گلوله کشته شد. جسد امیرعباس هویدا سه ماه در سردخانه نگهداری و بعد از آن به صورت گمنام به خاک سپرده شد.
وی در ۲۸ بهمن ۱۲۹۷ خورشیدی برابر با ۱۸ فوریه ۱۹۱۹ میلادی در چهارراه سیدعلی تهران متولد شد. پدرش حبیب الله عین الملک سال ها سفیر ایران در لبنان، عربستان و دیگر کشورهای عربی بود که در حجاز، لبنان و اردن می زیست. مادرش بانو سرداری دختر ادیب السلطنه (نوه محمدحسن خان سردار ایروانی) و از طرف مادری نتیجه عزت الدوله (خواهر ناصرالدین شاه) از صلب یحیی خان مشیرالدوله، برادر فریدون هویدا و خواهرزاده عبدالحسین سرداری بود.
امیرعباس و برادر کوچک او فریدون به اقتضای شغل پدر در لبنان رشد و نمو یافتند و در مدرسه فرانسوی بیروت تحصیل کردند و امیرعباس در اواخر تحصیل در دوره دبیرستان به اروپا رفت و سال ها در انگلستان و بلژیک و فرانسه زندگی و تحصیل کرد. او پس از اتمام تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل به ایران بازگشت و با توجه به سوابق پدرش عین الملک هویدا، رشته تحصیلی و چیرگی او به زبان های عربی، فرانسه، انگلیسی و آلمانی و آشنایی با یک دو زبان اروپایی دیگر، در وزارت امور خارجه ایران مشغول به کار شد.
هویدا از طریق آشنایی با عبدالله انتظام و دوستی با حسنعلی منصور پله های ترقی را به سرعت طی کرد و در دولت منصور به وزارت دارایی منصوب شد. پس از ترور منصور توسط گروه فداییان اسلام، وی توسط محمدرضاشاه پهلوی به عنوان نخست وزیر ایران منصوب شد و ۱۲ سال و ۶ ماه در این پست ماند.
در سال ۱۳۴۴ امیرعباس هویدا که در آن زمان رئیس دولت بود، استعفای خود را به محمدرضاشاه پهلوی ابلاغ کرد و بار دیگر مأمور تشکیل دولت شد.
تولید اولین خودرو پیکان در ایران در سال ۱۳۴۶ صورت گرفت. هویدا در خرداد همین سال یک دستگاه پیکان برای خود خریداری نمود. نخست وزیر وقت ایران در ساعت های غیر اداری سفرهای شهری اش را با پیکان انجام می داد که به گفته یکی از مجلات آن زمان این کار نخست وزیر باعث دلگرمی تولیدکنندگان پیکان شده بود چون یک مقام مسئول در کشور به جای اینکه سوار خودروهای خارجی شود از خودروی ایرانی استفاده می کند.
هویدا بارها اتهام بهایی بودن خود را که در زمان اوج گیری انقلاب ۱۳۵۷ ایران از سوی مخالفان مذهبی حکومت به آن متهم شده بود رد می کرد و همچنین وی به مسلمان بودن خود اشاره کرده است. هنگامیکه در ایران شایعاتی مبنی بر بهایی بودنِ هویدا گسترده شد، هم شاه و هم هویدا این موضوع را تکذیب کردند. عباس میلانی می گوید که پدر امیرعباس - حبیب الله - از طبقه متوسط جامعه بودند که ریشه هایی از بهاییت داشته اند، اما مدرک ضعیفی وجود دارد که نشان می دهد حبیب الله در بزرگسالی به آئین بهاییت اعتقاد داشته است. علاوه بر این، هیچ مدرکی وجود ندارد که ثابت کند وی فرزندانش را بر اساس آموزه های آئین بهایی پرورش داده است.
امروزه هم کسانی که مدعی هستند هویدا همچون پدرش حبیب الله عین الملک پیرو آیین بهائی بوده به مدارک و اسنادِ بدست آمده از ساواک استناد می کنند، اما بهائیان تمامی آن اسناد را "جعلی و ساختگی" می دانند.
این سند، ظاهراً نامه ای از یکی از بزرگان جامعهٔ بهائی به نام قاسم افشاری به مناسبت تصادف هویدا در جادهٔ شمال و شکستگی پای او، برای فرهنگ مهر است که در آن تاسفِ خود را ابراز داشته است:
اولین نکته ای که به ذهن می آید این است که این مدرک، بهائی بودن هویدا را ثابت نمی کند و هیچ ارتباطی به باورها و گرایش های دینی هویدا ندارد. سند بالا در صورت اصلی بودن بیان می دارد که یک نفر زیر دست بهائی تأثر خود را از تصادف هویدا به رئیسش ابلاغ کرده است. نکتهٔ دیگری که برای جعلی بودن سند می تواند مدرکی باشد این است که ممکن نیست که یکی از سران جامعهٔ بهائی دین خود را «فرقه» یا «مسلک» بخواند ولی این واژه ها غالباً در میان مخالفانِ دین بهائی یا به قول بهائیان، بهائی ستیزان رواج دارد.
سندِ گزارشِ ساواک از جلسهٔ بهائیانِ ناحیه ۲ شیراز:
دلایلی که برای جعلی بودن این سند می شود از آن ها نام برد بدین شرح است:
با این همه به نظر می رسد محیط خانوادگی کودکی هویدا فاقد کمترین اشاره ای به دین بهائی بوده به طوری که برادر امیرعباس یعنی فریدون هویدا می گوید من برای بار اول در ۱۴ سالگی (پس از مرگ پدر و آن هم از یک دوست) کلمه بهائی را شنیدم.
خود او پیش از نخست وزیری و در دوران نخست وزیری و پس از آن در هنگام زندان و محاکمه و حتی تا پای اعدام صریحاً خود را فردی مسلمان و مسلمان زاده می دانسته و هرگز ادعای بهائی بودن نکرده بود. کیفر خواست رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران و دادگاه انقلاب نیز صحبتی از بهائی بودن او نمی کند. دادگاه انقلاب در ارائه متن محاکمه و مجازات اعدام هم ایشان را فردی مسلمان معرفی کرده بود و این سند در جرائد روز ایران منتشر گشته و در دسترس همگان است.
هم چنین تاریخدان معاصر دکتر عباس میلانی در کتاب خود در بیوگرافی و زندگی نامه وی «معمای هویدا (The Persian Sphinx)» هم پس از مطالعه اسناد و شواهد تاریخی و مصاحبه های وی، ادعای هویدا و دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی را تأیید کرده بر مسلمان بودن (ویا بهائی نبودن) ایشان صحه می گذارند.
نامه ای سیاسی و اعتراض آمیز هم از خمینی به هویدا در دست است که در دههٔ ۱۹۶۰ نوشته شده و او هم هویدا را بهائی نمی خواند.
دراسناد رسمی ساواک، «مذهب» امیرعباس هویدا «اسلام» درج شده است.
امیرعباس هویدا در نخستین روزهای نخست وزیری در مراسم ختم حسنعلی منصور در تهران، ۱۳ بهمن ۱۳۴۳نماز میت را به جای می آورد.
در مورد بهائی نبودن هویدا در یکی از گزارش های ساواک به سال ۱۳۵۷ می توان مورد دقیق تری یافت. این سند، بررسی نهایی و کامل ساواک در این مورد است و با در نظر گرفتن تمام شواهد موجود نوشته شده است. این سند در بولتن ویژهٔ به شماره ۶۶۵۸/۳۱۲ موجود است.
«در بارهٔ انتساب وزیر دربار شاهنشاهی به فرقهٔ بهائی به استحضار می رساند: تا زمان انتصاب امیرعباس هویدا به مقام نخست وزیری، در هیچ یک از سازمان هایی که وی خدمت می نموده به هیچ وجه حتی کوچکترین بحث و شایعه ای مبنی بر انتساب وی به این فرقه وجود نداشته و در بین دوستان و نزدیکان وی نیز چنین بحث و گفتگویی نبوده است. پس از انتصاب وی به این سمت، مخالفین او شایع نمودند که پدرش وابسته به این فرقه بوده است. برابر تحقیقاتی که به عمل آمده، پدر هویدا هنگامی که وی و برادرش در سنین طفولیت بوده اند، فوت شده است. مادر هویدا و افراد فامیل وی مسلمان بوده و می باشند، مادر هویدا که به مکه نیز مشرف شده مسلمانی مؤمن با تقوی است و فرزندان خود را نیز با تقوی و فضیلت تربیت نموده و دارای خصلت های نیکوی انسانی می باشند. امیرعباس هویدا هیچ گاه منتسب به فرقهٔ بهائی نبوده و به علاوه طبق تعالیم عالیهٔ اسلامی وی را بر یک سنت که از زمان حضرت رسول اکرم (ص) جاری بوده، هر فردی که خود را مسلمان معرفی کند و جملات شهادت … را ادا نماید مسلمان شناخته می شود و امیرعباس هویدا طی ۱۵ سال گذشته به مناسبت های مختلف پیوسته اعتقاد خود را به دین مبین اسلام صریحاً و علناً بیان داشته است.»
امیرعباس هویدا چندی پس از مرگ منصور با خواهرزن او لیلا نظام الدین امامی که نوه دختری حسن وثوق (وثوق الدوله) بود، ازدواج کرد ولی این ازدواج در اوج اقتدار وی به طلاق انجامید؛ ولی دوستی او و همسرش تا پایان عمر هویدا پابرجا بود.
هویدا پس از ۱۲ سال و ۶ ماه تصدی پست نخست وزیری، در ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ از سمت نخست وزیری برکنار شد. پس از هویدا، جمشید آموزگار عهده دار مقام نخست وزیری شد. در کابینه جمشید آموزگار، هویدا به عنوان وزیر دربار منصوب شد. هجدهم شهریور ۱۳۵۷، یک روز پس از وقایع میدان ژاله تهران، هویدا از وزارت دربار استعفا کرد. در ۱۷ آبان ۱۳۵۷ خورشیدی، محمدرضا پهلوی چند نفر از مشاورانش را به جلسه ای احضار کرد. فرح پهلوی هم حضور داشت. مهدی پیراسته، جواد شهرستانی، هوشنگ نهاوندی، رضا قطبی، حسن پاکروان و علیقلی اردلان که تازه به وزارت دربار منصوب شده بود نیز در جلسه شرکت داشتند. جلسه با موضوع نوسازی تشکیلات بنیاد پهلوی آغاز می شود. سپس فعالیت اقتصادی خاندان سلطنتی مورد بحث قرار می گیرد. این مباحث هیچ کدام وقت چندانی نمی گیرد. محمدرضا پهلوی ناگهان دستور جلسه را تغییر داده و می گوید: مدتی است مشاورانش به خصوص فرماندهان ارتش خواستار بازداشت هویدا شده اند. آنگاه از حاضران می خواهد که در این باره بحث و رایزنی کنند. در گرماگرم صحبت، تلفن زنگ می زند و محمدرضا پهلوی گوشی را برمی دارد و برای چند لحظه سکوت می شود. محمدرضا پهلوی حرفی نمی زند و فقط گوش می دهد. سپس پاسخ می دهد: «اتفاقاً گروهی اینجا جمع اند و دربارهٔ همین موضوع صحبت می کنند.» هوشنگ نهاوندی می گوید که ناصر مقدم، رئیس ساواک پشت خط تلفن بود. محمدرضا پهلوی پس از چند لحظه سکوت در حالی که لبخندی تلخ بر گوشه لبانش نشسته بود، دست روی دهانی تلفن گذاشته و می گوید: «او هم فکر می کند بازداشت هویدا از شام شب واجب تر است.» دقایقی بعد، محمدرضا پهلوی از مشاورانش می خواهد که هر یک در مورد پیشنهاد بازداشت هویدا نظر خود را اعلام کنند. نهاوندی می گوید که دیدگاه های مختلفی در جمع وجود داشت؛ از جمله علیقلی اردلان می گفت چطور می شود نخست وزیر ۱۳ سالهٔ اعلیحضرت را به زندان انداخت. با این همه رأی اکثریت، بازداشت هویدا بود. این روایت نشان می دهد که تصمیم بازداشت هویدا در جریان رأی گیری مشاوران محمدرضا پهلوی انجام شد، اما سند تازه ای که عباس میلانی به آن دست یافته نشان می دهد که محمدرضا پهلوی، از مدتی پیش تصمیم به بازداشت امیرعباس هویدا و نعمت الله نصیری رئیس پیشین ساواک گرفته بود. این سند، محتوای نامه ای است که اخیراً از آنتونی پارسونز سفیر وقت بریتانیا به دست آمده است. عباس میلانی می گوید: محمدرضا پهلوی تصمیم خودش را گرفته بود و جلسه ای که برای تصمیم گیری دربارهٔ وضعیت هویدا برگزار کرد، تنها یک صحنه سازی بود.
هویدا نمی دانست که بازداشتش تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ادامه خواهد داشت. با اعلام بی طرفی ارتش به دستور ارتشبد عباس قره باغی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی، به نگهبانان زندان که همگی عضو ساواک بودند دستور داد هویدا را از زندان آزاد کنند و به هویدا هم توصیه کنند که فرار کند و برای کمک به هویدا، کلید یک اتومبیل و یک قبضه هفت تیر در اختیارش قرار دادند. هویدا توصیه قره باغی را نادیده گرفته و با دخترخاله اش خانم دکتر فرشته انشاء تماس گرفته و می گوید: می خواهد خود را تسلیم مقام های دولت جدید کند. فرشته انشاء نیز بنابر درخواست هویدا، با داریوش فروهر تماس می گیرد. سپس گروهی متشکل از یک روحانی، یک گارد مسلح و یک نماینده وزارت دادگستری و خانم فرشته انشاء، هویدا را از ویلای ساواک با یک آمبولانس به دفتر مرکزی جبهه ملی منتقل می کنند. فروهر به استقبال هویدا رفته و با او رفتاری محترمانه می کند. سپس هویدا را به مدرسه رفاه (محل اقامت روح الله خمینی) انتقال می دهند.
وی تنها مقام بلندپایه رژیم محمدرضا پهلوی بود که به رغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق داریوش فروهر، خود را تسلیم دولت موقت مهندس مهدی بازرگان کرد. به گفته مسعود بهنود در کتاب «۲۷۵ روز بازرگان» (صفحه ۲۶۷)او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبان ها از زندان بیرون آمد و به منزل آقای طالقانی تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. سپس به دادگاه انقلاب تحویل داده شد و به روایتی با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه اعدام شد و با روایتی دیگر او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید. برادر او فریدون هویدا و بسیاری از سیاست مداران برجسته جهان تلاش بسیاری برای فرار، آزادی یا حداقل محاکمه آرام تر او در یک دادگاه دیگر نمودند، ولی هیچ نتیجه ای نداشت.
عباس میلانی در دانشنامه ایرانیکا می نویسد که در جلسه دوم محاکمه هویدا، بعد از خواندن رأی هیئت منصفه توسط خلخالی، هنگامی که هویدا و مأمورین در حال خروج به سمت حیاط بودند، یکی از همراهان هویدا با استفاده از کلت، دو گلوله به او شلیک کرد. مرگ هویدا می توانست دردناک و کند باشد. از اینرو هویدا از یکی از مأمورین خواست تا کارش را یکسره کند؛ و آن مرد هم پذیرفت و سومین گلوله را در سر هویدا شلیک کرد. میلانی در کتاب ایرانیان نامدار با این تفاوت روایت را تکرار می کند: «برخی می گویند که خلخالی به هویدا تیراندازی کرد، درحالی که بقیه آخوندی به نام غفاری را گناه کار اعلام می کنند.»ابراهیم یزدی مرگ هویدا را این گونه روایت می کند: «زمانی که محاکمه مرحوم هویدا در زندان قصر شروع شد ومی خواست بگوید در دوران ۱۴ ساله زمامداری نخست وزیری شاه چه اتفاقاتی افتاد و خاطرات خود را بیان کند، پس از این که جلسه دادگاه تنفس داده می شود و هویدا به راهرو می آید، یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم اسم ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خود هویدا را می کشد و زمانی به خلخالی خبر می دهند که کار از کار گذشته بوده است. هویدا را می برند رو ی صندلی می نشانند و عکس می گیرند و حکم اعدامش را قرائت می کنند و سپس او را اعدام می کنند؛ ولی در واقع او را قبل از اعدام کشته بودند.»
اصغر رخ صفت، رئیس وقت زندان قصر در این باره می گوید: در آن دوره آقای هادی غفاری بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد، به زندان قصر رفت و آمد داشت؛ متهم می برد و می آورد. اسلحه می برد و می آورد. در روز دادگاه هویدا که او را به حیاط پشت زندان برده بودند و هادی غفاری با یک تیر هویدا را پیش از اعلان حکم کشته بود، یادم است وقتی صدای تیر در یک وقت غیر متناسب آمد، بسیار ترسیدم. وقتی سمت صدای تیر رفتم، فهمیدم آقای غفاری هویدا را کشته است!
بگفته ابوالفضل حکیمی، نماینده مردمی حاضر در دادگاه هویدا: مدتی که گذشت، تنفس دادند و هویدا را از در پشتی دادگاه خارج کردند. من به دنبال ایشان رفتم. هویدا را از پله ها پایین برده بودند. آن بخش از ساختمان زندان قصر یک حیاط کوچک بود که در انتهایش دو اتاق شبیه سلول انفرادی وجود داشت. ناگهان از سمت سلول ها صدای گلوله آمد. لحظاتی بعد آقای خلخالی و آقای غفاری از آن اتاق خارج شدند. آقای غفاری یک کلت کمری در دست داشت و خلخالی با سرزنش به او می گفت: «دستت چرا می لرزید؟» فهمیدم هویدا را کشته اند.
هادی غفاری در پاسخ به یک دانشجوی بسیجی دانشگاه شیراز گفت که هویدا را ترور نکرده است و این دروغ، اتهامی است که عباس میلانی مطرح کرده است. در ادامه می گوید: «اما برای من سؤال است ببینید جریان اصولگرایی به کجا رسیده است که شما به اعدام یک جنایتکار فاسد که ۱۳ سال خون مردم را در شیشه کرده بود اعتراض می کنید اما از اعدام یک سید مظلوم (میرحسین موسوی) دفاع می کنید؟» او در جای دیگر قتل هویدا را انکار کرد و عباس میلانی را فرد «کم شرف» خوانده که «هیچ اطلاعی از داخل کشور نداشته و صرفاً داستان سرایی کرده است.»
عباس میلانی در کتاب «معمای هویدا» یا ابوالهول ایرانی چنین روایتی از چگونگی مرگ هویدا را بازگو می کند. به نقل از این کتاب:
«به محض آنکه پای هویدا به حیاط رسید، یکی از کسانی که در پشت سرش می آمد هفت تیری به دست گرفت و گلوی هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد (در ترجمه فارسی که در ایران به چاپ رسیده نام هادی غفاری حذف شده است). هویدا به زمین افتاد و خون از رگ گردنش فواره می زد… هویدا که می دانست زخمی مهلک برداشته به شخصی به نام «کریمی» که در صف همراهان خلخالی بود رو کرد و به تمنا خواست که جانش را بستاند. کریمی هم، ظاهراً از سر لطف، هفت تیر را به دست گرفت و تیر خلاصی بر جمجمهٔ هویدا زددکتر فرشته انشاء می گوید که خودش جسد را دیده و جای دو گلوله بر گردن و یکی بر شقیقه وجود داشته است. همچنین یکی از پزشکان قانونی به وی گفته که گلوله ها از فاصله زیاد شلیک شده و در نتیجه این یک اعدام بوده است. ظاهراً یک نوار که گفته می شده ویدیویی از این اعدام محرمانه است و به وسیله روزنامه نگاری که اکنون ساکن فرانسه است گرفته شده است و دکتر انشا تلاش فراوانی کرده تا نسخه ای از آن را خریداری کند اما موفق نشد.
در مورد محل دفن امیرعباس هویدا هم، روایت عباس میلانی در کتاب معمای هویدا می گوید:
«دکتر گرمان (دکتر پزشکی قانونی) می گفت: دو راه حل پیشنهاد می کنم، می توانم جسد را بسوزانم … یا جسد را مدتی در سردخانه پزشکی قانونی، در جایی امن، حفظ کنم و وقتی آب ها از آسیاب افتاد، با شما (دکتر فرشته انشاء) تماس خواهم گرفت …
جسد هویدا به راستی سه ماه در سردخانه ماند … بعد از این مدت دکتر گرمان با خانوادهٔ انشاء تماس گرفت و از آن ها خواست که برای بردن جسد مراجعه کنند … خانوادهٔ انشاء مراسم کفن و دفن را به سرعت انجام دادند … چند ماه بعد بالاخره سنگی بر گور هویدا گذاشتند. تازه در آن زمان هم نام واقعی اش را بر سنگ ننوشتند و تنها به اشارهٔ غیر مستقیم به هویت کسی که آن جا در خاک خفته بسنده کرده اند» فرشته انشاء استاد وقت دانشگاه تهران و از نزدیکان هویدا در گفتگویی که اسفند سال ۱۳۶۴ با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد انجام داد بیان کرد پیکر هویدا سه ماه پس از مرگ، در بهشت زهرا در مقبره ای که نشانه ای دارد دفن شده است.
امیرعباس هویدا چندین کتاب به زبانهای فرانسوی و انگلیسی نوشت که بیش تر آن ها به فارسی برگردان شده اند. این برگردانها عبارتند از:
امیرعباس هویدا شخصیتی آرام داشت و به نرمی با منتقدان برخورد می کرد. شاید به همین دلیل همواره از سوی روزنامه نگاران هدف نقد قرار می گرفت. هویدا پای ثابت کاریکاتورهای نشریاتی همچون توفیق بود.
۳۳. میلانی، عباس، معمای هویدا، یادداشت ها، ص۵۲۷، شماره۴۴
| [
{
"answer1": "هویدا در سال ۱۳۴۲ عنوان وزیر دارایی یافت و پس از اینکه نخست وزیر – حسنعلی منصور – توسط فداییان اسلام ترور شد هویدا از سوی شاه مسئولیت تشکیل کابینه یافت و به نخست وزیری رسید.",
"answer2": "او قریب به ۱۳ سال در این جایگاه باقی ماند تا اینکه در مرداد سال ۱۳۵۶ از سمت خود برکنار و به وزارت دربار منصوب شد.",
"distance": 174,
"question": "امیرعباس هویدا چگونه به نخست وزیری رسید و چه مدت در این سمت باقی ماند؟"
},
{
"answer1": "مادر هویدا و افراد فامیل وی مسلمان بوده و می باشند، مادر هویدا که به مکه نیز مشرف شده مسلمانی مؤمن با تقوی است و فرزندان خود را نیز با تقوی و فضیلت تربیت نموده و دارای خصلت های نیکوی انسانی می باشند.",
"answer2": "هویدا بارها اتهام بهایی بودن خود را که در زمان اوج گیری انقلاب ۱۳۵۷ ایران از سوی مخالفان مذهبی حکومت به آن متهم شده بود رد می کرد و همچنین وی به مسلمان بودن خود اشاره کرده است.",
"distance": 3578,
"question": "خانواده هویدا چه مذهبی داشتند و اتهامات بهایی بودن او چگونه مورد بررسی قرار گرفت؟"
},
{
"answer1": "او قریب به ۱۳ سال در این جایگاه باقی ماند تا اینکه در مرداد سال ۱۳۵۶ از سمت خود برکنار و به وزارت دربار منصوب شد.",
"answer2": "با شدت یافتن تظاهرات علیه حکومت پهلوی شاه در تلاش برای آرام کردن اوضاع دستور به بازداشت هویدا داد.",
"distance": 114,
"question": "هویدا پس از برکناری از نخست وزیری چه سمتی گرفت و در چه شرایطی بازداشت شد؟"
},
{
"answer1": "وی در ۲۸ بهمن ۱۲۹۷ خورشیدی برابر با ۱۸ فوریه ۱۹۱۹ میلادی در چهارراه سیدعلی تهران متولد شد.",
"answer2": "اما پیش از اجرای حکم و در زمان تنفس دادگاه توسط یک روحانی – هادی غفاری یا صادق خلخالی – به ضرب گلوله کشته شد.",
"distance": 199,
"question": "هویدا در چه سالی به دنیا آمد و پس از تسلیم شدن به انقلابیون، چگونه به قتل رسید؟"
}
] | [
{
"answer1": "او پس از تحصیل در مدرسه فرانسوی بیروت برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و پس از دریافت مدرک در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل به ایران بازگشت.",
"answer2": "او پس از اتمام تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل به ایران بازگشت و با توجه به سوابق پدرش عین الملک هویدا، رشته تحصیلی و چیرگی او به زبان های عربی، فرانسه، انگلیسی و آلمانی و آشنایی با یک دو زبان اروپایی دیگر، در وزارت امور خارجه ایران مشغول به کار شد.",
"question": "هویدا در چه دانشگاهی تحصیل کرد و چرا او در وزارت خارجه مشغول به کار شد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
658 | : حمایت از مصرف کننده
بحث رعایت اخلاقیات در فرایندهای تولیدی به بررسی میزان رعایت ابعاد و مسائل اخلاقی در سیستم های تولیدی می پردازد. به عبارت دیگر، در سیستم های تولیدی، علاوه بر توجه به بهبود بهره وری، عملکرد آن ها در زمینه رعایت اخلاقیات نیز از موضوعات با اهمیت می باشد.
مسلم این است که برای حمایت از مصرف کننده نیز، همانند دیگر مسائل اقتصادی باید روندی اصولی و سازوکاری متناسب با اهداف تعیین شده در نظر گرفته شود تا به این صورت اولاً: نقش هدایتگر و متقابل مصرف کننده و تولیدکننده تعریف شود و ثانیاً از سیاست های غیراصولی که نه تنها وضع مصرف کنندگان را بهبود نداده بلکه به شیوه های مختلف از جمله تولید کالاهای بی کیفیت و نامرغوب، ایجاد الگوی مصرف غلط، افزایش آلودگی، ایجاد بی اعتمادی به بازار داخلی و… مصرف کننده را در شرایطی بس ناگوارتر از سابق رها کرده است جلوگیری شود.
فهم دقیق حقوق مصرف کننده مستلزم این است که ابتداباید از کالا و مصرف کننده تعریفی درست و نزدیک به واقع داشته باشیم و در کنار آن ضمن شناسایی دقیق و صریح حقوق مصرف کننده، راهکارهای اصولی در جهت تحقق آن در پیش گرفته شود. همچنین ضرورت، حساسیت و اولویت این حقوق مورد ارزیابی قرار گیرد و برای آن وزن مشخصی در مقایسه با سایر سیاست های کلی تعریف شود.
در زنجیره تولید، تمامی تولیدکنندگان به نوعی مصرف کننده هستند و حمایتی که از مصرف کننده انجام می شود، حمایت از تولیدکننده است.
آنچه از تاریخ بر می آید آن است که در گذشته مصرف کنندگان از جنبه های گوناگون در معرض بی عدالتی و آسیب دیدگی قرار داشتند؛ مانند ناآگاهی از فرایند تولید کالاها و ترکیبات آنها، عوارض و خطرهای ناشی از مصرف کالاهای زیان بار، ناآگاهی از شیوه صحیح مصرف کالا و شرایط نگهداری آن، تبلیغات نادرست، شرایط غیرمنصفانه معامله و قیمت، ضعف خدمات پس از فروش، عدم پایبندی تأمین کننده و تولیدکننده کالا به تعهداتی نظیر گارانتی، ضمانت و … از این رو در چند دهه گذشته در کشورهای مختلف تلاش وسیعی در تعریف و تبیین حقوق مصرف کننده و حمایت از آن مبذول شده و هر روز نیز بر تقویت آن افزوده می شود.
در ایران در بسیاری از موارد مصرف کننده، حتی نمی داند، قانون چه حمایت هایی تحت عنوان حقوق مصرف کننده از او به عمل می آورد؛ بنابراین پرسش مطرح، آن است که مصرف کننده چه حقوقی دارد؟
رعایت حقوق مصرف کننده و چند و چون آن، از زوایای گوناگون باید تعریف شود. چرا که اگر حد و حدود و گستره آن مشخص نشود، نمی توان گفت وقتی از حقوق مصرف کننده، سخنی به میان می آید منظور چیست و چه مواردی در این چارچوب قرار می گیرد.
خداوند در قرآن عظیم الشأن، فروشندگان را به رعایت عدالت و دقت در وزن کردن اجناس و پرهیز از کم فروشی امر می کند، که پیمانه و وزن را تمام بگذارند و کم فروشی نکنند. سوره مطففین نیز در مذمت و توبیخ کم فروشان نازل شده است.
تمامی افراد بشر به عنوان مصرف کننده، دارای مجموعه حقوقی هستند که عرضه کنندگان کالاها و خدمات بایستی آن را رعایت کنند. امروزه در بسیاری از کشورهای جهان، قوانین مشخص و واضحی برای ادای این حق وجود دارد. حق برخورداری از ایمنی، حق برخورداری از اطلاعات کامل، حق انتخاب آزادانه کالاها، حق معامله منصفانه، حق دادرسی برای جبران خسارت، حق جبران آسیب های وارده، حق برخورداری از حمایت دولت درصورت وقوع برخی تخلفات از سوی صاحبان واحدهای صنفی، حق استفاده از محصولات دارای کیفیت مناسب و متناسب با انتظارات مصرف کننده، حق در اختیار داشتن مشخصات تولیدکننده کالا و… همگی از حقوق مسلم مصرف کنندگان به شمار می آیند.
از منظر اتحادیه اروپا، ۵ حق بنیادی مصرف کننده عبارت است از: حق حمایت از بهداشت، سلامت و ایمنی، حق حمایت از منافع مالی، حق حمایت از منافع حقوقی، حق حمایت از نمایندگی در مشارکت و حق اطلاعات و آموزش. اما در کشورمان نیز مطابق آیین نامه اعطای گواهینامه و تندیس رعایت حقوق مصرف کنندگان، حقوق مصرف کننده حقوقی است که کلیه عرضه کنندگان کالا و خدمات منفردا و متضامنا از حیث صحت کیفیت کالا و خدمات عرضه شده مطابق با ضوابط و شرایط مندرج در قوانین یا مندرجات قرارداد مربوطه یا عرف می بایست در معاملات رعایت کنند.
در همین جا بهتر است اشاره ای به مباحث دین مبین اسلام شود که نظام مقدس اسلام، برای امور اقتصادی و مالی قواعدی در نظر گرفته که با رعایت آنها، هیچ گونه زیانی متوجه فروشنده و خریدار نخواهد شد. خداوند در قرآن عظیم الشأن، فروشندگان را به رعایت عدالت و دقت در وزن کردن اجناس و پرهیز از کم فروشی امر می کند، که پیمانه و وزن را تمام بگذارند و کم فروشی نکنند. سوره مطففین نیز در مذمت و توبیخ کم فروشان نازل شده است. بدیهی است که کم فروشی، امری کلی است و شامل نقص و کم گذاشتن در هر گونه اندازه گیری می شود.
برخی راهکارهای مؤثر بر حمایت از حقوق مصرف کننده در حوزه محصولات وارداتی به شرح زیر است:
برای دانستن حقوق مصرف کننده، ابتدا باید دانست که حقوق مصرف کننده چیست، مصرف کننده چه کسی است و با چه کسانی سر و کار دارد. طبق تعریف قانون حمایت از حقوق مصرف کننده، مصرف کننده هر شخص حقیقی یا حقوقی است که کالا یا خدمتی را خریداری می کند و حقوق مصرف کننده نیز عبارت است از، حقوقی که همه عرضه کنندگان کالا و خدمات منفردا و متضامنا از حیث صحت، کمیت، کیفیت و سلامت کالا و خدمات عرضه شده مطابق با ضوابط و شرایط مندرج در قوانین یا مندرجات قرارداد مربوطه یا عرف می بایست در مورد هر شخص حقیقی یا حقوقی که کالا یا خدمتی را خریداری می کنند در معاملات رعایت کنند که مصادیق آن توسط سازمان حمایت تعیین خواهد شد.
تأمین حقوق مصرف کننده بر عهده دو دسته است که یا تولیدکننده هستند یا توزیع کننده که در ماده ۱ قانون حمایت از حقوق مصرف کننده این افراد را به طور زیر مشخص می کنند: عرضه کنندگان کالا و خدمات: به همه تولیدکنندگان، واردکنندگان، توزیع کنندگان، فروشندگان کالا و ارایه کنندگان خدمات اعم از فنی و حرفه ای و همچنین همه دستگاه ها، مؤسسه ها و شرکت هایی که شمول قانون بر آن ها مستلزم ذکر یا تصریح نام است و به طور مستقیم یا غیرمستقیم و به صورت کلی یا جزیی کالا یا خدمت به مصرف کننده ارائه می کنند، اطلاق می شود.
در این خصوص باید گفت زمانی که کارخانه ای کالایی را تولید می کند، برای اطمینان مصرف کننده از سلامت کالا، برای کالای خود خدمات پس از فروش، ضمانت نامه و امور این چنینی را قرار می دهد که این ضمانت نامه طبق تعاریف قانون مذکور سندی است که تولیدکننده، واردکننده، عرضه کننده یا تعمیرکننده هر دستگاه فنی به خریدار یا سفارش دهنده کالا و خدمات می دهد تا چنانچه ظرف مدت معین عیب یا نقص فنی در کالای فروخته شده یا خدماتی که انجام شده مشاهده شود، نسبت به رفع عیب، یا تعویض قطعه یا قطعات معیوب یا دستگاه بدون اخذ وجه یا پرداخت خسارات وارده اقدام کند.
این ضمانت نامه باید در بردارنده مدت و نوع ضمانت باشد و همراه با صورتحساب فروش که در آن قیمت کالا یا اجرت خدمات و تاریخ عرضه درج شده باشد، به مصرف کنندگان ارائه شود. همچنین فروشندگان موظفند اطلاعات لازم شامل: نوع، کیفیت، کمیت، آگاهی های مقدم بر مصرف، تاریخ تولید و انقضای مصرف را در اختیار مصرف کنندگان قرار دهند.
یکی دیگر از مؤسسه هایی که می توان گفت به نوعی در جهت حمایت از حقوق مصرف کنندگان فعالیت می کند، مؤسسه استاندارد است، زیرا فلسفه وجودی این مؤسسه این است که کالاهایی با کیفیت بالا در دست مصرف کننده قرار گیرد. انجمن حمایت از مصرف کننده، تشکل غیردولتی، غیرانتفاعی و غیرسیاسی است که با هدف حمایت از مصرف کنندگان و در چارچوب قانون حمایت از حقوق مصرف کنندگان با مشارکت آحاد مردم تشکیل می شود و مطابق اساسنامه مصوب، شورای عمومی مؤسس انجمن نسبت به پیگیری مطالبات مصرف کنندگان و سایر تکالیف قانونی متصوره اقدام می کند. در ظاهر این انجمن ها تشکیل شده اند و طبق قانون حمایت از حقوق مصرف کننده اقداماتی را از قبیل دریافت، ارجاع، پیگیری دعاوی و شکایات مصرف کنندگان به مراجع ذی ربط (البته باتصویب قانون اصلاح قانون نظام صنفی در تاریخ دوازدهم شهریور ۹۲ که از تاریخ هشتم آبان ۹۲ قابل اجرا گردید و به استناد ماده ۵۹ این قانون، ماده ۱۴ قانون حمایت از حقوق مصرف کنندگان که ناظر بر صلاحیت انجمنهای حمایت از حقوق مصرف کنندگان برای بررسی شکایات و دعاوی صنفی بود، حذف گردید و بنابراین این تشکل ها دیگر نمی توانند این دعاوی را بررسی و ارجاع نمایند)، مشاوره و ارائه راهنمایی های لازم به مصرف کنندگان، آموزش مصرف کنندگان از طریق رسانه های گروهی، انتشار نشریه و…، جلوگیری از تبانی و ایجاد مراکز انحصاری که منجر به افزایش قیمت یا تضییع حقوق مصرف کنندگان می شود، انتقال و پیگیری موارد مرتبط با حقوق مصرف کنندگان به انجمن استانی و ملی و سازمان های دولتی ذی ربط، انتشار اطلاعات مورد نیاز مصرف کنندگان برای تهیه کالا و خدمات مورد نیاز، انتشار اطلاعات کالا و خدمات مضر برای مصرف کنندگان و… انجام می دهند.
این قوانین از جنبه های مختلفی به حمایت از حقوق مصرف کننده می پردازد. به طور مثال مقررات مربوط به فعالیت مؤسسه استاندارد که طبق این مقررات سیاست این مؤسسه بر روی استاندارد اجباری انواع کالاست و در غیر این صورت کالای مربوطه ضبط خواهد شد. همچنین استانداردسازی سبب ارتقای سطح کیفیت محصول می شود. استاندارد بودن انواع کالاها و عرضه محصولات دارای ایمنی لازم باعث می شود که در پی کاهش یافتن آسیب های ناشی از مصرف کالاهای عرضه شده به مصرف کنندگان، تعداد دعاوی مصرف کنندگان نیز کاهش یابد. همچنین در این مورد قانون تعزیرات را داریم که به خاطر شرایط حاد بازار، سال های قبل به وجود آمد که ناظر بر اعمالی مانند گران فروشی احتکار و… است و اخیراً هم در بحث قاچاق کالا و ارز استفاده می شود. از موارد دیگر قوانین در این حوزه می توان به قانون نظام صنفی نیز اشاره کرد و در قانون مجازات هم قوانینی از این دست وجود دارد. هم چنین قانون تشدید مجازات کلاهبرداری و قانون اجرای سیاست های اصل ۴۴ قانون اساسی که شورای رقابت در نتیجه آن به وجود آمده است، وظیفه دارد فضای سالم را برای رقابت شرکت ها به وجود آورد.
در حقوق ما اصل آزادی قراردادی از اهمیت بالایی برخوردار است و این اصل به نفع مصرف کنندگان محدود شده است. بازار دارای یک نظم طبیعی است که ایجادکننده عدالت معاوضی است. منظور از عدالت معاوضی عدالتی است که بین دو طرف قرارداد به وجود می آید. البته باید گفت این امر در سطح عادی که همه دارای جایگاه خودشان هستند، درست عمل می کند. یعنی فرد مصرف کننده با فرد تولیدکننده وارد قرارداد می شود و طبق ماده ۱۰ قانون مدنی خودشان اصل تعیین می کنند. اما درجاهایی نیز این امر با تنش مواجه است و به ضرر مصرف کننده است. به طور مثال، فردی با مخابرات مواجه می شود و قرارداد می بندد و شماره هایی را سفارش می دهد که بعد متوجه می شود شرکت، شماره های مورد نظر او را تغییر داده یا شخصی برای گرفتن وامی به بانکی مراجه می کند و طبق قوانین بانک برای گرفتن خدمت مربوطه مجبور به امضای قراردادی است که خیلی از مفاد آن را قبول ندارد. اینجا علی رغم این که اصل عدالت معاوضی وجود دارد، اما به ضرر مصرف کننده تمام می شود.
در حقوق ایران بعد از طرح مفهوم مصرف کننده و ضرورت حمایت از او در دکترین حقوقی، قوانینی در این خصوص به تصویب رسید و در کنار برخی سازمان ها که پیش از این وجود داشت، مجموعه ای از حقوق را به همراه ضمانت اجراهای آن برای مصرف کننده به وجود آورد. مهم ترین متن قانونی در این خصوص را باید قانون حمایت از حقوق مصرف کنندگان دانست که در تاریخ ۱۱/۰۷/۱۳۸۸ به تصویب رسید. علاوه بر آن، قانون حمایت از حقوق مصرف کنندگان خودرو، قانون تأسیس سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرف کنندگان و آیین نامه های آن را نیز باید به عنوان قوانین مرتبط نام برد. همچنین برخی قوانین به صورت خاص و موردی به حقوق مصرف کنندگان اشاره دارند، قانون نظام صنفی چنین وضعی دارد. قانون حمایت از حقوق مصرف کنندگان، حقوقی را برای مصرف کننده به رسمیت شناخته و تشکل ها و نهادهایی را برای نظارت بر اجرای این حقوق به وجود آورده است: حق بر صحت و سلامت کالا، تسلیم ضمانت نامه و صورتحساب فروش به مصرف کننده، تعهد به دادن اطلاعات از سوی عرضه کنندگان کالا و خدمات و تولیدکنندگان، منع فروش اجباری، تکلیف ارائه خدمات پس از فروش از طریق تأسیس نمایندگی رسمی و تعمیرگاه مجاز، تأمین قطعات یدکی و ارائه سرویس و خدمات بعد از فروش برای عرضه کنندگان، از جمله حقوقی است که در این قانون برای مصرف کننده به رسمیت شناخته شده است و به منظور ساماندهی مشارکت مردمی در اجرای سیاست ها و برنامه های حمایت از حقوق مصرف کنندگان، انجمنهای حمایت از مصرف کنندگان تشکیل شده است که غیرانتفاعی، غیردولتی و دارای شخصیت حقوقی مستقل است.
انجمنهای حمایت از حقوق مصرف کنندگان می توانند شکایات واصله از افراد حقیقی و حقوقی را بررسی کرده و در صورت عدم توافق طرفین (شاکی و مشتکی عنه) یا جهت رسیدگی قانونی به سازمان تعزیرات حکومتی ارجاع کنند. با توجه به آنچه کارشناسان مورد تأکید قرار دادند، می توان نتیجه گرفت که اکنون مصرف کننده و حقوق او به یکی از موضوع هایی مهم در حقوق کشور ما تبدیل شده است. با وجود قوانین و مقررات و سازمان های مرتبط با حقوق مصرف کننده، باید تأکید کرد که هنوز انتقادهایی در عدم وجود تعادل در روابط مصرف کننده و عرضه کننده وجود دارد که بخشی از آن به نواقص قوانین برمی گردد و بخشی دیگر به عدم اجرای دقیق قوانین موجود.
هر فرد در مقام مصرف کننده دارای حقوقی است که باید از سوی تولیدکننده محترم شمرده شود. در برخی از کشورها هنوز حقوق مصرف کننده مورد توجه قرار نمی گیرد یا آنکه به طور کلی هنوز تعریف دقیقی از آن در قوانین و دستگاه قضایی ارائه نشده است. برای درک بهتر حقوق مصرف کننده ابتدا باید تعریفی از مصرف کننده داشته باشیم. اصلی ترین اشتباهی که در تعریف مصرف کننده بروز می کند، انطباق مفهومی خریدار و مصرف کننده است.
اکنون با گسترش صنایع و تولیدات، شاهد آن هستیم که کارخانه ها محصولات خود را به بازار عرضه کرده و طیف وسیعی از مشتریان از آن استفاده می کنند. تمامی کسانی که از یک کالا استفاده می کنند، حتی اگر خریدار آن نباشند، مصرف کننده می نامیم. در بحث حقوق مصرف کننده سخن در مورد زیان هایی است که مصرف کننده از یک کالا یا خدمات می بیند. به عبارت بهتر مصرف کننده هر شخص حقیقی یا حقوقی است که کالایی را برای رفع نیاز شخصی، اشخاص تحت تکفل، تحت اداره و میهمانان خود خریداری کرده یا مورد استفاده قرار می دهد. به این ترتیب مصرف کننده لازم نیست حتماً خریدار باشد.
جدیدترین تئوری موجود در محافل علمی در خصوص حقوق مصرف کننده، تئوری مسوولیت محض است. براساس این تئوری به محض اینکه یک تولیدکننده کالایی را عرضه کرده و به وظایف خود در برابر مصرف کننده عمل نکند به گونه ای که کسی از این محل آسیب ببیند باید جبران خسارت کند. در سیستم قدیمی حقوق مصرف کننده، مصرف کننده بایستی تقصیر تولیدکننده را اثبات می کرد. اثبات تقصیر تولیدکننده نیز اگر محال نباشد، دشوار است.
نگاه تاریخی به مسئله حقوق مصرف کننده نشان می دهد که برای اولین بار در سال ۱۹۲۵ یک حقوقدان فرانسوی به نام ژوستران طی تفسیری از رأی دیوان عالی کشور فرانسه عدم لزوم تقصیر فروشنده حرفه ای را در مورد عیوب پنهانی کالا مطرح کرد. بنابر تفسیر ژوستران مسوولیت فروشنده با حسن نیت از مسوولیت دارای سوء نیت جدا است.
در مورد فروشنده ای که حسن نیت دارد تنها مسترد کردن بهای دریافتی کالا کفایت می کند و فروشنده دارای سوء نیت مسوول جبران خسارات وارده نیز هست. ژوستران در تفسیر خود به این نکته اشاره می کند که فرض بر این است که یک فروشنده حرفه ای سوء نیت دارد بنابراین اگر از کالای فروخته شده به وسیله یک فروشنده حرفه ای مصرف کننده آسیب ببیند آن فروشنده مقصر خواهد بود. زیرا حرفه او این است و باید نسبت به عواقب فروش کالا یا خدمات خود آگاهی داشته باشد.
این نظریه سپس به وسیله یکی از شاگردان ژوستران تغییر کرد. هنری مازو، در جریان امتحان های ورودی برای عضویت علمی دانشکده حقوق پاریس به طرح مسوولیت فروشنده پرداخت و از نظریه استاد خود پیروی کرد. از این زمان زمینه سوءنیت فروشنده حرفه ای در مورد عیوب پنهانی کالا شکل گرفت. گام بعدی در راستای احقاق حقوق مصرف کننده در سال ۱۹۵۴ برداشته شد. در این سال، دیوان عالی کشور فرانسه به این نظریه تاسی کرد و در رأی خود در مورد انفجار یک کپسول گاز، پیشینه شرکت تولیدکننده در تولید کپسول را قرینه آگاهی تولیدکننده از عیب کپسول قرار داد. چرا که دیگر امکان عملی تشخیص معیوب بودن یا نبودن کپسولی که منفجر شده وجود نداشت.
از این تاریخ بود که فرضیه سوءنیت فروشنده حرفه ای از قالب یک دکترین دانشگاهی خارج و وارد رویه قضایی شد. دیوان عالی فرانسه با این رأی خود بر درستی نظر حقوقدانان در مورد فرض تقصیر فروشنده حرفه ای صحه گذاشت. تا پیش از این نظریه، تقسیر یا نظریه ریسک مورد توجه بود که طرفداران آن معتقد بودند مسوول دانستن فردی که تقصیر او ثابت نشده در حقوق مدنی درست همانند مجازات فردی در حقوق جزا است که جرمش ثابت نشده باشد. خوشبختانه این نظریه اکنون کنار گذاشته شده و نظریه مسوولیت محض جای آن را گرفته است. در نظریه مسوولیت محض فروشنده است که باید از خود دفاع کرده و ثابت کند که عیب محصول به دلیل دخل و تصرف واسطه های بعدی به وجود آمده است.
طی سال های ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۵ نیز دیوان عالی فرانسه به پیروی از این دکترین فروشنده حرفه ای را به این دلیل که تعهد خود را مبنی بر تسلیم وفا نکرده است مسوول دانست. فروشنده چیزی را که می سازد باید تسلیم کند.
تسلیم به این صورت است که کالای ارائه شده باید قابل استفاده باشد. اگر کالا به هر صورت خطرناک یا معیوب یا غیرقابل استفاده باشد فروشنده به تعهد خود به تسلیم عمل نکرده است.
پس از طرح بحث عدم لزوم تقصیر فروشنده حرفه ای در فرانسه، بحث تعهد تولیدکننده و فروشنده به دادن اطلاعات مطرح شد. براساس این بحث تعهد فروشنده به دادن اطلاعات نیز به منزله تعهد بر تسلیم مورد قبول قرار می گیرد. یعنی ندادن اطلاعات به مثابه عدم تسلیم کالا است. به علاوه پذیرفته می شود که این تکلیف تنها در برابر خریدار مستقیم کالا نیست و همه مصرف کنندگان را در برمی گیرد.
تحولات مشابهی در حقوق ایالات متحده از سال ۱۷۷۸ شروع می شود که تا امروز به نتایج درخشانی رسیده است. اگرچه به گفته پراسر، حقوقدان آمریکایی مبنای این تضمین ها نه رضای طرفین بلکه حکم قانون است. بر مبنای گفته پراسر دیگر به خرید و فروش و تعهد به دادن اطلاعات کاری نداریم بلکه می گوییم که حکم قانون است. اینجا در حقیقت بحث مسوولیت محض مطرح می شود. در سال ۱۹۴۴ شرکت کوکاکولا دعوایی را علیه شرکت اسکولار مطرح می کند مبنی بر اینکه شیشه نوشابه ای در دست میهمان داری می شکند و به او آسیب می رساند. در این دعوا تصمیم مبنی بر نظریه تقصیر تنظیم شد، اما قاضی ترینر در نظری پیشرفته تر قانون حاکم بر دعوا را مسوولیت محض شمرد.
به این معنی که مبنای این تضمین قرارداد طرفین نیست بلکه حکم قانون است. قاضی ترینر اعلام کرد هدف اصلی مسوولیت مدنی ایجاد تعادل اقتصادی است که سیاست اجرای آن را می توانیم در دو واژه ایجاد مانع و تأمین خلاصه کنیم. یعنی ایجاد مانع برای تولیدکننده در ایجاد امنیت برای مصرف کننده.
در استدلال قاضی ترینر آمده است در فرضی که تولیدکننده و مصرف کننده هر دو بی گناه هستند باید دید خسارت را به کدام یک باید تحمیل کرد.
از این دو، تولیدکننده هم آسان تر و هم با بهای نازل تر می تواند خطر را بیمه کند و هزینه های آن را در بین جمع بیشتری از مصرف کنندگان و در زمان گسترده تر تقسیم کند. وانگهی تولیدکننده بهتر می تواند تمهیداتی بیندیشد که از خطر اضرار به دیگران بکاهد. به همین جهت جدای از اینکه خطا را چه کسی مرتکب شده مسوولیت باید بر دوش تولیدکننده باشد.
نظریه قاضی ترینر چندان مورد توجه واقع نشد تا اینکه در سال ۱۹۶۳ نظریه مسوولیت محض وارد حقوق رسمی آمریکا شد. در سال ۱۹۶۵ نیز این دکترین وارد سیستم قانون گذاری ایالات متحده شد. در فرانسه نیز در سال ۱۹۸۳ قانون گذار گامی به سوی مسوولیت محض تولیدکننده برداشت و سرانجام تحت فشار بازار مشترک اروپا (اتحادیه اروپای فعلی) طرح کاتالا را در سال ۱۹۸۸ زیر عنوان قانون حمایت مصرف کننده و مسوولیت ناشی از محصولات معیوب تصویب کرد.
اصطلاح حقوق مصرف کننده و اینکه مصرف کننده نیز حقوقی دارد برای نخستین بار در سال ۱۹۶۲ توسط جان اف کندی به کار گرفته شد. در حقیقت با سخنرانی او بود که حقوق مصرف اعلام موجودیت کرد به گونه ای که این حقوق سال هاست در آمریکا و کشورهای پیشرفته به عنوان یک رشته مستقل تدریس می شود. متأسفانه حقوق مصرف کننده در سیستم ما هنوز وارد نشده است و در دانشکده های ایران و حتی خاورمیانه در هیچ کجا تدریس نمی شود. این افتخار از آن استاد ارجمند جناب آقای دکتر سید محمد طبیبیان است که در زمان ریاست ایشان در مؤسسه عالی بانکداری ایران رشته ای به نام حقوق اقتصادی و مالی تأسیس شد و برای اولین بار در خاورمیانه این درس وارد دانشگاه های ایران شد و در حال حاضر به صورت مستقل تدریس می شود.
جان اف کندی چهار حق را برای مصرف کننده برشمرد. اول حق برخورداری از ایمنی، دوم حق برخورداری از اطلاعات کامل، سوم حق برخورداری از حمایت دولت که این مورد مربوط به تشکیلات مصرف کنندگان می شود، چهارمین حقی که کندی برای مصرف کننده برمی شمرد حق انتخاب است. حق انتخاب تنها در سیستم اقتصاد بازار معنا پیدا می کند. یعنی ما در سیستم اقتصاد دولتی و بسته نمی توانیم حق انتخاب داشته باشیم. پیکان و پژو را به هر قیمتی بخواهند می فروشند و شما ناگزیر از خرید آن هستید، چرا که حق انتخاب دیگری ندارید.
در میان این چهار حق، مورد سوم یعنی حق برخورداری از حمایت دولت از ظرافت خاصی برخوردار است. بحث حمایت دولت از مصرف کننده اصلاً به معنی قانون تعزیرات حکومتی یا امثال آن نیست. به طور کلی در اینجا به هیچ عنوان بحث حمایتی در مورد قیمت گذاری کردن و برهم زدن مکانیزم قیمت و به صلابه کشیدن تولیدکنندگان نیست.
میلتون فریدمن در کتاب آزادی انتخاب از آدام اسمیت نقل می کند که هر اقدامی که در اداره همه امور خانواده ها دوراندیشانه شناخته شده است به ندرت در اداره امور یک پادشاهی بزرگ غیر منطقی قلمداد شود. اگر یک کشور خارجی می تواند کالایی را ارزان تر از خود ما در اختیار ما گذارد بهتر است آن کالا را از آن کشور بخریم و در عوض بخشی از تولیدات خودمان را که در تهیه آن به نوعی توافق داریم به کشور مزبور بفروشیم.
در هر کشوری همیشه به نفع اکثریت قاطع مردم است که احتیاج های آن کشور را از هر کس که به ارزان ترین بها می فروشد بخرند. این سخن آنقدر واضح است که خنده آور می نماید. در اثبات آن به خود زحمت دهیم و اگر هر آینه سفسطه های تجار و سازندگان سودجو، عقل سلیم آدمی را اسیر نکرده بود، سخن مزبور حتی زیر سؤال هم قرار نمی گرفت. منافع اینان از این حیث درست برخلاف منافع اکثریت قاطع مردم است.
دنیای حقوق
اخلاق و تولید ملی
درباره حقوق مصرف کننده
سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولیدکنندگان
حقوق مصرف کننده و اخلاق در تولید
پایگاه تبیان
| [
{
"answer1": "حق بر صحت و سلامت کالا، تسلیم ضمانت نامه و صورتحساب فروش به مصرف کننده، تعهد به دادن اطلاعات از سوی عرضه کنندگان کالا و خدمات و تولیدکنندگان، منع فروش اجباری، تکلیف ارائه خدمات پس از فروش از طریق تأسیس نمایندگی رسمی و تعمیرگاه مجاز، تأمین قطعات یدکی و ارائه سرویس و خدمات بعد از فروش برای عرضه کنندگان",
"answer2": "به منظور ساماندهی مشارکت مردمی در اجرای سیاست ها و برنامه های حمایت از حقوق مصرف کنندگان، انجمنهای حمایت از مصرف کنندگان تشکیل شده است که غیرانتفاعی، غیردولتی و دارای شخصیت حقوقی مستقل است.",
"distance": 379,
"question": "بر اساس متن، چه چیزی به عنوان بخشی از حقوق مصرف کننده شناخته می شود که عرضه کنندگان کالا و خدمات باید رعایت کنند و چرا برای تحقق این حقوق، انجمن هایی تشکیل شده اند؟"
},
{
"answer1": "مانند ناآگاهی از فرایند تولید کالاها و ترکیبات آنها، عوارض و خطرهای ناشی از مصرف کالاهای زیان بار، ناآگاهی از شیوه صحیح مصرف کالا و شرایط نگهداری آن، تبلیغات نادرست، شرایط غیرمنصفانه معامله و قیمت، ضعف خدمات پس از فروش، عدم پایبندی تأمین کننده و تولیدکننده کالا به تعهداتی نظیر گارانتی، ضمانت و …",
"answer2": "اگر یک کشور خارجی می تواند کالایی را ارزان تر از خود ما در اختیار ما گذارد بهتر است آن کالا را از آن کشور بخریم و در عوض بخشی از تولیدات خودمان را که در تهیه آن به نوعی توافق داریم به کشور مزبور بفروشیم.",
"distance": 17417,
"question": "در متن به چه مواردی اشاره شده است که در گذشته مصرف کنندگان از آن جهت در معرض آسیب قرار داشتند و بر اساس دیدگاه میلتون فریدمن، اگر کشوری بتواند کالایی را ارزانتر از ما ارائه دهد، چه رویکردی باید اتخاذ کنیم؟"
},
{
"answer1": "براساس این تئوری به محض اینکه یک تولیدکننده کالایی را عرضه کرده و به وظایف خود در برابر مصرف کننده عمل نکند به گونه ای که کسی از این محل آسیب ببیند باید جبران خسارت کند.",
"answer2": "سوم حق برخورداری از حمایت دولت که این مورد مربوط به تشکیلات مصرف کنندگان می شود",
"distance": 5537,
"question": "تئوری مسئولیت محض چیست و بر اساس این تئوری، چه کسی باید خسارت مصرف کننده را جبران کند؟ همچنین، بر اساس نظر جان اف کندی، یکی از حقوق مصرف کننده چیست که مرتبط با دخالت دولت است؟"
},
{
"answer1": "همچنین فروشندگان موظفند اطلاعات لازم شامل: نوع، کیفیت، کمیت، آگاهی های مقدم بر مصرف، تاریخ تولید و انقضای مصرف را در اختیار مصرف کنندگان قرار دهند.",
"answer2": "اگر یک کشور خارجی می تواند کالایی را ارزان تر از خود ما در اختیار ما گذارد بهتر است آن کالا را از آن کشور بخریم و در عوض بخشی از تولیدات خودمان را که در تهیه آن به نوعی توافق داریم به کشور مزبور بفروشیم.",
"distance": 12862,
"question": "بر اساس متن، چه وظایفی برای فروشندگان در قبال مصرف کنندگان ذکر شده است؟ و همچنین بر اساس نظر میلتون فریدمن ،در چه صورتی منطقی است کالایی از کشور دیگر خریده شود؟"
},
{
"answer1": "طبق تعریف قانون حمایت از حقوق مصرف کننده، مصرف کننده هر شخص حقیقی یا حقوقی است که کالا یا خدمتی را خریداری می کند",
"answer2": "انجمنهای حمایت از حقوق مصرف کنندگان می توانند شکایات واصله از افراد حقیقی و حقوقی را بررسی کرده و در صورت عدم توافق طرفین (شاکی و مشتکی عنه) یا جهت رسیدگی قانونی به سازمان تعزیرات حکومتی ارجاع کنند.",
"distance": 6512,
"question": "بر اساس قانون حمایت از حقوق مصرف کننده، مصرف کننده چه کسی محسوب می شود و انجمن های حمایت از مصرف کننده چه اختیاراتی دارند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
659 | : باشگاه فوتبال سپاهان اصفهان
باشگاه فوتبال فولاد مبارکه سپاهان اصفهان که به طور خلاصه سپاهان نامیده می شود، یک باشگاه فوتبال ایرانی است که در سال ۱۳۳۲ در شهر اصفهان پایه گذاری شده است. این باشگاه هم اکنون در لیگ برتر خلیج فارس حضور دارد. مالک این باشگاه، شرکت فولاد مبارکه اصفهان است.
سپاهان با کسب پنج مقام قهرمانی در دوره های دوم، نهم، دهم، یازدهم و چهاردهم لیگ برتر، دومین تیم پرافتخار در مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران به حساب می آید و اولین تیم ایرانی است که به فینال لیگ قهرمانان آسیا رسیده و تنها تیمی از ایران است که به جام باشگاه های جهان در سال ۲۰۰۷ میلادی راه یافت. سپاهان پرافتخارترین تیم دههٔ ۱۳۸۰ فوتبال ایران و اولین باشگاهی در تاریخ لیگ فوتبال ایران است که توانست در فصل ۹۱–۱۳۹۰ برای سومین دورهٔ متوالی قهرمان لیگ برتر شود. سپاهان همچنین با چهار قهرمانی در جام حذفی، یکی از تیم های پرافتخار این جام به حساب می آید.
سپاهان در ایران به عنوان باشگاهی با ثبات، ساختار و سازماندهی مناسب، منظم و اصولی شناخته شده است و با قهرمانی در فصل ۸۲–۱۳۸۱ به عنوان اولین قهرمان غیر تهرانی در تاریخ لیگ فوتبال ایران، به سلطهٔ تیم های تهرانی پایان داد.
این باشگاه در اواخر مهر ماه سال ۱۳۳۲ توسط محمود حریری بازیکن تیم ملی فوتبال ایران و شاهین تهران تأسیس شد.
ابتدا نام باشگاه «شاهین» انتخاب شد چون شعبه ای از باشگاه فوتبال شاهین تهران بود و با الگوبرداری از این باشگاه بنیان گذاری شده بود. این تیم در سال ۱۳۴۲ به عنوان نمایندهٔ اصفهان و در قالب تیم منتخب اصفهان جهت شرکت در مسابقات قهرمانی ایران به تهران آمد و بعد از تساوی ۱–۱ با تیم منتخب تهران، قهرمان شد. در تیر ماه سال ۱۳۴۶ باشگاه شاهین تهران منحل شد و شاهین اصفهان برای جلوگیری از انحلال مجبور به تغییر نام شد و نام «سپاهان» را که از نام های قدیمی شهر اصفهان بود برگزید و تا سال ۱۳۵۰ چهارده بار قهرمان باشگاه های اصفهان شد.
این تیم در سال ۱۳۵۰ به عنوان نمایندهٔ اصفهان در مسابقات انتخابی لیگ شرکت کرد. پس از غلبه بر استقلال اهواز توانست جواز صعود به جام منطقه ای ایران ۱۳۵۰ که بالاترین سطح لیگ فوتبال ایران در آن سال بود را کسب کند و در میان هشت تیم این لیگ، پنجم شد. در سال ۱۳۵۱ عازم اولین سفر خارجی شد و در تورنمنت چلنج شیپ هند به مقام نایب قهرمانی رسید. برای شرکت در لیگ تخت جمشید، تیم ذوب آهن اصفهان به دلیل برخورداری از امکانات بیشتر برای این لیگ انتخاب گردید و آن ها مجبور به حضور در لیگ دو شدند و در نهایت قهرمان لیگ دو شدند و وارد مسابقات جام تخت جمشید شدند. آن ها در چهار دورهٔ متوالی (۱۳۵۳، ۱۳۵۴، ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶) در جام تخت جمشید حضور داشتند. اولین مسابقهٔ سپاهان در جام تخت جمشید، در هفتهٔ اول جام تخت جمشید ۱۳۵۳ در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۵۲ مقابل تیم آب و برق خوزستان در اصفهان و در حضور حدود هفت هزار تماشاگر انجام شد که با نتیجهٔ صفر بر صفر به تساوی انجامید. آخرین مسابقهٔ سپاهان در جام تخت جمشید در هفتهٔ سی ام جام تخت جمشید ۱۳۵۶ در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۵۶ مقابل تیم تاج تهران در ورزشگاه امجدیه تهران و در حضور بیش از پانزده هزار تماشاگر به انجام رسید که با نتیجهٔ یک بر صفر به سود سپاهان خاتمه یافت.
در سال ۱۳۶۱، محمود حریری امتیاز باشگاه سپاهان را به مسعود تابش واگذار کرد. در دههٔ ۱۳۶۰ زیر سایهٔ تیم تازه ظهور کردهٔ تام اصفهان بودند و در این مدت مسعود تابش رهبری تیم را به عهده داشت. با شروع مسابقات لیگ آن ها یکی از تیم های همیشه حاضر در لیگ بودند. فعالیت های فرهنگی، ورزشی باشگاه تا اواخر سال ۱۳۷۱ ادامه داشت تا اینکه به دلیل شرایط اقتصادی بوجود آمده و با در نظر گرفتن مصالح باشگاه که در اصل بر حفظ نام سپاهان بود، از اوایل سال ۱۳۷۲ این باشگاه تحت حمایت و مدیریت کارخانه سیمان سپاهان قرار گرفت و با نام باشگاه فرهنگی ورزشی «سیمان سپاهان» به فعالیت خود ادامه داد. در این سال ها کارخانه سیمان سپاهان حمایت مالی از تیم را به عهده گرفت و تا سال ۱۳۷۹ این حمایت ادامه یافت. تغییر شرایط اقتصادی کشور و عرضه شدن سهام کارخانه سیمان سپاهان در بورس سهام و عدم تمایل سهام داران جدید این کارخانه به باشگاه داری سبب گردید تا در تابستان سال ۱۳۷۹ امتیاز باشگاه به مجتمع فولاد مبارکه واگذار گردد و نام باشگاه به «فولاد مبارکه سپاهان» تغییر کرد.
تیم سپاهان اولین دورهٔ لیگ برتر (۸۱–۱۳۸۰) را با مربیگری استانکو پوکله پوویچ آغاز کرد. استانکو اولین مربی سپاهان در لیگ برتر و همچنین اولین مربی خارجی این تیم در این مسابقات محسوب می شود. این مربی پس از زدراکو رایکوف، دومین مربی خارجی تاریخ سپاهان به حساب می آید.
در دههٔ ۱۳۸۰، محمدرضا ساکت بین سال های ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۰ مدیرعامل باثبات باشگاه فولاد مبارکه سپاهان بود.
این تیم در دومین دورهٔ لیگ برتر (۸۲–۱۳۸۱) با مربی گری فرهاد کاظمی در پنجاهمین سال تأسیس خود و به عنوان اولین تیم غیر تهرانی در تاریخ لیگ فوتبال ایران، قهرمان لیگ برتر شد. این قهرمانی به طور زودهنگام و یک ماه پیش از پایان فصل برای سپاهان حاصل و قطعی شد.
سپاهان در سال ۱۳۸۶ با توجه عملکرد و نتایج در مسابقات لیگ برتر، قهرمانی در جام حذفی، نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا و حضور در جام باشگاه های جهان موفق شد در رده بندی فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال تا رتبهٔ ۵۵ برترین باشگاه های فوتبال دنیا و رتبهٔ اول آسیا پیش برود.
تیم سپاهان در هفتمین دورهٔ لیگ برتر (۸۷–۱۳۸۶) با پشت سر گذاشتن مشکلات عدیده ای از جمله کسر ۳ امتیاز و اجرای حکم انجام ۲ ماه بازی های خانگی در خارج از خانه و ۱ ماه انجام بازی های خانگی بدون تماشاگر، تا آخرین ثانیه های اتمام لیگ، قهرمان هفتمین دوره این بازی ها بود که این عنوان را در دقیقهٔ ۹۶ بازی با پرسپولیس تهران با نتیجهٔ ۱–۲ واگذار و به عنوان نایب قهرمان لیگ هفتم شناخته شد.
سپاهان در نهمین دورهٔ لیگ برتر (۸۹–۱۳۸۸)، با هدایت امیر قلعه نویی با اقتدار و به طور زودهنگام به عنوان قهرمانی دست یافت.
یک سال بعد و در دهمین دورهٔ لیگ برتر (۹۰–۱۳۸۹) باز هم با مربی گری امیر قلعه نویی این بار هم تیم سپاهان بود که توانست قهرمانی زودهنگامی را بدست آورد و اولین تیمی باشد که توانسته است دو دورهٔ متوالی قهرمان لیگ برتر ایران شود. علاوه بر جام قهرمانی دهمین دورهٔ لیگ برتر، جام قهرمانی دائمی مسابقات لیگ برتر به دلیل ثبت رکورد سه قهرمانی در این مسابقات به سپاهان اهدا شد.
این قهرمانی که سومین قهرمانی سپاهان در لیگ برتر بود، این تیم را تبدیل به پرافتخارترین تیم لیگ برتر فوتبال ایران کرد.
سپاهان اولین تیمی است که موفق شده دو دورهٔ پیاپی، قهرمان جام حذفی فوتبال ایران شود. این تیم در فصل های ۸۳–۱۳۸۲، ۸۵–۱۳۸۴ و ۸۶–۱۳۸۵ با غلبه بر تیم های استقلال، پرسپولیس و صبا باتری در فینال توانست قهرمان جام حذفی شود، که بدین ترتیب پرافتخارترین تیم دههٔ ۱۳۸۰ فوتبال ایران به حساب می آید. سپاهان همچنین بر اساس اعلام فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال، به عنوان بهترین تیم فوتبال ایرانی دههٔ نخست قرن بیست و یکم نیز انتخاب شد.
سپاهان فصل ۹۱–۱۳۹۰ لیگ برتر را با هدایت لوکا بوناچیچ آغاز کرد. بوناچیچ در ۹ هفتهٔ ابتدایی لیگ، به عنوان سرمربی در این باشگاه فعالیت می کرد. پس از آن، کریم قنبری دستیار بوناچیچ در سپاهان، به عنوان سرمربی موقت انتخاب شد و سه بازی در لیگ و یک بازی در جام حذفی هدایت تیم سپاهان را عهده دار بود تا اینکه زلاتکو کرانچار به طور رسمی به عنوان سرمربی سپاهان برگزیده شد و از هفتهٔ سیزدهم لیگ، کار خود را در این باشگاه آغاز کرد. سپاهان در این فصل، برای سومین سال متوالی و چهارمین بار در لیگ برتر به مقام قهرمانی نیز دست یافت. با این سه قهرمانی پیاپی، سپاهان اولین باشگاهی در تاریخ لیگ فوتبال ایران نام گرفت که توانسته سه دورهٔ متوالی به مقام قهرمانی دست پیدا کند. این سه قهرمانی متوالی سپاهان در لیگ برتر، به «هتریک قهرمانی» معروف شد.
سپاهان در فصل بعدی موفق به کسب مقام قهرمانی در جام حذفی ۹۲–۱۳۹۱ شد تا برای چهارمین سال پیاپی موفق به کسب جام شده باشد و تعداد قهرمانی های خود در جام حذفی را به عدد چهار برساند.
تیم سپاهان در فصل ۹۴–۱۳۹۳، برای پنجمین بار به مقام قهرمانی در لیگ برتر دست یافت. در این فصل زلاتکو کرانچار تا پایان هفتهٔ هفتم هدایت تیم سپاهان را بر عهده داشت و سپس حسین فرکی هدایت این تیم را بر عهده گرفت و موفق شد سپاهان را به پنجمین قهرمانی خود در لیگ برتر برساند.
دو تیم سپاهان از ایران و اوراوا رد دایموندز از ژاپن با از پیش رو برداشتن حریفان به فینال مسابقات لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۷ رسیدند.
تیم فوتبال سپاهان، در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۸۶ و در دور رفت مسابقه فینال لیگ قهرمانان آسیا، در ورزشگاه فولادشهر اصفهان با مربیگری لوکا بوناچیچ به مصاف تیم فوتبال اوراوا رد ژاپن رفت که این دیدار با تساوی ۱–۱ پایان یافت. گل تیم سپاهان توسط محمود کریمی در دقیقهٔ ۴۷ به ثمر رسید. مسابقهٔ برگشت دو تیم اوراوا رد ژاپن و سپاهان ایران در روز ۲۳ آبان ۱۳۸۶ به میزبانی تیم ژاپنی و در ورزشگاه سایتاما برگزار شد. سپاهان که در مرحلهٔ یک چهارم نهایی این دوره از مسابقات، تیم ژاپنی کاوازاکی فرونتال را از پیش رو برداشته بود، این بار حریف دیگر تیم ژاپنی نشد و تیم فوتبال اوراوا رد با نتیجهٔ ۰–۲ به پیروزی رسید و تا با کسب نتیجهٔ ۱–۳ در مجموع دو بازی رفت و برگشت، به مقام قهرمانی لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۷ دست یابد. بدین ترتیب تیم فوتبال سپاهان ایران با قبول این شکست، به مقام نایب قهرمانی لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۷ رضایت داد.
تیم فوتبال فولاد مبارکه سپاهان با حضور در فینال مسابقات لیگ قهرمانان آسیا در سال ۲۰۰۷ میلادی مجوز حضور در مسابقات جام باشگاه های جهان را دریافت کرد. این تیم به عنوان اولین تیم ایرانی در این مسابقات که در ژاپن برگزار شد، شرکت کرد. با توجه به میزبانی ژاپن در مسابقات جام باشگاه های جهان ۲۰۰۷ و حضور تیم ژاپنی (اوراوا رد دایموندز) در فینال لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۷ به دلیل حضور قطعی و مستقیم یک تیم از کشور میزبان، سپاهان موفق شد با وجود نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا، به مسابقات بزرگ و بین قاره ای جام باشگاه های جهان راه پیدا کند.
سپاهان در دیدار اول خود در بازی پلی آف جام باشگاه های جهان ۲۰۰۷ در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۸۶ و در ورزشگاه ملی المپیک توکیو به مصاف ویتاکر یونایتد نیوزیلند، قهرمان لیگ قهرمانان اقیانوسیه رفت. در این مسابقه، تیم سپاهان با گلزنی بازیکنان عراقی خود، قهرمان قارهٔ اقیانوسیه را با نتیجهٔ سه بر یک شکست داد. عماد رضا در دقایق ۳ و ۴ و عبدالوهاب ابوالهیل در دقیقهٔ ۴۷ گل های سپاهان را به ثمر رساندند.
سپاهان در دومین دیدار خود در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۸۶ و در ورزشگاه تویوتا مقابل تیم اوراوا رد ژاپن که ماه قبل در فینال لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۷ با این تیم روبه رو شده بود، قرار گرفت. سپاهان در این دیدار از مرحلهٔ یک چهارم نهایی، با نتیجهٔ سه بر یک مقابل این تیم ژاپنی شکست خورد و از رویارویی با تیم آ.ث. میلان ایتالیا در مرحلهٔ نیمه نهایی این مسابقات بازماند. تک گل سپاهان به وسیلهٔ محمود کریمی در دقیقهٔ ۸۰ برای نمایندهٔ ایران رقم خورد.
در این مسابقات تیم سپاهان در بین هفت تیم حاضر، به مقام پنجمی نیز دست یافت. تیم آ.ث. میلان با برتری برابر بوکا جونیورز آرژانتین در فینال، به مقام قهرمانی این مسابقات رسید و جایزهٔ ۵ میلیون دلاری را دریافت کرد.
شهرآورد فوتبال اصفهان که بین تیم های همشهری سپاهان و ذوب آهن انجام می شود، از حساسیت بالایی برخوردار است و همواره یکی از مهم ترین شهرآوردهای فوتبال ایران نیز به شمار می آید. آغاز این شهرآورد به دههٔ ۱۳۵۰ برمی گردد. این دو تیم اولین بار در زمستان ۱۳۵۱ در فینال مسابقات قهرمانی باشگاه های اصفهان و در ورزشگاه باغ همایون اصفهان (ورزشگاه تختی اصفهان فعلی) با یکدیگر رو به رو شدند. این دیدار در پایان ۹۰ دقیقه وقت قانونی و همچنین وقت های اضافه بدون گل به پایان رسید تا کار به ضربات پنالتی بکشد. در پنالتی ها، تیم فوتبال سپاهان با نتیجهٔ پنج بر چهار موفق شد تیم ذوب آهن را مغلوب کند و به مقام قهرمانی نیز برسد.
از سال ۱۳۵۰ دو باشگاه استقلال و سپاهان دیدارهای متعددی در قالب مسابقات لیگ، حذفی و دوستانه با یک دیگر برگزار کرده اند. رقابت این دو تیم از دیرباز جذاب و دیدنی بوده و در حال حاضر این دیدار در لیگ برتر برای هر دوتیم و هواداران آن ها از جذابیتی خاص و حساسیت بالایی برخوردار است که این دیدار از مسابقات مهم هر فصل این دو تیم به شمار می رود. اولین دیدار رسمی این دو تیم در مسابقات جام منطقه ای ایران ۱۳۵۰ و در زمستان ۱۳۵۰ برگزار شده است.
با این که پرسپولیس و سپاهان هر دو ریشه در باشگاه فوتبال شاهین دارند، در گذشته بازی این دو باشگاه هماوردی به شمار نمی رفت. با آغاز جام خلیج فارس و قهرمانی باشگاه های اصفهانی در جام های فوتبال ایران، به اهمیت بازی های رودرروی باشگاه های اصفهان و تهران افزوده شد. پس از نبرد قهرمانی پرسپولیس و سپاهان در جام حذفی ۸۵–۱۳۸۴ و لیگ برتر ۸۷–۱۳۸۶، این حساسیت و اهمیت دوچندان شد، به گونه ای که هم اکنون این هماوردی از مهم ترین بازی های دو باشگاه در هر فصل است. اولین دیدار رسمی این دو تیم در مسابقات جام منطقه ای ایران ۱۳۵۰ و در زمستان ۱۳۵۰ برگزار شده است.
از سال ۱۳۵۴ دو تیم سپاهان و تراکتور دیدارهای مختلفی با یک دیگر داشته اند. اولین دیدار بین این دو تیم در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ در شهر تبریز و در مسابقات جام تخت جمشید ۱۳۵۴ برگزار شده است که با تساوی ۱–۱ همراه بوده است. دیدار دو تیم سپاهان و تراکتور، دیدار بین پرطرفدارترین تیم های غیر تهرانی فوتبال ایران می باشد.
جدول زیر عملکرد کلی سپاهان را در دههٔ ۱۳۸۰ و دههٔ ۱۳۹۰ نشان می دهد.
جدول زیر، آمار فصل به فصل تیم سپاهان را در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا نشان می دهد.
سپاهان نوین به عنوان تیم دوم سپاهان اصفهان شناخته می شد. این باشگاه در سال ۱۳۸۳ به عنوان تیم سایهٔ سپاهان و با هدف جای دادن بازیکنانی که به دلیل محدودیت های قانونی و نظر سرمربی به تیم اصلی راه پیدا نمی کردند، بنیان گذاری شد. این تیم با قهرمانی در لیگ مناطق به لیگ دسته سوم صعود کرد. پس از آن با قهرمانی در لیگ دسته سوم و لیگ دسته دوم موفق شد به لیگ آزادگان (دسته یک) نیز صعود کند. سپاهان نوین در فصل ۸۷–۱۳۸۶ لیگ آزادگان در گروه خود دوم شد و به پلی آف راه یافت. سپاهان نوین با برد در مرحلهٔ پلی آف لیگ آزادگان به لیگ برتر صعود کرد، اما بر اساس قانون سازمان تربیت بدنی مبنی بر عدم تمرکز تیم ها در استان ها و اینکه استان های بدون تیم لیگ برتری را صاحب تیم کند و همچنین بر طبق قوانین منع حضور بیش از یک تیم با یک مالک در لیگ، مانع حضور تیم سپاهان نوین در لیگ برتر شد. به همین دلیل، تیم فولاد خوزستان امتیاز این تیم در لیگ برتر را خرید و هم اکنون این تیم در لیگ برتر حضور دارد. در سال ۱۳۸۹ امتیاز تیم دسته اولی سپاهان نوین به فولاد نطنز واگذار شد. فولاد نطنز نیز پس از تنها یک فصل حضور در لیگ آزادگان و سقوط به لیگ دسته دوم، در سال ۱۳۹۰ منحل شد. سپاهان نوین پس از فروش امتیاز خود به فولاد نطنز در سال ۱۳۸۹، با خرید امتیاز شهرداری نوشهر در لیگ دسته سوم حضور پیدا کرد و پس از سه فصل حضور در این لیگ، در سال ۱۳۹۱ به لیگ استانی سقوط کرد و منحل شد. سپاهان نوین در سال ۱۳۹۷ مجدداً بازگشایی شد و در لیگ دسته سوم فوتبال ایران حضور یافت.
فهرست بازیکنان باشگاه فوتبال سپاهان اصفهان در فصل ۹۹–۱۳۹۸ به شرح زیر است:
(کاپیتان)
برای دیدن نام بازیکنان پیشین باشگاه، را ببینید.
جام جهانی ۱۹۷۸
جام جهانی ۲۰۰۶
جام جهانی ۲۰۱۴
این تیم در گذشته بازی های خود را در ورزشگاه تختی اصفهان (باغ همایون سابق) و ورزشگاه ۲۲ بهمن اصفهان برگزار می کرد. ورزشگاه نقش جهان که ساخت آن از سال ۱۳۷۴ آغاز شده بود، فاز اول آن در سال ۱۳۸۱ به بهره برداری رسید و سپاهان در این ورزشگاه قهرمانی در لیگ برتر و جام حذفی را نیز تجربه کرد. در سال ۱۳۸۶ ورزشگاه نقش جهان جهت ساخت فاز دوم تعطیل شد. سپاهان از سال ۱۳۸۶ تا سال ۱۳۹۵ در ورزشگاه فولادشهر که ورزشگاه اختصاصی باشگاه فوتبال ذوب آهن اصفهان می باشد، مسابقات خانگی اش را برگزار می کرد. سپاهان بازی رفت فینال لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۷ را در ورزشگاه فولادشهر به انجام رساند. سپاهانی ها که نخستین بازی های خود در لیگ قهرمانان آسیا را در ورزشگاه نقش جهان برگزار کردند و همچنین اولین قهرمانی خود در لیگ برتر و همچنین دو قهرمانی در جام حذفی را در این ورزشگاه جشن گرفتند، سال ها در انتظار تکمیل این ورزشگاه بوده اند. در ۸ آذر ۱۳۹۳، وزارت ورزش و جوانان، مدیریت اجرایی ورزشگاه نقش جهان را برای تکمیل و بهره برداری آن به مجتمع فولاد مبارکه واگذار کرد. فاز دوم این ورزشگاه در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۵ افتتاح شد و دو روز بعد، اولین بازی رسمی سپاهان پس از گذشت بیش از ۹ سال در این ورزشگاه برگزار شد.
در گذشته سپاهان معمولاً در مجموعه اختصاصی صفائیه مبارکه یا آرارات اصفهان تمرین می کرد. در سال ۱۳۸۸ فولاد مبارکه، مجموعه ورزشی-تفریحی فردوس را از شرکت پلی اکریل اصفهان خریداری کرد و در دست نوسازی و توسعه قرار داد. این مجموعه هم اکنون جهت تمرینات تیم سپاهان مورد استفاده قرار می گیرد و از امکانات بالایی برخوردار است.
گلزنان برتر (آقای گل) در لیگ فوتبال ایران:
بازیکن سال فوتبال ایران:
سپاهان با باشگاه های زیر خواهرخوانده است:
آکادمی فوتبال باشگاه سپاهان از آکادمی هایی است که در بازیکن سازی و پرورش فوتبالیست های بزرگ و شناسایی استعدادهای فوتبال اصفهان و ایران نقش به سزایی داشته است. از آن زمان که نام باشگاه به عنوان شاهین شناخته می شد، این باشگاه دارای آکادمی بوده است. از سال ۱۳۷۹ و پس از واگذاری باشگاه به مجتمع فولاد مبارکه، پرورش و استعدادیابی نیروهای جوان در این باشگاه نیز افزایش پیدا کرد و همچنین با استخدام مربیان و تأسیس پایگاه هایی در سطح استان اصفهان و کشور، فعالیت ها گسترش یافت.
آکادمی سپاهان از موفق ترین، باثبات ترین، منظم ترین، منسجم ترین و با امکانات ترین آکادمی های فوتبال در سطح کشور می باشد که فوتبالیست های موفقی را در رده های مختلف برای باشگاه و تیم ملی در رده های سنی مختلف پرورش داده است. باشگاه سپاهان برای استعدادیابی و کشف نیروهای مستعد، در نقاط مختلف ایران و در شهرهایی که نیروهای با استعداد وجود دارد، مدرسه فوتبال تأسیس کرده است.
سپاهان از دیرباز یکی از باشگاه های پرهوادار فوتبال ایران محسوب می شده است. سپاهان محبوب ترین تیم اصفهان و یکی از پرهوادارترین باشگاه های ایران به حساب می آید. این باشگاه پس از پرسپولیس، استقلال و تراکتور به عنوان چهارمین باشگاه پرهوادار ایران شناخته می شود. با وجود اینکه باشگاه سپاهان در اصفهان قرار دارد و عمده هواداران سپاهان در اصفهان متمرکز هستند، اما این باشگاه در شهرهای دیگر ایران و خارج از ایران نیز هوادار دارد. سپاهان پس از تراکتور، عنوان دومین تیم پرطرفدار غیرتهرانی را یدک می کشد.
این باشگاه همواره نمادهایی مانند «گل آفتابگردان» داشته است.
آخرین کاراکتر و نمادی که به طور رسمی توسط باشگاه معرفی شد، «شیر زرد» است.
شیر در فرهنگ ملی و اسلامی ایرانیان نماد قدرت، عزت و صلابت جاویدان است.
باشگاه سپاهان نیز در مرداد ۱۳۸۹ اعلام کرد به یمن داشتن ورزشکاران و مجموعه ای که این ویژگی های بزرگ را به کرات نشان داده اند، رسماً شیر را به عنوان کاراکتر خود معرفی کرده است.
نشان واره، آرم یا لوگوی سپاهان در طول تاریخ این باشگاه دست خوش تغییراتی شده است. اولین نشان واره این باشگاه، در زمانیکه با نام شاهین اصفهان فعالیت می کرد، مشابه نشان واره باشگاه شاهین تهران نیز بوده است. آخرین نشان واره این باشگاه در بهمن ۱۳۸۵ در اوایل نیم فصل دوم لیگ برتر ۸۶–۱۳۸۵ جایگزین نشان واره قبلی شد و تا به اکنون بر روی پیراهن این تیم نقش بسته است. در این نشان واره، هر سه رنگ اصلی باشگاه (زرد، سیاه و سفید) به کار برده شده است.
دوم آبان، در تقویم ورزشی به عنوان روز سپاهان نام گذاری شده است. در ۲ آبان ۱۳۸۶ حضور تیم فوتبال فولاد مبارکه سپاهان با صعود به فینال مسابقات لیگ قهرمانان آسیا به عنوان اولین و تنها تیم ایرانی در مسابقات معتبر جام باشگاه های جهان محرز و قطعی شد. دو سال بعد، هیئت مدیره باشگاه در مصوبه ای که با استقبال و نگاه مثبت سازمان تربیت بدنی و سایر نهادهای ذی صلاح همراه بود، این روز را به نام روز سپاهان و آغاز هفتهٔ سپاهان نامید.
در جریان جنگ ایران و عراق، چهارتن از بازیکنان وقت باشگاه سپاهان به نام های حسن غازی (کاپیتان سپاهان)، حسین ملاافضل، محمدسعید هاشمی ده چی و سعید معینی کربکندی به شهادت رسیده اند.
سازندگان البسه
| [
{
"answer1": "تیم فوتبال فولاد مبارکه سپاهان با حضور در فینال مسابقات لیگ قهرمانان آسیا در سال ۲۰۰۷ میلادی مجوز حضور در مسابقات جام باشگاه های جهان را دریافت کرد.",
"answer2": "در این مسابقات تیم سپاهان در بین هفت تیم حاضر، به مقام پنجمی نیز دست یافت.",
"distance": 1348,
"question": "چه زمانی باشگاه سپاهان برای اولین بار به مسابقات جام باشگاه های جهان راه یافت و همچنین در آن مسابقات به چه مقامی دست یافت؟"
},
{
"answer1": "این باشگاه در اواخر مهر ماه سال ۱۳۳۲ توسط محمود حریری بازیکن تیم ملی فوتبال ایران و شاهین تهران تأسیس شد.",
"answer2": "ابتدا نام باشگاه «شاهین» انتخاب شد چون شعبه ای از باشگاه فوتبال شاهین تهران بود و با الگوبرداری از این باشگاه بنیان گذاری شده بود.",
"distance": 107,
"question": "چه کسی باشگاه سپاهان را تاسیس کرد و نام اولیه این باشگاه چه بود؟"
},
{
"answer1": "سپاهان در این فصل، برای سومین سال متوالی و چهارمین بار در لیگ برتر به مقام قهرمانی نیز دست یافت.",
"answer2": "آخرین نشان واره این باشگاه در بهمن ۱۳۸۵ در اوایل نیم فصل دوم لیگ برتر ۸۶–۱۳۸۵ جایگزین نشان واره قبلی شد و تا به اکنون بر روی پیراهن این تیم نقش بسته است.",
"distance": 10237,
"question": "چند قهرمانی متوالی در لیگ برتر توسط سپاهان به دست آمده است و آخرین لوگوی باشگاه چه زمانی معرفی شد؟"
},
{
"answer1": "استانکو اولین مربی سپاهان در لیگ برتر و همچنین اولین مربی خارجی این تیم در این مسابقات محسوب می شود.",
"answer2": "این تیم در گذشته بازی های خود را در ورزشگاه تختی اصفهان (باغ همایون سابق) و ورزشگاه ۲۲ بهمن اصفهان برگزار می کرد.",
"distance": 9447,
"question": "چه کسی اولین مربی خارجی سپاهان در لیگ برتر بود و نام ورزشگاهی که سپاهان بازی های خانگی خود را در آن برگزار میکرد تا قبل از سال ۱۳۸۶ چه بود؟"
},
{
"answer1": "از آن زمان که نام باشگاه به عنوان شاهین شناخته می شد، این باشگاه دارای آکادمی بوده است.",
"answer2": "دوم آبان، در تقویم ورزشی به عنوان روز سپاهان نام گذاری شده است.",
"distance": 1998,
"question": "آکادمی سپاهان از چه سالی فعالیت خود را شروع کرد و چه روزی به عنوان روز سپاهان نام گذاری شده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
660 | : سفرنامه ابن بطوطه
سفرنامه ابن بطوطه یکی از مشهورترین کتاب های جفرافیایی است.
نویسنده این کتاب ابن بطوطه است. این کتاب نتیجه سفرهای طولانی ابن بطوطه است که در سال ۷۲۵ هجری قمری آغاز شد و در سال ۷۵۴ هجری قمری پایان یافت و درمجموع ۲۹ سال و نیم به طول انجامید.
به راستی کتاب سفرنامه ابن بطوطه حاصل چندین سفر پی در پی و طولانی نویسنده به دور دنیاست. چنان که به بیشترین شهرهای سرشناس دوران خودش سفر کرده و بیشتر کشورهای آسیا و آفریقا و قسمتی از قاره اروپا نیز دیدن کرده است، ولی از دو قاره آمریکای شمالی وجنوبی و استرالیا دیدن نکرده است، زیرا در آن زمان جهان به هفت آسمان و هفت دریا و هفت اقلیم تقسیم می شد و جهان همانند سینی تصور می شد که سلسله کوه قاف آن را احاطه کرده است تا آب دریاها از آن به بیرون نریزند. هفت دریا عبارت بودند از دریای فارس، دریای روم، دریای هند، دریای خزر، دریای قلزم، دریای اقیانوس و دریای زنگبار.
از آنجا که این کتاب یکی از کتاب های فراگیر جغرافیایی است و اهمیت تاریخی نیز دارد، به ۴۰ زبان زنده جهان برگردان شده است. نخستین برگردان آن به زبان انگلیسی بوده، سپس به زبان فرانسوی و به زبان پرتغالی برگردان شده است.
سفرنامه ابن بطوطه که مدت ۲۹ سال و نیم به طول انجامیده، در روز پنجشنبه ۶ تیر سال ۷۰۴ هجری خورشیدی آغاز شد و با بازگشت ایشان به شهر فاس پایتخت ابی عنان المرینی پادشاه مراکش در پایان دی ماه سال ۷۳۳ خورشیدی پایان یافت.
در این جهانگردی دور و دراز و پررنج در آن گاه که سفر بر روی چهارپایان از قبیل اسب، الاغ، استر و شتر بود نویسنده از سرزمین های شناخته شده دوران خود دیدن می کند، نخست از: مراکش و شهرهای آن، سپس موریتانی، الجزایر، تونس، لیبی، مصر، شهر قاهره، صعید مصر، دریای سرخ، مینا عیذاب، صحرای شرقی مصر، سینا، فلسطین و شهرهای بزرگ آن بیروت، آسان البقا، ترابلس، جبل لبنان، بعلبک، دمشق، حمص، حماة، معرة النعمان، حلب، الساحل السوری، وحصون اسماعیلیه، حجاز، اردن.
در سال ۷۲۶ قمری به مکه رفت و فریضه حج را ادا کرد. سپس از حجاز به عراق رفته و از شهرهای آن مانند: کوفه، بصره، بغداد، تکریت، موصل، دیدن کرده، دوباره به حجاز برگشته و به مکه رفته سال ۷۲۷ و برای بار دوم فریضه حج را ادا کرد. دوباره از شهرهای عربستان دیدن کرده و در سال ۷۲۸ برای بار سوم به مکه رفته وفریضه حج را ادا کرده، و از آنجا از راه ایران به شام رفته ولیکن دوباره به مکه برگشته و برای بار چهارم فریضه حج را ادا کرده، بعداً از مکه به یمن رفته، از یمن به جده برگشته و از آنجا از راه دریای سرخ به کناره سودان وشرق آفریقا، سومالی، کنیا، تانزانیا، سپس دوباره برگشت به جزیره عرب و سپس به یمن جنوبی و ظفار و از آنجا از راه خلیج فارس که آن را بحر فارس نامیده است به ایران رفت و در آغاز راه به مینا ب و رودان و روستاهای کوچک رفت و بعد به بندر جرون و از راه کهورستان، کوخرد به لار رفت و از لار به خنج که در آن زمان (خنج بال) می نامیدند، و سپس از روستای کوهیج که از مراکز دانش و دانش شرعی در آن دوران بود دیدن کرد و از آنجا از راه خلیج فارس راهی بحرین شد، و از قطیف، و احسا، و یمامه در کشور عربستان سعودی دیدن کرد، و سپس برای بار پنجم در سال ۷۳۲ قمری به مکه رفت و فریضه حج را ادا کرد، از مکه به جده رفت از آنجا دوباره آهنگ یمن را کرد، ولی موفق نشد، از جده به عیذاب رفت و از آنجا دوباره به قاهره و از آنجا رهسپار سرزمین شام شد و از غزه وشهرهای الخلیل، بیت المقدس، رمله، عکا، نابلس، و جبله ولاذقیه دیدن کرد، و از آنجا به ترکیه رفت، و پس ترکیه به منطقهٔ کریمه (در جنوب روسیه) و سپس از شهر سرای پایتخت ملک السلطان محمد اوزبک که در کنار رود ولگا واقع بود دیدن کرد؛ و بعد به شهر بلغار رفت. پس از بلغار آهنگ داشت که به سرزمین تاریک یعنی مناطق شمال قاره آسیا یعنی سیبری و اطراف آن برود ولیکن موفق نشد، دوباره به بلغار برگشت؛ و از آنجا به شهر حاجی ترخان یعنی (آستراخان) رفتند، سپس به قسطنطینیه و جبال قفقاز و به آسیای میانه رفت و از شهرهای اسلامی این منطقه مانند: خوارزم، بخارا، سمرقند، نسف، ترمذ، و از شهر ترمذ به خراسان رفت و از شهرهای بلخ، هرات، تربت جام، توس، سرخس، نیشابور، و بسطام دیدن کرد، سپس به کابل و غزنه و سپس وارد هند شد.
در هند ۹ سال نزد پادشاه هند که محمد شاه نام داشت، ماند و مورد عنایت او قرار گرفت و به دستور پادشاه هند به سمت قاضی القضات برگزیده شد.
پس از زمانی برای رساندن پیغام پادشاه هند به پادشاه چین به دستور پادشاه هند رهسپار چین شد، و در راه سفرش به چین از شهرهای هند مانند: دهلی، کالیور، دولت آباد، و در کناره الملیبار از شهرهای هنور، انو سرور، فاکنور، منجرور، هلی، جوزفتن، ده فتن، بدفتن و قالقوط (بندر کلکته) دیدن کردند، و از قالقوط سوار دریا شده و به جزیره ذیبه المهل یعنی (مالدیو) رفت و در آنجا ازدواج کرد، و از سوی حاکم مالدیو به سمت قاضی شهر گماشته شد و یک سال و نیم در آنجا ماند، پس از مالدیو به جزیره سرندیب (سیلان) یا (سریلانکا) رفت، دوباره از آنجا به سواحل ملیبار و هند برگشت، و سپس برای بار دوم به جزیره ذیبه المهل برگشت و از آنجا به بنگال (بنگلادش) و کوهستان های کامرو (آسام) رفتند، سپس به سرزمین برهنکار (برمه) و از آنجا به جاوه (اندونزی) رفت؛ و از آنجا به مل جاوه (شبه جزیره ملایو) و سپس به چین رسید و از شهرهای جنوب چین مانند: الزیتون (شوان شوفو) و چین کلان، و قنجنفو، والخنسا (هانگ شو) رفت و از آنجا به ختن (شمال چین) رفت و سپس به سانشیق خان بالق (یعنی پکن)رسید.
پس از اینکه به پکن رسید نتوانست پیغام پادشاه هند را به پادشاه چین برسانند چونکه پادشاه چین برای سرکوبی وجنگ با پسر عمویش که علیه او شورش کرده بود از پایتخت بیرون شده بود، در این جنگ پادشاه چین کشته می شود و پسر عمویش به جای او پادشاه جدید گزینش می شود، بنابراین ابن بطوطه از چین بیرون می شود بدون آنکه پیغام شاه هند بیشتر برساند، وبنا به نصیحت برخی از دوستانش که شاید پادشاه هند بر ایشان خشمگین شود به سوماترا می رود، و از آنجا دوباره به کناره میل بار وقالقوط می رود، در آنجا آگاهی می یابد که پادشاه هند اطلاع حاصل کرده که ایشان نتوانست پیغامش را به پادشاه چین برساند، از ترس غضب پادشاه از هند بر دریا سوار شده و آهنگ سرزمین های غربی می کند، از قالقوط با کشتی از اقیانوس هند راهی ظفار می شود، و در روز دوشنبه از ماه اردیبهشت سال ۷۲۶ خورشیدی وارد ظفار می گردد. از ظفار به مسقط، القریات در عمان می رسد، از آنجا به جزیره هرمز و سواحل کنداب پارس می رود و سپس برای بار دوم وارد بصره وبعدا هم کوفه، الحله، بغداد، و از بغداد به انبار و سپس آهنگ سرزمین شام را می کند؛ و در راه خود ازشهرهای حدیثه، عانه، الرحبه، والسخنه و تدمر، و بعد از ۲۲ سال دوری از دمشق دوباره وارد دمشق می شود.
از دمشق به حمص، حماه، حلب، سپس عجلون (اردن) بیت المقدس، الخلیل، و از غزه از راه خشکی به دمیاط در مصر، سپس فرسکو، سنمود، ابی صیر، المحله الکبری، آبیار، دمنهور، تا اینکه برای بار دوم به شهر اسکندریه رسید و از آنجا دوباره به قاهره برگشتند و از شهرهای صعید مصر می گذرد تا اینکه به عیذاب می رسد و از دریای سرخ برای بار سوم وارد جده می شود، و از آنجا به مکه می رود و برای بار ششم وآخرین بار فریضه حج را ادا می کند در سال ۷۴۹ هجری قمری، سپس از مکه به مدینه می رود، و بعد از زیارت به تبوک می رود و از آنجا برای سومین بار به بیت المقدس می رود، و از آنجا به الخلیل، غزه، و از غزه از راه سینا و صحرای مصر به قاهره بر می گردد، در قاهره خبر برتخت نشستن ابی عنان فارس السلطنه در دولت المرینیه به گوشش رسید و آنجا عزم ملاقات ایشان را نمود، و از قاهره به اسکندریه و با کشتی در سال ۷۵۰ آهنگ مراکش را نمود و در راه خود از: شهرهای جربه، قابس، صفاقص، بلیانه، و از آنجا از راه خشکی به تونس می رسد، و از تونس برکشتی سوار می شود و به جزیره سردینیه می رود، و از آنجا به تنس، مازونه، مستغانم، تلمسان، نازی، و در پایان شعبان سال ۷۵۰ به شهر فاس رسید.
پس از اینکه به فاس می رسد به ملاقات السلطان سلطان ابی عنان المرینی می رود، و بعد از حمد والثنا از سرزمین مراکش و آبادانی و عمران آن دیار و مدح السلطان، پادشاه ابی عنان المرینی، از فاس به شهر طنجه زادگاه خود می رود. و بعد از زمانی از آنجا به شهر سبته می رود و از آنجا برکشتی سوار شده و به
و دوباره از اندلس به مراکش بر می گردد.
پس از ورود به شهر سویته سبته راهی: سلا، مراکش، فاس، و از آنجا به سرزمین السودان می رود (در اینجا منظور از سرزمین السودان، جمهوری سودان کنونی نیست، بلکه سرزمینی که
ساکنین آن سیاه پوستانند، یعنی آفریقا) پس از اینکه به آفریقا می رسد از: سجلماسه، تغازی (جمهوری مالی) سپس ایوالاتنی (جمهوری موریتانیا)، میمه، تنبکتو، کولو، تکدا (جمهوری نیجر) و از آنجا به سرزمین قبیله بردامه بربری می رود، و سپس به سرزمین الهکار که نیز از قبیله بربر هستند، و از آنجا دوباره به سجلماسه و سپس به شهر فاس برمی گردد.
در پایان ماه ذی حجه سال ۷۵۴ هجری قمری به فرمان ابی عنان المرینی، وی به این سفر پایان داد و به شهر فاس بر گشتد.
ابن بطوطه پس از بازگشت به شهر فاس به دستور سلطان المرینی دارالقضا بر دوش گرفتند و تا پایان زندگانیش در این سمت ماند. داستان است که وی فردی بخشنده، نیکوکار ومهمان دار بود، وی در سال ۷۷۹ هجری قمری این دار زودگذر را بدرود گفتد.
در این سفر پرماجرا و طولانی ابن بطوطه تنها به دو زبان عربی و پارسی دشواری ارتباطی خود را برطرف می کرد او به جز پارسی و عربی و زبان بربر یا آمازیغ هیچ زبان دیگری را چیره نبود ولی از کشورها گوناگونی دیدن کرد، و از ملل های گوناگونی سخن می گوید، همچنین از مواقع این کشورها، و مسافات میان آنها، واتفاق تاریخی که در این کشورها افتاده بوده سخن می گوید، همچنین از آداب و رسوم اقوام وملل گوناگون، و آبادانی و عمران این دیارها، و آثار باستانی موجود در آن دیارهای گوناگون سخن گفته است. او در چین و شرق آفریقا نیز فارس زبانانی را ملاقات نموده است.
گفتنی است که پروفسور عبدالهادی التازی که شرح و نقشه نغزی از راه گیتی نوردی
او نوشته است در مقاله ای با نام «بلاد فارس بین الیوم و امس» اثبات نموده است که ابن بطوطه تنها ۴ بار به ایران و حجاز سفر کرده و نه ۶ بار. به هر روی ابن بطوطه همانند ابن خلدون از فرهنگ و شهریگری سرزمین فارس یا ایران با عظمت یاد کرده و حتی در تبریز و شوشتر (تستر) دانشمندانی را ملاقات نموده که بر تمام دانش ها چیره بوده اند او همچنین اشاره می کند که در شیراز زنان اجتماعات داشتند و در امور اجتماع همکاری داشتند. ابن بطوطه همچنین همسری ایرانی داشته است.
ابن بطوطه در خلال سفر طولانی خود، چهار بار به ایران یا به قول خودش «فارس» یا «بلاد عجم» وارد شده است، هر بار از یک ناحیه از ایران، ولی او هیچ گاه سراسر ایران را در یک نوبت سیر نکرده است، و اینک توضیح:
وی پس از این که بار اول از راه شام حج گزارد، از راه صحرا روانه عراق شد. ابتدا وارد نجف گردیده آن را توصیف نموده، قبر امام علی علیه السلام را زیارت می کند. سپس راهی شهر واسط شده و آنگاه به ترتیب از بصره و أُبِلَّه (آپلوگوس) جایی نزدیک فاو) دیدن نموده، آنگاه از راه دریای فارس (ـ بحر فارس ـ به تعبیر وی) به عبّادان (آبادان) رسیده است، و از آنجا سوار کشتی شده تا به شهر ماجول (بندر ماهشهر امروز) رسیده و به ساحل آمده از راه زمین به سرزمین (اللّور) یعنی همین (لرستان) کنونی آمده و می گوید آن سرزمین وسیع میان خوزستان و اصفهان است و از «رامُز» و جرآن از بلاد کردستان عبور کرده به شهر «تُستر»، شوشتر کنونی رسیده و می گوید این شهر، آخر دشت و اول جبال است (در قدیم آن منطقه تا برسید به منطقه ری (جبال) نامیده می شد). از شوشتر به سوی اشترکان (واقع در نزدیکی اصفهان) سپس به «فیروزان» (شهر فیروزان که اکنون با نام سهروفیروزان شناخته می شود) در هفت فرسنگی اصفهان؛ و بعداً به «فیلان»(اکنون فیلورجان نامیده میشود) رفته، و به سیر خود ادامه داده تا به (اصفهان) یا «أصبهان» که به گفته او از عراق عجم) است رسیده، و راجع به اصفهان می گوید از شهرهای بزرگ و خوب است، جز این که بخش عمده آن به سبب آشوبی که میان اهل سنت و شیعه، و به تعبیر او (روافض) واقع شده خراب گردیده و هنوز هم جنگ بین آن ها ادامه دارد. گویا در این جا ابن بطوطه فراموش کرده که اصفهان در قرن هفتم یعنی تقریباً هفتادسال پیش از ابن بطوطه به دست مهاجمان مغول ویران شده است و آن را به حساب جنگ شیعه و سنی می گذارد. ابن بطوطه از اصفهان جهت زیارت شیخ مجدالدین شیرازی، یکی از اقطاب بزرگ تصوّف که او را بسیار می ستاید راهی شیراز شده، در خط سیر خود از شهرک «کلیل» سپس قریه «صَوما» سپس (یزدخاص) سپس بیابان (دشت الروم) سپس (مابین) عبور نموده و به شیراز وارد شده است. او می گوید: در آنجا هیچ همی و قصدی نداشتم مگر دیدار قاضی امام، قطب اولیاء، فرید دهر، صاحب کرامات ظاهره، مجدالدین، اسماعیل بن محمدبن خداداد. می گوید بار دوم هم، هنگام رفتن به سوی هند به دیدار این شیخ بزرگوار نایل گردیده است.
ابن بطوطه در این جا از سلطان محمد خدابنده و به تعبیر او سلطان عراق و از گرایش او به مذهب (روافض) که به گفته او این گرایش به وسیله مردی از روافض بوده یاد می کند. مراد وی از این مرد همانا علامه حلّی صاحب کتاب های در زمینه کلام، فلسفه، اصول، رجال و فقه است؛ و علامه سال ۷۲۸ ه.ق از دنیا رفته بود. در اینجا فرماندار شیراز، ابواسحاق را نام می برد و می گوید: وی قصد داشت ایوانی مانند ایوان کسری بنا کند و کار را هم شروع کرد، ولی به اکمال آن موفق نگردید.
ابن بطوطه در این سفر، از شیراز راهی بغداد می گردد و در راه خود از شهر کازرون سپس شهر (زَیدین) می گذرد که به گفته او به این نام نامیده شده زیرا قبور «زیدبن ثابت و زین بن ارقم» انصارییین، صاحبی رسول اللّه در آنجا است. از آنجا به (حُویزا) (هویزه) می رسد.
وی راجع به (هویزه) می گوید: شهر کوچکی است که ساکنان آن عجم اند و مسافت میان آن و بصره، چهار روز و بین بصره و کوفه پنج روز است. از آنجا به بصره رفته و از بصره از راه بیابانی که جز یک جا آبی در آن نبوده به کوفه رفته، و سپس به (حله) سپس به (کربلا) رفته است. دربارهٔ کربلا می گوید: شهر کوچکی است و اهالی آن دو طایفه اند که دائماً میان آنهاجنگ دایر است، با این که هر دوی آنان (امامی) اند و به یک پدر می رسند، و به همین سبب، شهر خراب شده است.
از (کربلا) راهی (بغداد) شده به طور بسیار جالب آن را توصیف می کند، سپس از بغداد راهی (تبریز) شده که پایتخت سلطان خدابنده بوده است؛ و شهرهای آن ناحیه را یکی پس از دیگری توصیف نموده، و دوباره به بغداد برمی گردد و از آنجا به دیاربکر رفته و بار سوم به بغداد برگشته و از آنجا برای دومین بار عازم حج شده است.
پس این بارِ دومی بود که ابن بطوطه (ابن بتوته) وارد ایران شده ولی، از سمت شمال غربی از بغداد به تبریز آمده و برگشته است در حالی که در نوبت اول، از ناحیه جنوب غربی (آبادان) داخل ایران شد، و از اصفهان و شیراز تجاوز نکرد و به سوی عراق برگشت.
ابن بطوطه بار سوم، از ناحیه جنوب (هرمز) و بار چهارم از ناحیه شرق از راه آسیای وسطی به گونه ای که خواهیم گفت وارد ایران گردیده است.
او پس از ادای مناسک حج نوبت دوم، از راه دریا و بحراحمربه سودان رفته، سپس از راه دریا به بلاد یمن آمده آنگاه باز هم از راه دریا به بلاد (بربر) مقیدیشو مگادیشو در سومال امروز) رفته از آنجا به (ظفار) منتهی الیه بلادیمن در ساحل دریای هند منظور(دریای عرب)امروزی است رفته و از آن جا در حالی که از چند جزیره گذشته به شهر (عُمان) وارد شده، و از آنجا به ناحیه (هرمز) در ساحل خلیج فارس رسیده، می گوید: آنجا بندر هند و سند است و از این بندر متاع و مال التجاره به هند و عراقین (عراق عجم اراک - عراق عرب اراک) و فارس و خراسان حمل می گردد.
آنگاه راهی جزیره (جرون) گردیده از مسیر فارس به مرودشت، دقیقاً مسیر راه قدیمی که پییتر دلاوالا( گردشگر ایتالیایی1621میلادی) عبور کرده اند - ده خیری، (بیابانک) نیریز وشمال داراب رستاق فورگ گنج وتارم منطقه فارغانات ( میمند) احمدی طیفکان ومغستان درنهایت جرون از آنجا به بلاد ترکمان و شهر (خنج بال) و شهر (قیس) یعنی (کیش) و (سیراف) رفته راجع به آن می گوید: این شهر در ساحل واقع شده و از بخش های فارس به شمار می رود.
این نوبت سوم بود که ابن بطوطه از سواحل جنوبی وارد ایران گردیده به سیراف می رسد. آن گاه از سیراف از راه خلیج فارس به (بحرین) و از آنجا به جده رفته برای سومین بار حج به جای آورده است و آنگاه بلاد مصر و شام را سیر کرده به بندر لاذقیه رسیده و از آنجا سوار کشتی شده به سوی بلاد روم شتافته (ترکیه) آن بلاد را به بهترین وصف توصیف نموده می گوید: همه مردم این بلاد بر مذهب امام ابوحنیفه و بر طریقه سنت اند، هیچ قَدَری (منکران قدر الهی در خلق اَفعال عباد)، و رافضی (یعنی شیعه)، و معتزلی، و خارجی و مبتدعی در بین آن ها وجود ندارد، و این فضیلتی است که خداوند آن مردم را بدان اختصاص داده است، جز این که حشیش می خورند؟ و آن را عیب نمی دانند.
ابن بطوطه بر شهر (الکلایة) عبور کرده می گوید: این شهر اول بلاد روم است و از آنجا به (انطالیه) (انطاکیه است) و از آنجا شهر به شهر سیر کرده تا به (قونیه) رسیده و از قونیه بر چند شهر مرور کرده تا به (ارزروم) رسیده، شهرهای دیگری را از آسیای وسطی، و ازبک و ترک که نام می برد عبور می کند تا این که وارد (قسطنطنیه) می گردد. پس آن را نیکو وصف کرده، همچنین کلیسای (ایاصوفیه) را و از آنجا به سوی خوارزم، سپس (سمرقند) و از آنجا به هراتکه در آن هنگام از بلاد عجم بوده اند رفته است. این نوبت چهارم است که ابن بطوطه وارد ایران می شود، اما این بار از سمت شرق وارد ایران شده شهر (هرات) را بسیار خوب ستوده، از آنجا به (تربت جام) و (طوس) و سپس به (سرخس) سپس به (نیشابور) و بسطام، که همه از شهرهای خراسان است رفته همه را وصف نموده تا این که از این ناحیه به افغانستان امروز رفته تا بهکابلرسیده و از آنجا راهی بلاد (هندوچین) گردید، و در پایان، از راه دریا به مغرب برگشته است.
از جام به شهر طوس حرکت کردیم و آن بزرگترین شهرهای خراسان و اعظم آن ها است شهر مشهور به امام ابی حامد غزالی و قبر وی در آنجا است؛ و از طوس به شهر مشهدالرضا رفتیم و آن شهری بزرگ و با ابهّت، کثیرة الفواکه (با میوه های فراوان) و آب روان و دارای آسیاها است. در
آنجا طاهر محمدشاه است و طاهر نزد آنان به معنی (نقیب) است نزد اهل مصر و شام و عراق و اهالی هند و سند و ترکستان به آن (سید أجلّ) می گویند.
در این شهر (مشهد) قاضی شریف جلال الدین… است.
ـ تا این که می گوید ـ: مشهد مکرّم بر روی آن گنبد بزرگی است و قبر در درون زاویه (بارگاه) است، و مردم آن را حالا حرم شریف می نامند ـ و نیز آستانه مقدسه ـ در جوار حرم مدرسه و مسجد قرار دارد که همه زیبا ساخته شده و دیوارهای آن ها با کاشی مزیّن گردیده است.
در روی قبر، صندوق چوبی است که با صفحات نقره پوشیده شده و قندیل های نقره بر آن آویزان است. عتبه در حرم نیز نقره است و بر آن پرده ای از حریر مذهّب آویخته است. حرم به انواع فرش ها مفروش است. در برابر این قبر، قبر هارون الرشید امیرالمؤمنین رضی اللّه عنه قرار دارد که بر آن نیز سکّویی است و روی آن شمعدان ها را که اهل مغرب به آن ها (الحَسَک) و (المنائر) می گویند نهاده اند.
هنگامی که یک رافضی (شیعه) برای زیارت وارد می شود با پای خود به قبر هارون الرشید خلیفه عباسی لگد می زند و بر علی ابن موسی الرضا سلام می دهد.
| [
{
"answer1": "در سال ۷۲۵ هجری قمری آغاز شد",
"answer2": "درمجموع ۲۹ سال و نیم به طول انجامید.",
"distance": 65,
"question": "ابن بطوطه در چه سالی سفر خود را آغاز کرد و این سفر چند سال طول کشید؟"
},
{
"answer1": "از شهرهای بلخ، هرات، تربت جام، توس، سرخس، نیشابور، و بسطام دیدن کرد",
"answer2": "تنها به دو زبان عربی و پارسی دشواری ارتباطی خود را برطرف می کرد",
"distance": 4474,
"question": "ابن بطوطه در سفرنامه خود از چه شهرهایی در ایران نام برده و به چه زبانی با مردم ارتباط برقرار می کرد؟"
},
{
"answer1": "پس از مالدیو به جزیره سرندیب (سیلان) یا (سریلانکا) رفت",
"answer2": "در سال ۷۴۹ هجری قمری، سپس از مکه به مدینه می رود، و بعد از زیارت به تبوک می رود و از آنجا برای سومین بار به بیت المقدس می رود، و از آنجا به الخلیل، غزه، و از غزه از راه سینا و صحرای مصر به قاهره بر می گردد،",
"distance": 1975,
"question": "ابن بطوطه پس از ترک مالدیو به کجا رفت و چند بار به مکه رفت؟"
},
{
"answer1": "به دستور پادشاه هند به سمت قاضی القضات برگزیده شد.",
"answer2": "او همچنین اشاره می کند که در شیراز زنان اجتماعات داشتند و در امور اجتماع همکاری داشتند.",
"distance": 5177,
"question": "ابن بطوطه در سفرش به هند چه سمتی گرفت و در شیراز چه دید؟"
}
] | [
{
"answer1": "به دستور سلطان المرینی دارالقضا بر دوش گرفتند و تا پایان زندگانیش در این سمت ماند",
"answer2": "پروفسور عبدالهادی التازی که شرح و نقشه نغزی از راه گیتی نوردی او نوشته است",
"question": "ابن بطوطه پس از بازگشت به شهر فاس چه سمتی گرفت و چه کسی در مورد سفرهای او مقاله نوشت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
661 | : اف-۱۴ تام کت های در خدمت ایران
تام کت های ایران تنها نمونه از جنگنده گرومن اف-۱۴ تام کت هستند که در خدمت نیرویی غیر از نیروی دریایی آمریکا فعالیت داشته و دارند. اگرچه این جنگنده در نیروی دریایی آمریکا در سال ۲۰۰۶ بازنشسته شد و اکنون فقط در امور آموزشی از آن استفاده می شود، اما در ایران هنوز برترین جنگنده عملیاتی و رهگیر است. این جنگنده ها در سال ۱۹۷۴ توسط محمدرضا شاه پهلوی خریداری شد. در سال ۱۹۷۷ اولین اسکادران پروازی این جنگنده آماده عملیات گردید. در مجموع ۸۰ فروند اف- ۱۴ توسط ایران خریداری و ۷۹ فروند آن ها به ایران تحویل داده شد. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ این جنگنده در جنگ ایران و عراق موفقیت های چشمگیری را به دست آورد. نیروی هوایی ایران با وجود دشواری فراوان موفق شد تا در طول جنگ با عراق توان انجام مأموریت را برای حدود ۷۰ فروند از جنگنده های اف- ۱۴ حفظ کند. این جنگنده تاکنون در حال سرویس دهی می باشد. ایران تاکنون بعضی از قطعات این هواپیما را ارتقاء داده و به روزرسانی کرده است. تعدادی از این نوع جنگنده بعد از مدت ۱۵ سال زمین گیری، اورهال اساسی شده و به نیروی هوایی ایران پیوست.
زمانی که کارایی فوق العادهٔ اف-۱۴ تامکت در نیروی دریایی آمریکا به اثبات رسید، ایران برای جلوگیری و پایان دادن به تهدیدهای هوایی اتحاد جماهیر شوروی، تصمیم به خرید هواپیمای اف-۱۴ گرفت. پیش از این و در دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۷۰ میلادی نیروی هوایی ایران علیرغم سود بردن از هواپیماهایی مانند اف-۴ فانتوم ۲، نورثروپ اف-۵ و پی-۳ اوریون توانایی مقابله با هواپیمای میگ-۲۵ شوروی، که سریعترین جنگنده عملیاتی جهان بود، نداشت. هواپیماهای میگ-۲۵ به دلیل سرعت و سقف پرواز بالا می توانستند بدون روبرو شدن با مشکل خاصی، حریم هوایی ایران را نقض کرده، اقدام به پروازهای شناسایی نمایند. نیروی هوایی شاهنشاهی چندین اف-۴ فانتوم ۲ دی خود را در مقابله با میگ های شوروی از دست داده و مصمم بود به هر قیمت از شکست های هوایی متوالی جلوگیری به عمل آورد.
در تابستان ۱۹۷۲ نامه ای از سوی محمدرضا پهلوی به پنتاگون فرستاده شد. در این نامه قصد شاه از بازدید از ایالات متحده آمریکا به منظور گفتگو دربارهٔ هواپیمای رهگیر بود که قرار بود در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا به خدمت گرفته شود. در این نامه برنامه ریزی او برای تماشای نمایش هوایی این نوع جنگنده ها به قصد الگوگیری برای شاخهٔ مورد علاقهٔ او در نیروهای مسلح یعنی نیروی هوایی قید شده بود. پیشنهاد اولیه ایران هواپیمای اف-۱۱۱ بود؛ که مورد توافق قرار نگرفت. سپس فرماندهان نیروی هوای ایران پیشنهاد خرید پیشرفته ترین جنگنده نیروی دریایی آمریکا را دادند.
این ملاقات آغاز یک معاملهٔ مناقشه برانگیز بود که منجر به استقرار مدرن ترین هواپیمای جنگنده ای می شد که آمریکا به یکی از متحدانش فروخته بود. این برای نخستین بار بود که آمریکایی ها موافقت کرده بودند یک چنین جنگنده پیشرفته و استراتژیک را به یک مشتری خارجی بفروشند. از سوی دیگر این اقدام برای ایران یک اقدام جسورانه بود. زیرا هنوز در حال تجربه اندوزی در زمینهٔ سیستم های با تکنولوژی مدرن و تأسیسات لازم برای عملیاتی کردن آن ها بود.
همچنین فروش این هواپیما از سوی آمریکا به یک کشور دیگر به این معنای بود که کل پروژهٔ اف-۱۴ به وسیلهٔ ایران نجات پیدا می کرد. زیرا ایران موافقت کرده بود که کل هزینه تحقیقات و تمام هزینه راه اندازی خط تولید هواپیما را به شرکت گرومن پرداخت کند تا هواپیما به تولید برسد.
دولت وقت سفارش خرید ۷۱۴ موشک فینیکس را نیز به آمریکا داد که تا زمان انقلاب ۱۳۵۷ ۲۸۴ فروند از آن ها به ایران تحویل داده شده بود. بعد از انقلاب دولت آمریکا تحویل این موشک را لغو کرد. بعد از پیروزی انقلاب، آمریکا از تحویل دادن آخرین جنگنده خودداری ورزید.
این جنگنده جهت امور آموزشی به نیروی دریایی آمریکا تحویل داده شد. جنگنده های تحویل شده توسط ایران از شماره ۳–۶۰۰۱ تا شماره ۳–۶۰۷۹ سریال بندی شدند. در ماه مه ۱۹۷۴میلادی، یک گروه از پرسنل نیروی هوایی ایران که پیشتر دوره های آموزشی پیشرفته بر روی هواپیمای اف-۴ فانتوم را دیده بودند، جهت آموزش های پروازی هواپیماهای اف-۱۴ وارد ایالات متحده آمریکا شدند.
در حدود ۱۲۰ خلبان و ۸۰ کمک خلبان دوره های آموزشی تخصصی این جنگنده را در پایگاه هوایی اندروز در مریلند و پایگاه هوایی نس میرمار در کالیفرنیا و پایگاه هوایی نس اوشینا در ویرجینیا با نمرات ممتاز سپری کردند.
اولین دسته از خلبانان ایرانی که برای آموزش دیدن برای خلبانی این جنگنده وارد آمریکا شدند شامل ۴ نفر بودند. این خلبانان که وارد پایگاه دریایی میرامار گشتند عبارت بودند از: سرگرد عبدالمحمد فرح آور (کابین جلو)، سرگرد کاظم حیدرزاده (کابین جلو)، سروان سید محمد مهدی فرجادی (کابین عقب) و سروان علی سلیمی (کابین عقب).
به فاصلهٔ کوتاهی پس از آنان، دومین دسته از خلبانان با درجه سروانی (به جز سرگرد مجتبی زنگنه و سرگرد علی عابدی) به پایگاه دریایی اُشینا در ویرجینیا اعزام شدند که شامل این افراد بودند:
جمشید افشار، حسین تقدیس، حسن افغان طلوعی، جلیل مسلمی، ابوالفضل هوشیار، محمدرضا عطایی، بهرام قانعی، محمد پیراسته، عباس امیراصلانی، شهرام رستمی، جواد شکرایی فر، محمدهاشم آل آقا، محمدهادی ولی، علی دهنادی، سعید آغاسی بیک، علی خان شرفی، یدالله خلیلی، علی اصغر جهانبخش، عباس حزین، مصطفی نبی پور، ایرج خرم، غلامحسین هاشمپور، علیرضا گرانپایه، علی شفائی، محمدجعفر بهادران، عطاءالله معصومی، ناصر ادراکی، حبیب صادق پور و خلیل دشتی زاده.
تام کت های ایران برای فرود در باند زمینی تغییر یافته اند در حالیکه تام کت های آمریکایی برای فرود بر عرشه ناو هواپیمابر ساخته شده بودند. تعدادی از سیستم های ناوبری این هواپیما نیز حذف شد.
سرانجام اولین واحدهای عملیاتی این جنگنده در تابستان ۱۹۷۷ آماده فعالیت شدند. در ماه اوت سال ۱۹۷۷ نیروی هوایی شاهنشاهی ایران ایران یک فروند هواپیمای شناسایی بدون خلبان شوروی را مورد رهگیری تام کت های ایرانی قرار گرفت. با این اخطار شوروی به پرواز جنگنده های شناسایی میگ-۲۵ خود بر فراز آسمان ایران پایان داد.
برخی از مهمترین ویژگی های جنگنده های تحویل داده شده به ایران عبارت بودند از:
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران بسیاری از تام کت ها دچار نقص فنی شده بودند که مستشاران آمریکایی در آخرین روزهای دولت شاهنشاهی به وجود آورده بودند. این مستشاران دستگاه های الکترونیکی و خودکار این هواپیماها را از آن ها خارج ساخته و نابود کردند.
در مارس ۱۹۷۹ آمریکا پیشنهادی مبنی بر بازگرداندن اف-۱۴های در اختیار ایران به آمریکا ارائه داد. این درخواست شامل محموله موشک های فینیکس نیز می شد. این پیشنهاد در جهت جلوگیری از در اختیار قرار گرفتن احتمالی کاتالوگ ها و در نتیجه تکنولوژی پیشرفته این جنگنده به دست کارشناسان نظامی اتحاد جماهیر شوروی انجام شد. در ابتدا مقامات دولت موقت انقلاب از جمله مهدی بازرگان با این درخواست موافقت کردند، ولی به دلیل حاصل نشدن توافق نهایی بر سر مبلغ پرداختی از جانب دولت فدرال آمریکا، این بازپس گیری انجام نشد.
در سپتامبر ۱۹۸۰ نیروی هوایی ایران فعالیت های خود را دوباره از سر گرفت و نام خود را به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران (نهاجا "IRIAF") تغییر داد. اکثریت خلبانان این نیرو کسانی بودند که پیش از انقلاب در آمریکا آموزش دیده بودند و سطح کیفی آن ها در هنگام اخذ مدرک "خوب آموزش دیده" بوده است.
اولین درگیری ثبت شده تام کت در جنگ ایران و عراق مربوط به یک فروند جنگنده اف-۱۴ با شماره سریال ۳–۶۰۲۰ بود که در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۰ (۱۵ می۱۹۸۱) یک موشک فونیکس به سمت یک فروند میگ ۲۵ نیروی هوایی عراق شلیک کرد. در این حادثه هواپیمای عراقی صدمه جدی ندید و توانست با سرعت ۲۸۰۰ کیلومتر بر ساعت از مهلکه بگریزد. در طول ۶ ماه اول جنگ تام کت ها موفق شدند ۵۰ فروند جنگنده عراقی (اکثراً جنگنده های میگ-۲۱ و میگ-۲۳ و تعداد کمتری هم سوخوهای ۲۰ و ۲۲ (مدل های صادراتی سوخو-۱۷) را سرنگون کنند. تنها یک گزارش در ۶ ماهه اول جنگ از تلفات تام کت ها موجود است که مربوط به آسیب یک تام کت در اثر نزدیکی زیاد به یک فروند میگ ۲۱ در لحظه انفجار آن است. قدرت جنگی تام کت ها به حدی بود که به خلبانان عراقی دستور داده شده بود با هیچ تام کتی درگیر نشوند و صحنه مخاصمه را ترک کرده و عقب نشینی کنند.
در طول جنگ ایران و عراق از اف-۱۴ تام کت، بیشتر برای اسکورت جنگنده های اف-۴ فانتوم و پوشش هوایی آسمان ایران استفاده می شد. رادار AWG-9 بسیار قوی تام کت ها قادر به شناسایی جنگنده های عراقی از فواصل بسیار دور بوده و از این حیث شبیه یک آواکس کوچک عمل می کرده است.
یکی از برگ های برنده تامکت در میان تمام جنگنده های دهه ۸۰ مجهز بودن این جنگنده به موشک های فونیکس بوده است. استفاده از این موشک باعث می شد که تامکت برخی اوقات در نبردهای یک به سه در مقابل هواپیماهای عراق برنده پیکار شود.
بین سال های ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶ از تامکت های نیروی هوایی بیشتر برای حفاظت از مراکز سیاسی تهران یا حفاظت و گشت زنی در اطراف جزیره خارگ استفاده می شد. پیروزی های متعدد تامکت های ایران در نبردهای هوایی با جنگنده های سوخو و میگ نیروی هوایی عراق موجب شد که عراق به دنبال جایگزینی برای این جنگنده ها افتد. در سال ۱۹۸۷ عراق اقدام به خرید تعدادی جنگنده داسو میراژ اف۱ مجهز به موشکهای هوا به هوا سوپر ۵۳۰ از فرانسه نمود. جنگنده های میراژ اف-۱ عراقی با سرعت بالا و در ارتفاع پایین که خارج از دید رادار اف-۱۴ است به پرواز درمی آمدند. هواپیماهای میراژ پس از نزدیک شدن به تامکت، ناگهان ارتفاع خود را افزایش می دادند و با یک حمله برق آسا یک یا دو موشک هوا-به-هوا به تام کت های ایرانی شلیک می کردند. از تیر سال ۱۳۶۷ (ژوئیه ۱۹۸۸)، عراق به همین روش توانست چندین اف-۱۴ ایرانی را هدف قرار دهد.
پس از فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران و تیره شدن روابط ایران و آمریکا و اعمال تحریم تسلیحاتی بر ضد ایران، نیروی هوایی ایران برای سرویس این هواپیما دچار مشکلاتی بوده اند. ایران برای رفع این تحریم با کمک دلالان اسلحه اسرائیلی موفق شد حجم قابل توجهی از قطعات مورد نیاز خود را که تنها در اختیار ارتش آمریکا قرار داشت تهیه کند. بخشی از این قطعات در ماجرای ایران - کنترا به ایران ارسال شد.
با ادامه تحریم نظامی آمریکا علیه ایران، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران از سال ۱۹۸۲ اقدام به ساخت قطعات یدکی و تعمیر قطعات معیوب این جنگنده در داخل ایران نمود و همچنین با بهسازی قطعات و ارتقای آن توانسته این هواپیما را تا حدودی به روز نگه دارد. واحد مهندسی و اورهال نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران توانسته کلیه کارهای مربوط به سرویس و نگهداری هواپیما از جمله تعمیرات سنگین را به مرحله خودکفایی برساند. ایران هم اکنون توانایی تولید کل قطعات و تجهیزات این هواپیما را دارا می باشد.
تام کت های ایرانی در طول جنگ ۸ ساله بر اساس آمار دست کم ۱۶۰ پیروزی هوایی تأیید شده در نبرد هوایی با جنگنده های عراق به دست آوردند اگرچه تعیین دقیق نوع هواپیماهای منهدم شده در مواردی امکان پذیر نمی باشد اما با توجه به اطلاعات ایستگاه های شنود و فرکانس های دریافتی هواپیمای خفاش (یک هواپیمای سی-۱۳۰ مجهز به سامانه های شنود که قبل از انقلاب توسط ایران خریداری شد) و لاشه های کشف شده می توان جزئیات آن را صورت ذیل دانست:
جدول زیر کارنامهٔ خلبانان اف-۱۴ ایران در جنگ ایران و عراق که نام شان تاکنون ثبت شده را دربردارد. این آمار مجموعاً شامل پیروزی های تأیید شده توسط منابع غربی و پیروزی های احتمالی می باشد. پیروزی های تأیید شده در ستون نوع هواگردهای شکار شده با فونت پررنگ نوشته شده و پیروزی های احتمالی با فونت کم رنگ و اریب نوشته شده اند.
از مجموع ۷۹ فروند جنگنده تامکت اف ۱۴ که از آمریکا به ایران وارد شدند، تاکنون ۱۸ فروند به تاریخ و شرح زیر از بین رفته است:
به خلبانی سرگرد علی عابدی و کابین عقب خلبان آمریکائی (پرواز دو فروندی تامکت برای تمرین درگیری هوائی) در یک پرواز آموزشی، به دلیل استال موتور، به زمین خورد و هر دو خلبان جان خود را از دست دادند.
به خلبانی سروان غلامحسین هاشم پور و کابین عقبی سرگرد عباس حزین در یک پرواز آموزشی به عنوان معلم که به دلیل استال موتور، مجبور به ترک اضطراری هواپیما شدند و هر دو خلبان به سلامت به زمین رسیدند.
به خلبانی سروان خلبان جعفر مردانی و کابین عقبی ستوانیکم غلامحسین عبدالشاهی بود که در منطقه برازجان اتفاق افتاد. در این حادثه، هواپیما بلافاصله پس از پایان سوختگیری و جدا شدن از زیر تانکر، به دلیل مانوری غیرعادی، با توجه به سنگین بودن وزن آن، ابتدا به حالت Erected Spin فرورفت و پس از اقدامات ناخواسته متقابل توسط خلبان، وارد حالت Inverted Spin شد و به همان حالت و بدون امکان حتی ایجکت خلبانان، با زمین برخورد نمود.
به خلبانی سروان غلامرضا نظام آبادی و کابین عقبی ستوانیکم فتح اله جلال آبادی با معرف "آهنگ ۲" از پایگاه اصفهان که در تله میراژها قرار گرفتند (ساندویچ اتک) و پس از اصابت موشک به هواپیما، خلبانها به سلامت در نزدیکی اهواز ایجکت نمودند.
به خلبانی سرگرد ابوالفضل هشیار و کابین عقبی ستوانیکم سعید صدیقیان از پایگاه شیراز که در تله میراژها قرار گرفتند (ساندویچ اتک) و پس از اصابت موشک به هواپیما، خلبانها به سلامت در نزدیکی اهواز ایجکت نمودند.
به خلبانی سروان محمدجعفر بهادران و کابین عقبی ستوانیکم سید حسین حسینی از پایگاه اصفهان که در تله میراژها قرار گرفتند (ساندویچ اتک) و پس از اصابت موشک به هواپیما، خلبانها به سلامت در نزدیکی اهواز ایجکت کردند.
به خلبانی ستوانیکم حسن هرندی به اتفاق ستوانیکم احمد روستائی (در بال تامکت شماره ۱ به خلبانی سروان ابوالفضل مهرگانفر و ستوانیکم ابراهیم انصارین) بود که در هنگام اسکورت هواپیماهای اف ۴ برای بمباران از ارتفاع بالا، حین درگیری با ۶ فروند هواپیمای میراژ مهاجم عراقی، بال هواپیما آن ها در روی خاک عراق مورد اصابت یکی از ۸ موشک شلیک شده از سوی میراژهای عراقی قرار گرفت و هر دو خلبان در راه برگشت به ایران پس از اتمام سوخت (به دلیل نشت سوخت از بال آسیب دیده)، به ناچار هواپیما را ترک نمودند که باد آن ها را به این طرف اروندرود و سمت نیروهای خودی آورد ولی هواپیما در خاک عراق به زمین خورد. در تصویری که در سایت های وجود دارد و مجسمه یک خلبان عراقی را بحالت ایستاده بر روی لاشه یک تام کت نشان می دهد، لاشه همین تام کت ساقط شده می باشد.
به خلبانی سرهنگ محمدهاشم آل آقا و کابین عقبی محمد رستم پور در تاریخ ۱۳۶۳/۰۵/۲۰ (بنا به روایات مختلف که یکی اصابت موشک میگ ۲۳ عراقی و دیگری قفل راداری از سوی کابین عقب روی یک موشک کرم ابریشم شلیک شده به سمت کشتی های ایرانی و نتیجتاً تغییر مسیر موشک بر روی سیگنال راداری و نهایتاً اصابت آن به اف ۱۴ می باشد) که رستم پور به سلامت ایجکت کرد ولی آل آقا (احتمالاً به دلیل عمل نکردن سیستم ایجکت) با هواپیما به درون خلیج فارس سقوط نمود و کشته شد.
به خلبانی سرگرد خلبان عباس حزین به اتفاق سید حسین حسینی در درگیری با چهار هواپیمای عراقی پس از ساقط کردن یک فروند، مورد اصابت موشک هاگ از سوی سایت موشکی منطقه بوشهر قرار گرفته و به دلیل شدت انفجار، حسینی بیهوش می گردد که با فعال نمودن صندلی پرتاب شونده وی توسط کابین جلو، موفق به ترک هواپیما می گردد اما پس از فرود بر روی آب به دلیل بیهوشی متأسفانه دچار خفگی شده و کشته می شود ولی عباس حزین از این مهلکه نیز جان سالم به در می برد.
به خلبانی سرگرد خلبان محمد محمدی فرید به اتفاق سروان خلبان حسین سیاری در تاریخ ۱۳۶۴/۰۳/۱۸ بعلت اشکال در چرخ ها و خروج از باند پرواز پایگاه هشتم شکاری اصفهان، ایجکت نمودند که در ادامه سرگرد محمدی فرید به جهت صدمه جدی، به تهران اعزام شد. هر دو خلبان در نهایت زنده ماندند.
یک فروند توسط سروان احمد مرادی طالبی به عراق پناهنده شد. کابین عقب وی، سروان (تیمسار فعلی) حسن نجفی بود که با عراقی ها همکاری نکرد و در سال ۱۳۶۹ بهمراه دیگر اسرا، به ایران بازگشت. سروان مرادی ۴ ماه بعد در آلمان کشته شد.
به خلبانی سروان ارسلان خادمی به کابین عقبی ستوانیکم احمد روستائی مورد اصابت پدافند خودی در خارگ قرار گرفت که هر دو خلبان به سلامت از هواپیما خارج گردیدند.
یک فروند به خلبانی سرهنگ بهرام قانعی و کابین عقبی ستوانیکم غلامرضا اصل داوطلب در نزدیکی دزفول در تله جنگنده های عراقی افتاده (ساندویچ اتک) و هدف قرا می گیرند. شهید داوطلب در همان لحظه اصابت موشک، در ارتفاع و سرعت بالا اقدام به ایجکت نمود که در اثر پیچیده شدن بند چتر دور گردن ایشان، دچار خفگی شده و تا رسیدن به زمین، کشته می شود ولی قانعی که از برجسته ترین معلم خلبان های تامکت بود، هواپیما را تا نزدیکی ایذه هدایت می کند و در نهایت ناچار به ایجکت می شود و توسط یک زن از عشایر بختیاری، از پرتگاهی که چتر ایشان به درختی در بالای آن به حالت خطرناکی آویزان شده بود، نجات پیدا می کند و پس از تحویل به ژندارمری منطقه، به اصفهان منتقل می گردد.
به خلبانی سرگرد علیرضا بیطرف و کابین عقبی سروان منصور خانپور که برای یک پرواز آزمایشی از پایگاه اصفهان بلند شده بودند، زمانی که در حال چک کردن فرامین بودند (احتمالاً به دلیل failure hydraulic) هواپیما از کنترل خارج شد و به دلیل نزدیکی به زمین، در نزدیکی پایگاه اصفهان با زمین برخورد نمودند. در این حادثه، هر دو خلبان ایجکت کردند که علیرضا بیطرف درون آتش هواپیما به زمین رسید و کشته شد ولی خانپور در مسیر باد قرار گرفت و کمی دورتر از لاشه در حال سوختن هواپیما، سالم به زمین رسید.
به خلبانی داریوش یاوری در کابین جلو و سرهنگ علی ابوعطا در کابین عقب در یک پرواز آموزشی در فاصله چند متری سطح زمین هنگام بنک زدن در نزدیکی پایگاه اصفهان سقوط کرد و هر خلبان دو کشته شدند (توضیح اینکه سرهنگ ابوعطا از قهرمانان جنگ و معلم خلبان تامکت بود و فقط یکماه به بازنشستگی ایشان مانده بود)
به خلبانی سرگرد علیرضا کریمائی و کابین عقبی سروان مصطفی فصیحی پس از برگشت از اسکرمبل که به جهت ورودی هواپیمای آواکس آمریکایی به آب های ایران صورت گرفته بود، در نزدیکی پایگاه بوشهر در خلیج فارس سقوط نمود و هر دو خلبان کشته شدند. (علت محتمل ورتیگو شدن خلبان ذکر شده است توسط رسانه های ایران). اما علت اصلی آن که توسط برخی از افسران ارتش به بیرون درز کرد هواپیمای اف چهارده تام کت توسط سایت موشکی پدافند سپاه پاسداران به اشتباه مورد هدف قرار گرفته بود.
یک فروند به خلبانی سرگرد خلبان اقدامی به اتفاق سرگرد عربی در تاریخ ۱۳۹۸/۰۲/۲۲ در یک پرواز آزمایشی F.C.F بعلت باز نشدن ارابه جلو و بروز اشکال در کنترل فرامین، پس از ایجکت خلبانان در نزدیکی باند پایگاه هشتم شکاری اصفهان، با زمین برخورد کرد و دچار آتش سوزی شد.
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران طی سالهای بعد از جنگ ایران و عراق بارها این جنگنده را مورد ارتقاهای مختلف قرار داده بود ولی پروژه شهید بابایی جدی ترین و سنگین ترین ارتقا و مدرن سازی بر روی این جنگنده بوده است.
در سال ۲۰۰۸، معاونت عملیات نیروی هوایی ایران نقشه راه ارتقای تمام تام کت ها را تا سال ۲۰۲۰ منتشر نمود. جهاد خودکفایی و تحقیقات صنعتی نیروی هوایی وظیفه یافت با تمام پیمانکاران غیرنظامی که با تفویض مسئولیت سامانه های مورد نیاز، فناوری و قطعات یدکی را فراهم نماید. این فرایند برنامه بابایی نام گرفت و نخستین هواپیما در ژانویه سال ۲۰۰۹ تخصیص یافت.
کار در آشیانه بازآماد اف-۴ فانتوم۲ در مهرآباد آغاز شد و پس از ۳۶ ماه کار، پرواز ۳۰ دقیقه ای آزمایشی را در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۲ انجام داد. آزمایش های پروازی بیشتری صورت گرفت و در آوریل سال ۲۰۱۲ به اسکادران ۸۲ تاکتیکی تحویل داده شد. تعدادی از F-14ها مجهز به رادار بومی شدند و بقیه نیز با همان رادار قبلی یعنی رادارAN/AWG-9 کاملاً بهینه سازی شده[رادار قدیمی از پردازنده های CPU ضعیفی بهره می بردند] و کاملاً به روز شده اند؛ و همچنین قطعات الکترونیک قدیمی به ویژه قطعات مربوط به رادار AN/AWG-9 و قطعات مربوط به سامانه مهمات با قطعات سبک تر و سریع تر تعویض شده اند و همچنین سامانه جنگ الکترونیک AN/ALQ-100 با تعویض آنتن، پروسسور، تحلیلگر و سامانه پیش تقویت با قطعات جدید به روز شد و کل سیم بندی شکاری نیز تعویض شده و مقرهای ۱ و ۸ برای افزودن قابلیت حمل MIM-23C یا R-73E تقویت شده است. افزون بر این یک سامانه ناوبری داخلی، سامانه رادیو UHF/VHF و بعضی قطعات دیگر نصب شده اند. الکترونیک پرواز تغییرات عمده ای یافت.
قابلیت بعدی حمل بمب به این جنگنده افزوده شده است. سیستم کنترل آتش جنگنده بهینه شده و سامانه ناوبری اینرسایی جدید و سامانه هشدار دهنده راداری RWR ارتقا یافت. بدنه کاملاً از اشعه ایکس ری(X-ray) گذشته و تمامی مشکلات بدنه رفع شده است. موتورها بهینه سازی شده اند و مشکلات قبلی آن برطرف شده؛ و در آخر این جنگنده به موشک های هوا به هوای جدید از جمله فکور ۹۰، ویمپل ار-۷۳، ویمپل ار-۲۷ مجهز شده است.
رنگ آمیزی هواپیما نیز پس از انجام بهینه سازی ها تغییر پیدا کرد، اما در ارزیابی های آتی نامناسب تشخیص داده شد. در سال ۲۰۱۳ سه فروند گرومن اف-۱۴ تام کت آام دیگر به اسکادران ۸۲ تحویل داده شد. آن ها اکنون در این پایگاه به عنوان آلرت واکنش سریع (QRA) در حال خدمت می باشند. درسپتامبر سال ۲۰۱۴ مرکز بازآماد پایگاه هشتم شکاری، گرومن اف-۱۴ تام کت آام دیگری را تحویل داد. طبق برنامه کنونی نیروی هوایی، ناوگان ۶۲ فروندی گرومن اف-۱۴ تام کت آام تا سال ۲۰۳۰ در خدمت باقی خواهند ماند.
| [
{
"answer1": "این جنگنده ها در سال ۱۹۷۴ توسط محمدرضا شاه پهلوی خریداری شد.",
"answer2": "در سال ۱۹۷۷ اولین اسکادران پروازی این جنگنده آماده عملیات گردید.",
"distance": 61,
"question": "جنگنده های اف-۱۴ تامکت که در اختیار ایران هستند، چگونه خریداری شدند و چه زمانی اولین اسکادران پروازی آن ها آماده عملیات شد؟"
},
{
"answer1": "اولین دسته از خلبانان ایرانی که برای آموزش دیدن برای خلبانی این جنگنده وارد آمریکا شدند شامل ۴ نفر بودند. این خلبانان که وارد پایگاه دریایی میرامار گشتند عبارت بودند از: سرگرد عبدالمحمد فرح آور (کابین جلو)، سرگرد کاظم حیدرزاده (کابین جلو)، سروان سید محمد مهدی فرجادی (کابین عقب) و سروان علی سلیمی (کابین عقب).",
"answer2": "یک فروند توسط سروان احمد مرادی طالبی به عراق پناهنده شد.",
"distance": 9603,
"question": "اولین دسته خلبانان ایرانی که برای آموزش اف-۱۴ به آمریکا رفتند، شامل چه کسانی بودند و چه کسی با هواپیمای اف-۱۴ به عراق پناهنده شد؟"
},
{
"answer1": "تام کت های ایران برای فرود در باند زمینی تغییر یافته اند در حالیکه تام کت های آمریکایی برای فرود بر عرشه ناو هواپیمابر ساخته شده بودند. تعدادی از سیستم های ناوبری این هواپیما نیز حذف شد.",
"answer2": "اولین درگیری ثبت شده تام کت در جنگ ایران و عراق مربوط به یک فروند جنگنده اف-۱۴ با شماره سریال ۳–۶۰۲۰ بود که در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۰ (۱۵ می۱۹۸۱) یک موشک فونیکس به سمت یک فروند میگ ۲۵ نیروی هوایی عراق شلیک کرد.",
"distance": 1597,
"question": "چه تغییراتی در تامکت های ایرانی نسبت به نمونه های آمریکایی آن ها داده شد و اولین درگیری ثبت شده تامکت در جنگ ایران و عراق چه زمانی بود؟"
},
{
"answer1": "استفاده از این موشک باعث می شد که تامکت برخی اوقات در نبردهای یک به سه در مقابل هواپیماهای عراق برنده پیکار شود.",
"answer2": "ایران برای رفع این تحریم با کمک دلالان اسلحه اسرائیلی موفق شد حجم قابل توجهی از قطعات مورد نیاز خود را که تنها در اختیار ارتش آمریکا قرار داشت تهیه کند. بخشی از این قطعات در ماجرای ایران - کنترا به ایران ارسال شد.",
"distance": 1052,
"question": "موشک های فونیکس چه نقشی در نبردهای هوایی تامکت های ایرانی داشتند و ایران برای رفع تحریم تسلیحاتی آمریکا چه اقداماتی انجام داد؟"
}
] | [
{
"answer1": "ایران برای جلوگیری و پایان دادن به تهدیدهای هوایی اتحاد جماهیر شوروی، تصمیم به خرید هواپیمای اف-۱۴ گرفت.",
"answer2": "دولت وقت سفارش خرید ۷۱۴ موشک فینیکس را نیز به آمریکا داد.",
"question": "ایران برای چه هدفی اقدام به خرید اف-۱۴ کرد و چه نوع موشک هایی را به همراه آن سفارش داد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
662 | : انحصار طبیعی
انحصار طبیعی یا وضعیت تک قطبی، وضعیتی است که یک شرکت، تمامی یا بخش بزرگی از تقاضاهای خرید متقاضیان را فراهم می کند. همین طور وضعیت تک قطبی طبیعی وضعیتی است بر مبنای هزینه-فناوری یک صنعت که بیان می دارد بهترین و کاراترین اقدام برای کاهش هزینه تمام شده یک محصول در دراز مدت این است که آن محصول تنها در یک کارخانه مادر تولید شود. در بعضی موارد این وضعیت به عمده تأمین کننده محصول در یک صنعت که اغلب اولین شرکت تولیدکننده محصول می باشد، یک برتری قابل توجه در زمینه میانگین هزینه های تمام شده برای تولید یک محصول در برابر دیگر شرکت های رقیب می دهد. این وضعیت بیشتر در صنایعی ایجاد می شود که هزینه های اولیه بسیار غالبند و باعث ساخت اقتصادهایی در مقیاس بالا در مقابل اندازه بازار می شوند و از این رو موانعی را بر سر عرضه به وجود می آورند، نمونه هایی که می توان نام برد شرکت های خدمات رسان عمومی از جمله سرویس های تأمین آب و برق شهری می باشند.
ساخت شبکه ارتباطی (آب، خطوط لوله گاز، خطوط انتقال برق و تلفن) بسیار هزینه بر است. بخاطر همین، شرکت های رقیب تمایلی به سرمایه گذاری پایه ای که شرط اول برای رقابت در بازار تک قطبی مورد نیاز هست را ندارند.
با تمامی این موارد، امکان ایجاد شرایطی که در آن کنترل بازار عرضه تنها در دست چند شرکت بزرگ، حتی با وجود اینکه شرایط هزینه ای صنعت دارای ویژگی هایی مشابه با ویژگی های وضعیت تک قطبی باشد، وجود دارد.
تمامی صنایع شامل هزینه های مربوط به وارد شدن اولیه به آن صنعت می شوند. معمولاً بخش عمده ای از این هزینه ها برای سرمایه گذاری لازم است. شرکت های بزرگتر همچون شرکت های خدمات رسانی عمومی، نیازمند مقدار قابل توجهی سرمایه گذاری اولیه هستند. این موانع بر سر راه ورود به این رقابت، تعداد شرکت های رقیب را صرف نظر از اینکه چه مقدار درآمد در آن صنعت وجود دارد، به طور طبیعی کاهش می دهد.
وضعیت تک قطبی زمانی رخ می دهد که تأمین کننده اصلی محصول یک برتری قابل توجه از بابت هزینه ها بر دیگر رقبا داشته باشد، این وضعیت بیشتر در صنایعی ایجاد می شود که هزینه های اولیه بسیار غالبند و باعث ساخت اقتصادهایی در مقیاس بالا در برابر اندازه بازار می شوند، مثلاً در مورد شرکت های آب و برق، هزینه ساخت شبکه های انتقال بقدری بالاست که به طور مؤثری مانع از ورود رقبای بالقوه در بازار تک قطبی می شود و همانند یک مانع غیرقابل حرکت بر سر راه ورود به این بازار می شود.
شرکتهایی که از اقتصادهایی در مقیاس بزرگ بهره می برند، اغلب به مشکلات مربوط به دیوان سالاری برمی خورند. این عوامل باعث ایجاد یک اندازه بهینه برای آن شرکت می شود، که در آن میانگین هزینه ای تولید یک فراورده به حداقل می رسد. اگر اندازه بهینه به آن بزرگی باشد که بتواند کل بازار را تأمین کند در آن صورت آن بازار یک بازار تک قطبی و انحصاری است.
دو نوع متفاوت از هزینه در ریزاقتصادها حائز اهمیت است که شامل: هزینه های جانبی و هزینه های ثابت می باشد. هزینه های جانبی هزینه هایی است که به شرکتهایی که به یک مشتری بیشتر خدمت رسانی می کنند، اطلاق می گردد. در صنعتی که وضعیت تک قطبی وجود ندارد (بیشتر صنایع)، هزینه های جانبی با عامل «اقتصاد بزرگ» کاهش پیدا می کند و با مشکلات ناشی از بزرگتر شدن شرکت (مانند به کار کشیدن بیش از حد از کارگران، کاغذبازی و اصراف منابع و…) افزایش پیدا می کند. هم زمان با اتفاقاتی که برای شرکت می افتد، میانگین هزینه تمام شده فراورده های شرکت نیز دچار نوسان می شود. یک شرکت تک قطبی، ساختار هزینه ای بسیار متفاوتی نسبت به وضیعت قبل دارد. این شرکت دارای هزینه ثابت زیاد برای ساخت محصولاتش می باشد، محصولاتی که به خروجی وابسته نمی باشند، اما هزینه های جانبی ساخت یک محصول بیشتر، تقریباً ثابت و کم است.
یک شرکت با هزینه های ثابت بالا، جهت بازگشت سرمایه، نیازمند افزایش شمار مشتریان محصول تولیدی خود می باشد، که این همان نقطه ای است که فاکتور اقتصاد بزرگ، مهم می شود، چرا که هر شرکت متحمل هزینه های ثابت بسیار بالا خواهد شد، هم زمان با تصاحب سهم عمده ای از بازار، حجم محصولات تولیدی شرکت نیز افزایش خواهد یافت. در این میان، هزینه های ثابتی که قبلاً هزینه شده، با داشتن تعداد زیادی مشتری جبران می گردد؛ بنابراین در صنایعی که نیازمند سرمایه گذاری اولیه بالا می باشند، میانگین کل هزینه ها با افزایش تولید محصولات، افزایش خواهد یافت. قبلاً وضعیت تک قطبی بخاطر هزینه های ثابت بالا ایجاد شده است و همین عامل بنا به قانون اقتصادهای بزرگ که بیان می دارد «هر چه شرکت بزرگتر باشد، میانگین هزینه ها کمتر می شود»، امتیازی بزرگ برای این شرکت ها محسوب می شود. با علم به این موارد هیچ شرکتی تلاشی برای ورود به این بازار تک قطبی نمی کند.
ویلیام بامول (۱۹۹۷) تعریف مورد قبول امروزی از تک قطبیت طبیعی را تعریف کرد. این تعریف بیان می دارد که یک صنعت با محصولات چند شکلی، محصولاتش هزینه برتر از محصولات تولید شده در بازار تک قطبی است. او این تعریف را به مفهوم ریاضیاتی زیرجمعی (subadditivity)ربط داد، یعنی همان تابع هزینه.
بامول همچنین یادآور شده است که برای شرکتی که تنها یک محصول تولید می کند اقتصادهای بزرگ یک شرط کافی اما غیرضروری برای اثبات زیرجمعی بودن است.
شرکتهای خدمات رسان عمومی اغلب تک قطبی هستند. در صنایعی با محصول استاندارد شده و اقتصاد بزرگ، اغلب یک وضیعت تک قطبی طبیعی به وجود می آید. در مورد برق، همه شرکت ها یک محصول را فراهم می کنند، زیرساختهای مورد نیاز بسیار هزینه برند و هزینهٔ اضافه کردن یک مشتری نیز تا حدی قابل پوشش است. اضافه کردن یک مشتری ممکن است درآمد شرکت را اضافه و میانگین هزینه های فراهم کردن محصول را کاهش دهد.
تا زمانی که میانگین هزینه خدمت رسانی به مشتریان کاهش یابد شرکت بزرگتر به طور مؤثرتر و با صرفه جویی بیشتری به مشتریان خدمات می دهد. البته این عامل با تفاضل گیری از محصول تغییر می کند و باعث می شود که آن جنس اولیه نباشد. برای مثال شرکت های برق ممکن است مشتریانی پیدا کنند که برای برق سبز یا برق بدون آلایندگی یا برق هایی که به صورت محلی ساخته می شوند پول بیشتری بپردازند.
از جمله این روند در صنعت آب بریتانیا در سده نوزدهم اتفاق افتاده است. تا میانه های سده نوزده، مجلس دولت را از فعالیت در بخش تأمین آب منع می کرد، در سال ۱۸۵۱ شرکت های خصوصی ۶۰ درصد سهم بازار را در اختیار داشتند. رقابت بین شرکتهایی که در شهرهای صنعتی بزرگتر فعالیت داشتند باعث شده بود که حاشیه های درآمد کاهش پیدا کند، چون شرکت ها کمتر قادر بودند که مبلغ کافی برای تأسیس شبکه های برق در نواحی جدید، تهیه کنند.
در نواحی با رقابت مستقیم (با دو مجموعه اصلی)، معمولاً در لبهٔ ناحیه های فعالیت شرکتها، حاشیه های درآمد، کمترین میزان را داشت. این شرایط موجب هزینه های بالاتر و صرفه جویی کمتر شد، مثلاً دو شبکه که از تمامی ظرفیتش استفاده نشده بود، وجود داشت. با وجود تعداد خانواری که توانایی مالی استفاده از این سرویس ها را داشتند محدود بود، گسترش شبکه به کندی پیش می رفت و بیشتر شرکت ها دارای سود کمی بودند.
با وجود نبود آب و بهداشت مناسب که تهدید جان هزاران نفر در دوره های زمانی بود، شهرداری رشد سریعی بعد از سال ۱۸۶۰ داشت و شرکت های زیرمجموعه شهرداری قادر به تأمین مالی برای سرمایه گذاری در این بخش شدند، در مقابل شرکت های خصوصی اغلب نتوانستند.
تعداد کمی از شرکت های خصوصی که وضعیت خوبی در اثر کار با شهرهای کوچک زنده مانده اند و هم اکنون حدود ۲۰ درصد جمعیت دارای آب از این شرکت ها استفاده می کنند. بقیه صنعت آب در انگلیس و ولز به شکل ۱۰ ناحیه تک قطبی در سال ۱۹۸۹ خصوصی سازی شد.
مفهوم اولیه تک قطبی طبیعی اغلب به جان استوارت میل نسبت داده می شود (او قبل از انقلاب مارجینالیست این را نوشته بود)، که باور داشت قیمتها نشات گرفته از هزینه های تولید در غیاب یک تک قطبیت طبیعی یا مصنوعی است. در بحث اصول اقتصاد سیاسی میل از چشم پوشی اسمیت از یک ناحیه که می تواند علت عدم توازن درآمدها را توضیح دهد انتقاد کرد. او مثال هایی از کسانی که به صورت حرفه ای در زمینه ای کار می کنند مثل جواهر سازان، پزشکان و وکلا.
او گفته است:
«برتر بودن پاداش در اینجا به عنوان پیامد رقابت محسوب نمی شود بلکه به عنوان پیامد عدم وجود رقابت می باشد، این نه تنها هیچ عیبی به استخدام وارد نمی کند، بلکه یک مزیت برای استخدام به حساب می آید، یعنی یک نوع قیمت تک قطبی، تأثیرش را نه از یک تک قطبیت قانونی بلکه از تک قطبیت طبیعی مستقل از تک قطبیت مصنوعی گرفته است. یک وضعیت تک قطبی طبیعی به نفع کارگران ماهر وجود دارد، این وضعیت بعضی مواقع در نسبت های گوناگون برای برابری امتیازات آن ها بکار می رود.
اگر کارگران غیر ماهر می توانستند با کارگران ماهر بر سر تحمل زحمت یادگیری این مهارت رقابت کنند، تفاوت درآمدها نمی توانست بیشتر از جبران زحمت و تلاشی که آن ها متحمل شده اند باشد، یعنی در یک حد معمولی که معمولاً کارگران مزد داده می شوند.
اما این عامل که یک سلسله دستورالعمل با درجه هزینه بری پایین مورد نیاز هست، یا این عامل که کارگر باید مدت زیادی از دیگر منابع تأمین شوند، همه را متقاعد کرده که این حجم بزرگ از کارگران از این رقابت ها کنار گذاشته شوند.»
پس استفاده میل از عبارت تک قطبیت طبیعی به توانایی های طبیعی مربوط می شد، در تضاد با معنی که این روزها از این عبارت استنباط می شود که تنها به شکست بازار در یک صنعت خاص از جمله ریل سازی، پست یا برق اشاره دارد.
چیزی که به عنوان مفهوم توسعه یافته ای از ایدهٔ میل(Mill) برداشت می شود این است که چیزی که در مورد کارگر درست باشد، در مورد سرمایه اولیه نیز صادق است.
تمامی وضعیت های تک قطبی طبیعی (در اینجا یعنی همانهایی که در شرایط مختلف به وجود می آید نه آن هایی که به وسیلهٔ قانون به وجود می آیند) که ناتوازنی در میزان دستمزد طیف گوناگونی از کارگران را به وجود آورده یا آن را بدتر کرده اند، در بین مراکز استخدام کارگر گوناگون، شبیه به هم عمل می کنند.
اگر یک تجارت بتواند تنها تحت اختیار یک مرکز فعالیت بزرگ قرار گیرد، این منجر به محدود شدن دسته افرادی می شود که می توانند استخدام شوند، به طوری که این مراکز قادر باشند نرخ سودشان را از حد معمول بالاتر نگه دارند. یک کار تجاری همچنین می تواند طوری محدود به تعداد کمی افراد شود که درآمد توسط ترکیبی از معامله کنندگان، بالا نگه داشته شود. بسیار مشهور هست که حتی در بین کتابفروشی های پرشمار لندن این ترکیب در قدیم وجود داشته است. من قبلاً مواردی در مورد شرکت های گاز و آب ذکر کردم.
میل همچنین این عبارت را در مورد اراضی بکار می برد، که در آن تک قطبیت طبیعی از کیفیت اراضی به وجود می آید مثلاً یک زمین که در آن مواد معدنی خاص موجود باشد.
افزون بر آن میل به صنایع ارتباطات مانند شبکه های تأمین برق و آب، جاده ها، سیستم ریلی و کانال ها به عنوان وضعیتهای تک قطبی عملی اشاره کرده است، شرکتهایی که دولتی محسوب می شوند به دلیل اینکه یا تجارت را در شرایط معقولی در جهت رضایت عمومی تحت کنترل درآورند یا قدرت خود را بر روی این شرکت ها حفظ کند و سود حاصل از این وضعیت تک قطبی در جهت رفاه عمومی بدست آید، یک منع قانونی علیه رقابت قرار داده است. پس نرخ ها به وسیلهٔ بازار وضع نمی شوند بلکه به وسیلهٔ دولت تنظیم می شوند.
جهت خواندن یک توضیح کامل از ریشه های تاریخی عبارت تک قطبیت طبیعی موسکا(Mosca) را ببینید.
همانطوری که در تمامی شرایط تک قطبی طبیعی وجود دارد، یک شرکت با تولید انحصاری که جایگاهش را از طریق اثرات حاکم بر محیط تک قطبی طبیعی بدست آورده می تواندُ طوری رفتار کند که جایگاهش در بازار را بخطر اندازد به عبارتی دیگر منجر به تقاضاهایی از طرف عموم برای قانونمند کردن این بازار توسط دولت شود. قانونمندسازی دولتی نیز ممکن است با درخواست یک شرکت تجاری برای ورود به بازاری که تاکنون توسط یک شرکت تک قطبی قبضه شده بود باشد.
دلایل دیگری که در حمایت از قانونمندسازی به شمار می رود شامل تمایلی که برای کنترل قدرت بازار، تسهیل رقابت، ترویج سرمایه گذاری و توسعه سیستم یا ثابت سازی بازارهاست. اگرچه معمولاً قانونمندسازی زمانی رخ می دهد که دولت احساس کند شرکتی برخلاف اهداف دولتی کار رفتار می کند. در بعضی کشورها یک راه حل اولیه برای این مشکل، نظارت دولت بر شرکت های تک قطبی است. با این وجود این روش نیز مشکلات خودش را دارد. بعضی دولت ها از امکانات شرکت های خدمت رسان عمومی برای مقاصد سیاسی به عنوان یک منبع درآمد برای تأمین هزینه فعالیت های دولتی یا برای تقویت واحد پولی استفاده می کنند. این گونه پیامدها و عواقب دیگر نظارت دولت بر بخش های خدماتی، اغلب موجب عدم کارایی و کیفیت خدمت رسانی ضعیف این بخش ها شده است. در نتیجه دولت ها شروع به جستجوی راه حل هایی برای این مشکلات می کنند، که از آن ها می توان به قانونمندسازی و فراهم کردن بخش های خدماتی بر اساس یک پایه تجاری و اغلب از طریق شراکت خصوصی نام برد.
در عوض قبول نظارت دولت توسط شرکت های خصوصی، این شرکت ها شاید اجازه برداشت سودهای سالیانه انحصارگرایانه با وجود قیمتهای ثابت را داشته یا از طریق نرخ های محدود شدهٔ برگشت (سود سالیانه)، ضمانت شده باشند. برای مثال یک شرکت برق ممکن است اجازه فروش برق به قیمتی داشته باشد که سود سالیانه اش ۱۲ درصد کل هزینه های اولیه آن شرکت باشد. اگر شرکتی تحت شرایط محدودسازی کمیسیون خدماتی عمومی قرار نگیرد، ممکن است نرخ بسیار بالاتری برای محصولش گذاشته باشد و از اینرو یک سود غیرطبیعی زیاد نسبت به سرمایه اولیه اش کسب کند.
واکنش ها در مقابل قانونمدسازی
انجام ندادن هیچ کار
تنظیم محدودیت های قانونی بر رفتار شرکت، چه به صورت مستقیم از طریق یک شرکت نماینده دولت
تنظیم رقابت در بازار (پخش کالا)
تنظیم رقابت عمومی نوع حمل و نقل
تنظیم رقابت های جایگزین (رقابت معیار)
نیاز به شرکت های برای باقی ماندن در بازار خرید و فروش
مالکیت عمومی
از دهه ۱۹۸۰ تمایل عموم مردم به سمت شرکت های خدمت رسان غیرقانونمندسازی شده پیش می رود که در آن سیستم های رقابت در جهت جایگزینی قانونمندی با مشخص کردن و محدودسازی رفتار شرکت بر می آیند.
به دلیل اینکه وجود وضعیت تک قطبی طبیعی به ساختار هزینه ای صنعت بستگی دارد که می تواند به صورت شدیدی از طریق تکنولوژی های جدید تغییر یابد، ماهیت و حتی وجود وضعیت تک قطبی طبیعی ممکن است تغییر یابد. یک مثال قدیمی کم اثر کردن وضعیت تک قطبی طبیعی در مورد کانال های آب بریتانیا در قرن ۱۸ می باشد که در قرن ۱۹ هم زمان با ساخت سیستم ریلی این کانال ها دچار تغییر و تحول شدند.
مشاهدات حکایت از این دارد که قانونمندسازی بیشتر برای محیط تک قطبی خصوصی محتمل است. همین طور در بعضی موارد هزینه ای که از قانونمندسازی بیش از حد عاید می شود ممکن است بیشتر از هزینه ای باشد که شرکتی خصوصی در یک محیط تک قطبی غیرقانونمند به کار خود ادامه دهد. (اگرچه صاحبان شرکت های خصوصی در محیط تک قطبی هزینه های محیط تک قطبی را خودشان می پردازند با این وجود یکی از دلایل عمده افزایش قیمت، ناشی از یک انتقال به سمت قانونمندسازی است)
در یک نگاه جامع تر، نظریه بازارهای رقابتی توسط بامول و همکاران، در مورد اینکه شرکت های تک قطبی ممکن است با گذشت زمان مجبور شوند تا برای اینکه شرکت های دیگر از رقابت با آن ها صرفنظر کنند دست به تغییر در رفتار انحصارطلبانه خود زنند. در یک وضعیت محدود، یک شرکت تک قطبی ممکن است دست به اتخاذ تصمیماتی یکسان با بازار رقابتی بزند. یک مثال رایج زمانبندی پروازهای خطوط هوایی است، که در آن یک خط پرواز می تواند یک مونوپولی (وضعیت تک قطبی) از نقطه A تا نقطه B داشته باشد، اما این نکته که دیگر خطوط نیز می توانند به راحتی از این محدودیت های مسیری در وضعیت تک قطبی مشابه برای خودشان استفاده کنند را باید مورد توجه قرار داد. این مشاجره همچنین بر وضعیت تک قطبی دولتی نیز اشاره دارد، یعنی اگرچه محیط تک قطبی دولتی از ورود دیگر شرکت ها برای رقابت در این محیط ایمن است، در یک جامعه دموکراتیک، رفتار انحصارطلبانه افراطی ممکن است منجر به عدم پذیرش این محیط تک قطبی شود.
اقتصاددان برجسته میلتون فریدمن در مورد محیط تک قطبی طبیعی مواردی را ذکر کرده است که «در تنها یک انتخاب از میان سه شیطان وجود دارد: ۱)شرکتهای تک قطبی خصوصی غیر قانونمند ۲)شرکتهای تک قطبی خصوصی قانونمند شده بوسیله دولت و۳)شرکت های دولتی»
او می گوید کم زیانترین این شیاطین شرکت های تک قطبی خصوصی غیرقانونمند می باشد که قابل تحمل است. او این گونه استنباط کرده که چون دیگر موارد اغلب به طرز فزاینده ای غیرقابل تغییر هستند، از اینرو موارد متحرک در بازار باید امکان اثرگذاری را داشته باشند (مواردی همچون کاپیتالیسم و آزادی). در یک سخنرانی ویلکات گفته است که اگر منابعی، اساسی باشند (مانند آب و برق) و قدرت محیط تک قطبی قابل کنترل و اندازه گیری باشد، در این صورت یکی از موارد مالکیت عمومی یا قانونمندسازی توسط دولت می تواند دارای کمترین زیان باشد. با این وجود او می گوید که این گونه توسط دولت نباید دیگر شرکت ها را از رقابت منع کند. فریدمن با گفتن اینکه «بعد از مدتی من کم کم به این نتیجه رسیدم که قوانین غیرقابل اعتماد بسیار ضررش نسبت به سودش بسیار بیشتر است و اینکه ما اگر این قوانین را از ابتدا نداشتیم بهتر بود.» خود را به همسو با دیدگاه عدم قانونمندسازی نشان داده است.
حامیان انحصارطلبی غیرقانونمند شده همچون آزادیخواهان، معمولاً این نکته را گوشزد می کنند که محیط تک قطبی طبیعی همیشگی، تنها یک مورد نظری است و حقیقت ندارد. اقتصاددان هایی از دانشگاه اطریش مدعی شده اند که دولت ها مالکیت راه و روش تولید در صنایع مشخصی را در اختیار دارند و هرگونه رقابتی را به این دلیل که در محیطهای تک قطبی طبیعی مشغول به کارند منع می کنند.
اگر چه رقابت در یک محیط تک قطبی طبیعی هزینه بر است اما امکان ایجاد شرایط رقابتی در بازار وجود دارد. برای مثال روش سازماندهی شده غالب در بخش خدمات آب در کشور فرانسه با وجود اینکه درجه رقابت بدست آمده محدود به قرار دادهایی بود که برای مدت طولانی بسته می شود، با این وجود سه شرکت اصلی در این بازار وجود داشتند.
همین طور، رقابت ممکن است برای بخشی از بازار نیز به وجود آید (مثلاً شرکت های فناوری اطلاعات) که از طریق قرار دادهایی است که این شرکت ها با افراد بیرون از شرکت می بندند. بعضی از شرکت های آب قسمت بزرگی از عملیاتشان را بدست شرکت های ثالث سپرده اند. مثال قابل توجه شرکت آب ولش (welsh) می باشد که کل کارهای شرکتش را به دیگر شرکت های ثالث سپرده و فقط یک اسکلت و تعداد کارمند دارد که با آن قراردادها را مدیریت می کند. تولید محصول براساس تقسیم بندی ناحیه به ناحیه می تواند ویژگی های یک رقابت معیار را فراهم آورد، به دلیل اینکه کارایی شرکت های طرف قرارداد می تواند مورد سنجش و مقایسه قرار گیرد.
این مورد شامل شرکت های متفاوتی است که برای پخش محصول و توزیع خدمات از طریق یک زیرساخت مشابه فعالیت می کنند، برای نمونه شرکت های برق متعددی برای فراهم کردن خدمات به مشتریان در یک شبکه یکسان الکتریسیته با هم به رقابت می پردازند. برای اینکه این رقابت انجام شود باید دخالت هایی از طرف دولت برای شکستن شرایط تک قطبی حاکم بر این محیط، انجام گیرد.
بنابراین به طور مثال در بخش الکتریسیته، تولید برق باید از توزیع آن جدا باشد، همین طور دیگر بخش هایی موجود مانند فروش. نکته کلیدی در این رقابت این است که تمامی شرکت ها به صورت یکسان به شبکه موجود برای خدمت رسانی دسترسی داشته باشند، با هزینه ای که مالک زیر ساخت برای رقابت کنندگان در این محیط وضع کرده است همین طور باید این هزینه نیز قانونمند شده باشد. (چندین الگوی رقابتی برای برآورد هزینه دسترسی به شبکه زیرساخت وجود دارد) در الگوی انگلیسی آزادسازی صنعت برق، یک بازار برای فراهم آوردن ظرفیت تولید وجود دارد که در آن الکتریسیته می تواند به صورت دقیقه به دقیقه یا براساس قرادادهای طولانی مدت خریده شود، توسط شرکت های برقی که ظرفیت تولید الکتریسیته کافی ندارند (یا در بعضی مواقع به هیچ وجه ظرفیتی ندارند).
این سامانه می تواند به عنوان یک شکل از غیر قانونمندسازی در نظر گرفته شود، ولی در حقیقت ساخت سیستم فعال جدیدی از رقابت توسط دولت در مقابل حذف محدودیت های قانونی موجود مورد نیاز است. این سیستم رقابتی همچنین نیازمند کنترل مداوم دولت می باشد، به دلیل اینکه کمتر شرکتی قراردادهای بلندمدت از کاهش نرمش پذیری بازار تولید منعقد کند یا برای اطمینان از اینکه مشوق هایی که منجر به امنیت بخشی بلند مدت تأمین منابع می شوند، موجود باشند. نگاهی به بحران برق کالیفرنیا بیندازید.
اینکه چقدر این سامانه کاراتر از سیستم های جایگزین است نامشخص می باشد، هزینه مکانیزم های بازار واقعی است و همچنین جداسازی عمودی مورد نیاز نیز خطرهای اضافی تحمیل می کند. این باعث افزایش هزینه مالی می شود و برای یک صنعت با سرمایه گذاری اولیه بالا یک مشکل کلیدی به شمار می رود. افزون بر آن، این طور رقابت باعث افزایش مشکلات برابری و کارایی می شود یعنی مصرف کنندگان صنایع بزرگ بسیار بیشتر از مصرف کنندگان محلی سود می برند.
یک واکنش قانونمندسازی محیط تک قطبی نیاز به این دارد که شرکت های خصوصی که گردانندگان بازار تک قطبی طبیعی هستند به صورت سهام عام در بورس به فروش برسند. این امر اطمینان می دهد که آن ها خود تابعی از نیازمندی های شفاف سازی هستند و امکان جایگزینی صاحبان این شرکت در صورت عدم کفایت نیز وجود دارد. این مورد آخر به صورت نظری اطمینان می دهد که شرکت باید به صورت کارا اداره شود. برای مثال شرکت تنظیم مقررات (قانونمندسازی) ofwat کشور انگلستان، از بازار بورس به عنوان ابزاری مهم در جهت اینکه شرکت های آب کارا و مؤثر کار کنند استفاده می کند.
عملاً، این ویژگی بازار بورس یعنی رسیدن به سود در مدت زمان کوتاه، ممکن است برخلاف صرف هزینه مناسب در قسمت پشتیبانی و سرمایه گذاری در صنایع با افق های بلند مدت به شمار آید، جایی که شکست در انجام این کار ممکن است تأثیرش را تا یک دهه یا بیشتر بگذارد.
یک راه حل سنتی برای مشکل قانونمندسازی، مخصوصاً در اروپا، مالکیت عمومی می باشد، این به اصطلاح «دسته میانی که همان مردم باشند را از میان می برد» زیرا دولت به جای اینکه به قانونمندسازی و تنیظم رفتار یک شرکت بپردازد، فقط آن را تصاحب کرده و برای خودش محدودیت هایی برای فعالیت وضع می کند.
اثرات شبکه از وضعیت و شرایط حاکم بر محیط تک قطبیتی طبیعی در بازار به طور جداگانه ای مورد توجه قرار می گیرد، اثرات تک قطبیتی طبیعی یکی از شناسه های منحنی های هزینه ای سازنده محصول می باشد، درحالیکه اثرات شبکه برخاسته از فایده هایی است که استانداردسازی برای مصرف کنندگان محصول دارد. تعدادی از کالاها هر دو نوع مشخصات را دارند، برای مثال: نرم افزارهای سیستم عامل و شبکه های تلفن.
| [
{
"answer1": "بخاطر همین، شرکت های رقیب تمایلی به سرمایه گذاری پایه ای که شرط اول برای رقابت در بازار تک قطبی مورد نیاز هست را ندارند.",
"answer2": "این وضعیت بیشتر در صنایعی ایجاد می شود که هزینه های اولیه بسیار غالبند و باعث ساخت اقتصادهایی در مقیاس بالا در مقابل اندازه بازار می شوند و از این رو موانعی را بر سر عرضه به وجود می آورند، نمونه هایی که می توان نام برد شرکت های خدمات رسان عمومی از جمله سرویس های تأمین آب و برق شهری می باشند.",
"distance": 376,
"question": "چرا شرکت های رقیب تمایلی به سرمایه گذاری در بازار تک قطبی ندارند و این وضعیت در چه صنایعی بیشتر دیده می شود؟"
},
{
"answer1": "یک شرکت با هزینه های ثابت بالا، جهت بازگشت سرمایه، نیازمند افزایش شمار مشتریان محصول تولیدی خود می باشد، که این همان نقطه ای است که فاکتور اقتصاد بزرگ، مهم می شود، چرا که هر شرکت متحمل هزینه های ثابت بسیار بالا خواهد شد، هم زمان با تصاحب سهم عمده ای از بازار، حجم محصولات تولیدی شرکت نیز افزایش خواهد یافت.",
"answer2": "در عوض قبول نظارت دولت توسط شرکت های خصوصی، این شرکت ها شاید اجازه برداشت سودهای سالیانه انحصارگرایانه با وجود قیمتهای ثابت را داشته یا از طریق نرخ های محدود شدهٔ برگشت (سود سالیانه)، ضمانت شده باشند.",
"distance": 7745,
"question": "شرکت های تک قطبی طبیعی چگونه سود کسب می کنند و این سود را چگونه تنظیم می کنند؟"
},
{
"answer1": "ویلیام بامول (۱۹۹۷) تعریف مورد قبول امروزی از تک قطبیت طبیعی را تعریف کرد. این تعریف بیان می دارد که یک صنعت با محصولات چند شکلی، محصولاتش هزینه برتر از محصولات تولید شده در بازار تک قطبی است.",
"answer2": "بامول همچنین یادآور شده است که برای شرکتی که تنها یک محصول تولید می کند اقتصادهای بزرگ یک شرط کافی اما غیرضروری برای اثبات زیرجمعی بودن است.",
"distance": 281,
"question": "تعریف ویلیام بامول از تک قطبی طبیعی چیست و چه عاملی را شرط کافی اما غیر ضروری برای اثبات آن می داند؟"
},
{
"answer1": "از جمله این روند در صنعت آب بریتانیا در سده نوزدهم اتفاق افتاده است. تا میانه های سده نوزده، مجلس دولت را از فعالیت در بخش تأمین آب منع می کرد، در سال ۱۸۵۱ شرکت های خصوصی ۶۰ درصد سهم بازار را در اختیار داشتند.",
"answer2": "رقابت بین شرکتهایی که در شهرهای صنعتی بزرگتر فعالیت داشتند باعث شده بود که حاشیه های درآمد کاهش پیدا کند، چون شرکت ها کمتر قادر بودند که مبلغ کافی برای تأسیس شبکه های برق در نواحی جدید، تهیه کنند.",
"distance": 210,
"question": "در قرن نوزدهم چه اتفاقی برای صنعت آب بریتانیا افتاد و چرا شرکت های خصوصی در آن زمان نتوانستند به خوبی رقابت کنند؟"
},
{
"answer1": "اقتصاددان برجسته میلتون فریدمن در مورد محیط تک قطبی طبیعی مواردی را ذکر کرده است که «در تنها یک انتخاب از میان سه شیطان وجود دارد: ۱)شرکتهای تک قطبی خصوصی غیر قانونمند ۲)شرکتهای تک قطبی خصوصی قانونمند شده بوسیله دولت و۳)شرکت های دولتی»",
"answer2": "فریدمن با گفتن اینکه «بعد از مدتی من کم کم به این نتیجه رسیدم که قوانین غیرقابل اعتماد بسیار ضررش نسبت به سودش بسیار بیشتر است و اینکه ما اگر این قوانین را از ابتدا نداشتیم بهتر بود.» خود را به همسو با دیدگاه عدم قانونمندسازی نشان داده است.",
"distance": 825,
"question": "چه دیدگاهی در مورد محیط تک قطبی طبیعی توسط میلتون فریدمن مطرح شده است و نظر وی در مورد قانونمندسازی چیست؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
663 | : هفشجان
هَفشِجان یکی از شهرهای باستانی ایران واقع در بخش مرکزی شهرستان شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری می باشد. این شهر در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی شهرکرد، ۱۱۵ کیلومتری اصفهان و در دامنهٔ رشته کوه جهان بین قرار دارد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵جمعیت هفشجان برابر با ۲۱٬۳۵۲ نفر بوده است. پیشینه این شهر به دوره نوسنگی می رسد. این شهر تا پایان عصر صفویه حائز مرکزیت تمام در منطقه چهارمحالِ اصفهان بوده است و در ابتدای دوره قاجاریه نیز این موقعیت را حفظ نموده است.
شهر هفشجان امروزه منتظر اتمام مراحل ارتقاء به بخش می باشد؛ چرا که معیارهای گرفتن بخشداری در شهرستان شهرکرد را دارد.
هفشجان در مختصات جغرافیایی ۵۰ درجه و ۴۷ دقیقه طول شرقی و ۳۲ درجه و ۱۳ دقیقه عرض شمالی، در ارتفاع ۲۰۶۶ متر از سطح دریا و از نظر موقعیت استقرار در دشت هفشجان، چهارمین دشت وسیع استان واقع شده است. در دوران معاصر، هفشجان به صورت یکی از چند مرکز جمعیتی با جمعیتی چند ده هزار نفری می باشد و به عنوان شهر صنعتگران بزرگ ایران ارائه خدمات به تمام پروژه های بزرگ صنعتی کشور و ناحیه ای به روستاهای اطراف شهر را ایفا می کند. شهر کوچک طاقانک و روستاهای شمس آباد، مصطفی آباد، بهرام آباد، نوآباد، سیرک و منطقه مسکونی کارخانه قند در زیر حوزه نفوذ شهر هفشجان قرار دارند. رشته کوه جهان بین در غرب و کوه بُزلَر در شمال شهر هفشجان قرار دارند.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵جمعیت این شهر ۲۱٬۳۵۲ نفر (در ۶٬۶۵۵ خانوار) بوده است. در دوره معاصر، در تاریخ آبان ۱۳۳۵ خورشیدی/نوامبر ۱۹۵۶ اولین سرشماری عمومی نفوس و مسکن در ایران اجرا گردید. در بیش از ۶۰ سال اخیر، هفشجان نیز به عنوان یکی از نقاط مسکونی مورد سرشماری قرار گرفت و با بیش از ۶۵۷۳ نفر جمعیت به عنوان نقطه شهری در منطقه چهارمحال و بختیاری شناخته گردید. در سال ۱۳۳۵ تنها ۶ نقطه مسکونی «شهرکرد، بروجن، قهفرخ، هفتخان (هفشجان)، جونقان و بن» بالای ۵ هزار نفر جمعیت داشتند و هفشجان همچون قرن گذشته به عنوان یکی از بزرگترین مناطق منطقه و چهارمین شهر شناخته گردید.
در دومین سرشماری عمومی نیز بسال ۱۳۴۵، شهر هفشجان دارای ۷۹۵۱ نفر جمعیت بود.
در سرشماری سال ۱۳۵۵، هفشجان با جمعیتی بالا و بالغ بر ۱۱۱۴۶ نفر و بیست سال پس از نخستین سرشماری بالاخره دارای شهرداری گردید و شهرداری هفشجان در بیش از چهار دهه قبل در این شهر استقرار یافت. در نخستین سرشماری پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۵، شهر هفشجان با رشد نسبتاً بالای جمعیتی به ۱۷۰۸۷ نفر جمعیت رسید. این آمار در سال ۱۳۷۵، ۱۸۷۸۲ نفر اعلام گردید و حاکی از رشد کم جمعیت بود.
در سرشماری سال ۱۳۸۵، شهر هفشجان با ۲۰۰۴۲ نفر جمعیت اعلام گردید. و به فاصله ۵ سال در سال ۱۳۹۰ نیز، آمار جمعیتی شهر ۲۰۸۴۷ نفر و نهایتاً نتیجه سرشماری ۱۳۹۵، شهر هفشجان با ۲۱۳۵۲ نفر جمعیت اعلام شده به عنوان ششمین شهر پرجمعیت استان چهارمحال و بختیاری و سومین شهر پرجمعیت شهرستان شهرکرد شناخته می گردد.
شهر هفشجان دارای پیشینه و تاریخچه ای کهن است. براساس سفالینه ها و ابزارهای سنگی ابتدایی کشف شده بروی تپه های باستانی قدمت هفشجان به هزاره هفتم قبل از میلاد برمی گردد و بیانگر پیشینه ۹۰۰۰ ساله این شهر است. از آثار تاریخی این شهر می توان به این ۶ اثر تاریخی اشاره داشت که جزو آثار ملی ایران نیز می باشند. عرصه وسیع پیش از تاریخی هفشجان که در چندین هزار هکتار از شمال غربی تا جنوب شرقی شهر کنونی هفشجان به طول ۱۲ کیلومتر گسترش یافته است. مملو از میلیون ها قطعه سفال تاریخ از عصر نوسنگی به بعد، ابزارهای سنگی ابتدایی بشر همچون اُبسیدین و فِلینت و نیز ده ها سکونتگاه باستانی است که همگی از پیشینه ۹۰۰۰ ساله هفشجان خبر می دهد.
بقایای شاهراه های باستانی، کتیبه های نیمه تصویر نگاری و نیز ده ها تپهٔ نوسنگی تا تاریخی، همگی بیانگر پیشینه کهن هفشجان است؛ بنابراین به مجموعه باستانی وسیع چند هزار هکتاری از شمال غربی تا جنوب شرقی شهر کنونی هفشجان که شامل تپه های باستانی می باشد مشهور به هفشجان کهن است. این هفشجان کهن در واقع در سطح این دولت شهر تاریخی و دوره نوسنگی نیز به عنوان یکی از بزرگترین جوامع مسکونی و انسانی جهان محسوب می گردد.
این هفشجان کهن به نام پارسی هوشنگان یعنی مکان هوشنگ پادشاه پیشدادی و کاشف آتش و محل اجرای جشن سده شهرت دارد. هوشنگان بعدها به هوشگان که مخفف آن است تبدیل و در دوره اسلامی بر اثر تأثیر زبان عربی به هَفشِجان یا هفشه جان معرب شده است.
اما هفشجان جدید، در واقع همان نژاد مردمان امروزی شهر هفشجان است. پیشینه این هفشجان جدید نیز بیش از ۸۰۰ سال قدمت دارد. هفشجان جدید بعد از سقوط سلسه های ترک سلجوقی، غزنوی و خوارزمشاهی، از مرغزار هزارخانی یا سرزمین هزارچشمه که به صورت شکارگاه مسکونی در سه قرن بود، از عصر اتابکان یعنی قرن هفتم هجری قمری/ششم هجری شمسی/سیزدهم میلادی دوباره مورد سکونت قرار گرفت.
مردمان جدید در این دشت که به دشت هوشنگی معروف است شهر جدید هفشجان را بنیان نهادند. مردمان اولیه این شهر در واقع ساکنین محله مرغزار کنونی هستند. این هفشجان در مرغزار ایجاد و گسترش یافت.
تپه اسکندری اولین، کهن ترین و بزرگ ترین اثر ملی استان چهارمحال و بختیاری، مربوط به دوران پیش از تاریخ است و در شهرستان شهرکرد، ۱ کیلومتری هفشجان واقع شده است. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۸۸۶ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. قدمت این دولت شهر تاریخی به ۹۰۰۰ سال قبل برمی گردد و جزو اولین سکونتگاه های دوره نوسنگی محسوب می گردد. وجود سفالینه های پیش از تاریخ و وفور ابزار سنگی همچون فِلینت و اُبسیدین از استقرار این مکان از هزاره هفتم قبل از میلاد خبر می دهد و بیانگر توالی تمدنی منطقه است.
تپه شهر کهنه مربوط به دوران پیش از تاریخ ایران باستان است و در شهرستان شهرکرد، شمال باختری هفشجان واقع شده است. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۸۸۷ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
کتیبه گر نوشته هفشجان مربوط به هزاره چهارم قبل از میلاد و ۶۰۰۰ سال پیش است و در هفشجان، کوه جهان بین واقع شده است. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۵۹۹۵ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در کنار این کتیبه که بر دیوارهٔ صخره ای و صیقلی کوه جهان بین در حومه شهر هفشجان شهرکرد ایجاد شده است، بقایای راهی سنگ چین وجود دارد که به گفته کارشناسان، احتمالاً بقایای اولین مسیر ارتباطی برای انتقال فرهنگ و تمدن شوش و دشت خوزستان به محیط تمدن تابستانی اسکندری هفشجان بوده است. به عبارت دیگر در گذشته شاهراه خوزستان به اصفهان یا همان راه دسپارت (دزپارت) از هفشجان که مرکزیت مطلق منطقه بوده، عبور می کرده است. اما متأسفانه امروزه هنوز حریم حفاظتی کتیبه گرنوشته و حداقل ایجاد سقف بروی آن برای جلوگیری از فرسایش تدریجی توسط برف و باران توسط هیچ یک از سازمان های استان انجام نپذیرفته است و این اثر ۶۰۰۰ ساله را که قدیمی ترین کتیبه استان است را در معرض نابودی تدریجی قرار داده اند.
قبرستان تاریخی بُزلَر هفشجان مربوط به دوره صفوی به بعد است و در ابتدای شهر هفشجان واقع شده است. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۵۹۹۹ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
شهر هفشجان در گذشته یکی از مراکز مهم شیرتراشی بوده است و اکنون تعدادی از سنگتراش های قدیمی در هفشجان در قید حیاتند. شیرهایی که در قبرستان های هفشجان باقی مانده است، از زیباترین و خوش نقش ترین شیرهای سنگی محسوب می شوند. قدیمی ترین شیر سنگی موجود در استان چهار محال و بختیاری مربوط به دوره صفویه است. در ۳ دهه گذشته شیرهای سنگی بی نظیر این قبرستان به غارت کشیده شدند. پرویز تناولی از معروف ترین مجسمه سازان ایران کتابی در خصوص شیر سنگی به چاپ رسانده است که شیر سنگی هفشجان را از مهم ترین نمونه های ایران برشمرده است.
گورستان ارامنه سیرک مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان شهرکرد، بخش مرکزی، روستای سیرک در حومه هفشجان واقع شده است. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۶۰۰۲ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. قبور ارامنه سیرک از جمله خوش نقش ترین قبور تاریخی ارامنه محسوب می گردند.
مسجد خلجاء هفشجان مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان شهرکرد، بخش مرکزی، شهر هفشجان، خیابان امام حسین واقع شده است. این اثر نیز سرانجام در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۱۹۴۹۷ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آجرنوشته عیلامی میانه هفشجان دومین کتیبه باستانی استان چهارمحال و بختیاری پس از کتیبه گر نوشته هفشجان است. این آجرنوشته به طول ۲۴، پهنای ۱۵ و قطر ۸ سانتی متر و دارای ۲۶ سطر است و متعلق به بیش از ۳۱۰۰ سال پیش(۱۱۲۰ ق. م) می باشد. کشف این آجرنوشته استان چهارمحال و بختیاری اهمیت این استان را در عصر ایلامی نشان می دهد.
آجرنوشته عیلامی میانه در سال ۱۳۷۵ خورشیدی در گمانه زنی تپه باستانی اسکندری هفشجان در استان چهارمحال و بختیاری کشف شد. باستان شناسان در گمانه زنی های خود در کمال ناباوری به کتیبه ای به خط میخی عیلامی برخورد کردند که از سوی یکی از پادشاهان عیلام میانه(هوته لوتش اینشوشیناک) نوشته شده است و کشف آن وجود یک زیگورات یا چیزی شبیه به آن را به خوبی در این منطقه نشان می دهد. باستان شناسان گمان می کنند که در تپه اسکندری هفشجان در چهارمحال و بختیاری سازه معماری عظیمی وجود دارد که ممکن است شبیه زیگورات های عیلامیان باشد.
تپه اسکندری هفشجان اولین اثر ملی استان چهارمحال و بختیاری به شماره ثبت ۸۸۶ در تاریخ۱۳۴۸/۱۰/۱ و متعلق به دوران پیش از تاریخ(نوسنگی) می باشد کشف این کتیبه عیلامی بیانگر بازسازی این سازهٔ خشتی بوده و از استمرار تمدن از ۹۰۰۰ سال تا ۳۰۰۰ سال پیش در این منطقه حکایت دارد.
جهت وجه تسمیه هفشجان یا هوشگان شعر زیر بی مناسبت نیست:
هفشجان یا هفشه جان معرب واژه پارسی هوشگان است. کلمه هوشگان نیز مخفف و برگرفته از نام هوشنگیان می باشد.هوشنگیان منتسب به هوشنگ پادشاه پیشدادی می باشد به طوری که کشف آتش و اجرای جشن سده نیز به او نسبت داده می شود، هم اکنون نیز بخش وسیعی از املاک هفشجان در دشتی واقع شده است که بزرگان و ریش سفیدان آن را دشت هوشنگ شاه می دانند. علی رغم آنکه پیشدادیان ریشه در اساطیر ایران دارد، اما در اینجا کلمه هوشنگیان مشخصاً و الزاماً وجود فردی به نام هوشنگ را به تأیید نمی رساند بلکه این عقیده ریشه در ادبیات شفاهی مردم داشته و این گونه تأثیر خود را بر نام این شهر گذاشته است. با این وجود عظمت آثار تاریخی هفشجان و پیشینه تاریخی۹۰۰۰ ساله این شهر اهمیت تاریخی هفشجان را می رساند.
«در اساطیر آمده که اژدهای سیاه (نماد اهریمن) به هوشنگ پیشدادی حمله کرد و او برای دفع اژدها سنگی بطرف آن انداخت. سنگ به سنگ دیگری برخورد و جرقه ای ایجاد نمود و آتش کشف گردید. دشتی که این واقعه بروی آن اتفاق افتاد معروف شد به دشت هوشنگی و شهری که بعداً بروی آن ساخته شد هوشنگیان نامیده شد که بر اثر کثرت تلفظ به هوشگان و به تعریب به هفشجان تغییر شکل داد. تمام مردم منطقه از جمله بختیاری ها و مردم شهرکرد هنوز این شهر را به نام هوشگان یا هوشنگیان می شناسند. هوشنگ شاه برای اولین بار جشن سده را بروی این دشت اجرا نمود. لازم به تذکر است که این شهر از دیرباز جزو منطقهٔ اصفهان محسوب می شده است.»
هوشنگ (hu-shang)
کسی که منازل خوب فرهم سازد. هوشنگ در اوستا «هئوشینگه» آمده است که از دو واژه هوش و هنگ است. هوشنگ از پادشاهان پیشدادی است و در اوستا فقره ۲۱ از آبان یشت و در فقره ۲۴ از ارت یشت نام هوشنگ آمده است. فردوسی هوشنگ را به چم هوش و فرهنگ گرفته است.
زبان مردم هفشجان فارسی است که با لهجه هوشگانی تکلم می شود. لهجه هوشگانی گونه ای از فارسی شکسته است و ریشه آن فارسی پهلوی است. به علت مجاورت با ایل بختیاری نیز تعدادی از لغات بختیاری و اقوام دیگر در زبان اهالی هفشجان دیده می شود. شهرهای هفشجان، شهرکرد، بروجن و فرخ شهر مراکز مهم فارسی زبان استان چهارمحال و بختیاری به شمار می آیند.
امروزه بالای ۷۰ درصد از مردم شهر هفشجان به شغل جوشکاری مشغول هستند. آوازه تبحر جوشکاری مردم این شهر به گونه ای است که بیش ترین و دقیق ترین جوشکاری های پروژه های مهم کشور در زمینه های لوله های انتقال گاز، نفت و … به آن ها سپرده می شود و شهر هفشجان را به شهر صنعتگران مشهور کرده است.
جوانان هفشجان در مجتمع های نفت و گاز پارس جنوبی پالایشگاه های آبادان و بندرعباس و طرح های خطوط لوله سراسر کشور و حتی خارج از کشور به حرفه جوشکاری اشتغال دارند. جوش استیل، کربن، کاپرنیک و آرگون از انواعجوشکاری حرفه ای است که هفشجانی ها در ارائه آن تبحر دارند.
در راه اعتلای صنعت ایران تعدادی کثیری از صنعتگران هفشجان جان خویش را از دست داده اند که می توان شهدای حوادث تروریستی دیاله عراق در سال های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ خورشیدی را مهم ترین آن ها دانست که در مجموع ۱۸ تن از مهندسین و تکنسین های ایرانی جان خود را از دست دادند، در این میان ۸ تن آن ها اهل شهر هفشجان بودند. در سال ۱۳۸۹ خورشیدی نیز ۱۲ صنعتگر هفشجان در حادثه انفجار سرخس جان خویش را از دست دادند.
کیفیت کار متخصصان صنعت جوشکاری و تعداد بالای فعالان این حرفه سبب شده است تا این شهر اکنون به عنوان پایتخت صنعت جوش کشور شناخته شود و تلاش برای ثبت هفشجان در یونسکو به عنوان شهر جهانی صنعت جوش در حال پیگیری است.
کارخانه مالت سازی هفشجان
کارخانه بِه مالت هفشجان با عنوان اولین و تنها کارخانه مالت سازی ایران و خاورمیانه در شهرک صنعتی هفشجان قرار دارد. نخستین کارخانه مالت سازی صنعتی کشور با ۳۰ میلیارد ریال سرمایه گذاری بخش خصوصی و شبکه بانکی در سال ۱۳۸۹ توسط مهندس رستمی در شهر هفشجان به بهره برداری رسید.
بِه مالت، بزرگترین و پیشرفته ترین واحد تولیدکنندهٔ جو جوانه زده (مالت)، گندم جوانه زده، فرآورده های آن و آرد جو در خاورمیانه است. به طور میانگین هر ساله ۲ هزار و۸۰۰ تن فرآورده های مالت در این کارخانه تولید و روانه بازار شده است. این کارخانه تولید ظرفیت توسعه تولید تا ۲۴ هزار تن را دارد و شش میلیون و ۷۰۰ هزار دلار ارزآوری داشته است.
کارخانه قند چهارمحال (هفشجان)
کارخانه قند هفشجان اولین واحد صنعتی استان چهارمحال و بختیاری و تنها واحد صنعتی استان تا پایان دودمان پهلوی است. عملیات اجرایی و احداث ابنیه کارخانه با ظرفیت اسمی ۱۰۰٬۰۰۰ تن تولید قند و شکر در سال ۱۳۴۸ خورشیدی در زمین های ورودی شهر هفشجان با مساحت ۸۰ هکتار و با مشارکت کارشناسان کشور بلژیک آغاز و در سال ۱۳۵۰ با نام کارخانه قند و شکر کوروش کبیر به طور رسمی آغاز به کار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به استناد مصوبه مجمع عمومی، نام آن به شرکت فرآورده های غذایی و قند چهار محال تغییر یافت و تا پایان سال ۱۳۷۳ در مالکیت سازمان صنایع ملی ایران بود. در سال ۱۳۷۴ شرکت، همراه دارایی های آن توسط بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی خریداری گردید.
در حال حاضر این مجموعه، مشغول به تولید محصول شکر است و منطقه ای مسکونی با جمعیتی در حدود ۳۰۰ نفر در اطرافش اسکان یافته است.
گردشگاه چشمه زنه هفشجان در دامنه رشته کوه جهان بین و ۲ کیلومتری هفشجان و ۲۰ کیلومتری شهرکرد واقع شده است. در روز طبیعت هرسال بیش از ۱۰ هزار نفر از گردشگاه چشمه زنه و طبیعت زیبای آن دیدن می کنند.
این گردشگاه از مهم ترین جاذبه های گردشگری نزدیک به شهرکرد مرکز کنونی استان چهارمحال و بختیاری استو آب معدنی و لاله های واژگون آن از مهم ترین ویژگی های آن می باشد.
به منظور تأمین بخشی از آب کشاورزی دشت هفشجان، سدی در ۲۰ کیلومتری جنوب شهرکرد و شمال کوه جهان بین و ۳ کیلومتری شهر هفشجان بر روی این چشمه احداث شده است. این سد خاکی با هسته رسی، دارای مخزنی به حجم ۱/۳ میلیون مترمکعب می باشد. طول تاج سد ۴۱۰ متر و عرض تاج آن ۸ متر و ارتفاع از روی پی در عمیق ترین ناحیه ۴۲ متر است.
در وجه تسمیه نام چشمه زنه باید توجه داشت که نام زنه به علت زایش چشمه ای جوشان در کوه جهان بین هفشجان می باشد.
غار جهان بین در دامنه کوه جهان بین و در غرب هفشجان قرار دارد. این غار با بیش از ۱۴۰ متر عمق و متراژ عمودی عمیق ترین چاه غار طبیعی کشف شده در ایران محسوب می گردد.
با عبور از شهر و رفتن به سوی تفریحگاه چشمه زنه در رشته کوه جهان بین به سنگ شکن می رسیم که مسیر صعود به قله نیز هست. با طی جاده خاکی دسترسی به دکل های برق فشار قوی و نیز پیمودن حدود ۲۲۲ متر به سمت شرق سمت چلا و به سمت قله اصلی رفته تا به دهانه غار که زیر صخره ها پنهان است برسیم. غار دارای سنگ های بسیار زیبایی به شکل های گوناگون است. آب حوضچه غار کاملاً شفاف و از محل چکیدن قندیل ها تأمین شده است. برای بازدید باید از تجهیزات کامل صعود و فرود روی طناب برخوردار بوده و به فن آن تسلط داشته باشید.
علاوه بر این جاذبه های طبیعی و گردشگری، هفشجان دارای ۲۶ قنات یا کاریز ثبت شده است.
کوه جهان بین در غربِ شهرِ هفشجان قرار دارد. این کوه یکی از کوه های "رشته کوه زاگرس" است. کوه جهان بین به طولِ ۳۰ کیلومتر از جنوبِ روستای شمس آباد شروع و تا غرب روستای مصطفی آباد در حومه شهر هفشجان امتداد دارد. بلندترین قله های آن به نام های دالانک با ۳۳۴۲ متر، هفشجان با ۳۳۱۵ متر و شمس آباد با ۳۱۳۸ متر ارتفاع می باشد. شمارِ زیادی از چشمه ساران، دامنه های سرسبزِ شمال شرقی، صخره های بلند و غارهای ژرف و نیز زیبایی بی نظیرِ قلهٔ مرکزی یعنی نای هفشجان -که در عین حال یکی از بی نظیر و منظم ترین قله های کشور است- از ویژگی های منحصر به فردِ این رشته کوه می باشد. در دامنهٔ این رشته کوه، آثارِ تاریخی از شکل گیریِ تمدن هایی کهن در هزاره های پیش از تاریخ حکایت دارد.
چشمه وقت و ساعت یکی از چشمه های واقع در دامنه کوه جهان بین هفشجان و در غرب روستای شمس آباد، شهرستان شهرکرد، استان چهارمحال و بختیاری است. این چشمه در فاصله ۳۵ کیلومتری شهرکرد و ۱۰ کیلومتری شهر هفشجان قرار دارد و به چشمه وقت و ساعت شمس آباد معروف است. علت نامگذاری وقت و ساعت به این دلیل است که آب این چشمه در طول روز ممکن است برای مدت ۲ تا ۳ ساعت قطع شود به گونه ای که هیچ اثری از آب در دهانه چشمه مشاهده نمی شود ولی با گذشت مدت زمانی به یک باره آب از دهانه این چشمه شروع به جوشش می کند و منظره زیبایی را به وجود می آورد. قدمت چشمه وقت و ساعت به قبل از دوران چهارم می رسد و جز چشمه های کارستی است که آب آن به صورت تناوبی خشک و پرآب می شود. این چشمه در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۲۰، با شماره ثبت ۱۰۹ در فهرست ثبت آثار طبیعی ملی ایران قرار گرفته است.
شهر هفشجان از طریق راه اصلی بزرگراه هفشجان-شهرکرد به شهرکرد، مرکز کنونی استان چهارمحال و بختیاری متصل می گردد. طول این محور حدود ۱۲ کیلومتر است. از طرفی شهر هفشجان از طریق جاده اصلی هفشجان-سورشجان به سورشجان و از آن جا به غرب استان چهارمحال و بختیاری متصل می شود؛ طول این مسیر حدود ۲۲ کیلومتر است. جاده هفشجان-طاقانک نیز شهر هفشجان را به مسیر ارتباطی خوزستان متصل می کند.
با توجه به دیدگاه باستان شناسی از هزاران سال پیش گذرگاه های مهمی به هفشجان متصل می شده اند که می توان راه باستانی دسپارت یا دزپارت را مهم ترین آن ها دانست. این شاهراه پس از عبور از اصفهان، مرکز کشور و گردنه رخ به هفشجان مرکز مطلق منطقه چهارمحال می رسید و با عبور از تنگ خراجی امتداد یافته و مناطق شهرستان اردل وارد شهرستان ایذه و استان خوزستان کنونی می شد.
این راه تاریخی به عبارتی شاهراه اتصالی اصفهان به خوزستان بوده است که از مرکز منطقه هفشجان عبور می کرده است و همواره بر اهمیت راهی هفشجان می افزوده است. متأسفانه امروزه هفشجان اهمیت گذشته را بدان شکل ندارد.
هفشجان شهری است که در چند دهه اخیر تحولات چشم گیری را از سرگذرانده است. شهر هفشجان بنا به آخرین تغییرات مشتمل بر ۱۷ محله می باشد که عبارتند از :تیر برزی، زیر کهریزی، پشت خانه نوروز، قلعه، پشت شهرداری، شمال سیل بند، میانرود، سنگتراش ها، جنوب سیل بند، شهرک فجر، مرغزار، لک لک، فیلی ها، جنب باغ جهان بین، بزلر، بازار قدیم و الله بخشی.
در مطالعات حاضر حریم پیشنهادی با سطحی حدود ۱۴۹۹/۶ هکتار از شمال به دامنه دیگ چی و از شمال شرق به اراضی کارخانه قند؛ از شرق، جنوب و غرب منطبق بر خط محدوده شهر می باشد. امکانات مناسب زیستی بخصوص منابع آب کافی همچون چشمه های متعدد و اراضی با قابلیت کشاورزی شرایط اسکان اولیه را برای ساکنین اولیه این شهر فراهم آورده است. شواهد موجود بیانگر این است که هسته اولیه شهر کنونی هفشجان یا هوشگان حدود ۷۰۰ سال قبل شکل گرفته است. قبل از آن هفشجان در دوره خوارزمشاهیان غیر مسکونی بوده و جنبه کاربری تفریحگاه و شکارگاه را داشته است.
اگر چه اطلاعات دقیقی از خصوصیات اجتماعی ساکنین اولیه وجود ندارد اما نظام یافتگی و پیچیدگی بافت کالبدی شهر مؤید قدمت آن می باشد. شهر هفشجان به مرور با شکل گیری هسته اولیه آن شروع به گسترش دایره ای خود می کند. روند گسترش دایره ای شهر به مرور با محدودیت هایی که در اطراف شهر وجود داشته متوقف می شود. چنین وضعیتی را می توان بعد از سال ۱۳۴۲ خورشیدی به دلیل محدودیت زمین های جنوب که عمدتاً درختکاری شده بود مشاهده نمود به طوری که توسعه شهر بسوی شمال و غرب کشیده می شود. اما بیشترین گسترش شهر بعد از انقلاب اسلامی صورت می گیرد. شهر یکباره در دامنه ملایم ارتفاعات شمال پیش می رود، انتخاب زمین به وسیلهٔ سازمان زمین شهری و محدودیت زمین های کشاورزی در شرق، جنوب و غرب را می توان عمده ترین عامل گسترش بطرف شمال دانست. هم اکنون گسترش و توسعه شهر هفشجان به سوی شمال و ارتفاعات بزلر می باشد.
ابوذر ربیع زاده هفشجانی، قهرمان کشتی فرنگی ناشنوایان جهان
| [
{
"answer1": "امروزه بالای ۷۰ درصد از مردم شهر هفشجان به شغل جوشکاری مشغول هستند.",
"answer2": "در اساطیر آمده که اژدهای سیاه (نماد اهریمن) به هوشنگ پیشدادی حمله کرد و او برای دفع اژدها سنگی بطرف آن انداخت. سنگ به سنگ دیگری برخورد و جرقه ای ایجاد نمود و آتش کشف گردید.",
"distance": 1183,
"question": "در هفشجان چه نوع فعالیتهای صنعتی رایج است و بر اساس اساطیر نام این شهر چه ارتباطی با آتش دارد؟"
},
{
"answer1": "تپه اسکندری اولین، کهن ترین و بزرگ ترین اثر ملی استان چهارمحال و بختیاری، مربوط به دوران پیش از تاریخ است",
"answer2": "کتیبه گر نوشته هفشجان مربوط به هزاره چهارم قبل از میلاد و ۶۰۰۰ سال پیش است و در هفشجان، کوه جهان بین واقع شده است.",
"distance": 706,
"question": "تپه اسکندری مربوط به چه دورهای است و قدیمیترین کتیبه استان در چه مکانی در هفشجان واقع شده است؟"
},
{
"answer1": "عملیات اجرایی و احداث ابنیه کارخانه با ظرفیت اسمی ۱۰۰٬۰۰۰ تن تولید قند و شکر در سال ۱۳۴۸ خورشیدی در زمین های ورودی شهر هفشجان با مساحت ۸۰ هکتار و با مشارکت کارشناسان کشور بلژیک آغاز و در سال ۱۳۵۰ با نام کارخانه قند و شکر کوروش کبیر به طور رسمی آغاز به کار کرد.",
"answer2": "علت نامگذاری وقت و ساعت به این دلیل است که آب این چشمه در طول روز ممکن است برای مدت ۲ تا ۳ ساعت قطع شود به گونه ای که هیچ اثری از آب در دهانه چشمه مشاهده نمی شود ولی با گذشت مدت زمانی به یک باره آب از دهانه این چشمه شروع به جوشش می کند و منظره زیبایی را به وجود می آورد.",
"distance": 3084,
"question": "کارخانه قند هفشجان در چه سالی تاسیس شد و چشمه وقت و ساعت به چه دلیلی به این نام خوانده میشود؟"
},
{
"answer1": "بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵جمعیت هفشجان برابر با ۲۱٬۳۵۲ نفر بوده است.",
"answer2": "هفشجان در مختصات جغرافیایی ۵۰ درجه و ۴۷ دقیقه طول شرقی و ۳۲ درجه و ۱۳ دقیقه عرض شمالی، در ارتفاع ۲۰۶۶ متر از سطح دریا و از نظر موقعیت استقرار در دشت هفشجان، چهارمین دشت وسیع استان واقع شده است.",
"distance": 359,
"question": "جمعیت هفشجان در سال ۱۳۹۵ چند نفر بوده و نام دشت اصلی که شهر در آن واقع شده چیست؟"
},
{
"answer1": "کیفیت کار متخصصان صنعت جوشکاری و تعداد بالای فعالان این حرفه سبب شده است تا این شهر اکنون به عنوان پایتخت صنعت جوش کشور شناخته شود",
"answer2": "این هفشجان کهن به نام پارسی هوشنگان یعنی مکان هوشنگ پادشاه پیشدادی و کاشف آتش و محل اجرای جشن سده شهرت دارد.",
"distance": 7485,
"question": "در دوره معاصر هفشجان چه جایگاهی در صنعت جوشکاری پیدا کرده است و بر اساس متون، هفشجان در دوره های گذشته با چه نامی شناخته می شده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
664 | : اسمال تاک
زبان اسمالتاک یک زبان شی گرا و دارای تایپ پویا و زبان برنامه نویسی انعکاسی است.
اسمالتاک برای پشتیبانی از دنیای جدید حاصل از فهماندن محاسبات با مثال توسط «هم زیستی میان انسان و کامپیوتر» به وجود آمد. اسمالتاک به منظور آموزش توسط زیراکس پارک (Xerox PARC) و آلن کی، دان اینگالس، آدل گلدبرگ، تد کاهلر، اسکات والاس، و دیگران در طول دهه ۱۹۷۰ تحت تأثیر لیسپ و لوگو و اسکچپد(sketchpad)، سیمولا ساخته شد.
این زبان اولین بار تحت عنوان اسمالتاک-۸۰ عرضه شد و پس از آن به صورت گسترده به کار برده شد. زبان هایی مشابه اسمالتاک همچنان در حال توسعه هستند و کاربران وفادار بخود را دارند. نسخه انسی اسمالتاک در سال ۱۹۹۸ معرفی شد و این نسخهٔ استاندارد از اسمالتک را نشان می دهد.
انواع مختلف موجود از زبان اسمالتاک همانند سایر زبان ها موجود است. لغت اسمالتاک اشاره به نسخه اسمالتاک-۸۰ دارد. اولین نسخه ای از این زبان که به طور عمومی قابل استفاده بود در سال ۱۹۸۰ ساخته شد
اسمالتاک محصول تحقیقات گروه پژوهشی زیر نظر الن کی د ر شرکت زیراکس پارک بوده است. آلن کی بیشتر نسخه های اولیه این زبان را طراحی نموده است که توسط دان اینگالس پیاده شده اند. اولین نسخه این زبان یعنی اسمالتاک-۷۱ در اثر یک شرط بندی در مورد امکان به وجود آوردن یک زبان با کد یک صفحه ای براساس ارسال پیام همانند سیمولا در عرض چند صبح به وجود آمد. نسخه بعدی که بیشتر در کارهای تحقیقاتی به کار رفت و تأثیری روی ایجاد مدل بازیگر داشت اسمالتاک-۷۲ بود. این نسخه دارای دستورها و مدل اجرایی متفاوتی از بیشتر انواع این زبان در حال حاضر بود. با وجود مسدود نمودن بخشی از مدل اجرایی و به وجود آوردن سلسله مراتب کلاس ها همانند سیمولا نسخه اسمالتاک-۷۶ به وجود آمد. محیط توسعه نرم افزار برای این زبان بیشتر ویژگی های معمول کنونی در مورد ویرایش کد کتابخانه کلاس ها را شامل می گشت. اسمالتاک ویژگی متاکلاس را افزود تا بینش همه چیز جز متغیرها کلاس هستند را پیاده سازی نماید و حتی این مورد را برای مفاهیم پایه مانند اعداد صحیح و منطقی به کار برد و ویژگی ها و رفتارها را با این کلاس های مجزا مرتبط نمود.
اسمالتاک-۸۰ اولین نسخه استفاده شده خارج از شرکت بود و نسخه اول آن را به تعدادی شرکت (هیولت پاکارد، کامپیوتر اپل، تکترونیکس، DEC) و دانشگاه برکلی داشت تا مرور لازم بر آن انجام شود و محیط های مناسب برای آن توسعه یابد. نسخه عمومی تر که اسمالتاک-۸۰ نسخه دوم نام داشت به صورت فایل تصویری و مستقل از محیط با تعریف اشیا که ماشین مجازی مناسب خود داشت عرضه گشت. نسخه استاندارد انسی در سال ۱۹۹۸ عرضه شد که تاکنون نسخه رسمی مورد استفاده بوده است.
دو نسخه مشتق شده از اسمالتاک هم اکنون مورد استفاده است یکی از آن ها اسکویک (Squeak) که از اسمالتاک-۸۰ نسخه اول به وجود آمده است و به شیوه اپل تولید شده و یک نرم افزار متن باز است؛ و دیگری ویژوال ورکس(VisualWorks) از اسمالتاک-۸۰ نسخه دوم و اسمالتاک-۸۰ ۲٫۵ و ابجکتورکس (ObjectWorks)ساخته شده توسط شرکت سیستم های پارکپلیس (شرکت تابع از زیراکس پارک برای عمومی سازی زبان اسمالتاک) اشتقاق یافت. به عنوان پیوند جالب بین نسل ها در سال ۲۰۰۲ واسیلی بایکف هابز را ساخت تا زبان اسمالتاک-۸۰ در ویژوالورکس عمل نماید.
در اواسط دهه ۱۹۹۰ محصولات مربوط به اسمالتاک توسط دو شرکت رقیب پارکپلیس و دیجیتاک عرضه می گشت. پارکپلیس (ParkPlace) با توجه به بازار سان میکروسیستم یونیکس (Unix Sun Microsystem)توجه داشت در حالی که دیجیتاک(Digitalk) به شرکت اینتل و سیستم عامل های OS/2 و ویندوز توجه کردند. هر دو شرکت به دلیل قابلیت خوانایی کد منبع در سیستم های توزیع شده و محدودیت های موجود در بهبود عملکرد و عدم وجود ارتباط با یک پایگاه داده منطبق بر SQL دست به گریبان بوده اند. در سال ۱۹۹۵ این دو شرکت با توجه به کاهش موفقیت تجاری این زبان دو شرکت با یکدیگر درشرکت آبجکتشیر (ObjectShare) ادغام گشتند. اما در ادامه در سال ۱۹۹۹ منحل شدند. نسخه قوی تر (ویژوالورکس باقی مانده و هم اکنون جزئی از سینکام اسمالتاک (Cincom Smalltalk) است). شرکت نرم افزاری سیگال آزمایشگاه ایجادکننده smalltalk/V را خرید و هم اکنون نیز مالکیت آن را در اختیار دارد.
زبان اسمالتک در ۴ محیط اصلی بر سایر زبان های برنامه نویسی تأثیر گذاشت.
۳. اسمالتک اولین برنامهٔ گرافیگی با محیط ویندوز در کامپیوترهای شخصی را در اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ ابداع کرد.
۴. در پایان محیط توسعه جامع برای ایجاد دسترسی به ابزار دیداری برنامه نویسی شبیه اشکال زدایی کد اسمالتک به وجود آمد.
اسمالتک زمینه هایی برای گسترش و تجارتی زبان برنامه نویسی جاوا فراهم کرد.
همچنین زبان امری شبیه اسمالتک توسط دیوید سیمنس به وجود آمد که طراحی ها را با نوشتن سند انجام می دهد. این زبان که S# نام دارد از نوع تکنولوژی است که در هر پیوسته کامپایل می شود.
همانند سایر زبان های برنامه نویسی شی گرا زبان اسمالتاک-۸۰ (نه اسمالتاک-۷۲) دارای مفهوم مرکزی شی است. شی یک نمونه از یک کلاس است. کلاس ها تعیین کننده نحوه رفتار در نمونه های خود هستند. برای مثال کلاس پنجره باید تعیین نماید که ایا دارای برچسب است یا نه و اعمال مورد نیاز برای پنجره ها همانند بازکردن، بستن، و حرکت دادن را برای آن تعریف نماید. هر نمونه از کلاس پنجره مقادیر مخصوص به خود را داراست و در صورت نیاز می تواند اعمال تعریف شده در کلاس مربوطه را انجام دهد.
یک شی در اسمالتاک می تواند دقیقاً سه عمل انجام دهد:
وضعیت یک شی در اسمالتاک برای آن شی خصوصی است. دیگر اشیا می توانند به آن دسترسی داشته باشند یا آن را تغییر دهند در صورتی که یک درخواست (پیام) برای آن شی ارسال نمایند. زمانی که یک پیام دریافت شد شی تعیین می کند که آیا پیام مناسب است یا نه. (نظر آلن کی در این باره این است: در حالی که شی اهمیت زیادی در اسمالتاک داشته است اما پیام ها اهمیت بالاتری دارند)
اسمالتاک کاملاً شی گراست یعنی تمام موجودیت ها در این زبان از قبیل انواع داده اولیه و ساختارهای دیگر شی هستند. انواع داده اولیه به کلاس مربوط به خود اشاره کرده و عمل متناسب را با توجه به ساختار کلاس خود انجام می دهند و پیام مناسب را ارسال می نمایند. برنامه نویسان قادر هستند تا رفتار و کلاس مربوط به نوع داده اولیه را تغییر دهند تا مطابق میل آن ها رفتار نماید این بدان معنی است که در صورتی که برنامه نویس ساختار کنترلی جدید را ایجاد نماید این ساختار کنترلی همانند قبلی رفتار ننموده و رفتار جدید تعریف شده در پیش خواهد گرفت. به صورت حلاصه می توان گفت: همه چیز در اسمالتاک شی است. (البته به صوزت دقیق تر تمام مقادیر شی هستند و نه متغیرها)
چون تمام مقادیر شی هستند کلاس ها نیز خود شی هستند. هر کلاس شی متناسب با متاکلاس مربوطه است. متاکلاس ها نیز خود کلاس هستد و نمونه ای از کلاس متاکلاس هستند. بلاک ها کد نیز شی هستند.
اسمالتاک-۸۰ یک سیستم کاملاً انعکاسی است که در خود اسمالتاک-۸۰ پیاده شد. اسمالتاک-۸۰ هم ساختار و هم محاسبات انعکاسی فراهم می سازد. کلاس ها و متدها که یک شی را تعریف می نمایند خود شی هستند و کاملاً جز خود سیستم هستند. کامپایلر اسمالتاک فایل های متنی را به به اشیا متد تبدیل می کند که معمولاً نمونه هایی از کلاس codice_1 است. این ها از طریق اضافه شدن به دیکشنری کلاس اضافه می شوند. سلسله مراتبی که کلاس ها را تعریف می نماید خود می تواند کلاس های جدید اضافه نماید. سیستم از طریق کد اسمالتاک-۸۰ که کلاس های جدید تعریف می کند یا تغییر می دهد گسترش می یابد. بدین طریق سیستم های نوشته شده به اسمالتاک-۸۰ سیستم های زنده هستند و می توانند در زمان اجرا خود را تغییر دهند و بهبود یابند.
به دلیل کلاس بودن کلاس ها می توان از آن ها سؤال نمود که دارای چه متدهایی هستند و چه فیلدهایی تعریف می نمایند؛ بنابراین اشیا می توانند از طریق کد جنریک هر شی بررسی شوند، کپی گردند، و به صورت سریال به کار روند.
اسمالتاک-۸۰ یک سیستم محاسباتی انعکاسی فراهم می سازد تا وضعیت محاسباتی سیستم قابل مشاهده باشد. در زبان های مشتق شده از اسمالتاک-۸۰ اصلی، فعال سازی یک سیستم آن را از طریق کلمه کلیدی codice_2 قابل دسترسی است. با فرستادن پیام ها به codice_2 متد فعال شده می تواند بپرسد چه کسی مرا فعال کرده است. این امکانات برنامه نویس را قادر می سازد روتین های کمکی و بازگشت همانند پرولوگ پیاده سازی نماید بدون آنکه ماشین مجازی را تغییر دهد. یکی از استفاده های جالب این ویژگی در سیساید است که این قالب کار برای وب توسط ایوی برایانت نوشته شده و طراحان را با از پیچیدگی های دکمه های بازگشت رها نموده و حرکات او را ذخیره کرده و امکان حرکت بین آن ها را برای او فراهم می سازد. پس از ذخیره سازی این حرکات می توان ظراحی وب را به آسانی به یکی از ویژگی های معمول ادامه داد.
اگر پیام ارسال شده به هر شی توسط آن شی پیاده نشده باشد پیام عدم فهم شی (codice_4) ارسال می گردد و پیام آرگومان آن محسوب می شود. پیام (شی دیگری از نمونه های codice_5) شامل فرستنده و آرایه ای ارگومان هایش است. در یک سیستم محاوره ای اسمالتاک پیاده سازی پیش فرض پیام codice_4 همان است که پنجره را برای نشان دادن خطا باز خواهد کرد. از این طریق می توان دلیل و زمینه خطا را شناخت و این اشکال را در داخل سیستم برطرف نمود و با استفاده از سیستم انعکاسی یه کار ادامه داد.
کاربرد مهم دیگر codice_4 میانجی گری است. برنامه نویس می تواند کلاسی پیاده نماید که هیچ متدی نداشته باشد و فقط پیام codice_4 را پیاده کرده باشد و از هیچ کلاسی به ارث نرفته باشد. اگر این اشیا به درستی به کار روند می توانند پیام ها را به سیستم های دیگر هدایت بنمایند و سیستم های توزیع شده به خوبی عمل نمایند. این چنین سیستمی در CORBA و RMI نیز وجود دارد اما در ابتدا در اسمالتاک-۸۰ پیاده گردید.
دستورها اسمالتاک-۸۰ درصدد کوچک بودن است و تناها از تعدادی کلمات کلیدی و اعلامات استفاده می نماید. در حقیقت تنها شش کلمه کلیدی وجود دارد: true, false, nil, self, super، و thisContext. (این ها در واقع کلمات کلیدی نیستند تنها شبه کلمات کلیدی است که شی هایی به عنوان تنها نمونه کلاس های خود هستند. اسمالتاک در حقیقت اصولاً کلمه کلیدی را به عنوان یک مفهوم نپذیرفته است) تنها ساخته های داخلی زبان ارسال پیام ها، انتصاب، بازگشت مقدار در متد، و ثابت برای بعضی اشیا. باقی مانده زبان، دستورها کنترلی همانند انتخاب شرطی و دستورها تکرارپذیر توسط استاندارد اسمالتاک در کتایخانه کلاس ها پیاده می شود. به دلیل بهینه سازی ممکن است بعضی پیاده سازی ها به بعضی از پیام ها اهمیت زیادی داده ولی باید دقت کرد که این اهمیت دادن در داخل زبان نوشته نشده و تنها یک بهینه سازی است.
مثال پایین نشان دهنده تمام ثابت های معمول اشیا را در متدهای اسمالتاک-۸۰ است.
اعداد. فهرست پایین بعضی اعداد ممکن را نشان می دهد.
42
-42
123.45
1.2345e2
2r10010010
16rA000
در دو خط آخر اعداد دودویی و شانزده شانزدهی نشان داده شده اند. r نشان دهنده استفاده از پایه دیگری است البته این منبع می تواند ۲ نباشد. به عنوان مثال 36rSMALLTALK یک عدد ممکن است (برای کسانی که کنجکاوند این عدد برابر است با ۸۰۷۳۸۱۶۳۲۷۰۶۳۲ دهدهی).
کاراکترها با علامت $ نوشته می شوند.
$A
رشته ها به صورت توالی کاراکترها در بین " نوشته می شوند.
'Hello, world!'
برای شمول یک ' دو علامت " را بکار ببرید.
'I said, "Hello, world!" to them.'
" نیاز به هیچگونه تغییری ندارد چون در رشته ها علامت ' بکار می رود.
'I said, "Hello, world!" to them.'
دو رشته برابر (رشته ها برابرند در صورتی که شامل تمام کاراکترها باشد) می توانند دو شی در دو محل متفاوت از حافظه باشد. علاوه بر رشته ها اسمالتاک دارای یک کلاس توالی کاراکترهای دیگر به نام symbol است. symbolها تضمین شده اند که منحصربه فرد باشند و هیچ دو symbol برابر دو شی متفاوت نیستند. به دلیل منحصربه فرد بودن آن ها را می توان به راحتی مقایسه نمود و برای انتخاب کننده پیام ها و سایر مصنوعات زبان به کار رود.
symbolها توسط علامت # و چند کاراکتر نشان داده می شود.
آرایه ها.
یک آرایه از ۴ عدد سحیح را تعریف می کند.
و آخرین نه کمترین بلوک ها (ثابت توابع بی نام).
[... Some smalltalk
بلوک ها در ادامه توضیح داده شده اند. اشتقاق های دیگر اسمالتاک دستورها اضافه تر را تعریف می کند اما موارد توضیح داده شده در بالا مهم ترین ثابت هاست.
دو نوع متغیر معمول استفاده شده در اسمالتاک متغیرهای نمونه و متغیرهای موقت هستند. متغیرهای دیگر و اصطلاحات مرتبط بستگی به پیاده سازی های مختلف دارند. به عنوان مثال ویژوالورکس دارای متغیرهای به اشتراک گذاشته در کلاس و فضای نام است در حالی که اسکویک و پیاده سازی های دیگر متغیرهای کلاس، حوضچه، و جهانی است.
اعلام متغیر موقت در اسمالتاک برای متغیرهای درون متد بکار می رود. این متغیرها در بالای متد تعریف می شوند و با فضای خالی و | جدا می گردند. به عنوان مثال:
یک متغیر موقت به نام index تعریف می کند. چندین متغیر را می توان در یک دستور تعریف نمود.
دو متغیر index و vowels را تعریف می کند.
یک متغیر از طریق دستور =: به یک مقدار منتسب می گردد.
vowels := 'aeiou'
رشته aeiou را به متغیر از پیش تعیین شده vowels نسبت می دهد. رشته یک شی است (توالی کاراکترها در بین " نشان دهنده ثابت رشته ایست) که در زمان کامپایل ایجاد می شود.
پیام ها ساختارهای اساسی در اسمالتاک هستند. حتی دستورها کنترلی نیز به صورت ارسال پیام پیاده می گردند. مثال پایین پیام factorial را به عدد ۴۲ می فرستد.
42 factorial
در این حالت ۴۲ گیرنده پیام است در حالی که factorial انتخاب کننده است. گیرنده پیام با بازگرداندن مقداری (در اینجا احتمالاً فاکتوریل عدد ۴۲) پاسخ می دهد. علاوه بر این مقدار بازگردانده شده را می توان به یک متغی نسبت داد:
aRatherBigNumber := 42 factorial
factorial پیامی است که به آن عموماً پیام یگانه گویند چرا که فقط یک شی و آن هم دریافت کننده در آن نقش دارد. پیام ها می توانند چندین شی را به عنوان آرگومان خود حمل کنند:
2 raisedTo: 4
در این عبارت دو شی نقش داشته اند: ۲ به عنوان گیرنده و ۴ به عنوان آرگومان. نتیجه پیام یا در اصطلاح اسمالتاک پاسخ پیام ۱۶ است. یک پیام می تواند آرگومان های بیشتری هم داشته باشد.
'hello world' indexOf: $o startingAt: 6
مثال بالا اندیس o در رشته داده شده با شروع از اندیس ۶ را بازمی گرداند. انتخاب کننده این پیام :indexOf:startingAt که از دو کلمه کلیدی یا قسمت تشکیل شده است.
چنین کلمات کلیدی درهمتنیده خوانایی کد را بالا برده و آرگومان ها به وسیله کلمات کلیدی پیش از خود توصیف می گردند. به عنوان مثال یک عبارت برای ساخت یک مستطیل در ++C یا جاوا به شکل زیر است:
new Rectangle(100, 200);
در این عبارت مشخص نیس ت کدام آرگومان طول است یا عرض و شما برای فهمیدن این نکته باید به راهنمای زبان مراجعه نمایید اما همین عبارت در اسمالتاک بدون هیچ گونه ابهام نوشته می شود به شکل زیر:
Rectangle width: 100 height: 200
گیرنده در این حالت Rectangle یک کلاس است و در پاسخ یک نمونه از این کلاس با عرض و طول خواسته شده تولید می گردد.
در نهایت بیشتر کاراکترهای غیرالفبایی به عنوان پیام دودویی بکار می رود. این به برنامه نویس اجازه می دهد تا عملگرهای ریاضی را به شکل سنتی بنویسد:
3 + 4
که پیام + را به گیرنده ۳ به همراه آرگومان ۴ می فرستد (که پاسخ برابر با ۷) است. به طور مشابه:
3> 4
پیام <را به ۳ به همراه آرگومان ۴ را می فرستد (پاسخ false است).
توجه کنید که در اسمالتاک-۸۰ خود این عملگرها پیاده نشده اند. خروجی تنها بستگی به نحوه پاسخ دهی گیرنده (در این جا نمونه Number) در برابر پیام <و + پاسخ می دهد.
اثر جانبی این مکانیزم گرانبارسازی عملگر است. یک پیام b برای مقایسه آن ها بکار می رود.
یک عبارت می تواند چندین ارسال پیام داشته باشد. در این مثال پیام ها به ترتیب ساده پردازش می شود. پیام های یگانه اولویت بیشتری داشته و پس از آن پیام های دوگانه و پیام های کلمات کلیدی قرار دارند. به عنوان مثال
3 factorial + 4 factorial between: 10 and: 100
که به صورت زیر ارزیابی می شود:
پاسخ آخرین پیام به عنوان نتیجه نهایی عبارت ارسال می گردد.
پارانتزها می توانند ترتیب ارزیابی را تغییر دهند.
(3 factorial + 4) factorial between: 10 and: 100
که معنای عبارت را تغییر داده و عبارت میان پارانتز در ابتدا ارزیابی گردیده و نتیجه ۱۰ می شود. ۱۰ پیام factorial را دریافت می کند که نتیجه ۳۶۲۸۸۰۰ است؛ و قسمت آخر در نهایت false تولید می کند.
به دلیل این که پیام های دوگانه در اسمالتاک-۸۰ درون ساخت نیستند اولویت برابر با یکدیگر داشته و به سادگی از چپ به راست ارزیابی می گردند. به همین دلیل عبارات مشابه در اسمالتاک ممکن است معنای متفاوت از آنچه که به صورت سنتی است داشته باشند.
3 + 4 * 5
پس از ارزیابی نتیجه ۳۵ است.
پیام های یگانه را می توان با نوشتن پشت سر هم به هم زنجیر نمود. به صورت زیر:
3 factorial factorial log
که فاکتوریل را به ۳ فرستاده و نتیجه را که ۶ است دوباره فاکتوریل ارسال می کند و از نتیجه ۷۲۰ لگاریتم می گیرد که نتیجه ۲٫۸۵۷۳۳ است.
چند عبارت را می توان پشت هم نوشت که هر کدام با یک. پایان می یابد. مثال پایین یک نمونه از window ایجاد کرده و آن را در یک متغیر ذخیره می نماید و به آن دو پیام می فرستد.
اگر چندین پیام به یک گیرنده ارسال شود می توان آن ها را به صورت یک زنجیره جدا شده با؛ نوشت.
با این تغییر نیاز به استفاده از یک متغیر موقت برطرف خواهد شد.
یک بلوک از کد (تابع بدون نام) را می توان به صورت یک ثابت بیان داشت (که یک شی است چرا که هر مقدار شی است) که این هدف با استفاده از [] ممکن است.
[:params | ]
که params: نشان دهنده پارامترهای دریافتی است. این بدان معنی است که کد زیر:
[:x | x + 1]
می تواند به صورت زیر باشد:
f(x) = x + 1
(یا با استفاده از حساب لامدا):
λx.(x+1)
و
f(3) = 3 + 1
ارزیابی خواهد شد:
[:x | x + 1] value: 3
ساختار کنترل، دارای دستور خاصی در اسمالتک ناست. در عوض اسمالتک آن را با فرستادن پیغام به شی انجام می دهد. برای مثال شرط اجرا در صورتی که درست بود با فرستادن پیغام به شی بولی آن را انجام می دهد. سپس آن را به عنوان یک آرگومان بلاکی از کد شروع به اجرا کردن می کند اگر و تنها اگر دریافت شی بولی درست باشد.
این قطعه از کد توضیح بالا را نمایش می دهد:
result := a> b
بلاک ها نیز برای اجرای ساختار کنترلی تعریف شده توسط کاربر، مشاهده ها و .. کاربرد دارند برای مثال:
aString := 'This is a string'.
vowels := aString select: [:aCharacter | aCharacter isVowel].
در خط آخر پیغامی که فرستاده می شود توسط select: با یک آرگومانی که به صورت بلاک کد ثابت است معین می شود. بلاک کد ثابت به عنوان خبر دادن به یک تابعی که باید جواب صحیح بودن را بدهد اگر و تنها اگر یک المان از رشته در مجموعه ای از رشته ها که توسط کد ثابت فرستاده شده موجود باشد.
این یک مثالی از کلاس است:
Object subclass: #MessagePublisher
اغلب بیشتر این تعریف ها توسط محیط برنامه کامل خواهند شد. توجه کنید که این در حقیقت یک پیغام به کلاس "شی" برای ساختن یک زیر کلاس است که "MessagePublisher" می نامند. بعبارت دیگر در اسمالتک کلاس ها اول به صورت کلاس شی هستند که می توانند پیغام هایی را فقط توسط شی های دیگر دریافت نماید و به صورت داینامیک در زمان اجرا آن را به وجود می آورد.
زمانی که یک شی یک پیغامی را دریافت می کند تابع پیغام دریافتی را با اسم تابع تطبیق می دهد. مثال زیر یک تابع "Publish" را تعریف می کند و پس از آن آنچه را که اتفاق خواهد افتاد را در خود تعریف می کند. این زمانی اجرا می شود که یک پیغامی حاوی "Publish"را دریافت نماید.
publish
در زیر تابعی تعریف می شود که چند آرگومان را می گیرد و مقداری را برمی گرداند.
quadMultiply: i1 and: i2
توجه کنید که شی برای تعیین اینکه در زمان اجرا به طور داینامیکی شروع به پاسخ دهی به پیغام نماید یا به طور استاتیکی در زمان کامپایل این کار را انجام دهد مسئول می باشد.
به قطعه کد زیر توجه کنید که یک شی از کلاس می سازد:
MessagePublisher new
دستور بعدی یک شی از کلاس می سازد و مقداری را برمی گرداند و آن را مقدار دهی می نماید.
publisher := MessagePublisher new
در زبان اسمالتک ممکن است که به یک کلاس موقتی و بی نام پیغامی بزنیم مانند کد خط بعد.
MessagePublisher new publish
توجه کنیدکه برنامه نویس با توجه به شرایط از یکی از حالات بالا برای ساختن نمونه از شی استفاده می کند.
Transcript show: 'Hello, world!'.
دستور "show" به شی "Transcript" پیغامی با یک آرگومان ثابت "!Hello World" می فرستد. دستور "show" باعث نمایش "!Hello World" در قسمت "Transcript" ویندوز می شود.
توجه کنیدکه "Transcript" احتیاج به باز کردن دارد تا بتواند دستور را نمایش دهد.
بیشتر سیستم های برنامه نویسی کد برنامه را از حالت برنامه جدا می کنند. زمانی که شروع به اجرا می کنند آن ها را بار می کنند و همه حالت برنامه قبلی را باید دوباره به طور صریح از فایل برنامه یا از منبع دیگر به وجود آورد. تنظیمات برنامه به طور صریح ذخیره نمی شوند و باید آن ها را بعد از هر راه اندازی تهیه کرد. یک فرمان تجارتی همچنین تعداد زیادی از سندهای اطلاعاتی را هروقت شما ذخیره می کنید، می بندید و دوباره راه می اندازید معین می کند. شما جزئیات از قبیل گذشته تاریخی یا مختصات موس را گم می کنید. تصویر بر اساس اصرار شما را به تمامی ضایعاتی که شما به دلیل آن کامپیوتر را خاموش می کند یا راه اندازی می کند اجبار نمی کند
در زبان اسمالتک اگرچه فرقی بین داده های اجرایی و کدها ندارند بیشتر سیستم های اسمالتک در پایان کار از برنامه یک تصویر می گیرند. این تصاویر می توانند توسط ماشین دیداری به برنامه اضافه شود و سیستم اسمالتک را به حالت قبلی تبدیل نمایند. این کار توسط آلن کی به وجود آمد.
هرچیزی در اسمالتک ۸۰ قابلیت تغییر را در زمان اجرا دارد. برای مثال: دستگاه های کنترل درایو الکترونیکی یکپارچه می توانند بدون راه اندازی مجدد در زمانی که سیستم در حال اجرا است تغییر کنند. دستورها نحوی زبان یا اجرای داده های ناخواسته می توانند همچنین در جنبش تغییر یابند.
برای مثال دستور codice_9با ارزش هست ولی اجرای آن توصیه نمی شود.
اسمالتک به صورت بایت کد برنامه را کامپایل می کند که توسط ماشین دیداری یا به طور داینامیکی به زبان ماشین ترجمه می شود.
دانشنامه آزاد انگلیسی
| [
{
"answer1": "اسمالتاک به منظور آموزش توسط زیراکس پارک (Xerox PARC) و آلن کی، دان اینگالس، آدل گلدبرگ، تد کاهلر، اسکات والاس، و دیگران در طول دهه ۱۹۷۰ تحت تأثیر لیسپ و لوگو و اسکچپد(sketchpad)، سیمولا ساخته شد.",
"answer2": "اسمالتک زمینه هایی برای گسترش و تجارتی زبان برنامه نویسی جاوا فراهم کرد.",
"distance": 3677,
"question": "زبان اسمالتاک بر چه زبان هایی تاثیر گذاشته است و توسط چه کسی طراحی شده است؟"
},
{
"answer1": "علاوه بر رشته ها اسمالتاک دارای یک کلاس توالی کاراکترهای دیگر به نام symbol است. symbolها تضمین شده اند که منحصربه فرد باشند و هیچ دو symbol برابر دو شی متفاوت نیستند.",
"answer2": "رشته ها به صورت توالی کاراکترها در بین \" نوشته می شوند.",
"distance": 373,
"question": "تفاوت بین symbolها و رشته ها در اسمالتاک چیست و چگونه می توان یک رشته را تعریف کرد؟"
},
{
"answer1": "زبان اسمالتک در ۴ محیط اصلی بر سایر زبان های برنامه نویسی تأثیر گذاشت.",
"answer2": "یک بلوک از کد (تابع بدون نام) را می توان به صورت یک ثابت بیان داشت (که یک شی است چرا که هر مقدار شی است) که این هدف با استفاده از [] ممکن است.",
"distance": 11311,
"question": "اسمالتاک در چه محیط های برنامه نویسی تاثیر گذاشته است و چگونه می توان یک تابع بدون نام را در اسمالتاک ایجاد کرد؟"
},
{
"answer1": "اسمالتاک کاملاً شی گراست یعنی تمام موجودیت ها در این زبان از قبیل انواع داده اولیه و ساختارهای دیگر شی هستند.",
"answer2": "دیگر اشیا می توانند به آن دسترسی داشته باشند یا آن را تغییر دهند در صورتی که یک درخواست (پیام) برای آن شی ارسال نمایند.",
"distance": 306,
"question": "چه چیزی در اسمالتاک-۸۰ شی محسوب می شود و چگونه یک شی می تواند با اشیاء دیگر ارتباط برقرار کند؟"
},
{
"answer1": "اولین نسخه ای از این زبان که به طور عمومی قابل استفاده بود در سال ۱۹۸۰ ساخته شد",
"answer2": "ساختار کنترل، دارای دستور خاصی در اسمالتک ناست. در عوض اسمالتک آن را با فرستادن پیغام به شی انجام می دهد.",
"distance": 14507,
"question": "چه زمانی اولین نسخه اسمالتاک-۸۰ عرضه شد و دستورهای کنترلی در اسمالتاک چگونه پیاده سازی می شوند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
665 | : زبان تاتی ایران
زبان تاتی ایران یا تاتی جنوبی (به تاتی: "Tâti Zobun", "تاتی زبون") از دستهٔ زبان های ایرانی شاخه شمال غربی است. گویش های این زبان روزگاری از آذربایجان تا شمال خراسان گسترده بود ولی امروزه با ترک زبان و فارسی زبان شدن بخشی از شمال باختری ایران تنها جزیره هایی از گویش های تاتی در منطقه به جا مانده است. بزرگ ترین این در استان قزوین شامل شهر تاکستان، الموت، اسفرورین، شال، دانسفهان، شهر تاریخی سگزآباد، خیارج، خوزنین، ابراهیم آباد و نیز در سایر استان ها شامل مرکزی در تفرش، البرز، تهران، اردبیل، گیلان، زنجان و خراسان شمالی در شهرستان ها و مناطق روستای وفس، روستای چهرقان، زرندیه، تاکستان و بوئین زهرا و اشتهارد و طالقان، دماوند، ایوانکی شاهرود خلخال، طارم، جاجرم و اسفراین و همچنین در زنجان روستای خوئین دیده می شوند.همچنین زبان تاتی در فهرست میراث ناملموس آثار ملی ایران از استان آذربایجان شرقی نیز ثبت شده است. این زبان با لهجه های هرزندی و کرینگانی در این مناطق همچنان سخن گفته می شود.
زبان تاتی از آنجا که یکی از زبان های ایرانی شمال غربی است به فارسی نزدیکی دارد و به گیلکی و مازندرانی و بخصوص به تالشی شبیه و نزدیکتر می باشد. زبان تاتی همچنین به زبان کردی و اوستایی نزدیک است. تاتی، بسیاری از ویژگی های آوایی، واژگانی و صرف و نحوی کهن همچون تمایز جنس دستوری، ساخت ارگتیو، مادهٔ مجهول، گردش مصوت ها، حالت دوگانهٔ فاعلی و غیرفاعلی در اسم و … را حفظ کرده است.
تاتی با توجه به اینکه یکی از زبان های ایرانی شمال غربی است بیشترین نزدیکی را به زبان های فارسی، تالشی، لکی، کردی، زازاکی، گیلکی، مازنی و بلوچی دارد.
نظرات بسیاری در مورد ریشه تاتی داده شده است. برخی به شباهت های تاتی با اوستایی اشاره داشته اند. عده ای نیز کوشیده اند به شباهت ها و پیوندهای تاتی با پهلوی اشاره داشته باشند. برخی نیز تاتی را به همراه تالشی و مازندرانی و گیلکی و کردی، بازمانده های زبان مادی کهن دانسته اند. دیاکونوف در اینباره می گوید:
«در زمان حاضر هم تات ها و تالشان و گلیک ها و مازندرانی ها به زبان هایی سخن می گویند که خود بقایای زبان هند و اروپائی می باشد که در آغاز زبان ماد شرقی بوده است. امتیاز ویژه این زبان ها کهنگی و مهجوری ترکیب اصوات می باشد که با زبان پارسی تفاوت داشته و با مادی و پارتی و اوستایی مناسبت دارد.»
مادی بودن ریشه تاتی را کسان دیگری چون عباس طاهری، اسدالله رحمانی و ابراهیم جهان بخش در مقاله های «بررسی گویش تاتی تاکستان»، «راهکارهای حفظ زبان تاتی» و «ساختار دستوری تاتی» و همچنین احسان یارشاطر در دانشنامه اسلام و ایران بیان داشته اند.
احمد کسروی معتقد است که زبانی که تات ها بدان سخن می گویند در زمان های گذشته گسترش زیادی داشته و به استناد شواهد عینی و پژوهش های انجام شده، زمانی همه مردم آذربایجان و قزوین را دربر گرفته ولی بعدها با اشاعه و استیلای زبان ترکی کم کم از بین رفته است.
در هر حال می توان ریشه اصلی زبان تاتی را مادی دانست که در طول قرون متمادی تحت تأثیر اوستایی که زبان مذهبی مردمان این سامان بوده، و فارسی باستان و پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و فارسی دری، که به ترتیب زبان رسمی حکومت های هخامنشی و اشکانی و ساسانی و حکومت های پس از اسلام بوده، قرار گرفته، و امروزه در آخرین شکل خود تحت عنوان تاتی درآمده است.
برخی پژوهشگران معتقدند زبان تاتی، زبان قدیم مردم آذربایجان بوده و آذری نامیده می شده است.
امروزه برخی زبان شناسان و پژوهشگران زبانی، نامِ آذری را به نام زبانِ تاتی ایران و لهجه های مختلف آن ترجیح می دهند و در آثار خود، هنگام بررسی زبان تاتی ایران، از نامِ «آذری» استفاده می کنند.
تات واژه ای است که ترک زبانان برای مردم ایرانی زبان و ایرانی تبار یک جانشین به کار برده اند.
به گفته هونی (۱۹۵۷) فارسی زبانان را تات می نامیدند.
قدیمی ترین سندی که کلمهٔ تات در آن استفاده شده، کتیبه های اورخون است. تات در در این کتیبه ها ظاهراً به معنای «اتباع» و «رعایا» استفاده شده است. لفظ «تات» علاوه بر این که بر ایرانیان و یکجانشینان اطلاق می شده، عنوانی بوده که قبل از حکومت ایلخانی به عناصر خارجی سرزمین های ترکان (احتمالاً خارجی های یکجانشین ترکستان، بعضی قبایل متمدن ترک، اقوام مغلوب و ساکنان مناطق تحت تصرف ترکان) گفته می شده است.
در مثل ها و افسانه های مردم تبریز «تات» به معنی مرد دانا و باسواد و شهرنشین است. استعمال کلمهٔ «تات» در بین ترکان ساکن ایران رواج داشته ولی انعکاس آن در ادبیات فارسی بسیار کم است. همچنین در دیوان لغات ترک کاشغری تات به شکل تَت نیز ضبط شده و به معنای ایرانی، فارسی، فارسی زبان و کافر اویغوری آمده است. تاتارهای کریمه نیز مسیحیان یونانی را که در سلطنت کاترین دوم (۱۷۶۲–۱۷۹۶) و در فاصلة ۱۱۸۹–۱۱۹۲/ ۱۷۷۵–۱۷۷۸ به ناحیة ماریوپول (ژدانوف امروزی) واقع در کنار دریای آزوف مهاجرت کرده بودند، تات می نامیدند.
مردمی که امروزه تات نامیده می شوند، در نواری منقطع از کوهستان قفقاز تا کوه های خراسان پراکنده اند. سرنوشت تاریخی مردم تات هرچه بوده در نهایت به این انجامید که تات ها در نواحی دور افتاده و روستاهای صعب العبور و حاشیه ای بقاء خود را بدست آورند. امروزه همان طور که گفته شد این مردم در گستره وسیعی از ایران حضور دارند. با توجه به داده های جمعیت شناختی موجود و صحبت هایی که با اهالی تات نشین مناطق مختلف ایران شده، می توان به تقریب گفت در حدود بیش از ۴۰۰ هزار نفر تات در ایران زندگی می کنند که در گذشته عمدتاً از حضور دیگران آگاهی خاصی نداشتند و عموماً بیشترشان به صورت جزایری مجزا از هم زندگی می کردند. امروزه هم اطلاعاتی کلی از یکدیگر دارند که به عنوان مثال تات نشین های دشت قزوین به ندرت یکی از تات نشین های اطراف بجنورد را دیده اند، چه برسد به اینکه ارتباطی با هم داشته باشند.
در مجموع می توان تات های ایران را در چند ویژگی مشترک خلاصه کرد: ۱- زبان تاتی، که در تمام مناطق تات نشین، وجود دارد. ۲- منشأ و تبار مشترک که به مادها بر می گردد (هرچند خودآگاهی کمی نسبت به این مسئله در میان تات ها وجود دارد). ۳- تاریخ و سرنوشت تاریخی مشترک که سبب شده وضعیت تاریخی مشابهی را داشته باشند. ۴- سنت و میراث فرهنگی مشترک. باید گفت از آنجا که زبان تاتی، یک زبان غیرمکتوب است و فرهنگ آن ها نیز یک فرهنگ شفاهی است، لذا مهم ترین و اصلی ترین محمل فرهنگی آنها، زبان شان بوده که سنت فرهنگی شان را در طی سال ها و قرون متمادی تا به امروز انتقال داده است.
حوزه ادبیات تاتی با در نظر گرفتن اشعار پراکنده، سده هشتم هجری قمری می باشد که بر جای مانده است و دارای سابقه طولانی است. اما تاریخ آغاز جدید آن در ایران به پس از دوره مشروطه، و در قفقاز به پس از وقوع انقلاب ۱۹۱۷ روسیه می رسد که اشعار و نمایشنامه های م. بخشی اف (متولد ۱۹۱۰) و اشعار و داستان های ده آنتی لوف (متولد ۱۹۱۳) گواه این موضوع است.
یکی از آثار ادبیات تاتی، داستان عاشقانهٔ عزیز و نگار است که به زبان تاتی نوشته شده و نسخه های متعددی از آن در دست است. این داستان تاکنون به زبان تاتی منتشر نشده، اما یوسف علیخانی نسخه ای از آن را به زبان فارسی به نثر تنظیم و چاپ کرده است.
در دهه های اخیر حس هویت خواهی تات های ایران سبب خلق تعدادی آثار مکتوب به این زبان شده است. اشعار و داستان هایی به زبان تاتی سروده و نوشته شده اند. دو نمونه از این کتاب «آوای تات: سروده هایی به زبان تاتی تاکستان» اثر عباس پدرام و کتاب (زورق شکسته) اثر محمود زرندی است.
در ایران پراکندگی تات زبانان دامنه قابل توجهی دارد. تا قرن گذشته، مردمی که در سرزمین های میان مانقوطای سراب و نیر اردبیل سکونت داشتند، مخلوطی از تات ها و شاهسون ها بودند و طول مسیر رودخانه های بالق لو و قره سو تا رودخانه ارس نیز در دست تات ها بود. اینان در همان زمان مدت ها بود که زبان خود را فراموش کرده بودند و به ترکی سخن می گفتند. دره شاهرود خلخال، بزرگترین محل تجمع تات زبان ها در آذربایجان و اردبیل است. حدود چهل روستا در این دره و یکی دو ناحیه دیگر خلخال، تات زبان است. در قزوین نیز انبوهی از تات زبانان سکونت دارند. در سال ۱۲۷۶ به دستور علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، وزیر علوم و صنایع و تجارت، لغات رایج در میان تات های بلوک رامند و دیگر روستاهای تات نشین جنوب قزوین جمع آوری گردید و کتابی تألیف شد با عنوان رساله لغات فرس قدیم که اهل قزوین را از قبایل قدیم ایران و مردمی پهلوی زبان معرفی کرده است. شمس العلما محمدمهدی عبدالرب آبادی، از مؤلفان نامه دانشوران، از این طایفه بود. امروزه از جنوب غربی تا جنوب شرقی قزوین، گروه های بزرگی از مردم بخش های رامند شمالی، رامند جنوبی، بخشی از بوئین زهرا، دودانگه، افشاری، دشتابی و اشتهارد، تات نامیده می شوند. حضور تات ها در مازندران و استرآباد نیز سابقه ای طولانی دارد؛ از قرن دهم به بعد، تات ها یکی از گروه های جمعیتی ولایت استرآباد بوده اند. سلطانعلی تات در صفر ۱۰۰۵، استشهادنامه رعایا و مالکان قریه چوپلانی استرآباد را دربارهٔ حقابه آن روستا تأیید کرده بود. در دوره نهضت مشروطه، زبان تاتی در ولایت استرآباد رایج بود و گروه هایی از تات ها در بلوک سدن رستاق استرآباد و شهر اشرف (بهشهر امروزی) سکونت داشتند.
امروز اگر نقشه شمال ایران را در برابر خود قرار دهیم و خطی از آخرین نقطه ارتفاعات طالقان به طرف سیاهکل و رستم آباد کشیده و آن را تا تاکستان ادامه بدهیم، مثلثی مشخص می گردد که در آن گویشوران تاتی در میان سایر گروه های زبانی زندگی می نمایند و البته عمده مرکز تجمع تات ها خود تاکستان می باشد. تاکستان در گذشته به نام «سیادهن» خوانده می شد و اکنون هم بومیان آن را «سیادن» می نامند. تاکستان در دوران ساسانیان در نهایت آبادی بوده و موقعیت ممتازی داشته است. به طور کلی زنجیره در ایران از شهر الموت تا تاکستان شروع شده و به سمت جنوب و جنوب شرقی ادامه می یابد و در نهایت در شهرستان بوئین زهرا به روستای تاریخی سگزآباد پایان می یابد.
تات های خارج از ایران بیشتر در کشور آذربایجان، روسیه، گرجستان ساکن هستند.
تات های ایرانکه به تات های جنوبی شهرت یافته اند، در استان ها، شهرها و روستاهای زیر زندگی می کنند:
شهرستان خلخال بخش شاهرود روستاهای (کلور، درو، اسکستان، شال، دیز، گندم آباد، کرین، لرد، گیلوان، کرنق)،
در شهرستان نمین روستاهای طارم، عنبران، میناباد، میرزانق، کلش، سروآباد، پیله رود، جید، طولش، عنبران علیا، کجل تات زبان هستند.
شهرستان کرج شهر آسارا و روستاهای جی ،آزادبر، ابهرک ،ادران، ارنگه ،اویزر ،ایگان، باغ پیر، پورکان، تکیه سپهسالار، جور آب، چاران، حسن کدر، خوارس، خور، خوزنکلا ،درده، دروان، سرخه دره ،سر زیارت سرک، سرودار ،سیاه کلان ،سیجان، سیرا، شلنک، شهرستانک، کلوان، کلها، کندر، کوشک بالا، کوشکک کهنه ده، کیاسر، کیاسرلات، گرم آب، گسیل، گشنادر، لانیز، لیلستان، ملک فالیز، مورود ،میدانک، نسا، نشترود، نوجان، وارنگه رود، واریان، ورزن، ولایت رود، وله، وینه
در شهرستان اشتهارد روستاهای بخش پلنگ آباد شامل صحت آباد، احمدآباد، جعفرآباد، مهدی آباد، فرد آباد، مختارآباد، عبدالله آباد، کوشک آوا، پلنگ آباد، مروت اوا (پسوند اوا در زبان تاتی همان آباد است) و روستاهای مرادتپه، قزل حصار، رحمانیه، اوپشته، گنگ، جارو، نکوجار، قرقرک و بوجعفر تات زبان هستند. در دامنهٔ جنوبی رشته کوه البرز رودبار الموت و اکثر مردم شهرستان طالقان تات زبان هستند.
طبق کتاب تات نشین های بلوک زهرا نوشته جلال آل احمد گویش تاتی اشتهارد خالص ترین و دست نخورده ترین گویش زبان تاتی است، چون منطقه اشتهارد که در سر راه کرج به بویین زهرا در ۸۰ کیلومتری کرج و ۲۵ کیلومتری بویین زهرا قرار دارد به علت خشکی و کمی آب از دستبرد کوچ نشین های ترک در امان بوده و مردم آن همچنان زبان قدیم خود را حفظ کرده اند.
روستاهای شهرستان دماوندمانند کیلان و ایوانکی گرمسار تات زبان هستند. (بعضی روستاهای شهرستان دماوند مهاجرنشین و کُرد یا ترک زبانند، مانند روستای حصار) یا سربندان که کُردزبانند.(کیلان - کلون)
در شهرستان تاکستان، شهر تاکستان و در بخش اسفرورین، شهر اسفرورین و روستای قرقسین، تات زبان اند. در شهرستان بوئین زهرا، بخش های بخش رامند، شال شهرهای دانسفهان و شال و روستاهای خیارج، خوزنین، خروزان، ابراهیم آباد، سگزآباد، اَک، خروزان و… تات زبان هستند. درشهرستان قزوین بخش رودبار الموت غربی و بخش رودبار الموت شرقی شامل روستاهای فشگلدره قزوین، زیاران، صمغ آباد، طیخور، توداران، آقچری، خوزنان، جزمه، آتانک، قاضی کلایه، ابراهیم آباد، کهوان، دارالسرور، میان کوه ،کذلک،یوج، رزجرد، رشتقون، شینقر، اردبیلک، اشنستان، میان بر و … در کوهپایه قزوین تات زبان هستند.
در شمال قزوین در الموت، کوچنان ،اندج ،گازرخان، الولک، نیاق، زرشک، وشته، تسکین، زرآباد و دستجرد نیز به تاتی و فارسی سخن می گویند.
در شهرستان کمیجانو روستاهای وفس، چهرقان، فرک، شهرستان تفرشو شهرستان فراهانروستای گورچان به زبان تاتی صحبت می نمایند. این روستاها به فاصله ۱۰۰ تا ۱۲۰ کیلومتری شهر اراک و در شمالی ترین نقطه استان مرکزی واقع شده اند. مناطق کوهستانی و خوش آب و هوا و شغل مردم روستاها کشاورزی، باغداری و دامداری است که به دلیل مواجه شدن با کمبود آب و عدم توجه مسئولین به نیاز مردم و نیروهای انسانی جوان، به شدت روستاها خالی از سکنه می شوند و در شهرهای مانند تهران، قم، اراک، کرج و… سکونت می نمایند. همچنین در لهجه اراکی قدیم واژه های تاتی مثل چنه (چرا) برار (برادر) خوسبیدن (خوابیدن) ملوچ (گنجشک) گل (آویزان) بوویه (پدر) و … بسیار دیده می شود.
در شهرستان زرندیه بخش خرقان
روستاهای الویر و ویدر به زبان تاتی سخن می گویند.
شهرستان طارم ۸ روستا به نام های سیاه رود، باکلور، هزاررود ،بندرگاه، چرزه، جمال آباد، قوهیجان و نوکیان تات زبان هستند که این روستاها در دهستان درام واقع شده اند. در شهرستان ایجرود بخش حلب روستای باستانی خوئین نیز به تاتی سخن می گویند.
در شهرستان اسفراین روستای های ادکان، بیدواز
و در شهرستان بجنورد بخش گرمخان روستای های قلعه محمدی، گیفان پایین، گیفان بالا، میانزو، رزقانه
و در شهرستان جاجرم بخش جلگه شوقان، شهر سنخواست و روستاهای دوبرجه، طبر، کرف، خراشا، غمیطه، جربت اسلام آباد، ارک و اندقان، در شهرستان شیروان روستای های برزل آباد، گلیان، برزلی به تاتی صحبت می کنند. در این مناطق، لهجه تاتی، زبان اصلی مردم است و در برخی روستاها، تات ها همراه با سایر اقوام و به ویژه با کردها زندگی می کنند. تات های ساکن بجنورد شامل طوایف گیفانی، گلیانی، گرمه ای، جاجرمی، سنخواستی، خراشاهی، جربتی، کرفی، طبری، فیروزه ای، آساکی (پارتی)، اردغانی، بیدوازی، روئینی، مشهد طراقی و برخی طوایف خاوری است. برخی همچون ملک الشعرای بهار بر این عقیده اند که اصطلاح تات در شمال خراسان برگرفته و تغییر یافته اصطلاح «تازیک» یا «تاجیک» است که پس از حمله اعراب به شمال خراسان ابتدا از سوی ایرانیان به اعراب و سپس از سوی اقوام ترک به فارس زبانان اطلاق شده است.
دونالد ال.استیلو (۱۹۸۱: ۱۳۸–۱۴۱) زبان های تاتی و تالشی را در یک گروه قرار داده است؛ و، آن را گروه زبانی تاتی- تالشی (Tatic) نامیده است. وی گونه (گویش و لهجه)های گروه زبانی تاتی را بر اساس معیارهای زبانی و قومی و نزدیکی جغرافیایی در ۱۰ گروه جای داده است. هم آن گونه که دیده می شود گروه ۲، گونه های زبان تالشی است:
برخی از واژه های زبان تاتی به گویش اسفرورین (از توابع شهرستان تاکستان در استان قزوین)
برخی از واژه های زبان تاتی به گویش روستای سگزآباد (از توابع شهرستان بوئین زهرا استان قزوین)
برخی از واژه های زبان تاتی به لهجهٔ شهرشال (استان قزوین)
این گویش در منتهی الیه حدود مرزی استان مرکزی با استان همدان، در شمال شهرستان اراک استفاده می شود؛ در روستای وفس و سه روستای همجوار، یعنی چهرقان در غرب و فرک و گورچان در شرق. این مناطق تقریباً در یک خط فرضی واقعند که احتمالاً حدود ۲۵۰۰۰ نفر از مهاجرین و ساکنین این روستاها به این لهجه سخن می گویند؛ البته در گویش این روستاها به طور جزئی تفاوت هایی مشاهده می شود ولی اصل و مبنای آن ها یکی است. این روستاها جمعیت ساکن فعلی آن ها حدود ده هزار نفر است.
لهجه وفسی که به «وُوسی» موسوم است بنا به آنچه پژوهشگران گفته اند، لهجه ای از تاتی است. ابراهیم دهگان در کتاب فقه اللغه در ضمن معرفی وفس و واقعه کشتار جمعی آن، گویش وفس را ‹‹ یکی از لهجه های قدیم پارسی باستان و شاخه ای از تاتی ›› می نامند. دکتر معین در جلد چهارم فرهنگ خود تحت عنوان ‹‹ وفسی ››(Vafsi) منسوب به وفس، لهجه اهالی وفس نام می برند. آقای افتخار زاده در کتاب گزیده ای بر دیوان همافر عراقی وفسی از قول نامبرده می نویسد: «نامبرده زبان خویش را تاتی خوانده است.» و همچنین در مجله «ایران کوده» م. مغدم که دربارهٔ گویش دلیجان، آشتیان و وفس بحث کرده، لهجه وفس را تاتی خوانده است.
در فهلویات باباطاهر همدانی کلمات مشابه زیادی با گویش وفسی وجود دارد که به نمونه هایی اشاره می شود:
تاتی از زبان های ایرانی شمال غربی است و با زبان تالشی بسیار نزدیک است. تاتی و تالشی از هم متاثرند، اما مقدار این تأثیر در مناطق مختلف متفاوت است. شدت نزدیکی این دو گویش با یکدیگر عاملی برای مخفی ماندن حدود و ثغور جغرافیای زبانی این دو شده است، چنان که گاه گونه های تاتی در دل تالشی، و گونه هایی تالشی در دل تاتی یافت می شوند. ویژگی ها و مؤلفه های مهم زبانی خاص تاتی و تالشی، سابقه ارتباط این دو منطقه با هم، ارائه شواهد و مثال هایی در چند بخش آوایی، ساخت واژی، و واژگانی، و بررسی ملاحظات جغرافیایی منطقه مؤید این مدعاست.
در جنگ هشت ساله ایران و عراق زبان تاتی نقش تعیین کننده ایی در پیروزی اطلاعاتی ایران ایفا نمود؛ ضداطلاعات ارتش عراق با شنود مکالمات بیسیم چی های ایرانی متوجه تحرکات و برنامه های عملیاتی ارتش و سپاه ایران می شدند و نیروهای ایرانی از هر کدام از گویش ها و زبان های ایرانی برای مکالمات بیسیم چی ها استفاده می نمودند، توسط استخبارات و ضداطلاعات ارتش بعث عراق شنود و ترجمه می شد؛ تا اینکه از گویشوران زبان تاتی در دو سوی بیسیم های نیروهای ایرانی استفاده شد و ارتش بعث عراق و هیچ یک از همپیمانانش تا پایان جنگ نتوانستند هیچ کدام از مکالمات اطلاعاتی عملیاتی ایران را رمزگشایی نمایند
این بیسیم چی ها از دو روستای وفس و چهرقان استان مرکزی انتخاب شده بودند؛ در سال ۱۳۷۰ و سه سال بعد از پایان جنگ، صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش ایران با حضور در این دو روستا و افشای این موضوع، از مردم و کشته شدگان جنگ در این دو روستا قدردانی کرد
| [
{
"answer1": "تاتی با توجه به اینکه یکی از زبان های ایرانی شمال غربی است بیشترین نزدیکی را به زبان های فارسی، تالشی، لکی، کردی، زازاکی، گیلکی، مازنی و بلوچی دارد.",
"answer2": "در جنگ هشت ساله ایران و عراق زبان تاتی نقش تعیین کننده ایی در پیروزی اطلاعاتی ایران ایفا نمود",
"distance": 13600,
"question": "زبان تاتی به کدام زبان های ایرانی نزدیک است و چه نقشی در جنگ ایران و عراق داشت؟"
},
{
"answer1": "مهم ترین و اصلی ترین محمل فرهنگی آنها، زبان شان بوده که سنت فرهنگی شان را در طی سال ها و قرون متمادی تا به امروز انتقال داده است.",
"answer2": "این بیسیم چی ها از دو روستای وفس و چهرقان استان مرکزی انتخاب شده بودند",
"distance": 10075,
"question": "مهمترین محمل فرهنگی تات ها چیست و همچنین از کدام منطقه برای مکالمات بیسیم در جنگ ایران و عراق استفاده شد؟"
},
{
"answer1": "احمد کسروی معتقد است که زبانی که تات ها بدان سخن می گویند در زمان های گذشته گسترش زیادی داشته و به استناد شواهد عینی و پژوهش های انجام شده، زمانی همه مردم آذربایجان و قزوین را دربر گرفته ولی بعدها با اشاعه و استیلای زبان ترکی کم کم از بین رفته است.",
"answer2": "طبق کتاب تات نشین های بلوک زهرا نوشته جلال آل احمد گویش تاتی اشتهارد خالص ترین و دست نخورده ترین گویش زبان تاتی است،",
"distance": 7390,
"question": "به گفته کسروی در زمان های گذشته تات ها در کجا گسترش زیادی داشتند و خالص ترین گویش تاتی در کجا قرار دارد؟"
},
{
"answer1": "زبان تاتی از آنجا که یکی از زبان های ایرانی شمال غربی است به فارسی نزدیکی دارد و به گیلکی و مازندرانی و بخصوص به تالشی شبیه و نزدیکتر می باشد.",
"answer2": "با توجه به داده های جمعیت شناختی موجود و صحبت هایی که با اهالی تات نشین مناطق مختلف ایران شده، می توان به تقریب گفت در حدود بیش از ۴۰۰ هزار نفر تات در ایران زندگی می کنند",
"distance": 3587,
"question": "زبان تاتی به چه زبان هایی شبیه است و تعداد تات زبان ها در ایران به صورت تقریبی چقدر است؟"
}
] | [
{
"answer1": "قدیمی ترین سندی که کلمهٔ تات در آن استفاده شده، کتیبه های اورخون است.",
"answer2": "تات های ایرانکه به تات های جنوبی شهرت یافته اند، در استان ها، شهرها و روستاهای زیر زندگی می کنند: شهرستان خلخال بخش شاهرود روستاهای (کلور، درو، اسکستان، شال، دیز، گندم آباد، کرین، لرد، گیلوان، کرنق)، در شهرستان نمین روستاهای طارم، عنبران، میناباد، میرزانق، کلش، سروآباد، پیله رود، جید، طولش، عنبران علیا، کجل تات زبان هستند.",
"question": "قدیمی ترین سند استفاده از کلمه تات چیست و تات های ایران بیشتر در کدام مناطق ساکن هستند؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
666 | : پندار خدا
پندار خدا یا توهم خدا کتاب غیرداستانی پرفروش سال ۲۰۰۶، نوشتهٔ زیست شناس بریتانیایی، ریچارد داوکینز است. وی عضو آکادمی پادشاهی علوم و ادبیات بریتانیاست و سابقاً نیز مدرس فهم عمومیِ علم در دانشگاه آکسفورد بوده است.
داوکینز در کتاب "توهم خدا" عنوان می کند که خالق فراطبیعی به احتمال قریب به یقین وجود ندارد و باور به خدا باور کاذبی است که در برابر تمام شواهد موجود سخت جانی می کند. او با این نظرِ رابرت پیرسیگ هم نوا می شود که: «هنگامی که یک نفر دچار توهم می شود، دیوانه اش می گویند. هنگامی که افراد بسیاری دچار یک توهم می شوند، مؤمن شان می خوانند.»
تا ماه نوامبر سال ۲۰۰۷ تنها نسخهٔ اصلی (انگلیسیِ) کتاب به فروش ۱٫۵ میلیون نسخه دست یافت و به ۳۱ زبان ترجمه شد. همچنین در ماه نوامبر ۲۰۰۶ در ردهٔ دوم کتاب های پرفروش آمازون قرار گرفت.
این کتاب در اوایل دسامبر ۲۰۰۶ به رتبهٔ چهارم کتاب های غیرداستانی پرفروش "نیویورک تایمز" رسید. و تا ۵۱ هفته، تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۷، در فهرست پرفروش ها ماند. این اثر از طرفی علاقه مندی های زیادی را به سمت خود جلب کرد و از سویی دیگر، چندین کتاب نیز علیه آن نوشته شد.
کتاب "پندار خدا" توسط فردی که خود را ا. فرزام می نامد با عنوان «پندار خدا» به فارسی ترجمه شده است.
داوکینز در کتاب های پیشینش که در مورد فرگشت بود، علیه خلقت گرایی (creationism) مطلب نوشته بود. موضوع اصلیِ ساعت ساز نابینا، که در سال ۱۹۸۶ منتشر شد، این بود که فرگشت قادر به توضیح توهم طراحی در طبیعت است. در کتاب "پندار خدا" او به طور دقیق تر به برهان هایی که برای و ضد وجود خدا مطرح می شوند پرداخته است.
داوکینز برای مدت ها خواهان نوشتن کتابی عمومی ضد دین بود ولی ناشرش مخالفت می کرد. سرانجام در سال ۲۰۰۶ ناشر داوکینز ایده را پذیرفت. داوکینز این تغییر ذهن را به خاطر «چهار سالِ بوش» می داند. تا آن زمان، شماری از نویسندگان مانند سام هریس و کریستوفر هیچنز که به همراه داوکینز، که توسط رابرت ویتزل به «تثلیث نامقدس» مشهور شده بودند، کتاب هایی را به طور باز ضد دین نوشته بودند. این کتاب ها همگی پرفروش بودند و سبب عکس العمل های دینداران شدند. بر طبق سایت A این کتاب باعث افزایش ۵۰ درصدی فروش کتاب های مربوط به دین شده است (شامل کتاب های ضد دین مانند "پندار خدا"، خدا بزرگ نیست) و همچنین سبب افزایش ۱۲۰ درصدی فروش "انجیل" نیز شد.
کتاب تشکیل یافته از ده بخش است. چند بخش نخست به این می پردازند که چرا احتمالاً خدایی نیست؛ و بخش های بعدی موضوعاتِ مربوط به دین و اخلاقیات را بررسی می کنند. کتاب به یادمان دوست قدیمیِ داوکینز، داگلاس آدامز تقدیم شده؛ و با گفتاوردی از وی همراه شده است که: «آیا برای اینکه ببینیم باغ زیباست باید باور کنیم که پریانی هم در ته باغ هستند؟»
در مقدمهٔ "پندار خدا"، داوکینز چهار پیام اصلیِ «آگاهی بخشِ» کتاب را چنین بیان می کند:
او فصل اول کتابش را با توضیح این نکته آغاز می کند که بسیاری از مفسران، شور و شوق او به علم را همچون نوعی ایمان دینی می یابند. اما می پرسد «آیا دین کلمهٔ مناسبی برای این شوق است؟» و می افزاید این حیرت احترام آمیز در برابر پیچیدگی طبیعت، اساس نگرشی است که می توان آن را «دین اینشتینی» خواند، چون اینشتین واژهٔ «خدا» را به عنوان استعاره ای برای طبیعت و سرشت رازآمیز کیهان به کار می برد. اما داوکینز متأسف است که بسیاری از دانشمندان «خدا» را به این معنای استعاریِ همه خداانگارانه (وحدت وجودی، پانتئیستی) و شاعرانه استعمال می کنند، و همین سبب باعث سردرگمی ها و بدفهمی های فراوان می شوند.
داوکینز تأکید می کند که نقد او به خداباوری، متوجه باور به «خالقی فراطبیعی است که «شایستهٔ پرستش باشد».» البته او نگرش اینشتینی را محترم می شمارد، اما هیچ حرمتی برای ادیان سنتی قائل نیست. به نظر داوکینز، ادیان در برابر انتقاد مصونیتی یافته اند که شایستگی اش را ندارند. او این دیدگاه اش را با نقل قولی از داگلاس آدامز شرح می دهد:
«دین ایده های خاصی در بطن خود دارد که مقدسات، یا محرمات یا مانند آن نامیده می شوند؛ و معنای مقدس و محرم بودن شان این است که شما نباید یک کلمه حرف بد در مورد این ایده ها یا انگاره ها بزنید. مبادا چنین کنید. چرا نباید؟ چون که نباید. اگر کسی به حزبی رأی دهد که شما مخالف آن باشید، هرقدر بخواهید می توانید به او انتقاد کنید، بی آنکه کسی برنجد. اما در مورد دین، اگر کسی بگوید به لحاظ شرعی من نباید یکشنبه ها چراغی روشن کنم، شما صرفاً باید گویید به اعتقادتان احترام می گذارم.»
داوکینز در ادامه چندین مثال دیگر مطرح می کند، که در آن ها به دین موقعیتی استثنایی اعطا شده است، مواردی مانند قبول عذر کسانی که به خاطر «عذر شرعی» از خدمت سربازی خودداری می کنند، استفاده از تعبیرهای «خوشایندگو» در مورد مجادلات مذهبی، معافیت های گوناگون مالیاتی برای فعالیت های مذهبی، و بلوای کاریکاتورهای محمد.
فصل دوم کتاب با تشریح یهوه، خدای عهد عتیق آغاز می شود که به نظر داوکینز: «نامطبوع ترین شخصیت داستانی دنیا است: حسود است و به حسادت خود افتخار می کند، هیولای بی انصافِ کوردلی است. انتقام جوی خونخواری است که پاکسازی قومی می کند، زن ستیز است و از همجنس گرایان نفرت دارد. کودک کشی و نسل کشی و پسرکشی می کند، قدرت پرستی است که طاعون می فرستد. سادومازوخیستی است بدنهاد و بلهوس و ستمکار.»
در ادامه چنین استدلال می کند که فرضیهٔ وجود خدا (اینکه موجود فراطبیعی و فراانسانی هوشمندی هست که به ارادهٔ خود دنیا و مافیها، از جمله خود ما، را طراحی و خلق کرده است) یک نظریهٔ علمی دربارهٔ جهان است. نظریه ای که باید با همان شکاکیتی بدان پرداخت که به نظریه های دیگر می پردازیم. به همین دلیل داوکینز استدلال می کند که با استفاده از مفهوم تعالیم ناهمپوشان [دین و علم را حیطه هایی جداگانه انگاشتن] که استیفن جی گولد پیش نهاده، نمی توان الاهیات را از انتقاد مصون داشت. داوکینز مخالف اگنوستیسیم بی طرفانه است که می گوید در مورد احتمال وجود خدا هیچ اظهار نظری نمی توان کرد. به علاوه او با پیروی از برتراند راسل استدلال می کند که گرچه «نمی توانید عدم وجود خدا را ثابت کنید»، اما عدم وجود قوری پرنده را هم نمی توانید ثابت کنید، و مانند آن، عدم وجود اسب تک شاخ صورتی نامرئی، هیولای اسپاگتی پرنده، و فرشتهٔ دندان را هم نمی توانید ثابت کنید؛ بنابراین، ناتوانی در اثبات عدم وجود خدا هیچ دلیلی برای باور به وجود آن نیست، بلکه، به نظر داوکینز، زحمت اثبات همواره بر دوش مدعی وجود خداست.
در فصل سوم، داوکینز به برهان های اصلی مدافع وجود خدا می پردازد. او «پنج اثبات» توماس آکویناس را مورد بحث قرار می دهد و استدلال می کند که سه برهان نخست آن به دور باطل می انجامند و «به هیچ وجه معلوم نیست که بتوان با توسل به مفهوم خدا به طور طبیعی به این سیر قهقرایی خاتمه داد.» او پیشنهاد می کند که برهان چهارم آکویناس (برهان مراتب) به مانند ایراد ثقیلی از یک «یک متفرعن متعفن بی همتا» سبکسرانه است. او برهان پنجم را، که «برهان نظم» می باشد، به فصل بعد موکول می کند که در آن به تشریح نظریهٔ فرگشت [تکامل] می پردازد و توسط آن برهان صُنع را رد می کند.
او «برهان هستی شناسیک» آنسلم قدیس را «به زبان کوچه و بازار» برمی گرداند و اساساً با اتکا به همان ایراد کلاسیک کانت این برهان را نیز رد می کند. او «برهان زیبایی» را هم با این استدلال که «این برهان توسط مدافعانش تصریح و تدقیق نشده» رد می کند. دربارهٔ «برهان تجربهٔ شخصی»، داوکینز یادآور می شود که برخی از این تجارب ناشی از توهمات اند، و چه بسا همگی زادهٔ پندار باشند. در مورد «برهان اعجاز اناجیل» او معتقد است که انجیل ها «افسانه های باستانی» هستند. دربارهٔ «برهان دانشمندان دیندار» خاطرنشان می کند که چنین دانشمندانی در اقلیت هستند. در نقد برهان «قمارباز پاسکال»، او این فرض را به چالش می گیرد که کسی ایمان بیاورد، و خدا هم او را به صرف ایمانش پاداش دهد و نه به خاطر فضایل یا حقیقت جویی او. داوکینز می پرسد: «آیا خدا نباید شکاکیت شجاعانهٔ راسل را بیش از قماربازی منفعت طلبانهٔ پاسکال ارج نهد؟» در پایان فصل، داوکینز به «برهان های بایسی» می پردازد که کسانی مانند استفن آنوین پیش می نهند و احتجاج می کند که این برهان ها «نعل وارونه می زنند».
در فصل چهارم، داوکینز به شرح فرگشت توسط انتخاب طبیعی می پردازد تا نادرستی برهان نظم را نشان دهد. او استدلال می کند که توضیح وجود خالق عالم سخت تر از توضیح پدیده هایی است که قرار است با فرض وجود چنان خالقی تبیین شوند. داوکینز منظور خود را با این تمثیل بیان می کند که هر نظریه ای در مورد وجود کیهان باید همچون «جرثقیل انتخاب طبیعی» باشد و نه «قلاب فضایی» خلقت که فقط مسئله را معلق می سازد. او برهان نامحتملی وجود خدا را به کار می گیرد، و با طرح اصطلاح «گشایش بوئینگ ۷۴۷ غائی» استدلال می کند که «خدا به احتمال قریب به یقین وجود ندارد» زیرا «هر قدر ایجاد [چنین] موجودی از نظر احتمالات بعید باشد، وجود سازندهٔ این موجود نیز دست کم همان قدر بعید است. خدا سارندهٔ بوئینگ ۷۴۷ غائی است.»
«بوئینگ ۷۴۷» اشاره ای است به جملهٔ فرِد هویل که گفته بود «احتمال ایجاد حیات بر زمین بیش از این احتمال نیست که تندبادی بر یک انبار اوراقی بوزد و از آن قراضه ها یک بوئینگ ۷۴۷ بسازد.» ایراد داوکینز به این مدعا این است که «این مدعی مقدمات انتخاب طبیعی را هم نمی داند.» یک درونمایهٔ عام در کتاب داوکینز این است که سبب تکامل حیات، انتخاب طبیعی بوده نه بخت و اقبال، و پیچیدگی خیره کنندهٔ جانداران شاهدی بر وجود یک یا چند خالق نیست. سپس، او با ذکر نمونه هایی از موارد "ظاهراً طراحی شده" استدلال خود را پی می گیرد. در پایان فصل نتیجه می گیرد که گشایش «۷۴۷ غائی» برهانی کاملاً قوی علیه وجود خداست، و هنوز چشم انتظار است تا «پس از دعوت ها و فرصت های فراوان، بالأخره الهی دانی یافت شود که پاسخی قانع کننده به این برهان بدهد.» و سپس از دنیل دنت فیلسوف نقل قول می کند که این برهان را «ردّی ردناپذیر» بر وجود خدا می خواند که از دو قرن پیش مطرح است.
در فصل پنجم داوکینز به بحث ریشه های دین و به این پرسش می پردازد که چرا ادیان در همهٔ فرهنگ های بشری وجود دارند. او حامی «این نظریه است که دین یک محصول جانبی تصادفی - یک کجروی در چیزی سودمند» بوده است و گمان می کند که چه بسا نظریهٔ مم ها، و به ویژه استعداد آدمیان برای پذیرش مِم های دینی، بتواند توضیح دهد که چرا به نظر او دین می تواند مانند «ویروس ذهنی» چنین در میان جوامع شایع شود.
داوکینز معتقد است بین ایمان به معنای عام و ایمان تندروان مذهبی نباید فرقی گذشت. به عقیده داوکینز مذهب میانه رو «بار عام» به تندروی مذهبی می دهد. در مقابل گفته می شود که این مسئله در مقابل مدارا است که در گذشته هم توسط مذهبیون میانه رو و هم توسط سکولارها رعایت می شده است.
در فصل ۶، داوکینز توجه خود را معطوف اخلاقیات می کند، و استدلال می کند که ما برای خوب بودن نیازی به دین "نداریم". در عوض، به باور او اخلاق ما منشأ داروینی دارد: ژن های دگرخواه در خلال فرایند فرگشت انتخاب شده اند، و ما به طور طبیعی واجد نوع دوستی هستیم.
مضمون فصل هفتم نیز اخلاقیات است، و در آن احتجاج می شود که یک روح زمانه اخلاقی هست که در جوامع تکامل می یابد. روح جهانی اغلب در تعارض با اخلاقیات دینی است، که به نظر داوکینز عمدتاً محقر و ددمنشانه هستند. او نمونه هایی از اخلاقیات انجیلی را ذکر می کند تا آنچه را که بربریت بیشتر اخلاقیات دینی می داند، نشان دهد.
به عنوان مثال داوکینز ادعا می کند که محبت مورد اشاره عیسی صرفاً مربوط از دایره همکیشان یهودی بیرون نمی رفته است و بدین ترتیب مدعیست مذهب مروج محبت بدون شرط به همنوعان نیست. نویسنده کتاب فرشته داروین، متذکر می شود که این دقیقاً خلاف روایات تاریخی به جای مانده از پیام مسیح است که در عهد جدید آمده است.
داوکینز مدعی است اگرچه مارتین لوتر کینگ مسیحی بود، ولی فلسفه نافرمانی مدنی غیر خشونت طلبانه خود را مستقیماً از گاندی گرفته بود و از آنجا نقش مذهب را زیر سؤال می برد. در مقابل اریک ریتان با استناد به بخشی از کتاب زندگی نامه کینگ معتقد است داوکینز دچار اشتباه بدی در ارزیابی شده است:
جنبش نافرمانی مدنی حرکتی بود که "مسیح در آن روحیه و انگیزه ایجاد کرد و گاندی تأمین کننده روش آن بود."
وی همچنین به بخشائی از گفته های کینگ اشاره می کند که در آن بر نقش خدا به عنوان نیروی آرامش بخش درونی تأکید شده است.
سپس، در فصل هشتم، داوکینز به این پرسش پاسخ می دهد که چرا چنین احساسات خصمانه ای نسبت به دین دارد. او با ذکر مثال هایی استدلال می کند که دین بر سر راه علم مانع تراشی می کند، تعصب را تقویت می کند، تنگ نظری نسبت به همجنس گرایان را تشویق می کند، و اثرات منفی دیگری نیز بر جامعه دارد. مثلاً واعظان مسیحی جنوب آمریکا بردگی سیاهان را با رجوع به انجیل توجیه می کردند، به این ترتیب که سیاهان را از نسل فرزندان گناهکار ابراهیم می دانسته اند. در خلال جنگ های صلیبی، کافران و مشرکانی را که به مسیحیت نمی گرویدند می کشتند، و نمونه های دیگر که ذکر شده است. در پاسخ به این ادعا که دین در مقابل علم مانع تراشی می کند، دیوید برلینکسی به یکی از آیات قرآن اشاره می کند که در آن آمده «در تبدیل شب و روز به یکدیگر درس هایی می توان آموخت». او به این گفته تاریخ نگار مشهور دیوید کینگ اشاره می کند که گفته بود «انجام جنبه های متنوعی از آداب و عبادات مذهبی به مدد فرایندهای علمی انجام شده است» و نتیجه می گیرد رابطه مستقیمی بین تعهد مذهبی و به دنبال علم رفتن وجود دارد.
داوکینز مدعی است مذهب نهایتاً به تراژدی تبدیل می شود. در مقابل، مایکل شرمر می نویسد:
برای هر یک دانه از این تراژدی ها، ۱۰ هزار عمل خیر خواهانه و انسان دوستانه وجود دارد که ثبت نمی شود… مذهب، مانند هر مکتب اجتماعی که عمق تاریخی و تأثیر فرهنگی دارد، قابل تقلیل به مطلق خوب یا مطلق بد نیست.
داوکینز از عملیات های انفجاری نام می برد و می نویسد اگر تعبد مذهبی وجود نداشت می شد شرط خوبی بست که دیگر عملیات استشهادی دیگری نمی بود. در حالی که رابرت پیپ با مطالعه همه عملیات های شهادت طلبانه از سال ۱۹۸۰، نتیجه می گیرد ایمان مذهبی (از هر نوعش) نه لازم و نه کافی برای خلق این انفجار هاست. پیپ معتقد است انگیزه اصلی سیاسی است.
فصل نهم کتاب به این بحث اختصاص یافته که یک زیان دیگر دین، تلقین ایدئولوژی و تعصب به کودکان است. به اعتقاد داوکینز تعلیم آموزه های دینی در مدارس مذهبی به کودکان، به مثابه «سوءاستفادهٔ ذهنی» والدین از کودکان است. او از مردم می خواهد که هرگاه کسی از «بچه مسلمان» یا «بچه کاتولیک» صحبت کرد، رو در هم کشند، و از خود بپرسند چطور یک کودک را می توان چنان رشدیافته تلقی کرد که بتواند دیدگاه های مستقلی در مورد کیهان و جایگاه انسان در آن داشته باشد.
برخی نویسندگان با تحسین این حرف داوکینز که تربیت کودک باید بر اساس روش های علمی و منطقی باشد، متذکر این مسئله شده اند که با تکیه بر دانش نمی توان به نفع هیچ کدام از اعتقادات مذهبی یا خدا ناباوری نظر داد. علاوه بر این با ذکر مثال به شباهت های هسته اصلی روش های تربیتی مورد پیشنهاد کتاب های تربیت کودک مسیحی و آتئیست همچون تأکید بر صداقت و فروتنی اشاره نموده اند.
در فصل پایانی داوکینز این پرسش را مطرح می کند که آیا دین، به رغم تمام مشکلات اش پرکنندهٔ «یک خلاء ناگزیر» است؟ آیا مردم برای هدایت و تسلی محتاج دین هستند؟ به نظر داوکینز، این خلاءها را می توان به شیوه های غیردینی مانند آموزش فلسفه و علم پر کرد. او احتجاج می کند که برخلاف جهان بینی بی خدا که بسی به زندگی "آری-گو" است، پاسخ های دین به رازهای زندگی کاملاً از این مهم قاصر هستند. اریک ریتان با ذکر نقل و قولی از داوکینز که به قدرت تسلی بخشی مذهب اقرار دارد، وی را به تأمل در این مطلب فرا می خواند که چرا چنین نقشی برای مذهب در طول تاریخ بشر حفظ گردیده است.
مخاطب ضمیمهٔ کتاب کسانی هستند که «برای رهایی از دین نیازمند یاری هستند.»
در ترکیه حدود ۶۰۰۰ نسخه از کتاب فروش رفته بود که در نوامبر ۲۰۰۷ شکایتی مبنی بر «حمله به ارزش های مقدس» بودن کتاب مطرح شد و کتاب مورد تحقیق قرار گرفت. ناشر و مترجم ترک، ارول کارسلان به جرم انگیختن بیزاری دینی به زندان محکوم شدند. ولی در آوریل ۲۰۰۸ دادگاه متهمان را تبرئه کرد. در مورد مصادرهٔ کتاب، ناظر دادگاه بیان کرد که قدغن کردن آن «به طور اساسی آزادی اندیشه را محدود خواهد کرد.»
کتاب پندار خدا با نام «توهم خدا» توسط «ا. فرزام» تا نوامبر ۲۰۰۷ تقریباً به طور کامل (به استثنای دو بخش) به فارسی ترجمه شد؛ ولی به علت عدم امکان انتشار در ایران، تنها در نگارش الکترونیک، به شکل پی دی اف تکثیر شده است.
این کتاب واکنش موافقان و مخالفان بسیاری را واداشت. به دنبال وارد شدن داوکینز به حوزه فلسفه و الهیات، گروهی از متفکرین به او انتقادهایی را وارد نمودند. در میان این افراد، الهی دانان مسیحی، فیلسوفان، و بعضاً برخی از خدا ناباوران و شک گرایان دیده می شوند.
کتاب هایی هم در مخالفت و در پاسخ به آن نوشته شده است. از جمله کتاب آلیستر مک گراث با نام «پندار داوکینز؟» و کتاب «خدا توهم نیست» نوشتهٔ توماس کرین.
الوین پلانتینگا The Dawkins Confusion
Anthony Kenny Knowledge Belief and Faith
تامس نیگل The Fear of Religion
مایکل روس Chicago Journals Review
ریچارد سوئین برن Response to Richard Dawkins
John Cornwell A Question of Respect
آلیستر مکگرات The Dawkins Delusion
H. Allen Orr A Mission to Convert
تری ایگلتون "London Review of Books" Lunging, Flailing, Mispunching:
آنتونی فلو The God Delusion Review - Dawkins response
Murrough O'Brien of "ایندیپندنت" Our Teapot which art in heaven Dawkins responds:
مارلین رابینسون The God Delusion Review, Harper's Magazine 2006
| [
{
"answer1": "پندار خدا یا توهم خدا کتاب غیرداستانی پرفروش سال ۲۰۰۶، نوشتهٔ زیست شناس بریتانیایی، ریچارد داوکینز است.",
"answer2": "کتاب پندار خدا با نام «توهم خدا» توسط «ا. فرزام» تا نوامبر ۲۰۰۷ تقریباً به طور کامل (به استثنای دو بخش) به فارسی ترجمه شد",
"distance": 13904,
"question": "نویسنده کتاب پندار خدا کیست و این کتاب در چه سالی به فارسی ترجمه شد؟"
},
{
"answer1": "به نظر داوکینز، ادیان در برابر انتقاد مصونیتی یافته اند که شایستگی اش را ندارند.",
"answer2": "در فصل سوم، داوکینز به برهان های اصلی مدافع وجود خدا می پردازد. او «پنج اثبات» توماس آکویناس را مورد بحث قرار می دهد و استدلال می کند که سه برهان نخست آن به دور باطل می انجامند",
"distance": 2281,
"question": "نظر داوکینز در مورد کتاب های دین و همچنین برهان های مدافع خدا چیست؟"
},
{
"answer1": "در فصل چهارم، داوکینز به شرح فرگشت توسط انتخاب طبیعی می پردازد تا نادرستی برهان نظم را نشان دهد.",
"answer2": "او برهان پنجم را، که «برهان نظم» می باشد، به فصل بعد موکول می کند که در آن به تشریح نظریهٔ فرگشت [تکامل] می پردازد و توسط آن برهان صُنع را رد می کند.",
"distance": 1091,
"question": "در چه فصلی از کتاب پندار خدا، داوکینز به تشریح فرگشت می پردازد و چه برهانی را با آن رد می کند؟"
},
{
"answer1": "به اعتقاد داوکینز تعلیم آموزه های دینی در مدارس مذهبی به کودکان، به مثابه «سوءاستفادهٔ ذهنی» والدین از کودکان است.",
"answer2": "در ترکیه حدود ۶۰۰۰ نسخه از کتاب فروش رفته بود که در نوامبر ۲۰۰۷ شکایتی مبنی بر «حمله به ارزش های مقدس» بودن کتاب مطرح شد و کتاب مورد تحقیق قرار گرفت.",
"distance": 1338,
"question": "نظر داوکینز در مورد تربیت کودکان در مدارس مذهبی چیست و آیا این کتاب در کشور ترکیه با مشکل مواجه شده است؟"
}
] | [
{
"answer1": "داوکینز معتقد است بین ایمان به معنای عام و ایمان تندروان مذهبی نباید فرقی گذشت.",
"answer2": "کتاب پندار خدا واکنش موافقان و مخالفان بسیاری را واداشت. به دنبال وارد شدن داوکینز به حوزه فلسفه و الهیات، گروهی از متفکرین به او انتقادهایی را وارد نمودند.",
"question": "داوکینز چه دیدگاهی در مورد دین و اخلاق دارد و آیا استدلالات او موافقان و مخالفانی دارد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
667 | : محمدتقی بهار
محمدتقی بهار (زادروز پنجشنبه ۱۲ ربیع الاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری خورشیدی در شهر مشهد، مطابق با ۹ دسامبر ۱۸۸۶ میلادی – درگذشت یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰، برابر با ۲۲ آوریل ۱۹۵۱ در خانه مسکونی خود در تهران و خاکسپاری ۲ اردیبهشت در آرامگاه ظهیرالدوله در شمیران) ملقب به ملک الشعرا و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه نگار، تاریخ نگار و سیاست مدار معاصر ایرانی بود.
محمدتقی بهار پنجشنبه ۱۲ ربیع الاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری خورشیدی در مشهد زاده شد.
یحیی آرین پور در کتاب از صبا تا نیما، جلد دوم، صفحه ۱۲۳ در مورد ملک الشعرای بهار نوشته است: «میرزا محمدتقی متخلص به بهار روز پنجشنبه ۱۲ ربیع الاول از سال ۱۳۰۴ ه.ق در شهر مشهد به دنیا آمد. بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر کرد. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادی خواهان حاضر شد و به واسطه انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست. دو سال پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۴ ه.ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر شد، بهار بیست ساله در جمع مشروطه خواهان خراسان درآمد.»
همچنین ملک شعرای بهار، در زندگی نامه خود، آورده است:
«در سال ۱۳۰۴ هجری قمری، ماه ربیع الاول، شب دوازدهم، در مشهد که از شهرهای خراسان است به دنیا آمدم.»
پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد کاشانی (درگذشتهٔ ۱۲۲۹)، قصیدهسرای سرشناس عهد فتحعلی شاه می دانند و به همین جهت پدر بهار تخلص صبوری را برگزید. مادرش از یک خانوادهٔ گرجی، که در دورهٔ عباس میرزا به ایران آمده بودند، بود. مادرش نیز مانند پدر اهل سواد و شعر و دانش بود. می گوید که پدرش ترجمه های الکساندر دوما را که تازه منتشر شده بود به خانه می آورد و با صدای بلند برای افراد خانواده می خواند و چون خسته می شد، مادرش خواندن را ادامه می داد.
بهار در چهارسالگی به مکتب رفت و در شش سالگی فارسی و قرآن را به خوبی می خواند. از هفت سالگی نزد پدر شاهنامه را آموخت و اولین شعر خود را در همین دوره سرود. اصول ادبیات را نزد پدر فراگرفت و سپس تحصیلات خود را نزد میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری تکمیل کرد. وقتی ۱۵ ساله شد، اوضاع کشور یعنی مرگ ناصرالدین شاه و روی کارآمدن مظفرالدین شاه چنان بود که پدرش به این نتیجه رسید که با تغییر اوضاع، دیگر کسی به شاعران اعتنایی نخواهد کرد و تقریباً او را از شعر گفتن منع و تلاش کرد تا بهار را به تجارت وادارد.
اما این تلاش به دو دلیل به نتیجه نرسید، نخست اینکه وی چندان علاقه ای به تجارت نداشت، دوم اینکه پدرش در ۱۸ سالگی او درگذشت و موفق نشد تا مانع شاعرشدن محمدتقی بهار شود.
بهار در بیست سالگی به صف مشروطه طلبان خراسان پیوست و به انجمن سعادت خراسان راه یافت. اولین آثار ادبی-سیاسی او در روزنامه خراسان بدون امضاء به چاپ می رسید که مشهورترین آن ها مستزادی خطاب به محمدعلی شاه است.
بهار با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه به خصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه و نزدیکی داشت.آن دو در سال ۱۳۰۳، در دوره نخست وزیری رضاخان با همراهی و همکاری هم، مثنوی معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی سرودند.
بهار در ۱۳۲۸ روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، منتشر کرد و به عضویت کمیته ایالتی این حزب درآمد. این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس تعطیل شد. او بلافاصله روزنامه تازه بهار را تأسیس کرد. این روزنامه در محرم ۱۳۳۰ به امر وثوق الدوله، وزیر خارجه، تعطیل و بهار نیز دستگیر و به تهران تبعید شد.
بهار در سال ۱۲۹۳ خورشیدی از حوزه انتخابیه درگَز، سرخس و کلات به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی انتخاب شد.بهار در حالی که از جوانترین نمایندگان مجلس بود اما تصویب اعتبارنامه اش چهار ماه و نیم به طول انجامید. هنگام بررسی اعتبارنامه اش در مجلس (۳۱ فروردین ۱۲۹۴) شیخ محمدحسن گروسی در مخالفت با اعتبارنامه ملک الشعراء، مندرجات روزنامه نوبهار را «فساد ملتبس» توصیف کرد، یعنی امکان فساد عقیده در این مندرجات هست و باید برای تشخیص آن به خبره و کارشناس مراجعه شود. سیدحسن مدرس نیز ضمن اعلام مخالفت خود با اعتبارنامه ملک الشعرا گفت حاکم درگز که انتخابات درگز را برگزار کرده، یاغی بوده است. سرانجام مجلس با ۴۴ رأی موافق در برابر ۲۵ رأی مخالف به اعتبارنامه ملک الشعرا رأی داد.
ملک الشعرا در همان سال دوره سوم نوبهار را در تهران منتشر کرد و سال بعد انجمن ادبی دانشکده( به عبارت دیگر بعد ها با نام احیاء دوم انجمن ادبی ایران) و نیز مجله دانشکده را بنیان گذاشت که به اعتقاد او مکتب تازه ای در نظم و نثر پدیدآورد. علاوه بر بهار عده ای از اهل قلم مانند عباس اقبال آشتیانی، غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی و تیمورتاش با این مجله همکاری داشتند.
انتشار نوبهار بارها ممنوع و دوباره آزاد شد. یکی از معروفترین قصیده های بهار، «بث الشکوی»، در ۱۳۳۷ (هجری قمری) به مناسبت توقیف نوبهار سروده شده است. کودتای ۱۲۹۹ (هجری شمسی) بهار را برای سه ماه خانه نشین کرد. در همین مدت بود که یکی از به یادماندنی ترین قصیده های خود، هیجان روح، را سرود. چندی بعد که زندانیان رژیم کودتا آزاد شدند، و قوام السلطنه نخست وزیر شد، بهار از بجنورد به نمایندگی مجلس چهارم انتخاب شد (۱۳۰۰–۱۳۰۲ خورشیدی). از این دوره با سیدحسن مدرس رهبر فراکسیون اقلیت همراهی می کرد. بهار در مجلس چهارم ضمن مخالفت با برخی مفاد نخستین عهدنامه میان دولت تازه تأسیس اتحاد شوروی و ایران، آن را مخالف منافع ایران دانست و خواهان مذاکره بیشتر با دولت شوروی برای اصلاح این مفاد شد.اما اعتراض. بهار پذیرفته نشد و مجلس به این عهدنامه رأی داد. در طول همین دوره از مجلس، بهار نزد هرتسفلد زبان پهلوی می آموخت.
در مجلس پنجم در حالی که ملک الشعراء نماینده تبریز بود در صف مخالفان جمهوری رضاخانی قرار گرفت. بهار معتقد بود که موافقت سردارسپه با جمهوری اسباب تردید مردم شده است و نتیجه چنین جمهوری دیکتاتوری رضاخان خواهد بود. بعدها بهار در این دوره خطر مخالفت با سردار سپه را می پذیرد و اشعاری به ظاهر در تحسین جمهوری می سراید. او در این دوره در کنار سید حسن مدرس و سید ابوالحسن حائری زاده در رأس جناح مخالف رضاخان بود. ملک الشعرا پیوسته در واکنش به حمله نظام به مطبوعات و توقیف جراید و بازداشت روزنامه نگاران اعتراض می کرد.
با کشته شدن کنسول امریکا در تهران در اواخر تیر ۱۳۰۳، سردارسپه در پایتخت حکومت نظامی برقرار و عده ای را توقیف و روزنامه ها را بست. او همراه با مدرس، حائری زاده، حاجی اسماعیل عراقی. میرزا علی کازرونی، احمد اخگر و سید حسن زعیم در هفتم امرداد طرح استیضاح دولت رضاخان را به مجلس ارایه داد. موارد استیضاح عبارت بود از: «سوء سیاست نسبت به داخله و خارجه، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورأی ملی، تحویل ندادن اموال مُقصرین و غیره به خزانه دولت». صبح ۲۸ امرداد که قرار بود رضاخان و اعضای دولتش در مجلس حاضر و استیضاح شوند، هوادارانش جلو مجلس جمع شدند و هنگامی که مدرس رسید، به او هجوم برده و در تعقیبش وارد مجلس شدند.در مجلس نیز، نمایندگان هوادار رضاخان به مدرس حمله کردند که منجر به تشنج و تعطیل جلسه و به تعویق افتادن آن به عصر شد. هنگامی که مدرس از مجلس بیرون رفت، باز هم جمعیت هوادار رضاخان به او و میرزا علی کازرونی نماینده بوشهر حمله و هر دو را بشدت لت و کوب کردند. مدرس بناچار به مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) در همسایگی مجلس پناه برد. به حائری زاده نماینده یزد هم حمله فیزیکی شد که او به خانه علی اکبر داور نماینده لارستان پناه برد. در جلسه عصر، مدرس و کازرونی و حائری زاده به مجلس نیامدند و ملک الشعرای بهار به نمایندگی از استیضاح کنندگان در مجلس حاضر و نطقی در اعتراض به وقایع آن روز ایراد کرد که با طعنه و مخالفت نمایندگان اکثریت، از جمله سلیمان میرزا روبرو شد. در نتیجه، ملک الشعرا و همفکرانش تصمیم گرفتند استیضاح مسکوت بماند.
اما رضاخان از مجلس رأی اعتماد خواست و گفت: «برای دولت تکلیف لازم است. اگر اقلیت هر روز به یک عنوانی اسباب زحمت دولت را فراهم کند برای دولت پیشرفت ندارد ... دولت متکی به اکثریت است، اگر اکثریت دارد برود عقب خدمت خودش و اگر هم ندارد تکلیف خودش را بفهمد ... رأی اعتماد با هر چه می خواهید بگیرید. با سیاه، سفید، قرمز، هر چه می خواهید بگیرید. تقاضای ما معین شدن تکلیف ماست». با خروج نمایندگان اقلیت از جلسه، نمایندگان به اتفاق به دولت رضاخان رأی اعتماد دادند.
در نشست نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس، انقراض سلطنت قاجار و انتقال قدرت به رضاخان با ماده واحده ای دو فوریتی به تصویب رسید، بهار غایب بود و فردای آن روز درباره علت غیبت خود گفت: «فوق العاده کسالت داشتم، به علاوه به واسطه نداشتن تلفن مطلع نبودم که جلسه علنی تشکیل می شود». پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، بهار به دوره ششم مجلس نیز راه یافت اما پس از آن به دلایلی که دیگر زمینه ای برای فعالیت سیاسی وجود نداشت هوشمندانه از سیاست کناره گرفت.بهار پیش از آن در تیر ۱۳۰۵ به عضویت شورای عالی معارف منصوب شده بود که این سمت را تا ۱۳۲۲ حفظ کرد.
محمد تقی بهار در این دوران به فعالیت علمی و آموزشی روی آورد و در کنار استادانی چون عباس اقبال آشتیانی، بدیع الزمان فروزانفر و صادق رضازاده شفق در سال تحصیلی ۱۳۰۷–۱۳۰۸ در دارالمعلمین عالی به تدریس پرداخت. در ۱۳۰۸، به اتهام مخالفت های پنهان با رضاشاه، برای چند ماه به زندان افتاد و سپس در سال ۱۳۱۲ برای یک سال به اصفهان تبعید شد. در سال ۱۳۱۳ با وساطت محمدعلی فروغی برای شرکت در جشن های هزاره فردوسی به تهران فراخوانده شد.
از آن پس، سرشارترین دوران کار علمی بهار که با انزوای او در سال ۱۳۰۷ پس از پایان مجلس ششم و کناره گیری او از مجلس آغاز شده بود غنای بیشتری یافت. طی این دوره بود که بار دیگر به مطالعهٔ متون و تتبع و تحقیق ادبی و زبانی پرداخت. در ۱۳۱۱ در اجرای قراردادهایی که در زمان علی اصغر حکمت با وزارت معارف منعقد کرد به تصحیح متونی چون مجمل التواریخ و القصص، تاریخ بلعمی و "منتخب جوامع الحکایات عوفی" پرداخت. دستاورد ادبی و علمی او در این دوره، تصحیح متون، ترجمه آثاری از پهلوی به فارسی، تألیف سبک شناسی و نگارش احوال فردوسی بر مبنای شاهنامه بود. در ۱۳۱۶ تدریس در دوره دکتری ادبیات فارسی را به عهده گرفت.
با سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، بهار مجدداً به فعالیت سیاسی و اجتماعی روی آورد و قصیده حب الوطن را در اندرز به شاه جدید سرود. روزنامه نوبهار را دوباره منتشر کرد و تاریخ مختصر احزاب سیاسی را در ۱۳۲۲ نگاشت. از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶، رئیس کمیسیون ادبی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود و اولین کنگره نویسندگان ایران در ۱۳۲۴ از طرف این انجمن به ریاست او تشکیل شد.
پس از غائلهٔ آذربایجان در ۱۳۲۴(هجری شمسی)، بهار زیر لوای قوام السلطنه به فعالیت سیاسی روی آورد و در کنگرهٔ حزب دموکرات ایران مجدانه شرکت کرد. در بهمن ۱۳۲۴ در کابینهٔ قوام وزیر فرهنگ شد، اما وزارت او چند ماهی بیش طول نکشید و استعفاء داد. در ۱۳۲۶ به عنوان نماینده تهران در مجلس پانزدهم انتخاب شد و ریاست فراکسیون حزب دموکرات را به عهده گرفت. اما بر اثر ابتلاء به بیماری سل، تنها در ماه های تیر، مرداد و شهریور ۱۳۲۶ فرصت حضور در مجلس را یافت. در نیمهٔ دوم ۱۳۲۶ بهار که به بیماری سل مبتلا گشته بود، با استفاده از مرخصی استعلاجی از مجلس، برای معالجه به شهر لِزَن (Leysin) در سویس رفت. بهار قصیده به یاد وطن معروف به «لِزَنیه» را در همین شهر سرود. اما مضیقهٔ شدید مالی باعث شد که بهار با نیمه کاره رهاکردن معالجه راهی ایران شود. سفر بهار به سویس کمی بیش از یک سال تا اردیبهشت ۱۳۲۸ طول کشید. بهار در بازگشت به ایران به تدریس دانشگاهی ادامه داد.
در خرداد ۱۳۲۹ جمعیت ایرانی هواداران صلح تأسیس شد و بهار که از پایه گذاران آن بود (اعضای مؤسس دیگر: علی شایگان، حائری زاده، مهندس قاسمی، حکمت، احمد لنکرانی، محمد رشاد و محمود هرمز)، به ریاست جمعیت انتخاب شد و قصیدهٔ معروف جغد جنگ را، به اقتفای چکامهٔ بلند منوچهری سرود.
بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰، در خانه مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
محمدتقی بهار بار نخست در مشهد بود که ازدواج کرد. از این ازدواج صاحب فرزندی نیز شد. اما عمر همسر و فرزند بسیار کوتاه بود.
پس از آمدن بهار به تهران بود که، در سال ۱۲۹۸ خورشیدی، با شاهزاده خانم سودابه صفدری از نوادگان [فتحعلیشاه] قاجار ازدواج کرد.
آشنایی ایشان را آقای معتصم السلطنه فرخ، دوست قدیمی بهار، فراهم کرد.
فرخ همسری بنام منیژه، فرزند صفدر میرزا قاجار، از خاندان دولتشاهی های کرمانشاه گرفته بود. او بهار را از وجود دختری دیگر در این خانواده، به نام سودابه، آگاه کرد. بهار بقیهٔ عمر را با همین همسر به سر برد.
سودابه صفدری قاجار را پس از ازدواج، به خواست ملک الشعراء، «بهار جون» صدا می کردند. وی زنی مدیر و مقتدر بود که اداره همه کارهای خانه و زندگی به عهده وی بود.
حاصل این ازدواج فرزندانی به نام های هوشنگ ملک، ماه ملک، ملک دخت، پروانه، مهرداد و چهرزاد شد.
بهار جون در تابستان ۱۳۵۸، در دهم مرداد ماه، درگذشت و در [بهشت زهرا] مدفون شد
آثار منثور و منظوم بهار متنوع است و انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه، مقاله ها و سخنرانی های سیاسی و انتقادی، رساله های تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمه های متون پهلوی، سبک شناسی نظم و نثر، دستورزبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتاب ها و حواشی بر متون به خصوص شاهنامهٔ فردوسی را دربرمی گیرد. جدیدترین کتاب شناسی بهار کارِ علی میر انصاری است که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در یک جلد به سال ۱۳۹۷ منتشر کرده است.
مهم ترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامهٔ عمر او نیز به شمار می رود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. جلال متینی از بهار نقل می کند که می خواسته است سروده های خود را از صافی نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را به چاپ برساند و از وزارت فرهنگ خواستار شده بود که دو تن آشنا با شعر و شاعری را برای پاک نویس اشعارش در اختیار او بگذارد، اما این تقاضا اجابت نشد.
برخی را عقیده بر آن است که بعد از جامی، در انسجام کلام و روانی طبع و جامعیت، شاعری هم پایه بهار نداشته ایم. بهار تحصیلات خود را به شیوه امروزی فرا نگرفته بود، اما با مطالعه عمیق در آثار گذشتگان به مدد حافظه پربار و سرشار خود، این نقیصه را جبران کرد و در فنون ادبی و تحقیقی به پایه ای از جامعیت رسید که بزرگترین محققان زمان به گفته ها و نوشته های او استناد می کردند. به زبان عربی تا آن حد که بتواند از مسیر تحقیق و تتبع به آسانی بگذرد آشنا بود و با زبان های فرانسه و انگلیسی تا حدودی آشنایی داشت. دیوان های شاعران سلف را به دقت خوانده بود و این خود به حضور ذهن او در یافتن و به کاربردن لغات در ترکیبات شعری یاری می رساند. بهار در بدیهه گویی و ارتجال، طبعی فراخ اندیش و زودیاب داشت و به آسانی از مضایق وزن و تنگنای قافیه بیرون می آمد. پایه و مقام شاعری او در عنفوان جوانی در حدی بود که بعضی از حاسدان سروده های او را به پدرش یا به بهار شروانی نسبت می دادند. حاسدان او را در معرض آزمایش نیز قرار دادند و لغاتی ناهنجار را بارها در اختیار او قرار دادند تا آن ها را در یک بیت یا یک رباعی جای دهد و او در همه موارد خوب از عهده برمی آمد، و اعجاب و تحسین حاضران را برمی انگیخت.
قصاید او بیشتر ساخته و پرداخته طبع خود اوست. گاه نیز قصاید شعرای سلف را مانند رودکی، فرخی، جمال الدین عبدالرزاق، منوچهری و سنایی در وزن و قافیه تقلید می کرد و به اصطلاح جواب گفته است. او در این شیوه تقلید نیز نوآوریهایی دارد. در قصیده ای که به تقلید از منوچهری سروده، توانسته است الفاظ بیگانه را در مضامین نو چنان جای دهد که در بافت کلام ناهمگون و ناهنجار به نظر نرسد.
هنر شاعری او را بعد از قصیده، باید در مثنوی های او دید، مثنوی های کوتاه و بلندی که شمار آن ها به بیش از هشتاد می رسد. در این میان مثنوی هایی که در بحر حدیقه سنایی یا شاهنامه فردوسی یا سبحه الابرار جامی سروده است بسیار جلب نظر می کند و در آن ها از لحاظ شیوه گفتار به سبک این سه شاعر بسیار نزدیک شده است. بهار شاعری غزل سرا نبود و خود نیز چنین ادعایی نداشت. قصاید خود را به اقتضای طبع و غزلیات را بر سبیل تفنن می سرود. در میان غزل های او نمونه هایی که بتوان آن ها را از حیث مضمون با سروده های غزل سرایان معروف مقایسه کرد اندک است، هرچند از جنبه لفظی و فخامت و انسجام کلام بدان ایرادی نمی توان گرفت، جز آنکه در غزل نیز بر خلاف رسم متعارف، گاه به تصریح و گاه به کنایه، مضامین انتقادآمیز و شکوائیه و وطنی و سیاسی را نیز گنجانیده است. بهار در دیگر اقسام شعر نیز طبع آزمایی کرده و آثار ارزنده ای از خود به جا گذاشته است.
در ۱۳۲۴ خورشیدی، بهار در مجله "پیام نو" در مورد لنین و استالین می نویسد:
... باید دانست که ایجاد دولتی تازه و توسعهٔ آن به طوری که اصول دموکراسی کاملاً پیشرفت کند و حقوق و وظائف میلیون ها مردم توسعه یابد بالطبع بدون مبارزهٔ بیرحمانه و سخت صورت پذیر نیست. لنینیزم به ما تعلیم می دهد که هیچ یک از مسائلی که به منافع طبقاتی مربوط باشد در تاریخ جهان جز با اعمال زور و جز به وسیله جبر و عنف حل نگشته است…
... اصول بزرگ ایدئولوژی لنین و استالین که بر تساوی تمام نژادها و ملل و دوستی اقوام مبتنی است پایه و اساس سیاست لنین و استالین را تشکیل داده، ترقی عظیم فرهنگی ملت های جماهیر شوروی را تأمین نمود. این ملل را دولت شوروی در امر بزرگ بنای جامعه نو سوسیالیستی شریک ساخت. همین اصول، بنیاد و پایه سازمان های اتحاد شوروی و فدراسیون سوسیالیستی شوروی بوده است…
از تصنیف ها و ترانه های سرودهٔ بهار «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شهنشه»، «ای شکسته دل»، «ای کبوتر»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «سرود پهلوی»، «عروس گل»، «به اصفهان رو» و «مرغ سحر» را می توان نام برد.
شعر رنج و گنج اثری زیبا از ملک الشعرای بهار
هیچ نگذشت از ستم بر ما ز چنگیز مغول
کز رضا خان ستم کار ستم گستر گذشت
یکی دیگر از آثار مشهور او دماوندیه دوم است که ابیات آن را می خوانیم:
| [
{
"answer1": "محمدتقی بهار پنجشنبه ۱۲ ربیع الاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری خورشیدی در مشهد زاده شد.",
"answer2": "آشنایی ایشان را آقای معتصم السلطنه فرخ، دوست قدیمی بهار، فراهم کرد.",
"distance": 10399,
"question": "ملک الشعرای بهار در چه سالی متولد شد و چه کسی او را با همسرش سودابه صفدری آشنا کرد؟"
},
{
"answer1": "بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰، در خانه مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.",
"answer2": "سودابه صفدری قاجار را پس از ازدواج، به خواست ملک الشعراء، «بهار جون» صدا می کردند.",
"distance": 645,
"question": "ملک الشعرای بهار در چه تاریخی درگذشت و همسرش با چه نامی صدا زده میشد؟"
},
{
"answer1": "بهار پیش از آن در تیر ۱۳۰۵ به عضویت شورای عالی معارف منصوب شده بود که این سمت را تا ۱۳۲۲ حفظ کرد.",
"answer2": "این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس تعطیل شد.",
"distance": 4850,
"question": "ملک الشعرای بهار در چه سالی به عضویت شورای عالی معارف منصوب شد و روزنامه نوبهار را به چه دلیل تعطیل کردند؟"
},
{
"answer1": "در ۱۳۰۸، به اتهام مخالفت های پنهان با رضاشاه، برای چند ماه به زندان افتاد",
"answer2": "بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰، در خانه مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.",
"distance": 2272,
"question": "ملک الشعرای بهار در چه سالی به زندان افتاد و بعد از فوت او در چه مکانی دفن شد؟"
},
{
"answer1": "بهار در سال ۱۲۹۳ خورشیدی از حوزه انتخابیه درگَز، سرخس و کلات به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی انتخاب شد.",
"answer2": "موارد استیضاح عبارت بود از: «سوء سیاست نسبت به داخله و خارجه، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورأی ملی، تحویل ندادن اموال مُقصرین و غیره به خزانه دولت».",
"distance": 2623,
"question": "ملک الشعرای بهار در چه سالی به نمایندگی مجلس انتخاب شد و به چه اتهامی طرح استیضاح دولت رضاخان را به مجلس ارائه دادند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
668 | : مه ۱۹۶۸ فرانسه
جنبش دانشجویی-کارگری مه ۱۹۶۸ فرانسه به مجموعه حوادثی اطلاق می شود که در طول ۴ هفته در ماه مه سال ۱۹۶۸ در فرانسه رخ داد، نقطه اوج این جنبش در فاصله یک هفته ای سوم تا دهم ماه مه به وقوع پیوست، خیزشی که از اعتراض یک گروه دانشجویی شروع شده بود، میلیون ها نفر از مردم شهرنشین فرانسه را به میدان مبارزه کشاند.
هرچند رویدادهای مه ۱۹۶۸ فرانسه هرگز به عنوان انقلاب شناخته نشد ولی تأثیر آن بر روابط انسانی و زندگی مدنی جامعه از هیچ انقلابی کمتر نبود. در مورد جنبش ۱۹۶۸ نظرات و عقاید متفاوت و متضادی مطرح می شود، برخی آن را گسترش دامنه آزادی و شکوفایی و بالندگی انقلاب کبیر فرانسه تعبیر کردند و در برابر برخی دیگر جنبش را غوغای عوام، روان پریشی توده ای یا کارناوال نام نهادند.
درگیری خیابانی، در پی اعلامیه گروه های چپ مبنی بر عدم شرکت در امتحانات معارف دینی. یک دانشجوی راستگرا مجروح شد. پلیس، کوهن بندیت را مسئول آن دانست و او را برای بازجویی فراخواند.
(پنجشنبه) - پلیس برای اولین بار پس از ۳۰ سال برای جدایی دانشجویان چپ و راست مداخله کرد.
(یکشنبه) - راهپیمایی CVN در اعتراض به برپایی نمایشگاهی در حمایت از ویتنام جنوبی.
رئیس دانشگاه نانتری، گرافین، دانشکده ها را دو روز زودتر از شروع عید پاک تعطیل می کند، یک آمفی تئاتر را به نام چه گوارا می کند؛ که با عدم استقبال دانشجویان مواجه می شود: «ما به هدایای کوچک احتیاجی نداریم، ما هر ساختمانی را که نیاز داشته باشیم، به دست می آوریم».
(پنج شنبه) -نخست وزیر، ژرژ پیمپیدو پاریس را، به مقصد تهران برای سفری ده روزه ترک می کند.
حمله دانشجویان شبه نظامی راستگرا، موسوم به «اکسیدانت»، به مرکز اصلی MAU.
اشغال آمفی تئاتر به دست ۳۰۰ تن از «خشمگین ها» (گروه رادیکال آنارشیست به رهبری دانیل کوهن بندیت) و نمایش فیلمی از زندگی چه گوارا.
کوهن بندیت و پنج تن از دوستانش برای حضور در کمیته انضباطی دانشگاه پاریس در روز ۶ مه احضار می شوند.
رئیس گرافین بار دیگر دانشگاه را به مدتی نامعلوم تعطیل می کند.
(جمعه) - بعد از ظهر، ۵۰۰ دانشجوی چپی در حیاط دانشگاه سوربن تجمع می کنند. این عده شامل اعضا اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه، JCR, FER و افراد جنبش ۲۲ مارس و MAU به همراه رهبرانشان، که عضو شورای انقلاب بودند، می شد. هدف تجمع در ظاهر، اعتراض به تعطیلی دانشکده ادبیات نانتری بود اما در واقع در اعتراض به احضار کوهن بندیت و دوستانش بود. آن ها یک گروه انتظامات مسلح به تکه های چوب و آهن را تشکیل می دهند و شعارشان این است:مُشت، عکس العملِ طبیعی، در برابر سیاستِ موجود است.تصمیم مشترک رئیس دانشگاه سوربن، ژان روشه، و وزیر آموزش عالی، آلن پرفیت، مبنی بر اجازه ورود پلیس به دانشگاه. حدود ۴٫۵ بعد از ظهر، پلیس تجمع کنندگان را محاصره می کند. رهبران تجمع تصمیم می گیرند به تجمع خاتمه بدهند. پلیس آن ها را در دسته های ۲۵ تایی به سمت کامیون های قفس دار هدایت می کند.سکوت مرگباری همه جا را فراگرفته بود… هم زمان با خروج اولین کامیون پلیس از سوربن همراه با سرنشینان ساکت و آرامش، موج جمعیت به حرکت درآمد. ابتدا سر و صداها و فریادهای پراکنده ای بلند شد و آنگاه سرود ریتمیک اتوبوس زندان خوانده شد و حرکت برق آسایی آغاز شد؛ «مرگ بر سرکوبگر!»، اولین سنگ پرتاب شد…صدها تن مجروح و ۵۹۶ نفر بازداشت شدند. در پایان هفته چهار نفر به دو ماه حبس محکوم شدند. دانشجویان خواستار آزادی دوستانشان بودند و رئیس سوربن، روشه، دانشگاه را تا اطلاع ثانوی تعطیل اعلام کرد. در اعتراض به آن اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه، صدو شصت هزار دانشجوی دانشگاه های پاریس را برای تظاهراتی در روز دوشنبه (۶ مه) فراخواند.
در این روز، پاریس «پایتخت صلح جهان» به عنوان محل برگزاری مذاکرات صلح ویتنام انتخاب و معرفی شد.
(دوشنبه) - ساعت ۹ صبح، ۴ الی ۵ هزار دانشجو به دعوت اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه در تجمع شرکت می کنند.
دانیل کوهن بندیت و دوستانش تا ساعت ۱ در جلسه کمیته انضباطی بودند. او که سوربن را برای شرکت در راهپیمایی ترک می کرد، مختصر و مفید گفت: «ما در آنجا به مدت ۴ ساعت شاهد خنده و جوک و طنز بودیم».
برای اولین بار پس از خاتمه جنگ الجزایر، چند تن از استادان نیز با دانشجویان به راهپیمایی پرداختند. دانش آموزان نیز به رهبری CAL در آن شرکت داشتند.
تا ساعت ۳ بعد از ظهر اوضاع آرام بود. اما وقتی دانشجویان خواستند به سمت سوربن بروند، خودروهای پلیس راه آن ها را سد کردند و آن ها را عقب راندند. این سرآغاز ۱۲ ساعت درگیری مداوم و زد و خورد بود.شواهد زیادی… نشان می دهد خیلی از افرادی که در این درگیری ها شرکت داشتند کسانی بودند که از جنبش، حرف و خواسته دانشجویان اطلاع چندانی نداشتند بلکه بیشتر به خاطر رفتار خشونت بار پلیس و عمل وحشیانه آن ها به جنبش پیوسته بودند.خواسته های دانشجویان هیچ نشانی از اتوپیا(آرمانشهر) نداشت و لذا به هیچ وجه سرپیچی از نظام اجتماعی نبود. رهبران دانشجویان برای مصالحه و پایان درگیری ها سه شرط را اعلام کردند. بیرون رفتن پلیس از کرتیه لاتین (محله اصلی خوابگاه دانشجویان)، آزادی سریع و بی قید و شرط دانشجویان دستگیرشده و بازگشایی دانشگاه.
(سه شنبه) - ۳۰ هزار دانشجو به مدت ۵ ساعت در سرتاسر پاریس دست به راهپیمایی می زنند.
پلیس در صفوف به هم فشرده از سوربن محافظت می کرد اما کرتبه لاتین در اختیار دانشجویان بود.آنها شعار می دادند ما همه شورشی هستیم و پرچم های سیاه و سرخ در دست هزاران نفر به حرکت درمی آمد.
(چهارشنبه)وقتی رادیوی پاریس اعلام کرد چهار پنجم مردم موافق و همراه با دانشجویان هستند، بزرگترین و شکوهمندترین حمایت از دانشجویان بروز کرد. به نظر می رسید جامعه بورژوازی با این اقدامات موافق است.در این روز ۶۰ هزار دانشجو در فرانسه مشغول تظاهرات بودند، اما دولت و پارلمان آن را به افراد خارج دانشگاه و توطئه گران منتسب می کردند و تنها نتیجه اقدامات چپ های ماجراجو می دانستند.
(پنجشنبه)به احتمال زیاد آخرین فرصتی بود که وزیر آموزش عالی برای مصالحه و خارج نشدن کنترل از دست امور دولت داشت.نزدیک ظهر، رئیس روشه و رؤسای دانشکده ها تصمیم خود را مبنی بر بازگشایی دانشگاه و از سرگیری امور معمولی را اعلام می کنند. اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه بلافاصله جواب می دهد تا آزادی دانشجویان در بند و عقب نشینی پلیس، به اعتصاب ادامه می دهد. اتحادیه استادان نیز تصمیم به ادامه اعتصاب گرفت. بعد از ظهر در سوربن همچنان بسته و پلیس مستقر ماند. وزیر اقدام رؤسای دانشکده ها را ناکام گذاشت.جنبش به سمت رادیکال شدن پیش می رفت… شب، تشکل JCR که حامی کوهن بندیت بودند، برگزاری تجمعی را اعلام کردند. شاید از ابتدای بحران این اولین دفعه ای بود که افراطیون دست خود را رو کرده بودند. انقلاب به تدریج از خواسته های صنفی به سوی چالش های سیاسی سوق پیدا می کرد.بازگشایی دانشگاه از نظر افراطیون انقلابی، تاکتیکی بیش نبود. استراتژی اصلی، همان طور که ارنست مندل گفته بود، تلاش در پیوند بین جنبش دانشجویی به جنبش کارگری بود تا بدین وسیله انقلاب سوسیالیستی در معنی واقعی آن اتفاق بیفتد.صبح ملاقاتی بین رهبران اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه و رهبران اتحادیه های کارگری فرانسه، جرج سگوی از اتحادیه حزب کمونیست (کنفراسیون عمومی کار) و اوژن دسکمپ از اتحادیه سوسیالیست ها(CFDT) انجام شد.
(شب سنگرها)همه چیز با اجتماع ۵هزار نفری نوجوان هایی که خونشان به جوش آمده بود و فریاد می زدند رفقای ما را آزاد کنید، آغاز شد.این جمعیت که به رهبری CAL جمع شده بودند خواسته های خود را چنین اعلام می کردند: آزادی فعالیت سیاسی در مدارس، مشارکت دانش آموزان در انجام امور مدارس، به رسمیت شناختن CAL از جانب مسئولین. این جمعیت پس از مدتی در یک جمعیت ۱۵ هزار نفری دانشجویان هضم می شود.ساعت ۶:۳۰ عصر وزیر اجرایی و جانشین نخست وزیر، لوییس ژوکو پیشنهاد می کند پلیس از کرتبه لاتین عقب نشینی کند و دانشگاه سوربن و نانتری بازگشایی شود. اما در جواب همه یکصدا آزادی دوستانشان را فریاد می زنند.
پلیس جمعیت را در محله کرتبه لاتین محاصره می کند.این ریسک بزرگی بود که مسئولان دست به انجام آن زده بودند که با دانشجویان در موطن خود و خانه خودشان یعنی کرتیه لاتین وارد جنگ شوند. … پس از یک هفته فعالیت و به نتیجه نرسیدن رهبران دیگر نمی توانستند نیروهای خود را آرام کنند و به خانه هایشان بازگردانند… در یک لحظه دستوری مثل جرقه صادر شد: کرتیه لاتین هر طور شده باید برای دانشجویان بماند.دستوری مبنی برساختن سنگر صادر نشده بود اما دانشجویان به طور خودجوش به آن پرداخته بودند. سنگرها شامل اتومبیل های واژگون شده و خرده سنگ و چوب و شیشه تلنبار شده پشت آن بود. قبل از روشن شدن هوا تقریباً ۶۰ سنگر آماده شده بود. آن شب که سرآغاز انقلاب بود، «شب سنگرها» نام گرفت.
در ساعت ۱:۱۵ بامداد ژوکو مشخص کرد که راه حل مسالمت آمیزی نمی تواند وجود داشته باشد. یک ساعت پس از سخنان او اولین موج حمله پلیس آغاز شد.پسران و دختران به طرز غیرقابل باوری خود را به صحنه نبرد می رسانند و جان فشانی می کردند و برای خیلی از جوانان این یک موقعیت استثنایی بود که شجاعانه خود را به انقلاب بسپارند و یاد فانون، چه گوارا و دبره آنان را تسکین می داد. این صحنه های انقلابی، ویتنام آن ها بود… در چنین لحظه های پر احساس و هیجان انگیزی بود که هزاران حنجره فریاد می زد: دوگل قاتل!ساعت ۵:۳۰ دستوری مبنی بر توقف جنگ و متفرق شدن تظاهرکنندگان از سوی کوهن بندیت از رادیو اعلام شد. ۳۶۸ نفر مجروح، ۴۶۰ نفر بازداشت و ۱۸۸ اتومبیل تخریب شدند.
(شنبه) - نخست وزیر پمپیدو، شب از سفر ایران و افغانستان به کشور بازمی گردد. سه ساعت پس از ورودش، ۳ دقیقه با ملت صحبت کرد و اعلام کرد سوربن از دوشنبه صبح بازخواهد گشت و دادگاه دانشجویان را آزاد خواهد کرد.
عصر تعداد اندکی از نیروهای MAU دانشکده ادبیات پاریس را که خارج از دانشگاه سوربن بود و به اشغال پلیس درنیامده بود، تسخیر کردند.
در همین روز کنفراسیون عمومی کار فرانسه و CFDT همراه با FEN(فدراسیون اصلی استادان در فرانسه)، به عنوان قوی ترین اتحادیه های کارگری فرانسه، در طی یک اقدام مشترک اعضای خود را به اعتصاب و تظاهرات در روز دوشنبه فراخواندند. دوشنبه ۱۳ می، دهمین سالگرد کودتایی بود که دوگل را بر سر کار آورده بود.
(دوشنبه) - تظاهرات انبوهی با شرکت بیش از هشتصد هزار نفر برپا شد و اتحاد بین دانشجویان و کارگران شکل گرفت.
کوهن بندیت برای ادامه نهضت، خواستار تشکیل کمیته های اجرایی در تمام نواحی شهر شد. JCR بازوی اصلی جنبش بود و نشریه اش به نام سرویس اُردو، تظاهرات را خط دهی می کرد. آن ها دانشجویان و کارگران را در فضای باز پای برج ایفل جمع کردند و سپس شعار «همه به سوی سوربن» سر داده شد.
پمپیدو به قولش وفا کرده بود. دانشجویان زندانی آزاد شدند، پلیس از کرتبه لاتین بیرون رفت و درب های سوربن باز شد. دانشجویان به داخل دانشگاه رفتند و کنترل امور را به دست گرفتند. این کنترل تا ۱۶ ژوئن ادامه یافت.
(سه شنبه) - دوگل طبق برنامه ریزی که از یکسال پیش انجام شده بود کشور را به قصد بازدید از رومانی ترک می کند.
کارگران یک کارخانه کوچک هواپیماسازی در حومه نانت که دست به اعتصاب زده بودند، کارخانه را تسخیر و مدیر را دفتر کارش محبوس می کنند. کارگران رنو در روان دست به اعتصاب می زنند و روز بعد کارخانه را به تصرف خود درمی آورند. به تدریج بر سر در تمام کارخانه های رنو پرچم های سرخ و سیاه آویخته شد. ظرف ۴۸ ساعت موج اعتصاب و تسخیر با سرعت سرسام آوری تمام صنایع فرانسه را درنوردید.
کنفدراسیون عمومی کار فرانسه سعی کرد با بی اعتنایی به جنبش دانشجویی و پنهان ساختن آن در پشت مطالبات اقتصادی کارگران، اعتصاب را به مسیر خاصی هدایت کند و آن را محدود سازد. «اعضای این اتحادیه از کیک پخته شده سرمایه داری سهم بیشتری می خواستند و برخلاف نظر دانشجویان به هیچ عنوان دنبال فروپاشی نظام سرمایه داری نبودند.»
درمقابل CFDT با هم نوایی با شعارهای دانشجویی سعی کرد خود را به آن ها نزدیک کند. آن ها در بیانیه ای اعلام کردند: «تلاش دانشجویان برای دموکراتیزه کردن دانشگاه، همان ماهیت دموکراتیزه کردن کارخانجات را از سوی کارگران دارد.» به طور خلاصه می توان گفت که هدف و جهت گیری کنفدراسیون عمومی کار فرانسه دستمزدها و حقوق صنفی بود، حال آنکه CFDT به دنبال اصلاحات مبنایی نظیر مشارکت کارگران در تصمیم گیری های کلان و مشارکت در مدیریت کارخانه بود.
(پنجشنبه) - دانشجویان به سان تئاتر ادئون در شهر یورش می برند و آن را تسخیر می کنند. شایعه می شود در اقدام بعدی قصد تسخیر ایستگاه رادیویی را دارند.
هزاران دانشجو سوربن را جهت پیوستن به اعتصاب کارگران کارخانه رنو ترک کردند. کارگران مودبانه تشکر کردند اما اجازه ندادند دانشجویان وارد کارخانه شوند.
(شنبه) - ژنرال دوگل از سفر رومانی بازمی گردد.
(یکشنبه) - دوگل فردای بازگشتش وزیر جنگ، پیر مرمز، را به عنوان اولین وزیر پیش خود فرا می خواند. سپس با وجود توصیه های پمپیدو، تصمیم خود را مبنی بر صحبت با ملت در روز ۲۴ می، اعلام می کند.
(چهارشنبه) - در تمام کشور، اعتصاب هنوز در اوج بود. کرکره های پنجره ها پایین کشیده شده بود و تمام سالن هاش شهر بسته شده بود. حتی بانک مرکزی فرانسه، وزارت دارایی و نیروگاه اتمی در مارکول نیز از این قاعده مستثنی نبودند. اداره هواشناسی نیز دچار رکود بود. جریان سوخت با کندی مواجه بود. پاریس خیلی درهم ریخته و کثیف به نظر می رسید. شهر مملو از زباله ها و تراکت های سیاسی بود.دانیل کوهن بندیت در فرانسه عنصر نامطلوب اعلام می شود و از کشور اخراج می شود.
جمعیتی از دانشجویان به طرف مجلس سنا تظاهرات کردند و شعار می دادند «ما همه خارجی هستیم» (در اعتراض به اخراج کوهن بندیت آلمانی) که به ضد و خورد شدید با پلیس منجر شد. پلیس ضد شورش به کرتبه لاتین هجوم می آورد و موقعیت های استراتژیک مقابل سوربن را اشغال می کند.
(شنبه) - مذاکرات چندجانبه پمپیدو با رهبران اتحادیه های کارگری
سرکوب شدید هرگونه تظاهرات خیابانی
مرگ یک افسر ۵۲ ساله در لیون بر اثر برخورد یک کامیون از کنترل خارج شده با سنگرهای پلیس
مرگ یک جوان ۲۶ ساله در کرتبه لاتین بر اثر ترکش یک شی پرتاب شده
۸۰۰ نفر بازداشت و ۱۵۰۰ نفر مجروح شدند. حیاط سوربن به بیمارستان تبدیل شده بود.
(دوشنبه) - موافقت نامه گرنل دربارهٔ سطح دستمزدها، هفته های کاری، سن بازنشستگی و … به امضای طرفین مذاکره رسید. این بزرگترین موفقیت و منفعت به دست آمده پس از بیست سال برای کارگران بود.
کارگران در یک عمل غیرمنتظره موافقت نامه را پاره کردند و به رهبرانشان تاختند؛ و آن ها را به تبانی با دولت و کارفرمایان متهم می کردند.
پیر فرانس مندز به عنوان یکی از رهبران PSU(حزب سوسیالیست های جدا)، تنها حزبی با دانشجویان همراه شده بود، تبدیل به مرد شماره یک انقلاب شد.
(سه شنبه) - فرانس میتران، رهبر فدراسیون سوسیالیست ها، صبح با مطبوعات مصاحبه کرد و بعد از ظهر در جلسه حزب کمونیست شرکت کرد. او در این مصاحبه مرگ رژیم دوگل و کاندیداتوری خود را برای ریاست جمهوری اعلام کرد.
والداک روشه، رهبر حزب کمونیسم فرانسه، بعد از ظهر مصاحبه میتران در جواب سخنان او با اظهارات تندی گفت:هیچ نظامی نمی تواند بدون همکاری با کمونیست ها موجبات پیشرفت اجتماعی و اصلاحات سیاسی را فراهم کند.سپس در ادامه آمادگی حزب کمونیست را برای پذیرش پست های مختلف اعلام کرد.
(چهارشنبه)هیچ روزی در تاریخ فرانسه مثل ۲۹ می دلهره آور، متشنج و هیجان انگیز نبود. اغلب افراد اعتقاد داشتند رژیم دوگل سقوط کرده است.کمی پس از ۱۱ صبح، دوگل کاخ الیزه را به مقصد نامعلومی ترک می کند. ابتدا اعلام می شود برای استراحت به زادگاهش، کلمبی، رفته است. اما پس از چند ساعت مشخص می شود که به آنجا نرفته است. ژنرال دوگل گم شده بود. در نهایت هلی کوپتر اش در بادن-بادن، مرکز فرماندهی ۷۰ هزار نیروی فرانسوی مستقر در آلمان فرود می آید.
ساعت ۶:۳۰ عصر به کلمبی می رود.
چپ ارتودکس تمام نیروهایش را به میدان فرا می خواند. حدود نیم میلیون کارگر از قلعه باستیل به پاریس سرازیر می شوند.
مندز و میتران برنامه های خود را تا ۶:۳۰ عصر برای کسب قدرت هماهنگ می کنند.
(پنج شنبه)والداک روشه سلاح لازم برای پیروزی در این جنگ (بین چپ ها و دوگل) را به دوگل هدیه کرده بود. خطر و ترس از کمونیسم در تمام فرانسه گسترده شده بود.ساعت ۲:۳۰ بعد از ظهر، ژنرال خبر برکناری نخست وزیر را به او ابلاغ می کند و خواستار انتخابات جدید می شود.نیم ساعت بعد، اتومبیل های سیتروئن سیاه رنگ، ۲۷ وزیر کابینه را برای تشکیل آخرین جلسه کابینه به الیزه می آورند. تمام طول مسیر و جلوی کاخ الیزه پوشیده از تراکت هایی بود که مردم را برای شرکت در تظاهرات آن روز بعدازظهر در حمایت از دوگل دعوت می کرد.ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر دوگل با ملت سخن گفت. او چنین گفت:در چنین اوضاع و احوال و تحت چنین شرایطی من هرگز سقوط نخواهم کرد. من پادشاه فرانسه هستم و این کار را به بهترین نحو به انجام خواهم رساند.سلاح مخفی دوگل همان نفوذ کلام او بود. او از خطر جسته بود. شعار «زنده باد فرانسه» همه جا شنیده می شد و پرچم سه رنگ فرانسه بر پرچم های سرخ و سیاه برتری یافت. مه ۶۸ به پایان خود رسید.
مه ۱۹۶۸ در سیاست فرانسه حادثه ای مهم تلقی می شود که از دید بعضی افراد نشان دهنده امکان پذیر بودن آزادی و از دید بعضی دیگر نشان دهنده خطر هرج ومرج تلقی می شود. برای بعضی افراد مه ۱۹۶۸ به معنی پایان کنش جمعی سنتی و آغاز عصری جدید تحت سلطه به اصطلاح جنبش های جدید اجتماعی بود. در اکتبر ۲۰۱۷ رئیس جمهور امانوئل مکرون اعلام کرد که مراسم یادبودی به مناسبت پنجاهمین سالگرد شورشهای ۱۹۶۸ در سال ۲۰۱۸ برگزار خواهد شد. او در مورد این شورشها گفت: «این واقعه به آزادسازی جامعه فرانسه کمک کرد و سپس چیزی را (منظور آزادی است) معرفی کرد که به حفاظت از آن در جامعه نیاز است.»
پاتریک سیل و مورین مکانویل، انقلاب ۱۹۶۸ فرانسه، حسین بخشنده، نشر سرایی، تهران، ۱۳۸۱
| [
{
"answer1": "اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه بلافاصله جواب می دهد تا آزادی دانشجویان در بند و عقب نشینی پلیس، به اعتصاب ادامه می دهد.",
"answer2": "صبح ملاقاتی بین رهبران اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه و رهبران اتحادیه های کارگری فرانسه، جرج سگوی از اتحادیه حزب کمونیست (کنفراسیون عمومی کار) و اوژن دسکمپ از اتحادیه سوسیالیست ها(CFDT) انجام شد.",
"distance": 739,
"question": "در جریان اعتراضات مه 1968 فرانسه، پس از تصمیم روسای دانشکده ها مبنی بر بازگشایی دانشگاه، اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه چه واکنشی نشان داد و همچنین در همین زمان نظر رهبران اتحادیه های کارگری چه بود؟"
},
{
"answer1": "دانیل کوهن بندیت در فرانسه عنصر نامطلوب اعلام می شود و از کشور اخراج می شود.",
"answer2": "جمعیتی از دانشجویان به طرف مجلس سنا تظاهرات کردند و شعار می دادند «ما همه خارجی هستیم» (در اعتراض به اخراج کوهن بندیت آلمانی)",
"distance": 78,
"question": "در جریان اعتراضات مه 1968 فرانسه، چرا دانیل کوهن بندیت از فرانسه اخراج شد و بعد از آن چه شعاری توسط دانشجویان در اعتراض به این موضوع مطرح شد؟"
},
{
"answer1": "رئیس دانشگاه نانتری، گرافین، دانشکده ها را دو روز زودتر از شروع عید پاک تعطیل می کند، یک آمفی تئاتر را به نام چه گوارا می کند؛ که با عدم استقبال دانشجویان مواجه می شود: «ما به هدایای کوچک احتیاجی نداریم، ما هر ساختمانی را که نیاز داشته باشیم، به دست می آوریم»",
"answer2": "هم زمان با خروج اولین کامیون پلیس از سوربن همراه با سرنشینان ساکت و آرامش، موج جمعیت به حرکت درآمد. ابتدا سر و صداها و فریادهای پراکنده ای بلند شد و آنگاه سرود ریتمیک اتوبوس زندان خوانده شد و حرکت برق آسایی آغاز شد؛ «مرگ بر سرکوبگر!»، اولین سنگ پرتاب شد…",
"distance": 1505,
"question": "در جریان وقایع مه 1968 فرانسه، رئیس دانشگاه نانتری چه اقدامی انجام داد که با استقبال دانشجویان مواجه نشد و همچنین اولین حرکت دانشجویان پس از تجمع در حیاط دانشگاه سوربن چه بود؟"
},
{
"answer1": "رهبران دانشجویان برای مصالحه و پایان درگیری ها سه شرط را اعلام کردند. بیرون رفتن پلیس از کرتیه لاتین (محله اصلی خوابگاه دانشجویان)، آزادی سریع و بی قید و شرط دانشجویان دستگیرشده و بازگشایی دانشگاه.",
"answer2": "کارگران در یک عمل غیرمنتظره موافقت نامه را پاره کردند و به رهبرانشان تاختند؛ و آن ها را به تبانی با دولت و کارفرمایان متهم می کردند.",
"distance": 8055,
"question": "در جریان وقایع مه 1968 فرانسه، خواسته های رهبران دانشجویی برای مصالحه چه بود و همچنین در روزهای پایانی، پس از مذاکرات، کارگران در عمل چه واکنشی نسبت به توافق نامه نشان دادند؟"
},
{
"answer1": "نخست وزیر، ژرژ پیمپیدو پاریس را، به مقصد تهران برای سفری ده روزه ترک می کند.",
"answer2": "پیر فرانس مندز به عنوان یکی از رهبران PSU(حزب سوسیالیست های جدا)، تنها حزبی با دانشجویان همراه شده بود، تبدیل به مرد شماره یک انقلاب شد.",
"distance": 11050,
"question": "در جریان اعتراضات مه 1968 فرانسه، در حالی که اعتصابات در اوج بود، چه اتفاقی برای نخست وزیر فرانسه رخ داد و همچنین در همان روزها کدام حزب، به عنوان تنها حزبی که با دانشجویان همراه بود، شناخته شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
669 | : ابررسانایی
اَبَررسانایی پدیده ای است که در دماهای بسیار پایین برای برخی از مواد رخ می دهد. در حالت ابررسانایی مقاومت الکتریکی ماده دقیقاً صفر می شود و ماده خاصیت دیامغناطیس کامل پیدا می کند؛ یعنی میدان مغناطیسی را از درون خود طرد می کند. طرد میدان مغناطیسی تنها تفاوت اصلی ابررسانا با رسانای کامل است، زیرا در رسانای کامل انتظار می رود میدان مغناطیسی ثابت بماند، در حالی که در ابررسانا میدان مغناطیسی همواره صفر است.
مقاومت الکتریکی یک رسانای فلزی به تدریج با کاهش دما کم می شود. در رساناهای معمولی مثل مس و نقره، وجود ناخالصی و مشکلات دیگر این روند را کند می کند. به طوری که حتی در صفر مطلق هم نمونه های معمول مس همچنان مقاومت الکتریکی کمی دارند. در مقابل ابررساناها موادی هستند که اگر دمایشان از یک دمای بحرانی کمتر شود، ناگهان مقاومت الکتریکی خود را از دست می دهند. جریانی از الکتریسیته در یک حلقهٔ ابررسانا می تواند برای مدت نامحدودی بدون وجود مولد جریان وجود داشته باشد. مانند پدیدهٔ فرومغناطیس و خطوط طیفی اتمها، ابررسانایی نیز پدیده ای کوانتومی است. هر چند یک تئوری جهانشمول برای اَبَررسانایی وجود ندارد؛ و نمی توان آن را با فیزیک کلاسیک به مانند یک رسانای مطلوب توصیف کرد.
پدیدهٔ ابررسانایی برای طیف وسیعی از مواد مانند قلع و آلومینیوم وجود دارد. همچنین برخی آلیاژها و نیمه رساناها نیز ابررسانا هستند، ولی فلزاتی مثل طلا و نقره این پدیده را از خود نشان نمی دهند؛ همچنین پدیدهٔ ابررسانایی در فلزات فرومغناطیس هم روی نمی دهد. در سال ۱۹۸۶ ابررسانایی دمای بالا کشف شد. دمای بحرانی این ابررساناها بیش از ۹۰ کلوین است. نظریه های کنونی ابررسانایی نمی توانند ابررسانایی دمای بالا را، که به ابررسانایی نوع ۲ (Type II) معروف است، توضیح دهند. از نظر عملی ابررساناهای دمای بالا کاربردهای بسیار بیشتری دارند، زیرا در دماهایی ابررسانا می شوند که راحت تر قابل ایجاد هستند. پژوهش برای یافتن موادی که دمای بحرانی آن ها باز هم بیشتر باشد، و همچنین برای یافتن نظریه ای برای توضیح ابررسانایی دمای بالا همچنان ادامه دارد.
ویژگی ابررسانایی از سوی دانشمند هلندی، کامِرلینگ اُونِس در سال ۱۹۱۱ در دانشگاه لایدن دیده شد.
وی دریافت که در دمای خیلی پایین، مقاومت جیوه تا حد اندازه گیری ناپذیری کاهش می یابد. وی دریافت هنگامی که دمای جیوه به سوی صفر مطلق کاهش داده می شود، روند کم شدن آرام مقاومت به ناگهان نزدیک به دمای ۴ درجه کلوین با افت بسیار بزرگی روبرو شده و پایینتر از این دما، جیوه هیچ گونه مقاومتی از خود نشان نمی دهد. اونز به این پیامد رسید که در دمای کمتر از ۴ درجه کلوین، جیوه به حالت دیگری از ویژگی های فرهی که به گونه مطلق از حالتهای شناخته شده پیشین متفاوت بود، رسیده است. این حالت تازه ابررسانایی نام گرفت.
بیشتر خواص ابررساناها از ماده ای به مادهٔ دیگر تغییر می کند. خواصی مانند ظرفیت گرمایی و دمای بحرانی. اما گذشته از این ها، دستهٔ خاصی از خواص تمام ابر رساناها مشترک است، از جمله این که در دماهای بسیار پایین، مقاومت خود را به کلی دربرابر جریان از دست می دهند و همچنین دیگر هیچ میدان مغناطیسی داخلی در آن ها وجود نخواهد داشت. با توجه به چنین خواص مشترکی می توان ابررسانایی را یک فاز(ماده)فاز ترمودینامیکی برای ماده دانست. ابررسانا شدن را می توان گذار فازی به فاز دیگر قلمداد کرد. چیزی همانند تغییر حالت آب از مایع به گاز یا برعکس.
یکی از راه های ابتدایی برای سنجش مقاومت الکتریکی مواد، قرار دادن آن ها در یک مدار به همراه یک منبع تغذیه و سپس اندازه گیری ولتاژ و آمپر و سنجش مقاومت از فرمول formula_1 است. اگر اختلاف پتانسیل صفر باشد، مقاومت رسانا در برابر جریان صفر است و آن ماده یک ابررسانا است.
ابررساناها می توانند جریانی را بدون وجود ولتاژ عامل، حفظ کنند. خاصیتی که در آهنرباهای ابررسانا استفاده می شود که کاربرد وسیعی دارند. برای مثال از این آهنرباها در دستگاه MRI استفاده می شود. آزمایش های گوناگون نشان می دهد حلقه ای از ابررساناها می تواند برای سال ها جریان را بدون هیچ افت قابل اندازه گیری حفظ کند. آزمایش های عملی نیمه عمر جریان را در چنین مدارهایی بیش از صد هزار سال برآورد می کنند و به صورت تئوری جریان در حلقه ای ابررسانا، می تواند تا مدت زیادی باقی بماند مدتی که حتی از عمر جهان هم بیشتر خواهد بود! در رساناهای معمولی، جریان الکتریکی را می توان به صورت شار الکترون ها در یک شبکهٔ یونی تصویر کرد. الکترون ها در این حرکت به طور پیوسته در حال برخورد با شبکهٔ یونی هستند. در این برخوردها بخشی از انرژی الکترون توسط شبکهٔ یونی به گرما تبدیل می شود که در واقع همان انرژی جنبشی شبکهٔ یون است. در نتیجه بخشی از انرژی الکترون ها در واقع هدر می رود. این حالت را مقاومت الکتریکی می نامیم.
اما وضع در ابررساناها به گونه ای دیگر است. در ابررساناهای معمول نمی توان جریان را به تک الکترون های جاری نسبت داد. در عوض می توان جریان را حاصل جفت الکترون های کوپر دانست که به هم وصل می شوند و با تعویض فونونهای خود، کاملاً در کنار هم می مانند. طبق نظریهٔ مکانیک کوانتومی طیف انرژی این جفت کوپر دارای حداقل سطح خاص است و از آن کمتر نمی تواند باشد. در نتیجه ΔE حاصل را که می توان آن را حداقل میزان انرژی جفت کوپر دانست، می تواند تنها دو حالت برای جفت کوپر و در نتیجه جریان پدیدآورد. یا مقدار ΔE از مقدار kT که انرژی شبکهٔ یونی است و در آن k ثابت بولتزمن و T هم دمای شبکه است؛ بیشتر است که در این حالت جریان توسط شبکهٔ یونی به هدر نمی رود و این یعنی جفت کوپر یک ابرشار را پدیدمی آورد که می تواند بدون افت انرژی از شبکهٔ یونی عبور کند.
در مواد ابررسانا، پدیدهٔ ابررسانایی زمانی ظهور می کند که دمای ماده، T از مقدار بحرانی، formula_2 کمتر شود. مقدار دمای بحرانی از ماده ای به مادهٔ دیگر متفاوت است. دمای بحرانی ابررساناهای معمول چیزی بین ۲۰ کلوین تا زیر یک کلوین است. برای نمونه، دمای بحرانی جیوه ی جامد ۴٫۲ کلوین است ولی دمای بحرانی منیزیم دی بورید ۳۹کلوین است. گرچه این ماده خواصی چنان دارد که نمی بایست آن را در دستهٔ ابررساناهای معمول جای داد. ابررساناهای ترکیبی می توانند دمایی بحرانی بسیار بالاتری داشته باشند. برای مثال ایتربیم باریم مس اکسید یا YBa2Cu3O۷ ابررسانایی است که دمای بحرانی آن ۹۲ کلوین است و در واقع اولین ابررسانای دمای بالا بود که کشف شد. همچنین ابررساناهای دمای بالای دیگری بر پایهٔ جیوه کشف شده اند که دمای بحرانی آن ها نزدیک ۱۴۰ کلوین است. هنوز هیچ نظریه ای قادر به توضیح چگونگی پدید آمدن ابررساناهای دمای بالا نبوده است. تعویض فونون می تواند نوع عملکرد ابررساناهای معمول را توضیح دهد اما برای ابررساناهای با دمای بحرانی بسیار بالا نمی توان از این تئوری هم استفاده کرد.
شروع پدیدهٔ ابررسانایی با تغییرات زیادی در خواص فیزیکی ماده همراه است که به همین سبب آن را فاز جدیدی می نامند. برای مثال ظرفیت گرمایی ماده از قوانینی تبعیت می کند که در زمان ابررسانا نبودن ماده وجود دارند. در گذر به فاز ابررسانایی، ظرفیت گرمایی ماده ناگهان پرشی با بالا می کند و سپس به صورت خطی کم و کمتر می شود تا به کلی از بین برود. در دمای پایین این تغییرات به صورت formula_3 است که α در آن ثابت است و این خود نشان می دهد که گاف انرژی وجود دارد.
تغییر فاز به ابررسانایی مدت زیادی مورد بحث بین دانشمندان بوده است. در حالی که آزمایش ها نشان می دادند که این تغییر از مرتبهٔ دوم است، بدین معنی که گرمای نهانی در این تغییر وجود ندارد، در دههٔ ۱۹۷۰ محاسبات این احتمال را مطرح کردند که شاید این تغییر وضعیت را بتوان با لحاظ کردن نوسانات بلند برد در میدان مغناطیسی، تغییر فازی نوع اول به حساب آورد. به تازگی با کمک نظریهٔ آشوب است که مشخص شده خطوط مارپیچ ابررسانا در این بین نقشی عمده دارند و این گذار حالت برای ابررساناهای نوع دوم گذری از مرتبهٔ دوم و برای ابررساناهای نوع اول، گذری از مرتبهٔ اول است.
اگر میدان مغناطیسی خیلی قوی باشد، اثر مایسنر از بین می رود. همین پدیده ابررساناها را به دو نوع تقسیم می کند: در ابررساناهای نوع ۱ (Type I) اگر میدان مغناطیسی از یک حد آستانه (formula_4) بیشتر شود، ابررسانایی ناگهان از بین می رود. بسته به شکل هندسی نمونه، ممکن است حالت های میانی ای هم ایجاد شوند که در آن ناحیه های عادی (که در آن ها میدان وجود دارد) و ناحیه های ابررسانا (که میدان درون شان صفر است) هم زمان وجود داشته باشند. در ابررساناهای نوع ۲ (Type II) اگر میدان مغناطیسی از حد formula_5 بیشتر شود، حالت مخلوطی ایجاد می شود که در آن شار مغناطیسی روبه افزایشی از ماده می گذرد، ولی مقاومت ماده، اگر جریان خیلی زیاد نباشد، همچنان صفر باقی می ماند. در حد دوم از میدان مغناطیسی formula_6 ابررسانایی از بین می رود.
بیشتر ابررساناهایی که عنصر ساده هستند (به جز نیوبیوم، تکنسیوم، وانادیوم و نانولوله های کربنی) نوع ۱ هستند، و تقریباً همهٔ ابررساناهای ناخالص و ترکیبی نوع ۲ هستند.
زمانی که یک ابررسانا در یک میدان مغناطیسی ضعیف خارجی قرار می گیرد. میدان فقط به مقدار ناچیز λ در داخل ابررسانا نفوذ کند که به آن عمق نفوذ لاندِن (London penetration depth) می گویند که با گذشت زمان این مقدار به صفر می رسد. به این پدیده اثر مایسنر می گویند و این اثر مشخصهٔ ویژهٔ ابررسانا را مشخص می کند. برای بیشتر ابررساناها عمق نفوذ لاندن تقریباً در حدود ۱۰nm می باشد.
اثر مایسنر در بعضی در مقابل انتظاری که از یک رسانای الکتریکی ایده آل می رود مواقع گیج کننده می باشد. مطابق قانون لنز وقتی که تغییرات میدان بر یک رسانا اعمال می شود در هادی جریانی القاء می شود که جهت این میدان در خلاف جهت میدان به وجود آورنداش است. در رسانای ایده آل جریان بزرگی در هادی القاء می شود که نتیجه اش خنثی کردن میدان اصلی می باشد.
اثر مایسنر با بحث بالا متفاوت است. فرض کنید فلزی داریم که در وضعیت عادی است و دارای میدان مغناطیسی ثابت (داخلی) است. حال آن را سرد می کنیم تا به دمای بحرانی برسد در این زمان ما شاهد از بین رفتن فوری میدان خواهیم بود؛ که مطابق قانون لنز چنین انتظاری نمی رود.
اثر مایسنر به کمک دو برادر Fritz و Heinz London مطرح شد که نشان دادند که انرژی آزاد الکترومغناطیسی در ابررسانا مینیمم مقدار است.
formula_7
در این فرمول H میدان مغناطیسی و λ عمق نفوذ لاندن است. معادلهٔ بالا که معادلهٔ لاندِن نام دارد پیش گویی می کند که جدا از میدان موجود در سطح میدان مغناطیسی در داخل ابررسانا به صورت تابع نمایی از بین می رود. اثر مایسنر در میدان های بسیار بزرگ دیده نمی شود.
همان طور که در تصویر بالا دیده می شود، ابررساناهای نوع ۱، در مجاورت با میدان مغناطیسی خارجی، میدان را دفع می کنند. در حالیکه در ابررساناهای نوع ۲، دیده می شود که آن ها بار میدان مغناطیسی خارجی را از خود عبور می دهند و آن ها را دفع نمی کنند.
بنا به گفتهٔ بالا ابررساناها را می توان به دو نوع مختلف تقسیم کرد. ابررساناهای نوع ۱ که در آن ها خاصیت ابررسانایی در زمان رسیدن میدان به مقدار بحرانی Hc ناگهان از بین می رود. وابسته به شکل هندسی فلز مورد آزمایش ممکن است ماده به یک وضعیت دیگری برود که در آن هم خاصیت مادهٔ نرمال و هم خاصیت ابررسانایی را به طور مخلوط داشته باشد.
در ابررساناهای نوع۲ افزایش میدان و رسیدن به مقدار بحرانی Hc۱ ما را به یک وضعیت مختلط می رساند که در آن نفوذ شار مغناطیسی با افزایش همراه است ولی همچنان مقاومتی در برابر جریان وجود ندارد تا زمانی که میدان بیش از حد بزرگ شود در میدان بحرانی دوم Hc۲ ابررسانا از بین می رود.
هنوز هیچ نظریه ای که بتواند همهٔ انواع مشاهده شدهٔ ابررسانایی را توصیف کند، وجود ندارد. اصول پایه ای ابررسانایی در سال ۱۹۵۷ توسط سه فیزیکدان آمریکایی (جان باردین، رابرت شریفر و لئون کوپر) توضیح داده شد و به نام این سه فیزیکدان نظریهٔ BCS نام گرفت.
ابررسانایی را در سال ۱۹۱۱ هایکه کامِرلینگ اونِس هلندی از دانشگاه لایدن کشف کرد. او مقاومت الکتریکی جیوهٔ جامد را در دماهای پایین بررسی می کرد و از هلیوم مایع -که تازه کشف شده بود- به عنوان سردکننده استفاده می کرد. او فهمید که در دمای ۴٫۲K مقاومت ناگهان به صفر می رسد. جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۱۳ به همین خاطر به او داده شد.
در دهه های بعد، خاصیت ابررسانایی در مواد دیگری نیز دیده شد. در سال ۱۹۱۳ دیده شد که سرب (در دمای ۷K) و در سال ۱۹۴۱ نیترید نیوبیوم (در دمای ۱۶K) ابررسانا می شوند.
گام مهم بعدی در فهم ابررسانایی در سال ۱۹۳۳ اتفاق افتاد. در این سال مایسنر و اوخنفلد دریافتند که ابررساناها میدان مغناطیسی خارجی را طرد می کنند؛ پدیده ای که امروزه اثر مایسنر نامیده می شود. در سال ۱۹۳۵ فریتز و هاینز لاندن نشان دادند که اثر مایسنر نتیجه ای از کمینه بودن انرژی آزاد الکترومغناطیسی حمل شده توسط جریان های ابررسانا است.
در سال ۱۹۵۰ تئوری (Ginzburg-Landau) توسط لو لانداو و Ginzburg مطرح شد. این تئوری که ترکیبی از تئوری مرتبهٔ دوم لو لانداو با معادلهٔ موج اروین شرودینگر می باشد دارای توضیح خوبی دربارهٔ مشخصه و خواص ابررساناها است. بخصوص Abrikosov نشان داد که تئوری
Ginzburg-Landau پیش بینی تقسیم بندی ابررساناها را به دو دستهٔ نوع۱ type۱ و نوع۲ type۲ را کرده بود.
آقای Ginzburg و آقای Abrikosov در در سال ۲۰۰۳ برندهٔ جایزهٔ نوبل شدند (Landau در سال ۱۹۶۸ دارفانی را وداع گفت).
همچنین در سال ۱۹۵۰ Maxwell و رینولدز (ابهام زدایی) در جای دیگر یافتند که دمای بحرانی ابررساناها به جرم ایزوتوپی جزء اصلی عنصر بستگی دارد. این کشف مهم اشاره دارد به اثر متقابل الکترون و فونون lectron-phonon در نتیجهٔ مکانیزم میکروسکوپی مسئول برای ابررسانایی.
تئوری کامل میکروسکوپی ابررساناها در سال ۱۹۵۷ توسط آقایان Bardeen و Cooper و Schrhffer ارائه شد که مستقلاً پدیدهٔ ابررسانایی توسط Nikolay Bogolyubov توضیح داده شد.
این تئوری BCS (Bardeen Cooper Schrieffer) جریان ابررساناها را به عنوان ماده ای با هدایت فوق العاده زیاد با زوجهای کوپر توضیح می دهد.
تئوری به عنوان ستون و پایه در سال ۱۹۵۸ قرار گرفت زمانی که Bogolyubov نشان داد که تابع موج BCS که استنتاج شده از یک استدلال متغیر است و می تواند بدست بیاید با تغییر قانونی و متعارف تئوری الکترونیک Hamiltonian. در سال ۱۹۵۹ Lev Gorkov اثبات کرد که تئوری BCS نزدیک به تئوری Ginzburg-Landau است و نزدیک به دمای بحرانی است.
در سال ۱۹۶۲ اولین سیم تجاری ابررسانا از آلیاژ نیوبیم- تیتانیم (niobium-titanium) در Westinghouse تحقیق شد. در همین سال Josephson مهمترین پیش بینی تئوریکی را انجام داد که چنین بود: یک ابر جریان می تواند از بین دو قطعه ابررسانا که با یک لایه نازک ایزوله شده اند جاری شود. این پدیده اثر جوزفسون (effect Josephson) نام دارد که استخراج شده از دستگاه ابررساناها مثل SQUID’s می باشد که دقیقترین دستگاه اندازه گیر شار مغناطیسی کوانتوم موجود می باشد (h ثابت پلانک).
Josephson برندهٔ جایزهٔ نوبل در سال ۱۹۷۳ گردید.
تا سال ۱۹۸۶ فیزیک دان ها بر این باور بودند که تئوری BCS ابررسانایی را در دماهای بالاتر از ۳۰˚k را نفی می کند، در همین سال Bednorz و muller کشف کردند که ابررسانایی در عناصر لانتان که بر پایهٔ اکسید مس (cuprate) هستند دارای دمای تبدیل ۳۵˚K می باشند. (در سال ۱۹۸۷ برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک شدند)
در مدت کوتاهی توسط M.K. Wu کشف شد که جایگزین کردن لانتان با ایتریم و ساختن YBCO دمای بحرانی تا ۹۲˚K بالا می برد که بسیار مهم است چون برای سرد کردن ابررسانا می توان از نیتروژن مایع استفاده کرد (دمای جوش نیتروژن مایع در فشار جو ۷۷˚K است). این امر از نظر تجاری بسیار مهم است چون تولید نیتروژن مایع ارزانتر و در همان محل با مواد اولیه قابل تولید است و به بعضی از مشکلات برخورد نمی کنیم از قبیل آب بندی لوله های تزریق هلیوم.
خیلی دیگر از ابررساناهای cuprate کشف شده اند و تئوری ابررساناها یکی از برجسته ترین مشکلات دربارهٔ این نوع مواد در علم فیزیک می باشد.
از تاریخ اکتبر ۲۰۰۷ بالاترین دمای ابررسانایی مربوط به ماده ای مرکب از تالیوم، جیوه، مس، باریم، کلسیم، اکسیژن با دمای بحرانی Tc=۱۳۸˚K می باشد.
در فوریهٔ ۲۰۰۸ خانوادهٔ دیگر ابررساناهای دما بالا کشف شد. Hideo Hosono از انستیتو تکنولوژی توکیو کشف کرد که lanthanum oxygen fluorine iron arsenide (LaO1-xFxFeAs) در دمای ۲۶˚K تبدیل به ابررسانا می شود. بعد از مدت کوتاهی دیگران مواد دیگری از همین خانواده یافتند که در دمای ۵۵˚K به ابررسانا تبدیل می شوند. متخصصان امیدوارند که بررسی خانوادهٔ دیگری از ابررساناها باعث آسانتر شدن توضیح عملکرد این مواد خواهد شد.
ابررساناهای دمای پایین امروزه در ساخت آهنرباهای ویژه طیف سنجهای رزونانس مغناطیسی هسته، آنژیوگرافی تشدید مغناطیسی برای مقاصد تشخیص طبی، شتاب دهنده ذره ها، ترنهای سریع مغناطیسی و انواع ابزارهای رسانایی الکترونیکی بکار می رود. اما برای اینکه ابررساناهای دمای بالا در کاربردهای میدان مغناطیسی در دمای بالا رقابت کنند، هنوز زمان لازم دارد، این بعلت دشواری در تولید انبوه و با کیفیت بالاست. اگر چه در حال حاضر، بازار ابررساناهای دمای بالا رونق کمی دارد، گمان می رود که در خلال دو دهه آینده کاربر د آن فراگیر و پررونق شود.
آهنرباهای ابررسانا از قوی ترین آهنرباهای الکتریکی موجود در جهان هستند. از آن ها در قطارهای سریع السیر برقی و دستگاه های MRI و NMR و هدایت کردن ذرات در شتاب دهندهها استفاده می شود. همچنین می توان به عنوان جداکننده های مغناطیسی در جاهایی که ذرات مغناطیسی ضعیف خارج می شود مثلاً در صنایع رنگ سازی استفاده شود.
همچنین از ابررساناها در مدارات دیجیتالی نیز استفاده می شود به عنوان مثال در ایستگاه های RF و موبایل در ایستگاه های امواج ماکروویو.
از ابررساناها در Josephson junction برای ساختن بلوک های ساختمان SQUID استفاده می شود. SQUID حساسترین اندازه گیر امواج مغناطیسی می باشد.
سری دیگر دستگاه های Josephson برای ردیابی فوتون یا به عنوان میکسر استفاده می شود. از مقاومت هایی که به ابررسانا تبدیل می شوند نیز در ساختن دماسنج و گرماسنج های حساس micro-calorimeter ردیاب فوتونی استفاده می شود.
یک کاربرد آرمانی برای ابررساناها، استفاده از آن ها در انتقال قدرت به شهرهاست. اگرچه به خاطر قیمت بالا و نشدنی بودن سردسازی مایل ها سیم ابررسانا برای رسیدن به دماهای بسیار پایین، این کار تا به حال تنها در اندازه آزمایش باقی مانده است.
محققان امیدوارند که در آینده از ابررسانا در ساختن ترانسفورماتورها، وسایل ذخیرهٔ برق، الکتروموتورها، محدود کردن جریان اتصال کوتاه، وسایل شناور مغناطیسی استفاده کنند. اما چون ابررساناها به تغییر و حرکت میدان مغناطیسی حساسند استفاده از آن ها در برق جریان متناوب مثل ترانسفورماتورها بسیار سخت پیشرفت می کند ترجیحاً در حیطهٔ کاری جریان مستقیم می باشد.
به طور مثال طلا و نقره رسانایی خوبی دارند، ولی چوب و پلاستیک رسانایی ندارند و موادی مانند سیلیسم و ژرمانیوم جزء نیمه رسانا می باشند که جریان الکترومغناطیسی و ترمودینامیکی روی اینها تأثیر جزئی می گذارند و در مقابل جریان رسانایی مقاومت وجود دارند که مانع انتقال جریان انرژی الکتریکی می شود.
برای کم کردن مصرف انرژی و کارایی بالاتر و ارزانی وسایل باید دنبال موادی باشیم که مقاومت خیلی خیلی کمی در برابر جریان انرژی الکتریکی داشته باشند و تقریباً برابر مقاومت صفر باشند (ابر رسانا). در بعضی مواد وقتی به این حالت می رسیم که آن مواد در دمای ویژه ای قرار بگیرند که جریان دائماً در آن ها برقرار باشد.
ابر رساناها از نظر رفتار فیزیکی به دو گروه تقسیم می شوند که بیشتر عناصر شامل گروه اول می شوند ولی آلیاژ ها و مقدار کمی از عناصر شامل گروه دوم می شوند.
اختلاف گروه اول با گروه دوم در تعداد ناحیه و فواصل بین الکترون های آزاد می باشند؛ گروه اول دارای دو ناحیه و فاصله الکترون های آزاد آن کم می باشد؛ ولی گروه دوم دارای ۳ ناحیه هستند ولی فاصله الکترون های آزاد آن ها زیاد است.
مهترین کاربرد ابررساناهای دمای بالا، در زمینه ساخت آی سی های خیلی سریع می باشد که تحول بزرگی در فناوری اطلاعات ایجاد می کند و می توان آن را با اختراع ترانزیستور ها مقایسه کرد.
از کاربردهای دیگر ابررساناها با در نظر گرفتن حساسیتشان به میدان مغناطیسی در اکتشافات معدنی، زمین شناختی و ردیابی زیردریایی ها می توان استفاده کرد و همچنین در ساخت قطارهایی که با استفاده از خاصیت میدان مغناطیسی قطار را بالاتر از سطح زمین و بدون اصطکاک با ریل به حرکت درمی آورد. این قطار ها می توانند در کمتر از ۱ ساعت مسافتی بیش از ۵۰۰ کیلومتر را بپیمایند.
در خطوط انتقال نیرو با در نظر گرفتن اینکه بتوان ابررساناها را سرد نگه داشت، در حدود ۸۰ درصد در مصرف انرژی صرفه جویی می شود. همچنین در وسایل پزشکی و تحقیقاتی نیز کاربرد دارد.
تفاوت بین ابر رساناهای سرامیکی و فلزی این است که برای سرد نگه داشتن ابر رساناهای سرامیکی می توان از نیتروژن مایع که ارزان و فراوان است استفاده نمود، در صورتی که در ابر رساناهای فلزی باید از هلیم مایع است استفاده کرد.
| [
{
"answer1": "طرد میدان مغناطیسی تنها تفاوت اصلی ابررسانا با رسانای کامل است، زیرا در رسانای کامل انتظار می رود میدان مغناطیسی ثابت بماند، در حالی که در ابررسانا میدان مغناطیسی همواره صفر است.",
"answer2": "ویژگی ابررسانایی از سوی دانشمند هلندی، کامِرلینگ اُونِس در سال ۱۹۱۱ در دانشگاه لایدن دیده شد.",
"distance": 1573,
"question": "تفاوت اصلی بین ابررسانا و رسانای کامل چیست و چه کسی ابررسانایی را در سال ۱۹۱۱ کشف کرد؟"
},
{
"answer1": "ابررساناها می توانند جریانی را بدون وجود ولتاژ عامل، حفظ کنند. خاصیتی که در آهنرباهای ابررسانا استفاده می شود که کاربرد وسیعی دارند. برای مثال از این آهنرباها در دستگاه MRI استفاده می شود.",
"answer2": "اصول پایه ای ابررسانایی در سال ۱۹۵۷ توسط سه فیزیکدان آمریکایی (جان باردین، رابرت شریفر و لئون کوپر) توضیح داده شد و به نام این سه فیزیکدان نظریهٔ BCS نام گرفت.",
"distance": 6761,
"question": "ابررساناها چگونه در دستگاه MRI استفاده می شوند و چه کسی در سال 1957 اصول پایه ای ابررسانایی را توضیح داد؟"
},
{
"answer1": "از نظر عملی ابررساناهای دمای بالا کاربردهای بسیار بیشتری دارند، زیرا در دماهایی ابررسانا می شوند که راحت تر قابل ایجاد هستند.",
"answer2": "در سال ۱۹۶۲ اولین سیم تجاری ابررسانا از آلیاژ نیوبیم- تیتانیم (niobium-titanium) در Westinghouse تحقیق شد.",
"distance": 10738,
"question": "چرا ابررساناهای دمای بالا از نظر عملی کاربردهای بیشتری دارند و در چه سالی اولین سیم تجاری ابررسانا ساخته شد؟"
},
{
"answer1": "این تئوری BCS (Bardeen Cooper Schrieffer) جریان ابررساناها را به عنوان ماده ای با هدایت فوق العاده زیاد با زوجهای کوپر توضیح می دهد.",
"answer2": "اگرچه به خاطر قیمت بالا و نشدنی بودن سردسازی مایل ها سیم ابررسانا برای رسیدن به دماهای بسیار پایین، این کار تا به حال تنها در اندازه آزمایش باقی مانده است.",
"distance": 3745,
"question": "تئوری BCS چگونه جریان ابررساناها را توضیح می دهد و چرا استفاده از ابررساناها در انتقال قدرت به شهرها هنوز در حد آزمایش است؟"
}
] | [
{
"answer1": "مقاومت الکتریکی یک رسانای فلزی به تدریج با کاهش دما کم می شود.",
"answer2": "در سال ۱۹۳۳ مایسنر و اوخنفلد دریافتند که ابررساناها میدان مغناطیسی خارجی را طرد می کنند؛ پدیده ای که امروزه اثر مایسنر نامیده می شود.",
"question": "مقاومت الکتریکی یک رسانای فلزی با کاهش دما چه تغییری می کند و در چه سالی اثر مایسنر کشف شد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
670 | : مسکو
مسکو پایتخت و پرجمعیت ترین شهر در کشور روسیه است. این شهر با جمعیت ۱۲.۶۱۵.۸۸۲ نفر، پرجمعیت ترین شهر در قاره اروپا و یازدهمین شهر پرجمعیت در جهان است. مسکو همچنین با مساحت ۲۵۶۱ کیلومتر مربع، حدود ۳/۵ برابر تهران وسعت دارد. این شهر در کنار رودخانه مسکو و در ناحیه فدرالی مرکزی قرار دارد و در روسیه اروپایی واقع شده است.
این شهر از مهم ترین مراکز سیاسی، اقتصادی، مذهبی، تاریخی، مالی، آموزشی و ترابری فدراسیون روسیه و اروپا به شمار می آید. کاخ کرملین، قلعه ای باستانی در این شهر است که محل زندگی رئیس جمهور روسیه و استقرار قوه مجریه این کشور است. این شهر در دوران اتحاد جماهیر شوروی نیز پایتخت آن کشور بود.
چهار فرودگاه بین المللی، نه ایستگاه راه آهن و مترو مسکو که یکی از عمیق ترین تونل های دنیاست، در این شهر قرار دارند. مترو مسکو با ۲۲۳ ایستگاه پس از مترو توکیو، بیشترین مسافران را در بین سیستم های مترو دنیا جابجا می کند.
کلان شهر مسکو از نظر دارا بودن مؤسسات علمی، ورزشی و آموزشی از رتبه خوبی در سطح جهان برخوردار است، به طوری که بیش ترین امکانات ورزشی را در کل جهان به خود اختصاص داده است.
مسکو یکی از دوازده شهر قهرمان Города-герои به حساب می آید که عنوانی افتخاری برای شهرهایی ست که در زمان شوروی و به هنگام وقوع جنگ جهانی دوم، مردمانش فداکاری ها و جانفشانی های بسیاری از خود نشان دادند.
نام مسکو برگرفته از نام رود موسکوا است. در روسی قدیم آن را гра́д Моско́в (گرات ماسکوف) به معنای شهرِ کنارِ [رودِ] مسکو می گفتند. نخستین اشاره به نام این شهر در سال ۱۱۴۷ دیده می شود زمانی که یوری دولگوروکی شاهزاده ناوگورود-سورسکی را با این جملات فراخواند: «ای برادر، نزد من آی، به مسکو.»
۹ سال بعد، در سال ۱۱۵۶، شاهزاده یوری دالگاروکی روستوف دستور ساخت یک دیوار چوبی، یعنی کرملین را داد، دیواری که شهر تازه بنیاد را محصور می ساخت و پس از آن چندین بار نیازمند بازسازی شد.
طی حملات سال های ۱۲۳۷–۱۲۳۸، مغولان این شهر را سوزانده و با خاک یکسان کرده و ساکنانش را کشتند. در دوران پس از آن، مسکو بازسازی شد و در ۱۳۲۷ پایتخت امیرنشین مستقل ولادیمیر-سوزدال گشت.
موقعیت مطلوب آن بر سرچشمه رودخانه ولگا به توسعه پایدار آن کمک کرد و رفته رفته این شهر به یک امیرنشین باثبات و مرفه، به نام دوک نشین بزرگ مسکو تبدیل شد و طی سال های پیاپی شمار زیادی از پناهندگان را از سراسر روسیه جذب کرد.
در حکومت ایوان یکم، مسکو جایگزین شهر تِوِر به عنوان مرکز سیاسی ولادیمیر-سوزدال شد و تبدیل به تنها مرکز گردآوری باج و خراج برای زمامداران مغول و تاتار گشت. ایوان با پرداخت سهمی بالا، موفق به کسب یک امتیاز مهم از خان شد که بر اساس آن مسکو بر خلاف امیرنشین های دیگر، در میان پسرانش تقسیم نشد، بلکه دست نخورده به فرزند ارشد او رسید.
با گذر زمان مخالفت مسکو علیه سلطه خارجی افزایش یافت و در سال ۱۳۸۰، شاهزاده دیمیتری دونسکی سپاه متحدی از روس ها را در نبرد کولیکوو علیه تارتارها رهبری کرد و به پیروزی رسید. با این حال این نبرد، تعیین کننده نبود و تنها دو سال بعد از آن، مسکو زیر پای لشکریان تختامیش لگدمال شد. سرانجام ایوان سوم، در سال ۱۴۸۰ روس ها را از یوغ تاتارها آزاد کرد و مسکو را تبدیل به مرکز قدرت در روسیه نمود. تحت حکومت ایوان سوم این شهر پایتخت یک امپراتوری گسترده شد که در نهایت زمانی همه روسیه امروزی و سرزمین های دیگر را دربر گرفت.
در سال ۱۵۷۱ تاتارهای کریمه به مسکو حمله کردند و همه چیز، به جز کرملین را سوزاندند.
مسکو دارای اقلیم قاره ای مرطوب با زمستان هایی طولانی و سرد و تابستان هایی کوتاه و گرم می باشد. مسکو چهار فصل سال را داراست؛ گرچه زمستان اغلب طولانی و دیگر فصول کوتاهترند.
مرکز تجارت جهانی مسکو ММДЦ یکی از مراکز تجاری، مسکونی و تفریحی جدید این شهر محسوب می شود و در بخش پرسنِنسکی مسکو (۴کیلومتری غرب میدان سرخ) واقع شده است. هدف از ساخت این مرکز، توسعه مناطق تجاری در اروپای شرقی ست. این پروژه از سال ۱۹۹۸ شکل گرفت و یک فضای مرکز تجاری تفریحی بزرگ را در اختیار مشتریانش قرار می دهد.
برج فدراسیون که در سال ۲۰۱۶ افتتاح شد، بلندترین برج اروپاست. همچنین علاوه بر موارد یاد شده، در پروژه پیشرفت مسکو، ایجاد یک پارک آبی و امکانات تفریحی، توسعه کسب و کار و شبکه حمل و نقل و گسترش فضای اداری در دستور کار قرار دارد.
مسکو دارای ۵ فرودگاه به نام های فرودگاه فرودگاه بین المللی شِرِمیتیوا Шереметьево، فرودگاه بین المللی دِمادیه دِواДомодедово، فرودگاه بیکوف، فرودگاه بین المللی اوستافیف و فرودگاه بین المللی ونوکاوا Внуково است. فرودگاه بین المللی شرمیتیوا بیشترین تعداد مسافر خارجی را پذیراست و ۶۰٪ کل مسافران کشورهای خارجی از این فرودگاه وارد مسکو می شوند.
متروی مسکو Московский метрополитен سامانه قطارهای شهری کلان شهر مسکو است. متروی مسکو با داشتن ۱۲ خط فعال، ۲۲۳ ایستگاه و مسیری به طول ۳۸۱ کیلومتر، یکی از قدیمی ترین خطوط متروی شهری در جهان است. خط سیزدهم مترو مونوریل است که دارای ۶ ایستگاه و حدود ۵ کیلومتر درازاست. خط چهاردهم که سال ۲۰۱۶ به بهره برداری رسیده است، حلقه مرکزی مسکو نام دارد و دارای ۳۱ ایستگاه و ۵۴ کیلومتر طول است. ایستگاه های متروی این شهر بسیار عمیق هستند و پله برقی هایی به طول بیش از ۱۰۰متر مردم را حمل می کنند. عمق ایستگاه متروی پارک پیروزی ۸۴ متر است که یکی از عمیق ترین ایستگاه های مترو جهان به شمار می رود.
مرکز بین المللی کسب و کار مسکو، یک منطقهٔ تجاری، بازرگانی، مسکونی، تفریحی با محوریت کسب و کار، در مسکو است. مراکز تجاری و خرید بسیاری در شهر مسکو وجود دارند که با همتایان خود در دیگر کشورهای اروپایی برابری می کنند. اغلب برندهای معروف پوشاک، لوازم خانگی، لوازم بهداشتی و آرایشی، ورزشی و محصولات فرهنگی در این مراکز عرضه می شوند.
کلیسای جامع عیسی منجی Храм Христа Спасителя: در مسکو به نظر بزرگ ترین کلیسای ارتدوکسی جهان می آید. ساختمان ظاهر باشکوهی دارد و قدمت بنای امروزی آن به دهه ۹۰ میلادی بازمی گردد؛ چراکه این سازه پس از آنکه توسط استالین تخریب شده بود، بازسازی شد. ایده اولیه ساخت این کلیسا اوایل قرن ۱۹ عملی گشت. زمانی که آخرین سربازان ناپلئون مسکو را ترک می کردند، تزار الکساندر یکم، بیانیه ای در ۲۵ دسامبر ۱۸۱۲ امضا کرد که طی آن هدف خود را برای ساخت یک کلیسای جامع وقف اعلام می کرد. این کلیسای جامع برای نشان دادن سپاسگزاری از مشیت الهی برای نجات روسیه و یادبودی از قربانیان کشور بنا گردید. سالن اصلی کلیسا در طبقه اول، دیدنی و باشکوه تزیین شده است. بالکن های پشت بام این کلیسا از چهار جهت به مسکو اشراف دارد و منظره ای زیبا از فصل های مختلف در این شهر را نشان می دهد. اکنون این کلیسا به یکی از اصلی ترین جاذبه های توریستی شهر مسکو تبدیل شده و نیز بسیاری از مراسم خاص مذهبی نیز با حضور پاتریارک کریل Патриа́рх Кири́лл؛ اسقف اعظم روسیه، در آن برگزار می شود.
کلیسای جامع واسیلی Храм Василия Блаженного: این کلیسا با تلفظ انگلیسی سنت باسیل، در میدان سرخ مسکو واقع است. این کلیسا به سمبلی برای شناخت روسیه و مسکو بدل شده و اغلب مردم جهان میدان سرخ را با این سازه می شناسند. کلیسای مذکور بین سال های ۱۵۵۵ تا ۱۵۶۱ میلادی ساخته شد و تا سال ۱۶۰۰ میلادی به عنوان بلندترین سازه مسکو به حساب می آمد. امروزه بخشی از این بنا، موزه است و در آن آثاری زیبایی به نمایش گذاشته شده اند. این کلیسا و مجموعه موزه آن در فهرست میراث فرهنگی یونسکو به ثبت رسیده است.
کلیسای بشارت Благовещенский собор: این کلیسا که با نام کلیسای انبیا نیز شناخته می شود، سازه ای با گنبدهای طلایی زیباست که در قلب شهر مسکو و کنار میدان سرخ در مجموعه کرملین قرار دارد. کار ساخت این کلیسا از سال ۱۴۸۴ میلادی آغاز و در سال ۱۴۸۹ بناشد و گفته می شود ایوان سوم این بنا را در نزدیکی کاخ محل سکونت خود بنا کرد تا به عنوان یک کلیسای خصوصی از آن استفاده کند. ابتدا کلیسا سه گنبد داشت؛ اما به مرور گنبدهای دیگری به آن اضافه شد تا اکنون که تعدادشان ۹ گنبد است. امروزه این کلیسا یکی از پربازدیدترین موزه های مسکو را در خود جای داده و هرروزه علاقه مندان بسیاری از آن دیدن می کنند.
کلیسای جامع کازان Казанский собор: در ضلع شمال شرقی میدان سرخ واقع شده و نمای بسیار زیبایی دارد. این کلیسا یکی از پربازدیدترین بناهای مذهبی در مسکو به شمار می رود و در سال ۱۶۲۵ میلادی بنا شد. بعد از ۷ سال این سازه دچار آتش سوزی شد. پادشاه وقت؛ تزار میخائیل اول در سال ۱۶۳۶ دستور ساخت کلیسایی آجری را داد. کلیسای کازان به یکی از مهم ترین کلیساهای کشور مبدل گشت اما به دستور استالین در زمان شوروی تخریب شد تا میدان سرخ فضای بیشتری برای رژه های نظامی ارتش داشته باشد. بنایی که اکنون در این محل وجود دارد در سال ۱۹۹۳ میلادی و پس از فروپاشی شوروی به جای کلیسای تخریبی توسط آلگ ایگاروویچ ژورین Олег Игоревич Журин و گِنادی یاکوولویچ ماکِیِف Генна́дий Я́ковлевич Моке́ев ساخته شد.
یکی از بزرگ ترین و معروف ترین دانشگاه های فدراسیون روسیه در شهر مسکو قرار دارد. دانشگاه دولتی مسکو لومونسف Моско́вский госуда́рственный университе́т и́мени М. В. Ломоно́сова یا به اختصار ام. گ. او МГУ از قدیمی ترین دانشگاه های روسیه و مرکز تخصصی علوم پایه، علوم طبیعی و فرهنگی به حساب می آید. این دانشگاه از سال ۱۹۴۰ میلادی با پسوند میخاییل واسیلویچ لومونسف خوانده می شود. دانشگاه ۱۵ مرکز تحقیقات و پژوهش، ۴۳ دانشکده، ۳۰۰ دپارتمان و ۶ شعبه در خارج از کشور و در کشورهای عضو سابق شوروی یا اس. ان. گ دارد. و و از سال ۱۹۹۲ ریاست دانشگاه بر عهده ویکتور آنتونویچ سَدوونیچی Ви́ктор Анто́нович Садо́вничий است. این دانشگاه در رشته های مربوط به علوم ریاضی رتبه ۳۶ دنیا را داراست.
دانشگاه دولتی نفت و گاز به نام گوبکین Российский государственный университет нефти и газа им. И. М. Губкина در سال ۱۹۳۰ میلادی گشایش یافت. برای بیش از ۸۰ سال این دانشگاه متخصصان حوزه نفت و گاز را تربیت کرده و مطالعات و پژوهش دراین عرصه توسط دانشجویان رشته های مربوطه صورت می گیرد. نوآوری در روش های تدریس، توسعه ارتباط با دانشگاه های خارجی فعال در حوزه نفت و گاز، توجه به روزآمدی معلومات دانشجویان و در نهایت آماده سازی متخصصان برای فعالیت های علمی آینده از اهداف و برنامه های این دانشگاه است.
دانشگاه دولتی پزشکی و دندانپزشکی یِودوکیمووا Московский государственный медико-стоматологический университет имени А. И. Евдокимова که به سِماشکو نیز شهرت دارد، یکی از معروف ترین دانشگاه های روسیه در حوزه علوم پزشکی و دندانپزشکی به حساب می آید. دانشگاه شامل ۶ ساختمان دانشگاهی و ۲۰ بیمارستان است. این دانشگاه در ۲ آوریل ۱۹۲۲ افتتاح شد.
دانشگاه دوستی ملل Российский университет дружбы народов پنجم فوریه ۱۹۶۰ میلادی بنابه تصمیم حکومت وقت در زمان شوروی گشایش یافت. به هنگام تأسیس، این دانشگاه پاتریس لومومبا؛ مبارز آفریقایی نام گرفت اما در سال ۱۹۹۲ نام آن به دانشگاه دوستی ملل تغییر یافت. این دانشگاه به رودن РУДН نیز معروف است. دانشگاه رودن ۶ دانشکده با ۶۰ دپارتمان و ۲۸ مرکز تحقیقات، ۱۰ انستیتو با ۵۰ دپارتمان و ۲۰ مرکز تحقیقات را داراست.
رشته های حقوق، پزشکی، دندانپزشکی، زبان روسی، اقتصاد، زیرشاخه های علوم انسانی و علوم اجتماعی، زبان شناسی و اکولوژی در این دانشگاه تدریس می شود.
انستیتو دولتی زبان روسی به نام پوشکین Государственный институт русского языка им. А. С. Пушкина یکی از مراکز تخصصی تدریس زبان روسی و رشته های مربوط به زبان شناسی و ادبیات روسی است. هر ساله این انستیتو فارغ التحصیلان بسیاری در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری برای رشته های مربوط به حوزه زبان وادبیات روسی دارد. دانشجویان خارجی بسیاری در این انستیتو مشغول یادگیری زبان روسی هستند.
موزه جواهرات Алмазный фонд؛ که در مجموعه موزه های کرملین قرار دارد، کلکسیونی از جواهرات و سنگ های قیمتی و قطعات منحصربفرد را به نمایش می گذارد. جواهرات این مجموعه، زمان حکومت تزاری در کاخ زمستانی تزار نگهداری می شد و در پی وقوع جنگ جهانی اول به مجموعه کرملین انتقال پیدا کرد. اولین بازدید برای عموم در سال ۱۹۶۷ اتفاق افتاد. انواع تاج های سلطنتی پادشاهان و ملکه های روس، الماس مشهور اورلوف، هدیه های شاهان دیگر کشورها و بسیاری سنگ های قمیتی در این موزه نگهداری می شوند.
موزه پوشکین Государственный музей А. С. Пушкина؛ یکی از منحصربفردترین مجموعه های هنری را در خود جای داده است. آثار هنرمندان مشهور جهان از جمله پل سزان، تئودور روسو، ونگوک، پیکاسو و دیگران در این موزه نگهداری می شوند. بین سال های ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳، موزه هنر دانشگاه مسکو و در سال ۱۹۳۷ میلادی برای یادبود و گرامیداشت نویسنده و شاعر بنام روس؛ پوشکین نام گرفت.
موزه دولتی هنرهای ملل شرق Государственный музей искусства народов Востока؛ بزرگ ترین مجموعه فرهنگی مربوط به ملل مشرق زمین را در خود جای داده است. هنر مردم آسیای نزدیک و دور، آسیای غربی، آسیای مرکزی و قفقاز، با بیش از ۱۴۷٬۵۰۰ قطعه به نمایش گذاشته شده اند. موزه در سال ۱۹۹۱ با حکم رئیس جمهور وقت، به مکانی برای حفاظت از میراث فرهنگی شرق تبدیل شد. همزمان با نمایشگاه های دائمی، موزه به طور منظم میزبان نمایشگاه های آثار هنرمندان برجسته روسی و خارجی ست.
موزه هنرهای معاصر مسکو Московский музей современного искусства؛ که مجموعه ای از هنر روسیه در قرن بیستم و بیست و یکم را به نمایش می گذارد. موزه ۱۵ دسامیر ۱۹۹۹ با حمایت دپارتمان فرهنگی شهرداری مسکو تأسیس شد. بنیان گذار آن رئیس آکادمی هنر روسیه بود که مجموعه هنری و شخصی وی که بالغ بر ۲۰۰۰ قطعه را دربر می گرفت و او را به یک هنرمند مشهور قرن بیستم مبدل ساخته بود از جمله اولین آثار موزه است. پس از آن همواره فعالیت موزه و مجموعه آن گسترده تر می شود.
موزه فضانوردان Музей космонавтики؛ یکی از بزرگترین موزه های علمی و تکنیکی جهان محسوب می شود. تاریخ این موزه به نیمه دوم قرن بیستم بازمی گردد، زمانی که در سال ۱۹۶۴ میلادی بنای یادبود فاتحان فضا در مسکو پدیدار شد. برنامه های فضایی روسیه، ابزار و امکانات فضانوردی، ماهواره ها، سفینه ها و یادبودهای فضانوردان در این موزه به نمایش درآمده اند. بازدیدکنندگان موزه اذعان می کنند فضا برای آن ها پس از دیدن موزه به ذهن و زندگی انسانی نزدیک تر شده است.
موزه دولتی تریتیاکوف Государственная Третьяковская галерея؛ این موزه را می توان از بزرگ ترین مجموعه آثار هنر ملی روسی به حساب آورد. این موزه از لحاظ تجمع آثار هنری ارزشمند و غنی روسی معروف است. موزه تریتیاکوف دارای سه هدف اصلی ست: - کشف، حفظ و نمایش محبوبیت هنر روسی - شکل دادن به هویت فرهنگی روسیه و توجه جامعه و مردم به نقش بی بدیل هنر - غنابخشیدن به زندگی مردم با دسترسی آن ها به شاهکارهای هنر روسی. ایده تأسیس این موزه به قرن نوزدهم میلادی و سال ۱۸۵۶ بازمی گردد که بانی آن؛ تریتیاکوف آثار هنرمندان روسی را جمع آوری و رسماً در سال ۱۸۹۲ به عنوان موزه با بیش از ۲۰۰۰ اثر هنری شامل ۱۸۸۸ نقاشی و طراحی و تعدادی مجسمه گشایش یافت.
موزه بزرگ جنگ میهنی (موزه پیروزی) (Центра́льный музе́й Вели́кой Оте́чественной войны́ ۱۹۴۱—۱۹۴۵ гг. (Музей Победы؛ این موزه یک مجموعه یادبود منحصربفرد از آثار مربوط به قهرمانی ها و شجاعت های سربازان و مردم روسیه را به نمایش می گذارد که طی جنگ جهانی دوم رخ داد. موزه پیروزی در ماه مه ۱۹۹۵ توسط رئیس جمهوری وقت؛ بوریس یلتسین افتتاح شد. تصاویر، فیلم ها، اشیا، سنگرها، لباس ها و نشان های افتخار به شکل بسیار تأثیرگذار و زیبایی در این موزه مورد بازدید قرار می گیرند. موزه از تالارها و بخش های مختلف و باشکوهی تشکیل شده که بازدیدکننده را در فضای نبرد آن زمان قرار می دهد.
موزه تساریتسینو Музей Царицыно؛ شامل مجموعه کاخ کاترین مربوط به قرن هجدم میلادی است. این مجموعه که برای بیش از بیست سال اقامتگاه کاترین؛ ملکه روسیه بوده ساخته معماران برجسته روس است. محوطه کاخ ها از پارک های بسیار زیبا، گذرگاه ها و پل ها و دریاچه و برکه های دیدنی تشکیل شده است. آثار ارائه شده در موزه ابتدا مربوط به موزه هنرهای تزیینی شوروی بود که بعدها دیگر آثار هنری روسی و خارجی نیز به آن اضافه شد. نمایشگاه های مختلف و پروژه های آموزشی هنری به ویژه مخصوص کودکان از برنامه های این مجموعه است. کاخ اصلی، باغ مجاور کاخ، خانه اپرا، چشمه ها، باغ سبز و خانه نان از جمله مکان هایی است که مورد بازدید عموم قرار می گیرند.
موزه ها و مجموعه کلومنسکوئه Музей Коломенское؛ محل اقامت شاهزادگان روسی است که به قرن چهاردهم میلادی بازمی گردد. این مجموعه با معماری منحصربفرد از منظر هنری و تاریخی برای روسیه بسیار بااهمیت است. در این مجموعه کلیساهای متعددی از جمله کلیسای عروج قرار دارد که یکی از اولین کلیساهای سنگی با پایه چوبی ست که ساخت آن به سال ۱۵۳۲ میلادی برمی گردد. ساختمان کلیسا عمیقاً تحت تأثیر معماری سنتی شرق اروپاست و سال ۱۹۹۴ در فهرست میراث فرهنگی یونسکو قرار گرفت. در نزدیکی این کلیسا برج آب قرار دارد که در نوع خود دیدنی ست. قصر تزار الکسی میخاییلویچ از دیگر مکان های دیدنی این مجموعه به حساب می آید. معماری زیبای کلیساها و خانه های چوبی این مجموعه منحصربفرد و موزه های آن حاوی آثار تاریخی و هنری روسیه است. محوطه پیرامونی شامل باغ ها و دریاچه به رودخانه مسکو منتهی می شود. این مکان پذیرای بازدیدکنندگان بسیاری از داخل و خارج روسیه در فصول مختلف سال و همچنین محل گردهمایی نقاشان و هنرمندان برای خلق آثار هنری با الهام از معماری و طبیعت زیبای آن است. در این مجموعه، بزرگ ترین جشنواره عسل هرساله برگزار می شود.
| [
{
"answer1": "این کلیسا با تلفظ انگلیسی سنت باسیل، در میدان سرخ مسکو واقع است.",
"answer2": "بنایی که اکنون در این محل وجود دارد در سال ۱۹۹۳ میلادی و پس از فروپاشی شوروی به جای کلیسای تخریبی توسط آلگ ایگاروویچ ژورین Олег Игоревич Журин و گِنادی یاکوولویچ ماکِیِف Генна́дий Я́ковлевич Моке́ев ساخته شد.",
"distance": 1490,
"question": "کلیسای جامع واسیلی در کجا واقع شده و چه زمانی کلیسای کازان بازسازی شد؟"
},
{
"answer1": "نام مسکو برگرفته از نام رود موسکوا است.",
"answer2": "نخستین اشاره به نام این شهر در سال ۱۱۴۷ دیده می شود زمانی که یوری دولگوروکی شاهزاده ناوگورود-سورسکی را با این جملات فراخواند: «ای برادر، نزد من آی، به مسکو.»",
"distance": 129,
"question": "نام مسکو از چه گرفته شده و اولین اشاره به این شهر در چه سالی بوده است؟"
},
{
"answer1": "مرکز تجارت جهانی مسکو ММДЦ یکی از مراکز تجاری، مسکونی و تفریحی جدید این شهر محسوب می شود و در بخش پرسنِنسکی مسکو (۴کیلومتری غرب میدان سرخ) واقع شده است.",
"answer2": "موزه تریتیاکوف دارای سه هدف اصلی ست: - کشف، حفظ و نمایش محبوبیت هنر روسی - شکل دادن به هویت فرهنگی روسیه و توجه جامعه و مردم به نقش بی بدیل هنر - غنابخشیدن به زندگی مردم با دسترسی آن ها به شاهکارهای هنر روسی.",
"distance": 9268,
"question": "مرکز تجارت جهانی مسکو در کدام بخش شهر واقع شده و موزه دولتی تریتیاکوف به چه هدفی تاسیس شده است؟"
},
{
"answer1": "این دانشگاه در رشته های مربوط به علوم ریاضی رتبه ۳۶ دنیا را داراست.",
"answer2": "این دانشگاه به رودن РУДН نیز معروف است.",
"distance": 1152,
"question": "کدام دانشگاه در مسکو در زمینه علوم ریاضی رتبه 36 دنیا را دارد و کدام دانشگاه به رودن نیز معروف است؟"
}
] | [
{
"answer1": "مترو مسکو با داشتن ۱۲ خط فعال، ۲۲۳ ایستگاه و مسیری به طول ۳۸۱ کیلومتر، یکی از قدیمی ترین خطوط متروی شهری در جهان است.",
"answer2": "فرودگاه بین المللی شرمیتیوا بیشترین تعداد مسافر خارجی را پذیراست و ۶۰٪ کل مسافران کشورهای خارجی از این فرودگاه وارد مسکو می شوند.",
"question": "مترو مسکو چه ویژگی هایی دارد و همچنین کدام فرودگاه مسکو بیشترین مسافران خارجی را پذیرا است؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
671 | : ایمانوئل کانت
ایمانوئل کانت (زادهٔ ۲۲ آوریل ۱۷۲۴ – درگذشتهٔ ۱۲ فوریه ۱۸۰۴) فیلسوف سرشناس آلمانی در عصر روشنگری و کارساز در فلسفه جدید بود. او یکی از فیلسوفان کلیدی عصر روشنگری است و فلسفهٔ وی از اندیشه های چیره بر نیمهٔ نخست سدهٔ نوزدهم است. وی تجربه گرایی و عقل گرایی آغازین نوین را در هم آمیخت، و تا به امروز کارایی باارزش وی در مابعدالطبیعه، معرفت شناسی، اخلاق، فلسفه سیاسی، زیبایی شناسی و دیگر زمینه ها دنباله دارد. اندیشه بنیادین «فلسفه نقدی» کانت به ویژه در نقدهای سه گانه وی «نقد عقل محض»، «نقد عقل عملی»، و «نقد قوه حکم»، «خودآیینی انسان» است.
وی استدلال می کند که درک انسان، سرچشمه قوانین سراسری طبیعت است که سازنده همه تجربه ماست؛ و خِرَد انسان است که قانون اخلاقی را به ما می دهد که این قانون، بنیاد ما برای باور به خدا، آزادی، و جاودانگی است؛ پس شناخت علمی، اخلاق و باور دینی در برابر هم سازگار و باورپذیرند زیرا پشتوانه همه آن ها بنیاد یکسان «خودآیینی» انسانند، که همچنین، انسان برپایه جهان نگری فرجام شناسانه حکم تأملی، سرانجام پایانی طبیعت است.
ایمانوئل کانت در سال ۱۷۲۴ در کونیگسبرگ، مرکز پروس شرقی، در خانواده ای متوسط و مسیحی از مذهب متقدسان لوتری زاده شد.
نیاکان کانت، آلمانی نژاد و خانواده پدرش اهل تیلزیت بودند. پدرش، یوهان گئورک کانت، سراج یا چرم کار معمولی با درآمدی ناچیز و خانواده مادرش، آنا رگینا رویتر، نیز در همان صنف مشغول بودند. کشیش خانواده کانت، فرانتس آلبرت شولتس، مدیر مدرسه فریدریش نیز بود. وی با پی بردن به نشانه های هوش استثنایی در دومین پسر خانواده معمولی کانت، برایش یک فرصت آموزشی را برنامه ریزی کرد که برای بچه های طبقه اجتماعی والدینش نادر بود. کانت در این مدرسه، زبان لاتین و موضوع های دیگر را به قدر کفایت آموخت تا اینکه در ۱۶ سالگی، (سال ۱۷۴۰م) وارد دانشگاه آلبرتوس کونیگسبورگ شد.
از مدارک دانشگاه مشخص نشده که او را برای رشته الاهیات ثبت نام کرده باشند. اما او به آموختن علوم طبیعی و به خصوص فلسفه و فلسفه علوم طبیعی و ریاضیات زیر نظر یوهان گوتفرید تسکه و مارتین کنوتسن پرداخت.
در سال 1746 اولین نوشته خود را با نام "نظریاتی در مورد ارزش واقعی نیروی زنده منتشر کرد" که ظاهراً برای تز دکترای خود آماده کرده بود اما در اعتراض به نظرات پروتستانها و استادش مارتین کنوتسن آن را به آلمانی منتشر می کند. وقتی پدر او در سال 1744 به سختی بیمار و در سال 1746 فوت می کند، نه تنها مجبور می شود هزینه خود بلکه هزینه دو برادر و خواهر کوچک تر از خود را نیز تامین کند. برای همین کونیگسبورگ را ترک می کند و به عنوان معلم سرخانه مشغول به کار می شود، ابتدا تقریباً تا سال 1750 نزد خانواده یکی از کشیشان اصلاح طلب به نام دانیل ارنست آندرش و سپس تا 1753 نزد خانواده ماژور برنهارد فریدریش فن هولزن. کانت همچنان در این سالها دانشجوی دانشگاه آلبرتینای کونیگسبورگ نیز بود. سومین موقعیت کاری وی نزد خانواده کیزرلینگ در قصر والدبورگ کاپوستیگال نزدیک کونیگسبورگ بود که راه را برای ارتباط با طبقه اجتماعی بالای آن شهر باز کرد.
در سال 1755 پایان نامه خود را ارایه می کند و فارغ التحصیل می گردد. وی در همین سال نیز اولین اثر مهم خود را منتشر می کند، "تاریخ عمومی طبیعت و نظریه آسمانی،" اما مورد توجه قرار نمی گیرد.
اولین درخواست او برای تدریس در رشته منطق و متافیزیک در دانشگاه اش در سال 1759 رد می شود. در سال 1764 پیشنهاد تدریس در رشته هنر شاعری را نمی پذیرد. کانت از 1766 تا 1772 به عنوان دستیار کتابدار در کتابخانه قصر پادشاهی کار کرد و این اولین شغل ثابت وی بود. به علاوه وی در شهر ینا و ارلانگن هم تدریس می کرد تا این که بالاخره در سن 46 سالگی در سال 1770 کرسی پروفسور رشته منطق و متافیزیک را در شهر کونیگسبورگ به دست می آورد. در همین سال اثر تازه اش را با عنوان اشکال و دلایل دنیای ذهنی و عقلی را منشر می کند. وی در سال 1778 درخواست وزیر فرهنگ شهر هاله را برای تدریس در دانشگاه معروف آن شهر با حقوقی بالاتر رد می کند. بین سالهای 1786 تا 1788 کانت رییس دانشگاه کونیگسبورگ می شود. در سال 1787 استاد آکادمی سلطنتی پروس در برلین می شود . 1794 عضو افتخاری آکادمی علوم سن پترتزبورگ می گردد.
کانت پانزده سال آخر عمر خود را با مشکلات حاد ماموران سانسور سپری کرد. در سال 1794 او را متهم به تحقیر بعضی از اصول متن مقدس مسیحی کردند. او تا سال 1796 همچنان به تدریس ادامه داد اما به او گفته شده بود که متون مذهبی اش را که با انجیل مطابقت ندارند تدریس نکند. شکاویه ای دوست او و ناشر ماهنامه برلین، یوهان اریش بیستر، در نزد پادشاه هم رد شد.
کانت اغلب به عنوان آدمی با برنامه دقیق و مشخص روزانه معرفی می شود که به خاطر احساس وظیفه، کاملاً بر کار خود متمرکز بود. اما این تماماً درست نیست. وی در دوران دانشجویی ورق باز ماهر ی بود و در با بازی بیلیارد کمک هزینه تحصیل خود را در می آورد. در جمعی که او با علاقه حاضر می شد، به عنوان جوانی مودب و با لباسی مد روز به تن شناخته می شد و با دانش بی پایان خود دیگران را تحت تاثیر می گذاشت و با تعریف ماجراهای بامزه بدون این که خود بخندد باعث سرگرمی دیگران می شد.
تنها تزیین خانه اش پرتره ای از روسو بود. خدمتکار او، که سربازی آموخته به نام مارتین لامپه بود، هر روز ساعت 4:45 او را با این جمله از خواب بیدار می کرد : "دیگر وقتش است!" و هر شب ساعت 22 به رخت خواب می رفت. صبحانه اش فنجانی چای و یک پیپ تنباکو بود. سپس برای درس گفتارهایش آماده می شد، که ۵ یا ۶ روز در هفته برگزار می شد، و ساعت ۷ یا ۸ صبح (با توجه به فصل) آغاز می شد. اغلب برای ناهار دوستانش را دعوت می کرد. اما بحث بر سر فلسفه را ممنوع کرده بود. با رفتن مهمانانش غالباً بر صندلی راحتی در اتاق نشیمن چرتی می زد. در ساعت ۵ بعد از ظهر، پیاده روی اش آغاز می شد که زمان آن بنا به قصه مشهور، چنان دقیق بود که ساکنان کونیگسبرگ می توانستند ساعت هایشان را تنظیم کنند. شب های کانت غالباً با معاشرت در خانه دوستان می گذشت.
وی اغلب زندگی خود را در کونیگسبورگ گذراند و در 80 سالگی در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به مردی بزرگ ادای احترام نمایند. بر سنگ نوشتهٔ آرامگاه وی این جملات حک شده است: «دو چیز، هر چه مکررتر و ژرف تر به آن ها می اندیشم، ذهنم را با شگفتی و هیبت باز هم تازه تر و فزاینده تری به خود مشغول می دارند: آسمان پر ستاره بر فراز من و قانون اخلاقی در درون من.»
قبر او در استوا کانتیانا قرار دارد.
همه آثار منتشره وی قبل از ۳۰ سالگی، در باب علوم طبیعی بودند؛ دربارهٔ موضوعهایی در فیزیک لایبنیتسی، اخترشناسی، زمین شناسی، شیمی. وی بنیان گذار رشته «جغرافیای طبیعی» (امروزه «علوم زمین») شناخته می شود. کارهای وی در این زمینه به «تاریخ طبیعی عمومی و نظریه آسمانها» منتهی شد. در این مقاله وی برای نخستین بار فرضیه سحابی ها را دربارهٔ منشأ منظومه شمسی مطرح کرد؛ ولی ناتوانی مالی برای انتشارش، سبب پنهان ماندن آن شد و عملاً برای سال ها ناشناخته ماند تا اینکه لاپلاس اساساً همان فرضیه را با تفصیل ریاضی بیشتری مطرح کرد.
وی همچنین در سال ۱۷۵۵ درگیر تأملات نقادانه فلسفی دربارهٔ بنیادهای شناخت و اصول اولیه مابعدالطبیعه ولفی در رساله ای لاتینی شد: شرحی جدید دربارهٔ اصول اولیه شناخت مابعدالطبیعی. اولین بیان دربارهٔ برخی از اندیشه های خاص کانت پیرامون موضوعهایی مثل علیت و تعامل ذهن-بدن و استدلال های مابعدالطبیعه سنتی برای وجود خدا، در این رساله یافت می شود.
مخاطبان فلسفی گسترده تر در ۱۷۶۲ جذب آثار کانت شدند؛ هنگامی که مقاله وی با عنوان «در باب تمایز اصول الهیات طبیعی و اخلاق»، جایزه دوم را در یک مسابقه برد و به همراه مقاله برنده در ۱۷۶۴ منتشر شد و تمجیدهای درخور توجهی را از موزس مندلسزون که جایزه اول را برده بود، دریافت کرد.
پس از انتشار مقاله معروف خود با عنوان «دربارهٔ صور و اصول جهان محسوس و معقول» که در سال ۱۷۷۰ منتشر شده، بیش از ده سال نوشتهٔ مهمی در زمینهٔ فلسفه منتشر نکرد.
در سال ۱۷۸۱، چاپ نخست نقد عقل محض منتشر شد و استقبال اولیه از این کتاب سخت برای کانت ناامیدکننده بود. مندلسون اعلام کرد که قادر به تعقیب استدلال های کانت نیست و «ناتوانی عصبی» او را از هرگونه «کار سنگین» بازمی دارد؛ ولی تنها چند سال بعد اهمیت نقد عقل محض آشکار و تصدیق شد.
ترتیب آثار دوره انقلابی در اندیشه کانت چنین است:
کانت در سال های پایانی عمر به اندیشه های زرتشت (پیامبر ایرانی) علاقه مند شد. او نام زرتشت را در عنوان های دو اثر خود در ۱۸۰۲ آورده است:
کانت در فلسفهٔ خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست این که چه چیز را می توان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم این که چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم این که چه امید و انتظاری می توان داشت؟
وی از هیوم، روسو و لایبنیتز تأثیرپذیری زیادی داشت و بر فلاسفه بعد از خود مانند هگل، و کل جریان ایدئالیسم آلمانی نیز تأثیر زیادی بر جای گذاشت. از او نقل شده که «هیوم مرا از خواب دگماتیسم بیدار کرد.» معروف است که وقتی کانت کتاب امیل روسو را به دست گرفت، حتی گردش روزانهٔ خود را هم کنار گذاشت چراکه می خواست کتاب را یک مرتبه تمام کند.
برای شروع معرفت شناسی کانت باید گفت معرفت شناسی شاخه ای از فلسفه است که به عنوان نظریه چیستی معرفت و راه های حصول آن تعریف می شود. مثلاً از کجا و چگونه متوجه شویم مطلبی درست است و ریشه شناخت ما از کجا می آید؟
در اصل این مسئله معرفت شناسی مهم ترین بخش از فلسفه مدرن بعد از لاک به حساب می آید که تمام موفقیت های مکتب تجربه گرایی در انگلستان در این زمینه است. یکی از بزرگترین تجربه گرایان و فلاسفه تاریخ بریتانیا و هم دوره کانت، دیوید هیوم کسی که تجربه گرایی را به اوج خود رساند. یک روز کانت مشغول خواندن بزرگ ترین اثر هیوم یعنی تحقیق در فاهمه انسانی بود که اعلام کرد که :از خواب جزم اندیشانه (متعصبانه) اش بیدار شده است.
پس کانت نوعی نگاه متعادل و بینابینی یا سنتزی در برخورد با دو مشرب مسلط آن زمان، یعنی فلسفه قاره و فلسفه انگلستان در پیش گرفت و همین نگاه به وی امکان داد تا به دور از حب و بغض های رایج در میان پیروان این دو مشرب امکان تلفیق و ترکیب آن ها را فراهم سازد و سنتز یا برابر نهاد دیگری ارائه کند که نام او را در عرصهٔ نظام فلسفی جهان و فلسفه کلاسیک آلمان به اوج افتخار برساند. یکی از میراث های اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالش برانگیز در عرصهٔ فلسفهٔ مدرن اروپاست.
او همانند تجربه گرایان معتقد بود که ابتدائاً باید به قوهٔ شناخت پرداخت و محدودیت ها و توانایی های آن را معلوم کرد و این بستر را با تدوین سه اثر مهم که بعدها به صورت آثار کلاسیک فلسفهٔ مدرن و ایدئالیسم آلمانی درآمدند پی می گیرد؛ یعنی در قالب نقد عقل محض و دوم نقد عقل عملی و سوم نقد قوه حکم یا نقد داوری.
او یازده سال چیزی منتشر نکرد تا نقد عقل محض را به اتمام رساند در سال ۱۷۸۱ بزرگ ترین شاهکار فلسفی خود و یکی از بهترین آثار فلسفی تاریخ بشر در کنار کتاب جمهور از افلاطون و اخلاق از اسپینوزا.
به این ترتیب، وی با ترکیب این دو مشرب روند تکامل فلسفه را متحول ساخت و مسیر آن را دگرگون کرد. در این راه او دو حرکت یا گام اساسی را در پیش گرفت. او در کتابش:
راه حل پیشنهادی کانت برای این مسئله که چگونه حکم ترکیبی پیشین دربارهٔ ممکن است آنست که به جای آن که فرض کنیم اشیاء اصلند و ذهن ما ادراک خود را تابع حقیقت آن ها می کند، فرض کنیم که ذهن ما اشیاء را بر ادراک خود منطبق می سازد؛ بنابراین موضوع ناممکن است که بدانیم ادراک ذهن ما با حقیقت اشیاء منطبق هست یا نه. کانت این استدلال را انقلاب کوپرنیکی خود می خواند.
در کتاب نقد عقل عملی نیز که در ۱۷۸۸ تألیف شد به تحقیق در خصوص مابعدالطبیعه یعنی شناخت مسایلی چون وجود خدا، جاودانه بودن روح، جبر و اختیار انسان، ضرورت آزادی و نظایر آن ها پرداخته است.
کانت معتقد بود که ارادهٔ خیر و حسن نیت تنها مفهوم ذاتاً خوب است و معنی حسن نیت، انجام وظیفه است، تنها دلیل موجه برای ادای وظیفه همان وظیفه بودن آن است و هیچ دلیل دیگری نباید داشته باشد، و اگر کسی از ترس مجازات یا به امید پاداش ادای وظیفه کند، تکلیف خود را انجام نداده است. کانت در این زمینه گفته است: «من خواب می دیدم و می پنداشتم که زندگی تمتع است چون بیدار شدم دیدم وظیفه است.» تکلیف عملی است که شخص برای متابعت از قاعدهٔ کلی انجام می دهد. به عبارتی دیگر تکلیف احترام به قانون است.
قاعدهٔ اخلاقی اصلی کانت این است که شخص باید همواره چنان عمل کند که گویی شیوهٔ عمل او قانون فراگیر طبیعت خواهد شد و همواره و همه وقت قانون کلی خواهد بود. قاعدهٔ اساسی دیگر در فلسفهٔ کانت بیان می کند که انسان غایت فی نفسه است و باید با هر انسانی، خواه خود و خواه دیگران به عنوان غایت رفتار کرد نه وسیلهٔ رسیدن به هدف.
اگر کار مهم فلسفی کانت میانجیگری میان تقابل «عقل گرایی» و «تجربه گرایی» یا فراروی از آن دانسته شود، تنها قلمروی از فلسفه که در آن وی وظیفه خودش را دقیقاً در این حدود می فهمد زیبایی شناسی است. وی راه حل های عقل گرایان و تجربه گرایان دربارهٔ احکام ذوق را ناپذیرفتنی می داند و می گوید راه حل قانع کننده برای مسئله ذوق باید هنجاری بودن اصیل چنین احکامی یا ضرورت و اعتبار کلی آن ها برای همه سوژه ها را با سوبژکتیویته ذاتی شان ترکیب کند. یعنی این احکام بدانچه خشنود یا ناخشنود می کنند مربوط می شوند نه به هرگونه ویژگی عینی که موجب لذت یا الم می شود.
حکم ذوق متضمن چیزی است که کانت «بازی آزاد» خیال و فاهمه در رابطه متقابل می نامد. مقصود از آزاد بودن، آن است که خیال تابع هیچ مفهوم از فاهمه نیست. این بازی آزاد، سبب هماهنگی دو قوه می شود و هر دو را جان می بخشد و سوژه، فعالیت ثمربخش هر یک از قوای ما را به شکل احساس لذت، تجربه می کند. این احساس لذت در نظریه کانت، لذت زیبایی شناختی یا تجربه زیبایی است. حکم زیبایی شناختی مقابل، یعنی دربارهٔ زشتی یک چیز، هنگامی است که تصور، فاهمه را از درک داده های خیال بازمی دارد، به طوری که قوای ما نمی توانند همکاری بی مخمصه ای داشته باشند.
لذت زیبایی شناختی به نحو کلی انتقال پذیر است و چون ما موجودهایی اجتماعی هستیم که از توانایی ارتباط برقرار کردن با هم نوعانمان لذت می بریم، به لذت جنب و جوش متقابل قوا، لذت اجتماعی بودن نیز افزوده می شود - لذت داشتن احساسهایی که به نحو کلی انتقال پذیر و با دیگران شرکت پذیرند.
در مورد مسئلهٔ آزادی اراده، کانت قائل به مختار بودن و ارادهٔ آزاد انسان است. او معتقد است که این موضوع به برهان و استدلال نیازی ندارد و عقل محض در تحلیل این مسئله عاجز است. او وجود انسان را شامل وجه طبع و عقل می داند. طبع انسان مربوط به طبیعت است و تابع علیت و جبری، اما عقل انسان از جملهٔ معقولات است و زمانی نیست. پس هنگامی که انسان از عقل خود پیروی کند و تکالیف خود را انجام دهد، محکوم ارادهٔ خود یعنی آزاد خواهد بود.
کانت به اندازه اسلاف فیلسوف پیشین خود در فکر اثبات و استقرار آزادی اراده بود، ولی چون از دشواری هایی که در این راه در پیش رو داشت آگاه بود نوشت: «از آنجا که پیوند ناگسستنی رویدادها (پدیده ها) قانون تغییرناپذیر طبیعت است، اگر رویدادها واقعاً و مطلقاً حقیقت داشته باشند آزادی اراده ممتنع است؛ لذا فیلسوفانی که در این مسئله به عقیده عموم بگروند هرگز نخواهند توانست دو مفهوم طبیعت و آزادی را سازگار سازند.»
از دیدگاه کانت، آزادی مادامی که با آزادی هر فرد دیگر، بتواند در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیه ای است که به هر انسانی به دلیل انسان بودنش تعلق دارد. کانت همهٔ دیگر اصل های حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق می کند. کانت در فلسفهٔ سیاسی خود، نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشهٔ سیاسی دوران جدید و دوران های پیش از آن را به طور قطعی می گسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم حق طبیعی عصر روشنگری را به گونه ای پیگیر رادیکالیزه می کند.
وقتی آرای آزاداندیشانه روسو در انقلاب کبیر فرانسه به بار نشست، کانت از شادی گریست، احساسی که در جامعه محافظه کار آلمانی و اخلاق تا حدی سیاست گریزش مغایرت داشت. کانت در بین فیلسوفان مدرن کمتر به سیاست و فلسفه سیاسی توجه می کرد.
همچنین کانت می گویید اثبات اینکه موجودات عاقل آزاد و مختار هستند، به طریق نظری برای عقل انسان غیرممکن است. پس نمی توان اثبات کرد که آزادی امکان ندارد. قانون اخلاقی ما را به فرض آن مجبور می کند و لذا مجاز می داند که ان را فرض نماییم. قانون اخلاقی از این رو ما را مجبور به فرض آن می نماید که مفهوم آزادی و مفهوم اصل اعلای اخلاق آنچنان از یکدیگر لاینفک و متحد هستند که می توان آزادی عملی را به عنوان استقلال اراده از هر چیزی غیر از قانون اخلاقی تعریف کرد؛ و به واسطهٔ این علاقهٔ لاینفک گفت شده قانون اخلاقی آزادی را مفروض می دارد. در ادامه کانت می گوید:اینکه انسان نسبت به عمل واحد از لحاظ نابرابری ها و ذوات معقول آزاد و از لحاظ تجربی موجب و مجبور است چندان ساده و آسان نیست ولی کانت با توجه به مقدماتی که تمهید کرده چاره ای جز اتخاذ این نظر را ندارد.
از نظر کانت اخلاق مستلزم دین نیست یعنی انسان برای شناختن تکلیف خود خدا را به عنوان شارع کل که باید مورد رحمت واقع شود بدانیم. اما به خدا حرمت گذاشتن چه معنی دارد؟ معنی آن این است که قانون اخلاقی را رعایت کنیم و برای ادای تکلیف عمل کنیم. به عبارت دیگر کانت برای آداب دینی دعا و اظهار عبودیت و پرستش چه فردی و چه جمعی ارزش زیادی قائل نبود. نظر او در این باره در عبارت معروف او خلاصه شده که می گوید: هر چیزی غیر از طریق سلوک اخلاقی که انسان خیال می کند برای ترضیهٔ خود انجام دهد توهم دینی و عبادت کاذب خداوند است.
کانت برهانی در جهت اثبات وجود خداوند ارائه می کند که به برهان اخلاقی مشهور است. او استدلال می کند که عقل عملی حکم می کند که انسان وظیفه دارد به دنبال خیر تام باشد. خیر تام شامل فضیلت کامل و سعادت کامل است. هم چنین عقل عملی حکم می کند که هر وظیفه ای تنها در صورتی بر عهدهٔ مکلف است که از عهدهٔ آن برآید و مهیا کردن شرایط جهان خارج برای رسیدن به خیر استعلایی، از عهدهٔ انسان خارج است. پس باید خالقی در طبیعت این هماهنگی را برقرار سازد که همان خداست. این نوع استدلال ابداع کانت است چرا که پیشینیان از اثبات وجود خداوند تعهد اخلاقی را نتیجه می گرفتند اما کانت مسیر عکس را می پیماید.
در مورد بقای نفس نیز کانت استدلالی مشابه می آورد و می گوید که نفس انسان خود را مکلف می یابد که به سوی کمال و سعادت و خیر تام حرکت کند اما در این دنیا عقل پایبند تمایلات و طبع است و سعادت و خیر تام با هم به دست نمی آیند، پس می توان امیدوار بود پس از مرگ درجهانی که این تباین میان عقل و طبع وجود نداشته باشد به کمال برسد.
هگل از کانت به خاطر تفکر انتزاعی و تلاش در جهت شناخت پیش از شناخت یافتن انتقاد می کند و این کار را مثل خودداری از تن به آب زدن پیش از شنا آموختن می داند.
پس از کانت، هگل مدعی شد که خواسته نهایی دوران مدرن، این است که تفکر، تمام دانش ها و ارزش هایش را آزادانه و به نحو خود مختار از عقل استخراج کند. علاوه بر این نباید هیچ پیش فرض غیر مستندی را دربارهٔ خودش بپذیرد. به هر حال جستجوی هگل برای یافتن یک علم منطق برون پیشفرض، منجر به این شد که نسبت به کفایت سازمان بندی مقولات کانتی برای تفکر شک کند.
از آنجا که اندیشیدن به هستی اندیشیدن به شدن است مقولات تفکر هگلی با نظمی، ترادفی مرتب شده است. منظور کیفیت، کمیت، ویژگی، ماهیت وجود، جوهر علیت و نهایتاً عقل خود مختار می باشد. هگل از اینجا روشی برای نقد و بسط درون ذات ارائه می دهد که در آن هر مقولهٔ حقیقت را در قالب استعدادها و محدودیت های تعین قبلی برای بالا بردن مرتبه آشکار می کند. این اصل «روح هر دانشی به راستی علمی است» نام دارد.
هگل مانند کانت معتقد بود که اراده آزاد راستین اراده ای است که خودش و آزادی خودش را اداره کند. او فلسفه حقوقیش را در برابر فلسفه تکلیفی ای وضع می کند که به نظر او مانع از تخلف هایی مثل دزدی و قتل نمی شود. او در فلسفه حق اعلام می دارد که: «حق مطلق حق محّق بودن است». از اینجا هگل به این امر مطلق می رسد که: «شخص باش و دیگران را بسان شخص احترام کن.»
از دیگر کسانی که به کانت نقد وارد می کند مارتین هایدگر است. دلمشغولی اصلی هایدگر پرسش از هستی و هستی شناختی بود. در ضمن این پیامد نیز ذهن او را مشغول کرده بود که اهمیت این پرسش در طول تاریخ هستی به فراموشی سپرده شده است. هایدگر معتقد بود که فلسفه کانت حول همان مبتلابهی می گردد که او با آن درگیرست. یعنی (هستی آنجا). این واژه به همان جایی اشاره دارد که موجود در آن رشد میابد و می تواند به چیزهایی دست یابد. این قول کانت «شیء فی نفسه» متفاوت از جلوه نیست، بلکه صرفاً همان چیزیست که از منظری دیگر به آن نگریسته شده است و هایدگر را تهییج می کرد. این سخن یعنی «شیء فی نفسه» قابل جدا شدن از آگاهی متناهی نیست.
هایدگر با این پرسش که علم به «شیء فی نفسه» چگونه حاصل می شود، متوجه اهمیت این استنتاج می شود که چگونه یک وجود متناهی که به خودی خود چیزی جز یک ذات نیست و وجودش وابسته پذیرشش است به دانش دست میابد، یعنی به آن جوهر، بیش از آنکه وجود داده شده باشد می رسد، بدون آنکه خود خالق آن باشد؟ به اینگونه است که هایدگر مسئله حکم تألیفی پیشینی کانت را دوباره صورت بندی می کند. به نظر هایدگر مسئله دانش همواره تکرار می شود.
نظر کانت درباره ی دین: از نظر کانت، اخلاق مستلزم دین نیست، یعنی انسان برای شناخت تکالیف خود محتاج مفهوم خدا نیست، و محرک نهایی عمل اخلاقی تکلیف فی حد ذاته است نه اطاعت از احکام الهی. در عین حال اخلاق مودی به دین می شود. « قانون اخلاقی از طریق مفهوم خیراعلا، به عنوان مقصود و غایت نهایی عقل عملی، مودی به دین یعنی به شناختن کلیه ی تکالیف به عنوان احکام الهی می شود، اما نه به عنوان ضامن اجرا، یعنی اوامر تحکمی یک اراده ی بیگانه که فی نفسه ممکن و مشروط اند، بلکه به عنوان قوانین ذاتی هر اراده ی آزاد فی نفسه، که با این همه باید آنها را اوامر یک موجود اعلا دانست.زیرا فقط از اراده ی کامل اخلاقی ( قدسی و خیر) و در عین حال قادر مطلق، و بالنتیجه فقط از طریق ائتلاف و سازگاری با این اراد است، که می توان امید به نیل عالیترین خیر را داشت. و قانون اخلاقی، تکلیف ما می داند که آن را نصب العین مساعی خود سازیم. دین حقیقی از نظر کانت عبارت از این است که « در تمام تکالیف خود خدا را به عنوان واضع کل قانون که باید مورد حرمت واقع شود بدانیم.».[41]
| [
{
"answer1": "کانت اغلب به عنوان آدمی با برنامه دقیق و مشخص روزانه معرفی می شود که به خاطر احساس وظیفه، کاملاً بر کار خود متمرکز بود.",
"answer2": "در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به مردی بزرگ ادای احترام نمایند. بر سنگ نوشتهٔ آرامگاه وی این جملات حک شده است: «دو چیز، هر چه مکررتر و ژرف تر به آن ها می اندیشم، ذهنم را با شگفتی و هیبت باز هم تازه تر و فزاینده تری به خود مشغول می دارند: آسمان پر ستاره بر فراز من و قانون اخلاقی در درون من.»",
"distance": 1263,
"question": "کانت چگونه زندگی می گذراند و چه چیزی در مراسم تشییع جنازه او گفته شد؟"
},
{
"answer1": "وی تجربه گرایی و عقل گرایی آغازین نوین را در هم آمیخت، و تا به امروز کارایی باارزش وی در مابعدالطبیعه، معرفت شناسی، اخلاق، فلسفه سیاسی، زیبایی شناسی و دیگر زمینه ها دنباله دارد.",
"answer2": "راه حل پیشنهادی کانت برای این مسئله که چگونه حکم ترکیبی پیشین دربارهٔ ممکن است آنست که به جای آن که فرض کنیم اشیاء اصلند و ذهن ما ادراک خود را تابع حقیقت آن ها می کند، فرض کنیم که ذهن ما اشیاء را بر ادراک خود منطبق می سازد؛ بنابراین موضوع ناممکن است که بدانیم ادراک ذهن ما با حقیقت اشیاء منطبق هست یا نه. کانت این استدلال را انقلاب کوپرنیکی خود می خواند.",
"distance": 9424,
"question": "کانت چه نوع دیدگاهی در مورد مابعدالطبیعه داشت و چه چیزی به عنوان «انقلاب کوپرنیکی» او شناخته شد؟"
},
{
"answer1": "کانت معتقد بود که ارادهٔ خیر و حسن نیت تنها مفهوم ذاتاً خوب است و معنی حسن نیت، انجام وظیفه است، تنها دلیل موجه برای ادای وظیفه همان وظیفه بودن آن است و هیچ دلیل دیگری نباید داشته باشد، و اگر کسی از ترس مجازات یا به امید پاداش ادای وظیفه کند، تکلیف خود را انجام نداده است.",
"answer2": "از نظر کانت اخلاق مستلزم دین نیست یعنی انسان برای شناختن تکلیف خود خدا را به عنوان شارع کل که باید مورد رحمت واقع شود بدانیم. اما به خدا حرمت گذاشتن چه معنی دارد؟ معنی آن این است که قانون اخلاقی را رعایت کنیم و برای ادای تکلیف عمل کنیم.",
"distance": 4436,
"question": "کانت چه دیدگاهی در مورد اخلاق داشت و این دیدگاه با دیدگاه او در مورد دین چگونه مرتبط بود؟"
},
{
"answer1": "ایمانوئل کانت در سال ۱۷۲۴ در کونیگسبرگ، مرکز پروس شرقی، در خانواده ای متوسط و مسیحی از مذهب متقدسان لوتری زاده شد.",
"answer2": "در این مقاله وی برای نخستین بار فرضیه سحابی ها را دربارهٔ منشأ منظومه شمسی مطرح کرد؛ ولی ناتوانی مالی برای انتشارش، سبب پنهان ماندن آن شد و عملاً برای سال ها ناشناخته ماند تا اینکه لاپلاس اساساً همان فرضیه را با تفصیل ریاضی بیشتری مطرح کرد.",
"distance": 4899,
"question": "کانت چگونه از نظر خانوادگی و تحصیلی تربیت شد و چه فرضیه ای را در مورد منظومه شمسی مطرح کرد؟"
},
{
"answer1": "لذت زیبایی شناختی به نحو کلی انتقال پذیر است و چون ما موجودهایی اجتماعی هستیم که از توانایی ارتباط برقرار کردن با هم نوعانمان لذت می بریم، به لذت جنب و جوش متقابل قوا، لذت اجتماعی بودن نیز افزوده می شود - لذت داشتن احساسهایی که به نحو کلی انتقال پذیر و با دیگران شرکت پذیرند.",
"answer2": "از او نقل شده که «هیوم مرا از خواب دگماتیسم بیدار کرد.» معروف است که وقتی کانت کتاب امیل روسو را به دست گرفت، حتی گردش روزانهٔ خود را هم کنار گذاشت چراکه می خواست کتاب را یک مرتبه تمام کند.",
"distance": 4410,
"question": "کانت چه دیدگاهی در مورد لذت زیبایی شناختی داشت و چه تاثیری از هیوم بر کانت وارد شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
672 | : شهرستان پاسارگاد
شهرستان پاسارگاد یکی از شهرستان های استان فارس ایران است. مرکز این شهرستان، شهر سعادت شهر است. جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۹۵، برابر با ۳۰٬۱۱۸ تن بوده است.
پاسارگاد نام یک مجموعه آثار باستانی مشهور در منطقه است که مورد علاقه و توجه جهانیان به ویژه علاقه مندان به میراث ملل می باشد.
این شهر دارای پیشینه تاریخی بسیار کهن می باشد. تغییرنام این شهر در طول تاریخ باعث گردیده پیشینه تاریخی آن ناشناخته بماند. نام این شهر در لوح های گلی باروی تخت جمشید، کمینوش (kaminush)(تحقیقات دکتر عبدالمجید ارفعی) و در فارسنامه ابن بلخی (سال تألیف پیش از ۵۱۰ هجری قمری و حدود ۱۰۰۰ سال پیش می باشد) کمه ذکر شده است. پس از آن کمین نام داشت که این نام هم اکنون نیز استفاده می شود چنانچه سعادتشهر را کمین و روستاهای توابع را با پسوند کمین نام گذاری می کنند از قبیل اکبرآباد کمین، علی آباد کمین، قوام آبادکمین و … سعادت شهر تاقرن حاضر نام های زیادی را بر خود دیده است از آن جمله اکلیدک، کلیدک یا کلیلک (در زمان قاجار), سعادت آباد در زمان پهلوی و سعادتشهر در حال حاضر. بعضی افراد به اشتباه نام انگبین یا انگبون به لهجه محلی یا عنگوون به املا غلط یکی از نام های آن می دانند که البته این نام، نام علی آباد کمین بوده است که در حال حاضر یکی از ۵ محله کنونی ان شهر می باشد.
با توجه به کاوش های انجام شده در تنگ بلاغی و کشف کاخ شاهی در آن محل و نیز کشف وسایل تهیه شراب و فراورده های انگور (کاشت و تهیه فراورده های انگور پیشه تاریخی مردمان سعادت شهر بوده و هست) و دانستن سیر تغییر در موقعیت جغرافیایی سعادت شهر در طول تاریخ از سمت تنگ بلاغی به سمت مکان فعلی (وجود قبرستان های تاریخی از جمله قبرستان سنگی و نیز قبرستانی با قدمت بیش از هفتصد سال در باغات تخریب شده اطراف محله نایگرد که سنگ های آن توسط روستاییان جهت شالوده سازی استفاده می شده است و متأسفانه تمامی آثار آن در حال از بین رفتن می باشد و نیز بقایای تل کوشکک که هنوز هم بدون هیچ زحمتی می توان در آنجا تکه های سفال و بقایای انسانی را یافت بیانگر این مطلب می باشد که شهر قدیم کمه در پهنه ای به وسعت بین مکان فعلی، تل کوشکک و نایگرد بوده است و احتمالاً تل کوشکک در کرانه باختری ورودی جنوبی سعادت شهر بقایای حصار و باروی قدیمی آن یا معروفترین بنای آن می باشد. همان طور که در نزهةالقلوب حمدالله مستوفی (۷۴۰ قمری) ذکر شده کمه در فاصله کمی از رود پرواب (پلوار، بلاغی) قرار داشته است. این مسنله نیاز به تحقیقات بیشتری دارد.
در فارسنامه ابن بلخی در توصیف کمه نوشته شده است:
"کمه [۲] و فاروق و سیرا [۳]: شهرکی است و دیه هاء بزرگ و نواحی و هواء آن سرد است، معتدل، و آ ب هاء روان خوش دارد و میوه ها باشد از هر نوعی و نخجیرگاه است و همه آبادان است و به حومه آن «۴» جامع و منبر است. "
[۲]. در نزهة القلوب: کمین و فارق دو شهر است و توابع بسیار دارد و هوای معتدل و آب روان و غلّه و میوه بسیار بود و در آن حدود نخجیر بسیار است. (ص ۱۲۴). (و ر ک مسالک و ممالک: فاروق: ص ۹۹).
[۳]. لسترنج این نام را در ترجمه فارسنامه «لسیرا» آورده است.
در جایی دیگر در توصیف مرغزار کمه (دشت کمین) می گوید:
«... و مرغزار کمه و سروات، از جمله مرغزارهاء معروف نیست امّا چهار پا را عظیم سود دارد.»
در نزهة القلوب: مرغزار کمین و پرواب و خواست جان از مرغزارهای معروف نیست اما گیاهش با چهارپا سازگار بود و بهتر از دیگر جا یها. مرغزار نرگس به جوار کازرون و جره به حدود خان آزادمرد … (ص ۱۳۶)
کوتاه ترین راهی که از شیراز به اصفهان می رفت، جاده ما بین و دشت رون بود که در فارسنامه به عنوان جاده زمستانی ذکر گردیده است. جاده تابستانی طولانی ترین و خاوری ترین دو جاده دیگر بود که از اصطخر به کمین و از آنجا به پازارگاد، یعنی مشهد مادر سلیمان، و از آنجا به ده بید می رفت و از ده بید به سمت راست راهی از این جاده منشعب می شد که به یزد می رسید و امتداد راه اصفهان به سمت باختر بود و تا سرمق و دهکده آباده و از آنجا به یزد خواست و قمشه. کمین از ساحل خاوری رودخانه پلوار دور نبود و به گفته حمد اللّه مستوفی. «توابع بسیار دارد و هوای معتدل و آب روان و غله و میوه بسیار بود». بالاتر از آن سرپیچ رودخانه پلوار پازارگاد و مقبره کورش واقع است که مسلمین آن را مشهد مادر سلیمان می دانند:
ابن بلخی در بیان راه های بین شیراز و اصفهان سه راه اصلی نام می برد که یکی از این راه ها، خاوری ترین راه از مسیر اصطخر به کمه و پاسارگاد می باشد. این راه، راه تابستانی بوده و کمه در این مسیر (به گفته ابن بلخی، مسیر اصطخر) قرار داشته است. لازم است ذکر شود بین منزل سوم، اصطخر، و منزل چهارم، کمه، راه از فاروق می گذشته و پس از یک راه کوهستانی بین فاروق و کمه که هنوز هم این راه وجود دارد و از فاروق شروع شده و به سمت دامنه شمالی کوه در جوار روستاهای علی رسیده کمین و حسن آباد کمین به سمت سعادتشهر امتداد می یابد و ابن بلخی مسافت آن را ۶ فرسنگ ذکر کرده است.
"ابتدا این مسافت ها، از شیراز کرده آمد، به حکم آنک میانه ولایت است. از شیراز تا حدود اصفهان، راه جادّه سه راه است: راه مایین و رون، راه اصطخر، راه سمیرم. از این جملت راه مایین و رون، از شیراز تا یزد خواست کی حدّ است میان پارس و اصفهان، پنجاه و دو فرسنگ :...
راه اصطخر هم از یزد خواست بیرون آید برصوب اقلید و سرمق، شست و نه فرسنگ. این راه کی درازترست، امّا راه زمستانی این است کی دیگر راه ها ببندد:
منزل اوّل: از شیراز تا زرقان، هفت فرسنگ.
منزل دوم: پا و دست، شش فرسنگ.
منزل سوم: اصطخر، چهار فرسنگ.
منزل چهارم: کمه، شش فرسنگ.
منزل پنجم: کمهنک، چهار فرسنگ.
منزل ششم: دیه بید، هشت فرسنگ.
منزل هفتم: دیه پولند، هفت فرسنگ.
منزل هشتم: سرمق، هفت فرسنگ.
منزل نهم: آباده، پنج فرسنگ.
منزل دهم: شورستان، هفت فرسنگ.
منزل یازدهم: یزد خواست، هشت فرسنگ.
همین طور در مسیر کثه (یزد) نیز به عنوان منزل سوم نام می برد.
ابن بلخی در جایی که از غضب سلطان مسعود بن سلطان محمود بر اسماعیلیان و شبانکاره سخن می گوید از بیرون راندن آنان توسط سلطان از کمه نیز می گوید:
" کی پادشاه نبود آن بطن، امّا از جمله اصفهبدان بودند و در عهد اسلام، چون لشکر عرب، پارس بگرفتند، این قوم را چون دیگر پارسیان، قهر کردند و آواره شدند و به شبانی و گوسپندداری افتادند و مقام به «ضادشور بانان» کردند از «دشت آورد» و آنجا مرغزار و آب است و این اسماعیلیان را چهار پا و گوسپند جمع آمد و نیز قوی تر شدند، پس چون سلطان مسعود، به اصفهان آمد و تاش فرّاش را بگماشت و آن روزگاری بود به اضطراب، این اسماعیلیان در اعمال اصفهان، دست درازی می کرده اند و راه می داشتند، تاش فرّاش تاختن آورد و ایشان را بغارتید و خلقی را بکشت و دیگران، بگریختند و به کمه و فاروق رفتند و یک چندی آنجا می بودند و پادشاهان پارس دیلم بودند، پس ایشان را رضا نکردند کی آنجا باشند و همه ساله از کوه به کوه می گشتند تا به آخر روزگار با کالیجار، برفتند و دارابجرد به دست گرفتند و دولت دیلم به انجام رسیده بود و دفع ایشان نتوانستند کردن و ایشان، بسیار شدند و قومی گشتند و اصل این قوم در آن وقت دو برادر بودند: یکی محمّد بن یحیی و این محمّد پدر سلک بود، کی حسویه پسر اوست. … "
شهر سعادت شهر هم اکنون از ۵ محله سعادت شهر، علی آباد، بوکان، سراج آباد و نواجرد (نایگرد) تشکیل شده است.
در سال ۵۲۹ پیش از میلاد کوروش به قبایل سکاها در آسیای مرکزی (شمال شرق ایران) حمله کرد و در جنگ با ماساگت ها کشته شد. وی را در پاسارگاد دفن کردند.
شهرستان پاسارگاد در میان دو رشته کوه از کوه های زاگرس واقع شده است. از مناطق سردسیر استان فارس است که مرکزیت آن سعادت شهر می باشند که بین مدارهای ۳۰ تا ۲۰ و ۳۰ عرض شمالی و ۴۵/۵۲ تا ۳۰/۵۳ طول شرقی از نصف النهار مبدأ قرار دارد.
ارتفاع شهرستان از سطح آب های آزاد حدود ۱۷۰۰ متر است. این شهرستان از شمال به صفاشهرو آباده - از غرب به شهرستان اقلید و مرودشت- از جنوب به شهرستان مرودشت و از شرق به شهرستان بوانات و ارسنجان مشرف می باشد.
دین مردم اسلام است و شیعه اثنی عشری هستند و به زبان های فارسی و تعداد اندکی به زبانهای ترکی و عربی صحبت می کنند.
از نظر اقلیمی و کلیما تولوژی دارای آب و هوای معتدل مدیترانه ای با زمستان های نسبتاً سرد و تابستان های معتدل می باشد.
میانگین بارش منطقه حدود ۴۰۰ میلی متر در سال است که عمدتاً به صورت برف در ارتفاعات و باران در دشت ها می باشد.
توده های هوایی که منطقه را تحت تأثیر قرار می دهد عبارتند از: توده های مدیترانه ای که از اواسط پاییز تا اوایل بهار به منطقه می وزند و باران آور می باشند.
توده های سردسیر، توده های گرم و خشک عربستان و بادهای موسمی که در تابستان از اقیانوس هند می وزند و باعث ایجاد رگبارهای زودگذر می شوند.
تنها رودخانه دایمی، رودخانه بلاغی (پلوار) است که از کوه های سرحد چهار دانگه اقلید سرچشمه می گیرد و در جنوب شهر مرودشت به رود کر پیوست و به دریاچه بختگان می ریزد.
هم اکنون سد عظیم سیوند بر روی این رود در حال احداث است که با تکمیل و اتمام آن آینده ای روشن پیش روی بخش می باشد.
شهرستان پاسارگاد از لحاظ قدمت تاریخی دارای پیشینه ای بسیار کهن است. آثاری از عصر نوسنگی در آن پیدا شده که به عصر هخامنشی بر می گردد.
مهمترین آثار دوران هخامنشی مجموعه پاسارگاد است که در ۲۱ کیلومتری شمال شهر سعادت شهر قرار دارد.
با توجه به تحقیقات انجام شده از کتب معتبر، این بخش در طول تاریخ نام های جدیدی را از قبیل: کمه (خانه شاه)، کهمر: (کوه مهر)، کمین: (کمینگاه سلاطین) کلیددک یا کلیلک: (کلید گشودن فتح دروازه فارس)، سعادت آباد و سعادت شهر در حال حاضر شهرستان پاسارگاد را به خود اختصاص داده است.
سعادت شهر از گذشته حلقه اتصال در پایتخت هخامنش پاسارگاد و پارسه بوده است. بررسی های اخیر نشان می دهد که آثار فراوانی از دوره های مختلف فرهنگی در آن یافت شده است و از آنجا که راه ارتباطی بین پاسارگاد و پارسه در گذشته تنگه بلاغی و تنگه سعادت شهر بوده، آن را کلید کوچک فتح دروازه فارس نامیده اند.
در این منطقه تپه های باستانی فراوانی موجود است که هنوز مورد حفاری واقع نشده است ولی به لحاظ مسائل باستان شناسی مورد شناسایی قرار گرفته و شماره گذاری گردیده اند.
سفال های شکسته و سنگ های تراشیده شده حکایت از قدرت طولانی و رونق اقتصادی آن ها در عصر حیاتشان دارد، نظر تپه های قصرالدشت، رحمت آباد، وکیل آباد، فیروزآباد، علیرسیده و… از ساختمان ها و سایر ابنیه تاریخی منطقه می توان به کاروان سرای قاجاری واقع در روستای قوام آباد، دماغه دختر بر واقع در تنگه بلاغی (متعلق به دوران هخامنش) قصر دختر، پل سنگی سیوند، کتیبه پهلوی تنگ خشک و کاروانسرای قوام آباد را نام برد.
شهر: سعادت شهر
شهر: مادرسلیمان
باتوجه به این که پاسارگاد نام یک آثار باستانی مشهور در منطقه بوده که مورد علاقه و توجه جهانیان به ویژه علاقه مندان به میراث ملل می باشد، بر این مبنا استانداری و وزارت کشور بعد از تصمیم به ایجاد شهرستان در آن منطقه و برای برجسته نمودن و زنده نگه داشتن نام و یاد مجموعه میراث جهانی پاسارگاد در سطح ایران و جهان ترجیح داد نام پاسارگاد را بر شهرستان جدیدالتأسیس قرار دهد.
در تایخ ۲۶/۱۱/۱۳۹۱ مدیرکل سیاسی، انتخابات و تقسیمات کشوری استانداری فارس گفت:
با مصوب شدن ارتقای چهار روستای این استان به شهر، شمارشهرهای فارس به ۱۰۰ شهرافزایش یافت و روستای مادرسلیمان مرکز بخش پاسارگاد به شهر مادرسلیمان ارتقا یافته است" با در نظر گرفتن مورد فوق که پس از مدت ها انتظار شهر مادرسلیمان تأسیس گردید ولی زمانی حق مطلب ادا خواهدشد که با توجه به نام تاریخی پاسارگاد وپیشینه تشکیل اولین حکومت هخامنشی در این منطقه شایسته است که مسئولین مربوطه با توجه به مصوبه هیئت دولت وایجادبخش هخامنش در زمان تأسیس شهرستان پاسارگادوپس از مدتی تغییر مجدد نام بخش هخامنش به بخش پاسارگاد اکنون که روستای مادرسلیمان به شهر مادرسلیمان ارتقا یافته است به این دلیل امکان تغییر نام شهر مادرسلیمان به شهر پاسارگاد وجود ندارد لذا بایستی نام بخش پاسارگاد به بخش هخامنش تغییر یابد تا امکان تغییر نام شهرمادرسلیمان به شهر پاسارگاد فراهم گردد.
شهرستان پاسارگاد درمیان دو رشته کوه زاگرس واقع شده است و از مناطق سردسیر استان فارس است. این شهرستان بین مدارهای ۳۰ تا ۲۰و۳۰ عرض شمالی و ۴۵/۵۲ تا ۳۰/۵۳ طول شرقی قرار دارد. ارتفاع آن از سطح آب های آزاد حدود ۱۷۰۰ متر است. این شهرستان از شمال به شهرستان خرمبید و آباده، از غرب به شهرستان اقلید و شهرستان مرودشت، از جنوب به شهرستان مرودشت و از شرق به شهرستان بوانات وارسنجان محدود می باشد. همچنین این شهرستان دارای دو بخش مرکزی و پاسارگاد است.
آب و هوای این شهرستان به علت کوهستانی بودن در زمستان ها توأم با ریزش باران و برف و در تابستان ها معتدل می باشد. از نظر بارش حدود ۱۸۰ تا ۳۸۰ میلی متر بارش سالانه دارد که عمدتاً به صورت باران و برف می بارد. برای آبیاری زمین های مزروعی از تلمبه و در بعضی از شبکه ها از آب های زیر زمینی قنات و آب رودخانه استفاده می شود.
تنها رود این منطقه رودخانه پلوار (بلاغی) است که از کوه های جنوبی شهرستان خرم بید و سرحد چهار دانگه اقلید سرچشمه می گیرد و در جنوب شهر مرودشت به رود کر پیوسته و سپس به سوی دریاچه بختگان جریان پیدا می کند که به علت اهمیت آب این رودخانه، در تنگه بلاغی سد سیوند بر روی آن احداث شده است.
این شهرستان از لحاظ کشاورزی و دامداری یکی از مهم ترین مناطق استان فارس می باشد که بیش از ۶۵٪ مردم به این شغل اشتغال دارند. وجود زمین های حاصل خیز با بیش از ۲۳ هزار هکتار سبب تولید محصولاتی از جمله گندم، جو، ذرت، چغندر قند، صیفی جات، برنج کاری و حبوبات و ۵۳۶ هکتار باغات و محصولاتی از جمله انگور، بادام، گردو، انار موجب رونق باغداری گردیده است. از لطافت انگور این شهرستان در فارس نامه ناصری یاد شده است. سوغات شهرستان انگور، کشمش، بادام، گردو، رب انار، آبغوره شوریجات، حبوبات نیز می باشد. با توجه به مرتفع بودن، کوه های منطقه دارای آب و هوای مساعد می باشد.
یکی از ثروت های طبیعی منطقه جنگل ها و مراتع می باشد که با معیشت عده ای از مردم پیوند خورده است. درختان تناور از جمله بنه (پسته کوهی) و گیاهان داروئی و خوراکی و درختان مثمر علاوه بر سودهی از نظر بوم شناسی نقش حساسی را در منطقه ایفا کرده است.
این شهرستان از نظر جاذبه های طبیعی یکی از زیباترین شهرهای شمالی استان فارس است. وجود تفریگاهی از جمله چشمه شهید بابایی، تنگه پیرچوپان، بلاغی، نهالستان منابع طبیعی، جنگل سرپنیران، باغ قوام، پایانه مسافربری و بخش هخامنش (شامل آرامگاه کورش بزرگ و مجموعه باستانی پاسارگاد) جاذبه های متعددی را فراهم کرده و موجب جلب توریست در منطقه شده است. وجود بقاع متبرکه و مقدس از جمله امامزاده حسین، امامزاده سلطان سید حمید، امامزاده عقیل و زیارتگاه شاه مردان باعث گردیده که سالانه از دیگر مناطق جهت زیارت و تفریح در این شهرستان حضور یابند. در سال های اخیر احداث پروژه های اساسی و زیر بنایی اثرات مفیدی برای شهرستان و روستاهای آن داشته است.
پاسارگاد وبی مهری مسیولین میراث فرهنگی: عظمت و غرور تاریخی مجموعه یادمان های فرهنگی تنگ بلاغی و پاسارگاد بیشتر ازآن است که این یادمان فرهنگی به فراموشی سپرده شود، این بنای کهن و تاریخی می تواند محور توسعه گردشگری در استان فارس قرار گیرد و مبنایی برای توسعه همه جانبه این استان و حتی کشور باشد.
شرایط پیرامونی بنای پاسارگاد و آرامگاه کوروش درتنگ بلاغی اکنون شرایطی نیست که بتواند مناسب برای جذب گردشگر و توریست در ابعاد وسیع باشد، در این منطقه فرهنگی و تاریخی اکنون حجم بی توجهی ها و بی تفاوتی ها به حدی است که موقعیتی کاملاً آسیب پذیر برای پاسارگاد رقم زده است.
رویش خار و خاشاک در فاصله چند ده متری آرامگاه کوروش، عبور گله ها و رمه های عشایری از حاشیه این بنای فرهنگی، قرار داشتن بنای آرامگاه در معرض فرسایش باد و باران، فقدان راه توسعه یافته و بزرگراه برای آمد و شد در مسیر پاسارگاد و نبود علائم کافی راهنمایی برای هدایت گردشگران به سمت پاسارگاد فقط بخشی از کمبودها و بی توجهی هایی است که پاسارگاد با آن مواجه است.
این یادمان فرهنگی و تاریخی اکنون هیچ زیر ساخت مناسب اقامتی و پذیرایی برای گردشگران و جهانگردان ندارد و هر کس صرفاً بر اساس علاقه مندی خود با ده ها مشکل و دردسر به دیدار از پاسارگاد می شتابد و مجبور است برای آنکه در ظلمت شبانه آن گم یا طعمه حیوانات درنده نشود با غروب آفتاب منطقه را ترک کند و با پیمودن مسیری ۱۳۸کیلومتری خود را به شیراز برساند.
وزش بادهای تند و تشکیل گردبادها و برخاستن ستونی از خاک و خاشاک در حاشیه پاسارگاد در حقیقت قدم زدن در کویرهای خشک و خالی را برای گردشگران تداعی می کند و آنان را در فضایی بی تحرک، خسته کننده و غمبارقرارمی دهد.
همه این صحنه ها در فاصله چند متری آرامگاه کوروش و مجموعه یادمان های پاسارگاد قابل رویت است و کمی دورتر از این بنای جهانی دیدن مناظری مانند انبوهی از کودهای حیوانی که بر روی هم انباشته شده است و کشاورزان آن را به زمین های خود منتقل می کنند، تریلرهای غول پیکر که کوهی از آهن آلات قراضه و سیمان و سنگ را حمل می نمایند و آتش سوزی های گسترده در جامانده بقایای کشاورزی که هر سال بدون وقفه تکرار می شود چیزی عادی و فراوان است.
به رغم عظمت و ارزشی که بنای تاریخی آرامگاه کوروش و پاسارگاد در بینش گردشگری، تاریخ، تمدن و ایرانشناسی دارد، این بنای تاریخی و فرهنگی هنوز جایگاه واقعی خود را در نگرش ما پیدا نکرده و در حقیقت هنوز ما آن را نشناخته ایم.
مردم این شهرستان از قوم فارس هستند، اکثریت جمعیت روستایی این شهرستان از ایل باصری (پاساری) تشکیل شده اند که یکی از ایلات اصیل فارس تبار به شمار می رود. طوایف اصیل این منطقه علی شاه قلی، کلمبه ای، حنایی، ایلخاص، آلقلی و لب موسی از ایل باصری می باشند و در روستاهای اطراف آن از طوایف مهاجر نظیر تاجیک، کردشولی، ترک، عرب میش مست نیز ساکن می باشند. دین مردم اسلام است و شیعه دوازده امامی هستند و به زبان های فارسی و شمار اندکی به زبان های ترکی و عربی صحبت می کنند.
| [
{
"answer1": "نام این شهر در لوح های گلی باروی تخت جمشید، کمینوش (kaminush)(تحقیقات دکتر عبدالمجید ارفعی) و در فارسنامه ابن بلخی (سال تألیف پیش از ۵۱۰ هجری قمری و حدود ۱۰۰۰ سال پیش می باشد) کمه ذکر شده است. پس از آن کمین نام داشت که این نام هم اکنون نیز استفاده می شود چنانچه سعادتشهر را کمین و روستاهای توابع را با پسوند کمین نام گذاری می کنند از قبیل اکبرآباد کمین، علی آباد کمین، قوام آبادکمین و … سعادت شهر تاقرن حاضر نام های زیادی را بر خود دیده است از آن جمله اکلیدک، کلیدک یا کلیلک (در زمان قاجار), سعادت آباد در زمان پهلوی و سعادتشهر در حال حاضر.",
"answer2": "ابن بلخی در بیان راه های بین شیراز و اصفهان سه راه اصلی نام می برد که یکی از این راه ها، خاوری ترین راه از مسیر اصطخر به کمه و پاسارگاد می باشد.",
"distance": 3259,
"question": "شهر کمه در گذشته چه نام های دیگری داشته و همچنین آیا این شهر در مسیر جاده ای بین شیراز و اصفهان قرار داشته است؟"
},
{
"answer1": "رویش خار و خاشاک در فاصله چند ده متری آرامگاه کوروش، عبور گله ها و رمه های عشایری از حاشیه این بنای فرهنگی، قرار داشتن بنای آرامگاه در معرض فرسایش باد و باران، فقدان راه توسعه یافته و بزرگراه برای آمد و شد در مسیر پاسارگاد و نبود علائم کافی راهنمایی برای هدایت گردشگران به سمت پاسارگاد فقط بخشی از کمبودها و بی توجهی هایی است که پاسارگاد با آن مواجه است.",
"answer2": "مردم این شهرستان از قوم فارس هستند، اکثریت جمعیت روستایی این شهرستان از ایل باصری (پاساری) تشکیل شده اند که یکی از ایلات اصیل فارس تبار به شمار می رود.",
"distance": 1546,
"question": "بنای تاریخی پاسارگاد در چه وضعیتی قرار دارد و همچنین مردم این شهرستان از چه قومی هستند؟"
},
{
"answer1": "آب و هوای این شهرستان به علت کوهستانی بودن در زمستان ها توأم با ریزش باران و برف و در تابستان ها معتدل می باشد. از نظر بارش حدود ۱۸۰ تا ۳۸۰ میلی متر بارش سالانه دارد که عمدتاً به صورت باران و برف می بارد.",
"answer2": "مهمترین آثار دوران هخامنشی مجموعه پاسارگاد است که در ۲۱ کیلومتری شمال شهر سعادت شهر قرار دارد.",
"distance": 2896,
"question": "آب و هوای شهرستان پاسارگاد چگونه است و همچنین مهمترین آثار دوره هخامنشی در این شهرستان در کجا قرار دارد؟"
},
{
"answer1": "کاشت و تهیه فراورده های انگور پیشه تاریخی مردمان سعادت شهر بوده و هست",
"answer2": "این شهرستان از شمال به شهرستان خرمبید و آباده، از غرب به شهرستان اقلید و شهرستان مرودشت، از جنوب به شهرستان مرودشت و از شرق به شهرستان بوانات وارسنجان محدود می باشد.",
"distance": 9260,
"question": "مردمان سعادت شهر در گذشته به چه کاری مشغول بودند و همچنین شهرستان پاسارگاد از چه مناطقی همسایه دارد؟"
}
] | [
{
"answer1": "شهرستان پاسارگاد درمیان دو رشته کوه زاگرس واقع شده است و از مناطق سردسیر استان فارس است. این شهرستان بین مدارهای ۳۰ تا ۲۰و۳۰ عرض شمالی و ۴۵/۵۲ تا ۳۰/۵۳ طول شرقی قرار دارد.",
"answer2": "تنها رود این منطقه رودخانه پلوار (بلاغی) است که از کوه های جنوبی شهرستان خرم بید و سرحد چهار دانگه اقلید سرچشمه می گیرد و در جنوب شهر مرودشت به رود کر پیوسته و سپس به سوی دریاچه بختگان جریان پیدا می کند.",
"question": "شهرستان پاسارگاد از نظر موقعیت جغرافیایی در کجا قرار دارد و رودخانه مهم این منطقه چه نام دارد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
673 | : مسجد
مسجد نیایشگاه و محل گردهمایی مسلمانان است. کعبه طبق آیات قرآن نخستین مسجد روی زمین است. مسجد النبی با ورود محمد، پیامبر اسلام به مدینه در عربستان سعودی پایه گذاری شد.
پذیرش این مسئله که وجود مساجد گنبدها مناره ها در بافت یک شهر نمی تواند به معنای اسلامی بودن آن شهر باشد این امر را بدیهی می سازد که باید در عناصر و مؤلفه های دیگری که نه تنها کالبد بلکه روح و هویت شهرها را می سازند به دنبال نشانه هایی از زیست مسلمانان و الگوهای یک شهر اسلامی بود.
واژهٔ مسجد در لغت به معنای سجده گاه و پیشانی است. بر طبق یک نظر، واژهٔ مسجد معرب واژهٔ مزگت است که از زبان آرامی وارد عربی و فارسی شده است.
در قرآن، مسجد به معنای اعم نیایشگاه خداوند به کار رفته است.
مسجد الاقصی، که معبد یهودیان یا کنیسه بوده است و در زمان نزول قرآن کاربردی غیر از آن نداشته است، دو بار در قرآن از آن به عنوان مسجد نام برده شده است.
همچنین در داستان اصحاب کهف نیز قرآن می گوید بر مزار آنان مسجدی بنا کردند. این مسجد بر اساس قول غالب مورخین با توجه به دین مرسوم آن روز کلیسا بوده ست. البته ممکن است کنیسه نیز بوده باشد؛ ولی با توجه به قبل تر بودن از اسلام نمی تواند به معنی مسجد مخصوص مسلمانان بوده باشد.
علاوه برمسجدالحرام(بیت العتیق)ومسجدالاقصی درقرآن کریم به مساجد دیگری نیز اشاره شده است. مسجد قبلتین۱اسرا-مسجد قبا۱۰۷توبه-مقام ابراهیم (مصلی)-مسجدضرارکه دستور تخریب آن داده شد۱۰۷توبه
هانری کربن می گوید در آغاز با تفکر به پرواز پرندگان در آسمان، تصمیم گرفته شد فضایی همانند آسمان و در واقع در مقابل پرستشگاه آسمانی، پرستشگاهی زمینی ساخته شود که در واقع این محل مکان ارتباط میان آسمان و زمین باشد. پرستشگاه مفهومی از فضایی است که مسجد ایرانی را معنی می کند. در میان صحن مسجد، حوض آبی قرار دارد که تصویری از آسمان، که همان پرستش گاه مثالی است و کاشی های گنبد را نمایان می سازد. آب حوض، آیینه ای است که از طریق همین آیینه حقیقت نماد مرکزیت آشکار می شود. فیلسوفان بزرگی که در اصفهان زندگی می کردند همین نمود آیینه در پرستشگاه مثالی را بیان کرده اند. مساجد دارای ۴ ایوان هستند که در امتداد ۴ افق هم قرار دارند، اما اگر ما در یکی از ایوان ها قرار بگیریم قادر خواهیم بود هم ایوان و هم تصویر ایوان را در حوض ببینیم. این تصویر، تصویر مجازی است که ما می بینیم و انتقال تصویر از قوه و مجاز به واقعیت همان تأویل است که برای سهروردی رسوخ به عالم مثال بود.
تصویر معنوی بر هر دریافت تجربی تقدم دارد و آیینه دقیقاً همان چیزی که در جهان واقعی قرار دارد را به ما نشان می دهد و ما را به سمت بعد معنوی تصویر می برد. به گفتهٔ یکی از بزرگان ایرانی دیدن چیزها در «هور قلیا» همان «اقلیم هشتم» یا«مدینهٔ تمثیلی» است و آیینه است که این راه را به ما نشان می دهد. «تمثیلی که مساجد ایرانی از صورت مثالی پرستشگاه آسمانی ارائه می دهند، با تعریض های ساختاری به رقم ۱۲ که عدد کلیدی ریاضیات عرفانی شیعه اثنی عشری است، دقت بیشتری پیدا می کند.» تحلیل ساختار مسجد و فضای ریاضی آن باعث شده که شاخص های بسیاری نمادین شود. مثلاً کتیبهٔ شاه طهماسب اول که گرداگرد ایوان جنوبی قرار دارد، نام ۱۴ معصوم را دربردارد؛ یا "سعید قمی" با سنجش ۱۲ زاویهٔ مکعب کعبه نام ۱۲ امام را سنجیده و این نکتهٔ پنهانی را دریافته است. به گفتهٔ "هانری کربن" اصفهان مقر هور قلیا است و شاه عباس اول هنگامی که حکومت را به دست گرفت تصمیم داشت اصفهان را بر اساس تصویر شهرهای بهشت و آنچه در قرآن، کتب عارفان و حکما نقل شده ایجاد کند.
پذیرش این مسئله که وجود مساجد گنبدها مناره هادر بافت یک شهر نمی تواند به معنای اسلامی بودن ان شهر باشد این امر را بدیهی می سازد که باید در عناصر و مؤلفه های دیگری که نه تنها کالبد بلکه روح و هویت شهرها را می سازند به دنبال نشانه هایی از زیست مسلمانان و الگوهای یک شهر اسلامی بود. به عقیده مسلمانان مسجد محلی برای آرامش روحی انسان است.
مناره های مساجد معمولاً دو یا یک عدد می باشند به صورتی که مساجد فرقه سنی داری یک مناره و مساجد فرقه شیعه دارای دو مناره می باشد.
تفاوت های موجود بین مسجد و مسجد جامع با ویژگی های هرکدام به خوبی مشخص است شاخصه هایی پایدار که در سراسر جهان اسلامی و در طول زمانی حدوداً هزار سال همچنان باقی مانده است. مسجد مکانی بوده صرفاً به جهت عبادت اما از آن جایی که در گذشته استفاده های دیگری هم از آن می شد، همچون قضاوت، نگهداری بیت المال، برپایی اجتماعات بزرگ، بزودی نماد قدرتمند اسلام شد و هم عرصه های دینی و هم قلمروهای دنیوی را دربرگرفت، اما نتوانست پاسخگوی نیازهای مذکور باشد، ساخت مسجد جامع بعلت حفظ این دو جنبه بود. فقدان نهادها و بناهای رسمی عمومی نظیر تالار شهر یا محاکم اسلامی، به نقش دووجهی مسجد جامع اهمیت بیشتری بخشید. این تمایز کارکردی، تفاوتی را در منزلت و مقصود مساجد منعکس ساخت و در دو واژه کاملاً مجزا رسمیت یافت، یعنی مسجد و جامع. علی رغم تمایز آشکار کارکردی بین مسجد و جامع، از لحاظ طرح تفاوتی بین این دو وجود ندارد. در واقع «جامع» عملاً ابعاد بزرگتر و تزئینات بیشتری را دارا می باشد.
این مساجد که برگرفته از ته رنگ مسجد پیامبر در مدینه می باشند. دارای نقشه ای مستطیل شکل با حیاط مرکزی و شبستانی در جهت قبله می باشند. مساجد ابتدای اسلام اغلب دارای طرح شبستانی بوده اند. مسجد جامع فهرج، مسجد تاریخانه دامغان، مسجد جامع نیشاپور، مسجد اولیه جامع اصفهان، مسجد اولیه جامع یزد، مسجد اولیه جامع ساوه، مسجد جامع نائین و مسجد اولیه جامع اردستان دارای طرح شبستانی می باشند.
هنرهای تزیینی در بناهای مذهبی نشانه ای از کشف و شهود را در پی دارد و رنگ ها وشکل های موزون و قوس های صعودی و نزولی که از راز آفرینش پرده برمی دارد هر کدام به بیننده آرامش روحی و معنوی می دهد. به عنوان مثال قاعده هشت وجهی گنبد کنایه از کرسی الهی و نیز عالم فرشتگان و قاعده مربع و چهارگوش نماد جهان جسمانی روی زمین است. ویا این که ساختار مقرنس در این جا بازتابی از نمونه های مثالی آسمان نزول مأوای آسمانی به سوی زمین و تبلور آسمانی در قالب های زمینی است. قوس ایرانی به سوی بالا حرکت دارد و به سمت آسمان و به امر متعالی صعود می کند و قوس مغربی حرکتی درونی و به سوی قلب دارد.
مساجد در ابتدا بسیار ساده ساخته می شدند و معمولاً سقف حصیری داشتند. هنگامیکه اسلام در ایران استحکام یافت مساجد با گنبد ساخته شد گنبد بیشتر در معماری ایرانی نمود پیدا کرده است. قدیمی ترین نمونه مساجد با گنبد چارطاقی مربوط به مسجد الاقصی است که قبل از اسلام ساخته شده است. در ایران ساسانی بیشتر آتشکده ها به صورت چارطاقی و گنبد دار مدور بودند و همین سبک در ساخت مساجد ایران بکار گرفته شد و سپس مناره بر آن افزوده شد. بر اساس کتاب نقش پارسی بر احجار هند معماری چارطاقی و گنبد دار در حوزه تمدنی ایران شکل گرفته است. کاخ اردشیر فیروز آباد یکی از نمونه های این گونه معماری است
در کشورهای شمال آفریقا مساجد فاقد گنبد است و به صورت یک مناره ای ساخته می شود. مساجد قدیم تر در جهان عرب فاقد مناره هستند.
مساجد در معماری ایران از سیر طراحی تکاملی برخوردارند. کاشی کاری سنتی از مهم ترین عناصر تزئینی مساجد ایرانی است.
اما بخش هایی هستند که در بیشتر مساجد وجود دارند. هر چند ممکن است در مساجد مهمی مانند مسجد شیخ لطف الله اصفهان وجود نداشته باشند. بخش های زیر در مساجد دیده می شوند:
اطراف گنبدخانه های بناهای اسلامی یا در ساقهٔ آن ها نورگیرهای زیبایی وجود دارد که به علت شدت و ضعف نور، طرح های بدیعی را به وجود آورده. این پنجره ها که معمولاً در بغل ایوان ها نیز به وجود آمده اند و اصطلاحاً به آن ها پاچنگ می گویند، در اکثر مساجد قدیمی جزو عناصر همراه مساجد هستند. نورگیرها از مصالح کاشی معرق، سنگ، آجر، کاشی و چوب ساخته می شوند و دارای نقوش اسلیمی (خطوط برگرفته از پیچک های گیاهی) یا هندسی هستند.
جنس پنجره های نورگیر در کشورهای هند و پاکستان از سنگ مرمر است.
در بعضی از مساجد قدیمی ایران نورگیرها از خشت خام هم دیده شده اند که دارای نقوش اسلیمی هستند و به علت وجود چند نور در آن ها، توجه همگان به آن معطوف می گردد. یکی از زیباترین پنجره های نورگیر، پنجره های مشبک چوبی مسجد جامع اصفهان است که با طرح های متنوع گره سازی، عملکردی در پنجره ها و درهای ارسی دارند. امروزه بسیاری از ضریح های امامزاده های ایران به صورت شبکه های چوبی یا منبت کاری درآمده اند از آثار جالب مراکز مذهبی اند.
در مسجد شیخ لطف الله نور کیفیتی ورای ماده پیدا نموده تا آن جا که نور از جداره شمال شرقی به جداره جنوب غربی تابیده و به محراب نقشی ورای ماده می دهد. همچنین نور از جداره های طوقه گنبد عبور کرده و پیچ و تاب شبکه ها را بر روی گنبد خانه انداخته و مانند این است که این نقوش با سبک بالی در حال رقصند.
سیالیت همان احساس تعلیق است که در معماری دوره اصفهانی به خوبی می توان دید. از آنجا که سیال بودن باعث می شود بنا سبک تر به نظر رسد و به بیننده کمک می کند تا از عالم مادی به عالم معنوی رود. همانند گنبد خانه های مساجد که در گذر زمان کالبد سبک تری پیدا نموده اند تا آنجا که علاوه بر کاهش جرز، بازشوهایی در بدنه و طوقه گنبد ایجاد شده و نور را به داخل فضا می کشاند و حس سیال بودن گنبد را به مخاطب ارمغان می دهد چرا که گنبد در زیر امواج های نور قرار گرفته و حس تعلیق را به وجود می آورد، همانا که مصالح با پیوند نور آسمانی می شوند.
مساجد مهم ترین بناهای معماری ایران پس از اسلام هستند. شاخص ترین و پیشرفته ترین بناهای هر دوره معماری ایران پس از ورود اسلام را می توان در مساجد پیدا نمود. اهمیت مسجد در ایران نشانه ای از پذیرش و اقبال مردم ایران نسبته به دین اسلام است. چرا که در دورافتاده ترین نقاط ایران نیز مساجد مهم ترین بناهای بافت اطراف خود بوده اند که با هزینه مردم بنا می شدند.
ویژگی های ساختاری هر مسجد شامل انعطاف ذاتی، بی تفاوتی نسبت به نماهای خارجی، تأکید متقابل بر فضای داخلی، و گرایش طبیعی به تزئینات کاربردی است. زمانی که از مسجد «جامع» سخن می رانیم در واقع همان مسجد است با ویژگی هایی مضاف و فراتر از مسجد و وام گرفته شده از معماری دوره بیزانس با ریشه های کلاسیک. به اعتقاد پیرنیا (۱۳۸۳)، ایرانیان کهن و هنرمندان آن ها باور به تقلید درست داشته اند و آن را بهتر از نوآوری بد می دانستند. تقلید یا برداشتی که منطق داشته باشد و با شرایط زندگی سازگار باشد.
از این وجوه خاص که جامع را از مسجد متمایز می کند، می توان به محراب، منبر یا سکوی وعظ، مقصوره یا محصوره، ناو یا راهروی بالا آمده میانه شبستان و گنبد اشاره کرد. ذکر این نکته حائز اهمیت است همه این عناصر در یک بنا با درجه اهمیت برابر باقی نماندند و با همه آن ها به یک نحو برخورد نمی شد (براند، ۱۳۸۳).
پس از فروافتادن ساسانیان، ساخت مساجد در ایران آغاز شد. در سه قرن نخستین حکومت اسلامی در ایران، مساجد به شیوه ای بسیار ساده و به پیروی از معماری ساسانی ساخته می شد. زادگاه اولین نمونه های معماری اسلامی ایران را در خراسان دانسته اند، لذا طریق ساخت بناهای این دوران (شامل امویان، عباسیان، طاهریان) به شیوه خراسانی معروف است. در این شیوه که نقشه عمومی بناهای آن از مساجد صدر اسلام اقتباس شده، مساجد به صورت «شبستانی» یا «چهل ستونی» ساخته شده اند (ذکرگو، ۴۶:۱۳۸۰)
با پدیدار شدن اسلام و پذیرش آن از سوی ایرانیانی که زیر بیدادگری و ستم بودند دگرگونی هایی در ساختمان سازی رخ داد:
در معماری ایرانی هرگاه چند طاق پوش در کنار هم جای می گیرند، دهانه کوچه میانی یا میان وار بیش از کوچه های دیگر است و از دهانه بر وارها با کوچه های دیگر کم کم کاسته می شود و کوچه کناری که طاق آن روی دیوار پرت (دیواری که پشت آن آزاد است) می نشیند کمترین دهانه را دارد تا از رانش طاق کم کم کاسته شود و دیوار پرت را نیندازد؛ ناگزیر نمای میانوار که به روی سرای سرگشاده باز می شود پردهانه تر و بلندتر می شود و از مردم واری آن می کاهد.
معمار هنرمند مسجد فهرج برای پیشگیری از این کاستی در کنار دو جرز میانوار، پیلک های نغزی افزوده تا دهانه یکسان نماید (این نغزکاری یکصد سال پیش از آن در تاریخانه دامغان به کار رفته است). کار بهره گیری از ساختمایه های بوم آور در این مسجد بدانجا کشیده است که به جای کاه در کاهگل (که شاید در فهرج کمیاب بوده)، ژاژ (خارشتر-آدور) آسیا شده به کار برده اند و همین کار اندودها را از آسیب موریانه بر کنار داشته است.
مساجد ایران تمثیلی بی نهایت است از رساندن انسان به کمال و ترکیب کننده رمز قدسی به گونه ای که این مکان دارای تقدس است و انسان با اشراق درونی با آن ارتباط برقرار می کند. این حرکت و سیر کمال گرایانه لازمه هر بنای مذهبی است که اساساً محل بندگی و پرستش است.
هنر به کمال رسیده ایرانیان با بهره گیری از مفاهیم هندسی کیهانی همواره نمود بی نهایت در یک نهایت یا صورت بوده است.
مساجد در نهایت نفس را به حقیقت ازلی و کمال حقیقی می رساند. این نائل شدن باحضور و شهودی همراه است که همواره حرکت در مکان و دیدنی از جنس شناخت از لحظه ورود تا به انتها با موحد همس است. تمامی مراتب این حرکت مکانی چون طریقت عرفانی آرام آرام نور حقیقت را در دل آشکار کرده انسان را از حشو و زواید خارج از این مکان مقدس منزه می دارد. ورودی در مساجد ایران جایگاه انتخاب و اطمینان است و تمایز را در مکان نشان می دهد و بیان می دارد که هویتی قدسی و کاملاً متفاوت با پهنه هیولایی اطراف در حال وقوع است. عمدتاً ورودی های مساجد ایران حرکتی روحانی به سوی آسمان دارد. به طور کلی هرچه به گذشته بازمی گردیم درمی یابیم که زندگی انسان با کیهان و آسمان بیشتر مرتبط بوده است.
جلوه های این ارتباط را درقالب نقوش هندسی چون خورشید ماه و ستاره ها در معماری می یابیم که آن ها را در تزیینات به صورت اجر کاری یا کاشی کاری یا در کل حجم معماری در قالب استفاده از حجم ها هندسی مطلقی چون مکعب یا مربع مستطیل یا دایره یا احجامی از این قبیل ملاحظه می کنیم. هندسه این نقوش دارای کششی درونی و به صورت متحدالمرکز یا مرکزگرا نمایان می شود. حرکت اجزای کوچک تر و چرخش آن ها به دور اجزای دیگر بخشی از چرخش و حرکت کلی است. اجزا در یک نقش در عین حال که دارای اتحاد کلی هستند در بین خود نیز دارای وحدتی یکسان اند و به سوی یک مرکز دارای یک حرکت درونی هستند. این در واقع قانون نظم طبیعی در جهان هستی است. منبت کاری ها گره چینی ها یا کاشی کاری ها به ایجاز این نظم کیهانی را به تصویر می کشند. تمامی نقوشی که به صورت طرح های اسلیمی هستند در یک حرکت دایره وار قابل مهار شدن در دایره اند. این دوایر نامرئی چون روح ویا پهنه بی انتها ی معنا همواره در نقوش حضور دارند و بیانگر ماهیت مینویی ان اند. این نقوش اصول حقیقی را به نمایش می گذارد که بر اساس معرفت وجود و هستی شناسی علاوه بر این که الگویی طبیعی در جهان هستی است در بردارنده معنای ازلی نیز هست که ره یافتن به این معنا از طریق مشاهده و درک تحقق می یابد.
تابش پی در پی نور در سطوح متفاوت و با زوایای مختلف در پیش تاق ایوان ورودی باعث احساس حضور نور می شود حضوری که شاید در حالت عادی در سطوح احساس نمی شود اما باتغییر تابش و ایجاد سایه های متفاوت احساسی بلورین را در زیر تاق برمی انگیزاند. نور در این میان نقش حکیمانه خویش را با ظهوری حیات بخش ایفا می کند و تأثیر وجودی خویش را در تراش الماس گونه فضا در هماهنگی شگفت انگیز با هندسه به جای می گذارد. نور بخشایش و رحمت الهی را بر آینه دل مؤمنین می تابد. اگر ان واجد بازتابش باشد انوار عالی الهی را به طرق مختلف نمایان می سازد. اما با وجود تکثر این بازتابش ها حرکت صعودی در آن ها دیده می شود و در انتها به یک خورشید یا شمسه در نور ازلی می رسند.
هندسه پیش تاق یا ایوان ورودی به صورت یک مستطیل کشیده شده است که عمدتاً با دو مناره در دو طرف ترکیب می شوند و با زبان سکوت شهادت می دهند که در این جا اتفاقی مقدس رخ می دهد. علاوه بر این تفاوت مقیاس و شکستنی که در خط آسمان عناصر اطراف خود ایجاد می کند بر حرکت رو به بالای ورودی بیشتر تأکید می کند. این عروج روحانی در پیش تاق یا موتیف هایی چون مناره ها و کاشی کاری ها بر روی مناره ها به صورت اجر کاری و با طرح های اسلیمی مقرنس ها پیچ های تزیینی نیلی رنگ محیط و قوس های تیزه دار بیان می شود. فضای ورودی آغاز سفر عرفانی است که درون را به آنچه شایسته رسیدن اوست سوق می دهد.
مساجد به عنوان مهم ترین بناها در هر شهر و روستا همواره نقش های متعددی در زندگی قشرها مردم داشته اند. این بناها چون بزرگ ترین ساختمان ها بوده اند در آغاز نیازی به داشتن نشانی ویژه ای نداشته نگاه هر گذرنده ای را به سوی خود جلب می کردند اما پس از گسترش شهرها نخست با افزایش در گاه ها و نهادن توق بر بلندترین جای ان و سپس با ساختن میل برج مناره در کنار و نزدیک ان ساکنان شهر را به عبادتگاه راهنمایی می کرده اند.
رفته رفته مسجد به عنوان چشم اندازی جغرافیایی و جلوه گاه هنر و ذوق ایرانی شهر را کاملاً تحت تأثیر خود قرار داد اما سیمای خاصی که مسجد در شهر به وجود می آورد و اثری که بر گسترش شهر می گذاشت. تنها به فضاهای فیزیکی و آرایش های هنری و ذوقی ان ختم نمی شد بلکه مسجد از گذشته کارکردهای گوناگونی داشته و اکنون هم این نقش ها را تا حدودی حفظ کرده است. این نقش ها عبارتند از:
در عربستان سعودی ساخت هرگونه عبادت گاهی به غیر از مسجد ممنوع است.
شهر آتن تنها پایتخت یک کشور اروپایی است که با بیش از۵۰۰ هزار مسلمان، مسجدی رسمی ندارد. همچنین مسلمانان یونانی و مسلمانان مقیم این کشور از داشتن گورستانی برای دفن مرده های خود نیز محروم هستند.
در تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹ میلادی، اکثریت مردم سوئیس با شرکت در یک همه پرسی عمومی، به «ممنوعیت احداث مناره در سوئیس»، رأی مثبت دادند.
| [
{
"answer1": "مساجد در ابتدا بسیار ساده ساخته می شدند و معمولاً سقف حصیری داشتند.",
"answer2": "قدیمی ترین نمونه مساجد با گنبد چارطاقی مربوط به مسجد الاقصی است که قبل از اسلام ساخته شده است.",
"distance": 176,
"question": "با توجه به متن، مساجد اولیه در ایران چگونه ساخته می شدند و قدیمی ترین نمونه مساجد با گنبد چارطاقی مربوط به کجاست؟"
},
{
"answer1": "در میان صحن مسجد، حوض آبی قرار دارد که تصویری از آسمان، که همان پرستش گاه مثالی است و کاشی های گنبد را نمایان می سازد.",
"answer2": "جلوه های این ارتباط را درقالب نقوش هندسی چون خورشید ماه و ستاره ها در معماری می یابیم که آن ها را در تزیینات به صورت اجر کاری یا کاشی کاری یا در کل حجم معماری در قالب استفاده از حجم ها هندسی مطلقی چون مکعب یا مربع مستطیل یا دایره یا احجامی از این قبیل ملاحظه می کنیم.",
"distance": 10044,
"question": "با توجه به متن، چرا در مساجد ایرانی حوض آبی وجود دارد و نقش هندسه در مساجد چگونه است؟"
},
{
"answer1": "مساجد ایران تمثیلی بی نهایت است از رساندن انسان به کمال و ترکیب کننده رمز قدسی به گونه ای که این مکان دارای تقدس است و انسان با اشراق درونی با آن ارتباط برقرار می کند.",
"answer2": "زادگاه اولین نمونه های معماری اسلامی ایران را در خراسان دانسته اند، لذا طریق ساخت بناهای این دوران (شامل امویان، عباسیان، طاهریان) به شیوه خراسانی معروف است.",
"distance": 1242,
"question": "با توجه به متن، مساجد چگونه به مکانی مقدس تبدیل شده اند و اولین نمونه های معماری اسلامی ایران در کجا ظهور کردند؟"
},
{
"answer1": "مناره های مساجد معمولاً دو یا یک عدد می باشند به صورتی که مساجد فرقه سنی داری یک مناره و مساجد فرقه شیعه دارای دو مناره می باشد.",
"answer2": "عمدتاً ورودی های مساجد ایران حرکتی روحانی به سوی آسمان دارد.",
"distance": 8038,
"question": "با توجه به متن، مناره مساجد سنی و شیعه چگونه است و در مساجد ایرانی، ورودی ها چگونه طراحی شده اند؟"
}
] | [
{
"answer1": "مسجد مکانی بوده صرفاً به جهت عبادت اما از آن جایی که در گذشته استفاده های دیگری هم از آن می شد، همچون قضاوت، نگهداری بیت المال، برپایی اجتماعات بزرگ، بزودی نماد قدرتمند اسلام شد و هم عرصه های دینی و هم قلمروهای دنیوی را دربرگرفت.",
"answer2": "فقدان نهادها و بناهای رسمی عمومی نظیر تالار شهر یا محاکم اسلامی، به نقش دووجهی مسجد جامع اهمیت بیشتری بخشید.",
"question": "با توجه به متن، مساجد در ابتدا چه استفاده ای داشتند و چرا مسجد جامع ساخته شد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
674 | : جمشید
جمشید یکی از پادشاهانِ اساطیری ایرانی است و قدمتی بس کهن دارد. نام او در "اوستا" و متون پهلوی و متن های دوران اسلامی آمده است. در اسطوره های ایرانی کارهایی سخت بزرگ به او نسبت داده شده است. جمشید در "شاهنامه"، فرزندِ تهمورث و شاهی "فرهمند" است که سرانجام به خاطرِ خودبینی و غرور فرّه ایزدی (فر به معنی عزت چیزی مثل حمایت مردمی) را از دست می دهد و به دستِ ضحاک کشته می شود.
جمشید در اوستا همان یِمه (به انگلیسی:Yima) پسر "ویوَهوَنت" "ویوَنگهَنت" (ویونگهان) است که با یَمه پسر "ویوَسوَنت" اساطیر هندی مطابقت دارد. بنا بر آوانویسی آندریاس ابن نام ها به گونه Yomo پسر Vihvohvont. خوانده می شود.
نام او در "اوستا" به گونهٔ «ییمَ» (یمه) آمده است. واژهٔ جمشید از دو بهره ساخته شده است: «جم» و «شید»؛ «جم» در اوستایی برابر با همزاد و «شید» به معنای نور است.
در فرهنگ واژه های اوستا در پی نام جمشید چنین آمده است:
«جمشید: دوران تابندگی و درخشش زندگی آریاییان. زمان جمشید زمانی بود که در آن مردمان به زدن خشت و ساختن ایوان و گرمابه و شهر، جام ها و آوندهای سفالین، رشتن و بافتن ابریشم و کتان و پنبه، برآوردن گوهرها از دل سنگ، ساختن کشتی و بو و عطر و می و… دست یافتند.
و چون خوش گذرانی در آن دوران به نهایت رسید با ستم "بابلیان" (ضحاک) روزگار خوش آریایی ها درنوردیده گشت و جمشید یا کشور آریایی به دست اژی دهاک به دو نیمه شد و ضحاکیان (بابلیان) هزار سال بر ایران زمین با ستم و سوختن و کشتن فرمانروایی کردند.»
بر پایه گذارش اوستا، زاده شدن جمشید، پاداشی بود که اهورامزدا در پی آماده ساختن نوشابهٔ هَوم برای نخستین بار بدست ویونگهان، پدر جمشید، به او داد. در اوستا هات ۹، چنین می خوانیم:
«زرتشت بدو گفت:
درود بر هَومِ!
ای هَومِ!
کدامین کس، نخستین بار در میان مردمان جهان استومند، از تو نوشاب برگرفت؟
کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو رسید؟»
«آنگاه هَومِ اَشَوَن دوردارندهٔ مرگ، مرا پاسخ گفت:
نخستین بار در میان مردمان جهان استومند، «ویونگهان» از من نوشاب برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد:
«جمشید» خوب رمه، آن فرهمندترین مردمان، آن هورچهر، آن که به شهریاری خویش جانوران و مردمان را بی مرگ و آبها و گیاهان را نخشکیدنی و خوراک ها را نکاستنی کرد.»
«به شهریاری جم دلیر، نه سرما بود، نه گرما، نه پیری بود، نه مرگ و نه رشک دیو آفریده. پدر و پسر، هر یک [به چشم دیگری] پانزده ساله می نمود.
[چنین بود] به هنگامی که جم خوب رمه پسر ویونگهان شهریاری می کرد.»
گزارش اوستا در آبان یشت، کردهٔ هفتم، از چگونگی خواستار شدن جمشید پادشاهی را از اردویسور آناهیتا و دست یابی او به پادشاهی، چنین است:
جمشید خوب رمه در پای "کوه هُکَر"، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد.
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا! ای نیک! ای تواناترین!
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگ ترین شهریار همهی کشورها شوم؛ که بر همهی دیوان و مردمان [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَوی» ها و «کَرَپ» های ستمکار چیرگی یابم؛ که من دیوان را از دارایی و سود - هر دو - و از فراوانی و رمه - هر دو - و از خشنودی و سرافرازی - هر دو - بی بهره کنم.
اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیازکننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید.
پادشاهی جمشید دورانی بوده که در آن نه سرما و نه گرما ی بسیار بوده و جهان از مرگِ دیو آفریده پاک بوده است.
بنا بر گزارش اوستا، جمشید پادشاهی بود که آریاییان را پس از یخبندانی بزرگ از سرزمین های سرد به بیرود، به سوی ایرانویج (مرکز نژاد و تخمهٔ آریا) رهنمون شد.
چکیدهٔ این گزارش چنین است که:
«اهورامزدا به جمشید هشدار می دهد که مردمانش گرفتار سه زمستان و یخ بندان هراس انگیز خواهند شد که در پی آن همگی زیوندگان از مردمان و جانوران و گیاهان نابود خواهند گشت. به راهنمایی اهورامزدا و برای چاره اندیشی در برابر چنین تبهکاری مرگباری، جم پناهگاهی ساخت که آن را ورجم کرد گویند و تخمهٔ گونه های جانوران و گیاهان و بهین مردمان را به آن جا برد و به دور از سرما و گزند آن نگاه داشت تا پس از به پایان رسیدن آن سرد زمستان های مهیب، که در پایان هزارهٔ اوشیدر پیش می آید و در پی گزند رسانی های دیو ملکوس مردم و جانوران مفید نابود می شوند، درهای این پناهگاه را بگشاید و دوباره جهان آبادان و آکنده از به گزیدهٔ زیوندگان نژاده و نیک تبار گردد.
پس جمشید چنان کرد و زمستان سخت فرا رسید، سی سد سال مردم به جم لابه می کردند که مردم و جانوران افزون شده اند و در ور جای نمی گیرند. پس جمشید از کوه ور بالا رفته و با گفتن واژهٔ سپندارمذ سه بار چوبدستش را بر زمین کوبید و با زمین چنین گفت که: فراز رو و فراخ شو، پس زمین در سه پستا (نوبت) فراخ شد.
پس از پایان سرما و یخ بندان، و با بازگشت زیوندگان از ورجم کرد به زمین زندگی دوباره بر زمین رونق گرفت و جهان از مردمان نیکو سرشت پر شد. کشت زارها سبز شدند و سرشار از گیاهانی شفابخش که دشمن بیماری ها هستند و آن ها را از بین می برند. دیگر نه بیماری مرگ بار بود و نه تباهی و سیاه کاری. مرگ تنها در پی پیری روی می نمود یا کشته شدن؛ و به این گونه بزرگ ترین و کاراترین سلاح اهریمن که مرگ است ناتوان شد و نیروی خود را از دست داد.»
از این پناه گاه در اوستا با نام "ورِ جم کرد" یاد شده است. وَر در زبان اوستایی برابر با جای سر پوشیده، پناهگاه، غار است و کِرِتَ (کرد) برابر با فراهم کردن، پایه گذاشتن، ساختن است که ورجم کرد برابر می شود با "پناهگاهی که جمشید ساخت.
در اوستا جمشید با دو پاژنام "هووتور" و "سریره" آمده است که هووتور برابر با دارندهٔ گله و رمهٔ خوب و سریره برابر با زیبا است.
در پایان کار و در پی یورش "بابلیان" (ضحاکیان) جمشید به دست "ضحاک" با ارّه به دو نیم شد. در اوستا واژهٔ "ییمُو کِرِنت" برابر است با: "آنکه جمشید را به دو نیم کرد".
اسم همسر و معشوقهٔ جمشیدشاه "پریچهر" بود.
در شاهنامه جمشید فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام در پی خود بینی، فره ایزدی را از دست می دهد و به دست ضحاک کشته می شود.
پادشاهی جمشید در شاهنامه هفت صد سال است. کارهایی که انجام آن در شاهنامه به او نسبت داده شده است:
از آنجایی که جمشید یک اسطوره هندو-ایرانی است، در ریگ ودا نیز نام ذکر شده است:
ویوَسوَنت -پدر یمه- کسی است که برای آدمیان آتش را تهیه کرد؛ وی به وسیلهٔ پیک خود ماتَریشوَن، اَگنی را از جهان دیگر برای آنان فرستاد تا رابطهٔ نزدیکتری میان آدمیان و خدایان برقرار کند.
ماتَریشوَن، پیک ویوَسوَنت، از دور اَگنی ویشوانَرَه را همراه آورد.
مردمان [اَگنی] پیک تیزرو ویوَسوَنت را که بر همهٔ آدمیان فرمانروایی دارد، همچون فانوسی که در هر خانه ای به روشنی می درخشد، پذیرفتند.
من برای تو، ای اَگنی، دعاها را همچون روغن در دهان می ریزم؛ پس خود را از میان خدایان بنما، زیرا تو، ای پیک ویوَسوَنت، برجسته ترین کسی هستی که خوشبختی را به همراه می آورد.
اَگنی که او را اترون به وجود آورده، همهٔ دانش ها را می داند. او پیک ویوَسوَنت دوست یکدل یَمَه شده است.
از سرود معروف ریگ ودا، دهم، ۱۰، که مکالمه ای میان یَمَه و یَمی است، می توان استنباط کرد که هندیان با افسانه ای آشنا بوده اند که بنا بر آن یَمَه و خواهر توأمانش یَمی نخستین زوج بشر و پدر و مادر همهٔ آدمیان به شمار می آمده اند، و از زمان وداها چون این افسانه را مخالف تصورات اخلاقی می پنداشتند، آن را طرد کرده اند.
بدینسان جمشید با خردمندی به همهٔ هنرها دست یافت و بر همه کاری توانا شد و خود را در جهان یگانه یافت. آن گاه انگیزهٔ برتری و خود بینی در او بیدار شد و در اندیشهٔ پرواز در آسمان افتاد:
فرمان داد تا تختی گران بها برایش ساختند و گوهر بسیار بر آن نشاند و دیوان که بندهٔ او بودند تخت را از زمین برداشتند و بر آسمان برافراشتند. جمشید در آن چون خورشید تابان نشسته بود و این همه به فر ایزدی می کرد. جهانیان از شکوه و توانایی او خیره ماندند، گرد آمدند و بر بخت و شکوه او آفرین خواندند بر او گوهر افشاندند و آن روز را که نخستین روز از فروردین بود، نوروز خواندند.
نخستین کسی که در بارهٔ افسانهٔ جم، از آغاز نشأت آن در دورهٔ هند و ایرانی تا زمان فردوسی به پژوهش پرداخته، روت است. او یَمه-یِمه و خواهرش را نخستین زوج بشر می داند که حاصل وصلت میان نور گنبد آسمانی (ویوَسوَنت) و ابر تاری که خبر از طوفان می دهد (سَرَنیُو) هستند. جمشید بنابر قدیمی ترین افسانهٔ مشترک آریایی ها، در نظر هندیان پدر و شاه فرزندان خود در جهان دیگر می گردد که در مرگ به دنبال او می روند، او سرور درگذشتگان است. از سوی دیگر ایرانیان، آن زمان آغازین را که در آن جمشید می زیست و آغاز شکل گرفتن زمین به صورت اقامتگاه دلپذیر جامعه بشری بود با خوبی ها و لذایذ متجلی می سازند، تصویری که معمولاً نیروی تخیل آن را در گذشته های دوردست جستجو می کند. ماکس مولر ویوسنت آسمان و سپیده دم را سرنیو و یمه را روز و خواهرش یمی را شب می داند. بنا به نظر اِهنی که بررسی او دربارهٔ جمشید می تواند نمونهٔ بدی از روش اسطوره شناسان باشد، جمشید خدای خورشید روز و شب است که نام یمه به معنای توأمان از آن جهت است، و خواهرش یمی که او نیز یکی از دو توأمان است، ماه رو به افزایش و ماه رو به کاهش است. آلفرد هیلبرانت می کوشد اثبات کند که یمه خدای ماه در دوران هندوایرانی بوده است. اشپیگل نیز جمشید را نخستین انسان می داند و تأیید می کند؛ سقوط جم افسانه ای است مربوط به دوره ای متأخرتر که شاید تحت تأثیر تفکرات سامی گسترش یافته باشد. دارمستتر نیز جم را قهرمانی افسانه ای می داند که در اصل نخستین انسان بوده است.
این تصور در مورد طبیعت یمه-یمه مورد تأیید لوسین شرمن هندشناس نیز قرار گرفته است. اُلدنبرگ در کتاب خود «دین ودا» مسیر فکر ایران شناسان را دنبال می کند. به طوری که یِمه-یَمه را یک قهرمان بشری نخستین دوران بشر می داند. ویوَسوَنت پدر یمه نخستین قربانی کننده و پدر بشر است؛ و بنا بر عقیدهٔ اُلدنبرگ در همین جا می توان طبیعت واقعی ویوَسوَنت را دید؛ دلایلی که بدان توسل جسته اند تا او را خدای نور به شمار آورند، به نظر او محکم نمی آید. اصل یمه و یمی از گندروَهٔ آبها و ایزدبانوی (naiade) آبها منشعب شده است.
در پسِ سنت ایرانی متأخرتر که جم را سومین یا چهارمین شاه (پس از هوشنگ و تهمورث یا پس از کیومرث، هوشنگ و تهمورث) می داند، در اوستا شکل ابتدایی تر از افسانه دیده می شود که بنابر آن، فرمانروایی جم به تنهایی نخستین هزارهٔ تاریخ بشر را دربرگرفته است. پیش از این اشپیگل و دارمستتر متذکر این موضوع شده اند.
مطابق داستانها جمشید بر تختی می نشت که دیوان و پریان آن را به آسمانها می بردند و او با جامی که داشت جهان را نظاره می کرد. این تخت را ارگ جمشید می گفتند.
در شاهنامه فردوسی آمده است:
اگر چه نام "تخت جمشید" در واقع «پارسَه» به معنای «شهر پارسیان» بوده است، اما صدها سال پس از حمله اسکندر و اعراب و در زمانی که یاد و خاطره پادشاهان هخامنشی فراموش شده بود، مردمی که از نزدیکی ویرانه های پارسه گذر می کردند، تصاویر کنده کاری شدهٔ تخت شاهی را می دیدند که روی دست مردم بلند شده است و از آنجا که نمی توانستند خط میخی کتیبه های حک شده روی سنگ ها را بخوانند، می پنداشتند که این همان اورنگ جمشید است که فردوسی در شاهنامه خود از آن یاد کرده است. به همین خاطر نام این مکان را تخت جمشید نهادند. بعدها که باستان شناسان توانستند خط میخی کتیبه را ترجمه کنند، دریافتند که نام نخستین آن پارسه بوده است.
افسانه ای دربارهٔ عجایب هفتگانه ای که جمشید آن ها را ساخته و اسکندر از میان برده بود، در میان پارسیان بسیار محبوبیت دارد. این افسانه به نثر و به نظم در چند نسخهٔ خطی کتابخانهٔ ملی پاریس نسخه های شمارهٔ ۴۷ و ۱۰۲۲ و به آوانویسی پازند، در نسخهٔ خطی شمارهٔ ۵۰، و بعد در M52.3,M12.2.7 و M55.1d.22 بسیار محبوبیت دارد.
عجایب هفتگانه عبارتند از:
از آن پس جمشید به خودکامگی گرایید و فره ایزدی از او رخت بست و کار پادشاهی به نابسامانی رسید و ضحاکیان به ایران زمین تاختند. در یشت ۱۹ (بندهای۳۴–۳۸) با جزئیات بیشتری نقل می شود که چگونه خطای جم (دروغ) باعث شد که خورنَه را در سه نوبت از دست بدهد. خورنه تجلی ویژهٔ آتش است که بنا بر اعتقاد زرتشتیان، تاجدار قانونی قانونی را همراه می کند و از دست غاصب می گریزد، تا در دریای اساطیری وروکَشَه پنهان شود، همان گونه که اگر شاه قانونی به زندگی خلاف عدالت و قوانین ایزدی و اجتماعی بپردازد، فره از او جدا می گردد. فره در سه نوبت یا در سه قسمت از جم جدا شد، و هر بار فره یا بخش از فره به صورت پرندهٔ وارِغنَه گریخت. نخستین خورنه را ایزد مهر تیزگوشِ هزار هنر گرفت، دومی را ثرَیتَونَه مغلوب کنندهٔ دیو اَژی دهاکَه، سومی را کرَساسپَه، یکی دیگر از اژدهاکشان محبوب گرفت که در پایان جهان نقشی را بر عهده دارد: او تا پایان جهان در دشت اساطیری پیشانسی (بندهش، فصل ۲۹، بندهای ۷–۹) در خواب است، بعد بیدار می شود تا اَژی دهاکَه را که از بند خود در کوه دماوند گریخته است، در نبرد نهایی بکشد.
اسطورهٔ از دست رفتن سه بارهٔ «خورنَه» را مشکل می توان تفسیر کرد. وِسترگارد، همداستان با اندیشه های معمول زمان خود، آن را یک طبیعت گرایی نمادین به شمار می آورد.
دارمستتر این دو توجیه را پیشنهاد می کند: یا سخن از سه فرهٔ متفاوت است؛ در این صورت منظور سه آتش جنگجویان (آذرگشنسب)، موبدان (آذرفرنبغ) و کشاورزان (آذر برزین مهر) است که دومی را میثرَه (مهر)، اولی را کرساسپَه (گرشاسپ) و سومی را ثرَیتَونَه (فریدون) برگرفت، یا اینکه سخن از سه حرکت از یک فرهٔ واحد است، و بنابراین، ترتیب میثرَه- ثرَیتَونَه- کرساسپَه را باید ترتیبی تاریخی و مبتنی بر گاهشماری دانست.
پس جمشید از ایران گریخت و تا صد سال کسی از او با خبر نبود تا گماشتگان ضحاک او را در دریای چین یافتند و به پیش ضحاک بردند و او جمشید را با ارّه به دو نیم کرد:
در پایان نخستین هزارهٔ تاریخ بشر جم به دست دیوان که خدمتگزاران اژی دهاکَه بودند گرفتار شد و با ارهٔ هزار دندانه ای دو نیم گردید، کسی که جم را بنا به فرمان ضحاک یا به همدستی او اره کرد، سپیتُیورَه، در پهلوی سپیتُور یا سپیتُیور بود که بنا بر بندهش برادر طهمورث و جم بود، در حالی که در یشت ۱۹، او بیشتر چون دیو یا غولی ظاهر می شود. در دادِستان دینیگ آمده است که جم مشمول بخشایش آفریدگار شد؛ اما این قطعه حاوی افسانه ای تعلیلی است که هدف آن توجیه اصل و منشأ کستی است و این جوانه ای فرعی بر شاخهٔ بارور افسانهٔ جم است.
پرسشی که ضحاک دربارهٔ اعضای انجمن کرده است و علت اندوهمندی مردمی که گرد هم آمده بودند [هَمباستَگ=عموم] بعد از به دو نیم شدن جَم و فرمانروایی ضحاک، و دربارهٔ پاسخی که مردمان به ضحاک دادند یعنی اینکه جم از جهان نیاز و تنگدستی، گرسنگی و تشنگی، پیری و مرگ، شیون و مویه، سرما و گرما را که ناشی از روش افراط کارانه در آمیزش دیوان با آدمیان بود، دور کرد؛ و این نیز [که در آنجا آمده است] که جم کسی بود که آسایش را فراهم می آورد-یعنی که او چیزهای مطبوع برای مردمان فراهم می کرد- و او کسی بود که آرزوها را برآورده می کرد، به طوری که نیکبختی او مبتنی بر این بود که نسبت بدو حق شناس بودند-یعنی آدمیان او را برای درستکاریش بزرگ می داشتند.
از جمشید در نوشته های فارسی میانه بسیار یاد شده است.
ابن بلخی در فارس نامه تخت جمشید را ساختهٔ جمشید دانسته و می گوید:
هر کجا صورت جمشید به کنده گرد کنده اند، مردی بوده است قوی، کشیده ریش و نیکو روی و جعد موی و در بعضی جاها صورت او گرد است و چنان است که روی در آفتاب دارد.
خیام در نوروز نامه پیدایش می را به دست یکی از نزدیکان جمشید به نام شاه شمیران دانسته است.
در نفایس الفنون فی عرایس العیون نوشتهٔ محمد ابن آملی پیدایش می به دست جمشید دانسته شده است:
عضد الدوله از صاحب ابن عباد می پرسد اول کسی که شراب بیرون آورد که بود؟ او جواب داد که جمشید جمعی را بر آن داشت تا نباتات و درختان گوناگون را بکارند و ثمرات آن را تجربه نمایند. چون میوهٔ رز چشیدند در او عزتی هر چه تمام تر یافتند و چون خزان شد در میوهٔ رز استحاله ای پدید آمد. جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره کنند. پس از اندک مدتی در خمره آن تغییر حاصل شد «و از اشتداد غلیان حلاوت او به مرارت پیدا شد». جمشید در آن خمره را مهر کرد و دستور داد که هیچ کس از آن ننوشد، زیرا می پنداشت که زهر است. جمشید را کنیزک زیبایی بود که مدت ها به درد شقیقه مبتلا گشته و هیچ یک از اطباء نتوانستند او را معالجه کنند. با خود گفت مصلحت من در آن است که قدری از آن زهر بیاشامم و از زحمت وجود راحت شوم. قدحی پر کرد و اندک اندک از آن آشامید. چون قدح تمام شد اهتزازی در او پدید آمد، قدحی دیگر بخورد، خواب بر او غلبه کرد. خوابید و یک شبانه روز در خواب بود. همه پنداشتند که کار او به آخر رسید. چون از خواب برخاست از درد شقیقه اثری نیافت. جمشید سبب خواب و زوال بیماری پرسید. کنیز حال بازگفت. جمشید جملهٔ حکما را گرد کرد و جشنی برپا نمود و خود قدحی بیاشامید و بفرمود تا به هر یک قدحی دادند. چون یکی دو دور بگردید، همه در اهتزاز درآمدند و نشاط می کردند و آن را شاه دارو نام نهادند و در آن راه مبالغه می نمودند و در خوردن افراط می کردند.
همچنین گویند که جمشید جامی داشت که آن را جام جهان نما می گفتند و در آن احوال ملک خویش می دید.
از جام جم یا جامِ جهان نما در ادبیات فارسی نشانه های بسیاری می توان یافت.
جمشید نخستین انسانی است که به پرورش ماهی، در ماهی خانه، پرداخت.
بسیاری از پادشاهان ایرانی حتی در دوره های پس از اسلام به خود لقب جم جاه، جمشید جاه و جم اقتدار می دادند. این القاب در میان شاهان دوره صفوی و دوره قاجار بیشتر رایج بود. حتی ناصر الدین شاه به تقلید از تخت بارگاه ارگ جمشید تخت مرمرین بسیار گران قیمتی ساخته بود که اکنون در کاخ گلستان میدان ارگ (میدان ۱۵ خرداد) تهران است.
در ادبیات معاصر ایرانی، بر خلاف دوران ادبیات کلاسیک ایران که به کرات نام و سرگذشت جمشید موضوع اشعار شعرایی چون حافظ، مولوی و خیام قرار گرفته است، کمتر به این شخصیت پرداخته شده است. اما شاید محمد محمدعلی با "رُمانِ جمشید و جمک" در سالِ ۱۳۸۴ از معدود نویسندگانی باشد که به بازآفرینی اساطیر کهن ایرانی، به زبان رمان روی آورده است.
. ژاله،آموزگار(1388). تاریخ اساطیری ایران.
| [
{
"answer1": "بر پایه گذارش اوستا، زاده شدن جمشید، پاداشی بود که اهورامزدا در پی آماده ساختن نوشابهٔ هَوم برای نخستین بار بدست ویونگهان، پدر جمشید، به او داد.",
"answer2": "گزارش اوستا در آبان یشت، کردهٔ هفتم، از چگونگی خواستار شدن جمشید پادشاهی را از اردویسور آناهیتا و دست یابی او به پادشاهی، چنین است:",
"distance": 889,
"question": "بر اساس اوستا دلیل پاداش اهورامزدا به پدر جمشید چه بود و همچنین، چگونه جمشید به پادشاهی رسید؟"
},
{
"answer1": "نام او در \"اوستا\" به گونهٔ «ییمَ» (یمه) آمده است.",
"answer2": "در پایان کار و در پی یورش \"بابلیان\" (ضحاکیان) جمشید به دست \"ضحاک\" با ارّه به دو نیم شد.",
"distance": 4289,
"question": "نام جمشید در اوستا چگونه آمده و سرانجام جمشید چگونه رقم خورد؟"
},
{
"answer1": "جمشید در \"شاهنامه\"، فرزندِ تهمورث و شاهی \"فرهمند\" است که سرانجام به خاطرِ خودبینی و غرور فرّه ایزدی (فر به معنی عزت چیزی مثل حمایت مردمی) را از دست می دهد و به دستِ ضحاک کشته می شود.",
"answer2": "نخستین کسی که در بارهٔ افسانهٔ جم، از آغاز نشأت آن در دورهٔ هند و ایرانی تا زمان فردوسی به پژوهش پرداخته، روت است.",
"distance": 6732,
"question": "جمشید در شاهنامه چه شخصیتی دارد و اولین کسی که در باره افسانه جم تحقیق کرد چه کسی بود؟"
},
{
"answer1": "بنا بر گزارش اوستا، جمشید پادشاهی بود که آریاییان را پس از یخبندانی بزرگ از سرزمین های سرد به بیرود، به سوی ایرانویج (مرکز نژاد و تخمهٔ آریا) رهنمون شد.",
"answer2": "اسم همسر و معشوقهٔ جمشیدشاه \"پریچهر\" بود.",
"distance": 2062,
"question": "بر اساس اوستا، جمشید چه نقشی در نجات مردم از یخ بندان داشت و همچنین نام همسر و معشوقهٔ جمشید چه بود؟"
}
] | [
{
"answer1": "جمشید در اوستا همان یِمه پسر \"ویوَهوَنت\" \"ویوَنگهَنت\" (ویونگهان) است",
"answer2": "همچنین گویند که جمشید جامی داشت که آن را جام جهان نما می گفتند و در آن احوال ملک خویش می دید.",
"question": "پدر جمشید چه کسی بود و جام جم یا جام جهان نما چیست؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
675 | : نبرد گود پاتیله
نبرد گود پاتیله، نام نبردی میان سپاهیان پادشاهی آل مظفر به فرماندهی شاه منصور مظفری و سپاه امپراتوری تیموری به فرماندهی امیر تیمور گورکان و شاهزادگان گورکانی بود. این نبرد در ادامهٔ هجومهای مغولان به ایران برای بازگرداندن سلطهٔ خاندان چنگیز بود که چند دهه پیش تر، پادشاهی آل مظفر موفق شده بود در نبرد میانه به سال ۷۵۸ هجری قمری، آن را متوقف و خنثی کند، اما این بار با کشته شدن شاه منصور به سال ۷۹۵ هجری قمری، سلطهٔ مغولان دوباره به ایران بازگشت. نبرد گود پاتیله را نیز به مانند نبرد میانه باید نمونه ای درخشان و مثال زدنی از شیوهٔ نبرد سلاطین آل مظفر دانست که مبتنی بر حملات سریع و کوبنده با بهره گیری از سواره نظام برگزیدهٔ سنگین اسلحه بود. سواره نظام مظفری که حتی مطابق گزارش مورخان تیموری، به حسب مجموع استعداد، حدود یک دهم و به حسب نیروهای درگیر در میدان، حدود یک سی ام سپاه تیموری بود، در همان آغاز نبرد با حملات خُردکننده، سپاه عظیم مغولان را در هم کوبید و شاه منصور به شخص تیمور رسید و ضرباتی بر کلاهخود او وارد آورد. پافشاری و جان فشانی فداییان تیمور و پناه بردن تیمور به سراپردهٔ زنان و پنهان شدنش در چادر زنان، او را از دسترس شاه منصور خارج ساخت. در ادامهٔ نبرد، انصراف دو سوم (دو هزار نفر) از سپاهیان مظفری و خروجشان از میدان نبرد و به محاصره درآمدن شاه منصور، نتیجهٔ میدانی جنگ را معکوس ساخت و دیر رسیدن قوای کمکی از شیراز به میدان نبرد، موجب شکست سپاه مظفری و جان باختن شاه منصور در روز جمعه، نیمهٔ جمادی الاول ۷۹۵ هجری قمری شد.
شاه منصور در فاصلهٔ زمانی میان یورشهای سه ساله و پنج سالهٔ تیمور گورکانی بر تخت سلطنت آل مظفر تکیه زد و انگیزهٔ بر تخت نشینی و تمام مساعی او در پنج سال سلطنتش از سال ۷۹۰ تا ۷۹۵ هجری قمری، مقابله با تیمور بود. در آن هنگام، شاه منصور تنها پادشاهی بود که در ممالک پرشمار و بسیار وسیع مورد هجوم تیمور، انگیزه و توانایی مقابله با تیمور را داشت، زیرا او وارث حشمت شاه شجاع و نوهٔ امیر مبارزالدین محمد، فاتح بزرگ قرن هشتم هجری و شبیه ترین فرد به او بود و مانند او، برنامهٔ پادشاهی اش، متحد ساختن ایران و سپس حل کردن مشکل هجوم مغولان از طریق مستحکم ساختن کرانه های جیحون و استقرار سپاه در طول این کرانه ها بود. او این برنامه را مکرراً در نامه نگاریهایش به ملوک اطراف بیان می کرد و از آنان درخواست یاری برای وصول به این هدف داشت. شاه منصور همچنین برنامهٔ استحکام و نظامی سازی کرانه های جیحون را راه حل نهایی مشکل مغولان نمی دانست و با بلندتر گرفتن افق دیدش بر آن بود که دست به اجرای برنامه ای متهورانه برای حل نهایی مشکل مغولان زند و با گذر از جیحون، وارد سرزمینهای توران شود و مواطن و مساکن مغولان را برهم زند و منهدم سازد، ظاهراً این برنامه، مقاصدی فراتر از رفع مشکل مغولان داشت و شاه منصور بر آن بود که با عبور از جیحون تا مرزهای چین پیشروی کند و نیز با ورود به توران و فتح آن، به جایگاه پادشاهان اساطیری ایران دست یابد، زیرا پادشاهان آل مظفر به سبب آنکه تختگاهشان در پارس بود و تبار ایرانی داشتند، خود را وارث پادشاهان اساطیری ایران می دانستند که تختگاهشان در شهر استخر پارس بود. پادشاهان آل مظفر به طور مکرر از القاب و عناوینی که گویای این وراثت بود، بهره می بردند. با تمام مکاتیات و تلاشهای سیاسی و فشارهای نظامی که شاه منصور برای اجرای برنامه اش بر شاهزادگان آل مظفر وارد می ساخت، این شاهزادگان که پس از وفات شاه شجاع، هر یک در شهری به استقلال و خودسری، روزگار می گذراندند، با این برنامه ها همراهی نکردند و با برخوردهای نظامی مکرر با شاه منصور، قوا، امکانات مالی و نظامی و زمان او را به خود مشغول می ساختند. شاه منصور حتی حاضر شد که به شرط یاری رساندن عمویش عمادالدین سلطان احمد به برنامه هایش سلطنت را به او بسپارد و خود عازم جیحون شود، اما پاسخ مساعدی از وی دریافت نکرد. شاه منصور همچنین هیأتهای سفارتی به بغداد، روم و احتمالاً مصر فرستاد تا با سلاطین ایلکانی، عثمانی و ممالیک، بر ضد تیمور پیمان اتحاد بندد، اما آنان نیز که از تیمور هراس داشتند، ضمن استقبال از اندیشه های شاه منصور، معاذیری چون دوری مسافت و اشتغال به نبرد با فرنگ را مطرح ساختند و از ورود به اتحاد ضد تیمور، خودداری ورزیدند.
بدین ترتیب برای شاه منصور مسجّل شد که در گسترهٔ چین و هند تا روسیه و روم و مصر که مورد تهاجمات تیمور بود، او تنها پادشاهی است که باید با تیمور مقابله کند. در این هنگام، خبر عبور تیمور از جیحون و آغاز یورش پنج ساله منتشر شد. تیمور در ۱۵ رجب ۷۹۴ سپاه خود را از ماوراءالنهر حرکت داد و در ۱۵ رمضان از جیحون عبور کرد. شاه منصور که از یاری و اتحاد دیگر ملوک ناامید شده بود، خود متکفّل برخورد با تیمور شد. او دستور داد استحکامات کاشان، اصفهان، خوزستان و دژ سپید پارس را بازسازی کنند و نیروهای نظامی خود را در این شهرها تقویت کرد. همچنین باروی شیراز را ترمیم کرد و ذخایر سلاح و غذای عظیمی در این شهر گردآورد. برنامهٔ او تقویت باروی شهرها و تحلیل بردن قوای تیمور در محاصرهٔ شهرها و سپس حملات سواره نظام معروف و خوف آور مظفری از پشت جبهه به نیروهای ضعیف شدهٔ تیمور بود. این برنامه را مورخان، بهترین تاکتیک برای شکست دادن تیمور در آن موقعیت و احتمال موفقیتش را بسیار بالا می دانستند. مردم شیراز نیز پس از خطابهٔ تهییجی شاه منصور با این برنامه اعلام موافقت کردند و کار سوگند خوردن برای پایداری در نبرد با تیمور بدانجا رسید که در پاسخ یکی از مردّدان که می گفت اگر شاه از تیمور بگریزد، چه بر سر ما مردم شهر خواهد آمد، شاه منصور گرز هفده منی اش را بر دست گرفت و گفت: «هذا الالفُ فی کاف اُمّ الذی یفرّ مِن تیمور!». پس از آن، شاه منصور بخشی از نیروهایش را همراه مردم شیراز بر باروها مستقر کرد و خود با سپاهی به استعداد یک تا چهار هزار نفر سواره نظام از شیراز خارج شد تا ضمن سربازگیری در سرزمینهای آل مظفر، در صورت محاصره شدن شیراز، از پشت بر سپاه تیمور حمله نماید، اما هنگام خروج از شیراز، پیرزنی ناآگاه، بر سر پل فسا راه را بر شاه منصور بست و لابه کرد که آیا ما را میان گرگان تاتار، تنها رها می کنی و می گریزی؟ شاه منصور با دیدن لابهٔ پیرزن و از منسوب شدن به ترس و گریز، دچار تصمیمی اشتباه شد و برنامه ای را که شاه و سپاه و رعیت برای آن آماده شده بودند و بهترین برنامه برای شکست دادن تیمور در آن موقعیت انگاشته می شد، رها کرد و به شیراز بازگشت. در آن هنگام، خبر فروریختن دژ سپید فارس نیز واصل شد. این دژ که از استحکامات بسیار مهم فارس بود، در مقاومتی دلیرانه، تلفات فراوانی به سپاه تیمور وارد آورد، اما در نهایت با هجوم سراسری سپاه تیمور، سقوط کرد. شدت سبعیت تاتاران در این واقعه چنان بود که پس از تسخیر دژ، سربازان ایرانی را زنده از فراز برجهای دژ که خود بر فراز کوهی بود، پایین می انداختند و بدین شیوه، اسیران را اعدام می کردند. در خاتمه نیز مهترِ سعادت، کوتوال قلعه را به فرمان تیمور گردن زدند و در جمادی الاول ۷۹۵ هجری قمری، عازم شیراز شدند.
شاه منصور پس از بازگشت از پل فسا و با وصول خبر سقوط دژ سپید، سپاه خود را به بیرون از شیراز رهبری کرد تا راه پیشروی سپاه تیموری را به سوی شیراز سد کند. سلطان غضنفر، پسر شاه منصور و ولیعهد وقت در شیراز باقی گذاشته شد که به گردآوری سپاه کمکی و اعزام به میدان نبرد بپردازد. سپاه مغولان در 14 جمادی الاول 795 از سمت شمال به شیراز نزدیک شدند و واحدهایی از آنان در باغستانهای اطراف شهر، به پیشروان سپاه مظفری برخوردند. آنان با پنهان شدن در پناه درختان به رویت سپاه مظفری و کسب خبر دربارهٔ آنان پرداختند. مطابق گزارشی که به تیمور دادند، سپاه مظفری، حدود سه تا چهار هزار نفر سوار نظامِ تمام زره با اسبان زرهپوش و تجهیزات کامل و سنگین اسلحه بود. این سواره نظام سنگین اسلحه که هستهٔ اصلی و بازوی کارای پادشاهان مظفری در نبردها بود، هنگام اقامت امیر مبارزالدین محمد در یزد و کرمان پایه گذاری شد و تداوم روش سپاهیگری ساسانیان بود که پادشاهان آل مظفر، خود را وارث آنان می دانستند. با توجه به همین سواره نظام و نیاز به وسعت میدان برای به کارگیری موثر از آن، تمایل پادشاهان مظفری، بیشتر بر نبرد در دشتهای باز بود و به همین سبب نیز شاه منصور، دشت گود پاتیله را در شمال شیراز برای تمرکز قوای خود برگزید. دو سپاه در عصرگاه 14 جمادی الاول در این دشت در برابر هم صف آرایی کردند. نبرد بدون فوت وقت، از شامگاه (غروب) 14 جمادی الاول و شبانگاه 15 جمادی الاول آغاز شد در حالی که مجموع استعداد مغولان در آن هنگام، بیش از 30هزار نفر و مجموع استعداد ایرانیان، میان 3 تا 4هزار نفرد بود. شاه منصور دستور داد به دم شماری از اسبان، دیگ بستند و آنان را به سوی سپاه تیموری سَر دادند. انعکاس صدا در تاریکی شب موجب وحشت سپاه مغولان و پراکندگی آنان در میان دشت شد و شمار بسیاری از آنان در کمینگاههای سپاه مظفری، کشته شدند. این نبرد در سحرگاه جمعه 15 جمادی الاول متوقف شد و دو سپاه به مواضع خود بازگشتند و تا پس از نماز ظهر جمعه، از تعرّض علیه هم خودداری ورزیدند. یک علّت این وقفه ظاهراً در شهرت اسلام پناهی هر دو جناح درگیر در نبرد بود، اما از سوی سپاه مظفری، علّتی دیگر نیز داشت که نتیجهٔ سازمان نظامی پادشاهان آل مظفر بود. هستهٔ اصلی سپاه مظفری، سواره نظام کم شمارِ برگزیده بود که به سبب سرعت انتقال، اغلب زودتر از موعد وارد میدان نبرد می شدند و اگر موفّق نمی شدند که در تهاجم نخست، دشمن را متلاشی کنند، در انتظار الحاق واحدهای دیگر سپاه می ماندند. این اتفاق در نبردهای پیشین شاه منصور نیز رخ داده بود و در نبرد گود پاتیله نیز شاه منصور در انتظار الحاق سپاه کمکی بود که این اتفاق با تأخیر و در شامگاه جمعه و درحالی که شاه منصور جان باخته بود، رخ داد. ظهرگاه جمعه پس از برگزاری نماز، علایم آمادگی تعرض نظامی از سوی سپاه مغولان مشاهده شد. سپاه مظفری نیز صف آرایی کرد و برای در دست گرفتن ابتکار میدان، به اجرای شیوهٔ اصلی نبرد مظفریان یعنی تهاجم سریع و کوبندهٔ سواره نظام پرداخت، اما در لحظهٔ آغاز تهاجم، امیر محمد بن زین العابدین خراسانی که فرمانده بخشی از سپاه مظفری بود و به سبب خراسانی بودن، با تیمور مکاتبهٔ پنهانی داشت، واحدهای تحت امر خود را از میدان خارج کرد. باقی ماندهٔ سپاه که حدود یک هزار نفر و بیشتر از جانداران شخصی شاه منصور بودند، گرد او را گرفتند. شاه منصور برای تهییج آنان این دو بیت را خواند:
و سپس فرمان به آغاز حمله داد. به رغم نسبت یک به سی نیروهای درگیر در میدان، شیوهٔ همیشگی نبرد پادشاهان مظفری، باری دیگر کارایی خود را نشان داد. تهاجم سریع سواره نظام سنگین اسلحهٔ مظفری، سپاه عظیم مغولان را که مرکب از سواره نظام سبک اسلحه و پیاه نظام بود، در هم کوبید و متلاشی کرد. این سواره نظام تمام زره، هر گونه مقاومت را در برابر خود ناممکن می ساختند و هر مانعی را بر سر راه خود متلاشی می کردند شدت حمله چنان بود که پس از پایمال شدن سپاهیان مغول در مسیر حرکت اسبان زره پوش ایرانی، شاه منصور از عقب جبهه به در رفت و بازگشت و باری دیگر به سپاه مغولان حمله ور شد. بقایای مغولان از میدان گریختند و تیمور که در میان جانداران خویش نبرد را مشاهده می کرد، متوجه شد شاه منصور از نقش علم و چتر، او را شناخته و قصد او کرده. جانداران تیمور با مشاهدهٔ تمرکز تهاجم سپاه مظفری بر تیمور، او را رها کردند و جملگی گریختند به گونه ای که بیش از پنج نفر با تیمور نماند. شاه منصور با شتاب از کنار تیمور گذشت و دو ضربه به کلاهخود او وارد ساخت طوری که کلاهخود از سر تیمور افتاد. تیمور خواست که با نیزه از خویش دفاع کند، اما نیزه دار خاصّهٔ او، پولادچهره، از وحشت بازگشت شاه منصور گریخت و نیزه را نیز با خویش برد. در آن لحظه تنها یک نفر به نام امیر عادل در کنار تیمور ماند. شاه منصور بازگشت و ضربتی دیگر بر سر تیمور که اینک برهنه بود، وارد آورد. امیر عادل، سپر بر سر تیمور گرفت و ضربهٔ شاه منصور را دفع کرد . از آنجا که حملات شاه منصور، سواره بود، در هر بار تاختن و بازگشتن، فاصله ای زمانی رخ می داد. تیمور از این فاصله بهره برد و خود را به سوی سراپردهٔ زنان کشید و چادری بر سرکشیده، در میان زنان پنهان گشت. شاه منصور پس از بازگشت، وارد سراپردهٔ زنان شد. زنان پیش آمدند و او را مغلطه دادند که تیمور از سوی دیگر سراپرده به در شده و اکنون در آن سوی میدان است و به سمتی که شماری از مغولان در آن در حال ادامهٔ نبرد بودند اشاره کردند. شاه منصور، سراپردهٔ زنان را وانهاد و بدان سوی میدان تاخت و تیمور تا انتهای نبرد از چادر زنان به در نشد و جان به در برد . در آن میانه امیرزاده شاهرخ، پسر تیمور، پایداری کرد و شماری از مغولان را بر خود گردآورد و به مقاومت در برابر شاه منصور پرداخت. با مشاهدهٔ پایداری شاهرخ، دیگر مغولان نیز بازآمدند و بر گرد او هسته ای از مقاومت را پدید آوردند درحالی که سپاه مظفری به شدت تحلیل رفته بود . نبرد تا شامگاه جمعه ادامه یافت درحالی که تنها دو نفر با نام امیر توکل و مهتر فخرالدین با شاه منصور باقی مانده بودند و او همچنان به حملات خود ادامه می داد. سرانجام امیر توکل کشته شد و مهتر فخرالدین که هفتاد زخم داشت در میان کشتگان افتاد اما هنوز زنده بود. شاه منصور به تنهایی به نبرد ادامه داد و از آنجا که هنوز به الحاق واحدهای امدادی امیدوار بود، شامگاه قصد شیراز کرد اما در میان راه کشته شد و پس از کشته شدن وی بود که واحدهای تازه نفس سپاه مظفری وارد میدان شدند. دربارهٔ کشته شدن شاه منصور روایتهای متعدد و بسیار متنوع هست و البته چنان که دربارهٔ قهرمانان، نمونهٔ بسیار دارد، بسیاری از مردم تا سالها باور داشتند که او کشته نشده و باز خواهد گشت. در یکی از روایتها امیرزاده شاهرخ شخصاً به شاه منصور دست یافت و او را کشت. این روایت بی تردید، بی اساس است، زیرا با توجه به شهرت و جایگاه شاهرخ، اگر شاه منصور واقعاً و قطعاً به دست او کشته شده بود، مجالی برای ساخته شدن روایتهای دیگر باقی نمی ماند. از آنجا که منبع این روایت، ظفرنامهٔ تیموری، گزارش رسمی و درباری تاریخ تیموریان است، انتساب کشته شدن شاه منصور به شاهرخ، به جهت تعظیم و مفاخرت برای شاهزاده ای تیموری صورت گرفته است، اما آنچه در این گزارش، حایز اهمیت است، نوع برخورد و واکنش تیمور به خبر جان باختن شاه منصور است که بلافاصله مطابق یک رسم کهن مغولی، جمیع سران و شاهزادگان را بر فراز کوهی برد و زانو زد و پیاله گرفت و به خواندن سرودهای مغولی پرداخت. این واقعه نشانگر اهمیت شکست شاه منصور و خوف عمیق تیمور از وی است. در روایتی دیگر، یکی از سربازان خاصهٔ شاهرخ به شاه منصور رسید درحالی که او روی به سوی شیراز داشت و تیری در گردنش بود و زخمی عمیق بر چهره اش و از شدت عطش و خونریزی به سختی حرکت می کرد، پس شاه از آن مغول، جرعه ای آب خواست، اما مغول به خواستهٔ او توجهی نکرد و او را تشنه لب کشت . مطابق روایتی دیگر شب هنگام در تفحص میان کشتگان، مغولی شاه منصور را نیمه جان در میان کشتگان یافت. شاه منصور هویت خویش را به او بازگفت و مشتی گوهر بهایی به او داد و از او خواست که یاری اش دهد تا به شیراز بازگردد. مغول، گوهرها را از شاه منصور ستاند و سپس خلاف عهدی که کرده بود، شاه را که نیمه جان و ناتوان بود، کشت و سرش را برای تیمور برد. تیمور با مشاهدهٔ ناجوانمردی آن مغول، دستور داد که او را فوراً بکشند و کسان به ماوراءالنهر فرستاد تا همهٔ بستگان و وابستگان او را بکشند. روایتهای دیگری نیز دربارهٔ کشته شدن شاه منصور هست که با همهٔ تفاوتها در جزئیات، کشته شدن او را در میدان نبرد و نه در اسارت تایید می کنند.
شکست آل مظفر در نبرد گود پاتیله را می توان نقطهٔ آغاز دوبارهٔ سلطهٔ مغولان بر ایران دانست، همان گونه که ظهور آل مظفر و پیروزیشان در نبرد میانه نقطهٔ قطعی خاتمهٔ تسلط مغولان بر ایران تا هجوم تیمور گورکانی تیمور دانسته می شود. پادشاهان آل مظفر، بی تریدد مهم ترین مانع تیمور برای تسلط بر ایران و احتمالاً مهم ترین مانع در سرتاسر سرزمینهایی بودند که تیمور در پی تسخیرشان بود و پیروزی بر آل مظفر چنان اهمیت بی جایگزینی برای تیمور داشت که سر شاه منصور را حتی به بغداد و روم و مصر فرستاد تا رویت آن و آگاهی از شکست شاه منصور، موجب تسلیم سلاطین این نواحی شود و نتیجه آن شد که سطان احمد ایلکانی، بغداد را رها کرد و به روم گریخت و سلطان مملوکی مصر، تبعیت از تیمور را پذیرفت. قدرت آل مظفر و به ویژه شاه منصور و هراس تیمور از آنان چنان بود که حتی در منابع رسمی دولت تیموری نیز ثبت شده است. بنا به اجماع منابع و بخصوص ظفرنامهٔ تیموری که گزارش رسمی زندگانی تیمور است، سواره نظام مظفری به رغم فاصلهٔ بزرگ قوای مظفری و تیموری، در همان حملهٔ نخست، سپاه مغول را متلاشی کرد و شاه منصور سه نوبت به شخص تیمور رسید و ضرباتی بر او وارد کرد، اما تیمور با چادر کشیدن به سر و گریختن به سراپردهٔ زنان، از چنگ شاه منصور رهایی یافت: تیمور «جامه ای بر سر افکنده در سراپردهٔ زنان روی بنهفت. زنان به سوی شاه منصور شتافته چنین گفتند: اینجا حرم نسوان و جایگاه پردگیان است. آنگاه انبوهی از لشکریان را به وی نمودند و گفتند مقصود و منظور تو آنجاست». ثبت چنین گزارشهایی در منابع رسمی تیموری و آن هم دربارهٔ تیمور که نیمی از دنیای مسکون از او در هراس بودند، انعکاس هراس عمیق خود تیمور از شاه منصور است و به میزان همین هراس نیز برای شاه منصور، احترام و تعظیم قائل بود، چنان که پس از جان باختن شاه منصور، تاتاری، سر شاه منصور را برای تیمور آورد نخست تیمور باور نمی داشت که شاه منصور کشته شود و گواهان موثق بر اساس مشخصات چهرهٔ پادشاه و مخصوصاً خال مشهورش، هویت او را تأیید کردند. آن گاه تیمور با خونسردی، نام آن تاتار و نام فرزندان، آبا، اقربا، مساکن و متعلقات آنان را پرسید و هنگامی که از همه آگاه شد، دستور داد که کسان به ماراءالنهر بفرستند و همهٔ آنان را از صغیر تا کبیر قتل کنند و همهٔ مساکن و متعلقاتشان را برکنند و بسوزند.
پس از این نبرد، دولت آل مظفر برافتاد و تقریباً تمام شاهزادگان این دودمان به فرمان تیمور در قمشه اعدام شدند و تیمور کسان فرستاد تا کودکانی را که از آنان در شهرها بر جا بودند در آن شهرها بکشند و بدین ترتیب سایهٔ هراس از این دودمان را از سر خود کم کرد.
همچنین نبرد گود پاتیله را می توان آخرین نبرد یک ارتش ایرانی در قرون میانه تا عصر جدید دانست و پس از آن با تسلط یافتن دوبارهٔ مغولان و سپس ترکمانان تا عصر زندیه، شغل سپاهیگری در ایران در انحصار ترکان جغتای، طوایف ترکمان و عشایر قزلباش بود.
| [
{
"answer1": "در ادامهٔ نبرد، انصراف دو سوم (دو هزار نفر) از سپاهیان مظفری و خروجشان از میدان نبرد و به محاصره درآمدن شاه منصور، نتیجهٔ میدانی جنگ را معکوس ساخت و دیر رسیدن قوای کمکی از شیراز به میدان نبرد، موجب شکست سپاه مظفری و جان باختن شاه منصور در روز جمعه، نیمهٔ جمادی الاول ۷۹۵ هجری قمری شد.",
"answer2": "پس از این نبرد، دولت آل مظفر برافتاد و تقریباً تمام شاهزادگان این دودمان به فرمان تیمور در قمشه اعدام شدند و تیمور کسان فرستاد تا کودکانی را که از آنان در شهرها بر جا بودند در آن شهرها بکشند و بدین ترتیب سایهٔ هراس از این دودمان را از سر خود کم کرد.",
"distance": 14125,
"question": "شاه منصور در چه تاریخی و به چه دلیلی کشته شد و همچنین، چه کسی پس از مرگ او حکومت آل مظفر را برانداخت؟"
},
{
"answer1": "برنامهٔ او تقویت باروی شهرها و تحلیل بردن قوای تیمور در محاصرهٔ شهرها و سپس حملات سواره نظام معروف و خوف آور مظفری از پشت جبهه به نیروهای ضعیف شدهٔ تیمور بود.",
"answer2": "شاه منصور با دیدن لابهٔ پیرزن و از منسوب شدن به ترس و گریز، دچار تصمیمی اشتباه شد و برنامه ای را که شاه و سپاه و رعیت برای آن آماده شده بودند و بهترین برنامه برای شکست دادن تیمور در آن موقعیت انگاشته می شد، رها کرد و به شیراز بازگشت.",
"distance": 994,
"question": "برنامهٔ اصلی شاه منصور برای مقابله با مغولان چه بود و چرا در نهایت این برنامه شکست خورد؟"
},
{
"answer1": "نبرد گود پاتیله را نیز به مانند نبرد میانه باید نمونه ای درخشان و مثال زدنی از شیوهٔ نبرد سلاطین آل مظفر دانست که مبتنی بر حملات سریع و کوبنده با بهره گیری از سواره نظام برگزیدهٔ سنگین اسلحه بود.",
"answer2": "این نبرد در سحرگاه جمعه 15 جمادی الاول متوقف شد و دو سپاه به مواضع خود بازگشتند و تا پس از نماز ظهر جمعه، از تعرّض علیه هم خودداری ورزیدند. یک علّت این وقفه ظاهراً در شهرت اسلام پناهی هر دو جناح درگیر در نبرد بود",
"distance": 7105,
"question": "شیوه نبرد سپاهیان آل مظفر چگونه بود و چه ویژگی های بارزی داشتند که در نبرد گود پاتیله استفاده کردند و همچنین چه دلیلی برای توقف نبرد در سحرگاه جمعه وجود داشت؟"
},
{
"answer1": "تیمور از این فاصله بهره برد و خود را به سوی سراپردهٔ زنان کشید و چادری بر سرکشیده، در میان زنان پنهان گشت.",
"answer2": "آن گاه تیمور با خونسردی، نام آن تاتار و نام فرزندان، آبا، اقربا، مساکن و متعلقات آنان را پرسید و هنگامی که از همه آگاه شد، دستور داد که کسان به ماراءالنهر بفرستند و همهٔ آنان را از صغیر تا کبیر قتل کنند و همهٔ مساکن و متعلقاتشان را برکنند و بسوزند.",
"distance": 4715,
"question": "چه عاملی باعث شد تیمور در نبرد گود پاتیله از دست شاه منصور جان سالم به در ببرد و همچنین پس از این نبرد، چه برخوردی با خانواده فردی که سر شاه منصور را برای تیمور آورد شد؟"
},
{
"answer1": "این سواره نظام سنگین اسلحه که هستهٔ اصلی و بازوی کارای پادشاهان مظفری در نبردها بود، هنگام اقامت امیر مبارزالدین محمد در یزد و کرمان پایه گذاری شد و تداوم روش سپاهیگری ساسانیان بود که پادشاهان آل مظفر، خود را وارث آنان می دانستند.",
"answer2": "تهاجم سریع سواره نظام سنگین اسلحهٔ مظفری، سپاه عظیم مغولان را که مرکب از سواره نظام سبک اسلحه و پیاه نظام بود، در هم کوبید و متلاشی کرد. این سواره نظام تمام زره، هر گونه مقاومت را در برابر خود ناممکن می ساختند و هر مانعی را بر سر راه خود متلاشی می کردند",
"distance": 2381,
"question": "سواره نظام سنگین اسلحه مظفری در چه زمانی شکل گرفت و این سواره نظام در میدان نبرد چه نقشی داشتند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
676 | : مالیات بر ارزش افزوده
مالیات ارزش افزوده «مالیات غیر مستقیمی» است که مصرف کننده (خریدار) آن را به همراه بهای خرید کالا یا خدمات می پردازد و دریافت کننده (فروشنده) موظف است مقدار مالیات دریافتی را به خزانه دولت واریز کند. از آنجا که خود فروشنده نیز ضمن خرید اولیه چنین مالیاتی را پرداخته ولی مصرف کننده محسوب نمی شود، اینست که او حق دارد کل «مالیات های ارزش افزوده» پرداختی خود را از کل «مالیات بر ارزش افزوده» های دریافتی کسر کرده و مابه تفاوت را به دولت بپردازد. دولت ها مصارف ویژه ای را برای این مالیات در نظر گرفته اند. این مالیات از مهم ترین درآمدهای خزانه استانداریها، شهرداریها و دولت های مرکزی محسوب می شود و معمولاً به حساب خزانه دولت مرکزی وارد و از آنجا طبق قانون و معمولاً بنا بر نسبت جمعیت بین استان ها و شهرها پخش می شود.
مالیات ارزش افزوده به تمامی خدمات و کالاهایی تعلق می گیرد که در برابر پول در داخل کشور داد و ستد می شوند، مگر آنکه در قانون برای آن شرایط ویژه، از جمله تخفیف هایی در نظر گرفته باشند. کالاهایی که صادر می شوند از این مالیات معاف هستند: ر. ک. . به همین دلیل گردشگران (که در کشور محل سفر و خرید اقامت رسمی و دائم ندارند) می توانند ضمن خرید، از فروشنده «برگه تفکیک بهای خرید و مالیات برارزش افزوده» (Export document) درخواست کنند. این برگه می بایستی ضمن خروج از کشور (حد اکثر سه ماه پس از خرید) توسط اداره گمرک مرزی، پس از رویت اجناس، تأیید شود. خریدار سپس می تواند از راه های مختلف، از جمله طی سفر بعدی از طریق خود فروشنده یا شرکت های ویژه مستقر در بخش ترانزیت فرودگاه یا در خاک کشور مقصد، مالیات پرداختی را دریافت کند. ساکنین کشورهای اتحادیه اروپا در داخل مرزهای این اتحادیه امکان باز دریافت مالیات را ندارند. فروشگاه های واقع در سالن ترانزیت فرودگاه ها، در محوطه سفارت خانه ها، سازمان ملل، یونسکو، فائو و سایر مکان های در این رده، که خرید در آن ها تحت شرایط ویژه ای امکان دارد، «Duty-free shop» محسوب شده و مالیات بر ارزش افزوده را از مشتری دریافت نمی کنند.
اداره گمرک برای کالاهایی که داخل کشور می شوند (واردات تجاری، به وسیلهٔ مسافر یا از راه پست) پس از کسر مبلغ سقفی مجاز، مالیات بر ارزش افزوده بهای حقیقی یا تخمینی آن کالا را از مالک کسب می کند. در این رابطه استثناءهایی وجود دارد که قانون هر کشوری تعیین می کند. مثلاً در اکثر کشورهای اروپایی واردات شیر مادر، اعضای بدن انسان، خون و محصولات جانبی خون، برخی کشتی های اقیانوس پیما و بسیاری اقلام دیگر از مالیات بر ارزش افزوده وارداتی معاف هستند (ر ک قوانین کشوری)
در برخی کشورها داروها، خدمات پزشکی، خدمات عام المنفعه، مواد غذایی، کالاهای رسانه ای چاپی غیر تبلیغاتی (یا با تبلیغات نسبتاً کم) و برخی خدمات دولتی و شبه دولتی در بعضی کشورها (ازجمله آتش نشانی، دادگستری، بهای تمبر و برخی دیگر خدمات پستی، خدمات ایمنی و نجات، جرائم نقدی و امثالهم) شامل استثناء می شوند. در این رابطه، یعنی تخفیف ها یا حذف مالیات استثناءها بسیار فراوان هستند و بایستی به قوانین هر کشوری رجوع کرد. مثلاً در اروپا فقط ۴ کشور مالیات بر ارزش افزوده داروها را حذف نموده اند و مابقی نرخ مالیات را با تخفیف یا کامل کسب می کنند (انگلستان صفر٪) (آلمان ۱۹٪ یعنی نرخ کامل).
اداره مالیات در حالت عادی «تک پست» های دریافتی و پرداختی کسبه را در نظر نمی گیرد (ولی ممیزی مالیاتی اداره دارایی اینکار را می کند)، بلکه جمع کل را در انتهای سال مورد محاسبه قرار می دهد. یک بازرگان یا تولیدکننده در انتهای سال حجم تمامی مالیات های پرداختی (برای آب، برق، گاز، خریدهای شرکت، بنزین خودروها، تعمیر خودروها و صدها پست دیگر) را از کل مالیات های دریافتی از مشتریان کسر نموده و وجه تفاوت را به دولت می پردازد.
مقاله اصلی:ارزش افزوده
ارزش افزوده به ارزشی که در فرایند تولید به ارزش کالاهای واسطه ای افزوده می شود، گفته می شود. این مفهوم به فرایند تولید مربوط است و نه به کالای خاص. ارزش افزوده اقتصادی معیاری برای سنجش عملکرد مالی شرکت بر اساس ثروت مازاد است که با کسر هزینه سرمایه از سود عملیاتی (پس از کسر مالیات) محاسبه می شود. ارزش افزوده اقتصادی با عنوان «سود اقتصادی» نیز شناخته می شود. فرمول محاسبه ارزش افزوده اقتصادی عبارت است از: سود عملیاتی پس از کسر مالیات منهای هزینه سرمایه.
این معیار توسط شرکت مشاوره شناسایی و معرفی شد که می تواند نشان دهنده سود اقتصادی حقیقی یک شرکت باشد.
بنا بر کتیبه های گلی یافت شده خزانه دار دولت در زمان هخامنشیان، به نسبت درآمد هر کاسبی که از راه فروش اجناس انباشته بود از او مالیات می خواست. بنابراین گروهی از تاریخ نگاران ادعا می کنند که اساساً سیستم مدرن مالیاتی را هخامنشیان به دنیا نشان دادند.
در اروپا آلمان ها به عنوان اولین قوم در قرن پانزدهم میلادی شروع به کسب نوعی مالیات بر فروش کردند. در سال ۱۷۵۴ «گراف برول» از اهالی ساکسون رسماً و با کتاب قانون، عبارت «مالیات بر فروش» را رایج کرد و به کار گرفت.
در سال ۱۹۱۶ طی جنگ جهانی اول این قانون در سرتاسر آلمان به صورت واحد رسمی شد. رقم سقفی این مالیات از ۰/۲٪، در سال ۱۹۳۵ به ۲٪ و در سال ۱۹۴۶ به ۵٪ افزوده شد.
این نوع مالیات در سال ۱۹۶۸ میلادی در راستای هماهنگی مالیات های اروپا «مالیات بر ارزش افزوده» نامیده شد و تقریباً در سراسر اروپا به همین نام رایج گشت. امروزه این مالیات «شاهرگ» خزانه دولت ها را تشکیل می دهد و بدون آن موجودیت سیستم به زیر سؤال می رود. «مالیات بر ارزش افزوده» تنها مالیاتی است که هرگز در تاریخ روال نزولی نداشته و پیوسته افزایش یافته.
تاجر یا کشاورز جنگلدار یک کیلوگرم چوب درخت را به بهای ۱۰ ریال به کارخانه کاغذسازی می فروشد و ۱۰٪ یعنی ۰٬۹ ریال مالیات نهفته ارزش افزوده کسب می کند [۱۰ ریال =( ارزش افزوده ۰٬۹ + بهای چوب ۹٬۱)]. کاغذ تولید شده از دست ده ها تولیدکننده و بازرگان و دلال عبور می کند تا در انتها به شکل یک کتاب با قیمت فروش ۵۰۰۰۰ ریال (با مالیات نهفته ۱۰ درصدی = ۴۵۴۵٬۴۵ ریال) به دست مصرف کننده برسد. در این بین خزانه دولت شاید ده ها یا صدها بار مالیات بر ارزش افزوده کسب کرده و باید کل مبالغ تفاوت ارزش های افزوده دریافتی را به پرداخت کننده ها یعنی همه «ارزش افزاها» که در تبدیل چوب به کتاب سهیم بوده اند، از جمله: کارخانه چوب بُری، کارخانه اره سازی، فروشنده های عمده و خرده اره، تا کاغذ ساز، کاغذ فروش، شرکت های باربری و ترابری، شرکت های بیمه، شرکت برق، شرکت آب، شرکت تلفن، شرکت خدمات اینترنت، شرکت دفع زباله، سازنده رنگ کاغذ، سازنده رنگ چاپ، فروشنده رنگ کاغذ، فروشنده رنگ چاپ، عمده فروش های مختلف، چاپخانه کتاب، صحافی کتاب، شرکت های تبلیغات و تک فروش کتاب بازگرداند، زیرا مالیات بر ارزش افزوده حقیقی را فقط باید مصرف کننده انتهایی بپردازد. این امر کار بخش خصوصی و اداره های مالیات را بسیار سنگین می کند. به همین خاطر گهگاهی بحث آن مطرح می شود که بهتر است این مالیات را از داد و ستدهای بین «ارزش افزاها» (تولیدکننده گان، فروشنده های میانی و دلال ها) حذف کنند.
تسویه حساب بازرگان با مالیات ۱۰ درصدی: خرید جنس با بهای ۱۰۰ ریال + ۱۰ ریال مالیات و افزودن ارزش جنس… و در انتها ۳۰۰ ریال فروش با ۲۷/۲۷ ریال مالیات نهفته در بهای فروش. مابه تفاوت قابل پرداخت به خزانه دولت = ۱۷/۲۷ ریال.
۱۰۰ ریال + ۱۰٪ = ۱۱۰ ریال ← افزودن ارزش (دلالی، فروش یا تولید فرق نمی کند) ← فروش به قیمت ۲۷۲/۷۳ ریال + ۱۰٪ مالیات (= ۲۷/۲۷) = ۳۰۰ ریال
در بسیاری کشورها چند نوع و درصد مختلف برای این مالیات وجود دارد. مثلاً آلمان: مالیات استاندارد ۱۹٪ است؛ ولی خوراک، آب منازل، مطبوعات و کتاب ۷٪ و اجرت پزشک، خدمات شهری و دولتی و خرید خانه صفر٪ (به هزینه های ساختن خانه مالیات تعلق می گیرد!) ولی دارو ۱۹٪ است. کمترین سطح مالیات بر ارزش افزوده را در اروپا سوئیس با ۸٪ و بالاترین را ایسلند با ۲۵٬۱٪ داراست. در کشورهای دیگر جهان نیز بین ۴ تا ۲۵٪ رایج است (ژاپن ۵٪، ترکیه ۱٪، ۸٪ و ۱۸٪، سوئیس صفر تا ۸٪، ایالات متحد آمریکا از این نوع مالیات (با این نام) استفاده نمی کند)
روش محاسبه نرخ های متفاوت مالیات بر ارزش افزوده در برخی کشورها بسیار پیچیده است و در نهایت اشکال و اشتباه هایی را در حسابداری شرکت ها ببار میاورد. این امر می تواند پس از چندین سال کار و کسب برای مالیات پردازان مشکلات تسویه حساب مالیاتی کلانی به وجود بیاورد.
مبدأ اصلی روش مالیات گیری به صورت مالیات بر ارزش افزوده، کشورهای توسعه یافتهٔ اروپا می باشد، اما برخی کشورها با نگرشی متفاوت به اقتصاد، از این روش از مالیات گیری بهره نمی برند. از جملهٔ کشورهایی که در آن ها مالیات گیری از نوعِ مالیات بر ارزش افزوده استفاده نمی شود می توان کشورهایی همچون ایالات متحده آمریکا را نام برد.
کشورهای زیر در حال حاضر مالیات بر ارزش افزوده نمی گیرند
بنا بر قوانین بسیاری از کشورها از جمله در تمامی اتحادیه اروپا، فروشنده ها وظیفه دارند قیمت کل و حاوی «مالیات بر ارزش افزوده» را روی کالا بنویسند. روش قیمت گذاری به شکل «قیمت پایه» + «مالیات بر ارزش افزوده» ممنوع است و جرم سنگینی محسوب می شود. فروشنده ها موظف هستند در فاکتور نویسی (مثلاً رسید صندوق) در انتهای محاسبه «مبلغ قابل پرداخت»، رقم «مالیات بر ارزش افزوده» را به صورت جداگانه استخراج کرده و به همراه نرخ درصد آن بنویسند.نمونه: ۱۱۰ ریال بهای فروش کل← رسید صندوق: قیمت کل = ۱۱۰ ریال. دارای ۱۰ ریال مالیات بر ارزش افزوده به نرخ ۱۰٪.
دولت انگلستان در سال ۲۰۱۰ میلادی ۱۱۰ میلیارد یورو مالیات بر ارزش افزوده کسب کرده، دولت اتریش ۲۳ میلیارد یورو و دولت آلمان ۱۸۰ میلیارد یورو. این رقم برابر ۴۸٬۳٪ کل مالیات ها در آلمان است. در سال ۲۰۱۵ در اتحادیه اروپا ۱۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ یورو مالیات بر ارزش افزوده کسب شده و تخمینا ۱۷۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ یورو مالیات بر ارزش افزوده با روش های غیرقانونی به عنوان «فرار مالیاتی» به دست دولت ها نرسیده. همچنین سالانه ۵۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ یوروی دیگر نیز از طریق کلاهبرداری شبه قانونی به نام تجارت «چرخ فلکی» (به انگلیسی carousel fraud یا ) به دست دولت ها نمی رسد. در روش چرخِ فلکی، کلاهبرداران کالاها را بدون ارزش افزوده از کشورهای دیگر وارد می کنند، سپس آن کالاها را به خریداران داخلی می فروشند و ارزش افزوده را از آن ها دریافت می کنند. سپس فروشنده بدون پرداخت مالیات به دولت ناپدید می شود. در این روش کالاهای سبک ولی گرانبها چون تلفن همراه یا مدار مجتمع بین بازرگانان چند کشور اروپایی گردانده (دست به دست) می شوند تا اینکه بازرگان آخر خط، یکباره چرخه گردان را در بازار ترک می کند «Missing trader»، ضمن این که بازرگانان قبلی بخاطر تجارت صادراتی مالیات لازم را نپرداخته اند یا اگر تجارت داخلی بوده، مالیات خود را پس گرفته اند. ردگیری این گونه وجوه مالیات بسیار مشکل و پیچیده است. دولت های اروپا از سال ۲۰۱۵ موانع ویژه ای برای این گونه کلاه برداری ها طرح ریزی کرده اند.
به منظور اجرای این مالیات در ایران، لایحه آن برای اولین بار در دی ماه ۱۳۶۶ به مجلس شورای اسلامی برده شد. این لایحه در کمیسیون اقتصادی مجلس مورد بررسی قرار گرفت و پس از اعمال نظرات موافق و مخالف به صحن علنی مجلس رفت که پس از تصویب ۶ ماده از آن بنا به تقاضای دولت و به دلیل اجرای سیاست تثبیت قیمت ها به دولت بازگردانده شد.
در سال ۱۳۷۰ بخش امور مالی صندوق بین المللی پول، در راستای اصلاح نظام مالیاتی جمهوری اسلامی ایران، اجرای سیاست مالیات بر ارزش افزوده را به عنوان یکی از عوامل اصلی افزایش کارایی و اصلاح نظام مالیاتی پیشنهاد نمود. با توجه به نظرات کارشناسان صندوق بین المللی پول، مطالعات و بررسی های متعددی در این زمینه در وزارت امور اقتصادی و دارایی صورت پذیرفت و اجرای مالیات بر ارزش افزوده در سمینارها و کمیته های مختلف علمی با حضور کارشناسان داخلی و خارجی مورد تأکید قرار گرفت، وزارت امور اقتصادی و دارایی در راستای طرح ساماندهی اقتصادی کشور، انجام اصلاحات اساسی در سیستم مالیاتی از جمله حذف انواع معافیتها، حذف انواع عوارض وگسترش پایه مالیاتی را با تأکید خاص بر کارایی نظام مالیاتی، شروع نمود و مطالعات جدید امکان سنجی در این زمینه به عمل آورد. با توجه به اهمیت بسط پایه مالیاتی به عنوان یکی از اصول اساسی سیاست های مالی طرح ساماندهی اقتصاد کشور، معاونت درآمدهای مالیاتی وزارت امور اقتصادی و دارایی مطالعات علمی متعددی را با در نظر گرفتن خصوصیات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور در زمینه اجرای مالیات بر ارزش افزوده، از دی ماه ۱۳۷۶ آغاز کرد. لایحه مالیات بر ارزش افزوده، اکنون با در نظر گرفتن اثرات اقتصادی ناشی از اجرای این مالیات با اصلاحات و بازنگری های متعدد، به مجلس شورای اسلامی ارائه شده است.
قانون مالیات بر ارزش افزوده با اختیارات ناشی از ماده ۸۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ۵۳ ماده و ۴۷ تبصره در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۷ در کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی تصویب شده است تا در مدت آزمایشی ۵ سال از تاریخ اول مهرماه ۱۳۸۷ به اجرا گذاشته شود.
از ابتدای سال ۱۳۹۴ میزان این نوع از مالیات در ایران مجدداً افزایش خواهد یافت و از ۶درصد به ۹ درصد تغییر کرد. (این قانون جایگزین قانون تجمیع عوارض شده است)
ماده ۱۲ قانون مالیات بر ارزش افزوده عرضه کالاها و ارائه خدمات زیر و همچنین واردات آن ها حسب مورد از پرداخت مالیات معاف می باشند:
۱ـ محصولات کشاورزی فرآوری نشده.
۲ـ دام و طیور زنده، آبزیان، زنبورعسل و نوغان.
۳ـ انواع کود، سم، بذر و نهال.
۴ـ آرد خبازی، نان، گوشت، قند، شکر، برنج، حبوبات و سویا، شیر، پنیر، روغن نباتی و شیرخشک مخصوص تغذیه کودکان.
۵ ـ کتاب، مطبوعات، دفاتر تحریر و انواع کاغذ چاپ، تحریر و مطبوعات.
۶ ـ کالاهای اهدایی به صورت بلاعوض به وزارتخانه ها، مؤسسات دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی با تأیید هیئت وزیران و حوزه های علمیه با تأیید حوزه گیرنده هدایا.
۷ـ کالاهایی که همراه مسافر و برای استفاده شخصی تا میزان معافیت مقرر طبق مقررات صادرات و واردات، وارد کشور می شود. مازاد بر آن طبق مقررات این قانون مشمول مالیات خواهدبود؛
۸ ـ اموال غیرمنقول.
۹ـ انواع دارو، لوازم مصرفی درمانی، خدمات درمانی (انسانی، حیوانی و گیاهی) و خدمات توانبخشی و حمایتی.
۱۰ـ خدمات مشمول مالیات بر درآمد حقوق، موضوع قانون مالیات های مستقیم.
۱۱ـ خدمات بانکی و اعتباری بانکها، مؤسسات و تعاونی های اعتباری و صندوق های قرض الحسنه مجاز و صندوق تعاون.
۱۲ـ خدمات حمل و نقل عمومی و مسافری درون و برون شهری جاده ای، ریلی، هوایی و دریایی.
۱۳ـ فرش دستباف.
۱۴ـ انواع خدمات پژوهشی و آموزشی که طبق آئین نامه ای که با پیشنهاد مشترک وزارتخانه های علوم تحقیقات و فناوری، امور اقتصادی و دارایی، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، آموزش و پرورش و کار و امور اجتماعی ظرف مدت شش ماه از تاریخ تصویب این قانون به تصویب هیئت وزیران می رسد.
۱۵ـ خوراک دام و طیور.
۱۶ـ رادار و تجهیزات کمک ناوبری هوانوردی ویژه فرودگاه ها براساس فهرستی که به پیشنهاد مشترک وزارت راه و ترابری و وزارت امور اقتصادی و دارایی تهیه و ظرف مدت شش ماه از تاریخ تصویب این قانون به تصویب هیئت وزیران می رسد.
۱۷ـ اقلام با مصارف صرفاً دفاعی (نظامی و انتظامی) و امنیتی براساس فهرستی که به پیشنهاد مشترک وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و وزارت امور اقتصادی و دارایی تهیه و به تصویب هیئت وزیران می رسد. فهرست مذکور از اولین دوره مالیاتی پس از تصویب هیئت وزیران قابل اجراء خواهدبود.
ماده۱۳ـ صادرات کالا و خدمت به خارج از کشور از طریق مبادی خروجی رسمی، مشمول مالیات موضوع این قانون نمی باشد و مالیات های پرداخت شده بابت آن ها با ارائه برگه خروجی صادره توسط گمرک (درمورد کالا) و اسناد و مدارک مثبت، مسترد می گردد.
تبصره ـ مالیات های پرداختی بابت کالاهای همراه مسافران تبعه کشورهای خارجی که از تاریخ خرید آن ها تا تاریخ خروج از کشور بیش از دو ماه نگذشته باشد، از محل وصولی های جاری درآمد مربوط هنگام خروج از کشور در مقابل ارائه اسناد و مدارک مثبت مشمول استرداد خواهدبود.
- در آلمان مالیات بر ارزش افزوده برای فروش گل و گیاه ۷٪ است ولی به همان گل و گیاه در داخل گلدان ۱۹٪ تعلق می گیرد. در این رابطه (گل بریده، گل ریشه دار، داخل یا بدون گلدان، گلدان دائم یا گلدان یک بار مصرف) خط مشی روشنی وجود ندارد و پیوسته بین اداره مالیات و کسبه بحث و مجادله هست. این وضعیت پیچیده در رابطه با تخفیف های مالیات بر ارزش افزوده در سایر کشورهای اروپا نیز برقرار است.
- مالیات بر ارزش افزوده برای غذا، جهت خوردن در داخل رستوران ۱۹٪ است ولی اگر مشتری همان غذا را با خود به بیرون از رستوران ببرد ۷٪ تعلق می گیرد. به همین خاطر صندوق دارهای رستورانهای سرپایی (Fast food) قبل از جمع بندی سفارش ها از مشتری می پرسند: ""غذا را اینجا می خورید یا که با خودتان می برید؟"" (اگر مشتری غذا را با خود به بیرون ببرد، تخفیف مالیاتی (۷٪ به جای ۱۹٪) به نفع فروشنده در صندوق رستوران می ماند)
- مالیات بر ارزش افزوده فروش چندین برگ کاغذ چاپ شده ۱۹ ٪ است ولی اگر همان ها را به نحوی صحافی کنند (شبیه کتاب یا مجله با حجم محتوای تبلیغاتی کمتر از ۵۰٪) ۷٪ مالیات تعلق می گیرد. اگر محتوای کتاب طبقه بندی شده و برای جوانان ممنوع باشد ۱۹٪ مالیات تعلق می گیرد.
دولت های عربستان سعودی و امارات متحدهٔ عربی از اول ژانویهٔ ۲۰۱۸ شروع به گرفتن مالیات بر ارزش افزوده به مقدار ۵ درصد کردند و به این ترتیب سیاست زندگی بدون مالیات از گهواره تا گور در این کشورها پایان یافت. با این وجود، این دولت ها هنوز برنامه ای برای اخذ مالیات بر درآمد ندارند.
از «مالیات بر ارزش افزوده» به این خاطر که بار آن بر مصرف کنندگان محصولات قرار می گیرد انتقاد شده است. برخی منتقدان آن را نوعی مالیات تنازلی می دانند، به این معنا که فقرا به نسبت درآمدشان مالیات بر ارزش افزودهٔ بیشتری می پردازند تا ثروتمندان. مدافعین استدلال می کنند که ارتباط دادن سطوح مالیات گیری به درآمد معیاری قراردادی است، و این که مالیات بر ارزش افزوده در واقعی یک مالیات تناسبی است که در آن مردم با درآمد بالاتر به این خاطر که بیشتر مصرف می کنند، بیشتر می پردازند. تصاعدی بودن یا تنازلی بودن مؤثر یک نظام مالیات ارزش افزوده ممکن است تحت تأثیر تفاوت نرخ های مالیات طبقات متفاوت مردم باشد. برای حفظ ماهیت تصاعدی کل مالیات بر افراد، کشورهای پیاده کننده مالیات بر ارزش افزوده مالیات بر درآمد کسانی که درآمد پایین دارند را کم کرده و پرداختی های مستقیم به گروه های کم درآمد را به راه انداخته اند که منجر به کاستن از بار مالیات بر فقرا می شود.
| [
{
"answer1": "مالیات ارزش افزوده «مالیات غیر مستقیمی» است که مصرف کننده (خریدار) آن را به همراه بهای خرید کالا یا خدمات می پردازد و دریافت کننده (فروشنده) موظف است مقدار مالیات دریافتی را به خزانه دولت واریز کند.",
"answer2": "یک بازرگان یا تولیدکننده در انتهای سال حجم تمامی مالیات های پرداختی (برای آب، برق، گاز، خریدهای شرکت، بنزین خودروها، تعمیر خودروها و صدها پست دیگر) را از کل مالیات های دریافتی از مشتریان کسر نموده و وجه تفاوت را به دولت می پردازد.",
"distance": 2993,
"question": "مالیات بر ارزش افزوده چگونه محاسبه می شود و چه کسانی موظف به پرداخت آن هستند؟"
},
{
"answer1": "مالیات بر ارزش افزوده برای غذا، جهت خوردن در داخل رستوران ۱۹٪ است ولی اگر مشتری همان غذا را با خود به بیرون از رستوران ببرد ۷٪ تعلق می گیرد.",
"answer2": "کالاهایی که صادر می شوند از این مالیات معاف هستند: ر. ک.",
"distance": 13109,
"question": "تفاوت مالیات بر ارزش افزوده در رستوران ها چیست و چه کسانی می توانند از این مالیات معاف شوند؟"
},
{
"answer1": "بنا بر کتیبه های گلی یافت شده خزانه دار دولت در زمان هخامنشیان، به نسبت درآمد هر کاسبی که از راه فروش اجناس انباشته بود از او مالیات می خواست.",
"answer2": "در اروپا آلمان ها به عنوان اولین قوم در قرن پانزدهم میلادی شروع به کسب نوعی مالیات بر فروش کردند.",
"distance": 250,
"question": "در زمان هخامنشیان مالیات چگونه جمع آوری می شد و همچنین اولین بار مالیات بر فروش در کجا رایج شد؟"
},
{
"answer1": "مثلاً آلمان: مالیات استاندارد ۱۹٪ است؛ ولی خوراک، آب منازل، مطبوعات و کتاب ۷٪ و اجرت پزشک، خدمات شهری و دولتی و خرید خانه صفر٪ (به هزینه های ساختن خانه مالیات تعلق می گیرد!) ولی دارو ۱۹٪ است.",
"answer2": "این نوع مالیات در سال ۱۹۶۸ میلادی در راستای هماهنگی مالیات های اروپا «مالیات بر ارزش افزوده» نامیده شد و تقریباً در سراسر اروپا به همین نام رایج گشت.",
"distance": 2011,
"question": "مالیات بر ارزش افزوده در آلمان چگونه است و همچنین اولین بار اصطلاح مالیات بر ارزش افزوده در کجا استفاده شد؟"
}
] | [
{
"answer1": "محصولات کشاورزی فرآوری نشده.، دام و طیور زنده، آبزیان، زنبورعسل و نوغان.، انواع کود، سم، بذر و نهال.، آرد خبازی، نان، گوشت، قند، شکر، برنج، حبوبات و سویا، شیر، پنیر، روغن نباتی و شیرخشک مخصوص تغذیه کودکان.، کتاب، مطبوعات، دفاتر تحریر و انواع کاغذ چاپ، تحریر و مطبوعات.، کالاهای اهدایی به صورت بلاعوض به وزارتخانه ها، مؤسسات دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی با تأیید هیئت وزیران و حوزه های علمیه با تأیید حوزه گیرنده هدایا.، اموال غیرمنقول.، انواع دارو، لوازم مصرفی درمانی، خدمات درمانی (انسانی، حیوانی و گیاهی) و خدمات توانبخشی و حمایتی.، خدمات مشمول مالیات بر درآمد حقوق، موضوع قانون مالیات های مستقیم.، خدمات بانکی و اعتباری بانکها، مؤسسات و تعاونی های اعتباری و صندوق های قرض الحسنه مجاز و صندوق تعاون.، خدمات حمل و نقل عمومی و مسافری درون و برون شهری جاده ای، ریلی، هوایی و دریایی.، فرش دستباف.، انواع خدمات پژوهشی و آموزشی که طبق آئین نامه ای که با پیشنهاد مشترک وزارتخانه های علوم تحقیقات و فناوری، امور اقتصادی و دارایی، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، آموزش و پرورش و کار و امور اجتماعی ظرف مدت شش ماه از تاریخ تصویب این قانون به تصویب هیئت وزیران می رسد.، خوراک دام و طیور.، رادار و تجهیزات کمک ناوبری هوانوردی ویژه فرودگاه ها براساس فهرستی که به پیشنهاد مشترک وزارت راه و ترابری و وزارت امور اقتصادی و دارایی تهیه و ظرف مدت شش ماه از تاریخ تصویب این قانون به تصویب هیئت وزیران می رسد.، اقلام با مصارف صرفاً دفاعی (نظامی و انتظامی) و امنیتی براساس فهرستی که به پیشنهاد مشترک وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و وزارت امور اقتصادی و دارایی تهیه و به تصویب هیئت وزیران می رسد.",
"answer2": "مالیات های پرداختی بابت کالاهای همراه مسافران تبعه کشورهای خارجی که از تاریخ خرید آن ها تا تاریخ خروج از کشور بیش از دو ماه نگذشته باشد، از محل وصولی های جاری درآمد مربوط هنگام خروج از کشور در مقابل ارائه اسناد و مدارک مثبت مشمول استرداد خواهدبود.",
"question": "چه کالاهایی در ایران از پرداخت مالیات بر ارزش افزوده معاف هستند و چه کالاهایی با ارائه مدرک از مالیات پرداختی معاف میشوند؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
677 | : امواج کندراتیف
ابن امواج از «"دوره های طولانی"» صحبت می کند که مشخص کننده رابطه انسان و محیط مادی اش در طول تاریخ است. در این دوره های طولانی چرخه های «بلند مدت» (حدود 40 تا 50 سال) و چرخه های بسیار بلند مدت «لجستیک» (حدود 300 سال) توسط اقتصاددانانی مانند نیکلا کندراتیف (1982-1930) و ژوزف شومپیتر (1950-1883) مطرح گردیده که تحت عنوان «امواج کندراتیف» از آن نام برده می شود.
امواج کندراتیف توسط اقتصاددانانی مانند نیکلا کندراتیف و شمپیتر معرفی شد. این امواج در واقع شامل دوره های بسیار طولانی در اقتصاد شده و به دو دسته تقسیم میشود:
اما این نظریه توسط اکثر اقتصاددانان دانشگاهی پذیرفته نشده است. اجماع عمومی منتقدین این نظریه این است که این امواج مستلزم شناخت الگوهایی میباشد که ممکن است وجود نداشته باشد. در بین گروه اندک موافقین، هم در مورد علت ایجاد امواج و هم درمورد زمان آغاز و پایان امواج توافق خاصی وجود ندارد.
نیکلای کندراتیف(اقتصاددان اتحاد جماهیر شوروی) اولین کسی بود که این مشاهدات را در اثر خود "چرخه های بزرگ اقتصادی (1925)" در کنار سایر آثاری که در همان دهه نوشته شده مورد توجه بین المللی قرار داد.
در سال 1939 ، جوزف شومپیتر پیشنهاد کرد نام چرخه ها را بنام "امواج کندراتیف" به افتخار او نامگذاری کند.
اما قبلتر از اینها، دو اقتصاددان هلندی بنام گلدرن و ولف، برای وجود چرخه 50 تا 60 ساله به ترتیب در
سال های 1913 و 1924 استدلال می کردند اما نتوانستند مشاهدات مدونی را ایجاد نمایند.
از زمان شروع این تئوری ، مطالعات مختلف، دامنه چرخه¬های ممکن را گسترش داده و چرخه¬های طولانی تر یا کوتاه تری را در داده ها پیدا کرده¬اند. مندل با مقاله خود در سال 1964 علاقه خود را به تئوری موج بلند احیا کرد. در نظریه مندل "چرخه طولانی" وجود ندارد بلکه شامل دوره¬هایی با بازه زمانی 20-25 سال میشود.
او میگوید :"نظریه های چرخه اقتصادی برخی تحلیلگران را قادر ساخته است تا زمان رکود ، اوج سهام و سقوط بازار سهام را طی دو دهه گذشته به درستی پیش بینی کنند.
کندراتیف سه مرحله در چرخه را مشخص کرد:
اما امروزه تقسیم بندی به چهار دوره با نقطه عطف (فروپاشی) بین فاز اول و دوم متداول است.
کندراتیف پیشنهاد داد که این تئوری را در قرن 19 در دو مرحله بکار برند:
1890-1790 ، با یک نقطه عطف در 1815.
1850-1896 ، با یک نقطه عطف در 1873.
او تصور می کرد که در سال 1896 یک چرخه جدید آغاز شده است.
چرخه طولانی ظاهراً بر همه بخشهای یک اقتصاد تأثیر می گذارد. کندراتیف بر روی قیمت ها و نرخ بهره تمرکز کرد و شاهد رشد فاز صعودی با افزایش قیمت و پایین بودن نرخ بهره بود ، در حالی که مرحله دیگر شامل کاهش قیمت ها و نرخ بهره بالا است. تجزیه و تحلیل بعدی روی خروجی متمرکز شده است.
شناخت علت و تأثیر امواج کندراتیف یک بحث و ابزار علمی مفید است. امواج کندراتیف هر دو علت و تأثیر وقایع عودکننده و تکرار شونده در اقتصادهای سرمایه داری را در طول تاریخ ارائه می دهد. اگرچه خود کندراتیف تفاوت چندانی بین علت و معلولیت قائل نیست ، اما نکات آشکار به طور شهودی پدیدار می شوند.
علل مستند شده توسط امواج کندراتیف ، در درجه اول شامل نابرابری ، فرصت و آزادی های اجتماعی است. اگرچه اغلب اوقات ، در مورد اثرات قابل توجه این علل نیز بحث های بیشتری صورت می گیرد. تأثیرات هم خوب و هم بد است و فقط به ذکر چند مورد ، پیشرفتهای تکنولوژیکی ، تولد و انقلابها / پوپولیسم و دلایل کمک به انقلاب که می تواند شامل نژادپرستی ، عدم تحمل مذهبی یا سیاسی ، آزادی های ناکام و فرصت ، نرخ حبس ، تروریسم و موارد مشابه باشد.
وقتی نابرابری کم است و فرصت به راحتی در دسترس است ، تصمیمات صلح آمیز و اخلاقی ترجیح داده می شود و "زندگی خوب" ارسطو امکان پذیر است . پس از جنگ جهانی دوم ،موقعیت خوبی بود و نابرابری کم بود و همین امر باعث پیشرفت بی سابقه ای در زمینه فناوری های صنعتی نیز شد. از طرف دیگر ، وقتی که نگرانی های اقتصادی جهانی در سال 1893 با سیاست های دولت برای توزیع ثروت کافی در سطح بین المللی روبرو نشد ، دهها انقلاب بزرگ نتیجه گرفت - شاید با ایجاد تأثیری که اکنون ما آن را جنگ جهانی اول می نامیم [9]. کمتر کسی استدلال می کند که جنگ جهانی دوم نیز در پاسخ به تلاش های ناکام در ایجاد سیاست های حمایت از فرصت های اقتصادی در دوران رکود بزرگ 1929 و پیمان ورسای جنگ جهانی اول آغاز شد.
براساس تئوری نوآوری ، این امواج ناشی از جمع آوری نوآوری های اساسی هستند که انقلاب های تکنولوژیکی را راه اندازی می کنند که به نوبه خود بخش های صنعتی یا تجاری پیشرو را ایجاد می کنند. ایده های کندراتیف در دهه 1930 توسط جوزف شومپیتر مطرح شد. این تئوری فرضیه وجود چرخه های کلان و درازمدت بسیار طولانی مدت را که در ابتدا تخمین زده می شود 50-54 سال به طول انجامد ، بیان میکند.
در دهه های اخیر پیشرفت های چشمگیری در اقتصاد تاریخی و تاریخ فناوری و تحقیقات بیشمار از رابطه بین نوآوری فناوری و چرخه های اقتصادی مشاهده شده است.
از آنجا که افراد از طریق چرخه زندگی خود الگوهای هزینه نسبتاً معمولی دارند ، از جمله هزینه های تحصیل ، ازدواج ، خرید اول ماشین ، خرید اول خانه ، بروزرسانی خرید خانه ، حداکثر دوره درآمد ، حداکثر پس انداز بازنشستگی و بازنشستگی ، ناهنجاری های جمعیتی مانند رونق کودک و شلوغی تأثیر نسبتاً قابل پیش بینی ای بر اقتصاد در طی یک دوره زمانی طولانی دارد.
جورجیس هایی مانند میسون ، فرد و هریسون استدلال می کنند که احتکار زمین ،نیروی محرک چرخه رونق و شکوفایی است. زمین منبع محدودی است که برای کلیه تولیدات ضروری است و آنها ادعا می کنند که به این دلیل که حق استفاده انحصاری در آن مورد معامله قرار می گیرد ، این حباب های سوداگرانه را ایجاد می کند که با وام و وام بیش از حد تشدید می شود. در اوایل سال 1997 ، تعدادی از جورجیس ها پیش بینی کردند که سقوط بعدی در سال 2008 رخ خواهد داد.
به نظر می رسد نابرابری بدیهی ترین محرک امواج کندراتیف است ، اما با این وجود برخی تحقیقات و توضیحات تکنولوژیکی و چرخه اعتباری را نیز ارائه داده اند.
چندین نسخه زمان بندی مدرن از چرخه وجود دارد اگرچه بیشتر آنها به دو دلیل بنا شده اند: یکی در فناوری و دیگری در چرخه اعتبار.
علاوه بر این ، چندین نسخه از چرخه های فناوری وجود دارد و آنها با استفاده از منحنی های انتشار در صنایع پیشرو تفسیر می شوند. به عنوان مثال ، راه آهن فقط از دهه 1830 میلادی همراه با رشد مداوم برای 45 سال آینده آغاز شد. بعد از معرفی فولاد ، راه آهن دارای بالاترین نرخ رشد خود بود. با این حال ، این دوره معمولاً با سن فولاد مشخص می شود. اندازه گیری ارزش افزوده ، صنعت پیشرو در ایالات متحده آمریکا از سال 1880 تا 1920 ماشین آلات بود و به دنبال آن آهن و فولاد بود.
چرخه های فناوری را می توان بدین شرح نشان داد:
انقلاب صنعتی (1771)
عصر بخار و راه آهن (1829)
سن فولاد و مهندسی سنگین (1875)
سن نفت ، برق ، خودرو و تولید انبوه (1908)
عصر اطلاعات و ارتباطات (1971)
هرگونه تأثیر فناوری در طی چرخه ای که از انقلاب صنعتی آغاز شد ، عمدتاً مربوط به انگلیس است. ایالات متحده تولید کننده اجناس بود و بیشتر تحت تأثیر قیمت اجناس کشاورزی بود. یک چرخه قیمت اجناس مبتنی بر افزایش مصرف باعث تشدید منابع و افزایش قیمت ها شده است. این امر باعث می شود زمین جدید غرب خریداری شود و پس از چهار یا پنج سال تمیز شود و در حال تولید باشد ، قیمت ها را کاهش داده و مانند سالهای 1819 و 1839 باعث افسردگی شد. در دهه 1850 ، ایالات متحده در حال صنعتی شدن بود.
چندین مقاله در مورد رابطه بین فناوری و اقتصاد توسط محققان پژوهشگاه بین المللی تجزیه و تحلیل سیستم های کاربردی (IIASA) نوشته شده است. نسخه مختصری از چرخه های کندراتیف را می توان در اثر رابرت آیرس (1989) یافت که در آن او یک مرور کلی تاریخی از روابط مهمترین فناوری ها ارائه می دهد.
اصلاح خاص نظریه چرخه های کندراتیف توسط دانیل انجام شد. او شش موج بلند در جامعه مدرن و اقتصاد سرمایه داری را شناسایی کرد ، که هر یک از آنها با یک انقلاب خاص فناوری آغاز شد:
موج انقلاب مالی- کشاورزی (1600-1780)
موج انقلاب صنعتی (1880-1780)
موج انقلاب فنی (1980-1980)
موج انقلاب علمی-فنی (1940-1940)
موج انقلاب اطلاعات و ارتباطات (1985- 1985)
موج فرضی انقلاب فناوری پس از اطلاع رسانی (2015-2035)
گروهی دیگر بر خلاف کندراتیف و شومپیتر معتقد بود که هر چرخه جدید کوتاه تر از سلف خود است. استرس اصلی وی بر پیشرفت فناوری و فناوری های جدید به عنوان عوامل تعیین کننده توسعه اقتصادی طولانی مدت است. هریک از این موج ها مرحله نوآوری خود را دارند که به عنوان یک انقلاب تکنولوژیکی و یک مرحله کاربرد توصیف می شود که در آن تعداد نوآوری های انقلابی سقوط می کند و توجه به بهره برداری و گسترش نوآوری های موجود متمرکز می شود. به محض اینکه یک نوآوری یا یک سری نوآوری ها در دسترس باشد ، سرمایه گذاری در تصویب ، گسترش و استفاده از آن بسیار بیشتر از ایجاد نوآوری های جدید است. هر موج از نوآوریهای فناوری را می توان با منطقه ای که انقلابی ترین تغییرات در آن رخ داده است ("بخش های پیشرو") مشخص کرد.
هر موج نوآوری تقریباً ادامه می یابد تا زمانی که سود حاصل از نوآوری یا بخش جدید به سطح سایر بخشهای قدیمی ، سنتی تر سقوط کند. این در شرایطی است که فناوری جدید ، که در ابتدا ظرفیت استفاده از منابع جدیدی از طبیعت را افزایش می داد ، به محدوده خود رسید و بدون استفاده از فناوری جدید دیگر ، نمی توان از این حد عبور کرد.
برای پایان مرحله استفاده از هر موج معمولاً یک بحران اقتصادی و رکود اقتصادی وجود دارد. بحران مالی 2007-2008 نتیجه ای است از پایان دوره "موج فناوری اطلاعات و ارتباطات از راه دور". برخی از نویسندگان پیش بینی کرده اند که موج ششم چه می تواند باشد ، مانند جیمز بردفیلد مودی و بیانکا که پیش بینی می کنند این امر با بهره وری منابع و فناوری پاک هدایت می شود. [31] از طرف دیگر ، بیانکا خود موجی از نوآوریهای تکنولوژیکی را که در عصر مدرن (پس از سال 1600 میلادی) تحقق می یابد ، تنها بخشی از "زنجیره" بسیار طولانی تر انقلابهای فناوری می داند که به دوران قبل از مدرن باز می گردد. [32] این بدان معناست که او معتقد است که می توان چرخه های طولانی اقتصادی (مشابه آن با چرخه های کندراتیف در اقتصاد مدرن) را وابسته به انقلاب های فناوری حتی در قرون وسطا و دوران باستان دانست.
تئوری موج طولانی توسط بسیاری از اقتصاددانان دانشگاهی پذیرفته نشده است. با این حال ، برای مبتنی بر نوآوری ، توسعه و اقتصاد تکاملی بسیار مهم است. با این وجود ، در بین اقتصاددانانی که آن را می پذیرند ، هیچ توافق جهانی رسمی درباره معیارهایی که باید برای استفاده در سطح جهانی مورد استفاده قرار گیرند ، برای شروع و سالهای پایانی برای هر موج وجود نداشته است. توافق سالهای شروع و پایان برای هر چرخه 40 تا 65 ساله می تواند 1 تا 3 سال باشد.
اندریاس (Andreas J.W. Goldschmidt) ، اقتصاددان سلامت و زیست شناس ،به جستجوی الگوهای پرداخت و پیشنهاد نمود که یک تغییر فاز و همپوشانی چرخه های به اصطلاح کندراتیف از فناوری اطلاعات و سلامت وجود دارد (در شکل). وی تصریح نمود: مراحل رشد تاریخی در ترکیب با فناوری های کلیدی لزوماً به معنای وجود چرخه های منظم به طور کلی نیست. اوبر این عقیده است که نوآوریهای اساسی مختلف و محرکهای اقتصادی آنها یکدیگر را از این امر مستثنا نمی کنند زیرا بیشتر طول آنها متفاوت است و سود آنها برای کلیه شرکت کنندگان در یک بازار قابل استفاده نیست.
_نیکلای کندراتیف یک اقتصاددان اتحاد جماهیر شوروی ، حامی سیاست جدید اقتصادی (NEP) بود ، وی بیشتر به خاطر ارائه این تئوری شناخته شده است که اقتصادهای سرمایه داری غربی چرخه های رونق طولانی مدت (50 تا 60 ساله) و به دنبال آن افسردگی دارند. این چرخه های تجاری اکنون "امواج کندراتیف " نامیده می شوند. [2]
کندراتیف پس از انقلاب ، تحقیقات دانشگاهی را دنبال نمود. در سال 1919 ، او در آکادمی کشاورزی پیتر کبیر به یک دفتر تدریس منصوب شد. [نیاز به استناد] در اکتبر 1920 ، مؤسسه ملتحمه را در مسکو تأسیس نمود. وی به عنوان اولین مدیر آن ، تا سال 1923 با 51 پژوهشگر ، آن را به یک مؤسسه بزرگ و محترم تبدیل نمود. [7]
در سال 1922 ، او اولین مقاله خود را در چرخه های طولانی منتشر نمود. [2] اقتصاد جهانی و پیوندهای آن در طول جنگ و بعد از آن. نوشته های او مبنی بر اینکه اقتصادهای سرمایه داری با موفقیت های توسعه و افول مشخص می شدند ، با ایده مارکسیستی فروپاشی قریب الوقوع سرمایه داری مغایرت داشت. [7] برای اثبات این موضوع که اقتصادهای سرمایه داری در بهبود های خود به خودی و مداوم قرار دارند ، کندراتیف تجزیه و تحلیل قیمت گسترده اجناس را در اقتصادهای آلمان ، انگلیس و فرانسه انجام داد. در میان قیمت های مورد مطالعه مواد اولیه و اجناس خروجی ، نرخ بهره ، تجارت خارجی ، دستمزدها و سپرده های بانکی بود
در سال 1923 ، کندراتیف به دنبال افکار عمومی همکارانش در بحث درباره "بحران قیچی" مداخله نمود. در سال های 1923 تا 1923 ، وی روی یک برنامه 5 ساله برای توسعه کشاورزی اتحاد جماهیر شوروی کار نمود. در سال 1924 ، پس از انتشار نخستین اثر خود ، با ارائه اولین نسخه آزمایشی نظریه او در مورد چرخه های مهم ، کندراتیف به انگلستان ، آلمان و ایالات متحده سفر کرد و قبل از بازگشت به روسیه از چندین دانشگاه بازدید کرد.
در مقاله کندراتیف در باب مفهوم آمار اقتصادی و نوسانات ، منتشر شده در سال 1924 ، نتایج کندراتیف بدین شرح است:
1. سالهای شکوفایی در دوره های صعودی در اقتصادهای سرمایه داری رایج بودند.
2. کشاورزی در زمان رکود قیمت ، رکود بیشتری را نسبت به صنعت متحمل شده است.
3. نوآوریهای مهم فناوری در دوره های نزولی پنداشته می شدند اما در دوره های صعودی توسعه یافتند.
4- عرضه طلا افزایش یافت و بازارهای جدید در ابتدای روند صعودی افتتاح شدند. گسترده ترین و ویران کننده ترین جنگها در دوره های طغیان رخ داده است.
این نتیجه گیری نشان داد که سرمایه داری با بی اعتنایی از مقامات حزب کارگر پایدار است. این دلیل اصلی اعدام وی در سال 1938 بود.
در سال 1925 او اثر خود را به نام چرخه های مهم اقتصادی منتشر کرد که به سرعت به زبان آلمانی ترجمه شد. فرم کوتاهی در سال 1935 در مروری بر آمارهای اقتصادی منتشر شد و برای مدتی ایده های وی در غرب رایج شد ، تا اینکه توسط ایده های جان مینارد کینز گرفتار نشد.
نظریه چرخه اقتصادی کندراتیف اظهار داشت که چرخه های طولانی حدود پنجاه سال وجود دارد. در آغاز چرخه اقتصادی اجناس سرمایه ای پر هزینه و سرمایه گذاری های زیرساختی ایجاد اشتغال و درآمد و تقاضای جدید برای اجناس مصرفی را ایجاد می کنند. با این حال ، پس از چند دهه بازده مورد انتظار سرمایه گذاری زیر نرخ بهره کاهش می یابد و مردم از سرمایه گذاری امتناع می ورزند ، حتی اگر ظرفیت بیش از حد در اجناس سرمایه منجر به اخراج گسترده شود و باعث کاهش تقاضا برای اجناس مصرفی شود. بیکاری و یک بحران طولانی اقتصادی به عنوان قرارداد اقتصادی ایجاد می شود. مردم و شرکت ها منابع خود را تا زمان شروع اعتماد به نفس ذخیره می کنند و روند صعودی در دوره شکل گیری جدید سرمایه ایجاد می شود که معمولاً با سرمایه گذاری گسترده در فناوری های جدید مشخص می شود.
جوزف شومپیتر ، اقتصاددان مشهور اتریشی ، پایه های تئوری موج بلند را به نیکلای کندراتیف اعتبار داد. وی احترام نیکولای کندراتیف را با استفاده از اصطلاح "موج های کندراتیف" موجهای به صدا درآورد.
او ، عضو کمیسیون کشاورزی مردم و حامی سیاست اقتصادی جدید اتحاد جماهیر شوروی (NEP) که توسط ولادیمیر لنین پشتیبانی می شود ، تأثیر داشت و نوشته هایی در مورد روش کشاورزی و روش برنامه ریزی داشت. وی که تحت تأثیر سفرهای خود در خارج از کشور ، از یک استراتژی صنعتی سازی با هدایت بازار حمایت می کند که بر صادرات محصولات کشاورزی برای پرداخت هزینه های صنعتی سازی تأکید می کند ، پیروی از نظریه اقتصاد ریکاردی از مزیت مقایسه ای. وی از سال 1924 تا 1928 طرحی را برای زراعت و جنگلداری پیشنهاد کرد. با این وجود ، پس از مرگ لنین در سال 1924 ، جوزف استالین که طرفدار کنترل تمام عیار دولت بر اقتصاد بود ، حزب کارگر را به دست گرفت. نفوذ کندراتیف به سرعت کاهش یافت.
سقوط از مدیریت اتحاد جماهیر شوروی
کندراتیف در سال 1928 از سمت مدیرعامل انستیتوی پیوستگی برکنار شد و در ژوئیه 1930 به اتهام عضویت در "حزب کارگران دهقانان" (یک حزب غیر وجودی که توسط NKVD اختراع شده بود) دستگیر شد. کندراتیف که به عنوان "استاد برجسته" شناخته شده و به 8 سال زندان محکوم شده است ، ابلاغیه خود را از فوریه 1932 به بعد در نزدیکی مسکو تحمل نمود. گرچه سلامتی وی در شرایط نامساعد رو به وخامت گذاشت ، کندراتیف تحقیقات خود را ادامه داد و تصمیم گرفت که پنج اثر جدید تهیه کند ، همانطور که در نامه ای به همسرش عنوان کرد. برخی از این متون در واقع تکمیل و منتشر شدند.
آخرین نامه وی در تاریخ 31 اوت 1938 به دخترش النا کندراتیف فرستاده شد. در سپتامبر سال 1938 در جریان پاکسازی بزرگ استالین ، وی تحت محاکمه دوم قرار گرفت و بدون حق مکاتبات با جهان خارج به ده سال محکوم شد. اما ، در همان روز که دستور صادر شد ، کندراتیف در زمین تیراندازی با دستور آتش جوخه ها اعدام شد. کندراتیف در زمان اعدام خود در۴۶ سالگی بود.
میراث
در دهه 1970 ، افزایش علاقه به چرخه های تجاری منجر به کشف مجدد کارهای کندراتیف شد ، از جمله انتشار اولین بار ترجمه کامل انگلیسی مقاله او "امواج بلند در زندگی اقتصادی" در مجله نقد و بررسی (مرکز فرناند برودل) در. 1979 (این مقاله ابتدا در سال 1926 در یک ژورنال آلمانی منتشر شد و یک ترجمه جزئی از انگلیسی در مجله "بررسی آمارهای اقتصادی در سال 1935" منتشر شد).این کشف مجدد کندراتیف در آکادمی انگلیسی زبان باعث شد که تئوری های وی برای اولین بار فراتر از اقتصاد گسترش یابد ، به عنوان مثال دانشمندان علوم سیاسی مانند جوشوا گلدشتاین و جغرافی دانانی مانند برایان بری مفهوم موج کندراتیف امواج طولانی را در زمینه های خود گسترش دادند.با این حال ، نظریه کندراتیف همچنان بحث برانگیز است. از جمله موضوعات دیگر ، ایده های وی در مورد شخصیت دوره ای جایگزینی اجناس اساسی سرمایه و امکان تجربی تصادف در شناسایی امواج طولانی.
| [
{
"answer1": "در این دوره های طولانی چرخه های «بلند مدت» (حدود 40 تا 50 سال) و چرخه های بسیار بلند مدت «لجستیک» (حدود 300 سال) توسط اقتصاددانانی مانند نیکلا کندراتیف (1982-1930) و ژوزف شومپیتر (1950-1883) مطرح گردیده که تحت عنوان «امواج کندراتیف» از آن نام برده می شود.",
"answer2": "این کشف مجدد کندراتیف در آکادمی انگلیسی زبان باعث شد که تئوری های وی برای اولین بار فراتر از اقتصاد گسترش یابد ، به عنوان مثال دانشمندان علوم سیاسی مانند جوشوا گلدشتاین و جغرافی دانانی مانند برایان بری مفهوم موج کندراتیف امواج طولانی را در زمینه های خود گسترش دادند.",
"distance": 14933,
"question": "نظریه امواج کندراتیف که در مورد دوره های طولانی در اقتصاد صحبت میکند، توسط چه کسانی مطرح شد و همچنین چه کسانی این نظریه را در زمینه های دیگر گسترش دادند؟"
},
{
"answer1": "کندراتیف بر روی قیمت ها و نرخ بهره تمرکز کرد و شاهد رشد فاز صعودی با افزایش قیمت و پایین بودن نرخ بهره بود ، در حالی که مرحله دیگر شامل کاهش قیمت ها و نرخ بهره بالا است.",
"answer2": "این نتیجه گیری نشان داد که سرمایه داری با بی اعتنایی از مقامات حزب کارگر پایدار است. این دلیل اصلی اعدام وی در سال 1938 بود.",
"distance": 9716,
"question": "به نظر کندراتیف چه مواردی در مرحله صعودی یک چرخه اقتصادی اتفاق می افتد و همچنین به چه دلیل وی اعدام شد؟"
},
{
"answer1": "برای پایان مرحله استفاده از هر موج معمولاً یک بحران اقتصادی و رکود اقتصادی وجود دارد.",
"answer2": "جوزف شومپیتر ، اقتصاددان مشهور اتریشی ، پایه های تئوری موج بلند را به نیکلای کندراتیف اعتبار داد.",
"distance": 4879,
"question": "مرحله استفاده از هر موج چگونه به پایان می رسد و همچنین کدام اقتصاددان اتریشی، پایه های تئوری موج بلند را به کندراتیف اعتبار داد؟"
},
{
"answer1": "جورجیس هایی مانند میسون ، فرد و هریسون استدلال می کنند که احتکار زمین ،نیروی محرک چرخه رونق و شکوفایی است.",
"answer2": "کندراتیف در سال 1928 از سمت مدیرعامل انستیتوی پیوستگی برکنار شد و در ژوئیه 1930 به اتهام عضویت در \"حزب کارگران دهقانان\" (یک حزب غیر وجودی که توسط NKVD اختراع شده بود) دستگیر شد.",
"distance": 9236,
"question": "چه چیزی باعث ایجاد حباب های سوداگرانه بر اساس نظر جورجیس ها می شود و همچنین در چه سالی نیکلای کندراتیف به اتهام عضویت در حزب کارگران دهقانان دستگیر شد؟"
}
] | [
{
"answer1": "بر اساس تئوری نوآوری ، این امواج ناشی از جمع آوری نوآوری های اساسی هستند که انقلاب های تکنولوژیکی را راه اندازی می کنند که به نوبه خود بخش های صنعتی یا تجاری پیشرو را ایجاد می کنند.",
"answer2": "نظریه چرخه اقتصادی کندراتیف اظهار داشت که چرخه های طولانی حدود پنجاه سال وجود دارد. در آغاز چرخه اقتصادی اجناس سرمایه ای پر هزینه و سرمایه گذاری های زیرساختی ایجاد اشتغال و درآمد و تقاضای جدید برای اجناس مصرفی را ایجاد می کنند.",
"question": "نظریه کندراتیف بر چه پایه هایی استوار است و همچنین چه نظریه ای در مورد چرخه های اقتصادی از جانب او ارائه شده است؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
678 | : فرار مغزها از ایران
فرار مغزها از ایران به مهاجرت متخصصین و نخبگان علمی از ایران گفته می شود که یکی از معضلات اجتماعی، اقتصادی و آموزشی این کشور است. بنابر آمار مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۹، ۶۰ هزار نفر از ایرانیانی که در این سال مهاجرت کرده اند در زمرهٔ مهاجران نخبه دسته بندی می شوند. این افراد غالباً دارای مقام هایی در المپیادهای علمی بوده یا جزء نفرات برتر کنکور یا دانشگاه ها می باشند.
با وجود آنکه تلاش شده از این روند کاسته شود، اما درصد قابل توجهی از دانش آموختگان علمی هنوز تمایل دارند به کشورهای پیشرفته مهاجرت کنند. صندوق بین المللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود اعلام کرده است ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته جهان، مقام نخست را داراست. و برخی مسئولان حتی وجود فرار مغزها از ایران را منتفی می دانند.
صندوق بین المللی پول، بیکاری، سطح پائین درآمد استادان و نخبگان، نارسایی های مالی و اداری، کمبود امکانات تخصصی-علمی و بی ثباتی سیاسی و اجتماعی را از جمله دلایل مهاجرت ایرانیان ذکر کرده است.
ایران در زمینه فرار مغزها با خروج سالانه بین ۱۵۰ هزار تا ۱۸۰ هزار متخصص تحصیل کرده، پیشتاز جهان است و رتبه اول را در سطح جهانی دارد.
سید روح الله خمینی حدود سه ماه قبل از پیروزی انقلاب مدعی می شود که تعداد پزشکان ایرانی ساکن آمریکا همراه خانواده هایشان به حدود ۲۰ هزار نفر می رسد.
فرار مغزها پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران در جریان انقلاب فرهنگی همراستا با اسلامگرایی خمینی در راستای پاکسازی دانشگاه ها و ادارات و کلیه نهادها از آزادی خواهان، دگراندیشان و چپ گرایان که متفاوت از اسلام یا نظام و دولت اسلامی فکر می کردند آغاز شد. خمینی گفته بود که:
پس از جنگ ایران و عراق، فرار مغزها افزایش یافت. در سال ۲۰۰۶، محمود احمدی نژاد با سیاست های جدید با شعار «زدودن دانشگاه ها از عوامل نفوذ لیبرال و سکولار غرب» اقدام به بازنشسته سازی اجباری بسیاری از استادان و هیئت علمی دانشگاه ها و جایگزینی آن ها نمود. برخی کارشناسان، سیاست های او را از عوامل مستقیم افزایش فرار مغزها دانسته اند.
روزنامه هفت صبح در طی یک گزارش اجمالی پیرامون پدیده فرار مغزها در ایران به رهگیری محل زندگی رتبه های برتر کنکور سال ۱۳۸۶ پرداخت. طبق این رهگیری که از طریق داده های شبکه های اجتماعی بدست آمده بدین ترتیب بود که ده نفر اول این کنکور سراسری شش نفر آن ها در ایران حضور ندارند. آمریکا، کانادا و سوئیس از جمله کشورهای خارجی بودند که این دانشجویان برای ادامه تحصیل انتخاب کردند. "نوید نادری علی زاده" نفر اول کنکور ریاضی سال ۱۳۸۶ از قائم شهر - که در کنکور درس ریاضی را ۱۰۰٪ زده بود - در مقطع دکترای مهندسی برق دانشگاه کُرنل در نیویورک آمریکا تحصیل به ادامه تحصیل پرداخت. او کارشناسی خود را در برق شریف با معدل ۱۸٫۹۳ (از بیست) به پایان رسانده بود و پس از آن تحصیل در خارج از کشور را انتخاب کرد.
اشکان اسماعیلی رتبه نخست ریاضی سال ۱۳۸۹ یکی از دیگر از نخبگانی است که ایران را ترک کرده است. خانواده او از مصاحبه با رسانه ها امتناع کردند. سینا ملکیان رتبه دوم ریاضی کنکور ۱۳۹۱ از بابل نیز از ایران رفته و ساکن آمریکا شده است. برادر کوچکتر او، سروش ملکیان دربارهٔ خروج برادرش گفت: «سینا سال ۹۱ دو رشته برق و ریاضی را به طور همزمان توی دانشگاه صنعتی شریف شروع کرد و دو سال پیش لیسانس هر دو رشته اش را گرفت. تا اواسط دوره کارشناسی قصد رفتن نداشت و می گفت همین جا کنار خانواده ام می مانم و به کشورم خدمت می کنم. اما از یک جایی به بعد دید ماندن توی ایران برایش سخت است چون حتی برای حداقل نیازهایش هم مشکل داشت.»
ایران از نظر فرار مغزها در صدر کشورهای جهان قرار دارد، حدود ۲۵٪ از کل ایرانیان تحصیل کرده هم اکنون در کشورهای توسعه یافته زندگی می کنند. طبق آمار صندوق بین المللی پول، سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیل کرده برای خروج از ایران اقدام می کنند و ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان مقام اول را از آن خود کرده است. خروج سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالی از این کشور معادل خروج ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایه سالیانه از این کشور است.
در سال ۱۳۸۸ وزارت علوم ایران اعلام کرد از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷، از میان ۱۲ هزار دانشجویی که با هزینه دولت به کشورهای مختلف رفتند ۴۰۰ نفر بازنگشته اند و همچنین ۶۰ هزار دانشجوی ایرانی خارج از ایران تحصیل می کنند. طبق آمارهای رسمی نسبت خروج فارغ التحصیلان از ایران به تعداد کل این افراد، ۱۵ درصد است.
طبق تحلیل مجله اکونومیست و بر اساس داده های صندوق بین المللی پول، ۹۶ درصد از اختراع های ثبت شده توسط متولدین ایران بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور ثبت شده است، که نشان دهنده خروج استعدادها از کشور است، همین آمار برای کشور چین ۱۷ درصد و برای هند ۴۸ درصد است.
در سال ۲۰۰۶ میلادی، ۵٫۱٪ از تولید ناخالص داخلی صرف نیازهای آموزشی کشور شد که در مقایسه با دیگر کشورهای جهان در جایگاه رتبه ۶۷ قرار داشت. بنیاد ملی نخبگان ایران اعلام کرد که ۳۰۸ نفر از دارندگان مدال المپیاد و ۳۵۰ نفر از برترین های آزمون سراسری از سال ۸۲ تا ۸۶ به خارج مهاجرت کرده اند.
طبق آمار منتشره از سازمان ها و نهادهای دولتی مثل هفته نامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی، ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانش آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده اند، هم اکنون در دانشگاه های آمریکا تحصیل می کنند. بسیاری از آنان هرگز به ایران جهت زندگی دائم بازنمی گردند.
طبق آمار صندوق بین المللی پول هم اکنون بیش از ۲۵۰ هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از ۱۷۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی می کنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال ۸۷ روزانه ۱۵ کارشناس ارشد، ۳/۲ دکترا و سالانه ۵۴۷۵ نفر لیسانس از کشور مهاجرت کردند.گزارش صندوق بین المللی پول در ادامه افزوده است که بیش از ۱۵٪ سرمایه های انسانی ایران به آمریکا و ۲۵٪ به کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اروپا مهاجرت می کنند.
دست کم حدود چهار میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی می کنند. در این میان، ایرانیان خارج از کشور در آمریکا از نظر درآمدی در بین مهاجرین از برترین گروه ها هستند، که ۳۰ درصد از این افراد در زمینه مدیریت و ۲۰ درصد در زمینه تکنیک ها و امور دانشگاهی مشغول به کار هستند. همین طور از مجموع صدهزار ایرانی در آلمان در سال های گذشته ۲۰۰۰ جلد کتاب منتشر شده، در حالیکه از بین ۲ میلیون ترک مهاجر آلمان تنها ۱۰۰ جلد کتاب منتشر شده است.
بنا بر آمار رسمی در سال ۱۳۹۱ حدود ۱۵۰ هزار دانشجو تقاضای خروج از کشور را کرده اند که بیشترشان دانشجوی دوره دکترا بودند. خروج این شمار از دانشجویان معادل ۱۵۰ میلیارد دلار خسارت به ایران وارد می کند. همچنین ۶۴ درصد دانش آموزان ایرانی مدال آور المپیاد طی ۱۴ سال گذشته از ایران مهاجرت کرده اند. هفته نامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی ایران نوشت، سال ۱۳۹۱: «از ۱۲۵ دانش آموز ایرانی که ظرف ۳ سال گذشته در المپیادهای جهانی کسب رتبه کردند، ۹۰ نفر آن ها هم اکنون در آمریکا مشغول تحصیل هستند. حمید گورائی رئیس پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی نیز هشدار داد که دانشمندان رشته سلول های بنیادین ایران هر روز بیشتر از گذشته جذب کشورهای عربی و دیگر نقاط جهان می شوند.» رئیس دانشگاه آزاد اسلامی هشدار داده که نتیجه این خروج خالی شدن «ایران از ژن های باهوش» است.
عباس میلانی، می گوید که سالی ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار نفر از ایران خارج می شوند. در سال های جنگ تعداد از این کمتر نبود. این چند میلیونی که الان در خارج زندگی می کنند خیلی هاشان در آن سال ها از ایران رفتند هر مهندس، هر دکتر، هر وکیلی که از ایران خارج می شود، معادل نزدیک به یک میلیون و نیم تا دو میلیون دلار است که از ایران خارج می شود. وی می افزاید فرار مغزها در چند سال اخیر ۳۰۰ برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران صدمه زده است.
نگاهی به آخرین آمارها و گزارش های سال ۲۰۱۷ از وضعیت مهاجرت دانشجویان و فرار مغزها ار ایران نشان می دهد، ادعاها و آمارهای قبلی از فرار مغزها و نخبگان ایرانی که عمده آنان از دانشجوها هستند صحت ندارد و ایران اولین کشور مهاجرفرست دنیا به دیگر کشورها نیست. گزارش جدید پایگاه WES از وضعیت دانشجویان دیگر کشورها در آمریکا، کاهش مهاجرت و حضور دانشجویان ایران در دانشگاه ها ایالات متحده آمریکا را نشان می دهد.
بنا بر آمارها، انجام برخی اقدام های رو به جلو که به توسعه و شکل گرفتن زیست بوم کارآفرینی کمک می کنند از جمله توسعه استارتاپ ها در ایران موجب شده تا روند مهاجرت معکوس نخبگان در ایران محقق شود و بسیاری از دانش آموختگان که به خارج رفته بودند، بازگردند. تأثیر استارتاپ ها بر جامعه نخبه ایرانی باعث شده علاقه مندی و انتخاب کنکوری ها برای رشته تحصیلی تغییر کند. به عنوان مثال سال ها بود که رشته هایی مانند برق و الکترونیک انتخاب اول برترین های رشته ریاضی فیزیک بود اما در یکی دو سال اخیر رشته مهندسی کامپیوتر هم به اولویت های برتر بسیاری از آن ها تبدیل شده است.مسئولان دولت ایران می گویند ادعاهای مبتنی بر نخست بودن رتبه ایران در مهاجرت نخبگان تغییر کرده است و ایران در میان کشورهای مهاجرت دانشجویان و فرار مغزها قرار ندارد. به گفته سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری که در دولت یازدهم و دوازدهم و همچنین رئیس بنیاد ملی نخبگان ایران نهاد مسئول شناسایی و حمایت از نخبگان و استعدادهای ایرانی را بر عهده دارد، ابتدای انقلاب از مجموع ۲۷۰ هزار دانشجوی ایرانی حدود ۱۰۰ هزار دانشجو در خارج از کشور و از این میان ۵۰ هزار نفر در آمریکا حضور داشتند این در حالی است که در حال حاضر از جمع ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشجوی ایرانی، ۴۸ هزار دانشجو در خارج از کشور وجود دارد که تنها ۱۲ هزار نفر در آمریکا تحصیل می کنند و این موضوع نشان می دهد ایران دیگر جزو کشورهای مهاجرفرست دنیا نیست.
ستاری در مصاحبه با همشهری دربارهٔ آخرین آمار مهاجرت نخبگان ایران می گوید:«در ابتدای انقلاب ۱۷۰ هزار دانشجو در داخل ایران و ۱۰۰ هزار دانشجو خارج کشور داشتیم؛ یعنی بیشتر از ۳۰ درصد دانشجویان ایرانی در خارج کشور تحصیل می کردند. از این ۱۰۰ هزار دانشجوی خارج از کشور ۵۷هزار نفرشان در آمریکا بودند. یعنی دانشجویان ایرانی بزرگترین کلونی دانشجوی خارجی در آمریکا بودند. هم اکنون ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشجو داریم که ۴۸هزار دانشجو خارج از ایران هستند؛ یعنی یک درصد ۵۷هزار دانشجوی ایرانی در آمریکا هم به ۱۰ هزار و ۵۰۰نفر کاهش پیدا کرده است. رتبه ما در آمریکا از نظر تعداد دانشجویان اکنون سیزدهم است. چین ۳۳۰ هزار دانشجو و عربستان ۵ برابر ایران در آمریکا دانشجو دارند. دربارهٔ مهاجرت به صورت کلی مقصد دانشجویان ما آمریکا، کانادا و استرالیاست. اعداد و ارقام این ماجرا هم پوشیده و پنهان نیست و همه آمارها مثلاً در سایت های مهاجرت آن ها به تفکیک وجود دارد. ما در این سال ها مثلاً بین ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ کل مهاجرتی که داشته ایم ۱۳۵ هزار نفر بوده است؛ یعنی متوسط زیر ۳۰ هزار نفر در سال این کل مهاجرت است؛ یعنی خانواده شامل جوان، بچه و پدر و مادر که بخشی از اینها دانشجو هستند.»
با وجود ارائه عدد و رقم های متفاوت، متناقض و زیادی که درباره مهاجرت و جابه جایی نخبگان ایرانی توسط سازمان های مردم نهاد، رسانه ها یا بعضی از افراد با عنوان فرار مغزها ارائه می شد، اما بخش قابل توجهی از این آمارها وجود خارجی ندارند یا قابلیت «بازیابی» و استناد ندارند. تنها مرجعی که این ظرفیت را دارد که آمارهای مستند و دقیقی از وضعیت مهاجرت، جابه جایی شهروندان و نخبگان ایرانی ارائه کند، مرکز آمار ایران است.
آماری که ادعای فرار مغزها از ایران را مطرح می کند و مدعی است ایران در صدر کشورهای مهاجرفرست قرار دارد، گزارشی منتسب به صندوق بین المللی پول است که این صندوق چنین گزارشی منتشر نکرده است.
با هدف ارائه تصویر واقعی از وضعیت مهاجرتی ایران و کنار زدن آمارهای نادرست و اغراق آمیز، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری با همکاری رصدخانه مهاجرت ایران وابسته به پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف سالنامه آماری مهاجرتی ایران را منتشر کرد. این سالنامه که توسط انتشارات دانش بنیان فناور در 340 صفحه و به صورت رنگی منتشر شده است 8 مرداد 1399 با حضور سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رییس جمهوری رونمایی شد.
در این سالنامه آمارهای مثبت و منفی از معیارهای مهاجرتی ایران شامل آمارهایی از جمعیت ایرانیان خارج از کشور، جا به جایی های دانشجویی، مهاجرت های کاری، اطلاعات مهاجرت های اجباری- پناهجویی است.
بر اساس آخرین آمارهای جهانی ایران در سال ۲۰۱۵ از نظر تعداد مهاجر ارسالی در رتبه پنجاه و چهارم دنیا قرار گرفته است و با دارا بودن ۳۲ هزار و ۷۵۸ دانشجو در کشورهای «سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه» (OECD) در میان ۱۰ کشور برتر فرستنده دانشجو قرار ندارد.
پرویز کرمی دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان در گفت وگویی با روزنامه شرق، در پاسخ به این پرسش که «به تازگی از قول مسئولی اعلام شد ۱۸۰ هزار نفر از دانش آموختگان کشور در سال ۱۳۹۴ به خارج رفته اند یا آماری به نقل از صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۹ منتشر شده که حکایت از مهاجرت گسترده نخبگان از ایران دارد. نظرتان دربارهٔ این آمار چیست؟» می گوید: «این آمار و ارقام از اساس اشتباه و کذب محض است یا آن آمار دروغ منتسب به صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۹؛ چراکه اساساً چنین گزارشی از سوی این نهاد در آن سال منتشر نشده است.»
کرمی همچنین گفته است:«آمار منتسب به بانک جهانی دربارهٔ خروج ۳۰۰ هزار نخبه ایرانی در سال ۲۰۰۹ جعلی است. به کسی که سند معتبری از بانک جهانی مبنی بر مهاجرت ۳۰۰ هزار نخبه ایرانی در سال ۲۰۰۹ ارائه دهد، ۱۰۰ میلیون تومان پاداش می دهیم.»
علل اصلی جذب شدن نخبگان ایرانی را به مراکز علمی سایر کشورها را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
دیدن باطن مشکلات
به دلیل پی بردن نخبگان به ریشه مشکلات و ارائه راه حل متناسب با مشکل
به طوری که آن قدر که در رسانه ها مثلاً از خوانندگان، هنرپیشه ها و ورزشکاران تجلیل می کنند، به چهره های ماندگار علمی، استادان برجسته و مبتکران و مخترعان و… احترام گذاشته نمی شود.
یکی دیگر از این عوامل است. یکی از عواملی که دانشجویان بسیاری را به کشور آمریکا می کشاند، عامل امکانات تحصیلی ـ تحقیقی و اعطای کمک های تحصیلی و رفاهی است. در سال های پس از انقلاب ایران، تعداد دانشگاه های داخل کشور بدون هیچ گونه برنامه مدوّنی یا تناسب رشته ها با مشاغل، گسترش یافته اند و توجّه بیشتر به سمت معیارهای کمّی تا کیفی بود. به روز نبودن اطلاعات، استفاده از روش های سنتی و قدیمی و ابزارهای غیراستاندارد، پایین بودن سطح تحقیقات و پژوهش در مراکز علمی، عدم هماهنگی بین تحقیقات و کاربرد آنها، تخصیص بودجه ناکافی به امر تحقیق و پژوهش و گسترش و ترویج مدرک گرایی، از عوامل دیگری هستند که بیشترین نارضایتی و دل آزردگی را در بین دانشجویان، به دنبال داشته است.
مسلّما یکی از عوامل اساسی که اکثر فرزانگان را جذب کشورهای دیگر می کند، عوامل اقتصادی و فقر است. وقتی که میزان حقوق یک متخصص در خارج، ده ها برابر حقوق همان شخص در ایران است، مسلماً بعضی از متخصصان به فکر مهاجرت به آن کشور خواهند بود.
به دلیل پی بردن نخبگان به مشکلات اقتصادی و زیر سؤال بردن عاملان عمداً شرایط زندگی برای این افراد را دشوار کرده و آنها را به دیگر کشورها هدایت می کنند
واگذاری بسیاری از مشاغل به افراد فاقد صلاحیت یا کم صلاحیت، واگذاری مشاغل بر اساس رابطه، عدم تطابق شغل با تخصص در رشته افراد، بوروکراسی (کاغذ بازی) دولتی و انحصاری شدن مشاغل، از دیگر عواملی هستند که به مهاجرت نخبگان از کشور، کمک کرده است.
یکی دیگر از عوامل مهاجرت نخبگان انحصارات دولتی است. به طوری که در سال های پس از انقلاب، از طرفی دولت به دلیل کوچک سازی، از جذب نخبگان سر باز زده است و از طرف دیگر روند واگذاری فعالیت های کشور به بخش خصوصی به کندی پیش رفته است.
در یکی از طرح ها، پس از دو برابر شدن ساعت کار پرستاران در ایران از ۱۵۰ساعت به ۳۰۰ساعت در ماه، عابدی فتاحی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ایران اعلام کرد:
مقام های خانه پرستار در ایران ادعا می کنند سالانه بیش از ۷۰۰ پرستار ایرانی کشور را ترک می کنند. در حال حاضر بیشتر پرستاران ایرانی به آمریکا، کانادا و استرالیا رفته و در آنجا حقوقی به مراتب بالاتر از ایران دریافت می کنند. کمترین حقوق پرستاران با کمترین میزان تحصیلات در آمریکا، ۳۰ تا ۷۰ هزار دلار در سال است و بالاترین آن ۱۰۰ هزار دلار در سال. بالاترین حقوق پزشک، ۱۵۰ هزار دلار در سال بوده و کمترین حقوق پزشک ۷۰ هزار دلار در سال.
هرچه امید به آینده، بیشتر باشد، میزان مهاجرت کمتر می شود. امید به آینده جوانان در رابطه با شغل آینده شان، میزان درآمد آنها، توانایی تشکیل زندگی، ازدواج، خرید مسکن، و… تأثیرگذارند و سرانجام امنیت کشور نیز در فرار مغزها بی تأثیر نیست. افراد، معمولاً جذب کشورهایی می شوند که از لحاظ جذابیت و امید به آینده روشن، اطمینان بیشتری داشته باشند.
علاوه بر فهرست ورزشکاران ایرانی، نام تعدادی از ایرانیان که در خارج به موقعیت بالایی رسیدند:
مجید سمیعی: بنیانگذار و رئیس مرکز بین المللی علوم اعصاب در هانوفر آلمان
مریم میرزاخانی: ریاضی دان ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد
علی جوان: استاد بازنشسته فیزیک دانشگاه ماساچوست
نیما ارکانیحامد: استاد فیزیک دانشگاه هاروارد
محمد جمشیدی: مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا
فیروز نادری: مدیر پروژه مریخ نورد ناسا
انوشه انصاری: اولین زن گردشگر فضایی در سپتامبر ۲۰۰۶ میلادی
پییر امیدیار: مؤسس و رئیس شرکت Ebay بزرگترین شرکت تجارت الکترونیکی جهان
فرزاد ناظم: مدیر فنی شرکت Yahoo
امید کردستانی: مدیر ارشد سابق شرکت Google و رئیس اجرایی هیئت مدیره توییتر
سالار کمانگر: مدیرعامل سابق سایت Youtube وابسته به شرکت Google
ماریا خرسند: رئیس سابق شرکت اریکسون
فرح کریمی: نماینده پارلمان هلند
سهند (سام) دستیاری: سناتور جوان در پارلمان فدرال استرالیا
کریستین امانپور: رئیس بخش جهانی پخش خبر شبکه سی ان ان
شهره آغداشلو: بازیگر سینما و تئاتر
اندره آغاسی: قهرمان تنیس
در سال ۱۳۸۸، دانشگاه صنعتی شریف طی اطلاعیه ای از تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد که جهت ادامه تحصیل، از ۲۰ دانشگاه برتر دنیا پذیرش همراه با بورس گرفته اند، دعوت به عمل آورد که بدون آزمون ورودی و در چارچوب آئین نامه استعداد درخشان ادامه تحصیل دهند. این پذیرش از ترم پاییز سال تحصیلی ۸۹–۱۳۸۸ آغاز شد.
محمدحسن دوگانی، رئیس کمیته جلوگیری از خروج نخبگان، در تیرماه ۱۳۸۹ اظهار کرد این کمیته در حال تدوین طرحی برای ارائه به مجلس شورای اسلامی است که در صورت تأیید می توان انگیزه های لازم مادی و معنوی را برای جلوگیری تدریجی از خروج نخبگان فراهم کرد.
افزایش سه برابری و پلکانی عوارض خروج از کشور در سال ۱۳۹۶ در لایحه بودجه ای که از دولت به مجلس آمد از دیگر اقدامات دولت ایران بود.
| [
{
"answer1": "سید روح الله خمینی حدود سه ماه قبل از پیروزی انقلاب مدعی می شود که تعداد پزشکان ایرانی ساکن آمریکا همراه خانواده هایشان به حدود ۲۰ هزار نفر می رسد.",
"answer2": "پس از جنگ ایران و عراق، فرار مغزها افزایش یافت.",
"distance": 408,
"question": "چه کسی مدعی شد که تعداد پزشکان ایرانی در آمریکا قبل از انقلاب حدود ۲۰ هزار نفر بوده و چه عاملی در افزایش فرار مغزها بعد از جنگ ایران و عراق موثر بود؟"
},
{
"answer1": "صندوق بین المللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود اعلام کرده است ایران به لحاظ مهاجرت نخبگان، در میان ۹۱ کشور در حال توسعه یا توسعه نیافته جهان، مقام نخست را داراست.",
"answer2": "طبق تحلیل مجله اکونومیست و بر اساس داده های صندوق بین المللی پول، ۹۶ درصد از اختراع های ثبت شده توسط متولدین ایران بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور ثبت شده است",
"distance": 3362,
"question": "طبق گزارش صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۹، ایران از نظر مهاجرت نخبگان چه رتبه ای داشت و بر اساس آمار مجله اکونومیست، چند درصد از اختراعات ثبت شده توسط ایرانیان خارج از کشور بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ به ثبت رسیده است؟"
},
{
"answer1": "۹۰ نفر از ۱۲۵ دانش آموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده اند، هم اکنون در دانشگاه های آمریکا تحصیل می کنند.",
"answer2": "طبق آمارهای رسمی نسبت خروج فارغ التحصیلان از ایران به تعداد کل این افراد، ۱۵ درصد است.",
"distance": 745,
"question": "چه تعداد از دانش آموزان مدال آور المپیاد در سه سال گذشته در آمریکا مشغول به تحصیل هستند و بر اساس آمار سازمان مدیریت و برنامه ریزی چند درصد از فارغ التحصیلان از ایران خارج می شوند؟"
},
{
"answer1": "ابتدای انقلاب از مجموع ۲۷۰ هزار دانشجوی ایرانی حدود ۱۰۰ هزار دانشجو در خارج از کشور",
"answer2": "طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال ۸۷ روزانه ۱۵ کارشناس ارشد",
"distance": 3191,
"question": "چه تعداد دانشجو در ابتدای انقلاب در خارج از کشور تحصیل میکردند و بر اساس آمار اداره گذرنامه در سال 87 روزانه چند کارشناس ارشد از کشور مهاجرت میکردند؟"
},
{
"answer1": "بنا بر آمار رسمی در سال ۱۳۹۱ حدود ۱۵۰ هزار دانشجو تقاضای خروج از کشور را کرده اند که بیشترشان دانشجوی دوره دکترا بودند. خروج این شمار از دانشجویان معادل ۱۵۰ میلیارد دلار خسارت به ایران وارد می کند.",
"answer2": "بر اساس آخرین آمارهای جهانی ایران در سال ۲۰۱۵ از نظر تعداد مهاجر ارسالی در رتبه پنجاه و چهارم دنیا قرار گرفته است",
"distance": 5090,
"question": "مهاجرت چه تعداد دانشجو در سال 1391 معادل 150 میلیارد دلار خسارت به ایران وارد کرد و بر اساس آمار جهانی ایران در سال ۲۰۱۵ از نظر تعداد مهاجر ارسالی در چه رتبه ای قرار گرفت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
679 | : امیر عشیری
امیر عشیری (زاده ۱۳۰۳ در تهران - درگذشته ۲۷ خرداد ۱۳۹۵) نویسنده ایرانی بود. برخی وی را پایه گذار ادبیات پلیسی در ایران می دانند. او همچنین در موضوعات تاریخی می نوشت. امیر عشیری، شهرت خود را با نوشتن پاورقی در دهه های سی تا پنجاه خورشیدی به دست آورد. پاورقی های عشیری در مجلاتی چون "سپید و سیاه"، "روشنفکر" و "تهران مصور" به چاپ می رسید، اما عمده پاورقی های او در "اطلاعات هفتگی" منتشر می شد.
امیر عشیری در سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. او جزو نسل دوم پاورقی نویسان ایرانی و از پیروان سبک حسینقلی مستعان بود. عشیری از دورهٔ نوجوانی به مسائل جاسوسی علاقه مند بود و ظاهراً همین موضوع وی را به سمت نوشتن داستان های جنایی کشاند.
از زندگی عشیری اطلاعات چندانی در دست نیست. او یک دختر به نام «یگانه» داشت.
عشیری در دورهٔ نخست وزیری محمد مصدق از کشور خارج شده و مدتی در آلمان تحصیل کرد.
اما پس از کودتای ۲۸ مرداد به کشور بازگشت.
عشیری فعالیت مطبوعاتی اش را در «مجله آسیای جوان» به سردبیری علی حافظی آغاز کرد و نخستین پاورقی خود را در ۱۵ صفحه و با موضوع «اعدام یک جوان ایرانی در آلمان» در سال ۱۳۲۷ در این مجله منتشر نمود. او کارمند وزارت صنایع و معادن بود، اما عمدهٔ درآمد خود را از راه روزنامه نگاری و نویسندگی تأمین می کرد.
امیر عشیری گاهی هم زمان در دو، سه مجله پاورقی های شبه جنایی - پلیسی و جاسوسی منتشر می کرد و طرفداران خاص خود را داشت.
نشریهٔ اصلی محل فعالیت او اطلاعات هفتگی بود و مدتی نیز با مجلات سپید و سیاه و مجله روشنفکر و تهران مصور همکاری کرد، اما زمانی که عباس مسعودی (مدیر و پایه گذار مؤسسه اطلاعات) با حضور او در دیگر نشریات مخالفت کرد، او همکاری با نشریات دیگر را متوقف و صرفاً در اطلاعات هفتگی به نوشتن پرداخت.
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، با تغییر کادر سردبیری، عشیری همکاری خود با مجله اطلاعات هفتگی را متوقف کرد و تنها برای یک سال با مجله جدول و مجله سرگرمی خانواده به همکاری پرداخت و پس از آن به کلّی نوشتن برای نشریات را متوقف کرد.
او در گفتگویی که در سن ۹۰ سالگی (۲ سال پیش از مرگش) با روزنامهٔ ایران داشت، وضعیت خود در سال های پس از انقلاب را چنین توصیف کرده بود:
«در سال های قبل از انقلاب من در هفته چهار پاورقی می نوشتم. حالا دیگر بساط پاورقی نویسی جمع شده و مجلات عموماً ماهانه چاپ می شوند. آن ها باید برای همکاری دنبال من می آمدند که این اتفاق نیفتاد و من هم نمی توانستم بلند شوم بروم از آن ها تقاضای کار بکنم. حالا که دیگر بازنشسته شدم. آن موقع مگر چند نفر پاورقی نویس داشتیم؟ من بودم و آقای رسول ارونقی کرمانی که امروز در امریکاست، دو سه نفر دیگر هم بودند که فوت کردند. یک سال بعد از انقلاب کارم در مطبوعات تمام شد یعنی دیگر نخواستند».
با وجود این، برخی از آثار امیر عشیری پس از انقلاب نیز منتشر شد و همچنان پرفروش بود.
او در سال های اخیر برای مدتی در مرکز تحقیقات راه، مسکن شهرسازی فعالیت می کرد.
نظرات متعدد و بعضاً متعارضی دربارهٔ سبک و شیوهٔ نگارش عشیری ابراز شده است. برخی او را نویسنده ای بومی که ذاتاً از استعداد نویسندگی برخوردار بود دانسته اند و بعضی او را نویسنده ای مقلّد و پیرو آثار غربی ها خوانده اند. همچنین در خصوص اینکه او را می توان «پدر ادبیات پلیسی» ایران خواند یا خیر، دیدگاه های متعارضی ابراز شده است.
محمدعلی جمالزاده، پس از خواندن کتاب «سیاه خان»، آنچنان شیفته قلم او شده بود که او را «الکساندر دوما» ی ایران نامیده بود.
کاوه میرعباسی (مترجم و نویسنده) در گفتگو با روزنامه ابتکار عشیری را نویسنده ای غریزی اما بدون مطالعات دقیق دانسته است. میرعباسی در این مصاحبه ادامه می دهد: «شیوه نوشتن او، الهام گرفته از فیلم های سینمایی پلیسی مانند جیمز باند بود. او به واسطه تخیل خوبی که داشت، داستان های سرگرم کننده ای می نوشت و بعداً بخشی از این آثار به صورت کتاب های جیبی به چاپ رسیدند… آثار این نویسنده ویژگی تمام عیار پاورقی نویسی در دهه های ۳۰ تا ۵۰ خورشیدی است که رواج بسیاری نیز داشتند و به عنوان ادبیات تفننی از آن ها یاد می شود. این دست نوشته ها مشخصا داستان هایی بود که فرانسوی ها، آن ها را «کتاب های ایستگاه راه آهن» می خوانند و ویژگی عمده آن ها خاصیت مفرح و سرگرم کنندگی است».
میرعباسی همچنین دربارهٔ ادعای برخی مبنی براینکه عشیری «پایه گذار ادبیات پلیسی ایران» است، می گوید: «نوشته های عشیری در یک کاربرد غلط به عنوان ادبیات پلیسی شناخته می شوند و اگر ژانری به نام رمان جنایی ـ معمایی باشد قطعاً آثار این نویسنده در ژانر جنایی ـ معمایی نخواهد بود چرا که در این آثار معما دیده نمی شود و به معنای دقیق کلمه این آثار، رمان حادثه ای ـ پلیسی (تریلر) است که حداقل حدود نیم قرن پیش حسابش را از ادبیات پلیسی جدا کرده است».
مهرداد مراد (نویسنده داستان های پلیسی) در واکنش به سخنان میرعباسی، در گفتگو با خبرگزاری مهر گفته است: «امیر عشیری نویسنده ادبی نبود. اما در نوشتن ژانرهای پلیسی، جنایی، جاسوسی و تاریخی بسیار خلاقیت داشت و چیره دست بود. خلاف نظر بعضی از پیشکسوتان که ایشان را نویسنده پلیسی نمی دانند، باید گفت که تریلر به خودی خود سبک نیست بلکه مکمل است و با یک ژانر ادبی خاص معنا می گیرد. اگر داستان تریلر پلیسی، در زمره ادبیات پلیسی قرار نگیرد، پس چه نام دیگری می توان بر آن گذاشت؟ ما در ایران برای این گونه ادبیات طبقه بندی خاصی نداریم، وگرنه می توانستیم انواع رمان پلیسی را به معمایی، کارآگاهی، تریلر، هارد بویل، جنایی یا حقوقی تقسیم بندی کنیم و آن وقت بگوییم این اثر معمایی است یا تریلر. ولی در حال حاضر که حتی به رمان جنایی نیز رمان پلیسی اطلاق می شود، پس می توان مرحوم عشیری را نه فقط جزو نویسندگان بلکه جزو پایه گذاران این ژانر ادبی دانست».
صدرالدین الهی (نویسنده و روزنامه نگار) نیز در مقاله ای با عنوان «درآمدی بر مقوله پاورقی نویسی در ایران» دربارهٔ امیر عشیری می نویسد که پاورقی های او، معروفترین پاورقی هایی بود که به تقلید از آثار نویسندگان غربی نوشته می شد و در بین خوانندگانی که به رمان های پلیسی اروپایی و آمریکایی دسترسی نداشتند، هوادار بسیار داشت.
رسول ارونقی کرمانی، سردبیر مجله اطلاعات هفتگی، می نویسد: «امیر عشیری در قصه های خود به طور دقیق محل رفت وآمد قهرمانان را می نوشت. فی المثل اگر قهرمانان قصه راهشان به پاریس یا هر شهر و دیاری می افتاد او از کوچه ها، خیابان ها و رستوران های واقع در آن نام می برد. غالباً هنگام نوشتن داستان، نقشهٔ شهر محل گذر و سکونت قهرمان را پیش رو داشت و یادداشت می کرد. یک بار شهربانی مرکز از او دعوت کرد که کلاسی در شهربانی تشکیل دهد و مسایل پلیسی و جنایی را تدریس نماید».
علیرضا طبایی (شاعر) کار شاخص عشیری را «پایه گذاری ژانر تازه ای در ادبیات ایران» دانسته و معتقد بود فضایی که عشیری در آثار پلیسی، کارآگاهی و جنایی خود خلق کرده بود به قدری تازه و جذاب بود که بعدها بسیاری از نویسندگان به تقلید از ایشان آغاز به نوشتن در این سبک کردند.
طبایی دربارهٔ فضای حاکم بر آثار عشیری گفته بود: «همواره آثار عشیری به عنوان یکی از آثار شاخص پلیسی که در آن فضای ایرانی حس می شد، شناخته می شود. در آثار پلیسی دیگری که می خواندیم، معمولاً فضا خارجی بود، اما شخصیت های آثار او ایرانی بودند و در فضایی نفس می کشیدند که برای خواننده ملموس بود. ادبیات ما مدیون نویسندگانی مثل عشیری است. جذابیت قلم آقای عشیری باعث می شد خواننده ها یک هفته منتظر ادامه اثرشان در نشریات بمانند».
عبدالعلی دستغیب (منتقد ادبی) در مقاله ای با عنوان «نویسندگان نیمه از یاد رفته» در «کتاب ماه ادبیات»، امیر عشیری را از یکی از پیروان حسینقلی مستعان، مترجم و پاورقی نویسی که آثارش در سال های پس از شهریور ۱۳۲۰ خوانندگان زیادی داشت، معرفی می کند.
رسول یونان (شاعر) ضمن اشاره به اینکه از خوانندگان آثار عشیری بوده، دربارهٔ او گفته است: «باید با احترام از نویسنده های عامه پسند در ایران یاد کنیم. هنوز فردی مانند «امیر عشیری» در ایران پلیسی نویس نداریم. باید پای صحبت این مرد نشست تا به شما بگوید ایراد فیلم های پلیسی ایران و جهان از نظر کارشناسی چه مشکلاتی دارند… من با خواندن «آخرین طناب» نوشتهٔ امیر عشیری، کتابخوانی را یادگرفتم».
رامین آذربهرام (مترجم رمان های پلیسی) آثار عشیری را «تقلیدی سطحی و بی ریشه از آثار خارجی» دانسته و گفته است: «در جامعه ما کارآگاه خصوصی وجود ندارد و فعالیت های باندهای مافیایی ذی نفوذ و تبهکار به صورتی که در ادبیات پلیسی توصیف می شود، برای خواننده ایرانی متصور نیست، به همین دلیل کتاب های پلیسی نوشته شده به زبان فارسی و بر مبنای مؤلفه های غربی اغلب تقلیدی سطحی و بی ریشه از آثار خارجی است، مثل آثار پرویز قاضی سعید و امیر عشیری».
مجید غلامی جلیسه (مدیرعامل خانه کتاب) در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت عشیری، «عبدالله بهرامی» را «پایه گذار ژانر پلیسی - جنایی» دانسته بود.
فریدون صدیقی در یادداشتی در روزنامه اعتماد پس از مرگ عشیری او را «یکی از نخستین پلیسی نویس های مطبوعات ایران» دانسته است.
شهریار زرشناس عشیری را از برجسته ترین نمودهای «گرایش مبتذل پلیسی نویس و ماجرایی که مکمل رمانتیسم بازاری بی مایه بود» دانسته است.
علی جنتی، وزیر ارشاد دولت یازدهم، در مردادماه سال ۹۲ طی مصاحبه ای با هفته نامه آسمان گفته بود: «در جوانی خیلی رمان می خواندم. رمان های امیر عشیری را پیش از انقلاب بارها خوانده ام».
روزنامه ایران در تاریخ ۲۳ آذرماه ۱۳۹۲ با عشیری مصاحبه ای انجام داد که در فضای رسانه ای کشور واکنش هایی را برانگیخت. از جمله روزنامه جمهوری اسلامی در واکنش به این مصاحبه آن را «رپرتاژ آگهی» نامیده و عشیری را «حامی کودتای ۲۸ مرداد» «هرزه نگار پلیسی» دانست و نوشت: «روزنامه ایران، که با تغییر مدیریت به سوی تحولات مثبت در حرکت است، متأسفانه هفته گذشته (شنبه ۲۳ آذر) به مصاحبه ای با امیر عشیری پاورقی نویس مجلات زرد دوران طاغوت و به سیاق رپرتاژ آگهی ها پرداخت. در بخشی از مصاحبه به خروج وی از کشور در دوران مصدق و سپس بازگشت از آلمان بعد از کودتا با دیدی مثبت تلقی گردیده و تفکر و دیدگاه حمایتی وی از رژیم کودتا مخفی داشته می شود. امیر عشیری از هرزه نگاران پلیسی نویس بود که در یک داستان پلیسیِ معمولی، خوانندگانِ نوجوان و جوان معصوم هم وطن را با صحنه های اروتیک و شهوانی زشت مواجه می ساخت. او و هم فکرانش همچون رجب علی اعتمادی سال ها در تلاش برای به انحطاط کشانیدن و تشویق دختران به فرار از خانه و سوق دادن تفکر نوجوانان به مسائل جنسی در مجلات هفتگی و کتاب های جیبی قلم فرسایی کردند».
روزنامه کیهان در واکنش به ابراز تأسف روزنامه ایران نسبت به مرگ عشیری در سکوت خبری، او را «مبتذل نویس شاهنشاهی» خوانده و در یادداشتی نوشته بود: «لابد دست اندرکاران «روزنامه ایران» و خبرگزاری وابسته به دولت (ایرنا) اطلاع دارند که امیر عشیری و پرویز قاضی سعید فراری مقیم آمریکا در شمار مبتذل نویسانی بودند که قهرمان داستان آن ها مأموران سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا انگلیس یا CIA آمریکا بودند که یک تنه و در اوج جنگ سرد، تشکیلاتی را که برای بدست گرفتن قدرت در سراسر کره زمین فعالیت می کرد، نابود می کردند و به نوعی کاریکاتورهایی از شخصیت «جیمز باند» خلق کرده بودند که برای حفظ صلح و آزادی و آبادی در جهان به جنگ دشمنان بی رحم می رود و در نهایت تشکیلات پیچیده آن ها را نابود می سازد».
در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۹۲، در مراسم پایانی سومین دوره «جایزه ادبی لیراو» در تهران، از این نویسنده تقدیر شد.
امیر عشیری حدود دو ماه پیش از درگذشتش در پی زمین خوردن دچار شکستگی پا می شود و چندین بار تحت عمل جراحی قرار می گیرد و سرانجام روز پنج شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ به خاطر ایست قلبی درگذشت و روز جمعه ۲۸ خرداد در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
عشیری بیش از ۵۰ عنوان داستان نوشته است. ترجمه هایی هم به نام عشیری منتشر شده است که او در گفتگویی آن ها را «ساختگی» خوانده است.
یکی از معروف ترین شخصیت های داستان های عشیری که در چندین اثر او حاضر است، شخصیتی به نام «سروان رامین» است. این قهرمان یک ایرانی منضبط و دقیق است که هوش و قدرت بدنی و زیبایی چهره در حل معماها کمکش می کند. رامین از سوی ایران برای همکاری با پلیس بین الملل معرفی شده است؛ با این حال، ویژگی های این کارآگاه با واقعیت پلیس بین المللی تطبیق ندارد. این شخصیت در دوره ای چنان شهرتی پیدا می کند که فردی برای ازدواج با او طی نامه ای اعلام آمادگی کرده و دیگری از گمرک خراسان به تهران می آید تا وی را از نزدیک ببیند و عشیری مجبور می شود سفر به اروپا را بهانه ممکن نبودن این دیدار کند.
شخصیت «رامین» در برخی داستان های پلیسی عشیری (مانند: لبخند در مراسم تدفین، خون و تصویر، یک گلوله برای تو، راهی در تاریکی)حضور دارد. همچنین شخصیت ثابت دیگری به نام «طاهر» نیز در برخی رمان های جاسوسی عشیری (مانند: نبرد سایه ها، در مرز وحشت، دیوار اقیانوس) حاضر است.
این کتاب توسط انتشارات سمیر بازنشر شده و دربردارندهٔ دو رمان با عنوان های: «قسطنطنیه در آتش» و «شلیک خاموش» است. رمان نخست، رمانی است که در آن رویدادهای ایران با انقلاب قسطنطنیه ـ که به رهبری «پاترونا» شعله ور شد ـ به تصویر کشیده می شود، و رمان بعدی، رمانی پلیسی است که در آن فصلی از تاریخ عملیات جاسوسی انگلستان در جنگ جهانی دوم، به ویژه به استخدام گرفتن زنان در عملیات جاسوسی، ترسیم می گردد. لازم است ذکر شود نام اشخاص و مکان های اشاره شده در رمان «شلیک خاموش» ساختهٔ ذهن نویسنده است.
این کتاب نیز توسط انتشارات سمیر بازنشر شده است. عشیری در ابن کتاب با طرحی داستانی به روایت داستان هایی می پردازد که طی آن ها انقلاب فرانسه شکل می گیرد. در دورهٔ «لوئی پانزدهم»، معشوقهٔ رسمی وی ـ «مارکیز دوپمپادور» ـ دارای چنان قدرت و اختیاراتی است که در تمامی مسائل جامعه و حتی سیاست خارجی فرانسه نیز دخالت می کند. مارکیز دشمنان بسیاری دارد ولی به راحتی توسط فردی به نام «شوالیه دوبومان»، که سرکردهٔ جاسوسان مارکیز است، توطئه ها را خنثی می کند. مردم، مارکیز را دلیل و عامل اصلی شکست فرانسه در جنگ های هفت ساله می دانند. وی بر اثر بیماری برونشیت پس از ۲۰ سال دخالت در امور کشور از دنیا می رود. پس از وی شخصی به نام «کنتس دوباری» به عنوان معشوقهٔ رسمی لوئی پانزدهم انتخاب می شود. لوئی پانزدهم در ۱۷۷۴ در ۶۴ سالگی بر اثر بیماری آبله درمی گذرد. پس از وی «لوئی شانزدهم» به پادشاهی می رسد. همسر وی، «ماری آنتوانت»، فرزند ملکهٔ اتریش است. در زمان لوئی شانزدهم فرانسه درگیر مسائل مالی شده و مردم زیادی دچار فقر می شوند. ماری آنتوانت بدون توجه به امور به ولخرجی های درباری خویش ادامه می دهد. در ۱۷۸۴ مجلس مبعوثان طبقات سه گانه بازگشایی می شود ولی شاه به درخواست ماری آنتوانت با آن مخالفت می کند. سرانجام مردم ناراضی در ۱۴ ژوئیهٔ ۱۷۸۹ قلعۀ باستیل را تصرف می کنند و در واقع حرکت به سوی انقلاب آغاز می شود. در ۱۷۹۱ شاه و ملکه با دیدن نارضایتی ها و خشم مردم به طور پنهانی از قصر خارج شده و قصد خروج از کشور را دارند ولی در میانهٔ راه توقیف شده و به قصر تویلری بازمی گردند. در ۱۷۹۲ شاه و ملکه آنتوانت با رأی دادگاه انقلاب به مرگ محکوم می شوند. اجرای حکم آن ها توسط گیوتین به وسیلهٔ جلاد پاریس ـ «شارل هنری سانسون» ـ صورت می گیرد. در ۱۷۹۳ کنتس دوباری نیز توسط شارل اعدام می شود. شارل پس از اعدام متوجه می شود که معشوقهٔ سابق لوئی پانزدهم کسی جز «ژن بکو» معشوقه و زن غیرقانونی سابق خویش نیست. با اعدام شاه، انقلاب فرانسه شکل گرفته و در کشور، جمهوری اعلام می شود. «ماکسیمیلیان روبسپیر»، جانشین لوئی شانزدهم، نیز در ۱۷۹۴ به اعدام محکوم می شود و پس از آن «ناپلئون» روی کار آمده و به امپراتوری فرانسه دست می یابد.
این کتاب توسط انتشارات دبیر باز نشر شده و روایت ماجرای انفجار سقوط یک هواپیمای مسافربری در دریای مدیترانه است. با سقوط این هواپیما، سازمان «کاگ ب» به تکاپو می افتد تا جسد «کنستانتین»، مأمور دوجانبهٔ آن ها را بیابد که برای سازمان جاسوسی فرانسه کاری کرده است و جزو مسافران آن هواپیما بوده است. اما تلاش آن ها بی نتیجه مانده و جسد بدست نمی آید. «رامین» (قهرمان داستان) از طرف سازمان جاسوسی فرانسه مأموریت می یابد «کنستانتین» را بیابد. او با پشت سرگذاشتن ماجراهایی که در فرانسه و هلند برایش رخ می دهد، سرانجام موفق می شود، «کنستانتین» را در آلمان بیابد. اما…
در این رمان که توسط انتشارات دبیر بازنشر شده، دو تن از مأموران پلیس بین الملل ایران در پی ردیابی قاتل یا قاتلان زنی به نام «شرکت السلطنه» که جواهرات گرانبهایش در جریان قتل به سرقت رفته، ردپای قاتلان را در استانبول می یابند. «ابوالفتح میرزا» که متهم به قتل بوده در ایستگاه راه آهن استانبول به شکل مرموزی به قتل می رسد و مأموران پلیس بین الملل ایران متوجه می شوند عتیقه فروشی به نام «انور بیک» در این ماجراها دست دارد. با کشته شدن «انور بیک» در جریان فرار از خاک ترکیه وقایعی پیش می آید که منجر به شناخت قاتل اصلی «شرکت السلطنه» و کشیده شدن ماجرا به خاک ایران می گردد…
در این رمان که توسط انتشارات دبیر بازنشر شده، دانشجویی ایرانی به نام «فاروق»، پس از فارغ التحصیل شدن در رشتهٔ روزنامه نگاری از دانشگاه «تورینو» ی ایتالیا، دربارهٔ مافیا و اعمال خلاف قانون آن ها تحقیق می کند. آشنایی او با «لوئیچی دوگان»، رئیس شاخهٔ مافیا، منجر به همکاری او با سازمان مافیا می شود. «فاروق»، در جریان مأموریتی در «پالرمو» درگیر ماجراهایی می شود که سبب برقراری ارتباط و همکاری وی با سازمان مبارزه با مواد مخدر «تورینو» می گردد و از این طریق پای پلیس بین الملل نیز به میان می آید. در حالی که فاروق از طرف مافیا مأموریت می یابد تا به تهران و سپس به کراچی برود، او در ایران با پلیس بین الملل ایران ارتباط برقرار کرده و ضمن همکاری با پلیس ایران و حضور در مافیای مواد مخدر درگیر ماجراهایی می شود…
این کتاب در دو جلد توسط انتشارات دبیر منتشر شده و در قالب یک داستان به روایت دورهٔ سلطنت شاه عباس صفوی پرداخت است. دست مایه رمان، عشقی است میان «ریحان»، دختر زیبای «علی بیک» ـ کدخدای لاهیجان ـ و پسر عمویش «ابراهیم» که نامزد یکدیگرند. اما حاکم گیلان با دیدن ریحان در او طمع می کند و او را از علی بیک می طلبد. علی بیک این توهین را برنمی تابد و در درگیری با حاکم گیلان، او را به قتل می رساند. پس از آن، «فرهاد خان»، مباشر حاکم، وقایع را چنان به عرض شاه می رساند که وی حکم قتل همه اهالی لاهیجان را صادر می کند و…
در این رمان تاریخی که توسط انتشارات دبیر منتشر شده، بر سر جانشینی «شاه طهماسب» درگیری هایی بین طرفداران دو پسرش ـ حیدر میرزا و اسماعیل میرزا ـ صورت می گیرد. اسماعیل میرزا که به مدت ۱۵ سال است در «قلعهٔ قهقهه» زندانی شده به کمک خواهر ناتنی اش «پری خان خانم» آزاد می شود. از طرف دیگر «حیدر میرزا» و مادرش «سلطانزاده خانم» با همدستی پزشک مخصوص دربار، شاه طهماسب را به قتل می رسانند. در نتیجه، درگیری بین طرفداران اسماعیل میرزا و حیدر میرزا شدت می گیرد و سرانجام اسماعیل میرزا به حکومت می رسد.
یوسف علیخانی در کتابی با نام معجون عشق با برخی از نویسندگان عامه پسند ایرانی، از جمله امیر عشیری به گفتگو پرداخته است.
| [
{
"answer1": "امیر عشیری در سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد.",
"answer2": "نشریهٔ اصلی محل فعالیت او اطلاعات هفتگی بود",
"distance": 844,
"question": "امیر عشیری در چه سالی متولد شد و مهمترین مجله ای که پاورقی های او در آن منتشر می شد چه نام داشت؟"
},
{
"answer1": "عشیری از دورهٔ نوجوانی به مسائل جاسوسی علاقه مند بود",
"answer2": "نخستین پاورقی خود را در ۱۵ صفحه و با موضوع «اعدام یک جوان ایرانی در آلمان» در سال ۱۳۲۷ در این مجله منتشر نمود.",
"distance": 395,
"question": "علاقه امیر عشیری در نوجوانی به چه مسائلی بود و نخستین پاورقی خود را در کجا و با چه موضوعی منتشر کرد؟"
},
{
"answer1": "محمدعلی جمالزاده، پس از خواندن کتاب «سیاه خان»، آنچنان شیفته قلم او شده بود که او را «الکساندر دوما» ی ایران نامیده بود.",
"answer2": "کاوه میرعباسی (مترجم و نویسنده) در گفتگو با روزنامه ابتکار عشیری را نویسنده ای غریزی اما بدون مطالعات دقیق دانسته است.",
"distance": 122,
"question": "چه کسی عشیری را الکساندر دوما ایران نامید و عشیری به گفته چه کسی نویسنده ای غریزی بود؟"
},
{
"answer1": "بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، با تغییر کادر سردبیری، عشیری همکاری خود با مجله اطلاعات هفتگی را متوقف کرد",
"answer2": "مجید غلامی جلیسه (مدیرعامل خانه کتاب) در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت عشیری، «عبدالله بهرامی» را «پایه گذار ژانر پلیسی - جنایی» دانسته بود.",
"distance": 5907,
"question": "بعد از انقلاب 1357 همکاری عشیری با مجله اطلاعات هفتگی به چه دلیل متوقف شد و چه کسی او را پایه گذار ژانر پلیسی جنایی دانست؟"
},
{
"answer1": "یکی از معروف ترین شخصیت های داستان های عشیری که در چندین اثر او حاضر است، شخصیتی به نام «سروان رامین» است.",
"answer2": "رمان نخست، رمانی است که در آن رویدادهای ایران با انقلاب قسطنطنیه ـ که به رهبری «پاترونا» شعله ور شد ـ به تصویر کشیده می شود",
"distance": 951,
"question": "یکی از معروف ترین شخصیت های داستان های عشیری چه نام داشت و رمان «قسطنطنیه در آتش» در مورد چه رویدادی است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
680 | : پروتکل اینترنت نسخه ۶
پروتکل اینترنت نسخه ۶ یا به اختصار IPv6 جدیدترین نسخه پروتکل اینترنت (Internet Protocol) است که ارتباط های اینترنتی بر پایه آن شکل می گیرد. این نسخه قرار است جای نسخه ۴ این پروتکل (IPv4) را که هم اکنون استفاده می شود بگیرد.
IPv4 از فضای آدرسی ۳۲ بیتی استفاده می کند. این فضای اجازهٔ آدرس دهی ۲ یعنی حدود ۴ میلیارد آدرس در اینترنت را می دهد. با توجه به این که امروزه بسیاری از دستگاه ها افزون بر کامپیوترها مانند موبایل ها، دوربین ها و حتی لوازم خانگی و قاب عکس های دیجیتال به اینترنت متصل می شوند، این فضا رو به اتمام است و تاکنون با تمهیداتی مانند NAT سعی در جبران این کمبود داشته اند. IPv6 اما از فضای آدرس دهی ۱۲۸ بیتی استفاده می کند که اجازه داشتن ۲ آدرس یگانه را به ما می دهد و مشکل فضای آدرسی که هم اکنون با آن روبرو هستیم را رفع می کند.
امنیت یکی از مشخصات داخلی پروتکل IPv6 است که دارای هر دو مشخصه تصدیق هویت(Authentication) و رمزنگاری(Encryption) در لایه IP پروتکل جدید است. IETF سازمانی است که به گروه کاری امنیت در IP معروف است. این سازمان وظیفه دارد که مکانیزم های امنیتی مورد نیاز در لایه های مختلف IP را هم در IPv6 و هم در IPv4 جهت گسترش و بهبود استانداردهای مورد نیاز بر عهده گیرد. همچنین این گروه وظیفه دارد پروتکل های مدیریتی کلید عمومی(Key Management Protocols) را جهت استفاده بیشتر در شبکه جهانی اینترنت توسعه و گسترش دهد. تصدیق(Authentication) این قابلیت را به گیرنده بسته می دهد که مطمئن شود آدرس مبدأ معتبر بوده و بسته در طول زمان انتقال دچار تغییر و دستکاری نخواهد شد. رمز نگاری(Encryption) اطمینان می بخشد که تنها گیرنده اصلی بسته می تواند به محتویات آن دست یابد. به عبارت دیگر رمز نگاری باعث می شود که تنها گیرنده ای که بسته به نام او ارسال شده است، می تواند به محتویات آن دسترسی داشته باشد. برای بررسی و تحلیل این مزایا یک سیستم کلیدی بکار گرفته می شود که به موجب آن فرستنده ها و گیرنده ها بر روی یک مقدار کلیدی که مورد استفاده قرار می گیرد با هم به توافق می رسند. سیستم مدیریت کلید عمومی که توسط طراحان IPv6 پذیرفته شده است، مکانیزم ISAKMP می باشد، که با ایجاد و تولید کلید رمز سر و کار دارد و روش های اجرای عمومی پروتکل مدیریت کلید را تأمین می کند. پیغام های ISAKMP با استفاده از پروتکل UDP رد و بدل می شوند و از شماره پورت ۵۰۰ استفاده می کند. [۴]
IPv6 لزوم IPSEC را اجباری می کند و در نتیجه یک قالب امنیتی یکپارچه برای ارتباطات اینترنتی ایجاد می کند. IPSEC برای پیاده سازی رمزنگاری و نیز تصدیق استفاده می شود. در بسیاری از پیاده سازی های IPv4 امکان فعال سازی IPSEC نمی باشد و در نتیجه سطح امنیت کاهش می یابد.
همانگونه که ذکر شد، بحث امنیت داده ها و اطلاعات در IPv6 از اهمیت بالایی برخوردار است. با گسترش حملات کامپیوتری، اصالت، جامعیت، هویت شناسی و محرمانگی اطلاعات خصوصاً اطلاعات حیاتی افراد و سازمان ها در معرض خطر قرار خواهد گرفت. از این رو استفاده از پروتکل IPSec، باعث ایمن سازی فضای اطلاعات خواهد شد. پروتکل IPSec یکی از استانداردهای VPN است که با استفاده از مکانیزم های هویت شناسی و رمزنگاری مانع از گوش دادن به داده ها یا دستکاری و خراب کاری آن ها می شود. قابل توجه ترین موارد استفاده از آن به صورت شبکه به شبکه و نیز دسترسی از راه دور(کامپیوتر به شبکه) می باشند. در واقع امنیت شبکه های خصوصی مجازی VPN از چندین روش امکانپذیر می باشد که عبارتند از دیوار آتش، IPSec , AAA Server و کپسوله سازی. اما روش IPSec به علت امن بودن، پایداری بالا، ارزان بودن، انعطاف پذیر بودن و مدیریت بالا مورد توجه قرار گرفته است. مطابق با تعریف IETF پروتکل IPSec به این شکل تعریف می شود:
”یک پروتکل امنیتی در لایه شبکه که خدمات رمزنگاری را تأمین می کند. خدماتی که به صورت منعطف به پشتیبانی ترکیبی از تأیید هویت، جامعیت، کنترل دسترسی و محرمانگی می پردازد”.
پروتکلIPSec از IKE به عنوان مدیریت کلید استفاده می کند. این پروتکل مخصوصاً برای بسته های پروتکل IP طراحی شده و بر خلاف PPTP امنیت را برای سایر پروتکل ها فراهم نمی آورد. به علاوه شامل دو مد رمزنگاری است که transport و tunnel نام دارند و هر یک سطحی از امنیت را فراهم می آورند.
امروزه این پروتکل یکی از مورد توجه ترین پروتکل های امنیتی محسوب می شود و از جمله اینکه هر دو شرکت بزرگ Cisco و Microsoft در محصولات خود پشتیبانی از IPSec را گنجانده اند…
این پروتکل در لایه ۳ عمل می کند و شامل پروتکل های AH و ESP می باشد. IPSec از AH به منظور هویت شناسی و جامعیت مبدأ بدون استفاده از رمزنگاری بهره می گیرد، درحالیکه ESP هویت شناسی و جامعیت مبدأ را به کمک رمزنگاری فراهم می آورد. پروتکل IPSec دارای دو مد عملیاتی انتقال و تونل است.
در مد انتقال مکانیزم رمز نگاری روی قسمت داده ای بسته IP اعمال می شود و سرآیند بسته IP تغییر نخواهد کرد؛ بنابراین مبدأ و مقصد نهایی بسته ممکن است توسط افراد غیرمجاز مشاهده شود، اما چون در این مد سرآیند لایه ۴ رمزنگاری شده است، اطلاع دقیق از نوع و کیفیت بسته ارسالی برای کابران غیرمجاز امکانپذیر نخواهد بود. معمولاً از این مد زمانی استفاده می شود که هم مبدأ و هم مقصد پروتکل IPSec را پشتیبانی نماید. در مد تونل، تمامی بسته IP رمزنگاری می شود و سپس یک سرآیند جدید به بسته رمزنگاری شده الحاق می گردد. از این مد زمانی استفاده می شود که یک یا هر دو طرف اتصال IPSec دروازه های امنیتی باشند که از این پروتکل حمایت می کنند، در حالی که مبدأ و مقصد اصلی که در پشت این دروازه ها قرار دارند پروتکل IPSec را پشتیبانی نمی کنند. در این حالت مبدأ و مقصد اصلی بسته ها از دید کاربران غیرمجاز پنهان خواهد ماند.
خانواده پروتکل IPSec شامل دو پروتکل است. یعنی سرآیند احراز هویت یا AH (Authentication Header) وESP هر دوی این پروتکل ها از IPSec مستقل خواهد بود.
این پروتکل از متد ESP جهت کپسوله استفاده می کند.
به طور خلاصه پروتکل AH در واقع تأمین کننده سرویس های امنیتی زیر خواهد بود:
۱. تمامیت داده ارسالی
۲. احراز هویت مبدأ داده ارسالی
۳. نادیده گرفتن بسته های دوباره ارسال شده
این پروتکل برای تمامیت داده ارسالی از HMAC استفاده می کند و برای انجام این کار مبنای کارش مبتنی بر کلید سری است که payload بسته و بخش هایی تغییرناپذیر سرآیند IP شبیه IP آدرس خواهد بود. بعد از این کار این پروتکل سرآیند خودش را به آن اضافه می کند در شکل زیر سرآیندها و فیلدهای AH نمایش داده شده است.
سرآیند AH،۲۴ بایت طول دارد. حال به توضیح فیلدهای این پروتکل می پردازیم.
چون پروتکل AH حفاظت دیتاگرام IP شامل بخش های تغییرناپذیری مثل IP آدرس ها نیز هست، پروتکل AH اجازه ترجمه آدرس شبکه را نمی دهد. NAT یا ترجمه آدرس شبکه در فیلد IP آدرس دیگری (که معمولاً IP آدرس بعداً می باشد) قرار می گیرد. و به این جهت تغییر بعدی HMAC معتبر نخواهد بود. در شکل زیر حالتهای انتقال و تونل در پروتکل AH به نمایش درآمده است. همان طور که می بینید این پروتکل در این دو حالت ارتباط امن بین دو نقطه انتهائی که در دو شبکه مجزا قرار دارند را فراهم می آورد، همچنین ارتباط امن بین دو نقطه در یک شبکه داخلی و یک نقطه انتهائی و یک مسیر یاب یا حفاظ دیواره آتش(Firewall) را ممکن می سازد.
پروتکل ESP سرویس های امنیتی زیر را ارائه می کند:
در واقع پروتکل ESP هم امنیت تمامیت داده (سلامت داده های ارسالی) پکت هایی که از HMAC استفاده می کنند را تأمین کنید و هم محرمانگی از طریق اصول رمزنگاری (Encryption principle) بکار گرفته شده. بعد از رمزنگاری پکت و محاسبات مربوط به HMAC، سرآیند ESP محاسبه و به پکت اضافه می شود. سرآیند ESP شامل دو بخش است که مطابق شکل زیر نمایش داده شده است.
NAT هیچ ارتباطی به کار ESP ندارد و این بخش هنوز هم ممکن است بخشی از IPSec باشد و با آن ترکیب گردد. NAT پیمایشی (NAT-Traversal) راه حلی است در کپسوله کردن پکت های ESP به همراه پکت های UDP. در شکل زیر حالتهای انتقال و تونل در پروتکلESP به نمایش درآمده است.
همان طور که می بینید این پروتکل در این دو حالت ارتباط امن بین دو نقطه انتهائی که در دو شبکه مجزا قرار دارند را فراهم می آورد، همچنین ارتباط امن بین دو نقطه در یک شبکه داخلی و یک نقطه انتهائی و یک مسیر یاب یا حفاظ دیواره آتش(Firewall) را ممکن می سازد.
IKE پروتکلی است که چندین مسئله مهم در ارتباط امن را تنظیم می کند. احراز هویت نقاط نظیر و کلید تبادلی متقارن. این پروتکل مجمع امنیت (SA) را ایجاد کرده و درSAD یا پایگاه مجمع امنیت (Security Association data base) قرار می دهد. IKE پروتکلی است که عموماً نیازمند فضای کاربر فوق العاده ای است و روی سیستم های عامل پیاده سازی نمی شود. پروتکل IKE، از پورت شماره UDP/500 استفاده می کنند.
IKE از دو مرحله تشکیل شده است. اولین مرحله همان تشکیل مجمع امنیت مدیریت کلید (Internet Security Association and key) یا (ISAKMP SA) می باشد. در مرحله دوم ISAKMPSA، برای مذاکره و تنظیم IPSec , SA بکار می رود. احراز هویت مرحله اول نقاط نظیر معمولاً بر مبنای کلیدهای پیش اشتراک شده (Per shared Keys)، کلیدهای RSA و گواهینامه X509 به وجود می آید.
مرحله اول از دوحالت پشتیبانی می نماید. حالت اصلی (main mode) و حالت تهاجمی (aggressive mode) این دو حالت نقاط نظیر را احراز هویت کرده و ISAKMP SA را تنظیم می نمایند. در حالت تهاجمی تنها نصف تعداد پیام ها در این مورد تحت پوشش قرار می گیرد. به هر حال این خود یک اشکال محسوب می شود، زیرا این حالت نمی تواند از هویت نقاط نظیر پشتیبانی حفاظت نماید و از این جهت است که این حالت با داشتن کلید پیش اشتراکی (PSK) مستعد حملات میان راهی (man-in-the-middle) خواهد بود. از طرف دیگر تنها منظور از حالت تهاجمی همین است.
در حالت اصلی نه تنها از کلید پیش شرط مختلف نمی تواند پشتیبانی نماید بلکه نقاط نظیر به نظیر را نیز نمی شناسد. در حالت تهاجمی که از حفاظت هویت افراد / نقاط حمایت نمی کند و هویت کاربران انتهایی را چنین شفاف انتقال می دهد؛ بنابراین نقاط نظیر هر چیز را خواهد دانست پیش از آنکه احراز هویتی در مورد جا و کلیدهای پیش شرط بتواند بکار برد.
در مرحله دوم پروتکل IKE که SAهای پیشنهادی تبادل می شوند و توافقاتی بر پایه ISAKMP SA برای SA انجام خواهد شد. ISAKMP SA احراز هویت برای حفاظت از تهاجمات میان راهی را تهیه می بیند. دومین مرحله از حالت سریع استفاده می کند.
معمولاً دو نقطه نظیر روی SAKMP SA با هم مذاکره و توافق می کنند که هر دو طرف معمولاً روی چندین مذاکره (حداقل ۲ تا) به طور غیرمستقیم توافق کنند.
با استفاده از پروتکل IPsec شما می توانید پنهان کردن داده ها، صحت داده ها، اعتبار یا سندیت و Anti Reply Protection را برای ترافیک شبکه به صورت زیر ایجاد کنید:
-ایجاد امنیت انتها به انتها از کاربر به کارگزار، از کارگزار به کارگزار و از کاربر به کاربر در مد انتقال IPSec
-ایجاد دسترسی راه دور امن از کاربر به دروازه بر روی اینترنت با استفاده از پروتکل تونل سازی لایه ۲ (L2TP) امن شده به وسیلهٔ IPSec.
-IPSec یک اتصال دروازه به دروازه امن را روی WAN اختصاصی یا یک اتصال تحت اینترنت با استفاده از تونل L2TP/IPSec یا مد تونل IPSec فراهم می کند. (مد تونل IPSec برای کار با VPN دسترسی راه دور طراحی نشده است)
سیستم عامل WIN2000 پیکربندی و مدیریت امنیت شبکه را به وسیلهٔ IP Security آسان کرده است.
(SSL یا Secure Socket Layer) راه حلی جهت برقراری ارتباطات ایمن میان یک سرویس دهنده و یک سرویس گیرنده است که توسط شرکت Netscape ارائه شده است. در واقع SSL پروتکلی است که پایین تر از لایه کاربرد (لایه ۴ از مدل TCP/IP) و بالاتر از لایه انتقال (لایه سوم از مدل TCP/IP) قرار می گیرد. مزیت استفاده از این پروتکل بهره گیری از موارد امنیتی تعبیه شده آن برای امن کردن پروتکل های غیرامن لایه کاربردی نظیرHTTP ،LDAP ،IMAP و… می باشد که براساس آن الگوریتم های رمزنگاری بر روی داده های خام (plain text) که قرار است از یک کانال ارتباطی غیرامن مثل اینترنت عبور کنند، اعمال می شود و محرمانه ماندن داده ها را در طول کانال انتقال تضمین می کند.
به بیان دیگر شرکتی که صلاحیت صدور و اعطاء گواهی های دیجیتال SSL را دارد برای هر کدام از دو طرفی که قرار است ارتباطات میان شبکه ای امن داشته باشند، گواهی های مخصوص سرویس دهنده و سرویس گیرنده را صادر می کند و با مکانیزم های احراز هویت خاص خود، هویت هر کدام از طرفین را برای طرف مقابل تأیید می کند، البته غیر از این کار می بایست تضمین کند که اگر اطلاعات حین انتقال مورد سرقت قرار گرفت، برای رباینده قابل درک و استفاده نباشد که این کار را با کمک الگوریتم های رمزنگاری و کلیدهای رمزنگاری نامتقارن و متقارن انجام می دهد.
برای داشتن ارتباطات امن مبتنی بر SSL عموماً به دو نوع گواهی دیجیتال SSL یکی برای سرویس دهنده و دیگری برای سرویس گیرنده و یک مرکز صدور و اعطای گواهینامه دیجیتال یا CA نیاز می باشد. وظیفه CA این است که هویت طرفین ارتباط، نشانی ها، حساب های بانکی و تاریخ انقضای گواهینامه را بداند و براساس آن ها هویت ها را تعیین نماید.
پروتکل SSL دارای دو زیر پروتکل تحت عناوین زیر می باشد.
بخش بندی پروتکل SSL به دو زیر پروتکل دارای مزایای چندی است. ازجمله:
اول: در ابتدای کار و طی مراحل اولیه ارتباط (Handshake) هویت سرویس دهنده برای سرویس گیرنده مشخص می گردد.
دوم: در همان ابتدای شروع مبادلات، سرویس دهنده و گیرنده بر سر نوع الگوریتم رمزنگاری تبادلی توافق می کنند.
سوم: در صورت لزوم، هویت سرویس گیرنده نیز برای سرویس دهنده احراز می گردد.
چهارم: در صورت استفاده از تکنیک های رمزنگاری مبتنی بر کلید عمومی، می توانند کلیدهای اشتراکی مخفی را ایجاد نمایند.
پنجم: ارتباطات بر مبنای SSL رمزنگاری می شوند. الگوریتم های رمزنگاری پشتیبانی شده درSSL
در استانداردSSL، از اغلب الگورتیم های عمومی رمزنگاری و مبادلات کلید (Key Exchcenge Algorithm) نظیر DES ،DSA ،KEA، MD5، RC2،RC4، RSA و RSA Key Exchauge ،SHA-1 ،Skipjack و 3DES پشتیبانی می شود و بسته به این که نرم افزارهای سمت سرویس دهنده و سرویس دهنده نیز از موارد مذکور پشتیبانی نمایید، ارتباطاتSSL می تواند براساس هر کدام این از الگوریتم ها صورت پذیرد. البته بسته به طول کلید مورد استفاده در الگوریتم و قدرت ذاتی الگوریتم می توان آن ها را در رده های مختلفی قرار دارد که توصیه می شود با توجه به سناریوهای موردنظر، از الگوریتم های قوی تر نظیر 3DES با طول کلید ۱۶۸ بیت برای رمزنگاری داده ها و همچنین الگوریتم 1-SHA برای مکانیزم های تأیید پیغام 5 MD استفاده شود یا این که اگر امنیت در این حد موردنیاز نبود، می توان در مواردی خاص از الگوریتم رمزنگاری 4 RC با طول کلید ۴۰ بیت و الگوریتم تأیید پیغام 5 MD استفاده نمود. (شکل زیر)
همان طور که می دانید SSL می تواند از ترکیب رمزنگاری متقارن و نامتقارن استفاده کند. رمزنگاری کلید متقارن سریع تر از رمزنگاری کلیدعمومی است و از طرف دیگر رمزنگاری کلید عمومی تکنیک های احراز هویت قوی تری را ارائه می کند. یک جلسه SSL Session) SSL) با یک تبادل پیغام ساده تحت عنوان SSL Handshake شروع می شود. این پیغام اولیه به سرویس دهنده این امکان را می دهد تا خودش را به سرویس دهنده دارای کلید عمومی معرفی نماید و سپس به سرویس گیرنده و سرویس دهنده این اجازه را می دهد که یک کلید متقارن را ایجاد نمایند که برای رمزنگاری ها و رمزگشایی سریع تر در جریان ادامه مبادلات مورد استفاده قرار می گیرد. گام هایی که قبل از برگزاری این جلسه انجام می شوند براساس الگوریتم RSA Key Exchange عبارتند از:
- سرویس گیرنده، نسخه SSL مورد استفاده خود، تنظیمات اولیه دربارهٔ نحوه رمزگذاری و یک داده تصادفی را برای شروع درخواست یک ارتباط امن مبتنی بر SSL به سمت سرویس دهنده ارسال می کند.
- سرویس دهنده نیز در پاسخ نسخه SSL مورد استفاده خود، تنظیمات رمزگذاری و داده تصادفی تولید شده توسط خود را به سرویس گیرنده می فرستد و همچنین سرویس دهنده گواهینامه خود را نیز برای سرویس گیرنده ارسال می کند و اگر سرویس گیرنده از سرویس دهنده، درخواستی داشت که نیازمند احراز هویت سرویس گیرنده بود، آن را نیز از سرویس گیرنده درخواست می کند.
- سپس سرویس گیرنده با استفاده از اطلاعاتی که از سرویس دهنده مجاز در خود دارد، داده ها را بررسی می کند و اگر سرویس دهنده مذکور تأیید هویت شد، وارد مرحله بعدی می شود و در غیراین صورت با پیغام هشداری به کاربر، ادامه عملیات قطع می گردد.
- سرویس گیرنده یک مقدار به نام Secret Premaster را برای شروع جلسه ایجاد می کند و آن را با استفاده از کلید عمومی (که اطلاعات آن معمولاً در سرویس دهنده موجود است) رمزنگاری می کند و این مقدار رمز شده را به سرویس دهنده ارسال می کند.
- اگر سرویس دهنده به گواهینامه سرویس گیرنده نیاز داشت می بایست در این گام برای سرویس دهنده ارسال شود و اگر سرویس گیرنده نتواند هویت خود را به سرویس دهنده اثبات کند، ارتباط در همین جا قطع می شود.
- به محض این که هویت سرویس گیرنده برای سرویس دهنده احراز شد، سرویس دهنده با استفاده از کلید اختصاصی خودش مقدار Premaster Secret را رمزگشایی می کند و سپس اقدام به تهیه مقداری به نام Master Secret می نماید.
- هم سرویس دهنده و هم سرویس گیرنده با استفاده از مقدار master Secret کلید جلسه (Session Key) را تولید می کنند که در واقع کلید متقارن مورد استفاده در عمل رمزنگاری و رمزگشایی داده ها حین انتقال اطلاعات است و در این مرحله به نوعی جامعیت دادها بررسی می شود.
- سرویس گیرنده پیغامی را به سرویس دهنده می فرستد تا به او اطلاع دهد، داده بعدی که توسط سرویس گیرنده ارسال می شود به وسیله کلید جلسه رمزنگاری خواهد شد و در ادامه، پیغام رمز شده نیز ارسال می شود تا سرویس دهنده از پایان یافتن Handshake سمت سرویس گیرنده مطلع شود.
- سرویس دهنده پیغامی را به سرویس گیرنده ارسال می کند تا او را از پایان Handshake سمت سرویس دهنده آگاه نماید و همچنین این که داده بعدی که ارسال خواهد شد توسط کلید جلسه رمز می شود.
- در این مرحله SSL Handshake تمام می شود و از این به بعد جلسه SSL شروع می شود و هر دو عضو سرویس دهنده و گیرنده شروع به رمزنگاری و رمزگشایی و ارسال داده ها می کنند. (همانند شکل فوق)
SSL نیز از حملات و نفوذهای مختلف در امان نیست. بعضی از حملات متداولی که بر این پروتکل واقع می شود عبارتند ازTraffic Analysis: یا تحلیل ترافیک، حملات Certification Injection و حملات از نوع Man in the middle.
به عنوان یک تعریف بسیار ساده می توان SSH را این گونه بیان کرد:
SSH یک روش قدرتمند و پر استفاده و البته نرم افزاری است که برای دستیابی به امنیت شبکه طراحی شده است. هربار که داده ای از طرف کامپیوتر به شبکه فرستاده می شود، به صورت خودکار توسط SSH کدگذاری می شود. هنگامی که داده به مقصد خود می رسد به صورت خودکار کدگشایی می شود. نتیجه ای که خواهد داشت کدگذاری نامرئی خواهد بود. بدین صورت کاربران نهایی درگیر پروسه کدگذاری و کدگشایی نخواهند شد و از ارتباط امن خود می توانند به خوبی استفاده کنند.
امنیت سیستم کدگذاری SSH با استفاده از الگوریتم های پیچیده و مدرن تضمین می شود. تا آنجا که امروزه در سیستم های حیاتی و بسیار حساس از این سیستم استفاده می شود. به صورت معمول محصولاتی که از SSH استفاده می کنند از دو بخش خادم و مخدوم (Client/Server) تشکیل می شوند. Clientها با استفاده از تنظیمات سرور مربوط به آن وصل می شوند و سرور وظیفه تأیید هویت و قبول یا رد ارتباط را به عهده دارد.
نکته: باید توجه داشته باشید تشابه نام Secure Shell با محیط هایی مانند Bourne shell یا C Shell نشان دهنده این نیست که SSH نیز محیطی است که وظیفه تفسیر فرامین برای سیستم عامل را بر عهده دارد.
با اینکه SSH تمامی مشکلات را حل نخواهد کرد، اما در مورد بسیاری از موارد می تواند راه حل مناسبی باشد. برخی از این موارد عبارتند از:
| [
{
"answer1": "پروتکلIPSec از IKE به عنوان مدیریت کلید استفاده می کند.",
"answer2": "این پروتکل در لایه ۳ عمل می کند",
"distance": 446,
"question": "پروتکل IPsec از چه پروتکلی به عنوان مدیریت کلید استفاده میکند و در چه لایه ای عمل می کند؟"
},
{
"answer1": "IPSec از AH به منظور هویت شناسی و جامعیت مبدأ بدون استفاده از رمزنگاری بهره می گیرد، درحالیکه ESP هویت شناسی و جامعیت مبدأ را به کمک رمزنگاری فراهم می آورد.",
"answer2": "پروتکل IKE، از پورت شماره UDP/500 استفاده می کنند.",
"distance": 3551,
"question": "پروتکل های AH و ESP در IPsec چه وظایفی دارند و پروتکل IKE از کدام پورت استفاده می کند؟"
},
{
"answer1": "- سرویس گیرنده، نسخه SSL مورد استفاده خود، تنظیمات اولیه دربارهٔ نحوه رمزگذاری و یک داده تصادفی را برای شروع درخواست یک ارتباط امن مبتنی بر SSL به سمت سرویس دهنده ارسال می کند.\n\n- سرویس دهنده نیز در پاسخ نسخه SSL مورد استفاده خود، تنظیمات رمزگذاری و داده تصادفی تولید شده توسط خود را به سرویس گیرنده می فرستد و همچنین سرویس دهنده گواهینامه خود را نیز برای سرویس گیرنده ارسال می کند و اگر سرویس گیرنده از سرویس دهنده، درخواستی داشت که نیازمند احراز هویت سرویس گیرنده بود، آن را نیز از سرویس گیرنده درخواست می کند.\n\n- سپس سرویس گیرنده با استفاده از اطلاعاتی که از سرویس دهنده مجاز در خود دارد، داده ها را بررسی می کند و اگر سرویس دهنده مذکور تأیید هویت شد، وارد مرحله بعدی می شود و در غیراین صورت با پیغام هشداری به کاربر، ادامه عملیات قطع می گردد.\n\n- سرویس گیرنده یک مقدار به نام Secret Premaster را برای شروع جلسه ایجاد می کند و آن را با استفاده از کلید عمومی (که اطلاعات آن معمولاً در سرویس دهنده موجود است) رمزنگاری می کند و این مقدار رمز شده را به سرویس دهنده ارسال می کند.\n\n- اگر سرویس دهنده به گواهینامه سرویس گیرنده نیاز داشت می بایست در این گام برای سرویس دهنده ارسال شود و اگر سرویس گیرنده نتواند هویت خود را به سرویس دهنده اثبات کند، ارتباط در همین جا قطع می شود.\n\n- به محض این که هویت سرویس گیرنده برای سرویس دهنده احراز شد، سرویس دهنده با استفاده از کلید اختصاصی خودش مقدار Premaster Secret را رمزگشایی می کند و سپس اقدام به تهیه مقداری به نام Master Secret می نماید.\n\n- هم سرویس دهنده و هم سرویس گیرنده با استفاده از مقدار master Secret کلید جلسه (Session Key) را تولید می کنند که در واقع کلید متقارن مورد استفاده در عمل رمزنگاری و رمزگشایی داده ها حین انتقال اطلاعات است و در این مرحله به نوعی جامعیت دادها بررسی می شود.\n\n- سرویس گیرنده پیغامی را به سرویس دهنده می فرستد تا به او اطلاع دهد، داده بعدی که توسط سرویس گیرنده ارسال می شود به وسیله کلید جلسه رمزنگاری خواهد شد و در ادامه، پیغام رمز شده نیز ارسال می شود تا سرویس دهنده از پایان یافتن Handshake سمت سرویس گیرنده مطلع شود.\n\n- سرویس دهنده پیغامی را به سرویس گیرنده ارسال می کند تا او را از پایان Handshake سمت سرویس دهنده آگاه نماید و همچنین این که داده بعدی که ارسال خواهد شد توسط کلید جلسه رمز می شود.",
"answer2": "در واقع SSL پروتکلی است که پایین تر از لایه کاربرد (لایه ۴ از مدل TCP/IP) و بالاتر از لایه انتقال (لایه سوم از مدل TCP/IP) قرار می گیرد.",
"distance": 3439,
"question": "مراحل انجام یک جلسه SSL بر اساس الگوریتم RSA Key Exchange چیست و پروتکل SSL در کدام لایه از مدل TCP/IP قرار دارد؟"
}
] | [
{
"answer1": "IPv4 از فضای آدرسی ۳۲ بیتی استفاده می کند. این فضای اجازهٔ آدرس دهی ۲ یعنی حدود ۴ میلیارد آدرس در اینترنت را می دهد. IPv6 اما از فضای آدرس دهی ۱۲۸ بیتی استفاده می کند که اجازه داشتن ۲ آدرس یگانه را به ما می دهد",
"answer2": "IETF سازمانی است که به گروه کاری امنیت در IP معروف است. این سازمان وظیفه دارد که مکانیزم های امنیتی مورد نیاز در لایه های مختلف IP را هم در IPv6 و هم در IPv4 جهت گسترش و بهبود استانداردهای مورد نیاز بر عهده گیرد.",
"question": "چه تفاوتی بین فضای آدرس دهی IPv4 و IPv6 وجود دارد و کدام سازمان مسئول توسعه مکانیزم های امنیتی در لایه های مختلف IP است؟"
},
{
"answer1": "با استفاده از پروتکل IPsec شما می توانید پنهان کردن داده ها، صحت داده ها، اعتبار یا سندیت و Anti Reply Protection را برای ترافیک شبکه به صورت زیر ایجاد کنید:\n\n-ایجاد امنیت انتها به انتها از کاربر به کارگزار، از کارگزار به کارگزار و از کاربر به کاربر در مد انتقال IPSec\n\n-ایجاد دسترسی راه دور امن از کاربر به دروازه بر روی اینترنت با استفاده از پروتکل تونل سازی لایه ۲ (L2TP) امن شده به وسیلهٔ IPSec.\n\n-IPSec یک اتصال دروازه به دروازه امن را روی WAN اختصاصی یا یک اتصال تحت اینترنت با استفاده از تونل L2TP/IPSec یا مد تونل IPSec فراهم می کند.",
"answer2": "هر بار که داده ای از طرف کامپیوتر به شبکه فرستاده می شود، به صورت خودکار توسط SSH کدگذاری می شود. هنگامی که داده به مقصد خود می رسد به صورت خودکار کدگشایی می شود.",
"question": "چه مواردی به طور کلی توسط پروتکل IPSec ایجاد می شوند و پروتکل SSH چگونه امنیت را تامین می کند؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
681 | : غزوه بدر
غزوهٔ بدر یا بدر الکبری نخستین نبرد بزرگ دوران محمد میان مسلمانان و اهل مکه بود که در هفدهم رمضان یا نوزدهم رمضان سال دوم (۱۳ یا ۱۵ مارس ۶۲۴ میلادی) پس از هجرت در ناحیه بدر روی داد. وقتی خبر حرکت کاروان ثروتمند ابوسفیان از مکه به محمد رسید، قریب به سیصد تن از مسلمانان برای حمله به آن آماده شدند و در این میان، سپاه هزار نفری مکه برای مقابله با آنان وارد عمل شد و با وجود برتری در شمار نفرات، پیروزی کامل از آنِ مسلمانان شد و بسیاری از مکیان کشته و اسیر شدند. پیروزی مسلمانان در این نبرد نفوذ مکه را تا حد زیادی کاهش داد و جایگاه سیاسی مسلمانان را در مدینه مستحکم کرد. در قرآن از این پیروزی به عنوان رویدادی الهی یاد شده است.
به گفتهٔ ویلیام مونتگومری وات، در قرآن اشارهٔ صریحی به درگیری های اولیهٔ مسلمانان یافت نمی شود. اما به گفتهٔ محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه، آیات ۱۲۱ تا ۱۲۸ سورهٔ آل عمران صریحاً به بدر اشاره کرده است. همچنین طبق دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، سورهٔ انفال در شأن این نبرد نازل شده است.
معمولاً قدیمی ترین و مورد اعتمادترین منبع تاریخی برای بررسی این رویداد نامهٔ عروة بن زبیر به عبدالملک بن مروان (خلیفهٔ دوره اموی) دانسته می شود؛ هرچند برخی از مطالب آن به افسانه شباهت دارد. در منابع اولیهٔ تاریخی این رویداد مفصلاً شرح داده شده است.
پس از هجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه دارایی های رهاشدهٔ مهاجرین مسلمان را مصادره کردند. در آن هنگام آیاتی نازل شده بود که به مسلمانان، در برابر کسانی که آنان را مجبور به انکار دینشان می کنند یا از فراخواندن مردم به خدا منع می کنند، اجازهٔ جنگیدن می داد، و مسلمانان این را اعلان جنگی از جانب خدا علیه بت پرستی قریش می دانستند. همچنین، محمد آیات ۳۹–۴۰ سوره حج را ایراد کرد که در آن ها اجازه استفاده از نیروی نظامی صادر می شود.
در طی نخستین سال سکونت مسلمانان در مدینه، محمد اجازه داد حمله علیه کاروان های مکه انجام شود. سهیل هاشمی نظرات دربارهٔ این درگیری ها را بررسی می کند و می گوید: دربارهٔ درگیری های اولیه میان مورخین متقدم و مستشرقین متأخر، با سیره نویسان، اختلاف نظر وجود دارد: به گفتهٔ اغلب تاریخ نگاران مسلمان متقدم، در طی این دوران محمد سیاست جدیدی را در برابر مکه اتخاذ کرد: جنگیدن با مکیان به تلافی [و جبران خسارات ناشی از] رفتار ایشان با مسلمانان؛ و طبق گفتهٔ بسیاری از خاورشناسان نیز، این حملات با هدف جبران فقر اقتصادی ناشی از مهاجرت مسلمانان به مدینه انجام می شد. برخی گفته اند «این درگیری ها نشان دهندهٔ "تغییری اساسی" در خط مشی پیامبر در جهت تکیه بر "تنازع خشونت آمیز" بود که با آیات ستیزه جویانهٔ مدنی تجویز شد.» اما محمد هیکل می گوید «این درگیری ها "لشکرکشی نظامی" نبود؛ بلکه حمله هایی کوچک بود که با هدف خسته کردن مکیان و نمایاندن قدرت جدید مسلمانان و اثبات لزوم صلح و سازش با مسلمین انجام می شد.» به باور خود هاشمی، هر دو دیدگاه بر مبنای حدس و گمان است. من حیث المجموع، «به سختی می توان این واقعه و وقایعی که مسبب آن بودند را به روشنی شرح داد».
همچنین، پیشگیری از اقدام نظامی احتمالی آنان علیه مسلمانان و پایان دادن به آزار و اذیت اقلیت مسلمان باقی مانده در مکه و بستن مسیر کاروان های مکه تا شام (یا به تعبیری دیگر «تهدید حیات اقتصادی مکه»)، نیز به عنوان اهداف محمد از فعالیت نظامی علیه مکیان ذکر شده است.
مونتگومری وات می گوید
به دلیل اینکه مهاجرین در مدینه از نظر اقتصادی تحت فشار بودند و هیچ شغل خالی برای آن ها نبود که مشغول به کار شوند، آن ها جهت ارتزاق، شروع به یورش به کاروان های اهل مکه کردند. این حرکت باعث شروع جنگ مسلح بین اهل مکه و مدینه شد. در مقابل چیز رابینسون عامل اصلی بروز درگیری را اشتیاق محمد برای فراهم ساختن شرایط اجرای مناسک مذهبی اسلام گرداگرد کعبه و بر کوه های مکه و نیز سرشت فعال اعتقادات وی می داند.برخی نیز علت خروج او و سپاهش را جلوگیری از حمله ابوسفیان با توجه به تهدیدات قبلی قریش، نسبت به اهل مدینه عنوان کرده اند.
در طی یکی از همین درگیری ها در ماه رجب (که از ماه های حرام بود) همان سال، مسلمانان با کاروانی از قریش در نخله (جایی میان مکه و طائف) درگیر شدند و عمرو بن حضرمی (از اهالی مکه) کشته شد. قریش از فرصت بهره جست و جنگی تبلیغاتی علیه مسلمانان به راه انداخت: ایشان را به جنگیدن در ماه های حرام، که نزد عرب عملی قبیح و نامتعارف بود متهم کرد، تا میان مسلمانان و کل اهالی شبه جزیره عربستان، دشمنی ایجاد کند.
سالیانه دو کاروان تجاری بزرگ از مکه خارج می شد و سود حاصل از آن بخش عمدهٔ درآمد اهل مکه را شامل می شد و همهٔ تاجران مکه در آن سهیم بودند و تقریباً برای هر کس از اهل مکه اهمیت داشت. از آنجایی که کاروان در مسیر شام حداکثر می توانست از ۸۰ مایلی مدینه بگذرد، مسلمانان مدینه فقط با نگهبانان همراه کاروان سروکار داشتند و می توانستند بدان حمله کنند و بی آنکه کسانی از مکه بدیشان دست یابند، بگریزند.
در جمادی الاول یا جمادی الثانی سال دوم پس از هجرت، ابوسفیان کاروان تجاری بزرگی را به مقصد شام رهبری کرد و محمد از این باخبر شد و ۱۵۰ تا ۲۰۰ تن از مسلمانان برای حمله به آن در ذی العشیرة کمین کردند و کمی بعد دریافتند که کاروان چند روز پیش از آنجا گذشته است، پس تصمیم گرفتند هنگام بازگشت کاروان به مکه به آن حمله کنند.
هنگام بازگشت کاروان از شام به مکه، محمد، طلحه بن عبیدالله و سعید بن زید را به "الحوراء" فرستاد تا پس از گذشتن کاروان از آنجا، به او خبر دهند. پس از اینکه آن دو به آنجا رسیدند، یکی از رئیسان جهینه از آنان استقبال و آنان را در خانه اش مخفی کرد تا کاروان با ۴۰ نفر و نزدیک به پنجاه هزار دینار طلا، از آنجا گذشت و آن دو با این خبر به مدینه بازگشتند. اما محمد چون بیم آن داشت برای حمله دیر شود، تا بازگشتن آن دو نفر صبر نکرد و لذا آن دو در جنگ شرکت نداشتند؛ و همچنین عثمان؛ که در مدینه ماند تا از همسر بیمارش، رقیه (دختر پیامبر)، مراقبت کند.
سپاه مسلمانان متشکل بود از ۳۰۰ تا ۳۱۷ تن (۸۲ تا ۸۶ تن از مهاجرین، ۶۱ تن از اوس و ۱۷۰ تن از خزرج) و ۲ یا ۳ اسب (متعلق به زبیر بن عوام و مقداد بن اسود) و ۷۰ شتر؛ که هر دو یا سه نفر از یک شتر، به نوبت، استفاده می کردند و محمد نیز به همراه علی و کسی دیگر یک شتر داشتند و بنابراین بیشتر مسیر با پای پیاده طی می شد. مسلمانان پرچمی سفیدرنگ داشتند.
مسلمانان در ۱۲ یا ۱۳ رمضان از مدینه خارج شدند و پنج روز پیش از فرارسیدن کاروان به سمت نزدیک ترین محلی که کاروان از آنجا می گذشت، یعنی بدر در ۹۰ مایلی جنوب مدینه، رفتند.
در نزدیکی بدر محمد دو نفر را پیش فرستاد تا از کاروان خبر آورند و هنگامی که آن دو از چاهی در بدر آب می کشیدند، گفتگوی دو روستایی را شنیدند که «کاروان فردا یا پس فردا می رسد …» و فوراً با این خبر بازگشتند. کمی پس از اینکه آنجا را ترک کردند، ابوسفیان که شخصاً آمده بود تا از امنیت مسیر مطمئن شود، به آنجا رسید و از یک روستایی خبر تجسس آن دو نفر را شنید، پس بازگشت و مسیر حرکت کاروان را به سمت دریای سرخ منحرف کرد.
ابوسفیان برای کاروانش، که به ناحیه ای رسیده بود که به راحتی توسط مسلمانان مدینه قابل دسترسی بود، از مکه درخواست کمک کرد،
و سپاه مکه متشکل از ۹۵۰ سرباز که تقریباً همهٔ جنگجویان قریش را شامل می شد، به رهبری عمرو ابن هشام به سمت بدر به راه افتاد.
وقتی مسلمانان در جُحفة (در جنوب بدر) خیمه زده بودند، کاروان ابوسفیان به نقطه ای رسیده بود که سپاه قریش بین کاروان و مسلمانان بود، پس به سپاه پیغام داد از همان راه بازگردد که کاروان در امان است. سپاهیان قریش تمایل به بازگشت داشتند و برخی سران ایشان نیز مخالف پیشروی بودند، و احتمالاً بنی زهره و بنی عدی به مکه بازگشتند، اما عمرو ابن هشام بر پیشروی و قدرت نمایی و برپایی جشن و سرور در بدر اصرار داشت و با مابقی سپاه به سمت بدر به راه افتاد. سپاهیان پیش رفتند و در العُدْوَةِالقُصْوَی در یَلَیْل (بین بدر و عقنقل) پشت تپهٔ عَقَنْقَل خیمه زدند.
به گفتهٔ وات، «بدون شک او (عمرو ابن هشام) و یارانش گمان می کردند، آن قدر قدرتمند هستند که محمد جرئت جنگیدن نخواهد کرد».
در نزدیکی بدر، مسلمانان دو تن از سقایان لشکر قریش را دستگیر کردند و از آنجا فهمیدند سپاه قریش در حال پیشروی به سمت آن هاست و احتمالاً پیش از آن از این موضوع بی خبر بودند. آنگاه محمد از افرادش مشورت خواست و ابتدا ابوبکر و سپس عمر نظری دادند و بعد مقداد بن عمرو، از جانب مهاجرین، تمایلش به پیشروی را اعلام کرد. اما طبق بیعت عقبه، انصار فقط زمانی که مسلمانان در مدینه اند موظف به دفاع از آنان بودند و دیگر آن که آن ها با فرض اینکه قرار است به کاروانی تجاری حمله کنند، محمد را همراهی کردند، لذا محمد با هدف دانستن نظر انصار، دوباره از افرادش مشورت خواست و آنگاه سعد بن معاذ، از جانب انصار، آمادگی انصار برای جنگیدن با قریش را اعلام کرد. پس محمد فوراً دستور پیشروی داد تا پیش از دشمن به چاه های آب بدر برسد. چاه ها روی سراشیبی ملایمی قرار داشتند و محمد پس از رسیدن به اولین چاه دستور توقف داد و یکی از انصار پرسید دستور توقف در این جا از جانب خدا بود یا نظری شخصی، و محمد گفت نظر خودش بوده است، و آن شخص درخواست کرد در چاه های نزدیک دشمن توقف کنند و آب انباری برای خود بسازند و دشمن را بی بهره بگذارند، و محمد پذیرفت هر چند او از آب نوشیدن دشمنانش قبل از جنگ جلوگیری نکرد. تا صبح روز بعد همان جا بودند و محمد شب را با نیایش گذراند و آیاتی هم نازل شد. وی مدت زیادی را با عبادت سپری کرد تا آیهٔ تضمین کنندهٔ پیروزی را دریافت کرد. او به پیروانش گفت همهٔ کشته شدگان در این نبرد شهیدند و مستقیماً به بهشت خواهند رفت.
خیمهٔ مکیان پشت تپه ای بود و قابل مشاهده نبود. در سپیده دم هفدهم رمضان، قریشیان تا بالای عقنقل پیشروی کردند، و سپس در پایین سراشیبی خیمه زدند و طرفین درگیری می توانستند همدیگر را رؤیت کنند. چند تن از مشرکان همان موقع نزدیک آمدند و همگی به جز حکیم بن حِزام کشته شدند. وقتی دیدند تعداد مسلمانان از آنچه که پیش بینی کرده بودند کمتر است، عمیر بن وهب الجمحی را فرستادند تا ببیند کسان دیگری هم [در کمین] هستند یا نه، و وی گشتی زد و کس ندید، بازگشت و خبر را گفت، و افزود: «… هیچ یک از اینان کشته نخواهد شد مگر آنکه کسی از شما را بکشد …» و وی در مکه به غیب گویی شهرت داشت و همین سبب تأثیرپذیری بیشتر سپاه از سخنانش شد. حکیم بن حزام نزد عتبة رفت و از او خواست خون بهای شخص مقتول در سریهٔ نخله (یعنی عمرو بن حضرمی) را به برادرش، عامر بن حضرمی، بپردازد تا یکی از بهانه های اصلی این نزاع را رفع کند و از رخ دادن جنگ جلوگیری کند. عتبة پذیرفت و بدو گفت که او نیز عمرو ابن هشام را راضی کند تا جنگ را رها کند. عتبة نزد سپاه رفت و گفت: «ای مردان قریش، جنگیدن با محمد و پیروانش هیچ سودی برای شما نخواهد داشت. اگر آن ها را بکشید، هریک از شما به دیگری که خویشاوندی از شما را [از بین مسلمانان] کشته است، با تنفر نگاه خواهد کرد. پس بازبگردید و محمد را به دیگر اعراب واگذارید. …»
اما پیش از اینکه تصمیم سپاهیان برای جنگ تغییر کند، عمرو ابن هشام عتبة را به «ترسیدن از کشته شدن خودش و فرزندش (که بین مسلمانان بود)» متهم کرد، و همچنین نزد عامر رفت و او را ترغیب کرد که فرصت انتقام گیری را از دست ندهد.
محمد پیامی را توسط عمر بن خطاب به عمرو ابن هشام فرستاد که «برگردید [که] اگر کسی جز شما با من بجنگد بهتر است و من نیز دوست ندارم با شما بجنگم»، و عمرو ابن هشام گفت «به خدا قسم بازنمی گردیم در حالی که خدا آنان را در اختیار ما قرار داده است، و این فرصت را که به نقد پیش آمده است به نسیه وانمی گذاریم، و از این پس هیچ کس معترض کاروان های ما نخواهد شد».
محمد به افرادش گفته بود از کشتن کسانی که از بنی هاشم اند [و نیز برخی دیگر]، چون به اکراه حاضر به جنگیدن شده اند، صرف نظر کنند.
مسلمانان از موقعیت برتری در ناحیه برخوردار بودند. سپاه مکه از لحاظ شمار نفرات و تجهیزات نظامی بسیار برتر بود، اما در برابر وضع تزلزل آمیز قریشیان، مسلمانان از روحیهٔ بسیار بهتری برخوردار بودند.
نخست، اسود بن عبدالاسد کنار آب انباری که مسلمانان ساخته بودند رفت و حمزه بن عبدالمطلب وی را کشت. سپس عتبة پیش آمد و برای نبرد تن به تن مبارز طلبید؛ پس میان عتبة و شیبة (برادر عتبة) و ولید (پسر عتبة) از قریش، و عبیدة بن الحریث و حمزه بن عبدالمطلب و علی از مسلمانان، نبردی سه به سه درگرفت و هنگامی که شیبة توسط حمزه، و ولید توسط علی کشته شد، عتبة، عبیدة را زخمی کرد و آنگاه حمزه پیش رفت و عتبة را بکشت و به کمک علی، عبیدة را به لشکرگاه بازگرداند و وی چند روز بعد درگذشت. کمی بعد از سوی سپاه مکه تیری چند انداخته شد و دو مسلمان کشته شدند، و آنگاه نبرد اصلی آغاز شد. مسلمانان با قدرت حمله کردند و صفوف مکیان را درهم کوبیدند، و خیلی زود شکست در لشکر قریش بیفتاد و اکثرشان حین نبرد بگریختند و قریب به ۷۰ تن از ایشان کشته و تقریباً به همین تعداد اسیر شدند، و بسیاری از بزرگان قریش مانند ابوجهل (توسط معوِذ بن عفرا) و امیه بن خلف که تا آخرین لحظه بر جنگیدن اصرار داشتند نیز کشته شدند. از جانب مسلمانان، فقط ۱۵ تن (۶ تن از مهاجرین و ۸ تن از انصار) در حین نبرد یا پس از آن کشته شدند.
به نوشتهٔ سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان به نقل از کتاب "الارشاد" شیخ مفید، شیعه و سنی متفقند که سی وپنج نفر از سپاه مکه به دست علی کشته شده اند. علاوه بر این افراد دیگری نیز هستند که در خصوص مشارکت علی در کشتن آن ها اختلاف وجود دارد.
مسلمانانی که در این نبرد شرکت داشتند «بدریّون» لقب گرفتند و به آنان به عنوان اشخاصی شایسته تر نگریسته می شد.
سهیل، عباس (عموی محمد)، عقیل و نوفل (پسرعموهای محمد) از اسیران مهم بودند. محمد با اسیران به نیکی رفتار کرد و جز یکی دو تن از آنان، همگی با پرداخت فدیه یا به دلایل دیگر آزاد شدند. محمد مانع رفتارهای خشن (که نزد اعراب معمول بود) با اسیران می شد، و به طور کلی سیاست او آزاد کردن اسیران با فدیه بود. وی چند تن را که دشمنان خطرناک مدینه و اسلام می پنداشت، کشت و از بقیه چشم پوشید.
پس از نبرد، میان مسلمانان در تقسیم غنائم جنگی اختلاف افتاد تا اینکه آیاتی نازل شد و محمد گفت غنائم و اسیران به طور مساوی بین کسانی که در جنگ شرکت داشتند تقسیم شود. بخشی از غنائم نیز به فقیران مدینه به خصوص زنان و کودکانی که پس از جنگ بیوه و یتیم شدند اختصاص یافت.
وات می گوید: «این شکست به مکه آسیب بزرگی زد، اما آن را فلج نکرد. از دست دادن بسیاری از سران برای مکیان زیانی بزرگ بود، اما شاید بزرگ ترین ضرر از دست دادن اعتبار و قدر و منزلت بود.»
پس از نبرد، ابوسفیان با کشته شدن دست کم دوازده تن از سران مکه همچون عمرو ابن هشام، عتبه بن ربیعه و امیة بن خلف تبدیل به مهم ترین رئیس قبیله در مکه شد.
پس از این واقعه، محمد در جایگاه مستحکم تری در مدینه قرار گرفت. به گفتهٔ وات، اعتمادبه نفس و اعتباری که مسلمانان با این پیروزی کسب کردند، عواملی بود که بدون آن ها اسلام به سختی می توانست به جایگاه کنونی اش برسد.
در نظر مسلمانان، این پیروزی نتیجهٔ امداد الهی بود. ایشان بر این باور بودند که خدا فرشتگانش را برایشان فرستاده است.
به گفتهٔ وات، «این مصیبت که بر سر اهل مکه آمد مجازاتی بود که پیش تر در آیات مکی پیش بینی شده بود و بنابراین صحت ادعای پیامبری محمد را معلوم کرد».
پیروزی در این نبرد سبب شد اهل مدینه برای شرکت در لشکرکشی های مسلمانان آماده تر باشند. احتمالاً قبایل میان مدینه و دریای سرخ برای اتحاد با محمد آماده تر بودند؛ چراکه قریش در تابستان آن سال جرئت نکرد کاروانی را به سوریه بفرستد.
پس از غزوهٔ بدر، غزوهٔ احد روی داد و مسلمانان از مکیان شکست خوردند. ابوسفیان این جنگ را در برابر جنگ بدر دانست، و به محمد وعدهٔ جنگی دیگر را در سال بعد در بازار موسمی "بدر الصفراء" داد. محمد و پیروانش به وعده گاه آمدند، اما ابوسفیان در میانهٔ راه پشیمان شد و بازگشت.
به گفتهٔ محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه، سورهٔ انفال بعد از وقوع این جنگ نازل شده است و تمام آن مربوط به این جنگ و مسائل پیرامونش نظیر تقسیم غنائم است. در آیه ششم به وعدهٔ الهی مبنی بر چیره شدن مسلمانان بر یکی از دو گروه (کاروان یا لشکر) قریش اشاره می کند و بیان می کند که خداوند می خواست تا با لشکریان ایشان روبه رو شوید، و او شما را با کمی عددتان بر ایشان غلبه دهد و بدین وسیله قضای او مبنی بر ظهور حق و استیصال کفار و ریشه کن شدن ایشان به کرسی بنشیند.
به گفتهٔ طباطبایی، یکی از موضوعاتی که در سورهٔ انفال و نیز آل عمران به آن اشاره شده، «امداد الهی» مسلمانان است. این امداد از چند طریق بوده است: یکی فرستادن سه هزار فرشته که البته بنا بر تفسیر طباطبایی از آیات این فرشتگان صرفاً به منزلهٔ سیاهی لشکر بوده است، تا قلب مسلمانان استوار گردد و مکیان بترسند و آنان خود نقشی در کشتن سپاه مکه نداشته اند. امداد دیگر، فرستادن باران بود که بدن مسلمانان را شست، قدم هایشان را بر روی ریگ های بیابان استوار نمود یا بدین وسیله دل هایشان را محکم ساخت. طبق بیان قرآن امداد به گونه ای بود که مسلمانان چنان احساس امنیت کردند که پیش از جنگ اندکی به خواب رفتند. همچنین یاری دیگر از طریق مستولی کردن وحشت بر دل مکیان بوده است.
مولانا در حکایت «گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید…» در دفتر سوم مثنوی معنوی، غزوهٔ بدر و نقش ابلیس (که او را نمایندهٔ نفس اماره معرفی می کند) در این جنگ را شرح، و بدان وسیله تفسیری از نفس انسانی ارائه می دهد.
در فیلم "محمد رسول الله" که از معدود فیلم های ساخته شده دربارهٔ زندگی پیامبر اسلام است، جنگ های صدر اسلام (ازجمله غزوهٔ بدر) دقیقاً توصیف شده اند.
دولت مصر عملیات گذشتن از کانال سوئز در سال ۱۹۷۳ میلادی را که آغازگر جنگ یوم کیپور بود، به یاد این نبرد «عملیات بدر» نامید. یکی از عملیات های ایران که در سال ۱۳۶۳ در جریان جنگ ایران و عراق انجام شد هم عملیات بدر نام داشت. همچنین تشکیلات نظامی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق «لشکر بدر» نامیده می شد.
| [
{
"answer1": "سپاه مسلمانان متشکل بود از ۳۰۰ تا ۳۱۷ تن (۸۲ تا ۸۶ تن از مهاجرین، ۶۱ تن از اوس و ۱۷۰ تن از خزرج)",
"answer2": "و ۲ یا ۳ اسب (متعلق به زبیر بن عوام و مقداد بن اسود)",
"distance": 97,
"question": "بر اساس متن، چه کسانی در جنگ بدر شرکت داشتند و تعداد اسب های مسلمانان در این جنگ چقدر بود؟"
},
{
"answer1": "در جمادی الاول یا جمادی الثانی سال دوم پس از هجرت، ابوسفیان کاروان تجاری بزرگی را به مقصد شام رهبری کرد",
"answer2": "پس از نبرد، ابوسفیان با کشته شدن دست کم دوازده تن از سران مکه همچون عمرو ابن هشام، عتبه بن ربیعه و امیة بن خلف تبدیل به مهم ترین رئیس قبیله در مکه شد.",
"distance": 8197,
"question": "در چه زمانی کاروان ابوسفیان به سمت شام حرکت کرد و پس از پیروزی مسلمانان در بدر، چه کسی رئیس مکه شد؟"
},
{
"answer1": "طبق گفتهٔ بسیاری از خاورشناسان نیز، این حملات با هدف جبران فقر اقتصادی ناشی از مهاجرت مسلمانان به مدینه انجام می شد.",
"answer2": "قریب به ۷۰ تن از ایشان کشته و تقریباً به همین تعداد اسیر شدند",
"distance": 8930,
"question": "بر اساس متن، هدف محمد از حملات به کاروان های مکه چه بود و تعداد کشته شدگان سپاه مکه در جنگ بدر چقدر بود؟"
},
{
"answer1": "مسلمانان در ۱۲ یا ۱۳ رمضان از مدینه خارج شدند",
"answer2": "آنگاه سعد بن معاذ، از جانب انصار، آمادگی انصار برای جنگیدن با قریش را اعلام کرد.",
"distance": 2041,
"question": "جنگ بدر در چه ماهی رخ داد و بر اساس متن، چه کسی از طرف انصار اعلام آمادگی برای جنگ را اعلام کرد؟"
},
{
"answer1": "دولت مصر عملیات گذشتن از کانال سوئز در سال ۱۹۷۳ میلادی را که آغازگر جنگ یوم کیپور بود، به یاد این نبرد «عملیات بدر» نامید. یکی از عملیات های ایران که در سال ۱۳۶۳ در جریان جنگ ایران و عراق انجام شد هم عملیات بدر نام داشت.",
"answer2": "در قرآن از این پیروزی به عنوان رویدادی الهی یاد شده است.",
"distance": 14449,
"question": "در متن به چه عملیات های نظامی دیگری اشاره شده است که نام بدر را دارند و این جنگ در قرآن چگونه یاد شده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
682 | : ساموئل خاچیکیان
ساموئل خاچیکیان (زادهٔ ۲۹ مهر ۱۳۰۲ در تبریز - درگذشتهٔ ۳۰ مهر ۱۳۸۰ در تهران) کارگردان، تدوینگر، نویسنده، آهنگ ساز فیلم و تهیه کنندهٔ نامدار ایرانی ارمنی تبار بود. او یکی از تأثیرگذارترین کارگردان ها در سینمای ایران به شمار می رود، تا آنجا که به وی لقب «هیچکاکِ ایران» داده شده است. همچنین، از او به عنوان «استاد دلهره و وحشتِ» سینمای ایران نام برده شده است.
دوستان و همکاران ساموئل خاچیکیان، او را با نام «سام ول» نیز می شناختند. او در آغازِ راهِ سینمای ایران با هنر و دانسته های خود به یاری این هنر و صنعت آمد و توانایی فنی خود را با به فرجام رساندن فیلم "شب نشینی در جهنم" (۱۳۳۶) نشان داد و سپس با "طوفان در شهر ما" (۱۳۳۷) سینمای ایران را با سبک ویژهٔ خود آشنا کرد.
خاچیکیان، که از نیمه های فیلم "بازگشت" تدوین فیلم هایش را خود به دست گرفته بود، در نورپردازی و کار فیلم بردارانش دخالت می کرد، و موسیقی فیلم هایش را خود برمی گزید. به گفتهٔ خودش، او همهٔ این ها را برپایهٔ برداشت و دریافت درونی انجام می داد. «نورپردازی جنایی» زبانزدی بود که خود او برای فیلم هایی همچون "چهارراه حوادث" (۱۳۳۳)، "طوفان در شهر ما" (۱۳۳۷)، "فریاد نیمه شب" (۱۳۴۰)، "یک قدم تا مرگ" (۱۳۴۰)، "دلهره" (۱۳۴۱)، "ضربت" (۱۳۴۳) و "سرسام" (۱۳۴۴) به کار می برد.
خاچیکیان را می توان از پیشگامان نام آور سینمای ایران دانست و کمتر کارگردان ایرانی مانند او در درازای سه دهه (۱۳۵۰–۱۳۳۰) به گونه ای پیوسته و پرکار درگیر فیلم سازی بوده است. او در زمره نخستین کارگردانان ایرانی بود که عناصر تکنیکی را برای سینما به کار برد و با دکوپاژ سر صحنه فیلمبرداری می رفت. به عنوان فیلم سازی نوآور، ساخت فیلم های جنایی را در ایران به راه انداخت و نخستین پیش پرده تاریخ سینمای ایران را برای فیلم "دختری از شیراز" (۱۳۳۳) ساخت و ده ها زمینه فنی دیگر را آزمود. بسیاری از بازیگران نامدار سینمای ایران با بازی در کارهای خاچیکیان به سینما آمدند و برخی از فیلم هایش هم چون "ضربت" (۱۳۴۳) و "عقاب ها" (۱۳۶۳) از کارهای پرفروش زمان نمایش خود بودند.
شناخته شده ترین فیلمی که توسط خاچیکیان پس از انقلاب کارگردانی شد فیلم "عقاب ها" (۱۳۶۳) بود، که یکی از برترین کارهای سینمای دفاع مقدس لقب گرفت. او در درازای نزدیک به ۵۰ سال کار و تلاش در سینمای ایران، ۴۶ فیلم بلند سینمایی ساخت و بسیاری از فیلم های کارگردان های دیگر را تدوین کرد.
ساموئل خاچیکیان در روز دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۰۲ برابر با ۲۲ اکتبر ۱۹۲۳ میلادی در شهر تبریز از پدر و مادری مهاجر ارمنی به دنیا آمد. پدرش آرسن، دانش آموخته زبان و ادبیات از دانشگاه خاربرت (ترکیه) بود و در نخستین جمهوری ارمنستان به نمایندگی مجلس رسید ولی با آغاز انقلاب اکتبر روسیه به ایران مهاجرت کرد و از سیاست کناره گرفت و در تبریز به خرید و فروش قالی روی آورد. ساموئل، سومین فرزند خانواده بود و به انگیزه یک کتابخانه بزرگ در خانه پدری و دلبستگی به موسیقی در خانواده، به این زمینه ها گرایش پیدا کرد. در نه سالگی نخستین شعرش را سرود که این شعر با نام «زندان» در روزنامه آلیک چاپ شد. در سال ۱۳۱۷ خورشیدی، در سن چهارده سالگی در نمایش «سویل» در «تئاتر شیر و خورشید» باغ ملی تبریز بازی کرد. رخدادهای ایران در دههٔ بیست خورشیدی – همانند حضور متفقین، به قدرت رسیدن فرقه دمکرات در تبریز و غائلهٔ پیشه وری – یک بار دیگر خانواده خاچیکیان را وادار به کوچ کرد و ساموئل در بیست سالگی به تهران آمد.
در سال ۱۳۳۶، پس از آمدن خانواده اش به تهران، همراه با گروهی از دست اندر کاران تئاتر همچون آرامائیس آقامالیان، آرمان هوسپیان، مادام یلنا و ژوزف واعظیان، «گروه تئاتری جوانان ارامنه» را در تهران پایه ریزی کرد. این گروه، سالنی در محوطهٔ کلیسای مریم مقدس در «خیابان قوام السلطنه شمالی» (میرزا کوچک خان فعلی) دایر کرد که با نمایشی از ساموئل با عنوان «"سارا"» افتتاح شد.
خاچیکیان دارای کارشناسی علوم اجتماعی، تاریخ و باستان شناسی بوده و مدت هشت ماه نیز به وسیله نامه با یکی از مدرسه های سینمایی در پاسادنا در ایالات متحده آمریکا تماس داشت. همسر او، رُزالین نام داشت و تنها پسرشان، اروین خاچیکیان، بعدها دستیار تدوینگر شد. او دو برادر با نام های سیراک خاچیکیان (نوازنده برجسته ویولن) و سوریک (سورن) خاچیکیان (صداگذار سینما) (۱۳۷۴–۱۳۰۵) و یک خواهر داشت.
خاچیکیان در طول دوران فعالیت سینمایی اش چهره های بسیاری را به سینمای ایران شناساند که بعدها هر یک، هنرمندان برجسته ای در این زمینه شدند؛ از بازیگرانی همچون آرمان هوسپیان، عبدالله بوتیمار، ویدا قهرمانی، فرانک میرقهاری، ویگن، رضا بیک ایمانوردی تا بهروز وثوقی، پوری بنایی، ناصر ملک مطیعی و محمدعلی فردین و نیز بازیگرانی چون جلال پیشوائیان، جمشید هاشم پور و رضا رویگری که در سینمای خاچیکیان به عنوان هنرپیشه مطرح گردیدند.
نخستین فیلم خاچیکیان با نام "بازگشت" در سال ۱۳۳۱ ساخته شد و در ۹ آبان ۱۳۳۲ به نمایش همگانی درآمد. این فیلم با دعوت ساناسار خاچاطوریان، تهیه کننده سینما، ساخته شد و آغازگر فعالیت سینمایی خاچیکیان به شمار می آمد. او پیشتر، در سال ۱۳۳۰، پس از دیدن آگهی پذیرش بازیگری «سینما دیانا»، به «استودیو دیانا» رفته و با خاچاطوریان و سرژ آزاریان، از کارگردانان نامدار آن هنگام، آشنا شده بود. چندی پس از این آشنایی بود که خاچیکیان قراردادی با آن استودیو برای فیلم "بازگشت" بست.
شش ماه پس از "بازگشت"، دومین فیلم خاچیکیان (محصول «دیانا فیلم») با نام "دختری از شیراز" در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۳ به نمایش درآمد. این فیلم اقتباسی بود از نمایشنامه «"عایشه"»، که پیشتر توسط خاچیکیان بر صحنه رفته بود. به دلیل مخالفت اداره سانسور با نام "عایشه"، خاچیکیان عنوان "دختری از شیراز" را برای فیلم خود برگزید. این فیلم علاوه بر استقبال تماشاگران، مورد توجه اهل نقد نیز قرار گرفت. او پیش از فعالیت در سینما، در سال ۱۳۲۴ داستانی به نام «"برده های خاکستری"» در روزنامه آلیک به چاپ رسانده بود که دستمایه او برای فیلم "دختری از شیراز" شد. او ساخت فیلم را مشروط به بازی فرح پناهی (عافیت پور)، که به تازگی از وین بازگشته بود و صدای گرمی داشت، کرد. این فیلم نزدیک به سه ماه بر پرده بود و پرفروش ترین فیلم سال شد.
"دختری از شیراز" نخستین فیلم ایرانی است که برای آن آنونس ساخت شد. خاچیکیان این آنونس را از راش های فیلم ساخت. همچنین نخستین فیلمی است که مونتاژ و دیگر زحمت های فنی در آن به خوبی انجام گرفت. با نمایش فیلم "دختری از شیراز" در سال ۱۳۳۳ سینمای ایران باب تازه ای از فیلم سازی را مقابل خود نظاره گشت. طغرل افشار در شماره ۳ پیک سینما به تاریخ ۱۸ خرداد ماه ۱۳۳۳، «ظهور کارگردان واقعی سینمای ایران» را تبریک گفت.
خاچیکیان سومین فیلم خود در استودیو دیانا را در سال ۱۳۳۳ جلو دوربین برد. او فیلم "چهارراه حوادث" را بر اساس نمایش نامه «"سارا"» که خود نوشته بود، کارگردانی کرد. نمایش "سارا" پیش تر در سال ۱۳۲۹ در «تئاتر فردوسی» به نمایش درآمده بود. این فیلم از ۲۹ اسفند ۱۳۳۳ به مدت ۶۶ شب در پنج سینمای هما، دیانا رویال، ونوس و مایاک نمایش داده شد. علی رغم ضعف های فنی، "چهارراه حوادث" در نخستین فستیوال سینمایی ایران با نام «گلریزان» تحسین بسیاری را برانگیخت و جوایز بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد (برای آرمان هوسپیان) را به دست آورد. نام پیشین این فیلم، «نوروز خونین» بود. "چهارراه حوادث" همچنین نخستین فیلم پلیسی سینمای ایران به شمار می رود.
واپسین فیلم خاچیکیان در استودیو دیانا، "خون و شرف" (۱۳۳۳) بود که یک فیلم جنگی با بودجه بالا به شمار می آمد. این فیلم دربارهٔ نبرد نیروهای ژاندارمری با چپاول گران یک روستای دورافتاده در خراسان بود. فیلم برداری در فریدون کنار، مازندران، انجام گرفت. "خون و شرف" قرار بود یک «حماسه ملی–میهنی» باشد و تهیه کنندگان آن (ساناسار خاچاطوریان و شاهرخ رفیع) امید زیادی به آن بسته بودند؛ به ویژه که گفته می شد در نخستین شب اکران آن، محمدرضا شاه پهلوی نیز حضور خواهد داشت و احتمال دارد به فرمان او، عوارض شهرداری برای این فیلم لغو بشود. با این حال هیچ کدام از این خواسته ها برآورده نشد. خود خاچیکیان هم از "خون و شرف" خاطره و دل خوشی نداشت و به گفته اش «اوج دوران حزب بازی و مشت تکان دادن ها بود و فیلم، بایکوت شد و فروش نکرد.» در فاصله تعطیل شدن دیانا فیلم و تأسیس آژیرفیلم (۱۳۳۶)، خاچیکیان به درخواست مهدی میثاقیه برای سروسامان دادن به فیلم "شب نشینی در جهنم" به استودیو بدیع رفت.
"شب نشینی در جهنم" شاخص ترین فیلمی بود که در سال ۱۳۳۶ به روی پرده رفت. ساختن این فیلم در «استودیو بدیع» ده ماه طول کشید، و دو نفر آن را کارگردانی کردند. کارگردان نخست موشق سروری بود که بر اثر اختلاف با میثاقیه، تهیه کنندهٔ فیلم، کار را در میانه راه رها کرد. خاچیکیان که به عنوان کارگردان دوم برگزیده شده بود، بیشترین قسمت فیلم را ساخت. البته موفقیت و شهرت "شب نشینی در جهنم" مرهون موشق سروری بود چرا که دکورهای عظیم فیلم را او ساخته بود و سبب فروش خوب فیلم شد. در فیلم همچنین از رقص راک اند رول استفاده شده بود. در این فیلم عزت الله وثوق و رضا ارحام صدر نفش آفرینی کردند.
"شب نشینی در جهنم" در ۱ آذر ۱۳۳۶ به نمایش درآمد. بنا بر برنامه ریزی های قبلی، در تیتراژ فیلم نامی از خاچیکیان نبود اما در مراسم افتتاحیه فیلم (سانس اول سینمای ایران)، او نیز به همراه با سروری بر صحنه رفت و به عنوان کارگردان جایزه گرفت.
در تیرماه سال ۱۳۳۷، فیلم در بخش رسمی جشنواره فیلم برلین به نمایش درآمد این نخستین فیلم از سینمای ایران بود که در جشنواره ای بین المللی حضور پیدا می کرد.
در بهار سال ۱۳۳۶، پس از نیمه تعطیل شدن استودیوی دیانا فیلم، خاچیکیان با همکاری ژوزف واعظیان و دکتر شاهرخ رفیع، استودیوی جداگانه ای به نام «آژیرفیلم» بنیان نهادند.
نخستین فیلمی که پس از راه اندازی آژیرفیلم توسط خاچیکیان ساخته شد، "طوفان در شهر ما" (۱۳۳۶) بود. این فیلم توسط واهاک فیلمبرداری شد. خاچیکیان باز هم فیلم نامهٔ آن را بر پایه یکی از داستان های خود تنظیم کرد. حضور بازیگران معروف – همچون حسین دانشور، آرمان هوسپیان، روفیا و ویدا قهرمانی – ترانه های ویگن و الهه، فضاسازی، نورپردازی، و به ویژه صداگذاری حرفه ای باعث شد که در فروردین سال ۱۳۳۷، استقبال بسیار زیادی از فیلم شود.
پس از "طوفان در شهر ما"، خاچیکیان دو فیلم دیگر در با نام های "قاصد بهشت" (۱۳۳۸) و "تپه عشق" (۱۳۳۸) در آژیرفیلم ساخت، که به لحاظ شکل و محتوا ربطی به «سینمای خاچیکیان» نداشتند. خود او هم چندان علاقه ای به این دو فیلم و نگرانی از بازگویی عقیده اش نداشت.
"قاصد بهشت" فیلمی طنز بود که پنج بار توقیف شد. یک بار به علت صحنه های برهنگی در کنار دریا، یک بار به دلیل گفتگوهای زشت، یک بار پوشیدن لباس پیشاهنگی توسط منصور سپهرنیا و بار دیگر به خاطر نقش یک قاضی ساده لوح، که قضات آن را توهین به خود تلقی کردند. دلیل پنجم را کسی جز توقیف کنندگان ندانست با این همه این فیلم در چهار هفته به نمایش درآمد. فیلم نامهٔ "قاصد بهشت" را حسین مدنی نگاشت و بازیگران آن نصرت الله وحدت، ایرن، بهمنیار و سپهرنیا بودند.
با توقیف "قاصد بهشت"، آژیرفیلم ورشکست شد. شاهرخ رفیع کنار رفت و یک تهیه کنندهٔ دیگر، شهریار شهریاری، جای او را گرفت. تلاش خاچیکیان برای نجات آژیرفیلم تا آنجا پیش رفت که باعث ساخت فیلمی کم محتوا در مدت زمان بسیار کوتاه توسط وی شد. به گفته او،
"تپه عشق" هم به اعتبار نام خاچیکیان و بازیگرانش، ویگن و فرانک میرقهاری، خرجش را درآورد اما دوستداران «سینمای خاچیکیان» را به کلی دلسرد و نومید ساخت.
در سال ۱۳۴۰، خاچیکیان با دو فیلم هیجان انگیز "فریاد نیمه شب" (۱۳۴۰) و "یک قدم تا مرگ" (۱۳۴۰) پیشگام جریان جنایی سازی در سینمای ایران شد. خاچیکیان به گفته خود بسیار به سینمای دلهره آور جهان علاقه داشت و در عمل نیز با فیلم های جنایی–پلیسی به اوج کار خود رسید. از آن پس، خاچیکیان را «هیچکاک ایران» لقب دادند. دلبستگی عمیق خاچیکیان به آفرینش ترس و هیجان در دو فیلمی که در این سال کارگردانی کرد به خوبی نمایان است.
سینما حافظ در سال ۱۳۴۰ با حضور گروهی از نویسندگان، منقدان هنری، خبرنگاران جراید سرشناسان افتتاح شد. برنامهٔ افتتاحیه، نمایش فیلم "یک قدم تا مرگ" به کارگردانی خاچیکیان بود. در مراسم گشایش، محسن هشترودی، ریاضی دانان نامی ایرانی، از خاچیکیان تجلیل کرد. در همان سال "یک قدم تا مرگ" در نظرسنجی مطبوعاتی بهترین فیلم سینمایی سال برگزیده شد.
"دلهره" (۱۳۴۱) دنبالهٔ راهی بود که خاچیکیان با "فریاد نیمه شب" و "یک قدم تا مرگ" گشود. این فیلم هیاهوی بسیاری برانگیخت و منتقدان ادعا کردند که "دلهره" از روی فیلم "شیاطین" ساخته آنری-ژرژ کلوزو کپی شده است. اما خاچیکیان ضمن رد این اتهام، دیدن فیلم کلوزو را نیز تکذیب کرد. "دلهره" را ژوزف واعظیان در استودیو آژیرفیلم تهیه کرد و فیلمبردار آن قدرت الله احسانی بود. در این فیلم آرمان، ایرن، بوتیمار، رضا بیک ایمانوردی، و هاله بازی می کردند.
فیلم "ضربت" (۱۳۴۳)، به کارگردانی خاچیکیان در جشنوارهٔ فیلم های سینمایی ایران در سال ۱۳۴۴ نمایش داده شد و پس از فیلم "عروس فرنگی" ساخته نصرت اله وحدت مقام دوم را به دست آورد و برندهٔ شیر نقره ای شد.
با "خداحافظ تهران" (۱۳۴۵)، خاچیکیان در انتخاب موضوع و شکل پرداختن فیلم های بعدی اش دچار سرگردانی شد. با قبضه شدن بازار فیلم توسط موج "گنج قارون" (۱۳۴۴) و بعد از آن با "قیصر" (۱۳۴۸) سینمای خاچیکیان از رونق افتاد و دورهٔ فیلم جنایی به سر رسید.
یکی از حاشیه های این فیلم، مرگ مادر خاچیکیان در هنگام تهیه این فیلم بود.
ساموئل در سال ۱۳۴۷ فیلم "ببر مازندران" را با شرکت امامعلی حبیبی، قهرمان ایرانی کشتی جهان، ساخت. این فیلم در تاشکند، ایروان و سایر شهرهای شوروی به نمایش درآمد و آن گروه از قهرمانان کشتی جهان که فیلم را دیدند برای ساموئل هدایایی فرستادند.
در سال ۱۳۴۷ جشنواره ای ویژه فیلم های خاچیکیان توسط سیامک پورزند برگزار شد که بسیار مورد توجه منتقدین و صاحب نظران قرار گرفت. در این جشنواره ۹ فیلم از خاچیکیان به نمایش درآمد.
در دهه ۵۰ خورشیدی، خاچیکیان با کارگردانی فیلم های "دیوار شیشه ای" (۱۳۵۰؛ فیلم کمدی)، "بوسه بر لب های خونین" (۱۳۵۲) و "کوسه جنوب" (۱۳۵۶) هر دو در ژانر حادثه ای، "مرگ در باران" (۱۳۵۳) و "اضطراب" (۱۳۵۴) هر دو در ژانر پلیسی، و "انفجار" (۱۳۵۷ نمایش داده نشد) به فعالیت سینمایی خویش ادامه داد. او فیلم "دیوار شیشه ای" را با سرمایه شخصی خویش ساخت که البته فروش بالایی هم نداشت. این فیلم پس از آن ساخته شد که خاچیکیان خود، سازمان سینمایی مشعل را تأسیس نمود.
پس از پیروزی انقلاب وی چند سالی را بیکار بود و با فیلم "عقاب ها"، بازگشت بسیار موفقی به سینمای نوپای انقلابی ایران داشت. خاچیکیان پس از انقلاب و در دههٔ هفتاد خورشیدی نیز با مشارکت پسرش ادوین خاچیکیان دفتر تولید «یاران فیلم» را ایجاد کرد.
ساموئل خاچیکیان در سال ۱۳۶۰ با «گروه تئاتر مردمی» از تهران به جلفای نو اصفهان رفت و نمایش نامه گیکور نوشتهٔ هوهانس تومانیان را چندین شب در جلفای نو اصفهان اجرا کرد.
فیلم "عقاب ها" ساخته خاچیکیان، نخستین و جدی ترین فیلم در حوزه دفاع مقدس بود و در سال ۱۳۶۴ فروش خوبی در تهران داشت و در حالیکه جمعیت ایران نزدیک به ۴۵ میلیون تن بود، ۱۸ درصد به دیدن فیلم رفتند و فیلم به فروشی معادل ۷۳۸٬۶۲۰٬۰۰۰ تومان رسید. هرچند فروش این فیلم به عنوان فیلمی در ژانر دفاع مقدس خوب بود، اما منتقدان معتقدند که استقبال از "عقاب ها" به خاطر ریتم سریع و اکشن فیلم بوده است نه درونمایه هایی که بعدها در سینمای دفاع مقدس ادامه یافت.
خاچیکیان پس از موفقیت همه جانبه "عقاب ها" به سراغ ساخت فیلمی پلیسی به نام "یوزپلنگ" (۱۳۶۴) رفت و تمامی تلاش خود را برای ساخت فیلمی پلیسی با هویتی ایرانی به خرج داد، اما به علت ضعف های آشکار فیلم نامه به نتیجه مناسبی ختم نشد. از همین جا نیز روند نزولی فیلم سازی وی آغاز شد و به فیلم های ضعیفی همچون "چاووش" (۱۳۶۹)، "مردی در آینه" (۱۳۷۱) و "بلوف" (۱۳۷۲) منتهی شد.
"چاووش" نمونه ای از سینمای موسوم به عرفانی است که به علت فیلم نامه ضعیف هیچگاه به مفهوم مورد نظر نزدیک نشد. محل فیلمبرداری این فیلم در روستای کدیر در شهرستان نوشهر بود.
"مردی در آینه" که در سال های اولیه دهه ۱۳۷۰ ساخته شد، بازگشت دوباره فیلم ساز به سینمای مورد علاقه اش بود که در آن، زوایای خاص دوربین و موسیقی نقشی کلیدی داشته است. اما نکته مهمی که وی از آن غافل شد گذشت زمان، پیشرفت سینما و به تبع آن تماشاگران در چند دهه پیش از آن بود که به شلیک خنده آن ها در سالن های سینما منجر شد. معماهای خاچیکیان در این فیلم از مدت ها پیشتر حل شده و دیگر جذابیتی برای مخاطبان نداشت. همچنین بازی های مهشید افشارزاده و رضا رویگری در نقش های اصلی فیلم «اغراق آمیز» یاد شده اند. این اتفاق نیز به شکلی خفیف تر در رابطه با "بلوف" (۱۳۷۲) رخ داد؛ اگرچه خسرو شکیبایی در نقش اصلی آن بازی می کرد. "بلوف" واپسین فیلمی بود که توسط خاچیکیان کارگردانی شد.
خاچیکیان در سال های ۷۸–۱۳۷۷ در صدد برآمد در آخرین فعالیت هنری خویش، فیلم "شک" را بر اساس فیلم نامه ای از داوود موثقی کارگردانی کند که به دلیل بیماری موفق به پایان بردن آن فیلم نشد و ادامه کار را به موثقی و پسر خود، ادوین سپرد. این فیلم در سال ۱۳۸۰ به نمایش عمومی درآمد.
همکاری و دوستی ساموئل و آرمان به سوابق تئاتریِ این دو نفر بازمی گشت. آرمان هنرپیشهٔ صحنه های تئاترهایی بود که ساموئل کارگردانی می کرد. این دو نفر در تئاترِ ارامنه دارای شهرت و محبوبیت بودند.
آرمان هوسپیان، با نام هنریِ «آرمان»، در ۱۲ فیلم که توسط خاچیکیان کارگردانی شده، به عنوان بازیگر نقش آفرینی کرد که عبارتند از:
"دیوار شیشه ای" (۱۳۵۰)، "قصهٔ شب یلدا" (۱۳۴۹)، "من هم گریه کردم" (۱۳۴۷)، "عصیان" (۱۳۴۵)، "ضربت" (۱۳۴۳)، "دلهره" (۱۳۴۱)، "فریاد نیمه شب" (۱۳۴۰)، "طوفان در شهر ما" (۱۳۳۷)، "خون و شرف" (۱۳۳۴)، "چهارراه حوادث" (۱۳۳۳)، "دختری از شیراز" (۱۳۳۳)، "بازگشت" (۱۳۳۲).
ساموئل خاچیکیان در سال های آخر عمر خود از بیماری آلزایمر رنج می برد و به مدت دو ماه در بیمارستان بستری بود.
او ساعت ۲ بعدازظهر روز دوشنبه ۳۰ مهر سال ۱۳۸۰، برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۰۱ میلادی، در ۷۸ سالگی در تهران درگذشت. پیکر وی بعدازظهر روز پنجشنبه ۳ آبان از کلیسای سرکیس مقدس تشییع و در «آرامستان بوراستان» در جادهٔ خراسان تهران به خاک سپرده شد. در مراسم خاکسپاری خاچیکیان، سفیر ارمنستان و جمع زیادی از هنرمندان سینمای ایران حضور داشتند.
خاچیکیان در مجموع نُه نمایشنامه نوشت که علاوه بر شهرهای مختلف ایران در لس آنجلس، سانفرانسیسکو و یونان اجرا شدند. نمایش هایی که توسط خاچیکیان کارگردانی شده اند عبارتند از:
دستیار کارگردان، نمایش داده نشد، «آقای قرن بیستم» ساخته سیامک یاسمی دیگر فیلم پرفروش سال بود، افکت، : تروکاژ
ساموئل خاچیکیان در طول زندگی هنری خود افتخارات و جوایز چندی به دست آورد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
| [
{
"answer1": "او پیشتر، در سال ۱۳۳۰، پس از دیدن آگهی پذیرش بازیگری «سینما دیانا»، به «استودیو دیانا» رفته و با خاچاطوریان و سرژ آزاریان، از کارگردانان نامدار آن هنگام، آشنا شده بود.",
"answer2": "نخستین فیلم خاچیکیان با نام \"بازگشت\" در سال ۱۳۳۱ ساخته شد و در ۹ آبان ۱۳۳۲ به نمایش همگانی درآمد.",
"distance": 211,
"question": "ساموئل خاچیکیان چگونه به سینما وارد شد و اولین فیلم او چه بود؟"
},
{
"answer1": "خاچیکیان به گفته خود بسیار به سینمای دلهره آور جهان علاقه داشت و در عمل نیز با فیلم های جنایی–پلیسی به اوج کار خود رسید. از آن پس، خاچیکیان را «هیچکاک ایران» لقب دادند.",
"answer2": "در سال ۱۳۴۰، خاچیکیان با دو فیلم هیجان انگیز \"فریاد نیمه شب\" (۱۳۴۰) و \"یک قدم تا مرگ\" (۱۳۴۰) پیشگام جریان جنایی سازی در سینمای ایران شد.",
"distance": 137,
"question": "چرا ساموئل خاچیکیان به «هیچکاک ایران» معروف شد و چه فیلمی در سال 1340 او را به این لقب رساند؟"
},
{
"answer1": "شناخته شده ترین فیلمی که توسط خاچیکیان پس از انقلاب کارگردانی شد فیلم \"عقاب ها\" (۱۳۶۳) بود، که یکی از برترین کارهای سینمای دفاع مقدس لقب گرفت.",
"answer2": "فیلم \"ضربت\" (۱۳۴۳)، به کارگردانی خاچیکیان در جشنوارهٔ فیلم های سینمایی ایران در سال ۱۳۴۴ نمایش داده شد و پس از فیلم \"عروس فرنگی\" ساخته نصرت اله وحدت مقام دوم را به دست آورد و برندهٔ شیر نقره ای شد.",
"distance": 9218,
"question": "در چه سالی فیلم 'عقاب ها' توسط خاچیکیان ساخته شد و در چه سالی جایزه گرفت؟"
},
{
"answer1": "او ساخت فیلم را مشروط به بازی فرح پناهی (عافیت پور)، که به تازگی از وین بازگشته بود و صدای گرمی داشت، کرد.",
"answer2": "\"دختری از شیراز\" نخستین فیلم ایرانی است که برای آن آنونس ساخت شد. خاچیکیان این آنونس را از راش های فیلم ساخت. همچنین نخستین فیلمی است که مونتاژ و دیگر زحمت های فنی در آن به خوبی انجام گرفت.",
"distance": 172,
"question": "خاچیکیان برای ساخت فیلم \"دختری از شیراز\" چه شرطی گذاشت و این فیلم چه ویژگی هایی داشت؟"
},
{
"answer1": "پدرش آرسن، دانش آموخته زبان و ادبیات از دانشگاه خاربرت (ترکیه) بود و در نخستین جمهوری ارمنستان به نمایندگی مجلس رسید ولی با آغاز انقلاب اکتبر روسیه به ایران مهاجرت کرد و از سیاست کناره گرفت و در تبریز به خرید و فروش قالی روی آورد.",
"answer2": "در نه سالگی نخستین شعرش را سرود که این شعر با نام «زندان» در روزنامه آلیک چاپ شد.",
"distance": 369,
"question": "پدر ساموئل خاچیکیان چه کسی بود و اولین شعر او در چه روزنامه ای چاپ شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
683 | : شب اسفند (اسفندی)
آیین شب اسفند یا جشن اسفندی یکی از آیین هایی ست که در شب اسفند ماه در منطقه کاشان برگزار می شود، همچنان که در تقویم جلالی آمده است اسفندی ریشه هایی در آداب و رسوم کهن ایرانی مرتبط با خدایگان سپندارمذ دارد.
مناسک و باورهای مرتبط با جشن اسفندی غالباً از طریق مجموعه های گسترده ای از فولکلوریست برجستهٔ فارسی ابوالقاسم انجوی شیرازی از اواخر دهه ۱۹۶۰ شناخته شده است در زمانی که این آیین تقریباً دیگر رو به موت بود. اثر منتشره او در ادبیات عامه منطقه کاشان به طور گسترده ای پژواک یافت. اگرچه تعداد کمی گزارش مستقل نیز منتشر شده است با این وجود دانسته ها دربارهٔ جشن اسفندی در دوران کنونی بسیار اندک است.
عبدالرحیم کلانتر ضرابی که یک تک نگاری از کاشان در اواخر قرن نوزدهم منتشر کرده است تنها بدون ذکر نام به این جشن اشاره می کند، ظاهراً او فکر کرده که این آیین در سراسر ایران شناخته شده است با این وجود جای تعجب است که لغتنامه های فارسی انگلیسی در مورد اسفندی سکوت کرده اند.
آیین اسفندی همواره در سراسر منطقه کاشان جشن گرفته شده است منطقه یی که شامل خود شهرستان کاشان و شمال آن آران و بیدگل، نوش آباد و جنوب گبرآباد، ازنوا، قمصر و جوشقان قالی و دورتر از آن میما در بزرگراه اصفهان- قم، جنوب غربی نیاسر، نسلج، مرق، برزوک و آزران و تا غرب آن فین و راوند و جوشقان استرک و دورتر سینقان در دره اردهال هم می شود.
در مناطق جنوبی نطنز، این آیین در نطنز، ریزا، خالد آباد برگزار شده است اما گزارشی از برگزاری آن در دره برزرود وجود ندارد.
خارج از کاشان برگزاری این آیین فقط در نزدیکی محلات واقع در غرب گزارش شده است، اگرچه نه بعنوان اسفندی به خودی خود بلکه بعنوان شب اسفند.
قابل توجه است که یک حوزه فرهنگی برای کاشان با آیین اسفندی قابل ترسیم است، آیینی که که در اصفهان که کاشان به آن وابستگی اداری دارد برگزار نشده است.
اسفندی در شب و روز اول اسفند (آخرین ماه تقویم سنتی خورشیدی جلالی) متناظر روز ۲۵ بهمن در تقویم رسمی فارسی برگزار می شده است.
این ناهمگونی از این حقیقت نشئت گرفته است که در کاشان یک سال خورشیدی از ۱۲ ماه ۳۰ روزه بعلاوه ۵ روز منفرد - که پنجه دزدیده نامیده شده – تشکیل می شود.
دوازدهمین ماه اسفند بنام محلی اسفند زراعتی یا اسفند رعیتی شناخته می شده که از اسفند سراسر کشور متمایز باشد، اسفندی حاکی از آن است که تقویم خورشیدی در منطقه کاشان برای اهداف کشاورزی و جشن و سرور حتی قبل از بکارگیری رسمی تقویم هجری شمسی در ۱۹۲۵ رایج بوده است، علاوه بر این تقویم سنتی که اسفندی با آن جشن گرفته می شده از مشخصه های حوزه کاشان (و نه محلات) است که این آیین در آن مشاهده شده است.
یک سردرگمی هرساله در محلات رخ می دهد که آیا باید اول اسفند مطابق تقویم ملی برگزار شود یا تقویم محلی کاشان (که این دو ۵ روز با هم تفاوت دارند)
مناسک آیین اسفندی غالباً به غنای مناسک مرتبط با نوروز بوده اند، دست کم در برخی محله ها و تدارکات چندین روز زودتر و با نظافت مفصل بهاری (خانه تکانی)، بازدید از حمام عمومی و خرید لباس های نو آغاز می شده است، روستاییان برای تهیه خواربار لازم به کاشان سفر می کرده اند و آنجا در بازار مغازه دارها کالاهای خود را با دقت تزیین می کردند و مغازه های خود را چراغانی می کردند.
تبادل هدایا نقش مهمی در آیین اسفندی داشت، دهقانان محصولات لبنی، تخم مرغ و سبزیجات برای صاحبخانه های خود می آوردند و در عوض برنج و روغن می گرفتند و کارگران از صاحبان صنایع قالی بافی و نساجی پارچه می گرفتند، کارآموزان حرفه های مختلف ودانش آموزان مکتب به معلمان خوداسفندی در انواع مختلف هدیه می کردند که در سیستم مدارس تحت حکومت پهلوی ها وجه نقد جایگزین آن شد.
خانوارها سینی مواد غذایی را برای کارگران عمومی مثل نگهبانان حمام های عمومی ارسال می کردند،
پدرها گهگاه و به مناسبت های مختلف به فرزندان خود هدیه یا پول یا اسفندی های دیگر می دادند، برخی فامیل ها به گورستان ها سر می زدند و آنجا پیشکش هایی می بردند.
زنانی که نامزد کرده بودند، در آخرین روز بهمن از هدایای مفصلی از خانواده نامزد خود دریافت می کردند که شامل میوه ها، آجیل، ماهی دودی، پارچه های نفیس، لباس، کفش زیور آلات، سکه های نقره یا طلا می باشد که به طور طبیعی بسته به ثروت خانواده دارای تنوع قابل توجهی می باشد.
اگر اسفند با عید قربان مصادف شود خانواده هایی که بضاعت بیشتری دارند علاوه بر هدایای دیگر، بره ای را با حنا رنگ کرده و آن را با هدایایی می آرایند، آینه ای را به پیشانی بره می بندند و به عروس تازه عقد کرده هدیه می دهند (انجوی جلد ۱ صفحه ۹۳) هدایا را در سینی های بزرگ می چیدند که با مخمل پوشانده می شد و با چراغی در وسط آن روشن می شد (خوانچه) که روی سر کارگران حمام (حمامی محل) یا آرایشگران حمل که رهگذران را فریب می دادند به خانه عروس برده می شد، در بعضی محلات زنانی از خویشاوندان عروس به دنبال آن دسته جمعی راه می رفتند، ودر مسیر می رقصیدند و قیه می کشیدند و یک آینه و یک منقل که اسپند درون آن می سوخت جلوی دسته حرکت می کرد و نوازندگان و آوازه خوانان و طبل زن ها مشایعت می کردند.
در برزوک و آران دسته راهپیمایی از ۱۱ مجمعه که توسط ۱۱ زن جوان حمل می شد تشکیل می شد در حالی که این سنت در جوشقان استرک شامل ۷ مجمعه پر از هدیه بود که به منزل نامزد زن فرستاده می شد،
وقتی به خانه نامزد می رسیدند دسته راهپیمایی با جشن و سرور و اسفند دود کردن پذیرایی می شوند، قبل از اینکه دسته مذکور اجازه یابند به داخل خانه وارد شوند یک تخم مرغ که قبلاً نظربندی شده است توسط یکی از افراد خانه عروس به سر در خانه پرتاب می شود، خوانچه سپس با هدایایی مثل لباس برای داماد فرستاده می شود.
در شب اسفند پخت وپز و ضیافت از مهمترین ابعاد اسبندی بودند، اعضای خانواده در خانه می ماندند، رفتن به دید و بازدید خویشاوندان نامیمون دانسته می شد، خانه را چراغانی می کردند و چراغ ها تا روز بعد روشن نگاه داشته می شدند، زنان تمام روز را با پخت و پز مشغول بودند، برنج غذای ضروری بحساب می آمد و آنقدر گران بود که فقرای کاشان فقط سه بار در سال می توانستند تهیه کنند به طور مشخص در شب عید فطر، شب عید نوروز و شب اسفند (کلانتر ضرابی صفحه ۲۴۸) نوع پلو بسته به فامیل و محل متنوع بود، رشته پلو رایج ترین بود ولی برنج با عدس و کشمش یا برنج ساده (چلو) نیز محبوب بود، برنج با ماهی دودی (ماهی تازه نادر بود) کوکو، خورش مثل قورمه سبزی (با گیاهان و سبزیجات، اسفناج، و خورش محلی که به آن ((نَتار)) می گفتند، در بعضی جاها مثل ازناوه و واران زنان آش اسفندی می پختند، املتی با گیاهان، سبزیجات، که می بایست یک هفته تمام جوش بیاید، آش رشته با رشته فرنگی در جاهای دیگر پخته می شد، با پنیر و ماست بعنوان غذای جانبی، در نیاسر غذاهای تخمیر شده (مایادار) مثل (ماست و پنیر)، حلوا، نان، گلاب و سرکه برای کامیابی خانواده سرو می شد. بعد از خوردن شام آجیل شب چره که شامل میوه مخصوصاً هندوانه، همراه با خشکبار و مغزها مصرف می شد تا از گزند موجودات موذی بخصوص عقرب های معروف کاشان در امان بمانند.
سفره یی پارچه ای بود که روی زمین پهن می کردند. در خالد آباد سفرهٔ هفت بیجا به آن می گفتند اما عموماً به آن سفره هفت سین می گفتند که در نوروز هم پهن می شود ، سنت اسبندی، خوردن هفت خوراکی که با حرف سین آغاز می شدند را برای در امان ماندن از عقرب ها اجباری می کرد.
در حالی که بنظر می رسد تلفیق هفت سین مدرن با سنت اسفندی معاصر باشد، هفت سینی که در کاشان گسترده می شده شامل دو مورد خاص خود بوده، یکی سنگک، که از غلات سفت و سخت و شبیه نخود فرنگی ست که برای مدت طولانی پخته می شده که قابل خوردن شود، و یک مورد سین ویژه دیگر، که در جوشقان قالی مرسوم بوده سکار است، شربتی ترش و شیرین، سفره گاهی شامل آب و آیینه و سبزیجات و تخم مرغ های رنگی بوده است، اعتقاد بر این بوده است که تخم مرع در اسفندی نباید خورده شود و باید در خانه نگاه داشته شود، نگاه داشتن تخم مرغ در دست و پول در جیب باعث رونق و کامروایی خانواده تا سال آینده می شده است. خانواده های عزادار رسم اسبندی را بجا نمی آوردند اگرچه برای آنکه اجاقشان روشن باشد زن مسنی از خویشاوندان خانه آنها را نظافت می کرد و غذای اسفندی می پخت و اولین روز اسفند بعنوان فرصتی برای خاتمه دادن به دوره سوگواری و پیوستن به شادی ارائه شده از سوی آداب و رسوم درنظر گرفته می شد.
کودکان به طور خاص از اسفندی لذت می بردند، و مشغول بازی ها و سرگرمی های مختلف می شدند، و آوازهایی می خواندند یکی از آنها که در حوزه کاشان متداول بود: " امشب شب اسفنده، زاییدن گوسفنده " زاییدن گوسفنده نارنج طرف فینه \جوزقند چه شیرینه "
در گبرآباد و آذران رسم trick-or-treating یک جشن معمول کودکانه بوده است اگرچه بدون لباس مخصوصی اجرا می شده است، در ازناوه کودکی آیین ((انگنه بریدن)) را اجرا می کرده در حالی که در دستش چاقویی می گرفته و دور خانه می گشته انگار که حشراتی مثل ساس، کک، شپش و مورچه را می کشد، و در همان حال می خوانده ساس می کشم، کک می کشم و … و بقیه حاضران هم تکرار می کردند (idem, pp. 100 f.)
در این روز یک سلسله دیدارهایی با خویشاوندان و وابستگان اتفاق می افتاد، نامزد برای شام دعوت می شد و خویشاوندان مؤنث نامزد خبر می شدند تا هدایایی که او گرفته را بیایند و ببینند، در نراق زوج هایی که عقد بسته بودند برای روشن کردن شمع به درختان که مقدس می رفتند، در روستاها کارگر حمام و آرایشگر برای هدیه بگیرند با صاحب زمین یا کدخدا تماس می گرفتند، آیینی بنام بهمنی یا اسفندی در نیاسر.
بسیاری از فامیل ها آش می پختند و ظرف آش برای هم می بردند، آش هفت سین، آش سینقان، آش اسفندی در جاسب (Enjavi, I, pp. 44, 86, 97, 103 f.)
باور بر این بود که بادی که در اولین روز اسفند می وزد، درختان را آبستن می کند (idem, p. 101) و اعتقاد بر این است که پیوند زدن شاخه های درخت میوه بخصوص اگر توسط یک زن حامله انجام شود آنها را بارورتر می کند. مراسمی در آذران با یک پاسخ فراخوان ملودیک به گویش محلی راجی گزارش شده است.
دره جاسب آداب و رسوم خاص تری داشته، در شب اسفند بچه ها دسته هایی از علفهای تختخواب یا کرفس وحشی را می آوردند و آنها رادر بالای ورودی خانه های خود و همچنین روی کرسی می بستند، باور بر این بود که این گیاهان را اسب اسفندیار که ظاهراً شبانه به خانه ها سرکشی می کرد می خورد. به همین دلیل بچه ها ساقه های جو را روی قفل درب ها قرار می دادند .(Enjavi, I, pp. 43 f. , 46 f. ; from Harāzjān, and Maḥallāt villages)
مجموعه ای از آداب و رسوم زنانه جالب توجه در واران، روستایی در منطقه محلات، مشاهده شده است، در نخستین روز اسفند زنی که به تازگی ازدواج کرده بود به جشن زنانه یی که در اتاق رختکن حمام عمومی برگزار می شد می رفته است تا توسط مادر شوهر خود تاجگذاری شود، زنان و دختران به خانه برادران خود می رفتند و شب را آنجا می ماندند، دوره اول اسفند تا نوروز ماه تعطیلی بحساب می آمد بخصوص برای زنان و دوشیزگانی که به کوچه ای بنام ماروا (فال نیکو) می رفتند که آنجا هیچ مردی اجازه ورود نداشت، و همه روز را آنجا به بازی و رقص می گذراندند، این رسم در صورتی که آب و هوا اجازه می داد هر روز تکرار می شد.
دور نگاه داشتن موجودات موذی در پشت چندین رسم اسفندی نهفته است: خوردن غذاها و خوردنی های خاص، خواندن اشعار آهنگین خاص، انجام تشریفات و آداب و سنن خاص، و همچنان اجتناب از انجام امور خاص مثل جارو زدن خانه در اولین روز اسفند به این دلیل که حشرات و خزندگان خانه را تصرف می کنند. (Enjavi, I, pp. 89, 91)
زن و باروری در این مناسک کلیدی بوده اند، اعتقاد بر این بوده که بادی در اول اسفند می وزد تا درختان را بارور کند، (idem, p. 101) در کروگان، روستایی در حوالی جاسب، برای یک زن مطلوب بود که دختر بزاید و پسر زاییدن ناامید کننده بود، (idem, p. 45)
افسانه بابازال پیر که در شب اسفند گفته شده بر درون مایه یک همسر تنها متمرکز است. هر سال در شب اسفند، همسر بابازال غذای می پزد و منتظر همسرش می ماند با این وجود در رزمان آمدنش به خواب می رود، بابا زال غذاها را می خورد و غیبش می زند؛ تا اسفندی بعد دوباره ظاهر شود، باور بر این بود که اگر همسرش او را ببیند دنیا به پایان می رسد (idem, p. 92)
ثروت و رفاه با خوردن آجیل (مغزها و میوه های مختلف) فراخوانده می شد، تخم مرغ نماد ثروت بود و در خانه نگهداری می شد و شامگاهان در دست گرفته می شد، نگهداشتن پول در جیب شخصی همچنین بمعنای رونق سال آینده بود، باور بر این بود که بابا زال وقتی از خانه ها بازدید می کرد ثروتمندان را بر فقرا ترجیح می داد. (idem, pp. 87, 92) اعتقاد بر این بود که او برای خوشحالی اعضای خانواده دعا می کرد که سال آینده برایشان سخاوتمندانه و مهربانانه باشد. سخت کار کردن در اولین روز اسفند متداول بود بخصوص در میان ریسندگا ن و بافندگان زن که اعتقاد داشتند کار روز اول سرعت همه سال آینده را تنظیم می کند، حکایت های عامیانه یی در جاسب در مورد اسفندیار گفته شده از جمله اینکه در مورد او اعتقاد بر این بوده که علیه کردارهای برادرانش اهمن و بهمن که باعث یخبندان شده اند اقدام خواهد کرد. (idem, pp. 46 f.)این دو شخصیت هایی که با سایر جشن های زمستان در نقاط مرکزی ایران هم پیوند هستند، معتقدات مختلف دیگری وجود داشته از جمله آنهایی که مربوط به سداب وحشی و گربه ها و پلنگ ها می شده است.
افسانه کرد در جوشقان قالی از افسانه شاهنامه برگرفته شده است که به نژادشناسی اقوام کرد اشاره دارد،
see Šāh-nāma, ed. Ḵāleqi, I, pp. 56-57, ll. 29-37))
جشن اسفندی توجه پژوهشگران را در مطالعات جشن های ایرانی جلب کرده است، اسفندی به جشن سپندارمذ شباهت دارد، نه فقط در رعایت شخصیت ها مثل هدیه دادن به زنان و حمله به موجودات مضر، بلکه در خیلی از جزئیات دیگر، همانگونه که توسط ابوریحان بیرونی در حدود هزار سال قبل از میلاد مربوط می شودو زرتشتیان در سده های بعد از آن عمل می کردند.
واژه اسفندی ممکن است صورت کوتاه شده سپندارمذگان باشد نام روز جشن اسپندارمذ که در همزمانی روز و ماه اختصاص داده شده به این خدای زرتشت برگزار می شده است، که پنجمین روز دوازدهمین ماه است.
در فصل مربوط به ماه سپندارمذ بیرونی می گوید: در روز پنجم یا سپندارمذ روز ضیافتی بخاطر هویت نام های ماه و روز برگزار می شود. سپندارمذ مسئول مراقبت از زمین و زن خوب، پاک و نیکوکاری ست که همسرش را دوست دارد، در زمان های گذشته این یک جشن ویژه زنان بود که مردان به آنها هدایای زیاد می دادند، این رسم هنوز در اصفهان، ری و دیگر مناطق پهله رونق دارد. در فارسی مزدگیران نامیده می شود، در این روز عامه مردم کشمش آفتابی و هسته انار می خورند با این اعتقاد که پادزهری در برابر نیش عقرب هاست، (Biruni, Āṯār, p. 229; cf. tr. p. 216)
بیرونی در ادامه به توصیف آماده سازی طلسم برای دفع خزندگان از خانه می پردازد، نسخه های کوتاهتر سنت دریافت هدیه زنان در جشن سپندازمذ در آثار دیگر بیرونی (Qānun I, p. 266; Tafhim, p. 260) همانند گردیزی به چشم می خورد. روایت زرتشتی از شاپور کامدین بتاریخ ۱۵۵۸، اسفند روز اسفند ماه را روز برگزاری جشن برزگران (اسفند رعیتی/ زراعتی در کاشان) تعیین می کند که شامل رنگ کردن خروس، گاو و گوسفند (به عرف معمول اسفندی مبنی بر رنگ آمیزی و تزیین گوسفند و ارسال آن به منزل نامزد فرد) و تدخین خانه با سوزاندن سداب وحشی ست، درمیان چیزهای دیگر، به طوری که سم موجودات موذی در طول سال کشنده نخواهد بود و آنها هلاک می شوند. (apud Dārāb Hormazdyār, pp. 526-27; tr. , pp. 341-42)) همان مقام نوشتن افسون را به زبان پهلوی توصیه می کند با این عبارت اصلی که «بستم زبان شیطان را از همه موجودات موذی و اهریمنان»
پژوهش های میدانی مری بوویس نشان می دهد که جامعه زرتشتیان یزد این آیین را تا دهه های آغازین قرن بیستم حفظ کرده اند، این جشن تا آن زمان به یک جشن ده روزه تمدید شده بود که ۵ روز اول ماه اسفند اسپند بزرگتر آرامی Sven-i mas و ۵ روز آخر ماه قبل آن بهمن اسپند کوچکتر آرامی “the Lesser Spand[ārmad],” را تشکیل می داد. این اصطلاحات مختص به گویش زرتشتی یزد و کرمان است (ر.ک. به گویش بهدینان، سروشیان، ص ۱۰۴) بوویس حدس می زند که این تمدید جشن به ده روز از یک سردرگمی آغازین در بین جامعه زرتشتی در نتیجه اصلاحات تقویم رسمی در طول تاریخ نشئت می گیرد.
این مطلب نه تنها به توضیح اینکه چرا اسبندی توسط جامعه مسلمان کاشان بجای اینکه پنجم اسفند جشن گرفته شود در اول اسفند گرامی داشته شده کمک می کند بلکه همچنان که در بالا توصیف شد، تشریح می کند که چرا جشن ده روزه زرتشتی با ادامه یافتن اسبندی تا نوروز در واران به خوبی تطابق دارد. علاوه بر این رسم زرتشتی بازدید دخمه ها در طی Sven-i kasōg در تطابق با سر زدن به قبرستان ها در شب اسفند در منطقه کاشان است. وجود همه اینها حکایت از یک زیر لایه نسبتاً تازه زردشتی در جامعه کاشان دارد، این ادعا با وجود چهره های اساطیری مانند بابازال، اسفندیار، اهمن و بهمن در باورهای مرتبط با اسفندی تقویت می شود. اسبندی کاشان مشخصه های جشن اصلی را حتی به طور کاملتری از آنچه که برای زرتشتیان توسط بیرونی، کام دین شاپور، بوویس و سروشیان گزارش شده را حفظ کرده است، اسپندی نه تنها با ستایش زنان آیین اسپندارمذ را رعایت می کند بلکه حضور وی در روی زمین در آداب و رسوم اسبندی مثل هدیه دادن به دهقانان، دفع خزندگان و حشرات، جادوی باغ و نظافت بهارانه بازتاب می یابد ارتباط ریشه لغوی سپندارمذ به اسپند(گیاه وحشی)گوسفند و اسفندیار که همه اینها در اسپندی نقشی دارند قابل تعمیم است، در نهایت اسفندی به صورت جالب توجهی باروز ولنتاین که هر دوی آنها ۱۴ فوریه قرار می گیرند مشابهت دارد اگرچه این عینیت کاملاً تصادفی ست.
| [
{
"answer1": "آیین اسفندی همواره در سراسر منطقه کاشان جشن گرفته شده است منطقه یی که شامل خود شهرستان کاشان و شمال آن آران و بیدگل، نوش آباد و جنوب گبرآباد، ازنوا، قمصر و جوشقان قالی و دورتر از آن میما در بزرگراه اصفهان- قم، جنوب غربی نیاسر، نسلج، مرق، برزوک و آزران و تا غرب آن فین و راوند و جوشقان استرک و دورتر سینقان در دره اردهال هم می شود.",
"answer2": "مناسک آیین اسفندی غالباً به غنای مناسک مرتبط با نوروز بوده اند، دست کم در برخی محله ها و تدارکات چندین روز زودتر و با نظافت مفصل بهاری (خانه تکانی)، بازدید از حمام عمومی و خرید لباس های نو آغاز می شده است",
"distance": 1542,
"question": "جشن اسفندی در چه مناطقی جشن گرفته می شده و مناسک آن معمولا به چه مناسکی شباهت داشته است؟"
},
{
"answer1": "این ناهمگونی از این حقیقت نشئت گرفته است که در کاشان یک سال خورشیدی از ۱۲ ماه ۳۰ روزه بعلاوه ۵ روز منفرد - که پنجه دزدیده نامیده شده – تشکیل می شود.",
"answer2": "برنج غذای ضروری بحساب می آمد و آنقدر گران بود که فقرای کاشان فقط سه بار در سال می توانستند تهیه کنند به طور مشخص در شب عید فطر، شب عید نوروز و شب اسفند (کلانتر ضرابی صفحه ۲۴۸) نوع پلو بسته به فامیل و محل متنوع بود، رشته پلو رایج ترین بود ولی برنج با عدس و کشمش یا برنج ساده (چلو) نیز محبوب بود، برنج با ماهی دودی (ماهی تازه نادر بود) کوکو، خورش مثل قورمه سبزی (با گیاهان و سبزیجات، اسفناج، و خورش محلی که به آن ((نَتار)) می گفتند، در بعضی جاها مثل ازناوه و واران زنان آش اسفندی می پختند",
"distance": 3344,
"question": "تقویم مورد استفاده برای جشن اسفندی در کاشان چگونه بوده و چه نوع غذاهایی در شب اسفند مرسوم بوده است؟"
},
{
"answer1": "دهقانان محصولات لبنی، تخم مرغ و سبزیجات برای صاحبخانه های خود می آوردند و در عوض برنج و روغن می گرفتند و کارگران از صاحبان صنایع قالی بافی و نساجی پارچه می گرفتند، کارآموزان حرفه های مختلف ودانش آموزان مکتب به معلمان خوداسفندی در انواع مختلف هدیه می کردند که در سیستم مدارس تحت حکومت پهلوی ها وجه نقد جایگزین آن شد.",
"answer2": "سفره یی پارچه ای بود که روی زمین پهن می کردند. در خالد آباد سفرهٔ هفت بیجا به آن می گفتند اما عموماً به آن سفره هفت سین می گفتند که در نوروز هم پهن می شود ، سنت اسبندی، خوردن هفت خوراکی که با حرف سین آغاز می شدند را برای در امان ماندن از عقرب ها اجباری می کرد.",
"distance": 3156,
"question": "در جشن اسفندی چه نوع هدایایی بین مردم رد و بدل می شد و همچنین سفره ای که در این شب پهن می شد چه ویژگی هایی داشت؟"
},
{
"answer1": "کودکان به طور خاص از اسفندی لذت می بردند، و مشغول بازی ها و سرگرمی های مختلف می شدند، و آوازهایی می خواندند یکی از آنها که در حوزه کاشان متداول بود: \" امشب شب اسفنده، زاییدن گوسفنده \" زاییدن گوسفنده نارنج طرف فینه \\جوزقند چه شیرینه \"",
"answer2": "در ازناوه کودکی آیین ((انگنه بریدن)) را اجرا می کرده در حالی که در دستش چاقویی می گرفته و دور خانه می گشته انگار که حشراتی مثل ساس، کک، شپش و مورچه را می کشد، و در همان حال می خوانده ساس می کشم، کک می کشم و … و بقیه حاضران هم تکرار می کردند",
"distance": 345,
"question": "کودکان در جشن اسفندی چه بازی هایی می کردند و چه آوازی می خواندند و در برخی مناطق چه مراسم خاصی برای دور کردن حشرات انجام می دادند؟"
}
] | [
{
"answer1": "باور بر این بود که بادی که در اولین روز اسفند می وزد، درختان را آبستن می کند",
"answer2": "نگاه داشتن تخم مرغ در دست و پول در جیب باعث رونق و کامروایی خانواده تا سال آینده می شده است. سخت کار کردن در اولین روز اسفند متداول بود بخصوص در میان ریسندگا ن و بافندگان زن که اعتقاد داشتند کار روز اول سرعت همه سال آینده را تنظیم می کند",
"question": "بر اساس اعتقادات مردم در جشن اسفندی باد چه کاری انجام می داد و همچنین چه کارهایی در اولین روز اسفند برای رونق زندگی انجام می دادند؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
684 | : قانون گرشام
قانون گرشام در اقتصاد، یک اصل پولی است که بیان می کند «پول بد، پول خوب را از رواج می اندازد» به عنوان مثال، اگر دو شکل پول کالایی در گردش باشد که توسط قانون پذیرفته شود که دارای ارزش اسمی مشابهی است، کالای با ارزش تر به تدریج از گردش ناپدید می شود. این قانون در درجه اول برای بررسی و کاربرد در بازارهای ارز استفاده می شود. قانون گرشام در ابتدا مبتنی بر ترکیب سکه های معدنی و ارزش فلزات گرانبهای به کار رفته در آنها بود. با این حال، از زمان رها کردن استانداردهای ارزی فلزی، این تئوری برای ثبات نسبی ارزش ارزهای مختلف در بازارهای جهانی به کار گرفته شده است.
قانون گرشام سرچشمه مشاهده آثار تأمین ارزهای فلزی بود، اما در دنیای پول کاغذی و الکترونیکی امروز نیز صدق می کند.
در صورت عدم وجود قوانین مناقصه حقوقی به طور مؤثر، مانند بحران های بیش از حد آلودگی یا بازارهای بین المللی کالا و ارز، قانون گرشام برعکس عمل می کند
این قانون در سال ۱۸۶۰ توسط هنری دوینک مک لئود، پس از سر توماس گرشام (۱۵۱۹–۱۵۱۹)، که یک سرمایه دار انگلیسی در دوران سلسله تودور بود، نامگذاری شد. با این حال، خود این مفهوم قبلاً توسط دیگران بیان شده بود، از جمله آریستوفان در نمایشنامه «قورباغه ها»، که مربوط به اواخر قرن ۵ قبل از میلاد، در قرن ۱۴ توسط نیکول اورسم ق. ۱۳۵۰، در رساله خود در باب خاستگاه، طبیعت، قانون و تغییر پول، و توسط فقها و مورخان المکریزی (۱۳۶۴–۱۴۴۲) در امپراتوری مملوک؛ و در ۱۵۱۹ توسط نیکلاس کوپرنیک در رساله ای به نام نظریه مرکزیت کوپرنیک به همین دلیل، گاه به عنوان قانون گرشام - کوپرنیک شناخته می شود.
طبق قانون گرشام، «پول خوب» پولی است که تفاوت کمی بین ارزش اسمی آن (ارزش چهره سکه) و ارزش کالای آن (ارزش فلزی که از آن ساخته شده است، که اغلب فلزات گرانبها، نیکل یا مس است) نشان می دهد.
در صورت عدم وجود قوانین مناقصه قانونی، پول سکه فلزی آزادانه با مقداری بالاتر از ارزش بازار شمش ارز مبادله می شود. این ممکن است در سکه های شمش مانند برگ افرا طلای کانادا، کروگراند آفریقای جنوبی، عقاب طلای آمریکایی یا حتی ماریا ترزا تالر نقره ای (اتریش) و لیبرتاد (مکزیک) مشاهده شود. سکه های این نوع از خلوص شناخته شده ای بوده و به راحتی قابل دستکاری هستند. مردم تجارت بیشتر روی سکه ها را ترجیح می دهند نه در تکه های ناشناس فلز گرانبها، بنابراین ارزش بیشتری را به سکه های با وزن برابر نسبت می دهند.
گسترش قیمت بین ارزش چهره و ارزش کالایی حق الضرب نامیده می شود. از آنجا که برخی از سکه ها گردش نمی کنند و همچنان در اختیار جمع کننده سکه ها قرار می گیرند، این می تواند باعث افزایش تقاضا برای سکه شود.
از طرف دیگر، پول بد پول است که ارزش کالایی قابل توجهی پایین تر از ارزش چهره خود است و همراه با پول خوب در گردش است، جایی که هر دو شکل لازم است با ارزش برابر به عنوان مناقصه قانونی پذیرفته شوند.
در روزگار گرشام، پول بد شامل هر سکه ای بود که بدهی کرده بود. تخلیه غالباً توسط بدنه صادرکننده انجام می شد، جایی که کمتر از مقدار مشخص شده فلز گرانبها در یک شماره سکه، معمولاً با آلیاژ دادن آن با یک فلز پایه، درج می شد. عموم مردم همچنین می توانند سکه ها را به طور منظم با ضبط یا خرد کردن بخش های کوچکی از این فلز گرانبها، که به عنوان «ساقه» نیز شناخته می شود، بکشند (لبه های نیشکر روی سکه ها برای آشکار ساختن این قلاب). نمونه های دیگر پول بد شامل سکه های تقلبی است که از فلز پایه ساخته شده اند. امروزه تمام سکه های در گردش از فلزات پایه ساخته می شوند، معروف به پول فیات هستند.
در مورد سکه های ضبط شده، خراشیده شده یا تقلبی، ارزش کالاها با کلاهبرداری کاهش می یابد، زیرا ارزش صورت در سطح بالاتر قبلی باقی می ماند. از سوی دیگر، با سکه ای که از سوی یک صادرکننده دولتی بکار رفته است، ارزش کالای این سکه اغلب به طور علنی کاهش می یابد، در حالی که ارزش اسمی سکه های بدهی توسط قوانین مناقصه قانونی در سطح بالاتر نگهداری می شد.
در این قانون آمده است که هر ارزی در گردش متشکل از پول «خوب» و «بد» (هر دو شکل که باید با ارزش برابر در قانون مناقصه قانونی پذیرفته شود) به سرعت تحت سلطه پول «بد» قرار می گیرد. این امر به این دلیل است که افرادی که پول خرج می کنند، سکه های «بد» را به جای «خوب» ها تحویل می دهند و «خوب» را برای خود نگه می دارند. قوانین مناقصه حقوقی به عنوان نوعی کنترل قیمت عمل می کنند. در چنین حالتی، پول ذاتی با ارزش کمتری در ازای ارز ترجیح داده می شود، زیرا مردم ترجیح می دهند پول ذاتی با ارزش بیشتری را پس انداز کنند.
یک مشتری را در نظر بگیرید که یک کالای دارای پنج سکه پنی را خریداری کند. برخی از این سکه ها بیشتر مورد ضعف هستند، در حالی که برخی دیگر کمتر از این مقدار اما از نظر قانونی، همه آنها به ارزش مساوی موظفند. مشتری ترجیح می دهد سکه های بهتری را حفظ کند، و به همین دلیل مغازه دار بدهکارترین را پیشنهاد می کند. به نوبه خود، صاحب مغازه باید یک پنی در عوض بدهد و هر دلیلی دارد که بیشترین پنی را بدهد؛ بنابراین، سکه هایی که در معامله گردش می کنند، بیشترین میزان نزاع در اختیار طرفین است.
اگر سکه های «خوب» از ارزش فلزی خود کمتر باشند، ممکن است افراد برای ذوب شدن آنها و فروش این فلز به دلیل ارزش ذاتی بالاتر خود، حتی اگر چنین تخریب غیرقانونی باشد، انگیزه داشته باشند. به عنوان نمونه، سکه های نیم دلاری ایالات متحده در سال ۱۹۶۵ را که شامل ۴۰٪ نقره بود در نظر بگیرید. در سالهای گذشته این سکه ها ۹۰٪ نقره بودند. با انتشار نیم دلار در سال ۱۹۶۵، که از نظر قانونی لازم بود با همان ارزش قبلی ۹۰ درصد کاهش یابد، سکه نقره ۹۰ درصد قدیمی تر به سرعت از گردش ناپدید شد، در حالی که سکه های بدهی جدیدتر در حال استفاده بودند. از آنجا که ارزش دلار همچنان رو به کاهش است، و در نتیجه مقدار نقره بیش از ارزش چهره سکه ها شد، بسیاری از نیم دلار قدیمی تر ذوب شدند یا از گردش خارج شد و به مجموعه ها و اجاره های خصوصی. با شروع از سال ۱۹۷۱، دولت آمریکا از پرداخت هر نقره به مبلغ نیم دلار چشم پوشی کرد، زیرا حتی ارزش فلز سکه های نقره ۴۰٪ نیز از ارزش چهره آنها فراتر رفت و این منجر به تکرار رویداد قبلی شد، زیرا ۴۰٪ سکه های نقره نیز از گردش خون و محوطه سکه ها که توسط افراد نگهداری می شد، ناپدید شدند.
وضعیت مشابهی در سال ۲۰۰۷ در ایالات متحده با افزایش قیمت مس، روی و نیکل اتفاق افتاد و همین امر باعث شد دولت ایالات متحده آمریکا ذوب یا صادرات گسترده سکه های یک و پنج سنتی را ممنوع کند.
علاوه بر ذوب شدن به علت ارزش شمش آن، پولهایی که «خوب» تلقی می شوند، از طریق تجارت بین المللی می توانند اقتصاد را ترک کنند. معامله گران بین المللی مانند شهروندان کشور صادرکننده به قوانین مناقصه قانونی پایبند نیستند، بنابراین آنها برای سکه های خوب ارزش بالاتری را نسبت به نسخه های بد ارائه می دهند. سکه های خوب ممکن است کشور مبدأ خود را برای تبدیل شدن به بخشی از تجارت بین المللی ترک کند و از قوانین مناقصه قانونی آن کشور فرار کند و پول «بد» را پشت سر بگذارد. این اتفاق در انگلیس در دوره استاندارد طلا رخ داد.
گرشام اولین کسی نبود که قانونی را که نام وی را برعهده گرفت، اعلام کرد. این پدیده توسط آریستوفان در نمایشنامه «قورباغه ها» مشاهده شده است، که مربوط به اواخر قرن ۵ قبل از میلاد است. متن ارجاع شده از قورباغه به شرح زیر است: (مربوط به سال ۴۰۵ قبل از میلاد):
غالباً توجه ما این بوده است که مسیری که در شهر ما طی می شود
نسبت به مردان و پول یکسان است. او فرزندان واقعی و شایسته ای دارد:
او نقره خوب و باستانی دارد، دارای طلای خوب و اخیر است.
اینها سکه های دست نخورده با آلیاژ هستند. در همه جا شهرت آنها گفته می شود؛
همه هلاها مساوی نیستند، همه باربارانی ها دور و نزدیک هستند.
طلا یا نقره، هر کدام از آنها به خوبی مخلوط شده است، هر کدام را تست کرده و زنگ آن را زنگ می زند.
با این حال، ما هرگز از آنها استفاده نمی کنیم! دیگران همیشه از یک دست به دست دیگر منتقل می شوند.
با عرض پوزش برنجی که هفته گذشته زده شد و مارک بدبختی را به بازار عرضه کرد؛ بنابراین با مردها می دانیم که زندگی های قائم و بی پروا و نامهای نجیب دارند.
آموزش در موسیقی و استادیوم، گروه کر و بازی های آزادراه،
اینها برای مردان برنجی چرخانده می شویم.
به گفته بن تاماری، پدیده کاهش ارزش پول قبلاً در منابع باستان به رسمیت شناخته شده بود. او نمونه هایی را آورده است که شامل معامله غار ماچپلا و ساختمان معبد از انجیل و میشنا است.
ابن تمیمیه (۱۲۶۳–۱۳۲۸) این پدیده را اینگونه توصیف کرد:
اگر حاکم استفاده از سکه معین را لغو کند و نوع دیگری از پول را برای مردم ضرب کند، ثروتها (اموال) را که در اختیار آنها قرار می گیرد، با کاهش ارزش آنها به عنوان سکه های قدیمی، حالا صرفاً به یک کالا تبدیل خواهد شد. او با محروم کردن از ارزشهای بالاتر که در ابتدا متعلق به آنها بود، به آنها بی عدالتی خواهد کرد. علاوه بر این، اگر مقادیر ذاتی سکه ها متفاوت باشد، بدخواهان به جمع آوری سکه های کوچک (بد) و مبادله آنها (برای پول خوب) تبدیل می شوند و سپس آنها را به کشور دیگری می برند و پول بد آن کشور را به این کشور تغییر می دهند؛ بنابراین ارزش کالاهای مردم آسیب خواهد دید.
به ویژه این متن فقط به پرواز پول خوب به خارج از کشور اشاره می کند و از ناپدید شدن آن به دلیل احتکار یا ذوب چیزی نمی گوید. عادل عرف زاغا، اقتصاددان فلسطینی، یک مفهوم مشابه را به متفکر اسلامی اسلامی قرون وسطایی المغریزی نسبت می دهد، که ادعا می کند زاغا، تقریب نزدیکی با آنچه قرن ها بعد به عنوان قانون گرشام شناخته می شود، می باشد.
در قرن ۱۴ توسط نیکول اورسم ذکر شده است. ۱۳۵۰، در رساله خود در مورد منشأ، طبیعت، قانون و تغییر پول، و توسط فقها و مورخان المغریزی (۱۳۶۴–۱۴۴۲) در امپراتوری مملوک مطرح شد. در سالی که گرشام متولد شد، ۱۵۱۹، آن را توسط نیکلاس کوپرنیک در رساله ای به نام نظریه مرکزیت کوپرنیک شرح داده شده است: «سکه های بد، سکه های خوب را از گردش خون خارج می کند.» کوپرنیک از عمل مبادله سکه های بد برای سکه های خوب و ذوب شدن سکه خوب یا ارسال آنها به خارج از کشور آگاه بود و به نظر می رسد وی در حالی که در سال ۱۵۱۹ در اوکلتسین بود، یادداشتهایی در این باره ترسیم کرد. گزارشی را که او به رژیم غذایی پروس که در سال ۱۵۲۲ برگزار شد، با حضور در دوست خود تایدمن گیز به نمایندگی از فصل خود در جلسه ارائه داد. نظریه مرکزیت کوپرنیک یک نسخه بزرگ شده و لاتینی از آن گزارش بود که یک نظریه کلی در مورد پول را برای رژیم ۱۵۲۸ ارائه کرد. او همچنین نسخه ای از تئوری کمیت پول را تدوین کرد. به همین دلیل، گاهی اوقات تحت عنوان شناخته می شود.
این قانون با این حال به نام سر توماس گرشام، عامل مالی قرن شانزدهم تاج انگلیسی در شهر آنتروپ انجام شد تا برای ملکه الیزابت اول توضیح دهد که چه اتفاقی برای شیلینگ انگلیسی افتاده است. پدر وی، هنری هشتم، ۴۰ درصد از نقره موجود در سکه را با فلزات پایه جایگزین کرده بود تا درآمد دولت را بدون افزایش مالیات افزایش دهد. بازرگانان حیرت انگیز انگلیسی و حتی موضوعات معمولی باعث می شود که شیلینگ خوب از نقره خالص صرفه جویی شود و پول بد را به گردش درآورد. از این رو هر زمان ممکن پول بد استفاده شود و سکه خوب پس انداز شود و از گردش خارج شود. در سال ۱۵۵۸ میلادی یا اواسط قرن شانزدهم میلادی گرشام مشاور مالی ملکه الیزابت انگلستان، در مورد نحوه ضرب سکه ها هشداری به ملکه داد که بعدها ادعای او رنگ واقعیت به خود گرفت و به قانونی در اقتصاد مبدل شد. در آن زمان دو نوع سکه در انگلستان برای انجام معاملات ضرب می شد که دارای عیار متفاوتی (به جهت آلیاژ به کار رفته در آن ها) بودند؛ اما هر دو با ارزش یکسان در بازار برای معامله مورد استفاده قرار می گرفتند. تاجر انگلیسی اعتقاد داشت که پول بد که در حقیقت همان پولی بود که ناخالصی داشت، به مرور زمان موجب می شود پول خوب یا همان سکه های خالص از گردونه بازار خارج شوند. نتیجه نهایی آن، خالی شدن اقتصاد انگلستان از سکه های خالص و انباشت سکه های ناخالص در چرخه اقتصادی آنها بود.
به گفته اقتصاددان جورج سلگین در مقاله خود "قانون گرشام":
در مورد خود گرشام، وی در نامه ای به ملکه الیزابت که به مناسبت الحاق وی در سال ۱۵۵۸ به ملکه الیزابت نوشته شده بود، اظهار داشت: «این سکه خوب و بد نمی تواند با هم گردش کند.» این بیانیه بخشی از توضیحات گرشام برای «وضعیت غیرقابل توصیف شر» است که سکه انگلیس به دنبال «افتضاحات بزرگ» هنری هشتم و ادوارد ششم باقی مانده بود، که ارزش فلزی سکه های نقره انگلیسی را به بخش کوچکی از آنچه که در زمان هنری هفتم بوده است، کاهش داده است. گرشام به خاطر این بدهی ها به ملکه گفت که «تمام طلای خوب شما از این قلمرو شما محکوم شده است.»
گرشام مشاهدات خود را در مورد پول خوب و بد در حالی که در خدمت ملکه الیزابت بود، با توجه به کیفیت پایین مشاهده سکه های انگلیس، انجام داد. پادشاهان قبلی، هنری هشتم و ادوارد ششم، مردم را وادار کرده بودند که با استفاده از قوانین مناقصه حقوقی خود، سکه های بدهی را بپذیرند. گرشام همچنین مقایسه خود را با پول خوب و بدانجام داد که فلز گرانبها در پول همان فلز اما با وزن متفاوت بود. او نقره را با طلا یا طلا با کاغذ مقایسه نکرد.
سلگین در مقاله «قانون گرشام» نیز اظهارات زیر را در مورد منشأ نام ارائه می دهد:
عبارت «قانون گرشام» فقط به سال ۱۸۵۸ میلادی بازمی گردد، زمانی که اقتصاددان بریتانیایی هنری دوینک مکلود تصمیم گرفت نامش را برای پول بد برای بیرون کشیدن پول خوب از گردش پس از سر توماس گرشام (۱۵۱۹–۱۵۱۹) عنوان کند. با این وجود، اشاراتی به چنین گرایشی، که گاه با بحث در مورد شرایط ترویج آن همراه است، در نوشتارهای مختلف قرون وسطایی رخ می دهد که مهمترین آنها رساله پول نیکلاس اورسم است. این مفهوم را می توان در آثار باستانی ردیابی کرد، از جمله قورباغه های آریستوفان، که در آن شیوع سیاستمداران بد به نیروهای مشابه به کسانی که طرفدار پول بد برای خیر هستند، نسبت داده می شود.
قانون گرشام در اقتصاد مدرن به همان دلایلی که در وهله اول مشاهده شده است، بازی می کند: قوانین مناقصه های حقوقی. در صورت عدم وجود قوانین مناقصه ای که به طور مؤثری اجرا می شوند، قانون گرشام تمایل دارد به صورت معکوس عمل کند. پول خوب پول بد را از گردش خون خارج می کند زیرا مردم می توانند از قبول پول کم ارزش به عنوان وسیله پرداخت در معاملات خودداری کنند. اما وقتی همه واحدهای ارزی از نظر قانونی موظف هستند که با همان ارزش اسمی شناخته شوند، نسخه سنتی قانون گرشام عمل می کند.
در دوران مدرن، پیوندهای حقوقی بین ارزها و فلزات گرانبها پرتنش تر شده و سرانجام کاملاً قطع شده است. با تصویب پول کاغذ به عنوان مناقصه قانونی، این بدان معناست که صادرکنندگان پول با چاپ یا وام گرفتن پول در صورت اراده و در مقابل میل به سکه های جدید، قادر به اخذ تصرف هستند. این ارزیابی مداوم در اکثر اقتصادها، اکثر اوقات، به روند مداوم تورم منجر شده است. در موارد شدید، این فرایند حتی می تواند منجر به پرفشاری خون شود، در این صورت پول به معنای واقعی کلمه ارزش کاغذ چاپ شده روی آن را ندارد.
در موارد ابرتورم، ارزهای خارجی غالباً جایگزین ارزهای محلی و پرفروش می شوند. این نمونه ای از قانون گرشام است که به صورت معکوس عمل می کند. هنگامی که یک ارز به اندازه کافی سریع ارزش خود را از دست داد، مردم تمایل به استفاده از آن به نفع ارزهای با ثبات تر خارجی، گاه حتی در مقابل مجازاتهای سرکوبگرانه قانونی، متوقف می کنند. به عنوان مثال، در طی ابرتورم در زیمبابوه، نرخ تورم در ژوئیه سال ۲۰۰۸ حدود ۲۵۰ میلیون درصد تخمین زده شد. گرچه هنوز هم قانونی نیاز به تشخیص دلار زیمبابوه به عنوان ارز قانونی داشت، اما بسیاری از مردم در این کشور شروع به ترک استفاده از آن در معاملات کردند. دولت را در به رسمیت شناختن بالفعل و متعاقب آن بهینه سازی دلار در اقتصاد وادار کردند. در هرج و مرج از یک بحران اقتصادی با ارز تقریباً بی ارزش، دولت نتوانست قوانین مناقصه قانونی خود را به طور مؤثر اجرا کند. پول خوب (با ثبات تر) پول های بد (پرفروش شده) را ابتدا از بازار سیاه و سپس در استفاده عمومی و سرانجام با حمایت رسمی دولت از گردش خارج کرد.
به این معنا، قانون گرشام نیز می تواند در بازارهای جهانی ارز و تجارت بین المللی در نظر گرفته شود، زیرا قوانین مناقصه های قانونی تقریباً با تعریف فقط برای ارزهای داخلی اعمال می شوند. در بازارهای جهانی، ارزهای قوی، مانند دلار آمریکا یا یورو، که ارزش نسبتاً پایدارتری را با گذشت زمان (پول خوب) دارند، تمایل دارند که به عنوان رسانه های بین المللی مبادله در گردش باشند و به عنوان مرجع قیمت گذاری بین المللی برای کالاهای معاملاتی در سطح جهان استفاده می شوند. ارزهای ضعیف و با ثبات تر (پول بد) از کشورهای کمتر توسعه یافته تمایل دارند که در خارج از مرزها و صلاحیت صادرکنندگان مربوطه به گردش درآیند، که بسیار کم و ناچیز در گردش هستند و استفاده از آنها را به عنوان مناقصه قانونی اعمال می کنند. با رقابت بین المللی در ارز و هیچ مناقصه قانونی جهانی، پول خوب در گردش است و پول بد با بهره برداری از بازار از گردش عمومی خارج می شود.
در مقاله تأثیرگذار نظری، رولنیک و وبر (۱۹۸۶) استدلال کردند که پول بد باعث می شود پول خوب به جای حق بیمه خارج شود و آن را از گردش خارج کند. با این حال، تحقیقات آنها زمینه ای را که گرشام مشاهدات خود را انجام داده است، در نظر نگرفته اند. رولنیک و وبر از تأثیر قانون مناقصات قانونی چشم پوشی کردند و این امر مستلزم آن است که مردم هر دو پول خوب و بد را بپذیرند انگار که از ارزش برابر برخوردار باشند. آنها همچنین به طور عمده بر تعامل بین پولهای مختلف فلزی متمرکز بودند و «خوبی» نقره را با طلا مقایسه کردند، این چیزی نیست که گرشام از آن صحبت می کرد.
تجربیات ارزآوری در کشورهایی که اقتصاد و ارز ضعیفی دارند (مانند اسرائیل در دهه ۱۹۸۰، اروپای شرقی و کشورها در دوره بلافاصله پس از فروپاشی بلوک اتحاد جماهیر شوروی یا آمریکای جنوبی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم) ممکن است مشاهده شود. همان طور که قانون گرشام به شکل معکوس خود عمل می کند زیرا به طور کلی دلار در چنین مواقعی مناقصه قانونی نداشته و در بعضی موارد استفاده از آن غیرقانونی بوده است.
آدام فرگوسن خاطرنشان کرد: در جریان تورم زیاد در جمهوری ویمار در سال ۱۹۲۳، قانون گرشام به صورت معکوس شروع به کار کرد، زیرا پول رسمی آنقدر بی ارزش شد که تقریباً هیچ کس آن را نگرفت. این امر به ویژه جدی بود زیرا کشاورزان شروع به جمع آوری مواد غذایی کردند. بر این اساس، هر ارزی که از هر نوع ارزش حمایت شود، تبدیل به مبادله ای در گردش شد. در سال ۲۰۰۹، افزایش آلودگی در زیمبابوه شروع به نشان دادن ویژگی های مشابه کرد
این مثالها نشان می دهد که در صورت عدم وجود قوانین مناقصه مؤثر، قانون گرشام برعکس کار می کند. اگر این انتخاب را داشته باشد که چه پولی را بپذیرد، مردم با پولی که به اعتقاد آنها بالاترین ارزش بلند مدت است، معامله می کنند. با این حال، اگر این انتخاب را نداشته باشند و ملزم به پذیرش همه پول، خوب و بد باشند، آنها تمایل دارند تا پول با ارزش بیشتر درک شده را در اختیار خود داشته و پول بد را به شخص دیگری منتقل کنند.
به طور خلاصه، در صورت عدم وجود قوانین مناقصه قانونی، فروشنده چیزی جز پول با ارزش خاص (پول خوب) نمی پذیرد، اما وجود قوانین مناقصه های قانونی باعث می شود که خریدار تنها پولی با کمترین ارزش کالا (پول بد) ارائه دهد. به عنوان طلبکار باید چنین پولی را به ارزش اسمی بپذیرد.
رابرت مندل، برنده جایزه نوبل معتقد است که قانون گرشام می تواند دقیق تر ارائه شود، با مراقبت از معکوس، اگر به عنوان «پول بد رانده شود اگر آنها با همان قیمت مبادله کنند، پول خوب رانده می شوند».
برعکس قانون گرشام، مبنی بر این که پول خوب هر زمان که پول بد تقریباً بی ارزش شود، پول بد را از بین می برد، توسط اقتصاددان پیتر برنولز به افتخار سیاستمدار و مورخ فرانسوی آدولف تیرز «قانون تیرز» نامگذاری شده است. «قانون تیزر فقط بعداً عمل خواهد کرد. با افزایش نرخ انعطاف پذیر جدید نرخ ارز و نرخ تورم، تقاضای واقعی پولهای تورم را کاهش می دهد.»
اصول قانون گرشام گاهی می تواند در زمینه های مختلف تحصیلی به کار رود. قانون گرشام ممکن است به طور کلی برای هر شرایطی اعمال شود که در آن ارزش واقعی چیزی با ارزشی که ملزم به پذیرش آن هستند، متفاوت باشد به دلیل عواملی مانند عدم اطلاع رسانی یا حکم دولت.
در بازار خودروهای دست دوم ، خودروهای لیمو (مشابه ارزهای بد) ماشینهای خوب را بیرون می کشند. مشکل عدم تقارن اطلاعات است. فروشندگان انگیزه مالی قوی ای برای گذر از کلیه خودروهای استفاده شده به عنوان خودروهای خوب به خصوص لیموها دارند. این امر خرید خودروی خوب با قیمت مناسب را دشوار می کند، زیرا خریدار از پرداخت بیش از حد یک لیمو خطرناک است. نتیجه این است که خریداران فقط قیمت عادلانه یک لیمو را پرداخت می کنند، بنابراین حداقل خطر اضافه هزینه را کاهش می دهد. خودروهای با کیفیت بالا تمایل دارند که از بازار خارج شوند، زیرا هیچ راه خوبی برای اثبات این که واقعاً ارزش بیشتری دارند وجود ندارد. برنامه های معتبر از قبل متعلق به تلاش برای کاهش این مشکل با ارائه ضمانت نامه و سایر ضمانت های کیفیت پرداختند. «بازار لیموها» اثری است که با جزئیات بیشتر به بررسی این مشکل می پردازد. برخی نیز از توضیحی در مورد قانون گرشام به عنوان «هرچه کارآمدتر شوید، کارایی کمتری می کنید» استفاده می کنند. به عنوان مثال «وقتی سعی می کنید ارزان بمانید، فروش خود را متوقف می کنید» یا «هرچه در خدمات غیر ملموس خود سرمایه گذاری کنید، فروش کمتری نیز کسب خواهید کرد.»
معاون رئیس جمهور اسپیرو آگنو در توصیف رسانه های خبری آمریکایی از قانون گرشام استفاده کرد و اظهار داشت: «خبر بد خبرهای خوبی را منتقل می کند»، اگرچه استدلال وی به جای یک مسابقه به پایین برای رده بندی بالاتر نزدیک تر بود تا اینکه بیش از حد و ارزش های خاصی از اخبار را ارزیابی نکند.
گریگوری بیتسون یک قیاس با قانون گرشام را که در تکامل فرهنگی کار می کند، بیان کرد، که در آن «ایده های بیش از حد ساده همیشه افراد ماهر و پیچیده و افراد مبتذل و نفرت انگیزان همیشه زیبایی را جابجا می کنند؛ و در عین حال زیبا همچنان ادامه دارد».
قانون گرشام عنوان شده است: «پول نقره به ناچار ارز طلا را از گردش خون خارج می کند».
| [
{
"answer1": "این قانون در سال ۱۸۶۰ توسط هنری دوینک مک لئود، پس از سر توماس گرشام (۱۵۱۹–۱۵۱۹)، که یک سرمایه دار انگلیسی در دوران سلسله تودور بود، نامگذاری شد.",
"answer2": "قانون گرشام سرچشمه مشاهده آثار تأمین ارزهای فلزی بود، اما در دنیای پول کاغذی و الکترونیکی امروز نیز صدق می کند.",
"distance": 260,
"question": "چرا قانون گرشام به نام سر توماس گرشام نامگذاری شده است و ایده اصلی این قانون از کجا سرچشمه گرفته است؟"
},
{
"answer1": "طبق قانون گرشام، «پول خوب» پولی است که تفاوت کمی بین ارزش اسمی آن (ارزش چهره سکه) و ارزش کالای آن (ارزش فلزی که از آن ساخته شده است، که اغلب فلزات گرانبها، نیکل یا مس است) نشان می دهد.",
"answer2": "در صورت عدم وجود قوانین مناقصه حقوقی به طور مؤثر، مانند بحران های بیش از حد آلودگی یا بازارهای بین المللی کالا و ارز، قانون گرشام برعکس عمل می کند",
"distance": 721,
"question": "تفاوت بین پول خوب و پول بد چیست و چه زمانی قانون گرشام برعکس عمل می کند؟"
},
{
"answer1": "در روزگار گرشام، پول بد شامل هر سکه ای بود که بدهی کرده بود.",
"answer2": "امروزه تمام سکه های در گردش از فلزات پایه ساخته می شوند، معروف به پول فیات هستند.",
"distance": 494,
"question": "در دوران گرشام، پول بد چگونه تعریف می شد و امروزه سکه های در گردش چگونه پول محسوب می شوند؟"
},
{
"answer1": "معامله گران بین المللی مانند شهروندان کشور صادرکننده به قوانین مناقصه قانونی پایبند نیستند، بنابراین آنها برای سکه های خوب ارزش بالاتری را نسبت به نسخه های بد ارائه می دهند.",
"answer2": "در بازارهای جهانی، ارزهای قوی، مانند دلار آمریکا یا یورو، که ارزش نسبتاً پایدارتری را با گذشت زمان (پول خوب) دارند، تمایل دارند که به عنوان رسانه های بین المللی مبادله در گردش باشند و به عنوان مرجع قیمت گذاری بین المللی برای کالاهای معاملاتی در سطح جهان استفاده می شوند.",
"distance": 8310,
"question": "قانون گرشام چگونه بر تجارت بین المللی تأثیر می گذارد و چرا در بازارهای جهانی ارزهای قوی تر ترجیح داده می شوند؟"
},
{
"answer1": "وضعیت مشابهی در سال ۲۰۰۷ در ایالات متحده با افزایش قیمت مس، روی و نیکل اتفاق افتاد و همین امر باعث شد دولت ایالات متحده آمریکا ذوب یا صادرات گسترده سکه های یک و پنج سنتی را ممنوع کند.",
"answer2": "آدام فرگوسن خاطرنشان کرد: در جریان تورم زیاد در جمهوری ویمار در سال ۱۹۲۳، قانون گرشام به صورت معکوس شروع به کار کرد، زیرا پول رسمی آنقدر بی ارزش شد که تقریباً هیچ کس آن را نگرفت.",
"distance": 10199,
"question": "چه عواملی باعث شد که دولت آمریکا در سال 2007 ذوب سکه ها را ممنوع کند و در تورم زیاد در جمهوری ویمار چه اتفاقی برای قانون گرشام افتاد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
685 | : کیخسرو شاهرخ
کیخسرو شاهرخ ملقب به ارباب کیخسرو (۷ تیر ۱۲۵۴ کرمان، ۱۱ تیر ۱۳۱۹ تهران). بنیانگذار شبکه تلفن سراسری ایران، بانی کتابخانه مجلس، کاشف محل خاکسپاری فردوسی و بنیان گذار آرامگاه فردوسی، نماینده زرتشتیان در یازده دوره مجلس شورای ملی (دوره های دوم تا دوازدهم) و رئیس انجمن زرتشتیان تهران بود. از ارباب کیخسرو به عنوان یکی از برجسته ترین چهره های جامعه زرتشتی ایران و از شخصیت های خوش نام تاریخ معاصر ایران یاد می شود.
ارباب کیخسرو چندین بار به اروپا، روسیه، هند و آمریکا سفر کرد. به درست کاری و سلامت مالی معروف بود. چندین مدرسه و دبیرستان از خود به جای گذاشت. در آخرین سال حکومت رضا شاه و در سن ۶۵ سالگی، به طرز مشکوکی در تهران کشته شد.
ارباب کیخسرو در خانواده ای زرتشتی در شهر کرمان زاده شد. پدرش شاهرخ زرتشتی وقتی او نوزاد بود درگذشت. اجدادش در شغل تجارت و منجمی دربارهای زند و قاجار فعالیت داشتند. پس از مرگ پدر، مادرش به بافندگی روی آورد و مخارج او و برادرش را از همین راه تأمین کرد. در کودکی به کارگری پرداخت و هم زمان در مکتبخانه زرتشتیان کرمان، مختصر سوادی تحصیل کرد.
در دوازده سالگی به تهران رفت و در مدرسه شبانه روزی آمریکایی ها مشغول به تحصیل شد، هم زمان در بیمارستان آمریکایی ها کار می کرد. در شانزده سالگی با پس انداز خود سفری یک ساله به هندوستان داشت. و در دارالفنون بمبئی به تحصیل ادامه داد. در ۲۱ سالگی از طرف انجمن خیریه پارسیان بمبئی به مدیریت مدرسه زرتشتیان کرمان رسید و به کرمان بازگشت و به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی زرتشتیان مشغول شد. از جمله این فعالیت ها تأسیس سه مدرسه دخترانه، دو مدرسه پسرانه و یک دبیرستان به نام دبیرستان ملی زرتشتیان بود. زمین این مدارس در محله های فرموتن و محله شهر را ارباب جمشید سرمایه دار زرتشتی اهدا کرد و از همین رو به مدارس جمشیدیه معروف شد.
ارباب کیخسرو در همین سال ها زبان های انگلیسی، روسی و عربی آموخت و قرآن و ترجمه آن را فراگرفت. در سال ۱۲۸۳ از راه خراسان به بندر ادسا در روسیه رفت، ولی به علت همزمانی با جنگ روسیه و ژاپن، پس از مدتی به ایران بازگشت. در سی سالگی برای دومین بار به تهران مهاجرت کرد و در یک صرافی مشغول به کار شد.
ارباب کیخسرو در زمان جنبش مشروطه از مشروطه خواهان بود و در سی سالگی در جنبش مشروطه شرکت داشت. او در دوره دوم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده زرتشتیان به مجلس راه یافت. ارباب کیخسرو در واقع نخستین نماینده زرتشتیان در مجلس است چون ارباب جمشید در دوره اول نه به عنوان نماینده زرتشتیان بلکه به عنوان نماینده تجار تهران به مجلس رفته بود. او به ریاست اداره مباشرت (امور اداری و مالی) مجلس انتخاب شد و این سمت را تا پایان عمر حفظ کرد و شایستگی زیادی در آن از خود نشان داد تا جایی که در دوره چهارم مجلس با اینکه اصرار داشت دیگر او را نامزد این کار نکنند، نمایندگان با رأی بالایی او را برگزیدند. در دوره سوم مجلس که با حرکت ارتش روسیه بسوی تهران در جریان جنگ جهانی اول، تعطیل شد و ناتمام ماند، ارباب کیخسرو همراه با حسن مدرس و میرزاده عشقی و شماری از نمایندگان مجلس به کرمانشاه رفت. مهاجران با پول آلمان که از طریق دولت عثمانی می رسید، «دولت در تبعید» را در کرمانشاه تشکیل دادند و منتظر شکست بریتانیا و روسیه ماندند. اما آلمان و عثمانی شکست خوردند و ارباب کیخسرو در سال ۱۲۹۵ به تهران بازگشت و به عنوان مسئول اداره مجلس، نگهداری از ساختمان و تاسیسات آن را به عهده گرفت. او همچنین ریاست شرکت تلفن ایران را در دست گرفت و به توسعه خطوط تلفن در تهران پرداخت.
در زمان جنگ جهانی اول، در مقطعی انگلیسی ها پرداخت درآمدهای نفتی به دولت ایران را مشروط به «تشکیل کمسیون مالی» کردند تا اختیار مالی کشور را به دست بگیرند. به همین دلیل گندم نایاب شد و هزاران ایرانی در قحطی بزرگ ایران (۱۲۹۸–۱۲۹۶) تلف شدند. ارباب کیخسرو از فعالان کمک رسانی در تهران شد و در نطق هایی آتشین زمین داران و بازاریانی که در احتکار غلّه مشارکت داشتند، را خطاب قرار می داد. دولت او را مأمور خرید گندم برای تولید نان نانوایی ها کرد. در این هنگام محتکرین پایتخت قیمت گندم را بالا برده بودند. انبارهای حکومتی که متعلق به احمدشاه بود مملو از گندم بود ولی احمدشاه حاضر نبود گندم را به قیمتی کمتر از محتکرین تهران بفروشد. ارباب کیخسرو با شاه ملاقات کرد و سوگند پادشاهی وی را به یادش آورد و تلاش کرد او را به قیمتی کمتر راضی کند. شاه راضی نشد و او به ناچار گندم را به قیمت سایر محتکران از احمدشاه خرید و میان نانوایان توزیع کرد. سید حسن مدرس در یکی از نطق هایش در مجلس شورای ملی گفته بود: «در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم ارباب کیخسرو»
در زمان قرارداد ۱۹۱۹ ارباب کیخسرو. در آمریکا بود و رهبری مخالفان قرارداد در خارج از کشور را در استکهلم و ایالات متحده بر عهده داشت. با تشکیل چهارمین دوره مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۰ به ایران بازگشت و بر کرسی زرتشتیان در مجلس نشست و مدیریت اداری و مالی مجلس را پی گرفت. برگزاری مراسم سالیانه جشن مشروطیت با ارباب کیخسرو بود. این جشن هر ساله به تاریخ قمری و در چهاردهم جمادی الثانی برپا می شد اما به پیشنهاد ارباب کیخسرو، از سال ۱۳۰۱ به بعد، این جشن به تاریخ خورشیدی و در چهاردهم امرداد برگزار شد.
در دوره هشتم که مجلس شورای ملی قانونی تصویب کرد که دو تن از نمایندگان مجلس ناظر بر ذخیره پولی و ضرب سکه و چاپ اسکناس شوند، ارباب کیخسرو در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۱۱ به عنوان یکی از این دو نماینده انتخاب شد.
اساس شبکه تلفن در تهران را میرزا محمدطاهر مستوفی ملقب به بصیرالممالک گذاشت که در سال ۱۳۲۱ هجری قمری (۱۲۸۲ خورشیدی) امتیاز ایجاد شبکه تلفن در کشور را از مظفرالدین شاه قاجار گرفت. او در این امتیازنامه تعهد داد که ظرف ده سال شبکه تلفن را در کشور برقرار کند اما حوادثی که پیش آمد، مانع شد. بصیرالممالک مدیریت شرکتی را که برای احداث شبکه تلفن راه انداخته بود، به ارباب کیخسرو داد. کسی که در واقع، بنیانگذار شبکه تلفن در ایران به شمار می رود، ارباب کیخسرو است که راه اندازی این شبکه حاصل زحمات او بوده است. خودش در نطقی در مجلس در این باره گفت:
«در جنگ بین المللى که این مملکت هیچ داخل نبود، بدبختانه این شرکت چندین دفعه غارت شد و سیم هایش را بریدند. بنده خودم رفتم خرید کردم. هفتاد هزار تومان جنس شرکت را که آوردیم براى اینجا، در بادکوبه به غارت بردند».
ارباب کیخسرو در سال ۱۲۹۵ شرکت تلفن ایران را بنیاد گذاشت که شرکتی عام المنفعه و زیر نظر دولت بود و برای نخستین بار شرکت زیمنس آلمان را به عنوان فروشنده تجهیزات تلفن کشور انتخاب کرد و با آن قرارداد بست. او از دولت نوپای شوروی اجازه ترانزیت ماشین آلات و تجهیزات تلفن را گرفت و دولت شوروی این تجهیزات را از پرداخت هر گونه عوارضی معاف کرد و حفاظت آنها را تا انتقال به خاک ایران به عهده گرفت.
ارباب کیخسرو در سال ۱۳۰۲ قراردادی برای احداث خطوط تلفنی زیرزمینی با شرکت های زیمنس و هالسکه بست و سه سال بعد در آبان ۱۳۰۵ تلفن خودکار جدید روی ۲۳۰۰ رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهره برداری شد. در سال ۱۳۰۸ شمسی امور تلفن نیز تحت نظر وزارت پست و تلگراف رفت. مدیریت شرکت همچنان با ارباب کیخسرو بود. در سال ۱۳۰۹ وزارت پست و تلگراف لایحه ای برای راه اندازی شبکه تلفن در سراسر کشور به مجلس داد.
ارباب کیخسرو از همان آغاز دوره دوم مجلس شورای ملی که کارپردازی و ریاست امور اداری مجلس را عهده دار شد، تأسیس کتابخانه را آغاز کرد. تا پایان دوره دوم مجلس، شمار کتابهای کتابخانه مجلس تنها ۵۱ جلد بود. او در هشتم اسفند ۱۲۹۰ خورشیدی ۲۰۲ جلد کتاب از کتابخانه میرزا ابوالحسن جلوه را به مبلغ دو هزار و پانصد دینار برای کتابخانه مجلس خریداری کرد که به گفته او یک جلد آن را تا یکهزار تومان می خریدند اما نفروخت. سپس در هشتم امرداد ۱۲۹۱ یک هزار و نود و یک جلد کتاب به زبانهای فرانسه، فارسى، عربى، ترکى، انگلیسى، آلمانى و روسى که احتشام السلطنه برای تاسیس کتابخانه ملی اهدا کرده بود، به کتابخانه مجلس افزوده شد. پنجاه جلد نیز بعدا خریدارى شد و در اول اسفند ۱۲۹۳ شمار کتابهای کتابخانه مجلس ۱۳۹۴ جلد رسیده بود. کتاب های خریداری شده و اهدائی در دو اتاق کوچک و تو در تو و داخل چند قفسه چوبی در قسمت شرقی حوضخانهٔ عمارت قدیم مجلس شورای ملی چیده و نگهداری می شد. این کتابخانهٔ کوچک همواره محل مراجعه و استفادهٔ نمایندگان بود.
در آغاز بنا بود کتابخانه در همان محل حوضخانه به صورت رسمی افتتاح شود، اما این کار به دلیل پیشآمدها و موانع مختلف و نیز فترت های بین دوره های قانونگذاری انجام نگرفت. مؤتمن الملک رئیس مجلس نیز با افتتاح کتابخانه در آن فضای کوچک مخالفت می ورزید و معتقد بود که باید نخست محل مناسبی برای کتابخانه در نظر گرفته شود.
پس از چندی مجلس در دورهٔ چهارم تقنینیه بناهای واقع در شرق کاخ بهارستان و عمارت های آن را خریداری کرد و ارباب کیخسرو یکی از این عمارت ها را که پیشتر اصطبل و کالسکه خانه بود، به کتابخانه تبدیل کرد و این زمینه ای شد که نهایتاً در سال ۱۳۰۲ با انتقال کتابها از ساختمان مجلس شورای ملی (عمارت بهارستان) به ساختمان جدید، کتابخانه از لحاظ مکانی جدا شد. کتابخانهٔ مجلس پس از نزدیک به دو سال یعنی در سال ۱۳۰۴ به عنوان اوّلین کتابخانهٔ رسمی و دولتی گشایش یافت.
ارباب کیخسرو در سال ۱۳۰۴ برای خرید لوازم چاپ برای راه اندازی چاپخانه مجلس به آلمان سفر کرد و چاپخانه مجلس را راه اندازی کرد.
پیدایش ملّی گرایی در آغاز سدهٔ چهارده خورشیدی در ایران، پژوهشگران و اندیشمندان را بر آن داشت تا درخواست ساخت آرامگاهی درخور و شایسته برای سرایندهٔ ملی و نگاه بان هویت و تاریخ ایران، از دولت داشته باشند. ساخت آرامگاه را انجمن آثار ملی به عهده گرفت که به تازگی گشایش یافته بود و افراد بانفوذی چون حسن پیرنیا، حسن مستوفی، محمدعلی فروغی، حسین علاء، سید حسن تقی زاده و حسن اسفندیاری عضو آن بودند. این انجمن روند ساخت آرامگاه را از اردیبهشت ۱۳۰۵ آغاز و ارباب کیخسرو را مأمور کرد تا جای درست مدفن فردوسی را پیدا کند. در آن هنگام مدفن فردوسی در باغی از آنِ حاج میرزا محمدعلی قائم مقام التّولیه افتاده بود. سرانجام مدفن در تختگاهی در اندازه های شش متر در پنج متر و بلندی ۱/۴ متر شناسایی شد.
هزینه ساخت آرامگاه ۲۵ هزار تومان برآورد می شد. انجمن آثار ملی به پیشنهاد ارباب کیخسرو برگه هایی چاپ کرد تا از طریق آن برای کمک مالی یا قرعه کشی برای ساخت آرامگاهی شایستهٔ فردوسی، فراخوانی همگانی شود اما تا ۳۰ خرداد ۱۳۰۶ انجمن آثار ملی نتوانست بیش از ۳۷۳۸ تومان جمع کند. در این تاریخ، ارباب کیخسرو که مسئول امور اداری و مالی مجلس شورای ملی بود، از مجلس درخواست کرد بیست هزار تومان از بودجه خود را به ساخت آرامگاه فردوسی اختصاص دهد. مجلس در ۲۹ تیر به این درخواست رأی موافق داد، مشروط بر اینکه ارباب کیخسرو خود ناظر بر هزینه آن باشد و بنای آرامگاه تا حداکثر دو ماه پس از دریافت بودجه آغاز شود.
درآغاز ارنست امیل هرتسفلد، باستان شناس آلمانی، مأمور طراحی نقشهٔ آرامگاه شد که انجمن آن را رد کرد. پس از آن، طراحی نقشه را ارباب کیخسرو به کریم طاهرزادهٔ بهزاد پیشنهاد داد که آن نیز پذیرفته نشد و بنا به مسابقه برای طراحی نقشه شد. هرتسفلد، آندره گدار معمار و باستان شناس فرانسوی، نیکلای مارکف معمار گرجستانی تبار و کریم طاهرزاده بهزاد در آن شرکت کردند. سرانجام طرح طاهرزادهٔ بهزاد برگزیده و در سال ۱۳۰۷ در انجمن تصویب شد. این طرح به سبک ساختمان های هخامنشی با سرستون های بلند و در سه اشکوبه میان باغی بزرگ بود. اندکی بعد اجرای آن متوقف و طراحی نقشه ای دیگر ضروری به نظر رسید و در دستورکار قرار گرفت. طرحی تازه از گدار خواسته شد. در آن هنگام او در فرانسه بود و طرحی آماده کرد و به ایران فرستاد.
اجرای نقشه گدار، برآورد هزینه ساخت آرامگاه به شصت هزار تومان بالا رفت، حال آنکه مجموع وجوه جمع آورى شده بیش از ۲۷ هزار تومان نبود که تا بهار ۱۳۰۸ نوزده هزار تومان آن هزینه شده بود. ارباب کیخسرو بار دیگر دست به دامان دولت و مجلس شد. بیست هزار تومان از دولت گرفت و طرحی با امضای هفتاد نماینده به مجلس داد و ده هزار تومان نیز از مجلس گرفت.
یکی از خوانین یزد قرآن تذهیب شده ای خوش جلدی داشته که ابوالحسن حائری زاده آن را گرفته و از طریق ارباب کیخسرو به کتابخانه مجلس هدیه نموده بود. تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ نمایندگان مجلس شورای ملی در آغاز هر دوره مجلس به این قرآن قسم می خوردند و همین امر، دستمایه شاعری طنزپرداز شده بود.
دعوت از زرتشتیان برای گرویدن به آئین بهائی، نقطه آغاز اختلاف ارباب کیخسرو با بهائیان و اردشیر جی بود. دامنه این اختلاف به جامعه زرتشتیان و ارباب جمشید جمشیدیان نیز رسید. این اختلافات در مقطعی از زمان حتی باعث تهدید ارباب کیخسرو شد.
با تأسیس کتابخانه مجلس، اصل توبه نامه علی محمد باب به دست ارباب کیخسرو افتاد. او زرتشتیان را از پیوستن به آئین بهائی منع می کرد و از رهبران آن بیزاری می جست. هنگامی که پسرش، شاهرخ، در سفر به اروپا در کالسکه پرنس ارفع به دست اشرار در نزدیکی ایزدخواست کشته شد، عباس افندی دربارهٔ او نوشت: «... رسوایی کیخسرو کرمانی، آن نیز اگر اندکی هوش و دانش داشت البته متنبه و متذکر می شد که اسباب خدائی بود…»
به هرحال توبه نامه باب به دست ارباب کیخسرو در کتابخانه مجلس ضبط شده و او شرحی دربارهٔ چگونگی به دست آمدن آن به خط خود نوشته و بر روی صندوق محل نگهداری توبه نامه الصاق کرد.
کیخسرو شاهرخ شخصیت تاریخی برجسته زرتشتی ایرانی بود. او در زمینه های مختلفی فعالیت می کرد تا کشور خود را از آن سال های تاریک خارج کند. هم زمان او برای تعالی و ترقی جامعه زرتشتیان نیز تلاش می کرد. او به درستکاری شهرت داشت و به همین دلیل نمایندگان مجلس در همهٔ دوره ها، کارپردازی مجلس و ریاست اداره مباشرت و ملزومات مجلس را بر عهده او گذاشته بودند. به گفته مهدی بامداد صداقت و درستی او (که نماینده جامعه زرتشتیان بود) چنان بود که سید حسن مدرس در یکی از جلسات مجلس پشت تریبون گفت: «در مجلس ما فقط یک نفر مسلمان پیدا می شود که آنهم ارباب کیخسرو شاهرخ است»
در یک سند وزارت خارجه بریتانیا دربارهٔ ارباب کیخسرو آمده است: «ارباب کیخسرو بر زرتشتیان ایران ریاست دارد و در کاردانی و درستکاری نامبردار است. او یک مرد ملی نامداری است و هرگز تحت تأثیر افسونهای خارجیان قرار نگرفته است»
همچنین مورگان شوستر دربارهٔ او می نویسد: «او کسی بود که هیچ وقت از اوقات شبانه روزی، از پیشرفت مقاصد و اصلاحات مملکتی کوتاهی نمی نمود. در دورهٔ قریب شش ساله مجلس با خرابی وضع مالی کشوری، با سیاست و تدبیر غریب، آن دوره را طی نمود. تا دورهٔ فترت منقضی و باز مجلس شروع به کار کرد. در جنگ بین الملل اول بود که با خطرات جانی که متوجه مشارٌ الیه بود، از طرف مستوفی الممالک، در مرتبهٔ مأمور مذاکره با کمیتهٔ دفاع ملی قم شد.»
ملک الشعرا بهار با دیدن وکلای فاسد و وابسته دوره چهاردهم مجلس شورای ملی قصیده فصیحی سرود و به نمایندگان واقعی دوره های پیش افسوس خورد. در بخشی از این قصیده آمده است:
پس از آن که احمد شاه تاجگذاری کرد، به همت ارباب کیخسرو پارک امین الملک خریداری شد و در آن مدرسه ای به نام احمدیه (به افتخار احمد شاه) تأسیس شد. به همین دلیل، وزارت معارف به ارباب کیخسرو نشان درجه یک علمی را اهدا کرد. ارباب کیخسرو در طول دوران نمایندگی مجلس کتابخانه مجلس، چاپخانه مجلس، موزه مجلس و نیایشگاه آدریان را تأسیس کرد.
او تلاش زیادی برای تأمین حقوق اقلیت های دینی کرد. او تأسیسات فرهنگی متعددی در تهران، کرمان و یزد برپا کرد. دبیرستان پسرانه فیروزبهرام، دبیرستان دخترانه انوشیروان، مدارس جمشید جم، ایرج و گیو و تأسیس گورستان زرتشتیان تهران در قصر فیروزه از یادگارهای او است. همچنین ساخت آرامگاه فردوسی به وسیله او انجام پذیرفت. در واقع او بود که نخستین بار محل دقیق دفن فردوسی را کشف کرد.
ارباب کیخسرو از مؤسسین انجمن آثار ملی ایران در سال ۱۳۰۴ بود که بعدها به همت همین انجمن، بسیاری از بناهای تاریخی کشور مورد بازسازی قرار گرفت. پس از درگذشت او، زرتشتیان کرمان دبیرستان دخترانه ای تأسیس نموده و به یاد او «دبیرستان دخترانه کیخسرو شاهرخ» نام گذاری کردند.
در سال ۱۲۹۸ خورشیدی، آتشکده زرتشتیان تهران در خیابان سی تیر یه دستور ارباب کیخسرو، ساخته شد.
ارباب کیخسرو مانند دو سرمایه دار بزرگ زرتشتی دیگر ایران، ارباب جمشید و ارباب بهمن دچار ورشکستگی شد و ناچار شد هر چه دارد، حتى خانه مسکونی خودش را بفروشد تا بدهی هایش را بدهد. اما باز هم نتوانست از عهده پرداخت بدهی هایش برآمد و در همین میانه، به صورت ناگهانی درگذشت. به گفته حاج محتشم السلطنه اسفندیاری رئیس مجلس شورای ملی، دو پسر و دو دختر کوچکی که از ارباب کیخسرو ماندند و همچنین همسر او، هنگام مرگش «هیچ وسایل معاش» نداشتند (ارباب کیخسرو یک دختر و پسر بزرگ هم داشت).
به گفته باستانی پاریزی، ارباب کیخسرو در پایان عمر سخت زیر نظر بود. چندبار اداره شهربانی دستور داشت با وسایلی او را تلف کند ولی موفق نشد.
در جریان جنگ جهانی دوم، بهرام شاهرخ، پسر کیخسرو، گوینده نامی بخش فارسی رادیو برلین بود. و درابتدا در حمایت و بعد از قطع ارتباط ایران و آلمان علیه رضا شاه و بریتانیا بدگویی می کرد. حملات این رادیو رضا شاه را بسیار عصبانی کرده بود. به گفته پروین شاهرخ (کوچکترین دختر او) ارباب کیخسرو پیش از کشته شدن تلاش کرد تا نامه ای به پسرش بنویسد و او را از بدگویی علیه رضاشاه برحذر بدارد؛ ولی اجازه ارسال این نامه به او داده نشد.
پروین شاهرخ می گوید در یکی از شب های تیرماه ۱۳۱۹ او را در یک مجلس عروسی دستگیر و همان شب کشتند و جنازه وی را در مسیر منزلش انداختند. به گفته حسین مکی به دلیل حملات بهرام شاهرخ در رادیو برلین، رضا شاه دستور مرگ پدر وی یعنی ارباب کیخسرو را صادر کرد؛ ولی باقر عاقلی گفته که وی در حال عبور از پیاده رو خیابان کاخ (فلسطین فعلی) بود که اتومبیلی وارد پیاده رو شد و او را زیر گرفت.
با آن که مرگ ارباب کیخسرو در اواخر شب دهم و ساعات اولیه بامداد یازدهم تیر ۱۳۱۹ رخ داد، ولی روزنامه اطلاعات روز ۱۳ تیر این خبر را منتشر نمود. جسد او در پیاده رو کوچه سزاوار خیابان کاخ پیدا شد.
تندیسی از ارباب کیخسرو شاهرخ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ساخته و نصب شده است. هر ساله در روز تولد ایشان با اهدای گل از مقام ایشان تجلیل و قدردانی به عمل می آورند.
در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۸۹، همایشی با عنوان سپاسداری از اندیشه های تأثیرگذار زرتشتی در جشنگاه خسروی با کوشش گروه پویندگان اشا برگزار شد. این همایش به منظور قدردانی از کیخسرو شاهرخ، فرنگیس یگانگی، اسفندیار یگانگی و اردشیر یگانگی برگزار شد دارای بخش های متنوعی بود. در این همایش دو تن از نوه های ارباب کیخسرو بنام کامبیز یگانگی و تموچین شاهرخ حضور داشتند، آن ها در مورد تأثیرگذاری کیخسرو شاهرخ و خانواده ایشان گفتگو کردند.
در ۱۱ تیر ۱۳۹۴ هم زمان با سالگرد درگذشت ارباب کیخسرو، مراسم گهنبار خوانی به یادبود ایشان و بنیان گذاران دبیرستان فیروزبهرام در سالن گردهمایی این دبیرستان توسط جمعی از ایرانیان زرتشتی برگزار شد.
| [
{
"answer1": "او به ریاست اداره مباشرت (امور اداری و مالی) مجلس انتخاب شد و این سمت را تا پایان عمر حفظ کرد",
"answer2": "ساخت آرامگاه را انجمن آثار ملی به عهده گرفت که به تازگی گشایش یافته بود و افراد بانفوذی چون حسن پیرنیا، حسن مستوفی، محمدعلی فروغی، حسین علاء، سید حسن تقی زاده و حسن اسفندیاری عضو آن بودند. این انجمن روند ساخت آرامگاه را از اردیبهشت ۱۳۰۵ آغاز و ارباب کیخسرو را مأمور کرد تا جای درست مدفن فردوسی را پیدا کند",
"distance": 5982,
"question": "ارباب کیخسرو علاوه بر نمایندگی زرتشتیان در مجلس، چه سمتی در مجلس داشت و چه کسی طرح ساخت آرامگاه فردوسی را به او پیشنهاد داد؟"
},
{
"answer1": "ارباب کیخسرو در سال ۱۲۹۵ شرکت تلفن ایران را بنیاد گذاشت",
"answer2": "اساس شبکه تلفن در تهران را میرزا محمدطاهر مستوفی ملقب به بصیرالممالک گذاشت که در سال ۱۳۲۱ هجری قمری (۱۲۸۲ خورشیدی) امتیاز ایجاد شبکه تلفن در کشور را از مظفرالدین شاه قاجار گرفت",
"distance": 752,
"question": "ارباب کیخسرو چه زمانی شرکت تلفن ایران را بنیان گذاشت و چه کسی اولین امتیاز تلفن را در ایران گرفته بود؟"
},
{
"answer1": "ارباب کیخسرو در سال ۱۳۰۴ برای خرید لوازم چاپ برای راه اندازی چاپخانه مجلس به آلمان سفر کرد",
"answer2": "یکی از خوانین یزد قرآن تذهیب شده ای خوش جلدی داشته که ابوالحسن حائری زاده آن را گرفته و از طریق ارباب کیخسرو به کتابخانه مجلس هدیه نموده بود",
"distance": 2436,
"question": "ارباب کیخسرو پس از راه اندازی چاپخانه مجلس برای خرید لوازم چاپ به کجا سفر کرد و چه کسی قرآن تذهیب شده ای را به کتابخانه مجلس هدیه داد؟"
},
{
"answer1": "در دوره هشتم که مجلس شورای ملی قانونی تصویب کرد که دو تن از نمایندگان مجلس ناظر بر ذخیره پولی و ضرب سکه و چاپ اسکناس شوند، ارباب کیخسرو در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۱۱ به عنوان یکی از این دو نماینده انتخاب شد",
"answer2": "درآغاز ارنست امیل هرتسفلد، باستان شناس آلمانی، مأمور طراحی نقشهٔ آرامگاه شد که انجمن آن را رد کرد",
"distance": 4808,
"question": "ارباب کیخسرو چه زمانی به عنوان یکی از دو نماینده ناظر بر ذخیره پولی انتخاب شد و چه کسی طراحی نقشه اولیه آرامگاه فردوسی را بر عهده داشت که رد شد؟"
},
{
"answer1": "روزنامه اطلاعات روز ۱۳ تیر این خبر را منتشر نمود",
"answer2": "بصیرالممالک مدیریت شرکتی را که برای احداث شبکه تلفن راه انداخته بود، به ارباب کیخسرو داد",
"distance": 10351,
"question": "در چه تاریخی روزنامه اطلاعات خبر مرگ ارباب کیخسرو را منتشر کرد و چه کسی مدیریت شرکتی که برای احداث تلفن راه اندازی شده بود را به او سپرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
686 | : جنگ خلیج فارس
پایان جنگ ایران و عراق هم زمان با بروز تشنّج عراق و کویت بود. ارتش عراق در زمان حکومت صدام حسین و حزب بعث عراق در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۱۹۹۰ م) به کویت حمله و این کشور را اشغال کرد. عراق با این حمله باعث بروز بحرانی بین المللی گردید و اخطار شورای امنیت را نپذیرفت. آمریکا در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) با ائتلافی از کشورهای دیگر به کویت و سپس به عراق حمله کرد و ارتش عراق را از کویت بیرون راند.
دلیل حملهٔ عراق به کویت مشکل بدهی ۱۳۰ میلیارد دلاری عراق به کویت و تلاش عراق برای بازسازی اقتصاد عراق بود که در جنگ ایران و عراق نابود شده بود. عراق معتقد بود چون جنگ ایران و عراق به سود کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بوده است، دولت های عربی باید بدهی ۱۳۰ میلیارد دلاری عراق را ببخشند. کویت زیر بار نرفت و تشنج با کویت بروز کرد.
از جنگ «خلیج فارس» به عنوان جنگ اول خلیج فارس یاد می شود. از عملیات حمله آمریکا به عراق در سال ۱۳۶۹ خورشیدی (۱۹۹۱ میلادی) به عنوان طوفان صحرا یاد می شودکه بعد از آن عملیات صحرای سینا بود. جنگ دوم خلیج فارس نیز در سال ۲۰۰۳ از طرف آمریکا به عراق تحمیل گردید.
این نبرد بنا بر گفته دانشنامه جنگ و صلح بزرگترین نبرد قرن بیستم پس از جنگ جهانی دوم از لحاظ تعداد تجهیزات و متحدان است.این جنگ با بودجه ۱۰میلیارد دلاری کشورهای عربی و۱٨میلیارد دلاری آمریکا را به دنبال داشت .علت این جنگ فروپاشی منطقه از دست دولت عراقی داشت.
حزب بعث عراق زمانی قدرت را به دست گرفت که عراق در میان بحران های عمیقی غرق شده بود. عراق بسیار پیش تر از قدرت گیری حزب بعث، بین گروه های اجتماعی، قومی، مذهبی و اقتصادی اجتماعی تقسیم شده بود. سنی دربرابر شیعه، عرب علیه کرد، رئیس قبیله در مقابل بازرگان شهری و کوچ نشین ضد روستایی. ثبات قدرت در کشوری که توسط چنددستگی ها و درگیری های سیاسی به هم ریخته بود، نیازمند پیشبرد استانداردهای زندگی بود. حزب بعث، نوسازی اقتصاد عراق را به همراه تشکیل یک دستگاه امنیتی قدرتمند برای جلوگیری از بروز کودتا در ساختار قدرت و جلوگیری از شورش های مردمی پیگیری کرد. حزب بعث به دقت روی برنامه های توسعه و رفاه اجتماعی نظارت می کرد.
در سال ۱۳۵۷ حکومت محمد رضا پهلوی در ایران با انقلاب ایران سرنگون شد و نظام جمهوری اسلامی به رهبری سید روح اله موسوی خمینی بر سر کار آمد. پس از انقلاب ایران کشمکش های مرزی بین ایران و عراق به مدت ده ماه در مورد تسلط بر اروندرود که دو کشور را از هم جدا می سازد بالا گرفت.
عراق در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد و وارد استان نفت خیز خوزستان شد. صدام حسین، اعلام کرد از این پس خرمشهر ضمیمه خاک عراق است و یکی از شهرهای این کشور میباشد و جدیدترین شهر عراق را محمره نامید. صدام حسین برای دریافت کمک های نقدی و سیاسی به دیگر کشورهای عرب روی آورد. او با موفقیت توانست حمایت رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا را به دست آورد.
جنگ خونین هشت ساله به بن بست رسیده بود. ایران، قطنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت. در این جنگ تقریباً یک میلیون و هفتصد هزار نفر از هر دو طرف جان خود را از دست دادند. اقتصاد هر دو کشور که پیش از این سالم و رو به رشد بود، نابود شد.
عراق در حدود ۷۵ میلیارد دلار بدهی جنگی به بار آورد. استقراض از آمریکا باعث شد که عراق تبدیل به کشوری بدهکار شود. این وضعیت برای صدام حسین که به دنبال ملی گرایی عربی بود شرم آور به نظر می رسید.
عراق در طول جنگ با ایران در دههٔ هشتاد میلادی مبالغ بسیار زیادی را از دیگر کشورهای عربی قرض گرفته بود. اکنون که صدام حسین با هزینه های گزاف ساخت دوبارهٔ زیربنای عراق روبه رو بود با ناامیدی به دنبال پول می گشت، این بار برای ساخت زیربنای عراق پس از جنگ.
پایان جنگ ایران و عراق مقارن با بروز کشمکش با همسایهٔ ثروتمندی به نام کویت بود. صدام حسین بر این باور بود که جنگ او با ایران باعث شده است که کویت از حملهٔ قریب الوقوع ایرانیان در امان باشد. او همچنین معتقد بود چون جنگ او با ایران به سود کشورهای حوزهٔ خلیج فارس بوده است، دولت های عربی باید بخشی از بدهی عراق را ببخشند. صدام حسین با اصرار از کویت خواست که بدهی ۳۰ میلیارد دلاری عراق را که برای جنگ با ایران گرفته شده بود ببخشد، ولی کویتی ها زیر بار نرفتند.
صدام که در پی جمع آوری پول برای ساخت مجدد عراق بود، به کشورهای صادرکنندهٔ نفت فشار آورد تا کمی از تولید خود بکاهند تا قیمت نفت بالاتر رود. کویت از کاهش تولید نفت سر باز زد. این کشور همچنین پیشگام کشورهای مخالف کاهش تولید نفت در اوپک شد. کویت مقادیر زیادی نفت استخراج می کرد تا بهای نفت را پایین نگه دارد، در حالی که عراق برای بازپرداخت بدهی های خود نیاز به فروش نفت به قیمت بالا داشت.
در همین زمان بود که صدام مخالفت خود با خطوط مرزی عراق-کویت (که در اصل توسط استعمارگران پادشاهی بریتانیا در سال ۱۳۰۱ تعیین شده بودند) را نشان داد. دلیل او این بود که این وضعیت باعث جدایی عراق از دریا می شود. یکی از اندک مقولاتی که باعث وحدت در کشوری می شد که مملو از تقسیمات اجتماعی، قومی، مذهبی و اقتصادی اجتماعی بود، در مرحلهٔ اول، باور بر این نکته بود که کشور کویت هیچ حقی برای موجودیت هم ندارد. ملی گرایان عراقی دست کم به مدت نیم قرن بر این نکته پافشاری می کردند که کویت از دیرباز بخش لاینفک عراق بوده و تنها زمانی موجودیت مستقلی پیدا کرده که امپریالیست های بریتانیایی اراده کرده اند. آخرین اختلافات عراق و کویت در دهه ۱۹۷۰ و قبل از جنگ ایران و عراق مربوط به جزیره بوبیان بوده است. صدام در سفر خود به ایران پس از قرارداد ۱۹۷۵ طی مصاحبه ای گفته بود زمانی به کویت سفر خواهد کرد که موضوع جزیره بوبیان حل شود. صدام باور داشت که بوبیان متعلق به عراق است اما حاضر است آن را از کویت اجاره کند. در تمام نقشه های عراق تا قبل از جنگ ایران و عراق بوبیان جزئی از عراق ترسیم شده است. اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان بحث خفایا الحرب از اسناد بریتانیا سفر صدام به تهران.
ذخایر نفتی کویت نیز خود باعث افزایش تنش در منطقه بود. این ذخایر تقریباً با ذخایر نفت عراق برابر بودند (در حالی که جمعیت کویت تنها ۲ میلیون و جمعیت عراق ۲۵ میلیون نفر بود). عراق و کویت روی هم ۲۰ درصد ذخایر شناخته شدهٔ نفت جهان را دارا بودند.
کمی بعد پادشاهی کویت با حفر چاه هایی که عراق فکر می کرد داخل منطقهٔ مرزی مورد مشاجرهٔ دو کشور است، باعث خشم صدام شد. صدام در زمانی که عراق هنوز جزو کشورهای منفور به حساب نمی آمد به آمریکا شکایت کرد. هر چند که بحران اقتصادی عراق به مدت چندین سال بود که ادامه داشت ولی صدام می خواست به وسیلهٔ پول نفت به آن پایان دهد. او هنوز ارتش با تجربه و تا بن دندان مسلح خود را داشت و گهگاه از آن برای تأثیرگذاری روی روابط منطقه ای استفاده می کرد. صدام چندی بعد دستور حرکت نیروهایش به مرز کویت را داد.
در حالی که روابط عراق و کویت روز به روز به وخامت می گرایید، صدام اخباری مبنی بر تهدیدات آمریکا دربارهٔ پاسخگویی نظامی به عراق دریافت می کرد. واشینگتن تقریباً یک دهه بود که سیاست گسترش ارتباطات خود با عراق را در پیش گرفته بود. حکومت ریگان در طول جنگ دههٔ هشتاد عراق با ایران مبلغی در حدود ۴۰ میلیارد دلار به عراق کمک کرده بود که تقریباً همهٔ آن به صورت اعتباری بود. همچنین دولت آمریکا میلیاردها دلار به صدام باج داده بود تا او با شوروی طرح دوستی نریزد.
صدام در تاریخ ۲۵ ژوئیه ۱۹۹۰ م. طی یک ملاقات اضطراری با آوریل گلاسپی، سفیر آمریکا در عراق تمایل خود به ادامهٔ گفتگوها را ابراز داشت. دولت آمریکا می خواست در این بین نقش میانجی را بازی کند. با همین هدف بود که جرج بوش و جیمز بیکر اظهار داشتند که نمی خواهند در این میان از زور استفاده شود و همچنین آن ها نسبت به اختلافات مرزی عراق و کویت بی طرف می مانند و خود را وارد ماجرا نخواهند کرد. کمی بعد مذاکرات سران عراق و کویت به شکست انجامید. سپس صدام فرمان پیش روی نیروهای خود به داخل خاک کویت را داد.
هر چند که اطلاعات دست اولی پیرامون انگیزهٔ صدام از حمله به کویت در دست نیست، ولی با در نظر گرفتن دیدگاه صدام پیش از جنگ و علامت های واشینگتن، می توان حدس زد که دلیل اصلی حمله به کویت مشکل بدهی های بعد از جنگ عراق و تلاش های بیهودهٔ صدام برای بازسازی زیربنایی، احیای اقتصاد نابود شده و تثبیت موقعیت سیاسی عراق بود.
عده ای نیز به دست آوردن منابع کافی برای حمله مجدد به ایران را از علل حمله صدام به کویت می دانند.
صدام در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۱۹۹۰) به کویت حمله کرده و خاک آن را به عراق ضمیمه کرد و با این کار خود باعث بروز بحران های بین المللی گشت. اشغال کویت به معنای آن بود که صدام با احتساب ذخایر نفتی کویت دارای ۲۰ درصد ذخایر نفت جهان شده بود.
آمریکا در بهمن ماه سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) با ائتلافی از نیروهای سازمان ملل متحد به کویت یورش برده و نیروهای عراقی را از این کشور بیرون راند.
جورج هربرت واکر بوش، رئیس جمهور آمریکا در روزهای نخست با احتیاط رفتار کرد. کویت قبل از اشغال، از سویی یکی از دشمنان سرسخت اسرائیل بود و جزو کشورهای سلطنتی حوزهٔ خلیج فارس به شمار می رفت که با شوروی روابط دوستانه داشت. از سوی دیگر سیاست گذاران خارجی، کارشناسان خاورمیانه و منتقدان نظامی واشینگتن و کارخانه هایی که سرمایه گذاری های سنگینی در منطقه کرده بودند، نگرانی های زیادی در مورد ثبات منطقه داشتند. این حمله باعث ترس از این شد که بهای نفت جهانی و در نتیجه اقتصاد جهانی در خطر قرار گیرد؛ کویت تقریباً ده درصد کل ذخایر نفت خام را در اختیار داشت. به احتمال زیاد، هنگامی که مارگارت تاچر نخست وزیر سرسخت بریتانیا که از دوستان وفادار آمریکا در دورهٔ ریگان-بوش به شمار می رفت به آمریکا رفته بود، بوش را به این کار راضی کرد. بریتانیا نسبت به آمریکا روابط تاریخی بیشتری با کویت داشت. این روابط به سال های استعمار کویت از سوی بریتانیا برمی گشت. این کشور همچنین سود زیادی از بابت سرمایه گذاری های خود در کویت برداشت می کرد.
همکاری بین ایالات متحده و شوروی باعث شد تا موضوع به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود. این شورا تصمیم گرفت که اگر صدام نیروهای خود را طبق برنامه زمان بندی شده از کویت خارج نکند، اجازهٔ استفاده از زور علیه این کشور را خواهد داد. سیاست مداران آمریکایی از این می ترسیدند که عراق قصد حمله تلافی جویانه به کشور نفت خیز عربستان سعودی که از دههٔ چهل میلادی از دوستان نزدیک آمریکا به شمار می رفت و مخالف اشغال کویت بود را داشته باشد. پس از آن بود که آمریکا و گروهی از کشورهای متحد دیگر که از کشورهای مختلفی نظیر مصر، سوریه و چکوسلواکی تشکیل شده بودند، دسته های بزرگی از نیروهای خود را به مرز عربستان و کویت و عراق فرستادند تا ارتش عراق را که در آن زمان بزرگ ترین ارتش خاورمیانه بود دور بزنند.
هنگامی که گفتگوها و تهدیدهای پس از جنگ هنوز در جریان بود، صدام رویکرد دوباره به قضیهٔ فلسطین کرده واعلام کرد که اگر اسرائیل از نوار غربی رود اردن، بلندی های جولان و نوار غزه عقب نشینی کند او نیز از کویت باز پس می نشیند. این پیشنهادِ صدام باعث بروز شکاف بین کشورهای عرب شد و آمریکا و کشورهای عرب غربی را در مقابل فلسطینی ها قرار داد. ائتلاف ضد اشغال در پایان، هرگونه ارتباطی بین موضوع فلسطین و کویت را رد کرد.
صدام ضرب الاجل شورای امنیت را نپذیرفت. آمریکا و متحدانش با پشتیبانی شورای امنیت در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) حملهٔ هوایی گسترده ای را علیه عراق آغاز کردند. اسرائیل نیز توسط موشک های عراقی مورد اصابت قرار گرفت ولی از آنجا که نمی خواست کشورهای عرب از ائتلاف ضد عراق خارج شوند درصدد انتقام جویی برنیامد. یک نیروی زمینی که اغلب افرادش از قوای مسلح آمریکایی و انگلیسی و تیپ های پیاده نظام بودند ارتش صدام را در بهمن ماه سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) از کویت بیرون رانده و بخش جنوبی عراق را تا رود فرات اشغال کردند.
بوش در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) با اشاره به درگیری های منطقه اعلام کرد: «موضوع، تنها یک کشور کوچک نیست، هدف ما یک عقیدهٔ تازه است- یک نظم نوین جهانی، نظمی که در آن کشورهای مختلف تحت یک جنبش گرد هم آمده تا به آرزوهای جهانی بشریت، یعنی: صلح و امنیت، آزادی و حاکمیتِ قانون دست یابند.»
ارتش پرتعداد و کم سلاح عراق در نهایت نشان داد که دیگر نمی تواند در برابر نیروهای زمینی سریع الانتقال ائتلاف و پشتیبانی هوایی قدرتمند آن ها دوام بیاورد. تقریباً ۱۷۵٬۰۰۰ عراقی اسیر شده بودند و بنابر آمارهای اعلام شده از سوی آمریکا شمار تلفات عراقی ها به ۲۰٬۰۰۰ نفر می رسید. منابع دیگر شمار کشته ها را تا ۱۰۰٬۰۰۰ نفر هم برآورد می کردند. عراق براساس توافقنامهٔ آتش بس قبول کرد که همهٔ جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک خود را از بین برده و به بازرسان سازمان ملل اجازهٔ بازرسی از پایگاه های خود را بدهد. تحریم تجاری سازمان ملل تا زمانی که عراق تمامی شروط را اجرا نکرده بود باقی می ماند.
وضعیت به وجود آمده زمینه را برای شورش های گروه های قومی و دینی فراهم کرد. با اوضاع جاری پس از جنگ در عراق، ناآرامی های اجتماعی و قومی بین شیعیان، کردها و واحدهای نظامی ناراضی می توانستند خطر بزرگی برای دولت صدام باشند. شورش های کردها در شمال و شیعیان در جنوب و مرکز عراق با بی رحمی تمام پاسخ داده شد.
آمریکا که خود، عراقی ها را تشویق به شورش علیه صدام کرده بود هیچ کمکی جز کنترل منطقه پرواز ممنوع عراق نکرد. به علاوه عده ای آمریکا را متهم می کنند که برای جلوگیری از تشکیل حکومت شیعی و کردی در عراق دقیقاً در زمان شکل گیری شورش ها با عراق اعلام آتش بس کرد تا نیروهای ارتش به راحتی اعتراضات را سرکوب کنند.
ترکیه با هرگونه استقلال کردها مخالف بود و عربستان سعودی و دیگر کشورهای محافظه کار عرب از به وجود آمدن یک انقلاب شیعی دیگر مانند انقلاب ایران هراس داشتند. صدام که توانسته بود پس از شکست در جنگ، بحران ها را نیز کنترل کند، با کشوری مواجه بود که از نظر اقتصادی و نظامی به شدت آسیب دیده بود و او هرگز نتوانست آسیب ها را جبران کند. او دائماً بقای خود را نشانهٔ پیروزی عراق در جنگ با آمریکا اعلام می کرد. این پیغام صدام شهرت زیادی در جهان عرب پیدا کرد.
صدام با اصرار زیاد می خواست خود را مسلمانی مؤمن نشان دهد تا بتواند نظر گروه های دینی محافظه کار جامعهٔ عراق را به خود جلب کند. بعضی از عناصر شریعت اسلام به قانون عراق بازگردانده شدند. برای نمونه وی در سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱) حکم اعدام همجنس گرایان، تجاوزگران و فاحشگان را به قوانین عراق بازگرداند و عبارت «الله اکبر» را با دست خط خود به پرچم عراق افزود.
پس از اتمام جنگ رابطهٔ بین ایالات متحده و عراق همچنان متشنج ماند.
در فروردین ماه سال ۱۳۷۲ (۱۹۹۳) سرویس امنیتی عراق تلاش کرد تا جرج اچ دبلیو بوش رئیس جمهور سابق آمریکا را هنگام دیدار وی از کویت ترور کند اما مأموران امنیتی کویت بمب کار گذاشته شده در خودرو بمب گذاری شده را خنثی کردند. آمریکا در پاسخ به این اقدام در تاریخ ۵ تیر ۱۳۷۲ (۱۹۹۳) حمله ای موشکی به ساختمان مرکزی اطلاعات عراق در بغداد کرد.
تحریم های سازمان ملل که به دلیل حملهٔ عراق به کویت وضع شده بودند و از صادرات نفت عراق نیز جلوگیری می کردند، همچنان بر جای خود باقی ماندند. این تحریم ها موجب سختی اوضاع زندگی و نابودی اقتصاد و زیربنای عراق شدند. تنها، قاچاق کالا در مرز سوریه و کمک های انسانی باعث بهبود نسبی این بحران می شد. سازمان های بین المللی مانند یونیسف و بهداشت جهانی (WHO) تخمین می زنند که این تحریم ها بین ۵۰۰٬۰۰۰ تا ۲/۱ میلیون مرگ در پی داشته اند. اکثر جان باختگان، افراد زیر ۵ سال بوده اند. برخی افراد دیگر نیز که به این آمار شک دارند، برآورد می کنند که ۳۵۰٬۰۰۰ تن بین سال های ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ (۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰) بر اثر تحریم ها جان خود را از دست داده اند و بیشتر مرگ ها به خاطر بمباران زیرساخت های عراق بوده است. سازمان ملل در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۵ (۱۹۹۶) به دولت عراق اجازه داد تا مقدار محدودی از نفت خود را در ازای دریافت غذا و دارو به فروش برساند. درآمد محدودی که از بابت برنامهٔ نفت در برابر غذای سازمان ملل متحد بدست می آمد به عراق جاری شد.
سیاست مداران آمریکایی همچنان صدام حسین را متهم به تخلف از موارد آتش بس نظیر توسعهٔ سلاح های کشتار جمعی و دیگر سلاح های ممنوعه، خودداری از انتشار اطلاعات دربارهٔ این سلاح ها و تخلف از تحریم های سازمان ملل و «منطقهٔ پرواز ممنوع» می کردند. حملات نظامی یک طرفهٔ آمریکا و انگلیس گاه وبیگاه در عراق انجام می شدند، که بزرگ ترین آن ها عملیات روباه صحرا نام داشت که در سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۸) انجام شد. دلیل اصلی بحران ها بین سال های ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۷ (۱۹۹۷ تا ۱۹۹۸) که موجب بمباران شدید عراق از سوی انگلیس و آمریکا در ۲۵ آذر تا ۲۸ آذر ۱۳۷۷ (۱۹۹۸) گشت، در اختیار داشتن سلاح های غیرقانونی توسط عراق اعلام شد. دو سال پس از فعالیت های مداوم، جنگنده های آمریکایی و انگلیسی در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱) با شدت بیشتری به پایگاه های نزدیک بغداد حمله کردند.
پس از جنگ، حمایت از صدام بین حامیان تکریتی وی، اعضای خانواده و دیگر پشتیبانان او تقسیم گشت. آن ها مشارکت زیادی در فعالیت های سرکوبگرانه و مستبدانهٔ دولت داشتند. سرکوب مخالفان داخلی به شدت افزایش پیدا کرد و پسران صدام، عدی حسین و قصی حسین به شدت نیرومند گشته و موجی از ترورهای پنهان را به وجود آوردند. این دو به احتمال زیاد عوامل مؤثر در فرار دامادهای صدام (حسین کامل و صدام کامل) به اردن در مردادماه سال ۱۳۷۴ (۱۹۹۵) بودند. دامادهای صدام که جزء رده بالاترین نظامیان ارتش عراق به حساب می آمدند، پس از بازگشت به عراق در بهمن ماه همان سال (فوریهٔ سال بعد) کشته شدند.
همکاری عراق با بازرسان سازمان ملل در طول دههٔ ۹۰ میلادی متناوب بود. دسترسی بازرسان به پایگاه های مورد نظر نهایتاً در سال ۱۹۹۸ م. قطع شد. این طور گفته می شود که عراق در حال بازی دادن قدرت های غربی و دیگر کشورهای عرب بود و می خواست این طور نشان بدهد که مقادیر زیادی مواد ممنوعه در اختیار دارد که با استفاده از آن ها می تواند به دوران اقتدار خویش بازگردد.
| [
{
"answer1": "حزب بعث، نوسازی اقتصاد عراق را به همراه تشکیل یک دستگاه امنیتی قدرتمند برای جلوگیری از بروز کودتا در ساختار قدرت و جلوگیری از شورش های مردمی پیگیری کرد.",
"answer2": "دلیل حملهٔ عراق به کویت مشکل بدهی ۱۳۰ میلیارد دلاری عراق به کویت و تلاش عراق برای بازسازی اقتصاد عراق بود که در جنگ ایران و عراق نابود شده بود.",
"distance": 1235,
"question": "حزب بعث عراق چه اقداماتی برای نوسازی اقتصاد عراق انجام داد و چه عواملی باعث حمله عراق به کویت شد؟"
},
{
"answer1": "از جنگ «خلیج فارس» به عنوان جنگ اول خلیج فارس یاد می شود.",
"answer2": "صدام حسین بر این باور بود که جنگ او با ایران باعث شده است که کویت از حملهٔ قریب الوقوع ایرانیان در امان باشد. او همچنین معتقد بود چون جنگ او با ایران به سود کشورهای حوزهٔ خلیج فارس بوده است، دولت های عربی باید بخشی از بدهی عراق را ببخشند.",
"distance": 2509,
"question": "جنگ اول خلیج فارس چه نام دیگری داشت و چرا صدام حسین معتقد بود کویت باید بخشی از بدهی عراق را ببخشد؟"
},
{
"answer1": "جنگ خونین هشت ساله به بن بست رسیده بود. ایران، قطنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت.",
"answer2": "صدام حسین برای دریافت کمک های نقدی و سیاسی به دیگر کشورهای عرب روی آورد. او با موفقیت توانست حمایت رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا را به دست آورد.",
"distance": 147,
"question": "چرا جنگ ایران و عراق به بن بست رسید و چه چیزی باعث شد صدام حسین به آمریکا برای دریافت کمک رو بیاورد؟"
},
{
"answer1": "آمریکا در بهمن ماه سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) با ائتلافی از نیروهای سازمان ملل متحد به کویت یورش برده و نیروهای عراقی را از این کشور بیرون راند.",
"answer2": "عراق براساس توافقنامهٔ آتش بس قبول کرد که همهٔ جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک خود را از بین برده و به بازرسان سازمان ملل اجازهٔ بازرسی از پایگاه های خود را بدهد.",
"distance": 3263,
"question": "در جنگ خلیج فارس نیروهای کدام کشورها به کویت حمله کرده و نیروهای عراق را از این کشور بیرون راندند و چه چیزی در نهایت باعث شد عراق با آتش بس موافقت کند؟"
},
{
"answer1": "در همین زمان بود که صدام مخالفت خود با خطوط مرزی عراق-کویت (که در اصل توسط استعمارگران پادشاهی بریتانیا در سال ۱۳۰۱ تعیین شده بودند) را نشان داد.",
"answer2": "هنگامی که گفتگوها و تهدیدهای پس از جنگ هنوز در جریان بود، صدام رویکرد دوباره به قضیهٔ فلسطین کرده واعلام کرد که اگر اسرائیل از نوار غربی رود اردن، بلندی های جولان و نوار غزه عقب نشینی کند او نیز از کویت باز پس می نشیند. این پیشنهادِ صدام باعث بروز شکاف بین کشورهای عرب شد و آمریکا و کشورهای عرب غربی را در مقابل فلسطینی ها قرار داد.",
"distance": 5134,
"question": " چه عواملی باعث شد که روابط عراق و کویت رو به وخامت بگذارد و چه چیزی باعث ایجاد شکاف بین کشورهای عرب شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
687 | : وسایل نقلیه زره پوش
وسایل نقلیه نظامی زره پوش برای مقاومت در برابر ضربه گلوله ، موشک یا پوسته ، از پرسنل داخل در برابر آتش دشمن محافظت می کنند. این وسایل نقلیه شامل وسایل نقلیه زرهی مانند تانک ، هواپیما و کشتی است .
وسایل نقلیه غیرنظامی نیز ممکن است زرهی باشند. این وسایل نقلیه شامل خودروهایی است که توسط مقامات استفاده می شود (به عنوان مثال ، لیموزین های ریاست جمهوری ) ، خبرنگاران و دیگران در مناطق درگیری یا جاهایی که جنایات خشونت آمیز رایج است از این وسایل استفاده میکنند. خودروهای زرهی غیرنظامی نیز به طور معمول توسط ارگان های امنیتی برای حمل پول یا اشیاء قیمتی مورد استفاده قرار می گیرند تا خطر سرقت محموله را کاهش دهند.
وسیله زره پوش ممکن است در برابر تهدیدات غیر عمدی نیز استفاده شود. برخی از فضاپیماها مجهز به زره مخصوص برای محافظت از آنها در برابر ضربه های قطعات ناخواسته فضایی هستند . در هواپیماهای مدرن، موتورهای جت معمولا توسط یک نوع روکش (نوار آرامید کامپوزیت کولار) مقاوم میشوندتا به بدنه ، فن ، کمپرسور یا تیغه های توربین آسیبی نرسد .
طراحی و هدف خودرو مقاومت زره را تعیین می کند ، زیرا آبکاری غالباً بسیار سنگین است و زره سنگین، تحرکت را محدود می کند. به منظور کاهش این مشکل ، برخی از مواد جدید ( نانومواد ) و ترکیب مواد مورد بررسی قرار می گیرند که شامل صفحات زره پوش سطحی ، و فوم آلومینیومی است .
"زره همگن نورد شده" قوی ، سخت و سفت است (در هنگام ضربات با ضربات سریع و سخت ، خرد نمی شود). فولاد با این خصوصیات با پردازش سطوح فولاد چدنی در اندازه مناسب و سپس نورد آنها در صفحات با ضخامت مورد نیاز تولید می شود. نورد و شکل دهی (چکش زدن به فولاد در هنگام گرم شدن گرم) آهن اضافی را از ساختار دانه در فولاد خارج کرده و نواقصی را که باعث کاهش مقاومت فولاد می شوند ، از بین می برد. نورد همچنین ساختار دانه در فولاد را دراز می کند تا خطوط طولانی ایجاد کند ، که این تنش را در هنگام بارگذاری در طول فلز پخش میکند و باعث میشود تمرکز تنش نداشته باشیم.
"آلومینیوم" در مواقعی که وزن سبک مهم است استفاده می شود. بیشترین کاربرد آن در APC ها و خودروهای زرهی است . گرچه مطمئناً قویترین فلز نیست ، اما ارزان ، سبک و به اندازه کافی سخت است که می تواند به عنوان زره ای آسان عمل کند.
از "آهن رات" (نوعی آهن که کم تر از 3% کربن دارد و بسیار مقاوم است) در کشتی های جنگی استفاده می شد. در کشتی های جنگی اولیه اروپا از 10 تا 13 سانتی متر از این نوع بر روی یک متر چوب استفاده میشد . از آنجا که فولاد مقاوم تر است جایگزین آهن رات شده است.
چگالی تیتانیوم تقریبا دو برابر چگالی آلومینیوم است ، اما به اندازه آهن قوی است. بنابراین ، علی رغم گران بودن ، در مناطقی که وزن مشکلی ایجاد نمیکند مانند زره شخصی و حمل و نقل هوایی نظامی ، کاربرد پیدا می کند. برخی از نمونه های قابل توجه استفاده از این موارد عبارتند از: USAF A-10 Thunderbolt II و هواپیمای حمله زمینی Sukhoi Su-25 ساخت اتحاد جماهیر شوروی و روسیه. استفاده از محفظه تیتانیومی به شکل وان برای خلبان و همچنین Mil Mi Mi -24 هلیکوپتر جنگنده نیز مشاهده شده است.
به دلیل چگالی بالا ، اورانیوم خالص شده نیز می تواند در زره های تانک استفاده شود ، که بین ورق های صفحه زره فولادی قرار میگیرد. به عنوان مثال ، برخی تانک آبرامز M1A1HA و M1A2 که تولید اواخر سال 1998 میباشد ، دارای تقویت کننده DU به عنوان بخشی از زره پوش در قسمت جلوی بدنه و جلوی برجک هستند و برنامه ای برای بهبود بقیه وجود دارد (به زره Chobham مراجعه کنید. )
"پلاستیک" نوعی زره وسایل نقلیه موتوری بود که در ابتدا برای کشتی های بازرگانی توسط دریاسالار انگلیس در سال 1940 ساخته شد. ترکیب اصلی به عنوان گرانیت 50٪ از ، 43٪ ماده معدنی سنگ آهک و 7٪ قیر توصیف شده است . به طور معمول در یک لایه دو اینچ ضخامت اعمال می شد و با نیم اینچ فولاد نیز تقویت می شد .
زره های پلاستیکی در متوقف کردن گلوله های سوراخ کننده زره بسیار مؤثر است زیرا ذرات گرانیت سخت گلوله را از خود رد میکند ، به همین دلیل گلوله بین زره پلاستیکی و صفحه پشتی فلزی متوقف میشود. زره پلاستیکی را می توان با ریختن آن در حفره ای که توسط صفحه پشتی فولادی و یک قالب چوبی موقتی تشکیل میشود ایجاد کرد.
بعضی از زره پوش های جنگی (MBT) از پلیمرها استفاده می کنند ، به عنوان مثال پلی اورتان همانطور که در زره پوش اپتیکال "BDD" به کار رفته در T-62 و T-55 مدرن شده است.
شیشه ضد گلوله یک اصطلاح محاوره ای برای شیشه است که به خصوص در مقابل نفوذ گلوله ها مقاوم است. صنعتگران به طور کلی از آن به عنوان شیشه مقاوم در برابر گلوله یا زره شفاف یاد می کنند .
شیشه های مقاوم در برابر گلوله معمولاً با استفاده از ماده محکم اما شفاف مانند پلی کربنات ترموپلاستیک یا با استفاده از لایه های شیشه چند لایه ساخته می شوند .
نتیجه، ماده ای با ظاهر و رفتار نور گیرنده شیشه استاندارد است که درجات مختلفی از محافظت در برابر گلوله سلاح های کوچک را دارد.
لایه پلی کربنات معمولا از محصولاتی مانند Armormax، Makroclear ، Cyrolon ، LEXAN یا Tuffak ، که اغلب بین لایه های شیشه ای به طور منظم قرار میگیرند ساخته میشوند. استفاده از پلاستیک در لایه ها، باعث مقاومت در برابر ضربه مانند حمله فیزیکی با چکش ، تبر و غیره می شود. پلاستیک مقدار کمی مقاومت در برابر گلوله فراهم می کند. شیشه که بسیار سخت تر از پلاستیک است ، گلوله را پهن کرده و از این طریق مانع از نفوذ می شود. این نوع شیشه های ضد گلوله معمولاً 70 تا 75 میلی متر ضخامت دارند.
شیشه های مقاوم در برابر گلوله ، از ورقه های شیشه ای پلی وینیل بوتیرال ، پلی اورتان یا اتیلن وینیل استات تشکیل میشوند. این نوع شیشه های ضد گلوله از زمان جنگ جهانی دوم در وسایل نقلیه جنگی به طور منظم مورد استفاده قرار گرفته است. این ورقه ها به طور معمول در حدود 100-120 میلی مترضخامت دارند و معمولاً بسیار سنگین هستند.
مواد جدیدتر در حال تولید هستند . یکی از این مواد ، اکسینیتیدید آلومینیوم ، بسیار سبک تر است اما بسیار گرانتر از آلومینیوم میباشد.
مکانیسم دقیق شکست سرامیک در دهه 1980 کشف شد. عکاسی با سرعت بالا نشان داد که مواد سرامیکی در اثر نفوذ ، قسمت های پرانرژی را از بین می برد و هندسه گلوله فلزی را ، خراب می کند و نفوذ را تا حد زیادی کاهش می دهد. لایه های سرامیکی همچنین می تواند به عنوان بخشی از قسمت های کامپوزیتی زره استفاده شود. سختی بالای برخی از مواد سرامیکی به گونه ای عمل می کند که انرژی جنبشی پرتابه ها را پخش و کم می کند .
زره کامپوزیتی زرهی است که از لایه هایی از دو یا چند ماده با خصوصیات فیزیکی متفاوت استفاده میکند. فولاد و سرامیک رایج ترین نوع مواد در زره کامپوزیت است. زره کامپوزیتی در ابتدا در دهه 1940 توسعه یافت ، البته دیر مورد استفاده قرار گرفت و نمونه های اولیه اغلب در مواجهه با زره های جدیدتر مانند زره چوبام نادیده گرفته شد. مقاومت زره کامپوزیتی به ترکیب آن بستگی دارد و ممکن است در برابر نفوذ کننده و همچنین مهمات بارشی شکل موثر باشد . فلزات سنگین گاهی اوقات به طور خاص برای محافظت در برابر نفوذ کننده ها به کار میروند.
زره کامپوزیتی مورد استفاده در تانک های غربی و اسرائیلی عمدتا از عناصر زره (NERA) تشکیل شده است. این عناصر غالباً یک ورقه هستند که از دو صفحه سخت (معمولاً استیل با سختی بالا) تشکیل شده و مقداری از لایه های با چگالی کم بین آنها وجود دارد. در اثر ضربه ، لایه ها متلاشی می شوند و صفحات را جابجا می کنند ، qvضربه را پخش میکنند و باعث از بین رفتن انرژی جنبشی می شوند. در پشت این بخش، قسمت پشتیبان وجود دارد که برای متوقف کردن گلوله تخریب شده و یا عنصر پرتاب شده ساخته شده است ، که ممکن است از فولاد با سختی بالا باشد ،یا مقداری کامپوزیت از فولاد و سرامیک یا احتمالاً اورانیوم باشد.
تانک جنگی اتحاد جماهیر شوروی ( T-64 ) ، از زره کامپوزیتی استفاده می کرد که اغلب شامل مقداری مواد کم چگالی بین صفحات فولادی بود یا از بخش ریخته گری شده مقاوم، به عنوان مثال ترکیب K استفاده میکردند . به عنوان مثال ، قسمت جلو و برجک T-64 در ابتدا با آلومینیوم پر شده بود و سپس بخش های سرامیکی و آلومینیومی نیز اضافه میشد ، همچنین برخی از مدل های T-72 دارای بخش شیشه ای به نام «کوارتز» هستند. زره تانک اغلب از یک ترکیب از فولاد و برخی از مواد با چگالی کم ، یا متوولیت (پلیمر تقویت شده با فایبرگلاس ) یا صفحات سرامیکی ساخته میشد.
زره، یک لایه از کروم است که در خارج از بدنه (شناور) استفاده میشود. به عنوان مثال در کشتی جنگی ، رزمناو و برخی از ناوهای هواپیمابر .
به طور معمول ، لایه پوشیده شده از عرشه شروع شده و زیر کشتی را در بر میگیرد. اگر به جای تشکیل بدنه بیرونی در داخل بدنه ساخته شود ، می توان آن را در یک زاویه خاص قرار داد تا حفاظت را بهبود بخشد.
در هنگام برخورد به یک پوسته یا اژدر ، زره برای جلوگیری از نفوذ، طراحی شده است که یا ضخیم است، یا شیب آن به حدی است که باعث می شود یکی از پرتابه ها منحرف شود. غالباً ، زره اصلی به یك صفحه اصلی اژدر که چند متر در پشت آن قرار گرفته بود ، وصل میشد ، به گونه ای كه برای حفظ تمام بخش های کشتی به کار میرفت.
فضای هوا بین زره و بدنه نیز باعث می شود شناور پایدارتر شود . چندین نوع کشتی جنگی دارای زره نازک تر و کم عمق تر از حد مطلوب است تا بتواند در حفظ مقاومت بهبود ببخشد.
آبکاری زره در هواپیماها متداول نیست ، معمولاً به جای بالابردن مقاومت در برابر ضربه ، به سرعت و قدرت مانور برای جلوگیری از آتش سوزی متکی هستند. علاوه بر این ، هر زره ای که قادر به متوقف کردن قطعات ضد موشکی کالیبر بزرگ یا قطعات موشکی باشد ، منجر به وزن بسیار زیاد خواهد شد. بنابراین، فقط قسمتهای حیاتی یک هواپیما ، مانند صندلی خروجی و موتورها زره پوش هستند. این منطقه جایی است که تیتانیوم به عنوان آبکاری زره ای به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. به عنوان مثال، هواپیماهای حمله زمینی Sukhoi Su-25 ساخت شوروی و همچنین هلیکوپتر حمله زمینی Mil Mi-24 Hind ، خلبان در یک محفظه تیتانیومی معروف به "وان حمام" قرار میگرفتند. علاوه بر این، هواپیماهای بزرگتر حتی در استفاده غیرنظامی، معمولاً از مواد مقاوم در برابر ضربه ساخته می شوند تا از آسیب در برخورد پرندگان یا سایر برخورد ها جلوگیری کنند.
سنگین ترین خودروهای زرهی امروز تانک های جنگی هستند که پیشرو نیروهای زمینی است و برای مقاومت در برابر موشک های ضد تانک ، نفوذ کننده ها ، تهدیدات NBC و در برخی از تانک ها حتی پوسته های شیب دار طراحی شده است. مخازن مرکاوا اسرائیل به گونه ای طراحی شده بود که هر بخش مخزن به عنوان زره پشتیبان اضافی برای محافظت از خدمه عمل می کرد. زره بیرونی مدولار است و امکان تعویض سریع زره های آسیب دیده را فراهم می کند.
برای کارآیی، سنگین ترین زره پوش بر روی یک خودروی جنگی زرهی (AFV) در قسمت جلوی آن قرار داده شده است. تاکتیک های تانک، وسیله نقلیه را ملزم می سازد که همیشه در مسیرهای احتمالی آتش سوزی دشمن تا حد امکان ، حتی در عملیات دفاعی یا عقب نشینی، مقابله کند.
زره های شیب دار و خمیده هر دو می توانند محافظت از آن را افزایش دهند. با توجه به ضخامت ثابت صفحه زره پوش، یک پرتابه که در یک زاویه برخورد می کند باید بیش از یک ضربه عمود بر زره نفوذ کند. یک سطح زاویه دار نیز باعث می شود که احتمال پخش نیروی پرتابه وجود داشته باشد. این را می توان در طرح های v-hull مشاهده کرد، که نیروی یک ماده منفجره بدست آمده یا مین را به دور از محوطه خدمه هدایت می کنند و باعث افزایش بقای خدمه می شوند.
در طول جنگ سرد ، بسیاری از AFV ها دارای لایه ویزه در داخل زره هستند که به منظور محافظت از خدمه و تجهیزات داخل از تکه تکه شدن (اسپلینگ) رها شده از اثر "گلوله" های دشمن ، به ویژه کلاهک های انفجاری طراحی شده است. لایه های ویزه از Kevlar ، Dyneema ، Spectra Shield یا مواد مشابه ساخته شده است.
زره پوش Appliqué ، یا زره های اضافی، شامل صفحات اضافی است که بر روی پوسته یا برجک یک AFV نصب شده است. این صفحات می توانند از هر ماده ساخته شده و به گونه ای طراحی شوند که در قسمت مقاومت در برابر سلاح هایی که می توانند به زره اصلی وسیله نقلیه نفوذ کنند، در یک AFV قرار گیرند. مزیت زره های اضافی امکان تنظیم سطح محافظت از وسیله نقلیه در یک تهدید خاص است.
زره های وسایل نقلیه گاهی در وسط درگیری مسلحانه توسط خدمه وسایل نقلیه یا واحدهای جداگانه بهبود می یابند. در جنگ جهانی دوم ، خدمه تانک های انگلیس، کانادا و لهستان نوارهای اضافی مسیر تانک را به تپه های تانک المانی خود جوش دادند. خدمه تانک آمریکایی اغلب کیسه های شن و ماسه ای را در پوسته و برجهای تانک المانی ، که اغلب در قفس پیچیده ای از تسمه ساخته شده بود ، اضافه می کردند. برخی از تانک های المانی در مزرعه با صفحات یخچالی و سایر زره های برش خورده از مخازن خراب شده برای ایجاد مخزنی به نام مخزن حمله زره پوش M4A3E2 ، استفاده میکردند. در جنگ ویتنام ، " کامیونهای اسلحه " آمریكا با كیسه های ماسه ای و صفحه زره پوش فولادی ساخته شده زره پوش شدند. اخیراً ، سربازان آمریکایی در عراق زره پوش Humvees و وسایل نقلیه حمل و نقل نظامی مختلف را با مواد قراضه به دست آورده اند: این امر توسط آمریکایی ها به عنوان " زره پوش تپه " شناخته شده است.
زره پوش با دو یا چند صفحه با فاصله از هم ، به نام زره پوش فاصله ، از زمان جنگ جهانی اول ، جایی که در تانک های Schneider CA1 و Saint-Chamond مورد استفاده قرار گرفت ، مورد استفاده قرار گرفته است. زره پوش با فاصله، در چندین موقعیت ممکن است سودمند باشد. به عنوان مثال ، این می تواند اثربخشی نفوذ کننده های انرژی جنبشی را کاهش دهد ، زیرا تعامل با هر صفحه می تواند باعث ریزش ، انحراف ، تغییر شکل ، یا تجزیه شود. این اثر می تواند در هنگام شیب زره تقویت شود. زره پوش با فاصله نیز می تواند محافظت بیشتری در برابر پرتابه های HEAT ارائه دهد. این اتفاق می افتد زیرا کلاهک می تواند زودتر (در سطح اول) منفجر شود ، به طوری که مایع فلزی که تولید می شود ، انسجام خود را قبل از رسیدن به زره اصلی و از بین رفتن بر روی ناحیه وسیع تر از دست می دهد. گاهی اوقات سطوح داخلی این حفره های توخالی شیب دار می شوند و زاویه هایی را در مسیر پیش بینی شده کلاهک ایجاد می کنند تا بیشتر قدرت آن را از بین ببرد. صفحات زرهی نسبتاً نازک ، مش فلزی دار یا دارای صفحات تخته سنگی ، بسیار سبک تر از زره های کاملاً محافظ ، می توانند بکلاهک را منحرف کنند تا از محافظت بیشتری در برابر چنین سلاح هایی محافظت کند. این را می توان در تانک آلمانی جنگ میانه و اواخر جنگ جهانی دوم و همچنین بسیاری از AFV های مدرن مشاهده کرد. به طور كلی ، زره های فاصله دار می توانند ضمن صرفه جویی در وزن ، محافظت قابل توجهی افزایش دهند.
سپر آنالوگ Whipple از اصل زره پوش استفاده می کند تا از فضاپیما در برابر ضربه میکرومتروئیدهای خیلی سریع محافظت کند. برخورد با دیوار اول ذرات ورودی را ذوب کرده یا می شکند و باعث می شود که قطعات در هنگام ضربات به دیواره های بعدی بر روی یک منطقه وسیع تر پخش شوند.
زره پوش شیب دار زره پوشی است که در یک زاویه غیر عمودی و غیر افقی نصب می شود ، به طور معمول در تانک و سایر وسایل نقلیه زره پوش. با توجه به سطح عادی زره ، ضخامت صفحه آن ، افزایش شیب زره با افزایش ضخامت اندازه گیری شده در صفحه افقی ، سطح محافظ آن را بهبود می بخشد ، در حالی که برای چگالی مساحت معینی از زره می توان محافظت را افزایش داد یا بسته به مواد زره پوش مورد استفاده و ویژگی های پرتابه برخورد آن ، اثرات شیب را کاهش داد. افزایش محافظت ناشی از افزایش شیب، ضمن ثابت نگه داشتن ضخامت صفحه ، ناشی از افزایش متناسب چگالی سطح و در نتیجه جرم است و بنابراین هیچ فایده ای برای وزن ندارد. بنابراین ، سایر اثرات احتمالی شیب ، از قبیل انحراف ، تغییر شکل و پنهان کاری یک پرتابه ، دلایل اعمال زره های شیب دار در طراحی وسایل نقلیه زره پوش بوده است. انگیزه دیگر این واقعیت است که زره شیب دار روشی کارآمدتر برای پوشاندن تجهیزات لازم است زیرا حجم کمتری را با مواد کمتری محصور می کند. هرچند که به احتمال زیاد ضربه به پوسته برسد و به دلیل اینکه در جهت طولی یک وسیله نقلیه شیب بیشتری وجود دارد.
زره واکنشی، ابتدا توسط محقق آلمانی مانفرد هلد هنگام کار در اسرائیل ساخته شد ، از لایه هایی از مواد منفجره که بین صفحات فلزی ساخته شده استفاده می شود. هنگامی که یک کلاهک با زره برخورد می کند، مواد منفجره منفجر شده و صفحات فولادی را به کلاهک سوق می دهد و انرزی انرا کاهش میدهد (معمولاً مس در حدود 500 درجه سانتیگراد درجه سانتیگراد است ؛ می توان با فشار کافی مانند آب جریان پیدا کرد). . ERA "نور" سنتی در برابر نفوذ کننده های جنبشی کمتر موثر است. با این وجود ، زره های واکنشی "سنگین" محافظت بهتری را ارائه می دهد. تنها نمونه ای که در حال حاضر در سرویس گسترده است ، کنتاکت 5 روسیه است. زره واکنشی منفجره تهدیدی برای سربازان خودی در نزدیکی وسیله نقلیه است.
زره واکنشی، از موادی استفاده می کند که هندسه آنها را تغییر می دهد تا در اثر استرس ضربه ، محافظت کند.
همچنین دارای سیستم حفاظت فعال میباشد که از یک سنسور برای شناسایی پرتابه ورودی استفاده می کنند و یک ماده ضد انفجار را به صورت انفجاری در مسیر خود پرتاب می کنند.
زره اسلات برای محافظت در برابر موشک های ضد تانک طراحی شده است .در این زره شکافها به گونه ای قرار گرفته اند که کلاهک قبل از انفجار تا حدی تغییر شکل داده است یا مکانیسم فیوزینگ آسیب دیده است ، در نتیجه از انفجار کامل جلوگیری می شود. از آنجا که موشک های ضد تانک به ساختار بسیار خاصی متکی هستند ، هرگونه اختلال در این سازه ، تاثیر انفجار را کاهش می دهد. زره های اسلات را می توان با طرح هایی مانند RPG-27 و RPG-29 شکست داد .
زره پوش الکتریکی از پیشرفتهای اخیر در انگلستان توسط آزمایشگاه علوم و فناوری دفاعی است . وسیله نقلیه دارای دو پوسته نازک است که توسط مواد عایق جدا شده اند. پوسته بیرونی بار الکتریکی زیادی دارد ، در حالی که پوسته داخلی در زمین است. اگر یک پرتابه ورودی وارد پوسته بیرونی شود و پلی بین پوسته ها تشکیل شود ، انرژی الکتریکی از طریق پوسته تخلیه می شود و پرتابه را متوقف می کند. آزمایش ها تاکنون بسیار امیدوارکننده بوده است و امید می رود که سیستم های پیشرفته بتوانند در برابر نفوذ کنندگان KE محافظت کنند. توسعه دهندگان سری Future Effect Rapid System (FRES) سری وسایل نقلیه زرهی در حال بررسی این فناوری هستند.
| [
{
"answer1": "فولاد و سرامیک رایج ترین نوع مواد در زره کامپوزیت است.",
"answer2": "زره کامپوزیتی استفاده می کرد که اغلب شامل مقداری مواد کم چگالی بین صفحات فولادی بود یا از بخش ریخته گری شده مقاوم، به عنوان مثال ترکیب K استفاده میکردند",
"distance": 1039,
"question": "چه موادی در زره های کامپوزیتی استفاده می شوند و تانک های روسی تی-64 از چه موادی در زره خود استفاده می کردند؟"
},
{
"answer1": "زره پلاستیکی را می توان با ریختن آن در حفره ای که توسط صفحه پشتی فولادی و یک قالب چوبی موقتی تشکیل میشود ایجاد کرد.",
"answer2": "این نوع شیشه های ضد گلوله از زمان جنگ جهانی دوم در وسایل نقلیه جنگی به طور منظم مورد استفاده قرار گرفته است.",
"distance": 1342,
"question": "زره های پلاستیکی چگونه ساخته می شوند و در چه وسایل نقلیه جنگی از شیشه های ضد گلوله استفاده شده است؟"
},
{
"answer1": "به عنوان مثال ، این می تواند اثربخشی نفوذ کننده های انرژی جنبشی را کاهش دهد ، زیرا تعامل با هر صفحه می تواند باعث ریزش ، انحراف ، تغییر شکل ، یا تجزیه شود.",
"answer2": "برخورد با دیوار اول ذرات ورودی را ذوب کرده یا می شکند و باعث می شود که قطعات در هنگام ضربات به دیواره های بعدی بر روی یک منطقه وسیع تر پخش شوند.",
"distance": 1134,
"question": "هدف از طراحی زره پوش فاصله دار چیست و سپر آنالوگ Whipple بر چه اساسی کار می کند؟"
},
{
"answer1": "لایه های ویزه از Kevlar ، Dyneema ، Spectra Shield یا مواد مشابه ساخته شده است.",
"answer2": "زره واکنشی منفجره تهدیدی برای سربازان خودی در نزدیکی وسیله نقلیه است.",
"distance": 4356,
"question": "چه موادی در لایه های ویژه زره استفاده می شود و چرا زره واکنشی برای سربازان خودی در نزدیکی وسیله نقلیه خطرناک است؟"
},
{
"answer1": "در کشتی های جنگی اولیه اروپا از 10 تا 13 سانتی متر از این نوع بر روی یک متر چوب استفاده میشد .",
"answer2": "بنابراین ، علی رغم گران بودن ، در مناطقی که وزن مشکلی ایجاد نمیکند مانند زره شخصی و حمل و نقل هوایی نظامی ، کاربرد پیدا می کند.",
"distance": 232,
"question": "از چه موادی در زره کشتی های جنگی اولیه اروپا استفاده می شد و تیتانیوم به دلیل ویژگی هایش در کجا کاربرد دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
688 | : یونیورسال پیکچرز
یونیورسال پیکچرز یا یونیورسال استودیوز یکی از پنج ابرکمپانی فیلمسازی آمریکاست که حجم سرمایه گذاری و تنوع فعالیت هایش در شاخه های مختلف سرگرمی و رسانه باور نکردنی است؛ وسعت فعالیتی که باعث شده بزرگترین مجموعه استودیوی آمریکا را در شهری به نام خودشان (Universal City) در کالیفرنیا در اختیار داشته باشند و علاوه بر این، آن ها خدمات خود را در استودیوهای دیگری در ارلاندو و فلوریدا به سازندگان فیلم و صاحبان صنایع تبلیغاتی نیز ارائه می دهند.
یونیورسال همچنین دارای یکی از بزرگترین شبکه های توزیع نمایش خانگی و البته یکی از مهم ترین برنامه سازان تلویزیونی در آمریکاست که محصولات و شوهای تلویزیونی خود را از طریق شبکه های کابلی در داخل و خارج از آمریکا به فروش می رساند.
در بسیاری از استودیوهای یونیورسال به روی عموم باز است و تورهای تفریحی متنوعی برای بازدیدکنندگان طراحی شده تا علاقه مندان بتوانند در نسخه ای جدی تر از دیزنی لند در استودیوهای ساخت بسیاری از معروفترین فیلم های سینمایی قدم بزنند و شخصیتهای محبوبشان را از نزدیک ببینند. محبوبیت این تورها به حدی زیاد است که یونیورسال دو پارک موضوعی یا اصطلاحاً «تم پارک» دیگر از این دست را در چین و اسپانیا تأسیس کرده است.
نظارت بر ساخت و فروش محصولات مصرفی و جانبی، همچون لباس شخصیت فیلم ها، عروسک ها و محصولات یادگاری، خرید و فروش های آنلاین و بازی های کامپیوتری نیز یکی دیگر از حوزه فعالیت های این کمپانی بزرگ است.
شاخه موسیقی یونیورسال (Universal Music Group) نیز بزرگترین کمپانی موزیک دنیاست که شامل ده ها برند و عنوان در ضبط و پخش آثار موسیقی می شود.
در سال ۱۹۰۵ زمانی که کارل لمله Carl Laemmle آلمانی تبار در شیکاگو به دنبال مکان مناسبی برای افتتاح فروشگاه لباس خود می گشت، به طور اتفاقی به صفی از مردم که برای رفتن به Nickelodeon یا سینماهای اولیه و ارزان قیمت آن دوران که تصاویر متحرک ساده ای را به نمایش می گذاشتند، برخورد کرد. او که از میزان شوق مردم برای دیدن این فیلم های اولیه حیرت کرده بود تغییر مسیر داده و سینمای White Front را تأسیس کرد. در کمتر از یک ماه هزینه سرمایه گذاری او بازگشت و او به همراه شریک خود Robert Cochrane دومین سالن خود را نیز تأسیس کرد. این سرمایه گذاریها ادامه داشت و رفته رفته آنان را به یکی از بزرگترین پخش کننده های کشور مبدل ساخت. تا سال ۱۹۰۹ لاامل و کوچران از تجارت خود در آمریکا و کانادا بیش از ده هزار دلار در هفته درآمد داشتند.
اما تا به اینجا آن ها صرفاً توزیع کننده بودند و تولید فیلم در انحصار Motion Picture Patents بود که توسط ادیسون -مخترع موتورهای الکتریکی داخل دوربینها و پروژکتورها- حمایت می شد. بعد از اختلافات و مشاجرات پیش آمده لاامل تصمیم گرفت که دیگر پولی به ادیسون پرداخت نکند. قطع همکاری با کمپانی MPP که تنها قدرت انحصاری تولید فیلم در آن زمان بود، آن ها را که دیگر فیلمی برای توزیع و فروش نداشتند، به صرافت تولید فیلم های خودشان انداخت.
اولین تلاش آن ها تحت نام «کمپانی مستقل تصاویر متحرک» یا Independent Motion Picture (IMP) تولید فیلمی با نام Hiawatha بود.
IMP رفته رفته به تولیدات خود سرعت بخشید و از آن جا که برخلاف سیاست های کمپانی ادیسون که نام عوامل و بازیگران را در فیلم درج نمی کرد با گذاشتن تیتراژ روی فیلم ها و شناساندن آن ها به مردم، بسیاری از بازیگران را به سوی خود جلب کرد و اولین سیستم ستاره پروری در صنعت سینما را بنیان نهاد. در سال ۱۹۱۲ با ادغام IMP که به سطح تولید یک فیلم در هفته رسیده بود و پنج شرکت دیگر، کمپانی تولید فیلم یونیورسال – Universal Film Manufacturing – شکل گرفته و لاامل اولین رئیس آن شد.
در آن سال ها یونیورسال پکیجی از فیلم های گوناگون ارائه می داد که به صاحبان سینماها اجازه می داد هر روز فیلم جدیدی برای نمایش داشته باشند. کاملترین بسته آن ها شامل دو حلقه فیلم کمدی، یک سریال و یک فیلم بلند بود. آن ها حتی در سال ۱۹۱۳ فیلم های خبری هفتگی با عنوان Universal Animated Weekly تولید می کردند.
اولین فیلم بلند داستانی آن ها Traffic in Souls (۱۹۱۳) بیش از نیم میلیون دلار فروخت که عمده موفقیتش مرهون تکنیکهای جدید و خلاقانه تدوین آن بود که حسی از وقوع چندین اتفاق در یک سکانس را به تماشاگران منتقل می کرد. مفهومی که پیش از این در سالن های سینما دیده نشده بود.
در سال ۱۹۱۴ یونیورسال با افتتاح مجموعه استودیوهای خود در کالیفرنیا ظرفیت فیلمسازی خود را بیش از پیش گسترش داد. لاامل با خرید فضایی به وسعت بیش از ۹۳۰ هزار متر مربع در دره سنفرناندوی کالیفرنیا در نزدیکی لس آنجلس به قیمت ۱۶۵ هزار دلار، رؤیای خود را برای داشتن استودیویی به ابعاد یک شهر به واقعیت تبدیل کرد. جشن افتتاح این مجموعه عظیم که در ابتدا برای مدیران و صاحبان صنعت سینما برنامه ریزی شده بود هزاران نفر از مردم عادی را نیز به خود جلب کرد. یونیورسال از این استقبال و هیجان عمومی نهایت بهره را برد و با ترتیب دادن تورهایی به قیمت ۲۵ سنت، بازدیدهای عمومی از استودیوهایش را راه اندازی کرد تا اختراع فیلم های ناطق که نیازمند استودیوهای دربسته بود روزانه بیش از ۵۰۰ نفر بازدیدکننده داشته باشد.
یونیورسال در سال ۱۹۱۵ بیش از ۲۵۰ فیلم تولید کرد؛ فیلمهایی که بر اساس میزان بودجه تقسیم بندی می شدند. «پر سرخ» و «پرنده آبی» به ترتیب بودجه های کم و متوسط را دریافت می کردند و «جواهر» عنوان رده فیلمهایی بود که بالاترین بودجه و ستاره های آن دوران سینما را در اختیار داشتند. بازیگرانی چون Harry Carrey, Carmel Myers, Radolph Valentino و کارگردانی چون Erich Von Strheim و البته جان فورد که با پیوستنش به یونیورسال تلاش می کرد تا ژانر وسترن آمریکایی را با بسیاری از فیلمهایی که کارگردانی کرد، تعریف کند.
در ابتدای دهه ۱۹۲۰ و در حالیکه سایر استودیوها به ساخت فیلم های بلند روی آورده بودند، تمرکز یونیورسال به طور عمده روی ساخت فیلم های وسترن و ملودرامهای کوتاه و ارزان قیمت بود. هر چند در این دوران هم آن ها دو فیلم بلند ساختند که هر دو به فیلم های صامت کلاسیک تاریخ سینما تبدیل شدند. گوژپشت نتردام (۱۹۲۳) با بازی Lon Chaney و کارگردانی Wallace worsley تحسین منتقدان را برانگیخت و در گیشه نیز موفق عمل کرد و همچنین شبح اپرا (۱۹۲۵) که جمعی زیادی از ستاره های آن زمان را در اختیار داشت. در این زمان یونیورسال به بازار اروپا نیز دسترسی پیدا کرده بود؛ جایی که فیلم های اکشن و وسترنهای آمریکایی طرفداران خود را پیدا کرده بود.
سال ۱۹۲۹ کارل لامل پسر به عنوان کادوی تولد بیست و یک سالگی به جای پدر بر مسند مدیریت یونیورسال تکیه زد. لاامل جوان که اهداف بلند پروازانه ای داشت به هدف بروز رسانی کمپانی دست به اصلاحاتی زد. وی با هدف ساخت فیلم های بلند و باکیفیت ۴۰ درصد از حجم تولیدات کمپانی کاست. توجه او به رمانها منجر به خلق چندین فیلم بلند برجسته شد. فیلم هایی چون پادشاه جاز (۱۹۳۰) - اولین فیلم موزیکال رنگی دنیا- یا All Quiet on western front (۱۹۳۰) که جایزه اسکار بهترین فیلم سال را برای آنان به ارمغان آورد.
اما در حقیقت یونیورسال بخش زیادی از شهرت خود را در طی سال های ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۵ و با ساخت ۸ فیلم سینمای وحشت به دست آورد که شاهکارهایی چون دراکولا (۱۹۳۱)، فرانکشتاین (۱۹۳۲)، مومیایی (۱۹۳۲) و مرد نامرئی (۱۹۳۳) از آن جمله است.
با این حال این فیلم های باکیفیت نظر تماشاگران آن دوره را به خود جلب نکرد و میزان فروش، از پسِ جبران هزینه های ساخت این فیلم های گرانقیمت برنیامد و سایه بحران بر سر یونیورسال پدید آمد.
سال ۱۹۳۶ زمانی که بودجه ساخت فیلم Showboat -که ستارگان برادوی در آن ایفای نقش می کردند- اعلام شد، سهامداران کمپانی که ولخرجیهای لاامل پسر زنگ خطر را برایشان به صدا درآورده بود اجازه تولید فیلم را ندادند تا اینکه لاامل پدر وامی ۷۵۰ هزار دلاری را با وثیقه قرار دادن سهم خود در یونیورسال از کمپانی Standard Capital دریافت کرد. این اولین بار در تاریخ ۲۶ ساله یونیورسال بود که برای تولید فیلم به قرض روی آورده بودند. در نهایت بودجه فیلم از این مقدار هم ۳۰۰ هزار دلار فراتر رفت و Standard Capital تقاضای بازپرداخت وام را کرد و زمانی که کمپانی از عهده قرض خود برنیامد این فصل از تاریخ یونیورسال به سر آمد و Standard Capital با بهره از وثیقه ای که در اختیار داشت کنترل کمپانی را به دست گرفت و بر بیش از بیست سال تسلط خانواده لااملی بر یونیورسال پایان داد.
با پایان فرمانروایی خانواده لااملی بر یونیورسال دوران جدیدی در تاریخ این کمپانی سینمایی آغاز شده بود. کمپانی یونیورسال که اینک با نام New Universal فعالیت می کرد، با کاهش تولید و متوقف کردن نمایشهای خود در اروپا به تقویت منابع و سرمایه های خود پرداخت. سال های اولیه مدیریت جدید دوران خوبی بود. در ۱۹۳۶ یونیورسال با دو فیلم «مرد من؛ گادفری» و «سه دختر زرنگ» که ساخت آن ها از دوره قبل شروع شده بود نامزد ۹ جایزه اسکار شد و «دیان دوبین» ستاره ۱۵ ساله فیلم «سه دختر زرنگ» به عنوان یکی از بزرگترین سوپراستارهای سال های آینده به دنیای سینما معرفی شد. ستارهای که در مدت ۱۲ سال حضورش در یونیورسال در ۲۱ فیلم بازی کرد و در سال ۱۹۳۸ جایزه اسکار ویژهای را به عنوان یک ستاره جوان از آن خود کرد.
در اواخر دهه ۳۰ و با حضور مدیران جدید، یونیورسال در تلاش بود با بودجه های کم، توده های بیشتری از مردم را سرگرم کند. تلاشی که به ثمر نشست و کمپانی به لطف درخشش ستاره جوان خود توانست از میان ضررهای خویش برخیزد و از زیان ۱٫۸ میلیون دلاری در سال ۱۹۳۶ به سود خالص ۱٫۵ میلیون دلار در سال ۱۹۳۹ دست پیدا کند.
دهه ۴۰ میلادی سالن های سینما شاهد رونق حضور مردمی بود که سعی می کردند راهی برای از بین بردن تلخی و مصیبت جنگ جهانی دوم بیابند. یونیورسال در این سال ها فیلم های هیولایی، وسترنهای ارزان قیمت و فیلم های دنباله دار می ساخت. همچنین محصولات متجددی چون شرلوک هلمز در این زمان متولد شدند و تا سال ۱۹۴۵ و داغ شدن تنور جنگ، فیلم های جنگی نیز از راه رسیدند.
این دوره همچنین شاهد حضور نخستین درامهای جنایی بود که برخی از برجستهترین محصولات تاریخ یونیورسال را نیز در برمی گیرند. فیلمهایی چون سایه یک شک (۱۹۴۳) به کارگردانی آلفرد هیچکاک، مظنون (۱۹۴۴) ساخته رابرت زیدماک و خیابان اسکارلت (۱۹۴۵) به کارگردانی فریتز لانگ.
یونیورسال در سال ۱۹۴۵ به طور متوسط با ساخت هفتهای یک فیلم بلند و در مجموع با ساخت ۳۵۰ فیلم در طی ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ به سقف تولید خود رسیده بود.
سال ۱۹۴۶ یونیورسال با ادغام در کمپانی International Pictures Stemmed خطی مشی جدیدی در پیش گرفت. مالکان جدید ساخت فیلم و سریال کوتاه و وسترنهای ارزان قیمت را به هدف تمرکز روی ساخت فیلم های بلند باکیفیت متوقف کردند و به این منظور به همکاری خود با بسیاری از ستاره ها پایان دادند.
در این دوره یونیورسال ده ها فیلم با کیفیت تولید کرد ولی موفقیتی در گیشه و بازگشت سرمایه خود نداشت. تنها استثناء در این میان فیلم کمدی-رمانتیک «من و تخم مرغ» (۱۹۴۷) بود که با فروش ۵٫۷۵ میلیون دلاری، پرفروش ترین فیلم سال شد. اما با ادامه روند ضرردهی، تولید فیلم های ارزان قیمت مجدداً در دستور کار قرار گرفت.
تغییرات مدیریتی نیز همچنان ادامه پیدا کرد و مالکیت یونیورسال دست به دست می چرخید تا در نهایت در سال ۱۹۵۲، Decca Records کنترل کمپانی را در دست گرفت. با هدایت مدیران جدید یونیورسال مجدداً به سوددهی رسید و به رشدی ۷ میلیون دلاری در سال ۱۹۵۴ دست یافت. در این دوره آن ها با استفاده از فیلمسازان کمتر شناخته شده فیلم های مهمی چون نشانی از شر (۱۹۵۸) به کارگردانی و بازیگری اورسون ولز یا عملیات پتیکوت (۱۹۵۹) به کارگردانی بلیک ادواردز تولید کردند.
همچنین در فاصله ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۹ فیلم های موفق و پر فروشی در ژانر درامهای عاشقانه تولید شد. فیلم هایی چون تقلید زندگی (۱۹۵۹) و صحبتهای بالشی (۱۹۵۹) که دومی با فروش عجیب ۱۸ میلیون دلاری نقطه عطفی در تاریخ کمپانی و فیلمهایی از این ژانر بود.
در این سال ها تلویزیون نیز کم کم در قامت یک رقیب جدی وارد عرصه سرگرمی شده بود و روز به روز تماشاچیان بیشتری را در خانه نگه می داشت. در سال ۱۹۵۷ یونیورسال بیش از ۵۵۰ فیلم از ساخته های خود را برای پخش از تلویزیون اجاره داد. با این حال آن ها که همواره سود اصلی خود را در سالن های سینما دنبال می کردند با کاهش ۱۲ درصدی مجموع فروش بلیت صنعت سینما، متحمل ضرری ۲ میلیون دلاری شدند؛ ضرری که از حد توان مالکان خارج بود و آن ها را به صرافت فروش کمپانی انداخت. این بار نوبت Music Corporation of Amreica بود که با پرداخت ۱۱٫۲۵ میلیون دلار فصل دیگری را در تاریخ کمپانی بگشاید.
سال ۱۹۶۲ MCA با در اختیار گرفتن کنترل امور نام کمپانی را به نام سابق آن یعنی Univesal Pictures بازگرداند و به نوسازی و تجهیز استودیوها جهت ساخت محصولات تلویزیونی پرداخت. آن ها همچنین تور بازدید از استودیوها را نیز دوباره راه اندازی کردند.
در سال های اولیه مالکیت MCA، فیلم های مهمی نیز تولید شد. پرنده ها (۱۹۶۲) به کارگردانی آلفرد هیچکاک ۴٫۶ میلیون دلار فروخت و کشتن مرغ مقلد (۱۹۶۲) به کارگردانی رابرت مولیگان سه جایزه اسکار به ارمغان آورد. اما در این زمان مهم ترین تهیه کننده یونیورسال «راس هانتر» بود که در سال ۱۹۷۰ یکی از موفقترین فیلم های آن دوران یعنی فیلم «فرودگاه» را ساخت که رقم خیره کننده ۴۵٫۳ میلیون دلار فروش کرد و نوید شروع یک فصل طلایی در تاریخ یونیورسال را به همگان داد.
سال ۱۹۷۳ یکی از طلایی ترین سال های فعالیت یونیورسال شناخته می شود. فیلم «کلاهبرداری» با بازی ستاره های دوران، پل نیومن و رابرت ردفورد ۷۹ میلیون دلار فروش کرد و در مراسم اسکار با رقابت با دیگر فیلم تولیدی یونیورسال، American Graffiti به کارگردانی جرج لوکاس توانست ۷ جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم سال را بدست آورد.
روند درخشش یونیورسال در این سال ها به شدت ادامه داشت. فیلم آرواره ها (۱۹۷۵) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ بیشترین میزان تماشاگر ثبت شده تا آن تاریخ را به سالن های سینما کشاند و رقم حیرت انگیز ۱۳۳٫۴ میلیون دلار فروش کرد. فیلمی که تا دو سال بعد و اکران «جنگ ستاره ها» همچنان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما بود.
افتخارات کمپانی در دهه ۸۰ هم ادامه داشت و فیلم های تولیدی یونیورسال جوایز اسکار و میلیونها دلار پول را درو می کردند. اما اوج قله موفقیت در این دو دهه طلایی با اکران فیلم «ET» به کارگردانی اسپیلبرگ به وقوع پیوست. ET مانند یک بمب ترکید و گیشه های فروش را منفجر کرد و در سه ماه آخر سال ۱۹۸۲ بیش از ۴۰۰ میلیون دلار فروخت و جنگ ستارگان را پشت سر گذاشت و تا یازده سال بعد که «پارک ژوراسیک» اکران شد پرفروش ترین فیلم همه دوران بود. فیلمی که در بسیاری از نظرسنجیها هنوز هم به عنوان بهترین فیلم در حوزه ارتباط با موجودات فضایی شناخته می شود. ET همچنین در هشت رشته نامزد و در ۴ بخش برنده جوایز اسکار شد.
در همان سال مریل استریپ هم اسکار بهترین بازیگر زن را برای بازی در فیلم «انتخاب سوفی» دیگر محصول یونیورسال دریافت کرد.
این روند استثنایی با فیلم های بازگشت به آینده (۱۹۸۵)، خارج از آفریقا (۱۹۸۵) سرزمین رؤیاها (۱۹۸۹) و بازگشت به آینده ۲ (۱۹۸۹) ادامه پیدا کرد.
در خارج از سالن های سینما نیز یونیورسال در حال بزرگ شدن بود. در سال ۱۹۸۲ طرح توسعه کمپانی به پایان رسید و ۹۰۰ هزار مترمربع دیگر به مجموعه استودیوهای یونیورسال افزوده شد تا به اندازه امروزی آن – ۱٫۷ کیلومتر مربع - و عنوان بزرگترین استودیوی دنیا برسد. مجموعه جدید شامل ۳۶ استودیوی ضبط، لابراتوارهای فیلم، ساختمان های اداری و همچنین فضایی به ابعاد بیش ۱۸ هزار متر مربع جهت استقرار تهیه کنندگان مستقل بود. هنگامی که اسپیلبرگ کمپانی خود به نام Amblin Entertainment را راه اندازی کرد، یونیورسال که پخش فیلم های او را بر عهده داشت او را در همین مجموعه مستقر کرد و تجهیزات تدوین، سالن نمایش و امکانات غیر مرسوم دیگری نیز در اختیارش قرار داد.
همچنین در سال ۱۹۸۸ یونیورسال مجموعه استودیوهای خود در اورلاندوی فلوریدا را نیز راه اندازی کرد. مجموعه ای که به طور خاص به ساخت محصولات تلویزیونی و تبلیغات اختصاص دارد. دو سال بعد تورهای بازدید عمومی نیز گشوده شد و یونیورسال با استفاده از شخصیتهای محبوب و تم فیلم های پرفروش خود بازی و سرگرمی های بسیاری را در آنجا مستقر کرد.
در نوامبر ۱۹۹۰ شرکت صنایع الکتریکی Matsushita با پرداخت بیش از ۶ میلیارد دلار مالکیت MCA، کمپانی مادر یونیورسال را به دست آورد. ماتسوشیتا در آن زمان بزرگترین شرکت تولیدکننده محصولات الکتریکی خانگی و مخترع سیستم پخش VHS یا همان نوار ویدیوهای معروف بود؛ کمپانی ای که ما امروزه با نام پاناسونیک می شناسیم.
مالک جدید یک شروع ناامیدکننده داشت. فیلم هاوانا (۱۹۹۰) با بازی رابرت ردفورد و کارگردانی سیدنی پولاک یک شکست مطلق بود و ۳۰ میلیون دلار کمتر از بودجه ساخت خودش فروش کرد. اما این شکست مقدمه ای بود برای یک موفقیت خیره کننده. یونیورسال که در این سال ها توزیع فیلم های Amblin Entertainment را بر عهده دارد در سال ۱۹۹۳ با پخش سه فیلم پارک ژوراسیک، فهرست شیندلر و داستان دایناسور بیش از ۵۵۰ میلیون دلار درآمدزایی داشت.
اما تفاوت بسیار زیاد کمپانی ژاپنی با فرهنگ حاکم بر هالیوود و اختلافات مدیریتی با مدیران اجرایی MCA بر سر طرح های توسعه و اصول استراتژیک خیلی زود به این ماه عسل پایان داد. در همین حین یونیورسال که درگیر بحث های مدیریتی شده بود، تهیه کننده برتر خود استیون اسپیلبرگ را که می خواست کمپانی مستقل دریم ورکز را تأسیس کند از دست داد.
در نهایت کمپانی ژاپنی در سال ۱۹۹۵ با فروش بیش از ۸۰ درصد از سهام مالکیت خود به شرکت کانادایی Seagram از این ورطه خارج شد.
طی چند سال آینده یونیورسال تحت مدیریت جدید شاهد تغییرات بسیاری بود که از جمله آن می توان به ادغام با شرکت های ریز و درشت فعال در حوزه های مختلف سرگرمی و مبدل شدن به یک کمپانی چندوجهی اشاره کرد.
نتیجه این فعالیت ها تأسیس شبکه بازاریابی تلویزیونی کمپانی در اوت ۱۹۹۷ و افتتاح اولین دفتر آن در فرانسه بود. مجموعه ای از محبوبترین شوهای آن زمان همچون Miami Vice به زبان فرانسه دوبله و پخش شد و پخش بعضی از موفق ترین فیلم های فرانسوی به یونیورسال سپرده شد. یک سال بعد دفاتر آلمان و اسپانیا نیز آغاز به کار کردند و مجموعه ای از محصولات کمپانی در برزیل و آمریکای لاتین نیز روی آنتن رفتند. در نهایت یونیورسال از طریق دفاتر اصلی خود در ۸ کشور تولیداتش را به بیش از ۱۸۰ کشور دنیا تزریق کرد که این فعالیت شامل ساخت برنامه ها و تاکشوهای محلی نیز می شدند.
در این دوران هر چه شرکت های بیشتری به یونیورسال ملحق می شدند خلاقیت فیلمسازی در کمپانی کاهش می یافت تا جایی که سال ۱۹۹۷ تنها با تولید ۱۲ فیلم عملاً سهم خود در بازار فیلمسازی را از دست دادند.
با شکست فیلم «ترس و نفرت در لاس وگاس» در گیشه و فروشی ۱۰ میلیون دلاری زیر بودجه ساخت، این داستان به اوج خود رسید. اما ادگار برونف من مدیرعامل وقت یونیورسال با به خط کردن تمام توان و امکانات ورق را دوباره بازگرداند. پخش و توزیع فیلم های پچ آدامز (۱۹۹۸) با بازی رابین ویلیامز، ناتینگ هیل (۱۹۹۹) با بازی جولیا رابرتز و فیلم پرفروش مومیایی (۱۹۹۹) تا اواسط سال ۱۹۹۹ نزدیک ۸۰۰ میلیون دلار به ذخیره مالی کمپانی افزود و همکاری با کمپانی میراماکس در توزیع فیلم شکسپیر عاشق (۱۹۹۸) هفت جایزه اسکار را به ارمغان آورد.
هزاره جدید برای یونیورسال با امیدهای فراوان به اکران فیلم «چگونه گرینچ کریسمس را دزدید» (۲۰۰۰) با بازی جیم کری و «گلادیاتور» (۲۰۰۰) با بازی راسل کرو آغاز شد. امیدی که معلوم شد بی جا نبوده است. فیلم ها در گیشه موفق عمل کردند و تحسین منتقدان را هم برانگیختند و جایزه های اسکار را نیز سرازیر کردند.
اما در این سال ها یونیورسال در زمینه های دیگر هم موفق عمل کرد. سال ۱۹۹۹ عرضه فیلم مومیایی روی DVD رقم باورنکردنی یک میلیارد دلار فروش به همراه داشت. موفقیت خیره کننده ای که کمپانی را حتی برآن داشت تا بسیاری از محصولات قدیمی خود همچون مرد نامرئی (۱۹۳۳) یا سری فیلم های آلفرد هیچکاک فقید را نیز روی سیستم پخش خانگی توزیع کند.
شاخه موسیقی یونیورسال هم که اینک مقر اصلی آن در سانتامونیکای کالیفرنیاست و به عنوان بزرگترین کمپانی موسیقی دنیا شناخته می شود در طی این سال ها با همکاری با بزرگترین هنرمندان دنیا و نشر هزاران آلبوم سود هنگفتی را روانه کمپانی کرده است.
یونیورسال همچنین در تمامی این دوران پارکهای تفریحی خود را گسترش داده و با بروز رسانی و تجهیز بازی ها به محبوب ترین و جدیدترین کاراکترها به افزایش مخاطب و بهره خود پرداخته است. با افتتاح پارکهای جدید در اوزاکای ژاپن در سال ۲۰۰۱ و سنگاپور در سال ۲۰۱۱ و برنامه توسعه آن در چین، روسیه و کره جنوبی یونیورسال هر سال صدها میلیون دلار به درآمد و هزاران نفر را به جمع دوستداران خود می افزاید.
تغییر مدیریتها در ده - پانزده سال اخیر نیز ادامه داشته است. سال ۲۰۰۱ شرکت فرانسوی Vivendi مالکیت کمپانی را به دست گرفت و در سال ۲۰۰۴ با فروش اکثر سهام خود مالکیت یونیورسال را به صاحب فعلی آن یعنی کمپانی عظیم NBC سپرد.
در سالهای اخیر یونیورسال با ساخت سری فیلم های سریع و آتشین یا دنباله های فیلم پارک ژوراسیک و مومیایی یا بازسازیهایی چون کینگ کنگ همچنان در جاده موفقیت و سودآوری قدم برمی دارد.
در سال ۲۰۱۵ یونیورسال با عرضه فیلم های آتشین ۷ و دنیای ژوراسیک در کنار والت دیزنی و برادران وارنر تنها کمپانی هایی هستند که محصولاتی با فروش بیش از یک میلیارد دلار داشته اند.
—Includes theatrical reissue(s).
| [
{
"answer1": "فیلم «کلاهبرداری» با بازی ستاره های دوران، پل نیومن و رابرت ردفورد ۷۹ میلیون دلار فروش کرد و در مراسم اسکار با رقابت با دیگر فیلم تولیدی یونیورسال، American Graffiti به کارگردانی جرج لوکاس توانست ۷ جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم سال را بدست آورد.",
"answer2": "شاخه موسیقی یونیورسال (Universal Music Group) نیز بزرگترین کمپانی موزیک دنیاست که شامل ده ها برند و عنوان در ضبط و پخش آثار موسیقی می شود.",
"distance": 10205,
"question": "کدام فیلم یونیورسال در سال 1973 جایزه اسکار بهترین فیلم را برد و بزرگترین کمپانی موسیقی دنیا متعلق به کدام شاخه از این شرکت است؟"
},
{
"answer1": "یونیورسال در سال ۱۹۱۵ بیش از ۲۵۰ فیلم تولید کرد",
"answer2": "مجموعه جدید شامل ۳۶ استودیوی ضبط، لابراتوارهای فیلم، ساختمان های اداری و همچنین فضایی به ابعاد بیش ۱۸ هزار متر مربع جهت استقرار تهیه کنندگان مستقل بود.",
"distance": 8733,
"question": "در چه سالی یونیورسال بیشترین تعداد فیلم را تولید کرد و چند استودیوی ضبط در سال 1982 به این مجموعه اضافه شد؟"
},
{
"answer1": "همچنین در سال ۱۹۸۸ یونیورسال مجموعه استودیوهای خود در اورلاندوی فلوریدا را نیز راه اندازی کرد.",
"answer2": "در نوامبر ۱۹۹۰ شرکت صنایع الکتریکی Matsushita با پرداخت بیش از ۶ میلیارد دلار مالکیت MCA، کمپانی مادر یونیورسال را به دست آورد.",
"distance": 326,
"question": "یونیورسال چه زمانی مجموعه استودیوهای خود در اورلاندو را راه اندازی کرد و کدام شرکت در سال 1990 مالک MCA، کمپانی مادر یونیورسال شد؟"
},
{
"answer1": "سال ۱۹۶۲ MCA با در اختیار گرفتن کنترل امور نام کمپانی را به نام سابق آن یعنی Univesal Pictures بازگرداند",
"answer2": "ET مانند یک بمب ترکید و گیشه های فروش را منفجر کرد و در سه ماه آخر سال ۱۹۸۲ بیش از ۴۰۰ میلیون دلار فروخت و جنگ ستارگان را پشت سر گذاشت و تا یازده سال بعد که «پارک ژوراسیک» اکران شد پرفروش ترین فیلم همه دوران بود.",
"distance": 1526,
"question": "در چه سالی Universal Pictures مجدداً نام سابق خود را به دست آورد و کدام فیلم این شرکت در سال ۱۹۸۲ بیش از ۴۰۰ میلیون دلار فروخت؟"
}
] | [
{
"answer1": "اولین فیلم بلند داستانی آن ها Traffic in Souls (۱۹۱۳) بود.",
"answer2": "در سال ۱۹۰۵ زمانی که کارل لمله Carl Laemmle آلمانی تبار در شیکاگو به دنبال مکان مناسبی برای افتتاح فروشگاه لباس خود می گشت، به طور اتفاقی به صفی از مردم که برای رفتن به Nickelodeon یا سینماهای اولیه و ارزان قیمت آن دوران که تصاویر متحرک ساده ای را به نمایش می گذاشتند، برخورد کرد.",
"question": "اولین فیلم بلند داستانی یونیورسال چه نام داشت و در چه سالی تولید شد؟ همچنین بنیانگذار این شرکت چه کسی بود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
689 | : روزه
روزه به معنای پرهیز از خوردن یا آشامیدن، از آداب مذهبی است که برای معتقدین به عنوان وسیله ای برای تقرب به خداوند، آمادگی برای مراسم مذهبی، پالایش بدن در راستای درک امور معنوی، کفّاره تخطی از مقررات مذهبی و عزاداری برای انسان های درگذشته کاربرد دارد. زیربنای همه این کاربردهای روزه، تمایل انسان به پدیدآوردن شرایط فیزیکی-روانی (اغلب از نوع زاهدانه) است که وسیله ای برای ارتباط میان بنده با خدای خود ایجاد می کنند و در نتیجه جایگاه نیازهای معنوی را اعتلا بخشیده و خواسته های مادی را کوتاه می نمایند. افزایش اراده و کف نفس و نیز ایجاد حسّ شفقت نسبت به نیازمندان از ارزش های روزه به شمار می آیند.
روزه، بخشی از کردارهای دینی در برخی ادیان، مذاهب و مکاتب مانند آیین اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودایی و بهائیت است.
در مذاهب مردمان و تمدن های باستان، روزه وسیله ای برای آماده کردن اشخاص، به خصوص متولیان مذهبی، برای نزدیک شدن به خدای خود بود. در دوران هلنی، تصور بر این بود که خدایان آموزه های خود را در رؤیا و شهود تنها پس از روزه گرفتن آشکار می سازند. در میان مردمان کلمبیایی پرو، روزه گرفتن اغلب یکی از ملزومات کفّاره گناهان پس از اعتراف به گناه در مقابل متوالی مذهبی بود. در بسیاری از فرهنگ ها، روزه به عنوان وسیله برای فرونشاندن خشم خدایان یا احیای الهه ای بود که تصور می شد مرده است (مثلاً الهه کشاورزی).
در جوامعی که هنوز خواندن و نوشتن نمی دانستند، روزه داری اغلب پیش یا در هنگام مناسک گذار انجام می شد (به عنوان مثال سرخپوستان). در میان سیبری، کاهنان مذهبی شهود خود را اغلب پس از بیماری کسب می کنند؛ ولی پس از شهود اولیه، آن ها برای شهودهای بعدی و کف نفس روزه می گیرند. پوئبلوهای جنوب غرب آمریکا نیز پیش از مناسک مربوط به تغییر فصول روزه می گیرند.
روزه برای مقاصد خاص و در برخی اوقات مقدس شاخص مذاهب عمده دنیاست. در مذهب جین به عنوان مثال، روزه گرفتن بر طبق یک اصول خاص و انجام مدیتیشنهای مشخص منتهی به می شود که این توانائی را به شخص می دهد که خودش را از دنیای مادّی جدا کند و به مرحله تنزیه برسد. راهبان بودایی سبک تراوادا در برخی روزهای مقدس در ماه روزه می گیرند. در چین پیش از سال ۱۹۴۹، مرسوم بود که در بازه خاصّی پیش از قربانی در شب انقلاب زمستانی روزه بگیرند؛ باور چنین بود که یانگ آسمانی (انرژی مثبت) دوره اش را در این زمان آغاز می کرد. در مذهب هندو، مرتاضان به خاطر روزه داری های زیادشان مورد ستایش قرار می گیرند.
آئین زردشتی روزه را به خاطر این باور که زهد کمکی به مقاومت در برابر اهریمن نمی کند ممنوع کرده است. مذاهبی همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام بر روزه گرفتن در برخی مواقع سال تأکید دارند.
علاوه بر نقش مذهبی، روزه ممکن است برای بیان اظهار عقاید اجتماعی و سیاسی نیز به کار رود؛ مخصوصاً به عنوان سمبل اعتراض و تنهایی. مثال کلاسیک این رهیافت، توسط ماهاتما گاندی بنا نهاده شد که در اوایل قرن بیستم، در زندان به منظور جبران زیاده روی پیروانش که آموزه های غیر خشونت آمیز او را در مواجهه دولت انگلیس زیر پا گذاشتند روزه گرفت. روزه بارها به عنوان اعتراض در برابر جنگ، و آنچه که منکرات اجتماعی و بی عدالتی خوانده می شود به کار گرفته شده است. نمونه این مسئله کمدین سیاه پوست است که در دهه شصت میلادی است که در اعتراض به نقض حقوق مدنی سرخپوستان بومی آمریکا و در نیز در اعتراض به حضور نظامی آمریکا در جنوب شرق آسیا روزه گرفت. در سال ۱۹۸۱، ۱۰ ایرلندی وطن پرست (ر.ک. بابی ساندز)، در زندانی در بلفاست در جریان یک اعتصاب غذا جان خود را از دست دادند. هدف این گروه به رسمیت شناساندن خودشان و افراد وابسته به آن ها به عنوان زندانی سیاسی بود.
دولت چین در ژوئن ۲۰۱۵ روزه گرفتن در این ماه رمضان را برای مسلمانان استان سین کیانگ ممنوع کرد.
در یکی از بندهای این اعلامیه دولت کمونیست چین آمده است: «هیچ معلمی مجاز نیست در فعالیت های مذهبی شرکت جوید و تفکرات مذهبی را به دانشجویان القاء کند یا آن ها را به انجام فعالیت های دینی مجبور کند.»
آیت الله سیستانی مرجع تقلید شیعه دربارهٔ روزه در ماه رمضان ۱۳۹۹ با توجه به شیوع ویروس کرونا گفت: «اگر فرد مسلمان بیم آن داشته باشد که با روزه گرفتن ولو با اتخاذ همهٔ تدابیر احتیاطی، به کرونا مبتلا می شود، از او ساقط می شود.» همچنین آیت الله شبیری زنجانی به مقلدان خود تأکید کرد اگر بنا به گفته پزشکان متخصص، روزه گرفتن برای فردی، احتمال ابتلای او به بیماری کرونا را افزایش دهد، نباید روزه بگیرد. البته نباید مرتکب تظاهر به روزه خواری بشود.
تأثیر روزه داری بر سلامتی برای هر فرد ممکن است متفاوت باشد. در علوم تجربی (مثل پزشکی) برای بررسی رابطه بین دو متغیر نیاز است که هر دو به طور دقیق تعریف شوند، یعنی متغیر مستقل «روزه گرفتن» و متغیر وابسته «سلامتی»:
یکی از اشکالاتی که در مقالات تأثیر روزه داری بر سلامتی وجود دارد، محیط انجام تحقیقات است. اکثریت این تحقیقات در کشورهای اسلامی انجام شده (ایران، ترکیه، عربستان) و از سوی بسیاری از محققان به سوگیری (جانب داری اعتقادی) متهم شده اند.
به قطع و یقین مواردی مانند درمان و پیشگیری از سرطان، شادابی پوست، درمان بیماری های گوارشی و غیره با کمک روزه داری، همگی بی پایه و اساس بوده و از شایعات اینترنتی یا دروغ های رایج میان عوام نشأت می گیرد. حتی ممکن است در افرادی که به این بیماری ها مبتلا هستند، عوارضی ایجاد کند. اما کاهش وزن به عنوان فواید روزه صرفاً مختص روزه داری نیست و رژیم های غذایی علمی نیز این اثرات مطلوب را بر بدن می گذارند.
تنها موارد ذکر شده در مقالات به عنوان فواید روزه، در صورت کاهش وزن رخ می دهد. این اثرات مطلوب صرفاً مختص روزه داری نیست و رژیم های غذایی علمی نیز این اثرات مطلوب را بر بدن می گذارند. ۵۶ مقاله در این مورد یافت شد که به طور خلاصه و کلی تأثیر روزه را بر چربی خون مثبت، تأثیر آن برشماری از بیماری های چشم بی ضرر و گاهی مضر، و بر روی سلامت قلب و کلیه ها بی اثر، ارزیابی کرده اند. در مطالعه ای دیگر دیده شد که روزه گرفن (۱۳ تا ۱۸ ساعت بسته به طول روز) اثرات مفید یا مضری بر قلب، ریه، کبد، کلیه، چشم، پروفایل خونی، و عملکرد هورمونی و عصبی (افراد سالم) ندارد. در نهایت بیشتر مقالات تأکید می کنند که نتایج قابلیت تعمیم ندارند و فواید و مضرات روزه داری برای هر شخص باید به طور اختصاصی توسط پزشک متخصص و متخصص تغذیه، سنجیده و بر اساس آن عمل شود.
در سپتامبر ۲۰۱۳ پاب مِد در گزارشی اعلام کرد که تحقیق روی ۷۶ بیمار دیابتی که در ماه رمضان روزه گرفتند و ۷۱ بیمار دیابتی که روزه نگرفتند و هر دو گروه شرایط مشابهی داشتند نشان داده است که روزه هیچ تأثیر مثبت یا منفی نداشته است.
سال ۲۰۱۲ پژوهشی به سرپرستی دکتر عمر حلاق متخصص قلب در بیمارستان خصوصی آمریکایی دبی در امارات متحده عربی بر روی ۳۷ نفر داوطب بزرگسال نشان داد که پرهیز غذایی روزه یک ماهه در رمضان تأثیر مثبت بر شاخص لیپید و سطح کلسترول می گذارد و خطر ابتلاء به بیماری های قلبی را کاهش می دهد. به گفته این گروه، LDL (کلسترول بد) به میزان قابل توجهی کاهش یافته و HDL (کلسترول خوب) افزایش می یابد. افزوده شده است که این موضوع در حوزه ای بسیار مهم می شود که چاقی زیاد و دیابت هم زمان باشند.
گزارش دیگری از یک منبع غیررسمی دربارهٔ یک بررسی نشان داد محدود کردن کالری به صورت روز در میان موجب کاهش سرعت تکثیر سلولی در نمونه های آزمایشگاهی سرطانی می شود. همچنین افزایش طول عمر با کاهش کالری در موش، حشرات، کرم ها و خمیرترش؛ و افزایش حساسیت و مقاومت انسولین و کاهش ریسک بیماری قلبی.
احتمالاً پرهیز غذایی بازده شیمی درمانی را بهبود می بخشد. بنا به گفتهٔ دکتر مارک پی. متسن، رئیس آزمایشگاه علوم عصبی در انستیتو ملی پیری آمریکا، روزه گرفتن به تناوب و روز در میان، همچون محدود کردن کالری اثرات مثبتی در موش ها دارد، و بررسی کوچکی که در دانشگاه ایلینوی در شیکاگو بر انسان ها انجام شده همان اثرات را نشان می دهد. بنا بر آکادمی ملی علوم آمریکا، دیگر مزایای بهداشتی عبارت اند از مقاومت در برابر استرس، افزایش حساسیت به انسولین، کاهش ناخوشی و افزایش طول عمر. البته پژوهش های بلندمدت در انسان ها انجام نشده است. اثرات جنبی آن این بود که شرکت کنندگان طی دوره سه هفته ای احساس بدخویی می کردند. بنا بر مطالعه ای توسط دکتر اریک راووسین، «روزی گرفتن متناوب ممکن است جایگزینی برای محدودیت رژیمی بلندمدت برای افزایش طول عمر باشد».
انجام روزهٔ ارتدوکس یونانی باعث بهبود وضعیت لیپید خون می شود، کلسترول کلی و LDL را کاهش داده و نسبت LDL به HDL را کم می کند. یک کاهش قابل توجه آماری در کلسترول HDL هم مشاهده شده است. این نتایج اثر مثبت احتمالی را بر سطوح چاقی افرادی که چنین دوره های روزه ای را انجام می دهند به ذهن متبادر می کند.
مجله بوستون گلوب، کم خطرترین نوع روزه را روزهٔ ۱۲ ساعته می داند و معتقد است پس از آن هم باید مواد کربوهیدرات دار مصرف شود.
روزه آب -که در آن فرد فقط مجاز به نوشیدن، آب، یا آب میوه است- سبب افزایش سرعت عمل ذهن، افزایش ظرفیت یادگیری می شود. پس از یک تا سه روز روزه گرفتن، فرد منطقی تر فکر می کند و سریع تر تصمیم گیری می کند. روزه آب سبب افزایش آگاهی روحی و آرامش جسم، ذهن و احساسات می شود. بسیاری پس از گرفتن روزه آب، دردهای گذشته را فراموش می کنند و دید مثبت تری به آینده پیدا می کنند.
به گفتهٔ پائول برَگ در کتاب معجزه فستینگ (غذا نخوردن دوره ای یا روزه)، دفع سموم بدن، پاکسازی رگ ها و جلوگیری از بیماری های قلبی و کاهش خطر ابتلاء به دیابت، آلزایمر، از دیگر فواید روزه است.
طبق تحقیقات محققان انستیتوی قلب مرکز پزشکی اینترمونتین، روزه (به معنی محدود کردن کالری و محدود نکردن آب) سبب کاهش ابتلاء به بیماری شریان های کرونری و دیابت می شود، و در تولید هورمون رشد نیز تأثیر دارد. این هورمون از عضلات حفاظت و تعادل متابولیسمی را حفظ می کند، پاسخی که با روزه تحریک و تسریع می شود. پروفسور بنجامین هورن مدیر این گروه تحقیقاتی معتقد است روزه گرفتن می تواند روزی به عنوان راه حلی برای پیشگیری از بیماری شریان های کرونری و دیابت تجویز شود.
به گفته شیکاگو تریبون در طول روزه داری آنزیم های بدن به سم زدایی و شکستن مواد سمی وادار می شوند و غلظت اندورفین در خون افزایش می یابد.
مؤسسه ملی کهنسالی در ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۱ در گزارشی اعلام کرد که پرهیز غذایی در درمان روی برخی از نمونه های آزمایشگاهی نشان می دهد که احتمالاً به دلیل کاهش کالری ممکن است این روش بتواند در کاهش عوارض منفی شیمی درمانی از بدن محافظت نماید.
کم آبی بدن باعث خشکی دهان، تشنگی مفرط، سردرد، خستگی، سرگیجه، کاهش ادرار و غلیظتر شدن آن، ضعف ماهیچه، کاهش انعطاف پذیری پوست، گودی چشم، کاهش عرق، افزایش ضربان قلب، کاهش فشار خون، هذیان گویی، کاهش سطح هوشیاری، یبوست و سنگ کلیه می شود.
کم نوشیدن آب، کاهش مصرف سبزیجات، کاهش حرکات دودی روده و تغییر در برنامه غذایی روزه دار سبب بروز یبوست می شود.
از عوارض روزه اسلامی ضعف و افت فشار خون است و علائم آن افزایش تعریق، ضعف، خستگی، کم شدن انرژی، سرگیجه به ویژه هنگام برخاستن، ظاهر رنگ پریده و احساس افتادن است که این علائم بیشتر هنگام بعد از ظهر اتفاق می افتد.
روزه در برخی از بیمارانی که دوز بیش از حدی از استامینوفن را مصرف می کنند می تواند موجب مسمومیت های استامینوفنی شود.
سردرد (محتملا ناشی از کم شدن مایعات و کافئین بدن)، کم شدن آب بدن، و کم خوابی (ناشی از اختصاص ساعات طولانی به عبادت) برخی از عوارض منفی روزه در ماه رمضان هستند که البته تأثیراتی گذرا می باشند.
بر اساس یک بررسی جامع، تحقیقات محققان نشان می دهد روزه باعث تغییرات قابل توجهی در سوخت و ساز بدن می شود، اما آن ها تعداد کمی از مشکلات سلامتی ناشی از روزه را یافته اند. این مطالعات حاکی از افزایش تحریک پذیری و بروز سردرد با بیخوابی و رخوت در موارد عدیده ای است. همچنین اختلال در تعادل مایعات در بدن از عوارض روزه است اما به گفتهٔ آنان، این اختلال هیچگونه اثرات زیانبخش ثابت شده ای بر بدن ندارد.
به گفته برخی پژوهشگران، گرچه روزه در ماه رمضان برای افرادی که از سلامتی جسمانی برخوردارند بی خطر است ولی کسانی به بیماری های گوناگون دچار هستند باید با پزشک خود مشورت کنند و از توصیه های علمی در این زمینه پیروی نمایند. با این حال، بسیاری از کسانی که از روزه گرفتن معذور هستند، به دلیل رسوم محلی یا علل مختلف شخصی تصمیم به روزه گرفتن می گیرند.
روزه در ماه رمضان برای بیماران مبتلا به زخم معده در حالت کلی ممکن است خطرناک باشد. روزه موجب دفع بیشتر نسبت به حالت طبیعی هماتوکریت، کراتینین، سروم آلبومین، سروم اوره می شود، همچنین توانایی شناختی در طول زمان روزه کاهش یافته سردرد و بدخلقی نیز افزایش می یابد گروهی از محققان کمبود خواب که به خاطر سحری رخ می دهد را بی تاثیر نمی دانند. همچنین میزان مراجعه به اورژانس در ماه رمضان به طرز قابل ملاحظه ای میان مسلمانان افزایش می یابد همچنین پژوهشی در الجزایر اشاره می کند که در روزهای عادی سال مردم در یک وعده مقادیر زیادی گوشت که کلسترین زیادی دارد ولی سبزیجات اندکی می خورند. این وضعیت در در ماه رمضان به بشترین حد خود می رسد، مردم برای بیش از ده ساعت در طول روز نمی خورند و نمی آشامند، و در بعد از ظهر بعد اش تا آن جا که بتوانند می خورند و می آشامند، و این منجر به غلیظ شدن صفرا می شود و محتملاً میزان ابتلاء به سنگ کیسه صفرا افزایش می یابد.
پژوهش ها نشان می دهد که میزان سروم کلسترول، تیروکسین و اسید اوره در خون به طرز قابل ملاحظه ای افزایش می یابد.
بنا بر پژوهش وحید ضیایی و همکاران اش روزه اسلامی موجب می شود تا میزان HDL و گلوکوز (چربی های خوب) به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته و میزان LDL (چربی بد) افزایش یابد اما پژوهش دیگری توسط کمال محمود صالح منسی در ماه رمضان، کاهش قابل توجهی در LDL و افزایش قابل توجهی در HDL را نشان داد.
روزه داری در روزهای تابستان به دلیل طولانی بودن روزها و گرمای هوا منجر به کاهش اهدای خون تا ۵۰٪ می شود.
توصیه می شود کسانی که در ماه رمضان روزه می گیرند خوردن سحری را ترک نکنند. علاوه بر این برای جبران کم آبی توصیه می شود روزه داران سبزیجات و میوه جات مصرف کنند و از نوشیدن مواد ادرارآور (مانند چای) در هنگام سحر بپرهیزند. برخی منابع پیشنهاد می کنند شخص روزه دار از زمان افطار تا سحر مقدار معتنابهی آب (حدود دو لیتر) مصرف کند.
یه گفته Jarvis «روزه آب» -که در آن فرد فقط مجاز به نوشیدن، آب، آب مقطر، یا آب میوه است- نه تنها بدن را پاکسازی نمی کند و به بدن استراحت نمی دهد بلکه با فشار بیشتر بر روی کبد باعث افزایش تجمع ترشحات سمی همچون اوره در خون می شود. هنگامی که بدن با کمبود انرژی مواجه می شود بدن طی فرایندی به نام کاتابولیسم شروع به شکستن ماهیچه ها و دیگر بافت های پروتئنی و تبدیل آن به انرژی می کند. کاتابولیسم در واقع نوعی «خود خوری» محسوب می شود که با تولید اوره و اسیدهای آمینه (به عنوان مواد فرعی) منجر به افزایش اسیدیته خون می شود. نتیجهٔ اسیدی شدن خون ضعف، خستگی شدید، کج خلقی، افسردگی، کاهش میل جنسی و احساس کسالت است. به عقیده وی، روزه آب علاوه بر سمی کردن خون با مواد اسیدی، مانع از دفع کامل آن ها از بدن نیز می شود. روزه آب باعث از دست رفتن سریع آب، پتاسیم و سدیم می شود. کاهش آب بدن منجر به کاهش حجم خون و در نتیجه کاهش فشار خون خواهد شد که به سرگیجه، احساس ضعف یا غش منتهی می شود. کمبود شدید پتاسیم منجر به بهم خوردن ریتم ضربان قلبی می شود. این افت تپش قلب حتی ممکن است در مواردی به مرگ بینجامد. کسانی که روزه آب می گیرند ممکن است همچنین به کم خونی، ضعف ایمنی بدن، آسیب های کلیوی یا کبدی مبتلا گردند. همچنین آسیب های معده-روده ای یا نارسایی های گوارشی می تواند تا چند هفته یا چند ماه ادامه داشته باشد. روزه خصوصاً برای کودکان خطرناک است.
پروفسور دکتر ویلیام جارویس استاد بازنشسته دانشکده پزشکی لوما لیندا (آمریکا)، متخصص سلامت عمومی معتقد است که «روزه آب» -که در آن فرد فقط مجاز به نوشیدن، آب، آب مقطر، یا آب میوه است- می تواند بسلامت آسیب برساند. روزه منجر به از دست دادن سریع آب، سدیم و پتاسیم است. این کار سبب کاهش حجم خون می شود همچنین کم خونی، کاهش ایمنی بدن، پوکی استخوان، صدمه به کلیه، یا آسیب کبدی از عوارض دیگر این نوع روزه است.-
در آیین زرتشت روزه گرفتن و نخوردن آب و غذا بخاطر اینکه باعث سستی بدن و عدم فعالیت مفید و کار روزانه می شود ناپسند می باشد. چون این موارد در آیین زرتشت نکوهیده شده و بی کاری و تن پروری بشدت نهی شده است و در وندیداد، فرگرد سوم فقره ۳۳ نوشته شده: ‹‹ … آن کس که سیر غذا می خورد، توانایی می یابد که نیایش بکند، کشاورزی کند و فرزندان به وجود آورد. جاندار از خوردن زنده می ماند و از نخوردن می میرد. ›› امابرای افراط نکردن در خوردن گوشت حیوانات روزهای دوم و دوازدهم و چهاردهم و بیست و یکم هر ماه زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز می کنند این چهار روز متعلق به چهار امشاسپند وهمن، ماه و گوش و رام که ازنگهبانان چهارپایان هستند می باشد.
روزه گرفتن از عبادات یهودیان بوده است که چندین بار در تنخ یهودی یا عهد عتیق به آن اشاره شده است. موسی پیش از دریافت الواح عهد از یهوه، چهل شبانه روز در کوه سینا روزه گرفت و از خوردن و آشامیدن پرهیز کرد. داوود در هنگام بیماری پسرش از بت شابع زن اوریا، روزه گرفت. یهوشافط پس از پیروزی یهودیه بر موآبی ها و عمونیان چهل روز روزه گرفت. یوئیل و یونس نیز برای دور کردن خشم خدا به مردم دستور به روزه گرفتن دادند. مردخای و استر و پیروانشان نیز از دیگر از شخصیت های عهد عتیق هستند که پس از فرمان هامان وزیر اخشورش برای قتل عام یهودیان چندین شبانه روز روزه گرفتند.
در شریعت یهود، یکی از راه های متعارف نزدیکی به خداوند روزه است. وامروزه، امری بسیار متداول و معمول در آیین یهودیان جهان است که در قالب های واجب و اختیاری برگزار می شود. روزه در کلام عبری، تعنیت به معنای رنج دادن جان نامیده می شود که وجه تسمیه آن خودداری از خوردن و آشامیدن طی روز (شرعی) است. در بیان فلسفه روزه یهود محدود کردن انسان در خودداری از اعمال ساده زندگی مثل خوردن و آشامیدن، او را وادار به تفکر و بررسی شفاف تر روش ها و اهداف زندگی خود می کند. (ماهی تا زمانی که در آب است، معنای آب را نمی داند). به طور کلی درتقویم عبری ۶ روز بجهت روزه واجب در نظر گرفته شده است.
۱- معروفترین روزه یهودیان، روزه یوم کیپور نام دارد. این روزه با هدف بخشش گناهان (میان انسان و خداوند) انجام می شود و تنها روزه ای است که دستور مستقیم خداوند در تورات دربارهٔ آن صادر شده است. یهودیان جهان در این روز که مهم ترین روز تقویم عبری محسوب می گردد، روزه ۲۵ ساعته (غروب تا غروب) گرفته و از انجام هر کاری دست کشیده و تمام وقت در کنیساها، به عبادت می پردازند.
چهار روزه زیر، از روزه هایی هستند که پس از ویرانی معبد بیت المقدس از طرف انبیا و علمای بنی اسرائیل به نشانه سوگواری برای این جامعه مقرر شدند.
۲-گدلیا(۳ تیشری)
۳-دهم طبت
۴–۱۷ تموز
۵–۹ آو (۲۵ ساعته) یهودیان در این روز تیشا بآو یا «نهمین روز از ماه عبری آو» که روزی است که معبد اورشلیم دو بار و در سال های ۵۸۶ قبل از میلاد و ۷۰ میلادی، تخریب شد، به روزه داری می پردازند. این روز «شوم ترین روز تاریخ یهود» شناخته می شود.
۶-روزه استر (به منظور طلب حاجت و استجابت دعا صورت می گیرد)
آداب روزه و شرایط آن:
آمادگی جسمانی و پذیرش روزه:
هر چند که روزه در یهود (تعنیت) معنای تحت اللفظی «رنج دادن جان» را داراست، اما هدف اصلی آن همانگونه که ذکر شد، یادآوری موضوع های معین در شرایط ویژة روزه است؛ لذا آمادگی جسمانی برای روزه بسیار با اهمیت شمرده شده است. به خصوص دربارهٔ روزه بزرگ یوم کیپور، در احکام دینی، صرف خوراک مفصل قبل از شروع این روزه، بسیار باارزش و مستوجب ثواب مضاعف شمرده شده است، زیرا فرد را برای اجرای یک فرمان الهی آماده می سازد.
رابطهٔ انسان با انسان:
نیز دربارهٔ روزه هایی که جنبه توبه دارند به کرات این نکته گوشزد شده است که روزهٔ توبه، تنها مختص روابط انسان و خداوند است و چنانچه انسانی، نسبت به همنوعان خود گناهکار باشد، تا زمان رفع کدورت و احقاق حقوق آنها، روزه و توبه او به درگاه خداوند بی اثر خواهد بود.
بر اساس عهد جدید، فریسیان و پیروان یحیی روزه می گرفتند اما شاگردان عیسی روزه نمی گرفتند. در انجیل متی آمده است:
"انجیل متی، باب نهم، آیات ۱۵ تا ۱۸"
با این حال عیسی در بیابان، چهل شبانه روز روزه گرفت و یحیی تعمیددهنده مکرر روزه می گرفت. متی از عیسی نقل کرده است که دیو جز به دعا و روزه از جسم انسان بیرون نمی رود. اما عیسی روزه ریاکاران را تقبیح می کرده است.
"انجیل متی، باب هفتم، آیات ۱۷ تا ۱۹"
مانویان دو نوع روزه داشتند که یکی از آن ها دوروز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود؛ و بر اساس شواهد نجومی زمانش تعیین می گشت. آن ها عیدی نیز داشتند که در روز پایانی ماه روزه برگزار می شد. در آن روز، تصویر مانی را در دست گرفته و به گناهان خود اعتراف می کردند، یک تخت یا کرسی برای مانی خالی می گذاشتند. آنان این عید را «بما» می نامیدند.
دینداران می بایستی روزهای دوشنبه روزه می گرفتند. روحانیون مانوی در روز روزه می گرفتند و در هنگام غروب با یک وعده از میوه و سبزی روزهٔ خود را باز می کردند. نیوشاگان روزهای یکشنبه تا غروب روزه می گرفتند و برخلاف روحانیون می توانستند گوشت بخورند گرچه ازین کار برحذر داشته می شدند.
پنج (گاه شاید هفت) روزه به مدت دو-روز در هر سال برگزار می شد.
«روزه» در اسلام عبادتی است که انسان برای انجام فرمان خدا از اذان صبح تا اذان مغرب تمام روزهای ماه رمضان از چیزهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید. در این دین، بیماران، افراد دارای ضعف که روزه برای آن ها ضرر داشته باشد، و همچنین با شرایطی خاص زنان باردار، کهنسالان و مسافرین از گرفتن روزه معاف هستند.
در تقویم بهائی هر سال شامل ۱۹ ماه ۱۹ روز است. آخرین ماه از این سال، شهرالعلاء است که بهائیان در این ماه از طلوع تا غروب خورشید از خوردن و آشامیدن پرهیز کرده و روزه می گیرند. در این دین مسافرین (با شرایطی خاص) از گرفتن روزه معاف هستند.
اغلب غذا نخوردن نسبت به جراحی یا دیگر اعمالی که نیازمند بی حسی هستند، به دلیل ریسک استنشاق ریوی محتوای معدی پس از القای بی حسی (یعنی استفراغ کردن و استنشاق استفراغ، که ذات الریه استشاقی خطرناکی را موجب می شود) ترجیح داده می شود. علاوه بر آن، آزمایش های مشخص پزشکی، مانند آزمایش کلسترول یا اندازه گیری مشخص گلوکز خون نیازمند چندین ساعت نخوردن است تا یک پایه ای استقرار یابد. در مورد کلسترول، اجتناب از نخوردن برای ۱۲ ساعت تمام، بیش اندازه گیری تری گلیسیرید را تضمین می کند.
| [
{
"answer1": "روزه، بخشی از کردارهای دینی در برخی ادیان، مذاهب و مکاتب مانند آیین اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودایی و بهائیت است.",
"answer2": "آئین زردشتی روزه را به خاطر این باور که زهد کمکی به مقاومت در برابر اهریمن نمی کند ممنوع کرده است.",
"distance": 1531,
"question": "روزه در چه ادیانی وجود دارد و روزه در آیین زرتشت چه جایگاهی دارد؟"
},
{
"answer1": "در بیان فلسفه روزه یهود محدود کردن انسان در خودداری از اعمال ساده زندگی مثل خوردن و آشامیدن، او را وادار به تفکر و بررسی شفاف تر روش ها و اهداف زندگی خود می کند.",
"answer2": "معروفترین روزه یهودیان، روزه یوم کیپور نام دارد. این روزه با هدف بخشش گناهان (میان انسان و خداوند) انجام می شود و تنها روزه ای است که دستور مستقیم خداوند در تورات دربارهٔ آن صادر شده است.",
"distance": 285,
"question": "در یهودیت فلسفه روزه چیست و روزه یوم کیپور چیست؟"
},
{
"answer1": "به گفته برخی پژوهشگران، گرچه روزه در ماه رمضان برای افرادی که از سلامتی جسمانی برخوردارند بی خطر است ولی کسانی به بیماری های گوناگون دچار هستند باید با پزشک خود مشورت کنند و از توصیه های علمی در این زمینه پیروی نمایند.",
"answer2": "کم آبی بدن باعث خشکی دهان، تشنگی مفرط، سردرد، خستگی، سرگیجه، کاهش ادرار و غلیظتر شدن آن، ضعف ماهیچه، کاهش انعطاف پذیری پوست، گودی چشم، کاهش عرق، افزایش ضربان قلب، کاهش فشار خون، هذیان گویی، کاهش سطح هوشیاری، یبوست و سنگ کلیه می شود.",
"distance": 1260,
"question": "آیا روزه برای کسانی که بیماری دارند بی خطر است و کم آبی بدن چه عوارضی دارد؟"
},
{
"answer1": "روزه به معنای پرهیز از خوردن یا آشامیدن، از آداب مذهبی است که برای معتقدین به عنوان وسیله ای برای تقرب به خداوند، آمادگی برای مراسم مذهبی، پالایش بدن در راستای درک امور معنوی، کفّاره تخطی از مقررات مذهبی و عزاداری برای انسان های درگذشته کاربرد دارد.",
"answer2": "در مذاهب مردمان و تمدن های باستان، روزه وسیله ای برای آماده کردن اشخاص، به خصوص متولیان مذهبی، برای نزدیک شدن به خدای خود بود.",
"distance": 707,
"question": "روزه به چه معناست و یکی از استفاده های آن در فرهنگ های باستانی چه بود؟"
}
] | [
{
"answer1": "به گفتهٔ پائول برَگ در کتاب معجزه فستینگ (غذا نخوردن دوره ای یا روزه)، دفع سموم بدن، پاکسازی رگ ها و جلوگیری از بیماری های قلبی و کاهش خطر ابتلاء به دیابت، آلزایمر، از دیگر فواید روزه است.",
"answer2": "به گفته Jarvis «روزه آب» -که در آن فرد فقط مجاز به نوشیدن، آب، آب مقطر، یا آب میوه است- نه تنها بدن را پاکسازی نمی کند و به بدن استراحت نمی دهد بلکه با فشار بیشتر بر روی کبد باعث افزایش تجمع ترشحات سمی همچون اوره در خون می شود.",
"question": "بر اساس گفته پائول برَگ روزه چه فوایدی دارد و روزه آب چه عوارضی دارد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
690 | : کتابخانه پیوند پویا
فایلهای داده با فرمت فایل DLL، اما با پسوندهای فایلی مختلف که احتمالاً هم فقط شامل بخش منابع باشند، می توانند "منابع DLL" نامیده شوند. نمونه هایی از چنین DLL شامل "آیکون کتابخانه هاست که" گاهی اوقات دارای پسوندcodice_4و فایل های فونت، که دارای پسوندهای codice_5 و codice_6 هستند، می شود.
اولین نسخه های مایکروسافت ویندوز، برنامه هارا در یک فضای آدرس واحد، باهم اجرا می کرد. هر برنامه برای این درست شده بود تا به این صورت همکاری کند که CPU را به برنامه های دیگر هم برساند (yield کند)، تا رابط کاربری گرافیکی (GUI) بتواند چند کا را با هم انجام دهد و حداکثر پاسخگویی را داشته باشد. تمام عملیات سیستم عامل توسط سیستم عامل پایه ارائه شده است: MS-DOS . تمام خدمات سطح بالا توسط کتابخانه های ویندوز، همان "DLL"ها، ارائه شده است. API طراحی، رابط گرافیکی دستگاه (GDI)، در یک DLL با نام codice_7 codice_8 پیاده سازی شده است، رابط کاربر در codice_9 codice_8 . این لایه های اضافی در بالای DOS باید در همه برنامه های در حال اجرای ویندوز به اشتراک گذاشته میشد، نه فقط برای فعال کردن ویندوز برای کار در یک ماشین با کمتر از یک مگابایت RAM، بلکه برای فعال کردن برنامه ها برای همکاری با یکدیگر. کد در GDI نیاز داشت تا دستورات رسم را به یکسری عملیات در دستگاه های خاص ترجمه کند. در صفحه نمایش، باید پیکسل ها را در بافر فریم مورد استفاده قرار میداد. هنگام طراحی به یک چاپگر، درخواست API باید به درخواست هایی به یک چاپگر تبدیل میشد. اگر چه می توانست امکان پذیر باشد که پشتیبانی سخت افزاری برای مجموعه محدودی از دستگاه ها (مانند صفحه نمایش رنگی گرافیک آداپتور، پرینتر لیزریجت چاپگر فرمان زبان ) فراهم شود، مایکروسافت رویکردی متفاوت انتخاب کرد. GDI با بارگیری قطعات مختلفی از کد، به نام " درایور دستگاه "، برای کار با دستگاه های خروجی مختلف کار می کرد.
همان مفهوم معماری که GDI را قادر ساخت تا دستگاهای درایور مختلف بار شوند، همان است که به ویندوز شل (windows shell) اجازه داد تا برنامه های مختلف ویندوز را بارگذاری کند و برای این برنامه ها که بتوانند APIها را از کتابخانه های مشترک USER و GDI فراخوانی کنند. آن مفهوم "پیوند پویا" نام داشت.
در یک کتابخانه "استاتیک" معمولی (که مشترک(shared) نباشد)، به سادگی بخش های کد به برنامهٔ فراخوانی شده اضافه می شوند، زمانی که فایل اجرایی آن در مرحله "اتصال" ساخته شده است؛ اگر دو برنامه با یک تابع را صدا بزنند، آن تابع در هر دو برنامه، در مرحله اتصال هر دو، گنجانده می شود. با پیوند پویا، کد مشترک، در یک فایل جداگانه قرار می گیرد. برنامه هایی که این پرونده را فراخوانی می کنند در زمان اجرا، با سیستم عامل (یا، در مورد نسخه های اولیه ویندوز، OS-extension)، با اتصال به آن، مرتبط می شوند.
برای نسخه های اولیه ویندوز (1.0 تا 3.11)، DLLها پایه و اساس کل رابط های کاربری گرافیکی (GUI) بودند. به همین ترتیب، درایورهای نمایش صرفاً فقط DLLهایی با پسوند DRV بودند که برنامه های پیاده سازی شدهٔ سفارشی از همان طراحی API را از طریق یک دستگاه درایور متحد رابط (DDI) فراهم می کرد و "رسم (GDI)" و " USER) GUI)" همان APIها صرفاً یکسری فراخوانی تابع بودند که توسط GDI و USER و سیستم DLLها با پسوند .EXE صادر شدند.
مفهوم ساخت سیستم عامل از مجموعه ای از کتابخانه های بارگذاری شده به صورت پویا، یک مفهوم اصلی ویندوز است که ادامه می یابد. DLLها مزایای استاندارد کتابخانه های به اشتراک گذاشته شده، مانند ماژولار بودن را فراهم می کنند. ماژولار بودن اجازه می دهد تا تغییرات در کد و داده ها در یک DLL خود درج و پر شده ای که توسط تعدادی نرم افزار مختلف بدون ایجاد هیچ تغییری در خود نرم افزارها به اشتراک گذاشته شده است، صورت گیرد.
یکی دیگر از مزایای ماژولار بودن استفاده از رابط های عمومی برای پلاگ-این ها است. یک رابط واحد ممکن است توسعه یابد، که اجازه می دهد که ماژول های قدیمی و جدید به طور یکپارچه با هم در زمان اجرا متحد شوند و تبدیل شوند به برنامه های از قبل وجود داشته، بدون هیچ گونه تغییری در خود نرم افزار. این مفهوم توسعه پویا به بیشترین حد خود، با مدل Object Component، پایهٔ ActiveX، رسیده است.
در ویندوز x.1، 2.x و 3.x، تمام نرم افزارهای ویندوز یک فضای آدرس حافظه را به اشتراک می گذاشتند. یک DLL فقط یک بار به این فضای آدرس بارگذاری شد. از آن پس، تمام برنامه هایی که از کتابخانه استفاده می کردند می توانستند به آن دسترسی پیدا کنند. داده های کتابخانه در همه برنامه ها به اشتراک گذاشته شده است. این می تواند به عنوان یک شکل غیرمستقیم ارتباطات بین فرایند مورد استفاده قرار گیرد، یا می تواند به طور تصادفی برنامه های مختلف را فاسد کند. با معرفی کتابخانه های 32 بیتی در ویندوز 95، هر فرایند در فضای آدرس خود اجرا می شود. در حالی که کد DLL ممکن است به اشتراک گذاشته شود، داده ها خصوصی هستند مگر اینکه داده های به اشتراک گذاشته شده، به طور صریح از سوی کتابخانه درخواست شوند. با توجه به این موضوع، نوارهای بزرگی از کتابخانه های 16 بیتی از ویندوز 95، ویندوز 98 و ویندوز می ساخته شد که عملکرد ریز پردازنده های Pentium Pro را در هنگام شروع محدود کرد و در نهایت ثبات و مقیاس پذیری نسخه های مبتنی بر DOS را محدود کرد.
اگر چه DLLها هسته معماری ویندوز هستند، اما آن ها دارای نقایص متعددی هستند که به طور کلی " DLL hell " نامیده می شود. ، مایکروسافت NET چارچوب را رواج میدهد، به عنوان یک راه حل برای مشکلات DLL hell، اگر چه آن ها در حال حاضر راه حل های مبتنی بر مجازی سازی را مانند مایکروسافت مجازی کامپیوتر و مایکروسافت برنامه مجازی سازی رواج میدهند و آن به دلیل انعطاف پذیری بالاتر بین برنامه های کاربردی است. راه حل جبران جایگزین برای DLL hell، اجرای اسمبلی کنار هم قرار گرفته است .
از آنجائیکه DLLها اساساً همان EXEها هستند، انتخاب آن برای تولید به عنوان بخشی از روند پیوند برای وضوح است، به این دلیل که ممکن است توابع و داده ها را از هر دوی آن ها بفرستد.
امکان اجرای مستقیم DLL وجود ندارد، زیرا برای سیستم عامل نیاز به یک EXE است، تا بتواند آن را از هر نقطه ورود بارگذاری کند. از این رو، وجود امکانات مانند "RUNDLL. EXE" یا "RUNDLL32.EXE" که نقطه ورود و حداقل چارچوب را برای DLLها فراهم می کند که دارای قابلیت کافی برای اجرا بدون پشتیبانی زیاد است.
DLLها مکانیسم لازم برای کد و داده مشترک را فراهم می کنند و با اینکار اجازه می دهند یک توسعه دهندهٔ کد/دادهٔ مشترک، بدون اینکه نیاز داشته باشد تا برنامه ها پیوند دوباره بخورند یا مجدداً کامپایل شوند، عملکرد خود را ارتقا دهد. از نقطه نظر توسعه نرم افزار، ویندوز و OS / 2 می توانند به عنوان مجموعه ای از DLLهایی که به روز رسانی شده اند، باشند که اجازه میدهد برنامه های کاربردی برای یک نسخه از سیستم عامل بدر یک نسخه دیگر آن نیز کار کند. در صورتی که فروشنده OS مطمئن شده است که رابط و قابلیت هر دو سازگار هستند.
DLLها در فضای حافظه در فرایند فراخوانی اجرا می شوند و با مجوزهای دسترسی برابر، که بدین معناست که در استفاده، آن ها کم هزینه هستند، اما همچنین به این معناست که اگر DLL هر گونه مشکلی داشته باشد، هیچ حفاظتی در فراخوانی EXE وجود ندارد.
در ویندوز API، فایل های DLL به "بخش"هایی سازماندهی شده اند. هر بخش مجموعه ای از ویژگی های خاص خود را دارد، از قبیل قابل خواندن و نوشتن، اجرایی بودن (برای کد) یا غیرقابل اجرایی بودن (برای داده ها) و غیره.
کد در DLL معمولاً در میان تمام فرایندهای که از DLL استفاده میکنند به اشتراک گذاشته می شود؛ یعنی، آن ها یک مکان را در حافظه فیزیکی اشغال می کنند و در فضای صفحه فضایی نمی گیرند. اگر حافظه فیزیکی اشغال شده توسط یک بخش کد بخواهد بازسازی شود، محتویات آن حذف می شود و بعد از آن به طور مستقیم از فایل DLL به صورت مجدد بارگیری می شود.
برخلاف بخش های کد، بخش داده های یک DLL معمولاً خصوصی هستند؛ یعنی هر فرایندی که از DLL استفاده می کند، یک کپی مخصوص از تمام داده های DLL دارد. به صورت اختیاری، بخش های داده می توانند به اشتراک گذاشته شوند، به این ترتیب می توان اجازه داد ارتباطات فرایند از طریق این فضای حافظهٔ به اشتراک گذاشته شده، صورت گیرند. به هر جهت، به دلیل اینکه محدودیت های کاربر برای استفاده از حافظه DLL مشترک اعمال نمی شود، این یک سوراخ امنیتی ایجاد می کند؛ یعنی یک فرایند می تواند داده های مشترک را خراب کند، که احتمالاً باعث می شود همه فرایندهای به اشتراک گذاری غیرمعمول رفتار کنند. به عنوان مثال، فرایندی که تحت یک حساب مهمان انجام می شود، می تواند به این ترتیب فرایند دیگری را که تحت یک حساب کاربری مجاز است خراب کند. این یک دلیل مهم برای جلوگیری از استفاده از بخش های مشترک در DLLها است.
اگر یک DLL با برخی بسته بندی های اجرایی خاص فشرده شود (به عنوان مثال UPX)، تمام بخش های کد آن به عنوان خواندن و نوشتن مشخص شده اند و به اشتراک گذاشته نمی شوند. بخش های خواندن و نوشتن کد، شبیه به بخش های داده های خصوصی، برای هر فرایند خصوصی هستند. بنابراین، DLLها با بخش های داده مشترک، اگر آن ها برای این در نظر گرفته شده باشند که به طور همزمان توسط چندین برنامه استفاده شوند، نباید فشرده شوند؛ چرا که هر نمونه از برنامه باید یک کپی خود از DLL را حمل کند که در نتیجه افزایش مصرف حافظه خواهد بود.
همانند کتابخانه های استاتیک، کتابخانه های دخیل شده برای DLLها با فرمت فایل lib مشخص می شوند. به عنوان مثال، کتابخانه پویا اولیه برای توابع پایه ویندوز مانند ایجاد فایل و مدیریت حافظه، از طریق مرتبط شده.
پیوستن به کتابخانه های پویا معمولاً با اتصال به یک کتابخانه وارد شده و دخیل شده به آن رسیدگی می شود؛ هنگام ساختن یا متصل شدن برای ایجاد یک فایل اجرایی. سپس فایل اجرایی ساخته شده، حاوی یک جدول آدرس های دخیل (IAT) است که توسط آن تمام فراخوانی های عملکرد DLL ارجاع می شود. (هر تابع اشاره شده DLL دارای ورودی خود در IAT است). در زمان اجرا، IAT با آدرس های مناسب پر می شود که مستقیماً به یک تابع در DLL ای که جداگانه بارگذاری شده، اشاره می کند.
هر تابعی که توسط یک DLL صادر می شود، توسط یک عدد ترتیبی و به صورت اختیاری، با یک نام شناسایی می شود. به همین ترتیب، توابع را می توان از یک DLL یا به ترتیب یا با نام وارد کرد. ترتیب آن نشان دهنده موقعیت نشانگر آدرس تابع در جدول آدرس های دخیل DLL یا همان IAT است. معمول است که توابع داخلی فقط به ترتیب صادر شوند نه با نام. برای اکثر توابع API ویندوزها، فقط نام ها در نسخه های مختلف ویندوز حفظ می شوند؛ آن اعداد ترتیبی در معرض تغییر هستند. بنابراین، یکنفر نمی تواند با اعتماد کامل توابع API ویندوز را با اعدادش وارد کند.
فراخوانی توابع با اعدادشان، تنها عملکرد آن را به مقدار خیلی کمی بهتر می کند در مقایسه با فراخوانی آن ها با نامشان: جداول صادر کردن DLLها با نامشان ترتیب بندی شده اند؛ بنابراین از جستجو باینری می توان برای پیدا کردن یک تابع استفاده کرد. سپس فهرست نام پیدا شده در این جستجو، مورد استفاده قرار می گیرد تا عدد آن را در جدول اعداد صادره رپیدا کند. در ویندوز 16 بیتی، جدول نام طبقه بندی نشده بود، بنابراین هزینهٔ جستجوی نام بسیار قابل توجه بود.
همچنین ممکن است که یک فایل اجرایی را به یک نسخه خاص از یک DLL "متصل کنیم"، این کار برای این است که آدرس های توابع فراخوانی شده در زمان کامپایل حل و فصل شوند. برای توابع فراخوانی شدهٔ محدود، لینکر نشانهٔ زمانی و مجموع مقابله های DLL که فراخوانی در آن محدود است را ذخیره می کند. در زمان اجرا، ویندوز بررسی می کند که آیا همان نسخه از کتابخانه در حال استفاده است یا خیر، اگر اینطور بود، ویندوز از پردازش توابع فراخوانی شده جلوگیری می کند. در غیر این صورت، اگر کتابخانه با آن کتابخانه ای که به آن محدود شده بود متفاوت بود، ویندوز به طور عادی فراخوانده شده ها را پردازش می کند.
فایل های اجرایی محدود شده به نحوی سریعتر بارگذاری می شوند اگر که در همان محیطی که برای کامپایل شدن آن ها بوده، اجرا شوند و دقیقاً در همان زمان اگر در محیطهای متفاوتی اجرا می شوند. بنابراین هیچ محدودیتی برای اتصال به فراخوانی شده ها وجود ندارد. به عنوان مثال، تمام برنامه های ویندوز استاندارد به DLLهای سیستم مربوط به آن نسخه از ویندوز محدود می شوند. یک فرصت خوب برای اتصال توابع فراخوانده شدهٔ یک نرم افزار به محیط هدف خود، در طول نصب نرم افزار است. این کار کتابخانه ها را تا ارسال نسخهٔ بعدی سیستم عامل محدود می کند؛ ولی مجموع مقابله های برنامهٔ اجرایی را تغییر میدهد. بنابراین چیزی نیست که بتوان با برنامه های امضا شده یا برنامه هایی که توسط یک ابزار مدیریت پیکربندی که از مجموع مقابله ها استفاده می کند(مانند چک های MD5 ) برای مدیریت نسخه های فایل انجام داد. همانطور که نسخه های جدید ویندوز دیگر آدرس های ثابت برای هر کتابخانه بارگذاری شده (به دلایل امنیتی) ندارند، فرصت و ارزش اتصال یک فایل اجرایی در حال کاهش است.
فایل های DLL ممکن است به طور صریح در زمان اجرا بارگذاری شوند، یک فرایند به نام "Run-time dynamic linking" یا پیوندهای زمان اجرا توسط ماکروسافت، با استفاده از تابع codice_11 (یا codice_12 ). تابع codice_13 برای جستجوی علامت های صادر شده بر اساس نام و codice_14 برای این است که DLL را بارگیری یا خالی کند. این توابع مشابه هستند با codice_15، codice_16 و codice_17 در POSIX API استاندارد.
فرایند پیوند صریح در زمان اجرا در هر زبانی که اشاره گرها به توابع را پشتیبانی می کند، یکی است. البته از آنجا که به API ویندوز بستگی دارد، نه به جای ساختارهای زبان.
به طور معمول، یک نرم افزار که در مقابله با یک کتابخانه DLL مرتبط شده، اگر DLL پیدا نشود، شروع به کار نمی کند؛ زیرا ویندوز برنامه را اجرا نخواهد کرد مگر آنکه بتواند تمام DLLهایی را که ممکن است برنامه به آن نیاز داشته باشد، پیدا کند. با این حال یک برنامه ممکن است در مقابله با یک کتابخانه DLL مرتبط شود تا بخواهد بارگذاری کتابخانه پویا را به تأخیر بیندازد. در این حالت سیستم عامل سعی نمی کند زمانی که برنامه شروع می شود DLL را پیدا کند یا آن را بارگذاری کند؛ در عوض، زمانی که یکی از توابع آن فراخوانده می شود یک خرده در نرم افزار به وسیلهٔ همان لینکر در نرم افزار اضافه شده است که سعی می کند DLL را از طریق LoadLibrary و GetProcAddress پیدا کند و آن را بارگذاری کند. اگر DLL را نتوان یافت یا بارگذاری کرد، یا تابع فراخوانده شده وجود نداشت، برنامه یک استثنا(Exception) ایجاد می کند که ممکن است پیدا شود و به درستی به آن رسیدگی شود. اگر برنامه به استثنائی رسیدگی نکند، توسط سیستم عامل به دام افتاده است که برنامه را با یک پیام خطا خاتمه می دهد.
مکانیزم بارگیری تأخیر دار نیز قلاب های اطلاع رسانی را فراهم می کند که اجازه می دهد برنامه پردازش های اضافی و یا خطا در هنگام بارگذاری را هنگامی که DLL و/یا هر گونه تابع DLL ای فراخوانده شده باشد، انجام دهد .
در یک فایل منبع، به جای کلمهٔ کلیدی codice_18، codice_19 استفاده می شود. در پایان فایل، توابع مورد نظر صادر شده در بند codice_20 ذکر شده اند.
دلفی برای دسترسی به توابع از DLLها نیاز به فایل های codice_21 ندارد برای پیوند به یک DLL، کلمه کلیدی codice_22 در اعلامیه عملکرد برای نشان دادن نام DLL استفاده می شود، به دنبال آن codice_23 برای نامگذاری نماد (اگر متفاوت است) یا codice_24 برای شناسایی شاخص آن.
در ویژوال بیسیک(VB) تنها پیوند در زمان اجرا پشتیبانی می شود. اما علاوه بر استفاده از codice_11 و codice_13 توابع API، "اعلامیه(declare کردن)" از توابع فراخوانده شده مجاز است.
هنگام وارد کردن توابع DLL از طریق اعلان ها، VB یک خطای زمانی اجرا می کند اگر فایل codice_1 را پیدا نکند. توسعه دهنده می تواند خطا را دریافت و به درستی به آن رسیدگی کند.
هنگام ایجاد DLLها در VB، آن IDE تنها به شما اجازه می دهد تا DLLهای ActiveX را ایجاد کنید، با این حال روشهای مورد نیاز ایجاد شده که به کاربران اجازه می دهد تا به صراحت به لینکر بگوید که یک DEF. اضافه کند که نام هر تابع و موقعیت و عدد آن را تعریف کند. این اجازه می دهد تا کاربر یک DLL استاندارد ویندوز را با استفاده از ویژوال بیسیک (نسخه 6 یا پایین تر) ایجاد کند که می تواند از طریق بیانیه "اعلام(Declare)" اشاره شود.
مایکروسافت ویژوال سی + +(MSVC) چند پسوند را برای استاندارد C ++ فراهم می کند که اجازه می دهد توابع به عنوان وارد شده یا صادر شده به طور مستقیم در کد سی ++مشخص شوند؛ این ها توسط کامپایلرهای ویندوز C و C ++، از جمله نسخه های ویندوز GCC بکار رفته است. این پسوندها از ویژگی codice_28 قبل از اعلان تابع استفاده می کنند. توجه داشته باشید هنگامی که توابع C از C ++ قابل دسترسی است، آن ها همچنین باید به عنوان "codice_29 در کد C ++ اعلام شوند تا کامپایلر را مطلع کنند که پیوند C باید استفاده شود.
علاوه بر مشخص کردن توابع وارد شده یا صادر شده با استفاده از ویژگی های codice_28، آن ها ممکن است در قسمت IMPORT یا EXPORTS از بخش codice_31 مورد استفاده در پروژه ذکر شده باشند. فایل codice_31 به جای کامپایلر، توسط لینکر پردازش شده است و بنابراین مختص C++ نیست.
تدوین DLL هر دو فایل codice_1 و codice_21 را تولید می کند. فایل codice_21 برای اتصال در مقابل یک DLL در زمان کامپایل استفاده می شود؛ برای پیوند زمان اجرا لازم نیست. مگر اینکه DLL شما یک مدل از شی کامپوننت - Component Object Model باشد، آنوقت فایل codice_1 باید یا در یکی از دایرکتوری هایی که در متغیر محدودهٔ PATH فهرست شده باشد، یا در دایرکتوری سیستم پیش فرض و یا در همان دایرکتوری به عنوان برنامه ای که در حال استفاده از آن است، قرار بگیرد. DLLهای COM سرور با استفاده از ثبت می شوند که موقعیت مکانی DLL و شناسه جهانی آن ( GUID ) را در رجیستری قرار می دهد. سپس برنامه ها می توانند از DLLها با جستجو کردن GUID آن ها استفاده کنند تا مکان آن را پیدا کنند یا یک نمونه از شی COM را بسازند که به طور غیرمستقیم کلاس مشخص کنندهٔ آن و رابط مشخص کنندهٔ آن را استفاده کنند.
مثال های زیر نشان می دهد که چگونه از خاصیت های خاص زبان استفاده کنید تا نمادهایی برای پیوند در مقابل یک DLL در زمان کامپایل اضافه کنید.
زبان دلفی
program Example;
// import function that adds two numbers
function AddNumbers(a, b : Double): Double; StdCall; external 'E
// main program
var
begin
end.
از این که فایل پروژه E را اضافه کرده باشید، اطمینان حاصل کنید. (فرض کنید مثال E تولید شده است) در پروژه (اضافه کردن گزینه موجود برای پروژه!) قبل از یک پیوند استاتیک. E این فایل به صورت خودکار توسط کامپایلر در هنگام کامپایل DLL تولید می شود. با اجرا نکردن بخش بالا، برنامه خطای پیوند میدهد؛ زیرا لینکر نمی داند کجا تعریف AddNumbers را پیدا کند. شما همچنین باید DLL E را در جایی که فایل exe با کد زیر تولید می شود، کپی کنید.
// Import function that adds two numbers
extern "C" __declspec(dllimport) double AddNumbers(double a, double b);
int main(int argc, char *argv[])
مثال های زیر نشان می دهد که چگونه از بارگذاری زمان اجرا و امکانات پیوند با استفاده از محدودیت های زبان خاص API ویندوز، استفاده کنید.
هشدار: کد زیر آسیبپذیر است، با راهنمای مایکروسافت برای بارگذاری امن یک کتابخانه مطابقت ندارد
Option Explicit
Declare Function AddNumbers Lib "E _
(ByVal a As Double, ByVal b As Double) As Double
Sub Main()
End Sub
هشدار: کد زیر آسیبپذیر است، با راهنمای مایکروسافت برای بارگذاری امن کتابخانه مطابقت ندارد!
program Example;
begin
end.
هشدار: کد زیر آسیب پذیر است؛ آن را با راهنمایی مایکروسافت برای بارگذاری ایمن کتابخانه مطابقت ندارد.
// DLL function signature
typedef double (*importFunction)(double, double);
int main(int argc, char **argv)
هشدار: کد زیر آسیب پذیر است؛ با راهنمایی مایکروسافت برای بارگذاری امن یک کتابخانه مطابقت ندارد!
import ctypes
my_dll =
my_dll.AddN = ctypes.c_double
p = my_dll.AddNumbers(ctypes.c_double(1.0), ctypes.c_double(2.0))
print "The result was:", p
با توجه به آسیب پذیری که معمولاً به عنوان ربودن DLL شناخته می شود، DLL spoofing، DLL preloading یا کاوش باینری، بسیاری از برنامه ها DLL مخرب موجود در همان فولدر را به عنوان یک فایل داده باز شده توسط این برنامه ها اجرا می کنند. این آسیب پذیری توسط Georgi Guninski در سال 2000 کشف شد. در آگوست 2010، بعد از آنکه امنیت ACROS دوباره آن را کشف کرد و بعد از چندین صدها برنامه آسیب پذیر شد، آن را در سراسر جهان تبلیغ کرد. برنامه هایی که از مکان های ناامن اجرا می شوند، یعنی پوشه های قابل خواندن کاربر مانند "دانلودها" یا پوشه "Temp"، تقریباً همیشه به این آسیب پذیری حساس هستند.
| [
{
"answer1": "API طراحی، رابط گرافیکی دستگاه (GDI)، در یک DLL با نام codice_7 codice_8 پیاده سازی شده است، رابط کاربر در codice_9 codice_8 .",
"answer2": "برای نسخه های اولیه ویندوز (1.0 تا 3.11)، DLLها پایه و اساس کل رابط های کاربری گرافیکی (GUI) بودند.",
"distance": 1688,
"question": "در ویندوز، رابط گرافیکی دستگاه (GDI) و رابط کاربر (GUI) در چه نوع فایلی پیاده سازی شده اند و این فایلها چه پسوندهایی دارند؟"
},
{
"answer1": "دلفی برای دسترسی به توابع از DLLها نیاز به فایل های codice_21 ندارد",
"answer2": "فایل codice_21 برای اتصال در مقابل یک DLL در زمان کامپایل استفاده می شود؛ برای پیوند زمان اجرا لازم نیست.",
"distance": 1835,
"question": "چگونه میتوان در دلفی به توابع یک DLL دسترسی پیدا کرد و در چه زمانهایی میتوان از فایل های تولید شده توسط دلفی برای اینکار استفاده کرد؟"
},
{
"answer1": "کد در DLL معمولاً در میان تمام فرایندهای که از DLL استفاده میکنند به اشتراک گذاشته می شود؛ یعنی، آن ها یک مکان را در حافظه فیزیکی اشغال می کنند و در فضای صفحه فضایی نمی گیرند.",
"answer2": "اگر حافظه فیزیکی اشغال شده توسط یک بخش کد بخواهد بازسازی شود، محتویات آن حذف می شود و بعد از آن به طور مستقیم از فایل DLL به صورت مجدد بارگیری می شود.",
"distance": 176,
"question": "کد DLL معمولا در میان فرایندها چگونه به اشتراک گذاشته میشود و اگر حافظه فیزیکی اشغال شده توسط یک بخش کد بخواهد بازسازی شود چه اتفاقی می افتد؟"
},
{
"answer1": "در ویژوال بیسیک(VB) تنها پیوند در زمان اجرا پشتیبانی می شود. اما علاوه بر استفاده از codice_11 و codice_13 توابع API، \"اعلامیه(declare کردن)\" از توابع فراخوانده شده مجاز است.",
"answer2": "هنگام وارد کردن توابع DLL از طریق اعلان ها، VB یک خطای زمانی اجرا می کند اگر فایل codice_1 را پیدا نکند.",
"distance": 176,
"question": "در ویژوال بیسیک چگونه میتوان از توابع DLL استفاده کرد و اگر فایل مربوطه پیدا نشود چه اتفاقی می افتد؟"
},
{
"answer1": "هر تابعی که توسط یک DLL صادر می شود، توسط یک عدد ترتیبی و به صورت اختیاری، با یک نام شناسایی می شود.",
"answer2": "فراخوانی توابع با اعدادشان، تنها عملکرد آن را به مقدار خیلی کمی بهتر می کند در مقایسه با فراخوانی آن ها با نامشان",
"distance": 519,
"question": "توابع صادر شده توسط یک DLL چگونه شناسایی می شوند و فراخوانی توابع با اعدادشان چه مزیتی دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
691 | : قراردادهای فراخوانی اکس۸۶
این مقاله توصیف قراردادهای فراخوانی (به انگلیسی: calling conventions) مورد استفاده، در هنگام برنامه نویسی میکروپروسسورهای معماری اکس۸۶ است.
قراردادهای فراخوانی، رابط کاربری کد فراخوانی شده را توصیف می کند:
این دقیقاً با تخصیص دادنِ اندازه ها و فرمت ها به انواع زبان برنامه نویسی مرتبط است. یکی دیگر از موضوع های خیلی مرتبط برانگیختگی نام (Name mangling) است، که تعیین می کند که چگونه نمادها در کد به نماد مورد استفاده در لینکر مرتبط و تبدیل شوند. قراردادهای فراخوانی، نمایندگی های نوع، و برانگیختگی نام، همه بخشی از آنچه که به عنوان یک رابط دودویی نرم افزار شناخته می شود هستند.
اغلب تفاوت های ظریفی در نحوه پیاده سازی این قراردادها در کامپایلر های مختلف وجود دارد، بنابراین اغلب سخت است که کدی را که توسط کامپایلرهای مختلف کامپایل شده است نمایش دهیم. از سوی دیگر، قراردادهایی که به عنوان استاندارد API (مانند stdcall) مورد استفاده قرار می گیرند، به طور خیلی یکسان پیاده سازی می شوند.
قبل از میکرو رایانه ها، تولیدکننده دستگاه، به طور کلی یک سیستم عامل و کامپایلر هایی برای چند زبان برنامه نویسی ارائه می داد. قرارداد (های) فراخوانی برای هر پلت فرم، توسط ابزار برنامه نویسیِ سازنده آن تعریف می شود.
میکرو رایانه های اولیه قبل از Commodore Pet و Apple II به طور کلی بدون سیستم عامل یا کامپایلرها عرضه می شدند. رایانه شخصی IBM با سیستم عامل دیسک (DOS) (پیشگام مایکروسافت برای ویندوز) عرضه شد، اما بدون کامپایلر. تنها سخت افزار استاندارد برای ماشین های سازگار با رایانه شخصی IBM توسط پردازنده های اینتل (۸۰۸۶، ۸۰۳۸۶) تعریف شد که سخت افزار تحت اللفظی IBM نامیده می شد. سپس فرمت های سخت افزاری و تمامی استانداردهای نرم افزاری (ذخیره برای قراردادهای فراخوانی BIOS) برای رقابت در بازار عرضه شد.
بسیاری از شرکت های نرم افزارهای مستقل، سیستم عامل ها و کامپایلرهایی برای بسیاری از زبان های برنامه نویسی و برنامه های کاربردی ارائه می دهند. بسیاری از طرح های مختلف فراخوانی کردن توسط شرکت ها پیاده سازی شده است که اغلب متقابلاً منحصر به فرد، بر اساس الزامات مختلف، شیوه های تاریخی و خلاقیت برنامه نویس هستند.
پس از انعطاف پذیری بازار IBM، سیستم عامل های و ابزارهای برنامه نویسی مایکروسافت (با قراردادهای متفاوت) غالب بودند، در حالی که شرکت های رده دوم مثل Borland و Novell و پروژه های منبع بازمانند GCC هنوز استانداردهای خود را حفظ کردند. در نهایت مقررات مربوط به قابلیت همکاری بین فروشندگان و محصولات به تصویب رسید، ساده کردن مشکل انتخاب یک قرارداد قابل قبول بود.
در این قراردادها، فراخوانی کننده، آرگومان ها را از پشته پاک می کند.
cdecl (که بر پایه تعریف C است) یک قرارداد فراخوانی است که از زبان برنامه نویسی C سرچشمه می گیرد و توسط بسیاری از کامپایلرهای C برای معماری x86 استفاده می شود. در cdecl، آرگومان های تابع به پشته منتقل می شوند. مقادیر اعداد صحیح و آدرس های حافظه به وسیلهٔ ثبات (رجیستر) EAX و مقادیر اعشاری در ثبّات ST0 x87 بازگردانده می شوند. ثبّات های EAX, ECX، و EDX ذخیره شده توسط فراخوانی کننده (به انگلیسی: caller-saved) و بقیه ذخیره شده توسط فراخوانی شونده (به انگلیسی: callee-saved) هستند. ثبّات های اعشاری x87 T ST0 تا ST7، هنگام فراخوانی یک تابع جدید باید خالی (برداشته شده یا آزاد) باشند و ST1 تا ST7 باید در هنگام خروج از یک تابع خالی باشد. ST0 نیز باید زمانی خالی باشد که برای بازگشت مقدار مورد استفاده قرار نگیرد.
در چارچوب زبان برنامه نویسی C، آرگومان های تابع بر روی پشته از راست به چپ قرار می گیرند، یعنی اول آخرین آرگومان قرار داده می شود. در لینوکس، GCC استانداردهای "واقعی را" برای قراردادهای فراخوانی تنظیم می کند. از زمان GCC نسخه ۴٫۵، هنگام فراخوانی یک تابع، پشته باید به یک مرز ۱۶ بایت برسد (نسخه های قبلی فقط یک تراز ۴ بایت نیاز داشتند)
قطعه کد مرجعِ C زیر را در نظر بگیرید:
int callee(int, int, int);
int caller(void)
return callee(1, 2, 3) + 5;
caller:
push ebp ; save old call frame
mov ebp, esp ; initialize new call frame
push 3
push 2
push 1
call callee ; call subroutine 'callee'
add eax, 5 ; modify subroutine result
; compilers will usually produce the following instead,
mov esp, ebp ; most calling conventions dictate ebp be callee-saved,
pop ebp ; restore old call frame
ret ; return
برخی تغییرات در بیان cdecl, به ویژه در نحوه بازگشت مقادیر وجود دارد. در نتیجه، برنامه های کامپایل شده توسط x86 با سیستم عامل های مختلف یا کامپایلرهای مختلف می تواند ناسازگار باشد، حتی اگر آن ها هر دو از قراردادهای "cdecl" استفاده کنند و به محیط زیر وابسته نباشند. بعضی از کامپایلرها ساختار داده های ساده را با طول ۲ ثبّات یا کمتر در جفت ثبّات EAX: EDX برمی گردانند، و ساختارهای بزرگتر و اشیاء کلاس ها که نیاز به رفتار ویژه توسط رسیدگی کنندهٔ استثنا دارند (مانند سازندهٔ تعریف شده، تخریب کننده یا اختصاص دادن) به حافظه برگرداننده می شوند. برای انتقال "در حافظه"، فراخوانی کننده حافظه را اختصاص می دهد و یک اشاره گر به آن را به عنوان پارامتر پنهان می دهد؛ فراخوانی شده حافظه را پر می کند و اشاره گر را برمی گرداند (هنگام بازگشت اشاره گر پنهان برداشته می شود).
در لینوکس / GCC، مقادیر اعداد اعشاری هشت بایتی(double) / چهار بایتی(float) باید به وسیلهٔ شبه پشتهٔ x87 روی پشته قرار بگیرند. مثل این:
sub esp, 8 ; make room for the double
fld [ebp + x] ; load our double onto the floating point stack
fstp [esp] ; push our double onto the stack
call funct
add esp, 8
قراردادهای فراخوانی cdecl معمولاً قرارداد فراخوانی پیش فرض برای کامپایلر های x86 C است، اگر چه بسیاری از کامپایلرها مجهز به گزینه هایی برای تغییر خودکار قراردادهای فراخوانیِ استفاده شده هستند. برای تعریف کردن دستی تابع به عنوان cdecl، برخی نحو زیر را پشتیبانی می کند:
return_type _cdecl func_name();
این مشابه cdecl است در آن آرگومان ها از راست به چپ در استک قرارداده می شوند. ECX, EAX و EDX ذخیره نمی شوند. اندازه لیست پارامترها در doublewords به AL منتقل می شود.
Syscall قرارداد فراخوانی استاندارد برای OS / 2 API سی و دو بیت (۳۲ بیت) است.
آرگومان ها از راست به چپ در پشته قرارداده می شوند. سه آرگومان اول (چپ ترین) در EAX, EDX و ECX منتقل می شود و بیشتر از چهار آرگومان اعشاری در ST0 از طریق ST3 منتقل می شود، اگرچه فضای آن ها در لیست آرگومان ها بر پشته رزرو می شود. نتایج در EAX یا ST0 برگردانده می شوند. ثبّات های EBP, EBX, ESI، و EDI حفظ می شوند.
Optlink توسط کامپایلر IBM VisualAge استفاده می شود.
در این قراردادها، تابع فراخوانی شده، آرگومان ها را از پشته پاک می کند. تشخیص توابعی ک این قراردادها را استفاده می کنند در کد ASM آسان است زیرا آن ها پس از بازگشت، پشته را باز می کنند. دستور x86 ret به پارامتر ۱۶ بیتی اختیاری اجازه می دهد که بعد از بازگشت به فراخوانی کننده، تعداد بایت های مشخصی از پشته را آزاد کند. نمونه ای از این کد به صورت زیر است:
بر اساس قرارداد فراخوانی زبان برنامه نویسی Borland Pascal، پارامترها بر روی پشته از چپ به راست (مخالف cdecl) قرار می گیرند و فراخوانی شده مسئول حذف آن ها از پشته است.
بازگشت نتیجه به شرح زیر است:
این قرارداد فراخوانی در APIهای ۱۶ بیتی زیر رایج بود:
OS / 2 1.x، مایکروسافت ویندوز 3.x و Borland Delphi نسخه نسخه های مدرن ویندوز API از stdcall استفاده می کنند، که هنوز هم فراخوانی شده پشته را طبق قرارداد پاسکال را ذخیره می کند، اما اکنون پارامترها از راست به چپ قرارداده می شوند.
قرارداد فراخوانی stdcall تغییری در قرارداد فراخوانی پاسکال است که در آن فراخوانی شده مسئول پاک کردن پشته است، اما پارامترها در پشته به ترتیب از راست به سمت چپ، همان طور که در قرارداد فراخوانی _cdecl قرار دارد، قرار می گیرند. ثبّات های EAX, ECX و EDX برای استفاده درون تابع تعیین می شوند. مقادیر بازگشتی در ثبّات EAX ذخیره می شوند.
stdcall استاندارد برای مایکروسافت Win32 API و Open Watcom CPP است.
قرارداد مایکروسافت or GCC fastcall__ (معروف به msfastcall__) دو آرگومان اول (که از چپ به راست به دست می آید) را می دهد که در ECX و EDX قرار می گیرند. آرگومان های باقی مانده راست به چپ در پشته قرار می گیرند. هنگامی که کامپایلر MS برای IA64 یا AMD64 کامپایل می شود، کلمه کلیدیfastcall__ را نادیده می گیرد و به جای آن یک قرارداد فراخوانی ۶۴ بیتی را استفاده می کند.
در ویژوال استودیو ۲۰۱۳، مایکروسافت قرارداد فراخوانی vectorcall__ پاسخگو به نگرانی های توسعه دهندگان کد در مورد کارآییِ بازی ها، گرافیک، ویدئو / صدا است. برای کدهای IA-32 و x64، قرارداد vectorcall__ شبیه fastcall__ و قرارداد فراخوانی اصلی x64 است، اما آن ها را با پشتیبانی از پاس دادن آرگومان های برداری با استفاده از ثبّاتهای SIMD گسترش می دهد. برای x64، زمانی که هر یک از شش آرگومان اول، از نوع برداری (float ,double __m128 , __m256 و غیره) باشند، از طریق ثبّاتهای XMM / YMM مربوطه منتقل می شوند. به طور مشابه برای IA-32، حداکثر تا ۶ ثبّاتها XMM / YMM به صورت تکراری برای آرگومان ها از نوع بردار از چپ به راست بدون در نظر گرفتن موقعیت قرار می گیرد. علاوه بر این، vectorcall__ پشتیبانی کردن از انتقال مجموعه ای از مقادیر همگن بردار (HVA) را اضافه کرد، که از نوع ترکیبی است که شامل بیش از چهار نوع بردار یکسان است، با استفاده از شش ثبّات یکسان. هنگامی که ثبّاتها برای آرگومان های برداری اختصاص داده می شوند، ثبّاتهای استفاده نشده به آرگومان های HVA از چپ به راست بدون توجه به موقعیت اختصاص داده می شوند. نتیجه نوع برداری و مقادیر HVA با استفاده از چهار ثبّات اول XMM / YMM بازگرداننده می شود.
ارزیابی آرگومان ها از چپ به راست، سه آرگومان را از طریق EAX, EDX, ECX منتقل می کند. آرگومان های باقی مانده در پشته از چپ به راست قرارداده می شوند. این قرارداد فراخوانیِ پیش فرضِ کامپایلر ۳۲ بیتی دلفی است، جایی که به عنوان ثبّات شناخته می شود. GCC این قرارداد فراخوانی را با گزینه "regparm = ۳ پشتیبانی می" کند. این به وسیلهٔ هسته لینوکس روی i386 از نسخه ۲٫۶٫۲۰ (منتشر شده در فوریه ۲۰۰۷) استفاده می شود. این قرارداد فراخوانی نیز توسط C ++ Builder Embarcadero استفاده می شود، جایی که "fastcall__" نامیده می شود. در این کامپایلر، "fastcall" مایکروسافت را می توان به عنوان "msfastcall__ استفاده کرد".
Watcom از کلمه کلیدی "fastcall__" پشتیبانی نمی کند مگر این که نام مستعار آن را null کند. قرارداد فراخوانی ثبّات ممکن است توسط سوئیچ خط فرمان انتخاب شود. (با این حال، IDA از "fastcall__" برای یکنواخت کردن استفاده می کند)
تا ۴ ثبّات به ترتیب به آرگومان های eax, edx, ebx, ecx اختصاص داده می شوند. آرگومان ها از چپ به راست به ثبّاتها اختصاص داده می شوند. اگر هر آرگومان نتواند به یک ثبّات تخصیص داده شود (می گویند خیلی بزرگ است)، آن و تمام آرگومان های بعدی به پشته اختصاص داده می شوند. آرگومان هایی که به پشته اختصاص داده می شوند از راست به چپ قرار می گیرد. نام ها با اضافه کردن پسوند _ تغییر می کنند.
توابع متغیر بر اساس قرارداد فراخوانی به پشتهٔ Watcom سقوط می کنند.
کامپایلر Watcom C / C ++ نیز از دستور pragma aux# که به کاربر اجازه می دهد که خودشان قرارداد فراخوانی خود را مشخص کنند. همان طور که در کتابچه راهنمای آن آمده است: «تعداد کمی از کاربران احتمالاً به این روش نیاز دارند، اما اگر لازم باشد، می تواند یک نجات دهنده باشد».
اولین چهار پارامتر عدد صحیح در ثبّاتهای، ebx, ecx و edx منتقل می شوند. پارامترهای اعشاری به پشته اعشاری منتقل می شوند - ثبّاتهای st0، st1، st2، st3، st4، st5 و st6. پارامترهای ساختاری همیشه به پشته منتقل می شوند. پارامترهای اضافی پس از خروج ثبّاتها به پشته منتقل می شوند. مقادیر عدد صحیح در eax، نشانگرها در edx و انواع اعداد اعشاری در st0 بازگرداننده می شوند.
در Delphi و Free Pascal روی ویندوز مایکروسافت، قرارداد فراخوانی امن رسیدگی خطای (COM (Component Object Model را بسته بندی می کند، به این ترتیب استثناها به فراخوانی کننده نفوذ نمی کنند، اما در مقدار بازگشت HRESULT گزارش می شوند، همان طور که COM / OLE درخواست داده است. در هنگام فراخوانی یک تابعِ safecall از کد دلفی، دلفی به صورت خودکار HRESULT را بررسی می کند و در صورت لزوم استثنا را مطرح می کند.
قرارداد فراخوانی امن با قرارداد فراخوانی stdcall یکسان است، به جز اینکه آن استثناها به فراخوانی کننده در EAX به عنوان یک HResult (به جای در [FS:[0 ) منتقل می شوند، در حالی که نتیجه تابع توسط مرجع در پشته( هرچند آن پارامتر نهایی «خارج» باشد ) منتقل می شود. هنگام فراخوانی یک تابع دلفی از دلفی، این فراخوانی درست مثل هر قرارداد فراخوانی دیگر ظاهر می شود، زیرا هرچند استثنائات در EAX منتقل می شوند، آن ها به طور خودکار به وسیلهٔ فراخوانی کننده به حالت استثناء مناسب تبدیل می شوند. هنگام استفاده از اشیاء COM که در زبان های دیگر ایجاد شده است، HResults به صورت خودکار به عنوان استثنا مطرح می شود و نتیجه برای دریافت توابع در آن نتیجه است نه یک پارامتر. هنگام ایجاد اشیاء COM در دلفی با استفاده از safecall، نیازی به نگرانی در مورد HResults وجود ندارد، زیرا استثنائات می توانند به عنوان نرمال مطرح شوند اما به عنوان HResults در سایر زبان ها دیده می شود.
function function_name(a: DWORD): DWORD; safecall;
function function_name(a: DWORD; out Result: DWORD): HResult; stdcall;
این قرارداد فراخوانی برای فراخوانی توابع عضو غیر استاتیک C ++ استفاده می شود. دو نسخه اصلی از thiscall بسته به نوع کامپایلر استفاده می شود و اینکه آیا این تابع از یک متغیر عددی از آرگومان ها، استفاده می کند یا خیر.
برای کامپایلر GCC، قرارداد thiscall تقریباً با cdecl یکسان است :تماس گیرنده پشته را پاک می کند، و پارامترها با ترتیب راست به چپ منتقل می شوند. تفاوت در اضافه کردن اشاره گر this است که آخرین چیزی است که به پشته منتقل می شود، به شرط اینکه اولین پارامتر در نمونه اولیه تابع(function prototype) باشد.
در کامپایلر مایکروسافت ویژوال سی + +، اشاره گر this در ECX منتقل می شود و آن "فراخوانی شونده است" که "پشته را" پاک می کند، که منعکس کردن قرارداد stdcall مورد استفاده در C برای این کامپایلر و در توابع API ویندوز است. وقتی توابع از یک متغیر عددی از آرگومان ها استفاده می کنند، فراخوانی کننده است که پشته را پاک می کند ( cf. cdecl ).
قرارداد فراخوانی thiscall فقط می تواند در Microsoft Visual C ++ 2005 به صراحت مشخص شود. در هر کامپایلر دیگر "thiscall" یک کلمه کلیدی نیست. (با این حال، disassembler ها، مانند IDA، باید آن را مشخص کنند؛ بنابراین IDA از کلید واژه "thiscall__" برای this استفاده می کند)
بخشی دیگر از یک قرارداد فراخوانی این است که کدام یک از ثبّاتها تضمین می کنند که بعد از فراخوانی فرعی، مقادیر خود را حفظ کنند.
با توجه به اینتل ABI که اکثریت کامپایلرها با آن مطابقت دارد، EAX, EDX و ECX برای استفاده در یک فرایند یا تابع آزاد هستند و لازم نیست که حفظ شوند
همان طور که از نامش بر می آید، این ثبّاتهای همه منظوره معمولاً اطلاعات موقت (بی ثبات) را نگه می دارد که می تواند توسط هر تابع رونویسی شود.
بنابراین، این مسئولیت تماس گیرنده است که هر یک از این ثبّاتها را بر روی پشته قرار دهد، اگر مایل به بازگرداندن مقادیر خود پس از فراخوانی فرعی باشد.
دیگر ثبّات ها برای نگهداری مقادیر طولانی مدت (غیرقابل تغییر) استفاده می شود که باید در فراخوانی ها حفظ شود.
به عبارت دیگر، هنگامی که فراخوانی کننده روند فراخوانی را اجرا می کند، می تواند انتظار داشته باشد که آن ثبّاتها پس از بازگشت از فراخوانی شده، همان مقدار را نگه داشته اند.
بنابراین، فراخوانی شده مسئول هر دو کارِ ذخیره (قراردادن در پشته در ابتدا) و بازیابی (برداشتن از پشته به ترتیب) آنها، قبل از بازگشت به تماس گیرنده، می شود. همان طور که در مورد قبلی، این تمرین فقط باید در ثبّاتی انجام شود که فراخوانی شده آن را تغییر می دهد.
قراردادهای فراخوانی x86-64 از فضای اضافی ثبّات برای انتقال آرگومان های بیشتر در ثبّات ها بهره می برد. همچنین تعداد قرادادهای فراخوانی ناسازگار کاهش یافته است. دو مورد استفادهٔ رایج وجود دارد.
قرادادهای فراخوانی مایکروسافت x64 در Windows و pre-boot UEFI (برای حالت طولانی در x86-64) دنبال می شود. این با استفاده از رشته های RCX, RDX, R8، R9 برای چهار آرگومان عدد صحیح یا اشاره گر اول (به همان ترتیب) است و XMM0، XMM1، XMM2، XMM3 برای آرگومان های اعشاری استفاده می شود. آرگومان های اضافی به پشته (از چپ به راست) اضافه می شوند. مقادیر بازگشتی از نوع عدد صحیح (شبیه به x86) در RAX اگر ۶۴ بیت یا کمتر برگرداننده می شوند. مقادیر بازگشتی اعشاری در XMM0 بازگردانده می شوند. پارامترهایی که کمتر از ۶۴ بیت طول دارند، با صفر بسط داده نشده اند؛ بیت های بالا صفر نیستند.
هنگام کامپایل کردن معماری x64 در یک زمینه ویندوز (چه با استفاده از ابزارهای مایکروسافت یا غیر مایکروسافت)، فقط یک قراداد فراخوانی وجود دارد - همان طور که در اینجا توضیح داده شده است، به طوری که stdcall, thiscall, cdecl, fastcall و … در حال حاضر همه یکی و یکسان هستند.
در قراداد فراخوانی مایکروسافت x64، مسئولیت تماس گیرنده است که دقیقاً قبل از فراخوانی تابع (صرف نظر از تعداد واقعی پارامترهای مورد استفاده) ۳۲ بایت از فضای سایه(shadow space) را در پشته اختصاص داده و از پشته را بعد از فراخوانی بردارد. فضای سایه برای ریختن RCX, RDX, R8، و R9، استفاده می شود اما باید تمام توابع، حتی آن هایی که با کمتر از چهار پارامتر هستند، را در دسترس بسازد.
ثبّاتهای RAX, RCX, RDX, R8، R9، R10، R11 فرار هستند (ذخیره شده توسط فراخوانی کننده).
ثبّاتهای RBX, RBP, RDI, RSI, RSP, R12، R13، R14 و R15 به عنوان غیر فرار (ذخیره شده توسط فراخوانی شده) محسوب می شوند.
به عنوان مثال، یک تابع که ۵ آرگومان عدد صحیح می گیرد، اولین تا چهارم را در ثبّاتها می گیرد، و پنجم در بالای فضای سایه قرار می دهد؛ بنابراین هنگامی که تابع فراخوانی شده وارد می شود، پشته از (به ترتیب صعودی) آدرس برگشتی، و سپس فضای سایه (۳۲ بایت) و پارامتر پنجم تشکیل می شود.
در x86-64 ویژوال استودیو ۲۰۰۸ اعداد اعشاری را در XMM6 و XMM7 (و همچنین XMM8 از طریق XMM15) ذخیره می کند. به این ترتیب، برای x86-64، تابع زبان اسمبلیِ نوشته شده توسط کاربر باید XMM6 و XMM7 را حفظ کند (در مقایسه با x86 که در آن نیازی نیست تابع زبان اسمبلیِ نوشته شده توسط کاربر XMM6 و XMM7 را حفظ کند). به عبارت دیگر، تابع زبان اسمبلیِ نوشته شده توسط کاربر باید برای ذخیره / بازگرداندن XMM6 و XMM7 قبل / بعد از تابع در هنگام حمل از x86 به x86-64 به روز شود.
مایکروسافت با شروع از ویژوال استودیو ۲۰۱۳، قرارداد فراخوانی vectorcall__ را معرفی کرد که قرارداد x64 را گسترش می دهد.
قرارداد فراخوانی System V AMD64 ABI در Solaris، Linux، FreeBSD، macOS دنبال می شود و عملاً استانداردی در میان سیستم عامل های شبه یونیکس و یونیکس است. اولین شش آرگومان عدد صحیح یا اشاره گر در RDI, RSI, RDX, RCX, R8، R9 ثبت می شوند (R10 به عنوان یک نشانگر زنجیره ای استاتیک در مورد توابع توزیع شده )، در حالی که XMM0، XMM1، XMM2، XMM3، XMM4، XMM5، XMM6 و XMM7 برای برخی از آرگومان های اعشاری استفاده می شود. همان طور که در قرارداد فراخوانی مایکروسافت x64، آرگومان های اضافی به پشته منتقل می شوند . مقادیر بازگشتی صحیح تا ۶۴ بیت در اندازه در RAX ذخیره می شوند در حالی که مقادیری تا ۱۲۸ بیت در RAX و RDX ذخیره می شوند. مقادیر بازگشتی اعشاری به طور مشابه در XMM0 و XMM1 ذخیره می شود. .
اگر فراخوانی شده مایل به استفاده از ثبّاتهای RBX, RBP، و R12-R15 باشد، باید قبل از بازگشت کنترل به دست تماس گیرنده، مقادیر اصلی خود را بازگردانی کند. در صورت تمایل فراخوانی کننده به حفظ مقادیر خود، تمام ثبّاتهای دیگر باید توسط تماس گیرنده ذخیره شوند.
برای توابع گره برگ (توابع که هیچ تابع دیگری را فراخوانی نمی کند)، یک فضای ۱۲۸ بایت فقط در زیر اشاره گر پشته تابع ذخیره می شود. فضا به نام منطقه قرمز نامیده می شود. این منطقه توسط هر سیگنال یا مدیریت کنندگان وقفه (interrupt handlers) خراب نخواهد شد. کامپایلرها می توانند از این منطقه برای ذخیره متغیرهای محلی استفاده کنند. کامپایلرها ممکن است برخی از دستورالعمل ها را در شروع عملیات (تنظیم RSP, RBP) با استفاده از این منطقه حذف کنند. با این حال، سایر توابع می توانند این منطقه را خراب کنند؛ بنابراین، این منطقه فقط باید برای توابع گره برگ استفاده شود. codice_1 و codice_2 پرچمِ codice_3 را برای غیرفعال کردن بهینه سازی قرمز منطقه ارائه دادند.
اگر فراخوانی شده یک تابع varadic باشد، سپس تعداد آرگومان های اعشاری که به تابع در ثبّاتهای برداری منتقل می شود، باید توسط فراخوانی کننده در ثبّات AL ارائه شود.
بر خلاف قرارداد فراخوانی مایکروسافت، فضای سایه ارائه نشد؛ در ورودی تابع، آدرس بازگشتی مجاورِ عدد صحیح هفتم در پشته است.
این لیستی از قراردادهای فراخوانی x86 است. این قراردادها عمدتاً برای کامپایلرهای C / C ++ (به ویژه بخش ۶۴ بیتی در زیر) تعریف شده اند و در نتیجه موارد بسیار خاصی در نظر گرفته شده است. زبان های دیگر ممکن است از فرمت ها و قراردادهای دیگر در پیاده سازی خود استفاده کنند.
Milind Girkar, Hongjiu Lu, David Kreitzer, Vyacheslav Zakharin, eds. (2013-07-17). "System V Application Binary Interface: AMD64 Architecture Processor Supplement (With LP64 and ILP32 Programming Models)" (PDF). 1.0.CS1 maint: Uses editors parameter ()<templatestyles src="Module:Citation/CS1/en/
| [
{
"answer1": "در cdecl، آرگومان های تابع به پشته منتقل می شوند.",
"answer2": "مقادیر اعشاری در ثبّات ST0 x87 بازگردانده می شوند.",
"distance": 115,
"question": "در معماری x86، قرارداد فراخوانی cdecl چگونه آرگومان های تابع را به پشته منتقل می کند و مقادیر بازگشتی اعداد اعشاری در چه ثباتی برگردانده می شوند؟"
},
{
"answer1": "پارامترها در پشته به ترتیب از راست به سمت چپ، همان طور که در قرارداد فراخوانی _cdecl قرار دارد، قرار می گیرند.",
"answer2": "ثبّات های EAX, ECX و EDX برای استفاده درون تابع تعیین می شوند.",
"distance": 111,
"question": "قرارداد فراخوانی stdcall چگونه پارامترها را در پشته قرار می دهد و کدام ثبات ها برای استفاده درون تابع تعیین می شوند؟"
},
{
"answer1": "این با استفاده از رشته های RCX, RDX, R8، R9 برای چهار آرگومان عدد صحیح یا اشاره گر اول (به همان ترتیب) است",
"answer2": "در قراداد فراخوانی مایکروسافت x64، مسئولیت تماس گیرنده است که دقیقاً قبل از فراخوانی تابع (صرف نظر از تعداد واقعی پارامترهای مورد استفاده) ۳۲ بایت از فضای سایه(shadow space) را در پشته اختصاص داده و از پشته را بعد از فراخوانی بردارد.",
"distance": 732,
"question": "در قراردادهای فراخوانی x86-64 مایکروسافت، چه ثبّات هایی برای چهار آرگومان عدد صحیح اول استفاده می شوند و مسئولیت ذخیره فضای سایه با کیست؟"
},
{
"answer1": "بر اساس قرارداد فراخوانی زبان برنامه نویسی Borland Pascal، پارامترها بر روی پشته از چپ به راست (مخالف cdecl) قرار می گیرند",
"answer2": "اولین شش آرگومان عدد صحیح یا اشاره گر در RDI, RSI, RDX, RCX, R8، R9 ثبت می شوند",
"distance": 10431,
"question": "قرارداد فراخوانی Borland Pascal پارامترها را چگونه روی پشته قرار می دهد و در قرارداد فراخوانی System V AMD64 ABI اولین شش آرگومان صحیح در چه ثباتی قرار می گیرند؟"
},
{
"answer1": "برای x64، زمانی که هر یک از شش آرگومان اول، از نوع برداری (float ,double __m128 , __m256 و غیره) باشند، از طریق ثبّاتهای XMM / YMM مربوطه منتقل می شوند.",
"answer2": "ثبّات های EAX, ECX، و EDX ذخیره شده توسط فراخوانی کننده (به انگلیسی: caller-saved) و بقیه ذخیره شده توسط فراخوانی شونده (به انگلیسی: callee-saved) هستند.",
"distance": 5101,
"question": "در قرارداد فراخوانی vectorcall__ برای x64، آرگومان های برداری از چه ثبّت هایی برای انتقال استفاده می کنند و در قرارداد فراخوانی cdecl کدام ثبات ها توسط فراخواننده ذخیره می شوند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
692 | : فتوولتاییک
فتوولتاییک یا به اختصار PV، فناوری تبدل (انرژی) نور به الکتریسیته از راه استفاده از نیم رساناهایی است که ویژگی اثر فوتوولتاییک دارند؛ پدیده ای که در زمینه های فوتوشیمی، فیزیک و الکتروشیمی مورد استفاده و بررسی است.
یک سامانه فتوولتاییک با به کارگیری پانل های خورشیدی؛ که هرکدامشان را شماری از سلول های خورشیدی تشکیل می دهد ، توان الکتریکی تولید می کند.
یکی از انواع سامانه های تولید برق از انرژی خورشیدی می باشد. در این روش با بکارگیری سلول های خورشیدی، تولید مستقیم الکتریسیته از تابش خورشید امکان پذیر می شود. سلول های خورشیدی از نوع نیمه رسانا می باشند که از سیلیسیوم یعنی دومین عنصر فراوان پوسته زمین ساخته می شوند. وقتی نور خورشید به یک سلول فتوولتاییک می تابد، بین دو الکترود منفی و مثبت اختلاف پتانسیل بروز کرده و این امر موجب جاری شدن جریان بین آن ها می گردد.
می توان فتوولتاییک را در دسته فناوری های انرژی های تجدید پذیر (نوشو) قرار داد.
مقدار انرژی تابشی خورشید بر روی کره زمین (در یک ساعت یا یک دقیقه (جمله باید تابع زمان باشد)) ۶۰۰۰ برابر کل مصرف انرژی های سالیانه بر روی زمین است که این مطلب نشان دهنده اهمیت توجه به این منبع در تأمین نیازهای روزمره بشر است. اگر تا به حال انرژی خورشیدی رقیبی جدی برای سوخت های فسیلی محسوب نمی شده است، به دلیل پایین بودن تاریخی قیمت سوخت های فسیلی بوده است. اگر چه هنوز هم فناوری استفاده از انرژی خورشیدی به بلوغ خود نرسیده است، اما رسیدن به این تکامل نزدیک است. بسیاری از کشورهای جهان در تلاشند تا با جایگزینی انرژی خورشیدی در تولید حرارت و الکتریسیته حداکثر استفاده از این منبع انرژی را به دست آورده و زیان های ناشی از مصرف سوخت های فسیلی را کاهش دهند.
عبارت فتوولتاییک "Photovoltaic" ترکیبی از کلمه یونانی "Photos" به معنی نور با "Volt" به معنای تولید الکتریسیته از نور است. کشف پدیده فتوولتاییک به فیزیکدان فرانسوی آلکساندر ادمون بکرل نسبت داده می شود که در سال ۱۸۳۹ با چاپ مقاله ای (Becquerel، ۱۸۳۹) تجربیات خود را با باتری تر (Wet Cell) ارائه نمود. او مشاهده نمود که ولتاژ باتری وقتی که صفحات نقره ای آن تحت تابش نور خورشید قرار می گیرند، افزایش می یابد.
اما اولین گزارش از پدیده PV در یک ماده جامد در سال ۱۸۷۷ بود وقتیکه دو دانشمند کمبریج R.E. Day و W.G.Adams در مقاله ای به انجمن سلطنتی تغییراتی که در خواص الکتریکی سلنیوم وقتی که تحت تابش نور قرار می گیرد را، توضیح دادند (Adams and Day، ۱۸۷۷).
در سال ۱۸۸۳ Charles Edgar Fritts که یک مهندس برق اهل نیویورک بود، یک سلول خورشیدی سلنیومی ساخت که از برخی جهات شبیه به سلولهای خورشیدی سیلیکونی امروزی بود. این سلول از یک ویفر نازک سلنیوم تشکیل شده بود که با یک توری از سیم های خیلی نازک طلا و یک ورق حفاظتی از شیشه پوشانده شده بود. اما سلول ساخت او خیلی کم بازده بود.
بازده یک سلول خورشیدی عبارت از درصدی از انرژی خورشیدی تابیده به سطح آن می باشد که به انرژی الکتریکی تبدیل شده باشد. کمتر از ۱٪ انرژی خورشیدی تابیده شده به سطح این سلول ابتدایی به الکتریسیته تبدیل می شد. با وجود این، سلول های سلنیومی سرانجام در نورسنج های عکاسی به طور وسیعی بکار گرفته شد.
عنصر اصلی فناوری فتوولتاییک، سلول خورشیدی است. سلول های فتوولتاییک (PV) که عموم آن را با نام سلول های خورشیدی می شناسند، از مواد نیمه رسانای حالت جامد تشکیل شده اند. سیلیکون، عمومی ترین ماده نیمه رسانا است که به واسطهٔ فراوانی آن در سلول های PV مورد استفاده قرار می گیرد. اگر چه سیلیکون عنصر فراوانی است و درصد زیادی از پوسته زمین را تشکیل می دهد، ولی سلول های سیلیکونی به خاطر فرایند ساخت و خالص سازی سیلیکون، قیمت بالایی دارند.
سلو ل های فتوولتائیک با استفاده از اشعه خورشید و سلو ل های خورشیدی، و با ایجاد اختلاف فشار الکتریکی در
نیمه هادی هایی که به طور مناسب ساخته شده اند الکتریسیته تولید می شود. امروزه مؤثرترین و ارزان ترین سلو لهای
خورشیدی ماده ای به نام سیلیسم می باشد. ماسه یکی از منابع مهم سیلیسم بوده که پس از پالایش آن کریستال های
سیلیسم بدست می آید و پس از بریده شدن به صورت صفحه آماده می شود. به عبارت دیگر سلول های فتوولتائیک که
گاه نام سلول های خورشیدی نیز به آن اطلاق می گردد از پولک هایی ساخته می شوند که نور را مستقیماً به الکتریسیته
تبدیل می کند. این پولک ها همانند ترانزیستور معمولاً از لایه های نازک یک ماده نیمه هادی مانند سیلیکان با مقادیر
کمی افزودنی های خاص به منظور ایجاد مازادی از الکترون در یک لایه و کمبودی از الکترون در لایه دیگر ساخته
می شوند. فوتون های نور در یک لایه الکترو ن های آزاد را به وجود می آورند و یک رشته هادی، الکترون ها را قادر می سازد
که در یک مدار خارجی جریان یافته و به لایه هایی که فاقد الکترون است دسترسی پیدا کنند.
پنل های فتوولتائیک از نیمه هادی ها ساخته شده و با اتصال سیلیکون های نوعP و N شکل می گیرند. وقتی نور
خورشید به یک سلول فتوولتائیک می تابد، به الکترون ها در آن انرژی بیشتری می بخشد. با تابش نور خورشید
الکترون ها در نیمه هادی پلاریزه شده، الکترون های منفی در سیلیکون نوعN و یون های مثبت در سیلیکون نوعP
بوجود می آیند. بدین ترتیب بین دو الکترود، اختلاف پتانسیل بروز کرده و این امر موجب جاری شدن جریان بین آن ها
می شود.
از آنجا که سلو لهایPV کوچک، شکننده بوده و تنها مقدار کمی برق تولید می کنند آن ها را به صورت مدول
شکل می دهند. مدو ل ها در اندازه های متنوع عرضه می گردند ولی برای سهولت جابجایی ابعاد آن ها به ندرت از ۹۰
سانتیمتر عرض در ۱۵۰ سانتیمتر طول تجاوز می کند. هنگامی که دو سلول با مدول در یک ردیف متصل می گردند
ولتاژ آ ن ها دو برابر می شود و هنگامی که به صورت موازی به یکدیگر متصل می شوند جریان برق آن دو برابر می گردد.
اجزا کلی یک سیستم فتوولتائیک عبارتند از:
صفحه ها (پانل های) خورشیدی، باتری های ذخیره، مبدل برق مستقیم به متناوب، دستگاه کنترل کننده، سازه فلزی یا ساختمانی، کابل های ارتباط.
عبارتند از تعدادی ماژول که به هم متصل شده اند و از اجتماع پانل ها آرایه ها به وجود می آیند.
آرایه های فتوولتائیک به طور کلی به دو حالت سری یا موازی به هم متصل می شوند. این آرایه ها به حالت ثابت یا ردیاب متحرک که بنابر فصل با زاویه تابش خورشید خود را تطبیق می دهند، نصب می شوند. ردیاب ها بر دو نوع هستند، ردیاب هایی که بر روی یک محور یا بر روی دو محور دوران می کنند و ردیاب ها همواره پانل های خورشیدی را در جهت تابش خورشید نگاه داشته بنابراین موجب افزایش راندمان خروجی پانل ها تا ۲ برابر می شوند.
بانک باتری معمولاً ۱۲ ولتی بوده و تعدادی باتری را شامل می شود و به صورت سری به هم متصل شده و ولتاژ مورد نیاز سیستم را تأمین می نماید. در سیستم های منفصل از شبکه، انرژی ذخیره شده در باتری ها، در هنگام شب یا مواقع ضروری دیگر به کار گرفته می شود. در سیستم های پشتیبانی در مواقع قطع برق شبکه سراسری از باتری استفاده می شود، سیستم های متصل به شبکه نیازی به باتری ندارند.
برق تولیدی توسط پانل های خورشیدی به صورت DC بوده و با کمک مبدل ها به برق AC تبدیل می گردد. مبدل ها در انواع و سایزهای مختلفی ساخته می شوند و برخی از آن ها بازده بسیار بالایی دارند.
دستگاه کنترل شارژ باتری در سیستم های فتوولتائیک منفصل از شبکه، به منظور جلوگیری از تخلیه کامل باتری ها یا شارژ بیش از حد باتری ها به کار می رود. کلیه سیستم های استاندارد منفصل از شبکه خورشیدی خانگی دارای دستگاه کنترل شارژ باتری هستند.
از اجزاء اصلی سیستم های فتوولتائیک بوده و نگهدارنده ماجول در جهت و زاویه خاص به سمت نور خورشید هستند. جنس سازه های ساختمانی از فلز یا مواد مصنوعی مقاوم در برابر عواملی نظیر باد و بارندگی می باشد. سازه های ساختمانی متناسب با موقعیت استقرار سیستم های فتوولتائیک طراحی و انتخاب می گردند.
دو نوع اصلی از سامانه های فتوولتائیک (PV)برای استفاده در ساختمان ها وجود دارد: منفرد و متصل به شبکه. هنگامی که اتصال به شبکه برق ممکن نبوده یا مورد دلخواه نباشد نیاز به یک سامانه منفرد می باشد. در چنین مواردی برای تأمین برق به هنگام شب یا در روزهای ابری و نیز هنگام نیاز به حداکثر مقدار برق نیاز به چند انباره می باشد. اندازه آرایه هایPVطوری تنظیم می شود که هم بارهای معمول روز هنگام و هم شارژ انباره ها را مهار کنند. در یک سامانه متصل به شبکه، برای تغییر جریان مستقیم از آرایهPVبه جریان متناوب (AC)با ولتاژ مناسب شبکه نیاز به یک مبدل می باشد. باید توجه داشت که در این حالت نیازی به انباره وجود ندارد و بدین ترتیب صرفه جویی قابل توجهی هم در هزینه و هم در نگهداری سامانه، ایجاد خواهد شد. در سامانه های منفرد، الکتریسیته مازادی که در طول روز تولیده شده است برای استفاده در شب یا روزهای تاریک و ابری در انباره ها ذخیره می گردد. از آنجا که قیمت مبدل ها و سلول ها و انباره گران می باشد، یک سامانه ترکیبی (هیبریدی) که از نیروی باد استفاده می کند اغلب مکمل ایدئال برای سامانهPV می باشد چرا که نه تنها در طول شب باد می وزد بلکه در هوای بد نیز معمولاً باد قابل توجهی وجود دارد. علاوه بر آن در زمستان، زمانی که انرژی خورشیدی کمی برای برداشت وجود دارد هوا معمولاً باد خیزتر از تابستان می باشد. با این حال تمام مناطق برای استفاده از نیروی باد مناسب نیستند.
حداکثر جمع آوری امواج تابشی خورشید زمانی اتفاق می افتد که گردآور (کلکتور)، عمود بر پرتوهای تابش مستقیم باشد. از آنجا که خورشید هم به صورت روزانه و هم سالانه حرکت می کند تنها یک گردآور لولایی دو محوری می تواند میزان جذب را در طول سال به حداکثر برساند. با این حال گردآوری های لولایی تنها در اقلیم های خشک که اکثراً دارای پرتوهای تابشی مستقیم می باشند می تواند برتری داشته باشد و حتی در آنجا نیز ۱۰ تا ۲۰ درصد امواج تابشی خورشید به صورت پخشی است. در اکثر اقلیم های آفتابی و مرطوب، حدود یک دوم امواج تابشی خورشید
مستقیم می باشد در حالیکه در اقلیم های ابری ۸۰٪ یا بیشتر از امواج تابشی، پخشی می باشد. در صورت یکپارچگی با ساختمان نیز می بایست جهت گیری و زاویه مناسبی را مورد توجه قرار داد. بهترین زاویه برای یک آرایهPVاساساً تابع زمانی از سال است که بیشترین مقدار برق در آن مورد نیاز می باشد. اقلیم های گرم بیشترین الکتریسیته را در طول تابستان و برای تهویه مطبوع نیاز دارند در حالیکه اقلیم های سرد نیاز به حداکثر الکتریسیته در زمستان و برای پمپ ها و پنکه های سامانه های گرمایش و روشنایی دارند. معمولاً جهت گیری مطلوب رو
به جنوب می باشد با این حال تا ۲۰ درجه به سمت شرق یا غرب از جهت جنوب افت بسیار ناچیزی در سامانه وجود
دارد با این وجود مقدار بارهای روزانه می تواند بر جهت گیری تأثیرگذارد.
فتوولتاییک(pv)امروزه می تواند در ساختمان های موجود و جدید استفاده شود. کاربرد آن در پوشش ساختمان بسیار متنوع بوده و راه های جدیدی به سوی طراحان خلاق می گشاید. با توجه با این که منبع تغذیه سلول های فتوولتائیک نور خورشید می باشد، لذا محل قرارگیری سلول ها، جداره هایی از ساختمان است که زمینه مناسبی برای تابش مستقیم نور خورشید دارا باشند. از این رو محل استفاده تایل های فتوولتائیک، غالباً نماهای بیرونی و سطوح خارجی بام ساختمان می باشد. سلول های فتوولتائیک در شیشه هایی به رنگ های مختلف ساخته می شوند، به طوری که مهندسان معمار می توانند آن ها را علاوه برکارکرد اصلی، برای زیباسازی ساختمان ها نیز به کارگیرند. این سلول ها این قابلیت را دارند که بین۸۰٪تا ۹۰٪نور خورشید را از خود عبور دهند. این کیفیت باعث می شود که پنجره های مجهز به سلول های خورشیدی بتوانند به خنک ماندن هوای داخل خانه در تابستان کمک کنند و علاوه بر زیبا نمودن نمای ساختمان، انرژی الکتریسیته مورد نیاز را تهیه کنند.
نماها اکثریت سطح پوسته یک ساختمان را اشغال می کنند. در حقیقت یک نما نخستین احساس بصری از ساختمان را به بینندگان خود انتقال می دهد و معماران بنا نیز با استفاده از نما به بیان ایده ها و ترجمه خواسته های کارفرما با زبانی ویژه از شکل و رنگ می پردازند. مدول های استاندارد فتوولتائیک می توانند به دیوار موجود ساختمان
برای تأمین نمایی موفق به لحاظ زیبا شناختی متصل گردند. این واحدها بدون نیاز به عایق به سازه متصل
می شوند که این عمل توسط زیرسازی شبکه ای در مدول های فتوولتائیک صورت می گیرد، بنابراین سیستم های فتوولتائیک می توانند به عنوان بخش مهمی از عناصر نمای ساختمان مطرح شوند. چهره اصلی یک لایه فتوولتائیک به عنوان مصالح پوششی، شبیه یک شیشه رنگی است. لایه های فتوولتائیک حفاظت طولانی مدت در برابر شرایط جوی را تأمین و می توانند در هر اندازه، شکل، طرح و رنگی، برش و تهیه شوند و حتی قسمتی از نور روز را نیز به داخل ساختمان برسانند. این عناصر ساختمانی می توانند به عنوان صفحات ساده نما، عناصر چند عملکردی برای نماهای سرد و گرم، به عنوان سیستم سایه انداز یا بازشوعمل نمایند.
ورقهای فتوولتائیک همانند پنجره ها می توانند کارکرد شفافیت و پشت نمایی خود را از دو طریق انجام دهند.
سلول فتوولتائیک به تنهایی می تواند بسیار ظریف یا لیزری بوده و از این طریق ۲۰ تا ۵۰ درصد امکان دید فیلتر شده ای را فراهم کند. مدول های سیلیکون غیر بلوری نیمه شفاف، ویژه این کارکرد، تهیه می شوند از سوی دیگر،
سلول های بلورین نیز در روشی مشابه می تواند در عین ایجاد فیلتر دید، فضای داخلی را روشن سازند. حتی با اضافه
نمودن لایه هایی از شیشه به واحد اصلی از فتوولتائیک نیمه شفاف، عایق حرارتی و صوتی نیز برای نیازهای ویژه ساختمان تأمین می شود.
در معماری امروز نیاز شدیدی برای سیستم های سایه انداز در بازار ساختمان وجود دارد که منجر به استفاده وسیع
از بازشوهای بزرگ و پرده ها یا سایبان های دیگر می گردد. در این میان فتوولتائیک ها با اشکال مختلفی می توانند
به عنوان سایبان در بالای پنجره ها یا بخشی از سازه بام استفاده شوند، البته به شرطی که استفاده از این سایبانها
منجر به تحمیل بار اضافی به سازه ساختمان نگردد. سیستم های سایه انداز فتوولتائیک می توانند به گونه ای و در
جهتی آرایش یابند که در آن واحد، هم برای تولید بیشترین انرژی و هم برای تأمین درجات متغیری از سایه بکار روند.
بام ها برای فتوولتائیک ها بسیار ایدئال می باشند. چرا که معمولاً عوامل سایه ساز در پشت بام بسیار کمتر از سطح
زمین است و معمولاً بام، سطح بدون استفاده وسیعی را بدین منظور در اختیار می گذارد. یک بام شیبدار ایدئال برای
فتوولتائیک ها بامی است به سمت جنوب (در نیمکره شمالی) که زاویه ای معادل عرض جغرافیایی±۱۵برای بهترین تولید انرژی داشته باشد. در این خصوص بام های روبه جنوب شرقی و جنوب غربی نیز قابل قبولند. صفحات فتوولتائیک می توانند بر پشت بام بناهای موجود نیز به راحتی نصب گردند. یک روش زیبا برای استفاده از فتوولتائیک ها در بام ساختمان، استفاده از تایل ها یا توفال هایPVاست که امکان نصب راحت آن ها را توسط یک پیمانکار بام نظیر تایل های یا پوشال های دیگر پشت بام میسر می سازد. بام های مسطح نیز مزایایی همچون دسترسی مناسب و نصب آسان دارند. روش کلاسیک در این خصوص، چیدمان و آرایش واحدهای فتوولتائیک بر روی زیر ساختهای شبکه ای آن و سپس نصب آن ها بر روی بام می باشد. در این روش علاوه بر توجه ویژه در خصوص آرایش مدول ها و نصب آن ها که در بام شیبدار نیز صورت می گیرد، می بایست در مورد نیروی باد نیز تدابیر لازم اندیشیده شود. تجربیات و پیشرفت های اخیر در این زمینه سبب سبکی، سهولت و سرعت استعمال این سیستم ها گشته است. در حالت ایدئال سقف های شیبدار بهترین گزینه برای نصب پانل ها به شمار می روند. سقف های دندانه ای از سقف های مسطح بهتر هستند، چرا که قسمت هایی از سقف که رو به شمال قرار گرفته اند می توانند جهت ورود نور به فضا مورد استفاده قرارگیرند. در حالی که سطح جنوبی دندانه ها می تواند محلی برای نصب فتوولتاییک ها باشد. پوشش با فتوولتاییک در سطح جنوبی همچنین می تواند با استفاده از پانل های نیمه شفاف انجام پذیرد که هم موجب ورود نور به فضا شده و هم جریان الکتریسته تولید نماید. اگر پانل ها همراه بدنه سقف طراحی شوند قطعاتی به شکل سفال خمیده یا تایل می توانند مورد استفاده قرار گیرند.
ساختار نورگیرها معمولاً مزایای انتشار نور در ساختمان را با تأمین سطحی باز برای نصب مدول های فتوولتائیک نوام می سازد. در این صورت عناصر فتوولتائیک می بایست نور و الکتریسیته را هم زمان تأمین کنند. بطوری که قطعات فتوولتائیک و سازه پشتیبان مورد استفاده برای این نوع کارکرد، مشابه نماهای نیمه شفاف هستند. این ساختار که می تواند از بیرون نیز نمایان گردد، طبقات و راهروهایی زیبا و جذاب از نور پدیدآورده و امکان طرح معماری مهیجی از نور و سایه فراهم می سازد.
از جمله موارد کاربرد سلول های فتوولتائیک عبارتند از:
تأمین انرژی مورد نیاز حصارهای الکتریکی، تأمین روشنایی مناطق دور افتاده، سیستم های مخابراتی از راه دور، پمپاژ کردن آب، سیستم های تصفیه آب، تأمین برق مناطق روستایی، ماشین حساب، ساعت و اسباب بازی ها، سیستم های اضطراری، یخچال های نگهداری واکسن و خون برای مناطق دورافتاده، سیستم های تهویه استخرها، ماهواره ها و تجهیزات فضایی.
به طور کلی کاربردهای سلول های فتوولتائیک را می توان به سه دسته طبقه بندی نمود:
طراحی سیستم های فتوولتائیک متصل به شبکه، به گونه ای است که هم زمان و به طور متصل به شبکه برق سراسری عمل می نمایند. یکی از اجزاء اصلی سیستم های فتوولتائیک متصل به شبکه، مبدل ها هستند که برق DC تولیدی توسط سلول های خورشیدی را متناسب با ولتاژ و توان شبکه برق منطقه ای به AC تبدیل نموده و در هنگام عدم نیاز، به طور خودکار انتقال نیرو را قطع می نماید. به طورکلی ارتباطی دو جانبه میان سلول های فتوولتائیک و شبکه انتقال نیرو وجود دارد به نحوی که اگر برق DC تولیدی توسط سیستم های فتوولتائیک بیش از نیاز سایت باشد، مازاد آن به شبکه برق سراسری تغذیه می گردد و در هنگام شب و مواقعی که به دلایل اقلیمی، امکان استفاده از نور خورشید وجود ندارد، بار الکتریکی مورد نیاز سایت توسط شبکه برق سراسری تأمین می گردد. همچنین در کاربردهای متصل به شبکه در صورتی که سیستم فتوولتائیک به دلایل تعمیراتی از مدار خارج گردد، برق مورد نیاز سایت از طریق شبکه برق سراسری تأمین خواهد شد.
طراحی سیستم های منفصل از شبکه به گونه ای است که مستقل از شبکه برق سراسری عمل نموده و غالباً جهت تولید بار الکتریکی DC یا AC طراحی می شوند. به منظور تولید برق توسط سیستم های منفصل از شبکه، می توان از توربین های بادی، ژنراتورها یا از شبکه برق سراسری به عنوان نیروی کمکی استفاده نمود، به این گونه سیستم ها، هیبرید فتوولتائیک گویند. در سیستم های منفصل از شبکه به منظور ذخیره انرژی و بکارگیری آن در هنگام شب یا مواردی که نور خورشید به اندازه کافی وجود ندارد از باتری استفاده می گردد.
مهمترین کاربرد سیستم های پشتیبانی فتوولتائیکی، در طی دوره قطع برق شبکه سراسری است. یک سیستم پشتیبانی فتوولتائیک کوچک تأمین کننده برق مورد نیاز تجهیزاتی همچون روشنایی، کامپیوتر، تلفن، رادیو، فاکس و … می باشد و سیستم های بزرگ تر می توانند برق مورد نیاز تجهیزاتی همچون یخچال را در زمان قطع برق تأمین نمایند.
سیستم های فتوولتاییک که در حال حاضر به صورت صنعتی تولید می شوند، از نظر فناوری به دو دسته کلی سیلیکون کریستالی به عنوان فناوری نسل اول و فیلم-نازک به عنوان فناوری نسل دوم دسته بندی می گردد. سلول های سیلیکون کریستالی به انواع مونوکریستالی، پلی کریستالی و کریستال نواری تقسیم می گردد. فناوری های کلیدی و مهم فیلم-نازک را نیز می توان شامل سیلیکون آمورف (a-Si)، میکروکریستالی، CIGS/CIS و CdTe دانست. نسل سوم سلول های فتوولتاییک نیز که بیشتر در سطح آزمایشگاهی تولید می شوند و مراکز پژوهشی در حال توسعه آن ها می باشند، به سلول هایی اطلاق می شود که توانایی عبور از حد Shockley-Queisser را دارند یعنی دارای بازده نامی بالاتر از ۳۲٪ می باشند. از انواع این سلول ها می توان به نانوسازه های سیلیکونی، مبدل های Up/Down، سلول هایHot Carrier و سلول های ترموالکتریک یا Hot Lattice اشاره کرد.
بازار جهانی تولید سلول های PV با رشد چشمگیری در حال پیشرفت است. این رشد از سال ۲۰۰۳ در حدود ۵۰٪ در سال بوده است. در سال ۲۰۰۶ ظرفیت تولید سلول های فتوولتاییک در سطح جهان به ۲٬۵۲۰ مگاوات رسید. در این سال سهم سلول های فتوولتاییک کریستالی بیش از ۹۰٪ و سهم سلول های PV فیلم-نازک در حدود ۸٪ بوده است. با توجه به رشد سریعتر تولید سلول های PV فیلم-نازک (سالانه در حدود ۸۰٪) پیش بینی می گردد تا سال ۲۰۱۰ رقم سهم این سلول ها به ۲۵٪ تا ۳۰٪ برسد.
رقم تولید سلول های فتوولتاییک در سال ۲۰۰۷ به بیش از ۳٫۴ گیگاوات رسیده است. در این بین شرکت های ژاپنی که با روند رو به کاهش سهم خود از تولید سلول های فتوولتاییک در جهان مواجه هستند، در حدود ۲۶٪ بازار را در اختیار داشته اند. شرکت های چینی ولی با رشد خیره کننده از سهم ۲۰٪ در سال ۲۰۰۶ به ۳۵٪ در سال ۲۰۰۷ دست یافته اند.
ظرفیت نصب شده فتوولتاییک در جهان به سرعت در حال رشد است. این رقم در پایان سال ۲۰۱۱ به بیش از ۶۷٫۴ گیگاوات برابر با ۰٫۵٪ تقاضای جهانی انرژی برق رسیده است. از این مقدار، رقم ۲۷٫۷ گیگاوات به تنهایی در سال ۲۰۱۱ نصب شده است که رشدی ۶۷ درصدی را نسبت به سال ۲۰۱۰ نشان می دهد. در این بین، کشور آلمان به تنهایی با در دست داشتن ۳۷٪ ظرفیت نصب شده جهان به رقم ۲۴٫۷ گیگاوات در پایان سال ۲۰۱۱ رسیده است.
| [
{
"answer1": "فتوولتاییک یا به اختصار PV، فناوری تبدل (انرژی) نور به الکتریسیته از راه استفاده از نیم رساناهایی است که ویژگی اثر فوتوولتاییک دارند",
"answer2": "اولین گزارش از پدیده PV در یک ماده جامد در سال ۱۸۷۷ بود وقتیکه دو دانشمند کمبریج R.E. Day و W.G.Adams در مقاله ای به انجمن سلطنتی تغییراتی که در خواص الکتریکی سلنیوم وقتی که تحت تابش نور قرار می گیرد را، توضیح دادند",
"distance": 1916,
"question": "فتوولتاییک چگونه کار میکند و چه زمانی برای اولین بار در یک ماده جامد گزارش شد؟"
}
] | [
{
"answer1": "وقتی نور خورشید به یک سلول فتوولتاییک می تابد، بین دو الکترود منفی و مثبت اختلاف پتانسیل بروز کرده و این امر موجب جاری شدن جریان بین آن ها می گردد.",
"answer2": "مدول های استاندارد فتوولتائیک می توانند به دیوار موجود ساختمان برای تأمین نمایی موفق به لحاظ زیبا شناختی متصل گردند.",
"question": "چه چیزی باعث ایجاد اختلاف پتانسیل در سلول های فتوولتاییک می شود و چگونه این سلول ها به عنوان بخشی از نمای ساختمان استفاده می شوند؟"
},
{
"answer1": "اجزا کلی یک سیستم فتوولتائیک عبارتند از: صفحه ها (پانل های) خورشیدی، باتری های ذخیره، مبدل برق مستقیم به متناوب، دستگاه کنترل کننده، سازه فلزی یا ساختمانی، کابل های ارتباط.",
"answer2": "در یک سامانه متصل به شبکه، برای تغییر جریان مستقیم از آرایهPVبه جریان متناوب (AC)با ولتاژ مناسب شبکه نیاز به یک مبدل می باشد. باید توجه داشت که در این حالت نیازی به انباره وجود ندارد و بدین ترتیب صرفه جویی قابل توجهی هم در هزینه و هم در نگهداری سامانه، ایجاد خواهد شد.",
"question": "اجزای کلی یک سیستم فتوولتائیک کدامند و چرا در سیستم های متصل به شبکه نیازی به انباره نیست؟"
},
{
"answer1": "بام ها برای فتوولتائیک ها بسیار ایدئال می باشند. چرا که معمولاً عوامل سایه ساز در پشت بام بسیار کمتر از سطح زمین است و معمولاً بام، سطح بدون استفاده وسیعی را بدین منظور در اختیار می گذارد.",
"answer2": "در حالت ایدئال سقف های شیبدار بهترین گزینه برای نصب پانل ها به شمار می روند. سقف های دندانه ای از سقف های مسطح بهتر هستند، چرا که قسمت هایی از سقف که رو به شمال قرار گرفته اند می توانند جهت ورود نور به فضا مورد استفاده قرارگیرند.",
"question": "چرا بام ها برای نصب فتوولتائیک ها ایدئال هستند و کدام نوع از سقف ها برای این کار مناسب تر هستند؟"
},
{
"answer1": "از جمله موارد کاربرد سلول های فتوولتائیک عبارتند از: تأمین انرژی مورد نیاز حصارهای الکتریکی، تأمین روشنایی مناطق دور افتاده، سیستم های مخابراتی از راه دور، پمپاژ کردن آب، سیستم های تصفیه آب، تأمین برق مناطق روستایی، ماشین حساب، ساعت و اسباب بازی ها، سیستم های اضطراری، یخچال های نگهداری واکسن و خون برای مناطق دورافتاده، سیستم های تهویه استخرها، ماهواره ها و تجهیزات فضایی.",
"answer2": "طراحی سیستم های فتوولتائیک متصل به شبکه، به گونه ای است که هم زمان و به طور متصل به شبکه برق سراسری عمل می نمایند. یکی از اجزاء اصلی سیستم های فتوولتائیک متصل به شبکه، مبدل ها هستند که برق DC تولیدی توسط سلول های خورشیدی را متناسب با ولتاژ و توان شبکه برق منطقه ای به AC تبدیل نموده و در هنگام عدم نیاز، به طور خودکار انتقال نیرو را قطع می نماید.",
"question": "سلول های فتوولتائیک چه کاربردهایی دارند و سیستم های فتوولتائیک متصل به شبکه چگونه عمل می کنند؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
693 | : زیرکونیا
زیرکونیا یا اکسید زیرکونیوم یکی از اکسیدهای پرکاربرد در صنعت است.
ඝزیرکونیا یا دی اکسید زیرکونیوم_ ZrO _ مهمترین و پایدارترین اکسید زیرکونیوم است. زیرکونیای خالص یک پودر سفید با نقطه ذوب 2710±35°Cدرجه سانتیگراد است و در فرمهای کریستالی مونوکلینیک، تتراگونال، مکعبی به خوبی تعریف شده است. که در سه محدودهٔ دمایی متفاوت پایدار هستند. سیستم کریستالی مونوکلینیک در دمای پایین تر 950 °C پایدار است. در محدودهٔ دمایی ۱۲۰۰–۲۳۷۰ °C زیرکونیا از سیستم مونوکلینیک به تتراگونال تبدیل شده است. تبدیل تتراگونال به مونوکلینیک با افزایش حجم در حدود %۴ همراه است. در نهایت با افزایش دما، در دمای بالاتر از ۲۳۷۰ °C به سیستم کیوبیک و ساختار فلوریت تبدیل می شود. هنگام سرد کردن ساختار تتراگونال در دمای ۹۷۰ °C به ساختار مونوکلینیک تبدیل می شود و بالعکس با گرم کردن، ساختار مونوکلینیک در دمای ۱۱۵۰ °C به ساختار تتراگونال تبدیل خواهد شد. این تغییر حجم باعث یک تنش درونی در طی فرایند سردکردن، ایجاد ترک، غیریکنواختی در ماده و در نهایت شکست خواهد شد. برای جلوگیری از این موضوع از افزودنی هایی نظیر ایتریا یا سایر اکسیدها استفاده می شود. عملکرد این اکسیدها به گونه ای است که با پر کردن جاهای خالی، باعث پایدارشدن فاز تتراگونال یا حتی فاز دما بالای مکعبی می شود.
برای زیرکونیای خالص پلی مورفها میتوانند با استفاده از تفرق اشعه X متمایز شوند و یک تجزیه و تحلیل مفصل برای تعیین مقادیر کمی فاز مونوکلینیک صورت میگیرد. به علت روی هم افتادن پیک های مربوطه، به هنگام تشخیص سیستمهای تتراگونال و کوبیک مشکلاتی بروز میکنند. در این مورد لازم است که رد اشعه X را در زوایای بالایی آزمایش کرد که در آن شدت کم بازتابش ها آنالیز کمی را بینهایت مشکل میکنند و تنها آنالیز کیفی ممکن است.
برای تعیین مقدار فازها در سیستم های آلیاژی زیرکونیا، اضافه کردن یک آنیون متفاوت به واحد شبکه تأثیراتی را به وجود می آورد. اولا پارامترهای شبکه با توجه به اندازه آنیون در محلول جامد تغییر میکنند، که یک تغییر محل پیک ایجاد میکند. یک تأثیر مهمتر تغییر شکل، واحد شبکه است که تأثیر بسیار زیادی بر روی عامل ساختمان دارد. شدت یک پیک خاص میتواند به نحو قابل ملاحظه ای تغییر کند. این موضوع مشکل زیادی در انجام تجزیه کمی به وجود می آورد، زیرا شدتهای پیکها برای نمونه های ظاهراً یکسان ( برحسب ترکیب شیمیایی ) به عنوان نتیجه ای از سابقه حرارتی، میتواند تغییر کند. برای آلیاژهای زیرکونیا یک درجه بندی اصولی برای تجزیه های کمی دقیق ارائه شده است. معادلات چندی هم بدست آمده است اما باید توجه داشت که هر یک باید در مورد یک سیستم خاص با سابقه ساخت خاص بکار برده شده، اعمال شوند.
عنصر زیرکونیوم از نظر خواص شیمیایی بسیار شبیه به هافنیوم است که ظرفیت و شعاع یونی آن را نشان میدهد، ودر طبیعت زیرکونیوم همیشه همراه با 2% زیرکونیوم از وزن کل ترکیب وجود دارد. همانطور که دو فلز مشابه هستند، جداسازی آن ها دشوار است، اما برای همه کاربردها غیر از برای استفاده در راکتورهای هسته، محتوای هافنیوم قابل قبول است.
دادههای کریستالوگرافی در جدول زیر داده شده است:
ساختار کریستالی مونوکلینیک از نظر ترمودینامیکی از دمای اتاق تا حدود 950 درجهٔ سانتیگراد، پایدار است و اغلب تحت عنوان مینرال بادلیت شناخته می شود. شکل طبیعی زیرکونیا، بادلیت، محتوی تقریباً 2% است، اما این اکسید از نظر ساختمانی و خواص شیمیایی چنان شبیه به زیرکونیاست که اثر کمی دارد. یاردلی در سال 1926 اولین کسی بود که آن را به صورت گروه فضایی P2_1 C نشان داد و وجود چهار مولکول اکسید زیرکونیم را در در سلول واحد پیش بینی کرد. وی همچنین اشاره کرد که ساختار آن یک ساختار بهم ریخته از سلول واحد فلوریت است و بعدها نشان داد که پلی مورف تتراگونال دما بالا نیز یک ساختار بههم ریخته دیگر از سلول واحد فلوریت است. در سال 1959 تروبلود و مکلوف، نخستین توضیح قابل قبول در مورد ساختار این بلور را ارائه دادند، اگر چه آنالیز آن ها اطلاعات سه بعدی کاملی را ارائه نداده و مقدار تفاوت بین ساختار کریستالی تجربی و محاسباتی (R) نیز قابل توجه بود. در ادامه اسمیت و نیوکریک در سال 1963 کار بر روی ساختارها را ادامه دادند و اطلاعات کوردیناسیونی کامل اتمی را نیز ارائه نمودند اما مقدار R هنوز قابل توجه بود. آدام و روگرس در سال 1959 نخستین کسانی بودند که در مورد پارامتر شبکه فاز مونوکلینیک تحقیق کردند.
یون در فرم تتراگونال خود به کئوردیناسیون هشتتایی متمایل است، در آن حالت نیز یک تغیر شکل وجود دارد که ناشی از این است که چهار یون اکسیژن در فاصله 065 /2 در یک تتراهدر طویل شده که حدود formula_1 90 چرخیده است قرار دارند.
برای سادگی ثابت های شبکه فرم تتراگونال اغلب به جای اینکه برحسب تقارن شبکه با وجوه پر توصیف شوند، برحسب تقارن تتراگونال با وجوه پر توصیف میگردند تا آن را به ساختمان با وجوه پر مربوط سازند.
فاز مکعبی دمای بالا، ساختمانی معادل ساختمان با وجوه پر دارد که در آن هر یک از یونهای با یون های اکسیژن که در دو تتراهدر یکسان مرتب شده اند، یک تقارن هشتتایی دارند.
گروه فضایی ساختار کریستالی مکعبی، Fm3m است و پارامتر شبکه آن که تابع اندازه گیری در دمای بالا یا دمای اتاق می باشد، در حدود 0.508 نانومتر است. تشخیص تفاوت بین زیرکونیا مکعبی و تتراگونال زمانی که هر دو فاز موجود باشند توسط XRD یا آزمایش پراش الکترونی بسیار مشکل است.
تبدیل زیرکونیای تتراگونال به مکعبی نخستین بار توسط اسمیت وکولون در سال 1962 با استفاده از XRD دما بالا تشخیص داده شد. این تبدیل در دمای 2285 درجهٔ سانتیگراد با یک پسماند دمایی نسبتاً کوچک با ماکزیمم حدود 30 درجه، رخ می دهد. در این حالت با انتقال کوچک اتم های اکسیژن در طول محور C که همراه با کاهش طول در محور C است منجر به تبدیل پلی مورفی تتراگونال به مکعبی می شود. البته در این حالت هیچ تغییری در پیوندها رخ نمی دهد.
پلی مورف اورترومبیک زیرکونیا فقط در زیرکونیای خالص و در فشارهای بالا اتفاق می افتد. از آن جایی که تشکیل این پلی مورف در فشارهای بالا رخ می دهد، بنابراین بررسی کمی روی آن انجام شده است.
مدول الاستیک زیرکونیا بسته به ترکیب شیمیایی، دانسیته و ریزساختار آن از 150-250 گیگا پاسکال، استحکام شکست از 450 تا 900 مگا پاسکال، چقرمگی از 5 تا 13 MPam و سختی آن 7 تا 8 موس تغییر می نماید. زیرکونیا به دلیل فشار بخار پایین آن نسبت به سرامیک های هم خانواده خود چون آلومینا معمولاً از مقاومت به خوردگی بالاتری برخوردار است. اما مقاومت به شوک حرارتی آن به خصوص در دماهای بالاتر از 1000 درجه سانتی گراد به دلیل استحاله فازی پایین می باشد . زیرکونیا در برابر اسیدها (HCL و HNO) ضعیف بوده و واکنش پذیری آن با اسیدها نسبت به قلیایی ها سریع تر است. در تماس با کربن، نیتروژن و هیدروژن در دمای 2200 تجزیه شده و تشکیل کاربید، نیترید و یا هیدرید می دهد. وجود فشار بخار آب و یا اتمسفر مرطوب موجب می شود تا تحول فازی تتراگونال به منوکلینیک از دمای 100 درجه سانتی گراد به طور خود به خود صورت گیرد.
زیرکونیا به دلیل استحاله فازی می تواند به واسطه مکانیزم های مختلفی چون انحراف مسیر ترک، ایجاد تنش های فشاری بر لب های ترک و ایجاد ریز ترک ها انرژی گسترش ترک را افزایش داده و باعث کند شدن رشد ترک بشود. به این ترتیب حضور زیرکونیا به عنوان فاز ثانویه در سرامیک های مختلف باعث افزایش چقرمگی می شود.
سرامیک های زیرکونیایی یکی از انواع سرامیک های چقرمه اند که بر خلاف بیشتر سرامیک ها در برابر ضربه مقاوم هستند. چکش های سرامیکی یکی از انواع محصولات زیرکونیایی هستند.
از دیگر کاربردهای این سرامیک، پوشش های سد حرارتی می باشد. این سرامیک به علت انتقال حرارت کم ومقاومت به شوک حرارتی گزینه خوبی برای پوشش دهی سد حرارتی می باشد. از جمله کاربردهای آن درپوشش دهی پره های توربین های گازی می باشد.
از جمله کامپوزیتهای زیرکونیایی، کامپوزیت زیرکونیا- مولایت، زیرکونیا- آلومینا می باشد.
از ویژگی های این کامپوزیت، خواص مکانیکی عالی است که با تفت جوشی واکنشی (REACTION SINTERING) به دست آمده است. دی اکسیدتیتانیوم و دی اکسید تیتانیوم با ایتریا (Y0) از جمله افزودنی هایی هستند که در این روش برای کاهش فاز آمورف در مرزدانه ها استفاده شده است. میکروساختار مشاهده در این کامپوزیت شامل یک زمینه (matrix) متراکم با دانه های ریز که در تمام جهات به طور یکسان هستند و ذرات زیرمیکرونی (Submicron) زیرکونیا که به طور یکنواخت در مرز دانه ها قرار گرفته اند، همراه با میزان کمی فاز شیشه با ویسکوزیته کم می باشد. نمونه ای از خواص مکانیکی که از این کامپوزیت به دست آمده است در جدول زیر نشان داده شده است. استحکام خمشی در حدود 300MPa و فاکتور ضریب شدت تنش بحرانی ۳ و4MPam^(۱/۲) است؛ که در بالای ۸۰۰ °C این خواص کاهش پیدا می کند.
کامپوزیت آلومینا- زیرکونیا، ترکیبی از سختی بالای آلومینا و مقاومت به شکست عالی زیرکونیا است. که به طور گسترده به عنوان جایگزینی مناسب برای زیرکونیا با سیستم مونوکلینیک و آلومینا شده است. یکی از مشکلات اصلی زیرکونیا، هنگام پیرسازی (aging) و قرارگیری در شرایط هیدروترمال است که زیرکونیا از سیستم تتراگونال به مونوکلینیک تبدیل می شود. مطالعات نشاندهندهٔ شکست آلومینا به دلیل مقاومت به گسترش ترک پایین می باشد . باکامپوزیت آلومینا- زیرکونیا این اثر از بین رفته است
به طور کلی زیرکونیا در رنگ های سرامیکی، اپک کننده ها، ساینده ها، مواد الکترونیکی، دیرگدازها، ابزارهای برش، بلبرینگها، سنسورهای اکسیژن، سرامیک های زیستی، ممبرانها، فیلترها، المنتهای حرارتی، باتریها، سلول های سوختی، دندان پزشکی و غیره کاربرد دارد. بخشی از این کاربردها شرح داده شده است:
مصرف اصلی زیرکونیا در این بخش برای رنگ کاشی، ظروف سفره و چینی بهداشتی است. زیرکونیا و سیلیکا در کنار عناصر دیگر باعث ایجاد رنگ های متفاوتی می شوند که برای تهیه، مخلوط باید در دمای ۸۵۰ تا ۱۵۰۰ درجه سانتی گراد کلسینه شود.
علت استفاده از زیرکونیا به عنوان اپک کننده در مینا و لعاب سفید، بهره مندی از وضوح و ماندگاری بالاست.
به عنوان مات کننده در تمام درجات حرارتی به کار برده می شود. انواع سیلیکات فریت شده آن مانند: سیلیکات کلسیم، زیرکونیوم، منزنیم، سیلیکات، زیرکونیوم و سیلیکات های تجارتی مانند: زیرکوپاکس (Zirco pax)، سوپر پاکس (Super pax)، اوپاکس (Opax) و غیره تولید و ساخته می شود.
این تولیدات از اکسید قلع ارزانتر است و مصرف دو برابر این مواد میزان ماتی دلخواه ایجاد می کند.
دو ویژگی مهم مواد ساینده سختی و چقرمگی است. ترکیب این دو ویژگی مناسب بودن ساینده برای کاربرد خاص را تعیین می کند. در این موارد سختی با استفاده از روش نوپ اندازه گیری می شود که سختی بعضی مواد سرامیکی در جدول زیر برای مقایسه آورده شده است.
زیرکن از زیرکونیا سخت تر بوده و به روش سل ژل برای تهیهٔ ساینده با کیفیت بالا مصرف می شود.
بادلیت و زیرکونیا برای تهیهٔ دیرگداز ذوبی یا ریخته گری گداخته شده (fused cast) آلومینا-زیرکونیا-سیلیکا (ASZ) و آلومینا-زیرکونیا-کرومیا-سیلیکا (ASCZ) استفاده می شوند، در حالیکه قطعه دیرگداز به طور مستقیم از زیرکن حاصل می شود.
دیرگدازهای پوشش و لاینینگ کوره ها و فیبرهای سرامیکی عموماً از سیلیکا، آلومینا یا آلومینا-سیلیکا بوده که گسترهٔ وسیعی از بازهٔ دمایی را پوشش می دهد. فیبرهای زیرکونیایی برای دماهای ۱۷۰۰ تا ۲۲۰۰ درجه سانتی گراد کاربرد دارند.
مواد معمول برای قالب های اکستروژن شامل فولاد ابزار، کاربید تنگستن و سوپر آلیاژها می شوند ولی به دلیل دفرمه شدن، سطح محصول نهایی نامناسب و کاهش عمر قالب به دلیل دمای انتقالی از قالب های فلزی، ایده آل نیستند. در مقابل، از میان سرامیک ها کامپوزیت آلومینا-زیرکونیا و PSZ به دلیل مقاومت به شوک حرارتی بالا، هدایت حرارتی پایین، قابلیت پولیش بالا، مقاومت به خزش و سطح مناسب قطعه نهایی، راضی کننده بودند.
در اواسط دهه ۱۹۵۰ میلادی محلول جامد سرب-زیرکونیا-تیتانات (PZT) به طور گسترده برای خواص پیزوالکتریک معرفی و استفاده شد که از ۹۹/۷٪ زیرکونیا، تیتانیا و سرب مونوکسید شکل گرفته بود. خواص پیزوالکتریک با اعمال کردن میدان الکتریکی بزرگ در دمای ۱۰۰ تا ۲۰۰ درجه سانتی گراد و سرد کردن تا دمای اتاق هنگامی که همچنان میدان اعمال می شود اندازه گیری می شود.
از زیرکونیا به دلیل خواص مکانیکی خوب نظیر استحکام و تافنس شکست بالا، خواص ظاهری عالی، زیست سازگاری و دوام شیمیایی بالا به طور گسترده در دندانپزشکی به عنوان روکش، اباتمنت های زیرکونیایی، درون کاشت دندانی (Dental implant) پایه زیرکونیایی و غیره استفاده شده است. از جمله ترکیبات مورد نظر برای بهبود خواص زیرکونیا در دندان پزشکی، استفاده از آلومینا، ترکیبات شیشه بر پایه SiO - BO - LaO - AlO - YO - ZrO - CaO - BaO - TiO می باشند .
عنصر زیرکونیوم از نظر خواص شیمیایی بسیار مشابه عنصر هافنیوم است. طبیعت زیرکونیوم و شعاع یونی اش وظرفیت هایش نشان می دهد که همیشه به عنوان یک ترکیب یافت می شود.
یک ترکیب مشابه با زیرکونیوم حدود ۲ درصد از کل وزن را تشکیل می دهد.
همان طور که دو فلز بسیار شبیه بهم هستند یافتن اختلاف بین آن ها نیز مشکل است اما برای همه کاربردها بعلاوه در راکتورهای هسته ای هافنیوم قابل قبول است.
پیش از این، بغیر از زمانی که به طور خاص اعلام شد، تمام ترکیبات زیرکونیوم شامل حدود ۲ درصد وزنی ترکیب متفاوتی از هافنیوم است بنابراین زیرکونیا شامل حدود ۲ درصد هافنیوم ذکر شده است به عنوان مثال ۹۸ درصد زیرکونیا دقیقاً شامل ۹۶درصد زیرکونیا بعلاوه ۲ درصد هافنیوم است.
زیرکونیا در طبیعت به عنوان مینرال بادلیت یافت می شود. ازسال ۱۹۷۰ تاکنون از مجتمع معدن Phalaborwa در آفریقای جنوبی استخراج شده است.
در مقادیر کم گاهی اوقات از ایالات سائوپائولو (Sao Paolo)و میناس گرایسی (Mina Graisi)در برزیل بدست آمده است.
تولید تجاری همچنان از مواد معدنی کلدازیت که حاوی حدود ۳۰ درصد بادلیت و ۷۰ درصد زیرکن در نظر گرفته می شود که مقادیر قابل توجهی در Pocos de Caldas وجود دارد.
تولید زیرکونیا از شبه جزیره کولا در اتحاد جماهیر شوروی سابق به عنوان یک محصول جانبی استخراج آهن از معدن کربناتیت مشابه Phalaborwa است.
این معدن در سال ۱۹۳۳ کشف شد ولی در سال های اخیر توسعه یافته است.
به نظر می رسد که ذخائر قادر به حفظ عملیات برای زمان قابل توجهی هستند اما بازیابی سنگ آهن برای اقتصاد معدن بسیار مهم است، در حال حاضر کمک های خارج از کشور خصوصاً از نروژ سبب بهبود میزان بازیابی است و انتظار می رود که خروجی چند هزار تن در سال را بتوان حفظ کرد و افزایش داد.
از دیگر منابع، معدن جیتینسیت (gittinsite) است که در دریاچه Strange در کانادا و بادلیت همچنین در آفریقای شرقی، سریلانکا و شبه جزیره کولا در جماهیر شوروی سابق یافت می شود ولی این منابع به طور تجاری توسعه نیافته اند.
در طول دوره ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ میانگین تولید بادلیت ۱۲۰۰۰ تن بوده که همه آن ها از آفریقای جنوبی تولید شده بعلاوه ظرفیت اضافی برای برآوردن تقاضای خروجی حدود ۲۰۰۰۰ تن در سال ۱۹۸۷ پیش بینی شده بود.
در اینصورت تنها ۱۳۰۰۰ تن در آن سال تولید شد درصورتیکه هماکنون خروجی حدود ۲۰۰۰۰ تن است و احتمالاً برای مدتی باقی می ماند.
بادلیت به عنوان یک محصول از غلظت مواد معدنی مس و فسفات بدست می آید.
اگرچه منبع به صورت محدود و با محدوده کمی برای هر افزایش در نظر گرفته شده است، پس ازسال ۲۰۰۰ به احتمال زیاد تولید کاهش خواهد یافت.
در حال حاضر نسبت افزایش زیرکونیا حدود یک سوم از زیرکن و زیرکونیوم سیلیکات تولید می شود. ذخایر جهانی توسط ایالات متحده تخمین زده می شود.
به طور عمده دفتر معادن در حدود ۴۵ میلیون تن به صورت جدول زیر واقع شده:
و با ذخائر اضافی در چین، سیری لئون، سریلانکا، مالزی، تایلند، کانادا و ماداگاسکار.
در ااواخر سال ۱۹۸۰ سرعت بالای استفاده از ماسهٔ ریخته گری دیرگدازی و ابزارهای ساینده منجر به کمبود کلی زیرکن شد و این با ملاحظات زیست محیطی در سواحل شرقی استرالیا برای کاوش کمتر همراه بود.
این وضعیت با بازسازی برنامه در سواحل شرقی استرالیا بهبود یافت و همچنین کمبود زیرکن در اواسط ۱۹۹۰ با کشف ذخائر جدید در برزیل، ماداگاسکار سیرا لئون و موزامبیک ریشه کن شد.
در طول دهه ۱۹۷۰ محصولات جهانی از حدود ۰٫۵ میلیون تن به ۰٫۷ میلیون افزایش یافت و از ۱۹۸۲ میانگین ۰٫۷۶ میلیون تن بود.
زیرکن یک محصول از عملیات معدن برای ایلیمینت، روتایل و مونازیت است.
ذخایر شناسایی شده برای پاسخگویی به تقاضا برای ۶۰ سال کافی است و منابع اضافی نشان داده شده، ذخایر حاشیه ای اقتصادی برای پاسخگویی به تقاضا برای ۱۳۰ سال دیگر کافی است و ممکن است منابع بیشتری شناسایی شود.
بنابراین بعید است که در دسترس بودن منابع معدنی در آینده قابل پیش بینی باشد…
بااین حال با یک نسبت افزایشی زیرکن بیشتر از بادلیت بدست می آید مگر اینکه منابع دیگر نیز باشد، از آن هایی که اکنون در آفریقای جنوبی استخراج می شوند.
در ابتدای این مقاله ساختار متفاوت زیرکونیا معرفی شدند اما نکته حائز اهمیت انقباض و انبساط شبکه در حین استحاله فازی است. فاز مونوکلینیک که در دمای محیط پایدار است با رسیدن به دمای تقریبی 1170 درجه سانتیگراد دچار استحاله فازی شده و به فاز تتراگونال می رود که در اثر این تغییر ساختار در شبکه انقباض اتفاق می افتد. با ادامه گرمایش در دمای تقریبی 2270 درجه سانتیگراد فاز تتراگونال به فاز مکعبی تبدیل می شود که موجب انبساط شبکه می شود. بدیهی است که در حین سرمایش عکس این رفتار اتفاق خواهد افتاد. ثوابت شبکه برای هر ساختار پیش از این آورده شد. این انقباض و انبساط ها در حین گرمایش و سرمایش منجر به بروز ترک در ساختار می شود که مطلوب نیست. از طرفی ساختار مکعبی و تتراگونال خواص خوبی برای کاربردهای مختلف از خود نشان داده اند. بنابراین دوپنت های گوناگونی (همچون MgO، Y2O3، CeO2، Sc2O3 و غیره) برای پایدار سازی فاز مکعبی در دمای اتاق مورد استفاده قرار گرفته اند.
یکی از روش های نسبتا مستقیم تولید زیرکونیا از سنگ معدنی بادلیت است. در اولین قدم و با جدا سازی مکانیکی به زیرکونیا با خلوص 96% می رسیم؛ جداسازی مغناطیسی خلوص 99% را حاصل می کند و در ادامه کار با یک سری عملیات های شیمیایی ماده ای با خلوص بالاتر نیز قابل دست یابی است.
روش دیگر، تولید زیرکونیا از زیرکون (زیرکونیوم سیلیکات) است که فرآیند نسبتا پیچیده ای دارد. در این روش با روش های متفاوت باید تجزیه صورت گیرد و هرکدام از این روش های متغیر هستند بنابراین بسیار دور از انتظار است که دو شرکت تولیدکننده یک مسیر یکسان را دنبال کنند.
به طور کلی سه روش برای این فرآیند وجود دارد:
1) رایج ترین روش تجزیه با استفاده از سدیم هیدروکسید در دمای 600 درجه سانتیگراد یا با سدیم کربنات در 1000 درجه سانتیگراد و تشکیل سدیم زیرکونات، سدیم زیرکونات سیلیکات و سدیم سیلیکات می باشد که سدیم سیلیکات در آب حل می شود. در ادامه با کلسیناسیون، اکسیدی با خلوص پایین حاصل می شود که می توان آن را خالص سازی کرد.
2) تجزیه با کلسیا در دمای 1600 درجه سانتیگراد، زیرکونیا و کلسیم سیلیکات حاصل می کند. کلسیم سیلیکات با هیدروکلریک اسید رسوب می کند و جدا می شود. تجزیه با کلسیا می تواند در کوره قوس الکتریکی در دمای 2750 درجه سانتیگراد نیز انجام شود و تولید زیرکونیای ذوبی کند.
3) گرمایش زیرکن همراه با کربن در کوره قوس الکتریکی منجر به تشکیل زیرکونیا می شود.
از روش های دیگر تولید زیرکونیا تجزیه پلاسمایی است بدین صورت که دانه های زیرکن درون یک قوس پلاسما با دمای 14000 درجه سانتیگراد تزریق شده، ذوب می شوند و به صورت شیمیایی تفکیک می شوند. دانه های در حال سقوط به سرعت خنک شده و از آنجایی که نقطه ذوب زیرکونیا بسیار بالاست، اولین فازی است که به شکل دندریت های ریز منجمد می شود. سیلیکا در فاز شیشه ای آمورف منجمد می شود که در سدیم هیدروکسید حل شده و تولید سدیم متاسیلیکات می کند که آن نیز محصولی کارآمد است.
یک راه دیگر برای سنتز به صورت بالک استفاده از زیرکن و سنگ آهک است که در آن یک فرآیند تجزیه ای دو مرحله ای اتفاق می افتد و زیرکونیا و کلسیم سیلیکات تشکیل می شوند و بعد از آن با روش های فیزیکی یا شیمیایی جداسازی می شوند.
یک کار رایج در سنتز زیرکونیا تشکیل یک محلول آبی از زیرکونیوم اکسی کلرید است. دما، pH و شرایط نگهداری بر ریزساختار محصول نهایی مؤثر هستند. با نگهداشتن شرایط مطلوب یک پودر ریزدانه حاصل می شود. همچنین با تغییر پارامترهای مختلف می توان به محصولی با خاصیت متفاوت رسید.
مرحله نهایی بعد از سنتز، کلسیناسیون است که در اینجا نیز تغییر پارامترها محصول متفاوتی رو حاصل می کند بنابراین محصولات بی شماری قابل دست یابی هستند.
| [
{
"answer1": "برای جلوگیری از این موضوع از افزودنی هایی نظیر ایتریا یا سایر اکسیدها استفاده می شود. عملکرد این اکسیدها به گونه ای است که با پر کردن جاهای خالی، باعث پایدارشدن فاز تتراگونال یا حتی فاز دما بالای مکعبی می شود.",
"answer2": "زیرکونیای خالص یک پودر سفید با نقطه ذوب 2710±35°Cدرجه سانتیگراد است",
"distance": 783,
"question": "چرا از افزودنی هایی مانند ایتریوم در ساختار زیرکونیا استفاده می شود و دمای ذوب زیرکونیای خالص چقدر است؟"
},
{
"answer1": "در محدودهٔ دمایی ۱۲۰۰–۲۳۷۰ °C زیرکونیا از سیستم مونوکلینیک به تتراگونال تبدیل شده است.",
"answer2": "مصرف اصلی زیرکونیا در این بخش برای رنگ کاشی، ظروف سفره و چینی بهداشتی است.",
"distance": 7892,
"question": "زیرکونیا در چه دماهایی از فاز مونوکلینیک به تتراگونال تبدیل می شود و کاربرد اصلی زیرکونیا در رنگ سازی چیست؟"
},
{
"answer1": "ساختار کریستالی مونوکلینیک از نظر ترمودینامیکی از دمای اتاق تا حدود 950 درجهٔ سانتیگراد، پایدار است و اغلب تحت عنوان مینرال بادلیت شناخته می شود.",
"answer2": "کامپوزیت آلومینا- زیرکونیا، ترکیبی از سختی بالای آلومینا و مقاومت به شکست عالی زیرکونیا است. که به طور گسترده به عنوان جایگزینی مناسب برای زیرکونیا با سیستم مونوکلینیک و آلومینا شده است.",
"distance": 4827,
"question": "کدام ساختار کریستالی زیرکونیا از نظر ترمودینامیکی در دمای اتاق پایدار است و کامپوزیت آلومینا- زیرکونیا چه ویژگی هایی دارد؟"
},
{
"answer1": "برای زیرکونیای خالص پلی مورفها میتوانند با استفاده از تفرق اشعه X متمایز شوند و یک تجزیه و تحلیل مفصل برای تعیین مقادیر کمی فاز مونوکلینیک صورت میگیرد.",
"answer2": "از جمله ترکیبات مورد نظر برای بهبود خواص زیرکونیا در دندان پزشکی، استفاده از آلومینا، ترکیبات شیشه بر پایه SiO - BO - LaO - AlO - YO - ZrO - CaO - BaO - TiO می باشند .",
"distance": 9611,
"question": "چگونه می توان فازهای مونوکلینیک زیرکونیا را تشخیص داد و چه عناصری در دندانپزشکی برای بهبود خواص زیرکونیا مورد استفاده قرار میگیرند؟"
}
] | [
{
"answer1": "به طور کلی سه روش برای این فرآیند وجود دارد: 1) رایج ترین روش تجزیه با استفاده از سدیم هیدروکسید در دمای 600 درجه سانتیگراد یا با سدیم کربنات در 1000 درجه سانتیگراد و تشکیل سدیم زیرکونات، سدیم زیرکونات سیلیکات و سدیم سیلیکات می باشد که سدیم سیلیکات در آب حل می شود. در ادامه با کلسیناسیون، اکسیدی با خلوص پایین حاصل می شود که می توان آن را خالص سازی کرد. 2) تجزیه با کلسیا در دمای 1600 درجه سانتیگراد، زیرکونیا و کلسیم سیلیکات حاصل می کند. کلسیم سیلیکات با هیدروکلریک اسید رسوب می کند و جدا می شود. تجزیه با کلسیا می تواند در کوره قوس الکتریکی در دمای 2750 درجه سانتیگراد نیز انجام شود و تولید زیرکونیای ذوبی کند. 3) گرمایش زیرکن همراه با کربن در کوره قوس الکتریکی منجر به تشکیل زیرکونیا می شود.",
"answer2": "زیرکونیا یا دی اکسید زیرکونیوم_ ZrO _ مهمترین و پایدارترین اکسید زیرکونیوم است.",
"question": "چه روش هایی برای تولید زیرکونیا از زیرکن وجود دارد و مهمترین و پایدارترین اکسید زیرکونیوم چیست؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
694 | : تاریخچه حقوق بشر
تاریخچه حقوق بشر ()، در حالی که تقدس زندگی بشر در اغلب مذاهب دنیا پیشینه ای قوی دارد ایده حقوق بشر مدرن در دوران رومانتیسم اومانیسم در دوران مدرن نخستین آغاز شد. در جنگ های مذهبی اروپا و جنگ های داخلی قرن هفدهم در انگلستان فلسفه لیبرالیسم رشد کرد و اعتقاد به حقوق بشر ایده مرکزی فرهنگ روشنفکری عصر روشنگری در قرن هجدهم شد. این عقاید حقوق بشر پایه های انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا شد که در اواخر همان قرن بوقوع پیوستند. تکامل دمکراتیک در قرن نوزدهم راه را برای ظهور اعلامیه جهانی حقوق بشر باز کرد.
دوران بعد از جنگ شاهد جنبش های حقوق بشر از گروه های با علائق خاص همچون فمینیسم و جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا (۶۸–۱۹۵۵) شد. همراه با حقوق کارگران در غرب حقوق بشر در اعضای بلوک شرق در سال های ۱۹۷۰ ظهور کرد. فعالیت های اجتماعی و شعارهای سیاسی در میان بسیاری از ملل جنبش ها را شکل داد و – تا قرن بیست و یکم – آن را در لیست اولویت های جهان قرار داد. موین استدلال می کند که جنبش های حقوق بشر از ضد توتالیتاریانیسم (تمامیت خواهی) اولیه فراتر رفت و خواستهای متعددی همچون اومانیتاریسم و تحولات سیاسی و اجتماعی در جهان در حال رشد را دربر گرفت.
برخی از مفاهیم عدالت در قانون و مذهب باستان به طور پیش فرض تحت نام «حقوق بشر» آمده اند. در حالیکه فلاسفه عصر روشنگری معتقد به یک تعامل سکولاریته بین حاکم و محکوم هستند. سنت های باستان نیز نتایج مشابهی را از ایده های قانون الهی و فلسفه هلنیستی و قانون طبیعی بدست می دهند. ساموئل موین می گوید که مفهوم حقوق بشر با حس مدرن شهروندی در هم آمیخته است که تا چند صد سال پیش ظاهر نشد.
با این وجود در دوران باستان و پیش مدرن نمونه هایی در این رابطه یافت می شود، گر چه ادمیان باستان درک مدرن امروزی را از حقوق بشر جهانی نداشتند.
اصلاحات ا اوروکاگینا ی لاگاش قدیمترین کد حقوقی شناخته شده (۲۳۵۰ قبل از میلاد) بوده و اغلب به عنوان یک نمونه قدیمی رفرم شناخته می شود. پرفسور نورمن یوفی نوشته است که بعد از اایگور میخایلوویچ دیاکونوف اغلب مترجمین بر این باورند که اوروکاگینا خودش که از خاندان حاکم لاگاش نبود اصلاً یک رفورمر نبود و در واقع در تلاش برای جلوگیری از یک قدرت سکولار به قیمت امتیاز ویژه معبد، او، اگر بخواهیم یک کلمه مدرن را استفاده کنیم، یک مرتجع بود. نویسنده مرلین فرنچ نوشته است کشف مجازات زنا برای زنان و نه برای مردان اولین مدرک کتبی در تنزل مقام زن است. قدیم ترین نسخه باقی مانده از سومریان نوین سلسله سوم اور (۲۰۵۰قبل از میلاد) بود. دسته بندی های بیشتر قانون که در بین النهرین میان رودان نیز شامل قانون حمورابی (۱۷۸۰ قبل از میلاد) صادر شد یکی از مشهورترین نمونه ها از این نوع اسناد است. این نمونه ضوابط، و تنبیهات در صورت نقض ان ضوابط در موضوعات مختف را نشان می دهد که شامل حقوق زنان، جنبش حقوق مردان، حقوق کودکان و برده داری است.
تمدن شاخ آفریقا شمال شرق مصر باستان حقوق بشر پایه را حمایت می کرد. برای مثال فرعون (۷۲۰ – ۷۲۵ قبل از میلاد) حقوق فردی را ارتقاء داد، زندان برای قرض داشتن را موقوف کرد و قوانین مربوط به انتقال مالکیت را اصلاح کرد.
برخی از تاریخ نگاران می گویند که شاهنشاهی هخامنشی در ایران باستان در قرن ششم قبل از میلاد تحت فرمان کوروش بزرگ اصول بی سابقه ای برای حقوق بشر ابداً کردند. بعد از پیروزی او در بابل در سال ۵۳۹ قبل از میلاد پادشاه استوانه کوروش را به وجود آورد. این استوانه در سال ۱۸۷۹ کشف شد و بعضی ها امروز آن را اولین سند حقوق بشر می دانند. بعضی از مفسران این استوانه را به فرامین کوروش که در کتب تواریخ. کتاب نحمیا و کتاب عزرا ثبت شده ربط می دهند که نوشته اند کوروش (حداقل برخی از) از اسرای یهودی در بابل را اجازه داد به وطنشان بازگردند.
در مقابل این نقطه نظر، بعضی از تاریخ نگاران ایده استوانه به عنوان منشور حقوق بشر را رد کرده و آن را تبلیغات سیاسی توسط رژیم پهلوی دانسته اند. تاریخ نویس المانی یوزف ویزه هوفر استدلال می کند که تصویر «کوروش به عنوان قهرمان حقوق بشر … فقط شبحی از شاه انسان و روشنگر ایران است». در حالیکه تاریخ نویس التون دانیل چنین تفسیری را آناکرونیسم و گرایش های آن می داند. این استوانه اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود و بدلی از آن نیزدر مقر سازمان ملل متحد است.
بسیاری از متفکران به موضوع شهروندی اشاره دارند که از شهر پولیس یونان باستان شروع شده که همه شهروندان آزاد حق صحبت کردن و رأی دادن در مجمع سیاسی داشتند
قانون دوازده لوحه در اصول «پریولجیا نه ایروگانتو» تدوین شده اند که تلویحاً این معنی را می دهد که «امتیازات نباید تحمیلی بر دیگران باشد».
یک بیانیه بردباری مذهبی بر مبنای مساوات خواهی در فرامین آشوکا هست که بر اهمیت بردباری در برنامه عمومی دولت تأکید می کند. کشتار یا حبس اسیر جنگی توسط آشوکا محکوم می شود. بعضی منابع مدعی هستند که حتی برده داری هم در هند باستان وجود نداشته است. دیگران اما می گویند که برده داری در هند باستان وجود داشته است و در سانسکریت قوانین مَنوسْمْرتی در قرن یک قبل از میلاد آمده است.
در روم باستان Ius حق شهروند بود که به سادگی بخاطر شهروندیش برقرار می شد. مفهوم رومی Ius از usis گرفته شده است پیشروی به یک حق که در سنت اروپای غربی نهان است. کلمه عدالت jusice
تاریخ نگاران عموماً متفق القولند که محمد بر علیه شرارت های اجتماعی زمان خودش تبلیغ می کرد و اینکه رفرم های اجتماعی اسلامی در زمینه هایی همچون تأمین اجتماعی، ساختار خانواده، بردگی، حقوق زنان، و حقوق قومیت ها. در جهت ارتقاء وضعیتی بود که در مردم عرب ان زمان وجود داشت. برای مثال بنا بر قول برنارد لوئیسها، اسلام از اولین روزهایش نخبه سالاری را محکوم و سلسله مراتب را رد کرد، و فرمولی از سوابق شغلی را اتخاذ کرد که فضای باز برای استعدادات فراهم باشد. جان اسپوزیتو محمد را یک رفورمر می داند که اعمال اعراب بت پرست از جمله کشتن کودک مؤنث و بهره کشی از فقرا، ربا خواری، قتل عمد، قراردادهای کاذب و دزدی را محکوم کرد. برنارد لویس معتقد است که ماهیت مساوات گری اسلام پیشروی قابل توجهی بر عملکرد هم جهان یونانی رومی و هم ایران باستان نشان می دهد. محمد همچنین قوانین عربی و موسایی و عادات زمانه را در آیات الهی خود گنجاند.
میثاق مدینه، که همچنین به عنوان منشور مدینه شناخته شده است توسط محمد ایجاد شد. این منشور در بر گیرنده قرارداد رسمی بین محمد و قبایل وخانواده های خاصی در یثرب (بعدها مدینه نام گرفت) شامل اقوام مسلمان، یهودی و بت پرستان بود. بود. این سند تلویحاً با خواست به پایان رساندن جنگ های تلخ بین قبیله ای بین طوایف اوس و خزرج در داخل مدینه بود. به این سبب او تعدادی حقوق و مسئولیت هایی برای جوامع مسلمان، یهودی، و پاگانیسم مدینه ایجاد کرد که آنان را تحت یک جامعه واحد – امت – آورد.
اگر زندانیان در بازداشت یک نفر قرار داشتند، آنگاه مسولیت به عهده آن فرد بود. لوئیس می گوید اسلام دو تغییر عمده در برده داری باستان ایجاد کرد که عواقب ان دور از دسترس بود.«یکی از اینها پیش قرض آرادی و دیگری ممانعت از برده گرفتن فرد آزاد، مگر در شرایط خاص تعریف شده» بود. لوئیس ادامه می دهد: وضعیت برده عربی «بطور فوق العاده ای بهبود یافت». برده عربی دیگر یک فرد صرفاً بی پناه نیست بلکه فردی با مذهب خودش و بنابراین با پایگاه اجتماعی خودش و با بعضی حقوق نیمه قانونی بود.
جان اسپوزیتو مطرح می کند که اصلاحات در حقوق زنان روی ازدواج، طلاق و ارث تأثیر گذاشت. در کشورهای دیگر، شامل غرب، زنان تا قرن ها بعد چنین موقعیتی نداشتند. دیکشنری اسلام آکسفورد می گوید ارتقاء عمومی موقعیت زنان عرب از جمله شامل ممنوعیت قتل کودکان مؤنث و به رسمیت شناختن شخصیت زنان می شد. جهیزیه قبل از این قیمت عروس بود که به پدرش پرداخت می شد تبدیل به هدیه نکاح شد که زن به عنوان دارایی خودش نگه می داشت. تحت قوانین اسلام ازدواج دیگر به عنوان یک موقعیت نگریسته نمی شد بلکه «قراردادی» بود که در ان رضایت زن الزامی بود.
در یک جامعه پدر سالاری به زنان حقی از ارث داده می شود که قبلاً به خویشاوندان مذکر داده نمی شد. آنه ماری شیمل می گوید «در قیاس با وضعیت زنان در قبل از اسلام، قوانین اسلام یک پیشرفت بزرگ بود. زن حد اقل بر اساس نامه قانون حق دارد ثروتی را که با خود به خانواده آورده یا با کار خودش بدست آورده نگه دارد.»ویلیام مونتگومری وات می گوید محمد را در زمینه تاریخی زمان خودش می توان به عنوان یک شخصیت طرفدار حقوق زنان دید و موارد قابل توجهی بهبود یافته است. وات توضیح می دهد «در بدو اسلام وضعیت زنان وحشتناک بود. آنان حق تصاحب مال نداشتند، خودشان جزء اموال مرد حساب می شدند، واگر مرد می مرد همه چیز به پسرش می رسید». با ایجاد حقوق مالکیت اموال، ارث، آموزش و طلاق محمد به زنان امنیت خاصی را ارائه داد.
حداد و اسپوزیتو می گویند «محمد در زمینه زندگی خانواده، ازدواج، آموزش و فعالیت های اقتصادی به زنان حقوق و امتیازاتی داد، حقوقی که به ارتقاء موقعیت زنان در جامعه کمک می کند». با این وجود برخی نویسندگان دیگر جدل می کنند که زنان قبل از اسلام آزاد تر بودند که به اولین ازدواج محمد و همچنین والدینش و به موارد دیگر ازجمله پرستش بت های مؤنث در مکه اشاره می کنند.
جامعه شناس رابرت بلاه (فراتر از عقیده) استدلال می کند که اسلام در مبداش در قرن هفتم از نظر زمانی و مکانی «بخاطر تعهد بالا، درگیر شدن و مشارکت بالاترین سطوح جامعه» واقعاً مدرن بود.آنطور که او استدلال می کند این به این دلیل است که اسلام روی برابری تمام مسلمانان تأکید داشت، و اینکه مناصب رهبری در دسترس همه بود. دیل ایکلمن می نویسد که بلاه معتقد بود «جامعه اولیه اسلام بر عکس مسئولیت جمعی یا گروهی ارزش خاصی به افراد می داد».
قوانین اولیه اسلام در مورد برخورد نظامی و تنظیم با اسرای جنگی در زمان خلفای اولیه به عنوان پیشگام قوانین انسان شناسانه بین الملل شناخته شده است. شرایطی که زندانیان جنگی باید از ان بهره مند شوند مانند داشتن پناهگاه، غذا و لباس ، احترام به فرهنگ آنان، و جلوگیری از اقدامات سوء همچون تجاوز انتقامجویی ،بسیاری از این اصول تا زمان مدرن در قوانین بین الملل غرب نبود.
قوانین اسلامی زیر نظر خلفای اولیه محدودیت های انسانی را بنا نهاد که در زمینه های نظامی شامل پایین آوردن خشونت، عدم چدا سازی افراد خانواده،جلوگیری ازتخریب های غیر ضروری ، همچنین مرافبت های ویژه برای بیماران و مجروحین بود.
منشور کبیر یک منشور انگلیسی است که در اصل در ۱۲۱۵صادر شده که بر توسعه کامن لا و بعدها اسناد قانونی از جمله قانون اساسی ایالات متحده آمریکا و اعلامیه حقوق ۱۶۸۹ تأثیر گذاشت.
منشور کبیر درابتدا به دلیل عدم توافق هایی که بین پاپ اینوسنت سوم، جان، پادشاه انگلستان
و بارون های انگلیسی در مورد حقوق پادشاه وجود داشت نوشته شد. منشور کبیر پادشاه را مجبور می ساخت بعضی حقوق را انکار کند و بعضی پروسه های حقوقی را احترام بگذارد و بپذیرد که خواست او می تواند توسط قانون محدودشود. این منشور به طور ضمنی بعضی حقوق خاصی از عناوین پادشاه – چه آزاد باشد یا اسیر- را مورد حمایت قرار می داد که از همه مهمتر قرار احضار زندانی که حق استیناف علیه حبس غیرقانونی بود
برای دوران جدید، ماندگارترین میراث منشور کبیر را حق قرار احضار زندانی می دانند. این حق از بندهای ۵۶، ۳۸، ۳۹ و ۴۰از ۱۲۱ منشور کبیر می دانند. منشور کبیر همچنین شامل رویه عادلانه است:
«هیچ فرد آزادی را نباید زندانی کرد یا اموالش تخریب شود، یا ازادی هایش را، یا عادات آزادش را یا خارج از قانون کرد یا تبعید کرد یا هر گونه علاقاتش ویران شود، و ما او را نخواهیم گذاشت، و او را محکوم نخواهیم کرد، مگر بنابر قضاوت قانونی همسالان او، یا با قانون زمین، ما هیچ فردی را انکار یا متوقف، و حق یا عدالت را از هیچ کس سلب نخواهیم کرد.»
فتح آمریکا درقرن های ۱۵ و ۱۶ توسط اسپانیا در عصر کاوش باعث یک سری مباحثات شدید در مورد حقوق بشر در آمریکای مستعمره اسپانیا شد. این به انتشار قوانین بارگوس توسط فردیناند دوم (آراگون) به نمایندگی دخترش خوانای اول کاستیل شد. فری انتونیو د مونتسینوس یک راهب فرقه دومینیکن در جزیره هیسپانیولا خطبه ۲۱ دسامبر ۱۵۱۱ در حضور بارتلمه د لاس کاساس انجام می داد. گفته می شود که اخباری که از دومینیکن هیسپانیولا می رسید پادشاه اسپانیا را به اقدام برانگیخت. ان خطبه که به خطبه کریسمس معروف است راه را برای مباحثات بیشتری از ۵۱–۱۵۵۰ بین لاس کاساس و خوان گینیاس د سپولودا در وایادولید باز کرد که از جمله شامل مقررات قوانین باروگوس کودکان کار، حقوق زنان، دستمزد، مسکن مناسب و استراحت/ تعطیلات بود.
فلاسفه متعددی از قرن هفده و هجدهم. مهم تر از همه جان لاک، موضوع حق طبیعی به این معنا که مردم طبیعتاً آزاد و مساوی هستند را باز کردند. لاک معتقد بود که حقوق طبیعی از الهیات ناشی می شود زیرا انسانها آفریده خداوندند، با این وجود عقایدش درتوسعه ایده مدرن حقوق مؤثر بود. حقوق طبیعی لاکی مبتنی بر شهروندی یا قانون دولت نبود، ویا لزوماً محدود به به قوم، فرهنگ یا مذهب خاصی نبود. در همان زمان اعلامیه حقوق ۱۶۸۹ انگلیس به وجود آمد که بعضی حقوق بشر پایه را به ثبت رساند، که مشهورترین آن ها آزادی از تنبیه بیرحمانه و غیرمعمول بود.
در دهه ۱۷۰۰داستان های رمان مورد علاقه عموم قرار گرفت رمان ها ی پر هواداری مثل هلوئیز جدید
نوشته ژان ژاک روسو و
پاملا یا پاداش پاکدامنی نوشته ساموئل ریچاردسون خوانندگان را نسبت به غیر خود یا خودشان همدرد می ساخت و پایه هایی را برای پذیرش حقوق بشر بنا نهاد.
در قرن هجدهم دو انقلاب عمده یکی در ایالات متحده (۱۷۷۶) و یکی در فرانسه (۱۷۸۹) بوقوع پیوست. اعلامیه حقوق ویرجینیا در ۱۷۷۶برخی حقوق و آزادی های پایه ای را آورد. دیگری اعلامیهٔ استقلال ایالات متحدهٔ آمریکا شامل موارد حقوق طبیعی و ان جملات معروف است که «همه افراد مساوی خلق شده اند خالق شان خود به آنها نعمت داشتن بعضی حقوق غیرقابل فروش ارزانی نموده که از جمله حق زندگی کردن آزادی و بدنبال خوشبختی بودن است. به همین ترتیب اعلامیه حقوق بشر و شهروند در فرانسه یک سری از حقوق فزدی و جمعی مردم را تعریف می کند. این ها استاد جهانی هستند که نه تنها به شهروندان فرانسه بلکه مربوط به تمامی مردم بدون استثنا می باشد.
فلاسفه همچون توماس پین، جان استوارت میل و هگل قرن های ۱۸ و۱۹ روی موضوع تمدن جهانی را گسترش دادند.
در سال ۱۸۳۱ ویلیام لیولد گریسون در روزنامه ای به نام لیبریتور نوشت که او تلاش می کرد خوانندگانش را در زمره بالای حقوق بشر نام نویسی کند. بدین ترتیب عنوان حقوق بشر احتمالاً درآن زمانها بین حقوق قرد پین و انتشارات گاریسون وارد استفاده شد. در سال ۱۸۴۱۹ یک فرد معاصر، هنری دیوید ثورو، دررساله اش در مورد نافرمانی های مدنی دربارهٔ حقوق بشر نوشت که نوشته اش بعدها روی متفکرین حقوق بشر و حقوق مدنی تأثیر گذاشت. دیوید دیویس، قاضی دادگاه عالی ایالات متحده در سال ۱۸۶۷ در نظرش راجع به میلیگان نوشت: «با حمایت از قانون، حقوق بشر تضمین می شود، آن حمایت را بردار و آن حقوق در رحمت حاکمان شریر یا درهای و هوی مردم هیجان زده قرار می گیرد.»
بعضی از گروه ها و جنبش های قرن بیستم توانسته اند بنام همان حقوق بشر تغییرات اجتماعی قوی به وجود بیاورند. اتحادیه های کارگری در اروپای غربی و آمریکای شمالی قوانینی آوردند که به کارگران حق اعتصاب، ایجاد شرایط حداقل کار و ممنوعیت یا تنظیم کودکان کار دادند. جنبش های حقوق زنان توانستند حق رأی را برای بسیاری ار زنان بدست آورند. جنبش های ملی گرا در بسیاری از کشورها توانستند قدرت های استعمارگر
را بیرون برانند. جنبش ماهاتما گاندی برای آزاد ساختن ملیت هندی از حکمرانی بریتانیایی یکی از تأثیرگذارترین این جنبش ها بود. جنبش های اقلیت های قومی و مذهبی که درقسمت های مختلف جهان سالیان دراز تحت سرکوب بودند، به موفقیت رسیدند، که ازجمله آنان جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا (۱۹۵۵–۶۸) و از همه جدیدتر جنبش های سیاست های هویتی از سوی زنان و اقلیتها در ایالات متحده بود.
تأسیس کمیته بین المللی صلیب سرخ، قانون لایبر سال ۱۸۶۴، و کنوانسیون اول ژنو در ۱۸۶۴ پایه و اساس حقوق بین الملل بشر دوستانه را ریختند که بعد از دو جنگ جهانی گسترش یافت.
جامعه ملل در سال ۱۹۱۹ بعد از اتمام جنگ جهانی اول و در پیمان ورسای تأسیس شد. اهداف پیمان عبادت بودند از: خلع سلاح، ممانعت از جنگ به وسیلهٔ انیت جمعی، حل اختلافات بین کشورها توسط مذاکره، دیپلماسی و ارتقاء رفاه جهانی. در این منشور فرمانی برای پیش بردن بسیاری از حقوق به تأیید رسیده بود که بعدها دراعلامیه جهانی حقوق بشر گنجانده شد. این پیمان وظایفی از جمله حمایت از بسیاری از کشورهای تحت سلطه کشورهای استعمارگر اروپای غربی در گذار آن ها از مستعمره به مستقل را داشت.
سازمان بین المللی کار که ابتدا به عنوان نمایندگی جامعه ملل تأسیس شد والان قسمتی از سازمان ملل است مأموریت پیشبرد و حفاظت از بعضی حقوق را داشت که بعدا در اعلامیه جهانی حقوق بشر امد.
کنوانسیون های ژنو بین سال های ۱۸۶۴ و ۱۹۴۹در نتیجه تلاش های آنری دونان مؤسس کمیته بین المللی صلیب سرخ به وجود آمد. این کنوانسیون ها حافظ حقوق بشر افرادی شد که در درگیری ها بودندو و آنگاه با کنوانسیون های ۱۸۹۹ و۱۹۰۷ لاهه اولین تلاش جامعه جهانی در دفاع از قوانین جنگ دنبال شدند. با وجود اینکه قبل از جنگ جهانی دوم طراحی شده بودند اما در نتیجه جنگ جهانی دوم این کنوانسیون ها بازنگری شدند و در سال ۱۶۴۹ توسط جامعه جهانی پذیرفته شدند.
کنوانسیون ژنو برای بهبودی وضعیت مجروحین و بیماران در صحنه در سال ۱۸۶۴ برگزیده شد. این کنوانسیون به طور زیادی مورد بازبینی قرار گرفت وانگاه با نسخه ۱۹۰۶، و بعداً با کنوانسیون اول ژنو ۱۹۴۹ جایگزین شد.
کنوانسیون ژنو برای بهبودی وضعیت مجروحین، بیماران، و افراد کشتی های صدمه دیده در نیروهای مسلح در دریا در سال ۱۹۰۶ برگزیده شد. این کنوانسیون به طور زیادی بازبینی شد و با کنوانسیون دوم ژنو ۱۹۴۹ جایگزین شد.
کنوانسیون ژنو مربوط به معالجه زندانیان جنگی در سال ۱۹۲۹ برگزیده شد. این کنوانسیون به طور زیادی بازبینی شد و با کنوانسیون سوم ژنو ۱۹۴۹ جایگزین شد.
کنوانسیون چهارم ژنو مربوط به حفاظت از افراد غیرنظامی در زمان جنگ در سال ۱۹۴۹ برگزیده شد.
علاوه بر این ها سه پروتوکل اصلاحی به کنوانسیون های ژنو وجود دارد:
بر اساس بازنگری های گذشته و بخشا هم بر طبق بعضی از کنوانسیون های ۱۹۰۷ لاهه هر چهار کنوانسیون برای آخرین بار بازنگری و تصویب شدند. بعداً کنفرانس هایی الزاماتی را اضافه کردند که شیوه های خاصی از جنگ را ممنوع می سازد و به موارد جنگ داخلی می پردازد. تقریباً تمامی ۲۰۰ کشور جهان پای این کنوانسیون ها را امضاء کرده و آن ها را تصویب کرده اند. کمیته جهانی صلیب سرخ نهاد کنترل کننده کنوانسیون های ژنو است.
اعلامیه جهانی حقوق بشر یک لایحه غیر الزام اور است که توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸، بخشا در پاسخ به وحشیگری جنگ جهانی دوم تصویب شد. این لایحه اعضای سازمان ملل را به ارتقای یک سری از حقوق انسانی، مدنی، اقتصادی و اجتماعی ترغیب می کند با این ادعا که این حقوق بخشی از «بنیاد آزادی، عدالت و صلح در جهان» است.
در سال ۱۹۶۳، دو سال پس از خاتمه ساخت دیوار برلین و فقط دو ماه بعد از بحران موشکی کوبا، پاپ ژان بیست وسوم اطلاعیه ای تحت عنوان Pacem in terris به معنای صلح بر روی زمین صادر کرد.
Pacem in terris بسیار تأثیر کذار بود و دو سال بعد در همین رابطه کنفرانسی در سازمان ملل برگزار شد و همچنین در بسیاری از اموزش های شورای دوم واتیکان جای گرفت.
| [
{
"answer1": "در جنگ های مذهبی اروپا و جنگ های داخلی قرن هفدهم در انگلستان فلسفه لیبرالیسم رشد کرد و اعتقاد به حقوق بشر ایده مرکزی فرهنگ روشنفکری عصر روشنگری در قرن هجدهم شد.",
"answer2": "اصلاحات ا اوروکاگینا ی لاگاش قدیمترین کد حقوقی شناخته شده (۲۳۵۰ قبل از میلاد) بوده و اغلب به عنوان یک نمونه قدیمی رفرم شناخته می شود.",
"distance": 1396,
"question": "چه عواملی باعث شکل گیری ایده حقوق بشر مدرن شد و اولین سند حقوق بشر که امروز شناخته شده است چه نام دارد؟"
},
{
"answer1": "منشور کبیر یک منشور انگلیسی است که در اصل در ۱۲۱۵صادر شده که بر توسعه کامن لا و بعدها اسناد قانونی از جمله قانون اساسی ایالات متحده آمریکا و اعلامیه حقوق ۱۶۸۹ تأثیر گذاشت.",
"answer2": "کمیته جهانی صلیب سرخ نهاد کنترل کننده کنوانسیون های ژنو است.",
"distance": 6990,
"question": "کدام منشور انگلیسی بر قانون اساسی آمریکا تاثیر گذاشت و چه نهادی مسئول نظارت بر کنوانسیون ژنو است؟"
},
{
"answer1": "جان اسپوزیتو محمد را یک رفورمر می داند که اعمال اعراب بت پرست از جمله کشتن کودک مؤنث و بهره کشی از فقرا، ربا خواری، قتل عمد، قراردادهای کاذب و دزدی را محکوم کرد.",
"answer2": "کنوانسیون های ژنو بین سال های ۱۸۶۴ و ۱۹۴۹در نتیجه تلاش های آنری دونان مؤسس کمیته بین المللی صلیب سرخ به وجود آمد.",
"distance": 9400,
"question": "چه کسی به عنوان یک رفرمر در اسلام شناخته می شود و چه چیزی را می توان به عنوان نتیجه تلاش های آنری دونان دانست؟"
},
{
"answer1": "اعلامیه حقوق ویرجینیا در ۱۷۷۶برخی حقوق و آزادی های پایه ای را آورد.",
"answer2": "این سند تلویحاً با خواست به پایان رساندن جنگ های تلخ بین قبیله ای بین طوایف اوس و خزرج در داخل مدینه بود.",
"distance": 6000,
"question": "اعلامیه حقوق ویرجینیا در چه سالی به وجود آمد و بر چه اساسی میثاق مدینه بین محمد و سایر قبیله ها ایجاد شد؟"
},
{
"answer1": "اعلامیه جهانی حقوق بشر یک لایحه غیر الزام اور است که توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸، بخشا در پاسخ به وحشیگری جنگ جهانی دوم تصویب شد.",
"answer2": "فلاسفه متعددی از قرن هفده و هجدهم. مهم تر از همه جان لاک، موضوع حق طبیعی به این معنا که مردم طبیعتاً آزاد و مساوی هستند را باز کردند.",
"distance": 5207,
"question": "بعد از کدام جنگ جهانی اعلامیه جهانی حقوق بشر تصویب شد و چه کسی اولین بار ایده حقوق طبیعی را مطرح کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
695 | : کیمری ها
کیمِری ها یا سیمِری ها یا کیمریان (به یونانی: Κιμμέριοι، در آشوری:Gimirri)، مردمان کوچ نشین و سوارکار از تبار هندواروپایی در دوران باستان بودند.
در فاصلهٔ قرن های هشتم و هفتم پ.م. عامل سیاسی جدیدی در آسیای مقدم پدید آمد که تناسب نیروها را سخت دگرگون ساخت. این عامل نوین "قبایل سوارکار و صحرا نشین کیمریان و ترریان و اسکیت ها" بودند که از نواحی کرانهٔ دریای سیاه کوچ کرده و در آسیای غربی نفوذ نمودند.
بر پایه نوشته های هرودوت خاستگاه اینان شمال قفقاز و دریای سیاه بوده است و میان سده های سده هشتم و سده هفتم (پیش از میلاد) پیش از زایش مسیح، در آن سامان می زیسته اند. بر پایه نوشته های آشوری کیمری ها از مردمی ایرانی زبان بودند.
هرودوت نام کیمری را به معنی عامیانهٔ آن تودهٔ مردم بدون شاه آورده است. این معنی حتّی به نویسندگان بخش وندیداد اوستا رسیده بوده که در آنجا این مردم را تحت نام تئوژیه قوم بدون سرور معرفی نموده اند.
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی، کیمریان اعم از کیمریان کردوخی و کپادوکی رعایای سکاییان پادشاهی شمال دریای سیاه یعنی اسکیتان به شمار می آمده اند و در اثر فشار همینان از سرزمین های خود در شمال دریای سیاه به کوهستان های شمال عراق و کوهستان زاگرس و کاپادوکیهٔ آناتولی مهاجرت نموده اند.
در کهن ترین منابع یونانی، یعنی منظومات هومر، از اسکیت ها سخنی گفته نشده است. در ایلیاد از سرزمین فراکیان سوارکار … و میسیان که از نزدیک جنگ می کنند و دوشنگان مادیان و نوشندگان شیر. آبیان که مستمندند ولی از جمیع مردمان منصف ترند صحبت می دارد.
در اُدیسه قهرمانان داستان از جزیرهٔ «ائه» به کشور افسانه ای ظلمات شمالی در مرز اقیانوسی که در ژرفا جاریست قدم می نهند. آنجا مردم و شهر کیمریان بوده و همیشه تاریکی و ابر آن را فرا گرفته و هرگز خورشید رخشنده به ایشان نظر نمی کند. به گفتهٔ مؤلف منظومهٔ مزبور مدخل کشور مُردگان در اینجاست.
به این معنی دورترین اقوام شمالی معلوم بر یونانیان، کیمریان نام داشت و ضمناً اطلاع صحیحی از ایشان در دست نداشتند، زیرا «دموس» و «پولیس» در مورد کیمریان در واقع استعمال لغات آشنا و مأنوس است در مورد اوضاع زندگی قومی مجهول و ناآشنا. حتی معلوم نیست که در این بخش از منظومه نام کیمریان آمده باشد. استربون معتقد است که مؤلف ادیسه بر اثر دستبردهایی که به آسیای صغیر می زدند از وجود ایشان اطلاع حاصل کرده بوده و به ظنّ غالب حق با استرابون است.
هرودوت از بوسپورکیمری، گذرکیمری، ناحیهٔ کیمری و استحکامات کیمری یاد می کند. مؤلفان بعد نیز چند محل دیگر را بنام شهر کیمری (کیمرید) و کوه کیمریه می خوانند و … با این حال به احتمال قوی بوسپور کیمری فقط به منظور تشخیص و تمیز آن از بوسپور فراکیه به نام کیمری یا شمالی نامیده شده است. این تسمیه اصطلاحاً با لغاتی که هومر بکار برده و مربوط به قرن هشتم پ.م. است مطابقت دارد و کشف شبه جزیرهٔ کریمه و تنگه کرچ را هم توسط یونانیان باید مربوط به آن عصر دانست. به هر تقدیر مردم محلی این تنگه را «پنتی کپه» یعنی راه ماهی می نامیدند، نه تنگهٔ کیمری؛ و این خود از نام شهری که در آنجا ساخته شد پیداست؛ و منشأ اشتقاق اسکیتی این کلمه روشن می باشد؛ ولی باید آن را فقط مربوط به تنگه دانست نه شهر. لااقل در آغاز چنین بوده است. اما دیگر نام ها - از قبیل «کیمریک»، «استحکامات کیمری»، «گذر کیمری» … ممکن است از نام تنگه مأخوذ باشد. کلمهٔ «کوه کیمری» فقط یکبار در تألیفات عهد عتیق دیده می شود و اطمینان نیست که در این مورد استرابون اشتباه نکرده باشد.
این نکته نیز شایستهٔ تذکر است که تسمیهٔ فلان نقطهٔ مسکون یا محل بنام گروه یا قبیله ای دلیل بر آن است که گروه یا قبیلهٔ مزبور در آن محل تودهٔ اصلی ساکنان را تشکیل نمی داده. والا نام وی نمی توانست علامت مشخصه باشد و بس. باقی می ماند موضوع سرزمین کیمریان؛ ولی نمی دانیم محل آن کجاست. با این حال از روی مسیر حرکت کیمریان بسوی آسیای مقدم می توان حدس زد که مسکن بدوی ایشان بخش غربی قفقاز شمالی بوده است و شاید شبه جزیره تامان را نیز در بر می گرفته. البته ممکن است که در شبه جزیره کریمه نیز عده ای کیمری در میان ساکنان اصلی آنجا وجود داشته. اما هنگامیکه یونانیان کریمه را مستعمرهٔ خویش ساختند به کیمریان برنخوردند.
به هر حال برای اثبات اینکه کیمریان ساکنان بَدَوی سراسر سرزمین ساحل شمالی دریای سیاه تا فراکیه بوده اند و این نام مشترکی است که قبایل ساکن آن محل قبل از اسکیت ها خود را بدان می خواندند دلایل کافی در دست نیست.
استرابون که مؤلفی متأخر نسبت به آن زمان بوده ولی فوق العاده از روی صداقت و دقّت از منابع گوناگون قدیمی استفاده کرده، دربارهٔ مسیر هجوم کیمریان به آسیا و بالنتیجه مسکن بدوی ایشان، نظر دیگری ارائه می دهد. نظرهای استرابون به قرار زیر است: "منقول است که در زمان هومر یا اندکی پیشتر کیمریان تا ائولید و یونیه پیش تاختند." ائولید بخش شمالی و ایونیا بخش مرکزی کرانهٔ دریای اژه در آسیای صغیر است.
اینکه هومر از کیمریان اطلاع داشت … در تاریخ وقایع مربوط به دوران هجوم کیمریان - اندکی قبل از زمان او - ثابت شده است.
کیمریان به ساکنان داخل کشور واقع در طرف راست پونت تا یونیه دستبرد می زدند. کالیسفن می گوید که سارد پایتخت لیدی را نخست کیمریان و بعد ترریان و لیکیه ها گرفتند. و به قول او این نکته را کالین شاعر غزل سرا نیز تأیید می کند.
در عهد قدیم ماگنت ها بالکل توسط قوم کیمری یا تررها … معدوم شدند. کالین می گوید که ماگنت ها هنوز در آن زمان زندگی سعادت مندی داشته با موفقیت علیه افستیان و آرخیلوخیان می جنگیدند. ظاهراً وی در آن زمان از مصیبتی که به ایشان روی آورده بود اطلاع داشت … کالین از یک هجوم دیگر کیمریان، در زمان قدیمتر وقوع یافته بود سخن می گوید. وی می نویسد: "اکنون لشکریان خطرناک کیمریان هجوم کرده اند۰" و مقصودشان تصرف سارد است است.
دربارهٔ مهاجرت کاریان و ترریان و توکرویان و گالات ها و سفرهای دور و دراز و جهانگشایی پیشوایانی از قبیل مادیا رهبر اسکیت ها و تئارکوی حبشی و کوبای ترری و سسوستریس و پسامتیخ مصری یا پارسیان از کوروش گرفته تا خشایارشاه کمتر کسی اطلاع دارد…
کیمریان که گاهی ترریان نیز نامیده می شود غالباً به طرف راست پونت و نواحی مجاور آن حمله می کردند و گاهی وارد پافلاگونیه یا حتی فریجیه می شدند … اغلب هم کیمریان و هم ترریان این گونه حملات را به عمل می آوردند. می گویند کیمریان را سرانجام مادیا پیشوای اسکیت ها از فریجیه بیرون راند.
لیگدامیس یا لوگدامیس منقول در منابع یونانی و توگدامی منقول در منابع آشور، پیشوا و رهبر نخست قبایل مهاجر و مهاجم کیمری در رأس لشکریان خویش تا لیدی و یونیه به پیش راند و سارد پایتخت لیدی را مسخّر ولی در کیلیکیه کشته شد.
چنان که از مستخرجات بالا مشهود است استرابون معتقد بود که حملات کیمریان از جهت شمال غربی و از طریق بغاز بسفر صورت می گرفته و کیمریان از آنجا در ائولید و یونیه و پافلاگونیه و حتی فریجیه نفوذ می کردند؛ ولی واضح است که استرابون چنان که باید و شاید تفاوت میان قبایلی را که در قرن های هشتم و هفتم پ.م. به آسیای صغیر دستبرد می زدند نمی دانسته؛ و سبب اینکه استرابون گاهی کیمریان و فراکیان و ترریان را یکی می داند و گاهی ایشان را با اسکیت ها اشتباه می کند، همین است؛ و حال آنکه نویسندگان متقدّم این خطا را مرتکب نمی شدند.
با استفاده از نوشته های مؤلفان قرن هفتم پ. م؛ که در اثر استرابون و دیگران منقول است چنین می توان استنتاج نمود: کیمریان در قرن هشتم پ.م. زمان هومر به فریجیه، پافلاگونیه، ویفینیه، میسیا، لیدی، ائولید، و یونیه در آسیای صغیر دستبرد می زدند. ظاهراً کیمریان در قلع وقمع پادشاهی فریجیه که میداس آخرین شاه آن که حدود سال ۶۷۶ تا ۶۷۴ پ.م. درگذشت، شرکت جستند. نخستین بار سارد را در عهد گیگ در حدود سال ۶۵۴ پ.م. مسخّر ساختند گویا در همان زمان افس را نیز تصرف کردند. بعدها، در زمان آردیس پسر گیگ یعنی احتمالاً در حدود سال های ۶۴۶ و ۶۴۵ پ.م. لیکیان و ترریان سارد و ماگنسیا را مسخّر ساختند.
سرانجام کیمریان با اسکیت ها مصادف شدند و محتملا مانند ترریان مغلوب مادیا پیشوای اسکیت ها گشتند. چنان که بعد مشاهده می شود رونق کار مادیا در حدود دهه های پنجم و چهارم قرن هفتم پ.م. بود. پس از آن به طوری که هرودوت می گوید در سواحل شمالی آسیای صغیر نزدیک سینوپ متمکّن گشتند. در پایان قرن هفتم پ.م. به طور قطع مغلوب آلیات شاه لیدی شدند.
از آنجاییکه استرابون دو هجوم را به آسیای صغیر قبول دارد می توان چنین فرض کرد که یکی از این دو حمله - یعنی حملهٔ اولی سال ۶۷۶ تا ۶۷۴ - از طرف کیمریان انجام گرفته و بر خلاف آنچه استرابون معتقد است نه از مغرب به مشرق، بلکه در امتداد کرانهٔ قفقازی دریای سیاه در همان جهتی که هرودوت ذکر می کند صورت گرفته باشد. استرابون و کالیماخ نیز از نام پیشوای مزبور «لیگدامیس» مطلع بودند. نویسندهٔ اخیرالذکر می نویسد که وی نتوانست افس و گسیخا را تصرّف کند.
خاستگاه واقعی کیمریان آشکار نیست، می نماید که از تبار هندواروپایی بوده باشند و زبانشان هم از شاخه زبان های ایرانی یا تراکیه ای بوده است. آن ها به اسکیت ها از دید زبان و فرهنگ بسیار نزدیک بوده اند و برخی هردوی اینان را یکی پنداشته اند، در منابع شرقی که مهم ترین شان الواح میخی آشور و سنگ نبشته بیستون است گزارش متفاوتی دارند. منابع آشوری و بابِلی بین این دو تفاوت قائل است اما سنگ نبشتهٔ بیستون این دو را یکی دانسته است همچنین برخی گزارش ها کیمریان را از تبار آریایی می دانند. مدارک شرق باستانی به طور غیرمستقیم وجود قبایل کیمری را تأیید می کنند، گذشته از تذکر مشکوکی که در نبشته های هیروگلیف هیتی کارکمیش دربارهٔ کیمریان دیده می شود گزارش های جاسوسان آشوری از اورارتو قدیمترین اطلاعات را در دسترس می گذارند. جاسوسان مزبور از شکست فاحشی که در طی لشکرکشی روسای یکم پادشاه اورارتو به کشور گامریان به وی وارد آمده سخن می گویند.
کشور گامریان را بنا به توضیح گزارش دهندگان، سرزمین گورانی از اورارتو جدا می کرد و در مرزهای شمال غربی منطقهٔ نفوذ اورارتو قرار داشت. ممکن است سارگون دوم پادشاه آشور در پیکار با کیمریان به سال ۷۰۵ پ.م. کشته شده باشد. اگر چنین باشد با در نظر گرفتن وضع آن دوران مرزهای برّی دوَل، این این واقعه فقط در مشرق آسیای صغیر ممکن الوقوع بود.
در سال ۶۷۹/۶۷۸ پ.م. بنا به تاریخ بابلی، کیمریان وارد خاک آشور شدند ولی تئوشپا پادشاه کیمری مغلوب اسرحدون پادشاه آشور گشت و ظاهراً این شکست در آسیای صغیر به تئوشپا وارد آمد؛ ولی در همان سال به کیمریانی برمی خوریم که در لشکر آشور به سِمت سپاهی مزدور خدمت می کرده اند. در حدود سال های ۶۷۴/۶۷۶ پ.م. بنا به مدارک باستانی که به مدد منابع اورارتویی مکشوف گردیده کیمریان دولت فریجیه را که در مرکز آسیای صغیر قرار داشت تارومار کردند.
اتحاد میان روسای دوم پادشاه اورارتو و کیمریان و فرمانفرمایان دیگر چندی بعد از وقایع بالا نیز بر جا بود و موجب نگرانی آشور گشت. آشوریان بیم داشتند که اورارتوییان و کیمریان از قرارگاه خویش به ناحیهٔ شوباریو در کوه های ساسون - در بخش غربی تاور ارمنستان - که در سال ۶۷۳ پ.م. بدست آشوریان افتاده بود حمله کنند.
در حدود سال ۶۶۰ پ.م. لیدی و تابال در مقابل خطر کیمریان به کمک آشور متوسل شدند، نزدیک سال ۶۵۴ پ.م. گوگو (گیگ) پادشاه لیدی در پیکار با کیمریان کشته شد.
بطوری که مشاهده می شود حرکت کیمریان از مشرق به طرف مغرب - بر خلاف گفتهٔ استرابون که معتقد بود از مغرب به مشرق رفته اند - می تواند تا حدودی مورد بررسی قرار گیرد. ظاهراً قرارگاه بدوی کیمریان در آسیا، مشرق آسیای صغیر بوده است و بعد به بخش های شمال غربی آن رفتند. گمان می رود که کیمریان مدتی نیز در آسیای صغیر فرمانروایی کردند و فقط پس از سقوط ایشان که در سال ۶۴۵ پ.م. وقوع یافت حکومت آسیای صغیر بدست لیدی افتاد.
اگر فرضی که مکرراً اظهار شده - دایر بر اینکه کیمریان از طریق داریال و آلاگیر به قفقاز رفتند - درست باشد به احتمال قوی قبل از اقامت در مشرق آسیای صغیر در قفقاز مرکزی سُکنا گزیده بوده اند. اکنون این سؤال پیش می آید؛ آیا کیمریان به نواحی شرقی تر و از آنجمله به آذربایجان وارد شدند یا نه؟
یک گواه مشکوک وجود دارد که کیمریان در قرن هشتم پ.م. در آذربایجان اقامت داشته اند. این نامه ای است از طرف شخصی بنام آراد سین به عنوان منادی دولتی (سخنگوی دولت) و ظاهراً مربوط است به زمان جنگ کیمریان با اورارتو در فاصلهٔ سال های ۷۲۰ تا ۷۱۴ پ.م. در این نامه نویسنده گزارش می دهد که پیشوای کیمریان از طریق سرزمین ماننا وارد خاک اورارتو شده است. اگر فرض کنیم که کیمریان در آن زمان هنوز در قفقاز مرکزی استوار بوده اند چنین حمله ای کاملاً ممکن بوده است؛ ولی در عین حال قسمت ستردهٔ این نامهٔ ناقص را - که لفظ ماننا به جای آن گذاشته شده - به نحو دیگری هم می توان استنباط کرد.
در تمام مواردی که متون باستانی شرقی از گامیر، گومر، گیمی ری و گیمی رای سخن می گویند آیا کمیریان را در نظر دارند یا نه؟ قبلاً می توان گفت، احتمال اینکه آشوریان امکان تشخیص یا تمایل به تمیز فلان یا بهمان قبیلهٔ مهاجم را داشته بودند، اندک است. بنابراین دلیلی نداریم که بگوییم آشوریان در تشخیص منشأ قومی و لسانی قبایل دقیق تر بوده اند؛ و اگر چه در زبان اکدی برای وحشیان شمالی به لفظ فصیح یک کلمه و تعریف عمومی و کلی یعنی اومن مندا وجود داشت ولی در گفتگوی عادی کلمهٔ کیمریان نیز همان مفهوم عمومی را می رسانده. به هر حال در لهجهٔ بابِلی وضع چنین بوده است. گواه در این مورد روایت بابلی سنگ نبشته های هخامنشی است که اصطلاح گیمی ری در آن ها به طور کلی برای همهٔ صحرانشینان و از آنجمله اسکیت ها و سکایان آسیای میانه بکار رفته است. بدین سبب هیچ تضمینی وجود ندارد که متون آشوری و بابلی تحت عنوان «کیمریان»، گاهی ترریان و اسکیت ها را نام نبرده و ایشان را به اسمی که برای آشوریان و بابلیان آشناتر بوده است نخوانده باشند. همچنانکه پارسیان تمام صحرانشینان را بنام سکایان که به گوش ایشان آشناتر بود می خواندند و یونانیان بر روی هم قبایل چادرنشین را اسکیت می نامیدند.
با اینکه آشوریان و بابلیان مفهوم و محتوای لفظ «کیمّری» را بسط دادند، در آغاز «کیمّریان» واقعاً قبیله ای بوده اند و حتی این نامی بود که قبیلهٔ مهاجم به آسیا، خود خویشتن را بدان می خوانده. زیرا که چون این قبیله قبلاً بر آشوریان بالکل مجهول بوده است ممکن نیست بنام دیگری جزء آنکه خود خویشتن را بدان می خواندند به اسم دیگری خوانده باشند. بدین سبب اصطلاح «کیمّریان» از لحاظ منشأ نام یک قبیله یا گروه کوچکی از قبایل است که واقعاً وجود داشته اند و صحرانشین بوده اند و در قرن هشتم پ.م. به آسیای مقدم هجوم کردند و به ظن غالب مبدأ حرکت شان شبه جزیره تامان یا نواحی غربی قفقاز شمالی بوده است. بنابراین اگر این اصطلاح را در مورد تمام ساکنان دوران ماقبل اسکیت سرزمین های ساحلی دریای سیاه، بکار ببریم صحیح نیست، به ویژه که اسکیت هایی که متعاقب کیمریان به آسیا هجوم کردند از نظرگاه باستانشناسی قبیله ای «ما قبل اسکیت» بودند.
گرچه به طوری که حدس زده می شود اسکیت ها یک یا دو نسل بعد از کیمریان در آسیا پدید آمدند، ولی با این حال ممکن است آنان را معاصر یکدیگر بحساب آورد. اگر از لحاظ باستانشناسی اسکیت ها را «ماقبل اسکیت» بدانیم، این گفته در مورد کیمریان نیز صادق خواهد بود. اگر اسکیت هایی که به آسیا هجوم کردند از نظرگاه باستانشناسی نیز «اسکیت» بشماریم، پس باید کیمریان را هم از آن طایفه محسوب داریم. باید در نظر داشت که کیمریان دیری در میان اقوام آسیایی نزیستند و بزودی ناپدید شدند و در محیط آسیایی جذب گردیدند ولی ظهور ناگهانی ایشان و عواقب شومی که اقامت کوتاه آن قبیله دربرداشت در ذهن مردم اثر عمیقی باقی گذاشت.
از لحاظ حل مشکل اختلاف یا تشابه قومی کیمریان و اسکیت ها موضوع زبان ایشان اهمیت شایان دارد، زیرا که دربارهٔ زبان اسکیت ها نظر روشنی هست؛ ولی متأسفانه برای داوری در زبان کیمریان تنها منبع اطلاع، نام سه پیشوا و رهبر ایشان است که در متون میخی آشور باقی مانده: تئوشپا، توگدامی و سانداک شاترو.
اگر نظرهای فوق را قبول کنیم می توان کیمریان قرن هفتم پ.م. را قبیله ای ایرانی زبان دانست که از لحاظ فرهنگ و تمدن و شاید زبان و غیره نیز با اقوام آسیای صغیر سخت مخلوط بودند. این خود به طور ضمنی می تواند اندیشهٔ ما را مبنی بر اینکه کیمریان واقعاً نام یکی از گروه های بزرگ قبایل بوده تأیید کند و معلوم سازد که لفظ کیمریان معرف ساکنان غیر اسکیتی و «ماقبل اسکیت های» ناحیهٔ ساحل شمال دریای سیاه نبوده است. به هر تقدیر دلیلی نداریم که کیمریان آسیای مقدم را از لحاظ منشأ و تبار به فراکیان منتسب نماییم. گرچه ظاهراً زمانی عهد اتحادی با ترریان فراکیه بسته بودند و بدین سبب در ذهن اقوام مجاور با فراکیان مخلوط و مشتبه شدند.
متأسفانه باید اذعان نمود که استنتاج های یاد شده از حدود فرضیه های کمابیش محتمل تجاوز نمی کند. زیرا مدارک زبانی ناچیزی که در اختیار هست ممکن است به نحو دیگر نیز تعبیر شود. با این حال بر روی هم مجموع مدارک و مطالب موجود استنتاج های فوق را از دیگر فرضیه های مربوط به قومیّت و مسکن بدوی و مسیر حرکت کیمریان محتمل تر جلوه گر می سازد.
این استنتاج که غرض متون اکدی از الفاظ «گیمی ری» و «گامیّرا» و «گی میرای» همیشه و حتماً و منحصراً کیمریان - به معنی محدود کلمه - نبوده، بلکه شاید گاهی به طور کُلی اسکیت ها و دیگر قبایل صحرانشین چون ترریان و سکایان را در نظر داشته اند… این استنتاج واجد اهمیت خاص است و از لحاظ ارزیابی وقایع پیرامون دههٔ هفتم پ.م. در سرزمین ماد مهم است. عجالتاً کافی است که گفته شود مهاجمان کیمری در قرن هشتم پ.م. از کنار خاک ماد گذشتند. گرچه منقول است که ایشان موقتاً بر سر راه اورارتو و هنگام هجوم به آن مُلک وارد خاک ماننا شدند؛ ولی این امر مشکوک به نظر می رسد.
قبور مکشوف از ناحیه کوریجان استان همدان یا همان کشور باستانی ماد. حدس زده می شود قبرها متعلق به کیمریان باشد .
بر پایه کاوش های باستانشناسی و نوشته های یونانیان آن ها پیش از اسکیت ها به آسیا رسیده اند و اسکیت ها در آینده جای ایشان را در سرزمین شان گرفته اند.
امروزه کاوش های باستانشناسی در شمال دریای سیاه و قفقاز انجام گرفته است، در اوکراین چیزهایی را مربوط به کیمریان یافته اند.
کیمری ها
| [
{
"answer1": "بر پایه نوشته های هرودوت خاستگاه اینان شمال قفقاز و دریای سیاه بوده است",
"answer2": "هرودوت نام کیمری را به معنی عامیانهٔ آن تودهٔ مردم بدون شاه آورده است.",
"distance": 228,
"question": "بر اساس نوشته های هرودوت، خاستگاه کیمری ها کجا بوده است و نام کیمری به چه معنایی استفاده شده است؟"
},
{
"answer1": "در ایلیاد از سرزمین فراکیان سوارکار … و میسیان که از نزدیک جنگ می کنند و دوشنگان مادیان و نوشندگان شیر. آبیان که مستمندند ولی از جمیع مردمان منصف ترند صحبت می دارد.",
"answer2": "در اُدیسه قهرمانان داستان از جزیرهٔ «ائه» به کشور افسانه ای ظلمات شمالی در مرز اقیانوسی که در ژرفا جاریست قدم می نهند.",
"distance": 166,
"question": "در منظومات هومر به چه سرزمینهایی اشاره شده و در ادیسه از کجا به کشور ظلمات شمالی می روند؟"
},
{
"answer1": "مطابق منابع کهن آشوری و یونانی، کیمریان اعم از کیمریان کردوخی و کپادوکی رعایای سکاییان پادشاهی شمال دریای سیاه یعنی اسکیتان به شمار می آمده اند",
"answer2": "\"منقول است که در زمان هومر یا اندکی پیشتر کیمریان تا ائولید و یونیه پیش تاختند.\"",
"distance": 3231,
"question": "بر اساس منابع کهن آشوری و یونانی، کیمریان چه وضعیتی نسبت به اسکیت ها داشتند و استرابون در مورد مسیر هجوم کیمریان چه نظری داشت؟"
},
{
"answer1": "کالیسفن می گوید که سارد پایتخت لیدی را نخست کیمریان و بعد ترریان و لیکیه ها گرفتند.",
"answer2": "سرانجام کیمریان با اسکیت ها مصادف شدند و محتملا مانند ترریان مغلوب مادیا پیشوای اسکیت ها گشتند.",
"distance": 2386,
"question": "چه کسی سارد پایتخت لیدی را ابتدا گرفت و سرانجام کیمریان با چه کسانی روبرو شدند؟"
},
{
"answer1": "در حدود سال های ۶۷۴/۶۷۶ پ.م. بنا به مدارک باستانی که به مدد منابع اورارتویی مکشوف گردیده کیمریان دولت فریجیه را که در مرکز آسیای صغیر قرار داشت تارومار کردند.",
"answer2": "نزدیک سال ۶۵۴ پ.م. گوگو (گیگ) پادشاه لیدی در پیکار با کیمریان کشته شد.",
"distance": 546,
"question": "بر اساس مدارک باستانی چه زمانی کیمریان دولت فریجیه را تارومار کردند و در چه زمانی گوگو پادشاه لیدی در پیکار با کیمریان کشته شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
696 | : بی نام (آلبوم)
بی نام (با نام سابق قمارباز) نام دهمین آلبوم رسمی استودیویی محسن چاوشی است. این آلبوم که شامل ۱۱ قطعه است، با آهنگسازی، تنظیم و خوانندگی محسن چاوشی و اشعاری برگرفته از مولانا، سعدی، وحشی بافقی و فصیح الزمان شیرازی، سوم دی ۹۸ منتشر شد.
در ابتدا این آلبوم قرار بود با نام "قمارباز" منتشر شود، اما پس از حواشی به وجود آمده از سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نام آن به "بی نام" تغییر پیدا کرد. تاریخ انتشار آلبوم نیز چندین بار به علل و حواشی مختلف، مانند عدم موفقیت در اخذ مجوز قطعات، مشکلات نام آلبوم، و آماده نبودن نسخه های فیزیکی آلبوم، به آینده موکول شد و پس از ۱۰ ماه حاشیه، بالاخره در دی ماه ۱۳۹۸ به انتشار رسید.
در تاریخ ۰۳ بهمن ۱۳۹۷ محسن چاوشی با انتشار عکسی در صفحه اینستاگرامی خود که نشان از تتوی یک بیت از اشعار مولانا بر روی سر خود بود، در ذیل آن نوشته بود: «قمارباز» نام آلبوم جدیدم به تهیه کنندگی هادی حسینی؛ همین موضوع شائبهٔ آن را داد که محسن چاوشی پس از انتشار آلبوم ابراهیم وقت را هدر نداده و همچنان در حال فعالیت در استودیوی شخصی خود است.
در تاریخ ۰۴ بهمن (یک روز پس از اعلام انتشار آلبوم)، محسن چاوشی با پستی جدید که یک دمو از آهنگی به نام «قوم به حج رفته» با شعری از «مولانا» بود توجه مردم و هوادارانش را به خود جلب کرد. پس از گذشت چند روز مشخص شد که آن دمو، دموی یکی از آهنگ های موجود در داخل آلبوم «قمارباز» است.
نام «قمارباز» برگرفته از بیت زیر بود:
چاوشی ماه ها قبل بخش هایی از قطعه «بازآمدم» را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و عنوان کرد که این قطعه به صورت تک آهنگ در هفته های آینده منتشر خواهد شد، ولی چند بار پس از تغییر زمان انتشار این قطعه به هوادارانش اعلام کرد که این قطعه را در آلبوم «بی نام» خواهید شنید، همچنین چاوشی بخش هایی هم از قطعه «ای قوم به حج رفته» را هم در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد که با استقبال طرفداران او و کاربران فضای مجازی مواجه شد و به سرعت به اشتراک گذاشته شد.
در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، «هادی حسینی» تهیه کننده آلبوم «قمارباز» اعلام کرد:
در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، روزنامه جام جم اعلام کرد:
در توضیحات نهایی هادی حسینی در آبان ماه، مشخص شد که تعداد دقیق قطعات داخل آلبوم، ۱۱ قطعه می باشد.
پس از اعلام انتشار آلبوم تا مرداد ماه، آلبوم در وزارت ارشاد در صف دریافت مجوز قرار داشت و قطعات یک به یک و به مرور مجوز انتشار را دریافت کردند، اما پس از آن نام آلبوم مشکل ساز شد و سید هادی حسینی در اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ اعلام کرد که تا پایان خرداد ماه، پس از دریافت مجوز اسم آلبوم، آلبوم قمارباز منتشر خواهد شد و حتی پیشنهاد شد که یک نام جایگزین برای آن انتخاب کنند؛ در تاریخ ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ هادی حسینی اعلام کرد که نام آلبوم نیز مجوز گرفته و آماده انتشار می باشد.
اما برخلاف انتظار در بیست و سوم مرداد، هادی حسینی خبر باطل شدن مجوز نهایی انتشار آلبوم را داد و افزود که به علت لغو مجوز نهایی، انتشار آلبوم تا قبل از ماه محرم عملاً غیرممکن می باشد و انتشار آن به زمان نامشخصی موکول شد.
هادی حسینی تهیه کننده جدیدترین آلبوم محسن چاوشی دربارهٔ آخرین وضعیت صدور مجوز آلبوم «قمارباز» در ۱۶ شهریور گفت: «هنوز در شورای موسیقی منتظر مجوزها هستیم، قول هایی دادند که مشکل حل شود و به زودی مجوز آلبوم صادر شود اما این اتفاق هنوز رخ نداده است.»
اما مشکل آلبوم «قمارباز» چیست؟ هادی حسینی در پاسخ به این سؤال می گوید: «یکی از ایرادهای اصلی که گرفته شد، اسم آلبوم بود که احتمالاً آلبوم با نام «قمارباز» ارائه نشود چون هنوز در دفتر موسیقی وزارت ارشاد اسم آن به تأیید نرسیده است.»
حسینی در ادامه همچنین به شعری از مولانا اشاره می کند که محل بحث اصلی در راه مجوز گرفتن تازه ترین آلبوم محسن چاوشی است و می گوید: «شعری که گیر دادند همان شعر تِرَک اصلی آلبوم است و اسم آلبوم هم از آن درآمده. بیتی هم که محل ایراد شده یکی از بیت های اصلی شعر است که اگر حذف شود کل شعر باید حذف شود و آلبوم در کل ماهیت خودش را از دست خواهد داد.»
در روزهای گذشته اما در یکی از رسانه ها گزارشی منتشر شده بود از متن ترانه های بعضی از خواننده هایی که این روزها حسابی طرفدار دارند و در آن گزارش به این نکته اشاره شده بود که چرا سخت گیری در ترانه تنها به محسن چاوشی و شعر مولانا منحصر می شود. هادی حسینی در پاسخ به این سؤال می گوید: «ماجرا این است که خیلی به ماهیت شعر کاری ندارند و فقط به بعضی لغات حساسیت دارند. ماهیت شعر هر چه می خواهد باشد. مثلاً دربارهٔ همین شعر استدلال ما این بود که ماهیت شعر معنوی است اما گفتند یک کلمه باید حذف شود و حرفشان هم این بود که ما که نمی توانیم شعر مولانا را تغییر بدهیم اگر شعر دیگری بود می شد گفت همین یک کلمه حذف شود اما دربارهٔ این شعر، این یک سطر باید حذف شود تا مجوز بگیرد.»
حسینی در پایان با اشاره به اینکه امیدوارم مشکل این شعر به زودی حل شود گفت: «با وجودی که شعر در شورای ترانه با ۴رای مخالف در مقابل ۳رای موافق رد شده اما آقای اللهیاری قول های مساعدی دادند دربارهٔ این که این موضوع به زودی حل شود و بتوانیم آلبوم را در اولین فرصت آماده کنیم.»
در ادامه بهمن بابازاده، خبرنگار موسیقی ما افزود: آلبوم قمارباز با صدای چاوشی هنوز مجوز نگرفته است. با اسمش مشکل دارند و چاوشی گفته اگر مخالفت کنند اسم آلبوم تحت عنوان "بی نام" منتشر می شود. نکته جالبتر تأکید شورای شعر به حذف کلمه "روسبی" از شعر مولاناست.
سرانجام هادی حسینی در ۲۵ مهر در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان گفت: محمد اللهیاری، مدیر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برخلاف دیگر مدیران دفتر موسیقی در جلسات شورای شعر و شورای موسیقی شرکت کرد. شاید هم خیلی راحت تر می توانست دستوری این کار را انجام دهد، اما سعی کرد با مذاکره و اقناع شورای شعر و موسیقی و حتی جلساتی که خارج از شورای شعر و موسیقی با استادان این حوزه برقرار کرد، موانع را برطرف کند.
حسینی افزود: خدا را شکر در یکی دو روز اخیر مجوز شعر آلبوم محسن چاوشی صادر شد. البته روند اخذ مجوز به دلیل سوءتفاهم بین ما و دفتر موسیقی زمان زیادی را سپری کرد. دفتر موسیقی فکر می کرد، ما می خواهیم حاشیه سازی کنیم و با فشارهای رسانه ای نسبت به گرفتن مجوز اقدام کنیم؛ اما با صحبت هایی که انجام شد، این سوءتفاهم حل شد.
تهیه کننده آلبوم «قمارباز» در پایان گفت: مواردی جزئی برای اصلاحات مطرح شده که باید مرتفع شود تا مجوز شورای موسیقی هم صادر شود. اصلاحیات تکنیکال و بسیار جزئی است و به زودی با رفع این موارد، مجوز شورای موسیقی هم صادر می شود. فکر می کنم بعد از ماه صفر و با فرارسیدن ماه ربیع بتوانیم آلبوم را منتشر کنیم. به محض صدور مجوز وزارت ارشاد زمان دقیق انتشار آلبوم را اعلام خواهم کرد. قطعاً انتشار این اثر با شیوه انتشار آلبوم «ابراهیم» متفاوت خواهد بود. برای این آلبوم نسخه فیزیکی و دیجیتالی منتشر می شود. هنوز با شرکت فروش قراردادی نبستم. با چند سامانه فروش آنلاین وارد مذاکره شدیم، اما هنوز قراردادی را نهایی نکردیم.
مجوز آلبوم به اسم "بی نام" صادر شده و قطعه قمارباز بدون تغییر و سانسور منتشر خواهد شد.
به گزارش «موسیقی ما» در تاریخ ۲ آبان، دهمین آلبوم رسمی محسن چاوشی با عنوان «بی نام» با اعلام تهیه کننده اثر و انتشار قطعه جنجالی «قمارباز» در این آلبوم با همکاری دفتر موسیقی وزارت ارشاد موفق به اخذ همه مجوزهای لازم شد تا جدیدترین اثر این خواننده پس از چندین ماه خبرسازی، سرانجام آماده انتشار شود.
در ابتدا قرار بود آلبوم در ۲۷ خرداد منتشر شود اما به علت مجوز نگرفتن ۴ قطعهٔ جدید که به آلبوم اضافه شده بودند، انتشار به تعویق افتاد. تیم تولید، آلبوم را برای ۲۸ مرداد آماده انتشار کرده بودند اما به علت مجوز نگرفتن نام آلبوم و شعر قمارباز، انتشار آلبوم دوباره به تاریخ نامعلومی موکول شد.
در تاریخ ۱۲ آبان نیز، مجوز موسیقی، و در ۱۳ آبان شماره کتابخانه ملی صادر شد و قرار بر این بود که در ۵ آذر ۱۳۹۸، آلبوم بی نام رسماً منتشر شود. اما پس از اختلال سراسری به وجود آمده در اینترنت ایران توسط شورای امنیت کشوری از تاریخ ۲۴ آبان، برنامه تبلیغات آلبوم و پخش تیزر (که قرار بود دوشنبه یا سه شنبه، مورخ ۲۷–۲۸ آبان به صورت رسمی منتشر شود)، با مشکل مواجه شدند و تاریخ انتشار آلبوم نیز برای بار سوم به تعویق افتاد.
پس از آن اعلام شد در صورتیکه تا اواخر آذر ماه شرایط برای انتشار آلبوم بی نام مساعد باشد، قطعاً آلبوم نزدیک به شب یلدا منتشر خواهد شد. در غیر این صورت، دی ماه امسال باید منتظر انتشار آلبوم از طریق شرکت ایران گام بود.
برای بار چهارم در دهم آذر تاریخ انتشار مشخص شد که به گفته تیم تولید، تاریخ قطعی انتشار بود. ۱۶ آذر ماه، تیزر آلبوم که با استفاده از قطعه طرب انگیز «قند منی» که توسط «وحید امینی» کارگردانی و ساخته شده بود، منتشر شد. پیش فروش آلبوم نیز در سایت های بیپ تونز و ایران گام نیز در همان روز آغاز شد و قرار بود ۲۶ آذر، آلبوم «بی نام» رسماً منتشر شود. اما این بار نیز در روزِ پیش از انتشار، ۲۵ آذر، اعلام شد که انتشار آلبوم باز هم با تأخیر مواجه شده است. خشم هواداران محسن چاوشی پس از تأخیر چهار بارهٔ آلبوم، برانگیخته شد و در فضای مجازی از تهیه کننده آلبوم (هادی حسینی) و تیم تولید آلبوم به تندی انتقاد کردند. سپس صفحه رسمی هواداران چاوشی اعلام کرد: «بابت تأخیر به وجود آمده و دلجویی از هواداران فهیم محسن چاوشی، یک قطعه از آلبوم فردا (۲۶ آذر) منتشر خواهد شد.»
بهمن بابازاده، خبرنگار موسیقی، در این باره توییت کرد:
۲۶ آذر ماه، قطعه «بازآمدم» با شعری از مولانا و آهنگسازی محسن چاوشی، منتشر شد.
پس از انتشار قطعه «بازآمدم»، مصاحبهٔ هادی حسینی با بیپ تونز در رابطه با آلبوم بی نام منتشر شد. هادی حسینی در رابطه با عمدی بودن یا نبودن تأخیر در انتشار گفت: واقعاً عمدی نبوده؛ ما تمام تلاش مان بر این بود که آلبوم سر زمانی که قول داده بودیم منتشر شود؛ اما چند بار تأخیر خورد که هر بار دلایلش متفاوت بود؛ ولی این بار آقای چاوشی بعد از اینکه تیزر پخش شد تصمیم گرفتند مجدداً روی تنظیم بعضی از قطعات کار کنند چون از زمانی که آلبوم آماده شده بود تا زمانی که به پخش رسیده بود، مقداری زمان برده بود؛ قبل از اینکه تیزر هم پخش شود، محسن روی فضاهای آلبوم بعدی کار می کرد و زمانش را صرف آن می کرد و پس از اینکه تیزر پخش شد و استقبال خوبی نیز از آن شد، تصمیم گرفت تا بیشتر بر روی قطعات کار کند. چند عدد از تنظیم ها عوض شد، روی میکس و مسترها بیشتر کار شد و با حساسیت زیادی روی کلیت فضای آلبوم کار کرده، و چند بار هم قرار بود میکس و مستر آلبوم تحویل داده شود اما محسن راضی نمی شد و خودش از طرفی دلش می خواست تحویل دهد و تأخیر نکند و از طرفی دیگر دوست نداشت از کیفیت کار چیزی کم شود؛ و در نهایت محسن اذعان داشته که کیفیت مهمتر است و اگر چند روزی تأخیر بخوریم، دوست دارم به کیفیت بهتری دست پیدا کنیم و تنظیم ها به روز شده باشند و بهترین کیفیتی که می توان ارائه داد را ارائه دهیم.
هادی حسینی در رابطه با قطعاتی که تغییر کردند گفت: تنظیم قطعات «قمارباز»، «راز» و «من ندانستم» تغییر کرد. سایر قطعات نیز سازهای جدیدی به آن ها اضافه شده و تغییرات کوچکی که به بعضی از قطعات داده شد که همه اینها منجر شد این اثر دیر به خط تولید برسد و در نهایت تأخیر بخورد.
تهیه کننده آلبوم «بی نام» در پاسخ به پرسش تاریخ انتشار آلبوم گفت: فکر می کنم یک هفته دیگر نیز تأخیر داشته باشیم.
حسینی در ادامه گفت: مطمئن هستم وقتی آلبوم منتشر شود، همه از شنیدن آن راضی خواهند بود، به دلیل اینکه روی کیفیت آلبوم تلاش زیادی صورت گرفته و وقتی آلبوم منتشر شود هیچ کدام از این بحث ها (انتقاد هواداران و ایرادهای گرفته شده) باقی نمی ماند.
چندی پس از خبر انتشار نیافتن آلبوم و جنجال خبری و اعتراض هواداران، هادی حسینی برای پنجمین بار، تاریخی را برای انتشار اعلام کرد. او گفت: «آلبوم «بی نام»، هفته اول دی ماه، در روز سه شنبه، مورخ ۳ دی ۱۳۹۸ منتشر خواهد شد.»
درحالی که مردم و هواداران، خود را برای انتشار آلبوم بی نام (قمارباز) در مورخه سه شنبه ۳ دی ماه آماده کرده بودند، ساعت ۵ صبح روز دوشنبه دوم دی ماه، بی نام در سایت «مدیا فایر» برای دانلود رایگان گذاشته شد و تلاش های چند ساعته تیم تولید اثر برای حذف آن نتیجه بخش نشد تا سرانجام حوالی ساعت ۱۷ دوشنبه دوم دی ماه نسخه رسمی دیجیتالی آلبوم از طریق بیپ تونز منتشر شد؛ نسخه های فیزیکی نیز فردای همان روز سه شنبه، ۳ دی، منتشر شدند.
صدرالدین حسین خانی (مدیرعامل شرکت ایران گام) که نسخه فیزیکی آلبوم «بی نام» تحت امتیاز این شرکت روانه بازار موسیقی شده، در گفتگویی با سایت «موسیقی ما» گفت: «من صاحب اثر نیستم. پخش این آلبوم را مجموعه ایران گام انجام داده است و برسر یک تیراژ مشخص توافق کرده ایم. خود ما هم از دیروز (۲ دی) که این حواشی رخ داد، با گروه تهیه کنندگان اثر درگیریم که چطور پیش از انتشار رسمی نسخه فیزیکی آلبوم، فروش نسخه اینترنتی آغاز شده و این ماجرای لو رفتن آلبوم هم که متأسفانه صحت داشت و ضربه بدی به فروش اثر و صاحبان اثر خواهد زد.»
حسین خانی افزود: «آلبوم فقط و فقط در اختیار صاحبان اثر بوده و هیچ راه دیگری برای لو رفتن آن وجود نداشته و ندارد. ما به عنوان مجموعه ای که قرار است انحصار توزیع و فروش نسخه فیزیکی را در اختیار داشته باشیم، هیچوقت که خودزنی نمی کنیم. محسن چاوشی حدود دو میلیون نفر در صفحات شخصی خود دنبال کننده دارند، ولی نسخه فیزیکی و دیجیتالی اثر هر کدام فقط سه الی چهار هزار نسخه فروش داشته!»
مجله دیجی کالا، در نقد و بررسی اختصاصی اش، «بی نام» را آلبومی نامید که در آن تکرار بی حاصل شده و حال و هوایی در مخاطب زنده نمی کند. صوفیا نصراللهی، خبرنگار دیجی کالا نوشت: «اگر در آلبوم «ابراهیم» اعتماد به نفس چاوشی باعث تأثیر مثبت روی وجه های مختلف قطعات موسیقی شده بود حالا به نظر می رسد یکه تاز بودنش کمی کار دستش داده است؛ به نظر می رسد در این آلبوم جای خالی تنظیم های بهروز صفاریان یا فرشاد حسامی به شدت حس می شود. احتمالاً اگر چاوشی مثل آلبوم های قبلی فقط چند قطعه را تنظیم می کرد و سلیقهٔ دیگری هم دخیل بود خروجی دلنشین تر و حرفه ای تر از کار درمی آمد. در حال حاضر فضای ملودی ها بی دلیل شلوغ و پرسروصداست و ترکیب سازبندی ها به دل نمی نشیند.»
ایراد دیگری که اکثر شنوندگان آلبوم از آن در فضای مجازی گرفتند، بی کیفیت بودن لاین های صوتی و واضح نبودن صدای محسن چاوشی و تنظیم قطعات است که البته این ایراد، به میکس و مسترینگ کار برمیگردد.
روزنامه خراسان در شماره ۲۰۲۷۶ خود نوشت: «محسن چاوشی نشان داده رگ خواب ترکیب صدای خود و اشعار مولانا و سعدی را به خوبی به دست آورده است. شاید هم از تکرار خود با مولانا خسته شده، به همین دلیل، میل سعدی کرده است و با استفاده از موسیقی ترنس، شکل جدیدی از خواندن اشعار او را ارائه داده. موضوعی که شاید به مذاق قدیمی ترها خوش نیاید اما پل جدیدی برای پیوند نسل جدید با شاعران کلاسیک باشد. حضور سازهای فولکلور در «بی نام» اتفاق تازه و تحسین برانگیزی است. نی انبان نوازی های محسن شریفیان، سرپرست گروه لیان به قطعه های ریتمیک آلبوم، مانند «قند منی» هویت داده است. همچنین صدای سازهای کردی تنبور و دیوان و همچنین باقلاما، ساز اصیل آذری ها، توسط سید محمد کاظمی جاسمی بیشتر از گیتار الکتریک عادل روح نواز که در چند آلبوم قبلی چاوشی به یک عنصر همیشگی تبدیل شده بود، به گوش می خورد.»
خراسان در ادامه اضافه کرد: «این طور به نظر می آید که این آلبوم به پای آلبوم های قبلی چاوشی نرسیده اما او نسبت به آلبوم های منتشر شده امسال، جلوتر از دیگر خوانندگان ایستاده است»
درباره تکراری بودن قطعات این آلبوم نیز نظراتی عنوان شد که از جمله آنها می توان به مقاله ای که در روزنامه ایندیپندنت فارسی منتشر شد که در آن آورده است: «چاوشی صدای بمِ پخته ای دارد و توانسته هویت صدایش را در همان محدوده بسیار معینی که می خواند، حفظ کرده و آن را به برندی برای خود تبدیل کند. اما این محدودیت سبب شده است تا تنوع از کار ستانده شود و برخی از کارها تکراری به نظر برسند با یک خط ملودی ثابت. شعر مولانا به خودی خود دارای وزن و ریتم معینی است و آهنگساز می بایست علاوه بر وزن آشکاری که این ابیات دارد، به سراغ وزن های پنهان آن هم برود و خوانشی متفاوت تر از وزن آشکار از اثر داشته باشد.»
محسن چاوشی در بیشتر مواقع، درگیر معضل لو رفتن و پخش اینترنتی آهنگ هایش از ابتدای فعالیتش تا به امروز بوده است. دموی قطعه «بحر تفکر» (یا همان «من ندانستم») که پیش تر گفته شده بود یکی از قطعات داخل آلبوم «بی نام» می باشد، چندی قبل توسط اشخاص ناشناسی به صورت اینترنتی و در فضای مجازی دست به دست شده و در نهایت لو رفت.
هادی حسینی، تهیه کننده آلبوم، در ۱۳ آبان ۱۳۹۸، در بیانیه خود با مقصر شمردن هواداران در امر لو رفتن قطعات آلبوم، و با هدف اصلاح تفکر و یادگیری مخاطبان و جلوگیری آنها از انتشار گسترده تر قطعات، گفت قطعه «بحر تفکر» تنها با همکاری هواداران و سعی و همت ایشان مبنی بر پشیمانی لو دهنده ها منتشر خواهد شد.
بهمن بابازاده، خبرنگار موسیقی نیز در این باره توییت کرد: شاهکارهای تیم تهیه آلبوم قمارباز (بی نام) با صدای محسن چاوشی ادامه دارد. چهارمین تراک آلبوم هم لو رفته و به صورت گسترده در فضای نت پخش شده. تهیه کننده آلبوم هم گفته بخاطر تنبیه هوادارا که قطعه لو رفته رو برای هم فوروارد کردن، تراک بحر تفکر از آلبوم حذف میشه تا هوادارها ادب بشن!
۲۰ آبان ماه، هادی حسینی در پیام دیگری اضافه کرد: اگر به جز ورژن لو رفته بحر تفکر تا فاصله انتشار آلبوم، آهنگ دیگری لو نرود طبق توافق با شرکت پخش، بحر تفکر در آلبوم خواهد بود و در این صورت با احتساب این قطعه، آلبوم با ۱۱ تراک منتشر خواهد شد.
در نهایت، ۵ آذر ماه، تهیه کننده آلبوم با نشر پیامی اعلام کرد «بحر تفکر» با نام «من ندانستم» به آلبوم اضافه شده.
•محسن چاوشی
•ابراهیم
•ترانه شناسی محسن چاوشی
| [
{
"answer1": "در ابتدا این آلبوم قرار بود با نام \"قمارباز\" منتشر شود",
"answer2": "پس از حواشی به وجود آمده از سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نام آن به \"بی نام\" تغییر پیدا کرد.",
"distance": 60,
"question": "نام آلبوم دهم محسن چاوشی در ابتدا چه بود و چه عاملی باعث تغییر آن شد؟"
},
{
"answer1": "چاوشی ماه ها قبل بخش هایی از قطعه «بازآمدم» را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و عنوان کرد که این قطعه به صورت تک آهنگ در هفته های آینده منتشر خواهد شد",
"answer2": "۱۶ آذر ماه، تیزر آلبوم که با استفاده از قطعه طرب انگیز «قند منی» که توسط «وحید امینی» کارگردانی و ساخته شده بود، منتشر شد.",
"distance": 6108,
"question": "قطعه ای که در ابتدا قرار بود به صورت تک آهنگ منتشر شود و نام آهنگی که در تیزر آلبوم استفاده شده بود چه بود؟"
},
{
"answer1": "هادی حسینی تهیه کننده جدیدترین آلبوم محسن چاوشی",
"answer2": "حوالی ساعت ۱۷ دوشنبه دوم دی ماه نسخه رسمی دیجیتالی آلبوم از طریق بیپ تونز منتشر شد",
"distance": 7836,
"question": "تهیه کننده آلبوم بی نام چه کسی بود و چه زمانی نسخه دیجیتالی آلبوم به طور رسمی منتشر شد؟"
},
{
"answer1": "به علت مجوز نگرفتن نام آلبوم و شعر قمارباز، انتشار آلبوم دوباره به تاریخ نامعلومی موکول شد.",
"answer2": "روزنامه خراسان در شماره ۲۰۲۷۶ خود نوشت: «محسن چاوشی نشان داده رگ خواب ترکیب صدای خود و اشعار مولانا و سعدی را به خوبی به دست آورده است.",
"distance": 5775,
"question": "چرا انتشار آلبوم قمارباز به تعویق افتاد و کدام روزنامه به استفاده از سازهای فولکلور در آلبوم اشاره کرد؟"
},
{
"answer1": "تنظیم قطعات «قمارباز»، «راز» و «من ندانستم» تغییر کرد.",
"answer2": "دموی قطعه «بحر تفکر» (یا همان «من ندانستم») که پیش تر گفته شده بود یکی از قطعات داخل آلبوم «بی نام» می باشد، چندی قبل توسط اشخاص ناشناسی به صورت اینترنتی و در فضای مجازی دست به دست شده و در نهایت لو رفت.",
"distance": 4602,
"question": "کدام قطعات آلبوم بی نام دچار تغییر تنظیم شدند و کدام یک از قطعات آلبوم قبل از انتشار رسمی لو رفت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
697 | : پارلمان اروپا
پارلمان اروپا نهاد قانون گذاری در اتحادیه اروپا است. پارلمان اروپا به طور مشترک با شورای اتحادیه اروپایی به قانون گذاری و اتخاذ تصمیمات در اتحادیه اروپا می پردازد.
به علت آنکه نمایندگان آن به طور مستقیم از سوی شهروندان اروپایی انتخاب می شوند، سمبل دموکراسی در اتحادیه اروپا به حساب می آید. پارلمان اروپا دومین دموکراسی دنیا (پس از پارلمان هند) و بزرگترین دموکراسی فراملّی در جهان را نمایندگی می کند (۳۷۵ میلیون رای دهنده واجد شرایط در سال ۲۰۰۹).
پارلمان اروپا بر کمیسیون اروپا نظارت می کند تا جایی که رئیس و اعضاء کمیسیون موظف به اخذ رأی اعتماد از پارلمان هستند و پارلمان می تواند آنان را به صورت دسته جمعی استیضاح کند. پارلمان به همراه شورای اتحادیه اروپایی مسؤولیت تصمیم گیری در مورد بودجه اتحادیه و نظارت بر مصرف آن را دارد. اعضاء پارلمان هر پنج سال یک بار توسط آراء عمومی انتخاب می شوند. این پارلمان دارای ۷۵۱ کرسی بود که پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به ۷۰۵ کرسی تقلیل یافت.
نهمین دوره این پارلمان از ماه ژوئیه سال ۲۰۱۹ آغاز به کار کرده و تا ماه ژوئیه سال ۲۰۲۴ ادامه خواهدداشت. در این دوره ۷۰۵ کرسی این پارلمان، بین ۲۷ کشور عضو تقسیم شده است.
پارلمان اروپا تنها نهاد اتحادیه است که اعضای آن با رأی مستقیم مردم انتخاب می شوند. هفتمین دور این پارلمان در سال ۲۰۰۹ آغاز شد و تا سال ۲۰۱۴ ادامه داشت. در هفتمین دور، ۷۳۶ نفر نمایندگی ۴۹۲ میلیون نفر از ۲۷ دولت عضو را بر عهده داشتند.
شناسایی نیروهای مؤثر در این پارلمان به عنوان نمایندهٔ تفکرات سیاسی مردم دولت های عضو اتحادیه اروپا حایز اهمیت است. این نیروها را می توان در گروه های سیاسی فعال در پارلمان اروپا شناسایی کرد. اکثر اعضای پارلمان اروپا در گروه های سیاسی تقسیم بندی شده اند و تعداد معدودی از نمایندگان خارج از این گروه بندی های سیاسی قرار می گیرند. در این دوره گروه های سیاسی پارلمان اروپا عبارت بودند از: گروه حزب مردم اروپا (دموکرات های مسیحی) و دموکرات های اروپا، گروه سوسیالیست در پارلمان اروپا، گروه ائتلاف لیبرال ها و دموکرات ها برای اروپا، گروه اتحادیهٔ اروپای ملل، گروه سبزها / ائتلاف آزاد اروپایی، گروه هم پیمان چپ متحد اروپا – چپ سبز نوردیک، و گروه دموکراسی / مستقل. در این مقاله به معرفی هر یک از این گروه های سیاسی می پردازیم.
در سیاست اروپا، جایگاه راست میانه معمولاً متعلق به دموکرات مسیحی ها یا محافظه کاران است. گروه حزب مردم اروپا زیر سلطهٔ احزاب دموکرات مسیحی است و خواهان هم گرایی نزدیک تر اقتصادی در اروپا و نیز سیاست های مهاجرتی، خارجی و دفاعی مشترک است. برنامه های این حزب مبتنی بر حمایت از ارزش های خانواده، اصلاح بودجهٔ اتحادیه، و مشارکت پایدار فراآتلانتیک است.
بیانیهٔ این گروه سیاسی برای انتخابات ۲۰۰۹ پارلمان اروپا متضمن ایجاد فرصت های شغلی جدید، دوری از حمایت گرایی و ضرورت هماهنگی سیاست های پولی و مالیاتی، افزایش شفافیت و نظارت بر بازارهای مالی، تأکید بر فناوری های سبز در بازار اروپا، افزایش سهم انرژی های تجدیدپذیر، بهبود شرایط کاری برای شاغلین صاحب فرزند، و جذب کارگران ماهر از بقیه کشورهای دنیا در جهت رقابت پذیری و پویایی بیشتر اقتصاد دنیا بود.
این گروه از سال ۱۹۹۹ بزرگ ترین گروه سیاسی پارلمان اروپا بوده است. این گروه در پارلمان هفتم اروپا ۲۶۴ عضو دارد. بزرگ ترین هیئت های ملی در این گروه از کشورهای آلمان (۴۲ عضو از احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی)، ایتالیا (۳۵ عضو از حزب مردم آزادی)، فرانسه (۲۹ عضو از اتحادیه جنبش مردمی) و لهستان (۲۸ عضو از جبههٔ مدنی) هستند. بریتانیا تنها عضو اتحادیه است که هیچ نماینده ای در این گروه سیاسی ندارد.
حزب مردم اروپا در حال حاضر از جایگاه قدرتمندی در نهادهای اتحادیه و بسیاری از دولت های عضو اتحادیه برخوردار است. رئیس فعلی کمیسیون اروپا (خوزه مانوئل باروسو) و رئیس فعلی پارلمان اروپا (یرژی بوزک) به این گروه سیاسی وابستگی دارند. در سال ۲۰۰۹، سیزده رئیس دولت عضو اتحادیه مشتمل بر رؤسای دولت های هلند، ایتالیا، رومانی، لتونی، مالت، لوکزامبورگ، یونان، لیتوانی، آلمان، سوئد، فرانسه، لهستان، و بلژیک وابسته به احزاب عضو این گروه سیاسی اروپایی هستند. چنین پست هایی نشان از قدرت حزب مردم اروپا در صحنهٔ سیاسی اتحادیهٔ اروپا دارد.
در اروپای غربی، احزاب سوسیالیست یا سوسیال دموکرات از زمان همکاری های مدرن اروپایی در جایگاه چپ میانه قرار داشته اند. این گروه از ۲۳ ژوئن ۱۹۵۳ در مجمع مشترک جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا ایجاد شد و سپس فعالیت های خود را در پارلمان اروپا تداوم داد.
این گروه بر اساس ایدئولوژی سوسیال دموکراسی عمل می کند و هدف آن ایجاد یک اروپای اجتماعی جدید است. سوسیالیست ها اولویت های خود را در تضمین اشتغال و استانداردهای زندگی علیه رکود، مقابله با تغییر آب وهوا، ارتقای عدالت اجتماعی و امنیت معرفی می کنند. بسیاری از اعضای این گروه، محافظه کاران اروپا را به دلیل تأکید زیاد بر بازار آزاد، متهم به توزیع رکود می نمایند.
این گروه در حال حاضر با داشتن ۱۸۴ عضو، دومین گروه بزرگ پارلمان اروپا و تنها گروهی است که از تمامی دولت های عضو در پارلمان اروپا نمایندگی دارد. عناصر اصلی این گروه در این دوره پارلمانی مشتمل بر ۲۳ عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان، ۲۱ عضو حزب سوسیالیست کارگران اسپانیا، و ۲۱ عضو حزب دموکراتیک ایتالیا هستند. این گروه ۱۴ عضو از حزب سوسیالیست فرانسه و ۱۳ عضو حزب کارگر بریتانیا را نیز در بر می گیرد.
این گروه تا حد زیادی مبتنی بر لیبرالیسم است. ائتلاف لیبرال ها و دموکرات ها علاقه مند به تعمیق و گسترش بیشتر اتحادیه اروپا است و خواهان یافتن پاسخ های فراملی به چالش های پان اروپایی است. آن ها از کارکرد بهتر بازار واحد اروپا از طریق آزادی حرکت کارگران و رقابت بیشتر حمایت می کنند و دفاع از آزادی های بشری را در صدر اولویت های خود قرار می دهند.
این گروه مهم ترین برنامه های سیاسی خود را در ۱۰ مورد زیر معرفی نموده است:
-ارتقای صلح از طریق احترام به تنوع هویت های فرهنگی، زبانی و محلی و بازبودن اتحادیه به سوی همه دولت های اروپایی که با معیارهای عضویت تطابق داشته باشند؛ تبدیل کردن اتحادیه اروپا به یک بازیگر جهانی از طریق کم کردن شکاف جنبه های سیاسی و اقتصادی آن؛ گشایش، دموکراتیزاسیون و تقویت پاسخ گویی نهادهای اتحادیه اروپا؛ تضمین حقوق بنیادین همه شهروندان اروپا و حذف همه اشکال تبعیض؛ ارتقای آموزش در همه سطوح؛ تقویت حکومت اقتصادی اتحادیه اروپا؛ تضمین ارزش پول برای مالیات دهندگان، ریشه کنی تقلب، مقابله با بوروکراسی غیرضروری، و شفافیت و انصاف بیشتر نظام منابع؛ تبدیل کردن اروپا به رهبر جهانی حمایت از محیط زیست؛ افزایش کارایی های جهانی شدن؛ و
-تضمین شناسایی کامل و تقویت نقش مناطق اروپا.
این گروه با ۸۴ عضو، عنوان سوم را در میان گروه های سیاسی پارلمان هفتم اروپا در اختیار دارد. حزب های ملی مهم در این گروه از حزب دموکرات آزاد آلمان (با ۱۲ عضو)، حزب لیبرال دموکرات بریتانیا (با ۲۱ عضو) و حزب ایتالیای ارزش ها (با ۷ عضو) هستند.
این گروه متشکل از احزاب سبز از یک سو و منطقه گرایان و نمایندگان ملت های بدون دولت از اسکاتلند، ولز و کاتالونیا از سوی دیگر است. آن ها به دنبال حمایت بهتر از محیط زیست، تمرکز زدایی از دموکراسی، و برابری جنسیتی در محل کار هستند. ائتلاف آزاد اروپا – سبزها اغلب مواضع فدرالیستی اتخاذ می کند، هر چند که سبزهای بریتانیا و سوئد در مورد هم گرایی اروپا، دیدگاه متفاوتی نسبت به همکارانشان دارند.
در تبلیغات انتخابات ۲۰۰۹ پارلمان اروپا اولویت های کاری این گروه در موارد ذیل معرفی شدند:
-اصلاحات اقتصادی و اجتماعی برای توسعه پایدار بشریت و جهان طبیعی؛ روند دموکراتیکی که مسایل تجاری، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی را به حقوق زیست محیطی، فرهنگی و دموکراتیک پیوند دهد؛ استانداردهای بالای زیست محیطی، اجتماعی و دموکراتیک برای تضمین کیفیت زندگی؛ هم بستگی و حقوق تضمین شده بشری و شهروندی برای هر نفر مشتمل بر افرادی که از کشورهای غیرعضو اتحادیه اروپا آمده اند؛ طراحی سیاست خارجی در جهت حل مشکلات از طرق مسالمت آمیز؛ اصلاح ساختارها برای مشارکت دموکراتیک در تصمیم گیری سیاسی؛ تضمین فرصت ها و حقوق برابر، در عین تنوع زبانی و فرهنگی؛ سیاست اشتغال و توزیع مجدد کار با توجه ویژه به مسایل جنسیتی؛ مشارکت شخصیت های منتخب و صاحب قدرت در تصمیمات مرتبط شورای وزیران؛ و
-توسعه بند ۲ ماده ۲۹۹ معاهده آمستردام برای تمهید جایگاه ویژه دایمی مناطق دوردست شامل جزایر قناری، آزورس، مادیرا و مناطق فرانسوی.
ائتلاف آزاد اروپا – سبزها هدف خود را ساختن جامعه ای می داند که در آن به ارزش های بنیادین حقوق بشری و عدالت زیست محیطی احترام گذاشته شود و آزادی دنیای کار افزایش یابد. این گروه خواهان تعمیق دموکراسی از طریق تمرکززدایی، مشارکت مستقیم مردم در تصمیم گیری های مهم و پاسخ گویی بیشتر نهادهای حکومتی و اتحادیه است. این گروه طرفدار شکل گیری اتحادیه اروپا بر اساس اصل هم تکمیلی مردم آزادی است که به هم بستگی باور دارند. طرفداران این گروه از تمرکز زیاد اتحادیه بر مفاهیم اقتصادی انتقاد می کنند و خواهان توجه بیشتر به ارزش های اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی هستند.
این گروه در این دوره متشکل از ۵۵ عضو است و چهارمین گروه سیاسی پارلمان اروپا است. بزرگ ترین هیئت های ملی در این گروه از کشورهای آلمان (۱۴ عضو از حزب سبز / اتحاد ۹۰)، فرانسه (۱۴ عضو از فهرست زیست محیطی اروپا و حزب ملت کورسیکا)، و بریتانیا (۷ عضو از حزب ملی اسکاتلند، حزب سبز و حزب ولزی پلید کیمرو) هستند.
این گروه در سیاست اروپا، با رویکرد راست میانه معمولاً متشکل از دموکرات های مسیحی یا محافظه کاران است. اصلاح طلبان و محافظه کاران اروپا پس از گذشت تحولاتی که منجر به شکل گیری آن شد در اعلامیه تأسیسی خود که به عنوان اعلامیه پراگ شناخته شد، اصول زیر را مورد تأکید قرار داد:
رقابت و تجارت منصفانه و آزاد، آزادی و مسؤولیت فردی و پاسخ گویی دموکراتیک بیشتر، تأمین انرژی پاک با تأکید بر امنیت انرژی، اهمیت خانواده به عنوان سنگ بستر جامعه، تمامیت حاکمیتی دولت ملی در جهت مخالف فدرالیسم اتحادیه اروپا و تأکید بر ماهیت تکمیلی کارکردهای اتحادیه، اصل برتر روابط امنیتی فراآتلانتیک در ناتوی تجدید حیات یافته و حمایت از دموکراسی های جوان در سرتاسر اروپا، مهاجرت کنترل شده مؤثر و پایان سوء استفاده از رویه های پناهندگی، خدمات عمومی مدرن و کارآمد و حساسیت نسبت به هر دو جامعه شهری و روستایی، پایان دادن به بوروکراسی زاید و افراطی و تعهد به شفافیت بیشتر و پیروی دقیق از اصول در نهادها و صندوق های اتحادیه اروپا، و احترام و رفتار مساوی با همه کشورهای جدید و قدیم یا بزرگ و کوچک اتحادیه اروپا.
این گروه با داشتن ۵۴ عضو، پنجمین گروه سیاسی پارلمان اروپا محسوب می شود. شکل گیری این گروه در پارلمان هفتم اروپا تا حد زیادی ناشی از تلاش های حزب محافظه کار بریتانیا بود که با داشتن ۲۵ نماینده، توانست ۱۵ عضو حزب قانون و عدالت لهستان و ۹ عضو حزب دموکراتیک مدنی جمهوری چک و تعداد دیگری از نمایندگان را با خود همراه نماید. این گروه یک بلوک ضد فدرالیستی در اتحادیه تلقی می شود.
این گروه پارلمانی تلفیقی از دو سازمان کوچک تر چپ متحد اروپا و چپ سبز نوردیک است. برخی از اعضای این گروه متعلق به احزاب کمونیست ملی هستند. برای بررسی دیدگاه های چپ اروپا می توانیم به خط مشی مشترکی که این حزب در ۲۹ نوامبر ۲۰۰۸ برای انتخابات پارلمان اروپا اتخاذ کرد، نگاهی بیفکنیم. این سند تحت عنوان «با هم برای تغییر در اروپا: اروپای قرن ۲۱ نیازمند صلح، دموکراسی، عدالت اجتماعی و هم بستگی» منتشر شد.
بر اساس این سند، چپ اروپا سیاست خود را بر توسعه اقتصادی و اجتماعی، و حمایت از محیط زیست می نهد. هدف این سیاست ها دفاع و توسعه دستاوردهای اجتماعی، ارزش های هم بستگی و همکاری، اشتغال کامل، و یک رابطه منطقی با طبیعت است. توجه به دموکراتیک کردن اتحادیه اروپا، حقوق کارگران و موضوع اشتغال، حمایت از حقوق اجتماعی و رفاهی در برابر خصوصی سازی، تقویت خدمات عمومی در مقابل اصل رقابت، توجه به جنبه های اجتماعی مسایل زیست محیطی، بازسازی دموکراتیک اروپا به خصوص از طریق تأکید بر منشور حقوق بنیادین اتحادیه اروپایی و منشور اروپایی حقوق بشر، طرفداری از گفتگوی بین فرهنگی و تأکید بر آزادسازی نامحدود خدمات فرهنگی، افزایش قدرت قانون گذاری پارلمان اروپا و مشارکت مستقیم مردم در روندهای تصمیم گیری اروپایی، و تأکید بر ضرورت سیاست گذاری پناهندگی و مهاجرت بر مبنای کنوانسیون وین از اصول اساسی مورد توجه چپ گرایان است.
این گروه با داشتن ۳۵ عضو، ششمین گروه سیاسی پارلمان اروپا محسوب می شود. ۸ عضو از حزب چپ آلمان، ۵ عضو از جبهه چپ فرانسه برای تغییر اروپا، و ۵ عضو از حزب کمونیست و بلوک چپ پرتقال، بزرگ ترین هیئت های ملی در این گروه محسوب می شوند.
به دنبال اعلام نتایج انتخابات ۲۰۰۹ پارلمان اروپا، گروه دموکراسی / مستقل و گروه اتحادیه ای برای اروپای ملت ها به عنوان دو گروه سیاسی پارلمان ششم اروپا با توجه به تعداد کم کرسی هایی که به دست آورده بودند، با مشکل مواجه شدند. از این رو این دو گروه برای تأمین حداقل تعداد اعضای مورد نیاز برای تشکیل یک گروه سیاسی در پارلمان هفتم اروپا متحد شدند و گروه اروپای آزادی و دموکراسی را بنیان نهادند.
ایدئولوژی این گروه را می توان در عناصری چون بدبینی به اروپا، محافظه کاری ملی، محافظه کاری لیبرال، منطقه گرایی و عوام گرایی راست گرایانه معرفی نمود. این گروه که تحت عنوان بدبینان به اتحادیه هم معرفی می شوند، معتقدند که صلاحیت های اتحادیه اروپا باید کاهش یابد یا از گسترش بیشتر آن جلوگیری شود. برخی از اعضای این گروه از جمله حزب مستقل بریتانیا به خروج کامل کشورشان از اتحادیه اروپا باور دارند. از دیدگاه این گروه، ملت ها حق دارند از سنت ها و ارزش های خود حمایت کنند و از ابردولتی اروپا رهایی یابند.
این گروه در حال حاضر تنها ۳۲ کرسی از پارلمان اروپا را در اختیار دارد. در این جمع، حزب مستقل بریتانیا با داشتن ۱۳ عضو و لیگ شمالی ایتالیا با داشتن ۹ عضو، عوامل مؤثر هستند.
عنوان غیروابسته ها در پارلمان اروپا به نمایندگانی اطلاق می شود که عضو هیچ گروه سیاسی نیستند. این نمایندگان می توانند عضو یک حزب ملی یا حزب سیاسی اروپایی باشند، اما از آن جا که تشکیل یک گروه سیاسی در پارلمان اروپا مستلزم عضویت حداقل ۲۵ نماینده از یک چهارم دولت های عضو است، این نفرات نتوانسته یا نخواسته اند که در هیچ یک از گروه های سیاسی پارلمان هفتم اروپا عضو شوند. عدم عضویت در گروه های سیاسی به معنای عدم برخورداری از بودجه ها و امکاناتی است که برای این گروه ها در نظر گرفته می شود. به علاوه چنین نمایندگانی از قدرت چندانی برای پبش بردن برنامه های خاص خود برخوردار نیستند.
در دوره هفتم پارلمان اروپا، ۲۷ نماینده غیروابسته تلقی می شوند. ۱۱ حزب ملی از کشورهای بریتانیا، اتریش، رومانی، بلغارستان، بلژیک، هلند، اسپانیا و فرانسه در گروه بندی های سیاسی پارلمان اروپا قرار نگرفته اند.
پیشینه وجود هیئت رئیسه در پارلمان اروپا از پیمان لیسبون آغاز شد؛ زمانی که مقرر شد شورای اروپا که در آن سران اتحادیه هر سه ماه یک بار گرد هم می آیند، دارای یک رئیس تمام وقت شود. علت این تغییر ناکارآمدی سیستم فعلی اتحادیه و تغییر ۶ ماهه رئیس شورا بود. در سیستم اتحادیه معمولاً دولت های کوچک تر توان اداره مسائل کلان اتحادیه را ندارند و دولت های بزرگ تر نیز منافع و مصالح ملی خود را بر اتحادیه ترجیح می دادند. بر اساس سیستم جدید، رئیس شورای اروپا به مدت دو سال و نیم انتخاب می شود و قابلیت انتخاب مجدد را نیز دارد. بر اساس این تغییرات، رئیس موظف به پیگیری تصمیمات اتخاذ شده در جلسات شورا بوده و مدت زمان بیشتری برای این کار در اختیار دارد و تغییرات سریع مانع پیگیری تصمیمات نمی شود. بر اساس پیمان لیسبون رئیس شورا باید از طریق اجماع و بر اساس شهرت و مقبولیت تمام در اتحادیه انتخاب شود. از سوی دیگر رئیس جدید شورای اروپایی، ریاست شوراهای بخشی و تابعه را بر عهده نخواهد داشت و جلساتی که با حضور وزیران اتحادیه در امور مالی، حمل و نقل، کشاورزی و … تشکیل می شود به شکل دوره ای اداره خواهد شد.
۲۰۱۷ تاکنون: آنتونیو تایانی (Antonio tajani))
۲۰۱۴–۲۰۱۶: مارتین شوئلتز (Martin Schulz)
۲۰۱۲–۲۰۱۴: مارتین شوئلتز (Martin Schulz)
۲۰۰۹–۲۰۱۲: جرزی بوزک (Jerzy Buzek)
۲۰۰۷–۲۰۰۹: هانس گرت پوترینگ (Hans-Gert Pöttering)
۲۰۰۴–۲۰۰۷: جوزف بورل فونتلز (Josep Borrell Fontelles)
۲۰۰۲–۲۰۰۴: پت کاکس (Pat Cox)
۱۹۹۹–۲۰۰۲: نیکلا فونتین (Nicole Fontaine)
۱۹۹۷–۱۹۹۹: خوزه ماریا گلی روبلز (José Maria Gil-Robles)
۱۹۹۴–۱۹۹۷: کولاس هانش (Klaus Hänsch)
۱۹۹۲–۱۹۹۴: اگان کلپسش (Egon A. Klepsch)
۱۹۸۹–۱۹۹۲: انریکو برون کرسپ (Enrique Barõn Crespo)
۱۹۸۷–۱۹۸۹: لرد پلامپ (Lord Plumb)
۱۹۸۴–۱۹۸۷: پیر فلمین (Pierre Pflimlin)
۱۹۸۲–۱۹۸۴: پیت دانکر (Piet Dankert)
۱۹۷۹–۱۹۸۲: سیمون وی (Simone Veil)
۱۹۷۷–۱۹۷۹: امیلیو کلمبو (Emilio Colombo)
۱۹۷۵–۱۹۷۷: جرج اسپنال (Georges Spénale)
۱۹۷۳–۱۹۷۵: کرنیلز برخور (Cornelis Berkhouwer)
۱۹۷۱–۱۹۷۳: والتر بهرنت (Walter Behrendt)
۱۹۶۹–۱۹۷۱: ماریو اسلبا (Mario Scelba)
۱۹۶۶–۱۹۶۹: آلیان پوهر (Alain Poher)
۱۹۶۵–۱۹۶۶: ویکتور لیمنز (Victor Leemans)
۱۹۶۴–۱۹۶۵: جین دوویزارت (Jean Duvieusart)
۱۹۶۲–۱۹۶۴: گئتانو مارتینو (Gaetano Martino)
۱۹۶۰–۱۹۶۲: هانس فورلر (Hans Furler)
۱۹۵۸–۱۹۶۰: رابرت شومن (Robert Schuman)
۱۹۵۶–۱۹۵۸:هانس فورلر (Hans Furler)
۱۹۵۴–۱۹۵۶: گیئوسپ پلا (Giuseppe Pella)
۱۹۵۴: آلسید دو گسپری (Alcide de Gasperi)
۱۹۵۲–۱۹۵۴: پل هنری اسپاک (Paul Henri Spaak)
| [
{
"answer1": "پارلمان اروپا بر کمیسیون اروپا نظارت می کند تا جایی که رئیس و اعضاء کمیسیون موظف به اخذ رأی اعتماد از پارلمان هستند و پارلمان می تواند آنان را به صورت دسته جمعی استیضاح کند.",
"answer2": "این پارلمان دارای ۷۵۱ کرسی بود که پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به ۷۰۵ کرسی تقلیل یافت.",
"distance": 346,
"question": "پارلمان اروپا چگونه بر کمیسیون اروپا نظارت می کند و چه تعداد کرسی پس از خروج بریتانیا از این پارلمان کاهش یافت؟"
},
{
"answer1": "ائتلاف لیبرال ها و دموکرات ها علاقه مند به تعمیق و گسترش بیشتر اتحادیه اروپا است و خواهان یافتن پاسخ های فراملی به چالش های پان اروپایی است. آن ها از کارکرد بهتر بازار واحد اروپا از طریق آزادی حرکت کارگران و رقابت بیشتر حمایت می کنند و دفاع از آزادی های بشری را در صدر اولویت های خود قرار می دهند.",
"answer2": "این گروه با ۸۴ عضو، عنوان سوم را در میان گروه های سیاسی پارلمان هفتم اروپا در اختیار دارد.",
"distance": 1045,
"question": "گروه ائتلاف لیبرال ها و دموکرات ها برای اروپا چه برنامه هایی را در اولویت قرار داده است و چه تعداد عضو در پارلمان هفتم اروپا داشت؟"
},
{
"answer1": "توجه به دموکراتیک کردن اتحادیه اروپا، حقوق کارگران و موضوع اشتغال، حمایت از حقوق اجتماعی و رفاهی در برابر خصوصی سازی، تقویت خدمات عمومی در مقابل اصل رقابت، توجه به جنبه های اجتماعی مسایل زیست محیطی، بازسازی دموکراتیک اروپا به خصوص از طریق تأکید بر منشور حقوق بنیادین اتحادیه اروپایی و منشور اروپایی حقوق بشر، طرفداری از گفتگوی بین فرهنگی و تأکید بر آزادسازی نامحدود خدمات فرهنگی، افزایش قدرت قانون گذاری پارلمان اروپا و مشارکت مستقیم مردم در روندهای تصمیم گیری اروپایی، و تأکید بر ضرورت سیاست گذاری پناهندگی و مهاجرت بر مبنای کنوانسیون وین از اصول اساسی مورد توجه چپ گرایان است.",
"answer2": "این گروه با داشتن ۳۵ عضو، ششمین گروه سیاسی پارلمان اروپا محسوب می شود.",
"distance": 579,
"question": "چپ گرایان در پارلمان اروپا بر چه مواردی تاکید دارند و چه تعداد عضو در گروه خود دارند؟"
},
{
"answer1": "رئیس فعلی کمیسیون اروپا (خوزه مانوئل باروسو) و رئیس فعلی پارلمان اروپا (یرژی بوزک) به این گروه سیاسی وابستگی دارند.",
"answer2": "۲۰۰۹–۲۰۱۲: جرزی بوزک (Jerzy Buzek)",
"distance": 10587,
"question": "رئیس فعلی کمیسیون اروپا و رئیس فعلی پارلمان اروپا به کدام گروه سیاسی وابسته هستند و در چه سالی رئیس پارلمان اروپا جرزبوزک بود؟"
},
{
"answer1": "آن ها به دنبال حمایت بهتر از محیط زیست، تمرکز زدایی از دموکراسی، و برابری جنسیتی در محل کار هستند.",
"answer2": "بریتانیا (۷ عضو از حزب ملی اسکاتلند، حزب سبز و حزب ولزی پلید کیمرو) هستند.",
"distance": 1917,
"question": "گروه سبزها / ائتلاف آزاد اروپایی چه اهدافی را دنبال می کند و چند عضو از حزب ملی اسکاتلند در این گروه عضو هستند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
698 | : بناب مرند
بناب مرند (بناب جدید) یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع شده است. این شهر در ۱۰ کیلومتری شرق مرند و ۷۲ کیلومتری شمال غرب تبریز قرار گرفته است.
بناب مرند در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۸۳ خورشیدی از روستا به شهر ارتقا یافته و هم اکنون از لحاظ رتبه بندی شهرداریها، دارای درجهٔ یک است. این شهر از سمت شمال به زنوز، از سمت جنوب به صوفیان، از سمت شرق به ورزقان و از سمت
غرب به مرند محدود شده است.
بناب مرند دارای پیشینه ای تاریخی است. منطقهٔ تاریخی «آلادر» گورستان های متعدد تاریخی را در خود جای داده است. در سال های اخیر گروهی از افراد این گورستان ها را به طور غیرمجاز حفاری کرده و آثار تاریخی آن را به سرقت برده اند.
آب و هوای بناب مرند معتدل رو به سرد بوده و به دلیل اعتدال هوا، باغ های بسیاری در این شهر پدید آمده است. در فصل بهار و به ویژه در ماه های اردیبهشت و خرداد، شمار بسیاری از گردشگران از این شهر بازدید می کنند.
بناب مرند یکی از مناطق باستانی در خطه شهرستان مرند می باشد. در خصوص نام ین شهر مطرح است که در گذشته این شهر در منطقه دارای خانه و ساکنین زیادی بوده است به طوری که بقایای این خانه ها در منطقه قره اولدورن (در زبان محلی ترکی) هنوز باقی است و لذا بدین جهت در زبان محلی در ابتدا مین ائو (به فارسی= هزار خانه) که نشان دهنده خانوار زیاد این شهر می باشد نام گرفته بود که به مرور بین ائو نیز که به همان معنی است نامیده شده است و سپس در طول تاریخ در پی خلاصه سازی و روان سازی این اسم به تدریج به بیناب و بناب تغیر نام یافته است.
دیگر نظریه ای که دربارهٔ نام این شهر مطرح است به دوران حکومت [ضحاک] بازمی گردد و با توجه به این نظریه در گذشته دور در منطقه آلادر و آقچا قاپی سربازان ضحاک به لحاظ موقعیت استراتژیک منطقه مستقر بودند و چون یکی از القاب ضحاک بیوراسب یعنی دارنده هزار اسب می باشد و در زبان ترکی ببن آت نیز به همین معنی می باشد لذا در طول گذر تاریخ این نام به بیناب تغییر یافته است. همچنین با توجه به وفور اسب در این منطقه چنین نامی دور از انتظار نخواهد بود.
اما از سوی دیگر نظراتی در خصوص نام بِناب مطرح است و آن را بُناب تلفظ می نمایند که برگرفته از ریشه فارسی (بُن + آب) به معنی ریشه آب می باشد مطرح است و این گونه برداشت می شود چون آب در این منطقه وفور دارد لذا نام بُناب از این روست اما در رد این نظریه محققین تاریخ با استدلال به اینکه اولاً در این منطقه مردمان ترک زبان ساکن هستند و نامگذاری این مکان با نامی فارسی دور از انتظار است و در هیچ کجا رواجی ندارد. همچنین فرض پرآب بودن منطقه از این جهت رد می گردد که بناب در گذشته دور منطقه کم آبی بوده است و بقایای زمین های کشاورزی که به دلیل نبود آب در بناب در مسافت های دور از این شهر و در دامنه کوه ها به دلیل وجود آب باران و … وجود دارد حاکی از این امر است و در طی دوره های جدید است که با احداث متورهای آبی و استخراج آب های زیر زمینی این منطقه در میان همسایگان خود به پرآبی مشهور گردیده است.
نام این شهر قبل از تبدیل شدن به شهر، بناب بود که پس از شهر شدن آن در سال ۱۳۸۳ به بناب جدید تغییر یافت اما پس از ۸ سال از آن تاریخ در ۲۵ تیر ماه سال ۱۳۹۱ وزیران عضو کمیسیون سیاسی و دفاعی بنا به پیشنهاد وزارت کشور و به استناد ماده(۱۳) قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری -مصوب ۱۳۶۲- با تغییر نام شهر «بناب جدید» از توابع بخش مرکزی شهرستان مرند در استان آذربایجان شرقی به «بناب مرند» موافقت کرد و رسماً نام این شهر به بناب مرند تغییر یافت.
جمعیت بناب مرند در سرشماری سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۴٬۴۳۰ نفر بوده که از این تعداد، ۲٬۰۹۵ نفر مرد و ۲٬۳۳۵ نفر زن بوده اند. هم چنین شمار خانوارهای این شهر در این سال بالغ بر ۱٬۲۳۶ خانوار بوده است.
مردمان بناب مرند با ظاهری ساده و پوششی معمولی می باشند و اغلب در کار کشاورزی و دامداری می باشند. ساکنین این شهر کلاً مسلمان شیعه می باشند و به زبان ترکی آذربایجانی تکلم می نمایند.
شهر بناب مرند در سال ۸۳ از روستا به شهر تبدیل شد و قبل از آن روستا بود و نامش روستای بناب بود و در میان عموم مردم شهرستان مرند به بناب مرند مشهور بود. به هنگام شهر شدن این روستا به دلیل شباهت نام این روستا با نام شهر بناب که مرکز شهرستان بناب در نزدیکی مراغه است به ناچار نام این روستا از بناب به بناب مرند تغییر یافت. روستای بناب مرند مرکز دهستان بناب بود که از روستاهای همجوار بناب تشکیل می شد. این روستا در سال های قبل از انقلاب ایران ظاهری کاملاً ساده و روستایی داشت به طوری که از چندین کوچهٔ اصلی و یک میدان مرکزی تشکیل شده بود در این میدان یک برکه بود که عموم مردم روستا از آن استفاده می کردند و به دلیل وجود درختان نارون بزرگ در این میدان، از آن در زبان محلی ترکی به «قره آغاج دیبی» یاد می شد و در سالیان اخیر نام این میدان ابتدا «میدان ولیعصر» و سپس به «میدان امام حسین» تغییر یافته ولی باز نام «قره آغاج» در میان بومیان این شهر رایج است. در آن زمان روستای بناب دارای ۵ محلهٔ اصلی به نام های «چیل خوروز» در سمت غرب میدان، «یوخاری چوچه» در سمت شرقی میدان، «قاسملو» در جنوب میدان، «ملک لو» در شمال شرق میدان و «آشاغی کوچه» در شمال غرب میدان قرار دشتند. امروزه دیگر اثری از برکه و درختان نارون در میدان مرکزی بناب باقی نمانده است. بعد از این که بناب به شهر تبدیل شد و شهرداری در آن استقرار یافت، در میدان مرکزی آن یا همان «قره آغاج دیبی» در زمان شهردار نخست (مهندس مؤمنی)، کوزه ای عظیم در وسط میدان ساخته شد و از آن به عنوان مرکز شهر و نماد آن استفاده شد ولی به علت بزرگی کوزه و جا گیر بودن آن چندان با استقبال مردم روبه رو نشد تا اینکه در زمان شهردار دوم یعنی مرحوم مهندس طهمزی این کوزه از وسط میدان برداشته شد و به سد بناب برده شد و بعد از آسفالت کاری میدان، حوض آبی در وسط میدان ایجاد شد که بیانگر همان برکهٔ اولیه بود و در وسط حوض مجسمه ای از گل های زعفران قرار داده شد که نمادی باشد بر زعفران خیز بودن این شهر که در حال حاضر نیز این حوض و زعفران نماد میدان مرکزی بناب یا به عبارتی میدان امام حسین می باشد. در زمان شهردار نخست طرح هادی در بیشتر محله های بناب اجرا شد و در زمان شهردار دوم این محله ها آسفالت شدند ولی با این وجود بیشتر محله ها و خیابان های این شهر هنوز خاکی هستند و بافت روستایی خود را حفظ کرده اند.
در گذشته لوله کشی آب در بناب وجود نداشت و مردم بناب برای تأمین آب مورد نیاز برای خود و دام های خود اقدام به ایجاد محل هایی برای ذخیره و استفاده آب کرده بودند این محل ها یکی انبار آب بود که در هر محله یکی دوتا وجود داشت و مردم ابتدا آب رودخانه ها را به درون این انبارها هدایت می کردند و بعد از ته نشین شدن گل و لای آن از آن برای آشامیدن استفاده می کردند که از این انبارها می توان به ته زه انبار،عاشیق حسن انباری، ملک لو انباری، حاج علی اکبر انباری، قاسملو انباری اشاره کرد. مکان های دیگری که برای نگهداری آب استفاده می شد سوقّاغا نام داشت که آب آن ها نیز همانند انبارها از آب رودخانهٔ یوخاری آرخ که از آجی قاپی می آید تأمین می شد ولی ز آب سوقّاغا برای دام ها استفاده می شد. چندین سال بعد مردم اقدام به ایجاد منبع آب در قسمت جنوبی بناب نمودند و سپس آب چشمه زیلبیخ را که در کوه های جنوبی بناب بود با استفاده از لوله کشی به این منبع آب هدایت کردند و سپس آب را از منبع آب به داخل شهر لوله کشی کردند؛ ولی این لوله کشی آب فقط برای محله ها انجام گرفت و به داخل خانه ها لوله کشی انجام نشد؛ و مردم محله ها برای تأمین آب خود در کنار این شیر آبی که در محله ها وجود داشت به نوبت می ایستادند و از آن استفاده می کردند؛ ولی بعدها با کاهش آب چشمه زیلبیخ، اینبار آب چشمه «هف چشمه» به داخل منبع آب هدایت شد و چند سال پس از آن لوله کشی آب به داخل خانه ها نیز انجام شد و تا به امروز آب بناب از این چشمه تأمین می شود؛ ولی در سال های اخیر به خصوص بعد از اینکه بناب به شهر تبدیل شد و سازمان آب و فاضلاب در این شهر استقرار یافت به علت اینکه دیگر آب چشمه «هف چشمه» کفاف مصرف ساکنین را نمی دهد سازمان آب و فاضلاب بر آن شد تا برای تأمین آب شرب اهالی اقدام به احداث موتورهای آب نمایدتا در مواقع کاهش آب چشمه از آن ها استفاده نماید.
در سطح شهرستان مرند ۸ گورستان در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده اند که گورستان تاریخی بناب جدید یکی از این هشت گورستان به ثبت رسیده است که قدمت گورستان های ثبت شده در فهرست آثار ملی مربوط به قرون میانه و متاخر اسلامی و دوره های ایلخانی، اشکانی و قاجار می باشد که راستای اجرای ماده یک قانون تشکیل سازمان میراث فرهنگی و به شماره ۲۲۲۶۶ در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۷ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده اند.
گورستان بناب جدید با طول جغرافیایی ۴۵ درجه و ۵۰ دقیقه و ۷٫۱۳ ثانیه و عرض جغرافیایی ۴۳ درجه و ۲۵ دقیقه و ۳۶٫۰ ثانیه و ۴۴۳۶ فوت ارتفاع از سطح دریا در داخل شهر واقع شده است.
گورستان بناب جدید در سمت جنوبی این شهر قرار گرفته است. تاکنون هیچ گونه اقدامات در جهت حفاظت از این مکان تاریخی انجام نشده است.
اوائل خردا ماه سال ۱۳۹۲ گودالی به قطر شصت سانت در قسمت غربی این گورستان توسط اهالی کشف شد که تقریباً ۵ متر عمق داشت و مشخص بود که گودال مذکور مخفیانه حفر شده است اما نکته جالب توجه این بود که کوچکترین اثری از خاک های حاصل از حفر گودال در محل وجود نداشت.
مسجدجامع بناب جدید یکی از قدیمی ترین مساجد این شهر است که در مجاورت میدان مرکزی (میدان امام حسین) این شهر و در ضلع شمال شرقی میدان واقع است. این مسجد در یک طبقه و با سقفی شیروانی است؛ و دارای یک حیاط در قسمت شرق مسجد است. داخل مسجد نیز توسط دیواری کوتاه که به سقف نمی رسد به دو قسمت نا مساوی مردان و زنان تقسیم شده است به طوری که وسعت قسمت مردان بیش از دو برابر قسمت زنانه این مسجد می باشد. از نکات جالب توجه این مسجد این است که با وجود زیربنای بزرگ و عظیم آن کوچکترین ستونی در آن وجود ندارد و کل فضای مسجد یکپارچه می باشد و در سقف آن نیز به جای تیر آهن از چوب استفاده شده است. دیوارهای داخل مسجد فاقد هرگونه گچ بری یا کاشی کاری است و به صورت ساده گچ کاری شده است. این مسجد اصلی ترین تجمع گاه اهالی بناب جدید در مراسم مذهبی و سایر مناسبت ها می باشد. مسجد دارای سه درب ورود و خروج است که دو در در ضلع غربی مسجد مختص ورود و خروج مردان و زنان است و درب سوم در ضلع شرقی مسجد قرار دارد که به حیاط مسجد باز می شود. این مسجد در سال های اخیر به دلیل اتصال در سیستم سیم کشی برقش دچار آتش سوزی خفیفی در سقفش شده بود که منجر به اصلاح سیستم برق کشی مسجد شد.
این مسجد با زیر بنای تقریبی ۵۰۰ متر مربع در بتدا به صورت کاه گل بود و در آن زمان ستون های چوبی متعددی داشت؛ ولی بعداً آن مسجد گلی را تخریب و به جای آن مسجدی آجری ساختند. گفتنی است در آن زمان شخصی به نام حاج محمد هزینهٔ برداشت دیوار گلی جلوی مسجد را تقبل نمود تا همهٔ دیوار به صورت آجری ساخته شود. سقف این مسجد نیز با چوب ساخته شد. بناب این محل مسجد شخصی به نام امام علی بود که اصالتاً اهل روستای دولت آباد بود ولی در آن زمان در مرند زندگی می کرد. سقف این بنا نیز توسط شخصی به نام حاج علی اکبر ساخته شد؛ که کل سقف به صورت چوبی است و بالای سقف چوبی یک سقف شیروانی قرار دارد.
مسجد تازه ساخت در سال ۱۳۴۸ خورشیدی ساخته شد و آمادهٔ استفاده شد. از اولین مسئولین این مسجد مشهدی جبرئیل و مشهدی ابوالفضل بودند. بعد از این اشخاص در سال ۱۳۵۰ خورشیدی حاج علی حتمی و مرحوم حاج نوروز فتح اللهی به عنوان مسئولین و مراقبان (در زبان محلی: میجور) انتخاب شدند و تا به امروز ۴۵ سال است که این اشخاص در خدمت مسجد جامع هستند.
در این مسجد دو بار آتش سوزی رخ داده که آتش سوزی اول شدید تر بود. در آن زمان برای گرم کردن مسجد از بخاری های چوبی (چوب سوز) استفاده می شد که آتش سوزی چوب های بید مورد استفاده بخاری باعث کسترش آتش به سقف این مسجد شده بود.
آتش سوزی دوم چندین سال پیش بر اثر اتصال در سیم کشی برق مسجد به وجود آمده بود که موجب شد در قسمتی از سقف مسجد آتش سوزی شود ولی خوشبختانه بلافاصله آتش وزی مهار شد و خسارت چندانی به بار نیاورد و بعد از آن سیستم برق کشی مسجد اصلاح گردید تا از این بابت خطری متوجه مسجد نباشد.
در این مسجد سه عدد علم وجود دارد که در زمان های قدیم یکی از آن ها ناپدید گردید ولی دوتای دیگر هنوز موجود است که با نام های شط بزرگ و شط کوچک معروفند. در بارهٔ فلسفه وجودی این شط ها چیز زیادی در دست نیست ولی تا آنجا که معلوم است این شط ها قبلاً در منزل حاج رضا روشنی بودند که بعدها به مسجد منتقل شدند و در دو گوشهٔ جنوب غربی و جنوب شرقی مسجد نگهداری می شوند و اکثراً در ایام محرم به ویژه تاسوعا و عاشورا مردم پارچه های نذری خود را به این شط ها می بندند و بعداً این پارچه ها از شط باز شده و خرج مسجد می شوند.
اکثر ساکنان بناب جدید به کشاورزی می پردازند. این شهر تنها مرکز کشت زعفران در سطح منطقهٔ آذربایجان بوده و به عنوان «شهر زعفران» شناخته می شود. زعفران بناب جدید جزء مرغوب ترین زعفران های تولیدی در سطح ایران است. علاوه بر زعفران در این شهر میوه جاتی از قبیل زردآلو، سیب، گیلاس، گردو، آلبلالو و… نیز به عمل می آید. همچنین کشاورزان این شهر در کار کشت گندم و جو و سایر غلات می باشند. خاک بناب جدید از جمله خاک های مرغوب برای کشاورزی می باشد. همچنین قالی بافی نیز در میان اهالی این شهر رونق دارد و حتی تعاونی فرش نیز برای قالی بافان ایجاد شده است.
در شهر بناب مرند به علت بافت روستا مانند این شهر جدید التأسیس اکثراً مشاغل کشاورزی و دامداری رونق فراوانی دارد اما در سالیان اخیر مشاغلی همچون ساخت و تولید مبل، دامداری ها و مرغداری های صنعتی در این شهر به چشم می خورد.
همچنین باید اشاره کرد که این شهر از لحاظ وجود کارخانجات تولیدی و… دچار فقر می باشد و تنها کارخانه فعال این شهر کارخانه آب معدنی ماختا می باشد که در سالیان اخیر افتتاح گردیده و موجبات اشتغال مستقیم تقریباً ۴۰ نفر را گردیده است. همچنین شرکت تعاونی تولید عرقیات گیاهی و شرکت تعاونی فرش روستایی نیز در این شهر فعالیت می نمایند.
در خصوص امکانات شهری و مبلمان شهری شهر بناب جدید می توان گفت که تقریباً ۸۰ درصد خیابان های اصلی این شهر و در کل ۶۰ درصد معابر داخل شهری به صورت آسفالت شده می باشد. اما از لحاظ وجود فضای سبز داخل شهری چیز زیادی برای گفتن نیست. این شهر از نعمات آب شرب سالم، برق، گاز و تلفن برخوردار می باشد و کلیه خطوط تلفن همرا و کلیه شبکه های تلویزیونی در این شهر از پشتیبانی خوبی برخوردار است همچنین در سال های اخیر (۲۴ تیر ۹۰) به همت و تلاش جوانان فرهنگی شهر بناب جدید این شهر از نعمت اینترنت پرسرعت(ADSL) بهره مند گردید که با بالا رفتن سطح عمومی سواد در این شهر روز به روز بر استفاده کنندگان از اینترنت پرسرعت افزوده می شود.
از دیگر امکانات این شهر می توان به جایگاه CNG شهر و وجود یک بانک و یک دفتر خدمات ارتباطی اشاره کرد.
از آنجایی که شهر بناب مرند نخستین شهر زعفران خیز در شمالغرب کشور می باشد لذا به عنوان شهر طلای سرخ آذربایجان نیز معروف می باشد و از آنجایی که دارای خاک حاصلخیزی می باشد بنابرین زعفران بناب مرند از کیفیت بالایی برخوردار است از این رو در راستای حمایت از این محصول استراتژیک برای اولین بار در ۱۵ آبان ماه سال ۱۳۹۰ شهرداری و شورای اسلامی شهر بناب جدید با همکاری فرمانداری مرند و اداره جهاد کشاورزی شهرستان مرند اقدام به برگزاری نخستین جشنواره استانی زعفران در شهر بناب مرند نمودند که با استقبال چشمگیری همراه بود و در آن از نخستین تمبر اختصاصی زعفران بناب مرند رونمایی گردید.
دومین جشنواره زعفران شهر بناب مرند ۱۶ آبان سال ۱۳۹۱ با همکاری اداره جهاد کشاورزی استان آذربایجان شرقی، جهاد کشاورزی شهرستان مرند، شهرداری بناب مرند و فرمانداری مرند در شهر بناب مرند برگزار گردید و همانند دوره گذشته از زعفران کاران نمونه تقدیر به عمل آمد.
درهٔ آلادر با دارابودن باغ ها و چشمه های آب متعدد، مهم ترین مرکز جذب گردشگر در بناب جدید محسوب می شود. آب چشمه های این منطقه در فصل های بهار و تابستان منبع اصلی تأمین آب موردنیاز باغ های این شهر و در فصل های پاییز و زمستان تأمین کنندهٔ آب سد این شهر است. هم چنین در این آب انواع آبزیان و از جمله انواع ماهیها پرورش می یابند.
سد بناب جدید نیز ار مهم ترین مراکز جذب گردشگر در سطح بناب جدید و شهرستان مرند به شمار می رود. وجود این سد در این منطقه باعث جذب انواع مختلف پرندگان به آن شده و تنوع گونه های مختلف پرندگان در این منطقه را فراهم آورده است. متأسفانه این سد در سال ۸۹ که دریاچه آن به طور کامل آبگیری شده بود در اثر وجود ترک یا گسل احتمالی در کف بستر دریاچه باعث دررفت کل آب ذخیره شده گردیده و هم اکنون با اعتبار بیش از ۳ میلیارد تومان در حال عملیات پتوکشی با یک لایه ۶۰ سانتی رسی در کف بستر دریاچه سد یا بلانکت کف بستر هستند و دریاچه سد در حال حاضر کاملاً خالی از آب است.
عده ای از کارشناسان منطقه مرنداز جمله مهندس محمد صادق مصطفوی و مهندس فخرالدین قهرمانی به عنوان یک شهروند حساس به مسائل منطقه برای بررسی ابعاد این حادثه به محل سد مراجعه نموده و مطالبی نیز در این خصوص در سایت مرند خبر - بناب نیوز- مرند و توسعه و تیکینتی و سایر وبلاگ های منطقه مرند به رشته تحریر درآورده اند که خواندن آن ها برای شما خالی از لطف نیست و در هر حال ما امیدواریم که این سد مهم به حیات واقعی خود برگشته و برای منطقه مرند مایه خیر و برکت باشد. لازم است ذکر شود که این سد در مسیر جاده ابریشم احداث شده است.
آقچا قاپی یا در اصطلاح بومی آزاقاپی نام محل دره مانندی است که در امتداد آلادر واقع است و امتداد آقچا قاپی نیز به روستای نوجه ده درق وصل می شود و سپس ادامه می یابد. آب رودخانه در فصل تابستان توسط اهالی از آقچا قاپی به آلادر هدایت می شود و از آن برای آبیاری باغات و زمین ها استفاده می شود و در فصل زمستان نیز آب این رود به سد بناب جدید سرازیر می شود. البته نام این رود آقچا قاپی نیست بلکه آقچا قاپی نام محلی است در امتداد آلادر که این رود از آن می گذرد. آب این رود خانه محل زیست ماهیان و انواع قورباغه و مار و… می باشد. این مکان در تابستان یکی از زیباترین مناطق بناب است که همگان را به سوی خود جلب می کند.
کوه های بناب که در پیرامون بناب جدید قرار گرفته اند، دارای چشمه های متعدد آب معدنی و گیاهان متنوع دارویی هستند و در فصل بهار، گردشگران بسیاری را به خود جذب می کنند. از چشمه های موجود در این کوه ها می توان به «زیلبیخ»، «چور چشمه» و ماختا اشاره کرد.
بناب جدید دارای ۲ واحد دبیرستان و مدرسهٔ راهنمایی تحصیلی است که به صورت شیفتی اداره می شوند. هم چنین ۲ واحد دبستان و نیز شماری مهد کودک در این شهر فعال اند. دبستان های بناب جدید عبارتند از دبستان دخترانه شیخ عطّار و دبستان پسرانه راوندی. مدارس راهنمایی نیز که با دبیرستان های این شهر به صورت شیفتی هستند عبارتند از مدرسهٔ راهنمایی پسرانه شهید جعفری و مدرسه راهنمایی دخترانه موسوی. دبیرستان های این شهر نیز عبارتند از دبیرستان دخترانه الهام و دبیرستان پسرانه شهید پیرزاد.
دانشگاه پیام نور واحد بناب مرند در این شهر با همت هیئت مؤسس دانشگاه در ۷ مرداد سال ۱۳۸۷ تأسیس شده و این مرکز، تنها مرکز آموزش عالی در سطح بناب جدید به شمار می رود. نخستین رئیس دانشگاه پیام نور واحد بناب مرند دکتر سرمد بودند که بعد از ایشان در اواخر آذر ماه سال ۱۳۹۱ صمد بلاغی با مدرک کارشناسی ارشد در رشته علوم تربیتی به ریاست این دانشگاه انتصاب گردیدند. این دانشگاه در ساختمان کوچک و موقت کار خود را آغاز نمود و قرار است ساختمان اصلی دانشگاه به همراه پژوهشکدهٔ زعفران در زمینی به مساحت ۵ هکتار ساخته شود.
در مورد کتابخانه های شهر بناب مرند می توان گفت که نخستین کتابخانه این شهر که قبل از تبدیل شدن بناب به شهر فعالیت می کرد کتابخانه «بوعلی» بود که به هنگام شهر شدن بناب تعطیل و ساختمان آن توسط شهرداری بناب مرند اشغال گردید و تا حال حاضر نیز در دست شهرداری می باشد. اما دیگر کتابخانه این شهر کتابخانه عمومی شهر بناب مرند با نام کتابخانه شیخ اسماعیل تائب می باشد که در تاریخ (سه شنبه ۱۳۹۰/۸/۳) با حضور جناب دکتر بیگی استاندار وقت استان آذربایجان شرقی افتتاح گردید و در حال حاضر مشغول ارائه خدمات به شهروندان می باشد اما از لحاظ مخزن کتاب با کمبود کتاب مواجه می باشد.
شهر بناب جدید زادگاه افراد بزرگی بوده است که در زمان خود از تأثیرگذاران منطقه و شهر خود بوده اند که از آن جمله می توان به عارف بزرگ شیخ اسماعیل تائب و نیز بزرگ مردی همچون دکتر اسماعیل رفیعیان اشاره نمود.
بناب جدید در سال ۸۳ از روستا به شهر تبدیل شد و از آن زمان شهرداری در این شهر استقرار یافت. به علت نبود ساختمان شهرداری، کتابخانهٔ بو علی شهر بناب جدید که چندی بود بسته شده بود به ساختمان شهرداری تبدیل شد. اولین شهردار این شهر مهندس میر ارشد مؤمنی بود، گه تملک ها و مسیر گشایی های بسیاری در زمان او در بناب جدید انجام گرفت. پس از وی مهندس جعفر طهمزی به سمت شهرداری بناب انتخاب گشت و به دنبال سانحه رانندگی مهر ماه ۸۹ که منجر به فوت مرحوم طهمزی گردید سومین دور شورای اسلامی بناب مرند پس از کش و قوس های فراوان و پس از ماه ها مهندس بهرام دشتی را به عنوان سومین شهردار بناب مرند انتخاب کردند.
در سال ۱۳۹۲ نیز اعضای چهارمین دوره شورای اسلامی شهر بناب مرند مهندس یعقوب بدر نژاد را به عنوان چهارمین شهردار این شهر انتخاب نمودند.
بناب جدید از بدو تأسیس در سال ۱۳۸۳ خورشیدی تا به امروز، ۴ شهردار به خود دیده است.
شهر بناب مرند به علت نزدیکی به مرند و تازه تأسیس بودن آن فاقد ادارات چندانی می باشد و به جز چندین اداره ضروری در سایر موارد وابسته و تحت پوشش ادارات شهر مرند می باشد از جمله ادارات فعال و موجود در این شهر می توان به موارد زیر اشاره نمود:
| [
{
"answer1": "مردمان بناب مرند با ظاهری ساده و پوششی معمولی می باشند و اغلب در کار کشاورزی و دامداری می باشند.",
"answer2": "نخستین کتابخانه این شهر که قبل از تبدیل شدن بناب به شهر فعالیت می کرد کتابخانه «بوعلی» بود",
"distance": 13603,
"question": "مردم بناب مرند بیشتر به چه کاری مشغول هستند و اولین کتابخانه این شهر چه نام داشت؟"
},
{
"answer1": "بعد از ایشان در اواخر آذر ماه سال ۱۳۹۱ صمد بلاغی با مدرک کارشناسی ارشد در رشته علوم تربیتی به ریاست این دانشگاه انتصاب گردیدند.",
"answer2": "از آنجایی که شهر بناب مرند نخستین شهر زعفران خیز در شمالغرب کشور می باشد لذا به عنوان شهر طلای سرخ آذربایجان نیز معروف می باشد",
"distance": 3774,
"question": "رئیس دانشگاه پیام نور واحد بناب مرند بعد از دکتر سرمد چه کسی بود و بناب مرند به چه دلیلی به شهر طلای سرخ آذربایجان معروف است؟"
}
] | [
{
"answer1": "نام این شهر قبل از تبدیل شدن به شهر، بناب بود که پس از شهر شدن آن در سال ۱۳۸۳ به بناب جدید تغییر یافت",
"answer2": "در ۲۵ تیر ماه سال ۱۳۹۱ وزیران عضو کمیسیون سیاسی و دفاعی ... با تغییر نام شهر «بناب جدید» ... به «بناب مرند» موافقت کرد و رسماً نام این شهر به بناب مرند تغییر یافت.",
"question": "نام بناب مرند قبل از تبدیل شدن به شهر چه بود و در چه سالی رسما به بناب مرند تغییر نام یافت؟"
},
{
"answer1": "مسجدجامع بناب جدید ... در مجاورت میدان مرکزی (میدان امام حسین) این شهر و در ضلع شمال شرقی میدان واقع است.",
"answer2": "در سقف آن نیز به جای تیر آهن از چوب استفاده شده است.",
"question": "مسجد جامع بناب جدید در کجا واقع شده و سقف آن از چه چیزی ساخته شده است؟"
},
{
"answer1": "آب چشمه های این منطقه در فصل های بهار و تابستان منبع اصلی تأمین آب موردنیاز باغ های این شهر است.",
"answer2": "لازم است ذکر شود که این سد در مسیر جاده ابریشم احداث شده است.",
"question": "آب مورد نیاز باغ های بناب جدید از کجا تامین میشود و سد این شهر در چه مسیری احداث شده است؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
699 | : محمد خدابنده اولجایتو
سلطان محمد خدابنده - اولجایتو هشتمین سلطان از سلسله ایلخانان بود که از ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه.ق بر ایران حکمرانی کرد. وی پسر ارغون (چهارمین ایلخان مغول) و برادر غازان (هفتمین ایلخان مغول) بود.
مادر وی اوروک خاتون، مسیحی بود و تحت تأثیر کشیشان دربار، فرزند خود را غسل تعمید داده و به افتخار پاپ زمان که نیکولای چهارم بود، او را «نیکولو» نام نهاده بود. بروز یک بیماری در کودکی موجب شد که نامش را به «خربنده» تغییر دهند و در زمانی که اسلام آورد به «خدابنده» تغییر نام داد. به هنگام تاجگذاری نامش را به «محمد اولجایتو خان» تغییر داد که به معنای «پادشاه بزرگ مبارک» بود و تا پایان عمر به این نام باقی ماند.
اولجایتو در سال … ه.ق به دنیا آمد، مادر وی اوروک خاتون مسیحی بود و تحت تأثیر کشیشان دربار، فرزند خود را غسل تعمید داده و به افتخار پاپ زمان که نیکولای چهارم بود، او را «نیکولو» نام نهاده بود. در کودکی در جوی که مسیحیان نیرو و احترام فراوان داشتند، رشد کرد. پدر وی ارغون کلیساهایی را که به دستور احمد تگودار ویران شده بود، مرمت کرد و همچنین ماریهبالاها، اسقف کلیسای نسطوری ایران را بر اریکه قدرت نشانید و کلیسای مارشلیطه در مراغه را که مرکز مسیحیان ایران به شمار می رفت، رونق دوباره بخشید.
نیکولو در کودکی بیمار شد و به دنبال عقاید خرافی مغولی نامش را به «خربنده» تغییر دادند، که به حروف ابجد «سایه خاص آفریننده» معنا می دهد که رشید الدین فضل الله همدانی طی ابیاتی آن را توضیح داده است. تغییر نام هنگام حوادث ناگوار نزد مغول سنتی رایج بود.
در نوجوانی به فرمانروایی خراسان منصوب شد. در این دوران بود که روحانیان حنفی ملازمش شدند و پیوسته او را به گرویدن به این مذهب تشویق می کردند. تلاش آنان به سرانجام رسید؛ خربنده مسلمان و حنفی شد و حنفیان را احترام و تکریم فراوان کرد. وی پس از اسلام آوردن نام خود را از «خربنده» به «خدابنده» تغییر داد.
پس از مرگ غازان خان به ایلخانی مغول در ایران رسید. وی علاوه بر تأکید بر اجرای قوانین اسلامی، منشوری صادر کرد مبنی بر اینکه کلیه فرامینی که توسط غازان صادرشده، پابرجا و محترم باقی بماند. وی کسانی را که غازان بر کارها گمارده بود ابقا کرد و در مناصب نیز تغییری را اعمال نکرد؛ بنابراین می توان حکومت اولجایتو را، ادامه حکومت غازان دانست.
اولجایتو در سال های اول سلطنت خود، نقشه غازان را که موفق به اجرای آن نشد آغاز کرد؛ در منطقه ای که دارای چمنزارهای سبز و خرم بود به یاد موطن مألوف و دشت های وسیعش، شهری مهم و بزرگ ساخت که به سلطانیه معروف شد و از آن پس پایتخت را از تبریز به سلطانیه منتقل کرد. به پیروی از سبک غازانی (که خود تقلیدی از شهرسازی ایرانی بود)، در مرکز شهر سلطانیه ارگی بناشد که به بناهای آرامگاهی سلطان اختصاص یافت و در مرکز آن، گنبدی با هشت منار برپا شد. همچنین خانقاه، مدرسه، دارالسّیاده، دارالضّیافه و دارالشفا نیز در کنار آن بنا شد. موقوفات فراوان برای مخارج آن در نظر گرفته شد و تولیت آن به خواجه رشید الدین فضل الله همدانی سپرده شد، «چون این جمله به تعلیم و ارشاد او بود.»
اولجایتو پس از رسیدن به فرمان روایی، دستور به قتل آلافرنک پسر گیخاتو داد. او پسرش ابوسعید را به فرمان روایی خراسان فرستاد. الجایتو شهر سلطانیه را به وجود آورد (این کار را پپشتر پدرش ارغون آغاز کرده بود) و آن را پایتخت خود قرار داد. او دیلم (گیلان) را که با وجود گذشت پنجاه سال از برقراری ایلخانیان هنوز کاملاً مطیع نشده بود فتح کرد، اما سپاهش در این راه متحمل تلفات زیادی شد.
اولجایتو نیز همچون ایلخانان پیشین برای کسب حمایت اروپاییان در برابر مملوکان مصر با پاپ نوشت و خواند داشت اما نتوانست در عمل کمکی از آنان برای جنگ با مصریان دریافت کند، سرانجام در سال ۷۱۲ ه.ق / ۱۳۱۲ م. به تشویق گروهی از امرای ناراضی سوریه رهسپار موصل شد، از فرات گذشت و در کنار فرات، شهر رحبه الشام را به محاصره درآورد اما موفق به فتح آن نشد، اهل شهر در برابر مهاجمان سرسختانه مقاومت کردند و چون مغولان متحمل تلفات سنگین گردیدند و نیز آذوقه آنان تمام شده بود دست از محاصره شهر برداشتند و از طریق فرات مراجعت نمودند و بدین ترتیب تاریخ پنجاه ساله مبارزه مغولان و ممالیک بر سر تصرف سوریه پایان یافت.
اولجایتو که در کودکی با نام مسیحی نیکولا تعمید یافته بود پس از چندی به آیین بودایی درآمد و سرانجام قبول اسلام کرد و پیرو مذهب ابوحنیفه گردید، ظاهراً مناظره زشتی که در حضور ایلخان بین فقهای مذاهب حنفی و شافعی درگرفت در تغییر مذهب اولجایتو به شیعه بی تأثیر نبوده است. نمایندگان این مکاتب فقهی آنچنان اتهامات زشت و ناروایی بر یکدیگر وارد ساختند که اولجایتو از هردو رنجیده خاطر گشت.
پس از مناظره با علامه حلی و نظام الدین مراغه ای مذهب تشیع را اختیار کرد. اولجایتو نخست دستور داد که نام ابوبکر، عمر و عثمان از خطبه های نماز جمعه و از سکه ها برداشته شود. اما در انتها برای جلوگیری از جنگ های مذهبی دستور داد که دوباره نام خلفاء را بر روی سکه ضرب کنند و محققین تاریخ بر این باورند که او بر عقاید شیعی جان سپرد و خدمات شایانی به ایران و ایرانیان ان زمان نموده است که مثال آن احداث پل تاریخی بابا محمود در شهر تاریخی سهرفیروزان اصفهان است که دومین پل تاریخی استان اصفهان می باشد و به دستور محمد اولجایتو و توسط بابا محمود سهرفیروزانی مشاور ارشد او در لنجانات و حاکم سهرفیروزان ساخته می شود که راه ارتباطی اصفهان به فارس و خوزستان بوده است. و عده ای هم بر این باورند که مذهب رسمی او در انتها همان سنی حنفی می باشد . الجایتو در سن سی و شش سالگی وفات یافت و پیکرش در سلطانیه به خاک سپرده شد. وزیر یهودی تبارش رشیدالدین فضل الله همدانی متهم به مسموم کردن و قتل وی شد و توسط پسر و جانشین شاه ابوسعید بهادرخان اعدام شد.
غازان خان، در ایام حیات خود برادر خویش محمد را به جانشینی خود تعیین نمود؛ ولی محمد در وفات غازان در اردو حضور نداشت و در خراسان به حکومت و ادارهٔ امور آن مملکت مشغول بود. از امرای غازانی امیر مولای، محرمانه محمد را از اوضاع اردو و خیالات شاهزادگان و امرای سرکش مطلع می ساخت؛ مخصوصاً او را از داعیهٔ سلطنت آلافرنگ پسر کیخاتون مخبر کرد و به او فهماند که این شاهزاده به دستیاری هرقداق سپهسالار اردوی خراسان که زوجه اش دختر قتلغشاه خواهرزادهٔ آلافرنگ بوده، هوای ایلخانی در سر دارد و اگر محمد می خواهد به آرامی بر تخت بنشیند و دنبالهٔ اصلاحات برادر را بگیرد؛ نخست باید از جانب آلافرنگ و هرقداق آسوده خاطر شود. محمد در قوریلتایی که پس از وصول خبر مرگ غازان منعقد ساخت، چنین صلاح دید که پیش از شیوع این خبر کار آلافرنگ و هرقداق را بسازد و به همین نیت سه نفر از امرای خود را به این مهم گماشت و ایشان قبل از آن که آلافرنگ بر مردن غازان مطلع شود، با او خلوت کردند و یکی از آن سه مأمور سر او را با شمشیر از بدن جدا ساخت و هرقداق هم اگرچه گریخت، ولی به زودی دستگیر شد و با دو برادر و سه پسر خود به قتل رسید و محمد از شر غائلهٔ بزرگی رهائی یافت. بعد از دفع فتنهٔ آلافرنگ و هرقداق و گرفتن اطاعت از لشکریان ایشان و آرام کردن خراسان، محمد از آن مملکت عازم دارالملک تبریز گردید و در این سفر سپاهیان فراوان و یک عده از امرا و نوینان بزرگ مثل امیر مولای و سونج وایسن قتلغ و علی قوشچی و حسین بیک با او همراه بودند. محمد در پنجم ذی الحجة سال ۷۰۳ هَ.ق. به شهر اوجان رسید و در این مقام به اقامهٔ مراسم عزاداری برادر خود قیام کرد و در ۱۵ ذی الحجة همان سال رسماً به تخت ایلخانی جلوس نمود، در حالی که قتلغشاه و امیر چوپان و امیرفولادقیا و سونج وایسن قتلغ در طرف راست تخت او و شاهزاده خانم های خاندان چنگیزی در سمت چپ و امرای دیگر در مقابل آن ایستاده و لشکر در پشت چادر مخصوص ایلخانی صف زده بودند. محمد که پس از جلوس به تخت لقب سلطان اولجایتو یعنی سلطان آمرزیده اختیار کرد؛ در این موقع بیش از بیست وسه سال نداشت و او سومین پسر ارغون خان بود، از طرف مادر نوادهٔ برادر دوقوز خاتون محسوب می شد. سلطان محمد اولجایتو را به مناسبت تعلقی که به مذهب شیعه اظهار می داشت، شیعیان خدابنده لقب داده اند؛ ولی اهل تسنن از راه دشمنی و کینه جویی این کلمه را خربنده کرده و سلطان محمد اولجایتو به همین علت در کتب قدما به هر دو عنوان خدابنده و خربنده مذکور شده است. اولجایتو سه روز بعد از جلوس فرمانی دایر بر اقامهٔ مراسم دینی و شعائر اسلام و رعایت قوانین و یاساهای غازانی صادر نمود و به امرا و سران لشکری خلعت های بسیار بخشید. قتلغشاه نویان را به عنوان بیگلربیگی فرماندهی و سپهسالاری کل اردو و در میان رجال مملکتی مقام اول داد و امیر چوپان و فولادقیا و حسین بیک و سونج وایسن قتلغ را در تحت امر او گذاشت. سپس خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی طبیب را مثل ایام برادر به صدارت و خواجه سعدالدین محمد ساوجی را به مشارکت او در امور دیوانی و وزارتی گماشت و اوقاف را به قتلغقیا و بهاءالدین یعقوب سپرد و دو نفر از فرستادگان سلطان مصر را که در سنوات آخر سلطنت غازان به ایران آمده و به امر آن پادشاه تحت نظر مانده بودند، آزادی بخشید و در خدمت خودنگاهداشت.
بعد از ورود به تبریز اولجایتو سفرای تیمورقاآن (۶۹۴–۷۰۶ هَ. ق ) جانشین قوبیلای قاآن و اولوس اوگتای و جغتای را پذیرفت و در نتیجهٔ این ملاقات، بین ایلخان ایران و امپراتور چین و جانشینان اوگتای و جغتای رشتهٔ اتحاد و وداد مستحکم گردید. کمی بعد اولجایتو از تبریز به مراغه رفت و رصدخانهٔ آن را بازدید نمود. اصیل الدین پسر خواجه نصیرالدین طوسی را به ادارهٔ آن گماشت و پس از مراجعت بتبریز بدشت موقان حرکت نمود تا زمستان را در آن قشلاق بگذراند. اولجایتو از موقان دو نفر فرستادهٔ سلطان مصر را که آزادی بخشیده بود، بهمراهی نمایندگانی روانهٔ آن دیار نمود و به ایشان مأموریت داد که در مقابل از سلطان مصر خلاص ایرنجین برادر سونج را که در محاربات آخری بین غازان و مسلمین شام و مصر اسیر شده بود بخواهند و پیام دوستانهٔ اولجایتو را نیز بسلطان ابلاغ نمایند. در سال ۷۰۵ هَ.ق. یعنی سال دوم سلطنت اولجایتو تاج الدین گورسرخی نائب امیر هرقداق و بعضی دیگر از ساعیان خواجه رشیدالدین و خواجه سعدالدین را به اختلاس و برداشت مال دیوانی متهم کردند. اولجایتو قتلغنویان را مأمور تحقیق این قضیه نمود و چون بدخواهی و سعایت تاج الدین و دیگران با ثبات رسید، اولجایتو امر داد که ایشان را سیاست کنند و در نتیجه، تاج الدین گورسرخی بقتل رسید. بنای سلطانیه در ۷۰۴ هَ.ق. غازان خان در اواخر عمر خود خیال داشت که در محل چمن سلطانیه، یعنی درسرزمینی که دو رود کوچک ابهر و زنجان رود در آنجا سرچشمه می گیرند و اولی بطرف محال قزوین و دومی به سمت قزل اوزن متوجه می شود، شهری بنا کند و به این کار دست زد، ولی عمرش وفا نکرد و اولجایتو دنبالهٔ خیال برادر را در این خصوص گرفت. سرزمین حالیهٔ سلطانیه را مغول قنغورالانگ می گفتند و چمن آن مرتع احشام ایشان بود و غالباً ایلخانان و سرداران مغول در عبور از عراق به آذربایجان یا بالعکس در آن سرزمین رحل اقامت می انداختند. غازان خان در این محل که به هیچ وجه آبادی نداشت، اساس شهری را پی افکنده بود و اولجایتو همان را بنام سلطانیه در پنج فرسنگی ابهر در تاریخ ۷۰۴ هَ.ق. شروع به اتمام کرد و آن را در مدت ده سال به انجام رساند؛ به طوری که در سال ۷۱۳ ق. در محل قنغورالانگ که چمنی بیش نبود یکی از اعاظم بلاد اسلامی شرق ایجاد گردیدو ابنیهٔ بسیار از عمارات، مدارس، مساجد، حمام ها و بازارها در آن انشاء شد و جمعیت فراوان از هر طبقه در شهر مزبور مجتمع آمدند. دورادور سلطانیه به امر اولجایتو باروئی مربع شکل ساختند که طول آن ۳۰هزار قدم می شد و ضخامت دیوارهای آن به اندازه ای بود که چهار سوار پهلوی یکدیگر می توانستند روی آن حرکت کنند و در وسط آن اولجایتو قلعهٔ بزرگی ساخت که از جهت عظمت بشهری می ماند و در آن گنبدی جهت مقبرهٔ خود بنا کرد که همان گنبد معروف شاه خدابنده است که بعد از وفات، سلطان را در آنجا بخاک سپردند و آن از مهم ترین ابنیه و از نمونه های عالی معماری عهد مغول است. اولجایتو در بنای سلطانیه، همان راهی را که غازان در ساختن شنب غازان تبریز پیش گرفته بود، پیروی کرد؛ یعنی بعد ازساختن شهر و گنبد در اطراف مقبرهٔ خود به بنای هفت مسجد امر داد و یکی از آن ها را خود بخرج خویش از مرمر و چینی ساخت و ابنیهٔ بسیار دیگر نیز از دارالشفا، داروخانه، دارالسیادة و خانقاه در سلطانیه بر پا شد و اولجایتو علاوه بر بنای قصری جهت اقامت خویش مدرسهٔ بزرگی در آن شهر از روی گردهٔ مدرسهٔ مستنصریهٔ بغداد ایجاد نمود و از هر طرف مدرسین و علما و اهل بحث و درس را به آنجا خواند. در ساختن پایتخت جدید امراو وزرای اولجایتو نیز هر کدام بسهم خود شرکت کردند، از آنجمله خواجه رشیدالدین یک محلهٔ تمام از سلطانیه را که بر هزار خانه مشتمل بود به انضمام مدرسه و دارالشفا و خانقاهی به خرج خود ساخت. اولجایتو بعد از بنای سلطانیه با جماعتی از پیشه وران و اهل حرف و صنایع در مزید رونق آن شهر کوشید و سلطانیه در اندک مدتی بعد از تبریز، اولین شهر ممالک ایلخانی گردید؛ ولی افسوس که اعتبار آن دوامی نکرد و پس از اولجایتو و ابوسعیدخان یکباره از اهمیت افتاد و به همان سرعت که ایجاد شده بود رو به خرابی گذاشت این شهر از آن تاریخ به بعد دیگر جانی نگرفت و امروزه شهر کوچک و کم جمعیتی است.
فتح گیلان در ۷۰۶ ه.ق ولایت کوچک گیلان در تمام دورهٔ استیلای مغول از حد اردبیل و خلخال تا حدود کلاردشت و سرحد خاک مازندران از دستبرد سرداران چنگیزی و هولاکو و ایلخانان؛ جانشین ایشان محفوظ مانده بود وبواسطهٔ وجود معابر صعب العبور و بیشه های انبوه مغول ها نتوانسته بودند بر آن دست یابند. در سال ۷۰۵ هَ.ق. موقعی که یکی از پسران امیر ارغون آقا؛ حاکم مشهور مغول برای رساندن خبر مرگ خان اولوس جغتای بدرباراولجایتو آمده بود، به آن پادشاه گفت: که چگونه است که ایلخانان ایران با این همه فتوحات که بر دست ایشان میسر شده هنوز نتوانسته اند که ولایت کوچکی مثل گیلان را که در جنب مقر ایشان است، مسخر نمایند و دست امرای محلی را که تا این تاریخ زیر بار فرمان مغول نرفته اند از آن ناحیه کوتاه سازند؟ این بیان در مزاج اولجایتو بحدی مؤثر افتاد که تصمیم گرفت تا گیلان را از وجود امرای محلی مصفی ̍ سازد و افتخار این فتح را که تا آن وقت بدست هیچ یک از خوانین مغول حاصل نشده ببرد، به همین خیال در سال ۷۰۶ هَ.ق. چهار دسته سپاهی از چهار طرف به سمت معابر صعب العبور گیلان فرستاد، بشرح ذیل: امیر چوپان از راه اردبیل و طالش، قتلغشاه از سمت خلخال، طوغان و مؤمن از راه قزوین و کلاردشت و خود او نیز با اردوی چهارم از طریق لاهیجان، گیلان را مورد هجوم قرار داد. گیلان و خلخال در این تاریخ، در دست امرای محلی بود و هر قسمت از آنجا را امیری در تصرف داشت. مثلاً خلخال را شرف الدین خلخالی و قسمت کسکرو فومن و پیه پس (گیلان غربی یعنی ساحل یسار سفیدرود) زنی از خاندان اسحاقوند یا امرای دباج تحت نفوذ خودداشتند و این زن که به امیرهٔ دباج معروفست و آنکه بمناسبت این که قطب الدین علامه محمودبن مسعود شیرازی (۶۲۴–۷۱۰ هَ. ق ) کتاب درةالتاج لغرةالدباج را بنام او ساخته، مشهور شده است؛ از جمیع امرای گیلان در این تاریخ نامی تر بود.
اولجایتو قبل از لشکرکشی بخاک گیلان سُفرائی پیش امرای محلی آنجا فرستاد و ایشان را به اطاعت خود خواند. از ایشان امیرهٔ دباج هدایایی نزد اولجایتو روانه نمود و از در فرمان برداری درآمد و خود نیز به اردوی خدابنده آمد و مورد اکرام و احترام شد و سایر امرای گیلان نیز همین راه و رسم را پذیرفتند؛ ولی اندکی بعد فهمیدند که بواسطهٔ ثروت فوق العادهٔ گیلان و صیت گرانی امتعهٔ حاصلهٔ از آن، مخصوصاً ابریشم امرای اولجایتو چشم طمع به این ولایت دوخته اند و هر کدام از امرای محلی توقعاتی بی پایان دارند. به همین جهت به تدریج سر از اطاعت پیچیدند و درصدد دفاع املاک موروثی و مال و نام خود برآمدند و از ایشان امیرهٔ دباج بدون تحصیل اجازه از اولجایتو بمستقر خود که فومن بود، رفت و این حرکت اولجایتو را خشمگین کرده به ترتیب اردو و تقسیم ایشان بچهار لشکر و استیلای گیلان از چهار حد تصمیم گرفت. اگرچه فتح گیلان در قدم اول بمناسبت کوچکی و نزدیکی و عدم اعتبار امرای محلی آسان می نمود، ولی کمی بعد معلوم شد که کاری بس مشکل است چه از طرفی سختی راه ها و موانع بیشمار از قبیل: جنگل و کوه و باران و گل، قدم بقدم اردوهای اولجایتو را دچار زحمت و خطر می کرد و از طرفی دیگر دفاع مردانهٔ مردم از جان و مال خود باعث وارد آمدن شکست های پی در پی بلشکریان خدابنده می شد و اگرچه اولجایتو بالاخره گیلان را مسخر ساخت و امرای آنجا را مطیع و خراج گذار خود کرد، ولی تلفات جانی داد و سپهسالار کل اردوی او، یعنی قتلغشاه که شخص اول مملکت بود در این واقعه بقتل رسید. در هجوم بگیلان امیر چوپان به آسانی حدود کسکر راغارت کرده با فتح و نصرت قبل از رسیدن اولجایتو به لاهیجان به اردوی او پیوست، ولی قتلغشاه پس از گرفتن دست اطاعت از شرف الدین خلخالی حکمران خلخال با اینکه شرف الدین او را از عبور از تنگه های کوهستانی سخت طالش منع نمود، بشوکت خود مغرور شد بطمع اموال مردم گیلان بطرف این خاک پیش تاخت و امیر فولادقیا را به پیش قراولی خود فرستاد. لشکریان امیرهٔ دباج بجلوی امیر فولاد آمدند و چون سه بار شکست خوردند، طلب صلح کردند؛ ولی قتلغشاه بتحریک پسر خود درخواست صلح گیلانیان رانپذیرفت و جلوتر آمد و پسر را نیز بهمراهی امیر فولاد فرستاد. لشکریان امیرهٔ دباج پسرقتلغشاه را منهزم کردند و اردوی او در گل و لای فروماند. چون قتلغشاه به انتقام جلو آمد، یکی از گیلانیان او را کشت و لشکریانش از معرکه گریخته و غنائم بسیار برای گیلانیان بجاگذاردند.
امیر طغان و امیر مؤمن از طرف کلاردشت و رستمدار عازم گیلان بودند به آسانی حدو
الجایتو حامی و مشوق انواع هنرها بود، به اشاره او بود که رشیدالدین نخستین مجلد کتاب تاریخ غازانی را که بررسی تاریخ مغولان از آغاز تا مرگ غازان بود به پایان برد و دست به کار نوشتن مجلد دوم گردید که اولین کوشش برای ثبت تاریخ همه ملل بزرگ اوراسیا بود. اما تصویر الجایتو در درجه اول به عنوان کسی است که دوستدار سازندگی و آبادانی بود.
هم چنین، بنیان گذار و پدر آموزش عشایری در ایران حداقل از هفتصد سال پیش، سلطان محمد خدابنده الجایتو بوده است. به دستور وی مدرسه سیار ایجاد شد که همراه با اردوی سلطان در ییلاق و قشلاق در حرکت بوده و هیئت تعلیم و محصلان و اطرافیان آن می بایستی همراه سلطان محمد خدابنده الجایتو در حرکت باشند؛ بنابراین مدرسه متحرکی به وجود آمد که «وصاف الحضره» صاحب کتاب «تاریخ وصاف»، آن را «مدرسه سیار سلطانی» خوانده است.
| [
{
"answer1": "مادر وی اوروک خاتون، مسیحی بود و تحت تأثیر کشیشان دربار، فرزند خود را غسل تعمید داده و به افتخار پاپ زمان که نیکولای چهارم بود، او را «نیکولو» نام نهاده بود.",
"answer2": "تولیت آن به خواجه رشید الدین فضل الله همدانی سپرده شد، «چون این جمله به تعلیم و ارشاد او بود.»",
"distance": 2348,
"question": "نام اولیه اولجایتو چه بود و چه کسی مسئول سپردن تولیت موقوفات سلطانیه بود؟"
},
{
"answer1": "پس از مرگ غازان خان به ایلخانی مغول در ایران رسید.",
"answer2": "در وسط آن اولجایتو قلعهٔ بزرگی ساخت که از جهت عظمت بشهری می ماند و در آن گنبدی جهت مقبرهٔ خود بنا کرد که همان گنبد معروف شاه خدابنده است",
"distance": 8284,
"question": "اولجایتو چگونه پادشاه شد و نام گنبد معروف مقبره او چیست؟"
},
{
"answer1": "نیکولو در کودکی بیمار شد و به دنبال عقاید خرافی مغولی نامش را به «خربنده» تغییر دادند",
"answer2": "ولی تلفات جانی داد و سپهسالار کل اردوی او، یعنی قتلغشاه که شخص اول مملکت بود در این واقعه بقتل رسید.",
"distance": 12955,
"question": "چرا نام اولجایتو به خربنده تغییر کرد و در زمان فتح گیلان فرمانده کل ارتش چه کسی بود؟"
},
{
"answer1": "در سال ۷۰۵ هَ.ق. موقعی که یکی از پسران امیر ارغون آقا؛ حاکم مشهور مغول برای رساندن خبر مرگ خان اولوس جغتای بدرباراولجایتو آمده بود، به آن پادشاه گفت: که چگونه است که ایلخانان ایران با این همه فتوحات که بر دست ایشان میسر شده هنوز نتوانسته اند که ولایت کوچکی مثل گیلان را که در جنب مقر ایشان است، مسخر نمایند و دست امرای محلی را که تا این تاریخ زیر بار فرمان مغول نرفته اند از آن ناحیه کوتاه سازند؟",
"answer2": "این زن که به امیرهٔ دباج معروفست و آنکه بمناسبت این که قطب الدین علامه محمودبن مسعود شیرازی (۶۲۴–۷۱۰ هَ. ق ) کتاب درةالتاج لغرةالدباج را بنام او ساخته، مشهور شده است؛",
"distance": 1087,
"question": "چه کسی اولجایتو را تشویق به فتح گیلان کرد و کتاب درةالتاج لغرةالدباج به نام چه کسی نوشته شده است؟"
},
{
"answer1": "بنابراین مدرسه متحرکی به وجود آمد که «وصاف الحضره» صاحب کتاب «تاریخ وصاف»، آن را «مدرسه سیار سلطانی» خوانده است.",
"answer2": "وزیر یهودی تبارش رشیدالدین فضل الله همدانی متهم به مسموم کردن و قتل وی شد",
"distance": 10821,
"question": "نام مدرسه سیار در زمان اولجایتو چه بود و چه کسی متهم به قتل وی شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
700 | : رندرینگ (گرافیک رایانه ای)
پرداز زدن یا ارائهٔ ماشینی تصاویر یا نمایان سازی یا رندرینگ فرایند تولید ماشینی تصاویر بر پایهٔ مدل های محاسباتی، و سپس، ارائهٔ رایانه ای آن ها بر روی صفحهٔ نمایش را شامل می گردد.
در تعریف کلی: رندرینگ به فرایند نمایش تصاویر اجسام سه بعدی (3D) بر روی صفحهٔ نمایشگر دو بعدی گفته می شود.
پویانمایی رایانه ای هنر ساخت تصاویر پویا با استفاده از رایانه است که یکی از زیرمجموعه های گرافیک رایانه ای و پویانمایی است. ارائه یا رندرینگ از مراحل مهم در ساختن پویانمایی رایانه ای است. گاهی هدف رندرینگ در ساخت پویانمایی رایانه ایست ولی گاهی هم هدف رندرینگ در رسانه دیگری مانند فیلم است. در بسیاری از فیلم ها از آن استفاده و به عنوان CGI (تصاویر ساخت رایانه) یاد می شود.
در پویانمایی های ۳بعدی، همهٔ فریم ها باید پس از اینکه مدل سازی پایان یافت تفسیر شوند. در پویانمایی های ۲بعدی برداری، فرایند رندرینگ فریم کلیدی فرایند تصویرسازی است، درحالی که فریم های میانی چنان که لازم باشند تفسیر می شوند. برای نمایش های از پیش ضبط شده، فریم های ارائه شده، به یک فرمت یا رسانهٔ دیگر مانند فیلم یا تصویر دیجیتال (ارقامی) منتقل می شوند. همچنین ممکن است فریم ها به صورت بی درنگ درحالی که به کاربر نهایی نمایش داده می شود رندر شوند. رندرینگ بی درنگ در موتورهای بازی و شبیه سازها استفادهٔ گسترده ای دارد.
دنیای مجازی و ساختگی می تواند هر چیزی باشد، یک فیلم پویانمایی یا یک بازی ویدئویی ولی نکتهٔ مهم در تمام آن ها این است که قوانین فیزیکی موجود در دنیای واقعی باید تا حدودی بر روی آن اعمال شود تا دنیای مجازی را به دنیای واقعی ما نزدیک کند؛ در پویانمایی های رایانه ای این عمل توسط فرایندی به نام “رندرینگ ” صورت می پذیرد.
فرایند رندرینگ مهم ترین قسمت از ساخت دنیای مجازی است و مهم ترین عامل تمایز و تفاوت میان آنهاست. از آنجا که این مرحله تا این حد حائز اهمیت است، در این سند سعی شده مفاهیم کلی و بنیادی و نکات نسبتاً مهم در این زمینه تا حدودی بیان شود.
در سال های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ با کمک رایانه تحول عمیقی در پویانمایی آغاز شد. در سال های ۱۹۹۰ تأثیرات رایانه بر پویانمایی ها به اوج خود رسید تا بالاخره در سال ۱۹۹۵ اولین فیلم پویانمایی ای که به طور کامل با رایانه ساخته شده بود به پردهٔ سینماها رفت. تولید پویانمایی داستان اسباب بازی توجه تمام کسانی را که در ساخت پویانمایی فعالیت می کردند را جلب کرد و شرایط ایجاد انقلابی در زمینهٔ تکنیک های تولید پویانمایی را به خوبی ایجاد کرد.
هر ارائهٔ سطح بالا از تصاویر و اشکال نیازمند اجزایی با دامنه های متفاوت از پیکسل ها می باشد، به این اجزا اشکال اولیه یا اشکال ابتدایی می گوییم.
توصیفی از اجسام سه بعدی به زبانی کاملاً تعریف شده و ساخت یافته برای سیستم را مدل گویند. هر مدل از دسته ای از اشکال ابتدایی تشکیل شده و این اشکال به طوری در کنار هم قرار گرفته اند تا بتوانند حالت موجود مورد نظر را در ذهن بیننده القا کنند. هر چه تعداد چندوجهی های به کار رفته در یک مدل بیشتر باشد، جزئیات بیشتری را می توان به شکل مدل اضافه کرد که در اجسام پیچیده باعث می شود مدل به نمونهٔ واقعی بسیار شبیه شود.
مدل ساز باید بداند با چه برنامه ای کار کند و از مدلی که می خواهد بسازد آگاه باشد مثلاً باید بلو پرینت و چند عکس و مدل داشته باشد.
هر صحنه متشکل از تعدادی مدل است که طرز قرار گرفتن آن ها نسبت به یکدیگر و چگونهٔ طرح بندی فضا را مشخص می کند و رابطهٔ فضایی بین اشیا شامل مکان و اندازه را تعریف می کند. غیر از مدل ها دوربین ها منابع نور، جلوه های ویژه و اشیاء کمکی را نیز می توان در یک صحنه قرار داد.
به فرایند تصویر برداری از یک صحنهٔ سه بعدی، تفسیر می گویند؛ در این فرایند با اضافه کردن جزئیات فضای سه بعدی مثل سایه ها و تفاوت در تاریکی و روشنایی رنگ ها، به تصویر حالت واقع-گرایانه ای را القا می کنیم.
وظیفهٔ تفسیر در گرافیک رایانه ای بر عهدهٔ نرم افزار رایانه ایست که به آن “مفسر” می گویند.
هنر تولید تصاویر پویانمایی به وسیلهٔ رایانه را پویانمایی رایانه ای گویند. البته گاهی از پویانمایی رایانه برای بازسازی تصاویر در رسانهٔ دیگری مثلاً فیلم استفاده می شود. پویانمایی های رایانه ای را می توان به سه دستهٔ کلی تقسیم کرد:
پویانمایی های دوبعدی دسته ای از تصاویر ساخته شده به وسیلهٔ رایانه هستند که شامل مدل های دوبعدی مثل اشکال هندسی دوبعدی، نوشته ها و متون، و تصاویر دیجیتالی می باشند. این نوع پویانمایی ها معمولاً در برنامه های کاربردی ای که بر مبنای فناوری های سنتی پویانمایی سازی تولیدشده اند، به صورت دیجیتالی و روی رایانه ایجاد می شوند.
مراحل ایجاد یک پویانمایی دوبعدی را می توان به سه بخش عمده تقسیم کرد: مرحلهٔ ساخت و تصحیح اشکال، مرحلهٔ حرکت و ساخت فریم های کلیدی و مرحلهٔ "مورفینگ" یا "تویینینگ" می باشند.
در این مرحله ما اشکال، اجسام و موجودات مورد نیاز در پویانمایی را به وسیلهٔ برنامهٔ کاربردی مثل ادوبی فلش یا پاورپوینت طراحی می کنیم. در صورت نیاز می توانیم برای موجودات طراحی شده اسکلت و اهرم های مجازی تعریف کنیم تا حرکت دادن آن ها در مرحلهٔ بعد ساده تر شود ولی به طور کلی اسکلت بندی در طراحی مدل های دوبعدی بر خلاف مدل های سه بعدی ضرورتی ندارد. در طراحی مدل های دوبعدی می توان از گرافیک بیت مپ یا برداری استفاده کرد.
برای ایجاد حرکت های مورد نظر در پویانمایی از لایه ها استفاده می کنیم و در فریم های کلیدی تغییرات حرکتی را اعمال می کنیم که شامل حرکاتی مثل حرکات اعضای بدن، چشم، لباس و ... می باشند.
همان رندرینگ در پویانمایی سه بعدی است با این تفاوت که کاری که رایانه باید انجام بدهد تا حدودی متفاوت است. در این مرحله رایانه باید به ازای هر لایه فریم های موجود بین فریم های کلیدی را محاسبه کند و سپس تمام لایه ها را با هم دیگر ادغام کند تا پویانمایی نهایی به دست آید. در ضمن باید عمل رندریگ را برای فریم های کلیدی به طور جداگانه انجام دهد ولی به فریم های میانی کاری ندارد. به فرایند تولید فریم های میانی در اصطلاح مورفینگ یا تویینینگ می گویند. فریم های پویانمایی تفسیر شده را می توانیم به فرمت فیلم یا ویدئو ذخیره کنیم و در هنگام نیاز نمایش دهیم ولی یکی از برتری های پویانمایی دوبعدی پهنای باند کم و زمان کوتاه رندرینگ می باشد که به ما اجازه می دهد که فرایند رندرینگ را به صورت بی درنگ در زمان اجرای پویانمایی انجام دهیم. این خاصیت باعث شده که در اینترنت به جای فرایندهایی مثل به رشته درآوردن و از پیش بار کردن پویانمایی های طولانی را در رایانه مقصد تفسیرکنند.
امروزه بیشتر پویانمایی های ساخته شده به کمک رایانه از این دسته اند. این دسته از پویانمایی ها می توانند با تقریب مناسبی بسیار واقعی و طبیعی به نظر برسند. پویانمایی های سه بعدی را می توان به دو دستهٔ واقع گرایانه و خیالی تقسیم کرد. پویانمایی های واقع گرایانه سعی دارند که مدل های موجود در جهان را در دنیای مجازی شبیه سازی کنند. پویانمایی های واقع گرایانه خود به دو دسته تقسیم می شوند؛ یک دسته شامل پویانمایی هایی است که سعی شده در آن ها مثل فیلم های واقعی شخصیت های انسانی مجازی بازی کنند، در واقع در این پویانمایی ها شخصیت های اصلی انسان ها هستند و زندگی آن ها به تصویر کشیده شده است. در مقابل دستهٔ دیگر مربوط به پویانمایی سازی دنیای اطراف انسان هاست که می تواند شامل حیوانات و اشیا باشد.
پویانمایی های خیالی دنیایی را تولید می کنند که در ذهن نویسنده بوده و مثال خارجی ندارد. این پویانمایی ها مملو از شخصیت های خیالی مثل هیولاها، پری، ارواح و ... می باشند. کارخانهٔ هیولاها ساخت مشترک والت دیزنی و پیکسار نمونهٔ خوبی برای این دسته اند.
مراحل ساخت پویانمایی های سه بعدی بسیار به پویانمایی دوبعدی نزدیک است. در بسیاری از فیلم های پویانمایی بعد از پرورش شخصیت ها و تهیهٔ صفحات داستانی ابتدا تمام اجزای اصلی را به صورت دوبعدی طراحی می کنند و پس از اتمام طراحی شخصیت دوبعدی به کمک آن مدل سه بعدی را به وجود می آورند.
فرایند ایجاد مدلی برای ارائهٔ هر شیء سه بعدی (زنده یا غیرزنده) به وسیلهٔ صفت های هندسی و فرمول های ریاضی و تهیهٔ قالبی قابل تحویل برای رایانه را مدل سازی سه بعدی گویند که به وسیلهٔ نرم افزارهای خاص سه بعدی سازی صورت می گیرد مثلاً مایا یا تری دی مکس . خروجی فرایند مدلینگ چیزی شبیه به یک مجسمهٔ دیجیتالی است که از دسته ای از چند وجهی ها و اشکال ابتدایی به وجودآمده است. در این مرحله باید اسکلت بندی های لازم را برای مدل ایجاد کنیم و مفصل ها و اهرم ها، نقاط وزین و سنگین، بازه های حرکتی و محورهای دوران را مشخص کنیم. به اسکلت بندی و سایر کارهایی که جهت کنترل حرکت شخصیت ها در ساخت پویانمایی سه بعدی انجام می شود در اصطلاح طناب کشی می گویند.
به متغیرهایی که برای کنترل اجزای مختلف هر کاراکتر استفاده می شوند و مکان آن ها را نشان می دهند آوار می گویند. شخصیت “وودی ” در پویانمایی داستان اسباب بازی به تنهایی ۷۰۰ متغیر داشت که ۱۰۰ تای آن ها مربوط به عضلات صورت بودند. دو روش برای ایجاد مدل اولیه وجود دارد. در روش دستی یا سنتی انیماتور مدل را روی رایانه ایجاد می کند که بسیار شبیه هنر مجسمه سازی است. روش خودکار با استفاده از دستگاه های ورودی سه بعدی مثل اسکن فیزیکی سه بعدی انجام می شود.
بعد از تهیهٔ فرمت هندسی و فیزیکی باید سطوح را مشخص کنیم و برای آن ها رنگ، جنس و بافت مناسب را انتخاب کنیم. اعمال بافت و جنس بر روی مدل در مرحلهٔ رندرینگ انجام می شود که از مراحل مهم در جهت واقعی سازی تصاویر پویانمایی می باشد.
پس از مشخص شدن طرح کلی اجزای پویانمایی باید به طراحی حرکات و وقایع پویانمایی و اجزای آن بپردازیم. ابتدا باید نحوه-ی قرار گرفتن اجزا نسبت به یکدیگر را مشخص کنیم و صحنه ها را طراحی کنیم. طراحی صحنه ها شامل محل قرارگرفتن دوربین و منبع نور هم می باشد که هر دو در مرحلهٔ بعد، رندرینگ بسیار تأثیرگذارند.
در مرحلهٔ بعد باید حرکات مربوط به اجزا شامل ایست و حرکت، چرخش، تغییر جهت، تغییر ویژگی های فیزیکی مثل اندازه و رنگ را طراحی کنیم. بسیاری از نکات حرکتی که در این مرحله باید اجرا شوند با مراجعه به صفحات داستان قابل استخراج هستند. این مرحله هم مثل مرحلهٔ قبل دو نحوهٔ پیاده سازی دستی و خودکار دارد. روش دستی بسیار به کاری که در پویانمایی دوبعدی انجام می-دادیم شبیه است با این تفاوت که ما اینجا ابتدا با استفاده از اسکلت-بندی ها و اجزای کنترلی شخصیت ها حرکات آن ها را در فریم های کلیدی پیاده سازی می کنیم و رایانه فریم های میانی را محاسبه می کند و تمام فریم ها برای مرحلهٔ رندرینگ آماده می شوند. به طور کلی در پویانمایی سه بعدی کنترل بر روی نحوه و چگونگی حرکت اجزا بسیار راحت تر و بیشتر است. در روش خودکار حسگرها و علامت هایی را به روی بدن یک انسان واقعی متصل می کنیم و او مثل یک بازیگر حرکت می کند و حرکات او را به وسیلهٔ رایانه از حسگرها استخراج و ثبت می کنیم. به این روش در اصطلاح استخراج حرکت می گویند.
استفاده از این روش تحت شرایطی مناسب است که حرکات انسانی مورد نظر ما باشد و انجام آن حرکت ها برای انسان امکان پذیر باشد که معمولاً این شرایط به وجود نمی آید. مثلاً در داستان اسباب بازی که شخصیت ها اسباب بازی بودند، حرکات معقول انسانی خیلی به کار نمی آمد بنابراین حرکات به صورت دستی پیاده سازی شدند.
به طور کلی به فرایند تولید تصویر از یک صحنهٔ مجازی به منظور نمایش بر روی صفحهٔ نمایشگر، رندرینگ می گویند که توسط نرم افزار رندرینگ (موتور رندرینگ) انجام می شود و آخرین مرحله در تولید پویانمایی رایانه ای است. در واقع این مرحله شامل تبدیل صحنه سه بعدی برداری به یک تصویر پیکسلی قابل مشاهده می باشد.برخی از مباحثی که در رندرینگ تصاویر و فریم ها باید به آن ها بپردازیم شامل:
یکی از روش های القای سه بعدی بودن تصاویر است که محاسبه می کند با تغییر میزان نور رنگ ها و روشنایی سطوح چگونه باید تغییر کنند. فرض کنید می خواهیم به بیننده القا کنیم که شکل زیر یک مکعب مستطیل سه بعدی است. همان طور که می بینید این شکل که شامل سطوح یک رنگ است به هیچ وجه نمی تواند تداعی گر یک جسم سه بعدی باشد.
در شکل بعدی سعی می کنیم با پررنگ کردن لبه ها و متمایز کردن سطوح به این وسیله حالت سه بعدی را به وجود آوریم. این کار را معمولاً در طراحی اشکال سه بعدی بر روی کاغذ انجام می-دهیم. به این روش در اصطلاح علمی سایه زدن کارتونی یا سلولی می گویند.
همان طور که مشاهده کردید روش سایه زدن سلولی تا حدی موفق بود ولی این روش به واقعیت نزدیک نیست. روش بهتر روش سایه زدن به وسیلهٔ تفاوت رنگ ها و سایه هاست که در ادامه می بینید که بسیار به واقعیت نزدیک است.
شامل اضافه کردن جزئیات به سطوح که القاکنندهٔ جنس سطوح می باشد. در واقع بافت یک تصویر است که به سطح مدل نسبت داده می شود. این تصویر می تواند عیناً دیده شود یا تأثیرات آن قابل مشاهده باشد.مثلاً باعث ایجاد برجستگی روی سطح گردد یا ایجاد حس انعکاس یا شفافیت موضعی.تصویری که به عنوان بافت استفاده می شود می تواند پیکسلی باشد یا برداری. این مرحله بسیار مهم است زیرا استفادهٔ درست از بافت ها باعث کاهش قابل ملاحظه ای در تعداد اشکال ابتدایی برای نشان دادن اجزای دنیای واقعی با تقریبی مناسب، می شود. از آنجایی که زمان رندرینگ عموماً متناسب با تعداد چندوجهی هایی است که باید ترسیم شوند، بنابراین کاهش تعداد این چندوجهی ها به افزایش کیفیت پویانمایی از طریق درجه فریم بالاتر کمک می کند. برای مثال ترسیم یک دیوار آجری را در نظر بگیرید، ما می توانیم هر آجر را به عنوان یک مستطیل در نظر بگیریم و هر کدام را به طور جداگانه رسم کنیم ولی از آنجایی که ممکن است هزاران آجر در دیوار باشد، فرایند رندرینگ ما به طور قابل توجهی کند خواهد شد؛ راه دیگر این است که کل دیوار را به صورت یک مستطیل بزرگ نمایش دهیم و بر روی آن مستطیل بافت آجر بزنیم که این عمل فرایند رندرینگ را بسیار سریع خواهد کرد.
روشی برای اضافه کردن برجستگی های جزئی سطوح که مربوط به القای جنس اجسام می شود. برای مثال فرض کنید ما می خواهیم یک پرتقال را مدل کنیم. در ابتدا ما یک شکل کروی با سطح صاف خواهیم داشت که تنها شباهتی که با پرتقال دارد همان شکل کروی و رنگ نارنجی آن است ولی جزئیات در پویانمایی سه بعدی بسیار اهمیت دارد.
مشاهده کردید که اضافه کردن جزئیات مربوط به برجستگی تا چه حد به واقعی جلوه دادن مدل سه بعدی کمک می کند.
روشی است برای مشخص کردن بهتر مفهوم فاصله، به طوری که هرچه فاصلهٔ اجسام از دوربین بیشتر باشد به خاطر وجود رسانهٔ میانی مثل هوا و مه و دود و... اجسام محوتر به نظر می-رسند. محاسبهٔ میزان این محو شدگی با توجه به فاصله و واسط میانی از کارهایی است که در مرحلهٔ رندرینگ باید انجام شود.
روشن سازی غیرمستقیم نام دسته ای از الگوریتم هاست که با محاسبهٔ نورهایی که به طور غیرمستقیم از منبع نور یعنی از بازتاب آن بر اجسام دیگر صحنه به یکدیگر می رسد، باعث می شود که نورهای صحنه بسیار واقعی تر به نظر برسند. گاهی به این روش روشن سازی عمومی هم می گویند. در تئوری بازتاب ها، تجزیه و شکست نور و سایه ها و به خصوص نیم سایه ها مسایلی هستند که در روشن سازی عمومی محاسبه می شوند. تصاویری که با روشن سازی عمومی محاسبه می شوند بسیار واقعی به نظر می رسند. در این روش تغییر نور و روشنایی هر جسم و شیء روی محاسبهٔ نور و روشنایی اجسام مجاورش تأثیر می گذارد.
از نکات منفی این روش باید به محاسبات حجیم و زمان بر و پرهزینهٔ آن اشاره کرد. رادیوسیتی از الگوریتم هایی است که روشن سازی عمومی را محاسبه می کند. دیگر مواردی که در رندرینگ به آن ها می پردازیم:
موتورهای بازی در حقیقت مؤلفهٔ نرم افزاری و اصلی هر بازی ویدئویی و هر برنامهٔ تعاملی است که محتوای گرافیکی بی درنگ تولید کند. موتور بازی یک سری از تکنولوژی های اساسی را مهیا می سازد و همچنین فرایند توسعه را تسهیل می کند و در بعضی مواقع بازی را قادر می سازد تا به گونه ای ساخته شود که به صورت چندزیرساختاری (مستقل از زیرساخت ها مثل سیستم عامل) و بر روی کنسول های بازی و رایانه های رومیزی اجرا شود. توانایی ها و قابلیت های اساسی که توسط موتور بازی در اختیار قرار می گیرد شامل یک تفسیرکننده برای گرافیک های دو بعدی و سه بعدی و موتور فیزیک و کاشف برخورد و صدا و پردازشگر اسکریپت و پویانمایی و هوش مصنوعی و قابلیت های شبکه ای و یک نمودار صحنه می باشد. موتورهای بازی را بعضی اوقات با نام میان افزار بازی نیز می شناسند.
بعضی از موتورهای بازی به جای کلیه قابلیت هایی که مورد نیاز یک بازی ویدئویی است تنها قابلیت رندرینگ بی درنگ سه بعدی را مهیا می سازند. این موتورها به توسعه دهندهٔ بازی اجازه می دهند که بقیه توانایی ها و قابلیت های مورد نیاز را فراهم نموده و مجموعه را تکمیل نماید که می توان آن ها را از بین اجزای میان افزار بازی های دیگر انتخاب نمود. این نوع از موتورها اغلب با نام های دیگری مانند موتور گرافیکی یا موتور رندرسازی یا موتور سه بعدی نیز شناخته می شوند.
امروزه بسیار بر روی موتورهای بازی و اجزای سازندهٔ آن ها کار می شود و این امر باعث شده تا بین قسمت هایی مانند کارهای هنری و طراحی مراحل و رندرینگ و اسکریپ نویسی شکاف عمیقی ایجاد شود. به زبان ساده این امر باعث شده تا کارها تخصصی تر شود. امروزه در تیم های بزرگ توسعه بازی های رایانه ای و ویدئویی نسبت هنرمندان به برنامه نویسان ۴ به ۱ می باشد و این یک امر عادی به شمار می آیند. امروزه موتورهای بازی در زمره پیچیده ترین برنامه های رایانه ای هستند که تا به حال ایجاد شده است.
توسعه موتورهای بازی امروزه یکی از محبوب ترین پروژه ها در میان علوم رایانه ای می باشد و افراد بسیاری از دانشجویان و علاقه مندان و توسعه دهندگان بازی های رایانه ای به این موضوع می پردازند. از ملزومات توسعه موتورهای بازی داشتن دانش بسیار در طیف وسیعی از علوم، مانند هندسه و تئوری رنگ ها و محاسبات می باشد. بسیاری از افراد به طور مشتاقانه و غیرحرفه ای به این رشته می پردازند و از این کار لذت می برند ضمن اینکه محصول خود را به صورت منبع باز در اختیار بقیه می گذارند. "فضای کریستالی" یک موتور بازی رایگان است که به صورت منبع باز و چندزیرساختاری عرضه می شود و از محبوبیت خوبی نیز برخوردار است.
گرافیک رایانه ای به طور کلی و رندرینگ و پویانمایی به طور خاص، نیاز به پیش زمینهٔ قوی در ریاضیات و الگوریتم های رایانه ای دارد. الگوریتم های رندرینگ نیاز به دانش در زمینهٔ هندسهٔ نسبی و انعکاسی و جبرخطی و انواع مدل های نور و رنگ دارد. پویانمایی نیازمند درک خوبی از ریاضیات پیوسته دارد. پویانمایی های خوب نیاز به گونه هایی از مدل های فیزیکی برای نمایش تأثیر نیروی جاذبه و نیروی تعاملی اشیا نیز دارد.
زمینه های پیشرفته در گرافیک رایانه ای الگوریتم های بسیاری برای رندرینگ اشیای سه بعدی به تصاویر دو بعدی تولید کرده اند. پیچیدگی های بسیاری در این فرایند وجود دارد که شامل مواردی مثل رسم چند ضلعی ها، پرکردن چند ضلعی ها، سایه زدن، سایه ها، نشان دادن طرح و نقش ها، عوض کردن خطوط و نوع قلم، بریدن تصاویر و همین طور انتخاب سطوحی که دیده می شوند و... هستند، که البته به این موارد ختم نمی شوند.
| [
{
"answer1": "گاهی هدف رندرینگ در ساخت پویانمایی رایانه ایست ولی گاهی هم هدف رندرینگ در رسانه دیگری مانند فیلم است.",
"answer2": "رندرینگ بی درنگ در موتورهای بازی و شبیه سازها استفادهٔ گسترده ای دارد.",
"distance": 633,
"question": "رندرینگ در چه مواردی استفاده می شود و یکی از کاربردهای مهم آن در ساخت چه نوع محصولاتی است؟"
},
{
"answer1": "مراحل ایجاد یک پویانمایی دوبعدی را می توان به سه بخش عمده تقسیم کرد: مرحلهٔ ساخت و تصحیح اشکال، مرحلهٔ حرکت و ساخت فریم های کلیدی و مرحلهٔ \"مورفینگ\" یا \"تویینینگ\" می باشند.",
"answer2": "به فرایند تولید فریم های میانی در اصطلاح مورفینگ یا تویینینگ می گویند.",
"distance": 1147,
"question": "مراحل ایجاد یک پویانمایی دوبعدی کدامند و فرایند مورفینگ در چه مرحله ای انجام می شود؟"
},
{
"answer1": "توصیفی از اجسام سه بعدی به زبانی کاملاً تعریف شده و ساخت یافته برای سیستم را مدل گویند.",
"answer2": "هر مدل از دسته ای از اشکال ابتدایی تشکیل شده و این اشکال به طوری در کنار هم قرار گرفته اند تا بتوانند حالت موجود مورد نظر را در ذهن بیننده القا کنند.",
"distance": 88,
"question": "مدل در گرافیک رایانه ای چگونه تعریف می شود و هر مدل از چه اجزایی تشکیل شده است؟"
},
{
"answer1": "توانایی ها و قابلیت های اساسی که توسط موتور بازی در اختیار قرار می گیرد شامل یک تفسیرکننده برای گرافیک های دو بعدی و سه بعدی و موتور فیزیک و کاشف برخورد و صدا و پردازشگر اسکریپت و پویانمایی و هوش مصنوعی و قابلیت های شبکه ای و یک نمودار صحنه می باشد.",
"answer2": "موتور بازی یک سری از تکنولوژی های اساسی را مهیا می سازد و همچنین فرایند توسعه را تسهیل می کند",
"distance": 271,
"question": "موتور بازی چه قابلیت های اساسی را در اختیار قرار می دهد و یکی از این قابلیت ها، تفسیر چه نوع گرافیکی است؟"
},
{
"answer1": "به فرایند تصویر برداری از یک صحنهٔ سه بعدی، تفسیر می گویند؛ در این فرایند با اضافه کردن جزئیات فضای سه بعدی مثل سایه ها و تفاوت در تاریکی و روشنایی رنگ ها، به تصویر حالت واقع-گرایانه ای را القا می کنیم.",
"answer2": "وظیفهٔ تفسیر در گرافیک رایانه ای بر عهدهٔ نرم افزار رایانه ایست که به آن “مفسر” می گویند.",
"distance": 203,
"question": "فرایند تفسیر در گرافیک رایانه ای چیست و چه نرم افزاری این وظیفه را بر عهده دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |