index
int64 0
756
| context
stringlengths 15k
20k
| exactPairs
listlengths 1
5
| fuzzyPairs
listlengths 0
4
| model
stringclasses 1
value |
---|---|---|---|---|
501 | : فناوری آموزشی
فناوری (تکنولوژی) آموزشی به کارگیری وسایل و ابزار و استفاده از یافته های پژوهشی برای ارتقای کیفیت یادگیری و فرایند آموزش و پرورش است. فناوری آموزشی بخشی از علوم تربیتی است.
واژه فناوری از ریشهٔ به معنی برخورد سیستماتیک می آید و فناوری آموزشی به معنای کاربرد دانش برای مقاصد عملی می باشد. از نظر {جی. آر. گاس} مدیر مرکز تحقیقات و نوآوری های آموزشی وابسته به سازمان همکاری های اقتصادی کشورهای اروپایی فناوری آموزشی عبارت است: طرح سازمان یافته و استقرار یک سیستم فراگیری که از مزایای روش های نوین ارتباط جمعی و شیوه های جدید تدریس، ابزار و وسایل بصری و سازمان بندی کلاس بهره گیری می کند.
نگاه جیمز براون با توجه به تعریف سیستماتیک از ارزش ویژه ای برخوردار است زیرا توجه به عملکرد سیستم باعث می شود همواره یادگیری و یاددهی در قالب یک درون داد چرخه سیستم و برون داد مورد نظر و ارزیابی قرار گیرد. از این طریق می توان مرحله به مرحله آموزش و یادگیری را مورد نظر و دقت قرار داد و معایب و محاسن سیستم آموزش را مشخص نموده و نقاط قوت آن حفظ نموده و تکامل بخشید و نقاط ضعف آن را از بین برد تا سیستم به صورت بهینه کار خود را تداوم بخشد
تعاریف جدید متناسب با ورود ابزارهای جدید باید انجام شود
فناوری آموزشی در اصل به معنای به کاربردن دانش برای مقاصد علمی و عملی است.
حسین زنگنه (۱۳۹۰) نیز در کتاب مبانی نظری تکنولوژی آموزشی خود، آن را به کارگیری نظامند سخت افزارها و نرم افزارها در راستای حل مسئله یادگیری می داند. از نظر او فناوری آموزشی دارای دو بعد سخت افزار و نرم افزار بوده که هدفش حل مسئله یادگیری است مانند کبوتری که از دو بال خود برای پرواز استفاده می کند. آخرین تعریفی که از فناوری آموزشی موجود است توسط انجمن ارتباطات و فناوری آموزشی فناوری آموزشی در سال ۲۰۰۴ صورت گرفته است که عبارتند از، مطالعه و عمل اخلاقی از طریق ایجاد، کاربرد و مدیریت منابع و فرایندهای فناورانهٔ مناسب به منظور تسهیل یادگیری و بهسازی عملکرد افراد فناوری آموزشی در سال ۱۹۶۹به صورت جدی به حوزه فعالیت های آموزشی و پرورشی واردشد.
در آغاز قرن بیستم با ورود فناوری به مدارس نیازبه افرادی که توانایی به کارگیری و تعمیر ابزارهای مورد استفاده در آموزش را داشته باشند احساس شد. این افراد با شناختی که از فرایند آموزش و ابزارهای آموزشی داشتند معلمان را در انتخاب رسانه ها یاری می کردند.
برای تکنولوژی تعاریف مختلفی وجود دارد که ناشی از نظرات متنوع در این عرصه است. هرکدام از این تعاریف می توانند درست باشد.
فناوری
فناوری اطلاعات و ارتباطات آن چنان پتانسیل حضور در عرصه های گوناگون حیات بشری دارد که بی تردید می توان آن را یک تمدن جدید با ظهور یک موج تمدنی جدید دانست. به کارگیری فزاینده اصطلاحات و تعابیری همچون: تمدن پساصنعتی، جامعه اطلاعاتی، اقتصاد دانش در مقام توصیف ویژگی های بارز عصر حاضر، کواه این مدعا است.
آن گونه که از یک تمدن انتظار می رود: تفکرات، تصورات و شیوه های جدید و جایگزین در عرصه های علمی، صنعتی، اقتصادی، اجتماعی وسیاسی به تدریج جایگزین وضعیت در حال زوال شده است و وضعیت نوین در تمامی عرصه های حیات شری، به سرعت در حال شکل گیری و استقرار است. نظام های تعلیم و تربیت نیز طبعاً از تحولات حادث شده در عرصه فناوری بی نصیب نبوده اند و ندای انقلاب آموزشی به مثابه یک ضرورت، فضای نظام های آموزش و پرورش دنیا را پر کرده است. جلالی و عباسی، کاربرد فناوری اطلاعات در نظام های آموزش و پرورش دنیا را این گونه جمع بندی کرده اند:
روانشناسی: در تکنولوژی آموزشی به شرایط رشد ذهنی و جسمی افراد توجه شده و با در نظر گرفتن آمادگی آنان برای یادگیری در زمینه های مختلف با انتخاب مکاتب مناسب یادگیری
(پیوند گرایی، شناخت گرایی، ساخت گرایی و …) مطالب درسی تدوین شده، در اختیار فراگیران قرار می گیرد.
۲- ارتباطات: طراحی پیام های آموزشی، به مشارکت گرفتن مخاطبان، رفع موانع ارتباطی و …. از جمله موارد ارتباطی می باشد که در علم تکنولوژی آموزشی از آن ها برای ارسال - نفوذ و درک پیام های آموزشی استفاده می شود.
۳- هنر: فناوری آموزشی با استفاده از خواص حواس در یادگیری (بینایی %۷۵ – شنوایی %۱۳ – بویایی %۳ – لامسه %۶ – چشایی %۳) و نیز تأثیر زیبایی در یادگیری با طراحی صحیح تصاویر از طریق هم آهنگی و تضاد در طرح و هارمونی دررنگ و انتخاب خطوط و زاویه بندی مناسب سعی دارد از طریق حس بینایی به % ۷۵ تأثیر در یادگیری خود را نزدیک نماید. در کل علم تکنولوژی آموزشی قصد دارد از تمامی پدیده های علمی استفاده کرده تا امر شیرین یادگیری سریعتر اتفاق افتاده و دیر از دست برود.
رابطه رشته تکنولوژی آموزشی با سایر رشته های علوم تربیتی
رشته تکنولوژی آموزشی در حال حاضر تنها در آمریکا، در بیش از ۱۰۰دانشگاه و در مقطع دکتری ارائه می شود و بین سال های ۱۹۷۷–۱۹۹۸تعداد ۲۶۸۹پایان نامه دکتری در این رشته دفاع شده است. حائز اهمیت است که تعیین ارتباط رشته تکنولوژی آموزشی با رشته های نزدیک می تواند در تبیین قلمرو تأثیر و عملکرد آن مؤثر باشد. همچنین سطح یادگیری فراگیران را بالا می برد.
ماهیت کاربردی این رشته دو نوع ارتباط را باسایر رشته های درون و بیرون علوم تربیتی برقرار می کند:
فناوری آموزشی پس از سال های ۱۲۸۰ خورشیدی مراحلی مختلفی را طی نموده است. اگرچه در سال های قبل از ۱۲۸۰ نیز معلمان کودکان را به دیدن موزه ها می بردند یا برای روشن تر شدن مفاهیم اجسامی را به کلاس های درس می آوردند.
برخی سوفسطائیان قرن پنجم پیش از میلاد را پیشگامان تکنولوژی آموزشی می داند؛ و به دلیل ماهیت سیستماتیک کار آنان از نظر طراحی و سازماندهی مواد آموزشی، آنان را پیشگامان واقعی و غیرقابل انکار این رشته می شناسند.
فناوریی آموزشی در طی تکامل خود از چهار مرحله گذر کرده و اکنون وارد مرحله پنجم شده است. گرچه ممکن است کشورهای مختلف الزاماً از این مراحل گذر نکنند ولی بیشتر کشورها این مراحل را تجربه کرده اند.
تکنولوژی آموزشی، به مفهوم جدید آن، از وسایل سمعی و بصری بحث نمی کند همچنین، هدف تکنولوژی آموزشی، ترویج و توسعة تلویزیون، رادیو و ماشین های آموزشی، کامپیوتر و سایر ابزارهای آموزشی قدیم یا جدید نیست. به علاوه تکنولوژی آموزشی به وسایل مکانیکی یا الکترونیکی نیز اطلاق نمی شود و چنانچه روزی پریزهای برق مسدود شود یا نیروی برق برای همیشه از بین برودع تکنولوژی آموزشی همچنان وجود دارد و ما نیز همواره به آن نیازمند خواهیم بود؛ زیرا تکنولوژی آموزشی به همان گستردگی آموزش و پرورش است.
مفهوم تکنولوژی آموزشی
تکنولوژی آموزشی، درعمل با طراحی و ارزشیابی برنامه های درسی، تجارب آموزشی، اجرا و اصلاح مجدد آن ها بستگی دارد، به بیانی دیگر: تکنولوژی آموزشی یک روش اصولی و منطقی برای حل مشکلات آموزشی و برنامه ریزی درسی است که با نوعی تفکر سیستماتیک (منظم و علمی) همراه است.
با توجه به این مفهوم، اطلاق عنوان تکنولوژی آموزشی به وسایل سمعی و بصری یا سایر ابزارهای آموزشی و کمک آموزشی، صحیح به نظر نمی رسد. البته این بدان معنی نیست که در روش تکنولوژی آموزشی، از وسایل سمعی و بصری یا رسانه های آموزشی استفاده نمی شود؛ بلکه بر عکس، استفاده از وسایل سمعی و بصری و کاربرد رسانه ها در همة مفاهیم و تعاریف تکنولوژی آموزشی مستتر است. اما هیچ یک از سیستم های پذیرفته شده تکنولوژی آموزشی، وسایل و رسانه ها را هدف نمی داند و آن ها را وسیله ای برای عمومیت دادن و زودتر به نتیجه رسیدن تلقی می کند.
تعریف تکنولوژی و تکنولوژی آموزشی
«کاربرد ابتکاری یافته های یک رشته علمی را در صنعت- یا در یک کار عملی- تکنولوژی می گویند.» با توجه به این تعریف، تکنولوژی آموزشی را چنین تعریف کرده اند:
«مجموعه ای از معلومات ناشی از کاربرد علوم آموزشی و فراگیری در دنیای حقیقی کلاس درس، همراه با ابزارها و روشهایی که کاربرد علوم گفته شده در بالا را تسهیل می کند…»
علاوه بر تعریف فوق، از تکنولوژی آموزشی تعریف های دیگری نیز شده است. تعریف زیر را که از سایر تعریف ها جامع تر است، برای آگاهی آن دسته از علاقه مندان که به تازگی با مفهوم تکنولوژی آموزشی آشنا شده اند، انتخاب کرده ایم:
«تکنولوژی آموزشی عبارت است از روش سیستماتیک طراحی، اجرای و ارزشیابی کل فرایند تدریس و یادگیری که براساس هدفهای معین یا بهره گیری از یافته های روان شناسی یادگیری و علم ارتباطات و به کارگیری منابع مختلف- اعم از انسانی وغیر انسانی- به منظور آموزش مؤثرتر تنظیم و اجرا می شود
مرحله اول – ابزار و وسایل
مرحله دوم - مواد آموزشی
مرحله سوم – نظامهای درسی
مرحله چهارم – نظامهای آموزشی
مرحله پنجم – نظامهای اجتماعی
در یک قرن اخیر براساس تحولات به وقوع پیوسته در دیدگاه های معرفت شناسی، رویکردهای روانشناسی یادگیری و سایر علوم وابسته و مربوط به ارتباطات، سیستم ها و تعلیم و تربیت، تعریف تکنولوژی آموزشی، دستخوش تحولات بنیادین شده است. این تعریف از «کاربرد وسایل و ابزار در آموزش»، به «طراحی، تولید، اجرا و ارزشیابی نظامهای آموزشی» و سرانجام به «نظریه و عمل طراحی، تهیه (تولید)، استفاده (کاربرد)، مدیریت و ارزشیابی فرایندها و منابع یادگیری». تغییر یافته است. بررسی تاریخچهٔ این رشته از علوم کاربردی در غرب که زادگاه آن است، نشان از تعامل صاحبنظران این علم با شرایط و اقتضائات محیطی و نیازها و جهت گیری های نظام های تربیتی آنان دارد، درحالی که موقعیت این رشته در کشور ما ایران به منزله یک رشتهٔ علمی کاملاً وارداتی، همانند بسیاری از رشته های دیگر دانشگاهی متفاوت است. به همین سبب برای بررسی تاریخ این رشته در ایران می باید در زوایای رخدادها و وقایع مرتبط با تعلیم و تربیت در پی نشانه های مربوط به جنبه ای یا جوانبی از مباحث، کاربردها و محتواهای مرتبط با این رشته جستجو کرد تا اثری از آن یافت. در این نوشته بنا بر اهمت و تأثیرگذاری رویداد بسیار مهم تأسیس دارالفنون بررسی خود را از این نقطهٔ عطف تاریخی شروع می کنیم و با پیگیری رویدادهای آموزشی و فرهنگی کشورمان به خصوص از اول قرن چهاردهم هجری شمسی (مطابق با اوائل قرن بیستم میلادی)، سیر تحول شناخت، موقعیت و کاربرد رشته تکنولوژی آموزشی را دنبال می کنیم. این مطالعه به خصوص بر وقایع معطوف به زمان پیش از شکل گیری رشتهٔ تکنولوژی آموزشی در حکم یک رشتهٔ تحصیلی دانشگاهی در سال ۱۳۷۲ و پس از این تاریخ متمرکز خواهد شد. بررسی ها نشان می دهند که به دلیل رخدادهای بسیار مهم تأثیرگذاری، همچون نهضت مشروطه، جنگ جهانی اول، منازعات کشورهای استعماری در کشور ما برای کسب امتیازات، کودتای رضاخان، جنگ جهانی دوم، نهضت ملی شدن نفت و سرانجام کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تبعات مخرب و نامبارک آن کشور ما عملاً پنجاه سال اول قرن بیستم میلادی که گسترهٔ ناب رشد و شکوفایی علوم در کشورهای غربی بوده را از دست داده است. این عقب ماندگی موجب عدم رشد بسیاری از علوم در ایران شده و تکنولوژی آموزشی به عنوان یک رشته تحصیلی دانشگاهی و در حکم یک تخصص کاربردی در آموزش و پرورش و آموزش عالی کشورمان از آن جمله است. برداشت های ناصواب از این رشته موجب پنهان ماندن ماهیت، فلسفه و محتوای آن برای بسیاری از دست اندرکاران آموزش و پرورش و رشته حیاتی در تعلیم و تربیت جهانی محروم ساخته است. در بخش پایانی این نوشته به چشم انداز این رشته در آینده در پرتو بررسی های انجام شده خواهیم پرداخت. امید است که چنین بررسی هایی گرچه بسیار محدود و ناقص، بتوانند پرتوی فرا راه دانش پژوهان و علاقه مندان این رشته باشد.
در آبان ماه سال ۱۳۷۲برنامه کارشناسی علوم تربیتی گرایش تکنولوژی آموزشی برای اولین بار در شورای عالی برنامه ریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی به تصویب رسید. این برای اولین بار است که رشته تکنولوژی آموزشی در کشور ما به عنوان یک رشته رسمی دانشگاهی مطرح می شود. مروری بر دروس تخصصی مصوب این گرایش نشان می دهد که تمام تحولات رخ داده در دوره دوم رشته در غرب در این برنامه وجود دارد (مانند:درس اصول طراحی پیام های آموزشی، آموزش با روش بر سیستم ها، ارزیابی نظام های کوچک آموزشی، جامعه شناسی ارتباطی، آموزش برنامه ای، اصول طراحی نظام های آموزشی).
در آبان ماه سال ۱۳۷۴برنامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی به تصویب شورای عالی برنامه ریزی رسید و ابتدا در دانشگاه علامه طباطبایی و به دنبال آن در دانشگاه تربیت معلم به اجرا درآمد. دروس تخصصی این برنامه نشان دهنده وارد شدن مباحث نظام های آموزشی و طراحی آنها، در کنار توجه به رایانه به عنوان اصلی ترین رسانه بعد از تحولات مربوط به تکنولوژی ارتباط و اطلاعات است (مانند :برنامه نویسی رایانه ای برای آموزش، وتولید برنامه های رایانه ای آموزشی) این توجه به رایانه مسلماً در کنار دروسی همچون طراحی آموزشی، اصول تهیه برنامه های آموزشی و طراحی مراکز یادگیری، جهت گیری صحیح طرح مباحث نرم افزاری در کنار ابزارهای الکترونیک رانشان می دهد. خاطره یاری. منبع:مبانی نظری تکنولوژی آموزشی دکتر هاشم فردانش
تاریخچه استفاده از ابزار و وسایل آموزشی در ایران
گرچه ممکن است کشورهای مختلف الزاماً از این مراحل گذر نکرده باشند ولی بیشتر کشورها با این مراحل روبرو بوده اند. در کشور ما از سال ۱۳۰۶ به بعد، بعضی از مدارس اقدام به ایجاد آزمایشگاه های فیزیک و شیمی و علوم زیستی کردند، اما نداشتن کادر متخصص، کمبود ابزار و وسایل و مواد مورد نیاز و عدم اعتقاد به کاربرد این وسایل و روش ها، سبب عدم موفقیت این مراکز و راکد ماندن فعالیت های آنان شد.
در سال ۱۳۰۸ وزارت فرهنگ، اداره کل هنرهای زیبا را تأسیس کرد. این اداره علاوه بر نظارت بر کلیه فعالیت های هنری، مسئولیت استفاده از وسایل سمعی و بصری مدارس را نیز عهده دار بود. ایجاد آزمایشگاه های سمعی و بصری، دانش سرای مقدماتی و دانش سرای عالی نیز جزء فعالیت های این اداره بود.
در سال ۱۳۴۱ اداره ای به نام اداره آموزش فعالیت های سمعی و بصری در وزارت فرهنگ تشکیل گردید که بعداً با نام دفتر آموزش سمعی و بصری فعالیت های خود را ادامه داد. توجه به فیلم به عنوان یک رسانه آموزشی در سطح جهانی سبب گردید این اداره اقدام به تشکیل جشنواره های بین المللی فیلم های آموزشی کند.
تلویزیون آموزشی در سال ۱۳۴۳ زیر نظر وزارت آموزش و پرورش تأسیس شد و کار خود را بعد از دو سال، با پخش برنامه های درسی در زمینه فیزیک، شیمی، جبر، علوم طبیعی، زبان و دستور فارسی شروع کرد. هدف از پخش این برنامه ها جبران کمبود معلم های متخصص و جبران کمبود آزمایشگاه ها بود، اما به علت عدم تطابق وقت آن با برنامه دبیران و مدارس پخش آن متوقف شد.
در سال ۱۳۵۲ تهیه برنامه های آموزشی به سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران واگذار شد و برنامه های آموزشی با پخش دروس راهنمایی در سال ۱۳۵۳ مجدداً شروع به فعالیت کرد و هم زمان حدود سه هزار دستگاه تلویزیون بین مدارس شهرهای بزرگ کشور توزیع شد؛ ولی برنامه های تلویزیون به دلیل عدم برنامه ریزی صحیح و عدم انتشار اطلاعات درست مربوط به زمان پخش، منجر به شکست گردید.
در سال ۱۳۵۳ دوره فوق لیسانس تکنولوژی آموزشی تأسیس شد. گرچه قبل از این سال در دروس لیسانس تربیت معلم و علوم تربیتی، دروسی با عنوان های مقدمات تکنولوژی آموزشی، تولید و کاربرد مواد آموزشی یا نقش وسایل ارتباط جمعی در آموزش و پرورش گنجانده شده بود، اما در دوره فوق لیسانس دروسی از قبیل طراحی سیستمیک آموزشی، تهیه خودآموزها، روان شناسی تربیتی و یادگیری، آمار و سنجش نیز دیده می شود.
مرحله بعدی تکنولوژی در ایران، ایجاد دانشکده مکاتبه ای ابوریحان بیرونی برای آموزش کارکنان دولت و با تکیه بر آموزگاران تأسیس شد. نحوه آموزش در دانشکده مکاتبه ای از طریق ارسال کتب و نوار شنیداری و گاه کلاس حضوری رفع اشکال بود. مرحله بعدی در ایران ایجاد دانشگاه آزاد ایران و دانشگاه پیام نور است که به نظر می رسد هدفشان همگانی کردن سطح آموزش باشد.
سیر تحول رشته تکنولوژی آموزشی در غرب در یک قرن اخیر بر اساس تحولات به وقوع پیوسته در دیدگاه های معرفت شناسی، رویکردهای روانشناسی یادگیری و سایر علوم وابسته و مربوط به ارتباطات، سیستم ها و تعلیم و تربیت، تعریف تکنولوژی آموزشی، دستخوش تحولات بنیادی شده است. قرن هجدهم و نوزدهم میلادی دوران شکوفایی و توسعه علمی همه جانبه مغرب زمین بود. در این دو قرن اکتشافات و اختراعات علمی در زمینه های گوناگون و ظهور نظریه پردازانی مانند روسو، یستالوزی، هربارت و فروبل در حوزه تعلیم و تربیت به وارد شدن علوم طبیعی در برنامه درسی مدارس منجر شد که این امر سبب سریعتر شدن رشد علمی و اجتماعی کشورهای غربی گردید. در نیمه دوم قرن نوزدهم آموزش و پرورش به مثابه یک علم اجتماعی جای خود را در میان سایر علوم باز کرد و دوره پیش از جنگ جهانی اول، امیدهای آموزشی تازه در سه جنبش جداگانه اما مرتبط به هم، به وقوع پیوست: جنبش مطالعه کودک، جنبش بررسی مدرسه و رشد مطالعات تجربی در آموزش و پرورش.
سیر تحول رشته تکنولوژی آموزشی در مغرب زمین
تاریخچه پیدایش و تحول رشته تکنولوژی آموزشی در غرب را می توان به سه دوره به شرح زیر تقسیم کرد: (فردانش، ۱۳۸۷، ص۲۱–۴۴).
فلشزیگ (۱۹۹۸) تکنولوژی آموزشی را در سه دوره فوق چنین نامگذاری کرده است:
تاریخچه پیدایش و تحول رشته تکنولوژی آموزشی را می توان از نظر زمانی به سه دوره مشخص تقسیم کرد:
که در اینجا به شرح کامل دوره سوم از تاریخچه پیدایش و تحول تکنولوژی آموزشی می پردازیم.
دوره سوم: رویکرد انتقادی – ساختگرایی – تکنولوژی متفکرانه
رویکرد انتقادی به زعم طرفدارانش به دنبال پر کردن فاصله بین رویکرد اثبات گرایی و رقیب آن یعنی رویکرد تعبیری یا تفسیری است و از رویکرد اثبات گرایی برای آنکه آن را تحویل گرایی می نامند و از رویکرد تعبیری برای آنکه نسبی گرایی ضمنی مستتر در دیدگاه معرفت شناسی است انتقاد کردند و زمینه را برای رشد رویکرد انتقادی فراهم آوردند. این رویکرد با جهت گیری های سیاسی خود به سلطه علم، تکنولوژی و دیوان سالاری که از شاخصه های سرمایه داری است معترض و معتقد است که در این شرایط احتمال طرح سؤال دربارهٔ هنجارها و ارزش های اجتماعی و "زندگی خوب " در عرصه اجتماعی از بین می رود و بنابراین رویکرد انتقادی با طرح این سؤال ها که محور اصلی مباحث آن را تشکیل می دهد منجر به آزادی و رهایی افراد از عقاید نادرست و غلبه بر جور و ستم می شود. متفکران این رویکرد معتقدند که فلسفه باید در خدمت این مبارزه و جنبش اجتماعی قرار گیرد.
صاحب نظران زیادی در رشته تعلیم و تربیت تحت تأثیر نظریه انتقادی قرار گرفتند و به جهت همخوانی برخی مبانی معرفت شناسی بنیادی خود بامکتب روانشناسی ساخت گرایی، اغلب این رویکرد را در زمینه برنامه ریزی و آموزش مورد تأکید قرار دادند. ساخت گرایی نام خود را از کلمه ساخت یا ساختن اتخاذ کرده که منعکس کننده دیدگاه معرفت شناسانه آن است. ساخت گرایان معتقدند که ساختار دانش چیزی نیست که خارج از ذهن شاگرد وجود داشته باشد، بلکه ساختار دانش حاصل تعامل مستمر با سازه های موجود و آزمایش و پالایش بازنمایی های ذهنی آن برای یافتن درک صحیح تری از جهان خارج است و بر این اساس فعالیت یادگیری باید محور توجه قرار گیرد نه فرایند آموزش.
مهمترین پیش فرض معرفت شناسانه ساخت گرایی آن است که معنا، تابعی از چگونگی ساختن آن بر اساس تجربه های فردی است. ساخت گرایان معتقدند که دانش در درون فرد و توسط او ساخته می شود و از منابع خارجی دریافت نمی شود. ساخت گرایان افراطی مانند گلیسرزفلد معتقدند که هیچ واقعیت عینی مستقل از فعالیت ذهنی انسان وجود ندارد. جهان فردی توسط ذهن خلق می شود و بنابراین هیچ جهانی واقعی تر از دیگری نیست. ساختن معنا بر بر تطابق آن با جهان خارج از ذهن مبتنی نیست، بلکه به درک فرد از آن بستگی دارد. تمام ساخت گرایان معتقدند که ذهن موقعیتی ابزاری و اساسی برای تفسیر رویدادها، اشیاء و دیدگاه های جهان خارج از ذهن دارد و این تفسیرها، مبنای دانش فرد راکه شخصی و منحصربه فرد است تشکیل می دهد . .
این رویکرد جدید باعث تغییرات اساسی در مباحث محوری اغلب رشته های تعلیم و تربیت و از آن جمله تکنولوژی آموزشی شد. عبور از رویکرد نظام های آموزشی که به گفته رایگلوث دوره صنعتی در تکنولوژی آموزشی بود، به دوره یا عصر اطلاعات به معنای تحول از مرحله تولید برنامه های آموزش معیار به مرحله خلق برنامه های آموزش طراحی شده برای تک تک فراگیران است. در این مرحله جدید طراحان به جای ایجاد نتایج یادگیری یکسان و از قبل تعیین شده برای تمام شاگردان، به خلق تجارب یادگیری انحصاری برای هر یک از شاگردان می پردازند. زمینه ضروری چنین اقدامی، پیشرفت سریع در تکنولوژی های ارتباطات و رایانه است.
تکنولوژیست های آموزشی برای طراحی برنامه های آموزشی به جای تأکید بر ساده سازی و یادگیری های مبتنی بر توضیح و ارائه مستقیم باید بر زمینه های واقعی و ملموس تکیه کنند، این امر موجب تحولات زیادی در مباحث رشته تکنولوژی آموزشی شده است. ماهیت و محتوای رشته تکنولوژی آموزشی در طول قرن بیستم، سرانجام این رشته را در موقعیتی قرار داده است که با ورود و ادغام رویکردهای جدید به این رشته، اینک به عنوان یک رشته علمی زنده و پویا در محافل تربیتی غرب حضور فعال دارد. از بارزترین خصوصیات این دوران که از آن با نام " پسامدرن " یاد می شود به گفته هلینکا و دنیس خصوصیت تکثر گرایی، این زمانی بودن و پیچیدگی آن است که در مقابل خصوصیت جهانی بودن، ثابت بودن و ساده بودن دوران نوگرایی خودنمایی می کند. دقیقاً به دلیل این خصوصیات ویژه است که در دوران پسامدرن تمام دیدگاه های هستی شناسی، معرفت شناسی، روانشناسی و روش شناسی در کنار هم و با درجه ای که ضرورت موقعیت های واقعی آموزشی اقتضا می کند وجود دارد و ظهور و قدرت یافتن رویکرد ساخت گرایی در رشته تکنولوژی آموزشی منجر به نفی و کنار نهادن سایر دیدگاه ها و رویکردها نشده است.
در آغاز قرن بیستم با ورود فناوری به مدارس نیازبه افرادی که توانایی به کارگیری و تعمیر ابزارهای مورد استفاده در آموزش را داشته باشند احساس شد. این افراد با شناختی که از فرایند آموزش و ابزارهای آموزشی داشتند معلمان را در انتخاب رسانه ها یاری می کردند.
برای تکنولوژی تعاریف مختلفی وجود دارد که ناشی از نظرات متنوع در این عرصه است. هرکدام از این تعاریف می توانند درست باشد.
فناوری
فناوری اطلاعات و ارتباطات آن چنان پتانسیل حضور در عرصه های گوناگون حیات بشری دارد که بی تردید می توان آن را یک تمدن جدید با ظهور یک موج تمدنی جدید دانست. به کارگیری فزاینده اصطلاحات و تعابیری همچون: تمدن پساصنعتی، جامعه اطلاعاتی، اقتصاد دانش در مقام توصیف ویژگی های بارز عصر حاضر، کواه این مدعا است.
آن گونه که از یک تمدن انتظار می رود: تفکرات، تصورات و شیوه های جدید و جایگزین در عرصه های علمی، صنعتی، اقتصادی، اجتماعی وسیاسی به تدریج جایگزین وضعیت در حال زوال شده است و وضعیت نوین در تمامی عرصه های حیات شری، به سرعت در حال شکل گیری و استقرار است. نظام های تعلیم و تربیت نیز طبعاً از تحولات حادث شده در عرصه فناوری بی نصیب نبوده اند و ندای انقلاب آموزشی به مثابه یک ضرورت، فضای نظام های آموزش و پرورش دنیا را پر کرده است.
جلالی و عباسی، کاربرد فناوری اطلاعات در نظام های آموزش و پرورش دنیا را این گونه جمع بندی کرده اند:
| [
{
"answer1": "نگاه جیمز براون با توجه به تعریف سیستماتیک از ارزش ویژه ای برخوردار است زیرا توجه به عملکرد سیستم باعث می شود همواره یادگیری و یاددهی در قالب یک درون داد چرخه سیستم و برون داد مورد نظر و ارزیابی قرار گیرد.",
"answer2": "«کاربرد ابتکاری یافته های یک رشته علمی را در صنعت- یا در یک کار عملی- تکنولوژی می گویند.»",
"distance": 5740,
"question": "فناوری آموزشی از نظر جیمز براون چگونه ارزیابی می شود و به طور کلی، تعریف فناوری چیست؟"
},
{
"answer1": "حسین زنگنه (۱۳۹۰) نیز در کتاب مبانی نظری تکنولوژی آموزشی خود، آن را به کارگیری نظامند سخت افزارها و نرم افزارها در راستای حل مسئله یادگیری می داند.",
"answer2": "در آبان ماه سال ۱۳۷۲برنامه کارشناسی علوم تربیتی گرایش تکنولوژی آموزشی برای اولین بار در شورای عالی برنامه ریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی به تصویب رسید.",
"distance": 8503,
"question": "هدف فناوری آموزشی از دیدگاه حسین زنگنه چیست و چه زمانی برای اولین بار رشته تکنولوژی آموزشی در ایران مطرح شد؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۳۴۱ اداره ای به نام اداره آموزش فعالیت های سمعی و بصری در وزارت فرهنگ تشکیل گردید که بعداً با نام دفتر آموزش سمعی و بصری فعالیت های خود را ادامه داد.",
"answer2": "رویکرد انتقادی به زعم طرفدارانش به دنبال پر کردن فاصله بین رویکرد اثبات گرایی و رقیب آن یعنی رویکرد تعبیری یا تفسیری است و از رویکرد اثبات گرایی برای آنکه آن را تحویل گرایی می نامند و از رویکرد تعبیری برای آنکه نسبی گرایی ضمنی مستتر در دیدگاه معرفت شناسی است انتقاد کردند و زمینه را برای رشد رویکرد انتقادی فراهم آوردند.",
"distance": 3045,
"question": "در دهه 1340 چه نهادی برای استفاده از ابزارهای سمعی و بصری در ایران ایجاد شد و رویکرد انتقادی در فناوری آموزشی به دنبال چه چیزی است؟"
},
{
"answer1": "تکنولوژی آموزشی، درعمل با طراحی و ارزشیابی برنامه های درسی، تجارب آموزشی، اجرا و اصلاح مجدد آن ها بستگی دارد، به بیانی دیگر: تکنولوژی آموزشی یک روش اصولی و منطقی برای حل مشکلات آموزشی و برنامه ریزی درسی است که با نوعی تفکر سیستماتیک (منظم و علمی) همراه است.",
"answer2": "در آغاز قرن بیستم با ورود فناوری به مدارس نیازبه افرادی که توانایی به کارگیری و تعمیر ابزارهای مورد استفاده در آموزش را داشته باشند احساس شد.",
"distance": 3725,
"question": "مفهوم تکنولوژی آموزشی در عمل به چه چیزهایی بستگی دارد و چه چیزی در آغاز قرن بیستم باعث شد به افرادی که توانایی کار با ابزارهای آموزشی را داشته باشند نیاز باشد؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۳۵۳ دوره فوق لیسانس تکنولوژی آموزشی تأسیس شد.",
"answer2": "ساخت گرایان معتقدند که ساختار دانش چیزی نیست که خارج از ذهن شاگرد وجود داشته باشد، بلکه ساختار دانش حاصل تعامل مستمر با سازه های موجود و آزمایش و پالایش بازنمایی های ذهنی آن برای یافتن درک صحیح تری از جهان خارج است و بر این اساس فعالیت یادگیری باید محور توجه قرار گیرد نه فرایند آموزش.",
"distance": 3187,
"question": "اولین بار در چه سالی دوره فوق لیسانس تکنولوژی آموزشی در ایران تأسیس شد و ساخت گرایان در مورد دانش چه اعتقادی دارند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
502 | : کنف
کنف ، گیاهی است از تیره پنیرکیان که در نساجی کاربرد دارد.
الیاف کنف از ساقه ی گیاه کنف استخراج می شوند. کنف گیاهی است یکساله، دولپه ای و گلدار، با ریشه هایی متراکم، عمیق و سفیدرنگ.
ساقه این گیاه نسبتاً علفی و اکثراً بدون انشعاب است. طول ساقه این گیاه به ۳ متر و قطر آن تا ۲ سانتی متر می رسد. برای استخراج آن مانند کتان و چتایی از عمل رتینگ استفاده می شود، رتینگ شبنم، یا مجاورت در کنار جویبار است. جداکردن الیاف کنف از چوب آن، آسانتر از کتان صورت می گیرد.
کنف گیاهی بوته مانند و دارای ساقه های پوشیده از خار است. برگ های کنف متناوب، با دمبرگی نسبتاً بلند، با رگبرگ های پنجه ای و برگ هایی ساده یا پنجه ای هستند. هر دو نوع برگ ممکن است روی یک بوته وجود داشته باشند. برگ ها دارای لبه های دندانه دار هستند و در سطح برگ و ساقه کرک های ریزی وجود دارند. گل به صورت منفرد نسبتاً بزرگ در روی ساقه در نقطه بین برگ و ساقه قرار دارد. گل کنف کامل و منظم می باشد. کاسه گل از ۵ کاسبرگ که در قاعده کم و بیش به یکدیگر چسبیده اند و جام گل از ۵ گلبرگ غالباً متقارن که در قاعده پیوسته هستند، تشکیل یافته است. کاسه گل دارای کاسچه ای (کاسه فرعی) می باشد که باریک و معمولاً دارای ۸ لوب است. جام گل زرد و در وسط بنفش رنگ است و گلبرگ ها سه تا چهار برابر بلندتر از کاسبرگ ها می باشند. نافه از تعداد بسیاری پرچم تشکیل یافته است. مادگی فوقانی از ۵ برچه پیوسته تشکیل یافته و تمکن آن محوری است. تخمدان دارایِ ۵ خانه ی مجزا است که در هر خانه ی آن دو ردیف تخمک واژگون (آناتروپ) قرار دارد. میوه کنف کپسول لوکولیسید، تخم مرغی شکل، نوک تیز کرک دار و اندازه ی آن ها تقریباً برابر نصف کاسبرگ است. هر کپسول دارای ۵ برچه است که در داخل هر برچه حداقل یک دانه وجود دارد. دانه ها به رنگ سیاه و خاکستری می باشند که در داخل هرکدامشان حدود ۱۸ تا ۲۰ دانه وجود دارد. این گونه دارای چهار واریته به قرار زیر می باشد:
(1) Hici var. Viridis
(2) H
(3) H.c. var purpurea
(4) H.c. var sinplox
از ارقام مهم کنف می توان از کوبا ۱۰۸ و کوبا ۲۰۳۲، کوبانو، مصری، اورگلاید، فلوریدا، رودزین و سودان ترادیف نام برد.
منشأ اصلی آن نواحی مختلف آفریقا ذکر شده است. از دانه آن روغن خوراکی استخراج و از الیاف آن محصولات مختلف منجله کاغذ، گونی، چتائی و … تهیه می شود.
از الیاف کنف جدیداً در صنعت ساخت زیورآلات نیز استفاده می کنند که به صورت بافت استفاده می شود. در این کار بیشتر از رنگ قهوه ای آن استفاده می شود که شبیه چرم است و به آن وکس کورد می گویند.
کشاورزان ساقه ها را در هنگام گل کردن می بُرند، آن ها را در آفتاب خشک می کنند و سپس در آب می خوابانند تا ورم کند و سپس پوست آن را می کنند. به این کار "retting" فیبر می گویند و سپس با دست الیاف را استخراج می کنند.
در مزارع کوچک دره های رود گنگ در بنگلادش و هند نوعی کنف کشت می شود که در هنگام رشد کامل ۱۲ فوت (3.6m) گیاهان قد دارد. آن ها برگ های ظریف و سبز و گل هایی زرد و کوچک دارند که توسط حشرات گرده افشانی می شوند.
الیاف کنف یکی از مقرون به صرفه ترین الیاف طبیعی است و بعد از پنبه در میزان تولید و تنوع رتبه دوم را دارا می باشد. الیاف کنف در لیف درخت (درخت) و هسته (چوب) پیدا می شود. لیف درخت به منزله ۴۰ درصد از گیاهان است. «فیبر خام» جدا از لیف درخت چند سلولی، متشکل از چندین سلول انفرادی بهم چسبیده است. هر سلول انفرادی فیبر ۲–۶ میلی متر طول، بلند و باریک است و دیواره سلولی ضخیم (۶٫۳ میکرومتر) دارد. هسته در حدود ۶۰ درصد از گیاهان و نباتات (۳ میکرومتر) سلول های فیبر را شامل می شود و دارای ضخامت (≈۳۸ میکرومتر) است اما کوتاه (۰٫۵ میلی متر) و به خصوص با دیوارهٔ نازک هستند. خمیر کاغذ از طیف ساقه تولید می شود بنابراین شامل دو نوع الیاف، از پوست و از هسته می باشیم.
آب و هوا: گیاه برای رشد و نمو و تولید الیاف بذر کافی باید در مناطق گرم و نیمه گرمسیری کشت گردد. کنف در برابر سرما حساس بوده و یخبندان عامل مهم محدودکننده کاشت، تولید جوانه و رشد آن است. حداقل درجه حرارت برای تولید جوانه کنف حدود ۱۲ درجه سانتی گراد است مناسب ترین درجه حرارت برای کنف در طول دوره رشد ۲۵ تا ۳۰ درجه سانتی گراد می باشد در فصل تابستان می تواند گرمای ۳۵ تا ۴۰ درجه را تحمل کرده به رشد خود ادامه دهد. هر گاه کنف در مناطق مرطوب و در زمین هایی که در نزدیکی دریا کاشته شود، رطوبت نسبی ۶۸ تا ۸۲ درصد را تحمل می کند.
کنف گیاهی روز بلند و در مناطقی که روزانه کمتر از ۵/۱۲ ساعت روشنایی وجود دارد، به خوبی رشد نکرده بارور نشده و کشت آن موفقیت آمیز نمی باشد. مناطق با ورزش باد شدید برای رشد کنف مناسب نیست زیرا باد شدید علاوه بر تبخیر سریع باعث خوابیدگی (و رس) ساقه ها می شود. کشت کنف بخصوص انواع وحشی آن در زمین های هم سطح دریا تا ارتفاع ۱۲۵۰ متری امکان پذیر است لکن مناسب ترین ارتفاع برای انواع اصلاح شده کنف از سطح دریا حدود ۶۰۰ متر می باشد.
خاک: خاک محل کشت کنف باید دارای عمق کافی و کاملاً قابل نفوذ و حاصلخیز باشد برای همین زمین های رسی برای کاشت این گیاه مناسب نمی باشند. بهترین خاک برای کاشت کنف زمین های رسی شنی، شنی رسی لمونی شنی یا لمونی با مواد ارگانیکی کافی می باشند.
زمین هایی که سفره آب زیرزمینی آن ها بالا و به خوبی زه کشی نشده باشند و همچنین زمین های باتلاقی برای کاشت و رشد و نمو کنف مناسب نیستند. کنف نسبت به شوری کم و بیش مقاوم است.
pH مناسب برای رشد کامل کنف بین ۷/۴ تا ۸/۷ است لیکن در خاک هایی که pH آن ها بین ۶ تا ۸/۶ و حداکثر ۷ باشد بهتر رشد می نماید.
تناوب: کنف گیاهی است که در دوره رشد مواد غذائی زیادی را جذب و زمین را از وجود مواد غذایی به ویژه ماده ازته و فسفره نسبتاً ضعیف می نماید. کاشت مداوم یا چند ساله آن در یک زمین سبب بروز بیماری های گیاهی بخصوص بوته میری شده و موجب نقصان محصول می شود. علاوه بر اینها در مناطقی که کاشت کنف و پنبه رواج دارد چون این دو گیاه از یک تیره هستند و دارای آفات و بیماری های مشترک می باشند نباید آن ها را در تناوب بدنبال هم قرار داد و حتی در یک مزرعه حتی المقدور باید این دو را با فاصله نسبتاً زیاد و دور از یکدیگر کاشت در صورتی که در گردش زراعی کنف بعد از گیاهان تیره حبوبات کاشته شود، تولید الیاف و بذر رضایت بخش خواهد بود.
کنف را می توان در تناوب همراه با گیاهانی مانند حبوبات، بادام زمینی، گندم، ذرت و حتی برنج قرار داده، تناوب دو یا سه ساله بر قرار نمود. در شمال ایران برای تولید کنف اغلب تناوب سه ساله شرح زیر برقرار می گردد:
سال اول: ذرت
سال دوم: حبوبات
سال سوم: کنف.
زمین کشت کنف باید از لحاظ مواد آلی غنی باشد؛ لذا اگر برای تقویت و اصلاح زمین در سال قبل کود سبز داشته شده باشد باید در اواسط پائیز زمین را شخم زد تا در اثر زیر خاک رفتن کود سبز و پوسیدن آن مواد آلی زمین (هوموس) افزایش یابد یا با اضافه کردن کود دامی پوسیده در پائیز به مقدار ۲۰ تا ۳۰ تن در هکتار آن ها با شخم عمیق به زیر خاک برد. عمق این شخم بستگی به عمق خاک زراعتی دارد و حد متوسط آن ۲۰ سانتی متر است در بهار پس از یخبندان و سرما باید زمین را شخم سطحی یا دیسک زد تا کلوخ ها کاملاً خرد شوند شخم یا دیسک بهاره باید عمود بر شخم پائیزه باشد در صورت وجود بقایای محصول سال قبل از قبیل ریشه و ساقه یا علف های هرز در سطح زمین بایستی آن ها را جمع آوری و از زمین خارج کرده و سپس به تسطیح زمین اقدام نمود.
مواد غذایی مورد نیاز کنف:
برای آنکه کنف محصول کافی تولید نماید با توجه به شرایط آب وهوایی و نوعی که کاشته می شود لازم است از کودهای شیمیائی به ویژه ازت و فسفر و پتاس به مقدار مورد نیاز استفاده شود. برای استفاده بیشتر گیاه از مواد فسفره و پتاس بهتر است این دو ماده را قبل کاشت و به وسیله دیسک در عمق ۴ یا ۵ سانتی متری خاک قرارداد. لیکن اگر کود ازته (اوره) در دو مرحله و به صورت سرک به زمین اضافه شود نتیجه بهتر خواهد بود. مرحله اول پخش کود ازته هم زمان با تنک کردن بوته های اضافی و مرحله دوم ۳۰ روز بعد از مرحله اول است. هر گاه کنف به منظور تولید بذر کاشته شود مصرف بیش از حد مورد نیاز ماده ازته سبب دیرسی گیاه و علفی شدن آن گردیده و به ورس ساقه کمک می کند. در شمال میزان کود شیمیائی به قرار زیر است ازت ۱۰۰ کیلوگرم در هکتار، فسفر ۶۰ کیلوگرم در هکتار و پتاس ۳۰ کیلوگرم در هکتار.
زمان کاشت باید طوری انتخاب شود که شرایط جوی و خاک از هر نظر برای کاشت و رویش بذر مناسب باشد و برای رسیدن به این هدف تعیین مقدار بذر در هکتار نیز عامل مهمی برای تولید محصول خواهد بود؛ لذا پس از رفع سرما و افزایش درجه حرارت خاک در بهار هر چه زودتر اقدام به کشت شود زیرا کاشت به موقع دارای مزایای زیر است:
(۱) کشت به موقع سبب می گردد که در موقع بارش باران های بهاری جوانه به سرعت از بذر خارج و رشد اولیه آن بهتر انجام می شود.
(۲) رشد گیاه تا زمان برداشت کامل شده و مقدار محصول نیز افزایش یابد در مورد ارقامی که نسبت به نور حساسیت کمتری دارند زمان کاشت آن ها هر چه زودتر انجام گیرد مرحله تولید گل و رسیدن و در نتیجه برداشت محصول نیز زودتر انجام خواهد شد.
اگر موقع کاشت بذر رطوبت و حرارت خاک کافی و شرایط مناسب باشد بذر کاشته شده پس از ۵ تا ۶ و حداکثر ۸ روز جوانه تولید می نماید از تولید جوانه تا ظهور اولین گل حدود ۹۰ تا ۱۰۵ روز و از گل دادن تا رسیدن کامل حدود ۴۵ تا ۵۰ روز طول می کشد. زمان کاشت کنف در مازندران از حدود اواخر فروردین تا حدود اواخر اردیبهشت مطابق شرایط جوی تغییر می کند. بهترین زمان کشت کنف در خوزستان (دزفول) از اوایل اسفند تا اواسط اردیبهشت و در ایرانشهر از اواسط بهمن تا اواخر اسفند ماه است. در ورامین مناسب ترین زمان کاشت از حدود اوایل اردیبهشت تا اواخر خرداد ماه می باشد.
مقدار بذر:
مقدار بذر برای هر هکتار تابع عواملی نظیر درجه حرارت محیط در زمان کاشت، نوع زراعت (دیمی یا آبی)، هدف از تولید (تهیه بذر یا الیاف) و همچنین روش کاشت (خطی یا کرتی دستپاش) تغییر می کند.
در کاشت کنف به منظور تهیه الیاف در زراعت های خطی که با ماشین کاشته می شود مقدار بذر مورد نیاز حدود ۲۰ تا ۲۵ کیلوگرم در هکتار است و فاصله خطوط کاشت ۱۵ تا۲۰ و گاهی ۲۵ سانتی متر و بین بوته ها ۵ سانتی متر می باشد هرگاه منظور از کاشت کنف تولید بذر باشد مقدار بذر مصرفی ۱۰ تا ۱۵ کیلوگرم و فاصله خطوط را باید بین ۴۰ تا ۶۰ سانتی متر و فاصله بوته ها را بین ۵ تا ۷سانتی متر انتخاب کرد. در زراعت های دستپاش مقدار بذر مورد نیاز بیشتر از زراعت های خطی و حدود ۳۵ تا ۴۰ کیلوگرم در هکتار است.
در زراعت های خطی که کاشت بوسیله بذر پاش انجام می شود معمولاً بذر را در وسط یا کناره های خطوط کاشت می کارند. عمق کاشت بذر کنف در شرایط مختلف بین ۱ تا ۳ سانتی متر تغییر کرده و مناسب ترین آن حدود ۲ تا ۳ سانتی متر است.
هنگام کاشت برای پیشگیری و از بین بردن پاره ای از بیماری های بذر زاد بهتر است قبل از کاشت بذر را با سموم سیستمیک یا سمومی بر مبنای P.C.N.B ضدعفونی نمود.
داشت، آبیاری تنک کردن، وجین و مبارزه با آفات و بیماری ها از ضروریات داشت می باشد.
آبیاری:
مقدار آب مورد نیاز کنف از زمان کاشت تا رسیدن کامل بستگی به تراکم بوته ها، جنس خاک، درجه حرارت و رطوبت نسبی محیط و مقدار ریزش باران دارد در مناطقی که حدود ۵۰۰ تا ۷۵۰ میلی متر بارندگی سالیانه داشته باشد می توان زراعت دیم کنف را انجام داد در غیر این صورت آبیاری الزامی است. در جنوب ایران به علت شور بودن زمین ها بهتر است از کاشت کنف به صورت کرتی اجتناب کرده و این گیاه را به صورت خطی کشت کرد.
تنک کردن و وجین: پس از آنکه رشد اولیه کنف کامل شد و ارتفاع بوته ها حدود ۱۰ تا ۱۲ سانتی متر گردید. بایستی بوته های اضافی را تنک و از بین خارج نمود عمل تنک کردن معمولاً با دست انجام می شود پس از پایان آن باید فاصله بوته ها در روی خطوط بین ۵ تا ۷ سانتی متر و فواصل خطوط در مورد کنف لیفی ۲۰ تا ۳۰ و در مورد کنف بذری ۴۰ تا ۶۰ سانتی متر باشد. برای جلوگیری از رشد علف های هرز لازم است در ۲ تا ۳ و حداکثر ۴ مرتبه مزرعه را وجین کرد. مناسب ترین وسیله مبارزه استفاده از کولتیواتور است.
آفات و بیماری ها:
مهمترین آفات کنف عبارتند از: آفات کرم خاردار، کارادرینا، تریپس، آگروتیس و شته؛ که سم مورد مصرف برای تریپس، شته متاسیستوکس ۵/۱ در هزار می باشد و برای کرم خاردار و کارادرینا و آگروتیس می توان از سم سوین به نسبت ۲ کیلوگرم در هکتار استفاده کرد. از دیگر آفات سر پولک (Padagrica mentriesi) می باشد که با سم تیودان می توان با آن مبارزه نمود. آفت دیگر کرم ریشه یا لارو پروانه (Agrotis segetum) که برای مبارزه با آن باید با علف های هرز مبارزه و با لیندین ۲۵ درصد طعمه پاشی نمود.
آفت دیگر کرم ساقه کنف (pyrausta nubilalis) می باشد که با قطع و سوزاندن علف های هرز اطراف مزرعه در ماه های تیر و مرداد می توان با آن مبارزه نمود.
از بیماری های مهم کنف عبار تند از:
(۱) بیماری پوسیدگی طوقه و ریشه کنف (Fusarium bucharicum) که عامل آن قارچ می باشد که برای مبارزه و پیشگیری آن کارهای زیر ضروری است:
(الف) تهیه ارقام مقاوم، (ب) رعایت اصول آیش و تناوب. (پ) خود داری از کشت در زمین های باتلاقی یا زمین هایی که دارای املاح کلسیم زیاد می باشند. (ت) مبارزه شیمیایی که تا حدودی مشکل می باشد.
(۲) بیماری لکه ارغوانی برگ کنف
(۳) بیماری لکه دودی کنف
(۴) بیماری پوسیدگی خاکستری کنف می باشد.
زمان برداشت کنف در گیلان و مازندران از حدود اوایل مهر تا اواخر مهر و در خوزستان و فارس از اوایل تا اواخر آبان ماه و در ورامین اواسط آبان تا اواسط آذر می باشد.
برداشت کنف زمانی باید انجام شود که ساقه کاملاً خشک نشده باشند در غیر اینصورت به علت چسبیدن الیاف به جدار ساقه جدا کردن آن ها مشکل و از کیفیت آن ها کاسته می شود. جهت مصرف در کارخانه های کاغذسازی موقعی به برداشت کنف اقدام می شود که مقدار محصول خشک ساقه حداکثر و کپسول ها رسیده باشد. اگر کشت کنف برای تهیه بذر باشد می توان در اواخر مرحله زندگی کنف به تدریج که کپسول ها می رسند آن ها را از ساقه جدا و در محل مناسبی انبار نمود یا زمان رسیدن دانه ها که حدود ۲ ماه پس از ظهور اولین گل در گیاه می باشد ساقه ها را به وسیله ماشین یا اره موتوری و با داس قطع کرده و در دسته های ۲۰ تا ۲۵ کیلوگرمی دسته بندی و در مزرعه در معرض جریان هوا قرار داده تا خشک شوند پس از ۲ تا ۳ و حداکثر ۷ روز آن ها را با وسایل مختلف کوبیده و دانه ها را از سایر مواد جدا کرده و در داخل گونی های کنفی ریخته و انبار می کنند. عدم وجود رطوبت و جریان داشتن مناسب هوا در انبار باید رعایت شود.
اگر هدف از کاشت کنف تهیه الیاف باشد معمولاً قبل از آنکه ساقه ها به طور کامل برسند و قبل از چسبیدن الیاف به جدار ساقه برداشت باید انجام گیرد. هنگام برداشت ساقه ها را از ریشه از زمین خارج می کنند در صورتی که ساقه ها را از نزدیک سطح زمین کف بر نمایند. کیفیت الیاف بهتر می باشد و ریشه ها و گِل ولای اطراف ریشه داخل ساقه ها نمی شوند. پس از برداشت برای کاهش رطوبت ساقه و افزایش سرعت تبخیر، ساقه ها را در دسته های کوچک به شکل خاصی در مزرعه به حالت ایستاده قرار می دهند که به آن چاتمه کردن می گویند. پس از چند روز دسته های ساقه را درون حوضچه هایی که در آن ها آب جریان دارد قرار می دهند و درجه حرارت آب داخل حوضچه ها باید حدود ۳۰ تا ۳۲ درجه سانتی گراد باشد. عمل تخمیر پوست ساقه توسط میکروارگانیسم های موجود در آب صورت می گیرد.
مدت زمان تخمیر بستگی به درجه حرارت آب داشته و در شرایط مساعد بین ۱۰ تا ۲۰ روز است و در صورت نامساعد بودن شرایط ممکن است تا دو ماه به تعویق بیفتند. پس از پایان عمل تخمیر و جدا کردن الیاف و شستشو دادن و تمیز کردن آن ها الیاف را آویزان کرده تا خشک شوند. حدود یک بیستم وزن ساقه ها را الیاف خشک تشکیل می دهد. رنگ معمولی ساقه کنف هیچگونه تأثیری در رنگ الیاف نداشته و در صورتی که تخمیر و شستشوی آن ها دقیق انجام شود الیاف سفید و شفاف حاصل خواهد شد.
دانه کنف عملکرد یک روغن گیاهی خوراکی را دارد. روغن بذر کنف نیز برای لوازم آرایشی، روان کننده های صنعتی و برای تولید سوخت زیستی استفاده می شود. روغن کنف بالا از اسیدهای چرب اشباع نشده امگا (PUFAها) که در حال حاضر شناخته شده برای کمک در سالم نگه داشتن انسان کاربرد دارد. روغن دانه کنف شامل درصد بالایی از اسید لینولئیک (امگا ۶) یک اسید چرب اشباع نشده (PUFA). اسید لینولئیک (C18: 2) PUFA غالب است، و از اسید اولئیک (C18: 1) آلفا لینولنیک اسید (C18: 3) در حال حاضر در ۲ تا ۴ درصد است. PUFA از جمله اسیدهای چرب ضروری برای رشد و سلامت طبیعی است. علاوه بر این، برای کاهش کلسترول و بیماری های قلبی مهم است.
روغن دانه کنف ۲۰٫۴٪ از وزن کل دانه است که شبیه به پنبه دانه است [نیازمند منبع] روغن کنف دانه های خوراکی شامل:
اسید پالمتیک: ۱۹٫۱٪
اسید اولئیک: ۲۸٫۰٪ (امگا ۹)
اسید لینولئیک: ۴۵٪ (امگا ۶)
استریک اسید: ۳٫۰٪
آلفا لینولنیک اسید: ۳٪ (امگا ۳)
کنف در نظر گرفته شده گیاهی مقاوم است که نیاز به حداقل کود، آفت کش و آب در مقایسه با محصولات سطر معمولی است. [نیازمند منبع]
به غیر از استفاده از آن به عنوان نساجی، برگ کنف می تواند خورده شود بطوری که برگ جوان به سالاد اضافه می شوند و برگ های مسن تر نیاز به پخته شدن دارند. برگ ها بسیار شبیه به اسفناج است. برگ الیاف کنف را برای گونی بافی نیز بکار می رود.
الیاف کنف ۱۰۰٪ زیستی degradable و قابل بازیافت و در نتیجه سازگار با محیط زیست است. این الیاف طبیعی با درخشش طلایی و ابریشمی است از این رو به نام فیبر طلایی است. این ارزان ترین الیاف گیاهی تهیه از لیف درخت یا پوست ساقه گیاه می باشد. این الیاف مهم ترین فیبر گیاهی پس از پنبه است، از نظر استفاده، مصرف جهانی، تولید، و در دسترس بودن می باشد. دارای استحکام بالا کششی، توسعه پذیری کم، و تضمین breathability بهتر از پارچه؛ بنابراین، الیاف کنف بسیار مناسب در کشاورزی بسته بندی کالا فله. این کمک می کند تا بهترین کیفیت نخ های صنعتی، پارچه، خالص، و کیسه. این یکی از متنوع ترین الیاف طبیعی است که در مواد اولیه بسته بندی، پارچه، غیر نساجی، ساخت و ساز مورد استفاده قرار می گیرد، و بخش کشاورزی بوده است. الیاف کنف دارای مزایای بسیاری به برای منسوجات خانگی، با پنبه و پشم مخلوط می شود. این است که قوی، با دوام، رنگ و نور سریع فیبر هستند. حفاظت از اشعه ماوراء بنفش آن، عایق صدا و حرارت، رسانایی حرارتی پایین و ضد استاتیک خواص آن را عاقلانه انتخاب در دکوراسیون خانه.
| [
{
"answer1": "برای استخراج آن مانند کتان و چتایی از عمل رتینگ استفاده می شود، رتینگ شبنم، یا مجاورت در کنار جویبار است.",
"answer2": "از دانه آن روغن خوراکی استخراج و از الیاف آن محصولات مختلف منجله کاغذ، گونی، چتائی و … تهیه می شود.",
"distance": 1608,
"question": "چگونه الیاف کنف از ساقه آن جدا میشوند و برای چه مواردی از دانه آن استفاده میشود؟"
},
{
"answer1": "گیاه برای رشد و نمو و تولید الیاف بذر کافی باید در مناطق گرم و نیمه گرمسیری کشت گردد.",
"answer2": "خاک محل کشت کنف باید دارای عمق کافی و کاملاً قابل نفوذ و حاصلخیز باشد برای همین زمین های رسی برای کاشت این گیاه مناسب نمی باشند.",
"distance": 941,
"question": "چه مناطقی برای رشد کنف مناسب هستند و چه مشخصاتی برای خاک محل کشت آن لازم است؟"
},
{
"answer1": "الیاف کنف در لیف درخت (درخت) و هسته (چوب) پیدا می شود.",
"answer2": "از الیاف کنف جدیداً در صنعت ساخت زیورآلات نیز استفاده می کنند که به صورت بافت استفاده می شود.",
"distance": 719,
"question": "الیاف کنف از چه بخش هایی از گیاه به دست می آیند و به چه صورتی در صنعت زیورآلات استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "حداقل درجه حرارت برای تولید جوانه کنف حدود ۱۲ درجه سانتی گراد است مناسب ترین درجه حرارت برای کنف در طول دوره رشد ۲۵ تا ۳۰ درجه سانتی گراد می باشد",
"answer2": "(۱) بیماری پوسیدگی طوقه و ریشه کنف (Fusarium bucharicum) که عامل آن قارچ می باشد",
"distance": 7480,
"question": " چه شرایط آب و هوایی برای رشد کنف مناسب است و چه بیماری هایی کنف را تهدید می کند؟"
}
] | [
{
"answer1": "زمان کاشت کنف در مازندران از حدود اواخر فروردین تا حدود اواخر اردیبهشت مطابق شرایط جوی تغییر می کند.",
"answer2": "در کاشت کنف به منظور تهیه الیاف در زراعت های خطی که با ماشین کاشته می شود مقدار بذر مورد نیاز حدود ۲۰ تا ۲۵ کیلوگرم در هکتار است.",
"question": "چه زمان هایی برای کاشت کنف در ایران مناسب است و چه میزان بذر در کشت خطی برای تهیه الیاف مورد نیاز است؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
503 | : انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا (۲۰۲۰)
انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا () در ۳ نوامبر ۲۰۲۰ مصادف با ۱۳ آبان ۱۳۹۹ برای انتخاب رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و معاون او برگزار خواهد شد. این انتخابات پنجاه و نهمین انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا است. برنده انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰، در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱ کارش را آغاز می کند.
رای دهندگان در این انتخابات قرار است گزینندگان را انتخاب کنند؛ آن ها نیز در روز ۱۴ دسامبر ۲۰۲۰ رای نهایی خود برای انتخاب رئیس جمهور جدید را به صندوق خواهند انداخت. در نتیجه، مشخص خواهد شد که رئیس جمهور فعلی دونالد ترامپ و معاون او مایک پنس به کار خود ادامه خواهند داد، یا رئیس جمهور و معاون جدیدی زمام امور کاخ سفید را در دست خواهند گرفت.
دو حزب اصلی شرکت کننده در انتخابات، حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه هستند. رئیس جمهور دونالد ترامپ از حزب جمهوری خواه، که در سال ۲۰۱۶ انتخاب شد، متقاضی انتخاب مجدد برای دوره دوم در سال ۲۰۲۰ است. همزمان با این انتخابات، انتخابات مجلس نمایندگان و سنا نیز برگزار می گردد.
رقابت های مقدماتی حزب دموکرات در ۳ فوریه ۲۰۲۰ آغاز شد. در طول این رقابت ها اکثریت نامزدها به نفع جو بایدن انصراف دادند، تا این که پس از سه شنبه بزرگ در ۳ مارس، رقابت مقدماتی دموکرات ها به دوگانه بین جو بایدن و برنی سندرز تبدیل شد. سندرز در نهایت در ۸ آوریل ۲۰۲۰ کمپین خود را تعلیق کرد و بایدن به نامزد مقدر حزب دموکرات تبدیل شد.
جو بایدن و دونالد ترامپ به ترتیب مسن ترین افراد تاریخ آمریکا هستند که توسط یک حزب بزرگ برای ریاست جمهوری نامزد شده اند. هر کدام از آن ها که در انتخابات پیروز شود، در صورتی که تا پایان دوره ۴ ساله خود به ریاست جمهوری ادامه دهد، مبدل به پیرترین رئیس جمهور درحال خدمت تاریخ آمریکا خواهد شد.
مطابق اصل دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، شخص برای اینکه رئیس جمهور شود باید متولد ایالات متحده باشد، حداقل ۳۵ سال داشته باشد و دست کم ۱۴ سال در این کشور زندگی کرده باشد. نامزدهای ریاست جمهوری معمولاً در احزاب سیاسی مختلف آمریکا کاندید می شوند و آن حزب نیز به شیوه ای مشخص (مانند انتخابات مقدماتی) شخصی را که بهترین گزینه می داند، به عنوان نامزد خود معرفی می کند. انتخابات مقدماتی معمولاً به صورت غیرمستقیم برگزار می شود. بدین صورت که رای دهندگان به فهرستی از نمایندگان حزبی که به یک کاندید خاص متعهد شده اند، رای می دهند. سپس، نمایندگان به صورت رسمی یک نامزد را انتخاب می کنند تا از جانب حزب در انتخابات شرکت کند. نامزد ریاست جمهوری معمولاً برای خود یک جفت انتخابی برمی گزیند که سپس در کنوانسیون حزب توسط نمایندگان تأیید می شود (این شامل حزب لیبرترین که نمایندگان نامزد معاون رئیس جمهور را با رای گیری و مستقل از نامزد ریاست جمهوری انتخاب می کنند، نمی شود). انتخابات ریاست جمهوری که در نوامبر برگزار خواهد شد هم یک انتخابات غیرمستقیم است. در آن انتخابات نیز رای دهندگان به فهرستی از کاندیداهای مجمع گزینندگان (به انگلیسی: Electoral College) رای خواهند داد؛ گزینندگان سپس به صورت مستقیم رئیس جمهور و معاونش را انتخاب خواهند کرد. در صورتی که هیچ نامزدی نتواند ۲۷۰ رای الکترال که حداقل رای مورد نیاز جهت پیروزی در انتخابات است را کسب کند، مجلس نمایندگان از بین ۳ نامزدی که بیشترین رای الکترال را کسب کرده اند، یکی را به ریاست جمهوری برخواهد داشت. معاون رئیس جمهور را نیز مجلس سنا از میان دو نامزدی که بیشترین رای الکترال را داشته اند، انتخاب خواهد کرد. انتخابات ریاست جمهوری همزمان با انتخابات مجلسین (نمایندگان و سنا) و دیگر انتخابات های ایالتی و محلی برگزار خواهد شد.
در ۲۶ آگوست ۲۰۱۹، قوه مقننه ایالت مین لایحه ای را به تصویب رساند که بر مبنای آن، از شیوه رای بدیل برای انتخابات مقدماتی و انتخابات اصلی ریاست جمهوری در ایالت مذکور استفاده شود. در ششم سپتامبر ۲۰۱۹، جنت میلز فرماندار ایالت مین تصمیم گرفت اجازه دهد لایحه بدون امضا توسط فرماندار به قانون تبدیل شود؛ نتیجتا، به جریان افتادن این قانون تا پس از انتخابات مقدماتی حزب دموکرات در مارس به تاخیر افتاد اما به هر صورت مین تبدیل به اولین ایالتی خواهد شد که برای انتخابات اصلی ریاست جمهوری از شیوه رای بدیل استفاده خواهد کرد. این تصمیم احتمالا باعث خواهد شد اعلام برنده( های) آرای الکترال ایالت تا چند روز پس از پایان انتخابات اصلی طول بکشد و محاسبه رای های مردمی هم پیچیده شود.
متمم بیست و دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا ذکر می کند هیچ شخصی نمی تواند بیش از دو مرتبه به ریاست جمهوری انتخاب شود. نتیجتا، بیل کلینتون، جرج دابلیو بوش و باراک اوباما شانسی برای رئیس جمهور شدن ندارند. جیمی کارتر، از آنجا که فقط یک دوره رئیس جمهور بوده، به لحاظ قانونی منعی برای انتخاب مجدد ندارد. با این حال او با ذکر اینکه «در ۹۵ سالگی دیگر شدنی نیست» احتمال کاندید شدن خود را رد کرد.
در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۹، مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا بنا به دو دلیل (سوء استفاده از قدرت و تحقیر کنگره) رای به استیضاح دونالد ترامپ داد. دادگاه ترامپ به تاریخ ۲۱ ژانویه ۲۰۲۰ در مجلس سنا آغاز شد و در ۵ فوریه به پایان رسید. نتیجه آن دادگاه، تبرئه رئیس جمهور بود.
این اولین بار در تاریخ است که رئیس جمهوری در دوره اول ریاست جمهوری خود استیضاح می شود و در انتخابات پیش رو نیز برای دور دوم شرکت می کند. ترامپ در جریان پروسه استیضاح هم گردهمایی های انتخاباتی خود را ادامه داد. همچنین، این اولین بار از زمان ایجاد سازوکار انتخابات مقدماتی به شیوه فعلی در ۱۹۱۱ است که یک رئیس جمهور درحالی که انتخابات مقدماتی در پیش است، استیضاح می شود. پروسه استیضاح با کارزارهای انتخابات مقدماتی همزمان شد؛ نتیجتاً سناتورهایی که برای انتخابات ریاست جمهوری از حزب دموکرات نامزد شده بودند مجبور شدند چند روز قبل و بعد از انتخابات مقدماتی آیووا در واشینگتن بمانند.
انتخابات ریاست جمهوری همزمان با انتخابات های مجلسین (نمایندگان و سنا) انجام خواهد شد. همچنین در چند ایالت هم قرار است برای انتخاب فرماندار و نمایندگان قوه مقننه ایالتی، انتخابات برگزار شود. پس از انتخابات، مجلس نمایندگان کرسی های نمایندگی را مطابق سرشماری ۲۰۲۰ ایالات متحده میان ۵۰ ایالت تقسیم خواهد کرد و ایالات نیز حوزه های کنگره و انتخابیه قوه مقننه محلی را از نو تنظیم خواهند کرد. در بیشتر ایالات فرماندار و قوه مقننه آن ایالت این وظیفه را به دوش خواهند داشت و معمولا حزبی که انتخابات ریاست جمهوری را پیروز شده است دچار «اثر دنباله کت» می شود که پیامد آن پیروزی دیگر نامزدهای آن حزب در سایر انتخابات است.
مقامات آمریکایی چین، روسیه و جمهوری اسلامی را متهم کرده اند که قصد دارند بر نتیجه انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا تأثیر بگذارند. در ۴ اکتبر ۲۰۱۹، مایکروسافت اعلام کرد گروهی از هکرها با نام Phosphorus که احتمال ارتباطشان با حکومت ایران می رود تلاش کرده اند به حساب های ایمیل متعلق خبرنگاران، مقامات دولت آمریکا و کارزار انتخاباتی یک نامزد ورود کنند. "صدای آمریکا" در آوریل ۲۰۲۰ گزارش کرد «محققان امنیت اینترنت می گویند نشانه هایی از حملات اصطلاحاً فیشینگ نیزه ای از سوی هکرهای مرتبط با چین علیه اهداف سیاسی آمریکایی پیش از انتخابات ۲۰۲۰ وجود دارد.»
در ۱۳ فوریه ۲۰۲۰، مقامات اطلاعاتی آمریکا به اعضای کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان خبر دادند که روسیه در تلاش است در انتخابات ۲۰۲۰ به سود دونالد ترامپ دخالت کند. در ۲۱ فوریه، واشینگتن پست بنا به گفته مقامات آمریکایی که نام خود را فاش نکرده اند، گزارش داد روسیه اقدام به دخالت در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات به سود برنی سندرز کرده است. سندرز بیانیه ای صادر کرد و گفت «صادقانه بگویم، من اهمیتی نمی دهم پوتین می خواهد چه کسی رئیس جمهور شود. پیام من به پوتین واضح است: از انتخابات آمریکا فاصله بگیر و [اگر پیروز شوم] به عنوان رئیس جمهور مطمئن خواهم شد چنین خواهی کرد.» سندرز تأیید کرد مقامات آمریکایی یک ماه قبل از آن به کارزار او دربارهٔ دخالت روس ها اطلاع داده اند. نیویورک تایمز هم از دخالت روسیه در انتخابات آمریکا به سود دونالد ترامپ خبر داد.
رویدادهای متعددی مربوط به انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ به دلیل شیوع ویروس کرونا در ایالات متحده به تعویق افتاده اند یا دستخوش تغییر شده اند. در دهم مارس، پس از انتخابات مقدماتی در شش ایالت، جو بایدن و برنی سندرز، نامزدهای حزب دموکرات، کمپین های شبانه خود را به حالت تعویق درآوردند و کمپین های انتخاباتی حضوری را متوقف کردند. در ۱۲ مارس، ترامپ اعلام کرد برنامه دارد کارزارهای پیش روی خود را عقب بیاندازد. یازدهمین مناظره دموکرات ها در روز ۱۵ مارس بدون حضور تماشاگران در استودیوی سی ان ان در واشینگتن دی.سی. برگزار شد. چندین ایالت نظیر جرجیا، کنتاکی، لوئیزیانا، اوهایو و مریلند نیز انتخابات مقدماتی را به تاریخ دیگری موکول کردند. تا ۲۴ مارس، همه نامزدهای احزاب بزرگ کمپین های حضوری خود را کنسل کرده اند. بنا به گفته تحلیل گران سیاسی، همزمانی توقف شیوه های سنتی تبلیغ های انتخاباتی با تأثیرات شیوع ویروس کرونا بر آمریکا ممکن است اثرات غیرقابل پیش بینی بر رای دهندگان و احتمالاً شیوه برگزاری انتخابات بگذارد.
بسته ۲٫۲ تریلیون دلاری که جهت حمایت از اقتصاد آمریکا در برابر تأثیرات شیوع کرونا به جریان افتاد، شامل بودجه ای برای ایالت ها نیز بود تا صرف انتخابات پستی شود. کمپین ترامپ شدیداً با این شیوه انتخاباتی مخالفت و آن را زمینه ساز تقلب گسترده در انتخابات اعلام کرده است. چندین سازمان رسانه ای این ادعا و احتمال تقلب را رد کرده اند.
در آوریل ۲۰۲۰، بایدن احتمال داد ترامپ تلاش کند تا انتخابات با تاخیر برگزار شود و گفت ترامپ «سعی خواهد کرد به شیوه ای انتخابات را عقب بیاندازد، دلیلی بتراشد که چرا نمی شود آن را برگزار کرد.» پیشگویی بایدن در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۰ (۹ مرداد ۱۳۹۹) به حقیقت پیوست و دونالد ترامپ، برای نخستین بار خواستار تاخیر در برگزاری انتخابات ریاست جمهوری این کشور شد. او در یک پیام توئیتری نوشت که رای گیری پستی می تواند منجر به غیردقیق ترین و پرتقلب ترین انتخابات تاریخ آمریکا بشود و پیشنهاد داد انتخابات تا زمانی که امکان برگزاری حضور آن فراهم شود عقب انداخته شود. پیشنهاد او با واکنش های منفی روبرو شد و کارشناسان یادآوری کردند که تنها کنگره می تواند در این مورد تصمیم بگیرد. پیت بوتجج، از نامزدهای سابق دمکرات برای ریاست جمهوری امسال ایالات متحده در توئیتی نوشت که «ایالات متحده در جریان جنگ داخلی هم انتخابات برگزار کرد و ما ۹۶ روز دیگر چنین خواهیم کرد.». سناتور لیندسی گراهام، به گفته یکی از خبرنگاران، نیز در واکنش به پرسشی مربوط به درخواست ترامپ برای تأخیر در برگزاری انتخابات گفت «فکر نمی کنم ایده خیلی خوبی باشد.». همچنین بن کاردین، سناتور ایالات مریلند از حزب دمکرات نیز در توئیتی دونالد ترامپ را متهم کرده که «حکومت قانون را درک نمی کند.»
مطبوعات مقالات زیادی حاوی گمانه زنی هایی مبنی بر احتمال نپذیرفتن نتیجه نهایی انتخابات از سوی دونالد ترامپ به چاپ رساندند؛ این احتمالات از آنجا سرچشمه می گیرد که ترامپ شانس تقلب علیه خود را پیش کشیده است و عنوان کرده است که شکست انتخاباتی را نخواهد پذیرفت. کاخ سفید ادعای مطرح شده از سوی رسانه ها را رد کرد اما خود ترامپ واکنش های مختلفی داشته است. در مصاحبه ای با "فاکس نیوز" به تاریخ ۵ ژوئن ۲۰۲۰، او متذکر شد «قطعا اگر نبرم، نبرده ام» اما در ۱۹ ژوئیه از دادن پاسخ قطعی درباره پذیرفتن نتیجه نهایی سر باز زد؛ او در پاسخ به مجری "فاکس نیوز" کریس والاس در این رابطه گفت: «باید ببینم.»
در ۱۷ مارس ۲۰۲۰، دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت، تعداد برگزیننده های لازم برای نامزدی حزب جمهوری خواه در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا را به دست آورد. رقبای او در انتخابات مقدماتی حزب جمهوری خواه، بیل ولد و جو والش بودند. دلیل قطعیت نامزدی ترامپ در ۱۷ مارس، کسب ۱۲۷۶ دلگت (گزیننده) و ۹۳ درصد آرای مردمی بود. پس از آن که ترامپ حد نصاب لازم را کسب کرد، تنها رقیب اصلی او یعنی بیل ولد، از رقابت ها انصراف داد. جو والش نیز حمایت خود را از کاندیدای حزب رقیب یعنی جو بایدن اعلام کرد.
در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات، حدود ۲۸ نفر نامزد شدند. این افراد به مرور انصراف دادند تا رقابت ها به دوگانهٔ جو بایدن، معاون سابق اوباما و برنی سندز، سناتور سوسیالیست دموکراتیک از ورمانت، تبدیل شد. از بین نامزدهای مطرح تر می توان به افرادی چون الیزابت وارن، ایمی کلوبشار، پیت بوتجج و مایکل بلومبرگ اشاره کرد که در طول انتخابات درون حزبی، تمامی آنها به نفع جو بایدن از رقابتها کناره گیری کردند. برنی سندرز تنها رقیب باقی مانده جو بایدن در ۸ آوریل از رقابت ها انصراف داد و در ۱۳ آوریل به طور رسمی از جو بایدن حمایت کرد. بدین ترتیب جو بایدن به نامزد حزب دموکرات و جدی ترین رقیب دونالد ترامپ برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تبدیل شده است.
از بین نامزدهای مطرح تر انتخابات مقدماتی حزب لیبرترین می توان به ورمن سوپریم، ادم کوکش، جان مکافی و جیکوب هورن برگر اشاره کرد.
در انتخابات مقدماتی حزب سبز ایالات متحده آمریکا حدود ۸ نفر برای ریاست جمهوری نامزد شدند که اصلی ترین آن ها هاوی هاوکینز از بنیانگذاران حزب سبز و داریو هانتر بودند.
در پنج شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹، پیش نویس پلتفرم پیشنهادی حزب دموکرات برای تغییر سیاست های داخلی و بین المللی آمریکا منتشر شد. بخشی از این پیش نویس ۸۰ صفحه ای که از طرف گروهی از کارشناسان حزب دموکرات و مشاوران جو بایدن تدوین شده، به سیاست آمریکا در خاورمیانه اختصاص یافته است. در برنامه پیشنهادی حزب دموکرات تأکید شده که پایان دادن به دو دهه جنگ های پردامنه در خاورمیانه و روی آوردن به دیپلماسی برای تأمین امنیت و صلح منطقه از اهداف حزب دموکرات است.
دوری جستن از تلاش برای تغییر حکومت های منطقه از جمله ایران و تغییر رویکرد ایالات متحده در قبال تهران از جمله نکاتی است که در این برنامه به آن اشاره شده است. در این برنامه گفته شده که برجام کماکان «بهترین گزینه برای جلوگیری از دسترسی ایران به بمب اتم» است و مسائل دیگر مانند نقش تهران در منطقه، برنامه موشکی آن و سرکوب داخلی باید از طرق دیپلماتیک حل و فصل شود.
این برنامه پیشنهادی با مخالفت شماری از گروه های اپوزیسیون ایرانی، رسانه های اسرائیل و تحلیلگران هوادار جمهوری خواهان روبرو شد.
در متن این پیش نویس بر «دوری از مداخله نظامی» در خاورمیانه تأکید شده و آمده است: «دموکرات ها حرکت سریع دولت ترامپ به سمت جنگ با ایران را کنار خواهند گذاشت و به دیپلماسی هسته ای، تنش زدایی و گفت وگوی منطقه ای اولویت خواهند داد.» بر اساس این متن، «دموکرات ها معتقدند که ایالات متحده نباید تغییر رژیم را به کشورهای دیگر تحمیل کند و آن را به عنوان هدف سیاست ایالات متحده در قبال ایران رد می کنند.».
در پیش نویس برنامه انتخاباتی حزب دموکرات تصریح شده که «تغییر رویه پس از دو دهه لشگرکشی گسترده و جنگ های بی پایان در خاورمیانه به معنای آن نیست که ایالات متحده این منطقه را که ما و شرکایمان هنوز هم در آن منافع دیرپا داریم، رها می کند.».
در بخش دیگری از متن پیش نویس برنامه دموکرات ها آمده است: «ما معتقدیم که برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) همچنان بهترین وسیله برای راستی آزمایی بسته بودن همه مسیرهای ایران به سمت بمب هسته ای است.» بر اساس این پیش نویس، «خروج یک جانبه دولت ترامپ از برجام ما را از متحدان مان جدا کرد و در را برای ایران باز کرد تا حرکت سریع خود را به سمت دستیابی به ظرفیت تسلیحات هسته ای که برجام متوقف کرده بود، از سر بگیرد. به همین دلیل بازگشت به پیروی متقابل از توافق بسیار ضروری است.».
دموکرات ها در این برنامه اضافه کرده اند که «هدف از توافق هسته ای آغاز دیپلماسی ما با ایران و نه پایان آن بود. دموکرات ها از یک تلاش جامع دیپلماتیک برای محدود کردن بیشتر برنامه هسته ای ایران و رسیدگی کردن به سایر اقدامات تهدیدآمیز ایران از جمله ستیزه جویی منطقه ای، برنامه موشکی بالستیک و سرکوب داخلی، حمایت می کنند.» بخش های دیگر سیاست خارجی در پیش نویس برنامه حزب دموکرات به موضوع روابط با اروپا، کشورهای عرب خلیج فارس و مسئله اسرائیل و فلسطین می پردازد. در این متن تأکید شده است: «دموکرات ها بر این باورند که یک اسرائیل قوی، امن و دموکراتیک برای منافع ایالات متحده حیاتی است.».
کنوانسیون ملی ۲۰۲۰ حزب دموکرات ابتدا قرار بود در میلواکی، ویسکانسین به تاریخ ۱۳ تا ۱۶ ژوئیه برگزار شود اما در اثر پیامدهای شیوع ویروس کرونا، به ۱۷ تا ۲۰ اگوست عقب انداخته شد. در ۲۴ ژوئیه ۲۰۲۰، اعلام شد کنوانسیون حزب دموکرات به صورت تلفیقی از یک کنوانسیون مجازی و حضوری برگزار خواهد شد و تعدادی از نمایندگان حزبی به صورت حضوری در محل کنوانسیون حاضر خواهند شد.
کنوانسیون ملی ۲۰۲۰ حزب جمهوری خواه به تاریخ ۲۴ آگوست ۲۰۲۰ در شارلوت، کارولینای شمالی برگزار خواهد شد؛ نتیجتا، برای اولین بار از سال ۱۸۶۴ کنوانسیون یک حزب بزرگ در آمریکا تنها یک روز طول خواهد کشید. برنامه اصلی قرار بود مانند حزب دموکرات ۳ روز طول بکشد، اما به دلیل اصرار ایالت کارولینای شمالی مبنی بر رعایت قوانین فاصله گذاری اجتماعی، مجل انجام سخنرانی ها و جشن ها (اما نه برنامه اصلی) را به جکسون ویل، فلوریدا منتقل کردند اما چون وضعیت کرونا در فلوریدا وخیم شد، دوباره آن ها را به شارلوت بازگرداندند تا به صورت محدود برگزار شود.
حزب لیبرترین هم برنامه داشت کنوانسیون ملی ۲۰۲۰ خود را در آستین، تگزاس به تاریخ ۲۲ تا ۲۵ مه برگزار کند اما در ۲۶ آوریل به دلیل محدودیت های اعمال شده جهت جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا در آستین، خبر از لغو آن دادند. در آخر تصمیم گرفته شد حزب لیبرترین دو کنوانسیون، یکی آنلاین و دیگری حضوری، برگزار کند. نامزد ریاست جمهوری و معاون ریاست جمهوری در کنوانسیون آنلاین در روزهای ۲۲ تا ۲۴ مه انتخاب خواهند شد. حزب سبز قرار بود کنوانسیون ملی خود را از ۹ تا ۱۲ ژوئیه در دیترویت، میشیگان کند اما به دلیل شیوع کرونا قرار شد در همان تاریخ به صورت آنلاین صورت یابد.
در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۹، کمیسیون مناظره های انتخاباتی اعلام کرد در پاییز سال ۲۰۲۰ سه مناظره انتخاباتی میان کاندیدهای ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. اولین مناظره قرار است به تاریخ ۲۹ سپتامبر در کلیولند برگزار شود و میزبانی آن برعهده دانشگاه کیس وسترن رزرو و کلینیک کلیولند خواهد بود. ابتدا برنامه از این قرار بود که این مناظره در نوتردام در ایندیانا برگزار شود و میزبانی آن به دانشگاه نوتردام سپرده شود اما دانشگاه مذکور به دلیل شیوع کروناویروس از برگزاری آن صرف نظر کرد. مقرر شده است دومین مناظره به تاریخ ۱۵ اکتبر در مرکز هنرهای نمایشی ادرین آرشت در میامی و سومین به تاریخ ۲۲ اکتبر در دانشگاه بلمونتِ نشویل وقوع یابد. دانشگاه میشیگان در ان آربر اولین میزبان مقرر مناظره دوم بود اما آن دانشگاه در ژوئن اعلام کرد از میزبانی این مناظره انصراف می دهد و دلیل این انصراف نگرانی های مربوط به شیوع بیشتر ویروس کرونا گزارش شده است. ضمناً، قرار است یک مناظره میان نامزدهای معاون ریاست جمهوری هم به تاریخ هفتم اکتبر ۲۰۲۰ در دانشگاه یوتا در سالت لیک سیتی برگزار شود.
| [
{
"answer1": "مین تبدیل به اولین ایالتی خواهد شد که برای انتخابات اصلی ریاست جمهوری از شیوه رای بدیل استفاده خواهد کرد.",
"answer2": "در ۲۶ آگوست ۲۰۱۹، قوه مقننه ایالت مین لایحه ای را به تصویب رساند که بر مبنای آن، از شیوه رای بدیل برای انتخابات مقدماتی و انتخابات اصلی ریاست جمهوری در ایالت مذکور استفاده شود.",
"distance": 407,
"question": "چرا ایالت مین در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مهم است و از چه روش رایگیری در این ایالت استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۹، مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا بنا به دو دلیل (سوء استفاده از قدرت و تحقیر کنگره) رای به استیضاح دونالد ترامپ داد.",
"answer2": "دادگاه ترامپ به تاریخ ۲۱ ژانویه ۲۰۲۰ در مجلس سنا آغاز شد و در ۵ فوریه به پایان رسید.",
"distance": 138,
"question": "به چه دلیل مجلس نمایندگان به استیضاح دونالد ترامپ رای داد و دادگاه مربوط به این استیضاح در چه تاریخی به پایان رسید؟"
},
{
"answer1": "در صورتی که هیچ نامزدی نتواند ۲۷۰ رای الکترال که حداقل رای مورد نیاز جهت پیروزی در انتخابات است را کسب کند، مجلس نمایندگان از بین ۳ نامزدی که بیشترین رای الکترال را کسب کرده اند، یکی را به ریاست جمهوری برخواهد داشت.",
"answer2": "در این برنامه گفته شده که برجام کماکان «بهترین گزینه برای جلوگیری از دسترسی ایران به بمب اتم» است",
"distance": 9177,
"question": "اگر هیچ نامزدی نتواند حداقل آرای الکترال لازم را کسب کند، چه کسی رئیس جمهور را انتخاب میکند و بر اساس برنامه پیشنهادی حزب دموکرات، برجام چه نقشی در رابطه با ایران ایفا می کند؟"
},
{
"answer1": "بسته ۲٫۲ تریلیون دلاری که جهت حمایت از اقتصاد آمریکا در برابر تأثیرات شیوع کرونا به جریان افتاد، شامل بودجه ای برای ایالت ها نیز بود تا صرف انتخابات پستی شود.",
"answer2": "متمم بیست و دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا ذکر می کند هیچ شخصی نمی تواند بیش از دو مرتبه به ریاست جمهوری انتخاب شود.",
"distance": 4030,
"question": "در حالی که شیوع ویروس کرونا باعث شد بسیاری از کمپین های انتخاباتی متوقف شود، بسته حمایتی دولت برای مقابله با کرونا چه تاثیری بر انتخابات داشت و بر اساس قانون اساسی آمریکا، چه محدودیت هایی برای انتخاب مجدد رئیس جمهور وجود دارد؟"
}
] | [
{
"answer1": "دانشگاه نوتردام به دلیل شیوع کروناویروس از برگزاری آن صرف نظر کرد.",
"answer2": "اولین مناظره قرار است به تاریخ ۲۹ سپتامبر در کلیولند برگزار شود",
"question": "چه عواملی باعث شد دانشگاه نوتردام از میزبانی مناظره های انتخاباتی صرف نظر کند و چه تاریخی برای اولین مناظره بین نامزدهای ریاست جمهوری تعیین شده بود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
504 | : صادق زیباکلام
صادق زیباکلام مفرد (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۲۷، خیابان ری تهران)، استاد علوم سیاسی، نویسنده و از کارشناسان خبره ایرانی با گرایش اصلاح طلبی و نوآزادی خواهانه است. او دکترای علوم سیاسی از دانشگاه برادفورد دارد. او استاد واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد بود. و هم اکنون استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.
صادق زیباکلام در سال ۱۳۲۷ در کوچه معروف به دعانویس ها در محلهٔ بازارچه آب منگول تهران در جنوب خیابان ری متولد شد. پدرش تاجر و دارای مغازه ای در خیابان قزوین تهران بود، اما وارد فعالیت های سیاسی نیز شده بود. او از طرفداران محمد مصدق بود اما از لحاظ تشکیلاتی در حزب زحمت کشان به رهبری مظفر بقایی فعالیت می کرد.
دختر کوچک وی مریم زیباکلام و دختر بزرگ وی سارا زیباکلام است که زیباکلام او را دقیقاً در نقطه مقابل خود می داند. سارا با پسر احمد توکلی ازدواج کرده است. زیباکلام می گوید نه او و نه توکلی هیچ نقشی در این ازدواج نداشته اند و آن دو پس از آشنا شدن در روزنامه همشهری با هم ازدواج کرده اند.
دکتر فاطمه زیباکلام، خواهر او است که در اسفند ۱۳۹۴ درگذشت. سعید زیباکلام نیز برادر وی می باشد که از نظر عقیده در روبروی هم قرار دارند.
صادق زیباکلام پنج سال نخست ابتدایی را در دبستان غزالی واقع در خیابان سینا و سال آخر را در دبستان دکتر قاسم زاده واقع در خیابان غفاری تحصیل می کند. با نقل مکان خانواده به منزل بزرگی در نیاوران، زیباکلام در دبیرستان رهنما در خیابان منیریه ثبت نام می کند. او پس از اخذ دیپلم دبیرستان در سال ۱۳۴۵ در کنکور دانشگاه تهران پذیرفته می شود اما پدرش با تحصیل او در ایران مخالفت کرده او را روانه اتریش می کند تا او را از درگیری های سیاسی دانشگاه تهران به دور نگه دارد. در اتریش تحت تأثیر تفکرات مارکسیستی قرار می گیرد و تحصیل خود را در اتریش نیمه تمام گذاشته و به توصیهٔ پدر در خرداد ۱۳۴۶ به انگلستان می رود.
بعد از طی دوره دوساله کالج او به پلی تکنیک شهر هادرزفیلد در شمال بریتانیا می رود و وارد رشته مهندسی شیمی می شود. او بعد از اتمام دوره کارشناسی وارد دوره کارشناسی ارشد و سپس دکترای مهندسی شیمی در دانشگاه برادفورد می شود. پس از آزادی در سال ۱۳۵۵، دستگاه امنیتی کشور مانع بازگشت او به انگلستان و ادامه دوره دکتری شد و او به ناچار در ایران مانده و به عنوان مربی در دانشکده فنی دانشگاه تهران استخدام می گردد.
پس از انقلاب در سال ۱۳۶۳ برای ادامه تحصیل به انگلستان بازمی گردد اما به جای ادامه تحصیل در رشته مهندسی شیمی به علوم انسانی روی می آورد. او در دانشکده صلح شناسی دانشگاه برادفورد فوق لیسانس و دکترای خود را می گیرد. موضوع تز دکترای او انقلاب اسلامی ایران و فلسفه سیاست غرب بوده است. زیباکلام در سال ۱۳۶۹ به ایران بازگشته و پس از دو سال وارد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران می شود.
زیباکلام در تابستان ۱۳۵۳ هنگام آمدن به ایران توسط ساواک دستگیر و به اتهام خرابکاری علیه حکومت و تبلیغ برای مجاهدین خلق به ۳ سال زندان محکوم شد. اسناد آزادشده آرشیو ملی بریتانیا در سال ۲۰۰۶ نشان می دهد که محافل دانشگاهی، وزارت خارجه و دفتر نخست وزیر بریتانیا هارولد ویلسون، که در آن زمان ریاست دانشگاه برادفورد را برعهده داشت، تلاش زیادی را برای روشن شدن وضعیت زیباکلام و آزادی او انجام داده بودند که البته بی نتیجه مانده بود. وی در نهایت در شهریور ۱۳۵۵ پس از ۲ سال و ۱ ماه از زندان آزاد می شود.
صادق زیباکلام به هجده ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. وی اعلام کرده احکام حبس توسط دادگاه انقلاب اسلامی و در ارتباط با اظهارنظرهای او در مورد سیاست هسته ای جمهوری اسلامی و نحوه برخورد قضایی با متهمان پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی صادر شده است.
به گفته وی به واسطه این پرسش که سیاست هسته ای چه حاصلی برای مملکت داشته به یک سال حبس تعزیری و به واسطه گفتن اینکه دادگاه اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی بیش از آنکه به دنبال کشف حقیقت و اجرای عدالت بوده، به دنبال ارضاء و اقناع افکار عمومی بوده، به شش ماه حبس تعزیری محکومیت یافته است.
وی بیان کرده است که ارسال دو نامه سرگشاده به سردبیر کیهان باعث پیگرد قضایی او شد و دادستان انقلاب علیه او به اتهامات «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین به قضات و مسئولین دستگاه قضایی» تشکیل پرونده داد و روانه دادگاه انقلاب کرد.
در آبان ماه ۹۳ حکم یک سال و نیم حبس صادق زیباکلام به ۵ میلیون تومان جریمه نقدی تبدیل شد.
در فروردین ۱۳۵۸ ابراهیم یزدی از زیباکلام برای همکاری با دفتر معاونت نخست وزیر در امور انقلاب دعوت کرد و از این راه او با مصطفی چمران معاون نخست وزیر در امور انقلاب آشنا شد و از سوی دولت موقت برای حل و فصل مسائل کردستان با او همکاری کرد. با وجود اینکه به گفتهٔ خودش هیچگاه با برخی نظرات چمران پیرامون خلع سلاح و راه حل مسلحانه در برخورد با گروه های معارض در کردستان موافق نبوده است، اما نظرات او را اصولی می داند. زیباکلام علت موفق نبودن مذاکراتش با کردها را اینطور بیان می کند که در جریان یکی از جلسات مذاکره ربوده می شود و پس از چند ساعت آزاد می گردد، «این اتفاق باعث شد که خلخالی و حسنی و خیلی های دیگر، از جمله عزت الله سحابی و هاشم صباغیان، به من مشکوک شوند و و تصریحاً و تلویحاً بگویند زیباکلام به نفع دموکرات ها کار می کند» و این تصویر ایجاد شد که زیباکلام جاسوس دموکرات ها است و به این ترتیب مذاکرات با حزب دموکرات کردستان متوقف شد.
صادق زیباکلام برای ورود به دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد در سال ۱۳۹۵ برای کنفرانس و مناظره هنگامی که از در دانشگاه وارد شد که پرچم اسرائیل و آمریکا بر کف ورودی راهرو دانشگاه حک شده بود. زیباکلام از کنار هر دو پرچم عبور کرد و از روی آن رد نشد. وی در مورد این موضوع گفت: پرچم هر کشوری هویت و نماد ملت آن کشور است. زیر پا گذاشتن و آتش زدن پرچم یک کشور غلط است. وی در مصاحبه ای با خبرگزاری ایلنا در سال ۱۳۹۴ نیز گفته بود: چه کسی مسئولیت نابودی اسرائیل را به ما داده است.
او تعریف روشنفکر برپایه شیوهٔ دینداری و تعهد را نمی پذیرد، هرچند پسوندهایی که در تعریف یک روشنفکر ممکن است به کار رود را بی دلیل نمی داند؛ «هر روشنفکری که خواسته تحول اساسی در جامعه اش ایجاد کند، موفق نشده است.»
زیباکلام معتقد است که بالاخره روزی مجبور هستیم به کودتای ۲۸ مرداد آن گونه بپردازیم که بوده و نه آن گونه که دوست داریم فکر کنیم. زیباکلام، محمد مصدق را شریف ترین، ملی ترین و متدین ترین رجال سیاسی ۲۰۰ سال اخیر ایران برشمرد که این صحبت با واکنش مجری همراه شد که خطاب به وی اعلام کرد «شما در حالی از مصدق چنین تعریفی می کنید که قبلاً وی را به تعلل و کوتاهی و در شکست نهضت ملی نفت متهم کرده بودید» زیباکلام با رد این موضوع گفت؛ «مصدق مرد خاص در تاریخ سیاسی ایران است» و در پاسخ، با متهم کردن سلیمی نمین به توهم توطئه و نگاه دایی جان ناپلئونی به مسائل تاریخی بیان داشت: «شما زمین و زمان را به هم می دوزید که رضاخان را خائن معرفی کنید» او در رد ادعای سلیمی نمین مبنی بر خشم مردم از آمدن جنازه رضا شاه به تهران گفت: «وقتی جنازه رضاخان را به ایران آوردند، هزاران نفر از جنازه وی استقبال کردند. فدائیان اسلام که می خواستند مراسم را به هم بزنند از مردم کتک خوردند چرا که مردم پی برده بودند که رضاخان خیلی هم آدم بدی نبود»
زیباکلام در مناظره ای با رهدار در دانشگاه صنعتی اصفهان به بررسی ریشه های ضدیت با آمریکا و آمریکا ستیزی در ایران پرداخت و از رضا شاه دفاع کرد و گفت: «مدیون چکمه های رضا شاهیم. من معتقدم تاریخ بهترین تعیین کننده است به شرطی که تحریف نشود؛ به نظر من رضا شاه خدمات زیادی را به ایران کرد»
وی در ۲۶ آذر ۱۳۹۳ در یک کنفرانس در دانشگاه تهران دربارهٔ برنامه اتمی جمهوری اسلامی گفت: «موضوع هسته ای» بیشتر از جنگ هشت ساله ایران و عراق به کشور ضربه زده است.
برخی از رسانه ها معتقدند که وی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ از حامیان جریان اکبر هاشمی رفسنجانی بوده است. در زمانی که صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مشخص نشده بود، زیباکلام تأکید داشت اصلاح طلبان می بایست پشت سر هاشمی قرار گیرند و نه کواکبیان و روحانی؛ زیرا کواکبیان و روحانی نمی توانند بیش از یک یا دو میلیون رای را به خود اختصاص دهند. بعد از حذف هاشمی از انتخابات توسط شورای نگهبان و عدم حضور محمد خاتمی و در نهایت کناره گیری عارف به نفع روحانی، زیباکلام به این نتیجه رسید که در انتخابات از حسن روحانی می توان حمایت کرد. وی در مصاحبه ای که بعد از انتخابات انجام داد، روحانی را نه یک اصلاح طلب همچون خاتمی دانست و نه وی را یک اصولگرای سنتی می داند.
زیباکلام در اظهارنظری در آبان ۱۳۹۲ عنوان کرد: «اگر به عقب برگردیم یعنی به ماه های پس از ۲ خرداد ۱۳۷۶، مشاهده می کنیم که تا چه اندازه فضایی کنونی کشور مشابه آن فضا است. در انتخابات ریاست جمهوری ۲ خرداد ۷۶ جناح راست، همچون انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ غافلگیر شدند؛ چرا که همان طور که انتظار پیروزی سید محمد خاتمی را نداشتند، حسن روحانی نیز به همان ترتیب پیروز شد. در هر دو مورد، راست گرایان تا مدتی در شوک شکست به سر بردند و بعد از چندماه با موضع گیری جدید شروع به زورآزمایی با دولت منتخب نمودند.
وی در ۲۳ آذر ۱۳۹۳ در جمع دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان اظهار کرد: «در موضوع حصر با مطهری موافقم».
در مصاحبه ای با «آرمان» نظر صادق زیباکلام در رابطه با انتخابات مجلس ۱۳۹۴ پس از پرسش خبرنگار مبنی بر آنکه: «اصلاح طلبان در این دوره از اقبال خوبی برخوردارند، چه الزامی وجود دارد که از اصولگرایان میانه رو در شهرهای بزرگ استفاده کنیم؟» در جواب این طور پاسخ داده شد که:
وی در مورد مخالفت اصولگرایان و تندروها در مقابل منافع ملی گفت: تندروها راهی جز پذیرش اراده ملت ایران ندارند.
صادق زیباکلام و عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در مناظره ای با موضوع «تعامل انقلاب اسلامی با غرب» در دانشگاه امام صادق حضور یافتند. زیباکلام ضمن بیان اینکه علت دشمنی رژیم صهیونیستی با ایران بدین خاطر است که ما می خواهیم آنان را محو کنیم، گفت: من کشور اسرائیل را به رسمیت می شناسم چرا که سازمان ملل آن را به رسمیت شناخته است.
زیبا کلام معتقد است مسائل هسته ای ایران نباید در خدمت نگاه ایدئولوژیک ایران با غرب باشد و بر همین اساس وی به شدت حامی کلیات توافقنامه هسته ای ژنو بوده تا حدی که اعلام داشته است: «نسبت به کلیت آن مثل سگ می ایستم و از توافق ژنو دفاع می کنم.» وی به شدت از غنی سازی اورانیم در ایران انتقاد داشته و در این مورد گفته است: «هر کس که غنی سازی را متوقف کند دو رکعت نماز شکر می خوانم و دست و پای او را می بوسم. چرا که این هسته ای برای ایران و ایرانی هیچ سودی نداشته است.».
زیباکلام در مناظره ای در دانشگاه صنعتی سجاد دربارهٔ سیاست های خارجی دولت قبلی گفت: در دوران احمدی نژاد به هر قدرتی که سرش به تنش می ارزید، مرگ گفتند. وی در مورد دیگر سیاست های خارجی دولت احمدی نژاد گفت: آن دوران فاجعه بود آن همه سرمایه گذاری که در ونزوئلا شد چه شد و الان کجاست؟ گفتید ما به حیات خلوت آمریکا رفتیم ولی حتی نتوانستید با همسایگان تان در خلیج فارس هم درست ارتباط برقرار کنید. چین و روسیه که در آن هشت سال ما را دوشیدند. آ زیباکلام در همایش بازخوانی سیزده آبان گفت: اشغال سفارت آمریکا بزرگترین ضربه به انقلاب و منافع ملت بود.
در دولت قبل بارها گفته می شد هسته ای باعث پیشرفت علم و دانش می شود اما هزینه های صورت گرفته و میلیاردها دلار ریختن به پای هسته ای هیچ منطقی وجود نداشت. وی در ادامه گفت: ایران در زمینه بهداشت و درمان رتبه ۱۲۶ است که اگر پنجاه کشور، اروپایی و توسعه یافته باشند بقیه کشورها پیشرفت شان ربطی به صنعت هسته ای ندارد.
زیباکلام همچنان گفت: سانتریفیوژهای ما یک دوازدهم تا یک بیست و دوم کارایی سانتریفیوژهای پیشرفته دنیا را دارند یعنی کاری که یک سانتریفیوژ آمریکایی و کانادایی انجام می دهد.
صادق زیبا کلام در راهپیمایی روز قدس سال ۱۳۹۳ دربارهٔ شعار نه غزه و نه لبنان در گفتگو با افکار نیوز گفت: بنده به عنوان یک ایرانی مسلمان نمی دانم که چرا باید از شعار نه غزه و نه لبنان اعلام برائت کنم؟ من فکر می کنم هنوز هم اول برای من اول ایران می آید، دوم ایران می آید و مهم است و سوم هم ایران می آید و آخر هم ایران می آید.
در ۲۹ آوریل ۲۰۱۲ در دانشگاه قم از ۳ میلیون افغانستانی های ایران برای ستم دیدگی شان از سوی ایرانیان، عذرخواهی کرد. همچنین از بی احترامی های ایرانیان به عرب های خلیج فارس عذرخواهی کرد. سخنان زیباکلام در این نشست، با تنش بسیجی روبرو شد.
زیباکلام در آستانهٔ مسابقات تیم ملی ایران در جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ برزیل در ماهنامه «دنیای فوتبال» نوشت: برای بسیاری از کشورها، پیروزی در جام جهانی، صرفاً پیروزی در جام جهانی و در زمین فوتبال است. اگر پیروز شوند، اما در ایران آن پیروزی بیش از آن که پیروزی در فوتبال باشد، پیروزی سیاسی و ایدئولوژیک ایران محسوب خواهد شد؛ و بلافاصله خیلی از مسئولان ما و ارگان های دولتی از آن بهره برداری سیاسی و تبلیغاتی می کنند. پیروزی در زمین فوتبال را مسئولان ما تبدیل به پیروزی سیاسی و ایدئولوژیک خواهند نمود. به زعم آن ها، آن پیروزی مبین درستی رویکرد و مواضع سیاسی و بین المللی ایران خواهد بود. تفاوت دیگر رویکرد نژادپرستانه و شوونیزم ما ایرانیان است. در جوامع دیگر، پیروزی در فوتبال، پیروزی در فوتبال است و به معنای برتری نژادشان، قومشان، ملیتشان، فرهنگ و تمدنشان، پرچمشان و مردمشان بر دیگران نیست؛ اما در ایران این گونه نیست.
او در پاسخ به اینکه «ما ایرانی ها نژادپرست هستیم یا نه؟» گفت: «پاسخ من آری است. من چند ویژگی را دیده ام و به این نتیجه رسیده ام که نژادپرستیم. اول اینکه ما خود را برتر از دیگران می بینیم، ساختاری که نظام رسمی ما پیدا می کند و وجهی رسمی که در میان مردم جاری است این را نشان می دهد. همچنین تنفر از اقوام و ملیت های دیگر که برجسته ترین آن نفرتی است که از اعراب و افاغنه داریم. ویژگی دیگر جایگاه مهمی است که در تاریخ برای ایران قائل هستیم و نگاه شک برانگیزی که به کشورهای دیگر داریم».»
وی در مورد فشار بر روی اصلاحات گفت: مشکل اصولگرایان و تندروها این است که واقعاً نمی دانند با این محبوبیت محمد خاتمی چه باید بکنند. خاتمی با آنکه نه حزب داشته، نه سازمان، نه تشکیلات و نه مسئولان اجازه حضور به وی در هیچ گردهمایی عمومی نمی دهند، اگر همین فردا انتخابات ریاست جمهوری شود یقیناً سید بیش از ۳۰ میلیون رای خواهد آورد.
خاتمی نه سخنران حرفه ای است، نه به معنای واقعی کلمه رسانه ای است، نه مواضع خیلی تند و رادیکال اتخاذ می کند، نه شعارهای پرطمطراق می دهد، نه لزوماً و تعمداً سخنانی می گوید که جوانان، خانم ها، تحصیل کرده ها و این تیتر قشرها سرمست شوند و نه هیچ کار و اقدام دیگری انجام می دهد.
مع ذالک و علی رغم آنکه سال هاست تندروها و اصولگرایان در همه چیز را به روی وی و اصلاحات بسته اند، محبوبیتش آنقدر زیاد است که تندروها خود را مجبور می کنند که به وزیر دادگستری نامه سرگشاده بنویسند و باز هم تقاضا کنند که خاتمی از نظر حضور در رسانه از این هم بیشتر در حصار قرار بگیرد. ای کاش به جای همه این تلاش ها و تقلاها، اصولگرایان برای یک بار هم که شده بود از خودشان این سؤال را می کردند که چرا اینقدر خاتمی محبوبیت دارد؟ اگر این سؤال را از خودشان می پرسیدند آن وقت متوجه می شدند که بخشی از کاریزمای خاتمی، طبیعی است. خدا به او داده است. اما بخش دیگرش بازمی گردد به رفتارهای اجتماعی خاتمی و درست تر گفته باشیم بیشتر به آنچه که خاتمی نمی کند یا نمی گوید.
از سال ۱۳۷۶ که مردم ایران با خاتمی آشنا شده اند، هرگز ندیده اند و نشنیده اند که خاتمی برای کسی، ملتی، کشوری، گروهی یا جماعتی آرزوی مرگ و نیستی و نابودی بنماید. هرگز ندیده اند که خاتمی آدم ها را نفرین کند. هرگز ندیده اند که خاتمی نسبت به رقیب، نسبت به دشمن، توهین کند یا او را تحقیر نماید. حتی در مقابل بدترین و کینه ورزترین مخالفین و دشمنان سیاسی اش، خاتمی همواره عفت کلام، ادب، کرامت و حرمت انسانی را نگه داشته است.
صادق زیباکلام، در یک سخنرانی در دانشگاه سمنان، در ارتباط با حادثه اسیدپاشی های زنجیره ای در اصفهان، این اقدام را به تندروها و افراط گرایان مذهبی نسبت داد و آن را با حادثه قتل های زنجیره ای مشابه دانست.
وی در جریان یک مناظره با حمید رسایی نماینده مجلس ایران گفت: اگر آمریکاستیزی را از نظام و رهبر جمهوری اسلامی بگیریم چه حرفی برای گفتن دارند؟
این سخنان با واکنش دانشجویان بسیجی حاضر در سالن مواجه شد.
وی در مورد رضاشاه گفت: خدمات و اقدامات رضا شاه ایران را مدرن و مدرنیزه کرد ایران مدرن را رضاخان پایه گذاری کرد. زیباکلام در مناظره ای دیگر گفت رضاخان در فاصله سالهای ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ اقدامات بسیار مثبتی در ایجاد یکپارچگی ایران کرد. وی گفت بعد از مشروطه، قدرت مرکزی سراسر کشور از بین رفت و در بلوچستان، خراسان، گیلان، کردستان، خوزستان یاغیان مختلفی سر برآوردند و این رضاخان بود که با سرکوب آن ها قدرت مرکزی را به کشور بازگرداند. در دوران دولت رضاخان، صنعت ایران با رشد بسیاری مواجه شد و صنایع راه آهن، نساجی، راه سازی و ورود بانکداری و علوم از موفقیت های آن دوره است. زیباکلام با مردود دانستن سندهایی که رضاخان را دست نشانده انگلیس معرفی می کند اظهار داشت: اگر او انگلیسی بود، چرا دولت انگلستان او را برکنار کرد؟ وی افزود: انگلیسی ها گرچه برای تأمین منافع ملی در ابتدا موافق روی کار آمدن رضا خان بودند، اما چون او در ده سال دوم سلطنت خود به آلمان ها گرایش پیدا کرد، دولت انگلیس او را ساقط کرد.
زیبا کلام در قسمت دیگری از سخنان گفت: بسیاری از نخبگان از جمله مدرس و دکتر مصدق از رضاخان حمایت می کردند، زیرا او فردی قلدر و قدرتمند بود و می توانست امنیت برقرار کند. رضاخان مستبد بود ولی وطن پرست بود و برای آبادانی ایران تلاش و خدمت فراوانی کرد و تمام زیرساخت های لازم را جهت توسعه ایران فراهم کرد.
وی در مورد اتهام های ساختگی تندروهای داخل حکومت ایران مانند روزنامه کیهان گفته است: اگر استیو جابز هم در ایران بود، اتهامات شما او را می کشت نه سرطان.
زیباکلام در مورد نسبت دادن انقلاب های متعدد کشورهای خاورمیانه به انقلاب ایران گفت: خواست مردم بحرین، سوریه، مصر، تونس و دیگر کشورها دموکراسی است و آن ها خواستار آزادی های مدنی، سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، آزادی بیان و آزادی زندانیان سیاسی هستند و هر آنچه که در ذیل حقوق شهروندی و جامعه مدنی قرار می گیرد. اما در ایران به این حوادث با این دید نگاه نمی شود و عنوان می کنند که این جنبش ها برگرفته از جمهوری اسلامی است، مردم منطقه به دنبال آرمان های اسلامی به خیزش برخاسته اند و ضد غرب و آمریکا و اسرائیل هستند اما اینکه در ایران چنین روایتی از این تحولات مطرح می شود بسیار جالب است و معلوم نیست مسئولان کجا را نگاه می کنند. تا بحال در حوادث و تجمعات مردم منطقه پرچم آمریکا، انگلیس و اسرائیل به آتش کشیده نشده و علیه رئیس جمهور این کشورها نیز شعار داده نشده است و بیشتر شعارها علیه خفقان، استبداد و دیکتاتوری حاکم بر برخی از این کشورهاست که بیش از ۴۰ سال است که بر مردم خود دیکتاتوری می کنند.
وی در مورد بانکداری در ایران گفت: بانک های ایرانی مکان های دزدی برای پول بیت المال هستند. وی همچنین در مورد اختلاس های شکل گرفته گفت: اگر امثال بابک زنجانی در هر دادگاهی متهم ردیف اول شود، متهم ردیف دوم در آن دادگاه افرادی هستند که از بابک زنجانی استفاده کردند و زمانی که استفاده شان از شخص وی تمام شد، او را مانند یک دستمال کاغذی مچاله اش کردند و در سطل زباله انداختند.
صادق زیباکلام در گفتگو با عصر ایران، با ابراز خوشحالی از کسب جایزه اسکار توسط فیلم جدایی نادر از سیمین، گفت: اسکار اصغر فرهادی، مشت محکمی بر سر سینمای دولتی بود. وی همچنین در مناظره ای گفت: می دانید چرا از سینمای اصغر فرهادی دفاع می کنم؟ به این دلیل که سینمای اصغر فرهادی که عصاره و دستاورد غیر حکومتی و غیردولتی سینمای ایران است، موفقیت های زیادی را کسب کرده است. وی مروج و مبلغ هیچ ایدئولوژی نیست و از هیچ فکری دفاع نمی کند بلکه عواطف و احساسات انسان ها را نشان می دهد. فیلم های مورد افتخار سینمای حکومتی و دولتی ایران، اخراجی ها و قلاده های طلا است که فیلم هایی ایدئولوژیک هستند. زیباکلام بعد از درگذشت عباس کیارستمی نوشت: او را به حق می بایستی یکی از پیشگامان سینمای مستقل غیردولتی در ایران دانست. بُعد دیگر سینمای کیارستمی در پایبندی به هنر برای هنر بود.
در ۲۶ مرداد ۱۳۹۲ زیباکلام در صفحهٔ فیسبوک خود از ممنوع الورود شدنش به صدا و سیمای جمهوری اسلامی خبر داد.
وی در مناظره ای با دکترشهریار زرشناس در برنامه تلویزیونی زاویه که در تاریخ ۳ مهر ۱۳۹۲ از کانال چهار صدا و سیما پخش شد، شرکت کرد. موضوع این مناظره سنت و مدرنیته بود.
وی در ۳۰ فروردین ۱۳۹۳ نیز با حمید رسایی در برنامه مناظره رادیو گفتگو مناظره کرد. موضوع مناظره ممنوع الورود شدن حمید ابوطالبی به آمریکا به عنوان نمایندهٔ ایران در سازمان ملل بود.
همچنین در ۱۷ فروردین ۱۳۹۴ نیز با حمید رسایی در مناظره آمفی تئاتر باشگاه خبرنگاران مناظره کرد. موضوع مناظره دربارهٔ توافق هسته ای لوزان بود.
در اسفند ۱۳۹۶، صادق زیباکلام بدون اطلاع و هماهنگی از دانشگاه آزاد اخراج شد. اتفاقی که زیباکلام آن را به روی کار آمدن فرهاد رهبر نسبت می دهد. لازم است ذکر شود که پیش تر ریاست دانشگاه آزاد بر عهده هاشمی رفسنجانی بود.
فرهاد رهبر رئیس دانشگاه آزاد در واکنش به «ادعای زیباکلام مبنی بر اخراج از این دانشگاه» گفت: «ما کسی را اخراج نکردیم. بلکه اعلام کردیم فعالیت شما غیرقانونی است؛ چرا که از دو جا حقوق می گیرید. شما می توانید دانشگاه تهران را رها کنید و اینجا استخدام شوید یا می توانید در دانشگاه تهران باشید و در دانشگاه آزاد به صورت حق التدریس فعالیت کنید.» او با غیرقانونی دانستن استخدام یک استاد در دو دانشگاه بیان کرد: «شیوه قرارداد ما با این استادان تغییر کرده که این استادان می توانند به صورت حق التدریس فعالیت کنند.»
محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید مجلس در واکنش به اخراج او گفت: «متأسفانه با قدر ناشناسی با برخی از اساتیدی که جایگاه علمی برجسته ای دارند برخورد شد که این گونه برخوردها بالاترین توهین به استادان و سبب رکود علمی دانشگاه خواهد شد.»
مدتی بعد زیباکلام اعلام کرد که از دانشگاه تهران نیز بازنشسته شده است. وی این بازنشستگی اجباری را با حرف هایی که در نقد علوم اجتماعی اسلامی در برنامه گستره شریعت زده است، مرتبط می دانست.
این خبر توسط دانشگاه تهران تکذیب شد. در جریان مناظره ای در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۹۷ در برنامه اتاق خبر شبکه من وتو، زیباکلام تصریح کرد که کماکان در دانشگاه تهران مشغول به کار است.
| [
{
"answer1": "صادق زیباکلام مفرد (زاده ۲۲ خرداد ۱۳۲۷، خیابان ری تهران)،",
"answer2": "با نقل مکان خانواده به منزل بزرگی در نیاوران، زیباکلام در دبیرستان رهنما در خیابان منیریه ثبت نام می کند.",
"distance": 1194,
"question": "صادق زیباکلام در چه سالی متولد شد و در چه دبیرستانی تحصیل کرد؟"
},
{
"answer1": "در فروردین ۱۳۵۸ ابراهیم یزدی از زیباکلام برای همکاری با دفتر معاونت نخست وزیر در امور انقلاب دعوت کرد",
"answer2": "موضوع تز دکترای او انقلاب اسلامی ایران و فلسفه سیاست غرب بوده است.",
"distance": 1586,
"question": "چه کسی از زیباکلام برای همکاری در دفتر معاونت نخست وزیر در امور انقلاب دعوت کرد و موضوع تز دکترای او چه بود؟"
},
{
"answer1": "زیباکلام در تابستان ۱۳۵۳ هنگام آمدن به ایران توسط ساواک دستگیر و به اتهام خرابکاری علیه حکومت و تبلیغ برای مجاهدین خلق به ۳ سال زندان محکوم شد.",
"answer2": "وی به شدت از غنی سازی اورانیم در ایران انتقاد داشته و در این مورد گفته است: «هر کس که غنی سازی را متوقف کند دو رکعت نماز شکر می خوانم و دست و پای او را می بوسم. چرا که این هسته ای برای ایران و ایرانی هیچ سودی نداشته است.»",
"distance": 6492,
"question": "صادق زیباکلام به چه اتهامی در سال ۱۳۵۳ دستگیر شد و چه دیدگاهی در مورد غنی سازی اورانیوم در ایران داشت؟"
},
{
"answer1": "زیباکلام در مناظره ای در دانشگاه صنعتی سجاد دربارهٔ سیاست های خارجی دولت قبلی گفت: در دوران احمدی نژاد به هر قدرتی که سرش به تنش می ارزید، مرگ گفتند.",
"answer2": "صادق زیبا کلام در راهپیمایی روز قدس سال ۱۳۹۳ دربارهٔ شعار نه غزه و نه لبنان در گفتگو با افکار نیوز گفت: بنده به عنوان یک ایرانی مسلمان نمی دانم که چرا باید از شعار نه غزه و نه لبنان اعلام برائت کنم؟ من فکر می کنم هنوز هم اول برای من اول ایران می آید، دوم ایران می آید و مهم است و سوم هم ایران می آید و آخر هم ایران می آید.",
"distance": 1020,
"question": "زیباکلام در مورد سیاست های خارجی دولت احمدی نژاد چه نظری داشت و چرا از شعار نه غزه نه لبنان اعلام برائت نکرد؟"
},
{
"answer1": "او بعد از اتمام دوره کارشناسی وارد دوره کارشناسی ارشد و سپس دکترای مهندسی شیمی در دانشگاه برادفورد می شود.",
"answer2": "در اسفند ۱۳۹۶، صادق زیباکلام بدون اطلاع و هماهنگی از دانشگاه آزاد اخراج شد. اتفاقی که زیباکلام آن را به روی کار آمدن فرهاد رهبر نسبت می دهد.",
"distance": 16315,
"question": "صادق زیباکلام پس از اتمام دوره کارشناسی در چه رشته ای و در چه دانشگاهی مدرک دکترا گرفت و چرا از دانشگاه آزاد اخراج شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
505 | : ابن سینا
ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا، ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس (زادهٔ ۳۵۹ ه.ش در بخارا – درگذشتهٔ ۲ تیر ۴۱۶ در همدان، ۹۸۰–۱۰۳۷ میلادی)، همه چیزدان، پزشک، ریاضی دان، منجم، فیزیک دان، شیمی دان، جغرافی دان، زمین شناس، شاعر، منطق دان، فیلسوف و دولتمرد ایرانی و از مشهورترین و تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران زمین و جهان است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه و پزشکی اهمیت دارد. آثار اصلی او دو دانشنامه علمی و فلسفی جامع به نام های کتاب شفا و دانشنامهٔ علائی، و همچنین "القانون فی الطب" به عنوان یکی از معروف ترین آثار تاریخ پزشکی است.
وی در کودکی نبوغ شایانی از خود بروز داد و در جوانی از جمله دانشمندان و پزشکان خاص دربار امیر نوح سامانی در بخارا بود. سپس با زوال سامانیان و نزدیک شدن خطر سپاه سلطان محمود غزنوی از بخارا به گرگانج خوارزم رفت و از آنجا به گرگان نزد امیران آل زیار پناه برد. سپس، در خدمت مجدالدوله رستم امیر آل بویه در ری رسید و پس از آن در همدان وزیر شمس الدوله دیلمی بود. پس از مرگ امیر، وی را زندانی کردند تا اینکه از آنجا گریخت و نزد علاء الدوله، حاکم اصفهان از آل کاکویه رفت و در خدمت او بود تا نهایتا در همین منصب در سفر به همدان درگذشت.
در حوزه دانش منطق ابن سینا با ابداع دو نظریه «قیاس اقترانی شرطی» و «موجهات زمانی» از منطق ارسطویی پا فراتر نهاد در طرح نوینی از منطق موسوم به منطق سینوی را در تمدن اسلامی پی نهاد که پس از وی تا زمان خواجه نصیرالدین طوسی تکمیل گردید. در حوزه فلسفه وی کوشید تا فلسفه مشائی را با دین سازگار سازد. در این جهت علاوه بر اثبات وجود خداوند بمثابه واجب الوجود فلسفی، به حل عقلی مسائلی از قبیل صدور کثرت از وحدت، علم خداوند به جزئیات، پیوند حادث و قدیم، رابطه ذات و صفات خدا پرداخت. در حوزه نفس نیز بحث تجرد و خلود را طرح می کند. وی معقول ثانی و اولی را تفکیک می کند و در موضوع شرور تقریر نوینی ارائه می دهد.
وی ۴۵۰ کتاب در زمینه های گوناگون نوشته است که شمار زیادی از آن ها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن در کتاب تاریخ علم، وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی می داند. همچنین وی او را مشهورترین دانشمند دیار ایران می داند که یکی از معروف ترین ها در همهٔ زمان ها و مکان ها و نژادها است. همچنین وی در زمرهٔ فیلسوفان بزرگ جهان قرار دارد. دانشنامهٔ فلسفهٔ دانشگاه تنسی ابن سینا را تأثیرگذارترین فیلسوف جهان پیش از دوران مدرن معرفی می کند. تقریرهای فلسفی وی بسیار بر فلاسفه بزرگ بعدی از جمله ملاصدرا، توماس آکوئیناس و دکارت موثر بوده است و علاوه بر مکتب سینوی در جهان اسلام که همچنان استمرار دارد، مکتب سینوی در فلسفه قرون وسطی اروپا نیز پدید می آید. تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی، کلام شیعه را به رنگ فلسفه سینوی در می آورد. در مخالفت با وی از یک سو محمد غزالی و فخر رازی از موضع کلام اشعری و از سوی دیگر ابن رشد اندلسی از موضع فلسفه ارسطویی کتاب می نویسند.
زادروز او در ایران، یعنی ۱ شهریور، روز پزشک نام گرفته است.
آرامگاه بوعلی سینا در میدان بوعلی سینا در مرکز شهر همدان واقع شده است.
نام ابن سینا، حسین و نام پدرش عبدالله که فرزند حسن و حسن فرزند علی و علی فرزند سینا بود؛ بنابراین به ابن سینا یا ابوعلی سینا ملقب شد.
عبدالله پدر ابن سینا اهل بلخ بود و در زمان سلطنت نوح دوم سامانی از پادشاهان سامانی از بلخ به بخارا آمد و کارمند دارایی روستایی بنام خرمیثن شد و از ده نزدیکی بنام افشنه با دختری بنام ستاره ازدواج کرد و اولین فرزندش را حسین نام گذاشت که همان ابن سیناست.
پدر و برادر ابن سینا مجذوب تبلیغات اسماعیلیه شده بودند، اما ابن سینا از آن دو پیروی نکرد. وی حافظه و هوشی خارق العاده داشت. به طوری که در ۱۴ سالگی از آموزگار خود پیشی گرفت.
او علم منطق را از استادش ابو عبدالله ناتلی آموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورکارهای او پیروی می کردند. البته وی در فراگیری علم متافیزیک ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک اغراض مابعدالطبیعه فارابی توانست آن را بفهمد. در جوانی او امیر نوح سامانی را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که ابن سینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند. در سن ۱۸ سالگی، ابن سینا بر بسیاری از علوم زمانه خود تسلط یافت. پیشرفت های بعدی وی، مرهون استدلالهای شخصی اش بود.
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:
پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم "ستاره" بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا "حسین" گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان که آموزگارانم از دانسته های من شگفتی می نمودند.
در آن هنگام مردی به نام ابوعبدالله به بخارا آمد او از دانش های روزگار خود چیزهایی می دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم. زمانی که ناتلی به خانهٔ ما آمد، من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد، (که از شاگردان حریر بن عبدالله سجستانی بود) فقه می آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در جدل که شیوهٔ دانشمندانِ آن زمان بود، تخصصی داشتم.
ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تأکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشهٔ خود را بدانچه ناتلی می گفت می گماشتم و در ذهنم به بررسیِ آن می پرداختم و آن را روشن تر و بهتر از آنچه استادم گفته بود، فرامی گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استادِ خود برتری یافتم.
چون ناتلی از بخارا رفت من به پژوهش و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم. اندکی بعد میلی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان پیشین نوشته بودند، همه را به دقت خواندم، چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی رفت، در کوتاه ترین زمان در این رشته موفقیت های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار زمان صرف کردم. در این زمان کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
پس از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب مابعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی فهمیدم و غرضِ نویسنده را از آن سخنان درنمی یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقتِ آن پی نبرده بودم. چهرهٔ مقصود در حجابِ ابهام بود و من از خویشتن ناامید می شدم و می گفتم مرا در این دانش راهی نیست یک روز عصر از بازار کتابفروشان می گذشتم کتابفروشِ دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می گشت به من درخواست کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابونصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بی درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از برداشتم پی بردم و دشواری های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاسِ خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود، صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این هنگام سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم. زمانی من وارد سال ۱۸ زندگی خود می شدم نوح بن منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند.
من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتاب های بسیاری در آنجا دیدم که بیشتر مردم حتی نام آن ها را نمی دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آن ها بسیار سود جستم.
چندی پس از این روزها پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا نزدیکی پیدا کردم و به تألیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم. پیش از آن در بخارا نیز کتاب هایی نوشته بودم.
در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم. مدتی همچون آواره ای در شهرها می گشتم تا به جرجان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به جرجان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابوعبید جوزجانی در جرجان به نزدم آمد.
ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. من به خدمت او پیوستم تا پایان زندگی با او بودم و استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین زمان ها استادم کتاب قانون را نوشت و تألیف کتاب بزرگ شفا را به خواهشِ من آغاز کرد. چون "شمس الدوله" از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید؛ استاد وزارتِ او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد. ۴ ماه در زندان به سر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. "من و برادرش و دو تنِ دیگر" با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان درآمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سَفَروحَضَر و به هنگام جنگ و صلح، استاد را همراه و همنشینِ خود ساخت. استاد در این شهر "کتاب شفاء"را تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می رفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد. او با روش های اندیشمندانه بیماران را درمان می کرد.
ابن سینا در ۴۰۲ هجری گرگانج را به مقصد جرجان ترک نمود تا دوستش کاووس بن وشمگیر دیلمی از آل زیار را دیدار کند. در این راه، ابن سینا به سوی خراسان رفت و از شهرهای نسا، ابیورد، طوس، سمنگان، جاجرم گذشت و به جرجان رسید؛ ولی در این میان (در زمستان ۴۰۳ هجری/ژانویه و مارس ۱۰۱۳ میلادی) قابوس درگذشت. گرچه در شرح حال ابن سینا به زبان خودش، دلیلی بر این موضوع نیامده، ولی می توان علت مرگ قابوس را مسائل سیاسی دانست. ابن سینا در طی این سفر به نظر نمی رسد که در شهری مانده باشد. ابن سینا مدت کوتاهی در جرجان در خانه یکی از دوستان صمیمی اش اقامت نمود و در آنجا جوزجانی را دیدار نموده و در خدمت منوچهر بن کاووس بود.
ابن سینا از جرجان به ری مهاجرت کرد و در دستگاه حکومتی حاکم آل بویه مجدالدوله رستم وارد شد. مادر مجدالدوله سیده، دستی پشت پرده در تصمیم گیریهای حکومتی بود. ابن سینا با مهارتی که در پزشکی داشت، از نخبگانسیاسی که به مجدالدوله مشاوره می دادند پیشی گرفت و به وی نزدیک تر شد. ابن سینا مجدالدوله را که مبتلا به مالیخولیا شده بود، مداوا نمود.
ابن سینا در ری بود تا شمس الدوله حاکم آل بویه (برادر مجدالدوله) در ذیقعدهٔ ۴۰۵ ه.ق /آوریل ۱۰۱۵ م. به آنجا حمله کرد. ابن سینا به دلایل نامعلوم به قزوین مهاجرت کرده و سپس وارد همدان گردید. وی سپس برای درمان شمس الدوله احضار گردید و به اجبار وزیر وی شد و تا مرگ شمس الدوله در ۴۱۲ ه.ق /۱۰۲۱ م. در این سمت باقی ماند. یک بار در این دوران ابن سینا با لشکریان امیر درگیر شد. پس از مرگ شمس الدوله، سماءالدوله روی کار آمد و از ابن سینا خواست تا در جایگاهش باقی بماند؛ ولی ابن سینا تمایلی به این موضوع نداشت و در انتظار فرصتی برای ترک آن دیار بود. او پنهانی با علاءالدوله حاکم آل کاکویه نامه نگاری کرد که دیوان آل بویه در همدان و مخصوصاً تاج الملک ابونصر ابراهیم بن بهرام کوهی وزیر کرد آل بویه به وی ظنین گردیده، به اتهام خیانت در قلعه ای در فرجان ابن سینا را زندانی کردند. ابن سینا ۴ ماه زندانی بود تا اینکه علاءالدوله به همدان تاخت و سلطنت سماءالدوله را پایان داد و ابن سینا از زندان آزاد شد. علاءالدوله به ابن سینا پیشنهاد منصبی در همدان را داد که نپذیرفت. چندی بعد ابن سینا تصمیم به مهاجرت به اصفهان گرفت و در لباس صوفیان به همراه برادرش، ابوعبید جوزجانی و دو برده به آنجا رفت.
علاءالدوله، ابن سینا را با عزت و احترام پذیرفت و ابن سینا در اصفهان سکنی گزید و سالهای پایانی عمرش را در خدمت وی گذراند و در بیشتر سفرها با وی همراه بود. در یکی از این سفرها به همدان در سال ۴۲۸ هجری به همدان رفت.
در سفر به همدان، گفته می شود که ابن سینا مبتلا به قولنج شد که دائماً به آن مبتلا می گشت و در اثر آن در روز ۲ تیر ۴۱۶ هجری شمسی درگذشت و در همدان به خاک سپرده شد. اما علت اصلی مرگ ابن سینا مشخص نیست. می دانیم که او مدت ها از یک بیماری رنج می برده است. حدس زده می شود که علت مرگ او شاید سرطان روده بزرگ، آمیبیاز و … بوده باشد.
روایتی نیز از مرگ ابن سینا در زندگی نامهٔ او به قلم ابوعبید جوزجانی شاگرد و همراه ابن سینا موجود است که علت مرگ ابن سینا را زیاده روی در شهوات می داند. البته با توجه به اینکه ابن سینا شهرت زیادی داشته و زندگی نامه پس از مرگ او نوشته شده است، و از سوی دیگر هنوز نسخه ای انتقادی از زندگی نامهٔ ابن سینا تهیه نشده است، زندگی ابن سینا به روایت جوزجانی دارای ابهاماتی برای ابن سیناپژوهان است.
ابن سینا در همان محل مرگ، یعنی همدان به خاک سپرده شد و آرامگاه بوعلی سینا هم اکنون در این شهر قرار دارد.آرامگاه پورسینا یکی از میدان های اصلی شهر است در امتداد ضلع شمالی و جنوبی این میدان دو خیابان بوعلی سینای شمالی و جنوبی و در امتداد ضلع های شرقی بلوار آیت الله مدنی و غربی آن بلوار خواجه رشید قرار دارند، این آرامگاه در سال ۱۳۲۷ خورشیدی توسط طرح برنده مسابقه توسط معمار برجسته ایرانی هوشنگ سیحون ساخته شد.
همچنین مدفن شاعر مشهور عارف قزوینی در مجاورت بنای این آرامگاه است.
در منابع تاریخی هیچ گزارش جدی دربارهٔ ازدواج ابن سینا مطرح نشده است، جز این که برخی گفته اند با دختری به نام یاسمین که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد، که آن هم دیری نپایید.
ابن سینا بسیار پیرو فلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفسارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما ابن سینا هرچه به پایان عمر نزدیک می شد، بیشتر از ارسطو فاصله می گرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک می شد. داستان های تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم "منطق المشرقین" که پایان عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. متأسفانه امروزه از این کتاب تنها پیش گفتارش در دست است؛ ولی حتی در همین پیش گفتار نیز ابن سینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات می پردازد.
به دلیل آنکه در آن دوره، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایران زمین که در آن روزگار می زیستند، اکثر کتاب های خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها برخی از این آثار به زبان های دیگر از جمله فارسی ترجمه شد. از جمله اثر قانون در طب که توسط عبدالرحمن شرفکندی به زبان فارسی ترجمه شده است.
افزون بر این، ابن سینا در ادبیات فارسی نیز دستی توانمند داشته است. بیش از ۲۰ اثر فارسی به او منسوب است که از میان آن ها، بی گمان «دانشنامه علائی» و «رگشناسی» (رساله نبض) از نوشته های او است. آثار فارسی ابن سینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصارکامل نوشته شده است. ابن سینا برای بیان مفاهیم نو به فارسی در آثار خود دست به واژه سازی زده است.
برپایهٔ پژوهشهای دکتر محمد معین و سید محمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ ابن سینا در دانشنامهٔ علایی و رگ شناسی ۱۰۳۹ واژه است. برخی واژه های آفریدهٔ ابن سینا در این دو اثر سترگ چنین هستند:
"بُرینش" به جای قطع (که در ریاضی و انداهه به کار می رفت)، "پذیرا" به جای قابل (در فلسفه)، "روان" به جای نفس، سربه سر به جای مساوی، "کرده" به جای مفعول، "کُنا" به جای فاعل، "گداخته" به جای مایع، "مایگی" به جای مادیّت، نهاد به جای وضع، "یکی ای" به جای وحدت، "افکندنِ گمان" به جای تولیدِ شک، "ایستادگی به خودی خود" به جای قائمِ بالذات بودن، بالش (نمو، از بن واژهٔ بالیدن)، "بَستَناکی" به جای انجماد، "بهره پذیر" به جای قابل قسمت، "بی گسستگی" به جای لاینقطع، پیداگر، پیوندپذیر، "جانِ سخن گویا" به جای نفسِ ناطقه، "جُنبایی" به جای حرکت، جنبش دار، "جنبشِ راست" به جای حرکتِ مستقیم، "جنبش گِرد" به جای حرکتِ مستدیر، "چه چیزی" به جای ماهیت، دیرجنب، "رایش" به جای علمِ ریاضی، روشن سرشتی، "زایش دِه" به جای مولّد، "زِفر زبرین" به جای فکِ اعلی، "زِفر زیرین" به جای فکِ اسفل، "شایدبود" به جای امکان، "گوهر روینده" به جای جوهر نامی، "نادیداری" به جای باطنی، "هرآینگی بودن" به جای وجوب، حدِّ کِهین، حدِّ مِهین، حدِّ میانگین، "علمِ ترازو" به جای علمِ منطق، "علمِ سپس طبیعت" به جای علم مابعدالطبیعه، نبض درنگی، نبض دمادم، نبض ستبر، نبض لرزنده.
ابوعلی سینا به عربی و فارسی شعر می سروده است. حدود هفتاد و دو بیت شعر فارسی در کتاب های مختلف و تذکره ها بدو منسوب شده است در میان ابیات بوعلی سینا "طنزهای تکان دهنده ای" به چشم می خورد که نشان از بی ارزشیِ جهان هستی و ضعف و ناتوانیِ آدمیان از دیدگاهِ اوست.
بوعلی در قطعه ای با این که به نحوی ترکِ ادبِ شرع می نماید، جهل و حماقت را زشت می شمارد؛ اما این قطعه دارای طنز دلپذیری است که بر ترکِ ادب شرع غلبه دارد. جهل و حماقتی که باعثِ حکم شرع بر تحریم می شود و عقلا و علما را به زحمت و رنج انداخت:
ابن سینا علاوه بر آثار خود شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود، که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود شدند. از میان شاگردان او این چند تن سرشناس ترند:
انتقال علوم یونانی توسط مسلمانان و ترجمه آثار عربی به لاتین، نخستین رنسانس یعنی تجدید حیات علمی را در جنوب اروپا سبب شد. این رنسانس در قرن دهم در سیسیل آغاز شد و در قرن دوازدهم در طُلَیطُلَه (تولدو) درخشید، سپس از آن بزودی به فرانسه رسید. دو اثر اصلی ابن سینا (شفا و قانون) وی را در اروپا به صورت استاد بی بدیل طب و علوم طبیعی و فلسفه درآورد.
از قرن دوازدهم تا شانزدهم پایه های علمی و عملی پزشکی، تعلیمات ابن سینا بود. با آثار ابوبکر محمد بن زکریای رازی نیز آشنا بودند و او را طبیب معالجی بهتر از ابن سینا می شمردند، ولی قانون مجموعه تعلیمی بی نظیری به شمار می رفت و کتاب «کلیات فی الطب» ابن رشد تنها با قسمت اول کتاب قانون مطابقت داشت. قانون توسط ژرارد کرمونائی میان سالهای ۱۱۵۰ و ۱۱۸۷ به تمامی ترجمه شد و روی هم رفته هشتاد و هفت ترجمه از آن به عمل آمد که البته بعضی، از آن ها فقط شامل قسمتی از این کتاب بود. بیشتر ترجمه ها به لاتینی بود، ولی چندین ترجمه به عبری در اسپانیا و ایتالیا و جنوب فرانسه نیز انجام شد. ترجمه کتاب های طبی به خوبی ترجمه کتاب های فلسفی او نیست و بعضی کلمات یونانی که تحریف شده و به صورت عربی درآمده، در ترجمه ها به صورت نامفهوم و ناشناخته آمده است، و نیز بعضی اصطلاحات فنی عربی کمابیش به حروف لاتینی نقل شده و کاملاً نامفهوم است. قانون اساس تعلیم طب در همه دانشگاه ها بود. در قدیمی ترین برنامه تعلیمی که تاکنون بدست آمده و مربوط به مدرسه طب منوپلیه است و در منشوری از پاپ کلمنت پنجم مورخ ۱۳۰۹مسیحی و نیز در تمام منشورهای پس از آن تا سال ۱۵۵۷ نام قانون آمده است. ده سال بعد جالینوس را بر ابن سینا برگزیدند، ولی کتاب قانون تا قرن هفدهم هنوز تدریس می شد. چاپ متن عربی آن در رم نشانه آن است که چه اندازه ارزش برای این کتاب قائل بوده اند. چاسر در مقدمه کتاب «داستان های کنتربری» نوشته است که هیچ طبیبی نباید از قانون غفلت کند. تقریباً هرکس قسمت هایی از قانون و مخصوصاً فصول مربوط بهتب ها یا بیماری های چشم را، یا نوشته های کوتاهتری چون«مقالة فی النبض» یا «رساله در بیماری های قلبی» را در اختیار داشت. همه مؤلفان عرب از قرن هفتم تا قرن دهم ه.ق /سیزدهم تا شانزدهم م. از خوان نعمت ابن سینا برخوردار بوده اند - حتی اگر مانند پدر ابن زهر نسبت به او تردید نشان داده یا مانند ابن نفیس به تکمیل قانون پرداخته باشند.
آثار پزشکی ابن سینا از آنجایی که به لحاظ تاریخی ارزشمند محسوب می شوند، هنوز توسط پژوهشگران خوانده می شوند. کتاب قانون ابن سینا در پزشکی به سال ۱۹۷۳ در شهر نیویورک ایالات متحده آمریکا تجدید چاپ گردیده است.
در سمت پنهان ماه دهانه ای به افتخار ابن سینا به نام وی دهانه ابن سینا نام گذاری شده است.
در تهران، شیراز، مشهد و اصفهان، و همچنین؛ استانبول، هراره، بوبینی فرانسه بیمارستان هایی به افتخار وی نام گذاری شده اند.
یک مرکز جراحی در نیویورک به افتخار وی نام گذاری شده است.
در ساسکس شرقی انگلستان یک کالج طب چینی به نام وی نام گذاری شده است.
در پاکستان یک کالج پزشکی به نام ابن سینا وجود دارد.
در مجارستان یک کالج بین المللی با نام ابن سینا وجود دارد.
ژورنال بین المللی بیوتکنولوژی به نام ابن سینا در تهران فعالیت می کند.
پژوهشگاه ابن سینا در تهران به افتخار وی نام گذاری شده است.
چندین مدرسه و مرکز آموزشی در ایران نیز به نام وی نام گذاری شده اند.
سازمان یونسکو هر دو سال یک بار جایزه ای به نام ابن سینا را از میان افرادی که در فلسفه اخلاق و علم پیشرو هستند اهدا می کند.
در سال ۲۰۰۵ میلادی دکتر «یاشار بیلگین»ترک تبار (عضو حزب راست گرای اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان) با همکاری چند فرد دیگر، کانونی عام المنفعه به نام "آویسنا پرایز" (Avicenna-Preis e.V) در شهر فرانکفورت آلمان بنیان نهاد تا سالانه به انتخاب هیئت داوران «جایزه ابن سینا»را به افراد یا سازمانهایی که در راه تفاهم فرهنگی ملت ها کوشا بوده اند اعطاء کند. مبلغ سقفی این جایزه تا یکصد هزار یورو تعیین شده که از طرف شخصیت های حقوقی و حقیقی مختلف مهیا می گردد.
دولت جمهوری اسلامی ایران در ژوئن ۲۰۰۹ به عنوان نشانی از پیشرفت علمی صلح آمیز ساختمان-مجسمه ای به شکل چهارتاقی که ترکیبی از سبک های معماری و تزئینات هخامنشی و اسلامی در آن دیده می شود را به دفتر سازمان ملل متحد در وین هدیه داد که در محوطهٔ آن در سمت راست ورودی اصلی قرار داده شده است. در این چهارتاقی مجسمه هایی از چهار فیلسوف ایرانی خیام، ابوریحان بیرونی، زکریا رازی و ابوعلی سینا قرار دارد.
| [
{
"answer1": "همه چیزدان، پزشک، ریاضی دان، منجم، فیزیک دان، شیمی دان، جغرافی دان، زمین شناس، شاعر، منطق دان، فیلسوف و دولتمرد ایرانی",
"answer2": "بی گمان «دانشنامه علائی» و «رگشناسی» (رساله نبض) از نوشته های او است.",
"distance": 13495,
"question": "ابن سینا علاوه بر پزشکی و فلسفه در چه زمینه های دیگری فعالیت داشت و چه کتاب هایی به زبان فارسی از او باقی مانده است؟"
},
{
"answer1": "او علم منطق را از استادش ابو عبدالله ناتلی آموخت.",
"answer2": "البته وی در فراگیری علم متافیزیک ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک اغراض مابعدالطبیعه فارابی توانست آن را بفهمد.",
"distance": 160,
"question": "ابن سینا منطق را از چه کسی آموخت و در چه زمینه ای به مشکل برخورد و چطور آن را حل کرد؟"
},
{
"answer1": "در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید.",
"answer2": "در همین زمان ها استادم کتاب قانون را نوشت و تألیف کتاب بزرگ شفا را به خواهشِ من آغاز کرد.",
"distance": 74,
"question": "ابن سینا در چه سالی به وزارت رسید و چه کسی کتاب شفا را به خواهش او آغاز کرد؟"
},
{
"answer1": "علاءالدوله به همدان تاخت و سلطنت سماءالدوله را پایان داد و ابن سینا از زندان آزاد شد.",
"answer2": "به اتهام خیانت در قلعه ای در فرجان ابن سینا را زندانی کردند.",
"distance": 96,
"question": "چه کسی باعث شد تا ابن سینا از زندان رها شود و چرا ابن سینا به زندان افتاد؟"
},
{
"answer1": "آرامگاه بوعلی سینا در میدان بوعلی سینا در مرکز شهر همدان واقع شده است.",
"answer2": "این آرامگاه در سال ۱۳۲۷ خورشیدی توسط طرح برنده مسابقه توسط معمار برجسته ایرانی هوشنگ سیحون ساخته شد.",
"distance": 9681,
"question": "آرامگاه ابن سینا در کدام شهر است و معمار آن چه کسی است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
506 | : تاریخ آسیا
تاریخ آسیا را می توان به عنوان تاریخ جمعی چندین مناطق ساحلی حاشیه ای مجزا از قبیل آسیای شرقی، آسیای جنوبی، آسیای جنوب شرقی و خاورمیانه که توسط توده داخلی استپ اوراسیا در ارتباط است، مشاهده کرد.
حاشیه ساحل محل زندگی برخی از نخستین تمدنها و مذاهب شناخته شده جهان بود که هریک از این سه منطقه تمدنهای اولیه را در دره های رودخانه حاصلخیز توسعه می دادند. این دره ها حاصلخیز بودند زیرا خاک آنجا غنی بود و می توانست بسیاری از محصولات را تحمل کند. تمدن ها در بین النهرین، هند و چین شباهت های بسیاری با یکدیگر داشتند و احتمالاً فناوری ها و ایده هایی مانند ریاضیات را تبادل می کردند. مفاهیم دیگری مانند نوشتار احتمالاً به صورت جداگانه در هر منطقه توسعه یافته است. شهرها، ایالتها و سپس امپراتوریهایی در این مناطق دشت توسعه یافته اند.
منطقه استپ به مدت طولانی محل سکونت عشایر سوارکار شده بود و از استپ های مرکزی می توانستند به همه مناطق قاره آسیا برسند. بخش شمالی این قاره که سیبری قسمت اعظم ان را پوشش می دهد به دلیل جنگل های متراکم و توندرا نیز برای عشایر استپی قابل دسترسی نبود. این مناطق در سیبری بسیار کم جمعیت بودند.
مرکز و حاشیه کوه ها و بیابان ها جدا از هم نگهداری می شدند. قفقاز، هیمالیا، بیابان قره قوم و کویر گبی موانعی را ایجاد کردند که سوارکاران استپی فقط با دشواری می توانستند عبور کنند. در حالی که از نظر فنی و فرهنگی ساکنان شهر پیشرفته تر بودند، آنها می توانستند از نظر نظامی تعداد کمی اقدام کنند تا در برابر انبوهی از استپ های دفاعی دفاع کنند. با این حال، این دشت ها به اندازه کافی زمین های علف برای حمایت از نیروی اسب دوانی بزرگ نداشتند؛ بنابراین عشایری که در خاورمیانه ایالتها را فتح کردند، خیلی زود مجبور شدند با جوامع محلی سازگار شوند.
تاریخ آسیا می تواند تحولات اساسی در سایر مناطق جهان و همچنین رویدادهایی باشد که بر سایر مناطق جهان تأثیر گذاشته است که شامل تجارت جاده ابریشم است که فرهنگ، زبان، ادیان و بیماریها را در کل تجارت افرو-اوراسیا گسترش می دهد. پیشرفت مهم دیگر نوآوری باروت در چین قرون وسطایی بود که بعدها توسط امپراتوری باروت اسلامی، عمدتاً توسط مغولان و صفویان ساخته شد که با استفاده از اسلحه منجر به جنگهای پیشرفته ای شد.
گزارشی از باستان شناس راکش تیواری در لاهورادووا، هندوستان، داده های جدید C14 را نشان می دهد که بین ۹۰۰۰ تا ۸۰۰۰ پیش از میلاد در ارتباط با برنج است، و باعث می شود لاهورادووا اولین مکان جدید نوسنگی در کل آسیای جنوبی باشد.
سایت پیش از تاریخ بیفودی در نزدیکی یزیان در استان هبی، چین، حاوی یادگارهایی از فرهنگ معاصر با فرهنگ های سیشان و زینگلونگوا در حدود ۸۰۰۰–۷۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، فرهنگ های نوسنگی در شرق کوه های تایهانگ است، و شکاف باستان شناسی بین دو فرهنگ چینی شمالی را پر می کند. مساحت خاکبرداری شده بیش از ۱۲۰۰ متر مربع و مجموعه یافته های نوسنگی در محل از دو مرحله تشکیل شده است.
در حدود ۵۵۰۰ سال پیش از میلاد، فرهنگ حلافین در لبنان، اسرائیل، سوریه، آناتولی و بین النهرین شمالی بر اساس کشاورزی دیم ظاهر شد.
در جنوب بین النهرین دشتهای آبرفتی سومر و ایلام وجود داشت. از آنجا که بارندگی کمی وجود داشت، سیستم های آبیاری لازم به وجود آمده بود. فرهنگ عبید از سال ۵۵۰۰ پیش از میلاد شکوفا شد.
دوره مس سنگی (یا عصر مس) حدود ۴۵۰۰ قبل از میلاد آغاز شد، سپس عصر برنز در حدود ۳۵۰۰ قبل از میلاد آغاز شد و جایگزین فرهنگ های نوسنگی شد.
تمدن دره سند از نمونه تمدن های عصر برنز (۳۳۰۰–۱۳۰۰ پیش از میلاد؛ دوره بالغ ۲۶۰۰–۱۹۰۰ پیش از میلاد) بود که عمدتاً در قسمت غربی شبه قاره هند بود. به نظر می رسد که شکل اولیه هندوئیسم در طول این تمدن شکل گرفته است. برخی از شهرهای بزرگ این تمدن شامل هاراپا و موهن جو دارو هستند که از سطح بالایی از شهرسازی و هنر برخوردار بودند. علت تخریب این مناطق در حدود سال ۱۷۰۰ پیش از میلاد قابل بحث است، اگرچه شواهد نشان می دهد که این امر در اثر بلایای طبیعی (به ویژه سیل) ایجاد شده است. این دوره نشانگر دوره ودایی در هند است که تقریباً از ۱۵۰۰ تا ۵۰۰ پیش از میلاد به طول انجامید. در این دوره، زبان سانسکریت توسعه یافت و وداها نوشته شدند، سرودهای حماسه ای که حکایت های خدایان و جنگ ها را روایت می کرد که مبنای مذهب ودایی بود که سرانجام پختگی پیدا کرده و به هندوئیسم روی می آورد.
خاور نزدیک باستان گهوارهٔ کهن ترین تمدن ها و دربرگیرندهٔ خاورمیانهٔ کنونی، میان رودان (عراق، جنوب باختری ایران، جنوب شرقی ترکیه، شمال شرقی سوریه و کویت کنونی)، مصر باستان، ایران باستان (شامل عیلام و تاریخ ایران)، آناتولی، سرزمین کوهستانی ارمنستان، شام، قبرس و شبه جزیره عربستان می باشد. مطالعات مربوط به این برهه در زمینه های باستان شناسی خاور نزدیک و تاریخ باستان انجام می پذیرد. در ظاهر تاریخ این جغرافیا سنتاً از هزاره چهارم (پیش از میلاد) و با سومریان آغاز می شود اما در واقع آثاری کشف شده در چغامیش (دزفول) نشان از تمدنی بسیار قدیمی تر(۷۰۰۰ سال ق. م) و بسیار قدیمی تر از سومریان و اعصار برنز و آهن را دربرمی گیرد.
خاور نزدیک باستان را یکی از نقطه های رشد بشری می دانند. پیشرفت کشاورزی، قشربندی، پدیداری دولت مرکزگرا، ادیان و جنگ های سازماندهی شده، نخستین امپراتوری ها و … از اینجا آغاز شدند. همچنین این منطقه را مهد اختراع موسیقی، دریانوردی، خط، حقوق، چرخ، اخترشناسی و ریاضیات می دانند.
عصر آهن شاهد استفاده گسترده از ابزارآلات آهنی، سلاح و زره در کل تمدنهای مهم آسیا بود. جامعه های کهن تغییرهایی در زمینه کشاورزی، باورها و شیوه های هنری نسبت به گذشته یافت. پایان عصر آهن – که زمانش بسته به هر منطقه متفاوت است و نخستین بار در غرب آسیا و با ظهور شاهنشاهی هخامنشی به پایان رسید – را آغاز تاریخ بشر می پندارند.
آهن که در اعصار سه گانه پس از عصر برنز جای می گیرد. زمان رخداد این دوره در جاهای گوناگون متفاوت است. به گونه سنتی آغاز این زمان را سده دوازدهم پیش از میلاد در خاور نزدیک باستان، هندوستان باستان و یونان باستان می دانند. در دیگر بخش های اروپا این دوره دیرتر آغاز گشت. عصر آهن در کرانه های مدیترانه با فتوحات امپراتوری روم، در هندوستان با بودایی گری و جینیسم، در چین با کنفوسیوس گرایی و در شمال اروپا با سده های میانی آغازین (پایان قرن هشتم میلادی) به پایان رسید.
شاهنشاهی هخامنشی، که توسط کوروش بزرگ تأسیس شد، در طی قرنهای ۶ تا ۴ قبل از میلاد از یونان و ترکیه تا رودخانه ایندوس و آسیای میانه را شامل می شد که توسط این حکومت اداره می شد. سیاست پارسی شامل تحمل فرهنگ های دیگر، یک دولت بسیار متمرکز و تحولات مهم زیرساختی بود. بعداً، در دوره داریوش بزرگ، سرزمینها یکپارچه شدند، بوروکراسی توسعه یافت، اشراف به درجات نظامی منصوب شدند، جمع آوری مالیات با دقت سازماندهی شد و جاسوسان برای اطمینان از وفاداری مقامات منطقه استفاده شدند. دین اصلی ایران در این زمان، مزدیسنا بود که توسط فیلسوف و ابر انسان تاریخ زمان زرتشت توسعه یافت و این یک شکل اولیه یکتاپرستی را به منطقه معرفی کرد. این آیین قربانی کردن حیوانات و استفاده از مسمومیت ها را در آیین ها ممنوع می کرد؛ و مفهوم نجات معنوی را از طریق عمل اخلاقی شخصی، یک زمان پایان، و داوری عمومی و خاص با یک بهشت یا جهنم معرفی کرد. این مفاهیم به شدت تحت تأثیر امپراتوران بعدی و توده ها قرار می گرفت. مهمتر از همه، آیین زرتشت پیشرو مهمی برای مذاهب ابراهیمی مانند مسیحیت، اسلام یا یهودیت شده است. امپراتوری پارس در برقراری صلح و ثبات در خاورمیانه موفق بود و تأثیر عمده ای در هنر، سیاست (تأثیرگذاری بر رهبران هلنیستی) و دین داشت.
امپراتوری های موریا و گوپتا را عصر طلایی هند می نامند و با اختراعات و اکتشافات گسترده ای در علم، فناوری، هنر، دین و فلسفه مشخص شده اند. مذاهب هندوئیسم و بودیسم، که از زیر قاره هند آغاز شد، تأثیر مهمی در جنوب، شرق و جنوب شرقی آسیا داشتند.
تا سال ۶۰۰ قبل از میلاد، هند به ۱۷ ایالت منطقه ای تقسیم می شد که گهگاه میان خود دچار اختلاف می شدند. در سال ۳۲۷ پیش از میلاد، اسکندر با دید فتح کل جهان به هند آمد. او از شمال غربی هند عبور کرد و استان باختر را ایجاد کرد اما نتوانست بیشتر حرکت کند زیرا ارتش وی می خواست به یونان برگردند. اندکی قبل، سربازان چاندراگوپتا مائوریا شروع به کنترل رودخانه گنگ کردند و به امپراتوری موریا تأسیس شد. امپراتوری موریا (سانسکریت: मौर्य राजवंश، مائوریا ریژاوانا) یک امپراتوری گسترده و قدرتمند در هند باستان بود که از سال ۳۲۱ تا ۱۸۵ قبل از میلاد تحت سلسله مائوریان بود که یکی از بزرگترین امپراتوری های جهان در زمان خود به شمار می آید. دولت توسط چاندراگوپتا مائوریا که یک پادشاه مستبد بود اداره می شود، که در درجه اول به ارتش متکی بود تا قدرت خود را تأیید کند. این کشور همچنین از بوروکراسی استفاده می کرد و حتی از یک سرویس پستی پشتیبانی می کرد. نوه چاندراگپتا، اشوکا، با تسخیر بیشتر هند امروزی، امپراتوری را به شدت گسترش داد. سرانجام او به بودیسم گروید و زندگی مسالمت آمیز را آغاز کرد که در آنجا او دین و روش های انسانی را در سراسر هند ترویج کرد. امپراتوری موریا خیلی زود پس از مرگ آشوکا از هم پاشید و توسط مهاجمین کوشان از شمال غربی فتح شد و امپراتوری کوشان را تأسیس کرد.
هند بزرگ عنوانی تاریخی برای حوزه نفوذ فرهنگ هند است که شامل شبه قاره هند و بسیاری مناطق فراتر از آن در جنوب آسیا، آسیای میانه و جنوب شرق آسیا می شود. این حوزه فرهنگی عمدتاً متأثر از گسترش آیین هندو و آیین بودا از هند به آسیای جنوب شرقی، آسیای مرکزی و چین از طریق جاده ابریشم از قرون اولیه عصر تاریخی و گسترش سیستم نگارشی هندی مانند خط Pallava از سلسله پالاوا در جنوب هند به آسیای جنوب شرقی و خط Siddhaṃ به شرق آسیا از طریق امپراتوری گوپتا است. گسترش خط و به دنبال آن فرهنگ هندی توسط مسافران و معامله گران دریای بین سده های ۵ تا ۱۵ صورت گرفت که با حاکمیت هند بر مناطق اطراف مصادف بود. از سوی غرب، هند بزرگ بیشتر با با ایران بزرگ در هندوکش و پامیر همپوشانی داشته است. در عصر اکتشاف، اصطلاح هند بزرگ بیشتر برای مکانهای مبهم اطراف هند مانند ایندیز به کار می رفت.
از سال ۱۰۲۹ قبل از میلاد، سلسله ژو () تا ۲۵۸ پیش از میلاد در چین وجود داشته، حکومت کرده است. سلسله ژو با دادن قدرت به اشراف محلی و تکیه بر وفاداری خود از یک سیستم فئودالی استفاده می کرد تا بتواند قلمرو بزرگ خود را کنترل کند. سرانجام، دولت ژو، شهرک نشینان را ترغیب به حرکت به دره رودخانه یانگ تسه کرد و بدین ترتیب پادشاهی میانه چین را ایجاد کرد.
دودمانی بود که پس از دودمان شانگ و پیش از دودمان چه این از سال ۱۰۴۶ پیش از میلاد تا ۲۵۶ پیش از میلاد در چین فرمان راند. مدت فرمانروایی دودمان ژو از همه دیگر دودمانهایی که در آن سرزمین فرمان راندند، بیشتر است؛ با این حال تاریخ فرمانروایی این دودمان کاملاً مشخص نیست. در این دوره، فلسفه چینی گسترش و توسعه یافت و فیلسوفان بزرگی چون کنفسیوس، لائوتزه و شانگ یانگ پیدا شدند. پایتخت فرمانروایان این دودمان هائوجینگ بود.
شین شی هوانگ (، "Shǐ Huángdì")، که آخرین امپراتور ژو را سرنگون کرد و سلسله شین را تأسیس کرد. سلسله شین (به چینی: 秦朝؛ pinyin: Qín Cháo) اولین سلسله حاکم چینی امپریالیستی بود که از ۲۲۱ تا ۲۰۷ قبل از میلاد به طول انجامید. امپراتور جدید سیستم فئودالی را لغو کرد و بوروکراسی را مستقیماً منصوب کرد که برای قدرت به وی متکی باشد. نیروهای امپراتوری هوانگ هرگونه مقاومت منطقه ای را از بین بردند و با گسترش به سمت دریای جنوبی چین و شمال ویتنام امپراتوری چین را پیش بردند. سازمان بزرگ یک سیستم مالیاتی یکنواخت، سرشماری ملی، تنظیم جاده ها، اندازه گیری های استاندارد، سکه استاندارد و یک زبان رسمی نوشتاری و گفتاری را به ارمغان آورد. اصلاحات بعدی شامل پروژه های جدید آبیاری، تشویق تولید ابریشم، و مشهورترین آغاز ساخت دیوار بزرگ چین است - که به منظور نگه داشتن مهاجمان عشایری طراحی شده است. با این حال، شی هوانگ به دلیل استبداد خود بدنام بود و کارگران را مجبور به ساختن دیوار، گرفتن مالیات های سنگین و مجازات شدید همه کسانی که مخالف او بودند، می کرد. او به کنفوسیوس ها ظلم کرد و به ارتقاء قانون گرایی، این ایده را که مردم ذاتاً شر هستند، و برای کنترل آنها به یک دولت نیرومند نیاز داشت. قانون گرایی با دیدگاه های واقع گرایانه و منطقی تزریق می شد و جذابیت های مکالمه تحصیل کرده را بیهوده و ناپسند می پنداشت و ان را رد می کرد. همه این موارد باعث شده پیروان هوانگ با مردم بسیار بد رفتار باشند و شروع به تضعیف حکومت شین شد و جناح های مختلف شروع به مبارزه برای کنترل چین کردند.
سلسله ای است که پس از دودمان چو و پیش از دودمان هان در چین فرمان راندند. فرمانروایی ایشان از سال ۲۲۱ تا ۲۰۶ پیش از میلاد به طول انجامید. یکپارچگی و اتحاد سرزمینی چین در سال ۲۲۱ پیش از میلاد، در زمان فرمانروایی چین شی هوانگ آغازگر امپراتوری بود که بر تمام چین فرمان می راند؛ این امپراتوری تا زمان دودمان چینگ چائو ادامه یافت. ادیان تائوئیسم و کنفوسیانیسم، ادیان غالب مردم در زمان دودمان چین چائو بود.
نخست وزیر نامدار این امپراتوری لی سی بود.
سلسله هان (چینی ساده شده: 汉朝؛ چینی سنتی: 漢朝؛ پینین: Hàn Cháo؛ ۲۰۶ پیش از میلاد - ۲۲۰ میلادی) دومین سلسله امپراتوری چین بود، که قبل از سلسله شین و قبل از آن توسط سه پادشاهی (220-265 CE) با گذشت چهار قرن، دوره سلسله هان دوران طلایی در تاریخ چین به حساب می آید. امپراتور وو از هان، یکی از بزرگترین امپراتورهای سلسله هان، صلح را در سراسر چین قابل مقایسه با پاکس رومانا دید که صد سال بعد در مدیترانه دیده ظهور می کند. تا به امروز، گروه قومی اکثریت چین از خود به عنوان «قوم هان» یاد می کنند. سلسله هان هنگامی تأسیس شد که دو دهقان موفق شدند در برابر فرزند ضعیف جانشین شی هوانگ قیام کنند. دولت جدید هان، تمرکز و بوروکراسی شین را حفظ کرد، اما سرکوب های قبلی را کاهش داد. آنها قلمرو خود را در کره، ویتنام و آسیای میانه گسترش دادند و یک امپراتوری حتی بزرگتر از شین ایجاد کردند.
دودمان هان که بعد از دودمان چین به قدرت رسید، بین سال های ۲۰۶ قبل از میلاد و ۲۲۰ میلادی، حدود ۴۰۰ سال بر چین فرمانروایی می کرد. این زمان طولانی یکی از پرتأثیرترین دوره ها در تاریخ چین بوده است و تا آشوب کلاه زردها و دوره سه امپراتوری ادامه پیدا کرد. این امپراتوری همچنین در سال ۱۰۸ ق. م به گوجوسان حمله کرد و امپراتوری گوجوسان یک سال مقاومت کرد و سرانجام سقوط کرد.
اکثر مردم چین، اکنون خود را از قوم هان می دانند، که به علت حکومت طولانی این سلسله این قومیت اکثریت مطلق را پیدا کرد.
در این دوره، امپراتوری های جهان شرقی از طریق تجارت، مهاجرت و فتوحات مناطق همسایه گسترش یافتند. باروتها از اوایل قرن یازدهم مورد استفاده گسترده ای قرار گرفتند و پانصد سال قبل از یوهانس گوتنبرگ، برای چاپ مطبوعات خود از نوع متحرک استفاده می کردند. بودیسم، تائوئیسم، کنفوسیسیسم فلسفه های غالب خاور دور در قرون وسطی بودند. مارکو پولو نخستین غربی نبود که به شرق سفر کرد و با داستانهای شگفت انگیز از این فرهنگ متفاوت بازگشت، اما حکایت های او که در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم منتشر شد، اولین شرحی بود که به طور گسترده در سراسر اروپا خوانده شد.
در قرن اول پیش از میلاد، گسترش جمهوری روم کل منطقه مدیترانه شرقی را دربر گرفت. بدین ترتیب و تحت امپراتوری روم، این منطقه با بسیاری از مناطق اروپایی و شمال آفریقا در یک واحد منفرد سیاسی و اقتصادی متحد شد. حتی مناطقی که به طور مستقیم به روم ضمیمه نشدند نیز به شدت تحت نفوذ این امپراتوری قرار گرفتند تا برای قرن ها یکی از قوی ترین نهادهای سیاسی و فرهنگی منطقه را تشکیل دهند. اگر چه در این مناطق فرهنگ لاتین به صورت پراکنده منتشر شده بود، اما رومی ها در ادامه روند امپراتوری مقدونیه، به گسترش فرهنگ و زبان یونانی در منطقه پرداختند.
شهرستانهای کوچک منطقه خاور میانه، به ویژه اسکندریه، به مراکز شهری بزرگ امپراتوری روم بدل شدند و کل منطقه را به انبار نان امپراتوری، به عنوان تولیدکننده کلیدی محصولات کشاورزی آن بدل کردند.
با پذیرش دین مسیحیت از جانب امپراتوری روم، این آیین در خاورمیانه نیز ریشه دوانید و شهرهایی نظیر اسکندریه به مراکز اصلی تحصیلات مسیحی بدل شدند. در قرن پنجم میلادی، مسیحیت رومی بر دیگر مذاهب منطقه خاورمیانه سیطره یافت و آنان را به شدت سرکوب کرد. در این زمان، زبان یونانی به زبان رسمی منطقه تبدیل شد، اگر چه زبان هایی مانند سریانی ها و عبری همچنان وجود داشتند.
از قرن هفتم، قدرت جدیدی در خاورمیانه شروع به رشد کرد. در حالیکه امپراتوری روم شرقی و امپراتوری ایرانی ساسانی بر اثر دو قرن جنگ در جریان جنگ های ایران و روم تضعیف شده بودند، مسلمانان قدرت جدید و تازه نفسی را در منطقه پایه گذاری کردند. طی یک سری فتوحات سریع و غافل گیرکننده، ارتش های عربی توانستند با تکیه بر انگیزه های اسلامی، رهبری خلفای ماهر و فرماندهان نظامی زبر دست مانند خالد ابن ولید، بسیاری از خاورمیانه را به اشغال درآورند. بدین ترتیب بیش از نیمی از سرزمین های امپراتوری روم شرقی و تقریباً تمامی سرزمین های امپراتوری ایران به تصرف اعراب درآمد. این لشکر کشی ها در آسیای صغیر توسط باقی مانده امپراتوری روم شرقی و با کمک بلغاری ها متوقف شد.
تسلط اعراب در اواسط قرن ۱۱ میلادی به صورت ناگهانی با ورود ترکان سلجوقی پایان یافت. اقوامی که از سرزمین های مادری خود در آسیای مرکزی به سوی جنوب مهاجرت کرده و ایران، عراق (تسخیر بغداد در ۱۰۵۵)، سوریه، فلسطین و حجاز را را فتح کردند.
هرچند امپراتوری مسیحی بیزانس بخش های گسترده ای از اراضی خود را در قرن هفتم از دست داده بود، اما به عنوان یک قدرت نظامی و اقتصادی به حیات خود ادامه داد و از گسترش و نفوذ بیشتر اعراب در اروپا جلوگیری کرد. با این حال شکست ارتش امپراتوری بیزانس از سلجوقی ها در قرن ۱۱ و اقامت در آناتولی نقطه پایانی بود بر نفوذ امپراتوری بیزانس در منطقه. سلجوقیان طی ۲۰۰ سال آینده بر بیشتر منطقه خاورمیانه حکومت کردند، اما امپراتوری آن ها خیلی زودی به تعدادی سلطان نشین تقسیم شد.
ترک های ساکن منطقه آسیای صغیر که با تشکیل حکومت سلجوقی در ایران و بخش های عظیمی از خاورمیانه راه برای مهاجرت هر چه بیشتر آن ها از منطقه آسیای مرکزی به این منطقه یعنی مناطق آزاد شده از دست امپراتوری بیزانس فراهم شده بود به نبرد با این امپراتوری و سرپیچی از دستورهای حکومت سلجوقی پرداختند و کم کم پس از مدتی امپراتوری عثمانی به نام پایه گذار آن یعنی عثمان رئیس قبیله قایی ایجاد شد
این حکومت بنابر روحیه جنگجویی افراد قبایل ترک به تصرف تدریجی قلمرو بیزانس پرداخته و کم کم به امپراتوری ای بزرگ مبدل شد که نام آن تا مدت ها بر دل دشمنان هراس می افکند
امپراتوران عثمانی خود را موظف می دانستند که بر عنصر اسلام تکیه کرده و به نوعی خود را مأمور گسترش اسلام در جهان می دانستند. توسعه طلبی این امپراتوری در مواقعی باعث برخورد آن با دول ایران و بیشتر از آن با دول اروپایی از قبیل روسیه و اتریش گردید.
| [
{
"answer1": "هریک از این سه منطقه تمدنهای اولیه را در دره های رودخانه حاصلخیز توسعه می دادند.",
"answer2": "تمدن ها در بین النهرین، هند و چین شباهت های بسیاری با یکدیگر داشتند و احتمالاً فناوری ها و ایده هایی مانند ریاضیات را تبادل می کردند.",
"distance": 171,
"question": "تمدن های اولیه در کدام مناطق آسیا توسعه یافتند و این تمدن ها چه شباهت هایی با هم داشتند؟"
},
{
"answer1": "این آیین قربانی کردن حیوانات و استفاده از مسمومیت ها را در آیین ها ممنوع می کرد؛",
"answer2": "و مفهوم نجات معنوی را از طریق عمل اخلاقی شخصی، یک زمان پایان، و داوری عمومی و خاص با یک بهشت یا جهنم معرفی کرد.",
"distance": 81,
"question": "مهمترین تاثیر آیین زرتشت بر منطقه چه بود و این آیین چه مفاهیمی را معرفی کرد؟"
},
{
"answer1": "با گذشت چهار قرن، دوره سلسله هان دوران طلایی در تاریخ چین به حساب می آید.",
"answer2": "سلسله هان هنگامی تأسیس شد که دو دهقان موفق شدند در برابر فرزند ضعیف جانشین شی هوانگ قیام کنند.",
"distance": 301,
"question": "چرا دوره سلسله هان دوران طلایی در تاریخ چین محسوب می شود و این سلسله چگونه تاسیس شد؟"
},
{
"answer1": "دوره مس سنگی (یا عصر مس) حدود ۴۵۰۰ قبل از میلاد آغاز شد،",
"answer2": "سپس عصر برنز در حدود ۳۵۰۰ قبل از میلاد آغاز شد و جایگزین فرهنگ های نوسنگی شد.",
"distance": 57,
"question": "دوره مس سنگی چه زمانی آغاز شد و در چه بازه زمانی، عصر برنز جایگزین فرهنگ های نوسنگی گردید؟"
},
{
"answer1": "این لشکر کشی ها در آسیای صغیر توسط باقی مانده امپراتوری روم شرقی و با کمک بلغاری ها متوقف شد.",
"answer2": "تسلط اعراب در اواسط قرن ۱۱ میلادی به صورت ناگهانی با ورود ترکان سلجوقی پایان یافت.",
"distance": 95,
"question": "چه عواملی باعث شد تا گسترش اعراب در آسیای صغیر متوقف شود و سلجوقیان در چه قرنی وارد خاورمیانه شدند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
507 | : مردگان متحرک (کتاب مصور)
From Wikipedia, the free encyclopedia
مردگان متحرک عنوان کتاب مصور سیاه و سفیدیست نوشته رابرت کرکمن و هنرمندی بنام تونی مور. قصه آن بر روی شخصیت ریک گرایمز افسر پلیسی متمرکز است که در هنگام انجام وظیفه مجروح شده و به کما رفته است. او در هنگام فروپاشی زندگی در حضور زامبی ها و در حالی به هوش می آید که جورجیا در قرنتینه است. او موفق می شود همسر و فرزندش را به همراه سایر نجات یافتگان پیدا کند و به تدریج رهبری گروهی را که بعدها به یک جامعه کوچک تبدیل می شود را بر عهده بگیرد.
کرکمن این کتاب مصور را به همراه ـتونی مور- و -چارلی ادلرد- در سال ۲۰۰۳توسط انتشارات Image Comics منتشر کرد.
The Walking Dead یا مردگان متحرک در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۱۰ و در کمیک بین المللی سندیگو موفق به کسب جایزه ایزنر و عنوان بهترین سریال شد. این سریال اولین بار در سال ۲۰۱۰ از شبکه AMC با عنوان "The Walking Dead یا" مردگان متحرک به نمایش درآمد. این سریال تلویزیونی همان مسیر کتاب مصور را دنبال می کند. این کمپانی همچنین دست به تولید محصولات دیگری از جمله بازی های ویدئویی ("The Walking Dead" video game) و سریال مشابه دیگری به نام ("از مردگان متحرک بترسید") یا در هراس از مردگان متحرک نیز زده است.
سری داستانی مردگان متحرک اولین بار در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و تصویرسازی ۶ قسمت آن با همکاری ـتونی مورـ انجام شد. ـکلیف رث برنـ نیز از قسمت پنجم به مجموعه هنرمندان این سری پیوست. در قسمت هفتم این سریال -چارلی ادلرد- سرپرستی هنری را به دعوت - کرکمن - بر عهده گرفت. - مور- همچنین عهده دار طرح روی جلد ۲۴ جلد اول این مجله شد اما ادامه آن به -الدرد- سپرده شد.
وقتی که سریال تلویزیونی آن در اکتبر ۲۰۱۰ آماده پخش شد انتشارات این کتاب هفتگی شد. اولین ۵۲ قسمت این سریال تا ژانویه ۲۰۱۱ به پایان رسید و تا یک سال هر هفته یک قسمت از آن به نمایش درآمد.
سریال برگرفته شده از این کتاب، سریال مردگان متحرک است که کارگردان آن فرانک دارابونت، با بازی اندرو لینکولن و سارا وین کالیز است. این سریال اولین بار در تاریخ ۳۱ اکتبر ۲۰۱۰ روی شبکه ای ام سی در آمریکا به آنتن رفت و اکنون فصل ها و قسمت های مختلفی از آن ساخته و پخش شده است.
در تاریخ ۱۸ فوریه ۲۰۱۱ تل تیل گیمز اعلام کرد که قصد دارد بازی ویدئویی برگرفته شده از این کتاب را بسازد و قصد دارد در پاییز ۲۰۱۱ کار را شروع و در آوریل ۲۰۱۲ آن را ارائه کند. او اعلام کرد که این بازی شامل پنج قسمت است که بین ماه های آوریل تا نوامبر ۲۰۱۲ به بازار می آید. پس از منتشر شدن نسخه اصلی بازی، تل تیل گیمز نسخهٔ دیگری را به نام مردگان متحرک ۴۰۰ روز را در ژوئیه ۲۰۱۳ منتشر کرد.
ریک گرایمز افسر پلیسی از کنتاکی که ساکن شهر کوچکی به نام سینتیانا است در هنگام انجام وظیفه مجروح شده و زمانی به هوش می آید که شهر توسط زامبی ها یا مرده های متحرک تسخیرشده و انگار هیچ کس به جز او زنده نیست.. او با کمک مورگان و پسر نوجوانش هنگامی که به خانه می رسد درمیابد که خانه اش غارت شده و همسر و فرزندش آنجا را ترک کرده اند. ریک برای پیدا کردن خانواده اش به آتلانتا و محل حفاظت شده ارتش می رود اما درمیابد که آتلانتا هم به تسخیر زامبی ها درآمده است. او با کمک گلن ری از کشته شدن به دست زامبی ها نجات پیدا می کند و به گروه کوچکی که در فروشگاهی در شهر آتلانتا گرفتارشده اند ملحق می شود. ریک به محض مسلط شدن به اوضاع ابتکار عمل را به دست می گیرد و به همراه آن ها موفق به ترک شهر می شود. در جریان فرار از شهر موفق می شود همسرش لوری و پسرش کارل را که توسط شین همکار و دوست ریک نجات پیداکرده اند در کنار سایر نجات یافتگان در خارج از شهر پیدا کند. هجوم زامبی ها به کمپ خارج شهر باعث کشته شدن تعدادی از اعضای گروه میشود. گروه تصمیم به ترک آتلانتا گرفته و به سوی مرکز تحقیقات علمی آتلانتا به راه می افتد. اما در سی دی سی تنها دکتر جنر زنده مانده است در همچنان مشغول کار بر روی این میکروب ناشناخته است که عامل به وجود آمدن مرده های متحرک است. ریک به همراه دوستان و خانواده اش با از دست رفتن سی دی سی دوباره راهی تعقیب و گریز می شوند.
فصل دوم با خروج از آتلانتا آغاز می شود. ریک سرپرستی گروه را بر عهده گرفته و گروه را به سوی مناطق روستایی حرکت می دهد. در جریان این حرکت و ناپدید شدن یکی از اعضای گروه کارل زخمی می شود و آن ها با یافتن مزرعه گرین موفق به نجات کارل می شوند و موقتاً از سرگردانی نجات پیدا می کنند. هرشل و خانواده اش ساکن مزرعه موروثی خود هستند که دارای وسعت دید زیادی است. ریک و دوستانش در محوطه خارج از خانه مزرعه دار کمپ کوچکی بر پا می کنند. گلن و مگی دختر مزرعه دار به هم علاقه مند می شوند. مالک مزرعه هرشل گرین و خانواده اش از ماهیت زامبی ها بی خبر بوده در این مدت مشغول انبار کردن دوستان و نزدیکان مرده خود در انبار مزرعه بودند. کارل و سایرین به پیشنهاد شین کار با اسلحه را یاد می گیرند. اما هرشل که از حضور این غریبه ها در مزرعه خود خشنود نیست از آن ها می خواهد با بهبود کارل مزرعه او را ترک کنند. ریک متوجه رابطه کوتاه شین و لوری می شود و به شین اولتیماتوم می دهد تا از خانواده او دور بماند. آن ها نهایتاً ناچار به رودررویی با هم شده و شین کشته می شود. لوری باردار است و ریک نمی داند این فرزند از خود اوست یا از شین. با هجوم دوباره زامبی ها مزرعه سقوط می کند و گروه به همراه هرشل و خانواده اش ناچار به ترک مزرعه می شوند. در جریان ترک مزرعه اندریا در مزرعه جا می ماند و عده ای از اعضای گروه کشته می شوند. این فصل با یافتن زندان به عنوان سرپناهی برای گروه به پایان می رسد.
گروه با گذراندن زمستانی دشوار و زندگی خانه به دوشی از کشته شدن به دست زامبی ها جان به در می برد. لوری ماه های پایانی بارداری را می گذراند. اما کاملاً روشن است که او و ریک رابطه خوبی ندارند. یافتن زندان احتمال یافتن غذا و دارو و سرپناه را به آن ها نوید می دهد. گروه با پاک سازی زامبی ها در یکی از بلوک های زندان سرانجام محل سکونت امنی یافتند. اما آن ها تنها ساکنین زندان نیستند. در کافی تریای زندان با چند زندانی برخورد می کنند که از اتفاقات جاری بی خبرند. همه نگهبان های به مرده های متحرک تبدیل شده اند. هرشل در جریان جستجوی زندان مورد گازگرفتگی زامبی ها قرارگرفته و ریک با قطع پای هرشل او را از مرگ نجات می دهد. یک نفر از زندانی های نجات یافته تصمیم به کشتن اعضای این گروه و تسلط به اوضاع می گیرد. این زندانی یک محکوم قتل های سریالی است که نهایتاً کشته می شود. گلن و مگی با هم ازدواج می کنند. این در حالی است که لوری در جریان تولد جودیث جان خود را از دست می دهد. وضعیت روحی ریک با شنیدن این خبر متزلزل می شود. از سوی دیگر اندریا که موفق به فرار از مزرعه شده بود با زنی به نام میشون آشنا می شود. او به اتفاق میشون به وودبری می رسد که سرپرستی آن بر عهده مردی است به نام گاورنر (فرماندار). اندریا به گاورنر علاقه مند شده و در وودبری می ماند. میشون که به گاورنر اعتمادی ندارد از وودبری می رود و به گروه ریک در زندان ملحق می شود. او ریک را در جریان آدم ربایی گاورنر و گرفتار شدن مگی و گلن قرار می دهد و ریک به همراه میشون و چند نفر از اعضای گروه برای رهایی دوستانش به وودبری شبیخون می زند. درل در جریان همین عملیات نجات برادرش را پیدا می کند. گاورنر که در این تعقیب و گریز زخمی شده است تصمیم می گیرد به زندان حمله کند. تایریس و خواهرش ساشا در جریان فرار از زامبی ها به زندان پناه می برند اما ریک به کسی اعتمادی ندارد و آن ها را نمی پذیرد. آن ها به ناچار به وودبری پناه می برند. زمان ورود آن ها به وودبری هم زمان با آماده شدن گاورنر برای حمله به وود بری است. گاورنر جریان حمله به زندان شکست خورده و متواری می شود.
این فصل با چگونگی فرار گاورنر آغاز می شود. او پس از فرار با خانواده ای که ساکن یک ساختمان متروک هستند آشنا می شوند. آن ها برای او حکم خانواده از دست رفته اش را پیدا می کنند. در راه با گروهی دیگر از نجات یافتگان برخورد می کنند و به آن ها ملحق می شوند. گاورنر با کشتن سرپرست این گروه سرپرستی گروه تازه را به دست می آورد و آن ها را قانع می کند تا به زندان حمله کنند. با سقوط وودبری و فرار گاورنر ساکنین وودبری نیز به گروه ریک ملحق شده و ساکن زندان شده اند. حالا آن ها به تدریج قادر به تولید و خودکفایی هستند. سبزی می کارند و خوک پرورش می دهند و نیاز چندانی برای جستجوی غذا ندارند. اما یک بیماری در زندان شایع شده و عده بسیاری در اثر بروز این بیماری می میرند. ریک در یک برخورد انضباطی از کرول که دو بیمار مسری را کشته بود می خواهد تا زندان را ترک کند. ظهور دوباره گاورنر در زمان شیوع بیماری در زندان تنش را دوباره به زندگی ساکنین زندان بازمی گرداند. ریک و میشون و کارل در جستجوی سلاح به محل زندگی سابق ریک برمی کردند و در آنجا مورگن را پیدا می کنند.. اما مورگن به آن ها ملحق نمی شود. با حمله دوم گاورنر زندان سقوط می کند. عده بسیاری کشته می شوند از جمله هرشل و گاورنر. با فروپاشی زندان گروه ریک از هم می پاشد و هر یک به سویی فرار می کنند. بت خواهر مگی در جریان فرار از زندان توسط گروهی ناشناس ربوده می شود. درل با گروهی کماندار بی رحم همراه می شود. میشون که خسته ازدست دادن های دوباره است باز تنها به سفر خود ادامه می دهد. گلن در اتاقک کشیک زندان به هوش می آید و به کمک تارا یکی از بازماندگان تیم گاورنر از زندان فرار می کند. تایریس جودیت را یافته و به همراه دو کودک دیگر در حال فرار از زندان کرول را میابد. سه نفر در مسیر این حرکت به گلن و تارا کمک می کنند. این سه نفر عازم مأموریتی نظامی و رسیدن به واشینگتن دی سی هستند.
ریک و کارل بعد از فروپاشی زندان در جستجو برای سرپناه به دهکده مجاور فرار می کنند. آن ها تصور می کنند جودیت در حمله به زندان کشته شده است. وضعیت جسمی و روحی ریک به شدت شکننده است. در حالیکه کارل رو به سوی استقلال و ثبات رای دارد. میشون که سرانجام در میابد که نمی تواند از دوستان تازه ای که برای او نقش خانواده را پیدا کرده بودند چشم بپوشد به ریک و کارل می پیوندد. آن ها در جریان برخورد با گروه کماندار موفق به یافتن درل می شوند و تصمیم می گیرند در مسیر خط آهن و دنبال کردن مسیر پناهگاه به راه بیفتند. مگی و ساشا و باب هم در همین مسیر در حرکتند اما نشانه هایی که مگی برای گلن به جا می گذارد به گلن نشان می دهد که مگی هنوز زنده است. پس او هم به همراه تارا و افراد تازه: یوجین ابراهام و روزیتا عازم پناهگاه در انتهای خط آهن می شوند. همه اعضای گروه بدون هماهنگی با هم در مسیر پناهگاه انتهای خط آهن به راه می افتند. در مسیر رسیدن به پناهگاه همه اعضای گروه یکدیگر را دوباره پیدا می کنند اما پناهگاه در واقع پناهگاه نیست. افراد ساکن پناهگاه به زنده ها اعتمادی نداشته و آن ها را اسیر کرده و گوشتشان را به مصرف تغذیه خود می رساندند. ریک و دوستانش با کمک هم باعث کشته شدن عده بسیاری از این گروه می شوند و پناهگاه سقوط می کند. ریک با یافتن کرول و تایریس در میابد که جودیث زنده است. گروه با توضیحات ابراهام متقاعد می شود که به همراه او عازم دی سی بشوند. اما پیش از حرکت باید قوای خود را بازیابند. در میان راه با کشیشی برخورد می کنند که آن ها را در کلیسای خود جا می دهد. این کشیش به ریک و گروه او اعتمادی ندارد و تصور می کند آن ها آدم کش هستند. درل به همراه کرول به جستجوی بت می روند و بقیه گروه برای نجات بت به آن ها ملحق می شوند. ابراهام و گروهش به همراه گلن و مگی به سوی دی سی حرکت می کنند اما با دریافتن بی اساس بودن مأموریتشان آن ها باز به ریک و سایرین ملحق می شوند. گروه موفق به یافتن بت می شود اما او در جریان تبادل اسیر کشته می شود. با روشن شدن تهی بودن مأموریت یوجین سفر به دی سی ملقا می شود. گروه به سوی الگزندریای ویرجینیا به راه می افتد تا خانواده نوا را بیابند. الگزندریا سقوط کرده است و دیگر خانواده ای در آن وجود ندارد. تایریس در جریان ورود به الگزندریا به دست زامبی ها کشته می شود. دوران گرسنگی برای گروه آغاز می شود. پال آن ها را میابد و از آن ها می خواهد تا به اجتماع آن ها در الگزندریا که در واقع اجتماع کوچکی از مردم الگزندریاست بپیوندند. این شهرک کوچک با دیوارهای بلندی از هجوم زامبی ها در امان مانده است. ورود به الگزندریای نو امید دوباره ای به زندگی گروه می دهد. دایانا یکی از سناتورهای سابق است که شهردار و لیدر شهر است. اهالی الگزندریا ساکن خانه های یکی از محلات الگزندریا هستند و از رفاه مناسبی برخوردارند. اما از دنیای بیرون آگاهی چندانی ندارند. حتی شکارچیان گروه در حد تجربیات ریک و گروه او نیستند. ریک در ابتدا اعتمادی به الگزندرا ندارد اما کم کم اعتمادش به آن ها جلب می شود. او به یکی از زنان الگزندریا علاقه مند می شود. اما خطری از جانب یک گروه آدمکش آن ها را تهدید می کند. شوهر دایانا در اثر مستی و عصبانیت شوهر جسی کشته شده و ریک نیز او را می کشد. مورگن دوباره ریک را پیدا می کند و ساکن الگزندریا می شود. اما او با کشتن افراد زنده مخالف است و معتقد است هر زندگی ارزشمند است. انبوهی از زامبیها در دره ای در نزدیکی الگزندریا به دام افتاده اند. ریک و اعضای گروه باید با کمک اهالی الگزندریا این ازدحام زامبی را از شهر دور کنند. مردم الگزندریا اعتمادی به ریک ندارند و تجربه ای هم در دفع زامبی ها ندارند. اما ریک به پشتیبانی دایانا دست به کار دفع این حمله می شود. عدم همراهی مردم الگزندریا و ناکارآمد بودن و بی تجربگی آن ها باعث کشته شدن عده ای از مردم می شود. نوا در جریان یکی از تعقیب و گریزها برای یافتن غذا کشته شده و گلن ناپدید می شود. ریک به همراه درل و ابراهام و ساشا زامبی ها را در مسیر معینی حرکت می دهند. همه چیز به خوبی پیش می رود تا اینکه حمله گروه وولف یا همان گرگ ها به الگزندریا توجه زامبی ها را به سوی الگزندریا بازمی گرداند. گروه کوچک وولف با شکستن حصار شهر وارد الگزندریا شده و شروع به کشتن رهگذران و حمله به خانه های مردم می کنند. اما این حمله با کمک دوستان ریک دفع می شود. درل و ابراهام و ساشا در مسیر بازگشت به الگزندریا با گروه دیگری به نامم سیویرز یا ناجی به رهبری نیگن برخورد می کنند اما موفق به شکست آن ها می شوند. گلن وقتی به دیوار الگزندریا می رسد که زامبی ها شهر را محاصره کرده اند. ریک و میشون موفق می شوند به کارل و جودیث بپیوندند. آن ها به اتفاق جسی و فرزندانش به خانه جسی پناه می برند و همه مردم الگزندریا در داخل خانه ها حبس شده اند. دایانا در جریان فرار به دست زامبی ها کشته می شود. ریک با تمهید حیله ای افراد همراهش را وارد جمعیت انبوه زامبی ها می کند. در جریان این حملات کشیش اعتماد خود به ریک را به دست می آورد. اما فرزندان جسی موجب کشته شدن او و گلوله خوردن کارل می شوند. کارل یک چشم خود را از دستت می دهد. ریک و میشون او را به درمانگاه الگزندریا رسانده و با شمشیر و کارد دست به کار کشتن زامبی ها می شوند. همه اهالی با این اقدام تهییج شده همه از خانه ها خارج شده و یکی یکی به آن ها می پیوندند. درل و همراهانش نیز از راه می رسند و از بیرون دیوار به زامبی های الگزندریا حمله می کنند و تا صبح روز بعد همه زامبی ها به دست ریک و دوستانش و اهالی الگزندریا کشته می شوند.
زندگی دوباره به الگزندریا بازمی گردد. ریک و میشون همخانه و شریک زندگی هم می شوند. در مسیر جستجو برای آذوقه ریک و درل با جیزز برخورد می کنند و در جریان تعقیب و گریز او که قصد سرقت آذوقه آن ها را دارد او را بیهوش کرده و به همراه خود به الگزندریا می آورند. جیزز (مسیح) ساکن هیل تاپ یا اردوگاه تپه است. او ریک و سایرین را از حضور گروه وحشی و آدم کش نگان آگاه می کند. اهالی الگزندریا و هیل تاپ به توافق می رسند و ریک در ازای قول مساعدت در کشتن گروه نگان از آن ها طلب آذوقه می کند. اردوگاه نگان مورد حمله ریک و دوستانش قرار گرفته و همه آن ها کشته می شوند. ریک نمی داند که این تنها یکی از پست های گروه نگان است و او با این کار خانواده و اهالی الگزندریا را در خطر بزرگی قرار داده است. کرول از نبرد و کشتن بیزار شده و شهر را ترک می کند. مورگن نیز در پی یافتن و مراقبت از او از شهر می رود. مگی به شدت بیمار می شود و گروه تصمیم می گیرد او را به هیل تاپ که مجهز به تجهیزات پزشکی است برساند. اما گروه نگان راه را از همه سو بر آن ها می بندد و همه آن ها را وادار به تسلیم می کند. این فصل با کشته شدن دو نفر از نزدیک ترین دوستان ریک یعنی گلن و ابراهام به دست نگان به پایان می رسد.
ورود نگان به صحنه زندگی الگزندریا روزهای گذشته و آنچه به دست آمده است را نابود می کند. نگان تمامی سلاح ها، تختخواب ها، غذا، داروها و همه لوازم رفاهی الگزندریا را مصادره کرده و آن ها را وادار می کند تا از این به بعد به آن ها خراج بدهند. آن ها درل را با خود می برند. ریک در وحشت از دست دادن عده بیشتری از دوستان و اهالی الگزندریا به خواست نگان گردن می نهد. مورگن در نزدیکی واشینگتن دی سی موفق به یافتن کرول را شده و در جریان نجات او از دست گروه نگان با جمعیت کینگدام (پادشاهی) آشنا می شود. این گروه نیز خراج دهنده نگان هستند اما اهالی این شهر از رفتار سیاسی رهبرشان ایزیکیل آگاه نیستند. ایزیکیل از کرول و مورگن می خواهد که تجربیاتشان را با اهلی شهر او تقسیم کنند و با آن ها بمانند. اما کرول نمی پذیرد و در خانه ای خارج از شهر ساکن می شود.
دوستان ریک پر از خشم و عصبانیت هستند و هرکدام دست به کاری انفرادی علیه نگان می زنند. این کار موجب شدت تنبیه دوباره و کشته شدن تعداد دیگری از مردم الگزندریا می شود. یوجین نیز به عنوان تنها کسی که قادر به ساختن گلوله است به اسارت نگان در می آید. ریک تصمیم می گیرد به حرف دوستانش گوش کند و دوباره دست به کار مبارزه و مقاومت شود. او به همراه میشون و کارل و چند نفر دیگر از دوستانش راهی هیل تاپ می شود. ساشا و مگی که از زمان کشته شدن گلن به الگزندریا بازنگشته بودند به استقبال او می روند و ریک متوجه می شود که درل نیز از اسارت نگان گریخته و با کمک جیزز به هیل تاپ پناه آورده است. این فصل با اتحاد الگزندریا و هیل تاپ به پایان می رسد.
| [
{
"answer1": "ریک گرایمز افسر پلیسی از کنتاکی که ساکن شهر کوچکی به نام سینتیانا است در هنگام انجام وظیفه مجروح شده و زمانی به هوش می آید که شهر توسط زامبی ها یا مرده های متحرک تسخیرشده",
"answer2": "او با کمک گلن ری از کشته شدن به دست زامبی ها نجات پیدا می کند و به گروه کوچکی که در فروشگاهی در شهر آتلانتا گرفتارشده اند ملحق می شود.",
"distance": 454,
"question": "ریک گرایمز در ابتدا به چه دلیل به کما رفت و سپس چگونه با گروهی از بازماندگان آشنا شد؟"
},
{
"answer1": "در قسمت هفتم این سریال -چارلی ادلرد- سرپرستی هنری را به دعوت - کرکمن - بر عهده گرفت.",
"answer2": "این سریال اولین بار در سال ۲۰۱۰ از شبکه AMC با عنوان \"The Walking Dead یا\" مردگان متحرک به نمایش درآمد.",
"distance": 532,
"question": "چه کسی سرپرستی هنری مردگان متحرک را پس از تونی مور بر عهده گرفت و اولین سریال تلویزیونی مردگان متحرک در چه سالی پخش شد؟"
},
{
"answer1": "وقتی که سریال تلویزیونی آن در اکتبر ۲۰۱۰ آماده پخش شد انتشارات این کتاب هفتگی شد.",
"answer2": "او با کمک گلن ری از کشته شدن به دست زامبی ها نجات پیدا می کند",
"distance": 1298,
"question": "در چه سالی انتشارات کتاب مردگان متحرک هفتگی شد و چه کسی به ریک کمک کرد تا از دست زامبی ها نجات یابد؟"
},
{
"answer1": "کرکمن این کتاب مصور را به همراه ـتونی مور- و -چارلی ادلرد- در سال ۲۰۰۳توسط انتشارات Image Comics منتشر کرد.",
"answer2": "فصل دوم با خروج از آتلانتا آغاز می شود. ریک سرپرستی گروه را بر عهده گرفته و گروه را به سوی مناطق روستایی حرکت می دهد.",
"distance": 3021,
"question": "کتاب مصور مردگان متحرک توسط کدام انتشارات منتشر شد و ریک گرایمز بعد از ترک آتلانتا به کجا رفت؟"
},
{
"answer1": "سریال برگرفته شده از این کتاب، سریال مردگان متحرک است که کارگردان آن فرانک دارابونت، با بازی اندرو لینکولن و سارا وین کالیز است.",
"answer2": "هرشل در جریان جستجوی زندان مورد گازگرفتگی زامبی ها قرارگرفته و ریک با قطع پای هرشل او را از مرگ نجات می دهد.",
"distance": 3650,
"question": "چه کسی کارگردانی سریال مردگان متحرک را برعهده داشت و در جریان پاکسازی زندان چه اتفاقی برای هرشل افتاد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
508 | : علاءالدین حسین غوری
علاءالدین حسین، معروف به جهانسوز، پسر ملک عزالدین حسین ملقب به ابوالسلاطین، از سال ۵۴۴ تا ۵۵۶ هجری، فرمانروای سلسلهٔ غوریان بود. وی دولت غوریان را به اوج قدرت رسانید. علاءالدین غوری به بهانهٔ انتقام قتل دو برادرش، قطب الدین محمد و سیف الدین سوری، با بهرامشاه غزنوی جنگ کرده و او را شکست داد. او پس از تصرف غزنین، به مدت هفت شبانه روز، شهر را به آتش کشید و از آنجا روی به بت نمود و شهر بت را که در نوع خود بی نظیر بود، نیز تخریب کرد که بدین جهت او را جهانسوز لقب داده اند. او متصرفات ولایت کاسی غور را مطیع کرده و به فیروزکوه (غور) آمد و چون مردم در غیاب وی ملک ناصرالدین حسین بن محمد را از مادین آورده و بر تخت نشانیده بودند، با اطلاع از قدرت علاءالدین، ناصرالدین را بکشتند و به علاءالدین تسلیم شدند. وی بامیان، تخارستان، بلاد جروم، گرمسیر، تولک، جبال هرات و غرجستان مرغاب را نیز تحت سلطهٔ غوریان درآورد و داعیان اسماعیلی را نیز به غور راه داد. علاءالدین حسین جهانسوز سرانجام در سال ۵۵۶ هجری / ۱۱۶۱ میلادی در سنگهٔ غور از جهان رفت و پس از او فرزندش، سیف الدین محمد، به امارت رسید.
پس از مرگ بهاءالدین سام که در راه غزنه اتفاق افتاد؛ علاءالدین حسین به سلطنت غور رسید. تاریخ نویسان از تاریخ تولد و آغاز زندگی وی اطلاعی به یادگار نگذاشته اند و تنها مطلبی که از دوران جوانی او به دست آمده آن است که او در رشته ادبیات و الهیات و فنون نظامی که در آن زمان هر شاهزاده می بایست نسبت به این علوم آگاهی داشته باشند.
علاءالدین حسین هنگامی که خبر مرگ بهاءالدین را شنید در اواسط سال ۵۴۴ هجری / ۱۷۰۸ میلادی به تخت سلطنت غور نشست و سپس بدون فوت وقت به بهانه گرفتن انتقام سپاهیان خود را آماده کرده و با ارتش پنجاه هزار نفری به سوی غزنه به راه افتاد. بهرامشاه غزنوی از حرکت ارتش غور آگاه گشت و با اطمینان به ارتش تازه نفس هندی و سپاهیان غزنه، پایتخت خود را ترک کرد و از راه رخج و تگیناباد رهسپار زمین داور شد تا راه بر دشمن ببندد. هنگامی که سپاهیان دو رقیب در دشت زمین داور در برابر یکدیگر قرار گرفتند؛ بهرامشاه سفرائی نزد علاءالدین فرستاد تا او را ضمن تهدید از جنگ بازدارد ولی علاءالدین پاسخ فرستاد که وی برای گرفتن انتقام قتل غیرعادلانه دو برادرش آماده جنگ است و به تصمیم خود پایبند است. پس از آن که این گفتگوها نتیجه ای دربر نداشت هر دو سپاه خود را برای نبرد آماده کردند. دولتشاه (غوری) پسر بهرامشاه که فرمانده سواره نظام فیل های جنگی بود به سپاه غور حمله کرد. سربازان پیاده غوری به دستور علاءالدین حسین دست به حیله نظامی زده صف خود را شکافته راه را برای آن ها باز کردند ولی بلافاصله اطراف سواره نظام دولتشاه را گرفته، او و سربازانش را قتل عام کردند.
این شکست اثری بد بر سر سربازان بهرامشاه نهاد پس ناچار عقب نشینی کردند. بهرامشاه در حال عقب نشینی هنگامی که به محلی به نام جوش آب گرم، نزدیک تگیناباد رسید درصدد جنگ دوباره برآمد اما این بار نیز شکست خورده و با عجله به غزنه بازگشت. در آنجا مجدداً سپاهیان تار و مار شده را جمع کرده و درصدد دفاع برآمد ولی بار سوم نیز دچار شکست گردید. علاءالدین بدون از دست دادن وقت شهر غزنه را با حمله ای برق آسا اشغال کرد و فرمان داد تا مدت هفت شبانه روز شهر را به آتش کشیدند و بناهای سلاطین غزنوی، به استثنای چند ساختمان همه را خراب کردند.
در این میان غارت و کشتار طرفداران بهرامشاه با شدت هرچه تمامتر ادامه داشت و حتی گروهی از زنان غزنه را که شایع بود در هنگام اسارت سیف الدین سوری به دنبال او به راه افتاده و با دف و آواز اشعار توهین آمیزی خوانده بودند در حمامی زندانی و با بستن منفذهای آن همه را خفه کردند.
علاءالدین حسین فرمانی نیز صادر کرد تا مکانی را که در آن سیف الدین سوری و وزیرش سید مجدالدین موسوی را به دار زده بودند با خاک یکسان کنند سپس چند سید اهل غزنه را وادار کرد تا توبره هایی از خاک غزنه را به گردن آویخته به فیروزکوه حمل کنند. در آنجا به دستور وی آن خاک را با خون چند سید آمیخته در بنای چند قلعه به کار بردند. چنانچه در این واقعه بیش از شصت هزار تا هفتاد هزار نفر کشته شده اند.
تاریخ نویسان همه از رفتار خشن علاءالدین انتقاد کرده اند و جوزجانی اولین کسی است که به او لقب جهانسوز داده است.
علاءالدین حسین بعد از آن که انتقام خود را گرفت و مردم شهر را مطیع خود ساخت، برای ارضای بیشتر خاطر خود ابیاتی با مضمون های عالی و مملو از تحسین و تمجید خویش ساخت و سپس لباس سوگواری پوشیده، هفت شبانه روز بر سر قبر برادرانش مراسم عزاداری بجا آورد؛ آنگاه دستور داد تا جسد آن ها را در صندوق هایی بگذارند و همراه خود به غور برده و در آنجا آن ها را در جوار آرامگاه اسلاف خویش دفن کرد.
قطعه ای که علاءالدین در مدح خود سروده است چنین آغاز می گردد:
علاءالدین حسین پیش از بازگشت به سوی غور، وضع هرج و مرج غزنه را آرام کرده و در برگرداندن آن منطقه به حالت اولیه اش بسیار کوشید آنگاه از راه بست و زمین داور به پایتخت خود بازگشت. بست در آن زمان شهری مشهور و مرکز بازرگانی بود و برخلاف گفته بعضی تاریخ نویسان، علاءالدین این شهر را ویران نکرده است چون مدارک باستان شناسی نشان می دهد که این شهر فقط اندکی خسارت دیده، سپس دوباره مرمت یافته است.
این شهر که از دوران پارت ها سابقه تاریخی دارد، در قرن اول اسلامی نیز یکی از مراکز مهم بازرگانی بوده و در حمله مغول مانند سایر شهرهای این ناحیه خراب و نابود شده است. یکی از آثار هنری و زیبایی این شهر که خوشبختانه تاکنون نیز برجای مانده است دروازه قوسی شکل مسجد قلعه بست می باشد؛ که به عقیده باستان شناسان به سبک معماری دوران غوریان یا خوارزمشاهیان بنا گردیده و احتمالاً قبل از حمله مغول یعنی در زمان علاءالدین حسین خرابی یافته است. یکی دیگر از نقاطی که مورد این حمله قرار گرفته و آسیب دیده است قصر معروف غزنویان به نام لشکری بازار است که در محل پیوستن رود ارغنداب و هیلمند واقع بوده و به عقیده چند نفر از باستان شناسان خرابی اول آن به دستور علاءالدین حسین صورت گرفته است.
تاریخ نویسان دربارهٔ این جنگ و سرنوشت بهرامشاه عقاید ضد و نقیضی دارند. عده ای از آن ها از جمله بیهقی، فخر مدبر، خواندمیر و بناکتی عقیده دارند که بهرامشاه قبل از حمله علاءالدین حسین در غزنه مرده است؛ ولی مسلم است که بهرامشاه در آن جنگ رهبری سپاهیانش را برعهده داشته است. حتی خواندمیر که در یک جا مرگ بهرامشاه را قبل از حمله علاءالدین به غزنه ذکر کرده است در جای دیگر می نویسد: «... و قول اصح آن که بین الجانبین چند کرت مقاتله روی نموده.» یا به گفته جوزجانی و دیگران «سه کرت از پیش علاءالدین غوری منهزم گشت.»
در هر حال با توجه به عقاید بیشتر این مورخان٬بهرامشاه پس از سه بار شکست به هند فرار کرده است. علاءالدین حسین قبل از بازگشت به غور یکی از سران لشکری به نام امیرخان را با پنج هزار سپاهی در غزنه مستقر و او را مأمور حفاظت آن ناحیه کرد. امیرخان مردی خشن و ستمگر بوده است. مبارکشاه فخر مدبر دربارهٔ دوران حکومت وی داستانی نقل کرده و می نویسد: «غزنه به طور معجزه آسایی به وسیله شخصی روحانی به نام خواجه ابوالموید که از جور و ستم امیرخان نجات یافته است؛ نتیجه این معجزه آن بود که ناگهان لشکری بزرگ در نزدیکی غزنه ظاهر شده و امیرخان از ترس آن با همه لشکریانش غزنه را ترک و فرار کرده است.»
در واقع ظهور معجزه آسا این لشکر عظیم چیزی جز بازگشت بهرامشاه همراه سپاهیان تازه اش از هند نبوده است. حقیقت تاریخی این افسانه توسط یک سند تاریخ دار تأیید شده است که برطبق آن بهرامشاه قبل از ربیع الاول سال ۵۴۵ هجری (۱۷۰۹ شاهنشاهی) به غزنه بازگشته است یعنی زمانی که علاءالدین حسین در غور سرگرم اعزام قشون به هرات و مشغول زد و خورد با سلطان سنجر بوده است.
در هر صورت بهرامشاه پس از اخراج امیرخان مدت ها در غزنه بوده و در سال ۵۵۲ هجری (۱۷۱۶ شاهنشاهی) در آن شهر در گذشته است.
علاءالدین حسین اندکی بعد نسبت به برادر زادگان خود غیاث الدین، شهاب الدین غوری و (معزالدین) بدگمان شد و پس از مقرر کردن مبلغی وجه نقد به عنوان مخارج روزمره آن ها را در قلعه نظامی وجیرستان زندانی کرد. سبب بدگمانی او فقط توسط ابن اثیر ذکر گردیده است که طبق آن علاءالدین حسین نواحی سنگه، تیول قبلی بهاءالدین سام و گرمسیر و تگیناباد را به آن دو برادر تفویض کرده بوده است و این دو برادر در آن نواحی سیاست بسیار ملایمی در پیش گرفتند و با بخشش های خود باعث جلب توجه مردم نسبت به خود شده بودند تا در موقع مناسب از حمایت آن ها در مقاصد سیاسی خود استفاده کنند.
این موضوع و رفتار جاه طلبانه آن ها به گوش علاءالدین حسین رسید و باعث بدگمانی شده بود و به همین دلیل تا پایان زندگی خود آن دو برادر در زندان قلعه وجیرستان تحت نظر نگهداشته شدند.
هنگامی که علاءالدین حسین در غور سرگرم تجهیز سپاه بود؛ خسرو شاه پسر بهرامشاه غزنوی سپاه بزرگی در لاهور فراهم کرد و به سوی غزنه هجوم آورد. علاءالدین که درصدد حمله به هرات بود میل داشت که با او از در صلح وارد شود به این طریق که خسرو شاه شهر و قلعه تگیناباد را به او واگذار کند و به غزنه قناعت کند؛ ولی خسروشاه که به کمک و پشتیبانی سنجر اطمینان داشت حاضر به صلح نشد. در این موقع برحسب اتفاق گرفتاری های سلطان سنجر بعد اعلای خود رسیده بود و نمی توانست به او کمک کند.
خسروشاه که به این دلیل ناامید شده بود ناچار غزنه را ترک و به اهواز فرار کرد. وی در همان جا ماند تا آن که در سال ۵۵۵ هجری (اوایل سال ۱۷۱۹ شاهنشاهی) درگذشت.
پیروزی غزنه علاءالدین را ترغیب کرد تا به تلافی پشتیبانی های سلطان سنجر از بهرامشاه که منجر به قتل سیف الدین سوری شده بود با وی بجنگد به ویژه آن که در آن زمان سلطان سنجر دوران سقوط خود را طی می کرد و دشمنانش از هر طرف آماده نابودی وی بودند. علاءالدین در آغاز برای نشان دادن خود مختاری خویش از پرداخت باج و خراج مقرر به سنجر امتناع ورزید.
در این لحظات وضع نابسامان و درهم سیاسی هرات در اوایل سال ۵۴۵ هجری (۱۷۰۹ شاهنشاهی) بهترین موقع برای حمله علاءالدین حسین و اجرای نقشه انتقام جویانه وی بود.
علی چتری تیولدار هرات، که به گفته طعن آمیز راوندی و خواندمیر «سلطان سنجر او را از مرتبه مسخرگی به درجه امارت رسانیده بود» نیز با پشتیبانی مردم ستمدیده آن شهر که آرزوی آزادی خود را داشتند برضد سنجر قیام کرده بود.
علاءالدین حسین و علی چتری برای تحکیم وضع خود در برابر سلطان سنجر با هم متحد شدند و علاءالدین در اوایل ربیع الاول سال ۵۴۵ هجری(۱۷۰۹ شاهنشاهی) از دعوت علی چتری استقبال کرد و وارد هرات شد اما تلاش کرد تا در امور سیاسی هرات دخالتی نکند و وضع مردم را به حال خود باقی بگذارد.
علاءالدین در آن جا برای فریب سنجر، دستور داد تا خطبه را طبق معمول به نام او بخوانند ولی سنجر که از ماجرا با خبر شده بود از مرو به سوی هرات حرکت کرد و پیام هایی برای متحدانش از جمله تاج الدین سیستانی و بهرامشاه فرستاد و لزوم تشکیل نیروی واحدی را تأکید کرد. در آن موقع بهرامشاه هنوز از ضربه خرد کننده ای که علاءالدین حسین به او وارد کرده بود رنج می برد و تاج الدین سیستانی بهترین تیول دار وفادار سنجر هم این سیاست را که با کمک به سنجر دشمن جدیدی برای خود فراهم سازد؛ ابلهانه دانسته و به بهانه ای از همکاری سرباز زد. در چنین موقعیتی سنجر دریافت که عقب نشینی و انتظار برای فرصتی مناسب تر عاقلانه تر است.
علاءالدین از مدت ها پیش به تخارستان نظر داشت و به همین دلیل به منظور پیشبرد خواسته خود نظر غزها را به سوی خود جلب کرد و شروع به توسعه متصرفات خود در مرز شمالی بامیان کرد ولی امیر قماج سر راه او قرار گرفت. در اینجا غزها چون منافع بیشتری نصیبشان می شد به پشتیبانی علاءالدین برخاسته و باعث شکست قماج شدند. علاءالدین بلافاصله پس از این پیروزی بامیان و تخارستان را تصاحب کرد. سنجر از پیشرفت های علاءالدین نگران شده بود رهسپار مرز بلخ گردید و از اردوی سلطنتی خود در اطراف بلخ نامه ای به بهرامشاه نوشته و از او تقاضای کمک کرد. علاءالدین که شهر بلخ را در تصرف داشت با حمله سنجر مجبور شد آن منطقه را ترک کند. سنجر فهمید که از طرف بهرامشاه کمکی حاصل نمی شود چون از نیروی غزها اطلاع داشت با اعطای امتیازاتی توانست آن ها را به کمک خود بطلبد و درصدد سرکوبی علاءالدین و علی چتری درآید. علاءالدین حسین نیز به همراه متحد خود، علی چتری برای جلوگیری از نفوذ سنجر به سوی وی حرکت کرد. دو سپاه در دره هریرود، برای جنگی حتمی رودرروی هم قرار گرفتند. دربارهٔ تاریخ وقوع این جنگ اغلب تاریخ نویسان یا سکوت کرده اند یا سال ۵۴۵ هجری (۱۷۰۹شاهنشاهی) را ذکر کرده اند.
نظامی عروضی که منسوب به دودمان غوری بود، گفته است: «... من بنده در هرات چون متواری گونه همی گشتم…» وی تاریخ این جنگ را سال ۵۴۷هجری (۱۷۱۱شاهنشاهی) ذکر کرده است.
علاءالدین چون از وفاداری سربازان ترک و غز لشکر خود اطمینان کامل نداشت دستور داد تا به منظور استقامت و پایداری آن ها یک روز قبل از شروع جنگ، آب هریرود را به زمین های پشت جبهه جاری سازند. در آغاز جنگ شش هزار سرباز غز و ترک، لشکر علاءالدین حسین و علی چتری را ترک کرده و به اردوی سلطان سنجر پیوستند. این عمل ضربه شدیدی به روح جنگاوری سپاه غوریان وارد ساخت و باعث شد دست به فرار بزنند. در این کشمکش عدهٔ زیادی در گل ولای فرورفته به دست دشمن کشته شدند. علاءالدین و علی چتری نیز دستگیر شدند و به محضر سلطان سنجر برده شدند. وی دستور داد تا فوراً علی چتری را بکشند و علاءالدین حسین را به زندان بیاندازند.
سلطان سنجر با توجه به اوضاع سیاسی و موقعیت خطرناک خود با علاءالدین حسین به مهربانی رفتار کرد و پس از چند روز او را از زندان بیرون آورده و مورد لطف و بخشش خویش قرار داد و به گفته جوزجانی «ندیم خاص سلطان سنجر گشت». علاءالدین حسین از آن پس پیوسته در دربار سنجر حضور داشت و نظر به لطف و محبت سلطان نسبت به خود اشعاری در ستایش او می سرود. البته این اظهار محبت و دوستی زیرکانه سنجر نسبت به علاءالدین نقشه سیاسی بود چون سلطان سلجوقی با توجه به اوضاع خطرناک امپراتوری خود از جمله خوارزمشاه، قراختائیان و غزهای صلاح در آن دید که نظر علاءالدین حسین را به سوی خود جلب کند تا از نیروی نظامی وی به عنوان یک متفق بانفوذ و وفادار استفاده نماید. در این هنگام غزها که از ضعف دولت سنجر آگاه بودند در اطراف بلخ شروع به ایجاد مزاحمت و شورش کرده بودند و به همین دلیل هم سلطان سنجر پیش از آن که به سرکوبی غزها اقدام کند، علاءالدین را با بدرقه ای شایان به غور فرستاد. از طرفی چون سلطان سنجر نسبت به پیروزی خود بر غزها اطمینان کامل نداشت، تمامی اسب و گلهٔ شتران و خزانه خود را به امانت تحویل علاءالدین داد تا آن ها را به غور برده و در موقع مناسبی دوباره به دربار سنجر برگرداند.
پیروزی علاءالدین در به دست آوردن کمک، او را تشویق کرد که از وضع وخیم سیاسی سنجر استفاده کند و به اصطلاح از آب گل آلود ماهی بگیرد. در این میان در تخارستان سرحد شمالی غز هم دو دستگی هایی به وجود آمده بود. امیر زنگی بن خلیفه (حاکم تخارستان) با امیرقماج حکمران دست نشانده سنجر در بلخ، اختلاف پیدا کرده بود لذا غزهای ساکن در منطقه حکومتی را به کمک طلبیده آن ها را برضد قماج تجهیز کرده بود ولی امیر قماج توانست با دادن وعده های فریبنده، غزها را به سوی خود بکشاند و بالاخره در جنگی که میان آن دو رقیب رخ داد امیر قماج پیروز شد و توانست امیر زنگی و پسرش را اسیر کرده و به قتل برساند.
دوران اسارت علاءالدین حسین در دربار سلطان سنجر برخلاف نظر چند نفر از مورخان از جمله کارل بروکلمن که دو سال ذکر کرده است، نمی تواند بیش از چند ماه بوده باشد. جنگ میان علاءالدین حسین و سلطان سنجر طبق نظر چند تن از مورخان از جمله نظامی عروضی سمرقندی که خود شاهد جریانات بوده در سال ۵۴۷ هجری (۱۷۱۱ شاهنشاهی) رخ داده است. از طرف دیگر جنگ سنجر بر ضد غزها و شکست و اسارت او در محرم سال ۵۴۸ هجری (۱۷۱۲شاهنشاهی) صورت گرفته است پس در این صورت اسارت علاءالدین حسین فقط چند ماه یا به گفته خواندمیر «چندگاهی» بیشتر نبوده است.
در چند ماهی که علاءالدین حسین از کشور خود دور افتاده بود، عده ای از امیران و بزرگان غور برادرزاده او ناصرالدین حسین مادینی را به سلطنت نشانده بودند. این سلطان دست نشانده چندان موفقیتی در کارهای کشوری نداشت چون بلافاصله پس از جلوس وی برتخت سلطنت عده ای در ولایت کشی به بهانهٔ مختلف از جمله گرفتن انعام دست به غارت اموال دولتی زدند. غیبت چند ماهه رهبری قدرتمند مانند علاءالدین نشان داد که اوضاع داخلی سرزمین کوهستانی غور به زودی دستخوش شورش های متعددی قرار خواهدگرفت اما بلافاصله پس از آن که خبر آزادی و بازگشت وی در غور منتشر شد چند نفر از زنان حرمسرا به تحریک سران کشوری طرفدار علاءالدین شبانه ناصرالدین حسین را با بالش خفه کردند.
علاءالدین حسین پس از ترک دربار سنجر پیش از آن که به فیروزکوه، پایتخت خود برود به سوی ولایت کشی رفته، متمردان و سرکشان آن ناحیه را سرکوبی و دژهای آن ها را خراب کرد و سپس به سوی فیروزکوه که مردم آن با اشتیاق در انتظارش بودند، رهسپار گردید. وی پس از استقرار و تنظیم امور داخلی غور به فکر مناطقی افتاد که قبل از جنگ با سلطان سنجر به دست آورده بود. در این زمان سنجر در اسارت غزها بود و دیگر مانعی برای پیشرفت های سیاسی وی وجود نداشت لذا به زودی به نواحی بلخ و تخارستان دست اندازی کرده و آن نواحی را به تصرف درآورد. در چنین موقعیتی ناپایدار و مشوش یعنی زمانی که غزها مشغول غارت مرو و نیشابور و دیگر شهرهای خراسان بودند. علاءالدین روی به فتوحات دیگر آورد و شهرهای جروم، داور، بست و قلعه تولک را که در کوهستان های هرات بود را ضمیمه متصرفات خود کرد و آنگاه متوجه غرستان (غرچستان) گردید. حاکم آن ناحیه، ابراهیم شاه رابطه دوستانه ای با او به وجود آورد و علاءالدین را به خاطر تحکیم آن رابطه دوستانه، دختر وی به نام حره نور ملک را به زنی گرفت و سپس دره حاصلخیز مرغاب را پس از درهم شکستن مقاومت ساکنان آن اشغال نمود. این پیروزی برای علاءالدین کار آسانی نبود چون برای تصرف یکی از دژهای معروف آن جا به نام سبکجی مدت ها وقت صرف کرد تا به نتیجه رسید. علاءالدین از آن پس تا پایان زندگی قلمروی حکومتش را با به دست آوردن مناطق مهم سوق الجیشی و حساس مرزی استحکام بخشید. در طی جریانات گذشته یعنی به هنگام درگیری علاءالدین با سطان سنجر، شهر غزنه مجدداً به دست خسروشاه افتاده بود ولی به زودی گرفتار حمله غزها شد و چون توان برابری با آن ها را نداشت به سوی لاهور فرار کرد.
بعضی تاریخ نویسان در این مورد دچار اشتباه شده اند و عقیده دارند که پس از استیلا و ورود خسروشاه در غزنه، علاءالدین به آن شهر حمله برده و باعث فرار خسروشاه گردیده است.
خواندمیر در این مورد نظر دیگری دارد و می نویسد که علاءالدین پس از فتح غزنه حکومت آن جا را به غیاث الدین و شهاب الدین برادرزادگان خود تفویض کرد و آن دو برادر خسروشاه را با لطائف الحیل به دست آورده و در قلعه ای محبوس کردند و او در سال ۵۵۵ هجری درگذشت.
این تاریخ نویس، خسروشاه را با خسروملک اشتباه گرفته است چون این خسروملک بوده که بعدها به فرمان غیاث الدین در قلعه بلروان غرجستان زندانی شده و بالاخره به قتل رسیده است.
یکی از اتفاقات مهم که در آخرین سال های زندگی علاءالدین حسین رخ داده است؛ آمدن مبلغین اسماعیلیه به سرزمین غور می باشد. در این زمان فرقه اسماعیلیه می خواستند قلمروی خود را از جهت خراسان توسعه دهند با ارسال داعی به منظور تبلیغ بین مردم غور و به ویژه سلطان قدرتمند آن سرزمین دست به کار شده بودند. عقیده علاءالدین نسبت به این فرقه درست مشخص نیست و تنها از گفته جوزجانی در می یابیم که او به آن ها اجازه داده بود تا در قلمرو غور به کار دعوت و تبلیغ مشغول باشند و حتی به گفته همین تاریخ نویس «سلطان علاءالدین… ایشان را اعزاز کرد و به هرجا از مواضع غور در سر دعوت کردند و ملاحده الموت طمع به ضبط و انقیاد اهل غور در بستند.»
اتفاقاً این موضوع یکی از مواردی است که مورد بدگویی تاریخ نویسان قرار گرفته است و آن را «غبار بدنامی بر ذیل دولت او» دانسته اند.
علاءالدین حسین که یکی از سلاطین نیرومند غور بود در ربیع الثانی سال ۵۵۶ هجری (اواخر ۱۷۱۹ شاهنشاهی) درگذشت. جسد او را در آرامگاه خانوادگی و در جوار برادرانش در سنگه به خاک سپردند.
| [
{
"answer1": "سپس لباس سوگواری پوشیده، هفت شبانه روز بر سر قبر برادرانش مراسم عزاداری بجا آورد؛ آنگاه دستور داد تا جسد آن ها را در صندوق هایی بگذارند و همراه خود به غور برده و در آنجا آن ها را در جوار آرامگاه اسلاف خویش دفن کرد.",
"answer2": "علاءالدین حسین جهانسوز سرانجام در سال ۵۵۶ هجری / ۱۱۶۱ میلادی در سنگهٔ غور از جهان رفت",
"distance": 2945,
"question": "علاءالدین حسین پس از رسیدن به قدرت، چه اقدامی در مورد برادرانش انجام داد و سرانجام در کجا درگذشت؟"
},
{
"answer1": "علاءالدین بدون از دست دادن وقت شهر غزنه را با حمله ای برق آسا اشغال کرد و فرمان داد تا مدت هفت شبانه روز شهر را به آتش کشیدند و بناهای سلاطین غزنوی، به استثنای چند ساختمان همه را خراب کردند.",
"answer2": "علاءالدین حسین قبل از بازگشت به غور یکی از سران لشکری به نام امیرخان را با پنج هزار سپاهی در غزنه مستقر و او را مأمور حفاظت آن ناحیه کرد. امیرخان مردی خشن و ستمگر بوده است.",
"distance": 3060,
"question": "بعد از شکست بهرامشاه، علاءالدین چه دستوری در مورد شهر غزنه صادر کرد و امیرخانی که در آنجا مستقر شد چگونه فردی بود؟"
},
{
"answer1": "علاءالدین حسین اندکی بعد نسبت به برادر زادگان خود غیاث الدین، شهاب الدین غوری و (معزالدین) بدگمان شد و پس از مقرر کردن مبلغی وجه نقد به عنوان مخارج روزمره آن ها را در قلعه نظامی وجیرستان زندانی کرد. سبب بدگمانی او فقط توسط ابن اثیر ذکر گردیده است که طبق آن علاءالدین حسین نواحی سنگه، تیول قبلی بهاءالدین سام و گرمسیر و تگیناباد را به آن دو برادر تفویض کرده بوده است",
"answer2": "علاءالدین حسین پس از ترک دربار سنجر پیش از آن که به فیروزکوه، پایتخت خود برود به سوی ولایت کشی رفته، متمردان و سرکشان آن ناحیه را سرکوبی و دژهای آن ها را خراب کرد و سپس به سوی فیروزکوه که مردم آن با اشتیاق در انتظارش بودند، رهسپار گردید.",
"distance": 7491,
"question": "چرا علاءالدین به برادرزادگانش بدگمان شد و پس از بازگشت از نزد سنجر به کجا رفت و چه کرد؟"
}
] | [
{
"answer1": "علاءالدین و علی چتری نیز دستگیر شدند و به محضر سلطان سنجر برده شدند. وی دستور داد تا فوراً علی چتری را بکشند و علاءالدین حسین را به زندان بیاندازند. سلطان سنجر با توجه به اوضاع سیاسی و موقعیت خطرناک خود با علاءالدین حسین به مهربانی رفتار کرد و پس از چند روز او را از زندان بیرون آورده و مورد لطف و بخشش خویش قرار داد و به گفته جوزجانی «ندیم خاص سلطان سنجر گشت».",
"answer2": "در این هنگام غزها که از ضعف دولت سنجر آگاه بودند در اطراف بلخ شروع به ایجاد مزاحمت و شورش کرده بودند و به همین دلیل هم سلطان سنجر پیش از آن که به سرکوبی غزها اقدام کند، علاءالدین را با بدرقه ای شایان به غور فرستاد.",
"question": "علاءالدین پس از اسارت توسط سنجر چگونه با وی رفتار شد و چرا سنجر او را به غور بازگرداند؟"
},
{
"answer1": "یکی از اتفاقات مهم که در آخرین سال های زندگی علاءالدین حسین رخ داده است؛ آمدن مبلغین اسماعیلیه به سرزمین غور می باشد. در این زمان فرقه اسماعیلیه می خواستند قلمروی خود را از جهت خراسان توسعه دهند با ارسال داعی به منظور تبلیغ بین مردم غور و به ویژه سلطان قدرتمند آن سرزمین دست به کار شده بودند. عقیده علاءالدین نسبت به این فرقه درست مشخص نیست و تنها از گفته جوزجانی در می یابیم که او به آن ها اجازه داده بود تا در قلمرو غور به کار دعوت و تبلیغ مشغول باشند و حتی به گفته همین تاریخ نویس «سلطان علاءالدین… ایشان را اعزاز کرد و به هرجا از مواضع غور در سر دعوت کردند و ملاحده الموت طمع به ضبط و انقیاد اهل غور در بستند.» اتفاقاً این موضوع یکی از مواردی است که مورد بدگویی تاریخ نویسان قرار گرفته است و آن را «غبار بدنامی بر ذیل دولت او» دانسته اند.",
"answer2": "جسد او را در آرامگاه خانوادگی و در جوار برادرانش در سنگه به خاک سپردند.",
"question": "در زمان علاالدین حسین چه فرقه ای به غور آمد و چرا مورخان آن را غبار بدنامی بر ذیل دولت او دانسته اند و او سرانجام در کجا دفن شد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
509 | : هزینه هرج ومرج
مفهوم هزینهٔ هرج ومرج (Price of Anarchy یا PoA)، از مباحث اقتصاد و نظریهٔ بازی است که در آن، میزان کاهش بازدهی سیستم به دلیل خودخواهی بازیکنان بررسی می شود. این مفهوم در سیستم های گوناگون با تعریف های متفاوتی از بازدهی کاربرد دارد. به عنوان مثال سیستم حمل ونقل شهری را، که بازدهی می تواند رسیدن در زمان کمتر تعریف شود، بررسی کنیم. در این سیستم، یک سری بازیکن می خواهند از یک مبدأ به یک مقصد بروند. دو حالت وجود دارد؛ حالت اول اینکه مدیریت مرکزی وجود داشته باشد و بازیکنان با توجه به فرمان مدیریت مرکزی جهت های حرکت خود را انتخاب کنند (فرض می شود بازیکن ها کاملاً به فرمان ها گوش می دهند) و حالت دوم اینکه مدیریت مرکزی وجود نداشته باشد و بازیکنان به صورت خودخواهانه تصمیم های خود را بگیرند، یعنی هر بازیکن تنها بازدهی خود را در نظر بگیرد. هزینهٔ هرج ومرج نمایشی برای اندازه گیری کاهش بازدهی سیستم در حالت دوم نسبت به حالت اول است.
سیستم هایی که در آن ها به بررسی هزینهٔ هرج ومرج پرداخته می شود معمولاً به صورت یک بازی مدل می شوند. در یک بازی، با توجه به اینکه هر بازیکن چه استراتژی ای را انتخاب می کند، هر بازیکن میزانی سود (یا ضرر) می کند. بازدهی در این مدل، تابعی از سود (یا ضرر) بازیکنان با توجه به استراتژی های انتخاب شده است. یعنی کارایی آن به صورت تابعی از نتیجهٔ برهم کنش رفتار عامل های مختلف آن مدل می شود. مثلاً تعریف کارایی در سیستم حمل ونقل برابر معکوس ازدحام، در شبکه برابر بیشترین تأخیر (Maximum Delay) و در بازارهای حراجی (Auction) برابر سود اجتماعی تعریف می شود.
برای مدل کردن رفتار خودخواهانهٔ بازیکنان، می توان از مفاهیم تعادل در بازی ها استفاده کرد که یکی از پرکاربردترین تعادل ها، تعادل نش است. حال با توجه به اینکه از کدام نوع تعادل نش استفاده شود، نوع های مختلف هزینهٔ هرج ومرج بدست می آید؛ مثلاً اگر از تعادل نش خالص استفاده شود، هزینهٔ هرج ومرج خالص بدست می آید یا اگر از تعادل نش ترکیبی استفاده شود، هزینهٔ هرج ومرج ترکیبی بدست می آید و یا برای بازی های با اطلاعات ناقص، هزینهٔ هرج ومرج بیز-نش بدست می آید.
تعریف قیمت هرج ومرج ابتدا توسط کوتسوپیاس (Koutsoupias) و پاپادیمیتریو (Papadimitriou) بیان شد، در حالی که اندازه گیری ناکارامدی تعادل نش از دیدگاه سود اجتماعی، ایده ای قدیمی تر است. مفهوم قیمت هرج ومرج به شکل امروزی خود، به گونهٔ معادل با ضریب تقریب (Approx-ratio) در بحث الگوریتم های تقریبی، یا به تعبیر دیگر به صورت معادل با نسبت رقابت (Competitive-ratio) در الگوریتم های آنلاین تعریف شده است.
هزینهٔ هرج ومرج را می خواهیم در بازی formula_1 بررسی کنیم که formula_2 مجموعهٔ بازیکنان است، formula_3، در واقع formula_4 مجموعهٔ استراتژی پروفایل ها است (formula_5، مجموعهٔ استراتژی های بازیکن formula_6ام است) و formula_7 مجموعهٔ formula_8ها است که هر formula_8 یک تابع است که formula_10 . در واقع formula_8 تابعی است که سود نفر formula_6ام را در هر استراتژی پروفایل بدست می آورد. تابع بازدهی را نیز، به صورت formula_13 تعریف می کنیم، که برای هر استراتژی پروفایل، یک عدد به نشان میزان بازدهی ارائه می دهد. حال برای formula_14، می توان تابع های بهینهٔ اجتماعی در بازی ها را در نظر گرفت، به عنوان مثال می توان formula_15 (مجموع سود تمام بازیکنان در یک استراتژی پروفایل)، یا تابع formula_16 (کمترین مقدار سود بازیکنان در یک استراتژی پروفایل) و یا هر تابعی که مقدار مطلوبی را حداکثر می کند را در نظر گرفت. اگر در این مدل بازی، عددها به جای سود بازیکنان، هزینهٔ بازیکنان تعریف شده باشند، در این صورت به جای تابع formula_14، تابع formula_18 را تعریف می کنیم که هرچه مقدار کمتری داشته باشد، نشاندهندهٔ بازده بیشتری است.
اگر مجموعهٔ formula_19 را مجموعه ای از استراتژی پروفایل هایی بگیریم که در آن ها تعادل داریم (در واقع formula_20)، در این صورت هزینهٔ هرج ومرج (formula_21) نسبت بازده در بهترین حالت از میان استراتژی پروفایل ها، به بدترین بازده در میان استراتژی های تعادل (یا همان بازده بدترین تعادل) است:
formula_22
در صورتی که به جای تابع formula_14، تابع formula_24 داشته باشیم، در این صورت formula_21 به صورت زیر تعریف می شود:
formula_26
یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با هزینهٔ هرج ومرج، هزینهٔ پایداری (Price of Stability یا formula_27) است که تعریف آن نسبت بازده در بهترین حالت از میان استراتژی پروفایل ها، به بهترین بازده در میان استراتژی های تعادل (یا همان بازده بهترین تعادل) است:
formula_28
مفهوم formula_27 به این دلیل مهم است که بهترین تعادل نش به طور طبیعی مفهوم پایداری را در خود دارد و زمانی که بازی در بهترین تعادل نش از لحاظ بازده باشد، احتمال اینکه بازیکنی استراتژی خود را تغییر دهد کم است.
اگر به جای formula_14، تابع formula_24 تعریف شده باشد، formula_27 به شکل زیر تعریف می شود:
formula_33
با توجه به این تعریف ها، بدیهی است که formula_34 و تخمین زده می شود که از دست دادن بازده به دلیل محدودیت های نظریهٔ بازی، مقداری میان formula_27 و formula_21 است.
در زیر به بررسی formula_21 و formula_27 دریک مثال می پردازیم.
مثلاً بازی ای را در نظر بگیرید که جدول هزینه های آن به شکل زیر باشد:
در این بازی، دو متهم همکار در یک جرم، زندانی شده اند و آن ها را به طور هم زمان و جدا از هم بازجویی می کنند. اگر هردو سکوت کنند و اعتراف نکنند، هر یک ۱ سال حبس می گیرند. اگر هر دو اعتراف کنند، هر یک ۵ سال حبس می گیرند و اگر یکی اعتراف کند و دیگری سکوت کند، متهمی که سکوت کرده ۱۰ سال حبس می گیرد و متهم دیگر آزاد می شود. این بازی به معمای زندانی معروف است. در این مثال تابع Cost را به شکل formula_39 تعریف می کنیم. حال تنها تعادل نش در این بازی، زمانی است که هر دو بازیکن، اعتراف کنند (زیرا اگر هر بازیکن استراتژی خود را عوض کند، سودی کمتر از حالت کنونی اش می گیرد). این درحالی است که formula_24 زمانی که هر دو بازیکن همکاری کنند کمترین حالت است. پس:
اگر هردو بازیکن سکوت کنند: formula_41
اگر هردو بازیکن اعتراف کنند: formula_42
پس با توجه به این مقادیر، formula_43 است و چون این بازی تنها یک تعادل نش دارد، پس formula_27 نیز مقدارش برابر formula_21 می شود.
شکلی از مفهوم هزینهٔ هرج ومرج در شبکه های ترافیک تعریف می شود که در تحلیل های شبکه ها از جمله شبکهٔ ترافیک حمل ونقل کاربرد زیادی دارد. مدل کردن این شبکه ها عموماً به شکل شبکه های چند جریانه (Multicommodity network) صورت می گیرد.
یک شبکهٔ چند جریانه با یک ۳ تای formula_46معرفی می شود. formula_47 از گردایه ای از سفرها (Commodity) تشکیل شده است. هر سفر یک دوتایی formula_48از رأس های گراف است، که formula_49مبدا و formula_50مقصد آن است. به ازای سفر formula_6ام، formula_52مجموعهٔ تمامی مسیرها در formula_47است که با formula_49شروع و با formula_50بایان می یابند، و formula_56.
یک جریان (Flow) در شبکه، تشکیل شده از یک بردار formula_57 با بعد formula_58، به گونه ای که برای هر سفر مانند formula_48و به ازای هر مسیر متناظر با این سفر مانند formula_60, formula_61درایه ای از formula_57را که متناظر با میزان جریان در مسیر formula_63است نشان می دهد. از طرفی هر جریان formula_57، میزانی از جریان را روی یال دلخواه formula_65از formula_47القا می کند که آن را با formula_67نشان می دهیم. در این چارچوب، خواهیم داشت: formula_68.
یک شبکهٔ خودخواهانه، یک ۳تایی formula_69تلقی می شود که formula_47، گراف در تناظر با شبکهٔ چند جریانهٔ formula_2 است. اگر تعداد سفرهای متناظر با formula_2 را formula_73 بگیریم، آنگاه formula_74 یک بردار با بعد formula_73 است که درایهٔ formula_76ام آن میزان ترافیک مورد نیاز برای سفر از راس formula_49 به راس formula_50 در شبکه است. بنابراین جریان formula_57 را برای این شبکه مجاز گوییم، اگر به ازای تمام مسیرهای بین formula_49 تا formula_50، جمع جریانشان برابر با میزان مورد نیاز formula_82 شود، یعنی: formula_83 .
از طرفی، هر یال از formula_47 دارای میزانی سربار است. مثلاً سربار می تواند میزان تأخیر عبور یک بستهٔ ترافیکی یا یک وسیلهٔ نقلیه از یال مورد نظر باشد. سربار یال formula_65 را با formula_86 نشان می دهیم که در تناظر با بردار formula_87 است. برای این که قدرت مدل کردن ازدحام در شبکه را داشته باشیم، formula_86 عموماً به صورت تابعی غیرنزولی از میزان جریان عبوری از یال مورد نظر تعریف می شود. برای مسیری از گراف که متناظر با یکی از سفرها باشد، یعنی برای formula_89، و نیز برای جریان formula_57،formula_91 برابر میزان سربار در طول این مسیر، یعنی برابر formula_92 تعریف می شود.
شکل معادلی از تعادل نش در مدل کردن شبکه های ترافیکی به صورت بازی، توسط "جان گلن واردراپ (John Glen Wardrop)" تعریف شده است، که به تعادل واردراپ (به انگلیسی: Wardrop Equilibrium) شهرت یافته است. مشابه با مفهوم کلیدی در تعریف تعادل نش، موسوم به اینکه بازیکنی انگیزه تخطی نداشته باشد، جریانی در شبکهٔ خودخواهانهٔ formula_69 تعادل واردراپ است، اگر به ازای هر formula_94، و به ازای هر دو مسیر formula_95، به گونه ای که formula_96، داشته باشیم formula_97. بنابراین، تمامی مسیرهایی از formula_49 به formula_50 که جریان مثبت دارند، همگی الزاماً هزینه (سربار) یکسان دارند.
همان گونه که بیان شد، تعادل واردراپ، صورت بندی دیگری از مفهوم تعادل نش است، به همین دلیل به آن اصطلاح جریان نش (Nash flows) نیز اختصاص داده شده است. "هری (Haurie)" "و مارکوت (Marcotte)" صورت بندی دقیقی از تناظر دو مفهوم تعادل واردراپ و تعادل نش برای بازی های متناهی و فرم نرمال ارائه کردند.
شاید بتوان گفت پایه ای ترین قضیه در این باب، قضیه وجود تعادل واردراپ در شبکهٔ خودخواهانه دلخواه است. بکمن، مک گور و وینستن صورت بندی مناسبی از این قضیه ارائه کردند، به این صورت که اولاً به ازای هر شبکه خودخواهانهٔ دلخواه formula_100، حداقل یک تعادل واردراپ داریم، ثانیاً اگر formula_101 دو تعادل واردراپ باشند، آنگاه به ازای هر یال دلخواه formula_65خواهیم داشت: .formula_103
راه حل اثبات این حقیقت از ایده ای بسیار کلیدی در حل مسایل جستجو در ریاضیات استفاده می کند، که به ایدهٔ وریشنال (Variational) معروف است، به این صورت عمل می کند که برای بررسی وجود و یافتن جواب ایده آل یک مساله در فضای جستجو، تابعی به اعضای آن فضا نسبت می دهد، به گونه ای که جواب ایده آل میزان تابع را کمینه (یا بیشنیه) کند. به این ترتیب، تحلیل جواب ایده آل به یک مسالهٔ بهینه سازی تقلیل پیدا می کند. استفاده از این ایده در نظریهٔ بازی، منجر به تعریف مفهوم مهمی تحت عنوان شده است. در این قشر از بازی ها، خروجی ها به گونه ای تعریف شده است که می توان تابع پتانسیل formula_104 را تعریف کرد، به گونه ای که مقدار کمینهٔ آن در تعادل نش اتفاق بیفتد. در راه حلی که بکمن، مک گور و وینستن ارائه دادند، تابع پتاسیل به صورت مقابل تعریف شد: formula_105.
نکته ای که منجر به مناسب بودن تابع معرفی شده، به عنوان یک تابع پتانسیل می گردد، این حقیقت است که اگر formula_57 یک تعادل واردراپ و formula_107 یک جریان دلخواه در شبکه باشد، رابطهٔ مقابل را داریم: formula_108 ، که طبق formula_97 به راحتی نتیجه می شود. اما با در نظر گرفتن یک دوگانه شماری ساده، روابط زیر را خواهیم داشت:
.formula_110، formula_111
بنابراین نامساوی formula_112را داریم. در ادامه، طبق خاصیت انتگرال، به راحتی خواهیم داشت: formula_113. بنابراین همان گونه که انتظار داشتیم، تابع پتانسیل معرفی شده مقدار کمینه خود را در تعادل واردراپ اتخاذ می کند. اما دقت کنید که فضای همهٔ جریان ها یک مجموعه "فشرده (Compact)" است و می دانیم طبق ، طبق پیوستگی، formula_104 حتماً میزان کمینهٔ خود را روی همهٔ جریان ها اتخاذ می کند، که مستقیماً وجود حداقل یک تعادل واردراپ را نتیجه می دهد.
بکمن، مک گور و وینستن علاوه بر اثبات وجود تعادل واردراپ، در مقالهٔ خود نشان دادند که اگر formula_115دو تعادل واردراپ باشند، آن گاه به ازای هر یال دلخواه formula_65خواهیم داشت:
formula_117].
برای جریان formula_57، هزینهٔ اجتماعی formula_119 به طور طبیعی به صورت زیر تعریف می شود:
.formula_120
تابع formula_119، پیوسته از دامنه ای فشرده است. پس طبق قضیه مقدار بحرانی مقدار مینیمم خود را اتخاذ خواهد کرد. فرض کنید که این مینیمم در جریان formula_122اتخاذ گردد. formula_57را نیز تعادل واردراپ بگیرید. توجه کنید که می دانستیم برای تمامی تعادل های واردراپ، میزان formula_119 یکسان خواهد بود.
هزینهٔ هرج ومرج formula_125 در این شبکه به صورت مقابل تعریف می شود: formula_126. همچنین اگر formula_127 گردایه ای از شبکه های خودخواهانه باشد، به طریق مشابه هزینهٔ هرج ومرج formula_128به صورت بیشینهٔ هزینهٔ هرج ومرج بین اعضای formula_127تعریف می شود: formula_130.
یکی از اساسی ترین هدف ها که تیوریسین های نظریهٔ بازی در مقولهٔ شبکه های خودخواهانه دنبال می کنند، دادن کران هایی تئوری برای هزینهٔ هرج ومرج، برحسب خانواده های متفاوت از توابع سربار روی یال ها است. به طور کلی، عامل ها در شبکه های خودخواهانه مسیری را انتخاب می کنند که به طور خودخواهانه سربار سفرشان را کمینه کند، که در نتیجهٔ آن رفتار جمعیتی آن ها در نقطهٔ تعادل واردراپ رخ می دهد. نکته اینجاست که تعادل واردراپ در جریانی رخ می داد که تابع پتانسیل را کمینه کند، در حالیکه دلخواه مدیر شبکه این است که سود اجتماعی بیشینه شود، یا به عبارتی دیگر هزینهٔ اجتماعی (formula_131) کمینه شود، که فاصلهٔ آن ها همان هزینهٔ هرج ومرج است. بنابراین که هر قدر که تابع پتانسیل شبکه formula_132 به تابع هزینهٔ اجتماعی formula_133 به اصطلاح "شبیه تر" باشد، احتمالاً هزینهٔ هرج ومرج کمتری خواهیم داشت. در ادامه تلاش هایی را، که برای دادن کران های اطمینان در مورد هزینهٔ هرج ومرج در این گونه شبکه ها شده است، بررسی می کنیم.
معمولاً برای تابع سربار یال ها، یک خانواده پارامتری formula_134 در نظر می گیرند، که توابع سربار یال ها از آن انتخاب می شوند، سپس برای این خانواده پارامتری خاص، کران هزینهٔ هرج ومرج معرفی می کنند. کران پیگو برای خانواده formula_134 به صورت زیر تعریف می شود:
.formula_136
با اینکه ممکن است عبارت کران پیگو سخت به نظر برسد، اما این در حالی است که برای خانواده های خاص از توابع سربار، پیگو باند مقدار قابل محاسبه ای خواهد داشت. مثلاً اگر formula_134 خانواده توابع خطی با ضرایب نامنفی باشد، خواهیم داشت: formula_138. این کران حتی زمانی که formula_134 خانواده توابع مقعر باشد هم برقرار است.
همچنین اگر formula_134 خانوادهٔ چند جمله ای های با ضرایب نامنفی و درجه حداکثر p باشد، آن گاه:
formula_141 .
برای اثبات درستی کران پیگو، فرض کنید formula_142 یک تابع هزینه باشد. طبق تعریف ضریب پیگو، برای هر formula_143 خواهیم داشت:
اگر قرار دهید formula_145 خواهیم داشت:
formula_146
که نامساوی آخر در بخش بازی های پتانسیلی ثابت شد. بنابراین: formula_147. یعنی هزینهٔ اجتماعی تعادل واردراپ، حداکثر به اندازهٔ ضریب پیگو نسبت به هزینهٔ اجتماعی بهینه، افزایش پیدا کرده است: formula_148.
یک شبکهٔ خودخواهانه را در نظر بگیرید. به نظر می رسد که اضافه کردن یک یال بین دو راس، امکان جابه جایی ترافیک را در مسیرهای مختلف ارتقا دهد. به نحوی منطقی به نظر می رسد که با اضافه شدن این یال، سربار جابه جایی ترافیک در شبکه اگر کم نشود، زیاد هم نشود و بنابراین هزینهٔ هرج ومرج نیز زیاد نشود. اما این درست نیست. در حقیقت شبکه های بسیاری هستند که با اضافه کردن یال های به خصوصی در آن ها، نه تنها هزینهٔ هرج ومرج کاهش نمی یابد، بلکه افزایش پیدا می کند. این رخ داد به پارادوکس براوس (به انگلیسی: Braess' Paradox) معروف است.
مثلاً شکل مقابل، ۲ مسیر از formula_149 به formula_150 نشان می دهد که زمان طی خیابان formula_149 تا formula_152 و همچنین خیابان formula_153 تا formula_150، برابر تعداد رانندگان تقسیم بر ۱۰۰ دقیقه است و زمان طی خیابان formula_152 تا formula_150 و همچنین خیابان formula_149 تا formula_153، مستقل از تعداد رانندگانی که این مسیر را انتخاب می کنند، برابر ۴۵ دقیقه است. فرض کنیم ۴۰۰۰ راننده می خواهند از formula_149 به formula_150 بروند و در ابتدا، مسیری میان formula_152 و formula_153 وجود ندارد.
اگر یکی از مسیرهای formula_163 یا formula_164 کوتاه تر از مسیر دیگر باشد، به صورت خالص، همهٔ رانندگان مسیر کوتاه تر را انتخاب می کردند. اما در این مثال این دو مسیر هم اندازه و در نتیجه تعادل نش ترکیبی دارد. با فرض اینکه formula_152 راننده از مسیر بالا می روند، زمانی که طول می کشد به مقصد برسند برابر formula_166 دقیقه است و با فرض اینکه formula_153 راننده از مسیر پایین می روند، زمان رسیدن آن ها به مقصد نیز formula_168 است. با توجه به اینکه ۴۰۰۰ راننده وجود دارد و formula_169، formula_170 باشد، یک تعادل برای این بازی است و زمان رسیدن تمام رانندگان، برابر formula_171 دقیقه خواهد شد. اگر در این بازی، formula_24 را مجموع زمانی که رانندگان در مسیر هستند در نظر بگیریم، می بینیم که formula_21 برابر ۱ است، زیرا تعادل نش همان استراتژی پروفایلی است که در آن تابع هزینه کمترین مقدار می شود.
حال به هدف افزایش بازدهی، فرض کنیم خیابان formula_174 را ایجاد کنیم که زمان طی آن برابر ۰ دقیقه باشد. در این صورت فرض کنیم در حالت تعادل قبلی که formula_170 بود، راننده ای مسیر formula_176 را انتخاب کند. در این صورت زمان رسیدن او به مقصد برابر formula_177 دقیقه خواهد شد که نسبت به ۶۵ دقیقه، ۲۵ دقیقه بهتر است. پس با این وجود، به زودی تمام ۴۰۰۰ راننده این مسیر را انتخاب می کنند و هرچه رانندگان بیشتری این مسیر را انتخاب کنند، زمان بیشتری طول می کشد که به مقصد برسند. وقتی تعداد افرادی که از formula_176 می روند به ۲۵۰۰ برسد (۱۵۰۰ نفر هنوز در مسیر formula_164 باقی بمانند)، زمانی که طول می کشد هر یک از این ۲۵۰۰ نفر به مقصد برسند برابر formula_180 دقیقه خواهد بود که در تعادل ابتدایی نیز همین مقدار بود. اما برای ۱۵۰۰ نفر موجود در مسیر formula_164، این زمان به formula_182 دقیقه می رسد که ۲۰ دقیقه بیشتر از این زمان در تعادل اول است. پس به ناچار این ۱۵۰۰ راننده هم باید مسیر خود را به formula_176 عوض کنند که زودتر برسند. زمانی که تمام راننگان این مسیر را انتخاب کنند، زمان رسیدن هر راننده از formula_149 به formula_150 برابر formula_186 دقیقه خواهد شد و در تعادل خواهد بود (زیرا اگر راننده ای مسیر خود را به formula_164 تغییر دهد، زمان رسیدنش به مقصد formula_182 دقیقه خواهد شد که بدتر است، پس مسیر خود را عوض نمی کند). در این مثال دیدیم که با اضافه کردن یک خیابان، استراتژی پروفایل تعادل نش عوض شد اما بازدهی مثلاً در حالتی که هیچ راننده ای از خیابان formula_174 عبور نکند و نصف-نصف از بالا و پایین عبور کنند بیشتر است. پس formula_21 مقداری بزرگ تر از یک می گیرد. در نتیببجه در این مثال، اضافه کردن یک خیابان کوتاه به هدف کم کردن ترافیک و افزایش بازدهی، نتیجهٔ عکس می دهد.
مثال هایی از این پارادوکس براوس در شهرهای مختلف دیده شده است. مثلاً در شهر سئول در کرهٔ جنوبی، با برداشتن یکی از اتوبان ها به عنوان بخشی از پروژهٔ بهبودسازی چئونگ چئون، ترافیک در سراسر شهر روان تر و بهتر شد. مثال دیگر شهر اشتوگارت واقع در کشور آلمان است که بعد از سرمایه گذاری در شبکهٔ راهی شهر در سال ۱۹۶۹، ترافیک بهبود نیافت؛ اما با بسته شدن بعضی خیابان های تازه ساخته شده، ترافیک بهبود یافت.
حتی این پارادوکس در استراتژی تیم های ورزشی دیده می شود. مثلاً در بسکتبال، تیم را می توان به عنوان یک شبکهٔ راه برای انداختن توپ در سبد دید که هر استراتژی استفاده شده در تیم، یک بازده متناظر خود دارد. همچنین در این مدل بهترین بازیکن به عنوان راه میانبر است که به دلیل استفادهٔ بیش از اندازه از او، باعث کاهش بازدهی تیم می شود. راه پیشنهاد شده برای حداکثر بازدهی می تواند این باشد که بهترین بازیکن نیز حدوداً اندازهٔ بازیکنان دیگر توپ را شوت کند.
مثال های ساده ای وجود دارد که در آن ها هزینهٔ هرج ومرج می تواند به شدت زیاد شود. به طور کلی پارادوکس براوس به خصوص در شبکه های بزرگ می تواند خطرناک شود ، و هزینهٔ هرج ومرج را به شدت افزایش دهد. بنابراین از دید فنی نمی توان برای شبکهٔ دلخواه، کران بالای کلی ای در مورد هزینهٔ هرج ومرج آن داد. در واقع مثال های نقض نسبتاً ساده ای در شبکه های خودخواهانه با یک سفر می توان ساخت، که در آن ها هزینهٔ هرج ومرج به بی نهایت میل کند. راه حل کلی ای که برای کران دار کردن هزینهٔ هرج ومرج وجود دارد، اضافه کردن محدودیت های جدید به مساله است. این محدودیت ها می تواند در دو بعد الگوریتمی، و یا محدود کردن توابع سربار یال ها به خانواده های مشخص صورت پذیرد. برای نمونه می توان شبکه را به گونه ای دست کاری کرد، یعنی برخی از یال ها را حذف و در صورت امکان، برخی از یال ها را اضافه کنیم، به گونه ای که هزینهٔ هرج ومرج کاهش پیدا کند. امروزه، این راه حل به طور ویژه در مورد مدیریت ترافیک شهری مورد استفاده است.
راه حل دیگری که برای کنترل هزینهٔ هرج ومرج استفاده می شود، این است که بخشی از ترافیک به صورت مرکزی مدیریت شود، سپس عامل های خودخواه متعاقباً نسبت به ازدحام موجود در شبکه، مسیر خودخواهانهٔ خود را انتخاب کنند. کاراکوستاس (Karakostas) نشان داد که پیش گرفتن چنین استراتژی هایی می تواند به طرز چشم گیری ضریب هرج ومرج را در شبکه کاهش دهد.
قیمت گذاری روی یال ها، استراتژی دیگری است که در این باب می تواند پیش گرفته شود، به نحوی که هزینهٔ یک مسیر، برای هر یک از عوامل تغییر کند، و در نتیجهٔ آن، برخی از آن ها مسیر خود را تغییر دهند. اگر قیمت گذاری هوشمندانه باشد، این تغییر مسیرها می تواند و جهت سود اجتماعی ایجاد شود، که در نتیجهٔ آن هزینهٔ هرج ومرج کاهش یابد.
ریچارد کول (Richard Cole)، یوگنی دودیس (Yevgeniy Dodis) و تیم رافگاردن (Tim Roughgarden) در مقاله ای کارا بودن روش قیمت گذاری را در این راستا نشان دادند.
| [
{
"answer1": "در این سیستم، یک سری بازیکن می خواهند از یک مبدأ به یک مقصد بروند. دو حالت وجود دارد؛ حالت اول اینکه مدیریت مرکزی وجود داشته باشد و بازیکنان با توجه به فرمان مدیریت مرکزی جهت های حرکت خود را انتخاب کنند (فرض می شود بازیکن ها کاملاً به فرمان ها گوش می دهند) و حالت دوم اینکه مدیریت مرکزی وجود نداشته باشد و بازیکنان به صورت خودخواهانه تصمیم های خود را بگیرند، یعنی هر بازیکن تنها بازدهی خود را در نظر بگیرد.",
"answer2": "سیستم هایی که در آن ها به بررسی هزینهٔ هرج ومرج پرداخته می شود معمولاً به صورت یک بازی مدل می شوند. در یک بازی، با توجه به اینکه هر بازیکن چه استراتژی ای را انتخاب می کند، هر بازیکن میزانی سود (یا ضرر) می کند.",
"distance": 500,
"question": "هزینه هرج و مرج چگونه در سیستم های حمل و نقل شهری تعریف میشود و این مفهوم در بازی ها به چه صورتی مدل می شود؟"
},
{
"answer1": "جریانی در شبکهٔ خودخواهانهٔ formula_69 تعادل واردراپ است، اگر به ازای هر formula_94، و به ازای هر دو مسیر formula_95، به گونه ای که formula_96، داشته باشیم formula_97.",
"answer2": "همان گونه که بیان شد، تعادل واردراپ، صورت بندی دیگری از مفهوم تعادل نش است، به همین دلیل به آن اصطلاح جریان نش (Nash flows) نیز اختصاص داده شده است.",
"distance": 283,
"question": "تعادل واردراپ چگونه تعریف می شود و این مفهوم چه ارتباطی با تعادل نش دارد؟"
},
{
"answer1": "در حقیقت شبکه های بسیاری هستند که با اضافه کردن یال های به خصوصی در آن ها، نه تنها هزینهٔ هرج ومرج کاهش نمی یابد، بلکه افزایش پیدا می کند. این رخ داد به پارادوکس براوس (به انگلیسی: Braess' Paradox) معروف است.",
"answer2": "مثلاً در شهر سئول در کرهٔ جنوبی، با برداشتن یکی از اتوبان ها به عنوان بخشی از پروژهٔ بهبودسازی چئونگ چئون، ترافیک در سراسر شهر روان تر و بهتر شد. مثال دیگر شهر اشتوگارت واقع در کشور آلمان است که بعد از سرمایه گذاری در شبکهٔ راهی شهر در سال ۱۹۶۹، ترافیک بهبود نیافت؛ اما با بسته شدن بعضی خیابان های تازه ساخته شده، ترافیک بهبود یافت.",
"distance": 3131,
"question": "پارادوکس براس چگونه رخ می دهد و چه مثال هایی از آن در دنیای واقعی وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "مثلاً اگر formula_134 خانواده توابع خطی با ضرایب نامنفی باشد، خواهیم داشت: formula_138.",
"answer2": "یعنی هزینهٔ اجتماعی تعادل واردراپ، حداکثر به اندازهٔ ضریب پیگو نسبت به هزینهٔ اجتماعی بهینه، افزایش پیدا کرده است: formula_148.",
"distance": 521,
"question": "کران پیگو برای توابع سربار خطی و چند جمله ای چگونه تعریف می شود و این کران چه ارتباطی با هزینه اجتماعی دارد؟"
},
{
"answer1": "یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با هزینهٔ هرج ومرج، هزینهٔ پایداری (Price of Stability یا formula_27) است که تعریف آن نسبت بازده در بهترین حالت از میان استراتژی پروفایل ها، به بهترین بازده در میان استراتژی های تعادل (یا همان بازده بهترین تعادل) است:",
"answer2": "با توجه به این تعریف ها، بدیهی است که formula_34 و تخمین زده می شود که از دست دادن بازده به دلیل محدودیت های نظریهٔ بازی، مقداری میان formula_27 و formula_21 است.",
"distance": 566,
"question": "هزینه پایداری چگونه تعریف میشود و چه تفاوتی با هزینه هرج و مرج دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
510 | : گارفیلد
گارفیلد (Garfield) یک کمیک استریپ آمریکایی است که توسط جیم دیویس (Jim Davis) خلق شده و از ۱۹ ژوئن ۱۹۷۸ به صورت روزانه منتشر می شود.در ابتدا به صورت محلی در سال ۱۹۷۶ به عنوان جان منتشر شد و سپس در اتحادیه سراسری از ۱۹۷۸ به عنوان گارفیلد، این کمیک ها شرح زندگی یک گربه، گارفیلد (از نام پدربزرگ دیویس گرفته شده)، صاحبش، جان آرباکل (Jon Arbuckle) و سگ جان، اودی (Odie) می باشد.از سال ۲۰۱۳ ، آن را در تقریباً ۲۸۵۰ روزنامه و مجله همگام سازی کرده بود ، و رکورد جهانی گینس را به دلیل هماهنگ ترین کمیک استریپ جهان در اختیار داشت.
اگرچه این امر به ندرت در چاپ ذکر می شود ، طبق گفته کارتون ویژه تلویزیون "تولد مبارک، گارفیلد!" ، گارفیلد در زادگاه جیم دیویس در مونسی ، ایندیانا قرار دارد. مضامین رایج در استریپ شامل تنبلی گارفیلد ، وسواس در خوردن غذا ، عشق به قهوه و لازانیا ، بی اعتنایی به دوشنبه ها و رژیم های غذایی است. همچنین نشان داده شده است که گارفیلد مردم را دستکاری می کند تا هرچه را می خواهد بدست آورند. تمرکز این نوار بیشتر روی تعامل بین گارفیلد ، جان و ادی است ، اما سایر شخصیت های مکرر که تکرار می شوند نیز ظاهر می شوند. در ابتدا با هدف ایجاد "شخصیت خوب و قابل بازاریابی" ایجاد شده است ، گارفیلد کالاهایی را تولید کرده است که سالانه ۷۵۰ میلیون دلار تا یک میلیارد دلار درآمد کسب می کند. علاوه بر کالاهای مختلف و کراوات های تجاری ، این نوار چندین کارتون ویژه تلویزیونی انیمیشن ، دو مجموعه تلویزیونی انیمیشن ، دو فیلم انیمیشن با طول زنده و اکشن / کامپیوتری با طول بلند تئاتر و سه فیلم کاملاً کامپیوتری را به طور مستقیم ویدئو با فیلم متحرک ایجاد کرده است.
بخشی از جذابیت گسترده فرهنگی پاپ به دلیل عدم تفسیر اجتماعی یا سیاسی است. اگرچه این قصد اصلی دیویس بود ، او همچنین اعتراف کرد که "درک سیاسی او قوی نیست" ، با شوخی اینکه سالها فکر می کرد "اوپک چسب دندانی است"
در تاریخ ۶ آگوست ۲۰۱۹ ، ویاکام سی بی اس، مستقر در نیویورک اعلام کرد که شرکت پاوز (Paws.Inc) را از جمله حق رای دادن به حقوق گارفیلد (کارتون های طنز ، کالا و انیمیشن) به دست می آورد. جیم دیویس به ساخت کمیک ادامه می دهد و یک سری جدید انیمیشن گارفیلد برای شرکت تابعه نیکلودئون سی بی اس در حال تولید است.
در سال ۱۹۷۳ ، در حالی که او به عنوان دستیار کمیک استریپ تاج خروس ها تی.کی ریان(T.k Ryan's Tumbleweeds) کار میکرد، کمیک استریپ گنورم گنت (Gnorm Gnat) را ایجاد کرد که فقط از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵ در پاندلتون تایمز پندلتون ، ایندیانا راه اندازی شد و با موفقیت اندکی روبرو شد. یکی از سردبیران مشهور گفت: "هنر [دیویس] خوب بود ، کارش عالی بود ، اما کسی با اشکالات قابل شناسایی نیست."
دیویس تصمیم گرفت نگاهی طولانی و سخت به نوارهای طنز فعلی داشته باشد تا مشخص کند که چه گونه از شخصیت های ستاره حیوانات ممکن است محبوب تر باشد. او احساس کرد که سگها خوب کار می کنند اما متوجه گربه های برجسته ای نشده است. دیویس فهمید که می تواند یک ستاره گربه بسازد و در مزرعه ای با بیست و پنج گربه بزرگ شده است. بنابراین شخصیت گارفیلد ایجاد شد
گارفیلد , ستاره ، مبتنی بر گربه هایی بود که دیویس در اطرافش بزرگ شد. او نام و شخصیت خود را از پدربزرگ دیویس ، جیمز آ. گارفیلد دیویس ، که به قول دیویس "گرفته بود -" مرد بزرگ و قاری "بود گرفت.نام جان آرباکل از یک تبلیغ بازرگانی قهوه در دهه ۱۹۵۰ به دست آمد. او همچنین هم اتاقی جان ، لیمان را اضافه کرد تا کسی بتواند با او گفتگو کند ، نام برداشته شده ی آن از شخصیت قبلی گنورم گنت هست. شخصیت نهایی سگ لیمان اسپات بود که بعداً به ادی تغییر نام یافت. از سال ۱۹۷۶ تا اوایل سال ۱۹۷۸ ، این شخصیت ها در استریپی به نام جان ظاهر شدند که در تایمز نیز اجرا شد. نوارهای اولیه اولیه بطور کلی مستند نشده بودند و تا سال ۲۰۱۹ که یک کانال یوتیوب با نام کوینتون ریویو (Quinton Review) توانست چند اسکن دیجیتالی انتشارات جان را از کتابخانه انجمن پندلتون پس از جمع آوری اطلاعات از طریق مبهم بازیابی کند ، رسانه ای گمشده به حساب می آمدند. منبع بلاگ پست (blogpost) در یک سایت ویکی رسانه گمشده است. این استریپ برای اولین بار در پندلتون تایمز در ۸ ژانویه ۱۹۷۶ ، فقط در دو هفته پس از پایان یافتن گنورم گنت ظاهر شد.
اتحادیه ویژه ایالات متحده استریپ توزیع ملی را که قبلاً از گارفیلد در تاریخ اول سپتامبر ۱۹۷۷ بازخوانی شده بود ، در مارس ۱۹۷۸ (پایان کار خود در تایمز در تاریخ ۲) پذیرفت و در ۱۹ ژوئن همان سال اولین بار در ۴۱ روزنامه را آغاز کرد (با این حال ، پس از یک آزمایش ، شیکاگو سان-تایمز ((chicago Sun-Times)) آن را رها کرد ، فقط برای بازگرداندن آن پس از شکایت خوانندگان).
استریپ گارفیلد یکشنبه در ۲۵ ژوئن ۱۹۷۸ راه اندازی شد ؛ آن را فقط در اندازه صفحه سوم تا ۲۲ مارس ۱۹۸۱ در دسترس بود.یک صفحه نیمه نخستین روز یکشنبه ، ۲۹ مارس آغاز شد. استریپ های یکشنبه برای ۱۴ مارس و ۲۱ مارس ۱۹۸۲ ، یک قالب نه تابلوی منحصر به فرد را امتحان کرد ، اما یو اف اس استفاده بیشتر از آن را محدود کرد. (یو اف اس ، با این حال ، به دیویس اجازه داد كه از قالب برای استریپ یو اس آكرس ((U.S Acres)) بعدی خود استفاده كند.)
استریپ دچار تغییراتی در سبک و سبک شد ، از سبک استریپ های ۱۹۷۶-۱۹۷۸ ، به چهره ای کارتونی تر از سال ۱۹۸۴ به بعد. این تغییر عمدتاً بر طرح گارفیلد تأثیر گذاشته است ، که تحت یک "تکامل داروینی" قرار گرفت که در آن او شروع به راه رفتن روی پاهای عقب خود ، "لاغر به پایین" ، و "متوقف به نگاه ... از طریق چشمان کوچک چرام" تحول او ، به گفته دیویس ، شد. برای "آسانتر کردن ادیه از روی میز" یا "رسیدن به یک تکه پای" آسان تر است.
گارفیلد به سرعت موفقیت تجاری شد. در سال ۱۹۸۱ ، کمتر از سه سال از راه اندازی سراسر کشور ، این نوار در ۸۵۰ روزنامه ظاهر شد و بیش از ۱۵ میلیون دلار کالا جمع کرد. برای مدیریت کالاها ، دیویس، شرکت پاوز را تأسیس کرد که در سال ۱۹۸۲ استریپ در بیش از ۱۰۰۰ روزنامه ظاهر شد.
تا سال ۲۰۰۲ ، گارفیلد تبدیل به سندیکایی ترین استریپ جهان شد ، که در ۲۷۵۰ روزنامه با ۲۶۳ میلیون خواننده در سراسر جهان ظاهر می شد ؛ تا سال ۲۰۰۴ ، گارفیلد در نزدیک به ۲۶۰۰ روزنامه ظاهر شد و از ۷۵۰ میلیون دلار به ۱ میلیارد دلار ارزش کالا در ۱۱۱ کشور فروخت. در سال ۱۹۹۴ ، شرکت دیویس پاوز (Paws.Inc) ، کلیه حقوق نوارها را از ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۳ از یونایت فاینانت خریداری کرد. این استریپ در حال حاضر توسط یونیورسال پرس سندیکا توزیع شده است ، در حالی که حقوق این استریپ با شرکت پاوز باقی مانده است.
دیویس در حالی که همچنان کنترل خلاق را حفظ کرده و تنها امضا کننده آن است ، فقط طرح های خشن را می نویسد و معمولاً انجام می دهد. از اواخر دهه ۱۹۹۰ بیشتر کارها توسط دستیاران طولانی مدت برت کوت و گری بارکر انجام شده است. کار جوهر و رنگ آمیزی توسط سایر هنرمندان انجام می شود ، در حالی که دیویس بیشتر وقت را صرف نظارت بر تولید و تجارت کالاها می کند.
گارفیلد در ابتدا توسط دیویس ایجاد شد و قصد داشت شخصیتی خوب و قابل بازاریابی به وجود آورد. اکنون گارفیلد هماهنگ ترین کمیک استریپ جهان ، گارفیلد کالاهای تبلیغاتی از جمله لباس ، اسباب بازی ، بازی های ویدئویی ، کتاب ، سفرهای دریایی کارائیب ، کارت های اعتباری ، عروسک ها ، دی وی دی فیلم ها یا تلویزیون را تولید کرده است و سری و رسانه های مرتبط را دارد.
سایت گارفیلد (G وب سایت رسمی این استریپ است که شامل بایگانی استریپ های گذشته به همراه بازی ها و یک فروشگاه آنلاین است. جیم دیویس همچنین برای ایجاد سایت پروفسور گارفیلد (www.ProfessorG ، وب سایت آموزشی با بازی های تعاملی با تمرکز بر مهارت های ریاضی و خواندن با دانشگاه بال استیت (Ball State) و سایت دیجیتال یادگیری پرسون (Pearson Digital Learning) همکاری کرده است که گروه فناوری کودکان مایندوالکر (MindWalker) را ایجاد کند ، یک مرورگر وب که به والدین امکان می دهد وب سایت هایی را که فرزندانشان می توانند در یک لیست از پیش تعیین شده مشاهده کنند ، محدود کنید.
انواع استریپ های ویرایش شده گارفیلد در اینترنت موجود است که برخی از آنها در سایتهای اختصاصی و غیر رسمی خود میزبانی می شوند. قدمت سال ۲۰۰۵ ، سایتی به نام "Garfield Randomizer" با استفاده از تابلوهایی از نوارهای قبلی گارفیلد ، استریپ سه تخته ایجاد كرد. رویكرد دیگری كه به "سكوت گارفیلد" معروف است ، شامل از بین بردن بادكنك فكر گارفیلد از استریپ ها است. برخی از نمونه ها از سال ۲۰۰۶ میلادی است. وب سایتی به نام آرباکل موارد فوق را انجام می دهد ، اما اصالت ها را با سبک هنری متفاوت بازنویسی می کند. خالق سایت آرباکل می نویسد: "گارفیلد" از اینکه کمیک در مورد یک گربه خنده دار و خنده دار باشد ، تغییر می کند و به تصویری قانع کننده از یک مرد تنهایی ، احساساتی و مضحک تبدیل می شود که با حیوانات خانگی خود صحبت می کند. در نظر بگیرید که جان طبق گفته های گارفیلد نمی تواند. افکار گربه او را بشنوید. این جهان است که او آن را می بیند. این داستان اوست ". تغییر دیگر در همان خطوط ، به نام "رالفیلد" یا "گارفیلد واقع گرایانه" ، ترسیم دوباره گارفیلد به عنوان یک گربه واقعی و همچنین از بین بردن بادکنک های فکرش است. هنوز هم رویکرد دیگری برای ویرایش نوارها شامل حذف گارفیلد و سایر شخصیت های اصلی از اصالت به طور کامل و ترک جان با او است. در حالی که نوارهایی در این زمینه از اوایل سال ۲۰۰۶ به صورت آنلاین یافت می شود ، سایت ۲۰۰۸ گارفیلد منهای گارفیلد توسط دن والش توجه کافی آنلاین را برای پوشش رسانه های خبری دریافت کرد. استقبال عمدتا مثبت بود: در اوج خود ، سایت روزانه ۳۰۰۰۰۰ بازدیدکنندگان، بازدید کرد. هواداران با "تنهایی و ناامیدی" جان در ارتباط بودند و "مورچه دیوانه" او را طنزآمیز یافتند. جیم دیویس خود نوارهای والش را "کاری الهام بخش برای انجام" خواند و گفت که "بعضی از [استریپ ها] بهتر از اصالت کار می کنند". شرکت بالانتاین بوکز (Ballantine Books) ، که کتابهای گارفیلد را منتشر می کند ، یک جلد استریپ گارفیلد منهای گارفیلد را در تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۰۸ منتشر کرد
اولین انیمیشن گارفیلد در فیلم سرگرمی های خارق العاده (The Fantastic Funnies) بود که در تاریخ ۱۵ مه ۱۹۸۰ با ابراز بازیگر اسکات بیچ در سی بی اس پخش شد. گارفیلد یکی از استریپ هایی بود که به عنوان تازه وارد معرفی شد (استریپ آن زمان فقط دو سال داشت). از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۱ ، دوازده فیلم تلویزیونی ویژه کارتونی گارفیلد برتر و یک ساعت مستند برتر شبانه روز با تجلیل از ۱۰ سالگی این شخصیت پخش شد. لورنزو موزیک در همه آنها از گارفیلد ابراز کرد. یک برنامه کارتونی صبح شنبه ، گارفیلد و دوستان (Garfield and Friends) ، در هفت فصل از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ پخش شدند. این اقتباس همچنین موزیک را به عنوان صدای گارفیلد به نمایش گذاشت. نمایش گارفیلد (The Garfield Show) ، یک سریال انیمیشنی کامپیوتری ، در سال ۲۰۰۷، شروع به توسعه کرد که مصادف با سیمین سالگرد استریپ در سال بعد شود. این سری در دسامبر ۲۰۰۸ در فرانسه پخش شد و پخش آن در ایالات متحده در شبکه کارتون نت ورک در ۲ نوامبر ۲۰۰۹ آغاز شد.پس از کسب حقوق از شرکت مادر والدین نیکلودئون، ویاکام سی بی اس، یک سری جدید در نیکلودئون هم اکنون در حال ساخت است.
۱. "گارفیلد و دوستان" (۱۷ سپتامبر ۱۹۸۸-۱۰ دسامبر ۱۹۹۴) (در سی بی اس)
۲. "نمایش گارفیلد" (۲ نوامبر ۲۰۰۹-۲۴ اکتبر ۲۰۱۶) (در کارتون نت ورک بعدا در شبکه آمریکایی بومرنگ)
۳. "اصلیت های گارفیلد" (۶ دسامبر ۲۰۱۹) (فقط در شبکه فرانسه ۳ در کشور فرانسه)
۴. "سریال انیمیشنی بدون عنوان نیکلودئون گارفیلد" (تاریخ پخش این سریال بزودی اعلام خواهد شد)
۱. "گارفیلد می آید!" (۲۵ اکتبر ۱۹۸۲) (نامزد شد)
۲. "گارفیلد در شهر" (۲۸ اکتبر ۱۹۸۳) (برنده شد)
۳. "گارفیلد خشن" (۲۶ اکتبر ۱۹۸۴) (برنده شد)
۴. "ماجرای هالووینی گارفیلد" (۳۰ اکتبر ۱۹۸۵) (برنده شد)
۵. "گارفیلد در جزیره" (۲۷ مه ۱۹۸۶) (نامزد شد)
۶. "گارفیلد به هالیوود میرود" (۸ مه ۱۹۸۷) (نامزد شد)
۷. "کریسمس گارفیلد" (۲۱ دسامبر ۱۹۸۷) (نامزد شد)
۸. "گارفیلد: ۹ تا از زندگیش" (۲۲ نوامبر ۱۹۸۸) (نامزد شد)
۹. "بچه ها و بولدار های گارفیلد" (۲۳ مه ۱۹۸۹) (برنده شد)
۱۰. "شکرگزاری گارفیلد" (۲۲ نوامبر ۱۹۸۹) (نامزد شد)
۱۱. "فانتزی های گربه گارفیلد" (۱۸ مه ۱۹۹۰) (نامزد شد)
۱۲. "گارفیلد جان میگیرد" (۸ مه ۱۹۹۱) (نامزد شد)
گارفیلد (فیلم) در ۱۱ ژوئن ۲۰۰۴ در سینماها اکران شد. دنباله ی آن ، گارفیلد ۲ ، در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۶ اکران شد. گارفیلد توسط بیل موری در هر دو فیلم ابراز شد. سه فیلم مستقیم به فیلم منتشر شد ، فیلم گارفیلد واقعی می شود در ۹ آگوست ۲۰۰۷ ، فیلم جشنواره سرگرمی گارفیلد در ۵ اوت ۲۰۰۸ و فیلم نیروی حیوان خانگی گارفیلد در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۹ اکران شد. در ۲۴ مه ۲۰۱۶ اعلام شد که آلکون اینترتینمنت (Alcon Entertainment) یک فیلم جدید انیمیشن کامپیوتری گارفیلد به همراه جان کوهن و استیون پی. وگنر آماده تولید خواهد کرد و به کارگردانی مارک دینال ، کارگردان فیلم "گربه ها نمی رقصند" ، "شیار جدید امپراتور" و "جوجه کوچولو" ساخته خواهد شد. در آگوست ۲۰۱۹ ، ویاکوم حقوق گارفیلد را بدست آورد و وضعیت فیلم نامشخص است.
یک بازی ویدیویی گارفیلد توسط شرکت آتاری (Atari.Inc) برای کنسول بازی ویدیویی خانگی آتاری ۲۶۰۰ ساخته شده است و در فهرست ۱۹۸۴ آنها ظاهر می شود. با این حال ، پس از اسپین آف آتاری و فروش بخش بازی های خانگی و رایانه های خود ، مالک جک ترامیل تصمیم گرفت با توجه به وضعیت نزولی صنعت بازی های ویدئویی در آن زمان ، حق امتیاز شخصیت خیلی گران باشد و بازی لغو شد. تصویر رام از بازی با برکت جیم دیویس منتشر شد.
گارفیلد:معامله پری بزرگ چربی یک بازی ویدئویی در سال ۱۹۸۷ برای کنسول های آتاری اس تی، اسپکتروم، کمودور ۶۴، آمستراد سی پی سی و آمیگا بر اساس کمیک استریپ است. توا چیکی (Towa Chiki) بازی "یک هفته از گارفیلد" را برای کامپیوتر خانواده (Family Computer) ساخته بود ، که تنها در سال ۱۹۸۹ در ژاپن منتشر شد. سگا همچنین بازی های ویدئویی را بر اساس گارفیلد برای جنسیس "گارفیلد:گرفتار عمل" (Garfield: Caught in Act) و رایانه های ویندوز ۳.۱ ساخت. شرکت های دیگر بازی هایی نظیر داستان دو گربه برای نینتندو دی اس را ساختن که توسط گیم فاکتوری (Game Factory) منتشر شدند، بازی کابوس گارفیلد برای نینتندو دی اس، جشنواره سرگرمی گارفیلد برای نینتندو دی اس و "هزارتوی گارفیلد" برای گیم بوی. در پلی استیشن ۲، گارفیلد و گارفیلد ۲ (که در ایالات متحده با نام های گارفیلد ، یک داستان دو گربه شناخته می شدند) بودند. "تور جهانی گارفیلد لازانیا" برای پلی استیشن ۲ نیز ساخته شده است. و بازی های اضافی اخیر برای دستگاه های تلفن همراه عبارتند از: "شام گارفیلد" و "دفاع زامبی گارفیلد" و غیره.
در سال ۲۰۱۲ ، مجموعه ای از بازی های ویدئویی گارفیلد توسط ناشر فرانسوی آنومان اینتراکتیو منتشر شدند از جمله پازل های من با گارفیلد! ، جداول ضرب با گارفیلد ، گارفیلد کارت و مسابقه گارفیلد آغاز شد!
در تاریخ ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۹، گزارش شد که گارفیلد کارت قصد دارد دنباله ای با عنوان گارفیلد کارت:مسابقه خشمگین را بدست آورد. این بازی در تاریخ ۷ نوامبر ۲۰۱۹ برای مایکروسافت ویندوز و مک او اس از طریق استریم (Steam) و در ۱۹ نوامبر ۲۰۱۹ برای پلی استیشن ۴ ، ایکس باکس وان و نینتندو سوئیچ منتشر شد.
جوزف پاپ، تولید کنندهٔ فیلم خط کوروس (Chorus Line)، در مورد ساخت یک موزیکال گارفیلد صحبت کرد، اما به دلیل برخی عوارض، هیچگاه از زمین خارج نشد. یک قطعه موسیقی کامل با عنوان "Garfield Live"، برای سپری کردن تور ایالات متحده در سپتامبر ۲۰۱۰ برنامه ریزی شده بود، اما در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۱، جایی که در مونسی، ایندیانا پخش شد، حرکت کرد. این کتاب توسط جیم دیویس، با موسیقی و اشعار مایکل دانیسکر و بیل مید، نوشته شده است و توسط AWA Touring Services رزرو شده است. آهنگ افتتاحیه "Cattitude" را می توان در وب سایت ملی تور، همراه با دو نفر دیگر، "بر روی حصار" و "رفتن به خانه" شنیده ام. هنگامی که تور آمریکای شمالی در سال ۲۰۱۲ به پایان رسید، آن را در سراسر آسیا سفر کرد.
با توافق با پاوز،، شرکت بوم! استودیو (Boom!Studio) در ماه مه ۲۰۱۲ یک کتاب کمیک گارفیلد را راه اندازی کرد که اولین موضوعی است که توسط یک داستان نوشته شده توسط مارک ایوانیر (که نظارت بر گارفیلد و دوستان و نمایشگاه گارفیلد را داشته است) منتشر شده است و نشان داده شده توسط گری بکرر (Davis) است.
در سال ۲۰۱۶، هرمس مطبوعاتی با Paws, Inc را امضا کرد تا یک کتاب هنری در زمینه هنر نویسنده جیم دیویس، تحت عنوان «هنر جیم دیویس گارفیلد» منتشر کند.این کتاب شامل یک مقاله توسط نویسنده R.C. هاروی و دیگر مواد اصلی و در ژوئیه ۲۰۱۶ برای سان دیه گو کمیک-کان منتشر شد.
در سال ۲۰۱۸ ، رستوران ارواح پس از افتتاح حق رای دادن به برنامه گارفیلد میخورد (GarfieldEATS) در دبی با مضمون. این رستوران توسط بنیانگذار و "مدیر ارشد بازرگانی" ناتن مازری به عنوان "رستوران سریع موبایل" توصیف شده است. مازری ادعا می کند که این رستوران "کارآفرین" است ، یک اسلحه از کلمات "سرگرم کننده" و "جذاب" است. مشتریان غذا را از طریق برنامه رسمی موبایل سفارش می دهند که شامل بازی ها نیز می باشد و به کاربران امجازه می دهد قسمت های کارتون گارفیلد و دوستان را خریداری کنند. در این رستوران لازانیا ، پیتزا به شکل گارفیلد ، "Garfuccinos" و میله شکلات تیره شکل گارفیلد سرو می شود. مکان دوم در سال ۲۰۱۹ در تورنتو افتتاح شد.
اولین حضور: ۱۹ ژوئن ۱۹۷۸
یک گربهٔ نارنجی، چاق، خودخواه و تنبله که از خوردن و خوابیدن لذت زیادی می بره. گارفیلد در آشپزخانهٔ یک رستوران ایتالیایی به نام مامالئون متولد شد و از روز اول تولدش عاشق لازانیا شد! به گفتهٔ پدربزرگش، وقتی به دنیا اومد ۲/۴ کیلوگرم بوده که با شگفتی تمام توی تخت خواب کوچیکش جا شده.
اون عاشق لازانیا، کش رفتن غذای جان، لگد پروندن به اودی و پرت کردنش از بالای میز، سرگرم کردن یا آزار دادن شبونهٔ همسایه ها با اجرای نمایش روی پرچینه (که اکثر مواقع چیزی به سمتش پرتاب می شه)!
گارفیلد از رژیم غذایی و دوشنبه ها متنفره چون فردای یکشنبه ست و دائم تو اون روز بدشانسی می آره! اون از عنکبوت ها هم متنفره و گاهی با روزنامه یا هر چیزی که دم دستش باشه اونقدر می زنه رو سرشون تا مثل پن کیک نازک بشن. گاهی اوقات پرده های خونهٔ جان رو پاره می کنه و سرخس جان رو می خوره یا تکه تکه می کنه. این جور مواقع جان خیلی از دستش عصبانی می شه.
تفکر گارفیلد در مورد خودش و اطرافیانش باعث شده از خیلی از موجودات دیگه از جمله انسان ها و سگ ها و حیوانات دیگه باهوش تر به نظر بیاد. این روزها گارفیلد بیشتر آدمه تا گربه. سه سال بعد از شروع کمیک ها، دیویس اندامش رو اندکی تغییر داد و گارفیلد شروع به راه رفتن روی دو پا کرد و از اون موقع تا به حال روز به روز رفتارش بیشتر به آدم ها شبیه شده.
اولین حضور: ۱۹ ژوئن ۱۹۷۸
صاحب گارفیلد و مثلاً ارباب خونه ست، که البته گارفیلد قبلاً بهش ثابت کرده ارباب واقعی خونه کیه! جان یک ناشی به تمام معناست. اون به گارفیلد و اودی غذا می ده و هم صحبت گارفیلد به حساب میاد. با اینکه نمی تونه حرف های اونو بشنوه ولی به نظر میاد به خوبی می تونه ذهن خونی کنه و صحبت های گارفیلد رو حدس بزنه. اون تو ارتباط برقرار کردن با دیگران، مخصوصاَ لیز، مشکل داره. اکثر مواقع قربانی شوخی های گارفیلد می شه. جان یه کارتونیسته و اونقدر پول در میاره که می تونه شکم گارفیلد رو سیر نگه داره! جان متولد ۲۸ جولایه و از سال ۱۹۷۸ با گارفیلد زندگی می کنه.
اولین حضور: ۸ آگوست ۱۹۷۸
سگ دوست داشتنی اما کودن لیمان. اودی همراه لیمان به خونهٔ جان نقل مکان کرده و مسلمه که گارفیلد از این موضوع خوشحال نشده. موهای بدنش زرد رنگه و گوش های قهوه ای رنگی داره. تندتند نفس می کشه و بیشتر مواقع زبون بزرگش بیرون از دهنشه. گارفیلد اغلب اونو از بالای میز به پایین پرت می کنه یا با مشت و لگد اونو از خودش دور می کنه فقط چون ازش خوشش نمیاد. اودی تنها موجودیه که نمی تونه حرف بزنه ولی حرف های دیگران رو متوجه می شه. البته گاهی دیده شده کلمات کوتاهی از ذهنش می گذره که نشون می ده لال نیست، فقط یه خرده کم حرفه! اودی همیشه قربانی شوخی های گارفیلد می شه.
پوکی خرس عروسکی گارفیلده که به نظر گارفیلد بهترین دوست خودشه! گارفیلد معتقده که پوکی مثل خودش فکر می کنه!
گارفیلد پوکی رو تو کشوی اتاق جان پیدا کرد که معلوم نیس صاحب قبلیش کی بوده. گارفیلد خیلی به پوکی وابسته س و آرزو داره تو بغلش بخوابه که البته معلومه که نمی تونه!
لیز کتر الیزابت ویلسون، دامپزشک گارفیلده. جان با نگاه اول عاشقش می شه و دائم سعی می کنه باهاش ارتباط برقرار کنه و باهاش بیرون بره. لیز هم سعی می کنه بهش بفهمونه هیچ علاقه ای به این کار نداره ولی تلاشش بیهوده ست. البته گهگاه به دعوت هاش پاسخ مثبت می ده ولی پایان تمام این گردش ها به بلا و مصیبت منتهی می شه! بعدها جان رو توی یک رستوران می بینه و اونجا جلوی چند نفر دیگه اعتراف می کنه که به جان علاقه پیدا کرده.
آرلین دوست دختر گارفیلد هست. یگ گربهٔ مادهٔ صورتی لاغر که به نظر می رسه تنها موجود زنده آیه که می تونه با موفقیت سر به سر گارفیلد بگذاره. بین دندون های جلوش فاصله هست که گارفیلد تا می تونه به اون اشاره می کنه چون تنها چیزیه که در برابر کنایه های آرلین داره! به نظر گارفیلد، آرلین دومین گربهٔ زیبای دنیاست. آخه اولیش خودشه!
لیمان (lyman) دوست جانه که برای مدتی پیش اون زندگی کرد. سیبیل های لیمان یکی از محبوب ترین قسمت های کمیکهائیه که لیمان توش وجود داره! لیمان کمی خنگه. تو لباس پوشیدن هیچ سلیقه ای نداره و به گفتهٔ دیویس هدف اصلی از حضور لیمان، وجود شخصی بود که جان بتونه واقعاً باهاش صحبت کنه و نظراتش رو بهش بگه که این وظیفه با گذر زمان به عهدهٔ خود گارفیلد گذاشته شد و لیمان بدون هیچ توضیحی ناپدید شد! آخرین باری که لیمان دیده شد توی جشن تولد ده سالگی گارفیلد بود.
نرمال (nermal) بچه گربهٔ ناز ملوسیه که مدام ملوسیش رو به رخ گارفیلد می کشه و می گه گوگولی ترین گربهٔ دنیاست. یا می گه گربه تا بچه ست خوشگله، وقتی بزرگ می شه زشت می شه. در کل زبونش دائم برای نیش و کنایه باز می شه. گارفیلد از حرفهاش به شدت عصبانی می شه.
ایرما از معدود دوستهای جانه که تو کمیک ها ظاهر می شه. اون صاحب یکی از غذا خوری های تزدیک خونهٔ جانه که گاه وبیگاه غذاهای بی کیفیت و مدیریت بدتر غذاخوریش موضوع خندهٔ بعضی کمیک ها می شه. چهرهٔ جذابی نداره و یه کم دیر انتقاله و یه کمی هم خل و چل می زنه ولی فرز و سریعه. اکثر اوقات با کارهاش همه رو غافلگیر می کنه.
خونهٔ جان محل سکونت چندین موشه. تمام اون ها دوستان گارفیلد هستن. اکثرشون اسم ندارن ولی گارفیلد اسم سه تا از اون ها رو گذاشته اسکویک، هرمن و فلوید. اون ها می دونن که گارفیلد تنبل تر از اونیه که بتونه اون ها رو بگیره. جان هم بعضی اوقات اون رو تهدید می کنه که اگه موش ها رو نگیره بهش شام نمی ده. مسلماً گارفیلد هم روش های خودش رو داره.
| [
{
"answer1": "در ابتدا به صورت محلی در سال ۱۹۷۶ به عنوان جان منتشر شد",
"answer2": "توسط جیم دیویس (Jim Davis) خلق شده",
"distance": 81,
"question": "گارفیلد در ابتدا در کجا منتشر شد و چه کسی او را خلق کرد؟"
},
{
"answer1": "گارفیلد از رژیم غذایی و دوشنبه ها متنفره",
"answer2": "اولین انیمیشن گارفیلد در فیلم سرگرمی های خارق العاده (The Fantastic Funnies) بود که در تاریخ ۱۵ مه ۱۹۸۰",
"distance": 6788,
"question": "گارفیلد از چه چیزهایی متنفر است و اولین انیمیشن گارفیلد در چه سالی پخش شد؟"
},
{
"answer1": "صاحبش، جان آرباکل (Jon Arbuckle)",
"answer2": "نام و شخصیت خود را از پدربزرگ دیویس ، جیمز آ. گارفیلد دیویس",
"distance": 2441,
"question": "نام صاحب گارفیلد چیست و گارفیلد نام خود را از چه کسی گرفته است؟"
},
{
"answer1": "در تاریخ ۶ آگوست ۲۰۱۹ ، ویاکام سی بی اس، مستقر در نیویورک اعلام کرد که شرکت پاوز (Paws.Inc) را از جمله حق رای دادن به حقوق گارفیلد (کارتون های طنز ، کالا و انیمیشن) به دست می آورد",
"answer2": "گارفیلد در آشپزخانهٔ یک رستوران ایتالیایی به نام مامالئون متولد شد",
"distance": 13341,
"question": "در سال 2019 چه اتفاقی برای حقوق گارفیلد افتاد و گارفیلد در چه شهری متولد شده است؟"
}
] | [
{
"answer1": "اتحادیه ویژه ایالات متحده استریپ توزیع ملی را که قبلاً از گارفیلد در تاریخ اول سپتامبر ۱۹۷۷ بازخوانی شده بود ، در مارس ۱۹۷۸ پذیرفت و در ۱۹ ژوئن همان سال اولین بار در ۴۱ روزنامه را آغاز کرد",
"answer2": "اولین حضور: ۸ آگوست ۱۹۷۸",
"question": "کمیک گارفیلد چه زمانی به صورت سراسری منتشر شد و اولین حضور اودی در کمیک چه زمانی بود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
511 | : سه پادشاهی کره
سه پادشاهی کره از گوگوریو، باکجه و شیلا تشکیل می شد که در شبه جزیره کره و قسمت هایی از منچوری تشکیل شد. روابط این سه امپراتوری جالب است؛ روابطی که حتی خود خواننده نمی تواند حدس بزند. سه امپراتوری کره به عبارتی غول های شبه جزیره کره بودند که روزی دوست و روزی دشمن هم می شدند.
گوگوریو شمالی ترین امپراتوری کره بود که در سال ۳۷ پیش از میلاد در باک بویو و بعد از حمله ای وسیع به هیون تو گون تشکیل شد.
"پادشاه دانگمیونگ" (زاده ۵۸ پیش از میلاد و درگذشته ۱۹ پیش از میلاد - پادشاهی ۳۷ تا ۱۹ پیش از میلاد) یا به طور کامل "دانگمیونگ سئونگ وانگ" که به اسم زمان تولدش "جومونگ" نیز معروف است، مؤسس امپراتوری گوگوریو می باشد. گوگوریو در میان سه امپراتوری کره، شمالی ترین آن ها محسوب می شد. در لوح سنگی گوانگائتو از او با نام چومووانگ به معنی پادشاه چومو و در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا از او با نام جومونگ و عنوان گو یاد شده است. همچنین در کتاب سامگوک ساگی از او با نام "چومونگ" یا "سانگائی" نیز نام برده شده است. در سایر نوشته های بدست آمده، او با نام های چومونگ، جونگمو یا دومو معرفی شده است.
افسانه تأسیس گوگوریو برگرفته از متون کهن کره از جمله لوح سنگی گوانگائتو می باشد. معروفترین متن شناخته شده با اندکی تغییرات از سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و "دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون" از "دانگ گوک ایسانگ گوکجیپ" بدست آمده است.
بحث های مختلفی بر سر آنکه پدر واقعی او چه کسی بوده به وجود آمده است، در بعضی از متون کره، جومونگ را پسر هه موسو (解慕漱:به معنی پسر آسمان) و یوها (柳花:به معنی دختر خدای رودخانه هابک) توصیف کرده اند.
گفته شده است که هموسو با یوها در زمانی که او در کنار رودخانه در حال حمام کردن بود، آشنا شده است، اما خدای رودخانه هه موسو را قبول نکرد و او به آسمان برگشت. خدای رودخانه یوهوا را به اوبالسو (優渤水) تبعید کرد، مکانی که او با پادشاه دانگ بویو (بویو شمالی)، گوموا آشنا شد و صیغه او گردید. یوهوا که توسط نور خورشید باردار شده بود، تخمی را به دنیا آورد. گوموا سعی کرد تا تخم را نابود کند سپس سعی کرد تا تخم را به حیوانات بخوراند، اما حیوانات به جای خوردن آن، از تخم محافظت کردند تا صدمه نبیند. در نهایت گوموا تخم را به یوها برگرداند و از درون تخم پسری به دنیا آمد که جومونگ نامیده شد و در زبان کره ای به معنی کماندار ماهر است. جومونگ برای مهارت استثنایی که در تیراندازی داشت، معروف بود. سرانجام به خاطر حسادت پسران گوموا، جومونگ مجبور به ترک دانگ بویو شد. برطبق افسانه در هنگام فرار با اسبش به رودخانه ای خروشان رسید، لاک پشت ها و جانوران آبزی بر سطح آب آمدند و یک پل ایجاد کردند. هنگامیکه او به سرزمینی که در جنوب رودخانه قرار داشت وارد شد، مورد استقبال گو موسئو دانگون فرمانروای جولبون (که همان باک بویو بود) قرار گرفت. گو موسئو می دانست که جومونگ یک مرد معمولی نیست و دخترش سوسانو را به عقد او درآورد. بعد از مرگ گو موسئو در ۳۷ پیش از میلاد، جومونگ هفتمین دانگون در باک بویو گردید. او تمام ۵ قبیله جولبون را با یکدیگر متحد کرد و یک کشور پادشاهی متمرکز به وجود آورد. جومونگ در سال ۳۷ پیش از میلاد کشور گوگوریو را تأسیس نمود و اولین پادشاه گوگوریو شد. در همان سال، پادشاه قبیله بیرو که سونگ ینگ نام داشت پس از دریافت کمک جهت شکست قبیله مالگال که مورد هجوم آن ها قرار گرفته بود، تسلیم جومونگ شد. در سال ۳۴ پیش از میلاد، "جولبون سئونگ" اولین شهر پایتخت گوگوریو همراه با قصر امپراتوری تکمیل شد. ۴ سال بعد و در سال ۲۸ پیش از میلاد، جومونگ ژنرال بو ویئوم را جهت تسخیر پادشاهی اوکجه فرستاد. در طی همان سال مادر جومونگ، یوهوا، در قصر دانگ بویو درگذشت و برای او یک مراسم خاکسپاری در حد یک ملکه گرفتند در حالیکه او فقط یک صیغه سلطنتی بود. جومونگ یک فرستاده و هدایای فراوانی جهت قدردانی از سخاوت پادشاه گوموا، برای او ارسال نمود. در سال ۱۹ پیش از میلاد، همسر اول جومونگ، " یی سویا " همراه پسرش، یوری، دانگ بویو را ترک کردند و وارد گوگوریو شد. یی سویا، ملکه شد و سوسانو همسر دوم جومونگ به علت فشارهای وارده و همچنین ترس از موقعیت پسرانش در آینده گوگوریو تصمیم به ترک آنجا گرفت. سوسانو، گوگوریو را همراه دو پسرش و تعدادی از مردم ترک کرد و آن ها را به سمت جنوب شبه جزیره کره، مکانی که در حال حاضر کره جنوبی در آن قرار دارد، رهبری کرد. جومونگ اولین پسرش یوری را به عنوان ولیعهد معرفی نمود و او را وارث تاج و تخت کرد.
نظریه رایج این است که یوری به عنوان پسر پادشاه جومونگ و بانو یه سویا جانشین او گردید. یک توضیح متداول برای تفاوت عنوان پدر و پسر در این است که، عنوان اصلی جومونگ، "Hae" بوده، اما او پس از تأسیس امپراتوری گوگوریو آن را به Go" تغییر داده بود. در کتاب های سامگوک ساگی و سامگوک یوسا به این تغییر عنوان اشاره شده است.
در مطالعات تازه صورت گرفته، بعضی از تاریخ نویسان، یک سری نظرات، در ارتباط با تأسیس گوگوریو ارائه کردند. آن ها فکر می کنند که این احتمال وجود دارد که یوری، پسر جومونگ نباشد و فقط یک غاصب تاج و تخت باشد.
نظراتی که منجر به این نتیجه گیری توسط این گروه از تاریخ نویسان شد شامل، مرگ زودهنگام جومونگ، تفاوت عنوان ها، رفتار تند یوری نسبت به بعضی از افراد قابل اعتماد جومونگ و تفاوت در روش های حکومتی آن ها بود.
پادشاه جومونگ، در سن ۴۰ سالگی درگذشت. همچنین تفاوت عنوان ها ممکن است به معنی تغییر سلسله از خانواده Go به خانواده Hae باشد.
نکته قابل تأمل دیگر، این حقیقت می باشد که اغلب افراد مورد اعتماد و نزدیک به جومونگ تبعید یا مجبور به استعفاء شدند. به طور مثال می توان از هیوبو نام برد، که در زمره اولین سه پیرو پادشاه جومونگ، برطبق اولین جلد گوگوریو از تاریخچه سه امپراتوری (سامگوک ساگی)، بود. هیوبو، به طور پیوسته با روش پادشاه یوری که پی در پی جهت شکار قصر را ترک می کرد، مخالفت می ورزید. او با اصرار زیاد از پادشاه درخواست می کرد که با دقت بیشتری به مسائل مهم کشوری بپردازد.
اگرچه، خشم یوری افزایش پیدا کرد و هیوبو را مجبور به استعفاء نمود، اما این ادعا شاید خنثی شود با اثبات این حقیقت که همه افراد پادشاه جومونگ حذف نشدند. ژنرال "بو بان نو" و "اویی"، در بیشتر دوران حکومت پادشاه یوری به گوگوریو خدمت کردند و نقش های فعالی را در امپراتوری ایفاد کردند. گوگوریو در زمان حکومت یوری آن سیاست قاطع و گسترده ای که در زمان حکومت جومونگ وجود داشت را نتوانست نشان دهد.
آخرین نظریه، یوری یک قطعه از شمشیر شکسته جومونگ را پیدا کرده و از او جهت فروپاشی حکومت جومونگ و به قدرت رسیدن خود استفاده کرده است. روی هم رفته، این حقیقت که جومونگ ۵ ماه پس از رسیدن یوری فوت کرده، دلیل سؤ ظن این گروه از مورخین است.
یوری، یک پادشاه قدرتمند و جنگجوی موفق توصیف شده است. او قبیله "Xiongnu" را در سال ۹ پیش از میلاد، شکست داد. در سال ۳ پیش از میلاد، یوری پایتخت را از قلعه جولبون به قلعهٔ گانگنا منتقل نمود.
همسایه گوگوریو، سلسله هان از چین، توسط وانگ مانگ، مؤسس سلسله ژین، منقرض گردید.
در سال ۱۲ میلادی، سی و یکمین سال حکومت پادشاه یوری، وانگ مانگ پیکی را به گوگوریو فرستاد و درخواست سرباز و اتحاد جهت غلبه بر "Xiongnu" کرد. شاه یوری درخواست او را نپذیرفت و به جای آن به ژین حمله کرد.
پادشاه یوری ۵ پسر و یک دختر به نام سریو داشت. وی بعد از مرگ بزرگترین پسرش دوجول، هامیونگ را به عنوان ولیعهد معرفی کرد؛ ولی بعدها یوری برای صلح مصلحتی به بویو می رود تا با پادشاه تسو آشتی کند و همچنین موهیول پسر دیگر یوری در بویو بود و قرار بود که کشته شود به همین خاطر هامیونگ به مرزهای بویو حمله کرد و موهیول را نجات داد. وقتی این خبر به گوش تسو رسید. تسو دستور داد تا هامیونگ خودش را جلوی تسو بکشد و هامیونگ هم نپذیرفت و دوباره به تسو حمله کرد و بدل تسو را کشت. بار دیگر تسو دستور داد تا هامیونگ خودش را بکشد و گرنه یوری کشته می شود و هامیونگ هم خودش را جلوی چشمان تسو کشت و پدرش را از مرگ نجات داد.
موهیول (۴۴–۱۸ میلادی)، سومین امپراتور گوگوریو، شمالی ترین در میان سه امپراتوری کره، بود. موهیول، به زودی گوگوریو را به سمت یک دوره توسعه ارضی بزرگ، تسخیر چندین کشور کوچک و امپراتوری قدرتمند دانگ بویو، سوق داد.
پرنس "موهیول"، سومین پسر پادشاه یوری و نوهٔ پادشاه جومونگ بود. او در سن ۲۱ سالگی، در سال ۱۴ بعد از میلاد ولیعهد گوگوریو شد و ۴ سال بعد، پس از مرگ پدرش، به سلطنت رسید. او در ""Daesuchonwon"" دفن شده بود.
موهیول، حکومت مرکزی گوگوریو را قوی کرد و قلمرو گوگوریو را گسترش داد. او در سال ۲۲ میلادی، دانگ بویو را ضمیمه کشور گوگوریو کرد و پادشاه آن ""Daeso""یا تسو، را کشت. موهیول، در سال ۲۶ میلادی "«Gaema-guk»" و پس از آن "«Guda-guk»" را تصرف کرد.
پس از دفع حمله چینی ها در سال ۲۸ میلادی، او پسرش، پرنس هدونگ، را جهت حمله به مقر فرماندهی ""Nangnang""، در سال ۳۲ میلادی فرستاد. پادشاه دائموسین، "Nangnang" را در سال ۳۷ میلادی فتح نمود.
امروزه، از دائموسین به عنوان یک الگو، برای ""Manhwa"" مشهور و بازی ویدئویی "«Nexon: امپراتوری بادها»"، استفاده می شود. درام تاریخی "«امپراتوری بادها»" نمایش آن در سپتامبر ۲۰۰۸ آغاز شد. این درام دربارهٔ ""Manhwa""، همان طور که در بالا ذکر شد و شرح زندگی "موهیول"، پرنس گوگوریو، است که با یک پیشگویی به دنیا آمد. این پیشگویی بیان می کرد که "موهیول" باعث نابودی گوگوریو می شود. یوری پدرش به علت فشارهای مردم و سران حکومت مجبور می شود او را بکشد و ظاهراً او را می کشد ولی حس پدری این اجازه را نمی دهد او را مخفیانه به میان مردم می فرستد و تا ۲۰ سالگی موهیول نمی دانست که شاهزاده است و سختی های زیادی کشید و…
گوگوریو معمولاً با هر دو امپراتوری روابط بدی داشت و در بیشتر اوقات در حال جنگ بود اما گوگوریو بیشتر از اینکه با دو امپراتوری دیگر دشمن باشد با چینی ها دشمن بود.
در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال اتحاد امپراتوری شیلا با نیروهای تانگ محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد در همین سال شیلا و تانگ دستور حمله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت، پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد
درام تاریخی دائی جویونگ در سال ۲۰۰۸ در مورد فتح گوگوریو ساخته شد.
باکجه یکی دیگر از سه پادشاهی در کره بود.
باکجه در سال ۱۸ پیش از میلاد توسط دو شاهزاده گوگوریو یعنی بیریو و اونجو پسران سوسونو بنیان گذاشته شد.
در سال ۱۹ پیش از میلاد یه سویا و یوری به گوگوریو بازگشتند و سوسونو که موقعیت پسرانش به خصوص بیریو را در خطر دید به همراه پسرانش گوگوریو را ترک کرد.
دانگمیونگ (جومونگ) سربازان زیادی به او داد.
پس از حرکت سوسونو بیریو در میچاهول و اونجو در ویریسونگ ساکن شدند.
اونجو با یک پارچه کردن مردم جولبون، باکجه یا پکجه را به وجود آورد. سوسونو و گو مسئو دانگون مهره های اصلی برپایی باکجه بودند.
باکجه هر وقت با مشکلی برمی خورد از شیلا کمک می گرفت و روابط بسیار بدی با گوگوریو داشت، با وجودیکه در اصل متعلق به یک خانواده هستند.
در سال ۶۵۸ میلادی در حالیکه کسی انتظارش را نداشت دو متحد قدیمی با هم بجنگند، نیروهای متحد تانگ و شیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آن ها با ۱۸۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردند. در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگی ها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند، به باکجه کمک کرد در سال ۶۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و شیلا با کشتن پادشاه باکجه اویجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمین های باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به شیلا شد. به این ترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد.
در سال ۵۷ قبل از میلادی شیلا در شبه جزیره کره تشکیل شد و پس از ۹۹۲ سال حکومت در سال ۹۳۵ میلادی از بین رفت. مورخین دورهٔ تاریخ شیلا را به دو قسمت تقسیم می کنند، یکی شیلا قبل از اتحاد و دیگری شیلا متحد.
مردم او را با نام های مختلفی می شناسند که می توان به Geoseogan و Geoseulhan اشاره کرد.
نام خانوادگی او باک است که معنی کدو می باشد در افسانه ها آمده است او از تخم مانند کدو بیرون آمد و برای همین این نام خانوادگی برای او انتخاب شده است. افسانه های زیادی در مورد به دنیا آمدن او است که از مهم ترین آن ها می توان به این اشاره کرد که سران شش روستای متحد دور هم جمع شدن تا در مورد اسکان پناهنده های گوجوسان و تشکیل امپراتوری با هم صحبت کنند در همین لحظه تخمی نورانی از آسمان به زمین افتاد و پسری به شکل کدو از تخم بیرون آمد و در میان نور خورشید رقصید و سران شش قبیله او را به عنوان پادشاه انتخاب کردند. او ۱۳ سال بیش نداشت که به عنوان اولین امپراتور شیلا حکومت کرد و در سال ۴۱ قبل از میلاد ازدواج کرد او سعی می کرد کم کم قلمرو خود را گسترش دهد اما او به دلیل تشکیل دو امپراتوری دیگر (گوگوریو و باکجه) بسیار عصبانی شد اما او قدرت مقابله با هیچ یک از این دو امپراتوری را نداشت. او در سال ۴ میلادی در سن ۷۳ سالگی و به دلیل بیماری طاعون مرد پسرش نامهائه او را در محلی به نام سارئونگ دفن کرد و حکومت به نامهائه پسر بزرگش رسید.
او با سفر خود به تانگ قراردادهایی را میان دو طرف بست و بعد از چندین دیدار مشکوک، در سال ۶۵۸ میلادی نیروهای متحد تانگ و شیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آن ها با ۱۸۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردن در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگی ها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند به باکجه کمک کرد در سال ۶۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و شیلا با کشتن پادشاه باکجه اویجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمین های باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به شیلا شد. به این ترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد و در سال ۶۶۱ موییل مرد. اشراف زادگان که قدرت بالای شیلا را دیدند به فکر افتادند که یک اتحاد بین حزب ها و قبایلی که با جنگ مخالف بودند، درست کنند، به این ترتیب وحدتی شکل گرفت و دورهٔ جدیدی از تاریخ شیلا به وجود آمد.
در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال امپراتوری شیلا با نیروهای تانگ، محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد. در همین سال شیلا و تانگ دستور حمله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت. پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد، به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد در سال ۶۶۸ میلادی قلعهٔ دائی جویونگ توسط تانگ و شیلا تسخیر شد و گوگوریو برای همیشه از تاریخ محو گردید و گوگوریو مانند باکجه بین تانگ و شیلا تقسیم شد و همهٔ سربازان برای جلوگیری از حملات و از ژاپن به شیلا رفتند.
درام تاریخی دائی جویونگ در سال ۲۰۰۸ در مورد فتح گوگوریو ساخته شد.
گفته شد نیروهای متحد تانگ و شیلا برای جلوگیری از حملهٔ ژاپنی ها به شیلا رفتند و یک سال در آنجا ماندند در سال ۶۶۹ میلادی امپراتور تانگ از مونمو خواست تا سربازانش را برگرداند اما مونمو به جای سربازان برایش سر نگهبانی را که پیغام آورده بود را آورد و تمام سربازان تانگ رو که در شیلا بودند را قتل عام کرد و حالا شیلا با ۱۰۰۰۰ نفر بیشتر به جنگ تانگ رفت. در سال ۶۶۹ میلادی مونمو با سربازانش به تانگ حمله کرد و به ترتیب قلعه های تانگ را فتح کرد او در سال ۶۷۴ میلادی پایتخت تانگ را تسخیر کرد و مناطق زیادی را از تانگ گرفت این طور بود که شیلا کل منطقه را در اختیار گرفت مونمو تمامی سرزمین هایی را که از باکجه و گوگوریو به تانگ رسیده بودند نیز پس گرفت.
شورش های زیادی بعد از اتحاد شیلا روی داد که باعث مرگ چندین پادشاه شد این شورش ها آنقدر ادامه یافت که پادشاه شیلا جانگ بوگو و وزیر دربارش را برای ادارهٔ پادگان های دریایی به چانکهی فرستاد.
جانگ بوگو (به کره ای (خط هانجا): 張保皐) یا گونگ بوک (به کره ای (خط هانجا): 弓福) (مرگ در ۸۴۶ میلادی) دریانورد، فرمانده جنگی، استاد هنرهای رزمی و یکی از نیرومندترین سیاست مداران پادشاهی شیلا در کره بود. او چندین دهه بر دریای زرد و آب های میان سواحل جنوب غربی کره و شبه جزیره شاندونگ چین تسلط داشت. مرکز ناوگان کشتیرانی او در جزیره واندو در چانگ هی جین (استان جولا در کره جنوبی) در دریای جنوب غربی قرار داشت، او مقام رسمی فرماندار دریایی چانگ هی جین را از طرف دربار شیلا در اختیار داشت. اطلاعات زیادی در مورد زندگی او در دست نیست. در کتاب "سامگوک ساگی" (تاریخچه سه پادشاه) که در سده دوازدهم میلادی نوشته شده، زندگینامه کوتاهی از جانگ بوگو آمده است. در آن به مهارت او در هنرهای رزمی و سفر او به همراه پسر عمویش یئون جانگ (정년 鄭年) در جوانی به چین (در آن هنگام تانگ نامیده می شد) اشاره شده است. آن ها با توجه به مهارت در اسب سواری و شمشیرزنی به ارتش تانگ راه یافتند و فرماندهان نظامی منطقه وانینگ (جیانگ سو کنونی) شدند. در قرن نهم هزاران شیلایی در تانگ می زیستند و بیشتر آن ها به فعالیت های تجاری در سواحل شاندونگ و یانگ زو مشغول بودند. جامعه شیلایی های یانگ زو استقلال زیادی در امور خود داشت و مسائل شیلایی ها عموماً توسط خود آن ها حل و فصل می شد.
جانگ از وضعیت تأسف بار هموطنان خود خشمگین بود، اضمحلال حاکمان تانگ موجب رونق کار دزدان دریایی گشته بود و شیلایی های مقیم تانگ هدف مناسبی برای دزدان دریایی بودند که آن ها را برای فروش در بازار به اسارت می گرفتند. در ۸۲۳ میلادی امپراتور تانگ فرمان لغو برده داری را صادر کرد و دستور بازگرداندن تمام بردگان شیلایی را به شیلا داد.
در ۸۲۵ میلادی جانگ بوگو به ساختن یک کارخانه کشتی سازی در اقدام کرد و از امپراتور هیونگ دوک (۸۲۶ تا ۸۳۶) خواست تا یک پادگان نظامی برای حمایت از تجار شیلایی و امنیت دریای زرد در واندو احداث کند. در ۸۲۸ با موافقت امپراتور پادگان نظامی در واندو افتتاح شد. بقایای پادگان چانگ هی هنوز در سواحل جنوبی واندو باقی مانده است.
با افتتاح پایگاه چانگ هی جانگ بوگو به اوج قدرت خود رسید. فرماندهان جنگی بسیاری به حمایت جانگ بوگو متکی بودند. ارتش او اگرچه به طور رسمی متعلق به پادشاه بود، اما در واقع توسط خود او اداره می شد.
قدرت سپاه جانگ در این دوران به قدری بود که او توان برانداختن حکومت را داشت. البته بسیاری از اعضای خانواده سلطنتی با توجه به قدرت برتر و همچنین طبقه اجتماعی جانگ بوگو از او متنفر بودند.
در ۸۳۹ جانگ نقش کلیدی در به قدرت رسیدن پادشاه سینمو با برانداختن پادشاه مینای داشت. کیم ووجینگ (پادشاه سینمو) از او برای براندازی پادشاه غاصبی که با کشتن پدرش به قدرت رسیده بود، کمک خواست. جانگ بوگو پاسخ داد: «اگر حق را ببینی و به آن عمل نکنی، بزدلی بیش نیستی.» حتی اگر توان آن را نداشته باشم، از دستورهای شما پیروی می کنم. لشکر ۵۰۰۰ نفری جانگ بوگو به رهبری یئون جانگ پایتخت را تسخیر کرد، کیم ووجینگ بر تخت نشست و جانگ نخست وزیر شد. جانگ بوگو جان خود را در جریان ازدواج دخترش با فرزند پادشاه مون سانگ از دست داد. اشراف زادگان که پذیرش ورود دختر جانگ (که از یک خانواده عادی بود) را به دربار نداشتند، برای قتل او توطئه چیدند.
در "ساگموک یوسا" کتاب تاریخ دیگری از قرن سیزدهم آمده است که پادشاه به دسیسه های اشراف زادگان تن داده و ازدواج با دختر جانگ را رد کرد. در نتیجه دشمنی او و جانگ بوگو درگرفت. مشخص نیست که ترور جانگ بوگو توسط چه کسی (پادشاه یا اشراف زادگان) انجام شده باشد. اما در هر دو کتاب آمده است که در ۸۴۶ جانگ بوگو توسط یوم جانگ (閻長) فرستاده دربار شیلا با فروکردن چاقویی در قلبش به قتل رسید. او اعتماد جانگ بوگو را با تظاهر به اینکه از پایتخت فرار کرده است، جلب کرد و در هنگام نوشیدن شراب او را به قتل رساند. البته در "شوکو نیهون کوکی" (續日本後紀) کتاب تاریخ ژاپنی مرگ جانگ بوگو در ۸۴۱ ثبت شده است.
پادگان چانگ هی در ۸۵۱ تعطیل شد. محل دفن خاکستر جانگ بوگو نیز نامعلوم است.
بعد از مرگ جانگ بوگو باز هم شورش ها ادامه پیدا کرد و حکومت شیلا را به قدری ضعیف کرد که دیگر هیچ وقت نمی توانست خود را بسازد در سال ۹۳۵ میلادی زمانی که شیلا بسیار ضعیف بود گوریئو به شیلا حمله کرد و با فتح شیلا سه امپراتوری کره نابود شد و به تاریخ پیوست.
چند سالی است که تلویزیون کره به ساخت درام های تاریخی روی آورده و با استقبال زیادی مواجه شده است. این فیلم ها با فروش به کشورهای دیگر درآمدهای زیادی کسب می کنند. ما به چند درام که در مورد سه امپراتوری کره است، اشاره می کنیم:
| [
{
"answer1": "در آن به مهارت او در هنرهای رزمی و سفر او به همراه پسر عمویش یئون جانگ (정년 鄭年) در جوانی به چین (در آن هنگام تانگ نامیده می شد) اشاره شده است.",
"answer2": "در ۸۲۵ میلادی جانگ بوگو به ساختن یک کارخانه کشتی سازی در اقدام کرد",
"distance": 824,
"question": "جانگ بوگو با چه کسی در جوانی به چین سفر کرد و در چه سالی به ساخت کارخانه کشتی سازی اقدام کرد؟"
},
{
"answer1": "نظریه رایج این است که یوری به عنوان پسر پادشاه جومونگ و بانو یه سویا جانشین او گردید.",
"answer2": "در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و شیلا با کشتن پادشاه باکجه اویجا باکجه را تسخیر کردند",
"distance": 6000,
"question": "بعد از مرگ پادشاه جومونگ چه کسی ولیعهد شد و چند سال بعد از آن پادشاهی کرد و در چه سالی باکجه نابود شد؟"
},
{
"answer1": "محل دفن خاکستر جانگ بوگو نیز نامعلوم است.",
"answer2": "در سال ۹۳۵ میلادی زمانی که شیلا بسیار ضعیف بود گوریئو به شیلا حمله کرد و با فتح شیلا سه امپراتوری کره نابود شد و به تاریخ پیوست.",
"distance": 167,
"question": "محل دفن خاکستر جانگ بوگو کجاست و پادشاهی شیلا در چه سالی از بین رفت؟"
},
{
"answer1": "او در سن ۲۱ سالگی، در سال ۱۴ بعد از میلاد ولیعهد گوگوریو شد و ۴ سال بعد، پس از مرگ پدرش، به سلطنت رسید.",
"answer2": "در سال ۶۵۸ میلادی نیروهای متحد تانگ و شیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند.",
"distance": 4272,
"question": "موهیول چگونه پادشاه شد و جنگ بزرگ بین شیلا و تانگ علیه باکجه در چه سالی رخ داد؟"
}
] | [
{
"answer1": "پادشاه دانگمیونگ یا به طور کامل دانگمیونگ سئونگ وانگ که به اسم زمان تولدش جومونگ نیز معروف است، مؤسس امپراتوری گوگوریو می باشد.",
"answer2": "در سال ۶۶۸ میلادی قلعهٔ دائی جویونگ توسط تانگ و شیلا تسخیر شد و گوگوریو برای همیشه از تاریخ محو گردید",
"question": "موسس امپراتوری گوگوریو چه کسی بود و در چه سالی گوگوریو به طور کامل از بین رفت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
512 | : سیاست در هند
سیاست هند در چارچوب قانون اساسی این کشور کار می کند. هندوستان از سیستم دوقلوی سیاسی یعنی دولت دوگانه (از لحاظ فدرال) پیروی می کند که از مرجع مرکزی در مرکز و ایالت های حاشیه ای تشکیل شده است. قانون اساسی اختیارات و محدودیت های سازمانی دولت های مرکزی و ایالتی را تعریف می کند و به خوبی شناخته شده و سخت و عالی به حساب می آید.
حکومت هند را بزرگترین دموکراسی جهان می نامند. استقلال هند (که در آن هنگام پاکستان، بنگلادش و نپال را هم دربر می گرفت) در ۱۵ اوت ۱۹۴۷ اعلام شد. جواهر لعل نهرو که «پاندیت» به معنی «معلم» خوانده می شد و یکی از بزرگ ترین رهبران جنبش استقلال هند از کنگره ملی هند بود به عنوان اولین نخست وزیر هند انتخاب شد.
قانون اساسی هند در سال ۱۹۴۹ به تصویب رسید و از ۲۶ ژانویه ۱۹۵۰ به اجرا درآمد که از آن هنگام تاکنون بدون تغییر اساسی با موفقیت اجرا شده است. این قانون به دولت های ایالتی اختیارات گسترده ای اعطا کرده است. در نظام سیاسی هند، نخست وزیر بالاترین مقام اجرایی کشور است و رئیس جمهور مقامی تشریفاتی است که معمولاً از میان چهره های دارای محبوبیت گسترده در سراسر کشور انتخاب می شود.
حزبی که اکثریت آرا را در انتخابات به دست آورد، نخست وزیر را تعیین می کند و با احزاب ائتلافی هیئت دولت را تشکیل می دهد. رئیس جمهور از جمعبندی آراء نمایندگان مجالس مرکزی و ایالتی از میان کاندیداهای احزاب تعیین می گردد. کمیسیون انتخابات این کشور یک نهاد مستقل دولتی است که اختیار کامل در تشخیص شرایط برگزاری و نظارت کامل بر برگزاری انتخابات را دارد. حداقل سن قانونی رای دهندگان ۱۸ سال است.
قوه مقننه هند دربرگیرنده دو مجلس با نام های لوک سابا (مجلس عوام) و راجیاسابا (مجلس سنا) ست. نمایندگان راجیا سابا ۲۵۰ نفرند که ۱۲ تن را رئیس جمهور و بقیه را نمایندگان مجالس ایالتی برمی گزیند. سناتورها باید در زمینه ادبیات، علم، هنر و مسائل اجتماعی متخصص باشند. همچنین ریاست جلسات این مجلس با معاون رئیس جمهور است. لوک سابا ۵۴۵ نماینده دارد که ۵۳۰ تن با رأی مستقیم شهروندان و ۱۳ تن از ۷ فرمانداری کل انتخاب می شوند، ۲ نفر را نیز رئیس جمهور از میان بریتانیایی های هندی تبار برمی گزیند. نخست وزیر از سوی حزب حاکم در مجلس لوک سابا معرفی می شود.
رئیس جمهوری هند به طور غیرمستقیم با آرای مجلس هند که شامل مجالس قانونگذاری (مجلس نمایندگان)، معروف به لوک سابا که مجلس سفلی گویند و مجلس علیا معروف به راجیا سابا و همچنین مجلس قانونگذاری ایالت ها انتخاب می شود.
در انتخابات ریاست جمهوری هند علاوه بر نمایندگان پارلمانی، نمایندگان کشوری در ایالت های مختلف (مجالس ایالتی) نیز شرکت می کنند که با احتساب رأی نمایندگان پارلمان در مجموع ۴۸۹۶ نماینده هستند که رئیس جمهور را برای یک دوره پنج ساله انتخاب می کنند.
هند یک جمهوری فدرال است که از زمان استقلال، دولتی مردم سالار داشته است. سیاست هند در قبضهٔ میانه-چپ روها، کنگره ملی هند (INC)، راستی ها، حزب بهاراتیا جاناتا، چپی ها، حزب کمونیست هند (CPI)، حزب کمونیست هند (مارکسیست) و تعدادی حزب منطقه ای که یا میانه-راست یا میانه-چپ هستند. با وجود طیف سیاسی گسترده و مختلف این احزاب، لزوم تشکیل دولت ائتلافی برای ایجاد حکومت، افزایش افراد طبقهِ اجتماعی متوسط که خواستار لیبرال شدن و کنترل کسری بودجه به ویژه در سطوح دولتی هستند. به این معنا است که تمامی احزاب سیاسی دیدی متعادل نسبت به اصلاحات اقتصادی دارند.
احزاب سیاسی در هند
بیش از ۷۰۰ حزب سیاسی در هند وجود دارد که به سه گروه ملی، منطقه ای (ایالتی) و محلی تقسیم می شوند. از میان آن ها کنگره ملی هند (INC)، حزب بهاراتیا جاناتا (BJP) و حزب کمونیست مارکسیست هند (CPI-M) از بزرگترین احزاب به شمار می روند.
حزب کنگره ملی هند در سال ۱۸۸۵ تأسیس شد و در سال ۱۹۱۴ با ورود مهاتما گاندی به این حزب دوره جدیدی در فعالیت های آن آغاز گردید. گاندی با رهبری حزب کنگره پرچمدار نهضت استقلال هند شد و در اثر مبارزات این حزب، سرانجام هند در سال ۱۹۴۷ به استقلال رسید. حکومت هند پس از استقلال، بیش از چهار دهه در دست حزب کنگره قرار داشت.
حزب بهاراتیا جاناتا (BJP) که در سال ۱۹۸۰ تأسیس شد، طی ۲۰ سال به تدریج از قدرت چشمگیری برخوردار گردید. پس از واقعه تخریب مسجد بابری، این حزب توانست طی سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ قدرت را در دست داشته باشد. این حزب اگرچه مجدداً قدرت را به حزب کنگره واگذار کرد، ولی همچنان به عنوان یک رقیب جدی برای حزب کنگره باقی ماند.
فهرست حزب ها در هندوستان
هند دارای حکومت فدرال نامتقارن است که سران آن در سطوح فدرال، ایالتی و محلی انتخابی هستند. در سطح ملی رئیس این کشور که نخست وزیر است توسط اعضای مجلس سفلای هند (لوک سابا) انتخاب می شود. برگزاری انتخابات را کمیسیون انتخابات هند بر عهده دارد. دو عضو این مجلس را نخست وزیر منصوب می کند و دیگران هر پنج سال یک بار بر اساس نظام نخست نفری انتخاب می شوند. اعضای راجیا سابا (مجلس علیای هند) توسط اعضای منتخب مجالس قانون گذاری ایالتی و مجمع گزینندگان سرزمین های متحد هند انتخاب می شوند.
اولین انتخابات سراسری هند در ۱۹۵۲ برگزارشد. از آن زمان تا سال ۱۹۶۷ کنگره ملی هند پیوسته بیش از ۷۳٪ کرسی های لوک سابا را در اختیار داشت، اما پس از آن احزاب دیگر به ویژه حزب ناسیونالیست بهاراتیا جاناتا و احزاب ایالتی رشد چشمگیری را در محبوبیت خود شاهد بوده اند.
انتخابات سراسری هند (۲۰۱۴)
کنگره ملی هند
بزرگترین حزب سیاسی جهان و هند است. این حزب در سال ۱۸۸۵ توسط آلن اکتاوین هیوم، دادابای نائوروجی، دینشاو واچا، وومش چاندرا بونرجی، سورندرانات بانرجی، منموهن گوش و ویلیام وددربورن تأسیس شد. این حزب با ۱۵ میلیون نفر عضو و بیش از هفتاد میلیون هوادار رهبری جنبش استقلال خواهی هند را علیه بریتانیایی های حاکم بر هند را بر عهده داشت. بعد از استقلال هند در سال ۱۹۴۷ این حزب کنگره توانست با رهبری خانواده نهرو و گاندی به حزبی ملی و سرشناس تبدیل شود. البته چالش در رهبری این حزب در دهه های اخیر بعضاً دیده شده است.
دولت هند
یک دولت فدرال است که بر پایهٔ قانون اساسی هند به عنوان مقام قانونی دولتی متشکل از اتحادیهٔ ۲۹ ایالت و هفت اتحادیه اقلیمی، یک جمهوری دمکراتیک پارلمانی اعلام و تاسیس شده، و با یک نظام جمهوری پارلمانی به نام جمهوری هند است. قرارگاه این دولت در دهلی نو؛ پایتخت هند، قرار گرفته است.
متأثر از نظام وستمینستر برای ادارهٔ کشور، دولت فدرال به طور عمده به قوای مجریه، مقننه، و قضاییه تقسیم شده، که در آن همهٔ قدرت به موجب قانون اساسی در پارلمان، به نخست وزیر و دیوان عالی کشور واگذار گردیده است. رئیس جمهور هند رئیس کشور و فرمانده عالی نیروهای مسلح هند است، در حالی که نخست وزیرِ منتخب به عنوان مدیر اجرایی (قوه مجریه) عمل می کند و مسئول ادارهٔ دولت فدرال است. یک پارلمان محلی یا لوکسابا (خانهٔ ملت) به عنوان مجلس سفلی و راجیا سابا (شورای ایالت ها) به عنوان یک مجلس علیا نیز وجود دارد. قوه قضائیه به صورت سیستماتیک شامل یک دادگاه دیوان عالی، ۲۴ دادگاه عالی و چندین دادگاه های منطقه ای است که همه بخش های فرعی دیوان عالی کشور هستند.
رئیس جمهور هند
ریاست جمهوری در کشور هند نمادین است و رئیس جمهور هند به طور غیر مستقیم منتخب مردم است که توسط مجمعی از گزینندگان متشکل از اعضای هر دو مجلس پارلمان هند، مجمع قانونگذاری تمام ایالت های هند همراه با مجمع قانونگذاری قلمرو اتحادیه پودوچری و همچنین مجلس قانونگذاری ناحیه پایتختی ملی دهلی برای خدمت در یک دوره تجدیدپذیر پنج ساله انتخاب می شود. رئیس جمهور در حضور رئیس دادگستری هند و در غیاب او ارشدترین قاضی دادگاه عالی هند سوگند یاد می کند. رئیس جمهوری هند، ریاست اجرایی کشور را برعهده ندارد و این مهم بر عهده نخست وزیر است.
اگرچه رئیس جمهور هند با آرا مستقیم مردم انتخاب نمی شود و نمایندگان پارلمان هند (لوک سبها و راجیا سبها) و همچنین اعضای مجالس ایالتی به نامزدهای این سمت رای می دهند و پست ریاست جمهوری در هند تشریفاتی است اما رئیس جمهور دارای نفوذ زیادی است و احزاب تلاش دارند تا با اجماع، نامزد مورد نظر خود را برای احراز این مقام حمایت کنند. سمت ریاست جمهوری هند هرچند تشریفاتی است اما این سمت از اختیارات قانونی گسترده ای برخوردار است. رئیس جمهوری رئیس رسمی قوای مقننه، مجریه و قضاییه و همچنین فرمانده کل نیروهای مسلح این کشور است. رئیس جمهور از قدرت اجرایی چندانی برخوردار نیست، اما چنانچه انتخابات سراسری نتایج روشن و مشخصی نداشته باشند نقش مؤثری در تأسیس دولت ایفا می کند.
فهرست نخست وزیران هند
نخست وزیر هند رئیس اجرایی دولت هند است. به لحاظ قانونی در نظام پارلمانی هند، قانون اساسی رئیس جمهور را به عنوان رئیس دولت مشخص کرده اما عملاً قدرت اجرایی به نخست وزیر و هیئت وزیران واگذار شده است. نخست وزیر معمولاً رهبر حزب یا ائتلافی است که اکثریت را در لوکسابا، یکی از مجالس قانونگذاری هند بدست می آورد.
قانون اساسی هند
عالی ترین متن قانونی در کشور هند است. این قانون در ۲۶ نوامبر ۱۹۴۹ به تصویب مجلس مؤسسان هند رسیده و از ۲۶ ژانویه ۱۹۵۰ لازم الاجرا شده است. به همین جهت ۲۶ ژانویه هر سال به عنوان روز جمهوری تعطیل رسمی است و در سراسر هند گرامی داشته می شود. در این قانون هند یک جمهوری دمکراتیک معرفی شده که برقراری عدالت، برابری و آزادی را برای شهروندانش تضمین می کند.
این قانون اساسی طولانی ترین قانون اساسی نوشته در بین تمام کشورهای مستقل دنیاست و از ۳۹۵ اصل، ۱۲ پیوست و ۸۳ الحاقیه تشکیل می شود.
هند به تبعیت از حقوق انگلستان از نظام حقوقی کامن لا پیروی می کند. تشکیلات قضائی این کشور نیز با وجود پذیرش فدرالیسم در قانون اساسی بسیار منسجم است و تمایل زیادی به یکپارچگی دارد. سلسله مراتب دادگاه ها در این کشور به این صورت است:
از کشور هند همواره به عنوان بزرگترین دموکراسی جهان یاد می شود. در کنار این موضوع، بزرگی جمعیت این کشور نیز بعد از چین دومین کشور پر جمعیت جهان زبانزد خاص و عام می باشد. جمعیت زیاد و منابع محدود عاملی در جهت افزایش فقر می باشد که کشور هند با داشتن بیش از ۳۰۰ میلیون نفر جمعیت زیر خط فقر در این زمینه سرآمد است. نقش پر رنگ سالیان دراز استعمار بریتانیا را نمی توان نادیده گرفت. توسعه هر کشوری از راه استعمار، به معنای وابستگی کشور مقابل و مستعمره است. درست به مانند اصول مرکانتیلیستی، که هر کشوری که طلا به دست آورد، قاعدتاً کشور دوم باید طلا از دست دهد، در این رابطه انگلستان توسعه یافت و در مقابل هندوستان وابسته شد و از توسعه بازماند. این بازماندگی از توسعه پس از استقلال به عنوان اصلی ترین چالش پیش روی سیاستمداران هند، همواره با راهکارهایی در جهت فقر زدایی و توسعه اقتصادی روبرو بوده است. از این رو ۶ دوره برنامه توسعه اقتصادی پس از استقلال تدوین گردید که تا هم اکنون این برنامه ها ادامه دارند اما میزان موفقیت این برنامه ها با توجه به دموکراسی لیبرال هند و ارتباط آن با مفهوم توسعه و نوسازی از منظر اقتصادی، مورد چالش قرار گرفته است. در این نوشتار سعی شده تا با بررسی علت عدم موفقیت مورد انتظار این برنامه های توسعه ایی در سایه دموکراسی به نتیجه ایی کلی در زمینه کارآمدی دموکراسی در توسعه اقتصادی دست یابیم.
مفهوم توسعه واژگان زیادی را شامل می شود که هر کدام به فراخور مسئله معانی متفاوتی دارند. مفاهیمی مانند توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، افزایش سطح رفاه، توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی، برابری، فقر زدایی و … همگی قابلیت تعمیم به مفهوم توسعه را دارند. آنچه که حائز اهمیت است جایگاه و کاربرد اصلی استفاده از واژه توسعه در وجه اقتصادی با شمولیت افزایش سطح رفاه عمومی جامعه در عین توسعه سیاسی می باشد. به طور کلی همزمان با توسعه سیاسی تصمیم گیرندگان اصول کلی یک جامعه به مفهوم توسعه اقتصادی توجه ویژه دارند. زمانی که این توسعه بتواند از بطن سیستم سیاسی یک حکومت باشد، می توان شاخصا ابراز داشت که پیوند میان توسعه اقتصادی و سیستم حکومتی تقریباً ناگسستنی است. عموماً پنج هدف اصلی برای توسعه (نظم و ثبات سیاسی، عدالت، رشد اقتصادی دموکراسی و استقلال سیاسی) با اهمیت تلقی شده که هم دارای وجوه اقتصادی، سیاسی و هم سیاسی اقتصادی است (هانتینگتون). جامعه فعلی هند پس از استقلال حدوداً ۷۰ سال را سپری کرده است. در این سال ها دغدغه اساسی سیاستمداران بر پایه فقر زدایی بوده است، حال آنکه با وجود برنامه های مدون چه موفقیت آمیز و چه غیر موفق می توان با توجه به آمارها کماکان ابراز داشت که فقر بخش عظیمی از جامعه هند را دربر گرفته و عملاً سرعت فقر زدایی و رفع نابرابری های اجتماعی بسیار کند و آهسته می باشد. نباید از عوامل اعتقادی همچون کاست و نظام طبقاتی غافل شد اما کماکان این دلیل جهت توجیه سرعت پایین فقر زدایی کافی نیست. شاید علت را بتوان در دموکراسی هند یافت اما چرا این دموکراسی در کشورهای دیگر به گونه ایی بهتر عمل کرده و روند فقر زدایی در دیگر کشورها نتایج مطلوب تری رقم زده است. آیا اشکال از دموکراسی است یا از دموکراسی هندی؟ نگارنده در این نوشتار با اشاره به جزئیات امر سعی در پاسخ به این پرسش دارد.
ابتدا برای وصف نوع دموکراسی هند نقل قولی از مهاتما گاندی می توان بیانگر خط مشی کلی نظام هند نسبت به شیوه دموکراسی غربی باشد. گاندی در بحث اقتصاد قائل بر الگوی بومی هند بود به طوری که چاره اقتصاد را در تجدید سازمانی می دید که در آن روستاها اولویت پیدا کنند. "سرانجام، ما نباید در دام تقلیدهای نابجا و ناروا گرفتار شویم. نویسندگان اروپایی، به علت کمبود تجربه و نداشتن اطلاعات درست، ناتوانند. اگر آنها می خواهند و می کوشند که نمونه اروپا را در برابر ما قرار دهند نمی توانند جز تا اندازه محدودی ما را راهنمایی کنند، زیرا شرایط اروپا به کلی با هند متفاوت است." این سخن گاندی نشان دهنده تمایل وی به استفاده از الگوی بومی مدل سیاستی در هند دارد به طوری که همگام با روحیه ایی آزادی خواهانه و ابراز اعطای فضا برای تمامی اندیشه ها در نهایت آن مدل بومی که برگرفته از بطن جامعه و مطابق با ارزش های یک هندی است، اعمال گردد. پس نمی توان مدل دموکراسی برآمده از غرب را بر دموکراسی لیبرال هندی تعمیم داد. دموکراسی در مخالفت با "حکومت استبدادی و خودکامه" پدیدار شد، اما همه جانبداران آن دیدگاه یکسانی ندارند. برخی از آن ها "آزادی" را هدف عمده حکومت می دانند و برخی دیگر "برابری" را کمال مطلوب دموکراسی تلقی می کنند. با توجه به این تعریف می توان برابری را رکن اصلی دموکراسی دانست، حال آنکه نابرابری و فقر از اصلی ترین چالش های پیش روی دموکراسی های جهان است.
رهبران هند پس از استقلال همواره آزادی سیاسی را مرتبط با آزادی اقتصادی که خود فراتر از فاکتور تولید ناخالص ملی بود، می دانستند. «» مفهومی که گاندی از آن را به عنوان «فقیرترین و ضعیف ترین افراد» که «کنترل زندگی و سرنوشت خود را به دست بگیرند» یاد می کرد. معادل امروزی آن «تفویض اختیار» یا «ارتقاء توانایی» است، که مفهومی بسیار گسترده تر از درآمد سرانه بالا است. فقدان صرفاً به معنای فقدان قدرت خرید یا درآمد نبود، بلکه فقدان آموزش و فراگیری مهارت های مختلف، بهداشت و تغذیه، سرمایه های فیزیکی و مالی را نیز شامل می شد که تمام آن ها از لوازم ضروری زندگی هر فرد تلقی می شد. به طور کلی به مفهوم خوداتکایی در تمام مسائل است که سیاستمداران هند همواره بر آن تأکید داشته اند. حال این اصل در برابر ۶ گانه پس از استقلال هند به عنوان اصلی جدایی ناپذیر با هویت هندی همواره در تعامل بوده است. ریشه نابرابری های اجتماعی و فقر در عدم اجرای صحیح مفهوم است. در دهه ۸۰ استدلال هایی مطرح شد که تفاوت های بین دولت ها در رسیدن به رشد و برابری، به محیطی بستگی دارد که رشد در آن تحقق می یابد و تصمیم های سیاسی اتخاذ می شود. برخی آرا نیز بر نقش دولت دموکراتیک توسعه گرا بر ایجاد آشتی و تلفیق بین دموکراسی با رشد اقتصادی پایدار تأکید داشتند. در هند نیز این موضوع اهمیت پیدا کرد. پس از استقلال هند مجاب به افزایش رشد تولید و نیازمند پیشرفت اقتصادی بود زیرا برای توزیع مجدد چیزی جز فقر در اختیار نداشت. برنامه های پنج ساله جهت تحقق عدالت اجتماعی با همین هدف پایه گذاری شد. در جهت کاستن نابرابری ها دولت هند از سال ۱۹۵۰ امتیازاتی را برای طبقات پایین و قبایل عقب مانده با ایجاد سهمیه های شغلی و تحصیلی در نظر گرفت. این اقدامات در جهت زدودن طبقه بندی و کاست بوده و در سال ۱۹۵۵ رسماً را مردود دانست. در دوره دوم توسعه تلاش ها در استفاده از دموکراسی در ایجاد برابری معطوف گردید. نکته قابل تأمل تلاش حکومت هند در جهت ایجاد مدرنیزاسیون و کاهش اهمیت زبانی و هویت دینی با استفاده از سکولاریسم بود. در دوره های بعدی نیز تلاش در جهت آزاد سازی اقتصاد و جذب سرمایه های خارجی اولویت های مهم توسعه ایی دولت هند را نشان می داد.
از دیگر عوامل مهم و تأثیرگذار در جهت تثبیت فقر آشکار میان قشرها مختلف مردم هند نظام کاست است. از دیدگاه گاندی کاست در گذشته در جهت حفظ شایستگی ها و رفع ناشایستگی ها پایه گذاری شده بود و هدف اصلی آن رسیدن به «موکشا» (رستگاری) بوده است اما در سده های اخیر باز تعریف معنایی منفی گردیده و ابزاری برای رسیدن به شهرت، ثروت و قدرت گردیده. گاندی وضع نا مطلوب کاست را به دلیل ماهیت آن نمی داند بلکه آن را در طبیعت آدمی تعریف می نماید که نفس زیاده خواه انسان موجب تبعیض طبقاتی امروز جامعه هند گردیده است. گاندی از نظام کاست به عنوان بزرگترین لکه بر دامان هندوییسم یاد می کند و آن را بر خلاف عقل و منطق انسان می داند. دیدگاه مورد نظر گاندی دربارهٔ کاست حفظ مکمل بودن گروه های کاستی نسبت به یکدیگر و نه برتر و فروتر بودن آن ها نسبت به هم بوده به طوری که هر طبقه را برای وجود هندوییسم به اندازه دیگری لازم و ضروری می داند. اگر رخنه دیدگاه طبقاتی در جامعه هند وجود نداشت شاید کارکرد مفهوم قدرت بیشتری می یافت و نقش دموکراسی در جهت کاهش فقر پر رنگ تر و تأثیرگذار تر می بود.
جامعه هند با وجود تکثر فرهنگ و قومیت جامعه ایی رنگین است. جامعه ایی که در آن تفکر و عقاید اصلی ترین نقش را ایفا می کنند. گاندی از رهبران استقلال هند همواره سعی در اتکا به خویشتن و ارائه مدل های بومی هندی در زمینه های مختلف داشت. گاندی حتی برای دموکراسی نیز سعی در ایجاد مدل منحصر به فرد هندی داشت. تکثر عقاید بیانگر دموکراسی بزرگ هند است. جامعه هند با وجود نابرابری های اجتماعی حاصله از نظام طبقاتی کاست نیازمند توسعه و فقر زدایی بوده و هست. این توسعه در سایه دموکراسی از اصلی ترین برنامه های دولت هند بوده و چرایی وجود آمار فقر بالا تا به امروزه نه بخاطر مفهوم دموکراسی بلکه به دلیل ساختار دموکراتیک از جمله فقدان تجربه روش های دموکراتیک اداره امور بوده است. نمی توان از نقش پررنگ اشکالات سیستم های اداری نظیر فساد در مدیریت مدنی غافل شد به طوری که بر طبق آمارها رتبه هند در شاخص فساد اداری ۷۹ از ۱۸۶است در صورتی که جزو ۱۰ اقتصاد برتر دنیا می باشد. در ۵ مورد از ۶ خدمات عمومی مدرسه، بیمارستان، اسناد، پلیس و خدمات عمومی بیش از نیمی از پاسخ دهندگان تا به حال رشوه پرداخت کرده اند. با این حال اراده نارندا مودی، نخست وزیر هند علیه فساد شکل گرفته است. ۵۳ درصد از مردم فکر می کنند که این مبارزه نسبتاً و خیلی خوب بوده است. ۶۳ درصد معتقدند مردم عادی می توانند شرایط را تغییر دهند.
| [
{
"answer1": "نخست وزیر از سوی حزب حاکم در مجلس لوک سابا معرفی می شود.",
"answer2": "نخست وزیرِ منتخب به عنوان مدیر اجرایی (قوه مجریه) عمل می کند و مسئول ادارهٔ دولت فدرال است.",
"distance": 3815,
"question": "نخست وزیر هند چگونه انتخاب می شود و در این کشور چه مقامی ریاست اجرایی دارد؟"
},
{
"answer1": "قانون اساسی هند در سال ۱۹۴۹ به تصویب رسید و از ۲۶ ژانویه ۱۹۵۰ به اجرا درآمد",
"answer2": "در این قانون هند یک جمهوری دمکراتیک معرفی شده که برقراری عدالت، برابری و آزادی را برای شهروندانش تضمین می کند.",
"distance": 7202,
"question": "قانون اساسی هند در چه سالی به تصویب رسید و همچنین این قانون چه نوع حکومتی را در هند معرفی کرده است؟"
},
{
"answer1": "حزب کنگره ملی هند در سال ۱۸۸۵ تأسیس شد",
"answer2": "گاندی با رهبری حزب کنگره پرچمدار نهضت استقلال هند شد و در اثر مبارزات این حزب، سرانجام هند در سال ۱۹۴۷ به استقلال رسید.",
"distance": 125,
"question": "کنگره ملی هند در چه سالی تاسیس شد و این حزب در جنبش استقلال هند چه نقشی داشت؟"
},
{
"answer1": "کمیسیون انتخابات این کشور یک نهاد مستقل دولتی است که اختیار کامل در تشخیص شرایط برگزاری و نظارت کامل بر برگزاری انتخابات را دارد.",
"answer2": "حداقل سن قانونی رای دهندگان ۱۸ سال است.",
"distance": 130,
"question": "کمیسیون انتخابات هند چه وظایفی دارد و همچنین سن قانونی رای دهندگان در هند چند سال است؟"
}
] | [
{
"answer1": "نمایندگان راجیا سابا ۲۵۰ نفرند که ۱۲ تن را رئیس جمهور و بقیه را نمایندگان مجالس ایالتی برمی گزیند.",
"answer2": "رئیس جمهوری در کشور هند نمادین است و رئیس جمهور هند به طور غیر مستقیم منتخب مردم است",
"question": "نمایندگان مجلس راجیاسابا چگونه انتخاب می شوند و چه کسی در هند نماد ریاست جمهوری را برعهده دارد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
513 | : مزون
در فیزیک ذرات، مزون ها (/ mi:zɒnz /یا / mɛzɒnz /) هادرون هایی هستند که متشکل از یک کوارک و یک پاد کوارک می باشند که با تعامل قوی متصل می شوند. از آنجا که مزون ها از زیر ذرات کوارک تشکیل شده اند، اندازهٔ فیزیکی آن ها با قطر تقریباً یک فمتومتر [۱] است که حدود ۲/۳ اندازه پروتون یا نوترون است. همه مزون ها ناپایدار هستند، با طولانی ترین عمر تنها چند صد و نیم ثانیه می باشد. فروریختن مازاد (گاهی اوقات از طریق میانجیگری ذرات) برای تشکیل الکترون و نوتینوئید. مزون های تخلیه ممکن است به فوتون فرو ریخته شوند. هر دو این فروپاشی حاکی از آن است که رنگ دیگر اموال محصولات جانبی نیست.
در خارج از هسته، مزون ها در طبیعت تنها به عنوان محصولات کوتاه مدت از برخوردهای بسیار انرژی بین ذرات ساخته شده از کوارک ها، مانند پرتوهای کیهانی (پروتون های انرژی بالا و نوترون ها) و مواد معمولی ظاهر می شوند. مزون ها نیز اغلب به صورت مصنوعی در شتاب دهنده های ذرات با انرژی بالا در برخورد پروتون ها، ضد پروتون ها یا ذرات دیگر تولید می شوند.
مزونها ذرات کوانتومی میدان هستند که نیروی هسته ای را بین هادرون ها منتقل می کنند که آن ها را به یکدیگر متصل می کند. اثر آن ها به طور مشابه با فوتون هایی است که نهضت های نیرو هستند که نیروی الکترومغناطیسی جاذبه را بین پروتون های متضاد متقابل و الکترون هایی که اجازه می دهد اتم های جداگانه ای وجود داشته باشد، و سپس اتم ها را به مولکول ها منتقل می کنند. انرژی های مخرب (عظیم تر) مزون ها به طور موقت در انفجار بزرگ ساخته شده اند اما تصور نمی شود که در طبیعت امروز نقش داشته باشند. با این حال، این مزون های سنگین به طور منظم در آزمایش های شتاب دهنده ذرات ایجاد می شوند تا ماهیت نوع سنگین تر کوارک را که مونوگرام سنگین تر را تشکیل می دهند، درک کنند.
مزون ها بخشی از خانواده ذرات هادرون هستند و به صورت ذره ای از دو کوارک تعریف می شوند. دیگر اعضای خانواده هادرون، بریون هستند: ذرات زیر اتمی از سه کوارک تشکیل شده است. برخی از آزمایشات شواهدی از مزون های عجیب و غریب را نشان می دهد که محتوای کوارک متعارف متعلق به یک کوارک و یک آنتیکوکور ندارد.
از آنجا که کوارک ها دارای چرخش ۱/۲ هستند، تفاوت تعداد کوارک بین مزون ها و بریون ها باعث می شود که مازون های معمولی دو کوارک بواسون باشند، در حالیکه باریون ها فرمیون هستند.
هر نوع مزون دارای آنتی اکسیدان های متناظر (ضدمزون) است که کوارک ها توسط آنتیکوکورهای مربوطه جایگزین می شوند و برعکس. به عنوان مثال، یک پیون مثبت (π+) از یک کوارک ساخته شده است و یکی از آنتیکوکورهای پایین؛ و آنتی اکسیدکننده متناظر آن، پیون منفی (π-)، از یک تا یک ضدقارق و یک کوارک پایین ساخته شده است.
از آنجا که مزون ها از کوارک ها تشکیل می شوند، در هر دو تعامل ضعیف و قوی شرکت می کنند. مزون با بار الکتریکی خالص همچنین در تعامل الکترومغناطیسی شرکت می کند. مزون به ترتیب بر اساس محتوای کوارک، توازن زاویه ای، پاریتیت و سایر خواص دیگر مانند C-parity و G-parity طبقه بندی می شوند. اگر چه هیچ مزون پایدار نیست، اما کسانی که از جرم پایین تر هستند پایدارتر از عظیم تر هستند و از این طریق می توانند در شتاب دهنده های ذرات یا آزمایشات اشعه کیهانی مشاهده و مطالعه شوند. مونون ها معمولاً کمتر از بارونی ها هستند، به این معنی که آن ها به راحتی در آزمایش ها تولید می شوند و بنابراین پدیده های انرژی بیشتری را به راحتی از باریون ها به نمایش می گذارند. به عنوان مثال، کوارک جذاب در ابتدا در مزون J / Psi دیده می شود(J/ψ) در سال ۱۹۷۴، [۲] [۳] و کوارک پایینی در مزون upsilon (ʏ) در سال ۱۹۷۷. [۴]
از نظر ملاحظات نظری، در سال ۱۹۳۴ هیکی یوکوا [۵] [۶] وجود و توزیع تقریبی "مزون" را به عنوان حامل نیروی هسته ای که هسته اتمی را با هم نگه می دارد پیش بینی کرد. اگر هیچ نیروی هسته ای وجود نداشته باشد، تمام هسته ها با دو یا چند پروتون به علت انفجار الکترومغناطیسی از بین می روند. یوکوا ذرات حامل خود را مزون، از μέσος mesos، کلمه یونانی برای "متوسط" نامید، زیرا توده پیش بینی آن بین الکترون و پروتون است که تقریباً ۱۸۳۶ برابر جرم الکترون است. یوکوا ابتدا ذرات خود را "مزوترون" نامید، اما توسط ورنر هایزنبرگ (که پدرش استاد یونانی در دانشگاه مونیخ بود) اصلاح شد. ورنر هایزنبرگ اشاره کرد که در کلمه یونانی "mesos" هیچ "tr" وجود ندارد. [۷]
اولین کاندیدای مزون یوکوا که در اصطلاح شناختی مدرن به عنوان مونی شناخته شده بود، در سال ۱۹۳۶ توسط کارل دیوید اندرسون و دیگران در محصولات فروپاشی تعاملات اشعه کیهانی کشف شد. موزون در مورد جرم مناسب به عنوان حامل نیروی هسته ای یوکوا بود، اما طی دهه آینده مشخص شد که این ذره مناسب نیست. در نهایت متوجه شدیم که "mu mezon" در تعامل قوی هسته ای شرکت نکرد، بلکه به عنوان یک نسخه سنگین الکترون عمل کرد و در نهایت به عنوان یک لپتون مانند الکترون، به جای یک مزون طبقه بندی شد. فیزیکدانان در این انتخاب تصمیم گرفتند که خواص غیر از توده ذرات، باید طبقه بندی خود را کنترل کنند.
در طول جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹–۴۵) سال ها تأخیر در تحقیقات ذرات زیر اتمی وجود داشت. اکثر فیزیکدانان در پروژه های کاربردی برای شرایط ضروری جنگی مشغول به کار بودند. هنگامی که جنگ در اوت ۱۹۴۵ به پایان رسید، بسیاری از فیزیکدانان به تدریج به تحقیقات صلح بازگشته اند. نخستین مزون واقعی که باید کشف شود، چیزی است که بعداً «پیک مازون» (یا پیه) نامیده می شود. این کشف در سال ۱۹۴۷ توسط سیسیل پاول، سزار لاتس و جوزپه اوکالیالینی انجام شد که محصولات برفی کیهانی در دانشگاه بریستول انگلستان را بر اساس فیلم های عکاسی که در کوه های اند قرار داشتند، مورد بررسی قرار دادند. بعضی از این مزون ها در حدود جرمی مشابه با meson شناخته شده بودند، اما به نظر می رسید به آن فروریختن، منجر فیزیکدان رابرت مارشک به فرض در سال ۱۹۴۷ که در واقع یک مزون جدید و متفاوت است. در طول چند سال آینده، آزمایش های بیشتری نشان داد که پیون واقعاً در تعاملات قوی دخیل بود. اعتقاد بر این، پیون (به عنوان یک ذره مجازی)، نیروی اصلی برای نیروی هسته ای در هسته اتمی است. دیگر مزونها، مانند مزون مجازی مجازی، در میانجیگری این نیرو نیز مشارکت دارند، اما به میزان کمتری. پس از کشف پیون، یوکوا در سال ۱۹۴۹ جایزه نوبل فیزیک را برای پیش بینی هایش اهدا کرد.
در گذشته، واژه مزون گاهی اوقات به معنی هر حامل نیرویی مانند "Z0 meson" بود که در مداخله تعامل ضعیف دخیل بود. [۸] با این حال، این استفاده نادرست از نفع کاهش یافته است، و مزون ها در حال حاضر به عنوان ذرات تشکیل شده از جفت کوارک ها و ضدکوارک هاها تعریف شده است.
چرخش، حرکت زاویه ای مدار و حرکت کامل زاویه ای
مقالات اصلی: اسپین (فیزیک)، اپراتور حرکتی زاویه ای، توازن زاویه ای کامل و تعداد کوانتومی
اسپین (تعداد کوانتومی S) مقدار بردار است که نشان دهنده "ذاتی" حرکت زاویه ای یک ذره است. این می آید در افزایش ۱/۲ ħ. اغلب اوقات کاهش می یابد، زیرا این واحد "اساسی" است که از چرخش استفاده می کند و به این معنی است که "چرخش ۱" به معنای "چرخش ۱ ħ" است. (در برخی از سیستم های واحدهای طبیعی، ħ به ۱ انتخاب می شود و بنابراین در معادلات به نظر نمی رسد)
کوارک ها فرمیون هستند - مخصوصاً در این مورد، ذرات دارای چرخش 1/2 (S = ۱/۲) هستند. از آنجایی که پیش بینی های چرخشی با افزایش ۱ (که ۱ ħ است) متفاوت است، یک کوارک تک دارای یک چرخش اسپین طول ۱/۲ و دارای دو پیش بینی چرخش (Sz = + ۱/۲ و Sz = - ۱/۲) است. دو کوارک می توانند چرخش های خود را هموار کنند، در این صورت دو بردار چرخش برای ایجاد یک بردار طول S = ۱ و سه چرخش چرخشی (Sz = ۱، Sz = ۰ و Sz = -۱) ۱ سه گانه اگر دو کوارک دارای چرخش های غیر همسطح باشند، بردارهای چرخشی برای ایجاد یک بردار طول S = ۰ و تنها یک پروانه چرخش (Sz = ۰)، به نام اسپین صفر تکمیل می شوند. از آنجا که مزون ها از یک کوارک و یک ضدقارق ساخته می شوند، می توان آن ها را در حالت های چرخشی سه گانه و تکین یافت.
مقدار دیگری از حرکت زاویه ای کوانتومی وجود دارد که به نام زاویه حرکت مداری (تعداد کوانتوم L) است که با افزایش ۱ ħ می شود که به دلیل کوارک هایی که در اطراف یکدیگر هستند نشان دهنده حرکت زاویه ای است؛ بنابراین، حرکت کامل زاویه ای (تعداد کوانتومی J) یک ذره، ترکیبی از حرکت زاویهای درونی (چرخش) و حرکت زاویه ای مدار است. این می تواند هر مقدار از | J = | L - S به | J = | L + S، با افزایش ۱.
فیزیکدانان ذره بیشتر علاقه مند به مزون با هیچ زاویهای حرکتی هستند (L = ۰)، بنابراین دو گروه مزون بیشتر مورد مطالعه S = ۱؛ L = ۰ و S = ۰؛ L = ۰، که مربوط به J = ۱ و J = ۰ است، اگرچه آن ها تنها نیستند. همچنین ممکن است ذرات J = ۱ را از S = ۰ و L = ۱ بدست آوریم. چگونه می توانیم بین S = ۱، L = ۰ و S = ۰، L = ۱ مزون یک منطقه فعال تحقیق در طیف سنجی مزون باشد.
اگر جهان در یک آینه منعکس شده باشد، اکثر قوانین فیزیک، یکسان هستند - چیزها بدون توجه به آنچه که ما «چپ» نامیده می شود و آنچه که ما «درست» نامیده ایم، رفتار مشابهی دارند. این مفهوم انعکاس آینه به نام parity (" P ") نامیده می شود. گرانش، نیروی الکترومغناطیسی و تعامل قوی به طور یکسان رفتار می کنند بدون در نظر گرفتن اینکه آیا جهان در یک آینه بازتاب می یابد یا خیر، و به این ترتیب به P- تقارن [حفظ هم (تقارن P). با این حال، تعامل ضعیف " " را "تعریف" چپ "را از" حق "، یک پدیده به نام نقض parity (P-نقض).
بر اساس این، ممکن است فکر کنید که اگر تابع موج برای هر ذره (به طور دقیق، میدان کوانتومی برای هر نوع ذره به طور هم زمان معکوس شود، سپس مجموعه ای از موج های جدید کاملاً برآورده می شود قوانین فیزیک (به جز تعامل ضعیف). معلوم می شود که این کاملاً درست نیست: برای این که معادلات رضایت داشته باشند، موج فوکوس نوع خاصی از ذرات باید توسط & minus 1 ضرب شود، علاوه بر اینکه معکوس شود. گفته می شود چنین نوع ذرات دارای پارتی " منفی " یا " odd " (" P " & nbsp؛ = & nbsp؛ & منفی ۱؛ در حالی که ذرات دیگر گفته می شود "مثبت" یا "حتی" برابر ("P" = +1, or alternatively "P" = +).
برای مزون ها، نسبت به حرکت زاویه ای مدار به رابطه
جایی که " L " نتیجه حاصل از همسان هماهنگی کروی، تابع موج می باشد. "+ & nbsp؛ ۱" حاصل این واقعیت است که طبق معادله معادله دیراک یک کوارک و یک ضدقارق در مقابل تقارن ذاتی قرار دارند؛ بنابراین تقارن ذاتی یک مزون، محصول تقارن ذاتی کوارک (۱) و ضدقارق (و منفی ۱) است. همان طور که اینها متفاوتند، محصولاتشان منفی است ۱ و بنابراین "+ & nbsp؛ ۱" که در نمای نمایش داده می شود، کمک می کند.
به عنوان یک نتیجه، تمام مزون ها بدون حرکت حرکتی (" L " و nbsp؛ = & nbsp؛ ۰) دارای پارتی عدد (" P " & nbsp؛ = & nbsp؛ & منفی ۱).
C-parity تنها برای مزون هایی است که آنتی اکسیدان های خود (یعنی مزون های خنثی) را تعریف می کنند. این نشان دهنده این است که آیا موجفون مزون با مبادله کوارک آن ها با ضدقارق خود باقی می ماند یا خیر. If
then, the meson is "C even" (C = +1). On the other hand, if
then the meson is "C odd" (C = −۱).
C-parity به ندرت مورد مطالعه قرار می گیرد، اما بیشتر در ترکیب با P-parity به CP-parity مورد مطالعه قرار می گیرد. تصور می شد که CP-parity حفظ شود، اما بعدها در تعامل ضعیف نقض شد.
همبستگی G یک تعریف از همبستگی C است. به جای صرفاً مقایسه عملکرد موج پس از مبادله کوارک ها و ضد کوارک ها، موجک عملکرد را بعد از مبادله مزون برای ضدمزون متناظر بدون در نظر گرفتن محتوای کوارک مقایسه می کند. گوتفرید
formula_4
then, the meson is "G even" (G = +1). On the other hand, if
then the meson is "G odd" (G = −۱).
مفهوم ایسپسین برای اولین بار توسط ورنر هایزنبرگ در سال ۱۹۳۲ پیشنهاد شد تا ارتباطات بین پروتون ها و نوترون ها را تحت تعامل قوی توضیح دهد. اگر چه آن ها اتهامات الکتریکی متفاوت داشتند، توده هایشان خیلی شبیه بودند که فیزیکدانان معتقد بودند که آن ها در واقع ذرات یکسان هستند. اتهامات مختلف الکتریکی به عنوان نتیجه برخی از تحریک ناشناخته شبیه به چرخش توضیح داده شد. این ناشناخته بعداً توسط "[یوجین وایگرن]" در سال ۱۹۳۷ به عنوان "ایزوپن" نامگذاری شد. هنگامی که اولین مزونها کشف شد، آن ها نیز از طریق چشم ایزوپسین دیده می شدند و بنابراین سه pions ذرهٔ یکسان بودند، اما در حالت های مختلف ایسپسین.
این باور طول کشید تا [موری ژلمان] مدل کوارک را در سال ۱۹۶۴ پیشنهاد کرد (شامل در ابتدا تنها کوارکهای u, d و s). موفقیت مدل ایزوپسین در حال حاضر به دلیل توده های مشابه کوارک های u و d دیده می شود. از آنجا که کوارک ها u و d توده های مشابه دارند، ذرات ساخته شده از همان تعداد آن ها نیز توده های مشابه دارند. دقیقاً مشخصه u و d کوارک ترکیب هزینه را تعیین می کند، زیرا کوارک ها شما را در معرض بار + در حالیکه d کوارک ها حمل می کنند −. به عنوان مثال، سه پیون ها دارای اتهامات مختلف هستند( (), (a quantum superposition of and states), ()) همان طور که هر کدام از یک عدد مشابه از مجموع بالا و پایین کوارک و ضدکوارک. در مدل ایزوپسین، آن ها در ذرات مختلف در حالت متخلخل ذکر شده اند.
ریاضیات ایزوپسین پس از چرخش مدل سازی شد. پیش بینی های ایسپسین با افزایش ۱ به همان اندازه اسپین متفاوت بود و هر طرح یک "[حالت دولت کوانتومی]" بود. از آنجا که "ذره پیه" دارای سه "حالت شارژ" بود، گفته شده است از ایزوپین "I" = 1. Its "charged states" , , and , corresponded to the isospin projections "I" = +1, "I" = 0, and "I" = −1 respectively. Another example is the "rho particle",همچنین با سه کشور متهم شده است. آن "charged states" , , and , corresponded to the isospin projections "I" = +1, "I" = 0, and "I" = −۱ به ترتیب. بعدها متوجه شدیم که پیش بینی های ایزوفسین نسبت به ذرات کوارک بالا و پایین ذرات مربوط به رابطه است
جایی که " n " 's تعداد کورک و ضدکوارک بالا و پایین است.
در تصویر «ایسپسین»، سه pions و three rhos به عنوان حالت های مختلف دو ذره شناخته می شدند. با این حال، در مدل کوارک، راس حالت های هیجان انگیز از پیک ها است. ایسپسین، هرچند تصویری نادرست از چیزها را انتقال می دهد، هنوز برای طبقه بندی آدرن ها استفاده می شود، که منجر به نامگذاری نامطلوب و غالباً گیج کننده می شود. از آنجا که مزونها هادرونها هستند، طبقه بندی ایزوپسین نیز با استفاده از «من» & nbsp؛ = & nbsp; + برای کوارکها و پایین ضدقارقها و «'I' & nbsp؛ = & nbsp; - برای بالا بردن تقلید و کوارک پایین.
strangeness تعداد کوانتومی " S " (نه با چرخش اشتباه گرفته شده) متوجه شد که بالا و پایین همراه با توده ذره است. توده بالاتر، بیگانه تر است (بیشتر کوارک ها). ذرات را می توان با پیش بینی های مصنوعی (مربوط به شارژ) و غریب (جرم) (نگاه کنید به اعداد غیر ید غیر) توصیف می شود. همان طور که کوارکهای دیگر کشف شد، تعداد کوانتومی جدیدی برای توصیف مشابهی از udc و udb nonets وجود دارد. از آنجا که تنها تودهٔ تو و d مشابه هستند، این شرح توده و شار ذرات از نظر ایزوپسین و عناصر کوانتومی طعم فقط برای nonets ساخته شده از یک تو، یک د و یکی دیگر از کوارک خوب کار می کند و تجزیه برای nonets دیگر برای مثال ucb nonet). اگر کروک ها یکسان بودند، رفتار آن ها «متقارن» خواهد بود، زیرا همه آن ها با توجه به تعامل قوی رفتار دقیق دارند. با این حال، به عنوان کوارک ها یک جرم واحد ندارند، آن ها به طور یکسان تعامل ندارند (دقیقاً مثل یک الکترون که در میدان الکتریکی قرار می گیرد، بیش از یک پروتون که به دلیل توده سبک تر آن در همان میدان قرار دارد، شتاب می دهد) و تقارن گفته می شود تقارن شکسته شکسته.
مشخص شد که اتهام ('Q') مربوط به طرح ریزش ایزوفسین، تعداد باریم (" B ") و عطر و طعم (بیایید آن را برای شما بسازیم:
جایی که S, C، B '، و T به ترتیب عدد کوانتومی عطر و طعم غریب، جذابیت، پایین بودن و ظرافت هستند. آن ها مربوط به تعداد عجیب و غریب، جذابیت، پایین، و کوارک بالا و ضدکوارک با توجه به روابط است:
به این معنی که فرمول Gell-Mann-Nishijima معادل بیان شارژ از لحاظ محتوای کوارک است.
مونون ها به دسته های ایزوپین (" I ")، کل حرکت زاویه ای (" J "), parity (فیزیک) (" P "), G-parity (" G ") یا C-parity (" C ") هنگامی که قابل اجرا است، و کوارک (q) محتوا. قوانین طبقه بندی توسط گروه داده های ذرات تعریف شده اند و پیچیده هستند. قوانین زیر در فرم جدول برای سادگی ارائه می شوند.
با توجه به پیکربندی چرخشی آنها، مزون ها به نوع ها طبقه بندی می شوند. برخی از پیکربندی های خاص نامهای خاص براساس خواص ریاضی پیکربندی چرخش آن ها داده می شود.
مزون های بدون چربی مزون های ساخته شده از جفت کوارک ها و ضدقارچ ها از عطر و طعم مشابه (همه آن ها عدد کوانتومی طعم s صفر: "S" = 0, "C" = 0, "B"′ = 0, "T" = 0). قوانین برای مزون های بدون چربی هستند:
علاوه بر این:
مزون طعم دار مزون های ساخته شده از جفت کوارک و ضد قارچ ها از طعم های مختلف است. این قوانین در این مورد ساده تر است: نماد اصلی به کوارک سنگین تر بستگی دارد، عددی به اتهام بستگی دارد، و زیر (در صورت وجود) به کوارک سبک تر بستگی دارد. در فرم جدول، آن ها عبارتند از:
علاوه بر این:
شواهد تجربی برای ذراتی که هادرون هستند (یعنی از کوارکها تشکیل شده است) و با خنثی رنگ با صفر صفر باریون وجود دارد و بنابراین با تعریف مرسوم مزونها است. با این حال، این ذرات از یک جفت کوارک-ضد کوارک تشکیل نمی شوند، همان طور که همه مزون های متعارف دیگر مورد بحث قرار گرفته است. یک رده پیش بینی برای این ذرات مزون عجیب است.
حداقل پنج تن رزونانس عجیب و غریب مزون وجود دارد که توسط دو یا چند آزمایش مستقل تأیید شده است. از لحاظ آماری مهمترین آن ها Z (4430) است که توسط آزمایش Belle Experiment در سال ۲۰۰۷ کشف شده و تأیید شده توسط LHCb در سال ۲۰۱۴ می باشد. این یک نامزد برای tetraquark: یک ذره متشکل از دو کوارک و دو مقاله اصلی در مورد رزونانس ذرات دیگر که نامزدها برای مزون های عجیب و غریب هستند را ببینید.
| [
{
"answer1": "مزون به ترتیب بر اساس محتوای کوارک، توازن زاویه ای، پاریتیت و سایر خواص دیگر مانند C-parity و G-parity طبقه بندی می شوند.",
"answer2": "نخستین مزون واقعی که باید کشف شود، چیزی است که بعداً «پیک مازون» (یا پیه) نامیده می شود.",
"distance": 2082,
"question": "مزون ها چگونه از نظر محتوای کوارک و پاریتی طبقه بندی می شوند و اولین مزون واقعی که کشف شد چه نام داشت؟"
},
{
"answer1": "مزونها ذرات کوانتومی میدان هستند که نیروی هسته ای را بین هادرون ها منتقل می کنند که آن ها را به یکدیگر متصل می کند.",
"answer2": "مونون ها معمولاً کمتر از بارونی ها هستند، به این معنی که آن ها به راحتی در آزمایش ها تولید می شوند و بنابراین پدیده های انرژی بیشتری را به راحتی از باریون ها به نمایش می گذارند.",
"distance": 1876,
"question": "تفاوت بین مزون ها و بریون ها در چیست و چرا مزون ها قبل از بریون ها در آزمایشات مشاهده می شوند؟"
},
{
"answer1": "مزون به ترتیب بر اساس محتوای کوارک، توازن زاویه ای، پاریتیت و سایر خواص دیگر مانند C-parity و G-parity طبقه بندی می شوند.",
"answer2": "در خارج از هسته، مزون ها در طبیعت تنها به عنوان محصولات کوتاه مدت از برخوردهای بسیار انرژی بین ذرات ساخته شده از کوارک ها، مانند پرتوهای کیهانی (پروتون های انرژی بالا و نوترون ها) و مواد معمولی ظاهر می شوند.",
"distance": 1911,
"question": "ذرات مزون بر اساس چه ویژگی های کوانتومی طبقه بندی می شوند و مزون ها در طبیعت چگونه ساخته می شوند؟"
},
{
"answer1": "مزون های بدون چربی مزون های ساخته شده از جفت کوارک ها و ضدقارچ ها از عطر و طعم مشابه (همه آن ها عدد کوانتومی طعم s صفر: \"S\" = 0, \"C\" = 0, \"B\"′ = 0, \"T\" = 0).",
"answer2": "مفهوم ایسپسین برای اولین بار توسط ورنر هایزنبرگ در سال ۱۹۳۲ پیشنهاد شد تا ارتباطات بین پروتون ها و نوترون ها را تحت تعامل قوی توضیح دهد.",
"distance": 4249,
"question": "مزون های بدون چربی از چه ساخته شده اند و مفهوم ایزوپسین اولین بار توسط چه کسی پیشنهاد شد؟"
},
{
"answer1": "از آنجا که مزون ها از یک کوارک و یک ضدقارق ساخته می شوند، می توان آن ها را در حالت های چرخشی سه گانه و تکین یافت.",
"answer2": "در نهایت متوجه شدیم که \"mu mezon\" در تعامل قوی هسته ای شرکت نکرد، بلکه به عنوان یک نسخه سنگین الکترون عمل کرد و در نهایت به عنوان یک لپتون مانند الکترون، به جای یک مزون طبقه بندی شد.",
"distance": 2682,
"question": "چرخش کوارک ها چگونه بر مزون ها تأثیر می گذارد و چه چیزی باعث شد فیزیکدانان مزون mu را از گروه مزون ها خارج کنند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
514 | : چقرمگی شکست
در علم مواد، چقرمگی شکست، ضریب شدّت تنش بحرانی یک ترک تیز است که در آن، انتشار ترک به طور ناگهانی سریع و نامحدود می شود. مقدار بحرانی ضریب شدّت تنش در حالت بارگذاری mode I که تحت شرایط کرنش صفحه ای اندازه گیری می شود، به عنوان چقرمگی شکست کرنش صفحه ای شناخته شده و با formula_1 نشان داده می شود. چقرمگی شکست یک روش کمّی برای بیان مقاومت یک ماده نسبت به انتشار ترک برای یک ماده ی خاص است.
ضخامت یک جزء، بر محدودیت در نوک ترک با اجزای نازک دارای شرایط تنش صفحه ای و اجزای ضخیم دارای شرایط کرنش صفحه ای تأثیر می گذارد. شرایط کرنش صفحه ای، پایین ترین مقدار چقرمگی شکست را به دست می دهد که یک ویژگی ماده است. هنگامی که یک آزمایش برای برآورده کردن ضخامت و سایر الزامات برای اطمینان از شرایط کرنش صفحه ای، شکست می خورد، مقدار چقرمگی شکست تولیدشده (formula_2) به دست می آید.
چقرمگی شکست در حدود ۴ مرتبه ی بزرگی در بین تمام مواد، متغیر است. فلزات بالاترین مقدار چقرمگی شکست را دارند. ترک ها نمی توانند به آسانی در مواد چقرمه گسترش یابند و این امر، فلزات را در برابر ترک خوردگی تحت تنش، به شدّت مقاوم می سازد و منحنی تنش-کرنش آن ها، ناحیه ی بزرگی از جریان پلاستیک را نشان می دهد. سرامیک ها، چقرمگی شکست کمتری دارند امّا تنش شکست خیلی بالایی را از خود نشان می دهند که به دلیل ۱.۵ برابر بودن استحکام آن ها نسبت به فلزات است. چقرمگی شکست کامپوزیت ها، که از ترکیب سرامیک ها و پلیمرهای مهندسی ساخته می شوند، به شدّت از چقرمگی شکست هر یک از مواد تشکیل دهنده شان بیشتر است.
مکانیزم های درونی افزایش چقرمگی، فرآیندهایی هستند که در جلوی نوک ترک عمل می کنند تا چقرمگی مواد را افزایش دهند. این کار به ساختار و پیوند مصالح پایه و همچنین به ویژگی های ریزساختاری و افزودنی های به آن ها مربوط می شود.
مثال هایی از این مکانیزم ها:
هر تغییری در ماده ی پایه که شکل پذیری آن را افزایش دهد، می تواند عامل درونی افزایش چقرمگی باشد.
همچنین حضور دانه ها در یک ماده، می تواند بر چقرمگی آن از طریق تأثیر بر روش انتشار ترک ها اثر بگذارد. در جلوی ترک، یک ناحیه ی پلاستیک می تواند به عنوان ناحیه ی تسلیم ماده وجود داشته باشد. فراتر از آن ناحیه، ماده، الاستیک باقی می ماند. مرز بین ناحیه ی پلاستیک و الاستیک، مطلوب ترین مکان برای شکست است و در نتیجه ترک ها اغلب با گسستگی یک دانه در آن مکان شروع می شوند.
در دماهای پایین که ماده می تواند به طور کامل شکننده شود، از جمله در یک فلز با ساختار مکعّب مرکزدار (BCC)، ناحیه ی پلاستیک از بین می رود و تنها ناحیه ی الاستیک وجود دارد. در این حالت، ترک، با گسستگی های متوالی دانه ها، گسترش پیدا خواهد کرد. در این دماهای پایین، استحکام تسلیم بالا است، امّا کرنش شکست و شعاع نوک ترک، کم بوده و منجر به چقرمگی کم می شود.
در دماهای بالاتر، استحکام تسلیم کاهش می یابد و منجر به شکل گیری ناحیه ی پلاستیک می شود. گسستگی، احتمالاً در مرز ناحیه ی الاستیک-پلاستیک آغاز شده و سپس به نوک ترک اصلی متّصل می شود. این امر، معمولاً ترکیبی از گسستگی دانه ها و شکستگی نرم دانه ها است که به پیوندهای فیبری معروف است. درصد پیوندهای فیبری، با افزایش دما افزایش می یابد تا زمانی که پیوندهای فیبری به طور کامل تشکیل شوند. در این حالت، اگرچه استحکام تسلیم کمتر است، امّا وجود شکستگی نرم و شعاع نوک ترک بالا، منجر به چقرمگی بیشتر می شود.
ناهمگنی ها در یک ماده، از قبیل ذرّات فاز دوم، می توانند مشابه دانه های شکننده عمل کرده و بر انتشار ترک تأثیر بگذارند .شکست یا از هم گسیختگی ناهمگنی ها، می تواند یا ناشی از تنش خارجی اعمال شده باشد، یا ناشی از نابه جایی های ایجادشده توسّط نیاز به ناهمگنی برای حفظ مجاورت با زمینه ی اطراف آن، باشد. همانند دانه ها، شکست به احتمال زیاد در مرز ناحیه ی الاستیک - پلاستیک رخ می دهد. سپس ترک می تواند به ترک اصلی متّصل شود .اگر ناحیه ی پلاستیک، کوچک باشد یا چگالی ناهمگنی ها کوچک باشد، شکستگی به احتمال زیاد به طور مستقیم با نوک ترک اصلی پیوند دارد .اگر ناحیه ی پلاستیک بزرگ باشد، یا چگالی ناهمگنی ها زیاد باشد، شکستگی ناهمگنی های اضافی، ممکن است درون ناحیه ی پلاستیک رخ داده و اتّصال با پیشروی از ترک به نزدیک ترین شکست ناهمگنی ، در درون ناحیه رخ دهد.
دگرگونی چقرمگی پدیده ای است که به وسیله ی آن یک ماده تحت یک یا چند تغییر فاز مارتنزیتی قرار می گیرد که منجر به تغییر تقریباً آنی در حجم آن ماده می شود .این تبدیل، با یک تغییر در حالت تنش مواد، از جمله افزایش تنش کششی و عمل کردن مخالف با تنش اعمال شده، ایجاد می شود. بنابراین هنگامی که ماده به طور موضعی تحت کشش قرار می گیرد، برای مثال در نوک ترک روبه رشد، می تواند یک تغییر فاز را تحمّل کند که حجم آن را افزایش می دهد، تنش کششی موضعی را کاهش می دهد و مانع گسترش ترک در ماده می شود. این مکانیزم برای افزایش چقرمگی مواد سرامیکی استفاده می شود که مهم ترین آن ها، زیرکونیای تثبیت شده با ایتریا(YSZ) ، برای کاربردهایی مانند تیغه های سرامیکی و پوشش های محافظ حرارتی روی پرّه های توربین جت می باشد.
مکانیزم های بیرونی افزایش چقرمگی فرآیندهایی هستند که در پشت نوک ترک عمل می کنند تا در برابر باز شدگی بیشتر، مقاومت کند.
مثال هایی از این مکانیزم ها:
آزمون های چقرمگی شکست برای تعیین کمّی مقاومت یک ماده در برابر شکست توسّط ترک ها، انجام می شود. چنین تست هایی به یک مقدار واحد از چقرمگی شکست و یا یک منحنی مقاومت منجر می شوند. منحنی های مقاومت، نمودار هایی هستند که در آن ها پارامترهای چقرمگی شکست (...,K,J) برحسب پارامترهایی ترسیم می شوند که انتشار ترک را توصیف می کنند. منحنی مقاومت یا مقدار واحد چقرمگی شکست، براساس مکانیزم و پایداری شکستگی به دست می آیند. چقرمگی شکست یک ویژگی مکانیکی بحرانی برای کاربردهای مهندسی است. انواع مختلفی از آزمون ها برای اندازه گیری چقرمگی شکست مواد وجود دارد که به طور کلّی از یک نمونه ی شیاردار در یکی از پیکربندی های مختلف استفاده می کنند. یک روش آزمون استاندارد که به صورت گسترده مورد استفاده قرار می گیرد، آزمون ضربه ی شارپی است که به موجب آن نمونه ای با یک شیار V شکل یا یک شیار U شکل در معرض ضربه ای از پشت شیار قرار می گیرد. همچنین به طور گسترده ای از آزمون های جابه جایی ترک مانند آزمون های خمش سه نقطه ای تیر با ترک های نازک پیش از اعمال بار، استفاده می شود.
استاندارد ASTM ، پنج پیکربندی نمونه، به نام های نمونه ی فشرده، نمونه ی فشرده ی دیسکی شکل، نمونه ی خم شیار تک لبه (SENB)، کشش میانی و نمونه ی قوسی شکل را ارائه می دهد. هر پیکربندی نمونه با سه بعد، یعنی طول ترک (a)، ضخامت (B) و عرض (W) مشخّص می شود. مقادیر این ابعاد متناسب با آزمون خاصی که روی نمونه انجام می شود، تعیین می شوند. اکثر آزمون ها یا بر روی پیکربندی فشرده یا بر روی پیکربندی SENB انجام می شوند. برای ابعاد مشخّصه ی یکسان، پیکربندی فشرده، مقدار کمتری از مواد را در مقایسه با SENB مصرف می کند.
جهت گیری شکست به دلیل ماهیت غیر ایزوتروپیک غالب مواد مهندسی، مهم است. به همین دلیل ممکن است "صفحات ضعف" درون مواد وجود داشته باشند که رشد ترک در امتداد این صفحات در مقایسه با جهات دیگر آسان تر باشد. به دلیل اهمّیت این موضوع، ASTM روشی استاندارد را برای گزارش جهت گیری ترک، با توجّه به محور فورجینگ تعبیه کرده است. حروف L ،T و S برای مشخّص کردن جهات طولی، عرضی و عرضی کوتاه، که در آن جهت طولی با محور فورجینگ منطبق است، مورد استفاده قرار می گیرند. جهت گیری با دو حرف، که اوّلی، جهت تنش کششی اصلی، و دومی، جهت انتشار ترک هستند، تعریف می شود. به طور کلّی، کران پایین چقرمگی یک ماده، در جهت گیری ایجاد می شود که در آن ترک در جهت محور فورجینگ رشد می کند.
برای نتایج صحیح، قبل از آزمایش به ترک تیزی نیاز است. ترک های ماشین کاری شده با این معیار مطابقت نمی کنند. مؤثّرترین راه برای ارائه ی یک ترک به اندازه ی کافی تیز، اعمال بارگذاری تناوبی برای رشد ترک خستگی است. ترک های خستگی در نوک ترک ماشین کاری شده آغاز می شوند و مجاز هستند تا زمانی که طول ترک به مقدار مطلوب برسد، گسترش یابند.
بارگذاری تناوبی به دقّت کنترل می شود تا از طریق کارسختی کرنشی، بر چقرمگی مواد تأثیر نگذارد. این کار با انتخاب باری تناوبی انجام می شود که یک ناحیه ی پلاستیک بسیار کوچک تر از ناحیه ی پلاستیک شکست اصلی تولید کند. برای مثال، بر اساس ASTM E399، شدّت تنش ماکزیمم (K) نباید در طول مرحله ی اوّل، بیشتر از formula_10.6 باشد و نیز در در زمانی که ترک به اندازه ی نهایی خود نزدیک می شود، نباید کمتر از formula_10.8 باشد.
در برخی موارد، شیارها در دو طرف یک نمونه ی چقرمگی شکست، ماشین کاری می شوند؛ به منظور اینکه ضخامت نمونه به حداقل ۸۰ درصد از ضخامت اوّلیه، در امتداد مسیر مورد نظر گسترش ترک، کاهش یابد. دلیل آن، حفظ یک جبهه ترک مستقیم در طول آزمون منحنی R است.
چهار آزمون اصلی استانداردشده، در زیر با آزمون های K و K معتبر برای مکانیک شکست الاستیک خطّی (LEFM) توصیف می شوند در حالی که J و J برای مکانیک شکست الاستیک-پلاستیک (PEFM) معتبر هستند.
وقتی یک ماده پیش از شکست، به طریق الاستیک خطّی رفتار می کند، به طوری که ناحیه ی پلاستیک در مقایسه با ابعاد نمونه کوچک است، یک مقدار بحرانی از ضریب شدّت تنش mode I، می تواند یک پارامتر شکست مناسب باشد. این روش یک مقیاس کمّی از چقرمگی شکست را برحسب ضریب شدّت تنش کرنش صفحه ای بحرانی فراهم می کند. آزمون باید زمانی تأیید شود که اطمینان حاصل شود نتایج، معنی دار هستند. اندازه ی نمونه، ثابت است و باید به اندازه ی کافی بزرگ باشد تا شرایط کرنش صفحه ای در نوک ترک را تضمین کند.
ضخامت نمونه بر درجه ی محدودیت حرکت در نوک ترک تأثیر گذاشته که به نوبه ی خود، بر مقدار چقرمگی شکست تأثیر می گذارد. چقرمگی شکست با افزایش اندازه ی نمونه تا زمان به ثبات رسیدن، کاهش می یابد. الزامات اندازه ی نمونه در ASTM E399 برای حصول اطمینان از این است که اندازه گیری های formula_1 مشابه با نمودار کرنش صفحه ای بوده، با اطمینان از این که شکستگی های نمونه، تحت شرایط الاستیک خطّی است. یعنی، ناحیه ی پلاستیک باید در مقایسه با سطح مقطع نمونه، کوچک باشد. چهار پیکربندی نمونه ی مجاز با نسخه فعلی E399 عبارتند از: نمونه ی فشرده، نمونه ی SENB، نمونه ی قوسی شکل و نمونه ی دیسکی شکل. نمونه های آزمایش های formula_1 معمولاً با عرضی (W) دو برابر ضخامت (B)، ساخته می شوند. آن ها دارای خستگی پیش از ترک هستند، به طوری که نسبت طول به عرض ترک (a/W) بین ۰.۴۵ و ۰.۵۵ باشد. بنابراین طرّاحی نمونه به گونه ای است که تمام ابعاد کلیدی a ،B و W-a تقریباً برابر باشند. این طرّاحی منجر به استفاده ی کارآمد از مواد می شود؛ چون استاندارد، الزام می کند که هر یک از این ابعاد در مقایسه با ناحیه ی پلاستیک، بزرگ باشند.
هنگامی که یک آزمون چقرمگی شکست انجام می شود، رایج ترین پیکربندی نمونه ها ی آزمایشی، نمونه ی خم شیار تک لبه (SENB یا خمش سه نقطه ای) و نمونه ی تنش فشرده (CT) هستند. آزمایش نشان داده است که شرایط کرنش صفحه ای عموماً زمانی غالب می شوند که:
که در این رابطه B حداقل ضحامت لازم، formula_1 چقرمگی شکست ماده و formula_9 استحکام تسلیم ماده می باشد.
آزمون با بارگذاری یکنواخت در یک نرخ مانند K، به طوری که از ۰.۵۵ تا ۲.۷۵ افزایش یابد، انجام می شود. در طول آزمون، بار و بازشدگی دهانه ی ترک (CMOD) ثبت می شوند و آزمایش تا زمانی که حداکثر بار حاصل شود، ادامه می یابد. بار بحرانی (P) از طریق نمودار بار برحسب CMOD محاسبه می شود. چقرمگی موقّت (K) به صورت زیر به دست می آید:
ضریب هندسی formula_11 یک تابع بدون بعد از a/W بوده و از استاندارد E399، در چندجمله ای قرار می گیرد. این چقرمگی موقّت هنگامی که الزامات زیر برآورده شوند، معتبر شناخته می شود:
هنگامی که یک ماده با چقرمگی شکست نامعلوم آزمایش می شود، نمونه ای از ضخامت مقطع ماده کامل مورد آزمایش قرار می گیرد یا نمونه براساس پیش بینی چقرمگی شکست، اندازه گیری می شود. اگر مقدار چقرمگی شکست حاصل از آزمایش، نیاز معادله ی بالا را ارضا نکند، آزمایش باید با استفاده از یک نمونه ی ضخیم تر تکرار شود. علاوه بر این محاسبه ی ضخامت، ویژگی های آزمایش چندین نیاز دیگر دارد که باید قبل از آن که بتوان گفت یک آزمایش منجر به یک مقدار K شده است، برآورده شوند (مانند اندازه ی لبه های برش).
هنگامی که یک آزمایش برای برآورده کردن ضخامت و سایر الزامات کرنش صفحه ای شکست می خورد، مقدار چقرمگی شکست تولیدشده، K نامیده می شود. گاهی ممکن نیست که یک نمونه ساخته شود که الزامات ضخامت را برآورده کند. به عنوان مثال، هنگامی که یک صفحه ی نسبتاً نازک با چقرمگی بالا مورد آزمایش قرار می گیرد، ممکن است ایجاد یک نمونه ی ضخیم تر با شرایط کرنش صفحه ای در نوک ترک امکان پذیر نباشد.
نمونه ی نشان دهنده ی رشد ترک پایدار، یک روند رو به رشد در چقرمگی شکست را نشان می دهد؛ چون طول ترک افزایش می یابد (گسترش ترک نرم). این نمودار چقرمگی شکست برحسب طول ترک، مقاومت منحنی R نامیده می شود. ASTM E561 روشی برای تعیین چقرمگی برحسب منحنی های رشد ترک در مواد را ارائه می کند. این استاندارد، محدودیتی نسبت به حداقل ضخامت ماده ندارد و از این رو می تواند برای ورقه های نازک مورد استفاده قرار گیرد؛ با این حال الزامات، برای LEFM باید برای آزمایش معتبر باشد. معیار LEFM اساساً بیان می دارد که بعد صفحه باید در مقایسه با ناحیه ی پلاستیک بزرگ باشد.
در مورد تأثیر ضخامت بر روی شکل منحنی R تصوّری غلط وجود دارد. همچنین اشاره شده است که مقطع ضخیم تر همان ماده، با شکست کرنش صفحه ای می شکند و چقرمگی شکست تک مقدار را نشان می دهد در حالی که مقطع نازک تر با شکست کرنش صفحه ای می شکند و منحنی R رو به بالایی را نشان می دهد. با این حال عامل اصلی که شیب منحنی R را کنترل می کند، مورفولوژی شکست است و نه ضخامت. در برخی مواد، ضخامت مقطع، مورفولوژی شکست را از گسستگی نرم به گسستگی از مقطع نازک به ضخیم تغییر می دهد که در آن، ضخامت به تنهایی شیب منحنی R را تغییر می دهد. مواردی وجود دارد که در آن ها، حتّی شکست کرنش صفحه ای در افزایش منحنی R، به علّت به هم پیوستن ریزحفره ها رخ می دهد.
دقیق ترین روش برای ارزیابی منحنی K-R با توجّه به اندازه ی نسبی ناحیه ی پلاستیک، وجود پلاستیسیته را در نظر می گیرد. در مورد پلاستیسیته قابل اغماض، منحنی بار برحسب جابه جایی از آزمایش به دست می آید و بر هر نقطه منطبق می شود. این انطباق، معکوس شیب منحنی است و در صورتی که نمونه در یک نقطه معین بی بار شود، دنبال خواهد شد، که می تواند به عنوان نسبت جابه جایی به بار برای LEFM ارائه شود. این انطباق برای تعیین طول ترک آنی از طریق رابطه ی ارائه شده در استاندارد ASTM استفاده می شود.
شدّت تنش باید با محاسبه ی یک طول ترک مؤثّر اصلاح شود. استاندارد ASTM دو رویکرد جایگزین را ارائه می دهد. اوّلین روش، اصلاح منطقه ی پلاستیک ایروین است. رویکرد ایروین طول ترک مؤثّر را شرح می دهد:
رویکرد ایروین به یک راه حل تکرارشونده منجر می شود، چون خود K تابعی از طول ترک است.
روش دیگر، یعنی روش سکانت، از معادله ی طول ترک منطبق بر استاندارد ASTM، برای محاسبه ی طول ترک مؤثّر، از یک انطباق مؤثّر استفاده می کند. انطباق در هر نقطه در منحنی بار برحسب جابه جایی، اساساً معکوس شیب منحنی است که در صورتی که نمونه در آن نقطه بی بار باشد، به دست می آید. در حال حاضر، منحنی بی باری، برای مواد الاستیک خطّی به مبدأ باز می گردد امّا برای مواد الاستیک–پلاستیک، چون یک تغییر شکل دائمی وجود دارد، باز نمی گردد. انطباق مؤثّر در یک نقطه برای حالت الاستیک - پلاستیک به عنوان شیب خط متّصل به نقطه و مبدأ (یعنی انطباق در صورتی که ماده الاستیک باشد) در نظر گرفته می شود. این انطباق مؤثّر برای به دست آوردن رشد ترک مؤثّر استفاده می شود و باقی مانده ی محاسبات از معادله زیر پیروی می کند:
انتخاب اصلاح پلاستیسیته از عوامل اندازه ی ناحیه ی پلاستیک است. منحنی مقاومت پوششی استاندارد ASTM، حاکی از آن است که استفاده از روش ایروین برای منطقه ی پلاستیک کوچک، قابل قبول بوده و استفاده از روش سکانت را زمانی که پلاستیسیته ی نوک ترک برجسته تر است، توصیه می کند. هم چنین از آن جا که استاندارد ASTM E561 حاوی الزاماتی برای اندازه ی نمونه یا حداکثر مقدار مجاز گسترش ترک نیست، بنابراین استقلال اندازه ی منحنی مقاومت تضمین نمی شود. مطالعات خیلی کمی نشان می دهند که وابستگی به اندازه در داده های تجربی برای روش سکانت، کم تر است.
نرخ آزادسازی انرژی کرنشی بر واحد ناحیه ی سطح شکست، با استفاده از روش انتگرال J که یک انتگرال گیری بر روی مسیر بسته ی پیرامون نوک ترک است، محاسبه می شود. مقدار چقرمگی J، مقاومت ماده از نظر مقدار انرژی تنشی مورد نیاز برای رشد ترک را نشان می دهد. مقدار چقرمگی J برای مواد الاستیک-پلاستیک اندازه گیری می شود. اکنون تک مقدار J، به عنوان چقرمگی در نزدیکی شروع گسترش ترک نرم تعیین می شود (اثر کارسختی کرنشی مهم نیست). آزمون با بارگذاری و باربردار ی چندین نمونه تا سطوح محتلف، انجام می شود. این امر سستی دهانه ی ترک را ارائه می دهد که برای به دست آوردن طول ترک با کمک روابط ارائه شده در استاندارد ASTM، که آزمون انتگرال J را پوشش می دهد، استفاده می شود. یک روش دیگر برای اندازه گیری رشد ترک، علامت گذاری نمونه با استفاده از رنگ آمیزی گرمایی یا ترک خستگی است. این نمونه در نهایت از هم جدا می شود و طول ترک با کمک علامت ها، اندازه گیری می شود.
بدین گونه، آزمایش انجام شده، منحنی بار برحسب بازشدگی دهانه ترک را ارائه می دهد که برای محاسبه ی J به صورت زیر استفاده می شود:
J الاستیک خطّی، با استفاده از رابطه ی formula_17 محاسبه می شود و K از رابطه ی formula_18 به دست می آید که B ضخامت خالص نمونه ی شیاردار بوده و برای نمونه ی بدون شیار با B برابر است.
J الاستیک-پلاستیک، با استفاده از رابطه ی زیر محاسبه می شود:
که برای نمونه ی خم شیار تک لبه، 2=formula_20 می باشد.
b طول پیوند اوّلیه است که از اختلاف بین طول و عرض ترک اوّلیه به دست می آید.
A مساحت ناحیه ی پلاستیک زیر منحنی بار برحسب جابه جایی است.
از تکنیک کاهش داده ی تخصّصی برای به دست آوردن یک J موقّت استفاده می شود. اگر معیار زیر برآورده شود، مقدار پذیرفته می شود:
| [
{
"answer1": "فلزات بالاترین مقدار چقرمگی شکست را دارند.",
"answer2": "ترک ها نمی توانند به آسانی در مواد چقرمه گسترش یابند و این امر، فلزات را در برابر ترک خوردگی تحت تنش، به شدّت مقاوم می سازد",
"distance": 43,
"question": "چقرمگی شکست چگونه در فلزات و سرامیک ها با هم مقایسه می شود و چه عاملی در فلزات آنها را در برابر ترک خوردگی مقاوم می سازد؟"
},
{
"answer1": "هر تغییری در ماده ی پایه که شکل پذیری آن را افزایش دهد، می تواند عامل درونی افزایش چقرمگی باشد.",
"answer2": "همچنین حضور دانه ها در یک ماده، می تواند بر چقرمگی آن از طریق تأثیر بر روش انتشار ترک ها اثر بگذارد.",
"distance": 98,
"question": "چه عواملی باعث افزایش چقرمگی درونی می شوند و چه تاثیری حضور دانه ها در یک ماده بر چقرمگی آن دارد؟"
},
{
"answer1": "آزمون های چقرمگی شکست برای تعیین کمّی مقاومت یک ماده در برابر شکست توسّط ترک ها، انجام می شود.",
"answer2": "یک روش آزمون استاندارد که به صورت گسترده مورد استفاده قرار می گیرد، آزمون ضربه ی شارپی است که به موجب آن نمونه ای با یک شیار V شکل یا یک شیار U شکل در معرض ضربه ای از پشت شیار قرار می گیرد.",
"distance": 624,
"question": "چگونه آزمون های چقرمگی شکست انجام می شوند و کدام آزمون به صورت گسترده مورد استفاده قرار می گیرد؟"
},
{
"answer1": "هنگامی که یک آزمون چقرمگی شکست انجام می شود، رایج ترین پیکربندی نمونه ها ی آزمایشی، نمونه ی خم شیار تک لبه (SENB یا خمش سه نقطه ای) و نمونه ی تنش فشرده (CT) هستند.",
"answer2": "به دلیل اهمّیت این موضوع، ASTM روشی استاندارد را برای گزارش جهت گیری ترک، با توجّه به محور فورجینگ تعبیه کرده است.",
"distance": 3083,
"question": "در آزمون چقرمگی شکست، چه پیکربندی هایی از نمونه ها رایج هستند و استاندارد ASTM برای گزارش جهت گیری ترک چگونه عمل می کند؟"
}
] | [
{
"answer1": "دگرگونی چقرمگی پدیده ای است که به وسیله ی آن یک ماده تحت یک یا چند تغییر فاز مارتنزیتی قرار می گیرد که منجر به تغییر تقریباً آنی در حجم آن ماده می شود.",
"answer2": "این مکانیزم برای افزایش چقرمگی مواد سرامیکی استفاده می شود که مهم ترین آن ها، زیرکونیای تثبیت شده با ایتریا(YSZ) ، برای کاربردهایی مانند تیغه های سرامیکی و پوشش های محافظ حرارتی روی پرّه های توربین جت می باشد.",
"question": "مکانیزم دگرگونی چقرمگی چیست و چگونه از این مکانیزم در مواد سرامیکی مانند زیرکونیا استفاده می شود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
515 | : جان ملکم
سرلشکر سر جان مَلکُم (دارای نشان شوالیهٔ حمام و نشان شیر و خورشید) (۲ مه ۱۷۶۹ – ۳۰ مه ۱۸۳۳) افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، دیپلمات، تاریخدان و سیاست مدار بود. او در سالهای آغازین قرن نوزدهم بارها از سوی کمپانی برای بستن پیمان نامه های سیاسی و بازرگانی به دربار قاجار فرستاده شد.
سر جان ملکم در سال ۱۷۶۹ به دنیا آمد. وی ۹ برادر و ۶ خواهر داشت. جان چهارمین پسر جُرج ملکُم، کشاورزی تهی دست بود که در اسکادل (از شهرهای مرزی اسکاتلند و انگلستان) به همراه همسرش مارگارت پاسلی زندگی می کرد. پدربزرگ جان به نام رابرت ملکم کشیش بود اما پسرش نتوانسته بود راه او را ادامه بدهد چون در گفتار مشکل داشت. جرج ملکم به دلیل اجاره بهایی که برای زمین کشاورزی اش می داد به شدت دچار مشکل مالی بود.
در سال ۱۷۸۱ یعنی وقتی جان دوازده سالش بود، دایی اش او را به لندن برد و به مدرسه سپرد اما می خواست سریعاً او را به ارتش ملحق کند. در نهایت موفق شد و جان در ۱۶ آوریل ۱۷۸۳ با کشتی ای به نام بازبریج وارد شهر مدرس هندوستان شد.
او توانست در طول پنجاه سال بعد در کمپانی هند شرقی به جایگاهی عالی دست یابد. او در کودکی بسیار پُر شور و شوق بود و این روحیه را تا پایان عمر به همراه داشت به طوری که همیشه علاقه مند به ورزش های میدانی و بازی بود. اما پشت این ظاهر خروشان، نیروی فکری جدی و استعدادی قابل توجه برای حکومت گری قرار داشت.
جان ملکم در سال ۱۷۸۳ در چهارده سالگی با درجه ستوان دومی به ارتش کمپانی هند شرقی بریتانیا در مدرس آمد. هنگامی که جان ملکم به هند رسید ارتش کمپانی هند شرقی سرگرم جنگ با تیپوسلطان بود. یگانی که وی در آن بود نیز برای جنگ با نیروهای تیپوسلطان رهسپار شدند. پس از چند سال که در چارچوب نیروهای انگلیسی به شکست دادن هندیان بومی پرداخت، با سر جان کن ناوِی و گرام مرسر آشنا شد. از آن زمان بر آن شد که با زبان های بومی درباری بویژه فارسی آشنا شود.
او یازده سال در این نیرو خدمت کرد و سپس ناچار شد برای بازیابی تندرستی خود یک سال به بریتانیا بازگردد. در سال ۱۷۹۵ در جایگاه آجودان ژنرال سِر آلورد کلارک به هند بازگشت و در گرفتن دماغه امید نیک با وی همراهی کرد. جان ملکم در روند جنگ انگلستان و میسور در سال ۱۷۹۹ در قالب نیروهای کمکی حیدرآباد خدمت کرد و سپس در نقش دبیر کمیسیون آشتی که دولت تازه میسور را ساخت کار کرد. کمی دیگر در همان سال، لرد مورنینگتون فرمانفرمای هندوستان (که در آینده مارکیز ولزلی خوانده شد) او را به سرپرستی یک گروه دیپلماتیک به ایران فرستاد.
فرمانفرمای هندوستان سه دستورکار برای جان ملکم در نظر گرفته بود: نخست اینکه ایرانی ها را همراه خویش کند تا خیال کمپانی را درباره خطر زمان شاه درانی که در بخش هایی از افغانستان کنونی پادشاهی می کرد و تهدیدی برای هندوستان بود آسوده نمایند؛ دوم، شر فرانسوی هایی که در تلاش برای نفوذ به هند از راه ایران بودند را کم کند؛ و سوم اینکه زمینه گسترش بازرگانی با ایران را فراهم نماید.
او پیش از به راه افتادن، با فرماندار بمبئی به نام جاناتان دانکن نامه نگاری کرد و با نگاه به دانسته های ارزشمندی که او از راه آشنایی با نمایندگان کمپانی در بوشهر (از جمله میرزا مهدی علی) داشت، از وی خواست هر آنچه درباره ایران باید بداند را برایش بفرستد. کمی دیگر به دربار شاه ایران در تهران و فرماندار فارس نامه نوشت و ایشان را از دیدار خود از ایران آگاه کرد.
ملکم که در آن زمان درجه سروانی داشت، در ۲۹ دسامبر ۱۷۹۹ بمبئی را همراه با پیشکشهای گرانبها سوار بر کشتی به نام همان شهر، به سوی خلیج فارس پشت سر گذاشت. او در گذر سفر پیشکشهای بسیاری میان ایرانیان پخش کرد و انگیزه وی از این کار خوشنودساختن ایرانیان و نمایش داراییها، فناوری و هنر انگلیسی ها بود. همراهان ملکم اینان بودند: سروان ویلیام کمبل، دستیار یکم؛ ستوان چارلز پاسلی و ریچارد استارچی، دستیاران دیگر؛ ستوان جان کولبروک، فرمانده نگهبانان؛ گیلبرت بریگز، پزشک جراح؛ و ویلیام هالینگبری، نویسنده. کشتی در ۸ ژانویه ۱۸۰۰ به مسقط رسید. سروان ملکم در آنجا با امام مسقط دیدار کرد و یک پزشک انگلیسی را در جایگاه نماینده کمپانی در آنجا گماشت. او با دادن پیشکشهای فراوان به امام مسقط از وی خواست که از همکاری با فرانسوی ها بپرهیزد.
کشتی بمبئی در ۱ فوریه ۱۸۰۰ (۱۲ بهمن ۱۱۷۸) به بندر بوشهر رسید و سروان ملکم و همراهانش از سوی شیخ ناصر حاکم بوشهر پذیره شدند. وی در آنجا چشم به راه نامهٔ فرماندار فارس ماند ولی از آنجا که نامه ای که به دستش رسید به گمان وی جایگاه او را در نظر نگرفته بود آماده رفتن نشد. او می خواست که هم رده یک وزیر در نظر گرفته شود؛ با این همه وزیران شاهزادهٔ فارس بر این باور بودند که او فرستادهٔ فرمانفرمای هند است که خود پیرو شاه انگلستان است و تنها شاه ایران می تواند پروانه دهد که ملکم همانند یک وزیر در نظر گرفته شود.
در همین زمان میرزا مهدی علی از بصره به بوشهر بازگشت و ملکم را از همه مأموریت همانندی که پیش تر از سوی کمپانی به وی واگذارشده بود باخبر ساخت. سرانجام فرمان شاه در ۱۳ مه ۱۸۰۰ به دست ملکم رسیده و او به تهران فراخوانده شد. وی در آغاز با کاروانی بزرگ به سوی شیراز رفت و با شاهزاده دیدار کرد و به او و درباریانش پیشکشی فراوان داد. سپس به سوی تهران راه افتاد. در میان راه با پذیره ۱۰ هزار نیروی اصفهانی روبرو شد و یک ماه در اصفهان از وی پذیرایی شایانی شد. با این همه ملکم در نامه ای مورخ ۲۷ اکتبر ۱۸۰۰ از اصفهان به ادمونستون اینگونه نوشت: «اگر با مردمان عاقل و میانه رو روبرو بودم ترسی نداشتم اما بناچار با نژادی روبرو هستم که بی این هر دو صفت می باشند.» سپس به سوی کاشان به راه افتاد و دوباره به پذیرایی دست و دلبازانه مردم آنجا رسید. هنگامی که گروه همراه ملکم به دارالخلافه رسید، او را در خانه حاج ابراهیم کلانتر صدراعظم جای دادند.
ملکم در ۱۶ نوامبر ۱۸۰۰ (۲۵ آبان ۱۱۷۹) به پیشگاه فتحعلی شاه قاجار رسید تا نامه شاه انگلستان را پیشکش کند. کاخ شاه قاجار و پوشش او، ملکم را شگفت زده کرد. شاه پرسش های فراوانی درباره شاه انگلستان و شیوهٔ جانشینی شاهزادگان از ملکم پرسید. در ۲۷ نوامبر ملکم برای پیشکش رهاوردهای خود به کاخ آمد. ارمغانهای او اینها بود: ساعت های جواهرنشان، جعبه های زرکوب، لوسترهای شیشه ای، تپانچه های زیبا، تفنگ بادی، یک الماس گرانبها و آینه هایی که بردن آنها سختی فراوانی برای گروه همراه ملکم داشت. شاه یک ساعت برای خوب نگریستن پیشکشها وقت گذاشت. ملکم بر این باور بود از آنجا که این مردم «حتی دو مرحله هم از بربریت جدایی نگرفته اند» باید ایشان را با رشوه خرید.
کمی دیگر مذاکرات ملکم با حاجی ابراهیم خان کلانتر صدراعظم برای بستن پیمان نامه آغاز شد. در این زمان حمله های سپاه ایران به نیروهای زمان شاه درانی که به خواستهٔ میرزا مهدی علی (فرستادهٔ پیشین کمپانی هند شرقی) انجام شده بود مایه آن شده بود که زمان شاه ناتوان شود. شورش شاهزاده محمود نیز به سختی روزگار زمان شاه افزود. از این رو دستکم در آن زمان انگلستان ترسی از سوی درانی ها نداشت. از سوی دیگر از مصر خبر رسید که فرانسوی ها آنجا را رها کرده اند. ملکم با آگاهی به این اخبار، می توانست گفتگوها را از جایگاه بالاتری آغاز کند. از این رو گفت که چون از نظرات شاه انگلستان آگاهی درستی ندارد نمی تواند پیمان نامهٔ سیاسی با ایران ببندد و می خواهد که تنها درباره پیمان نامهٔ بازرگانی با ایران گفتگو نماید. اما حاج ابراهیم به بستن هر دو پیمان پافشاری داشت. سرانجام برنامه چنین شد که ملکم پیش نویس هر دو پیمان را آماده کند.
ملکم در پیش نویس پیمان بازرگانی این پیش نیازها را آورد: برپایی تجارت آزاد میان دو کشور؛ پروانه ساخت کارخانه بدست بازرگانان انگلیسی در هر جا از خاک ایران که بخواهند؛ روادید کیفر بزهکاران ایرانی از سوی کارفرماهای انگلیسی؛ بخشودگی مالیاتی و گمرکی انگلیسی ها و هندی های وابسته به کارخانه های انگلیسی؛ بخشودگی مالیاتی کالاهای آمده از کمپانی هند شرقی به ایران؛ بایستگی یاری رسانی به کشتی های دو کشور از سوی طرف دیگر؛ و بایستگی گرفتن جزیره های قشم، انجام (Anjam) و خارک از سوی انگلیسی ها.
پیش نویس پیمان سیاسی این چنین بود: هیچ طرفی نباید هرگز به دشمنان طرف دیگر یاری رساند؛ ایران با خواسته های زمان شاه رویارویی کند و شاه ایران نباید با او آشتی کند؛ با حمله زمان شاه به هندوستان، شاهنشاه ایران باید بی درنگ به زمان شاه حمله کند؛ با حمله زمان شاه به ایران، کمپانی هند شرقی به ایران کمک رزمی کند؛ کمپانی به کار کنونی شاه در خراسان کمک کند؛ ایران باید با آمدن فرانسوی ها به خاک ایران رویارویی کند و کمپانی کمک ها و آماد نیاز در این باره را در دسترس ایران بگذارد؛ و شاه ایران نباید به هیچ یک از فرانسوی ها یا هم پیمانان ایشان پروانه ساخت دژ داده یا بگذارد در سرزمینهای وابسته به ایران پایگاهی داشته باشند.
درباریان قاجار در میان این شروط، به موضوع حق اشغال جزایر یادشده اعتراض داشتند. ملکم اظهار داشت که حضور نیروهای انگلیسی در این جزایر برای مبارزه با دزدان دریایی است. شاه با کلیات هر دو پیمان موافق بود و تنها تصمیم داشت موضوع اشغال جزایر تا زمانی که ایران به هندوستان سفیر بفرستد مسکوت بماند. به هر حال شرط یادشده باعث شد که امضای پیمان به ژانویهٔ ۱۸۰۱ کشیده شود. ملکم به شدت بر موضوع اشغال جزایر پافشاری می کرد و از این رو به توزیع هدایا بین مخالفین پرداخت. در یادداشت های ملکم آمده است که دلیل پافشاری او بر این بند این بوده که با ایجاد حساسیت برای ایرانی ها در این خصوص، آنها را نسبت به بندهای دیگر (بویژه پیمان سیاسی) غیرحساس گرداند. در نهایت دو طرف حاضر شدند در متن پیمان تجاری، موضوعات دیگر را به زمان ورود سفیر ایران به خاک هندوستان موکول کنند. بالاخره پس از روزها تأخیر در امضای قرارداد از سوی ایرانی ها، در روز ۲۸ ژانویه ۱۸۰۱ حاجی ابراهیم کلانتر و سر جان ملکم پیمان ها را امضا کردند. با این حال این پیمان ها تمام شده نبودند تا این که یک ایرانی به خاک هند رفته و کار را به پایان برساند.
مسئله این بود که علی رغم امضای این پیمان ها تغییر چندانی در روابط دو طرف در طول چند سال بعد ایجاد نشد تا اینکه پیمان دیگری بین دو طرف به امضا رسید. با این حال روح متن این پیمان ها تأثیر خود را بر روابط دو کشور و پیمان های آتی گذاشت. ملکم موفق شد در آن زمان ترس انگلیسی ها از زمان شاه را از ایرانی ها مخفی نگاه دارد و آن را به عنوان موضوعی فرعی مطرح نماید در حالی که هدف اصلی خود را عقد قرارداد تجاری مطرح می کرد.
ملکم در هنگام بازگشت، تهران را به مقصد همدان ترک کرد. شاه پیش از حرکت ملکم به او یک خلعت، یک خنجر جواهرنشان و نگاره ای از خود اعطا کرده بود. در طول مسیر برخی همراهان ملکم بیمار شدند و چشمان خودش هم به خاطر برف فراوان آسیب دید و چند روزی قادر به دیدن نبود. او گزارش سفر خود را هنگام خروج از تهران به هندوستان فرستاد و خیال فرمانروای هند را از نگرانی در خصوص زمان شاه راحت کرد. نامه هایی هم که از کلکته به او نوشته شد، خیالش را از بابت رضایت فرمانروا از اقدامات او آسوده ساخت.
در ۲۳ فوریه همدان را ترک و به سمت بغداد رفت تا با پاشای شهر دیدار کرده و نامهٔ فرمانروای هندوستان را به او برساند. در آن زمان بغداد و کل عراق امروزی در اختیار امپراتوری عثمانی بود. جان ملکم در بغداد برای اولین بار سر هارفورد جونز که در آن زمان نمایندهٔ دولت انگلستان در بغداد بود را ملاقات کرد. ملکم و هیئت همراه او در ۳۱ مارس بغداد را ترک کرده و به سمت بصره رفتند. آنها در ۲۲ آوریل به بوشهر رسیدند و دو روز بعد سفر دریایی به هندوستان را آغاز کردند. در میان راه مجبور شدند به دلیل بدی آب و هوا در مسقط توقف کنند اما در نهایت در ۱۳ مه به بمبئی رسیدند.
جان ملکم پس از رسیدن به هندوستان، منشی مخصوص ولزلی در کلکته شد.
پیشتر آمد که برای عقد پیمان های سیاسی و تجاری لازم بود ایران نیز سفیری به کمپانی بفرستد. برای این کار حاجی خلیل خان ملک التجار انتخاب شد. حاجی خلیل خان در ۲۱ مه ۱۸۰۲ به بمبئی رسید و تصمیم گرفت کمی در آنجا بماند. طبق روایت انگلیسی ها، در یکی از روزهای ژوئیه ۱۸۰۲ دعوایی میان محافظان وی و سربازان هندی کمپانی درگرفت. دعوا به زد و خورد و تیراندازی کشید. حاجی خلیل خان شخصاً برای جدا کردن آنها اقدام کرد و در این میان تیری به وی خورد و در جا کشته شد. وحشت عظیمی بر تمام تشکیلات انگلیسی ها در هند حاکم شد.
لرد ولسلی فرمانروای هند، تصمیم گرفت حل ماجرا را به عهدهٔ جان ملکم بگذارد. ملکم پس از آنکه برای انجام مأموریت های دیگر به شهرهای پونه و حیدرآباد رفت، در نهایت در روز ۱۰ اکتبر به بمبئی رسید و تصمیم گرفت جنازه حاجی خلیل خان را به همراه حدوداً چهل تن از همراهان وی برای تدفین به کربلا بفرستد. قرار شد حدود هشتاد ایرانی دیگر که از همراهان حاجی بودند در بمبئی بمانند. وی نامه هایی به فتحعلی شاه، میرزا شفیع مازندرانی، میرزا بزرگ و چراغعلی خان نوایی نوشت و مراتب را اطلاع و از اقدامات خود خبر داد. همچنین او هدایای بسیاری برای ایرانی ها فرستاد.
در این زمان میرزا مهدی علی خان بهادرجنگ به عنوان نمایندهٔ کمپانی در بوشهر حضور داشت. وی به محض شنیدن خبر کشته شدن حاجی خلیل خان نامه هایی را به اطراف و اکناف از جمله دربار ایران فرستاد و در آنها ادعا کرد که مرگ سفیر ایران به دلیل سوءرفتار خودش بوده است. ملکم که از این دروغ ها مطلع شد تصمیم گرفت ترتیب عزل او را داده و شخصی به نام لاوت را به جای او در بوشهر بگمارد. جاناتان هِنری لاوِت کسی بود که قرار بود نامه های ملکم را به دربار ببرد اما مریض شد و به جای او پاسلی را فرستادند.
ملکم توانست در این جریان رضایت همه از جمله شاه را به دست آورد. بعدها شنیده شد که در شیراز می گویند اگر انگلیسی ها همینقدر سخاوتمند باشند می توانند ده تن از سفرای ما را بکشند.
جان ملکم در جنگ انگلیس و ماراتا در ۵–۱۸۰۳ به عنوان نمایندهٔ فرمانفرمای هند و نمایندهٔ دیپلماتیک وی حضور داشت و آرتور ولزلی (که بعدها دوک ولینگتون خوانده شد) را همراهی کرد. این دو نفر تا پایان عمر دوستان نزدیکی بودند. او در سال ۱۸۰۴ نمایندهٔ مقیم بریتانیا در میسور بود و در سال های ۶–۱۸۰۵ به همراه ژنرال لِیک در شمال هند خدمت کرد.
لرد مینتو فرمانفرمای بعدی هندوستان در اوایل سال ۱۸۰۸ جان ملکم را برای بار دوم به دربار ایران فرستاد. این بار نفوذ فرانسوی ها به حدی رسیده بود که دربار استقبال چندانی از وی نکرد. سال بعد هیئت دیگری از سوی دربار لندن به زعامت سر هارفورد جونس به ایران آمد و در مأموریت خود موفق شد. او توانست با پیمانی که با ایران بست، فرانسوی ها را از این کشور بیرون کند.
ملکم در سال ۱۸۱۰ بار دیگر به ایران فرستاده شد اما در این زمان دولت بریتانیا تصمیم گرفته بود مستقیماً با تهران روابط دیپلماتیک برقرار کند و از این رو سر گور اوزلی به عنوان سفیر به ایران آمد.
در سال ۱۸۱۲ جان ملکم یک مرخصی پنج ساله از ارتش گرفت و به لندن بازگشت. او در این زمان بیشتر وقت خود را به نگارش اختصاص داد و تاریخ ایران را در سال ۱۸۱۵ تکمیل کرد. این نخستین کتاب تاریخی انگلیسی بود که مستقیماً بر مبنای منابع ایرانی نگاشته شده بود. به همین دلیل وی از دانشگاه آکسفورد مدرک افتخاری دکترای حقوق دریافت کرد.
هنگامی که در سال ۱۸۱۷ به هندوستان بازگشت، از طرف فرمانفرمای وقت به عنوان مأمور مذاکراتی که در نهایت منجر به سومین جنگ انگلیس و میسور شد تعیین گردید. همچنین در این جنگ وی به عنوان ژنرال توانست در دسامبر ۱۸۱۷ نیروهای کمپانی هند شرقی را در برابر ماهاراجه هولکار در نبرد مهدیپور شکست دهد. در طول سه سال بعد او در مرکز هند (تقریباً معادل مادیا پرادش امروزی) حکومت کرد. وی در سال ۱۸۲۲ میلادی به بریتانیا بازگشت و همراه با خانواده اش زندگی کرد و دو کتاب دیگر هم نوشت.
در ۱۸۲۷ میلادی او را به فرمانداری بمبئی گماشتند. از نظر کمپانی دوران فرمانداری او به طوری کلی موفقیت آمیز بوده است. با این حال وی چندی دچار این دردسر بود که قضات دیوان عالی بمبئی خواستار تعمیم حوزهٔ قضایی خود فراتر از بمبئی و تا مناطق داخلی دکن شده بودند. این مناطق به تازگی از ماراتا پیشوای شهر پونه گرفته شده بود. ملکم در فوریه ۱۸۳۰ به منظور برانداختن رسم ساتی (خودسوزی زنان بیوه در هیزم هایی که برای شوهران مرده شان تهیه شده بود) و نوزادکشی به شهر گجرات رفت تا با ساهاجاناند سُوامی مؤسس مذهب سوامینارایان در دین هندو ملاقات کند. این شخص خود نیز به دنبال اصلاحات مشابه بود. از این رو یاد جان ملکم از آن پس در ادبیات سوامینارایان بارها تکرار شده است. جان ملکم و حاکم پیشین بمبئی به نام مونت استوارت الفنستون از طرفداران آموزش و پرورش هندی ها برای تصاحب مدارج عالی دولتی بودند. ملکم در آن سال ها رئیس انجمن ادبی بمبئی نیز بود.
بالاخره ملکم در سال ۱۸۳۱ به بریتانیا بازگشت و به سرعت از طرف حوزهٔ لانستون (با آرای کم) نمایندهٔ مجلس شد. او در پارلمان به طرفداری دوستش دوک ولینگتون و طرح اصلاح انتخابات که توسط وی ارائه شده بود پرداخت. ملکم سالن وارفیلد را از خانوادهٔ پَری خرید و به نوسازی آن پرداخت. آخرین فعالیت عمومی وی، سخنرانی برای سهامداران کمپانی هند شرقی در آوریل ۱۸۳۳ بود تا ایشان را به قبول شرایط جدید دولت برای بروزآوری منشور کمپانی راضی کند. وی کمی پس از این سخنرانی سکته کرد و در ۳۰ مه ۱۸۳۳ درگذشت. ملکم را در کلیسای سنت جیمز پیکادلی دفن کردند.
چند مجسمه از جان ملکم در جناح شمالی کلیسای وست مینستر و سالن شهر بمبئی قرار دارد. در ویتاهیل واقع در لنگهولم اسکاتلند یک ابلیسک ۱۰۰ فوتی به یاد دستاوردهای او نصب کرده اند.
سر جان ملکم در در ۴ ژوئن ۱۸۰۷ میلادی در میسور با ایزابلا شارلوت کمبل، دختر دوم ژنرال الکساندر کمبل ازدواج کرد. از آن دو، پنج فرزند به نام های مارگارت، جرج الکساندر، شارلوت المپیا، آن آملیا و کاترین ولسلی به جا ماند.
جان ملکم به همراه دو تن از هم عصران خود به نام های مونت استوارت الفنستون و سر توماس مونرو، معماران سه اصل حاکمیت بریتانیا بر هند بودند که حکمت آن ها «به سرعت فراموش و بسیار دیر به یاد آورده شد». از این سه اصل چهار تم می توان دریافت کرد. نخست اینکه، هند باید بر اساس منفعت کمپانی و البته هندیان (و نه بر اساس منفعت ساکنین بریتانیایی هند) اداره شود. دوم؛ حاکمیت غیرمستقیم بر هند ارجحیت دارد و باید حاکمان فعلی هند را تا جای ممکن باقی گذاشت و نباید مزاحمتی برای روش های سنتی حکومت، دین داری و ساختار اجتماعی ایشان ایجاد نمود. سوم؛ ملکم به گسترش نقش بخشداران در اداره امور مستعمرات هند کمک کرد. بخشداران گروه کوچکی از مدیران قدرتمند بودند که در ظاهر نیروی زیادی از ایشان حمایت نمی کرد. چهارم؛ ملکم طرفدار سیاست خارجی «پیشرو» بود به این معنی که با حکومت های اطراف هند نظیر ایران، افغانستان و آسیای مرکزی ارتباط دیپلماتیک قوی برقرار گردد.
او مرشد و الهام بخشِ چندین دولتمرد انگلیسی-هندی بوده است که از میان آن ها می توان به هنری پاتینجر، چارلز متکالف، الکساندر برنز و هنری راولینسون اشاره کرد. او به زبان فارسی مسلط بود و با فرهنگ و تاریخ ایران آشنایی بسیار داشت.
برخی منابع مدعی هستند که سر جان ملکم برای اولین بار سیب زمینی را به ایرانیان معرفی کرد و این محصول در ابتدا به «آلوی مَلکُم» مشهور شد. این در حالی است که سر جام ملکم در سفرنامه و کتاب های متعددی که نوشته هیچ اشاره ای به این عمل نکرده است. ملکم در سفرهایی که در طول ایران داشت همهٔ محصولات کشاورزی را که می دید همراه با کیفیت آنها گزارش کرده است. اما او هیچ اشاره ای به وجود یا عدم وجود این گیاه در ایران و یا اهدای آن به شاه ایران نکرده است. ضمناً وی در کتاب خود نام تک تک هدایای خود به فتحعلیشاه را ذکر کرده اما نامی از سیب زمینی نبرده است.
از ملکم ۹ کتاب و یک جلد دیوان شعر به جا مانده است:
| [
{
"answer1": "سر جان ملکم در سال ۱۷۶۹ به دنیا آمد.",
"answer2": "جان در ۱۶ آوریل ۱۷۸۳ با کشتی ای به نام بازبریج وارد شهر مدرس هندوستان شد.",
"distance": 547,
"question": "جان ملکم در چه سالی به دنیا آمد و اولین بار در چه سالی به هند رفت؟"
},
{
"answer1": "پس از چند سال که در چارچوب نیروهای انگلیسی به شکست دادن هندیان بومی پرداخت، با سر جان کن ناوِی و گرام مرسر آشنا شد.",
"answer2": "از آن زمان بر آن شد که با زبان های بومی درباری بویژه فارسی آشنا شود.",
"distance": 116,
"question": "ملکم با چه کسانی در هند آشنا شد و چه چیزی باعث شد که او به زبان فارسی علاقه مند شود؟"
},
{
"answer1": "نخست اینکه ایرانی ها را همراه خویش کند تا خیال کمپانی را درباره خطر زمان شاه درانی که در بخش هایی از افغانستان کنونی پادشاهی می کرد و تهدیدی برای هندوستان بود آسوده نمایند؛ دوم، شر فرانسوی هایی که در تلاش برای نفوذ به هند از راه ایران بودند را کم کند؛ و سوم اینکه زمینه گسترش بازرگانی با ایران را فراهم نماید.",
"answer2": "او پیش از به راه افتادن، با فرماندار بمبئی به نام جاناتان دانکن نامه نگاری کرد",
"distance": 311,
"question": "سه دستورکار جان ملکم از سوی فرمانفرمای هند چه بود و قبل از سفر به ایران با چه کسی نامه نگاری کرد؟"
},
{
"answer1": "جان ملکم در بغداد برای اولین بار سر هارفورد جونز که در آن زمان نمایندهٔ دولت انگلستان در بغداد بود را ملاقات کرد.",
"answer2": "جان ملکم پس از رسیدن به هندوستان، منشی مخصوص ولزلی در کلکته شد.",
"distance": 371,
"question": "جان ملکم برای اولین بار در چه شهری با هارفورد جونز ملاقات کرد و پس از رسیدن به هند، منشی مخصوص چه کسی شد؟"
},
{
"answer1": "او در این زمان بیشتر وقت خود را به نگارش اختصاص داد و تاریخ ایران را در سال ۱۸۱۵ تکمیل کرد. این نخستین کتاب تاریخی انگلیسی بود که مستقیماً بر مبنای منابع ایرانی نگاشته شده بود. به همین دلیل وی از دانشگاه آکسفورد مدرک افتخاری دکترای حقوق دریافت کرد.",
"answer2": "ملکم را در کلیسای سنت جیمز پیکادلی دفن کردند.",
"distance": 2021,
"question": "ملکم در سال 1815 چه کاری انجام داد و چه مدرک افتخاری دریافت کرد؟ همچنین وی در نهایت در کجا دفن شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
516 | : آذرخش گیر
آذرخش گیر (Lightning arrester) از کالاهای حفاظتی و پناه پست های فشار قوی می باشد که برای هدایت موج های ولتاژ ضربه ای به زمین و جلوگیری از ورود آن ها به ایستگاه های انتقال و پخش نیرو بکار می رود و بیشتر در پایان توانراه و در اندرگاه ترانسفورماتورها کار گذاشته می شود. ولتاژ شکست الکتریکی یک آذرخش گیر بایستی کمتر از ولتاژ شکست الکتریکی ایزولاسیون کالاهای کار گذاشته شده در پست باشد.
آذرخش گیرها برای پناه کالاها دربرابر افزوده ولتاژهای گذرا و تخلیه افزوده ولتاژهای موجی پدید آمده درهادی های توانراه ها و پست های فشار قوی بکار می روند. افزوده ولتاژهای موجی، سرسختی جداگری سازه ها وکالاهای فشارقوی را از کار انداخته و قوس واتصالی را درشبکه آشکار می سازند آذرخش گیرها به گونه موازی با ابزار زیر چتر پناهی خود قرارمی گیرند.
شیوه کارکرد یک آذرخش گیر برای پناه کالاهای به این گونه است که انرژی موج از سوی آذرخش گیر به زمین فرستاده شده وبی درنگ پس ازبرقراری جریان موجی در فاصله چند میکروثانیه وکاهش دامنه ولتاژ تایک مقدار روشن (سطح حفاظتی آذرخش گیر)، راه گردش جریان درآذرخش گیر بسته شده و از ادامه گذر جریان و تبدیل آن به جریان اتصالی بسامد توان جلوگیری می شود.
با باردار شدن ابر وبا نگرش به بار ابر وگنجایش بین ابر و زمین، یک ولتاژ فشارقوی بین ابر و زمین پدید می آید که می تواند به چندین میلیون ولت برسد. گنجایش انباشتاری بین ابر و زمین درحد میکروفاراد و شدت میدان الکتریکی بین ابر باردار و زمین به چندین هزارولت برمتر می رسد. چنانچه شدت میدان الکتریکی بین زمین و ابربه به اندازه کافی بزرگ باشد، آنگاه هوا دریک نقطه ازپهنه ابر، آغاز به یونیزه شدن می کند. به دنبال یونیزاسیون، هوا به گونه یک گاز رسانا درمی آید ویک الکترود میله وار می سازد. راه یونیزه شده هوا را کاریز رسانا می گویند. نزدیکترین شاخه به الکترودهای تیز و بلند، مانند درختان وساختمان ها وتوانراه ها مایه آن می شود که افزونی میدان بزرگ درحد یونیزه شدن هوا درنوک آن ها پدید آید در نتیجه یک کاریز رسانا نیزازاین نقطه ها به سوی کاریز رسانای پائین آینده، بالا می رود. در آن زمانی که این دو کاریز به یکدیگر می رسند، یک کاریز رسانا بین ابر باردار و زمین پدید می آید که از این راه جریان الکتریکی بزرگی درحد ۲۰۰۰ تا ۳۰۰ کیلوآمپر گذر می نماید. زمان وابسته به پیشانی موج گردش برخاسته از آذرخش درسنجش با کل زمان استواردن آن خیلی کوچک می باشد. این زمان دربسیاری ازنمونه ها، کمتر از۱۰میکروثانیه می باشد.
صاعقه با برخورد مستقیم به ساختمان ها وکالاها، پیامد ویرانگری ازخود به جا می گذارد. از این رو پست های هوایی (روباز) توان فرستی (High voltage transmission substations) به سبب حساسیت و ارزشمندی آن ها در بنشت از یک سو وب های گران آن ها ازسوی دیگر بایستی از برخورد مستقیم آذرخش در پناه بمانند.
۱) آذرخش گیر میله ای
۲) آذرخش گیر با شکاف هوایی
۳) آذرخش گیر با ایستادگی ناراستگرا(non-linear)
۴) آذرخش گیر خازنی
۵) آذرخش گیر رشته ای (فیوزی)
یکی از ساده ترین و ارزانترین آذرخش گیرها که از نخستین آذرخش گیرها نیز می باشند، آذرخش گیر میله ای است که با وجود قدیمی بودن، امروزه نیز کاربردهای فراوانی دارد. این آذرخش گیر به این گونه است که دو میله نوک تیز که یکی در بخش برقدار کار گذاشته شده و دیگری در زیر جداگر یا تنه سوار شده و به زمین گره می خورد. فاصله دو نوک، هماهنگ با ولتاژ و باشه و زمان اعمال ولتاژ روی سیستم آراستار پذیر است. آراستار این فاصله به گونه است که در برابر ولتاژ بیشینه سامانه توان پایدار بوده و تنها در برابر ولتاژهای بسیار بالا، تهی سازی الکتریکی انجام می گیرد. البته آراستار آذرخش گیر از حالت آرمانی دور بوده و می توان گفت که در یک بازه ولتاژ رفتار می کند و ویژگی کارکرد دقیقی را برای آن نمی توان پنداشت.
معمولاً، برای پناه دگرگردان ها و زنجیره های ایزولاتور توانراه های در برابر افزوده ولتاژ می توان از آذرخش گیر میله ای بهره برد. بدان معنی که درازای نلبکی را از سوی دو میله فلزی شاخی شکل که در دو سر ایزولاتور کار گذاشته می شود به گونه ساختگی کوتاه می کنند. این ابزار در کاربرد برای پناه ایزولاتور به کار برده می شود و مایه آن می شود که جرقه و گرمای برخاسته از آن از ایزولاتور دور نگه داشته شود. در این صورت، گرمای جرقه مایه آسیب زدن به ایزولاتور نمی شود.
فاصله بین دو الکترود باید طوری گزینش شود که در برابر بیشترین اندازه ولتاژ دستگاه ایستادگی کند؛ ولی افزوده ولتاژ مایه تهی سازی الکتریکی در آن شود.
برای آغاز تهی سازی الکتریکی در فاصله هوائی دستکم باید یک الکترون آزاد در محلی باشدت میدان الکتریکی بسیار پدیدار باشد. در اینگاه به کمک میدان الکتریکی، الکترون شتاب می گیرد و با اتمها یا مولکول های بی بار برخورد خواهد کرد. اگر شدت میدان الکتریکی به اندازه بزرگ باشد، توانستار الکترون ها بقدر کافی خواهد بود که اتم ها و مولکول های بی بار را باردار کند. این کار به گونه بهمن وار دنباله دار خواهد بود تا بسیاری از ریزه های بار دار در بازه بین دو الکترود پدید آید و شکاف هوایی، شایستگی رسانایی جریان را بدست آورد و به گفته دیگر تهی سازی الکتریکی انجام گیرد.
نوع دیگری از آذرخش گیرها که کاربرد بسیاری در پست های فشار قوی دارد آذرخش گیر از نوع شاخکی یا بوشینگی می باشد. این نوع آذرخش گیرها ساده ترین نوع آذرخش گیر می باشند که به آذرخش گیر با شکاف هوایی شناخته شده هستند بسیار از آن ها در جای های اتصال نلبکی به فراگرد بوشینگ های دگرگردان های پخش دیده می شود.
این گونه از آذرخش گیرها عبارت است از یک جفت الکترود که یکی از الکترودها به زمین و دیگری به فاز همبند است و بین آن ها شکاف هوائی هست. هنگامی که ولتاژ بین الکترودها از ولتاژ شکست هوا بیشتر شد، شکست الکتریکی در هوا انجام می گیرد. این نوع آذرخش گیر ساده ترین نوع آذرخش گیر است.
همانگونه ایکه که می دانیم آذرخش گیرها باید در برابر ولتاژ نامی شبکه مانند یک کلید باز رفتار کنند و در برابر ولتاژهای بیشتر از ولتاژ نامی شبکه مانند یک کلید بسته رفتار کنند.
در این نوع آذرخش گیرها (آذرخش گیر با شکاف هوایی) اگر ولتاژ بالا رود؛ بین شاخک ها قوس برگزار شده و توانستار آذرخش را به زمین فرستاده و این امر مایه آن می شود که ابزار آسیب نبیند.
امروزه از این نوع آذرخش گیرها تنها در نمونه های ویژه ای به کار گرفته می شود که عبارتنداز:
۱) برسر شاخک های دگر گردان ها (Transformer bushings) (برای پناه سیم پیچ های دگر گردان(transformer windings))
۲) در توانراه های فشار بالا که به شکل زنجیره ای هستند که هم نقش آذرخش گیر را بازی می کنند و هم نقش زنجیره کرونا را بازی می کنند.
این نوع آذرخش گیر از یک یا چند خازن سری همراه با یک یا چند ایستادگی ناراستگرا ساخته شده است. این خازن ها که اصولاً به گونه راه های هوایی می باشد، در حالت کار همیشگی دستگاه از گذر گردش الکتریکی به درون آذرخش گیر جلوگیری می کنند. چنانچه ولتاژ سامانه به عللی بالا رود، راه های هوایی بین خازن ها رسانا شده و گردش الکتریکی می گذرد و گذر گردش از مقاومت ناراستگرا، اندازه افت و ولتاژ دو سر آذرخش گیر را آشکار می کند.
شکاف های هوایی آذرخش گیر باید بگونه ای باشد که در برابر بیشینه ولتاژ کار سامانه توان، نستوه و شکست ناپذیر بوده، ولی اگر به عللی افزوده ولتاژ پیاده سازی شده، چرخه کوتاه شود پس از برپایی شرایط و باشه عادی بتواند گردش را باز کند که این کار از سوی ایستادگی های غیر خطی انجام می گیرد.
این آذرخش گیرها باید همانند یک ایستادگی ناراستگرا (non-linear resistor) رفتار کنند. یعنی در برابر ولتاژ نامی شبکه ناگذرایی بالایی (High impedance) را از خود نشان دهند و در برابر ولتاژهای بالاتر از ولتاژ نامی شبکه ناگذرایی کمی (low impedance) را از خود نشان دهند تا تهی سازی انجام گیرد. از این رو، استوانه های اکسید روی بکار رفته در آذرخش گیرهای امروزی به راستی نقش ایستادگی غیر خطی را بازی می کنند که دارای گردش نشتی بسیار کمی می باشند (در حالت Normal شبکه) از این رو به روی این قرص ها ولتاژ پخش می گردد. حال اگر میدان نایکنواخت باشد قاعدتاً پخش ولتاژ بر روی استوانه ها یکسان نخواهد بود؛ در اینگاه یک استوانه و به ویژه استوانه های بالایی ولتاژ بیشتری را از دیگر قرص ها به دوش می کشند و زودتر آسیب می بینند و این امر سبب کارکرد نادرست آذرخش گیر می شود. پس اگر بتوان به روشی میدان را یکنواخت کنند (به حالت یکنواخت نزدیک کنند) بخش ولتاژ بین قرصها شکل هم تراز تری را به خود می گیرد و قاعدتاً زندگانی قرصها افزایش می یابد و رفتار آذرخش گیرها بهتر می گردد. گزینش چند خازن در آذرخش گیر به جای یک خازن از این رو انجام می گیرد که پایداری آذرخش گیر در برابر ولتاژهای برگشتی بیشتر گردد. برای اینکه پخش ولتاژهای روی خازن ها به گونه برابر انجام گیرد. یک سری خازن و ایستادگی موازی در دو سر فاصله های هوایی می گذارند و این کار را یکنواخت سازی ولتاژ می گویند، یعنی یکنواخت نمودن پخش ولتاژ در روی خازن های سری.
ولتاژ شبکه نمی تواند در پی دارنده شکست در فاصله هوائی شود و از آنجا که مقاومت سری خیلی بالا است، گردش از آذرخش گیر نمی گذرد. در پی افزایش ولتاژ در پایانه آذرخش گیر، شکاف هوائی سری، تاب و توان افزوده ولتاژ را نداشته و جرقه در دو سر الکترود آن زده می شود و در همین زمان، مقاومت ناراستگرا بسیار کاهش می یابد و گردش به زمین تهی سازی می شود. پس از تهی سازی افزوده ولتاژ، مقاومت آذرخش گیر افزایش یافته و جریان باز شدن آذرخش گیر خاموش می شود. شکاف هوائی جرقه از دو الکترود که می تواند نوک آن هموار یا تیز باشد ساخته شده و ایستادگی های ناراستگرا به گونه بلوک های استوانه ای از گونه سیلیکان کاربید ساخته می شود. ساختمان این آذرخش گیرها بگونه ای است که گازهای پدید آمده در پی جرقه به بیرون فرستاده می شود و به این ابزار، دریچه کاهش فشار گفته می شود. گفتنی است که شاید به هنگام کار هماره شبکه در پی افزوده ولتاژها، ولتاژ آذرخش گیر، گردش های کمی از آذرخش گیر گذشته که رفته رفته مایه پیدایش گاز می گردد. دریچه تهی سازی فشار پس از اینکه فشار به آستانه پیش بینی شده رسید گازها را بیرون فرستاده و از ترکیدن آذرخش گیر جلوگیری می کند.
یکی دیگر از روش های پر کاربرد پناه در برابر آذرخش استفاده از آذرخش گیرهای سیلیکون کارباید (sic) می باشد. این آذرخش گیرها از پیوستار سری شکاف های هوایی با مقاومت ساخته می شوند و به وارون آذرخش گیرها، پس از کار کردن آن ها، سامانه توان، توانایی بازگشت به باشه نخستین را خواهد داشت. آذرخش گیر سیلیکون کارباید دارای یک مقاومت سیلیکون کارباید با ویژگی ناراستگرای V-I به گونه سری با یک شکاف هوایی است. هنگامی افزوده ولتاژها از حد ولتاژ جرقه بیشتر شود، با ایجاد جرقه در سر شکاف هوایی، افزایش ناگذرایی گذرگاه جرقه از افزایش شدید جریان جلوگیری می کند. شکاف هوایی جرقه که به آن فاصله جرقه کارآمد گفته می شود، به گونه ای اندازه گزینی می گردد که بعد از چند بار جرقه زدن در پی افزوده ولتاژ، جرقه قطع شود. مسئله ای که مایه کاهش کاربرد این نوع آذرخش گیرها شده است اضافه ولتاژ کلیدزنی با انرژی بالا که گردش تخلیه فراوانی را برای زمان دراز پیاده سازی می کند، در آذرخش گیرهای sic با خاموش کردن مغناطیسی سه برابر بیشتر از نوع ساده آن ها توانایی تاب انرژی را داراست. این نوع آذرخش گیرها در شبکه های با ولتاژ بالا کاربرد دارند.
گونه نوینی از آذرخش گیرها دارای بلوک هایی با ایستایی ناراستگرا و از گونه اکسید فلزات هستند این بلوک ها به MOV شناخته شده هستند از آن جا که نزدیک ۹۵٪ از ماده های بسازنده بلوک های MOV را اکسید روی (ZnO) بسازد، به آن ها آذرخش گیرهای ZnO نیز گفته می شود. بخش های بسازنده آذرخش گیرهای ZnO، دارای اکسید روی و اندازه کمی از اکسید دیگر فلزات همچو بیسموت، کبالت، آنتیموان و اکسید منگنز است. ذره های بسیار ریز اکسید روی و اکسید فلزات دیگر پس از فشرده شدن به گونه استوانه و در اندازه های مشخص ساخته م شوند. سپس این استوانه ها در دمای بالا پخته شده و سفت می شوند. این دیسک ها به گونه سری در لوله استوانه ای شکل گذاشته شده و آذرخش گیر ZnO را می سازند.
از برتری های این نوع آذرخش گیر، سرعت رفتار در پیشانی موج است به این معنی که دیرکردی که در آذرخش گیرهای با شکاف هوایی هست، در این نوع آذرخش گیرها خیلی کم تر است. با نگرش به نبود شکاف هوایی، امکان موازی کردن آذرخش گیر ZnO هست. یکی از گرفتاری های آذرخش گیرهای ZnO، گردش نشتی در بسامد قدرت است این گردش در حد یک میلی آمپر است با کارکرد دوباره آذرخش گیر، لایه عایق بین دندانه های اکسید روی سوخته شود و مایه افزایش گردش نشتی گردد.
برخی از برتری های آذرخش گیرهای ZnO:
۱- کارآیی بهتر در سنجش با دیگر آذرخش گیرها
۲- پراکندگی کم ولتاژ پسماند و همچنین دارای ولتاژ پسماند خیلی کم
۳- دارای دیرکرد زمانی خیلی کم
۴- برگشت سرشتی به باشه اولیه (Initial condition) یا چرخه باز
۵- دارای ویژگی ولت – گردش خطی تر از آذرخش گیر SiC
۶- دارای چتر پوششی خیلی خوب
۷- دارای جریان نشتی پایین در شرایط کار نامی سیستم
از مهم ترین کاستی های آذرخش گیرهای ZnO:
ب های کلان آن ها نسبت به دیگر آذرخش گیرها است و دیگر این که آذرخش گیرهای ZnO در سیستم هایی که دارای فراز و نشیب ولتاژ چشم گیر هستند، بیشتر از آذرخش گیرهای SiC دستخوش نهیب و آسیب دیدگی می باشند .
این نوع آذرخش گیر برای ولتاژهای فشار پایین به کار گرفته می شود که توانستار پیاده سازی شده پدید آمده از موج ولتاژ در خازن انباشته می شود.
این نوع آذرخش گیر نیز به گونه ای ساخته می شود که در برابر افزوده ولتاژ که سبب گذر گردش فراوانی از آذرخش گیر بشود می سوزد و جرقه درون آن از سوی گاز یا ماده های نسوز درون آن خاموش می شود و بیشتر با نام پناه دومینه بکار می رود.
هماهنگی جداگری بین سامانه نگهداری شونده و سامانه پناه، پرسمان بسیار شایان و قابل توجهی است. بدین معنی که دستگاه پناه باید به گونه رسایی از پس نگهداری بنشت پناه شونده برآید و نیز خود، حفاظت شده بماند. چون آذرخش گیر بین یک سیم فاز و زمین بسته می شود، از این رو انتخاب ولتاژ نامی آذرخش گیر بر پایه بیشترین ولتاژ فاز به زمین انجام می شود. بیشینه ولتاژ فاز به زمین بیشتر در حالت اتصال کوتاه یکفاز بازمین پدید می آید. البته اندازه این ولتاژ به چگونگی زمین کردن سامانه بستگی دارد. برای نمونه در سامانه ای که به طور کارآمد زمین شده است، اندازه این ولتاژ به نزدیک ۸۰٪ ولتاژ فاز به فاز می رسد و در بنشتی که اصلاً زمین نشده است این ولتاژ به ۱۰۰ می رسد.
اصولاً آذرخش گیرها هماهنگ بابیشترین ناهمسانی پهنه در فرکانس نامی شبکه گزینش می شوند. بیشینه اندازه این ناسازگاری پهنه به هر روی نباید از ۱۵/۱ ناهمسانی پهنه نامی شبکه فراتر رود. همچنین نوع شبکه (زمین شده یا زمین نشده) و به دنبال آن، اندازه افزایش ولتاژهای فازهای سالم در پی زمین شدن یکی از فازها نیز در گزینش ولتاژ آذرخش گیر و کارکرد درست آذرخش گیر بسیار سودمند است. در شبکه های زمین نشده یا شبکه هائی که نقطه صفر ستاره آن با سیم پیچ زمین شده اند، کمابیش ناهمسانی پهنه آذرخش گیر که بین سیم فاز و زمین بسته می شود برابر ناسازگاری پهنه فاز به فاز شبکه گزینش می شود. در شبکه های زمین شده ناهمسانی پهنه آذرخش گیرها کمابیش برابر ۸۰٪ ناهمسانی پهنه فاز به فاز شبکه انتخاب می شود.
آذرخش گیرها با دو گردش ضربه ای نامی 5 KA، 10 KA ساخته می شوند که معمولاً 5KA آن بیشتر زمان ها به اندازه است و تنها در بخش های با آذرخش های پی در پی شدید که آذرخش گیر پیوسته زیر فشار جای می گیرد آذرخش گیرهای باجریان زدار ای 10KA مناسبتر می باشند.
در یافتن جای آذرخش گیر، نخستین عامل مطلوب، نزدیکی آن ها به کالاهای ارزشمند و گران ب ها مانندهای دگرگردان های توان می باشد. نصب آذرخش گیر روی ورودی فیدر خط نیز برای کاهش اضافه ولتاژها درروی کالاهای فیدر خط تا آذرخش گیر سفارش می گردد، همراه با آنکه سوار کردن آذرخش گیر روی فیدر خط برای کاهش افزوده ولتاژ کالاهای سرخط (پیش ازکلید) در زمانی که کلید خط دراثر گزند یا زمان های بازسازی وبهره برداری باز می باشد نیز به کار گرفته می شود.
سوار کردن آذرخش گیر در دیگر جاها و به ویژه در روی شینه ها درصورت ناتوانی در یافتن هماهنگی جداگری به گونه کامل، پذیرفتنی است.
در سازه ها و پست های فشار قوی، آذرخش گیرها در آغاز توانراه های اندرونی به پست و نیز در کنار دگرگردان های توان و ابرپیچه ها (راکتورها) و انباشتارها (خازنها) کار گذاشته می شوند و برخی زمان ها شاید روی شینه ها نیز کار گذاشته شوند ولی جای دقیق آذرخش گیرها باید محاسبه و تعیین شود.
آذرخش گیر باید در اندرگاه پست های انتقال و پیش از همه کالاها و تا آنجا که می توان نزدیک به آن ها کار گذاشته شود. افزون بر آذرخش گیری که در اندرگاه پست های انتقال کار گذاشته می شود، جلو و نزدیک به کالاهای مهم مانند دگرگردان های توان نیز آذرخش گیر جداگانه کار گذاشته می شود. معمولاً، در جلوی راه آذرخش گیر به زمین یک شمارنده می گذارند که می تواند شمار بارهای تهی سازی موج های ولتاژ ضربه ای بر روی آذرخش گیر را یادداشت نماید.
چنانچه سامانه پناه از آذرخش خط ضعیف باشد، شاید آذرخش به طور مستقیم ویا در اثر پدیده قوس برگشتی به سیم فازبرخورد نماید. دامنه وشیب این موج ها در نزدیکی جای برخورد بسیاربزرگ بوده و آسیب های جدی برای کالاهایی که در همسایگی این پدیده انجام شده است خواهند آفرید. در این حالت، برای پدید آمدن یک پناه مطمئن، کار گذاشتن آذرخش گیر درابتدای توانراه ها نیاز به نظر می رسد.
درپستهایی که بخت برخورد یکراست آذرخش در نزدیکی پست هست، باید تا آنجا که می توان آذرخش گیر را در نزدیکی ابزار مورد نگهداری گذاشتار و هادی های پیوند دهنده را تاآنجا که می توان، کوتاه ومستقیم برگزید و نیز زمین آذرخش گیر وکالاها با کمترین ایستادگی ممکن، ترجیحاً یک اهم یا کمتر، به یکدیگر چسبیده گردند.
آذرخش گیرها در بخش بالایی خود مجهز به یک وسیله زنجیره وار هستند که این ابزار به زنجیره کرونا شناخته شده است. پدیده کرونا تهی سازی الکتریکی نیمه کاره در یک میدان نایکنواخت می باشد. در پست های فشار قوی این پدیده به ویژه در جای های پیوستن هادی ها به کالاها دیده می شود. از این رو برای درست کردن و برطرف کردن این کمبود، باید میدان را در این بخش ها یکنواخت کنند تا پیامدهای ویرانگر آذرخش کمتر گردد.
کمابیش در زیر هر آذرخش گیر یک شمارنده هست که این شمارنده تعداد کارکردهای آذرخش گیر را نشان می دهد یعنی هر بار که آذرخش گیر پل به زمین انجام می دهد این شمارنده کار کرده و یک شماره می اندازد. گفتنی است که هر آذرخش گیر برای کار در شمار شماره های وِیژه ای آراستار شده است.
آذرخش گیرها باید ازکوتاهترین راه ممکن به دستگاه زمین پست وصل گردند و سیستم زمین جداگانه ای برای آن ها نیاز نخواهد بود. بسته به جریان های چرخه کوتاه برینه سیم پیوند دهنده، گزینش می گردد.
| [
{
"answer1": "بیشتر در پایان توانراه و در اندرگاه ترانسفورماتورها کار گذاشته می شود.",
"answer2": "ولتاژ شکست الکتریکی یک آذرخش گیر بایستی کمتر از ولتاژ شکست الکتریکی ایزولاسیون کالاهای کار گذاشته شده در پست باشد.",
"distance": 71,
"question": "آذرخش گیرها بیشتر در چه جاهایی نصب می شوند و ولتاژ شکست الکتریکی آن ها نسبت به سایر دستگاه ها چگونه باید باشد؟"
},
{
"answer1": "این آذرخش گیر به این گونه است که دو میله نوک تیز که یکی در بخش برقدار کار گذاشته شده و دیگری در زیر جداگر یا تنه سوار شده و به زمین گره می خورد.",
"answer2": "معمولاً، برای پناه دگرگردان ها و زنجیره های ایزولاتور توانراه های در برابر افزوده ولتاژ می توان از آذرخش گیر میله ای بهره برد.",
"distance": 523,
"question": "آذرخش گیر میله ای چگونه کار می کند و معمولا برای حفاظت از چه تجهیزاتی به کار می رود؟"
},
{
"answer1": "آذرخش گیرها برای پناه کالاها دربرابر افزوده ولتاژهای گذرا و تخلیه افزوده ولتاژهای موجی پدید آمده درهادی های توانراه ها و پست های فشار قوی بکار می روند.",
"answer2": "از برتری های این نوع آذرخش گیر، سرعت رفتار در پیشانی موج است به این معنی که دیرکردی که در آذرخش گیرهای با شکاف هوایی هست، در این نوع آذرخش گیرها خیلی کم تر است.",
"distance": 9945,
"question": "کاربرد اصلی آذرخش گیرها چیست و چرا از آذرخش گیرهای اکسید روی (ZnO) به جای انواع دیگر استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "آذرخش گیر سیلیکون کارباید دارای یک مقاومت سیلیکون کارباید با ویژگی ناراستگرای V-I به گونه سری با یک شکاف هوایی است. هنگامی افزوده ولتاژها از حد ولتاژ جرقه بیشتر شود، با ایجاد جرقه در سر شکاف هوایی، افزایش ناگذرایی گذرگاه جرقه از افزایش شدید جریان جلوگیری می کند.",
"answer2": "مسئله ای که مایه کاهش کاربرد این نوع آذرخش گیرها شده است اضافه ولتاژ کلیدزنی با انرژی بالا که گردش تخلیه فراوانی را برای زمان دراز پیاده سازی می کند",
"distance": 412,
"question": "آذرخش گیرهای سیلیکون کارباید (sic) چگونه کار می کنند و چه مسئله ای باعث کاهش کاربرد این نوع آذرخش گیرها شده است؟"
}
] | [
{
"answer1": "هنگامی که ولتاژ بین الکترودها از ولتاژ شکست هوا بیشتر شد، شکست الکتریکی در هوا انجام می گیرد.",
"answer2": "امروزه از این نوع آذرخش گیرها تنها در نمونه های ویژه ای به کار گرفته می شود که عبارتنداز: ۱) برسر شاخک های دگر گردان ها (Transformer bushings) (برای پناه سیم پیچ های دگر گردان(transformer windings)) ۲) در توانراه های فشار بالا که به شکل زنجیره ای هستند که هم نقش آذرخش گیر را بازی می کنند و هم نقش زنجیره کرونا را بازی می کنند.",
"question": "در آذرخش گیرهای با شکاف هوایی، چگونه قوس ایجاد می شود و چه کاربردهایی برای این نوع آذرخش گیر وجود دارد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
517 | : فرانسیسکو فرانکو
ژنرال فرانسیسکو فرانکو (زاده ۴ دسامبر ۱۸۹۲ – درگذشته ۲۰ نوامبر ۱۹۷۵) سیاست مدار و نظامی اهل اسپانیا و دیکتاتور این کشور بود. او پس از جنگ داخلی اسپانیا، از سال ۱۹۳۹، تا هنگام مرگش در سال ۱۹۷۵ بر اسپانیا حکومت می کرد.
او به عنوان یک محافظه کار و اصلاح طلب با انحلال رژیم پادشاهی و برقراری حکومت جمهوری در سال ۱۹۳۱ مخالفت کرد. با شکست نزدیک فدراسیون گروه های مستقل راست در انتخابات عمومی سال ۱۹۳۶، حزب چپ گرای جبهه مردمی در این کشور به قدرت رسید. در این زمان فرانکو و تعداد دیگری از ژنرال های ارتش برای سرنگون کردن نظام جمهوری دست به کودتا زدند که با پیروزی آن آتش جنگ داخلی در اسپانیا شعله ور شد و با مرگ ژنرال های دیگری فرانکو به سرعت رهبری جناح خود را به دست گرفت.
در این جنگ فرانکو از طرف رژیم ها و گروه های فاشیستی به خصوص نازی ها در آلمان و حزب فاشیست در پادشاهی ایتالیا کمک نظامی دریافت می کرد درحالیکه که طرف جمهوری خواه مورد حمایت کمونیست های اسپانیا، آنارشیست ها، شوروی، مکزیک و تیپ های بین المللی بود. نهایتاً با برجای گذاشتن قریب به نیم میلیون کشته، جنگ در سال ۱۹۳۹ با پیروزی فرانکو به پایان رسید. با این پیروزی او یک دیکتاتوری نظامی تمامیت خواه در اسپانیا به پا کرد. فرانکو پس از این خود را تحت عنوان ال کادیلو (رئیس) رئیس حکومت و رئیس دولت خواند؛ عنوانی که می توان آن را در ردیف عنوان دوک]] برای بنیتو موسولینی و پیشوا]] (فوهرر) برای آدولف هیتلر دانست. تحت حاکمیت او اسپانیا به یک کشور تک حزبی تبدیل شد که با سلطه حزب سلطنت طلب فعالیت تمامی احزاب دیگر در آن ممنوع بود.
رژیم فرانکو در طول حکومتش با اهداف سیاسی مرتکب مجموعه ای از نقض حقوق بشر علیه ملت اسپانیا شد که از آن با نام «وحشت سفید» (White Terror) یاد می شود. از جمله آن ها می توان به اعدام و کار اجباری در اردوگاه ها اشاره کرد که عموماً علیه دشمنان سیاسی و ایدئولوژیک به کار برده می شد که به مرگ دویست تا چهارصد هزار نفر انجامید.
در حالیکه رژیم فرانکو در جریان جنگ دوم جهانی ظاهراً سیاست بی طرفی اتخاذ کرده بود اما از طرق مختلف به دول محور (متحدین) کمک رسانی کرد. از سال ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳ به کشتی های جنگی آلمانی و ایتالیایی اجازه داده شد از بنادر اسپانیا استفاده کنند. صدها داوطلب اسپانیایی در قالب لشکرهایی موسوم به لشکرهای آبی شانه به شانه نازی ها در جبهه های شرقی با اتحاد جماهیر شوروی جنگیدند.
در دهه پنجاه میلادی ماهیت رژیم او از یک رژیم علناً تمامیت خواه و سرکوب گر به یک حکومت استبدادی با جنبه های محدودی از پلورالیسم (تکثرگرایی) بدل شد. در جریان جنگ سرد فرانکو به عنوان یکی از پیش قدمان مبارزه با کمونیسم شناخته می شد. به تبع این رویکرد با وجود اختلاف نظرهای فراوان، از طرف دُوَل غربی مورد حمایت واقع شد و به او پیشنهاد گردید به سازمان ملل متحد پیوندد و زیر چتر حفاظت ناتو قرار گیرد. در پی این موضوع در دهه شصت رشد اقتصادی اسپانیا رو به فزونی گذاشت و سیستم مالی آن دچار اصلاحات فراوان شد.
نهایتاً پس از یک دوره حکومت سی و شش ساله فرانکو بیستم نوامبر سال ۱۹۷۵ درگذشت. پیش از مرگش نظام سلطنتی را احیا نمود و شاهزاده خوآن کارلوس اول را به عنوان جانشین خود تعیین کرد. بدین ترتیب پس از یک عصر چهار دهه ای خفقان و سرکوب اسپانیا وارد مرحله گذار به دموکراسی شد. سه سال پس از مرگ فرانکو قانون اساسی جدیدی به همه پرسی گذاشته شد که با رأی ۹۱٫۸ درصدی مشارکت کنندگان نظام حکومتی اسپانیا به مشروطه سلطنتی در قالب مردم سالاری پارلمانی تغییر کرد.
او ظهر روز چهارم دسامبر سال ۱۸۹۲ در پایگاه دریایی ال فرول در ایالت گالیسیا در شمال غربی اسپانیا به دنیا آمد. سیزده روز پس از تولد به رسم مسیحیان تعمیدی غسل تعمید داده شد و نام فرانسیسکو پائولینو هِرمِنِگیلدو تئودولو (Francisco Paulino Hermenegildo Teódulo) برایش برگزیده گردید به نحوی که فرانسیسکو از نام پدربزرگ پدرش، پائولینو از نام تعمید دهنده اش، هِرمِنِگیلدو از نام مادربزرگ مادرش و تئودولو از نام قدیس نسبت داده شده به روز تولدش اقتباس شد.
پدرش نیکولاس فرانکو یِ سالگادو آروخو ("Nicolás Franco y Salgado Araújo") با تباری اندلسی به تبعیت از اجدادش در ششمین نسل متوالی افسر نیروی دریایی اسپانیا بود. مادرش، ماریا از طبقه اجتماعی متوسط رو به بالا و از پیروان مذهب کاتولیک رومی بود. مادر و پدرش در سال ۱۸۹۰ ازدواج کرده بودند که حاصل آن علاوه بر خود فرانکو، دو برادر و دو خواهر دیگر برای او بود. هر دو برادر او همانند پدر و اجدادشان در نیروی دریایی اسپانیا خدمت کردند.
در ابتدا قصد داشت به تبعیت از رسم دیرینه خانوادگی به نیروی دریایی ارتش اسپانیا بپیوندد اما از بخت او در همین زمان کشورش در جنگ با ایالات متحده شکست سختی متحمل شد و بخش بزرگی از نیروی دریایی و مستعمرات خود را از دست داد. به همین جهت و با اعلام عدم نیاز نیروی دریایی، قادر به ورود به آن نشد و برای تسلای پدر در سال ۱۹۰۷ به آکادمی پیاده نظام نیروی زمینی ارتش در تولِدو پیوست. سه سال بعد در حالی که کمتر از هجده سال سن داشت با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد. دو سال بعد برای انجام مأموریت عازم مراکش گردید. تلاش اسپانیا برای سلطه بر مراکش موجب آغاز یک جنگ در منطقه شد (۱۹۰۹ تا ۱۹۲۷) که فرانکو نیز در آن مشارکت داشت. این جنگ به مرگ بسیاری از افسران اسپانیایی انجامید اما در همین حال فرانکو موفق شد با شایستگی که از خود در آن نشان داد مدارج ترقی را به سرعت طی کند. در سال ۱۹۱۳ به نیروهای تازه تأسیس تهاجمی مستعمرات که از افسران اسپانیایی تشکیل می شد پیوست. گفته می شود این تصمیم در پی شکست فرانکو در اولین رابطه عاشقانه خود گرفته شد. در سال ۱۹۱۶ در سن ۲۳ سالگی با درجه سروانی به ضرب گلوله دشمن شدیداً از ناحیه شکم به خصوص کبد مجروح شد و احتمالاً یکی از بیضه های خود را از دست داد. پزشکان پس از این حادثه به این نتیجه رسیدند که روده او به دلیل در حالت دم بودن شش هایش از آسیب در امان مانده است. نجاتش از این زخم او را با عنوان مرد «خوش شانس» ("baraka)" در جبهه های جنگ شهره کرد. با توجه به دلاوری فراوان در صحنه های نبرد، در مودرش توصیه شد نشان افتخار صلیب سنت فردینانند، به عنوان بالاترین نشان افتخار نظامی در اسپانیا به او اهدا شود اما با یک درجه نزول نشان درجه یک صلیب ماریا کریستینا به او داده شد. با دریافت این نشان اواخر فوریه سال بعد به درجه سرگردی ارتقا پیدا کرد تا جوانترین سرگرد ارتش اسپانیا نام بگیرد. سه سال آینده را در خود اسپانیا خدمت کرد تا این که به لژیون های خارجی ساخته شده توسط سرهنگ دوم خوزه میلان آرسترای پیوست و معاون فرمانده این نیروها شد و سال ۱۹۲۰ به آفریقا بازگشت. در تاریخ ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۱ در اثر ضعف فرماندهی نیروهای فرسوده اسپانیایی در نبرد آنوال مقابل مردان قبیله ریف به رهبری برادران عبد ال کریم متحمل شکست سختی شد که به مرگ بیش از سیزده هزار سرباز اسپانیایی انجامید. پس از این نبرد نیروی لژیون های خارجی به فرماندهی فرانکو پس از سه روز درگیری تنها موفق شدند شهر بندری ملیلیه را باز پس بگیرد. دو سال بعد یعنی سال ۱۹۲۳ فرانکو با درجه سرهنگ دومی به فرماندهی این لژیون ها منصوب شد.
همین سال با ماریا دِل کارمِن پولو یِ مارتینز-والدز ازدواج کرد. سه سال بعد تنها فرزند آن ها دختری با نام ماریا دِل کارمن به دنیا آمد. سپس برای خدمت به حضور آلفنسوی سیزدهم، پادشاه وقت اسپانیا به مادرید احضار شد. این و موارد دیگرِ توجه خانواده سلطنتی به او موجب شد در دوره جمهوری اسپانیا از او با عنوان یک افسر سلطنت طلب یاد شود. پس از مدتی در سال ۱۹۲۵ به مقام سرهنگ تمامی ارتقا یافت و به عنوان فرمانده اولین موج نیروهای مهاجم به الحسیمه دوباره پا به میدان نبرد در آفریقا گذاشت. یورش او به قلب نیروهای قبیله ای ریف در مراکش و همراهی آن با حملات فرانسوی ها در جنوب به عمر کوتاه مدت جمهوری ریف در شمال مراکش پایان داد. در پی این موفقیت نام او به سر زبان ها افتاد و او در ۳ فوریه ۱۹۲۶ به درجه سرتیپی رسید. این ارتقا او را به جوان ترین ژنرال اسپانیایی و شاید کل اروپا بدل کرد. سال ۱۹۲۸ فرانکو به عنوان فرمانده آکادمی نظامی تازه تأسیس زاراگوسا منصوب شد. آکادمی ای که با ترکیب تمامی دانشکده های افسری پیشین به تربیت افسران درتمامی رده ها از جمله پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه و بخش های دیگر ارتش می پرداخت. با سقوط نظام سلطنتی و برپایی حکومت جمهوری در اسپانیا او از فرماندهی این آکادمی عزل شد اما قریب به ۹۵ درصد فارق التحصیلان این آکادمی در دوره فرماندهی او در جریان جنگ داخلی اسپانیا جانب او را گرفتند.
با سقوط سلطنت در سال ۱۹۳۱ فرانکو جهت گیری خاصی از خود نشان نداد. تعطیلی آکادمی نظامی ای که او فرماندهی آن را بر عهده داشت توسط وزیر جنگ وقت، مانوئل آزانیا موجب اولین درگیری او با حکومت جمهوری شد. به همین جهت فرانکو در مراسم تودیع خود، جمهوری را شدیداً مورد انتقاد قرار داد. فرانکو شش ماه بعد را بدون هیچ پستی و تحت نظر گذراند.
فرانکو در این دوران فراماسون ها، یهودیان و بلشویک ها را متهم به توطئه چینی برای نابودی اروپای مسیحیت به خصوص اسپانیا می کرد.
پنجم فوریه ۱۹۳۲ برای خدمت در شمال غربی کشور فرستاده شد. در همین سال در طرح کودتای خوزه سانخورخو که به شکست انجامید مشارکت نکرد و حتی با نوشتن نامه ای تند به او ناراحتی خود از این اقدام را نشان داد. ماه ژانویه سال ۱۹۳۳ ذر جریان اصلاحات آزانیا در ارتش، فرانکو از مقام اول در لیست ژنرال ها به رتبه بیست و چهارم تنزل یافت. فوریه همین سال در پستی بالاتر از رتبه اش به عنوان فرمانده نظامی به جزایر بالئاری در مدیترانه منتقل شد. اما او همچنان به این که به صورت هدفمند در پست مورد علاقه خود نیست معترض بود. در آن زمان مسئله جابه جایی یا تنزل مقام افسران محافظه کار مرسوم بود.
انتخابات پارلمانی سال ۱۹۳۳ به اکثریت رسیدن راست گرایان میانه را به دنبال داشت. در پی به قدرت رسیدن دولت از میان اکثریت مجلس، پنجم اکتبر ۱۹۳۴ جنبشی انقلابی از جانب کمونیست ها و آنارشیست ها به پا شد که به سرعت در سرتاسر کشور شیوع پیدا کرد. با حمایت اتحادیه معدنچیان، شهر آستوریاس به عنوان مرکز این به پاخیزی شناخته شد. فرانکو به عنوان سرلشکر ارتش در چنین وضعیتی به کمک وزیر جنگ، دیِگو هیدالگو شتافت و از جانب او مأموریت سرکوب شورش را بر عهده گرفت. لشکر آفریقای ارتش اسپانیا وظیفه عملیاتی در این جنگ را به فرماندهی میدانی ژنرال ادواردو لوپز اوچوآ به انجام رساند. پس از دو هفته نبرد سنگین و برجای ماندن بیش از ۱۶۰۰ کشته نهایتاً شورش سرکوب شد.
شورش آستوریاس موجب شعله ور تر شدن اختلافات و دشمنی بین چپی ها و راستی ها شد. فرانکو و لوپز اوچوآ (به عنوان کسی که پیش از این به عنوان یک چپ گرا شناخته می شد)، از این پس به عنوان افسرانی شناخته شدند که حاضرند از نیروهای تحت امر خود برای سرکوب مردم اسپانیا به عنوان دشمنان خارجی استفاده کنند. پس از جنگ، فرانکو از آن با عنوان جنگی یاد کرد که سوسیالیسم و کمونیسم در آن دست به دست هم دادند تا بربریت را جایگزین تمدن کنند. در همین حال رسانه های راست گرا نیز شورشی های آستوریاس را مزدوران توطئه گران یهودی-بلشویکی دانستند.
پس از این حوادث فرانکو فوریه سال ۱۹۳۵ برای مدت اندکی به عنوان فرمانده کل نیروهای آفریقا انتخاب شد اما تنها سه ماه بعد فرماندهی کل نیروهای ارتش را بر عهده گرفت.
لوپز اوچوآ هنگام آغاز جنگ داخلی به دست آنارشیست ها ترور شد.
پس از این که دولت ائتلافی راست میانه در پی بروز فساد اقتصادی سقوط کرد طرح انتخابات جدید ریخته شد. در همین حین دو ائتلاف بزرگ جناحی تشکیل شد: جبهه مردمی در جناح چپ اعم از حزب اتحادیه جمهوری خواهان تا کمونیست ها، جبهه ملی در راست اعم از رادیکال های میانه تا کارل گرایان (کسانی که به دنبال رساندن خاندان بوربون به سلطنت بودند). با انتخابات ۱۶ فوریه ۱۹۳۶ چپ گرایان با اختلاف اندکی به پیروزی رسیدند. با این نتیجه تنش های سیاسی رو به فزونی گذاشت. با رسیدن چپ گرایان به قدرت آن ها مجموعه ای از اقداماتی را به همراهی حامیانشان علیه مخالفانشان که متهم به اقدام علیه جمهوری بودند آغاز کردند. از طرفی راست گرایان مخالف دولت با رد ادعای چپی ها، خود آن ها را بزرگترین دشمن جمهوری می دانستند و معتقد بودند اسپانیا در خطر یک دیکتاتوری کمونیستی قرار دارد و آن ها در مبارزه خود با دولت جبهه مردمی تنها وظیفه شان را برای صیانت از قانون، نظم، آزادی و حقوق اساسی ملت اسپانیا به جای می آورند.
۲۳ فوریه همین سال فرانکو به عنوان فرمانده نظامی به جزایر قناری منتقل شد که برداشت خود او از این اقدام نوعی تبعید بود. در همین حال نقشه هایی از جانب ژنرال امیلیو مولا در حال طرح ریزی بود. ماه ژوئن اولین ارتباط بین این دو برقرار شد و در دیداری سری در جنگی در جزایر قناری طرح کودتا بین این دو مورد بحث قرار گرفت. ظاهراً فرانکو تا ماه ژوئیه جهت گیری مبهمی در قبال این اقدام از خود نشان داد. ۲۳ ژوئن ۱۹۳۶ فرانکو در نامه ای به کاسارس کوئیروگا، رئیس دولت پیشنهاد کرد نارضایتی های درون ارتش جمهوری را سرکوب کند اما جوابی دریافت نکرد. پس از چندین بار به تعویق افتادن، ۱۸ ژوئیه ۱۹۳۶ به عنوان روز آغاز به پاخیزی تعیین شد. مولا با اعلام این که حالت کشور به وضعیتی برگشت ناپذیر رسیده و کودتا اجتناب ناپذیر است از فرانکو خواست جانب گیری خود را مشخصا معلوم کند. او تصمیم گرفت جانب شورشی ها را بگیرد و فرماندهی نیروهای آفریقا به او سپرده شد. مقرر شد فرانکو با پرواز یک هواپیمای شخصی به خلبانی دو فرد بریتانیایی، خود را به آفریقا برساند.
ترور خوزه کالوو روتِلو، از رهبران راست گرا توسط نیروهای پلیس دولتی احتمالاً به تلافی مرگ خوزه کاستیلو، ستوان نیروی پلیس موجب تسریع شورش شد. ۱۷ ژوئیه ۱۹۳۶ یک روز پیش از موعد مقرر نیروهای آفریقا شورش را آغاز و فرماندهان خود را بازداشت کردند. ۱۸ ژوئیه فرانکو با انتشار بیانیه ای راهی آفریقا شد و روز بعد با رسیدن به مقصد، فرماندهی نیروهایش را به دست گرفت.
یک هفته بعد شورشی ها که به زودی خود را «ملی گرایان» نامیدند، یک سوم کشور را به کنترل خود درآوردند. با این حال بیشتر واحدهای نیروی دریایی به جمهوری وفادار بودند تا فرانکو و نیروهایش در آفریقا که با دریا از بدنه اصلی اسپانیا جدا شده بود، منزوی بشود. کودتاچیان موفق نشدند به یک پیروزی برق آسا دست یابند تا جنگ داخلی در اسپانیا به پا شود.
جنگ داخلی اسپانیا از ژوئیه ۱۹۳۶ آغاز و در آوریل ۱۹۳۹ با پیروزی فرانکو به پایان رسید. این جنگ خون بار سه ساله ۱۹۰هزار تا ۵۰۰ هزار کشته بر جای گذاشت. با وجود امضای پیمان عدم مداخله بریتانیا و فرانسه در این جنگ و پایبندی شدید آن ها بر تحریم تسلیحاتی طرفین درگیر، چند دولت خارجی از دو طرف درگیری حمایت کردند که عواقب جهانی در پی داشت. ایتالیای فاشیست و آلمان نازی با نیروهای خود جانب ملی گرایان را گرفتند و شوروی، حزب کارگری اتحاد مارکسیستی، سوسیالیست ها و آنارشیست ها از جمهوری خواهان حمایت کردند.
از آنجایی که آدولف هیتلر و ژوزف استالین از جنگ داخلی اسپانیا به عنوان میدانی برای آزمایش تسلیحات مدرن خود استفاده کردند، برخی جنگ داخلی اسپانیا را در ردیف جنگ جهانی دوم، جنگ داخلی در قاره اروپا نامیدند که از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۵ به درازا کشید و مشخصه آن درگیری ایدئولوژیک بین راست گرایان (فاشیست ها) و چپی گرایان (کمونیست ها) بود. اما برخی نیز این دو را دو جنگ کاملاً مجزا از یکدیگر می دانند.
با اعلام رسمی برپایی کودتا در ۱۸ ژوئیه ۱۹۳۶ فرانکو وظیفه فرماندهی ۳۰ هزار سرباز لشکر آفریقا را بر عهده گرفت. در اولین روزهای شورش وظیفه اصلی نیروهای او امن کردن مراکش بود. در این وضعیت فرانکو از جانبی می بایست حمایت قوا و حکام محلی را جلب می کرد و از طرفی سلطه خود بر نیروهای تحت امرش در ارتش را حفظ می نمود. او کار خود را با اعدام قریب به دویست تن از افسران ارشد وفادار به جمهوری (از جمله یکی از پسر عموهایش) آغاز کرد. اولین مشکل یافتن راهی برای انتقال نیروهایش به شبه جزیره ایبری (بدنه اصلی اسپانیا) بود در حالیکه بیشتر نیروهای نیروی دریایی تحت کنترل جمهوری خواهان بود و دولت مرکزی به وسیله آن تنگه جبل الطارق را مسدود نموده بود. در این حالت او از ایتالیایی ها درخواست کمک کرد که با پاسخ کاملاً مثبت آن ها مواجه شد. به وجهی که ایتالیایی ها به او اعلام کردند بدون هیچ قید شرطی سلاح و هواپیما در اختیار او قرار خواهند داد. در همین زمان دریاسالار ویلهلم کاناریس، فرمانده اطلاعات نظامی ارتش آلمان نازی، آدولف هیتلر را به کمک به ملی گرایان ترغیب کرد. از ۲۰ ژوئیه ۱۹۳۶ با ۲ هواپیمای عمدتاً آلمانی فرانکو موفق شد پلی هوایی بین مراکش و سویل برقرار کند تا تسلط شورشی ها بر این شهر تأمین شود. او همچنین با ارسال نمایندگانی به آلمان، ایتالیا و بریتانیا خواهان کمک نظامی بخصوص هواپیماهای بیشتر شد که با پاسخ مثبت دو کشور اول مواجه گردید. دریافت هواپیما برای او از دوم اوت آغاز شد تا او بتواند از پنجم همین ماه سد برقرار شده بر جبل الطارق را بشکند و دو هزار نفر از نیروهای خود را از آن بگذراند.
وقتی در ۱۹۳۹ جنگ تمام شد، بیش از دویست هزار نفر کشته شده بودند و فرانکو تا سی و سه سال بعد یعنی ۱۹۷۵ دیکتاتور اسپانیا باقی ماند. در سال ۱۹۴۷ تحت فشارهای داخلی و خارجی قانونی به نام «قانون جانشینی» نوشت که حکومت اسپانیا را پادشاهی اعلام می کرد و فرانکو سمت نیابت سلطنت را احراز کرد. بر اساس این قانون جانشین فرانکو باید یکی از افراد خاندان سلطنتی باشد که توسط خود فرانکو انتخاب شود و در صورت مرگ یا بیماری فرانکو، زمام امور را در دست گیرد. اما فرانکو تا سال ۱۹۶۲ اقدام به تعیین ولیعهد نکرد تا بالاخره در این سال اگوستین مونوز گرانداس (Agustín Muñoz Grandes) پیرترین افسر ارتش به ولیعهدی انتخاب شد.
رژیم فرانکو یک دیکتاتوری فرصت طلب و طرفدار اصالت سود بود، هر چند در دهه شصت فشار بر مردم کمتر شد اما در طول سال های سیاه سلطه فرانکو همیشه فضای اختناق و عوام فریبی وجود داشته است. مخالفان یا اعدام می شدند یا تبعید، به گواهی محققان در سال های ۱۹۴۴–۱۹۳۹ تعداد اعدام های سیاسی به رقم ۱۹۲۶۴۸ نفر رسید. در این سال ها حزب ها به نهادهای دولتی و فرمایشی تبدیل شدند که در جهت تبلیغات رژیم پیش می رفتند، روزنامه ها زیر تیغ سانسور در قالب کاتولیسم محافظه کارانه، یکی یکی بسته شدند، تا سال ۱۹۵۰ فقر و گرسنگی در اسپانیا بیداد می کرد و بی سوادی در حال گسترش بود، فضای فرهنگی اسپانیا هدفدار شد صحنه های تئاتر با کمدی های سرگرم کننده (بی خطر) پر می شد، ادبیات عامیانه شامل داستانسرایی کنترل شده از طبقه متوسط بود و سینما به تولید انبوه ملودرام ها می پرداخت (در ۱۹۶۵ برای هر ۵۱۰۰ نفر یک فیلم ساخته شد) و این امور در حالی بود که هنرمندان، دانشمندان و نخبگان اسپانیا جلای وطن می کردند، کسانی نظیر خوان رامون خیمنس Juan Ramón Jiménez (شاعر و برنده جایزه نوبل)، سورو اوچوآ Severo Ochoa(بیوشیمیست برنده جایزه نوبل)، رامون سندر Ramón Sénder (رمان نویس) پابلو کاسالز Pau Casals (موسیقیدان)، لوئیس بونوئل Luis Buñuel (فیلم ساز) و فرناندو آرابال Fernando Arrabal (نمایشنامه نویس) از این جمله اند. فرانسیسکو فرانکو در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۵ دو هفته پیش از ۸۳ سالگی اش درگذشت.در سال ۲۰۱۹ دولت سوسیالیست اسپانیا جسد ژنرال فرانکو را از دره شهدا به گورستان دیگری در مادرید منتقل کرد. نبش قبر و خاکسپاری مجدد بیش از ۶۳ هزار یورو خرج برداشت.
| [
{
"answer1": "او ظهر روز چهارم دسامبر سال ۱۸۹۲ در پایگاه دریایی ال فرول در ایالت گالیسیا در شمال غربی اسپانیا به دنیا آمد.",
"answer2": "سیزده روز پس از تولد به رسم مسیحیان تعمیدی غسل تعمید داده شد و نام فرانسیسکو پائولینو هِرمِنِگیلدو تئودولو (Francisco Paulino Hermenegildo Teódulo) برایش برگزیده گردید",
"distance": 109,
"question": "فرانکو در چه سالی متولد شد و نام کامل او چه بود؟"
},
{
"answer1": "در این جنگ فرانکو از طرف رژیم ها و گروه های فاشیستی به خصوص نازی ها در آلمان و حزب فاشیست در پادشاهی ایتالیا کمک نظامی دریافت می کرد",
"answer2": "نهایتاً با برجای گذاشتن قریب به نیم میلیون کشته، جنگ در سال ۱۹۳۹ با پیروزی فرانکو به پایان رسید.",
"distance": 245,
"question": "فرانکو در جنگ با چه گروه هایی از آلمان و ایتالیا کمک دریافت کرد و در چه سالی به عنوان رهبر منصوب شد؟"
},
{
"answer1": "به همین جهت و با اعلام عدم نیاز نیروی دریایی، قادر به ورود به آن نشد و برای تسلای پدر در سال ۱۹۰۷ به آکادمی پیاده نظام نیروی زمینی ارتش در تولِدو پیوست.",
"answer2": "در سال ۱۹۱۶ در سن ۲۳ سالگی با درجه سروانی به ضرب گلوله دشمن شدیداً از ناحیه شکم به خصوص کبد مجروح شد و احتمالاً یکی از بیضه های خود را از دست داد.",
"distance": 709,
"question": "فرانکو در چه سالی به نیروی زمینی پیوست و در چه جنگی شدیدا مجروح شد؟"
},
{
"answer1": "فرانکو پس از این خود را تحت عنوان ال کادیلو (رئیس) رئیس حکومت و رئیس دولت خواند؛ عنوانی که می توان آن را در ردیف عنوان دوک]] برای بنیتو موسولینی و پیشوا]] (فوهرر) برای آدولف هیتلر دانست.",
"answer2": "تحت حاکمیت او اسپانیا به یک کشور تک حزبی تبدیل شد که با سلطه حزب سلطنت طلب فعالیت تمامی احزاب دیگر در آن ممنوع بود.",
"distance": 187,
"question": "فرانکو پس از کودتا چه عنوانی برای خود انتخاب کرد و کدام احزاب را در اسپانیا ممنوع کرد؟"
},
{
"answer1": "نهایتاً پس از یک دوره حکومت سی و شش ساله فرانکو بیستم نوامبر سال ۱۹۷۵ درگذشت.",
"answer2": "پیش از مرگش نظام سلطنتی را احیا نمود و شاهزاده خوآن کارلوس اول را به عنوان جانشین خود تعیین کرد.",
"distance": 78,
"question": "فرانکو در چه سالی درگذشت و چه کسی را به عنوان جانشین خود تعیین کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
518 | : علی النقی
علی بن محمد بن علی (به عربی مُحَمَّد بن علی الهادی؛ زادهٔ ۱۵ذی الحجه ۲۱۲ هجری در صریا مدینه – کشته شده در ۳رجب ۲۵۴ هجری) معروف به علیّ النقی و هادی؛ فرزند جواد و سمانه، امام دهم امام شیعیان بعد از پدرش جواد و قبل از حسن عسکری می باشد. او تا سن ۳۰سالگی در مدینه مشغول تدریس بود تا اینکه متوکل عباسی او را به بغداد فراخواند. در بغداد با ۶ خلیفه عباسی همدوره بود و به وسیلهٔ آنان و جانشینانِ خلیفه مدام تحت فشار بود تا اینکه عاقبت، به تحریک معتز عباسی در سال ۲۵۴ هجری (۸۶۸ میلادی) مسموم شده و در سامرا، جایی که بعداً فرزندش حسن عسکری هم دفن شد، به خاک سپرده شد.
زندگی او مصادف با ضعف عباسیان بود. از او رساله ای در جبر و اختیار و چند زیارت نقل شده است. منابع شیعی و سنی کرامات بسیاری را به او نسبت می دهند.
او یک همسر به نام حدیثه خاتون و ۶ فرزند به نام های حسن عسکری، سید محمد، حسین، جعفر (مشهور به جعفر کذاب)، عُلَیه و دلاله داشته است.
علی النقی بنا به گزارش کلینی، شیخ مفید، شیخ طوسی و ابن اثیر، در نیمه ذی الحجه سال ۲۱۲ هجری (۸۲۸ میلادی) در روستایی به نام صریا در نزدیکی مدینه به دنیا آمد. پدرش امام نهم شیعیان، محمد تقی بود. مادرش ام الولد بود که سمانه یا سوسن خوانده می شد که اصالت مغربی داشت و به سیده ام الفضل مشهور بود. البته نام مادرش مدنب، حدیث و غزال هم ذکر شده است. برخی منابع مادرش را ام فضل دختر مأمون دانسته اند به اعتقاد برخی روایت اخیر محتمل تر است چون بنا به برخی تواریخ ازدواج محمد بن علی و ام الفضل در ۲۱۵ هجری رخ داد. اما به احتمال بین ام فضل دختر مأمون و سمانه مغربیه که مشهور به ام فضل بوده اشتباهی رخ داده است چون در منابع آمده است که محمد بن علی از ام فضل صاحب فرزندی نشد.
علی بن محمد، موصوف به القاب زیادی بود که نقی (پاک) و هادی (هدایت کننده) از جمله مهم ترین آن ها می باشند. القاب هادی عبارت اند از: نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤمن، ناصح، مفتاح، طیب، متوکل و عسگری. با این حال عسکری (نظامی؛ به این دلیل که در سامرا که یک اردوگاه نظامی بود زندگی می کرد)، فقیه (حقوقدان)، علیم (دانا) و طیب (خوش خو و باسخاوت) از نام های دیگر او به شمار می روند.
پدرش کنیهٔ ابوالحسن را به احترام کنیهٔ پدربزرگ (علی بن موسی الرضا) و پدرِ پدربزرگش (موسی کاظم) به او اعطا کرد؛ و برای اینکه این سه ابوالحسن با هم اشتباه نشوند مورخان معمولاً موسی کاظم را ابوالحسن اول، رضا را ابوالحسن ثانی و هادی را ابوالحسن ثالث می نامند.
همچنین شیعیان هادی را با فرزندش حسن عسکری، «امامین عسکریین» می خوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر خلفای عباسی بودند. در زمان مرگ وی معتز، سیزدهمین خلیفه عباسی، بر اریکه قدرت بود.
بر مبنای اعتقاد شیعه، هادی بعد از مرگ پدرش در سال ۸۳۵ همچون او در سن شش، هفت یا هشت سالگی عهده دار امامت شیعیان شد. از آنجا که شیعیان مشکل بلوغ در امام را در مورد پدرش جواد تجربه کرده بودند، در زمینهٔ امامت هادی تردید خاصی برای بزرگان شیعه به وجود نیامد. به نوشته شیخ مفید و همچنین نوبختی همهٔ پیروان جواد به استثنای افراد معدودی، به امامت هادی گردن نهادند. آن عده معدود که از قبول امامت سرباز زدند، برای مدت کوتاهی به امامت موسی بن محمد (م ۲۹۶) معروف به موسی مبرقع مدفون در قم معتقد گردیدند، ولی پس از مدّتی از امامت وی روی برتافته و امامت هادی را پذیرفتند. سعد بن عبد اللّه بازگشت این افراد به هادی را معلول آن می داند که خود موسی مبرقع از آنان بیزاری جست و آنان را از خود راند. از نظر طبرسی و ابن شهر آشوب، همین اجماع شیعیان به امامت هادی دلیل محکم و غیرقابل تردیدی است به صحّت امامت آن وی.
به نوشتهٔ مورخان، بعد از مسمومیت پدر هادی به تحریک معتصم، معتصم به عمر بن فرج، حاکم مدینه، دستور داد تا برای هادی معلمی از میان علمای مخالف اهل بیت انتخاب کند تا او را از اعتقادات شیعی بازداشته، و مانع از ملاقات شیعیان با او شود. الجنیدی که برای این مأموریت انتخاب شده بود، اما اغلب روایت می کرد که هادی چنان هوشی و ذکاوتی از خود نشان می داد و چنان دید عمیقی از ادبیات عرب و ظاهر و باطن قرآن از خود نشان می داد که از یک پسر بچه بعید به نظر می رسید، مگر اینکه ارتباطی با سرچشمه علم ماورایی داشته باشد. گفته می شود که الجنیدی در نتیجه دشمنی اش را با اهل بیت کنار گذاشته است.
در دوران باقی مانده امامت هادی که مصادف با هشت سال باقی مانده از حکومت منصور عباسی و پنج سال خلافت واثق بود، هادی در مدینه زندگی آرامی داشت و خود را با آموزش عدهٔ کثیری از شاگردانی که اغلب از عراق، ایران و مصر به حضورش می آمدند مشغول می کرد. بعدها اما متوکل عباسی به هادیِ جوان مشکوک شد و تصمیم گرفت او را از نزدیک تحت نظر بگیرد.
پس از اینکه متوکل عباسی به خلافت رسید، حاکم مدینه، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامه ای به او نوشته هشدار داد که هادی پولهایی از شیعیان دریافت کرده که به وسیلهٔ آن ها می تواند اسلحه بخرد و در شورش علیه خلیفه استفاده کند. هادی وقتی از این نامه مطلع شد، در دفاع از خودش نامه ای برای متوکل فرستاد و ضمن رد اتهامات، متقابلاً از حاکم مدینه شکایت کرد. متوکل در پاسخ حاکم مدینه را از مقامش عزل کرده، هادی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد؛ با این حال از او خواست با خانواده و خدمه به سامرا نقل مکان کند. متوکل یحیی بن هرثمه را به مدینه فرستاد تا هم دربارهٔ اتهامات وارده به هادی تحقیق کند و هم مأمور انتقال وی به سامرا شود. در مدینه، یحیی خانه علی النقی را بازجویی کرد اما چیزی جز نسخه هایی از قرآن و کتب مذهبی دیگر کشف نکرد. گفته می شود که پس از نزدیک شدن هادی به بغداد، جمعیت زیادی به استقبالش آمدند. فرماندار شهر، اسحاق بن ابراهیم طاهری شخصاً به ملاقات او آمده تا پاسی از شب نزدش ماند. در سامرا اما خلیفه فوراً او را به حضور نپذیرفت ولی خانه خزیمه بن حازم برای اقامتش تعیین کرد.
علی بن محمد بقیه عمرش را در سامرا زیر نظر بود با این حال احترام خلیفه را جلب کرده بود و آزاری به او نرسید. از وی نقل شده که داوطلبانه به سامرا آورده نشده بود اما از آنجا که آب و هوای شهر را می پسندید، فقط به خلاف میل خود آنجا را ترک خواهد کرد. طبرسی متوکل سخت در تلاش بود تا شخصیت علی النقی را پیش مردم خرد کند. علی بن محمد به خاطر تقوا و فروتنی اش مورد احترام بسیاری بود. او در سامرا آزادانه به تعلیم شاگردانش می پرداخت یا از آن ها خمس دریافت می داشت. نسب العسکری او به دلیل منطقه عسکر سامرا ست.
از برجسته ترین اصحاب و شاگردان علی بن محمد می توان موارد زیر را نام برد:
به نوشته حامد الگار سخت گیری های متوکل عباسی باعث تقیه کامل و انزوای هادی شد، با این حال مباحثاتی در موضوعات مختلف از او باقی مانده است. همچنین رساله ای در موضوع اختیار و چند متن و اظهار کوتاه (حدیث) به او نسبت داده می شود که توسط ابن شعبه حرانی جمع آوری شده اند. زیارات جامعه کبیره و غدیریه نیز منسوب به اوست.
موارد زیر نمونه هایی از مباحثات علی بن محمد با افراد مختلف می باشد:
گفته می شود که هادی در جلسه ای با حضور بزرگان بنی هاشم نشسته بود که عالمی بر آن ها وارد شد. هادی بلند شده عالم را در کنار خود نشانده احترام زیادی به او نشان داد. هاشمیان اعتراض کرده ایراد کردند چرا هادی آن مرد را به آنها، که بزرگان بنی هاشم می باشند، ترجیح داده است. هادی به آن ها هشدار داد: به هوش باشید از آن دسته مردم نباشید که این آیه در حق آن ها نازل شده است: "آیا داستان کسانی را که بهره ای از کتاب [آسمانی] یافته اند ندانسته ای که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده می شوند تا میانشان حکم کند، آنگه گروهی از آنان به حال اعراض، روی برمی تابند؟."(قرآن ۳:۲۳)
سپس از آن ها پرسید آیا کتاب خدا را به عنوان داور قبول دارند. وقتی هاشمیان پاسخ مثبت دادند، هادی ادامه داد: "آیا خداوند نفرموده است: "ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به شما گفته شود: «در مجالس جای باز کنید»، پس جای باز کنید تا خدا برای شما گشایش حاصل کند، و چون گفته شود: «برخیزید»، پس برخیزید. خدا [رتبه] کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه می کنید آگاه است.""(قرآن ۵۸:۱۱)خداوند همان طور که یک مؤمن را به یک غیر مؤمن ترجیح داده است، مؤمن دانشمند را از مؤمن غیر دانشمند برتر دانسته است. خداوند فرموده است مؤمن و دانشمند به مراتب از غیر مؤمن و غیر دانشمند برترند ولی نفرموده است که کسانی که نسب خانوادگی برتری دارند از بقیه برترند. مگر خداوند نفرموده است "آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند؟" (قرآن ۳۹:۹) پس چگونه با وجودی که خداوند او (عالم) را احترام کرده احترام مرا به او نمی پسندید؟"
گفته می شود روزی متوکل جلسه ای با حضور علمای دین و فقها در قصرش ترتیب داده بود که در آن از ابن سکیت خواست هادی را با سوالاتش به چالش بکشد. یکی از سوالاتی که فکر نمی شد هادی پاسخی برایش پیدا کند، مورد زیر است: ابن سکیت پرسید چرا خداوند موسی را با عصا و ید بیضا نزد مردم فرستاد، عیسی را با شفای نابینا و جذامی و زنده کردن مرده به سوی مردم راهی کرد، اما محمد را با قرآن و شمشیر به رسالت فرستاد؟ هادی پاسخ داد: خداوند موسی را زمانی با عصا و ید بیضا به سوی مردم فرستاد که سحر و جادو در میان مردم رواج داشت. پس موسی با معجزاتش چشمانشان را خیره کرده و سحر آن ها را به مقابله طلبیده، شکست داد. خداوند عیسی را با شفای نابینا و جذامی و زنده کردن مرده در زمانه ای به سوی مردم فرستاد که علم طب غلبه داشت، تا عیسی بتواند با معجزاتش طب آن ها را به مقابله طلبیده به شکست بکشاند؛ و محمد در زمانه ای با قرآن و شمشیر به سوی مردم فرستاده شد که شعر و شمشیر در میان مردم رواج داشت تا محمد با قرآن، شعرشان و با شمشیرش، شمشیرشان را به شکست و تسلیم وادارد.
یحیی بن اکثم عالم دیگری بود که به وسیلهٔ متوکل دعوت شده بود تا هادی را امتحان کند. گفته می شود که وقتی هادی به همه سوالات یحیی پاسخ داد، یحیی به متوکل رو کرده اظهار داشت که بعد از سؤال های من دیگر هیچ سؤالی از این مرد نپرس که آشکار شدن دانش او باعث تقویت هر چه بیشتر رافضی ها (شیعیان) در بین مردم خواهد شد. یکی از سوالات یحیی و پاسخ هادی به شرح زیر می باشد.
یحیی پرسید «چرا علی (امام اول شیعیان) در جنگ صفین همه افراد دشمن را، چه آن ها که فرار می کردند و چه کسانی که حمله می کردند، می کشت اما در جنگ جمل دستور داد هر که در خانه اش پناه بگیرد در امان خواهد بود. اگر تصمیم اول درست بود پس تصمیم دوم غلط خواهد بود…»
هادی پاسخ داد در جنگ جمل سران لشکر مقابل کشته شده بودند و افراد لشکرِ مقابل رهبری نداشتند تا به او مراجعه کنند، اما در جنگ صفین افراد مقابلِ علی به لشکر مجهزی تعلق داشتند با رهبری که آن ها را به انواع تجهیزات مجهز کرده، زخم هایشان را مداوا کرده با هدایا و دستمزد فراوان دوباره آن ها را به میدان جنگ می فرستاد…
ممکن یا غیرممکن بودن مشاهده خداوند از مباحثات رایج دوران هادی بود که امام رأی به عدم امکان مشاهده خداوند می داد. به عقیدهٔ او مشاهده اتفاق نمی افتد مگر اینکه هوایی (فضایی) بین مشاهده گر و مشاهده شونده وجود داشته باشد تا بینش از طریق آن سیر کند. به عبارتی اگر هوا یا نوری بین مشاهده گر و مشاهده شونده موجود نباشد، بینشی در کار نخواهد بود. وقتی مشاهده گر و مشاهده شونده در موقعیت برابری از لحاظ علت بینش قرار داشته باشند، بینش اتفاق می افتد؛ و اما مقایسه خداوند با بشر، نوعی تشبیهِ خداوند به بشر است.
هادی همچنین با کسانی که برای خداوند بدن مادی تصور می کنند مخالفت کرده اظهار می دارد؛ کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از ما نیست. هادی استدلال می کند که ماده یا بدن، مخلوق خداوند است، و خداوند به آن سر و شکل داده است. تصور و تجسم خداوند در یک بدن مادی به معنی نیازمندی خداوند و محدود کردن او در بدن و شکل است، که یک نوع مساوی دانستن خداوند از لحاظ نیاز به بدن، با بشر است. هادی همچنین توصیف وجود خداوند را غیرممکن دانسته ایراد می دارد که خداوند آنقدر بزرگ است که در مخیله بشر نمی گنجد؛ و اینکه خداوند، خودش فقط می تواند خود را توصیف کند. هادی همچنین از این بحث استفاده کرده تا نتیجه بگیرد که پیامبران و ائمه معصوم هم قابل وصف نیستند به این دلیل که در نتیجه اطاعت و بندگی خداوند به اندازه ای به خداوند نزدیک شده اند که از دایره تصور انسان خارج شده اند.
گفته می شود هادی در همه حال، حتی وقتی خود پولی در بساط نداشت، از بخشش به محتاجان دریغ نمی کرد. نقل شده است وقتی یک چادرنشین مقروض برای درخواست کمک برای ادای قرضش به او مراجعه کرده بود، هادی هیچ سرمایه ای در خانه نداشت، اما مرد را رد نکرد. هادی به مرد یادداشتی داد مبنی بر اینکه از هادی مبلغی طلب دارد، و به مرد توصیه کرد وقتی در جایی با عده ای جلسه دارد، بر آن ها وارد شده و به اصرار از هادی بخواهد تا طلبش (که سندش را در دست دارد) را پس دهد. مرد مقروض به توصیه امام عمل کرده، بر آن ها وارد شد و خواهان بازپرداخت طلبش شد. هادی در حضور جمع از او معذرت خواسته، عرض کرد قادر به بازپرداخت قرضش نمی باشد. چند نفر از افراد حکومتی که در جلسه حاضر بودند، این خبر را به گوش خلیفه رساندند. متوکل سی هزار درهم برای هادی فرستاد و هادی پول را مرد مقروض تحویل داد.
بنا به روایات شیعیان دوازده امامی، کرامات زیادی به امام دهم نسبت داده شده؛ که به نسبت از کرامات سایر ائمه بیشتر می باشد. از جملهٔ این کرامات می توان به موارد زیر اشاره کرد:
معجزات فراوان هادی عده ای از مردم را واداشت تا بدعت های برخی رافضیان، از جمله ابن حصاکه، که ادعا می کردند هادی در واقع خداست، و آن ها خودشان پیامبران مرسل او می باشند، را باور کنند. هادی این پیامبران خود خوانده را نفرین کرده، مردم را نصیحت می کرد تا افراطیون را طرد کرده یا حبس کرده، هر جا به آن ها برمی خورند سرهایشان را با سنگ بکوبند.
گفته می شود متوکل در مواجهه با هادی مبادی آداب بود و گاهی قضاوتش را به قضاوت فقهای دیگر ترجیح می داد با این حال نمی توانست دست از آزار او بردارد، و حتی سعی کرد او را از بین ببرد. متوکل بر موقعیت و احترام هادی در بین مردم رشک می ورزید و سعی داشت او را در نظر مردم پایین بیاورد. وزیر متوکل نصیحتش کرد تا از اینکار صرف نظر کند، چون مردم او را به برای اینکار سرزنش خواهند کرد. متوکل، اما، توجهی به نظر وزیر نکرد. برای تحقیر هادی، دستور داد هادی به همراه دیگر هاشمیان و متنفذان حکومتی (به این دلیل که مشخص نشود مقصود متوکل شخص هادی بوده است) از اسب پیاده شده در رکاب خلیفه و فتح بن خاقان، که سوار بر اسب بودند، حرکت کنند. زورق، پرده دار متوکل، نقل می کند که وقتی چشمش به هادی افتاد که زیر آفتاب سوزان تابستان از خستگی راه نفس می زد و عرق می ریخت، به او نزدیک شده تا به او دلداری دهد. زورق گفت: "منظور پسر عمویتان (متوکل) شخص شما نبوده و ایشان قصد ندارد به شما آزار برساند…" هادی نگاهی به زورق انداخته، از او خواست ادامه ندهد. بعد این آیه قرآن را قرائت کرد که: "سه روز در خانه هایتان بهره برید [تا عذاب فرا رسد]. این وعده ای بی دروغ است"(قرآن ۱۱:۶۵) وعدهٔ عذاب در این آیه به آیه قبل (۱۱:۶۴) برمی گردد که خطاب به مردم ستم پیشه نازل شده است. زورق اینطور ادامه می دهد که او معلم شیعه ای داشت که از دوستان نزدیکش بود. به محض رسیدن به خانه به دنبالش فرستاد. وقتی معلم آمد، زورق آنچه از هادی شنیده بود با او در میان گذاشت. معلم رنگ باخته از زورق خواست تا هر آنچه نزد خلیفه دارد از او طلب کرده جایی پس انداز کند، چون متوکل در عرض سه روز از دنیا خواهد رفت یا کشته خواهد شد. زورق نقل می کند که "پس از رفتن معلم مردد بودم به توصیه اش عمل کنم یا خیر؛ که فکر کردم چیزی از دست نخواهم داد اگر جانب احتیاط را رعایت کنم. اگر حرفش درست از آب دربیاید پیش بینی های لازم را کرده ام اما اگر نادرست باشد، چیزی از دست نداده ام. به خانهٔ خلیفه رفتم و تمام پس اندازم را گرفتم و آن ها را نزد یکی از آشناهایم به امانت گذاشتم. سه روز بعد متوکل طی توطئه ای ترور شد. پسرش منتصر از جملهٔ توطئه گران بود."
روایت مشابهی می گوید که هادی در زندان متوکل مرگ خلیفه را پیش بینی کرده است.
عصر آخرین پیشوایان شیعی عموماً همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود. در عین حال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد جمعیتی شیعه در این ازمنه از آثار ضد شیعی که از این دوره به جا مانده و همچنین از اقدامات سیاسی و نظامی حکام به منظور جلوگیری از گسترش روزافزون آن ها به خوبی روشن است. وکلای آنان نوعاً به وسیله نامه و توسط افراد مطمئن با پیشوایان شیعی در ارتباط بودند.
اکثریتِ شیعیان علی النقی از اهالی کوفه بودند.
در زمان هادی قم مهم ترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و پیشوایان شیعی برقرار بود. دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از گرایشی از نوع بینش اهل قم برخوردار بودند. در منابع از محمد بن علی کاشانی نام برده شده که در باب توحید از امام هادی سؤالی کرده است. قمی ها روابط مالی نیز با هادی داشته اند. در این زمینه از محمد بن داود قمی و محمد الطلحی یاد شده است که از قم و بلاد تابع آن، اموال و اخبار دربارهٔ وضعیت آن سامان به امام می رسانیده اند.
مدلانگ از قول شیخ صدوق نقل می کند که هادی به دستور متوکل، یا معتمد مسموم شد، گرچه هیچ یک از این دو در زمان مرگ او خلیفه نبودند. به نوشته طباطبایی، اما، علی بن محمد به دستور معتز که در آن زمان خلیفه بود مسموم شد. --- تاریخ مسمومیتش را ۳ رجب سال ۲۵۴ قمری در سن ۴۱ سالگی و بعد از سی و سه سال امامت ذکر می کنند.
معتز، برادرش ابو احمد موفق را برای هدایت نماز میت فرستاد، اما به دلیل شور و غوغای جمعیت زیادی که در عزاداری اش حضور به هم رسانده بودند، بدن امام به خانه اش برگردانده شده در حیاط آنجا به خاک سپرده شد.
پسرش ابوجعفر، که برخی او را جانشین پدر می دانستند پیش از او از دنیا رفت. حسن، و جعفر دو پسر دیگر امام بودند که از میان آن ها حسن عهده دار مقام امامت پس از پدر شد. بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، ضمن رد جانشینی فرزند بزرگش محمد، جانشینی حسن را حتی قبل از تولد او به شیعیان گوشزد کرده است. شیعیان همچنین معتقدند بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذارده است و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز می گذارد. باب او محمد بن عثمان العمری بود که پدرش عثمان بن سعید وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود.
شیعه اثنی عشری پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً محمد بن نصیر نمیری که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بوده است. او بنیان گذار فرقه ای از غلات شیعه به نام نصیریه شمرده می شود.
مقبره هادی که بعدها پسرش حسن عسکری هم در کنارش به خاک سپرده شده از مکان های زیارتی مهم شیعیان در سامرای عراق می باشد. در ۳ اسفند ۱۳۸۴، یک بمبگذاری در حرم عسکریین، به مقبره هادی و پسرش حسن عسکری آسیب فروانی وارد کرد، حمله دیگری نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ انجام شد که منجر به تخریب دو مناره حرم شد. منابع رسمی عراق القاعده را مسئول این حمله معرفی کردند.
| [
{
"answer1": "در نیمه ذی الحجه سال ۲۱۲ هجری (۸۲۸ میلادی) در روستایی به نام صریا در نزدیکی مدینه به دنیا آمد.",
"answer2": "مادرش ام الولد بود که سمانه یا سوسن خوانده می شد که اصالت مغربی داشت و به سیده ام الفضل مشهور بود.",
"distance": 131,
"question": "علی النقی در چه سالی متولد شد و نام مادر او چه بود؟"
},
{
"answer1": "با این حال عسکری (نظامی؛ به این دلیل که در سامرا که یک اردوگاه نظامی بود زندگی می کرد)، فقیه (حقوقدان)، علیم (دانا) و طیب (خوش خو و باسخاوت) از نام های دیگر او به شمار می روند.",
"answer2": "زیارات جامعه کبیره و غدیریه نیز منسوب به اوست.",
"distance": 4155,
"question": "چرا به علی النقی لقب عسکری داده شده است و چه زیارت نامه هایی منسوب به او است؟"
},
{
"answer1": "متوکل عباسی به هادیِ جوان مشکوک شد و تصمیم گرفت او را از نزدیک تحت نظر بگیرد.",
"answer2": "فرماندار شهر، اسحاق بن ابراهیم طاهری شخصاً به ملاقات او آمده تا پاسی از شب نزدش ماند.",
"distance": 888,
"question": "چرا متوکل عباسی به علی النقی مشکوک شد و چه کسی در سامرا به استقبال او آمد؟"
},
{
"answer1": "پدرش کنیهٔ ابوالحسن را به احترام کنیهٔ پدربزرگ (علی بن موسی الرضا) و پدرِ پدربزرگش (موسی کاظم) به او اعطا کرد",
"answer2": "همچنین شیعیان هادی را با فرزندش حسن عسکری، «امامین عسکریین» می خوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر خلفای عباسی بودند.",
"distance": 256,
"question": "چرا هادی به احترام پدربزرگ و پدر پدربزرگش ابوالحسن نامیده شد و شیعیان به چه کسانی امامین عسکریین می گویند؟"
},
{
"answer1": "گفته می شود روزی متوکل جلسه ای با حضور علمای دین و فقها در قصرش ترتیب داده بود که در آن از ابن سکیت خواست هادی را با سوالاتش به چالش بکشد.",
"answer2": "اکثریتِ شیعیان علی النقی از اهالی کوفه بودند.",
"distance": 6719,
"question": "هادی در چه زمانه ای با سوالات ابن سکیت به چالش کشیده شد و در زمان او اکثریت شیعیان از کدام شهر بودند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
519 | : فار کرای ۳
فار کرای ۳ یک بازی ویدئویی است که در سبک های تیراندازی اول شخص، اکشن-ماجراجویی و دنیای آزاد توسط یوبی سافت مونترآل توسعه یافته و به وسیلهٔ یوبی سافت منتشر شده است. این بازی ابتدا در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ در استرالیا و سپس با فاصله چند روز در اروپا و آمریکای شمالی در دسترس عموم قرار گرفت. "فار کرای ۳" در تاریخ ۷ مارس ۲۰۱۳ در ژاپن نیز منتشر شد.
این بازی توسط یوبی سافت برای پلتفرم های پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و مایکروسافت ویندوز منتشر شده است.
طراحی این بازی بر عهدهٔ کوین گیلمت، جیمی کین و آندریا زانینی بوده است و آهنگسازی و صداگذاری بازی توسط برایان تایلر انجام شده است. تهیه کنندگی این قسمت فار کرای را «دن های» بر عهده داشته است.
"فار کرای ۳" داستان و شخصیت های متفاوتی نسبت به قسمت های پیشین دارد. داستان این بازی پیرامون چند جوان است که برای تفریح و خوشگذرانی به جزیره «روک»، واقع در اقیانوس آرام سفر کرده اند و در آنجا توسط دزدان دریایی به اسارت درآمده اند. کاراکتر اصلی و تنها شخصیت قابل کنترل بازی، «جیسون برادی» یک توریست آمریکایی است. «واس و سیترا مونته نگرو» جزو دیگر شخصیت های پایه این بازی هستند. بازی در دو بخش جزیره شمالی و جزیره جنوبی پی گیری می شود که هرکدام تحت کنترل یکی از دشمنان جیسون هستند. جیسون برادی به عنوان تنها کاراکتر قابل کنترل بازی با تلاش خود برای نجات دوستانش و نیز فرار از این جزیره، داستان "فار کرای ۳" را شکل می دهد که به مرور زمان درگیر جزئیات بیشتری شده و افراد بیشتری وارد ماجرا می شوند.
یوروگیمر مناظر طبیعی و حیات وحش "فار کرای ۳" را یک دستاورد فنی شگفت آور توصیف کرده و نمره کامل ۱۰ از ۱۰ را به این بازی داد؛ اما گیم تریلرز از حس تکراری که جزیره روک به گیمر می دهد انتقاد کرده و این بازی را شبیه کیش یک آدم کش خوانده است و نمره ۸٬۶ از ۱۰ را به این بازی داد. "فار کرای ۳" موفق شد در نهمین دوره جوایز آکادمی بازی های رایانه ای بریتانیا برنده جایزه بهترین بازی اکشن شود.
"فار کرای ۳" در هفته دهم پس از انتشار با فروش جهانی ۱٬۸۹۱٬۸۸۰ نسخه ایکس باکس ۳۶۰، ۱٬۶۱۰٬۰۰۳ نسخه پلی استیشن ۳ و ۴۴۰٬۱۳۵ نسخه مایکروسافت ویندوز در مجموع حدود ۴ میلیون نسخه به فروش رساند. تا فوریه ۲۰۱۳ حدود ۴٬۵ میلیون نسخه از این بازی به فروش رسیده و در نهایت تا تاریخ ۳۰ اکتبر ۲۰۱۴ تعداد نسخه های فروخته شده این بازی به ۱۰ میلیون نسخه رسید. به دنبال موفقیت های این بازی، دنباله ای نیز با عنوان "فار کرای ۴" در سال ۲۰۱۴ منتشر شد.
گیم پلی "فار کرای ۳" نسبت به نسخه پیشین پیشرفت زیادی داشته است. ۱۸ برج رادیویی در نقشه بازی قرار داده شده است که بازکردن هر یک از این برجک ها بخشی از جزئیات نقشه را برای جیسون قابل رویت می کند. همچنین بیش از ۳۰ پایگاه دشمن در نقشه این بازی وجود دارد که با فتح هرکدامشان، آن پایگاه تبدیل به پایگاه نیروهای خودی (بومیان) می شود. بزرگ ترین تهدید برای جیسون برادی و دوستانش در جزیره روک، گروه دزدان دریایی و رهبرشان واس مونته نگرو است اما این تنها خطر موجود در جزیره نیست، نقشه "فار کرای ۳" مملو از حیوانات وحشی چون ببر، پلنگ، اژدهای کمودو، خرس، کوسه و تمساح است، اما این حیوانات به همان میزان که می توانند خطرناک باشند مفید نیز هستند و می توان با پوست شان کیف پول، کیف سلاح ها، کیف داروهای گیاهی و دیگر موارد اینچنینی را ارتقا داد.
سلاح ها در این بازی به دسته های مختلفی چون سلاح های سبک، سلاح های تهاجمی، شاتگان، تک تیراندازها، سلاح های سرد و غیره دسته بندی شده اند که در منوی خرید قابل مشاهده است. با پیشروی بازی و انجام مأموریت ها، دستیابی به سلاح های بیشتری برای بازیکن ممکن می شود و علاوه بر این، ۷ سلاح ویژه در بازی وجود دارد که پس از انجام مأموریت های خاص دسترسی به آن ها امکانپذیر خواهد شد. در مجموع بیش از ده ها اسلحه برای استفاده در دسترس گیمر قرار می گیرد که در کامل ترین حالت کیف اسلحه، ۴ سلاح به طور هم زمان قابل حمل هستند. هر سلاح قابلیت مجهز شدن با متعلقات بیشتری همچون دوربین های قوی تر، صدا خفه کن، خشاب اضافه و … را داراست که این متعلقات در طول بازی در دسترس قرار می گیرند.
در فار کرای ۳ قابلیت جدیدی اضافه شده است که با استفاده از آن گیمر می تواند به طور آنی بین پایگاه های خودی جابجا شود. این مکان ها، همان پایگاه های دزدان دریایی است که گیمر آن ها را فتح کرده است و تعداد محدودی از این مکان ها نیز در مراحل بازی ایجاد می شود. در این مکان ها فروشگاه وجود دارد که در بازی از آن به عنوان Automated Store یاد می شود. در این فروشگاه ها می توانید لوازمی که جمع کرده اید بفروشید یا اسلحه و تجهیزات مورد نیاز خود را بخرید (به جز مواردی که نیاز به مهارت و یادگیری است مانند ساخت کیف پول از پوست حیوانات). همچنین وسایل نقلیه ای چون خودروهای سبک و سنگین، قایق، جت اسکی، گلایدر و هلی کوپتر در بازی وجود دارند که با استفاده از آن ها بازیکن می تواند در نقشه بزرگ بازی به حرکت و جابجایی خود سرعت ببخشد.
بازگردانی سلامت از دست رفته جیسون در بازی دو روش دارد: استفاده از گیاهان دارویی و استفاده از دانش و مهارت پزشکی خودش. در روش اول گیمر می تواند با جمع آوری گیاهان دارویی موجود در نقشه که با رنگ های مختلف مشخص شده اند، از آن ها در جهت بهبود زخم ها، آسیب ناپذیری موقت و زیرآب ماندن به مدت طولانی استفاده کند. در روش دوم جیسون از مهارت های پزشکی خودش استفاده خواهد کرد؛ به عنوان مثال پس از سقوط از ارتفاع استخوان شکسته خود را با ضربه ای محکم و ناگهانی جا می اندازد یا پس از اصابت ترکش و گلوله آن را با پنس از بدن خود خارج و جای زخم را پانسمان می کند.
نکته دیگری که سبب جذابیت گیم پلی این بازی شده است سیر تکاملی تبدیل جیسون برادی از یک توریست خوشگذران به یک وحشی است که باید برای زنده ماندنش بجنگد. در "فار کرای ۳" سبک مخفی کاری جزو اصول اصلی گیم پلی محسوب می شود و گیمر در این رابطه آزادی عمل کامل دارد؛ به عنوان مثال برای فتح ساده تر پایگاه دشمن از راه مخفی کاری می توان بوق هشدار را غیرفعال کرد، درب قفس حیوانات را از بین برد تا به دشمن حمله ور شوند یا این که یک بمب سی۴ را به یک جیپ بدون سرنشین وصل کرد و آن را به میان پایگاه دشمن فرستد.
همچنین بخش جدیدی تحت عنوان "کسب تجربه" به گیم پلی این بازی افزوده است که با توجه به تجربه ای که جیسون در طول بازی کسب می کند مهارت های جدیدی به دست می آورد و این مهارت ها به صورت خالکوبی بر روی دست وی حک می شود. این مهارت ها با توجه به کاربردی که دارند به سه دسته عنکبوت، ققنوس و کوسه تقسیم می شوند.
از دیگر جذابیت های فوق العاده بازی این است که بازیکن (شخصیت جیسون برودی) از صفر شروع می کند و ابتدا هیچ چیز ندارد. در ابتدا تنها می توان یک اسلحه با ۲۰ عدد فشنگ جابجا کرد و مقدار کمی پول و لوازم برداشت. به مرور طبق راهنمای بازی، بازیکن باید با استفاده از پوست حیوانات برای خود کیف پول بزرگتر (تا سقف ده هزار دلار)، جا تفنگی (تا سقف ۴ اسلحه) و ۴ مهمات (C4 و مین و نارنجک و …)، کوله نگهداری لوازم، جعبه نگهداری کیت های دارویی (افزایش خون، بسته های دارویی شکار، ضد حریق و افزایش توانایی در شنا و نگهداشتن نفس هنگام تیراندازی)، جمع آوری کند.
در گوشه و کنار جزیره، صندوقچه هایی وجود دارد که درون آن ها لوازم و پول است. با جمع آوری آن ها می توان موجودی پول را افزایش داد. همچنین با گشتن لباس دشمنان و هر شخص کشته شده ای، می توانید پول و لوازمی که داشته اند را بردارید و در نهایت در فروشگاه ها، اجناس یا حتی پوست حیوانات را در صورت عدم نیاز، بفروشید و مهمات بخرید.
در سراسر نقشه بازی، دکل هایی وجود دارد که در بازی از آن ها به عنوان Radio Tower یاد می شود. این دکل ها مناطق نقشه را روشن و مشخص می کنند که البته طور پیش فرض غیرفعال هستند که گیمر در حین بازی نیاز به فعال کردن آن ها برای تسلط بر نقشه بازی دارد. جذابیت این دکل ها به سختی فعال سازی آن هاست. هر قدر که جلوتر می روید بالارفتن از این دکل ها سخت تر می شود. زیرا دکل ها دارای قسمت های شکسته شده زیادی هستند. گاهی اوقات باید دقیقه ها فکر کنید تا راهی برای دستیابی به بالاترین نقطه دکل (برای فعال سازی مدار Radio Tower) بیابید.
شخصیت پردازی و داستان بازی یکی دیگر از جذابیت های این بازی است. در بسیاری از مواقع که به جایی حمله ور می شوید (پس از طی چندین مرحله از آغاز بازی)، دشمنان اسم بازیکن را می برند و می گویند: "این همان جیسون برودی است" یا "جیسون برودی! کجایی!" یا "جیسون برودی! من دارم میام که تو رو بکشم".
غیر از مراحل اصلی بازی، گیمر می تواند برای سرگرمی، در قبال دریافت پول به انجام مراحل جانبی چون شکار حیوانات، عکاسی، و حتی شکار دشمنان تحت تعقیب بپردازد یا با بومیان جزیره در مسابقات دونفره پرتاب چاقو، قایق و ماشین سواری و رانندگی، شکار پرندگان، پاسور و … شرط بندی کند و پول کسب کند یا از دست بدهد.
رویدادهای این بازی در جزیره ای واقع در میان اقیانوس آرام رخ می دهد. نقشه "فار کرای ۳" از دو بخش جزیره شمالی و جزیره جنوبی تشکیل شده است. جزیره شمالی تحت کنترل «واس مونته نگرو» و دزدان دریایی اش است و جزیره جنوبی در اختیار «هیت ولکر» و ارتش مزدورش است. در ابتدا، بازی در جزیره شمالی آغاز می شود و با انجام مراحل و مأموریت ها رفتن به جزیره جنوبی نیز میسر می گردد. جزیره شمالی از لحاظ حیات وحش و بافت گیاهی غنی تر از جزیره جنوبی است و جانورانی مثل کوسه معمولاً فقط در جزیره شمالی یافت می گردند. در جزیره جنوبی سلاح های بیشتری در دسترس جیسون قرار می گیرد و همین طور دشمنان موجود در جزیره جنوبی (ارتش مزدور) قدرتمندتر از دشمنان جزیره شمالی (دزدان دریایی) هستند.
بخش چندنفره "فار کرای ۳" در مقایسه با دو بازی قبل این سری پیشرفت های زیادی داشته است. نخستین پیشرفت های قابل مشاهده، بهبود کنترل شخصیت، پررنگ تر شدن فیزیک شخصیت ها و وزن آن ها است. این بخش از بازی توسط استودیو یوبی سافت مسیو سوئد طراحی شده است. این استودیو پیش تر در فرایند ساخت "" نیز ایفای نقش نمود. دیوید پالفلت، مدیرعامل این استودیو، طراحی این بخش از بازی را الهام گرفته از بازی های اجتماعی و مستقل معرفی کرده است که حتی از طریق گوشی های تلفن همراه هوشمند نیز قابل انجام است. بخش چندنفره این بازی از چندین وضعیت (Mode) تشکیل شده است که برخی از آن ها نسبت به نسخه های پیشین و حتی بازی های هم سبک نیز جدید و نوآورانه بوده است. در مجموع ۱۰ نقشه در این بخش وجود دارد که در کنار آن، بازیکنان می توانند به طراحی نقشه های جدید و انجام بازی در آن بپردازند.
داستان "فار کرای ۳" پیرامون یک گردشگر به نام جیسون برادی است که به همراه دو برادرش و دوستانش برای تفریح و خوشگذرانی به جزیره روک، واقع در اقیانوس آرام رفته و در آنجا وی و یکی از برادرانش توسط گروه دزدان دریایی به اسارت در می آیند و هنگامی که دست به فرار می زنند برادرش توسط واس، رئیس دزدان دریایی کشته می شود. طی این دوره جیسون دچار تغییرات روحی و روانی شده و از یک توریست نازپرورده به یک آدمکش تبدیل می شود.
در ادامه جیسون با یکی از بومیان جزیره به نام «دنیس راجرز» آشنا می شود و وی مسئولیت آموزش زنده ماندن در جزیره به جیسون را بر عهده گرفته و سپس جیسون را پیش سیترا، خواهر دشمن اصلی جیسون و همین طور رئیس بومیان جزیره می برد، در طول بازی سیترا تلاش می کند بر اساس آئین های جادویی به جیسون برادی در جهت تبدیل شدن به یک «جنگجوی کامل» کمک کند. شخصیت خاص هریک از کاراکترهای بازی مخصوصاً «واس مونته نگرو» باعث شکل گیری داستان بازی شده است.
در طی بازی، جیسون عموماً مشغول به انجام مراحلی ست که توسط سیترا، دنیس یا دوستانش به وی محول شده اند. عمده این مراحل یه جهت اخلال در مسیر فعالیت های «واس مونته نگرو» و «هیت ولکر» صورت می پذیرد. در طول داستان بازی، ۳۹ مرحله اصلی و ۱۴ مرحله فرعی وجود دارد که طی انجام مراحل اصلی به تدریج روند قدرت گرفتن جیسون در جزیره و در طرف دیگر ضعیف شدن دزدان دریایی و قاچاقچیان به گیمر نمایش داده می شود.
در پایان بازی هنگامی که جیسون موفق شده است با طی مراحل، دوستان خود را از دست دزدان دریایی نجات دهد و واس و هیت را به قتل برساند به گیمر حق انتخاب داده می شود تا میان نجات دوستانش و ماندن با سیترا یک گزینه را انتخاب کند، در صورت انتخاب گزینه اول سیترا توسط دنیس کشته می شود و در صورت انتخاب گزینه دوم جیسون دوست دخترش را به قتل رسانده و خود نیز پس از رابطه جنسی با سیترا توسط خود وی کشته می شود.
در سال ۲۰۰۸ مرحله پیش تولید "فار کرای ۳" توسط شرکت یوبی سافت آغاز شد. در نوامبر ۲۰۰۹ «کوین شرت» اعلام کرد که «یوبی سافت مونترال» در حال توسعه "فار کرای ۳" است و در مصاحبه های بعدی با مجله رسمی پلی استیشن این موضوع را رسماً تأیید کرد. در ۲۵ ژوئن ۲۰۱۲ یوبی سافت اعلام کرد که انتشار این بازی به تأخیر افتاده است. در ابتدا قرار بود "فار کرای ۳" اوایل سپتامبر منتشر شود، اما «دن های»، تهیه کننده این بازی، علت این موضوع را نیاز به زمان بیشتر برای شکل بخشیدن به گیم پلی بازی به بهترین صورت ممکن اعلام کرد.
مهم ترین پیشرفتی که در طراحی و ساخت بازی نسبت به نسخه های پیشین صورت گرفته است، پیشرفت گیم پلی بازی است. حیات وحش بسیار بزرگ، قابلیت بازگرداندن سلامتی و همین طور سلاح های بازی جزو نقاط مثبت طراحی بازی هستند. ساخت موسیقی متن "فار کرای ۳" بر عهده برایان تایلر بوده است. وی پیشتر نیز وظیفه ساخت موسیقی متن بازی ها و فیلم هایی مثل "چشم عقاب"، ""، "جنون سرعت" و "بهترین بازی دنیا" را نیز برعهده داشته است.
"فار کرای ۳" با موتور دنیا ۲ (Dunia Engine 2) ساخته شده است. استفاده از روشنایی واقعی، شکل گیری چرخه شب و روز، آب و هوای دینامیک و تغییر ناگهانی هوا از آفتاب محض به باران های سیل آسا و هوش مصنوعی غیر خطی از نکات مثبت موتور دنیا هستند اما در طرف دیگر تغییرات نامناسب ابرها در زمان دگرگونی آب و هوا از نکات منفی این موتور محسوب می شود. موتور دنیا ۲ برای کارکرد در ویندوزهای ویستا، ۷ و ۸ به دیرکت اکس ۱۰ و دیرکت اکس ۱۱ نیازمند است.
اولین محتوای قابل دانلود فار کرای ۳ برای به پلی استیشن به نام High Tides در ژانویه ۲۰۱۳ منتشر شد. این بسته شامل ۴ شخصیت تازه است که باید برای نجات از جزیره تلاش کنند. قیمت این بسته ۲۹٬۹۹ دلار است. ماینکرفت نام یکی دیگر از دی ال سی های بازی است که بر مبنای بازی جهان آزاد ماینکرفت ساخته شده است. دی ال سی Deluxe Bundle نیز یکی دیگر از محتواهای قابل دانلود بازی است که در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۱۳ منتشر شده و شامل ۶ مأموریت جدید و همین طور حیوانات و سلاح های جدیدتری است. قیمت این بسته ۶٬۹۹ پوند است.
موسیقی متن "فار کرای ۳" توسط برایان تایلر ساخته شده و در ۴ دسامبر ۲۰۱۲ به صورت الکترونیکی منتشر شد. تایلر که پیشتر نیز وظیفه ساخت موسیقی متن بازی هایی چون "" و "جنون سرعت" را برعهده داشته است در موسیقی متن "فار کرای ۳" از سبک هایی چون داب استپ بسیار بهره برده است. موسیقی متن این بازی از وب گاه Soundtrack Geek امتیاز ۷۲٬۹ از ۱۰۰ را دریافت کرد. وب گاه Square Enix Music موسیقی متن این بازی را یکنواخت و خسته کننده خوانده و امتیاز ۶ از ۱۰ را به این مجموعه صوتی داد. وب گاه ArtasticGaming در بررسی خود بر روی موسیقی متن این بازی، ترکیب نابجای سازهای موسیقی و ضرب گذاری های داب استپ را جزو نقاط ضعف این مجموعه برآورد کرده است، اما در مقابل همخوانی موسیقی متن با فضای بازی را جزو نقاط قوت دانسته است. این وب گاه در جمع بندی نهایی خود موسیقی متن "فار کرای ۳" را مناسب یکی از بهترین بازی های تیراندازی سال ندانسته و آن را متوسط خوانده است.
"فار کرای ۳" ابتدا در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ در استرالیا و سپس با فاصله چند روز در اروپا و آمریکای شمالی نیز در دسترس عموم قرار گرفت. "فار کرای ۳" در تاریخ ۷ مارس ۲۰۱۳ در ژاپن نیز منتشر شد.
طبق گفته یوبی سافت تا فوریه ۲۰۱۳ حدود ۴٬۵ میلیون نسخه از این بازی به فروش رسید. این عدد بعداً به ۶ میلیون نسخه رسید.
فروش این بازی در پلتفرم ایکس باکس ۳۶۰ در ۱۰ هفته اول پس از انتشار به ترتیب در کشور آمریکا ۷۷۰٬۶۱۸ نسخه، بریتانیا ۴۱۶٬۸۱۱ نسخه، آلمان ۹۸٬۳۴۰ نسخه، فرانسه ۱۰۸٬۱۲۰ نسخه و ژاپن ۱۵٬۱۲۸ نسخه بود.
این بازی، برای نخستین بار برای ویندوز، در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ در استرالیا عرضه شد. همچنین نخستین نسخه پشتیبان کننده از استیم این بازی نیز در منطقه آمریکای شمالی و در تاریخ ۴ دسامبر ۲۰۱۲ عرضه شد.
نسخه ایکس باکس ۳۶۰ این بازی، برای نخستین بار در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ در استرالیا عرضه شد.
نسخه پلی استیشن ۳ این بازی، برای نخستین بار در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ در استرالیا عرضه شد.
این بازی تا نوامبر ۲۰۱۳ در مجموع ویرایش های عرضه شده به فروش حدود ۵٬۷۳ میلیون نسخه در سطح جهان رسید.
در "فار کرای ۳" بر خلاف نسخه قبل تنها یک کاراکتر قابل بازی وجود دارد، شخصیت های این بازی از سه گروه: ۱- مسافران (جیسون برادی و دوستانش)، ۲- قاچاقچیان مواد مخدر و انسان، و ۳- بومیان جزیره تشکیل شده اند.
شخصیت اصلی و قابل کنترل بازی، جیسون برادی یکی از گردشگران به دام افتاده در جزیره است و سیترا مونته نگرو و دنیس راجرز جزو مهم ترین هم جبهه های او در جزیره روک هستند؛ در طرف مقابل واس مونته نگرو، رهبر دزدان دریایی و هیت ولکر، رئیس کل قاچاقچیان جزو دشمنان اصلی کاراکتر جیسون در "فار کرای ۳" هستند.
انتشار بازی "فار کرای ۳" تحسین گسترده منتقدان را به همراه داشت. بررسی های گیم رنکینگز و متاکریتیک بر روی نسخه ایکس باکس ۳۶۰ امتیاز ۸۹٬۶۷٪ و ۹۰ از ۱۰۰، بر روی نسخه پلی استیشن ۳ امتیاز ۸۹٬۱۸٪ و ۹۰ از ۱۰۰ و برای نسخه ویندوز امتیاز ۸۸٬۱۲٪ و ۸۸ از ۱۰۰ را به همراه داشت.
کریستوفر براون از وب گاه آل گیم تلاش جیسون برای پیدا کردن راهی برای نجات دوستانش از میان یاغیان و جنگجویان جزیره و همچنین و وجود چشم اندازی وسیع از غارها، معابد باستانی، کشتی های غرق شده و حیوانات وحشی را جزو ویژگی های بازی دانسته است و امتیاز ۴٬۵ ستاره را به این بازی داده است. وب گاه گیم رولیشن این بازی را به طور خلاصه با این عبارت توصیف کرده است: «اسکایریم اما با اسلحه» و امتیاز ۴ ستاره را به این بازی داده است. گیم اینفورمر به این بازی امتیاز ۹ از ۱۰ را داده است و و بازبودن دست بازیکن برای انتخاب روش بازی را را جزو معیارهای مثبت این بازی ارزیابی کرده است و آزادی موجود در "فار کرای ۳" را هیجان انگیز خوانده است. مجله اج نیز در تمجید از «بازی وحشی و غیرقابل پیشبینی» به "فار کرای ۳" نمره ۸ از ۱۰ را داد. گیم تریلرز از حس تکراری که جزیره روک به گیمر می دهد انتقاد کرد، اما داستان بازی، شخصیت ها و شباهت "فار کرای ۳" به کیش یک آدم کش را تحسین کرد. تام برامول از وب گاه یوروگیمر، پس از بررسی کامل نقاط قوت و ضعف داستان و گیم پلی "فار کرای ۳" به این بازی نمره کامل ۱۰ از ۱۰ را داده است. مجله رسمی ایکس باکس به بررسی کلی این بازی پرداخته و جراحی های آماتور جیسون برای التیام زخم های خود و پرواز با گلایدر را جزو نکات جالب بازی دانسته است. وب گاه آی جی ان بازی بسیار خوب شخصیت ها، برخوردهای غیرقابل پیش بینی دشمنان و محیط جهان آزاد بازی را ستوده و امتیاز ۹ از ۱۰ را به "فار کرای ۳" داده است. وب گاه Video Game Writers نقشه "فار کرای ۳" را بسیار بزرگ و چیزی شبیه به توصیف کرده و از احساس طبیعی که بازی به گیمر می دهد تمجید کرده است و همچنین طراحی صدای بازی را شایسته توجه دانسته است اما از پایین بودن سطح هوش مصنوعی دشمنان در بازی انتقاد کرده و آن را در بعضی مواقع خنده دار دانسته است.
وب گاه گیم اسپات بررسی کامل و مفصلی از بازی انجام داده و تمام ریزه کاری ها و مراحل آن را بررسی کرده است. در بررسی این وب گاه سلاح های بازی، پایگاه ها، روستاها، دشمنان، مراحل اصلی و فرعی و تقریباً هرچیزی که در بازی موجود است مورد تحلیل قرار گرفته است.
این بازی در جوایز انتخاب توسعه دهندگان بازی برای دو رشته بهترین هنرهای تجسمی و بهترین تکنولوژی نامزد شد. همچنین "فار کرای ۳" در نهمین دوره جوایز آکادمی بازی های رایانه ای بریتانیا برای جوایز متعددی چون بهترین بازی، بهترین دستاورد هنری، بهترین دستاورد صوتی و بهترین طراحی بازی و داستان نامزد شده و در نهایت موفق به بردن جایزه بهترین بازی اکشن شد.
| [
{
"answer1": "یوبی سافت برای پلتفرم های پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و مایکروسافت ویندوز منتشر شده است.",
"answer2": "آهنگسازی و صداگذاری بازی توسط برایان تایلر انجام شده است.",
"distance": 162,
"question": "بازی فار کرای ۳ بر روی چه پلتفرم هایی منتشر شده است و چه کسی موسیقی متن آن را ساخته است؟"
},
{
"answer1": "نقشه \"فار کرای ۳\" از دو بخش جزیره شمالی و جزیره جنوبی تشکیل شده است.",
"answer2": "بازگردانی سلامت از دست رفته جیسون در بازی دو روش دارد: استفاده از گیاهان دارویی و استفاده از دانش و مهارت پزشکی خودش.",
"distance": 3374,
"question": "جزیره روک در فار کرای ۳ از چند بخش تشکیل شده و برای بهبود زخم ها در بازی از چه روش هایی میتوان استفاده کرد؟"
},
{
"answer1": "\"فار کرای ۳\" با موتور دنیا ۲ (Dunia Engine 2) ساخته شده است.",
"answer2": "در کامل ترین حالت کیف اسلحه، ۴ سلاح به طور هم زمان قابل حمل هستند.",
"distance": 8190,
"question": "موتور بازی فار کرای ۳ چیست و چه تعداد اسلحه را میتوان به طور همزمان حمل کرد؟"
},
{
"answer1": "در ادامه جیسون با یکی از بومیان جزیره به نام «دنیس راجرز» آشنا می شود و وی مسئولیت آموزش زنده ماندن در جزیره به جیسون را بر عهده گرفته",
"answer2": "\"فار کرای ۳\" موفق شد در نهمین دوره جوایز آکادمی بازی های رایانه ای بریتانیا برنده جایزه بهترین بازی اکشن شود.",
"distance": 7777,
"question": "چه کسی مسئولیت آموزش زنده ماندن به جیسون را برعهده گرفت و بازی فارکرای ۳ چه جایزه ای دریافت کرد؟"
},
{
"answer1": "\"فار کرای ۳\" ابتدا در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ در استرالیا و سپس با فاصله چند روز در اروپا و آمریکای شمالی نیز در دسترس عموم قرار گرفت.",
"answer2": "این بخش از بازی توسط استودیو یوبی سافت مسیو سوئد طراحی شده است.",
"distance": 4865,
"question": "فار کرای ۳ در ابتدا در چه کشوری عرضه شد و بخش چندنفره این بازی توسط چه استودیویی طراحی شده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
520 | : امپراتوری سلوکی
امپراتوری سلوکی نام پادشاهی ای یونانی بود که در میان سال های ۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد (۲۴۸ سال) بر آسیای غربی فرمان می راند. پس از مرگ اسکندر مقدونی سرزمین های او میان سردارانش تقسیم شدند. سلوکیان جانشینان سلوکوس یکم بودند که در ۳۰۶ پ.م. به قدرت رسید. مصر باستان نیز به دودمان بطلمیوسی (یا بطالسه) و یونان و بخش های اروپایی امپراتوری اسکندر نیز به مقدونیان رسید.
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ پ.م.) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان درآمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند.
از دویست و چهل و هشت سال (۳۱۲-۶۴ پ.م.) مدت سلطنت آنان، ایران بیش از شصت و پنج سال (۳۱۲-۲۴۷ پ.م.) به تمامی در تحت فرمان آنان باقی ماند.
یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت و حتی چند سالی بعد از آن هم جنگ های جانشینی او بین سردارانش در منازعات طولانی گذشت، استان بابل در سال ۳۱۲ قبل از میلاد به وسیله یک سردار مقدونی او به نام سلوکوس که پدرش انتیوکوس(آنتیوخوس) هم از سرداران فیلیپوس (فیلیپ) پدر اسکندر محسوب می شد، افتاد. سلوکوس در زمان اسکندر پس از فتح شوش فرمانده سواره نظام سازمان یافته از بزرگان ایرانی شد و بی درنگ پس از رسیدن بدین جایگاه ایشان را به یگان های ۱۰هزار نفره بخش نمود. او سپس استان عیلام (خوزستان و بخشی از لرستان امروز) و سرزمین ماد را هم بر قلمرو خویش افزود. بدین گونه، دولت پادشاهی مستقلی به وجود آورد که به نام خود او "دولت سلوکی" (سلوکیان) خوانده شد و آغاز سلطنت او بعدها برای این دولت، مبدأ تاریخ گشت. (تاریخ سلوکی۳ ۳۰–۱۵۰ ق. مپ
سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا پادشاه هند جلوی پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد.
سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان می راند.
در کمتر از ده سال اسکندر و سپاهیانش نظام شاهنشاهی را برانداختند و یک دیوانسالاری بین المللی را از بین بردند که بیش از ۲۰۰ سال فعال بود.
سوزاندن کاخ های شاهی در تخت جمشید نشانگر پایان یک دوره تاریخی و آغاز عصری جدید بود. ما هیچ مدرکی از چگونگی احساس و بهت و حیرت ایرانیان در هنگامی که ساختار شاهنشاهی هخامنشی فروریخت، در دست نداریم. ایرانیان، یک شبه تحت فرمان شاهان بیگانه درآمدند. تنها می توان سردرگمی و اغتشاش و پریشانی عمیق در تاروپود سپاه ایران، ناشی از سقوط کاخ شاهی و ظهور ناگهانی یونانیان به عنوان اربابان جدید در قلب ایران را تصور کرد.
انعکاس ضعیفی از بی میلی مردم و خشم روحانیان در ادبیات پهلوی زردشتی دیده می شود، که اسکندر گجستک را به عنوان ویرانگر آتشکده ها، سوزانندهٔ کتب مقدس و قاتل زرتشتیان به تصویر می کشد. تبلیغات اوایل دوره ساسانی، اسکندر را به صورت نابودکننده یکپارچگی و قدرت ایران، بنیان گذار نظام ملوک الطوایفی (کدگ خوودایی Kadag-xwadayih) و مسئول بسیاری از پریشانی ها برای ایران به تصویر می کشد.
هر چند اربابان جدید از طریق دوره های طولانی ارتباطات، جنگ ها، تجارت ها و سفر، با ایرانیان آشنایی داشتند، اما از لحاظ نژادی، با هم متفاوت بودند، به زبانی ایرانی صحبت نمی کردند، دین دیگری داشتند و دولت از نظر آنان معنای متفاوتی داشت.
تأثیرات یونانی بسیار وسیع بود؛ این تأثیرات در آثار مربوط به دورهٔ یونانی مآبی در ایران از ابتدای دوره سلوکی تا پایان دورهٔ اشکانی و کمی فراتر از آن دیده می شود. اما این تأثیرات در ایران نتایجی متفاوت با نتایج حاصله در آسیای صغیر، روسیه و مصر داشت. یونانی مآبی در این کشورها به شکوفایی کامل رسید اما در ایران تنها به صورت یک تأثیر باقی ماند، البته تأثیری قوی.
به بیان دیگر ایران هویت اصلی خود را از دست نداد و ویژگی های فرهنگی خاصه دین خود را فراموش نکرد و به کناری ننهاد. این تأثیرات به تدریج از سمت غرب به کناری زده شد و در یک خودبیانگری، جلوه نمود، که در ملی گرایی مغرورانه ساسانیان و انحصارطلبی روحانیون زرتشتی به اوج خود رسید.
اسکندر شهرهایی را با نام اسکندریه (الکساندریا) تأسیس کرد یا به اسکندریه تغییر نام داد. سلوکیان و شاهان یونانی-بلخی شهرهای یونانی دیگری به وجود آوردند که از شمال غربی هند و سواحل آمو دریا تا آسیای صغیر گستردگی داشت. شهرهایی که سلوکیان و مقدونیان در آن ها زندگی می کردند، شهرهایی خودمختار (پولیس) بودند و شورا و مجالس، استحکامات دفاعی نظامی، بودجه، دین و مراکز ورزشی خاص خود را داشتند. بعضی از شهرهای ایرانی حالتی شبیه پولیس داشتند و به آن ها پولی تئوما می گفتند.
با از بین رفتن تشکیلات هخامنشی، پولیس ها به نمونهٔ مناطق شهری تبدیل شدند و نخبگان ایرانی را به سمت خود جذب کردند. از پولیس ها بود که فرهنگ یونانی پا گرفت و زبان یونانی تأثیرات خود را اعمال کرد. در طی چند دهه طبقات عالی جامعه ایرانی بسیاری از رسوم و رویه های یونانی را پذیرفتند؛ بنابراین، هنگامی که اولین شاه اشکانی به قدرت رسید، سکه اش را به پیروی از مدل های سلوکی و افسانه های یونانی چون افسانهٔ «شاه هیکناپسسس الیمایی» حدود ۱۶۲ پیش از میلاد و «شاه هیسپائوسینس خاراکن» حدود ۱۲۵ پ.م. ضرب کرد. در سال ۱۴۱ پ.م. مهرداد اول لقب «دوستدار یونان» را برای خود برگزید، تا بدین وسیله ساکنان یونانی قلمروهای تازه فتح شده را خشنود و راضی کند. این لقب تا پایان دورهٔ اشکانی بر روی سکه ها ضرب می شد. بر روی دیگر سکه های مهرداد، به تقلید از شاهان سلوکی که خود را دارای مقام الوهیت می دانستند، خود را در سکه هایشان «تئوپاتروس» یعنی «از نسل خدایان» نام نهاد.
فرمانروایی جانشینان سلوکوس برپایهٔ گونه ای ائتلاف سرداران و نظامیان مقدونی شکل گرفته بود. با گذشت زمان بخش باختری پادشاهی سلوکی به میدان نبرد و درگیری پیوسته بدل گشت زیرا که دولت آنتیگون یکم در یونان و دولت بطلمیوسی مصر به سوریه چشم طمع دوخته بودند. پس سلوکیان شهر انطاکیه در نزدیکی شام را بنیاد نهادند و آن را پایتخت خویش گرداندند تا به کانون درگیری نزدیک باشند.
سلوکیان در نزدیک دویست و پنجاه سال پادشاهی نتوانستند کشورشان را از تشنج بازدارند. آنان نزدیک به ۱۷۰ سال را بر سرزمین های باختری و ۷۰ سال را بر بخش های خاوری ایران فرمان راندند. در آینده عامل هایی چون برپایی دودمان اشکانی در خاور و شمال خاوری ایران و فشارشان بر سلوکی ها، شکست از روم در سال ۱۹۰ در مگنزیا، برپایی دولت یونانی باختر به دست دیودوتوس و سرانجام چیرگی روم بر دولت کوچک آن ها در ۶۴ پ.م. در سوریه سلوکیان را به نابودی کشاند.
در میانهٔ سدهٔ سوم پیش از میلاد سلوکیان در استان های باختری سرزمینشان درگیر جنگ با مصر بودند. در همین زمان در مرزهای شمال خاوری امپراتوری سلوکی نیز آشفتگی فرمانروا بود. با این همه ساتراپ های بخش های خاوری ناچار بودند نیروهای خود را برای یاری به دولت مرکزی در جنگ با بطلمیوسیان روانه کنند. از دیگر سو میان مقدونیان و یونانیان نیز رشک و همچشمی فرمانروا بود و این عامل گاه سبب شورش ساتراپان می شد. این درگیری های درونی کار را بر پارتیان نیمه بیابان گرد آسان تر می کرد. در این زمان اشک یکم به فرمانروایی پارتیان رسید و برای انجام اقداماتی ضد سلوکیان آماده شد. در ۲۴۵ پ.م. سلوکیان گرفتار جنگ داخلی شدند و در این زمان ساتراپ پارت به نام آندروگوراس از فرصت استفاده کرد و بر دولت مرکزی شورید. اندکی پس از آن در حدود ۲۳۹ پ.م. نیز دیودوت ساتراپ بلخ بر سلوکیان شورید. با زمانی نزدیک به این رویدادها سلوکوس دوم به سال ۲۳۸ پ.م. در آنقره از سلتیان شکست خورد. ارشک از این بخت پدیدآمده بهره برد و آندروگوراس را راند و بر پارت چیره شد.
در ۲۱۷ پ.م. باز تیرداد بر هیرکانیا و کومس و کرانه های جنوب خاوری دریای مازندران دست یافت. سپس شهر سلوکی صددروازه را پایتخت خویش نهاد. در ۲۲۱ پ.م. او مرد و پسرش اردوان یکم جای پدر را گرفت. تا نزدیک ۲۰۹ پ.م. مرزهای اشکانیان تا همدان در ماد می رسید. در این زمان آنتیوخوس سوم که جانشین سلوکوس شده بود در جنگی پردامنه همدان را پس گرفت و با شکست اشکانیان بر شهر صددروازه نیز دست یافت. سپس تپورستان و هیرکانیا را هم با جنگی سخت گرفت و سرانجام با اردوان پیمان یگانگی بست. آنتیوخوس همچنین با فرمانروای باختر اوتیدم نیز پیمان اتحاد بست. آنگاه به سوی هندوکش پیش راند و از تنگه خیبر گذشت و تا پنجاب پیش روی کرد و آنگاه از راه سیستان و کرمان به سلوکیه بازگشت. اقدامات آنتیوخوس مرزهای اشکانی را محدود کرد ولی دولت کوچک ایشان همچنان پایدار ماند.
با مرگ آنتیوخوس چهارم در ۱۶۳ پ.م. مهرداد در اندیشهٔ گسترش بیشتر سرزمین های اشکانی افتاد. در این زمان دمتریوس فرمانروای باختر پنجاب را گشوده و بر افغانستان کنونی و هندوستان فرمان می راند. اندکی پس از آن باختر به دست اوکراتید افتاد و گرفتار جنگ درونی گشت. مهرداد از این رویداد بهره برد و در حدود ۱۶۰ پ.م. بر تپورستان و تراکسیان دست یازید. آنگاه با شتاب به سوی مغرب راند و بر ماد که زیر فرمان ساتراپ شوشی تیمارخوس بود چیره گشت. سپس باز به سوی خاور رفت و پس از دستیابی به آراخوزی تا مرزهای هندوستان پیشروی کرد. مرزهای پادشاهی مهرداد در غرب اکنون تا به میانرودان و بابل می رسید. در این زمان دیمتریوس دوم جوان به پادشاهی سلوکی رسیده بود و او نیز درگیر با تروفون بود. مهرداد از این گرفتاری بهره برداری کرد و تا ژوئیه ۱۴۱ پ.م. تا سلوکیه پیشروی کرد و بر این شهر چیره شد. این پیشروی تند و تیز دیمتریوس و دربار سلوکی را سخت سراسیمه ساخت. برپای فرضیاتی تاریخی میان دیمتریوس و هلی اکل یکم فرمانروای دولت یونانی باختر تبانی پیش آمد، چرا که در گرماگرم پیشروی های مهرداد دولت باختر به مرزهای خاوری اشکانی دست درازی کرد و مهرداد به ناچار سلوکیان را رها کرده و به سوی خاور شتافت. در این زمان دیمتریوس به یاری عناصر یونانی در غرب ایران به بابل تاخت؛ ولی مهرداد اندکی پس از آن دولت باختر را سرکوب کرده و باز به جنگ با دیمتریوس پرداخت. دیمتریوس به بند مهرداد افتاد. وی را با احترام به هیرکانیا بردند و مهرداد دخترش روذگونگ را به همسری وی درآورد. سپس به استواری فرمانرواییش بر میانرودان پرداخت. ضرابخانه های دیمتریوس در سلوکیه برای وی سکه زدند. مهرداد تا ۱۴۰ یا ۱۳۹ پ.م. بر پارس و عیلام نیز چیره شده بود.
در ۱۳۸ پ.م. مهرداد مرد و پسر جوانش فرهاد دوم جایش را گرفت و مادرش ملکه رینو با عنوان نایب السلطنه و اماشر به گرداندن کشور پرداخت و حکومت کرد. در این زمان دیمتریوس دوم دو بار کوشید تا از هیرکانیا بگریزد و هر دو بار ناکام ماند. نخستین بار که او را باز به بند کشیدند فرهاد او را سرزنش نمود و بار دوم که دستگیر شد فرهاد برای خوارداشتش قاپ های زرینی را که بازیچهٔ کودکان بود بدو پیشکش کرد تا نشان دهد که کار بچگانه ای را انجام داده است. در ۱۳۰ پ.م. فرهاد از دو سو گرفتار جنگ شد؛ آنتیوخوس هفتم که تروفون را سرکوب کرده و بر یهودیه چیره گشته بود با سپاهی پرشکوه و افسانه ای رو به سوی میانرودان نهاد و سه بار پی در پی سرداران اشکانی را شکست داد و تا ماد پیشروی کرد و شرط های سنگینی برای آشتی با فرهاد گذارد. در زمستان آنتیوخوس در کنار همدان اردو زد، ولی سپاهیانش آنچنان با مردمان آن سامان به بدی برخورد کردند که مردمان بر سپاهیان شوریدند. در بهار فرهاد دیمتریوس را آزاد کرد، میان سلوکیان که شاه پیشنشان را از بند رهیده می دیدند چنددستگی پیش آمد و از دیگر سو مردم ماد نیز بر ایشان شوریده بودند و لشکریان فرهاد نیز بر سلوکیان تاختند، پس آنتیوخوس شکست خورد و کشته شد. پیکر بی جانش را در تابوتی سیمین به سوریه فرستادند و پسرش سلوکوس نیز به همراه برادرزادهٔ آنتیوخوس به بند افتاده و به مشکوی (حرم) فرهاد فرستاده شدند. این واپسین کوشش سلوکیان برای بازگرداندن ایران به زیر فرمان خود بود.
در ۱۲۸ پ.م. در پی شورش سربازان مزدور یونانی در سپاه اشکانی فرهاد کشته شد و عمویش اردوان دوم جانشینش شد. در این زمان ایران گرفتار پیشروی سکاها بود. اردوان نیز در ۱۲۴ پ.م. در مرزهای خاوری پارت کشته شد. در این زمان عربها بر بابل چیره شدند. مهرداد دوم پسر اردوان جانشین او شد. در آغاز بابل را بازپس گرفت. آنگاه بر ارمنستان چیره شد. سپس هرات و پارت را بازپس گرفت و سیستان را به زیر فرمان خود درآورد و با پدیدآوردن آرامش بر قدرت خویش افزود. در ۸۸ پ.م. که درگیری در خاندان سلوکی رو به افزایش گذارد مهرداد در این درگیری مداخله کرد و دیمتریوس سوم پادشاه سلوکی را گروگان گرفت و دیمتریوس نیز تا پایان زندگیش در بند مهرداد بود. پس از مهرداد در روزگار فرهاد سوم بود که واپسین بازمانده ها از پادشاهی سلوکی از هم گسست و رومیان جای ایشان را گرفتند.
با بر سر کار آمدن آنتیوخوس سوم دولت سلوکی جانی دوباره یافت. وی یک رشته جنگ ها در بخش های خاوری مرزهایش میان سال های ۲۰۹-۲۰۴ پیش از میلاد انجام داد، و از سال ۲۰۰ پیش از میلاد پادشاهان سلوکی درگیر جنگ های دامنه دار سوری با بطلمیوسیان چیره بر مصر باستان شدند و مصر، یهودیه را به آنتیوخوس سوم واگذاشت. در این زمان دوباره نیروی سلوکیان به بالاترین اندازهٔ خود رسیده بود ولی این نقطهٔ اوج نقطهٔ سراشیب دودمان سلوکی -به ویژه پس از مرگ آنتیوخوس سوم- بود.
در ۱۹۶ پ.م. آنتیوخوس سوم از برای دست یازیدن به تراکیه از هلسپونت گذشت و توانست در ۱۹۴ پیش از میلاد آن سرزمین را به مرزهای خود بپیوندد. نفوذ سلوکیان بر اروپا برای روم تحمل ناپذیر بود پس در ۱۹۲ پ.م. میان این دو ابرنیروی آن زمان جهان درگیری آغاز شد. با این که آنتیوخوس از پشتیبانی شهرهای یونانی و یاری جنگ سالار کارتاژی هانیبال برخوردار بود ولی سرانجام شکست خورد و ناگزیر به پرداخت پولی هنگفت شد. همچنین سلوکیان چیرگیشان بر آسیای کوچک را نیز از دست دادند.
اندکی پس از آن کار بر سلوکیان تنگ تر شد، از یکسو روم نیرومند به دشمنی با ایشان برخاسته بود؛ از سوی دیگر شورش مکابی پس از سال ۱۶۵ پیش از میلاد در یهودیه، که از پشت گرمی روم هم بهره مند بود، کار را بر ایشان سخت تر نمود. از سوی دیگر اشکانیان هم نیرو گرفته بودند و تا بابل پیش روی کردند و بر شهر بابل و سلوکیه دست یازیدند (۱۴۱ پ.م.). به این رشته از ناکامی ها جنگ های درونی سلوکی بر سر تاج و تخت و چند دستگی ایشان نیز افزوده شد. پس سرانجام فرماندهان رومی لوکولوس و پومپه در یک چهارم دوم سده یکم پیش از میلاد بر تاریخ سلوکی خط پایان کشیدند. واپسین شاه سلوکی در ۶۴ پیش از میلاد از تخت به زیر کشیده شد.
سلوکیان قلمرو خود را به ۷۲ ساتراپی بخش کردند و بر هر ساتراپی یک ساتراپ گماردند. هر ساتراپی به چند اپارخیا و هر اپارخیا به چند هیپارخیا و هیپارخیا نیز به چند استاتما بخش می شد. مرکز هر ساتراپی استراتگ می نامیدند و گرداندن امور مالی ساتراپی نیز بر اکوتوم بود.
زمین های قلمرو سلوکی به دو دستهٔ زمین های شاهی و زمین های شهری بخش می شد. بخشی از زمین های شاهی در اختیار کشاورزان بود. اگرچه پادشاه سلوکی به ظاهر بر همه زمین های شاهی نظارت داشت، ولی در واقع نظارت و دلبستگی این شاهان متمرکز بر زمین های سوریه و میانرودان و شاه راه های میان پایتخت تا بلخ بود و بر دیگر سرزمین ها یا نظارت چندانی نداشتند یا اصلاً نظارتی نداشتند. مالیات زمین به صورت نقدی یا جنس دریافت می شد. مالیات های دیگری هم به عنوان های دیگری ستانده می شد؛ برای نمونه یکی هم عوارض ویژهٔ جنگ بود.
به مهاجران یونانی نیز که در واقع مهاجران نظامی بودند و کاتوئیکیا نام داشتند نیز زمین واگذار می شد و این زمین کلروس نامیده می شد و آنان در برابر آن می بایست خدمات جنگی انجام دهند. در بسیاری از شهرهای یونانی نشین دژی جنگی بر شهر مسلط بود که پادگانی فرماندهی آن دژ را داشت. گرداگرد شهر را نیز دیوار و برج و بارو می کشیدند. شبکه ای از این شهرهای یونانی نشین از سیردریا تا خلیج فارس را به هم پیوسته و پاسدار قلمرو سلوکی بود. در زمان جنگ بخشی از سپاه سلوکی از این شهرها به دست می آمد. برای نمونه در جنگ آنتیوخوس یکم با مصر در آدار ۲۷۴ پ.م. ساتراپ های نزدیک به میدان جنگ به ویژه بابل و میانرودان یگان های نظامی این شهرها را احضار و به جبهه ها گسیل داشتند.
روی هم رفته سلوکیان شیوهٔ دیوانی هخامنشی را پی گرفتند. برپایی ساتراپی ها به مانند روزگار هخامنشی بود. خراج را بر همان پایه پیشین می گرفتند. سامانه های وزنی را تغییر ندادند ولی در کنار آن از شیوه آتنی هم بهره بردند. چون هخامنشان راه تساهل دینی را پیش گرفتند.
سلوکیان به جز سپاهیان مقدونی-یونانی - که بخشی از آن از شهرهای یونانی نشین فراهم می آمد- از مردمان بومی نیز در جنگ ها بهره می بردند، برای نمونه در نبرد رافیا که میان سلوکی ها و دودمان بطلمیوسی مصر باستان در ۲۱۷ رخ داد از ۶۸هزار سپاهی سلوکی ۱۲ هزار تن از مردمان لودیه، پارس، تراکیه، کادوسیان، کردوک، داهی، کوسیان، عرب و کیلیکی ها بودند. از ایرانیان بیشتر در یگان های کمان داران و فلاخناندازان بهره می گرفتند.
گاه ایرانیان در سپاه سلوکی سر به شورش برمی داشتند، برای نمونه یک بار ۳ هزار جنگاور ایرانی دست به شورشی مسلحانه زدند ولی اندکی پس از آن همگی کشته شدند. دلیل شورش های گاه وبیگاه ایرانیان در سپاه سلوکی عبارت بود از کینه از اشغالگران، کمبود جیره و تبعیض میان ایرانیان و یونانیان، تحریکات بزرگان ایرانی برای گرفتن امتیازهای بیشتر از سلوکیان بود. همچنین این شورش ها بازتابی از نفرت ایرانیان به سلوکی ها نیز دانسته می شود.
نیروی رزمی اصلی سلوکی پیاده نظام سنگین اسلحهٔ فالانژ بود. فالانژها دسته های ۸ تا ۱۶ تنی بودند که در میدان نبرد به یکباره بر دشمن می تاختند. خاستگاه این شیوهٔ جنگی را اسپارت دانسته اند. در آینده به دلیل کاستی های این شیوه-به ویژه بی پدافند بودن سوی راست جنگاوران (زیرا سپر در دست چپشان جا می گرفت)- این شیوه کنارگذاشته شد.
پس از پیاده نظام سواره نظام سلوکی مهم ترین بخش سپاه سلوکی شمرده می شد. در میان این رسته کاتافراکتارها که هم خود و هم اسبشان زره پوش بودند از دیگران مهمتر بودند. همچنین سلوکیان از فیل ها و ارابه های جنگی نیز بهره می بردند.
شمار جنگاوران ثابت سلوکی را میان ۱۶۰هزار تا ۲۰۰ هزار تن نوشته اند. هزینه های جنگ را نیز سلوکیان با گرفتن باج و خراج و عوارض گوناگون، غنائم جنگی و نیز تاراج مردمان سر راه لشکرکشی خود به دست می آوردند. برای نمونه در جنگ آنتیوخوس سوم با اشک دوم در ۲۰۹ پ.م. سپاه ۱۲۰هزار تنی سلوکی با پس نشستن اشکانیان شهر صددروازه (هکاتم پلیس در نزدیکی دامغان کنونی) را گشوده و گرگان (هیرکانیه) را تاراج کردند. پیش از این نیز سپاه سلوکی در سر راه خود ماد را تاراج کردند و زر و سیم فراوان نیایشگاه آنه را ربودند.
همچنین بخشی از این هزینه ها را سلوکیان با تحمیل شرط های ملی در برابر صلح به هماوردانشان به دست می آوردند. برای نمونه در ۲۸۰ که آنتیوخوس یکم به باختر تاخت اوتودموس پادشاه دولت یونانی باختر پولی هنگفت و بخشی از آذوقه و علیق سپاهیان و چهارپایانشان را پرداخت نمود و همچنین چند زنجیر فیل بدیشان پیشکش نمود. همین آنیوخوس پس از لشکرکشی به هندوستان نیز آنگاه که کار به آشتی کشید آذوقهٔ فراوان و پیشکش های گرانبها و ۱۵۰ زنجیر فیل از هندیان ستد.
اسکندر و جانشینانش شهرهای یونانی بسیاری را در سرزمین های اشغالی ساختند و یونانیان و مقدونیان را بدانجا کوچاندند و کوشیدند تا فرهنگ یونانی را در ایران و دیگر سرزمین ها رواج دهند. یونانی گرایی به ویژه در میان اشراف ایرانی و به ویژه در سرزمین های باختری قلمرو سلوکی گسترش یافت و از این هم آمیزی فرهنگی تلفیقی پدید آمد که بر دین ها و آیین های دو طرف رویداد نیز اثر گذاشت. این یونانی گرایی تا زمان اشکانی هم دیده می شد.
مشیرالدوله پیرنیا می گوید: «... رفتار سلوکی ها با ایرانیان مانند رفتار آقایان با اتباعشان بود. یا مثل رفتار مردمان غاصب به مردمان مغلوب…»
همو می افزاید که تغییری که در سامانهٔ کشورداری ایران پدید آمد یکی آغاز ملوک طوایفی بود و دیگری عبادت پادشاه.
روزگار سلوکی در گوشه و کنار ایران یادگارهایی به جای مانده است که مهمترینشان از این دستند:
تاریخ سلوکی سامانهٔ سالشماری بود که امپراتوری سلوکی و برخی سرزمین های همجوارش از آن بهره می بردند. مبدأ تاریخ سلوکی پاییز سال ۳۱۲ پیش از میلاد بود که در آن زمان سلوکوس یکم به بابل درآمد و از آن پس امپراتوریش پاگرفت. در آینده اشکانیان نیز یک چنین گاهشماری را از روی نمونهٔ سلوکیش قالب برداری کردند.
| [
{
"answer1": "سلوکیان جانشینان سلوکوس یکم بودند که در ۳۰۶ پ.م. به قدرت رسید.",
"answer2": "سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان می راند.",
"distance": 1512,
"question": "سلوکیان پس از چه کسی به قدرت رسیدند و چه نوع سیستم حکومتی را در مناطق تحت کنترل خود ایجاد کردند؟"
},
{
"answer1": "مبدأ تاریخ سلوکی پاییز سال ۳۱۲ پیش از میلاد بود که در آن زمان سلوکوس یکم به بابل درآمد و از آن پس امپراتوریش پاگرفت.",
"answer2": "سلوکیان به جز سپاهیان مقدونی-یونانی - که بخشی از آن از شهرهای یونانی نشین فراهم می آمد- از مردمان بومی نیز در جنگ ها بهره می بردند، برای نمونه در نبرد رافیا که میان سلوکی ها و دودمان بطلمیوسی مصر باستان در ۲۱۷ رخ داد از ۶۸هزار سپاهی سلوکی ۱۲ هزار تن از مردمان لودیه، پارس، تراکیه، کادوسیان، کردوک، داهی، کوسیان، عرب و کیلیکی ها بودند.",
"distance": 3155,
"question": "مبدا تاریخ سلوکی چه زمانی بود و سلوکیان چگونه از نیروهای بومی در جنگ ها استفاده می کردند؟"
},
{
"answer1": "پس از مرگ اسکندر مقدونی سرزمین های او میان سردارانش تقسیم شدند.",
"answer2": "پس سلوکیان شهر انطاکیه در نزدیکی شام را بنیاد نهادند و آن را پایتخت خویش گرداندند تا به کانون درگیری نزدیک باشند.",
"distance": 5064,
"question": "پس از مرگ اسکندر، سرزمین های او چگونه تقسیم شد و چرا سلوکیان شهر انطاکیه را به عنوان پایتخت انتخاب کردند؟"
},
{
"answer1": "سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت.",
"answer2": "هزینه های جنگ را نیز سلوکیان با گرفتن باج و خراج و عوارض گوناگون، غنائم جنگی و نیز تاراج مردمان سر راه لشکرکشی خود به دست می آوردند.",
"distance": 13994,
"question": "چه کسی شهر سلوکیه را بنا کرد و سلوکیان به چه شیوه ای هزینه های جنگ خود را تامین می کردند؟"
},
{
"answer1": "در ۲۴۵ پ.م. سلوکیان گرفتار جنگ داخلی شدند و در این زمان ساتراپ پارت به نام آندروگوراس از فرصت استفاده کرد و بر دولت مرکزی شورید.",
"answer2": "در میانهٔ سدهٔ سوم پیش از میلاد سلوکیان در استان های باختری سرزمینشان درگیر جنگ با مصر بودند.",
"distance": 556,
"question": " چه عاملی باعث شد تا سلوکیان در اواخر دوره خود دچار جنگ داخلی شوند و چه کسانی با سلوکیان در بخش های غربی قلمروشان درگیر جنگ بودند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
521 | : روابط ایران و جهان عرب
روابط ایران و کشورهای عربی به وابستگی ها و پیوستگی های دوسویهٔ ایران و مجموعه ۲۳ کشور عرب زبان در موضوعات گوناگون گفته می شود. به طور کلّی سرزمین ایران و مرزهای آن از چهار اقلیم با این کشورها همسایگی دارد:
که روابط با کشورهای عربی از راه هر یک از این اقلیم ها، پیشنه و ویژگی های خود را دارد.
در سیاست و دیپلماسی، عبارت است از سیاست خارجی ایران در تقابل یا تعامل با ۲۲ کشور آسیایی و آفریقایی که خود را "جهان عرب" می نامند. این روابط با توجه به تفاوت نژادی، زبانی و سپس دینی آن ها در طول تاریخ خاورمیانه هیچگاه در حد مطلوبی ارزیابی
نشده است و همواره میزانی از بدبینی و تقابل بالاخص از جانب عرب ها دیده شده است. پس از پایان جنگ ایران و عراق، دولت های سازندگی و دولت های اصلاحات موفق شدند به مرور بسیاری از اختلافات را با این کشورها حل و فصل نمایند و روابط را دوستانه سازند؛ ولی با روی کار آمدن دولت های خدمتگزار، روابط در طول ۸ سال بسیار تنزل کرد و در بدترین شرایط بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران تبدیل شد. برخی از تنش زایی های این دوره به دست دولت مردان ایرانی رقم خورد و برخی خارج از کنترل سیاستمداران ایرانی بود و آبستن رویدادهای ناخوشایند منطقه ای رقم خورد. با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید در سال (۲۰۱۳)، دو طرف بسیار امیدوار به بازگشت به روابط درخشان گذشته در دوره قبل از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بودند ولی بعد از مرگ عبدلله بن عبدالعزیز و تغییر سیاست عربستان سعودی روابط دو کشور به سمت خصمانه ای پیشرفت.
عرب ها معتقدند ایران پس از سقوط دودمان پهلوی مدام در حال تلاش برای تغییر توازن قدرت در منطقه به نفع خود است. این بینش پس از اعتراضات مردم کشورهای عربی در سال ۲۰۱۱ شدت گرفت. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس معتقدند آن دسته از قیام هایی که در کشورهای شبه جزیره عربستان رخ می دهد، همگی به پشتوانه ایران انجام می گیرد. به این دلیل که مردم کشورهای عربی منطقه حکومت های خود را دوست دارند و تنها ایران است که با آن ها مخالف است. این شورا ایران را در قیامهای کشورهای عرب شمال آفریقا و غرب آسیا بی تاثیر می دانند.
ایران با سرزمین هایی که از سدهٔ هفتم میلادی عرب زبان اند، از دوران باستان تاریخ مشترک دارد. دگرگونی های تاریخی دوران مدرن، فرهنگ و دین پایهٔ اسلامی و تاریخ باستانی، گرایش ها در هنر و ادبیات، منابع اقتصاد و غیره همگی همانندی دوسویه دارد.
به آمار ۱۳۹۰، حدوداً ۴ درصد (دو و نیم میلیون نفر) جمعیت ایران، مردم عرب تبار هستند که بیشتر آن ها در استان خوزستان، هرمزگان و جزایر خلیج فارس ساکن اند. به طور کلّی چهار استانی که عرب های بومی ایران بیشترین شمار را دارند، خوزستان، هرمزگان، بوشهر و ایلام است. در استان قم و خراسان رضوی جمعیت برجسته ای عراقی های ایران ساکن اند.
تا سال ۱۳۵۷ عرب زبان های ایرانی ۳/۸۵ درصد از جمعیت ایران را شامل می شدند.
جمعیت مردم عرب در ایران، توسط پژوهش های انجام شده به وسیله سازمان های مرتبط بدین صورت می باشد:
یمن، از کهن ترین محل مهاجرت دوسویهٔ ایران-عرب بوده است؛ زندگی نامه نویسان، وهب بن منبه (۶۵۴- ۷۳۲م) تابعی، گزارش نویس و تاریخ نگار یمنی را ایرانی اصل یاد کرده اند.
مصر نیز که همانند ایران در سده های میانهٔ اسلامی، بسی شکوفا بوده؛ از مقصدهای مهاجران ایرانی بوده است. جمال الدین شریف نیشابوری (۱۳۰۶-۱۳۷۴م) عالِم مسلمان در سده هشتم قمری، پس از شام به مصر رفت و تا پایان عمر همان جا ماند و تأهل گزید.
حدود یازده شهر ایرانی با یازده شهر از کشورهای عربی پیمان خواهرخواندگی امضا کرده اند که بعلبک، کربلا و نجف در بالای این فهرست است.
بسیاری از قاریان مصری بارها به ایران به مناسبت های گوناگون به ویژه در ماه های رمضان دعوت شده اند. برخی خوانندگان ایرانی در کشورهای عربی برنامه های خود را اجرا کرده اند: گوگوش، بغداد در دسامبر ۱۹۷۸م (کریسمس). دبی از دهه ۱۹۹۰ از مقصدهای بسیار این خوانندگان بوده است. گوگوش با شکوفایی اش از از دهه ۱۹۷۰م تا کنون، نزد مردم عرب از پُرآوازه ترین خوانندگان ایرانی است. رسانه های عربی از او به عنوان «اسطورهٔ موسیقی ایرانی» یاد می کند که در خاطرات بسیاری از عرب ها، به ویژه در عراق و خلیج فارس، مانده است. شیرین نشاط که خود را مسلمانِ ناهمراه با سیاست ها و برنامه های حکومت ایران نامیده، از ام کلثوم به عنوان یک هنرمندبانوی مسلمان یاد کرده که در دورهٔ خودش پدیده ای تابوشکن بوده است. «هنوز که هنوز است در هیچ مملکت اسلامی هیچ هنرمندی نتوانسته بشکند. برای من جالب است که بروم زیر پوست چنین هنرمندی که ببینم چطور توانست این تعادل را برقرار کند»
هرساله در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، ناشرانی برجسته از کشورهای عربی شرکت دارند؛ به ویژه از لبنان، سوریه، اردن، مصر و کویت. در سال ۱۳۸۸، حدود ۶۰۰ ناشر عربی در این نمایشگاه شرکت داشتند.
ایرانیانی همچون محمدعلی جمال زاده، امیرمسعود برومند، محمود حسابی ،علی اکبر صالحی دانش آموختهٔ دانشگاه های لبنان (به ویژه دانشگاه آمریکایی بیروت) بوده اند.
کمی بیش از گذشت دو ماه از درگذشت محمد حسنین هیکل، مراسمی برای بزرگداشت او در دانشگاه علامه طباطبایی (۲۲ اردیبشهت ۱۳۹۵/ ۱۱ مه ۲۰۱۶) برگزار شد. یک مقام دار فرهنگی ایرانی در آن همایش بیان کرد که ایران می خواهد روابط خود با جهان عرب را از راه فرهنگ استوار سازد و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی «پیشگام در مسیر ارتباط با جهان عرب و متعهد به گسترش این روابط است.».ابراهیمی ترکمان رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ به روشنی بیان داشت که خواستار گسترش پیوستگی های فرهنگی با نخبگان جهان عرب است. رایزن فرهنگی ایران در لبنان (محمد مهدی شریعتمدار)، حسام الدین آشنا و عدنان سیدحسین، به تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ در بیروت، گفت وگوی فرهنگی ایرانی-عربی را مهم دانستند که باید به طور جدّی پیگری و بررسی آکادمیک شود.
از حمید عنایت (۱۹۳۲–۱۹۸۲) به عنوان نخستین کسی نام می برند که دربارهٔ «بایستگی پیوستگی فکری-فرهنگی ایران با جهان عرب» و «آشنایی با دگرگونی های علمی-شناختی آنان» سخن گفته و نوشته است. دربارهٔ او گفته اند که «به زبان عربی نیز می خواند و پس از آنکه یک سال در دانشگاه خرطوم (سودان) تدریس کرد عربی حرف زدن را نیز آموخت.»
برپایهٔ مادّهٔ شانزدهم قانون اساسی ج.ا. ایران، «از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی، عربی است و ادبیات فارسی کاملاً با آن آمیخته است باید پس از دورهٔ ابتدایی تا پایان دورهٔ متوسطه در همهٔ کلاس ها و در همهٔ رشته ها تدریس شود.» پیش از این، زبان عربی نزد نخبگان ایرانی جایگاهی ادبی داشت. بسیاری از ادیبان ایرانی فارسی زبان، اگر می توانستند، به زبان عربی اثرر می آفریند؛ یا در میانِ آثارشان از زبان عربی سود می جستند (مانند جلال الدین مولوی در مثنوی). ابومنصور عبدالملک نیشابوری از ادیبان ایرانی عرب زبان هم روزگار فردوسی، دیدگاهی دربارهٔ زبان عربی در دیباچهٔ اثرش، "فقه اللغه" بیان کرده است.
ابوریحان بیرونی در پیشگفتار "کتاب الصیدنه"، زبان عربی را برتر از زبانِ خود (زبان خوارزمی) برای متون علمی بیان کرده است. ناصر خسرو، شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی قاهره اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت. او در سال ۴۴۴ از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. ابوالعباس سرخسی (؟ -۸۹۹م)، دانشمند ایرانی در سدهٔ سوم هجری در بغداد، به عنوان مشاورِ خلیفه متعضد عباسی گرامی داشته می شد. خاندان برمکیان از خاندان های ایرانی بودند که نزد عباسیان به مقامات بالا رسیدند. استاد تقیه صوریه (۱۱۱۱-۱۱۸۴م) در اسکندریه که زندگی او را دگرگون کرد، ابوطاهر عمادالدین احمد بن محمد اصفهانی» معروف به حافظِ سلفی بود. شیخ بهایی از اهالی جبل عامل به درخواست صفویان به اصفهان کوچید.
دانشگاه پزشکی جابر بن حیّان در کوفه با دانشگاه پزشکی قم در ۴ اوت ۲۰۱۵ و سه دانشگاه فردوسی، نیشابور و روح القدس کَسلیک. با یکدیگر پیمان خواهرخواندگی امضا نموده اند.
آرام یکم، پیشوای دینی ارمنی های جهان که ساکن لبنان است، در تابستان ۱۳۸۴ در ایران حضور یافت؛ ایران را کشوری «عزیز» نامید و از رفتار مناسب تاریخی جامعهٔ ایرانی با ارامنه سخن گفت.
کشورهای همچون عربستان سعودی که دارای جمعیت قریب به اتفاق از مردم عرب هستند، همواره از نفوذ ایران در کشورهای عربی که از تبعات آن می توان به کمرنگ شدن هویت عربی کشورهای تحت نفوذ می شود، هراس داشته و با آن مقابله می کنند.
نادر ابراهیمی در نقد اشعار مهدی اخوان ثالث گفت که «مهدی اخوان ثالث، کینه اش به عرب، یک کینهٔ ایستای به میراث رسیده است نه کینهٔ اندیشگی و پویا. او عرب را دقیقاً و برای همیشه همان عربِ هزار و پانصد سال پیش می داند، که برجای مانده است و تکان نمی خورد: یک ملّتِ واحدِ یکپارچه، بدون کمترین تغییر قشری، طبقاتی، ملّی، تاریخی، اجتماعی، و سیاسی:بدخون، بدنژاد، فاسد بالذّاته… او صدّام را به دلیل عرب بودنش، یزید می داند نه به دلیل عاملِ استعمار بودنش.» این مورد می تواند به عنوان یک دیدگاه عامهٔ ایرانیان نسبت به مردم عرب زبان که همهٔ ۲۰ و چند کشور آنان را یکی می پندارند، دانسته شود.
قرار گرفتن ایران شیعی مذهب در کنار کشورهای سنی مذهب حوزه خلیج فارس همواره یکی از عوامل اختلاف نظر و نزاع بین طرفین بوده است. این اختلافات همواره مد نظر ایالات متحده آمریکا برای تشدید اختلاف ها، بی اعتمادی و بیشتر کردن فاصله میان طرفین بوده است. اقداماتی از قبیل ایران ستیزی و شیعه ستیزی از این قبیل اقدامت می باشد.
در این بین ایران سعی داشته با برقراری رابطه با کشورهای امارات متحده عربی و عمان از میزان اختلاف نظرها بکاهد. اما منازعاتی از قبیل اختلاف بر سر نامیدن خلیج فارس و مناقشه جزایر سه گانه ایرانی در خلیج فارس و مناقشات مرزی ایران و عراق همواره از موفقیت این اقدامت ممانعت نموده است.
"همچنین ببینید: کتاب سوزی در ایران بخش حمله اعراب به ایران، حمله اعراب به ایران، جنبش سیاه جامگان و برمکیان"
پس از حمله اعراب به ایران و افزوده شدن خاک ایران به امپراتوری خلیفه ای اسلام و همچنین عدم برقراری عدالت و حکومت داری امویان و عباسیان، قیام های متعددی در ایران در جهت استقلال این کشور روی داد.
پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در دورهٔ حکومت پهلوی، کشورهای عرب عمدتاً رابطه خصمانه ای با ایران داشتند. عمده دلیل اختلافات عمیق طرفین را می توان در حمایت حکومت پهلوی از اسرائیل در برابر عرب ها دانست. در این دوران رهبران کشورهای عربی از مخالفان حکومت وقت ایران حمایت و پشتیبانی می کردند. کشورهای مصر، لیبی، یمن، سوریه و فلسطین آشکارترین مخالفات ها را ابراز می داشتند. از میان کشورهای عرب، تنها الجزایر بود که سعی در برقراری روابط سیاسی محتاطانه با ایران داشت و به نوعی رضایت دو طرف را جلب می کرد. نقطه اوج روابط این کشور با ایران را می توان در میزبانی از معاهده ۱۹۷۵ دانست که به سال ها مناقشات ارضی ایران و عراق پایان داد. حکومت مصر نیز پس از سقوط جمال عبدالناصر و روی کار آمدن انور سادات چرخشی در رفتار خود در قبال ایران پدید آورد و به برقراری روابط حسنه با حکومت وقت ایران پرداخت.
ابوطالب یزدی، جوانی ایرانی بود که در سال ۱۳۲۲ در حین انجام طواف در مسجدالحرام دچار حالت استفراغ شد و توسط مأموران عربستان سعودی دستگیر و به اتهام قصد آلوده کردن خانه خدا، در دادگاه محاکمه و سپس اعدام شد. خبر قتل وی باعث واکنش های شدید مردم و علما در ایران و عراق و سایر کشورهای اسلامی شد و همچنین موجب قطع ارتباط دیپلماتیک ایران و عربستان و امتناع ایران از فرستادن حجاج برای چهار سال گشت.
مالکیت اروند رود مسئله ای است که از دیرباز مورد اختلاف ایران و همسایه غربی خود بوده است. دولت عراق و پیش از آن دولت عثمانی ادعا می کرده اند که کل اروندرود به آن کشور تعلق داشته و مرز دو کشور در ساحل شرقی این رودخانه است. در مقابل دولت ایران نیز معتقد بوده که اروندرود یک رودخانه مرزی و متعلق به هر دو کشور است و بر اساس عرف بین المللی مرز دو کشور، باید ژرفگاه رودخانه باشد. تاکنون چندین قرارداد بین ایران و عثمانی و بعد ایران و عراق منعقد شده که مهم ترین آن ها عبارتند از:
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به دلیل تحولات منطقه ای و بین المللی که در سال های اخیر رخ داده است، عرب ها نگرانی ها و منازعات زیادی با ایران پیدا کرده اند که تأثیرات منفی بر روابط طرفین گذاشته است مهم ترین چالش های سیاسی پیش رو دو طرف عبارتند از:
۱- برنامه هسته ای ایران
۲- افزایش نفوذ ایران در عراق و ارکان سیاسی آن بعد از سقوط صدام حسین
۳- چشم انداز ۲۰ ساله کشور ایران
۴- حمایت ایران از گروه های مقاومت در مقابل اسرائیل از جمله حماس و حزب الله که موجب دامن زدن به نزاع عرب ها و اسرائیل شده است.
۵- حمایت های ایران از بهار عربی (انقلاب ها در کشورهای عربی در سال ۲۰۱۱)
۶- تمایل اعراب به پایین نگهداشتن قیمت نفت جهت اعمال فشار بر اقتصاد تک محصولی (که یکی دوسالیست در حال چند محصولی شدن بدون نفت می شود) ایران و جلب نظر آمریکا به عنوان یکی از بزرگترین واردکنندگان نفت در جهان
بر اساس شواهد بدست آمده توسط روزنامه نیویورک تایمز برخی از کشورهای عربی همچون عربستان سعودی، بحرین و امارات متحده عربی به دفعات با نوشتن نامه هایی به سفارتخانه آمریکا در این کشورها، از اقدامات ابتکاری ایالات متحده آمریکا برای مقابله با تبدیل شدن ایران به یک کشور صاحب فناوری هسته ای حمایت کرده اند. بعد از اوج گرفتن اعتراضات در جهان عرب (۲۰۱۰–۲۰۱۱)، کشورهای عرب خاورمیانه که نسبت به نفوذ ایران در کشورهای خود بیمناک بودند، به دفعات ایران را متهم کردند که در امور این کشورها مداخله می کند. در همین راستا چندین بیانیه شورای همکاری خلیج فارس را می توان برشمرد که به طور مستقیم به حمایت ایران از اعتراضات در بحرین در سال ۲۰۱۱ مربوط می شود. سخنگوی وزارت امور خارجه ایران این ادعا را بی پایه و اساس خواند و آن را اقدامی در جهت انحراف افکار عمومی از اقدامات نظامی و سرکوبگرانه حکومت های عرب علیه مردم خود و سایر کشورهای عربی توصیف کرد.
کشتار حاجیان در مکه که در روز ۹ مرداد ۱۳۶۶ (۳۱ ژوئیه ۱۹۸۷) روی داد، به کشتار حاجیان عمدتاً ایرانی که به شعارهای سیاسی موسوم به «اعلان برائت از مشرکین» در طول مناسک حج واجب پرداخته بودند، اشاره دارد. این رویداد سبب ایجاد تنش در روابط ایران و عربستان سعودی شد. در این واقعه ۲۷۵ تن از حاجیان ایرانی، ۸۵ عربستانی از جمله نیروی پلیس و ۴۵ تن از حاجیان دیگر کشورها کشته و شماری نیز زخمی شدند.
با وجود مدارک تاریخی در خصوص نام خلیج فارس، برخی کشورهای عربی به ویژه کشورهای عرب حاشیه این خلیج مدعی هستند که نام این منطقه آبی خلیج عربی است. تا پیش از دهه ۶۰ قرن بیستم میلادی، کشورهای عربی از عبارت خلیج فارس در مکاتبات رسمی خود استفاده می کردند. دربارهٔ نام خلیج فارس تا اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریکایی و دانشنامه ها و نقشه های جغرافیایی این کشورها نام خلیج فارس در تمام زبان ها به همین نام یاد شده است.
حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک ریشه در دورهٔ امپراطوری های عیلامی، ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی دارد. در این دوران نظم و امنیت ایرانی بر سراسر این پهنه آبی خلیج فارس و جزایر آن حکم فرما بود. جزایر سه گانه در سال ۱۹۰۸ به طور کامل تحت اشغال بریتانیا به عنوان قیم رسمی امارات متصالحه درآمد اما تا سال ۱۹۷۱ هیچ یک از دولت های وقت ایران این اشغال را قبول نداشته و ابوموسی به همراه تنب بزرگ و کوچک در تقسیمات کشوری ایران قرار داشتند. در سال ۱۹۷۱ پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خروج نیروهای نظامی انگلیس از منطقه و تأسیس کشور امارات متحده عربی، ابوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک پس از نزدیک به ۷۰ سال شکایت های مداوم دولت ایران علیه اشغال گری انگلیس سرانجام به ایران بازگردانده شد..
جنگ سرد اعراب و ایران عنوانی است که در رسانه ها برای توصیف روابط سرد ایران و کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی در دوره معاصر، آمده است.
با انتخاب حسن روحانی به عنوان هفتمین رئیس جمهور ایران، موجی از خوش بینی بین سران عرب خاورمیانه نسبت به برقراری مجدد روابط حسنه با ایران شکل گرفت. حمایت دو رئیس جمهور قبلی ایران، علی اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی که از اعتبار و احترام خاصی بین اعراب منطقه برخوردارند، از جمله دلایل این امر به حساب می آید. از همین رو بود که سران کشورهای عربی خاورمیانه، از نخستین رهبران سیاسی بودند که پیام تبریک هایی را به منسبت پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۹۲) ارسال کردند. در زمانی که ایران و کشورهای غربی در حال انجام مذاکرات جهت حصول به توافق هسته ای ژنو بودند، کشورهای عربی خاورمیانه و به خصوص عربستان سعودی از جمله کشورهایی لقب گرفتند که در حال تلاش به منظور به نتیجه نرسیدن این مذاکرات و شکست گفتگوها تلاش جدی را از خود نشان می دادند. بعد از حصول این توافق راهبردی و ارتقای جایگاه سیاسی ایران در جهان، برخی کشورهای عربی همچون کویت و امارات عربی متحده اقدام به تغییر مواضع سال های اخیر خود نمودند و در نزدیکی بیشتر با ایران پیش قدم شدند. این اقدام با واکنش مثبت ایرانی ها مواجه شد و دیدارهایی مابین محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت ایران و همتایانش در برخی کشورهای عربی، در همین راستا انجام شد.
در پی حمله به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی در ایران، عربستان سعودی، کلیه مناسبات سیاسی و اقتصادی خود را با ایران به حالت تعلیق درآورد و از کشورهای عضو اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس نیز خواست که با وی همراهی کنند. برخی کشورهای دارای مناسبات نزدیک با این کشور نیز به این درخواست عربستان پاسخ مثبت دادند و هرکدام بخشی از روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود با ایران را متوقف کردند.
| [
{
"answer1": "کشورهای شورای همکاری خلیج فارس معتقدند آن دسته از قیام هایی که در کشورهای شبه جزیره عربستان رخ می دهد، همگی به پشتوانه ایران انجام می گیرد.",
"answer2": "بعد از اوج گرفتن اعتراضات در جهان عرب (۲۰۱۰–۲۰۱۱)، کشورهای عرب خاورمیانه که نسبت به نفوذ ایران در کشورهای خود بیمناک بودند، به دفعات ایران را متهم کردند که در امور این کشورها مداخله می کند.",
"distance": 9884,
"question": "چرا کشورهای عربی از حمایت ایران از قیامهای خود در سال 2011 نگران بودند و چه چیزی در این زمینه به عنوان بهانه ای برای اختلاف مطرح شد؟"
},
{
"answer1": "پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در دورهٔ حکومت پهلوی، کشورهای عرب عمدتاً رابطه خصمانه ای با ایران داشتند.",
"answer2": "از میان کشورهای عرب، تنها الجزایر بود که سعی در برقراری روابط سیاسی محتاطانه با ایران داشت و به نوعی رضایت دو طرف را جلب می کرد.",
"distance": 370,
"question": "روابط ایران با کشورهای عربی قبل از انقلاب 57 چگونه بود و کدام کشور عربی سعی در ایجاد تعادل در روابط داشت؟"
},
{
"answer1": "با وجود مدارک تاریخی در خصوص نام خلیج فارس، برخی کشورهای عربی به ویژه کشورهای عرب حاشیه این خلیج مدعی هستند که نام این منطقه آبی خلیج عربی است.",
"answer2": "دربارهٔ نام خلیج فارس تا اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریکایی و دانشنامه ها و نقشه های جغرافیایی این کشورها نام خلیج فارس در تمام زبان ها به همین نام یاد شده است.",
"distance": 249,
"question": "تفاوت دیدگاه ایرانیان و اعراب درباره خلیج فارس چیست و این موضوع در چه دورهای بیشتر مورد بحث بوده است؟"
},
{
"answer1": "پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به دلیل تحولات منطقه ای و بین المللی که در سال های اخیر رخ داده است، عرب ها نگرانی ها و منازعات زیادی با ایران پیدا کرده اند که تأثیرات منفی بر روابط طرفین گذاشته است",
"answer2": "قرار گرفتن ایران شیعی مذهب در کنار کشورهای سنی مذهب حوزه خلیج فارس همواره یکی از عوامل اختلاف نظر و نزاع بین طرفین بوده است. این اختلافات همواره مد نظر ایالات متحده آمریکا برای تشدید اختلاف ها، بی اعتمادی و بیشتر کردن فاصله میان طرفین بوده است.",
"distance": 2547,
"question": "چه عواملی پس از انقلاب 57 باعث ایجاد چالش در روابط ایران و کشورهای عربی شد و یکی از این چالش ها با چه اقداماتی از سوی آمریکا تشدید شد؟"
},
{
"answer1": "برپایهٔ مادّهٔ شانزدهم قانون اساسی ج.ا. ایران، «از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی، عربی است و ادبیات فارسی کاملاً با آن آمیخته است باید پس از دورهٔ ابتدایی تا پایان دورهٔ متوسطه در همهٔ کلاس ها و در همهٔ رشته ها تدریس شود.»",
"answer2": "پیش از این، زبان عربی نزد نخبگان ایرانی جایگاهی ادبی داشت.",
"distance": 233,
"question": "بر اساس قانون اساسی ایران آموزش چه زبانی در مدارس اجباری است و این زبان پیش از این چه جایگاهی نزد نخبگان ایرانی داشته است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
522 | : مهندسی ژنتیک
مهندسی ژنتیک، به عنوان بخشی از دانش زیست فناوری؛ به مجموعه روش هایی گفته می شود که به منظور جداسازی، خالص سازی، واردکردن و بیان یک ژن خاص در یک میزبان بکار می روند و نهایتاً منجر به بروز یک صفت خاص یا تولید محصول مورد نظر در جاندار میزبان می شود. کاربردهای مهندسی ژنتیک تقریباً نامحدود به نظر می رسد. این علم کاربردهای زیادی در علوم پایه، داروسازی، تولیدات صنعتی، کشاورزی و علوم پزشکی دارد. در زمینه علوم پایه، بررسی هایی مانند مکانیسم های همانندسازی دنا و بیان ژن ها در پروکاریوت ها، یوکاریوت ها و ویروس ها و همچنین چگونگی ساخته شدن و تغییرات پروتئین های داخلی سلول و همچنین سازوکار ایجاد سرطان از جمله کاربردهای مهندسی ژنتیک است. در زمینه کشاورزی که بستر بسیاری از کاربردهای مهندسی ژنتیک است، تولید گیاهان مقاوم به آفات گیاهی و خشکی، تولید گیاهان پرمحصول و تولید گاوهای دارای شیر و گوشت بیشتر، را می توان نام برد؛ و در زمینه کاربردهای پزشکی، تشخیص بیماری های ارثی، تولید انسولین انسانی، تولید هورمون رشد انسان و… را می توان نام برد.
در سال های اخیر گسترش و توسعهٔ تکنیک های سنتز دی ان ای نوترکیب انقلابی را در درمان بسیاری از بیماری های انسانی از جمله انواع سرطان ها، اغلب بیماری های خود ایمنی نظیر دیابت و همچنین تشخیص، پیشگیری و درمان بسیاری از بیماری های مادرزادی فراهم آورده است.
امروزه دانش و فن مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مولکولی در عرصه های بسیار متنوع مانند کشاورزی، تغذیه و مواد غذایی، دامپروری، شاخه های مختلف علوم پزشکی و صنایع دارویی، صنایع تخمیری، صنایع نظامی، انرژی، محیط زیست و بهداشت بشر، استفاده های بسیار ارزشمندی پیدا کرده است. اهمیت بعضی از اصول علمی، در زمان کشف آن ها مشخص نمی شود، بلکه پس از مدت زمانی که می گذرد ارزش آن ها معلوم می شود. یکی از مثال های روشن این مسئله کشف ساختمان سه بعدی DNA به وسیلهٔ جیمز واتسون و فرانسیس کریک در سال ۱۹۵۳ بود. این ساختمان نسبتاً ساده باعث شد تا دانشمندان سیستم های مختلف ژنتیکی را بررسی کنند. اما مطلب به همین جا، ختم نشد و دانشمندان مختلف سعی کردند که از این اطلاعات استفاده نمایند. هدف آن ها نیز بیان ساده ای داشت. آن ها خواستند تا یک DNA را از یک موجود بگیرند و در موجود دیگر وارد نمایند تا اثرات آن ژن در موجود ثانویه بروز کند.
این علم نوین که به تدریج جای خود را در بین علوم دیگر پیدا کرد، با عناوینی چون زیست شناسی مولکولی، مهندسی ژنتیک و نهایتاً دی ان ای نوترکیب شناخته می شود. مثال معروفی از کاربردهای مهندسی ژنتیک تولید سویه ای از باکتری اشرشیاکلی است که قادر به سنتز انسولین انسانی است. تولید گیاهان مقاوم به تنش های شوری و خشکی از دیگر مثال های شناخته شدهٔ کاربردهای مهندسی ژنتیک است.
ساخت دنا نوترکیب یکی از اصلی ترین مراحل مهندسی ژنتیک است. از این رو حتی به مهندسی ژنتیک، فناوری ساخت دنا نوترکیب نیز گفته می شود.
برای ساخت دنا نوترکیب به دو نوع آنزیم نیاز است. یکی برای بریدن ژن خارجی (ژن مورد نظر برای تکثیر یا محصول) و وکتور، به عنوان مثال پلازمید (دنا کوچک، حلقوی که در بعضی از باکتری ها وجود دارد) و قرار دادن ژن خارجی در وکتور و دومین آنزیم برای برقراری پیوند فسفو دی استر بین ژن خارجی و وکتور.
برای بریدن دنا از آنزیم های محدودکننده استفاده می شود. آنزیم های محدودکننده آنزیم هایی باکتریایی هستند. یعنی فقط ژن رمزکننده این آنزیم های پروتیینی در باکتری ها موجود می باشد و سلول های یوکاریوتی ژن رمزکننده این دسته از آنزیم ها را ندارند. آنزیم های محدودکننده توالی کوتاه و خاصی از دنا به نام جایگاه تشخیص آنزیم را شناسایی می کنند و آن ها را برش می دهند. بیشتر آنزیم هایی محدودکننده، توالی کوتاه و تک رشته ای را در دو انتهای دنا ای که برش می زنند ایجاد می کنند که به آن ها انتهای چسبنده می گویند. در مهندسی ژنتیک اغلب از آنزیم هایی که انتهای چسبنده ایجاد می کنند استفاده می شود مانند E.CORE1. انتهای چسبنده باعث می شود که پیوند هیدروژنی بین دو تک رشته دنا ایجاد شده توسط آنزیم محدودکننده(انتهای چسبنده) برقرار شود. بعد از برقراری پیوند هیدروژنی بین دو انتها، برای برقراری پیوند فسفو دی استر بین دو رشته دنا، از آنزیم پروتیینی لیگاز استفاده می شود. حال دنا نوترکیب آماده شده است.
بعد از ساخت دنا نوترکیب نوبت به کلون یا همسانه سازکردن دنا می رسد.
هر گاه از یک ژن، نسخه های یکسان متعدد ساخته شود، ژن کلون شده است. برای فهم بیشتر، به مهندسی ژنتیک در باکتری می پردازیم. برای کلون کردن ژن، ابتدا دنا نوترکیب را در مجاورت باکتری قرار می دهیم. بعضی از باکتری ها توانایی جذب دنا نوترکیب را دارند و آن را جذب می کنند. دناهای نوترکیب جذب شده، دستگاه همانندسازی باکتری را در اختیار گرفته و مستقل از همانندسازی باکتری، همانندسازی می کند (یکی از ویژگی های پلازمید باکتری، همانندسازی مستقل از سلول اصلی است). چون ژن خارجی در دنا نوترکیب قرار دارد، با هر بار همانندسازی دنا نوترکیب (ژن خارجی به علاوه پلازمید)، به تعداد ژن خارجی افزوده می شود.
در این مرحله باید باکتری هایی که دنا نوترکیب را جذب کرده اند از باکتری هایی که آن را جذب نکرده اند تمیز داده شوند. برای تمیز دادن از آنتی بیوتیک ها استفاده می شود. نکته قابل ذکر دیگر در مورد پلازمیدها این است که حاوی ژن هایی می باشند که با دنا اصلی باکتری متفاوت است. یکی از این ژن ها، ژن مقاوم به آنتی بیوتیک است. یعنی باکتری هایی که این ژن را دارند، توانایی مقاومت در برابر آنتی بیوتیک را با ساخت پروتیین دارا می باشند. به عنوان مثال برای غربال کردن می توان از آنتی بیوتیک تترا سایکلین استفاده کرد. تترا سایکلین به محیط کشت اضافه می شود و باکتری هایی که دنا نوترکیب را جذب کرده اند سالم می مانند و آن های که آن را جذب نکرده اند از بین می روند. (در همه پلازمیدها ژن مقاوم به تترا سایکلین وجود ندارد. ممکن است ژن مقاوم در برابر آنتی بیوتیک دیگری وجود داشته باشد.)
حال نوبت به آن رسیده تا ژن خارجی از دنا نوترکیب جدا شود. برای جداسازی باید از همان آنزیم محدودکننده ای استفاده کرد که در مرحله ساخت دنا نوترکیب استفاده شد، زیرا جایگاه تشخیص آنزیم تغییر نکرده و همان جایگاه است.
حال در ظرف آزمایش، دو نوع دنا مختلف وجود دارد؛ یکی ژن خارجی و دیگری پلازمید. برای جداسازی این دو از یکدیگر از دستگاه الکترو فورس(الکتروفورز) در ژل استفاده می شود. اساس جداسازی دنا در این دستگاه، بر اساس بار الکتریکی است (دنا دارای بار الکتریکی منفی است). ژل ورقه ای مستطیلی شکل و دارای سوراخ های ریز بسیار است. در یک سمت دستگاه الکترو فورز تعدادی چاهک وجود دارد. مخلوط حاوی پلازمید و ژن خارجی درون این چاهک ها ریخته می شود. حال جریان الکتریکی در این دستگاه بر قرار می شود. چاهک ها در نزدیکی قطب منفی قرار دارند تا بتواند باعث دفع دناها (که دارای بار منفی است) شود و دناها به سمت قطب مثبت حرکت کند. ژن های خارجی اندازه ای به مراتب کوچک تر نسبت به پلازمیدها دارند و از سوراخ های ریز موجود در ژل به سمت قطب مثبت حرکت می کنند و پلازمیدها که اندازه ای بزرگ تر دارد توانایی حرکت از این سوراخ های ریز را ندارند و در همان سمت می مانند.
حال در دستگاه دو نوار دیده می شود. یکی در نزدیکی قطب مثبت (ژن خارجی) و دیگری در نزدیکی قطب منفی (پلازمید).
بدین وسیله ژن مورد نظر به تعداد بسیار زیاد ساخته می شود.
دانش و فن مهندسی ژنتیک مولکولی و بیوتکنولوژی در عرصه های بسیار متنوع مانند کشاورزی، تغذیه و مواد غذایی، دامپروری، شاخه های مختلف علوم پزشکی و صنایع دارویی، صنایع تخمیری، صنایع نظامی، انرژی، محیط زیست و بهداشت بشر، استفاده های بسیار ارزشمندی پیدا کرده است که برخی از آن ها در زیر شرح داده شده است.
کاربرد بیوتکنولوژی در زمینهٔ علوم پزشکی و دارویی، موضوعات بسیار گسترده ای مانند ابداع روش های کاملاً جدید برای «تشخیص مولکولی مکانیسم های بیماری زایی و گشایش سرفصل جدیدی به نام پزشکی مولکولی»، «امکان تشخیص پیش از تولد بیماری ها و پس از آن»، «ژن درمانی و کنار گذاشتن (نسبی) برخورد معلولی با بیمار و بیماری»، «تولید داروها و واکسن های نوترکیب و جدید»، «ساخت کیت های تشخیصی»، «ایجاد میکروارگانیسم های دست کاری شده برای کاربردهای خاص»، «تولید پادتن های تک دودمانی (منوکلونال)» و غیره را در بر می گیرد.
امروزه برای تشخیص های دقیق، پیشگیری، درمان اساسی بیماری ها و در واقع سلامت و بهداشت جوامع ظاهراً راه دیگری جز پزشکی مولکولی به نظر نمی رسد.
ژن درمانی (Gene Therapy)
بسیاری از صاحب نظران از سدهٔ حاضر به عنوان سدهٔ مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مولکولی یاد می کنند. به اعتقاد بسیاری از دانشمندان، تولد ژن درمانی در اوایل دهه ۱۹۹۰، یک رخداد بزرگ و انقلابی بود که چشم انداز جدیدی را در عرصه پزشکی مولکولی ایجاد کرد؛ زیرا برای نخستین بار در تاریخ علوم زیستی، کاربرد روش ها و فنون بسیار حساس و جدید جهت انتقال ژن های سالم به درون سلول های بدن و تصحیح و درمان ژن های جهش یافته و معیوب، پنجره ای نو به سوی مبارزه جدی، اساسی و علّی (نه معلولی و در سطح فراورده های ژنی) با بسیاری از بیماری ها گشوده است. ژن درمانی، در واقع انتقال مواد ژنتیکی به درون سلول های یک موجود برای مقاصد درمانی می باشد که به روش های متفاوت و متنوع (فیزیکی، شیمیایی و زیستی) صورت می گیرد.
کشف بسیاری از ژن های بیماری زای مهم در آینده نزدیک، کاربرد روش های متنوع و بی سابقه غربال سازی ژنتیکی و پیشگویی های بسیار دقیق پیرامون تعیین سرنوشت جنین از نظر بیماری های ژنتیک پیش و پس از تولد، از دیگر قابلیت های مهندسی ژنتیک و ژن درمانی است. پژوهشگران با انجام تحقیقات گسترده بر بسیاری از محدودیت های موجود در زمینه ژن درمانی فائق آمده اند. همچنین در زمینه هدف گیری بسیار اختصاصی سلول و انتقال ژن یا DNA برهنه به درون آن- به عنوان دارو- پیشرفت های چشمگیری حاصل شده است.
علی رغم اینکه در حال حاضر ژن درمانی، روشی پرهزینه بوده و به فنون پیشرفته و تخصصی نیاز دارد، اما به زودی از این روش در مورد طیف بسیار وسیعی از بیماری ها استفاده خواهد شد. همچنین شواهد فزآینده و امیدبخشی وجود دارد که استفاده از روش های پزشکی مولکولی، در آینده ای نه چندان دور و در مقایسه با وضع کنونی، صدها بار هزینه های درمانی را نیز کاهش خواهد داد.
طرح بین المللی ژنوم انسان (IHGP)
پروژه بین المللی ژنوم انسان، یکی از مهم ترین و عظیم ترین طرح های تحقیقاتی زیست شناسی عصر حاضر است که با رمزگشایی از ژنوم انسان، گره های بی شماری را گشوده و قله های متعددی را فتح کرده است. این طرح که انجام آن، مولود پیشرفت ها و اطلاعات جدید محققان در عرصه مهندسی ژنتیک است، در آینده ای نزدیک، تحولات عمیق و غیره منتظره ای را در علوم پزشکی به وجود خواهد آورد. طرح بین المللی ژنوم انسان را می توان نقطه عطفی در تاریخ علوم زیستی به ویژه مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مولکولی به حساب آورد.
امروزه از رهگذر به کارگیری مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مولکولی، این پرسش که سرطان چگونه ایجاد می شود؟، دیگر جزء اسرار ناشناخته علمی به حساب نمی آید. در خلال دو دهه اخیر، پژوهشگران با استفاده از روش های مولکولی و نتایج حاصل از مطالعاتی مانند طرح رمزگشایی از ژنوم انسان، به پیشرفت های خیره کننده ای در شناسایی علل و مراحل مولکولی پیدایش سرطان دست یافته اند که در آینده نزدیک، به روش های انقلابی در مسیر درمان آن منجر خواهد شد. با آنکه هنوز هیچ کس قادر نیست زمان دقیق غلبه کامل بر سرطان را پیش گویی کند، اما چشم انداز آن بسیار نویدبخش است.
در این راستا، تلاش های گسترده ای برای درمان سرطان با استفاده از روش های ژن درمانی (مانند انتقال ژن های بازدارنده سرطان به درون سلول ها) به طور فزاینده ای در حال افزایش است. مهار ژن هایی که بیشتر از اندازه طبیعی تکثیر یا بیان شده اند (مانند آنکوژن های فعال شده) و جایگزینی یک ژن ناقص یا حذف شده از جمله راهبردهای این روش درمانی به حساب می آیند.
اخیراً پژوهشگران آمریکایی نوعی ویروس «هوشمند» را طراحی کرده اند که بتواند در درون سلول های سرطانی، تکثیر شده و تمام سلول های بدخیم را در بدن از بین ببرد، اما به سلول های سالم آسیبی نرساند. نتایج به دست آمده از این شیوه جدید، روی موش های الگو موفقیت آمیز بوده و توانسته است حدود ۶۰ درصد از سلول های سرطانی را نابود سازد.
شماری از شرکت های دارویی جهان نیز با تکیه بر فرایندها و قابلیت های بیوتکنولوژی مولکولی، بر روی طراحی داروها و عوامل درمانی مناسب جهت توقف ماشین تکثیر بی رویه سلولی (سرطان) فعالیت می کنند.
بی شک انجام این پژوهش ها، که در آینده ای نزدیک به نتایج مفیدی برای درمان شماری از سرطان های انسانی منجر خواهد شد، بدون بکارگیری اصول و فنون مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی میسر نمی بود.
از دیگر موضوعات بسیار مهم روز در زمینه مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مولکولی، که ارتباط تنگاتنگی با علوم پزشکی داشته و احتمالاً در آینده منشأ تحولات بزرگی در این زمینه خواهد بود، بحث کلون سازی (همانندسازی یا شبیه سازی) یا تکثیر غیرجنسی سلول ها است؛ که طی آن با همانندسازی از روی سلول بالغ یک موجود زنده، نسخه ای مشابه موجود اولیه ساخته می شود.
شایان ذکر است که نخستین موفقیت انسان در کلون سازی یک پستاندار بالغ (گوسفند دالی) در سال ۱۹۹۷ توسط یان ویلموت انگلیسی و همکاران وی در مؤسسه راسلین (ادینبر، اسکاتلند) با انتقال هسته یک سلول سوماتیک (غیرجنسی) به درون سیتوپلاسم یک اووسیت (سلول جنسی ماده) که هسته اش خارج شده بود، به دست آمد.
به طور کلی، محققان علم ژنتیک و بیوتکنولوژیست های مولکولی اعتقاد دارند که تلاش های آن ها در این زمینه، می تواند به کاربردهای بسیار ارزشمندی در زمینه های پزشکی، کشاورزی و مانند آن ها منجر شود.
البته علی رغم بحث های بسیار جدی که در مورد سوء استفاده های احتمالی از مقوله شبیه سازی و عواقب زیستی و اخلاقی آن در دنیا وجود دارد، خوشبختانه اعتقاد اکثریت قابل توجهی از صاحب نظران امر که با درک مسئولیت خطیر انسانی خود، به پژوهش های متنوع و گسترده مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی در عرصه پزشکی مولکولی مشغولند، این است که تحقیقات مذکور باید تنها برای مقاصد پیشگیری، تشخیص و درمان اساسی بیماری ها به کار رفته شود، جنبش رائلیان نقش بسزایی در همراه سازی افکار عمومی در این زمینه داشته است.
در سال ۱۹۹۷ محققی به نام یان ویلموت با ارائه اخباری مبنی بر کلون کردن موفق یک گوسفند به نام دالی، توجه جهانیان را به خود جلب کرد. محققان تا قبل از به وجود آمدن دالی، تصور می کردند که نمی توان از سلول های تمایز یافته، برای تولید یک موجود کامل استفاده کرد. اما ویلموت با آزمایش خود این نظریه را رد کرد.
دالی، گوسفند ماده ای بود که از سلول های پستانی منجمد یک گوسفند که سال ها پیش مرده بود، بدست آمد. در به وجود آوردن دالی دانشمندان با جداسازی ۲۲۷ سلول از سلول های پستان گوسفند بالغ منجمد شده و انتقال آن به ۲۲۷ تخمک غیر بارور که هسته آن ها خارج شده بود توانستند سلول های جنینی به وجود آورند و آن ها را به مدت ۶ روز در آزمایشگاه کشت دادند.
دانشمندان سپس ۲۹ سلول جنینی را کشت داده و به ۲۹ میش جانشین به عنوان مادر دوم وارد کرده و در رحم قرار دادند. در نهایت فقط یکی از آن ها تولید گوسفند زنده به نام دالی کرد. دوره باروری گوسفندان ۵ ماه و نیم است. دالی پس از ۵ ماه و نیم متولد شد. در حقیقت دالی دوقلوی یکسان همان گوسفندی بود که مدت ها پیش مرده بود. نژاد گوسفند دالی از نژاد فین دورست بود و نام آن از خواننده معروف دالی پارتن گرفته شده بود.
در سال های اخیر، ژنتیک مولکولی در صنایع گوناگون جایگاه منحصر به فردی پیدا کرده است. امروزه در برخی از معادن دنیا، استخراج و بازیافت کانی های پرارزشی مانند طلا، نقره، مس و اورانیوم به کمک میکرو ارگانیسم ها و با روش های زیستی (Bioleaching) صورت می گیرد. تولید صنعتی بسیاری از اسیدهای آلی مانند اسید سیتریک، اسید استیک و اسید لاکتیک و همچنین تولید روغن هایی با ترکیبات اسیدهای چرب ویژه که دارای ارزش بالایی در صنایع غذایی و مواد پاک کننده هستند، از دیگر زمینه های حضور فعال ژنتیک در صنعت است.
علاوه بر این، به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران، یکی از عرصه های بسیار حیاتی ژنتیک، در «صنایع آنزیمی» است؛ چراکه به جرأت می توان ادعا کرد بدون استفاده از فرایندهای ژنتیکی و طراحی سویه های میکروبی مهندسی ژنتیک شده، پیشرفت های بزرگ بشر در زمینه تولید انبوه آنزیم ها و بیوکاتالیست های بسیار با ارزش و متنوع که به عنوان مواد مادر در صنایع گوناگون غذایی، شیمیایی، سلولزی، نفت، تولید شوینده ها و غیره به کار می روند، تقریباً غیرممکن و دور از دسترس بود.
تولید پلاستیک های قابل تجزیه (Green Plastics)، تولید انرژی های تجدیدپذیر با استفاده از بیومس (Biomass)، طراحی و تولید ساختارهای نانومتری (Nanostructures) جدید مثل بیو ترانزیستورها، بیو چیپ ها و پلیمرهای پروتئینی با استفاده از روش های مهندسی پروتئین، بکارگیری روش های ژنتیک در افزایش بازیافت و سولفورزدایی نفت خام و پاکسازی آلودگی های زیست محیطی به کمک فرایندهای زیستی، از دیگر عرصه های نوین و با ارزش ژنتیک در صنعت و محیط زیست به شمار می روند.
رشد فزآینده جمعیت جهان و افزایش تقاضا برای مواد غذایی در دهه های اخیر موجب شده تا در زمینة علوم کشاورزی و مواد غذایی شاهد یک گذر جدی و اجتناب ناپذیر از کشاورزی سنتی به کشاورزی پیشرفته و بکارگیری روش های نوین ژنتیک در تولید محصولات زراعی و دامی باشیم. همانگونه که می دانیم، گیاهان، اصلی ترین و مهم ترین منابع تجدیدشونده جهان هستند که علاوه بر تأمین غذای آدمی و حیوانات، نیازهای غیرتغذیه ای، شیمیایی و صنعتی مانند فتوسنتز هم توسط آن ها مرتفع می گردد. به همین دلیل، کاربرد روش های مهندسی ژنتیک و ژنتیک مولکولی برای افزایش کمی و کیفی محصولات از یک سو و کاهش هزینه ها و زمان تولید از سوی دیگر، استفاده از این روش ها در شاخه های گوناگون کشاورزی را بسیار ارزشمند کرده است.
به عنوان مثال مهندسان ژنتیک با بهره گیری از مهندسی ژنتیک، سویه ای از برنج را تولید کرده اند که دارای مقادیر بالا آهن و بتاکاروتن (در بدن به ویتامین A تبدیل می شود) می باشد. این دستاورد در بخش هایی از قاره آسیا اهمیت خاصی دارد، زیرا بسیاری از مردم آن از کمبود آهن رنج می برند. همچنین مهندسان ژنتیک با وارد کردن یک ژن درون محصولات گیاهی، گیاهانی تولید کرده اند که نسبت به حشرات مقاوم هستد.دیگر نیازی به حشره کش ها که آلوده کننده محیط زیست هستند ندارند. از مثال های دیگر، تولید گیاهانی مقاوم به شرایط اقلیمی مختلف، تولید گیاهانی مقاوم به خشکی و همچنین نیز می توان به تنظیم سرعت رسیدن میوه ها اشاره کرد.
به کارگیری روش ها و فنون مهندسی ژنتیک و ژنتیک مولکولی به طور جدی از سال ۱۹۸۳ آغاز و روندی به شدت رو به رشد را به ویژه در قلمرو اصلاح گیاهان زراعی استراتژیک، طی کرد. پیشرفت در این حوزه، فوق العاده چشمگیر است. به طوری که در مدتی کمتر از هشت سال، سطح زیر کشت گیاهان دست ورزی شده ژنتیکی (Transgenic)، وسعتی بالغ بر ۶۰ میلیون هکتار از اراضی کشاورزی جهان را به خود اختصاص داد. به این ترتیب، مهندسی ژنتیک و ژنتیک مولکولی به منظور تأمین امنیت غذایی جمعیت رو به رشد جهان وارد عمل شده و مواد غذایی حاصل دستکاری ژنتیکی (GMOs) به تدریج وارد بازار شد.
در سال ۱۹۸۶ نخستین آزمایش های مزرعه ای، با تنباکوی تراریخته، در آمریکا و فرانسه صورت گرفت. چین نخستین کشوری بود که در سال ۱۹۹۰، تولید گیاهان تراریخته (تنباکو) را به شکل تجاری آغاز کرد. آمریکا، دومین کشوری بود که در سال ۱۹۹۴، گیاه تراریخته گوجه فرنگی را به شکل تجارتی تولید نمود. پس از آن، در فاصله سال های ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶، ۳۵ گیاه تراریخته تولید شد که حدود ۸۰ درصد آن ها مربوط به دو کشور آمریکا و کانادا بودند. تا سال ۱۹۹۹، بین ۲۵ تا ۴۵ درصد تولید برخی از محصولات اصلی زراعی (ذرت، سویا و غیره) در آمریکا، با استفاده از گیاهان تراریخته صورت می گرفت. در حال حاضر، حداقل ۲۵ درصد از سطح زیر کشت ذرت تراریخته و ۴۰ درصد از سطح زیرکشت سویای تراریخته جهان در امریکاست.
وارد کردن ژن های فراوان (مربوط به صفات مختلف) به ده ها گونه گیاهی مانند گندم، جو، گوجه فرنگی، ذرت، سیب زمینی، سویا، پنبه، مارچوبه، تنباکو و چغندرقند جهت اصلاح یا بهبود فراورده های کشاورزی، امکان تغییر ژنتیکی در راه های بیوسنتزی گیاهان برای تولید انبوه موادی مانند روغن های خوراکی، موم ها، چربی ها و نشاسته ها که در شرایط عادی به میزان بسیار جزئی تولید می شوند و کنترل آفات زیستی، تنها نمونه های کوچکی از کاربردهای گسترده گیاهان ترانس ژنی (تراریخته) را شامل می شوند. اطلاعات بیشتر در این زمینه در جدول شماره ۴ ارائه شده است.
احیای مراتع و جنگل ها و حفظ تنوع گونه های گیاهی و جانوری در مناطق کویری و بیابانی از دیگر عرصه های کشاورزی است که با کمک ژنتیک مولکولی روند سریع تری یافته است. برای مثال، ژنتیک دانان با شناسایی، تکثیر و پرورش گونه های واجد ژن های مقاومت به نمک، گیاهان مقاومی مانند کاکتوس ها، کاج و سرو اصلاح شده ای را تولید کرده اند که قابلیت رشد و تکثیر در مناطق سخت بیابانی را پیدا کرده اند. همچنین به کمک روش های ژنتیک، از جلبک ها و گل ولای موجود در دریاها، ترکیبات و کودهای زیستی سودمندی را برای حاصلخیزی زمین های کشاورزی تولید می کنند.
تولید جانوران دست ورزی شده (ترانس ژنیک) یا تراریخته، نیز از دیگر دستاوردهای بسیار مهم بیوتکنولوژی و ژنتیک جدید در عرصه علوم زیستی است که اهداف ارزشمندی را دنبال می کند.
جانور ترانس ژنتیک، علاوه بر ماده ژنتیکی خود، واجد مقداری ماده ژنتیکی اضافی با منشأ خارجی می گردد. اگر ژن خارجی، به سلول های جنسی جانور ترانس ژنتیک وارد شود، می تواند به نسل های بعدی نیز منتقل شود. امروزه روش های متعددی برای ایجاد جانوران ترانس ژنایک ژنیک ابداع شده است.
به عنوان مثال امروزه برای تولید پروتیین های پیچیده انسانی که در باکتری ها قابل ساخته شدن نیستند، می توان از گاوها استفاده کرد. به این صورت که ژن به سلول های آن ها وارد می شود و پروتیین های تولید شده، به شیر وارد شده و می توان آن ها را از شیر استخراج کرد.
۱
| [
{
"answer1": "برای ساخت دنا نوترکیب به دو نوع آنزیم نیاز است. یکی برای بریدن ژن خارجی (ژن مورد نظر برای تکثیر یا محصول) و وکتور، به عنوان مثال پلازمید (دنا کوچک، حلقوی که در بعضی از باکتری ها وجود دارد) و قرار دادن ژن خارجی در وکتور و دومین آنزیم برای برقراری پیوند فسفو دی استر بین ژن خارجی و وکتور.",
"answer2": "در زمینه کاربردهای پزشکی، تشخیص بیماری های ارثی، تولید انسولین انسانی، تولید هورمون رشد انسان و… را می توان نام برد.",
"distance": 1673,
"question": "در مهندسی ژنتیک، برای ساخت دنا نوترکیب به چه نوع آنزیم هایی نیاز است و همچنین یک مثال از کاربردهای مهندسی ژنتیک در زمینه پزشکی چیست؟"
},
{
"answer1": "امروزه دانش و فن مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مولکولی در عرصه های بسیار متنوع مانند کشاورزی، تغذیه و مواد غذایی، دامپروری، شاخه های مختلف علوم پزشکی و صنایع دارویی، صنایع تخمیری، صنایع نظامی، انرژی، محیط زیست و بهداشت بشر، استفاده های بسیار ارزشمندی پیدا کرده است.",
"answer2": "نخستین موفقیت انسان در کلون سازی یک پستاندار بالغ (گوسفند دالی) در سال ۱۹۹۷ توسط یان ویلموت انگلیسی و همکاران وی در مؤسسه راسلین (ادینبر، اسکاتلند) با انتقال هسته یک سلول سوماتیک (غیرجنسی) به درون سیتوپلاسم یک اووسیت (سلول جنسی ماده) که هسته اش خارج شده بود، به دست آمد.",
"distance": 10013,
"question": "تکنیک ساخت دنا نوترکیب در چه زمینه هایی کاربرد دارد و نخستین موفقیت انسان در کلون سازی پستاندار بالغ به چه صورت انجام شد؟"
},
{
"answer1": "بعد از برقراری پیوند هیدروژنی بین دو انتها، برای برقراری پیوند فسفو دی استر بین دو رشته دنا، از آنزیم پروتیینی لیگاز استفاده می شود.",
"answer2": "در زمینه کشاورزی که بستر بسیاری از کاربردهای مهندسی ژنتیک است، تولید گیاهان مقاوم به آفات گیاهی و خشکی، تولید گیاهان پرمحصول و تولید گاوهای دارای شیر و گوشت بیشتر، را می توان نام برد؛",
"distance": 2862,
"question": "در فرایند ساخت دنا نوترکیب، بعد از برقراری پیوند هیدروژنی بین دو انتها از چه آنزیمی استفاده می شود و مهندسی ژنتیک در کشاورزی چه کاربردی دارد؟"
},
{
"answer1": "برای تمیز دادن از آنتی بیوتیک ها استفاده می شود. نکته قابل ذکر دیگر در مورد پلازمیدها این است که حاوی ژن هایی می باشند که با دنا اصلی باکتری متفاوت است. یکی از این ژن ها، ژن مقاوم به آنتی بیوتیک است.",
"answer2": "به عنوان مثال مهندسان ژنتیک با بهره گیری از مهندسی ژنتیک، سویه ای از برنج را تولید کرده اند که دارای مقادیر بالا آهن و بتاکاروتن (در بدن به ویتامین A تبدیل می شود) می باشد. این دستاورد در بخش هایی از قاره آسیا اهمیت خاصی دارد، زیرا بسیاری از مردم آن از کمبود آهن رنج می برند. همچنین مهندسان ژنتیک با وارد کردن یک ژن درون محصولات گیاهی، گیاهانی تولید کرده اند که نسبت به حشرات مقاوم هستد.دیگر نیازی به حشره کش ها که آلوده کننده محیط زیست هستند ندارند.",
"distance": 10806,
"question": "چگونه می توان باکتری های حاوی دنا نوترکیب را از سایر باکتری ها تمیز داد و چه دستاوردهایی از مهندسی ژنتیک در زمینه تولید محصولات کشاورزی وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "برای بریدن دنا از آنزیم های محدودکننده استفاده می شود. آنزیم های محدودکننده آنزیم هایی باکتریایی هستند. یعنی فقط ژن رمزکننده این آنزیم های پروتیینی در باکتری ها موجود می باشد و سلول های یوکاریوتی ژن رمزکننده این دسته از آنزیم ها را ندارند.",
"answer2": "در این راستا، تلاش های گسترده ای برای درمان سرطان با استفاده از روش های ژن درمانی (مانند انتقال ژن های بازدارنده سرطان به درون سلول ها) به طور فزاینده ای در حال افزایش است. مهار ژن هایی که بیشتر از اندازه طبیعی تکثیر یا بیان شده اند (مانند آنکوژن های فعال شده) و جایگزینی یک ژن ناقص یا حذف شده از جمله راهبردهای این روش درمانی به حساب می آیند.",
"distance": 7026,
"question": "کاربرد آنزیم های محدودکننده چیست و چگونه مهندسی ژنتیک به درمان سرطان کمک می کند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
523 | : جان لاک
جان لاک (زادهٔ ۲۹ اوت ۱۶۳۲ – درگذشتهٔ ۲۸ اکتبر ۱۷۰۴) از فیلسوفان سده ۱۷ میلادی انگلستان بود که به طور گسترده به عنوان پدر "لیبرالیسم کلاسیک" شناخته می شود. لاک از مهم ترین شارحان نظریه قرارداد اجتماعی و پیروان مکتب تجربه گرایی است. نظرات او بر پیشرفت شناخت شناسی و فلسفه سیاسی مؤثر بود. او از تأثیرگذارترین اندیشمندان عصر روشنگری شمرده می شود. نوشته های او بر ولتر و ژان ژاک روسو، بسیاری از اندیشوران اسکاتلندی و انقلابیون آمریکائی اثرگذار بود. این تأثیر را می توان در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد.
فرضیه لاک در مورد ذهن معمولاً خاستگاه تصورات امروزی در مورد آگاهی و خود شمرده می شود. فرضیه ای که در آثار فیلسوفانی چون دیوید هیوم، ژان ژاک روسو و ایمانوئل کانت برجستگی می یابد. لاک نخستین فیلسوفی بود که «خود» را از طریق استمرار «هوشیاری» تعریف کرد. او معتقد بود که انسان ها چون لوح پاک و دست نخورده و تهی از دانش زاده می شوند و هیچ دانسته درونی و ذاتی ندارند بلکه هر آنچه می دانند از راه مشاهده (تجربه) به دست می آید.
پدر لاک، که او نیز جان نام داشت، یک وکیل تجربی و کارمند اداری دفتر قضات در منطقهٔ چو مگنا بود و قبلاً به عنوان سروان سواره نظام برای نیروهای مجلس در دوران اولیه جنگ های داخلی انگلستان خدمت کرده بود. مادر او اگنس کین نام داشت. هر دوی والدین او از پیوریتن ها بودند. لاک در ۲۹ اوت ۱۶۳۲ میلادی، در رینگتون، در ۱۹ کیلومتری بریستول، چشم به جهان گشود و در همان روز غسل تعمید داده شد. اندکی پس از به دنیا آمدن لاک، خانوادهٔ او به یک خانه روستایی در دهکدهٔ پنسفورد، حدود ۱۱ کیلومتری جنوب بریستول کوچ کردند، جایی که لاک در آن پرورش یافت.
در سال ۱۶۴۷ میلادی، لاک به مدرسهٔ معتبر وست مینستر در لندن فرستاده شد و تحت نظر الکساندر پوفام، نمایندهٔ مجلس و فرماندهٔ سابق پدرش تعلیم دید. وی پس از اتمام تحصیلاتش در آنجا، از دانشکدهٔ کریست چرچ دانشگاه آکسفورد پذیرش گرفت. رئیس دانشکده در آن زمان جان اون بود که سمت نایب رئیس دانشگاه را نیز به عهده داشت. با اینکه او دانشجوی توانایی بود ولی برنامه آموزشی دورهٔ کارشناسی آن زمان در دانشکده او را آزار می داد. او آثار فلاسفهٔ معاصر مانند رنه دکارت را جذاب تر از مطالب کلاسیک که در دانشگاه تدریس می شد می دانست. او از طریق دوستش ریچارد لوور، که او را از مدرسهٔ وست مینستر می شناخت با پزشکی و فلسفهٔ تجربی که در دانشگاه های دیگر و در انجمن سلطنتی (جایی که لاک بعدها عضو آن گردید) تدریس می شد آشنا شد.
لاک در سال ۱۶۵۶ میلادی مدرک کارشناسی و در سال ۱۶۵۸ میلادی مدرک کارشناسی ارشد خود را دریافت کرد. او سپس در سال ۱۶۷۴ میلادی مدرک کارشناسی پزشکی گرفت. او در این دوران با دانش پزشکی به طور گسترده ای در دانشگاه آکسفورد آشنا شد و با دانشمندان و متفکران برجسته ای مانند رابرت بویل، توماس ویلیس، رابرت هوک و ریچارد لوور همکاری کرد. او در سال ۱۶۶۶ میلادی، لرد آنتونی اشلی کوپر (کنت شفتزبری اول) را که برای معالجهٔ عفونت کبد به آکسفورد آمده بود، ملاقات کرد. کوپر که تحت تأثیر توانایی های لاک قرار گرفته بود او را متقاعد ساخت که به جمع اطرافیان او بپیوندد.
لاک به دنبال شغل می گشت و در سال ۱۶۶۷ میلادی به خانهٔ شفتزیری در لندن رفت تا در آنجا به عنوان پزشک شخصی کنت مشغول به کار شود. در لندن، لاک به مطالعات پزشکی خودش تحت نظر توماس سیدنهام ادامه داد. سدنهام تأثیر قابل ملاحظه ای بر تفکر فلسفی لاک گذاشت، تأثیری که بعدها در تألیف نوشتاری دربارهٔ درک انسان خودش را نشان داد.
دانش پزشکی لاک زمانی به طور جدی مورد آزمون قرار گرفت که عفونت کبد شفتزبری به مرحلهٔ خطرناکی رسید. لاک هماهنگ با نظر چند پزشک دیگر شفتزبری را متقاعد کرد که تحت عمل جراحی برای برداشتن کیست قرار بگیرد (که خود عمل نیز خطر جانی داشت). شفتزبری از این عمل جان سالم به در برد و پس از آن زندگی خود را مدیون لاک می دانست.
در خانه شفتزبری و در سال ۱۶۷۱ میلادی بود که مقدمات نوشتارهای اولیه لاک فراهم شد که منشأ نوشتار اصلی او گردید. دو نسخه از آن نوشتارها از آن زمان باقی مانده است. همچنین در این دوران بود که لاک به عنوان دبیر بخش تجارت و مزارع و مشاور اربابان کار می کرد که این موضوع به او کمک کرد تا اندیشه هایش را در مورد تجارت بین المللی و اقتصاد شکل دهد.
شفتزبری، به عنوان بنیانگذار حزب ویگ، تأثیر عمده ای در اندیشه های سیاسی لاک گذاشت. هنگامی که شفتزبری در سال ۱۶۷۲ میلادی به عنوان صدراعظم برگزیده شد، لاک درگیر سیاست گردید. با کنار رفتن شفتزبری در سال ۱۶۷۵ میلادی، لاک زمانی را صرف مسافرت به مناطق مختلف فرانسه به عنوان راهنما و پزشک کلب بنکس نمود. او در سال ۱۶۷۹ میلادی، زمانی که وضعیت سیاسی شفتزبری بهبود یافته بود به انگلستان بازگشت. در همین زمان، و با احتمال زیاد به درخواست شفتزبری، لاک "دو رساله درباره حکومت" را تألیف نمود. با وجودی که قبلاً تصور می شد لاک این رساله ها را در حمایت از انقلاب باشکوه سال ۱۶۸۸ میلادی نوشته باشد ولی پژوهش های جدید نشان داده است که این آثار پیش از رخداد انقلاب تکمیل شده بوده است. و امروزه به آن به عنوان بحثی کلی در مخالفت با حکومت مطلقه (یه ویژه آن گونه که از طرف رابرت فیلمر و تامس هابز حمایت شده بود) و تأیید حقوق شخصی افراد به عنوان پایهٔ مشروعیت حکومت نگریسته می شود. با وجودی که لاک با حزب ویگ در آن زمان همکاری داشت، امروزه از اندیشه های او دربارهٔ حقوق طبیعی و حکومت به عنوان اندیشه های انقلابی برای آن دورهٔ زمانی از تاریخ انگلستان یاد می شود.
لاک در سال ۱۶۸۳ میلادی، پس از اینکه به او اتهام شرکت در دسیسه رای هاوس (دسیسه برای قتل شاه چارلز دوم) زده شد، مجبور شد علی رغم اینکه شواهد کمی علیه او برای همکاری در این نقشه وجود داشت، به هلند فرار کند. در هلند، لاک این فرصت را یافت که به نوشتن بازگردد و مقدار زیادی از وقتش را صرف کار دوباره بر روی نوشتارش دربارهٔ درک انسان و تألیف مقاله ای دربارهٔ بردباری نمود. لاک تا زمان پس از انقلاب باشکوه به وطنش بازنگشت. او همسر ویلیام سوم را در بازگشت به انگلستان در سال ۱۶۸۸ میلادی همراهی کرد. عمده آثار لاک پس از بازگشت او از تبعید منتشر شد، از جمله "نوشتاری دربارهٔ درک انسان"، "دو رساله دربارهٔ حکومت" و "مقاله ای دربارهٔ بردباری" که به صورت متوالی با فواصل زمانی اندک منتشر شدند.
دوست نزدیک لاک، لیدی ماشام از او دعوت کرد تا نزد او به منزل ماشام در اسکس برود. با وجود اینکه وضعیت سلامت لاک در این دوره به دلیل حملات آسم متغیر بود، ولی او توانست به یک قهرمان فکری در حزب ویگ تبدیل شود. در طول این دوره او راجع به مباحث مختلف با شخصیت هایی چون جان درایدن و آیزاک نیوتن یه گفتگو پرداخت.
لاک در ۲۸ اکتبر سال ۱۷۰۴ چشم از جهان فروبست و پیکرش را در حیاط کلیسای روستای های لور، در شرق هارلو (جایی که پس از سال ۱۶۹۱ میلادی در منزل سر فرانسیس ماشام زندگی کرده بود)، به خاک سپردند. لاک هیچ گاه ازدواج نکرد و از او فرزندانی به جای نماند.
اتفاقاتی که در طول زندگی لاک به وقوع پیوست، یکپارچگی دوباره انگلستان، طاعون بزرگ لندن و آتش سوزی بزرگ لندن بود. او مصوبه اتحاد سال ۱۷۰۷ میلادی را به چشم ندید هر چند که فرمانروایان انگلستان و اسکاتلند در طول حیات او پیمان اتحاد شخصی بستند. پادشاهی مشروطه و نظام پارلمانی در طول حیات لاک در مراحل ابتدایی پیدایش خود بودند.
لاک تأثیر ژرفی بر فلسفه سیاسی، و به ویژه بر لیبرالیسم نوین گذاشت. مایکل زوکرت عنوان می کند که لاک با معتدل کردن فلسفه حکومت مطلقه هابز و به ویژه مطرح کردن جدایی دین از سیاست لیبرالیسم را پایه ریزی کرد. لاک تأثیر زیادی بر ولتر گذاشت به طوری که ولتر از او با عنوان «لاک دانا» نام می برد. بحث های او در زمینهٔ آزادی و قرارداد اجتماعی بعدها بر نوشتارهای الکساندر همیلتون، جیمز مدیسون، توماس جفرسون و سایر بنیان گذاران ایالات متحده آمریکا تأثیر گذاشت. در حقیقت، یک بخش از "رسالهٔ دوم" به صورت کلمه به کلمه در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمده است. تأثیرگذاری لاک به حدی بوده است که توماس جفرسون نوشته است: «بیکن، لاک و نیوتن بدون استثنا بزرگترین انسان هایی بوده اند که در طول تاریخ زیسته اند. آن ها پایه های ساختار عظیمی را ایجاد کرده اند که دانش فیزیکی و اخلاقی بشر در آن رشد می کند». امروزه بیشتر لیبرتارین های معاصر لاک را تأثیرگذار می دانند.
اما حتی می توان تأثیرگذاری لاک را در زمینهٔ شناخت شناسی عمیق تر دانست. لاک مفهوم «خود»، یا «خویشتن» را دوباره تعریف نمود. مورخان فلسفه مانند چارلز تیلور و جرالد سیگل عنوان می کنند که نوشتاری دربارهٔ درک انسان اثر جان لاک نقطهٔ آغاز مفهوم نوین «خویشتن» در غرب است.
لاک اولین تجربه گرا بود. فلسفه او به این شرح است:
شناختی که ما از جهان داریم و تمامی مسائلی که از جهان می فهمیم، نظام های فلسفی که در هر جا و در هر زمان می سازیم ریشه در تجربه ما دارد. ما ذاتاً اطلاعاتی نداریم. مثلاً بشر علت و معلول را از طبیعت استنتاج می کند یا مسائلی دیگر را هم به همین طور. پس اول تجربه باید به عنوان ریشه تمام شناخت علمی و فلسفی در نظر گرفته شود. او در رساله ای در باب فهم بشر می گوید:ذهن انسان از طریق حواس پنج گانه آرای ساده و پیچیده را دریافت می کند تا در ذهن خود دانش تولید کند. او گفته ارسطو را تأیید می کرد که هر آنچه در ذهن است ابتدا در حواس بوده. بنابراین به کار بردن واژه هایی چون خدا، جوهر، ابدیت در واقع سوءاستفاده از عقل است زیرا این ها را در تجربه در نیافته ایم. اگر این طور باشد می شود نظام های خوش ساخته فلسفی ساخت که در ظاهر هوشمندانه اند ولی در واقع خیال پردازی و توهم اند.
لاک سعی کرد دو موضوع را روشن کند:
۱. انسان اندیشه های خود را از کجا می آورد؟
انسان تا چیزی را حس نکند نمی فهمد و در نتیجه اندیشه تولید نخواهد شد. به قول جرج برکلی جهان درک شدن است.
۲. آیا می توان به حواس اعتماد کرد؟
لاک برای پاسخ، دو تقسیم بندی بر اساس کیفیات اشیا (توان اشیا در ایجاد تصویر در ما) ساخت:
برداشت های ما از صفات ثانویه متفاوت است (مثلاً آب بی مزه است ول یرای کسی که قبلش نمک خورده شیرین است) و ناشی از قضاوت ما دارند.
برداشت های ما از صفات اولیه برای همه مشترک اند. یک سیب که ۲۰۰ گرم وزن دارد برای همه ۲۰۰ گرم وزن دارد. پس گویا به نظر می رسد او با برداشت های فیزیکی و علمی موافق بوده وبی جهت هم نیست زیرا او دوست ایزاک نیوتون بود، بزرگ ترین دانشمند تاریخ که برای اولین بار همه چیز را به قول هیوم براساس تجربه می پذیرد حتی اگر نتایج آن عجیب و غریب باشد و مسائل غیر تجربی را نمی پذیرد حتی اگر مورد قبول همه باشد. در اصل، تاریخ دانان علم، نیوتون را اولین دانشمند واقعی می دانند.
لاک "مقاله ای دربارهٔ بردباری" (۱۶۹۲–۱۶۸۹ میلادی) را پس از جنگ های مذهبی اروپا نوشت و در آن یک فرمول بندی کلاسیک برای بردباری مذهبی ارائه داد که دارای سه محور اصلی است: (۱) قضاوت دنیوی (در مورد قضاوت در سیستم قضایی دولت به طور خاص و قضاوت شخصی انسان ها به طور کلی) قادر نیست به طور دقیق حقیقت ادعاها را در دیدگاه های مذهبی رقیب یکدیگر ارزیابی کند؛ (۲) حتی اگر قضاوت دنیوی می توانست این کار را انجام دهد، اجبار جامعه به یک «دین راستین» اثر مطلوبی نمی داشت، زیرا عقاید نمی توانند با خشونت تحمیل شوند؛ (۳) وادار کردن جامعه به یکنواختی دینی منجر به ناهنجاری های اجتماعی بیشتری نسبت به تنوع دینی خواهد شد.
لاک از لغت "دارایی" هم به معنای عام آن و هم به معنای خاص آن استفاده می کند. در معنای عام، دارایی تمامی منافع و آرمان های بشری را پوشش می دهد و در معنای خاص به کالاهای مادی اطلاق می شود. لاک این بحث را مطرح می کند که دارایی یک حق طبیعی است که با کار کردن حاصل می شود.
در فصل پنجم از رسالهٔ دوم (از نوشتار "دو رساله دربارهٔ حکومت")، لاک عنوان می کند که مالکیت بر کالاها با کاری که برای تولید کالاها انجام شده یا دارایی هایی که برای تولید کالاهای مفید برای جامعه بشری مصرف می شود، توجیه می گردد.
لاک نظر خود را در رسالهٔ دوم بدین گونه بیان می کند که آنچه در طبیعت یافت می شود به خودی خود ارزش اندکی برای جامعه انسانی دارد و چیزی که به کالاها بها می دهد میزان کاری است که برای ساخت آن ها صرف می شود. این موضوع به عنوان پشتوانه ای محسوب می شود که بتوان نظریهٔ کار برای کسب دارایی را به صورت نظریهٔ کار برای کسب ارزش نیز تفسیر کرد چرا که نظریهٔ لاک این مفهوم را می رساند که کالاهایی که توسط طبیعت تولید می شوند ارزش اندکی دارند مگر اینکه در مراحل تولید با کار بشری تلفیق شوند و این کار باعث ارزشمند شدن کالا می گردد.
لاک اعتقاد داشت که حق مالکیت تنها از راه کار کردن حاصل می شود. همچنین او معتقد بود که حق مالکیت بر دولت مقدم است و دولت حق ندارد به طور خودسرانه در دارایی های افراد دخالت کند. کارل مارکس بعدها با ارائهٔ نظریهٔ اجتماعی خودش نظریهٔ حق مالکیت لاک را مورد انتقاد قرار داد.
نظریهٔ سیاسی لاک بر مبنای قرارداد اجتماعی پایه ریزی شده است. بر خلاف تامس هابز، لاک عقیده داشت که طبیعت انسان با تعقل و بردباری مشخص می شود. همانند هابز، لاک نیز اعتقاد داشت که طبیعت انسان باعث خودخواهی او می شود. در وضع طبیعی، همه مردم برابر و مستقل هستند، و هر کسی این حق طبیعی را دارد که از «زندگی، سلامتی، آزادی و دارایی هایش» دفاع کند. بیشتر صاحبنظران ریشهٔ عبارت «زندگی، آزادی و پیگیری خوشبختی» در اعلامیهٔ استقلال آمریکا را در نظریهٔ لاک در مورد حقوق انسان ها می دانند. هرچند که برخی نیز عنوان کرده اند که عبارت مذکور ممکن است منابع دیگری نیز داشته باشد.
همانند هابز، لاک معتقد بود که صرف داشتن حق دفاع در وضع طبیعی کافی نیست، بنابراین مردم جامعه مدنی را تشکیل می دهند تا مناقشات بین آن ها را از راه های مدنی توسط حکومت حل و فصل کند. با این حال، لاک هیچ گاه به اسم هابز اشاره نمی کند و امکان دارد که مطرح کردن این بحث برای پاسخگویی به دیگر نویسندگان هم عصرش بوده است. لاک همچنین از اصل تفکیک قوا در حکومت طرفداری می کرد و اعتقاد داشت که در شرایطی که دولت از اختیارات خود سوء استفاده کند اقدام به انقلاب برای سرنگونی دولت نه تنها یک حق بلکه یک تکلیف برای مردم است. این اندیشه ها تأثیر ژرفی بر اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا و قانون اساسی ایالات متحده آمریکا گذاشت.
لاک خویشتن انسان را این گونه تعریف می کند: «آن وجود متفکر آگاه، (مهم نیست که از جنس مادی یا معنوی یا به شکل ساده یا پیچیده در نظر گرفته شود) که منطقی است، یا نسبت به لذت و درد آگاه است، قادر به خوشبختی یا بدبختی است، و بنابراین تا زمانی که این آگاهی ادامه دارد، به خودش علاقه مند است.» او با این وجود، نقش جسم را نیز در ساختن انسان نادیده نمی گیرد. بنابراین می توان گفت خویشتن از دید لاک هوشیاری خودآگاه و خودبازتابی است که در جسم قرارگرفته است.
لاک در نوشتار خود به وجود آمدن تدریجی این ذهن هوشیار را در وجود انسان توضیح می دهد. در مخالفت با دیدگاه آگوستینی به بشر به عنوان موجودی گناهکار از بدو خلقت و همچنین دیدگاه دکارتی، که عنوان می کند انسان به طور ذاتی گزاره های منطقی را می داند، لاک بحث ذهن «خالی» را مطرح می کند، "لوح سپیدی" که بشر با آن متولد می شود و در طول زندگی توسط تجربه قلم زده می شود. از دید لاک، حواس و خود بازتابی (ظرفیت بشر در درون نگری و تمایل به دانستن در مورد جوهرهٔ وجودی خویش) منابع تمام اندیشه های ما هستند.
فرمول بندی لاک در مورد لوح سفید در "نوشتاری دربارهٔ درک انسان" متأثر از رسالهٔ حی بن یقظان است که در قرن ۱۲ میلادی توسط فیلسوف اندلسی-اسلامی، ابن طفیل نوشته شد و بعدها توسط ادوارد پوکوک در قرن ۱۷ میلادی به لاتین ترجمه شد. ابن طفیل در این رساله نظریه لوح سفید را به عنوان یک آزمایش فکری در قالب یک داستان با عنوان حی بن یقظان مطرح کرده است که در آن او شکل گیری ذهن یک کودک وحشی (کودکی که به دور از اجتماع در حیات وحش بزرگ شده است) از یک لوح سفید تا یک ذهن بالغ را در محیطی به دور از اجتماع و در یک جزیرهٔ دور افتاده و تنها از طریق تجربه، توضیح می دهد.
رسالهٔ اندیشه هایی در مورد آموزش اثر لاک، طرحی است در مورد اینکه چگونه باید این ذهن را آموزش داد: او این باور را مطرح می کند که آموزش چیزی است که انسان را می سازد، یا به مفهوم اساسی تر، ذهن مانند «قفسه ای خالی» است که با آموزش پر می شود. لاک عنوان می کند: «من فکر می کنم می توان گفت در مورد همهٔ انسان ها، نه دهم چیزی که آن ها هستند، خیر یا شر، سودرسان یا بی فایده، چیزی است که با آموزش حاصل شده است.»
لاک همچنین می نویسد «تأثیرات کوچک و تقریباً نامحسوسی که در دوران کودکی بر روی ذهن لطیف انسان گذاشته می شود، عواقب بسیار مهم و ماندگاری در پی خواهد داشت.» او همچنین این بحث را مطرح می کند که «تلفیق اندیشه ها» که یک نفر در دوران جوانی در ذهن خود شکل می دهد مهم تر از مواردی هستند که بعداً شکل می گیرند، چرا که آن اندیشه ها شالودهٔ ذهن را تشکیل می دهند، یا به بیانی دیگر، آن ها اولین نشان هایی هستند که بر روی "لوح سپید" گذاشته می شوند. لاک در نوشتار خود نسبت به مواردی مانند اجازه دادن به یک «فرد نادان» به اینکه کودکی را متقاعد کند که «جن و اشباح» در شب ظاهر می شوند، هشدار داده است، زیرا تاریکی از آن پس در ذهن آن کودک آن با اندیشه های هراس انگیز تلفیق می شود و این تلفیق به حدی است که او دیگر نمی تواند در ذهن خود وجود تاریکی را از وجود اشباح متمایز کند.
مبحث تلفیق اندیشه ها که لاک آن را مطرح کرد، تأثیر بزرگی بر تفکرات قرن هجدهم میلادی گذاشت. به ویژه در نظریهٔ آموزش، که تقریباً تمام نویسندگان در آن به والدین هشدار می دادند که اجازه ندهند که اندیشه های منفی در ذهن کودکانشان با سایر اندیشه ها تلفیق شود. این مبحث همچنین منجر به شکل گیری روان شناسی و برخی شاخه های علمی جدید دیگر شد. دیوید هارتلی بعدها تلاش نمود تا مکانیزمی زیستی برای تلفیق اندیشه ها در نوشتار مشاهدات در مورد انسان، پیدا کند.
لاک را می توان به عنوان شخصی که اولین ذهن مدرن را داشته است، توصیف نمود. این امر به خاطر آنست که او برخی از مسائل مهم در تفکرات پس از قرون وسطا را گردآوری کرد و آن ها را در قالب یک چشم انداز واحد ارائه نمود. بخشی از پیام او به بشریت را می توان در قالب این کلمات خلاصه کرد: «هرگز بدون تفکر از بزرگان علمی، سیاسی و مذهبی پیروی نکنید. همچنین بدون تفکر از سنت و قراردادهای اجتماعی پیروی نکنید. برای خودتان به طور مستقل فکر کنید. به شواهد موجود نگاه کنید و سعی کنید دیدگاه ها و رفتارتان را بر پایهٔ اینکه مسائل واقعاً چگونه هستند، بگذارید.» امروزه شاید برای انسان هایی که در جوامع مدنی زندگی می کنند سخت باشد که تصور کنند این پیام برای جامعهٔ زمان لاک چقدر جدید بوده است. این پیام تأثیرات انقلابی بر سیستم آموزشی، دانش، سیاست، و حتی خود فلسفه در غرب گذاشت.
این پیام هم زمان با نیاز جدید در عرصهٔ دانش برای مشاهده و آزمایش بود. لاک بر نیوتن تأثیر گذاشت، و همچنین از او تأثیر پذیرفت. رویکرد او به سیستم آموزشی، مخالفت با یادگیری طوطی وار و مخالفت با آموزش مطالب کهنه شده برای زمان حال و مسائل تقدیس شده توسط سنت بود. او اعتقاد داشت که زبان نباید از طریق دستور زبان آموزش داده شود بلکه باید از راه تمرین و مثال آموخته شود. او می خواست تا بر مسائل کلاسیک تأکید کمتری شود و توجه به مسائل مدرن معطوف گردد. او اعتقاد داشت که تمام انسان ها مستعد پیشرفت هستند و پاسداری از حقوق و آزادی افراد تنها هدف قانونی حکومت است.
این چشم انداز با خصومت از سوی حکومت هایی که قادر به تأمین شرایط آن نبودند مواجه شد. گرچه فلسفهٔ لاک مخالفت با حکومت مطلقه در تمام عرصه های زندگی و عقیدتی است، ولی نیت آن به هیچ وجه ترویج خشونت طلبی و ستیزه جویی نیست بلکه کاملاً برعکس فلسفهٔ او در جهت گسترش خوش اخلاقی، میانه روی و تواضع است. در فلسفهٔ او همیشه تأکید بر عقل سلیم، جلوگیری از بردن مسائل به سوی افراطی گری و در نظر گرفتن تمام حقایق و شواهد برای یک موضوع است.
تمام جنبه های مذکور در فلسفهٔ لاک با یکدیگر در هم تنیده است. این فلسفه پایه های لازم را برای رشد تفکرات فلسفی در کشورهای انگلیسی زبان در یک دورهٔ زمانی دویست ساله پس از لاک فراهم آورد. فلسفهٔ لاک به اساس نگرش انگلو-ساکسون به مسائل تبدیل شد و همچنین تأثیر عظیمی بر توسعه جوامع فرانسه و آلمان گذاشت. ولتر در فرانسه و کانت در آلمان هر دو طرفدار نظریاتی بودند که لاک پایه گذاری کرده بود.
| [
{
"answer1": "لاک در سال ۱۶۸۳ میلادی، پس از اینکه به او اتهام شرکت در دسیسه رای هاوس (دسیسه برای قتل شاه چارلز دوم) زده شد، مجبور شد علی رغم اینکه شواهد کمی علیه او برای همکاری در این نقشه وجود داشت، به هلند فرار کند.",
"answer2": "در هلند، لاک این فرصت را یافت که به نوشتن بازگردد و مقدار زیادی از وقتش را صرف کار دوباره بر روی نوشتارش دربارهٔ درک انسان و تألیف مقاله ای دربارهٔ بردباری نمود.",
"distance": 204,
"question": "جان لاک به چه دلیل به هلند فرار کرد و چه چیزی را در آنجا تالیف نمود؟"
},
{
"answer1": "لاک از لغت \"دارایی\" هم به معنای عام آن و هم به معنای خاص آن استفاده می کند. در معنای عام، دارایی تمامی منافع و آرمان های بشری را پوشش می دهد و در معنای خاص به کالاهای مادی اطلاق می شود.",
"answer2": "کارل مارکس بعدها با ارائهٔ نظریهٔ اجتماعی خودش نظریهٔ حق مالکیت لاک را مورد انتقاد قرار داد.",
"distance": 1190,
"question": "جان لاک مفهوم مالکیت را چگونه تعریف میکند و چه تاثیری در نظریات مارکس داشت؟"
},
{
"answer1": "لاک به دنبال شغل می گشت و در سال ۱۶۶۷ میلادی به خانهٔ شفتزیری در لندن رفت تا در آنجا به عنوان پزشک شخصی کنت مشغول به کار شود.",
"answer2": "در خانه شفتزبری و در سال ۱۶۷۱ میلادی بود که مقدمات نوشتارهای اولیه لاک فراهم شد که منشأ نوشتار اصلی او گردید.",
"distance": 630,
"question": "به چه دلیل لاک به خانه شفتزیری رفت و این موضوع چه تاثیری بر نوشتارهای او گذاشت؟"
},
{
"answer1": "لاک عنوان می کند: «من فکر می کنم می توان گفت در مورد همهٔ انسان ها، نه دهم چیزی که آن ها هستند، خیر یا شر، سودرسان یا بی فایده، چیزی است که با آموزش حاصل شده است.»",
"answer2": "لاک در نوشتار خود نسبت به مواردی مانند اجازه دادن به یک «فرد نادان» به اینکه کودکی را متقاعد کند که «جن و اشباح» در شب ظاهر می شوند، هشدار داده است، زیرا تاریکی از آن پس در ذهن آن کودک آن با اندیشه های هراس انگیز تلفیق می شود و این تلفیق به حدی است که او دیگر نمی تواند در ذهن خود وجود تاریکی را از وجود اشباح متمایز کند.",
"distance": 599,
"question": "جان لاک چه دیدگاهی در مورد تربیت کودکان داشت و چه هشداری در این زمینه داده است؟"
},
{
"answer1": "لاک تأثیر زیادی بر ولتر گذاشت به طوری که ولتر از او با عنوان «لاک دانا» نام می برد.",
"answer2": "ولتر در فرانسه و کانت در آلمان هر دو طرفدار نظریاتی بودند که لاک پایه گذاری کرده بود.",
"distance": 10800,
"question": "تاثیرات دیدگاه های جان لاک بر فیلسوفان دیگر چگونه بود و ولتر از او با چه عنوانی یاد می کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
524 | : نظریه شبکه کنش
نظریه کنش گر- شبکه یکی از رویکردهای نظریه اجتماعی و پژوهش است؛ این نظریه از شاخه مطالعات علم که رفتار اشیاء را بخشی از شبکه اجتماعی می داند، نشأت گرفته است. این نظریه، حاوی یک رویکرد بین رشته ای برای علوم اجتماعی و فناوری است که اولین بار در آثار میشل کالون ( Michel Callon) (1991) و برونو لتور ( Bruno Latour) (1992) دیده شد (Law, J. 1992). تحلیل آن ها اساساً در مورد شبکه ای از عوامل انسانی و غیرانسانی با تعاملات پیشرفته در این حوزه ها بود. هویت و کیفیت عامل ها، طی مناسبات میان نمادهای انسانی و غیرانسانی تعیین و تعریف می شود و نمادها نیز از طریق فرایندهای ارتباطی که برقرار می کنند، شناسایی می شوند. در این نظریه، بازیگران با هم دست اندرکار بازسازی شبکه ای از تعاملات می شوند که موجب ثبات سیستم می شود و تفاوت اساسی بین دو گروه از عوامل در این است که فقط کنش گران انسانی قادر به قراردادن عاملان غیرانسانی در جریان فعالیت سیستم هستند. این نظریه ریشه در مطالعات شبکه وابستگی های میان عملکردهای اجتماعی در حوزه دانش و فناوری دارد و بر این ایده استوار است که تیپولوژی شبکه ها، عموماً غیرمحلی و اغلب اهداف محدوده ای (مرزی) دارند که از میان تعاملات غیرمحلی و مقیاس شکن برمی خیزد.
نظریه شبکه کنش گران که توسعه جریان گسترده تر مکتب فکری ساخت گرایی اجتماعی فناوری برشمرده می شود با بررسی ابعاد اجتماعی و فنی به طور همزمان، ایجاد، بقاء و ثبات شبکه های مشتمل بر مؤلفه های انسانی و غیرانسانی (افراد، سازمان ها، نرم افزار و سخت افزارهای ارتباطی و استانداردهای زیر ساختی) را مد نظر دارد.
فرضیه های این نظریه در دهه ۱۴۹۰، موجب شکل گیری دیدگاه های مختلف پیرامون نقش و جایگاه ذی نفعان مختلف در شبکه با هدف بهره مندی از فناوری های اطلاعاتی گردید. نخستین توسعه و کاربرد نظریه شبکه کنشگران منتسب به جامعه شناسی علم بود و در اکول دمین پاریس توسط مایکل کالون و برونو لاتور بنیان گذاری گردید.
نظریه شبکه کنشگران بر این باور است که جهان مملو از هویت های مرکب شامل مؤلفه های انسانی و غیرانسانی برای مثال ساختارهای اطلاعاتی است، از این رو برای موقعیت هایی که تمایز بین این مؤلفه ها دشوار است از نظریه شبکه کنشگران استفاده می شود.
نظریه شبکه کنشگران بیان می دارد که روابط خالص فنی یا اجتماعی در سامانه اطلاعات وجود ندارد، هر آنچه در دید نخست اجتماعی به نظر می رسد، دارای رگه های فنی است و جزیی از هر بعد فنی، اجتماعی است.
بنابراین، شبکه های کنشگران، نظام های متحدی هستند که موجودیت آن ها مدیون کنش گران و مؤلفه های انسانی و غیرانسانی است. این شبکه ها به طور ذاتی در طول زمان متغیر هستند و به طور مداوم به واسطه وجود کنشگران در گیر در شبکه دچار تحول و تغییر می گردند. به عبارت دیگر، با تعویض هر کنشگر، شبکه نیز تغییر می یابد. این نظریه قادر به تحلیل ابعاد اجتماعی و فنی به طور هم زمان است. هدف شبکه کنشگران، تبیین جامعه ای از کنشگران انسانی و غیرانسانی است که به گونه مساوی در شبکه پیوند می خورد و برای دستیابی به اهداف خاص، برای مثال کاربرد اطلاعات حسابداری در تصمیم گیری حسابداران و مدیران، تلاش می کند.
در نظریه شبکه کنشگران، شبکه های موفق، متشکل از ذی نفعان است و با عضویت بدنه مکفی از متحدان/ منتفعان و تاویل و تفسیر علایق آن ها شکل می گیرد، به طوری که این کنشگران مایل به مشارکت در شیوه های فکری و عملی خاصی هستند که هدف دوام شبکه را دنبال می کند.
نظریه شبکه کنشگران، ساخت واقعیت را به مثابه جعبه سیاه می نگرد. این جعبه سیاه زمانی خلق می شود که علائق کنشگران انسانی و غیرانسانی در مجموعه منفردی تنظیم و شبکه به نسبت پایایی شکل می گیرد اما واقعیت به شکل کلاسیک نشر نمی یابد. در عوض، باورها تعبیر و تفسیر می شوند و به واسطه نقش و اثرگذاری دیگر کنشگران، قوام می یابند یا تضعیف می شوند.
بنابراین، این باورها به طور ثابت در طول زمان و مکان با گسترده شدن شبکه انسانی و غیر آن انتقال می یابند. از این رو، نشر اطلاعات به باور خاص یک فرد بستگی ندارد و به عبارت دیگر، پیامد تصمیم گیری یک کنشگر منفرد نیست، بلکه به تصمیم گیری سایر کنشگران در زمان و مکان وابسته است و واقعیت نهایی هر ادعا بدین سان تعیین می شود. به عبارت دیگر، نظریه شبکه کنشگران چارچوبی برای مطالعه عمل اجتماعی و فعل و کنش کنشگران) انسانی و غیرانسانی در موقعیت زندگی واقعی است.
نظریه شبکه ها کنشگر از سه مفهوم "کنشگران، شبکه و جعبه سیاه" تشکیل شده است.
در پژوهش های نظریه شبکه کنشگران، گره /(node) فاعل (actant) کنشگر/ عامل، مفهومی کلی برای مصنوعات انسانی و غیرانسانی است که با کنش و حرکت آن، دیگر اجزا شبکه به حرکت در می آید. نظریه پردازان شبکه کنشگران بر این باورند که اجزای انسانی و غیرانسانی شبکه، عملکردی برابر دارند. در واقع، کنش گران هستند که به انجام فعل/کنش مبادرت می ورزند. تمایز کنشگران در نظریه شبکه کنشگران با سایر دیدگاه های مطرح در علوم اجتماعی در آن است که در این تعاریف، بر بعد انجام کنش تأکید بیشتری نسبت به خود کنشگران-خواه به صورت هویت های اجتماعی یا فنی– مبذول می گردد.
با توجه به اهمیت مضاعف عاملیت غیرانسانی (ماشین ها، حیوانات، متون یا ترکیبی از آن ها) در این نظریه، شبکه مورد نظر این نظریه در واقع ملغمه ای از کنشگران متنی، مفهومی، در واقع اجتماعی و تکنولوژیکی است. در نظریه کنشگر شبکه هر کنشگر مختار یا عامل (actant)کارگزاری (agent) فردی یا جمعی است که می تواند پیوسته یا منفک از دیگر کارگزاران باشد. عامل ها به عضویت انجمن های شبکه دار در می آیند و هویت خود را از آن ها کسب می کنند. شبکه ها به عامل اجازه می دهد که ذات، قصد، کنش و ذهنیت خود را متعین سازد. از سوی دیگر، عامل ها در فرایند کار علمی خود به شبکه مبدل شوند و تحت عنوان شبکه توسعه یابند. کنشگران ترکیبی هستند از اشیاء، هویت ها، روابط، و احکام که به طور نمادین به آ ن ها تفویض شده است و قادرند به درون شبکه های ناهمگون دیگر رخنه کنند یا در آ نها لانه بسازند.
کنشگر نقطه ای در شبکه است که در یک لحظهٔ معین حاصل می شود، اگر کنشگر را کنشگر شبکه ای بدانیم، کنشگر توسط کنش دیگر کنشگران ساخته شده است و هم چنین یک کنشگر، فقط در صورتی کنشگر است که عاملیت او یک حالت از امور را تغییر دهد.
پس هر چیزی که بتواند تفاوتی ایجاد کند، می تواند تحت عنوان کنشگر فهمیده شود. کنشگران می توانند شامل مردم، سازمان ها، حیوانات و نیز اشیا باشند، چرا که این موارد تا آنجایی به هم مربوط هستند که بتوانند یکدیگر را وادار به انجام کارهای مختلف کنند. به همین دلیل لاتور حتی تمایل دارد با مفهوم کنشگر خداحافظی کند، نه تنها به این دلیل که کنشگر به عنوان انسان درک می شود، بلکه و به ویژه به این دلیل که کنشگر یک نقطهٔ آغازین و پیشینی را پیشنهاد می کند در حالی کهANT به کنشگر به عنوان یک شبکه نگاه می کند که وجودش را از پیوندهای مختلفش گرفته و این پیوندها نقش اول و کنشگران نقش ثانوی را برعهده دارند، از این رو به جای کنشگر، از شبکه کنشگر استفاده می شوند (
در کنار کنشگران، شبکه مفهوم کلیدی نظریه شبکه کنشگران شناخته می شود. شبکه، انگاره های اجتماعی بین کنشگران مستقل است که مسائل یا برنامه های پیرامونی خود را شکل می دهند. برخی مفاهیم اساسی در سطح شبکه، عبارت از کنشگران، روابط (Relations) و قوانین(rules) است. این مفاهیم برای توصیف ساختار شبکه به کار گرفته می شوند و محیطی را شکل می دهند که در آن، روابط بین کنشگران پیامدهای خاصی را موجب می گردد (بنی طالبی و همکاران، ۱۳۹۴).
این نظریه تمایز بین عاملیت و ساختار را که از یک دلمشغولی فکری ریشه دار در علوم اجتماعی است نادیده می انگارد و دو عامل کنشگر و شبکه را به هم پیوند می زند. در واقع این دو هر لحظه قابل تبدیل شدن به همدیگراند. این نظریه بر آن است که این تمایز نه سودمند است نه لازم، چرا که پدیده های سطح کلان شبکه هایی هستند که به تدریج مفصل تر و با ثبات تر می شوند.
نسبت شبکه های محلی با شبکه های جهانی نیز هرمنوتیکی یا به عبارت نشانه شناسانه نسبتی است. یعنی شبکه های جهانی کل هایی نیستند که ذات شبکه به طور کلی را تشکیل می دهند بلکه در نسبت با شبکه های محلی به آنچه هستند تبدیل می شوند. شبکه های جهانی با واسطهٔ گره ها به شبکه های محلی پیوند می خورند.
این نظریه در پی یافتن پاسخ به معضلاتی است مبنی بر این که؛ چگونه عناصر شبکه را سازمان می دهند، در هم می آمیزند، و متحول می کنند یا ترجمه و تفهیم می کنند؛ چگونه عوامل می بایست از دنبال کردن امیال یا اغراض شخصی خود ممانعت کنند؛ چگونه عضوگیری انجام می شود و دیگران به سرمایه گذاری و پیگیری برنامه خود ترغیب می شوند؛ چگونه شبکه به کنشگران هدف کاری و انگیزه می بخشد و نقش ها را به مثابه احکام یا دستورالعمل ها تثبیت می کند؛ چگونه فرایند صدور دستورالعمل ها از حیث کاری ساد ه تر و سودمندتر یا ساده می شوند؛ چگونه شبکه ها از حیث کارکردی به هستار غیرقابل تجزیه ای تبدیل می شوند.
هر نوع ساختار موجود در، (black box) جعبه سیاه شبکه است که فارغ از پیچیدگی یا پیش زمینه خود، آنقدر پایا و مشخص است که به مثابه یک واقعیت مسلم تلقی می شود.
نظریه کنشگر شبکه به همان نسبت که نظریه است رو ش شناسی نیز محسوب می شود. ضد ذات گرایی در این رویکرد، هم چارچوب مفهومی مورد استفاده برای تفسیر را فراهم می کند هم فراینده ای را که شبکه ها از طریق آن ها محک می خورند، پیش می برد.
این نظریه بر سه اصل روش شناختی تأکید می کند:
نخست، لاادری گر ی(Agnosticism)، بدین معنی که به هر گونه پیش فرضی درباب ماهیت شبکه ها، شرایط علی، یا درستی قرائت عوامل مردود و مطرود است.
دوم، تقارن یا هم ارزی تعمیم یافته (Generalized Symmetry or Equivalence) یا بکارگیری چارچوب تبیینی و زبانی واحد به هنگام تفسیر عوامل انسانی و غیرانسانی.
سوم، پیوستگی مطلق(Free Association) که بر ناسودمندی و عدم کارایی تمایز میان پدیده ها ی طبیعی و انسانی و همچنین علوم طبیعی و انسانی اصرار می ورزد. زیرا که دست آخر چنین تمایزاتی معلول فعالیت شبکه بندی شده اند، نه علل آن، و به همین سبب خاصیت تبیینی ندارند.
از منظر جامعه شناختی، نظریه کنشگر شبکه نوعی نظریه اجتماعی مناقشه برانگیز محسوب می شود چرا که آن، در حقیقت، با جدی گرفتن عناصر غیرانسانی و استفاده از اصطلاح عوامل (actant) به جای کنشگران (actors) چشم اندازهای رایج در جامعه شناسی را به مبارزه جدی فرا می خواند. بنا بر رویکرد نظریه کنشگر شبکه زندگی اجتماعی قابل تقلیل به عوامل انسانی یا غیرانسانی محض نیست و آن دسته از نظریه های جامعه شناسی که به دنبال ارائه مدل های تبیینی بر اساس یکی از عو امل انسانی یا غیرانسانی اند، در واقع دچار تقلیل گرایی هستند. همان طور که پیش از این اشاره شد، نظریه شبکه برداشت متفاوتی از امر یا صفت اجتماعی (The Social) و همین طور جامعه وجامعه شناسی ارائه می دهد. برای نظریه پردازان این رویکرد امر یا صفت اجتماع ی چیزی غیر از شبکه های مدل بندی شده از مواد (عناصر) نامتجانس از عوامل انسانی و غیرانسانی مثل فضا، اشیاء و غیره نیست؛ بنابراین، بحث اصلی این نظریه این است که ما نمی توانیم از جامعه صحبت کنیم مگر آن که آن را نوعی ناهمگونی یا عدم تجانس از شبک ه های اجتماعی در نظر بگیریم. امر یا صفت اجتماعی در این نظریه عبارت است از تداخل دنیاهای اجتماعی و تکنولوژیک. این دو از یکدیگر تفکیک پذیر نیستند و در هم دیگر لانه کرده اند (Embedded) و یکی به طور مداوم در تکوین دیگری دخیل است. از این دیدگاه مهم ترین تکلیف جامعه شناسی مشخص کردن این شبکه ها با لحاظ کردن عدم تجانس آن هاست؛ بنابراین پرسش اساسی این است که چگونه آ ن ها برای ایجاد هستارها و مفهوم هایی چون جامعه، نظم اجتماعی، سازمان ها، ساختار، نابرابری، قدرت، کنترل اجتماعی، هژمونی و غیره الگوبندی و بسیج می شوند. آنچه نظر یه کنشگر شبکه بر آن تصریح دارد این است که توانایی موجودات انسانی در تکوین شبکه های اجتماعی فقط به سبب تعامل آن ها با عوامل همنوع یا انسان های دیگر نیست بلکه به سبب تعامل با عوامل غیرهمجنس یا غیرانسانی نیز هست.
ترجمه و تفهیم در کانون بحث های نظریه کنشگر شبکه قرار دارد. طبق این نظریه، کار اصلی علم فناوری خلق شبکه های بزرگتر، قو ی تر و مفصل تر از طریق فرایند ترجمه و تفهیم است. از نظر پیروان این نظریه، موفقیت علم فناوری را باید نسبت داد به:
الف) توانایی شبکه های علمی در وادار کردن هستارها و عوامل برای جستجوی را ه هایی که بتوان شواهد و مدارک علمی مورد مناقشه در آزمایشگاه ها و کلینیک ها و میدان های تجربی را به بحث گذاشت و به زبان مورد توافق ترجمه کرد.
ب) به ترجمه و تفهیم مواد، کنشگران و متون به احکام یا دستورالعمل های مکتوب دست یافتنی از راه دور
ج) سازمان دهی مراکز ترجمه و تفهیم، جایی که عناصر شبکه تعریف و کنترل می شوند، استراتژی های ترجمه اتخاذ می شوند و توسعه می یابند.
در درون تمامی شبکه های اجتماعی فنی، دستاوردهای ارتباطی از طریق مباحثه و مناقشه میان کنشگران حاصل می شود. اما پیروان این نظریه مباحثه را از نوع کنش ارتباطی هابرماسی (Habermas, J.) نمی دانند که وضعیت آرمانی گفتار یا شرایط ایدئال سخن بر مبنای دعوی طرفین برای حقیقت، سره را از ناسره تشخیص می دهد. بحث ها و مناقشات مورد نظر پیروان این نظریه بر مبنای شرط ایدئال هابرماسی حل و فصل نمی شود. قدرت سخنوری و اقناع و جلب طرفدار با انواع شگردها شرط موفقیت است. از این رو، این نظریه را می توان نظریه «مکانیک قدرت» دانست؛ یعنی، تثبیت و بازتولید برخی تعاملات بنا بر درخواست آن هایی که قدر ت نفوذ بیشتری دارند؛ ساخت و حراست شبکه های مرکزی و اقماری؛ و استقرا و تثبیت هژمونی. پیروان نظریه کنشگر شبکه برداشتی غیرذاتگرایانه از هژمونی دارند که مبتنی بر عدم تقارن در قدرت است. از نظر صاحب نظران این مکتب، قدرت تصاحب یا تصرف نیست، بلکه ترغیب است، که از طریق تعداد هستارهایی که وارد شبکه می شوند، اندازه گیری می شود. قدرت معلول «کشمکش های نظام بخش» (Ordering Struggles) است. این کشمکش ها شیو هٔ ارتباط و نیز توزیع قدرت را مشخص می سازند. مفهوم جابجایی (Displacement) در کانون کشمکش های نظام بخش قرار دارد که امری اجتنا ب ناپذیر در فرایند ترجمه و تفهیم است. در این نظریه، ترجمه و تفهیم (انتقال همراه با تغییر شکل) به عنوان امری قابل تفکیک از اشاعه (انتقال بدون تغییر شکل) است. ترجمه در واقع هم به فرایند دلالت دارد هم نتیجه یا معلول. دانش و فراورده های علمی به مثابه شبکه هایی که با از سرگیری های متوالی، هر لحظه
فراگیرتر و متمرکزتر می گردند، ترجمه و تفهیم می شوند. هنگامی که شبکه ها تغییر می کنند عوامل شبکه، و نیز روابطی که آ ن ها را به هم وصل می کند، ترجمه و تفهیم می شوند؛ بنابراین ترجمه و تفهیم فرایند تثبیت هویت ها و شرایط تعامل و تثبیت ویژگی های مورد ادعاست.
ترجمه و تفهیم فرایند هم زمان جابجایی اجتماعی و فیزیکی نیز هست. برخی از عناصر شبکه از تمایلات پیشین خود منصرف می شوند، و به احکام یا مفاهیم لایتغیر (اظهارات متنی، کارتوگرافیک یا بصری ترکیب پذیر که در متن زمان و فض ا ثابت باقی می مانند) تبدیل می شوند، و نقش های مشخصی به آ ن ها تفویض می شود. بدین ترتیب آن ها از طریق ترجمه و تفهیم جابجا می شوند و مجددًا بسیج می شوند که خود سرآغاز یک فرایند دیگر است. تحقق مجموعه ای از امکانات شبکه ای مستلزم آن است که دیگر شبکه ها تحقق نیا فته باقی بمانند. به عبارت بهتر، تحقق و شکوفایی قابلیت های شبکه ای مفروض به قیمت عدم تحقق یا افول سایر شبکه هاست. در نتیجه، این فرایند ترجمه و تفهیم است که جامعه، عاملیت، طبیعت و ماشین را نظام م ی دهد و بازتولید می کند. ترجمه و تفهیم، در واقع، فرایند تبدیل
هستارها، فرایند همانندسازی (فرایند جایگزینی یک هستار به جای دیگری)، یا ساد ه سازی (تبدیل به جعبه سیاه کردن (Black-boxing) و ترجمه عناصر شبکه درون یک بلوک واحد) با حفظ کلیه تفاو ت ها است؛ بنابراین ترجمه و تفهیم از انتقال ساده هستارها تفاوت دارد. آن همچنین فرایند فروگذاشتن ریشه ها[۱] و پرهیز از جمود است. خلاصه این که ترجمه و تفهیم هم یک عمل (هم ارزسازی) و هم یک نتیجه (آثار تحقق یافته و جابجایی امکانات جایگزین) است که باید در بینابین ترجمه کننده، ترجمه شونده، و خود فرایند ترجمه و تفهیم درک شود.
شبکه ها با شاخص همگرایی بسیار که نشا ن دهنده توافق منبعث از ترجمه و تفهیم است، مشخص می شوند. بدین معنی که، شبکه های همگرا آن هایی هستند که نظم و هماهنگی بسیاری دارند. نظم (Alignment) عبارت است از طیفی که بر اساس آن شبکه ها از طریق سابقه و فضای مشترک تعریف می شوند و هماهنگی (Coordination) عبارت است از پذیرش نظام های کنترل مراسم، آداب و رسوم و ترجمه و تفهیم. اگر باریک تر شویم در می یابیم که شبکه های همگرا ممکن است برگشت ناپذیری (Irreversibilisation) بسیاری از خود نشان دهند. برگشت ناپذیری شبکه عبارت است از درافتادن شبکه به تکرار یا بازگویی. بدین ترتیب فرایند ترجمه و تفهیم کاملاً ساده سازی می شوند و احتمالاً از ورود عناصر جدید جلوگیری می شود. به عبارت دیگر، شبکه های همگرا به عنوان شبکه هایی که هماهنگی و نظم بسیاری دارند، آ ن هایی هستند که از طریق فرایند ترجمه و تفهیم، ساد ه سازی می شوند. شبکه های ساده، وقتی به عوامل تک پیوندی منجر شود، بدان معناست که به دقت زمان بندی شده اند یا نقطه گذاری شده اند (Punctualized) یا به جعبه سیاه بدل شده اند. شبکه های به دقت زمان بندی شده شبکه هایی هستند که فقط در قالب داده و ستانده کار می کنند؛ مسلم تلقی می شوند؛ و به عنوان منبع یا دارایی در نظر گرفته می شوند. برای مثال، اسکن های توموگرافی محوری کامپیوتری (CAT) علی رغم پیچیدگی، درونی؛ ژن ها، علی رغم ماهیت مناقشه برانگیز آ ن ها؛ یا آکادمی ملی علوم (NAS) آمریکا، علی رغم گستردگی هستارهای وارد شده (اعضاء)، شاید به جعبه های سیاه بدل شوند. با وجود این، جعبه های سیاه همیشه ممکن است دوباره باز شوند. شبکه ها خواستار پیوستگی و تداوم اند اما باید توجه کرد که نظم همیشه موقتی است. شبکه ها به مثابه مجموع ه ای از پیوندهای پویا، همیشه در عین حال که مشغول عضوگیری هستند باید آماده باشند تا تعدادی از اعضای خود را از دست بدهند. از سوی دیگر، تثبیت یک شبکه، هر چند به طور موقت، مستلزم از دور خارج کردن موفق یک ضد برنامه از طریق چیرگی بر آن در جریان زور آزمایی است. این جریان نوعی درگیری هژمونیک همیشگی است و گریزی از آن نیست.
نظریه کنشگر شبکه یا جامعه شناسی علم فناوری، با توجه به ماهیت تلفیقی آن و بدعت های نظری، روش شناختی و واژه شناختی آن، امروزه به یکی از رویکردها و مکاتب با نفوذ و مؤثر در بررسی های نظری و تجربی جامعه شناسی و رویکرد مسلط در مطالعات علم و فناوری تبدیل شده است. برای مثال، این رویکرد از حیث کاربردی، در تبیین چرایی موفقیت یا شکست طرح های علم فناوری، نظریه های علمی یا مشارکت اجتماعی به مثابه معلول مستقیم تغییرات در تمامیت و یکپارچگی شبکه های آن ها، کارایی و برازش بسیاری از خود نشان داده است. با این اوصاف، نظریه کنشگر شبکه در طول دوران تکوین خود در دو دهه گذشته، خصوصاً در سال های سپری شده از قرن بیست و یکم، در معرض انتقادات متنوعی قرار گرفته است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۵) داشتن علائق و خ ط مشی های ضد انسانی. ۶
۶) تلاش برای نمایش قدرت
۷) ناکامی در ارائه چارچوب واحد نظری و روش شناختی به طوری که بتواند مفاهیم اساسی خود از قبیل عدم تجانس، هماهنگی؛ درونی و مهم تر از همه ترجمه و تفهیم را در کلی منسجم گرد آورد (قاضی طباطبایی، ودادهیر، ۱۳۸۶).
- بنی طالبی دهکردی، بهاره؛ رهنمای رودپشتی، فریدون؛ نیکومرام، هاشم؛ طالب نیا، قدرت الله، (۱۳۹۴)، تبیین نظریه شبکه کنشگران (ANT) در حسابداری از منظر دانش، فصلنامه دانش حسابداری و حسابرسی مدیریت، دوره ۴، شماره ۱۶، زمستان، صص: ۱۱۹–۱۳۰
- شریف زاده، مریم؛ زمانی، غلامحسین؛ کرمی، عزت الله؛ ایمان، محمد تقی؛ خلیلی، داور، (۱۳۹۱)، رویکرد نظریه شبکه کنشگران و کاربرد آن در بررسی سامانه اطلاعات اقلیمی کشاورزی، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهشگاه علوم و فناوری، دوره ۲۸، شماره ۲، زمستان، صص: ۴۳۳–۴۵۴
- فنی، زهره، (۱۳۹۲)، فضا، مقیاس و جهانی شدن با تحلیل تئوری شبکه کنشگران (ANT)، فصلنامه مطالعات راهبردی جهانی شدن، دوره ۴، شماره ۱۲، پاییز، صص ۹۳ – ۱۰۶
- قاضی طباطبایی، محمود؛ ودادهیر، ابوعلی، (۱۳۸۶) جامعه شناسی علم فناوری، تأملی بر تحولات اخیر جامعه شناسی علم، نامهٔ علوم اجتماعی شماره ۳۱، پائیز، صص: ۱۲۵–۱۴۲
-
-
-
----[۱]. مفهوم فروگذاشتن ریشه ها در واقع تفسیری از واژه Geneology فردریش نیچه است؛ خاصه تفسیری که میشل فوکو از آن به دست داده است. از نظر وی تبارشناسی یا Geneology به هیچ وجه جستجوی ریشه یک اندیشه نیست بلکه فرایند. ترجمه و تحویل و جابجایی آن در نظامهای گوناگون است.
| [
{
"answer1": "هر نوع ساختار موجود در، (black box) جعبه سیاه شبکه است که فارغ از پیچیدگی یا پیش زمینه خود، آنقدر پایا و مشخص است که به مثابه یک واقعیت مسلم تلقی می شود.",
"answer2": "این جعبه سیاه زمانی خلق می شود که علائق کنشگران انسانی و غیرانسانی در مجموعه منفردی تنظیم و شبکه به نسبت پایایی شکل می گیرد اما واقعیت به شکل کلاسیک نشر نمی یابد.",
"distance": 4587,
"question": "مفهوم جعبه سیاه در نظریه شبکه کنشگران چیست و چه زمانی به وجود می آید؟"
},
{
"answer1": "کنشگر نقطه ای در شبکه است که در یک لحظهٔ معین حاصل می شود، اگر کنشگر را کنشگر شبکه ای بدانیم، کنشگر توسط کنش دیگر کنشگران ساخته شده است",
"answer2": "یک کنشگر، فقط در صورتی کنشگر است که عاملیت او یک حالت از امور را تغییر دهد.",
"distance": 146,
"question": "از دیدگاه نظریه شبکه کنشگران، کنشگر چیست و چه چیزی باعث تغییر حالت یک کنشگر می شود؟"
},
{
"answer1": "در درون تمامی شبکه های اجتماعی فنی، دستاوردهای ارتباطی از طریق مباحثه و مناقشه میان کنشگران حاصل می شود.",
"answer2": "اما پیروان این نظریه مباحثه را از نوع کنش ارتباطی هابرماسی (Habermas, J.) نمی دانند که وضعیت آرمانی گفتار یا شرایط ایدئال سخن بر مبنای دعوی طرفین برای حقیقت، سره را از ناسره تشخیص می دهد.",
"distance": 105,
"question": "بر اساس نظریه شبکه کنشگران، ارتباطات چگونه شکل می گیرند و چه چیزی در آن ها مهم تلقی نمی شود؟"
},
{
"answer1": "ترجمه و تفهیم فرایند هم زمان جابجایی اجتماعی و فیزیکی نیز هست.",
"answer2": "در این نظریه، ترجمه و تفهیم (انتقال همراه با تغییر شکل) به عنوان امری قابل تفکیک از اشاعه (انتقال بدون تغییر شکل) است.",
"distance": 510,
"question": "از دیدگاه نظریه شبکه کنشگران، ترجمه و تفهیم به چه معناست و چه هدفی را دنبال می کند؟"
}
] | [
{
"answer1": "این نظریه تمایز بین عاملیت و ساختار را که از یک دلمشغولی فکری ریشه دار در علوم اجتماعی است نادیده می انگارد",
"answer2": "این نظریه بر سه اصل روش شناختی تأکید می کند: نخست، لاادری گر ی(Agnosticism)، دوم، تقارن یا هم ارزی تعمیم یافته (Generalized Symmetry or Equivalence) یا بکارگیری چارچوب تبیینی و زبانی واحد به هنگام تفسیر عوامل انسانی و غیرانسانی. سوم، پیوستگی مطلق(Free Association)",
"question": "نظریه شبکه کنشگران بر چه چیزهایی تاکید دارد و چه چیزی را نادیده می گیرد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
525 | : آداب و رسوم در استان مازندران
استان مازندران از فرهنگ و تمدن بسیار کهن و اصیلی برخوردار است و به دلیل داشتن این تمدن باستانی و دیرینه، مراسم های باستانی باشکوه در این دیار کهن برگزار می گردد.
پس از گرویدن مردم آن به اسلام، برخی از مراسم باستانی بسته به فرهنگ مردمان مختلف مازندرانی با آداب اسلامی درآمیخته و بنابراین شیوه اجرای آن در هر روستا با روستای دیگر متفاوت است.
تیرگان یکی از جشن های ایرانی در روز سیزدهم تیرماه است، همچنین این روز با نام روز ساری ثبت شده است. عده ای این جشن را در روزهای دیگر و از جمله در دهم تیر برگزار می کنند که به اعتقاد استادان ایران شناس نادرست است. این جشن همه ساله در ساری اجرا می شود، همچنین همه ساله توسط زرتشتیان ایران در بیشتر شهرهای جهان و ایران نیز برگزار می شود.
کتولی (کَتولی) یکی از مهم ترین سبک های موسیقی آوازی مازندران است. «کتول» به معنای «بالا»، «بلندی» و همچنین «بزرگ» یا «دراز» در طبری بکار رفته است.
در برخی دیگر از نقاط مازندران نیز آن را منسوب به پرتاب تیر آرش از اییریو خشوتا به سوی ملک توران که موجب پایان بخشیدن به جنگ های چند ساله ایران و توران گردید می دانند و آن را در ۱۲ تا ۱۵ ماه تیر (بسته به اعتقادات محلی) و همین طور بنابر تقویم مازندرانی یا تقویم خورشیدی جشن می گیرند، شایان ذکر است که تیرما سیزده شو بسیار پابرجاست و از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هرگز فراموش شدنی نیست هرچند در مورد آن اختلافات زیادی وجود دارد و قدیمی ترین سند در مورد آرش کمانگیر در منظومه ویس و رامین اثر فخرالدین اسعد گرگانی -سال ۴۳۳ خورشیدی- از آن خوانند آرش را کمانگیر که از ساری به مروانداخت یک تیر می باشد.
آیین ویژه سنتی ۲۶ عید ماه طبری هر سال در تاریخ ۲۸ تیرماه شمسی در بیشتر روستاهای استان برگزار می شود. در روستای امامزاده حسن سوادکوه این مراسم با آداب خاصی انجام می شود این رسم به جشن مردگان نیز معروف است. بر اساس سنت رایج و باورهای مردم در زمان های قدیم فریدون پادشاه پیشدادی به خونخواهی پدرش جمشید شاه ضحاک پادشاه را در سرزمین مازندران و در دماوند کوه به بند می کشد، مردم خبر این پیروزی را در شب با آتش زدن بوته ها به یکدیگر اطلاع می دهند؛ و فردای آن روز با برپایی جشن و مسابقه کشتی این پیروزی را گرامی می دارند. امروزه نیز اهالی روستاهای اطراف همگی به امامزاده حسن می آیند و علاوه بر خیرات کردن برای اموات خود و روشن کردن شمع روی مزارها، تماشاگر مسابقه کشتی سنتی لوچر می شوند. در این روز کشتی گیران سوادکوه در این محوطه گرد می آیند و به مصاف هم می روند. در مناطق جلگه ای جشن مردگان در آرامگاه ها برگزار می شود.
نورگون به معنی گون های شعله ور جشنی است که در منطقه کوهستانی مازندران در روز ۲۱ تیرماه برگزار می شود. مرکز این جشن در روستای نوا از توابع آمل است.
نام رایج این جشن «نورگوهون» است به معنی نور گون (گون در گویش محلی گوهون نامیده می شود). این مراسم در روستای نوا و در ۲۶ نوروزماه (نورزماه از ماه های طبری و برابر با ۲۰ تیر شمسی) و از حوالی عصر که هوا رو به تاریکی می رود برگزار می شود. نوا روستایی بسیار زیبا با حدود ۱۰۰ چشمه و دشت هایی زیبا که توسط کوه هایی با نام عبرت، رئیس کوه، خورته (خورشید) کوه و سیو کوه (سیاه کوه) احاطه شده است و در ۷۰ کیلومتری شهرستان آمل واقع در استان مازندران می باشد. مردم این روستا معتقدند که فریدون بعد از شکست ضحاک و از آنجائیکه می بایستی او را در غاری در کوه دماوند به زنجیر بکشد به سمت قله دماوند به راه افتاد اما طرفداران ضحاک نیز در تلاش برای رهانیدن او بودند و بارها به لشکریان فریدون شبیخون زدند و او ضمن شکست آنان به سمت قله می رفت تا زمانی که به روستای نوا که درست مقابل قله دماوند بوده رسید. روستایی که از آنجا دماوند مانند مادری مهربان نشسته و چادرش را برای حفظ فرزندانش گسترانیده است. بعد از چند شب و روز استراحت و رفع خستگی فریدون و لشکریانش به همراه ضحاک ماردوش روانه قله دماوند می شوند و قرار می گذارند که بعد از به بند کشیدن ضحاک در دامنه کوه آتش روشن خواهند کرد تا همگان بدانند که کار ضحاک به پایان رسیده است. باوجود فاصله کم نوا تا قله دماوند هر چه مردم منتظر ماندند اثری از آتش نبود و همه نگران بودند که نکند که ضحاکیان با کشتن فریدون و یارانش او را از بند رهانیده باشند. مردم روستا به بلندترین نقطه روستا به قلاپیش (جلوی قلعه) رفته و چشم به دماوند دوخته بودند در حالیکه آفتاب آرام آرام غروب می کرد و شب دامن می گستراند از علامت آتشین خبری نبود. تا آنکه اوایل شب ناگهان نور آتش از دامنه دماوند درخشید و مردم نوا نیز در پاسخ آن آتش گون ها را بر سر طنابی بسته و پس از آتش زدن، آن را بالای سر به گردش درآوردند تا پاسخ دلگرم کننده ای باشد برای یاران فریدون. جوان ها به رقص و پایکوبی مشغول شدند و نقل و شیرینی پخش کردند؛ و از آن زمان به بعد این مراسم به جشنی بزرگ تبدیل شد و هر سال در حدود ۲۰ تیرماه شمسی در همان محل قلاپیش همه گرد هم می آیند و جشن می گیرند و گون های خشک را آتش زده و به دور سر می چرخانند. خانواده نامزدهای جوان برای نو عروس کله قند، شیرینی، میوه، مرغ و خروس می فرستند و آن ها نیز خانواده داماد را به شام دعوت می کنند.
کلیه تکایا مساجد و خانه ها از چند روز پیش از ماه محرم سیاه پوش می شوند و از روز اول ماه محرم مراسم عزاداری آغاز می شود مردم در دسته و هیئت های زنجیر زنی و سینه زنی به مساجد و تکایا می روند و کسانی که نذر دارند نذورات خود را اعم از آش خرما، شربت، غذا و... بین مردم پخش می کنند. در روستای نوا از توابع آمل، مراسم نخل گردانی، معمول است. از روز اول تا هفتم مردم به عزاداری می پردازند و سعی دارند تا در این روز کلیه نذورات خود را ادا کنند در روز هفتم همه مردم به کنار نخلی می روند و به آن سلام می کنند اعتقاد بر این است که نخل تابوت امام حسین (ع) است. در روز هشتم نخل را بیرون می آورند و در محله ها می گردانند. مردم نیز همراه نخل می روند به این مراسم اصطلاحاً نخل گردانی می گویند. کسانی که نذر شیر دارند در روز هشتم، نهم، دهم، همراه نخل گردانی شیر بین مردم پخش می کنند نخل ها را به در هر خانه که می برند صاحب خانه نذر خود مانند شربت، خرما، شیر، دود کردن اسپند را به جا می آورد اگر نذر قربانی داشته باشند قربانی می کنند در روز نهم و دهم محرم همین مراسم صورت می گیرد در شب دهم عاشورا، که شام غربیان است نخل را دور محله می گرداند و همه مردم پابرهمه و شمع به دست همراه نخل به امامزاده می روند و تا صبح به سینه زنی و عزاداری می پردازند. خیلی سال است که در این روستا تعزیه برقرار است.
ماه رمضان به ماه مبارک نام برده می شود چون ماه تهذیب نفس و اخلاق است و همه سعی دارند که با ادای فرایض دینی و برپایی نماز جماعت از ثواب این ماه بیشتر بهره مند شوند. در این ماه صله رحم را به جای آورده و به فقرا و محرومان و آشنایان افطاری می دهند. در شب های قدر و احیا که شب نزول قرآن است. درروضه خوانی کشته شدن علی شرکت کرده به سوگواری می پردازند زنان و مردان شب های قدر را احیا نگه می دارند تا صبح بیدار می مانند دعا می خوانند و قران، بر سر می گذارند.
در این روز که خاص عید سادات است مردم به دیدن سادات می روند؛ و سکه ای را به عنوان ته کیسه یا پارچه سبز و سفید رنگ از دست سید یا سیده به عنوان تبرک دریافت می دارند در این روز گوسفند یا بره قربانی را حنا می بندند و تا آفتاب نزده قربانی می کنند کسانی که نذر دارند به هر نیتی که باشد انگشت به خون می زنند و به پیشانی می مالند همچنین اعتقاد دارند در روز عید قربان بعد از قربانی کردن نباید از خانه خارج شوند و سرکار بروند در منزل هم کاری انجام نمی دهند تا قربانی آن ها رد بشود.
از آنجا که اساس معیشت و کشاورزی بر پایه آب است، بنابراین کم یا زیاد بودن باران و آب مشکلاتی را ایجاد می کند. اگر باران کم ببارد و دچار کمبود آب بشوند مراسم خاصی را به جای می آورند تا خداوند دعای آن ها را مستجاب کرده وباران بفرستد. مراسمی که برای تمنای باران دارند به این شرح است: اهالی روستا همگی به امامزاده مسجد یا میدان بزرگ روستا یا خارج از روستا می روند دعا می کنند و سید گوشه ای از جلد قرآن را خیس می کند یا منبر را به این نیت که باران بیاید، با گلاب می شوید. علاوه بر این مرسوم است که همه مردم شیر و برنج جمع می کنند و با آن شیر برنج درست کرده می خورند و مقداری از آن را با این باور که باران ببارد روی پشت بام می ریزند.
یکی از مراسم رایج به هنگام خشک سالی مراسم باران خواهی است. به این منظور ابتدا از اهالی محل مواد اولیه برای پخت شیر و برنج یا آش مورد نظر آن ها جمع آوری می شود در روز معین اهالی در مکان مقدسی مانند مسجد، تکیه، امامزاده یا در اطراف درخت مقدس جمع می شوند و پس از پخت آش به وسیله زن های محل، مراسم دعا وروضه خوانی انجام می شود و از خداوند طلب باران می کنند. پس از صرف آش مراسم به پایان می رسد. از دیگر عقاید مردم منطقه در این زمینه، گذاشتند پایه منبر در آب یا ریختن آب به روی فردی سید است.
اگر بارندگی زیاد باشد برای این باران بند بیاید نام هفت یا چهل نفر بدون مو را بر کاغذ می نویسند و آن به بندی آویزان می کنند تا باد بخورد و باران قطع شود یا با خواندن دعا و نذورات مختلف از خداوند طلب آفتاب و درآمدن خورشید می کنند.
در روستای کرات کیاسر از توابع ساری، اگر باران ببارد و مانع فعالیت کشاورزی شود، زن های روستا به طور جمعی شعر زیر را می خوانند:ته تیکه په شال موس په
در روستا ولویه کیاسر ساری هنگامی که باران به مدت چند روز ادامه داشته باشد برای بند آمدن آن بچه های روستا قوطی های حلبی را به نخی می بندند و دو سر نخ را می گیرند و در کوچه های محل راه می روند و دسته جمعی شعر زیر را می خوانند: قوطی قوطی آفتاب کن، یک مشت برنج تو ابا کن، ما بچه های گرگیم، از سرمایی بَمِردیم، یا قرا، یا کتاب فردا بشه آفتاب.
در روستای کلیج کلا دودانگه در هنگام بارش زیاد باران، بچه های محل لباس کهنه می پوشند و با جارو و گل و لای کوچه ها را به هم می زنند و می خوانند بابروم بابروم، امروز آفتاب فردا آفتاب پیرا (پس فردا (آفتاب آنگاه افراد هر خانواده به بچه ها مواد غذایی یا شیرینی می دهند. در روستای علی آباد منطقه سواد کوه، وقت بارش زیاد باران اهالی محل پارچه ای را از امامزاده شاهزاده حسین می ربایند پس از آفتابی شدن هوا آن پارچه را به اضافه پارچه دیگر به امامزاده پس می دهند.
گرفتگی ماه و خورشید را ظل (تاریکی) می نامند و معتقدند که اژدهایی جلوی آن را گرفته است در این حالت برای رهایی و برطرف شدن تاریکی از ماه به پشت بام ها می روند بر ظرف مسی می کوبند و با تفنگی تیراندازی می کنند. علاوه بر این ها نماز آیات می خوانند و دعا می کنند.
نوروز خوانان معمولاً پانزده روز قبل از فرارسیدن عید نوروز به داخل روستاها می آیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانه های محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده می دهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می خواند، یک نفر ساز می زند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) می گویند به در خانه های مردم می رود و می خواند:
باد بهارون بیئمو / نوروز سلطون بیئمو/ مژده هادین به دوستان / گل به گلستون بیئمو / بهار آمد بهار آمد خوش آمد/ بهار با ذولفقار آمد، خوش آمد/ نوروزتان نوروز دیگر / شما را سال نو باشد مبارک صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ و نخود، و کشمش از آنان پذیرایی می کند.
شب اول زمستان را گت چله می نامند. در این شب بنا به سنت دیرین همه افراد خانواده دور هم جمع می شوند و با خوردن هندوانه، انار و سایر میوه ها، ماست و آجیل، سرمای فصل زمستان را از خود دور می کنند. اعتقاد بر این است که با خوردن ماست یا هنداونه در شب یلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد. در این شب دختران دم بخت با پوشاندن صورت خود، از هفت خانه چیزی می گیرند، اگر کسی آن ها را ندید و نشناخت، حتماً به آنچه نیت کرده اند، خواهند رسید.
آخرین ماه از سال باستانی تبری است. نورز ماه به معنی ماه نوروز نیست بلکه ماهی است که نوروز باستانی و سرسال نو در پی آن خواهد آمد. نورز ماه را مردم دیلمان اسفندار مذماه می نامند. آنان ماه فروردین (فردینه ماه) را نوروز ماه می نامند. روز بیست و ششم نوروز را مردم مازندران، عیدماه بیس شش (۲۸ تیرماه شمسی) می نامند. بسیاری از مردم مازندران این روز را روز پیروزی فریدون بر ضحاک می دانند یا روزی که فریدون شانزده ساله برای شسکت ضحاک، به طرف مقر حکومت او (واقع در کوهی روبروی امامزاده هاشم کنونی که در جاده هراز است) حرکت کرد. مردم مازندران از دیرباز و به یاد جوانان و کشته شدگان دوران حکومت ضحاک بر سردر خانه ها و در گوشه و کنار حیاط خانه و برستون های ایوانشان مشعل (سوچو) ۵ روشن می کردند و با رفتن بر سر مزار عزیزانشان و با روشن کردن شمع یاد و خاطره آنان را زنده می کردند.
سقانفار سقانپار یا سقاتالار آلونک ها یا اتاقک هایی هستند که در استان مازندران در شمال ایران برای استفاده های گوناگون ساخته می شوند.
سقانفارها که بیشتر در کنار حسینیه ها، مساجد یا محوطه گورستان ها ساخته می شدند معمولاً موقوفه ابوالفضل بودند که ثروتمندان از آن برای شرکت در مراسم سوگواری استفاده می کردند. قسمت بالای این مکان محل قرارگیری نوحه خوان بوده است و در قسمت پایین به مردم چای داده می شد. به این وسیله متولیان مراسم عزاداری سعی می کردند به این وسیله شرایط حضور مردم در بیرون مسجد و حضور آن ها برای برگزاری مراسم را به نوعی فراهم سازند.[۲] طبقه زیرین گاهی بنای محصور و گاه تشکیل شده از پایه های قطور چوبین است. سقانفارها با مواد و مصالح چوبی ساخته می شود و عمده کارکرد این بناها که به یاد ابوالفضل (ملقب به سقای دشت کربلا) ساخته شده اند در ایام ماه محرم و عزاداری های مربوط به این ماه است. سقانفارها که معمولاً دو طبقه اند، از طریق پلکان های چوبی از پایین به طبقة بالا راه دارند. طبقه اول آن مکانی است که معمولاً زنان محلی در آن جمع شده و عزاداری می کنند؛ و در طبقه دوم هم مردان در طول شب های عزا و دهه اول ماه محرم به عزاداری می پردازند. از معروف ترین سقانفارهای مازندران می توان به «کیجا محله» در شهر بابل، «شیاده» و کبریاکلا در اطراف بابل و آهنگرکلا، زرین کلا و هندوکلا در آمل اشاره نمود. گونه ای از این بنا که ساده و فاقد تزئینات است، در کشتزارها ساخته می شود و محل پاسداری از محصولات است. این نوع خاص به «ساق نفار» معروف بوده و نگهبان که «شوپه» (شب پا) نام دارد، در بلندای آن نشسته و به ایجاد صدای بلند با کوبیدن بر تشت می پردازد و حیوانات را فراری می دهد.
از دیگر مراسم سنتی و رسمی مازندران تیرماه سیزده است که در اواسط آبان (تیرما در تقویم مازندرانی) هر سال برگزار می شود. البته روایات مختلف در مورد تیرماه سیزده وجود دارد. می گویند که شب تولد حضرت علی (ع) است. می گویند پیروزی کاوه بر ضحاک و جشن مهرگان است.
در این شب همه خانواده کنار هم جمع می شوند و تا پاسی از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه و افسانه های بزرگ ترها سپری می کنند جوانان هم با در دست داشتن ترکه ای بلند که کیسه ای به انتهای آن بسته شده است. همراه کودکان به در خانه ها رفته و با سر و صدا و کوبیدن چوب به درخانه ها و لال بازی از صاحب خانه تقاضای هدیه می کنند به آن ها پول، میوه، شیرینی داده می شود. هنگامی که لال به همراه گروه خود در کوچه ها شروع به حرکت می کند این اشعار را می خواند:
لال بیمو، لال بیمو، پارسال و پیرار بیمو، چل بزن دیگه بزن، لال انه لالک انه، پیسه گنده خوانه، سالو ماه ارزون نوه، لال مار رسوا نو، لال انه لالک انه، پاربورده امسال انه، لال آمده، لال آمده، پارسال و امسال آمده، چرخ نخ ریسی را حرکت بده، به دیگ بزرم، لال آید، لال کوچک می آید، کسی که شیرینی پیس کنده می خواهد می آید، سال و ماه ارزان نمی شود، لال بزرگ رسوا نمی شود، لال می آید، لال کوچک می آید، پارسال رفته امسال می آید.
نجما نوعی آهنگ محلی مازندرانی است.
نجما، نام عاشقی است که در فراق معشوقه اش به نام «رعنا» ترانه هایی ساخته که در آهنگ ابوعطا خوانده می شود. این داستان که مانند ویس و رامین و لیلی و مجنون سرگذشت جان گداز دل داده ای را تشریح می نماید. گوینده این داستان همان عاشق حقیقی این سرگذشت می باشد. از داستان های بومی مازندران بوده و در اغلب نقاط مازندران، روستاییان آن را به یاد سپرده و در زمان جشن و شادمانی و شب نشینی ها و مجالس عروسی و سرور می خوانند. تاریخ زندگی سراینده به تحقیق به دست نیامد، ولی محقق است از زمان باستان مشهور صفحات شمال بوده است.
وَرزا جَنگ، جنگی است که در شمال ایران بین گاوهای نر سازمان داده می شود. این مراسم هم اکنون تنها در استان های گیلان و مازندران اجرا می شود. اما درگذشته، این مراسم در همه ایران معمول بود و بخشی از سرگرمی های جشن های محلی را در کنار سایر بازی هایی که از قرار دادن حیوانات علیه یکدیگر، از جمله قوچ، بوفالو، شتر، سگ های نگهبان، خرس و… استفاده می کردند تشکیل می داد.
کشتی لوچو از کشتی های محلی استان مازندران است و در گذشته در مراسم عروسی اجرا می شد. اما امروزه در بعضی از نقاط استان این کشتی همه ساله در تابستان بعد از وجین شالی، هنگام فراغت کار روستاییان، انجام می شود. در ایام دیگر مانند اعیاد مذهبی و ملی نیز کشتی لوچو برگزار می شود و جایزه برنده یک راس گاو یا گوسفند و فرش است که توسط اهالی خریداری می شود.
از آیین های قابل توجه و در عین حال منحصربه فرد مازندران که مراسمی ملی هم به شمار می رود در ارتباط با آب، مراسم ورف چال روستای اسک واقع در جاده هراز است. این رسم قدیمی و بسیار جالب، در یکی از روزهای جمعه در فاصله اول تا پانزدهم اردیبهشت ماه هرسال و زمانی که آخرین برف های زمستانی منطقه در حال ذوب شدن است، انجام می شود. زمان اجرای این مراسم قبلاً از طرف بزرگان محل که وظیفه هدایت و راهنمایی مردم و جوانان را دارند به اطلاع عموم می رسد. در روز مشخص، کلیه مردان محل برای انجام مراسم ورف چال واقع در دامنه کوه دماوند پس از صرف صبحانه، با برداشتن غذای ظهر و بساط و میوه و چای ار روستا خارج می شوند. طبق رسم، صبح زود تمام مردان باید از روستا خارج شوند و دیگر حق بازگشت به خانه را ندارند. با خروج مردان، تمام امور روستا در این روز در دست زن های محل است. زنان با اجتماع در مساجد و نقاط عمومی روستا، به اجرای برنامه هایی مانند: عروس و داماد، شاه و وزیربازی، سنگ بازی و سایربازی ها و سرگرمی های محلی می پردازند و از ورود هر مردی به داخل روستا جلوگیری می کنند. درصورتی که مردی به تذکر و اخطار زنان توجه نکند و داخل روستا شود به شدت با چوب زنان تنبیه می شود. مردان روستا نیز پس از رسیدن به محل ورف چال، اقدام به جداکردن قطعات برف از کوه می کنند و هرکس به اندازه توانش مقداری از آخرین برف زمستانی را داخل چاه بزرگ می ریزد. به اعتقاد اهالی روستای اسک، این چاه را شخصی به نام سیدحسن ولی حفر کرده و مقبره او در روستای نیاک، محل زیارت اهالی منطقه است. باپرشدن چاه از برف و پوشاندن درآن، مردان به صرف ناهار، چای و میوه در اطراف چاه می پردازند. در پایان مراسم، مردان روستا پس از نماز، دعا و شکرالهی، به روستا برمی گردند. مراسم ورف چال یا چاه برف، ریشه در مبارزه با کم آبی برای مسافران و دام ها در فصل تابستان دارد. ازآنجایی که این منطقه درگذشته یکی از مناطق دامداری محسوب می شد، دامدارها برای تأمین آب مورد نیاز دام ها و نیزاهالی درفصل تابستان که برف های روی کوه آب می شد اقدام به ذخیره کردن برف در این چاه می کردند تا در موقع کم آبی، آب مورد نیاز خود و دام ها را تأمین کنند. امروزه منطه اسک اهمیت گذشته خود از نظر پرورش دام را از دست داده است ولی اجرای این سنت قدیمی همچنان توسط اهالی روستا با شور و شوق انجام می شود.
رزین وسیله چوبی به شکل Y است که تکه نوار لاستیکی به دو سر انتهای چوب بسته می شود. بازیکن با گذاشتن سنگ لای لاستیک و کشیدن آن به طرف عقب سنگ را پرتاب می کند و گنجشک شکار می کند.
این یکی از آداب ورسوم های شهر مازندران است.
بازیکنان گردوها را دو به دو روی یکدیگر چیده و هر یک به نوبت با گردویی به نام کل یا تیره (گردوی بزرگ تر) به گردوها می زنند. اگر نفر اول به گردوها زد و آن ها را انداخت فعلاً برنده محسوب می شود و بقیه بازیکنان باید به تیره او بزنند هر کسی موفق شد صاحب همه گردوها می شود در غیر این صورت نفر اول همه گردوها را جمع می کند.
در بیشتر نقاط شهری و روستایی استان رسم بر این است که در دهمین روز تولد نوزاد عده ای از بستگان و آشنایان برای صرف ناهار دعوت شوند پس از صرف ناهار و چای و شیرینی مادر بزرگ یا قابله کودک را در گهواره می بندند در بعضی مناطق اگر نوزاد فرزند اول باشداین وظیفه را مادر بزرگ طرف مادری به عهده می گیرد سپس مدعوین پولی به عنوان هدیه در گهواره طفل می گذارند. در بعضی از روستاهای شهرستان نور پس از خوابانیدن نوزاد در گهواره، بستگان طرف مادری نوزاد، روی گهواره گردو یا نبات می شکنند یا گهواره را چند بار به شدت تکان می دهند این کار به این دلیل انجام می شود که اگر در طول زندگی بین پدر و مادر نزاعی رخ داد گوش طفل به سر و صدا عادت کرده باشد.
یکی از مراسم دوران کودکی مراسم دندون سری است که هم زمان با ظاهر شدن اولین دندان های طفل برگزار می شود. در این مراسم مادر کودک شیر برنج یا آشی که انواع حبوبات در آن وجود داشته باشد می پزند و کاسه ای از اش را به خانه فامیل ها و دوستان می دهد معمولاً رسم است که افراد هنگام پس دادن کاسه، هدیه ای مانند جوراب، روسری یا پول در آن می گذارند.
علم گردانی و نخل گردانی از قدیمی ترین سنت ایرانی و مازندران است که همه ساله در تمامی مناطق مازندران انجام می شود.
این مراسم در عروسی ها انجام می شود که در آن به بازی های محلی و آواز خوانی مازندرانی می پردازند و مردم به شادی پرداخته و در کنار آن به مراسم عروسی می پردازند.
| [
{
"answer1": "تیرگان یکی از جشن های ایرانی در روز سیزدهم تیرماه است",
"answer2": "مردم این روستا معتقدند که فریدون بعد از شکست ضحاک و از آنجائیکه می بایستی او را در غاری در کوه دماوند به زنجیر بکشد به سمت قله دماوند به راه افتاد",
"distance": 2488,
"question": "جشن تیرگان در چه روزی برگزار می شود و چه شباهتی بین جشن نورگون و شکست ضحاک وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "«کتول» به معنای «بالا»، «بلندی» و همچنین «بزرگ» یا «دراز» در طبری بکار رفته است.",
"answer2": "عمده کارکرد این بناها که به یاد ابوالفضل (ملقب به سقای دشت کربلا) ساخته شده اند در ایام ماه محرم و عزاداری های مربوط به این ماه است.",
"distance": 10771,
"question": "موسیقی کتولی به چه معناست و سقانفارها در چه ایامی کاربرد دارند؟"
},
{
"answer1": "آیین ویژه سنتی ۲۶ عید ماه طبری هر سال در تاریخ ۲۸ تیرماه شمسی در بیشتر روستاهای استان برگزار می شود.",
"answer2": "مردم نوا نیز در پاسخ آن آتش گون ها را بر سر طنابی بسته و پس از آتش زدن، آن را بالای سر به گردش درآوردند",
"distance": 2463,
"question": "مراسم ۲۶ عید ماه طبری در چه تاریخی برگزار می شود و در جشن نورگون، مردم چه چیزی را آتش می زنند و می چرخانند؟"
},
{
"answer1": "در این ماه صله رحم را به جای آورده و به فقرا و محرومان و آشنایان افطاری می دهند.",
"answer2": "این مراسم هم اکنون تنها در استان های گیلان و مازندران اجرا می شود.",
"distance": 8299,
"question": "در ماه رمضان مردم چه کاری برای بهره مندی از ثواب انجام می دهند و مراسم ورزاجنگ در چه استان هایی برگزار می شود؟"
},
{
"answer1": "مردم به دیدن سادات می روند؛ و سکه ای را به عنوان ته کیسه یا پارچه سبز و سفید رنگ از دست سید یا سیده به عنوان تبرک دریافت می دارند",
"answer2": "سقانفارها که بیشتر در کنار حسینیه ها، مساجد یا محوطه گورستان ها ساخته می شدند معمولاً موقوفه ابوالفضل بودند که ثروتمندان از آن برای شرکت در مراسم سوگواری استفاده می کردند.",
"distance": 4909,
"question": "در روز عید سادات مردم چه کاری انجام می دهند و سقانفارها معمولا در کجا ساخته می شدند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
526 | : شهرستان تاکستان
شهرستان تاکستان یکی از شهرستان های استان قزوین ایران است. مرکز این شهرستان، شهر تاکستان است. نام تاتی این شهر "سیادن" است که پیش از تأسیس فرهنگستان ایران در منابع فارسی با همین نام آمده است. شهرستان تاکستان پرجمعیت ترین منطقه تات نشین ایران و جهان است. خرمدشت، اسفرورین، نرجه و ضیاءآباد ونیکویه دیگر شهرهای شهرستان تاکستان هستند.
جمعیت این شهرستان بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۹۷٫۳۵۷ نفر بوده است. جمعیت این شهر در سال ۱۳۸۸ بیش از ۹۰۰۰۰ نفر می رسد و بعد از قزوین پرجمعیت ترین شهر استان است.
شهرستان تاکستان در شمال غربی فلات مرکزی ایران بین مدارهای ۴۹ درجه و ۱۰ دقیقه تا ۴۹ درجه و ۴۸ دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ و مدارهای و مدارهای ۳۵ درجه و ۴۰ دقیقه تا ۳۶ درجه و ۲۱ دقیقه عرض شمالی از استوا واقع شده است ارتفاع متوسط شهر تاکستان از سطح دریا ۱۲۶۵ متر می باشد. این شهر در طول شرقی ۴۹ درجه ۴۲ دقیقه و عرض شمالی ۳۶ درجه ۴ دقیقه ۱۵ ثانیه قرار دارد فاصله شهر تاکستان تا شهر قزوین ۳۵ کیلومتر و تا تهران ۱۸۵ کیلومتر است فاصله هوایی تاکستان تا تهران ۱۴۹ کیلومتر می باشد این شهرستان از شمال به کوهین و جاده ترانزیت از شرق به قزوین از جنوب به دانسفهان بویین زهرا و ساوه از غرب به شهرستان ابهر از استان زنجان ممحدود می گرد.
شهرها: تاکستان و نرجه و نیکویه
شهرها: اسفرورین
شهرها: خرمدشت
شهرها: ضیاءآباد
شهرستان تاکستان در ۱۸۰ کیلومتری تهران و ۳۰ کیلومتری جنوب باختری قزوین قرار دارد مساحت تاکستان در حدود ۲۵۳۶ کیلومتر مربع می باشد این شهرستان دارای ۵ شهر ۹ دهستان ۱۳۳ آبادی می باشد و جمعیت در حدود ۲۰۰ هزار نفر را در خود جای داده است.
شهرستان تاکستان با داشتن بیش از ۳۵ هزار هکتار باغ انگور دومین شهر تولیدکنندهٔ انگور در کشور به شمار می رود و به همین منظور در سال ۱۳۱۷ خورشیدی در دورهٔ پهلوی اول از سوی فرهنگستان زبان نام این شهر به طور رسمی از سیادن به تاکستان تغییر یافت. زبان اصلی این شهرستان تاتی است.تات بازمانده ای از اعماق تاریخ با رنگ بوی فرهنگ کهن و پیشینه دار ماد، پیشینه ای به عمق پیچیدگی زبان و آداب رسوم و جشن ها و باورهای این منطقه می باشد. آثار زندگی پیش از تاریخ در تپه های باستانی، از جمله خله کو (کوه خاکستر)، منطقه ارزشمند حفاظت شدهٔ باشگل با تنوع شگفت انگیز گیاهی و جانوری، برج ها بناها، قلعه های، پل ها، دشت ها، کوهستان های زیبا، شهرها و آبادی ها و محیط های بکر طبیعی، غارها، چشمه های آب معدنی و بیش از ۳۰۰ اثر شناسایی شده ۱۹۷ اثر دیگر که به ثبت شده، از ویژگی های شهرستان تاکستان می باشد.
مردم مرکز شهرستان (شهر تاکستان) و شهر اسفرورین و روستاهای قرقسین، خروزان تات هستند و به تاتی سخن می گویند. البته در روستاهای دیگر هم سخن گفته می شود.
تاتی یکی از زبان های باستانی است و نزدیکی ساختمان دستوری و آوایی آن به زبان های ایرانی کهن مانند مادی قابل اثبات است. تاتی از شاخه زبان های شمال غربی است.
در شهرستان تاکستان ۳۰۳ اثر باستانی شناسایی شده است. از این تعداد ۱۹۶ اثر به ثبت ملی رسیده است.
۱۰۷ اثر دیگر در نوبت اخذ شماره ملی می باشد. ۸۶ اثر دیگر به تازگی شناسایی شده، و پس ازارایه نظریهٔ کارشناسی سازمان میراث فرهنگی کشور، نسبت به ارائه مدارک لازم جهت تعیین نوبت واخذ شماره ثبت ملی اقدام خواهد شد.
- بیش از ۲۰۰ تپه باستانی از نوع مسکونی و دیده بانی مر بوط به پیش از تاریخ، دوره تاریخی و …
از جمله: تپه های خله کو، خندا، شیزر، قرق، اک، گیلک تپه، بالا، سلک، خرم آباد، نجات، چخماق، تنه تپه، نر گه، زرلان، و لازگرد، کندر، کی وران، تپه ی: خروزان، اسفرورین، شارین، نهاوند، یوسف آباد، اسپند تپه و …
تپه راه خرم آباد (به تاتی: "خرام باده را"): آنچنان که از نامش پیداست، این تپه در جنوب تاکستان و درابتدای جاده ای که به روستای خرم آباد می رود، قرار دارد. این تپه از تپه های باستانی تاکستان به شمار می رود که هنوز مورد بررسی و کاوش های علمی قرار نگرفته است اما دیده ها و شنیده های نویسنده و آثار بر جای مانده روشن می سازد که حفاری های افراد آماتور و سارقان اشیای عتیقه چند مر تبه بر روی این تپه ارزشمند صورت گرفته است. این عمل موجب تخریب بخشی از این تپه شده و آثار بدست آمده به سرقت رفته است !؟
شایان ذکر است که شور بختانه قسمت هایی از این تپه توسط افراد ناآگاه در برابر سکوت وبی توجهی مسئولان به کلی تخریب شده است !! به گفته یک مقام آگاه محلی در یکی از حفاری های قاچاقچیان عتیقه در فاصله سال های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ تعدادی ظروف سفال واشیای قدیمی و کوزه ای دارای ۳۰ سکه طلا با مهر و نشان دوره دیلمیان بدست آمده و به سرقت رفته است. ۳۰ سکه طلای یاد شده بامهر عزالدوله دیلمی بوده است.
قیزقلعه یا دژ آناهیتا یکی از قلعه های بزرگ و مهم شهرستان تاکستان است که در ۲۰ کیلومتری تاکستان و در ۳ کیلومتری روستایی به نام آبکلو از بخش ضیاءآباد قرار دارد این قلعه بر روی کوه سنگی بزرگ و منفردی که بر تمام نواحی اطراف مسلط است، جا خوش کرده است. بقایای بر جای مانده نشان می دهد که این بنا دژ عظیم و شکوهمندی بوده است که به دورهٔ ساسانی در ایران تعلق دارد و همچنین یادآور آیین مهری (مهرگرایی) در این سرزمین است و از کیلومترها مسافت قابل مشاهده است. آناهیتا فرشته و نگهبان آب و فراوانی و زیبایی و باروری و خواهر خورشید (مهر) در نزد ایرانیان دارای مقام بلند و ارجمندی بوده است. به احتمال زیاد «اردویسور آناهیتا» نیز چون میترا از ایزدانی بود که پیش از پیدایش زرتشت، توسط مردم ایران و نواحی اطراف - ولو به نام های دیگر - مورد ستایش قرار می گرفت. از بلندی این کوه می توان تمامی نواحی پیرامون را تا فاصلهٔ دوردست مشاهده کرد. این قلعه از سه سو به پرتگاه های عمیق و مخوف منتهی می گردد و تنها راه دسترسی به آن از ناحیه جنوب است. در این مسیر آثاری از سکوهای متعدد دیده می شود که نشانگر آن است که در زمان آبادانی، این پله ها به جهت دسترسی آسان به این قلعه ساخته شده است. شواهد و کاوش های علمی صورت گرفته در سرتاسر ایران نشان می دهد قلعه ها یا دژهای بسیاری با نام قلعه دختر یا دژ آناهیتا حضور دارند که همهٔ این آثار، از سه جهت با صخره کوهستانی با ارتفاع غیرقابل نفوذ محصور است و بر هر صخره باروی بلند و برج های دیده بانی ساخته شده، مشاهده می گردد و در برخی برج ها و باورها به دلایل مختلف تخریب شده اند. از آثار به جا مانده از این بنا جزرهای یک چهار تاقی است که از سنگ و ساروج ساخته شده است اما تاق آن فرو ریخته است پایه های باقی مانده بسیار سترگ است و ابعادی در حدود ۳ متر دارد و فاصلهٔ هر پایه تا پایه بعدی حدود ۴ متر و هشتاد سانتی متر است. مصالح بنا از سنگ لاشه و ملات ساروج است علاوه بر سنگ در برخی از قسمت های قلعه آجر نیز به کار رفته است که ابعاد آن نظیر آجرهای دوره ساسانی است. ترکیب شگفت آور سنگ لاشه با آجر و فرو رفتگی ها و برجستگی های هماهنگ در سطح دیواره ها، تزیینات بسیار زیبا و مقرنس از جمله زیبایی ها و طرح های این اثر تاریخی است. این بنا با شماره ۲۱۴۱ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
در کناره جنوب شرقی شهر تاکستان برجی آجری از بناهای دوره سلجوقی بر جای مانده که به نام بقعه پیر شناخته می شود. این بنا یک چهار طاقی است که هر ضلع آن در خارج ۶٫۵۰ متر و از داخل ۴٫۴۰ متر می باشد. متأسفانه از تزیینات فراوان و کهن این بنا تنها دو رج طاقنماهای کوچک سه کولی تزیینی باقی مانده که به کمک آجرکاری خفته و رفته ایجاد شده و از بند کشی های نقش دار برخوردار است. گنبد بنا – که دوپوش و مخروطی بوده در اثر تعمیرات تغییر شکل یافته – به کمک چهار فیل پوش واقع در کنج ها و طاقنماهای میان آن ها و سپس کاربندی های شبه طاقنما ی کوچک که بین هر فیل پوش و طاقنما ی بزرگ ایجاد شده بر پا گشته است و در داخل آن ها نیز با آجر چینی، طرح های هندسی – از جمله صلیب شکسته، صلیب ایرانی یا چلیپا یا گردونه مهر – به وجود آورده اند.
بنظر می رسد کهن ترین آیینی که از علامت صلیب (چلیپا) به عنوان نماد دینی استفاده کرده مهرپرستان بوده است اما هیچ تاریخ دقیق و مشخصی برای پیدایش و چگونگی آیین میترا وجود نداردهرآنچه تا کنون گفته شده فرضیات است و نمی توان تاریخ دقیق برای آن تعیین کرد با یافته هایی که تا کنون آشکار شده می توان گفت کهن ترین دین ایرانی میترایی بوده است و قدیمی ترین علامتهای کشف شده از صلیب مربوط به آیین مهرپرستی است. کردستان و گیلان و قوم ماد و کاسی از جمله اقوام و مناطقی است که میترایی و مهرپرستی در مورد آن ها گزارش شده است(احسان طبری). صلیب + ساده شده از شکل ها و تصوراتی است که از خورشید وجود داشته مانند دایره هایی با ۱۶- ۲۴- ۱۲ شعاع یا پرتو بنظر می رسد در یک دوره تکاملی تصویر خورشید از شکل گل آفتاب گردان به علامت+ ساده تر شده است و تنها با شکل + و یاضربدر و شکل ستاره پنج پر * درآوردند گفتنی است که علامت * که بر روی کلاه کوروش کبیر دیده می شود نیز آیکون خورشید است ولی امروزه آن را با علامت ستاره می شناسیم. شکل ۱۲ پر صلیب هم وجود دارد که ممکن است همزمان آیکون خورشید و ۱۲ ماه سال باشد. اما در مجموع می توان گفت + صلیب یا چلیپا یا چار پایه یا چهار پره، آیکون ساده خورشیدتابان است ممکن است ۴ خط آن نماد فصل های سال یا نماد ۴ عنصر اصلی آب - باد و خاک و نور باشد. خورشیدپرستی و آیین مهر یا میثرا در مصر و ایران و هند و بخشی از اروپا قرن ها قبل از مسیحیت وجود داشته است احتمالاً آیین مهرپرستی ابتدا در شمال غرب ایران رایج بوده است اما نشانه های بارز این آیین در ۴ صلیب آریایی نقش رستم قابل مطالعه است. دین زرتشتی ادامه آئین میترایی است. به هر حال صلیب و ایکون خورشید موضوعی است که بتازگی و در سال ۱۳۸۳ در یک مقاله فارسی مطرح شده ولی اهمیت زیادی دارد واثبات آن می تواند در دنیای مسیحیت واکنش های سختی را در پی داشته باشدهنوز اسناد علمی محکمی این فرضیه را پشتیبانی نمی کند. اما با توجه به چند نمونه چلیپای کشف شده و سنگ نگاره های کردستان و لرستان و گیلان که قدمت بیشتر از سه هزار ساله دارندو کشف بعضی علامتهای خورشید در قبر فرعون و همچنین در تمدن ایران - بین النهرین و هند اثبات این فرضیه به واقعیت نزدیک تر شده است. آیا مسیحیان علامت صلیب راهم مانند درخت سرو و شب یلدا و غسل تعمید ازمیترائیسم ایرانی گرفته اند؟ [۱] با توجه به اینکه اقوام آریایی و ادیان و مذاهب منطقه ایران و روم شرقی به ویژه میترائیسم این سمبل هارا به طور گسترده استفاده می کرده اند و این نمادها در دوره خشایار و داریوش به مصر نیز منتقل شده است؛ و حورس، خورشید خدای فرعون های مصری هم بوده است. کار برد صلیب به عنوان نماد مسیحی به صورت دایره ای به صورت دوپایه در پایین و دوپایه در بالای دایره اولین بار در میان مسیحیان مصر و قبطی ها دویست سال بعد از میلاد مسیح ظاهر شده است که این نوع صلیب دایره دار همان صلیب خورشید پرستان است بنابراین بنظر می رسد که صلیب نیز همانند درخت سرو که یکی دیگر از نمادهای میترایی یا پارسی است به مسیحیت راه پیدا کرده و مسیحی شده است. چلیپا- سرو- گاو- شیر - عقاب - اسب از مهم ترین سمبل های ایرانی است بطوریکه پادشاهان و بزرگان و حتی افراد معمولی نام این سمبل ها را بر روی فرزندان خود می گذاشته اند و مهر و نشان خود را از این سمبل ها انتخاب می کرده اند نام اسب و شیر و شاهین از رایج ترین نام ها بوده است مانند صد اسپ - پاشه (باشه)(نوعی عقاب) شیراسب و کهن اسب - تیز اسب و.. ...
این بنا در نزدیکی گورستان روستایی به همین نام از بخش ضیاآباد شهرستان تاکستان قرار دارد بنا شکل مستطیل دارد و دارای حرمی مربع شکل است که در جلوی آن ایون ورودی در کنار دو فضای کوچک جنبی در نمای شرقی و غربی آن قاب بندی و چهار تاقی مشاهده می شود و ضلع شمالی آن سه تاق نما دارد گنبد بنا دو پوش و بدون کاشی کاری و ببه وسیله های تیرهای چوبی مهار شده است تزیینات بنا در داخل شامل رنگ آمیزیبندی و در خارج به صورت طرح های ساده آجری کاری در میدان تاق نماها و ورودی فضاهای جنبی نمایان است این بنا از آثار دورهٔ صفویه می باشد
تپه سلک (به تاتی: "زلکه تپه"): سلک یعنی سفال، هر ظرفی که از جنس سفال باشد. این تپه در جنوب خاوری تاکستان و در ناحیه شمال باختری تپه خندا و در حدود ۴ کیلومتری آن واقع است. تپه سلک دارای مساحت تقریبی یک هکتار و بلندی آن به ۷متر می رسد. با توجه به شیب ملایم زمین های پیرامون تپه و آثار برجای مانده از حفاری های ناشیانه و… بنظر می رسد که مساحت تپه یاد شده، بسیار بیشتر از مساحت کنونی آن بوده است اما در طول زمان به علت عوامل طبیعی و انسانی از بین رفته وبخش هایی از آن درناحیه شمال خاوری به زراعت و باغداری اختصاص یافته است! و…
امام زاده ولی:
این بنا بر روی صفحه طبیعی سنگی نسبتاً کوتاهی قرار دارد ازاره بنا با تکه سنگ های قهوه ای رنگ در دو ردیف تا ارتفاع ۱ متر ساخته شده و بقیه آن با آجرهای ساده کار شده است در نمای بیرونی ۳ دیواره آن طاق نماهایی مشاهده می شود شکل بنا مکعب است و بر روی آن گنبد بنا قرار گرفته است این گنبد در ناحیه پایین به صورت استوانه و در قسمت بالا به صورت گنبدی شکل کار شده است این بن از دوره آثار ایل خانی به شمار می رود. گفته می شود این امام زاده از نوادگان امام موسی کاظم می باشد.
این بنا در ۱۲ کیلومتری جنوب خاوری تاکستان و در روستای خرم آباد قرار دارد. در ساخت بنا از آجر، ملات گل و گج استفاده شده است. در سوی شمالی بنا آجر لعابدار فیروزه ای در طرح های هندسی لوزی دیده می شود و نیز شکل تزییتی دیگری که در چهار گوشه آن نقش چلیپا بکار رفته است، بر سطح بنا طراحی شده است. در لبه های بنا نیز دو ردیف آجرچینی با همان آجر لعاب دار دیده می شود که بخشی از آن به دلیل عوامل طبیعی فرو ریخته است. با توجه به ویژ گی های ساخت بنا و عناصر تزیینی که در آن به کار رفته است، می توان این بنا را از آثار دورهٔ صفویه به شمار آورد. بنای میل به شمارهٔ ۲۰۱۳ در تاریخ ۱۳۷۷/۰۲/۱۲ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
این ساختمان از بناهای دورهٔ پهلوی است که هم زمان با عمارت بانک ملی و ساختمان شهرداری در منطقهٔ فلاحت پیشین که امروز بلوار اصلی شهر است، بنا شده است. ساختمان اصلی این بنا بسیار بزرگ بوده و از سه طرف محدود به خیابان بوده است از ناحیه خاور به خیابان توحید امروزی و از باختر به خیابان شهرداری کنونی و از جنوب محدود به بلوار است. این مدرسه دارای سه درب ورودی بزرگ بوده است یکی در ضلع خاوری یکی در ضلع باختری و دیگری در ضلع جنوبی قرار دارد که هم اکنون محل ورود به ادارهٔ میراث فرهنگی است. بنای مدرسه ابتدایی امروز که پیشتر در همان فضا مدرسهٔ شبانه روزی دایر بوده است و ساختمان دبیرستان خدمات که بعدها اداره آموزش و پرورش و… در آن فعالیت می کرد و امروزه فروشگاه شماره ۲ فرهنگیان در آن دایر است، در همین فضای مدرسه خیام پس از تخریب قسمتی از آن بنا شده است. شور بختانه از این بنا تنها محوطهٔ میراث فرهنگی کنونی باقی مانده است و باقی بنا به دلایلی نا معلوم و به بهانهٔ فرسوده بودن تخریب شده است و در جای آن بناهای دیگری ساخته شده است در آغاز این بنا محل استقرار نمایندهٔ رضا شاه پهلوی آقای عابدین خان عالی خانی خراسانی جهت سروسامان دادن به وضعیت کشاورزی و درآمد وامور داخلی تاکستان بوده است و از فضای پشتی آن که دو درب ورودی شرقی و غربی داشت به عنوان انبار غله و مالیات ها و بهره های ملوکانه استفاده می شده است. بعدها از همین فضا به عنوان سرباز خانه استفاده می شد. در شهریور ۱۳۲۰ که نیروهای آمریکایی و انگلیسی، هندی و روسی در ایران حضور داشتند، فرماندهٔ نیروهای ارتش روسیه به هنگام اشغال شمال ایران تا حدود تاکستان و نواحی اطراف آن تا منطقهٔ فارسجین در این ساختمان مستقر گردید. زمانی که نخستین نماینده آموزش و پرورش از سوی وزارت مطبوع به تاکستان داده شد، دفتر نمایندگی در همین مکان دایر بوده است از سال های پس از آن به عنوان مدرسه خیام کاربری داشته است. پس از بارندگی شدید و افتادن سیلاب در مدرسه، کلاس های درس به مدرسه نو بنیاد سعدی و جامی منتقل شد و از آن پس قسمت هایی از ناحیه شمالی، خاوری و باختری بنا یاد شده، تخریب شد. در ساختمان باقی مانده که اکنون اداره میراث فرهنگی در آن دایر است، بنیاد پهلوی تا پایان سال ۱۳۵۷ فعالیت داشته است، این بنیاد، در سال های پس آن به عنوان بنیاد علوی به جاهای دیگر منتقل شده و به کار خود ادامه داد. پس از آن اداره آبخیز داری و مراتع و سر جنگل داری تا سال ۶۲ در این ساختمان فعالیت داشته است. از آن پس اتحادیه انجمن های اسلامی حدود ۳ الی ۴ سال در همین ساختمان فعالیت نمود. از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۰ پس از بازسازی و مرمت قسمت هایی از بنا ی یاد شده، این ساختمان در اختیار اداره میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگردی شهرستان تاکستان قرار گرفت. مدرسه خیام با شمارهٔ ۲۱۶۶ به تاریخ ۱۳۷۷/۰۸/۲۰ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
این بنا به شکل ۶ ضلعی و به طول ۳٫۹۰ متر است و در حاشیه ضیاآباد شهرستان تاکستان قرار گرفته است این بنا شامل ۳ بخش است دو بخش الحاقی آن کاملاً نوساز و فاقد هر گونه ارزش هنری است شکل داخلی بنا نیز ۶ ضلعی است و دارای نازک کاری است گنبد بنا از نوع ۲ پوش است و بنا دارای تزیینات آجر کاری در میان تاق نماها است و در گوشه سازی های داخل آن نقوش گل و گل و بته مشاهده می شود این بنا از آثار قرن نهم هجری است.
منطقهٔ حفاظت شده باشگل:این منطقه با مساحت ۲۶۰۰۰ هکتار در۸ کیلومتری شمال باختری تاکستان و در محدوده دهستان قاقازان قرار دارد. این منطقه با توجه به موقعیت خاص جغرافیایی دارای زیستگاه گوناگونی است. در بخش های جنوبی این زیستگاه آهو و در باقی نقاط تپه ماهور آن زیستگاه قوچ و میش است. به دلیل خالی از سکنه بودن برخی از روستاهای این منطقه، ناحیهٔ یادشده برای حیات وحش بسیار مناسب است. افزون بر آهو، قوچ و میش جانوران دیگری چون گرگ، روباه، شغال، گراز و خرگوش … نیز در آن زندگی می کنند. قلعهٔ دختر و بنای امامزاده هفت صندق در این منطقه قرار دارند
تپهٔ باستانی نرگه: تپه باستانی نرگه به درازای ۲۲۰ متر و پهنای ۱۸۰متر و بلندی ۲۶ متر از سطح زمین می باشد. این تپهٔ کهن در درون دشت هموار تاکستان و در نزدیکی شامی شاپ تاکستان و یک آبادی به همین نام قرار گرفته است. این آبادی امروز تبدیل به شهر شده است. شهری کوچک اما زیبا. آثار بدست آمده از این تپه مربوط به عمق ۵/۸ متر است و به هزارهٔ نخست میلادی تا عصر صفوی تعلق دارد. نام این ناحیه در عصر ساسانی هرگه بوده، بعداً نرگه به معنای شکار گاه آهو وبا یورش عرب به ایران زمین و نفوذ خط عربی به جای حرف (گ) پارسی حرف (ج) عربی جانشین شده و واژه نرگه به صورت نرجه درآمده است! هنوز هم مردم خوب ساکن در نرگه و تاکستان نام این شهر را نرگه می خوانند. تنها در سیستم اداری آن را نرجه می نویسند!؟
تپه قرق: این تپه در جنوب باختری تاکستان و در جاده قدیم اک (اکه راه) است. بلندی تقریبی این تپه ۲۰متر و در فضایی در حدود ۲هکتار قرار دارد. بخش هایی از قسمت خاوری و باختری این تپه آسیب دیده است. بر روی تپه در ناحیه شمالی آثار چند مرحله حفاری ناشیانه و غیر علمی و یک دهانه چاه مشاهده می گردد.
گفتنی است که در حفاری قاچاقچیان اشیای عتیقه بر روی این تپهٔ بزرگ و مهم تعدادی آثار مربوط به دوره ساسانی و دوره های پس از آن بدست آمده است که تعدادی از ان نصیب میراث فرهنگی شده است.
گیلک تپه: تپهٔ گیلک از تپه های قدیمی تاکستان است که در جنوب تپهٔ قرق قرار دارد. هنوز در این تپه حفاری های علمی صورت نگرفته است. این تپه از تپه های دیدبانی به شمار می رود. هم اکنون بلندی این تپه به ۳ تا ۴ متر می رسدو در زمینی به مساحت یک هکتار قزاز گرفته است.
| [
{
"answer1": "زبان اصلی این شهرستان تاتی است.",
"answer2": "نام تاتی این شهر \"سیادن\" است که پیش از تأسیس فرهنگستان ایران در منابع فارسی با همین نام آمده است.",
"distance": 1588,
"question": "زبان اصلی مردم شهر تاکستان چیست و نام تاتی این شهر قبل از تاسیس فرهنگستان چه بوده است؟"
},
{
"answer1": "قیزقلعه یا دژ آناهیتا یکی از قلعه های بزرگ و مهم شهرستان تاکستان است که در ۲۰ کیلومتری تاکستان و در ۳ کیلومتری روستایی به نام آبکلو از بخش ضیاءآباد قرار دارد",
"answer2": "بقایای بر جای مانده نشان می دهد که این بنا دژ عظیم و شکوهمندی بوده است که به دورهٔ ساسانی در ایران تعلق دارد",
"distance": 247,
"question": "قلعه دختر یا دژ آناهیتا در کدام بخش شهرستان تاکستان قرار دارد و این قلعه به چه دورهای تعلق دارد؟"
},
{
"answer1": "سلک یعنی سفال، هر ظرفی که از جنس سفال باشد.",
"answer2": "این تپه در جنوب خاوری تاکستان و در ناحیه شمال باختری تپه خندا و در حدود ۴ کیلومتری آن واقع است.",
"distance": 44,
"question": "تپه سلک به چه معناست و در کدام قسمت شهرستان تاکستان قرار گرفته است؟"
},
{
"answer1": "این بن از دوره آثار ایل خانی به شمار می رود.",
"answer2": "در ساخت بنا از آجر، ملات گل و گج استفاده شده است.",
"distance": 181,
"question": "بنای امامزاده ولی متعلق به چه دورهای است و در ساخت آن از چه مصالحی استفاده شده است؟"
},
{
"answer1": "در آغاز این بنا محل استقرار نمایندهٔ رضا شاه پهلوی آقای عابدین خان عالی خانی خراسانی جهت سروسامان دادن به وضعیت کشاورزی و درآمد وامور داخلی تاکستان بوده است",
"answer2": "در ساختمان باقی مانده که اکنون اداره میراث فرهنگی در آن دایر است",
"distance": 891,
"question": "مدرسه خیام در دوره پهلوی چه کاربردی داشته است و اکنون چه نهادی در آن مستقر است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
527 | : جنگ ترکیبی
طی دههٔ گذشته مباحث و مطالب زیادی در مورد «تغییر شیوهٔ مبارزه، پس از دورهٔ جنگ سرد» مطرح شده است. برخی از کارشناسان بر این باورند که «انقلابی در شیوه های مرسوم جنگ» پدید آمده است. فرانک هافمن این بحث ها و نوشته ها را با توجه به درک کامل این نکته که جهان در حال ورود به دوران زمانی خاصی است (زمانی که دشمنان آمریکا و غرب انواع مختلفی از جنگ را به طور هم زمان به کار می گیرند) مطرح می کند. وی این ایده را «جنگ ترکیبی» می نامد. هافمن اشاره می کند که دشمنان امروز و آینده، مجموعه الگویی از جنگ های مختلف را بکار خواهند گرفت. نیروهای شبه دولتی، اغلب ممکن است حالت هایی از جنگ غیرمعمول را بکار بگیرند، اما اگر نبرد معمول (سنتی)، آن ها را به اهدافشان برساند، در آن حضور خواهند یافت. به طور مشابه ممکن است که حکومت ها علاوه بر روش های مرسوم جنگ (برای رسیدن به اهدافشان) در نبردهای غیرمعمول نیز شرکت کنند
وقایع ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی باعث پایان دوران بروز جنگ های معمول و استفاده مطلق از این شیوهٔ جنگ شد و نظریه پردازان نظامی را مجبور به تغییر دیدگاه هایشان کرد. دوران جدید سیاست گذاران و برنامه ریزان نظامی را متوجه شیوهٔ جنگی ویژه ای کرد و موجب نگرانی کارشناسان نظامی شد. در حال حاضر نیز پیش بینی های انجام شده از آیندهٔ جهان، خبر از وقوع بحران های شدید و نگرانی های فزاینده می دهد. نظریه پردازان مطرحی نظیر دکتر بروس هافمن اشاره می کنند که نوع جدیدی از تروریست ها با تفکرات افراطی به وجود آمده اند که در شرایط مختلف به طور مثال در عراق و افغانستان به خوبی آموزش می بینند و با انگیزه و مهارت بیشتری به کشورشان جهت انجام اعمال مجرمانه و تروریستی بازمی گردند یا در نقاط درگیری دیگری حضور می یابند. سیر تکاملی گروه های تروریستی باعث شده تا آن ها برای مبارزه با ارتش های مجهز دنیا نظیر آمریکا جسورتر شوند و تمایل بیشتری برای جنگیدن با ارتش های مدرن داشته باشند از حملات سال های ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ شورشیان ایرلندی به واحدهای نظامی ارتش بریتانیا، توانایی مجاهدان افغانستان در سال ۱۹۸۰ و تجارب شورشیان چچن در مقابله با ارتش روسیه می توان به عنوان نمونه های این سیر تکاملی یاد کرد. در اتفاقات بالکان نیز (بعد از دوره حکمرانی یوگسلاوی) فعالیت های غیرمعمول، سنتی، تروریستی و مجرمانه به شکل کاملی رخ داده است. موارد بالا را می توان به عنوان نسل اول جنگ های ترکیبی معرفی کرد
در جنگ های نظامی و غیرنظامی که با اهداف ملی و فراملی روی می دهند، معمولاً محدودهٔ جنگ قابل پیش بینی است و می توان در آن ها از تمام ابزار موجود و روش های ترکیبی استفاده کرد
جنگ عراق و افغانستان، پیش بینی معروف ژنرال کرولاک را در مورد جنگ های آینده ثابت می کند. وی بر این باور بود که جنگ های آینده شباهت کمتری به عملیات وسیع طوفان صحرا دارد و بیشتر شبیه به جنگ موسوم به «فرزند خوانده چچن» است. نیروهای چچنی از تاکتیک های ترکیبی در شهرها و مناطق حضورشان استفاده کردند تا میزان حملات روسیه را کاهش داده یا خنثی کنند. این الگو نه از سیر مطالعات شورای امنیت ملی و نه با اسناد متعدد به دست آمده در بیروت، موگادیشو یا سارایو توسعه نیافته است. اقدام دیر هنگام پنتاگون نسبت به تحلیل جنگ های غیرمعمول و حفظ ثبات عملیات ها، باعث شد که شورای امنیت ملی آمریکا به بررسی ابعاد جنگ های آینده و میزان منابع مورد نیاز سرعت بخشد. کارشناسان به منظور تحلیل چالش ها و فرصت ها، تحقیقی را با عنوان «تغییر ابعاد جنگ» آغاز کردند که هدف آن بررسی حالت های طرح ریزی شده و تغییرات ابعاد جنگ است. بسیاری از کارشناسان، جنگ های اخیر را با عنوان جنگ های نوین که دارای ویژگی های مخصوص به خود نظیر خشونت جنسی، جنبه های جنایی و اعمال خشونت آمیز است، توصیف می کنند.
برای به کارگیری این مفاهیم اساسی در جنگ های قرن ۲۱، باید تأثیر محصولات جانبی پیچیده تکنولوژی را نیز در نظر گرفت. از ساخته شدن نفربرهای هوایی و زیردریایی های هسته ای گرفته تا پیشرفت های رخ داده در صعنت هوانوردی و طراحی هواپیماهای بدون سرنشین و خودروهای تاکتیکی فوق سبک تا رشد فعالیت های فضایی و فضای سایبری همگی تأثیر زیادی بر استراتژی و ویژگی های جنگ داشته اند، اما ماهیت اساسی جنگ را تغییر نداده اند. پیشرفت تکنولوژی در سیستم های اطلاعاتی نیز باعث کاهش «ابهامات موجود در جنگ» شده، اما ساختار این دستگاه ها باعث شکل گیری آسیب های جدیدی در سیستم عملکردی نیروهای نظامی شده است که به عنوان نمونه می توان به گسترش حملات سایبری اشاره کرد.
سه گانه کلاوزویتس بسیار شبیه به مثلث آتش است که در آن آتش وابسته به اکسیژن (یا یک اکسیدکننده)، ماده سوختنی و حرارت است و نوسانات آتش نیز وابسته به ترکیب این سه جزء است. جنگ نیز مثل آتش ترکیبی از حکومت (یا نیروی حاکم)، قدرت نظامی و مردم است که تحت تأثیر اجزاء اشتیاق، شانس و عقلانیت به یک حالت سوختن می رسند. اما مثلث سنتی سه گانه نمی تواند پیچیدگی های جنگ هایی را که قبلاً در مورد آن ها صحبت کردیم را به خوبی مدل سازی کند. به همین دلیل، یک مدل جدیدتر و سازگارتر موردنیاز است.
اخیراً مثلث آتش با «چهاروجهی آتش» جایگزین شده است که مدل مناسب تری است. چراکه مثلث آتش نمی تواند واکنش شیمیایی اشتعال را در نظر بگیرید. با استفاده از این مدل به عنوان یک مبنا، اجزاء مثلث سه گانه اصلی کلاوزویتس را می توان کمی تغییر داد تا اجزاء جنگ را به این شکل نشان داد: منافع استراتژیک (حکومت)، خشونت سازمان دهی شده (نظامی)، اقدامات و تصمیمات اجتماعی (مردم).
بدون وجود رزمندگان، ابزاری برای انجام خشونت سازمان دهی شده وجود ندارد. اگر سیاست تعریف شده ای توسط یک مقام حاکم تدوین نشده باشد، خشونت سازمان دهی شده نمی تواند به اهداف سیاسی دست پیدا کند، و اگر حمایت حداقل بخشی از اجتماع وجود نداشته باشد، نمی توان جنگید. اگرچه این حمایت می تواند به صورت بی تفاوت بودن نسبت به اوضاع و اتفاقات باشد. اگر برای در نظر گرفتن اثر ابعاد غیرنظامی شامل دیپلماسی، فرهنگ، مذهب و خطرات محیطی موجود، یک جزء چهارم نیز به سه گانه اشتیاق، شانس و عقلانیت اضافه شود، آنگاه می توان ماهیت پیچیده تمام این عوامل در کنار جنبه های اصلی را با یک مدل دینامیک تر نشان داد که به آن «چهاروجهی جنگ» گفته می شود. وقتی جنگ شروع می شود، این مدل می تواند تعامل بین اجزای مختلف در زمان بروز جنگ را نشان دهد. برای مثال، تغییر در اقدامات و تصمیمات اجتماعی (در هر طرف)، تلفات نیروهای نظامی، تأثیر فرهنگ، مذهب، دیپلماسی، اطلاعات، اقتصاد و درک از خطر افزایش یافته، همگی می توانند آتش جنگ را برافروخته کنند یا شرایطی برای حل اختلاف (یا پیروزی) به وجود بیاورند
منافع استراتژیک مانند اکسیژن در چهاروجهی آتش هستند و خشونت سازمان دهی شده مثل «حرارت» است. این ها با اقدامات و تصمیمات اجتماعی ترکیب می شوند تا یک اشتعال اولیه تشکیل دهند و وضعیت جنگی را ایجاد کنند. اما قبل از اینکه جنگ به نقطه اشتعال برسد، اجزای مثلث پایینی، همگی بر سه جزء دیگر تأثیر می گذارند. با توجه به فیلترهای اشتیاق، شانس و عقلانیت، فرمول به دست آمده می تواند باعث مختل شدن واکنش زنجیره ای جنگ شود یا آن را مشتعل تر کند. این مسئله دقیقاً مثل استفاده از یک کاتالیروز است، که اولی آتش را خاموش می کند و دومی آن را شعله ور می کند. اگرچه این نمایش سه گانه پیچیده تر از نسخه اصلی ارائه شده توسط کلاوزویتس است، اما می تواند خصوصیات جنگ های هیبریدی قرن ۲۱ را به نحو بهتری نمایش دهد و اساس تئوری جنگ را با جنگ عملی ترکیب کند
شش ویژگی نبرد هیبریدی بر اساس یافته های پژوهشگران به شرح زیر تعریف شده اند:
(۱) ترکیب، قابلیت ها، و تأثیرات یک نیروی هیبریدی، در محیط پیرامون آن، بی همتا هستند.
(۲) هر نیروی هیبریدی یک ایدئولوژی منحصر به فرد دارد که منجر به ایجاد نوعی روایت درونی برای سازمان می شود.
(۳) یک نیروی هیبریدی همواره متوجه تهدیدی نسبت به بقای خودش است.
(۴) در جنگ هیبریدی نوعی برتری قابلیتی میان طرفین جنگ وجود دارد.
(۵) یک نیروی هیبریدی هم اجزاء متداول و هم اجزاء غیرمتداول را شامل می شود.
(۶) نیروهای هیبریدی به دنبال استفاده از عملیات دفاعی هستند.
سه «ضرورت» اصلی برای هنر اجرای عملیات در نبرد هیبریدی را می توان چنین تعریف کرد:
(۱) یک رویکرد عملیاتی باید منطق شکل های مختلف درگیری را که در یک تهدید هیبریدی به کار می رود، مختل کند.
(۲) موفقیت تاکتیکی و اهداف استراتژیک باید در همان فضایی که تهدید هیبریدی در آن به وجود آمده، ایجاد شود.
(۳) یک رویکرد موفق باید از اقدامات معمول در زمان و مکان، دوری کند.
تعریف های متفاوت و متناقضی برای تهدیدات هیبریدی و جنگ هیبریدی وجود دارند. این تفاوت و تناقض باعث می شود برنامه ریزان بخش نظامی نتوانند به درستی آماده مقابله با این چالش شوند.
نیروی هیبریدی را می توان به صورت خلاصه یک سازمان نظامی که از ترکیب سازمان ها، تجهیزات و روش های متداول و غیرمتداول در یک محیط منحصر به فرد استفاده می کند تا از اثرات استراتژیک و هم افزای آن ها بهره مند شود، تعریف کنیم.
فارغ از وجود مثال های تاریخی متعدد، یک مانع مهم در برابر درک تهدیدات هیبریدی این است که پاسخی برای این سؤالات که تهدید هیبریدی چیست و چرا خطر هیبریدی به وجود می آید، ارائه نشده است. تعریف های متناقضی که برای این مفهوم ارائه شده، موجب گردیده تا نظریه پردازان و برنامه ریزان بخش نظامی نتوانند انگیزه ها و فعالیت های بالقوه تهدیدات هیبریدی را به درستی درک کنند. بر این اساس، مشکلی که وجود دارد این است که شکافی بین منطق شناختی «تعریف» و منحصر به فرد بودن هرکدام از زمینه هایی که «هیبرید» خود را در آن نشان می دهد، به وجود آمده است. یعنی هیچ تعریف جامعی وجود ندارد که بتواند همه زمینه ها را در هر زمان، مکان یا در هر منطقی دربرگیرد.
نظر دکترینی و دقیق ارتش آمریکا که در دستورالعمل عملیات های یکپارچه زمینی روش های مختلف برخورد با جنبه های تهدیدات هیبریدی را بیان کردند نیز قابل توجه است. به طور خاص، این دکترین توصیه می کند که «از روش های امنیتی مربوط به عملیات های ضدشورش در مناطق پرجمعیت و گسترده برای مقابله با بخش های غیرمتداول تهدیدات هیبریدی و از روش های مانور ترکیبی نظامی برای مقابله با بخش های متداول تهدیدات هیبریدی استفاده شود»
همچنین در مستندات هیئت بازبینی چهارساله اسناد دفاعی ایالات متحده (QDR) که در سال ۲۰۰۶ انتشار یافته، کارشناسان به طور رسمی وجود تهدیداتی از نوع هیبریدی را به رسمیت شناختند.
این تفکر نوظهور در پی کارهای فرانک هافمن در زمینهٔ سازمان های هیبریدی به وجود آمده است. اگرچه سازمان های دفاعی غربی به خصوص در آمریکا، انگلیس و اسرائیل، وجود این دو مفهوم را پذیرفتند، اما تعریف و درک آن ها یکسان نبود.
یک راه خوب برای بحث در مورد این تئوری نوظهور این است که آن را نقطه ای در طیف تکامل تئوری های جنگی بدانیم.
وزارت دفاع آمریکا مفهوم نسل چهارم جنگ ها و جنگ ترکیبی را در بازبینی چهارساله اسناد دفاعی ایالات متحده (QDR) که در سال ۲۰۰۶ انجام شده، وارد کرده است. (QDR) سال ۲۰۰۶ خطرات را با توجه به احتمال رخداد آن ها و اثرات بالقوه ای که بر آمریکا دارند به دسته های غیرمعمول، سنتی (متداول)، فاجعه آفرین (با تخریب های حجیم) و شکننده (مجرمانه/تروریستی) تقسیم کرد. جنگ هیبریدی در اسناد مربوط به استراتژی ناوگان دریایی آمریکا در سال ۲۰۰۷ نیز به عنوان یک عبارت نظامی به کار برده شد، که به صورت ترکیب شدن خطرات متداول و غیرمتداول با استفاده از فناوری های ساده و مرکب با برنامه ریزی و اجرای غیر مرکزی تعریف می شد.
هافمن جنگ هیبریدی را به صورت ترکیب نیروهای متداول و غیرمتداول به همراه رفتارهای تروریستی و مجرمانه تعریف کرده است. همچنین از نظر کلنل لاسیکا جنگ هیبریدی یک تاکتیک و در عین حال یک استراتژی از ترکیب کردن ابزارها و روش های متداول، غیرمتداول، مجرمانه و تروریستی است؛ بنابراین یک نیروی هیبریدی می تواند تمام سطوح جنگ را دربرگرفته و در سطوح استراتژیکی و تاکتیکی با روشی هایی سریع تر از نیروهای متداول عمل کرده و شتاب عمل بیشتری داشته باشد؛ بنابراین، در آینده ویژگی محیط عملیاتی تهدیدات هیبریدی بدین صورت خواهد بود: ترکیبی از گروه های متداول، غیرمتداول، تروریستی و مجرمانه که به طور غیر مرکزی صف آرایی خواهند کرد و قابلیت هایی دارند که در گذشته فقط در اختیار دولت ها قرار داشت. این تهدیدات هیبریدی محیط امنیتی رقابتی تری ایجاد می کنند و باید در برابر این خطرات آمادگی لازم وجود داشته باشد.
جنگ هیبریدی توسط نیروهای غیرمتداولی انجام می شود که به سلاح ها و سیستم هایی پیچیده ای دسترسی دارند که به طور معمول در اختیار نیروهای متداول است. جنگ هیبریدی ممکن است در صورت فراهم بودن شرایط و منابع، فقط برای یک جنگ خاص شکل بگیرد. پیش بینی می شود که رهبران گروه های غیرمتداول، به تلاش خود برای خرید و دستیابی به سلاح ها و فناوری های پیچیده ادامه بدهند و یگان های پدافندی با تهدیداتی که در گذشته فقط در اختیار نیروهای مسلح و ارتش یک کشور بود رو به رو شوند.
در انگلستان منطقی که برای شکل گیری و عملکرد جنگ هیبریدی به کار می رود، تفاوتی با جنگ غیرمتداول ندارد و به این ترتیب شکافی از نظر درک جنگ هیبریدی بین آمریکا و نزدیک ترین متحد نظامی اش وجود دارد.
نظریه پردازان نظامی اسرائیل نیز تهدیدات هیبریدی و جنگ هیبریدی را از روش های جنگ اجتماعی می دانند که محدودیت های اجتماعی در آن وجود ندارند. به این ترتیب، جنگ هیبریدی نه تنها می تواند با ترکیب کردن فناوری ها و سازمان های متداول با تاکتیک ها و روش های غیرمتداول امتیازی بر رقبای خود به دست آورد، بلکه با حذف کردن محدودیت های اجتماعی می تواند یک امتیاز ازنظر شناختی در برابر نیروهای متداول دولتی ایجاد کند. چراکه نیروهای متداول باید به قانون جنگ زمینی، پیمان ژنو و قوانین درگیری پایبند باشند.
در نتیجه تعریف اسرائیل با دیدگاه آمریکایی متفاوت است و بیشتر برهم افزایی موجود در ایجاد اثرات نظامی توسط اجزای هیبرید تأکید دارد و به تفاوت های موجود در ظرفیت های کارکردی موجود در نیروی هیبریدی چندان توجهی نمی کند.
بنابراین یک نیروی هیبریدی می تواند تمام سطوح جنگ را دربرگرفته و در سطوح استراتژیکی و تاکتیکی با روشی هایی سریع تر از نیروهای متداول عمل کرده و شتاب عمل بیشتری داشته باشد. در این مدل نظری، نتیجه تاکتیکی هر چه که باشد، نیروی هیبریدی همیشه یک امتیاز استراتژیک برتر در برابر نیروهای متداول خواهد داشت.
دستورالعمل میدانی ارتش آمریکا ۰–۳: عملیات ها و تهدیدات هیبریدی را به شکل کارکردی، به این صورت تعریف می کنند: یک ترکیب متنوع و دینامیک از نیروهای متداول، غیرمتداول، اجزای مجرمانه یا ترکیب این نیروها و اجزا به گونه ای متحد و به شکلی که هرکدام مزایایی برای دیگری داشته باشند. این نیروها توانایی های خود برای استفاده از سلاح ها و تاکتیک های متداول و غیرمتداول را باهم دیگر ترکیب می کنند".
به عبارت دیگر، بهترین راه برای تعریف جنگ هیبریدی این است که آن را یک فرم بهینه شده از جنگ تعریف کنیم که در آن طرف هیبریدی جنگ می تواند از تمام منابع موجود (هم متداول و هم غیرمتداول) در یک زمینه فرهنگی استفاده کرده تا بتواند اثرات خاصی را در برابر رقیب متداول خود ایجاد کند.
جنگ هیبریدی را می توان به طورکلی بر اساس این هفت اصل تشریح کرد:
اولین اصل: ترکیب ظرفیت ها و اثرات جنگ هیبریدی در بستر زمانی و مقطع خاص مربوط به آن نیرو، منحصربه فرد است. این بسترها شامل مقطع زمانی، جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است که در آن مقطع جنگ رخ می دهد.
اصل دوم: یک ایدئولوژی در جنگ هیبریدی وجود دارد که باعث تشکیل یک گفتمان درون سازمانی می شود. این ایدئولوژی به طور معمول، به زمینه استراتژیک مرتبط است و ریشه در هویت اجتماعی، فرهنگی و دینی نیروی هیبریدی دارد. گفتمان حاصل به نیروی هیبریدی کمک می کند تا قوانین موجود در آن زمینه استراتژیک را به طور مجدد تعریف کند.
اصل سوم: نیروی هیبریدی، معتقد است رقبای بالقوه در پی از بین بردن آن هستند. این احساس خطر باعث می شود نیروی هیبریدی از دانش نظامی متداول دست کشیده، تا بتواند هر چه بیشتر به بقای خود ادامه دهد.
اصل چهارم: همیشه یک اختلاف ظرفیت بین نیروی هیبریدی و دشمنان بالقوه آن وجود دارد. نیروی هیبریدی ظرفیت نظامی متداول کمتری در مقایسه با دشمن خود داشته و در نتیجه باید به دنبال راهی باشد که بتواند امتیازات رقیب را جبران کند.
اصل پنجم: نیروی هیبریدی هم دارای اجزای متداول و هم غیرمتداول است. این اجزا به طور معمول شامل فناوری های نظامی و فناوری پارتیزانی غیرنظامی است. همچنین ممکن است تاکتیک های مجرمانه یا تروریستی در اجزای آن وجود داشته باشد. این ظرفیت های ترکیبی یک امتیاز غیرمتقارن را برای نیروی هیبریدی ایجاد می کنند.
اصل ششم: سازمان های هیبریدی وابسته به عملیات هایی هستند که ماهیت دفاعی دارند. نیروی هیبریدی تلاش می کند که از موجودیت خود دفاع کند و استراتژی کلی مبتنی بر عملیات های دفاعی دارد. این عملیات ها چندین جزء هجومی نیز دارند اما گرایش اصلی آن دفاعی است.
اصل هفتم: سازمان های هیبریدی از تاکتیک هایی استفاده می کنند که فرسودگی دشمن را به دنبال داشته باشد. این تاکتیک ها هم به صورت فیزیکی و هم به صورت شناختی خود را نشان می دهد تا تمایل رقیب را در استفاده از نیروهایش کاهش دهد.
به طور خلاصه جنگ هیبریدی نوعی از جنگ است که در آن یکی از طرف های درگیر ساختار نیروهای خود را به نوعی بهینه کرده است که از ترکیب تمام منابع موجود – هم متداول و هم غیرمتداول – در یک زمینه و بستر فرهنگی منحصربه فرد استفاده کند تا اثرات خاص و هم افزایی در برابر یک رقیب متداول ایجاد کند
حزب الله لبنان در 2006 در جنگ های ترکیبی توانست در جنگ 33 روزه رژیم اشغالگر فلسطین را غافلگیر و شکست دهد. هم اکنون در بسیاری از نقاط دنیا به جای جنگ مستقیم، جنگ های ترکیبی در حال جریان است. به عنوان مثال رهبر ایران، تحریم های اقتصادی غرب را یک جنگ تمام عیار علیه ایران دانسته بود. هر چند تحریم های اقتصادی علیه ایران، عمری به اندازه انقلاب اسلامی ایران دارد اما حجم گسترده جنگ اقتصادی علیه ایران از سال ۲۰۱۱ آغاز شد. تشکیل داعش توسط آمریکا نمادی از جنگ هیبریدی در غرب اسیا بود و موفقیت سپاه پاسداران سبب شد آمریکا سپاه را در لیست گروه های تروریست قرار دهد.
| [
{
"answer1": "انواع مختلفی از جنگ را به طور هم زمان به کار می گیرند",
"answer2": "وقایع ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی باعث پایان دوران بروز جنگ های معمول و استفاده مطلق از این شیوهٔ جنگ شد و نظریه پردازان نظامی را مجبور به تغییر دیدگاه هایشان کرد.",
"distance": 477,
"question": "به نظر فرانک هافمن، دشمنان آمریکا و غرب در دوران جدید از چه نوع جنگی به طور همزمان استفاده می کنند و چه وقایعی باعث شد که نظریه پردازان نظامی دیدگاه های خود را تغییر دهند؟"
},
{
"answer1": "منافع استراتژیک مانند اکسیژن در چهاروجهی آتش هستند",
"answer2": "جنگ عراق و افغانستان، پیش بینی معروف ژنرال کرولاک را در مورد جنگ های آینده ثابت می کند.",
"distance": 3386,
"question": "چه چیزی در مثلث آتش شبیه اکسیژن در نظر گرفته می شود و جنگ عراق و افغانستان، پیش بینی کدام ژنرال را ثابت کرد؟"
},
{
"answer1": "از روش های امنیتی مربوط به عملیات های ضدشورش در مناطق پرجمعیت و گسترده برای مقابله با بخش های غیرمتداول تهدیدات هیبریدی و از روش های مانور ترکیبی نظامی برای مقابله با بخش های متداول تهدیدات هیبریدی استفاده شود",
"answer2": "وزارت دفاع آمریکا مفهوم نسل چهارم جنگ ها و جنگ ترکیبی را در بازبینی چهارساله اسناد دفاعی ایالات متحده (QDR) که در سال ۲۰۰۶ انجام شده، وارد کرده است.",
"distance": 711,
"question": "طبق تعریف ارتش آمریکا، روش های مقابله با بخش های متداول و غیرمتداول تهدیدات هیبریدی چیست و همچنین چه مفهومی در سال 2006 در اسناد دفاعی آمریکا وارد شد؟"
},
{
"answer1": "هافمن جنگ هیبریدی را به صورت ترکیب نیروهای متداول و غیرمتداول به همراه رفتارهای تروریستی و مجرمانه تعریف کرده است.",
"answer2": "همچنین از نظر کلنل لاسیکا جنگ هیبریدی یک تاکتیک و در عین حال یک استراتژی از ترکیب کردن ابزارها و روش های متداول، غیرمتداول، مجرمانه و تروریستی است",
"distance": 115,
"question": "هافمن جنگ هیبریدی را چگونه تعریف کرده است و از نظر کلنل لاسیکا جنگ هیبریدی چیست؟"
},
{
"answer1": "نظریه پردازان نظامی اسرائیل نیز تهدیدات هیبریدی و جنگ هیبریدی را از روش های جنگ اجتماعی می دانند که محدودیت های اجتماعی در آن وجود ندارند.",
"answer2": "جنگ هیبریدی توسط نیروهای غیرمتداولی انجام می شود که به سلاح ها و سیستم هایی پیچیده ای دسترسی دارند که به طور معمول در اختیار نیروهای متداول است.",
"distance": 652,
"question": "به گفته نظریه پردازان نظامی اسرائیل جنگ هیبریدی چه محدودیت هایی ندارد و همچنین جنگ هیبریدی توسط چه نیروهایی انجام می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
528 | : زکریای رازی
ابوبکر محمّد بن زَکَریا رازی (۲۵۱ ه. ق–۳۱۳ ه.ق) همه چیزدان، پزشک، فیلسوف و شیمی دان ایرانی است. رازی آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته است و به عنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و نفت سفید مشهور است. وی همچنین دربارهٔ کیهان شناسی، منطق و ریاضیات نیز آثاری دارد.
به گفتهٔ جرج سارتن، که به پدر تاریخ علم مشهور است، رازی «بزرگترین پزشک ایران و جهان اسلام در زمان سده های میانی (قرون وُسطا) بود». پرویز اذکایی و جوئل کریمر در کتاب «احیای فرهنگی در عهد آل بویه» رازی را شخصیتی دانسته اند که بر قله انسان گرایی ایرانی ایستاده است.
به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی روز پنجم شهریورماه (۲۷ اوت)، روز بزرگداشت محمد (بن زکریا) رازی شیمی دان بزرگ ایرانی و روز داروسازی نام گذاری شده است.
نام وی "محمد" و نام پدرش "زکریا" و کنیه اش "ابوبکر" است. هر چند ابوبکر نام است و کنیه استفاده نمی شود. مورخان شرقی در کتاب هایشان او را "محمد بن زکریا رازی" خوانده اند، اما اروپاییان و مورخان غربی از او به نام های "رازس" Rhazes=razes و "الرازی" Al-Razi در کتاب های خود یاد کرده اند. به گفتهٔ ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی و جوانی اش در این شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود می نواخته و گاهی شعر می سروده است. بعدها به زرگری و سپس به کیمیاگری روی آورد. وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش بر اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. در کتاب های مورخان اسلامی آمده است که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموخته است. در آن زمان، بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بوده است و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آن جا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان «معتضدی» را بر عهده گرفت. پس از مرگ معتضد، خلیفهٔ عباسی، به ری بازگشت و عهده دار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، دربارهٔ علت نابینا شدن او روایت های مختلفی وجود دارد؛ بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه می داند.
رازی در تاریخی بین ۵ شعبان ۳۱۳ (قمری) ه. ق* تا ۳۱۳ ه.ق در ری درگذشته است. مکان اصلی آرامگاه رازی تا امروز ناشناخته مانده است.
کتاب هایی را در تقبیح مذاهب و در باب روش های شیادی پیامبران به رازی منسوب است که اگر چه امروز خودشان موجود نیستند اما بخش هایی از آن ها در آثار دیگران بحث و بررسی شده اند. به گفته بیرونی رازی نه تنها اسلام که تمامی مذاهب را تقبیح کرد. او تمامی کسانی که از ابتدا ادعای پیغمبری کردند را شیادانی می دانست که در بهترین حالت بیماری روانی داشتند. وی همچنین قرآن را مجموعه ای از افسانه های سراسر تناقض می خواند که هیچ اطلاعات مفید و بدردبخوری ندارد. هانری کربن در مقدمه ای که بر جامع الحکمتینِ ناصرخسرو نوشته (بخشی از آن با نامِ «نقد آراء محمد زکریا رازی در "جامع الحکمتین"» به فارسی ترجمه شده است)، می گوید وی نبوت و وحی را نفی می کرد و ضرورت آن را نمی پذیرفت. در تفکر رازی همهٔ انسان ها قدرت و توانایی رسیدن به معرفت و دانایی را دارند، و لذا از لحاظ توانایی کسب معرفت با هم برابرند و بر یکدیگر هیچ برتری ندارند. از دیدگاه او مقتضای حکمت و رحمت الهی این است که انسان ها همگی به منافع و مضار خود صاحب علم باشند و اگر خدا قومی را به نبوت اختصاص دهد به این معناست که آن ها را بر دیگر انسان ها برتری داده و این برتری باعث جنگ و دشمنی و در نهایت هلاکت انسان ها می شود که این با حکمت و رحمت الهی سازگاری ندارد. کتب زیر به این اعتقاد وی اشاره دارند.
دو کتاب بالا اکنون در دست نیست. اما جنیفر مایکل در کتابش نقل قول هایی از کتب بالا می آورد. همچنین احمد بیرشک می نویسد: «از تعلیمات او این بود که همهٔ آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح دربارهٔ مطالب عملی و نظری به دست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند؛ درحقیقت دین زیان آور است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همهٔ مقامات همهٔ سرزمین ها شک داشت».
رازی دربارهٔ قرآن می گوید:
وی را هیچ گاه به دلیل دیدگاه های ضددینی که داشت زندانی یا اعدام نکردند اما نوشتارهای دینی اش مورد سانسور قرار رفتند و از بین رفتند. گروهی معتقدند این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی علیه او شد و او را ملحد خواندند و آثار او را رد کردند و دست به نابودی آن ها زدند. ابوحاتم رازی در کتاب اعلام النبوه نوشته است که این ملحد با عقل معیوب و نفس و رأی ضعیف خود کلامی در ابطال نبوت تصنیف کرده است. کسانی چون ناصرخسرو، ابن حزم و موسی بن میمون او را نادان و مهوس بی باک و سخنان او را دعاوی و خرافات بی دلیل، هوس و هذیانات خوانده اند. ابن قیم الجوزیه می گوید: «رازی از هر دینی بدترین چیزهای آن را برگزید و کتابی در ابطال نبوات و رساله ای در ابطال معاد تألیف کرد و مذهبی ساخت که از مجموع عقائد زندیقان عالم ترکیب یافته بود». افراد زیادی بر باورهای رازی رد نوشته اند و برخی از باورهای رازی را در این ردیه ها نقل کرده اند. ذبیح الله صفا از ۱۲ نفر که بر آرای رازی رد نوشته اند نام می برد.
اما برخی از محققین نیز در رد اتهام بی دینی وی اظهار می دارند که در کتاب های مهم او مانند «الحاوی» عبارات فراوانی وجود دارد که مسلمان بودن او را تأیید می کند در ظاهر آثار باقی مانده از او که مسلّماً از تألیفاتش می باشد، عبارتی که مبیّن اعتقاد رازی به عدم نیاز به نبوّت و وحی و شریعت باشد، دیده نشد، بلکه بر خلاف آن، عبارات و کلمات زیادی در آنها وجود دارد که اعتقادش به اسلام را می توان از آنها برداشت کرد. تنها منبعی که برای شناخت این جنبه از اعتقادات رازی در دست است، کتاب «اعلام النبوه» اثر ابوحاتم رازی دانشمند اسماعیلی همزمان با محمد (بن زکریا) رازی است؛ البته، در این کتاب نامی از رازی نیست، بلکه موارد نقل قول شده منسوب به رازی با این جمله، «قال الملحد» بیان گشته است.
برخی از متفکران بر این باورند که محمد بن زکریا رازی ملحد نبوده و دانشمندی دیندار بوده است؛ حتی برخی از آنان معتقدند که محمد بن زکریا شیعه بوده است که در دام تهمت الحاد افتاد؛ و دربارهٔ اقوالی که رازی را ملحد و بی دین معرفی می کنند، شک و تردید وجود دارد. از این رو، دلایلی را بر نظر خود دارند، که چند مورد بیان می شود:
۵. تهمت کفر و الحاد از سوی ابوحاتم رازی که اسماعیلی مذهب است به محمد بن زکریا نسبت داده شده است. از طرفی چون محمد بن زکریا رازی در کتاب «فی الرد علی الکیال فی الامامه» بر اسماعیلیه حمله کرده است. بسیار موجه است که گفته شود؛ اسماعیلیه اتهام الحاد را به انتقام تألیف آن کتاب به او نسبت داده اند.
مطهری در تألیفات خود اظهار داشته که چون تمام کتاب های رازی در دسترس نیست نمی توان پیرامون او اظهار نظر قطعی کرد، اما از مجموعه قرائن به دست می آید که او منکر نبوت نبوده بلکه با مدعیان دروغین نبوت در ستیز بوده است. محال است مناظرات رازی با ابو حاتم در منزل یکی از بزرگان ری و در حضور اکابر و بزرگان شهر پیرامون ابطال اصل نبوت باشد و او همه مذاهب را باطل اعلام کند و سپس در کمال احترام نیز زیست نماید. رازی سخت پایبند توحید و معاد و اصالت روح و بقای آن بوده است و چگونه ممکن است کسی که اصول مبدأ و معاد را قبول دارد، نبوت را انکار کند، بلکه از آثار او به دست می آید که اندیشه امامت، ذهن او را به خود مشغول کرده بوده است و بدیهی است که اندیشه امامت با منکر نبوت همراه نیست. ایشان بیان می کند استدلال هایی که به رازی در نفی نبوت نسبت داده شده است، آنقدر ضعیف است که در شأن مقام علمی او نیست. ایشان احتمال شیعه بودن رازی را منتفی نمی داند بلکه بیان می کند؛ بعید نیست که رازی تا حدودی طرز تفکر شیعی امامی داشته است و همه متفکرانی که چنین اعتقادی داشتند، از سوی دشمنان شیعه، به کفر متهم می شدند.
برخی، همچون نویسندهٔ "خزینةالاصفیاء"، او را از اکابر صوفیه می شمارند که پیوسته از خوف خدا در گریه بود. غلام سرور هندی در تاریخ وفات او سروده است:
هریک از جمله های «ابوبکر محبوب حبیب» و «صوفی کامل پاکباز» ازنظر ابجدی ۳۱۰ است که ـ به گفته ای ـ اشاره به سال فوت اوست.
وی همچنین انتقاداتی بر ادیان دیگر دارد:
مهم ترین سند تاریخی دربارهٔ تولد و مرگ رازی کتاب "فهرست کتب رازی" نوشتهٔ ابوریحان بیرونی است. در این کتاب، تولد رازی در ماه شعبان ۲۵۱ (قمری) ه.ق (سپتامبر ۸۶۵ م) و مرگ او در پنجم شعبان ۳۱۳ ه.ق (۳۱ اکتبر ۹۲۵ م) ثبت شده است. ضمناً «در این رساله ابوریحان علاوه بر آن که صریحاً تاریخ تولد و وفات رازی را متذکر شده، مدت عمر او را به سال قمری شصت ودو سال و پنج روز و به شمسی شصت سال و دو ماه و یک روز به طور دقیق آورده است.»
مورخان طب و فلسفه در قدیم به تفاریق استادان رازی را سه تن یاد کرده اند:
ابن ربن طبری: [محمد بن] زکریا در طب شاگرد وی بوده است.
ابوزید بلخی: حکیم [محمد بن] زکریای رازی در فلسفه شاگرد وی بوده است.
ابوالعباس محمد بن نیشابوری: استاد محمد بن زکریا رازی در حکمت مادی (ماتریالیسم) یا گیتی شناسی بوده است.
رازی، مردی خوش خو و در تحصیل کوشا بود. وی به بیماران توجه خاصی داشت و تا زمان تشخیص بیماری دست از آن ها برنمی داشت و نسبت به فقرا و بینوایان بسیار رئوف بود. رازی، برخلاف بسیاری از پزشکان، که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و امرا و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشته است. ابن الندیم در کتاب "الفهرست" خود می گوید: «تفقد و مهربانی به همه کس، به ویژه فقرا و بیماران داشته، از حالشان جویا، و به عیادتشان می رفت و مقرری های کلانی برای آن ها گذاشته بود.»
رازی، در کتابی به نام "صفات بیمارستان"، این عقیده را ابراز می دارد که هر کس لایق طبابت نیست و طبیب باید دارای صفات و مشخصه های ویژه ای باشد. رازی دربارهٔ جاهل عالم نما افشاگری های متعددی صورت داده است و با افراد کم سواد که خود را طبیب می نامیدند و اطرافیان بیمار که در طبابت دخالت می کردند به شدت مخالفت می کرد و به همین سبب مخالفانی داشت.
دربارهٔ استادان و پیش کسوت های رازی میان کارشناسان و تاریخ نویسان اتفاق نظر وجود ندارد. گروهی او را شاگرد علی بن ربن طبری و ابوزید بلخی می دانند اما عده ای دیگر بنا بر شواهد و دلایلی این موضوع را رد می کنند. ناصرخسرو در زادالمسافرین صفحهٔ ۹۸ از شخصی به نام ایرانشهری به عنوان «استاد و مقدم» محمد زکریا نام می برد اما هیچ نشانی از این شخص به دست نیامده است.
از این نام ها به عنوان شاگردان رازی یاد شده است: یحیی بن عدی، ابوالقاسم مقانعی، ابن قارن رازی، ابوغانم طبیب، یوسف بن یعقوب، محمد بن یونس و ابوالحسن طبری.
درمورد آثار رازی در "لغت نامهٔ دهخدا" آمده است: ابن الندیم در کتاب «الفهرست» خود تعداد آثار رازی را یک صد و شصت و هفت و ابوریحان بیرونی در کتاب فهرست کتب کتاب در ریاضیات و نجوم، ۷ کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران، ۱۷ کتاب در علوم فلسفی و تخمینی، ۶ کتاب در در مافوق الطبیعه، ۱۴ کتاب در الهیات، ۲۲ کتاب در کیمیا، ۲ کتاب در کفریات، ۱۰ کتاب در فنون مختلف که جمعاً بالغ بر یک صد و هشتاد و چهار مجلد می شود و ابن اصیبعه در عیون الانباء فی طبقات الاطباء دویست و سی و هشت کتاب از برای رازی برمی شمارد.
محمود نجم آبادی استاد دانشگاه تهران کتابی به عنوان «مولفات و مصنفات ابوبکر محمد بن زکریا رازی» نوشته است که در سال ۱۳۳۹ به وسیله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است در این کتاب فهرست های ارائه شده توسط ابن الندیم و ابوریحان بیرونی و قفطی و ابن اصیبعه با یک دیگر تطبیق داده شده است و در مجموع دویست و هفتاد و یک کتاب و رساله و مقاله فهرست شده است.
"الحاوی" • "الکناش المنصوری" • "المرشد" • "من لایحضره الطبیب" • "کتاب الجدری و الحصبه" • "دفع مضار الاغذیه" • "الابدال" و …
رازی طبیبی حاذق و پزشکی عالی قدر بود و در زمان خود شهرت به سزایی داشت. رازی از زمرهٔ پزشکانی است که بعضی از عقاید وی در درمان طب امروزی نیز به کار می رود، مخصوصاً در درمان بیماران با مایعات و غذا. پزشکان و محققین از کتاب ها و رسالات رازی در سده های متمادی بهره ها برده اند. ابن سینا رازی را در طب بسیار عالی مقام می داند و می توان گفت برای تألیف قانون از الحاوی رازی استفاده فراوان کرده است.
ابن خلکان، کاستیلیونی و … از رازی به عنوان سر دسته پزشکان عملی و کلینیسین نامبرده اند.
می توان گفت که رازی جزو اولین پزشکانی است که تجربه و آزمایش وارد علم طب کرده است.
چنان که می دانیم رازی قبل از طب به کیمیا مشغول بود و اطلاعات زیادی دربارهٔ مواد داشته است. او اولین کسی است که استحالات شیمیایی را وارد طب کرده است.
رازی اولین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان داشته است. وی در کتاب آبله و سرخک خود به علت بروز آبله پرداخته و سبب انتقال آن را عامل مخمر از راه خون دانسته است و ضمن معرفی آبله و سرخک به عنوان بیماری های حاد، نشانه هایی از بی خطر یا کشنده بودن آن ها را بیان می دارد و برای مراقبت از بیمار مبتلا به این بیماری ها روش هایی را توصیه می کند از جمله به عنوان اولین طبیب استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبله ای از آن بهره می برده و در مراقبت از چشم ها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کرده است. در کتاب آبله و سرخک رازی در مورد آبله و سرخک چه قبل از ظهور بیماری و چه بعد از آن و جلوگیری از عوارض بیماری به اندام های بدن تدابیری آورده شده است.
رازی اسراف در دارو را بسیار مضر می داند، وی معتقد بوده است تا ممکن است مداوا با غذا و در غیر این صورت با داروی منفرد و ساده وگرنه با داروی مرکب به عمل آید. رازی می گوید: «هرگاه طبیب موفق شود بیماری ها را با غذا درمان کند، به سعادت رسیده است.»
وی بسیاری از داروها را روی حیوانات امتحان کرده و اثرات آن ها را ثبت و تشریح کرده است و سپس برای بیماران تجویز می کرده است.
اگرچه رازی به عنوان پزشک مشهور است اما بعضی از مورخان او را به نام «جراح» می شناسند. از مطالعهٔ آثار وی چنین برمی آید که در جراحی صاحب نظر بوده است. وی دربارهٔ «سنگ کلیه ها و مثانه» کتابی نوشته و در آن تأکید کرده است در صورتی که درمان سنگ مثانه با راه های طبی مقدور نباشد، باید به عمل جراحی پرداخت و در این کتاب از اسبابی که با آن عمل سنگ مثانه را انجام می داده، نام می برد. رازی اولین طبیب یا (پزشکی) است که در عالم طب از سل مفصلی انگشتان صحبت کرده است. در شکسته بندی و دررفتگی ها قدم هایی برداشته و آثاری از خود به جا گذاشته است.
رازی از اولین افرادی است که بر نقش خوراک در تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد.
رازی کتابی دربارهٔ خوراک دارد به نام «منافع الاغذیه و مضارها» که یک دوره کامل بهداشت خوراک است و در آن از خواص گندم و سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آبها و شرابها و مشروبات غیرالکلی و گوشت های تازه و خشک و ماهیها و… سخن گفته است و فصلی در باب علل و جهات اشتها و گوارش غذا و ورزش و غذاهای گوارا و پرهیزهای غذایی و مسمومیت ها دارد.
نخستین نوشته اختصاصی و مستقل راجع به امراض کودکان به [محمد بن] زکریا رازی نسبت داده شده است و از این رو برخی همانند مورخ انگلیسی سایریل الگود او را پدر طب اطفال قلمداد کرده اند.
رازی تحصیل شیمی را پیش از پزشکی شروع کرده است و در آن آثاری چشم گیر از خود برجا گذاشته است. عمدهٔ تأثیر رازی در شیمی طبقه بندی او از مواد است. او نخستین کسی بود که اجسام را به سه گروه جمادی، نباتی و حیوانی تقسیم کرد. وی پایه گذار شیمی نوین است؛ با وجود آن که کیمیاگری را باور دارد. «هر چند که بعضی از کیمیاگران معاصر در ایران نوعی از تبدل ناقص فلزات را به طلا «تبدل رازی» می نامند؛ ولی چون رازی از دیدگاه مراحل بعدی علم در نظر گرفته شود، باید او را یکی از بنیان گذاران علم شیمی بدانیم.» در کتاب «سرّ الاسرار» او می خوانیم که مواد را به دو دسته فلز و شبه فلز (به گفته او جسد و روح) تقسیم می کند و اگر در این زمینه اشتباهاتی می کند، چندان گریزی از آن ندارد. برای نمونه جیوه را شبه فلز می خواند در صورتی که فلز بودن جیوه اکنون آشکار است.
کشف های بسیار به رازی نسبت داده می شود از جمله:
رازی مانند جالینوس باور داشت که یک پزشک برجسته باید یک فیلسوف نیز باشد.
رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی- افلاطونی بود، پیروی نمی کرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه هم عصر و پس از خود قرار گرفت. رازی را می توان برجسته ترین چهره خردگرایی و تجربه گرایی در فرهنگ ایرانی نامید. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می خورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمی شد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار می داد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می دارد و این را حق خود می داند که نظرات دیگران را تغییر دهد یا تکمیل کند.
از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشته های مخالفان آمده است. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفه است و روان ها از تیرگی این عالم پاک نمی شود و نفس ها از این رنج رها نمی شوند مگر از طریق فلسفه… در فلسفه اخلاق رازی مسئله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی به وسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت می کند.
ویژگی رازی در این بود که بنای فلسفه اش را نه بر مبنای دو فرهنگ مسلط یونانی و اسلامی، که بر مبنای فلسفه ایرانی و بابلی و هندی پایه گذاری کرده بود. مهم ترین سؤال فلسفی او این بود: «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان جهان را خلق نکرد؟»
در ماوراءالطبیعه رازی پنج اصل وجود دارند که قدیم هستند و همین موجب شد که مسلمانان او را «دهری» بدانند: خالق، نفس کلی، هیولی اولی (ماده اولیه)، مکان مطلق، و زمان مطلق یا دهر.
کیهان شناسی رازی بر ۵ اصل ابدی استوار است: خالق، روح، فضا، زمان و ماده. در این سیستم خدا را نوعی «خالق» را در نظر می گیرد که از «هیچ چیز» ایجاد نمی کند بلکه او ابتدا یک ماده پیش ماده را شکل می دهد، که به شیوه اتمی تصور می شود.
دولت جمهوری اسلامی ایران در ژوئن ۲۰۰۹ به عنوان نشانی از پیشرفت علمی صلح آمیز ساختمان-مجسمه ای به شکل چهارتاقی که ترکیبی از سبک های معماری و تزئینات هخامنشی و اسلامی در آن دیده می شود را به دفتر سازمان ملل متحد در وین هدیه داد که در محوطهٔ آن در سمت راست ورودی اصلی قرار داده شده است. در این چهارتاقی مجسمه هایی از چهار فیلسوف ایرانی خیام، ابوریحان بیرونی، زکریا رازی و ابوعلی سینا قرار دارد.انستیتو رازی در استان البرز و دانشگاه رازی در کرمانشاه به افتخار وی نام گذاری شده اند. ۵ شهریور مصادف با سالروز تولد محمد بن زکریا رازی در ایران به عنوان روز داروساز نام گذاری شده است.
یکی از محورهای مورد بحث در سمینار ری شناسی (9و10بهمن1373) مدفن محمد بن زکریای رازی بود و نویسندگانی مانند بیژن شهرامی معتقد بودند که احتمالاً محوطه تاریخی برج طغرل آرامگاه وی است.
مجموعه تلویزیونی کیمیاگر به کارگردانی محمدرضا وزری در شش قسمت 50 دقیقه ای در سال 1388 از شبکه یک تلویزیون ایران پخش شد.در این مجموعه از سنین جوانی رازی که در آن زمان در حجره پدرش به صرافی مشغول بود و پس از آن تحولات روحی او و گرویدنش به علم شیمی و سپس پزشکی و بعضی از ابداعات او مانند مجوز دفن و کشفیاتی مانند الکل در مقاطع مختلف تاریخی به تصویر کشیده شده است.
"زکریای رازی (نمایش نامه)"، عبدالحی شماسی، نشر قطره، ۱۳۸۵، شابک: 0-627-341-964-978:ISBN.
همچنین مطالب این بخش براساس منابع و مآخذ کتاب های «محمد زکریا رازی» و «حکیم رازی» تنظیم شده است.
ابوریحان بیرونی در رسالهٔ کوتاهی که در اواخر قرن ۱۱ میلادی نوشت رازی را به خاطر دیدگاه های دینی و فلسفیش نقد کرده است. بیرونی فردی مسلمان بود در حالی که رازی دین را به باد انتقاد می گرفت. همچنین نوشته های وی جنبه همگونی با هرمسیه داشت و همچنین با مانوی ها به هم دردی می پرداخت و این ها دلایل نقد وی توسط ابوریحان بیرونی بود.ابن سینا هم که خود پزشک و فیلسوف بود رازی را برای دخالت هایش در متافیزیک مورد نقد قرار می دهد. وی در بحثی دربارهٔ رازی به ابوریحان بیرونی می گوید:ناصرخسرو در کتاب زادالمسافرین، ابوالعباس ایرانشهری را استاد رازی می داند و رازی را نکوهش می کند که از دیدگاه های استادش به نظرات ملحدانه ای مانند نفی ابداع و قول به مبادی پنجگانه ازلی رسیده است.
"متن مورب"
| [
{
"answer1": "رازی آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته است و به عنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و نفت سفید مشهور است.",
"answer2": "وی همچنین دربارهٔ کیهان شناسی، منطق و ریاضیات نیز آثاری دارد.",
"distance": 131,
"question": "رازی علاوه بر پزشکی در چه زمینه های دیگری فعالیت داشت و مهمترین کشف او در زمینه شیمی چه بود؟"
},
{
"answer1": "ابوحاتم رازی در کتاب اعلام النبوه نوشته است که این ملحد با عقل معیوب و نفس و رأی ضعیف خود کلامی در ابطال نبوت تصنیف کرده است.",
"answer2": "گروهی معتقدند این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی علیه او شد و او را ملحد خواندند و آثار او را رد کردند و دست به نابودی آن ها زدند.",
"distance": 134,
"question": "چه کسانی رازی را به عنوان ملحد می شناختند و دلیل آن ها برای این اتهام چه بود؟"
},
{
"answer1": "به گفتهٔ ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری زاده شد",
"answer2": "رازی تحصیل شیمی را پیش از پزشکی شروع کرده است و در آن آثاری چشم گیر از خود برجا گذاشته است.",
"distance": 12071,
"question": "رازی در چه شهری متولد شد و چه فعالیتی را قبل از پزشکی شروع کرد؟"
},
{
"answer1": "رازی از اولین افرادی است که بر نقش خوراک در تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد.",
"answer2": "رازی کتابی دربارهٔ خوراک دارد به نام «منافع الاغذیه و مضارها» که یک دوره کامل بهداشت خوراک است",
"distance": 80,
"question": "رازی در مورد اهمیت خوراک در سلامتی چه نظری داشت و چه کتابی در این زمینه نوشته است؟"
},
{
"answer1": "در این کتاب، تولد رازی در ماه شعبان ۲۵۱ (قمری) ه.ق (سپتامبر ۸۶۵ م) و مرگ او در پنجم شعبان ۳۱۳ ه.ق (۳۱ اکتبر ۹۲۵ م) ثبت شده است.",
"answer2": "ضمناً «در این رساله ابوریحان علاوه بر آن که صریحاً تاریخ تولد و وفات رازی را متذکر شده، مدت عمر او را به سال قمری شصت ودو سال و پنج روز و به شمسی شصت سال و دو ماه و یک روز به طور دقیق آورده است.»",
"distance": 130,
"question": "بر اساس گفته ابوریحان بیرونی تاریخ تولد و مرگ رازی چه زمانی بوده و چه مدت عمر کرده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
529 | : لایه نازک
لایه نازک لایه ای از مواد است که ضخامتی بین کسری از نانومتر (تک لایه) تا چند میکرومتر دارد. سنتز کنترل شده ی مواد به عنوان لایه های نازک (فرایندی که به آن رسوب گفته می شود) یک گام اساسی برای بسیاری از کاربردها است. یک مثال آشنا آینه خانگی است که به طور معمول دارای یک روکش فلزی نازک در پشت یک صفحه شیشه ای برای ایجاد یک سطح بازتابنده است. فرایند نقره پوش سازی (آب نقره کاری) زمانی برای تولید آینه ها استفاده می شد، در حالی که اخیراً لایه فلزی با استفاده از تکنیک هایی مانند کند و پاش (Sputtering) رسوب داده می شود. پیشرفت در تکنیک های رسوب لایه نازک در طول قرن بیستم، سبب طیف گسترده ای از پیشرفت های فناوری در زمینه های مختلف شده است، مانند رسانه ذخیره مغناطیسی، دستگاه های نیمه هادی الکترونیکی، LED ها، روکش های نوری (مانند روکش های ضد بازتاب)، روکش های سخت روی ابزارهای برش، تولید انرژی (به عنوان مثال سلول های خورشیدی لایه نازک ) و ذخیره سازی انرژی ( باتری های لایه نازک). این مواد همچنین در زمینه داروسازی با روش "دارو رسانی به کمک لایه های نازک" کاربرد دارند. توده ای از لایه های نازک، چند لایه (multilayer) نامیده می شود.
علاوه بر اهمیت کاربردی، لایه های نازک نقش مهمی در توسعه و مطالعه مواد با ویژگی های جدید و منحصر به فرد ایفا می کنند. به عنوان مثال می توان به مواد multiferroic و ابر لایه ها اشاره کرد که امکان بررسی پدیده های کوانتومی را فراهم می آورند.
اعمال کردن یک لایه نازک بر روی یک سطح، "رسوب گذاری لایه نازک" نامیده می شود؛ در واقع این فرایند شامل هر تکنیکی برای رسوب گذاری یک لایه نازک از مواد روی یک بستر یا روی لایه های قبلی رسوب شده است. "نازک" یک اصطلاح نسبی است، اما اکثر تکنیک های رسوب ضخامت لایه را تا چند ده نانومتر کنترل می کنند. اپیتاکسی پرتوی مولکولی، روش لانگمویر-بلودت، رسوب لایه اتمی و رسوب لایه مولکولی اجازه می دهند که یک تک لایه از اتم ها یا مولکول ها در یک زمان رسوب داده شوند.
استفاده از لایه های نازک در تولید وسایل اپتیکی (به عنوان مثال روکش های بازتابنده - ضد بازتاب و یا شیشه های خود تمیز شونده)، الکترونیکی (لایه هایی از نارساناها، نیمه رسانا ها و رساناها که مدارات مجتمع را می سازند)، بسته بندی (به عنوان مثال، ورق های PET پوشش داده شده با آلومینیوم) و در هنر معاصر (به کار لری بل مراجعه کنید) مفید است. گاهی اوقات که ضخامت مهم نیست، فرایندهای مشابه مورد استفاده قرار می گیرند: برای مثال پالایش مس با آبکاری و رسوب سیلیکون و اورانیوم غنی شده توسط یک فرایند شبه CVD پس از پردازش فاز گاز.
بسته به اینکه فرایند در درجه اول شیمیایی باشد یا فیزیکی، تکنیک های رسوب گذاری در دو دسته گسترده قرار می گیرند.
در اینجا، یک پیش ماده سیال بر روی یک سطح جامد دچار تغییر شیمیایی می شود و یک لایه جامد باقی می گذارد. یک نمونه روزمره، تشکیل دوده روی یک جسم خنک وقتی درون شعله قرار می گیرد، است. از آنجا که مایع جسم جامد را احاطه می کند، رسوب بدون وابستگی چندانی به جهت، بر روی هر سطحی اتفاق می افتد. لایه های نازک ساخته شده به روش های رسوب شیمیایی به جای "جهت دار بودن"، همدیس (conformal) هستند.
در ادامه، رسوب شیمیایی بیشتر به وسیله فاز پیش ماده طبقه بندی می شود:
آبکاری به پیش ماده های مایع متکی است که اغلب محلول آب به همراه نمکی از فلز مورد نظر برای رسوب گذاری است. برخی فرایندهای آبکاری کاملاً توسط مواد واکنشگر در محلول (معمولاً برای فلزات نجیب) هدایت می شوند، اما تاکنون مهمترین فرایند تجاری آبکاری الکتریکی است. این روش برای سالها چندان در پردازش نیمه هادی ها کاربردی نداشت، اما به دلیل استفاده گسترده تر از روش های صیقل دادن شیمیایی-مکانیکی، در حال حاضر دوباره استفاده می گردد.
رسوب محلول شیمیایی (CSD) یا رسوب به وسیله حمام شیمیایی (CBD) از پیش ماده مایعی استفاده می کند که معمولاً محلول پودرهای آلی-فلزی در یک حلال آلی است. این یک فرایند نسبتاً ارزان و ساده تولید لایه نازک است که فازهای کریستالی دقیقی از نظر استوکیومتری تولید می کند. این روش همچنین به عنوان روش sol-gel شناخته می شود زیرا 'sol' (یا محلول) به تدریج به سمت ایجاد سیستم دو فاز ژل-مانند تغییر می یابد.
روش لانگمویر-بلودت از مولکولهایی استفاده می کند که در بالای یک زیرفاز آبی شناور هستند. چگالی فشردگی مولکول ها کنترل می شود و پس از برداشت کنترل شده زیرفاز از روی بستر جامد، تک لایه فشرده شده به روی آن منتقل می شود. این امر امکان ایجاد لایه های نازک از مولکول های مختلف مانند نانوذرات، پلیمرها و لیپیدها را با چگالی فشردگی ذرات و ضخامت لایه کنترل شده فراهم می آورد.
روکش دورانی یا ریخته گری چرخشی، از یک پیش ماده مایع یا پیش ماده سل ژل استفاده می کند که روی یک بستر صاف و مسطح رسوب داده شده که در مرحله بعد این بستر با سرعت بالایی چرخانده می شود تا محلول را به روش سانتریفوژ روی بستر پخش کند. سرعتی که محلول با آن چرخانده می شود و ویسکوزیته سل، ضخامت نهایی لایه رسوبی را تعیین می کند. می توان رسوبات مکرر را برای افزایش ضخامت لایه ها به مقدار دلخواه انجام داد. پردازش حرارتی اغلب به منظور تبلور لایه ی آمورف رسوب گذاری شده به روش پوشش دورانی، انجام می شود. چنین لایه های کریستالی می توانند جهت گیری های مرجح خاصی را بعد از تبلور بر روی بسترهای تک بلوری نشان دهند.
روکش Dip مشابه روکش چرخشی است به این صورت که یک پیش ماده مایع یا پیش ماده سل ژل روی یک بستر رسوب داده می شود، اما در این حالت بستر کاملاً در محلول فرو می رود و سپس تحت شرایط کنترل شده خارج می شود. با کنترل سرعت برداشت (خارج کردن)، شرایط تبخیر (عمدتاً رطوبت و دما) و قابلیت تبخیر/ گرانروی حلال، ضخامت لایه، همگن بودن و مورفولوژی نانوسکوپی هم کنترل می شوند. دو رژیم تبخیر وجود دارد: ناحیه مویرگی با سرعت برداشت بسیار کم و منطقه زهکشی با سرعت تبخیر سریعتر.
رسوب بخار شیمیایی (CVD) به طور کلی از یک پیش ماده در فاز گازی، اغلب یک هالید یا هیدرید از عنصر مورد نظر، برای رسوب گذاری استفاده می نماید. در حالت MOCVD از گاز آلی-فلزی استفاده می شود. روش های تجاری اغلب از پیش ماده های گازی با فشارهای بسیار پایین استفاده می کنند.
CVD بهبود یافته با پلاسما (PECVD) از بخار یونیزه شده یا پلاسما به عنوان پیش ماده استفاده می کند. بر خلاف مثال دوده در بالا، PECVD تجاری برای تولید پلاسما به روش های الکترومغناطیسی (جریان الکتریکی، برانگیختگی مایکروویوی ) متکی است و نه یک واکنش شیمیایی.
رسوب لایه اتمی (ALD)، و روش خواهرش رسوب لایه مولکولی (MLD)، با استفاده از پیش ماده های گازی، لایه های نازک همدیس و تک لایه را در یک زمان رسوب گذاری می کند. این فرایند به دو واکنش تقسیم می شود که به ترتیب و برای هر لایه تکرار می شوند تا از اشباع کامل لایه پیش از شروع لایه بعدی اطمینان حاصل شود. بنابراین، یک واکنش دهنده ابتدا رسوب می شود و سپس ماده دوم واکنش دهنده رسوب می شود که در طی آن یک واکنش شیمیایی روی بستر اتفاق می افتد و ترکیب مورد نظر را تشکیل می دهد. به دلیل این فرایند مرحله به مرحله، این روند از CVD کندتر است اما برخلاف CVD می تواند در دماهای پایین اجرا شود.
رسوب فیزیکی برای تولید یک لایه نازک جامد از روش های مکانیکی، الکترومکانیکی یا ترمودینامیکی استفاده می کند. یک نمونه روزمره شکل گیری یخبندان (شبنم یخ زده) است. از آنجا که بیشتر مواد مهندسی توسط انرژی های نسبتاً بالایی در کنار هم نگه داشته شده اند و از واکنش های شیمیایی برای ذخیره این انرژی ها استفاده نمی شود، سیستم های رسوب فیزیکی تجاری تمایل دارند که برای عملکرد صحیح به بخار کم فشار نیاز داشته باشند؛ بیشتر آنها را می توان به عنوان رسوب بخار فیزیکی (PVD) طبقه بندی کرد.
ماده ی مورد نظر برای رسوب در یک محیط انرژی زا و انتروپیک قرار می گیرد تا ذرات ماده از سطح آن فرار کنند. در مقابل این منبع سطح خنک کننده ای قرار دارد که هنگام رسیدن این ذرات، انرژی آنها را جذب می نماید و به آنها اجازه می دهد یک لایه جامد تشکیل دهند. کل سیستم در یک محفظه رسوب خلأ نگه داشته می شود تا ذرات بتوانند تا حد امکان آزادانه حرکت کنند. از آنجا که ذرات تمایل به دنبال کردن یک مسیر مستقیم دارند، لایه هایی که به روش های فیزیکی رسوب گذاری می "شوند" معمولاً "جهت دار" هستند تا "همدیس" .
نمونه هایی از رسوب فیزیکی عبارتند از: تبخیر حرارتی که از بخاری با مقاومت الکتریکی برای ذوب مواد استفاده می کند و فشار بخار آن را تا حد مفیدی بالا می برد. این کار در خلأ بالا انجام می شود، هم برای این که بخار بتواند بدون واکنش با یا پراکندگی از سایر اتم های فاز گازی در محفظه به بستر برسد و هم برای اینکه میزان ترکیب ناخالصی های حاصل از گاز باقیمانده در محفظه خلأ را کاهش دهند. بدیهی است فقط موادی با فشار بخار بسیار بالاتر از المنت گرمایی بخاری می توانند بدون آلوده کردن لایه رسوب داده شوند. اپیتکسی پرتو مولکولی نوع خاص و پیچیده ای از تبخیر حرارتی است.
در روش تبخیر پرتوی الکترونی پرتویی پرانرژی از یک تفنگ الکترونی شلیک می گردد تا یک نقطه کوچک ماده را به نقطه جوش برساند؛ از آنجایی که گرمایش یکنواخت نیست می توان مواد با فشار بخار پایین تر را رسوب داد. باریکه معمولاً با زاویه 270 درجه خم می شود تا اطمینان حاصل شود که فیلامان تفنگ مستقیماً در معرض شار تبخیر قرار ندارد. آهنگ رسوب معمولی برای تبخیر پرتوی الکترونی از 1 تا 10 نانومتر بر ثانیه است.
در اپیتاکسی پرتوی مولکولی (MBE) جریانهای کند یک عنصر می توانند به سمت بستر (زیرلایه) هدایت شوند به طوری که یک لایه اتمی از مواد در یک زمان رسوب کنند. ترکیباتی مانند گالیم آرسنید معمولاً با اعمال مکرر یک لایه از یک عنصر (یعنی گالیم)، سپس یک لایه از عنصر دیگر (یعنی آرسنیک) رسوب داده می شوند به طوری که فرایند شیمیایی و در عین حال فیزیکی باشد؛ این فرایند همچنین به عنوان رسوب لایه اتمی شناخته می شود. اگر پیش ماده های مورد استفاده آلی باشند، به این روش رسوب لایه مولکولی گفته می شود. پرتوی ماده مورد نظر می تواند به روش فیزیکی (یعنی توسط کوره) یا با یک واکنش شیمیایی ( epitaxy پرتو شیمیایی) تولید شود.
کند و پاش به پلاسمایی (معمولاً از جنس یک گاز نجیب مانند آرگون) متکی است تا با ضربه زدن، ماده را به صورت چند اتم در هر بار از سطح هدف جدا کند (بکند). هدف را می توان در دمای نسبتاً کم نگه داشت زیرا این روش یکی از انواع روش های تبخیر نیست که همین سبب می شود یکی از انعطاف پذیرترین تکنیک های رسوب به حساب آید. این روش به ویژه برای ترکیبات یا مخلوط ها مفید است که در آنها اجزای مختلف تمایل به تبخیر با آهنگ های متفاوت دارند. توجه داشته باشید که پوشش مرحله کند و پاش کمابیش همدیس است. کند و پاش همچنین در مواد و ابزار نوری کاربرد گسترده ای دارد. ساخت کلیه فرمت های CD ،DVD و BD با کمک این تکنیک انجام می شود. این یک تکنیک سریع است و همچنین کنترل ضخامت خوبی را فراهم می نماید. در حال حاضر گازهای نیتروژن و اکسیژن نیز در کند و پاش استفاده می شوند.
سیستم های رسوب لیزر پالسی توسط یک فرایند فرسایش کار می کنند. پالسهای لیزر متمرکز سطح هدف را تبخیر کرده و آن را به پلاسما تبدیل می نمایند؛ این پلاسما معمولاً قبل از رسیدن به بستر دوباره به گاز تبدیل می گردد.
رسوب قوس کاتدیک (arc-PVD) که نوعی رسوب پرتو یونی است که در آن یک قوس الکتریکی ایجاد می شود که به معنای واقعی کلمه یون ها را با انفجار از کاتد جدا می نماید. این جرقه دارای چگالی توان فوق العاده بالایی است که منجر به سطح بالایی از یونش (30-100٪) به علاوه ی یون های شارژ شده، ذرات خنثی، خوشه ها و ذرات بزرگ (قطرات) می گردد. اگر یک گاز واکنش پذیر در طی فرایند تبخیر وارد شود، در طول برهمکنش با شار یونی، تفکیک، یونیزاسیون و برانگیختگی می توانند رخ دهند و یک لایه ترکیبی رسوب داده شود.
رسوب الکترو هیدروودینامیکی (رسوب با الکترواسپری) یک فرایند نسبتاً جدید رسوب لایه نازک است. مایع موردنظر برای رسوب گذاری به صورت محلول نانوذره یا یک محلول ساده به یک نازل مویین کوچک (معمولاً فلزی) که به ولتاژ بالا متصل است، تزریق می شود. بستری که لایه باید روی آن رسوب داده شود به زمین اتصال دارد. به دلیل تأثیر میدان الکتریکی، زمانی که مایع از نازل بیرون می آید شکل مخروطی (مخروط تیلور) به خود می گیرد و در رأس مخروط جت نازکی ظهور می کند که به سبب محدودیت بار ریلی به قطرات بسیار ریز و کوچک با بار مثبت تجزیه می گردد. قطرات کوچکتر و کوچکتر می شوند و در نهایت به عنوان یک لایه نازک یکنواخت روی بستر قرار می گیرند.
رشد Frank-van der Merwe ("لایه به لایه"). در این حالت رشد، برهم کنش های سطح-جاذب و جاذب-جاذب به تعادل می رسند. این نوع رشد نیاز به تطابق شبکه ای دارد و از این رو مکانیسم رشد "ایده آل" در نظر گرفته می شود.
رشد Stranski-Krastanov ("جزایر متصل" یا "لایه به علاوه جزیره"). در این حالت رشد، فعل و انفعالات سطح-جاذب قوی تر از فعل و انفعالات جاذب-جاذب است.
Volmer-Weber ("جزایر مجزا"). در این حالت رشد، برهم کنش های جاذب-جاذب قوی تر از برهم کنش های سطح-جاذب هستند، از این رو "جزایر" بلافاصله شکل می گیرند.
زیر مجموعه ای از فرایندها و کاربردهای رسوب لایه های نازک متمرکز است بر روی رشد به اصطلاح epitaxial مواد و رسوب لایه های نازک کریستالی که به دنبال ساختار بلوری بستر رشد می کنند. اصطلاح اپیتاکسی از ریشه های یونانی (epi (ἐπί به معنی "بالا/روی"، و تاکسیس (τάξις) به معنی "روشی منظم" می آید. این اصطلاح را می توان به "تنظیم بر روی (arranging upon)" ترجمه کرد.
اصطلاح هومواپیتاکسی به حالت خاصی گفته می شود که در آن لایه ای از همان ماده روی یک بستر بلوری رشد می یابد. به عنوان مثال از این فناوری برای رشد لایه ای خالص تر از بستر استفاده می شود که چگالی نقصان کمتری به نسبت بستر دارد و همچنین برای تولید لایه هایی با سطح دوپینگ متفاوت. Heteroepitxic به حالتی اشاره می کند که در آن لایه رسوب داده شده متفاوت از بستر است.
تکنیک های مورد استفاده برای رشد epitaxial لایه های نازک شامل اپیتاکسی پرتوی مولکولی، رسوب بخار شیمیایی و رسوب لیزر پالسی است .
استفاده از لایه های نازک برای روکش های تزئینی احتمالاً نماینده قدیمی ترین کاربرد آنها است. این کاربردها شامل برگهای نازک طلایی با ضخامت حدود 100 nm می شوند که بیش از 5000 سال پیش در هند باستان مورد استفاده قرار می گرفتند. همچنین ممکن است به عنوان هر شکلی از نقاشی شناخته شود، اگرچه این نوع اثر عموماً به عنوان یک هنر دستی در نظر گرفته می شود تا مهندسی یا یک رشته علمی. امروزه لایه های نازک با ضخامت متغیر و ضریب شکست بالا مانند دی اکسید تیتانیوم اغلب برای روکش های تزئینی بر روی شیشه استفاده می شود که به عنوان مثال باعث ایجاد ظاهری به رنگ رنگین کمانی مانند لکه روغن روی آب می گردد. علاوه بر این، سطوح غیرشفافی که با طلا رنگ شده اند ممکن است با کند و پاش طلا یا نیترید تیتانیوم تهیه شوند.
این لایه ها در هر دو سیستم بازتابی و شکستی به کار می روند. آینه های بزرگ (بازتابی) در قرن نوزدهم در دسترس قرار گرفتند و با کند و پاش نقره فلزی یا آلومینیوم روی شیشه تولید می شدند. عدسی های شکستی برای ابزارهای نوری مانند دوربین ها و میکروسکوپ ها به طور معمول دارای ابیراهی هستند، یعنی رفتار شکستی غیر ایده آل دارند. در حالی که قبلاً مجموعه هایی با تعداد بالایی از عدسی ها باید در امتداد مسیر نوری قرار می گرفتند، امروزه ممکن است با روکش کردن (لایه نشانی) عدسی های نوری با چند لایه شفاف دی اکسید تیتانیوم، نیترید سیلیکون یا اکسید سیلیکون و غیره، این ابیراهی ها را اصلاح نمود. یک نمونه ی خوب شناخته شده برای پیشرفت در سیستم های نوری توسط فناوری لایه های نازک، در لنزهای با پهنای چند میلی متر در دوربین تلفن های هوشمند نمایان است. نمونه های دیگر روکش های ضد بازتاب روی عینک یا صفحات خورشیدی هستند.
لایه های نازک اغلب برای محافظت از قطعه مورد نظر زیرین در برابر تأثیرات خارجی رسوب داده می شوند. این محافظت ممکن است با به حداقل رساندن تماس با محیط بیرونی انجام گردد تا انتشار (دیفیوژن) از محیط به قطعه کار یا برعکس گاهش یابد. به عنوان مثال، بطری های پلاستیکی لیموناد غالباً توسط لایه های ضد انتشار روکش می شوند تا از پخش و تجزیه CO که تحت فشار زیاد وارد نوشیدنی می شود. نمونه دیگر توسط لایه های نازک TiN در تراشه های میکروالکترونیکی است که خطوط آلومینیومی رسانا را به صورت الکتریکی از عایق تعبیه شده SiO تا مانع تشکیل Al O . اغلب، لایه های نازک به عنوان محافظ در برابر سایش بین قطعات مکانیکی متحرک عمل می کنند. به عنوان نمونه هایی از این کاربرد می توان به استفاده از لایه های کربن الماس-مانند (DLC) در موتور اتومبیل ها یا لایه های نازک ساخته شده از نانوکامپوزیت ها اشاره کرد.
لایه های نازک از عناصر فلزی مانند مس، آلومینیوم، طلا یا نقره و غیره و آلیاژهای آنها کاربردهای بی شماری در دستگاههای الکتریکی یافته اند. به دلیل هدایت الکتریکی بالایشان قادرند جریانهای الکتریکی را عبور دهند یا ولتاژ را تغذیه کنند. لایه های فلزی نازک در سیستم های الکتریکی معمولی استفاده می گردند، مثلاً به عنوان لایه های مس روی برد مدار چاپی، یا به عنوان اتصال به زمین بیرونی در کابل های کواکسیال و اشکال مختلف دیگر مانند سنسورها و غیره. یک زمینه اصلی کاربرد آنها به استفاده در مدارهای یکپارچه تبدیل شده است، جایی که شبکه الکتریکی بین دستگاههای فعال و منفعل مانند ترانزیستورها و خازنها و غیره از لایه های نازک Al یا مس ساخته شده است. این لایه ها ضخامت هایی در محدوده چند صد نانومتر تا چند میکرومتر را شامل می شوند و آنها اغلب به منظور جلوگیری از یک واکنش شیمیایی با دی الکتریک اطراف مانند SiO در میان چند لایه نازک نانومتری نیتریت تیتانیوم قرار داده می شوند. شکل بالا یک میکروگراف از یک ساختار عمودی فلزی TiN/Al/TiN که در یک تراشه میکروالکترونیک ساخته شده است، نشان می دهد.
فناوری لایه های نازک همچنین به عنوان ابزاری برای کاهش قابل توجه هزینه سلولهای خورشیدی توسعه داده می شوند. دلیل اصلی این امر این است که سلولهای خورشیدی با لایه نازک به دلیل کاهش هزینه ی مواد، هزینه انرژی، هزینه های رسیدگی و هزینه های سرمایه ای، ارزانتر هستند. این امر به ویژه در استفاده از فرایندهای الکترونیکی چاپی (رول به رول) نمایان است. سایر فناوری های لایه نازک که هنوز در مرحله اولیه تحقیقات در حال انجام هستند و یا از نظر تجاری به صورت محدود در دسترس هستند، اغلب به عنوان سلول های فتوولتائیک نسل سوم یا در حال ظهور طبقه بندی می شوند و شامل سلولهای خورشیدی آلی، حساس به رنگ و پلیمر، همچنین سلولهای خورشیدی نقطه کوانتومی، سولفید قلع روی مس، نانو کریستال و پروسکایت می شوند.
از فناوری چاپ لایه نازک برای اعمال پلیمرهای لیتیوم حالت جامد بر بسترهای مختلف استفاده می شود تا باتری های منحصر به فردی برای کاربردهای تخصصی ایجاد شوند. باتریهای لایه نازک می توانند مستقیماً روی تراشه ها یا بسته های تراشه به هر شکل و اندازه ای رسوب داده شوند. باتری های قابل انعطاف را می توان با چاپ روی پلاستیک، فویل نازک فلزی یا کاغذ ساخت.
| [
{
"answer1": "بسته به اینکه فرایند در درجه اول شیمیایی باشد یا فیزیکی، تکنیک های رسوب گذاری در دو دسته گسترده قرار می گیرند.",
"answer2": "لایه های نازک ساخته شده به روش های رسوب شیمیایی به جای \"جهت دار بودن\"، همدیس (conformal) هستند.",
"distance": 396,
"question": "روش های رسوب گذاری لایه نازک بر اساس نوع فرایند به چند دسته تقسیم می شوند و لایه های نازک ساخته شده به روش های رسوب شیمیایی چه ویژگی دارند؟"
},
{
"answer1": "رسوب بخار شیمیایی (CVD) به طور کلی از یک پیش ماده در فاز گازی، اغلب یک هالید یا هیدرید از عنصر مورد نظر، برای رسوب گذاری استفاده می نماید.",
"answer2": "در اپیتاکسی پرتوی مولکولی (MBE) جریانهای کند یک عنصر می توانند به سمت بستر (زیرلایه) هدایت شوند به طوری که یک لایه اتمی از مواد در یک زمان رسوب کنند.",
"distance": 3011,
"question": "در فرایند رسوب بخار شیمیایی از چه موادی برای رسوب گذاری استفاده میشود و اپیتاکسی پرتوی مولکولی چگونه انجام میشود؟"
},
{
"answer1": "روکش دورانی یا ریخته گری چرخشی، از یک پیش ماده مایع یا پیش ماده سل ژل استفاده می کند که روی یک بستر صاف و مسطح رسوب داده شده که در مرحله بعد این بستر با سرعت بالایی چرخانده می شود تا محلول را به روش سانتریفوژ روی بستر پخش کند.",
"answer2": "عدسی های شکستی برای ابزارهای نوری مانند دوربین ها و میکروسکوپ ها به طور معمول دارای ابیراهی هستند، یعنی رفتار شکستی غیر ایده آل دارند.",
"distance": 8924,
"question": "تفاوت روش روکش دورانی با روکش Dip در چیست و لایه های نازک در چه ابزارهای نوری استفاده می شوند؟"
},
{
"answer1": "رسوب لایه اتمی (ALD)، و روش خواهرش رسوب لایه مولکولی (MLD)، با استفاده از پیش ماده های گازی، لایه های نازک همدیس و تک لایه را در یک زمان رسوب گذاری می کند.",
"answer2": "این کاربردها شامل برگهای نازک طلایی با ضخامت حدود 100 nm می شوند که بیش از 5000 سال پیش در هند باستان مورد استفاده قرار می گرفتند.",
"distance": 6571,
"question": "رسوب لایه اتمی چگونه انجام میشود و برای روکش های تزئینی در گذشته از چه چیزی استفاده میشد؟"
},
{
"answer1": "کند و پاش به پلاسمایی (معمولاً از جنس یک گاز نجیب مانند آرگون) متکی است تا با ضربه زدن، ماده را به صورت چند اتم در هر بار از سطح هدف جدا کند (بکند).",
"answer2": "لایه های نازک از عناصر فلزی مانند مس، آلومینیوم، طلا یا نقره و غیره و آلیاژهای آنها کاربردهای بی شماری در دستگاههای الکتریکی یافته اند.",
"distance": 5650,
"question": "کند و پاش چگونه کار می کند و لایه های نازک فلزی چه کاربردهایی در دستگاه های الکتریکی دارند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
530 | : انجمن انسان شناسی و فرهنگ
انسان شناسی و فرهنگ یک گروه علمی/ترویجی است که از مهر ماه سال ۱۳۸۴ شروع به کار و مطالب تولیدی را در وب گاه تحت عناوین انسان شناسی و فرهنگ منتشر کرد. این سایت در همهٔ زمینه های فرهنگ، علوم اجتماعی و انسانی با تأکید ویژه و با اولویت دادن به نگاه اجتماعی فعالیّت می کند. این وب گاه در حال حاضر صرفاً به زبان فارسی منتشر می شود و مرکز ثبت آن در جمهوری اسلامی ایران است. مدیریت این وب گاه را ناصر فکوهی در دست دارد. بیش از ۸۰ درصد از مطالب این وب گاه تولیدی و باقی بازنشر دیگر مقالات نویسندگان عضو وب گاه هستند. مشی عمومی انسان شناسی و فرهنگی، حرکت بر اساس رویکردی میان رشته ای و میان فرهنگی است. در خرداد ماه سال ۱۳۹۰ این وب گاه به رقم ۷ هزار بازدید روزانه رسید. نیمی از همکاران این وب گاه دانشجو و نیم دیگرشان را دانشجویان و پژوهشگران آزاد سایت تشکیل داده اند.
تارنمای انسان شناسی و فرهنگ با این شعار که می توان سلسله مراتب و تقسیم بندی های اغلب بی معنا، ناعادلانه، ایدئولوژیک، هژمونیک، خود شیفته و دستکاری کننده علمی و اجتماعی که به جامعه تحمیل می شوند را کنار گذاشت و برخلاف تمام ادعاهایی که دربارهٔ ناممکن بودن کار جمعی، غیر محفلی، سالم و صمیمانه میان جماعتی از کسانی که صرفاً دوست دارند دانش خود را با دیگران شریک شوند و از دانش دیگران بهره بگیرند، به چنین اهدافی دست یافت. انتشار مطالب این سایت و ایجاد بخش هایی به سه زبان انگلیسی، عربی و فرانسه نیز از برنامه های این سایت علمی است.
این تارنما سعی در متقاعد کردن موضوع همکاری استاد پر سابقه را در کنار یک دانشجوی تازه کار که می خواهد مطلب خود را منتشر کند را دارد. تارنما با این سیاست که هیچ اشکالی وجود ندارد که یک استاد در کنار دانشجو مطالبی منتشر کنند زیرا در نهایت قضاوت بر عهده خوانندگان خواهد بود که نمی توان آن ها را فاقد دانش دانست. همچنین این تارنما کار کردن صرفاً با «چهره ها» را سیاست سالمی نمی بیند و آن را نه برای خود آن «چهره ها» و نه برای کل نظام دانش تخصصی و عمومی کشور مفید نمی داند.
تارنمای انسان شناسی و فرهنگ همه ساله در ماه مرداد به دلیل نیاز به انجام تغییرات فنی و برنامه ریزی هایی در شکل و محتوا تعطیل می شود.
در این وب گاه ارتباط بین دانش و اطلاعات تئوریک در کنار تجربه به عنوان محصول فرهنگی است که ارتباط با کارگردانان نمونه ای از آن است. همچنین ارائه نگاه تازه به انسان شناسی است که آن را به عنوان علمی که به مسائل و موضوعات جاری اجتماعی می پردازد و راه حل ارائه می دهد/معرفی می کند، در حالیکه پیش از این رویکرد انسان شناسی بیشتر با نظریه تکامل و زیست شناسی گره خورده و معرفی شده بود. معرفی مفهوم فرهنگ به عنوان عامل وحدت برای نگاه به پدیده های مختلف و در بین علوم و حوزه های مختلف فرهنگی. این وب گاه دارای شاخه های متعددی است، بیش از نیمی از شاخه ها به فرهنگ های کشورها و اقوام و شهرهای ایران اختصاص دارد. از فرهنگ ژاپنی و ایتالیایی و فرانسوی گرفته تا فرهنگ کردی، بلوچی، عرب، آذری، ارمنی، آشوری و یهودی تا فرهنگ کویر، کاشان و... وجود این تعداد از بخش ها نشان از وجود تنوع فرهنگ هایی در ایران است که یا در کنار هم زندگی می کنند و بدون اینکه یکدیگر را بشناسند، امّا اثرشان بر زندگی و فرهنگ کشور ایران وجود دارد.
جدیدترین مدخل به زبان فارسی در زمینهٔ فیلم قوم نگارانه و مردم شناسی، وب گاه انسان شناسی و فرهنگ بوده است. این وب گاه در سپتامبر ۲۰۰۶ توسط ناصر فکوهی رئیس دانشکدهٔ انسانشناسی دانشگاه تهران به عنوان وب گاهی شخصی راه اندازی شد. این وب گاه به طور نیرومند در مسائل قوم شناسی رشد کرد.
در حال حاضر نزدیک به بیست ویرایشگر از دانشگاه های ایرانی، اروپایی و امریکایی در حال نوشتن بخش های مشخصی از وب گاه زیر نظر فکوهی هستند اگرچه خودمختارند.
این تارنما در فراخوان نوشتن یادداشت در ششمین سالگردش بیان کرده بود که توانسته است به بخش بزرگی از اهداف اولیهٔ خود یعنی گرد هم آوردن گروه های فکری و اجتماعی گوناگون برای همکاری و هم اندیشی در راه فرهنگ، خارج از حلقه های محفلی یا ایدئولوژیک و ایجاد عرصه برای به اشتراک گذاشتن اندیشه ها و دادن فرصتی برای نوشتن و اندیشیدن و رشد در فرایند کنش فکری، دست بیابد بی آن که نه خواسته باشد به یک بانک مقالات تبدیل شود و نه به جایگاهی برای جهت دهی و سوگیری سود یا زیان این و آن.
هر کدام از صفحات سایت یک مدیر دارد و هر پژوهشگر پیش از ارسال مطالبش با مدیر پایگاه یا یکی از مدیران صفحات تماس می گیرد و بر اساس یک موضوع تخصصی مطلب خودش را می فرستد. این تارنما دارای قواعد خاص برای درج پژوهش های نویسندگان است، همچون مطالبی که برای این پایگاه ارسال می شود باید حتماً جنبهٔ علمی داشته باشند و امانت داری علمی در آن ها با دقت و جدیت رعایت شود (ذکر منابع و مستند کردن کارها).
پژوهشگر اگر مطلبی را برای انتشار در این پایگاه می فرستد، مشخصات کامل خود (تحصیلات، شغل و...) را نیز باید درج کرده باشد. از تذکرات مهم «انسان شناسی و فرهنگ» این است که اصل را بر اعتماد به نویسندگان و فرستندگان مطالب می گذارد، ولی بدیهی است که امکان کنترل اینکه نویسندگان صداقت کامل را در استفاده از منابع دیگر به کار گرفته باشند یا احتمالاً مطلب به خود آن ها تعلق نداشته باشد را ندارد، به همین روی این تارنما پیشنهاد می کند که اخلاقیات باید در این حوزه اکیداً رعایت شود.
«انسان شناسی و فرهنگ» مجموعه ای از اساتید و دانشجویان و نویسندگان هستند که بنا به ادعایشان با هدف اشاعه دانش و شناخت بهتر فرهنگ های «خود» و فرهنگ های «دیگر» مطالبی در حوزه های مختلف را منتشر می کنند.
در این تارنما همکاران به صورت اعضا، مسئولان، مدیران، مدیران مشاور غیر ایرانی و گروهای مدیریتی همکاری می کنند که هر کدام دارای حوزهٔ اختیارات خاصی هستند.
این در حالی است که مدیریت سایت بزرگترین هدف را دادن بیشترین امکان به جوانان برای عرضه کارهای خود قرار داده است که در بسیاری موارد ارزش بسیار زیادی دارند اما فرصت عرضه شدن در حتی روزنامه ها و مجلاتی را که به دنبال «چهره ها» هستند را نمی یابند یا برای این کار باید به محفلی بپیوندند که چندان راضی بدین کار نیستند.
انسان شناسی و فرهنگ دارای یک فرهنگ آنلاین است. از خلال مدخل های موضوعی و نام های خاص به شمار بزرگی از تعاریف، مباحث و اصطلاحات در حوزه های مختلف علوم اجتماعی دسترسی می توان یافت. مسئولیت علمی اعتبار مطالب در همه موارد بر عهده ناصر فکوهی مدیر این بخش است. مدخل های ورودی به این فرهنگ از طریق واژگان فارسی است و پس از ورود خوانندگان به تعاریف، نوشته ها و لینک های متعدد دربارهٔ آن مفهوم راهنمایی می شوند. این فرهنگ شکل پویا دارد و دائماً بر حجم و محتوای صفحات آن افزوده می شد. در همه صفحات دو لینک ویکی پدیا انگلیسی و فرهنگ فلسفی استانفورد نیز ارائه می شود. «فرهنگ آنلاین علوم اجتماعی»، شکل بسیار انعطاف آمیزی دارد که هدف از آن ارائه واژگان و مفاهیم و اسامی خاص مربوط به این حوزه ها در قالب یک کتاب الکترونیک با اعتبار علمی و قابلیت استناد است که دائماً به روز شده و بر حجم مطالب آن افزوده می شود.
عدم وجود مدیر در برخی از شاخه ها از نقاط ضعف این تارنما ذکر شده است. اصولی را که برای پذیرش مدیر گذاشته شده است به راحتی فراهم نمی آیند. آشنایی با اینترنت و رایانه، در دسترس بودن دائم، دانشگاهی بودن یا قرار داشتن در سال های آخر دکترا یا تجربه کاری معادل در رشته مربوطه برخی از این اصول هستند که اخلاق حرفه ای و پذیرش قواعد کاری، یعنی پرهیز از محفل گرایی، ایدئولوژیک اندیشیدن، با یکدیگر کار کردن و همچنین عدم توجه و وسواس داشتن نسبت به سلسله مراتب ها، انتخاب مدیر را مشکل می کند. این در حالی است که انسان شناسی و فرهنگ برای همه صفحات جدید فراخوان مدیریت را به صورت عمومی می دهد و برای صفحاتی که مدیر ندارند نیز این فراخوان پا برجاست می ماند و دانشگاهی ها و اساتید را دعوت به همکاری می کند. مدیریت معتقد است، هیچ مطلبی در سایت بدون حداقلی از نظارت و بررسی منتشر نمی شود.
فعالیت پایین برخی صفحات از نقاط ضعف دیگر این وب گاه هستند. برخی از فرهنگ ها در ایران کاملاً ناشناخته بوده اند مثلاً فرهنگ آفریقا، فرهنگ استرالیا، اسکاندیناوی و حتی ترکیه. یکی از مشکلات این تارنما مشکل مالی برای تأمین وسایل مادی وب گاه(تجهیزات، خرید دامنه و فضا و غیره) است. گسترش فعالیت های «انسان شناسی وفرهنگ» و ارتقاء سطح کیفی آن و در عین حال حفظ اصل رایگان بودن کامل تمام دسترسی ها به منابع و اطلاعات که در حوزه فرهنگ های ایرانی و غیرایرانی در این سایت تولید می شوند، نیاز به منابع مالی دارد. این تارنما بارها به صورت فراخوان از خوانندگان درخواست کمک به این مؤسسه را کرده است.
بنا بر بازخوردهای گرفته شده، بخش بزرگی از آن ها در ویژه نامه ششمین سالگرد وب گاه منتشر شد همچنین بنا بر آماری که از شمارشگران اینترنتی نظیر و بگذر، آلکسا و گوگل آنالیتکس وجود دارد، به نقل از مدیریت این سایت: دانشجویان اغلب می توانند بسیاری از نیازهای خود را از طریق این سایت رفع کنند.
طریقه های ورود به صفحات و مطالب در این بخش آورده شده است.
خوانندگان در این فرهنگ از طریق ورودی واژگان فارسی می توانند به معانی و تعاریف آن ها و گاه به متون مفصل تری دربارهٔ آن ها دست بیابند. این فرهنگ به تدریج افزایش می یابد.
این بخش چندین ویژه نامه «انسان و فرهنگ» منتشر کرده است و به صورت پویا شماره های دیگر را آماده سازی می کند. ویژه نامه ها شکل نشریات الکترونیک را دارند. در همین بخش یک مجله علمی با مشخصات مجلات علمی - پژوهشی نیز تدارک دیده شده است.
در این بخش خوانندگان با همکاران و مسئولان اجرایی آشنا می شوند.
در این بخش خوانندگان با شیوه های عملی همکاری با انسان شناسی و فرهنگ و شرایط آن آشنا می شوند.
در این بخش چگونگی کمک و پشتیبانی از انسان شناسی و فرهنگ چه در قالب کمک های مالی و چه سایر کمک ها تشریح شده است.
ستون های موضوعی شامل تقسیم بندی های عموماً دانشگاهی و گاه غیر دانشگاهی در حوزه های مختلف می شوند و تداخل میان آن ها زیاد است.
این سایت تلاش کرده است که هر مطلب و نوشته جدیدی تا حد امکان در همه صفحات مربوط به آن جای داده شود.
شاخه های رشته ای نظیر رشته های مختلف جامعه شناسی، انسان شناسی، روان شناسی اجتماعی و غیره و گاه زیر شاخه های آن ها بنا بر مورد هر یک ستون و بخشی را تشکیل داده اند که خوانندگان با کلیک کردن روی موضوع می توانند وارد صفحه گروه مربوطه بشوند.
هدف نهایی انسان شناسی و فرهنگ در رابطه با این ستون ها آن است که هر یک از این ستون ها به بخشی علمی در مؤسسه آینده تبدیل شوند.
در ستون های مکانی - جغرافیایی و فرهنگی، مطالب بر اساس موقعیت جغرافیایی و مکانی موضوع دسته بندی شده اند. این دسته بندی ها شامل تمام فرهنگ های محلی، قومی، دینی، ایرانی و تمام فرهنگ های جهانی می شود. میزان مطالب در هر بخش با بخش های دیگر برابر نیست زیرا توانایی تولید مطلب و داوطلبان انجام این کار یکسان نیستند. برخی از حوزه های دینی، قومی و محلی نیز در این بخش حضور ندارند، که به مرور قرار می گیرند. برخی از نقاط در منطقه ای قرار گرفته اند که ممکن است نسبت به این تعلق اعتراضی علمی وجود داشته باشد برای مثال فرهنگ تالش صفحه فرهنگ گیلان، یا فرهنگ کره در صفحه فرهنگ ژاپن، یا کل آسیای جنوب شرقی در فرهنگ چین و غیره. این موارد به تدریج با افزایش امکانات سایت تغییر کرده اند. این تارنما اشاره کرده که نبود صفحه برای یک فرهنگ محلی، قومی، دینی و غیره به معنای نبود اهمیت آن نیست بلکه به دلیل کمبود نیروهای کاری و امکانات مالی باعث نبود چنین صفحاتی شده است.
این گالری به صورت مستقل از صفحه عکس مستند کار می کند و عکس های ارسالی خوانندگان را به صورت اتفاقی با هر کلیک به نمایش در می آورد.
این ستون در صفحه اول، با هربار کلیک کردن یک جمله مهم و ارزشمند را در فرهنگ های غیر ایرانی نشان می دهد. این تارنما دلیل انتخاب فرهنگ های غیر ایرانی برای این بخش را، آشنا کردن خوانندگان با اندیشه هایی است که در جهان وجود داشته یا دارند. نگذاشتن فرازهای فرهنگ از فرهنگ ایرانی و اسلامی به دلیل آشنایی خوانندگان و در دسترس بودن این فرازها برای آن ها در مجموعه های بزرگ الکترونیک و رسانه ای است و به هیچ عنوان به معنای اهمیت ندادن به این فرازها نیست. این تارنما آنچه در این ستون می آید را همچون سایر مطالب سایت تأیید نمی کند و اشاره می کند که این فرازها صرفاً فرصتی برای شناخت و اندیشیدن دربارهٔ دیگری است.
برخی از این فرازها:
در صفحه ورودی هر بار با یک کلیک سه پیوند به نمایش در می آیند. پیوندها از بالای صفحه اول در بخش منابع نیز قابل دسترس هستند. این پیوندها بر اساس نیازهایی که ممکن است خوانندگان داشته باشند از میان معتبرترین سایت های جهان و ایران انتخاب شده اند. در اینجا نیز این تارنما انتخاب و نمایش آن ها را به هیچ رو به معنای تأیید محتوای آن ها نمی داند. یکی از امکانات این تارنما برای این بخش آن است که خوانندگان علاقه مند می توانند سایت های مفید را برای معرفی به دیگران برای مدیریت تارنما ارسال کنند که در صورت تأیید در این صفحه وارد می شوند.
پرونده ها شامل مجموعه هایی هستند که از مطالب وب گاه و گاه سایر مطالب به صورت آدرس های اینترنتی بنا بر موضوع یا بنا بر نام نویسندگان گرد آمده اند. اغلب مدیران و نویسندگان با سابقه و پر کار این وب گاه در این بخش دارای پرونده هستند یعنی هربار مطلب تازه ای از آن ها در وب گاه منتشر می شود در انتهای مطلب آدرس پرونده و در داخل پرونده آدرس این مطلب افزوده می شود. پرونده های پرویز شهریاری، ترانه و شعر، هویت، کارل مارکس، میشل فوکو، حمیدرضا شعیری تحولات خاورمیانه، قاجار، کودکی، ناصر فکوهی، فمینیسم، سنت و تجدد و پرونده بسیاری از شخصیت ها و موضوعات دیگر از این دست پرونده ها هستند.
در بالای صفحه اول به ترتیب این مطالب قرار داده شده اند:
این بخش از تارنما شامل موارد زیر می شود:
الف) خبرها: که بیشتر اخبار جلسات و گاه نیز اخبار مربوط به کارگاه های آموزشی و دوره ها و همایش های مربوط به مؤسسه انسان شناسی و فرهنگ را در بر می گیرد. با توجه به آنکه مطالب صفحات اول به سرعت تغییر می کنند.
ب) گزارش ها: این مطالب عموماً شرحی بر جلسات یا دوره هایی هستند که در بخش خبرها آمده اند.
ج) گفتگوها: عموماً تمام گفتگوهای منتشر شده در وب گاه در این بخش قرار می گیرد اما بنا بر مورد در صفحات مربوط نیز آرشیو می شوند.
د) یادداشت ها: این بخش به نوشته های کوتاهی اختصاص دارد که مدیر وب گاه یا همکارانش برای انسان شناسی و فرهنگ به طور اختصاصی یا در همیاری با سایر رسانه ها می نویسند. در این بخش رابطه با زمان حال بیشر است.
این بخش شامل زیر گروه های موضوعی و جغرافیایی می شوند که در صفحه اول در سمت چپ نیز قابل دسترس هستند.
مطالب صرفاً نظری در این بخش آرشیو می شوند. این بخش به سه بخش نظریات فرهنگی، سایر نظریات و نظریات پیر بوردیو تقسیم شده است. وجود یک متفکر یعنی بوردیو به دلیل پیشینه ای است که از مطالب دربارهٔ او وجود داشت و در صورتی که مطالب دربارهٔ یک متفکر دیگر به اندازه کافی وجود داشته باشد گشایش صفحاتی خاص برای آن ها در نظر گرفته می شود.
این بخش به طور کامل به تشریح مباحث مربوط به روش، چه در حوزه کار می دانی و اسنادی و چه در حوزه نظری اختصاص دارد.
بخش تاریخ شامل سه زیر بخش انسان شناسی، علوم اجتماعی و یادبود می شود. در بخش یادبود هم به چهره های فرهنگی که تازه در گذشته اند و هم به چهره هایی که در گذشته های کمابیش دور در گذشته اند پرداخته می شود اما اولویت با چهره های معاصر و جدید است. در این بخش یادبود هم چهره های فرهنگی ایرانی و هم غیر ایرانی منتشر می شود.
این بخش تقریباً به طور کامل به دانشجویان اختصاص دارد و شامل موارد زیر می شود:
الف) آزمایشگاه: در این بخش تحقیقات درسی دانشجویان منتشر می شود. انتشار این تحقیقات برای تشویق دانشجویان انجام می گیرد و این سایت کاملاً متوجه وجود اشکالات و نواقص آن ها هست اما با این تفکر که با انتشار این مطالب دانشجویان می توانند مسئولیت علمی خود را افزایش داده و پیشرفت کنند آن ها را منتشر می کنند.
ب) درس نامه: در بخش سرفصل دروس، و ابزارهای مختلف قابل استفاده دانشجویان، نمونه سئوالات، اسلایدهای درسی و غیره در اختیار خوانندگان قرار دارد.
ج) پایان نامه ها: در این بخش پایان نامه های کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا منتشر می شوند.
بخش منابع موارد متفاوت و زیادی را در بر می گیرد که عناوین آن ها گویا هستند اما باید توجه داشت که با تشکیل مرکز اسناد و تاریخ فرهنگی تغییرات زیادی در این صفحه ایجاد خواهد شد.
خوانندگان تمام اطلاعات دربارهٔ مدیریت سایت، مدیریت های مختلف و نحوه تماس و سیاست های سایت را در این بخش می یابند.
در صفحه اول هربار با هر کلیک، سه معرفی کتاب و رسانه نیز نمایش داده می شود. البته این معرفی ها و نقدها در صفحات مربوط از لحاظ موضوعی، جغرافیایی و در بخش منابع نیز قابل دسترس هستند. در این بخش خوانندگان می توانند معرفی های خود را برای قرار گرفتن در آن بخش برای تارنمای انسان شناسی و فرهنگ بفرستند. انسان شناسی و فرهنگ معرفی کتاب ها، نشریات، رسانه ها و غیره را به لحاظ محتوایی کاملاً تأیید نمی کند بلکه هدفش اطلاع رسانی است.
نخستین شماره از مجله «انسان و فرهنگ» به صورت الکترونیک به وسیله انسان شناسی و فرهنگ در فروردین ۱۳۹۰ ویژه نوروز ۹۰ منتشر شد. این ویژه نامه مدتی قبل از انتشار با انتشار فراخوان در تارنما از نویسندگان برای نوشتن در این ویژه نامه دعوت می کند و در این فراخوان توضیحات لازم و موضوعات مورد نظر را تشریح می کند. این ویژه نامه به مقالات و یادداشت های همکاران تارنما اختصاص دارد. ویژه نامهٔ مذکور در ۱۳۰ صفحه با مطالب متنوع ارائه می شود. انسان شناسی و فرهنگ با هدف گرد هم آمدن، گفتن برای یکدیگر و شنیدن از یکدیگر این مجله را منتشر می کند. مطالب ویژه نامه سپس در صفحات مربوط به هر یک از آن ها نیز در تارنما آرشیو خواهد شد. شماره ۲ این ویژه نامه در تیرماه ۱۳۹۰ با موضوع شهر و فرهنگ منتشر شد.
"مرکز اسناد و تاریخ فرهنگی «انسان شناسی و فرهنگ»" یکی از زیرمجموعه های مؤسسهٔ انسان شناسی و فرهنگ است. مدیریت این مرکز را شایسته مدنی به عهده دارد. این مرکز مجموعهٔ بزرگی از متن کامل کتاب های الکترونیک را در حوزه های مختلف فرهنگی فراهم آورده است که فهرست عمومی و فهرست های تخصصی (بر اساس موضوع و پهنه جغرافیایی) آن ها را به تدریج با شماره گذاری پی در پی در اختیار خوانندگانش قرار می دهد. به گفته تارنمای انسان شناسی و فرهنگ این مرکز در مهرماه سال ۱۳۹۰ تارنمای خود را به صورت مجزا تأسیس می کند. خدمات این مرکز تنها به اعضای آن ارائه می شود. این مرکز همچنین مجموعه بزرگی از فیلم های داستانی و مستند خود را در زمینه های مختلف فرهنگی ارائه می دهد.
سایت انسان شناسی و فرهنگ بزرگداشت ها، دوره های کارگاهی مختلفی و پخش و نقد و بررسی فیلم را در زمان های متفاوت بر پا می کند. کارگاه های زبان تخصصی یکی از کارگاه هایی بود که برپا شده است.
شرکت در جلسات و نشست های تخصصی منجمله شرکت در مجموعه نشست های تخصصی «موسیقی و رسانه» در پژوهشکده فرهنگ و هنر.
این وب گاه از خرداد ماه ۱۳۹۰ ستون مشترک خود را با روزنامهٔ شرق آغاز کرد و در زمینهٔ آموزش مقاله نویسی نیز فعالیت دارد. از آن جایی که نیاز به ارائه و بیان نتایج تحقیقات در همهٔ حوزه های علمی برای مبادله میان کنشگران آن حوزه و رابطهٔ آن ها با سایر حوزه های علمی، امری ضروری است در همین راستا وب گاه انسان شناسی و فرهنگ با همکاری دو مؤسسه "نقش سرزمین" و "عرش کاوش"، دوره آموزشی "مقاله نویسی" را مدیریت می کند.
انسان شناسی و فرهنگ همواره با مطبوعات و نهادهای علمی همکاری های علمی داشته است. از جمله آن ها همکاری با روزنامه شرق است که از شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ یک ستون مشترک هفتگی با عنوان «پرسش از فرهنگ» راه اندازی کردند. این ستون پیشتر در همین روزنامه منتشر می شد و انتشار آن مدتی به تعویق افتاد. بعد از این تعویق نخستین نوشته از گروه جدید این مطالب که به وسیله ناصر فکوهی مدیر «انسان شناسی و فرهنگ» تألیف و منتشر شد. این ستون یک روز بعد از چاپ توسط روزنامه شرق در سایت انسان شناسی و فرهنگ به انتشار می رسند. این مرکز مجموعه بزرگی از فیلم های داستانی و مستند خود را در زمینه های مختلف فرهنگی ارائه می دهد. به دنبال انتشار کاریکاتوری، روزنامه شرق از سوی هیئت نظارت بر مطبوعات توقیف شد که بعد از آن در آذر ماه ۱۳۹۱، دو ستون مشترک با عناوین «اندیشه های تصویری» و «کنش و نظریه» در دو روزنامه اعتماد و روزنامه بهار منتشر شدند. این دو ستون به وسیله ناصر فکوهی، مدیر انسان شناسی و فرهنگ نوشته شده و طراحی در ستون «اندیشه های تصویری» را با همکاری، ایرج اسماعیل پورقوچانی (گرافیست و دکترای انسان شناسی در آلمان) انجام می دهد. ستون «اندیشه های تصویری» تلاش دارد برساخته های ذهنی را در قالب اشکالی فوری و با انگیزه ایجاد اندیشه، به متن تبدیل کند. همچنین در ستون «کنش و نظریه» هر هفته یکی از مسائل مهم جامعه ایرانی یا بین المللی با نگاهی نظری بررسی می شود.
| [
{
"answer1": "مدیریت این وب گاه را ناصر فکوهی در دست دارد.",
"answer2": "تارنمای انسان شناسی و فرهنگ همه ساله در ماه مرداد به دلیل نیاز به انجام تغییرات فنی و برنامه ریزی هایی در شکل و محتوا تعطیل می شود.",
"distance": 1390,
"question": "چه کسی مدیریت وبگاه انسانشناسی و فرهنگ را برعهده دارد و این وبگاه در چه ماهی به دلیل تغییرات فنی تعطیل میشود؟"
},
{
"answer1": "این وب گاه در سپتامبر ۲۰۰۶ توسط ناصر فکوهی رئیس دانشکدهٔ انسانشناسی دانشگاه تهران به عنوان وب گاهی شخصی راه اندازی شد.",
"answer2": "این ستون در صفحه اول، با هربار کلیک کردن یک جمله مهم و ارزشمند را در فرهنگ های غیر ایرانی نشان می دهد.",
"distance": 7061,
"question": "این وبگاه در ابتدا با چه هدفی راهاندازی شد و چه نوع مطالبی را در ستون 'فرهنگ های غیر ایرانی' ارائه می دهد؟"
},
{
"answer1": "تارنما سعی در متقاعد کردن موضوع همکاری استاد پر سابقه را در کنار یک دانشجوی تازه کار که می خواهد مطلب خود را منتشر کند را دارد.",
"answer2": "الف) آزمایشگاه: در این بخش تحقیقات درسی دانشجویان منتشر می شود.",
"distance": 12058,
"question": "این تارنما چه هدفی از همکاری اساتید و دانشجویان دارد و در کدام بخش، تحقیقات دانشجویان منتشر میشود؟"
},
{
"answer1": "مسئولیت علمی اعتبار مطالب در همه موارد بر عهده ناصر فکوهی مدیر این بخش است.",
"answer2": "خوانندگان در این فرهنگ از طریق ورودی واژگان فارسی می توانند به معانی و تعاریف آن ها و گاه به متون مفصل تری دربارهٔ آن ها دست بیابند.",
"distance": 2314,
"question": "مدیر بخش فرهنگ آنلاین کیست و چگونه خوانندگان در این بخش به اطلاعات دسترسی پیدا می کنند؟"
},
{
"answer1": "عدم وجود مدیر در برخی از شاخه ها از نقاط ضعف این تارنما ذکر شده است.",
"answer2": "این وب گاه از خرداد ماه ۱۳۹۰ ستون مشترک خود را با روزنامهٔ شرق آغاز کرد و در زمینهٔ آموزش مقاله نویسی نیز فعالیت دارد.",
"distance": 10199,
"question": "چه مواردی از نقاط ضعف تارنمای انسان شناسی و فرهنگ ذکر شده و این تارنما با چه روزنامهای ستون مشترک دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
531 | : پیام رسانی فوری
پیام رسانیِ فوری که به شکل کوتاه IM خوانده می شود، گونه ای از ارتباط مستقیم متنی بی درنگ (real-time) بین دو یا چند فرد با استفاده از رایانه شخصی یا دستگاه های دیگر و از طریق یک کارخواه نرم افزاری (Software Client) مشترک است. متن کاربر بر روی یک شبکه مانند اینترنت منتقل می شود. کارخواه های نرم افزاری پیشرفته تر پیام رسانی فوری رده های بالاتری از ارتباط مانند تماس تصویری یا صوتی را عرضه می کنند.
«پیام رسانی فوری» در زیر چتر واژه «گپ» برخط (online chat) قرار می گیرد از این رو که یک سیستم ارتباطی شبکه ای متنی بی درنگ است. وجه تمایز آن در این است که بر پایه کارخواه هایی (client) کار می کند که امکان اتصال بین گروهی از کاربران شناخته شده مشخص (که در انگلیسی به آن Friend List, Buddy List و Contact List گفته می شود) را تسهیل می کند اما گپ برخط برنامه های وبی که امکان ارتباط بین کاربران ناشناس در محیط های چند کاربره فراهم می آورند را نیز دربر می گیرد.
پیام رسانی فوری گردایه ای از فناوری هاست که برای ایجاد ارتباط متنی بی درنگ بین دو یا چند شرکت کننده بر روی اینترنت یا انواع دیگر شبکه ها استفاده می شود. آنچه که اهمیت بیان دارد این است که پیام رسانی فوری و گپ برخط با فناوری هایی مانند پست الکترونیک در این است که در همزمانی و بی درنگ بودن ارتباط بین کاربران است. برخی از سیستم ها امکان ارسال پیام برای کاربرانی که وارد سیستم نشده اند (پیام های برون خط ) را دارند و این کارکرد مشابه سیستم پست الکترونیک است زیرا همزمانی ارتباط از بین می رود.
پیام رسانی فوری با داشتن امکان جواب دادن آنی، ارتباطی مؤثر و کارآمد را برقرار می کند. در بعضی از موارد پیام رسانی فوری ویژگی های اضافی را ارائه می دهد که بر محبوبیت آن می افزایند. مثلاً به کاربران اجازه می دهد یکدیگر را از طریق وب بین ببینند؛ یا مستقیماً و به رایگان با استفاده از میکروفن و هدفون یا بلندگو با یکدیگر حرف بزنند. بسیاری از برنامه های کارخواه(client) امکان انتقال پرونده را فراهم می کنند هر چند که غالباً در مورد حجم پرونده محدودیت وجود دارد.
عموماً می توان متن مکالمه ها را برای مراجعه بعدی ذخیره کرد. پیام ها غالباً در یک تاریخچه پیام محلی ذخیره می گردند و از این نظر به ماهیت ماندگار نامه های الکترونیکی شباهت دارد.
پیام رسانی فوری کهن تراز اینترنت است. اولین بار بر روی سیستم عامل های چند کاربره مانند سی تی اس اس(CTSS) و مالتیکس (Multics) در اواسط دهه ۱۹۶۰ پدیدار شد. در آغاز این سیستم ها برای آگاهی و اخطارهای سرویس هایی مثل چاپ استفاده می شد اما بعدها گسترش یافت تا برقراری ارتباط بین کاربران مختلف یک ماشین را تسهیل نماید. هم زمان با گسترش شبکه ها در اواسط دهه ۱۹۶۰ پروتکل ها نیز با آن ها توسعه یافتند. برخی از این ها از پروتکل های نظیر-به-نظیر استفاده می کردند (مانند talk, ntalk, ytalk) در حالیکه برخی از آن ها نیازمند این بودند مه همه به یک کارساز (سرور) متصل شوند (مانند talker, IRC) در دوران رواج پدیده بی بی اس (BBS) که در خلال دهه ۱۹۸۰ اوج گرفت، برخی از سیستم ها امکان گپ زدن مشابه به پیام رسانی فوری را اضافه نمودند که میزگرد فریلنسین (Freelancin' Roundtable) نمونه بارز این سیستم ها بود.
در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، سرویس برخط (online) کوانتوم لینک برای رایانه های کمودور۶۴ امکان تبادل پیام بین مشتریانی که به این سرویس متصل بودند را فراهم می کرد که آن را پیام برخط (OLM) می خواندند. کوانتوم لینک بعدها به امریکاآنلاین (America Online) تغییر نام داد و پیام رسان فوری AOL را به وجود آورد. کوانتوم لینک تنها برای کمودورهای ۶۴ ساخته شده بود و از سیستم پتسکی(PETSCII) کمودور برای متن و گرافیک استفاده می کرد. صفحه به بخش هایی تقسیم می شد و پیام های OLM بر روی نوار زرد رنگی نمایش داده می شدو با کلمات «پیام از:» آغاز می شد و فهرستی از گزینه ها برای پاسخگویی ارائه می شد. از این رو می توان آن را نوعی واسط کاربر گرافیکی (GUI) دانست که البته بسیار ابتدایی تر از برنامه های پیام رسانی یونیکس و ویندوز و مکینتاش بود که بعد از آن به وجود آمدند. OLM جزو سرویس های افزوده کوانتوم لینک بود و کاربران می بایست مبلغی اضافی به ازای هر دقیقه علاوه بر هزینه ماهانه معمول سرویس کوانتوم لینک بپردازند.
برنامه های پیام رسانی فوری اینترنتی و مدرن با واسط کاربری گرافیکی به شکل امروزی آن از اواسط دهه ۱۹۹۰ با PowWow، آی سی کیو و AIM آغاز شد.AOl بعدها شرکت Mirabilis، سازنده ICQ را خرید. پند سال بعد ICQ که اکنون توسط AOL اداره می شد دو امتیاز انحصاری برای پیام رسانی فوری از اداره ثبت اختراعات آمریکا در یافت نمود. در همین هنگام سایر شرکت ها نیز محصولات خود را بیرون دادند(Excite Ubique، MSN و Yahoo) که هرکدام از پروتکل و برنامه کارخواه(Client) اختصاصی خود استفاده می کردند و اگر کسی می خواست در پند شبکه باشد باید نرم افزارهای همه آن ها را اجرا می کرد. در ۱۹۹۸، IBM نرم افزاری به نام IBM Lotus Sametime ارائه داد.
در سال ۲۰۰۰ یک برنامه متن باز و پروتکلی بر پایه استانداردهای باز به نام Jabber ایجاد شد. این پروتکل تحت نام پروتکل گسترش پذیر حضوروپیام رسانی (Extensible Messaging and Presence Protocol) استاندارد شدکه غالباً به اختصار XMPP خوانده می شود. کارسازهای XMPP می توانند به عنوان دروازهای به پروتکل های دیگر پیام رسانی فوری عمل کند و نیاز به استفاده از چندین کارخواه (کلاینت) متفاوت را کاهش می دهد. کاربران می توانند از پروتکل های پیام رسانی رایج مختلف با یک کارخواه و کتابخانه ویژه آن پروتکل استفاده کنند.IBM Lotus Sametime در نسخه منتشرشده در نوامبر ۲۰۰۷ پشتیبانی از دروازه IBM Lotus Sametime برای XMPP را اضافه نمود.
در حال حاضر شبکه های اجتماعی نیز امکانات پیام رسانی فوری را ارائه می دهند.
بسیاری از سرویس های پیام رسانی فوری از ویژگی های تماس تصویری، VoIP و کنفرانس مجازی پشتیبانی می کنند. کنفرانس های مجازی می توانند از تماس های تصویری و پیام رسانی فوری با هم استفاده کنند. برخی از شرکت های پیام رسانی فوری به اشتراک گذاری میزکار، رادیوی اینترنتی(IP Radio) و تلویزیون اینترنتی(IPTV) را نیز به سرویس های قبلی اضافه نموده اند.
«پیام رسان فوری» نام تجاری خدماتی است که به نام شرکت تایم وارنر ثبت شده است، و نمی تواند در مورد نرم افزارهایی که با AOL مرتبط نیستند در آمریکا به کار رود. به همین دلیل سازندگان نرم افزار پیام رسانی که پیشتر به نام گیم (Gaim) خوانده می شد، در آوریل ۲۰۰۷ اعلام نمودند که نام این نرم افزار را به پیجین (Pidgin) تغییر داده اند.
معمولاً هر سرویس پیام رسانی فوری مدرنی، نرم افزار کارخواه خود را عرضه می کند که می تواند به صورت نرم افزار قابل نصب ویا برپایه مرورگر باشد. عموماً هر نرم افزار تنها با سرویس شرکت خود کار می کند، اما پاره ای از آن ها امکان محدودی برای کار با سرویس های شرکت های دیگر نیز دارند. نرم افزارهایی نیز از طرف شرکت های سومی ارائه شده است که امکان اتصال به اکثر سرویس دهنده های اصلی پیام رسانی فوری را دارند. نمونه هایی از این نرم افزارها عبارتند از: Pidgin, Trillian, Meebo, Adium، Qnext پیام رسان میراندا و Digsby.
نرم افزارهای پیام رسانی فوری استاندارد رایگان کارکردهایی چون انتقال فایل، لیست تماس ها و امکان بازکردن چند پنجره گفتگوی هم زمان را ارائه می دهند. این ممکن است نیازهای یک کسب و کار کوچک را برطرف نماید اما سازمان های بزرگ به نرم افزارهای پیچیده تری نیاز دارند که بتوانند با یکدیگر کار کنند. راهی که پیش روی این سازمان هاست استفاده از نسخه های سازمانی برنامه های پیام رسانی فوری است.
این برنامه ها شامل عناوینی چون اکس ام پی پی، IBM Lotus Sametime، مایکروسافت لینک و غیره می باشند که اغلب با سایر نرم افزارهای سازمانی مثل سیستم های گردش کار به شکل یکپارچه کار می کنند. این نرم افزارهای سازمانی یا یکپارچه سازی نرم افزارهای سازمانی (EAI) غالباً با محدودیت هایی نظیر ذخیره اطلاعات در یک قالب مشترک ساخته می شوند.
تلاش های بسیاری جهت ایجاد یک استاندارد یگانه برای پیام رسانی فوری انجام شده است: پروتکل های SIP و SIMPLE گروه ویژه مهندسی اینترنت، APEX, Prim، اکس ام پی پی و IMPS.
بیشتر تلاش ها در جهت ایجاد یک استاندارد یکتا برای عرضه کنندگان اصلی پیام رسانی فوری (مانند AOL, Yahoo, Microsoft) با شکست مواجه شده و هریک به استفاده از پروتکل های اختصاصی خود ادامه می دهند.
اما درحالی که بحث ها در IETF به بن بست رسیده بود، رویترز اولین توافقنامه اتصال بین سرویس دهنده ها را در سپتامبر ۲۰۰۳ امضا نمود. این توافقنامه به کاربران AIM, ICQ و MSN امکان می داد تا با همتاهای پیام رسانی رویترز حرف بزنند و بالعکس. پیرو این اتفاق، مایکروسافت، یاهو و آمریکا آنلاین معامله ای را منعقد نمودند که مطابق آن کاربران Live Communication Server مایکروسافت می توانستند با سایر کاربران عمومی پیام رسانی فوری حرف بزنند. طی این معامله SIP/SIMPLE به عنوان استاندارد هم کنش پذیری پروتکل ها تعیین شد. جدای از این موارد، مایکروسافت و یاهو در ۱۳ اکتبر ۲۰۰۵ اعلام کردند که از ربع سوم سال ۲۰۰۶ با استفاده از استاندارد SIP/SIMPLE با یکدیگر هم کنش پذیر خواهند بود. به دنبال آن در دسامبر ۲۰۰۵ گوگل و یاهو قرارداد شراکت راهبردی را امضا نمودند که مطابق آن کاربران گوگل تاک می توانند با کاربران ICQ و AIM حرف بزنند به شرط آنکه یک حساب AIM نیز داشته باشند.
دو راه برای آمیختن پروتکل های نامتجانس وجود دارد:
برخی رویکردها با محدودسازی دسترسی به کارساز، به سازمان ها اجازه می دهد که یک شبکه پیام رسانی فوری خصوصی داشته باشند. (کل شبکه پیام رسانی فوری پشت دیواره آتش قرار می گیرد). در مقابل سیستم های پیام رسانی برخی سازمان ها به کاربران ثبت شده اجازه می دهد تا از خارج شبکه محلی سازمان نیز با استفاده از پروتکل ایمن اچ تی تی پی اس(HTTPS)، به سیستم متصل شوند. یک کارساز پیام رسانی فوری اختصاصی از مزایایی چون لیست تماس های از پیش آماده، تصدیق هویت یکپارچه (Integrated Authentication) و امنیت و محرمانگی بیشتر برخوردار است.
پاره ای از شبکه، تغییراتی به وجود آورده اند تا جلوی استفاده کارخواه های چند شبکه ای از شبکه خودشان را بگیرند. مثلاً تریلیان (Trillian) مجبور به انتشار چندین بازبینی و وصله نرم افزاری شد تا کاربرانش بتوانند به شبکه های MSN و AOL و Yahoo متصل شوند. سرویس دهنده های اصلی مسایلی چون نیاز به توافقنامه رسمی و نگرانی های امنیتی را به عنوان دلایل این تغییرات عنوان کرده اند.
استفاده از پروتکلهای اختصاصی به این معنا بوده است که بسیاری از شبکه های پیام رسانی فوری با یکدیگر سازگار نیستند و افراد از برقراری ارتباط با دوستان خود در شبکه های دیگر ناتوان بوده اند.
پیام رسانی فوری سیار فناوری است که سبب می شود سرویس های پیام رسانی فوری از دستگاه های سیار نیز قابل دسترسی باشند. این دستگاه ها شامل تلفن های همراه استاندارد، آی فون(iPhone)، بلک بری(blackberry)، اندروید(Android)، و دستگاه های مبتنی بر ویندوز موبایل می شود. این کار به دو طریق انجام می شود:
جی میل در صفحه وب خود قابلیت پیام رسانی فوری را دارد و می توان با یک مرورگر وب و بدون نیاز به بارگیری و نصب نرم افزار از آن استفاده کرد. بعدها یاهو و هات میل هم این ویژگی را پیاده کردند. وبگاه میبو (Meebo) هم امکان دسترسی به چندین سرویس پیام رسانی مختلف را فراهم می کند. این سرویس ها معمولاً محدود به متن هستند و شامل صدا و تصویر نمی شوند.
کاربران گاهی با استفاده از کلمات عامیانه اینترنتی و اشکال کوتا شده کلمات و عبارات سعی در سرعت دادن به مکالمه و کاهش تعداد دفعات فشردن کلیدها می کنند. این زبان کاملاً جهانی شده است تا حدی که اصطلاحاتی مانند "lol" (لول) در مکالمات رو در رو هم به کار می روند.
احساسات اغلب به صورت کوتاه و اختصاری بیان می شوند مثل LOL,BRB,TTYL که به ترتیب شکل کوتاه عبارات Laugh Out Loud,Be Right Back,Talk To You Later می باشند.
اما برخی سعی می کنند که احساساتشان را دقیقتر بیان کنند. ابراز احساساتی چون chortle,snort,guffaw یا eye-roll رواج بیشتری می یابند. همچنین استانداردهای مشخصی هستند که به تدریج به مکالمات راه می یابند مانند علامت «#» که لحن طعنه آمیزی به یک عبارت می بخشد؛ یا «*» که نشان دهنده اشتباه گرامری یا املایی در پیام قبلی است و به دنبال آن اصلاحیه می آید.
ثابت شده است که فناوری پیام رسانی فوری، از این لحاظ که پذیرش کاربرد آن در کسب و کار در وهله اول به صورت داوطلبانه و از جانب خود کارکنان آغاز شده است تا با اجبار رسمی یا تدارکات دپارتمان های فناوری اطلاعات، به فناوری هایی چون رایانه شخصی، پست الکترونیک و وب جهان گستر شباهت دارد. ده ها میلیون از حساب های کاربری پیام رسانی فوری توسط کارکنان شرکت ها یا دیگر سازمان ها برای مقاصد تجاری استفاده می شوند.
در پاسخ به تقاضای موجود برای یک سیستم پیام رسانی در سطح تجاری که بتواند امنیت و قانونمند بودن را تضمین کند، گونه ای جدید از پیام رسانی فوری به نام «پیام رسانی فوری سازمانی» (Enterprise Instant Messaging یا به اختصار EIM) توسط شرکت نرم افزار لوتوس (Lotus Software) در سال ۱۹۹۸
با افتتاح پروژه Lotus Sametime آغاز شد. پس از مدت کوتاهی مایکروسافت نیز نمونه مشابهی به نام پیام رسانی فوری مایکروسافت اکسچنج سرور روانه بازار نمود. بعدها بستر جدیدی به نام Microsoft Office Live Communication Server به وجود آورد و سپس در اکتبر ۲۰۰۷، Office Communication Server 2007 را منتشر ساخت. شرکت اوراکل نیز با معرفی Oracle BeeHive به این بازار پیوست. بسترهای EIM پیشرو در حال حاضر عبارتند از IBM Lotus, Microsoft Office Communication Server و Jabber XCP. علاوه بر این ها بسترهایی نیز هستند که برای یک صنعت خاص طراحی شده اند مانند Reuters Messaging و بلومبرگ (ابهام زدایی) که قابلیت هایی برای شرکت های مالی در آن ها تعبیه شده است.
محصولات پیام رسانی فوری را می توان به دو دسته تقسیم نمود: پیام رسانی فوری سازمانی (EIM) و پیام رسانی فوری مصرف کننده(CIM). محصولات سازمانی اغلب از یک کارساز پیام رسانی فوری داخلی استفاده می کنند اما این راه حل به ویژه برای کسب و کارهای کوچک با بودجه محدود، شدنی نیست. راه حل دوم که استفاده از CIM است که از مزیت پیاده سازی ارزان و عدم نیاز به سرمایه گذاری برای سخت افزار و نرم افزار برخوردار است.
برای مصارف سازمانی، به دلیل نگرانی های امنیتی، رمزگذاری(encryption) و بایگانی پیامها(message archiving) از اهمیت بسزایی برخوردارند. گاهی به دلیل استفاده از چند سیستم عامل مختلف در یک سازمان به نرم افزاری نیاز است که بیش از یک بستر را پشتیبانی کند. به عنوان مثال ممکن است در سازمانی برای دپارتمان های اداری از Windows XP و در بخش تولید نرم افزار از لینوکس استفاده کنند.
اگرچه پیام رسانی فوری مزایای بسیاری به دنبال دارد، اما استفاده از آن ریسک ها و مشکلاتی را نیز به ویژه در محیط های کاری به همراه دارد. برخی از این ریسک ها و مشکلات عبارتند از:
کراکرها (هکرهای بدخواه یا هکرهای کلاه سیاه) پیوسته از پیام رسانی فوری به عنوان وسیله ای برای ترتیب دادن حملات فیشینگ و ارسال یو آر ال های سمی و فایل های آلوده به ویروس سود جسته اند و از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ به گفته مرکز امنیت پیام رسانی فوری بیش از ۱۱۰۰ حمله مجزا انجام داده اند. هکرها از دو راه برای تحویل کد بدخواه (malicious code) از طریق پیام رسان های فوری دارند: تحویل ویروس، اسب تروا و جاسوس افزار در داخل فایل های آلوده یا استفاده از یک آدرس وب به همراه یک متن «مهندسی اجتماعی شده» که کاربر را می فریبد تا بر روی آن یوآرال کلیک نماید و اورابه وبگاهی هدایت می کند که نرم افزار بدخواه از آنجا بارگیری(download) می شود. ویروس ها، کرم های رایانه ای و اسب های تروا از راه ارسال خودشان به لیست دوستان فردی که قبلاً رایانه اش آلوده شده به سرعت تکثیر می شوند. یک حمله مؤثر توسط آدرس وب آلوده می تواند در مدتی کوتاه به ده ها هزار رایانه دیگر منتقل شود.
پیام ها معمولاً به صورت متن ساده منتقل می شوند و از این رو در معرض استراق سمع(eavesdropping) قرار دارند. علاوه بر این نرم افزارهای پیام رسانی فوری پورتهای UDP را به روی دنیا باز می کنند و میزان خطر را با ایجاد نقاط آسیب پذیری افزایش می دهند.
علاوه بر تهدیدات امنیتی، استفاده از پیام رسانی فوری در محل کار ریسک عدم رعایت قوانین و مقررات حاکم بر ارتباطات الکترونیکی در کسب و کار را به وجود می آورد. در کشور آمریکا به تنهایی بیش از ۱۰۰۰۰ قانون و مقررات مختلف برای پیام رسانی الکترونیکی و نگهداری سوابق وجود دارد.
که از این میان قانون ساربینز-اکسلی، HIPAA و SEC17a-3 شناخته شده ترند. بیشتر کشورهای دنیا مقرراتی برای پیام رسانی الکترونیکی و نگهداری سوابق الکترونیکی را مشابه به آمریکا وضع می کنند. متعارف ترین مقررات مربوط به استفاده از پیام رسانی فوری در محل کار درمرتبط است با نیاز به تولید بایگانی ارتباطات تجاری که برای دولت یا درخواست قضایی تحت قانون قابل قبول باشد. بسیاری از ارتباطات پیام رسانی فوری در رده ارتباطات تجاری قرار می گیرند و باید بایگانی شده و قابل بازیابی باشند.
تمام انواع سازمان ها باید از خود در مقابل مشکل استفاده نادرست کارکنانشان از پیام رسانی فوری مراقبت کنند. طبیعت غیررسمی، سریع و به ظاهر ناشناس پیام رسانی فوری آن را کاندیدایی برای سوءاستفاده در محیط کار می کند. در اکتبر ۲۰۰۶ موضوع استفاده نامناسب از پیام رسانی فوری در محیط کار صفحه اول اخبار شد، وقتی که مارک فولی (Mark Foley)، یکی از اعضای کنگره آمریکا پس از پذیرفتن ارسال پیام های فوری توهین آمیز با محتوای جنسی به یک فرد زیر سن قانونی از رایانه دفتر کنگره اش، از کرسی خود استعفا داد. رسوایی مارک فولی به پوشش رسانه ای و سیل مقالات روزنامه ها در مورد خطرات استفاده نامناسب از پیام رسانی فوری در محیط کار انجامید. در بیشتر کشورها شرکت ها مسوولیتی قانونی برای اطمینان از وجود یک محیط کار بدون آزار برای کارکنانشان هستند. استفاده از رایانه ها، شبکه ها و نرم افزارهای تحت مالکیت سازمان برای آزار یا پخش لطیفه ها و ادبیات نامناسب مشکلی است نه تنها به توهین کننده بلکه به استخدام کننده نیز مربوط است.
توجه داشته باشید که بسیاری از اعداد یاد شده در این بخش، مستقیماً قابل مقایسه نیستند و پاره ای از آن ها برپایه حدس و تخمین محاسبه شده اند. بعضی از اعداد توسط صاحبان کل یک سیستم پیام رسانی ارائه شده اند و بعضی توسط فروشندگان تجاری بخشی از یک سیستم توزیع شده. بعضی از شرکت ها به انگیزه درآمد تبلیغاتی بیشتر ویا جذب شرکای تجاری و مشتریان، تمایل به بالاتر نشان دادن شمار کاربران خود دارند. همچنین مهم است که در نظر داشته باشید که برخی از اعداد گزارش شده شمار کاربران فعال را نشان می دهند و برخی شمار کلی کاربران را بازگو می کنند. برخی تنها کاربرانی را شامل می شوند که در دوره اوج مصرف وارد سیستم شده اند.
| [
{
"answer1": "اولین بار بر روی سیستم عامل های چند کاربره مانند سی تی اس اس(CTSS) و مالتیکس (Multics) در اواسط دهه ۱۹۶۰ پدیدار شد.",
"answer2": "در آغاز این سیستم ها برای آگاهی و اخطارهای سرویس هایی مثل چاپ استفاده می شد اما بعدها گسترش یافت تا برقراری ارتباط بین کاربران مختلف یک ماشین را تسهیل نماید.",
"distance": 116,
"question": "پیام رسانی فوری در ابتدا بر روی چه سیستم هایی ظاهر شد و چه چیزی در این سیستم ها در ابتدا هدف این پیام ها بود؟"
},
{
"answer1": "آنچه که اهمیت بیان دارد این است که پیام رسانی فوری و گپ برخط با فناوری هایی مانند پست الکترونیک در این است که در همزمانی و بی درنگ بودن ارتباط بین کاربران است.",
"answer2": "برخی از سیستم ها امکان ارسال پیام برای کاربرانی که وارد سیستم نشده اند (پیام های برون خط ) را دارند و این کارکرد مشابه سیستم پست الکترونیک است زیرا همزمانی ارتباط از بین می رود.",
"distance": 160,
"question": "تفاوت اصلی پیام رسانی فوری با پست الکترونیک در چیست و آیا برخی سیستم های پیام رسانی فوری امکان ارسال پیام خارج از خط را دارند؟"
},
{
"answer1": "کراکرها (هکرهای بدخواه یا هکرهای کلاه سیاه) پیوسته از پیام رسانی فوری به عنوان وسیله ای برای ترتیب دادن حملات فیشینگ و ارسال یو آر ال های سمی و فایل های آلوده به ویروس سود جسته اند",
"answer2": "پیام ها معمولاً به صورت متن ساده منتقل می شوند و از این رو در معرض استراق سمع(eavesdropping) قرار دارند.",
"distance": 848,
"question": "چه نوع خطراتی از طریق نرم افزار پیام رسانی فوری، کاربران را تهدید می کند و چرا پیام های فوری در معرض استراق سمع قرار می گیرند؟"
},
{
"answer1": "طبیعت غیررسمی، سریع و به ظاهر ناشناس پیام رسانی فوری آن را کاندیدایی برای سوءاستفاده در محیط کار می کند.",
"answer2": "در اکتبر ۲۰۰۶ موضوع استفاده نامناسب از پیام رسانی فوری در محیط کار صفحه اول اخبار شد، وقتی که مارک فولی (Mark Foley)، یکی از اعضای کنگره آمریکا پس از پذیرفتن ارسال پیام های فوری توهین آمیز با محتوای جنسی به یک فرد زیر سن قانونی از رایانه دفتر کنگره اش، از کرسی خود استعفا داد.",
"distance": 105,
"question": "چه عاملی باعث شده است که استفاده از پیام رسانی فوری در محل کار مشکلاتی را به وجود بیاورد و در اکتبر ۲۰۰۶ چه اتفاقی درباره سوء استفاده از پیام رسانی فوری در محل کار رخ داد؟"
}
] | [
{
"answer1": "گونه ای جدید از پیام رسانی فوری به نام «پیام رسانی فوری سازمانی» (Enterprise Instant Messaging یا به اختصار EIM) توسط شرکت نرم افزار لوتوس (Lotus Software) در سال ۱۹۹۸ با افتتاح پروژه Lotus Sametime آغاز شد.",
"answer2": "پس از مدت کوتاهی مایکروسافت نیز نمونه مشابهی به نام پیام رسانی فوری مایکروسافت اکسچنج سرور روانه بازار نمود.",
"question": "در چه سالی نرم افزار پیام رسانی فوری سازمانی با نام لوتوس سام تایم شروع به کار کرد و مایکروسافت چه نرم افزاری را پس از مدت کوتاهی روانه بازار کرد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
532 | : سنگاپور
سنگاپور با نام رسمی جمهوری سنگاپور، دولت-شهری در مجمع الجزایر مالایی به پایتختی شهر سنگاپور است. سنگاپور در جنوب شبه جزیره مالایا واقع شده و کوچک ترین کشور جنوب شرقی آسیا است.
سنگاپور در شمال خط استوا قرار دارد. کشوری ثروتمند و مدرن است. مالزی و اندونزی تنها همسایه های سنگاپور هستند. پیش از حضور کشورهای اروپایی در منطقه، منطقه ای که امروزه به عنوان سنگاپور شناخته می شود فقط منطقه ماهیگیری مالایی در ریزشگاه رودخانه سنگاپور بود. سنگاپور از سال ۱۸۲۴ تا ۱۹۶۳ میلادی، به غیر از سه سال در زمان جنگ جهانی دوم یکی از مستعمرات بریتانیا بود. در سال ۱۹۴۲ سنگاپور که هنوز مستعمره بریتانیا بود، توسط ژاپن اشغال شد و نیروهای بریتانیایی مجبور به ترک آن شدند. وینستون چرچیل این رخداد را «بدترین فاجعه و بزرگترین تسلیم در تاریخ بریتانیا» نامید. سنگاپور پس از پایان جنگ در سال ۱۹۴۵ میلادی دوباره توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شد. هجده سال بعد در سال ۱۹۶۳ سنگاپور به عنوان عضوی از فدراسیون مالزی استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. این کشور در نهایت دو سال بعد در سال ۱۹۶۵ از مالزی جدا شد و به این ترتیب جمهوری سنگاپور شکل گرفت.
سنگاپور با مساحت ۷۲۲ کیلومتر مربع کمی کوچکتر از شهر تهران و کشور بحرین است. این کشور که از تعدادی جزیره تشکیل شده، یکی از مراکز بزرگ داد و ستد کالا در جهان است. سنگاپور یکی از ۳ کشور-شهر مستقل کنونی در جهان است و از زمان استقلال در سال ۱۹۶۵، به یکی از پررونق ترین کشورهای جهان تبدیل شده و امروزه یکی از پرترددترین بندرهای دنیاست. سنگاپور از لحاظ ذخایر معدنی کشور فقیری است اما اقتصاد آن که متکی بر بخش خدمات و صنعت است، رشد و شکوفایی فراوانی داشته و این کشور را به یکی از ثروتمندترین مناطق دنیا تبدیل کرده است. به نحوی که هم اکنون چهارمین مرکز اقتصادی بزرگ دنیا و سومین مرکز بزرگ پالایش نفت در دنیا به شمار می آید.
آب و هوای سنگاپور گرم و مرطوب است و میانگین بارش سالانه در آن به بیش از ۲۳۴۰ میلی متر می رسد.
نام فرانسوی سنگاپور از مالایی "Singapura" (سنسکریت सिंहपुर «شهر شیر»)، به این ترتیب سنگاپور به " شهر شیر " شهرت یافته است. این نام اولین بار توسط سانگ نیلا اوتاما بنیان گذار سنگاپور بر این شهر گذاشته شد. وی که در حال شکار در منطقه با جانوری مشابه شیر مواجه شده بود، این اتفاق را به فال نیک گرفته و در آن منطقه شهری به نام سنگاپور بنا کرد. هرچند طبق مطالعات انجام شده، احتمالاً هرگز شیری در سنگاپور زندگی نکرده و جانور مشاهده شده توسط وی، ببر بوده است.
سنگاپور یکی از موفق ترین اقتصادهای بازار را دارد. اقتصاد این کشور در اصل بر پایه بازرگانی دریایی شکل گرفته است. سنگاپور در کنار کره جنوبی، هنگ کنگ و تایوان یکی از چهار ببر آسیا به شمار می رود اما این کشور توانست سه رقیب خود را از لحاظ درآمد سرانه پشت سر بگذارد. رشد اقتصادی سنگاپور از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۹۵ به طور میانگین سالانه ۶ درصد بود و باعث شد تا شیوه زندگی سنگاپوری ها به شدت بهبود یابد.
اقتصاد سنگاپور یکی از آزادترین، مبدع ترین، رقابتی ترین، پویاترین و تجارت پذیرترین اقتصادهای دنیا است. شاخص آزادی اقتصادی در سال ۲۰۱۵ این کشور را در رده دوم جهانی قرار داده و در طول یک دهه گذشته، سنگاپور رده نخست شاخص آسانی انجام کسب و کار را داشته است. این کشور از لحاظ شاخص احساس فساد در کنار نیوزیلند و کشورهای اسکاندیناوی همواره در رده سالم ترین کشورها قرار داشته است. در سال ۲۰۱۶ واحد اطلاعات مجله اکونومیست، برای سومین سال متوالی سنگاپور را به عنوان گرانترین شهر جهان رده بندی کرد.
چندین سال متوالی است که سه مؤسسه بزرگ رتبه بندی اعتباری دنیا (مشهور به Big three) سنگاپور را در میان اندک کشورهایی قرار داده اند که رتبه اعتباری آن ها AAA است. همچنین سنگاپور تنها کشور آسیایی است که توانسته به چنین رتبه ای دست یابد. سنگاپور به خاطر موقعیت جغرافیایی، نیروی کار ماهر، مالیات پایین، زیربنای پیشرفته و برخورد قاطع با فساد توانسته مقدار بسیار زیادی سرمایهٔ خارجی جذب کند. سنگاپور در میان کشورهای دنیا یازدهمین ذخیره ارزی خارجی را دارد و توانسته یکی از بالاترین جایگاه ها بر پایه شاخص سرانه سرمایه گذاری خالص بین المللی را به دست آورد. بیش از ۷۰۰۰ ابرشرکت چندملیتی از ایالات متحده، ژاپن و اروپا در سنگاپور فعال هستند. همچنین ۱۵۰۰ شرکت چینی و تقریباً همین تعداد شرکت هندی در سنگاپور مشغول فعالیت هستند. تقریباً ۴۴ درصد از نیروی کار سنگاپور از افراد غیرسنگاپوری تشکیل شده است. این کشور توانسته بیش از ۱۰ قرارداد تجارت آزاد با کشورها و مناطق مختلف به امضا برساند. با وجود اقتصاد بازار در این کشور، فعالیت دولت سنگاپور هم سهم بسزایی در اقتصاد این کشور دارد به طوری که ۲۲٪ از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد.
سنگاپور دومین سرمایه گذار بزرگ خارجی در هند است. این کشور چهاردهمین صادرکننده و پانزدهمین واردکننده دنیا به شمار می رود.
واحد پول سنگاپور دلار سنگاپور است که با نماد S$ نشان داده می شود و توسط بانک مرکزی این کشور چاپ می گردد. پول این کشور از سال ۱۹۶۷ به واسطه رابطه نزدیکی که سنگاپور از گذشته با بروونئی داشته با دلار برونئی قابلیت تبادل دارد. بانک مرکزی سنگاپور با استفاده از سیاست های پولی باعث می شود که برابری نرخ دلار سنگاپور با سایر ارزها در یک محدوده تجاری اعلان نشده بالا یا پایین برود. این وضع با طرز عمل بسیاری از بانک های مرکزی که با بکارگیری نرخ سود اعمال سیاست می کنند متفاوت است.
سنگاپور در سال های اخیر به طور روزافزونی به عنوان یکی از گریزگاه های مالیاتی جهان شناخته شده است چون ثروتمندان دنیا در این کشور ملزم به پرداخت مالیات شخصی بالایی نیستند و درآمدهای خارجی در این کشور از مالیات معاف است. برای نمونه می توان به برت بلوندی میلیونر اتریشی و ادواردو ساورین میلیاردر آمریکایی که از مؤسسان فیسبوک است اشاره کرد که به ترتیب در سال های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۲ به سنگاپور نقل مکان کرده اند. در سال ۲۰۰۹ سنگاپور از فهرست گریزگاه های مالیاتی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی خارج شد اما در ۲۰۱۵ توسط شبکه عدالت مالیاتی از حیث شاخص پنهانکاری مالی در میان تأمین کنندگان خدمات مالی فراساحلی جهان در رده چهارم قرار گرفت. این در حالی است که سنگاپور در آن زمان یک هشتم سرمایه های فراساحلی جهان را در نظام مالی خود در جریان داشت و «فرصت های متعددی برای فرار یا امتناع از پرداخت مالیات در اختیار می گذاشت.» در اوت ۲۰۱۶ روزنامه استریت تایمز گزارش داد که اندونزی تصمیم گرفته دو جزیرهٔ خود را به گریزگاه مالیاتی تبدیل کند تا سرمایه های از دست رفتهٔ خود را از سنگاپور به کشور بازگرداند. در اکتبر ۲۰۱۶ بانک مرکزی سنگاپور به بانک های یوبی اس و دی بی اس تذکر داد و مجوز بانک فالکون پرایوت را به دلیل دخالت در رسوایی صندوق سرمایه گذاری مالزی لغو نمود.
سنگاپور یکی از کشورهایی است که بیشترین شمار میلیونر را دارد به طوری که از میان هر شش خانوار سنگاپوری، یک خانوار دارایی بیش از یک میلیون دلار آمریکا به شکل نقد دارد. این رقم منهای املاک، کسب و کارها و کالاهای تجملاتی است که اگر این موارد نیز محاسبه شود تعداد میلیونرها بیشتر خواهد شد چون قیمت ملک در سنگاپور در میان کشورهای دنیا جزو گران ترین هاست. در سنگاپور دولت حداقل دستمزد اعلام نمی کند چون بر این باور است که تعیین این شاخص به رقابت پذیری آسیب می زند. همچنین سنگاپور در میان کشورهای توسعه یافته یکی از کشورهایی است که بالاترین نابرابری درآمدی را دارند.
سنگاپور از گذشته یکی از پایین ترین نرخ های بی کاری را در میان کشورهای توسعه یافته داشته است. اندازهٔ بی کاری در این کشور در میان سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ هیچ گاه از ۴٪ بیشتر نشد. این رقم در ۲۰۰۵ به قلهٔ ۳٫۱٪ و در جریان بحران مالی جهانی ۲۰۰۹ به ۳٪ رسید. این نرخ در فصل نخست ۲۰۱۵ به ۱٫۸٪ سقوط کرد.
دولت سنگاپور از طریق وزارت توسعه اجتماعی و خانواده برای بی خانمان ها و افراد نیازمند برنامه های کمک رسانی متعددی دارد و توانسته اندازهٔ فقر مطلق را به حد بسیار کمی برساند. در برخی از این برنامه ها ماهانه ۴۰۰ تا ۱۰۰۰ دلار سنگاپور به خانوارهای نیازمند پرداخت می شود و مخارج بهداشت و درمان و شهریهٔ مدارس این خانوارها از سوی دولت تأمین می شود. سنگاپور برای عموم شهروندان خود نیز برنامه های رفاهی پرشماری برقرار کرده است، برای مثال دولت به ساکنین سنگاپور مبلغی پرداخت می کند تا به ورزشگاه های عمومی رفته و ورزش کنند. همچنین دولت برای تولد هر نوزاد مبلغی که حداکثر به ۱۶۶٬۰۰۰ دلار می رسد به خانواده ها می پردازد. از دیگر برنامه های مشابه می توان به نظام بهداشت و درمان یارانه ای، کمک مالی به معلولان، تحویل لپتاپ ارزان به دانش آموزان تنگدست، تخفیف در هزینه های گوناگون مانند ترابری همگانی، صورت حساب های خدمات دولتی و غیره را اشاره کرد.
هر چند کارگران خارجی بخش بزرگی از نیروی کار سنگاپور را شامل می شوند اما دولت می خواهد نسبت به کاهش شمار ایشان تصمیم گیری نماید چون هم اکنون حدود ۸۰٪ از کارگران بخش ساخت و ساز و ۵۰٪ از کارگران بخش خدمات، خارجی هستند. سازمان مهاجرت و مرزهای سنگاپور مسئول اعلام معیارهای لازم برای اقامت دائم در سنگاپور است.
سنگاپور در سطح جهانی در برخی بخش های صنعتی و تجاری سرآمد است یا جزو بهترین ها است. برای نمونه این کشور سومین مرکز بازار تبادل ارز خارجی، سومین مرکز اقتصادی جهان، دومین بازار قمارخانه ای، سومین مرکز پالایش و تجارت نفت، بزرگترین تولیدکنندهٔ تأسیسات نفتی، یکی از بزرگترین مراکز تعمیر کشتی و بهترین مرکز لجستیک جهان است.
اقتصاد این کشور متنوع است اما سه بخش بزرگ آن مشتمل بر بخش خدمات مالی، تولید صنعتی و پالایش نفت است. اصلی ترین کالاهای صادراتی سنگاپور را فراورده های نفتی، مدارهای مجتمع، رایانه و محصولات زیست پزشکی است. این بخش ها ۲۷٪ از تولید ناخالص داخلی سنگاپور را در ۲۰۱۰ تأمین کرده اند. در سال ۲۰۰۶ سنگاپور ۱۰٪ از قرص سیلیسیم جهان که در ساخت تراشه های الکترونیکی و دیگر ریزابزارها کاربرد دارد را تولید کرد.
بزرگترین شرکت های سنگاپوری در بخش های مخابراتی، بانکداری، ترابری و تولید قرار دارند. بسیاری از آن ها در آغاز کار، دولتی بودند و از همان زمان در بورس سنگاپور وارد شدند. برخی از این شرکت ها سینگ تل، شرکت مهندسی اس تی، کپل کورپوریشن، اوسی بی سی بانک، دی بی اس بانک، یونایتد اورسیز بانک هستند. بلومبرگ در سال ۲۰۱۱ و در میان بحران مالی جهانی طی چند نظرسنجی، بانک های اوسی بی سی، دی بی اس و یونایتد اورسیز بانک را به ترتیب در ردیف های اول، پنجم و ششم از فهرست «قوی ترین بانک های جهان» معرفی کرد.
مشهورترین برندهای سنگاپوری در دنیا عبارتند از سنگاپور ایرلاینز، فرودگاه چانگی سنگاپور و بندر سنگاپور. این سه توانسته اند بیش از رقبای خود جوایز جهانی را دریافت کنند. مجله فرچون در نظرسنچی سالانه خود تحت عنوان «۵۰ شرکت تقدیرشده در سطح جهان» در سال ۲۰۱۵، شرکت سنگاپور ایرلاینز را به عنوان تقدیرشده ترین شرکت هواپیمایی آسیا و نوزدهمین شرکت تقدیرشده هوایی جهان شناخت. مجله Travel + Leisure آمریکا در نظرسنجی هایی که از خوانندگان خود کرده، سنگاپور ایرلاینز را به مدت ۲۰ سال متوالی به عنوان بهترین ایرلاین بین المللی انتخاب کرده است. فرودگاه چانگی سنگاپور ۱۰۰ ایرلاین را به ۳۰۰ شهر جهان متصل می کند. این قطب راهبردی بین المللی تا سال ۲۰۱۵ توانسته بود ۴۸۰ جایزه تحت عنوان «بهترین فرودگاه جهان» به دست آورد و به این ترتیب بهترین فرودگاه در سطح جهان شناخته شود.
صنعت گردشگری، یکی از منابع عمده درآمد سنگاپور است. جاذبه های طبیعی فراوان، تنوع قومی، استفاده از زبان انگلیسی به عنوان یکی از زبان های اصلی و شبکه حمل و نقل گسترده و کارآمد، از جمله دلایل محبوبیت این کشور در بین جهانگردان است. تنها در سال ۲۰۱۷، ۱۷ میلیون گردشگر از سنگاپور دیدن کردند. دولت برای گسترش این بخش، کازینوها را در سال ۲۰۰۵ قانونی اعلام کرد اما فقط دو مجوز برای مراکز مجتمع صادر کرد تا بتواند از پولشویی و اعتیاد جلوگیری کند. سنگاپور خود را به عنوان قطب گردشگری پزشکی هم تبلیغ می کند و به این ترتیب توانسته سالانه حدود ۲۰۰ هزار خارجی را برای درمان به کشور جذب کند. هدف سنگاپور جذب ۱ میلیون گردشگر پزشکی است تا بتواند از این راه ۳ میلیارد دلار درآمد سالانه داشته باشد. در سال ۲۰۱۵ لونلی پلانت و نیویورک تایمز، سنگاپور را به ترتیب به عنوان نخستین و ششمین مقصد جذاب گردشگری معرفی کردند.
از جمله مراکز مورد علاقه جهانگردان می توان از محله اورچارد رود شامل مراکز خرید بزرگ، باغ وحش سنگاپور، باغ پرندگان جورونگ و جزیره گردشگری سنتوزا نام برد. این جزیره دارای جاذبه ها و فعالیت های بسیاری برای کودکان و بزرگسالان است که از جمله شامل نمایش آتش بازی شبانه، پارک دلفین ها، پارک پروانه ها و سینمای چهاربعدی می شود.
از نقاط دیدنی سنگاپور هتلی به نام مارینا بی سندز است که به شکل یک کشتی بر روی ۳ ساختمان بلند ساخته شده و استخری دارد که انتهای آن این ذهنیت را تداعی می کند که شناگران در حال افتادن از ساختمان هستند. پارک تفریحی یونیورسال استودیو که نمایش ها و وسایل بازی آن برپایه محصولات این استودیو طراحی شده، یکی دیگر از جاذبه های گردشگری سنگاپور است.
واردات، فروش و مصرف آدامس در سنگاپور ممنوع است. هم چنین سیگار کشیدن در بسیاری قسمت های سنگاپور ممنوع است و به طور مرتب تعداد مکان های شامل این ممنوعیت در حال افزایش می باشد.
بر اساس رده بندی ۲۰۱۷ شاخص جهانی گذرنامه، گذرنامه سنگاپوری قوی ترین گذرنامه در سطح جهان معرفی شد. دارندگان گذرنامه سنگاپوری می توانند بدون نیاز به گرفتن ویزا یا با گرفتن ویزا در مبادی ورودی به ۱۵۹ کشور سفر کنند. این اولین باری بود که یک کشور آسیایی این عنوان را از آن خود کرد.
سنگاپور یک قطب آموزشی نیز هست به طوری که تنها در سال ۲۰۰۶، بیش از ۸۰ هزار دانشجوی خارجی در آن تحصیل می کردند. ۵۰۰۰ تن از این دانشجوها مالزیایی هایی هستند که روزانه از مرز رد می شوند تا به مدارس سنگاپوری برسند. در سال ۲۰۰۹ از کل دانشجویان دانشگاه های سنگاپور، ۲۰٪ خارجی بودند که بیشترین حدی است که دولت اجازه داده است. اکثریت این دانشجویان از کشورهای عضو آسه آن، چین و هند هستند.
فناوری اطلاعات و ارتباطات یکی از ستون های موفقیت سنگاپور است. این در حالی است که شبکهٔ عظیم ارتباطات از جمله شبکه های تلویزیونی و تلفنی توسط دولت اداره می شوند. هنگامی که سنگاپوری ها برای اولین بار آنلاین شدند می توانستند از امکان تماس تصویری برای ارتباط با یکدیگر استفاده کنند اما این قابلیت تنها به ارتباطات داخل سنگاپور محدود بود. نشریاتی چون "وال استریت ژورنال" سانسور می شد.
در دهه ۱۹۹۰ از اصطلاح «جزیرهٔ باهوش» برای اشاره به سنگاپور استفاده می شد چون این جزیره خیلی سریع توانست خود را با دنیای اینترنت وفق دهد. این اصطلاح در مقالهٔ ویلیام گیبسون با عنوان «دیزنی لندی با حکم اعدام» در سال ۱۹۹۳ مورد اشاره قرار گرفت.
مجمع جهانی اقتصاد در گزارش فناوری جهانی ۲۰۱۵، سنگاپور را به عنوان «فناوری پذیرترین کشور» معرفی کرد. این گزارش جامع ترین نظرسنجی در این خصوص است و معیار آن فراگیری و شبکه پذیری یک کشور به لحاظ داشتن زیرساخت لازم در بازار، دنیای سیاست و تنظیم مقررات ارتباطی است. سنگاپور از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ و سپس در ۲۰۱۵ در رتبه بندی دولت الکترونیک که توسط دانشگاه واسدا انجام می شود نیز توانست رتبه نخست را احراز کند.
ضریب نفوذ گوشی های هوشمند در سنگاپور طبق تحقیق شرکت دیلویت در سال ۲۰۱۴ ۸۹٪ و طبق اطلاعات مصرف کنندگان گوگل ۸۵٪ بوده است و به این ترتیب این کشور در آن سال بیشترین ضریب نفوذ در این زمینه را داشته است. به ازای هر ۱۰۰ نفر در سنگاپور ۱۴۸ تلفن همراه وجود دارد.
اینترنت در سنگاپور توسط شرکت دولتی سینگ تل و شرکت های نیمه دولتی استارهاب و ام وان لیمیتد و همچنین چند شرکت فراهم کننده اینترنت دیگر عرضه می شود که طبق اطلاعات ۲۰۱۵ خدمات اینترنتی تا حد ۲ گیگابیت در ثانیه به مصرف کنندگان خانگی ارائه می دهند.
شرکت ایکوینیکس (با ۳۳۲ شریک) و همچنین برادر کوچکتر آن به نام شرکت تبادل اینترنت سنگاپور (با ۷۰ شریک) نقاط تبادل اینترنت در سنگاپور هستند که از طریق آن ها مراکز ارائه دهنده خدمات اینترنتی (ISPs) و شبکه های تحویل محتوا (CDNs) می توانند ترافیک اینترنت را بین شبکه های خود تبادل کنند.
از آنجا که سنگاپور جزیره ای کوچک با تراکم جمعیت بالاست، شمار خودروهای شخصی در آن به منظور کنترل ترافیک و کاهش آلودگی به شدت محدود می شود. خریداران خودرو باید یک و نیم برابر بیشتر از قیمت خودرو در بازار، صرف عوارض کنند. همچنین ایشان باید برای کسب مجوز لازم برای مالکیت یک خودرو به طول یک دهه، در مزایده شرکت نمایند که در آن مجوز لازم به بالاترین رقم های پیشنهادشده فروخته می شود. با بهایی که خریداران برای این مجوز پرداخت می کنند می توان در ایالات متحده یک پورشه باکستر/کایمن خرید. قیمت خودرو در سنگاپور نسبت به دیگر کشورهای انگلیسی زبان به طرز چشمگیری بیشتر است. همچنین لازم است ذکر شود که در سنگاپور هم مانند دیگر کشورهای هم سود وسائط حمل و نقل و مردم از سمت چپ معابر رفت وآمد می کنند.
ساکنین سنگاپور برای رفت وآمد در شهر به غیر از خودروهای شخصی معمولاً از اسکوتر برقی، دوچرخه، اتوبوس، تاکسی و مترو استفاده می کنند. دو شرکت حمل و نقل قطارهای شهری و چهار شرکت ترابری اتوبوسی در سنگاپور وجود دارند. شرکت های اتوبوس رانی برای به دست گرفتن معابر بیشتر باید در مزایده شرکت کنند. همچنین در سنگاپور شش شرکت تاکسی رانی فعالیت می کند که در کل ۲۸۰۰۰ تاکسی در اختیار دارند. از آنجا که کرایهٔ تاکسی در این کشور نسبت به دیگر کشورهای توسعه یافته نسبتاً ارزان تر است، استفاده از آن نیز با استقبال مردمی مواجه شده است.
طول شبکهٔ جاده ای سنگاپور ۳٬۳۵۶ کیلومتر است که از این میزان ۱۶۱ کیلومتر را بزرگراه ها تشکیل می دهند. طرح اعطای مجوز عبور و مرور در سنگاپور که در سال ۱۹۷۵ در این کشور اجرا شد نخستین طرح ترافیک در جهان به شمار می رود. در این طرح به غیر از تعیین محدودهٔ طرح ترافیک، سخت گیری در اعطای مجوز مالکیت خودرو و بهبود ترابری انبوه نیز پیش بینی شده بود. در سال ۱۹۹۸ پرداخت عوارض عبور از معابر به صورت الکترونیکی درآمد. در همین سال شناسایی الکترونیکی و فناوری نظارت ویدئویی به اجرا درآمد.
سنگاپور یکی از اصلی ترین مراکز تبادل سفر در آسیا است چون در منطقه ای واقع شده که از پررفت وآمدترین مناطق دریایی و هوایی تلقی می شود. فرودگاه چانگی سنگاپور از مراکز هوایی جنوب شرق آسیا و ایستگاهی در راه کانگارو بین سیدنی و لندن است.
هشت فرودگاه در سنگاپور وجود دارد که هفت تای آن ها برای همگان در دسترس نیستند:
فرودگاه چانگی سنگاپور میزبان شبکه ای به وسعت ۱۰۰ شرکت هواپیمایی است که سنگاپور را به ۳۰۰ شهر جهان در ۷۰ کشور و سرزمین متصل می کنند. مجله های سیر و سفر این فرودگاه را به عنوان بهترین فرودگاه جهان رده بندی کرده اند. اسکای ترکس نخستین مجله ای بود که در سال ۲۰۰۶ این کار را کرد. هواپیماهای حامل پرچم سنگاپور به شرکت سنگاپور ایرلاینز تعلق دارند.
بندر سنگاپور که توسط شرکت های پی اس ای اینترنشنال و جورونگ پورت مدیریت می شود، در سال ۲۰۰۵ دومین بندر شلوغ دنیا از لحاظ تناژ رده بندی شد به طوری که ظرفیت ناخالص آن ۱٫۱۵ میلیارد بود. ظرفیت ترافیک کانتینری آن هم ۲۳٫۲ میلیون TEU است. این بندر پس از بندر شانگهای دومین بندر شلوغ دنیا محسوب می شود به طوری که ۴۲۳ میلیون تن را رد و بدل می نماید. همچنین این بندر دومین بندر جهان از لحاظ ترافیک بارگیری کشتی و نخستین بندر دنیا از حیث میزان سخت گیری کشتی ها است.
در سنگاپور چهار زبان انگلیسی، مالایی، چینی و تامیل به عنوان زبان های رسمی شناخته می شوند. اما درمجموع ساکنان این کشور با نزدیک به بیست زبان مختلف تکلم می کنند که این امر نشان دهنده تنوع گسترده زبانی و فرهنگی در سنگاپور می باشد. بسیاری از تابلوها و علائم در سنگاپور به چهار زبان رسمی نوشته شده اند. در سنگاپور سیاست رسمی آموزشی به ترتیبی است که دانش آموزان به طور هم زمان زبان انگلیسی و زبان مادری خود را می آموزند.
سنگاپور یک کشور چند مذهبی است. بر طبق آمار سال ۲۰۱۰ میلادی در مورد افراد بالای ۱۵ سال، ۴۴٫۲٪ افراد مقیم سنگاپور (به غیر از گردشگران و کارگران مهاجر) پیرو مذاهب بودایی و تائو هستند. همچنین ۱۸٫۳٪ جمعیت این کشور مسیحی، ۱۴٫۷٪ مسلمان، ۵٫۱٪ هندو و ۰٫۷٪ نیز پیرو ادیان دیگر هستند. ۱۷٪ از جمعیت سنگاپور نیز پیرو هیچ مذهبی نیستند.
از سال ۱۹۷۲ میلادی فعالیت شاهدان یهوه در سنگاپور ممنوع اعلام شد. دلیل این ممنوعیت خودداری از انجام خدمت اجباری نظام وظیفه، خودداری از ادای احترام به پرچم و خودداری از ادای سوگند وفاداری به کشور اعلام شده است. در اختیار داشتن متون مذهبی و نشریات مربوط به این فرقه می تواند به مجازات تا ۱۲ ماه حبس و ۲۰۰۰ دلار سنگاپور جریمه نقدی منجر شود.
متروی سنگاپور در سال ۱۹۸۷ تأسیس شده و هم اکنون دارای ۵ خط و ۱۰۲ ایستگاه می باشد.
دانشگاه صنعتی نانیانگ (NTU) با وسعت ۲۰۰ هکتار و سرمایه گذاری مالی ۹۱۴ میلیون دلار در جنوب غربی کشور سنگاپور واقع شده است. این دانشگاه دارای ۱۱۰۰ عضو هیئت علمی، ۳۷۳۹ پرسنل اداری-پژوهشی و ۲۸۹۴۹ دانشجو است که از این تعداد دانشجو ۸۷۴۳ نفر در سطح تحصیلات تکمیلی مشغول به تحصیل می باشند. بر طبق آمار رسمی و رتبه بندی های معتبر بین المللی این دانشگاه از برترین های دنیا در زمینه های مختلف علمی می باشد:
در زمینه آموزش و پژوهش دوره دکتری این دانشگاه دارای تبادلات مشترک بین المللی با سایر دانشگاه های تراز اول جهان است. به عنوان نمونه می توان به دوره مشترک دکتری و فوق دکتری این دانشگاه با مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT)اشاره کرد.
| [
{
"answer1": "وینستون چرچیل این رخداد را «بدترین فاجعه و بزرگترین تسلیم در تاریخ بریتانیا» نامید.",
"answer2": "سنگاپور پس از پایان جنگ در سال ۱۹۴۵ میلادی دوباره توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شد.",
"distance": 84,
"question": "چرا وینستون چرچیل اشغال سنگاپور توسط ژاپن را فاجعه خواند و چه زمانی سنگاپور دوباره تحت اشغال بریتانیا قرار گرفت؟"
},
{
"answer1": "سنگاپور از لحاظ ذخایر معدنی کشور فقیری است",
"answer2": "اقتصاد آن که متکی بر بخش خدمات و صنعت است، رشد و شکوفایی فراوانی داشته و این کشور را به یکی از ثروتمندترین مناطق دنیا تبدیل کرده است.",
"distance": 47,
"question": "سنگاپور از لحاظ ذخایر معدنی چگونه کشوری است و اقتصاد آن بیشتر بر چه بخش هایی متکی است؟"
},
{
"answer1": "نام فرانسوی سنگاپور از مالایی \"Singapura\" (سنسکریت सिंहपुर «شهر شیر»)، به این ترتیب سنگاپور به \" شهر شیر \" شهرت یافته است.",
"answer2": "این نام اولین بار توسط سانگ نیلا اوتاما بنیان گذار سنگاپور بر این شهر گذاشته شد.",
"distance": 123,
"question": "نام سنگاپور از کجا گرفته شده و اولین بار چه کسی این نام را بر این شهر گذاشت؟"
},
{
"answer1": "شاخص آزادی اقتصادی در سال ۲۰۱۵ این کشور را در رده دوم جهانی قرار داده",
"answer2": "این کشور از لحاظ شاخص احساس فساد در کنار نیوزیلند و کشورهای اسکاندیناوی همواره در رده سالم ترین کشورها قرار داشته است.",
"distance": 151,
"question": "بر اساس شاخص آزادی اقتصادی سنگاپور در سال ۲۰۱۵ در چه رتبه ای قرار گرفت و از نظر شاخص فساد در چه جایگاهی قرار دارد؟"
},
{
"answer1": "سنگاپور به خاطر موقعیت جغرافیایی، نیروی کار ماهر، مالیات پایین، زیربنای پیشرفته و برخورد قاطع با فساد توانسته مقدار بسیار زیادی سرمایهٔ خارجی جذب کند.",
"answer2": "سنگاپور در میان کشورهای دنیا یازدهمین ذخیره ارزی خارجی را دارد",
"distance": 151,
"question": "چه چیزی باعث شده سنگاپور سرمایه خارجی زیادی جذب کند و این کشور چندمین ذخیره ارزی خارجی در میان کشورهای دنیا را دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
533 | : تور (سامانه نرم افزاری)
تور نرم افزاری است که برای ناشناسی (ناشناس ماندن) کاربران در محیط اینترنت به کار می رود که بر پایه نرم افزار کارخواه (Client) و شبکه ای از سرویس دهنده ها (سرورها) بنا می شود و می تواند داده هایی از کاربران را مانند موقعیت مکانی و نشانی آی پی پنهان کند.
بهره گیری از این سامانه، رهگیری و شنود الکترونیک داده های کاربر را به دست دیگران بسیار سخت می کند. این رهگیری و شنود الکترونیک می تواند در مورد بسیاری از فعالیت های کاربر مانند وبگاه هایی که بازدید کرده، مطالبی که بارگیری و بارگذاری کرده، پیام هایی که از طریق نرم افزارهای پیام رسان فرستاده یا دریافت کرده و هر گونه ارتباطاتی که در محیط اینترنت برقرار کرده، صورت پذیرد؛ لذا می توان گفت که این سامانه برای محافظت از آزادی کاربران و حفظ حریم خصوصی آن ها در محیط اینترنت طراحی شده است. این نرم افزار، یک نرم افزار آزاد است و استفاده از شبکهٔ آن نیز رایگان است.
سامانه تور پیاده سازی ای از روش مسیریابی پیازی است که در آن پیام ها رمزنگاری می شوند و از داخل شبکه ای از سامانه ها که به وسیلهٔ کاربران داوطلب در نقاط مختلف جهان راه اندازی شده است، عبور داده می شوند.
در این شبکه، هر دستگاه یک لایهٔ رمز را برای خواندن دستورها مسیریابی رمزگشایی می کند و پیام را به دستگاه بعدی می فرستد که آن هم به نوبهٔ خود همین کار را تکرار می کند. این روش باعث می شود که هیچ یک از سامانه های داخل این شبکه از محتوای پیام ها اطلاع نداشته باشند.
در ضمن هیچ یک از سامانه های این شبکه به طور هم زمان به نشانی آی پی فرستنده و نشانی آی پی گیرنده دسترسی ندارند. یعنی هر یک از دستگاه های داخل این شبکه که ترافیک اینترنتی از آن عبور می کند، فقط نشانی آی پی دستگاه قبلی را می داند.
با این که کاربرد اصلی شبکهٔ تور، ناشناختگی (ناشناس ماندن) کاربر و جلوگیری از شنود اطلاعات و عدم توانایی ثبت اطلاعات رد و بدل شده توسط کاربران در محیط اینترنت است، ولی برای عبور از فیلترینگ هم به کار می رود.
آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا از طریق روشی با نام رمز "EgotisticalGiraffe" آسیب پذیری نسخه قدیمی مرورگر موزیلا فایرفاکس را هدف می گرفت که یک بار نیز به مرورگر تور، مربوط می شد. در کل، این آژانس، تلاش می کند با استفاده از برنامه ایکس کی اسکور، کسانی را که از تور استفاده می کنند به دقت، زیر نظر بگیرد.
تور نخستین نسخهٔ خود را در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۲ عرضه کرد. این نرم افزار از سامانه مسیریابی پیازی استفاده می کرد، که توسط آزمایشگاه تحقیقاتی نیروی دریایی آمریکا راه اندازی شد و هنوز از وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا بودجه می گیرد. وظیفهٔ اصلی آن ساخت شبکه ای امن برای مکالمات دولتی بود. پس از راه اندازی تور، این پروژه توسط خبرنگاران، مخالفین حکومت ها، سازمان های اطلاعاتی و پلیس مورد استفاده قرار می گیرد. پشتیبان های این نرم افزار نیروی دریایی آمریکا در سال های نخست و سپس بنیاد مرزهای الکترونیکی و بنگاه سخن پراکنی ایالات متحده در سال های کنونی بودند. در عین حال این پروژه از محل کمک های افراد نیز درآمد دارد. در سال ۲۰۱۰ این پروژه توسط بنیاد نرم افزارهای آزاد به عنوان پروژهٔ آزاد نمونه، انتخاب شد. دلیل آن، کمک این نرم افزار به گروه های آزادی خواه در کشورهایی مانند ایران و مصر بود که با سانسور اینترنت دست و پنجه نرم می کنند.
این نرم افزار از مسیریابی پیازی استفاده می کند. یک نرم افزار به جای اینکه به صورت مستقیم به ماشین مقصد متصل شود، به یک پروکسی رهیاب پیازی وصل می شود. این پروکسی از طریق چند رهیاب پیازی مسیر ناشناسی برای کاربر مبدأ ایجاد می کند. هر رهیاب پیازی فقط رایانهٔ قبلی و بعدی خود را می شناسد. در عین حال رایانهٔ نخست برای هر رهیاب در راه یک لایهٔ رمزنگاری به دادهٔ فرستاده شده ماشین مبدأ اضافه می کند. پس از آن هر رایانه در راه لایهٔ خود را از دادهٔ فرستاده شده کم می کند و در پایان، دادهٔ فرستاده شده به ماشین مقصد همان دادهٔ رمزنگاری نشده است. دادهٔ عبوری از مسیریاب ها برای هر رهیاب متفاوت است. دلیل های آن، تفاوت در رمزنگاری و جلوگیری از ورود مسیریاب های جعلی در میانهٔ راه است. اگر در میانهٔ راه، ارتباط قطع شود داده ها بدون هیچ تأخیری روی هر مسیریابی که باشند حذف می شوند.
رله های پلی (با کوته نوشت «پل ها»)، مسیریاب هایی هستند که به صورت مستقیم در پوشهٔ اصلی تور، فهرست نشده اند. از آنجایی که یک فهرست جامع از آن ها وجود ندارد حتی اگر سرویس دهندهٔ اینترنت شما همهٔ این مسیریاب های فهرست شدهٔ تور را ببندد امکان بستن همهٔ پل ها وجود ندارد. اگر فکر می کنید که دسترسی شما به تور مسدود شده است می توانید از طریق سامانه پل به شبکه وصل شوید.
اضافه شدن پل ها به شبکهٔ تور برای افزایش مقاومت آن در برابر سانسورهای اینترنتی است. با وجود اینکه اینترنت شما ممکن است، دارای فیلتر باشد بهتر است تور را بدون سامانه پل آزمایش کرد و در صورت عدم اتصال به شبکه از سامانه پل استفاده کرد. برای استفاده از پل ها باید شما یک پل را بیابید. سپس تور خود را برای استفاده از این پل تنظیم نمایید. البته سامانه تور آدرس پل ها را با استفاده از ایمیل برای شما ارسال می کند.
کاربرانی که به اینترنت آزاد دسترسی دارند، می توانند نقش پل را برای دیگر کاربران بازی کنند. برای اینکار باید تغییراتی در تنظیمات تور ایجاد شود. هم اکنون پل ها کمک گسترده ای به کاربران چینی برای استفاده از شبکهٔ تور می کنند.
یکی دیگر از مسیریاب های بسیار مهم در شبکهٔ تور، مسیریاب های خروجی هستند. این مسیریاب ها ظرفیت شبکه را مشخص می کنند. هر داده ای که از شبکه عبور می کند باید از یکی از خروجی ها عبور کند و سپس به ماشین های خارج از شبکه انتقال پیدا می کند. خروجی ها به علت اینکه در پایان مسیر داده قرار دارند به عنوان انجام دهندهٔ هر کاری که کاربران تور انجام می دهند شناخته می شوند. یعنی اگر کسی با استفاده از تور کاری غیرقانونی انجام دهد این شناسهٔ اینترنتی خروجی است که در پایان، ثبت می شود. از این رو باید دقت عمل لازم برای تنظیم صحیح این مسیریاب ها انجام شود.
شبکه تور، وبگاه ها و سرویس های گوناگونی دارد که شامل سرویس های ایمیل دهی و وبگاه های فروشگاه مجازی و سایر سرویس های ارائه شده در شبکه تور است، فهرستی از این وبگاه ها و سرویس ها در سایت های فهرست وب شبکه تور وجود دارد، هیدن ویکی (ویکی مخفی) بارزترین و شناخته شده ترین وبگاه فهرست وب در شبکه تور است.
هم اکنون «تور» امن ترین سامانه ارتباطی جهان و بهترین نرم افزار برای ناشناس ماندن در فضای سایبری است. به گونه ای تاکنون که هیچ سازمان و نهاد امنیتی قادر به شکستن کدهای آن نبوده است.
نرم افزار تور به دلیل متن باز بودن برای بیشتر سکوهای نرم افزاری رایانه های رومیزی و همراه (لپ تاپ)، طراحی شده است. هم اکنون این نرم افزار بر روی همه رایانه های رومیزی با سیستم عامل های ویندوز، مک اواس و لینوکس قابل اجرا است. در عین حال نسخه های بتا برای اندروید ایجاد شده است. همچنین تلاش هایی برای ایجاد بسته هایی برای آی فون اپل انجام می شود.
در سال ۲۰۱۳ مرورگر تور بیش از ۱۵۰ میلیون بار بارگیری شده و هم اکنون به بیش از ۲/۵ میلیون کاربر در روز خدمات ارائه می دهد.
از مارس ۲۰۱۸ پروژه تور، دیگر پیام رسان تور را پشتیبانی نمی کند و استفاده از آنرا منع کرده است.
مانند همه پراکسی سرورهای کم تاخیر کنونی ، تور نمی تواند و تلاش نمی کند که از ترافیک در حاشیه شبکه خود (مانند ترافیک ورودی و خروجی) در برابر نظارت، محافظت کند. با اینکه تور، در برابر تحلیل ترافیک، محافظت می کند اما نمی تواند جلوی تایید ترافیک (همبستگی سراسری) را بگیرد.
با وجود نقاط ضعف و حملات شناخته شده ای که در اینجا فهرست شده اند یک پژوهش سال ۲۰۰۹ (میلادی) آشکار کرد که تور و سامانه شبکه جایگزین پراکسی آنون جاوا بیش از دیگر پروتکل های تونل زنی در برابر روش های وبگاه ها برای انگشت نگاری کاربران، مقاوم هستند.
دلیل آن، این است که پروتکل های شبکه خصوصی تک هاپ معمولی، نیازی به بازسازی بسته های شبکه به آن اندازه که در سرویس های چند هاپ، مانند تور و پراکسی آنون جاوا انجام می شود ندارند. دقت وبگاه های اثر انگشت (رایانش)|انگشت نگاری کاربران در شناسایی بسته های پروتکل انتقال ابرمتن (HTTP) که از پروتکل های معمول شبکه خصوصی مجازی استفاده می کنند بیش از ٪۹۰ است درحالیکه این آمار برای تور ٪۲/۹۶ است. بااینحال برخی پروتکل ها مانند اوپن اس اس اچ (OpenSSH) و اوپن وی پی ان (OpenVPN) پیش از شناسایی بسته های پروتکل انتقال ابرمتن، نیاز به حجم زیادی از داده دارند.
در سال ۲۰۱۳ (میلادی) پژوهشگران دانشگاه میشیگان، یک پوینده شبکه را توسعه دادند که تنها با یک پویش، امکان شناسایی ٪۸۶ "پل"های برخط تور را می داد.
اگر یک سامانه خودگردان در هر دو سگمنت مسیر، از کارخواه به رله ورودی و از رله خروجی به مقصد وجود داشته باشد چنین سامانه خودگردانی از نظر آماری می تواند ترافیک سگمنت های ورودی و خروجی مسیر را به یکدیگر مرتبط کند و به طور بالقوه، مقصدی را که کارخواه با آن ارتباط برقرار کرده را حدس بزند. در سال ۲۰۱۲، LASTor روشی را برای پیش بینی مجموعه ای از سامانه های خودگردان بالقوه در این دو سگمنت پیشنهاد کرد و سپس در طول الگوریتم انتخاب مسیر از سمت کارخواه، از انتخاب این مسیر، خودداری کرد. در این مقاله، آنان با انتخاب مسیرهای جغرافیایی کوتاه تر بین کارخواه و مقصد، تاخیر را کم کردند.
در سپتامبر ۲۰۰۷ یک مشاور امنیت اهل سوئدی به نام دان ایگرشتاد فاش کرد که با اجرا و نظارت بر گره های خروجی تور، نام کاربری و گذرواژه های حساب های ایمیل را رهگیری کرده است. از آنجاییکه تور نمی تواند ترافیک بین گره خروجی و سرور را رمزگذاری کند اگر ترافیک عبوری، از رمزگذاری سرتاسر، مانند لایهٔ سوکت های امن (SSL) یا امنیت لایه انتقال (TLS) استفاده نکند هر گره خروجی در موقعیتی است که می تواند ترافیک عبوری را ضبط کند. اگرچه این ممکن است ذاتا ناشناس نبودن منبع را نقض نکند اما ترافیک رهگیری شده با این روش از طریق اشخاص ثالث می تواند اطلاعاتی را درباره منبع، درباره پیام اصلی و/یا داده های پروتکل، فاش کند. به علاوه، دان ایگرشتاد درباره خرابکاری احتمالی تور توسط سازمان های اطلاعاتی، هشدار داد:
در اکتبر ۲۰۱۱ یک تیم پژوهشی از دانشکده عالی علوم رایانه، الکترونیک، و اتوماسیون فرانسه ادعا کرد که با رمزگشایی ارتباطات عبوری از شبکه تور، راهی برای دستیابی به آن یافته است. روشی که آنها توصیف می کنند نیاز به تهیه یک نقشه از گره های شبکه تور و کنترل یک سوم آنها دارد. سپس کلیدهای رمزگذاری و سیدهای الگوریتم آن گره ها را می یابد. پس از آن، آنها ادعا می کنند با استفاده از این کلیدها و سیدهای بدست آمده، می توانند دو لایه از سه لایه رمزنگاری را رمزگشایی کنند. آنها ادعا می کنند قفل لایه سوم را با یک حمله آماری، می شکنند. برای تغییر مسیر تور به گره های تحت کنترل خود، آنها از یک حمله محروم سازی از سرویس استفاده کردند. پاسخ به این ادعا در وبلاگ رسمی تور منتشر شد که این شایعات درباره به خطر افتادن تور، بسیار اغراق آمیز هستند.
دو روش فعال و غیرفعال برای انجام حمله تحلیل ترافیک وجود دارد. در روش غیرفعال، حمله کننده، ویژگی هایی را از ترافیک یک جریان خاص در یک سوی شبکه، استخراج می کند و به دنبال همان ویژگی ها در سوی دیگر شبکه می گردد. در روش فعال، حمله کننده، زمانبندی بسته های جریان را بر پایه یک الگوی مشخص، تغییر می دهد و به دنبال همان الگو در سوی دیگر شبکه می گردد. بنابراین حمله کننده می تواند جریان یک طرف شبکه را به طرف دیگر پیوند دهد و ناشناسی آنرا بشکند. نشان داده شده که حتی اگر نویز زمان بندی شده به بسته ها افزوده شود نیز هنوز برخی روش های تحلیل ترافیک فعال وجود دارند که در برابر چنین نویزی مقام هستند.
استیو مرداک و جرج دانزیس از دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۰۵ در همایش دانشگاهی امنیت و حریم شخصی روش های تحلیل ترافیک مؤسسه مهندسان برق و الکترونیک، مقاله ای درباره روش های تحلیل ترافیک ارائه دادند که به دشمنان اجازه می داد تنها با یک نمای جزئی از شبکه، استنباط کنند که کدام گره ها برای انتقال رله جریان های ناشناس استفاده می شوند. این روش ها تا اندازه بسیار زیادی ناشناسی فراهم شده توسط تور را کاهش می دهند. استیو مرداک و جرج دانزیس همچنین نشان دادند که درغیراینصورت جریان های غیرمرتبط می توانند به آغازگر مشابه، پیوند داده شوند. بااینحال این حمله نمی تواند هویت کاربر اصلی را فاش کند. استیو مرداک از سال ۲۰۰۶ با تور همکاری می کرده و از طریق آن پشتیبانی مالی می شده است.
گردانندگان وبگاه های اینترنتی، توانایی پیشگیری ترافیک ورودی از گره های خروجی تور یا کاهش سطح ارائه خدمات به کاربران تور را دارند. برای نمونه، معمولا ویرایش ویکی پدیا با تور یا نشانی های آی پی که از گره خروجی تور استفاده می کنند ممکن نیست. بی بی سی دسترسی نشانی های آی پی همه نگهبان های شناخته شده و گره های خروجی تور به خدمات بی بی سی آی پلیر را مسدود کرده اما رله ها و پل ها مسدود نیستند.
در مارس ۲۰۱۱ پژوهشگران موسسه فرانسوی پژوهش علوم رایانه، حمله ای را مستند کردند که می تواند نشانی آی پی کاربران بیت تورنت در شبکه تور را آشکار کند. "حمله سیب بد" از طراحی تور بهره برداری می کند و از استفاده ناامن از آن برای مرتبط سازی استفاده همزمان از یک برنامه امن با نشانی آی پی کاربر تور، سوء استفاده می کند. یک روش حمله، به کنترل یک گره خروجی یا ربودن پاسخ های ردیاب بستگی دارد. درحالیکه بخشی از روش دوم، بر پایه بهره برداری آماری از ردیابی جدول درهم سازی توزیع شده کار می کند. بر پایه این پژوهش:
نتایج ارائه شده در مقاله پژوهشی حمله سیب بد، بر پایه حمله ای شدید به شبکه تور، توسط نویسندگان مقاله است. این حمله، شش گره خروجی را برای ۲۵ روز هدف گرفت و ۱۰,۰۰۰ نشانی آی پی کاربران فعال تور را فاش کرد. این پژوهش، مهم است. زیرا نخستین حمله مستند شده ای است که برای هدف گیری همرسانی همتابه همتای پرونده ها طراحی شده است. بیت تورنت، بیش از ٪۴۰ از کل ترافیک تور را به خود اختصاص می دهد. به علاوه، حمله سیب بد، در برابر استفاده ناامن از هر برنامه ای در تور (و نه فقط بیت تورنت) موثر است.
پژوهشگران موسسه فرانسوی پژوهش علوم رایانه نشان دادند که راهکنش پنهان سازی تور در بیت تورنت را می توان با یک حمله های کنترل کننده گره خروجی تور، دور زد. پژوهش آنها بر پایه نظارت بر شش گره خروجی در یک بازه ۲۳ روزه انجام شده بود. پژوهشگران، از سه وکتور حمله استفاده کردند:
بازرسی پیام های کنترل بیت تورنت
ربودن پاسخ های ردیاب ها
بهره برداری از جدول های درهم سازی توزیع شده
با این راهکنش، پژوهشگران توانستند دیگر جریان های آغاز شده توسط کاربرانی که نشانی آی پی آنها آشکار شده بود را شناسایی کنند.
جانسن و همکاران، حمله توزیع شده ای را توصیف کردند که نرم افزارهای گره تور را هدف می گرفت و روش های دفاع در برابر حمله توزیع شده و انواع آنرا نیز دربرمی گرفت. حمله توزیع شده از یک کارخواه و کارساز تبانی کننده استفاده می کند و صف های گره خروجی را تا جایی پر می کند که حافظه گره ها پر شوند. بنابراین گره، دیگر نمی تواند به هیچ کارخواه (واقعی) دیگری خدمات بدهد. با حمله اینچنینی به بخش بزرگی از گره های خروجی، حمله کننده می تواند شبکه را از کار بیاندازد و احتمال استفاده هدف، از گره های تحت کنترل حمله کننده را افزایش دهد.
در آوریل ۲۰۱۴ درحالیکه کلیدهای خصوصی، در حال تمدید بودند اشکال نرم افزاری اپن اس اس ال هارت بلید، شبکه تور را برای چند روز از کار انداخت. پروژه تور به گردانندگان رله تور و سرویس آنیون توصیه کرد که پس از وصله کردن اپن اس اس ال، کلیدهای خود را لغو کنند و از کلیدهای تازه استفاده کنند. اما خاطر نشان کرد که رله های تور از دو گروه کلید استفاده می کنند و طراحی چند هاپ تور، تاثیر اکسپلویت بر یک رله منفرد را کمینه می کند. بعدها ۵۸۶ رله مشکوک به هارت بلید یافت شدند که به عنوان یک اقدام احتیاطی، به صورت آفلاین درآمدند.
در ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۴ پروژه تور، بحث مشاوره امنیتی "حمله تایید ترافیک اولیه رله" را مطرح کرد که طی آن گروهی از رله ها را پیدا کرد که تلاش می کردند کاربران و گردانندگان سرویس آنیون را شناسایی کنند. در کل، گره حمله کننده دایرکتوری سرویس آنیون، عنوان سلول های رله شده را تغییر می داد و آنها را به صورت سلول های "رله" یا "رله اولیه" علامت گذاری می کرد تا اطلاعات اضافی را رمزنگاری کند و دوباره برای گرداننده/کاربر درخواست کننده بفرستد. اگر نگهبان/گره ورودی کاربر/گرداننده نیز بخشی از رله های حمله کننده بود ممکن بود رله های حمله کننده، بتوانند نشانی آی پی کاربران/گردانندگان را به همراه اطلاعات سرویس آنیون که کاربر/گرداننده درخواست می کرد ضبط کنند. رله های حمله کننده، به اندازه کافی پایدار بودند که به صورت "مناسب به عنوان دایرکتوری سرویس مخفی" و "مناسب به عنوان گارد ورودی" شناخته شوند. بنابراین، هم کاربران سرویس آنیون و هم خود سرویس آنیون ممکن است از آن رله ها به عنوان گارد و گره دایرکتوری سرویس مخفی استفاده کرده باشند.
گره های حمله کننده در ۳۰ ژانویه ۲۰۱۴ وارد شبکه تور شدند و پروژه تور آنها را در ۴ ژوئیه از رده خارج کرد. با اینکه زمان آغاز حمله مشخص نیست اما پروژه تور تاکید می کند که ممکن است در حمله بین فوریه و ژوئیه، نشانی آی پی گردانندگان و کاربران سرویس آنیون فاش شده باشد.
پروژه تور، علاوه بر حذف رله های حمله کننده از شبکه، به موارد زیر اشاره کرد:
در نوامبر ۲۰۱۴ به دنبال عملیات اُنیموس (به معنی "بی عیب ونقص") حدس وگمان هایی بر این موضوع مطرح شد که دستگیری ۱۷ نفر در سراسر جهان، با بهره برداری از ضعف های تور انجام شده است. یکی از نمایندگان یوروپل، از بیان روش استفاده شده، خودداری کرد و گفت: "این چیزی است که ما می خواهیم برای خودمان نگه داریم، نمی توانیم روش کار خود را با همه جهان در میان بگذاریم چون می خواهیم باز هم آنرا تکرار کنیم". یکی از منابع بی بی سی به یک "پیشرفت فنی" اشاره کرد که اجازه ردیابی محل فیزیکی سرورها را می دهد و شمار اولیه وبگاه های نفوذیافته، حدس وگمان استفاده از اکسپلویت را بیشتر می کند. یک نمایند پروژه تور، اندرو لیومن احتمال چنین چیزی را کم دانست و گفت که احتمال اجرای روش های سنتی پلیسی، بیشتر است.
در نوامبر ۲۰۱۵ اسناد دادگاهی، باعث نگرانی های جدی درباره اخلاق پژوهش امنیتی و حق معاف بودن از بررسی بی دلیل شدند که متمم چهارم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا تضمین کرده است. به علاوه، ممکن است این اسناد به همراه نظر کارشناسان، نشان دهنده ارتباط بین حمله شبکه و عملیات اجرای قانون، از جمله موارد زیر باشد:
در این تحلیل که در ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۴ منتشر شد علاوه بر مطرح کردن مسائل اخلاقی، ادوارد فلتن، هدف مرکز هماهنگی سرت در پیشگیری از حمله ها، آگاه سازی مجریان از آسیب پذیری ها و در نهایت، آگاه سازی مردم را زیر سوال برد. زیرا در این پرونده، کارمندان مرکز هماهنگی سرت، برعکس آنرا انجام دادند یعنی حمله ای در مقیاس بزرگ و برای طولانی مدت انجام دادند، و اطلاعات مربوط به آسیب پذیری را از دسترس مجریان و عموم مردم، دور نگه داشتند. مرکز هماهنگی سرت، یک سازمان ناسودبر در زمینه پژوهش امنیت رایانه است که منبع بودجه خود را حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا اعلام می کند.
در مارس ۲۰۱۶ یک پژوهشگر امنیتی در بارسلون، نشان داد که راهکنش های آزمایشگاهی با استفاده از اندازه گیری زمان در حد ۱ میلی ثانیه از طریق جاوا اسکریپت می توانند به شکل بالقوه، حرکت های مشخص ماوس یک کاربر را شناسایی کنند و به هم ارتباط دهند به شرط اینکه کاربر، هم با مروگر تور و هم با یک مرورگر معمولی از همان وبگاه انگشت نگار بازدید کرده باشد. این اثبات مفهوم از "اندازه گیری زمان از طریق جاوا اسکریپت" بهره برداری می کند و برای ۱۰ ماه موضوع حل مشکل در پروژه تور بوده است.
حمله انگشت نگاری گردشی
در سال ۲۰۱۵ مدیر سیستم آگورا، یک بازار وب تاریک، اعلام کرد که در واکنش به آسیب پذیری تازه کشف در تور، قصد آفلاین کردن وبگاه را دارند. آنها درباره اینکه آسیب پذیری چه بوده، اشاره ای نکردند اما مجله وایرد گمان برد که در کنفرانس امنیتی یوزنیکس، "حمله انگشت نگاری گردشی" رخ داده است.
یک پژوهش نشان داد که "راه حل های ناشناس سازی، تنها تا اندازه ای در برابر انتخاب هدف موثر هستند که ممکن است منجر به نظارت کارامد شوند" زیرا آنها معمولا "اطلاعات حجمی لازم برای انتخاب هدف را پنهان نمی کند".
تور در واکنش به ضعف های گفته شده، وصله امنیتی ارائه کرد و امنیت خود را بهبود داد. از سوی دیگر خطای انسانی (کاربری) می تواند باعث شناسایی شود. وبگاه پروژه تور بهترین شیوه ها (راهنما) را برای استفاده درست از مرورگر وب تور، ارائه می دهد. در صورت استفاده نامناسب، تور، ایمن نخواهد بود. برای نمونه، تور به کاربران خود هشدار می دهد که از همه ترافیک تور، حفاظت نمی شود و تنها ترافیک عبوری از تور، حفاظت شده است. همچنین به کاربران هشدار داده می شود که از ویرایش پروتکل امن انتقال ابرمتن (HTTPS) وبگاه ها استفاده کنند، از تور برای تورنت استفاده نکنند، افزایه های مرورگر را فعال نکنند، هنگامیکه تور، باز است پرونده هایی را که با تور بارگیری کرده اند هنگامیکه آنلاین هستند باز نکنند، و از پل های امن استفاده کنند. همچنین به کاربران هشدار داده می شود که هنگام استفاده از تور، نام و دیگر اطلاعات خود را در تالارهای گفتگو، بیان نکنند و تا جای ممکن ناشناس بمانند.
با وجود اینکه سازمان های اطلاعاتی در سال ۲۰۱۳ ادعا می کردند که ٪۸۰ کاربران تور را ظرف ۶ ماه شناسایی می کنند چنین چیزی هنوز رخ نداده است. در حقیقت در سپتامبر ۲۰۱۶ اداره تحقیقات فدرال (اف بی آی) نتوانست یک کاربر تور که به حساب کاربری ایمیل یکی از کارمندان هیلاری کلینتون در سرور ایمیل او رخنه کرده بود را مکانیابی، شناسایی، و اصالت سنجی کند.
به نظر می رسد بهترین راهکنش سازمان های اجرای قانون، برای شناسایی کاربران، همراه شدن با دشمنان رله تور است که گره های آلوده شده را اجرا می کنند. راه دیگر، تمرکز بر استفاده نادرست کاربران از مرورگر تور است. برای نمونه، اگر یک ویدئو را با استفاده از تور بارگیری کنید و سپس در حالیکه آنلاین هستید آن ویدئو را در یک درایو دیسک سخت حفاظت نشده باز کنید نشانی آی پی شما برای مقامات، آشکار می شود.
گفته می شود اگر از تور به درستی استفاده شود شانس شناسایی، بسیار کم است. اخیرا یکی از بنیانگذاران پروژه تور، نیک متیوسون گفته است که مشکل "دشمنان رله تور" در اجرای گره های آلوده، به این معنی است که دشمنی نظری از این نوع، تهدید بزرگی برای شبکه نیست:
تور در برابر حمله زمانبندی سربه سر، محافظت نمی کند: اگر یک حمله کننده بتواند بر ترافیک خروجی از رایانه هدف و ترافیک ورودی به مقصد مورد نظر هدف، نظارت کند (مانند سروری که یک وبگاه .onion را میزبانی می کند) حمله کننده می تواند از تحلیل آماری برای شناسایی اینکه آنها بخشی از یک مسیر هستند استفاده کند.
در بخش تنظمات مرورگر وب، بسته به نیازهای فردی کاربر، سه سطح امنیت Standard، Safer، و Safest را ارائه می کند (Tools -> Options -> Privacy and Security که نمود آن در سپر کوچک خاکستری در سمت راست نوار آدرس دیده می شود). به همراه رمزگذاری داده، تغییر دائم نشانی آی پی از طریق یک مدار مجازی شامل رله های پیوسته و تصادفی انتخاب شده توسط تور، چندین لایه امنیتی دیگر نیز در اختیار کاربر هستند:
| [
{
"answer1": "می تواند داده هایی از کاربران را مانند موقعیت مکانی و نشانی آی پی پنهان کند.",
"answer2": "تور نخستین نسخهٔ خود را در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۲ عرضه کرد.",
"distance": 1848,
"question": "چگونه شبکه تور از اطلاعات کاربران محافظت می کند و اولین نسخه آن چه زمانی منتشر شد؟"
},
{
"answer1": "سامانه تور پیاده سازی ای از روش مسیریابی پیازی است که در آن پیام ها رمزنگاری می شوند و از داخل شبکه ای از سامانه ها که به وسیلهٔ کاربران داوطلب در نقاط مختلف جهان راه اندازی شده است، عبور داده می شوند.",
"answer2": "پشتیبان های این نرم افزار نیروی دریایی آمریکا در سال های نخست و سپس بنیاد مرزهای الکترونیکی و بنگاه سخن پراکنی ایالات متحده در سال های کنونی بودند.",
"distance": 1618,
"question": "تور برای محافظت از حریم خصوصی کاربران چه روش مسیریابی را پیاده سازی کرده است و چه کسانی از این پروژه در سالهای اولیه حمایت کردند؟"
},
{
"answer1": "اگر فکر می کنید که دسترسی شما به تور مسدود شده است می توانید از طریق سامانه پل به شبکه وصل شوید.",
"answer2": "هم اکنون پل ها کمک گسترده ای به کاربران چینی برای استفاده از شبکهٔ تور می کنند.",
"distance": 649,
"question": "چگونه می توان به شبکه تور در صورت مسدود شدن دسترسی داشت و چه کسانی بیشتر از پل ها برای اتصال استفاده میکنند؟"
},
{
"answer1": "هر داده ای که از شبکه عبور می کند باید از یکی از خروجی ها عبور کند و سپس به ماشین های خارج از شبکه انتقال پیدا می کند.",
"answer2": "آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا از طریق روشی با نام رمز \"EgotisticalGiraffe\" آسیب پذیری نسخه قدیمی مرورگر موزیلا فایرفاکس را هدف می گرفت که یک بار نیز به مرورگر تور، مربوط می شد.",
"distance": 3024,
"question": "مسیریاب های خروجی در شبکه تور چه نقشی دارند و چه کسی از آسیب پذیری مرورگر موزیلا فایرفاکس برای نفوذ استفاده کرد؟"
},
{
"answer1": "تور نمی تواند و تلاش نمی کند که از ترافیک در حاشیه شبکه خود (مانند ترافیک ورودی و خروجی) در برابر نظارت، محافظت کند.",
"answer2": "در مارس ۲۰۱۱ پژوهشگران موسسه فرانسوی پژوهش علوم رایانه، حمله ای را مستند کردند که می تواند نشانی آی پی کاربران بیت تورنت در شبکه تور را آشکار کند.",
"distance": 4805,
"question": "آیا تور می تواند از ترافیک ورودی و خروجی شبکه محافظت کند و کدام سازمان یک حمله به شبکه تور را برای شناسایی کاربران بیت تورنت مستند کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
534 | : داوید د خیا
داوید د خیا کینتانا (، متولد ۷ نوامبر ۱۹۹۰) بازیکن فوتبال اهل اسپانیا است که در باشگاه منچستر یونایتد و تیم ملی فوتبال اسپانیا بازی می کند. پست او دروازه بان است.
او در مادرید اسپانیا به دنیا آمد و در سیزده سالگی به اتلتیکو مادرید پیوست. او در سال ۲۰۰۹ نخستین بازی رسمی اش را برای تیم اتلتیکومادرید انجام داد و به دروازه بان اول تیم تبدیل شد. او با اتلتیکومادرید، در سال ۲۰۱۰ قهرمان لیگ اروپا و سوپرجام اروپا شد و توجه منچستریونایتد را به خود جلب کرد. در ژوئن ۲۰۱۱، او با قراردادی به ارزش ۱۸٫۹ میلیون پوند رکورد انتقال یک دروازه بان در بریتانیا در آن زمان را شکست و به منچستریونایتد پیوست.
از زمان پیوستنش به منچستریونایتد، تا ۱۹ ژانویه ۲۰۱۹ او در از ۳۴۳ بازی برای یونایتد توانسته ۱۲۵ کلین شیت از خود برجای بگذارد. در سال ۲۰۱۳ او به همراه این تیم قهرمان لیگ برتر شد.
د خیا با تیم ملی زیر ۲۱ سال اسپانیا در سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ قهرمان اروپا شد و در بازی های المپیک تابستانی ۲۰۱۲ نیز شرکت کرد. در سال ۲۰۱۴ او اولین بازی اش را برای تیم بزرگسالان انجام داد و در جام جهانی ۲۰۱۴ در فهرست نفرات انتخابی این تیم بود.
د خیا که در شهر اییسکاس به دنیا آمده و بزرگ شده بود، در سیزده سالگی به آکادمی باشگاه اتلتیکو مادرید پیوست؛ خوان لوئیس مارتین به دروغ به باشگاه گفت که رایو والکانو قصد دارد او را به خدمت بگیرد و چند روز بعد دیگو دیاز گریدو بازی او را دید و سریعاً او را به خدمت باشگاه درآورد. مدارج پایه ای باشگاه را به سرعت طی کرد و در سال ۲۰۰۸ و در ۱۷ سالگی، اولین قرارداد حرفه ای خود را با اتلتیکو امضا کرد که تا سال ۲۰۱۱ اعتبار داشت. او دومین فصل فوتبال حرفه ای اش را در تیم اتلتیکو مادرید بی در دسته سوم لا لیگا گذراند. تیم های نومانسیا و کویینز پارک رنجرز برای به خدمت گرفتن د خیا به صورت قرضی ابراز علاقه کردند. خسوس گارسیا پیتارچ که در آن زمان مدیر ورزشی اتلتیکو بود به او توصیه کرد تا به نومانسیا برود، اما د خیا این پیشنهادها را رد کرد و باشگاه تمرین تنها را برای تنبیه وی در نظر گرفت. چند هفته بعد، ابل رسینو سرمربی وقت اتلتیکو، د خیا را در زمین تمرین دید که تنها تمرین می کند و از او خواست تا به تمرین تیم اول بیاید و در آن جا او به عنوان دروازه بان سوم تیم انتخاب شد. در همان تابستان، اتلتیکو پیشنهاد ویگان را برای جذب دائمی د خیا را رد کرد.
زمانی که سرجیو آسنجو دروازه بان اول تیم اصلی اتلتیکو مادرید، برای شرکت در جام جهانی فوتبال زیر ۲۰ سال، به مصر رفت، د خیا به عنوان دروازه بان دوم تیم و جانشین روبرتو فراخوانده شد. او اولین بازی رسمی اش را برای اتلتیکو مادرید در ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۹ و با ۱۸ سال سن انجام داد، زمانی که در بازی مرحله گروهی مقابل پورتو، روبرتو در دقیقه ۲۷ مصدوم شد و د خیا به عنوان جانشین وی، وارد بازی شد. او در دقایق پایانی دو گل دریافت کرد و اتلتیکو آن بازی را ۲–۰ باخت. مصدومیت روبرتو، باعث شد تا د خیا سه روز بعد برای اولین بار در لا لیگا در مقابل تیم ساراگوسا به میدان برود. او در دقیقه ۱۹ یک پنالتی به تیم حریف داد، ولی خودش ضربه مارکو بابیچ را مهار کرد. اتلتیکو در آن بازی ۲ بر ۱ پیروز شد. او بازی در ورزشگاه ویسنته کالدرون را «رؤیایی از دوران کودکی» توصیف کرد. در سال ۲۰۱۰ از او به عنوان جانشین احتمالی ادوین فن در سار در منچستر یونایتد نام برده می شد؛ فن در سار قرار بود در پایان سال ۲۰۱۱ بازنشسته شود. اما چند روز بعد قراردادش را با اتلتیکو تا سال ۲۰۱۳ تمدید کرد.
در اواخر فصل ۱۰–۲۰۰۹ و با منصوب شدن کیکه فلورس به عنوان سرمربی و چندین اشتباه از آسنجو، د خیا به دروازه بان اصلی تیم تبدیل شد. او در دو بازی مقابل اتلتیک بیلبائو و والنسیا به عنوان بهترین بازیکن میدان شناخته شد. در ضمن او در ۸ بازی در لیگ اروپا برای اتلتیکو مادرید به میدان رفت، از جمله بازی فینال در مقابل فولهام که در نهایت با پیروزی اتلتیکو مادرید با نتیجه ۲ بر ۱ خاتمه یافت. دیگو فورلان هم تیمی اش دربارهٔ اولین فصل او در باشگاه گفت: «او در ۱۹ سالگی در بالاترین سطح بود و بازیکنان به او اعتماد داشتند.»
د خیا فصل ۱۱–۲۰۱۰ را با درخشش در بازی سوپر جام اروپا آغاز کرد. او در ۹۰ دقیقه دروازه تیم را بسته نگه داشت و پنالتی دیگو میلیتو را در لحظات پایانی بازی نیز مهار کرد. در سپتامبر، گزارش شد که الکس فرگوسن سرمربی منچستر یونایتد بازی تیمش مقابل اسکانتروپ یونایتد در جام اتحادیه از دست داده تا برای دیدن بازی وی به اسپانیا سفر کند. د خیا ضمن رد شایعات پیرامونش گفت: «چیزی که مهم است این است که من اینجا قرارداد دارم و تا سال ۲۰۱۳ بازیکن آتلتیکومادرید هستم.»
به دنبال درخشش د خیا در ۷ نوامبر در شهرآورد مادرید، به شباهت های د خیا و ایکر کاسیاس اشاره شد، مطلبی که کاسیاس ضمن تأیید آن گفت: «خوش شانسیم که در اسپانیا دروازه بانان خوبی داریم و به زودی د خیا برای جایگاه من در تیم خواهد جنگید.» و در ادامه فصل نیز دروازه بان اول تیمش بود و در تمام بازی های لا لیگا به میدان رفت و در نهایت با اتلتیکو مادرید به رتبه هفتم در لیگ دست یافت.
تابستان سال ۲۰۱۱ زمانی که وندر سار از باشگاه منچستر یونایتد جدا شد منچستر یونایتد برای پیدا کردن دروازه بانی مناسب که جایگزین وندر سار شود به جستجو پرداخت. با وجود اینکه یونایتد نیم نگاهی به دروازه بانانی مانند مانوئل نویر از شالکه ۰۴ و مارتن استکلنبرگ دروازه بان ملی پوش آژاکس داشت، اما عمده تمرکز یونایتد بر روی دیوید د خیا بود. بعد از بازی تدارکاتی که منچستر یونایتد در برابر یوونتوس به مناسبت خداحافظی گری نویل انجام داد، الکس فرگوسن اعلام کرد که انتقال د خیا به منچستر تقریباً قطعی شده است، مسئله ای که توسط مدیر اتلتیکو مادرید و وکیل د خیا تکذیب شد. د خیا اعلام کرد در مورد آینده اش بعد از مسابقات زیر ۲۱ اروپا تصمیم می گیرد. این مسابقات قهرمانی اسپانیا به پایان رسید و د خیا در ۲۷ ژوئن برای تست پزشکی وارد منچستر شد. روز بعد منچستر یونایتد قراردادی به او پیشنهاد داد و در نهایت د خیا در ۲۹ ژوئن با قراردادی به ارزش ۱۷ میلیون پوند به منچستر یونایتد پیوست.
او برای اولین بار در یک بازی دوستانه مقابل تیم شیکاگو فایر در تاریخ ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۱ برای منچستر یونایتد به میدان رفت. د خیا برای اولین بار به طور رسمی، در بازی جام خیریه انگلستان ۲۰۱۱ مقابل منچستر سیتی برای یونایتد بازی کرد. با وجود این که او در نیمه اول دو گل از جولیان لسکات و ادین ژکو دریافت کرد، اما منچستر یونایتد در نهایت موفق شد ۳ بر ۲ آن بازی را ببرد. او اولین بازی اش در لیگ را مقابل وست برومویچ انجام داد. در آن بازی د خیا روی یک شوت آرام از شین لانگ گل دریافت کرد، اما بازی با نتیجه ۲ بر ۱ به سود یونایتد پایان یافت. د خیا در بازی مقابل آرسنال توانست پنالتی رابین فان پرسی را مهار کند. در ادامه نیز چند موقعیت را از آندری آرشاوین گرفت. یونایتد آن بازی را ۸ بر ۲ برد. د خیا اولین بازی اش در لیگ قهرمانان اروپا را مقابل بازل برای یونایتد انجام داد. آن بازی با نتیجه تساوی ۳–۳ به پایان رسید. در اکتبر ۲۰۱۱، یونایتد در مقابل تیم منچستر سیتی متحمل سنگین ترین شکست خانگی خود بعد از سال ۱۹۵۵ شد. د خیا در این بازی سنگربان یونایتد بود. در ژانویه ۲۰۱۲، تأیید شد که د خیا مبتلا دچار مشکل دوربینی است و گزارش ها حاکی از آن بود که د خیا در تابستان عمل جراحی چشم انجام خواهد داد. د خیا در بازی مقابل بلکبرن درون دروازه بان و توسط رسانه ها مقصر اصلی باخت شناخته شد و از او انتقادات زیادی شد. بعد از آن وی نیمکت نشین شد و آندرس لیندگارد به انتخاب اول فرگوسن تبدیل شد. اما در ادامه به مصدومیت لیندگارد، وی دوباره به ترکیب یونایتد بازگشت. در بازی لیگ اروپا مقابل اتلتیک بیلبائو د خیا یکی از بهترین بازی هایش برای یونایتد به نمایش گذاشت. د خیا در پایان فصل، با مهار ۷۷٫۹٪ شوت ها، از این حیث در بین دروازه بانان لیگ برتری به رتبه نخست دست یافت.
د خئا به خاطر شرکت در مسابقات فوتبال المپیک لندن ۲۰۱۲ تور تابستانی منچستر یونایتد را از دست داد. اما بعد از مسابقات به تیم ملحق شد و در اولین بازی لیگ در مقابل اورتون حضور یافت. با وجود واکنش های خوب د خیا، یونایتد آن بازی را یک بر صفر واگذار کرد. در بازی بعدی مقابل فولهام، د خیا واکنش های خوبی داشت و یونایتد در آن بازی ۳–۲ پیروز شد. البته در گل دوم فولهام او زمانی که می خواست توپ را با مشت دور کند، آن را به نمانیا ویدیچ زد و توپ وارد دروازه شد.
یک روز قبل از بازی رفت با تیم منچستر سیتی، الکس استپنی، دروازه بان سابق باشگاه منچستر یونایتد اعلام کرد که د خیا نسبت به لیندگارد از آمادگی بیشتری برای دفاع از دروازه یونایتد برخوردار است. در آن بازی د خیا عملکرد خوبی به نمایش گذاشت از جمله دو سیو پشت سر هم از کارلوس توز و داوید سیلوا. یونایتد موفق شد آن بازی را ۳–۲ ببرد.
در ۱۳ فوریه ۲۰۱۳، در بازی یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل رئال مادرید در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو، د خیا خوب کار کرد و به تیمش کمک کرد تا رئال را در خانه با تساوی ۱–۱ متوقف کند. فرگوسن بعد از بازی د خیا را تحسین کرد و وبگاه گل نیز وی را بهترین بازیکن میدان انتخاب کرد.
در انتهای این فصل، د خیا در تیم منتخب لیگ برتر قرار گرفت.
د خیا این فصل را به همراه تیمش، با برد ۲ بر ۰ مقابل ویگان اتلتیک در جام خیریه آغاز کرد. در ۵ اکتبر ۲۰۱۳، د خیا ضربه امانوئله جاکرینی را در بازی مقابل ساندرلند مهار کرد که پیتر اشمایکل دروازه بان سابق منچستر یونایتد، آن را یکی از بهترین سیوهای تاریخ لیگ برتر نامید. دیوید مویس ضمن تأیید حرف های اشمایکل، مهار د خیا «نقطهٔ چرخش» بازی توصیف کرد و گفت «د خیا مدام در حال پیشرفت است.»
در ۱ دسامبر در تساوی ۲–۲ تیمش مقابل تاتنهام هاتسپر، او صدمین بازی اش را برای یونایتد انجام داد. در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۴، د خیا در بازی مقابل ساندرلند در نیمه نهایی جام اتحادیه، شوت آرام فیل باردسلی از دستانش رها شد و در وقت های اضافه گل خورد؛ بعد از بازی درن فلچر از او دفاع کرد؛ هرچند در آن بازی چند دقیقهٔ بعد خاویر هرناندز آن گل را جبران کرد و بازی به پنالتی کشید. مهار ضربات استیون فلچر و آدام جانسون توسط د خیا کافی نبود و یونایتد ۲–۱ در ضربات پنالتی باخت. در ۲۰ مارس، یونایتد در یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل المپیاکوس در بازی رفت ۲–۰ شکست خورد و در بازی برگشت با هتریک فن پرسی در مجموع با نتیجهٔ ۳–۲ موفق به صعود شد. د خیا در لحظات پایانی نیمهٔ اول دو مهار متوالی داشت که در بُرد یونایتد تأثیر زیادی داشت. د خیا در انتهای فصل به عنوان بهترین بازیکن از نگاه بازیکنان انتخاب شد و جایزه سر مت بازبی را نیز ازآن خود کرد.
در ۵ اکتبر ۲۰۱۵، د خیا در اولین پیروزی متوالی تیمش تحت هدایت فان خال در مقابل تیم اورتون و در ورزشگاه الدترافورد تأثیرگذار بود. در طول بازی د خیا سه مهار سرنوشت ساز داشت که یکی از آن ها مهار پنالتی لیتون بینس بود. در پایان بازی هواداران منچستر وی را به عنوان بهترین بازیکن زمین انتخاب کردند. او به اولین دروازه بانی تبدیل شد که پنالتی بینز را مهار می کند؛ بینز ۱۴ پنالتی قبلی خود را به گل تبدیل کرده بود. بعد از چندین عکس العمل مهم مقابل تیم های اورتون، چلسی و وست بروم، وی به عنوان بهترین بازیکن باشگاه در ماه اکتبر انتخاب شد. در ۱۴ دسامبر، د خیا در بازی مقابل لیورپول به عنوان بهترین بازیکن زمین انتخاب شد و کمک کرد تیمش با نتیجه ۳–۰ در این بازی برنده شود؛ او در این بازی ۸ مهار داشت که بهترین عملکرد برای یک دروازه بان در آن فصل لیگ جزیره بود. فان خال وی را تحسین کرد و عملکرد او را «باورنکردنی» خواند. در حالی که شایعات زیادی مبنی بر ترک باشگاه توسط وی شنیده می شد، وی اعلام کرد که به بازی کردن در یونایتد افتخار می کند و گری نویل و پیتر اشمایکل نیز وی را تشویق به تمدید قرارداد با باشگاه کردند.
در پایان فصل، او در بین نامزدهای دریافت جایزه بازیکن سال پی اف ای و بازیکن جوان سال پی اف ای قرار گرفت و هر دو را به ترتیب به ادن آزار و هری کین واگذار کرد. در ۲۶ آوریل ۲۰۱۵، د خیا به عنوان دروازه بان و تنها بازیکن یونایتد در تیم سال پی اف ای قرار گرفت. او برای دومین سال متوالی جایزهٔ بهترین بازیکن سال از نگاه طرفداران و جایزهٔ بهترین بازیکن سال از نگاه بازیکنان را ازآن خود کرد. مهار او مقابل اورتون، از طرف برنامهٔ مچ آو د دی به عنوان بهترین مهار فصل انتخاب شد؛ این جایزه سال قبل نیز به او رسیده بود.
در ۷ اوت ۲۰۱۵، لوئی فان خال اعلام کرد که د خیا به خاطر قطعی نبودن آینده اش در باشگاه، در اولین بازی لیگ برتر مقابل تاتنهام در فهرست نفرات این تیم نخواهد بود. در ۱۳ اوت، فان خال اعلام کرد که د خیا از مربی دروازه بانان تیم خواسته که در ترکیب قرار نگیرد. د خیا اعلام کرد که هرگز نگفته که بازی نمی کند و بعداً با تیم ذخیره ها به تمرین پرداخت. در ۳۱ اوت ۲۰۱۵ و در آخرین روز نقل و انتقالات، پس از ماه ها کش و قوس و شایعات فراوان، دو باشگاه رئال مادرید و منچستر یونایتد بر سر انتقال وی با مبلغی بالغ بر ۲۹ میلیون پوند به علاوهٔ انتقال کیلور ناواس از تیم رئال به منچستر، به توافق رسیدند. اما مدارک پس از پایان زمان قانونی نقل و انتقالات در اسپانیا به دست فدراسیون این کشور رسید و این انتقال لغو شد. پس از پایان مهلت نقل و انتقالات، ویسنته دل بوسکه اعلام کرد که اگر د خیا در منچستر یونایتد فیکس بازی نکند، انتخاب او برای بازی های یورو سخت خواهد شد.
در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۵، باشگاه منچستر یونایتد اعلام کرد که د خیا قراردادش را ۴ سال و تا سال ۲۰۱۹ با باشگاه تمدید کرده است. ۱۲ روز بعد، در دور سوم جام اتحادیه، در بُرد مقابل ایپسیچ تاون، د خیا برای اولین بار در ۹ دقیقهٔ پایانی بازی، بازوبند کاپیتانی منچستر یونایتد را به بازو بست.
در آوریل ۲۰۱۶، د خیا در حالی که ۱۴ کلین شیت در لیگ انجام داده بود، تنها نمایندهٔ منچستر یونایتد در تیم منتخب سال بود. در ۲۳ آوریل، در بازی نیمه نهایی جام حذفی مقابل اورتون که ۲ بر ۱ به سود یونایتد به پایان رسید، د خیا پنالتی روملو لوکاکو را مهار کرد.
در مهٔ ۲۰۱۶، د خیا به اولین بازیکن تاریخ باشگاه منچستر یونایتد تبدیل شد که جایزهٔ بهترین بازیکن فصل باشگاه را برای سه بار متوالی می برد. در همان ماه، د خیا برندهٔ جایزهٔ بهترین مهار برنامهٔ تلویزیونی Match of the Day برای سومین سال پیاپی شد. در آخرین بازی مقابل بورنموث، در حالی که د خیا می توانست با کلین شیت در آن مسابقه برندهٔ جایزه دستکش طلایی لیگ برتر شود، با گل به خودی کریس اسمالینگ در دقایق تلف شدهٔ مسابقه، شانس کسب این جایزه را از دست داد و پیتر چک جایزه را ازآن خود کرد.
زیر نظر مربی جدید یونایتد یعنی ژوزه مورینیو د خیا اولین بازی اش را در بازی جام خیریه مقابل لسترسیتی انجام داد که یونایتد در آن بازی ۲ بر ۱ پیروز شد.
در پایان فصل، د خیا برای چهارمین سال پیاپی در تیم منتخب لیگ برتر قرار گرفت و به عنوان بهترین دروازه بان لیگ برتر انتخاب شد.
در این فصل، در پنجمین هفته و در رویارویی با اورتون، د خیا با بسته نگاه داشتن دروازه اش توانست به رکورد ۱۰۰ کلین شیت در باشگاه منچستر یونایتد دست یابد.
در ۲ دسامبر ۲۰۱۷، در پیروزی ۳–۱ مقابل آرسنال در ورزشگاه امارات، د خیا با ۱۴ مهار توپ، با بالاترین رکورد در این زمینه در لیگ برتر انگلستان برابری کرد. در پایان فصل، د خیا برای پنجمین سال متوالی به عنوان بهترین دروازه بان لیگ برتر انتخاب شد. هم چنین موفق شد تا برای اولین بار دستکش طلایی لیگ برتر انگلستان را با ۱۸ کلین شیت به دست بیاورد. هواداران و بازیکنان این تیم نیز وی را به عنوان بهترین بازیکن فصل منچستر یونایتد انتخاب کردند، وی برای چهارمین بار برندهٔ جایزه بهترین بازیکن سال سر مت بازبی شد.
د خیا با تیم ملی زیر ۱۷ ساله های اسپانیا در مسابقات قهرمانی اروپا ۲۰۰۷ به قهرمانی رسید و در جام جهانی ۲۰۰۷ دوم شد. در مهٔ ۲۰۱۰، در فهرست اولیه و ۳۰ نفرهٔ مردان دل بوسکه برای شرکت در جام جهانی ۲۰۱۰ قرار گرفت، اما نامش از فهرست نهایی خط خورد. او با تیم ملی زیر ۲۱ ساله های اسپانیا در مسابقات قهرمانی اروپا ۲۰۱۲ نیز به قهرمانی رسید.
در ۱۵ مهٔ ۲۰۱۲، د خیا برای دو بازی مقابل تیم های صربستان و چین به تیم ملی بزرگسالان فراخوانده شد. او در فهرست اولیهٔ دل بوسکه برای یورو ۲۰۱۲ نیز حضور داشت، اما از فهرست نهایی کنار گذاشته شد. اما برای بازی در تیم المپیک اسپانیا در بازی های المپیک تابستانی ۲۰۱۲ لندن انتخاب شد و در هر سه بازی تیمش در این رقابت ها به میدان رفت. د خیا و تیم ملی زیر ۲۱ سال اسپانیا در سال ۲۰۱۳ از مقام قهرمانی شان در اروپا دفاع کردند.
در ۱۳ مهٔ ۲۰۱۴، د خیا در فهرست اولیه نفرات انتخابی تیم ملی اسپانیا برای شرکت در جام جهانی ۲۰۱۴ قرار گرفت و در فهرست نهایی نیز انتخاب شد. در ۸ ژوئن، اولین بازی ملی اش را در دیدار دوستانه ای مقابل ال سالوادور برای آمادگی شرکت در جام جهانی انجام داد که با نتیجهٔ ۲–۰ به سود اسپانیا به پایان رسید: او در هفت دقیقهٔ پایانی جانشین ایکر کاسیاس در درون دروازه شد. او که دروازه بان سوم اسپانیا در جام جهانی به حساب می آمد، تنها بازیکن از تیم ملی اسپانیا شد که در این رقابت ها به میدان نرفت و اسپانیا هم در مرحلهٔ گروهی از دور رقابت ها کنار رفت. او اولین بار در ۴ سپتامبر ۲۰۱۴ در دیداری دوستانه مقابل تیم فرانسه در پاریس در ترکیب ثابت اسپانیا قرار گرفت که در آن بازی با یک گل مغلوب فرانسه شدند. او در رقابت های انتخابی یورو ۲۰۱۶، مقابل لوکزامبورگ، برای اولین بار در یک بازی رسمی برای اسپانیا به میدان رفت که اسپانیا در آن بازی با نتیجهٔ ۴–۰ پیروز شد.
بسیاری از جمله خود ایکر کاسیاس او را شمارهٔ ۱ آیندهٔ تیم ملی اسپانیا می دانند. در ۳۱ مهٔ ۲۰۱۶، ویسنته دل بوسکه نام او را در میان ۲۳ بازیکن انتخابی برای جام ملت های اروپا ۲۰۱۶ قرار داد. او در بازی اول در پیروزی ۱ بر ۰ مقابل جمهوری چک موفق شد دروازه اش را بسته نگه دارد. در بازی دوم مرحلهٔ گروهی نیز در مقابل ترکیه ۳–۰ پیروز شدند و د خیا گلی را دریافت نکرد. اما در بازی آخر مرحلهٔ گروهی در مقابل تیم ملی کرواسی ۲ بر ۱ مغلوب شدند. در مرحلهٔ حذفی با نتیجهٔ ۲–۰ از ایتالیا شکست خوردند و از دور رقابت ها کنار رفتند.
در دور مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸، د خیا به شماره ۱ تیم ملی اسپانیا تبدیل شد و در ۹ بازی از ۱۰ بازی این مرحله در ترکیب اصلی قرار گرفت و موفق شد تا در شش بازی دروازهٔ خود را بسته نگه دارد.
در ژانویه ۲۰۱۲، د خیا تأیید کرد که مبتلا به دوربینی است، اما تأثیری بر روی بازی اش نداشته است. او از سال ۲۰۱۰، با ادورنه مجری و خوانندهٔ اسپانیایی رابطه دارد.
"تا تاریخ ۱۳ مهٔ ۲۰۱۸"
"تا تاریخ ۱۴ نوامبر ۲۰۱۷"
| [
{
"answer1": "در سال ۲۰۱۴ او اولین بازی اش را برای تیم بزرگسالان انجام داد",
"answer2": "در ۸ ژوئن، اولین بازی ملی اش را در دیدار دوستانه ای مقابل ال سالوادور برای آمادگی شرکت در جام جهانی انجام داد",
"distance": 13328,
"question": "داوید دخیا در چه سالی به تیم بزرگسالان اسپانیا دعوت شد و اولین بازی ملی خود را در مقابل چه تیمی انجام داد؟"
},
{
"answer1": "در ژوئن ۲۰۱۱، او با قراردادی به ارزش ۱۸٫۹ میلیون پوند رکورد انتقال یک دروازه بان در بریتانیا در آن زمان را شکست و به منچستریونایتد پیوست.",
"answer2": "د خیا برای اولین بار به طور رسمی، در بازی جام خیریه انگلستان ۲۰۱۱ مقابل منچستر سیتی برای یونایتد بازی کرد.",
"distance": 4860,
"question": "د خیا در چه سالی به منچستر یونایتد پیوست و در چه مسابقهای برای اولین بار به طور رسمی برای این تیم بازی کرد؟"
},
{
"answer1": "د خیا با تیم ملی زیر ۲۱ سال اسپانیا در سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ قهرمان اروپا شد",
"answer2": "مصدومیت روبرتو، باعث شد تا د خیا سه روز بعد برای اولین بار در لا لیگا در مقابل تیم ساراگوسا به میدان برود.",
"distance": 1728,
"question": "د خیا با تیم ملی زیر ۲۱ سال اسپانیا در چه سالی قهرمان اروپا شد و همچنین اولین بازی خود در لا لیگا را در مقابل چه تیمی انجام داد؟"
},
{
"answer1": "او با اتلتیکومادرید، در سال ۲۰۱۰ قهرمان لیگ اروپا و سوپرجام اروپا شد",
"answer2": "در پایان فصل، د خیا برای پنجمین سال متوالی به عنوان بهترین دروازه بان لیگ برتر انتخاب شد.",
"distance": 12646,
"question": "د خیا در چه سالی با اتلتیکو مادرید قهرمان لیگ اروپا شد و در چه سالی به عنوان بهترین دروازهبان لیگ برتر انتخاب شد؟"
},
{
"answer1": "در ۱۳ مهٔ ۲۰۱۴، د خیا در فهرست اولیه نفرات انتخابی تیم ملی اسپانیا برای شرکت در جام جهانی ۲۰۱۴ قرار گرفت",
"answer2": "خوان لوئیس مارتین به دروغ به باشگاه گفت که رایو والکانو قصد دارد او را به خدمت بگیرد",
"distance": 12966,
"question": "در چه سالی د خیا در فهرست اولیه تیم ملی اسپانیا برای جام جهانی قرار گرفت و چه کسی به دروغ به باشگاه گفت که رایو والکانو قصد دارد او را به خدمت بگیرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
535 | : ایستگاه فضایی بین المللی
ایستگاه فضایی بین المللی یک ایستگاه فضایی است که با مشارکت بیش از ۱۵ کشور ساخته می شود. این ایستگاه فضایی در مدار نزدیک زمین و در ارتفاع ۳۳۰ تا ۴۳۵ کیلومتری از سطح زمین در حرکت است. سرعت آن در مدار برابر ۲۷٬۶۰۰ کیلومتر بر ساعت است، که به این ترتیب روزی بیش از ۱۵ بار به دور سیاره زمین گردش می کند؛ این ایستگاه فضایی با مانورهای «تجدید ارتفاع» با استفاده از موتورهای زیوزدا (ماژول ایستگاه فضایی)، پیوسته مدار خود را در ارتفاع بین ۳۳۰ و ۴۳۵ کیلومتر (۲۰۵ و ۲۷۰ مایل)، حفظ می کند. این به معنی طی کردن ۱۵٫۵۴ مدار در روز است.
بیشتر بخش های اصلی این ایستگاه فضایی ساخته شده اما تا سال های پایانی دهه کنونی چند بخش جدید به آن افزوده خواهد شد. پس از تکمیل، ایستگاه فضایی بین المللی ۴۵۰ تُن وزن خواهد داشت، و ۱۲۰۰ متر مکعب فضای کار، پژوهش و زندگی برای فضانوردان فراهم خواهد آورد. ایستگاه فضایی بین المللی سومین شیٔ نورانی در آسمان است که با چشم غیرمسلح دیده می شود.
این ایستگاه محصول همکاری مشترک سازمان ناسا، سازمان فضایی روسیه، سازمان فضایی اروپا، سازمان فضایی ژاپن، و سازمان فضایی کانادا است. سازمان فضایی برزیل از طریق همکاری با ناسا با این برنامه مشارکت می کند. سازمان فضایی ایتالیا، هم به عنوان یک عضو فعال در سازمان فضایی اروپا، و هم به طور مستقل در برنامه ایستگاه فضایی مشارکت می کند. سازمان فضایی چین نیز علاقه خود را برای پیوستن به جمع مشارکت کنندگان، به ویژه از طریق همکاری با سازمان فضایی روسیه اعلام داشته است.
ایستگاه فضایی بین المللی در حقیقت ترکیبی از چندین پروژه فضایی است که قبلاً توسط کشورهای مختلف برنامه ریزی شده بود. از جمله این برنامه ها می توان به ایستگاه فضایی میر-۲ (روسیه)، ایستگاه فضایی آزادی (آمریکا)، آزمایشگاه فضایی کلمبوس (اروپا) و آزمایشگاه فضایی کیبو (ژاپن) اشاره کرد.
ایستگاه فضایی بین المللی پس از ایستگاه های سالیوت، آلماز و میر روسیه، و ایستگاه اسکای لب آمریکا، نهمین ایستگاه فضایی سرنشین دار در مدار زمین است. آبان سال ۱۳۹۴ پانزدهمین سالگرد زندگی بی وقفهٔ فضانوردان در ایستگاه فضایی بین المللی بود. این ایستگاه رکورد ۱۰ سالهٔ زندگی و کار پیوستهٔ انسان ها در فضا را که متعلق به ایستگاه میر بود شکست. همچنین در این مدت رکورد طولانی ترین اقامت بی وقفه در فضا نیز که تا پیش از آن متعلق به ایستگاه میر بود، شکسته شد.
حضور فضانوردان در ایستگاه فضایی بین المللی از آغاز نخستین مأموریت در ۱۲ آبان ۱۳۷۹ تاکنون بدون وقفه ادامه داشته است.
این ایستگاه در حال حاضر ظرفیت شش سرنشین دائمی را دارا است، اگرچه هنگام اتصال فضاپیماها و ورود اردوهای جدید، تعداد فضانوردان درون ایستگاه به طور موقت تا بیش از ۱۰ نفر هم افزایش می یابد. دو فروند فضاپیمای سایوز هر یک با ظرفیت ۳ نفر به طور دائمی برای تخلیه اضطراری ایستگاه در هنگام خطر به آن متصلند. در ابتدای کار ایستگاه، سرنشینان آن از سازمان های فضایی روسیه و آمریکا انتخاب می شدند، تا اینکه در ژوئیه ۲۰۰۶ یک فضانورد آلمانی سازمان فضایی اروپا، در قالب اردوی ۱۳ به ایستگاه فضایی بین المللی سفر کرد. تاکنون روی هم رفته فضانوردانی از ۱۷ کشور جهان در این ایستگاه اقامت کرده اند؛ این تعداد شامل ۵ توریست فضایی نیز هست؛ انوشه انصاری، فضانورد ایرانی، در روز ۲۷ شهریور ۱۳۸۵ به ایستگاه فضایی بین المللی وارد شد و ۹ روز در آن اقامت داشت.
در حال حاضر فضاپیماهای سایوز، پروگرس، فضاپیمای ترابری خودکار، فضاپیمای ترابری اچ-۲، فضاپیمای دراگن و فضاپیمای سیگنوس مسئولیت رساندن سرنشین، خدمات و پشتیبانی را به ایستگاه فضایی بر عهده دارند. مأموریت های پشتیبانی شاتل فضایی در پی بازنشسته شدن شاتل ها در سال ۲۰۱۱ به پایان رسید. پس از بازنشستگی شاتل، فضاپیمای سایوز تنها وسیلهٔ سفر فضانوردان به ایستگاه فضایی بین المللی است. از فضاپیمای ترابری دراگن نه تنها برای فرستادن بار به ایستگاه، بلکه برای بازگرداندن بار و نتایج آزمایش ها از ایستگاه به زمین نیز استفاده می شود؛ دیگر فضاپیماهای ترابری به گونه ای طراحی شده اند که در راه بازگشت، به همراه بارِ خود –که عموماً زباله های ایستگاه است– در جو زمین بسوزند و از بین بروند.
تکمیل ساخت ایستگاه فضایی بین المللی برای پایان دهه جاری میلادی برنامه ریزی شده است. تخمین زده می شود که جمع هزینه های این ایستگاه از آغاز ساخت تا پایان بیش از ۱۰۰ میلیارد یورو باشد. به این ترتیب، ایستگاه فضایی بین المللی پرهزینه ترین دستگاه ساخته شده در طول تاریخ بشر است. مالکیت و حق استفاده از ایستگاه در پیمان نامه های بین کشوری تشریح شده است. ایستگاه بین المللی فضایی به طور کلی شامل دو بخش است: بخش روسی مداری، و بخش آمریکایی مداری. فضاپیماهای کشورهای دیگر به یکی از این دو بخش متصل می شوند و همه فضانوردان بر اساس پیمان نامه های همکاری چندجانبه از این دو بخش استفاده می کنند. تا سال ۱۳۹۳ (ژانویه ۲۰۱۴) سازمان ناسا به نگهداری بخش مداری آمریکایی تا سال ۲۰۲۴ متعهد شده بود.
سازمان فضایی روسیه از ادامه کار ایستگاه فضایی بین المللی تا سال ۲۰۲۴ حمایت کرده، و در صورت عدم تمایل آمریکا به ادامه فعالیت مشترک پس از آن تاریخ، طرحی برای استفاده از بخش مداری روسی در ساخت ایستگاه جدیدی به نام OPSEK در نظر دارد. ایستگاه فضایی بین المللی معمولاً با مخفف نام انگلیسی آن یعنی "ISS" نامیده می شود.
ایستگاه فضایی بین المللی تشکیلات فضایی و سرنشین دار بزرگی است که در مدار نزدیک زمین قرار دارد. این ایستگاه از چندین بخش تشکیل شده که توسط کشورهای مختلف ساخته شده اند و تکمیل آن تا سال ۲۰۱۵ ادامه خواهد داشت. اولین بخش ایستگاه در ۲۹ آبان ۱۳۷۷ (۲۰ نوامبر ۱۹۹۸) به مدار زمین پرتاب شد، و دو سال بعد در ۱۲ آبان ۱۳۷۹ (۲ نوامبر ۲۰۰۰) با ورود اولین اردوی فضانوردان، استفاده مفید از ایستگاه آغاز گشت. علاوه بر خودِ ایستگاه مداری، تشکیلات زمینی کنترل پرواز در کشورهای مختلف، عملیات ایستگاه فضایی را زیر نظر دارند.
کاربردهای اصلی ایستگاه فضایی بین المللی عبارتند از:
عمر عملیاتی ایستگاه فضایی بین المللی که برای استفاده تا سال ۲۰۲۰ میلادی برنامه ریزی شده بود احتمالاً تا بیش از نیمهٔ دههٔ آینده نیز ادامه خواهد یافت. با این حال، این ایستگاه فضایی حتی دو سال پیش از تکمیل یعنی در سال ۲۰۰۸، رکورددار بزرگترین ایستگاه ساخته شده در مدار زمین در طول تاریخ فضانوردی شد. تخمین زده می شود که جمع هزینه های این ایستگاه از آغاز ساخت تا پایان بیش از ۱۰۰ میلیارد یورو باشد. به این ترتیب، ایستگاه فضایی بین المللی پرهزینه ترین دستگاه ساخته شده در طول تاریخ بشر است. مشارکت کنندگان در این پروژه، چنین هزینه گزافی را برای رسیدن به دستاوردهایی بزرگ و درازمدت پرداخت می کنند؛ مشارکت در این پروژه باعث می شود که در این کشورها بودجه کلانی برای پیشبرد تحقیقات و تولید با استفاده از فناوری های پیشرفته اختصاص یابد، «دانش و اطلاعات» به عنوان زیرساختار توسعه آن جوامع نهادینه شود، و تبادل دانش، تجربه، فرهنگ و فناوری از طریق مشارکت در این برنامه بین المللی بدست آید.
کشورهای سازنده بخش های اصلی ایستگاه (تا پایان پروژه) عبارتند از: روسیه (۶ بخش)، آمریکا (۴ بخش)، اروپا (۳ بخش)، ژاپن (۲ بخش)، کانادا (۲ بخش)، ایتالیا به طور مستقل (یک بخش)، به همراه دو بخش که یکی ساخت مشترک آمریکا و روسیه و دیگری ساخت مشترک اروپا و ایالات متحده آمریکا است.
شاتلهای فضایی، سایوز و پروگرس از آغاز برای حمل و نقل فضانوردان و بار به ایستگاه فضایی بین المللی استفاده می شدند. فضاپیمای ترابری خودکار از ۱۹ اسفند ۱۳۸۶ به ناوگان فضاپیماهای پشتیبانی ایستگاه پیوست. ناوگان شاتلهای فضایی ناسا که از آغاز برنامه نقش عمده ای در ساخت و پشتیبانی ایستگاه فضایی داشت، در پی فاجعه انفجار فضاپیمای کلمبیا در ژوئیه ۲۰۱۱ بازنشسته شد. فضاپیمای ترابری ژاپنی اچ-۲ از سپتامبر ۲۰۱۱ به ناوگان پشتیبانی ایستگاه پیوست. جدیدترین فضاپیمای پشتیبانی ایستگاه، دراگن است که توسط شرکت خصوصی اسپیس اکس ساخته می شود.
سنگ بنای ایستگاه فضایی بین المللی، بخش «زاریا» نام دارد و ساخت روسیه است. با پرتاب زاریا در روز ۲۹ آبان ۱۳۷۷ (۲۰ نوامبر ۱۹۹۸) توسط پروتون از پایگاه فضایی بایکونور به مدار زمین، ایستگاه فضایی عملاً متولد شد.
بخش های دوم و سوم ایستگاه بخش آمریکایی یونیتی و بخش روسی زیوزدا هستند که به ترتیب در ۱۵ آذر ۱۳۷۷ (۶ دسامبر ۱۹۹۸) و ۲۲ تیر ۱۳۷۹ (۱۲ ژوئیه ۲۰۰۰) پس از پرتاب به مدار زمین، به بخش زاریا متصل شدند. اتصال این سه بخش به هم امکان زندگی و کار انسان را در ایستگاه فضایی بین المللی به وجود آورد، و متعاقب آن اردوی یکم فضانوردان شامل دو کیهان نورد روسی و یک فضانورد آمریکایی در روز ۱۲ آبان ۱۳۷۹ (۲ نوامبر ۲۰۰۰) وارد ایستگاه شدند.
ساخت و مونتاژ ایستگاه فضایی بین المللی، چالش و فرایند بسیار پیچیده ای در زمینه مهندسی هوافضا است. در سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۸ میلادی)، مونتاژ ایستگاه با قرار دادن بخش زاریا توسط پروتون در مدار زمین آغاز شد. دو هفته بعد، بخش یونیتی در مأموریت اس تی اس-۸۸ توسط شاتل فضایی اندور در مدار زمین قرار گرفت و به زاریا متصل گردید.
تقریباً یک سال و نیم پس از اتصال بخش یونیتی، بخش سرویس زیوزدا به ایستگاه اضافه شد. زیوزدا یکی از بخش های اصلی ایستگاه فضایی است، که با پیوستن آن به دو بخش قبلی، امکان زندگی، کار و پژوهش سه فضانورد در ایستگاه به وجود آمد.
پایان فرایند ساخت ایستگاه برای سال ۱۳۸۹ (۲۰۱۰ میلادی) برنامه ریزی شده است. پس از تکمیل، ایستگاه فضایی، نزدیک به ۱۲۰۰ متر مکعب فضا برای زندگی، کار و پژوهش فضانوردان، دارا خواهد بود.
به گروهی از فضانوردان که به ایستگاه فضایی سفر و برای مدت و اهداف مشخصی در آن اقامت می کنند، «اردو» گفته می شود. هر اردو شامل سه فضانورد است و معمولاً حدود ۶ ماه به طول می انجامد. نام گذاری اردوها با شماره و به صورت «اردوی ""» انجام می شود.
بسته به توافق و برنامه، برخی از اردوها از فضاپیمای سایوز و برخی از شاتل فضایی برای رفتن به ایستگاه استفاده می کنند. در پایان هر اردو، سه فضانورد سوار بر فضاپیمای سایوز به زمین بازمی گردند و جای خود را به اردوی بعدی می دهند.
ایستگاه فضایی بین المللی تا تاریخ ۲۳ فروردین ۱۳۸۷ (۱۱ آوریل ۲۰۰۸) میزبان ۱۵۸ فضانورد بوده، و با این وصف رکورددار بیشترین تعداد مسافر در تاریخ فضانوردی است. با توجه به اینکه برخی فضانوردان بیش از یک بار به ایستگاه سفر کرده اند، تعداد کل بازدیدها از ایستگاه با احتساب تکرار به ۲۱۳ نوبت بالغ می شود. در مقابل، ایستگاه فضایی میر میزبان ۱۳۷ بازدید بوده است.
ایستگاه فضایی بین المللی پس از تکمیل دارای ۱۴ بخش خواهد بود که دارای فشار هوا و مناسب برای زندگی و کار انسان هستند. کل این مجموعه فضای مفیدی معادل ۱۲۰۰ متر مکعب فراهم خواهد آورد. این بخش ها شامل چندین آزمایشگاه، بخش های ویژه اتصال، محفظه های هوایی و واحدهای مسکونی هستند. بخش های ایستگاه فضایی بین المللی به وسیلهٔ شاتل فضایی، پروتون یا موشک سایوز به مدار زمین فرستاده می شوند.
جدول زیر شامل لیستی از تمام بخش های پُرهوای ایستگاه فضایی بین المللی است. این لیست هم بخش های فعلی در مدار زمین را دارا است، هم بخش هایی که قرار است تا سال ۲۰۱۰ و تکمیل ایستگاه به فضا فرستاده شوند.
"در شمارش بخش ها، دو قسمت آزمایشگاه کیبو یه عنوان یک بخش شمرده شده اند."
منبع نیروی الکتریکی ایستگاه فضایی بین المللی انرژی خورشیدی است. انرژی خورشیدی ابتدا فقط توسط صفحات خورشیدی متصل به بخش های روسی ایستگاه یعنی زاریا و زیوزدا تأمین می شد. بخش های روسی ایستگاه از جریان برق مستقیم ۲۸ ولتی بهره می برند. (سامانه برق فضاپیمای شاتل نیز همینگونه است)
آرایه صفحات خورشیدی دارای طولی معادل ۵۸ متر و سطحی برابر ۳۷۵ متر مربع است. این صفحات با حرکت های دورانی و چرخشی، خود را برای گرفتن بیشترین مقدار نور از خورشید تنظیم می کنند.
پس از توسعه ایستگاه و نصب بخش ها و سازه های جدید، صفحات خورشیدی متصل به ستون فقرات ایستگاه، با تولید برق مستقیم ۱۳۰ تا ۱۸۰ ولتی، برق مورد نیاز بخش های دیگر را با تأمین می کنند. این برق پس از دریافت از سامانه انرژی خورشیدی، در سراسر ایستگاه با ولتاژ ۱۶۰ ولت (مستقیم) پخش می شود و در صورت نیاز به صورت ۱۲۴ ولت (مستقیم) در اختیار فضانوردان قرار می گیرد. تبادل نیروی الکتریکی با توان و ولتاژ متفاوت بین بخش های مختلف ایستگاه به وسیله ترانسفورماتور انجام می شود.
در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۰۹ میلادی، قسمت چهارم و نهایی صفحات خورشیدی ایستگاه (حاوی دو بال) با هدایت کنترل کننده های زمینی باز و آماده کار شدند. به این ترتیب ایستگاه بین المللی فضایی، ده سال پس از شروع عملیات مونتاژ، با نصب آخرین صفحات خورشیدی به حداکثر ظرفیت الکتریکی خود دست یافت.
در ایستگاه فضایی بین المللی، نظارت بر فشار هوا، میزان اکسیژن، آب، و اطفاء حریق توسط «سامانه کنترل محیط و پشتیبانی زندگی» انجام می گیرد. کنترل هوای قابل تنفس (اتمسفر) داخل ایستگاه فضایی بین المللی مهم ترین وظیفه این سامانه است. وظیفه تولید اکسیژن در ایستگاه به عهده دستگاهی موسوم به الکترون است. الکترون نه تنها هوای درون ایستگاه را تصفیه می کند، بلکه با روش الکترولیز اکسیژن و هیدروژن را از آب مصرف شده در ایستگاه جدا کرده، اکسیژن را به اتمسفر ایستگاه برمی گرداند و هیدروژن را در فضا تخلیه می نماید. روش اصلی تصفیه هوای داخل ایستگاه در دستگاه الکترون، استفاده فیلترهایی مجهز به زغال فعال است.
در کنار آن، تمام آب مصرف شده در ایستگاه ذخیره و بازیابی می شود. فاضلاب ایستگاه شامل پسماند و پیشاب سرنشینان از دستشویی ها و حمام، و بخار آب داخل ایستگاه جمع آوری شده، پس از تصفیه مجدداً آب خالص از آن بازیافته می شود و مورد استفاده قرار می گیرد.
فضای داخلی ایستگاه فضایی بین المللی نسبت به ایستگاه روسی میر بسیار بزرگ تر و کم سروصداتر است.
در آی اس اس پنجره های بیشتری نیز برای مشاهده زمین و محیط فضا جاسازی شده اند.
جهت پرواز مداری ایستگاه فضایی بین المللی توسط یکی از دو سامانه موجود کنترل می شود. یکی از سامانه ها دارای چندین ژیروسکوپ کنترل کنندهٔ اندازهٔ حرکت زاویه ای () است که در حالت عادی جهت حرکت ایستگاه را تنظیم می کند. در صورتی که اشباع شدن سامانه CMG آن را از انجام کار بازدارد، سامانه کنترل جهت روسی، به طور خودکار کنترل ایستگاه را در دست می گیرد. این سامانه با استفاده از پیشرانه های موجود در بخش های روسی، جهت ایستگاه را ثابت نگه می دارد.
ارتفاع ایستگاه فضایی بین المللی از سطح زمین بین ۳۳۰ کیلومتر تا ۴۳۵ کیلومتر در تغییر است. ارتفاع پایین تر معمولاً برای اتصال شاتل با محموله سنگین، و ارتفاع حداکثر ۴۳۵ کیلومتر برای اتصال فضاپیمای پشتیبانی سایوز حامل سرنشینان به ایستگاه مناسب است. به دلیل نیروی گرانش زمین، و اصطکاک جزئی ولی دائمی با اتمسفر بسیار رقیق لایه های فوقانی جو، ارتفاع ایستگاه فضایی بین المللی حدود ۲٫۵ کیلومتر در ماه کاهش می یابد. به همین علت ارتفاع ایستگاه باید چندین مرتبه در سال اصلاح گردد. این اصلاح ارتفاع توسط پیشرانه های موجود در بخش زیوزدا، و همچنین پس از اتصال شاتل، پروگرس و فضاپیمای ترابری خودکار با استفاده از پیشرانه های آن ها میسر است. اصلاح ارتفاع حدود ۳ ساعت (دو گردش مداری دور زمین) به طول می انجامد.
پیشینه ایستگاه فضایی بین المللی به دوران جنگ سرد و مسابقه فضایی بازمی گردد. در این دوره، اتحاد شوروی با ساخت سه نسل ایستگاه فضایی در مدار زمین، پیشگام سکونت دائمی انسان در فضا و استفاده از فناوری فضایی بود. از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۲ میلادی شوروی با موفقیت هفت ایستگاه فضایی نسل اول و دوم سالیوت و آلماز را در مدار زمین ساخته و راه اندازی کرد. در سال ۱۹۸۶ نسل سوم ایستگاه فضایی یعنی ایستگاه میر در مدار زمین ساخته شد. بر اساس برنامه ریزی سازمان فضایی شوروی، این روند با ساخت ایستگاه فضایی عظیم نسل چهارم با نام میر-۲ در سال ۱۹۹۳ وارد مرحله جدیدی می شد. اما با فروپاشی شوروی و بحران مالی دهه ۱۹۹۰ در روسیه، ابعاد برنامه ایستگاه میر-۲ به دلیل کسر بودجه کاهش یافت، و با لغو پروازهای شاتل بوران، پروژه ایستگاه فضایی میر-۲ با تاخیرات پی در پی مواجه گشت. در سال ۱۹۹۲ سازمان های فضایی روسیه و اروپا مذاکراتی برای همکاری مشترک در ساخت و توسعه ایستگاه فضایی میر-۲ آغاز کردند.
در همین حال در دهه ۱۹۸۰ میلادی، ایالات متحده برای رقابت با ایستگاه های فضایی سالیوت و میر شوروی، طرحی برای ساخت ایستگاه فضایی در دست داشت. این طرح رسماً در ۵ بهمن ۱۳۶۲ (۲۵ ژانویه ۱۹۸۴) توسط رونالد ریگان رئیس جمهور وقت ایالات متحده اعلام شد. در سال ۱۹۸۸، ریگان رسماً این ایستگاه را «آزادی» نام نهاد. ایستگاه فضایی آزادی دومین برنامه ساخت ایستگاه فضایی آمریکا پس از اسکای لب بود، و پس از فشار کنگره و کاهش بودجه اولیه، مبلغ ۱۲٫۲ میلیارد دلار در مارس ۱۹۸۷ برای توسعه برنامه تخصیص داده شد. علی رغم برنامه ریزی های اولیه، با کاهش پی در پی بودجه و افزایش هزینه های مورد نیاز برای ساخت ایستگاه، ناسا چندین بار وادار به بازبینی ابعاد طرح شد و برنامه ساخت ایستگاه با تأخیر طولانی مواجه گشت. فاجعه انفجار فضاپیمای چلنجر، افزایش هزینه های عملیاتی ناوگان شاتل فضایی، و تردید نسبت به امنیت پرواز آن، ضربه دیگری بر این پروژه وارد کرد. سر انجام در سال ۱۹۹۰ برنامه ساخت ایستگاه فضایی آزادی زیر بار خود کمر خم کرد و علی رغم تلاش ناسا برای بازبینی آن، به طور کلی لغو شد.
پس از پایان جنگ سرد و از سال ۱۹۹۰، دولت های آمریکا و روسیه گفتگوهایی را برای تلفیق تلاش هایشان برای ساخت ایستگاه فضایی جدید آغاز کردند. در تابستان سال ۱۹۹۳ دولت های آمریکا و روسیه برای تلفیق پروژه ایستگاه های فضایی میر-۲ و آزادی به توافق اولیه دست یافتند. سپس موافقت شد که برنامه های ساخت ابزار و آزمایشگاه های فضایی ژاپن و سازمان فضایی اروپا نیز در این برنامه گنجانده شود. با ترکیب طرح های پیشین، توافق نهایی برای ساخت ایستگاه فضایی در ۱۰ آبان ۱۳۷۲ (یکم نوامبر ۱۹۹۳) حاصل شد. طرح ایستگاه فضایی بین المللی نسبت به طرح های پیشین دارای مزایای زیادی بود که از جمله آن ها می توان به حجم مفید بیشتر ایستگاه، استفاده از تجربه طولانی روسیه در توسعه ایستگاه های فضایی، آماده سازی سریع تر، و توزیع هزینه های پروژه بین همه مشارکت کنندگان اشاره کرد. قرار بر این شد که از تمام برنامه های کشورهای مشارکت کننده در ساخت و توسعه ایستگاه فضایی بین المللی استفاده شود. این برنامه ها شامل ایستگاه فضایی میر-۲، ایستگاه فضایی آزادی، آزمایشگاه کلمبوس، و آزمایشگاه کیبو بود.
در همین حال و به منظور آماده سازی، هماهنگی سامانه ها و آشنایی کارشناسان طرفین پروژه با سامانه های فضایی یکدیگر، توافق نامه دیگری با هدف «همکاری بین ایالات متحده آمریکا و فدراسیون روسیه برای استفاده از فضا برای مقاصد صلح آمیز» در سال ۱۹۹۲ بین بوریس یلتسین و جرج بوش (پدر) امضاء شد که برنامه شاتل-میر نام دارد. اجرای این توافق نامه گامی عمده پیش از ساخت ایستگاه بین المللی بود و به «فاز یکم» مشهور است («فاز دوم» ساخت ایستگاه بین المللی است).
برنامه شاتل-میر امکان سفر فضانوردان آمریکایی به ایستگاه فضایی میر، توسعه سامانه های لازم برای اتصال شاتل فضایی آمریکا به ایستگاه، و امکان پرواز فضانوردان روسی با شاتل فضایی را فراهم آورد. همچنین کارشناسان آمریکایی به دانش و تجربه روسیه در زمینه اقامت بلندمدت انسان در فضا دسترسی پیدا کردند. در پی این موافقت نامه، فضاپیماهای شاتل آمریکایی در ۱۲ نوبت بین سال های ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ به ایستگاه فضایی میر متصل شدند. این دومین همکاری فضایی آمریکا و روسیه پس از پروژه آپولو-سایوز محسوب می شود، و سابقه همکاری دو کشور در آن پروژه، در تسریع روند برنامه شاتل-میر بی تاثیر نبوده است.
سازمان فضایی اروپا دارای تجربه در ساخت ایستگاه فضایی نیست، اما فضانوردان این سازمان چندین بار در قالب برنامه های مشترک به ایستگاه فضایی میر سفر کرده بودند. آزمایشگاه فضایی کلمبوس در اصل به عنوان یک آزمایشگاه مداری مستقل طراحی شده بود. پس از ورود اروپا به پروژه ایستگاه فضایی بین المللی، تغییراتی در طراحی آزمایشگاه داده، قابلیت اتصال به ایستگاه در آن تعبیه شد. مشارکت دیگر اروپا در این پروژه، فرستادن فضاپیمای ترابری خودکار توسط موشک پرقدرت آریان-۵ به ایستگاه فضایی است.
سازمان فضایی ژاپن نیز به مانند همتای اروپایی خود، آزمایشگاه فضایی کیبو را به عنوان آزمایشگاه مداری مستقل طراحی کرده بود. آن طرح نیز مانند طرح کلمبوس تبدیل به یکی از بخش های ایستگاه فضایی بین المللی شد.
این ایستگاه به طور رسمی با نام «ایستگاه فضایی بین المللی» شناخته می شود. در آغاز پروژه، ناسا نام «آلفا» را برای ایستگاه پیشنهاد کرده بود، اما این نام با مخالفت سازمان فضایی روسیه مواجه و کنار گذاشته شد. از نظر روس ها، حرف «آلفا» به عنوان «نخستین» حرف الفبای یونانی بیانگر گام «نخست» در ساخت ایستگاه های فضایی است، در حالیکه این پروژه به عنوان نسل سوم ایستگاه های فضایی شناخته می شود. سازمان فضایی روسیه نام «آتلانت» را پیشنهاد کرد که آن هم به علت شباهت به نام فضاپیمای آتلانتیس، مورد قبول واقع نشد. معدودی از منابع آمریکایی هنوز نام «آلفا» را به طور غیررسمی برای ایستگاه بکار می برند.
برای حمل و نقل فضانوردان، رساندن وسایل مورد نیاز زندگی آنها، ابزار آزمایشگاهی و قطعات و قسمت های جدید برای گسترش فضای ایستگاه فضایی بین المللی از فضاپیماهای روسی، آمریکایی و اروپایی استفاده می شود.
| [
{
"answer1": "این ایستگاه فضایی در مدار نزدیک زمین و در ارتفاع ۳۳۰ تا ۴۳۵ کیلومتری از سطح زمین در حرکت است.",
"answer2": "به دلیل نیروی گرانش زمین، و اصطکاک جزئی ولی دائمی با اتمسفر بسیار رقیق لایه های فوقانی جو، ارتفاع ایستگاه فضایی بین المللی حدود ۲٫۵ کیلومتر در ماه کاهش می یابد.",
"distance": 12393,
"question": "ایستگاه فضایی بین المللی در چه ارتفاعی از سطح زمین قرار دارد و چه چیزی باعث تغییر مداوم این ارتفاع می شود؟"
},
{
"answer1": "کشورهای سازنده بخش های اصلی ایستگاه (تا پایان پروژه) عبارتند از: روسیه (۶ بخش)، آمریکا (۴ بخش)، اروپا (۳ بخش)، ژاپن (۲ بخش)، کانادا (۲ بخش)، ایتالیا به طور مستقل (یک بخش)، به همراه دو بخش که یکی ساخت مشترک آمریکا و روسیه و دیگری ساخت مشترک اروپا و ایالات متحده آمریکا است.",
"answer2": "سنگ بنای ایستگاه فضایی بین المللی، بخش «زاریا» نام دارد و ساخت روسیه است.",
"distance": 797,
"question": "چه کشورهایی در ساخت بخش های اصلی ایستگاه فضایی بین المللی مشارکت دارند و کدام کشور سنگ بنای این ایستگاه را ساخته است؟"
},
{
"answer1": "وظیفه تولید اکسیژن در ایستگاه به عهده دستگاهی موسوم به الکترون است.",
"answer2": "الکترون نه تنها هوای درون ایستگاه را تصفیه می کند، بلکه با روش الکترولیز اکسیژن و هیدروژن را از آب مصرف شده در ایستگاه جدا کرده، اکسیژن را به اتمسفر ایستگاه برمی گرداند و هیدروژن را در فضا تخلیه می نماید.",
"distance": 68,
"question": "تصفیه هوا در ایستگاه فضایی بین المللی چگونه انجام می شود و برای چه اهدافی این کار انجام می شود؟"
},
{
"answer1": "ایستگاه فضایی بین المللی پس از تکمیل دارای ۱۴ بخش خواهد بود که دارای فشار هوا و مناسب برای زندگی و کار انسان هستند.",
"answer2": "کل این مجموعه فضای مفیدی معادل ۱۲۰۰ متر مکعب فراهم خواهد آورد.",
"distance": 116,
"question": "چند بخش پُر هوای قابل سکونت در ایستگاه فضایی بین المللی وجود دارد و این بخش ها چه فضایی را برای فضانوردان فراهم می کند؟"
},
{
"answer1": "در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۰۹ میلادی، قسمت چهارم و نهایی صفحات خورشیدی ایستگاه (حاوی دو بال) با هدایت کنترل کننده های زمینی باز و آماده کار شدند. به این ترتیب ایستگاه بین المللی فضایی، ده سال پس از شروع عملیات مونتاژ، با نصب آخرین صفحات خورشیدی به حداکثر ظرفیت الکتریکی خود دست یافت.",
"answer2": "انرژی خورشیدی ابتدا فقط توسط صفحات خورشیدی متصل به بخش های روسی ایستگاه یعنی زاریا و زیوزدا تأمین می شد.",
"distance": 847,
"question": "ایستگاه فضایی بین المللی چگونه به حداکثر ظرفیت الکتریکی خود رسید و انرژی خورشیدی چگونه در ایستگاه استفاده می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
536 | : عمادالدین باقی
عمادالدین باقی (زاده ۵ اردیبهشت ۱۳۴۱) تاریخدان، فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی سابق و روزنامه نگار منتقد در جمهوری اسلامی ایران است. وی رئیس و بنیان گذار کمیته دفاع از حقوق زندانیان، و نویسنده کتاب درسی تاریخ معاصر دبیرستان های ایران در اواخر دهه هفتاد است. کتاب پرفروش او «تراژدی دمکراسی در ایران» و چندین کتاب دیگرش در ایران توقیف شده اند.
عمادالدین باقی فرزند حبیب الله متولد ۵ اردیبهشت ۱۳۴۱ است. پدر و تبار پدری او متعلق به شهرضا و مادر و تبار مادری او متعلق به اصفهان هستند. او در سن هجده سالگی با فاطمه کمالی احمدسرایی ازدواج کرد. خطبه عقد این دو را سید روح الله خمینی خواند.
عمادالدین باقی دارای سه دختر است که دومین و سومین فرزندش در شهر قم متولد شدند. مقارن با انقلاب، عمادالدین باقی در یک مدرسه علمیه در شوش نیز به تحصیل ادبیات عربی و منطق و دروس مقدماتی حوزه علمیه مشغول بود؛ و از اواخر سال ۱۳۶۱ تا پایان ۱۳۶۹ در قم به ادمه تحصیل پرداخت. وی در فاصله سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ دو بار از خطر ترور توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق ایران جان سالم بدر برد.
عمادالدین باقی، از فعالان و انقلابیون نسل اول است و در دوره آغازین تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حدود دو سال و نیم عضو دفتر سیاسی یا در امور پژوهشی و آموزشی بود و در پایان سال ۱۳۶۲ او را مجبور به استعفا که روزنامه کیهان بارها به عنوان اخراج از آن یاد کرده است؛ و این مدت نیز جزو دوره خدمت سربازی او به شمار رفت او به مرور زمان اندیشه های تازه ای پیدا کرد و از اواخر دهه ۶۰ به تدریج منتقد آثار و افکار پیشین خود شد
عمادالدین باقی در سن ۱۶ سالگی در درس های هفتگی استاد جعفر سبحانی در مدرسه چهل ستون بازار شرکت می کرد. تحصیلات حوزوی تا درس خارج و شرکت کوتاه مدت در درس خارج آیت الله منتظری- فوق لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه علامه طباطبائی- که اجازه ادامه تحصیل در سطوح بالاتر به او داده نشد- تخصص تحقیقاتی در حوزه تاریخ ایران، مقطع تاریخ انقلاب اسلامی که بخشی از کتاب هایش نیز در همین زمینه است. بخش دیگری از کتاب ها و مقالات او به خصوص در دهه سوم و چهارم نویسندگی اش در زمینه حقوق بشر، دین و جامعه شناسی دین است. او در فاصله سال های ۵۵ تا۵۸ به تحصیل دروس حوزوی در مدرسه علمیه مهدیه در مسجد مهدیه میدان شوش نزد استاد نیک صفت و به همراه سیدرضا حسینی امین، و نیز شرکت در درس های جعفر سبحانی در مدرسه چهلستون بازار به مدیریت حسن سعید، پرداخت و سال ۱۳۵۸–۱۳۵۹ در دانشکده علوم اسلامی (دارالقرآن و العتره) به تحصیل ادامه داد.
در سال ۱۳۵۹–۱۳۶۰ دبیر دبیرستان های جنوب شهر(نازی آباد و جوادیه) شد. از اواخر ۱۳۶۱ به حوزه قم رفت و تحصیلات حوزوی تا درس خارج و شرکت کوتاه مدت در درس خارج آیت الله منتظری را ادامه داد. از سال ۱۳۶۷ برای تدریس دروس عمومی از قم به دانشگاه های مختلف در تهران دعوت شد و به دلیل مقالات و کتاب های مرتبط با تاریخ معاصر در گروه تاریخ دانشگاه تربیت معلم هم دعوت به تدریس شد. همزمان، تحصیل در دانشگاه را آغاز و فوق لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه علامه طباطبائی را اخذ کرد اما اجازه ادامه تحصیل در سطوح بالاتر به او داده نشد. در سال ۱۳۷۴ پس از ۸ سال تدریس به دلیل التزام به آزادی علمی در محیط کلاس ها به دستور حراست و نمایندگی ولی فقیه در میانه ترم از دانشگاه اخراج شد. در میانه دهه ۶۰ مدتی عضو بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی بود. در دهه ۸۰ و ۹۰ نویسنده و عضو شورای علمی دانشنامه فرهنگ مردم و همچنین از نویسندگان دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود.
باقی گرچه در دهه ۶۰ ده ها مقاله در روزنامه های کیهان و اطلاعات نوشته و در همان دوران دارای دو کتاب جنجالی بود اما در حقیقت در کوران فعالیت های مطبوعات آزاد در فاصله سال های ۷۸ تا ۸۰ خود را بیشتر به افکار عمومی شناساند و به دلیل نگارش مقالاتی جدی در زمینه قتل های زنجیره ای و روحانیون مخالف جمهوری اسلامی، همراه با اکبر گنجی شهرتی بسیار یافت. عمادالدین باقی، ۲۸ کتاب و صدها مقاله را در روزنامه هایی چون کیهان و اطلاعات (در دهه ۶۰)، سلام و همشهری و فصلنامه حضور و هفته نامه پیام هاجر و هفته نامه یاد (در دهه ۷۰)، توس، جامعه، فتح، صبح امروز و جمهوریت و شرق (در دوران هشت ساله اصلاحات) در کارنامه ۳۵ ساله نویسندگی اش دارد و برخی کتاب های او به زبان عربی ترجمه و در کشورهای عربی منتشر شده یا در دست انتشار است. او بیش از ۲۵ سال برای مطبوعات قلم زده و سردبیری برخی نشریات را برعهده داشته است. باقی به دلیل مطالبی که در مطبوعات اصلاح طلب دربارهٔ موضوع اعدام و قصاص و قتل های زنجیره ای نوشته بود، در سال ۷۹ به دادگاه رفت.
عمده مقالات او در روزنامه های عصر آزادگان، خرداد و صبح امروز منتشر شد که هر سه در سال ۷۹ توقیف شدند و باقی همراه با عده ای از روزنامه نگاران به دادگاه فراخوانده و سرانجام زندانی شدند. از اوایل فروردین ۱۳۷۹ بازجویی های باقی توسط سعید مرتضوی قاضی شعبه ۱۴۱۰ مجتمع قضایی کارکنان دولت به ریاست محسنی اژه ای شروع شد. در اردیبهشت ماه دادگاه تشکیل و طی ۷ جلسه ۶ تا ۷ ساعته محاکمه شد. شاکیان خصوصی حاضر در دادگاه عبارت بودند از: علی فلاحیان، مصطفی پورمحمدی، خطیب مدیر کل اطلاعات قم، اصلانی وکیل روزنامه کیهان، محتشم مدیر مسئول نشریه لثارات ارگان انصار حزب الله، معاون نیروی انسانی وزارت اطلاعات، و شاکیان سازمانی دیگر عبارت بودند از سپاه پاسداران، سازمان صدا و سیما، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، و رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح.
مقالات عمادالدین باقی دربارهٔ قتل های زنجیره ای، در روزنامه های اصلاح طلب مانند خرداد، ابعاد گسترده این قتل ها را نمایان کرد.
او، در اولین مقاله ای که در زمینه قتل های زنجیره ای در روزنامه خرداد نوشته شد آورده است:
باقی در اولین دوره زندان، ابتدا توسط سعید مرتضوی به ۷ سال و نیم زندان(۵ سال و نیم تعزیری و ۲ سال تعلیقی که در تجدید نظر این ۲ سال هم تعزیری شد) محکوم گردید. ۴ سال برای مقاله اعدام و قصاص، ۳ سال برای مقالات قتل های زنجیره ای و ۶ماه توهین به شورای نگهبان (نک: مقدمه کتاب اعدام و قصاص) و در حالی که در زندان به سر می برد در دادگاه تجدید نظر به ۳ سال کاهش یافت. او که از ۷ خرداد ۱۳۷۹ به زندان رفته بود روز ۱۷ بهمن ۱۳۸۱ از زندان آزاد شد. هنوز مدتی از آزادی باقی نگذشته بود که او «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» را تشکیل داد و در اولین جلسه از سوی هیئت مدیره به عنوان رئیس این انجمن انتخاب شد. انجمن دفاع از حقوق زندانیان که باقی پایه گذار آن بود، انجمنی غیردولتی، غیرسیاسی است که خدمات مختلف فرهنگی، خدماتی و حقوقی به زندانیان ارائه می کند و این انجمن اولین NGO غیردولتی در خصوص حمایت از زندانیان است.
پس از این دوره او تلاش های زیادی برای زندانیان (سیاسی و غیرسیاسی) و لغو حکم اعدام انجام داد. باقی از جمله معدود فعالان سیاسی داخل کشور بود که با «مجازات اعدام» مخالفت کرد. وی مقالات زیادی در این خصوص نوشت.
انجمن دفاع از حقوق زندانیان طی چند سال فعالیت خود بیانیه های مختلف و نامه های سرگشاده یی دربارهٔ وضعیت زندان ها و زندانیان منتشر کرد و نامه های مختلفی به مقامات سازمان زندان ها دربارهٔ زندانیان یا وضعیت زندان ها نوشته است.
همچنین سخنگویان این انجمن مصاحبه های مختلفی دربارهٔ وضعیت زندانیان و زندان های کشور انجام داده اند و برای متهمان سیاسی و غیرسیاسی وکیل گرفته اند. از سوی دیگر انجمن چندین بار از مقامات قضایی درخواست بازدید از زندان های کشور را کرده است که تا کنون با این درخواست موافقت نشده است.
این انجمن از سوی جمهوری اسلامی متهم به «تبلیغ علیه نظام» می باشد. در سال ۱۳۸۸ در پی دستگیری های گسترده ای که انجام شد و بسیای از احزاب و انجمن ها توقیف شدند دفتر این انجمن هم پلمپ شد اما اعضای انجمن به صورت غیررسمی به فعالیت های خود در زمینه کمک به زندانیان ادامه دادند و عده ای از وکلا همکاری نزدیک با باقی را ادامه دادند.
فریده غیرت عضو هیئت مدیره انجمن دربارهٔ این اتهام می گوید؛ آن ها می توانند اشکال بگیرند که چرا از حقوق زندانیان دفاع می شود و پاسخ ما این است که دفاع از حقوق زندانیان نه جرم است و نه ممنوعیت قانونی دارد، زیرا هر زندانی ولو اینکه اتهامش قتل نفس باشد، حق و حقوقی را داراست و باید با او مثل انسان رفتار کرد تا حکم قطعی اش صادر شود. اگر منصفانه و خارج از هرگونه جوسازی که برخی رسانه ها علیه انجمن به راه می اندازند، فعالیت های این نهاد را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که این اتهامات واهی و بی اساس است زیرا اعضای هیئت مدیره و امنای انجمن از آغاز خود را ملزم به رعایت قوانین کشور کرده اند.
اعضای انجمن به کرات تأکید کرده اند هدف ما از تأسیس این انجمن دفاع از کل زندانیان اعم از سیاسی و غیرسیاسی بوده و در چارچوب قانون عمل کرده ایم.
باقی در نامه ای که ۳۰ آبان ۱۳۹۲ به فرانسوا اولاند، رئیس جمهور وقت فرانسه نوشت، از وی درخواست کرد از مواضع سختگیرانه اش در قبال مذاکرات با دولت جدید ایران که با شعار گسترش حقوق بشر و تعاملات بین المللی فعالیت خود را آغاز کرده است، صرف نظر کند و مذاکراتی سازنده با دولت ایران را در پیش بگیرد که این امر منجر به تحقق وضعیت حقوق بشر در ایران نیز خواهد بود.
فعالیت های نظری باقی در زمینه حقوق بشر با تعداد زیادی مقالات و کتاب ها خصوصاً در زمینه اعدام و زندان طبق برآورد یکی از نویسندگان بیشترین حجم تولید ادبیات در زمینه حقوق بشر را در ایران تشکیل می دهد
شهریور ماه ۸۶ که پس از آغاز طرح موسوم به امنیت اجتماعی و دستگیری عده گسترده ای اعدامهای گسترده آغاز گردید، وی در نامه ای به احزاب و نهادهای اصلاح طلب خواستار عدم سکوت در برابر این اعدامها شد.
همچنین در چندین مصاحبه و نامه های سرگشاده ای به اعدام ها و از جمله اعدام عده ای از محکومان جرائم امنیتی در خوزستان اعتراض کرد {}که منجر به بازداشت دوباره او شد و بیش از ۳ ماه از حبس یکساله اش را در سلول انفرادی گذراند
۹ مرداد ۱۳۸۶ وکیل وی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا گفت که وی در نتیجه فعالیت های حقوق بشری خود به ۳ سال زندان محکوم شده است. وی از سوی شعبه ششم دادگاه انقلاب در تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶ به اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور به دو سال حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام با فعالیت تبلیغی به نفع گروه های مخالف به یک سال حبس محکوم شده بود. همسر و دختر وی نیز به زندان محکوم شدند. در ۲۲ مهر ۱۳۸۶ بازداشت شد و به زندان اوین برای تحمل حبس منتقل شد. وی روانه یکی از سلول های بازداشتگاه ۲۰۹ امنیتی شد.
وی به عنوان رئیس هیئت مدیره انجمن دفاع از حقوق زندانیان به اتهام تبلیغ علیه نظام و انتشار اسناد محرمانه دولتی از طریق همایش ها و سخنرانی ها از قول زندانیان بندهای امنیتی، مورد بازپرسی قرار گرفت و در نهایت رئیس شعبه ششم دادگاه انقلاب برای باقی وثیقه ای به مبلغ ۵۰ میلیون تومان صادر کرد. وثیقه مورد نظر در حال تأمین از سوی خانوادهٔ وی بود که مأموران اجرای احکام زندان اوین در محل شعبه حاضر شدند و اعلام کردند باقی از سال ۱۳۸۲ تا کنون یک سال حکم تعلیقی اجرانشده دارد که باید همین امروز اجرا شود. این حکم به دلیل سخنرانی وی دربارهٔ نظارت استصوابی شورای نگهبان در آستانهٔ مجلس هفتم بود که به اتهام تعریض به این نهاد صادر شده بود. با این وجود صالح نیکبخت وکیل وی نیز بعد از جلسه بازپرسی باقی به ایسنا گفته بود، ما تصور می کردیم دادستانی تهران با درخواست تبدیل حکم محکومیت به مجازات دیگر موافقت کرده اند که این نادرست بود و به همین جهت مأموران اجرای احکام باقی را به مکانی دیگر منتقل کردند. به گفته وی باقی از زمانی که بعد از تحمل کیفر سه ساله آزاد شده بود در مقالات و نوشته های خود و همچنین در انجمن دفاع از حقوق زندانیان بر رعایت قوانین و مقررات جاری کشور تأکید می کرد. با این وجود در طول چهار سال گذشته ۲۳ بار احضار یا محاکمه شده است و با توجه به اینکه نه امکان کار در کشور را داشت و نه اجازه انتشار کتاب هایش به او داده می شد، عملاً محدودیت های زیادی داشت. به هر حال وی ۲۲ مهر روانهٔ یکی از سلول های بازداشتگاه ۲۰۹ امنیتی شد. وی به نگهداری اش در ایزوله کامل اعتراض کرد تا جایی که در نامه ای به رئیس قوه قضائیه نوشت؛ در حالی که بر فرض منطقی بودن حکم باید به بند عمومی اوین منتقل می شدم مرا بدون قرار بازداشت به بازداشتگاه ۲۰۹ بردند و دو ماه و نیم آنجا بودم تا اینکه پس از دو حمله عصبی در سلول به بیمارستان و از آنجا به بند عمومی انتقال یافتم.
به دلیل همین بیماری حاد ناشی از دوره انفرادی در یکی از سلول های ویژه بود که به باقی مرخصی استعلاجی داده شد اما در همین دوره مرخصی استعلاجی باقی پنج بار برای پرونده های مختلف به دادگاه رفت و بعد از آن دوباره به زندان بازگردانده شد.
۱ آبان ۱۳۸۶، سازمان صدا و سیما که سابقه جوسازی علیه آزادیخواهان را نیز دارا می باشد در اخبار ۲۰:۳۰ خود تلاش کرد تا با سانسور کردن اعتراضات داخلی و خارجی به بازداشت باقی، صرفاً اعتراض وزارت خارجه آمریکا را انعکاس داده و چهره وی را مخدوش کند.
همچنین نامهٔ وی به شاهرودی رئیس قوه قضائیه که در آن به فشارها و تهدیدهای تکان دهنده علیه خود اشاره کرده بود منتشر شد.
در تاریخ ۲۴ آبان وکیل وی ضمن اشاره به فشارها علیه وی اعلام کرد که او از این پس اعتصاب غذا را آغاز خواهد کرد.
همچنین در گردهم آیی که در انجمن صنفی روزنامه نگاران برای باقی برگزار گردید، ابراهیم یزدی گفت که ایران به واقع آزادترین کشور جهان است، چون حاکمانش هر چه بخواهند می کنند.
در ۷ آذر خانواده وی که برای ملاقات به زندان اوین رفته بودند با برخورد نامتعارف زندانبانان مواجه شدند. آنان را وادار به درآوردن لباس زیر خود پس از ملاقات برای بازرسی کرده بودند. پس از بازتاب یافتن اعتراضات خانواده باقی وی ممنوع الملاقات شد.
انجمن دفاع از حقوق زندانیان از انتقال باقی به بند ۲۰۹ زندان اوین تعجب کردند چرا که به گفته آنان اگر او برای سپری شدن محکومیت یک ساله خود به زندان رفته چرا در بند ۲۰۹ نگهداری می شود و بازجویی به چه علتی است؟ به گفته آنان باقی پنج سال است که ممنوع الخروج است و از کشور بیرون نرفته، در حالی که حکم محکومیتی برایش صادر شده که علت آن سفر به دوبی و شرکت در همایش عنوان شده است. اما در این برنامه خانواده وی به تصور اینکه برنامه از سوی سازمان ملل برگزار می شود حضور پیدا کرده بودند و پس از مشاهده جو ضدایرانی، همایش را به نشانه اعتراض ترک کردند. اما عمادالدین باقی طی بازداشتش در نامه ای به رئیس قوه قضائیه به بیان موارد نقض حقوق شهروندی خود و خانواده اش پرداخت. این نامه ابتدا در آبان ماه سال ۱۳۸۳ به صورت غیرعلنی برای رئیس قوه قضائیه ارسال شده بود، در دوره بازداشتش تصمیم گرفت متن آن را با برخی حذف و اضافات علنی کند. وی در این نامه به اصول نوزدهم تا چهل و دوم را که در فصل سوم قانون اساسی تحت عنوان حقوق ملت آمده است، اشاره و یادآوری کرد نقض این اصول برای خود و خانواده اش و بسیاری از فعالان سیاسی وجود داشته است.
در هر حال در دو ماه پایانی حبس باقی به رغم نظریه پزشکان مبنی بر دور نگه داشتن وی از محیط استرس و همچنین در حالی که بهداری زندان در حال اعزام وی به بیمارستان قلب بود، ناگهان برای دومین بار به یکی از سلول های بسته بازداشتگاه ۲۰۹ منتقل شد که این بار نیز اعتراضاتی را در داخل و خارج برانگیخت.
انتشار نامه همسر او (فاطمه کمالی سرایی) خطاب به رئیس قوه قضائیه که در آن به ۲۴ مورد محدودیت های ایجاد شده علیه باقی در سال های اخیر اشاره کرده بود، انعکاس وسیعی یافت. یکی از موارد ۲۴ گانه مورد اشاره ۵۵ بار رفتن باقی به دادگاه بود که در صورت افزودن تعداد محاکمات و احضارهای خانواده او و بازجویی های داخل زندان به ۷۷ مورد می رسد. در دور جدید انتقال به بند ۲۰۹ به دلیل اینکه قانون حقوق شهروندی زدن چشم بند را ممنوع کرده است و در نتیجه امتناع باقی از زدن چشم بند، به مدت ۴ روز امکان خروج از سلول برای استفاده از دستشویی به او داده نشد و دچار مشکلاتی از ناحیه کلیه و مثانه شد. در مدت ۲۰ روز نگهداری در آنجا و در شرایطی که به دلیل محدودیت های ناشی از نزدن چشم بند ناچار از امساک در غذاخوردن بود و دو بار دچار حادثه حمله شد، مجدداً به بند عمومی انتقال یافت. این بار به دلیل حاد شدن مشکل دیسک کمر و درد عصب سیاتیک در بند عمومی تحت فیزیوتراپی قرار گرفت و در حالی که سه هفته تا پایان حبس او باقی مانده بود به مرخصی ۱۰ روزه اعزام شد ولی با پیگیری های انجام شده این مرخصی تا ۱۷ مهر ۱۳۸۷ که طبق تقویم زندان زمان پایان حبس او بود، تمدید شد.
باقی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و در پی بازداشتهای پرشمار فعالان، و روزنامه نگاران ساکت نماند و مقالات متعددی در روزنامه های اعتماد ملی، اعتماد و روزنامه ارمان روابط عمومی به چاپ رساند. محمد قوچانی داماد باقی در میان بازداشت شدگان بود. باقی در روز دوشنبه هفتم دیماه، فردای عاشورای خشونت بار بازداشت شد. به گفته همسر وی، عمادالدین باقی به وسیلهٔ حکم موهومی که به امضای دادستان وقت تهران رسیده بود (به تاریخ روز فوت آیت الله منتظری) و با عنوان پیشگیری از حوادث پس از فوت آیت الله منتظری، بازداشت شد.
عمادالدین باقی که این بار برای ۷ سال حبس (یکسال محکومیت قبلی و ۶ سال محکومیت برای مصاحبه با آیت الله منتظری) به زندان رفته بود در ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ آزاد شد. وکیل مدافع عمادالدین باقی خبر داد که وی از اتهام تبانی علیه امنیت کشور تبرئه و از زندان آزاد شده است.
با حذف ۵ سال حبس برای اجتماع و تبانی، دو حکم یکساله طبق قانون تجمیع شد و با تحمل یکسال از آن آزاد گردید. در مجموع در چندین پرونده ۱۸ سال و نیم حکم زندان دریافت کرد که ۵ سال و ۱۹ روز اجرا و از بقیه تبریه شد.
جوایز دریافتی عمادالدین باقی، شامل موارد زیر است:
۱- در شناخت حزب قاعدین زمان؛ قم. نشر دانش اسلامی وابسته به دفتر اسلامی حوزه علمیه قم. ۱۳۶۲. صفحات: ۳۵۲. قطع رقعی
کتابی است دربارهٔ انجمن حجتیه. باقی در سال های بعد این کتاب را مورد انتقاد قرار داده و به صورت اصولی بازنویسی کرده اما موفق به چاپ آن نشده است. این کتاب در زمان خودش بارها تجدید چاپ شد و به تیراژ بسیار بالایی (۸۵۰۰۰ جلد) رسید و به گفتهٔ باقی، پرفروش ترین کتاب سال شد.
باقی خودش این کتاب را جمع آوری کرد. پس از مرگ محمود حلبی رهبر انجمن حجتیه مقاله ای در روزنامه جامعه نوشت و از حلبی به نیکی یاد کرد و خدمات وی را نیز برشمرد. چند سال بعد باقی اعلام کرد در حال بازنویسی کتاب است و همان اطلاعات را با ادبیات تازه ای منتشر خواهد کرد.
۲- کاوشی درباره روحانیت؛ قم. دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. ۱۳۶۴ صفحات:۴۰۸ قطع وزیری؛
کتابی پژوهشی و تاریخی دربارهٔ روحانیت از منظر تاریخی و فرهنگی و اقتصادی است. در این کتاب از روحانیت انقلابی و مترقی دفاع شده و از گرایش های محافظه کارانه روحانیت انتقاد شده است؛ که پس از انتشار ممنوع و جمع آوری شده و از آن پس تجدید چاپ نشد و حتی نسخهٔ جدید آن موفق به اخذ مجوز از وزارت ارشاد نگردید.
۳- بررسی انقلاب ایران؛ کتابی است دربارهٔ جنبش های سیاسی ایران از تنباکو تا انقلاب ۵۷ که با تلفیق دیدگاه جامعه شناختی و مطالعات دین شناختی، روایتی مذهبی _ اجتماعی از انقلاب دارد. بعدها باقی این کتاب را در زندان اوین بازنویسی کرد.
۱۱ و ۱۲ – تراژدی دموکراسی در ایران؛ کتابی وقایع نگارانه دربارهٔ ماجرای قتل های زنجیره ای که در نوع خود اثری منحصر به فرد بوده است و به خصوص جلد دوم آن اثری تحقیقی به شمار می رود. جلد اول این کتاب مجموعه مقالات نویسنده در مطبوعات است. این کتاب ها نیز توقیف و جمع آوری گردید و منجر به محکومیت های مکرر و حبس باقی شد.
۱۵- بهار رکن چهارم؛ دفاعیات علمی و فقهی عمادالدین باقی در دادگاه دربارهٔ مقاله اعدام و قصاص و نظرات دینی دربارهٔ این موضوع. جلد دوم این کتاب که شامل دفاعیات باقی دربارهٔ سایر اتهامات به ویژه اتهامات مربوط به مقالاتش دربارهٔ قتل های زنجیره ای بود که دو بار مجوز نشر از وزارت ارشاد دریافت کرد. اما دادگاه خانواده او را تهدید کرد که اگر کتاب منتشر شود او را ۱۵ سال در زندان نگاه می دارند و مانع از انتشار آن شدند.
۱۶- پرستشگاه در عهد سنت و تجدد. تهران. نشر سرایی. ۱۳۸۱. صفحات: ۳۰۱. قطع وزیری. کتابی پژوهشی و دایرةالمعارفی درحوزه جامعه شناسی دین با تمرکز بر مطالعه نهاد مسجد است. این کتاب دارای ۲۰ مقاله از مؤلفان و محققان مختلف است که به سرپرستی و نظارت عمادالدین باقی تهیه و منتشر شده و ۴ مقاله آن نیز به قلم باقی است.
۱۷- اعدام و قصاص. تهران. نشر سرایی. چاپ اول ۱۳۸۱، چاپ دوم ۱۳۸۴. صفحات: ۲۷۹. قطع رقعی
دفاعیات علمی و فقهی باقی در دادگاه دربارهٔ مقاله اعدام و قصاص و نظرات دینی دربارهٔ این موضوع است. جلد دوم این کتاب تحت عنوان «تاوان اصلاحات» که شامل دفاعیات باقی دربارهٔ سایر اتهامات به ویژه اتهامات مربوط به مقالاتش دربارهٔ قتل های زنجیره ای بود که دوبار از وزارت ارشاد مجوز نشر دریافت کرد اما سعید مرتضوی دادستان وقت مانع از انتشار آن شد.
۱۸- گفتمان های دینی معاصر.
۱۹- تولد یک انقلاب؛ کتابی است نظری دربارهٔ نظریه های انقلاب، مفهوم انقلاب مذهبی، انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی و انطباق آن ها با انقلاب ایران. فصلهایی از این کتاب در روزنامه های سلام و همشهری منتشر می شد و باقی در زندان روی کتاب کار کرد و آن را تدوین کرد و با پانوشت های به روز منتشرش کرد. در این کتاب باقی بر اساس منابع بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر اطلاعات تازه و آمارهایی واقعی از تعداد شهدای انقلاب ۵۷ را منتشر کرد برای نمونه از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، ۳۱۶۴ نفر کشته شدند و در حادثه ۱۷ شهریور میدان ژاله ۶۴ نفر در میدان ژاله و ۲۴ نفر در مناطق دیگر تهران کشته شدند.
۲۰- روحانیت و قدرت؛ کتابی جامعه شناختی و دینی دربارهٔ نسبت دین و سیاست، روحانیت و حکومت که مجوز تجدید چاپ سوم آن داده نشد.
۲۱- قضاوت آمریکایی (آشنایی با سیستم کیفری آمریکا)؛ دنیس هافمن، ترجمه عمادالدین باقی و محمدحسین باقی، تهران. سرایی. ۱۳۸۲. صفحات: ۳۹۹. قطع رقعی. باقی در دوره نخستین حبس خود، در ترجمه و تدوین کتاب مشارکت کرد.
۲۲- جنبش اصلاحات دموکراتیک در ایران، نشر سرایی، ۱۳۸۳
از میان کتاب های فوق ۷ عنوان تا کنون توقیف شده اند و ۶ کتاب (ردیف ۲۳ تا ۲۸) نیز در دورهٔ ریاست جمهوری احمدی نژاد از وزارت ارشاد مجوز انتشار دریافت نکرده اند. او در اعتراض به این قضیه نامه سرگشاده ای را به وزیر ارشاد دولت نهم نگاشت اما هیچ پاسخی دریافت نکرد.
۲۵- حق حیات ۱ و ۲؛ پژوهشی در امکان لغو مجازات اعدام در شریعت و قوانین ایران، گزارش و تحلیل مجازات اعدام در ایران و چند گفتار دیگر. مسئله اعدامهای زیر ۱۸ سال و ریشه ها و چاره های فرهنگی و فقهی اعدام کودکان زیر ۱۸ سال در ایران و گزارش احکام اعدام در دهه ۱۳۷۶–۱۳۸۶
۲۹- دنیای بسته؛ جامعه شناسی و روانشناسی زندان از درون، نشر سرایی، ۱۳۹۴
| [
{
"answer1": "عمادالدین باقی (زاده ۵ اردیبهشت ۱۳۴۱)",
"answer2": "خطبه عقد این دو را سید روح الله خمینی خواند.",
"distance": 535,
"question": "عمادالدین باقی در چه سالی به دنیا آمد و خطبه عقد او توسط چه کسی خوانده شد؟"
},
{
"answer1": "هنوز مدتی از آزادی باقی نگذشته بود که او «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» را تشکیل داد و در اولین جلسه از سوی هیئت مدیره به عنوان رئیس این انجمن انتخاب شد.",
"answer2": "انجمن دفاع از حقوق زندانیان که باقی پایه گذار آن بود، انجمنی غیردولتی، غیرسیاسی است که خدمات مختلف فرهنگی، خدماتی و حقوقی به زندانیان ارائه می کند و این انجمن اولین NGO غیردولتی در خصوص حمایت از زندانیان است.",
"distance": 153,
"question": "عمادالدین باقی در چه سالی به عنوان رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان انتخاب شد و این انجمن چه نوع سازمانی است؟"
},
{
"answer1": "باقی گرچه در دهه ۶۰ ده ها مقاله در روزنامه های کیهان و اطلاعات نوشته",
"answer2": "تراژدی دموکراسی در ایران؛ کتابی وقایع نگارانه دربارهٔ ماجرای قتل های زنجیره ای که در نوع خود اثری منحصر به فرد بوده است و به خصوص جلد دوم آن اثری تحقیقی به شمار می رود.",
"distance": 13261,
"question": "عمادالدین باقی در دهه 60 در کدام روزنامه ها مقاله می نوشت و کتاب «تراژدی دموکراسی در ایران» درباره چه موضوعی است؟"
},
{
"answer1": "همزمان، تحصیل در دانشگاه را آغاز و فوق لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه علامه طباطبائی را اخذ کرد",
"answer2": "محمد قوچانی داماد باقی در میان بازداشت شدگان بود.",
"distance": 11619,
"question": "عمادالدین باقی در چه سالی فوق لیسانس جامعه شناسی گرفت و چه کسی در میان بازداشت شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، داماد او بود؟"
}
] | [
{
"answer1": "۹ مرداد ۱۳۸۶ وکیل وی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا گفت که وی در نتیجه فعالیت های حقوق بشری خود به ۳ سال زندان محکوم شده است.",
"answer2": "کتاب اعدام و قصاص...دفاعیات علمی و فقهی باقی در دادگاه دربارهٔ مقاله اعدام و قصاص و نظرات دینی دربارهٔ این موضوع است.",
"question": "عمادالدین باقی در چه تاریخی به دلیل فعالیت های حقوق بشری به زندان محکوم شد و چه کتابی از وی به دلیل پرداختن به موضوع اعدام توقیف شد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
537 | : گرگ لوموند
گرگ لوموند (؛ زادهٔ ) رکابزن حرفه ای سابق آمریکایی است که در رشتهٔ دوچرخه سواری جاده فعالیت می کرد. او توانست در سه دورهٔ تور دو فرانس در سال های ۱۹۸۶، ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ به قهرمانی دست یابد. همچنین دو بار در سال های ۱۹۸۳ و ۱۹۸۹ برندهٔ مسابقات قهرمانی جادهٔ جهان شد. لوموند در لیکوود کالیفرنیا زاده شد و در مراتع دامنهٔ شرقی کوهستان سیرا نوادا در نزدیکی رینو رشد کرد. او متأهل است و سه فرزند دارد.
در سال ۱۹۸۶ لوموند به عنوان نخستین غیر اروپایی قهرمان تور دو فرانس شد و تاکنون تنها برندهٔ رسمی آمریکایی تور است. در سال ۱۹۸۷ در هنگام شکار، به صورت تصادفی هدف شلیک قرار گرفت و دو تور بعدی را از دست داد. در تور ۱۹۸۹ بازگشت و در مرحلهٔ پایانی برندهٔ تور شد. در سال بعد نیز از قهرمانی خود دفاع کرد و برای سومین بار، فاتح تور دو فرانس شد. لوموند در دسامبر ۱۹۹۴ بازنشسته شد.
لوموند نخستین آمریکایی بود که برندهٔ مسابقات قهرمانی جادهٔ جهان شد؛ نخستین دوچرخه سوار حرفه ای بود که قرارداد یک میلیون دلاری امضا کرد و نخستین دوچرخه سواری بود که روی جلد اسپورتس ایلوستریتد قرار گرفت. همچنین مبدع چند نوآوری در دوچرخه سواری حرفه ای از جمله دستهٔ آیرودینامیکی و فریم فیبر کربن بود. علاوه بر تجاری سازی این نوآوری ها، سایر فعالیت های تجاری او شامل رستوران، بنگاه املاک و تجهیزات بدنسازی است.
لوموند فعالیت های زیادی در زمینهٔ مبارزه با مصرف داروهای بهبود عملکرد انجام می دهد. او در سال ۲۰۰۱ لانس آرمسترانگ را به دوپینگ متهم کرد که جرقهٔ مناقشاتی را زد که در نهایت منجر به انحلال برند او در سال ۲۰۰۸ شد؛ زیرا تحت پروانهٔ حامی مالی اصلی آرمسترانگ یعنی شرکت دوچرخه سواری ترک بود. البته برند لوموند در سال ۲۰۱۳ احیا شد.
گرگ لوموند در لیکوود کالیفرنیا زاده شد و در درهٔ واشو در دامنهٔ شرقی رشته کوه سیرا نوادا بین رینو و کارسون سیتی رشد کرد. ورود لوموند به دوچرخه سواری در سال ۱۹۷۵ انجام شد. اسکی بازی با نام وین وانگ، دوچرخه سواری را به عنوان تمرین کمکی خارج فصل به او توصیه کرد. لوموند از سال ۱۹۷۶ وارد رقابت های آماتور شد و پس از سلطه بر ردهٔ سنی میانه (۱۳ تا ۱۵ سال) و پیروزی در هر ۱۱ مسابقه ای که شرکت کرده بود، اجازه یافت با دوچرخه سواران بزرگتر (ردهٔ سنی ۱۶ تا ۱۹ سال) مسابقه دهد.
در سال ۱۹۷۷ در ۱۵ سالگی در تور فرزنو دوم شد. او توانست توجه سرمربی تیم ملی دوچرخه سواری آمریکا را به خود جلب کند. لوموند در سال ۱۹۷۸ در مسابقات قهرمانی جوانان جهان در واشینگتن شرکت کرد و نهم شد. او توانست در سال بعد در آرژانتین چند مدال به دست آورد که مهم ترین آن، قهرمانی در استقامت جاده بود. او در ۱۸ سالگی برای المپیک ۱۹۸۰ مسکو به عضویت تیم آمریکا درآمد؛ ولی به دلیل تحریم مسابقات توسط آمریکا از حضور در المپیک بازماند. سرمربی تیم از لوموند درخواست کرد تا المپیک بعدی، حرفه ای نشود؛ ولی او تصمیم خود را گرفته بود. البته با وجود قهرمانی در مسابقات جوانان جهان، هیچ پیشنهاد حرفه ای به لوموند ارائه نشد و او به همراه تیم ملی آمریکا در یک تور شش هفته ای در مسابقات اروپایی شرکت کرد. او با قهرمانی در مسابقهٔ سارته در فرانسه تبدیل به نخستین آمریکایی و جوان ترین رکابزنی شد که برندهٔ یک مسابقهٔ حرفه ای اروپایی شده است. پوشش خبری این پیروزی، اهمیت لوموند را در اروپا افزایش داد و در مسابقهٔ بعدی خود در بریتون توسط سیریل گیمار (مدیر فنی تیم رنو–الف–ژیتان) زیر نظر گرفته شد. گیمار قرارداد حرفه ای برای فصل ۱۹۸۱ به لوموند پیشنهاد کرد. او همهٔ پیشنهادهای دیگر را رد کرد و در روز پایانی تور دو فرانس ۱۹۸۰ در پاریس به تیم رنو پیوست.
لوموند نخستین پیروزی حرفه ای خود را در یک مرحله از تور لواز در فرانسه به دست آورد. سپس در کلاسیک کورز در آمریکا پیروز شد. پس از آن رتبهٔ سوم دوفینه لیبره را کسب کرد. البته پاسکال سیمون جلوتر از او بود و بر سکوی سوم ایستاد؛ ولی دو هفتهٔ بعد جریمهٔ ۱۰ دقیقه ای به سیمون اختصاص یافت و لوموند جانشین او بر سکو شد. او در فصل ۱۹۸۱ جمعاً ۵ پیروزی کسب کرد.
در ۱۱ آوریل ۱۹۸۲ حین مسابقهٔ کلاسیک لیژ–باستون–لیژ ترقوهٔ لوموند شکست و بیشتر فصل را از دست داد. البته او توانست در مسابقات قهرمانی جهان در گودوود انگلستان شرکت کند. در مسابقهٔ استقامت جادهٔ مردان، لوموند پس از جوسپه سارونی دوم شد. پس از پایان مسابقه، جکس بویر هم تیمی لوموند اعتراض کرد که نباید بویر را در ۸۰۰ متر پایانی تعقیب می کرد.
برخلاف کشورهای اروپایی، در آمریکا مسابقهٔ قهرمانی کشور برگزار نمی شد و بهترین رتبه در مسابقات قهرمانی جهان به عنوان قهرمان آمریکا شناخته می شد. لوموند درخواست کرد که مسابقهٔ کشوری برگزار شود؛ ولی مربی تیم و بویر مخالفت کردند. به این ترتیب، برخلاف سایر تیم های مسابقات قهرمانی جهان، رکابزنان آمریکایی رقیب یکدیگر بودند. در سال بعد، لوموند قهرمان مسابقات قهرمانی جهان شد و به نخستین آمریکایی قهرمان این مسابقات تبدیل شد. استعداد دوچرخه سواری لوموند، نوید نمایش عالی او در گرند تورها را می داد.
لوموند در سال ۱۹۸۴ برای نخستین بار در تور دو فرانس شرکت کرد. او خادم لوران فینیون بود و به او کمک کرد که برندهٔ تور شود. خودش نیز توانست بر سکوی سوم تور بایستد. همچنین پیراهن سفید بهترین رکابزن جوان را به تن کرد. در سال بعد به تیم لا وی کلر پیوست تا خادم برنار اینو باشد. اینو به دنبال کسب پنجمین قهرمانی در تور بود. اینو در میانهٔ تور تصادف کرد و زمان زیادی از دست داد. در مرحلهٔ ۱۷ در گردنه تورماله، لوموند استیفن روچ را دنبال کرد؛ ولی تیم به او اجازهٔ همکاری با روچ و افزایش فاصله نداد و دستور داد پشت سر روچ رکاب بزند. خستگی روچ باعث شد سایر رکابزنان به آن دو بپیوندند. اینو به مسابقه بازگشت؛ ولی به گروه پیشتاز نرسید. در نهایت، اینو برندهٔ تور ۱۹۸۵ شد و لوموند بر سکوی دوم ایستاد. اینو به لوموند قول داد که به او کمک کند تا در سال آینده برندهٔ تور شود.
در تور دو فرانس ۱۹۸۶ لوموند و اینو رهبر مشترک تیم لا وی کلر بودند. با جلو رفتن مسابقه، اطمینان از حمایت اینو کمتر می شد. طبق یک شرط ناگفته، حمایت اینو منوط به این بود که لوموند بتواند برتری خود را به وضوح نمایش دهد. اینو در بهترین شرایط بود و می توانست ششمین پیروزی خود را در تور به دست آورد. اینو تصمیم گرفت تایم تریل انفرادیِ مرحلهٔ نهم تعیین کنندهٔ رکابزنی باشد که از حمایت کامل تیم برخوردار می شد. او توانست برندهٔ مرحله شود؛ در حالی که ۴۴ ثانیه سریعتر از لوموند بود. لوموند بداقبال بود؛ زیرا پنچر شدن یکی از چرخ های او منجر به توقف برای تعویض چرخ شد. در مرحلهٔ ۱۲ که نخستین مرحلهٔ کوهستانی بود، اینو به گروه پیشتاز حمله کرد و برنده شد تا برتری ۵ دقیقه ای بر لوموند و سایر رکابزنان به دست آورد. در مرحلهٔ بعد، اینو دوباره فرار کرد؛ ولی ناموفق بود. سپس در سربالایی پایانی لوموند او را پشت سر گذاشت و چهار و نیم دقیقه از فاصلهٔ خود را جبران کرد. در مرحلهٔ هفدهم، لوموند و اورس زیمرمان توانستند اینو را پشت سر گذارند و در پایان آن مرحله، لوموند پیراهن طلایی را به تن کرد. به این ترتیب، برای نخستین بار، یک آمریکایی توانست صاحب پیراهن طلایی تور دو فرانس شود. در روز بعد، اینو دوباره حمله کرد؛ ولی به گروه اصلی برگردانده شد. سپس تلاش کرد در سرپایینی فرار کرد؛ ولی لوموند او را دنبال کرد. آنان آخرین سربالایی به سوی آلپ دوئز را با یکدیگر طی کردند و لوموند اجازه داد اینو برندهٔ مرحله شود. لوموند توانست رهبری مسابقه را تا پایان حفظ کند و نخستین قهرمانی را در تور به دست آورد؛ ولی احساس می کرد که اینو و رهبری تیم به او خیانت کرده اند. بعدها تور ۱۹۸۶ را سخت ترین و پراسترس ترین مسابقهٔ دوران فعالیت خود خواند.
در آغاز فصل ۱۹۸۷ در مسابقهٔ تیرنو–آدریاتیکو لوموند زمین خورد و دچار شکستگی مچ دست چپ شد. او برای بهبودی به آمریکا بازگشت و یک هفته پیش از بازگشت به اروپا، برای شکار به همراه شوهر خواهر و عمویش به مراتع پدری در دامنهٔ سیرا نوادا رفت. در آن جا به اشتباه توسط شوهر خواهرش هدف گرفته شد و از ناحیهٔ پشت و سمت راست بدن مورد اصابت ساچمه قرار گرفت. خوشبختانه بالگرد پلیس در همان نزدیکی بود و لوموند را با آمبولانس هوایی به مرکز پزشکی دانشگاه کالیفرنیا-دیویس منتقل کرد. لوموند تحت جراحی اورژانسی قرار گرفت و نجات یافت. چهار ماه بعد، به دلیل چسبندگی ناشی از اصابت تیر، دچار انسداد روده شد و دوباره جراحی شد تا انسداد رفع شود. لوموند که می دانست اگر تیمش از انجام جراحی دوم به دلیل تیراندازی اطلاع یابند، او را کنار می گذارند، از جراحان خواست آپاندیسش را نیز بردارند. او به تیم اطلاع داد که آپاندیسش را برداشته است؛ ولی بقیهٔ داستان تا مدتی مبهم بود. این رخدادها باعث از دست رفتن فصل ۱۹۸۷ برای او شد و اعلام کرد در فوریهٔ آینده در عضویت تیم هلندی پی ام دی به دنیای حرفه ای بازخواهد گشت.
لوموند با ۳۵ ساچمه در بدن خود که سه تا در جدار قلب و پنج تا در کبد بودند، فصل ۱۹۸۸ را آغاز کرد. تمرین بیش از حد، باعث تاندونیت در ساق پای راست او شد که نیاز به جراحی داشت. هنگامی که لوموند از دوپینگ در تیم پی ام دی باخبر شد، تنش میان او و تیم بالا گرفت. در نتیجه، از آن تیم جدا شد و در آخرین ساعات مهلت قانونی، به تیم بلژیکی ای دی آر پیوست.
در آغاز فصل ۱۹۸۹ لوموند عملکرد نامطلوبی در پاریس–نیس داشت و نتوانست شرایط خود را بهبود بخشد؛ بنابراین به همسرش کیتی گفت در پایان تور دو فرانس ۱۹۸۹ از دوچرخه سواری حرفه ای خداحافظی می کند. در مسابقات بعدی نشانه هایی از بهبود در نتایجش دیده شد. در مرحلهٔ پایانی جیرو دیتالیا که تایم تریل انفرادی بود، توانست با فاصلهٔ بیش از یک دقیقه نسبت به فینیون دوم شود. لوموند بخشی از پیشرفتش را به درمان کم خونی خود در طی مسابقه ارتباط داد.
در تور دو فرانس ۱۹۸۹ لوموند جزء رقیبان رده بندی اصلی محسوب نمی شد و تنها امیدوار بود در ۲۰ نفر برتر قرار گیرد. عملکرد او در پرولوگ در لوکزامبورگ شگفت انگیز بود و توانست در رتبهٔ چهارم قرار گیرد. این نتیجه به او روحیه داد و توانست برندهٔ تایم تریل انفرادی مرحلهٔ پنجم شود و رهبری رده بندی اصلی را به دست گیرد. لوموند در بهترین شرایط به مراحل کوهستانی تور رسید و در پیرنه صدر رده بندی را حفظ کرد؛ ولی در مرحلهٔ دهم آن را به فینیون داد. سپس در مرحلهٔ ۱۵ که تایم تریل کوهستانی بود، رهبری را از فینیون پس گرفت. دوباره فینیون در آلپ دوئز فرار کرد و پیراهن طلایی را بر تن کرد و پیش از آغاز مرحلهٔ پایانی، برتری ۵۰ ثانیه ای نسبت به لوموند داشت. مرحلهٔ آخر، تایم تریل انفرادی به مسافت ۲۴٫۵ کیلومتر بود و انتظار نمی رفت که لوموند بتواند اختلاف خود را در این مسافت کوتاه جبران کند؛ در حالی که فینیون نیز متخصص تایم تریل بود.
پیش از فصل، لوموند در آزمایش تونل باد شرکت کرده بود و وضعیت قرارگیری خود در زمان رکابزنی را بهبود بخشیده بود. او با چرخ عقب دیسکی، کلاه آیرودینامیکی جیرو و فرمان آیرودینامیکی اسکات در تایم تریل رکاب زد و توانست برندهٔ مرحلهٔ پنجم شود. فینیون از کلاه و فرمان آیرودینامیکی استفاده نمی کرد. لوموند تایم تریل پایانی را با چنان سرعتی طی کرد که توانست برتری ۸ ثانیه ای نسبت به فینیون به دست آورد و برندهٔ تور شود. این فاصله، کمترین فاصله برای تعیین قهرمانی در تاریخ تور دو فرانس بود. سرعت متوسط لوموند ۵۵٫۵۴۵ کیلومتر بر ساعت بود که در آن زمان، بالاترین سرعت در تور بود. هرچند که داوید زابریسکی در سال ۲۰۰۵ تایم تریل را سریع تر از لوموند طی کرد. بعدها لوموند اعتراف کرد که این دوره، بسیار راضی کننده تر از نخستین پیروزی اش در تور در سال ۱۹۸۶ بوده است.
در ۲۷ اوت همان سال، لوموند برندهٔ مسابقهٔ قهرمانی جادهٔ جهان در شامبری فرانسه شد و فینیون را شکست داد. او پنجمین نفری بود که توانست تور و قهرمانی جهان را در یک سال فتح کند. در ماه دسامبر، مجلهٔ اسپورتس ایلوستریتد او را به عنوان ورزشکار سال انتخاب کرد.
لوموند قراردادی ۵٫۵ میلیون دلاری برای سه فصل با تیم فرانسوی منعقد کرد که در آن زمان، گران ترین قرارداد دوچرخه سواری بود. او به عنوان مدافع قهرمانی و یکی از بخت های قهرمانی وارد تور دو فرانس ۱۹۹۰ شد. هم تیمی های تازهٔ او اریک بویر، روبرت میلر و رونان پنسک، تجربهٔ قرار گرفتن در شش نفر برتر تور را داشتند. این ترکیب قدرتمند می توانست در مسیرهای کوهستانی از لوموند حمایت کند و در مسیرهای مسطح، مسابقه را کنترل کند.
نقشهٔ تاکتیکی تیم در نخستین مرحله شکست خورد. گروه پیشتاز که تنها پنسک در آن بود و هیچ یک از رقیبان اصلی در آن نبودند، ده دقیقه زودتر از گروه اصلی به خط پایان رسید. لوموند از تلاش برای رسیدن به رهبری تور تا زمانی که پیراهن طلایی در اختیار پنسک بود، منع شد. هنگامی که کلودیو کاپوچی رهبری مسابقه را در اختیار گرفت، لوموند به تدریج فاصلهٔ خود را کم کرد و در تایم تریل مرحلهٔ بیستم برتری دو دقیقه ای نسبت به کاپوچی ایجاد کرد تا برای سومین بار، برندهٔ تور شود. لوموند بدون پیروز شدن در هیچ یک از مراحل، قهرمان شد. همچنین آخرین رکابزنی بود که پیروزی تور را با پیراهن قهرمانی جهان کسب کرد.
در ماه سپتامبر، لوموند تلاش کرد از قهرمانی خود در مسابقات قهرمانی جادهٔ جهان دفاع کند؛ ولی در رتبهٔ چهارم قرار گرفت.
در تور دو فرانس ۱۹۹۱ لوموند مدافع قهرمانی و یکی از بخت های اصلی بود. به خوبی تمرین کرده بود و تیم قدرتمندی برای حمایت داشت. در تایم تریل انفرادی مرحلهٔ هشتم، پس از میگل ایندوراین دوم شد و پیراهن طلایی را به تن کرد. در مرحلهٔ ۱۲ که کوهستانی بود، در گردنه تورماله تصادف کرد و زمان زیادی نسبت به کاپوچی و ایندوراین از دست داد. در ادامهٔ مسابقه، تلاش زیادی برای پس گرفتن صدر به خرج داد؛ ولی در نهایت، به رتبهٔ هفتم دست یافت.
در سال ۱۹۹۲ لوموند برندهٔ تور دوپونت شد که آخرین پیروزی حرفه ای مهم او بود. در مراحل کوهستانی تور دو فرانس ۱۹۹۲ او به دلیل درد زینی شدید، کناره گیری کرد و ادعا کرد عملکرد او در سربالایی ها مانند سال های گذشته نیست.
لوموند در جیرو دیتالیای ۱۹۹۳ دو روز به پایان مسابقه، در حالی کناره گیری کرد که رتبهٔ سوم از آخر را در اختیار داشت. خستگی او به اندازه ای بود که در تور دو فرانس ۱۹۹۳ شرکت نکرد. در تور ۱۹۹۴ نیز پس از پایان هفتهٔ اول کناره گیری کرد. سپس در ماه دسامبر بازنشستگی خود را اعلام کرد. در آن زمان، دلیل افت روزافزون لوموند مشخص نبود. یک بار، شرایطی با عنوان میوپاتی میتوکندریال را مسئول مشکل او می دانستند. در سال ۲۰۰۷ او احتمال داد مسمومیت سرب ناشی از ساچمه های باقی مانده در بدنش باعث افت او شده است.
از سال ۲۰۱۰ لوموند افزایش رواج دوپینگ را باعث کاهش رقابت پذیری خود دانسته است. او ادعا کرد در سال ۱۹۹۴ به او گفته شده است که برای پیروزی دوباره، باید دوپینگ خونی کند. همچنین در یک مصاحبه در سال ۱۹۹۸ ادعا کرد اگر هدف شلیک قرار نمی گرفت، می توانست پنج تور را فتح کند.
گرگ لوموند یکی از پیشروان استفاده از دوچرخه های با بدنهٔ فیبر کربنی در مسابقات حرفه ای اروپایی بود و پیروزی او در تور دو فرانس ۱۹۸۶ نخستین پیروزی با این دوچرخه ها بود. لوموند در تور دو فرانس ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ و مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۸۹ نیز با همین نوع دوچرخه قهرمان شد.
لوموند در سال ۱۹۹۰ دوچرخه سازی لوموند را تأسیس کرد تا وسایلی برای خود و نیز برای فروش عمومی بسازد. او در سال بعد توافقنامهٔ انحصاری با یک شرکت ساخت بدنه های کربنی امضا کرد تا به فناوری کامپوزیتی پیشرفتهٔ آن دست یابد. در سال بعد، هنگامی که لوموند در تور دو فرانس بود، شرکتش دچار مشکل شد. لوموند دلیل آن را کمبود سرمایه و مدیریت ضعیف پدرش می دانست. در سال ۱۹۹۵ هنگامی که شرکتش در آستانهٔ ورشکستگی بود، توافقنامه ای با شرکت دوچرخه سازی ترک امضا کرد که طبق آن، شرکت ترک دوچرخه های طراحی شده توسط لوموند را تولید و توزیع کند و با برند دوچرخه سازی لوموند به فروش برساند. لوموند بعداً ادعا کرد تجارت با ترک باعث نابودی رابطهٔ او با پدرش شده است. این شراکت که سود زیادی برای ترک داشت، بارها تمدید شد و ۱۳ سال پابرجا بود تا این که به دلیل فعالیت های سرسختانهٔ ضد دوپینگ لوموند، خاتمه یافت.
نخستین اختلاف لوموند و ترک در سال ۲۰۰۱ آشکار شد. لوموند نگرانی خود را در زمینهٔ رابطهٔ میکله فراری (پزشک ایتالیایی فعال در زمینهٔ دوپینگ) با لانس آرمسترانگ ابراز کرد. رئیس ترک، لوموند را تحت فشار گذاشت تا عذرخواهی کند. در آوریل ۲۰۰۸ ترک اعلام کرد برند لوموند را از خط تولید خود خارج می کند. پیش از آن، در مارس همان سال، لوموند شکایتی علیه ترک تنظیم کرده بود که در آن ادعا کرد شرکت ترک تلاش کافی برای فروش دوچرخه های او انجام نداده است و تلاش های شرکت برای ساکت کردن او در قضیهٔ دوپینگ را تشریح کرد. شکایت او شامل جزئیات آماری کاهش فروش در چند بازار بود؛ از جمله فروش دوچرخه های لوموند در فرانسه بین سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۷ تنها حدود ۱۰ هزار دلار بود؛ در حالی که لوموند در آن کشور، مشهور و محبوب بود. دو طرف پس از دو سال به توافقی خارج از دادگاه دست یافتند که طبق آن، لوموند اختیار کامل برند دوچرخه های لوموند را به دست آورد و شرکت ترک، ۲۰۰ هزار دلار به خیریه ای که لوموند یکی از اعضای مؤسس آن بود، اهدا کرد.
در سپتامبر ۲۰۱۳ لوموند اعلام کرد با شراکت شرکت فرانسوی تایم به تجارت تولید و فروش دوچرخه بازمی گردد. خط تولید با دوچرخه های یادبود آغاز شد و با دوچرخه های جاده، سیکلوکراس و دوچرخه های مخصوص راه های شنی ادامه یافت. لوموند، شاخهٔ توزیع کنندهٔ شرکت در آمریکا را خرید تا مسئول فروش بدنه ها، دوچرخه ها و قطعات تولیدی شرکت در ایالات متحده باشد.
لوموند با کیتی موریس ازدواج کرده است و آنان سه فرزند شامل دو پسر به نام جفری و اسکات و دختری به نام سیمون دارند. لوموند و همسرش در مدینای مینه سوتا زندگی می کنند. او پس از بازنشستگی وارد فعالیت های خیریه در زمینه هایی که زندگی خودش را تحت تأثیر قرار داده است (از جمله اختلال بیش فعالی کمبود توجه و سوء استفاده جنسی)، شده است.
پس از بازنشستگی از دوچرخه سواری حرفه ای لوموند وارد مسابقات اتومبیل رانی فرمول فورد ۲۰۰۰ شد. همچنین سخنران انگیزشی است و در مهٔ ۲۰۰۸ سخنران مهمان یک همایش بین المللی تجاری در مکزیک بود.
| [
{
"answer1": "در سال ۱۹۸۶ لوموند به عنوان نخستین غیر اروپایی قهرمان تور دو فرانس شد",
"answer2": "پس از بازنشستگی از دوچرخه سواری حرفه ای لوموند وارد مسابقات اتومبیل رانی فرمول فورد ۲۰۰۰ شد. همچنین سخنران انگیزشی است",
"distance": 14839,
"question": "گرگ لوموند در چه سالی به عنوان نخستین غیر اروپایی قهرمان تور دو فرانس شد و بعد از بازنشستگی به چه فعالیت های دیگری مشغول شد؟"
},
{
"answer1": "اسکی بازی با نام وین وانگ، دوچرخه سواری را به عنوان تمرین کمکی خارج فصل به او توصیه کرد",
"answer2": "در سال ۱۹۹۵ هنگامی که شرکتش در آستانهٔ ورشکستگی بود، توافقنامه ای با شرکت دوچرخه سازی ترک امضا کرد",
"distance": 11556,
"question": "چه کسی دوچرخه سواری را به گرگ لوموند توصیه کرد و همچنین گرگ لوموند در چه سالی با شرکت ترک به توافق رسید؟"
},
{
"answer1": "لوموند در سال ۱۹۸۴ برای نخستین بار در تور دو فرانس شرکت کرد",
"answer2": "البته برند لوموند در سال ۲۰۱۳ احیا شد",
"distance": 2814,
"question": "لوموند برای اولین بار در چه سالی در تور دو فرانس شرکت کرد و چه زمانی برند لوموند احیا شد؟"
},
{
"answer1": "لوموند نخستین پیروزی حرفه ای خود را در یک مرحله از تور لواز در فرانسه به دست آورد",
"answer2": "هم تیمی های تازهٔ او اریک بویر، روبرت میلر و رونان پنسک، تجربهٔ قرار گرفتن در شش نفر برتر تور را داشتند",
"distance": 7206,
"question": "اولین پیروزی حرفه ای گرگ لوموند در کجا بود و لوموند در سال ۱۹۹۰ چه تیمی داشت؟"
},
{
"answer1": "او توانست در سال بعد در آرژانتین چند مدال به دست آورد که مهم ترین آن، قهرمانی در استقامت جاده بود",
"answer2": "او پس از بازنشستگی وارد فعالیت های خیریه در زمینه هایی که زندگی خودش را تحت تأثیر قرار داده است (از جمله اختلال بیش فعالی کمبود توجه و سوء استفاده جنسی)، شده است",
"distance": 12907,
"question": "گرگ لوموند در چه مسابقاتی اول شد و از چه سالی فعالیت های خود را در زمینه خیریه شروع کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
538 | : استخوان مصنوعی
جهت ترمیم معایب ونقایص استخوانی از پیوند استخوان استفاده می شود. از پیوندهای استخوانی می توان به اتو گرافت (استفاده از نسج استخوان قسمتی از بیمار جهت قسمتی دیگر)، آلوگرافت (استفاده از نسج استخوان از فردی دیگر) و پیوند استخوان مصنوعی اشاره کرد. پیوند مطلوب و ایدئال اتوگرافت می باشد که به علت عوارض و محدودیت در میزان استخوان و همچنین به علت عوارض و مشکلات تهیه آلوگرافت استفاده از ترکیبات مصنوعی استخوان تحول در ترمیم نقص های استخوانی ایجاد شده است. استخوان مصنوعی یکی از انواع این ترکیبات می باشد که در مقایسه با سایر ترکیبات مصنوعی کاربرد ساده تر دارد و در کشور ما راحتتر از بقیه ترکیبات در دسترس می باشد. در محدودهٔ زمانی یک سال وطی یک مطالعه توصیفی –تحلیلی، بیماران دچار بیماریهای استخوانی که اندیکاسیون مصرف پیوند استخوان را داشتند و داوطلب استفاده از پیوند استخوان مصنوعی بودند، انتخاب شدند. پس از بررسی ۶۲نفر (۵۰نفر مرد و۱۲نفر زن) مورد مطالعه قرار گرفتند، فرمهای مربوط تکمیل شد وبیماران تحت عمل پیوند استخوان مصنوعی قرار گرفتند و در هفته های چهارم، دهم وبیستم پس از عمل جراحی از نظر نتایج درمانی و جوش خوردگی بررسی شدند.از ۶۲ نفر مورد مطالعه در ۶ نفر از بیماران پس از هفته بیستم کال استخوانی تشکیل نگردید. بدین ترتیب در۷/۹ درصد درمان ازطریق استخوان مصنوعی با عدم موفقیت روبرو شد. میانگین سنی بیماران ۵/۳ ± ۳۳ سال بود که پس از تشکیل گروه های سنی تفاوت معنی داری از نظر زمان تشکیل کال استخوان وجود داشت. زمان تشکیل کال استخوان در گروه های سنی پایین تر در مقایسه با گروه های سنی بالاتر زودتر بود. در هیچ یک از بیماران عوارض عفونی و غیر عفونی مشاهده نشد. در این مطالعه علاوه بر استفاده از استخوان مصنوعی به تنهایی در بعضی از بیماران خاص مثل عدم جوش خوردن های مشکل استخوان وکیست های استخوانی، از استخوان مصنوعی همراه با آلوگرافت استفاده شد با توجه به تشکیل کال استخوانی و نتایج مطلوب در ۳/۹۰ درصد از بیماران، مصرف این ماده به تنهایی ویا در موارد خاص به صورت ترکیب با اتوگرافت ویا آلوگرافت در بیماریهای استخوان پیشنهاد می شود.
پروتز Prosthesis به یک وسیله مصنوعی می گویند که جایگزین یک قسمت از دست رفته بدن می شود. گرچه وسایل مصنوعی در قسمت های مختلفی از بدن بکار می روند ولی در ارتوپدی منظور از پروتز بیشتر اندام مصنوعی است. البته سر مصنوعی استخوان ران که از جنس فلز بوده و در شکستگی های گردن استخوان ران از آن استفاده می شود را هم پروتز می نامند. پروتز یک مادهٔ سیلیکونی است که در بازارهای جهانی وجود دارد و قابل دست رس است. این پروتز برای فرم دهی یا در زمینهٔ زیبایی شناسی برای برجسته کردن اندام مورد استفاده قرار می گیرد که مورد استقبال عموم قرار گرفته و می توان در اکثر نقاط بدن بدون محدودیت استفاده کرد پروتز برای بیماران زیادی تجویز می شود از جمله بیماران سرطانی که بعد از پایان دورهٔ درمانشان متأسفانه سینهٔ خود را از دست می دهند پیشنهاد می شود؛ و افرادی که بر اثر تصادف چانه وفک خود را از دست می دهند یا دچار شکستگی گونه می شوند هم پیشنهاد می شود. پروتز علاوه در جراحی های ضروری در زمینهٔ زیبایی شناسی پزشکی طرفداران زیادی دارد. پروتز یا اندام مصنوعی را در مواردی بکار می برند که قستی از اندام به علتی وجود ندارد قسمتی از اندام ممکن است به صورت مادرزادی وجود نداشته باشد قسمتی از اندام ممکن است بدنبال آسیب های شدید ناشی از ضربه از بین برود قسمتی از اندام ممکن است به علت بیماری مانند دیابت از بین برود. در سال های اخیر با استفاده از فیبر کربن _ که بسیار محکم و در عین حال سبک است _ و همچنین با پیشرفت دانش الکترونیک گام های بلندی در بهتر کردن اندام های مصنوعی برداشته شده داربست
مروری بر برخی از مدلهای ارائه شده برای محاسبه خواصمکانیکی مواد متخلخل
به دلیل متخلخل بودن داربستهای استخوانی می توان از روشهای بهکاررفته در مدلسازی مواد متخلخل برای بهدست آوردن خواص مکانیکی آنها استفاده کرد. در سالهای اخیر روابط زیادی چه به صورت تجربی و چه به صورت تحلیلی برای بهدست آوردن خواص الاستیک مؤثر مواد متخلخل پیشنهاد شده است. روشهای تحلیلی ارائه شده را می توان در حالت کلی بهدو دسته تقسیم کرد. دسته نخست از این روشها براساس تئوریهای مربوطبه مواد کامپوزیتی است. در این گروه از مدلها قطعه به صورت حالت خاصی از یک ماده کامپوزیتی دوفازی در نظر گرفته می شود که یک فاز از آن (تخلخل) دارای سفتی صفر است. دسته دوم از این مدلها مربوط به جامدهای سلولی است. این مدل ها براساس روشهای حداقل سطح جامد ۱ کارمیکنند و در آنها ماده به صورت تک فاز در نظر گرفته می شود که حفره هادر آن نفوذ کردهاند. در این بخش برخی از مهمترین مدلهای مربوط به محاسبه خواص الاستیک مؤثر مواد متخلخل ارائه می شوند. باید توجه شود به ترتیب بیانگر مدول یانگ، ضریب 𝜌 و 𝜙، 𝜇، 𝜅، 𝜈، 𝐸، که در روابط زیرپواسون، مدول حجمی، مدول برشی، درصد تخلخل و چگالی است، همچنین نیز نشان می دهد که کمیت مورد نظر به ترتیب به ماده 𝑝 و 𝑠 زیرنویس سازنده (ماده بدون تخلخل از همان جنس) و ماده متخلخل مربوط است.
راماکریشنان و آروناچالام مدلی را برای محاسبه مدول یانگ مواد متخلخل پیشنهاد کردند که از دقت مناسبی برای تخلخل های کمتر از % ۴۰برخوردار است. این مدل حالت خاصی از فرمول بندی ارائه شده برای موادکامپوزیتی دوفازی نیست و صرفاً برای شبیهسازی مواد متخلخل ارائه شده است.
وانگ و تیسنگ مدلی را برای تخمین خواص مکانیکی مؤثر مواد کامپوزیتی دو فازی حاوی ذرات کروی با توزیع تصادفی ارائه دادند. این محققان بااستفاده از نتایج مدل پیشنهادی به استخراج عباراتی تحلیلی و صریح برای خواص مؤثر مواد متخلخل برحسب خواص مکانیکی ماده سازنده و درصد تخلخل آنها پرداختند. مطابق این مدل مدول حجمی و مدول برشی مؤثریک ماده متخلخل بیان می شود.
است که منجر به کاهش 𝜙 هدف روش دیفرانسیلی غلبه بر محدودیت ۱کاربرد روش تخمین رقیق شده است. ایده اصلی این روش اضافه کردن تدریجی و مرحله به مرحله تخلخل به ماده سازنده تا زمان دستیابی به درصد تخلخل نهایی است. در هر مرحله نیز از روش تخمین رقیق برای بهدست آوردن خواص مکانیکی مؤثر ماده بهدست آمده استفاده می شود. بدین منظورابتدا درصد بسیار کوچکی از تخلخل به ماده سازنده اعمال و خواص مؤثر مادهحاصل با استفاده از روابط) ۱۹٬۱۸ (محاسبه می شود. در ادامه بخش بسیار کوچکی از ماده حاصل (شامل تخلخل) جدا شده و به جای آن به همان اندازه تخلخل جایگزین می شود و دوباره از روش تخمین رقیق برای بهدست آوردن خواص مکانیکی ماده جدید که حاوی تخلخل بیشتری است نسبت به ماده پیشین استفاده می شود. تکرار پروسه جداسازی ماده و اضافه کردن تخلخل منجر به دستیابی به دو معادله دیفرانسیل کوپل شده برای محاسبه.]مدولهای حجمی و برشی مؤثر ماده متخلخل می شود.
روش تخمین رقیق در اصل برای مواد کامپوزیتی با درصد حجمی بسیار ناچیز ذرات پیشنهاد شده است. همان طور که پیشتر نیز بدان اشاره شد، مواد متخلخل را می توان حالت خاصی از مواد کامپوزیتی در نظر گرفت که یک فاز از آن دارای سفتی صفر است. به همین دلیل از روش تخمین رقیقن یز می توان برای به دست آوردن خواص مکانیکی مواد متخلخل با درصد استفاده کرد. باید توجه شود که برای استفاده از این 𝜙 (تخلخل پایین) ۱روش درصد تخلخل باید به اندازه های کوچک باشد که بتوان از برهمکنش مکانیکی میان حفره ها صرف نظر کرد. با فرض شکل کروی برای حفره ها، مدول های حجمی و برشی یک ماده متخلخل با استفاده از روش تخمین رقیق به دست می آیند.
روشهای همگن سازی میکرومکانیکی نیز مانند روش تخمین رقیق در اصل برای مواد کامپوزیتی پیشنهاد شده اند، اما می توان از آنها برای محاسبه خواص مکانیکی مواد متخلخل نیز استفاده کرد. نکته های که در مورد این روش ها باید بدان توجه شود آن است که در اینجا، برخلاف روشهای یپیشین، تنها خواص مکانیکی مؤثر ماده متخلخل بهدست نمی آید، بلکه این روش ها امکان محاسبه کامل ماتریس سفتی ماده را فراهم می آورند. برخلاف اکثر روشهای مورد بررسی قرار گرفته، در اینجا تأثیر شکل ذرات)(حفره ها) نیز در بهدست آوردن خواص به خوبی لحاظ می شود. روشهای خودسازگاری و موری- تاناکا از جمله مهمترین روشهای همگنسازی میکرومکانیکی است.
در حالت کلی داربستهای استخوانی به صورت تک جنسه یا چند جنسه(کامپوزیتی) ساخته می شوند که مدل سازی آنها به ترتیب به صورت تک مقیاسه و چند مقیاسه انجام می گیرد. در این بخش ضمن توضیح این روش هابه معرفی داربستهای استخوانی تک جنسه و دو جنسه و نحوه مدلسازی آنها پرداخته خواهد شد. همان طور که پیش تر بدان اشاره شد برای شبیه سازی داربست های تک جنسه از روش تک مقیاسه استفاده می شود. در این روش خواص مکانیکی داربست ها استخراج می شود. در این بخش به منظور بررسی ومقایسه عملکرد مدلهای مختلف ارائه شده خواص مکانیکی داربستهای تک جنسه ساخته شده از مواد گوناگون سرامیکی درتخلخل های مختلف با استفاده از این مدلها و به کمک روش تک مقیاسه در نظر گرفته شده انده، به دست آمدهاند. در مدلسازی داربستهای مختلف شکل حفره ها کروی و شکل ذرات و بغدادیت، به ترتیب سوزنی CEL هیدروکسی آپاتیت، سرامیک شیشه، دیسکی شکل و در نظر گرفته شده است. علاوه بر داربستهای تک جنسه از روابط میکرومکانیکی ارائه شده برای شبیه سازی داربست های استخوانی کامپوزیتی متخلخل نیز می توان استفاده کرد. این داربست ها از ماتریسی از جنس کلاژن که حاوی نسبتهای حجمی مختلف از ذرات کروی شکل هیدروکسی آپاتیت است، ساخته شده و مدول یانگ آنها در تخلخلهای مختلف بااستفاده از روش اجزای محدود بهدست آمده است. برای به دست آوردن خواص مکانیکی این داربست ها به صورت تئوری باید از روش مدل سازی چند مقیاسه استفاده کرد. در این روش از اطلاعات مقیاس پایین تر برای محاسبه خواص مقیاس بالاتر استفاده می شود. بدین معنی که خروجی هرمقیاس به عنوان ورودی برای مقیاس بالاتر مورد استفاده قرار می گیرد. محاسبه خواص مکانیکی داربستهای استخوانی سرامیکی (مدلسازی تک مقیاسه) از میان دو روش همگن سازی میکرو مکانیکی ارائه شده تنها از روش خود سازگاری برای به دست آوردن مدول یانگ این داربست ها استفاده شده واز روش موری- تاناکا صرف نظر شده است. دلیل این امر آن است که ساختاراین داربست ها به گونهای است که در آنها امکان مشخص نمودن دقیق یک فاز به عنوان فاز ماتریس وجود ندارد و بنابراین روش خود سازگاری تخمین بهتری از خواص مکانیکی آنها فراهم می آورد. به منظور مقایسه بهتر مقادیر آزمایشگاهی مربوط نیز در هر مورد بیان شده اند. ۶ مدل دیوی برای تخلخلهای کمتر از - شکلهای ۲۳۰٪ بسیار مناسب است، اما با افزایش تخلخل دقت آن کاهش می یابد. خصوصاً که دارای تخلخل های به نسبت بالایی است، این مدل کارایی لازم را ندارد. این مدل برای تخلخل های بالای % ۵۰ توانایی محاسبه مدول یانگ را ندارد. این مدل در حقیقت برای تخمین مدول یانگ در حالت رقیق (برای تخلخلهای پایین) پیشنهاد شده است. عملکرد روش تخمین رقیق تا حدود زیادی مشابه روش دیوی است واختلاف نتایج بهدست آمده از این روشها در تخلخل های مختلف کمتر از % ۲ است. دقت این روش نیز با افزایش تخلخل به شدت کاهش می یابد و مشابه مدل دیوی برای تخلخل های بالای % ۵۰ امکان استفاده از این روش برای محاسبه مدول یانگ وجود ندارد. مقادیر بهدستآم ده از این دو مدل تا حدود زیادی مشابه هم است و از مدل تخمین رقیق نیز می توان مانند روش دیوی برای محاسبه مدول یانگ مواد متخلخل با تخلخل زیر % ۳۰ استفاده کرد. برخلاف روشهای دیوی و تخمین رقیق عملکرد روشهای رایس و دیفرانسیلی با افزایش درصد تخلخل بهبود می یابند. روش رایس در میان روش های مورد بررسی دارای بدترین عملکرد است (به ویژه برای تخلخل های پایین) و مقادیر به دست آمده از این روش اختلاف زیادی با یافته های آزمایشگاهی دارند. روش دیفرانسیلی حتی در تخلخل های پایین نیز عملکرد قابل قبولی دارد. باید توجه شود که روش دیفرانسیلی برای برطرف نمودن محدودیت های روش تخمین رقیق در پیش بینی خواص مکانیکی مواد با تخلخل بالا ارائه شده است و از فرمول بندی این روش برای محاسبات استفاده می نماید. به همین دلیل در تخلخلهای پایین (زیر % ۱۰)مقادیر به دست آمده از روش های تخمین رقیق و دیفرانسیلی بسیار مشابه است، اما برای تخلخلهای بالا (به ویژه بالای % ۵۰)، روش دیفرانسیلی قادر به پیشبینی مناسب مدول یانگ داربست هاست. برای داربستهای استخوانی حداکثر میزان خطای میان CEL ساخته شده از جنس سرامیک شیشه به دست آمده با این روش با یافته های آزمایشگاهی برابر % ۲۰ است. عملکرد مدله ای گیبسون، رابرتس و گربوزی و وانگ و تیسنگ در پیشبینی مدول یانگ تقریباً یکسان است. این مدلها معمولاً در تخلخلهای پایین مقادیری با % ۲۰ خطا نسبت به یافته های آزمایشگاهی برای مدول یانگ ارائه می دهند. برای تخلخلهای بالای % ۲۰ روش هراکوویچ و بکستر نیز مقادیری تقریباً مشابه این روشها برای مدول یانگ به دست می دهد. روش خود سازگاری یکی از بهترین مدل های بررسی شده است که کارایی مناسبی در محاسبه مقادیر مدول یانگ داربست های استخوانی سرامیکی از خود نشان می دهد. در تخلخلهای پایین (زیر % ۲۰) مقدار حداکثر میزان اختلاف مقادیر به دست آمده با این روش و نتایج آزمایشگاهی در حدود % ۸ است. با افزایش تخلخل داربستها دقت این مدل تا حدودی کاهش می یابد، اما با این وجود استفاده از این روش برای تخلخل های بالا نیز منجر به دستیابی به مقادیر قابل قبولی برای مدول یانگ می شود که دارای دقتی نزدیک به روش دیفرانسیلی است. مقادیر به دستآمده برای ضریب پواسون داربست استخوانی ساخته شده از جنس هیدروکسی آپاتیت با استفاده از روشهای رابرتس و گربوزی، وانگ و تیسنگ، تخمین رقیق، دیفرانسیلی و خودسازگاری در تخلخلهای مختلف رسم شده اند. تنها مقادیر آزمایشگاهی در دسترس برای ضریب پواسون که توسط دویس و همکاران برای داربستهای از از میان مدلهای مورد بررسی بهترین عملکرد در محاسبه ضریب پواسون برای تخلخل های کمتر از % ۱۰درصد متعلق به روش رابرتس و گربوزی (با حداکثر % ۲٫۶ خطا) و برای تخلخلهای بالاتر از % ۱۰ متعلق به روش خودسازگاری (با حداکثر % ۲٫۵ خطا) است. اختلاف مقادیر به دست آمده از مدلهای مختلف برای ضریب پواسون بسیار ناچیز است.
نسبتهای حجمی مختلف از ذرات هیدروکسی آپاتیت نشان داده شده است. تحلیل در این مرحله با استفاده از روش همگنسازی میکرومکانیکی موری- تاناکا انجام گرفته است. دلیل انتخاب روش موری- تاناکا آن است که ساختار این داربستها به گونه های است که در آنها امکان مشخص کردن دقیق یک فاز (کلاژن) به عنوان فاز ماتریس وجود دارد، بنابراین این روش تخمین مناسبی از خواص مکانیکی آنها فراهم می کند. در این محاسبات شکل ذرات هیدروکسی آپاتیت به صورت کروی در نظر گرفته شده است. به منظور مقایسه مقادیر مدول یانگ کامپوزیت های هیدروکسی آپاتیت و کلاژن به دست آمده توسط چان و همکارانش با استفاده از روش اجزای محدود نیز در این شکل نشان داده شده است. مطابقت مناسبی میان یافته های این تحقیق و داده های عددی ارائه شده در مقاله برای کامپوزیتهای سازنده داربستهای استخوانی در شکل ۸ قابل مشاهده است. حداکثر مقدار خطا در شکل ۸ مربوط به نسبت حجمی % ۷۵ هیدروکسی آپاتیت که برابر با % ۴ است. از نتایج به دستآمده در مرحله اول به عنوان ورودی (خواص مکانیکی ماده سازنده) برای یافتن مدول یانگ نهایی داربست های متخلخل استفاده می شود. تخلخلها در این محاسبات مطابق مقاله به صورت کروی شکل در نظر گرفته شده اند. به دلیل قابل تشخیص بودن دقیق یک فاز به عنوان فاز ماتریس از میان دو روش همگن سازی میکرو مکانیکی ارائه شده از روش موری- تاناکا برای به دست آوردن مدول یانگ این داربستها استفاده شده و از روش خودسازگاری صرف نظر شده است. نتایج نشان می دهند که استفاده از روش ارائه شده در به دست آوردن خواص مکانیکی داربست های کامپوزیتی نیز منجر به دستیابی به نتایج قابل قبولی می شود. هر چند که در این حالت به دلیل چند مقیاسه بودن تحلیل و جمع شدن خطاها در مراحل مختلف درصد خطا اندکی بالاتر از مسائل تکم قیاسه است. البته باید توجه شود که چون محدوده تخلخل ها کمتر از % ۳۰ است عمده خطا ناشی از افزایش درصد حجمی هیدروکسی آپاتیت است، به طوری که کمترین دقت مربوط به داربست هایی است که دارای % ۸۰ حجمی هیدروکسی آپاتیت است. بررسی مقادیر ارائه برای مدول یانگ نشان می دهد که به دلیل محدوده تخلخل های مورد بررسی تفاوت میان مقادیر به دست آمده از مدل های مختلف بسیار ناچیز است. هرچند دقت روشهای دیفرانسیلی و موری- تاناکا خصوصاً در تخلخلهای بالاتر اندکی بیش از دیگر روشهاست.
با توجه به کاربرد گسترده هیدروکسی آپاتیت در ساخت داربست های استخوانی در این قسمت نتایج به دست آمده برای خواص مکانیکی این گونه داربست ها مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته و رابطه میان درصد تخلخل و مدول یانگ و ضریب پواسون آنها استخراج خواهد شد. بدین منظور برای بهدست آوردن خواص این نوع داربستها در محدوده های مختلف تخلخل شناسایی خواهند شد و سپس از مدل شناسایی شده در هر بازه برای به دست آوردن خواص در همان بازه استفاده می شود. پس از بهدست آوردن خواص مکانیکی داربست در تخلخل های مختلف با استفاده از نرم افزار اسپی اساس، فرمولهای رگرسیون مختلف برای خواص مکانیکی و تخلخل معین شده و ضرایب رگرسیون و تعیین برای حالات مختلف بررسی خواهندشد.
بررسی مقادیر به دست آمده برای مدول یانگ داربست های استخوانی نشان می دهد که (ساخته شده از جنس هیدروکسی آپاتیت از میان روشهای مورد بررسی) دقت مدل های دیوی و خودسازگاری برای تخلخل های زیر % ۳۰ بیشتر از سایر مدله است. به دلیل سادگی روش دیوی و عدم وجود تفاوت چشم گیر میان نتایج به دست آمده از این دو روش، استفاده از روش دیوی در این محدوده از تخلخلها دارای ارجحیت است. دقت روش (برای تخلخلهای % ۳۰ تا % ۶۰) بیش از سایر روشهاست و همچنین برای تخلخلهای بالای ۶۰٪ نیز تطابق مناسبی میان نتایج روش دیفرانسیلی و داده های آزمایشگاهی مشاهده می شود. در مورد ضریب پواسون نیز هر چند تفاوت آشکاری میان نتایج روش های رابرتس و گربوزی، دیفرانسیلی و خودسازگاری مشاهده نمی شود، اما روش خودسازگاری به دلیل دقت بالاتر برای محاسبات انتخاب می شود.
با بهدست آوردن مقادیر خواص مکانیکی داربستها در تخلخلهای مختلف با استفاده از مدلهای شناسایی شده و استفاده از تحلیل رگرسیون برای پیشبینی مدول یانگ داربستهای استخوانی می توان روابط ساخته شده از جنس هیدروکسی آپاتیت را استخراج کرد.
𝐸 = −۱۰۹٫۴۶𝜙 + ۹۰٫۱۰۱
𝐸 = ۱۴۷٫۰۷𝜙۲ − ۲۵۶٫۵۳𝜙 + ۱۱۳٫۳۹
𝐸 = −۸۸٫۷۹۹𝜙۳ + ۲۸۰٫۲۷𝜙۲ − ۳۰۸٫۵۲𝜙 + ۱۱۷٫۱۸
𝜈 = −۰٫۰۵۴۳𝜙 + ۰٫۲۶۱
𝜈 = ۰٫۰۵۷𝜙۲ − ۰٫۱۱۱۳𝜙 + ۰٫۲۷
𝜈 = −۰٫۰۸۶𝜙۳ + ۰٫۰۸۴۸𝜙۲ − ۰٫۱۲۲۱𝜙 + ۰٫۲۷۰۸
بدیهی است که براساس مقادیر ارائه شده رگرسیونهای درجه ۳(به دلیل بالاتر بودن مقدار ضرایب همبستگی) و تعیین آنها معادلات برازش مناسبتری برای تخمین مدول یانگ و ضریب پواسون است. از معادلات ارائه شده می توان برای تخمین سریع مقادیر مدول یانگ و ضریب پواسون داربستهای استخوانی ساخته شده از جنس هیدروکسی آپاتیت استفاده کرد.
| [
{
"answer1": "از پیوندهای استخوانی می توان به اتو گرافت (استفاده از نسج استخوان قسمتی از بیمار جهت قسمتی دیگر)، آلوگرافت (استفاده از نسج استخوان از فردی دیگر) و پیوند استخوان مصنوعی اشاره کرد.",
"answer2": "پروتز یک مادهٔ سیلیکونی است که در بازارهای جهانی وجود دارد و قابل دست رس است. این پروتز برای فرم دهی یا در زمینهٔ زیبایی شناسی برای برجسته کردن اندام مورد استفاده قرار می گیرد",
"distance": 2086,
"question": "در فرایند ترمیم استخوان، چه روشهای پیوندی وجود دارد و پروتز چه کاربردی در این زمینه دارد؟"
},
{
"answer1": "استخوان مصنوعی یکی از انواع این ترکیبات می باشد که در مقایسه با سایر ترکیبات مصنوعی کاربرد ساده تر دارد و در کشور ما راحتتر از بقیه ترکیبات در دسترس می باشد.",
"answer2": "گرچه وسایل مصنوعی در قسمت های مختلفی از بدن بکار می روند ولی در ارتوپدی منظور از پروتز بیشتر اندام مصنوعی است.",
"distance": 1467,
"question": "استخوان مصنوعی در مقایسه با دیگر ترکیبات مصنوعی چه مزیتی دارد و پروتز بیشتر در کدام قسمت های بدن کاربرد دارد؟"
},
{
"answer1": "در حالت کلی داربستهای استخوانی به صورت تک جنسه یا چند جنسه(کامپوزیتی) ساخته می شوند که مدل سازی آنها به ترتیب به صورت تک مقیاسه و چند مقیاسه انجام می گیرد.",
"answer2": "راماکریشنان و آروناچالام مدلی را برای محاسبه مدول یانگ مواد متخلخل پیشنهاد کردند که از دقت مناسبی برای تخلخل های کمتر از % ۴۰برخوردار است.",
"distance": 2613,
"question": "در مدلسازی خواص مکانیکی داربست های استخوانی از چه روش هایی استفاده می شود و مدل ارائه شده توسط راما کریشنان و آروناچالام برای چه درصدی از تخلخل دقیق است؟"
},
{
"answer1": "باید توجه شود که برای استفاده از این 𝜙 (تخلخل پایین) ۱روش درصد تخلخل باید به اندازه های کوچک باشد که بتوان از برهمکنش مکانیکی میان حفره ها صرف نظر کرد.",
"answer2": "پروتز برای بیماران زیادی تجویز می شود از جمله بیماران سرطانی که بعد از پایان دورهٔ درمانشان متأسفانه سینهٔ خود را از دست می دهند پیشنهاد می شود؛ و افرادی که بر اثر تصادف چانه وفک خود را از دست می دهند یا دچار شکستگی گونه می شوند هم پیشنهاد می شود.",
"distance": 3693,
"question": "روش تخمین رقیق برای محاسبه خواص مواد متخلخل با چه محدودیتی روبرو است و پروتز برای چه بیمارانی تجویز میشود؟"
}
] | [
{
"answer1": "از میان مدلهای مورد بررسی بهترین عملکرد در محاسبه ضریب پواسون برای تخلخل های کمتر از % ۱۰درصد متعلق به روش رابرتس و گربوزی (با حداکثر % ۲٫۶ خطا) است.",
"answer2": "در این مطالعه علاوه بر استفاده از استخوان مصنوعی به تنهایی در بعضی از بیماران خاص مثل عدم جوش خوردن های مشکل استخوان وکیست های استخوانی، از استخوان مصنوعی همراه با آلوگرافت استفاده شد",
"question": "بهترین روش برای محاسبه ضریب پواسون داربست های استخوانی در تخلخلهای کمتر از 10 درصد کدام است و استخوان مصنوعی در چه مواردی همراه با آلوگرافت استفاده میشود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
539 | : دنیاگیری کروناویروس
دنیاگیری کروناویروس، یک دنیاگیری در جریان از بیماری کروناویروس ۲۰۱۹، ناشی از ویروس کروناویروس سندرم حاد تنفسی ۲ (SARS-CoV-2) است. این بیماری برای اولین بار در دسامبر ۲۰۱۹ در شهر ووهان استان هوبئی، کشور چین شناسایی شد. در ۱۱ مارس، سازمان جهانی بهداشت شیوع بیماری را دنیاگیری اعلام کرد.
برای اولین بار در شهر ووهان استان هوبئی چین، پس از اینکه مردم بدون علت مشخصی دچار سینه پهلو شدند و واکسن ها و درمان های موجود مؤثر نبودند، نوع جدیدی از کروناویروس شناسایی شد که ابتدا به آن عنوان ان کاو-۲۰۱۹ داده شد و با عبور تعداد قربانیان ویروس کرونا از مرز ۱۰۰۰ نفر، سازمان جهانی بهداشت برای بیماری ناشی از آن، نام رسمی انتخاب کرده است - کووید ۱۹ (۱۹-COVID) که اشاره ای به «کرونا» (corona)، «ویروس» (virus)، «بیماری» (disease) و سال ۲۰۱۹ دارد. تا ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۰، ۱۷٬۲۹۷٬۲۹۶ مورد تأییدشده به ثبت رسیده؛ از این تعداد ۱۰٬۱۳۲٬۵۷۹ نفر بهبود یافته، و ۶۷۳٬۲۲۳ نفر کشته شده اند. همچنین تعداد موارد در جریان ۶٬۴۹۱٬۴۹۴ نفر است، که ۶۶٬۲۷۳ نفر از آن ها در بخش مراقبت های ویژه بستری شده اند.
ووهان در ۲۳ ژانویه قرنطینه شد و بر اساس آن، تمام حمل ونقل های عمومی به داخل و خارج از ووهان به حالت تعلیق درآمد. از آن زمان، حداقل در ۱۵ شهر دیگر در استان هوبئی نیز، حمل و نقل به همین ترتیب متوقف شده است. بسیاری از رویدادهای سال نو از جمله شهر ممنوعه در پکن، نمایشگاه های معابد سنتی و سایر مجالس جشن، به دلیل ترس از انتقال، بسته شدند. هنگ کنگ همچنین سطح پاسخ به بیماری های عفونی خود را به بالاترین حد رساند، وضعیت اضطراری اعلام کرد، مدارس خود را تا اواسط ماه فوریه تعطیل کرد و جشن های سال نوی خود را نیز لغو کرد.
دانشمندان چینی توانستند به سرعت نژادی از کروناویروس جدید را شناسایی کنند و توالی ژنتیکی آن را در اختیار آزمایشگاه های سراسر جهان قرار دهند تا به طور مستقل آزمایش های PCRی تهیه کنند که بتواند ابتلا را در هر فرد تأیید کند. از بین ۴۱ نفر اولی که با روش واکنش زنجیره ای پلیمراز بی درنگ و توالی یابی دی ان ای، تأیید شد که به این ویروس آلوده شده اند، مشخص شد که دو سوم آنها با بازار عمده فروشی غذاهای دریایی هوانان، که در آن حیوانات زنده نیز به فروش می رسد، ارتباط دارند. 2019-nCoV، هفتمین عضو خانواده کروناویروس است که انسان را آلوده می کند و گزارش شده است که بین ۷۵ تا ۸۰ درصد توالی ژنوم آن با یکسان است، و بیش از ۸۵ درصد توالی ژنوم آن شبیه به چندین کروناویروس خفاشی است و با کروناویروس پانگولین نیز ارتباط نزدیکی دارد.
آزمایش های گسترده در اواسط تا اواخر ژانویه، بیش از ۲۸۰۰ مورد تاییدشده در چین را آشکار کرد، که برخی از آنها در بخش خدمات درمانی مشغول به کار بودند. همچنین موارد تاییدشده ای در تایلند، کره جنوبی، ژاپن، تایوان، ماکائو، هنگ کنگ، ایالات متحده، سنگاپور، ویتنام، فیلیپین، فرانسه، نپال، اسپانیا، امارات متحده عربی، ایتالیا، سوئد، بریتانیا، سریلانکا، فنلاند، روسیه، آلمان، هند، کامبوج، استرالیا، مالزی و کانادا گزارش شده است. اولین مرگ تأیید شده در اثر عفونت کروناویروس در ۹ ژانویه رخ داده است.
در ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۰، سازمان جهانی بهداشت با انتشار بیانیه ای، شیوع کروناویروس جدید را یک وضعیت اضطراری بهداشت عمومی اعلام کرد که تهدیدی برای تمام جهان، و نه فقط چین، به شمار می رود.
قبل از شیوع ۲۰–۲۰۱۹، مقاله ای در سال ۲۰۱۵ در ماهنامه پزشکی نیچر مدیسن منتشر شده بود که در مورد خطر احتمالی ظهور مجدد کروناویروس سارس از ویروس هایی که در جمعیت خفاش های چینی در گردش بودند، هشدار داده بود. با استفاده از سیستم ژنتیک معکوس کروناویروس سارس، تیم رالف باریک یک ویروس تولید و توصیف کردند که بیان کنندهٔ افزایش ناگهانی کروناویروس خفاش SHC014 در یک بَک بُن کروناویروس موش بود. هر دو روش پادتن مونوکلونال و واکسن نتوانستند پروتئین افزایش ناگهانی جدید را خنثی کنند و از عفونت با این کروناویروس محافظت کنند.
این ویروس شواهدی از انتقال انسان-به-انسان را نشان داده است و با توجه گزارش هایی از چندین کشور به غیر از چین، به نظر می رسد (میزان عفونت) آن در اواسط ژانویه سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است. دوره نهفتگی ویروس (مدت زمان طی شده
از در معرض قرار گرفتن تا بروز علامت ها، بین ۲ تا ۱۴ روز است و در این مدت مسری می ماند. علامت های بیماری شامل تب، سرفه و مشکلات تنفسی است و بیماری می تواند کشنده باشد و گسترش بیماری به قدری بوده که در تایوان کمبود ماسک تنفسی به وجود آمد.
میزان انتقال پذیری ویروس بین انسان های مختلف متغیر بوده است، به طوری که برخی از افراد مبتلا، این ویروس را به دیگران منتقل نمی کنند، در حالی که برخی دیگر توانستند این عفونت را به چندین نفر گسترش دهند. برای انتقال ویروس از انسان به انسان توسط چندین گروه تحقیقاتی بین ۱٫۴ تا ۳٫۸ تخمین زده شده است. این تعداد توصیف می کند که چه تعداد از افرادی که تازه آلوده شده اند، احتمالاً ویروس را در جمعیت منتقل می کنند. تاکنون گزارش شده است که کروناویروس جدید قادر به انتقال زنجیره ای تا چهار نفر است.
منبع ۲۰۱۹ ‐ nCoV در طبیعت حیات وحش و میزبان واسطه ای که ان کاو ۲۰۱۹ را به انسان منتقل کرده است، تأیید نشده است و نتایج نمونه گیری از حیوانات بازار هوانان هنوز در دسترس نیست. اما احتمالاً منبع اصلی ویروس خفاش های از نوع نعل بینی هستند.
نسخهٔ به روز شدهٔ پیش از انتشار یک مقاله در ۲۳ ژانویه ۲۰۲۰ در بایو آرکایو، که توسط اعضای مؤسسه ویروس شناسی ووهان، بیمارستان ووهان جینیینتان، دانشگاه آکادمی علوم چین و مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری های استان هوبئی، حکایت از آن دارد که کروناویروس جدید ۲۰۱۹ دارای منشأ خفاش است، چرا که تجزیه و تحلیل آنها نشان می دهد که ان کاو ۲۰۱۹ در کل سطح ژنوم، در حد ۹۶٪ با یک کروناویروس خفاشی یکسان است.
در ۲۲ ژانویه، دانشمندان دانشگاه پکینگ، دانشگاه پزشکی سنتی چینی گوانگشی، دانشگاه نینگبو و کالج مهندسی زیستی ووهان مقاله ای را منتشر کردند که پس از بررسی «انسان ها، خفاش ها، مرغ ها، جوجه تیغی ها، پنگوئن ها و دو گونه مار»، نتیجه گرفته است که «به نظر می رسد ان کاو ۲۰۱۹ یک ویروس نوترکیب از ترکیب کروناویروس خفاشی و یک کرونا ویروس با منشأ ناشناخته است» و «مار محتمل ترین منبع حیوانات حیات وحش برای ان کاو ۲۰۱۹است» که آن را به انسان ها منتقل کرده است. برخی دیگر همچنین اظهار داشته اند که ان کاو ۲۰۱۹ در نتیجه «ترکیب ویروس های گربه ها و مارها» ایجاد شده است. برخی مقاله پکینگ را مورد بحث قرار داده اند و استدلال می کنند که این مخزن باید خفاش باشد و میزبان واسطه، باید پرنده یا پستاندار باشد، و نه مار (زیرا مارها بر خلاف انسان خون سرد هستند).
در ۷ ژانویه ۲۰۲۰ دبیرکل حزب کمونیست چین شی جین پینگ مسئولیت کمیته دائمی پلیتبوروی حزب کمونیست چین را برای بحث دربارهٔ پیشگیری و مهار ویروس کرونا بر عهده گرفت.
قرنطینه ووهان در ۲۳ ژانویه ۲۰۲۰ مسافرت به داخل و خارج شهر ووهان را متوقف کرد.
بیمارستان هاوشن شان برای مقابله با همه گیری و قرنطینه بهتر بیماران ساخته شده است. در ۲۵ ژانویه مسئولان اعلام کردند قصد دارند یک بیمارستان تخصصی دیگر به نام لیشن شان احداث کنند.
در ۲۴ ژانویه ۲۰۲۰ مسئولان اعلام کردند قصد دارند یک پردیس دانشگاهی خالی در هوانگانگ را به یک بیمارستان منطقه ای به نام مرکز پزشکی منطقه ای دبیشان تبدیل کنند. مراحل ساخت از ۲۵ ژانویه آغاز شد و در ۲۸ ژانویه، پس از ۴۸ ساعت، ساخت این بیمارستان به اتمام رسید و از ساعت ۲۲:۳۰ همان روز پذیرش بیماران را آغاز کرد.
در پی دنیاگیری ۲۰–۲۰۱۹ کروناویروس|بحران دنیاگیری بیماری کروناویروس در نقاط مختلف جهان، دنیاگیری کروناویروس در ایران رسماً در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ تأیید شد. روز چهارشنبه ۱۴ اسفند حسن روحانی، رئیس جمهور ایران گفت، شیوع ویروس جدید کرونا تقریباً تمامی استان های کشور را دربرگرفته است. به گفته روابط عمومی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران تا ظهر یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۹، تعداد۵۸۲۲۶ بیمار مبتلا به کووید-۱۹ در کشور شناسایی شده که از این تعداد ۳۶۰۳ نفر جان باخته اند و همچنین ۲۲۰۱۱ نفر از مبتلایان به این ویروس تاکنون بهبود یافته اند. طبق آمار رسمی، ایران پس از ایتالیا، اسپانیا، آمریکا، فرانسه و انگلیس بیشترین تعداد جان باختگان بر اثر ابتلا به کرونا را داشته اشت. این آمار تا تاریخ ۱۹ اسفند صرفاً بر مبنای موارد مثبت تست کرونا طبق استاندارد سازمان جهانی بهداشت و از این تاریخ برمبنای عوارض بالینی سی تی اسکن ریه در کنار تست بوده است. تخمین هایی که توسط محققان و صاحب نظران زده شده، از جمله تحقیقاتی در دانشگاه تورنتو، میزان ابتلا و مرگ و میر را بسیار بیشتر از آمار رسمی دانسته اند.
دنیاگیری کروناویروس در ایتالیا به عنوان بخشی از فرایند دنیاگیری ۲۰–۲۰۱۹ کروناویروس، در روز ۳۱ ژانویه ۲۰۲۰ در ایتالیا مورد تأیید قرار گرفت. منشأ این شیوع دو جهانگرد چینی بودند که تست آنها در شهر رم مثبت اعلام شد. یک هفته بعد، مردی ایتالیایی که از شهر ووهان چین به ایتالیا بازگشته بود، در بیمارستان بستری شده و به عنوان سومین مورد در ایتالیا تأیید شد. به دنبال این ماجرا خوشه ای از موارد ابتلا به کووید ۱۹ شناسایی شد. با تأیید ۱۶ مورد ابتلا در ۲۱ فوریه و سپس ۶۰ مورد ابتلای دیگر در ۲۲ فوریه و همچنین اولین مورد فوت در لمباردی این خوشه آغاز شد. در ابتدای ماه مارس، ویروس در تمام مناطق ایتالیا گسترش یافته بود.
در ۱ مارس، شورای وزیران به منظور ساماندهی مهار شیوع بیماری، حکمی را تصویب کرد. در این حکم قلمرو ملی ایتالیا به سه منطقه تقسیم شد:
در ۴ مارس، دولت ایتالیا تعطیلی کلیه مدارس و دانشگاه ها را در قلمرو ملی به مدت دو هفته وضع کرد.
شامگاه ۹ مارس، قرنطینه به تمام ایتالیا گسترش یافت. در ۱۹ مارس، درگذشتگان ایتالیا به ۳٬۴۰۵ نفر رسید و با گذر از چین، به نخستین کشور از لحاظ تعداد مرگ تأیید شده در جهان تبدیل شد. در ۲۳ مارس، ایتالیا با ۵۰٬۴۱۸ مورد در جریان (بیش از دو برابر تعداد موارد در جریان هر کشور دیگر)، مرکز جهانی موارد در جریان کرونا ویروس است. با ۶٬۰۷۷ مورد مرگ و ۷٬۴۳۲ مورد بهبودی، تعداد کل موارد تأیید شده ۶۳٬۹۲۷ نفر است.
اولین مورد تأیید شده از همه گیری کروناویروس (COVID-19) در ایالات متحده در ۲۱ ژانویه سال ۲۰۲۰ اعلام شد. حداقل ۷۵۴ مورد تأیید شده و مشکوک در ایالات متحده وجود داشته است که شامل ۲۶ مرگ است که ۱۸ نفر از کشته شدگان در ایالت واشینگتن بودند که ۱۳ نفر از آنها در خانه سالمندان بودند.
در تاریخ ۲۵ فوریه، مقامات بهداشتی آمریکا از جمله مرکز کنترل و پیشگیری بیماری (CDC) گزارش دادند که آنها انتظار همه گیری ویروس را در ایالات متحده داشتند و از دولت های محلی، مدارس و مشاغل خواسته اند تا برنامه هایی از قبیل لغو تجمعات گسترده را اجرا کنند.
در تاریخ ۲ مارس، CDC انتشار تعداد آزمایش های انجام شده را متوقف کرد. در بیشتر مناطق ایالات متحده، آزمایش تا امروز فقط بر روی افراد علامت دار با سابقه سفر به ووهان و سایر نقاط مهم آسیا انجام شده است. در ۷ مارس، مقامات CDC تأیید کردند که ویروس در جامعه رواج دارد - یعنی از فرد به شخص دیگری با منبع ناشناخته منتقل می شود. آنها گفتند که انتقال گسترده ممکن است تعداد زیادی از افراد را به دنبال بستری شدن در بیمارستان و سایر مراقبت های بهداشتی وادار کند، که ممکن است سیستم های مراقبت های بهداشتی را تحت تأثیر قرار دهد.
سازمان بهداشت جهانی از تلاش های مسئولان چینی در مدیریت و مهار اپیدمی سپاسگزاری کرده و رئیس این سازمان، تدروس ادهانوم «از تلاش چین برای مهار اپیدمی ابراز اطمینان کرده» و از عموم خواسته است «آرامش خود را حفظ کنند».
در ۲۴ ژانویه ۲۰۲۰ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از طرف مردم آمریکا در توئیتر از رهبر عالی مقام چین شی جین پینگ تشکر کرد و گفت: «چین کار بسیار سختی کرده است که کروناویروس را مهار کند، ایالات متحده این تلاش و شفافیت را تحسین می کند.»
در ۵ فوریه، وزارت امور خارجه چین اظهار داشت که ۲۱ کشور (از جمله بلاروس، پاکستان، ترینیداد و توباگو، مصر و ایران) کمک هایی به چین ارسال کرده اند.
در ۳۰ ژانویه سازمان کمک های بشردوستانه دایرکت ریلیف با کمک شرکت فدکس، ۲۰۰٬۰۰۰ ماسک صورت به همراه سایر تجهیزات محافظت شخصی، از جمله دستکش و روپوش را با استفاده از پرواز اضطراری به بیمارستان اتحادیه ووهان، که خواستار تهیه این لوازم بودند ارسال کرد. بنیاد گیتس در ۲۶ ژانویه اظهار داشت که ۵ میلیون دلار کمک برای حمایت از عملیات امداد در چین، با هدف کمک به صندوق های اضطراری، و پشتیبانی فنی مرتبط با امدادگران خط مقدم، اهدا خواهد کرد. در ۵ فوریه، بیل و ملیندا مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار کمک مالی را در پاسخ به سازمان بهداشت جهانی، که در همان روز درخواست کمک های مالی به جامعه جهانی را مطرح کرده بود، اهدا کردند. این کمک مالی برای تأمین بودجه تلاش های درمانی و تحقیق در مورد واکسن، و همچنین حفاظت از جمعیت در معرض خطر در آفریقا و آسیای جنوبی، استفاده خواهد شد.
ژاپن در روند هماهنگی پرواز هواپیما برای جمع آوری اتباع ژاپنی مستقر در ووهان، قول داده که این هواپیما ابتدا وسایل کمکی که بنابر گفته توشیمیتسو موتگی وزیر امور خارجه ژاپن، شامل ماسک و لباس محافظ است را برای مردم چین و همچنین برای اتباع ژاپنی ارسال می کند. در ۲۶ ژانویه، این هواپیما وارد ووهان شد و محموله ای شامل یک میلیون ماسک صورت را به این شهر اهدا کرد. همچنین این محموله شامل ۲۰٬۰۰۰ لباس محافظ اهدا شده توسط دولت متروپولیتن توکیو، برای کارمندان پزشکی در سراسر هوبی بوده است.
در ۲۸ ژانویه، شهر میتو ۵۰٬۰۰۰ ماسک به شهر خواهر خود چونگ کینگ اهدا کرد، و در ۶ فوریه، شهر اوکایاما ۲۲٬۰۰۰ ماسک را به لوئویانگ، شهر خواهر خود ارسال کرد. حزب حاکم لیبرال دموکرات در ۱۰ فوریه به صورت نمادین، ۵٬۰۰۰ ین از حقوق ماه مارس هر یک از نمایندگان پارلمان کسر کرد و در مجموع ۲ میلیون ین به چین اهدا کرد. دبیرکل حزب، توشیهیرو نیکای، بیان کرد: برای ژاپن، مشاهده شیوع ویروس در چین، مانند دیدن یک خویشاوند یا همسایه در رنج است. مردم ژاپن مایل به کمک به چین هستند و امیدوارند که شیوع این بیماری در اسرع وقت متوقف شود.
سازمان غیردولتی Peach Wind ژاپن اعلام کرده برای کمک در توزیع ماسک صورت و کالاهای ارسالی این سازمان، یک کارمند را به چین می فرستد.
شماری از سایر کشورها نیز برای کمک رسانی اعلام آمادگی کرده اند. مالزی از اهدای ۱۸ میلیون دستکش جراحی به چین خبر داد. صلیب سرخ فیلیپین نیز ۱٫۴ میلیون دلار ماسک صورت ساخت فیلیپین را به ووهان ارسال کرد. ترکیه تجهیزات پزشکی ارسال کرد. آلمان تجهیزات پزشکی مختلفی از جمله ۱۰٬۰۰۰ لباس محافظت در برابر عفونت را عازم چین کرد. در ۱۹ فوریه، صلیب سرخ سنگاپور اعلام کرد که آنها کمکی به ارزش ۲٫۲۶ میلیون دلار، شامل «خرید و توزیع تجهیزات محافظتی مانند ماسک های جراحی برای کارکنان بیمارستان و سایر کارمندان بخش مراقبت های بهداشتی» را به چین ارسال می کنند. این کمک همچنین شامل «خرید و توزیع اقلام بهداشتی و آموزش بهداشت در هفت خانه بهزیستی در تیانجین و نان نینگ» خواهد بود.
از بانک جهانی به دلیل تأمین نکردن به هنگام تمهیدات مالی اضطراری برای پاندمی انتقاد شده است.
از وزارت بهداشت و رفاه دولت کره جنوبی به دلیل انجام یک طرفه مشاوره تلفنی و تجویز بدون مشورت با اتحادیه پزشکی و نیز محدود نکردن جابجایی ها از چین علی رغم هشدارهای مکرر و اعتراض جامعه انتقاد شده است.
در ۶ام مارس حدود ۲۹۱ میلیون کودک و جوان به دلیل تعطیلی گسترده آموزشگاه ها توسط دولت ها به منظور کند کردن شیوع کرونا به اجبار از حضور در مدرسه محروم شدند. نوزده کشور تمام مدرسه ها در قلمرو خود را تعطیل کردند و این باعث ضربه به دانش آموزان پایه های پیش دبستانی تا دبیرستان گردید.
اپیدمی نزدیک عید چونیون سال نو چینی اتفاق افتاد و سبب شد بسیاری از رویدادهای دسته جمعی توسط حاکمیت های ملی و محلی کنسل شوند و شرکت های خصوصی مغازه هایشان را ببندند و جاذبه های گردشگری مثل دیزنی لند هنگ کنگ و دیزنی لند شانگهای تعطیل شوند.
به گفته تدروس آدهانوم رئیس کل سازمان بهداشت جهانی، تقاضا برای تجهیزات حفاظتی شخصی ۱۰۰ برابر شده است. قیمت های این تجهیزات بیست برابر قیمت عادی شده است و بسته های آیتم های پزشکی با تأخیر چهار تا شش ماهه به دست می رسند.
شماری از کشورها اعلامیه های رسمی ای منتشر کردند که در آن دربارهٔ سفر به استان ووهان و / یا استان هوبئی هشدار دادند. از مسافرانی که به سرزمین اصلی چین مسافرت کرده اند، درخواست شده است که حداقل دو هفته سلامت خود را تحت نظر داشته باشند و هرگونه علائم ویروس را به خود گزارش دهند. به هر کسی که خود را مشکوک به حمل ویروس می داند، توصیه شده است که به جای مراجعه مستقیم و حضوری به کلینیک، ماسک محافظ بپوشد و تلفنی از یک پزشک مشاوره بخواهد. در صنعت حمل و نقل و توریسم، برای سفرها و رزروها در سرزمین اصلی چین یا توسط افرادی از سرزمین اصلی چین، خدمات استرداد هزینه های دریافت شده و خدمات لغو بدون هزینه ارائه شده است. در فرودگاه ها و ایستگاه های قطار، برای شناسایی ناقلین ویروس، دمای بدن افراد را اندازه می گیرند و اعلامیه های بهداشتی و تابلوهای اطلاع رسانی نصب کرده اند.
در پی گسترش این ویروس، بازار بورس چین با ده درصد سقوط، ۳۹۳ میلیارد دلار از ارزش خود را از دست داد. همچنین هزاران فروشگاه بین المللی در چین از جمله مک دونالد و استارباکس شعبه های خود را تعطیل کردند.
به دنبال اتخاذ محدودیت مسافرت، ترس از شیوع بیماری و ممنوع شدن تورهای داخلی و خارجی، به گردشگری چین ضربه شدیدی وارد شد.
استرالیا به همراه چین و هنگ کنگ یکی از سه کشوری است که بدترین آسیب اقتصادی را در اثر همه گیری دیده است. وزیر خزانه داری استرالیا اعلام کرده است که به دلیل شیوع بیماری این کشور دیگر قادر به حفظ بودجه متوازن نیست. دلار استرالیا به کمترین ارزش خود پس از رکود بزرگ مالی رسید. سوم مارس بانک رزرو استرالیا به عنوان نخستین بانک مرکزی در پاسخ به شیوع گسترده بیماری، نرخ بهره بانکی را کاهش داد. نرخ بهره رسمی بین ۰٫۲۵ درصد تا ۰٫۵ درصد کاهش یافت.
پروازهای مستقیم شرکت هواپیمایی چاینا ایرلاینز به مقصد رم متوقف شدند.
شینزو آبه نخست وزیر ژاپن گفت «ویروس کرونای جدید تأثیر شدیدی بر گردشگری، اقتصاد و جامعه ما به طور کلی گذاشته است».
در ۵ فوریه، هیوندای موتور به دلیل نبود قطعه مجبور شد تولید در کره جنوبی را به حالت تعلیق درآورد.
| [
{
"answer1": "این بیماری برای اولین بار در دسامبر ۲۰۱۹ در شهر ووهان استان هوبئی، کشور چین شناسایی شد.",
"answer2": "در ۱۱ مارس، سازمان جهانی بهداشت شیوع بیماری را دنیاگیری اعلام کرد.",
"distance": 88,
"question": "اولین بار بیماری کرونا در کجا شناسایی شد و سازمان جهانی بهداشت چه زمانی شیوع بیماری را دنیاگیری اعلام کرد؟"
},
{
"answer1": "ووهان در ۲۳ ژانویه قرنطینه شد و بر اساس آن، تمام حمل ونقل های عمومی به داخل و خارج از ووهان به حالت تعلیق درآمد.",
"answer2": "در ۴ مارس، دولت ایتالیا تعطیلی کلیه مدارس و دانشگاه ها را در قلمرو ملی به مدت دو هفته وضع کرد.",
"distance": 7167,
"question": "در کدام شهر چین حمل و نقل عمومی به حالت تعلیق درآمد و چرا دولت ایتالیا کلیه مدارس و دانشگاه ها را تعطیل کرد؟"
},
{
"answer1": "اما احتمالاً منبع اصلی ویروس خفاش های از نوع نعل بینی هستند.",
"answer2": "در ۲۴ ژانویه ۲۰۲۰ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از طرف مردم آمریکا در توئیتر از رهبر عالی مقام چین شی جین پینگ تشکر کرد و گفت: «چین کار بسیار سختی کرده است که کروناویروس را مهار کند، ایالات متحده این تلاش و شفافیت را تحسین می کند.»",
"distance": 5383,
"question": "مبدأ احتمالی ویروس کرونا چیست و از چه کسی در توییتر به خاطر مهار کرونا تشکر شد؟"
},
{
"answer1": "اولین مرگ تأیید شده در اثر عفونت کروناویروس در ۹ ژانویه رخ داده است.",
"answer2": "اولین مورد تأیید شده از همه گیری کروناویروس (COVID-19) در ایالات متحده در ۲۱ ژانویه سال ۲۰۲۰ اعلام شد.",
"distance": 6012,
"question": "اولین مرگ تایید شده بر اثر ویروس کرونا چه زمانی رخ داد و اولین مورد ابتلا در ایالات متحده چه زمانی اعلام شد؟"
},
{
"answer1": "بیمارستان هاوشن شان برای مقابله با همه گیری و قرنطینه بهتر بیماران ساخته شده است.",
"answer2": "این کمک مالی برای تأمین بودجه تلاش های درمانی و تحقیق در مورد واکسن، و همچنین حفاظت از جمعیت در معرض خطر در آفریقا و آسیای جنوبی، استفاده خواهد شد.",
"distance": 4935,
"question": "بیمارستان هاوشن شان برای چه هدفی ساخته شد و کمک مالی بنیاد گیتس برای چه مواردی استفاده می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
540 | : زبان ترکی آذربایجانی
زبان ترکی آذربایجانی یا زبان آذربایجانی زبانی از خانواده زبان های ترکی است که با دو گویش در جمهوری آذربایجان و مناطق آذربایجانی نشین ایران تکلم می شود. عمده تفاوت بین دو گویش در تلفظ برخی واژگان، وام واژگان روسی ، فارسی، عربی و انگلیسی و تفاوت هایی مختصر در چند مورد دستوری است. این زبان در جمهوری آذربایجان زبان رسمی و در داغستان یکی از زبان های رسمی مصوب فدراسیون روسیه است. زبان ترکی آذربایجانی بخشی از شاخه زبان های اغوز زبان های ترکی است و به ترکی استانبولی و ترکمنی بسیار نزدیک است. ترکی آذربایجانی به عنوان زبان گفتاری همچنین در نواحی شرقی ترکیه و جنوب گرجستان و داغستان رایج است. زبان ترکی آذربایجانی از زبان های فارسی و عربی در واژگان، سامانه آوایی و دستوری اثر پذیرفته است. در ایران، شهرهای تبریز، ارومیه و اردبیل به ترتیب بزرگترین شهرهایی اند که ترکی آذربایجانی در آن ها تکلم می شود.
"ترکی آذربایجانی" یکی از زبان های ترکی تبار و زبان اغلب مناطق ترک نشین ایران از جمله آذربایجان است. این زبان در کنار ترکی استانبولی و گاگائوز در زیرشاخه غربی از گروه زبان های اوغوز قرار می گیرد. ترکی خراسان و ترکمنی زیر شاخه شرقی زبان های اوغوز را تشکیل می دهند.
مهم ترین گویش های زبان ترکی آذربایجانی موجود در ایران عبارتند از:
در مورد شمار سخنگویان به زبان ترکی آذربایجانی، اتفاق نظر وجود ندارد و برآوردها ناهمسانند. بنیاد این تفاوت، ارائه نشدن آمار رسمی از سوی ایران و ترکیه و عراق است. تمامی ارقام ارائه شده بر پایه برآوردها است. اتنولوگ یکی از معتبرترین مراجع آمارهای زبانی، جمعیت گویشوران تمام لهجه ها و گروه های این زبان (شامل دو زیرگروه اصلی آذری شمالی و آذری جنوبی و گویش سلجوقی) در سال ۲۰۱۸ میلادی را در مجموع اندکی بیش از ۲۳ میلیون نفر برآورد کرده است. تمامی آذری های جمهوری آذربایجان، ایرانیان آذری، ترکمنهای عراق و سوریه، آذری های روسیه و ترکیه و آمریکا و سایر اقلیت های آذری زبان در تمام دنیا در این برآورد منظور شده اند. سایت اتنولوگ، گویش سلجوقی این زبان را در حال حاضر منقرض اعلام کرده است.
اتنولوگ، جمعیت آذریزبانان ایرانی را در سال ۲۰۱۶ میلادی را ۱۰٬۹۰۰٬۰۰۰ برآورد کرده، و گسترش آن را در شمال (غربی) و مرکز ایران می داند.
منابع پژوهشی دیگری جمعیت گویشوران زبان ترکی آذربایجانی در ایران را ۱۵ میلیون نفر ذکر می کنند. کتابچهٔ سازمان سیا، شمار سخن گویان ترکی آذربایجانی در ایران را معادل ۱۶٪ کل جمعیت این کشور تخمین زده است . برآورد دانش نامهٔ زبان کمبریج برای سال ۱۹۸۶، ۱۲ میلیون در کل و ۷ میلیون در ایران (۱۵٪) بوده است (با احتساب قشقایی ها). دانش نامهٔ بین المللی زبان شناسی نیز در برآورد سال ۱۹۸۶، تعداد سخنگویان این زبان را در ایران ۷٬۷۶۰٬۰۰۰ نفر (۱۶٪ درصد) برآورد می کند که به تخمین دانش نامهٔ زبان کمبریج بسیار نزدیک است. در تخمین های دیگری مانند سایت اتنولوگ جمعیت ایرانیان آذری ۱۵٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر اعلام کرده است. هم چنین، سازمان سیا در سال ۲۰۰۸ جمعیت ترک زبانان جمهوری آذربایجان را ۹۰٫۳٪ از مردم آن کشور گزارش کرده است.
بیوک رسول اوغلو است که در سال ۱۹۹۶ طی مقاله ای منتشر و اعلام داشته است که این دسته بندی بر اساس ملاحظات میدانی و بر مبنای ۱- مشخصات آوایی، ۲- ویژگی های جغرافیایی مناطق و ۳- قواعد زبانی (قواعد کلی و هماهنگی اصوات) می باشد. بیوک رسول اوغلو لهجه های ترکی آذربایجانی در ایران را به ۸ گروه به شرح زیر دسته بندی کرده است (در مقاله اصلی لهجه نهم لهجه خلج نامیده شده در حالی که زبان خلجی یک زبان مستقل است):
زبان ترکی آذربایجانی در شمال غربی ایران به ۸ لهجه یا گویش اصلی تقسیم می شود:
همچنین آکوپ دیل آچار، زبان شناس ترکیه ای، لهجه ترکی آذربایجانی ایران را به ۹ گروه جغرافیایی به شرح زیر دسته بندی کرده است:
اطلاعات بیشتری در مورد چگونکی این دسته بندی و استناد علمی آن ها در دست نیست.
لهجه های ترکی آذربایجانی در جمهوری آذربایجان با توجه به ویژگی های جغرافیایی و تاریخی به چهار گروه تقسیم شده اند:
تفاوت این لهجه ها در برخی آواها، صداها و نحوه ادای برخی صامت ها و مصوت ها است.
زبان ترکی آذربایجانی پس از زبان ازبکی دومین زبان از زبان های ترکی باشد که از فارسی بیشترین تأثیر را گرفته است. این تأثیر بیشتر در واج شناسی، مجموعه لغات و ساختار بوده است و به صورت کمتر در صرف این زبان بوده است. تأثیر عناصر زبان های ایرانی بر آغوزی از آسیای میانه آغاز شده است.
اگر چه خطر انقراض، زبان ترکی آذربایجانی در ایران را تهدید نمی کند ولی آسیب ها و چالش های عمده ای دارد:
۱- گسترش پدیده زبان ترکی آذری فارسیزه شده: پدیده «زبان فآذری» (یعنی فارسی + آذری یا ترکی فارسیزه شده) به زبان ترکی آمیخته با واژگان و دستور زبان فارسی گفته می شود که از نظر شکل و محتوا تهی شده و بر اثر ترکیب مفرط و لجام گسیخته با زبان فارسی به شکل زبانی فاقد ساختار، قاعده و پویایی در آمده است (زبان مختلط). گسترش پدیده فآذری به ویژه در میان جمعیت های مهاجر به کلان شهرها، بزرگ ترین تهدید پیش روی زبان ترکی آذربایجانی است چرا که آن زبان را از درون تهی و گویشوران آن را به فراموشی تدریجی زبان مادری و جایگزینی آن با زبان غالب (فارسی) سوق می دهد.
۲- نازایی زبانی: فقدان مراکز علمی، پژوهشی به همراه عواملی مانند فراموشی و رقیق تر شدن زبان مادری (پدیده فآذری) در روند انتقال شفاهی از یک نسل به نسل دیگر و عدم امکان معادل سازی و معادل یابی برای موضوعات، مفاهیم و اشیای جدید، می تواند آن زبان مادری را به زبانی نازا و ایستا تبدیل کند. عدم انتقال نسلی و نازایی زبانی می تواند در یک بازه زمانی طولانی، یک زبان را به گویش تبدیل کند و یا حتی منجر به مرگ تدریجی آن زبان شود. به طور نمونه، زبان های مازنی و گیلکی دست کم در مناطق شهری در طی دهه های اخیر تبدیل به گویش و لهجه شده اند که بر پایه تعاریف زبان شناسی، دیگر به سختی می توان آن ها را زبان نامید.
۳- فقدان زبان و الفبای معیار و انشقاق زبانی: در کشورهای وسیعی مانند آمریکا، روسیه و چین نظام آموزشی و رسانه های سراسری، نقش مهمی در کم رنگ کردن لهجه های مختلف زبان های انگلیسی، روسی و چینی و تقویت یک لهجه استاندارد برای زبان های مادری ایفا کردند. در آذربایجان ایران اما عکس این موضوع را شاهد هستیم به طوری که به علت نبود رسانه های حرفه ای، نظام آموزشی و الفبای استاندارد و یکسان به زبان ترکی، لهجه های مختلف زبان ترکی (به طور مثال ترکی قشقایی و ترکی خلجی) در درک و فهم یکدیگر دچار مشکل بوده و در حال تبدیل شدن به زبان هایی مجزا (زبان قشقایی و زبان خلجی) هستند.
۴- نگاه کلیشه ای و منفی: در گفتمان غالب در ایران، تصور می شود که زبان ترکی آذربایجانی، ضعیف، فاقد پتانسیل، غیرعلمی و غیرادبی است.
۵- نگاه امنیتی: توجه و اهتمام به این زبان، معادل تقویت واگرایی و نشانه ای از جدایی طلبی تلقی می شود.
همچنین به عقیدهٔ برخی کارشناسان و پژوهشگرهای حوزه تاریخ و فرهنگ بومی زبان ترکی آذربایجانی شمال استان همدان آسیب دیده است که بخشی از علل آن به بطن جامعه ترک زبانان شهرستان های شمالی استان همدان برمی گردد. به مرور زمان، واژه های زبان ترکی در معرض فراموشی قرار گرفته است و کلماتی از دیگر زبان ها، از جمله فارسی و عربی و ترکی استانبولی در میان لهجه های ترک زبان این استان رسوخ یافته است.
تاریخ چه نگارش به زبان آذربایجانی به سده چهاردهم میلادی باز می گردد. امروزه در آذربایجان ایران از خط عربی یا فارسی برای نگارش استفاده می شود و در کشور جمهوری آذربایجان پس از کنار گذاشتن خط نوشتاری سیریلیک (کریل) مانند ترکیه از خط لاتین بهره می گیرند.
گفتنی است که همخوان H در زبان های ترکی وجود نداشته و بخش بزرگی از واژگانی که این همخوان در آن ها بکار رفته وامواژه اند و در بقیه نیز بر اثر تغییرات زبانی این همخوان به آن ها افزوده شده است.
در سده ۱۹ میلادی افرادی مسئلهٔ تغییر الفبای ترکی آذربایجانی را مطرح کردند. میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۸۷۸) و جلیل محمد قلی زاده از این دسته افراد بودند. البته این امر با مخالفت شدید گروه های دیگر از جمله برخی فرهنگیان و روحانیان روبرو شد. صرف نظر از دغدغهٔ روحانیان که معتقد بودند تغییر خط ارتباط مردم را با قرآن و دیگر متون دینی قطع خواهد کرد برخی اهالی فرهنگ اعتقاد داشتند که خط بخشی از هویت هر قوم را تشکیل می دهد و از آنجایی که چند صد سال است که تمام متون ادبی ترکی و هزاران هزار کتاب در این خط تألیف شده اند تغییر خط به نوعی یک گسستگی فرهنگی به وجود خواهد آورد. این مسئله در دورهٔ بسیار کوتاه جمهوری دمکراتیک آذربایجان (۱۹۱۸-۱۹۱۹) نیز مطرح گشت. بعد از پیروزی بلشویک ها چندین روزنامه به خط لاتین در باکو چاپ می شد؛ ولی خط عربی هنوز به کار گرفته می شد. در سال ۱۹۲۴ نریمان نریمانف رهبر بلشویک آذربایجان توانست قانون استفاده از لاتین در امور دولتی را به تصویب مجلس جمهوری آذربایجان شوروی برساند.
در سال ۱۹۲۶ اولین کنفرانس ترک شناسی در باکو برگزار شد. گردآمدگان تصمیم گرفتند که خط لاتین را خط مورد استفادهٔ تمام ترک زبانان آذربایجانی جهان اعلام کنند. دو سال بعد به رهبری آتاترک اصلاح خط در ترکیه به اجرا گذاشته شد و الفبای لاتین جایگزین الفبای عثمانی (عربی) گردید. در همین سال کمیته ای به نام "یئنی اَلیفبا" (الفبای جدید) در مسکو به تدوین الفبای یکدستی پرداخت که در تمامی جمهوری های ترک زبان اتحاد جماهیر شوروی (آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان) استفاده شود. این الفبا به مدت بیش از ده سال مورد استفاده بود.
در سال ۱۹۳۹ الفبای لاتین کنار گذاشته شده و خط سیریلیک روسی جایگزین خط لاتین گردید. همچنین تدریس زبان روسی در تمام مدارس اجباری اعلام شد. سیاست تجزیه کردن ملت ها و ممانعت از احساسات ملی گرایانه می تواند از دلایل تغییر دوبارهٔ خط در این دوره و عدم هماهنگی بین گروه های زبانی مشترک در تدوین الفبای جدید باشد. ترس استالین که از اتحاد و قدرت گرفتن دوبارهٔ مسلمانان -که اغلب آن ها ترک بودند- سرکوب زبان های غیرروس در محدودهٔ جغرافیای اتحاد شوروی با جایگزینی زبان روسی به شدت ادامه یافت که تا سقوط این اتحادیهٔ در ۱۹۹۱ ادامه داشت؛ ولی بعضی از این جمهوری ها پس از استقلال خود در سال ۱۹۹۱ الفبای خود را دوباره به لاتین بر گرداندند.
در سال ۱۹۹۱ پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان الفبای لاتین دوباره رسمی و الفبای سیریلیک کنار گذاشته شد. آثار مکتوب زیادی به زبان آذربایجانی با الفبای عربی بر جای مانده است که تمامی این کتب هنوز به خط لاتین در دسترس نیستند. خط لاتین آذربایجانی با چند حرف اضافه (x,q، ə) یعنی (اَ، ق، خ) اندکی با خط لاتین ترکی استانبولی متفاوت است. در ایران زبان آذربایجانی با الفبای عربی نوشته می شود. البته از الفبای لاتین نیز بعضاً در اینترنت استفاده می شود. در حال حاضر زبان های ترکی که از الفبای لاتین استفاده می کنند، عبارتند از ترکی آذربایجانی (جمهوری آذربایجان)، ترکی ترکیه، ترکمنی، قزاقی، ازبکی، اویغوری (بخشا) و تاتاری.
دستور زبان ترکی آذربایجانی متأثر از هم آوائی صوتی حروف است. در زبان ترکی آذربایجانی صداهای خشن (O,U،A,I) و صداهای نازک (Ö,Ü،E,Ə، İ) نمی توانند در ریشه یک واژه با هم مخلوط شوند و با همان ترتیب فوق در کلمه می آیند. مانند Gözəllik و Ayrılıq. واژه های بیگانه نیز تا حد امکان تحت تأثیر این قانون قرار می گیرند. مانند کلمه عربی حسین (Hoseyn) که در ترکی Hüseyn و کلمه عربی عباس (Əbbas) که در ترکی (Abbas) گفته می شود. گروهی از ترکی آذربایجانی زبانان هنگام صحبت کردن به زبان های دیگری، ناخودآگاه از این قانون طبیعی زبان خود پیروی می کنند.
زبان ترکی آذربایجانی همانند سایر شاخه های زبان ترکی از نظر ساختاری جزو زبانهای التصاقی به شمار می آید. در این زبان ریشه یک فعل یا یک اسم را می توان با اضافه کردن پسوندهای متعدد تغییر زمانی، جمعی و صفتی داد.
افعال متعدی در ترکی آذربایجانی با اضافه کردن پسوند به افعال لازم ساخته می شود. به طور مثال:
اوخشاماق=شبیه بودن ← اوخشاتماق= شبیه کردن
افعال متعدی درجه دو و درجه سه نیز قابل ساخت است: یازماق = نوشتن (متعدی)← یازدیرماق = نویساندن (متعدی درجه دو)← یازدیرتماق = وسیله نوشتن کسی را فراهم کردن (متعدی درجه سه).
زبان ترکی آذربایجانی پس از زبان ازبکی دومین زبان از زبان های ترکی باشد که از فارسی بیشترین تأثیر را گرفته است. این تأثیر بیشتر در واج شناسی، مجموعه لغات و ساختار بوده است و به صورت کمتر در صرف این زبان بوده است. تأثیر عناصر زبان های ایرانی بر آغوزی از آسیای میانه آغاز شده است.
ازسوی دیگر زبان فارسی نیز وام واژه هایی را از زبان ترکی گرفته است. در طول تاریخ، سرزمین فارسی زبانان، از جمله فلات ایران، شاهد فرمانروایی سلسلسه هایی با منشأ ترکی بوده است و این عامل بر تأثیر متقابل زبان های فارسی و ترکی برهم مؤثر بوده است. غزنویان، سلجوقیان، تیموریان، صفویان و قاجاریان هر یک تأثیر و ردپایی از خود بر فرهنگ و ادبیات فارسی گذاشته اند.
جمله های مرکب در ترکی تحت تأثیر زبان فارسی تغییر بنیادینی کرده است. خیلی از حروف ربط در زبان ترکی از پارسی وام گرفته شده است :ü (و) ve (و)، ya (یا)، ägär (اگر)، čünki (چونکه), gah . . . gah (گه گاه)، häm (هم، نیز)، hämčinin (همچنین)، häṛčänd (هرچند)، härgah (هرگاه)، nä . . . nä (نه ..نه)، näinki (نه اینکه)، yainki (یعنی که)، y axud(یا)، zira (زیرا)، bälkä (بلکه)، hämišä (همیشه)، mägär (مگر).
بیشتر این حروف ربط با توجه ساختار متفاوت ترکی، در ترکی وجود ندارند و برخی هم وجود دارند اما به صورت مستقل نمی توانند بکار روند و تنها در جمله یا عبارت مرکب به انتهای فعل یا اسم می چسبند. به عنوان مثال در ترکی نمی توانید بگویید اگر الف و ب (if a and b) چرا که حرف ربط "و" وجود ندارد و همچنین معادل حرف ربط "اگر" در ترکی (سه) فقط به انتهای فعل می چسبد. به همین دلایل زبان ترکی عثمانی، ازبکی، ترکی آذری تحت تأثیر زبان فارسی تغییرات بنیادینی کرده است؛ مانند نمونه های زیر:
از نگاه ریخت شناسی یا مورفولوژی: کاربرد بسیاری از پسوندهای فارسی، مانند -باز، -ستان، -دار، -دان، -پرست، -کار، -گر و پیشوندهای فارسی مانند بی-، با- و نا- مانند «قماربار»، «همکار»، «بی ادب» یا «نامرد.» کاربرد وجه التزامی مشابه فارسی مانند «آلام» به جای «آلسام» (؟) (بخرم) که بنظر می رسد مخصوص ترکی آذری ایران باشد. در صفت تفضیلی و عالی پرهیز از ادات «داها» و «ان» (تر، ترین)، مانند «بو اوندان یاواشدی» به جای «بو اوندان داها یاواشدیر» (این از آن آهسته تر است) و «لاپ گؤزل طبیعت» به جای «ان گؤزل طبیعت» (زیباترین طبیعت). با توجه به اینکه درترکی استانبولی زمان حال کامل(ماضی نقلی) وجود ندارد برخی حتی احتمال می دهند که صرف ماضی نقلی مانند «گلمیشم» یا «گلیپسن» (آمده ام، آمده ای) که در ترکی ترکیه موجود نیست، نتیجهٔ تأثیر فعل ماضی نقلی در زبان فارسی است.
زبان ترکی آذربایجانی مانند سایر زبان های ترکی از لحاظ واژه تحت تأثیر فارسی قرار گرفته است و وام واژه هایی از فارسی وارد این زبان شده اند. برای نمونه:
اولین شکل شناخته شده در ادبیات آذربایجانی مربوط به شیخ عزالدین پورحسن اسفراینی که یک دیوان شامل غزل فارسی و ترکی آذری سروده بود. غزل های ترکی آذربایجانی خود را تحت نام حسن اوغلو ثبت کرده است.
در قرن چهاردهم میلادی آذربایجان، قفقاز و بخش های غربی ایران تحت سلطه حکومت های قره قویونلو و آق قویونلو بود. در دوران این حکومت ها شاعرانی مانند قاضی برهان الدین، حبیبی و جهانشاه قراقویونلو با تخلص "حقیقی" زندگی می کردند؛ که نخستین آثار ترکی آذری را در آن دوران از خود به جا گذاشته اند. اواخر قرن چهاردهم، زمان ظهور یکی از بزرگترین شعرای آذربایجانی، عمادالدین نسیمی بود؛ دیوان اشعار وی از بزرگترین دیوان شعرهای زبان های ترکی به شمار می رود. آموزه های صوفی و عرفانی از اواخر قرن ۱۴اُم تا اوایل قرن ۱۵اُم میلادی رواج داشت عمادالدین نسیمی یکی از برجسته ترین استادان دیوان ادبیات در تاریخ ادبی زبان های ترکی تبار بوده است. وی به زبان فارسی و عربی نیز آثاری داشته است. پس از معرفی سبک دیوان ادبیات و غزل، عمادالدین نسیمی در قرن ۱۵اُم، شاعران مشهور آذربایجانی چون شاه اسماعیل خطایی، قاسم انوار و محمد فضولی ادبیات آذربایجانی را گسترش دادند.
کتاب دده قورقود نیز نام یکی از قدیمی ترین داستان های اسطوره ای ترک های اغوز است که در حدود قرن شانزده میلادی به صورت مکتوب در آمده است. این مجموعه از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعه پر ارزشی است که زندگی، ارزش های اجتماعی و باورهای ایل های ترکی را نشان می دهد. قدمت داستان ها مربوط به قرن های چهاردهم و پانزدهم میلادی می باشد.
شاعر قرن ۱۶اُم آذربایجانی، محمد فضولی غزل های فلسفی، تغزلی و بزمی خود را در زبان های ترکی آی، عربی و فارسی می سرود. وی با بهره گیری از سنت های زیبای ادبی از محیط خود، و پیروی از میراث پشتیبانش، موجب شد تا فضولی به یکی از چهره های برجسته ادبی جامعه ادبیات آذربایجانی تبدیل شود. از محمد فضولی دیوان غزل و قصیده ای به یادگار مانده است.
سبک شاعران آذربایجانی در ادامه قرن ۱۶اُم به سمت عاشیق ها رفت و قرن شانزدهم پس از تثبیت سیطره سلسله صفوی بر ایران قویاً توسعه یافت؛ و شاه اسماعیل یکم با تخلص خطایی و بعد با پیدایش "سبک قوشما فرزند شاه اسماعیل، شاه تهماسب و بعدتر شاه عباس دوم نیز در گسترش ادبیات آذربایجانی کوشید.قوسی تبریزی از شاعران مشهور آذری زبان دو نسخه از دیوان ترکی آذربایجانی از وی به جا مانده است و صائب تبریزی شاعر تبریزی تبار اهل اصفهان نیز از معروف ترین شاعران عصر کلاسیک می باشند که هفده غزل به زبان ترکی آذربایجانی سروده است.
ادبیات شفاهی مردم آذربایجان به قسمتی از ادبیات مردم آذری، باورهای عامه، افسانه ها، داستان ها، موسیقی، ضرب المثل ها و رسوم های دهان به دهان یا سینه به سینه یا نسل به نسل از نسل های گذشته بجا مانده گفته می شود.
ادبیات شفاهی و عاشیقی آذربایجانی به علت مردمی بودن، توانسته است بالندگی خود را بسیار خوب حفظ کند. داستان های کاملی چون کوراوغلو و اصلی و کرم با سوژه های بسیار متفاوتی به طور زنده توسط هنرمندان مردمی پدید آمده اند. این داستان ها برای اولین بار در قرن بیستم به صورت کتبی در آمده و مانند بسیاری از آثار ادبی جمع آوری شده اند.
بایاتی ها یا دوبیتی های شفاهی آذربایجان از غنای بالایی برخوردارند. ادبیات و موسیقی عاشیق ها با قدمتی دیرینه جایگاه و تقدس خاصی بین ترک زبان ها و آذربایجانیان دارد. "آتالار سؤزو" یا امثال زبان ترکی که عموماً پندهایی عاقلانه و انسانی است. آغیلار (مرثیه ها) و لایلالار نیز قسمتی از ادبیات شفاهی ترکی آذربایجانی را تشکیل می دهند. داستان های فولکلوری چون کوراوغلو، اصلی و کرم، آرزی و قمبر، عباس و کولگز، عاشیق غریب، قاچاق نبی،... از غنای ادبیات شفاهی مردم آذربایجان آذربایجان سخن می گویند.
شمارش اعداد از عدد یازده به بعد در زبان ترکی آذربایجانی تابع قاعده معینی است و از لحاظ دستوری و نوشتاری مطلقاً استثنایی در آن وجود ندارد. به همین دلیل یادگیریِ آن آسان است. اعداد شامل: بیر (۱)، ایکی (۲)، اوچ (۳)، دؤرد (۴)، بئش (۵)، آلتی (۶)، یئددی (۷)، سککیز (۸)، دوققوز (۹) است. برای نمونه به این نام گذاری ها توجه کنید:
از لحاظ محاوره و گفتگوی شفاهی به این زبان در ایران و در بعضی از مناطق جمهوری آذربایجان استثنایی وجود دارد؛ و آن کاربرد کلمه فارسی هشتاد به جای کلمه ترکی آن یعنی سکسن است. البته کلمه هشتاد در این حالت تابع قواعد شمارش اعداد در ترکی آذربایجانی است. این استثنا در مورد آذربایجانی های شرق ترکیه، گرجستان، داغستان و مناطق شمالی جمهوری آذربایجان صادق نیست.
چگونگی نامگذاری، شمارش و بیان اعداد در ترکی آذربایجانی در جدول زیر ارائه شده است.
صفت ها که ویژگی و حالت اسم (موصوف) را بیان می کند اغلب به همراه اسم می آیند. صفت در ترکی آذربایجانی قبل از اسم (موصوف) می آید: ساری آلما (سیب زرد)
| [
{
"answer1": "عمده تفاوت بین دو گویش در تلفظ برخی واژگان، وام واژگان روسی ، فارسی، عربی و انگلیسی و تفاوت هایی مختصر در چند مورد دستوری است.",
"answer2": "در ایران، شهرهای تبریز، ارومیه و اردبیل به ترتیب بزرگترین شهرهایی اند که ترکی آذربایجانی در آن ها تکلم می شود.",
"distance": 532,
"question": "تفاوت اصلی بین گویش های ترکی آذربایجانی در جمهوری آذربایجان و ایران چیست و این زبان در کدام مناطق ایران بیشتر رواج دارد؟"
},
{
"answer1": "زبان ترکی آذربایجانی بخشی از شاخه زبان های اغوز زبان های ترکی است و به ترکی استانبولی و ترکمنی بسیار نزدیک است.",
"answer2": "اتنولوگ یکی از معتبرترین مراجع آمارهای زبانی، جمعیت گویشوران تمام لهجه ها و گروه های این زبان (شامل دو زیرگروه اصلی آذری شمالی و آذری جنوبی و گویش سلجوقی) در سال ۲۰۱۸ میلادی را در مجموع اندکی بیش از ۲۳ میلیون نفر برآورد کرده است.",
"distance": 955,
"question": "زبان ترکی آذربایجانی در دسته بندی زبان های ترکی در کدام شاخه قرار دارد و چه تعداد گویشور در سال ۲۰۱۸ داشت؟"
},
{
"answer1": "۱- گسترش پدیده زبان ترکی آذری فارسیزه شده: پدیده «زبان فآذری» (یعنی فارسی + آذری یا ترکی فارسیزه شده) به زبان ترکی آمیخته با واژگان و دستور زبان فارسی گفته می شود که از نظر شکل و محتوا تهی شده و بر اثر ترکیب مفرط و لجام گسیخته با زبان فارسی به شکل زبانی فاقد ساختار، قاعده و پویایی در آمده است (زبان مختلط).",
"answer2": "میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۸۷۸) و جلیل محمد قلی زاده از این دسته افراد بودند.",
"distance": 2842,
"question": "چه عواملی باعث آسیب پذیری زبان ترکی آذربایجانی در ایران می شوند و نام دو تن از افرادی که در قرن نوزدهم به تغییر الفبای ترکی آذربایجانی پرداخته اند چه بود؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۹۹۱ پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان الفبای لاتین دوباره رسمی و الفبای سیریلیک کنار گذاشته شد.",
"answer2": "در زبان ترکی آذربایجانی صداهای خشن (O,U،A,I) و صداهای نازک (Ö,Ü،E,Ə، İ) نمی توانند در ریشه یک واژه با هم مخلوط شوند و با همان ترتیب فوق در کلمه می آیند.",
"distance": 685,
"question": "در جمهوری آذربایجان چه زمانی الفبای لاتین جایگزین سیریلیک شد و ویژگی دستور زبان ترکی آذربایجانی که به صورت قانون وجود دارد چیست؟"
},
{
"answer1": "افعال متعدی در ترکی آذربایجانی با اضافه کردن پسوند به افعال لازم ساخته می شود.",
"answer2": "در دوران این حکومت ها شاعرانی مانند قاضی برهان الدین، حبیبی و جهانشاه قراقویونلو با تخلص \"حقیقی\" زندگی می کردند؛ که نخستین آثار ترکی آذری را در آن دوران از خود به جا گذاشته اند.",
"distance": 3012,
"question": "چگونگی ساخت افعال متعدی در ترکی آذربایجانی چگونه است و چه شاعرانی از قرن چهاردهم میلادی در زمینه ادبیات ترکی آذربایجانی فعالیت داشته اند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
541 | : حافظه نهان (رایانش)
در رایانش، حافظه نهان ( , یا در AUE) سخت افزار یا نرم افزاری است که اطلاعات را ذخیره می کند به طوری که درخواست های آینده برای داده ای می تواند سریع تر انجام شود؛ داده ذخیره شده در حافظه نهان ممکن است نتیجه محاسبات قبلی یا یک کپی از اطلاعات ذخیره شده در جای دیگر باشد. یک عملیات موفق در حافطه نهان هنگامی رخ می دهد که اطلاعات درخواست شده در حافظه موقت موجود باشد، در حالی که اگر آن اطلاعات در حافطه یافت نشود عملیات ناموفق است. عملیات موفق در حافظه پنهان برای خواندن داده از این حافظه به کار گرفته می شود، که سریع تر از جمع آوری یک نتیجه یا خواندن از یک حافظه کندتر است؛ بنابراین، درخواست های بیشتری که توسط حافظه پنهان ارائه پاسخ داده شود، باعث بالا رفتن سرعت سیستم عامل می شود.
برای مقرون به صرفه بودن و برای استفاده کارآمد از داده، حافظه های نهان باید نسبتاً کوچک باشند. با این وجود، حافظه های پنهان خود را در بسیاری از زمینه های محاسبات نشان داده اند، زیرا نرم افزارهای کاربردی رایج به مقادیر بالایی از داده با مرجع محلی دسترسی دارند. چنین روش های دسترسی نشان دهنده موقعیت مکانی زمانی است، که در آن داده هایی درخواست شده است که اخیراً درخواست شده است، و آدرس حافظه، جایی که اطلاعات درخواست شده است به صورت فیزیکی نزدیک به داده هایی که قبلاً درخواست شده اند، ذخیره شده است.
یک همبستگی ذاتی بین اندازه و سرعت وجود دارد (با توجه به این که یک منبع بزرگتر فضاهای فیزیکی بیشتری را فراهم می کند) اما همچنین یک تعادل بین تکنولوژی های گران قیمت (مانند SRAM) با کالاهای ارزان تری که به راحتی تولید انبوه می شوند (مانند DRAM یا سخت دیسک ها)وجود دارد.
بافر ارائه شده توسط یک حافظه پنهان مزایای پهنای باند و تاخیر فراهم:
یک منبع بزرگتر، تاخیر قابل ملاحظه ای برای دسترسی به اطلاعات دارد. مثلاً در پردازنده مدرن با فرکانس GHz 4، صدها چرخه ساعت برای رسیدن به DRAM طول می کشد. این امر با خواندن در بخش های بزرگ، با امید به آن که خواندن در آینده از نقاط نزدیک به آن باشد، کاهش یابد. پیش بینی یا پیشفرض صریح نیز ممکن است باعث شود که بتوان حدس زد در آینده چیزی که خوانده می شود از کجا می آید و در زمان های پیش رو به درخواست ها جواب داده شود؛ اگر به درستی انجام شود، تأخیر به طور کامل از بین می رود.
استفاده از حافظه پنهان همچنین باعث می شود تا میزان تولید بیشتر از منابع زیرزمینی، با جمع آوری چندین انتقال fine grain به درخواست های بزرگتر و کارآمد تر انجام شود. در مورد مدارات DRAM، ممکن است با داشتن یک خط انتقال داده وسیع تر باشد. برای مثال، یک برنامه که به بایت ها را در یک فضای آدرس ۳۲ بیتی دسترسی دارد را در نظر بگیرید، اما توسط یک خط انتقال داده ۱۲۸ بیت بیرون از تراشه استفاده می شود؛ دسترسی های ذخیره نشده در حافظه پنهان اجازه می دهد تا ۱/۱۶ از کل پهنای باند مورد استفاده قرار گیرد، و ۸۰٪ از عملیات انتقال داده ها، به جای خود داده ها، مربوط به آدرس های حافظه خواهد بود. خواندن تکه های بزرگتر، کسری از پهنای باند مورد نیاز برای ارسال اطلاعات آدرس را کاهش می دهد.
سخت افزار پیاده سازی حافظه نهان به عنوان یک بلوک از حافظه برای ذخیره سازی موقت داده ای که احتمال استفاده مجدد از آن وجود دارد قرار گیرد. واحد پردازش مرکزی (CPU) و هارد دیسک (هارد دیسک) اغلب از حافظه پنهان استفاده می کنند، همانند مرورگرهای وب و سرورهای وب.
یک حافظه پنهانی از مجموعه ای از ورودی ها ساخته شده است. هر ورودی مربوط به "داده است"، که یک کپی از داده های مشابه در برخی از فضاهای "پشتیبان است". هر ورودی همچنین یک "تگ" دارد که هویت داده ها را در فضای پشتیبان تعیین می کند و مشخص می کند که کدام ورودی یک کپی است.
هنگامی که یک درخواست دهنده به حافظه پنهان (یک پردازنده، مرورگر وب، سیستم عامل) نیاز به دسترسی به داده هایی دارد که در فضای پشتیبان وجود داشته باشد، ابتدا حافظه پنهان را بررسی می کند. اگر یک ورودی با یک تگ متناظر با داده مورد نظر پیدا شود، داده ها در ورود به جای آن استفاده می شود. این وضعیت به عنوان عملیات موفق حافظه پنهان شناخته شده است. به عنوان مثال، یک برنامه مرورگر وب ممکن است حافظه محلی خود را بر روی دیسک بررسی کند تا ببینید آیا یک کپی محلی از محتویات یک صفحه وب در یک URL مشخص دارد. در این مثال، URL برچسب است و محتوای صفحه وب، داده ها هستند. درصد دسترسی های موفق در حافظه نهان، به عنوان میزان ضربه یا نسبت ضربه کش شناخته می شود.
وضعیت دیگر، زمانی رخ می ذهد که حافظه پنهان بررسی می شود و حاوی هیچ ورودی با برچسب مورد نظر نیست، که این رویداد به عنوان عملیات ناموفق حافظه پنهان شناخته می شود. در این مواقع به دسترسی گران تر از داده ها از فضای پشتیبان نیاز است. هنگامی که اطلاعات درخواست شده بازیابی می شود، به طور معمول در حافظه پنهان کپی می شود، که برای دسترسی بعدی آماده است.
در طول عملیات ناموفق حافظه پنهان، برخی دیگر از موجودی حافظه پنهان قبلاً حذف شده اند تا اطلاعات جدید را بازیابی کند. الگوریتم جستجوی کاشف که برای انتخاب جایگزینی انتخاب شده است به عنوان سیاست جایگزینی شناخته می شود. یکی از سیاست های جایگزین محبوب «که اخیراً استفاده شده» (LRU) قدیمی ترین ورودی را جایگزین می کند است، ورودی که اخیراً نسبت به ورودی های دیگر دسترسی کمتری به آن شده است (به الگوریتم cache مراجعه کنید). الگوریتم های کارآمد تر ذخیره سازی، فرکانس عملیات موفق در حافظه پنهان در مقابل اندازه محتویات ذخیره شده، و همچنین تأخیر و کارایی برای هر دو حافظه پنهان و فضای پشتیبان را محاسبه می کنند. این عملیات برای مقادیر بالای داده، تاخیرهای طولانی تر و کارایی کندتر مانند کار با دیسک های سخت و شبکه ها خوب کار می کند، اما برای استفاده در یک حافظه CPU کارآمد نیست.
هنگامی که یک سیستم اطلاعات را در حافظه پنهان می نویسد، باید در بعضی نقاط این اطلاعات را در فضای پشتیبان نیز بنویسد. زمان بندی این نوشتن توسط آنچه که به عنوان "سیاست نوشتن" شناخته می شود کنترل می شود. دو رویکرد نوشتن اساسی وجود دارد:
یک حافظه نهان با استفاده از معماری write-back برای پیاده سازی پیچیده تر است، زیرا ردیابی هر یک از مکان هایی که در آن نوشته شده است لازم است و آن ها را به عنوان dirty برای نوشتن در فضای پشتیبانی نشان دهد. داده ها در این مکان ها فقط در زمانی که آن ها از حافظه پنهان خارج شده اند، به فضای پشتیبان بازگردانده می شوند، اثری که به عنوان lazy write "اشاره شده است". به همین دلیل، عملیات خواندن ناموفق در حافظه پنهان از نوع write-back (که نیاز به جایگزینی یک بلوک با بلوک دیگر را دارد)، اغلب نیاز به دو دسترسی حافظه برای سرویس دهی دارد: یکی برای نوشتن داده های جایگزین از حافظه پنهان در فضای پشتیبان، و دیگری برای بازیابی اطلاعات مورد نیاز است.
سیاست های دیگر ممکن است باعث نوشتن اطلاعات نیز شوند. درخواست دهنده ممکن است تغییرات زیادی در داده ها در حافظه پنهان ایجاد کند و سپس به حافظه پنهان برای نوشتن داده ها به صورت صریح اطلاع می دهد.
از آنجاییکه هیچ اطلاعاتی در مورد عملیات نوشتن برای درخواست کننده بازگردانده نشده است، باید تصمیم گیری در مورد نوشتن ناموفق اتخاذ شود، چه داده ها در حافظه پنهان قرار بگیرند یا نگیرند. این عملیات توسط این دو رویکرد تعریف شده است:
هر دو سیاست write-through و write-back می توانند از هر یک از این سیاست های write-miss استفاده کنند، اما معمولاً به این ترتیب به یکدیگر متصل می شوند:
واحدهای دیگر غیر از حافظه پنهان ممکن است داده ها را در حافظه های پشتیبانی تغییر دهند، به این صورت که کپی داده در حافظه پنهان ممکن است از تاریخ گذشته یا "کهنه شود". در عوض، هنگامی که درخواست کننده داده ها را در حافظه پنهان به روز می کند، کپی آن داده ها در سایر حافظه های پنهان منقضی می شود. پروتکل های ارتباطی بین مدیران حافظه پنهان که داده های سازگار را حفظ می کنند، به عنوان پروتکل های هماهنگی شناخته می شوند.
حافظه های کوچک در CPU یا نزدیک آن می توانند سریعتر از حافظه اصلی که بزرگتر هستند، عمل کنند. اکثر پردازنده ها از دهه ۱۹۸۰ تا الان از یک یا چند حافظه پنهان استفاده می کنند، گاهی اوقات در سطوح آبشار؛ بالا پایان مدرن تعبیه شده، دسکتاپ و سرور ریزپردازنده ممکن است هر شش نوع از حافظه پنهان (بین سطوح و توابع) را داشته باشند، نمونه هایی از حافظه های پنهان با یک تابع خاص، D-cache و I-cache و بافر translation lookaside برای MMU هستند.
واحدهای پردازش گرافیک (GPUs) در گذشته اغلب محدودیت های فقط خواندنی(texture caches) را داشتند و با توجه به اینکه بافت های swizelled textures را برای بهبود دوبعدی در حافظه پنهان قرار داده بودند، معرفی شدند. ناپدید شدن حافظه پنهان به شدت بر عملکرد تأثیر می گذارد، به عنوان مثال اگر Mipmapping استفاده نشد. ذخیره سازی برای انتقال داده های ۳۲ بیتی (و گسترده تر) برای داده های بافت بسیار مهم بود که اغلب کمی کمتر از ۴ بیت در هر پیکسل بود، نشان داده شده در الگوهای پیچیده با مختصات UV خودسرانه و تبدیل چشم انداز در نقشه برداری بافت معکوس.
به عنوان GPUهای پیشرفته (به ویژه با GPGPU محاسبه سایه ها) آن ها به طور مداوم گسترش می یابند و حافظه های پنهان را بیشتر می کنند، از جمله حافظه نهان پردازنده برای سایه زن، به نمایش گذاشتن عملکرد افزایشی مشترک با حافظه CPU. به عنوان مثال، GPUهای معماری GT200 دارای حافظه نهان L2 نیستند، در حالی که GPU Fermi دارای ۷۶۸ بایت حافظه پنهان در سطح بالا می باشد، GPU Kepler دارای ۱۵۳۶ بایت حافظه پنهان در سطح بالا می باشد، و GPU ماکسول دارای ۲۰۴۸ بایت حافظه نهان در سطح بالا می باشد. این حافظه های نهان برای پردازش اولیه بین رشته ها و عملیات اتمی، و رابط با یک MMU پردازنده ای انجام شده است.
پردازنده های سیگنال دیجیتال در طول سال ها به طور کلی تعمیم داده شده اند. در طرح های اولیه از حافظه های Scratchpad که در آن ها DMA وجود دارد، استفاده می کنند، اما DSPهای مدرن مانند Qualcomm Hexagon اغلب مجموعه ای بسیار مشابه از حافظه های پنهان را در CPU (مانند معماری هاروارد اصلاح شده با L2 مشترک، تقسیم L1 I-cache و D-cache)شامل می شوند.
یک واحد مدیریت حافظه (MMU) که ورودی های جدول صفحه را از حافظه اصلی دریافت می کند، دارای حافظه نهان ویژه ای است که برای ثبت نتایج ترجمه آدرس مجازی به آدرس های فیزیکی استفاده می شود. این حافظه نهان ویژه، یک Buffer Lookaside)TLB) نامیده می شود.
در حالی که حافظه های نهان CPU به طور کلی توسط سخت افزار مدیریت می شود، نرم افزارهای مختلفی سایر حافظه های پنهان را مدیریت می کنند. صفحه حافظه نهان در حافظه اصلی، که نمونه ای از حافظه پنهان دیسک است، توسط هسته سیستم عامل مدیریت می شود.
در حالی که بافر دیسک، که بخشی یکپارچه از درایو هارد دیسک است، که گاهی به صورت گمراه کننده به عنوان «حافظه نهان دیسک» به آن اشاره می شود، توابع اصلی آن نوشتن ترتیبی و خواندن پیش فرض است. با توجه به اندازه کوچک بافر در مقایسه با ظرفیت درایو، عملیات تکراری موفق در حافطه نهان نسبتاً نادر هستند. با این حال، کنترلرهای دیسک سطح بالا اغلب دارای حافظه نهان درونی در بلوک داده های هارد دیسک خود هستند.
در نهایت، یک هارد دیسک محلی سریع، همچنین می تواند اطلاعات ذخیره شده بر روی دستگاه های ذخیره سازی اطلاعات با سرعت های پایین تر از قبیل سرورهای از راه دور (حافظه داخلی وب) یا درایوهای نوار محلی یا دستگاه های جیبی نوری را ذخیره کند؛ این طرح مفهوم اصلی مدیریت ذخیره سازی سلسله مراتبی است. همچنین، درایوهای حالت جامد فوری (SSD) سریع، می تواند به عنوان حافظه های نهان برای هارد دیسک های رسانه ای کوچکتر در حال چرخش استفاده شود، که به عنوان درایوهای ترکیبی یا درایوهای هیبریدی حالت جامد (SSHD) کار می کنند.
مرورگرهای وب و سرورهای پروکسی وب از حافظه نهان در وب برای ذخیره پاسخ های قبلی از سرورهای وب مانند صفحات وب و تصاویر استفاده می کنند. حافظه نهان در وب میزان اطلاعاتی را که باید در سراسر شبکه منتقل شود را کاهش می دهد، زیرا اطلاعاتی که قبلاً در حافظه پنهان ذخیره شده است، اغلب می توانند دوباره استفاده شوند. این کار باعث کاهش پهنای باند و پردازش های الزامای وب سرور می شود و به بهبود پاسخگویی برای کاربران وب کمک می کند.
مرورگرهای وب یک درج حافظه داخلی را استفاده می کنند، اما برخی از ارائه دهندگان خدمات اینترنتی (ISPها) یا سازمان ها نیز از یک پروکسی سرور ذخیره سازی استفاده می کنند که یک حافظهٔ وب است که بین همه کاربران آن شبکه به اشتراک گذاشته شده است.
یکی دیگر از انواع حافظه پنهان، حافظه نهان از نوع P2P است، جایی که فایل های مورد نظر توسط برنامه های peer to peer در حافظه نهان یک ISP ذخیره می شوند تا سرعت انتقال P2P را افزایش دهند. به طور مشابه، معادلات غیر متمرکز وجود دارد که اجازه می دهد مجموعه ها یک کار مشابه برای ترافیک P2P انجام دهند، به عنوان مثال، Corelli.
یک حافظه پنهان می تواند داده ها را که بر اساس تقاضا محاسبه می شود ذخیره کند تا از یک حافظه پشتیبان بازیابی شود. Memoization یک تکنیک بهینه سازی است که نتایج رویه های منابع مصرفی را در یک جدول جستجو ذخیره می کند، اجازه می دهد تا درخواست های بعدی از نتایج ذخیره شده مجدداً استفاده کنند و از محاسبات تکراری جلوگیری می کند. این تکنیک مربوط به روش طراحی الگوریتم برنامه ریزی پویا است که می تواند به عنوان یک روش ذخیره سازی نیز مورد توجه قرار گیرد.
BIND DNS daemon یک نگاشت از نام دامنه به آدرس های IP را ذخیره می کند، مانند یک کتابخانه حل کننده عمل می کند.
عملیات Write-through در هنگام استفاده از شبکه های غیرقابل اعتماد (مثل شبکه اترنت) رایج است، زیرا پیچیدگی بسیار زیاد پروتکل انسجام بین تعدادی از حافظه های نهان از نوع write-back که ارتباطشان نامعتبر است، مورد نیاز است. به عنوان مثال، حافظه های نهان صفحه وب و سمت سرویس گیرنده سیستم فایل شبکه (مانند حافظه هایی که در NFS یا SMB هستند) معمولاً فقط خواندنی یا به طور ویژه write-through هستند که پروتکل شبکه را ساده و قابل اعتماد نگه می دارد.
موتورهای جستجو نیز غالباً صفحات وب خود را از طریق حافظه پنهان خود نشان می دهند. به عنوان مثال، Google یک پیوند "Cached" در کنار هر نتیجه جستجو ایجاد می کند. زمانی که صفحات وب از یک سرور وب به صورت موقت یا دائمی غیرقابل دسترسی هستند، این کار می تواند مفید باشد.
نوع دیگری از ذخیره سازی، ذخیره نتایج محاسبه شده است که به احتمال زیاد دوباره مورد نیاز است یا برای memoization استفاده می شود. به عنوان مثال، cacache یک برنامه است که خروجی اجرای برنامه را مخفی می کند تا سرعت اجرا شدن را کم کند.
ذخیره سازی پایگاه داده می تواند به طور قابل ملاحظه ای توانایی گسترش برنامه های پایگاه داده را بهبود بخشد، به عنوان مثال در پردازش شاخص ها، لغات داده ها و زیر مجموعه های متداول از داده ها، می تواند مفید باشد.
حافظه های نهان توزیع شده از میزبان های شبکه برای فراهم کردن مقیاس پذیری، قابلیت اطمینان و کارایی اسفاده می کنند. میزبان ها می توانند در مناطق مختلف جغرافیایی قرار بگیرند.
معانی «بافر» و «حافظه نهان» کاملاً متفاوت نیستند؛ حتی در این میان، بین فرایند ذخیره سازی و فرایند قرار دادن در بافر تفاوت های اساسی وجود دارد.
اساساً، ذخیره سازی، عملکرد را برای انتقال داده ها که بارها منتقل می شوند، را افزایش می دهند. در حالی که یک سیستم ذخیره سازی ممکن است افزایش کارایی پس از انتقال اولیه (به طور معمول نوشتن) یک آیتم داده را متوجه شود، این افزایش عملکرد به دلیل قرار دادن در بافر هنگام ذخیره سازی می باشد.
در خواندن از حافظه نهان، یک آیتم داده باید از محلی که در آنجا قرار دارد حداقل یک بار دریافت شده باشد تا در دفعات بعدی که این داده خوانده می شود، افزایش عملکرد به دلیل توانایی بارگیری از حافظه نهان (سریع تر) میانی به جای محل سکونت داده ها تحقق یابد. با استفاده از نوشتن در حافظه نهان، افزایش عملکرد درنوشتن یک آیتم داده را داریم، که ممکن است پس از نوشتن اولین آیتم داده بلافاصله در ذخیره سازی میانی، تحویل داده شود، و انتقال داده را به محل اقامت آن منتقل می کند و همچنین یک مرحله بعد یا مرحله دیگری به عنوان فرایند پس زمینه رخ می دهد. برخلاف قرار دادن دقیق در بافر، یک فرایند ذخیره سازی در حافظه نهان باید به یک پروتکل انطباق پنهان (به طور بالقوه توزیع شده) پایبند باشد تا حفظ یکپارچگی بین حافظه میان مدت حافظه پنهان و محل ذخیره سازی داده ها برقرار شود. قرار دادن در بافر، از سوی دیگر:
با اجرای پیوسته به طور معمول، یک آیتم داده که برای اولین بار خوانده یا نوشته شده است، به طور مؤثری در بافر قرار می گیرد؛ و در مورد نوشتن، اغلب افزایش عملکرد برای برنامه از جایی که نوشته شده است منجر شد. علاوه بر این، بخشی از یک پروتکل ذخیره سازی که هر فرد می نویسد که به یک دسته از نوشتارها تعلق می گیرد، یک نوع عملیات قرار دادن در بافر است. بخشی از یک پروتکل ذخیره سازی که خواندن آن را به مجموعه ای از خواندن ها عوض می کند نیز یک شکل از بافر است، اگرچه این رویه می تواند بر عملکرد حداقلی از نشانه های اولیه تأثیر منفی داشته باشد (حتی اگر تأثیر مثبت بر عملکرد مجموع فرد خواند) در عمل، ذخیره سازی تقریباً همیشه شامل برخی از انواع بافر است، در حالی که سختگیرانه قرار دادن در بافر شامل ذخیره سازی نیست.
بافر یک مکان حافظه موقت است که به طور سنتی مورد استفاده قرار می گیرد، زیرا دستورات پردازنده نمی تواند به طور مستقیم اطلاعات ذخیره شده در دستگاه های جانبی را پردازش کند؛ بنابراین، حافظه آدرس پذیر به عنوان یک مرحله میانی استفاده می شود. علاوه بر این، بافر ممکن است هنگامی که یک بلوک بزرگ از داده ها جمع آوری یا جدا (به عنوان مورد نیاز توسط یک دستگاه ذخیره سازی) شد، یا زمانی که داده ها ممکن است در یک سفارش متفاوت از آنچه که در آن تولید می شود تحویل داده. همچنین یک بافر کامل اطلاعات معمولاً به ترتیب (به عنوان مثال به هارد دیسک) منتقل می شود، به طوری که بافر خود گاهی اوقات عملکرد انتقال را افزایش می دهد یا تنوع یا تکان دهندگی از زمان تأخیر انتقال را کاهش می دهد به عنوان مخالف ذخیره سازی که در آن قصد کاهش دادن تأخیر است. این مزایا وجود دارد حتی اگر داده های بافر در یک بافر نوشته شده و یک بار از آن بخوانند.
یک حافظه پنهانی نیز عملکرد انتقال را افزایش می دهد. بخشی از افزایش به طور مشابه به این احتمال است که چندین انتقال کوچک به یک بلوک بزرگ ترکیب شود. اما عملکرد اصلی به دست می آید به این دلیل که شانس خوبی وجود دارد که داده های یکسان از چندین بار از حافظه پنهان خوانده شود یا اینکه داده های نوشته شده به زودی خوانده خواهند شد. یک هدف کش تنها هدف کاهش دسترسی به ذخیره سازی آهسته تر است. Cache همچنین معمولاً یک لایه انتزاعی است که طراحی شده از نظر لایه همسایه نامرئی است.
| [
{
"answer1": "اساساً، ذخیره سازی، عملکرد را برای انتقال داده ها که بارها منتقل می شوند، را افزایش می دهند. در حالی که یک سیستم ذخیره سازی ممکن است افزایش کارایی پس از انتقال اولیه (به طور معمول نوشتن) یک آیتم داده را متوجه شود، این افزایش عملکرد به دلیل قرار دادن در بافر هنگام ذخیره سازی می باشد.",
"answer2": "یک همبستگی ذاتی بین اندازه و سرعت وجود دارد (با توجه به این که یک منبع بزرگتر فضاهای فیزیکی بیشتری را فراهم می کند) اما همچنین یک تعادل بین تکنولوژی های گران قیمت (مانند SRAM) با کالاهای ارزان تری که به راحتی تولید انبوه می شوند (مانند DRAM یا سخت دیسک ها)وجود دارد.",
"distance": 11859,
"question": "فرق بین حافظه نهان و بافر چیست و از چه نوع حافظه ای برای حافظه پنهان استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "وضعیت دیگر، زمانی رخ می ذهد که حافظه پنهان بررسی می شود و حاوی هیچ ورودی با برچسب مورد نظر نیست، که این رویداد به عنوان عملیات ناموفق حافظه پنهان شناخته می شود.",
"answer2": "یک منبع بزرگتر، تاخیر قابل ملاحظه ای برای دسترسی به اطلاعات دارد. مثلاً در پردازنده مدرن با فرکانس GHz 4، صدها چرخه ساعت برای رسیدن به DRAM طول می کشد.",
"distance": 2306,
"question": "یک عملیات ناموفق حافظه پنهان چه زمانی اتفاق می افتد و این عملیات به چه شکلی باعث تاخیر می شود؟"
},
{
"answer1": "زمان بندی این نوشتن توسط آنچه که به عنوان \"سیاست نوشتن\" شناخته می شود کنترل می شود.",
"answer2": "داده ها در این مکان ها فقط در زمانی که آن ها از حافظه پنهان خارج شده اند، به فضای پشتیبان بازگردانده می شوند، اثری که به عنوان lazy write \"اشاره شده است\".",
"distance": 322,
"question": "سیاست نوشتن چیست و رویکرد write-back چه زمانی داده ها را به فضای پشتیبان باز می گرداند؟"
},
{
"answer1": "پروتکل های ارتباطی بین مدیران حافظه پنهان که داده های سازگار را حفظ می کنند، به عنوان پروتکل های هماهنگی شناخته می شوند.",
"answer2": "بالا پایان مدرن تعبیه شده، دسکتاپ و سرور ریزپردازنده ممکن است هر شش نوع از حافظه پنهان (بین سطوح و توابع) را داشته باشند، نمونه هایی از حافظه های پنهان با یک تابع خاص، D-cache و I-cache و بافر translation lookaside برای MMU هستند.",
"distance": 319,
"question": "وظیفه ی پروتکل های هماهنگی چیست و چه نوع حافظه نهان در CPU های امروزی وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "حافظه نهان در وب میزان اطلاعاتی را که باید در سراسر شبکه منتقل شود را کاهش می دهد، زیرا اطلاعاتی که قبلاً در حافظه پنهان ذخیره شده است، اغلب می توانند دوباره استفاده شوند.",
"answer2": "مرورگرهای وب یک درج حافظه داخلی را استفاده می کنند، اما برخی از ارائه دهندگان خدمات اینترنتی (ISPها) یا سازمان ها نیز از یک پروکسی سرور ذخیره سازی استفاده می کنند که یک حافظهٔ وب است که بین همه کاربران آن شبکه به اشتراک گذاشته شده است.",
"distance": 286,
"question": "حافظه نهان در وب چه کاری انجام می دهد و چگونه مرورگرهای وب از حافظه پنهان استفاده می کنند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
542 | : زیلو
زیلو (به انگلیسی:zilou) نوعی زیرانداز و کف پوش دست بافت است که با نخ پنبه بافته می شود که به علت خنکی پنبه، مناسب مناطق کویری است و شباهت زیادی به گلیم دارد؛ با این تفاوت که گلیم از پشم بافته می شود. این زیرانداز در برخی مناطق ایران استفاده می شود. زیلو محصولی قدیمی و تاریخی ست که حتی ناصر خسرو در سفرنامه اش، به ۵۰۰ کارگاه بافت آن اشاره می کند. زیلو همچنین، هنر مردم شهر تاریخی میبد محسوب می شود.
صنعت بافت کفپوش و زیرانداز در بسیاری از مناطق جهان رواج داشته و در ایران نیز تاریخی کهن دارد. در قدیم پشم و پوست حیوانات به عنوان مدل به کار می رفته است، اما تهیهٔ آن از راه شکار همیشه امکان نداشته و همچنین پوست حیوانات چون برای تهیهٔ آن نبوده، زود پوسیده می شده و از بین می رفته است. پس بشر نیاز فوری به اختراع چیزی جدید داشت که بتواند جایگزین آن شود. اولین اقدام، تهیهٔ زیلو به جای پشم و پوست بود. زیلو در بافت شباهت هایی با حصیر دارد و مانند آن برای زیرانداز استفاده می شود. زیلو احتمالاً شکل تکامل یافته ای از حصیر بوده و بافندگان آن از حصیر الهام گرفته اند. خاستگاه این فرش ارزشمند به درستی مشخص نیست، اما از جمله مهم ترین هنرها و صنایع دستی ایران به شمار می رود. در متون گذشته از زیلو کمتر یاد شده و تنها جایی که سخنی از بنای مسجد بوده از زیلو به عنوان فرش نام برده اند، اما به محل بافت و تاریخ آن اشاره ای نشده است. به یقین می توان گفت بافت زیلو قرن ها قبل از اسلام رایج بوده، چرا که شواهد موجود نشان می دهد در قرون اولیهٔ اسلامی، زیلو جزو فرش های شناخته شده بوده و بافت آن در بیشتر مناطق پهناور ایران رواج داشته است؛ به ویژه از آن رو که زیلو کاربرد فراوانی در اماکن مذهبی داشته است و از طرفی می توان گفت نام آن با بنای مذهبی گره خورده بوده است.
میبد یکی از مراکز عمدهٔ زیلوبافی بوده است و تا چند سال پیش، صدها خانوار از محل درآمد آن امرارمعاش می کرده اند. زیلو هرچند به ظاهر یک دستبافتهٔ نخی ساده است، اما بررسی فنون و تکنیک بافت آن نشان می دهد که غنای فرهنگی و فکر و اندیشهٔ بارورشده ای در پس هر تار و پود آن خفته است. پیشینه زیلو در نقش و بافت شباهت زیادی به حصیر، (اولین دستبافتهٔ بشر) دارد و مثل حصیر یکی از موارد استفادهٔ آن در مساجد و مصلی ها و اماکن مذهبی است. بنابراین می توان احتمال داد که زیلوبافی یا مرحلهٔ تکامل یافتهٔ حصیربافی است یا بافندگان آن از این صنعت الهام گرفته اند. اکثر مردم و حتی برخی از پژوهشگران فرقی بین زیلو و گلیم قائل نیستند. در حالی که این دو دستبافته هم از نظر مواد خام مصرفی و هم از لحاظ نوع بافت، فرق زیادی با هم دارند. در زیلو تکنیک های بافندگی پیچیده ای به کار گرفته می شود که نظیر آن را نه تنها در گلیم، بلکه در کمتر دستبافتهٔ دیگری می بینیم. زیلو با زندگی جامعهٔ کشاورز و روستایی سازگاری دارد زیرا تار و پود آن از پنبه به دست می آید و گلیم با معیشت دامداری و شیوهٔ تولید عشایر متناسب است. مصالح گلیم بیشتر از پشم است و مناسب برای مناطق سردسیر و مصالح زیلو از نخ پنبه است و مناسب برای مناطق گرمسیر، به ویژه حاشیهٔ کویر. با این حال به نظر می رسد زیلو مرحلهٔ تکامل یافته تر گلیم بافی است (جانب اللهی، ۳۹۰).از زمان ساسانیان به این سو، طرح و نقشهٔ پارچه ها از اشکال هندسی هم بالاتر رفت و به صورت اشکال مختلف حیوان، پرندگان، مناظر شکار و غیره در آمد. چنین طرح های پیچیده ای را تنها در آن صورت می توان بافت که هر کدام از تارهای نخ را بتوان هر گاه که خواست بلند کرد و بالا برد. اسباب این کار نیز چله کش است. این که چه وقت و در کجا دستگاه چله کشی پدید آمد، هنوز معلوم نیست. فرضیه های گوناگونی دربارهٔ رسیدن آن به ایران ذکر شده است؛ پاره ای از نویسندگان آن را کاملاً چینی می دانند، ولی می دانیم در آن دوره ای که ساسانیان پارچه بافان سوریه ای را به اسارت گرفته بودند، در کارگاه های پارچه بافی دولتی، این شیوه را زمانی به کار گرفتند که طرح صورت آزاد ساسانی در خاورمیانه مشهور بود. یکی از پژوهندگان فن نساجی به این نتیجه رسیده است که دستگاه چله کشی در سوریه و در چین هر دو اختراع شده و سپس در ایران اصلاحاتی در آن به عمل آمده است. در آغاز دورهٔ مسیحیت، گلیم بافان سوریه ای اولین کسانی بودند که میمیلک (تارکش) سوم را اختراع کردند تا بتوانند با پودهای جناغی تغییری در رویهٔ پارچه بدهند. در سده های بعدی تعداد تارکش ها به چهار و بعدها از این مقدار هم تجاوز کرد تا بتوانند نقش های پیچیدهٔ هندسی را که همهٔ آن با پودهای جناغی بافته می شد، ایجاد کنند. در سدهٔ سوم میلادی طرح به شکل جانوران و گیاهان در آمد. در حفاری های ناحیهٔ فرات تعداد زیادی تکه های پارچه به دست آمد و از تجزیهٔ آن ها معلوم شد که پارچه هایی که دارای طرح های هندسی بوده اند، در دستگاه های بافندگی دارای چند تارکش و آن هایی که دارای اشکال و طرح های انسان و جانور بوده اند، با دستگاه چله کشی بافته شده اند (وولف، ۱۵۶–۱۵۷). در زمان ساسانیان بافندگان ایرانی برای تقلید ازطرح های پیچیده پارچه های چینی که روی دوک های بافندگی ایرانی عملی نبود زیرا که ایرانیان برای بافتن گلیم با پودهای جناغی تارهای سفت و فنری به کار می بردند عوض کردن این روش بافت و تارهای شل نتابیدهٔ ابریشمی روی دستگاه های سفت باف پودی و تبدیل آن به طرح و نقشه های تاری بسیار دشوار بود برای چیره شدن به این دشواری نخست تار ابریشم را تابیدند تا سفت شود دوم بافت دو تاری (دوچله ای) چینی ها را اقتباس کردند ولی رویهٔ چله ای را تبدیل به ترکیب رویه پودی کردند همهٔ این کارها را می شد با دستگاه چله کشی سوریه ای انجام داد و این همان دستگاهی است که با فن بافت خود به روم شرقی و شمال اروپا راه یافت (همان، ۱۵۷) پس از ساسانیان بافندگان زمان بنی امیه و عباسیان پارچه های زیبای خود را باهمان دستگاه ها بافتند در زمان سلجوقیان بافندگان دستگاه ها را بهبود بخشیدند و بعضی از جزییات آن را اصلاح کردند و نتیجهٔ آن دستگاهی بود که به نام دستگاه ایرانی معروف شد به همین شکل هم به چین رفت و در آن جا برای بافتن گلیم ازآن سود می جستند به نظر وولف گلیم بافی که بعدها در ایران بسیاراهمیت پیدا کرد در هزارهٔ دوم پیش ازمیلاد در باختر ایران به وجود آمده است (همان، ۱۵۵) بنابراین بعید نیست بلکه حدس قریب به یقین است که دستگاه زیلوبافی از دستگاه چله کشی سوریه ای الهام گرفته است و شگفت انگیز است که برخی ازاصطلاحات زیلوبافی هنوز هم عربی است مثل شلیت، مج و… که رابطهٔ مستقیم با چله دارد. تونه اصطلاح محلی چله است. با این چرخ که دارای ۱۲ تا ۱۶ دوک است چلهٔ زیلورا می تابند.
زیلوبافی درقدیم دربیشتر نقاط پنبه خیز ایران بافته می شده است مؤلف حدودالعالم می نویسد: ازجهرم زیلو و مصلی نیکو خیزد و از سیستان زیلوها برکردار جهرمی (مجهول المؤلف] ۱۳۴) وی همچنین از ناحیت پارس و شهرکی درآذرآبادگان نام می برد که درآن ها زیلو می بافته اند. در متون قدیمی کمتر به نام زیلو برمی خوریم فقط هرجا سخن از بنای مسجدی بوده است از زیلو به عنوان فرش آن نام برده شده است اما به محل بافت و سابقهٔ آن اشاره ای نرفته است دهخدا می نویسد: زیلو کلمه ای است اعم ازقالی و غیر آن و از قول جمالزاده آورده است: در زبان عامیانه امروز بین زیلو و پلاس و گلیم تفاوتی هست چه گلیم فرشی است نازک که بافت آن شبیه زیلو اما از پشم است و زیلو به نوعی خاص از فرش پنبه اطلاق می شود و از قول ناظم الاطباء می نویسد بهترین زیلو را دریزد می بافند، درتاریخ یزد نیز در شرح بنای مسجد جمعه آمده است مرتضی اعظم امیر شمس الدین از تبریز زیلوهای عالی جهت گنبد مقصورهٔ قدیم بفرستاد (کاتب، ۱۱۵) اماچرا شمس الدین که اهل یزد بود و حتی علایقی هم درمیبد داشت از زیلوهای یزدی و میبدی استفاده نکرد گرچه قرائنی موجود است که سید رکن الدین پدر شمس الدین برای مدتی دررونق زیلوبافی میبد نقش مثبتی داشته است وی در زمان حیات خود پنج مسجد بزرگ دریزد بنا کرد که بی تردید خود او در تأمین فرش این مساجد یکی از خریداران عمدهٔ زیلوی میبد بوده است حتی هنوز هم یکی اززیباترین نقشه های زیلو رکنه دینی نام دارد که به احتمال زیاد ازسفارش های وی به یادگار مانده است (جانب اللهی، ۳۹۲–۳۹۳) زیلو مثل دشت های کویر ظاهری ساده اما درونی پرراز و رمز دارد چنین فرشی می تواند خنکای شن های کویر را در دل شب های تابستان به تن آدمیان گرما زده بنشاند و خستگی روز را از تنشان بزداید. شاید به این دلیل است که روستاها و شهرهای حاشیهٔ کویر از آن جمله میبد مرکز نشو و نمای آن است و در این میان میبد گوی سبقت را از همگان ربوده است زیرا شهرتش درصنعت بافندگی به قرن ها قبل می رسد وقتی در سال ۴۹۵ ق. یکی از بزرگان میبد به نام خطیرالملک که وزیر سلطان محمدبن ملکشاه بود (آربویل، ۲۵) از وزارت برکنار شد حریفان و رقیبان شعری به مضمون زیر درباره اش گفتند:
ای خر ترا به میبد نه نان بد و نه می بد عزلت خجسته می بد ای قلتبان جولاه (باستانی پاریزی، ۱۰۳)نسبت جولادادن به وزیرمیبدی نشانهٔ آن است که در آن زمان میبدی ها در بافندگی شهرت داشته اند تا سال های اخیر که میبد هنوز دارای ویژگی های یک جامعهٔ بسته و کشاورز خودکفا را داشت و مردم تقریباً همه نیازهای خود را که البته خیلی محدودتر از امروز بود با دست خود تهیه می کردند حتی پوشاک مردم از کرباس های دستبافت زنان تهیه می شد. مفرش آن ها پلاس وزیلوهایی بود که خود می بافتند. در چنین شرایطی زیلوبافی رونق فراوان داشت به طوری که اکثر مساجد و زیارتگاه های ایران بازیلوهای میبد مفروش بود. این شهرت و رونق بی رقیب، زیلوبافان میبدی را به توهم انداخته بود که این صنعت را ازابداعات واختراعات خود بدانند.
اگرچنین ادعایی درست هم نباشد که نیست اما تقریباً تردید نمی توان کرد که این صنعت درمیبد پشتوانهٔ تاریخی زیادی دارد و حداقل دوران تکاملی خویش را به دست زیلوبافان میبدی گذرانده است زیرا از چند اصطلاح عربی موجود در فرهنگ واژگانی زیلوبافی که بگذریم و این واژگان شاید یادگار همان سخن وولف باشد که بالاتر بیان کردیم مبنی براینکه پیشرفت دستگاه های بافندگی ایران توسط مردم سوریه انجام شده است. درسایر موارد وجود بسیاری از اصطلاحات میبدی در این فرهنگ واژگانی مؤید این مدعاست که اگر میبدی ها مخترع آن هم نبوده اند حتماً به کالبد آن جانی تازه دمیده اند در فرهنگ ها و لغتنامه ها هم آمده است بهترین زیلوها در یزد می بافند (نفیسی، دهخدا) و در یزد تا چند دههٔ پیش در جایی جز میبد زیلو بافته نمی شد. سایکس در سال ۱۸۹۴ م. (۱۲۷۳ ش) به یزد و میبد سفر کرده است می نویسد: در این زمان گلیم های قرمز بافت میبد از شهرت برخورداراست (سایکس، ۱۸۶) و مرادش از گلیم همین زیلو است زیرا گلیم بافی در میبد رایج نبوده است واطلاق گلیم به زیلو که اشتباه رایجی است از نظر مشابهت ظاهری این دو است تشابه نقش های زیلو با جلوه های مادی و معنوی زندگی مردم میبد اعم از نوع مسکن، معیشت واعتقادات و باورها گویای این نکته است که میبدی ها حداقل در شیوهٔ بافت آن دخل و تصرف زیادی کرده اند و نقشه های زیادی برآن افزوده اند. ولف اولین مرحلهٔ تکامل بافت را ابداع سه تارکش دانسته که بعدها به چهار یا بیشتر فزونی یافته است. این نکته در این جا به وضوح به چشم می خورد و دقیقاًمشخص است که دستگاه زیلوبافی نخست سه تارکش به نام مج(maj) داشته که به آن مج بالا و میون و پایین می گفته اند بعد خواهیم گفت که هرچه نقش پیچیده تر می شده بر تعدادمج می افزوده اند و جالب است که مج های افزوده شده نام مشخصی ندارند وازآن ها با استفاده از پیشوند فارسی "بر" یعنی کنار و واژهٔ عربی "مج" به معنی رشته نخ ترکیب تازهٔ برمج ساخته اند. گرچه از سابقهٔ زیلوبافی درمیبد مدرک مستندی موجود نیست اما بقایایی ازقدیم ترین زیلوی بافت میبد که تاریخ ۸۰۸ را نشان می دهد در موزهٔ زیلوی میبد وجود دارد (جانب اللهی ،۳۹۳–۳۹۴)
دستگاه زیلو بافی. دستگاه یا دارزیلوبافی شبیه دارقالی بافی است که ازاجزای زیر ساخته شده است:
۱- تیر. دومیلهٔ مکعبی شکل ازجنس چوب درخت توت است که به طور افقی به فاصلهٔ سه متری موازی یکدیگر روی دوستون چوبی به نام اسون (osun)مستقر می شود. ضخامت تیر به نسبت عرض دستگاه متفاوت است؛ معمولاً تیر یک دستگاه سه متری حدود ۷۵ سانتی متر ضخامت دارد. تیر بالا مخصوص چله و تیر پایین مخصوص پیچیدن زیلو است. ۲- اُسُون. دوپایه یا دو ستون اصلی دار زیلوبافی است که عمود برزمین و به موازات یکدیگر به فاصله ای برابر باعرض تیرها نصب می شود اسون نیز مانند تیر از چوب درخت توت می سازند با این تفاوت که برای ساختن آن تنهٔ درختی را که خمیدگی مختصری دارد می برند و آن را عمودی از وسط دو نیم کرده و در دو سر آن برای جای تیر حفره هایی ایجاد می کنند سپس در جای خود کار می گذارند. خمیدگی اسون برای این است که وقتی تیر هادر آن جای دادند تیر بالا کمی جلوتر از تیر پایین قرارگرفته و موجب می شود که بعد از چله کشی چله قدری مایل بایستد وبافنده که درحالت ایستاده کار می کند بر دستگاه مسلط باشد (جانب اللهی، ۳۹۶–۳۹۷)۳- تنگ (teng) میلهٔ چوبی قطوری است که نوک تیز آن را درحفره های دو سر تیر می کنند و آن را برای پیچیدن چله به دور تیر می چرخانند سپس برای محکم نگه داشتن چله تا جایی که ممکن است به عقب می کشند و با چوب دیگری به دیوار یا سقف کارگاه حایل می کنند . به همان حال باقی می گذارند. هر دستگاه دو "تنگ "دارد که یکی نگهدارندهٔ تیر بالاست و دیگری که کوچک تر است تیر پایین را با آن مهار می کنند ۴- پش بند pošband چوب یا میلهٔ آهنی بلندی است که دو سر آن دردیوار طرفین کارگاه تعبیه شده است این میله که درعرض "دار" قرار دارد یک وسیلهٔ نگه دارندهٔ "کمونه" و "کلی" (پایین تر توضیح آن می آید) است. ۵- شمشه šemša چوب "گرت" gort است که درعرض دستگاه به موازات یکدیگر قرار گرفته است و به طوری که بعد خواهیم گفت به کمک "کمونه" برای بافتن نقش زیلو به کار گرفته می شود. هر دستگاه یا دار زیلو دو عدد "شمشه" به نام شمشهٔ پایین و شمشهٔ بالا دارد. شمشهٔ پایین بزرگ تر ازبالاست.
۶-کمونه: چوبی کمانی است به عرض ۵ سانتیمتر و طول یک متر که در دو سر آن شیارهایی وجودارد. کمونه را در پشت "پش بند" قرار داده؛ یک سر آن را با طناب به "شمشهٔ بالاً و سر دیگرش را به "شمشهٔ پایین" می بندند.
۷- کلی(kali). چوب دوشاخهٔ قلاب مانند است که طول یک شاخهٔ آن ۲۰ سانتیمتر و بلندی شاخهٔ دیگر دو برابر شاخهٔ اول است. کلی به وسیلهٔ دو رشته نخ ضخیم به نام "اوسال کلی" (owsâlkali) از یک سو به "تیر بالاً و از سوی دیگر به "پش بند" بسته اند تا در حدفاصل "پش بند" و "شلّیت"(Šellit) قرار گیرد.
۸- شلیت (Šellit)یکی دیگر از متعلقات دار زیلو است. "شلیت" یک مجموعه از نخ تابیده شده ای است که آن را موازی هم در یک ردیف افقی به دو چوب که درطرفین دستگاه (مقابل هراسون یک عدد) عمود برزمین نصب شده است می بندند "شلیت" درحد فاصل و به موازات دستگاه و "پش بند" به نحوی قرار گرفته است که وقتی بافنده در پشت دستگاه می ایستد "شلیت " بالای سر و پشت گردن او قرار می گیرد. شلینت از چندین رشته نخ ترکیب شده که هر رشته از به هم تابیدن ۲۸ تا ۳۰ لایه نخ شمارهٔ ۵ تهیه می شود. این مجموعه را به ۱۲ دستهٔ کوچک تر ۵ یا ۶ رشته ای تقسیم می کنند و با نخی به هم می بندند هریک از این دسته ها نام و عملکرد مستقلی در بافت زیلو دارد. دو دسته از آن ها به نام "سفید جو"(sefiju)و "سیاجو" (siyâ ju) و سه دسته به نام "مداخل" (modâxel) مربوط به نقش حاشیه اند و هفت دستهٔ دیگر که "مج"(maj) نام دارند در بافت نقش زمینه مورد استفاده است. تعداد "مج هاً متناسب با نوع نقشه کم و زیاد می شوند هرچه نقش پیچیده تر باشد برتعداد "مج" افزوده می شود در زیلوهای معمولی و ساده که برای استفاده درمنازل می بافندازشلیت هفت مج استفاده می کنند اما در زیلوهایی که حاشیه نویسی دارند و برای مساجد وامام زاده ها می بافند ۱۳ "مج" دارد (همان ۳۹۷–۳۹۸) به طوری که از شیوهٔ نام گذاری مج ها استنباط می شود زیلو دراصل سه مج به اسامی مج بالا، مج میون و مج پایین داشته است به تدریج که بافت زیلو به مرحلهٔ پیشرفته تری رسیده است بر تعداد مج افزوده اند اما چون نتوانسته اند نام جدیدی برای آن بیابند مج های اضافه شده را درقیاس با سه مج اولیه نام گذاری کرده اند این نام گذاری از جایی که بیشتر دردسترس بافنده است یعنی از قسمت پایین آغاز شده و به ترتیب زیر است: ۱- سفیدجو ۲- سیاجو ۳- مج پایین ۴- برمج پایین ۵- برمج میون پایین ۶- مج میون ۷- برمج میون بالا ۸-بر مج بالا ۹-مج بالا ۱۰-مداخل پایین ۱۱- مداخل میون ۱۲- مداخل بالا.
هریک ازاجزای "شلیت" را که مرکب از چند نخ است با نخ های ضخیم دیگری به نام "گرت"(gort)به تارهای چله می بندند دو چوب که در طرفین است و "شلیت" به آن بسته می شود "چوشلیت "نام دارد که با چوب دیگری به نام "علم پشت بند" (alampošt band) به دیوار محکم می شود. ادامه دارد
آقای سعید اشتری در سال ۸۶ توانست اولین کارگاه آموزش و تولید زیلو را راه اندازی نماید. کارگاه در تاریخ ۱۳/۲/۸۶ پس از سال ها تلاش و کوشش رسماً افتتاح شد.هدف از تأسیس کارگاه زیلو نگاره حفظ و احیای هنر صنعت زیلو می باشد لذا در راستای این هدف کارهای بزرگی صورت گرفت از جمله کمک و ارائه اطلاعات لازم به ریاست وقت جهاد دانشگاهی مهندس میبدی برای راه اندازی خانه زیلو که خدارا شکر راه اندازی و در زمینه آموزش فعالیت دارد.زیلو نگاره میبد اولین کارگاه آموزش و تولید زیلو در جهان می باشد که در سال ۱۳۸۶رسما کار خود را آغاز و در این مدت توانسته فعالیت های ذیر را انجام رهد۱= آموزش بیش از ۲۰۰ نفر کارآموز۲= تهیه استاندار زیلو با همکاری فنی حرفه ای کشور و میبد
۳= انتقال زیلو از قشر برادران به خواهران۴= تهیه نقشه بافت زیلو برای اولین بار۵= کاربری جدید به زیلو مثل روکش صندلی ماشین، تابلو زیلو و…جهت آشنایی بیشتر با این این کارگاه زیلوبافی و فعالیت های آن می توانید به سایت این کارگاه یا کانال تلگرامی زیلو نگاره میبد مراجعه فرمایید که در گوگل می توانید کلمات کارگاه زیلو نگاره میبد را جستجو فرمایید.
در بافت زیلو برای در هم تنیدن تار و پود از فن کلی و کمونه بهره می گیرند، تقسیم شلیط به اجزای مختلف و سپس گرت بندی آن برای تحقق چنین امری است ولی تا رسیدن به مرحلهٔ بافت دو کار دیگر باید انجام شود:
| [
{
"answer1": "در حالی که این دو دستبافته هم از نظر مواد خام مصرفی و هم از لحاظ نوع بافت، فرق زیادی با هم دارند. در زیلو تکنیک های بافندگی پیچیده ای به کار گرفته می شود که نظیر آن را نه تنها در گلیم، بلکه در کمتر دستبافتهٔ دیگری می بینیم.",
"answer2": "مصالح گلیم بیشتر از پشم است و مناسب برای مناطق سردسیر و مصالح زیلو از نخ پنبه است و مناسب برای مناطق گرمسیر، به ویژه حاشیهٔ کویر.",
"distance": 371,
"question": "زیلو با گلیم چه تفاوتی دارد و در کجا بیشتر کاربرد دارد؟"
},
{
"answer1": "آقای سعید اشتری در سال ۸۶ توانست اولین کارگاه آموزش و تولید زیلو را راه اندازی نماید.",
"answer2": "هدف از تأسیس کارگاه زیلو نگاره حفظ و احیای هنر صنعت زیلو می باشد",
"distance": 151,
"question": "اولین کارگاه آموزشی زیلو چه زمانی و توسط چه کسی تاسیس شد و هدف از تاسیس آن چه بود؟"
},
{
"answer1": "تونه اصطلاح محلی چله است.",
"answer2": "با این چرخ که دارای ۱۲ تا ۱۶ دوک است چلهٔ زیلورا می تابند.",
"distance": 26,
"question": "چله در زیلوبافی چیست و تونه در زیلوبافی چه کاربردی دارد؟"
},
{
"answer1": "به یقین می توان گفت بافت زیلو قرن ها قبل از اسلام رایج بوده، چرا که شواهد موجود نشان می دهد در قرون اولیهٔ اسلامی، زیلو جزو فرش های شناخته شده بوده و بافت آن در بیشتر مناطق پهناور ایران رواج داشته است",
"answer2": "زیلو محصولی قدیمی و تاریخی ست که حتی ناصر خسرو در سفرنامه اش، به ۵۰۰ کارگاه بافت آن اشاره می کند.",
"distance": 974,
"question": "تاریخچه زیلو بافی در ایران به چه زمانی باز میگردد و چه کسی در سفرنامه اش به کارگاه های بافت زیلو اشاره کرده است؟"
}
] | [
{
"answer1": "دستگاه یا دارزیلوبافی شبیه دارقالی بافی است که ازاجزای زیر ساخته شده است: ۱- تیر. ۲- اُسُون. ۳- تنگ ۴- پش بند ۵- شمشه ۶-کمونه ۷- کلی ۸- شلیت",
"answer2": "چوب یا میلهٔ آهنی بلندی است که دو سر آن دردیوار طرفین کارگاه تعبیه شده است این میله که درعرض \"دار\" قرار دارد یک وسیلهٔ نگه دارندهٔ \"کمونه\" و \"کلی\" (پایین تر توضیح آن می آید) است.",
"question": "دستگاه زیلو بافی از چه قسمت هایی تشکیل شده است؟ به طور کلی نام ببرید و سپس نام ابزار نگهدارنده کمونه را ذکر کنید"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
543 | : افغانستانی ها در ایران
افغانستانی ها در ایران به آن دسته از مهاجران و پناهجویانی گفته می شود که در پی ناامنی و جنگ های طولانی و نبود اشتغال در افغانستان به کشور ایران مهاجرت کرده اند. طبق آماری که وزارت امور مهاجرین و عودت کنندگان افغانستان در سال ۱۳۹۶ به نشر رسانده ۸۳۹٬۹۱۲ تن از مهاجرین افغانستانی در ایران دارای کارت پناهندگی آمایش، ۳۰ هزار تن دارای سند طولانی مدت، ۴۵۰ هزار تن دارای گذرنامه کوتاه مدت و ۷۳۴٬۶۲۲ تن فاقد مدرک در ایران زندگی می کند. بیشتر مهاجرت افغانستانی ها به ایران در سال های جنگ ایران و عراق و هم زمان با جنگ های داخلی افغانستان اتفاق افتاد. آیت الله خمینی رهبر وقت ایران دستور داد مرزها برای ورود مهاجرین افغانستانی باز شود و بسیج و سپاه را مکلف کردند تا با افغانستانی های مهاجر همکاری کنند. به تدریج حدود سه میلیون افغانستانی وارد ایران شدند. بسیاری از این مهاجرین که در دهه ۶۰ به ایران مهاجرت کردند در بخش های اقتصادی مشغول به کار شدند و بنابر آمارهای بیش از ۲ هزار تن اتباع افغانستان در جنگ ایران و عراق در جبهه ایران کشته شده اند.
در سرشماری که در سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران منتشر کرده است مهاجرین افغانستانی بیشتر در استان های تهران، خراسان رضوی، اصفهان و کرمان زندگی می کنند. در این آمار اختلاف ۶ درصدی که در ترکیب جنسی مهاجرین وجود دارد تأکید بر آن دارد که اکثر این مردم را خانوارها تشکیل می دهد هرچند احتمال سرشماری نشدن افراد مجردی که در بیرون از شهر مشغول به کار هستند نیز وجود دارد.
با آغاز درگیری های میان شوروی سابق و مجاهدین افغان در بیش از ۵۰ سال پیش، بسیاری از مردم افغان برای فرار از جنگ و فقر به کشورهای دیگر پناهنده شدند که بیشترین سهم مربوط به پاکستان و ایران بود. بعد از انقلاب جمهوری اسلامی در ایران و آغاز جنگ ایران و عراق مهاجرت مردم افغانستان به ایران افزایش یافت و به رغم برخی مخالفت ها، سید روح الله خمینی رهبر وقت ایران سپاه و بسیج را موظف کرد که با مهاجرین افغان همکاری کرده و مرزها را برای ورود آن ها باز کند. آیت الله خمینی در یکی از سخنرانی های خود با استقبال از مهاجرت افغان ها گفتند:
پس از آزاد شدن مرزها بسیاری از مهاجرین در استان خراسان و مناطق تربت جام، تربت حیدریه و مشهد مهاجرت کرده و سپس کم کم به دیگر استان های ایران از جمله تهران، اصفهان، قم، فارس و یزد رفته و ساکن شدند. پس از پایان جنگ ایران و عراق و سقوط حکومت کمونیستی در افغانستان حضور مهاجرین افغانستانی رو به کاهش رفت اما با تسلط طالبان بر افغانستان و پس از آن با آغاز جنگ میان آمریکا و طالبان مهاجرت های قانونی و غیرقانونی به ایران افزایش یافت و در سال ۱۳۸۹ تخمین زده شد که بیش از ۳ میلیون مهاجر افغانستانی در ایران چه به صورت قانونی و چه غیرقانونی زندگی می کند.
طبق گزارش سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ که از سوی مرکز آمار ایران انتشار یافته است ۱ میلیون و ۵۸۳ هزار و ۹۷۹ نفر که ۱٫۹۸ درصد جمعیت کل ایران می شود را اتباع افغانستانی تشکیل می دهد.
در ایران سرشماری مهاجرین افغانستانی بر اساس قومیت صورت نمی گیرد اما طبق صحبت هایی که معاون اداره کل اتباع خارجه در سال ۹۶ داشته است گفته شده که ۷۰ درصد اتباع خارجه که در ایران زندگی می کنند شیعه مذهب و مابقی اهل سنت هستند. سازمان ملل در گزارشی که در سال ۲۰۱۵ به نشر رسانید، عنوان کرده است که بیشتر مهاجران افغانستانی در ایران از قومیت هزاره که شیعه مذهب هستند تشکیل می دهد. از دیگر اقوام افغانستانی ساکن در ایران می تواند از اقوام تاجیک، پشتون، اوزبیک نام برد.
طبق سرشماری ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران ۸۴۵٬۲۶۷ نفر از جمعیت اتباع افغانستان در ایران را مردان و ۷۳۸٬۷۱۲ تن دیگر را زنان تشکیل می دهد. طبق این گزارش ۵۳ درصد از جمعیت اتباع افغانستان در ایران را مردان و ۴۷ درصد دیگر را زنان تشکیل می دهد.
طی سرشماری سال ۱۳۹۵ حدود ۴۶ درصد مهاجران افغانستانی در ایران زیر ۲۰ سال و حدود ۶۷ درصد از آنان زیر ۳۰ سال سن دارند. با توجه به حضور ۴۰ ساله این مهاجرین در ایران بسیاری از مهاجرین احتمال می روند که متولد شده ایران باشند. طبق این سرشماری جمعیت مهاجرین افغانستانی از مردم بومی ایران جوان تر هست (۳۱ درصد ایرانیان زیر ۲۰ سال و ۴۹ درصد ایرانیان زیر ۳۰ سال هستند). یکی از دلایل اصلی آن را می توان به آمار بالای زاد و ولد و پایین بودن سن ازدواج در این جمعیت را نام برد.
اقامت مهاجران افغانستانی در ۱۵ استان ایران ممنوع است و بجز سه استان قم، البرز، تهران (بجز منطقه خُجیر در منطقه ۱۳) در مابقی استان ها در بعضی شهرستان ها فقط حق اقامت دارند. فاطمه اشرفی دلیل محدودیت عبور و مرور پناهندگان افغانستانی در ایران را اجازه دولت ایران طبق کنوانسیون ۱۹۵۱ حقوق پناهندگان برای ایجاد محدودیت جا به جایی و ایاب و ذهاب مهاجرین خارجی در کشور خود را براساس منافع ملی و مسائل امنیتی عنوان کرده است.
مهاجران قانونی افغانستان در ایران در دو دسته کارت آمایش و گذرنامه اقامتی حق اقامت در ایران دارند. مهاجران افغانستانی که به عنوان پناهنده شناخته می شوند و به اصطلاح کارت آمایش دارند. هر ساله تحت طرحی به نام طرح آمایش اقامت آن ها به مدت ۱ ساله تمدید می شود و هزینه آن در آخرین طرح آمایش که در سال ۱۳۹۵ صورت گرفت به شرح زیر هست:
این دسته از مهاجرین فقط حق تردد در استانی را دارند که کارتشان از آنجا صادر شده است و برای سفر به بیرون از استان باید برگه تردد بین استانی که ۱۵ هزار تومان می شود دریافت کنند.
حضور اتباع افغانستانی در ۱۵ استان به طور کامل ممنوع و در ۱۲ استان دیگر نیز در برخی شهرها و منطقه ها اقامت آن ها ممنوع هست. دولت ایران محدود کردن یا گشایش برای حضور اتباع افغانستانی در استان ها را تصمیمی عنوان کرد که بر اساس پارامترهایی نظیر بحث معیشت، اشتغال و کار، تورم و بیکاری و غیره از سوی مدیران استان ها اتخاذ می شود.
طبق آمارهای رسمی که در ایران به نشر رسیده، کارگران افغانستانی با جمعیت ۲ میلیونی حدود ۱۰ درصد بازار کار در ایران را در دست دارد. حضور کارگران افغانستانی در ایران اعتراض بسیاری از کارگران ایرانی را برانگیخته و اعتراض ها و تظاهرات های متعددی برای مقابله با اشتغال اتباع بیگانه و بیکاری خود به راه انداخته اند. دولت ایران نیز محدودیت های متعددی از جمله ممنوعیت به کارگیری کارگران خارجی در دستگاه های دولتی و عمومی غیردولتی را تعیین کرده و از تمامی دستگاه های دولتی، عمومی غیردولتی، شرکت ها و پیمانکاران آن ها خواسته که کارگران مورد نیاز خود را تنها از نیروی کار ایرانی تأمین کنند و مجازات های متعددی از جمله حبس و جزای نقدی را برای کارفرمایان متخلف تعیین کرده است. با اینحال بسیاری از کارفرمایان مخصوصاً مشاغل خصوصی ترجیح می دهند که از کارگران افغانستانی به دلیل ارزان قیمت بودن، نداشتن بیمه، بهره وری بالا استفاده کنند. کارشناسان معتقدا ریشه مشکل بیکاری حضور اتباع خارجه نیست، چون اکثریت اتباع خارجه در شغل های ساده مشغول به فعالیت هستند، در حالی که نرخ بالای بیکاری در ایران مخصوص فارغ التحصیلان دانشگاهی و متخصصان هست.
طبق قانون کار ایران اتباع خارجی می توانند فقط در شغل های مجاز که از طرف دولت تعیین می شود با داشتن حق اقامت و مجوز کار فعالیت کنند. پروانه کاری که در اختیار اتباع خارجه قرار می گیرد برای یک سال معتبر بوده است.هزینه پروانه موقت کار در سال ۱۳۹۸ برای افرادی که برای بار نخست مجوز پروانه موقت کار را بگیرند، ۴۰۰ هزار تومان و برای تمدید ۲۸۵ هزار تومان بود. در صورتی که تبعه خارجی بدون اجازه حق کار در شغلی فعالیت داشته باشد، دولت کارفرما را به حبس و جزای نقدی محکوم می کند. مدیرکل اتباع خارجه سازمان تامین اجتماعی مدعی شده است که در سال ۱۳۹۷ فقط ۵۰ هزار تن، مجوز پروانه موقت کار گرفته اند.
مجوز پروانه کار در ایران به این دسته از افراد تعلق می گیرد:
طبق قانون کار ایران اگر کارفرمایانی، کارگران خارجی که فاقد پروانه کارند یا مدت اعتبار پروانه کارشان منقضی شده، یا اتباع بیگانه را در کاری غیراز آنچه در پروانه کار آن ها قید شده است یا در مواردی که رابطه استخدامی تبعه بیگانه با کارفرما قطع می گردد مراتب را به وزارت کار و امور اجتماعی اعلام ننمایند بپذیرند بین ۹۰ تا ۱۸۰ روز حبس و بابت هر روز کار به اندازه ۵ برابر حقوق یک کارگر در یک روز جریمه شده و در صورت تکرار این مقدار دو برابر می شود. این جریمه در سال ۱۳۹۹ طبق بند (ج) ماده ۱۱ قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت در ازاء هر روز کار بیش از ۳۰۰ هزار تومان تعیین شده است.
طبق قانون کار ایران مهاجرین افغانستانی در ایران فقط در مشاغل زیر حق اشتغال دارند، مگر در شرایط خاصی که جایگزین ایرانی برای آن وجود نداشته باشد با اجازه پروانه کار موقت ۳ ماهه می تواند در شغل های دیگری فعالیت کند. شغل های مجاز برای اتباع افغانستانی در ایران حدود ۴۰۰ شغل بود که به ۶۶ شغل کاهش یافته است.
یکی از مشکلاتی که مهاجران افغانستانی در ایران داشتند تحصیل کودکان در مدارس بود. کودکان قانون با پرداخت هزینه در مدارس ثبت نام می شدند و کودکانی که اقامت قانونی نداشته بودند یا در مدارس خودگردان آموزش می دیدند یا از تحصیل بازمی ماندند. در سال های اخیر شرایط تحصیل کودکان با دستور آیت الله خامنه ای رهبر ایران که در سخنرانی اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ که «"هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که به صورت غیرقانونی و بی مدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آن ها باید در مدارس ایرانی ثبت نام شوند"» زمینه ثبت نام بسیاری از کودکان افغانستانی در مدارس ایران مهیا شد و توانستند از حق تحصیل برخوردار شوند. در سال ۱۳۹۶ حدود ۳۶۰ هزار دانش آموز افغانستانی در ۲۵ هزار و ۴۹۰ مدرسه ایران تحصیل می کنند، رضوان حکیم زاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۸ اعلان کرد که در حال حاضر حدود ۵۰۰ هزار دانش آموز خارجی در ایران در حال تحصیل هستند. دانش آموزان خارجی می توانند تا سقف ۱۰ درصد در مدارس فنی و حرفه ای به تحصیلات ادامه دهند. هزینه تحصیل هر دانش آموز در یک سال تحصیلی حدود ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار و در هنرستان ها بیش از ۲ میلیون پیش بینی می شود که حدود ۱۰ درصد کل هزینه های تحصیل افراد در ایران را کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل کمک می کند و مابقی را طبق مصوبه دولت در سال ۹۳ جمهوری اسلامی ایران هزینه می کند.
طبق اصل ۱۳۸ قانون اساسی کودکانی که فاقد مدرک هویتی که از نظر سنی شرایط نام نویسی و تحصیل در نظام آموزشی رسمی کشور را دارند شناسایی و کارت ویژه ای با عنوان «کارت حمایت تحصیلی» برای آنان صادر می شود.
تحصیلات دانشگاهی برای اتباع افغانستانی در ایران رایگان نیست و بسیاری از دانشجویان برای تحصیلات دانشگاهی با مشکلات متعددی از جمله هزینه بالای تحصیل، مشکل تمدید روادید اقامتی، نداشتن سابقه کار بعد از پایان تحصیلات در ایران برای بازگشت به افغانستان، بیمه دانشجویی، عدم صدور گواهینامه و عملکرد سلیقه ای برای صدور، در نظر گرفته نشدن بودجه مشخص برای ارگان های مربوط به مهاجرین جهت انجام فعالیت های فرهنگی و … از جمله مشکلات اساسی هستند که دانشجویان با آن در گیر می باشند. طی آماری که در سال ۱۳۹۵ منتشر شده بیش از ۱۱ هزار دانشجوی افغانستانی در دانشگاه های ایران مشغول به تحصیل هستند. مهاجران افغانستانی در ایران برای تحصیل در دانشگاه باید مدرک اقامتی خود را به دانشجویی تغییر دهند. در گذشته پس از اتمام تحصیلات پاسپورت تحصیلی فاقد اعتبار شده و دانشجوی فارغ التحصیل باید به کشورش بازمی گشت اما با اصلاحاتی که در سال های اخیر صورت گرفته پس از تحصیل دانشجویانی که مدرک اقامت در ایران را داشتند می توانند گذرنامه دانشجویی خود را به عادی تغییر دهند. هرچند سازمان مهاجرت IOM برنامه هایی را برای بازگشت تحصیل کرده ها برای استفاده از تخصص آن ها در افغانستان روی دست گرفته اما به دلیل مشکلاتی همچون نبود زیرساخت ها برای فعالیت در تخصص شان، استخدام نشدن در افغانستان به خاطر فساد و قومیت گرایی و وجود نا امنی و تهدید جانی بسیاری از فارغ التحصیلان از بازگشت به افغانستان صرف نظر می کنند.
تحصیل دانشجویان افغانستانی در رشته های دانشگاهی که منجر به تعهد استخدامی از طرف دولت می شود ممنوع می باشد و فقط می توانند در رشته هایی بجز رشته های زیر و در دانشگاه هایی که جزء مناطق ممنوعه برای افغان ستانی ها نباشد تحصیل کنند.
طبق توافق نامه ای که میان سازمان امور پناهندگان، اداره امور اتباع و مهاجرین خارجی و بیمه سلامت به امضا رسید طرح بیمه سلامت پناهندگان به تصویب رسید که طی آن بسیاری از مهاجران قانونی در ایران تحت پوشش بیمه قرار می گیرند. در آماری که در سال ۱۳۹۶ به نشر رسیده بیش از ۱۲۴ هزار اتباع افغانستان در ایران در طرح بیمه سلامت ثبت نام کردند که از این میان ۱۱۲ هزار تن را قشر بسیار آسیب پذیر و بیش از ۱۰۰۰ نفر دیگر دارای بیماری های خاص بوده اند. تمامی هزینه های این پناهندگان از طرف کمیساریای عالی پناهندگان پرداخت می شود. ابن بیمه شامل خدمات بستری، خدمات پاراکلینیکی و خدمات سرپایی و فقط در بیمارستان های دولتی تحت پوشش وزارت بهداشت هستند می شود. هزینه یک ساله بیمه سلامت برای افراد آسیب پذیر و بیماران خاص حدود ۴٬۵۰۰ تومان و سایر مهاجرین ۴۶۰ هزار تومان می باشد.
در مرداد ۱۳۹۳ شورای عالی پیوند اعضا برای مقابله با قاچاق پیوند اعضا قانون ممنوعیت پیوند اعضا اتباع خارجی به تصویب رسید، این قانون اعتراضاتی را در فضای مجازی در پی داشت که با اصلاحاتی در اسفند ماه ۱۳۹۳ وزیر بهداشت ایران حسن هاشمی خبر آزاد شدن پیوند با اتباع افغانستانی را در صورتی که اتباع افغانستانی که در ایران ازدواج می کنند یا اینکه به صورت قانونی در ایران در حال زندگی هستند داد. مرگ دختر افغانستانی به نام لطیفه رحمانی ۱۲ ساله در سال ۱۳۹۵ که نیاز به پیوند کبد داشت در رسانه ها بسیار بازتاب داشت که وزیر بهداشت ایران دلیل فوت او را پیشرفت بیماری او و قبل از آنکه عمل پیوند بخشی از کبد پدرش انجام شود عنوان کرد و از قانون منع پیوند اعضا اتباع خارجه نیز مجدداً حمایت کرد.
طبق آماری که در سال ۱۳۹۶ منتشر شده، بیش از ۵۰۰۰ زندانی از اتباع کشورهای خارجه در زندان های ایران به سر می برند. گزارشی که در سال ۱۳۹۲ به نشر رسیده ۸۸ درصد مجرمان خارجی را اتباع افغانستانی عنوان کرده است. این درحالی است که آنان ۹۶ درصد اتباع بیگانه را تشکیل میدهند. که بیشتر جرایم توسط مهاجرین غیرقانونی و جرم حمل مواد مخدر و پس از آن در حوزه نزاع و درگیری صورت گرفته است. اعدام عده ای از مهاجران افغانستانی که اکثراً به جرم حمل مواد مخدر دستگیرشده بودند باعث تنش هایی میان دو کشور شده و شهروندان افغانستان بارها علیه این اعدام ها در شهرهای کابل و هرات دست به تظاهرات زده اند.
در سال ۱۳۹۵ طبق آمار منتشر شده نزدیک به ۲۴ هزار مورد ازدواج اتباع ایرانی با اتباع خارجه در ایران به ثبت رسیده و پیش بینی می شود که نزدیک به همین میزان ازدواج شرعی ثبت نشده صورت گرفته باشد. طبق ماده ۱۰۶۰ قانون مدنی ایران ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی با اجازه دولت هست و هر خارجی که بدون اجازه مذکور در فوق، زن ایرانی را ازدواج نماید به حبس تأدیبی از یکسال تا سه سال محکوم خواهد شد. و ازدواج مستخدمان دولت که منصب مهمی دارند ممنوع می باشد. در قانون ایران زنان افغانستانی که با مردان ایران ازدواج می کنند طبق بند ۶ ماده ۹۷۶ قانون مدنی تبعه ایران محسوب می شود و می تواند تابعیت ایران را بگیرد و کودکان آنان از شرایط یک تبعه ایران بهره مند می شود، اما در صورت ازدواج مردان افغانستانی با زنان ایرانی به مردان تابعیت ایران تعلق نمی گیرد و طبق ماده ۹۷۹ قانون مدنی فقط می توانند درخواست تابعیت بدهند. در سال ۱۳۹۹ آیین نامه اعطای تابعیت به فرزندان زنان ایرانی تصویب شد و دولت ایران آیین نامه اعطای تابعیت ایران به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را برای اجرا به وزارت خانه های کشور، اطلاعات و امور خارجه و معاونت حقوقی رئیس جمهور ابلاغ کرد. بر اساس این آیین نامه، برای تابعیت ایرانی دو متقاضی وجود خواهد داشت. هر زن ایرانی که با مرد غیر ایرانی ازدواج کرده است، و فرزند زیر ۱۸ سال دارد می تواند برای فرزند خود درخواست تابعیت کند. و همچنین هر فردی که از مادر ایرانی و پدری خارجی متولد شده باشد و سن ۱۸ سال تمام داشته باشد نیز خود می تواند این تقاضا را ارائه کند. هم چنین، فوت مادر، پدر یا فرزند و حجر این افراد، مانع از درخواست اعلام تابعیت ایرانی برای فرزند، نمی باشد. قبل از تصویب این آیین نامه، کودکان حاصل از ازدواج های مردان خارجی با زنان ایران تا ۱۸ سالگی تبعه کشور پدری خود محسوب می شدند و در صورتی که پدرانشان فاقد مدرک اقامت بودند با محدودیت هایی که برای افراد فاقد مدرک در ایران وجود دارد مواجه می شدند. این کودکان می توانستند در سن ۱۸ سالگی درخواست تابعیت ایران را بدهند.
طبق ماده ۵ قانون مدنی ایران اتباع خارجه از حقوق مربوط به مالکیت اموال منقول مگر در مواردی که دولت ممنوع نکرده باشد بهره ببرد اما طبق ماده ۱ آئین نامه چگونگی تملک اموال غیرمنقول مالکیت این دسته اموال فقط در اختیار افرادی قرار می گیرد که حق اقامت دائم در ایران داشته باشد. برای اتباع خارجه محدودیت هایی برای تملک وجود دارد مثال: این دسته افراد حق تملک اراضی (زمین - معدن) را ندارند و تملک املاک مسکونی آن هم تحت شرایط خاص از جمله اجازه رسمی دولت ایران دارند صورت پذیر است. بر اساس این قانون بعلت آنکه بسیاری از اتباع افغانستانی در ایران اقامت موقت داشته (کارت آمایش + گذرنامه اقامتی) حق داشتن مالکیت بر اموال غیرمنقول را ندارند و فقط در شرایط خاص و آن هم هنگامی که دولت اجازه می دهد دارند.
بسیاری از مهاجرین افغانستانی پس از سقوط طالبان از سال ۲۰۰۲ بدینسو به کشور خود بازگشته اند.
بسیاری از مهاجرین افغانستانی در ایران با بی هویتی، سردرگمی، بلاتکلیفی، فشارهای روحی و روانی و وضعیت بد اقتصادی و هزینه های بالای زندگی روبرواند. تحمل مشکلات و محدودیت هایی که در ایران با آن ها مواجه می شوند و ناامیدی که از بهبود وضعیت در افغانستان دارند آن ها را به فکر خروج از ایران و رفتن به یک کشور ثالث می اندازد. طبق نظرسنجی که وزارت کشور ایران در سال ۱۳۹۵ گرفته بیش از ۶۰ درصد افغانستانی هایی که در ایران زندگی می کنند به فکر رفتن به سمت کشورهای اروپایی بوده اند.
بسیاری از مهاجران افغانستانی در ایران بخاطر نزدیکی اعتقادات فرهنگی و دینی در زمان جنگ ایران و عراق به جبهات جنگ رفتند. بر اساس آمار رسمی بیش از ۲ هزار نفر از شهروندان افغانستان در دوران دفاع مقدس در جنگ تحمیلی به کشته و تعداد زیادی نیز زخمی شده یا به اسارات درآمدند. این رزمندگان در جبهه های جنگ، نقش های گوناگونی به عنوان پزشک، امدادگر، تعمیرکار، تخریبچی، نامه رسان، مسئول اسکورت و بسیاری از نقش های دیگر را بر عهده داشته اند. تیپ ابوذر یکی از تیپ های مستقل زیر نظر قرارگاه رمضان در جنگ ایران و عراق یکی از تیپ های متشکل از ۳۰۰ رزمنده افغانستانی بود که در منطقه ای به نام لولان و ناوچه حضور داشت.
با گسترش جنگ سوریه عده ای از بازماندگان سپاه محمد که در افغانستان فعالیت داشتند به رهبری علیرضا توسلی تیپی به نام تیپ فاطمیون که خود را مدافع حرم می خواندند در ابتدا با حضور ۲۵ تن تشکیل شد و بعدها با افزایش سربازان به لشکر ارتقاء یافت. رزمندگان این لشکر تماماً افغانستانی هستند و از مهاجرین افغانستانی که در ایران و سوریه هستند تشکیل شده است.
سیاستمدار افغانستانی متولد ۱۶ آبان ۱۳۵۹ در مشهد و از مهاجران افغانستانی می باشد که در سال ۱۳۹۶ به کانادا مهاجرت کرد و در کابینه دولت جاستین ترودو در سمت وزیر نهادهای دموکراتیک فعالیت می کند.
حضور بیش از سی سال از مهاجرین افغانستانی در ایران مورد توجه بسیاری از اهالی فیلم سازان قرار گرفته و فیلم ها و سریال های مختلفی در این موضوع ساخته شده است، بسیاری از فیلم ها با واکنش های مثبت و منفی روبرو شده است.
| [
{
"answer1": "بیشتر مهاجرت افغانستانی ها به ایران در سال های جنگ ایران و عراق و هم زمان با جنگ های داخلی افغانستان اتفاق افتاد.",
"answer2": "بعد از انقلاب جمهوری اسلامی در ایران و آغاز جنگ ایران و عراق مهاجرت مردم افغانستان به ایران افزایش یافت",
"distance": 1058,
"question": "در چه سالی بیشتر مهاجرت افغانستانی ها به ایران رخ داد و با چه رویدادی در افغانستان همزمان بود؟"
},
{
"answer1": "در ایران سرشماری مهاجرین افغانستانی بر اساس قومیت صورت نمی گیرد",
"answer2": "سازمان ملل در گزارشی که در سال ۲۰۱۵ به نشر رسانید، عنوان کرده است که بیشتر مهاجران افغانستانی در ایران از قومیت هزاره که شیعه مذهب هستند تشکیل می دهد.",
"distance": 223,
"question": "آیا در ایران سرشماری مهاجرین افغانستانی بر اساس قومیت صورت می گیرد؟ و سازمان ملل بیشتر مهاجران افغانستانی را در ایران از چه قومیتی معرفی کرده است؟"
},
{
"answer1": "کودکان قانون با پرداخت هزینه در مدارس ثبت نام می شدند و کودکانی که اقامت قانونی نداشته بودند یا در مدارس خودگردان آموزش می دیدند یا از تحصیل بازمی ماندند.",
"answer2": "با دستور آیت الله خامنه ای رهبر ایران که در سخنرانی اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ که «\"هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که به صورت غیرقانونی و بی مدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آن ها باید در مدارس ایرانی ثبت نام شوند\"» زمینه ثبت نام بسیاری از کودکان افغانستانی در مدارس ایران مهیا شد و توانستند از حق تحصیل برخوردار شوند.",
"distance": 190,
"question": "وضعیت تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی قبل از دستور رهبر ایران و بعد از آن چگونه بود؟"
},
{
"answer1": "طبق آمارهای رسمی که در ایران به نشر رسیده، کارگران افغانستانی با جمعیت ۲ میلیونی حدود ۱۰ درصد بازار کار در ایران را در دست دارد.",
"answer2": "بسیاری از کارفرمایان مخصوصاً مشاغل خصوصی ترجیح می دهند که از کارگران افغانستانی به دلیل ارزان قیمت بودن، نداشتن بیمه، بهره وری بالا استفاده کنند.",
"distance": 672,
"question": "چند درصد از کارگران در بازار کار ایران را کارگران افغانستانی تشکیل میدهند و چرا کارفرمایان ترجیح میدهند از کارگران افغانستانی استفاده کنند؟"
}
] | [
{
"answer1": "هزینه یک ساله بیمه سلامت برای افراد آسیب پذیر و بیماران خاص حدود ۴٬۵۰۰ تومان و سایر مهاجرین ۴۶۰ هزار تومان می باشد.",
"answer2": "این بیمه شامل خدمات بستری، خدمات پاراکلینیکی و خدمات سرپایی و فقط در بیمارستان های دولتی تحت پوشش وزارت بهداشت هستند می شود.",
"question": "هزینه بیمه سلامت برای مهاجران آسیب پذیر و مهاجران دیگر چقدر است و این بیمه چه خدماتی را پوشش می دهد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
544 | : پمپ
پُمپ یا تُلُمبه وسیله ای است که به روش مکانیکی، مایعات را جابجا می کند. پمپ ها بر اساس مکانیسم جابجایی سیالات به سه گروه عمده تقسیم می شوند: بالابر مستقیم (Direct Lift)، جابجایی (Displacement) و گرانشی.
پمپ ها کاربردهای فراوانی در صنعت و حتی در وسایل نقلیه دارند. مانند پمپ بنزین یا پمپ آب خودرو تا پمپ های بزرگ برای پر کردن حوضچه های تعمیر کشتی. تلمبه های رایج و قدیمی شامل تلمبه باد برای باد کردن چرخ دوچرخه، موتور سیکلت یا تایر خودرو و همچنین تلمبه های دستی که آب یا سوخت را از مخزنی (مانند چاه آب) با مخزن های دیگر منتقل می کنند، می شود.
به طور کلی پمپ به دستگاهی گفته می شود که انرژی مکانیکی را از یک منبع خارجی گرفته و به سیالی که از آن عبور می کند، انتقال دهد. در نتیجه، انرژی سیال پس از خروج از این دستگاه (پمپ) افزایش می یابد. در پمپ ها تغییرات انرژی سیال همواره به صورت تغییر فشار سیال مشاهده می گردد. از پمپ ها برای انتقال سیال به یک ارتفاع معین یا جابجایی آن در یک سیستم لوله کشی یا هیدرولیک برای انجام کار مانند بالابرهای هیدرولیکی استفاده می نمایند. به عبارت کلی تر، پمپ دستگاهی است که سیالات غیرقابل تراکم را از یک نقطه به نقطه ای دیگر جابجا می نماید.
پمپ ها دارای انواع مختلفی هستند. دسته بندی های گوناگون، پمپ ها را بر پایه ویژگی های گوناگون طبقه بندی می کنند. در یکی از رایج ترین این طبقه بندی ها، برپایه نحوه انتقال انرژی از پمپ به سیال، پمپ ها به دودسته تقسیم می شوند:
پمپ های دینامیکی: در این پمپ ها انتقال انرژی به سیال به طور دایمی است. انواع پمپ های دینامیکی عبارت اند از:
گریز از مرکز (Centrifugal)
جریان محوری (Axial)
پمپ های جابجایی مثبت: در این پمپ ها انتقال انرژی به سیال به صورت متناوب یا پریودیک صورت می پذیرد. انواع پمپ های جابجایی مثبت عبارت اند از:
رفت و برگشتی (Reciprocating)
دوار (Rotary)
پمپ گریز از مرکز بر اساس تبدیل انرژی جنبشی سیال به فشار ایستا کار می کند. این عملکرد به وسیلهٔ قانون برنولی توصیف می شود. قاعده عملکرد پمپ گریز از مرکز را می توان با ملاحظه تأثیر تکان دادن یک سطل آب بر روی یک مسیر دایره ای شکل توسط یک طناب، نشان داد. نیرویی که آب را به کف سطل فشار می دهد، نیروی گریز از مرکز است. اگر یک سوراخ در کف سطل تعبیه شود، آب از طریق این سوراخ جریان می یابد. از این گذشته اگر یک لوله ورودی در بالای سطل تعبیه شود، جریان آب به بیرون سوراخ منجر به تولید یک خلاء موضعی در داخل سطل خواهد شد. این خلاء آب را از یک منبع در سمت دیگر لوله ورودی به داخل سطل خواهد کشید. بدین روش یک جریان پیوسته از منبع و به بیرون سطل به وجود می آید.
در رابطه با پمپ های گریز از مرکز، سطل و سرپوش آن متناظر با قاب پمپ، سوراخ و لوله ورودی متناظر با ورودی و خروجی پمپ هستند و طناب و بازو متناظر کار پروانه را انجام می دهد.
پمپ گریز از مرکز پمپی است که از یک پروانه گردان برای افزایش فشار یک سیال استفاده می نماید. پمپ های گریز از مرکز عموماً برای جابجا کردن سیال از طریق یک سیستم لوله کشی کاربرد دارد. سیال در امتداد یا نزدیک محور چرخان وارد پروانه پمپ گشته و به وسیلهٔ این پروانه شتاب می گیرد و به سرعت به سمت بیرون و به داخل یک پخش کننده یا محفظه حلزونی جریان می یابد که از آنجا به درون سیستم لوله کشی پائین جریان خارج می گردد.
تیغه های روی پروانه به طور تصاعدی از مرکز پروانه پهن می شوند که سرعت را کاهش داده و فشار را افزایش می دهد. این امکان به پمپ گریز از مرکز اجازه می دهد تا جریان های پیوسته با فشار بالا ایجاد نماید.
پمپ های سانتریفوژ دارای یک محفظه هستند که حلزونی شکل است و پوسته یا کِیسینگ نامیده می شود و درون آن یک یا چند چرخ قرار دارند که روی یک محور (شفت) نصب شده اند. هر چرخ مجهز به تعدادی پره می باشد. انتقال انرژی به سیال در این قسمت انجام می شود. برای اینکه از محل خروج شفت از کِیسینگ پمپ سیالی خارج نشود و اصطلاحاً نشتی به خارج نداشته باشیم از ابزاری به نام مکانیکال سیل استفاده شده است. نکته بسیار مهم در مورد این نوع پمپ ها هواگیری یا پرایم کردن پمپ پیش از روشن کردن آن ها می باشد. یعنی پس از لاین آپ نمودن پمپ و اطمینان از ورود سیال به داخل پمپ، باید از خروج کامل هوا یا گاز حبس شده در داخل پمپ نیز اطمینان حاصل نمود. از این نوع پمپ ها در ابعاد و اندازه های مختلف برای مصارف گوناگون ساخته می شوند.
این نوع پمپ ها دارای پروانه باز می باشند که این نوع پروانه برای تولید دبی بیشتر و هد کمتر کاربرد دارد.
این نوع پمپ ها وسایلی هستند که انتقال انرژی از آن ها به سیال به صورت پریودیک و دوره ای می باشد. نیروی محرکه این نوع پمپ ها نیز غالباً توسط موتورهای الکتریکی تأمین می گردد. در این نوع پمپ ها حرکت چرخشی میل لنگ تبدیل به حرکت رفت وآمدی پیستونی در یک سیلندر می شود. با عقب رفتن پیستون در سیلندر ایجاد مکش شده و در نتیجه مایع از طریق یک شیر ورودی داخل سیلندر می گردد. با حرکت پیستون به طرف جلو دریچه ورودی بسته و مایع از طریق شیر خروجی به خارج هدایت می گردد. شیرهای ورودی و خروجی یکطرفه بوده و طوری ساخته شده اند که در مراحل رفت وآمد پیستون، از ورود مایع داخل سیلندر به قسمت کم فشار و بالعکس ممانعت شود. اگر به جای پیستون، پلانجری در داخل سیلندر رفت وآمد کند در این حالت به آن پمپ پلانجری می گویند. در ضمن چنانچه پلانجر دیافراگمی را حرکت دهد پمپ از نوع دیافراگمی است. فرق میان پیستون و پلانجر در این است که طول سر پیستون کوتاه تر از مسافتی است که پیستون درون سیلندر طی می نماید، در حالی که طول پلانجر بیشتر از طول مسافت طی شده توسط آن در داخل سیلندر می باشد. از طرفی در پمپ های پیستون از حلقه یا رینگی جهت آب بندی پیستون و سیلندر استفاده شده است که روی بدنه پیستون قرار گرفته و همراه آن حرکت می کند، در حالیکه در پمپ های پلانجری این رینگ روی سیلندر قرار دارد و ثابت است. این پمپ ها معمولاً کم ظرفیت هستند ولی فشار خروجی سیال را می توانند تا مقدار زیادی افزایش دهند؛ بنابراین از این پمپ ها در جاهایی که نیاز به جابه جا کردن سیالی با حجم کم ولی فشار بالا می باشد استفاده می کنند. در ضمن باید به این نکته نیز توجه داشت که جریان سیال در این پمپ ها به صورت غیر یکنواخت می باشد. نکته بسیار مهم در مورد این پمپ ها آن است که هرگز نباید آن ها را در حالیکه شیر خروجی پمپ (دیسشارژ پمپ) بسته است روشن نمود
این پمپ ها نوعی از پمپ های دورانی یا روتاری می باشند. پمپ های چرخ دنده ای از دو قسمت متمایز تشکیل شده اند، یکی قسمت جداره ثابت و دیگری قسمت دوار که شامل یک محور گردان با چرخ دنده می باشد. در پمپ های چرخ دنده ای مقداری مایع بین دنده های چرخ دنده پمپ به اصطلاح به تله می افتد و در اثر چرخیدن چرخ دنده ها این مایع به قسمت خروجی پمپ رانده می شود. این پمپ ها به گونه ای ساخته می شوند که در آن ها فاصله میان اجزاء گردنده و جداره ثابت بسیار کم می باشد.
کاربرد این پمپ ها برای جابه جایی مایع با حجم کم و فشار متوسط می باشد. نکته مهم در مورد این پمپ ها آن است که هرگز نباید آن ها را در حالیکه شیر خروجی پمپ (دیسشارژ پمپ) بسته است روشن نمود؛ چرا که در این حالت، اگر هیچ شیر اطمینانی در مسیر دیسشارژ پمپ وجود نداشته باشد، یا خود پمپ از بین می رود یا اینکه لوله دیسشارژ می شکند.
در پمپ دنده داخلی دو عضو گردنده وجود دارد. این دو عضو گردنده وظیفه دارند تا جریانی یکنواخت و بدون پالس ایجاد کنند. به همین علت است که سرعت کارکرد این نوع از پمپ دنده ای پایین تر است. یکی از ویژگی های پمپ دنده ای داخلی این است که به صورت خودمکش کار می کند. همچنین امکان کارکرد خشک این نوع پمپ نیز وجود دارد. البته زمان کارکرد خشک پمپ دنده ای داخلی نباید از زمانی کوتاه فراتر رود. از مهم ترین ویژگی های پمپ دنده ای داخلی این است که این نوع پمپ در دو جهت کار می کند. در نتیجه هم به عنوان تخلیه یک مخزن مورد استفاده قرار می گیرد هم به عنوان پمپ پرکننده آن. همچنین این نوع از پمپ دنده ای برای سیالات مختلف با ویسکوزیته بالا کاربرد دارد.
یکی از نکات مهمی که در هنگام خرید پمپ دنده ای باید مورد توجه قرار گیرد، تعمیر و نگهداری پمپ است. تعمیر پمپ دنده داخلی بسیار ساده است. در نتیجه نگهداری از این پمپ هزینه کمتری برای مجموعه به همراه خواهد داشت. کاربرد این نوع پمپ هم برای سیالات رقیق مثل انواع روغن و هم برای سیالات غلیظ مثل شکلات، چسب و حتی آسفالت است. انواع صابون ها، رزین ها، روانکارها، مواد غذایی مختلف مثل شکلات و کره بادام زمینی و انواع رنگ ها با استفاده از این پمپ قابل جابه جایی است.
پمپ های بهداشتی یا سنیتاری پمپ هایی هستند که در صنایع غذایی، دارویی و داروسازی و صنایع بیوتکنولوژی کاربرد دارد. در این صنایع به دلیل اهمیت بالای رعایت بهداشت معمولاً استانداردها الزام می کنند تا تمام سطوح در تماس با سیال، زبری سطحی در محدوده ۳٫۲ تا ۰٫۴ میکرومتر Ra داشته باشند.
پمپ های فاضلاب یونیت های بسته ای شامل موتور و پمپ هستند. به همین دلیل این پمپ ها مناسب نصب در داخل حوضچه های فاضلاب و در زیر آب هستند. به دلیل ساختمان این پمپ ها برای تعمیر و سرویس آن نیاز به داخل شدن در داخل حوضچه نیست و می توان به راحتی آن را از حوضچه خارج کرد. این پمپ ها بسته به اندازه ذراتی که قابلیت پمپاژ آن را دارند به ترتیب برای ذرات بزرگتر گاه پمپ لجن کش و برای ذرات کوچکتر پمپ کف کش خوانده می شوند.
پمپ های فاضلاب معمولاً دارای یک موتور خشک با درجه حفاظت محفظه IP68 هستند.
پمپ های شناور یا Immersible، پمپ هایی هستند که قسمت محفظه پمپ آنها در داخل و زیر آب قرار می گیرد، در حالیکه موتور آنها خارج از آب می باشد و خشک نگه داشته می شود. معمولاً این پمپ ها بالا یا بر روی دیواره مخازن نصب می شود. برای مثال از این پمپ ها در صنعت ماشینکاری بر روی دستگاه هایی از قبیل دستگاه اسپارک، دستگاه های فرز یا تراش، ماشین های سنگ زنی، سیستم های خنک کننده یا هر دستگاه دیگری که دارای مخزن باشد استفاده می شود.
دوگونه اصلی از پمپ های سوراخ عمیق وجود دارد: پمپ نصب در سوراخ عمیق شناور و پمپ نصب در سوراخ عمیق چاهی که در آن موتور خشک نگه داشته شده و توسط شفتی بلند به پمپ کوپل می شود. این پمپ ها باریک و بلند هستند.
امروزه این پمپ ها جای خود را به پمپ های شناور داده اند و استفاده از آنها کمتر شده است. شفت بلند این پمپ ها یک عیب بزرگ محسوب شده و نصب آنها را دشوار می کند. این پمپ ها برای پمپاژ مایعات داغ بهتر از پمپ های شناور عمل می کنند چرا که موتور آنها توسط هوا خنک می شود در حالیکه پمپ های شناور در مایعات داغ راهی برای خنک کاری ندارند.
این پمپ ها جزو پمپ های جابجایی مثبت بوده و معمولاً از نوع دیافراگمی هستند. در این پمپ ها به دلیل وجود دیافراگم و آب بندی دقیق احتمال نشتی بسیار کم است.
این محفظه شامل آب بندها و اجزای مربوطه است و برای رسیدن به بازدهی مناسب در قطعات هیدرولیک وجود آب بندی کامل و مناسب ضروری است. آب بندی بین قطعات هیدرولیک به وسیلهٔ آب بندها انجام می شود. آب بندها براساس استفاده به دو نوع کلی ثابت و متحرک تقسیم می شوند:
ازاین نوع آب بند می توان به جای وی پک و یوپک ها استفاده کرد. جنس آن معمولاً از پلاستیک یا نخ نسوز یا لاستیک نخ دار با روکش فلزی می باشد. آین آب بندها برای قسمت های با فشار کم بکار می روند. در حقیقت عامل آب بندی کننده براساس افت فشار سیال در طول غلاف می باشند. علت اینکه پکینگ ها باید دارای خواص پلاستیکی (فرم پذیری) باشند این است تا مقدار فشردگی روی اسلیو (غلاف ها) را تنظیم کنند ونیز خواص الاستیک جهت جذب انرژی و آسیب نرساندن به جزء دوار را داشته باشند و به صورت رینگ هایی درداخل محفظه آب بندی قرارگیرند. انرژی اصطکاکی (گرما) تولیدشده در اثر گردش شافت از طریق نشت مقدار کمی مایع از پوسته یا توسط محفظه خنک کاری پشت آن یا استفاده از هر دو دفع می شود. پکینگ ها از مواد گوناگون تشکیل شده و انواع گوناگونی دارند:
آب بندهایی که تاکنون توصیف شد عمدتاً از نوع پکینگ بودند. استفاده از پکینگ ها به عنوان آب بند همیشه مناسب و عملی نیست. با محکم کردن پیچ های گلند اصطکاک و انرژی ایجاد شده سبب کاهش عمر و خراب شدن غلاف ها می گردد. از طرف دیگر بعضی از مایعات مثل بوتان و پروپان حلال مواد چرب کننده پکینگ ها هستند که در این صورت دقت آب بندی ازبین می رود. به دلایلی که گفته شد و همچنین زمانی که میزان نشت باید حداقل باشد از آب بندهای مکانیکی استفاده می کنند.
سطح آب بندی در مکانیکال سیل ها عمود بر امتداد محور بوده، درحالی که در کاسه نمدها سطح آب بندی در تماس با خود شافت یا اسلیو قرار می گیرد. اگرچه مکانیکال سیل ها در انواع گوناگون ساخته می شوند اما اصول کارشان یکسان و دارای دو جزء ثابت و متصل به پوسته و یک جزء دوار متصل به شافت (یا غلاف) می باشند و یک فنر دو قسمت را به یکدیگر محکم می کند. یک دیافراگم یا رینگ لاستیکی برای حرکت جانبی (مماسی) نیز وجود دارد. مکانیکال سیل ها معمولاً ازدو قسمت فلزی و لاستیکی هستند. بعضی اوقات قسمت چرخان آب بند از زغال با روکش فولادی ساخته می شود. البته سطح بین رینگ های دوار و ثابت، بسیار صیقلی و در اصل از دو جنس متفاوت سیلیکون و کاربید کربن می باشد.
لایه ای از مایع با خاصیت خنک کنندگی و روانکاری اصطکاک را به حداقل می رساند. رینگ های مکانیکال (سیل رینگ ها) در دو وضعیت نسبت به پمپ قرار می گیرند که ممکن است رینگ دوار در سمت داخل و به طرف ایمپلر باشد، یا در قسمت بیرون قرار گرفته و با مایع پمپ شونده تماس نداشته باشد. در هر دو وضعیتی که گفته شد فقط سه نقطه مهم وجود دارد که در آب بندی مؤثر است:
آب بندی در حالت اول توسط گسکت ها و اورینگ ها صورت می گیرد. در حالت دوم توسط رینگ ها و در حالت سوم باتماس مستقیم و تنگاتنگ دو رینگ که همواره توسط فنری به به هم فشرده می شوند انجام می شود.
موضوع قابل توجه در مورد رینگ ها این است که این رینگ ها با جنس ویژه خود در مقابل نیروی (بار) محوری ضعیف هستند و دچار آسیب می شوند، اما در مقابل سایش بسیار مقاوم هستند و با مقداری سایش دوباره توسط فنری که میان آن ها قرار دارد ساییده می شوند. به همین دلیل یکی از عوامل خراب شدن آن ها وارد شدن نیروی محوری است. با توجه به جنس آن ها نیز معمولاً ترد و شکننده هستند.
آب بندمکانیکی روشی برای آب بندی مخازن است که در آن یک شفت دوار از درون یک محفظه بسته عبور می کند. سیل مکانیکی شامل یک قسمت ثابت و یک قسمت دوار است. این دو قسمت معمولاً توسط نیروی فنر به یکدیگر فشرده شده و محل اتصال این دو قسمت سطحی کاملاً صاف و صیقلی بوده و معمولاً هر کدام از این دو قسمت دارای یک یا چند اورینگ هستند که از عبور سیال جلوگیری می کنند. در سیل های مکانیکی برخلاف آب بندی توسط پکینگ که داشتن میزانی نشتی الزامی است، هیچ گونه نشتی وجود ندارد. این نوع سیل ها نسبت به ذرات ساینده بسیار حساس بوده و بهتر است در سیالات خالص استفاده گردند.
معمولی ترین آب بند مورد استفاده درماشین آلات می باشد. اورینگ ها به عنوان سیل ثابت و متحرک استفاده می شوند و جنس آن ها معمولاً از ترکیبات لاستیک های مصنوعی می باشند. موارد استفاده اورینگ برای آب بندی پیستون درسیلندر و شیرهای هیدرولیکی محل اتصال شلنگ ها و پمپ ها استفاده می شود.
طرح اورینگ طوری است که برای نصب در شیارها ساخته شده است و زمان نصب تا۱۰ درصد فشرده می شود. درموارد استفاده متحرک عمر اورینگ به صافی سطح قطعه ها و اندازه بودن آن مربوط می شود. اورینگ ها در مواردی که محل آب بندی دارای گوشه و زاویه است استفاده نمی شود. اگر اورینگ در قطعه ای تحت فشار زیاد نصب شود، با گذاشتن یک رینگ فیبری در پشت آن از خارج شدن اورینگ
از شیار خود جلوگیری می کند. همیشه باید یک رینگ فیبری درطرف کم فشار اورینگ نصب شود. در صورت استفاده از دو رینگ فیبری اورینگ در وسط آن ها قرار می گیرد.
V پک ها و U پک ها از سیل های متحرکی هستند که برای آب بندی پیستون و شافت پمپ ها استفاده می شوند. جنس آن ها معمولاً از چرم یا لاستیک طبیعی و مصنوعی یا پلاستیک می باشد. طرز نصبشان طوری است که فشار سیال لبه آب بند را به دیواره بچسباند و آب بندی را بهتر و کامل تر کند. برای آب بندی قطعات پمپ بایستی حداقل یک بسته از این نوع آب بند را بکار بر دو چند آب بند را همراه هم در یک شیار قرار داد.
از نظر شکل و ساختمان مانند رینگ های پیستون موتور بوده و ممکن است که فلزی یا غیرفلزی باشند. جنس آن ها عموماً از فولاد بوده و دارای نشتی زیاد می باشند، مگر اینکه خیلی دقیق نصب شوند. سیل های فلزی به دو صورت بازشونده (پیستونی) و جمع شونده (شفت جک) وجود دارند و در جاهایی بکار می روند که میزان حرارت بسیار بالا است. این آب بندها به دلیل نشتی زیاد با کاسه نمد و کانال تخلیه به مخزن در سیستم بکار می روند.
این واشرها فقط برای کاربرد ثابت مثل کوپلینگ، لوله ها، پوسته پمپ و امثال آن ها با پرکردن قسمت های ناصاف آب بندی را انجام می دهد و ممکن است فلزی یا غیر فلزی باشند.
درجاهایی که شافت از پوسته خارج می شود کاسه نمدها نصب می شوند. اگر فشار اتمسفر از فشار کاسه نمد بالاتر باشد از عبور هوا به داخل و اگر فشار پشت کاسه نمد بالاتر از فشار جو باشد از نشت سیال یا بخار به بیرون جلوگیری می کند. بهترین نوع قابل استفاده برای پمپ یک رینگ فانوسی است که بداخل آن آب تزریق می شود. این تزریق آب یا از خروجی خود پمپ تأمین می شود یا اگر سیال پمپ غیر آب باشد از یک منبع مستقل آب را لوله کشی می کنند. اگر مایع آب بندی کننده دارای ذرات جامدی باشد که به غلاف های کاسه نمد آسیب برساند بهتر است که سر راه آن فیلتر قرار گیرد.
بوش های یکپارچه ای هستند، که به منظور سفت کردن پکینگ ها جهت آب بندی بیشتر از آن ها استفاده می شود. میزان سفت کردن پیچ های آن به طور تجربی به اندازه ای است، که مابین اصطکاک، آب بندی، روغن کاری و خنک کاری تعادل حفظ شود.
این پدیده یکی از خطرناکترین حالتهایی است که ممکن است برای یک پمپ به وجود آید. آب یا هر مایع دیگری، در هر درجه حرارتی به ازای فشار معینی تبخیر می شود. هرگاه در حین جریان مایع در داخل چرخ یک پمپ، فشار مایع در نقطه ای از فشار تبخیر مایع در درجه حرارت مربوطه کمتر شود، حباب های بخار یا گازی در فاز مایع به وجود می آیند که به همراه مایع به نقطه ای دیگر با فشار بالاتر حرکت می نمایند. اگر در محل جدید فشار مایع به اندازه کافی زیاد باشد، حباب های بخار در این محل تقطیر شده و در نتیجه ذراتی از مایع از مسیر اصلی خود منحرف شده و با سرعت های فوق العاده زیاد به اطراف و از جمله پره ها برخورد می نمایند. در چنین مکانی بسته به شدت برخورد، سطح پره ها خورده شده و متخلخل می گردد. این پدیده مخرب در پمپ ها را کاویتاسیون می نامند. پدیده کاویتاسیون برای پمپ بسیار خطرناک بوده و ممکن است پس از مدت کوتاهی پره های پمپ را از بین ببرد؛ بنابراین باید از وجود چنین پدیده ای در پمپ جلوگیری گردد. کاویتاسیون همواره با صداهای منقطع شروع شده و سپس در صورت ادامه کاهش فشار در دهانه ورودی پمپ، بر شدت این صداها افزوده می گردد. صدای کاویتاسیون مخصوص و مشخص بوده و شبیه برخورد گلوله هایی به یک سطح فلزی است. هم زمان با تولید این صدا پمپ نیز به ارتعاش در می آید. در انتها این صداهای منقطع به صداهایی شدید و دائم تبدیل می گردد و در همین حال نیز راندمان پمپ به شدت کاهش می یابد.
کاویتاسیون در لغت از کلمه Cavity به معنای حفره آمده و منظور از کاویتاسیون ایجاد حفره یا حفره زایی است. در صورت وقوع این پدیده یکی از خسارات آن ایجاد خوردگی و حفره بر روی بدنه پروانه و پوسته پمپ است. قبل از توضیح پدیده کاویتاسیون لازم است اشاره به نقطه جوش و فشار بخار مایعات صورت گیرد. نقطه جوش مایعات به فشاری که مایع در آن قرار دارد بستگی دارد. مثلاً آب در فشار یک اتمسفر در دمای۱۰۰ درجه سانتیگراد می جوشد که این دما در فشار۵/۰ اتمسفر درحدود۸۰ درجه است.
ممکن است در داخل پمپ شرایطی به وجود آید به طوری که در دمای موجود با توجه به کاهش فشاری که ایجاد شده، سیال بجوشد. این پدیده در صورت وقوع در ابتدای پره در داخل پروانه رخ می دهد. تبدیل مایع به حباب های بخار همراه با افزایش حجم ناگهانی می باشد (دانسیته مایع بیش از ۱۰۰۰ برابر دانسیته بخار در این شرایط است). حباب تشکیل شده با سرعت زیادی به جلو هدایت می شود. درنیمه دوم پره با افزایش فشار سیال شرایط از حالت اشباع به حالت مایع فشرده بر می گردد و طی پدیده پیچیده ای حباب بخار سقوط کرده و ضمن تقطیر شدن با سرعت زیاد (تا ۵۰ متر برثانیه) به اطراف برخورد می کند. قطرات سیال که با این سرعت به اطراف برخورد می کنند، دارای ممنتوم بسیار بالایی هستند به طوری که نیروی وارد شده از طرف این ذرات بر دیواره پروانه قادر است قسمتی از بدنه پروانه را کنده و بر روی آن ایجاد حفره کند.
کمتر فلزی در برابر این نیرو مقاومت می کند، آلیاژهای فولاد -کرم مقاومت بهتری در مقابل این پدیده دارند. این پدیده معمولاً با ایجاد سر و صدا نیز همراه است که فرکانس آن به MHZ۱ می رسد به این صدا اصطلاحاً صدای سفید گفته می شود. می توان از طریق اندازه گیری صدا بروز کاویتاسیون را تشخیص داد.
راندمان پمپ ها با پیشرفت تکنولوژی و بهینه سازی های انجام شده بر روی آن ها روز به روز افزایش یافته و در مورد پمپ های با پره جریان مخلوط (سرعت مخصوص بین ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰) می تواند به بیش از نود درصد برسد. با این وجود مطالعات انجام شده بر روی سیستم های پمپاژ در کشورهای مختلف نشان می دهد راندمان سیستم های پمپاژ به طور میانگین کمتر از ۴۰ درصد است. همچنین این مطالعات نشان می دهند حدود ۱۰ درصد از سیستم های پمپاژ با راندمانی کمتر از ده درصد کار می کنند.
علت راندمان پایین سیستم های پمپاژ را بایستی در پایین بودن راندمان سیستم لوله کشی، شیوه های نامناسب کنترل دبی پمپ، استفاده از پمپ هایی با ظرفیت بالاتر از حد نیاز و نگهداری نامناسب پمپ ها جستجو کرد.
کارخانه های سازنده پمپ ها جهت مشخص نمودن شرایط و عملکردهای هر پمپ، منحنی های مختلفی را با انجام آزمایش های مشخصی به همراه درخواست مشتری ارائه می دهند. مسئله مهم کاربردی بودن این نمودارها بعد از
خرید و در هنگام بهره برداری از آن ها می باشد.
سیال مورد استفاده جهت آزمون پمپ، بیشتر آب یا گازوییل، در دمای محیط می باشد. دلیل استفاده از آنها
ارزانی، راحتی و در دسترس بودن است. در صورتی که سیال پمپ شونده سیالی با لزجت بالاتر از آب باشد، بایستی با استفاده از ضرایب تصحیح، اصلاحات لازم بر روی منحنی عملکردی که با آب بدست آمده است، انجام شود.
توان از فرمول زیر محاسبه می شود:
formula_1
که در آن η راندمان پمپ، ρ چگالی آب، g شتاب ثقل، h ارتفاع نظیر فشار آب و q دبی آب می باشد.
اگر ابعاد پمپ ثابت باشد:
سرعت ارتباط مستقیم با دبی خروجی دارد:
formula_2
سرعت متناسب است با جذر دوم ارتفاع.
formula_3
در نتیجه سرعت متناسب است با جذر سوم توان هیدرولیکی.
formula_4
| [
{
"answer1": "پمپ گریز از مرکز بر اساس تبدیل انرژی جنبشی سیال به فشار ایستا کار می کند.",
"answer2": "تیغه های روی پروانه به طور تصاعدی از مرکز پروانه پهن می شوند که سرعت را کاهش داده و فشار را افزایش می دهد.",
"distance": 1230,
"question": "پمپ های گریز از مرکز چگونه کار می کنند و چه چیزی باعث کاهش سرعت و افزایش فشار در آنها می شود؟"
},
{
"answer1": "در این پمپ ها انتقال انرژی به سیال به صورت متناوب یا پریودیک صورت می پذیرد.",
"answer2": "فرق میان پیستون و پلانجر در این است که طول سر پیستون کوتاه تر از مسافتی است که پیستون درون سیلندر طی می نماید، در حالی که طول پلانجر بیشتر از طول مسافت طی شده توسط آن در داخل سیلندر می باشد.",
"distance": 3152,
"question": "در پمپ های جابجایی مثبت، انرژی به سیال چگونه منتقل میشود و چه تفاوتی بین پمپ های پیستونی و پلانجری در این دسته وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "برای اینکه از محل خروج شفت از کِیسینگ پمپ سیالی خارج نشود و اصطلاحاً نشتی به خارج نداشته باشیم از ابزاری به نام مکانیکال سیل استفاده شده است.",
"answer2": "سطح آب بندی در مکانیکال سیل ها عمود بر امتداد محور بوده، درحالی که در کاسه نمدها سطح آب بندی در تماس با خود شافت یا اسلیو قرار می گیرد.",
"distance": 7282,
"question": "چرا در پمپ های گریز از مرکز از مکانیکال سیل استفاده می شود و سطح آب بندی در این نوع سیل ها در مقایسه با کاسه نمد ها چگونه است؟"
},
{
"answer1": "پمپ های فاضلاب یونیت های بسته ای شامل موتور و پمپ هستند. به همین دلیل این پمپ ها مناسب نصب در داخل حوضچه های فاضلاب و در زیر آب هستند.",
"answer2": "برای مثال از این پمپ ها در صنعت ماشینکاری بر روی دستگاه هایی از قبیل دستگاه اسپارک، دستگاه های فرز یا تراش، ماشین های سنگ زنی، سیستم های خنک کننده یا هر دستگاه دیگری که دارای مخزن باشد استفاده می شود.",
"distance": 707,
"question": "پمپ های فاضلاب چگونه نصب می شوند و پمپ های شناور بیشتر در چه صنایعی کاربرد دارند؟"
},
{
"answer1": "اگر در محل جدید فشار مایع به اندازه کافی زیاد باشد، حباب های بخار در این محل تقطیر شده و در نتیجه ذراتی از مایع از مسیر اصلی خود منحرف شده و با سرعت های فوق العاده زیاد به اطراف و از جمله پره ها برخورد می نمایند.",
"answer2": "کاویتاسیون همواره با صداهای منقطع شروع شده و سپس در صورت ادامه کاهش فشار در دهانه ورودی پمپ، بر شدت این صداها افزوده می گردد. صدای کاویتاسیون مخصوص و مشخص بوده و شبیه برخورد گلوله هایی به یک سطح فلزی است.",
"distance": 492,
"question": "پدیده کاویتاسیون چگونه باعث آسیب به پره های پمپ می شود و این پدیده چگونه قابل تشخیص است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
545 | : ماشین کاری التراسونیک
ماشینکاری التراسونیک به صورت مخفف (USM) یکی از فرایندهای غیرسنتی ماشینکاری مکانیکی می باشد این فرایند به منظورماشینکاری مواد سخت ویا شکننده (رسانا و غیر رسانا) که سختی آن ها معمولاًبیش از RC 40 است بکار گرفته می شود. این روش
ماشینکاری از یک ابزار به شکل معین و حرکت مکانیکی با بسامدبالاو یک دوغاب ساینده استفاده می کند. درUSM برداشت مواد توسط دانه های سایندهای صورت می گیردکه به وسیله یک ابزاردر حال ارتعاش (به صورت عمود بر سطح قطعه کار) به حرکت واداشته شده اند.
در USM از اصل تغییر طول مغناطیسی استفاده می شود. هنگامی که یک جسم فرومغناطیس در یک میدان مغناطیسی متغیر پیوسته قرار داده شد طول آن تغییر می کند.
وسیله ای که صورت های دیگرانرژی را به امواج مافوق صوت تبدیل می کند مبدل فراصوتی می نامند. مبدل در USM سیگنال الکتریکی با بسامد بالا را به حرکت مکانیکی خطی (یا ارتعاش) با بسامد بالا تبدیل می کند این ارتعاشات بابسامد بالا از طریق ابزارگیر به ابزار منتقل می شود. برای دست یابی به نرخ برداشت ماده(MRR) بهینه ابزارو ابزار گیربه گونه ای طراحی می شوند تا بتوان به حالت تشدید دست یافت. تشدید (یا بیشترین دامنه ارتعاش) زمانی صورت می گیرد که بسامد ارتعاش با بسامد طبیعی ابزار و ابزارگیر یکی شود.
شکل ابزاربه صورت معکوس حفره مورد نظر ساخته می شود. ابزار در موقعیتی بسیار نزدیک به قطعه قرار گرفته و فاصله میان ابزار مرتعش و سطح قطعه کار توسط دوغاب متشکل از ذرات ساینده بسیار ریزمعلق در یک ماده واسطه (معمولاًآب) تشکیل می شود. وقتی ابزار در حرکت رو به پایین خود مرتعش می شود به ذرات ساینده ضربه وارد می کند. این ضربه دانه ها را در فاصله میان ابزارو قطعه کار به پیش می برد. این ذرات مقداری انرژی جنبشی به دست آورده و با نیرویی بیشتر از نیروی وزن خود بر سطح قطه کار ضربه می زند. این نیرو برای برداشت ماده از سطح قطعه کاری ترد کافی است و باعث ایجادیک حفره بر روی آن می شود. هر حرکت رو به پایین ابزار ذرات زیادی را شتاب می دهد و باعث تشکیل هزاران براده کوچک در هر ثانیه می شود. به نظرمی رسد در صد بسایر کمی (در حدود ۵٪) از ماده نیز توسط پدیده ای به نام فرسایش حفره ای برداشته می شود. برای ثابت باقی ماندن فاصله بسیار کم بین ابزار و قطعه کار معمولاًابزار به سمت قطعه کار پیشروی می کند.
اگرچه مقدار MRR به دست آمده در USM کم است امااین فرایند قادربه ماشینکاری حفره های پیچیده در مواد ترد یا سخت در یک مرحله است. به دلیل عدم وجود تماس مستقیم میان ابزار و قطعه کار USM فرایند مناسبی برای م مواد نازک و شکننده است. همچنین با این روش ماده ترد را بسیار راحت تر از مواد نرم می توان ماشینکاری نمود. به دلیل عدم وجود ولتاژ بالا مواد شیمیایی ونیروهای مکانیکی و حرارت در این فرایند آن را به عنوان روشی بسیار ایمن و بی خطر در نظر می گیرند.
دستگاه هایUSM موجودتوانیبین 40W تا 2/4Kw دارند و از قسمت هایی مانند سیستم تغذیه مبدل انرژی ابزار گیر ابزار و ساینده ها تشکیل شده اند.
یک ژنراتور موج سینوسی با توان یالا توان الکتریکی با بسامد پایین (60 Hz) را به توان الکتریکی با بسامدبالا (~20KHz)تبدیل می کند. این سیگنال الکتریکی با بسامد بالا به یک مولد انرژی فرستاده می شود که این مبدل سیگنال را به ارتعاشی با دامنه کم و بسامد بالاتبدیل می کند. به طور کلی مبدل انرژی الکتریکی را به ارتعاش مکانیکی تبدیل می کند. دو نوع مبدل در USM مورد استفاده قرار می گیرد:نوع پیزوالکتریکی ویا نوع تغییر طول در اثر میدان مغناطیسی. بلورها ی پیزو الکتریک (مانند کوارتز) به هنگام فشرده شدن جریان الکتریکی کمی تولید می کنند. همچنین زمانی که از یک بلور جریان الکتریکی گذرانده شود بلور منبسط شده و با برداشتن جریان بلور به اندازه اصلی خود بازمی گردد. این اثر باعنوان اثر پیزو الکتریک شناخته می شود این مبدل ها دارای توانی با ظرفیت 900W می باشد.
طول مبدل تغییر طول در اثرمیدان مغناطیسی نیز به هنگام قرار گرفتن در معرض یک میدان مغناطیسی قوی تغییر می کند. این مبدل ها از ورقه های نیکل ویا آلیاژهای آن ساخته شده اند. راندمان تبدیل این مبدل ها(۳۵٪-۲۰٪) بسیار کمتر از راندمان تبدیل مبدل های پیزو الکتریک تا (۹۵٪) است؛ بنابراین خنک کردن آن ها برای از بین بردن حرارت تلف شده ضروری است. ایننوع مبدل ها توانی با ظرفیت تا2/4KW دارند. بیشترین تغییر طول (یادامنه ارتعاش) قابل حصول با این مبدل ها نیز۲۵µm می باشد.
ابزارگیر ابزار را نگه می دارد و به مبدل متصل می کند. ابزار گیر در واقع انرژی را منتقل کرده و در بعضی موارد دامنه ارتعاش را نیز تقویت می کند؛ بنابراین جنس ابزار باید خواص صوتی خوب و مقاومت به ترک خستگی بالایی داشته باشد. برای جلوگیری از جوشکاری فراصوتی بین مبدل و ابزارگیر باید اقدامات لازم انجام گیرد به عنوان مثال می توان آنهارا توسط پیچها با انطباق آزادبه یکدیگر متصل نمود.
مواد استفاده شده برای ابزارگیر معمولاًاز جنس مونل تیتانیوم و فولادهای زنگ نزن می باشد. از مونل به دلیل دارا بودن خواص لحیم کاری و صوتی خوب معمولاًبرای کاربردهای با دامنه کم استفاده می شود در کاربردهای با دامنه زیاد جنس ابزارگیر باید استحکام خستگی خوبی داشته باشد. علاوه بر این ابزارگیر ممکن است به صورت تقویت کننده یا غیر تقویت کننده باشد. ابزارگیرهای غیر تقویت کننده دارای سطح مقطح گرد هستند ودامنه یکسانی را در دو انتهای ورودی و خروجی می دهند. ابزار گیرهای تقویت کننده حرکت ابزار راتا حدود۶ برابر افزایش دادهکه این مقدارافزایش با اعمال کشش و رها کردن ابزارگیر به دست می آید. این نوع ابزارگیرنرخ برداشت مادهای (MRR)در حدود۱۰ برابر بیشتر از ابزارگیر غیر تقویت کننده ایجاد می کند. ابزارگیرهای تقویت کننده گرانتر بوده نیاز به هزینه عملیاتی بیشتری داشته و نیز کیفیت سطح نامطلوب تری را ایجاد می کند
ابزارها معمولاًاز مواد نسبتاًشکل پذیر (مانند برنج- فولاد زنگ نزن- فولاد نرم و…) ساخته می شود. به طوری که نرخ سایش ابزار(TWR)را بتوان به حداقل رساند. نسبت TWR بهMRR بستگی به نوع ساینده جنس قطعه کار و جنس ابزار دارد. پرداخت سطح ابزار نیز مهم است. چون پرداخت سطح ابزار دست آمده روی قطعه کار اثر می گذارد. ابزار و ابزارگیر نباید دارای زدگی ها ی ماشینکاری و خراشیدگی باشند. تا در برابر شکست زود هنگام در اثر خستگی مصون بمانند. به منظور احتساب اضافه برش ابزارها باید متناسب طراحی شوند. لحیم نقرهٔ ابزار به ابزارگیر مشکل خستگی که در اتصال پیچی وجوددارد را کاهش می دهد.
معیارهای انتخاب دانه ها ی ساینده در USM باید سختی – اندازهٔ ذرات- عمر مفیدو هزینه باشند. ذرات متداول مورد استفاده به ترتیب افزایش سختی عبارتند از :اکسید آلومینیوم– کاربید سیلیسیم – کاربیدبر- برای داشتن عمر مفید زیاد سختی ذرات باید بیشتر از سختی قطعه کار باشد. MRR وپرداخت سطح به دست آمده در USM نیز تابع اندازه ذرات هستند. دانه های درشت تر باعث MRR بالاتر وپرداخت سطح نامطلوب تر می شود. در حالیکه عکس آن با دانه های ریزتر صادق است. اندازهٔ سرند یاالک برای دانه هایی که معمولاًبکارمیروند از ۲۴۰ تا ۸۰۰ است. دو غاب ساینده شامل آب و ساینده ها به نسبت وزنی یک به یک است. با این وجود این نسبت می تواند بر حسب نوع عملیات تغییرکندبه عنوان مثال مخلوط های رقیق تر (یا با غلظت کمتر) برای مته کاری سوراخ های عمیق یا ماشینکاری حفره های پیچیده به کار می روند تا جریان دو غاب ذخیره شده در مخزن به فاصله تشکیل شده توسط ابزار و قطعه کار پمپاژ می شود. در صورت بکارگیری دستگاه های پر قدرت ممکن است یک سیستم خنک کننده برای از بین بردن حرارت دو غاب ساینده لازم باشد.
USM زمانی به طور رضایت بخش کار می کند که سختی قطعه کار بیشتر از HRC 40 (سختی در مقیاس راکول C)باشد. در صورتی که سختی قطعه کار بیش از HRC 60 باشد این فرایند بسیار خوب کار می کند. این روش موادی (کاربیدها - سرامیک ها – تنگستن – شیشه) را که با روش های سنتی نمی توان ماشینکاری کرد به راحتی ماشینکاری می نماید.
تلرانس های به دست آمده با این فرایند در گستره ۷ µm و ۲۵ µm می باشند. با این روش حتی سوراخ هایی به کوچکی ۷۶ µm هم مته کاری شده اند. سوراخ هایی با عمق تا 51mm به سهولت ایجاد شداند. در حالیکه سوراخ هایی با عمق 152mm نیز با بکار بردن روش شستشوی مخصوص مته کاری شده اند. نسبت ابعاد به دست آمده ۴۰:۱ می باشد.
در فرایندUSM نرخ خطی برداشت ماده MRR 1 (که با عنوان نرخ نفوذ نیز شناخته می شوند) از 0/025mm/min تا 25mm/min است و به پارامترهای مختلف بستگی دارد. پرداخت سطح در این فرایند از ۰/۲۵ µm تا۰/۷۵ µm تغییر می کند و بیشتر تحت تأثیر اندازهٔ ذرات ساینده قرار می گیرد.USM باعث پدید آمدن بافت سطحی بدون جهت در مقایسه با فرایند سنگ زنی سنتی می شود.
دقت سطح ماشینکاری شده توسط اندازه ذرات ساینده – سایش ابزار - ارتعاش عرضی و عمق ماشینکاری شده تعیین می شود. اضافه برش (لقی بین ابزار و قطعه کار) معمولاًبه عنوان معیاری از دقت بکار می رود. اضافه برش شعاعی ممکن است بسیار کم و در حدود ۱/۵ تا ۴ برابر اندازهٔ متوسط ذره ساینده باشد. اضافه برش همچنین به پارامترهای دیگری نظیر جنس قطعه کار و روش تغذیه ابزاربستگی دارد. اضافه برش در طول عمق ماشینکاری شده یکسان نیست و باعث مخروطی شدن حفرهٔ ماشینکاری شده می گردد. راه های مختلفی به منظور کاهش میزان مخروطی شدن پیشنهاد شده است که از آن جمله به کار بردن بار استاتیکی بیشتر تزریق مستقیم دو غاب به درون منطقه ماشینکاری و استفاده از یک ابزار با زاویهٔ مخروطی منفی را می توان نام برد.
عدم گردی ملاک دیگری است که برای سنجش دقت در مته کاری سوراخ های استوانه ای بکار می رود. تنظیم غیر دقیق ابزار در فرایند USM دلیل اصلی ارتعاش جانبی است که منجر به عدم گردی در حفره می شود عدم گردی به جنس قطعه کار نیز بستگی دارد.
زمانی که دو جسم روی سطح مشترکی لغزش می کنند بین آن ها اصطکاک ایجاد خواهد شد. با اعمال ارتعاشات التراسونیک به یکی از این دو جسم نیروی اصطکاک بین دو جسم کاهش می یابد. این خاصیت دارای کاربردهای فراوانی در فرایندهای شکل دهی و ماشین کاری است. برای تولید و انتقال ارتعاشات التراسونیک به ناحیه هدف نیاز به استفاده از اجزاء سیستم التراسونیک، شامل ژنراتور، ترانسدیوسر و متمرکزکننده وجود دارد. بخش مهمی از یک سیستم التراسونیک را متمرکزکننده تشکیل داده است که مهم ترین وظیفه ان انتقال ارتعاشات فراصوتی و تقویت دامنه آن ها در خروجی است.
ماشینکاری ارتعاشی فراصوتی به صورت فیزیکی با مکانیسم microchipping یا سایش تدریجی در سطح قطعه کار انجام می شود. از آنجا که دوغاب ساینده توسط ارتعاشاتی با فرکانس بالا و دامنه کم در سطح قطعه کار نگه داشته می شود نیروهای ضربه ای ذرات دوغاب تنش های تماسی بالا در سطح قطعه ایجاد می کند. این تنش های تماسی بالا به علت سطح تماس کم ذرات ساینده و قطعه کار به وجود می آیند. مواد ترد به ترک حساس بوده و این تنش ها برای از بین بردن ترک های در مقیاس میکرو از سطح قطعه کار کافی هستند و در کل قطعه به علت تنش های شدید متمرکز در یک ناحیه از آن به شکست نخواهد رسید.
نیروی متوسط وارد شده به قطعه کار توسط ضربه یک ذره از دوغاب ساینده توسط روابط زیر محاسبه می شود:
formula_1
که در رابطه بالا m جرم ذره ساینده، v سرعت ذره به هنگام برخورد با سطح قطعه وt_0 مدت زمان برخورد می باشد که ای زمان را می توان با استفاده از رابطه زیر تقریب زد:
formula_2
formula_3
که در آن r شعاع ذره، c_0 سرعت موج الاستیک، E مدول یانگ قطعه کار و p چگالی ماده می باشد.
۱. ماشینکاری ارتعاشی فراصوتی دوار(RUM):
در این روش ماشین کاری ابزار نوسان کننده (سونوترود) قادر به دوران حول محور قائم ابزار است و به جای استفاده از دوغاب ساینده برای براده برداری، سطح ابزار برش به وسیله الماس پوشانده شده است. ماشین های فراصوتی دوار به صورت ویژه در ماشین کاری سرامیک های پیشرفته، شیشه ها، کوارتز، سرامیک های ساختمانی، آلومینیوم، سیلیکون کارباید و آلیاژهای تیتانیوم به کار می روند. این روش ماشین کاری فراصوتی یک فرایند تولیدی نسبتاً جدید و در حال تحقیق و توسعه است. در حال حاضر محققان در تلاش برای کاربرد این شیوه ماشین کاری در مقیاس میکرونی و شبیه کردن عملکرد دستگاه فعلی به یک دستگاه فرز می باشند.
۲. ماشین کاری ارتعاشی فراصوتی به کمک مواد شیمیایی (CUSM):
در این شیوه ماشین کاری یک سیال ساینده و از لحاظ شیمیایی واکنش پذیر برای ماشین کاری بهتر و باکیفیت تر مواد شیشه ای و سرامیکی استفاده می شود. با استفاده از یک محلول اسیدی مانند هیدرفلوریک اسید، ویژگی های ماشین کاری مانند نرخ براده برداری و کیفیت پرداخت سطح به صورت قابل ملاحظه ای نسبت به روش ماشین کاری فراصوتی سنتی بهبود پیدا کرده است. در حالیکه زمان ماشین کاری و زبری سطح در روش CUSM کاهش می یابد، به علت واکنش شیمیایی، قطر پروفیل ورودی نسبت به روش ماشین کاری فراصوتی با دوغاب ساینده باید اندکی بزرگتر باشد. به منظور محدود کردن این افزایش در ابعاد پروفیل ورودی، ایمنی اپراتور و اطمینان از کیفیت محصول باید محتوای اسید به دقت انتخاب شود.
استفاده از ارتعاشات در فرایندهای گوناگون ماشینکاری مورد توجه محققین قرار گرفته است از امواج التراسونیک در فرایندهای ماشین کاری نظیر تراشکاری، سوراخکاری، فرزکاری، برقوکاری و سنگ زنی استفاده شده و اثرات مثبت این روش مورد تأیید قرار گرفته است. استفاده از ارتعاشات در ماشین کاری ازجمله فناوری های جدیدی است که در ان ارتعاشات طولی با بسامد بالا و دامنه کوچک به ابزار اعمال می گردد به طوری که درگیری ابزار با قطعه کار قطع و وصل می شود. محققین مزایای بسیاری ازجمله بهتر شدن صافی سطح، کاهش یا حذف پلیسه و بهبود در عدم تشکیل لبه انباشته را ذکر کرده اند. شاموتو و موریواکی فرایند برش ارتعاشی را در دو جهت تحت عنوان ماشین کاری بیضوی انجام دادند که از نتایج کار آن ها کاهش ضخامت براده وکاهش نیروی برشی بود. ایچیدا و همکارانش با ساخت مکانیزم ماشین کاری التراسونیک قطعات تخت، نحوه باربرداری قطعات را مورد بررسی قرار داده اند که نتیجه آن معرفی کاویتاسیون به عنوان عامل اصلی براده برداری بود. وی همچنین تأثیر عواملی مانند گپ هوایی و زمان ماشین کاری بر براده برداری مطالعه کرده است. طبق گزارش های ایچیدا با افزایش گپ هوایی و کاهش زمان ماشینکاری میزان براده برداری کاهش خواهد یافت. ماشین کاری ارتعاشی فراصوتی یک روش غیر سنتی منحصر به فرد ساخت و تولیدی است که می تواند قطعاتی با دقت بالا و از جنس مواد سخت و شکننده که به سختی به طور عادی ماشین کاری می شوند را ایجاد کرد. به علاوه ماشین کاری فراصوتی قادر به تولید مواد شکننده مانند شیشه ها و فلزات نارسانایی که نمی توان با روش های جایگزین مانند ماشین کاری تخلیه الکتریکی و ماشین کاری الکتروشیمیایی تولید کرد، می باشد. این روش ماشین کاری می تواند قطعاتی با تحمل بالا تولید کند زیرا قطعه تولید شده در این روش هیچ گونه اعوجاجی نخواهد داشت. عدم اعوجاج به دلیل تولید نشدن حرارت در اثر تماس سونوترود (ابزار مرتعش) و قطعه کار می باشد و این یک اثر مفید می باشد زیرا خواص فیزیکی در سراسر قطعه یکنواخت باقی می ماند. علاوه بر این هیچ گونه پلیسه ای در این فرایند ایجاد نمی شود بنابراین برای ایجاد قطعه نهایی مورد نظر به نیروی انسانی کمتری نیاز است.
از آنجا که ماشین کاری ارتعاشی فراصوتی بر پایه مکانیزم های microchipping یا سایش تدریجی استوار است نرخ براده برداری می تواند بسیار آهسته باشد و نوک سونوترود می تواند به سرعت پوشیده از ذرات ساینده و براده های حاصله از اثر آن ها بر قطعه کار شود. مدت زمان ماشین کاری به استحکام، سختی، تخلخل و چقرمگی شکست قطعه کار و همچنین جنس ماده واندازه ذرات ساینده و دامنه ارتعاشات سونوترود که بین ۰٫۰۵ تا ۰٫۱۲۵ میلی متر می باشد بستگی دارد. کیفیت پرداخت سطح نهایی قطعه کار نیز ارتباط تنگاتنگی با سختی و استحکام ماده دارد به طوری که با قطعاتی از جنس مواد نرم تر شاهد سطوحی با کیفیت پرداخت بالاتر خواهیم بود. علاوه بر این حفاری سوراخ عمیق در قطعات با این روش می تواند دشوار باشد زیرا دوغاب ساینده نمی تواند به انتهای سوراخ برسد. البته باید توجه داشت که ماشین کاری فراصوتی دوار برای حفاری سوراخ عمیق در سرامیک ها بسیار مناسب است زیرا در این روش از دوغاب ساینده استفاده نمی شود و سطح ابزار توسط ذرات سخت و ساینده الماس پوشانده شده است. همچنین ماشین کاری ارتعاشی را تنها می توان بر روی موادی با حداقل سختی 45 HRC استفاده کرد.
مهمترین کاربرد موفقیت آمیز USMدر ماشینکاری حفره ها درسرامیک ها ی غیر هادی الکتریسیته می باشد. این فرایند در مورداجزا تردو شکننده که میزان دور ریز نسبتاًبالایی (با روش های دیگر دارند) کاملاًموفق است. جهت افزایش بهره وری از این فرایندبرای مته کاری چند سوراخ به طور هم زمان استفاده می شود. به عنوان مثال ۹۳۰ سوراخ که شعاع هر یک 0/32mm است. برای این منظور از سوزن های تزرق زیر پوستی به عنوان ابزار استفاده شده است. USM همچنین برای ساخت چند مرحله ای پرده های توربین از جنس نیترید سیلیس به خدمت گرفته شده است.
1. Kalpakjian, Serope (2008). Manufacturing Processes for Engineering Materials. Upper Saddle River, NJ 07458: Pearson Education,
2. Sundaram, M (2009). Micro rotary ultrasonic machining. 37. Dearborn, MI: Society
of Manufacturing Engineers.
3. Choi, J. P. ; Jeon, B. H. ; Kim, B. H. (۶ مارس ۲۰۰۷). "Chemical-assisted ultrasonic machining of glass". Journal of Materials Processing Technology. Advances in
Materials and Processing Technologies, July 30th – August 3rd 2006, Las Vegas, Nevada
4. Jagadeesha, T (2014). "Ultrasonic Machining" (PDF). Non Tradition Machining – National Institute of Technology Calicut
5.D.
Shahgholian
Ghahfarokhi,
M.
Salimi,
M.
Farzin,
Experimental
Study
and
finite
element
simulation
of
Cylindrical-conical-cylindrical
horns
with
Circular
cross-
section:Application
on
ultrasonic
vibrations
Sliding
friction
process,
Modares
Mechanical
Engineering
Vol.
15,
No.
1,
pp.
31–38,
2015
(In
Persian
| [
{
"answer1": "دو نوع مبدل در USM مورد استفاده قرار می گیرد:نوع پیزوالکتریکی ویا نوع تغییر طول در اثر میدان مغناطیسی.",
"answer2": "راندمان تبدیل این مبدل ها(۳۵٪-۲۰٪) بسیار کمتر از راندمان تبدیل مبدل های پیزو الکتریک تا (۹۵٪) است",
"distance": 580,
"question": "دو نوع مبدلی که در ماشینکاری التراسونیک استفاده می شود چه هستند و راندمان تبدیل کدام یک بیشتر است؟"
},
{
"answer1": "از مونل به دلیل دارا بودن خواص لحیم کاری و صوتی خوب معمولاًبرای کاربردهای با دامنه کم استفاده می شود در کاربردهای با دامنه زیاد جنس ابزارگیر باید استحکام خستگی خوبی داشته باشد.",
"answer2": "ابزار گیرهای تقویت کننده حرکت ابزار راتا حدود۶ برابر افزایش دادهکه این مقدارافزایش با اعمال کشش و رها کردن ابزارگیر به دست می آید.",
"distance": 359,
"question": "جنس ابزار گیر در کاربردهای با دامنه کم و زیاد چگونه است و چه چیزی باعث تقویت دامنه ارتعاش در ابزارگیر می شود؟"
},
{
"answer1": "معیارهای انتخاب دانه ها ی ساینده در USM باید سختی – اندازهٔ ذرات- عمر مفیدو هزینه باشند.",
"answer2": "دانه های درشت تر باعث MRR بالاتر وپرداخت سطح نامطلوب تر می شود. در حالیکه عکس آن با دانه های ریزتر صادق است.",
"distance": 323,
"question": "در ماشینکاری التراسونیک، معیار انتخاب دانه های ساینده چیست و چه تاثیری اندازه ذرات ساینده بر کیفیت سطح و نرخ براده برداری دارد؟"
},
{
"answer1": "تلرانس های به دست آمده با این فرایند در گستره ۷ µm و ۲۵ µm می باشند.",
"answer2": "با این روش حتی سوراخ هایی به کوچکی ۷۶ µm هم مته کاری شده اند.",
"distance": 69,
"question": "محدوده تلرانس های به دست آمده در فرایند ماشینکاری التراسونیک چقدر است و سوراخ هایی با چه ابعادی با این فرایند ایجاد شده اند؟"
},
{
"answer1": "ماشین های فراصوتی دوار به صورت ویژه در ماشین کاری سرامیک های پیشرفته، شیشه ها، کوارتز، سرامیک های ساختمانی، آلومینیوم، سیلیکون کارباید و آلیاژهای تیتانیوم به کار می روند.",
"answer2": "در این روش ماشین کاری ابزار نوسان کننده (سونوترود) قادر به دوران حول محور قائم ابزار است و به جای استفاده از دوغاب ساینده برای براده برداری، سطح ابزار برش به وسیله الماس پوشانده شده است.",
"distance": 187,
"question": "ماشینکاری ارتعاشی فراصوتی دوار (RUM) برای ماشینکاری چه موادی کاربرد دارد و چگونه براده برداری انجام میدهد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
546 | : علی سهیلی
علی سهیلی (۱۲۷۴ تبریز – ۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۷ لندن)، نخست وزیر ایران، دولتمرد و دیپلمات ایرانی بود. او نقش مهمی در مذاکره با سفرای شوروی و انگلستان در زمان اشغال ایران و انعقاد قرارداد سه جانبه داشت که استقلال ایران را تضمین کرد.
پدرش میرزا غلامعلی تبریزی بود. پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی و متوسطه، در سال های جوانی همراه خانواده اش به تهران رفت و مدتی در بازار در حجره حاج عبدالرزاق اسکویی کار کرد. سپس به مدرسه روسی قزاق خانه و مدرسه سن لویی رفت و پس از آن در مدرسه سیاسی دارالفنون، مشغول تحصیل و موفق شد در سال ۱۲۹۳ در سن نوزده سالگی دورهٔ عالی این مدرسه را به پایان برساند.
سهیلی با توجه به استعدادهایی که از خود نشان داده بود به خدمت در وزارت امور خارجه درآمد و ضمن خدمت، زبان های فرانسه و انگلیسی فرا گرفت. ابتدا کارمندی ساده بود اما به تدریج مدارج ترقی را پیمود و نخستین پست مهمش «ریاست اداره شرق و امور مربوط به شوروی» بود.
سهیلی در آغاز خدمت با عنوان منشی مترجم در هیئت نمایندگی ایران برای مذاکره در امور تجاری به مسکو رفت. ریاست آن هیئت را سیدحسن تقی زاده برعهده داشت. در تیر ۱۳۱۰ خورشیدی، مهذب الدوله کاظمی وزیر طرق و شوارع (راه) سهیلی را از وزارت خارجه به وزارت طرق و شوارع منتقل و معاون خود کرد.
پس از آنکه کاظمی در ۲۶ شهریور ۱۳۱۲ در دولت محمدعلی فروغی وزیر امورخارجه شد، سهیلی را هم با خود به آن وزارتخانه برد و رئیس «تسهیلات» کرد. در پی اعزام انوشیروان سپهبدی معاون وزارت خارجه به عنوان وزیر مختار به ایتالیا، کاظمی سهیلی را در هفتم دی همان سال به عنوان معاون خود به مجلس معرفی کرد.
علی سهیلی در سال ۱۳۱۶ در سمت وزیرمختار ایران در لندن جانشین حسین علاء شد. در پی مرگ ناگهانی عنایت الله سمیعی وزیر امور خارجه ایران در پنجم اسفند ۱۳۱۶، محمود جم نخست وزیر، سهیلی را از لندن فراخواند و در هشتم خرداد ۱۳۱۷ به عنوان وزیر امورخارجه به مجلس معرفی کرد.
هنوز بیش از دو ماه از خدمت سهیلی در وزارت خارجه نگذشته بود که به علت خطائی سیاسی از کار برکنار و منتظر خدمت شد. سال بعد استاندار استان هشتم شد که استان های کرمان و هرمزگان و سیستان و بلوچستان کنونی را در بر می گرفت. کمتر از یک سال در آنجا بود که سفیر کبیر در کشور افغانستان شد و بالاخره در نهم تیر ۱۳۱۹ در کابینهٔ رجبعلی منصور، به سمت وزیر کشور تعیین و معرفی شد.
روزهای بعد از حمله نیروهای متفقین و اوضاع متشنج ایران در شهریور ۱۳۲۰ دوران سختی در تاریخ ایران بود. روز سوم شهریور ۱۳۲۰ سهیلی به اتفاق سایر وزیران به کاخ سعدآباد رفتند. رضا شاه منصور را از نخست وزیری کنار گذاشت و محمدعلی فروغی را مأمور تشکیل دولت کرد.
فروغی روز پنجم شهریور کابینه اش را تشکیل داد و سهیلی را از وزارت کشور به وزارت خارجه برد و جواد عامری را از وزارت خارجه به وزارت کشور. در اوضاع آشفته آن روزگار که ایام جنگ و اشغال بود، وزیر خارجه نقش مهمی در گذر کشور از بحران داشت، به ویژه وزیر خارجه ای که عضو شورای عالی دفاع کشور هم باشد. سهیلی جوان و فروغی کهنسال در نیمهٔ دوم سال ۱۳۲۰ حوادث مهم و پردردسری پشت سر گذاشتند.
سهیلی به عنوان وزیر امورخارجه مذاکرات با سفیران انگلیس و شوروی را پیش برد. نخست دستور ترک مقاومت به ارتش ایران را به اطلاع سر ریدر بولارد وزیرمختار انگلیس و آندری اسمیرنوف سفیرکبیر شوروی رساند و از آنان خواست که نیروهایشان عملیات جنگی را متوقف کنند. دو روز بعد در هشتم شهریور بولارد و اسمیرنوف نزد فروغی و سهیلی رفتند و اعلام کردند که دولت های متبوع آنها هیچ نقشه ای علیه استقلال یا تمامیت اراضی ایران ندارند و از دولت ایران می خواهند تعهد کند که ارتش ایران در جنوب و شمال به پشت خط مشخصی عقب نشینی کند، همگی اتباع آلمان به استثنای اعضای حقیقی سفارت آلمان و چند نفر مهندس را (به شرطی که در نهادهای مخابراتی یا نظامی شاغل نباشند) به نیروهای انگلیس یا شوروی تحویل دهد و اجازه ورود هیچ شهروند آلمانی را به کشور ندهد، وسایل تسهیل حمل و نقل تجهیزات جنگی و غیرجنگی را در خاک خود به وسیله راه آهن یا از راه هوا میان نیروهای انگلیسی و شوروی فراهم بیاورد، آنها نیز در مقابل حقوق مربوط به نفت و حق الامتیاز شیلات سواحل جنوبی دریای خزر را همچون گذشته خواهند پرداخت، وسایل تسهیل لوازم مورد احتیاجات اقتصادی ایران را فراهم خواهند ساخت، پیشروی نیروهای خود را متوقف خواهند کرد و به محض این که وضعیت نظامی اجازه دهد، ارتش های خود را از خاک ایران بیرون خواهند برد.
دو روز پس از این دیدار در دهم شهریور، سهیلی از جانب دولت به بولارد و اسمیرنوف ابلاغ کرد که شروط آنها پذیرفته می شود و در مقابل از آن ها خواسته می شود در مناطقی که به اشغال ارتش های انگلیس و شوروی در می آید، حاکمیت دولت ایران برقرار بماند و ادارات دولتی و شهربانی و امنیه (ژاندارمری) به کار خود ادامه دهند و نیروهای انگلیس و شوروی به هیچ وجه عملیاتی که منافی با حاکمیت دولت ایران باشد، انجام ندهند، هزینه ای بر دولت ایران تحمیل نکنند و تأمین مایحتاجشان با خودشان باشد، تماس با اهالی نداشته باشند، سلاح و تجهیزاتی را که از ارتش ایران غنیمت گرفته اند، پس بدهند و خساراتی را که به ایران وارد آمده جبران کنند.
دولت انگلیس با ارسال یادداشتی در پانزدهم شهریور این خواسته ها را پذیرفت، به شرطی که ادارات و شهرباری و ژاندارمری ایران هماهنگ با نیروهای انگلیسی عمل کنند، شهروندان آلمانی به جای اخراج به نیروهای انگلیس یا شوروی تحویل داده شوند و سفارت خانه های آلمان، ایتالیا، مجارستان و رومانی در تهران برچیده شوند. پاسخ دولت شوروی نیز کمابیش مانند پاسخ دولت انگلیس بجز اینکه جبران خسارت را نپذیرفت، بازگرداندن سلاح و تجهیزات غنیمتی را به پس از جنگ موکول کرد و خواهان بستن قراردادی برای استخراج نفت از کویر خوریان شد که در زمان قاجار روس ها در آن مقدمات عملیات حفاری را آغاز کرده بودند. فروغی این خواسته ها را پذیرفت اما همچنان این حق را برای دولت ایران حفظ کرد که از شوروی خسارات ناشی از حمله نظامی و سلاح ها و تجهیزات به غنیمت گرفته شده را مطالبه کند.
سهیلی مذاکره با سفیران انگلیس و شوروی را ادامه داد تا اینکه سرانجام در ۲۴ آذر ۱۳۲۰ «پیمان اتحاد» را با آنان امضا کرد که در آن، دولت های شوروی و انگلیس تعهد کردند تمامیت ارضی، حاکمیت و استقلال سیاسی ایران را محترم بشمارند و از ایران در برابر تجاوز خارجی دفاع کنند، بی آنکه از ایران توقع داشته باشند برای همکاری در جنگ با این دو دولت، نیرویی اعزام کند.
در مقابل، ایران متعهد شد اجازه دهد ارتش های انگلیس و شوروی نفرات و مهمات خود را از خاکش عبور دهند و همه وسایل ارتباطی در ایران (راه ها، فرودگاه ها، بنادر وامکانات مخابراتی) در اختیارشان باشد، در در فراهم آوردن مصالح و کارگر برای این ارتش ها کمک کند و رسانه ها را به نفع آن ها سانسور کند. در مقابل، انگلیس و شوروی تعهد کردند که نیروهایشان برای ادارات و پلیس ایران مزاحمتی فراهم نیاورند و حداکثر تا شش ماه پس از جنگ ایران را ترک کنند، در پیمان های پس از جنگ نیز هیچ چیزی را که به تمامیت ارضی یا حاکمیت یا استقلال سیاسی صدمه بزند، امضا نکنند و اگر چیزی به منافع ایران مربوط بود، با ایران مشورت کنند.
این عهدنامه به حضور ارتش های شوروی و انگلیس در ایران مشروعیت بخشید و از آن پس دیگر حضور آن ها اشغال نظامی به شمار نیامد. پنج سال بعد با استناد به همین عهدنامه بود که ایران قطع نامه ای را در لزوم خروج ارتش شوروی از خاک خود به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رساند. فروغی در میان جنجال ها و اعتراض هایی که به این عهدنامه در مجلس شد، توانست آن را در ششم بهمن ۱۳۲۰ به تصویب نمایندگان برساند. او در نطق خود در دفاع از عهدنامه، اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ را نتیجه اشتباهات دولت پیشین (عملا رضا شاه) دانست.
در اسفند ۱۳۲۰ از ۱۱۲ نماینده مجلس، ۶۵ نفر به نخست وزیری محمدعلی فروغی رای مثبت دادند اما او تعداد رأی را کافی ندانست و حاضر نشد به کارش ادامه دهد. به همین دلیل در جلسه خصوصی مجلس برای نخست وزیر جدید، رأی گیری شد؛ با آنکه با وجود استعفای فروغی همچنان ۴۵ نفر به او و ۳۹ نفر به احمد قوام رأی داده بودند و سهیلی فقط چهار رأی داشت اما هنگامی که فروغی تأکید کرد نخست وزیری را نمی پذیرد و به نمایندگان مجلس توصیه کرد که در آن شرایط، علی سهیلی از هر کس مناسب تر است، اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان به نخست وزیری سهیلی ابراز تمایل کردند و از او خواستند برنامه اش را برای اداره کشور ارائه دهد. با این اکثریت پارلمانی، سهیلی توانست زمام امور کشور را با وجود مشکلات فراوان به دست گیرد. اولین فرمان نخست وزیری اش در اسفند ۱۳۲۰ صادر شد و فهرست اعضای نخستین کابینه خود را در هجدهم اسفند به مجلس داد. بیشتر اعضای کابینه او همان وزیران کابینه فروغی بودند و وقتی برنامه دولت سهیلی مطرح شد، از ۱۰۴ نفر حاضر در مجلس ۱۰۱ نفر به او رأی موافق دادند.
سهیلی بعد از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در جریان مذاکره با سفیران اتحاد شوروی و انگلستان نقش مهمی داشت. در حقیقت ریدر بولارد، وزیرمختار انگلستان در تهران، سیدحسن تقی زاده را بهترین جانشین برای فروغی می دانست، ولی چون تقی زاده نپذیرفت، سهیلی را پیشنهاد کرد و همین سفیر انگلستان، دولت سهیلی را مجموعه ای از معقول ایرانیان درستکار نامید.
در اردیبهشت ۱۳۲۱ ایالات متحده به تقاضای ایران برای استفادهٔ دولت از قانون وام و اجاره دولت ایالات متحده که در دوران صدارت محمدعلی فروغی مطرح شده بود، پاسخ مثبت داد و دولت ایران، مشمول قانون مزبور شد. سهیلی مراتب را به مجلس شورای ملی اطلاع داد اما در پی مخالفت های عده ای از نمایندگان مجلس شورای ملی با دولت وقت به صورت بازخواست در این مورد و موارد دیگری از جمله تأمین خواربار و جیره بندی نان، توقیف بعضی از روزنامه ها و همچنین ارجاع پروندهٔ متهمان شهربانی به اتهام قتل تنی چند از زندانیان سیاسی از جمله سیدحسن مدرس، فیروز فیروز، عبدالحسین تیمورتاش و علیقلی خان سردار اسعد در زمان حکومت رضاشاه پهلوی به دیوان کارمندان، زمینه های تزلزل کابینه فراهم شد. بدین ترتیب زمینه نامساعد مجلس، سهیلی را بر آن داشت تا استعفای خود را در جلسه ۸ مرداد ۱۳۲۱ به مجلس شورای ملی تقدیم کند و این چنین، اولین دورهٔ صدارت او به اتمام رسید.
کابینهٔ سهیلی بیش از پنج ماه دوام نیاورد و قوام که در آن روزها وارد میدان سیاسی ایران شده و داوطلب زمامداری بود به نخست وزیری رسید. دوران دولت احمد قوام اما دوران آرامی نبود. قحط و بحران اقتصادی و سیاست های خارجی و داخلی خیلی زود بحران را به اوج رساند و وقایع ۱۷ آذر ۱۳۲۱ را در پایتخت پیش آورد که از بلوای نان آغاز و به آتش زدن و غارت خانهٔ نخست وزیر انجامید. قوام هرچه تلاش کرد نتوانست جلوی بلوا و آشوب را بگیرد و سرانجام تبعات این وقایع دامنگیرش شد و سرانجام از ریاست دولت کناره گیری کرد.
با سقوط دولت احمد قوام، تمایل مجلس شورای ملی با اکثریت ۷۲ رأی برای زمامداری سهیلی به محمدرضا شاه جهت معرفی سهیلی به عنوان نخست وزیر به مجلس رسید. او در ۲۵ بهمن برای تشکیل دولت مأمور شد و ۲۸ بهمن ۱۳۲۱ هیئت دولت را به مجلس شورای ملی معرفی کرد. طرح تصویب برنامه دولت در مجلس انجام شد و سهیلی با ۸۹ رأی موافق از ۹۹ نماینده حاضر در جلسه رأی اعتماد گرفت.
سهیلی در دوره دوم نخست وزیری اش از حمایت مجلس برخوردار بود. او توانست مشکل کمبود خوار و بار را در کشور بهبود نسبی ببخشد اما اقدامات سختگیرانه اش برای حفظ امنیت، مقابله با شورش های ملی و سرکوب مطبوعات منتقد او را با حمله مخالفان روبرو ساخت که به واکنش تندتر او علیه مطبوعات منجر شد و او را با سه بار استیضاح روبرو کرد. اولین استیضاح را یکی از نمایندگان اقلیت مخالف دولت به نام سید محمد طباطبائی مطرح کرد که روزنامهٔ "تجدد ایران" را نیز انتشار می داد.
طباطبائی دولت سهیلی را استیضاح کرد که به باور او، با تفسیر غیرقانونی مقررات حکومت نظامی که به سبب شرایط جنگی برقرار بود، بر مطبوعات فشار می آورد و همچنین اینکه با انتخاب دو تن از نمایندگان مجلس در دولت خود (اعتبارالدوله وزیر کشاورزی و سهام السلطان بیات وزیر دارایی) قانون مصوب ۲۲ تیر ۱۳۰۶ را زیر پا گذاشته بود که نمایندگان مجلس را در طول دوران نمایندگی از تصدی مشاغل دولتی ممنوع می کرد.
سهیلی در بیستم اردیبهشت ۱۳۲۲ در مجلس حاضر شد و به استیضاح پاسخ گفت. او اقدامات دولت خود در مورد مطبوعات را بر اساس قوانین مربوط به مطبوعات دانست و نه مقررات حکومت نظامی و در مورد انتخاب نمایندگان مجلس در دولت خود نیز به چند نمونه در دوران رضا شاه و پس از تصویب قانون سال ۱۳۰۶ اشاره کرد که نمایندگانی در دوره نمایندگی خود مشاغل دولتی گرفته بودند اما مجلس اعتراضی نکرده بود. سهیلی سپس خطاب به طباطبائی گفت: «حالا ممکن است آقا بفرمایند که اینها مال آن دوره است که جرأت حرف زدن نداشته اید» و سپس به سه مورد پس از شهریور ۱۳۲۰ اشاره کرد که نمایندگانی به استانداری و فرمانداری و معاونت نخست وزیر منصوب شده بودند، بی آنکه مجلس اعتراضی کند. او تلویحاً قانون مربوط به منع نمایندگان از تصدی مشاغل دولتی را بی اثر و ملغی قلمداد کرد. در پی استیضاح، مجلس با ۹۴ رأی موافق ۱۰۲ نماینده حاضر، به دولت سهیلی رأی اعتماد داد.
انتقاد دیگری که به دولت سهیلی شد، قراردادی مالی بود که در پنجم خرداد ۱۳۲۲ با دولت انگلستان بست و در این قرارداد دولت انگلستان توانست نرخ لیره استرلینگ را به بهای ۱۲۸ ریال تحمیل کند، در حالی که این نرخ پیش از شهریور ۱۳۲۰ کمتر از هفت تومان و در زمان عقد قرارداد نیز در بازار کمتر از نرخ تحمیلی بود.
حملات مطبوعات به متفقین و سهیلی و حامیان او در مجلس شدت گرفت. سهیلی برای مقابله، ماده واحده ای به مجلس برد که تا شش ماه پس از پایان جنگ، بیش از هفت روزنامه و مجله یومیه و هفتگی در تهران و یک تا سه روزنامه در شهرستان ها منتشر نشود و دولت با موافقت مجلس تعیین کند چه نشریاتی منتشر شود. به محض شکایت از هر نشریه ای نیز، آن نشریه تا پایان رسیدگی به شکایت، توقیف شود.
برای مقابله با ناامنی در تهران، دو قانون برای تشدید مجازات چاقوکشان به تصویب مجلس رساند و از مجلس برای دولت این اختیار را گرفت که چاقو کشان را بدون محاکمه به نقاط دورافتاده تبعید کند.
مشکل مهمتر سهیلی، فعالیت مخفی و آشکار آلمان ها در ایران بود که شبکه ای جاسوسی در ایران به راه انداختند، شماری از مقام ها و افراد سرشناس را با خود همراه ساختند و به تحریک قشقایی ها و شمار دیگری از عشایر جنوب پرداختند. سهیلی ارتش را مأمور سرکوب قشقایی ها کرد که در مجلس، اعتراض شدید حبیب الله نوبخت، نماینده تندرو فسا را در پی داشت که به مخالفت با دولت و فعالیت علیه متفقین مشهور بود. نوبخت سهیلی را به سبب عملکرد ارتش در سرکوب شورش قشقایی ها استیضاح کرد و متن استیضاح نامه بسیار شدیداللحن خود را در مجلس قرائت کرد اما در روزی که سهیلی برای استیضاح حاضر شد، نوبخت در مجلس حضور نیافت.
ادامه فعالیت آلمان ها و هواداران ایرانی شان به بازداشت عده ای از رجال، شامل امرای ارتش، افسران، روزنامه نگاران، کارمندان راه آهن، مأمورین شهرداری و بازرگانان به دست نیروهای متفقین انجامید. دولت سهیلی از نیروهای متفقین درخواست کرد نام های تمام کسانی که باید توقیف شوند، در اختیار شهربانی و ارتش قرار دهند و مأمورین ایرانی مظنونان را دستگیر کنند. وزرای مختار انگلستان و شوروی با این شرط موافقت کردند که دولت ایران متعهد شود حتی یک نفر از این افراد آزاد نماند.
در هشتم شهریور ۱۳۲۲ نیروهای متفقین اسامی را به شهربانی و ارتش دادند و دستگیرشدگان به زندان شهربانی و زیرزمین های سیلو منتقل شدند. سیدابوالقاسم کاشانی، احمد متین دفتری، محمد سجادی، علی هیئت، سیدعلی اکبر موسوی زاده، سرلشکر ابوالحسن پورزند، سرلشکر فضل الله زاهدی، سرتیپ محمدصادق کوپال، سرهنگ حسن بقایی، بهرام آریانا، سرهنگ نادر باتمانقلیچ و… از دستگیرشدگان بودند. این عده بعد از مدتی به اردوگاه نظامی اراک منتقل شدند.
سهیلی در هفدهم شهریور ۱۳۲۲ فرمان اعلام جنگ به آلمان را به امضای شاه رساند و سپس در مجلس حاضر شد و علت اعلام جنگ را فعالیت آلمان ها در جاسوسی، تحریک عشایر و عملیات خرابکارانه در راه اهن اعلام کرد که با کف زدن های تشویق آمیز نمایندگان و رأی اعتماد قاطع آنان همراه شد.
بازداشت شدگان که اکثرا بعدها به مسئولیت های مهم لشگری و کشوری رسیدند، اسارت شان دو سال طول کشید و تنها کاشانی بود که تا پایان جنگ در فلسطین اسیر انگلستان باقی ماند. بعدها کوشش دولت برای رهایی آنان به جایی نرسید و سهیلی، مصلحت را در آن دید که فرمان عفو عمومی صادر کند. با صدور این فرمان، عده ای از سران صاحب نفوذ ایلات و عشایر به سبب سلب حق آزادی در گذشته با روحیه ای ناراضی و عصیان آمیز به وطن خود بازگشتند و برای جبران قدرت از دست رفته به سرپیچی و قیام بر ضد دولت وقت پرداختند. بیشتر اغتشاش ها در کردستان، لرستان، فارس، آذربایجان و خراسان بود و دولت وقت نیز به برخورد نظامی ضد آنان روی آورد.
دولت سهیلی همچنین بعد از این واقعه، به آلمان اعلان جنگ کرد و به اعلامیه مشترک ملل متحد ملحق شد. در همین سال، دولت ایران به دلیل آنکه به امر یک امیر سعودی یکی از حجاج ایرانی را در مکه گردن زده بودند، با دولت عربستان سعودی قطع رابطه سیاسی کرد.
واقعهٔ مهم دیگر در دوران سهیلی کنفرانس تهران بود. در چهارم آذر ۱۳۲۲ ژوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی به اتفاق ویاچسلاو مولوتف، وزیر امورخارجه و مارشال کلیمنت وروشیلف وارد تهران شدند. روز بعد وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا به اتفاق آنتونی ایدن وزارت امور خارجه بریتانیا و همچنین فرانکلین دلانو روزولت رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا وارد تهران شدند و کنفرانس سران سه کشور در تهران تشکیل شد. پس از اجلاس اعلامیه مشترکی منتشر شد که از مساعی ایران در جنگ تقدیر شده بود و حفظ و استقلال و تمامیت ارضی و حاکمیت ایران را تصدیق کرده بود.
سیزدهمین دورهٔ مجلس شورای ملی که در ۲۲ آبان ماه ۱۳۲۰ به دس محمدرضا شاه پهلوی افتتاح شده بود، در اول آذر ۱۳۲۲ به کار خود پایان داد و هر چند فرمان انتخابات دوره چهاردهم مجلس تیرماه آن سال صادر شده بود، اما با آغاز آذر ماه دورانی از فترت در عرصهٔ قانون گذاری آغاز شد.
۲۲ آذرماه ۱۳۲۲ بود که سهیلی به دلیل فترت مجلس و اینکه تصور می کرد شاه به محمد ساعد متمایل است، استعفای خود را تقدیم کرد. اما شاه که توانسته بود چهار تن از درباریان را به عنوان وزیر به کابینهٔ سهیلی تحمیل کند، ترجیح داد او را تا تشکیل مجلس تازه در سمت خود حفظ کند، این چنین بود که سهیلی هم زمان با ابقا، بار دیگر مأمور تشکیل کابینه شد و یک روز بعد فهرست کابینهٔ خود را به شاه ارائه کرد و تأیید آنان را گرفت. بدین ترتیب فترت میان دو مجلس، دوام کابینهٔ سهیلی را در پی آورد و زمامداری او تا پایان سال ۱۳۲۲ تمدید شد.
انتخابات دوره چهاردهم (۱۳۲۲) که نخستین انتخابات نسبتا آزاد پس از شهریور ۱۳۲۰ بود، در دوران نخست وزیری سهیلی برگزار شد اما بعد از افتتاح مجلس، معتصم السطنه فرخ نماینده زابل که که در دولت سهیلی وزیر کشور و وزیر خواروبار بود، در آغاز این دوره علیه او و وزیر کشورش سید محمد تدین به اتهام دخالت در انتخابات اعلام جرم کرد. و اسنادی مبنی بر دخالت دولت در انتخابات انتشار داد که بر اساس آن ها، کار به محاکمه سهیلی و تدین کشید.
دخالت در انتخابات آذربایجان، شهرضا، بندرعباس، آباده، جهرم، خرید غیرقانونی و زیر قیمت مصالح ساختمانی متعلق به دولت در زمان تصدی وزارت کشور به مبلغ ۲۷ هزار ریال برای ساخت ویلای شخصی خود مقابل باغ فردوس تجریش، توقیف مطبوعات و تندروی های شدید در اعمال حکومت نظامی اتهاماتی بود که علیه او در اعلام جرم مطرح شد. رسیدگی به این اتهامات در کمیسیون دادگستری مجلس شورای ملی نزدیک به دو سال به طول انجامید و سرانجام در گزارشی که کمیسیون در هفتم اسفند ۱۳۲۴ در آخرین روزهای مجلس داد، سهیلی از بیشتر این اتهامات تبرئه و قابل تعقیب دانسته نشد. اما مجلس گزارش کمیسیون را نپذیرفت و رأی به ارجاع پرونده به دیوان عالی کشور داد.
محاکمه سهیلی در سال ۱۳۲۶ در دیوان عالی محاکمه و در دوم اسفند آن سال حکم برائت او از همه اتهامات صادر شد. او تنها نخست وزیر تاریخ ایران است که در دیوان عالی کشور محاکمه شده است. سهیلی در این محاکمه ضمن مدافعات مفصل از نقش خود در سیاست ایران پس از شهریور ۱۳۲۰ سخن گفت و هنگام دفاع و شرح مشکلات زمان جنگ و دشواری های زمامداری اش، اشک از چشمانش جاری شد و طی آن، به غرض ورزی های معتصم السطنه فرخ اشاره کرد.
سهیلی چند روز پس از اعلام برائتش وارد کابینهٔ ابراهیم حکیمی و در ۱۸ اسفند ۱۳۲۶ به عنوان وزیر مشاور به مجلس معرفی شد. پس از مدتی کوتاهی با سمت سفیر کبیر ایران در فرانسه به پاریس رفت. در اواخر سال ۱۳۳۲ سفیر کبیر ایران در بریتانیا شد و تا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۷ که به بیماری سرطان در لندن درگذشت، در آن کشور اقامت داشد.
سهیلی وصیت کرده بود از تشریفات صرفنظر شود ولی مقامات ایران و انگلستان برایش تشییع جنازه مفصلی ترتیب دادند و در سفارت ایران در لندن، زمینه ای فراهم شد که جنازه اش با هواپیمای نظامی به تهران برده شود. جسد سهیلی طی تشریفات خاصی به ایران حمل و در ایوان مقبرهٔ ناصرالدین شاه در کنار آرامگاه هژیر به خاک سپرده شد.
علی سهیلی دو بار ازدواج کرد. او از همسر اولش دو پسر داشت که پس از پایان تحصیلات، به خدمت وزارت خارجه درآمدند. همسر دومش روس بود که از او هم صاحب یک پسر شد که گویا هر دو خارج از کشور به سر می بردند. فرزندان علی سهیلی با وجود خدمت در وزارت خارجه هیچ گاه نقشی در حوزهٔ سیاست های کلان وزارت امور خارجه ایفا نکردند. برادر بزرگ وی سرتیپ سهیلی، سال ها معاون شهربانی بود.
| [
{
"answer1": "علی سهیلی در سال ۱۳۱۶ در سمت وزیرمختار ایران در لندن جانشین حسین علاء شد.",
"answer2": "در اواخر سال ۱۳۳۲ سفیر کبیر ایران در بریتانیا شد و تا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۷ که به بیماری سرطان در لندن درگذشت، در آن کشور اقامت داشد.",
"distance": 16112,
"question": "علی سهیلی در چه سالی به عنوان وزیر مختار ایران در لندن منصوب شد و جانشین چه کسی شد؟"
},
{
"answer1": "وقتی برنامه دولت سهیلی مطرح شد، از ۱۰۴ نفر حاضر در مجلس ۱۰۱ نفر به او رأی موافق دادند.",
"answer2": "هنگامی که فروغی تأکید کرد نخست وزیری را نمی پذیرد و به نمایندگان مجلس توصیه کرد که در آن شرایط، علی سهیلی از هر کس مناسب تر است، اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان به نخست وزیری سهیلی ابراز تمایل کردند و از او خواستند برنامه اش را برای اداره کشور ارائه دهد.",
"distance": 510,
"question": "پس از اینکه علی سهیلی به عنوان نخست وزیر انتخاب شد، چه تعداد از نمایندگان مجلس به او رای مثبت دادند و چه کسی سهیلی را برای این سمت مناسب دانست؟"
},
{
"answer1": "در هشتم خرداد ۱۳۱۷ به عنوان وزیر امورخارجه به مجلس معرفی کرد.",
"answer2": "هنوز بیش از دو ماه از خدمت سهیلی در وزارت خارجه نگذشته بود که به علت خطائی سیاسی از کار برکنار و منتظر خدمت شد.",
"distance": 63,
"question": "سهیلی در چه سالی به سمت وزیر امور خارجه منصوب شد و علت برکناری او از این سمت چه بود؟"
},
{
"answer1": "سرانجام در ۲۴ آذر ۱۳۲۰ «پیمان اتحاد» را با آنان امضا کرد که در آن، دولت های شوروی و انگلیس تعهد کردند تمامیت ارضی، حاکمیت و استقلال سیاسی ایران را محترم بشمارند و از ایران در برابر تجاوز خارجی دفاع کنند، بی آنکه از ایران توقع داشته باشند برای همکاری در جنگ با این دو دولت، نیرویی اعزام کند.",
"answer2": "در مقابل، ایران متعهد شد اجازه دهد ارتش های انگلیس و شوروی نفرات و مهمات خود را از خاکش عبور دهند و همه وسایل ارتباطی در ایران (راه ها، فرودگاه ها، بنادر وامکانات مخابراتی) در اختیارشان باشد، در در فراهم آوردن مصالح و کارگر برای این ارتش ها کمک کند و رسانه ها را به نفع آن ها سانسور کند.",
"distance": 292,
"question": "در زمان نخست وزیری سهیلی، کدام کشورها پیمان اتحاد را با ایران امضا کردند و یکی از تعهدات دولت ایران چه بود؟"
},
{
"answer1": "همین سفیر انگلستان، دولت سهیلی را مجموعه ای از معقول ایرانیان درستکار نامید.",
"answer2": "او توانست مشکل کمبود خوار و بار را در کشور بهبود نسبی ببخشد اما اقدامات سختگیرانه اش برای حفظ امنیت، مقابله با شورش های ملی و سرکوب مطبوعات منتقد او را با حمله مخالفان روبرو ساخت که به واکنش تندتر او علیه مطبوعات منجر شد و او را با سه بار استیضاح روبرو کرد.",
"distance": 1800,
"question": "چه کسی سهیلی را مجموعه ای از معقول ایرانیان درستکار نامید و سهیلی در دوره دوم نخست وزیری با چه مشکلی مواجه شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
547 | : هرا
هرا بانوی قدرت، حامی زنان و ملکهٔ آسمان ها بود که در غار کوه دیکته به دنیا آمد. هرا تا حدی زیبا بود که آوازه اش به گوش برادرش رسید و همین مسئله باعث شد زئوس برای دیدار با هرا به جزیرهٔ «اوبه» سفر کند و با یک نگاه دلباختهٔ خواهر خویش شود. زئوس خود را به فاخته تبدیل کرد و طی دستوری که به طوفان داد، هوا آنچنان نامساعد و سرد شد که هرا دلش به حال این پرندهٔ کوچک به رحم آمد و او را در آغوش کشید، زئوس در همین حین به چهرهٔ اصلی خود تبدیل شد و سپس با یکدیگر ازدواج کردند. زئوس هرا را دوست داشت اما هوس بازی های او باعث خشم و ناراحتی هرا شد و همین امر موجب شد او با کمک خدایان تاتار و گایا، تایفون را برای انتقام از زئوس به وجود آورد.
هفائستوس، آرس، هبه و ایلی ثیا فرزندان هرا و زئوس بودند. هفائستوس چون زشت و لنگ به دنیا آمده بود و توسط مادر خود به دریا انداخته شده بود، کینه ای در دل می پروراند و منتظر انتقام از هرا بود؛ او تخت طلایی برای هرا ساخت، هرا که مجذوب تخت شده بود برآن نشست و دیگر موفق نشد بلند شود. هفائستوس به المپ بازگشت تا برای نجات هرا از این ماجرا شرطی بگذارد. او آفرودیته را در مقابل رهایی هرا از تخت طلایی طلب کرد. هفائستوس به آفرودیته رسید، اما این عشق نتیجه ای در برنداشت و همسرش با برادرش، آرس به او خیانت کردند.
در دنیای اسطوره، نمادهایی متعلق به هرا است. مثلاً فاخته، گاو و طاووس جز حیواناتی هستند که به عنوان نمادهای هرا شناخته شدند. انار، تاج، عصای جواهر نشان، سوسن و لالهٔ مردابی نیز جز همین نمادها هستند. انار برای یونانیان مظهر عشق، تولید مثل و زناشویی است؛ شاید به همین خاطر است که به تصاویر بسیاری از هرا و انار در دستانش یا تاجی که بر سر دارد یا عصایی که در دستانش است برمی خوریم.
هرا، الهه ای با قدرت بسیار بود و حتی در برابر زئوس هم می ایستاد، زئوس به خاطر حسادت های هرا، آلارایی که باردار بود را در دریا پنهان کرد.
در جنگ تروا که میان یونانیان شکل گرفته بود و حدود ۲ سال به طول انجامید، هرا و آتنا به کمک آن ها رفتند. هنگامی که زئوس از این ماجرا باخبر شد بسیار خشمگین شد و در شواری خدایان خواستار صلح میان طرفین شد، اما در آخر هرا موفق شد زئوس را قانع کند و جنگ با پیروزی یونانیان به پایان رسید.
شکل گیری راه شیری را به افسانه ای نسبت می دهند که هنگام شیر خوردن هرکول از سینهٔ هرا ایجاد شده است. زئوس بدون اطلاع هرا، هرکول و هرمس را به خوابگاه هرا می برد و سینهٔ هرا را در دهان دو فرزند خود قرار می دهد، هرا در این حین بیدار می شود و از ترس، هرکول را از خود دور می کند و او را به سمتی می افکند؛ شیری که در این هنگام از سینهٔ هرا خارج می شود باعث شکل گیری راه شیری می شود. بازی های المپیک نیز برای اولین بار به افتخار هرا و بر حسب سنت های او و توسط پلوپوس، همسر هیپودامی ایجاد شد.
کرونوس (پدر هرا)، پس از شنیدن پیشگویی هاتف غیبی که از خلع و رانده شدن کرونوس از پهنهٔ آسمان ها توسط یکی از فرزندانش، حکایت می کرد؛ شروع به بلعیدن فرزندانی که رئا (مادر هرا) به دنیا می آورد، کرد و به این ترتیب بود که هستیا، دمتر، هادس و پوزئیدون، بلعیده شدند؛ تا اینکه رئا باز هم باردار شد و در این هنگام بود که رئا قبل از به دنیا آمدن فرزندانش، به غاری در کوه دیکته، واقع در جزیرهٔ کرت رفت و در آنجا هرا و برادرش زئوس را به دنیا آورد، اما این حیلهٔ رئا تنها توانست زئوس برادر هرا را نجات دهد و هرا توسط پدرش بلعیده شد؛ تا اینکه سال ها بعد، زئوس پدر خود (کرونوس) را شکست داد و معجونی که همسرش متیس ساخته بود را به پدرش خوراند و آن زمان بود که کرونوس تمام فرزندانی را که بلعیده بود و حال بالغ شده بودند را به جهان بازگرداند و یکی از آن فرزندان هرا، بانوی قدرت و حامی زنان، الههٔ عروسی و ازدواج بود که پس از ازدواج با زئوس پادشاه خدایان، ملکهٔ آسمان ها و خدایان نیز شد. هرا اسم فرانسوی این الهه است که ریشه ای یونانی دارد و رومیان او را یونو خطاب می کردند و ماه ژوئن نیز خاص اوست.
هرا قدرتمندترین همسر زئوس، صاحب و ملکه ی تخت طلائی، برفراز یکی از قله های بزرگ المپ ساکن و مشغول لذت بردن از زندگی اش شد.
گفته شده گاهی نیز به نزدیکی آراگوس می رفت و در چشمهٔ کاناتس، آب تنی می کرد، براساس روایات هربار که هرا داخل کاناتس آب تنی می کرد، بکارت خود را بازمی یافت.
محرم اسرار هرا، ایریس یا قوس قزح (پیامبر خدایان) بود و هورها وظیفهٔ خدمت به هرا را برعهده داشتند.
تقریباً تمام روایت های کهن تاییدکنندهٔ این نظراند که همسر قانونی و اصلی زئوس، هرا (خواهرش) است. زئوس با کمک همسرش متیس، خواهران و برادرانش را نجات داد و به جهان بازگرداند. هرا که دختر بالغ و زیبایی شده بود، به قلهٔ تروناکس (کوه تاج) رفت و دور از دیگر خدایان به زندگی اش پرداخت؛ تا اینکه آوازهٔ زیبایی بی همتای او به گوش برادرش، زئوس رسید و زئوس برای دیدن هرا به جزیرهٔ اوبه رفت و در یک نگاه دلباختهٔ خواهرش شد و زمانی که هرا، را تنها دید، خود را تبدیل به کوکو (فاخته) سفیدی کرد و سپس چون زمستان بود به طوفان دستور داد که کولاک به پا کند و شروع به ناله کرد. هرا که دلش به حال پرندهٔ کوچک سوخته بود، آن را به آغوش کشید و به سینه فشرد؛ در همین هنگام بود، که زئوس به قیافهٔ اصلی خود بازگشت و با دادن قول ازدواج به هرا، رابطه شان را آغاز کرد. آن ها برای بستن پیمان ازدواج به (گارگار)، قلهٔ کوه آیدا رفتند و بعد میهمان اوکئانوس (خدای اقیانوس) شدند و زندگی مشترکشان را در دورترین کرانه های اقیانوس آغاز کردند و گایا به عنوان هدیهٔ عروسی سیب های زرینی به هرا داد و گفته شده است که علاقهٔ هرا به آن ها در حدی بود که باغی از آن سیب های زرین در آخر زمین به وجود آورد که بهاری جاودان داشت.
زندگی این دو خدای المپ پر از فراز و نشیب و پر از عشق و خشم است؛ خشم هرا، زمانی صورت می گیرد که انتظار دارد زئوس به ازدواج و رابطه شان پایبند باشد؛ اما زئوس با وجود هوس بازی و رفتارهای خشن و ناهنجارش، همیشه در برابر هرا نرمی و ملایمت را پیشه می ساخت.
عشق زئوس به هرا در حدی بود که خشم و کینه آتنا (دختر زئوس) را هم برمی انگیخت؛ در قسمتی از ایلیاد، زئوس به هرا می گوید که وی را بیشتر از هفت همسر دیگرش دوست دارد و در بخشی دیگر، زمانی که هرا دلبرانه، خود را می آراید و لباسی که آتنا برایش دوخته به تن می کند و به سوی زئوس می رود؛ زئوس فریاد سر می دهد که: با وجود این همه عشق و محبّت، هوس بازی های زئوس هرای وفادار را به حسادت می کشاند و این حسادت و خشم تا جایی ادامه می یابد که هرا با کمک خدایانی که در تارتار بودند و مادربزرگش گایا، تایفون را به وجود آورد تا از زئوس انتقام هوس هایش را بستاند.
حاصل ازدواج هرا و زئوس دو پسر به نام های هفائیستوس، آرس و دو دختر با نام های هبه و ایلی ثیا است.
هومر در ادیسه ذکر می کند که تنها آفرودیت بود که توانست، محبّت آرس را به خود جلب کند و زمانی که در زنجیره پولادین و نازکتر از مویی که هفائیستوس ساخته بود، به همراه آفرودیته گیر کرد و مورد تمسخر خدایان کوچک و بزرگ قرار گرفت، با خشم و خجالت به کوه های دور دست ترکیه پناه برد.
هبه در جشن های خدایان با شراب مخصوص و مائده های آسمانی به پذیرایی می پردازد تا جوانی و عمر جاودان به آنان هدیه دهد.
براساس روایات هرا قدرت آن را داشته که بدون همخوابگی با مردان، صاحب فرزند شود.
زمانی که زئوس از سر خود آتنا را به دنیا می آورد، هرا برای انتقام تصمیم می گیرد که بدون داشتن رابطه با زئوس صاحب فرزندی شود؛ که برای این اتفاق روایات متفاوتی وجود دارد.
هومر معتقد است، زمانی که زئوس به دنبال پیش گویی هاتف، مبنی براینکه متیس فرزندی خواهد داشت که او را تباه می کند؛ همسر باردارش را بلعید و از آن زمان گرفتار سردردی دشوار شد، تا اینکه هفائیستوس با تبر بزرگ خود ضربه ای به سر زئوس می زند و سر زئوس شکافته می شود و آتنا با فریادی خشن، درحالی که سراپا غرق در سلاح بود، به دنیا می آید.
هرا که پر از حسادت شده بود، با خشم به سوی المپیان می رود و به آنان می گوید:
سپس خشمگین به سوی مادربزرگش گایا می رود و ادامه می دهد:
از آن پس هرا نه ماه با زئوس همبستر نشد و بعد از نه ماه آرزویش برآورده شد و تیفون دلف به دنیا آمد، که نه شبیه انسان ها بود نه شبیه خدایان و تنها از لحاظ ویران کنندگی با زئوس برابر بود.
در سایر افسانه ها ذکرشده، هنگامی که زئوس آتنا را به دنیا آورد، هرا خشمگین شد و بدون آمیزش با مردی، هفائیستوس را به دنیا می آورد و وقتی فرزندش را زشت و لنگ می بیند او را به داخل اقیانوس می اندازد.
در دنیای اساطیر و اسطوره ها برخی چیزها مخصوص هرا هستند و نام او را با خود می کشند، چیزهایی که یادآور هرا و روایاتی از او هستند و گاهی او را در مجسمه ها و نقاشی ها نیز همراهی می کنند.
این نمادها گاهی حیوانی اند و گاهی یک شی هستند و در برخی مواقع نوعی میوه؛ که در اینجا به اختصار، به آن ها می پردازیم.
افرادی که با ایزد بانو هرا و اساطیر آشنایی دارند، با شنیدن نام برخی حیوانات یا دیدنشان، احتمالاً تصویر هرا در ذهنشان مجسم خواهدشد.
حیواناتی که هر یک به شیوه ای نمایانگر هرا هستند، عبارتنداز:
فاخته (کوکو)، گاو، طاووس.
هنگامی که زئوس خواهرش هرا را دید و شیفته اش شد با حیله، خود را تبدیل به فاخته ای کوچک کرد و به او نزدیک شد، هرا که پرندهٔ کوچک را ضعیف و نالان در سرمای زمستان دید او را به آغوش کشید و در این هنگام بود که زئوس به شکل اولیهٔ خود بازگشت و رابطه اش را با هرا آغاز کرد، بعدها این فاخته برروی عصای جواهرنشان هرا قرار گرفت.
در این باره روایت متفاوتی وجود دارد اما تمام روایات، پایانی تقریباً یکسان دارند، داستان اینگونه آغاز می شود که زئوس، پادشاه خدایان ایو را هنگامی که خواب بود می بیند و دلبستهٔ او می شود و هرا برای اینکه ایو را از همسرش زئوس دور کند ایو را به شکل ماده گاوی درمی آورد، اما زئوس هم خود را به ورزا (گاو نر) تبدیل می کند. در روایتی دیگر زئوس برای آن که خود و ایو را از دید هرا دور کند، ابرهای سیاه را در اطراف محلی که در آن ساکن بودند جمع کرد ولی هرا که به شک افتاده بود به آن جا می رود و زئوس قبل از آن که هرا به محل برسد، ایو را تبدیل به گاو ماده ای می کند؛ هرا که بسیار زیرک بود، فریب نمی خورد و از همسرش می خواهد که گاو را به او هدیه دهد و زئوس به ناچار ایو را که تبدیل به گاو شده بود به هرا می دهد، پس هرا نگهبان گله اش آرگوس صد چشم را به مراقبت از او می گمارد؛ زئوس که قصد داشت به هر طریقی آیو را نجات دهد، هرمس را که بسیار هوشمند بود مأمور کرد تا او را نجات دهد.
به این ترتیب بود که هرمس خود را به شکل چوپانی درمی آورد و با نواختن موسیقی تمام چشم های آرگوس را می بندد و او را خواب می کند و بعد سر او را می شکند و این گونه می شود که هرا چشم های آرگوس را جدا و بر پرهای طاووسش نصب می کند و از آن پس طاووس عنوان حیوان مورد علاقهٔ هرا، را می گیرد؛ به گونه ای که در برخی تصاویری که از هرا موجود است، طاووس ها ارابهٔ وی را می کشند.
هرا در بین خدایان قدرت زیادی داشت و ازدواج او با زئوس برابر بود با شریک شدن هرا در قدرت شاه خدایان با این که قدرت زئوس در سراسر آسمان و زمین نمودار بود اما هرا همسرش نه تنها در برابرش می ایستاد بلکه گاهی از او سرپیچی هم می کرد.
هومر نقل می کند که هرا پس از یک نزاع شدید رو به زئوس می گوید:
«خشم تو باعث دلسردی من است در حالیکه هرگز از فریادهای تو هراسی در دل ندارم.»
حسادت هرا باعث شد که علیه زئوس توطئه کند، البته خشم و حسادت هرا بیشتر متوجه معشوقان و فرزندان زئوس بود؛ خشم هرا در روایات همچون سنگی است که راه آب روان را سد می کند.
این احساسات هرا حتی گاهی اوقات خدای بزرگ المپ را هم می ترساند به گونه ای که او مجبور می شد خود دست به کار شود؛ هنگامی که الارا باردارشد زئوس از ترس حسادت هرا، آلارای باردار را در اعماق زمین پنهان کرد یا آن زمان که سمله را دید به سوی او رفت و فرزندش را از رحمش بیرون کشید و تا وقتی که زمان به دنیا آمدنش برسد، آن را در ران خود قرار داد و زمانی که قصد داشت به اوروپ نزدیک شود، ترس از حسد هرا باعث شد خود را به شکل گاو نری در بیاورد و البته که وقتی آلکمنه، هراکلس را باردار شد، زئوس از بیم آن که هرا به فرزندش آسیبی نزند، پسر دیگری نیز به آمفیتروئون و آلکمنه داد و وانمود کرد که هرکول نیز فرزند آن دو است.
در برخی روایات نیز زنانی دیده می شوند که خشم زئوس را به آتش حسادت هرا ترجیح می دهند و به سینهٔ زئوس دست رد می زنند، یکی از این زنان تتیس دختر نره و دریس بود که از ترس هرا حاضر نشد با زئوس رابطه برقرار کند؛ اما با تمام این ها حسد هرا دامن خیلی ها از جمله؛ لتو که ۹ روز درد زایمان کشید و آوارهٔ اقیانوس ها شد یا مایا دختر اطلس که المپ را ترک کرد و به کوه سلین پناه برد و سمله ای که با حیلهٔ هرا سوخت و جان داد، را گرفت.
حسادت و خشم هرا در زندگی بسیاری از معشوقه ها و فرزندان زئوس تغییر ایجاد کرد و بسیاری از آنان را به سختی و حتی مرگ کشاند، از جمله این معشوقه ها سمله و فرزندش دیونیزوس، لتو و فرزندانش آپولون و آرتمیس هستند، که به سبب حسد هرا زندگیشان دستخوش تغییراتی دشوار شد.
در ابتدا نه تنها ایلی ثیا بلکه هیچ کدام از الهگان المپی، از ترس انتقام هولناکی که هرا به آن تهدیدشان کرده بود، به کمک لتو نرفتند اما بالاخره همهٔ آن ها و در آخر آتنا به سوی او رفتند و با پیشنهاد آتنا برای جلب رضایت هرا گردنبندی از طلا و کهربا ساخته شد و توسط ایریس گردنبند را به هرا تقدیم کردند و این گونه بود که هرا به فرزندش ایلی ثیا اجازه داد که به بالین لتو برود؛ البته در برخی روایات گفته شده که ایریس ظاهراً گردنبند را به خود ایلی ثیا داده است و همان لحظه ای که الههٔ زایمان در آسمان دلس ظاهرشد، لتو نخستین فرزندش را به دنیا آورد.
هراکلس به معنای هدیهٔ هرا می باشد و در برخی روایات هرا، را مادر او می دانند نه آلکمنه، در روایتی آمده که زئوس هنگامی که هرا خواب بود هرکول را که مادری فانی داشت را جلوی سینهٔ او قرار داد تا از شیر او بنوشد و به همین خاطر هرا، را مادر او به شمار می آورند؛ اما آنچه که روایات می گویند، نشانگر آن است که خود هرا چنین حسی نسبت به هرکول نداشته، هرا زمانی که هرکول و برادرش بسیار کوچک بودند دو مار را به سوی آن ها می فرستد و هرکول در حالی که برادرش ایفیکس از ترس به گوشهٔ گهواره پناه برده است، با مارها می جنگد و آن ها را می کشد، گویی پهلوانی با او عجین بوده است و بعد زمانی که هرکول صاحب همسر و فرزند شد هرا او را به جنون کشید و هرکول اعضای خانواده اش را کشت و به سبب کاری که کرده بود مجبور شد برای کفارهٔ گناهش به خدمت اریسته در بیاید.
ائوروستئوس دوازده کار به هرکول داد که به دوازده خان هرکول معروف شد و هر خوان از خوان قبلی سخت تر بود و البته که در این حین باز هم هرا به کارهایش علیه هرکول ادامه داد و زمانی که هرکول مشغول مبارزه با هیدرا، اژده های نه سری که خود هرا آن را تربیت کرده بود، شد؛ خرچنگی را برای درگیر کردن ذهن هرکول فرستاد یا هنگامی که اوریسته از او خواست که کمربند ملکهٔ آمازون ها را برایش بیاورد هرا خود را به سان آمازون ها درآورد و با پخش کردن این خبر که هرکول قصد دارد خودِ ملکهٔ آمازون ها را بدزدد باعث شد که جنگی بین آمازون ها و سپاهی که هرکول گرد آورده بود درگیرد و با وجود آنکه هرکول موفق شد کمربند را به دست بیاورد اما افراد زیادی در این جنگ کشته شدند.
حسادت و خشم هرا هیچگاه فروکش نکرد، زیرا خشم او در پی هوس های زئوس بود، خشمی که باعث شد هرا تیتان ها را تحریک کند و زاگرئوس فرزند پرسفونه را بکشد، حسادتی که پس از تولد آتنا باعث شد هرا تایفون نامبارک را به دنیا آورد یا آنکه آلارای باردار به اعماق زمین فرستاده شود.
هنگامی که هرا از هوس بازی زئوس به تنگ آمد و کاسهٔ صبرش لبریز شد، به فکر انتقام افتاد و سه فرزند زئوس یعنی آتنا، آپولون و آرس را با خود هم دست کرد و هنگامی که زئوس به خواب رفته بود، هر چهار نفر به سوی او رفتند و او را با زنجیری طلایی بستند، هنگامی که زئوس از خواب بیدار شد خود را در بند و گرفتار دید. این وقفه در اعمال قدرت زئوس نزدیک بود موجب از هم پاشیدن دنیا و به هم خوردن نظم زمین و آسمان شود که تتیس همسر و مشاور زئوس از این اتفاق آگاه شد و با کمک ایگائون به کمک زئوس شتافت و او را از بند آزاد کرد.
در روایتی دیگر گایا که ناراضی و ناراحت از شکست غول ها توسط زئوس بود به سوی نوه اش هرا رفت و از زئوس شکایت کرد، هرا پس از شنیدن سخنان گایا به سوی پدرش کرونوس روانه شد و از او خواستار وسیله ای برای تنبیه زئوس شد و آنگاه کرونوس به او دو بیضه آغشته به نطفهٔ خود را داد و زمانی که هرا آن را در زمین کاشت، کوچکترین فرزند گایا یعنی تایفون برای انتقام از زئوس رویید و پا به جهان گذاشت.
تایفون نه انسان بود و نه حیوان، او ترکیبی از هر دو بود، تایفون بلندتر از بلندترین کوه ها بود و سرش با ستارگان برخورد می کرد، دست های او مشرق و مغرب را فتح می کرد و در جای هر انگشت اژده هایی صد سر داشت و از چشم هایش آتش می بارید و نیم تنهٔ پایینش به شکل افعی بود، خدایان وقتی او را دیدند همگی به مصر گریختند.
به مناسبت ازدواج پله و تتیس، جشنی برپا شد و همگان به آن جشن دعوت بودند جز اریس الههٔ نفاق، اریس که خشمگین و ناراحت شده بود سیبی زرین که روی آن نوشته شده بود «برای زیباترین» را به میان جمعیت انداخت و نزاعی میان سه الههٔ زیباروی المپی یعنی هرا ملکهٔ خدایان، آتنا الههٔ عقل و آفرودیته الههٔ عشق و زیبایی درگرفت و هنگامی که هیچ کدام از دریافت سیب منصرف نشدند، زئوس انتخاب زیباترین را به پاریس فانی سپرد.
سه الهه به سوی پاریس رفتند و وقتی پاریس آن ها را دید از جواب آن که کدام یک زیباترند بازماند زیرا هر سه به نوبهٔ خود زیباترین بودند، پس سه الهه هر یک وعده ای به او دادند؛ هرا ثروت و قدرت را وعده داد و آتنا عقل و هوش را اما پاریس هدیه آفرودیت که زیباترین زن دنیا بود را قبول کرد و سیب زرین را به او داد و از آن پس تروا و مردم آن مورد خشم آتنا و هرا قرار گرفتند و این خشم به حدی زیاد بود که ویرژیل هرا را دشمن قهّار تروا می داند.
در جنگ تروا که یونانیان نه سال تروا را محاصره کردند، هرا و آتنا به کمک یونانیان رفتند اما زئوس از دخالت آنان خشمگین شد و آنان را تهدید کرد و در شورایی که میان خدایان برپا شده بود زئوس خواستار این بود که بین یونانیان و مردم تروا صلح برقرار کنند اما بعد از این که هرا به او می گوید که اگر بگذارد تروا منهدم شود او نیز اجازه می دهد که زئوس موکنای، آرگوس و همچنین اسپارت را با خاک یکسان کند زئوس وسوسه می شود و بدین ترتیب جنگ تجدید می شود و در نهایت با پیروزی یونانیان آتنا و هرا انتقام کار پاریس را از تمام مردم تروا می گیرند.
هنگامی که هرا خواب بود، همسرش زئوس به طور مخفیانه هرمس و هراکلس را به خوابگاه هرا می آورد و سینهٔ هرا، را به دهان دو فرزندش می گذارد تا از شیر هرا بخورند، در این زمان هرکول هرا را به سختی گاز می گیرد و باعث می شود هرا از خواب بیدار شود.
هرا به محض بیدار شدن هرکول را به سویی می افکند و از خود دور می کند و شیری که از سینه او خارج می شود، در آسمان پخش شده و راه شیری یا کهکشان را به وجود می آورد.
بیشتر افراد آغاز المپیک را با هرکول و بازی هایی که با سنت خاص زئوس بود می شناسند اما چنان که در فرهنگ اساطیر یونان ذکر شده این بازی ها نخستین بار به افتخار هرا همسر زئوس، الههٔ ازدواج و با سنت های خاص او توسط پلوپوس همسر هیپودامی برگزار شده است و بعد از آن بود که هرکول پس از تصرف شهر الیس و غلبه بر اوژیاس، سنت بازی های المپیک را زنده کرد اما این بار به جای سنت های خاص هرا از سنت های خاص زئوس در این مراسم استفاده کردند.
| [
{
"answer1": "زئوس خود را به فاخته تبدیل کرد و طی دستوری که به طوفان داد، هوا آنچنان نامساعد و سرد شد که هرا دلش به حال این پرندهٔ کوچک به رحم آمد و او را در آغوش کشید، زئوس در همین حین به چهرهٔ اصلی خود تبدیل شد و سپس با یکدیگر ازدواج کردند.",
"answer2": "مثلاً فاخته، گاو و طاووس جز حیواناتی هستند که به عنوان نمادهای هرا شناخته شدند. انار، تاج، عصای جواهر نشان، سوسن و لالهٔ مردابی نیز جز همین نمادها هستند.",
"distance": 939,
"question": "هرا چگونه به همسری زئوس در آمد و چه نمادهایی به او نسبت داده می شود؟"
},
{
"answer1": "زئوس هرا را دوست داشت اما هوس بازی های او باعث خشم و ناراحتی هرا شد",
"answer2": "همین امر موجب شد او با کمک خدایان تاتار و گایا، تایفون را برای انتقام از زئوس به وجود آورد.",
"distance": 70,
"question": "چرا هرا از زئوس کینه داشت و چه کسی را به عنوان انتقام از او به وجود آورد؟"
},
{
"answer1": "هفائستوس، آرس، هبه و ایلی ثیا فرزندان هرا و زئوس بودند.",
"answer2": "هفائستوس چون زشت و لنگ به دنیا آمده بود و توسط مادر خود به دریا انداخته شده بود، کینه ای در دل می پروراند و منتظر انتقام از هرا بود؛",
"distance": 56,
"question": "فرزندان هرا و زئوس چه کسانی بودند و چرا یکی از فرزندانش از او کینه به دل گرفت؟"
},
{
"answer1": "در جنگ تروا که میان یونانیان شکل گرفته بود و حدود ۲ سال به طول انجامید، هرا و آتنا به کمک آن ها رفتند.",
"answer2": "شیری که در این هنگام از سینهٔ هرا خارج می شود باعث شکل گیری راه شیری می شود.",
"distance": 581,
"question": " هرا در جنگ تروا چه نقشی داشت و چرا راه شیری به وجود آمد؟"
},
{
"answer1": "یکی از آن فرزندان هرا، بانوی قدرت و حامی زنان، الههٔ عروسی و ازدواج بود که پس از ازدواج با زئوس پادشاه خدایان، ملکهٔ آسمان ها و خدایان نیز شد.",
"answer2": "در جنگ تروا که یونانیان نه سال تروا را محاصره کردند، هرا و آتنا به کمک یونانیان رفتند",
"distance": 12150,
"question": "هرا چگونه به قدرت رسید و در زمان جنگ های تروا چه موضعی گرفت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
548 | : تاریخچه ساخت وساز
سیر تحول ساخت مسکن و دسته بندی ساختمان های مسکونی به شرح زیر است
بر اساس متون تاریخی و برخی از بناهای برج و بارودار اوایل سده های میانه که باستانشناسان شوروی سابق مورد کاوش قرار داده اند، این نوع بناها در آسیای میانه بیشترین حضور را داشته اند با تثبیت مرزهای جهان اسلام، فعالیت مبارزان در راه دین کاهش یافت، ولی بناهایی که در بین راه ها ساخته شده بودند، جهت اسکان مسافران همچنان باقی ماندند.
رباط سوسه در تونس که احتمالاً بین سال های ۷۷۱ و ۷۸۸ تأسیس شده، یک ساختمان مربعی شکل دو طبقه با برج های زاویه ای و یک ورودی مستحکم و حیاط باز با حجره های پیرامونی است و با مسجد ستون داری که در نخستین طبقه و در بالای درب ورودی قرار گرفته آن را از نظر پلان با کاروانسراهای عصر خود متمایز کرده است.
از دیگر نمونه های رباط ها در مغرب زمین به ""رباط ملک"" که تقریباً یک سده بعد بر سر راه بخارا و سمرقند بنا شده است، می توان نام برد که ظاهراً شبیه به یک قلعه است. نمای پیشین تورفتهٔ آن یادآور عمارات قصر گونهٔ همان منطقه است. این رباط نیز دارای برج های زاویه ای و پایه های نیم دایره ای می باشد و آرایش فضاهای داخلی آن با اتاق هایی که به حیاط مرکزی متصل می شود نشان از حقیقت فرم کاروانسرایی بودن آن دارد.
ابن حوقل، جغرافیدان قرن دوازدهم، به رباط ها و کاروانسراهای شهری در منطقه ی"پالرمو"اشاره می کند که در آن زمان برای تجمع مسافران ساخته شده بودند و اما در جهان مدرن و با پیشرفت های زندگی بشر، اقامتگاه ها شکل تازه ای به خود گرفته و در اغلب عناوین مختلف با کاربری های گوناگون و شرایط مالی و اقتصادی استفاده کنندگان در بافت های شهری سراسر جهان توسعه یافته اند. در دورهٔ سلجوقی حدود صد کارواسرا در مناطق آناتولی و ترکیه ساخته شده است.
فضاهایی همچون هتل، متل، سوئیت، هتل آپارتمان، مراکز جهانگردی، ویلاها و کمپ های جهانگردی و غیره. از دسته فضاهایی هستند که در نقاط مختلف ارائه خدمات می نمایند صنعت هتلداری نوین آغاز خود را به کشورهای اروپایی خصوصاً سوئیس مدیون است. این صنعت در ابتدا در ساختمان های کوچک و محقری که برای گشودن آن ها از کلیدهای چوبی استفاده می شد. شکل گرفت و در همین هتل های کوچک انواع خدمات و سرویس ها به مشتریان عرضه می گردید. صاحبان هتل ها بیشتر طبقهٔ ثروتمند و اشارف بودند. کلمه «hotel» از حدود سال های ۱۷۶۰ میلادی برای نامیدن مراکز اقامتی به کار گرفته شد.
رشد واقعی و تکامل این صنعت در آمریکا با گشایش «سیتی هتل» در نیویورک در سال ۱۷۹۴ آغاز شد و این نخستین ساختمانی بود که به ارائه خدمات مربوط به هتلداری اختصاص می یافت. فعالیت های این مرکز به ایجاد انگیزش و رقابت در میان شهرهای دیگر انجامید به طوری که سرمایه داران متعدد به این صنعت روی آوردند و هتلهای چندی تأسیس کردند، اما گسترش افسانه ای و شگفت آور این صنعت به سال های قرن بیستم بر می گردد. سال ۱۹۳۰ میلادی با رویدادی در رکورد صنعت جهانگردی روبه رو بوده، ولی در آغاز دههٔ ۱۹۵۰ شکوفایی این صنعت در کل دنیا دیده شد. مراکزی نیز با نام مُتل تنها در آمریکای شمالی ساخته شدند. تأسیس هتل های زنجیره ای در همین زمان و به منظور مشارکت سرمایه داران شروع شد. هتل های زنجیره ای هایت، شرایتون، هالیدی، هیلتون، پلازا و غیره از این دسته اند.
این گونه ساختمان ها بسیار ناهمگن بوده، تمامی فرم های ساخت های متمرکز غیر شهری از جمله: شکل گیری خانه های یک خانواری، مجموعه کاپت، ساختمان های یک یا چند ردیفی، چند طبقه هایی که در آن ها آپارتمان ها برهم انباشته و به هم متصل هستند و برای شکل گیری سکونت با هم درمی آمیزند، شکل گیری «شهرهای جدید» انگلیسی تا مجموعه های بسیار کوچک درون شهری را در بر می گیرند.
در این گونه مجموعه ها، شاهد مرزبندی بسیار دقیق بین فضاهای خصوصی، نیمه خصوصی، نیمه عمومی و کاملاً عمومی هستیم بنابراین اختصاص منابع و فضای بسیار برای دستیابی به اهداف دسترسی کاملاً پذیرفته شده است به گونه ای که هر یک از ساکنان بتوانند ورودی شخصی خود را داشته باشد، خواه این دسترسی از راه پله های بیرونی یا شکاف دهندهٔ حجم ساختمان، از سمت خیابان در تراز همکف یا حاصل تراس بندی مصنوعی یا طبیعی باشد.
در خانه های یک خانواری که به صورت ردیفی طراحی می شوند، آزادی های طراحی کمتری مطرح است. در اینجا فضاهای بیرونی کاملاً به عرصه های عمومی یا نیمه عمومی بر ساختمان و باغ خصوصی در حیاط پشتی تقسیم می شوند. فضای سبز خصوصی و تقلیل یافته در این گونه ساختمان ها را می توان به شیوه های مختلف از جمله پرچین، دیوار، حصار، آلاچیق و پارکینگ دیوارک بندی کرد. جهت گیری ساختمان فقط به دو سمت امکان پذیر است. این گونه بناها در دوره های برنامه ریزی شهری، دارای ارتفاع، عرض و عمق انعطاف پذیر هستند بدین گونه می توانند طرح های کلی متفاوتی داشته باشند.
این ساختمان ها، به علت تراکم مطلوب غالباً در دو طبقه یا بیشتر هستند. چیدمان سادهٔ فضای عملکردی آن ها به صورتی که نشیمن در قسمت زیرین و اتاق خواب در قسمت بالا باشد، در گونه های جدیدتر خانه های ردیفی، به صورت ارتفاع متفاوت اتاق ها و گونه های دو ترازه که دارای فضاهایی سیال است طراحی می شوند. آنچه هنوز بسیار کمیاب است ساختمانی ردیفی است که پوستهٔ فضایی آن توسط ساکنان خانه تقسیم بندی شده باشد. پلان های جدید، با چرخش، تورفتگی و پس رفتگی از یکنواختی خانه های ردیفی می کاهند.
خانه های دوبلکس، خانه هایی ویژه اند؛ این گونه خانه ها برخلاف خانه های یک خانواری، معمولاً بسته به خواست های ساکنان طراحی نمی شوند بلکه به صورت خانه های ردیفی ساخته و خریداری می شوند و مانند خانه های یک خانواری دارای مزیت هایی از جمه ملک شخصی، راه ماشین روی شخصی، فضای سبز از سه سمت، بازسازی، الحاق و غیره نیز هستند. از طرف دیگر، معمار می بایست که خواسته های دیگری را برآورده سازد: بهینه سازی پلان- طبقهٔ استاندراد، جهت گیری سه سویه (در صورت ساخت واحدهای دوبلکس، جهت گیری دو سویه است)، ایجاد دیوارکی (بصری و صوتی) میان همسایه ها و تقلیل هزینه ها. به لحاظ دوره های شهرسازی، ساختمان های دوبلکس دارای مشکلاتی مشابه خانه های یک خانواری هستند مگر اینکه بخشی از شهرکی برنامه ریزی شده و از پیش طراحی شده، باشند.
خانه کوشکی از مطلوب ترین گونهٔ مسکن به حساب می ایند چرا که زمین و ملک شخصی، ورودی اختصاصی، ماشین خانواده در ملک شخصی، باغچهٔ شخصی و پلان – طبقه ها در این خانه مستقیماً با سلیقه مالک طراحی می شوند. در این تقسیم بندی، مبنای اصلی، خانه های یک خانواری با طراحی معماران است – نه املاک خریداری شده و نه ساختمان های پیش ساخته. هر خانهٔ یک خانواری _دور از قوانین ساخت و ویژگی های صوری) جداگانه طراحی شده. کاملاً آزادانه عمل می کند از جلمه: جهت گیری به تمامی جهات. فرم گرایی تا بی نهایت و امکان پذیری الحاقات و تغییرات. در طراحی این ساختمان ها مورد زیادی برای مقایسه با تبدیل وجود ندارد بنابراین در این کتاب کارها تک به تک به عنوان مجموعه گردآوری شدهٔ راهبرد مسکونی و ایدهٔ پلان-طبقه ها آورد شده اند و در اینجا به بهترین حالت بیان می شوند. خانهٔ یک خانواری. هیچ شکل گیری فضایی در برنامه ریزی شهری راشامل نمی شود بلکه غیر اقتصادی نیز می نماید چرا که مخارج بالای هر واحد آن و استفادهٔ بسیار ازاراضی شهری و بی نقشه بودنشان در فضای شهری بر این ویژگی تأثیر می گذارد.
خانهٔ پلکانی طبیعی معمولاً در سراشیبی و تنها از یک سو آفتاب گیری و تهویه می شود – آپارتمان های ایستاده بر بالای یکدیگر، اساساً خانه هایی با حیاط مرکزی محسوب می شوند که باغچه و حیاط آن ها در بهار خواب بزرگ مقابل آنهاست. برای اینکه بتوان به این راهبرد مسکونی، حتی بدون وجود هیچ تپه ای دست یافت، خانه های پلکانی دو سویه به صورت تپهٔ آپارتمانی)) طرح ریزی شدند که از دو سوی پله ها شکل می گیرد و در فضای غیر نورگیر بزرگ درونی دسترسی ها و فضاهای پارک را جای می دهد. شکل گیری دیگر این نوع آپارتمان، آپارتمان پلکانی یک سویه است که در سمت سایه دار آن (که توسط پیش آمدگی پوشانده شده است) دارای عناصر دسترسی است. تراس بندی ها معمولاً فقط در جهت آفتاب گیر ساخته می شود البته استثناهایی نیز وجود دارد. برای مثال، نمونهٔ یک بلوک شهری تاریخی که در دو سو تراس بندی شده معروف ترین تپهٔ آپارتمانی در این نوع، طرح «هاپیتات» از موشه صفدی است که تریکیبی از آپارتمان های مرتبط، بهار خواب های در هم تابیده و راه های عمومی و نیمه عمومی افقی و عمودی است. کیفیت بالای این مفهوم کسمونی، به سبب عرصه های داخلی بزرگ و سخت – کاربرد. هزینه های بالایی را نیز به دنبال دارد. زندگی در این گونه ساختمان، بر مهم ترین اصل – زندگی در فضای نیمه عمومی – استوار است اما مشکل گریز ناپذیر و موجود در این ساختمان مبنی بر چیدمان بلوک بهداشتی است و این به علت لوله کشی مشکل آفرین و احتمالاً پر سروصدای آن است. خوابش مبتکرانهٔ انجام شده از این ایده، انباشت خانه های پلکانی است که مشرف به باند بزرگراه است.
این دانش واژه دقیقاً روشن نیست؛ برج های مسکونی، طبق مقوله های منتخب این بحث لزوماً سختمان بلند مرتبه نیستند، بلکه فرمی ویژه از ساختمان سازی چند طبقه اند. این ساختمان ها آزادانه در سایت قرار گرفته اند به گونه ای که از جهت گیری در تمام جهات جغرافیایی بهره می برند و تمامی واحدها را پیرامون یک هستهٔ دسترسی (چه بیرونی و چه درون) سازمان می دهند. اینکه آیا برجی ساخته شود یا خیر، تصمیمی کاملاً برانگیخته از معیارهای برنامه ریزی شهری است چرا که ارتبطا اقتصادی بین مساحت هستهٔ ساختمان و مساحت آپارتمان ها می تواند به صورتی کمیاب تر بر حسب حدود ارتفاع ساختمان ها (حداقل اندازهٔ هسته، سازه) به دست آید. نمونه ای از تنوع کاربرد مرتبط هسته، پاگرد بزرگ و مشترک پیرامون هستهٔ دسترسی و یاهسته ای منفک با بال های مسکونی بیرون زده است. آپارتمان ها عمدتاً قادر به جهت گیری یک سویه و به ندرت دو یا جند سویه (در صورت وجود بال های بیرون زده از ساختمان یا پلان – طبقهٔ مواج) هستند. پلان خوب، پلانی است که حداقل آپارتمان هایی صرفاً با نورگیری از شمال را داشته باشد. ممکن است گونه های آپارتمانی متفاوت وجود داشته باشد لیک این نکته نباید فراموش شود که در ارتفاع آن ها بیش از ارتفاع معین ایوانکی اختصاصی داده نشود و به جای آن از گلخانه یا ایوان پوشیده استفاده شود (به علت بادگیر بودن) بنابراین منظر به کیفیت مطلوب زندگی بدل می شود. فضای پارکینگ و فضاهای تأسیسات عمومی، عمدتاً در این گونه ساختمان ها در نظر گرفته شده است. استفاده از فضاهای سبز در این گونه خانه ها مشکل است (خطر ارتفاع گرفتن آنها).
نوعی ساختمان بدون ساختمان های محدودکنندهٔ مجاور که موقعیت آن ضرورتاً به جهت گیری مربوط می شود یعنی در موارد ایده آل، این بلوک به شکلی قرار می گیرد تا جهت گیری های ایده آلی نیز به وجود آیند. در این گونهٔ ساختمانی مجزا، پیش فرض، قطعه زمینی به اندازه ای بزرگ است تا بتواند بلوک مشخصی را آزادانه بنمایاند پس بنابراین این بلوک می تواند ساختار پلان شهری خود را داشته باشد. (از این نظر آن ها را با ساختارهای محصورکنندهٔ فضا مقایسه کنید) این بلوک عموماً به مثابهٔ مدول شهری، شامل آپارتمان های زیادی می شود. بلوکی با جهت گیری شرقی-غربی موجودیت ساختمانی عمیق تر (در آپارتمان های رو به غرب یا شرق) با کارایی اقتصادی بیشتر را فراهم می کند در حالی که آپارتمان های ردیف های جهت شمالی- جنوبی، (آپارتمان هایی با فضاهای عبوری) ضرورتاً کم عمق ترند. خصوصاً در دهه های ۶۰–۱۹۵۰ و ۷۰–۱۹۶۰ ساختمان های ردیفی تحت تأثیر ضابطهٔ کارایی اقتصادی شکل می گرفتند و همچنین معماران تمایل داشتند فضاهای نیمه عمومی (مناطق ورودی، نه چندان صمیمانه، پاگردهایی بیش از حد کم عرض در مقابل آسانسورهاو…) را به حداقل برسانند و هنوز امکانات عمومی از قبیل آنبارها، پارکینگ ها، کودکستان ها و … اغلب به دلیل اندازهٔ خود ساختمان، منطقی به نظر می رسید (ارتباط مطلوب مناطق قابل استفاده و کمکی). فضای سبز عمومی بین ردیف ها. تقریباً همیشه نقشی بیش از سطحی فاصله گذار ندارد مگر اینکه آپارتمان های واقع در همکف با باغچه های خصوصی به یکدیگر متصل شوند. این بلوک ساختمان. وظیفهٔ خود را حداکثر تأمین آپارتمان هایی با بیشترین کیفیت در کارایی، در کل ساختمان می داند و شکل گیری هر نوع آپارتمانی را امکان پذیر می سازد: آپارتمان هایی که افقی یا عمودی، سازماندهی شده اند از آپارتمان های کوچک متداول گرفته تا اتاق های زیر شیروانی، دوبلکس ها، دوترازه ها، آپارتمان های دارای سه سرویس و غیره. اندازه مدول شهری امکان برخورداری از انتخاب های متوع دسترسی را به ما می دهد (حتی در توسعه ای منفرد) که می تواند به شکل پاگردها، رواق ها، راه های عبور درون ساختمان و حتی چاه پله های متوالی، نمود پیدا کند.
در این مقوله دو گونهٔ ساختمان منفرد کوشکی را دسته بندی کرده ایم: گونهٔ کوچک که چون خانه های چند خانواری یا ویلای شهری نیز خوانده می شود و گونهٔ بزرگ که به راستی ساختی «منفرد» است. گونهٔ کوچک که متداول تر نیز هست، گونه ای است مختلط که امتیازات خانهٔ تک خانواری (از جمله مجاورت باغ، تعداد اندک ساکنان و هم ذات پنداری آن ها با ساختمان، احساس حریم شخصی) را در ساختمانی چند خانواری فراهم می کند. تراکم اندک این گونه، آن ها را بیشتر به صورت گونهٔ حومه ای در ذهن مجسم می کند اما در برخی موارد آزمایشی، با جای دادن آن ها در ردیف هایی چون ساختارهای بلوکی، ویلاهایی شهری نیز در بافت شهری استفاده شده است. در این نوع، جهت گیری ساختمان به هر چهار جهت اصلی امکان پذیر است. در بیشتر مواقع، دسترسی به این ساختمان ها از مرکز تأمین می شود. هر گونه تنوع در فروم های آپارتمانی را در این گونه می توان تصور کردن اما اغلب واحدهای مسکونی هم شکل به سبب حجم کوچکشان در کنار یکدیگر انباشته می شوند. در اینجا ارتباط با فضاهای سبز چون عاملی مؤثر در کیفیت زندگی تقدم می یابد؛ از جمله دسترسی مستقیم به باغچه های شخصی) در آپارتمان های طبقهٔ همکف) یا گلخانه ها، ایوان های پوشیده، بهار خواب های بامی به علاوهٔ زمین چمن مشترک. این ساختمان ها به سبب قیمت های بالای املاک در نواحی مرکز شهر که عمدتاً خانه دیوارهای خارجی مشترک دارد، پر هزینه اند. برای ارائهٔ گونه هایی از این نوع خانهٔ چند خانواری، نمونه هایی از تعبیرهایی جدید و بزرگ- مقیاس از خانهٔ دارای حیاط مرکزی را اضافه کرده ایم که کوچکتر از بلوک شهری و در عین حال بزرگ تر از خانهٔ دهلیزدار (آتریومی) سنتی است. آنچه در این نمونه ها توسعه یافته است نوع جدیدی از بلوک ساختمانی شهری است که از تضاد دو بخش خانه ای با حیاط مرکزی در جهت برخورداری از بهترین امتیازات از جمله: ناحیهٔ عمومی در نسبت به ایجاد تجمعی که در طراحی مشخصه های دسترسی و در طراحی خود حیاط مرکزی به چشم می خورد. کمتر بر ایجاد فضای سبز تأکید می شود. مقیاس و فرم این گونه، بسیاری از امتیازات مزبور ساختمان های منفرد را تضمین می کند
خانه یکی از مهم ترین نیازهای بشر برای بقاء و تداوم اوست. اگر توجه داشته باشیم در زمان های بسیار دور سرپناهی برای محافظت از عوامل جوی و همچنین حیوانات بوده است.
فکر تهیه قطعات پیش ساخته به قرن هفدهم بر می گردد. انگلیسی های مقیم آمریکا، از دیوارهای پیش ساخته ای که از قاب های چوبی تشکیل شده بودند، استفاده می کردند؛ چرا که به راحتی در داخل انبار کشتی جا داده شده و قابل حمل بودند. آن ها مدت کمی برای ساختن مسکن- از لحظه رسیدن کشتی به مهد تمدن جدید تا شروع فصل سرما- فرصت داشتند؛ لذا می بایست در کوتاه ترین مدت و با حداقل زحمت بتوانند سر پناهی برای خود تهیه کنند. این وضعیت اضطراری منجر به پیدایش سیستمی آمریکایی معروف به قاب چوبی شد که تا امروز هم کاربرد دارد.
در اروپا، فکر پیمونی کردن ساختمان ها در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و انقلاب صنعتی در مسیر خود با پیدایش مواد ساختمانی جدید مانند تیرآهن و دیگر فراورده های فلزی، فولاد و بالاخره بتن مسلح، موجب سرعت بخشیدن به ایجاد ساختمان های صنعتی و پیمونی شد.
کمبود نیروی کار بعد از جنگ جهانی دوم، محرک واقعی تسریع اجرای ساختمان های پیمونی در کشورهای مختلف شد.
در انگلستان، شهرداری هرتفورد شایر در سال ۱۹۴۸ سیستم (کلاسپ) را به وجود آورد که معروفترین سیستم ساختمانی صنعتی مدارس است. این اقدامات کم کم به ساختمان منازل مسکونی هم سرایت کرد و از آن جا که نیاز به اندازه های استاندارد و ثابتی بود، انجمن پیمونه ای (مدولار) در سال ۱۹۵۳ شکل گرفت که انجام کارهای اولیه پیمونه ای و ارائه نظریهٔ ساختمان های صنعتی را عهده دار شد به طوری که انگلستان در این زمینه به عنوان پیشتاز معرفی شد.
در فرانسه یک مهندس ساختمان به نام آ. کاموس سیستمی را عرضه کرد که با ساختن ۴۰۰۰ واحد مسکونی برای وزارت مسکن فرانسه، موجب شهرت او شد؛ با همین سیستم بود که لوکوربوزیه اولین مرکز فراغت را ساخت.
آثار نخستین سکونتگاه های مردم ژاپن از سه هزار سال قبل از میلاد، در گودالهایی که نوع آن در چینکهن نیز دیده می شود. این گونه خانه ها در شرق و شمال ژاپن به فراوانی پیدا شده است. عوامل مهمی در معماری ژاپن تأثیرگذار بوده از جمله وفور جنگلهای بزرگ و استفاده از چوب در ساخت بناها.
به غیر ازمصالح چوبی که گونهٔ حاکم در معماری قدیم ژاپن است، از آجر وخاک رس به صورت محدود برای سفال های بام و اندود کردن دیوار استفاده می شده است.
از چوب هم بر اساس نوع درخت و پوشش استفاده می شده است. مثلاً در قسمت جنوب از بامبو و در قسمت مرکز و شمال از نوعی سرو به نام هینوکی استفاده می شده است اما عامل اصلی استفاده از این نوع درختان مقاومت خوب در برابر عوامل جوی است.
استفاده از پوست درختان و ساقه برنج (گالی یا وارا) و ماده ای به نام کایا در پوشش خارجی بامهای شیب دار مورد مصرف بوده است.
انواع معروف پوشش بامها در ژپن به صورت زیر بوده است:
استخوان بندی آن بیشتر از تیرها و تیرچه ها از جنس بامبو می باشند و اتصالها از جنس طناب های گیاهی است. برای پوشش سقف از گالی و پوست درخت هینوکی و همچنین سفال در دو نوع تخت و منحنی استفاده می شده است. برای پوشش سطح اتاق ها و همچنین نشستن و خوابیدن از تاتامی استفاده می کردند (تاتامی همان حصیر از ساقهٔ برنج است). از تاتامی به عنوان واحد اندازه گیری در ساختمان استفاده می کردند.
تحمل بار بوسیلهٔ ستون ها بوده و دیگر نیازی به دیوارهای حمال نبوده از این رو از جداره های سبک و مشبک برای جداسازی فضا استفاده می کردند.
نوع دیگر ساختمان در شرق ژاپن تاتانا است دارای پلان چهار گوش و طبقهٔ پایین آن ۲ الی ۳ پا، پایین تر از زمین قرار داشته است و بوسیلهٔ دیرک استخوان بنندی آن را تشکیل می داده و بر روی آن ۲ تیر و۲ تیرچه قرار می دادند تیرهای مایلی هم بر رو ی آ «گذاشته که در نهایت شیب بنا را شکل می دهد
نوع تکامل یافته تر آن به دلیل رطوبت زیاد در بعضی مناطق بالاتر از کف زمین ساخته می شود. یک نوع آن که با زیرسازی با سنگ و کمی بالاتر از سطح زمین است هیراکی نام دارد اما تاکایوکا کاملاً از سطح زمین بالاتر قرار می گیرد و پوشش آن بوسیلهٔ ۲ ستون که در انتهای ۲ ستیغ آن قرار می گیرد.
فضای عملکردی خانه های کشاورزی به ۲ قسمت نشیمن و کارهای روزانه و دیگری استراحت و خواب تقسیم می شود و رفته رفته در طبقه همکف به ۲ و سپس ۴ اتاق تقسیم می شود.
آلمان واسطهٔ تبادل فرهنگشرق و غرب
نوع مصالح مورد استفادهٔ آ «بوم آورد بوده است. از مصالح چوبی به دو صورت استفاده می شده است
قسمت مسکونی، اصطبل، انبار علوفه و … همگی در زیر یک سقف بوده است
کلیهٔ فضاها در اطراف یک حیاط و در سه قسمت مجزا
معروفترین خانه های آلمان گیلبل هاس و تراوفن ها هستند.
گونه های اولیه دارای پلانی چهار گوش با مصالحی از سنگ لاشه و به صورت خشکه بر روی هم چیده می شد نوع اولیهٔ ساختمان ها فقط دری به بیرون داشت اما بعد از مرور زمان پنجره ای نیز برای آن تعبیه شد. پوشش نما سنگی بوده است.
تراولی ها در جنوب شرقی ایتالیا، پلان دایره ای استفاده از سنگ به صورت خشکه چین، دیوار را ساخته و طاق آن را به صورت پله پله ای می ساختندو از لحاظ ایستایی هیچ گونه نیروی رانشی ایجاد نمی کند.
در گونهٔ برونگرای ردیفی مصالح از سنگ و در مناطق محدود از آجر و از ملات ها بررای اتصال سنگ استفاده می کردند. عنصر تازه ای که بیشتر استفاده می شد طاق است. نوع طاق ها بنا بر موقعیت محل متفاوت است اما بیشتر از طاقهای آهنگ و طاقهای ترکین استفاده می شده است.
در خانه های مؤخر پنجره در هر نما در طبقهٔ همکف دو ورودی یکی برای وارد شدن به قسمت مسکونی و دیگری برای ورود به سایر عملکردها وجود داشته است.
| [
{
"answer1": "یک ساختمان مربعی شکل دو طبقه با برج های زاویه ای و یک ورودی مستحکم و حیاط باز با حجره های پیرامونی است",
"answer2": "با مسجد ستون داری که در نخستین طبقه و در بالای درب ورودی قرار گرفته آن را از نظر پلان با کاروانسراهای عصر خود متمایز کرده است.",
"distance": 105,
"question": "رباط سوسه در تونس چه ویژگی های ساختاری دارد و چه چیزی آن را از کاروانسراهای هم عصرش متمایز می کند؟"
},
{
"answer1": "به غیر ازمصالح چوبی که گونهٔ حاکم در معماری قدیم ژاپن است، از آجر وخاک رس به صورت محدود برای سفال های بام و اندود کردن دیوار استفاده می شده است.",
"answer2": "از تاتامی به عنوان واحد اندازه گیری در ساختمان استفاده می کردند.",
"distance": 853,
"question": "در معماری ژاپن باستان چه مصالحی به کار میرفته و تاتامی چه نقشی در ساخت و ساز داشته است؟"
},
{
"answer1": "زمین و ملک شخصی، ورودی اختصاصی، ماشین خانواده در ملک شخصی، باغچهٔ شخصی و پلان – طبقه ها در این خانه مستقیماً با سلیقه مالک طراحی می شوند.",
"answer2": "در خانه های یک خانواری که به صورت ردیفی طراحی می شوند، آزادی های طراحی کمتری مطرح است.",
"distance": 1767,
"question": "خانه های کوشکی چگونه طراحی می شوند و این نوع خانه ها چه تفاوتی با خانه های ردیفی دارند؟"
},
{
"answer1": "تأسیس هتل های زنجیره ای در همین زمان و به منظور مشارکت سرمایه داران شروع شد.",
"answer2": "رشد واقعی و تکامل این صنعت در آمریکا با گشایش «سیتی هتل» در نیویورک در سال ۱۷۹۴ آغاز شد و این نخستین ساختمانی بود که به ارائه خدمات مربوط به هتلداری اختصاص می یافت.",
"distance": 570,
"question": "هتل های زنجیره ای چگونه شکل گرفتند و اولین ساختمانی که خدمات هتلداری ارائه کرد در کجا تاسیس شد؟"
},
{
"answer1": "در انگلستان، شهرداری هرتفورد شایر در سال ۱۹۴۸ سیستم (کلاسپ) را به وجود آورد که معروفترین سیستم ساختمانی صنعتی مدارس است.",
"answer2": "آن ها مدت کمی برای ساختن مسکن- از لحظه رسیدن کشتی به مهد تمدن جدید تا شروع فصل سرما- فرصت داشتند؛ لذا می بایست در کوتاه ترین مدت و با حداقل زحمت بتوانند سر پناهی برای خود تهیه کنند.",
"distance": 626,
"question": "سیستم کلاسپ در چه سالی و توسط چه سازمانی در انگلستان ابداع شد و هدف اصلی ساخت خانه های پیش ساخته در آمریکا چه بود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
549 | : پادتن مونوکلونال
پادتن های تَک تیره (Monoclonal antibodies یا mAb یا moAb) یا آنتی بادی مونوکلونال پادتن ها (آنتی بادی ها) یی تک گونه هستند که همانند یکدیگرند. علت این همانندی اینست که این پادتن ها توسط نوعی سلول ایمنی تولید شده اند که همه همانندسازی شده از یک سلول والد است. البته معمولاً با تکثیر ریکامبیننت این پادتن ها ساخته می شوند.
پادتن های تک تیره پادتن هایی تک اختصاصی هستند که همه مشابه هم هستند چون از سلول های ایمنی مشخص که از یک سلول کلون شده اند ایجاد شده، برخلاف پادتن های پلی کلونال که از سلول های ایمنی متفاوتی ایجاد می شوند. پادتن های تک تیره اتصال تک ظرفیتی دارند بدین معنی که همه به یک نوع اپیتوپ متصل می شوند.
تقریباً برای همه نوع ماده ای می توان پادتن تک تیره ساخت که به آن اتصال یابد؛ آن ها حتی می توانند آن ماده را ردیابی یا تخلیص نمایند. این توانایی به ابزار مهمی در زیست شیمی، زیست شناسی مولکولی و پزشکی تبدیل گشته است. وقتی به عنوان دارو مورد استفاده اند پسوند mab برای دارو مورد استفاده است.
در محیط کشت خارج از بدن به طور طبیعی لنفوسیت های B (تولیدکننده پادتن ها) در طی چند هفته می میرند. به همین علت این لنفوسیتهای B با سلول های B توموری که سلول های میلوم نامیده می شوند، ادغام می شوند. این سلول های میلوم مانند بقیه سلول های سرطانی قادر هستند که نامحدود تقسیم شوند و به سلول های نامیرا معروف گردند. این رده سلولی نامیرا که ادغامی از لنفوسیتهای B و سلول های میلوم هست، یک رده سلولی هیبریدی نامیده می شود که خصوصیات هر دو سلول ادغام شده را داراست. هیبریدی قادر هستند که خارج از بدن in vitro نامحدود تکثیر و پادتن تولید کنند.
برای اینکه پادتن های تک تیره تولید شوند، باید یک حیوان (به طور معمول موش) با آنتی ژن مورد نظر در تماس قرار گیرد و بدن جاندار شروع به ایمن سازی کند. در طی چند هفته متوالی سلول های B اختصاصی آنتی ژن شروع به تکثیر و ترشح پادتن های اختصاصی می کنند. بافت طحال که مملو از لنفوسبتهای B است از موش استخراج شده و لنفوسیت های B جدا شده با سلول های میلوم ادغام می شوند. با وجودی که بسیاری از سلول ها در محیط کشت قادر به ادغام شدن و تکثیر هستند، تنها میزان بسیار کمی ار آن ها (سلولهای هیبریدی تولیدکننده پادتن) قادر به بقا هستند. روش تشخیص سلول های هیبریدی از سلول های دیگر به این صورت است که به محیط کشت هیپوکسانتین، آمینوپترین و تیمیدین(HAT) افزوده می شود. این محیط کشت اختصاصی از رشد سلول های میلوم ادغام نشده جلوگیری می کند چرا که این سلول ها قادر نیستند از هیپوکسانتین و تیمیدین به خاطر آمینوپترین که یک بلوک کننده متابولیکی است، استفاده کنند. سلول های میلوم یک نقص ژنتیکی ای را حمل می کنند که پس از ادغام با سلول های B به تعادل می رسند. سلول های B ادغام نشده نیز پس از چند روز می میرند به این دلیل که این سلول ها در محیط کشت قادر به رشد و تکثیر نیستند.
پس از ادغام سلولی باید سلول های هیبریدی تولیدکننده پادتن شناسایی و استخراج شوند. تست ELISA برای شناسایی این سلول های هیبریدی مورد استفاده قرار می گیرد. پس از شناسایی و استخراج این کلونهای سلولی می توان آن ها را به صورت in vivo به عنوان یک تومور تولیدکننده پادتن یا به صورت ex vivo در یک محیط کشت، کشت داد. پادتن ها می توانند از خون حیوان که دچار لوسمی شده است یا از محیط کشت جداسازی شوند.
از پادتن های تک تیره برای شناسایی یا پالایش مواد بهره می گیرند. امروزه پادتن های تک تیره کاربردهای درمانی زیادی دارند مانند درمان بیماری های خودایمنی (مانند مولتیپل اسکلروز)، مهار دستگاه ایمنی در هنگام پیوند عضو و درمان سرطان. مانند اینفیلیکسیماب، ادالیموماب و daclizumab در درمان التهاب؛ rituximab و gemtuzumab در درمان سرطان و داکلیزاماب در هنگام پیوند عضو.
ایده «گلوله جادویی» ابتدا توسط پل ارلیش ارائه شد، که این دانشمند در ابتدای قرن بیستم ادعا کرد که اگر ترکیبی ساخته شود که بتواند به طور اختصاصی به ارگانیسم ایجادکننده بیماری متصل شود، سپس می توان این ماده را سوار بر یک توکسین نموده و به سمت آن ارگانیسم فرستاد. او و الی مچنیکوف به خاطر این کار علمی که درمان موفقیت آمیزی برای سیفلیس در سال ۱۹۱۰ ایجاد نمود، در سال ۱۹۰۸ موفق به دریافت جایزه نوبل پزشکی شدند.
در دهه ۱۹۷۰، سرطان مالتیپل میلومای سلول B شناخته شد، و کشف شد که سلول های سرطانی B، همه از یک نوع پادتن تولید می نمایند (پاراپروتئین). این اکتشاف برای مطالعه ساختار پادتن مورد استفاده قرار گرفت اما هنوز تولید پادتن های اختصاصی برای یک آنتی ژن ممکن نبود.
تولید پادتن تک تیره که شامل سلول های هیبرید موش-انسان بود در سال ۱۹۷۳ توسط جرالد شوابر بیان شد و بین افرادی که از هیبریدوماهای انسانی استفاده می کردند به طور گسترده مورد بحث واقع شد، اما بحث بر اینکه چه کسی برای بار اول فرضیه را بیان کرده است باقی ماند. یک سند عملی تاریخی روی این موضوع اعتباری را برای شوابر جهت اختراع این تکنیک به همراه داشت که به طور گسترده هم مورد بحث قرار گرفت ولی خیلی زود بیان شد که او تقلب کرده است. این اختراع توسط کاتن و میل اشتاین و سپس کوهلر و میل اشتاین به عرصه عمل گذاشته شد. کوهلر، میل اشتاین و کاج یرن در سال ۱۹۸۴ جایزه نوبل پزشکی و فیزیولوژی را دریافت نمودند. ایده اصلی بر این قرار بود که سلول های سرطانی میلوما که توانایی ترشح پادتن را از دست داده اند، توسط یک تکنیک با سلول های سالم B لقاح کرده و در نهایت نیز بتوان سلول های لقاح کرده را جدا نمود. این ایده توسط میل اشتاین و کوهلر در تحقیقشان برای یافتن ابزاری جهت یافتن تنوع پادتن ها به عمل درآمد.
در ۱۹۸۸، گِرگ وینتر و تیم او پیشگام این تکنیک ها برای انسانی نمودن پادتن های تک تیره شدند، و واکنش هایی را که پادتن های تک تیره ایجاد می نمودند را از بین بردند.
پادتن های تک تیره معمولاً از سلول های لقاح شده میلوما با طحال موش که توسط آنتی ژن مورد نظر امیونیزه شده است، ساخته می شود. به هر حال پیشرفت های اخیر سبب استفاده سلول های B خرگوش برای تولید هیبریدومای خرگوش نیز گردیده است. پلی اتیلن گلیکول برای لقاح غشاهای پلاسمایی مجاور به هم استفاده می شده، اما حاصل این روش کم بوده بنابراین یک محیط انتخابی که فقط سلول های لقاح شده بتوانند در آن رشد کنند مورد استفاده قرار می گیرد. این کار امکان پذیر است چون سلول های میلوما توانایی سنتز هیپوزانتین گوانین فسفوریل ترانسفراز(HGPRT) را که برای سنتز رهاسازی اسیدهای نوکلئیک لازم است، از دست داده اند. غیاب این آنزیم تا زمانی که مسیر سنتز پورین de novo از بین نرود برای این سلول ها مشکلی ایجاد نمی کند. با قرار دادن سلول ها در معرض آمینوپترین (یک آنالوگ فولیک اسید، که دهیدروفولات ردوکتاز را مهار می کندDHFR)، آن ها دیگر نمی توانند از مسیر de novo استفاده کرده و نسبت به اسیدهای نوکلئیک کاملاً اوکسوتروفیک می شوند که برای زنده ماندن نیاز به مکمل غذایی خواهند داشت.
این محیط انتخابی HAT نامیده می شود زیرا آن حاوی هیپوزانتین، آمینوپترین و تیمیدن است. این محیط برای سلول های هیبریدوما انتخابی است. سلول های میلومای لقاح نشده به دلیل فقدان HGPRT نمی توانند رشد کنند، و بنابراین نمی توانند DNA را همانند سازی نمایند. سلول های لقاح نیافته به دلیل چرخه زندگی کوتاه خود نمی توانند به طور نامحدود زندگی کنند. فقط سلول های هیبرید (هیبریدوما) در این محیط قادر به زندگی هستند چون سلول طحالی همراه آن HGPRT را تأمین کرده و سلول میلوما ویژگی هایی دارد که آن را نامیرا می نماید (مثل یک سلول سرطانی).
سپس مخلوط سلول ها رقیق شده و کلون ها از سلول های تک والد روی چاهک های میکروتیتر رشد می کنند. پس از آن پادتن های ترشح شده با کلون های مختلف از جهت تواناییشان برای اتصال به آنتی ژن مورد بررسی قرار می گیرند (توسط روش ELISA یا آنتی ژن میکروارای یا ایمونو دات بلات). سپس کارآمدترین و پایدارترین کلون برای استفاده مورد استفاده قرار می گیرد.
هیبریدوما می تواند به طور نامحدود در محیط کشت مناسب رشد کند. حال سلول را می توان به موش تزریق نمود (در حفره پریتوئن). آنجا، این سلول ها ترشحی غنی از پادتن به نام آسیت ایجاد می کنند.
محیط کشت باید در طی انتخاب آزمایشگاهی غنی شود تا هیبریدوما به طور ایده آل رشد کند. این عمل را می توان با استفاده از یک لایه سلول تغذیه کننده فیبروسیت یا محیط مغذی بریکلون (briclone) انجام داد. محیط کشت متعادل شده با ماکروفاژها نیز قابل استفاده است. تولید در محیط کشت معمولاً بر تکنیک آسیت ترجیح داده می شود چون این روش برای حیوان دردناک است. هنگامی که روش های دیگر در دسترس است روش آسیت غیراخلاقی تلقی می شود.
بعد از به دست آوردن نمونه از محیط کشت سلولی یا نمونه مایع آسیت، پادتن مطلوب باید استخراج شود. آلودگی های موجود در محیط کشت سلولی همان مواد موجود در آن شامل فاکتورهای رشد، هورمون ها و ترانسفرین ها هستند. بر خلاف آن، نمونه های آزمایشگاهی دارای پادتن های میزبان، پروتئازها، نوکلئازها، نوکلئیک اسیدها، و ویروس ها می باشند. در هر دو مورد، بقیه ترشحات سلول های هیبریدوما مثل سیتوکاین ها ممکن است وجود داشته باشند. همچنین آلودگی باکتریایی و وجود اندوتوکسین هم محتمل است. با توجه به پیچیدگی محیط کشت مورد نیاز در کشت سلول و بنابراین آلودگی های آنها، یک روش باید نسبت به بقیه ترجیح داده شود(in vivo,in vitro).
نمونه در ابتدا برای تخلیص متعادل یا آماده سازی می شود. سلول ها، بقایای سلولی، چربی ها و لخته ها در ابتدا باید حذف شوند، که اصولاً پس از فیلتراسیون با فیلتر۰٫۴۵ میکرولیتر توسط سانتریفوژ صورت می گیرد. این ذرات بزرگ می تواند به عنوان پدیده ای به نام ترسیب غشا در مراحل بعدی تخلیص مطرح شود. به علاوه، غلظت محصول در نمونه ممکن است کافی نباشد، به خصوص در مواقعی که پادتن مورد نظر توسط سلولی با سطح ترشح پایین تولید شود. در این مورد نمونه باید با سانتریفوژ یا دیالیز تغلیظ شود.
اغلب ناخالصی های باردار معمولاً آنیون هایی از جنس نوکلئیک اسیدها و اندوتوکسین ها هستند. معمولاً آن ها را با کروماتوگرافی تعویض یونی جدا می کنند. همچنین کروماتوگرافی تعویض کاتیونی، در pH پایین استفاده شده که پادتن مطلوب در ستون باقی مانده در حالی که آنیون ها عبور می کنند یا آنیون کروماتوگرافی در pH بالا استفاده شده که پادتن مطلوب از ستون رد شده در حالی که آنیون ها به ستون می چسبند. پروتئین های مختلفی همراه آنیون ها با توجه به نقطه ایزوالکتریکشان (pI) جدا می شوند. برای مثال، آلبومین pI برابر با ۴٫۸ دارد که به طور عمده ای کمتر از پادتن تک تیره است که دارای pI برابر با ۶٫۱ می باشند. به عبارت دیگر، در یک pH، میانگین بار مولکول های آلبومین بیشتر به سمت منفی سوق پیدا می کند. ترانسفرین، pI برابر با ۵٫۹ دارد بنابراین با این روش به راحتی نمی تواند جدا گردد. اختلاف pI حداقل باید ۱ باشد تا جداسازی به طور مناسبی انجام شود.
ترانسفرین را می توان با کروماتوگرافی حذفی با سایز جدا نمود. مزیت این روش در این است که آن یکی از قابل اعتمادترین روش های کروماتوگرافی است. از آنجایی که کار ما با پروتئین هاست، ویژگی هایی مثل بار و توانایی اتصال ثابت نیستند و با توجه به pH مولکولی که دارای پروتون یا فاقد آن است متفاوت می باشند در حالی که اندازه تقریباً ثابت می ماند. با این حال، این روش معایبی مثل تفکیک پذیری کم، ظرفیت کم و دفعات شست وشوی کم را دارد.
کمی سریعتر، روشی یک مرحله ای از جداسازی به نام کروماتوگرافی اتصال پروتئین A/G وجود دارد. پادتن به طور انتخابی به پروتئین A/G متصل شده بنابراین خلوص بالایی (عموماً بالاتر از ۸۰٪) می دهد. به هر حال، این روش ممکن است برای پادتن هایی که به آسانی آسیب می بینند مشکل ساز باشد چون شرایط سختی در آن استفاده می شود. یک pH پایین می تواند با شکستن باند اتصال پادتن را از ستون جدا نماید. به علاوه تأثیر احتمالی بر محصول، pH پایین می تواند سبب نشت پروتئین A/G از ستون شده و آن را در نمونه شسته شده ظاهر کند. سیستم های شست وشوی بافری ملایم که از غلظت های بالای نمکی استفاده می کنند نیز برای جلوگیری از مواجهه پادتن ها با pH پایین وجود دارند. هزینه ها نیز یک مسئله مهم هستند چون رزین پروتئین A/G از رزین های گران قیمت است.
برای رسیدن به بیشترین خلوص در یک مرحله، تخلیص اتصالی را می توان با استفاده از آنتی ژن برای داشتن بیشترین اختصاصیت پادتن به کار برد. در این روش، آنتی ژنی که برای جمع آوری پادتن استفاده می شود با پیوند کووالانسی به آگارز متصل شده است. اگر پادگن (آنتی ژن) یک پپتید باشد، آن را معمولاً با یک سیستئین انتهایی سنتز می کنند، که اجازه اتصال به یک پروتئین حامل را می دهد، مثل KLH در حین پیشروی و حمایت برای تخلیص. سپس محیط حاوی پادتن با آنتی ژن غیرمتحرک انکوبه شده، که به صورت کلی یا در هنگام عبور پادتن از ستون انجام می شود، که در آن به طور انتخابی متصل گردیده و در حالی که ناخالصی ها از ستون شسته می شوند می توان آن را حفظ نمود. سپس شست وشو با بافر pH پایین یا بافر پرنمک برای حاصل کردن پادتن تخلیص شده مورد استفاده قرار می گیرد.
برای انتخاب بیشتر پادتن ها، آن ها را می توان با استفاده از سدیم سولفات یا آمونیوم سولفات رسوب داد. پادتن ها در غلظت پایین نمک رسوب می کنند در حالی که اکثر پروتئین ها در غلظت های بالاتر رسوب می نمایند. مقدار مناسب نمک اگر اضافه شود بهترین جداسازی حاصل می شود. میزان نمک اضافی سپس باید با روشی مثل دیالیز از محلول خارج شود.
خلوص نهایی را با استفاده از یک کروماتوگرام می توان آنالیز کرد. هرگونه ناخالصی یک قله ایجاد می کند، و حجم زیر آن نشان دهنده مقدار آن است. به جای آن می توان الکتروفورز ژل یا الکتروفورز مویینه را به کار برد. ناخالصی ها سبب ایجاد باندهایی با شدت های مختلف می شوند که به مقدار آن مربوط می شود.
عدم تجانس پادتن برای تک تیره پادتن ها و سایر محصولات نوترکیب رایج است و معمولاً در حین بیان یا تولید نشان داده می شود.
این واریانت ها معمولاً متراکم می شوند (محصولات دآمیداسیون، واریانت های گلیکوزیلاسیون، زنجیره های جانبی آمینواسید اکسید شده، همچنین اضافات آمینو و کربوکسیل انتهایی آمینو اسید). این تغییرات ظاهری لحظه ای در ساختار یک تک تیره پادتن می تواند اثر عمیقی بر پایداری پیش بالینی و بهبودسازی فرایند داشته باشد همچنین در پتانسیل درمانی محصول، دسترسی زیستی و ایمنی. روش عمومی پذیرفته شده برای فرایند تخلیص پادتن تک تیره، شامل گیرانداختن پروتئین محصول مورد نظر با پروتئین A، شست وشو، اسیدیفیکاسیون برای غیرفعال سازی ویروس های بالقوه پستانداران، کروماتوگرافی تعویض کاتیونی و کروماتوگرافی تعویض آنیون می باشد.
کروماتوگرافی جانشین سازی برای تشخیص و تعیین این واریانت های نادیده در حجم هایی که برای تأیید در سیستم های بعدی پیش بالینی مثل مطالعات فارماکوکینتیک حیوانی مناسب هستند، استفاده می شده است. دانش به دست آمده در حین گسترش فاز پیش بالینی برای فهم کامل کیفیت محصول ضروری است و یک پایه برای مدیریت ریسک و انعطاف پذیری تنظیمی افزوده شده ایجاد می کند. ابتکار اخیر کیفیت توسط طراحی اتحادیه های غذا و دارو در تلاش است تا هدایتی در جهت توسعه ایجاد کرده و طراحی محصولات و فرایندهایی که کارایی و پروفایل ایمنی را افزایش می دهد به حداکثر رسانده درحالی که امکان تولید محصول را بالا می برند.
تولید پادتن های تک تیره نوترکیب شامل فناوری هایی است که به نام کلونینگ جمعی یا نمایش فاژ/مخمر شناخته می شود. مهندسی پادتن نوترکیب شامل استفاده از ویروس ها یا مخمر برای ساختن پادتن ها است به جای استفاده از موش. این روش ها به کلونینگ سریع قطعات ژن ایمونوگلوبولین برای ایجاد مجموعه هایی از پادتن ها با اختلافات ناچیز آمینواسیدی نسبت به پادتن هایی با اختصاصیت های مطلوب که قابل انتخاب است، بستگی دارد. مجموعه های پادتن فاژ نوعی از مجموعه های آنتی ژن فاژ هستند که توسط جورج پیژنیک اختراع شد. این تکنیک ها می تواند برای بالابردن اختصاصیتی که پادتن ها آنتی ژن ها، پایداریشان در شرایط محیطی مختلف، کارایی درمانی، و قابل جستجو بودن در کاربردهای تشخیصی را تشخیص دهند، استفاده شود. محفظه های تخمیر برای تولید این پادتن ها در مقیاس بزرگ استفاده می شود.
به زودی متوجه شدند که مشکل اساسی برای کاربرد درمانی پادتن های تک تیره روش ابتدایی است که پادتن موشی به جای انسانی ایجاد می کند. علی رغم تشابه ساختاری، اختلافات بین این دو برای ایجاد یک پاسخ ایمونولوژیک بعد از تزریق این پادتن به بدن انسان کافی بود، که در نهایت سبب حذف سریع آن ها از خون به علت فعالیت سیستم التهابی و تولید پادتن ضد موش انسانی (HAMA) می گردید.
در تلاشی برای رفع این مانع، روش هایی برای استفاده از دی ان ای نوترکیب از سالهای ۱۹۸۰ به بعد کشف شد. در یکی از این روش ها، DNA کدکننده بخش اتصالی پادتن تک تیره با DNA تولیدکننده پادتن در سلول انسانی زنده ادغام شد. بیان این DNA کیمریک از طریق کشت سلول پادتن هایی نیمه انسانی-موشی ایجاد نمود. برای این محصول، لغات توضیحی پادتن «کیمریک» و «انسانی» برای نشان دادن ترکیب منابع DNA انسان و موش در فرایندهای نوترکیبی مورد استفاده قرار گرفت.
از زمانی که فهمیده شد که می توان پادتن تک تیره ایجاد نمود، دانشمندان برای جلوگیری از برخی اثرات جانبی پادتن های انسانی شده یا کیمریک به دنبال ساخت پادتن کاملاً انسانی رفتند. دو روش موفق در این زمینه شناخته شد: موش ترانس ژنی و تظاهر فاژ.
موش ترانس ژنی تقریباً موفقترین روش برای ایجاد داروهای پادتن تک تیره کاملاً انسانی بوده است: که ۷ تا از ۹ روش کنونی در بازار تجارت از این روش تبعیت می کند. موش ترانس ژنی توسط تعدادی از سازمان های تجاری به بهره برداری رسیده است:
یکی از موفق ترین سازمان های تجارتی که از تظاهر فاژ استفاده کرده است Cambridge Antibody Technology (CAT) می باشد. دانشمندان CAT نشان دادند که تظاهر فاژ می تواند مورد استفاده باشد، به طوری که دامنه های متغیر پادتن می تواند روی پادتن های فاژی رشته ای بیان شود.
سایر انتشارهای حائز اهمیت:
هرگاه پادتن تک تیره ای برای یک ماده مشخص ایجاد شود، می توان به وسیله پادتن، حضور آن ماده را بررسی کرد. تست های وسترن بلات و ایمونو دات بلات حضور پروتئین را روی یک غشا بررسی می کنند. آن ها در ایمونوهیستوشیمی بسیار مفید هستند. این تست ها آنتی ژن ثابت شده روی قطعات بافتی را تشخیص می دهند و تست ایمونوفلورسانس ماده را در یک قطعه بافتی یخ زده یا سلول زنده تشخصی می دهند.
یک راه ممکن برای درمان سرطان استفاده از پادتن تک تیره است که فقط به آنتی ژن اختصاصی سلول سرطانی متصل شده و یک پاسخ ایمونولوژیک علیه سلول سرطانی ایجاد می کند. این mAb همچنین برای ارسال یک توکسین، رادیوایزوتوپ، سیتوکاین یا کونژوگه فعال دیگری قابل استفاده می باشد. علاوه بر این این امکان وجود دارد که پادتن هایی با دو ویژگی تولید کرد که بتواند به وسیله ناحیه Fab به آنتی ژن هدف و یک کونژوگه یا سلول اثرگذار متصل شود. در واقع، هر پادتن سالم می تواند به سلول گیرنده یا سایر پروتئین ها به وسیله ناحیه Fc متصل شود.
پادتن تک تیره که برای این بیماری ها استفاده می شود شامل اینفیلیکسیماب و ادالیموماب است که در پسوریازیس، آرتریت روماتوئید، بیماری کرون و کولیت اولسراتیو به وسیله تواناییشان در اتصال به و ممانعت از TNF آلفا است. Basiliximab و daclizumab IL-۲ را روی سلول های T فعال غیرفعال می کند و درمان سبب ممانعت از رد پیوند کلیه خواهد شد.omalizumab Ige انسانی را غیرفعال کرده و در آسم ملایم تا شدید کاربرد دارد.
| [
{
"answer1": "برای اینکه پادتن های تک تیره تولید شوند، باید یک حیوان (به طور معمول موش) با آنتی ژن مورد نظر در تماس قرار گیرد و بدن جاندار شروع به ایمن سازی کند.",
"answer2": "به همین علت این لنفوسیتهای B با سلول های B توموری که سلول های میلوم نامیده می شوند، ادغام می شوند. این سلول های میلوم مانند بقیه سلول های سرطانی قادر هستند که نامحدود تقسیم شوند و به سلول های نامیرا معروف گردند.",
"distance": 436,
"question": "پادتن های تک تیره چگونه تولید می شوند و چرا سلول های میلوم در این فرایند استفاده می شوند؟"
},
{
"answer1": "روش تشخیص سلول های هیبریدی از سلول های دیگر به این صورت است که به محیط کشت هیپوکسانتین، آمینوپترین و تیمیدین(HAT) افزوده می شود.",
"answer2": "این محیط کشت اختصاصی از رشد سلول های میلوم ادغام نشده جلوگیری می کند چرا که این سلول ها قادر نیستند از هیپوکسانتین و تیمیدین به خاطر آمینوپترین که یک بلوک کننده متابولیکی است، استفاده کنند.",
"distance": 129,
"question": "محیط کشت HAT چه موادی دارد و چرا برای تولید پادتن تک تیره مهم است؟"
},
{
"answer1": "نمونه در ابتدا برای تخلیص متعادل یا آماده سازی می شود. سلول ها، بقایای سلولی، چربی ها و لخته ها در ابتدا باید حذف شوند، که اصولاً پس از فیلتراسیون با فیلتر۰٫۴۵ میکرولیتر توسط سانتریفوژ صورت می گیرد.",
"answer2": "اغلب ناخالصی های باردار معمولاً آنیون هایی از جنس نوکلئیک اسیدها و اندوتوکسین ها هستند. معمولاً آن ها را با کروماتوگرافی تعویض یونی جدا می کنند.",
"distance": 472,
"question": "در فرایند تخلیص پادتن تک تیره چه مراحلی طی می شود و چرا از کروماتوگرافی تعویض یونی استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "ایده «گلوله جادویی» ابتدا توسط پل ارلیش ارائه شد، که این دانشمند در ابتدای قرن بیستم ادعا کرد که اگر ترکیبی ساخته شود که بتواند به طور اختصاصی به ارگانیسم ایجادکننده بیماری متصل شود، سپس می توان این ماده را سوار بر یک توکسین نموده و به سمت آن ارگانیسم فرستاد.",
"answer2": "کوهلر، میل اشتاین و کاج یرن در سال ۱۹۸۴ جایزه نوبل پزشکی و فیزیولوژی را دریافت نمودند.",
"distance": 1169,
"question": "پل ارلیش چه ایده ای در مورد درمان بیماری ها داشت و چه کسی جایزه نوبل را در رابطه با پادتن های تک تیره دریافت کرد؟"
},
{
"answer1": "یک راه ممکن برای درمان سرطان استفاده از پادتن تک تیره است که فقط به آنتی ژن اختصاصی سلول سرطانی متصل شده و یک پاسخ ایمونولوژیک علیه سلول سرطانی ایجاد می کند.",
"answer2": "مانند اینفیلیکسیماب، ادالیموماب و daclizumab در درمان التهاب؛ rituximab و gemtuzumab در درمان سرطان و داکلیزاماب در هنگام پیوند عضو.",
"distance": 12556,
"question": "پادتن های تک تیره چگونه برای درمان سرطان استفاده می شوند و چه پادتن های تک تیره ای برای درمان التهاب کاربرد دارند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
550 | : دیوید هیوم
دیوید هیوم (زاده ۷ مه ۱۷۱۱ – درگذشته ۲۵ اوت ۱۷۷۶) از فیلسوفان اسکاتلندی و از پیشروان مکتب تجربه گرایی بود. تقریباً همه فیلسوفان بر این اتفاق نظر دارند که او بزرگ ترین فیلسوف تاریخ بریتانیا و مکتب تجربه گرایی بوده است. زمانی که به الحاد متهم شد گفت: باید بگویم که کفر خود را می پذیرم.
او کسی بود که بر کانت تأثیر بسیاری گذاشت. این جمله کانت معروف است که :هیوم من را از خواب جزم اندیشم بیدار کرد.
دیوید هیوم در سال ۱۷۱۱ در شهر ادینبورگ در اسکاتلند زاده شد. خانواده اش دوست داشتند دیوید قاضی شود؛ اما او علاقه زیادی به ادبیات داشت. در آغاز برای کسب و کار به بریستول رفت؛ اما زود از آن دست کشید و به فرانسه رفت و به پژوهش و تفکر در فلسفه پرداخت.
ظرف سال هایی که در فرانسه گذراند، یعنی طی سال های ۱۷۳۷–۱۷۳۴ اثر بزرگش به نام رساله دربارهٔ طبیعت آدمی را نوشت.
هیوم در سال ۱۷۳۷ به اسکاتلند بازگشت و در آن جا اثر فلسفی دیگری را منتشر ساخت. در سال ۱۷۴۵ درخواست کرد تا در دانشگاه ادینبورگ کرسی تدریس اخلاق و فلسفه روح را بر عهده بگیرد؛ اما درخواستش به سبب شهرتش به شکاکیت و الحاد رد شد.
پس از یک سال تدریس خصوصی، به عنوان منشی یک ارتشبد به خارج رفت و تا ۱۷۴۹ به میهن بازنگشت. در این مدت، چند اثر فلسفی از او انتشار یافت که نام و شهرتی بلند برای او به ارمغان آورد.
در سال ۱۷۵۲، هیوم کتابدار دانشکده وکلای مدافع در ادینبورگ شد و با خواهرش در آن شهر سکونت گزید. هیوم به یاری استفاده از آن کتابخانه، به نوشتن تاریخ انگلستان روی آورد و تا ۱۷۶۱ چندین جلد از آن را منتشر ساخت.
وی در سال ۱۷۶۳ همراه ارل آوهرتفرد، سفیر بریتانیا در فرانسه، به پاریس رفت و مدتی دبیر سفارتخانه بود. در پاریس با شماری از فیلسوفان بزرگ فرانسوی معاشرت داشت؛ اما پس از مدتی هیوم به لندن بازگشت. در آن جا دو سال به عنوان معاونت وزیر برگزیده شد و در سال ۱۷۶۹ دوباره به ادینبورگ بازگشت.
وی تأثیر زیادی بر فلاسفه بعد از خود مانند کانت گذاشت.
کانت در کتاب تمهیدات می نویسد: «اذعان می کنم که این هشدار دیوید هیوم بود که نخستین بار، سال ها پیش مرا از خواب جزمی مذهبان بیدار کرد و به پژوهشهای من در قلمرو فلسفه نظری جهت دیگری بخشید»
در کتاب تاریخ تمدن اثر ویل دورانت دربارهٔ مرگ هیوم آمده است:
اولویتها و اختلاف های سلیقه ای به شدت بر این قضیه صحت وارد کرده اند.
مثلاً در جامعه ای دیده شده است مردم باستانی سوریه چنان به خود قحطی و مشقت وارد می کردند، اما گوشت کبوتر را نمی خوردند. یا حتی در «پنجشنبه ها» گوشت مرغ حلال اعلام شده است، اما همان گوشت در روزهای جمعه حرام است و هرچه که می نگرم می بینم این ها هیچ علت مشخصی ندارند و احترام ها یا دلسوزی هایی بی دلیل است که علتی برایش نمی بینم.
قبول نکردن دین و سرباز زدن از پذیرفتن عقاید دینی اوایل (زمان پیغمبران) معمولاً به خاطر توجیه ناپذیر بودن یا مسخره بودن معجزات بوده است، اما امروزه گمان نمی کنم که شخص خردمندی بتواند حتی یک دلیل مناسب برای توجیه دین داشته باشد.
در کتاب مقدس تناقضات زیادی وجود داشته است. یکی از دلایل آن تجزیهٔ آن پس از مرگ مسیح و بازنویسی آن توسط تعداد زیادی از انسان ها (حواریون) است. اما مسئله اصلی این نیست؛ وقتی یک حس قوی برای انسان وجود دارد، انسان آن را رها نمی کند و دنبال حس ضعیف تر مثلاً آثار باستانی و تاریخی نمی رود یا کتب مقدس که سرشار از تعارض و تناقض هم هستند؛ لذا توقع مذاهب از من برای پیروی از آنها، بسیار خودخواهانه و غیر محترمانه است و من تنها راه را برای رستگاری ام «آموزش بر مبنای خرد و شواهد» می دانم تا به واسطهٔ آن سلطهٔ خرافات را از زندگی ام برای همیشه برچینم و خاتمه دهم.
اگر به تاریخ بشر بنگریم «قانون» چیزی متغیر بوده است. هرچند ترم های ثابت هم در آن وجود داشته که آن را کنترل کرده است. اما اوضاع وخیم تجاری، جنگ یا مذاهب متغیر در کشورها، آب و هوا و مخصوصاً اخلاق حاکم بر اکثریت مردم، همه و همه باعث تغییر قوانین شده اند.
هیوم در کتاب تاریخ طبیعی دین، منشأ پیدایش توحید در میان بشر را «عقل» و پیدایش شرک را ناشی از «ترس» (و برخی دیگر از غرایز) می داند.
در کتاب گفت ها در باب دین طبیعی هیوم از زبان کلیانتس انتقادات خود را به واجب الوجود این چنین بیان می کند:کلیانتس گفت: برای دمیا نشان دادن ضعف این دلیل آوری مابعدالطبیعی را به فیلو نخواهم سپرد. این دلیل آوری به چشم من چنان آشکارا کژبنیاد است و در عین حال برای دین و پارسایی راستین پیامدی چنان اندک دربردارد که خود جسارت خواهم ورزید تا مغلطه اش را نشان دهم. با اظهار این نکته شروع خواهم کرد که یاوگی پیدایی هست در ادعای مبرهن ساختن شک زدایانهٔ یک امر واقع توسط حجتی پیشینی (گزاره های غیر تجربی). هیچ چیزی را نمی توان شک زدایانه مبرهن ساخت مگر آنچه خلافش متضمن تناقضی باشد. هیچ چیزی که به گونهٔ متمایز تصورپذیر باشد متضمن تناقض نیست. هر آنچه چونان موجود تصورش می کنیم، می توانیم چنان معدوم هم تصور کنیم اش؛ بنابراین هیچ هستی نیست که عدم اش متضمن تناقض باشد در نتیجه هیچ هستی نیست که وجودش را بتوان شک زدایانه مبرهن ساخت. مدعی اند که ایزد یک هستی ضرورتاً موجود است و می کوشند این ضرورت وجودش را با مسلم کردن این نکته تبیین کنند که اگر ما کل ذات یا طبیعتش را بشناسیم حتماً عدم او را آنقدر ناممکن می یابیم که دو ضرب در دو چهار نشود لیکن پیداست تا وقتی که قوه های ما همین ها که اکنون هستند باقی مانند این هرگز نمی تواند روی دهد برای ما همچنان ممکن خواهد بود که در هر زمان عدم چیزی را تصور کنیم که پیشتر موجود تصورش کرده ایم ذهن هم نمی تواند تحت ضرورتی باشد برای فرض بقای هموارهٔ یک شئ در هستی به همانگونه که تحت ضرورتی هستیم تا همواره دو ضرب در دو را چهار چهار تصور کنیم بنا بر این عبارت وجود ضروری هیچ معنایی ندارد یا به دیگر سخن هیچ معنایی ندارد که سزاوار باشداز نظر هیوم ادعایی غیرقابل شک است که دارای اجزای تجربی نباشد یا برای صدق آن گزاره نیاز نداشته باشیم به تجربه رجوع کنیم مانند گزاره های ریاضی.
البته در نقد هیوم گفته شده تصور شئ موجود به صورت شئ ناموجود ممکن نیست بله می توان گفت شئی در عالم اعتبار و ذهن معدوم شده است اما هیچگاه در حقیقت و خارج شئ موجود نمی تواند معدوم شود چرا که در خارج دو گونه است یا وجودش وابسته به وجود خود اوست یا وجودش وابسته به غیر است اگر وجودش وابسته به ذات خودش باشد مانند واجب که محال است ذاتی شئ از آن جدا شود پس همیشه وجود دارد و اگر وجودش وابسته به دیگری (که همان وجود واجب است) است یعنی ممکن الوجود است تا وقتی که واجب یعنی علت وجود دارد معلول یا همان شئ ممکن وجود دارد و گفته شد وجود واجب از میان نمی رود پس ممکن نیز از بین نمی رود.
و در اینجا هیوم بین عالم مفاهیم و عالم واقع اشتباه کرده است چرا که بحث از موجودی که عدم وجود آن مستلزم تناقض شود مشخصاً مربوط به عالم واقع است نه تصور و در عالم تصور هم شئ موجود را نمی توان ناموجود تصور کرد چرا که در هنگام تصور شئ موجود به صورت ناموجود وجود ذهنی برای آن قائل شده ایم (علامه صفائی).
بر خلاف خود برهان نظم، نقد آن به گذشته های دور بازنمی گردد. هر چند انکار هدفمندی و نظم انگاری در اندیشه های اپیکورس نیز به چشم می خورد، اما نخستین انتقاداتی که به نحوی جدی به این برهان وارد شد، غالباً حاصل کار دیوید هیوم بودند.
دربارهٔ تقریر هماهنگی کلی در جهان، هیوم در کتاب "مکالماتی دربارهٔ دین طبیعی" از زبان شخصیت "فیلو" بیان کرد که باید تصدیق نمود که برای ما، از نگاه محدودی که داریم، غیرممکن است بتوانیم بگوییم آیا این نظام، در مقایسه با نظام های ممکن و حتی واقعی دیگر، حاوی هرگونه خطای چشمگیری هست یا خیر؟ به تصریح او، آیا یک نفر کشاورز و دهقان، اگر منظومهٔ انه اید بر وی خوانده می شد، می توانست آن شعر را کاملاً عاری از خطا و اشتباه بداند؟ او که هیچ سرودهٔ دیگری را به عمر خویش ندیده بود.
هیوم می گوید که تمثیل به کاررفته در تقریر پیلی از برهان نظم، بسیار سست و ضعیف است؛ و تمثیل تجربی، تنها میان دو پدیدهٔ تجربی اعتبار دارد، نه میان یک پدیدهٔ تجربی و یک پدیدهٔ غیر تجربی؛ ما با تجربه آموخته ایم که مصنوعات انسان نتیجهٔ طرح و تدبیرند، اما چنین تجربه ای از مجموعه های طبیعی نداریم.
به عبارت ساده تر، این برهان فرض را بر آن می گذارد که میان اشیای طبیعی (مثل چشم) و اشیای مصنوعی (مثل ساعت)، شباهت حائز اهمیت و معناداری هست و این در حالیست که مشخص نیست که چشم آدمی از هر وجه مهمی شبیه ساعت باشد. در حالی که اساس استدلال تمثیلی بر این فرض است که میان طرفین تمثیل شباهت چشمگیری هست. اگر این شباهت کمرنگ یا ضعیف باشد، نتایجی هم که بر بنیاد این مقایسه گرفته می شود، به همان نسبت سست و ضعیف خواهد بود. بر این اساس برای مثال ساعت مچی و ساعت جیبی آن اندازه به هم شباهت دارند که مجاز باشیم باور کنیم هر دوی آن ها را ساعت سازان پدید آورنده اند، ولی با این که میان ساعت و چشم شباهت هایی هست (هر دو پیچیده اند و کارهای خاص خودشان را انجام می دهند)؛ این شباهت ناچیز است و به همان نسبت هر قسم نتیجه ای که بر بنیاد این تمثیل گرفته شود، به تبع آن ناچیز خواهد بود.
هیوم نشان داد که برهان نظم در بهترین حالت می تواند ثابت کند که پدیده های جهان ساختهٔ دست کسی یا چیزی یا کسانی یا چیزهایی است. یعنی حتی در اثبات توحید هم ناتوان است. خلاف ممکنات نیست که گروهی خدایان فروپایه تر با همکاری هم، طرح این جهان را ریخته باشند. به خصوص اگر از تمثیل استفاده کنیم، با توجه به آن که مصنوعات پیچیدهٔ بشر مانند آسمان خراش ها و موشک های فضایی و نظایر آن، حاصل کار گروه هایی از افراد است؛ نمی توانیم توحید را نتیجه بگیریم.
هیوم مدعی است که نسبت علت و معلول، مفهوم حاد و مبرم تمامی تفکر ما دربارهٔ امور واقع را تشکیل می دهد؛ پس باید پرسش هایی دربارهٔ آن به میان آوریم و به جای آن که تصور کنیم معنای آن را می دانیم، سعی کنیم آن را بفهمیم.
هیوم، کلیه ادراکات بشری را به دو گروه تقسیم کرد: "انطباعات" و "تصورات".
منظور هیوم از «انطباعات» داده های مستقیم حس و تجربه است. مانند اینکه چشم خود را باز کنیم و منظره ای طبیعی را مشاهده کنیم.
مقصود وی از «تصورات»، تجدید همان ادراکات پس از قطع رابطه حسی مستقیم، به کمک تخیل و حافظه است.
او سپس رابطه میان انطباعات و تصورات را به دو گروه تقسیم می کند: "نسبت طبیعی" و "نسبت فلسفی".
منظور هیوم از «نسبت طبیعی»، برقراری تداعی معانی بین دو تصور در ذهن است؛ به طوری که با پدیدآمدن یکی دیگری نیز بلافاصله پدید آید.
مقصود وی از «نسبت فلسفی»، رابطه ای است که از مقایسه دو یا چند چیز با یکدیگر حاصل می شود، بدون آن که لزوماً ذهن از طریق پیوستگی و تداعی معانی از یکی به دیگری منتقل شود.
هیوم «نسبت های طبیعی» را به سه گروه تقسیم می کند:
در هر سه کیفیت یاد شده این ویژگی وجود دارد که تصور آن ها به واسطه نیروی طبیعیِ تداعی و پیوستگی، به دیگری می انجامد؛ و براساس طبیعت یا عادت، تصور یکی تصور دیگری را در ذهن ایجاد می کند. هیوم بر آن است که پیوند طبیعی یادشده در میان تصورات باید به جهان ذهن و ادراکات محدود شود و نباید آن را به جهان خارج نسبت داده و بگوییم همین روابط میان موجودات خارجی نیز وجود دارد.
هیوم «نسبت های فلسفی» را به هفت گروه تقسیم می کند:
هیوم سپس می گوید که هر یک از نسبت های فلسفی هفت گانه بالا، از دو حال خارج نیستند:
به تصریح هیوم، تکرار پیاپی و مستمر پدیده های روزمره، مسئول پیدایش «نسبت این همانی»، «نسبت زمانی و مکانی»، و «نسبت علت و معلولی» در ذهن ما هستند.
مثلاً با تجربه آتش، گرما را هم احساس می کنیم و تکرار این تجربه موجب می شود که با دیدن آتش انتظار پیدایش حرارت در ذهن ما ایجاد شود؛ بنابراین رابطه علیت چیزی جز تداعی معانی و انتظار ذهنی ناشی از تکرار تجربه و تعاقب یا تقارن مستمر نیست.
بر این اساس، هیوم رابطه علیت را چیزی جز عادت ذهنی نمی داند که در اثر تجربه پیوستگی زمانی-مکانی مکرر دو رویداد حاصل می شود. هیوم اظهار می دارد که رابطه علیت نه امری بدیهی و شهودی است، و نه امری مبتنی بر برهان عقلی؛ بلکه قاعده ای تجربی است و برای اثبات تجربی بودن این قاعده می گوید: علت ها و معلول ها توسط دلیل عقلی شناخته نمی شوند و تنها از راه تجربه کشف می شوند. از این رو هیچ گونه پیش بینی قطعی و ضروری دربارهٔ حوادث آینده نمی توان داشت.
هیوم می کوشد شواهدی بر نفی رابطه علیت گرد آورد. او دراین باره می نویسد:
هیوم در رساله ای نوشت که هرگونه استدلال استقرایی بر بنیاد مفهوم علیت است و از سوی دیگر خود این مفهوم بر معیار استقراء است؛ یعنی همهٔ نتیجه گیری های تجربی بر بنیاد این فرض شده است که آینده همانند گذشته است و از این رو همه بستگی هایی که امروز یا در گذشته میان وقایع یافته ایم، در آینده نیز در کار خواهند بود و علت هایی که در گذشته معلول هایی را در پی آورده اند، در آینده نیز چنین خواهند کرد. هیوم، با این که تجربه را تنها تکیه گاه نامید، استفاده کردن از تجربه برای استوار کردن اصول کلی را رد کرد و با استدلال نبود تجربه از آینده، بنیاد علیت را تعمیم ناروا نامید.
هیوم، در مثالی دو گوی بیلیارد را به کار برد، اگر یک گوی سیاه غلتانده شود و به گوی سفید ایستا برخورد کند، گوی سفید به حرکت در می آید. در این مورد، معمولاً حکم به علیت می شود؛ یعنی ضربه گوی سیاه علت حرکت گوی سفید دانسته می شود. هیوم استدلال کرده است که حرکت گوی سفید تجربه شده است اما علت واقعی به حرکت درآمدن آن تجربه نشده است؛ در واقع حکم علیت برای این بوده است که روی دادی در پی روی داد دیگر رخ داده است؛ اما علیت آزموده نشده است. هیوم تأکید کرده است که انتظار آمدن چیزی در پی چیزی دیگر، در خود آن چیزها نیست؛ بلکه در ذهن آدمی است. انتظار حرکت گوی سفید در برخورد با گوی سیاه، نه ذاتی؛ بلکه اکتسابی است.
به طور خلاصه، دیوید هیوم پیوند علی را پیوندی روانی و نه پیوندی منطقی دانست. وی باور داشت در همهٔ مواردی که مردم قائل به علیت هستند، فقط به دلیل تعاقب یا تقارن دو پدیده در جهان خارج به این باور رسیده اند؛ بنابراین هیچ گاه نمی توان در اشیای خارجی حکم به علیت کرد.
دو رسالهٔ مهم هیوم در باب زیباشناسی عبارتند از «دربارهٔ ملاک ذوق» و «در باب تراژدی»
هیوم ایدهٔ «ذوق» را که برآمده از تفکرِ غالبِ قرنِ هجدهم در مورد هنر بود توسعه داد. متفکران این دوره با بحث در مورد ذوق، و نه در باب زیبایی یا تناسبِ اُبژه، تمرکزِ اندیشه در باب هنر را از کیفیت اثر به تجربهٔ بیننده، شنونده یا خواننده تغییر دادند و راه را برای بحث در مورد «تجربهٔ زیبایی شناختی»، و همچنین بعدها «خواص زیبایی شناسی» گشودند. دیوید هیوم درمقالهٔ «دربارهٔ ملاک ذوق»، تلاشی را جهتِ آشتی دادنِ دو مفهومِ ظاهراً متناقض پی می گیرد. از یک سو، تفاوتِ ذوق ها بدیهی به نظر می رسد. «آنچه که شما واقعاً فوق العاده می پندارید ممکن است برای من وحشتناک یا حتی منزجرکننده باشد!» این موضوع برای هنر نیز صادق است اگرچه برای [چیزی مانندِ] بستنی نیز به همین گونه است. ذوق، مسئله ای ناشی از عواطف است، ناشی از این که من چگونه چیزها را حس می کنم.
هیوم بین دو موضعِ متفاوت با بیانِ اینکه در واقع، ملاک هایی برای ذوق وجود دارد آشتی برقرار می کند. این ملاک ها یک توافق عامِ حاصل از تجربه را در موردِ «احساساتِ مشترک بشری» نشان می دهند. دلیلِ نفیِ ذوقِ هر شخص به تنهایی، از همین ملاک ها پیروی می کند؛ به قول هیوم «این عواطفِ پالایندهٔ ذهن، از یک سرشتِ بسیار حساس و لطیف سرچشمه می گیرند، و نیاز به اجماعی از شرایطِ بسیار مساعد جهتِ طرح ریزی بازی شان [منظور به کارگیری تخیل است] توسط استعداد ذاتی، بر اساسِ اصول کلی و بنا نهاده شان دارند که همچون یک ماشین، کمترین ممانعت بیرونی برای فنرهای کوچکش، یا کمترین بی نظمیِ درونی، حرکت شان را از بین می برد، و عملکردِ کل دستگاه را به هم می ریزد». بنابراین اگر چه تا حدی درست می نماید که «زیبایی در چشم ناظر وجود دارد» اما علی رغم آن هیوم معتقد است که «طبیعت، یک زیباییِ جامع و مشترک را همچون پیوندی، میان فرم و احساسات برقرار کرده است». هیوم دو آزمون را جهت تشخیص اثر هنری پیشنهاد می دهد. اولین آزمون، آزمون زمان است، که خیلی برای آثار جدید مناسب به نظر نمی رسد؛ این آزمون معتقد است آنچه که توسط نسل های بسیاری از برآوردکنندگانِ هنر به عنوان اثر هنری فاخر شناخته شده است باید بزرگ دانسته شود، زیرا احساسات مشترک بشری آن را تأیید می کنند. آزمون دوم هیوم، در واقع یک آزمون نیست، بلکه بیشتر روشی توصیه شده برای منتقدان و برآوردکنندگانِ هنر است که در اینجا، به اجمال، این اصول را که وی برای درک و نقدِ هنر وضع کرده است فهرست می کنیم:
اجماع همهٔ این توصیفات با یکدیگر آسان نیست؛ برای همین است که به قول هیوم «یک داور حقیقی در هنر، شخصیتی نادر است». با این حال، چنین داورانی را می توان یافت، که در نتیجه حکم های آنان را ملاکی جهت نقد قرار داد. «حس قویِ یگانه با عواطف حساس، بالا بردن بصیرت هنری توسط تکرار در مشاهده، تکامل از طریق مقایسه و رهایی از هرگونه تعصب، می تواند منتقدان را به این ویژگی ارزشمند ملقب سازد؛ و حکم مشترک این چنینی، هر کجا که یافت شود، ملاک واقعی ذوق و زیبایی است.» اگرچه ممکن است کسی گمان کند که داوری انتقادی، بیش از حد سازندهٔ موضوعی سطح بالا است، هیوم بیان می دارد که قضاوت های چنین منتقدانی، تنها در جایی که توسط دیگر ناظران تأیید شود اعتبار خواهد داشت و از آنجا که اساس ملاکِ ذوق، «احساسات جامع بشر» است، یک تمایلی برای دیگران جهت هم صدایی با قضاوت انتقادی وجود خواهد داشت. [حال] در این باره بیندیشید که آیا این موضوع درست است، یا تا چه حد می تواند درست باشد، و تا چه اندازه ای فکر می کنید ذوق، یک موضوعِ تعریف شدهٔ فرهنگی، یا یک موضوع ناشی از پایگاه طبقاتی است. هیوم مقاله خود را با دو صلاحدید در این مورد به پایان می برد. او بیان می دارد که هر بحثی در بابِ محاسن اثر هنری نمی تواند با «ملاکِ ذوق» حل و فصل شود. یک تنوع طبیعی در احساسات وجود دارد، مانندِ دلیلی که برخی افراد، چیزی را تقاضا می کنند که برای برخی دیگر خواستنی نیست. از این رو ممکن است یک جوان، داستان های رمانتیک، و یک شخصِ پیر، فلسفه را ترجیح دهد. در اینجا هیچ ملاکی به کار نمی رود؛ یک ذوق بهتر از ذوق دیگر نیست، فقط یک نوع تفاوت است. مسئلهٔ مشابهی نیز در برخی از موارد، که ذوق از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر تغییر می کند صادق است. آنچه که برای یک آمریکایی خنده دار است ممکن برای یک کره ای خنده دار نباشد، و بالعکس. این مسئله به راستی موضوعی از تفاوت های فرهنگی است، و هیچ حقیقتِ میان فرهنگی ای دربارهٔ اینکه چه چیزی واقعاً خنده دار است وجود ندارد.
«هیوم با این پرسش مقاله را آغاز می کند که چگونه تراژدی با وجود انفعالات ناگوار و دردآوری که برمی انگیزد، هم چنان لذت بخش است؟ این مسئله او را بر آن می دارد که بر موضوع تراژدی و رابطه آن با انفعالات تمرکز کند. تاکنون نظر هیوم دربارهٔ این رابطه به شکل های متنوعی صورت بندی شده است که یکی از مشهورترینِ آن ها فرضیه تبدیل هیوم است. بر مبنای این فرضیه، انفعالات ناگوار به واسطه تمهیدات سبکی و بلاغی تراژدی به انفعالات لذت بخش تبدیل می شوند. این فرضیه در طول سالیان دستخوش تصدیق ها، انکارها، اصلاحات و تغییرات متعددی شده است و موافقان و مخالفان خود را داشته است. اما در غالب موارد موافقان و مخالفان این فرضیه در این نکته اتفاق نظر دارند که تراژدی از طریق تمهیدات شاعرانه و بلاغی-سبکی دست به تولید لذت می زند.»
زیبایی و زشتی اموری صرفاً ذهنی هستند و در جهان واقعی وجود ندارند. سرشت اخلاقی در انسان وجود نداشته و ندارد. آنچه که بشر را به این سمت (وجود اصول اخلاقی) سوق داده است، تنها یک نتیجه گیری کلی است که از مثال های جزئی حاصل شده و آنچه که حقیقت است، احساس ماست، نه ارزشی اخلاقی.
از نظر هیوم فلسفه اخلاق در اصل فلسفه نیست و صرفاً منشأ احساسی دارد. او در جایی می گوید:این از نظر منطقی قابل توجیه خواهد بود اگر من دنیا را از بین ببرم تا دست من خراشی نبیند ولی این کار و تصمیم عاری از احساسات است. در نتیجه او فلسفه اخلاق را تاحد زیادی (نه کاملاً زیرا فایده باور بود) قبول ندارد.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفه غرب می گوید فلسفهٔ هیوم به معنای واقعی ما را به بن بست می کشاند و مسائل و سوالاتی که هیوم مطرح کرده هنوز هم بدون پاسخ باقی مانده اند. راسل مهم ترین اثر هیوم را رساله دربارهٔ طبیعت آدمی (Treatise of Human Nature) می داند.
هیوم کتابی دارد تحت عنوان «تاریخ انگلستان» History of England که در سال ۱۷۵۵ انتشار یافت. در این کتاب هیوم سعی می کند برتری محافظه کاران بر لیبرال ها و برتری اسکاتلندی ها بر انگلیسی ها را ثابت کند. هیوم تاریخ را جای رعایت بی غرضی فیلسوفانه نمی دانست.
| [
{
"answer1": "دیوید هیوم در سال ۱۷۱۱ در شهر ادینبورگ در اسکاتلند زاده شد.",
"answer2": "هیوم کتابی دارد تحت عنوان «تاریخ انگلستان» History of England که در سال ۱۷۵۵ انتشار یافت.",
"distance": 16936,
"question": "دیوید هیوم در چه سالی به دنیا آمد و همچنین چه کتابی از او در زمینه تاریخ منتشر شد؟"
},
{
"answer1": "هیوم در کتاب تاریخ طبیعی دین، منشأ پیدایش توحید در میان بشر را «عقل» و پیدایش شرک را ناشی از «ترس» (و برخی دیگر از غرایز) می داند.",
"answer2": "منظور هیوم از «انطباعات» داده های مستقیم حس و تجربه است.",
"distance": 5092,
"question": "نظر هیوم درباره چگونگی پیدایش توحید و شرک چه بود و او انطباعات را چگونه تعریف می کند؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۷۴۵ درخواست کرد تا در دانشگاه ادینبورگ کرسی تدریس اخلاق و فلسفه روح را بر عهده بگیرد؛ اما درخواستش به سبب شهرتش به شکاکیت و الحاد رد شد.",
"answer2": "هیوم بر آن است که پیوند طبیعی یادشده در میان تصورات باید به جهان ذهن و ادراکات محدود شود و نباید آن را به جهان خارج نسبت داده و بگوییم همین روابط میان موجودات خارجی نیز وجود دارد.",
"distance": 8484,
"question": "هیوم به چه دلیل درخواستش برای تدریس در دانشگاه ادینبورگ رد شد و او چه دیدگاهی در مورد رابطه علیت دارد؟"
},
{
"answer1": "این جمله کانت معروف است که :هیوم من را از خواب جزم اندیشم بیدار کرد.",
"answer2": "هیوم، کلیه ادراکات بشری را به دو گروه تقسیم کرد: \"انطباعات\" و \"تصورات\".",
"distance": 8074,
"question": "مشهورترین جمله کانت درباره هیوم چه بود و همچنین هیوم بر چه اساسی ادراکات بشری را دسته بندی کرد؟"
},
{
"answer1": "هیوم بین دو موضعِ متفاوت با بیانِ اینکه در واقع، ملاک هایی برای ذوق وجود دارد آشتی برقرار می کند.",
"answer2": "وی در سال ۱۷۶۳ همراه ارل آوهرتفرد، سفیر بریتانیا در فرانسه، به پاریس رفت و مدتی دبیر سفارتخانه بود.",
"distance": 11415,
"question": "هیوم چه دیدگاهی در مورد ذوق و زیبایی داشت و در چه سالی به پاریس رفت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
551 | : صبح خلاق تهران
رویداد صبح خلاق در شهر تهران از اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ آغاز به کار کرده است و در یک جمعه از هر ماه در شهر تهران برگزار می شود.
حضور در رویداد صبح خلاق تهران مطابق شیوه جهانی آن و مانند سایر نقاط دنیا، برای عموم افراد جامعه، آزاد و رایگان است.
تا کنون ۱۸ دوره از این رویداد در شهر تهران برگزار شده است.
این رویداد در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ با موضوع "فراتر از انتظار (به انگلیسی: Beyond)" و با سخنرانی امیرهوتن هاشمی، ایران گرد و تولیدکننده محتوای جذاب در سالن همایش فرخی یزدی در مجموعه باغ موزه قصر با حضور قریب به ۱۰۰ شرکت کننده برگزار شد.
این رویداد در تاریخ ۵ خرداد ۱۳۹۶ با موضوع "خوش شانسی اتفاقی (به انگلیسی: Serendipity)" و با سخنرانی محمدرضا عبدالملکیان، شاعر معاصر در سالن همایش فرخی یزدی در مجموعه باغ موزه قصر با حضور قریب به ۱۴۰ شرکت کننده برگزار شد.
این رویداد در تاریخ ۱۶ تیر ۱۳۹۶ با موضوع "بقا (به انگلیسی: Survival)" و با سخنرانی لیلا قاسم زاده، مدیر انجمن یوزپلنگ ایرانی در سالن همایش کانون زبان فارسی در مجموعه موقوفات دکتر محمود افشار با حضور قریب به ۲۰۰ شرکت کننده برگزار شد.
در گزارش کامل این رویداد که در وب سایت رسمی صبح خلاق تهران درج شده است، آمده است:پس از معرفی سخنران توسط مدیر رویداد، خانم لیلا قاسم زاده، مدیر عامل انجمن یوزپلنگ ایرانی، با تشویق حضار به روی صحنه سومین رویداد صبح خلاق تهران آمدند و پس از خیر مقدم به مخاطبان و تشکر از رویداد صبح خلاق تهران عنوان داشتند که ایشان به نمایندگی از گروهی در رویداد حاضر شدند که ۱۶ سال پیش با هدف بقا و حفاظت در تهران تأسیس شده و به صورت مردم نهاد (NGO) فعالیت می کند.خانم قاسم زاده در ادامه ضمن اشاره به فعالیت انجمن یوزپلنگ ایرانی افزودند: «پیش از برگزاری رویداد داشتم به این فکر می کردم که آیا سه دانشجویی که در سال ۱۳۸۰ این انجمن را به صورت یک سازمان مردم نهاد تأسیس و مجوز آن را گرفتند، فکر می کردند که یک روز من به عنوان نماینده آن ها در اینجا با شما در خصوص هدف سازمان یعنی بقا و حفاظت صحبت کنم؟!»پس از پخش کلیپی از یوزپلنگ آسیایی، خانم قاسم زاده سخنرانی خودشان را ادامه دادند و با شمردن ۳ ثانیه یادآور شدند که همین سه ثانیه کافی است تا یوزپلنگ آسیایی بتواند سرعت خود را از صفر به صد برساند، سرعتی که هنوز توسط بهترین خودروهای ساخت انسان ایجاد نشده؛ و ما برای دست یابی به خودروهای این چنین هر اقدامی می کنیم و اما برای حفظ این موجود زنده ارزشمند نه.مدیر عامل انجمن یوزپلنگ ایرانی در ادامه سخنرانی خود عنوان داشتند که شاید شروع انقراض این حیوانات زمانی بوده که درباریان و شاهان در گذشته دور دریافتند که می توانند این حیوانات را تربیت کنند و از آن ها در شکار بهره ببرند، چرا که از همان سالیان دور تا به امروز دیده شده که به جز یک مورد هیچ وقت این حیوان نتوانسته در اسارت تولید مثل کند و همین شروعی بر انقراض این موجود ارزشمند است و روز به روز محدوده زندگی این موجود تغییر کرد تا اینکه اکنون فقط در ایران این نوع یوزپلنگ یافت می شود و البته در ایران نیز در گذشته از غرب به شرق یوزپلنگ آسیایی زندگی می کرد و وجود داشت تا قبل از جنگ جهانی دوم که پس از آن حضور یوزپلنگ آسیایی به منطقه ای محدود شد که شاهد حضور کمتر انسان هاست، یعنی مناطق کویری و خشک.خانم قاسم زاده با اشاره به عدم عملکرد مثبت و مفید ایرانیان در حفظ گربه سانان افزودند: «ما شیر ایرانی را از دست دادیم، ببر مازندران یا همان ببر خزری نیز منقرض شده و حالا نوبت رسیده به این گربه سان پیر. اما ما نمی خواهیم این گربه سان نیز منقرض شود. ما می خواهیم این گربه سان را حفظ کنیم و بقای آن را تضمین کنیم و آخرین نسلی نباشیم که این گونه را می بینیم و اینطور بود که رسالت انجمن یوزپلنگ ایرانی شروع شد».
مدیر انجمن یوزپلنگ ایرانی با ذکر لزوم شناخت و دانش برای حفظ بقای موجودات در حال انقراض، ذکر کردند که به همین منظور تیم تحقیق و پژوهش انجمن شروع به کار کرد و به زیستگاه رفتند و دوربین گذاری کردند تا از نزدیک مشکلات را مشاهده کنند و بتوانند آماری نسبی از تعداد یوزپلنگ آسیایی به دست بیاورند؛ و پس از بررسی متوجه شدند که یکی از مشکلات بقای این موجودات، دام ها هستند که به جهت «خودخواهی های انسانی»، وارد زیست گاه های این گربه سانان شدند. علاوه بر این سگ های گله یکی از دشمنان یوزپلنگ آسیایی هستند چرا که یوزپلنگ آسیایی برای سرعت تکامل یافته و یارای مقابله تن به تن را در بسیاری از مواقع ندارد؛ و مشکل جدی تر چوپانان هستند که هر کجا یوزپلنگی را ببینند آن را می کشند و حتی در صورتی که گرگ، ببر یا سایر گربه سانان نیز به گله حمله کنند، باز هم چوپانان انتقام این حمله را از یوزپلنگ می گیرند.پس از این بررسی انجمن یوزپلنگ ایرانی شروع به آموزش و فرهنگ سازی در مناطق مورد نظر می کند و خوشبختانه تاکنون این انجمن توانسته با ورود به بافت مردم و آموزش های دقیق آن ها را از لزوم حفظ این موجودات و ارزش این موجودات آگاه نموده و برای مردم فرهنگ سازی کنند.یکی دیگر از مشکلات بقای این حیوانات، خشکسالی های اخیر است که با کم کردن طعمه این گربه سانان، به انقراض آن ها سرعت بخشیده. در این زمینه نیز انجمن یوزپلنگ ایرانی با ورود به زیستگاه ها و آب رسانی به آن ها، گامی مهم در حفظ این گونه ارزشمند انجام داد.از دیگر مشکلاتی که بقای این جانداران را تهدید می کند تصادفات جاده ای است؛ که متأسفانه به دلیل این که اغلب، یوزپلنگ های ماده مسافرت می کنند و با این اتفاق، یوزپلنگ ماده که عامل اصلی تولید مثل و بقای این گونه ارزشمند است، از دست می رود.در ادامه خانم قاسم زاده ضمن دعوت از عموم برای حفاظت از این گونه ارزشمند فرمودند: «حفاظت از این موجودات کار یک شخص و دو شخص و یک سازمان نیست بلکه کاری ملی است و همه باید دست به دست هم داده و از این گونه حفاظت کنند».
به همین جهت انجمن یوزپلنگ ایرانی شروع به انتشار و معرفی فعالیت های خود و همچنین ایجاد حساسیت عمومی پیرامون موضوع انقراض یوزپلنگ آسیایی نمود که یکی از بزرگ ترین این اقدامات نقش بستن تصویر این یوزپلنگ بر روی لباس ورزشکاران تیم ملی فوتبال کشورمان بوده است.از دیگر اقدامات ارزشمند انجمن یوزپلنگ ایرانی، ثبت روز ۹ شهریور به عنوان روز ملی یوزپلنگ آسیایی است. روزی که ماریتا به همراه خواهر و برادر و مادرش به یکی از روستاهای بافق می روند تا آب بخورند و مردم محلی خواهر و برادرش را می کشند و مادرش نیز زخمی شده و فرار می کند و ماریتا در حالی که کاملاً زخمی بوده توسط یک محیط بان نجات پیدا می کند و متأسفانه به علت نبود مادر، مجبور می شود در اسارت زندگی کند و سرانجام هم در سال ۸۲ در اسارت می میرد. ماریتا تمام عمر خود را بدون جفت و در تنهایی در قفس بزرگی در پارک پردیسان سپری کرد و تنها دوست او یکی از نگهبانان پارک بود که مسئولیت نگهداری و تغذیه او را بر عهده داشت. از سال ۱۳۸۶ با ابتکار انجمن یوزپلنگ ایرانی ۹ شهریور به عنوان روز ملی یوزپلنگ پیشنهاد گردید و در سراسر جهان بزرگداشتی به مناسبت این روز برای حفظ یوزپلنگ در حال انقراض ایران انجام شد.خانم قاسم زاده پس از ذکر فعالیت ها و موفقیت های انجمن یوزپلنگ ایرانی، به مخاطبین رویداد صبح خلاق تهران گفتند که برای دست یابی به این موفقیت ها، انجمن ابتدا باید به بقای خود کمک کند و این موضوع مستلزم همکاری گسترده تمام افراد است؛ و پس از آن خانم قاسم زاده از اعضای فعلی و پیشین انجمن یوزپلنگ ایرانی به جهت فعالیتشان تشکر کردند. آقای مرتضی اسلامی دهکردی، مدیر عامل پیشین این انجمن که ۱۶ سال مدیریت آن را بر عهده داشتند، نیز در بین حضار در رویداد حضور داشتند.
این رویداد در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۹۶ با موضوع "برابری (به انگلیسی: Equality)" و با سخنرانی شیما قوشه، فعال حقوق زنان و وکیل پایه یک دادگستری در سالن همایش کانون زبان فارسی در مجموعه موقوفات دکتر محمود افشار با حضور قریب به ۲۰۰ شرکت کننده برگزار شد.
این رویداد در تاریخ ۳ شهریور ۱۳۹۶ با موضوع "نبوغ (به انگلیسی: Genius)" و با سخنرانی دکتر حسن عشایری، دکترا رشته مغز و اعصاب، از دانشگاه فرایبورگ آلمان و استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران – دانشکده علوم و توانبخشی، در سالن همایش کانون زبان فارسی در مجموعه موقوفات دکتر محمود افشار با حضور قریب به ۲۵۰ شرکت کننده برگزار شد.
این رویداد در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ با موضوع "همدردی (به انگلیسی: Compassion)" و با سخنرانی پرویز پرستویی، بازیگر و گوینده ایرانی، در سالن همایش کانون زبان فارسی در مجموعه موقوفات دکتر محمود افشار با حضور قریب به ۳۷۰ شرکت کننده برگزار شد.
برگزاری رویداد با این تعداد شرکت کننده در این سالن همایش، موضوعی کم سابقه بوده است. تعدادی از شرکت کنندگان این دوره ایستاده برنامه را مشاهده کردند.
در اتفاقی بی سابقه تمامی بلیط های این رویداد در عرض کمتر از ۷ ثانیه توسط مخاطبین رویداد در روز چهارشنبه قبل از برگزاری رزرو شد و امکان رزرو بلیط که از ساعت ۱۱ صبح چهارشنبه باز شده بود در همان زمان بسته شد.
این رویداد در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۶ با موضوع "پیشگام (به انگلیسی: Pioneer)" و با سخنرانی کوروش قاضی مراد، گرافیست و مبدع خط سریر، در سالن اصلی برج آزادی تهران با حضور قریب به ۳۰۰ شرکت کننده برگزار شد.
در ابتدای این مراسم و پس از دعوت برگزارکننده، خانم محدثه عیوض خانی، نقاش و روزنامه نگار حوزه فرهنگ و هنر، پشت تریبون صبح خلاق قرار گرفت و مقدمهٔ مقاله ای را که در شماره ۱۲۵۶ روزنامه شهروند در خصوص آقای قاضی مراد و نمایشگاه «خیال سپید» او نوشته بود را برای حضار خواند. شاید وقتی در سال هایی از قرن دهم، در قزوین و اصفهان و هرات و خراسان، «میرعماد الحسنی قزوینی» داشت خط نستعلیق می نوشت و در فکر این بود تا نستعلیق را عروس خطوط کند، آن سال هایی که آوازه اش تا دربار گورکانیان هند و پادشاهان عثمانی رفته بود یا آن وقت هایی که در اصفهان بود و صفویه در اوج قدرت و شکوه به سر می برد و شب هایی که شاه شمعدان به دست بالای سر او می ایستاد تا وی مشق خط نماید، یا حتی شاگردانش را که تعلیم می داد –البته شاید نمی دانست اغلب خوشنویسان پس از میر تا به امروز، از روی آثار به جا مانده از او مشق کرده اند و به نوعی شاگرد او محسوب می شوند- و تمام روزها و شب هایی که تا سال ۹۹۴ خورشیدی خوشنویسی کرد و بهتر اگر بگویم شاهکار می نوشت و شعور و حس زیبایی شناسی اش به حد اعلا رسیده بود و پایه های خطاطی اش را محکم بنا می گذاشت، فکرش را نمی کرد که خوشنویسی ایران با تمام فرازوفرودهایش تا امروز بیاید و با رعایت همان اصول و ساختار بی بدیل این رسم الخط، گاهی حتی آن قدر تغییر کند. خط شکسته هم همین طور. کسی آن موقع ها نمی دانست که روزی از «دل شکسته»، «سریر» بیرون می آید.در میان هنرمندانی که به کار خوشنویسی و خطاطی مشغولند چند تایی هستند که می توان گفت جریان ساز شده اند. «کوروش قاضی مراد» یکی از آن هاست. او خطاطی است که فرم و فضا را وارد خط فارسی کرده است. آثارش تلفیقی است نوآورانه از خط و نقش و رنگ و فرم و حس. حرکات آزادانه دست و قلمو برای نوشتن چیزی؛ که بیشتر دیدنی است، تا خواندنی
او با نگاهی نقاشانه خوش می نویسد و بهتر بگویم کلمات را روی کاغذ می رقصاند. آدم را به یاد یک استاد ذن در چین می اندازد، وقتی چشم هایش را بسته و با قلموی دمِ گربه اش تحریر می کند و درحال مراقبه است یا می شود گفت تابلوهایش تصویر گندم زاران در بادند. او می نویسد و حروف را در هم پیچ وتاب می دهد، انگار شاخه های درختان بید در هوایی طوفانی. آنجایی که رنگ ها را لابه لای خط ها آورده، درست شبیه «سبز قبا» یی شده که روی درخت تبریزی نشسته است. خلاصه اش می شود: شعری که می توان دید.آثار «کوروش قاضی مراد» خلاقانه اند. دور بی حاصلی از تسلسل و تکرار قدما نیست. می توان اطمینان داشت او آثار قدیمیان را به دقت مطالعه کرده و امکانات مورد استفاده اش را از آن ها وام گرفته. آنگاه با نگاهی امروزین دست به تغییراتی معقول زده است. او هنوز هم گاهی به روش اساتید خود خوشنویسی می کند. این بدان معناست که دارای عشق و احترام نسبت به پیشینیان است، ولی باعث نمی شود جسورانه پایش را از محدوده های تعریف شده فراتر نگذارد. اما همان طور که گفته شد، این جسارت همراه با نوعی شعور حاصل از درک و هضم صحیح آموخته های گذشتگان و از طرفی ابزار معاصر و هنر اکنونی است. همین ویژگی به همراه میزان مهارت و توانایی تکنیکی او است که باعث می شود در آثارش تلفیق دیروز و امروز را به بهترین و زیباترین شکل دید. هر چند خود او معتقد است هنوز تا خوب بودن راه زیادی در پیش است.
این رویداد در تاریخ ۸ دی ۱۳۹۶ با موضوع "زمینه (به انگلیسی: Context)" و با سخنرانی پرواز همای، خواننده ایرانی، در سالن همایش پژوهشکده فرهنگ و هنر با حضور قریب به ۳۷۰ شرکت کننده برگزار شد.
در گزارش برگزاری این رویداد که در وب سایت فارسی صبح خلاق تهران منتشر شده، آمده است: پرواز همای با معرفی کوتاه عباد غفوری بر روی صحنه صبح خلاق قدم گذاشت: «سخنران این ماه رویداد آقای پرواز همای هستند که در زمانی که فعالیت حرفه ای خودشان را آغاز کردند زمینهٔ لازم برای فعالیت مهیا نبود و بسترهای موجود و ظرفیت های کشور به میزانی نبود که پذیرنده فعالیت ایشان باشد. اما پرواز همای فعالیت جدی خود را در زمینه ای نه چندان مناسب آغاز کرد و ادامه داد و سپس در سراسر دنیا کنسرت های بزرگی را برگزار کرد و مجدداً در ایران فعالیت خود را از سر گرفت تا بتواند زمینه سازی باشد برای جوانانی که تمایل به حضور در موسیقی یا ارائه سبک و سیاقی متفاوت را دارند».پس از این مقدمه کوتاه پرواز همای با حضور بر روی صحنه صبح خلاق تهران، سخن خود را آغاز کرد و در ابتدا به جهت برقراری ارتباط صمیمی تر با حضار سالن به جای حاضرشدن پشت تریبون، پشت یک میز ساده وکوچک نشست و بیان کرد که من یک هنرمندم و به عبارت سخنران اعتقادی ندارم چرا که همه از تریبون های سخنرانی خسته ایم، تنها می خواهم تجربیاتم را که بسیار شنیدنی و در عین حال مرتبط با عنوان زمینه است با شما به اشتراک بگذارم.پرواز همای مرور سرگذشت خود را با مطرح کردن سوالاتی از حضار آغاز کرد: "آیا در میان شما شخصی است که زندگی در روستا را تجربه کرده باشد؟ کدام یک از شما شیرجه زدن در رودخانه ای که کف آن معلوم نیست را تجربه کرده است؟ کار کردن در مزرعه را چطور؟ کودکی که تا دوران سوم ابتدایی در منزلی زندگی کرده که برق نداشته است، دانش آموزی که مسیر روزانه اش مدرسه به مزرعه و بلعکس بوده، چگونه می تواند آیندهٔ خود را به امروز که ما هستیم هدایت کند؟ آیا میان شما شخصی است که راه رفتن در برف و یخ بندان را با پوشیدن کیسه فریزر به جای جوراب تجربه کرده باشد؟"و در ادامه گفت: من علی رغم کاستی ها و محدودیت هایی که از نظر مالی و اجتماعی در زندگی با آن مواجه بودم، سعی می کردم هر اتفاق تازه ای که منجر به دشوارشدن مسیر پیشرفتم بود را به فرصتی به نفع خودم تبدیل کنم.پرواز همای با اشاره به وضعیت جامعه در زمان خود گفت: به هر حال من و سایر هم نسل های من در زمانی شروع به فعالیت کردیم که زمینه ای در جامعه فراهم نبود بجز جنگ. خیلی از معلم های ما سیکل داشتند و آموزش می دادند، خیلی از معلم های ما رفتند جنگ و دیگر بازنگشتند.همای با مقایسه ای کوچک میان خود و هم دوره ای هایش افزود: زمانی که عمیق تر گذشته ام را بررسی می کنم، می بینم که بسیاری از هم دوره ای هایم که از نظر تحصیلی شاگرد ممتاز بودند و من هرگز در تحصیل به آن ها نمی رسیدم، شغل امروزشان راننده کامیون یا کشاورز ساده است در حالی که با توجه به موقعیت اجتماعی که از نظر رفاهی هم از من به مراتب بهتر بودند، می توانستند به جایگاه های اجتماعی بالاتری دست پیدا کنند؛ و تفاوت این جا است که من به پشتوانه تلاش شخصی ام از تلاش و پیشرفتم کوتاه نیامدم.همای موسیقی ایران با انتقاد از حسادت ها و عدم همکاری ها برای پیشرفت او در موسیقی گفت: زمانی که در دریای موسیقی شیرجه رفتم، همه هدفی جز نابودی و کشیدن نردبان از زیر پاهایم نداشتند که متأسفانه در این زمانه بسیار رایج است و من تنها خودم توانستم خودم را نجات دهم؛ برای فراهم آوردن زمینه رشد، منتظر اتفاق تازه ای در جامعه، آهنگ ساز یا شاعر نماندم. سعی کردم علاوه بر خوب آموختن آهنگ سازی و شعر سرودن، جامعه شناسی را به طور کامل فرا بگیرم و این به من کمک کرد تا یاد بگیرم در چه زمانی، برای چه مردمی، چه شعری را بسرایم. پرواز همای با اشاره به سختی های زندگی خود در گذشته گفت: مبارزه کردن با هر آنچه که خواست جلودار من باشد، مرا به اهدافم نزدیک کرد و امروز در این جای گاه هستم. همایی که امروز با کت و شلوار مقابل شما نشسته است، دانش آموزی بوده که از هنرستان، داس در کیف به زمین کشاورزی مردم می رفته است؛ یا از روز اولی که به تهران آمده به جهت گذران زندگی، مستقیم به سراغ کارگری رفته است.همای در ادامه به خاطره ای اشاره کرد که برای وی بسیار ارزش مند و به گفتهٔ خودش سرآغاز آفرینش هنر وی بوده است. این خاطره اشاره دارد به یک نقاشی به نام «پری» که تصویر کودکی زیبارو بوده است و پرواز پس از ده شب و چندین طرح آن را نقش زد و قصد داشت آن را در کنار خیابان در مقابل همین سالنی که میزبان رویداد صبح خلاق بود به فروش برساند.دست فروش ناکام نقاشی «پری» با مزاح گفت: «اصولاً هرآن چه که در آن "پَر" داشته باشد را دوست دارم: پروانه، پرواز، پرنده و تابلوی پری»و در ادامه خاطره خود را تعریف کرد: «تابلوی پری را که تنها وابستگی آن روزگارم بود به دلیل دست فروشی غیرمجاز و برخورد توسط مأمورین سد معبر از دست دادم و بعد از این اتفاق بود که در سن ۲۱ سالگی تصمیم گرفتم هرگز هنرم را نفروشم!»پس از این عبارت، پرواز همای مورد تشویق حضار قرار گرفت و افزود: «ترجیح دادم در سن ۲۱ سالگی برای درآوردن اجاره محل زندگی ام هر کار حلالی مثل کارگری ساختمان در یوسف آباد و حمل بشکه آب به طبقه چهار از داربست یخ زده انجام بدهم اما هنرم را نفروشم. برای فراهم کردن زمینهٔ پیشرفتم از هیچ کاری خجالت نکشیدم، نه از دست فروشی، نه از رفتن به شب شعر با موتور، نه از کارت پخش کردن که باعث شده بود دوستانم مرا به جمع خود نپذیرند چون برایشان کسر شأن بود کنار من باشند، اما امروز دوست دارند با من کار کنند و نه حتی از موی بلند و ظاهر نامرتب؛ و در این بین فقط به هدفم فکر کردم که باید به آن برسم».
این رویداد در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۹۶ با موضوع "تشویش (به انگلیسی: Anxiety)" و با سخنرانی رضا غیابی، برگزارکننده رویداد تداکس تهران، در سالن اصلی برج آزادی تهران با حضور قریب به ۴۰۰ شرکت کننده برگزار شد. رضا غیابی در این رویداد به موضوعات و مسائل مرتبط با موضوع ماه، تشویش، پرداخت و در ابتدا از زندگی خود و تشویش ها و اضطراب هایی که تجربه کرده بود گفت و پس از آن به بررسی این موضوع در سطح جامعه و راه کارهای احتمالی پرداخت.
این رویداد در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۹۶ با موضوع "کنجکاوی (به انگلیسی: Curiosity)" و با سخنرانی رضا سیاح، خبرنگار شبکه خبری فرانس۲۴ و شبکه خبری PBS آمریکا و خبرنگار اسبق شبکه های خبری سی ان ان و الجزیره، در سینما پردیس قلهک با حضور قریب به ۴۰۰ شرکت کننده برگزار شد.
در هر یک از دوره های صبح خلاق تهران اتفاقاتی فرهنگی و مفید برای شرکت کنندگان رویداد در نظر گرفته می شود؛ که برای مدت چند ماه تکرار می شوند. در زیر به فعالیت هایی که تاکنون در رویدادهای صبح خلاق تهران اتفاق افتاده است اشاره می شود.
از رویداد دوم صبح خلاق تهران، طبق الگوی جهانی که در بسیاری از شهرها اجرا می شود، بخشی در نظر گرفته شده است به نام سخنرانی سی ثانیه ای که در این بخش به شرکت کنندگان رویداد فرصتی داده می شود تا به مدت سی ثانیه بتوانند از دغدغه ها، فکرها و ایده های خود برای دیگران بگویند. هدف از برگزاری این بخش، در وهلهٔ اول ریختن ترس افراد از صحبت در جمع است و سپس گوشزد کردن اهمیت رعایت زمان در سخنرانی و همچنین شنیدن مباحث و ایده های متفاوت در هر رویداد برای شرکت کنندگان است. در هر یک از رویدادهای صبح خلاق تهران تا کنون، بین ۵ تا ۷ نفر بر روی صحنه حاضر می شوند و سخنرانی خود را ارائه می کنند. در زیر اسامی و عناوین سخنرانی های سی ثانیه ای انجام شده در رویدادهای صبح خلاق تهران ذکر می شود.
طبق روند جهانی این رویداد، در ابتدای هر یک از مراسم برچسب هایی به شرکت کنندگان ارائه می شود که بر روی این برچسب ها محلی برای نوشتن نام و شغل افراد در نظر گرفته شده است و همچنین در هر ماه یک سؤال جالب از شرکت کنندگان پرسیده می شود و از هر یک از آن ها خواسته می شود ضمن پاسخ دهی به این سؤال، برچسب ها را روی لباس خود بچسبانند تا از این طریق سایر شرکت کنندگان با سلایق و دیدگاه های افراد مختلف در رویداد آشنا شده و زمینه ساز آشنایی و هم کلامی بیشتر باشد.این فعالیت از اولین رویداد صبح خلاق در تهران نیز برگزار شده و در هر ماه شرکت کنندگان رویداد به یک سؤال جالب پاسخ دادند.
سوالاتی که در رویدادهای صبح خلاق تهران پرسیده شده این موارد بوده است:
| [
{
"answer1": "این رویداد در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ با موضوع \"فراتر از انتظار (به انگلیسی: Beyond)\" و با سخنرانی امیرهوتن هاشمی، ایران گرد و تولیدکننده محتوای جذاب در سالن همایش فرخی یزدی در مجموعه باغ موزه قصر با حضور قریب به ۱۰۰ شرکت کننده برگزار شد.",
"answer2": "این رویداد در تاریخ ۵ خرداد ۱۳۹۶ با موضوع \"خوش شانسی اتفاقی (به انگلیسی: Serendipity)\" و با سخنرانی محمدرضا عبدالملکیان، شاعر معاصر در سالن همایش فرخی یزدی در مجموعه باغ موزه قصر با حضور قریب به ۱۴۰ شرکت کننده برگزار شد.",
"distance": 238,
"question": "موضوع اولین رویداد صبح خلاق تهران چه بود و چه کسی سخنران دومین رویداد بود؟"
},
{
"answer1": "این رویداد در تاریخ ۱۶ تیر ۱۳۹۶ با موضوع \"بقا (به انگلیسی: Survival)\" و با سخنرانی لیلا قاسم زاده، مدیر انجمن یوزپلنگ ایرانی در سالن همایش کانون زبان فارسی در مجموعه موقوفات دکتر محمود افشار با حضور قریب به ۲۰۰ شرکت کننده برگزار شد.",
"answer2": "از سال ۱۳۸۶ با ابتکار انجمن یوزپلنگ ایرانی ۹ شهریور به عنوان روز ملی یوزپلنگ پیشنهاد گردید و در سراسر جهان بزرگداشتی به مناسبت این روز برای حفظ یوزپلنگ در حال انقراض ایران انجام شد.",
"distance": 5064,
"question": "سخنران رویدادی که موضوع آن بقا بود چه کسی بود و سخنرانی در رابطه با روز ملی یوزپلنگ در چه رویدادی مطرح شد؟"
},
{
"answer1": "این رویداد در تاریخ ۸ دی ۱۳۹۶ با موضوع \"زمینه (به انگلیسی: Context)\" و با سخنرانی پرواز همای، خواننده ایرانی، در سالن همایش پژوهشکده فرهنگ و هنر با حضور قریب به ۳۷۰ شرکت کننده برگزار شد.",
"answer2": "این رویداد در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۶ با موضوع \"پیشگام (به انگلیسی: Pioneer)\" و با سخنرانی کوروش قاضی مراد، گرافیست و مبدع خط سریر، در سالن اصلی برج آزادی تهران با حضور قریب به ۳۰۰ شرکت کننده برگزار شد.",
"distance": 2986,
"question": "در رویدادی که سخنران آن پرواز همای بود چه تعداد شرکت کننده حضور داشتند و چه کسی خط سریر را ابداع کرد؟"
},
{
"answer1": "این رویداد در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۹۶ با موضوع \"تشویش (به انگلیسی: Anxiety)\" و با سخنرانی رضا غیابی، برگزارکننده رویداد تداکس تهران، در سالن اصلی برج آزادی تهران با حضور قریب به ۴۰۰ شرکت کننده برگزار شد.",
"answer2": "رویداد صبح خلاق در شهر تهران از اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ آغاز به کار کرده است و در یک جمعه از هر ماه در شهر تهران برگزار می شود.",
"distance": 15449,
"question": "در رویدادی با موضوع تشویش چه کسی سخنرانی کرد و رویداد صبح خلاق تهران از چه ماهی شروع به کار کرد؟"
},
{
"answer1": "این رویداد در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ با موضوع \"همدردی (به انگلیسی: Compassion)\" و با سخنرانی پرویز پرستویی، بازیگر و گوینده ایرانی، در سالن همایش کانون زبان فارسی در مجموعه موقوفات دکتر محمود افشار با حضور قریب به ۳۷۰ شرکت کننده برگزار شد.",
"answer2": "طبق روند جهانی این رویداد، در ابتدای هر یک از مراسم برچسب هایی به شرکت کنندگان ارائه می شود که بر روی این برچسب ها محلی برای نوشتن نام و شغل افراد در نظر گرفته شده است و همچنین در هر ماه یک سؤال جالب از شرکت کنندگان پرسیده می شود و از هر یک از آن ها خواسته می شود ضمن پاسخ دهی به این سؤال، برچسب ها را روی لباس خود بچسبانند تا از این طریق سایر شرکت کنندگان با سلایق و دیدگاه های افراد مختلف در رویداد آشنا شده و زمینه ساز آشنایی و هم کلامی بیشتر باشد.",
"distance": 10015,
"question": "در رویداد با موضوع همدردی چه کسی سخنران بود و در ابتدای هر مراسم صبح خلاق چه چیزی به شرکت کنندگان داده می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
552 | : سوپرشارژر تسلا
یک سوپر شارژر تسلا، یک ایستگاه شارژ سریع ۴۸۰ ولت جریان مستقیم است که شرکت آمریکایی تولید خودروی تسلا برای خودروهای برقی خود ساخته است. شبکه ایستگاه های شارژ سریع تسلا، در آغاز سال ۲۰۱۲ معرفی شدند. شبکه خودروهای الکتریکی، شامل ۱۱۴۱۴ غرفهٔ انفرادی سوپر شارژر در ۱۳۷۵ مکان در سراسر جهان شد. مدل S تسلا اولین خودرویی بود که توانایی استفاده از این شبکه پس از مدل X تسلا و مدل ۳ تسلا را داشت.
هر غرفه سوپر شارژر، باتری 400 ولتی خودرو را با توان 120 کیلووات توسط جریان مستقیم شارژ می کند . از سال ۲۰۱۵، مسیرهایی که به سوپرشارژرها ختم می شوند توسط ناوبری نوبت به نوبت در خودروهای تسلا یکپارچه شده اند. پرداخت هزینه برق در ماشین یا آنلاین انجام می شود، در حالی که برخی از خودروهای قدیمی تر تسلا ۱۰۰–۴۰۰ کیلو وات ساعت و یا به صورت نامحدود دارای شارژ اعتباری هستند.
تا سال ۲۰۱۶ تسلا اقداماتی را برای ساختن سفری طولانی تر با تمرکز بر استفاده از شبکه انجام داده است. پس از اتمام شارژ یک هزینهٔ خالی برای اشغال کردن غرفهٔ سوپر شارژر هم گرفته می شود. در اواخر سال ۲۰۱۷، تسلا، استفادهٔ های دولت، بازرگانی، peer-to-peer ridesharing و تاکسی را از شبکهٔ عمومی سوپر شارژر ممنوع کرد.
از تاریخ آوریل ۲۰۱۷، تسلا برای گسترش شبکه تا ۱۵۰۰۰ غرفه برنامه داشت.
ایستگاه های سوپرشارژ تسلا تا 135 کیلو وات از توان توزیع شده بین دو خودرو (با ماکزیمم توان 120 کیلو وات در هر خودرو)، ظرفیت دارند. آن ها در حدود 20 دقیقه تا 50% شارژ و 40 دقیقه تا 80% شارژ و 75 دقیقه به 100% شارژ اصلی مدل اس 85 کیلو وات ساعت میرسند. ایستگاه های شارژ، توان بالای DC را مستقیما با دورزدن منبع تغذیهٔ درونی برای باتری فراهم می کنند. نسخه بعدی سوپرشارژر انتظار می رود تا بیش از 350 کیلو وات شارژ کند.
تعدادی از ایستگاه های سوپرشارژر تسلا از پنل های خورشیدی استفاده می کنند تا انرژی مصرفی را جبران و سایه فراهم کنند . در چند سال آینده پس از 2016، تسلا قصد دارد که تولید انرژی اضافی خورشیدی را در سوپرشارژرها ایجاد کند. برای مدل های S و X که از ماه ژانویه 2017 سفارش داده شده اند، هزینه استفاده از سوپرشارژر در طول عمر خودرو با هزینه خرید ماشین یکی است. از ماه مه سال 2018، این شبکه منحصر به مدل S، مدل X و مدل 3 است. سخت افزار سوپر شارژر، استاندارد خودروهای مدل S است که با باتری 70 کیلو وات ساعت یا بیشتر و به صورت اختیاری (با یک بار پرداخت 2000 دلار آمریکا) بر روی خودروهای مدل S که مجهز به باتری 60 کیلو وات ساعت است، استفاده می شود.Roadster اصلی (یک مدل از خودروهای تسلا) برای شارژ از سوپر شارژرها مجهز نیست، اما همه خودروهای آینده تسلا شامل این توانایی خواهند بود. در ماه مه 2017، تسلا اعلام کرد که صاحبان زندهٔ تسلا می توانند به حداکثر پنج نفر از کسانی که از کد ارجاع خود استفاده می کنند، سوپر شارژر رایگان بدهند. و تمام صاحبان زندهٔ تسلا که مدل جدید S، X یا مدل کارآمد 3 را خریداری می کنند، سوپر شارژر رایگان را در آن اتومبیل ها دریافت می کنند.
در بازار اروپا، تسلا از استاندارد IEC 62196 نوع دو برای مدل S و مدل X و سوپرشارژرها استفاده کرده است. تسلا در ماه نوامبر سال 2018 اعلام کرد که تمام سوپرشارژرهای اتحادیه اروپا را برای افزودن اتصالات CCS / Combo2 به عنوان یک اتصال اضافی به اتصال DC موجود در نوع2 به روز کرد. در همان اعلامیه اعلام شده است که کانکتور CCS / Combo2، کانکتور مورد استفاده برای مدل 3 در سال اخیر خواهد بود. این سازگاری کاملی را با قانون شارژ استاندارد برای شارژ عمومی در اتحادیه اروپا به ارمغان می آورد. مدل های موجود S و X به عنوان یک آداپتور برای CCS / Combo2 ارائه می شود که به آن خودروها اجازه می دهد که از زیرساخت عمومی استاندارد اتحادیه اروپا نیز به خوبی استفاده کنند. یک ناسازگاری با خودروهای وارداتی تسلا در ایالات متحده باقی خواهد ماند (که همه از یک اتصال اختصاصی تسلا استفاده می کنند). از سال 2017، تسلا تنها سازنده خودرو است که شارژ مستقیم(DC) را براساس مشخصات IEC 62196-2 ارائه می دهد. سایر تولیدکنندگان از استاندارد شارژر ترکیبی(CCS) و (IEC 62196-3) استفاده می کنند.
تسلا چندین بار نشان داده است که آن ها علاقه مند به گفتگو با سایر تولید کنندگان خودرو در مورد به اشتراک گذاشتن شبکهٔ سوپرشارژر هستند، با این حال هیچ موافقتنامه ای تا به امروز کامل یا منتشر نشده است.
در سال 2016، اداره استاندارد تبلیغات (بریتانیا) تصریح کرد که دقیقاً مشخص است که سوپر شارژرهای تسلا بیشترین توان شارژر موجود در انگلیس را دارند و شکایت توسط شرکت Ecotricity را رد کرد. اگرچه سوپرشارژرها از لحاظ فنی توانایی 145 کیلو واتی دارند، اما خودروهای تسلا تا توان 120 کیلو وات محدود می شوند. استاندارد چینی GB / T دارای حداکثر 180 کیلو وات نظری است، اما هیچ خودرویی نمی تواند این نوع جریان را هنگامی که باتری را به صورت DC شارژ می کند، دریافت کند.
ایستگاه های سوپرشارژر تسلا به خودروهای تسلا اجازه می دهد تا ظرف یک ساعت در شبکه به سرعت شارژ شوند. در اکتبر 2014، 119 ایستگاه استاندارد سوپر شارژر تسلا در ایالات متحده، 76 تا در اروپا و 26 تا در آسیا وجود داشت. در 31 مارس سال 2016، الون ماسک، مدیر عامل شرکت تسلا اعلام کرد که تعداد ایستگاه های سوپرشارژر تا سال 2017 (از 613 ایستگاه با 3628 شارژر) دو برابر خواهد شد. از ماه نوامبر سال 2017، تسلا 7320 سوپرشارژر را در 1063 ایستگاه در سراسر جهان اداره می کند؛ که این شامل 443 ایستگاه در ایالات متحده، 31 تا در کانادا، 6 تا در مکزیک، 353 تا در اروپا و 230 تا در منطقه آسیا / اقیانوس آرام است.
تعداد ایستگاه های سوپر شارژر تا پایان سال 2014 به 280 تا افزایش یافته است. 584 تا پایان سال 2015 ؛ 623 عدد تا آوریل 2016 ؛ و در حدود 875 مورد تا پایان سال 2016 انتظار می رود. تا دسامبر 2017، 1،045 مکان سوپرشارژر در سراسر جهان وجود داشت. تا دسامبر 2014، دو ایستگاه از انرژی خورشیدی استفاده کردند. سوپرشارژر با کمک خورشیدی در سال 2017 در بلژیک افتتاح شد.
میانگین تعداد تسلا در هر سوپر شارژر در سال 2016، 34 مورد بود. برآورد هزینه ها بسته به شرایط، از 100،000 دلار آمریکا در سال 2013 تا 270،000 دلار آمریکا در سال 2015 محاسبه می شود. تسلا تخمین می زند که ساخت ایستگاه ها 12 سال طول می کشد. بیشتر شارژ در خانه یا محل کار اتفاق می افتد، وضعیتی که تسلا نسبت به شارژ تلفن همراه مقایسه کرده است. در سال 2014، کمتر از 10 درصد شارژ از سوپرشارژرها به دست آمد.
اکثر سوپرشارژرها متعلق به تسلا هستند، اما بعضی از آن ها متعلق به اپراتورهای ناوگان ها مانند تاکسیرانی، برای شارژ کردن خودروهای تسلایشان می باشد . این شارژرها به 60 کیلووات محدود می شوند. در دسامبر 2017، تسلا شرایط خدمات خود را تغییر داد، به طوری که هر وسیله نقلیه که به عنوان تاکسی یا برای مقاصد تجاری، سواری و یا دولتی مورد استفاده قرار می گرفت، به طور مؤثر استفاده از سوپرشارژرها برای آن ممنوع شد. این ممنوعیت فقط برای وسایل نقلیه خریداری شده پس از 15 دسامبر 2017 اعمال می شود. سایر گزینه های شارژ برای این وسایل نقلیه ارائه می شود.
سوپر شارژ برای تمامی خودروهای مدل S و مدل X که قبل از 15 ژانویه 2017 سفارش داده شد و یا برای وسایل نقلیه که با استفاده از کد مرجع خریداری شده بودند، رایگان است. خودروهای مدل S و مدل X که بعد از 15 ژانویه 2017 سفارش داده شدند، شارژ آن ها تا 400 کیلووات ساعت (حدود 1000 مایل یا 1600 کیلومتر) در سال به طور رایگان می باشد . فراتر از آن، سوپرشارژ هزینه ای خواهد داشت، اما هزینه آن پایین تر از پر کردن یک ماشین گاز است. از 16 دسامبر سال 2016، هر خودرویی که بعد از اتمام شارژ، هنوز به سوپرشارژر متصل باقی مانده باشد، 0.40 دلار در هر دقیقه جریمه می شود. در صورتی که اتصال خودرو در عرض پنج دقیقه قطع شود، این هزینه لغو می شود. هر گونه هزینه معافیت می تواند در مراجعه بعدی خدمات پرداخت شود.
در سال 2012، هشت ایستگاه اصلی سوپرشارژر در اطراف ایالات متحده، در نقاط استراتژیک بزرگراه های بوستون به واشنگتن و لس آنجلس به سانفرانسیسکو قرار گرفت. تا اواسط ژوئیه 2013، 15 ایستگاه در سراسر ایالات متحده باز شد، و انتظار میرود تا پایان تابستان تقریباً دو برابر شود. ایستگاه ها با همکاری Black & Veatch توسعه داده شد و به صورت جمعی ساخته شد. ایستگاه های سوپر شارژ در کانادا در امتداد بزرگراه 401 بین تورنتو و مونترال تا سال 2014 در دسترس بود.
شبکه اولیه در بزرگراه های پرترافیک در سراسر آمریکای شمالی ساخته شده است و در نیمه دوم سال 2013 شبکه های اروپایی و آسیا را نیز در بر می گیرد. اولین راهرو سوپرشارژر در ایالات متحده در ماه اکتبر 2012 با دسترسی آزاد باز شد. این راهرو شامل شش ایستگاه در کنار مسیرهای سان فرانسیسکو، دریاچه تاهو، لس آنجلس و لاس وگاس قرار گرفت. راهرو دوم در دسامبر 2012 در امتداد شمال شرقی مگالاپولیس، اتصال واشنگتن، بالتیمور، فیلادلفیا، نیویورک سیتی و بوستون؛ این شامل سه ایستگاه در مناطق استراحت بزرگراه، یکی در دلاویر و دو تا مجاور آن در کانکتیکات است. در برخی از ایستگاه ها، برق آن توسط یک کسب و کار محلی برای جذب مشتریان پرداخت می شود.
بخشی از برق مورد استفاده توسط سوپرشارژر در غرب ساحل کوریدر توسط سیستم خورشیدی تأمین می شود. در نهایت، تمام ایستگاه های سوپرشارژر باید از انرژی خورشیدی تأمین شوند. به گفته ماسک، "ما انتظار داریم تمام ایالات متحده تا پایان سال آینده [2013] پوشش یابد". او همچنین گفت که استفادهٔ صاحبان تسلا از شبکه برای همیشه رایگان خواهد بود.
در اوت 2017، داکوتای شمالی، آلاسکا و هاوایی، چند ایالات باقی مانده بدون سوپر شارژر هستند. ایستگاه های سوپر شارژ برنامه ریزی شده اند که در سال 2018 در داکوتای شمالی و هاوایی باز شوند. اما برنامه ای برای اضافه کردن یکی از آن ها در آلاسکا وجود ندارد.
در ماه سپتامبر سال 2017، تسلا در حال پیشروی از تولید انبوه مدل 3 تسلا، استراتژی جدیدی را برای نصب "سوپرشارژرهای شهری" در مراکز شهرهای بزرگ اتخاذ کرد. اولین ایستگاه های سوپرشارژر شهری، شامل یک شارژر 10 بخشی در شیکاگو و یک شارژر 8 بخشی در بوستون بود. آن ها نرخ شارژی تا 74 کیلو وات دارند.
در اوایل سال 2015، اولین سوپرشارژر اروپایی با یک "سایه بان خورشیدی" (یک گاراژ با سلول های خورشیدی روی سقف) در کوگ، دانمارک، ارتقا یافته است. به گفته شخص مسئول سوپرشارژرهای تسلا در کشورهای اسکاندیناوی شمالی، کریستین مارکوس، سوپر شارژر 12 تایی در کوگ دارای 300متر مربع از سلول های خورشیدی با تولید سالیانه حدود 40 مگاوات است و با مخزن باتری خود برای ذخیره موقت تولید بیش از حد مجهز شده است. بر خلاف دیگر ایستگاه های سوپرشارژر اروپایی، تسلا زمین هایی از کوگ که سوپر شارژر در آن ها واقع شده است را خریداری کرده است. در تاریخ 26 آوریل 2016، کوستوموته به عنوان اولین شارژر افتتاح شده در لهستان شد. چند ایستگاه سوپرشارژر خصوصی دایر شده است که به عنوان مثال یکی در تاریخ 27 آوریل 2016 در زارچیه، روسیه، با 3 غرفه و همچنین یکی در اردن افتتاح شده است.
تا سال 2016، شبکه سوپرشارژر اروپایی برنامه ریزی شده است تا بتواند مدل S را از دماغه شمالی در نروژ به استانبول یا لیسبون بفرستد. در اکتبر سال 2017، نزدیکترین سوپرشارژر به استانبول یکی در Vrgorac (کرواسی) است و نزدیکترین آن ها به لیسبون در Montemor-o-Novo و Fátima است. نقشه سایت های جاری و برنامه ریزی شده شامل همهٔ کشورهای اتحادیه اروپا به جز مالت و قبرس است و همه کشورهایی در جهان را که جزو ده رتبه برتر در نرخ پذیرش خودروهای الکتریکی هستند را بیان می کند.(به استثنای ایسلند در شماره 2).
از ماه ژوئن سال 2015، هنگ کنگ با هشت ایستگاه و در مجموع 54 غرفهٔ سوپرشارژر دارای بالاترین تراکم سوپرشارژرهای تسلا در جهان است، و بیشتر صاحبان مدل S را قادر می سازد تا یک رانندگی بیست دقیقه ای در داخل سوپرشارژر داشته باشند. دیگر سوپرشارژرها همچنین در استرالیا، جمهوری خلق چین، ژاپن، ماکائو، نیوزیلند، کره جنوبی و تایوان یافت می شوند.
تسلا همچنین قصد دارد که یک شبکه سراسری سوپرشارژرها را در هند گسترش دهد.
بزرگترین ایستگاه های سوپرشارژر با تعداد غرفه های سوپرشارژر
ایستگاه تسلا، دومین نسخه برنامه ریزی شده از سوپرشارژر بود که صاحبان تسلا را قادر به تعویض سریع باتری همانند قابلیت دوباره شارژشدن سریع برای خودروهای مدل s و مدل x می ساخت. برنامه های این شرکت تغییر کرده است و تعویض باتری دیگر بخش مهمی از طرح های زیرساختی شارژ تسلا نیست.
در دسامبر 2014، 18 ماه پس از اعلام همگانی، هنوز هیچ ایستگاه مبادله باتری برای عموم باز نشده بود. در همین ماه، شرکت یک تجدیدنظر برای برنامه هایی که خیلی تأخیر داشتند اعلام کرد. یک ایستگاه مبادله باتری تنها، به عنوان یک پروژه آزمایشی در کالیفرنیا افتتاح خواهد شد، که فقط صاحبان دعوت شدهٔ مدل S می توانند با وقت تعیین شده، مبادلات باتری را انجام دهند تا جنبه های فنی و اقتصادی این سرویس را ارزیابی کنند.تقاضا برای قیمت خدمات، که انتظار میرفت سه دقیقه (به جای زمان 90 ثانیه ای که در سال 2013 نشان داده شد)طول بکشد، برای تعیین اینکه شرکت می خواهد ایستگاه های مبادلات باتری را بیشتر تجاری سازی کند مورد استفاده قرارمی گیرد. برنامهٔ اصلی در اعلامیه شرکت در ژوئن 2013 به صراحت بیان داشت که این شرکت در نهایت تمام ایستگاه های سوپرشارژر تسلای موجود را به منظور تبدیل به ایستگاه های تسلا ارتقا می دهد که ویژگی مبادلهٔ باتری برای مدل s را علاوه بر قابلیت شارژ سریع که در ابتدا ارائه داده بود، پیشنهاد می دهد. در ژوئن 2015، شرکت نشان داد که قابلیت مبادله باتری دیگر بخش ناچیزی از برنامه های تسلا برای جایگزینی انرژی در جاده برای ماشین هایش نبود.
در ماه ژوئن 2013، تسلا اعلام کرد در نظر دارد که یک ایستگاه مبادله باتری در هر یک از ایستگاه های سوپر شارژ موجود، که اکنون به ایستگاه های تسلا تغییر نام داده است، قراردهد. در یک رویداد در استودیوی طراحی تسلا در لس آنجلس، مدیر عامل شرکت ایلون ماسک یک عملیات مبادله باتری را با مدل s تسلا برای دو اتومبیل که در نسخهٔ نمایشی قرار داشتند، نشان داد که بیش از 90 ثانیه به طول انجامید. در طول این رویداد عملیات تبادل باتری به هدف مقایسه، کمتر از نصف زمان لازم برای پرکردن یک خودرو بنزینی زمان برد. مدل s تسلا از ابتدا برای پشتیبانی از مبادله سریع باتری طراحی شده بود، که تسلا از اوایل ماه مارچ 2009 به طور عمومی دربارهٔ این قابلیت صحبت کرده بود.
تا دسامبر 2014، هیچ ایستگاه مبادله باتری برای عموم باز نشده بود. در 19 دسامبر، تسلا برنامه های تجدید نظر را اعلام کرد. در حال حاضر آن ها تنها یک ایستگاه مبادله باتری ساختند و یک "برنامه تعویض باتری" را در ایستگاه انتخاب شده در Harris Ranch، کالیفرنیا ایجاد کردند تا "تقاضای مورد نظر را ارزیابی کنند". فقط صاحبان مدل S دعوت شده می توانند در مبادلات باتری های آزمایشی شرکت کنند. این شرکت اظهار داشت که آن ها می توانند "تقاضای نسبی از مشتریان را ارزیابی کنند ... برای بررسی اینکه آیا منابع مهندسی و سرمایه گذاری لازم، برای ارتقاء ایستگاه های اضافی نسل اول سوپرشارژر است یا خیر.
در ماه ژوئن سال 2015، تسلا اعلام کرد که از 200 دعوت نامه فرستاده شده برای آزمایش ایستگاه تعویض باتری، تنها تقریباً پنج کاربر آن را امتحان کرده اند.تسلا سپس تمام صاحبان مدل S در کالیفرنیا را دعوت کرد که آن را امتحان کنند، اما انتظار میرفت که میزان استفاده کم باشد.یک نظرسنجی نشان داد که اکثر کاربران علاقه مند نبودند.
اولین ایستگاه تسلا با قابلیت تعویض باتری در اواخر سال 2013 در کالیفرنیا برای حالت اولیه برنامه ریزی شده بود، اما این مورد متعاقباً به تعویق افتاد. الون ماسک در یک رویداد در فوریه 2014 گفت که چند ایستگاه مبادله باتری در چند ماه آینده در طول مسیر بین لس آنجلس و سانفرانسیسکو باز خواهد شد. و ایستگاه های اولیه، قبل از تصمیم گیری برای ساختن، بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در اواسط سال 2013 برای هر ایستگاه مبادله هزینه 500،000 دلار آمریکا پرداختند و تقریباً 50 باتری بدون نیاز به رزرو در دسترس بود.
الون ماسک گفته بود که سرویس تعویض باتری در قیمتی حدود حدود 15 گالن (57 لیتر ، 12 imp gal) بنزین با نرخ محلی فعلی آمریکا، حدود 60 تا 80 دلار در ماه ژوئن 2013عرضه خواهد شد. این امکان وجود دارد که مشتریان بسته های باتری تمام شارژ خود را بدون هزینه ی اضافه ای برگردانند.در هنگام تبادل این باتری، تسلا یا با پرداخت ما به التفاوت، باتری را به مشتری برمی گرداند یا اینکه ب عنوان هزینه ی حمل و نقل یک باتری فابریک دیگر دریافت می کند؛ صورتحساب از طریق کارت اعتباری مشتری در فایل با تسلا مدیریت می شود. تا ژوئن 2013 هیچ قیمتی تعیین نشده است.
کارکنان هیئت مدیره منابع هوایی کالیفرنیا، اصلاح قانون تنظیم ناخالصی (ZEV) را برای حذف تعویض باتری به عنوان یک فناوری سریع سوخت گیری، مطرح کردند؛ با این تغییر، تسلا میتواند برخی از اتهامات ZEV را مبنی براینکه سازنده ممکن است به طریق دیگر وقتی که ایستگاه تبادل باتری در کالیفرنیا برای خدمات واقع شد تبادل باتری را انجام دهد، را انکار کند. پس از دریافت انتقاد از چندین تولید کننده خودرو، این پیشنهاد رد شد.
تسلا در ماه نوامبر سال 2017 یک ظرفیتی بالاتر "مگا شارژر" را همراه با پرده برداری از نمونه اولیه کامیون نیمه تریلر معرفی کرد. کامیون ها از طریق شبکه مگا شارژر برای شارژ خود استفاده می کنند. ایستگاه های شبکه مگاشارژر خورشیدی، می توانند کامیونت ها را در 30 دقیقه برای 400 مایل (645 کیلومتر) از 500 مایل (805 کیلومتر) ظرفیت باتری که دارند، شارژ کنند. برای انجام این کار، احتمالا یک سطح خروجی بیش از یک مگاوات دارند.
| [
{
"answer1": "مدل S تسلا اولین خودرویی بود که توانایی استفاده از این شبکه پس از مدل X تسلا و مدل ۳ تسلا را داشت.",
"answer2": "شبکه ایستگاه های شارژ سریع تسلا، در آغاز سال ۲۰۱۲ معرفی شدند.",
"distance": 153,
"question": "اولین خودروهایی که از شبکه سوپرشارژر تسلا استفاده کردند کدام مدلها بودند و در چه سالی شبکه سوپرشارژر معرفی شد؟"
},
{
"answer1": "تا سال ۲۰۱۶ تسلا اقداماتی را برای ساختن سفری طولانی تر با تمرکز بر استفاده از شبکه انجام داده است.",
"answer2": "پس از اتمام شارژ یک هزینهٔ خالی برای اشغال کردن غرفهٔ سوپر شارژر هم گرفته می شود.",
"distance": 99,
"question": "در سال ۲۰۱۶، چه اقداماتی برای سفرهای طولانی تر با استفاده از شبکه سوپرشارژرها انجام شد و هزینه اشغال کردن غرفه سوپرشارژر پس از اتمام شارژ چگونه است؟"
},
{
"answer1": "در بازار اروپا، تسلا از استاندارد IEC 62196 نوع دو برای مدل S و مدل X و سوپرشارژرها استفاده کرده است.",
"answer2": "تسلا در ماه نوامبر سال 2018 اعلام کرد که تمام سوپرشارژرهای اتحادیه اروپا را برای افزودن اتصالات CCS / Combo2 به عنوان یک اتصال اضافی به اتصال DC موجود در نوع2 به روز کرد.",
"distance": 102,
"question": "استاندارد مورد استفاده تسلا در بازار اروپا برای شارژ مدل S و مدل X چه بود و در چه تاریخی تسلا اعلام کرد سوپرشارژرهای اتحادیه اروپا را برای افزودن اتصالات CCS/Combo2 بهروزرسانی میکند؟"
},
{
"answer1": "در سال 2016، اداره استاندارد تبلیغات (بریتانیا) تصریح کرد که دقیقاً مشخص است که سوپر شارژرهای تسلا بیشترین توان شارژر موجود در انگلیس را دارند و شکایت توسط شرکت Ecotricity را رد کرد.",
"answer2": "اگرچه سوپرشارژرها از لحاظ فنی توانایی 145 کیلو واتی دارند، اما خودروهای تسلا تا توان 120 کیلو وات محدود می شوند.",
"distance": 183,
"question": "در چه سالی اداره استاندارد تبلیغات بریتانیا اعلام کرد که سوپرشارژرهای تسلا بیشترین توان شارژر موجود در انگلیس را دارند و خودروهای تسلا تا چه توانی محدود می شوند؟"
},
{
"answer1": "در 31 مارس سال 2016، الون ماسک، مدیر عامل شرکت تسلا اعلام کرد که تعداد ایستگاه های سوپرشارژر تا سال 2017 (از 613 ایستگاه با 3628 شارژر) دو برابر خواهد شد.",
"answer2": "در اکتبر 2014، 119 ایستگاه استاندارد سوپر شارژر تسلا در ایالات متحده، 76 تا در اروپا و 26 تا در آسیا وجود داشت.",
"distance": 112,
"question": "مدیر عامل تسلا در چه تاریخی اعلام کرد تعداد ایستگاه های سوپرشارژر تا سال 2017 دو برابر می شود و در سال 2014 چند ایستگاه سوپرشارژر در ایالات متحده وجود داشت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
553 | : کلان دستور (ماکرو)
یک کلان دستور یا ماکرو در علوم رایانه یک الگو یا قاعده است که مشخص می کند چگونه بر اساس یک فرایند از قبل معین شده، یک ترتیب ورودی بخصوص (که معمولا ترتیبی از نویسه ها هستند) باید به یک ترتیب خروجی جایگزین شده (که آن نیز معمولا ترتیبی از نویسه ها می باشد) نگاشت(تناظر) یابد.
کلمه ی ماکرو کوتاه شده عبارت «macroinstruction» به معنی «کلان دستور» است. در زبان یونانی ماکرو (μακρός) به معنی «بزرگ یا کلان» (long) می باشد.
فرایندی نگاشتی که در آن «ماکروی استفاده شده» به یک «ترتیب خاص» نمونه برداری (تبدیل) می شود، به عنوان «گسترش ماکرو» شناخته می شود. امکانات نوشتن ماکرو می تواند به عنوان یک نرم افزار کاربردی یا بخشی از زبان برنامه نویسی فراهم شود. در حالت اول، از ماکروها برای ساخت فعالیت هایی به وسیله ی برنامه های کم تکرار تر استفاده می شد. در حالات دوم، آنها یک ابزار اند که برنامه نویس امکان استفاده مجدد از کد، یا حتی امکان طراحی زبان های خاص منظوره را می دهند.
از ماکرو یا کلان دستور برای فراهم ساختن ترتیبی از دستورالعمل های محاسباتی برای برنامه نویس، به صورت یک عبارت برنامه ای منفرد، استفاده می شود. استفاده از ماکروها باعث کمتر «مستعد خطر بودن» و «کم تر خسته کننده بودن» برنامه نویسی استفاده می شود. (از این جهت، به آن ها ماکرو می گویند، که یک بلاک «بزرگ» کد می تواند از یک ترتیب «کوچک» از نویسه ها گسترش بیابند). ماکرو ها اکثرا استفاده از پراسنجه های کلمه کلیدی یا موقعیتی (که مشخص می کنند که برنامه ی اتصال شرطی چه چیزی را تولید می کند) را مجاز می داند و از آن ها برای ساخت برنامه های کامل یا مجموعه برنامه هایی برای سیستم عامل، سکوی رایانش، یا انواع دیگر برنامه استفاده می کند. عبارت «ماکرو» از «macro instruction» گرفته شده است، و از این گسترش ها در گذشته در اساس برای ساخت کدهای زبان اسمبلی استفاده می شد.
ماکروهای صفحه کلید و ماکروهای ماوس اجازه می دهد که توالی های کوتاهی از عملکردهای کلیدی و ماوس برای تبدیل شدن به توالی های کلیدی و اقدامات ماوس دیگر، معمولاً بیشتر وقت گیر باشند. به این صورت، استفاده های مکرر یا دنباله های تکراری از عملکردهای کلیدی و حرکت های موس می تواند به صورت خودکار انجام شود. برنامه های دیگر برای درست کردن این ماکروها را ضبظ کنندهٔ ماکرو می نامند.
در طول دهه ۱۹۸۰، برنامه های مارکرو - اول SmartKey، سپس SuperKey, KeyWorks, Prokey-ابتدا به عنوان وسیله ای برای فرمت خودکار صفحه نمایش، سپس برای انواع کارهای ورودی کاربر بسیار محبوب بودند. این برنامه ها بر اساس حالت عملیاتی TSR (خاتمه و اقامت) و بر روی تمام ورودی های صفحه کلید اعمال می شود، مهم نیست که در کدام زمینه رخ داده باشد. پس از ظهور واسط کاربر - و در دسترس بودن صفحه کلید و ماکروهای موس در برنامه های کاربردی مانند پردازشگرهای کلمه و صفحات گسترده، آن ها تا حدی در حال از بین رفتن هستند و امکان ایجاد ماکروهای صفحه کلید را برای کاربر ایجاد می کند.
ماکروهای صفحه کلید و ماوس که با استفاده از ویژگی های کلیدی ساخته شده در برنامه ایجاد می شوند گاهی به نام ماکرو برنامه شناخته می شوند. آن ها با انجام دادن توالی زمانی و اجازه دادن به ثبت اعمال، ایجاد می شوند. یک زبان برنامه نویسی ماکرو، اغلب زبان اسکریپتی، با دسترسی مستقیم به ویژگی های برنامه ممکن است وجود داشته باشد.
ویرایشگر متن برنامه نویسان، Emacs (کوتاه شدهٔ «ویرایش ماکروها») از این ایده به نتیجه می رسد. در واقع بیشتر ویرایشگر از macros ساخته شده است.Emacs در ابتدا به عنوان یک مجموعه از ماکروها در زبان ویرایش TECO ابداع شد؛ بعدها به گویش lispمنتقل شد.
ویرایشگر متن برنامه نویسان دیگر، Vim (از نوادگان ششم)، نیز اجرای کامل ماکرو را دارد. این دستگاه می تواند در یک رجیستر (ماکرو) ثبت شود که چه کسی روی صفحه کلید قرار دارد و می تواند درست مانند VBA macros برای مایکروسافت تکرار یا ویرایش شود. Vim همچنین دارای یک زبان برنامه نویسی به نام Vimscript برای ایجاد ماکروها است.
ویژوال بیسیک برای برنامه های کاربردی (VBA) یک زبان برنامه نویسی است که در Microsoft Office از Office 97 از طریق Office 2019 موجود است (اگر چه در بعضی از اجزای Office قبل از Office 97 موجود بود). با این حال، عملکرد آن از زبان ماکرو شکل گرفته و جایگزین زبان های ماکرو شده است که در اصل در برخی از این برنامه ها گنجانده شده اند.
VBA به بسیاری از فراخوانی های سیستم ویندوز مایکروسافت دسترسی دارد و زمانی که اسناد بازمی شوند اجرا می شود.. این باعث می شود که ویروس های کامپیوتری در VBA، که معمولاً به عنوان ویروس های ماکرو شناخته می شوند، نسبتاً آسان است. در اواسط تا اواخر دهه ۱۹۹۰، این یکی از رایج ترین انواع ویروس کامپیوتر شد. با این حال، در اواخر دهه ۱۹۹۰ و تا به امروز، مایکروسافت برنامه های خود را تعمیر و به روز کرده است. علاوه بر این، برنامه های ضد ویروس فعلی فوراً با چنین حملاتی مقابله می کنند.
یک ماکرو پارامتری یک ماکرو است که می تواند اشیا داده شده را به بسط خود وارد کند. این به ماکرو مقداری از قدرت یک تابع را می دهد
یک مثال ساده، در زبان برنامه نویسی C، این ماکرو معمولی است "که" ماکرو پارامتری نیست:
این باعث می شود رشته "PI" با "۳٫۱۴۱۵۹" جایگزین شود هر کجا که رخ دهد. این رشته همواره با این رشته جایگزین خواهد شد و ریسمان حاصل را نمی توان به هر نحوی تغییر داد. یک مثال از ماکروی پارامتری:
حاصل تابع ماکرو بستگی به (x) ورودی آن دارد. چند مثال:
ماکروهای پارامتری یک مکانیزم مفید در سطح منبع برای توسعه گسترش درون خطی است، اما در زبان هایی مانند C که از جایگزینی متنی ساده استفاده می کنند، برخی مضرات شدید برمکانیزم های دیگر برای انجام توسعه در خط، مانند توابع inline دارند.
ماکروهای پارامتری در زبان هایی مانند lisp, PL/I و Scheme استفاده می شود، از طرف دیگر، بسیار قدرتمندتر هستند و قادر به تصمیم گیری دربارهٔ آنچه که براساس استدلالات آن هاتولید می شود، هستند. از این رو، آن ها می توانند به طور مؤثر برای اجرای تولید کد زمانی استفاده شوند.
زبان هایی مانند C و برخی از زبان های مونتاژ دارای سیستم های کلان اولیه هستند که به عنوان پیش پردازنده های کامپایلر یا مونتاژکننده اجرا می شوند. ماکرو هایپیش پردازندهٔ C با جایگزینی متنی ساده در نشانه، به جای کاراکتر کار می کند. **با این حال، امکانات ماکرو اسمبلرهای پیچیده تر، به عنوان مثال، IBM High Level Assembler (HLASM) با یک پیش پردازنده قابل اجرا نیست؛ کد مونتاژ دستورالعمل ها و داده ها با کد مونتاژ فراخوانی های کلان در هم آمیخته است. ** استفاده کلاسیک از ماکرو در سیستم تایپ کامپیوتری TeX و مشتقات آن است، که اکثر این قابلیت ها بر اساس ماکرو است. MacroML یک سیستم آزمایشی است که به دنبال تطبیق سیستم های تایپ دهی ایستا و سیستم های ماکرو است. Nemerle ماکروهای نحوی را تایپ کرده است و یکی از راه های کارآمد برای فکر کردن به این ماکروهای نحوی به عنوان یک محاسبه چند مرحله ای است. مثال های دیگر:
برخی از برنامه های اصلی به عنوان ماکرو متنی که توسط برنامه های دیگر به کار گرفته شده اند، به عنوان مثال، توسط XEDIT در CMS نوشته شده اند.
بعضی از زبان ها مانند PHP می توانند در متن فرمت آزاد یا کد مبدأ زبان های دیگر تعبیه شوند. مکانیزمی که با آن قطعات کد شناسایی می شود (برای مثال، که با codice_1 و codice_2) شبیه به یک زبان ماکروی متنی است، اما آن ها بسیار قدرتمند و کاملاً برجسته هستند.
ماکروها در زبان PL / I در یک زیر مجموعه از PL / I نوشته شده اند: کامپایلر " دستورات پیش پردازنده " را در زمان کامپایل اجرا می کند و خروجی این اجرا بخشی از کد تدوین شده توسط آن است. توانایی استفاده از یک زبان پردازشی به عنوان زبان ماکرو، بسیار بیشتر از زبان جایگزینی متن با هزینه یک کامپایلر بزرگ تر و کندتر است.
چارچوب ماکروهای 's دارای نحو فرماندهی خاص خود است، اما همچنین می تواند حاوی متن به هر زبانی باشد. هر فریم یک جز کلی در یک سلسله مراتب از زیر مجموعه های تودرتو و یک روش برای ادغام خود با چارچوب های فرعی خود (یک فرایند بازگشتی که تضادهای یکپارچه سازی را به نفع زیرمجموعه های سطح بالاتر حل می کند) است. خروجی ها اسناد سفارشی هستند، معمولاً ماژول های منبع کامپایل را دارند. تکنولوژی چارچوب می تواند از تکثیر قطعات مشابه اما بسیار متفاوت اجتناب کند، مسئله ای که از زمان اختراع ماکروها، توسعه نرم افزار را مختل کرده است.
اکثر زبان های اسمبلی دارای امکانات ماکروی دارای رویه ای کم تر هستند، به عنوان مثال اجازه می دهند که یک بلوک از کد را برای بازکردن حلقه تکرار کنند؛ اما این ها یک نحو کاملاً متفاوت از زبان اسمبلی واقعی دارند.
سیستم های ماکرو-مانند پردازنده C که پیشتر توضیح داده شد که کار در سطح نشانه های واژگانی نمی توانند به طور قابل اطمینان ساختار واژگانی را حفظ کنند. سیستم های کلان همگانی در عوض در سطح درختان انتزاعی نحوه کار می کنند و ساختار واژگانی برنامه اصلی را حفظ می کنند. کاربرد گسترده ای از سیستم های ماکرو نحوی در زبان های Lisp مانند Common Lisp، Clojure، Scheme , ISLISP و Racket یافت می شود. این زبان ها به خصوص برای این سبک ماکرو به خاطر اونیفورم و نحو پرانتز (که به عنوان S-عبارات شناخته می شود) مناسب هستند. به طور خاص، رکیب نحو را راحت تر می کند تا تعیین کردن فراخوانی ماکروها را آسان تر کند. ماکروهای Lisp ساختار برنامه خود را با استفاده از زبان کامل موجود برای بیان چنین تغییرات تبدیل می کند. در حالی که ماکروهای نحوی اغلب در زبان های Lisp یافت می شوند، آن ها نیز در زبان های دیگر مانند Prolog , Dylan، Scala , Nemerle، Rust، Elixir , Nim , Haxe , و Julia در دسترس هستند. آن ها همچنین به عنوان پسوند شخص ثالث به جاوا اسکریپت، C # و پایتون در دسترس هستند.
قبل از این که lisp ماکروها را داشته باشد، آن ها به اصطلاح FEXPR، عملگرهای تابع-مانند operators که ورودی آن مقادیر محاسبه شده توسط آرگومان ها نبود، بلکه به جای اشکال نحوی آرگمان ها، و خروجی آن مقادیری بود که باید در محاسبات استفاده شود. به عبارت دیگر، FEXPRها در همان سطح EVAL اجرا شدند و پنجره ای را به لایه متا ارزیابی ارائه دادند. به طور کلی مشخص شد که این یک مدل مشکل است تا به طور مؤثر دلیل آن را توضیح دهد.
در سال ۱۹۶۳ تیموتی هارت پیشنهاد افزودن ماکروها به Lisp 1.5 در AI Memo 57 کرد: تعاریف MACRO برای LISP.
یک ماورای فریبنده، نوعی از ماژول برنامه نویسی است که به عمد برخی از فرم های عرضه شده به ماکرو را می گیرد که ممکن است توسط یک anaphor (با اشاره به دیگری) ارجاع داده شود. ماکروسکوپ های Anaphoric در ابتدا در پل Graham's در lisp ظاهر شدند و نام آن ها اشاره به anaphora زبانی است - استفاده از کلمات به عنوان جایگزین برای کلمات قبلی.
در اواسط دهه هشتاد، تعدادی از مقالات [۱۱] [۱۲] مفهوم توسعه ماکرو بهداشتی (codice_3)، یک سیستم مبتنی بر الگو را معرفی کردند که در آن محیط های نحوی تعریف ماکرو و استفاده ماکرو متمای زهستند، که به تعریف کننده های ماکرو و کاربران اجازه نمی دهند که در مورد تصرف غیرعمدی متغیرنگران باشند (به رغم شفافیت رفرال). ماکروهای بهداشتی برای طرح در استانداردهای R5RS، R6RS و R7RS استاندارد شده است. تعدادی از پیاده سازی های رقابتی با استفاده از ماکروها، مانند قواعد سینتکس، حالت نحوی، تغییر نامصریح، و بسته شدن نحوی وجود دارد. هر دو codice_3 و codice_5 در استانداردهای Scheme استاندارد شده است.
اخیراً، racket مفاهیم بهداشتی ماکرو با یک " برج ارزیابان " را ترکیب کرده است، به طوریکه زمان توسعه معنایی یک سیستم ماکرو، زمان اجرای معمولی یک بلوک دیاگرام دیگر است و نشان داد که چگونه تجزیه و تحلیل را در یک زبان غیر پرانتز اعمال کرد.
تعدادی از زبان ها غیر از Scheme یا ماکروهای بهداشتی را اعمال می کنند یا سیستم های بهداشتی جزئی را اجرا می کنند. نمونه هایی از Scala، Rust، Elixir، Julia , Dylan و Nemerle هستند.
فرضیات نشان می دهند که این سه مقوله از استفاده قانونی اولیه ازماکروها در چنین سیستمی استفاده می کنند. برخی دیگر استفاده از ماکروها را مانند anaphoric macros در سیستم های ماکرو که غیربهداشتی هستند یا تغییر شکل غیربهداشتی را ممکن می سازند، پیشنهاد کرده اند.
تعامل بین ماکروها و دیگر ویژگی های زبان یک حوزه مفید از تحقیق بوده است. برای مثال، مؤلفه ها و ماژول ها برای برنامه نویسی در مقیاس بزرگ مفید هستند، امابرهمکنش ماکروها و این ساختارها باید برای استفاده آن ها با هم تعریف شوند. ماژول و سیستم های جزئی که می توانند با ماکروها تعامل داشته باشند برای Scheme و سایر زبان ها با ماکرو پیشنهاد شده اند. به عنوان مثال، زبان racket مفهوم یک سیستم ماکرو را به یک برج نحوی بسطمی دهد که در آن ماکروها را می توان با زبان از جمله ماکروها، با استفاده از بهداشتبرای تضمین این که لایه های نحوی متمایز هستند و اجازه دادن ماژول برای صادراتماکروها به حوزه های دیگر را می دهد، بسط می دهد.
ماکروها معمولاً برای نگاشت یک رشته کوتاه (فراخوانی ماکرو) به یک توالی طولانی تر از دستورالعمل ها مورد استفاده قرار می گیرند. یکی دیگر که کم تر متداول است، استفاده از ماکروها این است که معکوس شود: نگاشت یک توالی دستورالعمل ها به یک رشته ماکرو. این رویکرد توسط سیستم برنامه نویسی موبایل STAGE۲ اتخاذ شد، که از یک کامپایلر ماکروی ابتدایی (به نام SIMCMP)استفاده می کرد تا یک مجموعه دستورالعمل خاص از یک کامپیوتر داده شده به counterpart macros را نگاشت کند. برنامه های کاربردی (به طور خاص کامپایلرها) که در این ماکروها مستقل از دستگاه نوشته شده است، بدون تغییر در هر کامپیوتری که مجهز به کامپایلر ماکروی اولیه است اجرا می شود. اولین برنامه کاربردی که در چنین زمینه ای اجرا می شود، یک کامپایلر ماکرو پیچیده تر و قدرتمند است که در زبان ماکروی مستقل از دستگاه نوشته شده است. این کامپایلر ماکرو برای خودش، به روش بوت استرپ، برای تولید یک نسخه ترجمه شده و بسیار کارآمدتر از خودش استفاده می شود. مزیت این رویکرد این است که برنامه های پیچیده را می توان از یک کامپیوتر به یک کامپیوتر بسیار متفاوت با تلاش بسیار کمی (برای هر معماری ماشین هدف، فقط نوشتن یک compiler ابتدایی)منتقل کرد. ظهور زبان های برنامه نویسی مدرن، به خصوص C، که کامپایلرها در تمام رایانه ها در دسترس هستند، این رویکرد را بی فایده کرده است. با این وجود، این یکی از اولین نمونه از بوت استرپینگ کامپایلر بود.
در حالی که دستورالعمل های ماکرو را می توان توسط برنامه نویس برای هر مجموعه دستورها برنامه اسمبلر محلی تعریف کرد، معمولاً ماکروها با کتابخانه های ماکرو مرتبط با سیستم عملیاتی که امکان دسترسی بهتوابع سیستم عامل را فراهم می کند، مرتبط هستند. مانند:
در سیستم های عملیاتی قدیمی تر مثل آن هایی که در پردازنده های مرکزی IBM مورد استفاده قرار می گرفتند، عملکرد سیستم عامل کامل تنها برای برنامه های زبانی assembler در دسترس بود (مگر اینکه از subroutines زبان اسمبلی استفاده شود)، همان طور که دستورالعمل های استاندارد ماکرو معمولاً دارای همتایان دارای سطح بالا نیستند.
در اواسط دهه ۱۹۵۰، زمانی که برنامه نویسی مونتاژ مکرر برای نوشتن برنامه های رایانه های دیجیتال مورد استفاده قرار گرفت، استفاده از دستورالعمل های ماکرو برای دو هدف اصلی آغاز شد: کاهش مقدار کدگذاری برنامه که می بایست با ایجاد چندین بیانیه زبان اسمبلی از یک دستور ماکرو و اجرای استانداردهای نوشتن برنامه، نوشته شود، به عنوان مثال، تعیین فرمان های ورودی / خروجی به روش های استاندارد. دستورالعمل های ماکرو به طور مؤثر یک قدم میانی بین برنامه نویسی زبان اسمبلی و زبان های برنامه نویسی سطح بالا بود که بعد از آن، مثل FORTRAN و کوبول معرفی شدند.. دو مورد از اولین تأسیسات برنامه نویسی برای توسعه «زبان های ماکرو» برای تولید IBM ۷۰۵، در شرکت شیمیایی داو در دلاور و فرماندهی متریال هوایی، ballistics Missile Logistics در کالیفرنیا بود. یک دستور ماکرو که در فرمت زبان اسمبلی هدف نوشته می شود، توسط یک مترجم ماشینی پردازش می شود، که برای تولید یک یا چند دستورالعمل زبان اسمبلی در کنار برنامه assembler پردازش می شود که دستورالعمل زبان اسمبلی را به دستورالعمل های زبان ماشین ترجمه می کند. [۲۲]
در اواخر دهه ۱۹۵۰، زبان ماکرو توسط Macro Assemblers دنبال شد. این ترکیبی از هر دو برنامه بود که در یک برنامه برای هر دو عمل می کرد، که از پیشپردازنده و یک موتاژکننده تشکیل شده بود. ین به برنامه نویسان زبان اسمبلی اجازه داد تا زبان ماکروی خود را پیاده کنند و قابلیت انتقال محدود کدها را بین دو ماشین اجرا کنند که همان CPU را در سیستم عامل متفاوت اجرا می کردند، برای مثال، نسخه های ابتدایی MSDOS و CPM - ۸۶. کتابخانه ماکرو باید برای هر ماشین هدف نوشته شود، نه برای برنامه کلی زبان اسمبلی. توجه داشته باشید که اسمبلرهای قدرتمندتر می توانند از ساختارهای مونتاژ مشروط در دستورالعمل های ماکرو استفاده کنند که می توانند کدهای مختلف را روی دستگاه های مختلف یا سیستم عامل های مختلف تولید کنند و نیاز به کتابخانه های مختلف را کاهش دهند.
در دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، رایانه های رومیزی تنها در چند مگاهرتز کار می کردند و برنامه های مونتاژ زبان به طور معمول برای سرعت بخشیدن به برنامه های نوشته شده در C, Fortran, Pascal و دیگران استفاده می شد. این زبان ها در آن زمان، از کنوانسیون های مختلف تماس استفاده می کردند. **ماکروها می توانند برای روتین های رابط نوشته شده در زبان مونتاژ به قسمت اولیهٔ برنامه های نوشته شده در هر زبان نوشته شوند. ** باز هم، کد زبان اسمبلی اصلی همان بود، فقط کتابخانه های ماکرو مورد نیاز برای هرزبان مقصد نوشته می شدند.
در سیستم های عملیاتی مدرن مانند یونیکس و مشتقات آن، دسترسی به سیستم از طریق subroutines ارائه می شود که معمولاً توسط کتابخانه های پویا ارائه می شود. زبان های سطح بالا مانند C، دسترسی جامع به توابع سیستم عامل را ارائه می کنند و نیاز به برنامه های زبانی assembler برای این قابلیت را فراهم می کنند.
| [
{
"answer1": "در زبان یونانی ماکرو (μακρός) به معنی «بزرگ یا کلان» (long) می باشد.",
"answer2": "فرایندی نگاشتی که در آن «ماکروی استفاده شده» به یک «ترتیب خاص» نمونه برداری (تبدیل) می شود، به عنوان «گسترش ماکرو» شناخته می شود.",
"distance": 70,
"question": "ماکرو در زبان یونانی به چه معناست و فرایند نگاشتی که در آن ماکروی استفاده شده به یک ترتیب خاص تبدیل می شود، چه نامیده می شود؟"
},
{
"answer1": "در حالت اول، از ماکروها برای ساخت فعالیت هایی به وسیله ی برنامه های کم تکرار تر استفاده می شد.",
"answer2": "در طول دهه ۱۹۸۰، برنامه های مارکرو - اول SmartKey، سپس SuperKey, KeyWorks, Prokey-ابتدا به عنوان وسیله ای برای فرمت خودکار صفحه نمایش، سپس برای انواع کارهای ورودی کاربر بسیار محبوب بودند.",
"distance": 1347,
"question": "ماکروها چه زمانی برای ساخت فعالیت ها توسط برنامه های کم تکرار تر استفاده می شدند و برنامه های ماکرو در دهه 1980 چه کاری انجام می دادند؟"
},
{
"answer1": "ویرایشگر متن برنامه نویسان، Emacs (کوتاه شدهٔ «ویرایش ماکروها») از این ایده به نتیجه می رسد.",
"answer2": "VBA به بسیاری از فراخوانی های سیستم ویندوز مایکروسافت دسترسی دارد و زمانی که اسناد بازمی شوند اجرا می شود.. این باعث می شود که ویروس های کامپیوتری در VBA، که معمولاً به عنوان ویروس های ماکرو شناخته می شوند، نسبتاً آسان است.",
"distance": 889,
"question": "ویرایشگر متن Emacs از چه ایده ای نتیجه می رسد و چه چیزی باعث می شود ویروس های کامپیوتری در VBA نسبتا آسان باشند؟"
},
{
"answer1": "این باعث می شود رشته \"PI\" با \"۳٫۱۴۱۵۹\" جایگزین شود هر کجا که رخ دهد.",
"answer2": "ماکروهای پارامتری در زبان هایی مانند lisp, PL/I و Scheme استفاده می شود، از طرف دیگر، بسیار قدرتمندتر هستند و قادر به تصمیم گیری دربارهٔ آنچه که براساس استدلالات آن هاتولید می شود، هستند.",
"distance": 476,
"question": "ماکروی پارامتری در زبان C چه چیزی را جایگزین می کند و در چه زبان هایی ماکروهای پارامتری بسیار قدرتمندتر هستند؟"
},
{
"answer1": "سیستم های ماکرو-مانند پردازنده C که پیشتر توضیح داده شد که کار در سطح نشانه های واژگانی نمی توانند به طور قابل اطمینان ساختار واژگانی را حفظ کنند.",
"answer2": "در سیستم های عملیاتی قدیمی تر مثل آن هایی که در پردازنده های مرکزی IBM مورد استفاده قرار می گرفتند، عملکرد سیستم عامل کامل تنها برای برنامه های زبانی assembler در دسترس بود (مگر اینکه از subroutines زبان اسمبلی استفاده شود)، همان طور که دستورالعمل های استاندارد ماکرو معمولاً دارای همتایان دارای سطح بالا نیستند.",
"distance": 5176,
"question": " سیستم های ماکرو مانند پردازنده C چگونه کار میکنند و در چه سیستم های عملیاتی قدیمی تر عملکرد سیستم عامل کامل تنها برای برنامه های زبانی assembler در دسترس بود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
554 | : تونی کرگ
سر آنتونی داگلاس کرگ (متولد ۹ آوریل ۱۹۴۹) مجسمه ساز اهل بریتانیا است.
تونی کرگ زادهٔ سال ۱۹۴۹ در لیورپول، مدت کوتاهی پس از دریافت مدرک دیپلم اش، به عنوان دستیار در آزمایشگاه بیوشیمی کار می کرد؛ تجربهٔ مهمی که بعدها بر درک او از اشکال و ساختارهای طبیعی و مصنوعی تأثیر بسزایی گذاشت. همچنین هنگام فعالیتش در «مؤسسهٔ پژوهشی تولید کائوچوی طبیعی» نخستین طرح ها و چشم اندازهای وی از کائوچو و تودهٔ مواد ترکیبی شکل گرفتند. بعد از دو سال کار در آزمایشگاه، کرگ عزمش را جزم کرد تا تمام توجه و هم و غمش را به هنر معطوف کند و بی درنگ، در دوره های پایهٔ آموزش هنر نقاشی در کالج هنر و طراحی گلاسترشیر در چلتنهاموند وابسته به مدرسهٔ هنر ویمبلدون شرکت کرد؛ و به دنبال آن، کرگ در سال ۱۹۷۳در کالج سلطنتی هنر در لندن نام نویسی کرد و در آنجا تا سال ۱۹۷۷ مجسمه سازی و هنرهای تجسمی خواند.
هنگام تحصیل در لندن، کانسپت هنری همکلاسی اش ریشارد لونگروسن بر کارهای اولیه اش تأثیر گذاشت. او هم زمان الهامات خود از هنر بومی انگلیسی و هنر پرفورمنس را آفرید و در آن زمان، جذب یافتن مواد و فرم در کارش شد. پس از آن کارهای روی سطح و مجسمه های ساخته شدهٔ وی از مواد حاضر-آمادهٔ برهم انباشته، فشرده و شکل داده شده از نخاله های ساختمانی، پاره های مواد صنعتی، زباله یا اسباب و اثاث خانه به وجود آمدند. در این دوره، هنرمند، مواد مستعمل ساخته شده یا کارشدهٔ دست انسان را از بافت اولیه و اصلی شان جدا می کند، اشیاء را از معنا و کارکرد اولیه شان تهی می سازد و به آن ها شکلی تازه و رها می بخشد. «کلیدهای سنگوارهٔ گذشته» کرگ، بدل به رسانه های انتقال به زمان حال شدند و در این میان، بیانها و تعابیر تازه ای را شکل دادند. در آن زمان دیگر کرگ ماتریالیستی بود که امروزه همچنان در آثار تجسمی اش به دیدارمان می آید.
در پایان سال های ۱۹۷۰، کرگ مجموعه کارهای تازه اش را معرفی کرد؛ کولاژهایی کنار هم چیده از بتون و پاره های متنوع رنگکاری شدهٔ در قالب موزاییک، بر سطح زمین یا روی دیوار. کارهای زمینی اش یادآور مکان های حفاری باستانشناسی هستند که با زباله های تمدن پر شده اند. هنرمند عامدانه می کوشد، تأثیر انسان ها بر طبیعت را مورد بررسی قرار دهد، تا حدی که گاهی فقط مواد حاضرآمادهٔ صنعتی را از کنار ساحل جمع می کند و برای دیوارنگاره های فیگوراتیو و اجراها (اینستلیشن ها) ی اش از آن ها بهره می برد. هنرمند از این رهگذر، ما را متوجه ولع تکان دهندهٔ مصرف در زمانهٔ اکنون و نیز تأثیرات عدیده اش بر طبیعت می کند. کرگ، قصد و نیت نهفته در آثار هنری اش را به گونهٔ زیر توضیح می دهد: «استفاده از اشیاء و ساخته های معمول پیش پاافتاده، و درک و بازشناسی این مسئله که هر شیئی از دل جهانی از تداعی ها و خط و ربطها مشتق می شود، همواره اهمیت شایانی دارد.»
کرگ در اواخر سال های دههٔ ۱۹۸۰، بنا کرد به ساختن مجموعه ای از کارهای ریختگری اش به نام "فرمهای زودهنگام (اولیه)". او مجموعهٔ متنوعی از فرمهای تجسمی منحصر به فردی را بسط داد که آن ها را از انواع مختلف ظروف و بشکه ها می ساخت- از فلاکونها (عطردانهای) عهد عتیق گرفته تا شیشه های راگن، شیشه های مربا و بطریهای مواد شوینده- که او همه را تبدیل به فرمی تازه می کرد و آن ها را با هم پیوند می داد. کرگ کاملاً عامدانه در عنوان"فرمهای آغازین (اولیه)" خود گوشهٔ چشمی به نسخه راهنماهای نوشته بر ظروف قدیمی باستانشناسی می زند.
تونی کرگ از سالهای ۱۹۸۰، بنا کرد به استفاده از تکنیک های سنتی طراحی، و پیکره سازی از چوب و برنز. مجسمه های اغلب در ابعاد بزرگش، با الهام از فرمهای ارگانیک، انداموار و گیاهی و همچنین از فیگورهای انسانی شکل گرفته اند و با نوعی استتیک و حسانیت مسحورکننده و تداعی گر ما را به وجد می آورند. در پیشزمینهٔ کارها، همواره مصالح و ماتریال قرار دارد، به مثابه گونه ای حامل بیان و تعبیر اصلی هر مجسمه. در فرایند طولانی تکوین فرم یابی، صورتبندی، و کار روی مواد و سطوح، کارها از نظر فرمی در فضا شکل می گیرند و رشد می کنند. مجسمه ها و پیکره های لرزان، محدب و به جلو آمده، منحنی و خمیده یا بیرون جسته، یادآور ساختارهایی تا بینهایت رو به رشد و تکامل هستند که روی هم، کم و بیش همه شان، خصلت و منشی بنیادین دارند.
دگرگونی دائمی، یکی از شاخصه های اساسی در آثار تونی کرگ است. با وجودی که فرمها، بسیار پیچیده و در هم گره خورده شکل گرفته اند، مدام با سبکباری مطلق شان بیننده را وسوسه می کنند. پیکره ها و مجسمه هایش، از رهگذر گرایش و میلی که به همه جانبه نگری دارند، ما را متقاعد وتحت تأثیر خود قرار می دهند. آثارش گویی فرمهایی هستند که باید از هر طرف به آن ها نگریست، زیرا در هر وضعیت تازه و متفاوت، بیانگر اثر هنری متفاوتی هستند. همین قضیه در مورد مجموعه کارهای «سکرتشنز» (ترشحات)، وی صادق است. در اینجا گویی هزاران قطعهٔ حجمی سفید، مانند مولکولها، در کنار هم، تبدیل به یک ابژهٔ زنده و ارگانیک می شوند. سطح بازتابی قطعات، نه فقط پیکره را استحاله می کند، بلکه محیط اطراف خود را هم مسخ می سازد. در سالیان گذشته، کرگ اغلب اوقات، سرها و چهره ها را در مجسمه های عظیم با ابعاد بزرگش، بن مایهٔ اصلی قرار می دهد. از دلِ برهم انباشتنها، لایه لایه سازی ها و پیچش ها، چشم اندازی از پیکره هایی پدید می آیند، که حالتی پوزیتیو و نگاتیو می سازند. کرگ، اشکال خودش را از میان «رسوبات نگارگرانه ای تکامل می بخشد که به نظر می رسد هر کدام در مقطع زمانی متفاوتی ریشه دارند.» (اوا ماریا اشتادلر، ۲۰۰۸).
تونی کرگ در سال ۱۹۸۰ در آکادمی هنر دوسلدورف تدریس می کرد و در سال ۲۰۰۱ در دانشگاه هنرهای برلین شهرت و آوازه ای یافت. او در سال ۲۰۰۹ سرانجام به دوسلدورف بازگشت، همانجایی که از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ در مقام جانشین مارکوس لوپرتس، ریاست آکادمی هنر آنجا را بر عهده داشت. تقریباً در هر کلان شهری در جهان یک اثر از تونی کرگ را می بینید. او تا کنون، کم و بیش تمام افتخارات ممکن در عرصهٔ هنر در سراسر جهان را کسب کرده است و هر ساله، شمار زیادی از بازدیدکنندگان مسحور نمایشگاه های عظیم و باشکوهش مثلاً در موزهٔ لوور در پاریس، در مؤسسهٔ هنر شیکاگو یا در گالری تیت لندن می شوند. یکی از نقطه اوجهای دیگر وی در زندگی، بوستان پیکره های متعلق به خود وی به نام «صلح جنگلی» در ووپرتال است، که هنرمند در سال ۲۰۰۸ هم با آثار خودش و هم با نمایشگاه هایی از مجسمه های سایر هنرمندان معاصر سامان داده است. تونی کرگ اکنون در ووپرتال زندگی و کار می کند.
۲۰۱۷/جایزهٔ یک عمر دستاورد هنری در جشنوارهٔ هنرهای تجسمی معاصر، مرکز بین المللی هنرهای تجسمی،
۲۰۱۳/جایزهٔ بزرگ فرهنگی بنیاد فرهنگی صندوقهای پس انداز منطقهٔ راین، آلمان
۲۰۱۲/ نشان درجه یک لیاقت جمهوری فدرال آلمان، آلمان-مدال هنرمندان ممتاز آرمیتاژ، موزهٔ دولتی آرمیتاژ، سن پترزبورگ، روسیه؛ جایزهٔ هنرهای زیبای کلن، آلمان
۲۰۰۹/ دکتری افتخاری کالج سلطنتی لندن، انگلیس،
۲۰۰۸/ حلقهٔ افتخاری شهر ووپرتال، ووپرتال آلمان؛ عضویت دائمی آکادمی اروپایی، زالتسبورگ، اتریش
۲۰۰۷/ جایزهٔ سلطنتی بنیاد هنر ژاپن، ژاپن
۲۰۰۵/ جایزهٔ اول بهترین مجسمه، بینال پکن، پکن، چین-
۲۰۰۲/ جایزهٔ پیپنبروک برای مجسمه هایش، برلین، آلمان؛ ریاست قراردادهای هنری امپراتوری بریتانیا، انگلیس
۲۰۰۱/ جایزهٔ شکسپیر بنیاد آلفردتوپفر، برلین، آلمان، اشتغال در آکادمی هنرهای برلین، آلمان
۱۹۹۲/ شوالیهٔ هنر و نویسندگی، فرانسه
۱۹۸۹/جایزهٔ فرهنگی فون در هیدت، ووپرتال، آلمان
۱۹۸۸/ پروفسور در آکادمی هنرهای دوسلدورف، آلمان
۱۹۸۸/ جایزهٔ تورنر، گالری تیت، لندن، انگلستان
۲۰۱۷/ پارک آثار تجسمی یورکشایر، یوکشایر، بریتانیا؛ مودام، لوگزامبورگ، موزهٔ هنرهای معاصر تهران
۲۰۱۶/ «مجموعهٔ غیرطبیعی» موزهٔ ایالتی دارمشتات، آلمان؛ مرکز هنرهای تجسمی لهستان، اورنسکو، لهستان؛ موزهٔ فون در هیدت، ووپرتال، آلمان؛ موزهٔ دولتی آرمیتاژ، روسیه
۲۰۱۵/گوتبرگ، سوئد؛ آ.د.آ.آ. نیویورک، آرمیکا؛ اکسپو میلان؛ ایتالیا؛ موزهٔ بناکی، آتن، یونان؛ کنیسهٔ اشتوملن، کلن، آلمان.
۲۰۱۴/ موزهٔ هنرهای مدرن سنت اتین، سنت اتین، فرانسه؛ پارک میدان مدیسون، نیویورک، امریکا؛ بنیاد زالتسوبرگ، اتریش؛ مجموعهٔ ویلا روفولوپیاتزلا نیمایر، ایتالیا؛ مرکز حیدرعلی اف، باکو، آذربایجان.
۲۰۱۳/موزهٔ ملی هنرهای زیبای تایوان، تایچونگ، تایوان؛ موزهٔ لمبروک دویسبورگ، آلمان؛ پالما دو مایروکا، اسپانیا؛ موزهٔ هنرهای مدرن سنت اتین، فرانسه.
ویسمار، المان؛ جردن/سیدوکس، برلین، المان؛ تالار هنر ماستراند، سوئد؛ تالار هنر کوزیچ، اسلوونیا،
۲۰۱۲/ آکادمی مرکزی موزهٔ هنرهای زیبای پکن، چین؛ موزهٔ هنرهای معاصر، چنگدو، چین؛ موزهٔ هنرهای لوگانو، سوئیس؛ انجمن کستنر، هانوفر، آلمان؛ موزهٔ دولتی آرمیتاژ، سنت پترزبورگ، روسیه؛ خانهٔ بارلاخ، هامبورگ آلمان؛ مجموعهٔ هنری تالار مایزنتال، مایزنتال، فرانسه؛ موزهٔ هنر هیمالایا، شانگهای چین؛ نمایشگاه جاده، لندن، بریتانیا.
۲۰۱۱/ موزهٔ لوور پاریس؛ هنر مران، مرانو، ایتالیا؛ مرکز هنرهای مدرن و معاصر، دویسبورگ، المان؛ کیه زا دو سان کریستوفرو، لوچا، ایتالیا؛ گالری ملی اسکاتلند، ادینبورگ، بریتانیا؛ مرکز هرنهای تجسمی نشر، دالاس، امریکا؛ مجموعهٔ موزهٔ هیروزه، توکیو، ژاپن.
۲۰۱۰/ خانهٔ پسارو، ونیز، ایتالیا؛ موزهٔ هنر بوراس، سوئد؛ خانه برور هیورتس، اوپسالا سوئد.
۲۰۰۹/ تالار هنر دولتی کارلزروهه؛ آلمان؛ موزهٔ هنرهای مدرن مونشزبه زالتسبورگ، اتریش؛ انجمن هنر هاینزبرگ، هاینزبرگ، آلمان؛ پارک مجسمه های «جنگل صلح» (والدفریدن)، ووپرتال، آلمان.
۲۰۰۸/ گالری کنجی تاکی؛ توکیو؛ ژاپن؛ موزهٔ نوردیسکا آکوارل، اسکارهامن، سوئد.
۲۰۰۷/بنیاد موزهٔ ویلهلم لمبروک؛ دویسبورگ، المان؛ موزهٔ هنرهای لیما، لیما، پرو؛ بنیاد ستلین، میلان، ایتالیا؛ پللیسه، تورین، ایتالیا؛ انجمن هنر اینگولشتات، اینگولشتادت، آلمان؛ موزهٔ نوردیسکا آکوارل، اسکارهامن، سوئد؛ موزهٔ هنرهای مصور، سانیتاگوی شیلی، شیلی؛ آکادمی هنرهای برلین، آلمان؛ موزهٔ هنرها، صومعهٔ بانوان عزیز ما، ماگدبورگ، آلمان؛ مرکز فرهنگی رکولتا، بوینس آیرس، آرژانتین؛ ژیری سوستکا، پراگ، چک؛ انجمن هنری مالکاستن، دوسلدورف آلمان؛ انجمن هنری کرفلد، خانهٔ بوشهمتر، کرفلد، آلمان؛ بنیاد لوئیز مورت، مارتینی، سوئیس؛ مرکز هنرهای مصور پسارو، پسارو، ایتالیا.
۲۰۰۵/ موزهٔ هنرهای معاصر ماریو مورن وین، اتریش؛ موزهٔ جدید نورنبرگ، آلمان؛ استودیوی هنرهای معاصر، توره پللیسه، ایتالیا؛ بنیاد تجسمی کاس، گودوود، چایچستر، انگلیس؛ خانهٔ مرکزی هنرمندان، مسکو، روسیه؛ موزهٔ دریافت، گراتس، اتریش.
۲۰۰۴/ سررالوس موزیو، پورتو، پرتغال.
۲۰۰۳/ کتابخانهٔ ملی فرانسه، پلازای شمالی و شرقی، فرانس موریاک، پاریس، فرانسه؛ موزویمیله، بن، آلمان؛ بنیاد تجسمی کاس؛ ساکسز غربی، انگلیس؛ موزهٔ هنرهای معاصر رم، رم، ایتالیا.
مرکز هنرهای معاصر مالاگا، مالاگا، اسپانیا.
۲۰۰۲/ خانهٔ فرهنگی دونکر، هلسینگبورگ، سوئد؛ انجمن هنری لیپه، اتحادیهٔ هنر لیپی، دتموند، آلمان؛ بتمن بانک، فرانکفورت کنار ماین، آلمان.
۲۰۰۱/ تالار هنر مالمو، مالمو سوئد؛ تالار هنر اسلو، اسلو، نروژ؛ نمایشگاه هنری، ووپرتال، آلمان؛ ایوان ریورساید (مشرف به رودخانه) خانهٔ سامورست، لندن، انگلیس؛ مجموعه های هنری چمنیتس، چمنیتس، آلمان.
۲۰۰۰/ تت لیورپول، انگلیس؛ گلیندبورن، ساسکس شرقی، انگلیس؛ انجمن هنری اسپرینگ هورن هوف، نوینکیرشن، آلمان؛ هولدربانک، هولدربانک، سوئیس؛ موزهٔ موهکای هنر فورهدنداگه آنتورپن، انتورپ، بلژیک؛ مرکز هنری مدل، سلیگو، ایرلند.
۱۹۹۹/ بیمه های بارملیا، ووپرتال، آلمان؛ موزهٔ فون در هیت، ووپرتال، آلمان؛ موزهٔ دونت دائننز، دوئرل، بلژیک؛ موزهٔ هت کریتهوس، هرتوگنبوش، هلند؛ گالری شهر اشتوتگارت، آلمان.
موزهٔ استدلیک، هرتوگنبوش، آلمان.
۱۹۹۸/ مرکز هنرهای معاصر، ویلنیوس، لیتوانی؛ مؤسسهٔ هنرهای معاصر لتونی، ریگا، لتونی؛ تالار هنر تالین، استونیا؛ کومونه دو سییه نا، سییه نا، ایتالیا؛ خانهٔ لمباخ، مونیخ، آلمان.
گالری شهر وولفزبورگ، وولفزبورگ، آلمان؛ بنیاد باواگ، وین، اتریش.
۱۹۹۷/ گالری ملی اسکوپیه، اسکوپیه، مقدونیه؛ گالری ملی سوفیه، صوفیه، بلغارستان؛ موزه یهنرهای تویوتا، تویوتا، ژاپن؛ گالری ملی براتیسلاوا، اسلوواکی؛ بیینال ونیز، ایتالیا.
موزهٔ ملی هنرهای معاصر کره، سئول، کرهٔ جنوبی؛ گالری هنر کویینزلند، بریسبان، استرالیا؛ قصر اوژاسدوفسکی، ورشو، لهستان؛ بل، بانک اروپا، لوکزانبورگ؛ موزهٔ هنرهای معاصر بارسلونا، اسپانیا؛ بانکیر ژتوکی، کراکو، لهستان؛ شرکت سنس اشتات، بیلفیلد، آلمان؛ بنیاد باواگ، وین، اتریش.
۱۹۹۶/ بنیاد هانری مور، هالیفاکس، انگلیس؛ تالارهنرهای موزهٔ بوداپست، مجارستان؛ پارک مجسمهٔ میدلهایم، انتورپ، بلژیک؛ گالری شهری در پارک، فیرزن، آلمان؛ انجمن دوستداران ویلهلمزهوهه، اتلینگن، المان؛ موزهٔ لمبورک، المان؛ کارین دلکورت فان کریمپن، آمستردام هلند؛ مرکز پومپیدو، پاریس، فرانسه؛ آتلیهٔ انفنتس، مرکز پومپیدو، پاریس، فرانسه.
۱۹۹۵/ هنر بر چکادها، پارتن کیرشن-گارمیش، آلمان؛ خانهٔ هنر برنو، برنو، جمهوری چک؛ گالری ملی پراگ، پراگ، چک؛ موزه و مرکز هنرهای ملی رینا سوفیا، مادرید، اسپانیا؛ گالری هنر دویرت، اوتگم، بلژیک؛ نووا زین، پراگ، چک.
۱۹۹۴/ موزهٔ هنرهای نانت، نانت، فرانسه؛ افه آرته، لکچو، ایتالیا؛ گالری شهر زاربروکن، آلمان؛ انجمن هنر معاصر، آگسبورگ، آلمان؛ انجمن هنری سنت گالن، سوئیس.
۱۹۹۳/ استودیو برنابو، ونیز، ایتالیا؛ گانزرهاوس، واسربورگ/این، آلمان.
۱۹۹۲/ مؤسسهٔ هنر مدرن والنسیا، اسپانیا؛ دپارتمان هنرهای معاصر موزهٔ روششارت، فرانسه؛ مرکز هنرهای معاصر، کرگوهنس، فرانسه؛ تراموای، گلاسکو، انگلیس؛ ایزی براشو، بروکسل، بلژیک.
توماس کوهن، سائوپائولو، برزیل.
۱۹۹۱/ وینر سسیشن، وین، اتریش؛ د پاور پلانت، تورنتو، کانادا؛ موزهٔ هنرهای معاصر هیوستون، هیوستون، امریکا؛ کارگاه کولرشلاگ، کولرشلاگ، آلمان؛ موزهٔ فان آبه، اینهوفن، هلند؛ موزهٔ هنرهای معاصر هیوستون، امریکا؛ هنر و پروژه، نیووسلیوس، هلند؛ مؤسسهٔ هنر معاصر ویلربان/رون آلپ، ویلوربان، فرانسه؛ انجمن هنر روهر، اسن، آلمان؛ اف.ار.آ.س. بورگون، (با برنارد فریسه، دیون، فرانسه.
۱۹۹۰/کرون پویینت پرس، سانفرانسیسکو، امریکا؛ موزهٔ هنر نیوپورن هاربور، ساحل نیوپروت، آمریکا.
۱۹۸۹/ مجموعهٔ هنری نوردهایم وستفالن، دوسلدورف، آلمان؛ گالری تیت، لندن، انگلیس؛ توماس کوهن، ریودوژانیرو، برزیل؛ موزهٔ فان آبه، آینهوفن، هلند.
۱۹۸۸/ پاویلون (تشریفات غرفهٔ بریتانیا) در چهل دومین بیینال ونیز، ونیز، ایتالیا؛ زیلو، فال دو فالزه، سوئیس.
۱۹۸۷/ خانهٔ کورنر، منچستر، انگلیس.
۱۹۸۶/ موزهٔ بروکلین، نیویورک، آمریکا، موزهٔ هنر دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، امریکا؛ گوارد، گنت؛ موزهٔ هنرهای معاصر لا خویا، سان دیه گو، آمریکا.
۱۹۸۵/ تالار هنر واگهاوس، وینترتور، المان؛ گالری دولتی هنر مدرن، مونیخ، آلمان؛ هنر و پروژه، آمستردام، هلند؛ قصر هنرهای زیبا، بروکسل، بلژیک؛ آ.ار.س. موزهٔ هنرهای مدرن لاویله پاریس، فرانسه.
بنیاد کستنر، هانوفر، المان.
۱۹۸۴/ موزهٔ هنرهای مدرن لوئیزیانا، هومبلباک، دانمارک؛ انجمن هنری کلن، (با یولیان اوپی)، کلن، المان.
۱۹۸۳/ تالار هنر برن، برن، سوئیس؛ هنر و پروژه، آمستردام، هلند؛ توماس کوهن، رویدوژانیرو، برزیل.
۱۹۸۲/ انجمن هنر بادن، کارلزروهه، آلمان؛ موزهٔ نو، لیون، فرانسه؛ شانتال کروزل، پاریس، فرانسه.
موزهٔ کرولر مولر، اوتترلو، هلند؛ پنجمین سه سالانهٔ هندوستان، دهلی نو، هندوستان.
۱۹۸۱/ موزهٔ هنرهای مدرن سن اتین، سن اتین، فرانسه؛ گالری هنری وایتچاپل، لندن، انگلیس؛ موزهٔ نو، لیون، فرانسه؛ فرونت روم، لندن، انگلیس؛ موزهٔ فون در هیدت، ووپرتال، آلمان.
واکیوم، دوسلدورف، المان.
۱۹۷۹/ خانهٔ هنرمندان وایدن آله، هامبورگ، آلمان
شورای فرهنگی بریتانیای کبیر، انگلیس؛ آرتوتک دو کن، کن، فرانسه؛ موزهٔ هنر مدرن آستروپ، اوسلو، بلزیک؛ بنیاد باواگ، وین، اتریش؛ موزهٔ براردو، لیسبن، پرتغال؛ مجموعهٔ مجلس بریتانیا، لندن، انگلیس؛ گالری باتلر، کیلکنی، ایرلند؛ کایزا فوروم بارسلونا، بارسلونا، اسپانیا؛ کال سگو، بارسلونا؛ بخش موزهٔ هنرهای معاصرتورین، ایتالیا؛ بنیاد هنرهای تجسمی کاس، چیاچستر، انگلیس؛ مرکز پومپیدو، پاریس، فرانسه؛ مرکز هنرهای معاصر مالاگا، اسپانیا؛ مرکز هنرهای معاصر قصر اوژادوفسکی، ورشو، لهستان؛ مرکز هنرهای معاصر گاله گو، سانتیاگو دو کومپوستلا، اسپانیا؛ مرکز رینا سوفیا، مادرید، اسپانیا، کلکسیون ماراموتتی، منطقهٔ امیلیلا رومانا، ایتالیا؛ مرکز هنری دمون، دمنون، امریکا؛ بنیاد الیسپه، آلکیتائو، پرتغال؛ موزهٔ اسل، کلوسترنویبرگ، آلمان؛ مرکز هنرهای معاصر کارتیه، پاریس، فرانسه؛ اف.ار.آ.س. شامپین آردن، رایمز، فرانسه، اف.ار.آ.س. بورگون، دیون فرانسه، اف.ار.آ.س. ایل دو فرانس لو پلاتو، پاریس فرانسه، اف.ار.آ.س. پیکاردی، آمینز، فرانسه، اف.ار.آ.س. استان آلپ نشین کوته دوآزور، مارسی، فرانسه؛ بنیاد کایا دو پنزیونس، مادرید، اسپانیا؛ بنیاد کالوسته گولبنکیان، لیسبون، پرتغال؛ گالری هنر معاصر، لایپزیگ، آلمان؛ گالری هنر مدرن بولونیا، بولونیا، ایتالیا.
گالری هنر مدرن گلاسکو، انگلیس؛ دومین مرکز هنر مدرن در قصر شیشه، آگسبورگ، آلمان؛ موزهٔ عالی هنر، آتلانتا، آمریکا؛ موزهٔ هیرشهورن و باغ مجسمهٔ واشینگتن، آمریکا؛ مؤسسهٔ هنرهای معاصر ویلوربان، ویلوربان، فرانسه؛ ک. ۲۱ اشتنده هاوس، دوسلدورف، المان؛ موزهٔ هنرهای معاصر کیاسما، هیلسینکی، فنلاند؛ تالار هنر وایزهاوپت، اولم، آلمان؛ تالار هنر زوریخ، زوریخ، سوئیس؛ موزهٔ هنر لوتسرن، لوتسرن، سوئیس؛ موزهٔ هنر وولفزبورگ، وولفزبورگ، آلمان؛ گالری هنر لیدز، لیدز، انگلیس؛ موزهٔ هنر لنتو، لینتس، اتریش؛ موزهٔ هنرهای معاصر لس آنجلس، لس آنجلس، آمریکا.
موزهٔ لوئیزیانا، هوملباک، دانمارک؛ موزهٔ لودویگ، بوداپست، مجارستان؛ موزهٔ میدلهایم، آنتورپ، بلژیک؛ موزهٔ هنرسامتیدس، اوسلو، نروژ؛ موزهٔ هنر مدرن سان اتین، سان اتین، فرانسه.
موزهٔ هنر معاصر و مدرن استراسبورگ، استراسبورگ، فرانسه؛ موزهٔ هنرهای مدرن دوک اعظم ژان، لوکزامبورگ؛ مزوهٔ اوبژه، (اشیاء)، بلوی، فرانسه؛ بخش هنرهای معاصر موزهٔ روشه شارت، روشه شارت، فرانسه؛ موزهٔ هنرهای مدرن و معاصر ترنتو ای روورتو، روورتو، ایتالیا؛ موزه های هنر کاتانازارو، ایتالیا؛ موزهٔ هنرهای معالصر بارسلونا، بارسلونا، اسپانیا.
موزهٔ لایونیگ، نویهاوس، اتریش؛ موزهٔ هنرهای معاصر شیکاگو، شیکاگو، امریکا؛ موزهٔ هنرهای معاصر لس آنجلس، آمریکا.
موزهٔ هنرهای مدرن، نیویورک، امریکا؛ موزهٔ هنر فان هدنداگز، گنت، بلژیک؛ موزهٔ وورتث، کونزلتسائو، آلمان؛ موزهٔ هنر شهر ناگویا، ناگویا، ژاپن؛ مرکز هنرهای تجسمی نشر، دالاس، آمریکا.
گالری ملی کانادا، اوتاوا، کانادا؛ موزهٔ ملی هنر مدرن توکیو، ژاپن؛ گالری هنر کوئینزلند، بریسبان، استرالیا؛ ریکس موزیوم توندته، انشده، هلند؛ آکادمی سلطنتی هنرها، لندن، انگلیس؛ موزهٔ سلطنتی هنرهای زیبای بلژیک، بروکسل، بلژیک؛ مزرعهٔ مجسمه های رانیمد، وودساید، امریکا؛ مجموعهٔ ساتچی، لندن، انگلیس؛ گالری ملی هنرهای مدرن اسکاتلند، ادینبورگ، انگلیس؛ گالری هنر شهر ساتهامپتون، سادهامپتون، انگلیس؛ موزهٔ اسپیدآرت، لویزویل، امریکا؛ موزهٔ استدلیک آمستردام، هلند؛ مجموعهٔ تیت، لندن، انگلیس؛ ترائه موتوس، کازرتا، ایتالیا؛ موزهٔ هنر تویوتا، تویوتا، ژاپن.
موزهٔ هنرهای معاصر قرن بیست و یکم، کانازاوا، ژاپن؛ اتحادیهٔ بانک های سوئیس؛ پارک مجسمه های والدفریدن، ووپرتال، آلمان؛ موزهٔ فان آبه، آینهوفن، هلند؛ موزهٔ فون در هیدت، ووپرتال، آلمان.
بنیاد هنر جهانی، لندن، انگلیس؛ کارگاه کولرشلاگ، وین، اتریش؛ مرکز هنر و تکنولوژی رسانه های کارلزروهه، کارلزروهه، آلمان.
نمایشگاهی با عنوان «ریشه ها و سنگ ها» از آثار تونی کرگ در ساختمان موزهٔ هنرهای معاصر تهران در آبان ماه سال ۱۳۹۶ به برپا شد.
۳ . آرت کانسپت - درم بخش- دوسلدورف -آلمان ۹نوانبر ۲۰۱۷
| [
{
"answer1": "تونی کرگ در سال ۱۹۸۰ در آکادمی هنر دوسلدورف تدریس می کرد",
"answer2": "او در سال ۲۰۰۹ سرانجام به دوسلدورف بازگشت، همانجایی که از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ در مقام جانشین مارکوس لوپرتس، ریاست آکادمی هنر آنجا را بر عهده داشت.",
"distance": 117,
"question": "تونی کرگ در چه سالی به عنوان استاد در آکادمی هنر دوسلدورف تدریس می کرد و چه زمانی ریاست آکادمی هنر آنجا را برعهده گرفت؟"
},
{
"answer1": "۲۰۱۷/ پارک آثار تجسمی یورکشایر، یوکشایر، بریتانیا؛ مودام، لوگزامبورگ، موزهٔ هنرهای معاصر تهران",
"answer2": "۲۰۱۷/جایزهٔ یک عمر دستاورد هنری در جشنوارهٔ هنرهای تجسمی معاصر، مرکز بین المللی هنرهای تجسمی",
"distance": 933,
"question": "در سال 2017 تونی کرگ در کجا نمایشگاه داشت و در همان سال چه جایزه ای دریافت کرد؟"
},
{
"answer1": "۲۰۱۱/ موزهٔ لوور پاریس",
"answer2": "۲۰۰۱/ جایزهٔ شکسپیر بنیاد آلفردتوپفر، برلین، آلمان",
"distance": 1402,
"question": "آثار تونی کرگ در چه سالی در موزه لوور پاریس نمایش داده شد و او در چه سالی جایزه شکسپیر را دریافت کرد؟"
},
{
"answer1": "۱۹۸۶/ موزهٔ بروکلین، نیویورک، آمریکا",
"answer2": "۱۹۸۸/ جایزهٔ تورنر، گالری تیت، لندن، انگلستان",
"distance": 5954,
"question": "تونی کرگ در چه سالی در موزه بروکلین نیویورک نمایشگاه داشت و چه زمانی اولین جایزه هنری خود را دریافت کرد؟"
},
{
"answer1": "۱۹۸۱/ موزهٔ هنرهای مدرن سن اتین، سن اتین، فرانسه",
"answer2": "۲۰۰۵/ جایزهٔ اول بهترین مجسمه، بینال پکن، پکن، چین-",
"distance": 7065,
"question": "تونی کرگ در چه سالی در موزه هنرهای مدرن سن اتین نمایشگاه داشت و چه جایزه ای در سال 2005 دریافت کرد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
555 | : آتروفی عضلانی نخاعی
آتروفی عضلانی نخاعی () یا به اختصار «SMA» که جهت تمایز آن با سایرِ آتروفی های عضلانی نخاعی، با نام های «آتروفی نخاعی عضلات پروگزیمال اتوزومال مغلوب» و «آتروفی عضلانی نخاعی 5q» هم شناخته می شود، یک بیماری عصبی-عضلانی نادر است که با از دست رفتنِ نورون های حرکتی و تحلیل رفتن عضلات همراه است و اغلب موجب مرگ زودهنگام می شود.
این بیماری، به دلیلِ نقص در ژن SMN1 ایجاد می شود که مسئولِ ساختِ پروتئینی به نام SMN است که در تمامی سلول های جانداران یوکاریوت وجود دارد و جهت زنده ماندنِ نورون های حرکتی ضروری است. میزان اندکِ این پروتئین در سلول ها، موجب از دست رفتنِ عملکرد طبیعی در سلول های عصبیِ شاخِ قدامیِ نخاع شده و آتروفی عضلات را در پی دارد.
این بیماری در درجاتِ متفاوتی از شدت، خود را نشان می دهد که همگی شان، تحلیل رفتن عضلانی و اختلال در تحرک را دارا هستند. عضلات پروگزیمال (ران ها و بازو) و ماهیچه های تنفسی، قبل از بقیه درگیر می شوند. سایر دستگاه های بدن نیز، به ویژه در نوع زودرس بیماری، گرفتار می شوند. SMA شایع ترین دلیلِ ژنتیکیِ مرگ نوزادان و شیرخواران است.
آتروفی عضلانی نخاعی یک بیماری ارثی است و به صورت اتوزومال مغلوب منتقل می شود. در دسامبر ۲۰۱۶ میلادی، داروی نوسی نـِرسن به عنوان نخستین دارو جهت درمان این بیماری مورد پذیرش واقع شد و چند داروی دیگر نیز در مرحلهٔ کارآزمایی بالینی قرار دارند. در ۲۳ می ۲۰۱۹ نیز داروی زولگنزما که این بیماری را در نوزادان از طریق ژن درمانی معالجه می کند، مورد تأیید FDA قرار گرفت . این دارو به عنوان گران ترین داروی حال حاضر جهان به قیمت ۲.۱ میلیون دلار شناخته می شود .
این بیماری با شدت های مختلفی بروز می کند و از نوزادان تا بالغین را درگیر می کند. انواع این بیماری را بر حسب سنِ شروع علائم یا بیشترین میزان دستیابی به تکامل حرکتی بر حسب نشانگرهای آن، به ۳ تا ۵ نوع تقسیم می کنند.
رایج ترین طبقه بندی به شرح زیر است:
شدیدترین نوع این بیماری را گاهی «SMA نوع صفر» می گویند و در نوزادانی دیده می شود که علی رغم مراقب های شدید تنفسی، تنها چند هفته زنده می مانند. این نوع از بیماری را نباید با «آتروفی عضلانی نخاعی دیستال نوع ۱» اشتباه کرد که نشانه ها و سیرِ مشابهی با SMA دارد، اما علت ژنتیکی اش متفاوت است.
تکامل حرکتی مبتلایان به این بیماری، اغلب توسط معیارهای عملکردی معتبر نظیر «CHOP INTEND» (برای SMA1) و «مقیاس ارزیابی حرکتی» یا یکی از «مقیاس های عملکرد حرکتی همرسمیت» (برای انواع ۲ و ۳ بیماری) سنجیده و ارزیابی می شود.
عنوانِ «بیماری وردنیگ-هوفمان» نامش را از نخستین توصیف کنندگان این بیماری در کودکان می گیرد که دو عصب شناس آلمانی به نام های «یوهان هوفمان» و «گیدو وردنیگ» بودند. عنوانِ «بیماری کوگلبرگ-ولاندر» نیز از «هندریک کوگلبرگ» و «لیزا ولاندر»، که نخستین بار این بیماری را از دیستروفی ماهیچه ای تمایز دادند، گرفته شده است. امروزه از نامِ «بیماری دوبوویتز» (نباید آن را با سندرم دوبوویتز اشتباه کرد) به ندرت استفاده می شود. این بیماری نامش را از عصب شناس انگلیسی ویکتور دوبوویتز می گیرد که چندین مطالعه بر روی نوعِ متوسطِ این بیماری انجام داد.
علام بیماری بر حسب نوع آن، مرحلهٔ درگیری و فاکتورهای شخصی بسیار متفاوت است و ممکن است شامل موارد زیر باشد:
آتروفی عضلانی نخاعی به دلیلِ جهش در ژن SMN1 به وجود می آید. بازوی بلندِ کروموزوم شمارهٔ ۵ انسان در جایگاهِ 5q13 خود دارای دو ژنِ تقریباً یکسان است: یک نسخهٔ تلومری به نامِ SMN1 و یک نسخهٔ سانترومری به نامِ SMN2. در افراد سالم، ژنِ SMN1، پروتئینی به نام «پروتئینِ بقایِ سلولِ عصبیِ حرکتی» را کُد می کند که همان طور که از نامش پیداست، نقش حیاتی در بقا و زنده ماندنِ سلول های حرکتی اعصاب دارد. از طرفی، ژنِ SMN2 به سبب تفاوت در تنها یک نوکلئوتید (840.C→T)، در محلِ اتصالِ اینترون ۶ به اگزون ۸، دچار «پیرایش دگرسان» می شود و بدین ترتیب تنها ۱۰–۲۰٪ از نسخهٔ رونویسی شدهٔ آن، پروتئین کامل و کارآمدِ SMN را می سازد و ۸۰–۹۰٪ بقیه، تنها یک ترکیبِ پروتئینی ناکارآمد و ناقص را ایجاد می کند که «SMNΔ7» نام دارد و به سرعت، در سلول از بین می رود.
در افراد مبتلا به بیماری، ژنِ SMN1 به گونه ای جهش می یابد که دیگر قادر نیست «پروتئینِ بقایِ سلولِ عصبیِ حرکتی» را به درستی بسازد. این جهش یا به صورتِ حذف در اگزون ۷ است یا اینکه جهش نقطه ای رخ می دهد و SMN1 را از لحاظ عملکردی به SMN2 مبدل می سازد. از طرفی تقریباً همهٔ انسان ها، دست کم یک نسخهٔ سالم از SMN2 دارند (اغلب افراد ۲ تا ۴ نسخه دارند) که قادر است مقادیر ناچیزی از «پروتئینِ بقایِ سلولِ عصبیِ حرکتی» (حدود ۱۰ تا ۲۰٪ سطح طبیعی آنرا) را کُد کند و بدین ترتیب، برخی از سلول های عصبی حرکتی زنده می مانند. در طولانی مدت، فقدانِ مقادیرِ کافی از این پروتئین حیاتی، سبب می شود که سلول های عصبیِ حرکتی، تدریجاً در «شاخ قدامی طناب خاکستری نخاعی» و مغز بمیرند. ماهیچه هایی که به این سلول ها، از لحاظِ دریافتِ پیام عصبی وابسته اند، آرام آرام شاخه های عصبی خود را از دست می دهند و میزان سیگنال ها و پیام های عصبی که از دستگاه عصبی مرکزی دریافت می دارند، کاهش می یابد. این موضوع سبب می شود که فعالیت انقباضی این ماهیچه ها اُفت کرده و به تدریج دچار آتروفی شوند.
عضلات اندام تحتانی (پاها) زودتر از عضلات اندام فوقانی (دست ها) درگیر می شوند. در موارد شدیدِ بیماری، ماهیچه های گردن، ستون فقرات، دستگاه تنفس و ماضغه (جویدن) هم مبتلا می شوند. عضلات پروگزیمال (نزدیک به مرکز) همچون ران ها و بازوها، زودتر از عضلات دیستال (دور از مرکز) همچون ساعد، مچ دست و ساق پا گرفتار می شوند.
شدت بیماری بستگی به این دارد که آن ژن های SMN2 باقی مانده، تا چه میزان قادر به جبرانِ فقدان عملکردیِ ژن های SMN1 باشند. بخشی از این موضوع به تعدادِ نسخه های ژن SMN2 بر روی کروموزوم بستگی دارد. افراد سالم ۲ نسخه از SMN2 را دارا هستند، حال آنکه مبتلایان به آتروفی عضلانی نخاعی، بین ۱ تا ۴ نسخه (و حتی بیشتر) از SMN2 را دارند. هرچه تعداد نسخه های این ژن بیشتر باشد، بیماری خفیف تر است. نوزادانی که مبتلا به نوع ۱ بیماری هستند (SMA I) معمولاً یک یا دو نسخه از این ژن را دارند؛ در حالی که مبتلایان به نوع ۲ و ۳ بیماری، دست کم سه نسخه و مبتلایان به نوع ۴ بیماری، چهار نسخه از SMN2 را دارا هستند. باید توجه داشت که ارتباط مابین نشانه های بیماری و تعداد نسخه های این ژن مطلق نیست و به نظر می رسد عوامل دیگری هم هستند که بر روی فنوتیپ (تظاهر) بیماری اثر دارند.
آتروفی عضلانی نخاعی به صورت اتوزومال مغلوب به ارث می رسد و ناگفته پیداست که ژنِ معیوب بر روی اتوزوم واقع است. برای ابتلا به این بیماری، دو نسخهٔ معیوب از ژن SMN1 (یکی از پدر و یکی از مادر) لازم است. ممکن است پدر و مادر «حامل» ژن معیوب باشند و خودشان از آن مطلع نباشند. حدود ۲ تا ۴٪ از آتروفی های عضلانی نخاعی، علت ارثی ندارد و در اثر جهش های نوپدید (De novo mutation) در اسپرم، تخمک یا یاخته تخم ایجاد می شود.
آتروفی عضلانی نخاعی در تمامی نژادها و قومیت ها دیده می شود؛ برخلافِ برخی از بیماری ها نظیر کم خونی داسی شکل و فیبروز سیستیک که در برخی نژادها بسیار شایع تر از دیگران هستند. میزان کلی شیوع این بیماری ۱ در ۱۰٬۰۰۰ است؛ فراوانی آلل در حدود ۱:۱۰۰ است، در نتیجه از هر ۵۰ نفر، یک نفر «حامل» ژن معیوب است. حامل بودن به خودی خود، تأثیری بر سلامتی فرد ندارد و فرد زمانی از حامل بودن خودش مطلع می شود که فرزند مبتلا به بیماری به دنیا بیاورد یا آنکه از طریق آزمایش های غربالگری، به این موضوع پی ببرد.
خواهر و برادرهای مبتلا، معمولاً علائم بسیار مشابهی دارند، اما دیده شده که فرزندان یک خانواده، به انواع متفاوتی از SMA دچار شده است که گرچه پدیده ای نادر است، اما علتش حذف های نوپدید در ژن SMN است و نه درگیری ژن NAIP یا تفاوت در تعدادِ نسخه های ژن SMN2.
علائم شدیدترین نوع این بیماری در اواخر دوران بارداری قابل تشخیص است؛ بدین ترتیب که مادر احساس می کند حرکات جنین کم شده یا دیگر وجود ندارد. برخی از علائمِ بیماری، وخیم و بحرانی هستند؛ همچون دیسترس تنفسی و اشکال در شیر خوردن که معمولاً ظرف چند هفته منجر به مرگ می شود. در مقایسه، برخی دیگر از انواعِ بیماری، خفیف تر هستند و ضعف عضلانی تنها پس از چند دهه، به سراغ فرد می آید و با آنکه عمر طبیعی دارند، اما مجبور به استفاده از صندلی چرخ دار می شوند.
علائم مهمی که پزشک را به فکر می اندازد و او را، وادار به انجام آزمایش های ژنتیکی می کند، این ها هستند:
اگر چه علائم فوق، شکِ به SMA را زیاد می کند، اما تشخیص قطعی، تنها با انجامِ آزمایش ژنتیکی (فقدان هر دو اَلل از اگزون ۷ از ژن SMN1) مقدور است. این آزمایش با گرفتن خون از بیمار و انجامِ روش «MLPA» (یکی از روش های توالی شناسی ژن) صورت می پذیرد که در ضمن، امکان تخمین تعداد نسخه های ژن SMN2 را هم فراهم می آورد.
امکان انجام آزمایش های تشخیصی بر روی رویان، پیش از لانه گزینی، در کسانی که از روش لقاح مصنوعی استفاده می کنند، وجود دارد.
تشخیص پیش از تولد با استفاده از روش های «نمونه گیری از پرزهای جفتی»، «دی ان ای جنینی غیرسلولی» (cffDNA) و روش های دیگر انجام می شود.
افرادی که احتمال می رود حاملِ ژن معیوب باشند و در نتیجه فرزندان بیمار در آینده به دنیا بیاورند، می توانند با انجام یک آزمایش خون، وضعیت خود را از لحاظ حامل بودن یا نبودن بررسی کنند. «انجمن متخصصان زنان و زایمان آمریکا» توصیه می کند همهٔ افرادی که تصمیم دارند در آینده بچه دار شوند، این آزمایش را انجام دهند.
انجامِ غربالگری روتین مورد بحث و جدل است که علت آن هزینهٔ آزمایش های ژنتیکی و شدت بیماری است. برخی پژوهش گران می گویند که انجام غربالگری در جمعیت عادی، مقرون به صرفه نیست و این موضوع از صرفِ حدود ۵ میلیون دلار در ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۰۹ میلادی جلوگیری کرد. برخی دیگر می گویند این بیماری، شرایط لازم برای انجام یک چنین غربالگری هایی را دارد و باید برای تمامی زوج ها انجام شود.
داروی نوسی نِرسن (با نام تجاریِ اسپین رازا) تنها دارویی است که برای درمان آتروفی عضلانی نخاعی تأیید شده است. این دارو یک اولیگونوکلئوتید آنتی سنس تغییریافتهٔ فسفوروتیوئات ۲’-O-متوکسی اتیل است که ملکولِ خاموش گرِ پیرایشی N1 اینترونی را هدف قرار می دهد و از طریق تزریق بداخل کانال نخاعی، مستقیماً به دستگاه عصبی مرکزی وارد می شود. نوسی نِرسن در دسامبر ۲۰۱۶ توسط سازمان غذا و دارو آمریکا مورد پذیرش واقع شد و نخستین داروی تأیید شده برای درمان این بیماری محسوب می شود. کمیسیون اروپا هم آن را در ژوئن ۲۰۱۷ پذیرفت.
مدیریت بالینی بیماری بر حسب نوع آن و شدت علائم متفاوت است. نوع شدید بیماری (انواع صفر و یک) بیشترین میزانِ ضعف عضلانی را دارا بوده و نیارمند مداخلات فوری درمانی هستند. نوع ۴ بیماری (نوع بالغین) از همه خفیف تر است و ممکن است تا مدت ها، نیازمند اقدام بخصوصی نباشند.
دستگاه تنفس شایعترین دستگاهی از بدن مبتلایان است که گرفتار شده و دچار عوارض می شود و در انواع صفر، ۱ و ۲ آن، ممکن است منجر به مرگ شود. نوع ۳ بیماری خیلی به ندرت ممکن است عوارض تنفسی داشته باشند. علت بروز این عوارض، ضعف در ماهیچه های میان دنده ای به دلیل فقدان تحریکِ عصبیِ کافی است. دیافراگم کمتر از ماهیچه های میان دنده ای درگیر می شود. این عضلات در اثر ابتلا به بیماری، دیگر هرگز آن کارایی قبلی را در انجام وظایف تنفسی و سرفه نخواهند داشت. در نتیجه عملِ تنفس مشکل می شود و نه تنها خطر اکسیژن رسانی ناکافی وجود دارد، بلکه ترشح های مجاری تنفسی نیز به خوبی تخلیه نمی شوند. این مسائل در هنگام خواب که ماهیچه ها در حالت استراحت هستند، تشدید می شود. ماهیچه های بلع در حلق هم ممکن است مبتلا شده و منجر به آسپیراسیون ریوی می شود که در کنار تضعیف سرفه ها، احتمالِ ابتلا به عفونت و سینه پهلو را افزایش می دهد. به حرکت درآوردنِ ترشحات ریوی و تخلیه آنها، مستلزم انجام فیزیوتراپی تنفسی به صورت دستی و مکانیکی، تخلیهٔ وضعیتی و دستگاه های کمک به سرفه (دستی، مکانیکی) است. جهت کمک به تنفس بیماران، «تهویهٔ غیرتهاجمی تنفسی» (BiPAP) و در موارد شدید بیماری، «تراکستومی» انجام می شود که هر دو روش، طولِ عمر بیمار را به میزان قابل توجهی، افزایش می دهند؛ اگرچه یک عارضهٔ «تراکستومی» آن است که از ظهور و نموِ «تکلم» جلوگیری می کند.
انواع شدید بیماری، احتمال بیشتری دارد که دچار عوارض تغذیه ای شوند. برخی از این عوارض عبارتند از: اشکال در غذاخوردن، بازکردن دهان، جویدن و بلع. نوزادان مبتلا به این عوارض، در معرضِ سوءتغذیه، توقف رشد طبیعی و آسپیراسیون ریوی هستند. سایر مشکلات تغذیه ای، به ویژه در آن هایی که تحرک ندارند، شاملِ «عدم عبور به موقع غذا از معده»، بازگشت اسید به مری، یبوست، استفراغ و نفخ است. به همین دلیل، در نوع ۱ بیماری و همچنین فرم های شدیدِ نوع ۲، کارگذاری لوله تغذیهٔ معده ای و جراحی گاستروستومی ضرورت می یابد. علاوه بر این ها، اختلالات متابولیک در این بیماری، بتا اکسیداسیونِ اسیدهای چرب در ماهیچه ها را مختل کرده و ارگانیک اسیدوری را در پی دارد که در نهایت، به ماهیچه ها آسیب می رساند، به خصوص هنگامی که بیمار ناشتاست و غذایی نخورده است. توصیه می شود که بیماران مبتلا به آتروفی عضلانی نخاعی و به ویژه انواع شدید آن، مصرف چربی را کاهش داده و از گرسنه ماندنِ طولانی مدت بر حذر باشند. (و حتی نسبت به افراد سالم، چند وعده بیشتر غذا بخورند) و غذاهای نرم تری نیز بخورند تا خطر آسپیراسیون ریوی کمتر شود. در مواقع بیماری حاد، به خصوص در خردسالان، مشکلات تغذیه ای پیش از بقیه، آغاز شده یا ممکن است عوارض دیگر نظیر آسپیراسیون ریوی را تشدید کند.
مشکلات اسکلتی گوناگونی که در اثر ضعف ماهیچه ای در این بیماران ایجاد می شوند عبارتند از: مفاصلِ سفت با کاهش دامنهٔ حرکتی، دررفتگی لگن خاصره، بدشکلی و انحراف ستون فقرات، پوکی استخوان، درد و افزایش احتمال شکستگی استخوانی. ضعف در عضلاتی که در حالت عادی موجب ثبات مفاصلی همچون ستون مهره ها می شود، منجر به بروز گوژپشتی یا کژپشتی و انقباض موضعی مفاصل می شود. عملِ جوش دادن مهره ها گاهی در انواع ۱ و ۲ بیماری و زمانی که کودکان به سن ۸ تا ۱۰ سالگی رسیدند، جهت تخفیف فشار بر روی ستون فقرات و کمک به عمل تنفس ضرورت می یابد. علاوه برآن، در بیماران بی تحرک، استفاده از دستگاه های تغییردهندهٔ وضعیت بدن، نرمش های حرکتی و تقویت استخوان ها از موارد مهمی هستند که در کاهش عوارض جانبی بیماری مؤثرند. فیزیوتراپی و کاردرمانی ممکن است در مبتلایان به این بیماری اثراتِ سودمندِ قابل توجهی داشته باشد.
اُرتزها در حمایت های بدنی و کمک به راه رفتن مؤثرند. به عنوان نمونه، از ارتزهای مچ پا (AFO)، جهت تثبیت وضعیت پا و کمک به گام برداشتن و از ارتزهای سینه ای-کمری-خاجی (TLSO) جهت ثبات وضعیتِ بالاتنه استفاده می شود. فناوری های یاری رسان در مدیریت وضعیت تحرک بیماران و فعالیت های روزمره آن ها کمک شایانی می کند و کیفیت زندگی شان را بهبود می بخشند.
گرچه وضعیت قلبی بیماران چندان نگران کننده نیست، اما برخی پژوهش ها حاکی از ارتباط این بیماری، با برخی از عوارض قلبی است.
کودکان مبتلا به آتروفی عضلانی نخاعی نه تنها تفاوتی از لحاظ رفتاری با افراد سالم ندارند، بلکه تکامل شناختی شان سریع تر رخ داده و در برخی از جنبه های هوش، بالاتر از میانگین جامعه هستند. علی رغم ناتوانی های بدنی شان، این بیماران میزان رضایت بیشتری از زندگی را ابراز کرده اند.
مراقبت های تسکینی در این بیماران، طی «بیانیهٔ مشترک جهت استاندارسازی مراقب در آتروفی عضلانی نخاعی» تبیین شده و تبعیت از آن در سرتاسر جهان توصیه می گردد.
بدون درمان دارویی، وضعیت بیماران به تدریج بدتر می شود، اما پیش آگهیِ بیماری بر حسب نوع آن متغیر است و سیر پیشرفت آن نیز، از فردی به فرد دیگر تفاوت دارد.
بیشتر کودکانی که نوع صفر یا ۱ بیماری را دارند، به سن چهار سالگی نمی رسند و اصلی ترین علت مرگشان، مشکلات عودکنندهٔ تنفسی است. با مراقب های مناسب، فرم های خفیف تر از نوع ۱، (حدود ۱۰ درصد از SMA1) تا دوران بلوغ زنده می مانند. شواهد کافی از بقای طولانی مدت در SMA1 وجود ندارد؛ با این حال، به نظر می رسد پیشرفت های بعمل آمده در زمینهٔ حمایت های تنفسی، میزان مرگ و میر را پائین آورده است.
در نوع ۲ بیماری، سیر بیماری ثابت است یا به کُندی پیش می رود و امید به زندگی در مقایسه با جمعیت نرمال، کاهش یافته است. مرگ پیش از ۲۰ سالگی، زیاد دیده می شود؛ اما بسیاری از مبتلایان به این نوع هستند که خودشان بعدها پدر/مادر یا پدربزرگ/مادربزرگ می شوند.
نوع ۳ بیماری، در صورت انجامِ همهٔ مراقبت های استاندارد، امید به زندگی طبیعی یا نزدیک به طبیعی دارد.
نوع بالغین بیماری فقط نقش های حرکتی را به دنبال دارد و تأثیری بر روی طول عمر آن ها ندارد.
از هنگامی که دلایل ژنتیکی این بیماری در سال ۱۹۹۵ میلادی شناخته شد، چندین روش درمانی برای آن پیشنهاد شده است که همگی در حال بررسی و مطالعه هستند. تمرکز همهٔ این روش ها، بر افزایشِ میزان پروتئین SMN در سلول های عصبیِ حرکتی است.
هدف از ژن درمانی در مبتلایان به SMA، بازسازی عملکرد ژنِ معیوب از طریق الحاقِ یک توالی نوکلئوتیدی از پیش ساخته شده، (یک ترانس ژن SMN1) به درونِ هستهٔ سلول است که از طریق حامل های ویروسی انجام می شود. حامل های ویروسی مهمی که هم اکنون در دست پژوهش هستند «scAAV-9» و «scAAV-10» نام دارند.
تنها یکی از پژوهش ها، به مرحلهٔ بالینی رسیده است:
مطالعات برای انجام ژن درمانی در «انیستیتو میولوژی» پاریس و دانشگاه آکسفورد هم در حالِ انجام است.
هدف نهایی در این روش، تغییر دادن نحوهٔ «پیرایش دگرسان» (Alternate Splicing) در ژن SMN2 به نحوی است که منجر به تولید مقادیر بیشتری از پروتئین SMN شود. گاهی به این روش، «تبدیل ژن» هم می گویند، چرا که تلاش می شود تا ژن SMN2 را از لحاظ عملکردی، به ژنِ SMN1 مبدل سازد.
تغییردهنده های پیرایش دگرسانیِ ذیل، به مرحلهٔ آزمایش های بالینی رسیده است:
از میان داروهایی که کارآزمایی هایشان متوقف شد می توان به مولکول دارویی RG8039 (یا کوینازولین ۴۹۵) اشاره کرد که ماده ای مشتق از کوینازولین بوده و توسط شرکت دارویی «رپلی ژن» تولید و در مارس ۲۰۱۴ میلادی تحت لیسانس فایزر قرار گرفت و ظرف مدت کوتاهی پس از انجام فاز ۱ کارآزمایی بالینی، تولیدش متوقف شد. مولکول دیگر PTK-SMA1 نام داشت که به خانوادهٔ تتراسایکلین ها تعلق داشت و توسط شرکت دارویی «پاراتک» تولید شد و قبل از ورود به کارآزمایی بالینی در سال ۲۰۱۰، تولیدش متوقف گشت. داروی RG7800 ملکولی مشابه با RG7916 بود که توسط هوفمان-لا روش ساخته شد و در سال ۲۰۱۵ میلادی بر روی بیماران آزمایش شد، اما تولیدش به دلیل اثرات سمی بر روی مدل های حیوانی، برای همیشه متوقف شد.
پژوهش های پایه، ترکیبات دیگری را کشف کرده اند که پیرایش دگرسان SMN2 را به طور درون کشتگاهی تغییر می دهند که سدیم ارتووانادات و آکلاروبیسین از این دسته اند. اولیگونوکلئوتیدهای آنتی سنس شبه مورفولینو، با همان اهداف سلولی مشابه با داروی نوسینرسن، تحت بررسی های سخت و گسترده ای از جمله در کالج دانشگاهی لندن و دانشگاه آکسفورد هستند.
هدف از این روش، افزایش بیانِ ژنی SMN2 و در نتیجه، بالابردن سطحِ تولیدِ پروتئین SMN در بدن است.
چند ترکیب شیمیایی هم، با آنکه در آغاز، اثرات امیدبخشی از خود نشان دادند، اما در کارآزمایی های بالینیِ بعدی نتوانستند اثربخشی خود را نشان دهند:
برخی از ترکیبات شیمیایی و داروهایی که به طور آزمایشگاهی فعالیت ژن SMA2 را زیاد کرده اما به مرحلهٔ کارآزمایی بالینی نرسیدند، عبارتند از: هورمون رشد، بازدارنده های هیستون دِ استیلاز، بنزآمید M344، اسیدهای هیدروکسامیک (همچون CBHA, SBHA، انتینوستات، پانوبینوستات، تریکوستاتین A، وُرینوستات)، پرولاکتین و همچنین ترکیبات پلی فنل نظیر رسوراترول و کورکومین. داروی سلکوکسیب که یک فعال کنندهٔ مسیر p38-MAPK است، گاهی به صورت «خارج از دستور» (off-label) در درمان این بیماری بکار می رود که مبنای آن، تنها یک پژوهش، بر روی مدل های حیوانی است، اما چنین استفاده ای از این دارو، پشتوانهٔ پژوهشی بالینی ندارد.
استحکام بخشیدن به پروتئین SMN، از طریق تثبیت پروتئین SMNΔ7 حاصل می شود که پروتئینی معیوب با نیمه عمر کوتاه در سلول است و توسط ژن SMA2 ساخته می شود تا بدین ترتیب، بخشی از بارِ عملکردیِ پروتئین SMN را به دوش بکشد و بتواند سلول های عصبی حرکتی را زنده نگه دارد.
هنوز هیچ دارویی در این زمینه به مرحلهٔ آزمایش های بالینی نرسیده است. توانایی آمینوگلیکوزیدها در بالا بردن سطح پروتئین SMN، در دو مطالعه به اثبات رسیده است. داروی ایندوپروفن هم در آزمایش های درون کشتگاهی، امیدبخش بوده است.
هدف از بکارگیری «داروهای محافظت کننده از سلول های عصبی» آن است که حتی علی رغم سطوح پائینِ پروتئین SMN، بتوان سلول های عصبی حرکتی را زنده نگه داشت.
برخی داروهایی که در مطالعات بالینی، اثربخشی چندانی از این لحاظ، از خود نشان ندادند، عبارتند از: هورمون آزادکننده تیروتروپین که ابتدا در مطالعات بالینی کورنشده (باخبر)، امیدبخش بود ولی در مطالعات دوسوکور کنترل شده با پلاسبو، هیچگونه اثربخشی از خود نشان نداد. داروی ریلوزول که اثرات بالینی اندکی در درمان بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) دارد، برای درمان آتروفی عضلانی نخاعی هم پیشنهاد شد، ولی یک کارآزمایی بالینی انجام شده بر روی بیماران مبتلا به نوع ۲ و ۳ در سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ میلادی، به دلیل فقدان نتایج رضایت بخش، به صورت زودهنگام متوقف شد.
برخی از ترکیبات شیمیایی که در مدل های آزمایشگاهی مؤثر بودند، اما هرگز به مرحله آزمایش بر روی بدن موجود زنده نرسیدند، عبارتند از: آنتی بیوتیک های بتا-لاکتام (همچون سفتریاکسون) و فولیستاتین.
هدف از این روش، ترمیم بافت عضلانی در این بیماران و تمرکز بر روی آن، به جای سلول های عصبی است.
تا سال ۲۰۱۶ میلادی، هنوز پیشرفت چشمگیری در زمینهٔ استفاده از سلول های بنیادی در درمان بیماری آتروفی عضلانی نخاعی بدست نیامده است. یک برنامهٔ آزمایشی تجربی به همین منظور با حمایت های مالی «جامعهٔ بیماری نخاعی عصبی» توسط یک شرکت آمریکایی به نام «کالیفرنیا اِستم سِـل» از سال ۲۰۰۵ میلادی آغاز شده بود که در سال ۲۰۱۰ میلادی، بدون آنکه موفق به ورود به مرحلهٔ آزمایش های بالینی شود، متوقف شد و شرکت مذکور نیز چندی بعد، منحل گشت.
در سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ میلادی، تعدادی اندکی از کودکان مبتلا به نوع ۱ بیماری در ایتالیا با دستور دادگاه و در جریان برنامهٔ عوام فریبانهٔ «استامینا تراپی»، تحت درمان تزریق سلول های بنیادی قرار گرفتند، اما گزارش های بعدی حاکی از آن بود که این درمان، هیچ نتیجه ای در پی نداشت.
با اینکه استفاده از سلول های بنیادی، هرگز به عنوان یک روش درمانی مؤثر برای این بیماری، موردِ پذیرش نبوده است، تعدادی شرکتِ دارویی خصوصی، که اغلب در کشورهایی واقع شده اند که سیستم های مقرراتی و نظارتی شان، سست و سهل انگار است، با بهره جویی از گزافه پردازی ها و تبلیغات اغراق آمیزِ رسانه ای، از این روش به عنوان یک درمانِ قطعی برای بسیاری از بیماری ها - از جمله آتروفی عضلانی نخاعی - نام برده اند. اجماع علمی و پزشکی بر آن است که چنین روش هایی، نه تنها اثربخش نیست، بلکه خطرهای بالقوه و مهمی را نیز به دنبال دارند و بنابراین، به مبتلایان توصیه می شود تا چنین روشی را بکار نگیرند.
| [
{
"answer1": "عنوانِ «بیماری وردنیگ-هوفمان» نامش را از نخستین توصیف کنندگان این بیماری در کودکان می گیرد که دو عصب شناس آلمانی به نام های «یوهان هوفمان» و «گیدو وردنیگ» بودند.",
"answer2": "عنوانِ «بیماری کوگلبرگ-ولاندر» نیز از «هندریک کوگلبرگ» و «لیزا ولاندر»، که نخستین بار این بیماری را از دیستروفی ماهیچه ای تمایز دادند، گرفته شده است.",
"distance": 162,
"question": "بیماری وردنیگ-هوفمان و بیماری کوگلبرگ-ولاندر به چه افرادی نسبت داده می شوند و چه ارتباطی با آتروفی عضلانی نخاعی دارند؟"
},
{
"answer1": "در دسامبر ۲۰۱۶ میلادی، داروی نوسی نـِرسن به عنوان نخستین دارو جهت درمان این بیماری مورد پذیرش واقع شد و چند داروی دیگر نیز در مرحلهٔ کارآزمایی بالینی قرار دارند.",
"answer2": "در ۲۳ می ۲۰۱۹ نیز داروی زولگنزما که این بیماری را در نوزادان از طریق ژن درمانی معالجه می کند، مورد تأیید FDA قرار گرفت .",
"distance": 162,
"question": "چه نوع داروهایی برای درمان آتروفی عضلانی نخاعی مورد تایید قرار گرفته اند و چگونه عمل می کنند؟ همچنین ژن درمانی چه نقشی در معالجه نوزادان مبتلا به این بیماری دارد؟"
},
{
"answer1": "افرادی که احتمال می رود حاملِ ژن معیوب باشند و در نتیجه فرزندان بیمار در آینده به دنیا بیاورند، می توانند با انجام یک آزمایش خون، وضعیت خود را از لحاظ حامل بودن یا نبودن بررسی کنند.",
"answer2": "انجامِ غربالگری روتین مورد بحث و جدل است که علت آن هزینهٔ آزمایش های ژنتیکی و شدت بیماری است.",
"distance": 309,
"question": "چگونه می توان تشخیص داد که فردی حامل ژن معیوب آتروفی عضلانی نخاعی است و آیا غربالگری روتین برای این بیماری توصیه می شود یا خیر؟"
},
{
"answer1": "علت بروز این عوارض، ضعف در ماهیچه های میان دنده ای به دلیل فقدان تحریکِ عصبیِ کافی است.",
"answer2": "برخی از این عوارض عبارتند از: اشکال در غذاخوردن، بازکردن دهان، جویدن و بلع.",
"distance": 1084,
"question": "چه عواملی باعث ضعف عضلات تنفسی در مبتلایان به آتروفی عضلانی نخاعی می شوند و چه راهکارهایی برای مدیریت این مشکلات تنفسی وجود دارد؟ همچنین عوارض تغذیه ای که این افراد ممکن است با آن روبرو شوند چیست؟"
},
{
"answer1": "تشخیص قطعی، تنها با انجامِ آزمایش ژنتیکی (فقدان هر دو اَلل از اگزون ۷ از ژن SMN1) مقدور است. این آزمایش با گرفتن خون از بیمار و انجامِ روش «MLPA» (یکی از روش های توالی شناسی ژن) صورت می پذیرد که در ضمن، امکان تخمین تعداد نسخه های ژن SMN2 را هم فراهم می آورد.",
"answer2": "تشخیص پیش از تولد با استفاده از روش های «نمونه گیری از پرزهای جفتی»، «دی ان ای جنینی غیرسلولی» (cffDNA) و روش های دیگر انجام می شود.",
"distance": 383,
"question": "آزمایش ژنتیکی برای تشخیص قطعی آتروفی عضلانی نخاعی چگونه انجام می شود و چه اطلاعاتی به دست می دهد؟ علاوه بر این چه راه هایی برای تشخیص این بیماری پیش از تولد جنین وجود دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
556 | : تاریخ افغانستان (پیش از ماد)
تاریخ افغانستان (پیش از ماد) مربوط به زندگی انسان در سرزمین افغانستان از دوران پارینه سنگی تا ۷۲۷ پیش از میلاد است. این سرزمین یکی از مهم ترین مراکز بازرگانی عصر باستان به شمار می رفته است. از عصر پارینه سنگی و طی دوره های تاریخی، مردم این سرزمین جایگاه عمده ای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهگاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بوده اند. از افغانستان نیز به سبب موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی اش و حضور موزائیکی غنی از فرهنگ ها و تمدن های بزرگ در تاریخ هزاران سالهٔ این سرزمین به عنوان ""چهارراهِ فرهنگ های باستان"" یاد می شود.
"دوران پیشاتاریخ"، دورانی که به سبب نبود خط و کتابت در آن معلومات زیادی از آن در دسترس نیست و فرضیات دانشمندان از این دوره تنها بر آثار بدست آمده از کاوش های باستان شناسی و مطالعات زبان شناسی استوار است؛ این دوران از دورهٔ پارینه سنگی زیرین که در این دوره نخستین شواهد باستان شناسی از حضور انسان در شمال کوهپایه های هندوکُش در حدود ۱۰۰٫۰۰۰ پیش از میلاد بدست آمده، آغاز می شود و تا پایان عصر بُرُنز و عصر آهن در اوایل سدهٔ هفتم پیش از میلاد (پیدایش خط) را در بر می گیرد.
دوران پارینه سنگی یا عصر حجر (سنگ) کهن، نخستین، ابتدایی ترین و طولانی ترین مرحله زندگی انسان است؛ از دو میلیون و پانصد هزار تا دورهٔ نوسنگی (عصر حجر نو)، زمانی که انسان با کشاورزی آشنا شد، در حدود دوازده هزار سال پیش را در بر می گیرد. این دوران خود به سه زیر دوره تقسیم می گردد:
فاصلهٔ زمانی زیاد، دیدگاهمان را راجع به پیدایش نخستین مردمان در افغانستان، که در تراس های رودخانه ها و غارهای زیستگردار و پناهگاه های صخره ای در شمال و شرق این کشور امروزی می زیستند تار می کند.
صدها ابزار سنگی در ساحه های متعدد در دشت و صحرا پراکنده شده اند - ابزاری چون ابزار کوارتزی متعلق به دورهٔ پارینه سنگی زیرین (تبرهای دستی، چاقوهای دسته دار و تراشه ها) با قدمتی بیش از ۱۰۰٫۰۰۰ ساله - گواهی است بر موجودیت فعالیت های منظم انسان در ابتدایی ترین بُرهه های تاریخی.
اسکلت انسان نِئاندِرتال در طی اواسط دههٔ هفتاد میلادی در درهٔ کور در بدخشان، و همچنین استخوان گیجگاهی بزرگی یافت شده اند که به عقیدهٔ دانشمندان می بایست متعلق به انسان امروزی با ویژگی های نئاندرتالی باشد.
لوئی دوپری، باستان شناس دانشگاه پنسیلوانیا راجع به کشف درهٔ کور می گوید:
در شمال افغانستان، از بلخ تا سرحد پاکستان، شواهدی روشن بر فرهنگ های عصر حجر، عصر نوسنگی و عصر بُرُنز اولیه موجود است. در یک پناهگاه صخره ای در قَره کَمَر، در ۱۴ مایلی شمال سمنگان ابزاری متعلق به عصر حجر با قدمتی حدود ۳۰٫۰۰۰ پیش از میلاد بدست آمده اند. (نگارهٔ ۱) بیشتر از ۲۰٫۰۰۰ ابزار سنگی بدست آمده از آق کُپرُک (در ولایت بلخ) آنچنان ماهرانه ساخته شده اند که باستان شناسان اغلب از سازندگان این ابزار در آق کُپرُک به عنوان «میکل آنجلوهای دورهٔ پارینه سنگی فوقانی» یاد می کنند.
آثار بدست آمده از آق کُپرُک متعلق به یک دورهٔ فرهنگی است که ۵۰۰۰ سال، از حدود ۲۰٫۰۰۰ تا ۱۵٫۰۰۰ سال پیش طول کشید. در دوره ای که هنرمندی ناشناس چهرهٔ یک مرد (یا یک زن؟) بر روی سنگ آهک کوچکی تراشیده - و یکی از نخستین ترسیم های چهرهٔ انسان ساخت دست است که به ما رسیده است. (نگارهٔ ۲)
اگرچه ترسیم هایی دیگر از استخوان و سفال در چکسلواکیا و فرانسه در دوره ای مشابه ساخته شده اند، اما بقایای حجاری های آق کُپرُک هنوز یکی از قدیمی ترین ترسیم های شناخته شده از چهرهٔ انسان است که تا به کنون کشف شده است. اما چرا این کنده کاری صورت گرفته؟ شاید پاسخ این پرسش را هرگز نیابیم.
دورهٔ پارینه سنگی زیرین افغانستان
ابزارهای مربوط به دورهٔ پارینه سنگی زیرین با قدمت بیش از ۱۰۰ هزار سال پیش در دشت ناوُر در غرب غزنی پیدا شده است. این ابزار شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه، ساطور، رنده، تیشه و تبر ابزار هستند. این آثار نخستین شواهد بدست آمده از دورهٔ پارینه سنگی زیرین در افغانستان هستند.
دورهٔ پارینه سنگی میانی افغانستان (۳۰٫۰۰۰–۵۰٫۰۰۰ پیش از میلاد):
آثار بدست آمده از درهٔ کور (کُر)، در غرب بدخشان، نخستین شواهد آشکار زیستگاه های انسان را در افغانستان نشان می دهد. طی کاوش هایی در درهٔ کور در سال ۱۹۴۴ توسط لوئی دوپری و همکارانش، ابزارهای موسترین و جمجمهٔ انسان نئاندرتال به دست آمده که مربوط به دورهٔ میان سنگی بوده و عمر آن را ۳۰ هزار سال پیش تخمین زده اند. از دیگر پایگاه های باستان شناسی مربوط به این دوره می توان از درهٔ چخماخ (در ولایت بلخ)، درهٔ دادِل (در ولایت بلخ)، دشت ناوُر (در ولایت غزنی)، غارِ مُرده گوسفند (در ولایت فاریاب)، حَیرَتان (در ولایت سمنگان)، قَرَه کَمَر (در ولایت سمنگان)، کِشم (در ولایت بدخشان)، سَرِ نمک (در ولایت سمنگان) و زَمبوکَن (در ولایت بلخ) نام برد.
دورهٔ پارینه سنگی فوقانی افغانستان (۱۰٫۰۰۰–۱۵٫۰۰۰ پیش از میلاد):
آثار بدست آمده از این دوره در آق کُپرُک (در ولایت بلخ)، درهٔ کلان (در ولایت سمنگان)، حَیرَتان (در ولایت سمنگان)، اسلام پنجه (در ولایت جوزجان)، کِلِفت (در ولایت بلخ)، کوک جَر (در ولایت سمنگان)، و سَرِ نمک (در ولایت سمنگان) یافت شده اند.
دورهٔ فراپارینه سنگی افغانستان (۸٫۰۰۰–۱۰٫۰۰۰ پیش از میلاد)
آثار بدست آمده از این دوره در آق کُپرُک (در ولایت بلخ)، باد آسیا؟ (در ولایت بدخشان)، بهارک؟ (در ولایت بدخشان)، برخَنِ زادیان (در ولایت بلخ)، درهٔ کلان (در ولایت سمنگان)، هزارسُم (در ولایت سمنگان)، قَرَه کَمَر (در ولایت سمنگان)، لَنگارکیش؟ (در ولایت بدخشان)، رحمان گُل (در ولایت بدخشان)، سَندوکتی (در ولایت جوزجان)، شاه تپه (در ولایت سمنگان)، سیاه ریگان (در ولایت سمنگان)، تاش گُذر (در ولایت فاریاب)، تاشقورغان (در ولایت سمنگان) و اوچ تپه (در ولایت بلخ) یافت شده اند.
دورهٔ نوسنگی واپسین مرحلهٔ عصر حجر است و قبل از عصر فلزات یعنی عصر مس (Chalcolithic)، عصر بُرُنز (۴۰۰۰–۸۰۰۰ پیش از میلاد) و عصر آهن (۷۰۰–۱۵۰۰ پیش از میلاد) آغاز می گردد. در دورهٔ نوسنگی، در برخی نواحی خاور میانه، انسان در حدود ۱۱ هزار سال پیش، از مرحله جمع آوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت. به این خاطر دورهٔ نوسنگی را «عصر کشاورزی» نیز دانسته اند.
در سال ۱۹۶۵ دکتر لوئی دوپری در نتیجه کاوش های خود در آق کُپرُک، در جنوب مزار شریف و کنار بلخ آب، آثاری را به دست آورد که براساس شواهد اهلی ساختن حیوانات در این دوره، متعلق به دورهٔ نوسنگی است.
از دیگر پایگاه های باستان شناسی مربوط به دورهٔ نوسنگی می توان از چاش بابا (در ولایت جوزجان)، چیلیکِ قُل (در ولایت جوزجان)، چیلیکِ یَلدَش (در ولایت جوزجان)، چیلیکِ یاس خان (در ولایت جوزجان)، گورزیوان (در ولایت فاریاب)، هزارسُم (در ولایت سمنگان)، جَرقودوق (در ولایت جوزجان)، کَوک (در ولایت جوزجان)، خواجه دوکوه (در ولایت فاریاب)، خواجه دوکوه نو (در ولایت فاریاب)، کیلیفت (در ولایت بلخ)، لَیرو؟ (در ولایت زابل)، قاق (در ولایت فاریاب)، قاقِ نظارآغا (در ولایت فاریاب)، قره قُل (در ولایت جوزجان)، قَره تپه (در ولایت سمنگان)، قورقودوق (در ولایت جوزجان)، سَفَروال (در ولایت جوزجان) و سیدآباد (در ولایت جوزجان) نام برد.
زمین های کشاورزی با قدمتی ۲۰٫۰۰۰–۳۰٫۰۰۰ پیش از میلاد، که در هزار سُم و در کوهپایه های هندوکش یافت شده اند، این واقعیت را تأیید می کنند که شمال افغانستان یکی از نخستین جایگاه های حیوانات و گیاهان خانگی بوده است؛ و بعدها، روستاهای زراعی، با قدمتی ۵٫۰۰۰–۷٫۰۰۰ سال پیش از میلاد، در نزدیکی تپهٔ دِه مُراسی (پشتو: دِه مُراسی غوندَی) در ولایت قندهار، دورهٔ تحول انسان را نشان می دهد که روستاهایی با زمین های کشاورزی پدیدار شده و جایش را به شهرهای کوچک داده است. در این دوران، شواهدی از فرهنگ عصر بُرُنز به وفور پدیدار می شود.
در این دوره، در حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد، دهقانان و چوپانانی در جلگه های حاصلخیز پیرامون هندوکُش زندگی می کردند. این مردمان صنعت ابتدائی خانه سازی با خشت خام و سفالگری را با خود به همراه آوردند و بعدها، در عصر مس (Chalcolithic)، از فروش لاجورد (Lapis lazuli) که در سواحل و بستر رودخانه ها می یافتند و تجارت آن به کشورهای اولیه باختری از طریق فلات ایران و میان رودان ثروتمند می شدند.
فرهنگ عصر بُرُنز (عصر مِفرَغ) اولیه در شمال و شرق افغانستان پدید آمد. در عصر برنز سه تمدن باختر-مرو (که گاه 'تمدن آمودریا' نامیده می شود)، درهٔ سِند و جیرُفت (تمدنی نیاعیلامی) در افغانستان تأثیرگذار بودند. (نقشهٔ ذیل را ببینید). نخستین شواهد واقعی شهری سازی در تپهٔ دِه مُراسی (پشتو: دِه مُراسی غوندَی) و مندیگَک (در نزدیکی قندهار امروزی) پدیدار گشت، که پایتخت های محلی تمدن دره سند بودند. اقتصاد بر اساس گندم، جو، دامداری و معدن کاری استوار بود. سنگ لاجوَرد که در گورهای پادشاهان اور در جنوب عراق، پیرامون ۲۵۰۰–۲۶۰۰ پیش از میلاد، بکار رفته بود از بدخشان در شمال شرق افغانستان در همان دوره استخراج شده بود. همچنین شبکهٔ راه زمینی بازرگانی دوربردی با میان رودان (بین النهرین) و مصر ایجاد شده بود.
با اینکه بسیاری از آثار ساحه های چون دشت دَشلی به غارت رفته، آثار بسیار زیاد دیگری نیز کشف شده، و آثار بیشتری انتظار می رود در این ساحه ها پیدا شوند.
در طی جستجوهای باستان شناسان برای یافتن تمدن، آن ها در مُندیگک (در نزدیکی قندهار امروزی) شواهدی از یک شهر واقعی پیدا کردند، و شواهدی از بناها و اشیائی که شهرهای واقعی برجای می مانند: بناهای مذهبی و آثار هنری حجاری شده و نقاشی شده.
در مندیگک، باستان شناسان بنای ستون دار بزرگی متعلق به هزارهٔ سوم پیش از میلاد کشف کردند که درگاهش با خط سرخ ترسیم شده بود، و احتمالاً برای اهداف مذهبی بنا شده بود. در تپهٔ دِه مُراسی، باستان شناسان مجموعه ای از یک زیارتگاه را پیدا کردند که حاوی اشیایی بود متعلق به مراسم مذهبی همچون شاخ های بُز، یک کاسه، مُهر مِسی، لولهٔ مسی توخالی، جام کوچکی از سنگ مرمر، و یک تندیس سفال گری شده و کنده کاری شده از یک ایزدبانوی مادر (نگارهٔ ۳) و تندیسی که نشانهٔ فراوانی بوده و مشابه تندیس هایی بود که در مندیگک نیز یافت شده بودند.
عاقبت تپهٔ دِه مُراسی در حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد متروکه شد، شاید به دلیل تغییر مسیر رودخانه به سوی غرب که تپهٔ دِه مُراسی آنجا بنا شده بود. مندیگک برای ۵۰۰ سال دیگر نیز دوام پیدا کرد. دو هجوم پیاپی قومی کوچ نشین از سوی شمال باشندگان این ساحه ها را بعد از ۲۰۰۰ سال زیست مداومشان در این شهر مجبور به ترک آن شدند.
زمانیکه باستان شناسان در افغانستان تمدن های باستانی را در مندیگک و دِه مُراسی کاوش می کردند، نزدیک به سه هزار کیلومتر آنطرفتر در غرب، در شهر باستانی اور در جنوب عراق، یک تیم دیگر از باستان شناسان زمانی که جواهر و آثار کشف شدهٔ دیگر یافت شده از مقبره های شاهی (حدود ۲۴۰۰ پیش از میلاد) را مطالعه می کردند، به آثار چشمگیر دیگری برخوردند.
بیش از بیست هزار مُهره های ساخته شده از سنگ لاجوَرد از مقبره های شاهی بیرون کشیده شده بودند که همگی دقیقاً ترکیب معدنی یکسانی داشتند؛ بدین معنا که همگی از یک معدن استخراج شده بودند. در واقع، پس از بررسی های گسترده، به این نتیجه رسیدند که تقریباً هر یک از این لاجوردهای بکاررفته در جواهرات شاهانِ خاور نزدیک باستان (نگارهٔ ۴) - که هزاران کیلو سنگ لاجوَرد بود - همگی از یک رشته کوه آمده بودند، معدن سرِ سنگ در اعماق هندوکش افغانستان.
انتقال این همه سنگ لاجورد از افغانستان تا میان رودان (بین النهرین)، و حتی تا مصر (جایی که این سنگ آبی رنگ به عنوان اوج مُد انگاشته می شد)، و حمل اجناس قیمتی از آنطرف (همچون طلا، مس، سنگ های قیمتی، چوب و حیوانات غیر بومی) بدون تدارکات لجستیکی پیشرفته و مجموعه ای از امکانات و تأسیسات بین راهی امکان نداشت.
همان طور که شواهد باستان شناسی نشان می دهد، تمدن دوران هزارهٔ چهارم و سوم پیش از میلاد هیچ خلأئی را در پهناوری دنیای ارتباطی و تجاری که میان رودان را با هند و چین وصل می کرده، باقی نگذاشته است.
در ۴۰۰۰ پیش از میلاد، شکل های اولیه از زندگی شهری با فرهنگ های خاص در بازه های زمانی منظم رونق پیدا کرد، که نمونهٔ آن جاپاهای سنگی، در سرتاسر آسیای میانه است؛ بنابراین لاجوَردی که از معادن سرِ سنگ در افغانستان به شهرهای بزرگی چون اور در ۲۴۰۰ پیش از میلاد می رسید و در امتداد راه های تجاری حمل می شد، مبادلهٔ آن هزاران سال پیش از آن فعال بوده است.
برعکس تمدن های میان رودان، مصر یا درهٔ سند، در تمدن های آسیای میانه، رودهای برتری برای تمرکز دادنِ مردم، منابع و مبادلات در مسیر کوه تا اقیانوس وجود نداشت. با این وجود، آمیزشی بزرگ از مردمان متنوع و جوامع مستقل در این سرزمین های دورافتاده برخاستند - یک شهرنشینی ناپیوسته که در آن کمبود آب و شرایط اقلیمی سخت معمول بوده است.
آثار بدست آمده از عصر بُرُنز در افغانستان (۱۵۰۰–۴۰۰۰ پیش از میلاد) در اکرم قلعه (در ولایت هلمند)، علی آباد (در ولایت کُندوز)، آق کُپرُک (در ولایت بلخ)، اَرَنجی (در ولایت جوزجان)، اَیَتان تپه (در ولایت سمنگان)، باد سه غوندَی (در ولایت قندهار)، باغِ پول غوندی (در ولایت قندهار)، بَرَگ توت (در ولایت فراه)، باسیز (در ولایت کُندوز)، بوئینه قره (در ولایت بلخ)، چادُرتپه (در ولایت بلخ)، چارسنگ تپه (در ولایت قندهار)، چولِ آبدان (در ولایت کُندوز)، دَم (در ولایت نیمروز)، درهٔ کور (در ولایت بدخشان)، دَشلی ۱ (در ولایت جوزجان)، دشلی ۳ (در ولایت جوزجان)، دشلی شرقی (در ولایت جوزجان)، دشلی جنوبی (در ولایت جوزجان)، تپهٔ دِه مُراسی (در ولایت قندهار)، ده نو (در ولایت سمنگان)، فرخ آباد (در ولایت بلخ)، گردان ریگ (در ولایت نیمروز)، هیردای تپه (در ولایت فاریاب)، قندهار، خوش بای (در ولایت تخار)، خوش تپه (تپه فُلول) (در ولایت بغلان)، کهنه قلعه طالقان (در ولایت تخار)، لَیرو (در ولایت زابل)، مُندیگَک (در ولایت قندهار)، مُندی حصار (در ولایت قندهار)، قونسای (در ولایت کُندوز)، قورغان تپه (در ولایت تخار)، سعید قلعه تپه (در ولایت قندهار)، سسماق (در ولایت تخار)، شهر صفا (در ولایت زابل)، شیرآباد (در ولایت سمنگان)، شورتوغَی (در ولایت تخار)، سیاه ریگان (در ولایت سمنگان)، اِسپیروَن (در ولایت قندهار)، تیکَر (در ولایت فاریاب) و اورته بُز (در ولایت تخار) یافت شده اند. (نقشهٔ بالا را ببینید)
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه به شدت به چالش کشیده شد. در طی یک مدت زمان ۳۰۰ ساله، هیچ کدام از مراکز عمده ای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد به وجود آمده بودند، دیگر دارای سکنه نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز مانده است. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعه ای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاه هایی شد که از آن پس می رفت تا تأثیر عمده ای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچ نشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب یا با ارابه سفر می کردند، و از قبل بنام آریایی ها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته می شدند، از منطقهٔ دریای مازندران به سوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند. (نگارهٔ ۵)
هیچ گونه آثار هم عصر با سفر آریایی ها یافت نشده است. اما نظر به افسانه ها، آریایی ها همزمان با مهاجرتشان سروده هایی سروده اند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل می شده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سروده ها در مجموعه ای چند جلدی جمع آوری شد که بنام ریگ وِدا (۱۱۰۰–۱۷۰۰ ق. م) مشهور است.
این نوشته ها، راجع به قومی هستند، که قرن ها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتند (نگارهٔ ۶) و بدین ترتیب تقریباً می توان سفر این کوچ نشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر می گذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریایی ها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آن ها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچ نشینان عصر آهن در آق کُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شده است. مردمان آریایی به شکل قبیله های کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوه های هندوکش می زیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبان های هندوایرانی سخن می گفتند) خود را «آریایی» می نامیدند. نمونهٔ این اشاره ها را می توان در اوستا، سنگ نبشته های هخامنشی و متن های کهن هندو (مانند ریگ ودا) دید.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها مردمان ساکن جلگه های حاصلخیز پیرامون هندوکُش بتدریج شیوه های ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آن ها اجازه می داد تا به کشت غلات در دشت های شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشته های غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد می شود. در سرزمین باختر مجموعه ای از واحه های مصنوعی دلتامانند توسط سیستم های گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادی ها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم می کردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفاده است. می نماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحه ها با فرهنگ همسایگان میان رودانیشان (بین النهرین) مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آن ها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستان شناسیِ بلخ-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) می نامند. مدرک علمی بر موجودیت تمدنی پیشرفته در شمال افغانستان با قدمتی در حدود ۱۸۰۰–۲۱۰۰ پیش از میلاد از حفریات در بیشتر از دوازده ساحهٔ باستان شناسی در طی دههٔ هفتاد میلادی در BMAC بدست آمد. گنجینهٔ تپه فُلول در شمال افغانستان آثار بجای مانده از این تمدن است و نشان می دهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند.
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمین های شرقی گسترش می یابد و به کرانه های غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض می کند. گمان می رود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آن ها مشخص نیست، اما به نظر می رسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاه ها، از دلایل آن باشد.
پیرامون ۱۱۰۰–۱۷۰۰ پیش از میلاد: ریگ وِدا یکی از کهن ترین متون شناخته شده به یک زبان هندواروپایی، در دوره ودایی که ایرانیان و هندیان با هم می زیستند، در سَپته سِندو (Sapta Sindhu) ('سرزمین هفت رود')، که احتمالاً پنجاب یا درهٔ کابل باشد، نگاشته شد.
پیرامون ۱۳۵۰ پیش از میلاد: مهاجرت دسته هایی از اقوام ایرانی از مجموعهٔ باستان شناسیِ بلخ-مرو (BMAC) به سوی فلات ایران و غرب ایران.
پیرامون ۱۱۰۰–۵۵۰ پیش از میلاد: زرتشت یک آیین یکتاپرستی - مَزدَیَسنا - را در بلخ (Bactra) معرفی می کند که در سرتاسر فلات ایران منتشر می شود. از دیدگاه افسانوی (که در شاهنامه فردوسی در حدود سال ۱۰۰۰ میلادی آمده)، زرتشت در بلخ بدست یک تورانی بقتل می رسد. تورانیان یکی از چندین اقوام کوچ نشینی هستند که بین سال های ۱۱۰۰ و ۵۵۰ پیش از میلاد به شمال افغانستان یورش آوردند، یا در آنجا ماندند یا از آنجا گذر کردند. (تاریخ زرتشت مورد بحث است و از حدود ۱۲۰۰ تا حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تخمین زده می شود)
قراری که از روی اوستا معلوم می شود، باشندگان بومی افغانستان و سرزمین های مجاور که خود را «آریایی» می نامیدند بخاطر سرما و کمبود چراگاه ها مجبور به مهاجرت به سرزمین های دیگر در گوشه و کنار افغانستان و سرزمین های مجاور می شوند. نسک های وَندیداد و یَشت از اوستا به محدودهٔ جغرافیایی اشاره دارد که نخستین منزلگاه های آریاییان را تشکیل می دادند و حدود آن سرزمین های شرقی فلات ایران تا سرحد ایران باستان و هند باستان بوده است.
در این میان فَرگَرد یکم وندیداد به فهرستی از شانزده سرزمین آفریدهٔ اهوره مزدا اشاره دارد که انگره مَینیو دربرابر آفرینش اهوره مزدا دست به آفرینش مخرب می زند. این فهرست عبارت است از:
اگر بخش نخست وندیداد با اشاره های یَشت ها به جغرافیای زیستگاه مردم اوستایی مقایسه شود، ملاحظه می شود که رشته کوه هندوکش در مرکز جغرافیای اوستا قرار می گیرد. حدود غربی جغرافیای اوستا را سرزمین های مرو، هرات و زرنگ، و حدود شرقی آن را مناطق سرحدی مانند گنداره، بونیر و سرزمین «هفت رود» تشکیل می دهند. سُغد و احتمالاً خوارزم حدود شمالی آن و سرزمین های سیستان و بلوچستان حدود جنوبی آن را تعیین می کنند. بدین ترتیب افغانستان امروزی قلب جغرافیای اوستا را تشکیل می داده است. گفتنی است که برخی از مورخان یونان باستان همچون اراتُستِن و استرابون از مجموعه سرزمین هایی بنام «آریانِه» (یونانی: Αρειανή، به لاتین: «آریانا» / "Ariana") یاد کرده اند که مابین سرزمین های پارس باستان و هند باستان بوده است، و کشور افغانستان امروزی را در بر می گرفته است.
| [
{
"answer1": "نخستین شواهد باستان شناسی از حضور انسان در شمال کوهپایه های هندوکُش در حدود ۱۰۰٫۰۰۰ پیش از میلاد بدست آمده",
"answer2": "در سرزمین باختر مجموعه ای از واحه های مصنوعی دلتامانند توسط سیستم های گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد.",
"distance": 13750,
"question": "قدیمی ترین شواهد حضور انسان در افغانستان در کدام دوره و کجا یافت شده و تمدن باختر چه زمانی ایجاد شد؟"
},
{
"answer1": "بقایای حجاری های آق کُپرُک هنوز یکی از قدیمی ترین ترسیم های شناخته شده از چهرهٔ انسان است که تا به کنون کشف شده است.",
"answer2": "سنگ لاجوَرد که در گورهای پادشاهان اور در جنوب عراق، پیرامون ۲۵۰۰–۲۶۰۰ پیش از میلاد، بکار رفته بود از بدخشان در شمال شرق افغانستان در همان دوره استخراج شده بود.",
"distance": 4590,
"question": "قدیمی ترین ترسیم شناخته شده از چهره انسان در کجا بدست آمده و سنگ لاجورد از کدام منطقه افغانستان به بین النهرین منتقل میشد؟"
},
{
"answer1": "آثار بدست آمده از درهٔ کور (کُر)، در غرب بدخشان، نخستین شواهد آشکار زیستگاه های انسان را در افغانستان نشان می دهد.",
"answer2": "به دلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آن ها مشخص نیست.",
"distance": 11502,
"question": "آثار دوره پارینه سنگی میانی در کدام منطقه بدست آمده و نام بومی تمدن باختر چیست؟"
},
{
"answer1": "زمانی که انسان با کشاورزی آشنا شد، در حدود دوازده هزار سال پیش را در بر می گیرد.",
"answer2": "تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمین های شرقی گسترش می یابد و به کرانه های غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض می کند.",
"distance": 14340,
"question": "در چه زمانی انسان با کشاورزی آشنا شد و تمدن آمودریا چه زمانی به کرانه های غربی سند رسید؟"
},
{
"answer1": "اسکلت انسان نِئاندِرتال در طی اواسط دههٔ هفتاد میلادی در درهٔ کور در بدخشان، و همچنین استخوان گیجگاهی بزرگی یافت شده اند که به عقیدهٔ دانشمندان می بایست متعلق به انسان امروزی با ویژگی های نئاندرتالی باشد.",
"answer2": "ریگ وِدا یکی از کهن ترین متون شناخته شده به یک زبان هندواروپایی، در دوره ودایی که ایرانیان و هندیان با هم می زیستند، در سَپته سِندو (Sapta Sindhu) ('سرزمین هفت رود')، که احتمالاً پنجاب یا درهٔ کابل باشد، نگاشته شد.",
"distance": 14187,
"question": "آیا اسکلت انسان نئاندرتال در افغانستان یافت شده و ریگ ودا در کجا نوشته شده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
557 | : تیمور
تیمور گورکانی (۷۱۵–۷۸۳ ه.خ / ۷۳۶–۸۰۷ ه.ق / ۱۳۳۶–۱۴۰۵ م) فاتح تُرکی-مغولی، نخستین امیر گورکانی (تیموری) و پایه گذار این دودمان شاهی است، که در بیش تر سرزمین های آسیای مرکزی و غربی فرمان راند. امپراتوری تیموری یا امپراتوری گورکانی دودمانی ترک تبار با فرهنگی ایرانی بود. تیمور در زبان جغتایی به معنای «آهن» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکانی» و «صاحبقران» یاد شده است. عمدتاً از وی به خاطر فتوحات بی رحمانه از هند و روسیه تا دریای مدیترانه و برای دستاوردهای فرهنگی امپراتوری گورکانی یاد می شود.
تیمور پسر تراغای، از ملاکین شهر کَش فرارود بود. او در ۲۵ شعبان ۷۳۶ ه.ق (۷۱۴ ه.خ) در شهر کش به دنیا آمد. طایفه اش از شاخهٔ «برلاس» فرارود بود، تیمور ادعا می کرد، که نسبش به چنگیز خان می رسد.
به گفتهٔ ابن عربشاه تاریخ نگار آن زمان، تیمور در زمان جنگ زخم برداشت و لنگ شد. بنا بر روایات دیگر او در سال ۷۶۴ ه.ق (۷۴۱ ه.خ) بنا به استمداد «امیر سیستان» به کمک او شتافت و در جنگ با مخالفانش زخمی شد، ولی پایش بعد از بهبود زخم هم همیشه می لنگید.
شهرت تیمور از فتح خوارزم در سال ۷۸۱ ه.ق (۷۵۸ ه.خ) آغاز شد. تیمور در سال ۷۸۱ ه.ق خراسان را تسخیر کرد و در سال ۷۸۴ ه.ق (۷۶۱ ه.خ) گرگان، مازندران، سیستان و هرات را گشود و آل کرت را به تصرف درآورد.
در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین فارس، بخشی از عراق و آذربایجان را گرفت و سلسلهٔ جلایریان را نیز منقرض کرد. آنگاه رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ ه.ق بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد. در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه.خ) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد. با عثمانیان نیز جنگ ها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰ ه.خ) بایزید عثمانی را به اسارت بگرفت. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) در ۶۹ سالگی در قزاقستان درگذشت. پس از مرگ تیمور فرزندان او به وصیتی که کرده بود مبنی بر اینکه پیرمحمد جهانگیر جانشینش شود، عمل نکردند و بین فرزندان و نوادگان اختلاف افتاد. این اختلافات باعث این شد روز به روز قدرت تیموریان کمتر شود و زمینه انحطاط آنان را فراهم آورد. در نهایت حکومت تیموریان توسط شیبانیان از میان رفت.
تیمور در ابتدای جوانی هیچ نقش جدی و مهمی در تاریخ تحولات منطقهٔ خود نداشت. بسیاری رخدادها در منطقه پدید آمد اما او هیچ واکنشی نشان نداد. به ویژه شواهد بسیار زیادی وجود دارد که به دقت به تحولات داخلی ایران می نگریست و مواظب اختلافات موجود میان شاهان و سردستگان ایرانی و مغول بود. او منتظر فرصتی مناسب بود و به دقت برنامه هایش را تنظیم می کرد. تنها در حدود پنجاه سالگی است که ناگاه بخش بزرگی از آسیای مرکزی و غربی را فتح می کند و به خاک و خون می کشد.
تیمور در خانواده ای از قبایل برلاس، یک قبیله ترک با اصالت مغول، در فرارود (ماوراءالنهر) و در شهر «کش» - از توابع سمرقند در ترکستان (آسیای مرکزی و ازبکستان فعلی)- در ۷۳۶ ه.ق / ۱۳۳۵ م. متولد گردید و خیلی زود در سوارکاری و تیراندازی مهارت یافت. پدرش تراغای از ملاکین متوسط شهر کش بود. در ۷۶۱ ه.ق / ۱۳۶۰ م. فردی به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتای، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید. حاجی برلاس که دفاع از شهر کش - بعدها «شهر سبز» خوانده شد - را در مقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر تراغای - تیمور گورکان - سپرد. تیمور که در چنین آشوبی قدم به صحنه حوادث گذاشت در آن هنگام ۲۵ سال داشت. او از همان آغاز کار توانست با زیرکی و سیاست و با اظهار اطاعت نسبت به مهاجمان، شهر کش را از قتل و غارت نجات دهد. سپس با امیر حسین - نوادهٔ قزغن در کابل - بنای دوستی گذاشت و بالاخره خواهر او - اولجای ترکان - را به عقد ازدواج خود درآورد.
تیمور به سبب همین خویشاوندی در خانوادهٔ امیر حسین به «گورکان» (به معنای داماد) مشهور شد. با این حال دوستی تیمور با امیر حسین دیری نپایید و با مرگ اولجای ترکان جنگ بین این دو امیر اجتناب ناپذیر شد. در آخرین نبرد، قلعهٔ هندوان نزدیک بلخ، به محاصرهٔ سپاه تیمور درآمد و امیر حسین مغلوب شد و به قتل رسید. با این پیروزی، تیمور در بلخ به فرمانروایی مستقل رسید (رمضان ۷۷۱ ه.ق / آوریل ۱۳۷۰ م) و خود را صاحبقران خواند. چهار تن از زنان امیر حسین را نیز به ازدواج خود درآورد و باقی را به سرداران بخشید. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را پایتخت خویش ساخت.
تیمور در جنگ با والی لرستان (اتابک لر) نیز چند زخم برداشت، دو انگشت دست راستش قطع شد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر می لنگید؛ ولی با دست راست به خوبی شمشیر می زد و به این دلیل به «تیمور لنگ» شهرت یافت.
پس از قدرت یافتن یا شاید در زمان جانشینانش نسب او را به چنگیز خان مغول می رساندند. این بدان جهت بود که می خواستند خود را جانشینان چنگیز قلمداد کنند.
تیمور که فرد هوشیار و فرصت طلبی بود، توانست به زودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود، بلخ را تسخیر کند و به این ترتیب حکومت مستقلی تشکیل دهد (رمضان ۷۷۱ ه.ق / آوریل ۱۳۷۰ م). او سپس خود را «حافظ قرآن» خواند. پس از آن تیمور طی پنج سال از ۷۷۲ تا ۷۷۷ ه.ق / ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ م، سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید. با این حال فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد.
تیمور دشت قفچاق و مغولستان را فتح کرد و در سال ۷۸۳ ه.ق فرزند ده ساله خود، میران شاه، را با سپاهی مأمور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آن ها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم مناره ها ساخت. سپس مازندران را که تا سال ۷۵۰ ه.ق در تصرف باوندیان بود و این زمان مرعشیان بر آن حکومت می کردند، تسخیر کرد.
در یورشی سه ساله که از ۷۸۸ تا ۷۹۰ ه.ق طول کشید آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال ۷۹۳ ه.ق مردم خوارزم را قتل عام کرد.
حملهٔ پنج ساله او میان سال های ۷۹۴ تا ۷۹۸ ه.ق صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را گشود و عازم هندوستان شد. در سال ۸۰۱ ه.ق آن جا را تصرف کرد و صدهزار نفر را به قتل رساند. پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف شده، به سمرقند بازگشت.
تیمور در پاییز سال ۱۳۹۹ میلادی آخرین و طولانی ترین سفر جنگی خویش، با نام «یورش هفت ساله»، را به جانب نواحی غربی آغاز کرد. حملات تیمور منجر به شکست سلطان مملوک مصر و سلطان عثمانی شد. وی هنگام رهسپار شدن به این سفر جنگی، ادارهٔ سمرقند را به محمد سلطان، پسر بزرگ جهانگیر و اندیجان را نیز به اسکندر، پسر عمر شیخ واگذاشت.
لشکرکشی تیمور به ایروان از سال ۸۰۲ تا ۸۰۷ هجری قمری (۱۳۹۹ تا ۱۴۰۴ میلادی) طول کشید. تیمور در طول این لشکرکشی ها، شهرهای حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف کرد. تیمور در اواخر سال ۸۰۲ ه.ق (۱۴۰۰ میلادی) پیش از حمله به جانب سیواس، همسران و تعدادی از شاهزادگان را تحت سرپرستی عمر بهادر، پسر میران شاه، به سمرقند فرستاد.
تیمور در ۲۰ ژوئیه ۱۴۰۲ میلادی در نبرد آنقره، سلطان معروف عثمانی مشهور به ایلدروم بایزید (به معنای صاعقه) را مغلوب و اسیر کرد. تیمور پس از لشکرکشی به آناتولی در ژوئن ۱۴۰۳ م. / ۸۰۶ ه.ق به پادشاهی متحد گرجستان حمله کرد و زمانی به فتوحات در آن سرزمین مشغول بود. پس از آن قصد فتح چین کرد و رهسپار آن جا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیردریا نیز رفت، ولی در اُترار شهری در کنارهٔ شرقی این رود بیمار شد و در رمضان سال ۸۰۷ ه.ق / فوریه ۱۴۰۵ میلادی، در ۷۱ سالگی درگذشت.
تیمور در مقبره ای در سمرقند به سال ۱۴۰۵ میلادی دفن شد، که خودش قبلاً دستور داده بود به صورت بنایی مجلل بسازند و مادر او بی بی خانم در آن دفن شده بود. پس از او عدهٔ دیگری از خاندان تیموری نیز در آن به خاک سپرده شدند. وقتی تیمور در آن جا مدفون شد، این مکان به گور امیر معروف شد.
تیمور پس از ۳۶ سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده از خود ۳۱ پسر، نوه، نبیره و نبیره زاده باقی گذاشت. تیمور از ۷۷۸ ه.ق / ۱۳۷۷ م. تا هنگام مرگش در ۸۰۷ ه.ق / ۱۴۰۵ م، به مدت ۲۹ سال، جهانی را با تهاجمات و یورش های مکرر و با خشونتی وصف ناپذیر، در هم کوبید و بنیان تیموریان ایران را گذاشت که بلافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیهٔ آن آغاز شد. بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزی های دهشت بار و ویرانی های بسیار به دست آمد، دیری نپایید. قلمرو تیمور با ظهور دو طایفهٔ ترکمان - قراقویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوی یکپارچه و متمرکز شد. هر چند به واسطهٔ ظهیرالدین محمد بابر، از نوادگان تیمور، دودمان شاهی گورکانیان هند یا «امپراتوری مغول هند» در سرزمین هندوستان بنا گذاشته شد که سرنوشت گورکانیان در هند بسیار متفاوت بود.
موارد بسیار زیادی از قتل عام ها و خشونت های تیمور را در منابع تاریخی آورده اند. اما تیمور علاوه بر آن، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتح شده را به پایتخت خود یعنی سمرقند می آورد. تیمور بسیاری از نقاشان برجسته و استادان معماری، فقیهان و نظایر آن ها را به سمرقند آورد، که ایشان نقش بزرگی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشتند.
تیمور مردی دوستدار دانش و هنر بود و به عالمان و هنرمندان احترام بسیار می گذاشت و حتی هنگام قتل عام یک شهر دستور می داد، که از کشتن دانشمندان و فقیهان و هنرمندان خودداری کنند. وی با حافظ و خواجه علی سیاهپوش صفوی ملاقات دوستانه ای داشته است و به درخواست خواجه علی، قبایل ترک بسیاری را که از آسیای کوچک اسیر کرده بود، آزاد کرد که این قبایل بعداً قزلباشان را تشکیل دادند.
او طی سه حمله سرتاسر ایران را تسخیر کرد. ادوارد براون در «تاریخ ادبیات» خود وقتی از دورهٔ تیموریان صحبت می کند از اعمال خشن او چند فقره را ذکر می کند که از آن جمله است: «در دهلی هزار اسیر هندی را سر برید (۸۰۱ ه / دسامبر ۱۳۹۸)؛ همچنین برپا کردن بیست کله مناره در همان سال نزدیکی دمشق؛ و همین طور قتل عام مردم اصفهان در ۷۸۹ ه.ق / اوت ۱۳۸۷ م؛ و مانند این ها که اندکی از بسیار حوادث خونینی است که در آن بی اعتنایی تیمور به جان آدمیان را می توان دید.»
تمام تاریخ دانان و سفرنامه نویسان، هارولد لمب و کلاویخو و دیگران در این نکته هم رای اند، که تیمور همه جا را فتح می کرد تا بتواند سمرقند را چون شهری رؤیایی بسازد. گفته می شود ثروت امیر تیمور از طلا و نقره و سنگ های قیمتی و جواهرات، آن قدر زیاد بود که می توانستند سطح زمین را با سکهٔ طلا فرش کنند و هر روز هزار مثقال طلا خرج آشپزخانه و شربت خانهٔ خصوصی او بود. بیرحم تر از این مرد در جهان یافت نمی شد و اگر مقابل چشم او صدهزار مرد و زن و کودک را سر می بریدند کوچک ترین تأثیری در او نمی کرد. او خیلی به دینداری اهمیت می داد و در جامعهٔ اسلامی مورد توجه مردم و علما قرار گرفت.
تیمور به رسم ایلیاتی درون چادر یا اگر هم در قصر سلطنتی بود روی زمین غذا می خورد. چون از نسل صحراگردان آسیای مرکزی بود غذای او اغلب کباب گوشت کره اسب بود. پیرو یکی از مذاهب اهل تسنن بود و به گفتهٔ خودش از چهل سالگی حتی یک وقت از پنج وقت نمازش قضا نمی شد مگر در هنگام جنگ. او برای ساختن سمرقند و قصرها و مساجد آن از تمام شهرهای ایران هنرمندان و صنعتگران را به آن جا برد. وقتی می خواست شهر زادگاه خویش کَش را تجدید بنا کند، دو تن از معماران به او قول داده بودند، که در موقع معینی ساختمانی را تمام خواهند کرد، اما موفق نشدند، تیمور آن دو را گردن زد. در ادارهٔ کشور و انتصاب فرماندهان ویژگی هایی داشت که به خوبی جدیت او را نمایان می ساخت. کسی را به فرماندهی سپاه انتخاب می کرد، که از نظر منش و شخصیت سنگدل تر، دیندارتر و بی رحم تر باشد.
در سخن گفتن از لغات فارسی، ترکی و عربی استفاده می کرد. کسانی را که به او خیانت می کردند، سخت سرکوب می کرد و دستور می داد پوستشان را زنده زنده بکَنند.
از مورخان دورهٔ تیموری شرف الدین علی یزدی می گوید: «مقصود او بلندی نام و فتح کشور بود و به جهت تحصیل اسباب این دو مطلب پروا نداشت که مُلکی با خاک یکسان شود یا خلقی با تیغ بی جان شود. حیات و عافیت جمیع افراد بشر را در مقابل ترقی و استیفای خواهش خود فدا می کرد.»
وقتی که لرستان را در ۱۳۸۵ م. / ۷۸۷ ه.ق فتح کرد جنگجویانی را که در خرم آباد در برابر او پایداری کرده بودند، زنده از پرتگاه های بلند به درون دره ها پرتاب کرد.
در ۱۹۴۱ م. هم زمان با حملهٔ هیتلر به شوروی که نزد روس ها به جنگ میهنی مشهور شد، خاورشناسان شوروی قبر تیمور را شکافتند تا بتوانند از روی شکل جمجمه اش مجسمهٔ او را بسازند. بعد از ۵۷۵ سال اسکلت او سالم بود و پای چپش کوتاه تر از پای راستش بود و روی جمجمه اش هنوز مقداری از ریش او که حنایی رنگ بود وجود داشت.
در ۷۹۰ ه.ق / ۲۷ اوت ۱۳۸۷ میلادی تیمور گورکان اصفهان را فتح کرد ولی به سبب آن که عده ای از مردم اصفهان به رهبری علی کچه پا بر او شوریدند و مأموران وصول باج را کشتند، به قتل عام مردم فرمود. مورخان نوشته اند که هفتاد هزار نفر از مردم کشته شدند و از سرهای شان مناره های زیادی ساخت. تیمور تا نوامبر ۱۳۸۷ میلادی (آذرماه) به مدت سه ماه در اصفهان باقی ماند و سپس در دسامبر ۱۳۸۷ م. به سمت شیراز رهسپار شد تا سلسلهٔ آل مظفر را از میان بردارد.
شهر اصفهان از نظر آبادی و صنعت و هنر در مرکز فلات ایران برای کلیهٔ کسانی که به ایران هجوم می آوردند، مورد توجه بود. تیمور زمانی که در خراسان بود دچار نوعی بیماری شد که پزشکان تشخیص دادند که این بیماری ناشی از گرمی مزاج است و تنها آبلیموی شیراز است که رفع این بیماری می کند. تیمور از این جهت نامه ای به شاه منصور از آل مظفر فرستاد و از او خواست، که چندین ظرف بزرگ آبلیموی شیراز به سرعت به خراسان بفرستد. شاه منصور در جواب تیمور نوشت: «من دکان عطاری ندارم که تو مرا تحقیر می کنی و خیال می کنی که از نسل چنگیز هستی و من برای تو آب لیمو بفرستم. این کار خیال باطلی است. اگر هم آبلیموفروش بودم برای تو نمی فرستادم.» در آن زمان آل مظفر بر کرمان، شیراز، اصفهان و خوزستان فرمانروا بودند و مرکز حکومت آنان شیراز بود. حاکم اصفهان عموی سلطان زین العابدین پادشاه مظفر بود و نظر داشت که اگر تیمور به اصفهان حمله کند ما باید دروازه های شهر را روی او باز کنیم ولی شاه منصور مظفری اعتقاد داشت که باید در مقابل تیمور ایستادگی کرد.
در آن موقع اصفهان دارای دیوار و برج و باروی محکمی بود که قطر آن، آن قدر پهن بود که یک گاری می توانست روی دیوار شهر حرکت کند. تیمور لنگ از راه همدان و گلپایگان خود را به سِدهٔ اصفهان (خمینی شهر کنونی، شهری نزدیک اصفهان) رسانید و در آنجا پس از کسب اطلاعات وسیعی از وضعیت اصفهان، شهر را از بهار سال ۷۸۹ ه.ق محاصره کرد. علمای شهر به اتفاق حاکم شهر توافق کردند که از تیمور امان بخواهند و در عوض به او باج و خراج بدهند تا شهر دچار قتل و کشتار نشود. در این موقع امیرمنصور مظفری برای جمع آوری سپاه از طریق شیراز به خوزستان به ویژه دزفول رفت.
امیر حملهٔ خود را آغاز کرد و حدود هفتاد هزار نفر را کشت و بچه های یتیم زیادی در شهر به جا ماندند. تیمور ابتدا مردم باقی مانده را وادار کرد که کشته شدگان تاتار را دفن کنند. در نزدیک مسجد جامع اصفهان در یک منطقهٔ مرتفع تمام بچه های کشته شدگان توسط یکی از بزرگان شهر جمع آوری شدند. امیرتیمور وقتی که به سمت کودکان نظر کرد، پرسید که این نگون بختان خاک نشین کیستند؟ آن مرد بزرگ گفت: کودکان بینوا هستند که پدر و مادرشان به تیغ سربازان تو هلاک شده اند. تیمور چیزی نگفت و به آن سویی راند و چنان نمود که ایشان را ندیده است.
پس از این قتل عام، تیمور با سپاهیان خود به سمت شیراز حرکت کرد. اهالی شهر دروازه ها را گشودند در حالی که ملک منصور از آل مظفر در دزفول بود. او بعد از آن که هر کس از آل مظفر را که در شیراز اسیر نموده بود کشت به مردم صدمه ای وارد نکرد و شاعر بزرگ شیراز یعنی حافظ را خواست و به او گفت که من قسمت بزرگی از جهان را به ضرب شمشیر گشودم و هزاران شهر را ویران کردم تا پایتخت های خود را آباد و زیبا کنم و تو آن را که سمرقند باشد به خال هندویی می بخشی. خواجه فی البداهه جواب داد، ای سلطان این بخشش های بی جا بود که مرا به این روزگار فلاکت بار انداخت. تیمور از این جواب حافظ خوشش آمد و او را بخشید و انعامی به او داد.
تیمور فاتح بزرگی بود و تقریباً هیچ گاه شکست نخورد و همهٔ جهان پیرامونش را فتح کرد. حتی سرزمین های دوردستی مثل هند و بخش هایی از سوریه و مناطق شرقی ترکیه کنونی و مسکو پایتخت روسیه کنونی از هجوم تیمور در امان نماندند. فتوحات پی درپی تیمور خود نشانگر آگاهی عمیق او از امور رزمی و دقت زیاد او به امور تدارکاتی جنگ هستند.
شیوهٔ تیمور در سرکوب حاکمان مناطق بر تسلیم و ابقا استوار بود. حاکمی که تسلیم می شد به عنوان حاکم دست نشانده در منصب خویش ابقا می گردید و اگر سرکشی می کرد به شدت سرکوب و تنبیه می شد؛ مثلاً هنگامی که امیر ولی (که بر حکومت گرگان و استرآباد ابقا شده بود) سرکشی کرد تیمور به آن نواحی لشکر کشید و او را سرکوب کرد.
پس از مرگ تیمور تمام سرزمین هایی که او فتح کرده بود (به استثنای خراسان بزرگ که شامل ماوراءالنهر و بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان کنونی و بخشی از سیستان می شد) به سرعت از تصرف جانشینان تیمور خارج شد.
این نامه از قدیمی ترین نامه های مهردار فرمانروایان ایران است که در آسیای صغیر و ۱۲ روز پس از شکست تاریخی عثمانی ها و اسارت سلطان بایزید ایلدرم نگاشته شده است. نامه لحنی دوستانه دارد ولی پر از غلط های نوشتاری است (نامه توسط اسقف سلطانیه نگارش شده است) و اصل آن به شمارهٔ ۹۳۷ در خزانهٔ اسناد رسمی در پاریس بایگانی و مورخ به تاریخ سه شنبه ۱۸ مرداد ۷۸۱ ه.خ) غرهٔ محرم سنهٔ ۸۰۵ هجری برابر ماه اوت ۱۴۰۲ مسیحی) می باشد. نامهٔ تیمور توسط «فری جوآن مارحسیا مطران» معروف به «جان دوم» کشیش بزرگ منطقه ای که سلطانیه در مرکز آن قرار داشت و اصالتاً از مردم ایتالیا و فرقهٔ فرانسیسکن بود فرستاده شد. وی در ژوئن ۱۴۰۳ به پاریس رسید.
از پسران وی، عمر شیخ و جهانگیر که پسران اول بودند در زمان حیات تیمور درگذشتند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر نبودند برای جانشینی انتخاب نشدند و تیمور، پیرمحمد جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی شهرهای خود برگزید. سیاست تیمور در ادارهٔ شهرهای تسخیر شده، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورد اعتماد و قرار گرفتن خودش در رأس همهٔ امور بود. با اعلام خبر مرگ تیمور، این امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت، بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند و به این ترتیب اندکی بعد از مرگش، منازعات طولانی خانوادگی و درونی بین بازماندگان او آغاز شد.
در آغاز، همراهان تیمور مرگ «صاحبقران» (لقبی برای پادشاهی با سی سال سلطنت) را پنهان داشتند و به علاوه طرح حمله به چین را بی آن که لغو نمایند، متوقف کردند. همچنین چون نوهٔ تیمور که بنا به وصیتش جانشین او می شد یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود غزنین بود، موقتاً، شخص دیگری را به نیابت از او جانشین تیمور نمودند.
این شخص خلیل سلطان، پسر دیگر تیمور بود و در آن هنگام با لشکر تیمور همراه و حاضر شده بود. البته این اقدام هم فایده ای نبخشید و به زودی با مخالفت بازماندگان مواجه شد. به تدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنان که در اندک مدتی، این توطئه ها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومت های مستقل و متخاصم تبدیل کرد.
بر خلاف چنگیزخان که پسرانش بلافاصله بعد از او، با ولیعهدی که او برگزیده بود کنار آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به درگیری با هم پرداختند. بازماندگان تیمور که بیشتر نوادگان او بودند، پس از مرگش به مخالفت با یکدیگر پرداختند و قلمرو وسیعی را که او با وجود آن همه جنگ و شقاوت به هم پیوند داده بود، تجزیه نمودند.
| [
{
"answer1": "در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه.خ) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد.",
"answer2": "پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف شده، به سمرقند بازگشت.",
"distance": 3958,
"question": "تیمور در زمان حمله به هند، چند نفر را کشت و همچنین پس از تصرف کدام شهر به سمرقند بازگشت؟"
},
{
"answer1": "او در ۲۵ شعبان ۷۳۶ ه.ق (۷۱۴ ه.خ) در شهر کش به دنیا آمد.",
"answer2": "تیمور در جنگ با والی لرستان (اتابک لر) نیز چند زخم برداشت، دو انگشت دست راستش قطع شد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر می لنگید؛ ولی با دست راست به خوبی شمشیر می زد و به این دلیل به «تیمور لنگ» شهرت یافت.",
"distance": 3243,
"question": "تیمور در چه سالی متولد شد و به چه دلیل به تیمور لنگ مشهور شد؟"
},
{
"answer1": "تیمور در سال ۷۸۱ ه.ق خراسان را تسخیر کرد و در سال ۷۸۴ ه.ق (۷۶۱ ه.خ) گرگان، مازندران، سیستان و هرات را گشود و آل کرت را به تصرف درآورد.",
"answer2": "با این حال فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد.",
"distance": 3533,
"question": "تیمور پس از فتح خوارزم، کدام شهرها را تصرف کرد و چند سال پس از آغاز سلطنتش خوارزم را فتح کرد؟"
},
{
"answer1": "تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) به سمرقند پایتخت خویش برگشت،",
"answer2": "پس از مرگ تیمور فرزندان او به وصیتی که کرده بود مبنی بر اینکه پیرمحمد جهانگیر جانشینش شود، عمل نکردند و بین فرزندان و نوادگان اختلاف افتاد.",
"distance": 154,
"question": "در چه سالی تیمور به سمرقند بازگشت و بعد از مرگ او چه کسی جانشین وی نشد؟"
}
] | [
{
"answer1": "تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) در ۶۹ سالگی در قزاقستان درگذشت.",
"answer2": "پس از مرگ تیمور فرزندان او به وصیتی که کرده بود مبنی بر اینکه پیرمحمد جهانگیر جانشینش شود، عمل نکردند و بین فرزندان و نوادگان اختلاف افتاد.",
"question": "تیمور در چه سالی درگذشت و دلیل اختلاف بین فرزندان و نوادگانش پس از مرگ او چه بود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
558 | : کونیگزگ رگرا
کونیگزگ رگرا یک خودروی اسپورت هایبرید اتصال برقی با تولید محدود است که توسط شرکت خودروسازی سوئدی کونیگزگ تولید شده است. این خودرو در نمایشگاه خودروی ژنو سال ۲۰۱۵ رونمایی شد. واژهٔ «رگرا» در زبان سوئدی یک فعل به معنی «حکمرانی کردن» یا «حکومت کردن» است. شرکت کونیگزگ تنها ۸۰ دستگاه از این خودرو را تولید خواهد کرد که تمامی آن ها از پیش فروخته شده اند.
خودروی رگرا با هدف تولید یک خودروی گرند تورینگ کاربردی تر و لوکس تر به موازات سایر خودروهای اسپورت و سبک وزن ساخت شرکت کونیگزگ، یعنی مدل ابتدایی آگرا و مدل کنونی جسکو، طراحی و ساخته شده است؛ در نتیجه رگرا با تمرکز کمتر بر روی قابلیت های میدانی و کاهش وزن چشمگیر برای بهبود عملکرد، بیشتر بر روی انتقال لحظه ای و یکنواخت قدرت با استفاده از مجموعهٔ پیشرانهٔ بهبودیافته متمرکز است. شرکت کونیگزگ اعلام کرده است که رگرا یکی از قدرتمندترین و پرشتاب ترین خودروهای هایبرید تولیدشده تا امروز است.
با معرفی مدل رگرا در کنار مدل آگرا آراس در سال ۲۰۱۵، شرکت کونیگزگ برای اولین بار دو خودروی متفاوت را به طور همزمان تولید و عرضه کرد. این نقش در سال ۲۰۱۸ به مدل جسکو واگذار شد که از آن سال تا کنون به طور مشترک با مدل رگرا در کارخانهٔ کونیگزگ تولید می شود.
بنیان گذار کونیگزگ، کریستین فون کونیگزگ، در سال ۲۰۱۳ یک خودروی تسلا مدل اس پی۸۵+ را خریداری کرد و متوجه قابلیت این خودرو در تحویل لحظه ای قدرت بدون نیاز به دنده معکوس یا تحمل تأخیر توربوشارژر شد. او به طور ویژه تحت تأثیر واکنش سریع و تجربهٔ رانندگی با خودروهای الکتریکی همانند تسلا قرار گرفته بود که به عقیدهٔ او پاسخ فوری پیشرانهٔ این خودرو چیزی بود که خودروهای فرمول یک با موتورهای سنتی درون سوز نیز به آن دسترسی نداشتند. در نتیجهٔ این تجربه، فون کونیگزگ تصمیم گرفت که این جنبهٔ مطلوب پیشرانه های الکتریکی را با تجربیات سنتی کونیگزگ در تولید خودروهای سبک و قدرتمند ترکیب کند.
فون کونیگزگ که دریافته بود همگام شدن با موج خودروهای الکتریکی برای خودروسازان مهم و لازم است، تصمیم به بررسی این نوع خودروها گرفت. برای جبران افزایش وزنی که با نصب ۳ موتور الکتریکی جدید و باتری ۴٫۵ کیلووات ساعتی در مقایسه با مدل های پیشین آگرا به مدل جدید رگرا تحمیل شده بود، کونیگزگ جعبه دنده دوکلاچه هفت سرعته را با یک نمونهٔ یک سرعتهٔ مجهز به سیستم انتقال مستقیم جایگزین کرد. این جعبه دندهٔ یک سرعته، امکان دستیابی به پاسخ فوری و مطلوب فون کونیگزگ را فراهم می کرد؛ در عین حال یک موتور درون سوز نیز در سرعت های بالا، که موتورهای الکتریکی کارایی کمتری پیدا می کردند، می توانست دستیابی به شتاب ثانویهٔ مناسب را تضمین کند.
خودروی رگرا با استفادهٔ ترکیبی از دو نرم افزار کتیا و اتودسک اینونتور طراحی شد و مدارها و سیستم های الکتریکی آن بر پایهٔ مدل های پیشین کونیگزگ به طور عمده در محیط نرم افزار اتوکد الکتریکال از نو طراحی شدند. بر اساس گفتهٔ جان گانر، مدیر فنی شرکت کونیگزگ، برخلاف مدل های قبلی که از یک گرهٔ الکتریکی برای اتصال سیم های برق در خودرو استفاده می کردند، مدل رگرا از چندین گرهٔ الکتریکی در ساختار سیم کشی برق بهره مند بوده که منجر به کاهش وزن آن شده است.
شرکت کونیگزگ در ساخت بسیاری از قطعات مدل رگرا از فناوری چاپ سه بعدی بهره برده است. این قطعات شامل اجزاء ثابتی نظیر بخشی از قطعات تزئینات داخلی و اگزوز الکتریکی بزرگ در عقب خودرو، و همچنین قطعات پویا همچون توربوشارژر متغیر هندسی در موتور درون سوز می شوند. این تکنیک تولید، امکان تنظیم بهتر حرکت هوا در توربوشارژرها، و در کنار آن دسترسی به فضای داخلی متنوع تر را برای کونیگزگ فراهم کرد؛ موضوعی که تا پیش از این با روش های مرسوم غیرممکن بود.
شرکت انویدیا از خودروی رگرا برای معرفی پروژهٔ "هولودک" استفاده کرد؛ هولودک یک محیط نرم افزاری واقعیت مجازی با قابلیت وارد کردن و ویرایش مدل های سه بعدی با کیفیت بالا است که توسط مهندس های کونیگزگ نیز برای همکاری همزمان بر روی ایده های طراحی مورد استفاده قرار گرفت. این فناوری همچنین به خریداران خودروی رگرا این امکان را می داد که پیش از خرید و ساخت خودروی سفارشی خود، آن را در محیط واقعیت مجاری مشاهده و تجربه کنند.
رگرا یک خودروی دو در سقف تارگا است که دارای سقف جداشونده ای است که می توان آن را پس از جداسازی در صندوق خودرو جای داد. این خودرو، اولین مدل هایبرید تولید شده توسط کونیگزگ بوده و ضمناً اولین خودرویی است به سیستم انتقال مستقیم این شرکت برای انتقال قدرت مجهز شده است. با توجه به گرایش هر دو مدل در حال تولید کونیگزگ به سوی قابلیت های "گرند تورینگ" (جی تی)، مدل رگرا بجای تمرکز بر خصوصیات عملکردی میدانی مانند خودروی جسکو، بیشتر بر لوکس بودن فضای داخل کابین و قابلیت های استفادهٔ روزانه متمرکز است.
بر اساس گزارش ها، مجموع توان خروجی رگرا با سیستم پیشرانهٔ هایبرید، برابر با است. موتور درون سوز (آی سی ئی) این خودرو بیشترین قدرت خود را فقط در دور موتورهای بالا تولید می کند؛ با این حال، به دلیل استفاده از جعبه دنده ای با دندهٔ ثابت، این موضوع دستیابی به سرعت های بسیار بالا را ممکن می سازد. قدرت مورد نیاز در سرعت های پایین توسط سه موتور برقی تأمین می شود که در مجموع نیرو و گشتاور تولید می کنند.
موتور درون سوز (آی سی ئی) این خودرو یک موتور وی۸ ۵٫۰ لیتری با توربوشارژر دوگانه و دست ساز است که در بخش میانی عقی خودرو نصب شده است. قطر و ارتفاع هر سیلندر در این موتور به ترتیب برابر با و بوده و ضریب کمپرس آن ها برابر با ۹٫۳:۱ است. این موتور درون سوز به یک سیستم روانکاری با روغن از نوع مخزن خشک و دو میل سوپاپ بالاسری (DOHC) مجهز بوده و زاویهٔ قرارگیری سیلندرهای آن نسبت به یکدیگر ۹۰ درجه است. این موتور، با استفاده از سوخت بنزین با اکتان ۹۵، به تنهایی قادر به تولید نیرو در دور موتور ۷٬۸۰۰ دور بر دقیقه و گشتاور در دور موتور ۴٬۱۰۰ دور بر دقیقه است. یک حسگر سوخت منعطف نیز جهت تشخیص سوخت زیستی ئی۸۵ در مخزن سوخت رگرا نصب شده است. در صورت استفاده از این نوع سوخت، قدرت موتور درون سوز رگرا به میزان نامشخصی افزایش می یابد. دور موتور این موتور درون سوز به ۸٬۲۵۰ دور بر دقیقه محدود شده است.
در کنار موتور درون سوز، از سه موتور برقی ساخت شرکت یاسا با مجموع توان و گشتاور نیز در این خودرو استفاده شده است. یک موتور یاسا پی۴۰۰ با قدرت که بر روی میل لنگ خودرو نصب شده، هم به عنوان استارت و هم به عنوان تولید کنندهٔ گشتاور تکمیلی عمل می کند؛ دو موتور برقی دیگر که هر کدام قدرت دارند نیز بر روی دو چرخ عقب نصب شده و علاوه بر توزیع گشتاور در چرخ ها (گشتاور بُرداری)، وظیفهٔ مدیریت پایداری خودرو را نیز بر عهده دارند. موتورهای برقی رگرا توسط یک باتری مایع-خنک ۴٫۵ کیلووات ساعتی ۸۰۰ ولت با وزن ۷۵ کیلوگرم ساخت شرکت ریمک اتومبیلی تغذیه می شوند که این خودرو را به اولین خودروی برقی تولیدی ۸۰۰ ولت بدل نموده است. شرکت کونیگزگ مدعی است که باتری استفاده شده در خودروی رگرا، متراکم ترین باتری ساخته شده برای خودروهای تولیدی تا کنون است.
سامانه بازیابی انرژی کینتیک بکار رفته در خودروی رگرا قادر است در هنگام ترمز گرفتن تا ۱۵۰ کیلووات از نیروی ترمز را بازیابی کرده و در باتری خودرو ذخیره کند.
کریستین فون کونیگزگ سیستم تحرک مستقیم کونیگزگ (KDD) را ابداع کرده و این سیستم توسط تیم مهندسی پیشرفتهٔ کونیگزگ برای مدل رگرا توسعه یافته است. سامانهٔ کی دی دی به طور مؤثری نیاز به وجود جعبه دنده را از میان برداشته و دستیابی به حالت تمام برقی را برای رگرا ممکن ساخته است. رگرا فاقد جعبه دندهٔ چند سرعتهٔ مرسوم بوده و به ازای آن به یک جعبه دنده یک سرعته با دندهٔ ثابت مجهز است که با نام تحرک مستقیم نیز از آن یاد می شود. ضریب دندهٔ این جعبه دنده تک سرعته معادل ۲٫۷۳:۱ است. به این معنی که با هربار چرخش کامل شفت خروجی مکانیسم تحرک مستقیم، میل لنگ متصل به موتور درون سوز ۲٫۷۳ دور می چرخد. در سرعت های کمتر از موتورهای برقی نصب شده بر روی محور عقب به طور عمده از طریق کوپلینگ سیال خودرو را به حرکت درآورده و امکان حرکت آزادانه را برای موتور درون سوز و موتور الکتریکی روی میل لنگ فراهم می کنند. در حالت دنده عقب نیز تنها موتورهای الکتریکی روی محور عقب برای به حرکت درآوردن خودرو فعال می شوند. در سرعت های بالاتر از ۳۰ مایل بر ساعت، دور موتور موتور برقی روی میل لنگ و موتور درون سوز بوسیلهٔ قفل شدن کوپلینگ سیال با دور چرخش چرخ ها هماهنگ می شود. با این حال، کریستین فون کونیگزگ وجود پدال تعویض دنده بر روی فرمان رگرا را این گونه توضیح می دهد که این پدال، با ایجاد لغزش در کوپلینگ سیال و اتصال میل لنگ به شفت خروجی، حالت دنده معکوس سنتی را شبیه سازی می کند. در پی این روند، دور موتور موتور برقی روی میل لنگ و موتور درون سوز بالاتر رفته، و در نتیجه مجموع قدرت خروجی بیشتری در سرعت های پایین، در مقایسه با قدرتی که در زمان قفل بودن دائمی کوپلینگ سیال به دست می آید، توسط این موتورها تولید می شود. شرکت کونیگزگ گزارش کرده است که حذف جعبه دنده و جایگزینی آن با موتورهای برقی و باتری تنها وزن بیشتر را در مقایسه با وزن رگرا در صورت وجود همین موتور درون سوز به همراه جعبه دندهٔ ۷ سرعته و بدون موتورهای الکتریکی یا باتری، برای این خودرو به همراه داشته است.
کونیگزگ رگرا با وجود سیستم تعلیق دوجناقی در محورهای جلو و عقب، دارای آرایش سیستم فنربندی مشابه با مدل پیشین خود، یعنی خودروی آگرا برخوردار است. جناق های این سیستم تعلیق از لوله های فولادی با آلیاژ کروم-مولیبدنوم ساخته شده اند که به دلیل قیمت مناسب تر و پیچیدگی کمتر، جایگزین فیبر کربن شده است. این سیستم تعلیق در بر دارندهٔ یک میله موج گیر به شکل حرف Z است که تنها در یک نقطه به بدنهٔ خودرو متصل است (بر خلاف انواع مرسوم که به شکل حرف U بوده و در دو نقطه به بدنه متصل می شوند). از دیگر مواردی که خودروی رگرا از مدل آگرا به ارث برده است، سیستم کمک فنر «تریپلکس» کونیگزگ است که از سه کمک فنر سفارشی ساخت شرکت اوهلینز که در زیرسامانهٔ سیستم تعلیق محور عقب نصب شده اند. در حالی که نیروهای ضد غوطه وری در زمان ترمزگیری شدید با استفاده از جناق های نصب شده به صورت مورب در بخش جلوی خودرو بدست می آیند، نصب جناق ها به صورت مورب در سیستم تعلیق عقب امکان پذیر نبوده است. بنابراین وظیفهٔ سومین کمک فنر در سیستم تریپلکس تعلیق عقب، فراهم کردن نیروی ضد جاذبه در زمان شتاب گیری های شدید است.
کونیگزگ رگرا به رینگ های چرخ از جنس الیاف کربن با اندازهٔ ۱۹ اینچ در جلو و ۲۰ اینچ در عقب، و مهره های چرخ مرکزی به همراه قفل مهره ها مجهز است. لاستیک های این خودرو از نوع میشلن پایلوت اسپورت ۴اس با کد 275/35 ZR 19 (100Y) برای چرخ های جلو، و کد 345/30 ZR 20 (106Y) برای چرخ های عقب هستند. همچنین لاستیک های مسابقه ای از نوع میشلن پایلوت اسپورت کاپ ۲ نیز به عنوان گزینهٔ انتخابی در دسترس هستند. دیسک های ترمز از نوع کربن-سرامیک خنک شونده با قطر و کالیپرهایی با شش پیستون در جلو، و قطر به همراه کالیپرهایی با ۴ پیستون در عقب هستند.
همانند همتایان تولیدی خود، رگرا نیز به قطعات آیرودینامیکی فعال جهت بهبود و افزایش نیروی رو به پایین مجهز شده است. در بخش عقب از یک بال جمع شوندهٔ هیدرولیکی استفاده شده و در بخش جلو نیز فلپ های فعالی نصب شده اند که می توانند جریان هوا در زیر خودرو را تحت تأثیر قرار دهند. سازندهٔ رگرا مدعی است که سیستم آیرودینامیکی پایهٔ این خودرو قادر است در سرعت ، نیروی رو به پایین ایجاد کند.
پیش از برگزاری نمایشگاه خودرو ژنو ۲۰۱۸، شرکت کونیگزگ از بستهٔ آیرودینامیکی «گوست» برای خودروی رگرا رونمایی کرد. این بستهٔ آیرودینامیکی شامل شکاف دهندهٔ (اسپلیتر) پهن تر جلو، بالچه های جانبی بر روی گلگیرهای جلو، و چند بالچهٔ ثابت در بخش عقب خودرو می شود. شرکت کونیگزگ اعلام کرده است که با نصب بستهٔ گوست بر روی خودروی رگرا، نیروی رو به پایین این مدل بیش از ۲۰٪ افزایش خواهد یافت.
خودروی رگرا جهت کاهش صدای باد و پیشرانه و افزایش حس لوکس داخل کابین، از لایه های عایق بندی بیشتری بهره مند است. در کنار این عایق بندی، صندلی های فوم تنظیم شونده در ۸ حالت مختلف به همراه حافظهٔ تنظیمات نیز از جمله امکانات لوکس اضافهٔ رگرا نسبت به مدل های دیگر شرکت کونیگزگ است. این خودرو همچنین به تجهیزات فنی نظیر سیستم اطلاعات و سرگرمی نئوندو با نمایشگر ۹ اینچی مادون قرمز، سامانهٔ دوربین کامل با قابلیت ضبط تصویر (داخل کابین، جلو و عقب)، کارپلی اپل، سیستم صوتی جدید، نورپردازی محیط کابین، اتصال اینترنت ۴جی و وای-فای، و حسگر پارک در جلو و عقب مجهز است.
سیستم های اتصال بی سیم اینترنت در رگرا، شرکت کونیگزگ را قادر می سازد تا در صورت نیاز، بروزرسانی های نرم افزاری و سیستم عامل را برای هر خودروی رگرا به صورت جداگانه ارسال کند. از دیگر قابلیت های وابسته به اینترنت بی سیم می توان به امکان بروزرسانی پارامترهای فنی مانند گسترهٔ قدرت موتورهای الکتریکی و یا پاسخ دریچهٔ گاز از راه دور بدون نیاز به انجام کارهای فیزیکی بر روی خودرو اشاره کرد.
کونیگزگ رگرا از دسته موتورهای فعال برای موتور درون سوز و سیستم انتقال قدرت برخوردار است. این دسته موتورها به گونه ای طراحی شده اند که با حفظ نرمی خود در سرعت های کم، لرزش و سدای موتور را کاهش داده و حس لوکس بیشتری را برای سرنشینان رگرا فراهم کنند. در عین حال در سرعت های بالا یا در حالت رانندگی سریع، دسته موتورها صفت تر و غیرقابل انعطاف تر شده و باعث دستیابی راننده به پاسخ سریع تر موتور می شوند.
چراغ های حرکت در روز نصب شده بر روی رگرا در ترکیب با پس زمینهٔ الیاف کربن با هدف تداعی صورت های فلکی در آسمان شب طراحی شده اند. علاوه بر این، چراغ های جلو جهت تهویه و جلوگیری از عرق کردن چراغ ها، به دو هواکش فعال کوچک برای هر چراغ مجهز هستند. کونیگزگ مدعی است که رگرا اولین خودروی «کاملاً رباتیک» است. رگرا به انباشتگرها و پمپ های هیدرولیک برای کنترل بالچه های فعال جلو و عقب، سیستم کنترل شاسی فعال و بالابر ارتفاع خودرو مجهز است. بالابرهای هیدرولیکی فراهم کردن امکان کنترل از راه دور تمام قطعات بدنه، به پمپ های هیدرولیک و انباشتگرها افزوده شدند.
خودروی رگرا به سیستم اگزوز دو قلو به سبک دم ماهی از جنس تیتانیوم، اینکونل و فولاد زنگ نزن، طراحی و ساخته شده توسط شرکت آکراپوویچ مجهز است. لولهٔ خروجی اگزوز بزرگ در مرکز بخش عقب و زیر درگاه ورودی شارژ باتری، بر خلاف تصور برای تخلیهٔ گازهای خروجی موتور درون سوز نیست؛ بلکه وظیفهٔ آن تخلیهٔ هوای داغ از سیستم خنک کنندهٔ باتری ها و سیستم های الکترونیکی خودرو است.
بیشینه سرعت اعلام شدهٔ کونیگزگ رگرا، به صورت الکترونیکی به محدود شده است. این خودرو قادر است در ۲٫۷ ثانیه از حالت توقف کامل به سرعت برسد. شتاب آن برابر ۱۰٫۹ ثانیه، و زمان دستیابی به سرعت حدود ۲۰ ثانیه است. شرکت کونیگزگ همچنین ادعا دارد که رگرا در زمان ۳٫۹ ثانیه از سرعت به می رسد.
رگرا دارای نسبت توان به وزن به ازای هر یک کیلوگرم است. موتور درون سوز و همراه موتورهای برقی این خودرو روی هم رفته قادر به تولید مجموع گشتاوری معادل هستند که این میزان بالاترین گشتاور تولیدی در میان خودروهای هایبرید تولیدشده در سطح جهان است.
نقد و بررسی های انحام شده بر روی کونیگزگ رگرا نتایج مثبتی را به همراه داشته اند. بیشتر این بررسی ها با تمرکز بر حس منحصر به فرد سیستم «تحرک مستقیم»، به توصیف تجربهٔ رانندگی این خودرو پرداخته اند. مجله "اتومبیل" نوشته است: «رانندگی با رگرا یک احساس جدید است، می توان گفت این احساس ترکیبی است از حس راندن خودرویی با موتور درون سوز و جعبه دندهٔ متغیر پیوسته، با حسی که از رانندگی با یک خودروی برقی نظیر مدل اس، که مانند رگرا فاقد جعبه دندهٔ مرسوم است، دریافت می کنید.» مجلهٔ "تخت گاز" نیز اینگونه نوشته است که در سرعت های کم، صدا و تجربهٔ راندن رگرا همانند «یک خودروی عضلانی وی۸ آمریکایی تنبل» است؛ اما در سرعت های بالاتر این خودرو «گوش به زنگ» بوده و عملکرد آن در پیچ ها «یک دست و استوار» است. از انتقادهایی که به تجربهٔ رانندگی این خودرو وارد شده است نیز می توان به تأخیر در فعال شدن موتورهای برقی، و «احساس ملایم سی وی تی» در شتاب گیری های ناگهانی اشاره کرد. با این حال قابل ذکر است که روند انتقال قدرت و حس منتقل شده از جعبه دنده می تواند به سفارش مشتری تغییر کند.
طراحی رگرا از سوی منتقدان مورد تحسین قرار گرفته است. مجلهٔ "تخت گاز" طراحی این خودرو را این گونه توصیف کرده است: «در کشیدگی بخش عقب و منحنی های محکم رگرا زیبایی واقعی وجود دارد». "گلوبال کار برندز" طراحی رگرا را به دلیل دوری از گرایش متداول خودروسازان به چهره های فوق خشن برای خودروها، و گرویدن به سوی «چهره ای خوشحال و خندان»، مورد تمجید قرار داده است. منتقدان به طور ویژه این خودرو را به دلیل رنگ آمیزی قابل توجه بدنه تحسین کرده اند. این رنگ آمیزی در بررسی های جداگانه توسط منتقدان مختلف با واژگانی همچون «شور انگیز»، «کاملاً خیره کننده»، و «شگفت انگیز و باشکوه» توصیف شده است. مجلهٔ "اتومبیل" ضمن اشاره به «طراحی عالی» و «بسیار ویژهٔ» فضای داخلی رگرا، یادآوری کرده است که این خودرو ممکن است در مقایسه با فضای داخلی غنی بوگاتی شیرون، که رقیب مستقیم کونیگزگ رگرا است، رتبهٔ پایین تری را بدست آورد.
کونیگزگ قصد دارد ۸۰ دستگاه از خودروی رگرا را به تولید برساند. این موضوع رگرا را به خودروی با بیشترین تعداد تولید در خط تولید این شرکت بدل کرده بود؛ تا زمانی که مدل جسکو با هدف تولید ۱۲۵ دستگاه در سال ۲۰۱۹ رونمایی شد و این عنوان را از آن خود کرد. در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۷، و پس از گذشت تنها دو سال از رونمایی ابتدایی در نمایشگاه ژنو، تمامی ۸۰ دستگاه خودروی رگرا توسط مشتریان و فروشندگان خودرو خریداری شدند. رگرا علاوه بر نوع فرمان چپ، برای بازارهای استرالیا و بریتانیا در نوع فرمان راست نیز تولید خواهد شد.
چندین نسخهٔ ویژه از کونیگزگ رگرا به سفارش مشتریان تولید شده است. این نسخه های ویژه به طور معمول شامل رنگ آمیزی سفارشی بدنه، استفاده از مواد ویژه در تزئینات داخلی و بسته های آیرودینامیکی انتخابی می شوند. این نسخه های ویژه عبارتند از:
| [
{
"answer1": "این موتور، با استفاده از سوخت بنزین با اکتان ۹۵، به تنهایی قادر به تولید نیرو در دور موتور ۷٬۸۰۰ دور بر دقیقه و گشتاور در دور موتور ۴٬۱۰۰ دور بر دقیقه است.",
"answer2": "شرکت کونیگزگ تنها ۸۰ دستگاه از این خودرو را تولید خواهد کرد که تمامی آن ها از پیش فروخته شده اند.",
"distance": 4641,
"question": "موتور درون سوز رگرا چه نوع سوختی مصرف می کند و چند دستگاه از این خودرو قرار است تولید شود؟"
},
{
"answer1": "جناق های این سیستم تعلیق از لوله های فولادی با آلیاژ کروم-مولیبدنوم ساخته شده اند که به دلیل قیمت مناسب تر و پیچیدگی کمتر، جایگزین فیبر کربن شده است.",
"answer2": "علاوه بر این، چراغ های جلو جهت تهویه و جلوگیری از عرق کردن چراغ ها، به دو هواکش فعال کوچک برای هر چراغ مجهز هستند.",
"distance": 3592,
"question": "سیستم تعلیق کونیگزگ رگرا از چه نوع جناقی ساخته شده است و چراغ های جلوی این خودرو چه ویژگی منحصر به فردی دارند؟"
},
{
"answer1": "خودروی رگرا با هدف تولید یک خودروی گرند تورینگ کاربردی تر و لوکس تر به موازات سایر خودروهای اسپورت و سبک وزن ساخت شرکت کونیگزگ، یعنی مدل ابتدایی آگرا و مدل کنونی جسکو، طراحی و ساخته شده است",
"answer2": "سامانه بازیابی انرژی کینتیک بکار رفته در خودروی رگرا قادر است در هنگام ترمز گرفتن تا ۱۵۰ کیلووات از نیروی ترمز را بازیابی کرده و در باتری خودرو ذخیره کند.",
"distance": 5667,
"question": "هدف از طراحی خودروی رگرا چه بود و سیستم بازیابی انرژی این خودرو چگونه عمل می کند؟"
},
{
"answer1": "با معرفی مدل رگرا در کنار مدل آگرا آراس در سال ۲۰۱۵، شرکت کونیگزگ برای اولین بار دو خودروی متفاوت را به طور همزمان تولید و عرضه کرد.",
"answer2": "چراغ های حرکت در روز نصب شده بر روی رگرا در ترکیب با پس زمینهٔ الیاف کربن با هدف تداعی صورت های فلکی در آسمان شب طراحی شده اند.",
"distance": 10686,
"question": "کونیگزگ برای اولین بار چه زمانی دو خودرو را به طور همزمان تولید کرد و چراغ های روز رگرا با چه هدفی طراحی شده اند؟"
},
{
"answer1": "بنیان گذار کونیگزگ، کریستین فون کونیگزگ، در سال ۲۰۱۳ یک خودروی تسلا مدل اس پی۸۵+ را خریداری کرد",
"answer2": "کونیگزگ رگرا به رینگ های چرخ از جنس الیاف کربن با اندازهٔ ۱۹ اینچ در جلو و ۲۰ اینچ در عقب، و مهره های چرخ مرکزی به همراه قفل مهره ها مجهز است.",
"distance": 7800,
"question": "فون کونیگزگ چه خودرویی را در سال ۲۰۱۳ خریداری کرد و رینگ های چرخ رگرا از چه جنسی هستند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
559 | : مشتری (سیاره)
مُشتَری یا هُرمُز (که به نام های "بِرجیس"، "اورمزد"، "زاوش" نیز شناخته می شود)، بزرگ ترین سیاره در منظومه شمسی است. این سیاره غول گازی با جرم یک هزارم خورشید است، ولی جرمی دو و نیم برابر تمامی دیگر سیاره های منظومه شمسی دارد و دومین جسم در منظومه شمسی بر پایهٔ جرم و حجم است. از نظر دوری از خورشید، مشتری پنجمین سیاره پس از عطارد، زهره، زمین و مریخ است.
در یک نگاه کوتاه، مشتری چهارمین جسم درخشان در آسمان پس از خورشید، ماه و زهره است. اگرچه گهگاه مریخ (بهرام) درخشان تر به نظر می آید. به کمک دوربین دوچشمی برخی از قمرهای مشتری نیز قابل دیدن می باشند.
جرم مشتری ۲٫۵ بار از مجموع جرم دیگر سیاره های منظومه شمسی بیشتر است. جرم مشتری ۳۱۸ بار بیشتر از جرم زمین است. قطر آن ۱۱ برابر قطر زمین است. مشتری می تواند ۱۳۰۰ زمین را درخود جای دهد. میانگین دوری آن از خورشید در حدود ۷۷۸ میلیون و ۵۰۰ هزار کیلومتر است یعنی بیشتر از ۵ برابر دوری زمین از خورشید. ستاره شناسان با تلسکوپ های برپاشده در زمین و ماهوارههائی که در مدار زمین می گردند به بررسی مشتری می پردازند. ایالات متحده تا کنون ۶ فضاپیمای بدون سرنشین را به مشتری فرستاده است.
در ژوئیه ۱۹۹۴، هنگامی که ۲۱ تکه از دنباله دار شومیکر-لوی ۹ با اتمسفر مشتری برخورد کرد ستاره شناسان شاهد رویدادی بسیار تماشایی بودند. این برخورد برانگیزاننده انفجارهای سهمناکی شد که پاره ای از آن ها قطری بزرگ تر از قطر زمین داشتند.
جرم مشتری به تنهایی ۲٫۵ برابر جرم تمام سیاره های دیگر در منظومه شمسی است. نسبت جرم این سیاره به اندازه ای است که مرکز سنگینی سراسری آن با خورشید بالاتر از سطح خورشید، در ۱٫۰۶۸ برابر شعاع خورشید (فاصله از مرکز خورشید) قرار می گیرد. حجم مشتری ۱۳۲۱ برابر حجم زمین و جرم آن تنها ۳۱۸٫۵ برابر زمین است. این نسبت، زمین را به طور قابل توجهی متراکم تر از مشتری نشان می دهد. شعاع مشتری حدود یک دهم شعاع خورشید است و جرم آن ۰٫۰۰۱ برابر جرم خورشید است، بنابراین چگالی این دو با هم مشابه است.
مشتری در یک مدار کم وبیش بیضی شکل به دور خورشید می چرخد. هر دور، نزدیک به ۱۲ سال زمینی به درازا می کشد. همچنان که سیاره به دور خورشید می گردد، به دور محورٍ فرضی خود نیز می گردد. چرخش مشتری به دور خود تندتر از هر سیاره دیگری در منظومه شمسی است. تنها ۹ ساعت و ۵۶ دقیقه نیاز است تا مشتری یک بار به دور خود بچرخد.
برای اندازه گیری تندی گردش سیاره های گازی به دور خود، دانشمندان ناگزیرند از روش های غیر مستقیم استفاده کنند. آن ها نخست سرعت میانگین چرخش ابرهای قابل مشاهده را اندازه گیری می کنند. مشتری به اندازه نیاز امواج رادیویی می فرستد که به وسیله رادیو تلسکوپ های زمینی دریافت شود. هم اکنون دانشمندان از اندازه امواج برای سنجش سرعت چرخش مشتری بهره می برند. قدرت امواج، تحت تأثیر میدان مغناطیسی سیاره، در یک الگوی تکراری ۹ ساعت و ۵۶ دقیقه ای، تغییر می کند؛ زیرا سرچشمه میدان مغناطیسی، هسته سیاره است. این دگرگونی ها نشان دهنده سرعت چرخش درونی سیاره است. چرخش تند مشتری مایه برآمدگی در بخش استوا و پخی در قطب هایش می شود. قطر استوایی مشتری ۷ درصد بیشتر از قطر آن در راستای قطب هاست.
مشتری از هر سیاره دیگری در منظومه شمسی سنگین تر است. جرم آن ۳۱۸ بار بیشتر از زمین است؛ ولی با این جرم زیاد، کم و بیش دارای چگالی کمی است. میانگین چگالی آن ۱٫۳ گرم در سانتی متر مکعب است که اندکی از چگالی آب بیشتر است. چگالی مشتری در حدود یک چهارم چگالی زمین است. زیرا بیشتر سیاره از عناصر سبک هیدروژن و هلیوم ساخته شده است. از سوی دیگر زمین بیشتر از عناصر سنگین آهنی و سنگی ساخته شده است. عناصر شیمیایی سازندهٔ مشتری بیشتر از زمین همانند ستاره هایی چون خورشید است. شاید مشتری دارای هسته ای از عناصر سنگین باشد. هسته شاید ترکیبی همانند هسته زمین اما ۲۰ تا ۳۰ برابر سنگین تر داشته باشد.
احتمالاً هسته مشتری نه چندان سفت، نسبتاً رقیق و خیلی بزرگ است.
نیروی گرانش در سطح سیاره ۲٫۴ برابر بیش تر از سطح زمین است. یعنی چیزی که روی زمین ۱۰۰ نیوتون وزن دارد، در روی مشتری وزنی برابر با ۲۴۰ نیوتون خواهد داشت.
بارزترین نمود سطح مشتری لکه سرخ بزرگ آن است که توده گاز چرخان، همانند گردباد است. در 3 آوریل 2017 با اندازه گیری 16350 کیلومتر و عرض (10.160 مایل) ، لکه سرخ بزرگ قرمز مشتری 1.3 برابر قطر زمین تخمین زده شد
.رنگ لکه بیشتر از قرمز آجری به قهوه ای کمرنگ تغییر می کند و گاهی این لکه تماماً ناپدید می گردد. رنگ آن شاید برآمده از اندازه کم فسفر و گوگرد در کریستال های آمونیاک باشد. تندی چرخش لکه در لبه آن در حدود ۳۶۰ کیلومتر در ساعت است. این لکه در فاصله یکسانی از استوا به آرامی از شرق به غرب حرکت می کند. ناحیه ها و کمربندها و لکه بزرگ، بسیار پایدار و همانند سیستم چرخش زمین است. از زمانی که رابرت هوک در سال ۱۶۶۴ این لکه را پیدا کرد، این ویژگی ها تغییرات چندانی از خود نشان نداده اند.
دمای هوا در ابرهای بالایی مشتری در حدود ۱۴۵- درجهٔ سلسیوس است. اندازه گیری ها نشان می دهند که دمای مشتری با افزایش ژرفا در زیر ابرها افزایش می یابد. دمای هوا در سطحی که فشار اتمسفر ۱۰ برابر زمین است، به ۲۱ درجه سانتی گراد می رسد.
دانشمندان می اندیشند که اگر مشتری دارای گونه ای از حیات باشد، حیات در این سطح پا خواهد گرفت. چنین حیاتی در گاز خواهد بود. زیرا در این سطح هیچ بخش جامدی وجود ندارد. دانشمندان تا کنون هیچ گواهی از حیات بر روی مشتری نیافته اند. نزدیک مرکز سیاره دما بسیار بیشتر است. دمای هسته در حدود ۲۴ هزار درجه، یعنی داغ تر از سطح خورشید است. ستاره شناسان بر این باورند که خورشید، سیارات و دیگر جرم های منظومه شمسی از چرخش ابرهایی از گاز و غبار پا گرفته اند. گرانش گازی و ذرات غبار آن ها را به صورت ابرهای ستبر گوی مانند از مواد درآورد در حدود ۴٬۵ میلیارد سال پیش مواد به هم فشرده شدند تا اجسام بسیار منظومه شمسی پدید آمدند. فشردگی مواد ایجاد گرما نمود. گرمای بسیاری هنگامی که مشتری پا گرفت ایجاد شد.
مشتری نیز همانند زمین و بیشتر سیاره ها، دارای میدان مغناطیسی است و مانند یک آهنربای بزرگ عمل می کند. در ماه مه ۲۰۱۷ داده های بدست آمده از فضاپیمای جونو نشان دادند که قدرت میدان مغناطیسی مشتری، فراتر از براوردهای پیشین است. شدت این میدان در نزدیک ترین فاصله جونو از سیاره دو برابر میزانی است که در گذشته تخمین زده می شد. این میدان ۱۰ بار قوی تر از میدان مغناطیسی زمین است. برابر اندازه گیری های گرفته شده به دست فضاپیماها، (به جز لکه های خورشیدی و ناحیه های کوچکی از سطح خورشید) میدان مغناطیسی مشتری قوی ترین در منظومه شمسی است.
دانشمندان به طور کامل از چگونگی ایجاد میدان مغناطیسی آگاه نیستند هر چند که گمان می برند که حرکت هیدروژن فلزی داخل هسته سیاره ایجاد میدان مغناطیسی می کند. میدان مغناطیسی مشتری بسیار نیرومندتر از میدان مغناطیسی زمین است زیرا مشتری بسیار بزرگ تر و با تندی بیشتری به دور خود می گردد. میدان مغناطیسی مشتری الکترون ها و پروتون ها و دیگر ذرات دارای بار الکتریکی را در کمربند پرتوزا که در پیرامون سیاره قرار دارد به دام می اندازد. این ذرات بسیار نیرومندتر هستند به گونه ای که می توانند به ابزارهای فضاپیماهایی که نزدیک سیاره شده اند آسیب برساند. در درون ناحیه ای از فضا که مغناطیس سپهر نامیده می شود میدان مغناطیسی مشتری همانند یک زره کار می کند. این زره سیاره را از بادهای خورشیدی و ذرات پر انرژی پیاپی که از خورشید می آیند پاسداری می نماید. بیشتر این ذرات الکترون ها و پروتون هایی هستند که با تندی ۵۰۰ کیلومتر در ثانیه حرکت می کنند. میدان، ذرات الکتریکی باردار شده را در کمربند پرتوزا به دام می اندازد. مرکز تله مغناطیس سپهر نزدیک قطب های میدان مغناطیسی است. در آن بخش از سیاره که از خورشید دور است مغناطیس سپهر به صورت دنباله ای سترگ در فضا کشیده می شود که دنباله مگنتو نامیده می شود. درازای این دنباله ۷۰۰ میلیون کیلومتر است. امواج رادیویی که از مشتری به رادیو تلسکوپ های زمینی می رسند نشان دهنده دو نوع فوران های انرژی و تابش های پی درپی هستند. فوران های نیرومند هنگامی رخ می دهند که آیو، نزدیک ترین ماه مشتری و چهارمین آن ها از میان مرکز مغناطیسی سیاره گذر می کند. تابش های پی در پی از سطح مشتری و هم چنین ذرات پر انرژی کمربند پرتوزای مشتری می آیند.
مشتری، گوی غول پیکری آمیخته از گاز و مایع است و گمان می رود مقداری سطح جامد هم داشته باشد. بین ۸۸ تا ۹۲ درصد این غول سیاره از عنصر هیدروژن و ۸ تا ۱۲ درصد آن از هلیوم تشکیل شده است. قطر مشتری در ناحیه استوا ۱۴۲٫۹۸۴ کیلومتر است و بر اساس تئوری های ارائه شده این بالاترین طول قطری است که یک سیاره گازی می تواند داشته باشد. از این پس، ورود جرم بیشتر این غول سیاره را کوچک تر، و فشرده تر می کند. بنابر اصل ناپایداری کلوین–هلمهولتز هم اکنون سالانه حدود ۲ سانتیمتر از قطر خورشید کاسته می شود.
سطح سیاره از ابرهای ستبر زرد، قرمز، قهوه ای و سفید رنگ پوشیده شده است. بخش های روشن تر «ناحیه» و بخش های تاریک تر «کمربند» نامیده می شوند. کمربندها و ناحیه ها به موازات استوای سیاره قرار دارند. مشتری همچنین گرانش بسیار نیرومندی دارد. در سطح سیاره نسبت جرمی هیدروژن و هلیم نزدیک به ۷۱ و ۲۴ درصد و ۵ درصد دیگر مواد است.
در ماه مه ۲۰۱۷ دانشمندان مسئول مأموریت فضاپیمای جونو در سازمان ملی هوانوردی و فضایی آمریکا (ناسا) اعلام کردند که توفندهایی بزرگ را در قطب های مشتری مشاهده کرده اند. این توفندها مانند توفندهای استوایی بوده و هر کدام با اندازه ای نزدیک به زمین، همگی همزمان در کنار هم دیده می شوند. این موضوع باعث به چالش کشیده شدن همه فرضیه های مورد علاقه سیاره شناسان در مورد چگونگی کارکرد مشتری می شود.
هیچ یک از فضاپیماهای پیشین اعزامی به مشتری هرگز از بالا یا پایین به آن نگاه نکرده بودند.
شکل این توفان ها متفاوت از چیزی است که در قطب های کیوان دیده می شوند. همچنین معلوم نیست که قدمت این توفان ها چقدر است و اینکه آیا این توفان ها زودتر از توفان های موجود در عرض های جغرافیایی پایین تر مشتری ناپدید می شوند؟
اتمسفر مشتری از ۸۶ درصد هیدروژن ۱۴ درصد هلیوم و مقدار ناچیزی متان، آمونیاک، فسفین، آب، استلین، اتان، ژرمانیم و کربن مونوکسید ساخته شده است. درصد هیدروژن، بر پایه شمار مولکول های موجود در اتمسفر آن است تا جرم کلی آن ها.
این سیاره از لایه های رنگی از ابرها در ارتفاعات مختلف ساخته شده است. مرتفع ترین ابرهای سفید از بلورهای منجمد آمونیاک و متان ساخته شده اند. بخش های تاریک تر و ابرهای کم بلندا در کمربندها جای گرفته اند. پایین ترین سطحی را که می توان دید از ابرهای آبی رنگ ساخته شده است. دانشمندان امید کشف ابرهای آب دار را در ۷۰ کیلومتری سطح زیرین ابرهای آمونیاکی دارند. هر چند که تاکنون چنین سطحی پیدا نشده است.
مشتری دارای ۷۹ قمر شناخته شده است که ۱۶ ماه آن قطری بیش از ۱۰ کیلومتر دارند. چهار ماه از بزرگترین ماه های مشتری به ترتیب دوری از این سیاره عبارتند از: آیو، اروپا، گانیمد و کالیستو. این چهار ماهک را ماه های گالیله ای می نامند. زیرا ستاره شناس ایتالیایی گالیلئو گالیله آن ها را در سال ۱۶۱۰ به وسیله نخستین تلسکوپ پیدا کرد. در۶ دسامبر ۱۹۹۵، فضاپیمای گالیله متعلق به ناسا به مشتری رسید و نخستین گردش خود از ۳۵ گردش دور سیاره را آغاز کرد. در بیشتر از هفت سال، این فضاپیما ۱۴۰۰۰ تصویر از مشتری و ماه ها و حلقه های آن گرفت. در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۳ فضاپیمای گالیله در یک فرود قابل کنترل قرار داده شد تا مأموریت خود را با سقوط در جو مشتری پایان دهد. علاوه بر ابزارهای عکسبرداری، فضاپیما یک آشکارساز غبار بسیار حساس حمل می کرد که هزاران برخورد از ذرات غبار مسیر خود به سوی حلقه مشتری در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ را ثبت کرد. یکی از کشف های جدید فضاپیمای گالیله کشف ماه تبه بود.
آیو دارای آتشفشان های فعال بسیاری است. هر فوران گازی آن دارای گوگرد نیز هست. رنگ زرد نارنجی سطح آیو شاید از اندازه بسیار زیاد گوگرد جامد که در سطح سیاره انباشته شده حکایت دارد.
اروپا کوچکترین ماه گالیله ای است که قطر آن برابر با ۳ هزار و ۱۳۰ کیلومتر است. اروپا دارای سطحی از یخ صاف و ترک خورده است.
بزرگترین ماه گالیله ای، گانیمد با قطری برابر با ۵۲۶۸ کیلومتر است. گانیمد بزرگتر از سیاره عطارد است. کالیستو با قطری برابر با ۴۸۰۶ کیلومتر اندکی کوچکتر از عطارد است. گمان می رود کالیستو و گانیمد از یخ و اندکی مواد سنگی ساخته شده باشند.
هر دو ماهک دارای دهانه های بسیاری هستند. دیگر ماهک های مشتری از ماهک های گالیله ای بسیار کوچکترند. آمالتئا و هیمالیا دو ماهک بزرگ بعدی هستند. امالیتا با قطری برابر با ۲۶۲ کیلومتر به شکل سیب زمینی است. قطر هیمالیا برابر با ۱۷۰ کیلومتر است. بیشتر ماه های به جای مانده مشتری با تلسکوپ های بزرگ زمینی پیدا شده اند. دانشمندان متیس و آدرستا را در سال ۱۹۷۹ با بررسی نگاره هائی که فضاپیمای وویجر گرفته بود پیدا کردند.
مشتری دارای سه حلقه باریک در اطراف استوای خود است. این حلقه ها بسیار کم نورتر از حلقه های کیوان هستند. به نظر می آید حلقه های مشتری بیشتر از ذرات ریز غبار ساخته شده باشند. حلقه اصلی در حدود ۳۰ کیلومتر ضخامت و بیشتر از ۶۴۰۰ کیلومتر پهنا دارد. مدار آمالتئا درون حلقه جای گرفته است.
دانشمندان دانشگاه مریلند، کالج پارک و انجمن ماکس پلانک راز دیرین، شوند (علت) ناهنجاری های حلقه های نازک مشتری را دریافته اند. در پژوهش چاپ شده در نسخه ۱۲ اردیبهشت مجله نیچر دانشمندان، گسترش اندک بیرونی ترین حلقه به خارج از مدار تبه، یکی از قمرهای مشتری، را گزارش دادند و دیگر دانشمندان، انحراف هایی را در مدل پذیرفته شده شکل گیری حلقه ها مشاهده کردند؛ بنابراین مدل، از برهمکنش سایه و نور خورشید بر روی ذرات غبار، حلقه ها ساخته می شوند. داگلاس هامیلتون، استاد ستاره شناسی دانشگاه مریلند، کالج پارک گفت: "معلوم می شود که محدوده افزایش حلقه بیرونی و دیگر رفتارهای عجیب در حلقه های مشتری در هاله ابهامند." "همچنان که حلقه ها به دور سیاره می چرخند، ذرات غبار داخل حلقه ها هنگام گذر از میان سایه سیاره به طور متناوب بارگیری و تخلیه بار می شوند. میدان مغناطیسی پر قدرت سیاره بر این تغییرات منظم بارهای الکتریکی ذرات غبار اثر می گذارد. در نتیجه، ذرات کوچک غبار به خارج از مرز بیرونی حلقه مورد نظر سوق داده می شوند و حتی ذرات بسیار کوچک میل مداری یا جهت مداری خود را نسبت به سیاره تغییر می دهند."
هامیلتون و هارالد کروگر، دستیار نویسنده آلمانی مقاله برای نخستین بار اطلاعات برخوردی جدید در مورد اندازه ذرات غبار و سرعتشان و جهت های مداری آن ها را که فضاپیمای گالیله در طول سفرش از حلقه های مشتری در سال های ۲۰۰۳–۲۰۰۲ میلادی دریافت کرده بود، مطالعه کردند. کروگر مجموعه اطلاعات جدید را بررسی کرد و هامیلتون مدل های رایانه ای دقیقی را ایجاد کرد که با غبار و اطلاعات تصویری روی حلقه های مشتری هماهنگ بود و خروج از مرکز مشاهده شده را توضیح می داد. کروگر گفت: "با مدل خود می توانیم تمام ساختارهای ضروری حلقه غباری مشاهده شده را توضیح دهیم." بر طبق نظر هامیلتون، سازوکارهای مشخص شده در این مدل، حلقه های هر سیاره ای در هر منظومۀ ستاره ای را تحت تأثیر قرار می دهد؛ ولی این اثرات ممکن است بدین گونه که در مشتری است، آشکار نشود. هامیلتون گفت: "ذرات یخی در حلقه های معروف کیوان خیلی بزرگ تر و سنگین تر از آن هستند که به طور قابل ملاحظه ای با این روند شکل گیرند. به همین دلیل ناهنجاری های مشابه در آن جا مشاهده نمی شود." "یافته های ما بر طبق اثرات سایه ممکن است جنبه هایی از شکل گیری سیاره ای را روشن کند. زیرا ذرات غبار باردار باید به صورت توده های بزرگ تر ترکیب شوند تا این که در نهایت سیاره ها و ماه ها شکل گیرند." غباری که حلقه های کم رنگ مشتری را تشکیل می دهد در زمانی که ذرات باقی مانده در فضا به صورت قمرهای داخلی کوچک به ترتیب از نزدیک ترین تا دورترین: آدراستیا، متیس، آمالتیا و تبه فروپاشی کردند، شکل گرفتند.
این غبار به صورت یک حلقه اصلی، یک هاله میانی و دو حلقه کم رنگ تر با فاصله بیشتر مرتب شده است. حلقه ها بیشتر در مدارهای این چهار ماه محدود شده اند؛ ولی برجستگی اندک و آشکار گسترش غبار به سوی خارج از مدار تبه تا این زمان دانشمندان را شگفت زده کرده است.
در مارس ۱۹۹۳ سه ستاره شناس به نام های یوجین مرل شومیکر، کارولین شومیکر و دیوید لوی یک دنباله دار را نزدیک مشتری کشف کردند که بعدها «شومیکر-لوی ۹» نام گرفت. به علت گرانش مشتری، دنباله دار به سوی مشتری کشیده شد. هنگامی که دنباله دار کشف شد به ۲۱ تکه شکسته شده بود. احتمالاً هنگامی که به سیاره نزدیک شده بود در اثر گرانش سیاره متلاشی شده بود. محاسبه ها بر مبنای مکان و سرعت دنباله دار نشان دادند که در ژوئیه ۱۹۹۴ تکه های دنباله دار با اتمسفر مشتری برخورد خواهند نمود. دانشمندان امیدوار بودند که اطلاعات زیادی از اثرات برخورد دنباله دار و سیاره به دست بیاورند. ستاره شناسان تلسکوپ های بزرگ و مهم روی زمین را در تاریخ پیش بینی شده به سوی مشتری نشانه روی کردند.
دانشمندان همچنین مشتری را به وسیله تلسکوپ فضایی هابل و فضاپیمای گالیله که در راه خود به سوی مشتری بود مشاهده می نمودند. تکه ها به پشت مشتری که از زمین و تلسکوپ هابل قابل مشاهده نبود برخورد نمودند. اما چرخش مشتری باعث شد که پس از نیم ساعت، اثر برخورد قابل مشاهد باشد. دانشمندان حدس می زدند که بزرگترین قطعه ها قطری برابر با۵/-۴ کیلومتر را داشته باشند.
برخورد به طور مستقیم توسط فضاپیمای گالیله که در فاصله ۲۴۰ میلیون کیلومتری سیاره قرار داشت قابل مشاهده بود. اما به دلیل ریسک از کار افتادن دستگاه های فضاپیما و از دست دادن هدف اصلی مأموریت داده ها ثبت و ارسال نشدند. احتمالاً به علت فشار، و گرم و پخش شدن اتمسفر گازی سیاره، برخورد باعث انفجارهای عظیمی شد. اگر برخوردی اینچنینی با زمین رخ می داد در اثر گرد و غبار ناشی از ان و سرد شدن زمین احتمالاً زیست بر روی زمین از بین می رفت.
تاکنون چندین فضاپیمای سازمان های فضایی آمریکا و اروپا به مشتری سفر کرده یا از کنار آن گذشته اند:
نام سیاره های منظومه شمسی در فارسی از اسطوره های ایرانی و در زبان های غربی از اسطوره های رومی و یونانی سرچشمه می گیرد. برای نام سیاره مشتری چندین صورت نوشتاری وجود دارد؛ که به سبب تبدیل از شکل گفتاری به شکل نوشتاری ناشی شده است. در فارسی این شکل ها تغییر یافته اهورامزدا هستند. باید توجه شود که صورتی بیش از سایرین رایج بوده و هست همان شکل هرمز است.
فهرستی از نام ها را که برگرفته از لغت نامه دهخدا: (نام های پایانی غیر فارسی هستند)
نام های فارسی:
نام های عربی:
نام های دیگر:
رمان دنباله دار علمی تخیلی ادیسه، تألیف آرتور سی. کلارک طی دوره سی و سه ساله ۱۹۶۴تا ۱۹۹۷ در مورد چند سفر تخیلی به ماه های این سیاره تألیف شده است. این رمان از بزرگترین آثار علمی تخیلی جهان بوده و منشأ ساخت فیلم های سینمایی معروف از جمله ساخته کلاسیک استنلی کوبریک بوده است.
| [
{
"answer1": "در 3 آوریل 2017 با اندازه گیری 16350 کیلومتر و عرض (10.160 مایل) ، لکه سرخ بزرگ قرمز مشتری 1.3 برابر قطر زمین تخمین زده شد",
"answer2": "رنگ آن شاید برآمده از اندازه کم فسفر و گوگرد در کریستال های آمونیاک باشد.",
"distance": 221,
"question": "لکه سرخ بزرگ مشتری چه اندازه ای دارد و ریشه رنگ آن چیست؟"
},
{
"answer1": "نیروی گرانش در سطح سیاره ۲٫۴ برابر بیش تر از سطح زمین است.",
"answer2": "دمای هسته در حدود ۲۴ هزار درجه، یعنی داغ تر از سطح خورشید است.",
"distance": 1332,
"question": "نیروی گرانش در سطح مشتری چند برابر زمین است و دمای هسته آن چقدر تخمین زده شده است؟"
},
{
"answer1": "زیرا بیشتر سیاره از عناصر سبک هیدروژن و هلیوم ساخته شده است.",
"answer2": "چرخش مشتری به دور خود تندتر از هر سیاره دیگری در منظومه شمسی است.",
"distance": 1067,
"question": "چرا مشتری چگالی کمی دارد و علت تندی چرخش این سیاره چیست؟"
},
{
"answer1": "ستاره شناس ایتالیایی گالیلئو گالیله آن ها را در سال ۱۶۱۰ به وسیله نخستین تلسکوپ پیدا کرد.",
"answer2": "آیو دارای آتشفشان های فعال بسیاری است. هر فوران گازی آن دارای گوگرد نیز هست.",
"distance": 627,
"question": "چه کسی ماه های گالیله ای را کشف کرد و آیو چه ویژگی خاصی دارد؟"
},
{
"answer1": "به نظر می آید حلقه های مشتری بیشتر از ذرات ریز غبار ساخته شده باشند.",
"answer2": "میدان مغناطیسی پر قدرت سیاره بر این تغییرات منظم بارهای الکتریکی ذرات غبار اثر می گذارد.",
"distance": 917,
"question": "حلقه های مشتری از چه چیزی ساخته شده اند و چه چیزی باعث ناهنجاری در حلقه های آن می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
560 | : عنصر شیمیایی
"عنصر" یا اِلِمان شیمیایی، در دانش شیمی به ماده ای گفته می شود که اتم های آن از تعداد پروتون های برابری در هسته ی خود برخوردار باشند. این عدد (تعداد پروتون ها) که با نماد Z نشان داده می شود، عدد اتمی آن عنصر نام دارد. همه اتم هایی که دارای تعداد پروتون های برابر (عدد اتمی برابر) باشند، ویژگی های شیمیایی یکسانی دارند. اما اتم های یک عنصر می توانند دارای تعداد متفاوتی (نوترون) باشند که (ایزوتوپ)های آن عنصر نامیده می شوند. گاهی نیز برای سادگی، به عنصر شیمیایی صرفاً عنصر گفته می شود. ویژگی های شیمیایی اتم های یک عنصر که توسط ساختار الکترونی آن ها تعیین می شود که آن نیز به تعداد پروتون های هسته آن اتم وابسته است.در بیان کلی مفهوم عنصر به ویژگی یک اتم گفته می شود که آن را از سایر ویژگی هایی که اتم های دیگر دارند متمایز می کند. منظور از ویژگی در حالت کلی به تعداد پروتن های یک اتم در هسته خود گفته می شود که ویژگی آن را شکل میدهد این همان ویژگی است که به طور مثال اتم مس را از طلا متمایز می کند. تمام عناصر شیمیایی از باریون ساخته شده اند. با این وجود کیهان شناسان بر این باورند که باریون تنها ۱۵٪ مواد قابل مشاهده در کیهان را تشکیل می دهند. بنابراین باقی مانده مواد موجود در کیهان، ماده تاریک است که ماهیت آن شناخته شده نیست ولی از عناصری که ما می شناسیم تشکیل نشده است. از بین تمام عناصر دو عنصر هیدروژن و هلیم که در بدو مه بانگ (بیگ بنگ) تشکیل شده اند، فراوان ترین عناصر موجود در کائنات هستند.
عناصر شیمیایی می توانند در هنگام واکنش شیمیایی با یکدیگر ترکیب شده و تعداد بیشماری ماده شیمیایی به وجود آورند. مثلاً آب نتیجه واکنش عنصرهای هیدروژن و اکسیژن است. در این حالت، دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن به هم متصل می شوند و مولکولی با فرمول شیمیایی HO می سازند. همین دو عنصر در شرایط متفاوت می توانند مادهٔ دیگری را به نام هیدروژن پراکسید (آب اکسیژنه) بسازند که دارای مولکول های HO است. به همین شکل، همه ترکیب های شیمیایی می توانند به عناصر سازنده خود تجزیه شوند. به عنوان مثال می توان آب را به کمک برق کافت به عناصر هیدروژن و اکسیژن تبدیل کرد.
یک ماده خالص که تنها از اتم های یک عنصر تشکیل شده باشد، «ماده ساده» نامیده می شود. چنین ماده ای را نمی توان به ماده دیگری تجزیه کرد. از این دیدگاه، ماده ساده در برابر ماده مرکب قرار می گیرد. به عنوان مثال، اکسیژن یک عنصر است. اما ماده ای را که ما در طبیعت به عنوان گاز اکسیژن شناخته ایم، در حقیقت یک ماده ساده دو اتمی از این عنصر است که «دی اکسیژن» یا «اکسیژن مولکولی» (O) نامیده می شود. اوزون شکل دیگری از عنصر اکسیژن است که در طبیعت با فرمول (O) یافت می شود. رابطه بین دی اکسیژن و اوزون رابطه ای است که به آن دگرشکلی (آلوتروپی) می گویند. به زبان دیگر، دی اکسیژن و اوزون، دگرشکل های عنصر اکسیژن هستند. الماس و گرافیت نیز دو آلوتروپ برای عنصر کربن هستند. عناصر دیگر مانند گوگرد و فسفر هم دارای آلوتروپ های شناخته شدهٔ پرکاربردی هستند. از بین عناصر شناخته شده تعداد کمی به صورت ساده یا خالص در طبیعت یافت می شوند که از بین آن ها می توان به مس، طلا، نقره، کربن و گوگرد اشاره کرد. به جز چند عنصر بقیه عناصر از جمله گازهای نجیب (گازهای بی اثر) و فلزات نجیب معمولاً به صورت ترکیب یافته بر روی زمین کشف می شوند و نه به صورت خالص.
عناصر شیمیایی را نمی توان به کمک واکنش های شیمیایی معمولی به یکدیگر تبدیل کرد. تنها واکنشی که می توان با استفاده از آن تعداد پروتون های هسته اتم های یک عنصر را تغییر داد و یک عنصر را به عنصر دیگری تبدیل کرد، یک واکنش هسته ای است که آن را واکنش تبدیل هسته ای می نامند.
تا کنون ۱۱۸ عنصر، کشف یا ساخته شده اند. از این تعداد، ۹۴ عنصر در طبیعت یافت می شوند و بقیه به طور مصنوعی و به کمک واکنش های هسته ای در آزمایشگاه ساخته شده اند. از میان همه عناصر، ۸۰ عنصر دارای حداقل یک ایزوتوپ پایدار می باشند که به جز عنصر شماره ۴۳ (تکنسیم) و عنصر شماره ۶۱ (پرومتیم) همگی دارای عدد اتمی برابر یا پایین تر از ۸۲ هستند. به زبان دیگر در جدول تناوبی تنها عناصری که از عنصر ۸۳ (بیسموت) سبک تر بوده و دارای ایزوتوپ پایدار نمی باشند، تکنسیم و پرومتیم هستند. به جز ۸۰ عنصر مذکور بقیه ایزوتوپ پرتوزا (رادیو نوکلئید) بوده که در طول زمان و در پی واپاشی هسته ای به عناصر دیگر تبدیل می شوند.
فلاسفهٔ یونان باستان بر این باور بودند که کل ماده موجود در جهان از مقداری مواد ساده پدید آمده است که «عنصر» نام دارند. این واژه برای اولین بار توسط افلاطون در کتاب تیمائوس به کار گرفته شد. وی باور داشت این مواد که یک قرن پیش از وی توسط امپدوکلس معرفی شده بودند، چندوجهی های منتظم کوچکی می باشند که سازنده مواد جهان هستند و ماهیت آن ها عبارت است از آتش، هوا، خاک و آب.
سپس ارسطو عنصر جدید به نام «اتر» را به این چهار عنصر اضافه نمود که به نظر او سازنده اجرام آسمانی یا بهشت بود. این عنصر بعداً به نام "quintessence" نامیده شد که در زبان لاتین به معنی عنصر پنجم است. اون عنصر را جسمی تعریف نمود که قابل تقسیم به اجزا کوچک تر نیست.
رابرت بویل در سال ۱۶۶۱ در کتاب کیمیاگر (شیمی دان) شکاک (The Skeptical Chymist) مفاهیم جدیدی را برای عنصر ارائه کرد. به نظر او عناصر، موادی بودند که از ترکیب هیچ ماده دیگری ساخته نشده باشند؛ بلکه خود در ترکیب با یکدیگر، اجسام تازه ای را شکل دهند. وی بر این عقیده بود که تشخیص عناصر، تنها با آزمایش شیمیایی ممکن است.
بعدها آنتوان لاووازیه پدر شیمی مدرن همین مفهوم را گسترده تر کرد و ماده ای را عنصر نامید که به مواد ساده تری تجزیه نشود. هر چند او نور و گرما را هم به همراه چند ماده مرکب (از جمله آب) به اشتباه در فهرست عناصر خود وارد کرده بود؛ ولی توانست ۲۳ عنصر را به درستی از هم تفکیک و معرفی کند. لاووازیه موادی را که از پیوستن چند عنصر حاصل می شوند، مواد مرکب نامید.
عدد اتمی یک عنصر که با Z نشان داده می شود، برابر با تعداد پروتون هایی است که در هسته اتم های آن عنصر یافت می شود. برای مثال، تمام اتم های هیدروژن تنها یک پروتون در هسته خود دارند. به همین دلیل، عدد اتمی هیدروژن برابر با یک است. اما ممکن است که هسته اتم های یک عنصر، دارای تعداد نوترون های متفاوت باشند، که هر کدام نشانگر ایزوتوپ های متفاوت آن عنصر هستند.
اتم های یک عنصر از دیدگاه الکتریکی خنثی هستند. زیرا تعداد الکترون های آن که دارای بار منفی هستند با تعداد پروتون های آن که دارای بار مثبت هستند برابر است. به همین دلیل، عدد اتمی اتم های یک عنصر هم نشان دهنده تعداد پروتون ها و هم الکترون های آن است. ویژگی های شیمیایی یک عنصر بیش از هر چیز با آرایش الکترونی آن تعیین می شود. می توان گفت که شناخت عدد اتمی یک عنصر به شناخت ماهیت آن عنصر کمک می کند. عدد اتمی یک عنصر را در گوشه سمت چپ و پایین نماد آن عنصر به صورت X می نویسند.
گاهی اصطلاح "سبک" یا "سنگین" به صورت غیررسمی برای اشاره به عدد اتمی نسبی عنصر (و نه چگالی آن) استفاده می شود. مثلاً "عناصر سبک تر از کربن" یا "عناصر سنگین تر از سرب". هر چند وزن یا جرم اتم های یک عنصر همانند عدد اتمی آن از یک روند افزایشی با آهنگ ثابت برخوردار نیست.
عدد جرمی یک عنصر که با A نشان داده می شود، برابر است با مجموع تعداد نوکلئون ها (پروتون و نوترون) در داخل هسته اتم های آن عنصر. عدد جرمی معمولاً در کنار نماد عنصر نشان داده نمی شود؛ مگر این که بخواهیم به تفاوت ایزوتوپ های آن عنصر اشاره کنیم. برای نشان دادن عدد جرمی در کنار نماد شیمیایی عنصر، باید آن را در گوشه سمت چپ و بالای آن به صورت X نوشت.
اگرچه تعداد پروتون های اتم های یک عنصر همواره برابر است؛ ولی اتم های یک عنصر می توانند دارای تعداد نوترون های متفاوت و در نتیجه عدد جرمی متفاوت (ایزوتوپ های متفاوت) باشند. برای مثال، هیدروژن دارای سه ایزوتوپ اصلی است که عبارتند از:
تغییر عدد جرمی تأثیری بر روی آرایش الکترونی اتم های یک عنصر ندارد؛ پس انتظار داریم ایزوتوپ های یک عنصر خواص شیمیایی یکسانی داشته باشند که معمولاً همین طور است؛ اما اثرات ایزوتوپیک (تغییرات عدد جرمی) می توانند در اتم های سبک (لیتیم، هیدروژن و هلیم) به راحتی مشاهده شوند. زیرا اضافه یا کم شدن یک نوترون در هسته این اتم ها منجر به تغییرات نسبتاً مشهود در جرم اتم می شود که بر روی سینتیک واکنش های شیمیایی و استواری پیوندهای شیمیایی تأثیرگذار است. عدد جرمی، برای ۱۱۵ عنصر دیگر، اثر چندانی بر روی خواص شیمیایی عنصر ندارد.
جرم اتمی هر اتم، عددی است حقیقی که برابر است با جرم هر ایزوتوپ خاص از اتم یک عنصر که با واحد یکای جرم اتمی (U) نشان داده می شود. به دلیل برابر واحد U نبودن جرم پروتون و نوترون، بیشتر بودن تعداد نوترون ها از پروتون ها و ناچیز بودن جرم الکترون ها و همچنین به خاطر وجود انرژی بستگی هسته ای، عدد جرمی با جرم اتمی متفاوت است. به عنوان مثال، جرم اتمی کلر-۳۵ تا پنج رقم معنی دار برابر با ۳۴/۹۶۹U و وزن اتمی کلر-۳۷ برابر با ۳۶/۹۶۶U می باشد. جرم اتمی یک ایزوتوپ خالص یک عنصر بر حسب U بسیار به عدد جرمی آن نزدیک می باشد. تنها استثنا در مورد جرم اتمی ایزوتوپی از یک عنصر که از لحاظ ریاضی یک عدد حقیقی نیست، ایزوتوپ کربن-۱۲ است که مقدار آن بر حسب تعریف، دقیقاً برابر با دوازده U می باشد. زیرا یکای جرم اتمی به صورت یک دوازدهم جرم ایزوتوپ آزاد و بدون بار کربن-۱۲ در حالت پایه تعریف می شود.
جرم اتمی نسبی یا همان وزن اتمی (اصطلاح مشهور و تاریخی برای جرم اتمی نسبی) هر عنصر در واقع میانگین جرم های اتمی تمام ایزوتوپ های آن عنصر با توجه به درصد فراوانی آن ها است. برای مثال جرم اتمی نسبی کلر برابر با ۳۵/۴۵۳U است که اختلاف معنی داری با عدد طبیعی منظور شده برای کلر (۳۵) دارد. علت آن، وجود دو ایزوتوپ با درصدهای فراوانی متفاوت در طبیعت است: کلر-۳۵ با درصد فراوانی ۷۶٪ و کلر-۳۷ با درصد فراوانی ۲۴٪.
ایزوتوپ های یک عنصر، اتم هایی با تعداد پروتون های برابر و تعداد نوترون های متفاوت می باشند. برای مثال، عنصر کربن سه ایزوتوپ اصلی دارد. تمام اتم های کربن دارای شش پروتون در درون هسته خود هستند؛ ولی می توانند دارای شش، هفت یا هشت نوترون باشند؛ بنابراین سه ایزوتوپ کربن به ترتیب دارای عدد جرمی ۱۲، ۱۳ و ۱۴ بوده و کربن-۱۲، کربن-۱۳ و کربن-۱۴ نام دارند.
به جز هیدروژن که ایزوتوپ های آن دارای جرم نسبی بسیار متفاوت با یکدیگر و در نتیجه اثرات شیمیایی متفاوت می باشند، ایزوتوپ های دیگر عناصر به راحتی از هم قابل شناسایی نیستند.
تمام عناصر دارای تعدادی ایزوتوپ رادیواکتیو یا رادیوایزوتوپ می باشند. هر چند تمام این رادیوایزوتوپ ها طبیعی نیستند. رادیوایزوتوپ ها معمولاً با تابش پرتو آلفا یا پرتو بتا به عناصر دیگری تبدیل می شوند. ایزوتوپ های غیر رادیو اکتیو از هر عنصر، ایزوتوپ پایدار نام دارند. تمام ایزوتوپ های پایدار شناخته شده به صورت طبیعی یافت می شوند. بیشتر عناصری که در طبیعت یافت می شوند، بیش از یک ایزوتوپ پایدار دارند. بسیاری از رادیوایزوتوپ ها که در طبیعت یافت نمی شوند، پس از سنتز مصنوعی توصیف و معرفی می شوند. برخی عناصر نیز دارای هیچ ایزوتوپ پایداری نیستند که عنصر پایدار نامیده می شوند و به عکس برخی تنها دارای ایزوتوپ های رادیواکتیو می باشند. تمام عناصری که دارای عدد اتمی بیشتر از ۸۲ باشند در این دسته قرار دارند.
اتم های عناصر خالص می توانند با یکدیگر بیش از یک نوع پیوند، ایجاد کرده و در نتیجه با چندین ساختار متفاوت مشاهده شوند. به این اشکال مختلف، آلوتروپ می گویند. آلوتروپ ها در خواص شیمیایی با یکدیگر متفاوت هستند. برای مثال، کربن می تواند به شکل الماس با ساختار چهاروجهی در اطراف هر اتم کربن، به شکل گرافیت با ساختار لایه لایه و شش وجهی، به شکل گرافین که تشکیل شده از یک لایه گرافیت و بسیار مستحکم است یا به شکل فولرن با ساختار کروی یافت شود. ریزلوله های کربن نیز یکی دیگر از آلوتروپ های کربن هستند که از لوله هایی با ساختار شش وجهی تشکیل شده اند (که حتی در خواص الکتریکی نیز می توانند با یکدیگر متفاوت باشند). توانایی یک عنصر برای وجود داشتن به اشکال مختلف آلوتروپی نامیده می شود.
حالت استاندارد یک عنصر شیمیایی، شکلی از آن عنصر است که آنتالپی استاندارد تشکیل آن در شرایط طبیعی کمینه باشد. طبق قرارداد، کمترین آنتالپی استاندارد تشکیل را در محاسبات برابر با صفر در نظر می گیرند. برای مثال حالت استاندارد کربن، گرافیت است. زیرا پایدارترین آلوتروپ در بین همه ساختارهای کربن می باشد.
"خلوص شیمیایی" با "خلوص ایزوتوپیک" متفاوت است. عنصر خالص ماده ای است که اتم های آن دارای عدد اتمی یکسان و یا تعداد پروتون های یکسان باشند. در حالیکه از دیدگاه ایزوتوپیک عنصر خالص عنصری است که تنها دارای یک ایزوتوپ پایدار باشد.
برای مثال اگر ۹۹/۹۹٪ اتم های یک سیم مسی از اتم های مسی که همگی دارای ۲۹ پروتون باشند، تشکیل شده باشد، از دیدگاه شیمیایی خالص است. اما مس از دیدگاه ایزوتوپیک خالص نیست زیرا مس معمولی از دو ایزوتوپ پایدار ^{63}cuبه میزان 69٪ و ^{65}Cuبه میزان ۳۱٪ با تعداد نوترون های متفاوت تشکیل شده است. برخی عناصر مانند طلای خالص هم از دیدگاه ایزوتوپیک و هم شیمیایی خالص هستند زیرا طلای معمولی تنها دارای یک ایزوتوپ (^{197}Au) می باشد .
چندین اصطلاح معمولاً برای توصیف خواص فیزیکی و شیمیایی عناصر شیمیایی استفاده می شوند.
نخستین وجه تمایز بین فلزات و غیر فلزات، توانایی آن ها در رسانایی الکتریکی است. عناصری که توانایی هدایت جریان الکتریسیته را دارند، در گروه فلزات تقسیم بندی می شوند و عناصری که رسانایی الکتریکی آن ها بسیار پایین است، غیر فلزات را تشکیل می دهند. در این میان، گروه دیگری از عناصر به نام شبه فلز نیز وجود دارند که خواصی حد واسط بین فلزات و غیر فلزات را نشان داده و به صورت نیم رسانا عمل می کنند.
معمولاً چنین تمایزاتی را در حدول تناوبی به تفاوت رنگ ها نشان می دهند. به جز تقسیم بندی بر اساس توانایی هدایت جریان الکتریکی، اکتینیدها، فلزهای قلیایی، فلزهای قلیایی خاکی، هالوژن ها، لانتانید ها، فلزهای واسطه، فلزهای پسا واسطه و گازهای نجیب نیز در جدول تناوبی حضور دارند.
معیار دیگر برای متمایز کردن عناصر از یکدیگر، حالت ماده یا فاز ماده است. در دما و فشار استاندارد، فازهای متصور برای یک عنصر عبارتند از جامد، مایع و گاز. بیشتر عناصر در دمای مرسوم و فشار اتمسفر، جامد هستند. در حالی که برخی گاز بوده و تنها عناصر مایع در دمای صفر درجه سلسیوس (سی و دو درجه فارنهایت) برم و جیوه هستند. گالیم و سزیم نیز در این دما جامد هستند، اما به ترتیب در دماهای ۲۸/۴ سلسیوس و ۲۹/۸ سلسیوس تبدیل به مایع می شوند.
دمای جوش و دمای ذوب را که معمولاً در مقیاس سلسیوس در فشار یک اتمسفر ذکر می شوند، می توان به عنوان معیاری برای تشخیص عناصر از یکدیگر مورد استفاده قرار داد. این دو معیار برای بسیاری از عناصر محاسبه شده اند، اما دمای ذوب و جوش برای بسیاری از عناصر مصنوعی و برخی عناصر پرتوزای بسیار کمیاب شناخته شده نیست. هلیم در صفر مطلق نیز مایع باقی می ماند؛ بنابراین برای این عنصر، نقطه ذوب تعریف نمی شود و تنها نقطه جوش برای آن معنی دار است.
چگالی در دما و فشار استاندارد، برای توصیف و تشخیص عناصر از یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرد. چگالی معمولاً با واحد g/cm بیان می شود. از آنجایی که تعداد زیادی از عناصر به شکل گاز یافت می شوند، چگالی آن ها نیز برای حالت گازی، مایع یا شکل جامد آن ها به صورت جداگانه بیان می شود. برای عناصری که آلوتروپ های متفاوت و در نتیجه چگالی های متفاوت دارند، معمولاً چگالی یک آلوتروپ به عنوان نماینده چگالی های متفاوت آن عنصر عنوان می شود. هر چند در صورت نیاز به جزئیات بیشتر می توان چگالی هر آلوتروپ را به صورت جداگانه عنوان کرد. مثلاً چگالی سه آلوتروپ معروف کربن یعنی کربن آمورفی، گرافیت و الماس به ترتیب ۱/۸–۲/۱، ۲/۲۶۷ و ۳/۵۱۵ g/cm می باشد.
عناصری که تاکنون به عنوان نمونه عناصر جامد مطالعه شده اند، هشت نوع حالت بلور را نشان می دهند: مکعبی، مکعبی مرکز-پر، مکعبی وجه-پر، شش وجهی، مونو کلینیک، اورتورومیک و چهار وجهی. برای برخی عناصر مصنوعی پس از اورانیوم، بلورهایی موجود است که از فرط کوچکی نمی توان برای آن ها ساختار بلوری تعیین نمود.
از بین ۹۴ عنصری که به صورت طبیعی بر روی زمین قرار دارند، ۸۳ عنصر پایدار بوده یا خاصیت پرتوزایی ضعیفی داشته و در دسته عناصر نخستین جای دارند. ۱۱ عنصر باقی مانده نیمه عمری آنقدر کوتاه دارند که نمی توانسته اند در ابتدای پیدایش سامانه خورشیدی وجود داشته باشند و بنابراین جزو فلزات واسطه هستند. از بین این ۱۱ عنصر ۵ عنصر پولونیوم، رادون، رادیوم، اکتینیوم و پروتاکتینیوم نسبتاً کمیاب و محصول مشترک رادیوم و توریوم هستند. ۶ عنصر دیگر یعنی تکنتیوم، پرومتیوم، استاتین، فرانسیوم، نپتونیوم و پلوتونیوم که به ندرت یافت می شوند محصول واپاشی های کم یاب و یا فرایند واکنش هسته ای اورانیوم یا فلزهای سنگین دیگرند.
تمام عناصر دارای عدد اتمی ۱ تا ۴۰ پایدارند. عناصر دارای اعداد اتمی ۴۱ تا ۸۲ به جز تکنتیوم و پرومتیوم متااستیبل می باشند که نیم عمر آن ها به اندازه ای بلند است (حداقل ۱۰۰ میلیون برابر بیش از سن تخمین زده شده کیهان که ردیابی واپاشی هسته ای آن ها هنور به شکل تجربی امکان پذیر است. عناصر با عدد اتمی ۸۳ تا ۹۴ به شکلی ناپایدارند که واپاشی آن ها قابل ردیابی است. سه عنصر از این عناصر یعنی بیسموت (عنصر ۸۳)، توریوم (عنصر۹۰)، و اورانیوم (عنصر ۹۲) دارای یک یا بیش از یک ایزوتوپ با نیم عمری به اندازه ای بلند هستند که از فرایند هسته زایی ستاره ای که به نوبه خود عناصر سنگین را پیش از پدید آمدن سامانه خورشیدی تولید نموده است، باقی مانده اند. ۲۴ عنصر باقی مانده (از پلوتونیوم به بعد) عناصر سنگین دارای نیم عمر پایینی هستند که به صورت طبیعی یافت نمی شوند.
ویژگی های عناصر شیمیایی در جدول تناوبی خلاصه می شوند. در این جدول، عناصر به ترتیب عدد اتمی در سطرها و ستون هایی جای گرفته اند. به هر سطر، یک تناوب و به هر ستون، یک گروه می گویند. هر چند پیش از مندلیف، کسانی سعی کرده بودند که این جدول را شکل دهند؛ اما افتخار تهیه آن به نام دیمتری مندلیف، شیمی دان روس، به سال ۱۸۶۹ ثبت شده است. هدف مندلیف در ابتدا نشان دادن خواص تناوبی عناصر بود. با گذشت زمان و به موازات کشف عناصر تازه، جدول بارها دستخوش تغییر و پالایش شد و مدل های نظری نوین برای توضیح رفتار شیمیایی عناصر ارائه شد. امروزه استفاده از جدول تناوبی در محیط های آموزشی به امری روزمره تبدیل شده است.
نام گذاری مواد مختلف که امروزه به نام عنصر شناخته می شوند، پیش از ارائه نظریه اتمی آغاز شده بود. بسیاری از فلزات، ترکیب ها و آلیاژهایی که در آن زمان از سوی شیمی دانان به عنوان عنصر شناخته نمی شدند، با توجه به ویژگی های زبانی و فرهنگی خاص هر منطقه، دارای نام های محلی بودند. حتی پس از شناخته شدن مفهوم عنصر، نام های موجود برای عناصر شناخته شده قدیمی مانند جیوه، طلا، نقره، آهن و … در بیشتر کشورهای دنیا حفظ شدند.
به منظور برقراری ارتباط ساده تر در بین محافل آکادمیک و نیز به منظور تسهیل اهداف تجاری، نام عناصر قدیمی و همین طور عناصری که اخیراً کشف شده اند، توسط آیوپاک (اتحادیه بین المللی شیمی کاربردی و شیمی محض) و بیشتر با نگاهی مثبت نسبت به زبان انگلیسی به عنوان یک زبان بین المللی انتخاب می شود. مثلاً پذیرش نام طلا (گلد) به جای "Aurum" به عنوان نام عنصر ۷۹ در حالی که نماد آن یعنی «Au» از زبان لاتین وام گرفته شده است، حاصل این رویکرد است.
در نیمه دوم قرن بیستم آزمایشگاه های فیزیک قادر به ساخت هسته عناصر با نیم عمر بسیار کوتاه و در کمیتی هایی شدند که در هر بازه زمانی بتوان آن ها را ردیابی کرد. این عناصر هم توسط آیوپاک معمولاً با پیشنهاد کاشفان آن ها نامگذاری می شوند. البته در مورد برخی عناصر با عدد اتمی بزرگتر از ۱۰۳ تا مدت ها بحث بر سر این بود که کدام گروه زودتر عناصر مذکور را سنتز کرده اند و بنابراین نام گذاری آن ها تا مدت ها به تعویق افتاد.
عناصر شیمیایی طبق قرارداد با نمادهای شیمیایی نشان داده می شوند که از یک یا دو حرف ابتدایی از نام انگلیسی (مانند سدیم (Soda))، آلمانی (مانند تنگستن (Wolfram))، لاتین (مانند مس (Cuprum))، عربی (مانند بوراق (B)) یا پارسی (مانند زیرکونیوم یا زرگون (Zr) و روی یا زینک (سنگ)Zn) آن عنصر تشکیل شده است. جدول روبرو نشان دهنده نماد و نام برخی عناصر است که ریشه لاتین دارند. هر چند عناصر بسیاری هستند که نام های متفاوتی در زبان های مختلف دارند، اما نماد هر عنصر در همه زبان ها یکسان است.
به جز نمادهای عناصر، نمادهای دیگری نیز هستند که در شیمی به صورت تک حرفی و با مفاهیم مشخص استفاده می شوند. مثلاً "X" برای اشاره به عناصر گروه هفتم یعنی هالوژن ها، "R" برای اشاره به رادیکال ها یعنی مواد مرکب مانند زنجیره های هیدروکربنی، "Q" برای نشان دادن گرما در واکنش های شیمیایی، "L" برای اشاره به لیگاندها در شیمی معدنی و شیمی فلزی آلی و "M" به صورت عمومی برای نشان دادن فلزات به کار می روند. "Ln" نیز یک نماد دو حرفی است که برای اشاره به لانتانیدها استفاده می شود.
۱۱۸ عنصر تا سه ماهه اول سال ۲۰۱۵ توسط شیمی دانان مشاهده شدند. مشاهده به این معناست که حداقل یک اتم از عنصر مورد نظر را بتوان در شرایط معتبر و قابل اطمینان ردیابی کرد. برای نمونه تا امروز تنها سه اتم از عنصر ۱۱۸ ردیابی شده است. از این میان آیوپاک تنها ۱۱۲ عنصر ابتدایی به همراه عناصر شماره ۱۱۴ و ۱۱۶ را به رسمیت شناخته است.
از میان نود و چهار عنصری که در طبیعت یافت می شوند، شش عنصر یعنی عناصر تکنسیم، پرومتیم، استاتین، پلوتونیم، فرانسیم و نپتونیم تنها به صورت رادیوایزوتوپ طبیعی در مقادیر بسیار ناچیز یافت می شوند. تمام این شش عنصر به علاوه عنصری بنام کالیفرنیم در فضا نیز ردیابی شده اند. ۲۲ عنصر دیگر که نه بر روی زمین و نه در فضا یافت نمی شوند، به طور مصنوعی از عناصر سبک تر و به روش همجوشی هسته ای ساخته می شوند.
همان طور که اشاره شد تنها ۴٪ مواد موجود در کیهان از اتم و یون تشکیل شده و به عنوان عنصر قابل شناسایی هستند. بقیه ماده موجود در کائنات که ۱۵٪ مواد موجود را تشکیل می دهد، ماده تاریک است که ماهیت آن بر ما شناخته شده نیست اما می دانیم که از اتم های عناصر شیمیایی تشکیل نشده اند زیرا حاوی پروتون، نوترون و الکترون نیستند.
بر اساس مدل استاندارد کیهان شناسی، فراوانی نسبی ایزوتوپ های ۹۴ عنصر در جهان هستی حاصل چهار پدیده است:
هیدروژن فراوان ترین عنصر موجود در همه جهان است. پس از آن، هلیم، اکسیژن و کربن، بیشترین فراوانی را در جهان دارند.
فراوان ترین عنصر در کره زمین و اتمسفر آن، اکسیژن با درصد جرمی ۴۹/۲ درصد است. اما فراوان ترین عنصر در لایه های مختلف کره زمین (هسته، پوسته و گوشته) آهن با درصد جرمی ۴/۷ درصد است.
| [
{
"answer1": "ویژگی های شیمیایی اتم های یک عنصر که توسط ساختار الکترونی آن ها تعیین می شود که آن نیز به تعداد پروتون های هسته آن اتم وابسته است.",
"answer2": "گاهی اصطلاح \"سبک\" یا \"سنگین\" به صورت غیررسمی برای اشاره به عدد اتمی نسبی عنصر (و نه چگالی آن) استفاده می شود. مثلاً \"عناصر سبک تر از کربن\" یا \"عناصر سنگین تر از سرب\".",
"distance": 5388,
"question": "تعداد پروتون های یک عنصر چه چیزی را تعیین می کند و عناصر سبک تر از کربن چگونه نامگذاری می شوند؟"
},
{
"answer1": "یک ماده خالص که تنها از اتم های یک عنصر تشکیل شده باشد، «ماده ساده» نامیده می شود. چنین ماده ای را نمی توان به ماده دیگری تجزیه کرد. از این دیدگاه، ماده ساده در برابر ماده مرکب قرار می گیرد.",
"answer2": "در حالیکه از دیدگاه ایزوتوپیک عنصر خالص عنصری است که تنها دارای یک ایزوتوپ پایدار باشد.",
"distance": 8908,
"question": "تفاوت بین ماده ساده و ماده مرکب چیست و برای اینکه یک ماده از دیدگاه ایزوتوپی خالص باشد چه شرایطی دارد؟"
},
{
"answer1": "از این تعداد، ۹۴ عنصر در طبیعت یافت می شوند و بقیه به طور مصنوعی و به کمک واکنش های هسته ای در آزمایشگاه ساخته شده اند.",
"answer2": "از میان نود و چهار عنصری که در طبیعت یافت می شوند، شش عنصر یعنی عناصر تکنسیم، پرومتیم، استاتین، پلوتونیم، فرانسیم و نپتونیم تنها به صورت رادیوایزوتوپ طبیعی در مقادیر بسیار ناچیز یافت می شوند.",
"distance": 15088,
"question": " چند عنصر در طبیعت یافت می شوند و چه عناصری هم به صورت طبیعی و هم به صورت رادیوایزوتوپ یافت می شوند؟"
},
{
"answer1": "عدد اتمی یک عنصر که با Z نشان داده می شود، برابر با تعداد پروتون هایی است که در هسته اتم های آن عنصر یافت می شود.",
"answer2": "آلوتروپ ها در خواص شیمیایی با یکدیگر متفاوت هستند.",
"distance": 4757,
"question": "عدد اتمی یک عنصر چه چیزی را نشان می دهد و آلوتروپ ها از نظر شیمیایی چه تفاوتی با هم دارند؟"
},
{
"answer1": "عناصر شیمیایی را نمی توان به کمک واکنش های شیمیایی معمولی به یکدیگر تبدیل کرد.",
"answer2": "در این میان، گروه دیگری از عناصر به نام شبه فلز نیز وجود دارند که خواصی حد واسط بین فلزات و غیر فلزات را نشان داده و به صورت نیم رسانا عمل می کنند.",
"distance": 8723,
"question": "چگونه می توان به کمک واکنش های شیمیایی معمولی یک عنصر را به عنصر دیگر تبدیل کرد و چه عناصری در جدول تناوبی وجود دارند که خواص حد واسطی بین فلزات و غیر فلزات دارند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
561 | : مرگ بنیتو موسولینی
در سال ۱۹۴۰، موسولینی کشور خود را به جنگ جهانی دوم در طرفداری از آلمان نازی برد اما به زودی با شکست نظامی روبرو شد. در پاییز سال ۱۹۴۳، وی به عنوان رهبر یک دولت دست نشانده آلمانی در شمال ایتالیا تنزل یافت و با پیشرفت متفقین از جنوب و درگیری هابا پارتیزان ها شروع شد. در آوریل ۱۹۴۵، با پیشروی متفقین و شکست آخرین دفاع آلمانی ها در شمال ایتالیا و قیام عمومی پارتیزان در شهرها، وضعیت موسولینی ناپیدار به نظر می رسید. در ۲۵ آوریل او از میلان، جایی که در آنجا مستقر بود گریخت و سعی در فرار به سمت مرز سوئیس داشت. او و معشوقه اش، کلارتا پتچی، در ۲۷ آوریل توسط پارتیزان محلی در نزدیکی روستای دونگو در دریاچه کومو به اسارت درآمدند. بعد از ظهر دو روز قبل از خودکشی آدولف هیتلر ، موسولینی و پتاسی تیرباران شدند.
اجساد موسولینی و پتاسچی را به میلان بردند و در یک میدان حومه پیازاله لورتو، در میان جمعیت عصبانی برای تحقیر فاشیسم ها رها کردند. سپس از پشت میله های فلزی در بالای ایستگاه اتوبوس در میدان آویزان شدند. اجساد مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. در ابتدا، موسولینی در یک قبر ناشناس به خاک سپرده شد، اما در سال ۱۹۴۶، بدن وی توسط حامیان فاشیست مورد حفر و سرقت قرار گرفت. در سه شنبه عید پاک سال ۱۹۴۶ گور وی توسط دومینیکو لِکیزی و دو نئوفاشیست دیگر شناسایی و شکافته شد و پیکرش به سرقت رفت. سرانجام در سال ۱۹۵۷، بقایای جسد وی در دخمه خانواده موسولینی در شهر زادگاهش پره داپیو مورد مداوا قرار گرفت. مقبره وی به محلی برای زیارت نئو فاشیست ها بدل شده است و سالگرد درگذشت او با تظاهرات نئو فاشیستی همراه است.
در سالهای پس از جنگ، تئوری مرگ موسولینی در ایتالیا به وجود آمده است (اما، به طور کلی، نه بین المللی) به گونه ای که مقایسه ای با نظریه های توطئه ترور جان اف کندی صورت گرفته است. روزنامه نگاران، سیاستمداران و مورخان با تردید در صحت گزارش ها، نظریه ها و گمانه زنی های متنوعی که در مورد چگونگی فوت موسولینی و چه کسی مسئول آن بوده، مطرح کرده اند. دست کم دوازده فرد مختلف در موارد مختلف ادعا کرده اند که قاتل هستند. این موارد شامل لوئیجی لونگو و ساندرو پرتینی است که پس از آن به ترتیب دبیرکل حزب کمونیست ایتالیا و رئیس جمهور ایتالیا شدند. چندین نویسنده معتقدند که مرگ موسولینی بخشی از عملیات نیروهای ویژه انگلیس به دستور وینستون چرچیل بوده است.
پس از حمله متفقین به سیسیل در ژوئیه سال ۱۹۴۳، موسولینی تحت بازداشت قرار گرفت. پس از آن ایتالیا با متفقین در کاسابیل آتش بس امضا کرد. بعداً در همان سال، وی در یورش گِران ساسو توسط نیروهای ویژه آلمانی از زندان نجات یافت و هیتلر وی را به عنوان رهبر جمهوری اجتماعی ایتالیا، یک دولت دست نشانده آلمانی مستقر در شمال ایتالیا و مستقر در شهر سالو در نزدیک دریاچه گارد منصب کرد. تا سال ۱۹۴۴ «جمهوری سالی» نه تنها توسط متفقین که از جنوب در حال پیشروی بودند که از طرف پارتیزان ضد فاشیست ایتالیا، در یک درگیری وحشیانه که قرار گرفته بود.
به تدریج در پیشروی متفقین در تابستان سال ۱۹۴۴، رم و سپس فلورانس سقوط کرده و سپس در همان سال پیشروی به سمت شمال ایتالیا آغاز گردید. با فروپاشی نهایی خط گوتیک ارتش آلمان در آوریل ۱۹۴۵، شکست کامل جمهوری سالو و محافظان آلمانی آن قریب الوقوع بود.
در ۲۷ آوریل ۱۹۴۵، موسولینی و معشوقه اش کلارتا پتچی، به همراه دیگر رهبران فاشیست، در یک کاروان آلمانی در نزدیکی روستای دونگو در ساحل شمال غربی دریاچه کومو در حال فرار بودند. گروهی از پارتیزان های کمونیست محلی به رهبری پیر لوئیجی بلینی دلله استل و اوراردو لازارو به کاروان حمله کرده و آنها را مجبور به توقف کردند. پارتیزان ها رهبر فاشیست ایتالیا را شناسایی کردند. بعدها لازارو گفت: صورتش مثل موم بود و خیره به دوردست، اما به نوعی کور بود. من فرسودگی کامل را حس می کردم اما ترسی در او نمی دیدم. . . به نظر می رسید که موسولینی کاملاً فاقد اراده بود ولی گویا او یک مرده متحرک است. پارتیزان ها موسولینی را دستگیر کرده و او را به دونگو بردند. در دونگو، حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد ۲۸ آوریل، موسولینی به پتاسی، که درخواست پیوستن به وی را کرده بود، محلق شد. در مجموع، بیش از پنجاه فاشیست و خانواده های آنها در کاروان پیدا شده و توسط پارتیزان دستگیر شدند. بغیر از موسولینی و پتاسی، شانزده عضو برجسته از حکومت و حزب فاشیسم روز بعددر دونگو اعدام شده و ده نفر دیگر نیز طی دو شب بعد کشته می شوند.
درگیری های اطراف منطقه دونگو همچنان ادامه داشت و پارتیزان ها از ترس از این که موسولینی و پتاسچی ممکن است توسط هواداران فاشیست نجات پیدا کنند، آنها را در نیمه شب به مزرعه نزدیک یک خانواده دهقانی به نام د ماریا بردند. آنها معتقد بودند که این یک مکان امن برای نگه داشتن آنها خواهد بود. موسولینی و پتاسی باقیمانده شب و بیشتر روز بعد را در آنجا گذراندند.
در شامگاه دستگیری موسولینی، ساندرو پرتینی رهبر پارتیزان سوسیالیست در شمال ایتالیا در رادیو میلانو اعلام کرد: رئیس این انجمن بزهکاران (موسولینی) در حالی که از ترس زرد رنگ شده بود، درهنگام تلاش برای عبور از مرز سوئیس، دستگیر شد. او باید در یک دادگاه مردمی محاکمه شود. ما این را می خواهیم، حتی اگر فکر کنیم او شایسته است مانند سگ کشته شود.
نظریه های متفاوتی وجود دارد که چه کسی دستور اعدام موسولینی را صادر کرده است. پالمیرو توگلیاتی، دبیرکل حزب کمونیست، ادعا کرد که وی قبل از دستگیری، دستور اعدام موسولینی را صادر کرده است. توگلیاتی گفت که وی این کار را با یک پیام رادیویی در ۲۶ آوریل ۱۹۴۵ با این کلمات انجام داده است: "فقط یک چیز برای تصمیم گیری لازم است که آنها [موسولینی و دیگر رهبران فاشیست] باید با زندگی خود بهای اشتباهات خود را بپردازند. وی همچنین ادعا کرد که وی به عنوان معاون نخست وزیر دولت در رم و به عنوان رهبر حزب کمونیست دستور داده است. نخست وزیر، ایوانو بونومی بعداً تکذیب کرد که این دستور از جانب وی بوده است. لوئیجی لونگو، یک کمونیست ارشد در میلان، گفت که این دستور از فرماندهی کل واحدهای نظامی حزب "به درخواست تصمیم CLNAI" گرفته شده است. لونگو متعاقباً داستانی متفاوت ارائه داد: وی گفت هنگامی که او و فرمو سولاری، عضو حزب اقدام (که بخشی از CLNAI بود)، خبر دستگیری موسولینی را شنیدند، آنها بلافاصله توافق کردند که او باید سریعاً اعدام شود.
به گفته لئو ولیانی، نماینده حزب اقدام در CLNAI، تصمیم به اعدام موسولینی در شب ۲۷/۲۸ آوریل توسط گروهی که به نمایندگی از CLNAI متشکل از خود، ساندرو پرتینی، و کمونیستهای امیلیو سرنی و لوئیجی گرفته شده است. لانگو سالها بعد اعلام کرد که موسولینی به دستور خودش اعدام شده است.
در هر صورت، لونگو به فرماندهی کل، والتر آئودیزیو دستور داد که بلافاصله به دونگو برود تا دستورها را اجراء کند. به گفته لونگو، او این کار را با کلمات «برو و اون را بکش» انجام داد. لونگو از یک عضو دیگر حزب به نام آلدو لمپردی نیز خواست که برود، زیرا به گفته لمپردی، لانگو فکر می کرد که آئودیسیو «بی پروا، بسیار انعطاف پذیر و ناخوشایند است».
اگرچه چندین نسخه متناقض و نظریه متفاوت در مورد چگونگی درگذشت موسولینی و پتاچی بعد از جنگ مطرح شد، اما گزارش والتر آئودیزیو یا حداقل بخشی از آن همچنان معتبر است و بعضاً در ایتالیا به عنوان نسخه «رسمی» از آن یاد می شود.
آئودیسیو و لمپردی در صبح زود ۲۸ آوریل، میلان را به مقصد دونگو ترک کردند تا دستورها را انجام دهند. با ورود به دونگو، آنها با بلینی دلله استل، که فرمانده پارتیزان محلی بود، ملاقات کردند تا ترتیب دهد که موسولینی به آنها سپرده شود. آئودیسیو در طول مأموریت خود از "نام مستعار" "Colonnello Valerio" استفاده کرد.
بعد از ظهر، او به همراه سایر پارتیزانان، از جمله آلدو لمپردی و میشل مورتی، برای ملاقات با موسولینی و پتاچی به خانه مزرعه خانواده د ماریا حرکت کردند. در سمت در ورودی ویلا بلمونته در جاده باریکی که "از طریق XXIV maggio" معروف شده است، به موسولینی و پتسچی گفته می شود که به دیوار ویلا بایستید. سپس آئودیسیو آنها را در ۴:۱۰ تیرباران کرد.
میان لمپردی و آئودیسیو اختلافاتی وجود داشت. آئودیسیو به عنوان یک شخص بیرحم که بدون محاکمه دویچه را اعدام کرده، در حالی که لمپردی در این کار دخالتی نکرد. آئودیسیو ساها بعد اعلام کرد که او حکم اعدام را خوانده است، در حالی که لمپردی این مسئله را رد کرد. لمپردی اظهار داشت که سخنان آخر موسولینی "قلبم رو هدف بگیر "بود. به گفته آئودیسیو، موسولینی چیزی بلافاصله قبل یا هنگام اجرای حکم نگفت.
به گفته بلینی استل، هیچ بحث و تشریفات دیگری درمورد تصمیم به اعدام آنها صورت نگرفته است.
آئودیسیو نظریه دیگری اعلام کرد. وی ادعا کرد که در ۲۸ آوریل «دادگاه جنگی» را که شامل لمپردی، بلینی دله استل، میشل مورتی و لازارو به عنوان رئیس جمهور بود، تشکیل داده است. این دادگاه موسولینی و معشوقه اش را به اعدام محکوم کرد. هیچ اعتراضی به هیچ یک از اعدام های پیشنهادی وجود نداشت. در سال های بعد اعضایی از حزب کومونیسم از تشکیل چنین دادگاهی اعلام تاسف کردند و چنین اعلام کردند: ما اطمینان داشتیم که موسولینی مستحق مرگ است … اما طبق قانون باید محاکمه ای انجام
بدن موسولینی پس از مرگ، به عنوان سمبل قدرتمند باقی ماند و باعث شد که از طرف هواداران مورد احترام یا از طرف مخالفان مورد تحقیر و بی احترامی قرار بگیرد؛ که این امر خود اهمیت سیاسی گسترده تری را به دنبال داشت.
شامگاه ۲۸ آوریل، اجساد موسولینی، معشوقه اش و سایر فاشیست های اعدام شده بر روی یک وانت بارگیری شدند و به سمت جنوب به میلان انتقال یافتند. آنها در پیازاله لورتو، یک میدان حومه در نزدیکی ایستگاه اصلی راه آهن، روی زمین ریخته شدند. انتخاب مکان عمدی بود. پانزده پارتیزان در اوت ۱۹۴۴ به دلیل تلافی برای حملات پارتیزان و بمباران متفقین در آنجا به ضرب گلوله کشته شدند و اجساد آنها در معرض دید عموم قرار گرفت. در آن زمان گفته می شود که موسولینی اظهار داشت: «برای خون پیازاله لورتو، ما باید عزیز بپردازیم».
اجساد آنها در تا ساعت ۹:۰۰ باقی ماند. عده ایی به اجساد سبزیجات پاشیدند، ادرار کردند، تیراندازی کردند و لگد زدند. چهره موسولینی در اثر ضرب و شتم متلاشی شد. یک شاهد عینی آمریکایی این جمعیت را «شرور، وحشی، خارج از کنترل» توصیف کرد. پس از مدتی اجساد را به چهارچوب مشبک فلزی یک ایستگاه سرویس نیمه استاندارد اویل آویزان کرد و وارونه بر روی قلاب های گوشتی آویزان کرد. این شیوه حلق آویز از زمان قرون وسطی در شمال ایتالیا مورد استفاده قرار گرفته بود تا «بدنام» به دار آویخته شود. با این حال، عده ایی به صورت داوطلبانه از اجساد در مقابل اوباش مراقبت می کردند.
حدود ساعت ۲ بعد از ظهر، مقامات نظامی آمریکا که به شهر رسیده بودند، دستور دادند که اجساد را برداشته و به سردخانه تحویل داده شود تا کالبد شکافی انجام شود. یک فیلمبردار ارتش آمریکا تصاویری از اجساد عکسبرداری کرد، از جمله یکی از آنها با موسولینی و پتاچی که در موقعیتی عجیب و غریب قرار گرفته بودند.
در ۳۰ آوریل، کالبد شکافی موسولینی در انستیتوی پزشکی قانونی در میلان انجام گرفت. یک نسخه از گزارش بعدی حاکی از آن بود که وی با ۹ گلوله تیرباران شده، در حالی که نسخه دیگر هفت گلوله را مشخص کرده بود. چهار گلوله در نزدیکی قلب به عنوان علت مرگ داده شد. کالیبرهای گلوله ها مشخص نشد. نمونه هایی از مغز موسولینی گرفته شد و برای تجزیه و تحلیل به آمریکا فرستاده شدند. قصد اثبات این فرضیه بود که سفلیس باعث ایجاد جنون در وی شده است، اما هیچ نتیجه ای از این تحلیل حاصل نشده است. هیچ مدرکی از سفلیس روی بدن وی پیدا نشد. کالبد شکافی بر روی جسد پتاچی انجام صورت نگرفت.
پس از درگذشت وی و نمایش جنازه وی در میلان، موسولینی در یک قبر نامشخص در قبرستان موسوکو، در شمال شهر به خاک سپرده شد. در روز یکشنبه عید پاک در سال ۱۹۴۶، جسد موسولینی توسط یک فاشیست جوان به نام دومنیکو لوکیسی و دوستش به عنوان نئو فاسیسم به سرقت رفت. طی یک دوره شانزده هفته جسد وی در حال دست به دست شدن بود. در حالی که مقامات در جستجوی آن بودند. سرانجام، در ماه اوت، جسد (بخشی از آن به سرقت رفت) در Certosa di Pavia، صومعه ای نه چندان دور از میلان مخفی شد.
مقامات ترتیبی دادند که جسد در یک صومعه کاپوچین در شهر کوچک چرو مجوره پنهان شود و یازده سال ماند. محل نگهداری جسد حتی از خانواده موسولینی مخفی نگه داشته شده بود. این موضوع تا ماه مه ۱۹۵۷ باقی ماند، آدونه زولی نخست وزیر تازه منصوب شده، با حضور مجدد موسولینی در محل تولد وی در پره داپیو در رومانا موافقت کرد. زولی نیاز به حمایت راستگرایی (از جمله خود لکیسی، که اکنون نماینده حزب نئو فاشیست بود) داشت. او همچنین از بیوه موسولینی اجازه گرفت
سالگرد درگذشت موسولینی در ۲۸ آوریل به یکی از سه رویداد یزرگ حامیان نئو فاشیستی همراه با تظاهرات بزرگ تبدیل شده است.
در خارج از ایتالیا، روایت آئودیسیو در مورد نحوه اعدام موسولینی تا حد زیادی پذیرفته شده و غیرقابل بحث است. با این حال، در ایتالیا، این موضوع از اواخر دهه ۱۹۵۰ تا به امروز مورد بحث و مشاجره گسترده بوده است و انواع مختلفی از تئوری ها در مورد چگونگی درگذشت موسولینی گسترش یافته است. دست کم ۱۲ نفر مختلف در زمان های مختلف به عنوان مسئول انجام تیراندازی شناسایی شده اند. مقایسه هایی با نظریه های توطئه ترور جان اف کندی انجام شده است.
تا سال ۱۹۴۷، هویت آئودیسیو مخفی نگه داشته می شد، و در اولین توصیف ها از وقایع (در یک سری مقاله در روزنامه حزب کمونیست "L'Unità" در اواخر سال ۱۹۴۵) شخصی که تیراندازی ها را انجام می داد، فقط به عنوان «کلونللو» یاد می شد.
آئودیسیو برای اولین بار در یک سری مقاله در روزنامه "ایل تمپو" در مارس ۱۹۴۷ نامگذاری شد و حزب کمونیست متعاقباً دخالت آئودیسیو را تأیید کرد. خود آئودیسیو در مورد آن صحبت نکرده است، تا اینکه در اواخر آن ماه روایت خود را در یک سری از پنج مقاله در L'Unità منتشر کرد (و در کتابی که آئودیسیو بعداً نوشت که بعداً آن نوشته در ۱۹۷۵، دو سال پس از مرگ وی منتشر شد). نسخه های دیگری از داستان نیز منتشر شد. از جمله در دهه ۱۹۶۰، دو کتاب که شرح «کلاسیک» داستان را نشان می دهند.
در سال ۱۹۹۶، یک نامه خصوصی که قبلاً منتشر نشده بود و در سال ۱۹۷۲ توسط آلدو لمپردی برای بایگانی های حزب کمونیست نوشته شده بود، در "L'Unità" کشف شد. در آن نامه لمپردی حقایق اصلی داستان آئودیسیو را اما بدون شاخ و برگ دادن، تأیید کرد. بدون شک لمپردی از شاهدان عینی بود. چون روایت خود را برای سوابق خصوصی حزب کمونیست - و نه برای انتشار - آماده می کرد - تصور می شد که وی هیچ انگیزه ای جز گفتن حقیقت ندارد. علاوه بر این، او به اعتبار و قابل اعتماد بودن شهرت داشته است. همچنین مشخص شد وی شخصاً آئودیسیو را دوست نداشت. به تمام این دلایل مهم به نظر می رسید که وی تا حدود زیادی روایت آئودیسیو را تأیید کرده است. پس از انتشار نامه لمپردی، اکثریت اما نه همه به صحت آن اطمینان داشتند.
رهبر پارتیزان لازارو در کتاب خود در سال ۱۹۹۳ با نام " "دونگو: نیم قرن دروغ"" ادعایی را که قبلاً مطرح کرده بود تکرار کرد که لوئیجی لونگو و نه آئودیسیو، "کلونللو والریو" بود. او همچنین ادعا کرد که موسولینی ناخواسته در همان روزی زخمی شد که پتاچی سعی کرد اسلحه یکی از پارتیزان ها را بگیرد، پتاچی کشته شد و چند روز بعد موسولینی در گذشت.
ادعاهای متعددی وجود دارد مبنی بر این که واحد عملیات مخفی زمان جنگ انگلیس، مدیر عملیات ویژه (SOE)، مسئولیت مرگ موسولینی را بر عهده داشته است و حتی ممکن است این دستور توسط نخست وزیر انگلیس، وینستون چرچیل نیز صادر شده باشد. گفته می شود مکاتباتی شامل پیشنهادهایی از طرف چرچیل برای صلح و امتیازات ارضی در ازای ترغیب موسولینی به ترغیب هیتلر برای پیوستن به متفقین غربی در اتحاد علیه اتحاد جماهیر شوروی وجود داشته است. طرفداران این نظریه شامل مورخانی چون رنزو دی فلیس و پیر میلزا و روزنامه نگاران از جمله پیتر تامپکینز و لوسیانو گاریبالدی بودند. اما، این نظریه توسط بسیاری رد شده است.
در سال ۱۹۹۴، برونو لوناتی، رهبر پارتیزان سابق، کتابی را منتشر کرد که در آن ادعا کرد که او موسولینی را اعدام کرده و وی در مأموریت خود توسط یک افسر ارتش انگلیس به نام «جان» به پتاچی شلیک کرده است. پیتر تامپکینز، روزنامه نگار ادعا کرده است که «جان» رابرت ماکارون، یک نماینده انگلیسی SOE انگلیس بود که تبار سیسیلی داشت. به گفته لوناتی، او و «جان» صبح روز ۲۸ آوریل به خانه مزرعه د ماریا رفتند و حدود ساعت ۱۱:۰۰ موسولینی و پتاچی را کشتند در سال ۲۰۰۴، کانال تلویزیونی دولتی ایتالیا، رای، مستندی را با همکاری تامپکینز پخش کرد و در آن تئوری مطرح شد. لوناتی برای فیلم مستند مصاحبه کرد و ادعا کرد که هنگام ورود به خانه مزرعه: پتاچی روی تخت نشسته بود و موسولینی ایستاده بود. «جان» مرا بیرون برد و به من گفت دستورها او این است که هر دو آنها را از بین ببریم، زیرا پتاچی خیلی چیزها می دانست. من گفتم که نمی توانم به پتاچی شلیک کنم، بنابراین جان گفت که او خود شلیک می کند، در حالی که کاملاً مشخص بود که موسولینی باید توسط یک ایتالیایی کشته شود. این مستند در ادامه ادعا کرد که تیراندازی های بعدی در ویلا بلمونته بعداً به عنوان بخشی از «پوشش» انجام شد.
این نظریه به دلیل عدم وجود مدارک جدی به ویژه در مورد وجود مکاتبات با چرچیل مورد انتقاد قرار گرفته است. کریستوفر وود، محقق تاریخ رسمی SOE، با اظهار نظر در مورد مستند تلویزیون RAI در سال ۲۰۰۴، این ادعاها را رد کرد و گفت «این فقط عشق به توطئه است».
برخی، از جمله روزنامه نگار فاشیست جورجیو پیسانی، ادعا کرده اند که موسولینی و پتاچی در اوایل روز در نزدیکی خانه مزرعه د ماریا تیرباران شده اند و اعدام در جولیو دوز زگرا با اجساد انجام شده است. اولین کسی که این موضوع را مطرح کرد، Franco Bandini در سال ۱۹۷۸ بود.
برخی دیگر ادعا کرده اند که موسولینی (یا موسولینی و پتاچی با هم) با کپسول سیانید خودکشی کردند.
| [
{
"answer1": "او و معشوقه اش، کلارتا پتچی، در ۲۷ آوریل توسط پارتیزان محلی در نزدیکی روستای دونگو در دریاچه کومو به اسارت درآمدند.",
"answer2": "اجساد موسولینی و پتاسچی را به میلان بردند و در یک میدان حومه پیازاله لورتو، در میان جمعیت عصبانی برای تحقیر فاشیسم ها رها کردند.",
"distance": 195,
"question": "در سال 1945، موسولینی و معشوقه اش توسط چه کسی دستگیر شدند و جسد آن ها پس از مرگ کجا رها شد؟"
},
{
"answer1": "پالمیرو توگلیاتی، دبیرکل حزب کمونیست، ادعا کرد که وی قبل از دستگیری، دستور اعدام موسولینی را صادر کرده است.",
"answer2": "در روز یکشنبه عید پاک در سال ۱۹۴۶، جسد موسولینی توسط یک فاشیست جوان به نام دومنیکو لوکیسی و دوستش به عنوان نئو فاسیسم به سرقت رفت.",
"distance": 5467,
"question": " چه کسی دستور اعدام موسولینی را صادر کرد و چه کسی جسد او را در سال 1946 سرقت کرد؟"
},
{
"answer1": "در شامگاه دستگیری موسولینی، ساندرو پرتینی رهبر پارتیزان سوسیالیست در شمال ایتالیا در رادیو میلانو اعلام کرد: رئیس این انجمن بزهکاران (موسولینی) در حالی که از ترس زرد رنگ شده بود، درهنگام تلاش برای عبور از مرز سوئیس، دستگیر شد.",
"answer2": "یک نسخه از گزارش بعدی حاکی از آن بود که وی با ۹ گلوله تیرباران شده، در حالی که نسخه دیگر هفت گلوله را مشخص کرده بود.",
"distance": 5291,
"question": "پس از دستگیری موسولینی، ساندرو پرتینی چه اعلام کرد و طبق گزارشات، چه تعداد گلوله در بدن موسولینی پس از مرگ یافت شد؟"
},
{
"answer1": "بعداً در همان سال، وی در یورش گِران ساسو توسط نیروهای ویژه آلمانی از زندان نجات یافت",
"answer2": "سرانجام، در ماه اوت، جسد (بخشی از آن به سرقت رفت) در Certosa di Pavia، صومعه ای نه چندان دور از میلان مخفی شد.",
"distance": 8073,
"question": "در سال ۱۹۴۳، موسولینی توسط چه کسی نجات یافت و بعد از اینکه جسد موسولینی از قبرش دزدیده شد، کجا مخفی شد؟"
},
{
"answer1": "در هر صورت، لونگو به فرماندهی کل، والتر آئودیزیو دستور داد که بلافاصله به دونگو برود تا دستورها را اجراء کند.",
"answer2": "شامگاه ۲۸ آوریل، اجساد موسولینی، معشوقه اش و سایر فاشیست های اعدام شده بر روی یک وانت بارگیری شدند و به سمت جنوب به میلان انتقال یافتند.",
"distance": 2340,
"question": "والتر آئودیزیو چه کسی بود و بعد از اعدام موسولینی جسدش کجا برده شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
562 | : مین وی
مِین وِی پایگاه داده آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا است که فراداده صدها میلیارد تماس تلفنی چهار شرکت تلفنی بزرگ در آمریکا ای تی اند تی، اس بی سی [بخشی از ای تی اند تی در دهه ۱۹۹۰ (میلادی)]، بل ساوت (که امروز، همه آن ها "ای تی اند تی" نامیده می شوند) و ورایزن کامیونیکیشنز را در خود نگه می دارد.
وجود این پایگاه داده و برنامه ای که آن را برای آژانس امنیت ملی گردآوری می کرد برای مردم ناشناخته بود. تا اینکه در ۱۰ مه ۲۰۰۶ (میلادی) یواس ای تودی از آن پرده برداشت. یواس ای تودی برآورد که در این پایگاه داده، درونمایه بیش از ۱/۹ تریلیون جزئیات تماس تلفنی در آن نگهداری می شود.
این درونمایه، اطلاعات جزئی مانند تماس گیرنده، دریافت کننده، تاریخ و ساعت، مدت زمان، و مانند آن ها را برای واکاوی ترافیک تماس های تلفنی و شبکه های اجتماعی را نگهداری می کند اما صدای گفتگو یا رونوشت آن را نگه نمی دارد.
بر پایه رئیس پیشین آژانس امنیت ملی، مایکل هیدن، آژانس امنیت ملی می خواست مین وی را پیش از حملات ۱۱ سپتامبر و در پاسخ به توطئه های حمله هزاره سال ۲۰۰۰ راه اندازی کند. اما این کار را نکرد. زیرا با قانون اساسی ایالات متحده آمریکا همخوانی نداشت. هایدن نوشت: "پاسخ [وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا] واضح بود: نمی توانید چنین کاری بکنید." در ژوئن ۲۰۱۳ این پایگاه داده، فراداده ۵ سال را نگه می داشت. بر پایه گفته های برنده جایزه پولیتزر، جیمز رایزن، مین وی، مهم ترین بخش از چهار بخش پدید آورنده برنامه تین ترد بود.
وجود این پایگاه داده، واکنش های خشم آلودی را بر انگیخت. زیرا جستجوی غیرقانونی بدون حکم دادگاه و نقض مفاد ثبت کننده اطلاعات ارتباطی لایحه نظارت بر اطلاعات خارجی و (در برخی موارد) متمم چهارم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا است.
دولت ریاست جمهوری جورج دابلیو بوش، وجود پایگاه داده برای تماس های داخلی را نه رد و نه تأیید کرد. این کار دولت، با توطئه آژانس امنیت ملی دربارهٔ نگرانی دربارهٔ نظارت بر تماس های تلفنی، بدون حکم دادگاه، در تناقض است. در این صورت دولت تأیید کرده که دربارهٔ قانونی بودن برنامه، بحث های قانونی وجود دارد. اسم رمز برنامه، استلار ویند بود.
برنامه های همانندی در کشورهای دیگر وجود دارند یا برنامه ریزی شده اند. مانند پایگاه داده ترافیک تیتان در سوئد و برنامه نوسازی رهگیری در بریتانیا.
همتای ترافیک اینترنت مین وی، مارینا است.
بر پایه یک منبع ناشناس، پایگاه داده مین وی "بزرگ ترین پایگاه داده ای است که تاکنون ساخته شده" و جزئیات همه تماس های تلفنی داخلی و بین المللی را نگه می دارد. جزئیات تماس های تلفنی شامل شماره تماس گیرنده، دریافت کننده، تاریخ، ساعت، مدت زمان، و موقعیت می شود. اگرچه پایگاه داده، نام و آدرس مردم را نگه نمی دارد اما این اطلاعات، به شکل گسترده ای از منابع طبقه بندی نشده در دسترس هستند.
بر پایه گروه پژوهش تله ژئوگرافی، ای تی اند تی (شامل اس بی سی)، ورایزن کامیونیکیشنز، و بل ساوت ارتباط نزدیک به ۵۰۰ میلیارد تماس تلفنی را در سال ۲۰۰۵ (میلادی) و نزدیک به ۲ تریلیون از اواخر سال ۲۰۰۱ (میلادی) تا ۲۰۰۷ (میلادی) برقرار کردند. گزارش شده به این چهار شرکت برای دادن این اطلاعات به آژانس امنیت ملی، پول داده شده است.
اگرچه چنین پایگاه داده تماس های تلفنی به این بزرگی، به تنهایی، ابزار خوبی برای استفاده در امنیت ملی نیست. اما می توان از آن به عنوان عنصری در تلاش برای داده کاوی و واکاوی های گسترده تر امنیت ملی استفاده کرد. این تلاش می تواند شامل افراد واکاونده ای شود که از داده، برای ربط دادن شماره تلفن ها با نام و پیوندها به اشخاص مورد نظر استفاده کنند. این هدف، نقطه تمرکز اخیر آژانس امنیت ملی برای بدست آوردن فناوری های کلیدی از شرکت های با فناوری پیشرفته در سیلیکون ولی و دیگر جاها بوده است. نرم افزارهای واکاوی پیوند مانند آنالیست نتبوک یا لینک اکسپلورر توسط سازمان های اجرای قانون برای سازماندهی و دیدن پیوندهایی که از طریق اطلاعاتی مانند تاریخچه تماس های تلفنی و سوابق مالی که از دیگر منابع به برنامه وارد شده اند، استفاده می شوند. از نرم افزار شبکه عصبی برای شناسایی الگوها و طبقه بندی داده و همچنین پیش بینی رویدادهای آینده استفاده می شود.
با استفاده از محاسبات روابط، ممکن است بتوان فهمید که کسی شماره تلفن خود را عوض کرده است. این کار با واکاوی و مقایسه الگوهای تماس انجام می شود.
تین ترد سامانه ای است که بیشترِ آن را ویلیام بینی طراحی کرد و فناوری ای را معرفی کرد که برای واکاوی داده استفاده می شد. تین ترد پیش از پایگاه داده مین وی وجود داشت اما از پروژه تریلبلیزر کنار گذاشته شد. مایکل هیدن رئیس پیشین آژانس امنیت ملی در یک مصاحبه اعتراف کرد که: "ما به این نتیجه رسیدیم که [تین ترد] اساساً خیلی خوب بود و باور کنید ما همه عناصر آنرا گرفتیم تا بهترین راه حل همه مشکلات خود را بیابیم. مشکل این بود که تین ترد نمی توانست از پس حجم ارتباطات دوران تازه بربیاید." تین ترد داده شخصی را رمزنگاری می کرد اما هرگز گفته نشده که سامانه های امروزی چنین کاری می کنند.
در ۲۲ مه ۲۰۰۶ گزارشگر تحقیقی، سیمور هرش و مجله وایرد آشکار کردند که بخشی از برنامه آژانس امنیت ملی، نصب تقسیم کننده های پرتو برای مسیریابی هسته های بسیاری از شرکت های مخابراتی و هاب های اصلی ترافیک اینترنتی است. این کار به اتاق سیاهی به نام "اتاق ۶۴۱ای" اجازه دسترسی مستقیم به داده اینترنت را می دهد. این اتاق به بیشتر شرکت های مخابراتی آمریکا و ترافیک اینترنت اجازه می دهد که پایگاه داده خود را به آژانس امنیت ملی، تغییر مسیر دهند. آژانس امنیت ملی از آن اتاق برای شنود و صدور مجوزهای بازرسی پلیس بدون حکم دادگاهی ده ها هزار آمریکایی استفاده می کند.
بر پایه مشاور امنیتی ای که در این برنامه کار کرده: "کاری که شرکت های مخابراتی می کنند بدتر از در اختیار گذاشتن اطلاعات تماس های تلفنی است، آنها اجازه دسترسی به همه داده را می دهند." مقام رسمی ارشد اطلاعاتی پیشین گفته: "این مانند تحویل گرفتن جعبه ای از قبض ماهانه تماس های تلفنی که به ترتیب الفبا مرتب شده اند نیست آژانس امنیت ملی، اطلاعات روزانه و کاربردی دریافت می کند."
در ۳۰ ژوئن ۲۰۰۶ یواس ای تودی برای عقب نشینی جزئی به خاطر مقاله جنجالی ماه پیش خود نوشته ای را چاپ کرد: " همچنین یواس ای تودی دوباره با منابعی که اطلاعاتی درباره هدف و درونمایه پایگاه داده های تماس های تلفنی را در اختیار گذاشتند صحبت کرد. همه آنها گفتند که گزارش چاپ شده به دقت، یافته و دریافته های آنها از برنامه آژانس امنیت ملی را بیان می کند اما هیچیک از آنها نتوانستند سندی بر ارتباط بین بل ساوت و ورایزن کامیونیکیشنز و آژانس امنیت ملی یا شرکت هایی که تماس های تلفنی را در اختیار آژانس امنیت ملی می گذارند نشان دهند. بر پایه گذارش های پس از مقاله ۱۱ مه، یواس ای تودی حالا به این نتیجه رسیده که درحالیکه آژانس امنیت ملی یک پایگاه داده بزرگ از تماس های تلفنی داخلی می سازد که شامل تاریخچه تماس های تلفنی داخلی شرکت های مخابراتی می شود این روزنامه نمی تواند همکاری بل ساوت و ورایزن کامیونیکیشنز با آژانس امنیت ملی را در فراهم آوردن فله ای تاریخچه سوابق تلفنی به پایگاه داده آن آژانس تایید کند."
پنج روز پس از چاپ گزارش مین وی، مقام های بل ساوت گفتند که نتوانستند مدرکی بر فرستادن تاریخچه تماس های تلفنی پیدا کنند: "بر پایه بازبینی ما تا امروز، تایید می کنیم که چنین چیزی وجود ندارد و ما تاریخچه تماس های تلفنی کاربران خود را به صورت فله ای در اختیار آژانس امنیت ملی، قرار نمی دهیم." یواس ای تودی پاسخ داد که مقام های بل ساوت، در تماسی که یک روز پیش از چاپ این گزارش با آن ها گرفته شد چنین چیزی را رد نکردند. ورایزن کامیونیکیشنز نیز تأکید کرد که چنین کاری را نمی کند.
بر پایه قوانین امنیتی آمریکا (15 U.S.C. 78m(b)(3)(A)) هنگامی که رئیس یک آژانس یا سازمان به درستی بر پایه حکم رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا عمل می کند شرکت های مخابراتی اجازه دارند در مواردی مانند امنیت ملی از حسابرسی درست در استفاده از دارایی های خود، جلوگیری کنند. این قانون اساساً به این معنی است که هنگامیکه رئیس جمهور آمریکا به خاطر امنیت ملی تصمیم به چنین کاری می گیرد شرکت ها می توانند در گزارش های بازرسی خود دست ببرند و دربارهٔ کنش های خود دروغ بگویند. درست هنگامیکه رسوایی پایگاه داده تماس های تلفنی در رسانه ها مطرح شد در ۵ مه ۲۰۰۶ جورج بوش در یک یادداشت ریاست جمهوری، چنین تصمیم گیری را به اداره کننده اطلاعات ملی جان نگروپونتی واگذار کرد.
در ۳۱ ژانویه ۲۰۰۶ بنیاد مرزهای الکترونیکی دادخواستی را در اینباره علیه ای تی اند تی ارائه کرد با این ادعا که این شرکت به آژانس امنیت ملی، دسترسی به پایگاه داده خود را داده است. یواس ای تودی نیز در مقاله ای چنین اتهامی را مطرح کرد. ورایزن کامیونیکیشنز و بل ساوت ادعا کردند که آژانس امنیت ملی هرگز با آن ها صحبت نکرده و آن ها هیچ اطلاعاتی به آژانس امنیت ملی نداده اند بنابراین هنگامی که رئیس جمهور آمریکا فکر می کند که گفتن واقعیت، امنیت ملی را به خطر می اندازد کدهای قانونی ایالات متحده به شرکت ها اجازه می دهند دربارهٔ کنش های خود دروغ بگویند.
در ۶ ژوئن ۲۰۱۳ در آغاز رسوایی های گسترده اسناد محرمانه بدست ادوارد اسنودن، وکیل مدعی العموم محافظه کار و بنیان گذار دیده بان دادگستری، لری کلیمن دادخواستی (به نام "کلیمن علیه اوباما") را به دادگاه برد که قانونی بودن و جایگاه اجرایی دولت در گردآوری فله ای فراداده تاریخچه تماس های تلفنی را به چالش می کشید. در ۱۰ ژوئن ۲۰۱۳ اتحادیه آزادی های شهروندی آمریکا و کلینیک اطلاعات و آزادی رسانه ای مدرسه حقوق ییل پرونده ای را در دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی گشودند و از آن دادگاه خواستند که در همان آغاز درز اطلاعات در روزنامه گاردین دربارهٔ حکم دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی برای گردآوری فراداده تماس های تلفنی ورایزن کامیونیکیشنز، دیدگاه های پنهانی دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی دربارهٔ لایحه میهن دوستی به اطلاع همه برسند. در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۳ اتحادیه آزادی های شهروندی آمریکا دادخواستی (به نام "اتحادیه آزادی های شهروندی آمریکا علیه کلپر") را علیه اداره کننده امنیت ملی آن هنگام، جیمز کلپر به دادگاه برد و قانونی بودن دسترسی آژانس امنیت ملی به فراداده تماس های تلفنی را به چالش کشید. هنگامیکه قاضی در هر پرونده، حکم متفاوتی با پرونده دیگری داد،گری اشمیت (رئیس پیشین کارکنان کمیته منتخب سنای ایالات متحده در امور اطلاعات) در ویکلی استاندارد نوشت: "این تصمیم دوگانه، باعث سردرگمی مردم درباره قانونی بودن برنامه گردآوری داده آژانس امنیت ملی می شود-یک جور دورویی است." اتحادیه آزادی های شهروندی آمریکا این تصمیم را در دادگاه استیناف حوزه دوم ایالات متحده آمریکا به چالش کشید. در سال ۲۰۱۵ (میلادی) قاضی این دادگاه به نام جرارد ای. لینچ، حکم داد که بخش ۲۱۵ لایحه میهن دوستی اجازه گردآوری فله ای فراداده را نمی دهد و اندازه اطلاعات گردآوری شده را سرسام آور خواند.
در نوامبر ۲۰۱۴ دادگاه استیناف واشینگتن به دعوی طرفین پرونده "کلیمن علیه اوباما" رسیدگی کرد. در هنگام گوش دادن به دفاعیات، وکیل وزارت دادگستری اچ. توماس بیرن از گردآوری تماس های تلفنی آژانس امنیت ملی دفاع کرد و گفت: "دولت هرگز، همه یا تقریباً همه تماس های تلفنی را ضبط نکرده و نمی کند."
با افشای تکان دهنده پایگاه داد تماس های تلفنی آژانس امنیت ملی، پرینستون ان. جی بر پایه وکالت کارل مایر و بروس آرفان در ۱۲ مه ۲۰۰۶ در دادگاه فدرال حوزه منهتن، دادخواستی علیه ورایزن کامیونیکیشنز ارائه کرد. این دادخواست برای هر بار نقض لایحه مخابرات ۱۹۹۶ برابر ۱۰۰۰ دلار آمریکا جریمه می خواست که اگر دادگاه، حکم به اجرای این دادخواست می داد باید ۵ میلیارد دلار پرداخت می شد.
در ۱۲ مه ۲۰۰۶ کَسی از ایالت اورگن با ارائه دادخواستی، از ورایزن کامیونیکیشنز نورت وست ۱ میلیارد دلار طلب کرد.
در ۱۳ مه ۲۰۱۶، ۲۱ نفر از مردم ایالت مِین، با طرح شکایتی، از کمیسیون خدمات عمومی خواستند تا از ورایزن کامیونیکیشنز پاسخ بگیرد که آیا ورایزن کامیونیکیشنز بدون آگاهی یا اجازه کاربر، اطلاعات و تاریخچه تماس های تلفنی را به حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا داده است؟ زیرا بر پایه قانون ایالت مین هنگامی که دست کم ۱۰ نفر از کاربران یک گونه خدمات، در دادخواستی از آن گونه خدمات شکایت می کنند کمیسیون خدمات عمومی باید آن را پیگیری کند.
مدت کوتاهی پس از رسوایی پایگاه داده تماس های تلفنی آژانس امنیت ملی، بنیاد مرزهای الکترونیکی، دادخواستی را در سان فرانسیسکو مطرح کرد که به پروند "هپتینگ علیه ای تی اند تی" شناخته می شود.
در ۱۴ مه ۲۰۰۶ لس آنجلس تایمز گزارش کرد که وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا با اشاره به آسیب احتمالی به امنیت ملی، خواستار پایان ارائه دادخواست های شنود علیه ای تی اند تی شد.
در ۲۸ آوریل ۲۰۰۶ حکومت فدرال آمریکا در بیانیه ای دربارهٔ ای تی اند تی گفت که می خواهد بر پایه امتیاز اسرار دولتی، درخواست رد کیفرخواست ها را بدهد.
پایگاه داده تماس های تلفنی آژانس امنیت ملی، مورد تأیید دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی قرار نگرفت زیرا با لایحه نظارت بر اطلاعات خارجی همخوانی نداشت. دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی در سال ۱۹۷۸ (میلادی) بنیان گذاری شد تا پنهانی، اجازه دسترسی به اطلاعات تماس های تلفنی و شنود ارتباطات مشکوک ماموران خارجی در خاک آمریکا را بدهد. استاد دانشکده حقوق دانشگاه استنفورد، چیپ پیتس، در واشینگتن اسپکتیتور، نگاهی کلی به نگرانی های قانونی مرتبط انداخت.
جدا از این پرسش که آیا این پایگاه داده، تحت لایحه نظارت بر اطلاعات خارجی، قانونی است یا نه، این پرسش وجود دارد که آیا متمم چهارم قانون اساسی آمریکا، درونمایه تماس های تلفنی را نیز به عنوان بخشی از حق حریم شخصی در بر می گیرد؟ این موضوع، مشخص نیست. چون قانون اساسی آمریکا هیچ پایبندی ویژه قانونی ای به محرمانگی مکاتبات و گفتگوها ندارد، هرگونه حفاظت از ارتباطات، گونه ای بسط قانونی حفاظت از حریم شخصی فراهم شده برای "خانه ها و روزنامه ها" است. اما این دوباره وابسته به الزامات انعطاف پذیر از انتظارات منطقی از حریم شخصی است.
مرتبط ترین پرونده با این موضوع در دیوان عالی ایالات متحده آمریکا، اسمیت علیه مریلند (۱۹۷۹) است. در این پرونده، دادگاه به ثبت کننده های اطلاعات ارتباطی اشاره کرد. ثبت کننده اطلاعات ارتباطی، دستگاهی مکانیکی است که شماره تلفن های گرفته شده از یک تلفن را ضبط می کند اما جزئیات تماس را ضبط نمی کند. دادگاه حکم داد که متمم چهارم قانون اساسی آمریکا ثبت کننده های اطلاعات ارتباطی را در بر نمی گیرد: "نصب و استفاده از ثبت کننده های اطلاعات ارتباطی وسیله ای برای 'جستجو' نیست و نیازی به حکم دادگاهی نیست." و در کل: "این دادگاه همواره تصریح کرده که یک فرد نمی تواند هیچ انتظار قانونی از حریم شخصی اطلاعاتی که خود او داوطلبانه به شخص ثالث می دهد داشته باشد."
اگرچه، ممکن است کنش های گردآوری داده، بر پایه دیگر قوانین حریم شخصی مخابرات، غیرقانونی باشد.
لایحه ارتباطات نگهداری شده ۱۹۸۶ (18 U.S.C. § 2701) فرستادن اطلاعات، بدون حکم دادگاه را منع می کند. قانون به مصرف کننده اجازه می دهد نقض قانون را پیگیری کند.
اگرچه همان لایحه ارتباطات نگهداری شده می گوید اگر دادستان کل ایالات متحده آمریکا رأی بدهد که نیازی به دستور یا حکم دادگاه نیست و نیاز به نظارت هست شرکت های تلفنی اجازه دارند رفتار الکترونیکی را نظارت کنند:
هنگامی که "قانون اساسی فدرال یا قوانین ایالتی، نقض شوند بزهی رخ دهد" لایحه ارتباطات نگهداری شده تنبیه های ویژه ای را برای زیر پا گذاشتن قانون در نظر می گیرد.
در پایان، لایحه ارتباطات نگهداری شده به کاربری که شرکت تلفنی، اطلاعات او را فرستاده، اجازه می دهد که از آن شرکت در دادگاه مدنی برای ۱) آسیب واقعی به کاربر ۲) هر سودی که شرکت تلفنی بدست می آورد ۳) خسارت های تنبیهی و ۴) هزینه های دادگاهی شکایت کند. کمترین بازپرداخت به کاربری که دادخواهی که دادخواهی او برای موارد ۱ و ۲ پذیرفته شده، برابر ۱۰۰۰ دلار است.
پس از آنکه لایحه دستیاری ارتباطات برای اجرای قانون با رأی یک صدا به تصویب مجلس نمایندگان و سنای آمریکا رسید رئیس جمهور پیشین آمریکا، بیل کلینتون در ۱۹۹۴ (میلادی) آن را امضا کرد. این قانون به اجرا در آمد تا "وظیفه شرکت های مخابراتی در همکاری با دولت در شنود ارتباطی با هدف اجرای قانون و هدف های دیگر را بیان و روشن کند." این لایحه می گوید که دستور دادگاه، تنها راه دستیابی به تماس های تلفنی نیست: "یک شرکت مخابراتی باید مطمئن باشد که هرگونه شنود ارتباطی با دسترسی به تماس های مخابراتی در سوئیچینگ خود، تنها بر پایه دستور دادگاه یا مراجع قضایی دیگر انجام می شود."
دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی تحت تأثیر پیشنهادهای کمیته چرچ قرار گرفت که طیف گسترده ای از اطلاعات و برنامه ها و سوانح اطلاعاتی متقابل را بررسی می کند. نمونه آن برنامه های ارتش آمریکا و برنامه کوینتلپرو اداره تحقیقات فدرال (اف بی آی) است.
در ۱۹۷۱ (میلادی) پس از آنکه چندین پرونده دزدیده شده اداره تحقیقات فدرال (اف بی آی) به خبرگزاری ها رسید، رسانه های آمریکا گزارش کردند که برنامه کوینتلپرو هزاران آمریکایی را دهه ۱۹۶۰ (میلادی) هدف گرفته است. در گزارش پایانی کمیته چرچ سنا که کوینتلپرو را بررسی می کرد آمده:
قانونی بودن شنود تلفنی گسترده، هرگز مورد پذیرش دادگاه نبوده است. اما در ۱۰ ژوئیه ۲۰۰۸ مجلس نمایندگان آمریکا برای نظارت بالقوه غیرقانونی داخلی، به دولت و شرکت های مخابراتی مصونیت گسترده داد. این لایحه در هنگام اوج کمپین انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا (۲۰۰۸) تصویب شد و سپس به تصویب سنا رسید. باراک اوباما سناتور حزب دموکرات از ایلینوی در برابر سناتور جان مک کین از حزب جمهوری خواه ایالت آریزونا بود.
اوباما از این لایحه طرفداری زیادی کرد. او قول داد که برای جلوگیری از سوء استفاده، این برنامه را "به دقت زیر نظر داشته باشد" اما گفت: "با توجه به خطرهایی که ما با آن روبرو هستیم، فراهم آوری ابزارهای گردآوری گسترده اطلاعات به همراه سپر دفاعی مناسب، بسیار مهم است و نباید تاخیری در آن باشد. بنابراین، من، این سازش را می پذیرم." هنگامیکه جزئیات تماس های تلفنی همه شرکت های بزرگ مخابراتی به آژانس امنیت ملی داده می شود بحث دربارهٔ اینکه آیا سپر دفاعی مناسبی پدید آمده، سخت است.
در ۲۹ اوت ۲۰۱۳ دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی، دیدگاهی را فاش کرد که قاضی دادگاه فدرال حوزه شمال اکلاهما، کلیر ایگان نوشته بود: "تا هنگامی که خودِ گفتگوی تماس تلفنی شنود نشود، متمم چهارم قانون اساسی از فراداده ای که شامل شماره تلفن، تاریخ، زمان، و مدت زمان تماس می شود پشتیبانی نمی کند." به عنوان گزینه، قاضی ایگان نوشت: "گردآوری داده تحت بخش ۲۱۵ لایحه میهن دوستی، مجاز است و به اداره تحقیقات فدرال (اف بی آی) اجازه می دهد اگر زمینه منطقی برای ارتباط باورپذیر بین تروریسم و تاریخچه تماس های تلفنی وجود داشته باشد برای نظارت دقیق، دستور دهد." این گزینه به اداره تحقیقات فدرال (اف بی آی) اجازه می دهد که "از اهداف 'ناشناخته ای' که 'تروریست' شناخته می شوند اطلاعات، گردآوری کند." بر پایه نیویورک تایمز "قاضی های دیگر نیز به طور معمول، هر ۹۰ روز، اجازه کار برنامه گردآوری داده را تمدید می کنند."
در هفته ای که پایگاه داده تماس های تلفنی آژانس امنیت ملی، برملا شد کمیته سنای ایالات متحده در امور خدمات مسلحانه جلسه پرسش و پاسخی را با افشاگر آژانس امنیت ملی راسل تایس برگزار کرد. تایس نشان داد که شهادت او اطلاعاتی به غیر از کنش های غیرقانونی پایگاه داده تماس های تلفنی آژانس امنیت ملی را آشکار می کند که هنوز به مردم گفته نشده است و حتی برخی کارمندان آژانس امنیت ملی نیز می دانند که آنچه را که انجام می دهند غیرقانونی است. تایس همچنین به نشنال جورنال گفت که اگر شهادت او اطلاعاتی دربارهٔ زیر نظر گرفتن شهروندان آمریکایی از فضای بیرونی با ماهواره های جاسوسی را نیز در برمی گیرد "تایید یا رد نمی کند." اگرچه این جلسه پرسش و پاسخ، بدون هیچ دلیلی علنی نشد.
گزارش یواس ای تودی نشان داد که مدیر عامل اجرایی یواس ای تودی، جوزف ناکیو گفت به اصرار آژانس امنیت ملی بر اینکه نیازی به حکم دادگاه ندارد شک دارد. در چانه زنی ها آژانس امنیت ملی، این شرکت را تحت فشار گذاشت تا داده تماس های تلفنی خود را به آن آژانس بدهد. وکیل کویست از آژانس امنیت ملی خواست تا تاییدیه دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی را بگیرد. هنگامیکه آژانس امنیت ملی نشان داد که به دنبال چنین تاییدیه ای نیست مدیر عامل اجرایی تازه کویست، ریچارد نوتبائرت، درخواست دسترسی آژانس امنیت ملی را رد کرد. بعدها تی-موبایل، جداگانه اعلام کرد که با نظارت های بدون حکم دادگاه، همکاری نمی کند.
| [
{
"answer1": "این درونمایه، اطلاعات جزئی مانند تماس گیرنده، دریافت کننده، تاریخ و ساعت، مدت زمان، و مانند آن ها را برای واکاوی ترافیک تماس های تلفنی و شبکه های اجتماعی را نگهداری می کند اما صدای گفتگو یا رونوشت آن را نگه نمی دارد.",
"answer2": "گزارش شده به این چهار شرکت برای دادن این اطلاعات به آژانس امنیت ملی، پول داده شده است.",
"distance": 2098,
"question": "بر اساس متن، مین وی چه اطلاعاتی را نگهداری می کند و چه کسانی برای ارائه این اطلاعات به آژانس امنیت ملی پول دریافت کرده اند؟"
},
{
"answer1": "تین ترد سامانه ای است که بیشترِ آن را ویلیام بینی طراحی کرد و فناوری ای را معرفی کرد که برای واکاوی داده استفاده می شد.",
"answer2": "مشکل این بود که تین ترد نمی توانست از پس حجم ارتباطات دوران تازه بربیاید.",
"distance": 406,
"question": "تین ترد چه بود و چرا با وجود خوب بودن، دیگر استفاده نشد؟"
},
{
"answer1": "این کار به اتاق سیاهی به نام \"اتاق ۶۴۱ای\" اجازه دسترسی مستقیم به داده اینترنت را می دهد.",
"answer2": "این اتاق به بیشتر شرکت های مخابراتی آمریکا و ترافیک اینترنت اجازه می دهد که پایگاه داده خود را به آژانس امنیت ملی، تغییر مسیر دهند.",
"distance": 89,
"question": "اتاق ۶۴۱ای چه کاری انجام می دهد و کدام شرکت ها به آژانس امنیت ملی اجازه دسترسی به داده اینترنت خود را می دهند؟"
},
{
"answer1": "درست هنگامیکه رسوایی پایگاه داده تماس های تلفنی در رسانه ها مطرح شد در ۵ مه ۲۰۰۶ جورج بوش در یک یادداشت ریاست جمهوری، چنین تصمیم گیری را به اداره کننده اطلاعات ملی جان نگروپونتی واگذار کرد.",
"answer2": "دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی در سال ۱۹۷۸ (میلادی) بنیان گذاری شد تا پنهانی، اجازه دسترسی به اطلاعات تماس های تلفنی و شنود ارتباطات مشکوک ماموران خارجی در خاک آمریکا را بدهد.",
"distance": 4143,
"question": "بر اساس متن، چه کسی در سال ۲۰۰۶ تصمیم گیری درباره اطلاعات ملی را به جان نگروپونتی واگذار کرد و دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی چه زمانی تاسیس شد؟"
},
{
"answer1": "لایحه ارتباطات نگهداری شده ۱۹۸۶ (18 U.S.C. § 2701) فرستادن اطلاعات، بدون حکم دادگاه را منع می کند.",
"answer2": "اگر دادستان کل ایالات متحده آمریکا رأی بدهد که نیازی به دستور یا حکم دادگاه نیست و نیاز به نظارت هست شرکت های تلفنی اجازه دارند رفتار الکترونیکی را نظارت کنند:",
"distance": 204,
"question": "بر اساس متن لایحه ارتباطات نگهداری شده ۱۹۸۶ چه چیزی را منع می کند و در چه صورتی شرکت های تلفنی اجازه دارند رفتار الکترونیکی را نظارت کنند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
563 | : قاجاریان
قاجار (قَجَر)، قاجاریه یا قاجاریان نام دودمانی است که از حدود سال ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ بر ایران به مدت صد و سی سال فرمان راندند. بنیان گذار این سلسله آغامحمدخان قاجار است. وی ابتدا در ساری مدعی سلطنت بر ایران شد و پایتخت خود را این شهر اعلام نمود و سپس پس از فتح قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی در تهران مستقر شد و آن را دارالخلافه نامید. آشنایی با تمدن غرب و معاهده های مهم موجب آغاز انقلاب مشروطه شد. بعداز انقلاب مشروطه که در زمان مظفرالدین شاه انجام شد، محمدعلی شاه پادشاه بعدی، مخالفت کرد و مجلس را به توپ بست. کشمش های داخلی و خارجی موجب ناآرامی در مملکت شد و آخرین پادشاه قاجار، احمدشاه قاجار بود که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی شاه ایران شد.
سردودمان قاجاریه مربوط به یکی از طایفه های ترک اغوز به نام ایل قاجار بود که بر اثر یورش مغول از آسیای مرکزی به ایران مهاجرت کردند. آنان ابتدا در پیرامون ارمنستان ساکن شدند.
خاندان قاجار یکی از خانواده های دارای زیرشاخه های نسبتاً زیاد در ایران محسوب می گشت و آخرین دودمان پادشاهی ترک تبار تاریخ ایران از این خاندان بود. اعضای این خاندان از نوادگان پسری شاهزادگان قاجار هستند. پس از اجباری شدن نام خانوادگی و شناسنامه در دورهٔ رضاشاه، هرکدام از شاخه های این خانواده نامی انتخاب کردند که اغلب برگرفته از نام یا لقب شاهزاده ای بود که نسب خود را به او می رساندند. اکنون بسیاری از نوادگان قاجار در ایران، جمهوری آذربایجان، اروپا و آمریکا زندگی می کنند.
سردودمان قاجاریه مربوط به یکی از طایفه های ترک اوغوز در شمال شرق ایران به نام ایل قاجار بود که از آسیای میانه به ایران آمدند. آنان ابتدا در پیرامون ارمنستان ساکن شدند که شاه عباس بزرگ یک دسته از آنان را در استرآباد (گرگان امروزی) ساکن کرد و حکومت قاجاریه نیز از قاجارهای استرآباد تشکیل یافته است. قبیله قاجار یکی از قبایل ترک قزلباش بود که ارتش صفوی محسوب می شدند. پس از حمله مغول به ایران و بین النهرین، قاجارها نیز به همراه چند طایفه ترکمان و تاتار دیگر به شام (سرزمین) و آناتولی کوچیدند.
هنگامی که تیمور گورکانی به این ناحیه تاخت، قبایل ترک بسیاری از جمله قاجارها و دیگر کوچندگان را به بند کشید و قصد بازگرداندن آن ها به آسیای میانه را داشت؛ ولی آن ها به خواهش خواجه علی سیاهپوش - صوفی خانقاه صفوی - آزاد شدند که این موضوع باعث شیعه شدن آنان و ارادتشان به خاندان صفوی شد. پس از آن قاجارها یکی از سازندگان سپاه قزلباش شدند.
ایل قاجار ابتدا در شمال رود ارس ساکن بود و در آن زمان به دلیل کمک های بزرگی که به دربار صفوی می نمود، قدرت بیشتری یافت و سپس شاه عباس یکم دسته ای از آنان را به غرب استرآباد و دشت گرگان کوچاند تا به عنوان سدی در برابر حملات پیاپی قبایل ترکمن و ازبک عمل کنند. ایل قاجار در استرآباد به دو شاخه تقسیم شدند. شاخهً بالای رود گرگان به "یوخاری باش" (بالادستی) و شاخه پایین رود گرگان به "آشاغی باش" (پایین دستی) معروف شدند. حکومت قاجاریه از ایل آشاغی باش تشکیل یافت.
پس از شورش افغان ها و فروپاشی حکومت صفویه، شاه تهماسب دوم - پادشاه آواره صفوی - پس از مدتی به مازندران گریخت و فتحعلی خان قاجار خدمت وی را پذیرفت. فتحعلی خان قاجار سردار سپاه تهماسب دوم شد و در حقیقت تهماسب بازیچه ای در دست فتحعلی خان بود. اما با پیوستن نادر به سپاه تهماسب، فتحعلی خان مقام پیشینش را از دست داد و در مشهد به تحریک نادر کشته شد.
پس از فتحعلی خان، پسر دوازده ساله اش محمدحسن خان قاجار جای او را گرفت؛ ولی نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمدحسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاری باشها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکم رانی منصوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و چندگانگی میان طوایف قاجار، نگران ناآرامی های داخلی نگردد و آشاغی باش ها زیر نظر حکومت ایشان گردند.
پس از مرگ نادر شاه در سال ۱۱۲۶ هجری خورشیدی، طایفه قاجارهای استرآباد به سردمداری محمدحسن خان در پی به دست آوردن پادشاهی برآمدند. اما در نهایت از کریم خان زند شکست خوردند و محمدحسن خان در نبرد با سپاه صادق خان زند کشته شد. فرزندان او از جمله آقامحمد خان و حسینقلی خان جهانسوز به عنوان گروگان در دربار زندیه نگهداری شدند. یک بار حسینقلی خان که از سوی کریم خان زند برای سرکوبی حاکم استرآباد فرستاده شده بود، در سمنان یاغی شد، ولی به دست زکی خان زند کشته شد.
هنوز مراسم خاکسپاری کریم خان (۱۱۹۳هجری قمری) پایان نیافته بود که سران حکومت برای کسب قدرت به کشمکش پرداختند. سرانجام در سال ۱۲۰۳ هجری قمری لطفعلی خان فرزند جعفرخان به قدرت رسید. شش سالی که لطفعلی خان به ظاهر قدرت را در دست داشت جز درگیری با مخالفان کار دیگری نداشت. در این دوران کشمکش های داخلی زندیه باعث شده بود، سران ایل قاجار که در شمال ایران، نواحی گرگان و مازندران علی الخصوص در استرآباد نفوذ داشتند، به سوی گرفتن قدرت خیزبردارند و پس از آخرین درگیری های بین لطفعلی خان و آقامحمدخان، خان قاجار به شیراز لشکرکشی کرد و پایتخت آخرین بازمانده دودمان زند را محاصره کرد.
دو ماه محاصره، باعث کمبود مواد غذایی برای سربازان و چارپایان قجرها شد و آن ها به ناگزیر به تهران بازگشتند. لطفعلی خان به خیال پیشگیری از حمله مجدد وی به کرمان لشکرکشی کرد تا بر آنجا مسلط شود و راه نفوذ خان قاجار را سد کند. اما وی در این حمله موفق نبود و به شیراز بازگشت. این شکست سیاسی آثار بدی در درون نظام زندیه گذاشت و برخی سران و قدرتمندان درون حکومت به دلیل عدم کفایت لطفعلی خان به فکر توطئه علیه وی افتادند.
سرانجام با لشکرکشی آقا محمدخان به شیراز، با نوعی حیله جنگی لطفعلی خان شکست خورد و به کرمان گریخت. آقا محمد خان در سال ۱۲۰۶ هجری قمری در عمارت کلاه فرنگی شیراز به تخت نشست. طی دو سال بعد میان این دو رهبر نبردهای پراکنده یی رخ داد تا لطفعلی خان سرانجام در ۱۲۰۸ بر کرمان مسلط شد. این خبر آقامحمدخان را برانگیخت که کار وی را یکسره کند؛ لذا در تابستان همان سال وی با لشکری مجهز به کرمان حمله برد و پس از نه ماه از محاصره شهر در حالیکه اردوی قاجار به شدت خسته شده بود و خان قاجار قصد مراجعه به تهران و دست بردار شدن از حکومت زندیه را داشت، با خیانت عده ای از داخل شهر کرمان و بازکردن یکی از دروازه های شهر و با شکست لطفعلی خان کرمان را تسخیر کرد و به کشتار و قتل عام مردم آن دیار پرداخت. بسیاری از مردم را کور کرد و عده زیادی را به طرز فجیعی به قتل رساند.
لطفعلی خان نیز که به بم گریخته بود توسط حاکم آنجا دستگیر و تسلیم آقا محمد خان شد. به دستور وی ابتدا لطفعلی خان را کور کرده و به طرز فجیعی به قتل رساندند. بدین سان سلسله زندیه به نقطه پایان خود رسید.
در زمان این دودمان حکومت های استانی در مناطق گوناگون سرزمین ایران با جنگ یا مصالحه از میان رفتند و جای خود را به سامانه ای فدرالی با تبعیت از دولت مرکزی دادند و «کشور» ایران به مفهوم مدرن برای اولین بار شکل گرفت. رنگ ها و ترتیب آن ها در پرچم کنونی ایران در زمان زمان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و در زمان صدارت امیرکبیر مدون گردید و برای اولین بار نیز در دوران صدارت امیرکبیر به سال ۱۸۴۹ در سفارت ایران در لندن پرچم شیر و خورشید ایران برافراشته شد.[۱۸]
هم زمان با دوران حکومت قاجاریه که مصادف با اوج انقلاب صنعتی در اروپا بود، ایران با دنیای غرب آشنا گردید. بسیاری از دستاوردهای دنیای صنعتی همچون کارخانه های تولید انبوه، تولید الکتریسیته، چاپخانه، تلگراف، تلفن، چراغ برق، شهرسازی مدرن، راهسازی مدرن، خط آهن، سالن اپرا (که در ایران به سالن تعزیه تغییر کاربری داد) در کشورهای صنعتی بوقوع پیوسته بودند، بنابراین در ایران نیز تلاش گردید که مشابه آن ها به اجرا گذاشته یا احداث گردد. تمامی اولین اقدامات در جهت مدرنیزاسیون با کوشش های عباس میرزا در تبریز آغاز شد اما به علت مرگ نابه هنگام وی عقیم ماند و بعدها امیرکبیر این اقدامات را در تهران پی گرفت.
مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسهٔ جدید ایران بود. شاهزادگان قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می شد و بسیاری از معلم های آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. اعزام اولین گروه ها از دانشجویان ایرانی به اروپا جهت تحصیل در شاخه های پزشکی و مهندسی در زمان حکومت قاجاریه و توسط عباس میرزا انجام پذیرفت.
در طی قرارداد بازسازی ارتش ایران جهت مقابله با ارتش امپراتوری روس در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار و پس از قرارداد نظامی اش با ناپلئون امپراتور فرانسه بازسازی ارتش با روش مشق و تجهیز آن به جنگ افزار نوین اروپایی آغاز شد. در دوره قاجاریه با همت و تلاش عباس میرزا و سپس امیر کبیر، سازمان ارتش ایران مجدداً به صورت منسجم و هماهنگی درآمد و ارتش ایران به ده تومان تقسیم شد که هر تومان متشکل از چهار تا یازده فوج و فرمانده هر فوج یک سرتیپ بود. بعد از شکست ایران از روسیه و تشکیل دیویزیون قزاق در ایران، به طور کلی نیروی زمینی ارتش را بخش های زیر تشکیل می دادند:
۱- قشون جنوب ایران
۲- دیویزیون قزاق
۳- بریگاد مرکزی
۴- نظام ایالات و ولایات
۵- قوای داوطلب شرقی
۶- ژاندارمری
۷- امنیه و قوای مشابه
۸- پلیس منظم
۹- پلیس ایالات و ولایات.[۱]
در زمان این سلسه و بعد از کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، جنبش مشروطه در ایران برپا شد و سرانجام ایران دارای مجلس (پارلمان) شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید. احمد کسروی می نویسد: «در زمان قاجار، ایران بسیار ناتوان گردید و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن بسیار کاسته شد و انگیزه این بیش از همه یک چیز بود و آن اینکه جهان دیگر شده و کشورها به تکان آمده، ولی ایران به همان حال پیشین خود بازمی ماند.».[۱۰] کسروی در ادامه می افزاید: «اینان خود کاری نمی کردند و دیگران را هم نمی گذاردند. در زمان محمدشاه میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر کاردانی بود و به شایستگی کارها را پیش می برد؛ ولی محمد شاه او را کشت و جایش را به حاجی میرزا آقاسی داد. در زمان ناصرالدین شاه میرزا تقی خان امیرکبیر به پیراستن و آراستن ایران می کوشید …، ولی ناصرالدین شاه او را کشت …، سپس هم حاجی میرزا حسین خان سپهسالار به کارهایی برخاست …، ولی ناصرالدین شاه او را نگه نداشت و مردم نیز ارج او و کارهایش را ندانستند».[۱۱] از اوائل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ناخشنودی مردم از ستم وابستگان حکومت رو به افزایش بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.
قراردادهای منعقد شده بین ایران و انگلستان در دوره قاجار یکی از رویدادهای مهم در آن زمان بوده است که آشنایی با آنها، باعث فهم بهتر
آن دوران می گردد.
اندکی پس از کودتای ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن سردار سپه، احمدشاه به اروپا رفت. پس از خروج احمدشاه از ایران عوامل رضاخان، اندیشه الغای سلطنت و رئیس جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند که با مخالفت و مقاومت شدید برخی از سیاسیون، روحانیان و مردم، طرح جمهوری با شکست روبرو شد. پس از اعلام وفاداری سردار سپه به احمدشاه، وی به ایران بازگشت اما بار دیگر پس از نخست وزیری سردار سپه به اروپا رفت.
سرانجام سیدمحمد تدین نایب رئیس مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی، لایحه ای را به مجلس ارائه نمود که با تصویب آن توسط نمایندگان مجلس، احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس مجلس مؤسسان با رأی به برکناری احمد شاه از سلطنت آخرین «شاه» دودمان قاجار شاهنشاهی حکومت قاجاریان را به پایان رساند. در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «رضا شاه پهلوی» واگذار شد. مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.
بنابر نظریه ای که توسط "عباس امانت" در یک سخنرانی در دانشگاه لاس انجلس بیان گشته آمده است که: «به علت مشکلات روی داده در دوره افشاریه و دوره زندیه سرزمین ایران دارای ناامنی های داخلی (مانند ناامنی های جاده ای) بود و ارتباط با خارج از کشور از جنوب و شمال ایران کاهش یافته بود و زمانی که دولت قاجاریه به وجود آمد ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت بدی به سر می برد و اولین انسجام ایران به شکل امروزی مدیون آقا محمدخان قاجار است هرچند که در زمان پادشاهان بعدی قاجاریه بخش هایی از ایران جدا شدند ولی خاک اصلی به صورت یک دولت متحد از زمان آقا محمدخان قاجار به بعد شکل گرفت و از نظر مورخان آن دوره وی به عنوان قهرمان ایران شناخته می شد و با وجود آغاز جنگ های عقیدتی که از زمان وی آغاز شد ولی ایران از نظر جنگ های داخلی به ثبات نسبی ای رسید».
در مقابل نظریه "مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران" در این جهت است که: «عدم مشروعیت و مقبولیت ملی و شیوه حکومتی آقامحمدخان و جانشینانش دفاع ملی ایرانیان را در مقابل بیگانگان خدشه دار کرد. در تهاجم انگلیسیها در جریان جنگ های هرات و حملات روسها، عنصر تهاجمی ذاتی ایرانیها و قومیتهای مسلح میان دفاع از حکمران غیرمسئول و قوای بیگانه دچار تضاد و تزلزل جدی می شد و همین امر کار بیگانگان را در ورود به خاک ایران با همه تدارکات اندکشان موفق جلوه می داد و دولتمردان را وادار به عقد معاهدات ویرانگر می کرد. حذف یا عدم تحمل عنصر دیوانسالاری ایرانی در جای جای حکمرانی این سلسله هویداست. حذف فیزیکی حاج ابراهیم کلانتر، قتل قائم مقام (فراهانی) و امیرکبیر و حذف سیاسی سایر رجال آشنا به هویت و جایگاه شایسته مردم ایران را که امیدهایی برای نجات مردم و حتی هدایت خود حکمرانان بودند، باید از نمونه های بارز این شیوه حکمرانی غیر بومی و غیر ملی حاکمان این عصر به شمار آورد».
دوران قاجار مصادف بود با دوران استعمار و جهانگشایی امپراطوری های مدرن. در این دوران ایران درگیر جنگ های متعددی شد و سال ها مقابل روس ها و انگلیسی ها مقاومت کرد. با اینکه ایران در دوران قاجار بر خلاف کشورهای منطقه هرگز مستعمره نشد ولی بخش هایی از خاک خود را در این جنگ ها به ویژه با روسیه از دست داد. [۳]
دو جنگ بزرگ بین ایران و روسیه تزاری در زمان پادشاهی فتح علی شاه قاجار روی داد. این جنگ ها با شکست ایران از روسیه پایان یافت و بخش هایی از ایران (قفقاز) به قلمرو امپراتوری روسیه پیوست. در این جنگ ها ایران و روسیه معاهده گلستان و معاهده ترکمنچای را امضا کردند.
دو جنگ بین ایران و امپراتوری بریتانیا که در صدد گسترش امپراتوری بود در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار روی داد. در این جنگ ها ایران و انگلیس معاهده پاریس را امضا کردند
دوره قاجار شاهد دو قحطی بزرگ در تاریخ ایران بود.
قحطی بزرگ ۱۲۵۰–۱۲۴۹ هجری شمسی (۱۲۸۸–۱۲۸۷ هجری قمری) (۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱ میلادی) باعث تلفات جانی فراوانی در ایران گردید. برطبق برآوردها حدود یک دهم جمعیت ایران در این سال ها از گرسنگی مردند.
قحطی بزرگ ۱۲۹۸–۱۲۹۶ هجری شمسی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) قحطی بزرگی بود که تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد
در این قحطی علاوه بر بی کفایتی شاهان قاجار دولت انگلیس متهم به نسل کشی می باشد.
از دیدگاه مجد در این قحطی نزدیک به ۴۰٪ (در برخی دیگر از منابع ۲۵ درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری های ناشی از آن نابود شدند.
از اوایل پادشاهی ناصرالدین شاه که ارتباط ایران با اروپا بیشتر شد و ایرانیان پی به سقوط تمدن بردند.
با کشته شدن ناصرالدین شاه و بازگشت روشن فکران از فرنگ زمینه تحول در ایران آغاز گردید. مردمی که در آغاز برای گرانی شورش کردند تبدیل به مردمی شدند که خواهان پایان یافتن استبداد و تأسیس عدالت خانه گشتند.
انقلاب مردم بالاخره در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ به پیروزی رسید و فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا شد.
محمدعلی شاه مخالف مشروطه در صدد سرکوبی انقلاب برآمد وبا حمله به مجلس آن را به توپ بست و مشروطه خواهان را کشت. اما مردم بزرگ ایران در تبریز گیلان وبختیاری شورش کردند و پیروز مندانه به تهران آمدند و استبداد را شکست دادند.
محمدعلی شاه از پادشاهی برکنار شد و فضل الله نوری که حامی مشروطه مشروعه بود اعدام شد.
بنابر نظریه ای که توسط "عباس امانت" در یک سخنرانی در دانشگاه لس آنجلس بیان گشته آمده است که: «دولت قاجاریه باوجود نقاط ضعف گوناگون، در نیمه اول قرن نوزدهم به عنوان پشتیبان و پرورندهٔ یک فرهنگ شاخص و قابل توجه در طول تاریخ ایران یگانه بود و قاجاریه در مقایسه با کشورهای دیگر دنیای اسلام در خاورمیانه از جمله مصر و حتی دولت عثمانی کارنامه روشن و جذابی دارد».
در مقابل نظریه "مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران" در این جهت است که: «بی توجهی ذاتی آقامحمدخان قاجار (با انتساب خود به خاندانهای مغول) به هویت ایرانی، زبان پارسی، و شیوه های ایرانی حکمرانی که با هدایت عنصر ایرانی امثال نظام الملکها، خواجه نصیرها، جوینیها و کسانی که با پیروی از نظام دیوانسالاری ملی ایرانی اندکی از تندخوییهای مهاجمان ترک و تاتار می کاست، بعدها در اوج گرایشهای ملی در جهان، دست شاهان قاجار را در بسیج مردمی در چالشهای بزرگ ملی از این سرمایه بزرگ تهی کرد. تا جایی که مجبور شدند پس از کمرنگ شدن جنگجویی قاجارها بر اثر شرایط جدید جهانی به نیروی معنوی روحانیون تکیه نمایند، همان عنصری که بعدها در ماجرای مشروطه با پیوند با ملّیّون و تحصیل کردگان اروپا به زیان استبداد آن ها تمام شد و بعدها طومار پادشاهی آن ها را در هم پیچید».
تعدادی از خاندان های ایران در دوره قاجاریه با توجه به تداوم اعتقادی و ثروتی که داشتند در نشر و نگهداری فرهنگی خاص کوشا بودند به عنوان مثال:
واحد پول ایران در دوران قاجار «قِران» بود که از نقره ضرب می شد. هر قران بیست شاهی و هر شاهی پنجاه دینار ارزش داشت. یعنی هر قران برابر با هزار دینار بود. دو شاهی را صد دینار (صنار) و چهار شاهی را عباسی می گفتند. هر تومان نیز ده قران یا ده هزار دینار ارزش داشت. اصطلاح ریال در بعضی نقاط کشور رایج بود و به یک قران و پنج شاهی (۱٫۲۵ قران) گفته می شد. سکه های سیاه کم ارزشی هم با نام پول و قاز رایج بودند. هر دو پول یک شاهی و هر پنج قاز یک شاهی ارزش داشت.
حکومت قاجاریه با بحران های مالی منظم و متعدد روبرو بود، اولین موج بحران ها در دهه ۱۸۲۰م/۱۲۰۰ش شروع شد هنگامی که در اثر جنگ های ایران و روسیه هم بخش هایی از ایران جدا شد هم این کشور مجبور به پرداخت غرامت سنگین گردید، این بحران در دهه بعد به اوج رسید اما با اصلاحات مالی امیرکبیر از ۱۸۴۸م/۱۲۲۷ش تا ۱۸۵۱م/۱۲۳۰ش بودجه متعادل و شدت بحران مالی کمتر شد. این وضعیت در دهه ۱۸۸۰م/۱۲۶۰ش عوض شد و ایران به یک بحران مالی مزمن دچار شد. آن چنان که لمبتون ادعا می کند: «از حکومت محمدشاه قاجار (۱۸۴۸–۱۸۳۴م/۱۲۲۷–۱۲۱۳ش) به بعد ایران مدام با بحرانهای مالی روبرو بوده است» غرامتی که ایران باید برای برهم زدن قرارداد انحصار تنباکو به شرکت بریتانیایی رژی می پرداخت و همچنین از بین رفتن تولید ابریشم به عنوان یکی از منابع اصلی درآمد دولت، آن را مجبور کرد برای اولین بار از خارجیان وام دریافت کند. اسراف شاه و حرم سرای او، فساد در دستگاه مالیاتی و سفرهای خارجی شاهان هم به این بحران ها دامن می زد. در دهه ۱۸۹۰م/۱۲۷۰ش کسری بودجه دولت به ۳۰۰ هزار تومان (۶۰ هزار پوند استرلینگ) رسید و این کسری ۱۵ سال بعد، ده برابر افزایش یافته بود و ایران در سال ۱۹۰۵م/۱۲۸۴ ش با سه میلیون تومان (۶۰۰ هزار پوند استرلینگ) کسری بودجه روبرو بود. به دنبال بی ثباتی اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران پس از جنگ جهانی اول، در فاصله سال های ۱۲۹۷ تا ۱۲۹۹ هجری شمسی، فضای اجتماعی و سیاسی ایران بحرانی بود. همین امر موجبات کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ را فراهم آورد. پس از رسیدن رضاخان به مقام نخست وزیری کم کم فکر حمایت از صنایع داخلی و وطنی شکل گرفت و بهترین راهکار برای اجرای این هدف تعیین مالیات های سنگین برای کالاهای خارجی بود. تصویری از یک سند در فضای مجازی انتشار یافته است که ظاهراً به این نکته اشاره دارد که در دوره احمد شاه قاجار و در زمان نخست وزیری رضاخان مجلس قانون «استعمال البسه وطنی» را که چند ماه پیش تر تصویب کرده بود لازم الاجرا نمود و با حکم شاه قرار شد لباس مقامات و مستخدمین دولت از منسوجات داخلی تهیه شود و دستور به استفاده از لباس وطنی صادر گردید. برطبق متن حکمی که در تصویر نامبرده در فضای مجازی انتشار یافته، احمد شاه قاجار فرمان اجرای قانون استعمال البسه وطنی مصوب مجلس شورای ملی در ۱۳۰۱ شمسی را لازم الاجرا اعلام داشته است: «ما سلطان احمد شاه قاجار، مقرر می داریم ماده اول قانون استعمال البسه وطنی که ضمیمه این دستخط است مثل قوانین مملکتی به موقع اجرا گذارده شود.»
| [
{
"answer1": "مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسهٔ جدید ایران بود.",
"answer2": "شاهزادگان قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند.",
"distance": 92,
"question": "مدرسه دارالفنون در زمان کدام پادشاه و با چه هدفی تاسیس شد و همچنین اولین دانشجویان آن چه کسانی بودند؟"
},
{
"answer1": "وی ابتدا در ساری مدعی سلطنت بر ایران شد و پایتخت خود را این شهر اعلام نمود",
"answer2": "پس از خروج احمدشاه از ایران عوامل رضاخان، اندیشه الغای سلطنت و رئیس جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند",
"distance": 9363,
"question": "نخستین پایتخت قاجاریان کجا بود و چه کسی با کودتا به سلطنت این دودمان پایان داد؟"
},
{
"answer1": "هم زمان با دوران حکومت قاجاریه که مصادف با اوج انقلاب صنعتی در اروپا بود، ایران با دنیای غرب آشنا گردید.",
"answer2": "واحد پول ایران در دوران قاجار «قِران» بود که از نقره ضرب می شد.",
"distance": 9044,
"question": "در زمان کدام پادشاه قاجار، ایران برای اولین بار با دنیای غرب آشنا شد و واحد پول ایران در آن دوران چه بود؟"
},
{
"answer1": "بنیان گذار این سلسله آغامحمدخان قاجار است.",
"answer2": "رنگ ها و ترتیب آن ها در پرچم کنونی ایران در زمان زمان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و در زمان صدارت امیرکبیر مدون گردید و برای اولین بار نیز در دوران صدارت امیرکبیر به سال ۱۸۴۹ در سفارت ایران در لندن پرچم شیر و خورشید ایران برافراشته شد.",
"distance": 5814,
"question": "چه کسی سلسله قاجاریه را بنیان گذاشت و در زمان کدام پادشاه قاجار، پرچم شیر و خورشید ایران برای اولین بار برافراشته شد؟"
},
{
"answer1": "سردودمان قاجاریه مربوط به یکی از طایفه های ترک اغوز به نام ایل قاجار بود که بر اثر یورش مغول از آسیای مرکزی به ایران مهاجرت کردند.",
"answer2": "در زمان این سلسه و بعد از کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، جنبش مشروطه در ایران برپا شد و سرانجام ایران دارای مجلس (پارلمان) شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید.",
"distance": 7343,
"question": "علت اصلی کوچ قاجارها از آسیای میانه به ایران چه بود و در زمان کدام پادشاه قاجار، مجلس شورای ملی تشکیل شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
564 | : دین
آیین یا کیش یا دین ، در "لغت" به معنای راه و روش تعبیر شده که بر این اساس می توان آن را به راه و روشی که افراد برای زندگی خود اختیار می کنند تعبیر نمود. همچنین آیین در اصطلاح، یک جهان بینی و مجموعه ای از باورها است که می کوشد توضیحی برای یک رشته از پرسش ها که در طول زندگی بشر برای او مطرح می شود، مانند چگونگی پدید آمدن اشیا و جانداران و کیفیت آغاز و پایان احتمالی چیزها، و چگونگی زیستن، ارائه دهد.
نوکیش کسی است که آیین و آیین خویش را بنابر احساس، جستجو و پژوهش، به آیینی نو برمی گرداند؛ و در بیشتر کشورهای جهان، آسان، محترم و پذیرفتنی است، و این پذیرش، یکی از بن مایه های آزادی در زمینه اندیشه و دموکرسی است.
نوکیشی در فرهنگ ایرانی ویرایش
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ در موزه بریتانیا.
در فرهنگ و آیین ایرانی، هر کس می تواند آیین خود را برگزیند و نیایشگاه خودش را داشته باشد. زرتشت پیامبر ایران باستان و مؤسس آیین زرتشتی می گوید: «ای خداوند خرد هنگامیکه در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشیدن و خرد بخشیدی. زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کار کردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی خواستی تا هر کس به دلخواه و با کمال آزادی راه و کیش خود را برگزیند.» (هات ۳۱ بند ۱۱).
واژهٔ "دین" فارسی ریشهٔ ایرانی دارد و در فارسی میانه هم "دین" (با یای مجهول) بوده است. * در سانسکریت و گاتها و دیگر بخش های اوستا مکرر واژهٔ «دئنا» آمده دین در گاتها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و وجدان بکار رفته است و بمعنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانهٔ باطن انسان است
واژهای دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه می گیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن می رسد. در اوستا واژهٔ دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شده است.
در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیب ها) یی گوناگونی از این واژه برمی خوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (نمایش دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا) و جز اینها.
البته نظریه دیگری نیز می گوید که از واژه دئنا گرفته شده است که به معنای وجدان است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب قلمروی وجدان در مورد دین بحثی می کند که دین در اصل همان وجدان انسان ها است.
دین مجموعه ای از نظام های فرهنگی، اعتقادی و جهان بینی هایی است که با ایجاد نمادهایی، انسان را به ارزش های روحانی و گاه به ارزش های معنوی ارتباط می دهد. بیشتر ادیان با شرح روایات، الگوها، سنن و تاریخهای مقدسشان قصد دارند که به زندگی معنا دهند یا به هستی شناسی بپردازند. آن ها مایلند تا اصولی اخلاقی، دینی یا یک سبک زندگی بهتری از ایده هایشان را دربارهٔ ماهیت انسان و جهان هستی ارائه دهند.
گاهی اوقات واژهٔ دین با ایمان یا نظام اعتقادی اشتباه گرفته می شود، اما دین با باور شخصی که جنبهٔ عمومی دارد متفاوت است. اکثر ادیان رفتارهایی همچون مراحل سلوک روحانی، تعریفی که پیروان یا اعضای همان دین از آن دارند، مجامع عمومی، نشستهای منظم [مذهبی] یا خدماتی که به منظور حل مشکلات یا عبادات [انجام می شود] مکان های مورد احترام (چه طبیعی باشد یا بنا شده) یا کتاب های مقدس سازماندهی می شوند. اعمال [مذهبی] یک دین همچنین ممکن است شامل آیین ها، مراسم یادبود از نعمتهای یک خدا یا خدایان، قربانیها، جشن ها، ضیافتها، بیخودی، تشرّف، مراسم تدفین، خدمات ازدواج و نکاح، مراقبه، موسیقی، هنر، رقص، خدمات عمومی یا دیگر جنبه های فرهنگی انسان شود.
توسعهٔ دین فراخور فرهنگ های مختلف اشکال مختلفی به خود گرفته است. برخی ادیان تأکید را بر باورها قرار داده اند در حالیکه ادیان دیگر بر اعمال تکیه دارند. برخی ادیان روی تجربیات دیداری، ایمان فردی تمرکز دارند در حالیکه دیگر ادیان فعالیت های جمعی دینی را ارزشمندتر می دانند. برخی ادیان ادعا می کنند که جهانی هستند، باید به قانون ها و جهان بینی شان اعتقاد داشته باشند، در حالیکه ادیان دیگر فقط بوسیلهٔ یک گروه کاملاً مشخص یا محدود فعالیت های خود را انجام می دهند. در بسیاری از جاها دین با سازمان های عمومی همچون آموزش و پرورش، بیمارستان ها، خانواده، حکومت و سلسله مراتب سیاسی آمیخته شده است. انسان شناسانی مثل جان مونوگان و پیتر جاست اظهار می کنند: «واضح به نظر می رسد یکی از کمکهایی که دین به ما می کند تا انجام دهیم درگیر شدن با مشکلات زندگی انسانی است، مشکلاتی که مهم، پایدار و غیرقابل تحملند. یک روش مهمی که باورهای دینی برای انجام این کارها به ما کمک می کنند فراهم آوردن یک دسته از ایده ها دربارهٔ چگونگی و چرایی این جهان است که با کنار هم قرار دادن آن ها به انسان ها اجازه می دهد که خود را با نگرانیهایشان سازگار کنند و با بداقبالی هایشان روبرو شوند.
برخی مطالعات آکادمیک که این موضوع را مورد مطالعه قرار داده اند دین را به سه بخش تقسیم کرده اند: ادیان جهانی، یک اصطلاحی است که به فرهنگهای سرتاسری، باورهای ملی اشاره می کند: ادیان بومی، که به گروه های دینی فرهنگی خاص اشاره می کند و جنبشهای مذهبی جدید که به باورهای تازه توسعه یافته اشاره می کند. یک نظریهٔ پیشرفتهٔ آکادمیک دین، ساختارگرایی اجتماعی، می گوید که دین یک مفهوم جدیدی است که همهٔ اعمال معنوی و عبادی پیروانش را یک مدلی شبیه به دین ابراهیم می داند که همانند یک سیستم منظمی به تفسیر واقعیت و دفاع از وجود انسانی کمک می کند، بنابراین دین، به عنوان یک مفهوم، برای فرهنگهای غیرغربی که بر پایهٔ چنین سیستمی بنا نهاده نشده اند، یا برای سیستم هایی که ساختار ساده تری دارند به صورت نامناسب بکار برده شده است.
دین (از واژهٔ فرانسوی religion به معنای «جامعه دینی» و واژهٔ لاتین religionem (اسم religio) به معنای «احترام به چیزی مقدس، احترام به الهه ها»، “تعهد، رابطه بین بشر و الهه ها”) ریشه در واژهٔ لاتین religio دارد، ریشه های اصلی آن نامشخص هستند. یک احتمال، ریشه یابی از واژهٔ مشابه le-ligare است، یعنی تفسیر منسوب به سیسرو که Lego «خواندن»، یعنی re (دوباره) و lego در مفهوم «انتخاب کردن»، «دوباره مرور کردن» یا «با احتیاط اندیشیدن» را بهم مرتبط می سازد. پژوهشگران معاصر مانند تام هارپور و جوزف کامپ بل ریشه یابی ازLigare «پیوند داشتن، رابطه داشتن» را احتمالاً از واژهٔ پیشوندی re-ligare، یعنی re (دوباره) و ligare «رابطه داشتن» میسر می سازند که سِنت آگوستین آن را حائز اهمیت ساخت، که البته پس از تفسیر لاکتانتیوس قرار گرفت. کاربرد قرون وسطایی جایگزین مسلک یا طریقه در تعیین جوامع متحد مانند فرقه های رهبانی می شود: «در مورد 'آیین' جمع آوری پشم های طلائی گوسفند نر آسمانی توسط شوالیه در دین آویس می شنویم».
زبان شناس ماکس مولر معتقد است ریشهٔ واژه انگلیسی "religion"، واژهٔ لاتین religio، در ابتدا تنها در معنای " احترام به خدا و الهه، اندیشهٔ محتاطانه دربارهٔ موضوعات الهی، تقوا"(که بعدها سیسرو آن را ریشه یابی کرد که دلالت بر "پشتکار" داشت) به کار می رفت. ماکس مولر اکثر فرهنگ های دنیا از جمله مصر، ایران، و هندوستان را در این برههٔ تاریخی دارای ساختار قدرتی مشابه توصیف کرد. آنچه که امروزه دین باستانی نام دارد، "شرع" می باشد.
اکثر زبان ها دارای واژگانی هستند که می توان آن ها را «دین» ترجمه کرد، ولی ممکن است کاربردهای متفاوتی داشته باشند، و بعضی زبان ها هیچ واژه ای برای دین ندارند. مثلاً، واژهٔ سانسکریت dharma، را گاهی «دین» ترجمه کردند که به معنای شرع است. در جنوب آسیای باستان، مطالعهٔ شرع شامل مفاهیمی مانند ریاضت کشیدن برای رسیدن به تقوا و انجام آداب و رسوم تشریفاتی و عملی بود. در ژاپن قرون وسطایی، رابطهٔ مشابهی بین «قانون امپراتوری» و قانون جهانی یا «قانون بودایی» وجود داشته است، ولی این قوانین بعدها به منابع مستقلی از قدرت تبدیل گشتند.
در زبان عبری، معادل دقیقی برای "religion" وجود ندارد، و یهودیت بین هویت های دینی، ملی، نژادی، یا قومی تمایزی قائل نمی شود. یکی از مفاهیم اصلی آن، "halakha" است که گاهی "شرع" ترجمه می شود، که راهنمای انجام تکلیف دینی و اعتقاد و اکثر جنبه های زندگی روزمره می باشد.
استفاده از اصطلاحات دیگر مانند اطاعت از خدا یا اسلام نیز بر مبنای تاریخچه ها و واژگان خاصی می باشد. در واقع دین برنامه زندگی است.
می توان گفت در بعضی از ادیان بزرگان و عالمان آن دین سعی می کنند که بخش هایی از دستورات و عقاید دینی را به وسیلهٔ استدلال و برهان عقلی توجیه کنند و از این نظر قابل استناد به عقل بنظر برسند.
بعضی از ادیان نیز فراعقلی اند، یعنی بخش هایی از آن مستقل از عقل و بر مبنای عشق و عاطفه و احساسات و اعتقاداتی مبنی بر این امور اند و حتی گاهی بر پایه اعتقاداتی ناشی از تقلید از پدران قبیله و فامیل و اطرافیان است.
شمار دین ها در میان انسان ها بسیار زیاد است و این ادیان توضیحات بسیار متفاوت و گفتارهای پرشماری را در راه کوشش برای یافتن پاسخ به معماهای یاد شده مطرح می کنند.
در باور پیروان ادیان، موجود یا موجوداتی که فراتر از قوانین جاری طبیعت هستند این جهان را آفریده و بر آن فرمان روایی می کنند و انسان می تواند از راه عبادت و پرستش او/آنان از واکنش آن موجود یا آن چند موجود استفاده نماید و به درجه ای از حس امنیت و آرامش برسد.
دربارهٔ این که «موجود آفریننده» مورد نظر ادیان چه خصوصیاتی دارد و تعداد و صفات و اهداف آن ها چیست و طول عمر و ابعاد و شمار پیام آوران آن ها چه تعداد و اندازه است در میان ادیان اختلاف نظرهای بسیار زیادی وجود دارد.
مجموعه دین از دو بخش تشکیل شده است:
در ادیان مختلف، این آموزه های اعتقادی تلاش می کنند تا پاسخی برای درک معماهای هستی و آنچه درک نشدنی است (بی نهایت، مرگ) فراهم کنند.
واژه های دیگری مانند کیش و مذهب گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخه هایی از یک دین بکار می روند.
دین یا اصطلاحاً «آسمانی» است یعنی پیامبر ی آمده و مدعی این است که هر چه آورده از طرف آنچه وی خدا می نامد سرچشمه گرفته یا «آسمانی» نیست یعنی حاصل افکار و عقاید یک انسان می باشد.
از گسترده ترین دین های جهان می توان از دین های ابراهیمی نام برد. دین های ابراهیمی که همه از یک ریشه و منطقهٔ خاور میانه سرچشمه می گیرند عبارت اند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. دین های بابی و بهائی نیز از این دسته و از ادیان نوین هستند.
از دین های بزرگ دیگر در جهان می توان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوسگرایی نام برد. ادیان لزوماً خدامحور نیستند ولی به نظر می رسد تمام ادیان معتقد به ماوراء طبیعت باشند.
دین های کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتی گری، مانی گری، مهرپرستی و جز اینها.
امیل دورکیم:
دین عبارت است از دسته ای همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور لاهوتی (مجزا از امور ناسوتی) که این باورها و عقاید و روش هایِ ثابت و غیرِ قابلِ تغییرِ همه کسانی را که پیرو آن ها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد به نام امت متحد می کند.
ویلیام جیمز:
دین عبارت است از احساس، اعمال و تجربه های افراد هنگام تنهایی، آنگاه که خود را در برابر هرآنچه الهی می نامند می یابند.
شلایر ماخر: دین عبارت است از احساس خداآگاهی.کانت: دین عبارت است از شناخت تکالیف ما به عنوان احکام الهی.
نظریه های زیادی در مورد خاستگاه های دین وجود دارد. گِرِگ ام. اپستاین، کشیش رشتهٔ انسانیت در دانشگاه هاروارد، اظهار می دارد که "لزوماً اکثر ادیان بزرگ دنیا مبتنی بر این اصل هستند که موجودات و نیروهای الهی می توانند نشانهٔ عدالت در ماوراءالطبیعه باشند که در طبیعت قابل رؤیت نیستند. به عقیدهٔ انسان شناسان جان موناگان و پیتر جاست،
به نظر می رسد اکثر ادیان دنیا به منزلهٔ نهضت های تجدید حیات ظهور کرده اند، همان طور که بینش پیامبر صاحب کرامت، تصورات افراد را تحریک می کند؛ افرادیکه به دنبال پاسخ جامع تری برای مشکلات خود هستند بیش از آنکه احساس کنند اعتقادات روزانه این مشکلات را بوجود آورده اند. افراد صاحب کرامت در اکثر
زمان ها و مناطق دنیا ظهور یافته اند. به نظر می رسد کلید دستیابی به موفقیت بلند مدت - و اکثر نهضت ها با تأثیری تقریباً بلند مدت همراه هستند- ارتباط نسبی با پیامبرانی دارند که با ترتیب حیرت انگیز ظهور می کنند، ولی بیشتر با افزایش گروهی از حامیانی مرتبط است که می توانند نهضتی را رسمیت بخشند.
برای آشنایی با دین باید ابتدا با مفهوم اسطوره آشنا شد زیرا چنانچه که می دانیم بسیاری از داستان هایی که در دین عنوان می شوند مثل؛ آفرینش اولین انسان، مرگ و … ریشه در تاریخ و اساطیر یک قوم دارند.
اسطوره کلمه ای معرب است که از واژه یونانی هیستوریا (historia) به معنای"جستجو، آگاهی و داستان" گرفته شده است. برای بیان مفهوم اسطوره، در زبان های اروپایی از واژه "myth" به معنای افسانه و قصد و شرح و خبر استفاده شده است. اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مربوط به فراسوی جهان مادی و ملموس دانست؛ که معمولاً اصل آن معلوم نیست. در اسطوره وقایع دوران اولیه آفرینش نقل می شود. به عبارت دیگر سخن از آنست که چگونه هر چیزی پدید می آید و به هستی خود ادامه می دهد؟ این دقیقاً یک سؤال فلسفی است اما اسطوره ها و افسانه ها به این سؤال از طریق تخیلات پاسخ می دهند نه از روی منطق.
شخصیت های اسطوره را موجودات مافوق طبیعی (خدایان) تشکیل می دهند و همواره هاله ای از تقدس؛ قهرمانان مثبت آن را فراگرفته است.
اسطوره نماد دوران پیش از دانش و نماد و نشان مشخص روزگاران باستان است. تحول اساطیر هر قوم و ملتی، معرف تحول شکل زندگی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش است. در واقع اسطوره نشانگر یک دگرگونی بنیادی در پویش بالارونده ذهن بشر است.
اساطیر روایتی است که از طبیعت و ذهن انسان های نخستین ریشه می گیرد و برآمدهٔ رابطه دوسویه این دوست.
ناگفته نگذاریم که اسطوره ریشه تاریخی دارد. یعنی اگر از دید ساختاری به اسطوره های جوامع مختلف نگاه کنیم یک چیزهایی از آن جوامع را در روزگاران دور منعکس می کند. در آیین هایی انسان از گیاه خلق می شود؛ مثلاً در اوستا، انسان های اولیه دو گیاه بودند به نام های مشیا و مشیانه؛ این اسطوره مخصوص زمانی است که انسان کشاورزی را می شناخته و در واقع رویش گیاه را می فهمد که تخم می رود زیر خاک، در می آید و رویش پیدا می شود و گیاهان ایجاد می شوند؛ بنابراین فکر می کند تشکیل انسان هم در آغاز مثل گیاه بوده است. در آیینهایی انسان از گل ساخته می شود مثلاً در اساطیر مصر باستان حتی یکی از خدایان، آدم را از گل درست می کند و می برد در کوره خورشید می پزد و آدم را بوجود می آورد؛ یعنی در واقع سفال گری. یعنی این اسطوره مخصوص دوره سفالگری است. پس یک اسطوره برای دوره کشاورزی است و یکی برای سفالگری. این معنای تاریخی دارد. دیگر اینکه اسطوره روی هوا پیدا نمی شود، اسطوره در جامعه پیدا می شود، مردمی هستند که اسطوره را خلق می کنند، بنابراین اسطوره با آن مردم ارتباط دارد. وقتی با مردم ارتباط دارد یعنی با تاریخ ارتباط دارد، با جامعه ارتباط دارد بنابراین می توان به اسطوره معنای تاریخی داد به شرطی که لوازم آن کار در اختیار باشد مثلاً نباید اسطوره را با تاریخ امروز تصویر کرد. یک اسطوره کهن باید جای تاریخی خودش را پیدا کند.
به طور خلاصه برای انواع اسطوره ها تعاریف زیر موجود است:
در قرن ۱۹ و ۲۰، تحقیق دانشگاهی در مورد دین شناسی تطبیقی، اعتقاد دینی را به مقوله های فلسفی به نام "ادیان دنیاً تقسیم کرد. با این وجود، تحقیق اخیر تأکید دارد که تمامی ادیان لزوماً با اصول متناقضی از یکدیگر تفکیک می شوند و اینکه انتساب تحقیق به فلسفهٔ خاص، یا حتی نهضت دینی معین به جای ماهیت فرهنگی، سیاسی، یا اجتماعی محدود می باشد. پژوهش روان شناسی فعلی دربارهٔ ماهیت دینداری نشان می دهد که بهتر است دین را پدیدهٔ ثابتی ذکر کرد که بایستی متمایز از هنجارهای فرهنگی (یعنی "ادیان") باشد؛ لذا فهرستی از نهضت های دینی که در این بخش مطرح گردید، تلاش برای مختصرسازی مهم ترین اثرات منطقه ای و فلسفی در جوامع محلی است، ولی به هیچ وجه توصیف کاملی از تمامی جوامع دینی نمی باشد و مهم ترین اصول دینداری فردی را توضیح نمی دهد.
بسیاری از بی خدایان بر این باور هستند که «برخلاف علم که رازهای ناگشوده را چالشی برای پاسخ گویی می یابد، دین فقط ناشناخته ها را تقدیس می کند». ولی این موضوع را دین یاران ادیان مختلف از جمله اسلام رد می کنند چون عقیده دارند مسئلهٔ لا ادری گری بسیار در میان آن ها کم است و دلایل متعددی برای اثبات موضوعاتی که برای آن ها تقدس قائلند بیان می کنند.
برخی قائلند علت وجود ادیان کوشش دسته ای از انسان ها برای توجیه پدیده هایی که هنوز با عقل و خرد خود توضیحاتی برای آن نیافته اند است.
انسان ها به منظور حفاظت از خود و هم چنین به خاطر درجه ای از نیاز، به مراسم، عادت ها، دعاها، التماس ها و قربانی کردن هایی رو می آورند که مجموعه آن ها دین نامیده می شود.
همچنین در تعبیری دیگر دین کوشش انسان برای تماس با «ماوراءالطبیعه ای» است که بسیاری آن را فرضی می دانند.
جان مناگان و پیتر جاست معتقدند «آشکار به نظر می رسد که یکی از چیزهایی که دین به ما کمک می کند انجام دهیم کنار آمدن با مشکلات پایدار، مهم و غیرقابل تحمل زندگی انسانی است. یکی از شیوه های مهم موفقیت ادیان، در فراهم آوردن مجموعه ای از چرایی و چگونگی های جهان است که به افراد کمک می کند با ناملایمات وفق یابند و با بدبختی ها کنار آیند.»
آلبرت انشتین می گوید: «دانش تنها می تواند چیستی را معلوم دارد، اما نه آنچه را باید باشد و انواع قضاوت های ارزشی خارج از قلمرو آن باقی خواهد ماند. از جهت دیگر دین تنها افکار و اعمال انسانی را ارزیابی می کند، دین نمی تواند معقولانه از حقایق و روابط بین آن ها سخن گوید… اما اکنون قلمرو علم و دین کاملاً از یکدیگر جدا شده است، علی رغم اینکه بین آن ها روابط دو جانبه و وابستگی های قوی وجود دارد. هر چند ممکن است مذهب هدف ها را مشخص سازد اما این علم است که به ما کمک می کند به این هدف ها برسیم.»
مهندس جلال الدین آشتیانی در کتاب مدیریت نه حکومت صفحه ۲۴۳ می نویسد: دین برای مردم است نه مردم برای دین، لذا آنچه مردم را به بندگی و بردگی یا اطاعت از چون خودی بخواند، ضد دین خواهد بود
یافتن منبع رسمی و کاملاً موثق برای اظهار نظرهای دقیق در مورد شمار پیروان مذاهب در سراسر جهان بسیار سؤال برانگیز و دشوار است. نه تنها روش پژوهش متفاوت است، بلکه به طور قابل توجهی بسته به وضعیت کشورها بسیار متفاوت است، به عبارتی دیگر فقط از کشورهایی که در آن ها آزادی مذاهب به معنای دقیق کلمه وجود دارد نسبتاً می توان داده های دقیق و مورد اطمینانی بدست آورد. اما حتی در آنجا هم اختلاف های بالای آماری در داده های مختلف مشاهده می شود. به طور مثال بسته به اینکه منبع کسب آمار رجوع به شمار اعضای یک تشکل دینی باشد یا مصاحبه مستقیم، نتایج آماری متفاوت است. رژیم هایی که آزادی مذاهب را محدود می کنند یا کشورهایی که رسماً خود را بیخدا می نامند، بدست آوردن یک تصویر واقعی از دین را تقریباً غیرممکن می سازند. علاوه بر این، در ادیان و جوامع و فرهنگ های متفاوت، معیار دیندار بودن یا به عبارتی پیرو یک دین به شمار آمدن در گوشه و کنار جهان متفاوت است و ناهمگون، به طور مثال، مسیحیت در کشورهای آفریقایی با مسیحیت در بسیاری از کشورهای اسکاندیناوی متفاوت است. در آلمان آمار مسیحیان تنها به پرداخت کنندگان مالیات کلیساها محدود می شود، در عربستان سعودی حتی اگر کسی به هیچ وجه هیچگونه عقیدهٔ دینی نداشته باشد، همینکه شهروند عربستانی است جزء آمار شمرده می شود، نقص دیگر در صحت آمار ادیان می تواند از این موضوع ناشی شود که، کودکان و نوجوانانی که به دین والدین خود نسبت داده می شوند، نمی توان گفت که همه لزوماً به طور کامل خود را متعلق به آن آیین احساس می کنند. برخی کشورها با سیستم های آماری شناخته شده و معتبر داده های دقیق تری ارائه می دهند اما چون سیستم های آمارگیری در کشورها متفاوت است از این رو نمی توان به آسانی از مقایسهٔ داده ها هم کسب نتیجه کرد. شایان ذکر است که در این لیست قطعاً نام تمام ادیان موجود وجود ندارد و تنها بر طبق دو پایگاه دادهٔ ذکر شده، ادیان با بیشترین پیروان ذکر شده است.
| [
{
"answer1": "دین در گاتها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و وجدان بکار رفته است و بمعنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانهٔ باطن انسان است",
"answer2": "در فرهنگ و آیین ایرانی، هر کس می تواند آیین خود را برگزیند و نیایشگاه خودش را داشته باشد.",
"distance": 573,
"question": "واژه دین در گاتها به چه معانی به کار رفته است و در فرهنگ ایرانی هر فرد چه حقی دارد؟"
},
{
"answer1": "واژهای دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه می گیرد.",
"answer2": "واضح به نظر می رسد یکی از کمکهایی که دین به ما می کند تا انجام دهیم درگیر شدن با مشکلات زندگی انسانی است، مشکلاتی که مهم، پایدار و غیرقابل تحملند.",
"distance": 2282,
"question": "ریشه کلمه دین از چه زبانی گرفته شده و دین از نظر انسان شناسان چه کمکی به ما می کند؟"
},
{
"answer1": "اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مربوط به فراسوی جهان مادی و ملموس دانست؛ که معمولاً اصل آن معلوم نیست.",
"answer2": "دین عبارت است از دسته ای همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور لاهوتی (مجزا از امور ناسوتی) که این باورها و عقاید و روش هایِ ثابت و غیرِ قابلِ تغییرِ همه کسانی را که پیرو آن ها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد به نام امت متحد می کند.",
"distance": 1792,
"question": "مفهوم اسطوره چیست و امیل دورکیم دین را چگونه تعریف میکند؟"
},
{
"answer1": "دین عبارت است از شناخت تکالیف ما به عنوان احکام الهی.",
"answer2": "در آیین هایی انسان از گیاه خلق می شود؛ مثلاً در اوستا، انسان های اولیه دو گیاه بودند به نام های مشیا و مشیانه",
"distance": 2345,
"question": "دین از نظر کانت چگونه تعریف شده است و در اساطیر ایرانی انسان چگونه بوجود آمده است؟"
},
{
"answer1": "از جهت دیگر دین تنها افکار و اعمال انسانی را ارزیابی می کند، دین نمی تواند معقولانه از حقایق و روابط بین آن ها سخن گوید…",
"answer2": "مجموعه دین از دو بخش تشکیل شده است:",
"distance": 6765,
"question": "از نظر آلبرت انیشتین چه چیزی در قلمرو دین نیست و مجموعه دین از چه بخش هایی تشکیل شده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
565 | : فضا
فضا عبارت است از یک گستره سه بعدی نامحدود که اجسام و رویدادها در آن رخ می دهند و فاصله و جهت نسبی دارند. فضای فیزیکی اغلب در سه بُعد خطی تصور می شود، اما فیزیکدانان نوین معمولاً آن را در کنار زمان به عنوان یک پیوستار نامحدود ۴ بعدی به نام فضازمان توصیف می کنند. مفهوم فضا اهمیتی بنیادین در درک جهان فیزیکی دارد. اما بین فیلسوفان همچنان بر سر اینکه آیا فضا خود یک موجودیت است یا اینکه رابطه ای میان موجودیت ها یا بخشی از یک چارچوب مفهومی است، اختلاف نظر وجود دارد.
بحث در مورد ماهیت و حالت وجودی فضا به دوران باستان بازمی گردد مثلاً در رساله هایی چون تیمائوس افلاطون، یا سقراط در بازتاب هایش از آنچه یونانی ها "khôra" (به معنی فضا) می خواندند، یا در رساله فیزیک ارسطو (کتاب ۴، دلتا) در تعریف topos (به معنی مکان) یا بعدتر به عنوان مفهوم هندسی مکان در رساله «قول فی المکان» دانشمند سده یازده، ابن هیثم. بسیاری از پرسش های کلاسیک فلسفی در رنسانس مورد بحث قرار گرفت و در قرن هفدهم و در زمان آغاز شکل گیری مکانیک کلاسیک مجدداً فرمولبندی شد. از دید ایزاک نیوتن، فضا مطلق بود، یعنی همیشگی بود و مستقل از اینکه ماده ای در آن باشد یا نباشد. سایر فیلسوفان طبیعی از جمله گاتفرید لایب نیتز فکر می کردند که فضا مجموعه ای از روابط میان اجسام بود که توسط فاصله و جهتشان نسبت به یکدیگر مشخص می شد. در قرن هجدهم یک فیلسوف و خداشناس به نام جرج بارکلی تلاش کرد تا قابلیت دیدن عمق فضایی را در مقاله اش با عنوان «به سوی نظریه جدیدتری برای دیدن» رد کند. امانوئل کانت متافیزیک دان چنین گفت که مفاهیم فضا و زمان، مفاهیم تجربی نیستند که از تجربیات دنیای خارج به دست آمده باشند، بلکه اجزایی از یک چارچوب سیستماتیک هستند که در اختیار انسان قرار دارند و برای ساختار بخشیدن به همه تجربیات استفاده می شوند.
در سده های ۱۹ام و ۲۰ام ریاضیدانان شروع به بررسی هندسه های نااقلیدسی نمودند که در آن ها فضا به جای تخت بودن دارای انحناست. بنا بر نظریه نسبیت عام اینشتین، فضای اطراف میدان های گرانشی از فضای اقلیدسی پیروی نمی کند آزمونهای نسبیت عام تأیید کرده اند که هندسه های نااقلیدسی مدل بهتری برای شکل فضا ارائه می کنند.
در قرن هفدهم فلسفه فضا و زمان به عنوان یک مسئله اساسی در اپیستمولوژی و متافیزیک ظهور کرد که در قلب آن گاتفرید لایب نیتز، فیلسوف و ریاضیدان آلمانی و ایزاک نیوتن، فیزیکدان و ریاضیدان انگلیسی قرار داشتند که دو نظریه مخالف در زمینه چیستی فضا ارائه دادند. لایب نیتز به جای آنکه فضا را موجودیت مستقلی بداند که در فرا و ورای ماده وجود دارد، بر این باور بود که فضا چیزی جز روابط فضایی میان اجسام در جهان نیست: «فضا یعنی چیزی که از در نظر گرفتن مکان ها با هم نتیجه می شود» نواحی اشغال نشده، نواحی هستند که می توانست جسمی در آن ها قرار بگیرد و در نتیجه روابط فضایی با سایر مکان ها داشته باشد؛ بنابراین برای لایب نیتز فضا یک انتزاع ایدئال از رابطه بین موجودیت ها یا مکان های آن ها بود و در نتیجه نمی توانست پیوسته باشد و می بایست گسسته باشد. فضا را می توان شبیه به روابط بین اعضای خانواده تصور نمود. اگرچه افراد در خانواده با یکدیگر رابطه دارند، رابطه ها مستقل از افراد وجود ندارند. لایب نیتز چنین استدلال کرد که فضا نمی تواند مستقل از اجسام در جهان وجود داشته باشد زیرا در این صورت دو جهان که دقیقاً یکسان باشند و تنها از نظر موقعیت دنیای مادی یکسان نباشند، از هم متفاوت خواهند بود. اما از آنجا که هیچ راه تجربی برای جدا کردن این دوجهان از یکدیگر وجود ندارد، بنا بر اصل هویت بازنشناختنی ها هیچ تفاوت واقعی میان این دو جهان وجود ندارد. بر طبق اصل دلیل کافی هر نظریه ای از فضا که از آن نتیجه شود که می توان دو جهان متفاوت با چنین شرایطی داشت، نادرست است.
نیوتن باور داشت که فضا چیزی بیشتر از روابط میان اجسام مادی است و دیدگاهش را بر پایه مشاهده و آزمایش بنا نمود. یک نسبیت گرا نمی تواند تفاوتی بین حرکت لخت که در آن جسم با سرعت ثابت حرکت می کند و حرکت غیر لخت که در آن سرعت با زمان تغییر می کند، قائل شود زیرا همه اندازه گیری های فضایی نسبت به اجسام دیگر و حرکت های آنهاست. اما نیوتن استدلال نمود که چون حرکت غیر لخت نیرو ایجاد می کند، می بایست مطلق باشد او از مثال آب در یک سطل چرخان برای توضیح استدلالش استفاده نمود. آب در یک سطل آویزان از یک طناب نخست سطح صافی دارد و پس از شروع به چرخیدن سطل، سطح آب مقعر می شود. اگر سطل را از چرخش بازداریم سطح آب مقعر می ماند زیرا به چرخش ادامه می دهد. در نتیجه مشخص است که سطح مقعر ناشی از حرکت نسبی میان سطل و آب نیست. بلکه طبق نظر نیوتن می بایست ناشی از حرکت غیر لخت نسبت به خود فضا بوده باشد. برای چندین قرن از استدلال سطل آب برای اینکه نشان داده شود که فضا مستقل از ماده وجود دارد، استفاده می شد.
در قرن هجدهم، فیلسوف آلمانی، امانوئل کانت نظریه ای در مورد دانش ارائه داد که در آن دانش در مورد فضا می تواند هم پیشینی و هم ترکیبی باشد. بر طبق نظر کانت، دانش در مورد فضا ترکیبی است، زیرا گزاره هایی که در مورد فضا بیان می شوند را نمی توان صرفاً بر مبنای معانی کلمات در گزاره، درست دانست. در اثر خود کانت این دیدگاه که فضا یا باید ماده باشد یا رابطه را رد کرد. در عوض او به این نتیجه رسید که فضا و زمان توسط انسان کشف نشده اند که ویژگی های عینی دنیا باشند بلکه به عنوان بخشی از یک چارچوب که تجربه را سازماندهی می کند، توسط ما تحمیل می شوند.
کتاب عناصر اقلیدس شامل پنج اصل است که زیربنای هندسه اقلیدسی را تشکیل می دهند. یکی از این اصول به نام اصل توازی موضوع بحث و اختلاف ریاضیدانان در سده های متمادی بوده است. این اصل چنین می گوید که در هر صفحه ای که در آن یک خط راست L و یک نقطه P در خارج خط قرارگرفته باشد، تنها یک خط وجود دارد که از P می گذرد و با L موازی است. تا قرن نوزدهم عده کمی در درستی این اصل تردید داشتند و بحث ها بیشتر حول این بود که آیا این یک اصل است یا اینکه یک نظریه است که می توان آن را از اصول دیگر نتیجه گرفت. اما در حدود سال ۱۸۳۰، یانوش بوبویی مجارستانی ونیکلای لباچفسکی روس، به طور جداگانه رساله هایی دربارهٔ نوعی از هندسه منتشر نمودند که شامل اصل توازی نبود و هندسه هذلولوی نام داشت. در این نوع از هندسه، بی نهایت خط مختلف موازی می توانست از P بگذرد. در نتیجه مجموع زاویه ها در مثلث کمتر از ۱۸۰ درجه خواهد بود و و نسبت محیط دایره به قطر آن از عدد پی بزرگتر است. در دهه ۱۸۵۰، برنهارد ریمان نظریه معادلی برای هندسه بیضوی ارائه داد که در آن هیچ خط موازی از P نمی گذرد. در این نوع هندسه مجموع زوایای مثلث بیش از ۱۸۰ درجه و نسبت محیط دایره به قطر آن از عدد پی کوچکتر است.
اگرچه یک اجماع کانتی در آن زمان حاکم بود، وقتی هندسه های نااقلیدسی به رسمیت رسیدند برخی شروع به تأمل در مورد خمیدگی فضا نمودند. کارل فریدریش گاوس، یک ریاضیدان آلمانی نخستین کسی بود که به فکر یک بررسی تجربی در مورد ساختار هندسی فضا افتاد. او در این اندیشه بود که آزمونی برای بررسی مجموع زوایای یک مثلث ستاره ای ترتیب دهد و گزارش هایی وجود دارد که او این کار را در مقیاسی کوچکتر با مثلث سازی قله های کوه ها در آلمان انجام داد.
آنری پوانکاره، یک ریاضیدان و فیزیکدان فرانسوی اواخر قرن نوزدهم، دیدگاه مهمی را معرفی نمود که طی آن سعی داشت بی ثمر بودن هر گونه تلاش برای تعیین هندسه فضا از طریق آزمایش زا نمایش دهد. برای او اینکه چه هندسه ای برای توصیف فضا به کار رود، یک مسئله قراردادی بود.
در سال ۱۹۰۵ آلبرت اینشتین نظریه نسبیت خاص را منتشر نمود که به این مفهوم منتهی می شد که فضا و زمان را می توان به عنوان یک ساختار واحد به نام فضازمان در نظر گرفت. در این نظریه سرعت نور در خلاء برای تمام ناظرها یکسان است. از این موضوع می توان نتیجه گرفت که اگر دو رویداد که از دید یک ناظر خاص هم زمان هستند ممکن است برای ناظر دیگر هم زمان نباشند. اگر ناظرها نسبت به هم در حرکت باشند ممکن است رویدادها از دید ناظر دیگر هم زمان نباشند. علاوه بر این برای یک ناظر، ساعتی که نسبت به ناظر در حرکت است، کندتر از ساعتی که نسبت به او ساکن است، کار می کند؛ و اجسام در جهتی که نسبت به او حرکت می کنند، کوتاهتر می شوند.
در پی آن اینشتین روی نظریه نسبیت عام کار کرد که نظریه ای در مورد نحوه برهمکنش گرانش با فضازمان است. به جای در نظر گرفتن گرانش به عنوان یک میدان نیرو که در فضازمان عمل می کند، اینشتین پیشنهاد داد که گرانش ساختار هندسی فضازمان را تغییر می دهد بر طبق نظریه عام او زمان در مکان هایی با پتانسیل گرانشی کمتر، آهسته تر می گذرد و پرتوهای نور در نزدیکی یک میدان گرانشی خمیده می شوند. دانشمندان با بررسی رفتار تپ اخترهای دوتایی به تأیید پیش بینی های اینشتین رسیدند و معمولاً برای توصیف فضازمان از هندسه نااقلیدسی استفاده می شود.
تعریف فضا در فیزیک مورد اختلاف است. مفاهیم گوناگونی که برای تعریف فضا استفاده شده اند عبارت اند از:
در فیزیک کلاسیک، فضا، یک فضای اقلیدسی سه بعدی است که در آن هر موقعیتی را می توان با استفاده از سه مختصات توصیف کرد. فیزیک نسبیت از فضا-زمان به جای فضا استفاده می کند، فضا-زمان به صورت یک خمینه چهاربعدی مدل می شود.
از جمله پرسش های فلسفی دربارهٔ فضا عبارت اند از: آیا فضا مطلق است یا کاملاً نسبیتی است؟ آیا فضا هندسهٔ درست واحدی دارد یا اینکه هندسهٔ فضا فقط قرارداد است؟ از جمله شخصیت های برجسته تاریخی ای که در این مباحث موضع مشخصی داشته اند، می توان از آیزاک نیوتن (فضا مطلق است)، گوتفرید لایبنیتس (فضا نسبی است)، و هانری پوانکاره (هندسهٔ فضایی قراردادی است) نام برد.
تجربهٔ های ذهنی مرتبط با این پرسش ها، بحث سطل نیوتن و جهان کروی پوانکاره هستند.
نگاه کنید به: مختصات کروی، مختصات دکارتی، فلسفه فیزیک
با اینکه بسیاری از معماران، فضا را ذات و ماهیت معماری می دانند و با وجود مطالب زیادی که در باب اهمیت فضا در معماری عنوان شده و می شود، در فرهنگ ها و دانشنامه ها تعریفی از مفهوم فضا در معماری به چشم نمی خورد. فقدان واژه فضا در کتاب های مرجع معماری نیز کاملاً قابل توجه و تعجب انگیز است.
دلیل این امر شاید این باشد که تلقی و کاربرد معماران از واژه فضا چنان واضح است که نیازی به توضیح واژه ای کاملاً مشخص، احساس نمی کنند. اما این برهان ساده، آنجا که درمی یابیم این واژه در متن تاریخ طولانی معماری نسبتاً جدید می باشد و در دهه های اخیر مفهومی بحث انگیز بوده است، اعتبار خود را از دست می دهد.
با توجه به کمبود منابع جامع دربارهٔ فضای معماری و جدید بودن این مبحث، برای تبیین مفهوم فضا در تئوری معماری، بایستی به دیدگاه های معماران و نظریه پردازان در مورد مفهوم فضای معماری استناد نماییم. در میان نظریه پردازان معماری مدرن، برونو زوی و زیگفرید گیدئون از جمله افرادی هستند که به شکل نسبتاً جامعی مفهوم فضای معماری را مورد کنکاش قرار داده و سعی نموده اند اهمیت آن را در معماری بازنمایانند.
برونو زوی معماری را هنر فضا و فضا را ذات معماری معرفی می کند، ولی او طبیعت فضای مورد بحث را مشخص نمی نماید. برداشت او از فضا صورت واقع گرایانه دارد. به اعتقاد او، نماها و دیوارهای یک خانه، کلیسا یا کاخ مهم نیست که چقدر زیبا باشند، آن ها تنها ظرفند و به جعبه شکل می دهند، نهاد و مظروف فضای داخلی است. ذات معماری برای زوی، سازمان دهی معنادار فضا از طریق فرایند محدودسازی است؛ بنابراین از این دیدگاه، فضا ماده ای با گسترش یکسان است که می توان از طریق تعیین محدوده ها در آن، به شیوه های مختلف به آن شکل داد.
برونو زوی با تعمیم مفهوم فضای معماری، فضای جدیدی با عنوان فضای شهری را نیز تعریف می نماید. او بر این عقیده است که تجربه فضایی معماری در شهر تداوم می یابد. در خیابان ها، میدان ها، کوچه ها، پارک ها، استادیوم های ورزشی، حیاط خانه ها و در هر جایی که ساخته دست انسان خلاءها را محدود کرده و فضاهای بسته ای به وجود آورده است. اگر در داخل بنایی فضا محدود به شش سطح باشد (کف، سقف و چهار دیوار)، بدین مفهوم نیست که خلاء بسته شده در پنج سطح (مانند یک حیاط یا یک میدان) به جای شش سطح، فضا به شمار نمی آید. اما آیا می توان حرکت در فضای بزرگراه خط مستقیم و یکنواختی را که کیلومترها در دشتی غیرمسکونی پیش رفته است، به عنوان یک تجربه فضایی مطرح ساخت؟ مسلم است آنچه در جهت دید به وسیله یک سطح چه از طریق دیوارسازی یا از طریق کاشتن درخت یا به وسیله عناصری که فضاهای معماری را متمایز می کنند، محدود شده باشد، فضای شهری محسوب می شود. زوی با استناد به توضیحات فوق، چنین نتیجه گیری می کند که هر بنا هم زمان دو فضا را به وجود می آورد: فضای داخلی که به وسیله اثر معماری معین شده است و فضای خارجی یا شهری که به وسیله آن اثر معماری و آثار نزدیک به آن ایجاد شده است.
مفهومی که برونو زوی از فضای معماری مطرح می نماید، هنوز پذیرش عام دارد و مورد استناد بسیاری از نظریه پردازان می باشد. برای نمونه به گفته وان درلان، فضای معماری با برافراشتن دو دیوار پا به عرصه وجود می نهد، دو دیوار فضایی جدید میان خود پدید می آورند که از فضای طبیعی پیرامون آن ها مجزا می شود.
در واژه نامه تخصصی معماری واژه فضا در حوزه معماری و هنرهای دیداری این گونه تعریف شده است:
۱. (۲) اجزاء و مثل اتاق ها و تالار و حیاط، جای تهی، حجم پر نشده و توخالی، کیفیت و بیان معماری.
فضای سه بعدی شامل عمق، طول و عرض است. فضای چهار بعدی، علاوه بر ابعاد سه گانه بعد زمان را می رساند که به آن، فضای لایتناهی می گویند. تصویری است که توهم فضا در آن معادل بی بیکرانگی در محیط است.
بخش هایی از فضای داخلی ساختمان که مورد کاربرد انسان ها قرار می گیرد و در طول اوقات سرد سال، گرم شده و طی اوقات گرم سال، خنک می شود. شرایط دمای این فضاها در ساختمان باید در محدودهٔ آسایش باشد.
بخش هایی از فضای درونی ساختمان که در اوقات گرم یا سرد سال ضروری نیست خنک یا سرد شوند. م. انبارها، پارکینگ هایی که از سه طرف با دیوار محصورند، دالان ها و مانند آن ها.
فضای معماری، فضایی که توسط سطوح، به شکل های گوناگون محدود گشته و به عملکردهای تعیین شده پاسخ می گوید که موضوع و جوهر اصلی معماری است.
معماری عبارت است از علم و هنر شکل بخش فضای زیست انسان، به عبارت دیگر معماری به وجود آورندهٔ فضایی است که انسان را از عوامل طبیعی مصون داشته و فعالیت زندگی فردی و اجتماعی او را دربرگرفته و به نیازهای مادی و معنوی انسان پاسخگو خواهد بود.
پس می توان گفت، فضایی که توسط سطوح عمودی و افقی به وجود می آید، موضوع و جوهر اصلی معماری ست به عبارت دیگر موضوع اصلی و در حقیقت جوهر معماری، فضا است. یک ساختمان، فقط مجموعه ای از طول، عرض و عمق نیست بلکه مجموعه ای است از اندازه های مختلف فضاهای خالی که انسان می تواند در آن حرکت و زندگی کند.
فضا قسمت های نسبتاً تهی کیهان است که بیرون از جوّ سیارات قرار دارد. فضا را گاهی برای تمایز از فضای جوّ و مکان های زمینی، «فضای میان ستاره ای» می نامند.
از آنجا که جوّ زمین ناگهان تمام نمی شود، بلکه کم کم با افزایش ارتفاع رقیق می شود، مرز مشخصی میان فضا و جوّ وجود ندارد. در ایالات متحده آمریکا، به افرادی که بالاتر از بلندای ۵۰ مایلی (۸۰ کیلومتری) سفر کنند، فضانورد گفته می شود. ارتفاع ۴۰۰٬۰۰۰ پایی (۱۲۰ کیلومتری) مرزی است که آثار جوّی در ورود دوباره مشهود می شوند. غالباً از ارتفاع ۱۰۰ کیلومتری به عنوان مرز میان جوّ و فضا یاد می شود.
نگاه کنید به: فیزیک نجومی، هوافضا، فناوری فضایی، مهاجرت به فضا، شاتل فضایی، فضا-زمان
در ریاضیات، فضا مجموعه ای است که معمولاً ساختار اضافی ای هم دارد.
برای نمونه، نگاه کنید به فضای اقلیدسی، فضای برداری، فضای برداری هنجارین، فضای باناخ، فضای ضرب داخلی، فضای هیلبرت، فضای توپولوژیک، فضای یکنواخت، فضای متریک.
اصطلاح فضای درون گاهی برای توصیف محتویات ذهن انسان به کار برده شده است.
ممکن است شیئی متعلق به گذشته های دور باشد. چقدر دور؟ این سؤال یک معنای عام و یک معنای خاص دارد. برای خیلی از افراد ده هزار سال قبل با بیست هزار سال قبل تفاوتی نمی کند. حتی برای بعضی ها صدسال قبل با پنجاه سال قبل هم فرق نمی کند. درحالی که برای باستان شناس، مورخ، دانشمند یا هرکس که علاقه مند به دوره های تاریخی باشد، بسیار متفاوت است.
چگونه می شود این دوره ها را احساس کرد و از هم تمیز داد؟ آشنا شدن با آثار به جا مانده از دوره ها در همهٔ زمینه های معماری، ادبیات، هنر، لباس و … می تواند این احساس را ایجاد یا تقویت کند. گاهی برای ما دورهٔ خاصی از تاریخ اهمیت ندارد اما یک احساس عمومی و کلی از گذشته ما را در یک فضای تاریخی قرار می دهد. برای اینکار باید اشیاء و آثار اصلی را دید.
به یاد داشته باشیم که اشیای گذشته متعلق به زمانی هستند که در یک مجموعهٔ زنده و پویا مورد استفاده قرار می گرفتند. حتی کلمات و ادبیات و محاورات در زمان خودش بیشترین زندگی و حیات را داشته است، اما به تدریج جان باخته و جسمی از آن به یادگار مانده است، لذا به هر میزان که بتوانیم خود را در شرایط و زندگی هم زمان این آثار قرار دهیم. گویی که تقریباً حیات فرهنگی و تمدنی آن روزگار را احساس کرده ایم و خود را اگرچه با فاصلهٔ زیاد یکی از افراد آن روزگار می پنداریم در این صورت به فضای تاریخ وارد شده ایم. می توان گفت هرچه ما نسبت زمانی خود را با اثر گذشته کم کرده و به آن زمان نزدیک شویم، وارد فضای تاریخ و هرقدر خود را از شیء یا اثر گذشته دور بدانیم با دیدن یا قرار گرفتن در یک یا مجموعه ای از آن ها به فضای تاریخی نزدیک شده ایم. گاهی اوقات آثار گذشتگان به دلایل عام یا خاص با ما ارتباط بیشتری پیدا می کنند. مثلاً بعضی از این آثار امروز هم مورد استفاده قرار می گیرند. اگرچه با تغییر در کاربری آن مثل فرش و… این باعث پیوند ما به گذشته و احساس مشترک با آن ها می شود. هرچه این تعلق به آثار بیشتر باشد، این پیوند قویتر است.
| [
{
"answer1": "در فیزیک کلاسیک، فضا، یک فضای اقلیدسی سه بعدی است که در آن هر موقعیتی را می توان با استفاده از سه مختصات توصیف کرد.",
"answer2": "ذات معماری برای زوی، سازمان دهی معنادار فضا از طریق فرایند محدودسازی است",
"distance": 1991,
"question": "بر اساس متن، مفهوم فضا در فیزیک کلاسیک چگونه تعریف میشود و همچنین بر اساس نظر برونو زوی، ذات معماری چیست؟"
},
{
"answer1": "امانوئل کانت متافیزیک دان چنین گفت که مفاهیم فضا و زمان، مفاهیم تجربی نیستند که از تجربیات دنیای خارج به دست آمده باشند، بلکه اجزایی از یک چارچوب سیستماتیک هستند که در اختیار انسان قرار دارند و برای ساختار بخشیدن به همه تجربیات استفاده می شوند.",
"answer2": "برونو زوی با تعمیم مفهوم فضای معماری، فضای جدیدی با عنوان فضای شهری را نیز تعریف می نماید. او بر این عقیده است که تجربه فضایی معماری در شهر تداوم می یابد. در خیابان ها، میدان ها، کوچه ها، پارک ها، استادیوم های ورزشی، حیاط خانه ها و در هر جایی که ساخته دست انسان خلاءها را محدود کرده و فضاهای بسته ای به وجود آورده است.",
"distance": 8484,
"question": "بر اساس متن، دیدگاه امانوئل کانت درباره ی مفاهیم فضا و زمان چیست و همچنین از نظر برونو زوی فضای شهری چگونه تعریف می شود؟"
},
{
"answer1": "از دید ایزاک نیوتن، فضا مطلق بود، یعنی همیشگی بود و مستقل از اینکه ماده ای در آن باشد یا نباشد. سایر فیلسوفان طبیعی از جمله گاتفرید لایب نیتز فکر می کردند که فضا مجموعه ای از روابط میان اجسام بود که توسط فاصله و جهتشان نسبت به یکدیگر مشخص می شد.",
"answer2": "فضای چهار بعدی، علاوه بر ابعاد سه گانه بعد زمان را می رساند که به آن، فضای لایتناهی می گویند. تصویری است که توهم فضا در آن معادل بی بیکرانگی در محیط است.",
"distance": 10439,
"question": "بر اساس متن، اختلاف نظر ایزاک نیوتن و لایب نیتز در مورد فضا چه بود و همچنین بر اساس تعریف واژه نامه تخصصی معماری فضای چهار بعدی شامل چه مواردی است؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۹۰۵ آلبرت اینشتین نظریه نسبیت خاص را منتشر نمود که به این مفهوم منتهی می شد که فضا و زمان را می توان به عنوان یک ساختار واحد به نام فضازمان در نظر گرفت.",
"answer2": "بخش هایی از فضای درونی ساختمان که در اوقات گرم یا سرد سال ضروری نیست خنک یا سرد شوند. م. انبارها، پارکینگ هایی که از سه طرف با دیوار محصورند، دالان ها و مانند آن ها.",
"distance": 5330,
"question": "بر اساس متن، نظریه نسبیت خاص اینشتین در مورد فضا زمان چیست و بر اساس تعریف واژه نامه تخصصی معماری فضاهایی که در ساختمان در طول اوقات گرم یا سرد سال ضرورتا خنک یا گرم نمی شوند چه نام دارند؟"
},
{
"answer1": "بنا بر نظریه نسبیت عام اینشتین، فضای اطراف میدان های گرانشی از فضای اقلیدسی پیروی نمی کند آزمونهای نسبیت عام تأیید کرده اند که هندسه های نااقلیدسی مدل بهتری برای شکل فضا ارائه می کنند.",
"answer2": "به اعتقاد او، نماها و دیوارهای یک خانه، کلیسا یا کاخ مهم نیست که چقدر زیبا باشند، آن ها تنها ظرفند و به جعبه شکل می دهند، نهاد و مظروف فضای داخلی است.",
"distance": 7760,
"question": "بر اساس متن، تفاوت هندسه اقلیدسی و هندسه نااقلیدسی در چیست و همچنین از نظر برونو زوی، فضای داخلی یک بنا چگونه است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
566 | : رنو کپچر
رنو کپچر (به انگلیسی: Renault Captur) طراحی کانسپت یا مفهومی کپچر سال ۲۰۱۱ به سرپرستی لارنس ون دن آکر معرفی شد و نهایتاً سال ۲۰۱۳ در ژنو رو نمایی و سپس در آوریل ۲۰۱۳ به فروش رسید در اولین سال فروش خود بعد از جوک و داستر سومین پرفروش اروپا شد و بهترین خودرو در نمایشگاه ۲۰۱۳ در سئول با فروش ۱۰۰۰ دستگاه در کره در مدت ۷ دقیقه خودرو سال ۲۰۱۴ در کره انتخاب شد و در ۴ سال متوالی از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ پرفروشترین خودرو اروپا در کلاس خود قرار گرفت
کپچر به معنای «تسخیر» با حروف لاتین Captur با طول ۴۱۲۲ و عرض ۱۷۷۸ و ارتفاع ۱۵۶۷ و فاصله دو محور ۲۶۰۶ میلی متر در وایادولید اسپانیا تولید می شود
در روسیه، این خودرو با طول ۴۳۳۳ و عرض ۱۸۱۳ و ارتفاع ۱۶۱۳ و فاصله دو محور ۲۶۷۴ میلی متر با همان ظاهر طراحی شده است که چهار چرخ متحرک بوده و با موتور و قطعات مکانیکی داستر به عنوان رنو کاپتور با حروف لاتین Kaptur از مارس ۲۰۱۶ تولید می شود. از همین مدل در برزیل از آغاز سال ۲۰۱۷ ارائه شده است، که به عنوان رنو کاپتور شناخته شده است و در نوامبر ۲۰۱۷ به هند نیز معرفی شد.
رنو کپچر در خارج از کشور با سه موتور بنزینی ۹۰۰ و ۱۲۰۰ و جدیداً با موتور ۱۳۰۰ سی سی به ترتیب با ۹۰ و ۱۲۰ و ۱۵۰ اسب بخار و با ۱۴۰ و ۲۰۵ و ۲۵۰ نیوتون متر گشتاور و دو مدل دیزلی نیز عرضه می شود.
در طراحی بدنه از فرم رنو کلیو Clio بکار گرفته شده. داخل و بیرون خودرو از رنگ بندی دوگانه بکار رفته است. در ماه مه سال ۲۰۱۷، رنو در کپچر به طرح های داخلی و خارجی کمی تغییرات جدیدی داد و گزینه های سفارشی سازی بیشتر و تجهیزات بیشتری را برای کپچر معرفی کرد که فروش آن از سال ۲۰۱۸ آغاز شده است. کپچر را می توان یکی از کراس اورهای پرطرفدار اروپا دانست که جزو محصولات پرفروش شرکت رنو نیز محسوب می شود.
رنو کپچر اولین خودروی شرکت رنو است که نیمی از طراحان آن را زنان تشکیل می دهند. این تعدیل جنسیتی در طراحی خودرو، باعث شده خودرو با سلیقه و ذائقه زنان هماهنگ شود.
سال های گذشته در بازار خودروی کشورهای دنیا، کلاس خودروهای کراس اوور و شاسی بلند به محبوبیت چشم گیری دست یافته است، خودروهای کراس اوور جمع و جور به دلیل عملکرد قابل قبول، فضای مناسب و قیمت مناسبی که دارند، به انتخاب خیلی از افراد به خصوص جوانان بدل شده اند. شرکت رنو برای بهره گیری از این گرایش به وجود آمده، با عرضهٔ خودرویی همچون کپچر، سعی دارد به رقابت با کمپانی های دیگر فعال در این حوزه بپردازد.
سال ۱۳۹۴ بود که شرکت ایران خودرو، کراس اوور خود به نام رنو کپچر را وارد بازار ایران کرد. با ورود این خودرو، جمع انواع کراس اوورهای مختلف در بازار کشورمان تکمیل شد و اکنون، تنوع بسیار خوبی از کراس اوورهای مختلف چینی، کره ای و اروپایی در بازار وجود دارد..
این خودرو نسبت به ابعاد خودرو فضای داخلی و فضای پای سرنشینان عقب خوبی برخوردار است و هچنین ارتفاع سر سرنشینان تا سقف زیاد آن مناسب برای افراد قد بلند بوده که بسیار بهتر از همکلاس های خود ظاهر شده است و با عایق بندی بسیار عالی نفوذ صدا به داخل کابین بسیار کم است و نکته جالب آن دوطبقه بودن صندوق عقب است که با برداشتن طبقه فضای صندوق عقب به ۴۵۵ لیتر می رسد، که در بین تمامی خودروهای همکلاس خود، بزرگترین و جادارترین صندوق عقب را ارائه می دهد.
این خودرو بر پایه نسل چهارم رنو کلیو Clio با همان خطوط طراحی و به عنوان بخشی از استراتژی طراحی بازسازی رنو توسط لورنس ون دن آکر Laurens van den Acker ساخته شده است. رنو کپچر که نسخه تکامل یافته از یک مدل کانسپت به همین نام است را به جرئت می توان یکی از زیباترین محصولات اقتصادی رنو نام برد. از دیگر موارد قابل توجه در طراحی بخش جلوی این خودرو می توان به چراغ های مه شکن و دی لایت روی سپر اشاره کرد. یک خط سقف شیب دار، رینگ های آلومینیومی، گلگیرهای عضلانی و آینه بغل های هم رنگ با سقف از دیگر مواردی هستند که باید در مورد طراحی کناره های خودرو به آن اشاره کرد. بخش عقب این خودرو هم هماهنگی خوبی با طراحی کلی خودرو دارد. چراغ های عقب دو تکه، قاب کرومی که نام کپچر روی آن نوشته شده و یک سپر که دیفیوزر و سر اگزوز خودرو را دربر گرفته از مهم ترین موارد قابل اشاره در طراحی این بخش هستند.
شاید رنو تمام تجهیزات مورد نیاز را در این خودرو نگنجانده باشد ولی کپچر آپشن های مختلفی دارد که برخی از تجهیزات این خودرو عبارت است از:
کروز کنترل – اسپید لیمیت (سیستم محدودکننده سرعت) – فرمان چرمی – کفپوش موکتی – GPS نقشه – دوربین دنده عقب – مانیتور ۷ اینچ لمسی از نوع مقاومتی – کیلس استارت دکمه ای هوشمند – ورود بدون کلید (کارت هوشمند) – قفل مرکزی اتوماتیک درها – چراغ مه شکن جلو حساس به گردش فرمان – چراغ مه شکن عقب – سنسور اتوماتیک نور چراغها و باران – ۴ کیسه هوا – ESP - ABS - EBD - EBA - HAS - ASR - فرمان برقی ضریب متغیر – رینگ آلومینیومی ۱۷ اینچ مشکی کرومی – لاستیک کنتیننتال یا میشلن – سنسور پارک عقب – کنترل صوتی پشت فرمان – سیستم تهویه مطبوع اتوماتیک – تصفیه هوا کربن فعال – نمایشگر فشار باد TPMS (سنسور و چراغ هشدار کم بودن باد لاستیک) – محفظه خنک نگهدارنده – چراغ روز روشن LED – آینه جانبی برقی و تاشو با دید گسترده مجهز به گرمکن – آینه های جانبی راهنما دار – راهنما تعویض لاین – ۴ بلندگو – iSOFix – جا لیوانی – صندلی های عقب تاشو – چراغ مطالعه داخل کابین جلو و عقب – خروجی برق ۱۲ ولت فندکی – تنظیم تلسکوپی (عمق) و ارتقا فرمان – کامپیوتر سفری – نوار کرومی جلو پنجره و دی لایت و صندوق عقب – شیشه های برقی و شیشه راننده اتوماتیک – گرمکن شیشه عقب – برف پاکن عقب – AUX پخش صوتی – بلوتوث پخش و تماس صوتی – USB پخش MP3 و WMA – چراغ های جلو هالوژن H1 – سیستم تنظیم برقی ارتفاع نور چراغ های جلو – کمربند ایمنی جلو با قابلیت محدود کردن فشار وارده و پیش کشنده – سنسور کمربندهای جلو – صندوق عقب ۴۵۵ لیتر – دکمه بخار گیر – نمایش مصرف سوخت لحظه ای و متوسط – ارتفاع 20 cm از سطح زمین – دریچه ورودی هوای رادیاتور اتوماتیک - نمایش دمای بیرون و ساعت و تنظیمات کولر و بخاری داخل مانیتور – تکنولوژی گیربکس اتوماتیک فرمول یک – سیستم ضد سرقت خودرو (ایموبلایزر) – کیلومتر شمار دیجیتال – ۳ عدد پشت سری عقب قابل تنظیم – دکمه اکو (سیستم مصرف بهینه موتور"ECO-MODE") – صندلی های چرمی - گرمکن صندلی های جلو – دکمه اجرای دستورها صوتی رو فرمان – کنسول میانی جلو (آرم رست - زیر آرنجی) – شیشه های عقب و شیشه لچکی عقب و شیشه صندوق عقب دودی ۳۵ درصد - نرم افزار eco2 (اکو درایو) نمره دهی به نوع رانندگی کم مصرف و اصلاح نوع رانندگی
در مدل ۲۰۱۸ سقف شیشه ای به آن اضافه شده است.
رنو کپچر از معدود خودروهای بنزینی غیر هیبرید می باشد که سیستم بازیابی تولید انرژی از ترمز دارد. چنان که به مانند یک خودروی هیبرید، در هنگام کاهش سرعت، با بهره گیری از سیستم مدیریت هوشمند انرژی (ESM)، که انرژی را در هنگام ترمزگیری بهبود می بخشد، دینام باتری را که منبع تغذیه بخاری، سیستم تهویه مطبوع، رادیو، چراغ های جلو و فرمان برقی می باشد، شارژ می کند. این خودرو از چهار کیسهٔ هوای ایمنی بهره می برد؛ دو کیسهٔ هوا مسئولیت حفاظت از راننده و سرنشین جلو را در تصادفات روبه رو بر عهده دارند.
این خودرو تنها با موتور ۱۲۰۰ وارد ایران شده که با شتاب و کشش بسیار خوبی برخوردار است و نیروی موتور به چرخهای جلو منتقل می شود که ۱۲۵ گرم CO2 و مصرف ۵٫۹ لیتر در سیکل ترکیبی تولید می کند.
کپچر در سرعت های مختلف عملکرد بسیار خوبی دارد و به خوبی ارتعاش های حاصل از ناهمواری های جاده را جذب می کند. رنو کپچر تنها در سایت رنو اسپانیا واقع در شهر وایادولید به تولید می رسد. موتور رنو کپچر، گواهینامه تست ۸۰۰هزار کیلومتر دوام و پایداری کارخانه سازنده را بر پیشانی خود دارد. رنو کپچر ۲۰۱۷ از یکی از جدیدترین موتورهای شرکت رنو به نام H5FT بهره می برد. این موتور ۱٫۲ لیتری توربو ۴ سیلندر خطی، به لطف بهره مندی از تکنولوژی توربو و همچنین VVT، از موتوری با چنین حجم کم ۱۲۰ اسب بخار نیرو و ۱۹۰ نیوتن متر گشتاور استخراج می کند. توربوشارژر کپچر از دور موتور ۲۰۰۰ دور دقیقه وارد عمل می شود و حداکثر توان آن از این دور، در دسترس است. به لطف تکنولوژی VVT، نود درصد قدرت موتور از ۱۵۰۰ دور در دقیقه و با دنده یک در دسترس است. در جاده، این موتور به ازای هر صد کیلومتر ۴٫۷ لیتر بنزین مصرف می کند و در شهر، میزان این مصرف به ۶٫۶ لیتر به ازای هر صد کیلومتر افزایش می یابد. همان طور که گفته شد، مصرف سوخت ترکیبی این خودرو به ازای هر صد کیلومتر ۵٫۹ لیتر است.
۵ ستاره ایمنی از یورو انکپ // فروش ۲۵۵۰۰۰ دستگاه در مدت ۲۰ ماه در اروپا // سومین اس یو وی سال۲۰۱۴ در اروپا // اولین اس یو وی سال ۲۰۱۵ در فرانسه // بهترین خودرو در نمایشگاه ۲۰۱۳ سئول // فروش ۱۰۰۰ دستگاه در کره جنوبی در مدت ۷ دقیقه // خودرو سال ۲۰۱۴ کره
رنو کپچر از سوی مجله "وات کار" در سال ۲۰۱۴ به عنوان «بهترین اس یووی زیر ۱۶٬۰۰۰ یورو» برگزیده شد. همچنین این خودرو موفق به دریافت جایزه "Voiture de l'Année 2013" (بهترین خودرو سال ۲۰۱۳) توسط "French Association of"
Automotive Press" شد."
رنو کپچر به رتبه پنج ستاره در آزمون EuroNCAP 2013 دست یافته است که ایمنی بالایی دارد.
کپچر، پرفروشترین کراس اور شهری در جهان می باشد که زیر نظر "لارنس ون دن اکر"، مدیر واحد طراحی کمپانی رنو طراحی شده است و"بنویت بوشارد"، مدیر واحد تولید رنو از آن به عنوان «کراس اوور غیرتهاجمی و کامپکتی» یاد می کند که «بسیار کاربرپسند» است. این کراس اور توانایی خوبی در گذر از پیچ ها دارد، چسبندگی مناسب با جاده و پاسخ دهی فرمان بسیار قابل اتکا، از دیگر توانایی های رنو کپچر در بخش هندلینگ و فرمان پذیری است.
رنو کپچر، با بهره بردن از ترمز کاسه ای قوی و پیشرفته در چرخهای عقب به همراه استفاده از اصول مهندسی ایمنی، تعلیق و پایداری، در آزمون کنترل پایداری الکترونیکی یورو انکپ، ۲۷ سانتی متر لغزش جانبی کمتری نسبت به پژو ۲۰۰۸(با بهره گیری از ترمز دیسکی در چرخهای عقب) دارد. تمامی رنو کپچرهای موجود در ایران، وارداتی بوده و همگی، ساخت و مونتاژ سایت رنو اسپانیا می باشد.
شرکت رنو کراس اوور زیبای خود را به مجموعه ای متنوع از سیستم های ایمنی مانند سیستم ترمز ضد قفل ABS، سیستم توزیع الکترونیکی نیروی ترمز EBD، سیستم ترمز کمکی در مواقع اضطراری EBA، قلاب های ISOFIX برای نصب صندلی های ویژهٔ کودک، قفل مرکزی و ورود بدون کلید و در نهایت کمربند ایمنی جلو به همراه پیش کشنده اشاره کرد. رنو کپچرهای وارداتی به ایران در سایت رنو اسپانیا مونتاژ شده و بدست مصرف کننده ایرانی می رسد.
رنو کپچر از چهار کیسهٔ هوای ایمنی بهره می برد؛ دو کیسهٔ هوا مسئولیت حفاظت از راننده و سرنشین جلو را در تصادفات روبه رو بر عهده دارند. کیسه های هوای جانبی نیز از بدن سرنشینان ردیف جلو در برخوردهای جانبی محافظت می کنند. رنو کپچر از مؤسسهٔ Euro NCAP موفق به کسب پنج ستارهٔ ایمنی شد.//محافظت از سرنشینان بزرگ سال: ۸۸ درصد//محافظت از سرنشینان خردسال: ۷۹ درصد//سیستم های ایمنی و کمکی راننده: ۸۱ درصد
رنو کپچر، با بهره بردن از ترمز کاسه ای قوی و پیشرفته در چرخهای عقب، با کسب ۸۱ درصد مجموع امتیازات در بخش سیستم های کمک ایمنی در تستهای سختگیرانه یورو انکپ، نسبت به رقبای همکلاس خودش مثل پژو ۲۰۰۸ (۷۰درصد) و نیسان جوک (۷۱درصد)، در جایگاه بالاتری ایستاده است.
سیستم روشنایی اتوماتیک هنگام گردش خودرو" موانع را به کمک سیستم روشنایی اتوماتیک هنگام گردش خودرو، سریعتر شناسایی کنید. روشنایی با میزان زاویه فرمان و سرعت خودرو تغییر می نماید. اکنون شما می توانید در مناطق با نور کم با ایمنی کامل بپیچید.
خودروساز مشهور فرانسوی برای این که بتواند رنو کپچر ۲۰۱۸ را برای رقابت با محصولاتی مثل تویوتا C-HR، هیوندای کونا و سیتروئن C4 کاکتوس آمده کند، تغییراتی را در آن اعمال کرده است. این کراس اوور زیبا هم اکنون با یک روش بازاریابی ساده ارائه می شود و از همان آرایش داخلی به کار رفته در مدل های کلیو (Clio)، مگان و کولیوس بهره می برد. اضافه سازی این تجهیزات باعث شده که رنو، مدل کپچر زن (Captur Zen) را با قیمت های ۲۱٬۹۹۰ (مجهز به گیربکس دستی) و ۲۴٬۹۹۰ دلار (مجهز به گیربکس خودکار) و مدل کپچر اینتنس (Captur Intens) را با قیمت های ۲۸٬۹۹۰ (برای مدل مجهز به سیستم EDC استاندارد خودکار) و ۳۰٬۹۹۰ دلار (برای مدل مجهز به گیربکس خودکار) وارد بازار کند.
در یک نگاه می توان گفت که مدل زن رنو کپچر ۲۰۱۸ در کنار کراس اوورهای شهری دیفرانسیل جلوی متوسطی مثل مزدا CX-3 اس تورینگ (۲۶٬۹۹۰ دلار)، هیوندای کونا الیت (۲۸٬۵۰۰ دلار) و تویوتا C-HR دو چرخ متحرک (۲۶٬۹۹۰ دلار) طبقه بندی می شود. قرار گرفتن کپچر زن در این طبقه بندی از قابلیت های خوب این خودرو حکایت می کند؛ البته باید در نظر داشت که قیمت این محصول در مقایسه با مدل کلیو زن هاچ بک در حدود ۶۰۰۰ دلار گران تر است.
مدل زن رنو کپچر ۲۰۱۸ در دو طرف لوگوی شناخته شده سازنده فرانسوی از دو چراغ ال ای دی روشنایی در روز و چراغ های اصلی پرچمدار ال ای دی پیور ویژن بهره می برد. رنو ادعا کرده که چراغ های پیور ویژن به کار رفته در این خودرو ۲۰ درصد قوی تر از چراغ های هالوژنی موجود در بازار هستند. این خودرو از سنسورهای پارک عقب، سنسور دید عقب، یک سیستم اطلاعاتی – تفریحی پیشرفته مجهز به نمایشگر ۷ اینچی لمسی و قابلیت پشتیبانی ردیاب ماهواره ای، آینه های جانبی برقی تاشو خودکار، چرخ های آلیاژی ۱۶ اینچی و کاورهای صندلی قابل شست وشو نیز بهره می برد.
رنو کپچر ۲۰۱۸ همان طور که گفته شد در یک مدل پیشرفته تر با نام اینتنس هم عرضه می شود. اینتنس در مقایسه با مدل زن ۴۰۰۰ دلار گران تر است، با این وجود، امکاناتی مانند سیستم پارک خودکار، هشدار نقطه کور، سقف شیشه ای پانوراما، روکش های چرمی زغالی رنگ، سیستم ردیاب ماهواره پیشرفته آر لینک (R-Link) مجهز به یک نمایشگر ۷ اینچی، چراغ های ال ای دی و مه شکن و سنسورهای پارک جلویی و جانبی را در اختیار خریدارانش می گذارد. با خرید این مدل علاوه بر این یک سیستم صوتی آرکامیس ۳ بعدی (Arkamys 3D)، رادیوی دیجیتالی، ۴ رینگ آلیاژی ۱۷ اینچی، رکاب های جلویی و عقبی آیرودینامیکی، یک جلو پنجره ای کرومی، یک چراغ محفظه بار و ۴ شیشه دودی را بر روی خودروی خود دریافت می کنید. رنو این امکان را نیز فراهم ساخته که مشتریانش مدل اینتنس را با سیستم صوتی باس (Bose) هم سفارش دهند.
رنو کپچر ۲۰۱۸ به یک کابین زیبا نیز مجهز شده است، از این رو حس کنترلی خوبی را به راننده اش منتقل می کند. سیستم کروز کنترل دو مرحله ای و کلیدهای کنترل کننده سیستم صوتی که بر روی فرمان قرار گرفته اند، از جمله امکانات منحصر بفرد داخلی این کراس اوور شهری زیبا هستند. سیستم ردیاب ماهواره ای آر لینک به کار رفته در کپچر سرویس اپل کار پلی (Apple CarPlay) را پشتیبانی نمی کند اما این توانایی را دارد که با کمک سرویس اندروید اتو (Android Auto) تماس های شما را پاسخگو باشد. خودروساز فرانسوی این امکان را نیز برای شما فراهم ساخته که با انتخاب سرویس ماهواره ای تام تام (TomTom) هشدارهای مربوط به وضعیت ترافیک جاده و سرعت خودرو را نیز دریافت کنید. روکش فرمان چرمی، قلاب های نگهدارنده عینک آفتابی، دو جا لیوانی، یک کنسول مرکزی تاشو و کلیدهای نرم اما محکم پلاستیکی از دیگر عناصر موجود در کابین رنو کپچر ۲۰۱۸ هستند.
کپچر جدید با ۴۱۲۲ میلی متر طول و ۲۶۰۶ میلی متر فاصله بین محور دو چرخ از جمله کوچک ترین کراس اوورهای جدید به شمار می آید، با این وجود، می تواند یک فضای بار دو قسمتی با حجم کلی ۴۵۵ لیتر را در اختیار سرنشینانش بگذارد. بد نیست بدانید که این فضای بار در هنگام تا شدن صندلی های کپچر به یک فضای بسیار بزرگ با طول و عرض ۱۵۱۲ و ۹۸۳ میلی متر و حجم ۱۲۳۵ لیتر تبدیل می شود. رنو کپچر ۲۰۱۸ مانند هر خودروی دیگری نقاط ضعف خاص خود را نیز دارد. کم بودن فضای صندلی های عقب و نداشتن کیسه های هوای عقب از جمله این محدودیت ها هستند.
رنو در ساخت کپچر از دو پیشرانه متفاوت استفاده کرده است، به این نحو که مدل کپچر زن مجهز به جعبه دنده دستی از یک پیشرانه بنزینی توربوشارژر دار ۹۰۰ سی سی با خروجی ۶۶ کیلووات قدرت و ۱۳۵ نیوتون متر گشتاور و مدل های مجهز به سیستم EDC با یک پیشرانه بنزینی توربوشارژر دار ۱٫۲ لیتری با خروجی ۸۸ کیلووات قدرت و ۱۹۰ نیوتون متر عرضه می شود. این پیشرانه ۱٫۲ لیتری شاید از نظر ظاهری چندان قدرتمند نباشد اما می تواند جثه ۱۲۰۰ کیلوگرمی رنو کپچر ۲۰۱۸ را در مدت زمانی معادل ۱۰٫۹ ثانیه از حالت سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برساند و علاوه بر این حداکثر گشتاور خود را در سرعت ۲۰۰۰ دور بر دقیقه ارائه کند.
کپچر جدید به طور استاندارد از یک جعبه دنده خودکار دو کلاچه شش سرعته دارای اهرم تعویض دنده بهره می برد. این جعبه دنده در مقایسه با جعبه دنده های دور متغیر (CVT) به کار رفته در سایر خودروهای مشابه عملکرد خوبی دارد بااینحال راننده را مجبور می کند که در سرعت های پایین ترافیک های شهری کنترل دقیق تری را بر روی پدال گاز اعمال کند. در یک نگاه کلی می توان گفت که جعبه دنده رنو کپچر ۲۰۱۸ به هیچ وجه سیستم ناکارآمدی نیست اما در مقایسه با جعبه دنده دو کلاچه هفت سرعته هیوندای کونا عملکرد ضعیف تری دارد.
رنو در ساخت اس یو وی کوچک جدیدش از یک مخزن سوخت ۴۵ لیتری استفاده کرده و گفته است که کپچر می تواند به واسطه گیربکس خود در هر ۱۰۰ کیلومتر مسافت ترکیبی مقدار ۵٫۸ لیتر بنزین دارای اکتان ۹۵ را مصرف کند، اگرچه که تست های جاده ای انجام شده بر روی این خودرو نشان داده اند که مصرف سوخت آن در یک مسافت ۱۰۰ کیلومتری ترکیبی معادل ۷٫۲۵ لیتر است.
رنو کپچر ۲۰۱۸ توانایی کشش باری با وزن ۹۰۰ کیلوگرم را دارد. این خودرو تنها به صورت دیفرانسیل جلو عرضه می شود اما خریداران می توانند با کمک یک سیستم جداگانه قابل نصب بر روی این محصول با نام اکستندد گریپ (Extended Grip) کشش بیشتری را در چرخ های این خودرو ایجاد کنند. اکستندد گریپ در واقع نقش یک سیستم کنترل کشش پیشرفته را ایفا می کند. این سیستم به همراه یک جفت لاستیک ۲۰۵/۵۵R17 91V Solus KH25 که برای حرکت در جاده های برفی و گلی طراحی شده اند، در اختیار خریداران قرار می گیرد.
کپچر جدید سه حالت رانندگی On-Road, Off-Road و Expert را در اختیار راننده می گذارد. حالت On-Road همان حالت پیش فرض است که به طور خودکار در سرعت های بالاتر از ۴۰ کیلومتر بر ساعت فعال می شود. این حالت برای رانندگی در شرایط مختلف جاده ای طراحی شده است. حالت Off-Road برای حرکت در جاده های آسفالت نشده طراحی شده و به واحد کنترل الکترونیکی خودرو دستور می دهد تا گشتاور و میزان ترمزگیری موتور را به اندازه مناسب تنظیم کند و دور بیشتری را به چرخ های جلو منتقل سازد. حالت Expert کنترل را به طور کامل به راننده واگذار می کند و تنها وظیفه تنظیم میزان ترمز موتور روی خودرو را به واحد کنترل الکترونیکی واگذار می کند.
خودروساز فرانسوی برای ایجاد کنترل بهتر در خودروی کراس اوور شهری جدیدش در جلوی کپچر از یک تیر کاذب مک فرسون و در قسمت عقب خودرو از یک تیر ساده انقباضی استفاده کرده است. این ترکیب باعث شده است که رنو کپچر ۲۰۱۸ بتواند کنترل خوبی را در برابر حرکت های جانبی و نوسانی داشته باشد. تنها نقطه ضعف این سیستم ضرباتی هستند که از طرف کمک فنرها در سر پیچ های تند به کابین منتقل می شوند. کپچر یک سیستم فرمان خوب را نیز بر روی خود دارد. این فرمان از حالت قفل تا قفل ۲٫۷ دور می چرخد و شعاع چرخشی معادل ۱۰٫۴ متر را برای این کراس اوور به ارمغان می آورد تا راننده بتواند به راحتی این اتومبیل را پارک کند.
رنو کپچر ۲۰۱۸ با یک وارانتی ۵ ساله بدون محدودیت پیمایش در بازار عرضه می شود. خودروساز فرانسوی توصیه کرده است که بعد از هر ۱۲ ماه یا پیمودن ۳۰٬۰۰۰ کیلومتر این خودرو را مورد بررسی های اولیه قرار دهید.
رنو سامسونگ QM3 یک نسخه از کپچر است که در آوریل ۲۰۱۳ در کره جنوبی در نمایشگاه خودروی سئول با اختلافی اندک پس از رونمایی از همتای اروپایی در نمایشگاه خودروی ژنو عرضه شد. QM3 به طور رسمی در تاریخ ۶ دسامبر ۲۰۱۳ عرضه شد و ۱۰۰۰ دستگاه اول آن در کره جنوبی ظرف هفت دقیقه فروخته شد.
ابعاد و محور QM3 مشابه با کپچر است، در حالی که فقط با یک موتور دیزلی dCi 90 و گیربکس دوکلاچه عرضه می شود.
QM3 به عنوان برترین خودروی ۲۰۱۳ نمایشگاه خودروی کره جنوبی انتخاب شد و در مارس ۲۰۱۴ توسط روزنامه JoongAng Ilbo به مقام «اس یووی سال» دست یافت.
در روسیه خودروی بزرگتر با همان ظاهر کپچر اصلی طراحی شد، اما فاصله بین محوری بیشتر و ابعاد کلی بزرگتر، در سال ۲۰۱۶ معرفی شد و به عنوان رنو کاپتور شناخته شد. رنو کاپتور از سال ۲۰۱۶ میلادی توسط کارخانه رنو روسیه تولید می شود. نسخه محور جلو این خودرو با موتور ۱٫۶ لیتری و دارای جعبه دنده دستی یا CVT می باشد، در حالی که نسخه های چهارچرخ محرِک یا تمام چرخ (4x4) دارای موتور ۲٫۰ لیتری و جعبه دنده دستی یا اتوماتیک (چهار سرعته) می باشد.
تغییر نامگذاری به دلیل مشکلات تلفظ صحیح اصل "Captur" در زبان روسی است. بر خلاف Captur اروپایی، کاپتور روسی از رنو داستر به جای نسل چهارم Clio استفاده می کند. یک نسخه برزیلی محلی که در ابتدای سال ۲۰۱۷ معرفی شد، به عنوان رنو کپچر شناخته شد. نسخه برزیلی دارای جعبه دنده دستی (۵ سرعت)، CVT و اتوماتیک (۴ سرعته) است.
این ماشین از سال ۲۰۱۷ در بازار هند در دسترس قرار گرفت، همچنین به عنوان Captur شناخته شده است. تولید و پیش سفارش ها در ماه سپتامبر آغاز شد.
مدل B0 موتورهای دیزلی ندارد. این موتورها یا بنزین سوز (برای وسایل نقلیه مونتاژ روسیه) یا ترکیبی از بنزین / اتانول (برای وسایل نقلیه مونتاژ برزیل) نصب می شود.
هندوستان مونتاژ Captur یک موتور دیزل را به عنوان یک گزینه خواهد داشت.
تولید نسل دوم کپچر در سال ۲۰۱۹ آغاز شد، این خودرو از پلتفرم مدرن تری به نام CMF-B بهره می برد که با نسل پنجم رنو کلیو و نسل دوم نیسان جوک یکی است.
خودروی مفهومی رنو کپچر توسط رنو در نمایشگاه ژنو ۲۰۱۱ نمایش داده شد و در توسط رنو سامسونگ در سال ۲۰۱۲ در نمایشگاه خودروی بوسان به نمایش گذاشته شد.
مدل مفهومی کپچر یک مینی اس یووی است و دومین طرح از شش خودروی مفهومی است که نظر رنو را برای خودروهای آینده به نمایش گذاشته است؛ خودروی مفهومی اول رنو دزیر نام داشت. این طراحی توسط خولیو لوزانو تحت رهبری طراحی رژه لارنس وان دن آکر انجام شده است.
این خودرو بر اساس همان پلت فرم جوک و کلیو است. کپچر با موتور دیزلی توین-توربوشارژ ۱٫۶ لیتری dCi «انرژی» در سال ۲۰۱۱ ساخته شد. این موتور 158bhp اسب بخار (۱۱۸ کیلو وات ۱۶۰ اسب بخار) و ۲۸۰ پوند فوت (380 N · m) گشتاور تولید می کند و کپچر می تواند به سرعت ۶۲ مایل در ساعت در ۸٫۰ ثانیه دست پیدا کند و ۹۹ گرم در کیلومتر میزان انتشار CO2 را دارد و حداکثر سرعت آن ۱۳۰ مایل در ساعت (۲۰۹٫۲ کیلومتر در ساعت) است.
این خودرو از فیبر کربن ساخته شده است، درهای پروانه ای دارد و دارای یک سقف قابل جابجایی است. وزن آن ۱۳۰۰ کیلوگرم است و دارای چرخ های ۲۲ اینچ بزرگ است. با وجود ظاهر آن که یک کراس اوور است کپچر خودروی محور جلو است.
| [
{
"answer1": "سال ۲۰۱۳ در ژنو رو نمایی",
"answer2": "بهترین خودرو در نمایشگاه ۲۰۱۳ در سئول",
"distance": 123,
"question": "رنو کپچر در چه سالی در نمایشگاه ژنو رونمایی شد و همچنین در چه سالی بهترین خودرو در نمایشگاه سئول شناخته شد؟"
},
{
"answer1": "در نمایشگاه ژنو ۲۰۱۱ نمایش داده شد",
"answer2": "این طراحی توسط خولیو لوزانو تحت رهبری طراحی رژه لارنس وان دن آکر انجام شده است",
"distance": 279,
"question": "مدل مفهومی رنو کپچر در چه نمایشگاهی به نمایش گذاشته شد و چه کسی طراحی آن را انجام داد؟"
},
{
"answer1": "در طراحی بدنه از فرم رنو کلیو Clio بکار گرفته شده.",
"answer2": "در هنگام کاهش سرعت، با بهره گیری از سیستم مدیریت هوشمند انرژی (ESM)، که انرژی را در هنگام ترمزگیری بهبود می بخشد، دینام باتری را که منبع تغذیه بخاری، سیستم تهویه مطبوع، رادیو، چراغ های جلو و فرمان برقی می باشد، شارژ می کند.",
"distance": 4622,
"question": "در طراحی بدنه رنو کپچر از چه خودرویی الهام گرفته شده است و سیستم بازیابی انرژی ترمز آن چگونه عمل می کند؟"
},
{
"answer1": "با طول ۴۱۲۲ و عرض ۱۷۷۸ و ارتفاع ۱۵۶۷ و فاصله دو محور ۲۶۰۶ میلی متر در وایادولید اسپانیا تولید می شود",
"answer2": "این خودرو تنها با موتور ۱۲۰۰ وارد ایران شده",
"distance": 5644,
"question": "ابعاد رنو کپچر تولید شده در اسپانیا چقدر است و این خودرو در داخل ایران با چه موتوری عرضه شده است؟"
},
{
"answer1": "در ماه مه سال ۲۰۱۷، رنو در کپچر به طرح های داخلی و خارجی کمی تغییرات جدیدی داد و گزینه های سفارشی سازی بیشتر و تجهیزات بیشتری را برای کپچر معرفی کرد که فروش آن از سال ۲۰۱۸ آغاز شده است.",
"answer2": "با خرید این مدل علاوه بر این یک سیستم صوتی آرکامیس ۳ بعدی (Arkamys 3D)",
"distance": 10624,
"question": "چه تغییراتی در سال ۲۰۱۷ در رنو کپچر ایجاد شد و همچنین سیستم صوتی مدل اینتنس کپچر چیست؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
567 | : کارابینر ۹۸کا
کارابینر ۹۸کا (به معنای کارابین (سلاح) ۹۸ کوتاه یک تفنگ گلنگدنی با مهمات کالیبر 7.92 در 57 میلی متری است که در ماه ژوئن سال ۱۹۳۵ به عنوان سلاح سازمانی ارتش آلمان نازی (ورماخت) برگزیده شد. این سلاح یکی از آخرین تفنگ های نظامی طراحی شده توسط شرکت موزر بود. با وجود طراحی و تولید تفنگ های نیمه اتوماتیک و تمام اتوماتیک، این تفنگ تا پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ به عنوان تفنگ سازمانی اصلی ارتش آلمان نازی باقی ماند. میلیون قبضه از این سلاح توسط شوروی به غنیمت گرفته شد که بسیاری از آن ها به عنوان کمک به دیگر کشورها اعطا شد. از کارابینر ۹۸کا در چندین جنگ دیگر پس از جنگ جهانی دوم نیز استفاده شد.
در ماه فوریه سال ۱۹۳۴ دفتر "تسلیحات ارتش آلمان" دستور استفاده از تفنگ نظامی جدیدی را صادر کرد. کارابینر ۹۸کا از مدل های قدیمی مخصوصاً "مدل استاندارد ۱۹۲۸" و "کارابینر ۹۸بی" (تفنگ اصلی ارتش آلمان بعد از جنگ جهانی اول) اقتباس شده بود که هر دو آن ها به نوبه خود بر پایه ژ۹۸ (تفنگ اصلی ارتش امپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول) طراحی گردیده بودند. به جهت این که کارابینر ۹۸کا از نمونه کارابینر ۹۸بی (که تنها در نام نوعی کاربین نامیده می شد چرا که طول بلندی داشت اما توجه به ممنوعیت تولید تفنگ های بلند در آلمان بر اساس قرارداد ورسای، کاربین خوانده می شد) کوتاه تر بود عنوان "کوتاه (kurz)" به خود گرفت. همانند نمونه های پیشین کارابینر ۹۸کا (اندکی کمتر از نمونه های قبلی) برای قابلیت اتکای بالا، دقت عالی و برد مؤثر بلند (۵۰۰ متر با مگسک آهنی و ۱۰۰۰ متر با دوربین) شناخته می شد.
تقاضا برای تفنگی با لوله کوتاه تر و ظهور کارابینر ۹۸کا با لوله ۶۰۰ میلی متری، ارتش آلمان را بر آن داشت تا کالیبر استاندارد فشنگ تفنگ های خود را تغییر دهد. فشنگ ها با کالیبر ۷٫۹۲×۵۷ مدل ۱۹۰۳ موزر (S Patrone) هنگام شلیک از سلاح هایی مانند ژ۹۸ که لوله بلند نداشتند نور بسیار زیادی در دهانه لوله اسلحه ایجاد می کردند. مدل جدیدتر این کالیبر (s.S. Patrone) که برای مسلسل هایی با برد بلند طراحی شده بود، در سلاح هایی با لوله کوتاه نور کمتری ایجاد می کرد و دقت بیشتری داشت. به همین جهت مدل اولیه (S Patrone) در سال ۱۹۳۳ از رده خارج و مدل ثانویه (s.S. Patrone) به مهمات استاندارد ارتش آلمان تبدیل شد.
کارابینر ۹۸کا یک تفنگ گلنگدنی با تغذیه کنترل شده بر مبنای تفنگ ژ۹۸ ساخت موزر بود. خشاب درونی به کمک یک گیره با ۵ تیر با کالیبر ۷٫۹۲×۵۷ یا یک به یک بارگذری می شد. این گونه خشاب درونی نخستین بار در ژ۹۸ به کار برده شد. دسته مستقیم گلنگدن ژ۹۸ در کارابینر ۹۸کا به دسته چرخنده به پایین تبدیل شده بود. این تغییر کار با این دسته را سریع تر و طول دسته را در پشت بدنه کوتاه تر کرده و امکان نصب ابزار نشانه گیری بر روی بدنه را فراهم نموده بود. هر تفنگ مجهز به بخش کوتاهی از یک میله جهت تمیز کردن درون لوله بود که در زیر محل سر نیزه قرار می گرفت. با الحاق میله سه تفنگ میله تمیزکاری تکمیل می شد.
بخش فلزی تفنگ جهت جلوگیری از زنگ زدگی و پوسیدگی با لایه ای از مگنتیت زاج کاری می شد. به هر صورت زاج کاری تنها محافظت حداقلی در مقابل زنگ زدگی و خوردگی ایجاد می نمود به همین جهت برای جلوگیری از رسیدن رطوبت و ایجاد خوردگی گالوانیک از روغن های ضد رطوبت استفاده می گردید. از سال ۱۹۴۴ استفاده از لایه ای فسفات برای این امر جای روش های قبلی را گرفت.
ابزار نشانه گیری ناکارآمد و غیر عملی ژ۹۸ که در عقب قرار داشت در کارابینر ۹۸کا با نمونه مرسوم برگه ای مماس جایگزین شد. نشانه عقبی کارابینر ۹۸کا مسطح تر بود و بر خلاف نمونه قبلی مانع دید اطراف نمی شد. در ابتدا نشانه آهنی کارابینر ۹۸کا در بخش جلویی یک علامت سر باز و در بخش عقبی از نوع مماس بود. از سال ۱۹۳۹ بخش جلویی نشانه سر بسته شد تا هم در شرایط نامطلوب روشنایی جلوی درخشندگی را بگیرد و هم از علامت محافظت کند. این خط استاندارد نشانه گیری با وجود عناصر درشت در آن، برای عملیات های میدانی با نور کم مناسب بود اما هدف قرار دادن اهداف کوچکتر را سخت تر می نمود. مقیاس برد در خط نشانه گیری تولیدات اولیه این تفنگ برای تعیین برد در حالت دراز کش در بخش پایینی عنصر مماس نشانه گیری حک شده بود.
تولیدات اولیه کارابینر ۹۸کا دارای قنداق یک تکه ثابت از چوب درخت گردو بودند. از سال ۱۹۳۷ قنداق این تفنگ ها با توجه به نتیجه آزمایش ها به صورت چند لایه ساخته شد. چرا که این تخته های چند لایه قوی تر، مقاوم تر و ارزان تر از نمونه های یک تکه بودند و در آن ها دیگر نیازی به درختان بسیار بزرگ نبود. با این حال این قنداق های چند لایه به دلیل تشکیل شدن از مواد متراکم سنگین تر از قنداق های یک تکه بودند. علاوه بر استفاده از چوب درخت گردو و راش (درخت)، به تعداد کمتری از چوب درخت نارون نیز در تولید این قنداق ها استفاده شد.
انتهای قنداق نیمه تپانچه ای کارابینر ۹۸کا (با توجه به انحنای آن) در همه نمونه ها به یک شکل نبود. تا ابتدای سال ۱۹۴۰ انتهای قنداق دارای یک صفحه مسطح بود. پس از سال ۱۹۴۰ انتهای بعضی از قنداق ها به شکل گود ساخته شد تا جدا شدن قنداق جلوگیری شود. در همه تولیدات از یک صفحه فلزی در انتهای قنداق استفاده شد.
هنگام معرفی، کارابینر ۹۸کا به همراه تجهیزات جانبی از جمله بند، پوشش محافظ دهانه لوله و بسته ای برای تعمیرات میدانی (شامل ابزار روغن کاری) ارائه شد. در طراحی کارابینر ۹۸کا استفاده از سرنیزه S84/98 III در نظر گرفته شده بود که با طول کلی ۳۸۵ میلی متر دارای تیغه ۲۵۲ میلی متری و یک غلاف بود.
در سال ۱۹۴۲ مدلی از نارنجک انداز تفنگ طراحی شد که بر مبنای نمونه جنگ جهانی اول بود. این نارنجک انداز ۳۰ میلی متری قابلیت اتصال به همه انواع کارابینر ۹۸کا را داشت. این نارنجک انداز قابلیت عملیات علیه پیاده نظام، استحکامات و زرهپوش های سبک دشمن تا برد حداکثر ۲۸۰ را دارا بود. برای هر یک از این مقاصد نوع خاصی از نارنجک طراحی شد که همراه نارنجک انداز حمل می شد.
نوعی صدا خفه کن جدا شونده تحت عنوان HUB-23 که به دهانه لوله متصل می شد، برای کارابینر ۹۸کا تولید شد که نیم کیلو وزن و ۱۸۰ میلی متر طول داشت. برد مؤثر شلیک کارابینر ۹۸کا که با فشنگ های مخصوصی انجام می گرفت، همراه با این صدا خفه کن به ۳۰۰ متر و سرعت گلوله در هنگام خروج از لوله به ۲۲۰ متر بر ثانیه کاهش می یافت اما این صدا خفه کن با فشنگ مخصوص می توانست صدای حاصله را ۷۵ درصد کاهش دهد. این وسیله بیشتر توسط نیروهای ویژه یا تک تیراندازها مورد استفاده قرار می گرفت.
با توجه به محدودیت منابع آلمان نازی و تأکید این کشور بر بهبود سایر جنبه های ارتش از جمله ناوگان هواپیماهای نظامی و خودروهای زرهی، کارابینر ۹۸کا نسبت به مدل اولیه مدرن سازی خاصی به خود ندید و تنها به تغییرات جزئی اکتفا شد.
از اواخر سال ۱۹۴۴ تولید کارابینر ۹۸کا به نوع کریگسمودل (نوع جنگ) تغییر پیدا کرد. در این مدل سعی شده بود با حذف تجهیزات غیر ضروری همچون سرنیزه، میله تمیزکاری و غیره سرعت تولید افزایش پیدا کند. کیفیت تولید سایر قطعات غیر حساس همچون قنداق و محافظ ماشه نیز کاهش پیدا کرده بود و بعضی بخش ها همچون در گلنگدن حذف شد. شماره گذاری در این مدل برای قطعات کمتری انجام گرفت.
در آزمایش های هنگام تولید کارابینر ۹۸کا به جهت داشتن دقت بالا هنگام استفاده از دوربین برای تک تیراندازها مناسب تشخیص داده شد. برد مدل تک تیرانداز کارابینر ۹۸کا هنگامی توسط یک تیرانداز ماهر استفاده می شد، تا ۱۰۰۰ متر می رسید. از دوربین هایی مختلفی از جمله دوربین آلمانی زیس زیلور با برد ۱۰۰ تا ۸۰۰ متر برای این نمونه استفاده گردید. کارابینر ۹۸کا برای استفاده از دوربین طراحی نشده بود به همین جهت برای نصب آن باید تغییراتی در بدنه سلاح ایجاد می شد. همچنین اگر دوربین روی بدنه قرار می گرفت برای کار گلنگدن اختلاف ایجاد می نمود به همین جهت دوربین مقداری بالاتر یا به سمت چپ نصب می شد. قریب به ۱۳۲ هزار قبضه از این نوع در آلمان تولید گردید.
مدل آزمایشی برای استفاده چتربازها جهت سهولت در حمل با طول کمتر تولید گردید چرا که مدل استاندارد برای این نوع عملیات بسیار بلند بود. البته عملیات نیروهای چترباز آلمانی پس از حمله سال ۱۹۴۱ به جزیره کرت بسیار کاهش پیدا کرد به همین جهت نیاز کمتری به این مدل وجود داشت. گفته می شود اقداماتی نیز برای مدل هایی با قابلیت قنداق متحرک یا لوله جدا شونده نیز در این جهت انجام شده است.
با طول ۱۰۰۰ میلی متر، لوله ۴۹۰ میلی متری و وزن ۳٫۲ کیلوگرمی ژ۴۰کا نمونه آزمایشی کوتاه شده سال ۱۹۴۱ کارابینر ۹۸کا بود که تغییراتی در ابزار نشانه گیری نیز داشت.
کارابینر ۹۸کا همه معایب تفنگ های نظامی تولید شده حوالی سال ۱۹۰۰ از جمله اندازه بزرگ و وزن بالا را داشت. این تفنگ زمانی تولید شد که دکترین نظامی حول تیراندازان ماهر با قابلیت درگیری با اهداف در فاصله نسبتاً دور قرار داشت. نواخت تیر آن به سرعت عملکرد با گلنگدن بستگی داشت. با وجود کم بودن ظرفیت خشاب کارابینر ۹۸کا، اما طراحی داخلی آن موجب حمل راحت تر به کمک نقطه تعادل می شد.
در حالیکه آمریکایی ها موفق شده بودند با تولید ام۱ گرند با خشاب بیرونی هشت تیر در سال ۱۹۳۶ تفنگ های نیمه خودکار را استانداردسازی کنند، آلمانی ها همچنان از تفنگ های گلنگدن دار استفاده می کردند چرا که دکترین تاکتیکی آن ها قدرت آتش هر جوخه را متکی بر مسلسل های چند منظوره با نقش مسلسل سبک می کرد و تفنگداران در آن وظیفه حمل مهمات و تأمین پوشش برای مسلسلچی ها را داشتند. مزیت این دکترین افزایش قابل توجه ظرفیت آتش واحدهایی به اندازه جوخه بود. آلمانی ها استفاده از تفنگ های نیمه خودکار همانند ژ۴۳ و مسلسل های دستی مانند اس تی جی ۴۴ را نیز آزمایش کردند اما با توجه به تولید نسبتاً محدود این نمونه ها، کارابینر ۹۸کا تا روزهای آخر جنگ همچنان به عنوان تفنگ اصلی ارتش آلمان باقی ماند و تولید آن تا تسلیم آلمان در ماه مه سال ۱۹۴۵ ادامه یافت.
در نبردهای نزدیک مخصوصاً درگیری ها شهری مسلسل های دستی ترجیح داده می شد چرا که با این حال که مهمات تفنگ های دیگر قدرت نفوذ بیشتری در دیوارها یا سایر موانع را داشت اما برد بلند این تفنگ ها کارایی نداشت و نواخت پایین تیر نیز مشکل آفرین می شد. در اواخر جنگ تصمیم بر از رده خارج کردن کارابینر ۹۸کا به نفع اس تی جی ۴۴ شد چون این اسلحه از مهمات با کالیبر ۷٫۹۲×۳۳ میلی متری استفاده می کرد که بسیار قوی تر از گلوله های تپانچه بود که در مسلسل ها دستی استفاده می شد و از طرفی امکان کاربرد آن به همانند مسلسل های دستی در نبردهای شهری نیز وجود داشت. با این حال تولید اس تی جی ۴۴ که در اواخر جنگ آغاز شد هیچگاه به اندازه ای نرسید که نیاز ارتش را تأمین کند.
با وجود این که بیشتر تفنگ های کارابینر ۹۸کا تولید شده مورد استفاده نیروهای مسلح آلمان قرار گرفت اما در سال های قبل از جنگ جهانی دوم تعدادی از آن ها به کشورهای دیگر فروخته شد. تعدادی از این سلاح ها که توسط "موزر ورکه" تولید شده بود به پرتغال صادر شد که بعداً در جنگ های مستعمرات این کشور استفاده گردید. مقاصد دیگر صادرات این محصول هر دو کشور درگیر جنگ چین و ژاپن بودند. با نزدیک تر شدن جنگ میزان صادرات کارابینر ۹۸کا کاهش یافت زیرا نیاز بیشتری در داخل برای تسلیح نیروهای مسلح وجود داشت.
آموزش تمامی سربازان آلمانی قبل و در جریان جنگ جهانی دوم به کمک این سلاح صورت می گرفت.
تمامی شاخه های نیروهای مسلح آلمان در تمامی جبهات از جمله جبهات غربی و شرقی، شمال آفریقا و نروژ از این تفنگ در جریان جنگ جهانی دوم استفاده کردند. در اوایل جنگ با توجه به استفاده از تفنگ های نیمه خودکار توسط دشمنان همانند ارتش سرخ و نیروهای آمریکایی ضعف نواخت پایین تیر در کارابینر ۹۸کا عیان تر شد. با این حال کارابینر ۹۸کا همچنان تفنگ اصلی میدان های نبرد در ارتش آلمان باقی ماند. از همین روز کارابینر ۹۸کا تنها سلاحی نام گرفت که از نخستین روز تا واپسین روز جنگ جهانی دوم به خدمت در ارتش آلمان ادامه داد.
نیروهای مقاومت در سرزمین های تحت اشغال آلمان نیز استفاده های زیادی از موارد به غنیمت گرفته شده کردند. ارتش سرخ شوروی نیز برای پر کردن خلع نیاز به تسلیحات سبک در اوایل جنگ، استفاده فراوانی از کارابینر ۹۸کا و سایر تسلیحات به غنیمت گرفته شده از آلمانی ها کرد.
پنج هزار قبضه از تولیدات معمول کارابینر ۹۸کا در سال ۱۹۳۹ به کشور سوئد صادر شد تا با نام گوار ام/39 (gevär m/39) به عنوان سلاح ضد تانک سبک استفاده شود اما با معلوم شدن عدم کفایت کالیبر ۷٫۹۲×۵۷ میلی متری در این مسئله از کالیبر قوی تر ۸×۶۳ میلی متری که برای مسلسل های با برد بلند طراحی شده بود، استفاده گردید. به همین جهت برخی قطعات داخلی آن از جمله خشاب داخلی (با کاهش ظرفیت به چهار تیر) تغییر کرد تا با کالیبر جدید سازگار شود و قطعه ای در انتهای لوله برای کاهش سرعت گلوله جهت کاستن لگد سلاح (Muzzle brake) تعبیه گردید. این تفنگ با این تغییرات با نام گوار ام/40 (gevär m/40) وارد خدمت در ارتش سوئد شد اما به زودی ناکارآمد تشخیص داده شده پس از جنگ به سایر کشورها فروخته شد.
قیمت هر قبضه کارابینر ۹۸کا در اوایل جنگ جهانی دوم ۷۰ رایش مارک برآورد شده بود که معادل ۲۸ دلار ایالات متحده (۴۹۰ دلار سال ۲۰۱۷) آن دوره بود.
بسیاری از کشورهای بلوک شرق و غرب اروپایی که در جانب آلمانی ها جنگیده بودند یا توسط آن ها مورد تهاجم و اشغال قرار گرفته بودند، در سال های پس از جنگ جهانی دوم از انبوه تفنگ های کارابینر ۹۸کا باقی مانده در کشورشان توسط آلمانی ها، به عنوان سلاح اصلی پیاده نظام استفاده کردند. تعداد زیادی از تفنگ های کارابینر ۹۸کا که توسط متفقین غربی به غنیمت گرفته شده بود نیز جهت تسلیح مجدد به کشورها آسیب دیده ارسال گردید.
فرانسوی ها نسخه ای از کارابینر ۹۸کا با تغییرات اندک را در مناطق تحت اشغال خود در آلمان پس تسلیم این کشور، تولید نمودند. از این تسلیحات به مدت محدودی در هندوچین فرانسه استفاده شد. تعدادی نیز هم توسط نیروهای طرفدار فرانسه و هم استقلال طلبان در جنگ استقلال الجزایر استفاده گردید. نیروهای انتظامی فرانسه نیز سال ها این تفنگ را به کار بردند. خود آلمانی ها هم در آلمان غربی از کارابینر ۹۸کا در نیروهای مرز بانی استفاده نمودند.
در ارتش نروژ با این حال که کارابینر ۹۸کا توسط مدل آمریکایی ام۱ گرند جایگزین شد اما از تفنگ های کارابینر ۹۸کا غنیمت گرفته شده در نیروهای امنیتی این کشور با تغییر در لوله و قطعات دیگر جهت کاربرد مهمات ام۱، تا دهه ۱۹۷۰ استفاده گردید. این تغییرات تنها در چند هزار قبضه از تفنگ های کارابینر ۹۸کا انجام چرا که مابقی آن ها با سلاح پیشرفته تر ژ۳ جایگزین شدند.
درسال های پس از جنگ جهانی دوم در بلوک شرق از کارابینر ۹۸کا در نیروهای نظامی و شبه نظامی استفاده گردید تا این که که در دهه ۱۹۶۰ میلادی توسط تسلیحات ساخت شوروی جایگزین شدند.
به جهت کمبود تسلیحات در یوگسلاوی از کارابینر ۹۸کاهای باقی مانده توسط آلمانی ها یا غنیمت گرفته شده از آن در نیروهای مسلح استفاده گردید. شماره های آلمانی حک شده بر این تفنگ ها محو و توسط شماره دیگری جایگزین شدند. از این سلاح تا زمان جنگ داخلی یوگسلاوی استفاده به عمل آمد.
شوروی پیش از آغاز جنگ جهانی در قراردادهای مبادلات تجاری و سیاسی که با آلمان نازی داشت، کارابینر ۹۸کا را به شکل محدودی تحت لیسانس تولید نموده بود. در جریان جنگ جهانی دوم، ارتش سرخ میلیون ها قبضه از کارابینر ۹۸کا را به غنیمت گرفت و در کارخانه های مختلف در طول دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ میلادی به تجهیز مجدد آن ها پرداخت. زرادخانه های شوروی تلاشی برای سر هم کردن قطعات اصلی با رعایت شماره سریال ها آن ها نکردند و بخشی از قطعات همچون میله پاکسازی و کلاهک نشانه گیری نیز از آن ها حذف شد و همراه سایر قطعات فلزی بی استفاده دیگر جهت بازیافت و استفاده مجدد ذوب شدند. گفته می شود نگهداری و بازسازی این تفنگ ها به جهت استفاده در جنگ احتمالی بین شوروی و متفقین غربی در جریان جنگ سرد انجام گرفته است. بسیاری از این تفنگ ها به همراه سایر ادوات در درگیری های پس از جنگ جهانی دوم همچون جنگ کره که برخی از آن ها همراه سایر تسلیحات سبک از طرف شوروی به قوای کمونیست اهدا شد، نیز به کار گرفته شدند. از تفنگ های اهدایی شوروی به صورت گسترده ای توسط قوای موسوم به ارتش داوطلبان خلق در جنگ کره استفاده گردید. شوروی تعدادی از کارابینر ۹۸کاهای غنیمت گرفته خود را در جنگ ویتنام به کمونیست ها بخشید. نیروهای کمونیست ویتنام شمالی همچنین تعداد دیگری کارابینر ۹۸کا از دولت چین دریافت کردند و مقداری را نیز از انبارهای باقی مانده فرانسوی در هندوچین به دست آوردند.
بسیاری از کشورهایی که در جنگ جهانی دوم به تصرف آلمان درآمده بودند و از ظرفیت صنعتی آن ها برای تولید این تفنگ استفاده شده بود، تولید تفنگ های مشابه کارابینر ۹۸کا را پس از جنگ ادامه دادند. برای مثال بلژیک و چکسلواکی تولید کارابینر ۹۸کا را در کنار سایر مدل های قدیمی تر خود انجام دادند. بسیاری از این تولیدات با قطعات باقی مانده آلمانی یا با کمک ماشین آلات صنعتی غنیمت گرفته شده از آن ها انجام گرفت.
تولید این تسلیحات بیشتر برای پر کردن خلع ایجاد شده پس از سقوط نازی ها تا تولید نمونه های مدرن تر صورت پذیرفت. بیشتر تفنگ های کارابینر ۹۸کا تولید شده به زودی به عنوان تسلیحات ذخیره به انبارها منتقل شده یا با قیمت پایین به کشورهای در حال توسعه یا گروه های شورشی فروخته شدند.
در بلژیک و چکسلواکی نسخه تغییر یافته مشابه کریگسمودل با حذف برخی قطعات تولید شد. مدل تولید شده در چکسلواکی پی-18 (P-18) یا تفنگ مدل ۹۸ ان (puška vz.98N) خوانده شد که نخستین عنوان ثانویه برای این تفنگ در تولیدات بود. در این نام حرف ان مخفف کلمه آلمان در زبان چک بود.
برخی تعداد قبضه های تولید شده از تفنگ های کارابینر ۹۸کا و موارد مشابه آن را پس از جنگ جهانی دوم بیش از ۱۰۰ میلیون قبضه دانسته اند.
کارخانه های تسلیحاتی یوگسلاوی بین سال های ۱۹۴۸ و ۱۹۶۵ تولید مدت مشابه کارابینر ۹۸کا را که از بلژیک تحت عنوان مدل ۴۸ وارد شده بود، انجام دادند. لوله این تفنگ ها ضخیم تر از لوله مدل اصلی بود زیرا با عدم فراوانی معادن کرومیوم آن ها قادر به تولید فولادی به دوام تولیدات آلمانی ها نبودند، به همین جهت برای جبران مسئله و بخشیدن استحکام به لوله از مواد بیشتری استفاده می کردند.
مدل شکار این اسلحه با همان عنوان ام۴۸ همچنان در صربستان تولید می شود.
تفنگ ام۴۳ که بین سال ۱۹۴۴ و ۱۹۵۸ در لاکرونیا تولید شد، نمونه ای از کارابینر ۹۸کا با گلنگدن مستقیم و اندکی تغییرات دیگر بود که از همان کالیبر ۷٫۹۲×۵۷ استفاده می کرد. این تفنگ ها تسلیحات اصلی اسپانیایی ها در جنگ بر سر سیدی افنی در مراکش بودند. نیروی هوایی اسپانیا از مدلی با اندکی تغییرات با عنوان ام۴۴ استفاده می کرد. با معرفی تفنگ تمام خودکار ستمه (CETME) در ارتش اسپانیا بسیاری از تفنگ های ام۴۳ به تفنگ های آموزشی اف آر۸ تبدیل شدند.
ارتش آلمان همچنان از تفنگ های کارابینر ۹۸کا در رژه های نظامی خود استفاده می کند. علائم و نمادهای باقی مانده از دوره نازی ها در سال ۱۹۹۵ با اعتراض برخی احزاب از روی این ادوات پاک شد.
از این تفنگ ها و سایر مدل های مشابه آن در جنگ داخلی یوگسلاوی و بعدها در جنگ بوسنی استفاده هایی نظیر تک تیراندازی شد.
ارتش نروژ تا سال ۲۰۰۸ از مدل های تک تیراندازی برگرفته شده از کارابینر ۹۸کا یا قطعات باقی مانده از آن ها برای تولید تسلیحات دیگر استفاده می نمود.
برخی از محافظان سلطنتی در سن مارینو همچنان از تفنگ های کارابینر ۹۸کا استفاده می کنند.
پس از تهاجم نظامی ایالات متحده و شرکایش به عراق در سال ۲۰۰۳، گزارش هایی از استفاده برخی ستیزه جویان از تسلیحات مربوط دوره جنگ جهانی دوم همچون کارابینر ۹۸کا در کنار سایر تسلیحات مدرن واصل شده است. برخی دلیل آن ها را قیمت پایین مهمات این سلاح دانسته اند.
گروه شورشی مربوط به قبایل طوارق در مالی موسوم به جنبش مردمی آزادسازی آزاواد بین سال ۱۹۹۰ و ۱۹۹۵ از این تفنگ ها در حرکت مسلحانه خود استفاده کرد.
سر نخ های تصویری نشان می دهد شورشی های تجزیه طلب شرق اوکراین نیز از تفنگ های کارابینر ۹۸کا و سایر تجهزات مربوط به جنگ جهانی دوم استفاده کرده اند. برخی گمانه زنی ها حدس می زنند این تسلیحات از غنائم باقی مانده شوروی از جنگ جهانی دوم به دست این گروه ها رسیده است.
بسیاری از کشورهای جهان سومی همچنان تعدادیی از تفنگ های کارابینر ۹۸کا را در انبارهای خود نگه داری می کنند. پیشبینی می شود همچنان از این سلاح ها در درگیری های آینده استفاده شود.
نمونه های بسیاری از تفنگ کارابینر ۹۸کا در مجموعه های بسیاری در سرتاسر جهان نگهداری می شود. به خاطر پیش زمینه تاریخی و با توجه به دسترسی آسان به مهمات آن، این تفنگ مورد توجه بسیاری از علاقه مندان به تیراندازی و مجموعه های نظامی واقع شده است. بسیاری از تفنگ های کارابینر ۹۸کا غنیمت گرفته شده توسط شوروی که در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی تجهیز مجدد شده اند، به صورت عمده در فروشگاه های تسلیحاتی یافت می شوند که مورد خریداران زیادی ایالات متحده و کانادا واقع شده اند.
به جهت فراوانی و سهولت در کاربردهایی همچون مقاصد ورزشی و شکار، کارابینر ۹۸کا مورد علاقه کاربران غیرنظامی نیز واقع شده است. هنگامی که شکارچیان آلمانی پس از پایان جنگ جهانی دوم این اجازه را یافتند که برای شکار از تفنگ هایی با کالیبر بالا استفاده کنند، خود را مجدد با تسلیحات باقی مانده و ارزان ورماخت مسلح کردند. کاربران غیرنظامی با تغییر کالیبر مورد استفاده و برخی قطعات همچون قنداق و ماشه کارابینر ۹۸کا ماهیتی غیرنظامی به آن بخشیدند.
کارخانه تسلیحاتی "شولز و لارسن" در دانمارک از کارابینر ۹۸کا به عنوان مبنای تفنگ های تیراندازی ورزشی خود از جمله مدل های ام۵۲ و ام۵۸ استفاده کرد. این کارخانه با حذف نشان ها و شماره سریال های آلمانی و تغییر رنگ بدنه ظاهری جدید به این تفنگ ها بخشید. برخی از این تفنگ ها با بهره گیری از لوله های جدید همچنان در رقابت های ورزشی حاضر می شوند.
چندین کارخانه در کشورهای دیگر از جمله صربستان و اسپانیا نیز تغییرات و استفاده های مشابهی در کارابینر ۹۸کا داشته اند.
بسیاری از تفنگ های هم نوع که بعد از جنگ جهانی دوم طراحی و تولید شدند، با توجه به موفقیت، توانمندی و قابلیت اتکای کارابینر ۹۸کا، بر مبنای این سلاح ایجاد شده اند به شکلی برخی تعداد زیادی از آن ها را نه طراحی جدید بلکه نمونه بهبود یافته کارابینر ۹۸کا می دانند.
| [
{
"answer1": "در ماه ژوئن سال ۱۹۳۵ به عنوان سلاح سازمانی ارتش آلمان نازی (ورماخت) برگزیده شد.",
"answer2": "کارخانه تسلیحاتی \"شولز و لارسن\" در دانمارک از کارابینر ۹۸کا به عنوان مبنای تفنگ های تیراندازی ورزشی خود از جمله مدل های ام۵۲ و ام۵۸ استفاده کرد.",
"distance": 18133,
"question": "در چه سالی کارابینر 98کا به عنوان سلاح سازمانی ارتش آلمان نازی انتخاب شد و کدام کارخانه در دانمارک از این سلاح برای تفنگ های ورزشی خود استفاده کرد؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۹۴۲ مدلی از نارنجک انداز تفنگ طراحی شد که بر مبنای نمونه جنگ جهانی اول بود.",
"answer2": "از سال ۱۹۴۴ استفاده از لایه ای فسفات برای این امر جای روش های قبلی را گرفت.",
"distance": 1871,
"question": "نارنجک انداز 30 میلیمتری کارابینر 98کا بر اساس کدام نمونه ساخته شد و پس از چه سالی استفاده از فسفات برای محافظت در برابر زنگ زدگی جایگزین روش های قبلی شد؟"
},
{
"answer1": "برد مؤثر بلند (۵۰۰ متر با مگسک آهنی و ۱۰۰۰ متر با دوربین) شناخته می شد.",
"answer2": "از سال ۱۹۳۷ قنداق این تفنگ ها با توجه به نتیجه آزمایش ها به صورت چند لایه ساخته شد.",
"distance": 2360,
"question": "برد موثر کارابینر 98کا با مگسک آهنی چقدر بود و چه تغییراتی در قنداق این سلاح از سال 1937 ایجاد شد؟"
},
{
"answer1": "یک تفنگ گلنگدنی با مهمات کالیبر 7.92 در 57 میلی متری است",
"answer2": "پنج هزار قبضه از تولیدات معمول کارابینر ۹۸کا در سال ۱۹۳۹ به کشور سوئد صادر شد تا با نام گوار ام/39 (gevär m/39) به عنوان سلاح ضد تانک سبک استفاده شود",
"distance": 10304,
"question": "چه نوع مهماتی در کارابینر 98کا استفاده می شد و چند قبضه از این سلاح در سال 1939 به سوئد صادر شد و با چه نامی در آنجا شناخته میشد؟"
},
{
"answer1": "از اواخر سال ۱۹۴۴ تولید کارابینر ۹۸کا به نوع کریگسمودل (نوع جنگ) تغییر پیدا کرد.",
"answer2": "تعدادی نیز هم توسط نیروهای طرفدار فرانسه و هم استقلال طلبان در جنگ استقلال الجزایر استفاده گردید.",
"distance": 6021,
"question": "در چه سالی تولید کارابینر 98کا به نوع کریگسمودل تغییر پیدا کرد و در چه جنگی نیروهای استقلال طلب از این سلاح استفاده کردند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
568 | : چهار منار یزد (محله)
محلهٔ چهارمِنار (به لهجه یزدی: چارمُنار) از محلات قدیمی شهر یزد که امروزه در مرکز شهر قرار گرفته است و بزرگترین محلهٔ بافت تاریخی شهر یزد از لحاظ وسعت است. این محله یکی از مهم ترین محلات بافت تاریخی و قدیم یزد است که مهم ترین حوادث سیاسی تاریخ یزد پس از اسلام را در خود دیده است.
محلهٔ چهار منار تنها محلهٔ بافت تاریخی یزد است که آثار و بناهای آن در دو مقطع زمانی ثبت جهانی شده است یکی باغ دولت آباد در سال ۲۰۱۱ به همراه هشت باغ ایرانی دیگر ثبت جهانی شد، و درگیری در ۱۸ تیز ماه ۱۳۹۵ که تمامی آثار ثبت ملی این محله به ثبت جهانی رسیدند.
نام قدیم محله کوی بَهروک/پَهروک بوده است که در فرهنگ لغت دهخدا بهره به معنای زمین فراخ و میانهٔ وادی ذکر شده است که شاید با توجه به موقعیت کوی چهار منار و نام بهروک می توان به وسعت آن اشاره کرد احتمال دیگر در مورد نام موضع بهروک که صحیح تر هم به نظر می رسد این است که بهروک همان اشتقاق بهره یا همان پَهره فارسی باشد که به بهروک تغییر یافته و به معنای بخش و قسمت است احتمالاً بنا به این دلیل که کوچه بهروک خارج از حصار شهر بوده مردم آن را بهره برج و بارو می خواندند که به معنای پهلوی برج و بارو می بوده است یا این احتمال هم وجود دارد که بهروک به معنای قسمتی از موضعی در شهر بوده است.
کوی بهروک یا کوچه بهروک نام اصلی محله باید برای زمانی باشد که ساکنان آن زرتشتی بوده اند یا اکثریت جمعیت با آن ها بوده است . وجه تسمیه امروزی آن به مناسبت وجود چهار منار دو مدرسه مقابل هم (معروف به مدرسه چهار منار یا شمسیه) است که به دستور سید شمس الدین محمد بن رکن الدین در سر کوچه بهروک (چهار منار امروزی) ساخته شده است که اکنون آرامگاه سید شمس الدین بانی مدرسه هم در این مدرسه قرار دارد ولی در حال حاضر اثری از مناره ها نیست.مولف کتاب جامع مفیدی که در قرن نهم یا یازدهم هجری در محله چهار منار می زیسته یادآور شده که کوچه بهروک اکنون به چهار منار اشتهار یافته است
هر چند در طول تاریخ حد و مرز محله های شهرهای ایران به طور دقیق مشخص نبوده اما منابع ذکر کرده اند که این محله از غرب به بلوار دولت آّباد (نواب صفوی) و کوچهٔ دیوار بلند و از شمال غرب به نصرآباد و از شرق به بلوار امامزاده جعفر و محلهٔ مصلی و محلهٔ امامزاده و کوچه میر قطب و تخت استاد و از شمال به خیابان انقلاب و محله های باغ صندل و ابوالمعالی و شیخداد و محلهٔ شاه تهماسب (بعثت) و از جنوب به خیابان شهید مطهری و کوچه بیوک و باغ گلشن و از جنوب شرقی به محلهٔ پشت باغ می رسد باید توجه داشت که بعضی از این مناطق در دهه های اخیر جزء کوی چهار منار محسوب می شوند و تا چند سال پیش و احداث نکردن خیلی از خیابان های جدید یزد وضعیت جغرافیایی محلهٔ چهار منار به صورت دیگری بوده است.
محلهٔ چهار منار از زمان تأسیسات سید شمس الدین محمد بن رکن الدین یزدی، از قبیل مدرسه و خانقاه و بازار به وجود آمد و آبادان شد محلهٔ چهار منار ابتدا خارج از حصار شهر بوده و بعد از گذشت سالیان طولانی به مرکز شهر تبدیل شده است،در وقف نامه جامع الخیرات این محله را جزو ظاهر شهر دانسته است.اما این کوی از حصار و مرکز شهر فاصله داشته است.حتی یک قرن پس از احداث مجموعه عظیم شمسیه این محله دارای بافت مستقل شهری بوده است. به طوری که در منابع تاریخی مسجد میر خضر شاه را با عنوان مسجد جامع یا مسجد جدید جمعهٔ چهار منار ذکر کرده اند و مشخص می شود نماز جمعه ای غیر از نماز جمعه ای که در مسجد جامع یزد اقامه می شده در آن برپا بوده است با این حال این محله جزو محلات مهم شهر محسوب می شده است. حتی حکام یزد تلاش می نمودند انتهای خیابان ها و باغات حکومتی خود را تا محلهٔ چهار منار برسانند مانند آثار شاه یحیی هر چند قبل از اقدامات میر خضر شاه و افراد دیگر هم محله رونق چشمگیری داشته که این موضوع نشان دهندهٔ زحمات فوق العادهٔ سید شمس الدین در رونق این محله است.طرح تمامی بناهای مهم محله از قبیل مدرسهٔ چهار منار (شمسیه) و خانقاه و حمام و بازار و کتابخانه و داروخانه (یعنی محوطهٔ دانشگاهی با وسایل لازم آن) را از پایتخت ایلخانان مغول تبریز به دستور رشیدالدین فضل الله طبیب همدانی وزیر مشهور سلطان ابوسعید بهادر خان که پدر همسر سید شمس الدین بود تعیین فرمود و از طریق قاضی چهاردیه که از امنای سید شمس الدین بود به یزد فرستاده اند و بَنایان و معماران عمارت ها و ساختمان ها را ایجاد کردند.به دستور سید شمس الدین دو مدرسه در مقابل یکدیگر ساختند و ۴ منار با کاشی های سبز رنگ زیبا بر اطراف هر دو مدرسه بنا نهادند و بازاری دو رویه که آب تفت از یک سو و آب نرسو آباد و آب گرد فرامرز از سوی دیگر در میان بازار و محله جاری ساختند "آب گرد فرامرز را در سال ۸۴۹ هجری قمری به دستور سیّد مرتضی امیر جلال الدّین خضر شاه بن غیاث الدّین علی یزدی بعد از احداث مسجد چهار منار جاری ساختند" و ۳۰ دکان و ۴ کاروانسرای (ساباط) بسیار زیبا در محله احداث کردند و تمام ابزار و وسایل لازم را من جمله سنگ های مرمر و چوپ و کاشی و… را از پایتخت امپراتوری ایلخانان، تبریز به شهر یزد فرستادند و همچنین موقوفاتی را برای این بناها ثبت کردند از جمله عمارت نه گنبد و بناهای دیگری در یزد و ابرکوه و اصفهان و تبریز.ساخت و ساز تمام این بناها و عمارت ها در سال ۷۱۷ هجری به پایان رسید و در سال ۷۳۳ سید شمس الدین در تبریز از دنیا رفت و جنازه اش را به یزد منتقل کرده و در مدرسه شمسیه به خاک سپردند.بعدها در دوران صفویه و افشاریه و زندیه و قاجار وسعت این محله به مانند دیگر نقاط شهر یزد گسترش یافت به طوری که دز دروهٔ حکومت زندیه، کریم خان زند برای به اطاعت درآوردن حاکم یزد محمد تقی خان بافقی بانی باغ دولت آباد و مؤسس سلسلهٔ خوانین یزد لشکر خود را از دروازه چهار منار وارد شهر یزد می کند یا این که خود باغ دولت آباد متصل به دروازه چهار منار بوده است این موضع هم بیان گر این نکته است که محلهٔ چهار منار آخرین نقطه شهری یزد بوده است (نکتهٔ مهم و عجیب این است که اکثر موقوفات امروزی باغ دولت آباد در اصل موقوفات قرن نهم هجری مسجد بزرگ چهار منار است). همچنین تا ۳۰۰ سال گذشته بسیاری از زمین هایی که امروزه باغ دولت آباد در آن قرار گفته است یا زمین کشاورزی بوده است یا ریگ زار که پس از حکومت محمد تقی خان بافقی آباد گردیده، چه پس از اقدامات محمد تقی خان و چه قبل از آن از محله ای به نام دولت آباد در تواریخ یزد نامی نیامده است و بارها در تاریخ اشاره شده است که باغ دولت آباد متصل به دروازهٔ چهار منار است که امروزه داخل خود محلهٔ چهار منار قرار دارد.
امروزه منطقهٔ کنونی چهار منار متشکل از ذو بخش کوچه چهار منار و کوچه بُندون (بُندار) است. (در استشهاد نامه موّرخ ۱۳۱۰ مسجد کوچک همین محله به نام کوچه بندار ضبط شده است!)نام کوچه بندار از اواخر دوره قاجار وارد منابع شده است و تا پیش از آن تمام منطقه چهار منار را با یک نام می شناختند.اهالی محل خود اعتقاد دارند دلیل نامگذاری بخشی از این محله به بندار، وجود باغات زیادی در این محله بوده است که متعلق به یک زرتشتی به نام گور نَمیر معروف به بندار بوده است و به دلیل ثروت و پایگاه اجتماعی بالای وی نام بندار بر منطقه و اراضی باغات وی تعلق گرفته است که در طول زمان بندار به بندون تغییر یافته است.
در تواریخ ذکر شده است که در محلهٔ چهار منار در انتها ساباط ها و کاروانسراها مشعل های آتش را روشن می کردند تا کاروان ها و مسافران راه را گم نکنند و به سلامت به مقصد برسند بنا بر گفته های افراد و سکنهٔ قدیمی محلهٔ چهار منار وظیفه این کار بر عهدهٔ گروهی از ساکنین محله بوده که به چراغچی شهرت داشته اند.
تا حدود ۵۰ سال گذشته در محله مکان هایی که عملکرد اقتصادی داشتند وجود داشته که از جمله می توان به کاروانسرای سید حیدری که محلی برای فروش عمده و جزئی محصولات کشاورزی بوده (این محصولات بیشتر از روستاها و باغ های حومهٔ شهر به این مکان آورده می شده) و محلی در کنار مسجد بزرگ چهار منار به «نواقلی» اشاره نمود که از تمام بارهای وارده به محل، عوارض دریافت می کردند، همچنین وجود چندین بازارچه به صورت پراکنده در این محله مانند بازارچهٔ کاشی زاده (سر حوض ملتکیه)، بازارچهٔ چهار منار (این دو بازارچه بازماندهٔ بناهای سید شمس الدین است)، بازارچهٔ میر خضر شاه، و بازارچهٔ کوچه صدری همگی دلیل بر رونق اقتصادی این محله بوده است.
روند و تحولات نظام اجتماعی ایران در پس از اسلام و خصوصاً پس از یورش ترکان و مغولان دست خوش تغییرات اساسی گردید و نظام ایلی و قبیله ای صحرانشینان بدوی در ایران حاکم گردید و این نظام تا لایه های زیرین طبقات اجتماعی ایران رسوخ پیدا کرد به گونه ای که ایلات فراوانی در ایران پدید آمد که در مدت های بعد بعضی از این ایلات و قبایل در ایران به قدرت رسیدن مانند ایل قاجار که رئیس آن پادشاه کل کشور ایران گردید به عکس دروران ساسانیان که الزاماً رئیس خاندان پادشاه کشور نبود و طبقات اصلی کشور و نظامیان از نجیب زادگان همهٔ گروه های ایرانی از قبیل مادها و پارس ها و پارت ها و سکاها و … بوده اند و پادشاه کشور اکثراً از میان کسی انتخاب می شد که فر ایزدی داشته باشداما در این میان شهر یزد، پس از اسلام به دلیل شرایط جغرافیایی و شرایط آب و هوایی نا مطلوبش نسبت به دیگر نقاط ایران تا حد زیادی از ورود نظام قبیله ای در آن مصون ماند و بیشتر به صورت شهری و مدنی اداره شد که همین امر سبب شد از پیشرفت قابل ملاحظه ای در امر فرهنگی برخوردار شود اما به دلیل این که شهر حصار زیادی داشت و خیلی از محله های آن داخل یا خارج حصار بودند و خیلی از محله های آن در طول تاریخ تا چندین سال پیش در حومهٔ شهر به سر می بردند باعث تفاوت های فرهنگی در هر یک از محلات یزد شد، قطعاً میان خلق و خوی و رفتار اهالی محلهٔ چهار منار با آب شاهی (نعیم آباد) یا مرد آباد (مردَبا) تفاوت های بسیاری است تا کوی و برزن مصلی و شاه تهماسب (بعثت) که فرهنگ نزدیک تری به کوی چهار منار دارند و یکی از دلایل آن این است که کوی چهار منار تا اواسط قرن حاضر آخرین نقطهٔ شهری یزد بوده است و به عکس محلاتی مانند کوچه بیوک یا آب شاهی که خارج از شهر بوده اند و سبک زندگی آنان متفاوت بوده به طوری که اکثر اهالی محلهٔ چهار منار تا چند سال گذشته اکثراً پیشهٔ شَعر بافی و ترمه بافی و تجارت و زرگری داشته اند اما مناطق حومهٔ شهر غالباً مشاغلی از قبیل کشاورزی و زراعت و برزگری و تهیه کود حیوانی و انسانی را به عهده داشته اند همچنین در گویش و لهجه های آنان هم تفاوت وجود دارد و همین امر چه در قرن حاضر و چه در قرون گذشته باعث به وجود آمدن نوعی تضاد اجتماعی شده است.
خطهٔ یزد حتی پس از یورش ترکان و تا زمان سلطنت سلاجقه و خوارزمشاهیان هم از ورود وحشتناک قبایل ترک و ترکمن به عکس اکثر نقاط سرزمین ایران محفوظ مانده بود به طوری که در زمانی که کرمان در اختیار قراختاییان بود و ایالت فارس زیر سلطهٔ اتابکان سلغری بود و آذربایجان هم زیر فرمان اتباکان ایلدگزی و اصفهان همچنان شهر اصلی ترکان سلجوقی بود، یزد در دست اتابکانی قرار داشت که از بازماندگان آل بویه و آل کاکویه بودند و بیشتر منابع هم اشاره داشتند که بویهی ها از اعقاب ساسانیان هستند و این خود باعث شد تا فلات مرکزی ایران همچنان از تهاجم قبایل بیگانه کمتر آسیب ببیند.
یکی از دلایل تمایل نداشتن اقوام بیگانه به یزد همان شرایط آب و هوایی و فقر ثروت و منابع یزد نسبت به دیگر نقاط ایران بوده است اما پس از یورش مغولان به ایران و هوشیاری اتابک قطب الدین محمد حاکم یزد که نسبت به مغولان اعلام سر سپردگی کرد و یزد بر خلاف ایالت های دیگر ایران جزیره آرامشی شد که از توفان حملات مغولان در امان ماند و در دوران حکومت مغولان و ایلخانان به اوج پیشرفت و ترقی خود از صدر اسلام تا آن روزگار رسید به گونه ای که کالاهای یزدی شهرت جهانی پیدا کردند و یزد وارد بازار جهانی شد همین امر موجب شد که مغولان نگاه ویژه ای به یزد داشته باشند از طرفی خیلی از آوارگان ایرانی به یزد مهاجرت کردند که اکثراً از لرستان و مناطق بختیاری بوده اند و همچنین تعداد زیادی از بزگان و بازرگانان تجار و اکابر هر صنعتی هم به دلیل امنیت یزد در آن دوران به شهر یزد نقل مکان کردند آغاز ترقی و شکوفا شدن کوی چهار منار هم از اواخر دورهٔ ایلخانی آغاز شد که هنوز در آن دوران آخرین نقطه شهری بوده است و خارج از حصار شهر، می شود نتیجه گرفت مهاجرین به آن، نه از بزرگان بوده اند و نه از غلامان و بیشتر از مردمان آواره و مهاجرین شهرهای دیگر بوده اند که از حملهٔ قوم مغول به یزد پناه آورده بودند اما چهار منار در کنار خود مناطق حومهٔ شهری زیادی را می دید مانند کوچه بیوک که قطعاً شاهد حضور ترکان و مغولان در زمان ایلخانی در خود بوده اصولاً مناطق حومهٔ شهر سازگاری بیشتری با زندگی عشیره ای و قبیله ای ترکان داشته تا منطقه های شهری، به گونه ای که مادر قطب الدین محمد، مریم خاتون محلهٔ مریم آباد را توسط غلامش آقا سنقر در حومهٔ شهر ساخت و امروزه بازماندگان ترکان و مغولانی که در آن محله سکونت دارند به نام بیگی یا بیگی مریم آبادی شهرت دارند .حضور ترکان در حومهٔ شهر به منطقهٔ مریم آباد ختم نمی شود افرادی که شهرت بای یا بایندری دارند از فرزندان سلطان بن مراد بیک بایُندری ترکمان هستند که در یزد اکثراً در محلهٔ های کسنویه و مرد آباد و گرد فرامرز قدیم سکونت داشتند
در تواریخ یزد نام سه مدرسه به نام غیاثیه ذکر شده که یکی از آن ها در محلهٔ چهار منار بوده است، محل آن را در سر کوچه بهروک/پَهروک در چهار منار کنار مَسیل (جای سیل گیر، محل عبور سیل، بستر سیل.) ذکر کرده اند که احتمالاً باید نزدیک به رودخانهٔ چهار منار بوده باشد. چه بسا تا اواخر قرن ۱۱ هجری بنا به کلی خراب شده است یا به احتمال ضعیف تر جایگاه امروزی آن در بقعهٔ شاه سید رضا باشد.
مدرسه غیاثیه از بناهای قرن هشتم هجری است که بانی آن مرتضی اعظم امیر غیاث الدین وزیر امیر شاه شیخ ابواسحق اینجو بوده است که ذکر آن در تاریخ یزد و تاریخ جدید یزد این چنین آمده است: بانی «مدرسه» مرتضی اعظم سعید امیر غیاث الدین [علی] الحسینی بود که از بزرگان زمان بود و وزیر عالی شأن، و با امیر شیخ ابواسحق پیوند داشت و وزیر او بود و از شیراز طرح مدرسه و خانقاه و بقاع ثلاث بفرستاد (مدرسه و خانقاه و مسجد)، و مدرسه عمارت کرد با دو طبقهٔ تمام کاشی با درگاه عالی و دو مناره و دو قفصه بسیار بلند (سطح مشبک بالای منار که مؤذن در آنجا می ایستد) که مثل آن در هیچ دیار نیست، و بر کتابه درگاه (کتیبه و کاشی های درگاه) خط عبد اللّه صیرفی تبریزی بکاشی تراشیده، و گویند سی هزار دینار داده که آن کتابه نوشته است، و در عقب این مدرسه باغ عالی مشجر انشاء کردند، و در سال اربعین و سبعمائه (۷۳۳ه.ق) اتمام یافت. در زمانی که امیر شیخ ابو اسحق لشکر بدر مدرسه و مناره [را] خراب کنند. اهالی گفتند که عمارت چنین خراب کردن یمنی ندارد. گفت من سوگند خورده ام؛ چهت سوگند شرفات (کنگره) درگاه [را] خراب کرد. و در تاریخ جدید یزد این گونه آمده است که میان محمّد مظفر و امیر شیخ محاربه و مجادله بود و چون امیر شیخ لشکر از شیراز به در یزد آورد و به محاربه محمّد بن مظفر قیام نمود و یزد را نتوانست که بستاند بسیار خرابی در یزد واقع شد و در اندرون شهر قحط افتاد و به مرتبه ای رسید که مردم سگ و گربه شهر به کار داشتند (با قحطی به وجود آمده از حملهٔ محمود افغان به اصفهان و قحطی آن شهر اشتباه نشود). و امیر شیخ را چند نفر فیل همراه بود و در بیرون شهر فیلان را نهیب می دادند تا خرطوم بر درختان می پیچیدند و از بیخ می کندند و تکیه بر دیوارها و عمارت ها می زدند و خراب می کردند، و به عاقبت نتوانست که بستاند. یزد را بگذاشت و به شیراز رفت و یزد به محمّد بن مظفر بازماند. چون امیر شیخ بازگردید محمّد مظفر حکم کرد تا مدرسه غیاثیه بکندند. شرفه درگاه و ساباط بینداختند. بزگان و اهالی درخواست کردند که حیف باشد چنین عمارتی ویران کردن، و دیگر مدرسه را چه گناه که بانی آن خطایی کند؟ محمّد بن مظفر از سر کندن آن درگذشت. دشمنان و حاسدان غمز کردند (بدگویی کردند) و قصد سید «امیر غیاث الدین وزیر» کردند که تاجی/تاشی خاتون مادر امیر شیخ اسحق با سید نظری دارد. امیر شیخ کمین کرد. امیر علی غیاث و تاشی خاتون در یک مجلس بنشستند. امیر شیخ را خبر کردند و امیر شیخ روی بدان خانه نهاد، ایشان خبردار شدند. راه گریز نبود و موسم گُل «در شیراز» بود، و گل بسیار در آن خانه ریخته بود. سید در میان گل ها پنهان شد. امیر شیخ درآمد و سید را ندید. دریافت که در زیر گل است. امیر شیخ فرمود که جای تو در زیر گِل بهتر است که در زیر گُل! و او را شمشیر آجین کرد و سال ست و اربعین و سبعمائه(۷۴۶ ه.ق) مقتل او بود. وی را به یزد آوردند و دفن کردند؛ و این مدرسه برشفیر آب تفت نهاده، و دایمی آب در خلف آن جاری است، و با رودخانه پیوسته است.
در زمانی که برای نوبت اول شاهزاده سلطان حسین میرزا ملقب به جلال الدوله فرزند ارشد مسعود میرزا ظل السلطان پسر ناصر الدین شاه و نوادهٔ دختری (همدم الملوک) امیر کبیر حاکم یزد شد در ابتدای ورودش در مقرّ حکومتی خود، باغ دولت آباد جلوس می کند و بزرگان و افراد سرشناس یزد جهت تبریک و خوش آمد گویی به نزد او می روند پس از آن که افراد بسیاری آمدند و رفتند، جلال الدوله رو به اطرافیان می کند و می گوید: آیا کسی هست که نزد ما نیامده است؟ حاضران در جواب پاسخ می دهند که بله، عالمی است به نام شیخ علی اکبر مصلایی، جلال الدوله از روی طعنه یا به صورت جدی می گوید که بسیار خب، ما به دیدن او می رویم.جلال الدوله با خَدَم و حَشَم فراوان به محل مورد نظر می رسد (مسجد بزرگ چهار منار) در آنجا روحانی ساده و بی آلایشی را می بیند که بر روی زیلویی نشسته و شاگردان گرداگرد او را گرفته اند و مشغول به تدریس هست، جلال الدوله به یکی از خدمتکارانش فرمان می دهد که برو از خزانه یک فرش قَرَمَنگوله را بیاور! در همان لحظه علی اکبر مجتهد مصلایی رو به حاکم می کند و می گوید:جلال ما فرش نمی خواهیم اگر می خواهی بدهی بهتر است نذری که کرده ای، ادا نمایی، جلال الدوله بهت زده می گوید که نذری برای بانو فاطمهٔ معصومه کرده بودم (ظاهراً همین فرش را) و به خدا قسم احدی جز خدا از نذر من خبر نداشت.واین گونه مجتهد مصلایی هدیهٔ حاکمی را رد می کند که برخی مورخان او را به بی رحمی بی اندازه و سوء استفاده جنسی از دختران و پسران جوان متهم کرده اند.
هر چند به طور دقیق نمی توان ادعا کرد کدام یک از خانواده ها و ساکنین محلهٔ چهار منار قدیمی ترین افراد ساکن این کوی و برزن هستند، اما بوسیلهٔ پژوهش های صورت گرفته و ادعا و اظهارات افراد مختلف، خانواده های زیر از ساکنین قدیمی و ریشه دار محلهٔ چهار منار و شهر یزد هستند که نقش مهمی در امور محله یا شهر یا کشور ایران یا خارج از کشور ایران را داشته اند، باید توجه داشت که قدمت حضور هر کدام از این خانواده ها قطعاً به این معنی نیست که آنان از ایرانیان اصیل هم می باشند.
هیئت عزاداران حسینی کوی چهار منار یکی از هیئت های قدیمی یزد است که قدمت تأسیس و بنیاگذاری آن به حدود ۱۴۰ سال پیش می رسد و جمعیت فعلی عزاداران آن ۱۲۰۰ نفر است که آقایان علی فرهنگ دوست، علی محمد کوهپایه ای زاده (مصدق)، علیرضا کریمی، عباس کفاش، رضا فرهنگ دوست به عنوان اعضاء هیئت امنا فعلی هیئت مشغول به کار هستند.
کهن ترین سندی که از هیئت در دست است زیلویی است واقع در مسجد بزرگ چهار منار که وقف هیئت چهار منار است و متعلق یه سال ۱۳۰۰ هجری قمری است اما احتمالاً به دلیل وجود مرقد امامزادگان متعدد و ورود مذهب تشیع به کوی چهار منار قدمت عزاداری در این محله حداقل به دوران صفوی بازمی گردد
هیئت عزاداران چهار منار از هفتاد سال پیش فعالیت دوران معاصر خود را آغاز کرده که ابتدا با عنوان هیئت جوانان چهار منار به عزاداری می پرداخته و بعدها با اتحاد چند هیئت دیگر درون محله ای به عنوان هیئت عزاداران حسینی کوی چهار منار تغییر نام می دهد، افراد زیر از نوحه خوانان اصلی این هیئت در دوران معاصر می باشند
از میان افراد بالا حاج علی فرهنگ دوست بیشترین تداوم را به عنوان نوحه خوان به مدت ۴۵ سال در هیئت عزاداران حسینی چهار منار داشته است اشعار زیر نمونه ای از اشعار انقلابی وی در دوران پهلوی است.
حدود۴۰ سال است که هیئت چهارمنار هر ساله کاروانی را در ایام دههٔ آخر صفر به مشهد مقدس اعزام می کند همچنین این هیئت هر سال در روز عاشورا میزبان هیئت عزاداران کوچه بیوک برای برگزاری مراسم نخل برداری است.
حرکت های نمادین هیئت چهار منار به شرح زیر است.
همچنین هر پنجشنبه باطلوع آفتاب مراسم خواندن زیارت عاشورا در حسینیهٔ شهداء (کوچه بندون) با صرف صبحانه برگزار می شود
مُلتکیه یا مُلتکیه موضعی است در محله چهار منار میان کاروانسرای حیدری و آرامگاه سید شمس الدین. نام حوض ملتکیه ماخوذست از نام موقوفات بقعهٔ مُلتکیه که ذکر آن ها در جامع مفیدی و کتابچهٔ موقوفات یزد مندرج است.
موقوفات ملتکیه واقع در محلهٔ چهارمنار توسط ملکه خانم از سلسلهٔ میرزایان عباسیه وقف گردیده است. ترکیب و اشتقاق واژهٔ را نمی دانیم اما در جامع مفیدی هم به صورت ملتکیه آمده است و هم مُلتکیه.
بنا بر احتمالاتی مقبرهٔ ملکه خانم در محل امروزی پایگاه بسیج محلهٔ چهار منار جنب حسینیهٔ بزرگ چهار منار باشد.
محلهٔ چهار منار دارای ۱۰ مسجد، ۶ حسینیه و تکیه، ۳ زیارتگاه، ۴ خانهٔ تاریخی، ۳ گرمابه و حمام ،۵ آب انبار، ۷ مدرسه، ۲ پارک، ۱ باغ بزرگ و ۱ هتل و ۲ سفره خانه و رستوران سنتی و ۱ کارخانه و ۱ باشگاه ورزشی است که به شرح زیر است.
مساجد
حسینیه ها
زیارتگاه ها
خانهٔ های تاریخی
حمام ها
آب انبار
مدارس و آموزشگاه ها
پارک ها
هتل ها
رستوران سنتی
باغ ها
کارخانه
باشگاه های ورزشی
| [
{
"answer1": "به دستور سید شمس الدین محمد بن رکن الدین در سر کوچه بهروک (چهار منار امروزی) ساخته شده است",
"answer2": "ساخت و ساز تمام این بناها و عمارت ها در سال ۷۱۷ هجری به پایان رسید",
"distance": 3059,
"question": "بنیانگذار مدرسه چهار منار چه کسی بود و این مدرسه در چه سالی به پایان رسید؟"
},
{
"answer1": "این محله از غرب به بلوار دولت آّباد (نواب صفوی) و کوچهٔ دیوار بلند",
"answer2": "اما در این میان شهر یزد، پس از اسلام به دلیل شرایط جغرافیایی و شرایط آب و هوایی نا مطلوبش نسبت به دیگر نقاط ایران تا حد زیادی از ورود نظام قبیله ای در آن مصون ماند و بیشتر به صورت شهری و مدنی اداره شد",
"distance": 5907,
"question": "محله چهار منار از کدام سمت به بلوار دولت آباد منتهی می شود و این محله به چه دلیلی از ورود نظام قبیله ای مصون ماند؟"
},
{
"answer1": "موقوفات ملتکیه واقع در محلهٔ چهارمنار توسط ملکه خانم از سلسلهٔ میرزایان عباسیه وقف گردیده است.",
"answer2": "نام قدیم محله کوی بَهروک/پَهروک بوده است",
"distance": 17041,
"question": "موقوفات ملتکیه توسط چه کسی وقف گردیده و نام اصلی محله چهار منار چه بوده است؟"
},
{
"answer1": "از میان افراد بالا حاج علی فرهنگ دوست بیشترین تداوم را به عنوان نوحه خوان به مدت ۴۵ سال در هیئت عزاداران حسینی چهار منار داشته است",
"answer2": "همچنین این هیئت هر سال در روز عاشورا میزبان هیئت عزاداران کوچه بیوک برای برگزاری مراسم نخل برداری است.",
"distance": 289,
"question": "در محله چهار منار چه کسی به مدت ۴۵ سال نوحه خوانی کرده است و هیئت عزاداران حسینی چهار منار هر سال در روز عاشورا میزبان کدام هیئت است؟"
}
] | [
{
"answer1": "محمّد بن مظفر حکم کرد تا مدرسه غیاثیه بکندند.",
"answer2": "طرح تمامی بناهای مهم محله از قبیل مدرسهٔ چهار منار (شمسیه) و خانقاه و حمام و بازار و کتابخانه و داروخانه (یعنی محوطهٔ دانشگاهی با وسایل لازم آن) را از پایتخت ایلخانان مغول تبریز به دستور رشیدالدین فضل الله طبیب همدانی وزیر مشهور سلطان ابوسعید بهادر خان که پدر همسر سید شمس الدین بود تعیین فرمود",
"question": "چه کسی دستور داد تا مدرسه غیاثیه را خراب کنند و چه کسی دستور ساخت مدرسه چهار منار را داد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
569 | : حاجعلی رزم آرا
حاجعلی رزم آرا (۱۰ فروردین ۱۲۸۰ تهران – ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ تهران) نظامی ایرانی با درجهٔ سپهبدی و نخست وزیر ایران بود. رزم آرا در ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۹ توسط یکی از اعضای گروه فداییان اسلام به نام خلیل طهماسبی در محوطهٔ مسجدشاه تهران ترور شد.
حاجعلی رزم آرا در ۱۰ فروردین ۱۲۸۰ (۹ ذیحجهٔ ۱۳۱۸ قمری)، در شب عید قربان در تهران به دنیا آمد. به همین دلیل «حاج» را به نام او افزودند. علی رزم آرا بعدها به نام سپهبد رزم آرا در تاریخ سیاسی ایران شهرت یافت. پدرش از افسران تحصیل کردهٔ قزاقخانه بود از این رو فرزندش را برای تحصیلات ابتدا به مکتب خانه و سپس به مدارس الیانس، اقدسیه و دارالفنون فرستاد. علی در هفده سالگی وارد مدرسهٔ نظام مشیرالدوله شد و بعد به خدمت بریگاد مرکزی درآمد. در عملیاتی در شمال برای مقابله با جنگلی ها (طرفداران میرزا کوچک خان جنگلی) و در آذربایجان غربی کنونی در سرکوب اسماعیل آقا سیمیتقو شرکت مؤثر داشت و در ۱۲۹۹ درجهٔ نایب دومی (ستوان دومی) گرفت.
پس از احراز افسری در اثر اقداماتی که کرده بود به درجهٔ سلطانی (سروانی) ترفیع یافت و در سال ۱۳۰۲ همراه با افسران جوان به منظور فراگیری فنون نظامی، عازم فرانسه شد.
در ۱۳۰۲ رزم آرا همراه با چند افسر دیگر برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه اعزام شد. تحصیلات نظامی را در دانشگاه نظامی سن سیر انجام داد و پس از دو سال به ایران بازگشت. وی که وارد رشتهٔ پیاده نظام شده بود، از دانشکدهٔ سن سیر فارغ التحصیل شد.
پس از بازگشت به ایران ضمن تصدی فرماندهی گردان به درجهٔ سرگردی ترفیع یافت. اقدامات او در منصب فرماندهی فوج (هنگ) کرمانشاه به اندازه ای چشم گیر بود که در سال ۱۳۱۱ با حفظ سمت به کفالت فرماندهی تیپ لرستان نیز منصوب شد و سال بعد با اخذ درجهٔ سرهنگی به پاکسازی منطقهٔ مزبور از عشایر پرداخت. طی سال ۱۳۱۴ به تهران انتقال یافت و در دایرهٔ جغرافیایی ارتش جای گرفت.
با انورالملوک هدایت، خواهر صادق هدایت، ازدواج کرد. پس از انتقال به تهران او را مأمور تشکیل دایرهٔ جغرافیایی ارتش کردند. چند ماه بعد مأمور شد معاونت دروس دانشگاه جنگ را عهده دار شود. در ۱۳۱۸، پس از ۶ سال خدمت با درجهٔ سرهنگی، به درجهٔ سرتیپی ترفیع یافت و به عضویت شورای عالی جنگ، برگزیده شد.
هنگامی که سپهبد فرانسوا ژرژ ژاندر فرانسوی دانشگاه جنگ را در ایران بنیان نهاد علی رزم آرا به معاونت وی منصوب شد و به سمت استادی رسید. وی که تاکتیک، نقشه خوانی و جغرافیای نظامی تدریس می کرد. طی سال ۱۳۱۸ پس از نوزده سال خدمت به درجهٔ سرتیپی رسید و به عضویت شورای عالی نظام برگزیده شد. اما هیچ گاه نتوانست پست بالاتری در ارتش عهده دار شود، علت آن نیز وجود پرونده ای در دادسرای ارتش بود که رزم آرا را متهم به عدم اجرای حکم اعدام یکی از عشایر می کرد.
در شهریور ۱۳۲۰، که نیروهای متفقین به ایران حمله کردند، او در شورای عالی جنگ در حضور رضا شاه ترک مخاصمه را توصیه کرد. پس از فروپاشی ارتش، در مهر ۱۳۲۰ به فرماندهی لشکر یک در تهران برگزیده شد و آن را دوباره سازمان داد.
شهریور ۱۳۲۰ با حملهٔ متفقین و اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، شورای عالی جنگ طرح استخدام سربازان پیمانی را تصویب کرد اما او از امضای آن خودداری کرد. با خروج رضا شاه یاران پیر او نیز بازنشسته شدند و زمینهٔ رشد افسران جوان ایجاد شد. رزم آرا نیز به جای سرلشکر بوذرجمهری به فرماندهی لشکر اول مرکز برگزیده شد و سپس به ریاست لشکر آمادگاه تعلیماتی ارتش رسید.
در سال ۱۳۲۲ که متفقین عدهٔ زیادی از رجال ارتش را به جرم تمایلات فاشیستی بازداشت کردند، وی به ریاست ستاد ارتش برگزیده شد. با افزایش محبوبیت او، فرماندهی دانشکدهٔ افسری و دفتر نظامی شاه نیز به او واگذار شد.
در سال ۱۳۲۳ به درجهٔ سرلشکری رسید و از نو به ریاست ستاد ارتش بازگشت. این فرصتی بود تا روزنامه نگاران دوست رزم آرا زمینهٔ حذف مخالفان او را فراهم آورند. انتشار جزوات شرح حال تیمساران برگرفته از اطلاعاتی بود که او در اختیار آنان می گذاشت تا افراد مؤثر ارتش را متزلزل کند و مشاغل حساس را در اختیار دوستان خود قرار دهد. اما در آذر ۱۳۲۳ ناگهان از این سمت برکنار شد و اندکی بعد سرلشکر حسن ارفع جایگزین او شد و در ۴۴ سالگی با بازنشستگی اجباری او را از گردونه خارج کرد؛ بنابراین رزم آرا برای بازگشت به قدرت ناچار شد با کمک مظفر فیروز و رهبران حزب توده، به احمد قوام (قوام السلطنه) نزدیک شود.
وقتی احمد قوام در میان تحولات سیاسی جدّی که متوجه آذربایجان بود، در ۱۳۲۴ بر سر کار آمد رزم آرا به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. پس از خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی، در حالی که مذاکرات فرقهٔ دموکرات آذربایجان با دولت قوام ادامه داشت، با دستور شاه، رزم آرا ارتش را برای پیشروی در آذربایجان و کردستان آماده ساخت. قوام با این که مهم ترین عنصر در خروج نیروهای روس از آذربایجان در ۱۳۲۵ و ضمیمه نشدن آن به اتحاد شوروی بود، ولی در برابر فرقهٔ دموکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد، قاطعیت نشان نمی داد. نخست به این دلیل که دولت او در ائتلاف با حزب توده، همپیمان سید جعفر پیشه وری (رهبر فرقهٔ دموکرات) بود و دوم این که می دانست حل مسئلهٔ آذربایجان و آرام شدن فضای سیاسی کشور، برابر است با ائتلاف شاه و مخالفان قوام در مجلس و نتیجتاً سرنگونی اش. مذاکرات او با پیشه وری نیمه کاره ماند آن گاه که شاه و رزم آرا نخست به یک تجسس هوایی به خلبانی شاه بر منطقهٔ آذربایجان دست زده و سپس قوام را در عمل انجام شده گذاشته و او را مجبور به همکاری در پیشروی نظامی کردند. اندکی بعد دولت قوام سرنگون شد. او بعدها تأکید کرد که مخالف این کار بود و شاه و رزم آرا او را مجبور به این عملیات نظامی کردند.
ظاهراً شاه به رزم آرا وعدهٔ نخست وزیری داده بود اما ابراهیم حکیمی و سپس عبدالحسین هژیر به نخست وزیری رسیدند و صمیمیت سابق میان شاه و رئیس ستاد ارتش از میان رفت. با این حال سپهبد پرافتخار، در میان نیروهای نظامی چنان جایگاهی داشت که برکناری او برابر بود با کودتایی به سبک سردار سپه.
شاه برای جلب رضایت مجدد وی در فروردین ۱۳۲۷ درجهٔ سپهبدی را به رزم آرا اعطا کرد و نام او به عنوان چهارمین نفری که صاحب این درجه شد در تاریخ ارتش ایران به ثبت رسید.
این ها آرزوهای علی رزم آرا را برآورده نمی کرد. چرا که همه او را با رضا شاه مقایسه می کردند. از این رو در انتخابات دورهٔ شانزدهم در ۱۳۲۸ تصمیم به مداخله گرفت و موفق هم بود؛ ولی با کشته شدن هژیر انتخابات تهران دوباره تکرار شد و با مقابلهٔ فضل الله زاهدی رئیس شهربانی که رقیب دیرینهٔ او به شمار می رفت، نامزدهای جبههٔ ملی و هواداران ملی شدن نفت، به مجلس راه یافتند تا نیرومندترین اقلیت تاریخ پارلمانی ایران را برسازند. در تیرماه ۱۳۲۹ مجلسی که ظاهراً در اکثریت هواداران رزم آرا بود، رأی تمایل به نخست وزیری او داد و شاه به ناچار آن را پذیرفت و در ۵ تیر ۱۳۲۹ او را به نخست وزیری منصوب کرد؛ ولی دربار، جبههٔ ملی در مجلس و نیروهای مذهبی به رهبری سید ابوالقاسم کاشانی در خیابان، از سه جهت بر او می تاختند؛ به طوری که او با داشتن دولت، ارتش و اکثریت پارلمان، و در شرایطی که چراغ سبز دو ابرقدرت شوروی و بریتانیا را نیز همراه داشت، یکی از ضعیف ترین دولت های ایران را در اختیار داشت.
رزم آرا قصد داشت قرارداد الحاقی نفت (معروف به قرارداد گس-گلشائیان) را در مجلس به تصویب برساند، اما مخالفت جدّی و گستردهٔ جبههٔ ملی به وی اجازهٔ این کار را نداد که این امر موجب شد که او در ۵ دی ۱۳۲۹ لایحهٔ قرارداد الحاقی را از مجلس پس بگیرد.
اندیشهٔ ملی شدن نفت در میان مردم گسترش یافته بود و رزم آرا توان مقابله با آن را نداشت.
با این حال هنگام معرفی هیئت وزیران به شاه و مجلسین، شش وزارتخانهٔ دولت او وزیر نداشت و کابینهٔ نیم بند بدون وزیر امور خارجه، راه، پست و تلگراف، کار و دارایی تصویب شد. در مجلس سنا دکتر احمد متین دفتری، سید محمد تدین، سرلشکر فضل الله زاهدی، حسین دادگر، دکتر محمود حسابی و عبدالحسین نیکپور هیچ گاه از مخالفت با رزم آرا دست برنداشتند.
در مجلس شورای ملی نیز فراکسیون هشت نفری جبههٔ ملی به رهبری دکتر محمد مصدق با او از در جنگ برآمدند.
دکتر مصدق در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی خطاب به رزم آرا می گوید:
رزم آرا در پاسخ او می گوید:
نخست وزیری رزم آرا با جنجال نفت همراه بود و او ناگزیر شد لایحهٔ قرارداد گس-گلشائیان را که دولت محمد ساعد به مجلس داده بود پس بگیرد. کابینهٔ او چند بار مورد استیضاح قرار گرفت و در نهایت با سخنانی که دربارهٔ عدم توانایی ملت ایران در ادارهٔ صنعت نفت ایران ابراز کرد، همگان رزم آرا را بزرگ ترین مانع بر سر ملی شدن نفت شناختند.
رزم آرا چنین استدلال می کرد که ما توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را نداریم و باید به افزایش سهم ایران از سود حاصل، به پنجاه درصد رضایت دهیم. همین باعث شد تا او را به عنوان یک خائن به منافع ملی ایران معرفی کنند. در بیرون از مجلس نیز جریان های گوناگون کشور از دربار تا اسلامگرایان تندرو ائتلافی بر ضد رزم آرا ایجاد کرده بودند.
در روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجعلی رزم آرا در مسجد شاه تهران کشته شد. خلیل طهماسبی، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد، عضو فداییان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی، که آن زمان در اتحاد با کاشانی و جبههٔ ملی بود، که همان روز مسئولیت آن را به عهده گرفت.
در روز ترور، اسدالله علم که خود مشوق رزم آرا برای حضور در مسجد بود پس از اطلاع از قتل رزم آرا به نزد شاه رفته و اعلامی می دارد که:
هیکل روزنامه نگار شهیر مصری می نویسد: «بعداً شوهر اشرف (پهلوی) به من گفت وقتی که خبر ترور رزم آرا را به شاه دادند، گیج شد. او نمی توانست باور کند که نخست وزیرش بدین طریق از صحنه محو شده باشد». شاه بعد از شنیدن خبر گفت: «نمی توانم باور کنم، نمی دانم چه کار بکنم».
فردای ترور رزم آرا، روزنامهٔ «نبرد ملت» ارگان فداییان اسلام، تیتر زد «رزم آرا به جهنم رفت و سایر خائنین به دنبال او رهسپار می شوند.» این تیتر را امیرعبدالله کرباسچیان، مدیر روزنامه زده بود. روزنامه دو قران بود، تا ساعت ده به ۲ تومان رسید؛ ۳ بار هم چاپ شد. شنبه صبح ابراهیم کریم آبادی، مدیر روزنامهٔ «اصناف» عکسی چاپ کرد که در آن نواب صفوی دستش را روی سر سید حسین امامی و خلیل طهماسبی گذاشته بود و نوشت: «این دو مرد حق تربیت شدهٔ این مرد حق اند.» و اعلامیهٔ نواب صفوی را با این تیتر چاپ کرده بود که «اعلام ما به دشمنان اسلام و غاصبین حکومت اسلامی ایران، شاه و دولت» و زیرش نوشته بود «حضرت استاد خلیل طهماسبی معروف به عبدالله موحد رستگار، طبق فرمان خدا رزم آرا را از میان برداشت. چنانچه دربار در عرض یک هفته از این سرباز برومند اسلام، حضرت خلیل طهماسبی عذرخواهی نکرده و آزاد ننماید، دربار را کن فیکون خواهیم کرد»
پس از دستگیری خلیل طهماسبی به اتهام قتل رزم آرا، «یک اعلامیه از طرف نواب صفوی (رهبر فداییان اسلام) صادر شد که در بالای آن «هوالعزیز» نوشته شده بود. این اعلامیه خطاب به شاه صادر شده بود» و «قاطعانه به شاه دستور می داد که باید فرمان آزادی قاتل رزم آرا را صادر کند، و برای هر گونه آزاری که وی در زمان بازجویی توسط پلیس دیده است، از او عذرخواهی نماید.»
مجلس شورای ملی در دورهٔ شانزدهم در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۳۱ به درخواست شمس قنات آبادی (از یاران کاشانی) در در ماده واحده ای به قید ۳ فوریت چنین تصویب کرد:
در این نشست مجلس مظفر بقایی رهبر حزب زحمتکشان ایران در این باره چنین گفت: «چون سپهبد علی رزم آرا در دوران ریاست ستاد ارتش و ریاست دولت تمام توانایی و قدرت ناشی از مقامات فوق راعلیه مشروطیت و نابود کردن مبانی حکومت ملی و آزادی ایران که محصول قربانی ها و مجاهدات مردم این کشوراست به کار برده به طوری که قطع نظر از سوء استفاده از مقام دولتی خود عملاً مقدم علیه حکومت ملی و آزادی ایران قرار گرفت تا آن جا که از هیچ قانون شکنی من جمله مداخله و ارعاب و تخویف دستگاه قضایی و قوهٔ مقننه دریغ نکرد و بالنتیجه آثار حکومت ملی و آزادی و مصونیت قانونی افراد بر اثر تجاوزات و قلدری این شخص به کلی نابود شد؛ بنابراین امضاکنندگان زیر آقای استاد خلیل طهماسبی را تجسم ارادهٔ ملی و عمل او را اجرای قضاوت افکار عمومی دانسته رجاء واثق داریم که به احترام افکار عمومی و حکومت مشروطهٔ ایران از طرف دادگاه رأیی بر خلاف عدل و وجدان صادر نخواهد گردید چه در این مورد ملت ایران است که مشمول رأی قضات آن دادگاه قرار خواهد گرفت»
خلیل طهماسبی پس از تصویب این ماده واحده و توشیح شاه آزاد شد و پس از کودتای ۲۸ مرداد، که دوباره بازداشت شد، قتل را منکر گشت. بنابر گفته فداییان اسلام، رزم آرا، هیچ اختلافی با شاه نداشت و شاه دشمن ملی شدن نفت بود.
کاشانی در مصاحبه ای نظرش را چنین ابراز داشت: «این عمل به نفع ملت ایران بود و این گلوله و ضربه عالی ترین و مفیدترین ضربه ای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد. قاتل رزم آرا باید آزاد شود؛ زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش بوده است.» بنا به خاطرات سید محمد واحدی از اعضای برجستهٔ فداییان اسلام و حاج مهدی عراقی، رهبران جبههٔ ملی برای جلوگیری از اقدامات رزم آرا و حتی احتمال کودتا توسط وی، از فداییان اسلام درخواست می کنند که رزم آرا از سر راه نهضت ملی برداشته شود. در جلسه ای با حضور نواب صفوی، بقایی، فاطمی، نریمان، آزاد، حائری زاده، سنجابی، شایگان و مکی از طرف جبههٔ ملی حضور پیدا می کنند و دکتر فاطمی تأکید می کند که من اصالتاً از طرف خودم هستم و وکالتاً از طرف مصدق (چون کسالت داشت) و ایشان گفته اند هر تصمیمی که در این جلسه گرفته شود «برای خود من هم لازم الاجرا است.»
مصدق در خاطرات خود می گوید:
اما خلیل طهماسبی در متون بازجویی خود اعلام می دارد که در آن جلسه حائری زاده از طرف دکتر مصدق حضور یافته بود. نواب صفوی طی دو جلسهٔ طولانی به شرط اجرای احکام اسلام در صورت به قدرت رسیدن جبههٔ ملی، پیشنهاد اعدام انقلابی رزم آرا را پذیرفت و جبههٔ ملی نیز متعهد شد که در صورت موفقیت، خواسته های فداییان اسلام را عملی نماید. همچنین نواب صفوی در این مورد با کاشانی نیز ملاقات و گفتگو کرد و کاشانی هم قول داد که «بگذار مرحلهٔ اول رزم آرا برود، بقیهٔ کارها درست می شود.» در سندی که متن بازجویی از خلیل طهماسبی در سال ۱۳۳۴ را نشان می دهد، وی ادعا کرده که جلساتی با رهبران جبههٔ ملی و کاشانی داشته است ولی از اشخاص فقط نام بقایی و مکی و کاشانی و فاطمی را ذکر کرده است و نسبت به بقیه با عنوان «وکلای اقلیت که نامشان در خاطرم نیست» پاسخ داده است. در دادنامهٔ دادستان ارتش مورخ ۱۸ دی ۱۳۳۴ علیه فداییان اسلام پس از بازداشت گسترده به دلیل سوء قصد ناموفق به حسین علاء، به سابقهٔ ترور رزم آرا با معاونت «بعضی از نمایندگان اقلیت در دورهٔ شانزدهم مجلس شورای ملی» اشاره شده است. و پای کاشانی، بقایی، حائری زاده، مصدق و شایگان نیز به میان کشانده شده با توجه به نبود مدرک و عدم اثبات ادعا توسط دادستان پرونده مختومه گردید.
روایت دیگر توطئه دربار را در این مورد مطرح می کند و طبق آن اگر چه خلیل طهماسبی قصد این کار را داشت ولی در واقع گلولهٔ او به رزم آرا نخورد، بلکه نخست وزیر ایران با گلوله ای با کالیبر بزرگ مربوط به یک اسلحهٔ کلت کمری که تنها در اختیار ارتش بود، کشته شده است و ضارب واقعی یک گروهبان ارتش از محافظان رزم آرا به نام مصطفی پازوکی بود که با هماهنگی دربار و شخص اسدالله علم این قتل را انجام داده است. بنا بر روایتی، در آن مقطع، شاه مخالف رزم آرا بوده و از آن می ترسید که رزم آرا کودتا کرده و قدرت را در دست بگیرد.
محمدمهدی عبدخدایی، (که در سال ۱۳۳۱، دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجه، را ترور کرد) از یاران نزدیک نواب صفوی و خلیل طهماسبی، ترور رزم آرا را کار گروه خود دانسته و ماجرای «ترور رزم آرا از سوی دربار» را افسانه سرایی جبههٔ ملی می داند.
فردای قتل رزم آرا، روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد.
قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ و در مجلس سنا در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید.
در مورد علت ترور رزم آرا و این که آیا قاتل او خلیل طهماسبی بوده است از همان دوران بین افراد گوناگون در صحت موضوع محل نزاع بود.
ابوالفضل لسانی وکیل خلیل طهماسبی پس از مطالعهٔ پرونده و نوع گلوله ها متوجه می شود که گلوله ها با هم فرق دارند و گلولهٔ چهارمی که باعث مرگ رزم آرا شده است از نوع دیگری است. او موضوع را به طهماسبی می گوید ولی طهماسبی قبول نکرده و در پاسخ لسانی اظهار می دارد که: «شما می خواهید افتخار مرا بگیرید و از بین ببرید».
در مورد تناقضات پروندهٔ تیمسار رزم آرا و خلیل طهماسبی مواردی آمده است که می توان آن را در میان اوراق بازجویی خود طهماسبی پیدا نمود. در ص ۸۰ کتاب ناگفته عراقی می گوید:
«که یک خواهری بود که در موقعی که رزم آرا نزدیک شد اسلحه را منتقل کرد به خلیل، قبل از آن خلیل اسلحه در اختیارش نبود»
اما در اوراق بازجویی طهماسبی می گوید که اسلحه را از نواب گرفته است.
کتاب اسرار قتل رزم آرا نوشتهٔ محمد ترکمان اسناد مربوط به بازجویی های طهماسبی در این مورد و حاضرین و محافظین رزم آرا را با ذکر موارد تناقض در بیانات آنان نشر داده است.
وقایع مهم در کابینهٔ رزم آرا عبارت است از: طرح رسمی پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی، تشکیل کنفرانس اقتصادی کشورهای اسلامی در تهران، عقد قرارداد بین ایران و آمریکا برای استفاده از کمک مالی آمریکا. امضای موافقت نامهٔ بازرگانی ایران و شوروی، ازدواج شاه با دوشیزه ثریا اسفندیاری، فرار سران حزب توده از زندان، ورود پرنس آقا خان پیشوای فرقهٔ اسماعیلیه به تهران، تحصن عده ای از مدیران و نویسندگان روزنامه ها در مجلس شورای ملی.
دوره کتاب هایی با عنوان «جغرافیای نظامی ایران» به نام اوست. چند مقاله و نوشتار بلند هم دربارهٔ بلوچستان انگلیس، ترکستان شوروی، قفقازیه، ترکیه، افغانستان، گیلان و مازندران و عربستان به صورت جزوه و کتاب کوچک منتشر کرده است.
از رزم آرا ۵ فرزند به نام های نوذر، هرمز، سیمین، کامبیز و پرویز باقی ماند. برادر او سرتیپ حسینعلی رزم آرا رئیس دایرهٔ جغرافیایی ارتش بود. برادر دیگر او منوچهر رزم آرا متخصص قلب است و در کابینهٔ شاپور بختیار وزیر بهداری بوده است. آرامگاه رزم آرا در باغ طوطی در حضرت عبدالعظیم است.
| [
{
"answer1": "حاجعلی رزم آرا در ۱۰ فروردین ۱۲۸۰ (۹ ذیحجهٔ ۱۳۱۸ قمری)، در شب عید قربان در تهران به دنیا آمد.",
"answer2": "در ۱۳۱۸، پس از ۶ سال خدمت با درجهٔ سرهنگی، به درجهٔ سرتیپی ترفیع یافت و به عضویت شورای عالی جنگ، برگزیده شد.",
"distance": 1557,
"question": "حاجعلی رزمآرا در چه سالی به دنیا آمد و چه سمتی در ارتش داشت که او را به عضویت شورای عالی جنگ برگزیدند؟"
},
{
"answer1": "بنابراین رزم آرا برای بازگشت به قدرت ناچار شد با کمک مظفر فیروز و رهبران حزب توده، به احمد قوام (قوام السلطنه) نزدیک شود.",
"answer2": "در روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجعلی رزم آرا در مسجد شاه تهران کشته شد.",
"distance": 4024,
"question": "رزم آرا چگونه وارد عرصه سیاست شد و چه عاملی باعث شد که او در مسجد شاه ترور شود؟"
},
{
"answer1": "پس از بازگشت به ایران ضمن تصدی فرماندهی گردان به درجهٔ سرگردی ترفیع یافت.",
"answer2": "در سال ۱۳۲۲ که متفقین عدهٔ زیادی از رجال ارتش را به جرم تمایلات فاشیستی بازداشت کردند، وی به ریاست ستاد ارتش برگزیده شد.",
"distance": 1662,
"question": "رزم آرا پس از بازگشت از فرانسه به چه درجه ای رسید و چه زمانی به ریاست ستاد ارتش برگزیده شد؟"
},
{
"answer1": "خلیل طهماسبی، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد، عضو فداییان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی، که آن زمان در اتحاد با کاشانی و جبههٔ ملی بود، که همان روز مسئولیت آن را به عهده گرفت.",
"answer2": "مجلس شورای ملی در دورهٔ شانزدهم در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۳۱ به درخواست شمس قنات آبادی (از یاران کاشانی) در در ماده واحده ای به قید ۳ فوریت چنین تصویب کرد:",
"distance": 1785,
"question": "پس از مرگ رزم آرا چه کسی مسئولیت ترور او را بر عهده گرفت و چه اتفاقی در مجلس شورای ملی رخ داد؟"
},
{
"answer1": "دوره کتاب هایی با عنوان «جغرافیای نظامی ایران» به نام اوست. چند مقاله و نوشتار بلند هم دربارهٔ بلوچستان انگلیس، ترکستان شوروی، قفقازیه، ترکیه، افغانستان، گیلان و مازندران و عربستان به صورت جزوه و کتاب کوچک منتشر کرده است.",
"answer2": "برادر دیگر او منوچهر رزم آرا متخصص قلب است و در کابینهٔ شاپور بختیار وزیر بهداری بوده است.",
"distance": 361,
"question": "رزم آرا در چه زمینه هایی کتاب و مقاله نوشته است و چه کسی از خانواده اش وزیر بهداری بوده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
570 | : مدیریت طراحی
مدیریت طراحی (مدیریت دیزاین، به انگلیسی: Design Management)، حوزه مدیریتی جدیدی است در کسب و کار که در آن از روش های مدیریت پروژه، طراحی، استراتژی و زنجیره تأمین برای اداره فرایند خلاقیت و ایجاد ساختار و سازمان برای حوزه طراحی بهره گرفته می شود. هدف از مدیریت طراحی ایجاد محیط سازمانی است که در آن به واسطه طراحی و ایجاد و مدیریت یک سیستم مؤثر و کارآمد بتوان به اهداف و مأموریت های راهبردی سازمان دست یافت. مدیریت طراحی فعالیتی فراگیر در کلیه سطوح سازمان از راهبردی تا عملیاتی می باشد و مسیری تعریف شده از گام اکتشاف تا اجرا را در بر می گیرد. مدیریت طراحی شامل فرایندهایی مستمر، تصمیم گیری هایی مرتبط با کسب و کار و راهبردهایی است که نوآوری را تسهیل کرده و به خلق محصولات، خدمات، ارتباطات، محیط و برند هایی بپردازد که به گونه ای مؤثر طراحی شده باشند تا کیفیت زندگی مارا ارتقا داده و برای سازمان موفقیت بیافریند. یا در تعریفی دیگر «توسعه، سازماندهی، برنامه ریزی و پایش منابع برای دستیابی به محصولات، ارتباطات و محیط زیستی که از منظر کاربر کارآمد باشد.»
مقوله مدیریت طراحی با حوزه های مدیریت بازاریابی، مدیریت اجرایی و مدیریت استراتژیک (راهبردی) همپوشانی دارد.
به طور سنتی، مقوله مدیریت طراحی تنها محدود به مدیریت پروژه های طراحی و دیزاین دیده می شد. اما در طول زمان، به تدریج دیگر جنبه های سازمانی در سطوح کاربردی تا راهبردی را دربر گرفت. در سال های اخیر نگرشی ایجاد شده است که تلفیق تفکر طراحی (تفکر دیزاین) با مدیریت استراتژیک (راهبردی) را به عنوان رویکردی میان رشته و انسان محور به دانش مدیریت در نظر می گیرد. این پرادایم همچنین در مقابل شیوه های مرتبط با الگوی مدیریت سنتی بر روش های مشارکتی و استنباط ابداکتیو تمرکز دارد.
در سال های اخیر، مقوله طراحی به دارایی استراتژیکی در سرقفلی و ارزش ویژه برند، خلق تمایز و ایجاد کیفیت در محصول برای سازمان ها بدل گشته است. امروزه سازمان ها هر چه بیشتر مقوله مدیریت طراحی را برای ارتقای فعالیت های مرتبط با طراحی و اتصال هرچه بهتر فرایند طراحی با سایر فرایندهای سازمانی به کار می گیرند.
دیزاین هم به فرایند دیزاین و هم به ثمره آن فرایند اطلاق می شود بنابراین طبیعت چند وجهی مدیریت طراحی منجر به آن می شود که ارائه تعریفی جامع از آن، پیچیده باشد. به علاوه اینکه مدیران طراحی طیف گسترده ای از نقش ها و مسئولیت ها را عهده دار هستند و فاکتورهای دیگری همچون تفاوت این شغل در صنایع مختلف، بزرگی یا کوچکی شرکت ها، وضعیت بازار و تفاوت در اهمیت و تأثیر مقوله طراحی در سازمان های مختلف ارائه تعریفی جامع را پیچیده تر می کند. در نتیجه می توان گفت که مدیریت طراحی تنها محدود به نوع خاصی از طراحی نیست و معمولاً بسیار متأثر از بستر به کارگیری آن در ساختار سازمان است.
در سطحی انتزاعی از موضوع، مدیریت طراحی سه نقش کلیدی را در بستر طراحی، سازمان و بازار عهده دار می شود. این سه نقش عبارت اند از:
بر خلاف علومی مانند ریاضیات، چشم انداز، فعالیت و رویه مقوله طراحی به عنوان یک علم موضوعی نیست که کاملاً مورد اتفاق و اجماع باشد. خاستگاه تاریخی مقوله طراحی، به روشنی قابل استناد نیست و طبیعت و ذات آن هنوز مورد بحث است. در رابطه با طراحی به عنوان یک علم، تفاوت های آشکاری در عمل و نظریه وجود دارد. کلمه دیزاین به زبان فارسی «طراحی» ترجمه شده و به کار می رود. در صورتی که دیزاین دارای مفهوم متفاوت و وسیع تری است. دیزاین به معنی ساختار دادن ویا سازمان دادن است. دیزاین یک عمل خلاقه انسانی است که همه افراد در طول روز با آن درگیرند. وقتی از جایی به جایی می روید، در ذهن مقصد را معین می کنید، جایی که می خواهید از آن عزیمت کنید را معین می کنید، و بهترین مسیر یا وسایلی که می توانند شما را به مقصد برسانند را انتخاب می کنید. در این عمل نقطه شروع و مقصد، راه را معین می کنند. این دقیقاً دیزاین است… دیزاین در کلی ترین معنی، پیدا کردن راه حل برای یک مسئله است با در نظر گرفتن اجزاء و موادی که مسئله را تشکیل می دهند و در راستای هدفی که مسئله سر راه آن قرار گرفته است.
مدیریت در کلیه سازمان ها و کسب و کارها به معنای گردآوردن افراد برای حصول به اهداف و مقاصد مورد انتظار به صورت مؤثر و کارآمد می باشد. مدیریت شامل: برنامه ریزی، سازماندهی، به کارگیری نیروی انسانی، هدایت یا کارگردانی و پایش و اداره سازمان (به معنای گروهی از افراد یا نهادها) یا تلاش برای به ثمر رساندن نوعی هدف می باشد.
مدیران طراحی عموماً در زمینه رهبری طراحی فعالیت می کنند، اگرچه به طور دقیق مدیریت طراحی و رهبری طراحی دو موضوع جدا از یکدیگر هستند که در هدف، روش رسیدن به هدف و نتایج نهایی با یکدیگر متفاوت اند. کار رهبری طراحی ایجاد انگیزش و هماهنگی و اشتیاق برای خلق یک آرمان و هدایت به سمت آن است. مدیریت طراحی نیازمند رهبری طراحی است تا به او بگوید که کجا برود و رهبری طراحی نیازمند مدیریت طراحی است تا به او بگوید که چگونه به آنجا برسد.
گونه بندی مدیریت طراحی وابسته است به نوع طراحی و جهت گیری راهبردی کسب و کار
شبکه مدیریت دیزاین اروپا بر اساس ویژگی های رایج کسب و کارها و نحوهٔ استفاده آن ها از مقولهٔ دیزاین، مدل پلهٔ مدیریت دیزاین را ارائه می دهد. در این مدل پله ای طبقه بندی از پایین ترین پله تحت عنوان؛ نبود مدیریت طراحی: تا بالاترین سطح جایی که مدیریت طراحی به طور راهبردی در سازمان مورد استفاده قرار می گیرد و بخشی از فرهنگ کسب و کار شده است، طبقه بندی می شود.
در شرکت های محصول محور، مدیریت طراحی به طور عمده بر مدیریت طراحی محصول تمرکز دارد که به شدت با طراحی محصول، بازاریابی محصول، تحقیق و توسعه و توسعه محصولات جدید در تعامل است. در اینجا چشم انداز مدیریت طراحی بیشتر متمرکز است بر اصول زیبایی شناسی، نشانه شناسی و ارگونومی محصول تا تا به این وسیله کیفیت محصول را نشان داده و دسته های متنوعی از محصولات را سازماندهی کند.
در بازار و شرکت های برندمحور، تمرکز مدیریت طراحی بیشتر بر مدیریت طراحی برند است؛ که شامل دو بخش مدیریت برند شرکت و مدیریت برند محصول می شود. تمرکز بر برند برای ائتخاذ تصمیمات طراحی منجز به تمرکزی قدرتمند بر روی تجربه مصرف کننده از برند، نقاط تماس مصرف کننده با برند، قابل اتکاسازی برند، تشخیص برند در میان رقبا می شود. در اینجا طراحی توسط چشم انداز برند و راهبرد مربوط به آن سمت و سو می گیرد.
مدیریت طراحی خدمات با رشته نوظهور طراحی خدمات سر و کار دارد. موضوع این رشته برنامه ریزی و سازماندهی مردم، زیرساخت ها، ارتباطات و اجزای یک خدمت به خصوص است. هدف از فعالیت در این رشته افزایش کیفیت خدمات، تعامل میان ارائه دهنده خدمات و مصرف کننده آن و مدیریت تجربه مشتری دربارهٔ آن خدمت است.
مدیریت طراحی مهندسی حیطهٔ دانشی از مدیریت مهندسی است. این حوزه انطباق و به کارگیری شیوه های مدیریت مرسوم، با تمرکز بر دست یابی به بهره وری را ارائه می کند. مدیریت طراحی مهندسی ابتدا در گروه های طراحی مهندسی به کار گرفته شد که به موجب آن، فعالیت ها، خروجی ها و الهام پذیری های گروه طراحی، برنامه ریزی، راهنمایی و کنترل خواهد شد. خروجی یک فرایند طراحی مهندسی، در نهایت یک توصیفی از سیستم فنی خواهد بود. این سیستم فنی می تواند یک محصول مصنوعی (شیئ فنی)، تجهیز تولید، کارخانه پردازش مواد یا هر زیربنایی برای بهره مندی جامعه باشد. از این رو دامنهٔ مدیریت طراحی مهندسی شامل سیستم های تولید خرد و انبوه تا پروژه های زیربنایی است.
مدیریت طراحی شهری به توسعه نواحی شهری کمک می کند. پروژه در هامبورگ آلمان بر اساس مدیریت طراحی شهری ساخته شده است.
مدیریت طراحی شهری با طیف وسیعی از ذی نفعان سروکار دارد و تمامی آن ها در تحولات شهری (ساخت و سازها) تأثیرگزار هستند. بین رشته ای بودن این رشته باعث شده که تلاشی مشترک برای دست یابی به نتایج سودمند و یکپارچه ایجاد شود. در روند توسعه های شهری دیدگاه توسعه یکپارچه منجر به تولید راه حل های پایدار در جهت افزایش رضایت ذی نفعان می شود.
فعالیت های متعارف توسعه زمین و برنامه ریزی شهری در معرض منافع متضاد قرار دارد. رویکرد مذاکره یکپارچه، بر منافع متقابل (همه جانبه) تأکید دارد که در برنامه ریزی کاربری زمین و مدیریت محیط زیست مورد استفاده قرار گرفته است اما این امر به عنوان یک رویکرد هماهنگ در طراحی و برنامه ریزی شهری مورد استفاده قرار نمی گیرد. مدیریت طراحی شهری شامل انتظام بخشی به زنجیره ای از حوادث در ارتباط با محیط ساخته شده با توجه به اصول رویکرد مذاکره یکپارچه است. چنین ارتباطی می تواند در توسعه شهری و فعالیت های برنامه ریزی برای دست یابی به توافقات کارامد مورد استفاده قرار گیرد که منجر به توسعه یکپارچه و راه حل های پایدار برای ایجاد محیط ساخته شده می شود.
مدیریت طراحی شهری پیشنهادهایی برای سازماندهی فعالیت های برنامه ریزی شهری با هدف ارتقاء پایداری با افزایش سطح رضایت به ذینفعان ارائه می دهد. توسعه زمین و برنامه ریزی شهری معمولاً در سطوح مختلف تصمیم گیری رخ می دهد. ذینفعان ممکن است زمینه های آموزشی و حرفه ای متنوعی داشته باشند. آن ها قطعاً منافع متضاد خواهند داشت. ارائه مشاوره طراحی برای رفع تناقضات و اختلافات به گروه های طراحی کمک می کند تا یک چارچوب برای تطبیق تمام فعالیت ها و مسئولیت های روزانه خود داشته باشند. در واقع مدیریت طراحی شهری در جهت گردهم آوردن شیوه های مرسوم برنامه ریزی شهری و منطقه ای، توسعه ساخت و سازها و طراحی شهری، چارچوبی مشترک ارائه می دهد.
ایجاد هماهنگی میان رویکردهای مختلف ساخت و منافع متقابل ذینفعان (تئوری مذاکره)، چارچوبی مفید برای ادغام دیدگاه برنامه ریزی شهری، طراحی شهری و پروژه های پیشنهادی برای محیط ساخته شده، ارائه می دهد.
مهمترین اصل تئوری مذاکره دست یافتن به توسعه یکپارچه و هماهنگ می باشد. یکی از بزرگترین چالش های کاری و ویلیام آوری تمرکز بر روی منافع متقابل ذینفعان به جای اصرار بر منافع فردی می باشد.
مدیریت معماری می تواند به عنوان یک دستورالعمل هوشمندانه با هدف ارائه ارزش های معماری عالیتر به کارفرما و جامعه تعریف شود که به تشخیص ساختمان های باکیفیت دارای ارزش های کالبدی هویتمند ویا فرایند اجرایی موفق کمک می کند.
کیران گاندی، مدیریت معماری را به عنوان مجموعه ای از تکنیک های عملیاتی برای یک معمار توصیف کرده است.
واژه مدیریت معماری از سال ۱۹۶۰ مورد استفاده قرار گرفته است. سیرتکامل مدیریت معماری یک امر راحت و بدون مشکلی نبوده است. تا پس از جنگ جهانی دوم معماری صرفاً به عنوان یک تجارت در نظرگرفته شد و حتی پس از آن افرادی وارد این عرصه شدند که علاقه مند به مناقشه بین هنر و تجارت می بودند و نسبت به مدیریت بی تفاوت بودند. با چنین دیدگاهی اختلاف آشکاری بین تصور یک معمار و نیاز او به مدیریت حرفه ای کسب و کار وجود دارد.
بی توجهی به مدیریت معماری به عنوان ماهیت اصلی این رشته در برنامه های آموزش معماری و نشریات دیده می شود. به نظر می رسد که مدیریت طراحی معماری به اندازه مدیریت معماری مورد توجه قرار نگرفته است. مدیریت معماری به ۲ بخش مجزا قابل تقسیم است: مدیریت سازمان و مدیریت پروژه. مدیریت سازمان یک چارچوب کلی است که در آن بسیاری از پروژه های فردی آغاز، مدیریت و تکمیل می شود.
مدیریت معماری مابین مدیریت فرایند طراحی، ساخت و ساز و مدیریت پروژه و مدیریت تسهیلات موجود، توسعه پیدا می کند. مدیریت معماری یک ابزار قدرتمند است که می تواند به نفع شرکت های خدمات حرفه ای و کل فرایندهای ساختمانی استفاده شود، این مهم به توجه بسیار در تئوری و عمل نیازمند است.
مدیریت طراحی کسب و کار با مقوله نوظهور ادغام تفکر طراحی با علوم مدیریت سر و کار دارد و دیدگاه آن خلق مدل های کسب و کار جدید بر مبنای اصول تفکر و استنتاج ابداکتیو می باشد که روشی کاملاً متفاوت از روش های سنتی درک فضای کسب و کار به صورت خطی است. مدل کسب و کار، منطق یک شرکت در چگونگی خلق، ارائه و کسب ارزش را توصیف می کند.
مدیریت طراحی، به منزله بیان صریح یا ضمنی ارزش های سازمان به واسطه طراحی ارتباطات است. مدیریت طراحی، مشارکت های فردی را در بیان و تفسیر اهداف تجاری سازمان افزایش می دهد. مدیریت طراحی، صرفاً یک واحد اداری یا یک نقش سرپرستی نیست، بلکه یک منبع استراتژیک و راهبردی و نوعی فرایند سازماندهی هدفمند است. سازمان هایی که در فرهنگ خود مدیریت طراحی را به عنوان فعالیتی مستمر و اصلاح کننده به کار می گیرند، به سادگی از چالش های رقابتی و تغییرات فرهنگی و فنی بازار جان سالم به در می برند، این در حالی است که در این شرایط سازمان های واکنشی کاملاً فلج می شوند.
- تیم بچمن (Tim Bachman)، رئیس گروه طراحی بچمن (Bachman Design Group)
به عنوان یک حرفه، مدیریت طراحی می کوشد تا راهبردهای طراحی را در تصمیمات هیئت مدیره وارد کرده و در پی اجرا و پیاده سازی این راهبردها می باشد. محل به کارگیری مدیریت طراحی شامل تمام مکان ها و موقعیت ها در درون سازمان است که با این تعریف، ساختار سازمانی، محصولات، کارمندان یا هرچیز دیگر مرتبط با احساس مشتری یا کیفیت محصول را نیز در بر می گیرد.
- تورستن داهلین (Torsten Dahlin)، رئیس بنیاد طراحی صنعتی سوئد (Swedish Industrial Design Foundation)
ابزار طراحی بهترین وسیله برای ارتباط است. طراحی به منزله پیاده سازی و ترسیم چشم انداز است. من شخصاً طراحی را هم به شیوه ای راهبردی و استراتژیک و هم به شیوه تاکتیکی و کوتاه برد مدیریت می کنم. در هر دو حالت مقوله طراحی عنصری خالص و بنیادی در پشتیبانی از چشم انداز است و در راستای برنامه های سازمان به پیش می رود. باور من این است که مدیریت طراحی نوعی فعالیت رهبری است. رهبری در ترسیم چشم انداز.
- لیزبث دوبینز (Lizbeth Dobbins)، مدیر برندسازی سازمانی و هویت، خدمات پستی ایالات متحده (United States Postal Service)
مدیریت طراحی در کنار مباحث مهندسی با بازاریابی راهبردی نیز گره خورده است. مدیرت طراحی، برای شرکت ارزش آفریده (چه ارزش مشهود و چه ارزش نامشهود) و شرکت نیز دربارهٔ این موضوع مطلع است. مدیریت طراحی به شیوه ای مؤثر در تجاری سازی مشارکت کرده و انواع اطلاعات سازمانی را به رنگ، بافت، شکل و نحوه تعامل با محصول ترجمه می کند. طراحی خوب بر هویت سازمانی نیز اثر گذاشته و فعالیت های هرروزه شرکت را تحت تأثیر قرار می دهد.
- پتریک فریک، (Patrick Fricke) مدیر طراحی گرافیک و رابط کاربری بصری، واحد منابع طراحی، شرکت ایستمن کداک (Eastman Kodak Company)
مدیریت طراحی قادر است تا چشم انداز سازمان را رهبری کرده و اهداف استراتژیک را ارتقا بخشد. در این شیوه با بهره گیری از عناصری سه بعدی و دو بعدی، انعکاسی از آرزوهای سازمان به نمایش درآورده می شود. کارهای روزمره ما عملاً به واسطه مشارکت در همین فعالیت ها است که ارزش و معنا پیدا می کند. در این حال هویت سازمان جایی در میان چشم انداز و اقدامات عملی ما قرار خواهد گرفت. وظیفه مدیریت طراحی همین است که به سازمان کمک کند تا به چنین تعادلی برسد.
- مارتین گیرک (Martin Gierke)، مدیر تحقیقات و آموزش برند، گروه سراسری مدیریت برند، شرکت سهامی کاترپیلار (Caterpillar, Inc.)
بیشتر سازمان ها هدفی را در درون سازمان به اشتراک می گذارند که به نظرشان از آنچه رقبایشان انجام می دهند بهتر و متفاوت است. مدیریت طراحی را می توان مدیریت ادراک بصری نیز نامید. مدیریت طراحی با حصول اطمینان از ثبات، تمایز و ارتباط در زبان بصری شرکت در تحقق اهداف استراتژیک مشارکت می کند. مدیریت طراحی مسئول طراحی، اجرا، نگهداری و بهبود مستمر تمامی اقلام و مواردی است که جزئی از تجربه نهایی از برند باشند و این اقلام از یک بروشور کوچک دستورالعمل و یونیفورم پرسنل خدمات تا خیلی موارد دیگر را شامل می شود. برای آنکه یک فکر به عمل درآید، مقوله مدیریت طراحی باید یکی از خالقین آن باشد.
- فنمیک گومر (Fennemiek Gommer)، شریک مشاوران مدیریت اسکن (SCAN Management Consultants)
در شکلی ایده آل و آرمانی، مدیریت طراحی یک فعالیت جامع و بلند مدت است که کلیه وظایف سازمان را در بر می گیرد. می توان با محصولات، ارتباطات، محیط و خدمات به صورت یک کل و در چهارچوب یک نظام یکپارچه مواجه شد. به کارگیری هر روزه و ادغام مقوله طراحی در تمامی فرایندهای توسعه ای سازمان به شرکت ها کمک می کند تا به سرعت به فرصت های تازه و شرایط پیش بینی نشده در بازار پاسخ دهند.
- تتسویوکی هیرانو (Tetsuyuki Hirano)، مدیرکل، شرکت سهامی هیرانو و شرکا (Hirano & Associates Inc.)
به تدریج که شرکت ها قدرت بی حد و حصر نمایش های بصری را برای ایجاد ارتباط، ترغیب کردن و الهام بخشیدن درک می کنند، دیگر قوانین مدیریت «دارایی» بر مدیریت طراحی نیز صادق خواهد بود. هدف از مدیریت دارایی کاهش هزینه و ایجاد ارزش است. به کارگیری سامانه ای نظام مند که به مرور زمان چهره ای ثابت از شرکت ایجاد کند، هزینه های بازاریابی را کاهش داده و با تأثیرگذاری و نشانه پردازی، کیفیتی بصری از شرکت را به وجود خواهد آورد. در عین حال کار مدیریت طراحی، مدیریت «دیدگاه» نیز هست و نه تنها تلاش می کند که کارهایی را که شرکت انجام می دهد به نمایش بگذارد بلکه ذهنیت شرکت را هم نمایش می دهد. از آنجا که شرکت تلاش می کند تا در بازار خودی نشان داده و خود را متمایز کند، این نگرش ها و دیدگاه های سازمان است که معمولاً مهمترین وجه تمایز آن نسبت به رقبایش محسوب می شود. صفاتی مانند، گرم، صمیمی، حرفه ای، پیشرفته، هرکدام احساساتی را بر می انگیزانندکه به لحاظ بصری قابل ترسیم هستند. مدیریت طراحی تنها زمانی موفق خواهد بود که شخصیت سازمان را درک کرده و بتواند با زبان طراحی خصایص آن را بازگو کند. در شکل ایده آل مدیریت طراحی را می توان حتی «رهبری» طراحی نیز نامید. رهبری طراحی فرایندی است که در عین احترام به گذشته، وضعیت کنونی را هدایت کرده و نسبت به رویدادهای آینده کاملاً باز و انعطاف پذیر برخورد می کند.
- تیم لارسن (Tim Larsen)، مدیر کل، شرکت تعامل + طراحی لارسن (Larsen Design + Interactive)
اصولاً مدیریت طراحی از منظر کسب و کار و مشتری تعریف می شود و کار را با تعریفی دقیق از «ارزش» راهبردی ای که قرار است برای مشتری ایجاد شود آغاز می کند. این تعریف با بیانیه چشم انداز (vision statement)، مأموریت (mission statement)، اهداف، راهبردها و برنامه اجرایی ای واضح و مشخص همراه است. مدیریت طراحی به این موضوع می پردازد که انرزی سازمان در برنامه هایی هزینه شود که راهبردی و ضروری باشند. این مهم تنها زمانی حاصل خواهد شد که اتصال میان اهداف، راهبردها، برنامه ها و فرایندها به وضوح برقرار شده و مدیریت طراحی را نیز در جریان این مباحث قرار دهند. اگر ارزشی که گروه طراحی تولید می کند به شدت با نوسازی، نوآوری و تفکری خلاق همراه باشد، آنگاه جای دارد که مدیریت طراحی در محافل اجرایی نیز حضوری فعال داشته باشد و می تواند نقشی پر رنگ در سمت دهی به سازمان ایفا کرده و سازمان را به سرمایه گذاری برای تحقیق و توسعه در طراحی محصولات پیشرفته ترغیب کند.
- پیتر تراسلر (Peter Trussler)، قائم مقام، گروه طراحی سازمانی، نرتل (Nortel)
برای حصول و دست یابی به مأموریت تعریف شده سازمان، مقوله طراحی حیاتی است. این بدان معنا است که ما از طراحی برای برآورده کردن نیازهای مشتریان استفاده می کنیم و با این کار برای کسب و کار خود ارزش افزوده به وجود می آوریم. به عبارتی دیگر ما با «تعریف» اینکه مشتریان و دیگر ذینفعان چه می خواهند و سپس توسعه ساز و کارهایی برای «برآوردن» آن نیازها به این مهم دست یابیم.
- ریموند ترنر (Raymond Turner)، کارگردان طراحی، شرکت بی ای ای (BAA PLC)
| [
{
"answer1": "در شرکت های محصول محور، مدیریت طراحی به طور عمده بر مدیریت طراحی محصول تمرکز دارد که به شدت با طراحی محصول، بازاریابی محصول، تحقیق و توسعه و توسعه محصولات جدید در تعامل است.",
"answer2": "در اینجا چشم انداز مدیریت طراحی بیشتر متمرکز است بر اصول زیبایی شناسی، نشانه شناسی و ارگونومی محصول تا تا به این وسیله کیفیت محصول را نشان داده و دسته های متنوعی از محصولات را سازماندهی کند.",
"distance": 174,
"question": "مدیریت طراحی در شرکتهای محصول محور چه تمرکزی دارد و چه نقشی در توسعه محصولات جدید ایفا میکند؟"
},
{
"answer1": "مدیریت طراحی قادر است تا چشم انداز سازمان را رهبری کرده و اهداف استراتژیک را ارتقا بخشد.",
"answer2": "در این شیوه با بهره گیری از عناصری سه بعدی و دو بعدی، انعکاسی از آرزوهای سازمان به نمایش درآورده می شود.",
"distance": 89,
"question": "نقش مدیریت طراحی در قبال چشم انداز سازمان چیست و این نقش چگونه با اهداف استراتژیک مرتبط است؟"
},
{
"answer1": "در بازار و شرکت های برندمحور، تمرکز مدیریت طراحی بیشتر بر مدیریت طراحی برند است؛ که شامل دو بخش مدیریت برند شرکت و مدیریت برند محصول می شود.",
"answer2": "تمرکز بر برند برای ائتخاذ تصمیمات طراحی منجز به تمرکزی قدرتمند بر روی تجربه مصرف کننده از برند، نقاط تماس مصرف کننده با برند، قابل اتکاسازی برند، تشخیص برند در میان رقبا می شود.",
"distance": 141,
"question": "مدیریت طراحی در برندسازی چگونه عمل میکند و چه مواردی در این مدیریت برای ایجاد تمایز برند مهم است؟"
},
{
"answer1": "هدف از مدیریت دارایی کاهش هزینه و ایجاد ارزش است.",
"answer2": "در عین حال کار مدیریت طراحی، مدیریت «دیدگاه» نیز هست و نه تنها تلاش می کند که کارهایی را که شرکت انجام می دهد به نمایش بگذارد بلکه ذهنیت شرکت را هم نمایش می دهد.",
"distance": 236,
"question": "به گفته تیم لارسن، هدف از مدیریت دارایی چیست و چگونه با کار مدیریت طراحی مرتبط می شود؟"
},
{
"answer1": "مدیرت طراحی، برای شرکت ارزش آفریده (چه ارزش مشهود و چه ارزش نامشهود) و شرکت نیز دربارهٔ این موضوع مطلع است.",
"answer2": "طراحی خوب بر هویت سازمانی نیز اثر گذاشته و فعالیت های هرروزه شرکت را تحت تأثیر قرار می دهد.",
"distance": 244,
"question": "از نظر پتریک فریک، مدیریت طراحی چه ارزشی برای شرکت ایجاد می کند و چگونه این ارزش در فعالیت های روزمره شرکت نمایان می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
571 | : سانسور اینترنت
سانسور اینترنت یا فیلتر اینترنتی یا فیلترینگ، عبارت است از محدود کردن دسترسی کاربران اینترنت به وبگاه ها و خدمات اینترنتی که از دیدگاه متولیان فرهنگی و سیاسی هر کشور برای مصرف عموم مناسب نیست، اِعمال فیلتر معمولاً به وسیلهٔ ارائه دهندگان خدمات اینترنتی انجام می شود ولی تعیین سطح، مصادیق و سیاست های فیلترینگ با حکومت هاست.
کشورهای بلاروس، میانمار، چین، کوبا، مصر، ایران، کره شمالی، عربستان، سوریه، تونس، ترکمنستان، ازبکستان، و ویتنام از بزرگ ترین فیلتر کنندگان اینترنت در جهان هستند.
عمده دلایل فیلتر کردن اینترنت در کشورهای مختلف را می توان در چهار بخش "مسائل سیاسی"، "مسائل اجتماعی"، " مسائل امنیتی" و "مسائل اخلاقی تقسیم بندی کرد.
فیلترینگ در ایران بر اساس قوانین مصوب در مجلس شورای اسلامی اعمال می گردد و طیف گسترده ای از وبگاه های اینترنتی، از پورنوگرافی گرفته تا سیاسی را در بر می گیرد. گرچه مسدود کردن دسترسی به وبگاه های اینترنتی در ایران جنبهٔ قانونی دارد، اما روند آن، به ویژه برای وبگاه های سیاسی و اجتماعی، به درستی مشخص نیست و سیاست های آن غیرشفاف است.
سرفصل های مهم وبگاه های فیلتر شده عبارتند از:
مخالفان دموکراسی، آموزش (مانند وبگاه کانال آموزش آمریکا)، اخبار خارجی (مثل BBC و CNN)، وبگاه های دولتهای خارجی (قوهٔ قضائیهٔ آمریکا، انگلیس و اسرائیل)، سرگرمی (۴۵۱ وبگاه از وبگاه هایی که در دسته بندی های «یاهو» قرار دارند)، مذهبی (۱۷۶۳ وبگاه شامل وبگاه های الحادی، مسیحی، یهودی و مذاهب دیگر)
استفاده از اینترنت در ایالات متحده در سال ۱۹۹۶ با پیشنهاد بیل کلینتون رئیس جمهور وقت این کشور آغاز شد. در قانون یاد شده که به نام «قانون صلاحیت ارتباطات (CDA) مشهور است، هرگونه اطلاع رسانی مستهجن و پورنوگرافی برای نوجوانان کمتر از ۱۸ سال منع شده است.
به رغم جنجال هایی که پس از مطرح شدن این قانون به پا شد، چندی بعد، در سال ۱۹۹۸، قانون دیگری با نام(COPPA) به تصویب رسید که مطابق آن متصدیان صفحات اینترنتی از قرار دادن اطلاعات مربوط به کودکان زیر ۱۳ سال به روی اینترنت یا استفاده از این قبیل اطلاعات بدون داشتن مجوز از پدر و مادر آن ها منع و موظف شدند در صفحات خود نحوه جمع آوری اطلاعات مربوط به کودکان را به طور مشخص اعلام کنند. همزمان با این قانون، قانون دیگری به نام (COPA) طرح شد که سایت هایی را که در آن ها مطالب آشکار جنسی یا عکس های مستهجن قرار داشت محدود می کرد. یکی از انگیزه های اصلی طرح این قانون حفاظت نوجوانان از عوارض سوء اینترنت بود. به طور دقیق تر، بخشی از این قانون استفاده مجازی از انتقال هرگونه اطلاعات را که ممکن است برای کودکان مضر باشد، منع می کند.
پس از گذشت ۲ سال، در سال ۲۰۰۰ قانون دیگری به نام(CIPA) مطرح شد که مطابق آن همه مدارس و کتابخانه های عمومی [که برای اتصال به اینترنت یا کامپیوترهای متصل به اینترنت از کمک های دولت استفاده کرده اند.] موظف شده اند به بستن یا فیلتر کردن سایت هایی اقدام کنند که در آن ها تصاویر وقیح و عکس های شهوت انگیز مربوط به کودکان یا هر تصویر جنسی دیگری که برای نوجوانان مضر باشد، قرار دارد.
در عین حال مدارس موظفند سیاست های پیشنهادی سلامت استفاده از اینترنت را بپذیرند و حداقل یک گزارش از سیاست های پیشنهاد شده ارائه دهند. همچنین موظفند بر روی همه کامپیوترهای متصل به اینترنت ابزارهای فیلترکننده (مانند برنامه های فیلترکننده یا دیواره های آتشین محدود کننده) قرار دهند.
پس از حوادث یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نیز، پای دولت ها و حکومت های فراوانی به حیطه فیلترینگ باز شد و در این میان نقش کشورهای اروپایی و به ویژه ایالات متحده پر رنگ تر از سایرین بود. ایالات متحده به عنوان پیشروترین کشور دنیا هم در زمینه به کارگیری و توسعه تجهیزات اینترنت و هم در زمینه تولید محتوای اینترنتی، پس از حملات ۱۱ سپتامبر، با چالشی جدی در مواجهه با اینترنت رو به رو شد و دولت این کشور، قوانین محکمی را در این مورد وضع کرد تا جایی که حامیان حریم شخصی و آزادی های مدنی به اعتراضات گسترده ای علیه دولت بوش دست زدند. آمریکا در تاریخ ۲۴ اکتبر ۲۰۰۱، قانونی تحت عنوان «لایحهٔ میهن پرستی» (Patriot Act) را تصویب کرد که به موجب آن، کنترل و نظارت بر تبادل داده های online کاربران، رنگ قانونی به خود می گرفت؛ این قانون که در قالب مبارزه با تروریسم به تصویب رسیده بود، موجی از مخالفت و اعتراض را هم در میان جمهوری خواهان و هم در بین دموکرات ها برانگیخت. پیاده سازی لایحهٔ میهن پرستی که به شدت از سوی دادستانی آمریکا دنبال می شد، در نوامبر ۲۰۰۳ رئیس جمهور با اعطای اختیارات بیشتر به پلیس آمریکا (اف بی آی) از این نیرو خواست تا کلیه اطلاعات مربوط به کاربران اینترنتی را، حتی برای تحقیقات غیررسمی، جمع آوری کند. از سوی دیگر، برخی ایالت های آمریکا مثل پنسیلوانیا قوانین مخصوص به خود را برای فیلتر کردن محتوای اینترنتی دارند.
هم چنین در پی شکایات فراوان مهمانداران و مسافران خطوط هواپیمایی آمریکا از برخی کاربران در استفاده از تارنماهای پورنوگرافی با محتویات مستهجن، صاحبان شرکت های هواپیمایی به فکر فیلتر کردن این تارنماها افتاده اند. «امریکن ایرلاینز» به عنوان نخستین شرکت در میان شرکت های فعال در خطوط هوایی آمریکا اقدام به مسدود کردن چنین تارنماهایی و برخورد با استفاده کنندگان از آن ها کرده است. به این ترتیب کاربران اینترنتی از این پس امکان ورود به تارنماهای پورنوگرافی را در هواپیما نخواهند داشت. این اقدام در حالی صورت می گیرد که برخی مسافران در مدت پرواز خود با ورود به اینترنت از تارنماهای پورنوگرافی استفاده می کردند که این موضوع مورد اعتراض دیگر مسافران و مهمانداران هواپیما قرار گرفته و این رفتار را موجب صدمه دیدن سلامت اجتماع می دانستند. جهان نوشت، هواپیماهای امریکن ایرلاینز درحالی پیشگام فیلترینگ تارنماهای پورنوگرافی شدند که تا کنون شکایتی از پروازهای این شرکت دراین مورده نشده است. بر این اساس نخستین فیلترینگ در هواپیمای بوئینگ مدل ۲۰۰–۷۶۷ به اجرا درآمده است.
فرانسه نتایج موتورهای جستجوی اینترنتی از جمله گوگل Google را دستکاری کرده و به زعم خود، آن را بومی می کند. علاوه بر این، با وجودی که تصمیمات اصلی و عمده پیرامون آزادی بیان در اینترنت و حفظ حریم خصوصی افراد در این عرصه، توسط اتحادیه اروپا اتخاذ می شود، اما کشور فرانسه یکی از معدود اعضای این اتحادیه است که در پذیرش آن ها مقاومت زیادی کرده و سعی دارد قوانین خود را اجرا کند.
در بحث نظارتی نیز، کشور فرانسه با تصویب قانون LSQ در سال ۲۰۰۱، کلیه ISPهای این کشور را موظف کرد تا فعالیت های اینترنتی و پیام های پست الکترونیک مشتریان خود را حداقل به مدت یک سال، ذخیره و نگهداری کنند. همچنین این قانون به قضات و پلیس این کشور اجازه می داد تا در پیام های شخصی کاربران به منظور کشف یا اثبات جرم، به تفحص بپردازند. این کشور نزدیک به ۲۲ میلیون کاربر اینترنت دارد که یک سوم جمعیتش را تشکیل می دهند. به این ترتیب مردم فرانسه یکی از آنلاین ترین کشورهای دنیا به نسبت جمعیتش است. قوانین اینترنتی در این کشور بیشتر شامل قوانین تجارت الکترونیک و رعایت حریم شخصی و جرایم رایانه ای آن بیشتر مربوط به مسایل امنیت ملی و آسیب های اقتصادی است. ضمن اینکه فیلترینگ به طور جدی در مدارس این کشور و با بستن IPها اعمال می شود.
قانون Hadopi که در سال ۲۰۰۹ در فرانسه به تصویب رسید، این اجازه را به ارائه دهندگان خدمات اینترنتی می دهد که کاربرانی که به صورت غیرقانونی، محتوای دارای حق کپی رایت را از اینترنت دانلود می کنند، از دسترسی به اتصال اینترنتی محروم سازند. همچنین لایحهٔ LOPPSI ۲ که در سال ۲۰۰۹ توسط دولت فرانسه به پارلمان این کشور تقدیم شد، به ISPهای فرانسوی این اجازه را می دهد که یک فهرست مشخص از تارنماهای پورنوگرافی را تحت نظارت وزارت کشور فرانسه، مسدود و فیلتر کنند.
در اکثر کشورهای اروپایی از جمله «انگلیس» فیلترینگ بیشتر بر روی مسائلی مانند پورنوگرافی کودکان، نژادپرستی و مسائل تروریستی اعمال می شود.
یک سازمان غیردولتی و غیرانتفاعی در انگلستان به نام «بنیاد نظارت بر اینترنت» (Internet Watch Foundation)، فهرستی از تارنماهای پورنوگرافی را تهیه کرده و بر اساس آن، دسترسی ۹۸ درصد از کاربران اینترنت در انگلستان به این تارنماها مسدود شده است. وزیر کشور انگلیس ورنون کوکر، ضرب العجلی را تا پایان سال ۲۰۰۷ برای همهٔ سرویس دهندگان خدمات اینترنتی در این کشور تعیین کرده بود تا یک سیستم مسدودسازی محتوا بر اساس سبک cleanfeed طراحی و اجرا کنند.
در سال ۲۰۰۶ هم وزیر کشور انگلیس قول داده بود که همهٔ ISPهای این کشور، تارنماهای پورنوگرافی کودکان را مسدود خواهند کرد. در اواسط سال ۲۰۰۶ میلادی، دولت انگلیس گزارش داد که دسترسی ۹۰ درصد کاربران اینترنت پرسرعت در این کشور به تارنماهای پورنوگرافی مسدود شده است. علی رغم اینکه قرار بود این رقم در پایان سال ۲۰۰۷ به ۱۰۰ درصد برسد، اما گزارش های دولتی در پایان سال ۲۰۰۸ میلادی، رقم ۹۵ درصد را اعلام کردند و در پی آن، دولت تصمیم گرفت تا مسدود کردن دسترسی پنج درصد باقی مانده، هرچه سریعتر اقدام های لازم را انجام دهد.
در فاصلهٔ بین سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶، شرکت BT Group فناوری جدیدی به نام Cleanfeed را معرفی کرد که ۸۰ درصد سرویس دهندگان خدمات اینترنتی در انگلیس از آن استفاده می کنند. کاربری این فناوری به گونه ای است که دسترسی به تارنماهای غیرمجازی که توسط «بنیاد نظارت بر اینترنت» فهرست شده اند را برای کاربران خانگی قطع می کند.
گفته می شود که فیلترینگ و سانسور محتوای اینترنت در کشور ایتالیا بسیار رایج است. این محدودسازی از دسترسی عموم مردم به محتوای تارنماهای خاص و حتی برخی شبکه های تلویزیونی جلوگیری می کند. بر اساس آمارهای «گزارشگران بدون مرز»، با وجودی که ایتالیا پایین ترین رتبهٔ آزادی رسانه ها در میان کشورهای عضو اتحادیهٔ اروپا را دارد و به عنوان کشور «تقریباً آزاد» شناخته می شود، اما قوانین ویژه ای برای کنترل محتوای رسانه ها و اینترنت در ایتالیا به تصویب رسیده اند که یکی از آن ها مستقیماً به شخص نخست وزیر، سیلویو برلوسکونی برمی گردد. در ایتالیا پس از اینکه گروهی از کاربران شبکهٔ اجتماعی Facebook اقدام به انتشار مطالبی علیه برلوسکونی کردند، قانونی برای مسدود کردن این تارنما تحت عنوان Romani Law تصویب شد. در ایتالیا همچنین یکی از قسمت های یک مجموعهٔ تلویزیونی که استفاده از مواد مخدر در پارلمان این کشور را به تصویر می کشید، سانسور و از پخش آن جلوگیری شد.
فیلترینگ اینترنت در آلمان، بر اساس قانون فدرال صورت می گیرد و در مواردی خاص، دادگاه های این کشور رأی به مسدود شدن برخی تارنماها می دهند. با این حال، آلمان کشوری است که مسدودسازی محتوای سیاسی در آن به وفور دیده می شود. نمونه ای از محتوای سیاسی مسدود شده توسط آلمان برای کاربران اینترنت، عبارات و کلیدواژه هایی است که به «نفی هلوکاست» مربوط می شوند. کاربران اینترنت در کشور آلمان اغلب نمی توانند به محتوای مقالات و نوشته هایی که به نفی هلوکاست می پردازند دسترسی داشته باشند. در اوایل سال ۲۰۱۰ میلادی نیز یک قانون فدرال برای مسدودسازی دسترسی به محتوای پورنوگرافی در آلمان به تصویب رسید.
فیلترینگ اینترنت در استرالیا عمدتاً به طرح های ممنوعیت محتوای مجرمانه اینترنتی برمی گردد و دولت فدرال این کشور به واسطه ارائه دهندگان اینترنت دسترسی به برخی تارنماها را محدود می کند.
حزب کارگر استرالیا در سال ۲۰۰۸، طرح اجباری فیلترینگ اینترنت را برای تمامی شهروندان معرفی کرد. البته هنوز این طرح کاملاً اجرایی نشده است. نهاد مدیریت ارتباطات و رسانه استرالیا (ACMA) در راستای این طرح، لیست سیاهی از وب تارنماهایی را که محتوای مجرمانه دارند، فراهم کرده و تارنماهایی که در این لیست سیاه قرار می گیرند، به ازای هر یک روز فعالیت، ۱۱ هزار دلار جریمه می شوند. از اواسط ماه ژانویه ۲۰۱۵ نیز قانون جدیدی با عنوان "شاخص های افزایش ایمنی اینترنت برای خانواده هاً در استرالیا مطرح شد که از طرح قبلی فیلترینگ اینترنت حمایت می کند.
قوانین استرالیا در زمینه سانسور اینترنت با عناوینی چون دیواره آتش بزرگ استرالیا، دیواره آتش ضد خرگوش (که برگرفته از نام دیوار ضد خرگوش در این کشور است) مطرح شده که می توان گفت مجموعه ای از قوانین ایالتی و فدرال است ولی مسئله مهم در اینجا مقررات مربوط به برنامه پنجم طرح خدمات پخش رسانه ای سال ۱۹۹۲ است که بر اساس آن، اگر شکایتی در زمینه محتوای اینترنتی صادر شود، ACMA حق دخالت دارد و می تواند محتوای فیلم و ویدیوی آنلاین را بررسی کند. اگر محتوای تارنمای در رده +R۱۸ و +X۱۸ قرار گیرد، سیستم شناسایی بزرگسال نداشته باشد و در استرالیا هم میزبانی شده باشد، باید محتوای نامناسب از تارنما حذف شود. اما اگر این تارنما در خارج از استرالیا میزبانی شده باشد، نام تارنما در لیست سیاه وارد می شود و بعد از طریق نرم افزار فیلترینگ مسدود می شود و نرم افزار فیلترینگ از سوی ارائه دهندگان اینترنت به مشتریان توصیه می شود.
کشورهایی که دسترسی شبکه های اجتماعی پرطرفداری نظیر فیس بوک، یوتیوب و توییتر را برای شهروندان شان مسدود کرده اند؛ نه کشور هستند که عبارت اند از: ایران، چین، ویتنام، پاکستان لبنان، فلسطین، سوریه، کره شمالی و اریتره. این ۹ کشور، کشورهایی هستند که سرویس هایی نظیر یوتیوب، فیس بوک و توییتر را برای مدتی طولانی فیلتر کرده اند. قطع و وصل فیلترینگ این سرویس ها در کشورهای دیگر نظیر ترکیه، برمه، افغانستان، تونس، کوبا و… هم در جریان بوده، اما موقت بوده اند.
چین در سال ۲۰۰۹ دسترسی به فیس بوک، توییتر و یوتیوب را مسدود کرد. فیلترینگ توییتر و فیس بوک در چین پس از اعتراضات صلح آمیز اویغورها، اقلیت مسلمان چین، و انتشار گسترده آن در شبکه های اجتماعی آغاز شد. چین برای سرویس های عظیمی نظیر توییتر و فیس بوک و یوتیوب معادل های بومی راه اندازی کرده که با توجه به حضور بیش از ۴۵۰ میلیون کاربر اینترنت در این کشور، طرفداران زیادی هم پیدا کرده اند. در سپتامبر ۲۰۱۳ دولت چین تصمیم گرفت تا دست کم در منطقه آزاد تجاری شانگهای دسترسی به همه سایت های خارجی را باز کند، اما این تصمیم هنوز اجرایی نشده و دسترسی به بسیاری از سایت ها همچنان در چین ممنوع است.
ایران هم شبکه ها و سرویس های اجتماعی نظیر فیس بوک و توییتر و یوتیوب را در فواصل گوناگون فیلتر و رفع فیلتر کرده بود، اما پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری در سال ۸۸ این شبکه ها تا امروز اسیر تیغ فیلترینگ بوده اند. با این حال کاربران ایرانی با بهره گیری از تکنولوژی های موجود برای عبور از سد فیلترینگ، همچنان حضوری پررنگ در شبکه های اجتماعی دارند. با روی کار آمدن دولت میانه روی حسن روحانی و با توجه به وعده های انتخاباتی اش دربارهٔ تسهیل گردش آزاد اطلاعات در کشور، امیدها نسبت به احتمال رفع ممنوعیت های سخت گیرانه آنلاین در ایران تقویت شد؛ ولی هم اکنون روحانی به قول خود عمل نکرد و حتی تلگرام را نیز فیلتر کرد.
طی چند سال گذشته، گزارش های متعددی دربارهٔ فیلتر شدن فیس بوک در ویتنام منتشر شده است. شیوه فیلترینگ فیس بوک در ویتنام به گونه ای است که دور زدن آن بسیار آسان است و به همین خاطر بسیاری از شهروندان ویتنامی همچنان از فیس بوک برای برقراری ارتباط استفاده می کنند. در سپتامبر ۲۰۱۳ قانون جدیدی در ویتنام به تصویب رسید که به موجب آن شهروندان از انتشار محتوا ضد دولت در شبکه های اجتماعی منع می شوند. از آن زمان تا کنون هنوز بررسی دقیقی انجام نشده تا مشخص شود تصویب این قانون چه تأثیری بر میزان دسترسی به فیس بوک در ویتنام داشته است.
پاکستان در سپتامبر ۲۰۱۲ پس از انتشار ویدئویی جنجالی دربارهٔ زندگی پیامبر اسلام و خودداری گوگل از حذف آن ویدئو که به زعم مقامات پاکستانی «توهین به مقدسات مسلمانان» محسوب می شد، یوتیوب را فیلتر کرد. بر اساس گزارش های گوگل، فیلترینگ یوتیوب در پاکستان تا ماه مارس ۲۰۱۴ ادامه داشته است.
در میان کشورهایی که از جمله دشمنان اینترنت و شبکه های اجتماعی محسوب می شوند، وضعیت کره شمالی به مراتب از دیگر کشورهای سانسورشده پیچیده تر و بغرنج تر است. اینترنت همچنان کالایی ویژه و لوکس در کره شمالی محسوب می شود که در دسترس عموم قرار ندارد و از آنجایی که زیرساخت ارتباطات در این کشور در انحصار دولتپیونگ یانگ است، شاید بتوان آن را فیلتر شده ترین کشور جهان دانست. دسترسی به همه شبکه ها و سرویس های اجتماعی در کره شمالی مسدود و ممنوع است.
بر اساس گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، در سال ۲۰۱۱ دو کمپانی بزرگ خدمات دهنده اینترنت در اریتره دسترسی به یوتیوب را مسدود کردند. دولت اریتره همه کمپانی های سرویس دهنده را موظف می کند که از زیرساخت اینترنتی که تحت کنترل کامل دولت است استفاده کنند. اریتره همواره به عنوان یکی از بزرگ ترین سانسورچیان اینترنت در جهان شناخته می شود.
اگر هیچ یک از کلمه ها و نشانی های موجود در فهرست سیاه در درخواست رایانه وجود نداشته باشد، این درخواست تمیز (clean) در نظر گرفته می شود. در غیر این صورت، درخواست آلوده (Dirty) تشخیص داده شده و مسدود می شود.
سامانه نام دامنه نام هر دامنه را به نشانی پروتکل اینترنت متناظرش ترجمه می کند. نشانی سروری که سامانه نام دامنه را ارائه می دهد، به طور خودکار و در هنگام برقراری اتصال به اینترنت از طریق تأمین کنندهٔ خدمات اینترنتی در اختیار رایانهٔ شما گذاشته می شود. اگر این سرور سامانه، سانسور کننده باشد کلیهٔ درخواست ها برای وبگاه های غیرمجاز را بی پاسخ می گذارد.
در این روش تأمین کنندهٔ خدمات اینترنتی دسترسی مستقیم به اینترنت را محدود کرده و شما را ملزم به استفاده از پراکسی سرور می کند. اگر تأمین کنندهٔ خدمات اینترنتی از پراکسی واسط اجباری استفاده کند، برای دسترسی به اینترنت باید در پیکربندی مرورگر وب یا سایر نرم افزارهایی که از اینترنت استفاده می کنند، نشانی پروتکل اینترنت پراکسی سرور را وارد کنید. کلیهٔ درخواست ها به پراکسی سرور فرستاده می شود و در صورت مجاز بودن درخواست، پراکسی سرور صفحهٔ مورد درخواست را بارگیری کرده و سپس برایتان ارسال می کند.
در قسمت انتهایی شبکه (Gateway)، مسیریاب طوری تنظیم می شود که ترافیک خروجی شبکه را به سمت یک سیستم فیلترکننده منحرف کند. کلیهٔ درخواست ها از این سیستم عبور داده می شوند و در صورت وجود وبگاه ها یا کلمات غیرمجاز، جریان اطلاعات مسدود می شود.
این نرم افزارها بیشتر در منزل (برای کنترل والدین بر فرزندان)، مدارس و دانشگاه ها استفاده می شوند.
درگاه ها (پورتها) مانند درهایی هستند که سرور از طریق آن ها خدماتش را ارائه می دهد. اگر درگاهی مسدود شود تمام خدماتی که از طریق آن درگاه ارائه می شده، غیرقابل دسترس می شود.
در فیلترینگ بر اساس فهرست سیاه، یک فهرست (معروف به فهرست سیاه) وجود دارد که شامل نشانی وبگاه ها و/یا کلمات کلیدی ای است که دسترسی به آن ها مجاز نیست. دسترسی به سایر وبگاه ها یعنی وبگاه هایی که در این فهرست وجود ندارند، مجاز است.
در فیلترینگ بر اساس فهرست سفید، یک فهرست (معروف به فهرست سفید) شامل نشانی وبگاه هایی وجود دارد که دسترسی به آن ها مجاز است. دسترسی به سایر وبگاه ها یعنی وبگاه هایی که در این فهرست وجود ندارند، در این نوع فیلترینگ مجاز نیست.
فیلترینگ مرکزی ای که هم اکنون در ایران استفاده می شود از نوع فیلترینگ سیاه است.
این نوع قطع دسترسی در مقصد انجام می شود. سرور ارائه دهندهٔ خدمات وب، قبل از ارائهٔ هر گونه خدمتی، ابتدا نشانی پروتکل اینترنت درخواست کننده را بررسی می کند و در صورتی که در فهرست ممنوعه قرار داشته و متعلق به یک کشور تحریم شده باشد، از ارائهٔ خدمت سر باز می زند.
بعد از اعمال تحریم ها علیه ایران، قطع دسترسی آی پی های اینترنتی ایران شدت گرفت و تعدادی از وبگاه های اینترنتی آی پی های ایران را بستند و امکان بازدید یا دانلود از وب سایتشان را از ایران محدود ساختند و دسترسی به آن ها تنها از طریق تغییر آی پی یا فیلترشکن مقدور است.
وب سایت هایی مانند:
امکان دریافت فایل های نرم افزاری شرکت هایی مانند NVIDIA, AMD, Adobe, AVG, AVAST, Symantec, McAfee ,MATLAB برخی از خدمات گوگل، برخی از خدمات مایکروسافت، ESET و Oracle از درگاه اصلی این شرکت ها توسط آی پی های ایران امکان پذیر نیست و علاوه بر بسته شدن این سایت ها توسط خود این شرکت ها در ایران، برخی از این شرکت های فناوری و تکنولوژی، سرور مادر خود را نیز به روی ایرانیان بسته اند.
تحریم خدمات هاستینگ و دامین بر روی هر کسی که ساکن ایران می باشد یکی دیگر از جمله تحریم هایی بود که بر مردم ساکنین سرزمین ایران اعمال شد.
| [
{
"answer1": "کشورهای بلاروس، میانمار، چین، کوبا، مصر، ایران، کره شمالی، عربستان، سوریه، تونس، ترکمنستان، ازبکستان، و ویتنام از بزرگ ترین فیلتر کنندگان اینترنت در جهان هستند.",
"answer2": "فیلترینگ در ایران بر اساس قوانین مصوب در مجلس شورای اسلامی اعمال می گردد و طیف گسترده ای از وبگاه های اینترنتی، از پورنوگرافی گرفته تا سیاسی را در بر می گیرد.",
"distance": 313,
"question": "چه کشورهایی به طور عمده فیلترکننده اینترنت هستند و چگونه این فیلتر کردن در ایران انجام می شود؟"
},
{
"answer1": "در قانون یاد شده که به نام «قانون صلاحیت ارتباطات (CDA) مشهور است، هرگونه اطلاع رسانی مستهجن و پورنوگرافی برای نوجوانان کمتر از ۱۸ سال منع شده است.",
"answer2": "مطابق آن همه مدارس و کتابخانه های عمومی [که برای اتصال به اینترنت یا کامپیوترهای متصل به اینترنت از کمک های دولت استفاده کرده اند.] موظف شده اند به بستن یا فیلتر کردن سایت هایی اقدام کنند که در آن ها تصاویر وقیح و عکس های شهوت انگیز مربوط به کودکان یا هر تصویر جنسی دیگری که برای نوجوانان مضر باشد، قرار دارد.",
"distance": 933,
"question": "چه قوانینی در آمریکا برای محدود کردن محتوای اینترنتی وضع شده است و چه الزاماتی برای مدارس و کتابخانه های عمومی وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "آمریکا در تاریخ ۲۴ اکتبر ۲۰۰۱، قانونی تحت عنوان «لایحهٔ میهن پرستی» (Patriot Act) را تصویب کرد که به موجب آن، کنترل و نظارت بر تبادل داده های online کاربران، رنگ قانونی به خود می گرفت",
"answer2": "«امریکن ایرلاینز» به عنوان نخستین شرکت در میان شرکت های فعال در خطوط هوایی آمریکا اقدام به مسدود کردن چنین تارنماهایی و برخورد با استفاده کنندگان از آن ها کرده است.",
"distance": 907,
"question": "پس از حوادث یازدهم سپتامبر چه قانونی در آمریکا تصویب شد و شرکت های هواپیمایی در این کشور چه اقداماتی در زمینه فیلترینگ انجام دادند؟"
},
{
"answer1": "فرانسه نتایج موتورهای جستجوی اینترنتی از جمله گوگل Google را دستکاری کرده و به زعم خود، آن را بومی می کند.",
"answer2": "در بحث نظارتی نیز، کشور فرانسه با تصویب قانون LSQ در سال ۲۰۰۱، کلیه ISPهای این کشور را موظف کرد تا فعالیت های اینترنتی و پیام های پست الکترونیک مشتریان خود را حداقل به مدت یک سال، ذخیره و نگهداری کنند.",
"distance": 375,
"question": "فرانسه چه اقداماتی در زمینه دستکاری نتایج موتورهای جستجو انجام داده است و قانون LSQ در این کشور چه الزامی برای ارائه دهندگان خدمات اینترنتی ایجاد کرد؟"
},
{
"answer1": "در اکثر کشورهای اروپایی از جمله «انگلیس» فیلترینگ بیشتر بر روی مسائلی مانند پورنوگرافی کودکان، نژادپرستی و مسائل تروریستی اعمال می شود.",
"answer2": "یک سازمان غیردولتی و غیرانتفاعی در انگلستان به نام «بنیاد نظارت بر اینترنت» (Internet Watch Foundation)، فهرستی از تارنماهای پورنوگرافی را تهیه کرده و بر اساس آن، دسترسی ۹۸ درصد از کاربران اینترنت در انگلستان به این تارنماها مسدود شده است.",
"distance": 136,
"question": "در انگلستان، فیلترینگ بر چه مسائلی متمرکز است و چگونه این فیلترینگ توسط سازمان های غیردولتی انجام می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
572 | : سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ (میلادی)
سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹، به عنوان پنجشنبه سیاه شناخته شده است، سقوط بزرگ، یا سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹، در ۲۴ اکتبر سال ۱۹۲۹ آغاز شد، این سقوط مخرب ترین سقوط در تاریخ ایالات متحده آمریکا بود، این دوره آغاز رکود بزرگی بود که همه کشورهای صنعتی غربی تحت تأثیر آن قرار گرفتند که بالغ بر ۱۰ سال بود.
در دهه ۲۰، در پی جنگ جهانی اول در زمانی که ثروت گرایی و افراط گرایی زیادی وجود داشت سقوط بازار سهام به وجود آمد. پس از جنگ، درحالی که شهرهای آمریکایی در حال پیشرفت و رونق بودند، با نگاهی خوش بینانه ای که برای ساخت و رونق آمریکا وجود داشت، مهاجرت عظیمی از مناطق روستایی به مناطق شهری، برای پیدا کردن کاری بهتر و شایسته تر در صنعت «همیشه در رشد» آمریکا آغاز گردید. در هنگامی که شهرها دوران رشد صنعتی را تجربه می کردند، تولیدات بیش از حد نیاز کشاورزی موجب مأیوس شدن کشاورزان از لحاظ وضعیت مالی و به وجود آمدن ناامیدی گسترده ای میان آن ها شد. این عامل یکی از عوامل مؤثر در سقوط وال استریت شناخته می شود.
باوجود خطرات ناشی از سفته بازی، بسیاری بر این باور بودند که بازار سهام به پیشرفت خود ادامه خواهد داد و برای همیشه رشد خواهد کرد. در ۲۵ مارس سال ۱۹۲۹، پس از هشدار فدرال رزرو مبنی بر سقوط کوتاه مدت بازار سهام، سرمایه گذاران به سرعت شروع به فروش سهام کردند و بازار سهام را در معرض یک سقوط بزرگتر قراردادند. دو روز بعد، بانکدار چارلز ای. مایکل اعلام کرد که شرکت او National City Bank مبلغ ۲۵ میلیون دلار اعتبار برای جلوگیری از سقوط بازار پرداخت خواهد کرد. این حرکت مایکل بحران مالی را موقتاً متوقف کرد و تقاضای پول از ۲۰ تا ۸ درصد کاهش یافت. بااین حال، اقتصاد آمریکا دچار مشکلاتی بود، چراکه تولید فولاد کاهش یافته بود، ساخت وساز کم شده بود، فروش خودرو کاهش یافته بود، و مصرف کنندگان بدهی زیادی بالا آورده بودند؛ باوجود همه این مشکلات اقتصادی و بسته بودن بازار در ماه مارس و مه سال ۱۹۲۹، رشد سهام در ماه ژوئن از سر گرفت و دستاوردهای آن تا اوایل سپتامبر ۱۹۲۹ تقریباً بی وقفه ادامه داشت (به طور متوسط داو جونز بین ژوئن و سپتامبر بیش از ۲۰٪ سود داشت). ارزش بازار میانگین صنعتی داو جونز طی نه سال فعالیت حدود ده برابر شده بود، و اوج آن در تاریخ ۳ سپتامبر، ۱۹۲۹ ۳۸۱٫۱۷ شده بود. مدت کوتاهی قبل از سقوط، اقتصاددان معروف، ایروینگ فیشر اعلام کرد، "قیمت سهام به چیزی شبیه یک فلات رسیده و به طور دائم بالا می ماند. وضعیت مالی بازار در تاریخ ۱۸ سپتامبر سال ۱۹۲۹، دچار تحول شد و قیمت در بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) چند روز پس از هشدار کارشناس مالی راجر بابسون به طور چشم گیری سقوط کرد. هشدار کارشناس مالی، راجر بابسون از طریق رسانه ها به طور عمومی اعلام شده بود که "سقوطی بزرگ در حال به وجود آمدن است ". سقوط اولیه سپتامبر تحت عنوان "سقوط بابسون " در مطبوعات آورده می شد.
در ۲۰ سپتامبر، هنگامی که سرمایه گذار برتر بریتانیا کلارنس Hatry و بسیاری از همکاران او برای تقلب و جعل زندانی شدند، بورس اوراق بهادار لندن رسماً سقوط کرد. سقوط لندن تا حد زیادی خوش بینی سرمایه گذاری آمریکا در بازارهای خارج از کشور را تضعیف نمود. در روزهای منتهی به سقوط، بازار به شدت بی ثبات بود. دوره های فروش خیلی ضعیف بودند و وجه اندکی در بازار ردوبدل می شد.
در ۲۴ اکتبر ("پنجشنبه سیاه ")، بازار ۱۱ درصد از ارزش خود را در ابتدای بازگشایی معاملات از دست داد. این حجم عظیم بدان معنا بود که گزارش قیمت ها در دفاتر کارگزاری سراسر کشور با تأخیر بود، به طوری که سرمایه گذاران هیچ ایده ای برای بیشترین سهامشان نداشتند و همه وحشت زده شده بودند. چندی از رهبران بانکدارهای وال استریت برای پیدا کردن یک راه حل در طبقه تجاری جلسه تشکیل دادند. اعضای این جلسه شامل توماس دبلیو لامونت، سرپرست بانک مورگان؛ آلبرت ویگن در، رئیس بانک ملی چیس؛ و چارلز ای. مایکل، رئیس بانک نشنال سیتی نیویورک. ریچارد ویتنی، معاون رئیس بانک بود.
ویتنی با منابع مالی بانکداران حامی وی، پیشنهادی برای خرید یک بلوک بزرگ سهام در فولاد آمریکا با قیمتی بالاتر از قیمت بازار داد. درحالیکه معامله گران دیگر وی را تماشا می کردند، ویتنی پیشنهاد خرید مشابه دیگری در سهام " blue chip " داد. این تاکتیک شبیه به تاکتیکی بود که در سال ۱۹۰۷ منجر به پایان بحران شد. این تکنیک در متوقف ساختن ریزش بازار موفق شد. میانگین صنعتی داو جونز بهبود یافت، اما تنها ۶٫۳۸ واحد شاخص پایین آمد. بالا رفتن قیمت تا روز جمعه، ۲۵ اکتبر ادامه داشت، و جلسه ای نیم روزه در روز شنبه ۲۶ اکتبر برگزار شد اما بر خلاف سال ۱۹۰۷، بهبودی تنها به صورت موقت بود.
در طول هفته، کلیه وقایع توسط روزنامه ها در سراسر ایالات متحده پوشش داده شده بود. در ۲۸ اکتبر، "دوشنبه سیاه "، سرمایه گذاران بیشتری با اعلامیه (به علت کاهش ارزش ودیعه) مواجه شدند و تصمیم گرفتند از بازار بیرون بروند و ریزش با کاهش ۳۸٫۳۳ واحد یا ۱۳٪ در داو دریک روز ادامه داشت.
روز بعد، "سه شنبه سیاه "، ۲۹ اکتبر سال ۱۹۲۹، حدود ۱۶ میلیون سهام معامله شد و بحران فروش به اوج خود رسید. برخی از سهم ها در هیچ قیمتی در آن روز، هیچ خریداری نداشتند ("air pockets "). داو ۳۰ واحد دیگر(۱۲ درصد)، کاهش داشت. حجم سهام معامله شده در۲۹ اکتبر سال ۱۹۲۹ رکوردی بود که برای نزدیک به ۴۰ سال شکسته نشده بود.
در ۲۹ اکتبر، ویلیام سی دورانت به اعضای خانواده راکفلر و دیگر غول های مالی پیوست تا مقادیر زیادی سهام خریداری کند که اعتمادش به بازار را به مردم نشان دهد، اما تلاش آن ها برای جلوگیری از کاهش عظیم قیمت ها شکست خورد. با توجه به حجم عظیمی از سهام که در آن روز معامله شده بود، بازار تا ۷:۴۵ شب ادامه داشت. بازار بیش از ۳۰ میلیارد $ از ارزشش را، در طول دو روز از دست داد که ۱۴ میلیارد $ آن، به تنهایی در ۲۹ اکتبر بود.
میانگین صنعتی داو جونز در دوشنبه سیاه و سه شنبه سیاه:
پس از استراحت یک روزه بازار در تاریخ ۳۰ اکتبر، داو ۲۸٫۴۰ واحد یا ۱۲ درصد افزایش داشت، و بازار در ۲۵۸٫۴۷ بسته شد. بازار همچنان رو به سقوط پیش می رفت تا در ۱۳ نوامبر سال ۱۹۲۹ به نقطه موقتی رسید و داو در ۱۹۸٫۶۰بسته شد. پس از آن بازار برای چند ماه بهبود یافت، که شروع آن در تاریخ ۱۴ نوامبر یود که داو ۱۸٫۵۹ واحد افزایش یافت و در ۲۱۷٫۲۸ بسته شد و در ۱۷ آوریل سال ۱۹۳۰ به اوج ثانویه خود در بسته شدن در ۲۹۴٫۰۷ رسید. در سال بعد، داو از آوریل ۱۹۳۱ تا۸ ژوئیه ۱۹۳۲ شروع دیگری داشت، وضعیت ثابتی که داو در ۴۱٫۲۲-پایین ترین سطح خود در قرن ۲۰ قرار گرفت و ۸۹ درصد کاهش نرخ در سهام بازار اتفاق افتاد. در طول سال ۱۹۳۰، داو به آرامی شروع به بالا رفتن مجدد کرد و مقداری که در طول دوران بحران سال ۱۹۲۹ و سه سال از دست داده بود جبران شد که شروع آن در ۱۵ مارس سال ۱۹۳۳ بودکه با میزان ۸٫۲۶ واحد افزایش به ۱۵٫۳۴ درصد و بسته شدن در ۶۲٫۱۰ واحد رسید. بیشترین درصد افزایش داو جونز در اوایل و اواسط سال ۱۹۳۰ رخ داد. در اواخر سال ۱۹۳۷، کاهش شدیدی در بازار سهام به وجود آمد، بااین حال قیمت، بالاتر از شاخص در سال ۱۹۳۲ قرار گرفت. بازار در ۲۳ نوامبر ۱۹۵۴ به اوج بسته شدن خود در ۳ سپتامبر ۱۹۲۹ رسید.
سقوط بازار بورس، در اواخر ۱۹۲۰صورت گرفته بود. در طول نیمه دوم ۱۹۲۰، تولید فولاد، ساخت وساز ساختمان، حجم معاملات خرده فروشی، ثبت نام خودرو، حتی راه آهن پیشرفت کردند. سود خالص تلفیقی ۵۳۶ شرکت تولیدی و تجاری برای شش ماه اول سال ۱۹۲۹، افزایشی بی سابقه معادل ۳۶٫۶٪ نسبت به سال ۱۹۲۸ نشان داد که منجر به دو برابر شدن سود آهن و فولاد شد. این آمار و ارقام بزرگترین سفته بازی در بورس رابه وجود آورد که سبب شد صدها هزار نفر آمریکایی در بازار سهام سرمایه گذاری کنند. تعداد قابل توجهی از آن ها برای خرید سهام بیشتر استقراض کردند. در ماه اوت سال ۱۹۲۹، کارگزاران به سرمایه گذاران کوچک تر بیش از دو سوم ارزش اسمی سهام خریداری شده، وام دادند. بیش از ۸٫۵ میلیارد $ یعنی بیش از مقدار کل ارز در گردش در ایالات متحده در آن زمان، وام گرفته شده بود.
افزایش قیمت سهام، مردم را به سرمایه گذاری بیشتر تشویق می کرد؛ مردم امیدوار بودند قیمت سهام بیشتر افزایش یابد. در نتیجه حدس و گمان افزایش قیمت، بیشتر و حباب قیمتی ایجاد شد. به دلیل خریدهای اعتباری مردم، اگر وضعیت بازار تغییر می کرد یا حتی شکست می خورد، سرمایه گذاران مبالغ زیادی پول از دست می دادند. متوسط نسبت P / E (قیمت به درآمد هر سهم) سهام S & P در ماه سپتامبر سال ۱۹۲۹ معادل ۳۲٫۶ بود، (بسیار بالاتر از مقدار گذشته خود).
با شروع سال ۱۹۲۹ محصول خوبی معادل ۲۵۰٬۰۰۰٬۰۰۰ بوشل گندم حاصل شد. در ماه مه نیز محصول زمستانی معادل ۵۶۰٬۰۰۰٬۰۰۰ بوشل گندم آماده برداشت در دره می سی سی پی وجود داشت. این عرضه بیش از حد باعث افت قیمت بسیار سنگین گندم شد که کشاورزان گندم را، با خطر انقراض مواجه کرد. بازارهای سهام همیشه نسبت به آینده بازار کالا حساس بوده اند؛ و رکود در وال استریت در ماه مه توسط جورج پش پیش بینی شده بود. در ماه ژوئن سال ۱۹۲۹، خشکسالی شدید در داکوتا و غرب کانادا، به علاوه دانه نامطلوب در آرژانتین و شرق استرالیا به وجود آمد. عرضه بیش از حد گندم می توانست شکاف بزرگ در تولید گندم در سال ۱۹۲۹ را پر کند. قیمت گندم از ۹۷ ¢ به ازای هر بوشل در ماه می، به ۱٫۴۹ $ در ماه ژوئیه افزایش یافت. زمانی که مشاهده شد کشاورزان آمریکایی در این وضعیت ترجیح می دهند مقدار کمتری نسبت به آنچه در سال ۱۹۲۸ کاشته بودند بکارند، قیمت سهام دوباره بالا رفت و سفارش ها برای خرید سهام جهت کسب سود زیاد شد.
در ماه اوت زمانی که فرانسه و ایتالیا در مورد برداشت زیاد و عالی گندم خود مبالغه می کردند، و وضعیت در استرالیا بهبود یافته بود، قیمت گندم سقوط کرد و لرزه ای در وال استریت انداخت و قیمت سهام به سرعت کاهش یافت، و کلمه سهام پست دلالان و سرمایه گذاران آماتور را به ارمغان آورد. کنگره به امید تثبیت قیمت گندم، برای بسته های اعانه ۱۰۰ میلیون دلاری برای کشاورزان رای دادند. هرچند در ماه اکتبر، قیمت گندم به ۱٫۳۱ $ به ازای بوشل کاهش یافته بود.
دیگر سنجه های مهم اقتصادی نیز در اواسط سال ۱۹۲۹ کاهش یا حتی سقوط کردند، از جمله خرید و فروش ماشین، خرید و فروش خانه، و تولید فولاد. سقوط بورس کالا و تولید صنعتی حتی اعتماد به نفس آمریکایی ها را تحت تأثیر قرار داد و بازار سهام در ۳ سپتامبر دقیقاً بعد از روز لایبور در ۳۸۱٫۱۷ به اوج خود رسید، و پس از آن کاهش یافت و راجر بابسون آگاهانه "رکود بازار " را پیش بینی کرد. در پایان ماه سپتامبر، بازار ۱۰ درصد از اوج (از شکاف "بابسون ") پایین تربود. شدت فروش در اوایل و اواسط ماه اکتبر، تا چند روز مورد تأکید قرار گرفت. حجم عظیمی از بحران ناشی از فروش از ۲۱ اکتبر، آغاز شد و تشدید گردید. همچنین در ۲۴ و ۲۸ اکتبر، به خصوص ۲۹ ("سه شنبه سیاه").
رئیس بانک ملی چیس در آن زمان گفت: «ما سود طبیعی سفته بازی را بدست می آوریم همان طور که میلیونها نفر از مردم در آن زیاده روی کرده اند. این موضوع اجتناب ناپذیر بود، به دلیل افزایش عظیمی که در سال های اخیر در تعداد سهامداران رخ داده بود، تعداد فروشندگان حتی از زمانی که رونق به پایان رسیده بود نیز بیشتر بود و فروش جای خرید را گرفته بود.
در سال ۱۹۳۲، کمیسیون Pecora از سوی مجلس سنا جهت مطالعه علل سقوط بازار تأسیس شد. در سال بعد، کنگره آمریکا قانون Glass–Steagall مبنی بر الزام جدایی بین بانک های تجاری که سپرده می پذیرفتند و وام می دادند و بانک های سرمایه گذاری، که تعهد پذیره نویسی و توزیع سهام، اوراق قرضه، و دیگر اوراق بهادار می کردند، به تصویب رسید.
پس از تجربه سقوط سال ۱۹۲۹، بازارهای سهام در سراسر جهان به منظور به تعویق انداختن معاملات در مواقع افت سریع قیمت تأسیس شدند، آن ها مدعی بودند این کار از بحران ناشی از فروش جلوگیری می کند. بااین حال، سقوط یک روزه دوشنبه سیاه در ۱۹ اکتبر سال ۱۹۸۷، زمانی که میانگین شاخص داو جونز به ۲۲٫۶٪ سقوط کرد، بدتر از هر روز از سقوط در سال ۱۹۲۹ بود (هر چند که ترکیب ۲۵٪ کاهش در ۲۸–۲۹ اکتبر سال ۱۹۲۹ بزرگتر از ۱۹ اکتبر سال ۱۹۸۷ بود، و ازلحاظ کاهش، بدترین دو روز می باشند).
بسیج آمریکا برای جنگ جهانی دوم در پایان سال ۱۹۴۱، حدود ده میلیون نفر از نیروی کار غیرنظامی خود را به جنگ فرستاد. جنگ جهانی دوم تأثیر بسیار زیادی بر بسیاری از بخش های اقتصاد داشت، و ممکن بود رکود بزرگ در ایالات متحده را تسریع بخشد. هزینه های تأمین مالی سرمایه دولت تنها ۵ درصد از سرمایه گذاری سالانه ایالات متحده در سرمایه صنعتی سال ۱۹۴۰ و ۶۷ درصد از سرمایه گذاری آمریکا را در سال ۱۹۴۳ به خود اختصاص داد.
در سال ۱۹۲۹ سقوط بازار سهام و رکود بزرگترین بحران مالی قرن ۲۰ باهم اتفاق افتاد. هراس اکتبر ۱۹۲۹ در بازار به عنوان نمادی است که از رکود اقتصادی جهان در طول یک دهه یاد می کند. سقوط قیمت سهم در ۲۴ و ۲۹ اکتبر سال ۱۹۲۹ عملاً در تمام بازارهای مالی جهان، به جز ژاپن تأثیرگذار بود.
سقوط وال استریت تأثیر عمده ای بر ایالات متحده و جهان اقتصاد داشت، و حوادث آن تا به امروز جز منابع دانشگاهی، بحث های تاریخی، اقتصادی، و سیاسی بوده است. برخی از مردم معتقد بودند که به کارگیری نادرست منابع توسط شرکت ها به سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ و رکود بعد از آن کمک کرده است. بسیاری از مردم بانک های تجاری را به این علت که بیش از حد مشتاق به قرار دادن سپرده در بازار سهام ریسکی بودند، در سقوط وال استریت مقصر می دانستند.
در سال ۱۹۲۹ سقوط بازار، غوغایی بیست ساله ایجاد کرد. در سال ۱۹۲۹ آزمایشی توسط اقتصاددان چارلز کیندل تحت این عنوان بیان شد که هیچ وام دهنده مؤثری وجود ندارد و اگر وجود داشت و به درستی مورد استفاده قرارمی گرفت، می توانست در بحران های مالی، کلیدی برای کوتاه کردن دوره رکود کسب و کارها باشد. سقوط بازار آغاز عواقب گسترده و طولانی مدتی برای ایالات متحده بود. مورخان هنوز در مورد این سؤال مباحثه می کنند که: آیا سقوط بازار در سال ۱۹۲۹ جرقه ای برای رکود بازار بوده است؟ یا صرفاً سقوط بازار با شکسته شدن حباب قیمت مصادف شده است؟ اینکه تنها ۱۶ درصد از خانواده های آمریکایی در بازار سهام ایالات متحده در طول دوره رکود، سرمایه گذاری کرده اند، نشان می دهد که سقوط تا حد کمی در ایجاد رکود مؤثر بوده است.
بااین حال، اثرات روانی سقوط در سراسر کشور منعکس کرد که صاحبان کسب و کار از مشکل تأمین امنیت بازار سرمایه و سرمایه گذاری برای پروژه های جدید آگاه شدند. ریسک کسب و کار به طور طبیعی امنیت شغلی برای کارکنان را تحت تأثیر قرار می دهد، وقتی که یک کارگر آمریکایی (مصرف کننده) در درآمد خود با عدم قطعیت مواجه می شود، به طور طبیعی تمایل به مصرفش کاهش می یابد. کاهش قیمت سهام باعث سقوط و ایجاد مشکل های شدید در اقتصاد کلان از جمله کاهش اعتبار، تعطیلی کسب و کار، اخراج کارگران، ورشکستگی بانک ها، کاهش عرضه پول، و سایر رویدادهای اقتصادی در رکود شد.
افزایش بیکاری به صورت گسترده یکی از نتایج سقوط بازار بود، البته این بدان معنا نیست که سقوط به تنهایی موجب بحران شده است. سقوط وال استریت بیشترین تأثیر را بر رویدادهای پس از آن داشته است و در نتیجه به طور گسترده ای به عنوان علامتی برای اقتصاد رو به پایین که موجب ایجاد رکودی بزرگ است، در نظر گرفته می شود. درست یا غلط، عواقب سقوط برای تقریباً همه وخیم بود. کارشناسان آکادمیک در یک جنبه از سقوط به توافق رسیدند: این که میلیاردها دلار از ثروت را در یک روز ازبین می برد و سریعاً باعث ایجاد رکود برای مصرف کننده می شود.
شکست موجب تنظیم اجرای جهانی در سپرده طلای ایالات متحده (به عنوان مثال، دلار) شد و فدرال رزرو مجبور شد نرخ بهره را نسبت به رکود افزایش دهد. برخی از ۴٬۰۰۰ بانک و وام دهندگان دیگر در نهایت شکست خوردند. همچنین، قاعده uptick پس از سقوط سال ۱۹۲۹ اجرا شدکه اجازه فروش استقراضی را تنها زمانی که آخرین علامت قیمت سهام مثبت بود می داد، این قاعده در بازار برای جلوگیری از تحریک قیمت سهام توسط فروشندگان استقراضی می باشد.
اقتصاددانان و مورخان در مورد نقش سقوط بازار در رویدادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پس از آن اختلاف نظر دارند. اقتصاددانان در مقاله سال ۱۹۹۸ استدلال می کنند که رکود با سقوط بازار سهام شروع نشد و واضح نیست که در زمان سقوط رکود شروع شده بود یا خیر. آن ها سؤال پرسیدند: «آیا یک فروپاشی بسیار جدی در بورس اوراق بهادار می تواند موجب یک عقب نشینی جدی برای صنعت باشد درحالیکه تولید صنعتی در بیشتر قسمت ها در شرایطی سالم و متعادل می باشد؟" آن ها معتقد بودند که باید کمی عقب نشینی وجود داشته باشد، اما هنوز شواهد کافی برای اثبات اینکه عقب نشینی طولانی خواهد بود یا اینکه باید در طول تولید رکود صنعتی عمومی وجود داشته باشد، وجود ندارد.
همچنین اقتصاددانان هشدار دادند که ورشکستگی برخی بانک ها باید پیش بینی می شد و برخی از بانک ها ممکن بود ذخایر مورد نیاز تأمین مالی شرکت های تجاری و صنعتی را نداشته باشند. آن ها نتیجه گرفتند که موقعیت بانک ها، کلیدی برای بهبود وضعیت است، اما آنچه که قرار بود اتفاق بیفتد نمی توانست پیش بینی شود.
دانشگاهیان دیدند که سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ به عنوان بخشی از یک فرایند تاریخی است که جزئی از نظریه های جدید رونق و رکود بود. به گفته اقتصاددانانی همچون جوزف شومپیتر، نیکلای کنتراتیو و چارلز ای مایکل، سقوط صرفاً یک رویداد تاریخی تحت عنوان بخشی از چرخه های اقتصادی بود. تأثیر سقوط صرفاً موجب افزایش سرعت اقدامات بعدی شد.
تاریخ پولی میلتون فریدمن در ایالات متحده، با مشارکت آنا شوارتز نوشته شده است و بسط این استدلال است که چه چیزی «بحران بزرگ» را آنقدر شدید کرده بود که در رکود چرخه کسب و کار، حمایت از تولید یا سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ نبوده است؟ همچنین با توجه به گفته فریدمن، چه چیزی کشور را در یک رکود عمیق فرو برده بودکه سبب فروپاشی سیستم بانکی در طول بیش ازسه دوره ۱۹۳۰–۱۹۳۳ شده بود؟.
| [
{
"answer1": "در سال بعد، کنگره آمریکا قانون Glass–Steagall مبنی بر الزام جدایی بین بانک های تجاری که سپرده می پذیرفتند و وام می دادند و بانک های سرمایه گذاری، که تعهد پذیره نویسی و توزیع سهام، اوراق قرضه، و دیگر اوراق بهادار می کردند، به تصویب رسید.",
"answer2": "جنگ جهانی دوم تأثیر بسیار زیادی بر بسیاری از بخش های اقتصاد داشت، و ممکن بود رکود بزرگ در ایالات متحده را تسریع بخشد.",
"distance": 809,
"question": "پس از سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ چه قانونی برای جداسازی بانکها تصویب شد و جنگ جهانی دوم چه تاثیری بر اقتصاد داشت؟"
},
{
"answer1": "روز بعد، \"سه شنبه سیاه \"، ۲۹ اکتبر سال ۱۹۲۹، حدود ۱۶ میلیون سهام معامله شد و بحران فروش به اوج خود رسید.",
"answer2": "شکست موجب تنظیم اجرای جهانی در سپرده طلای ایالات متحده (به عنوان مثال، دلار) شد و فدرال رزرو مجبور شد نرخ بهره را نسبت به رکود افزایش دهد.",
"distance": 8889,
"question": "چه اتفاقی در «سه شنبه سیاه» افتاد و فدرال رزرو بعد از سقوط چه کرد؟"
},
{
"answer1": "این عرضه بیش از حد باعث افت قیمت بسیار سنگین گندم شد که کشاورزان گندم را، با خطر انقراض مواجه کرد.",
"answer2": "مدت کوتاهی قبل از سقوط، اقتصاددان معروف، ایروینگ فیشر اعلام کرد، \"قیمت سهام به چیزی شبیه یک فلات رسیده و به طور دائم بالا می ماند.",
"distance": 5416,
"question": " کدام عامل باعث شد تا قیمت گندم به شدت کاهش یابد و چه کسی اعلام کرد که قیمت سهام به یک فلات رسیده و به طور دائم بالا می ماند؟"
},
{
"answer1": "وضعیت مالی بازار در تاریخ ۱۸ سپتامبر سال ۱۹۲۹، دچار تحول شد و قیمت در بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) چند روز پس از هشدار کارشناس مالی راجر بابسون به طور چشم گیری سقوط کرد.",
"answer2": "همچنین، قاعده uptick پس از سقوط سال ۱۹۲۹ اجرا شدکه اجازه فروش استقراضی را تنها زمانی که آخرین علامت قیمت سهام مثبت بود می داد، این قاعده در بازار برای جلوگیری از تحریک قیمت سهام توسط فروشندگان استقراضی می باشد.",
"distance": 11209,
"question": "پس از چه هشداری قیمت سهام به طور چشم گیری سقوط کرد و پس از سقوط، چه قانونی برای جلوگیری از تحریک قیمت سهام به وجود آمد؟"
}
] | [
{
"answer1": "تولیدات بیش از حد نیاز کشاورزی موجب مأیوس شدن کشاورزان از لحاظ وضعیت مالی و به وجود آمدن ناامیدی گسترده ای میان آن ها شد.",
"answer2": "هشدار کارشناس مالی، راجر بابسون از طریق رسانه ها به طور عمومی اعلام شده بود که \"سقوطی بزرگ در حال به وجود آمدن است\".",
"question": "چه عواملی باعث ایجاد ناامیدی در میان کشاورزان شد و چه کسی هشدار داد که سقوط بزرگی در راه است؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
573 | : بحران آب در ایران
بحران آب در ایران سلسله چالش ها و مشکلات ناشی از کمبود آب و استفاده نادرست از منابع آب در کشور ایران است.
ایران هم اکنون در حال تجربه مشکلات جدی آب است. خشک سالی های مکرر توأم با برداشت بیش از حد آب های سطحی و زیرزمینی از طریق شبکه بزرگی از زیرساخت های هیدرولیکی و چاه های عمیق، وضعیت آب کشور را به سطح بحرانی رسانده است. از نشانه های این وضعیت خشک شدن دریاچه ها، رودخانه ها و تالاب ها، کاهش سطح آب های زیرزمینی، فرونشست زمین، تخریب کیفیت آب، فرسایش خاک، بیابان زایی و طوفان های گرد و غبار بیشتر است.
در اوت ۲۰۱۹ برابر با مرداد ۱۳۹۸ طبق جدیدترین برآورد «مؤسسه منابع جهان» در «اطلس خطرات آبی» ایران در رده چهارم بعد از قطر، اسرائیل و لبنان در نزدیک شدن به «روز آخر» یعنی روزی که منابع آبی در آن ممکن است به پایان برسد، قرار دارد.
ایران کشوری با اقلیم عمدتاً گرم و خشک است. رشد سریع جمعیت مهم ترین عامل کاهش سرانه آب تجدیدشونده کشور در قرن گذشته بوده است. جمعیت ایران در طی این هشت دهه، از حدود ۸ میلیون نفر در سال ۰۶–۱۳۰۰ به ۸۱ میلیون نفر تا پایان سال ۱۳۹۶ رسیده است. بر این اساس میزان سرانه آب تجدیدپذیر سالانه کشور از میزان حدود۱۳۰۰۰ متر مکعب در سال ۱۳۰۰ به حدود ۱۴۰۰ متر مکعب در سال ۱۳۹۲ تقلیل یافته و در صورت ادامه این روند، وضعیت در آینده به مراتب بدتر خواهد شد.
منابع آب تجدید پذیر کل ایران به ۱۳۰ میلیارد متر مکعب بالغ می گردد. مطالعات و بررسی ها نشان می دهد که در سال ۱۳۸۶ از کل منابع آب تجدیدشونده کشور حدود ۸۹/۵ میلیارد متر مکعب جهت مصارف بخش های کشاورزی، صنعت و معدن و خانگی برداشت می شده است که حدود ۸۳ میلیارد متر مکعب آن (۹۳ درصد) به بخش کشاورزی، ۵/۵ میلیارد متر مکعب (۶ درصد) به بخش خانگی و مابقی به بخش صنعت و نیازهای متفرقه دیگر اختصاص داشته است.
بحران آب در ایران تحت تأثیر سه عاملِ عمده است:
جمعیت ایران در قرن نوزدهم میلادی زیر ۱۰ میلیون نفر تخمین زده می شود. در حالی که در سال ۱۹۷۹ جمعیت ایران به ۳۵ میلیون نفر و در دو دهه بعد از آن جمعیت ایران به دو برابر یعنی ۷۰ میلیون نفر افزایش پیدا می کند. جمعیت بیشتر به غذای بیشتری نیاز دارد. به همین دلیل تولید محصولات کشاورزی به شدّت افزایش یافته و آب های زیرزمینی و روان به سرعت مصرف شدند.
محصول ساده این رشد سریع جمعیت، افزایش تقاضای آب و متناسب با آن کاهش شدید سرانه آب در دسترس است. سرانه کنونی آب در دسترس ایران با ۱۳۰۰ مترمکعب، کمی بالاتر از متوسط خاورمیانه و شمال آفریقا است. اما این مقدار بسیار پایین تر از متوسط جهانی (۷۰۰۰ مترمکعب) است.
با این حال مصرف خانگی مردم از آب های زیرزمینی تنها هشت تا هفت درصد است که رقم بالایی محسوب نمی شود. با توجه به این که بیشتر مصرف آب ایران در بخش کشاورزی است و مصرف خانگی سهم کمی در استفاده از آب دارد، صرفه جویی مردم ایران تأثیر زیادی بر بحران کمبود آب کشور ندارد. خانه ها تنها ۷ درصد آب موجود در کل کشور را استفاده می کنند و اگر بیست درصد صرفه جویی در مصرف آن ها محقق شود صرفاً ۱٫۵ درصد آب کشور نجات پیدا می کند. ولی صرفه جویی در مصرف غذایی می تواند تأثیر زیادی بر مصرف آب در بخش کشاورزی بگذارد.
توزیع مکانی جمعیت علاوه بر رشد جمعیت از عوامل عدم تطابق بین آب در دسترس و تقاضای آب است. نابرابری اقتصادی، فرصت های شغلی و شرایط زندگی بهتر در مناطق شهری باعث افزایش شهرنشینی و مهاجرت از مناطق روستایی و شهرهای کوچک به مناطق عمده شهری شده است، مانند تهران بزرگ، که میزبان ۱۸ درصد از جمعیت کشور است.
در حال حاضر، ۷۰ درصد از جمعیت ایران شهرنشین است. توزیع مکانی موجود و افزایش و تمرکز جمعیت در شهرهای بزرگ تر که هم اکنون نیز برای تأمین آب مورد نیاز خود دچار مشکل هستند، توازن عرضه و تقاضای آب در مناطق شهری را با چالش روبرو کرده است. هشدار در مورد خطر جیره بندی در عرضه آب در ماه های تابستان در شهرهای بزرگ تر رایج است.
سرعت شهرنشینی، مهاجرت به شهرهای بزرگ و توسعه اراضی مستلزم افزایش مداوم در تأمین آب با رشد سریع تقاضای آب در مناطق شهری است. افزایش مداوم تقاضای آب بسیار نگران کننده است. با گسترش سریع شهرنشینی، تمایل به توسعه بخش صنعت و تلاش ها برای شناسایی منابع اضافی تأمین آب، تقاضای آب را افزایش داده است.
در حالی که تنها ۱۲ درصد از مساحت ایران زیر کشت می رفته، حدود ۹۳ درصد از مصرف آب ایران در بخش کشاورزی صورت گرفته است. این در حالیست که تنها ده درصد تولید ناخالص ملی کشور از راه کشاورزی به دست می آید و ۱۷ درصد نیروی کار کشور در این بخش مشغول هستند.
ایران به دلیل تکیه بر اقتصاد مبتنی بر نفت، بهره وری اقتصادی خود در بخش کشاورزی را در تاریخ معاصر نادیده گرفته است. تمایل برای افزایش تولید کشاورزی، توسعه مناطق تحت کشت را در سراسر کشور تشویق کرده است.
بخش کشاورزی در ایران از لحاظ اقتصادی ناکارآمد است و سهم این بخش در تولید ناخالص ملی در طول زمان کاهش یافته است. این بخش هنوز صنعتی نشده و کشور از شیوه های منسوخ شده کشاورزی و منتهی به بهره وری بسیار کم در آبیاری و تولید رنج می برد. شیوه غالب کشاورزی در ایران، کشاورزی آبی است و بازده اقتصادی حاصل از مصرف آب کشاورزی پایین است. الگوهای محصول در سراسر کشور نامناسب و در بسیاری از مناطق با شرایط دسترسی به آب ناسازگار است.
توجه به خودکفایی در تولید محصولات عمده استراتژیک مانند گندم پس از انقلاب ۱۳۵۷ و طی سال های جنگ با عراق و تحریم های اقتصادی افزایش یافت و منجر به تحمیل یارانه های سنگین در بخش توسعه کشاورزی شد و باعث فشار بیش از حد در بخش آب گردید. نه تنها برنامه ها برای ساخت کشوری با خودکفایی در مواد غذایی شکست خورده، بلکه آرمان دستیابی به امنیت غذایی باعث ناامنی در بخش آب گردیده است. در حالی که بسیاری از کارشناسان معتقدند که ایران ظرفیت مورد نیاز برای تبدیل شدن به خودکفایی در مواد غذایی را ندارد، نگرانی های جدی در مورد وابستگی کشور به واردات مواد غذایی وجود دارد و امنیت غذایی و خودکفایی هنوز هم از موضوعات بحث برانگیز در ایران هستند.
منابع آب ایران به طور جدی از ساختار نامناسب حکمرانی و مدیریت آب رنج می برد. در بخش آب، تعدد ذی نفعان و تنظیم منابع آب به طور طبیعی با درگیری ها و رقابت ها همراه است. سازمان حفاظت محیط زیست ایران، مسئول حفاظت از محیط زیست کشور، قدرت سیاسی محدودی دارد و فاقد ظرفیت مورد انتظار برای اجرای مقررات جلوگیری از آسیب های محیط زیستی است. همچنین ساختار سلسله مراتبی سیستم مدیریت آب در ایران فرصت هایی را برای فساد و ناکارآمدی جدی در تبدیل تصمیمات به عمل، ایجاد می کند.
سازمان محیط زیست سرعت استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران را در قیاس با استاندارد جهانی سه برابر بیشتر تخمین می زند. این برداشت بی رویه عامل خشکیدن ۲۹۷ دشت از ۶۰۰ دشت ایران می باشد.
همچنین بخاطر عدم رسیدگی به شبکهٔ انتقال آب ۳۵ میلیارد مترمکعب آب در مسیر انتقال هدر می رود. مطابق گزارش شرکت آب و فاضلاب، دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران تا تاریخ شهریور ماه سال نود چهار ۴۰٪ از شبکه آب کشور فرسوده اعلام شد. ۱۳٪ از کل هدر رفتن آب ایران تا این تاریخ به موجب همین فرسودگی بوده است.
تلاش ایران برای مدرنیزه شدن، در کنار پیشرفت های قابل توجه در توسعه زیرساخت ها قبل و بعد از انقلاب اسلامی، باعث توجه کمتر به اثرات محیط زیستی طولانی مدت به دلیل تعجیل برای ساخت زیرساخت ها و توسعه فناوری شد. در نتیجه این وضعیت ارتباط مهم بین توسعه و محیط زیست تا حد زیادی نادیده گرفته شد، و اجرای پروژه های زیربنایی و مهندسی به طور جدی محیط زیست را تحت تأثیر قرار داد که اثرات منفی آن بر سلامت مردم و بر سیستم های طبیعی مشاهده شده یا در طولانی مدت دیده خواهد شد. با وجود اثرات محیط زیستی و اقتصادی، تشنگی برای توسعه فنی و تکنولوژی سریع (به جای توسعه پایدار) هنوز هم عامل اصلی تصمیم گیری های توسعه ای کشور است.
با توجه به میزان منابع آب و سرانهٔ مصرف، ایران از جمله کشورهایی است که در گروه کشورهای مواجه با کمبود فیزیکی آب قرار دارد. این گروه شامل کشورهایست که در سال ۲۰۲۵ با کمبود فیزیکی آب مواجه هستند. این بدان معناست که حتی با بالاترین راندمان و بهره وری ممکن در مصرف آب، برای تأمین نیازهایشان آب کافی در اختیار نخواهند داشت. حدود ۲۵ درصد مردم جهان از جمله ایران مشمول این گروه می باشند.
براساس شاخص فالکن مارک، کشور ایران در آستانه قرار گرفتن در بحران آبی است. با توجه به اینکه در دهه ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ خورشیدی حدود ۶۹ درصد از کل آب تجدیدپذیر سالیانه مورد استفاده قرار می گیرد، براساس شاخص سازمان ملل، ایران نیز اکنون در وضعیت بحران شدید آبی قرار دارد. بر اساس شاخص مؤسسه بین المللی مدیریت آب نیز، ایران در وضعیت بحران شدید آبی قرار دارد.
بنا بر شاخص های ذکر شده، کشور ایران برای حفظ وضع موجود خود تا سال ۲۰۲۵ باید بتواند ۱۱۲ درصد به منابع آب قابل استحصال خود بیفزاید که این مقدار با توجه به امکانات و منابع آب موجود غیرممکن به نظر می رسد.
روزنامه واشینگتن پست در تیرماه ۱۳۹۳، اعلام داشت ایران در بین ۲۴ کشوری قرار دارد که وضعیت آب در آن ها خطرناک است. واشینگتن پست، بحران ایران را ناشی از برنامه ریزی نادرست در دوران جمهوری اسلامی دانست. در خرداد سال ۱۳۹۳ خورشیدی، خبرگزاری جهانی طبیعت با انتشار خبری، بحران شدید آب را برای ایران بزرگترین چالش در دوران معاصر خواند. در این گزارش آمده است که بر اساس مستندات راهبردهای بین المللی آینده (FDI)، ایران از سال ها پیش در معرض بحران آب قرار داشته است، اما در سه دهه اخیر برای آن گامی برداشته نشده است. این گزارش حاکی از آن است که ایران از مرحلهٔ آمادگی برای خطر عبور کرده و هم اکنون در خطر قرار دارد.
عیسی کلانتری، که در دههٔ ۱۳۷۰ وزیر کشاورزی جمهوری اسلامی ایران بوده است، بحران آب در ایران را تهدیدآمیزتر از خطر اسرائیل خوانده است. وی که مسئول وقت ستاد احیای دریاچه ارومیه بوده است در بهمن ماه ۱۳۹۳ وضعیت آب در ایران را چنین شرح داده است:
همچنین وی اظهار داشته اگر تا چند سال آینده این معضل رفع نشود هفتاد درصد جمعیت کشور مجبور به ترک ایران می شوند.
یک تحقیق مستقل ۱۰ تن از متخصصان ایرانی حوزه مدیریت منابع آب که در آمریکای شمالی و انگلستان تحصیل کرده اند نشان می دهد که دلیل اصلی کاهش ۸۰ درصدی حجم آب دریاچه ارومیه طی چهار دهه اخیر که سطح آب آن را در ابتدای مهرماه امسال به حدود ۱۰ درصد سطح اولیه آن در سال ۱۳۵۱ شمسی کاهش داده، فعالیت های انسانی و توسعه سازه ای بی رویه در این حوضه آبریز بوده و تأثیر خشکسالی و تغییرات آب و هوایی در منطقه در حدی نبوده که بتواند تغییرات سطحی و حجمی این چنینی در دریاچه ایجاد کند. در نتیجه این پژوهش، احیای فیزیکی دریاچه ارومیه ممکن دانسته شده اما چنین فرایندی را مشروط به یک خواست سراسری سیاسی و اقتصادی درنظرگرفته است که در طی سال های طولانی به نتیجه خواهد رسید.
در فروردین ۱۳۸۷، علی محمد نوریان رئیس سازمان هواشناسی ایران در بازدید از یکی از ایستگاه های هواشناسی به خبر وقوع خشکسالی و کاهش شدید بارندگی در زمستان ۱۳۸۶ را اعلام کرد. سازمان هواشناسی ایران از ادامه یافتن خشکسالی برای ۴ سال، یعنی تا پایان سال ۱۳۹۰ خبر داد. این رویداد همچنان ادامه دارد و تاکنون خسارات بسیاری را به ایران وارد کرده است. مقامات دولتی این خشکسالی را شدیدترین خشکسالی در ۴۰ سال اخیر ارزیابی کردند.
پیش از اعلام دیرهنگام خبر توسط رئیس سازمان هواشناسی در اسفند ۱۳۸۶ و در پی کاهش شدید بارندگی روحانیون محلی در بسیاری از شهرها و استان ها اقدام به برپایی نماز باران کرده بودند.
وزات نیرو نیز پس از سازمان هواشناسی خبر وقوع خشکسالی شدید در ایران را تأیید و خواستار برپایی نماز باران توسط مردم شد.
بنابر اعلام «زرگر» معاون وزیر نیرو، میزان بارندگی در ایران در هفت ماه از سال آبی ۱۳۸۷–۱۳۸۶، حدود ۱۹۰ میلیارد متر مکعب بوده که معادل ۱۱۵ میلی متر در گستره ایران است. این میزان بارندگی در مقایسه با میانگین ۳۹ساله دوره مشابه، ۴۲ درصد کاهش را نشان می دهد. این میزان بارش نسبت به خشکسال ترین سال که ۷۹–۱۳۷۸ بوده نیز کمتر می باشد.
میانگین درازمدت بارندگی در ایران ۲۴۲ میلی متر است؛ ولی بررسی جدول تغییرات میزان بارش ها از سال آبی ۸۶–۸۵ تا سال آبی ۹۳–۹۲ نشان می دهد که به غیر از سال ۸۶–۸۵ که میزان بارش ها ۲۷۸ میلی متر ثبت شده است، در مابقی سال ها، کمتر از میانگین درازمدت بوده است. بر اساس این آمار در سال ۸۷–۸۶ به طور متوسط ۱۳۸ میلی متر بارندگی ثبت شده که تغییرات آن نسبت به میانگین بلندمدت، منفی ۴۳ درصد است. در سال آبی ۸۸–۸۷ به طور متوسط ۲۱۱ میلی متر بارش ثبت شده که تغییرات آن نسبت به بلندمدت منفی ۱۳ درصد است. در سال آبی ۸۹–۸۸ به طور متوسط ۲۳۴ میلی متر بارندگی ثبت شده که تغییرات آن نسبت به بلندمدت منفی ۳ درصد است. در سال آبی ۹۰–۸۹ نیز تنها ۱۹۷ میلی متر بارندگی ثبت شده که تغییرات آن نسبت به بلندمدت منفی ۱۹ درصد است. در سال آبی ۹۱–۹۰ به طور متوسط ۲۰۵ میلی متر بارندگی ثبت شده که تغییرات آن نسبت به بلندمدت منفی ۱۵ درصد است. در سال آبی ۹۲–۹۱ به طور متوسط ۲۳۷ میلی متر بارندگی ثبت شده که تغییرات آن نسبت به بلندمدت منفی ۲ درصد است و در سال آبی ۹۳–۹۲ حدود ۲۱۸ میلی متر ثبت شده که این مقدار نیز نسبت به میانگین درازمدت ۱۰ درصد کاهش را نشان می دهد.
در شهریور ۱۳۹۵ خورشیدی، پایگاه اطلاع رسانی وزارت نیرو اعلام کرد: مجموع ظرفیت کل مخازن ۱۶۹ سد موجود در ایران، تا تاریخ ۱۰ شهریور سال ۱۳۹۵ تقریباً برابر با ۴۹٫۸ میلیارد مترمکعب است که از این میزان حدود ۴۷ درصد آن خالی است. بر طبق این گزارش، از ابتدای مهر ۱۳۹۴ تا ۱۰ شهریور ۱۳۹۵ خروجی آب سدهای کشور که عمدتاً در بخش کشاورزی مصرف شده است، در مقایسه با مدت مشابه سال قبل از آن، با ۲۸ درصد افزایش، از ۲۸٫۳ میلیارد مترمکعب به ۳۶٫۳ میلیارد مترمکعب رسیده است.
در آبان ۱۳۹۵ خورشیدی، شرکت مدیریت منابع آب ایران، ظرفیت کل مخازن سدهای کشور در سال ۱۳۹۵ را حدود ۴۹٫۶ میلیارد مترمکعب اعلام کرد و افزود که ۵۴ درصد از مخازن سدهای ایران خالی است.
حجم بارش برف و باران در سال گذشته ۴۰۰ میلیارد متر مکعب بوده است که از این مقدار ۳۸ میلیارد متر مکعب جذب زمین، ۲۴۰ میلیارد مکعب آن تبخیر و مابقی بر سطح زمین جاری شده است.
خشکسالی منجر به وارد آمدن آسیب های جدی به محیط زیست ایران نیز شد. شبکه برق ایران دست کم با کمبود ۵۵۰۰ مگاوات برق مواجه می شود و احتمال قطع برق افزایش می یابد. همچنین از کیفیت آب آشامیدنی در شهرها نیز کاسته شده و دولت نیز ناچار به بهره برداری بیشتر از منابع آب زیرزمینی، برای تأمین آب کشاورزی و آب آشامیدنی خواهد شد.
در سال ۹۴ نزدیک به سیصد میلیون مترمکعب آب از افغانستان وارد سد دوستی ایران شده بود، اما از با افتتاح سد هرات میزان ورودی آب هری رود به داخل سد دوستی از ۳۰۰ به ۳ میلیون مترمکعب کاهش یافت. دریاچه هامون نیز به کلی خشک شده است در مورد هری رود بین دو کشور قراردادی وجود ندارد اما معاهده حقابه میان افغانستان و ایران مربوط به هلمند در هر دو مجلس قانون گذاری دو کشور آن را تصویب کردند.
دولت برای جبران خسارات ناشی از خشکسالی لایحه ای در دو فوریت تقدیم مجلس کرد تا بر اساس آن مجوز برداشت ۲۰ هزار میلیارد ریال از صندوق ذخیره ارزی را برخلاف آثار تورمی آن بدست آورد درحالی که معاون وزیر نیرو خسارت های ناشی از خشکسالی را تنها ۱۵۰ میلیارد تومان اعلام کرده بود. تأکید دولت بر عدم آگاهی مردم از میزان و شدت خشکسالی و وضعیت فعلی کشور منجر به برگزاری غیر علنی جلسه مجلس شد.
برداشت دولت در نهایت به ۲ هزار میلیارد تومان افزایش یافت.
دولت هیچ طرحی برای مقابله با خشکسالی و پیش بینی آن نداشت و با وجود آن که به گفته معاون وزیر نیرو پیش بینی خشکسالی از آبان ۱۳۸۶ صورت گرفته بود ستاد خشکسالی در اردیبهشت ۱۳۸۷ با حضور معاون رئیس جمهور و وزرای کشور، نیرو، بازرگانی، بهداشت، کشاورزی و امور اقتصاد و دارایی تشکیل شد. نخریدن گاز از کشورهای دیگر و اصرار بر تأمین آن از داخل، از جمله با استفاده حداکثر از سدهای آبی منجر به خالی شدن ذخیره آبی سدهای ایران در زمستان شد و بر مشکل تأمین آب افزود. ۷ درصد از برق ایران از سدها تأمین می شود.
نبود برنامه ریزی استراتژیک برای آب و تصمیمات شتاب زده بر آثار خشکسالی افزود.
مسئولان محیط زیست و کارشناسان این حوزه، منشأ اصلی بحران ریزگردها در استان خوزستان را خشک شدن بخشی از تالاب هورالعظیم به علت عملیات حفاری وزارت نفت ایران می دانند. معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست نیز منشأ بخشی از این ریزگردها را عراق معرفی کرد. این در حالی است که سازمان هواشناسی ایران با تجزیه و تحلیل داده های دیدبانی منطقه، منشأ گرد و خاک را داخلی دانسته و مکان خیزش گرد و خاک را بخش های جنوبی استان خوزستان معرفی می کند. در این گزارش آمده است: «همان گونه که نقشه های تاوایی نشان می دهد، گرد و خاک تولید شده در سطح زمین، در حد واصل بین هسته تاوایی مثبت و منفی جابجا می شود و این مطلب مؤید این است که منشأ گرد و خاک نمی تواند از عراق باشد.»
در تابستان ۱۳۹۴، برنامه توسعه ششم کشور که توسط دولت وقت تدوین و در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید به بحران کمبود آب اشاره ای نشده بود.
ایران از نظر غالب شاخص های ناپایداری محیطی در صدر لیست جهانی قرار دارد. حتی برخی مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران هم اذعان داشتند که به موجب بحران خشکسالی و فرونشست زمین و اتلاف منابع آب زیرزمینی، تا ده سال آینده احتمال تعطیلی مطلق کشاورزی در کشور وجود دارد. اما علاوه براینکه در برنامه ششم توسعه هیچ توجهی به این مسائل دیده نشد، مواردی نیز وجود دارد که به نظر می رسد یا در شرایط خلاء مطلق علمی نوشته شده یا در ضدیت با وضعیت فعلی ایران می باشد. برای نمونه در بند ۲۰ از دولت خواسته شده زمینه افزایش جمعیت روستاها و مهاجرت به این مناطق را ایجاد کند، اما با وجود وضعیت بدخیم منابع آب امکان توسعه فرصت های شغلی در شرایط خشکسالی وجود ندارد. در مثالی دیگر و در بند پنجاه اشاره شده که تا پایان برنامه ششم باید شمار گردشگران ورودی به جمهوری اسلامی به پنج برابر تعداد فعلی افزایش یابد. بر اساس این ابلاغیه شمار آن ها باید به ۲۵ میلیون نفر برسد. متوسط مصرف آب توسط گردشگران به طور معمول سه برابر شهروندان ساکن هر منطقه است اما آب کافی برای سیراب نمودن این جمعیت از گردشگران که بسیاری از آن ها هم قرار است در فصل گرما به ایران بیایند وجود ندارد.
| [
{
"answer1": "در اوت ۲۰۱۹ برابر با مرداد ۱۳۹۸ طبق جدیدترین برآورد «مؤسسه منابع جهان» در «اطلس خطرات آبی» ایران در رده چهارم بعد از قطر، اسرائیل و لبنان در نزدیک شدن به «روز آخر» یعنی روزی که منابع آبی در آن ممکن است به پایان برسد، قرار دارد.",
"answer2": "رشد سریع جمعیت مهم ترین عامل کاهش سرانه آب تجدیدشونده کشور در قرن گذشته بوده است.",
"distance": 272,
"question": "بر اساس گزارش موسسه منابع جهان، ایران در چه ردهای از نظر نزدیک شدن به اتمام منابع آبی قرار دارد و چه عواملی سبب شده تا میزان سرانه آب تجدیدپذیر کشور کاهش یابد؟"
},
{
"answer1": "بر اساس این آمار در سال ۸۷–۸۶ به طور متوسط ۱۳۸ میلی متر بارندگی ثبت شده که تغییرات آن نسبت به میانگین بلندمدت، منفی ۴۳ درصد است.",
"answer2": "در آبان ۱۳۹۵ خورشیدی، شرکت مدیریت منابع آب ایران، ظرفیت کل مخازن سدهای کشور در سال ۱۳۹۵ را حدود ۴۹٫۶ میلیارد مترمکعب اعلام کرد و افزود که ۵۴ درصد از مخازن سدهای ایران خالی است.",
"distance": 1222,
"question": "به گفتهی گزارشهای وزارت نیرو در چه سالی میزان بارندگی نسبت به میانگین بلندمدت کاهش زیادی داشت و چند درصد از مخازن سدهای ایران در سال 1395 خالی بود؟"
},
{
"answer1": "در حالی که تنها ۱۲ درصد از مساحت ایران زیر کشت می رفته، حدود ۹۳ درصد از مصرف آب ایران در بخش کشاورزی صورت گرفته است.",
"answer2": "سازمان محیط زیست سرعت استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران را در قیاس با استاندارد جهانی سه برابر بیشتر تخمین می زند.",
"distance": 1956,
"question": "چه مقدار از آب مصرفی ایران در بخش کشاورزی استفاده میشود و براساس اعلام سازمان محیط زیست، سرعت استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران در مقایسه با استاندارد جهانی چقدر است؟"
},
{
"answer1": "یک تحقیق مستقل ۱۰ تن از متخصصان ایرانی حوزه مدیریت منابع آب که در آمریکای شمالی و انگلستان تحصیل کرده اند نشان می دهد که دلیل اصلی کاهش ۸۰ درصدی حجم آب دریاچه ارومیه طی چهار دهه اخیر که سطح آب آن را در ابتدای مهرماه امسال به حدود ۱۰ درصد سطح اولیه آن در سال ۱۳۵۱ شمسی کاهش داده، فعالیت های انسانی و توسعه سازه ای بی رویه در این حوضه آبریز بوده و تأثیر خشکسالی و تغییرات آب و هوایی در منطقه در حدی نبوده که بتواند تغییرات سطحی و حجمی این چنینی در دریاچه ایجاد کند.",
"answer2": "بر طبق این گزارش، از ابتدای مهر ۱۳۹۴ تا ۱۰ شهریور ۱۳۹۵ خروجی آب سدهای کشور که عمدتاً در بخش کشاورزی مصرف شده است، در مقایسه با مدت مشابه سال قبل از آن، با ۲۸ درصد افزایش، از ۲۸٫۳ میلیارد مترمکعب به ۳۶٫۳ میلیارد مترمکعب رسیده است.",
"distance": 2925,
"question": "چه عواملی باعث کاهش حجم آب دریاچه ارومیه شده و بر اساس گزارش وزارت نیرو، چه میزان آب از سدها به بخش کشاورزی رفته است؟"
}
] | [
{
"answer1": "عیسی کلانتری، که در دههٔ ۱۳۷۰ وزیر کشاورزی جمهوری اسلامی ایران بوده است، بحران آب در ایران را تهدیدآمیزتر از خطر اسرائیل خوانده است.",
"answer2": "با این حال مصرف خانگی مردم از آب های زیرزمینی تنها هشت تا هفت درصد است که رقم بالایی محسوب نمی شود...خانه ها تنها ۷ درصد آب موجود در کل کشور را استفاده می کنند و اگر بیست درصد صرفه جویی در مصرف آن ها محقق شود صرفاً ۱٫۵ درصد آب کشور نجات پیدا می کند.",
"question": "عیسی کلانتری بحران آب در ایران را چه چیزی خوانده است و چه میزان از آب در بخش خانگی مصرف می شود و در صورت صرفه جویی چه میزان آب صرفه جویی می شود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
574 | : حزب الدعوه اسلامی
حزبُ الدّعوهٔ اسلامی یا حزب دعوت اسلامی سازمان سیاسی اسلام گرای شیعه ای در عراق است که در سال ۱۹۵۷ توسط سیدمرتضی عسکری و شاگردان و پیروان محمدباقر صدر تأسیس شد. این حزب ابتدا در قامت یک جنبش مذهبی اصلاح طلب پدیدار شد که به ترویج ارزش های اسلامی و مقابله با سکولاریسم می پرداخت. در دههٔ ۱۹۷۰ با افزایش نفوذ این حزب در میان جوانان و شخصیت های مذهبی و سرکوب آن از سوی حکومت حزب بعث، الدعوه به جریانی انقلابی تبدیل شد که به مقاومت مسلحانه در برابر حکومت می پرداخت. دشمنی حزب الدعوه و حکومت صدام حسین پس از قتل محمدباقر صدر رهبر معنوی این جنبش در سال ۱۹۸۰ به اوج خود رسید.
این حزب پس از براندازی حکومت صدام در سال ۲۰۰۳ توسط ائتلاف ضد ترور به یکی از مهم ترین احزاب سیاسی عراق تبدیل شد، به طوری که حیدر العبادی و نوری المالکی و ابراهیم الجعفری سه نخست وزیر قبلی کشور همگی از اعضای این حزب بوده اند.
حزب الدعوه از پشتیبانان مخالفان اسلام گرای حکومت شاهنشاهی ایران بود و پس از وقوع انقلاب در این کشور مورد حمایت حکومت ایران قرار گرفت و در جریان جنگ ایران و عراق به انجام عملیات های مسلحانه علیه حکومت صدام اقدام می کرد. حمایت ایران از این حزب و روابط نزدیک آنان با یکدیگر تاکنون نیز ادامه یافته است هرچند در برخی موارد اختلافات ایدئولوژیکی عمیقی با یکدیگر دارند.
پس از قیام ۱۹۲۰ شیعیان عراق ضد استعمار انگلیس و نافرجام ماندن این اقدام سیاسی، تفکر عدم دخالت در امور سیاسی در بیشتر محافل شیعی تقویت یافت و راه برای فعالیت جریان های ملی گرا و مارکسیستی هموارتر شد. اما بهره مندی شیعیان عراق از تجربهٔ جنبش اخوان المسلمین مصر و ایجاد فضای باز سیاسی پس از کودتای ۱۳۳۷ش / ۱۹۵۸م به رهبری عبدالکریم قاسم و انقراض پادشاهی در عراق زمینه را برای فعالیت های حزبی و شکل گیری تشکل های اسلامی در این کشور فراهم کرد.
هر چند پیش از آن یعنی در اواخر ۱۳۳۵ش / ۱۹۵۶م اندیشهٔ تشکیل حزب شیعی شکل گرفته بود و سید مهدی حکیم، فرزند آیت الله سید محسن حکیم، با جمعی از همفکران خود مانند سید محمد حسین فضل الله، عبدالصاحب دُخَیل، شیخ سلیمان یحفوفی، طالب رفاعی و محمد صادق قاموسی چگونگی تشکیل حزب شیعی را بررسی کردند. سید مهدی حکیم با جلب نظر سید محمد باقر صدر، نشست های متعددی برای فراهم کردن مقدمات تأسیس حزب برگزار کرد.
منابع مختلف تاریخ تأسیس حزب الدعوة الاسلامیة را بین سال های ۱۳۳۵ش / ۱۹۵۶ تا ۱۳۳۸ش / ۱۹۵۹، در نشستی در کربلا یا نجف دانسته اند، اما حزب تاریخ رسمی تأسیس خود را ۲۰ مهر ۱۳۳۶ / ۱۲ اکتبر ۱۹۵۷ اعلام کرده است. در این نشست سید محمد باقر صدر، سید محمد باقر حکیم، محمدصادق قاموسی و چهار تن دیگر شرکت داشتند. در تابستان ۱۳۳۷ش/۱۹۵۸ به توصیهٔ سید محمدباقر صدر، سید مرتضی عسکری (متوفی ۱۳۸۶ش) از بغداد نیز به حزب الدعوة پیوست. نشست بعدی مؤسسان حزب الدعوة چند ماه پس از کودتای ۲۳ تیر ۱۳۳۷ / ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸، در کربلا برگزار شد، که در آن سید محمدباقر صدر، سید مرتضی عسکری، سید محمدمهدی حکیم و محمدصادق قاموسی به شورای رهبری برگزیده شدند.
بر اساس اساسنامهٔ حزب الدعوة که بعدها در سال ۱۳۶۰ش/۱۹۸۱ تدوین شد، دعوت مردم به اسلام برای اعضا واجب شرعی است و ایجاد جامعه ای اسلامی با همهٔ ویژگی های آن و در همهٔ سطوح اجتماعی و جایگزین کردن قوانین مبتنی بر شریعت اسلام به جای قوانین وضعی بشری از اهم اهداف حزب است. بنا بر اساسنامه، این اهداف با ایجاد تغییر در آحاد مسلمانان و اصلاح تدریجی فرد و جامعه از لحاظ روحی و اخلاقی، بازگشت به آموزه های اصیل اسلامی و زدودن افکار و اندیشه های غربی، ایجاد دولت اسلامی به عنوان مقدمه ای برای برپایی دولت فراگیر اسلامی، آزادسازی سرزمین های اسلامی از سیطرهٔ استعمار و ضمیمه کردن آن ها به دولت اسلامی و دعوت مردم به اسلام در همهٔ نقاط جهان تحقق می یابد.
حزب الدعوة در اساسنامه اش، خط مشی خود را انقلابی اعلام کرد و تحقق اهداف حزب را در چهار مرحله دانست:
15 دسامبر 1981 حزب دعوه سفارت عراق در بیروت لبنان را به وسیله یک خودروی بمب گذاری شده توسط راننده انتحاری ابومریم هدف حمله قرار داد، طی این حمله سفارت عراق با خاک یکسان شد و 61 نفر از جمله عبدالرزاق لفته سفیر عراق در لبنان کشته و 110 نفر زحمی شدند، در این حمله بلقیس الراوی همسر عراقی شاعر سوری نزار قبانی که کارمند بخش فرهنگی سفارت بود نیز کشته شد. مرگ بلقیس تاثیر فراوانی بر شعر نزار قبانی گذاشت و بخش زیادی از اشعار او برای بلقیس الراوی سروده شده اند، نزار قبانی قصیده بلقیس را پس از این حادثه برای او می سراید:
و عرب ها روزی خواهند دانست / که پیامبری را کشتند پیامبری را کشتند/ پیامبری را کشتند پیامبری را کشتند.
رهبر کل (القیادة العامة) بالاترین منصب در ساختار تشکیلاتی حزب الدعوة است. شمار اعضای رهبری کل ۷ تن است که هر ۲ سال یک بار از سوی کنگرهٔ عمومی حزب انتخاب می شوند. اعضای رهبری کل از میان خود یک تن را به ریاست بر می گزینند. هر یک از اجزای تشکیلاتی حزب حلقه نام دارد. پایین ترین حلقه ۵ عضو دارد که داعیه (دعوت کننده) نامیده می شوند و زیر نظر دعوت کنندهٔ ناظر (داعیهٔ مشرف) فعالیت می کنند. ناظر هر حلقه رابط میان حزب و اعضای حلقهٔ خود است. کمیتهٔ محله (لجنة المحلة) بر فعالیت چند حلقه در محدودهٔ جغرافیایی مشخص نظارت می کند. کمیته های محله زیر نظر کمیته منطقه (لجنة المنطقه) فعالیت می کنند که اعضای آن را رهبری اقلیم (قیادة الاقلیم) بر می گزیند. رهبری اقلیم را نیز کنگرهٔ اقلیمی دعوت (مؤتمر الدعوة الاقلیمی) بر می گزیند. اعضای رهبری اقلیم و رهبری کل هر ۲ سال یک بار انتخاب می شوند و با یکدیگر در ارتباطند. کنگرهٔ اقلیمی الدعوة، متشکل از مسئولان حزب در هر اقلیم، بالاترین ساختار حزبی در هر اقلیم است که سالانه برگزار می شود.
کنگرهٔ عمومی الدعوة (مؤتمر الدعوة العام) هر سال یک بار و گاهی در موارد اضطراری برگزار می شود و در آن مسئولان حزبی اقلیم های مختلف شرکت می کنند. مهم ترین وظایف کنگره عبارتند از:
در اساسنامهٔ حزب دربارهٔ ولایت فقیه آمده است که چنانچه امت اسلامی، فقیه جامع الشرایطی مانند سید روح الله خمینی را قبول داشته باشد، ولایتش بر حزب نیز اعمال می شود و حزب نباید از نظرات وی عدول کند. در مواردی که ولی فقیه حکمی صادر نکرده باشد، رهبری حزب باید به احکام شورای فقهی حزب رجوع کند که متشکل از ۳ تا ۷ مجتهد یا کارشناس امور فقهی است که از سوی کنگرهٔ عمومی حزب انتخاب می شوند. این شورا حداقل باید یک مجتهد داشته باشد.
در اوایل ۱۳۳۸ش / ۱۹۵۹، حزب الدعوة، نخستین کنگرهٔ خود را محرمانه در کربلا با حضور ۱۶ تن از اعضای حزب برگزار کرد، که در آن اوضاع سیاسی و مسائل تشکیلات سازمانی حزب بحث و بررسی شد و سید محمد باقر صدر این حزب را الدعوة الاسلامیة نام نهاد.
در ۱۳۳۹ش / ۱۹۶۰، دولت عراق از فعالیت های حزب الدعوة به رهبری سید محمدباقر صدر آگاه شد. پس از آن آیت الله حکیم به عنوان مرجع تقلید شیعیان عراق که به فعالیت حزبی مراجع تقلید اعتقاد نداشت، از سید محمدباقر صدر و فرزندانش سید مهدی و سید محمدباقر حکیم خواست که از فعالیت در حزب و انتساب به یک جریان خاص سیاسی بپرهیزند. آنان درخواست وی را پذیرفتند و از حزب الدعوة کناره گیری کردند. پس از کناره گیری آنها، سید مرتضی عسکری رهبر حزب الدعوة شد، اما در ۱۳۴۲ش / ۱۹۶۳ آیت الله سید محسن حکیم مأموریتی تبلیغی به وی محول کرد و از همین رو وی از عضویت حزب استعفا داد و محمدهادی سُبَیتی به رهبری آن برگزیده شد.
پس از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ / ۵ ژوئن ۱۹۶۳ در ایران، حزب الدعوة با صدور بیانیه ای از آن حمایت کرد و هنگامی که خمینی به عراق تبعید شد و در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ / ۱۵ اکتبر ۱۹۶۵ از ترکیه وارد کاظمین شد مورد استقبال برخی از اعضای حزب قرار گرفت.
پس از ریاست جمهوری عبدالرحمان عارف در ۱۳۴۵ش / ۱۹۶۶ و ایجاد فضای باز سیاسی، نفوذ حزب در سراسر عراق، به ویژه در دانشگاه ها، افزایش یافت؛ اما با قدرت یافتن جناح افراطی حزب بعث و ریاست جمهوری احمد حسن البکر در ۱۳۴۷ش / ۱۹۶۸، فعالیت احزاب و گروه های اسلام گرای شیعی، از جمله حزب الدعوة، محدود شد و بسیاری از فعالان سیاسی دستگیر و زندانی شدند. در مرداد – شهریور ۱۳۵۰ / سپتامبر ۱۹۷۱، رژیم بعث عبدالصاحب دخیل نفر دوم حزب الدعوة را دستگیر کرد و پس از شکنجه به قتل رساند. یک سال بعد، رژیم بعث محمد صالح ادیب، مسئول شاخهٔ کربلا و چند تن دیگر را نیز دستگیر کرد، اما محمدهادی سبیتی و شیخ محمدمهدی آصفی، مسئول شاخهٔ نجف، از عراق گریختند.
آن گاه اعضای برجستهٔ حزب در عراق و لبنان برای فعالیت مجدد در عراق، اعضای جدید رهبری را به ریاست شیخ عارف بصری انتخاب کردند، اما در ۲۶ تیر ۱۳۵۳ / ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۴ شیخ عارف بصری و شماری از اعضای رهبری دستگیر و پس از محکومیت در دادگاهی فرمایشی، در ۴ دی ۱۳۵۳ / ۲۵ دسامبر ۱۹۷۴ در بغداد اعدام و برخی دیگر نیز به حبس ابد محکوم شدند.
در ۱۳۵۴ش / ۱۹۵۷، رهبری جدید حزب شامل عدنان سلمان کعبی، مهدی عبد مهدی و ابراهیم مالک دوباره در عراق شکل گرفت، که به کمیتهٔ عراق (لجنة العراق) معروف شد. این کمیته با رهبر سابق حزب محمد هادی سبیتی که در اردن مستقر بود، تماس گرفت. سبیتی یکی از اعضا به نام علی کورانی، مسئول شاخهٔ حزب در لبنان، را به عضویت در رهبری کل حزب تعیین کرد. این دو تن در کنار سید مرتضی عسکری، سید کاظم حائری و محمدمهدی آصفی رهبری کل (القیادة العامة) حزب را تشکیل دادند.
در مهر – آبان ۱۳۵۷ / اکتبر ۱۹۷۸ حزب الدعوة طی بیانیه ای حمایت کامل خود را از انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد. محمد مهدی آصفی به پاریس رفت و ضمن دیدار با خمینی پشتیبانی حزب را از ایشان به اطلاع وی رساند.
در پی دستگیری سید محمد باقر صدر در ۲۲ خرداد ۱۳۵۸ / ۱۲ ژوئن ۱۹۷۹، حزب الدعوة تظاهرات گسترده ای در سراسر عراق برپا کرد که در نتیجهٔ آن صدها تن دستگیر شدند. این قیام به انتفاضهٔ ۱۷ رجب معروف شد. رژیم بعث ۱۲۰۰ تن از بازداشت شدگان را محاکمه کرد که ۸۶ تن از آن ها به اعدام محکوم شدند. سرکوب قیام سبب شد حزب الدعوة خط مشی مسلحانه را در پیش گیرد. این حزب شاخهٔ نظامی خود را تأسیس کرد که چند تن از رهبران حزب بر آن نظارت داشتند.
پس از دستگیری یا متواری شدن برخی از رهبران حزب به خارج از عراق، عبدالامیر منصوری در خرداد – تیر ۱۳۵۸ / ژوئن ۱۹۷۹ با ساماندهی دوبارهٔ حزب، رهبری آن را بر عهده گرفت.
با به قدرت رسیدن صدام حسین در عراق در ۲۵ تیر ۱۳۵۸ / ۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹، روند سرکوب حزب شدت گرفت. واکنش حزب در پیش گرفتن مبارزهٔ مسلحانه بود. رژیم صدام اعضای حزب را دستگیر و صدها تن از آنان را پس از محاکمه های فرمایشی اعدام کرد. در چنین اوضاعی، حزب الدعوة مرکز فعالیت خود را به ایران منتقل کرد. محمد مهدی آصفی در تابستان ۱۳۵۸ش / ۱۹۷۹ به ایران آمد. او و سایر رهبران حزب تصمیم گرفتند ساختار تشکیلاتی حزب را بازسازی کنند و رهبری حزب را از فردمحوری که در محمد هادی سبیتی متجلی می شد، خارج کنند. بنا بر این، شورای مرکزی حزب با عضویت محمدهادی سبیتی، علی کورانی، محمد مهدی آصفی، سید مرتضی عسکری و سید کاظم حائری (فقیه الدعوة) شکل گرفت. سبیتی و همفکرانش این توافق را ضد خود دانسته، با آن مخالفت کردند که بی نتیجه بود.
پس از مذاکراتی میان رهبران حزب الدعوة و مسئولان ایرانی، اردوگاهی نظامی در نزدیکی اهواز به نام اردوگاه شهید صدر به این حزب اختصاص یافت. این اردوگاه مهم ترین مرکز آموزشی حزب الدعوة در ایران بود که در آن حدود ۷۰۰۰ نیروی نظامی آموزش می دیدند. این نیروها پس از آغازِ «جنگ عراق با ایران» ضد نیروهای عراقی جنگیدید. در ۱۳۵۹ش / ۱۹۸۰ محمدمهدی آصفی سخنگوی رسمی حزب شد.
رژیم بعث در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ / ۸ آوریل ۱۹۸۰ سید محمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدی را پس از دستگیری و شکنجه در بغداد کشت.
بدین ترتیب، حزب الدعوة رهبری معنوی و یکی از مؤسسان خود را از دست داد. در خرداد – تیر ۱۳۵۹ / ژوئن ۱۹۸۰ پس از دستگیری علی ناصر محمود، رئیس حزب در عراق، تشکیلات رهبری در عراق از هم پاشید. پس از آن با نظارت رهبری حزب در ایران، اعضای رهبری جدید شاخهٔ عراق انتخاب شدند. در بهمن – اسفند ۱۳۵۹ / فوریهٔ ۱۹۸۱ انتخابات طبق آیین نامهٔ جدید برای انتخاب ۱۲ عضو شورای عالی رهبری برگزار شد. سبیتی، کورانی و همفکرانش که مخالف اجرای آن بودند، انتخابات را تحریم کردند. سید کاظم حائری، محمد مهدی آصفی، محمد صالح ادیب، ابراهیم جعفری و حسن شُبّر از کسانی بودند که انتخاب شدند. در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۰ / ۹ مه ۱۹۸۱ محمد هادی سبیتی، رهبر سابق حزب در اردن دستگیر و پس از تحویل به حکومت عراق اعدام شد.
حزب در ۱۳۶۰ش / ۱۹۸۱ کنگرهٔ عمومی را در تهران برگزار کرد. در این کنگره، کمیته ای ۱۲ نفره برای تدوین اساسنامهٔ حزب تشکیل شد. این کمیته پیش نویس اساسنامه را تدوین کرد، که به تصویب رهبری حزب رسید. اعضای شاخهٔ بصره که از هواداران محمدهادی سبیتی - رهبر سابق حزب – بودند و با اعضای رهبری حزب در ایران اختلاف داشتند، در این کنگره شرکت نکردند. در نتیجه، اختلافات میان این دو طیف افزایش یافت.در تیر – مرداد ۱۳۶۱ / ژوئیه ۱۹۸۲ شاخهٔ نظامی حزب پس از سوء قصد ناموفق به صدام حسین در شهر دُجَیل، کشف شد و ۱۱۷ تن از اعضای آن اعدام یا زندانی شدند.
سید محمد باقر حکیم در ۲۶ آبان ۱۳۶۱ / ۱۷ نوامبر ۱۹۸۲ با حمایت ایران، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را متشکل از گروه ها و احزاب شیعی در تهران تأسیس کرد. حزب الدعوة نیز به این تشکل پیوست و کمیتهٔ اجرایی آن به ابراهیم جعفری از حزب الدعوة سپرده شد.
در اسفند ۱۳۶۲ / اواخر فوریه ۱۹۸۴ کنگرهٔ عمومی حزب برگزار شد. در این کنگره منصب فقیه الدعوة از اساسنامهٔ حزب حذف و به جای آن شورای فقهی به ریاست سید کاظم حائری و عضویت محمد مهدی آصفی و محمدعلی تسخیری تشکیل شد. اما پس از مدتی بین شورای فقهی و اعضای رهبری حزب اختلاف افتاد. سید کاظم حائری معتقد بود که شورای فقهی باید رهبری حزب را در دست داشته باشد، اما اعضای رهبری، شورا را صرفاً مرجعی برای حل مسائل دینی می دانستند.
در ۱۱ دی ۱۳۶۶ / اول ژانویهٔ ۱۹۸۸ برای حل اختلافات کنگره ای در تهران برپا شد. در این کنگره، اکثریت به لغو شورای فقهی رأی دادند. بنا بر این، اعضای موافق بقای شورای فقهی به رهبری سید کاظم حائری از حزب منشعب شدند و حزب الدعوة الاسلامیة – المجلس الفقهی را تأسیس کردند که بعدها به حزب الدعوة الاسلامیة ولایة الفقیه تغییر نام داد. در نتیجهٔ این اختلافات، محمد آصفی در کنگرهٔ عمومی حزب در ۱۳۶۸ش / ۱۹۸۹ از سخنگویی حزب کناره گیری کرد و اعضای حزب ضمن حذف منصب سخنگو، به جای آن دفتر سیاسی را تشکیل دادند که شامل ۳ سخنگو می شد: علی ادیب در ایران، ابراهیم جعفری در لندن و نوری مالکی در سوریه.
حزب الدعوة به همراه دیگر احزاب مخالف رژیم بعث در عراق، در نشست دمشق در ۶ دی ۱۳۶۹ / ۲۷ دسامبر ۱۹۹۰، اجلاس بیروت در ۲۰ اسفند ۱۳۶۹ / ۱۱ مارس ۱۹۹۱ و اجلاس صلاح الدین در عراق ۵- ۹ آبان ۱۳۷۱ / ۲۷ – ۳۱ اکتبر ۱۹۹۲ شرکت کرد. اجلاس صلاح الدین به تأسیس کنگرهٔ ملی عراق (المؤتمر الوطنی العراقی) انجامید که به عنوان بزرگ ترین تجمع احزاب مخالف حکومت عراق، برای سرنگونی رژیم بعث تلاش می کرد.
حزب الدعوة در سال ۱۳۷۶ش / ۱۹۹۷ از شرکت در اجلاس کنگرهٔ ملی عراق در لندن خودداری و اعلام کرد که حمایت غرب را از این کنگره نمی پذیرد.در همان سال اختلافات حزبی دربارهٔ میزان دخالت و مشارکت فقها در امور حزبی به وضع بحرانی رسید و در نتیجه چند جناح در درون حزب ایجاد شد:
حزب الدعوة در اجلاس کنگرهٔ ملی عراق در نیویورک در ۸ آبان ۱۳۷۸ / ۳۰ اکتبر ۱۹۹۹ و در لندن در ۲۳ آبان ۱۳۸۱ / ۱۴ نوامبر ۲۰۰۲ شرکت نکرد، زیرا رهبران حزب این اجلاس ها را مقدمه ای برای اقدام نظامی ضد عراق می دانستند و حزب با حملهٔ نظامی موافق نبود.
پس از سقوط حکومت صدام در ۱۳۸۲ش/ ۲۰۰۳، اعضای حزب پس از بازگشت به عراق دفاتری را در کربلا و بغداد افتتاح کردند. در همان سال، شورای حکومتی (مجلس الحکم) به منظور تدوین قانون اساسی جدید عراق و تشکیل دولت، با حضور ۲۵ تن از احزاب مهم عراق، تأسیس شد. ابراهیم جعفری از حزب الدعوة به عضویت این شورا درآمد و به ریاست آن منصوب شد.در ۳۱ تیر ۱۳۸۳ / ۳۰ ژوئن ۲۰۰۴، حکومت موقت عراق جایگزین شورای حکومتی شد. در این حکومت که به ریاست جمهوری غازی مِشعَل عَجیل الیاور و نخست وزیری اَیاد عَلاوی تشکیل شد، ابراهیم جعفری معاون رئیس جمهور شد. در انتخابات مجلس موقت عراق در ۱۱ بهمن ۱۳۸۳ / ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۰۵، حزب الدعوة همراه دیگر احزاب شیعی با ارائهٔ فهرستی مشترک به نام ائتلاف یکپارچهٔ عراق (ائتلاف العراقی الموحَّد) شرکت کرد و با کسب ۱۳۳ کرسی از ۲۷۵ کرسی مجلس به پیروزی رسید. در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۴ / ۳ مه ۲۰۰۵، حکومت انتقالی از سوی مجلس برگزیده شد، که ابراهیم جعفری نخست وزیر و جلال طالبانی رئیس جمهور شدند.
در ۲۴ آذر ۱۳۸۴ / ۱۵ دسامبر ۲۰۰۵، در انتخابات مجلس عراق نیز حزب الدعوة در چهارچوب ائتلاف یکپارچهٔ عراق مشارکت کرد و ۱۲۸ کرسی از ۲۷۵ کرسی مجلس را به خود اختصاص داد. در ۱۳۸۵ش / ۲۰۰۶ مجلس عراق، نوری المالکی از اعضای بارز حزب الدعوة را به نخست وزیری برگزید. در ۱۳۸۶ش / ۲۰۰۷، در کنگرهٔ عمومی حزب الدعوة منصب جدید دبیر کل اضافه و نوری مالکی به این منصب برگزیده شد. در پی این کنگره، ابراهیم جعفری از حزب الدعوة جدا شد و جریان اصلاح ملی (تیار اصلاح الوطنی) را تأسیس کرد.
انتخابات دورهٔ بعدی مجلس عراق در ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ / ۷ مارس ۲۰۱۰ برگزار شد. پیش از انتخابات، میان احزاب شیعی موجود در ائتلاف یکپارچهٔ عراق اختلاف افتاد. بنا بر این، نوری مالکی ائتلاف جدیدی شامل ۷ حزب به نام ائتلاف دولت قانون (ائتلاف دولة القانون) تشکیل داد. این ائتلاف در انتخابات مجلس ۸۹ کرسی را به دست آورد و پس از فهرست العراقیة (قائمة العراقیة) به رهبری ایاد علاوی که ۹۱ کرسی را به خود اختصاص داده بود، قرار گرفت. این مجلس نیز بار دیگر مالکی را به نخست وزیری برگزید.
حزب الدعوة صاحب شبکه تلویزیونی ماهواره ای به نام آفاق است که در ۱۳۸۵ش / ۲۰۰۶ تأسیس شد. این شبکه ۹ دفتر خارجی در کشورهای مختلف دارد. ۲ رادیو به نام های آفاق و بنت الهدی نیز متعلق به حزب است. حزب فعالیت مطبوعاتی نیز دارد. در ۱۳۳۹ش / ۱۹۶۰ نشریه ای به نام الدعوة الاسلامیة منتشر کرد که پس از ۱۰ شماره توقیف شد. در ۱۳۴۲ش / ۱۹۶۳ نشریهٔ جدیدی به نام صوت الدعوة را انتشار داد که همچنان منتشر می شود. در حال حاضر (۱۳۹۱ش / ۲۰۱۲) این حزب روزنامه های البیان و الدعوة و مجلهٔ قبضة الهدی را منتشر می کند.
طبق اساسنامهٔ حزب الدعوة، منابع مالی حزب از پرداخت ماهیانهٔ اعضای حزب، کمک های مالی از سوی مؤسسات خیریه و اشخاص متمکن و نیز طرح های اقتصادی خود حزب تأمین می شود.
| [
{
"answer1": "این حزب ابتدا در قامت یک جنبش مذهبی اصلاح طلب پدیدار شد که به ترویج ارزش های اسلامی و مقابله با سکولاریسم می پرداخت.",
"answer2": "در اوایل ۱۳۳۸ش / ۱۹۵۹، حزب الدعوة، نخستین کنگرهٔ خود را محرمانه در کربلا با حضور ۱۶ تن از اعضای حزب برگزار کرد، که در آن اوضاع سیاسی و مسائل تشکیلات سازمانی حزب بحث و بررسی شد و سید محمد باقر صدر این حزب را الدعوة الاسلامیة نام نهاد.",
"distance": 5330,
"question": "حزب الدعوه در ابتدا چگونه سازمانی بود و در چه سالی اولین کنگره خود را برگزار کرد؟"
},
{
"answer1": "پس از کناره گیری آنها، سید مرتضی عسکری رهبر حزب الدعوة شد، اما در ۱۳۴۲ش / ۱۹۶۳ آیت الله سید محسن حکیم مأموریتی تبلیغی به وی محول کرد و از همین رو وی از عضویت حزب استعفا داد و محمدهادی سُبَیتی به رهبری آن برگزیده شد.",
"answer2": "در مهر – آبان ۱۳۵۷ / اکتبر ۱۹۷۸ حزب الدعوة طی بیانیه ای حمایت کامل خود را از انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد.",
"distance": 1841,
"question": "پس از کناره گیری سید مهدی حکیم و فرزندانش از حزب الدعوه چه کسی رهبری حزب را برعهده گرفت و حزب الدعوه چه موضعی نسبت به انقلاب اسلامی ایران داشت؟"
},
{
"answer1": "با به قدرت رسیدن صدام حسین در عراق در ۲۵ تیر ۱۳۵۸ / ۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹، روند سرکوب حزب شدت گرفت. واکنش حزب در پیش گرفتن مبارزهٔ مسلحانه بود.",
"answer2": "پس از مذاکراتی میان رهبران حزب الدعوة و مسئولان ایرانی، اردوگاهی نظامی در نزدیکی اهواز به نام اردوگاه شهید صدر به این حزب اختصاص یافت.",
"distance": 705,
"question": "پس از به قدرت رسیدن صدام حسین حزب الدعوه چه واکنشی نشان داد و پس از مذاکرات میان رهبران حزب الدعوه و مسئولان ایرانی چه اتفاقی افتاد؟"
},
{
"answer1": "حزب تاریخ رسمی تأسیس خود را ۲۰ مهر ۱۳۳۶ / ۱۲ اکتبر ۱۹۵۷ اعلام کرده است.",
"answer2": "بنا بر اساسنامه، این اهداف با ایجاد تغییر در آحاد مسلمانان و اصلاح تدریجی فرد و جامعه از لحاظ روحی و اخلاقی، بازگشت به آموزه های اصیل اسلامی و زدودن افکار و اندیشه های غربی، ایجاد دولت اسلامی به عنوان مقدمه ای برای برپایی دولت فراگیر اسلامی، آزادسازی سرزمین های اسلامی از سیطرهٔ استعمار و ضمیمه کردن آن ها به دولت اسلامی و دعوت مردم به اسلام در همهٔ نقاط جهان تحقق می یابد.",
"distance": 755,
"question": "حزب الدعوه در چه تاریخی به طور رسمی تاسیس شد و یکی از اهداف اصلی این حزب چه بود؟"
},
{
"answer1": "در اساسنامهٔ حزب دربارهٔ ولایت فقیه آمده است که چنانچه امت اسلامی، فقیه جامع الشرایطی مانند سید روح الله خمینی را قبول داشته باشد، ولایتش بر حزب نیز اعمال می شود و حزب نباید از نظرات وی عدول کند.",
"answer2": "شمار اعضای رهبری کل ۷ تن است که هر ۲ سال یک بار از سوی کنگرهٔ عمومی حزب انتخاب می شوند.",
"distance": 1024,
"question": "در اساسنامه حزب الدعوه درباره ولایت فقیه چه گفته شده است و چند تن در رهبری کل حزب عضو هستند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
575 | : کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (۲۲ فوریه ۱۹۲۱ میلادی) کودتایی نظامی بود که توسط رضاخان و هم دستی سیدضیاءالدین طباطبایی و با برنامه ریزی افسر انگلیسی آیرونساید اجرا شد. برخی پژوهش ها نشان می دهند که انگلیسی ها نقش هایی در طراحی کودتا یا آنچه بعداً رهبران می بایست انجام می دادند داشتند. برخی منابع می گویند
۲۳ روز پیش از کودتا رضا شاه با ادموند آیرونساید ملاقات کرد که در این دیدار ژنرال آیرونساید به رضاخان سردارسپه گفته بود اگر شما قدرت را در دست بگیرید ما مخالفتی نداریم. در نتیجه مذاکرات و هماهنگی های به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان، در روز سوم اسفند قوای قزاق وارد تهران شده و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از فعالان سیاسی و رجال سرشناس بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه قاجار و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرح آباد گریختند و سپهدار رشتی (نخست وزیر) به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد. نتیجه کودتا، رئیس الوزرایی سیدضیاءالدین و وزیر جنگ شدن ماژور مسعود خان کیهان و سپس خود رضاخان بود.
در سال ۱۹۰۷ م. قرارداد ۱۹۰۷ میان کشورهای بریتانیا و امپراتوری روسیه در سن پترزبورگ امضا شد.
بر پایه قرارداد ۱۹۰۷ بریتانیا پیشنهاد تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ را داد. منطقه شمالی به امپراتوری روسیه اعطا شد و منطقه جنوبی به بریتانیای کبیر. منطقه میانی باید به عنوان منطقه بی طرف کار می کرد. پیمان نامه ۱۹۰۷ م. بدون آگاهی دولت ایران در زمان اوج جنبش مشروطه امضا شد؛ از این رو سرانجام با پاسخ تند مجلس شورای ملی رو به رو شد.
با وجود اعتراضات ایران به این قرارداد، مواد آن عملاً در زمان جنگ جهانی اول اجرا شد و به بهانه جنگ با عثمانی شمال ایران به اشغال سپاه امپراتوری روسیه درآمد و نیز بریتانیا با اشغال بوشهر به سوی شیراز پیشروی کرد. روس ها تا زمان انقلاب اکتبر بر حفظ منافع به دست آمده شان از این قرارداد اصرار داشتند. پس از انقلاب اکتبر این قرارداد به دلیل ایدئولوژی غالبین توسط دبیرکل حزب کمونیست حاکم ولادیمیر ایلیچ لنین ملغی شد.
جنگ جهانی اول با پیروزی متفقین پایان یافته بود و وقوع انقلاب اکتبر، همسایه شمالی ایران را از بازیگری در عرصه جهانی ناتوان کرده بود. در این هنگامه، دولت بریتانیا که خود را یکه تاز میدان می دید، به صرافت افتاد برای جلوگیری از نفوذ امواج انقلاب سرخ به سوی هندوستان، ایران را به عنوان کشوری حائل درآورد.
لرد کرزن وزیر وقت امور خارجه بریتانیا، برای این کار قراردادی طراحی کرد که به قرارداد ۱۹۱۹ شهرت یافت. مطابق این پیمان، دست دولت بریتانیا در امور مالی و نظامی ایران باز می شد. قراردادی که دولت بریتانیا سعی در بستن آن با دولت ایران کرد ولی با مخالفت ایرانیان موفق نشد.
طی جنگ جهانی اول هم زمان با حکومت احمدشاه قاجار دولت مشروطه ایران ضعیف ترین دوران خود را می گذراند. ایران از جوانب گوناگون اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزاینده اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیخته قدرت های خارجی ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته و وابسته پیش برده بود. علی رغم اعلام بی طرفی دولت ایران نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد ایران شدند. بر اثر اشغال ایران توسط بریتانیا و خرید آذوقه مردم ایران توسط ارتش اشغالگر و شروع قحطی بزرگ ایران (۱۲۹۸-۱۲۹۶)، بخش بزرگی از مردم ایران به کام مرگ فرورفتند. سپاه روسیه تا دروازه های تهران پیشروی کرد اما از منقرض کردن سلسله قاجار منصرف شد. غرب کشور را سپاه عثمانی اشغال کرده بود. در جنوب مردم محلی در چند نوبت با متجاوزان انگلیسی درگیر شدند که از مهم ترین نبردهای جنگ جهانی اول در ایران می توان به مقاومت تنگستانی ها اشاره کرد. جمعی از رجال و نمایندگان مجلس، حکومت موقتی به نام دولت ملی به ریاست نظام السلطنه (رضا قلی خان مافی) تشکیل دادند. پس از پایان جنگ نیز کشور دچار هرج و مرج بود. دولت در خارج از پایتخت نفوذی نداشت و هر بخش از کشور زیر نفوذ قدرتی محلی بود. شمال کشور را سپاه انگلستان و روسیه در اشغال داشت. پلیس جنوب با همکاری قشون هندی@12@ها زیر نظر بریتانیایی ها بر جنوب حکمرانی داشت. در آذربایجان غربی اسماعیل آقا سیمیتقو شورشی بود. لرهای شورشی لرستان را تحت کنترل داشتند. راه تهران به خراسان زیر غارت یاغیان ترکمن بود. در خوزستان شیخ خزعل حکومت می کرد و در فارس قوام الملک شیرازی و قشقایی ها قدرت را در دست داشتند. کرمان و بلوچستان تحت نفوذ بلوچ ها بود و امیرموید در مازندران قدرت را به دست داشت.
در اواخر سال ۱۹۲۰ میلادی، انگلستان تصمیم گرفت، به خاطر مخارج زیاد، نیروهایش را از شمال ایران خارج کند. به همین مناسبت ژنرال لرد آیرونساید، فرمانده نیروهای متفقین در شمال روسیه به ایران آمد تا بر این نقل و انتقال نظارت کند. ورود آیرونساید مصادف شد با شکست قوای قزاق از جنگلی ها و عقب نشینی آن ها به منطقه آقابابا در شمال قزوین. رضاخان، در این زمان از افسران ارشد قوای قزاق بود. این قوا تحت فرماندهی افسران روسی و در راس آنان استاروسلسکی قرار داشت. پلیس جنوب (تحت حاکمیت انگلستان) و ژاندارمری، دیگر قوای متمرکز نظامی ایران را تشکیل می دادند. نورمن، وزیر مختار انگلستان در ایران، به اشاره آیرونساید، احمدشاه را قانع کرد که افسران روس را از ایران اخراج نماید و به جای آنان، سردار همایون، یک افسر ضعیف را به فرماندهی قوای قزاق بگمارد.
اردشیر ریپورتر اصرار دارد که عامل معرفی رضاخان به آیرونساید شخص او بوده است، درحالی که آیرونساید در خاطرات خود به چنین چیزی اشاره نمی کند. او طی دوره ای که سردار همایون فرماندهی اسمی قوای قزاق را داشته است بارها از اردوی آنان بازدید می کند و به این نتیجه می رسد که «رضاخان مسلماً بهترین است» و «فرمانده قزاق ها (سردار همایون) مخلوقی بی فایده و ضعیف است».
ماجرا چنین بود که با ورود آیرونساید و اخراج روس ها، روزی آیرونساید همه فرماندهان ایرانی را جمع می کند و به کمک مترجم به آنان «توصیه» می کند که خلع سلاح شوند. در جوی که همه فرماندهان از صلابت این دستور سکوت اختیار کرده بودند، رضاخان برمی خیزد و با صدای رسا یادآوری می کند که آنان تنها تحت امر پادشاهشان (احمدشاه) هستند و گوشزد کرد که فرماندهان هرگز این دستور را از یک افسر انگلیسی اجرا نخواهند کرد.
آیرونساید پس از این شناخت از رضاخان اعتقاد یافت که «نباید این سربازان و افسران را در اینجا نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. در واقع یک دیکتاتور نظامی در ایران تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد.» به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را به دست آورد. در این موقع، صرف نظر از اینکه برنامه کودتا به دست آیرونساید طراحی شده باشد یا به دست رضاخان، هردو مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات را آغاز کرده بودند. آیرونساید می نویسد «رضاخان عجله دارد که وارد عمل شود. او از بیکاری خسته شده است.»
ملاقات نهایی میان رضاخان و آیرونساید در ۲۳ دیماه ۱۲۹۹ در گراندهتل قزوین برگزار شد. از میان همقطاران رضاخان تنها سرهنگ باقرخان مویان از این ملاقات باخبر شد و از انگلیسی ها کلنل هنری اسمایت. آیرونساید می نویسد: «اول می خواستم تعهد کتبی از او بگیرم؛ ولی به این نتیجه رسیدم که فایده ای ندارد. اگر بخواهد قول هایی را که به ما داده زیر پا بگذارد، ادعا خواهد کرد که آن ها را تحت فشار داده است. دو مطلب را برایش به خوبی روشن کردم. یکی اینکه به خیال نیفتد که خود ما را از پشت سر مورد حمله قرار دهد و دیگر اینکه پس از ورود به تهران، شاه را به هیچ وجه از سلطنت برندارد.
عبدالله شهبازی ادعاهای آیرونساید در خاطراتش را رد کرده و می نویسد که آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. او از ۴ اکتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهار ماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشویک ها را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابراین نقش او در کودتا نمی تواند همسنگ و حتی قابل مقایسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس سازمان اطلاعات فرمانفرمای هندوستان در ایران تا زمان کودتا ۲۸ سال در ا یران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود.
عوامل اصلی کودتا جمعاً پنج نفر بودند. این پنج نفر عبارت بودند از: سیدضیاءالدین طباطبایی، رضاخان میرپنج، سرگرد مسعودخان کیهان، سرهنگ احمد امیراحمدی (بعداً سپهبد) و سروان کاظم خان سیاح (بعداً سرهنگ). بخش سیاسی این گروه را سید ضیاء اداره می کرد و مابقی بدنه نظامی کودتا را تشکیل می دادند. گفته می شود در آخرین جلسه مشورتی همگی هم قسم شده و پشت قرآنی را امضا کردند تا بعدها همدیگر را نکشند.
به نوشته یحیی دولت آبادی، سیدضیاءالدین طباطبایی و کمیته زرگنده بخش ایرانی اجرای کودتا بودند و محمودخان مدیرالملک، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبیب و میرزا کریم خان گیلانی را از اعضای آن معرفی می کند. «...کمیته زرگنده مرکز سیاست انگلیس است در تهران در قسمتی که باید به دست ایرانیان انجام بگیرد.»
شبکه اردشیرجی از سال ۱۹۱۳ به وسیله میرزا کریم خان رشتی با رضاخان مرتبط شده بود و به نوعی تعلیمات سیاسی وی را برعهده داشت. «فقط می گویم که آنچه را هم که سید ضیاءالدین طباطبایی به عهده داشت به خوبی انجام داد و محرک او هم خدمت به ایران بود ولی شاید بیش از آنچه لازم یا مطلوب بود تظاهر به همگامی با سیاست انگلیس می کرد.»
بنابر آنچه بیشتر پژوهشگران دهه های اخیر با واکاوی اسناد آزادشده بریتانیا به دست آورده اند، برخلاف آنچه در همان زمان شایع بود، موفقیت رضاخان پی آمد استراتژی حساب شده ای که در لندن طرح ریزی شده باشد نبود؛ ولی مقامات و کارگزاران انگلیسی حاضر در ایران، نگران از تهدید شوروی و آشوب در کشور، کودتای سوم اسفند را یاری کردند بدون آنکه چندان دربند آگاه کردن مقامات انگلیسی در لندن باشند.
میخائیل زیرینسکی کامیابی رضاخان را پی آمد اراده و توانایی خود او و همراه بودن شرایط داخلی و خارجی می شمارد و انگیزه های او را وطن پرستی و منافع شخصی می داند.
محمدعلی همایون کاتوزیان در بررسی اسناد وزارت امور خارجه انگلیس به این نتیجه می رسد که بریتانیا نه نقشی در برآمدن رضاخان داشت و نه دخالتی در فروافتادن احمدشاه. سیاست رسمی دولت بریتانیا در آن زمان که لرد کرزن وزیر خارجه این کشور بود این بود که قرارداد ۱۹۱۹ سرانجام به اجرا دربیاید؛ اما دیپلمات ها و افسران بریتانیایی در تهران می دانستند که آن قرارداد مرده است و به هیچ نتیجه ای نمی رسد و ایران در خطر اضمحلال قرار دارد. در یکی دو سال اول پس از کودتا روابط ایران و بریتانیا خیلی سرد بود چون وزارت خارجه بریتانیا با کودتا برخورد منفی کرد و تنها با گذشت زمان بود که متوجه شد بعضی از عناصر خودش در این کودتا دست داشته اند.
با اینکه سفارتخانه بریتانیا در تهران تلاش می کرد پشتیبانی وزارت خارجه بریتانیا را به نفع سیدضیا جلب کند، این وزارتخانه که می دید سیاست اصلی اش در ایران به هم خورده است، کوچک ترین امتیازی به دولت سیدضیا نداد و هنگامی که مشخص شد بریتانیا پشتیبان سیدضیا نیست احمدشاه و رضاخان مشترکاً و به آسانی دولت سیدضیا را از کار انداختند. عدم پشتیبانی دولت بریتانیا از سیدضیا خود دلیل دیگری است بر اینکه این دولت در کودتا نقش نداشته است. بعداً که سر پرسی لورین وزیرمختار (در آن زمان نمایندگان سیاسی بریتانیا در تهران عنوان سفیر نداشتند) بریتانیا در تهران شد کوشید روابط دو کشور را التیام ببخشد و آهسته آهسته به لرد کرزن این نظر را القا کند که در شرایطی که در ایران وجود دارد آدمی مثل رضاخان می تواند اوضاع را تثبیت کند. دولت بریتانیا همان گونه که اسناد گواهی می دهد نه در جنبش جمهوری خواهی کوچکترین نقشی داشت و نه در پادشاه کردن رضاخان دخالت کرد. سر پرسی لورین در یکی از نامه هایش به وزارتخانه از رضاخان به عنوان مردی درستکار و باعرضه یاد می کند که دزد نیست و با بریتانیا هم دشمنی ندارد؛ اما وزیر انگلیسی در جوابش به او توصیه می کند که گول نخورد، رضاخان “بلد است شیرین حرف بزند و ترش رفتار کند - talking sweet and acting sour.
هارولد نیکلسون، نماینده سیاسی بعدی در تهران، سیاست ستایشگرانه لورین نسبت به رضاشاه را نکوهش می کرد و رضاشاه را از توانایی فکری و اخلاقی برای احراز مقامات عالی بی بهره می دانست. رابرت کلایو، جانشین نیکلسون، نیز نظریاتی مشابه او داشت. در پایان سال ۱۳۰۶ سفارت بریتانیا در تهران به این نتیجه رسیده بود که رضاشاه هزار بار از احمدشاه بدتر است. در سال ۱۳۱۱ در آستانه درگیری ایران و انگلستان، وزارت خارجه بریتانیا رضاشاه (که قرارداد نفت را به درون آتش شومینه انداخته بود) را یک «وحشی» خواند و سال بعد یک «دیوانه خون آشام».
به گفته یحیی دولت آبادی، رضاشاه در یک مهمانی خصوصی در حضور او و مصدق گفته بود: «مرا انگلیسی ها روی کار آوردند؛ ولی وقتی روی کار آمدم به وطنم خدمت کردم». همین مطلب را هم دکتر مصدق با کمی اختلاف بدین عبارت گفته است: «مرا انگلیسی ها آوردند ولی ندانستند با چه کسی سروکار دارند».
محمدرضاشاه در سفری که سال ها بعد و در اوایل سلطنتش به انگلستان داشت، به عنوان یک خواهش شخصی درخواست کرد تا اسناد طبقه بندی شده مرتبط با روی کار آمدن پدرش را ببیند.
از شب جمعه سی ام بهمن، اجازه حرکت افراد عادی به سمت تهران به دلایل امنیتی سلب گردید. دو هزار نفر از قوای قزاق و یکصد نفر ژاندارم به سمت تهران حرکت کردند و در صبح شنبه به کرج وارد شدند. در تیپ پیشقراولان به فرماندهی احمد امیراحمدی یک قبضه توپ نیز وجود داشت. صبح روز یکشنبه رژه پیاده نظام برگزار شد و پنجاه نفر قزاق برای جلوگیری از فرار احتمالی شاه به جنوب، به سمت کهریزک حرکت کردند. مابقی قوای قزاق در ساعت سه بعدازظهر به سوی شاه آباد و مهرآباد حرکت کردند و در کرج تنها یکصد قزاق و یکصد ژاندارم برای اسکورت سیدضیاء باقی ماندند. قوای قزاق ساعت ۴ بعدازظهر به مهرآباد (حومه تهران آنروز) رسیدند.
یک ساعت بعد فرماندهان قبلی قزاقها برای منصرف کردن قوای قزاق وارد اردو می شوند، ولی موفقیتی حاصل نمی کنند. خانواده سربازان قزاق که از ورود فرزندان خود به حومه شهر مطلع شده اند، برای استقبال به مهرآباد می روند.
در ساعت هفت و نیم عصر، نمایندگان شاه (معین الملک)، نخست وزیر (ادیب السلطنه سمیعی) و سفارت انگلستان (کلنل هایک و کلنل هادسون) برای مذاکره به مهرآباد می رسند که به سردی استقبال شده و مدت یک ساعت در اتاقی شبیه به طویله منتظر دیدار با سیدضیاء و رضا خان می شوند و عملاً تحت الحفظ نگهداری می شوند. ساعت ۹ شب نیروها به سمت محل های از پیش تعیین شده در سطح شهر حرکت کرده و هم زمان رضاخان با نمایندگان مذکور ملاقات می کند. نمایندگان دستور شاه مبنی بر توقف قوا را در مهرآباد به رضا خان ابلاغ می کنند، ولی شیپور حمله هم زمان نواخته می شود و تقاضای آنان بی اثر باقی می ماند.
پیشقراولان بریگاد مرکزی تحت فرماندهی سرتیپ شهاب جلوی دروازه شهرنو (دروازه قزوین) به رضاخان اخطار می کنند که در آماده باش کامل به سر می برند ولی در عمل مقاومتی نمی کنند. اندکی بعد قزاقخانه (باغ ملی) به تصرف قزاقها در می آید. عبدالحسین میرزا فرمانفرما برای مذاکره وارد می شود؛ ولی او نیز موفقیتی بدست نمی آورد. دویست نفر قزاق به فرماندهی کاظم خان سیاح فرماندهی کلانتری های شهر را بر عهده می گیرند و این تنها نقطه کودتا بود که به زد و خورد و کشته شدن چند قزاق و پلیس انجامید. چند تیر توپ شلیک شد و کودتا به پایان رسید.
پس از کودتا از طرف میرپنج رضاخان اعلامیه ای در ۹ ماده تحت عنوان «حکم می کنم» صادر و توسط قزاقان به در و دیوار شهر تهران چسبانده شد.
در آستانه کودتا، سیدضیاءالدین طباطبایی فهرستی از اسامی ده ها تن از رجال کشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام کودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت کوتاهی پس از کودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند ۱۲۹۹ دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و در طی حدود شش روز قریب به هفتاد تن از رجال دستگیر و زندانی شدند. در میان دستگیرشدگان اسامی افراد زیر به چشم می خورد: سیدحسن مدرس، احمد قوام، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت الدوله، عین الدوله، سعدالدوله، سهام الدوله، حشمت الدوله، قوام الدوله، مجدالدوله، ممتازالدوله، محتشم السلطنه، نصیرالسلطنه، مشارالسلطنه، وثوق السلطنه، ممتازالملک، لسان الملک، یمین الملک، سردار رشید، سردار معتضد، سرهنگ گیگو، امیرنظام،خسروخان سردار کرد بختیاری مشهدسر (ظفر), کلهر، میرزا یانس، محمدقلی سهراب زاده، اسعد سهراب زاده، سیدمحمد اسلامبولچی، محمدولی خان تنکابنی، سالار لشکر، شیخ محمدحسین یزدی، شیخ محمدحسین استرآبادی، آقاضیاء و سیدمحمد تدین.
بسیاری از بازداشت شدگان را وعده دادند که در قبال پرداخت مبالغی هنگفت آزادی خود را باز خواهند یافت. با این احوال قریب به اتفاق محبوسین از پرداخت پول خودداری کردند. گروهی دیگر از بازداشت شدگان را برای جلوگیری و پیشگیری از مخالفت آنان با کابینه کودتا دستگیر کرده بودند. چنان که طی یک ماهه نخست عمر دولت کودتا در اعتراض به واقعه مذکور ده ها تن دیگر نیز به خاطر مخالفت با اوضاع پیش آمده راهی زندان شدند. علی دشتی، فرخی یزدی، لسان السلطنه مؤدب همایون، میرزا قوام، میرزا هاشم آشتیانی، سیدغلامحسین خان، دکتر مشعوف، حاج محمدحسین معین الرعایا، رهنما مدیر روزنامه رهنما، فدایی، عباسخان رأفت، یاور اکبر میرزاباشی، ملک الشعرا بهار و سردار معظم خراسانی از دیگر دستگیرشدگان آن روزگار بودند.
در فاصله کمتر از دو ماهی که از عمر کودتا می گذشت تمام زندان ها و بازداشتگاه های تهران مملو از زندانیان شد تا جایی که مجبور شدند عده ای از محبوسین را به شهرها و مناطق دیگری تبعید کنند. چنان که سیدحسن مدرس به قزوین تبعید و در آن شهر زندانی شد.
علاوه بر مخالفان و فعالان سیاسی گروهی از زندانیان این روزگار شامل صاحبان ثروت و متمولینی بودند که حکومت امیدوار بود با اخذ مبالغی هنگفت آزادیشان را به آنان بازگرداند. حاج محمدحسین امین الضرب و امیرنظام همدانی از شاخص ترین این گروه از زندانیان بودند که نفر اخیر با پرداخت ۲۵ هزار تومان پس از یک هفته زندان را ترک کرد.
در همان زمان شایع شد که سیدضیاء قصد دارد گروهی از زندانیان متنفذ و صاحب قدرت را اعدام کند. اما این خبر که گویا برای مرعوب ساختن زندانیان و احتمالاً اخذ وجوهی از آنان بر سر زبان ها افتاده بود به دنبال اعتراض احمدشاه به سرعت فروکش کرد و طبق دستور شاه که گفته بود «فوراً از این اعمال قبیح جلوگیری نمایید و نگذارید که چنین اتفاقی رخ بدهد» خبر مذکور نیز به سرعت رنگ باخت.
بدین ترتیب تا پایان دوره کابینه سید ضیاء، محبوسین کماکان در بازداشت بودند. پس از پایان این دوران سه ماهه احمد قوام السلطنه که خود از محبوسین بود یک روز پس از انتصاب به مقام ریاست الوزرایی تمام زندانیان را آزاد کرد: «آزادشدگان با حالت تأثرآوری که هر بیننده ای را محزون می نمود به مجلس شورای ملی وارد شده در حالتی که برخی از آن ها موهای سرشان بلند و لباسهایشان مندرس و برخی دیگر پیر و ناتوان و بیچاره و کسل، عصازنان در صحن دوم مجلس مجتمع گشته بودند. به علاوه عده ای از کسان محبوسین و آزادیخواهان و ملّیون نیز حضور به هم رسانیدند…».
هدف کودتا - آن طور که در اعلامیه هایی به مردم وعده داده شده بود - «برانداختن ریشه جنایتکاران خودخواه تن پرور داخلی» و «رهانیدن ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار» بود. افرادی که به زعم سید ضیا و رضاخان، در سال های پرآشوب پس از انقلاب مشروطه «زمام مهام {امور} مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند می ساختند.»
اعلامیه سید ضیا و رضاخان که بلافاصله پس از کودتا منتشر شد، در واقع چیزی جز پژواک همین اندیشه ها نبود که باور داشت «برای اینکه تمام این اقدامات میسر گردد، باید قبل از هر چیز و مافوق هر گونه اقدامی، مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان داخل و خارج را به حساب دعوت نماید و امنیت در محوطه شاهنشاهی ایران حکم فرما گردد.»
اصلاح نظام قضایی، تقسیم اراضی دولت بین دهقانان، لغو کاپیتولاسیون، تأسیس مدارس، راه اندازی وسایل حمل و نقل جدید و صد البته لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا، برخی از برنامه های مفصلی است که سید ضیاء و رضاخان بلافاصله پس از کودتا اعلام کرده بودند. بسیاری از این ملی گرایان و روشنفکران راه حل تمام مشکلات کشور را یک دولت مقتدر نظامی و یک دیکتاتور مصلح می دانستند که بتواند چنین تصمیم هایی را به جای شاه ناتوان قاجار بگیرد.
کاظم زاده در مجله ایرانشهر، محمدعلی جمال زاده در مجله علم و هنر، تقی زاده در مجله کاوه و دیگر سردمداران روشنفکر. گفتمان جدید را با حجم بالایی از نوشته ها و مقالات به جامعه تلقین می کردند و به ترویج لزوم استبداد منور و مرد آهنین برای سامان دادن به اوضاع پرداختند. روزنامه هایی از قبیل: ایران، ستاره ایران، کوشش، اطلاعات، ناهید، شفق سرخ مروج استبداد شدند. به گفته جان فوران، در حالی که مدرس به عنوان عمده ترین مخالف رضاخان همانند سدی در برابر استبداد او ایستادگی می کرد، تمامی روشنفکران، نویسندگان، دولتمردان و صاحبان مشاغل بالا تحت تأثیر رضاخان قرار گرفتند.
پس از کودتا عارف قزوینی غزلی شاد و امیدبخش دربارهٔ اصلاحات و آینده امیدبخش ایران و ستایش از کودتا سرود. میرزاده عشقی مقالات تندی در حمایت از کابینه کودتا نوشت. محمد فرخی یزدی، لاهوتی، سلیمان میرزا و بهرامی برگرد دولت جمع شدند و ملک الشعرا بهار در جراید حکومت مقتدر را رواج می داد. علی اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش از حزب تجدد به مشاوران رضاخان تبدیل شدند و دستگاه فکری اش را سامان دادند و احزاب محافظه کار مجلس چهارم از جمله اصلاح طلبان، سوسیالیست ها و کمونیست ها به حمایت از سردار سپه پرداختند.
| [
{
"answer1": "در سال ۱۹۰۷ م. قرارداد ۱۹۰۷ میان کشورهای بریتانیا و امپراتوری روسیه در سن پترزبورگ امضا شد.",
"answer2": "بر پایه قرارداد ۱۹۰۷ بریتانیا پیشنهاد تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ را داد. منطقه شمالی به امپراتوری روسیه اعطا شد و منطقه جنوبی به بریتانیای کبیر.",
"distance": 93,
"question": "قرارداد ۱۹۰۷ بین چه کشورهایی امضا شد و در نتیجه این قرارداد چه مناطقی از ایران به کدام کشورها واگذار شد؟"
},
{
"answer1": "نزدیک به صد تن از فعالان سیاسی و رجال سرشناس بازداشت و زندانی شدند.",
"answer2": "میرزاده عشقی مقالات تندی در حمایت از کابینه کودتا نوشت. محمد فرخی یزدی، لاهوتی، سلیمان میرزا و بهرامی برگرد دولت جمع شدند و ملک الشعرا بهار در جراید حکومت مقتدر را رواج می داد.",
"distance": 17415,
"question": "در کودتای 3 اسفند چه کسانی بازداشت شدند و چه کسانی از دولت سیدضیا حمایت کردند؟"
},
{
"answer1": "اصلاح نظام قضایی، تقسیم اراضی دولت بین دهقانان، لغو کاپیتولاسیون، تأسیس مدارس، راه اندازی وسایل حمل و نقل جدید و صد البته لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا، برخی از برنامه های مفصلی است که سید ضیاء و رضاخان بلافاصله پس از کودتا اعلام کرده بودند.",
"answer2": "کاظم زاده در مجله ایرانشهر، محمدعلی جمال زاده در مجله علم و هنر، تقی زاده در مجله کاوه و دیگر سردمداران روشنفکر. گفتمان جدید را با حجم بالایی از نوشته ها و مقالات به جامعه تلقین می کردند و به ترویج لزوم استبداد منور و مرد آهنین برای سامان دادن به اوضاع پرداختند.",
"distance": 421,
"question": "پس از کودتا سیدضیاءالدین طباطبایی چه برنامه هایی را اعلام کرد و در همین زمان کدام روشنفکران از این کودتا حمایت کردند؟"
},
{
"answer1": "به بهانه جنگ با عثمانی شمال ایران به اشغال سپاه امپراتوری روسیه درآمد و نیز بریتانیا با اشغال بوشهر به سوی شیراز پیشروی کرد.",
"answer2": "پلیس جنوب با همکاری قشون هندی@12@ها زیر نظر بریتانیایی ها بر جنوب حکمرانی داشت.",
"distance": 1991,
"question": "در جریان جنگ جهانی اول کدام مناطق ایران توسط چه کشورهایی اشغال شد و کدام نیروها بعد از جنگ بر جنوب ایران حکمرانی داشتند؟"
},
{
"answer1": "اردشیر ریپورتر اصرار دارد که عامل معرفی رضاخان به آیرونساید شخص او بوده است",
"answer2": "اما وزیر انگلیسی در جوابش به او توصیه می کند که گول نخورد، رضاخان “بلد است شیرین حرف بزند و ترش رفتار کند - talking sweet and acting sour.",
"distance": 5539,
"question": "چه کسی رضا خان را به آیرونساید معرفی کرد و چه کسی بعد از کودتا به رضاخان توصیه کرد که گول نخورد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
576 | : مسجدسلیمان
مسجدسلیمان یکی از شهرهای بختیاری نشین استان خوزستان ایران است و این شهر به شهر اولین ها معروف است. عملیات استخراج نفت، برای نخستین بار در خاور میانه در سال ۱۹۰۸ میلادی توسط ویلیام ناکس دارسی، کنسرسیوم دارسی از این شهر و با چاه شماره یک، در میدان نفتی مسجدسلیمان آغاز گردید. مسجدسلیمان مرکز طوایف گوناگون ایل هفت لنگ بختیاری و بخشی از طوایف چهارلنگ است. همچنین مهمترین ایلراه عشایر بختیاری از مسجدسلیمان به ییلاق می گذرد.
روستاهای لالی، اندیکا، عنبر، هفت شهیدان و گلگیر از بخش های تابعه اطراف این شهر بودند؛ که در چند سال اخیر بخش لالی و اندیکا به شهرستان و گلگیر و عنبر به شهر تغییر یافتند. از دیدنی های این شهر می توان به اولین چاه نفتی در خاورمیانه دامنه کوه آسماری، تفرجگاه تمبی، گُلگیر، معبد سرمسجد و معبد برد نشانده که بزرگترین معبد روباز هخامنشی در ایران و جهان است اشاره کرد. یکی از عوامل گسترش شهر مسجدسلیمان، اکتشاف نفت در این منطقه بود. در مسجدسلیمان تیم پرشور و پرهوادار نفت مسجدسلیمان وجود دارد که در ورزشگاه شهید بهنام محمدی در میدان چهل نمره مسجدسلیمان قرار دارد.
منبع:MIS
مردم مسجدسلیمان به گویش بختیاری که از گویش های زبان لری است مشتق از پهلوی باستان تکلم میکنند.
شهرستان مسجدسلیمان از دید جغرافیایی در درازای جغرافیایی ۴۸ درجه و ۲۴ دقیقه خاوری و پهنای جغرافیایی ۳۱٫۹۳ درجه و ۴۹٫۳۰ دقیقه شمالی گسترده شده است و بلندای آن از روی دریا ۳۷۲ متر می باشد.
شهرستان مسجدسلیمان مانند بیشتر شهرهای خوزستان دارای آب و هوای گرم و نسبتاً خشک می باشد و تابستانی گرم و زمستانی مدیترانه ای دارد. میانگین بارش سالانه باران بالای ۴۰۰ میلی متر و میانگین دما کمتر از -۴ درجه سانتی گراد در زمستان و بیش از ۵۰ درجه سانتی گراد در تابستان می باشد.
مهمترین رودخانه مسجدسلیمان، رود کارون می باشد که از کوه های زاگرس سرچشمه می گیرد و پس از عبور از سدهای شهید عباسپور و مسجدسلیمان از کنار شهر می گذرد. همچنین رودخانه تمبی در جنوب شهر وجود دارد که در ساحل رودخانه پارک ها و تفریحگاه هایی ساخته شده که از جاذبه های گردشگری شهر به شمار می روند.
بلندترین ارتفاعات استان خوزستان در شهرستان مسجدسلیمان قرار دارد. این ارتفاعات در مناطق شمال و شمال شرقی شهرستان و در منطقه توریستی اندیکا واقع شده اند. مرتفع ترین قله در محدوده شهرستان مسجدسلیمان، کوه کینو با ارتفاع ۳۷۱۰ متر است. دیگر کوه های بلند مسجدسلیمان عبارتند از لیله، تاراز، منار، دلا، آلا، ادیو، شوه، لندر، دلی و آسماری.
اقلیم گیاهی
مسجدسلیمان را می توان از نظر نواحی رویشی ایران در منطقه گذر نامید.
بخاطر اینکه هم گونه های رویشی کردستان-زاگرسی و صحرا – سندی در ان یافت می شود.
گونه های خاص رویش کردستان-زاگرسی در کلخنگ یا خنجک،بنه(بن) وبادام کوهی.
گونه ی خاص صحرا سندی در کنار،رملیک ،نخل
مسجدسلیمان را در دوره تمدن ایلام آساک می نامیدند که بخشی از منطقه سیماش عیلام تلقی می شد؛ ولی پس از حمله آریایی ها و شکست عیلامیان نام آن به «پارسوماش» تغییر پیدا کرد. در فاصله اواسط سدهٔ ۹ تا اوایل سدهٔ ۷ پیش از میلاد قومی آریایی به نام «پارسوا» از دامنه های شمال غربی زاگرس و کوه های بختیاری به جلگه خوزستان فرود آمدند و مسجدسلیمان کنونی از جمله مناطقی بود که در آن سکنی گزیدند. این قوم نیمه بدوی که متکی بر معیشت شبانی و به ویژه تربیت اسب بودند، بعد از آشنایی با کشاورزی و ترک کوچ نشینی، در نواحی کوهپایه ای جلگه، شهر تازه ای بنا نهادند و آن را به یاد سرزمین گذشته خود که «پارسوا» نام داشت، «پارسوماش» خواندند.در شمال شرقی مسجدسلیمان بر روی تپه ای باستانی بنام سرمسجد آتشکده ای مربوط به آن دوران وجود دارد که پروفسور گیرشمن باستان شناس فرانسوی این آتشکده را مربوط به دوران پارس ها می داند و آن را زادگاه چیش پش اول هخامنشی جد کوروش بزرگ می داند. مسجدسلیمان را در قدیم سرمسجد می نامیدند و علت آن وجود این آتشکدهٔ باستانی بود. در زمان حمله اعراب تازی ها می خواستند که آن را از بین ببرند اما ایرانیان به دروغ به آن ها گفتند که این معبد ساخت سلیمان نبی می باشد و چون سلیمان بسیار مورد احترام اعراب بود آن ها از این عمل سر باز زدند. در سال ۱۳۰۳ هجری شمسی هنگام بازدید رضاخان از سرمسجد وقتی که او این ماجرا را شنید دستور به تغییر نام سرمسجد به مسجدسلیمان داد و بدین ترتیب در سال ۱۳۰۵ و به تصویب مجلس شورای ملی نام مسجدسلیمان را بر این شهر نهادند.
اعتقاد ایرانیان به آتش به عنوان نمادی از اهورامزدا و جوشش روغن مقدس قابل اشتعال بر سطح زمین در شهر پارسوماش باعث شد تا این شهر دارای آتشکده های همیشه جاویدان شده و بنابراین شهر از لحاظ مذهبی نیز به شدت اهمیت یافت، به گونه ای که آتش این آتشکده تا زمان «هارون الرشید» نیز روشن بود.
اهمیت مذهبی و اعتقادات مردم به پاک و مقدس بودن این شهر به حدی زیاد گردید که حتی بعد از ورود اسلام، ایرانیان برای زیارت به این شهر مراجعه می نمودند؛ لذا هویت مذهبی آن مانند دیگر اماکن مقدس همچنان باقی مانده و نام «مسجدسلیمان» نیز در همین راستا بر آن اطلاق گردید. اما حتی این نامگذاری از غروب اولیه شهر در زمان هارون جلوگیری نکرد. [ [1]] از روزگاران کهن یکی از تلاش ها و آرزوهای بشر تسخیر طبیعت و کنترل انرژی های موجود در آن بوده است. در این میان یکی از معجزات منحصر به فرد پیامبر بزرگ الهی، حضرت سلیمان (ع) تسخیر و کنترل انرژی باد بوده است با این تفاوت که این امر از طریق خارق عادت و حالتی متفاوت با روش های علمی گذشته و حال صورت می پذیرفت.
از سوی دیگر «مسعودی» دانشمند و تاریخ نگار شهیر متوفّای 346 ق. مسلمان در بیش از هزار سال پیش، در سفری که به شهر استخر (مسجد سلیمان) در ایران داشته، در کتاب خود از موضعی که به تعبیر مردم «زندانِ باد» است، چنین یاد نموده است:
«مردم ایران در شهر «استخر» آتشکده ای دارند که مجوس آن را تعظیم و تکریم می کنند. این آتشکده از قدیم الایّام بوده است و «هما» دختر «بهمن» پسر « اسفندیار» آن را خانه آتش قرار داده بود. آنگاه آتشِ آن را انتقال دادند و خانه ویران شد. اکنون (یعنی زمان مسعودی قرن چهارم هجری)، مردم می گویند: این مسجد حضرت سلیمان بن داوود (ع) است و به نام وی شناخته می شود.
من (مسعودی) به آنجا رفته ام. تا شهر استخر یک فرسخ فاصله دارد و بنایی عجیب و شگفت انگیز است. ستون های شگفت انگیزی دارد. سرستون ها مجسمه های سنگی زیبا از اسب و حیوانات دیگر است. محوطه ای وسیع با یک باروی بلند سنگی اطراف آن وجود دارد و تصویر اشخاص را با نهایت دقّت تراشیده اند. تصوّر کسانی که مجاور آنجا هستند این است که این اشخاص پیامبران هستند.
این خانه (آتشکده یا مسجد سلیمان) در دامنه کوهی است که نه شب و نه روز، باد از آن قطع نمی شود و گرد و غبار برمی خیزد. مسلمانان آنجا می گویند: سلیمان بن داوود (ع)، باد را در اینجا به زندان کرده است.»1
به راستی چرا هیچ گاه باد از این خانه قطع نمی شده و گویی باد در این مکان به زندان افتاده است؟!مسعودی» دانشمند و تاریخ نگار شهیر متوفّای ۳۴۶ ق. در بیش از هزار سال پیش، در سفری که به شهر استخر (مسجد سلیمان) در ایران داشته، در کتاب خود از موضعی که به تعبیر مردم «زندانِ باد» است، یاد نموده است[ [1]]
اگر بگوییم این شهر نخستین شهر صنعتی ایران می باشد گزاف نگفتیم. وجود اولین چاه نفت خاورمیانه، اولین پالایشگاه نفت خاورمیانه، اولین کارخانه گوگردسازی، اولین کارخانه تولید برق و … خود گواه بر این مدعاست. هم اکنون مسجدسلیمان در بخش صنعت یکی از قطب های صنعت ایران است. این شهر دارای کارخانجات صنعتی عظیمی از جمله:
کارخانه تولید سیمان کارون مسجدسلیمان، سد و نیروگاه مسجدسلیمان که در سال ۱۳۹۲ برای سومین سال پیاپی رتبه اول را در تولید برق کسب کرد، شرکت بهره برداری نفت و گاز مسجدسلیمان یکی از ۵ شرکت تابعه مناطق نفت خیز جنوب می باشد که گستردگی آن از ایذه تا ایلام و خرم آباد می رسد، کارخانجات تانک سازی شهید فرخ نیا، پالایشگاه گاز مسجدسلیمان، پتروشیمی بزرگ مسجدسلیمان، کارخانجات آلومینیوم سازی و … به علاوه اینکه این شهر دارای یک شهرک صنعتی عظیم می باشد که در آن کارخانجات بزرگ و کوچکی از جمله تولید آرد، سوسیس، ماکارونی، صنایع پلاستیک، گونی بافی و … می باشد.
«منابع نفت از تجزیه تدریجی مواد «آلی» بر اثر حرارت، فشار و بعضی از کاتالیست های طبیعی طی میلیونها سال به وجود آمده، این ماده مانند جریان آبهای زیرزمینی یا منابع دریاچه مانندی در اعماق زمین وجود ندارد بلکه در خُلل و فُرج سنگهای آهکی و ماسه ای که به صورت رشته های چین خورده در عمق چندهزار متری از سطح زمین واقع هستند، ذخیره شده است. بدین جهت زمین شناسان در محل هایی که امکان وجوداین سنگها می رود به دنبال نفت می گردند. در واقع سنگهای آهکی که در کف دریاها از میلیون ها سال قبل رسوب کرده اند و اصطلاحاً مادر سنگ یا لایه نفت زا نامیده می شوند دارای مقدار زیادی از بقایای نباتات و حیوانات بوده اند که پس از گذشت زمان این بقایا به نفت تبدیل شده است، مخلوط آب شور، نفت و گاز طی میلیونها سال درنتیجه حرکات پوسته زمین و تراکم و درهم فشرده شدن لایه های رسوبی در داخل لایه های مُتخلخل و نفوذناپذیر زمین یا به عبارت دیگر سنگهای نفت گیر به حرکت درآمده و هنگامی که با سنگهای غیرقابل نفوذ (سنگهای آتشفشان مِتامورفیک و غیره) برخورد نموده حرکت آن متوقف و در قسمت بالای لایه نفت گیر (طاقدیس های زیرزمینی) ذخیره شده و آب شور در زیر و گاز در روی نفت قرار می گیرد. البته گاهی هم نفت در سرراه خود به لایه های غیرقابل نفوذ برخورد نمی کند و در نتیجه به سطح زمین نفوذ کرده و معادن سطحی قیر را ایجاد می کنند مانند دریاچه قیر تیری نیداد در آمریکای مرکزی»
احمد کسروی در مورد پیشینه نفت در خوزستان می نویسد:
«چشمه های نفت خوزستان از باستان زمان معروف بوده و استرابون در دو هزار سال پیش سخن از آنها رانده، پیش از امتیاز انگلیسیان مردم خوزستان به ویژه شوشتریان و بختیاریان از نفت هائی که خودبه خود از زمین بالا می زند بهره یاب بوده، آن را درخیک ها گِردآورده، به کار می بردند. نیز قیریکی از محصول های خوزستان بود که از آن چشمه ها به دست می آمد و دولت سالیانه دوهزار تومان مالیات آن چشمه هارا می گرفت.»
کسروی با استناد به تذکره شوشتر چنین می نویسد:
«در تذکره شوشتر می نگارد چون نادرشاه در سال ۱۱۴۴ در عراق به جنگ عثمانیان می رفت، به ابوالفتح خان فرمان فرستاد که از معدن های قیر در نزدیکی شوشتر قیر برای ساختن کشتی ها به عراق بفرستد».
شایان ذکر است که این طلای سیاه در جای جای ایران به گونه چشمگیری به ودیعه نهاده شده است، میزان نفت و گاز به حدی بود که پاره ای مواقع به سان چشمه ای در سطح زمین جاری می گشت و عدّه ای به عنوان سادات قیری از چشمه های نفت بین مسجدسلیمان و نفت سفید سود می جستند، بنابراین به دنبال آن بود که در سوم اسفند ماه۱۲۸۶ خورشیدی توسط استعمارگران آن سوی جهان به مدد فن شناسی، مَتِه حفاری از ضخامت زمینی به قطر ۳۶۰ متر (۳۰۰۰ فوت) گذر کرد و آخرین ضربت خود را بر پهنه صخره ای سخت که منبع نفت در زیر آن قرار داشت فرود آورد و در سپیده دَم پنجم خرداد ۱۲۸۷ خورشیدی نفت با فشاری زیاد فوران نمود؛ و به دنبال آن بود که نفت و موضوع آن در خاورمیانه مسئله حیاتی گشت و اساس صنعت عظیم نفت در ایران به برکت همین چاه شماره یک مسجدسلیمان بنیان نهاده شد. وضعیت جدید، موجب پیدایش شرکتی شدکه به تَبَع آن، شهرستان مسجدسلیمان با ویژگیهایی، حیات خود را در جنوب غربی ایران و در سوی غربی رشته کوه های زاگرس ادامه داد.
اولین دکل چاه نفت با عظمت فراوان قد برافراشته و ماشین بخاری که مَتِه دوران را به حرکت درمی آورد هم اکنون در گوشه ای آرام و بی حرکت آرمیده است و تنها یادآور تلاش و کوشش جویندگان این طلای سیاه و تصاحب ذخیره آن می باشد.
در روز ۱۶ ماه مه ۱۹۰۸ بوی تندگاز به مشام رسید درست ۱۰ روز بعد یعنی ۲۶ ماه مه ۱۹۰۸ برابر با۱۲۸۷ خورشیدی حدود ۱۱۰ سال پیش درساعت چهار بامداد نفت درعمق ۱۱۸۰ فوتی ازچاه شماره یک مسجدسلیمان فوران کرد. رینولدز درمورد این روز تاریخی می نویسد :
«همان گونه که مَتِه حفاری با قدرت و زورمندی به کندن و کاویدن در گردش بود، در یک طبقه سخت سنگی، طبقه و لایه ای آن چنان سخت که ما هرگز قبلاً به مانند آن برخورد نکرده بودیم، طبقه ای که می توانست ویران کننده دستگاه باشد و مهار و دهنه زدن به آن کاری بس دشوار می نمود و کنترل چاه را بسیار مشکل و بَل محال می کرد، نفت فوران زد، بلافاصله و با سرعت، گودالی عمیق و بزرگ کنده شده تا نفت چاه دیوانه در آن، جا داده شود».
بوی بد گاز و فوران نفت منظره ای دیدنی و حادثه ای استثنایی بود آن هم در آن صبحدم که هوا هنوز تاریک بود و ستارگان در آسمان می درخشیدند و به دنبال آن بود که سیل تبریک برای رینولدز که به چنان موقعیت بزرگی دست پیداکرده بود سرازیر گشت.
ثریا اسفندیاری بختیاری در مورد مذاکره رینولدز با خانهای بختیاری و عقد قراداد در مورد اکتشاف نفت در سرزمین بختیاری ها می نویسد :
«... درسال ۱۹۰۴ (۱۲۸۳ خورشیدی) در یک روز خوش هوا و پرغنیمت برای گل های سرخ اصفهان، جورج رینولدز انگلیسی نماینده سرمایه دار معروف لندنی ویلیام ناکس دارسی، به سراغ خانهای بختیاری آمد و به آنها گفت: که از سه سال پیش، بیهوده به دنبال یافتن نفت در ایران بوده است. یک روز که پدربزرگم به سخنان رینولدز گوش می داد از او چنین شنید: جناب خان، با اجازه پادشاه، ما اقدام به حفر چاه هایی در مرزهای شمال غربی کشور نمودیم و تاکنون ۱۷۰۰۰۰ لیره را در این عملیات سرازیر ساختیم بدون این که قطره ای نفت نمایان شود… خان، ما به کمک شما و خانهای دیگر بختیاری احتیاج داریم تا تحقیقات و کشفیاتی در نزدیکی «ماماتِن» و مسجدسلیمان انجام دهیم. همین روستای مقدسی که می گویند مسجدسلیمان در قدیم آنجا بوده است، شایدشانس بیشتری آنجا در انتظارمان باشد. مرد انگلیسی پس از لحظه ای با این سخن نتیجه گیری کرد :
دوست داریم مردان شما میدان های نفتی را حفاظت کنند و البته آماده ایم حق الزحمه را به طور مناسبی بپردازیم. پدر بزرگم پاسخ داد: اعتماد شما موجب خوشوقتی ماست، امّا چنین کوشش بزرگی باید همراه با یک روح برادری انجام گیرد. ما نمی خواهیم مزد بگیران شما، بلکه شریکتان باشیم. سپس او انگشت درازش را در ریش سپیدش فرو برد و پس از مکث افزود: ما خواهان ده درصد از سود حاصله در شرکت هستیم. جرج رینولدز وحشت زده فریاد کشید: در این صورت پیش از این که بهره برداری مان شروع شود ورشکسته خواهیم بود.
سردار اسعد با تعجّب نگاهی به او کرده سپس با لحن مودبانه گفت :
در چنین صورتی بهتر است از نقشه تان منصرف شوید، امّا قدمتان همیشه نزد ما مبارک خواهد بود آقای رینولدز»
همان نویسنده در همان اثر صفحه ۶ در ادامه چنین می نویسد :
«... انگلیسیان از ادامه مذاکرات سرباز زدند تا این که عموزاده دیگری جای این عموی مرا گرفت… و ۳٪ مورد بحث همچنان باقی ماند و دگرگونی پیش نیامد تا در سال ۱۹۰۹ میلادی (۱۲۸۸ خورشیدی) که شرکت تازه ای بنام «آنگلوپرشیان اُویل کمپانی» مؤسسه اولیه را تحویل گرفت. به این سبب بود که بسیاری از بختیاری ها آنسان خصم انگلستان شدند».
همان نویسنده در همان اثر صفحه ۷ و ۸ می افزاید :
«... مذاکرات سالیان درازی ادامه یافت تا این که در پایان ۱۹۲۰ (۱۲۹۹ خورشیدی) قراردادی تحمیل گردید که بنابر آن، «کمپانی نفت ایران و انگلیس» به مشارکت بختیاری ها پایان داد و جز یک میلیون لیره برای سالهای جنگ، منبع بیشتری پرداخت نشد.»
پس از کشف، روند اکتشافات و استخراج نفت به طور روزافزونی زیاد شد و پیوسته بر تعداد حفرچاه ها درپهنه مسجدسلیمان اضافه می گشت که این روند، جویندگان و تصاحب کنندگان این طلای سیاه را بر آن داشت تا به تدارکات وسیعی اقدام کنند از جمله شرکت شهری با ویژگیِ خاص شهرهای صنعتی به ساختنِ تاسیسات، کارگاه ها وخانه هائی جهت سکونت کارکنان خارجی و ایرانی پرداخت، با استقرار خارجیان در مسجدسلیمان و امکانات زندگی آنان نطفه تبعیض طبقاتیِ مدنیّت آغازِ قرنِ بیستم در این شهر پا به عرصه حیات نهاد از تاریخ ۱۲۸۷ خورشیدی شهر مسجدسلیمان کنونی در پهنه جغرافیائی ایران بنیان نهاده شد.
«کمال اَطهاری»، میزان استخراج نفت و تحولات بعدی مسجدسلیمان را اینگونه نگاشته است :
«تولید نفت برای صادرات با تمام خطوط لوله مسجدسلیمان به آبادان از ۱۹۱۲ آغاز شد. استخراج نفت که در این سال ۴۳ هزار تن بود تا آخر جنگ اول جهانی به سالیانه ۱ میلیون تن و تا ۱۹۲۵ میلادی به بیش از ۴ میلیون تن در سال رسید. مسجدسلیمان تا سال ۱۹۲۸ میلادی تنها منبع استخراج نفت ایران بود تا در این سال در میدان نفتی عظیم هفتگل نیز فوران نفت آغاز و مسجدسلیمان در تولید نفت از انحصار خارج شد. اما تولید در منطقه همچنان افزایش یافت به طوری که در سال ۱۳۱۴ ه.ش (۱۹۳۵میلادی) اوج تولید در سراسر بهره برداری (۱۲۷ هزار بشکه در روز) رسید. بعد از اُفتی کوتاه در تولید نفت به علت ملی شدن این صنعت در ایران (۱۳۳۳–۱۳۳۰) به دلیل برنامه شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلیس بار دیگر استخراج نفت افزون شد که تا سال ۱۳۴۵ کمابیش ثابت بود. اما از این سال به بعد تولید نفت به سرعت کاهش یافت و بعد از بسته شدن چاه ها در سال های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ تولید سالیانه آن به حدود تولید روزانه در گذشته محدود گشت. دلیل کم شدن تولید نفت این بود که بعد از حدود ۷۰ سال بهره برداری مداوم ۹۸٪ از مقدار نفت قابل حصول به صورت طبیعی از منطقه استخراج شد و از آنجا که بهره برداری از سایر میدان های نفتی به ویژه میدان های نفتی مرزی از اولویت برخوردار گردید، استخراج نفت در مسجدسلیمان که می بایست با تزریق آب یا گاز انجام پذیرد و این خود نیز مشکلاتی را به دنبال دارد، متوقف شده بدین ترتیب دلیل اولیه ایجاد شهر مسجدسلیمان از میان رفت، امّا از میان این دلیل همان طور که خواهیم دید زندگی و پویائی شهر را از میان برنداشت، هرچندیک دوره آن را «فسرده» (DEPRESS) کرد. شهرمسجدسلیمان ازاوایل قرن حاضر هجری نزدیک به ۴۰ هزار نفر بوده است که نسبت به آن زمان جمعیت بالائی است.»
سید محمدعلی امام در مورد بنای دوباره مسجدسلیمان چنین می نویسد :
«... بنای شهر مسجدسلیمان در سال ۱۲۸۵ شمسی برابر با ۱۹۰۶ میلادی اتفاق شد، به این ترتیب که متصدیان امور شرکت نفت در آن سال عِمارتی در آن جا ساخته و شروع به حفر چاه شماره یک کردند. چون چاه به نفت رسید، پرمایگی آن توجه متصدیان شرکت را جلب نمود و آنان را به آینده امیدوار ساخت لذا بلافاصله شروع به ساختن راه ها و کندن چاه های دیگر نمودند و ساختمانهای بسیاری برای کارکنان اروپایی، هندی و ایرانی برپا کردند و همین که کار در آنجا فراوان شد مردم بسیاری از اطراف در مسجدسلیمان گرد آمده و به کار مشغول شدند و سرزمین ویران پر از سکنه و آبادی شد.»
یکی از نام هایی که به این شهر اطلاق می شود، شهر اولین هاست؛ که دلیل این نامگذاری هم ورود بسیاری از امکانات، دستگاه ها، کارخانجات ایران برای اولین بار در این شهر بوده است. در جدول زیر لیست تعدادی از ده ها اولین های مسجدسلیمان آمده است:
مهمانسرا می باشد
اولین بار نمایش فیلم برای عموم مردم در کشور ایران در این شهر اتفاق افتاد. این شهر هم اکنون دارای ۴ سینمای قدیمی می باشد که ۱ سینما تمام فعال، ۲ سینما نیمه فعال و ۱ سینما تعطیل هستند.
مسجدسلیمان دارای دو هتل ۳ ستاره است. به علاوه آن؛ خود شرکت نفت دارای مهمانسراهای ویژه ای جهت مهمانان خود می باشد، همچنین در روبروی ترمینال مسافربری ولیعصر یک شرکت خصوصی در حال ساخت یک هتل ۴ستاره می باشد.
برخی ساختمان های مسجدسلیمان که در دوره فعالیت شرکت نفت ایران و انگلیس ساخته شده اند سبک معماری انگلیسی داشته که اغلب در اثر گسترش و نوسازی در شهر تخریب شده اند. بخش هایی از آن هنوز به نام های انگلیسی آن دوره مانند منطقه کمپ کرسنت و اسکاچ کرسنت و کمیک لب کرسنت (Chemic Lab) معروف است.
محدودهٔ مسجدسلیمان ناهموار و دارای پستی و بلندی های زیادی است. شرکت نفت منازل و ادارات خود را در نقاط مناسبتر احداث کرده و به همین دلیل محله های این شهر از هم فاصله داشتند. در سال های اخیر به دلیل رشد جمعیت شهر و عدم کنترل اولیه ای که بر ساخت و ساز وجود داشت، فاصلهٔ بین محلات کم شده و در بسیاری جاها، کاملاً به هم چسبیده هستند.
نام محلات بیشتر از نام چاه های نفت یا ادارات شرکت نفت گرفته شده است؛ مانند نمره یک که از نام چاه شمارهٔ یک گرفته شده است. بسیار از محله ها به همین ترتیب به یک نمره خوانده می شوند که بیشترین آن نمره چهل است. اسم برخی محلات هم از نام طوایفی گرفته شده که برای اولین بار در آنجا سکنی گزیده اند؛ مانند مال جونکی. برخی جاها هم افرادی که از شهرهای دیگر برای کار به مسجدسلیمان آمده بودند، در کنار هم اقامت کرده و خانه ساخته اند؛ مانند لین اصفهانی ها یا محل اقامت کارکنان خارجی شاغل در شرکت نفت مانند لین هندی ها.
باشگاه مرکزی:ورودی مسجدسلیمان
اولین استخر شنای ایران در این شهر احداث شد و بدین ترتیب پایه گذار ورود شنا به ایران بود. اولین زمین تنیس و میز پینگ پنگ و بیلیارد هم برای اولین بار در این شهر مورد استفاده قرار گرفت. اولین زمین گلف ایران هم در منطقه بی بی یان این شهر بنیان شد و تیم نفت این شهر هم اکنون جزو تیم های شرکت کننده در مسابقات لیگ ایران است. در رشته وزنه برداری مسجدسلیمان از دیرباز به عنوان یکی از قطب های وزنه برداری حضور داشته و تیم نفت مسجدسلیمان سال ها عنوان قهرمانی ایران و آسیا را به یدک می کشید از وزنه برداران شهیر این شهر مهران و بهمن مطلق، امیری منگشتی قهرمان آسیا و رکورددار وزن خود در آن زمان، پهلوان شمسی قهرمان کنونی هفت دوره پیشکسوتان جهان و رکورددار جهان، نواب نصیرشلال قهرمان جهان و قهرمان المپیک ۲۰۱۲ لندن اشاره کرد.
این شهر با اهواز مرکز استان خوزستان، ۱۲۵ کیلومتر فاصله دارد که البته با احداث جادهٔ دسترسی جدید به ۸۰ کیلومتر تقلیل خواهد یافت. همچنین این شهر دارای جاده آسفالته تا شهرهای لالی، شوشتر، هفتکل، ایذه، باغملک و استان چهارمحال و بختیاری می باشد.
در شمال شهر در منطقه نفتک واقع است و کار جابجایی مسافران را به وسیله اتوبوس ها و سواری های پلاک کرایه انجام می دهد.
این شهر دارای یک فرودگاه در شمال شرقی خود است که در حال حاضر به نام فرودگاه شهید آسیایی نامیده می شود این فرودگاه اولین فرودگاه کشور بوده و در دوران جنگ ایران و عراق در خدمت هواپیمایی نیروی زمینی ارتش (هوانیروز) بود و طی موشک باران های رژیم بعث عراق دچار خسارات و نواقصی شد تا از کاربری عمومی بیفتد اما در سال ۱۳۸۷ و هم زمان با یکصدسالگی کشف نفت در این شهر دولت و وزارت نفت با بودجه ای ۶ میلیاردی کار ترمیم و بازسازی آن را از سر گرفت و هم اکنون آماده خدمات رسانی به مردم این شهر و شهرهای اطراف می باشد.
اولین راه آهن ایران در این شهر قرار داشت و جهت حمل بار و باربری مورد استفاده قرار می گرفت که در دوران جنگ هشت ساله از بین رفت.
المسعودی، علی (م . 346 ق.)، مروج الذهب، ج 2، ص 245.
| [
{
"answer1": "مسجدسلیمان یکی از شهرهای بختیاری نشین استان خوزستان ایران است",
"answer2": "مردم مسجدسلیمان به گویش بختیاری که از گویش های زبان لری است مشتق از پهلوی باستان تکلم میکنند.",
"distance": 989,
"question": "مسجدسلیمان در چه منطقه ای از ایران قرار دارد و چه گویشی در آن رایج است؟"
},
{
"answer1": "عملیات استخراج نفت، برای نخستین بار در خاور میانه در سال ۱۹۰۸ میلادی توسط ویلیام ناکس دارسی، کنسرسیوم دارسی از این شهر و با چاه شماره یک، در میدان نفتی مسجدسلیمان آغاز گردید.",
"answer2": "مسجدسلیمان را در دوره تمدن ایلام آساک می نامیدند که بخشی از منطقه سیماش عیلام تلقی می شد؛ ولی پس از حمله آریایی ها و شکست عیلامیان نام آن به «پارسوماش» تغییر پیدا کرد.",
"distance": 2343,
"question": "اولین چاه نفت در خاورمیانه در چه سالی و توسط چه کسی در مسجدسلیمان کشف شد و این شهر در چه دوره ای به پارسوماش تغییر نام داد؟"
},
{
"answer1": "مهمترین رودخانه مسجدسلیمان، رود کارون می باشد که از کوه های زاگرس سرچشمه می گیرد و پس از عبور از سدهای شهید عباسپور و مسجدسلیمان از کنار شهر می گذرد.",
"answer2": "همچنین رودخانه تمبی در جنوب شهر وجود دارد که در ساحل رودخانه پارک ها و تفریحگاه هایی ساخته شده که از جاذبه های گردشگری شهر به شمار می روند.",
"distance": 150,
"question": "رودخانه اصلی که از کنار شهر مسجدسلیمان عبور میکند چه نام دارد و در کدام قسمت این شهر، رودخانه دیگری با جاذبه های گردشگری وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "بلندترین ارتفاعات استان خوزستان در شهرستان مسجدسلیمان قرار دارد. این ارتفاعات در مناطق شمال و شمال شرقی شهرستان و در منطقه توریستی اندیکا واقع شده اند.",
"answer2": "«مردم ایران در شهر «استخر» آتشکده ای دارند که مجوس آن را تعظیم و تکریم می کنند. این آتشکده از قدیم الایّام بوده است و «هما» دختر «بهمن» پسر « اسفندیار» آن را خانه آتش قرار داده بود. آنگاه آتشِ آن را انتقال دادند و خانه ویران شد. اکنون (یعنی زمان مسعودی قرن چهارم هجری)، مردم می گویند: این مسجد حضرت سلیمان بن داوود (ع) است و به نام وی شناخته می شود.",
"distance": 3097,
"question": "بلندترین ارتفاعات خوزستان در کدام قسمت مسجدسلیمان قرار دارند و بر اساس نظر مسعودی، مردم شهر استخر (مسجد سلیمان) چه عقیده ای درباره بنایی قدیمی در این شهر داشتند؟"
},
{
"answer1": "مسجدسلیمان یکی از شهرهای بختیاری نشین استان خوزستان ایران است و این شهر به شهر اولین ها معروف است.",
"answer2": "اولین استخر شنای ایران در این شهر احداث شد و بدین ترتیب پایه گذار ورود شنا به ایران بود.",
"distance": 17589,
"question": "مسجدسلیمان به چه چیزی معروف است و اولین استخر شنای ایران در این شهر چگونه شکل گرفت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
577 | : حسن یزدانی
حسن یزدانی چراتی (زادهٔ ۵ دی ۱۳۷۳ در جویبار) کشتی گیر آزادکار ایرانی است. او قهرمان المپیک ریو ۲۰۱۶ در وزن ۷۴ کیلوگرم، دارندهٔ دو مدال طلا از مسابقات قهرمانی جهان ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹، مدال نقرهٔ قهرمانی جهان ۲۰۱۵ و نیز برنز قهرمانی جهان ۲۰۱۸ است. یزدانی در اسفند سال ۱۳۹۵ در نظرسنجی، از سوی مردم به عنوان بهترین ورزشکار مرد سال ایران و در سال ۲۰۱۷ نیز از سوی فدراسیون جهانی کشتی به عنوان بهترین کشتی گیر مرد جهان برگزیده شد.
او همچنین در سال های ۲۰۱۵، ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ به همراه تیم ملی کشتی آزاد ایران در مسابقات جام جهانی کشتی به مقام قهرمانی تیمی رسید. مدال طلای بازی های آسیایی ۲۰۱۸ جاکارتا در وزن ۸۶ کیلوگرم از دیگر عناوین یزدانی است.
حسن یزدانی به همراه عبدالله موحد، امامعلی حبیبی، غلامرضا تختی، رسول خادم، علیرضا دبیر و کمیل قاسمی، یکی از هفت کشتی گیر آزادکار ایرانی است که موفق به کسب مدال طلای المپیک شده است و با توجه به مدال هایش در رده بندی بهترین کشتی گیران ایران در رشتهٔ کشتی آزاد، در رتبه پنجم قرار دارد.
در سال ۲۰۲۰ میلادی و در نظرسنجی انجام شده توسط صفحه اینستاگرام اتحادیه جهانی کشتی به عنوان «قهرمان رقابت مجازی کشتی گیران» و محبوب ترین کشتی گیر آزادکار جهان برگزیده شد.
حسن یزدانی کشتی را از سن ۱۱ سالگی و در سال ۲۰۰۶ میلادی آغاز کرد. او در سال ۲۰۱۱ به عضویت تیم ملی نوجوانان ایران درآمد و در اوت سال ۲۰۱۱ با شرکت در مسابقات قهرمانی نوجوانان آسیا ۲۰۱۱ به مدال برنز وزن ۵۰ کیلوگرم دست یافت. نوزده روز پس از کسب مدال برنز آسیا، یزدانی در مسابقات کشتی قهرمانی نوجوانان جهان شرکت کرد و با کسب عنوان دوم به مدال نقره وزن ۵۰ کیلوگرم کشتی آزاد قهرمانی نوجوانان جهان دست یافت.
حسن یزدانی در ژوئن سال ۲۰۱۴ به عنوان نماینده وزن ۶۶ کیلوگرم تیم ملی کشتی آزاد جوانان ایران در مسابقات کشتی آزاد قهرمانی آسیا شرکت کرد و با پیروزی مقابل رقیبان به قهرمانی رسید و مدال طلا گرفت. او دو ماه بعد در مسابقات کشتی آزاد جوانان جهان در زاگرب کرواسی در وزن ۶۶ کیلوگرم شرکت کرد و قهرمان جوانان جهان شد. یزدانی پس از این قهرمانی به ردهٔ سنی بزرگسالان آمد و در لیگ برتر کشتی ایران توانست ختاگ تسابالوف قهرمان وزن ۷۰ کیلوگرم جهان از روسیه را شکست دهد.
یزدانی در ۱۱ بهمن سال ۱۳۹۳ در اولین تجربهٔ خود در رده سنی بزرگسالان در مسابقات جایزه بزرگ پاریس شرکت کرد و قهرمان شد. او سپس در مسابقات جام جهانی ۲۰۱۵ لس آنجلس که در ماه فروردین سال ۱۳۹۴ برگزار شد شرکت کرد و به همراه سایر ملی پوشان ایرانی قهرمان جام جهانی کشتی شد. یزدانی در اردیبهشت ۱۳۹۴ در مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی آزاد ایران شرکت کرد و در فینال اول در مقابل مهدی تقوی قهرمان سابق جهان با نتیجه ۶ بر ۴ پیروز شد. تقوی در فینال دوم در مقابل یزدانی حاضر نشد و بدین ترتیب یزدانی برای مسابقات قهرمانی کشتی جهان ۲۰۱۵ به عضویت تیم ملی بزرگسالان ایران در وزن ۷۰ کیلوگرم درآمد.
حسن یزدانی در شهریور ۱۳۹۴ به عنوان نمایندهٔ ایران در مسابقات قهرمانی کشتی جهان ۲۰۱۵ در وزن ۷۰ کیلوگرم شرکت کرد. او در دیدار اول خود و در مرحلهٔ یک شانزدهم نهایی توانست یانگ یونگ هو از کره جنوبی را با نتیجهٔ شانزده بر چهار شکست دهد. یزدانی در یک هشتم نهایی میروسلاو کایروف از بلغارستان را با فن سر و ته یکی ضربه فنی کرد و در یک چهارم نهایی نیز دیوید تلاشادزه از گرجستان را با همان فن ضربه فنی کرد و راهی دیدار نیمه نهایی شد. یزدانی در این دور در مقابل جیمز گرین از آمریکا قرار گرفت و با نتیجهٔ ۹ بر ۴ پیروز شد و به دیدار پایانی رسید. وی در این رقابت در مقابل ماگومدرسول گازیماگومیدوف از روسیه قرار گرفت و ۱۰ بر ۳ شکست خورد و به مدال نقرهٔ جهان بسنده کرد.
به این دلیل که در کشتی المپیک مسابقات در وزن ۷۰ کیلوگرم برگزار نمی شد، حسن یزدانی در سال ۲۰۱۶ به وزن ۷۴ کیلوگرم آمد. او در روز ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ در مسابقات جایزه بزرگ پاریس برای نخستین بار در وزن ۷۴ کیلوگرم شرکت کرد، او در این مسابقات ابتدا کشتی گیرانی از اسپانیا و آمریکا را شکست داد و به نیمه نهایی رسید. حریف یزدانی در نیمه نهایی، هموطنش علیرضا قاسمی ملی پوش وزن ۷۴ کیلوگرم ایران در مسابقات قهرمانی جهان ۲۰۱۵ بود. حسن یزدانی با حساب ۸ بر صفر مقابل علیرضا قاسمی پیروز شد و ضمن صعود به رقابت پایانی گام بزرگی برای ملی پوش شدن در المپیک برداشت. یزدانی در این رقابت از علی شعبان اف بلاروسی با نتیجهٔ ۷ بر ۶ شکست خورد و به نشان نقره رسید.
یزدانی در ۲۷ فروردین ۱۳۹۵ در مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی ایران برای المپیک ۲۰۱۶ شرکت کرد. حریف او در این مسابقات مصطفی حسین خانی بود. او در دیدار نخست دور پایانی با نتیجهٔ ۵ بر ۱ پیروز شد و در مسابقهٔ دوم نیز حریف خود را ۲ بر ۰ شکست داد و به عنوان نمایندهٔ وزن ۷۴ کیلوگرم کشتی آزاد ایران رهسپار ریو شد.
وی همچنین در خرداد ۱۳۹۵ به همراه تیم ملی کشتی آزاد ایران در جام جهانی کشتی آزاد ۲۰۱۶ که در لس آنجلس برگزار می شد، شرکت کرد. او در این مسابقات اشرف علیف از جمهوری آذربایجان، آلکس دیرینگر از ایالات متحده آمریکا، پاروین رانا از هند و ختاگ تسابلوف کشتی گیر مطرح روسیه را شکست داد و به همراه تیم ملی کشتی آزاد ایران قهرمان جام جهانی شد.
حسن یزدانی در روز ۲۹ مرداد ۱۳۹۵ در مسابقات وزن ۷۴ کیلوگرم کشتی آزاد المپیک ۲۰۱۶ ریو حاضر شد. او در دیدار نخست خود در مرحلهٔ یک هشتم نهایی آسناگه کاستلی از هائیتی را طی یک دقیقه و پنج ثانیه با امتیاز عالی و نتیجهٔ ۱۰ بر ۰ شکست داد. وی در یک چهارم نهایی به مصاف سونر دمیرتاش از ترکیه که قهرمان سال ۲۰۱۶ اروپا بود، رفت. یزدانی در این مبارزه با نتیجهٔ ۷ بر ۰ پیروز شد و به نیمه نهایی صعود کرد. یزدانی در نیمه نهایی به مصاف گلیم خام یوسربایف از قزاقستان رفت. او طی یک دقیقه و چهل ثانیه، از این کشتی گیر با حساب ۱۰ بر ۰ پیروز شد و بدون از دست دادن حتی یک امتیاز به رقابت برای کسب نشان طلا رسید. یزدانی در دیدار پایانی به مصاف انور گدویف از روسیه رفت. گدویف پس از چهل ثانیه یزدانی را خاک کرد و ۲ بر ۰ جلو افتاد. سپس به علت خون ریزی ابروی گدویف، کشتی قطع شد. گدویف در ادامه به کشتی بازگشت و دو بار دیگر نیز یزدانی را خاک کرد و در پایان زمان نخست ۶ بر صفر پیش افتاد. در ابتدای وقت دوم مبارزه، حسن یزدانی موفق شد گدویف را خاک کند و نتیجهٔ کشتی ۶ بر ۲ شد. پس از کسب این دو امتیاز توسط یزدانی، برای چندمین بار کشتی به علت خون ریزی ابروی گدویف قطع شد که این مسئله با اعتراض تماشاگران همراه شد. پس از چند دقیقه وقفه، انور گدویف به تشک بازگشت. یزدانی بلافاصله گدویف را خاک کرد و دو امتیاز دیگر گرفت. در حالی که رقابت رو به پایان بود، کشتی گیر ایرانی در آخرین ثانیه های کشتی یک بار دیگر با زیرگیری به پاهای انور گدویف رسید و پس از سی ثانیه کش و قوس درون تشک، موفق شد گدویف را خاک کند و نتیجهٔ کشتی ۶ بر ۶ شد و با پایان ۶ دقیقه مبارزه، یزدانی به علت کسب امتیاز آخر پیروز شد و به مدال طلای المپیک رسید. این کشتی برای ایرانیان یک کشتی تاریخی بود، زیرا یزدانی با پیروزی در این مبارزه موفق شد پس از ۱۶ سال برای ایران در رشتهٔ کشتی آزاد در المپیک مدال طلا کسب کند.
بر اساس نظرسنجی فدراسیون کشتی ایران، حسن یزدانی با کسب هشتاد و یک درصد آرا به عنوان برترین کشتی گیر آزادکار ایران در سال ۱۳۹۵ انتخاب شد.
حسن یزدانی در سال ۲۰۱۷ باز هم به یک وزن بالاتر صعود کرد و این بار به وزن ۸۶ کیلوگرم آمد. به گفتهٔ کارشناسان، حسن یزدانی برای تثبیت در این وزن کار سختی را در پیش داشت.
یزدانی در نخستین تجربه اش در وزن ۸۶ کیلوگرم به مسابقات جام تختی رفت. او در این مسابقات که در مشهد برگزار می شد با شکست حریفانش قهرمان شد. در حاشیهٔ این رقابت ها از حسن یزدانی به عنوان برترین کشتی گیر سال ۲۰۱۶ ایران در رشتهٔ کشتی آزاد تقدیر شد.
حسن یزدانی به عنوان یکی از نمایندگان وزن ۸۶ کیلوگرم کشتی آزاد ایران در جام جهانی کشتی آزاد ۲۰۱۷ در کرمانشاه شرکت کرد. او در اولین مبارزهٔ خود ۱۱ بر ۱ در مقابل سردار بوکه از ترکیه پیروز شد. در این کشتی در حالی که بوکه به پشت یزدانی رفته بود و سعی داشت امتیاز بگیرد، حسن یزدانی یک فن لِنگ بر روی بوکه اجرا کرد و چهار امتیاز گرفت که اجرای این فن توسط حسن یزدانی مورد توجه قرار گرفت. او در دور دوم کشتی نگرفت و در دور سوم در مقابل اونات پروجاو از مغولستان با نتیجهٔ سیزده بر دو پیروز شد. یزدانی در رقابت نهایی مسابقات مقابل دیوید تیلور از آمریکا با ضربهٔ فنی شکست خورد اما در نهایت تیم ایران به قهرمانی جام جهانی رسید.
یزدانی در اسفند ۱۳۹۵ با رأی مردم ایران به عنوان بهترین ورزشکار مرد ایران در سال ۱۳۹۵ برگزیده شد.
در بازی های همبستگی کشورهای اسلامی ۲۰۱۷، حسن یزدانی نمایندهٔ وزن ۸۶ کیلوگرم کشتی آزاد ایران بود، او ابتدا مقابل بهادر کودیروف از تاجیکستان با حساب ۱۰ بر ۰ به پیروزی رسید و سپس در مرحلهٔ دوم شریف شریف اف قهرمان جهان و المپیک از جمهوری آذربایجان را ۱۱ بر ۰ مقتدرانه شکست داد و راهی دور سوم و پایانی شد. حریف یزدانی در این دور سلیم یاشار کشتی گیر ترکیه ای و صاحب مدال های نقره جهان و المپیک بود. او با حساب ۱۱ بر ۰ مقابل یاشار نیز پیروز و قهرمان این مسابقات شد. یزدانی در این مسابقات به دلیل این که دو تن از بهترین های وزن ۸۶ کیلوگرم جهان را شکست داد، خودش را به عنوان یکی از مدعیان این وزن در سطح جهان مطرح کرد.
یزدانی در مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی ایران در سال ۲۰۱۷ در وزن ۸۶ کیلوگرم کشتی آزاد شرکت کرد، او تا مرحلهٔ نیمه نهایی همهٔ حریفانش را با امتیاز عالی شکست داد و در نیمه نهایی مقابل علیرضا کریمی ۵ بر ۰ پیروز شد و در مبارزهٔ نهایی هم عزت الله اکبری را با نتیجهٔ ۱۲ بر ۲ شکست داد و به رتبهٔ نخست انتخابی تیم ملی ایران دست یافت.
حسن یزدانی روز ۳ شهریور ۱۳۹۶ در وزن ۸۶ کیلوگرم کشتی آزاد قهرمانی جهان ۲۰۱۷ که در پاریس برگزار می شد شرکت کرد، او در مبارزهٔ یکم در مقابل عظمت دولت بکوف از قزاقستان قرار گرفت، در ابتدای کشتی دولت بیکوف با دو امتیاز از یزدانی پیشی گرفت اما در نهایت یزدانی ۱۲ بر ۲ مقابل حریفش پیروز شد. یزدانی در دومین مبارزه اش پیوتر از مولداوی را با اجرای فنون رکبی و پیش انداز از پهلو ۱۰ بر ۰ شکست داد و راهی دور بعدی شد.
یزدانی در یک چهارم نهایی مقابل الکساندر از جمهوری آذربایجان قرار گرفت و باز هم با یورش های پی در پی با نتیجهٔ ۱۰ بر ۰ پیروز شد و راهی نیمه نهایی شد. وی در نیمه نهایی با ولادیسلاو والیف از روسیه کشتی گرفت. وی در این مبارزه و در سه دقیقهٔ نخست سه بار پای ولادیسلاو را از تشک خارج کرد و ۳ امتیاز به دست آورد و در وقت دوم هم حریف روس را محکوم به کم کاری کرد و یک امتیاز دیگر را نیز به خود اختصاص داد و در نهایت چهار بر صفر پیروز شد و خود را برای رقابت در دیدار نهایی آماده کرد. والیف در این کشتی سرش به صورت حسن یزدانی اصابت کرد و سپس صورتش دچار خون ریزی شد.
یزدانی در رقابت برای کسب طلا با بوریس ماکوجف از اسلواکی مبارزه کرد و با امتیاز عالی پیروز شد و به این ترتیب مقتدرانه قهرمان جهان شد. مدال طلای او تنها مدال کشتی آزاد ایران در قهرمانی جهان ۲۰۱۷ بود.
حسن یزدانی به علت عملکرد درخشان در مسابقات کشتی قهرمانی جهان ۲۰۱۷، از سوی UWW به عنوان بهترین کشتی گیر مرد سال در جهان انتخاب شد. طبق اعلام سایت اتحادیهٔ جهانی کشتی حسن یزدانی در ۱۶ وزن برگزار شدهٔ کشتی مردان، بهترین عملکرد را در بین آزادکاران داشته است.
حسن یزدانی موفق شد در نخستین حضور خود در مسابقات قهرمانی بزرگسالان آسیا در شهر بیشکک قرقیزستان، مدال طلای وزن ۸۶ کیلوگرم رقابت ها را با نتیجه های عالی از آن خود کند.
حسن یزدانی در وزن ۸۶ کیلوگرم کشتی آزاد بازی های آسیایی ۲۰۱۸ شرکت کرد و ابتدا فاریانسیاه از اندونزی را طی چهل و چهار ثانیه با ۱۰ امتیاز اختلاف شکست داد، سپس مقابل پاوان کومار از هند ۱۱ بر ۰ پیروز شد و به نیمه نهایی رسید. یزدانی در نیمه نهایی یوتیومن اورگودول از مغولستان را ۱۲ بر ۲ شکست داد و جواز حضور در دیدار نهایی را کسب کرد. در این دور نیز حسن یزدانی مقابل دومنیک ابونادر از لبنان طی نود ثانیه با نتیجهٔ ۱۰ بر ۰ پیروز شد و مدال طلای بازی های آسیایی را نیز به کارنامهٔ افتخاراتش اضافه کرد.
حسن یزدانی در نخستین دیدار خود در وزن ۸۶ کیلوگرم رقابت های جهانی بوداپست به مصاف دیوید تیلور آمریکایی رفت. یزدانی در ابتدای این دیدار پنج امتیاز از حریف خود پیش افتاد و سه دقیقهٔ نخست با نتیجهٔ ۵ بر ۲ به سود حسن یزدانی پایان پذیرفت. اما در ادامه این دیوید تیلور بود که توانست در وقت دوم، رقابت را با نتیجهٔ ۱۱ بر ۶ به سود خود به پایان برساند. در ادامه با توجه به صعود تیلور آمریکایی به نبرد پایانی مسابقات، حسن یزدانی شانس دوباره برای کسب مدال برنز را به دست آورد و برای کسب این نشان به مصاف رقیبان خود در مرحلهٔ شانس مجدد رفت. او ابتدا توانست در مدت کمتر از سه دقیقه حاج رجب اف از بلاروس را با نتیجهٔ ۱۰ بر صفر شکست دهد و در دور بعد به مصاف یوریسکی توریبلانکا از کوبا رفت و در یک رقابت نه چندان سخت توانست در مدت چهار دقیقه ۱۰ امتیاز از این رقیب کوبایی بگیرد تا مجوز رقابت در مسابقهٔ رده بندی این دوره از مسابقات را بدست آورد. یزدانی در دیدار رده بندی با نتیجهٔ ۱۱ بر ۵ دارن کورگلیف از روسیه را نیز شکست داد و صاحب مدال برنز مسابقات جهانی ۲۰۱۸ شد.
حسن یزدانی موفق شد در مرحلهٔ پایانی مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی آزاد ایران در وزن ۸۶ ک گ تنها رقیب خود کامران قاسم پور را با نتیجهٔ ۶ بر ۳ شکست بدهد و به عنوان نمایندهٔ کشتی ایران در مسابقات قهرمانی جهان در این وزن شرکت کند.
حسن یزدانی در وزن ۸۶ کیلوگرم قهرمانی جهان ۲۰۱۹ در نورسلطان قزاقستان پس از استراحت در دور نخست در یکمین مسابقهٔ خود به مصاف جیمی اسپینال دارندهٔ مدال نقره المپیک لندن ۲۰۱۲ و مدال برنز بازی های پان آمریکن تورنتو ۲۰۱۵ از پورتوریکو رفت و توانست در مدت زمان کمتر از سه دقیقه و با حساب ۱۰ بر هیچ بر نایب قهرمان المپیک لندن پیروز شود. یزدانی سپس با ایستوان ورب از مجارستان روبه رو شد و در حالی که با نتیجهٔ ۱۲ بر ۲ از حریف خود پیش بود، در وقت نخست توانست ورب را ضربهٔ فنی کند و به دور یک چهارم پایانی راه یافت. یزدانی در این مرحله به مصاف آرتور نایفونوف از روسیه رفت. این آزادکار ایرانی در حالی که سی ثانیه به پایان وقت نخست باقی مانده بود و با نتیجهٔ ۴ بر ۲ از حریف روسی پیش افتاده بود، توانست حریف را در پل نگه دارد و ضربهٔ فنی کند. یزدانی با این برد توانست مجوز حضور در مسابقهٔ نیمه پایانی وزن ۸۶ ک گ مسابقات جهانی و همچنین سهمیهٔ المپیک ۲۰۲۰ توکیو را برای کشتی ایران به ارمغان بیاورد. یزدانی در نیمه پایانی پرقدرت ظاهر شد و در مدت زمان دو دقیقه مایلس امینی از کشور سن مارینو را با نتیجهٔ ۱۱ بر صفر از پیش رو برداشت و به مسابقهٔ پایانی رسید. یزدانی در نبرد پایانی وزن ۸۶ کیلوگرم باید به مصاف دیپاک پونیا از هند می رفت اما حریف هندی او به علت آسیب دیدگی از ناحیهٔ پا از رقابت نهایی انصراف داد و دست حسن یزدانی به عنوان فرد پیروز بالا رفت. یزدانی با این پیروزی به دومین عنوان قهرمانی خود در مسابقات جهانی رسید.
یزدانی برای حضور در رقابت های لیگ برتر کشتی آزاد ۱۳۹۸ ایران به تیم تا ثبت جهانی توس پیوست.
وی در رقابت های لیگ برتر با دوبندهٔ تیم تا ثبت جهانی توس در چهار رقابت حاضر شد و در تمام آن ها به پیروزی رسید. در پایان این رقابت ها تیم تا ثبت جهانی توس با شکست در دیدار رده بندی به عنوان چهارم دست یافت.
یزدانی برای حضور در مسابقات جام باشگاه های جهان ۲۰۱۹ که در ایران برگزار می شد به تیم بازار بزرگ ایران، قهرمان لیگ برتر پیوست.
در روز ۲۸ آذر ۱۳۹۸ وی در جریان تمرینات این تیم برای حضور در رقابت های باشگاه های جهان از ناحیهٔ دچار مصدومیت شد و نتوانست در مسابقات حضور یابد. پس از آزمایش های پزشکی مشخص شد که حسن یزدانی از ناحیه مینیسک پا دچار پارگی شده و رقابت ها را از دست داده است.
در روز ۲ دی ۱۳۹۸ یزدانی پای خود را به تیغ جراحان سپرد و پس از عمل موفقیت آمیز وی، مشخص شد که یزدانی پس از شش هفته می تواند تمرینات خود را از سر بگیرد. سرانجام پس از گذشت دو ماه از این جراحی، یزدانی تمرینات ورزشی خود را از نو پی گرفت.
حسن یزدانی مسلمان شیعه و اصالتاً اهل چرات، سوادکوه می باشد. در بسیاری از مسابقات بر روی دوبندهٔ او لفظ یاعلی درج شده است. او مدال طلای المپیک ۲۰۱۶ خود را به حرم امام رضا اهدا کرد. حسن یزدانی در اسفند سال ۱۳۹۵ خادم حرم امام رضا شد.
حسن یزدانی دانشجوی دانشگاه سما واحد قائم شهر است. پس از قهرمانی یزدانی در المپیک ۲۰۱۶، حمید میرزاده رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در پیامی کسب مدال طلای المپیک را به حسن یزدانی و جامعهٔ ورزشی کشور تبریک گفت.
در حاشیه رقابت های بین المللی کشتی آزاد جام تختی سال ۲۰۱۷ که در مشهد انجام شد، از حسن یزدانی به عنوان بهترین کشتی گیر ایران در رشته کشتی آزاد تجلیل شد و او برای زنده نگه داشتن یاد آتش نشان های حادثه پلاسکو، با لباس آتش نشان ها بر روی تشک حاضر شد و جایزه خود را از دست مسعود سلطانی فر وزیر ورزش و جوانان دریافت کرد.
حسن یزدانی در ۲۳ آبان ۱۳۹۶ به همراه چند کشتی گیر دیگر در جمع کودکان دارای سندروم داون حاضر شد و به نشانهٔ حمایت از این کودکان با آن ها به صورت نمادین کشتی گرفت.
در آبان ۱۳۹۶ حسن یزدانی و جمعی دیگر از کشتی گیران ایرانی برای کمک به مردم، در مناطق زلزله زده استان کرمانشاه حاضر شدند و ضمن دیدار و همدردی با زلزله زدگان کمک های غیرنقدی خود، مردم و جامعهٔ کشتی را به مردم زلزله زده اهدا کردند.
! colspan="9"| مسابقات جهانی و المپیک
! نتیجه
! رکورد
! رقیب
! مرحله
! نتیجه
! یادداشت
! تاریخ
! رویداد
! مکان
! style=background:white colspan=9 |
! style=background:white colspan=9 |
! style=background:white colspan=9 |
! style=background:white colspan=9 |
! style=background:white colspan=9 |
! colspan="9"| قهرمانی آسیا
! نتیجه
! رکورد
! رقیب
! مرحله
! نتیجه
! یادداشت
! تاریخ
! رویداد
! مکان
! style=background:white colspan=9 |
! colspan="9"| بازی های آسیایی
! نتیجه
! رکورد
! رقیب
! مرحله
! نتیجه
! یادداشت
! تاریخ
! رویداد
! مکان
! style=background:white colspan=9 |
! colspan="9"| بازی های همبستگی کشورهای اسلامی
! نتیجه
! رکورد
! رقیب
! مرحله
! نتیجه
! یادداشت
! تاریخ
! رویداد
! مکان
! style=background:white colspan=9 |
Bakhodur Kodirov
! colspan="9"| جایزه بزرگ پاریس
! نتیجه
! رکورد
! رقیب
! مرحله
! نتیجه
! یادداشت
! تاریخ
! رویداد
! مکان
! style=background:white colspan=9 |
! style=background:white colspan=9 |
| [
{
"answer1": "حسن یزدانی کشتی را از سن ۱۱ سالگی و در سال ۲۰۰۶ میلادی آغاز کرد",
"answer2": "او در سال ۲۰۱۱ به عضویت تیم ملی نوجوانان ایران درآمد",
"distance": 65,
"question": "حسن یزدانی در چه سالی کشتی را شروع کرد و در چه سالی به عضویت تیم ملی نوجوانان ایران در آمد؟"
},
{
"answer1": "در سال های ۲۰۱۵، ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ به همراه تیم ملی کشتی آزاد ایران در مسابقات جام جهانی کشتی به مقام قهرمانی تیمی رسید",
"answer2": "مدال نقرهٔ قهرمانی جهان ۲۰۱۵",
"distance": 252,
"question": "حسن یزدانی در چه مسابقاتی در سال ۲۰۱۵ شرکت کرد که منجر به قهرمانی تیمی شد و در همان سال در مسابقات قهرمانی کشتی جهان چه مدالی کسب کرد؟"
},
{
"answer1": "او قهرمان المپیک ریو ۲۰۱۶ در وزن ۷۴ کیلوگرم",
"answer2": "او در روز ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ در مسابقات جایزه بزرگ پاریس برای نخستین بار در وزن ۷۴ کیلوگرم شرکت کرد",
"distance": 3210,
"question": "حسن یزدانی در مسابقات المپیک ریو ۲۰۱۶ در چه وزنی مدال طلا کسب کرد و در چه مسابقاتی قبل از المپیک در وزن ۷۴ کیلوگرم شرکت کرده بود؟"
},
{
"answer1": "در روز ۲۸ آذر ۱۳۹۸ وی در جریان تمرینات این تیم برای حضور در رقابت های باشگاه های جهان از ناحیهٔ دچار مصدومیت شد",
"answer2": "یزدانی برای حضور در مسابقات جام باشگاه های جهان ۲۰۱۹ که در ایران برگزار می شد به تیم بازار بزرگ ایران، قهرمان لیگ برتر پیوست",
"distance": 126,
"question": "حسن یزدانی در چه سالی از ناحیه مینیست پا دچار مصدومیت شد و در همان سال در کدام مسابقات به عنوان نماینده تیم ایران شرکت داشت؟"
}
] | [
{
"answer1": "در سال ۲۰۱۷ نیز از سوی فدراسیون جهانی کشتی به عنوان بهترین کشتی گیر مرد جهان برگزیده شد",
"answer2": "مدال برنز قهرمانی جهان ۲۰۱۸ است",
"question": "حسن یزدانی در چه سالی به عنوان بهترین کشتی گیر مرد جهان انتخاب شد و در چه سالی به مدال برنز مسابقات قهرمانی جهان دست یافت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
578 | : توکیو
توکیو با نام رسمی کلان شهر توکیو پایتخت کشور ژاپن است. توکیو در شرق جزیرهٔ هونشوی ژاپن واقع شده است و یکی از استان های ۴۷ گانهٔ ژاپن به شمار می آید. توکیو در ابتدا یک دهکدهٔ ماهیگیری کوچک به نام ادو بود. در دوره های بعد ادو رفته رفته به شهری بزرگ تبدیل گشت، به گونه ای که در قرن ۱۸ میلادی به یکی از بزرگ ترین شهرهای جهان تبدیل شد. تا سال ۱۹۴۳ میلادی، تقسیم بندی و عنوان های شهر توکیو و استان توکیو وجود داشت اما در این سال این گونه تقسیم بندی منسوخ شد و شهر و استان توکیو با یکدیگر ادغام شدند. توکیو پس از نیویورک و لندن عنوان بزرگ ترین پایتخت های صنعتی جهان را به دست آورده است. در سال ۲۰۱۰ میلادی، منطقهٔ شهری توکیو که شامل توکیو و استان های مجاور آن می شود، با جمعیت ۳۶ میلیون و ۶۶۹ هزار نفر پرجمعیت ترین منطقهٔ شهری در جهان بوده است. همچنین توکیو عنوان بزرگترین اقتصاد شهری جهان را دارا می باشد. در سال ۲۰۰۸ میلادی از پانصد شرکت برتر جهان، ۴۷ شرکت در توکیو واقع بوده اند و این شهر از این نظر، رتبهٔ نخست در جهان را از آن خود کرده است. توکیو شهری است که بارها به خاطر زمین لرزه، آتش سوزی یا جنگ به طور کامل ویران شده است و هر بار با زیبایی بیشتر از نو ساخته شده است. به همین سبب چشم انداز کنونی شهر توکیو با معماری معاصر بسیار مدرن و جذاب به نظر می رسد و بناهای تاریخی و کهنه در شهر بسیار کمیاب هستند. حمل و نقل عمومی در توکیو بسیار پاکیزه و کارآمد است. قطارها و متروی توکیو به عنوان اصلی ترین بخش حمل و نقل عمومی فعالیت می کنند و در کنار این دو، اتوبوس، مونوریل و واگن برقی به عنوان مکمل فعالیت دارند. توکیو جشنواره های هنری، ورزشی و تفریحی متعددی دارد. جشنوارهٔ فیلم توکیو که بزرگ ترین رویداد سینمایی ژاپن به شمار می رود، معمولاً در ماه اکتبر و در دو منطقهٔ توکیو برگزار می شود. توکیو همچنین از نظر داشتن فضای سبز بسیار غنی است. پارک های طبیعی ۳۶٫۳ درصد مساحت کل توکیو را تشکیل می دهند و از نظر وسعت پارک های طبیعی، توکیو پس از استان شیگا جایگاه دوم را در ژاپن به خود اختصاص داده است. شهرداری توکیو از سال ۱۹۹۱ میلادی در نیشی شینجوکو جای دارد.
توکیو در زبان ژاپنی به معنای پایتخت شرقی است. نام این شهر تا پیش از اواسط قرن نوزدهم، ادو بود. قبل از این زمان کیوتو پایتخت ژاپن بود و امپراتور در آنجا زندگی می کرد. در آن زمان در توکیو شوگون ها زندگی می کردند و تحت کنترل آن ها شهر که تا پیش از این شهر کوچکی در کنار دریا بود، توسعه پیدا کرد. ادو در زبان ژاپنی به معنای دهانهٔ رودخانه است.
توکیو در ابتدا یک دهکدهٔ ماهیگیری کوچک به نام ادو بود. در اسناد به جا مانده از قرن دوازدهم برای اولین بار نام روستای ادو به چشم می خورد. از آن زمان به بعد این ناحیه به نام ادو خوانده می شده است. در زمان جنگ های داخلی دوره سن گوکو در سال ۱۴۵۷ میلادی سامورایی ای به نام اوتا دوکان، قلعه ادو را در آن محل می سازد. در سال ۱۵۹۰ میلادی، توکوگاوا ایه یاسو ادو را پایگاه خود قرار می دهد و هنگامی که وی در سال ۱۶۰۳ میلادی، نظام مبتنی بر حکومت شوگون ها به نام ادوباکوفو را پایه گذاری کرد، این شهر تبدیل به مرکز سیاسی دولت نظامی شوگون ها در سراسر ژاپن گردید. از دوران ادوباکوفو با عنوان دورهٔ ادو نیز یاد می شود. در واقع در دورهٔ ادو با این که امپراتور در شهر کیوتو زندگی می کرد و کیوتو پایتخت محسوب می شد ولی در عمل شهر ادو به پایتخت ژاپن تبدیل شده بود. در دوره های بعد ادو رفته رفته به شهری بزرگ تبدیل گشت، به گونه ای که در قرن ۱۸ میلادی جمعیت این شهر به یک میلیون نفر رسید و به یکی از بزرگ ترین شهرهای جهان تبدیل شد.
در دوره باکوماتسو (بین سال های ۱۸۵۳ و ۱۸۶۷ میلادی) جمعیت بزرگی از ساکنان ادو را سامورایی ها تشکیل می دادند که ۱۰۰ درصد آن ها باسواد بودند، به همین علت نرخ سواد در بین مردان بالغ ادو در این دوران حدود ۷۰ درصد تخمین زده می شود که بسیار فراتر از نرخ سواد در سطح جهانی بوده است. دوره ادو حدود ۲۶۰ سال بطول انجامید و در طی این مدت پانزده شوگون قدرت را در اختیار داشتند.
در سال ۱۸۶۸ میلادی، به منظور احیای حکومت سلطنتی، حکومت شوگون ها سرنگون گشت و شهر ادو نیز تحت کنترل دولت جدید درآمد. در همان سال و با آغاز دورهٔ میجی دولت جدید استانی را به نام استان ادو تأسیس کرد. چند ماه بعد، هم زمان با تغییر نام شهر ادو به عنوان جدید توکیو به معنی پایتخت شرقی، استان ادو نیز، به استان توکیو تغییر نام داد. در سال بعد امپراتور میجی از کیوتو به توکیو نقل مکان کرد و از آن زمان تا به حال این شهر پایتخت سیاسی ژاپن است. در سال ۱۸۸۹ میلادی، شهرداری توکیو تأسیس شد. در سال ۱۹۲۳ میلادی، بیش از نیمی از شهر در آتشی که پس از زمین لرزهٔ بزرگ کانتو شعله ور شد، سوخت و ویران گشت.
در سال ۱۹۴۳ میلادی، نام گذاری و تقسیم بندی قبلی توکیو که آن را به دو قسمت شهر و استان تقسیم می کرد، منسوخ شد و از آن پس عنوان "توکیو" برای مجموعهٔ شهر و استان توکیو انتخاب شد.
در طول جنگ جهانی دوم این شهر آماج بمباران های زیادی بود که معروف ترین آن ها بمبارانی بود که در ۱۰ مارس سال ۱۹۴۵ میلادی صورت گرفت و باعث شد که یک سوم شهر در آتش بسوزد و نزدیک به یکصد هزار نفر کشته شوند. همچنین در ماه ژانویه همان سال در یکی از جزایر اوگاساوارای توکیو، به نام جزیرهٔ ایووجیما، نبردی بین نیروهای آمریکایی و ژاپنی درگرفت که منجر به کشته شدن بیش از بیست هزار نفر از نیروهای ژاپنی در این جزیره شد. حوادث مربوط به نبرد ایووجیما، در چندین فیلم از جمله "نامه هایی از ایووجیما"و "پرچم های پدران ما" به تصویر کشیده شده است.
بعد از جنگ، توکیو تقریباً به طور کامل بازسازی شد. برگزاری المپیک در این شهر در تابستان سال ۱۹۶۴ میلادی یکی از مهم ترین رویدادهای پس از جنگ است. از دیگر رویدادهای مهم در تاریخ توکیو می توان به حادثهٔ حمله با گاز سارین در متروی توکیو که در سال ۱۹۹۵ میلادی اتفاق افتاد، اشاره کرد. این اولین حمله تروریستی به وسیلهٔ گازهای شیمیایی در ژاپن بود و در طی آن سیزده نفر کشته و ۵٬۵۰۰ نفر دچار آسیب شدند.
در ۱۱ مارس ۲۰۱۱ میلادی، زمین لرزه و سونامی ۲۰۱۱ توهوکو به قدرت ۹٫۰ درجه در مقیاس ریشتر در ساعت ۱۴ و ۴۶ دقیقه به وقت محلی در نزدیکی استان میاگی در شمال شرقی ژاپن رخ داد. در توکیو شدت این زمین لرزه ۵ درجهٔ قوی در مقیاس شیندو ثبت شده است. این زمین لرزه در توکیو ۷ نفر کشته و ۸۳ نفر زخمی بر جای گذاشت.
در پی حادثهٔ اتمی فوکوشیما و کاهش تولید برق، از مردم خواسته شد که در مصرف برق تا حد امکان صرفه جویی کنند.
توکیو در بخشی از ژاپن به نام دشت کانتو و رو به خلیج توکیو ساخته شده است. توکیو در همسایگی استان های کاناگاوا، چیبا، سایتاما و یاماناشی قرار دارد. جزایر اوگاساوارا، با اینکه در فاصلهٔ ۱۰۰۰ کیلومتری از جنوب و جنوب شرقی مناطق ویژه توکیو واقع شده اند، جزئی از توکیو به شمار می روند و بدین ترتیب توکیو جنوبی ترین و شرقی ترین استان ژاپن محسوب می شود. مساحت توکیو ۲٬۱۸۷٫۰۸ کیلومتر مربع است.
در بخش شرقی توکیو رودهای سومیدا، آراکاوا، ادوگاوا و ناکا جریان دارند. در قسمت غرب توکیو رود تاما جریان دارد. این رود با طول ۱۳۸ کیلومتر طولانی ترین رود توکیو است و در مرز بین توکیو و استان همسایه اش کاناگاوا قرار دارد.
در منطقهٔ تاما در اطراف رود تاما زمین هموار و پست است. مابین رود تاما و آراکاوا، فلات موساشینو قرار دارد. تپه های تاما در جنوب توکیو و در غرب کوهستان کانتو قرار گرفته است. از شهر ایروما واقع در استان سایتاما تا سه شهر اومه، تاچیکاوا و فوچو که هر سه جزئی از منطقهٔ تامای توکیو هستند، وجود گسلی به نام گسل تاچیکاوا تأیید شده است. احتمال وقوع زمین لرزه در اطراف این گسل بسیار بالاست.
جزایر توکیو عموماً از جزایر آتشفشانی تشکیل شده است. در جزایر ایزوی توکیو هنوز هم تعداد زیادی آتشفشان فعال وجود دارد. از جمله می توان از کوه اویاما در جزیرهٔ میاکه جیما نام برد که از ۲۰۰۰ سال پیش از نظر آتشفشانی فعال بوده است. کوه میهارا در جزیره ایزو اوشیما نیز به تازگی در سال ۱۹۸۶ میلادی فوران کرده است. جزایر اوگاساوارای توکیو از اکوسیستم ویژه ای برخوردار هستند و گونه های بسیار نادر گیاهی و جانوری در این جزایر یافت می شود.
شهر توکیو به طور کلی به سه منطقهٔ بزرگ تقسیم می شود:
دو دریاچهٔ مصنوعی به نام های دریاچهٔ اوکوتاما و دریاچهٔ تاما دریاچه های توکیو هستند.
دریاچهٔ اوکوتاما که در منطقهٔ اوکوتامای توکیو و روستای تابایاما در استان یاماناشی واقع شده و در حال حاضر بزرگ ترین مخزن آب آشامیدنی در ژاپن به شمار می آید.
دریاچهٔ تاما در هیگاشی یاماتو واقع شده و بزرگترین دریاچهٔ درونی توکیو به شمار می آید.
با اینکه "یاما" به معنی کوه در نقشهٔ مناطق ویژه توکیو بسیار به چشم می خورد، هیچ کوهی در این مناطق وجود ندارد و کوه های توکیو همگی در دو منطقهٔ هاچی اوجی و منطقهٔ اوکوتاما متمرکز شده اند.
کوه کوموتوری با ارتفاع ۲۰۱۷ متر از سطح دریا، بلندترین کوه توکیو است.
توکیو شهری در منطقهٔ آب وهوایی مرطوب و نیمه گرمسیری است که تابستان هایی گرم و زمستان هایی معتدل دارد. میانگین دما و بارش ها در جدول زیر آورده شده است.
توکیو دارای بالاترین نرخ تراکم جمعیت در ژاپن است. طبق سرشماری در سال ۱۹۵۵ میلادی، جمعیت توکیو ۶٬۹۶۹٬۱۰۴ نفر بوده است که پس از آن تا ۱۹۷۰ میلادی هر ساله بین ۳۰۰٬۰۰۰ تا ۴۰۰٬۰۰۰ هزار نفر، بر جمعیت این شهر افزوده شده است. توکیو حداکثر افزایش جمعیت را در سال ۱۹۸۷ میلادی داشته است و پس از آن میزان افزایش جمعیت در حد ۲۰۰٬۰۰۰ نفر در سال ثابت باقی مانده است. بر اساس سرشماری سال ۱۹۴۵ میلادی ۱۳ درصد جمعیت ژاپن در منطقه شهری توکیو ساکن بوده اند که این میزان در سال ۲۰۰۵ میلادی به ۲۶٫۹ درصد کل جمعیت ژاپن رسیده است.
در طی روز به تعداد جمعیت توکیو بیش از دو و نیم میلیون نفر افزوده می شود. این افزایش جمعیت به خاطر رفت وآمد شاغلان، کارگران و دانشجویان است که در مناطق مجاور توکیو مسکن دارند و بعد از پایان ساعات کاری از توکیو خارج می شوند. در ماه مارس سال ۲۰۱۲ میلادی ۴۰۲٬۰۳۹ نفر از اتباع بیگانه به طور قانونی مقیم توکیو بودند. بیشترین تعداد اتباع خارجی ساکن توکیو به ترتیب متعلق به کشورهای چین، کره جنوبی و کره شمالی، فیلیپین، آمریکا، هند و تایلند هستند. ژاپن در طی سال ۲۰۱۰ میلادی در حدود ۱۳۰٬۰۰۰ نفر کاهش جمعیت داشته است، با این وجود به علت مهاجرت از دیگر نقاط، جمعیت توکیو همچنان رو به افزایش است. کارشناسان پیش بینی می کنند که به خاطر پیشی گرفتن تعداد مرگ و میر نسبت به تعداد تولد، به تدریج و به طور طبیعی جمعیت این شهر در آینده کاهش پیدا خواهد کرد.
توکیو شهری مدرن است و اطلاعات و فرهنگ لازم برای زندگی کردن در آن رو به گسترش است. با این وجود شهری تاریخی و وارث فرهنگی سنتی نیز هست. ژاپن کشوری است که سنت هایی نظیر کابوکی، بونراکو (خیمه شب بازی ژاپنی)، راکوگو (یک نوع کمدی)، نیهون بویو (رقص های سنتی ژاپنی)، ایکبانا (گل آرایی ژاپنی) و مراسم چای ژاپنی در آن هنوز پابرجا مانده و رواج دارد. یکی از مراکزی که نقش مهمی در رونق کابوکی و دیگر هنرهای نمایشی سنتی ژاپن ایفا می کند، تئاتر ملی ژاپن است. تئاتر ملی ژاپن علاوه بر این، یکی از مراکز مهم تحقیق در مورد سنت های ژاپن نیز به شمار می رود. کابوکی-زا در گینزا نیز از دیگر مکان هایی است که در همه ایام سال کابوکی در آن اجرا می شود.
از محل های مشهور برگزاری کنسرت های بزرگ می توان از نیپون بودوکان که به اختصار "بودوکان" نامیده می شود، نام برد. بودوکان در اصل سالن جودو است اما تاکنون محل برگزاری کنسرت های بسیاری از خوانندگان ژاپنی و غیرژاپنی بوده است و آلبوم های بسیاری به نام "اجرای زنده در بودوکان" وجود دارد. گروه انگلیسی بیتلز نخستین گروه راک بودند که در این ورزشگاه کنسرت اجرا کردند.
همچنین در توکیو ۲۵۳ سینما که بیشتر به صورت مجتمع سینمایی هستند، وجود دارد. این تعداد سینما مجموعاً دارای ۳۶۴ سالن سینما هستند.
بر اساس آمار سال ۲۰۰۸ میلادی، ۳۸۳ کتابخانه در توکیو وجود دارد و تعداد کتابخانه ها در ازای یک میلیون نفر جمعیت ۲۹ کتابخانه بوده است.
۵ شبکه با نام های نیپون تلویژنیا NTV، توکیو برودکاستینگ سیستم یا TBS، فوجی تلویژن یا Fuji TV، تی وی آساهی و تی وی توکیو شبکه های اصلی تلویزیون توکیو هستند. سه انتشارت به نام انتشارات کودانشا، انتشارات شوگاکوکان و انتشارات شوئیشا بزرگترین شرکت های انتشاراتی توکیو هستند.
بر اساس آمار سال ۲۰۰۷ میلادی، ۱۳۲ دانشگاه در توکیو جای دارند و تعداد دانشجویان ۶۶۰٬۰۰۰ نفر بوده است.
چند دانشگاه زیر نمونه ای از دانشگاه های معتبر توکیو هستند.
از سه ورزش سومو، بیس بال و فوتبال می توان به عنوان پر طرفدارترین ورزش ها در بین مردم ژاپن نام برد. مسابقات رسمی سومو هر ساله در سه نوبت و در ماه های ژانویه، مه و سپتامبر در ورزشگاه ریوگوکو کوکوگیکان که به سومو اختصاص دارد، برگزار می شود.
توکیو دو تیم حرفه ای بیس بال دارد. تیم بیسبال "یومیوری جاینتس" که مسابقات خانگی آن در ورزشگاه توکیو دم انجام می شود و تیم بیسبال "توکیو یاکولت سوواروز" که مسابقات خانگی آن در ورزشگاه میجی جینگو برگزار می شود.
دو باشگاه برتر فوتبال توکیو به نام های "باشگاه اف. سی توکیو" و "توکیو وردی" هر دو در ورزشگاه آجینوموتو واقع در چوفو بازی های خانگی خود را انجام می دهند.
یکی از رویدادهای مهم ورزشی شهر توکیو ماراتون است. روز برگزاری این رویداد هر ساله از طرف برگزارکنندگان اعلام می شود و طی آن حداکثر تا ۲۵٬۰۰۰ هزار نفر در بخش ماراتون اصلی به طول ۴۲ کیلومتر و ۵۰۰۰ نفر در طول مسیری به طول ۱۰ کیلومتر به رقابت می پردازند. این رقابت در سطح بین المللی انجام می شود و شرکت در آن برای همه آزاد است.
توکیو به همراه شهرهای مادرید و استانبول نامزد میزبانی المپیک ۲۰۲۰ بودند که در نهایت پس از حذف اسپانیا در دور اول، در اوت ۲۰۱۳ توکیو با کسب ۶۰ رأی در مقابل ۳۶ رأی استانبول، میزبانی المپیک سال ۲۰۲۰ را بر عهده گرفت.
توکیو به همراه نیویورک و لندن یکی از سه مرکز فرماندهی امور مالی جهان است. در سال ۲۰۰۸ میلادی از پانصد شرکت برتر جهان، ۴۷ شرکت در توکیو واقع بودند که تقریباً دوبرابر تعداد شرکت ها در شهر بعدی یعنی پاریس می باشد. توکیو از نظر سرمایه دومین مقام را در بین بورس اوراق بهادار جهان داراست و از نظر حجم معاملات سهام مقام پنجم را در جهان از آن خود کرده است. توکیو بزرگترین اقتصاد شهری جهان از نظر سطح تولید ناخالص داخلی می باشد. با توجه به مطالعات انجام شده، توسط شرکت پرایس واتر هاوس کوپرز، منطقه شهری توکیو برابر با ۱٬۴۷۹ میلیارد دلار آمریکا تولید ناخالص داشته است که در رأس منطقه های شهری جهان قرار دارد. در جدول زیر موقعیت توکیو، از نظر تولید ناخالص داخلی (GDP)، بین منطقه های شهری جهان بر اساس آمارهای سال ۲۰۰۸ میلادی نشان داده شده است. بر اساس پیش بینی کارشناسان در سال ۲۰۲۵ میلادی، توکیو با ۱٬۹۸۱ میلیارد دلار آمریکا تولید ناخالص همچنان در صدر جدول باقی خواهد ماند.
توکیو حداقل مساحت زمین های کشاورزی را در ژاپن دارد. بیش از نیمی از این زمین های زراعی به کشت سبزیجات اختصاص دارد. کوماتسونا (اسفناج ژاپنی)، بالاترین میزان تولید را در بین سبزیجات دارد و پس از آن اسفناج و کلم برگ جای دارند. گل های زینتی پس از سبزیجات عمده ترین فراوردهٔ کشاورزی توکیو هستند.
۳۶ درصد از مساحت توکیو را جنگل ها و پارک های طبیعی تشکیل می دهند. به علت کاشت بی رویهٔ درختان سرو در این جنگل ها، در فصل بهار مقدار انبوهی از گرده این درختان در هوا پخش می شود و موجب پدیدار شدن علائم آلرژی مانند سوزش چشم و ریزش اشک و آب بینی در شهروندان می گردد. تعداد کسانی که از حساسیت به گرده رنج می برند، هر ساله رو به افزایش است و در سال های اخیر این مشکل به یکی از چالش های بزرگ زیست محیطی توکیو تبدیل شده است.
توکیو دارای فرودگاه های داخلی و بین المللی و همچنین راه های جاده ای و ریلی بسیار مجهزی می باشد. حمل و نقل عمومی در توکیو بسیار پاکیزه و کارآمد است. قطارها و متروی توکیو به عنوان اصلی ترین بخش حمل و نقل عمومی فعالیت می کنند و در کنار این دو، اتوبوس، مونوریل و واگن برقی به عنوان مکمل فعالیت دارند.
توکیو دارای یک فرودگاه بین المللی به نام فرودگاه بین المللی توکیو و ۶ فرودگاه داخلی می باشد. پروازهای فرودگاه های داخلی توکیو مابین توکیو و چند جزیره از جزایر ایزو انجام می گیرد. فرودگاه های داخلی توکیو در منطقهٔ چوفو در توکیو و جزایر ایزو اوشیما، میاکه جیما، هاچیجوجیما، نی ایجیما و کوزوشیما قرار دارند.
فرودگاه بین المللی توکیو که بیشتر با نام فرودگاه بین المللی هانه دا شناخته می شود، در جنوب منطقهٔ اوتا واقع شده و بزرگترین فرودگاه ژاپن می باشد. نقش اصلی این فرودگاه، جابه جایی مسافران داخلی ژاپن است. به علت نزدیکی به مناطق ویژه توکیو پروازهای ویژه مسئولان دولتی ژاپن و سران و مسئولان دیگر کشورها، از این فرودگاه انجام می پذیرد. از اکتبر سال
۲۰۱۰ میلادی ترمینال جدید بین المللی در این فرودگاه آغاز به کار کرده است و پروازهای خارجی این فرودگاه رو به افزایش است.
در حال حاضر بیشتر پروازهای بین المللی در ژاپن در فرودگاه بین المللی ناریتا واقع در استان چیبا انجام می شود. اکنون فاصلهٔ بین فرودگاه بین المللی ناریتا تا ایستگاه توکیو که در مرکز توکیو قرار دارد با قطارهای تندرو با زمانی حدود یکساعت پیموده می شود.
خط یامانوته وابسته به جی آر به صورت یک دایره در قلب توکیو قرار گرفته و ایستگاه های اصلی و مهم توکیو را به یکدیگر متصل می کند. ایستگاه های توکیو، اوئنو، شیناگاوا، شیبویا، شینجوکو و ایکه بوکورو ایستگاه های ترمینال توکیو هستند. ایستگاه توکیو در مرکز توکیو قرار گرفته و به عنوان ایستگاه مرکزی شبکهٔ راه آهن ژاپن شمرده می شود. ایستگاه توکیو مبدأ خطوط شینکانسن است. این قطارهای تندرو فاصلهٔ بین توکیو تا شهرهای دیگر ژاپن را بسیار سریع طی می کنند. ایستگاه شینجوکو بالاترین تعداد مسافر روزانه را نه تنها در ژاپن بلکه در بین تمامی کشورهای جهان داراست. رتبهٔ دوم تعداد مسافران روزانه در جهان از آن ایستگاه ایکه بوکورو می باشد.
دو کارت اعتباری، سوئیکا و پاسمو تسهیلاتی هستند که جهت آسان شدن محاسبهٔ هزینهٔ سوار شدن به قطارها و اتوبوس های توکیو به وجود آمده اند. تهیهٔ این دو کارت به آسانی توسط دستگاه های اتوماتیک خرید بلیط انجام می شود و هنگام خرید نیاز به ارائهٔ هیچ مدرکی نیست.
در مرکز توکیو دو آزادراه کمربندی به نام های آزادراه کمربندی توشین با علامت اختصاری C1 و آزادراه کمربندی چوئو با علامت اختصاری C2وجود دارند که مهم ترین آزادراه های توکیو به شمار می آیند. آزادراه کمربندی توشین سرآغاز بزرگراه شماره ۱ آسیا شمرده می شود. این بزرگراه با نام اختصاری AH-1 پس از گذشتن از چندین کشور آسیایی سرانجام از ایران و ترکیه گذشته و در مرز ترکیه و بلغارستان خاتمه می یابد.
متروی توکیو در سال ۱۹۲۷ تأسیس شده و هم اکنون دارای ۹ خط و ۱۷۹ ایستگاه می باشد. همچنین خط رینکای نیز در سال ۱۹۹۶ با هشت ایستگاه نیز به عنوان یک سیستم ترابری ریلی در توکیو راه اندازی شده است.
از نظر بزرگی به ترتیب پارک میزوموتو با مساحت ۸۱ هکتار، پارک کاسای رینکای با مساحت ۷۹ هکتار، پارک هیکاریگائوکا با مساحت ۶۰ هکتار، پارک شینجوکو گیوئن با مساحت ۵۸ هکتار و پارک یویوگی با مساحت ۵۴ هکتار بزرگترین پارک های مناطق ویژه توکیو محسوب می شوند.
در توکیو جمعاً ۲۶۵ موزه و نمایشگاه آثار هنری کوچک و بزرگ وجود دارد. موزهٔ ملی توکیو در داخل پارک اوئنو جای دارد و قدیمی ترین و بزرگ ترین موزهٔ کشور است. اکنون تعداد اشیای باارزش جمع آوری شده در موزه ملی توکیو از ۱۱۰ هزار قطعه فراتر رفته است. همچنین موزهٔ ملی هنر غرب و موزهٔ ملی طبیعت و علم نیز در اوئنو می باشند. مرکز ملی هنر توکیو در چیودا واقع شده است. موزهٔ ادو-توکیو در کنار ورزشگاه ریوگوکو کوکوگیکان قرار دارد و به تاریخ توکیو اختصاص دارد. موزهٔ جیبلی در داخل پارک اینوکاشیرا قرار گرفته و به انیمیشن اختصاص دارد. موزهٔ اورینتال و مرکز فرهنگ خاورمیانه در ژاپن موزه هایی هستند که در آن ها اشیایی مربوط به تاریخ ایران باستان به نمایش گذاشته شده است.
توکیو جشنواره های هنری، ورزشی و تفریحی متعددی دارد. جشنوارهٔ فیلم توکیو که بزرگ ترین رویداد سینمایی ژاپن به شمار می رود، معمولاً در ماه اکتبر و در دو منطقهٔ روپونگی و شیبویای توکیو برگزار می شود. جایزه بزرگ این جشنواره به نام "ساکورا" به بهترین فیلم بخش مسابقه اهدا می شود. جشنواره فیلم توکیو توسط بنیاد توسعه بین المللی سینمای ژاپن با همکاری و پشتیبانی دولت ژاپن برگزار می شود.
جشن کاندا، جشن سانئو، جشن فوکاگاوا سه جشن بزرگ ادو نامیده می شوند. جشن سانجا نیز از جشن های معروف است که هر ساله در ماه مه به مدت سه روز در معبد آساکوسا برگزار می شود.
زمان شکوفایی شکوفه های گیلاس یا ساکورا، هنگام برگزاری جشن هانامی یا دیدن شکوفه هاست. پارک شینجوکو گیوئن با داشتن ۶۵ گونهٔ مختلف درخت ساکورا، پارک اوئنو، پارک سومیدا، پارک اینوکاشیرا و پارک کوگانه ای پارک های برگزیدهٔ توکیو برای دیدن ساکورا هستند.
آتش بازی رود سومیدا یکی از بزرگترین آتش بازی های پایتخت ژاپن است. این آتش بازی هر ساله در آخرین شنبهٔ ماه ژوئیه بر روی رود سومیدا برگزار می شود و در حدود یک میلیون نفر بازدیدکننده را جذب می کند. آتش بازی رود سومیدا در کنار آتش بازی خلیج توکیو و آتش بازی جینگوگایئن بزرگ ترین آتش بازی های توکیو محسوب می شوند.
معماری توکیو تا حد زیادی توسط تاریخ توکیو شکل گرفته است. در قرن اخیر، توکیو دو بار به طور کامل ویران شده است. نخست در سال ۱۹۲۳ میلادی و در پی زمین لرزهٔ بزرگ کانتو و پس از آن در جریان بمباران های گسترده طی جنگ جهانی دوم. به همین سبب چشم انداز کنونی شهر توکیو بسیار مدرن و معاصر است و بناهای تاریخی و کهنه بسیار کمیاب هستند.
توکیو با یازده شهر زیر خواهر است:
| [
{
"answer1": "قطارها و متروی توکیو به عنوان اصلی ترین بخش حمل و نقل عمومی فعالیت می کنند",
"answer2": "طبق سرشماری در سال ۱۹۵۵ میلادی، جمعیت توکیو ۶٬۹۶۹٬۱۰۴ نفر بوده است",
"distance": 6556,
"question": "مهمترین بخش حمل و نقل عمومی توکیو چیست و بر اساس سرشماری سال ۱۹۵۵ جمعیت این شهر چند نفر بوده است؟"
},
{
"answer1": "فرودگاه بین المللی توکیو که بیشتر با نام فرودگاه بین المللی هانه دا شناخته می شود",
"answer2": "کوه کوموتوری با ارتفاع ۲۰۱۷ متر از سطح دریا، بلندترین کوه توکیو است.",
"distance": 6467,
"question": "نام فرودگاه بین المللی توکیو چیست و بلندترین کوه این شهر کدام است؟"
},
{
"answer1": "شهرداری توکیو از سال ۱۹۹۱ میلادی در نیشی شینجوکو جای دارد.",
"answer2": "شهر توکیو به طور کلی به سه منطقهٔ بزرگ تقسیم می شود:",
"distance": 5185,
"question": "شهرداری توکیو از چه سالی در نیشی شینجوکو قرار دارد و به طور کلی شهر توکیو به چند منطقه بزرگ تقسیم می شود؟"
},
{
"answer1": "موزهٔ ملی توکیو در داخل پارک اوئنو جای دارد",
"answer2": "دو کارت اعتباری، سوئیکا و پاسمو تسهیلاتی هستند که جهت آسان شدن محاسبهٔ هزینهٔ سوار شدن به قطارها و اتوبوس های توکیو به وجود آمده اند.",
"distance": 1150,
"question": "موزه ملی توکیو در کجا واقع شده است و کارت های اعتباری که برای استفاده از قطارها و اتوبوس های توکیو استفاده می شوند چه نام دارند؟"
},
{
"answer1": "توکیو پس از نیویورک و لندن عنوان بزرگ ترین پایتخت های صنعتی جهان را به دست آورده است.",
"answer2": "سه انتشارت به نام انتشارات کودانشا، انتشارات شوگاکوکان و انتشارات شوئیشا بزرگترین شرکت های انتشاراتی توکیو هستند.",
"distance": 9920,
"question": "توکیو پس از کدام شهرها، بزرگترین پایتخت صنعتی جهان است و سه انتشارات بزرگ این شهر چه نام دارند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
579 | : نادرشاه
نادر شاه افشار (زاده ۱۰۶۷ شمسی درگز – مقتول ۱۱۲۶ در قوچان) که پیش از پادشاهی نادر قلی خوانده می شد، ملقب به تهماسب قلی خان یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ ایران بوده است و برپایه بینش برجسته رزمی وی در گستره قفقاز، خاورمیانه، آسیای میانه و جنوب آسیا در نبردهای هرات، کرکوک، مهماندوست، مورچه خورت، یگاورد (باغ آورد/مرادتپه)، گذرگاه خیبر، کرنال و قارص، برخی از تاریخنگاران غربی لقب "شمشیر ایران"، "ناپلئون ایران" و "اسکندر دوم" را به وی داده اند. وی یک ایرانی از ایل افشار خراسان (از طوایف ترکمن) که از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی پادشاه ایران و بنیان گذار دودمان افشاریه بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است. سرکوب افغان ها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگ های پیروزمندانه او سبب شهرت بسیارش شد.
بنا به قول میرزا مهدی خان استرآبادی نادرقلی در روز شنبه ۳۰ آبان ۱۰۶۷ (برابر ۲۸ محرم ۱۱۰۰ قمری و ۲۰ نوامبر ۱۶۸۸ میلادی) در دربند کلات نادری خراسان از طائفه قرخلو که شاخه ای از ایل افشار بود به دنیا آمد.
اَفشار یا اوشار یکی از ایل های تُرک اغوز (ترکمن) بود که از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ تُرک (شاملو، تکلو، قاجار، استاجلو، ذوالقدر و روملو) از آناتولی شرقی و آذربایجان به ایران آمده و پایه های سپاه قزلباش را بنیاد گذاردند و شاه اسماعیل به یاری آنها ضمن شکست شروانشاه و ازبکان و پس از براندازی سلسلهٔ آق قیونلوها، پادشاهی صفوی را بنیان گذاری کرد. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم می شد: یکی قاسملو و دیگری قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه قرخلو بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و درگز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند.
شمار زیادی از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.
در سال ۱۱۰۱ خورشیدی (۱۱۳۵ قمری) افغان ها به رهبری محمود افغان، اصفهان را تصرف کرده و شاه سلطان حسین صفوی را به قتل رساندند. با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر او به نام شاه تهماسب دوم صفوی که از اصفهان به قزوین گریخته بود، خود را پادشاه ایران خواند، ولی حکام نواحی گوناگون کشور حاضر به اطاعت از او نشدند.
محمود افغان نیز که تنها بر اصفهان و نواحی اطراف آن حکومت می کرد، کمی بعد به دست پسر عمویش به نام اشرف افغان در ۱۱۰۳ خورشیدی (۱۱۳۷ قمری) به قتل رسید. هم زمان با این اوضاع، نادر که از میزان نفوذ خاندان صفوی در میان مردم آگاه بود، به شاه تهماسب دوم پیوست و در ۱۱۰۵ خورشیدی (۱۱۳۹ قمری) سردار سپاه او شد. سپس خراسان را به تصرف خود درآورد.
مالک بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرت گیری نادر شد، ولی نادر پشتیبانی شاه طهماسب دوم صفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاه قلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرد و توانست در سال ۱۱۰۳ خورشیدی (۱۱۳۷ قمری) ملک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان برپا نماید. شاه تهماسب نیز، نادر قلی را والی خود در خراسان اعلام کرد و پس از آن نادر نام خود را به «طهماسب قلی» تغییر داد. سال بعد، او پس از سرکوب چند ایل ترک و کرد، به حکمرانی کامل خراسان رسید.
وی پس از آن، برای به قدرت رساندن شاه تهماسب با افغانها وارد جنگ شد. در ۱۱۰۸ خورشیدی (۱۱۴۲ قمری) رئیس افغان ها یعنی اشرف افغان را در نبرد مهماندوست در نزدیکی دامغان و سپس در نبرد مورچه خورت در نزدیکی اصفهان و برای بار سوم در نبرد زرگان در نزدیکی شیراز شکست داد. او سپس در تعقیب اشرف، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داد و قبایل این دیار را مطیع خود نمود. بدین ترتیب پس از هفت سال حکومت غلجایی ها در ۱۱۰۸ خورشیدی (۱۱۴۲ قمری) به پایان می رسد.
نادر سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ می شود و روس ها را از شمال ایران می راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند، متوجه شورشی در شرق ایران شده و جنگ را نیمه کاره رها کرده و به آن سامان می رود.
شاه تهماسب صفوی با توجه به قدرت و شهرت روزافزون نادر و به قصد اظهار وجود، دنباله جنگ وی را با عثمانیان به قصد بازپس گیری ایروان می گیرد، ولی به سختی شکست می خورد.
در سال ۱۱۰۹ شمسی (۱۷۳۰ میلادی و ۱۱۴۳ قمری) به دنبال قراردادی میان شاه تهماسب دوم و دولت عثمانی و در پی شکست ایران، گرجستان و ارمنستان در ازای تبریز به آن دولت واگذار شد. نادر که خود این نواحی را به ایران بازگردانده بود، وقتی از این مسئله آگاه شد، به سرعت به اصفهان بازگشت. او از معاهدهٔ صلح به عنوان بهانه ای استفاده کرد، تهماسب را از سلطنت برکنار کرد و پسر خردسالش را با نام (شاه عباس سوم) را در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۱۱۱ خورشیدی (۱۴ربیع الاوّل ۱۱۴۵ و ۴سپتامبر۱۷۳۲) به جانشینی برگزید و برای حفظ قدرت، خود را نایب السلطنه نامید. نادر، خصومت علیه عثمانیان را از سر گرفت. پس از یک دور پیروزی قاطع، که در میانش چندین بار برای سرکوب خیزش ها به فارس و بلوچستان لشکرکشی کرد، او در ۱۱۱۲ خورشیدی (دسامبر ۱۷۳۳) معاهدهٔ جدیدی با احمد پاشا، حاکم عثمانی بغداد امضا کرد. این امر نشان دهندهٔ تلاشی برای دوباره برقرارسازی معاهده عثمانی-صفوی قصر شیرین (ذهاب) بود زیرا خواهان بازگردانی مرزهای تعیین شده در آن زمان، مبادلهٔ زندانیان و محافظت عثمانی از همهٔ حجاج ایرانی بود. سلطان عثمانی این معاهده را تأیید نمی کرد، زیرا مناقشه بر سر کنترل بخش هایی از قفقاز پابرجا بود، و مخاصمات به تناوب ادامه داشت. یک رشته نبردهای ایران و عثمانی در قفقاز ادامه یافت و نادر گنجه را پس از محاصره به کمک مهندسین روس تسخیر کرد. آن گاه در ۱۹ اسفند ماه ۱۱۱۳ خورشیدی (۱۰ مارس ۱۷۳۵) امپراتوری روسیه و ایران یک اتحاد دفاعی در گنجه امضا کردند که به پیمان گنجه مشهور گشت. روس ها موافقت کردند بیشتر اراضی فتح شده در دهه پیش از آن را بازگردانند. این توافق تمرکز دیپلماتیک منطقه ای را به مواجههٔ روسیه و عثمانی بر سر کنترل منطقهٔ دریای سیاه منتقل کرد و برای نادر در مرزهای غربی یک آسودگی نظامی فراهم کرد.
نادر تا پایان ۱۱۱۴ خورشیدی، از طریق یک رشته پیروزی ها اعتبار کسب کرده و وضعیت نظامی را تثبیت کرده بود. او پیش از نوروز ۱۱۱۵ خورشیدی (فوریه ۱۷۳۶)، رهبران ایلی و کدخدایان روستاهای قلمروی صفوی را در اقامتگاه بزرگی در دشت مغان جمع کرد. او از مجمع درخواست کرد او یا یکی از صفویان را برای حکومت بر کشور برگزینند. گفته شده نادر وقتی شنید میرزا ابوالحسن ملاباشی صدرالصدور گفته که «همه حامی سلسله صفوی هستند،» دستور داده این روحانی را دستگیر و روز بعد خفه کنند و به میرزا رحیم که به حمایت از او سخن گفت ، یک کت وجامه گرانبها هدیه دهند . پس از چندین روز جلسه، شورای کبیر مغان نادرقلی را شاه مشروع اعلام کرد. شاه تازه منصوب، برای به رسمیت شناسی تأیید حاضرین سخنرانی کرد. او اعلام کرد که پس از شاهی او، اتباعش رسوم مذهبی خاصی که شاه اسماعیل اول برجای گذاشته بود و ایران را دچار بی نظمی کرده بود، رها خواهند کرد مثل سب (لعن سه خلیفهٔ اول ابوبکر، عمر و عثمان که اهل سنت آن ها را در کنار علی خلیفه برحق می دانند) و رفض (نفی حق آنان بر حکمرانی بر جامعهٔ مسلمانان). نادر فرمان داد که شیعه دوازده امامی به افتخار پیشوای ششم جعفر صادق که مرجع اصلی آن شناخته می شد، به عنوان مذهب جعفری شناخته شود. نادرشاه درخواست کرد که مذهب جعفری دقیقاً همچون مذاهب چهارگانه سنتی اسلام تلقی شود. همهٔ حاضران در مجمع مغان لازم بود سندی مبنی بر توافق با نظرات نادر را امضا کنند. نادر درست پیش از تاجگذاری در ۱۸ اسفند ۱۱۱۴ (۸ مارس ۱۷۳۶ میلادی)، پنج شرط به شرح زیر برای صلح با امپراتوری عثمانی مشخص کرد که در ده سال بعد آن بیشترشان را مطالبه کرد:
در عوض نادرشاه قول داد رسوم شیعی برانگیزندهٔ مخالفت اهل سنت در عثمانی را منع کند. نادر سعی کرد مشروعیت ایرانی و مذهبی در ایران را در سطوح نمادین و ماهیتی باز تعریف کند. یکی از اولین اقدامات او به عنوان شاه مرسوم سازی یک کلاه چهار گوشه (تلویحاً به افتخار خلفای راشدین) که به کلاه نادری مشهور شد به عنوان جایگزین عمامه قزلباش که دوازده تکهٔ سه گوش داشت (به نشانهٔ دوازده امام شیعه). او اندکی پس از تاجگذاری، سفیری به عثمانی فرستاد که حامل نامه هایی بود که در آن او مفهوم مذهب جعفری را توضیح داد.
افغان های مخالف نادرشاه پس از فتح قندهار به دست نادر، به دهلی گریخته بودند. گریز اشرار افغان به هند، و ورود دوباره آن ها بمحض دور شدن نیروهای ایران بارها تکرار می شد و تبدیل به رویه شده بود. نادرشاه سه بار به پادشاه هند، محمد شاه گورکانی، اخطار نمود که نظامیان اشرف افغان (حدوداً ۸۰۰ نفر) را به ایران تحویل دهد. نادرشاه در ابتدا نامه ای محترمانه همراه با هدایا به محمد شاه گورکانی فرستاد و شرح حال کرد، که بی پاسخ ماند. بار دوم به جای پیک توسط یکی از دیوانیان بلندپایه نامه ای دیگر فرستاد، که محمدشاه تا مدت ها او را بلاتکلیف گذاشته و نامه نادر را بی پاسخ رها کرد. نادر سپس قلرآغاسی یکی از نزدیکان اش را فرستاد با این سه شرط: یا انسداد مرزها بروی اشرار، یا تحویل آن ها در صورت ورود، یا اجازه به مرزبانان ایران برای تعقیب شان در خاک هند؛ که او هم برای ماه ها در هند در حصری محترمانه نگه داشته شد. نهایتاً نادر برای نشان دادن عزم خود به گرفتن پاسخ، محمدخان ترکمن یکی از نظامیان شجاع خود را فرستاد باتکرار همان سه شرط، که محمدخان نیز کشته شد. نادر برای قتل او توضیح خواست و یک میلیون نادری خونبها طلب کرد که بی پاسخ ماند. کشتن سفیر نادر گناهی نبود که شاه از آن بگذرد.
با تصمیم نادرشاه، سپاه ایران از رود سند گذشت و در جنگ کَرنال (۵ اسفند ۱۱۱۷، ۱۵ ذی القعده ۱۱۵۱، ۲۴ فوریه ۱۷۳۹) هندی ها را شکست داد و دهلی را تصرف کرد. سپس ۸۰۰ افغان را در بازار دهلی دار زدند. نادر به رغم کمی سپاهیانش در مقابل لشکریان فیل سوار هندی، توانست با به کارگیری تاکتیک های نوین جنگی پیروز شود.
در جنگ کرنال در طی یک روز، بین بیست تا سی هزار سرباز هندی کشته شدند. به ناچار محمد شاه از نادر امان خواست. نادر در قبال گرفتن کلید خزانه سلطنتی هند عقب نشینی را پذیرفت و تاج پادشاهی هند را بر سر او باقی گذاشت. نادر با غنائم فراوان که از هند به چنگ آورده بود، به ایران بازگشت؛ غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشتر از بیشترین درآمد سالانه دوران صفوی برآورد شده است. در میان این غنائم، جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند. میزان غنائم به حدی بود که نادر برای سه سال از گرفتن مالیات در ایران چشم پوشید.
با حمله نادر به هندوستان زمینه تضعیف و انقراض امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان فراهم آمد و پس از مدتی دولت انگلستان توسط کمپانی هند شرقی بر این کشور استیلا یافت.
نادرشاه برای تأمین هزینه جنگ های خود مجبور بود تا مالیات های گزافی از مردم بگیرد، به همین دلیل شورش هایی در جای جای کشور روی می داد. وی در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. سپس از کار خود پشیمان شد و برخی از اطرافیان خود را که در این کار آن ها را مقصر می دانست، کشت.
پس از کور شدن شاهرخ، اوضاع او به گونه ای شد که همواره گمان می کرد اطرافیان قصد خیانت به او دارند. برای این که کسی جرئت خیانت پیدا نکند، شروع کرد به کارهای دلخراش انجام دادن. سر حاکم کرمان را از سوراخ دیوار عبور داد، به چهار گاو بست و آن ها را حرکت داد. حاکم کرمان درد هزار مرگ را کشید و همه اعصاب او پاره شد. مجرمین را شمع آجی می کرد و سر کسانی که مالیات نداده اند و سر همسر و فرزندان و قبیله و محله و شهر تا جایی که پول فراهم آید را قطع می کرد . حکام یا باید با سر بریده می آمدند، یا مالیات و گرنه سر خودشان بر باد می رفت.
در سال ۱۷۴۳، نیروهای نادرشاه از راهبان صومعه ایلیای در حومه شهر موصل خواستند تا به اسلام روی بیاورند که پس از امتناع راهبان، نزدیک به ۱۵۰ نفر آن ها را قتل عام کردند.
از کارهای نادر که در میان پادشاهان گذشته نیز روال بود جابجایی تیره های گوناگون مردمان بود. با به دست گرفتن هرات در ۱۷۳۲، ۶۰۰۰۰ ابدالی را از افغانستان به نیشابور، مشهد و دامغان جابجا کرد. همچنین ۳۰۰۰ تن از تیره هفت لنگ بختیاری را به خراسان کوچاند. در ۱۷۳۵ نیز همین کار را درباره قاجارهای زیاداوغلو، کردهای شَقاقی (۶۰۰۰ خانواده)، ۶۰۰۰ خانواده گرجی و ۱۲۰۰۰ ترک از تفلیس انجام داد. همگی اینها در راستای پایان بخشی به سرکشی تیره های مردمانی به ویژه در زاگرس میانی و آذربایجان بود.
در سال ۱۱۲۶ خورشیدی، زمانی که نادر برای رفع یکی از شورش های مردم علیه مالیات زیاد به خراسان رفته بود، جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر وی حمله کردند و او را به قتل رساندند. به گفته لارنس لاکهارت مورخ انگلیسی ماجرا از این قرار بوده:
این گفته «لاکهارت» کم و بیش به همین صورت از قول جیمز فریزر انگلیسی که شخصاً نادرشاه را می شناخته و ماه ها همراه او بوده و «بازن» پزشک فرانسوی نادرشاه آورده شده است.
پس از مرگ نادر شاه، بسیاری از فرزندان و خاندان وی توسط برادرزاده نادر، عادل شاه کشته شدند. علی قلی خان به حدی کینه قطع نسل نادر را به دل بسته بود که زنان نادر را که آبستن بودند هم کشت و از تمام اینان فقط نوه نادرشاه، شاهرخ میرزا را زنده نگهداشت، شاهرخ بزرگترین فرزند رضاقلی میرزا؛ ولیعهد نادرشاه و نوهٔ دختری شاه سلطان حسین صفوی بود. گفته اند از ابقای او منظورش این بود که شاید روزی مردم ایران خواستند که پادشاهی از نژاد صفوی داشته باشند.
در دانشنامه بروک هاوس، نسخه سال ۱۸۸۸ و دانشنامه مایر چاپ ۱۸۶۵ (هردو آلمانی) در انتهای مقاله نادرشاه چنین آمده: … پس از قتل نادرشاه، یکی از فرزندان او (علی میرزا خان)، توسط یاران وفادار نادرشاه نجات داده شده و نزد حاکم اتریش، ملکه "ماریا ترزا" برده و به او سپرده می شود. ماریا ترزیا این پسر را غسل داده و او را «بارون فون سملین» "Johann Joseph Freiherr von Semlin" می نامد. این پسر در بزرگی به ارتش روسیه ملحق و در جنگ هفت ساله شرکت می کند و در انتها نایل به دریافت درجه افتخار می گردد. او در شهرک مودلینگ در نزدیکی وین فوت کرد و در همان شهرک نیز به خاک سپرده شد.
نادر شاه در هنگام زندگی خود دستور ساخت آرامگاهی کوچک در بالا خیابان مشهد داد. این آرامگاه کوچک در سال ۱۱۴۵ هجری قمری در کنار چهارباغ شاهی و روبروی حرم علی بن موسی الرضا از خشت و گل ساخته شد. قوام السلطنه در اواخر عهد قاجار (۱۲۹۶ خورشیدی) در محل یکی از مقابر ویران شده نادری، آرامگاه تازه ای برای وی ساخت و جامانده از پیکر وی را از تهران به مقبره مزبور حمل کردند. ساختمان جدید که در محل فعلی آرامگاه وی قرار داشت مدتی بر پا بود تا این که انجمن آثار ملی ایران در سال ۱۳۳۵ خورشیدی درصدد برآمد آرامگاهی مناسبِ شأن نادرشاه برای وی در همان محل مقبره ساخته قوام السلطنه ساخته شود. این کار از سال ۱۳۳۶ شروع و در سال ۱۳۴۲ به پایان رسید.
به یادبود نادرشاه افشار، در سال ۱۳۴۲ خورشیدی آرامگاه نادرشاه در "مجموعه باغ موزه نادری" در شهر مشهد توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شده است. ساختمان آرامگاه نادر شاه از قسمت میانی که جایگاه خاکسپاری نادرشاه است و دو تالار موزه تشکیل شده است که یکی از آن ها موزه اسلحه دوره های مختلف تاریخ ایران و دیگری موزه اسلحه و آثار مربوط به دوران نادرشاه را نمایش می دهد. ساختمان جدید آرامگاه نادر شاه افشار در تاریخ ۱۲ فرودین ماه سال ۱۳۴۲ با حضور محمد رضا پهلوی به همت انجمن آثار ملی ایران در باغ نادری بازگشایی شد.
در زمانی که صفویان با شورش افغان ها از هم پاشیده بودند و کشور مورد تجاوز دشمنان داخلی و خارجی بود، عثمانی ها از غرب و روس ها از شمال و اعراب از جنوب و ترکمانان از شرق به تاخت و تاز و قتل و غارت مشغول بودند، نادر وضعیت حاکمیت ایران را سامان داد.
در عهد نادر دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی سرکوب شدند و کشور اندکی از قدرت گذشته خویش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک حکومت مقتدر مرکزی بر تمام وطن، بازیافت. ترکمانان و ازبکان به ماوراءالنهر عقب نشینی کردند.
بناهایی که به دستور نادر در خراسان بنا شده اند، نظیر کلات نادری و کاخ خورشید از آثار مهم بازمانده از این دوران هستند.
در عهد او به سپاه و تأمین نیرو بسیار توجه می شد. نادر اقوام ایرانی را متحد و منسجم در زیر پرچم ایران درآورد و بار دیگر ایران قدرتمندترین کشور آسیا گشت. شهرها یا ولایات ایران در دوره نادر به شرح زیر بودند: آذربایجان، افغانستان، بلوچستان (پاکستان)، ترکمنستان، گرجستان، داغستان، بحرین، قطر، کشمیر و غیره.
نادر از فرمانروایانی بود که برای آخرین بار ایران را به محدوده طبیعی فلات ایران رسانید و با تدارک کشتی های عظیم جنگی، کوشید تا استیلای حقوق تاریخی کشور را بر آب های شمال و جنوب تثبیت کند.
نادر شاه در سال ۱۷۴۲ م. جان التون دریانورد بریتانیایی مقیم سن پطرزبورگ را به رغم کارشکنی روس ها و انگلیسی ها برای ساختن کشتی جنگی به خدمت گرفت. التون در ژانویهٔ ۱۷۴۳م با سمت دریاسالاری به ریاست کشتی سازی ایران منصوب و به «جمال بیگ» ملقب گردید. با وجود تمامی دشواری های اجرایی و سیاسی، با حمایت های نادر و تلاش های التون، نخستین ناو ایران مجهز به بیست عرابه توپ به نام «نادرشاه» در کرانهٔ گیلان به آب انداخته شد. پس از آن به موجب فرمانی که پادشاه ایران صادر کرد، تمام کشتی های روسی موظف شدند به پرچم ناو جدید سلام دهند.
تاجگذاری نادر از آنجهت سرنوشت ساز بود که به اصل و نسب امامی به عنوان بنیان مشروعیت پادشاهی خاتمه داد؛ یعنی رویه ای که صفویه با رساندن شجره نامهٔ خود به پیشوای هفتم شیعیان موسی کاظم بنیان نهاده بود. نادر شاه کوشید شیعهٔ دوازده امامی را (که او با لحاظ مرجعیت محوری پیشوای ششم شیعیان آن را «مذهب جعفری» نامید) به عنوان پنجمین مذهب اسلام در کنار چهار مذهب اهل تسنن رسمیت بخشد. قرار بر این شد که مذهب جعفری پنجمین فرقهٔ اسلامی باشد و نه انشعابی از اکثریت جامعهٔ مسلمانان. ادغام مذهب شیعه در مذاهب اهل سنت ابتکار سیاسی او بود تا قدرت خود را بر شالوده ای دیگر و یکسره جدا از صفویان بنا نهد و نیز دستگاه روحانیت شیعه را از قدرت و نفوذ روزافزونی که در دوران پیشین به دست آورده بود، پایین بیاورد.
با افول دولت نادری، سرزمین پهناور فلات ایران که پس از مدت ها به زیر یک درفش درآمده و رنگ یگانگی پذیرفته بود، از هم پاشید.
بعد از نادرشاه، کریمخان از سرداران نادر که از طایفه زند بود، به قدرت رسید و حکومت بازماندگان افشار محدود به خراسان شد و کریم خان این منطقه را به احترام نادر که او را ولی نعمت خود می دانست، در اختیار جانشینانش باقی گذاشت.
نادر زمینه را برای جانشینی مناسب از بین برده بود. او بسیاری از اطرافیان خود را از پای درآورد. پس از مرگ وی سرداران او نیز در گوشه و کنار علم استقلال برافراشتند؛ کریمخان زند وکیل الرعایا در شیراز- احمدخان ابدالی در افغانستان- فتحعلی خان افشار ارشلو در آذربایجان و در شهر ارومیه - حسنعلی خان اردلان در کردستان و محمد حسن خان قاجار در مازندران شروع به حکومت کردند.
در خراسان نیز علیقلی خان افشار، برادرزاده نادر بسیاری از اولاد و خانواده نادر را قتل عام کرد و خود را «عادل شاه» نامید و شروع به حکومت کرد. وی که مردی خونریز و عیاش بود، محمدحسن خان قاجار را شکست داد و پسرش آقامحمد خان را مقطوع النسل کرد، اما سرانجام توسط برادر خود ابراهیم خان، کور و سپس کشته شد.
بزرگان افشار، نوه نادر به نام شاهرخ میرزا را به قدرت رساندند. او نیز یک سال بعد مخلوع و کور شد، اما دوباره به قدرت رسید، ولی این بار توسط شاه سلیمان ثانی (از خاندان صفوی که مورد احترام عموم بود) شکست خورد. شاهرخ نابینا چهل و هشت سال سلطنت کرد، اما فقط بر خراسان. پس از مرگ کریم خان، آقامحمدخان به قدرت رسید و به خراسان حمله کرد و شاهرخ را با شکنجه کشت. نادر میرزا فرزند شاهرخ، پدر پیر و نابینا را در دست آقامحمدخان رها کرد و به افغانستان گریخت و در زمان فتحعلی شاه ادعای سلطنت کرد که دستگیر و کور شد، زبانش را بریدند و او را کشتند و بدین ترتیب آخرین مدعی سلطنت از خاندان افشاریه از میان برداشته شد.
| [
{
"answer1": "پس از چندین روز جلسه، شورای کبیر مغان نادرقلی را شاه مشروع اعلام کرد.",
"answer2": "نادر فرمان داد که شیعه دوازده امامی به افتخار پیشوای ششم جعفر صادق که مرجع اصلی آن شناخته می شد، به عنوان مذهب جعفری شناخته شود.",
"distance": 421,
"question": "نادرشاه چگونه به قدرت رسید و چه مذهبی را به عنوان مذهب رسمی اعلام کرد؟"
},
{
"answer1": "با تصمیم نادرشاه، سپاه ایران از رود سند گذشت و در جنگ کَرنال (۵ اسفند ۱۱۱۷، ۱۵ ذی القعده ۱۱۵۱، ۲۴ فوریه ۱۷۳۹) هندی ها را شکست داد و دهلی را تصرف کرد.",
"answer2": "نادر با غنائم فراوان که از هند به چنگ آورده بود، به ایران بازگشت؛ غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشتر از بیشترین درآمد سالانه دوران صفوی برآورد شده است. در میان این غنائم، جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند.",
"distance": 512,
"question": "نادرشاه با کدام پادشاه هندی جنگید و چه غنائمی به ایران آورد؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۱۲۶ خورشیدی، زمانی که نادر برای رفع یکی از شورش های مردم علیه مالیات زیاد به خراسان رفته بود، جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر وی حمله کردند و او را به قتل رساندند.",
"answer2": "پس از مرگ نادر شاه، بسیاری از فرزندان و خاندان وی توسط برادرزاده نادر، عادل شاه کشته شدند.",
"distance": 418,
"question": "نادرشاه چگونه و در کجا کشته شد و بعد از مرگ او چه بر سر فرزندانش آمد؟"
},
{
"answer1": "نادر شاه افشار (زاده ۱۰۶۷ شمسی درگز – مقتول ۱۱۲۶ در قوچان) که پیش از پادشاهی نادر قلی خوانده می شد، ملقب به تهماسب قلی خان",
"answer2": "ساختمان جدید آرامگاه نادر شاه افشار در تاریخ ۱۲ فرودین ماه سال ۱۳۴۲ با حضور محمد رضا پهلوی به همت انجمن آثار ملی ایران در باغ نادری بازگشایی شد.",
"distance": 13044,
"question": "نادرشاه قبل از پادشاهی چه نامیده می شد و در چه سالی آرامگاه جدیدش در مشهد بازگشایی شد؟"
}
] | [
{
"answer1": "نادر برای تأمین هزینه جنگ های خود مجبور بود تا مالیات های گزافی از مردم بگیرد، به همین دلیل شورش هایی در جای جای کشور روی می داد. وی در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد.",
"answer2": "نادر شاه در سال ۱۷۴۲ م. جان التون دریانورد بریتانیایی مقیم سن پطرزبورگ را به رغم کارشکنی روس ها و انگلیسی ها برای ساختن کشتی جنگی به خدمت گرفت.",
"question": "نادرشاه برای مقابله با شورش ها چه اقداماتی انجام داد و برای ایجاد نیروی دریایی چه کسی را به خدمت گرفت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
580 | : روح الله زم
روح الله زم (زادهٔ ۵ مرداد ۱۳۵۷ در شهر ری) خبرنگار، فعال سیاسی و موسس سایت و کانال تلگرامی خبری-تحلیلی آمدنیوز است. او یکی از مخالفان فعال حکومت فعلی ایران است و به انتشار اسناد فساد حکومتی شناخته شده است.
وی پسر محمدعلی زم است. دوران نوجوانی اش در حالی سپری شد که پدرش، ریاست حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی را برعهده داشت و به سید علی خامنه ای بسیار نزدیک بود. در سال ۱۳۸۰، با کنار گذاشته شدن پدرش توسط حکومت، به تدریج از بیت رهبری دور شد. نوجوانی و جوانی روح الله زم در فضای فرهنگی حوزه هنری گذشته و دوره های تئاتر و سینما را همانجا جا گذرانده است. خودش جایی گفته که یک سال در دبستان فرهنگ، متعلق به غلامعلی حدادعادل درس خوانده و از این مدرسه اخراج شده است. او در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت با مهدی هاشمی همکاری کرد و آنطور که خودش گفته، در دوره ای صاحب یک نمایندگی بستنی آیس پک در شهرری بوده است. حاصل ازدواج اول او یک دختر ۱۶ ساله است، ازدواجی که در ایران به جدایی انجامید و از ازدواج دومش یک دختر پنج ساله دارد که هر دو دخترش همراه با مهسا زارانی همسر دومش در فرانسه زندگی می کنند.
روح الله زم که در انتخابات سال ۱۳۸۸ به ستاد انتخاباتی مهدی کروبی نزدیک بود و با تحریریه سایت سحام نیوز (سایت حزب اعتماد ملی) همکاری می کرد، گفته است که پس از جنجال های انتخابات ریاست جمهوری این سال، بازداشت و شکنجه شده است. او ساعت ها به میله های فلزی بسته شده بود، و در حالت خمیده در آن مکانی نگهداری می شد تا اعترافات مورد نظر بازجویان علیه پدر، مهدی هاشمی رفسنجانی، غلامحسین کرباسچی، محمد خاتمی و مهدی کروبی از او اخذ کنند. پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، روح الله زم در خرداد ۱۳۹۰ با پاسپورت خودش از مرز قانونی گذشت و به مالزی رفت. وی پس از این سفر به خارج از کشور به «فرار» متهم شد.
پدرش، محمدعلی زم، در نامه ای که تابستان ۱۳۹۶ خطاب به روح الله به صورت سرگشاده منتشر کرده می نویسد اگر «دوستان آن نهاد نظامی- سیاسی، گذرنامه ات را به آن زودی تحویل نداده و تو را تشویق به خروج از کشور نکرده بودند و پس از خروج قانونی ات از کشور متهم به «فرار» نکرده بودند و شرایط لج و لجبازی و تعقیب و گریزها و امنیت زدایی های بچه گانه در دیار غربت مالزی و ترکیه را پیش رویت قرار نداده بودند، این وخامت پیش نیامده بود.» او در ادامه از پسرش می خواهد که توبه کند و «خطش» را تغییر دهد.
روح الله زم از مالزی به ترکیه و از آنجا به فرانسه پناهنده شد. همکاری اش با سحام نیوز قطع شد و «آمدنیوز» را تاسیس کرد. محتوای آمدنیوز ترکیبی از اخبار و اطلاعات راست و دروغ بود که روح الله زم ادعا می کرد مدارک و مستندات آن ها را از طریق ارتباطاتش در ایران به دست می آورد. او برای اولین بار از ماجرای ۶۳ حساب قوه قضاییه پرده برداشت. او بود که درباره وجود بدل سید علی خامنه ای گفت و با جدیت پیگیر اتهام قاری قرآن متهم به تجاوز به کودکان، سعید طوسی، بود.
اعتراض های دی ماه ۱۳۹۶، نقطه عطف زندگی روح الله زم و کانال آمدنیوز بود. یک کانال تلگرامی، به اتاق جنگی علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده بود. بر اساس برخی شواهد، آمار بازدیدهای این کانال در برخی از روزهای دی ماه ۹۶ بیش از دو میلیون بود. تلگرام در همان دوران، به درخواست وزیر ارتباطات ایران و به خاطر انتشار محتوایی که «دعوت به درگیری مسلحانه» عنوان شد، کانال آمد نیوز را مسدود کرد. خیلی زود کانال دیگری به نام «صدای مردم» جای آن را گرفت. چند ماه بعد و در اردیبهشت ۹۷ دولت ایران ، تلگرام را به طور کلی فیلتر کرد.
روح الله زم در مهر ۱۳۹۸ در سفر به عراق بازداشت و به ایران منتقل شد. در ۲۲ مهر وی روبه روی دوربین سپاه پاسداران اعتراف کرد که «اعتماد به کشورهای دیگر اشتباه است». او اولین نفری نیست که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی علیه خودش «اعتراف» می کند.
پس از بازداشت، در دادگاهی به ریاست ابوالقاسم صلواتی به اتهام «افساد فی الارض» به اعدام محکوم شد.
روح الله زم فرزند محمدعلی زم از روحانیون حکومتی ایران است و به همین دلیل، امکان نزدیکی او با فرزندان مسئولان فراهم شد. محمدعلی زم در دوران حکومت جمهوری اسلامی سمت هایی مثل ریاست حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی (۱۳۵۹–۱۳۸۰)، معاون اجتماعی شهرداری تهران، ریاست سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، ریاست هیئت مدیرهٔ انجمن صنفی ویدیو رسانه و عضویت در شوراهای مختلف در صدا و سیما و وزارت ارشاد را داشته است. او در سال ۱۳۹۶ نامزد دهمین دورهٔ شورای اسلامی شهر تهران بود اما نتوانست رای لازم را کسب کند و در سمت پیشینش یعنی معاون فرهنگی و اجتماعی دبیرخانهٔ شورای عالی مناطق آزاد ایران به کار خود ادامه داد. پدر روح الله زم مدتی در کسوت تهیه کننده در سینمای ایران فعالیت داشت و سبب ورود فرزندش به حیطهٔ سینما شد. دفتر سینمایی او اوایل سال ۱۳۹۰ به شکل مشکوکی طعمهٔ حریق شد.
روح الله زم که از منتقدین محمود احمدی نژاد محسوب می شد پس از اعتراضات سال ۸۸ توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران دستگیر شد. در بهمن سال ۱۳۹۰ با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به سید علی خامنه ای گفت که در دوران بازداشتش در زندان اوین تحت شکنجه های مختلف قرار گرفته است. در قسمتی از این نامه آمده است:
زم پس از حوادث انتخابات ۱۳۸۸ از ایران خارج شد. ابتدا به مالزی و سپس به فرانسه رفت و در آنجا سایت و کانال تلگرامی آمدنیوز (صدای مردم) را راه اندازی کرد.
در دوران فعالیت آمدنیوز همواره نقدهایی در مورد صحت و سقم اخبار منتشره و منابع خبری این رسانه وجود داشت. با این حال تأثیر اخبار آمدنیوز بر جامعه و حتی روابط بین سران جمهوری اسلامی را نمی توان انکار کرد. در جریان اعتراضات سال ۱۳۹۶ آمدنیوز به عنوان رسانهٔ اصلی مورد اعتماد معترضان شناخته می شد. زمانی که این کانال با درخواست وزیر مخابرات ایران از شرکت تلگرام بسته شد حدود ۱/۵ میلیون نفر مخاطب داشت و زمانی که کانال «صدای مردم» به عنوان جایگزین آن ایجاد شد، در مدت کوتاهی اعضایش به صدها هزار نفر رسید. مدتی بعد این کانال ادعا کرد دختر رئیس دستگاه قضایی وقت به اتهام جاسوسی برای سفارت بریتانیا، به دستور وحید حقانیان و توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شده است. در آن مقطع، میزان پذیرش این اتهام در حدی بود که حداقل ۱۰ مقام ارشد حکومتی (از رئیس و سخنگوی قوه قضاییه و دادستان کل کشور گرفته تا وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه) شخصاً برای تکذیب آن وارد صحنه شدند. برخی اصول گرایان تندرو در ایران دولت حسن روحانی را به دادن اطلاعات به سایت «آمد نیوز» متهم می کردند و پس از بازداشت زم در سال ۱۳۹۸ این فرضیه مطرح شد که این پرونده، بهانهٔ تازه ای برای بازداشت ها و تسویه حساب های سیاسی در ایران است.
سال ۱۳۹۶ برادر، دو خواهر و همسر یکی از خواهران روح الله زم در مقاطع مختلف بازداشت شده و مدتی زندانی بودند. مدیر آمدنیوز مدعی شد که این اقدامات جهت تحت فشار قرار دادن او و تیم خبری اش است.
در روز ۱۹ مهر ماه ۱۳۹۶، سردبیر کانال تلگرامی آمد نیوز پستی را منتشر کرد که در آن نوشته شده بود: به دلیل بازداشت دو نفر از اعضای خانوادۀ روح الله زم، اسناد دست اولی را منتشر خواهیم کرد. ساعاتی پس از این پست، پدر روح الله زم در نامه ای دو پهلو، دستگیری دو فرزندش را تأیید و در کنار انتقاد نرم از مسئولان جمهوری اسلامی ایران فرزندش را به آرامش بیشتر فراخواند.
در اسفند ۱۳۹۷ مستند ایستگاه پایانی دروغ از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد که در آن ادعا شد روح الله زم بازیچهٔ نیروهای اطلاعاتی ایران بوده است؛ پخش این مستند واکنش های زیادی در پی داشت و جایگاه و اعتبار زم را دستخوش تغییر کرد.
در ۲۲ مهر ۱۳۹۸ رسانه های داخل ایران خبر از دستگیری روح الله زم توسط سازمان اطلاعات سپاه دادند. سپاه پاسداران در اطلاعیه ای که در این باره منتشر کرد بدون اشاره به زمان و مکان این بازداشت، گفت که زم را به داخل کشور هدایت و بازداشت کرده اند. پیش تر رئیس پلیس بین الملل نیروی انتظامی ایران اعلام کرده بود که ایران، از طریق اینترپل به دنبال استرداد تعدادی از متهمان پرونده های اقتصادی و مخالفان سیاسی، از جمله روح الله زم است.
همزمان در کانال تلگرام آمدنیوز پیامی مبنی بر دستگیری زم با لوگوی سپاه پاسداران منتشر شد که نشان می داد این سازمان کنترل کانال آمدنیوز را در اختیار گرفته است. برنامه ۲۰:۳۰ تلویزیون جمهوری اسلامی ایران چند ساعت پس از انتشار خبر دستگیری زم، ویدیویی کوتاه از اعتراف تلویزیونی او را پخش کرد. در این ویدیو زم در اظهاراتی کوتاه و خلاصه شده از رفتارهای رسانه ای اش در سال های اخیر ابراز پشیمانی کرد و گفت که «از نظام هم عذرخواهی می کند». پس از انتشار خبر دستگیری، بعضی مقامات بلندپایه مانند ابراهیم رئیسی رئیس قوهٔ قضائیه، علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی و محمدحسین باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران با انتشار بیانیه هایی به این موضوع واکنش نشان دادند.
یک روز پس از دستگیری زم نشریهٔ فرانسوی فیگارو در مقاله ای مدعی شد تشکیلات امنیتی ایران یک زن جوان به نام شیرین نجفی را برای دیدار با روح الله زم به محل اقامت او در فرانسه فرستاده بودند. شیرین نجفی، زم را متقاعد کرده برای دیدار با سید علی سیستانی به نجف عراق سفر کند و زم پس از ورود به نجف توسط نیروهای امنیتی ایران دستگیر و به داخل کشور منتقل شده است. پیش تر علی جوانمردی هم موضوع «ترغیب زم برای سفر به عراق توسط شیرین نجفی از همکاران آمدنیوز» را مطرح کرده بود. مهسا رازانی، همسر روح الله زم تأیید کرد همزمان با سفر زم به عراق، یکی از همکاران سایت آمدنیوز به نام شیرین نجفی در عراق حضور داشته ولی دستگیر نشده است. در پاسخ به این ادعاها شیرین نجفی گفت که در کشاندن زم به عراق هیچ نقشی نداشته است و آخرین بار شب قبل از اعلام خبر بازداشت روح الله زم، با او تلفنی گفتگو کرده است. نجفی در مصاحبه با ایران اینترنشنال گفت که صبح دوشنبه وقتی قصد انتشار خبر در کانال تلگرام آمدنیوز را داشته متوجه شده دسترسیش مسدود شده و همزمان دوستانش در تماس تلفنی به او اطلاع داده اند که تلویزیون ایران خبر بازداشت زم را اعلام کرده است. او تأیید کرد که زم «قرار بود مهمان دفتر سیستانی» باشد و «با نمایندهٔ سیستانی» دیدار کند. دفتر علی سیستانی هر نوع ارتباط بین روح الله زم و این دفتر را تکذیب کرد. چند روز بعد محمدعلی زم با ساده دل و سهل انگار خواندن پسرش تأیید کرد دستگیری او به بهانهٔ ملاقات با مرجعیت شیعه اتفاق افتاده است. او که از سال ۹۶ به این سو سمت های مدیریتی اش در جمهوری اسلامی را از دست داده از سپاه بابت دستگیری فرزندش تقدیر کرد و از خامنه ای و سپاه پاسداران برای روح الله زم طلب حلالیت و بخشش کرد.
روزنامه فیگارو در گزارش مذکور به احتمال همکاری دولت فرانسه در دستگیری روح الله زم هم اشاره کرده بود و از امکان آزادی فریبا عادلخواه و رولاند مارشال دو فرانسوی محبوس در ایران، در قبال این همکاری سخن گفته بود. وزارت خارجه فرانسه با انتشار بیانیه ای و با اشاره به این که زم در آن کشور پناهنده بوده بازداشت او را محکوم کرد.
در ۲۵ مهر ۱۳۹۸ بی بی سی فارسی به نقل از منبعی آگاه در دولت عراق خبر داد که دستگاه اطلاعاتی عراق همزمان با ورود هواپیمای حامل روح الله زم به بغداد او را بازداشت کرده و پس از یک روز طبق موافقتنامهٔ استرداد مجرمین، به ایران تحویل داده است. در حالی که برخی کنشگران سیاسی این عملیات را «ربایش» توصیف کردند بی بی سی نوشت زم در عراق ربوده نشده و در بخش ترانزیت فرودگاه بغداد به نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی تحویل داده شده است. همسر زم پیش تر گفته بود که پس از ورود زم به عراق یک روز از او خبری نداشته تا این که روز ۲۱ مهر، در تماس تلفنی یک دقیقه ای با لحن و ادبیاتی غیرمعمول خبر از سلامتی اش داده و بعد از آن خبر بازداشتش منتشر شده است.
سپاه پاسداران در اطلاعیهٔ خود، دستگیری زم را «عملیات حرفه ای، هوشمندانه و چند وجهی با به کارگیری روش های نوین اطلاعاتی و شگردهای ابتکاری» توصیف کرده بود و گفته بود برای این اقدام موفق به فریب دادن سرویس های بیگانه شده است. رادیو فرانسه به نقل از منابع آگاه به وضعیت عراق می گوید دستگیری زم در بغداد و انتقال وی به تهران کار دشواری نیست و نیازی به عملیات هوشمندانه و شگرد ابتکاری ندارد و شاید هدف سپاه از بکار بردن این ادبیات، افزون بر تبلیغات، اشاره به فریب دادن روح الله زم برای دیدار با سیستانی است. در اول آبان ۱۳۹۸ سخنگوی سپاه پاسداران مدعی شد که بخش عمدهٔ اعضای شبکهٔ روح الله زم پیش از بازداشت او شناسایی شده اند و نیاز چندانی به اعترافات او نیست. یک روز قبل تر وبسایت گرداب (زیرمجموعهٔ سپاه پاسداران) از افرادی که با آمدنیوز همکاری داشته اند، خواسته بود خودشان را معرفی کنند تا در مجازات احتمالی شان تخفیف درنظر گرفته شود.
به گفتهٔ روح الله زم، وی دارای سنگین ترین تیم حفاظتی در فرانسه (بعد از رئیس جمهور فرانسه) بوده است. در ابتدا به صورت نامحسوس محافظت می شده اما در ادامه، فرانسه برای وی تیم حفاظتی محسوس قرار داده بوده است؛ که از آن تحت عنوان بالاترین تیم حفاظتی بعد از مکرون، نام برده شده است.
در ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۸ نخستین دادگاه وی برگزار شد. بنابر گزارش ها، این دادگاه از ساعت ۸ صبح در شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی آغاز شد و در ابتدا متن کیفرخواست، شامل ۱۷ بند اتهامی، توسط نمایندهٔ دادستان قرائت شد. همچنین برخی منابع گزارش کردند که این جلسهٔ دادگاه «بیش از سه ساعت» و در دو نوبت برگزار شده است.
۱۷ بند اتهام شامل این موارد هستند:
۱. «تحریک مؤثر نیروهای رزمنده و اشخاصی که به نحوی در خدمت نیروهای مسلح هستند به عصیان، فرار، تسلیم یا عدم اجرای وظایف نظامی»
۲. «افساد فی الارض»
۳. «تشکیل و ادارهٔ کانال آمدنیوز و صدای مردم»
۴. «جاسوسی به نفع سرویس اطلاعاتی اسرائیل به واسطهٔ سرویس اطلاعاتی یکی از کشورهای منطقه»
۵. «جاسوسی به نفع سرویس اطلاعاتی کشور فرانسه»
۶. «همکاری با دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران»
۷. «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور»
۸. «مشارکت در فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و به نفع گروه ها و سازمان های مخالف نظام به طور گسترده»
۹. «عضویت و مدیریت پایگاه خبری سحام نیوز»
۱۰. «مشارکت در اغوا و تحریک مردم به جنگ و کشتار به قصد برهم زدن امنیت کشور»
۱۱. «مشارکت در جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده به قصد ارائه به دیگران با هدف برهم زدن امنیت کشور»
۱۲. «مشارکت در نشر اکاذیب به طور گسترده»
۱۳. «توهین به مقدسات اسلام»
۱۴. «توهین به سید روح الله خمینی و سید علی خامنه ای»
۱۵. «توهین به مقامات و مأموران در حال انجام وظیفه یا به سبب آن»
۱۶. «تحصیل مال از طریق نامشروع جمعاً به میزان نود و هفت هزار و پانصد و پنجاه یورو»
۱۷. «شکایت برخی اشخاص حقوقی و حقیقی»
همچنین غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوهٔ قضائیه، گفته بود: «در این پرونده غیر از متهم اصلی، ۵ نفر هم بازداشت شده و تعدادی هم احضار شدند اما پروندهٔ روح الله زم از بقیه تفکیک شده است».
روح الله زم، در دومین دادگاهش با رد کردن اتهام افساد فی الارض و دیگر اتهام ها علیه خود، دربارهٔ پرسش رئیس دادگاه در ارتباط با «مسئول بودن» در اعتراض های دی ماه ۹۶ نیز گفت که «این موضوع ارتباطی با من ندارد.» او همچنین گفت که پیش از بروز ناآرامی های دی ۹۶ در ایران، با کانال تلگرامی آمدنیوز به طور موقت قطع ارتباط کرده و از اواسط سال ۹۷ کنترل این کانال تلگرامی را در اختیار داشته است.
در این جلسه همچنین شکایت نهاد ریاست جمهوری از روح الله زم مطرح شد و معاونت حقوقی ریاست جمهوری، زم را متهم کرد که نامه ای جعلی مبنی بر موافقت حسن روحانی با ورود زنان به ورزشگاه منتشر کرده است. زم در واکنش به این شکایت گفت: «این نامه با امضای آقای واعظی بود، نامه را ما تهیه نکرده بودیم بلکه برای ما ارسال شده بود». او همچنین دربارهٔ اتهام «همکاری با دولت متخاصم آمریکا» گفت: «آمریکا دولت متخاصم نیست».
قاضی دادگاه در این جلسه همچنین خبر داد که پس از بازداشت برادر ناتنی روح الله زم، پدر زم نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی داده و با موافقت علی خامنه ای، برادر ناتنی روح الله زم آزاد شده است. او به زمان وقوع این رویدادها اشاره نکرد.
چهارمین دادگاه روح الله زم، روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ در شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد. او اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» را رد کرد و گفت که نوشته های او در راستای فعالیت مطبوعاتی اش بوده است. زم در پاسخ به سؤال صلواتی که پرسید آیا اتهام اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را می پذیرد، گفت: «خیر، من کار مطبوعاتی می کردم».
برخی منابع در گزارشی از این جلسهٔ دادگاه نوشته که صلواتی به مواردی چون «آموزش ساخت کوکتل مولوتوف، ماسک ضد اشک آور» و راه های «زمین انداختن موتورسوارهای» امنیتی اشاره کرده و آن ها را به روح الله زم و کانال تلگرام «آمدنیوز» نسبت داده است. اما زم در پاسخ گفت: «این ها مربوط به من نیست و یکسری مطالب کپی بود و یکسری نیز تحت القائات بود». زم تأکید کرد که او «خبرنگار» بوده و «کار خبری» می کرده است.
ششمین و آخرین جلسهٔ دادگاه زم در ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ برگزار شد. به نوشتهٔ خبرگزاری های داخل ایران، زم در این جلسه اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی» و «توهین به مقدسات» را رد کرده اما اتهاماتی چون «توهین به مأموران دولتی و تحریک مردم به اغتشاش»، «نشر اکاذیب» و «حمایت از «محکومان امنیتی و خانوادهٔ پهلوی» را پذیرفته است.
غلامحسین اسماعیلی، در نشست روز سه شنبه، دهم تیر ۱۳۹۹ از صدور حکم اعدام برای روح الله زم خبر داد و تأکید کرد که این حکم «غیرقطعی و قابل فرجام خواهی» است و چنانچه زم به آن اعتراض کند، «پرونده به دیوان عالی ارسال می شود». او گفت دادگاه «۱۳ مورد از عناوین ریزِ او را از مصادیق افساد فی الارض دانسته و حکم اعدام صادر کرده است» و جاسوسی برای دو کشور فرانسه و اسرائیل نیز از جمله اتهامات زم شمرده شده است؛ و در مورد چند مورد اتهامی که «افساد فی الارض نبوده»، زم به مجازات حبس محکوم شده است.
روز چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۹ دبیر دریابیگی بلوردی وکیل مدافع روح الله زم گفت که «ما نسبت به رأی دادگاه {اعدام} اعتراض کرده ایم و در حال حاضر اطلاعی از اینکه پرونده به دیوان عالی کشور رفته است یا خیر ندارم». به گفته وکیل روح الله زم، دادگاه باید پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال کند.
روز سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹، غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی، گفت نسبت به رأی صادرشده فرجام خواهی شده و این درخواست به دیوان عالی کشور رفته است. او گفت دیوان عالی کشور هنوز درباره این فرجام خواهی اظهارنظر نهایی نکرده است.
در شامگاه ۲۰ تیر ۱۳۹۹، مصاحبه ۳۰ دقیقه ای به نام «بدون تعارف» از شبکه دوم صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که بسیاری آن را «اعتراف اجباری» خواندند. در این مصاحبه علی رضوانی، به عنوان مجری، سوالات متعددی درباره زندگی شخصی و رسانه ای روح الله زم مطرح کرد. علی رضوانی چند بار در ابتدا و لابه لای برنامه تاکید کرد که این مصاحبه در خارج از بازداشتگاه و زندان ضبط شده است اما روح الله زم در بخش های پایانی این برنامه به طور ضمنی این سخنان مجری را رد کرد.
در شبکه های اجتماعی زندانیان سیاسی پیشین گفتند که مکان ضبط این مصاحبه در مجموعه بازداشتگاه ۲-الف، متعلق به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، در زندان اوین و ساختمانی پشت بازداشتگاه اصلی است که پیشتر نیز اعترافات اجباری شماری از زندانیان سیاسی و عقیدتی در آن ضبط شده است. تصاویر پشت صحنه آن نشان می دهد زم با چشم بند درحال انتقال به جلوی دوربین است. زمان تهیه این فیلم مشخص نیست ولی در بخشی از گفت وگو، روح الله زم تایید می کند که مدت هاست در محل تهیه این فیلم نگهداری می شود.
مجری برنامه روح الله زم را متهم به راه اندازی اغتشاشات در ایران کرد که با واکنش زم مواجه شد و خطاب به مجری گفت: «شما می گویید اغتشاشات، ما می گوییم اعتراضات». در ادامه، مجری برنامه روح الله زم را متهم به «خیانت به مردم» کرد که زم این اتهام را قبول نکرد که مردم را به خطر انداخته است و گفت «مردم خودشان کف خیابان بودند». در این مصاحبه همچنین از زبان زم گفته شد که «سه ،چهار نفر» از منابع و مرتبطان او در ایران بازداشت شده اند و «اسامی بزرگ» دیگری در این پرونده وجود دارد.
او در بخش دیگری از سخنانش، گفت که در مقطعی این اندیشه بر او غلبه کرده است که باید نظام دیگری جایگزین جمهوری اسلامی شود. در بخشی از این برنامه، مجری از زم پرسید که اگر قاضی بودی به خودت چه حکمی می دادی، زم در پاسخ به تعیین حکم خارج از رویه قضاییه و از «روز اول» بازداشت خود اشاره کرد و گفت که «سختگیرانه از روز اول گفتند اعدام.» زم در حالی که به سئوالی درباره «تغییر وزن» پس از بازداشت پاسخ می داد، خطاب به رضوانی گفت که من در دو سه ماه اول بعد از بازداشت «در همین محلی که داریم حرف می زنیم» از ۹۸ کیلو به ۱۰۸ کیلو رسیدم اما بعد ۲۰ تا ۲۵ کیلو وزن کم کردم.»
بخشی از مصاحبه که زم گفت «شما می گویید اغتشاشات، ما می گوییم اعتراضات»، در شبکه های اجتماعی بازتاب بسیاری داشت و کاربران پخش این قسمت را شکست تهیه کنندگان فیلم دانسته اند که قصد داشتند از این فیلم علیه روح الله زم استفاده کنند. بسیاری از کاربران این مصاحبه را مصادیق «شکنجه» و «اعتراف تحت فشار» تفسیر کردند.
اما در شبکه اجتماعی حمله زیادی به علی رضوانی شد، بسیاری او را یک «بازجو-خبرنگار» تعبیر کردند. رامین سید امامی، فرزند کاووس سید امامی، مدتی قبل فاش کرده بود که پس از کشته شدن پدرش در حین بازداشت،«علی رضوانی» همان فردی بوده است که «به همراه تیمی از سازمان اطلاعات سپاه پاسداران با چند وانت و جعبه به زیرزمین خانه سید امامی رفتند و اقدام به صحنه سازی» کرده بود. او به ایران اینترنشنال گفت که مادرش، مریم ممبینی، در زمان پخش این برنامه، علی رضوانی را شناسایی کرده بود که «بازجوی او از سوی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران در زمان حمله ماموران امنیتی به منزلشان در تهران» بوده است.
سازمان گزارشگران بدون مرز، پخش « اعتراف های تلویزیونی» از روح الله زم را مصداق « شکنجه» خواند و اعلام کرد: «بازجویی تلویزیونی، اعتراف آشکار رژیم ایران به انجام جرم شکنجه زندانی است و شکنجه از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت است.» گزارشگران بدون مرز با اشاره به تضییع حقوق زم به عنوان یک متهم اعلام کرده که او در همه مدت بازداشت در سلول انفرادی و تا امروز از حق دیدار با خانواده اش و انتخاب وکیل محروم بوده است.
در تصاویر منتشر شده از پشت صحنه مصاحبه در وبسایت خبرگزاری صدا و سیما، آثار شکنجه فیزیکی بر بدن زم دیده می شود. در یکی از تصاویر، آثار زخم ترمیم شده در انگشت اشاره و میانی دست راست او قابل مشاهده است. همچنین در یک عکس، هنگامی که فردی بر روی لباس او میکروفون را وصل می کند، حول انگشت شست دست راست زم، زخم دیده می شود و در روی سینه او نزدیک به گلو، جای زخم ترمیم شده (نقطه ای) قابل رویت است. در یکی از عکس ها، هنگامی که علی رضوانی کانال آمد نیوز را نشان می دهد، زم در حالت گریه قرار گرفته و او دست خود را نزدیک چشمش نگه داشته است. این بخش در مصاحبه سانسور شده است.
| [
{
"answer1": "روح الله زم در مهر ۱۳۹۸ در سفر به عراق بازداشت و به ایران منتقل شد.",
"answer2": "پس از بازداشت، در دادگاهی به ریاست ابوالقاسم صلواتی به اتهام «افساد فی الارض» به اعدام محکوم شد.",
"distance": 242,
"question": "روح الله زم در چه سالی بازداشت شد و پس از بازداشت در چه دادگاهی به اعدام محکوم شد؟"
},
{
"answer1": "خودش جایی گفته که یک سال در دبستان فرهنگ، متعلق به غلامعلی حدادعادل درس خوانده و از این مدرسه اخراج شده است.",
"answer2": "همکاری اش با سحام نیوز قطع شد و «آمدنیوز» را تاسیس کرد.",
"distance": 1571,
"question": "محل تحصیل روح الله زم در دوره ای از کودکی کجا بود و وی پس از ترک ایران چه رسانه ای را تاسیس کرد؟"
},
{
"answer1": "پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، روح الله زم در خرداد ۱۳۹۰ با پاسپورت خودش از مرز قانونی گذشت و به مالزی رفت.",
"answer2": "روح الله زم از مالزی به ترکیه و از آنجا به فرانسه پناهنده شد.",
"distance": 644,
"question": "روح الله زم چگونه از ایران خارج شد و بعد از خروجش به کجا پناهنده شد؟"
},
{
"answer1": "روح الله زم که در انتخابات سال ۱۳۸۸ به ستاد انتخاباتی مهدی کروبی نزدیک بود و با تحریریه سایت سحام نیوز (سایت حزب اعتماد ملی) همکاری می کرد،",
"answer2": "تلگرام در همان دوران، به درخواست وزیر ارتباطات ایران و به خاطر انتشار محتوایی که «دعوت به درگیری مسلحانه» عنوان شد، کانال آمد نیوز را مسدود کرد.",
"distance": 1755,
"question": "روح الله زم پیش از تاسیس آمد نیوز با چه رسانه ای همکاری می کرد و چرا کانال آمدنیوز در تلگرام مسدود شد؟"
},
{
"answer1": "در اسفند ۱۳۹۷ مستند ایستگاه پایانی دروغ از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد که در آن ادعا شد روح الله زم بازیچهٔ نیروهای اطلاعاتی ایران بوده است",
"answer2": "در ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۸ نخستین دادگاه وی برگزار شد.",
"distance": 4866,
"question": "در مستند ایستگاه پایانی دروغ چه ادعایی در مورد روح الله زم مطرح شد و اولین دادگاه او در چه تاریخی برگزار شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
581 | : آرچی مور
آرچی مور (; – ) بوکسور و هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود.
آرچی رکورد دار برد در تاریخ بوکس است و با ۱۳۲ ناک اوت بر صدر تاریخ بوکس تکیه زده است. او دارنده رکورد طولانی ترین دوره قهرمانی نیمه سبک وزن جهان در تمام دوران (دسامبر ۱۹۵۲ - مه ۱۹۶۲) است. وی یکی از طولانی ترین دوره های بوکس حرفه ای در تاریخ این ورزش را داشت که از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۶۳ به رقابت میپرداخت. ملقب به "مانگوس" و سپس "مانگوس پیر" در نیمه دوم دوران کاری خود، یک بوکسور بسیار عالی ترین استراتژی و دفاع بود، با فکی قوی و استقامتی عالی. آرچی مور در فهرست رینگ "۱۰۰ نفر دارنده سنگین ترین مشت های همه دوران" در رده چهارم قرار دارد. مور توسط وب سایت برجسته بوکس BoxRec به عنوان دومین بوکسور بزرگ Pound for pound در همه زمان ها شناخته شده است. مور همچنین پس از بازنشستگی مدت کوتاهی مربی بود، بوکسورهایی همچون محمدعلی کلی، جورج فورمن و جیمز تلیس را مربیگری کرد.
مور بومی بنوتی، می سی سی پی، در خیابان سنت لوییس میسوری و در فقر بزرگ شد. بیش از ده سال مور قربانی نژادپرستی در حرفه خود شد، از هجوم شلیک به عناوین جهانی محروم شد و بسیاری از آن سالها را صرف جنگیدن در راه نشان دادن آن کرد. وی یکی از چهره های مهم جامعه سیاه پوست آمریکا، در روزهایی که یک مبارز تمام عیار بود درگیر اهداف آمریکایی های آفریقایی آمریکایی بود. او همچنین خود را به عنوان یک شخصیت بازیگر موفق در تلویزیون و فیلم معرفی کرد. مور در خانه فرزند خود در سن دیه گو، کالیفرنیا درگذشت. در زمان مرگ او 81 سال داشت.
وی همچنین ده سال از عنوان قهرمانی سنگین وزن خود دفاع کرد و در ۴۶ سالگی آن را از دست داد.
آرچیبال لی رایت فرزند توماس رایت کارگر مزرعه دار و لورنا رایت بود. او همیشه اصرار داشت که در سال ۱۹۱۶ در کالینزویل، ایلینویز متولد شده، اما مادرش به خبرنگاران گفت که در واقع در سال ۱۹۱۳ در بنویت، می سی سی پی متولد شده است. پدرش وقتی آرچی شیرخوار بود، خانواده را رها کرد. مادرش نتوانست زندگی او و خواهر بزرگتر خود را تأمین کند، مراقبت از آنها را به عمو و عمه شان، کلیولند و ویلی پرل مور، که در خیابان زندگی می کردند، واگذار کرد.
او دبستان در مدرسه ابتدایی مخصوص سیاهپوستان گذراند. همچنین در دبیرستان لینکلن، که هرگز از آنجا فارغ التحصیل نشده است. عمو و عمه وی یک تربیت پایدار را برای او فراهم کردند، اما پس از اینکه عمویش در اثر سانحه طوفان در حوالی سال ۱۹۲۸ درگذشت، مور با یک گروه خلافکار خیابانی فرار کرد. یكی از اولین سرقت های او یك جفت لامپ روغنی از خانه اش بود كه آنها را فروخت تا پول برای خرید دستكش بوكس داشته باشد. وی بعداً از سرقت خود یادآوری کرد: "اجتناب ناپذیر بود که من گرفتار شوم. فکر می کنم حتی قبل از شروع کار این را می دانستم، اما به نوعی میل به داشتن چند سنت در جیبم باعث شد تا از این واقعیت غافل شوم." پس از دستگیری وی برای تلاش سرقت از اتوموبیل، وی محکوم به گذاندن یک دوره سه ساله بازپروری در مدرسه ای در بونویل، میسوری شد. وی پس از گذراندن بیست و دو ماه به دلیل رفتار خوب از مدرسه آزاد شد.
در حدود سال ۱۹۳۳ مور به سپاه پیشاهنگی پیوست و به کار جنگلداری در اردوگاهی در پوپلار بلوف، میسوری مشغول به كار شد. با اراده ای راسخ برای بوکسور شدن، تصمیم گرفت کار خود را در اردوگاه به نوعی تمرین تبدیل کند. او بعدها نقل میکرد كه سایر پسران دائماً او را در مورد تمرین روزانه با او شوخی می كنند. فرمانده اردوگاه به او اجازه می داد تیم بوکسی ترتیب دهد تا در مسابقات دستکش طلایی در جنوب میسوری و ایلینویز شرکت می کرد. بسیاری از مبارزه های او در فضایی با بار نژادی رخ داده است. او بعداً یه مورد از آنها را که در برابر بوکسور سفید پوستی به نام بیل ریچاردسون چنین شرح داد:
من او را با یک مشت سنگین در همان راند اول ناک اوت کردم. برادرش ... داور بود. از دستم عصبانی عصبانی شد و به من گفت که مشت هایم را بالا نگه دارم. داور گفت كه من روش خطا كرده ام. من داغ کردم و پیشنهاد دادم که [به داور] دوباره مبارزه کنم. در راند دوم او را با یک هوک چپ که سرش را بالا می چرخاند انداختم. ... شنیدم که مردی در کنار رینگ گفت: "برای دو سنت می توانم به اون کاکاسیاه شلیک کنم."
مور در سال ۱۹۴۱ چهار مبارزه داشت که طی این مرحله ۲-۱-۱ شد و با تساوی برابر ادی بوکر انجام شد. با این حال، در آن زمان، او بعلت زخم معده و عوارض ناشی از دچار ناراحتی شده بود و بازنشستگی خود را از بوکس اعلام کرده بود.
بازنشستگی وی مختصر بود. تا سال ۱۹۴۲، بعد او دوباره روی رینگ بود. او در آن سال شش مسابقه اول خود را برد، از جمله ناک اوت هووگ در بازی برگشت و غلبه بر جک چیس در ۱۰ راند. او در دیدار برگشت با بوکر دیدار کرد و به همان نتیجه ای رسید که اولین دیدار آنها برگزار شد: یک تساوی طی ۱۰ راند.
در سال ۱۹۴۳، مور طی ۷ دوره مبارزه، پنج بار برنده شد و دو بار باخت. او عنوان میان وزن ایالت کالیفرنیا را طی ۱۵ راند به جک چیس واگذار کرد و دوباره در آخرین مسابقه همان سال عنوان را طی ۱۰ راند از جک چیس پس گرفت. همچنین او در همان سال به آرون وید باخت.
در سال ۱۹۴۴، او ۹ دوره مسابقه داشت، که نتایجش ۷ بر و ۲ باخت بود. آخرین دوره حضور او در آن سال اولین حضور خود در ساحل اقیانوس اطلس بود و سطح افکار مخالف وی شروع به افول کرد. او با نتیجه ناک اوت در راند ۵ جیمی هایدن را شکست داد و قبل از اینکه با یک ناک اوت مغلوب چارلی بارلی عضو آینده تالار مشاهیر شود بوکر را ادی بوکر را طی ۸ راند ناک اوت کرد.
او در هشت دور از مسابقات اول سال ۱۹۴۵ پیروز شد، و متخصصان بوکس ساحل آتلانتیک را تحت تأثیر قرار داد و با ناک اوت مغلوب جیمی جی بیوینس، جانشین آینده IBHOF، در کلیولند شد. او قبل از پایان آن سال، ۵ بار برای مبارزه به ساحل شرقی برگشت . او، بغیر از دیگران با جانشین آینده IBHOF، هولمن ویلیامز دیدار کرد و طی ۱۰ راند مغلوب او شد.
در سال ۱۹۴۶، مور به دسته سنگین وزن رفت. نتایج او در آن سال با ۵ برد، ۲ باخت و ۱ مساوی به پیروزی رسید، کورتیز شپرد را شکست داد، اما طی ۱۰ راند مغلوب قهرمان آینده سنگین وزن جهان و عضو تالار مشاهیر ازارد چارلز شد و با رقیب دیرینه اش جک چیس مساوی کرد.
سال ۱۹۴۷ در واقع سال برگشت برای مور بود. او در آن سال ۷ مسابقه را برد و ۱ مسابقه را به ازارد چارلز باخت. او چیس را در راند نهم ناک اوت کرد، شپارد را در راند ۱۰ و بیوینس را در راند ۹ ناک اوت کرد. او همچنین طی ۱۰ راند برت لیتل را در هم کوبید.
او در سال ۱۹۴۸ در ۱۴ مبارزه سخت و نفس گیر شرکت کرد، او دوباره طی ۹ راند مغلوب ازارد چارلز شد، در راند اول مغلوب لئونارد مورو شد، طی ۱۰ راند مغلوب هنری هال و در راند ۴ با رد صلاحیت داور به لوید گیبسون باخت. اما او همچنین طی ۱۰ راند، تد لوری را شکست داد و هنری هال را در بازی برگشت مغلوب خود کرد.
سال ۱۹۴۹ سال خوبی برای مور بود: او در آن سال ۱۳ مسابقه داشت که شامل ۱۲ برد و ۱ باخت بود. او دو بار آلاباما کید را شکست داد. با ناک اوت در راند ۴ و راند ۳، باب ساترفیلد را با ناک اوت در راند ۳، بیوینس با ناک اوت در راند ۸، قهرمان آینده سبک وزن جهان و IBHOF هارولد جانسون ، باب سیکز با ناک اوت در راند ۳ و فیل ماسکاتو با رای داوران و باخت به کلینتون بیکن با رد صلاحیت در راند ۶.
طبق استانداردهای مور، ۱۹۵۰ برای او سال تعطیل بود. او فقط دو مبارزه داشت و در هر دو برنده شد، از جمله پیروزی در مسابقه برگشت با تصمیم در راند ۱۰ با لیدل.
در سال ۱۹۵۱، مور ۱۸ بار بوکس کرد که ۱۶ مسابقه را برنده شد، ۱ مسابقه را باخت و ۱ مسابقه را بدون نتیجه کرد. او به تور آرژانتین رفت و در آنجا در ۷ مسابقه شرکت کرد، ۶ شش برد و ۱ تساوی. در بین این ۷ مبارزه، او فرصتی برای سفر به مونته ویدئو، اروگوئه پیدا کرد، جایی که ویسنته کویروز را با نتیجه ناک اوت در راند ۶ منهدم کرد. او جیمی جی بیوینس را در راند ۹ با نتیجه ناک اوت در هم کوبید و دو مسابقه را با هارولد جانسون تقسیم کرد(مسابقه اول باخت، مسابقه دوم برد).
سال ۱۹۵۲ یکی از مهمترین سالهای زندگی مور بود. پس از ضرب و شتم جانسون، مدعیان سنگین وزن جیمی اسلید، باب دانلوپ، کلارنس هنری و کلینتون بیکن در وزن سبک وزن (در یک مسابقه از چهار مسابقه حذف شدند)، سرانجام به مور فرصتی داده شد که در سن ۳۶ سالگی برای کسب عنوان قهرمان نیمه سنگین وزن جهان افتخار آینده IBHOF، جوی ماکسیم قرار بگیرد.
ماکسیم به تازگی در ۱۴ راند با ناک اوت فنی، شوگر ری رابینسون بینظیر را شکست داده بود و رابینسون را به گوشه رینگ انداخته بود. در برابر ماکسیم، مور ضربات راست قدرتمند خود را پیاپی بر سر و صورت ماکسیم فرود آورد و چندین بار به وی صدمه زد و در نهایت پس از پانزده راند او را به زانو در آورد. آرچی مور خستگی ناپذیر، بعد از شانزده سال طولانی، سرانجام به آرزوی خود رسیده بود.
با این حال او از گود دور نبود. سال بعد، مور تمام ۹ مسابقه خود از برنده شد، منجمله پیروزی ۱۰ بر صفر و بدون عنوان در برابر مدعی سنگین وزن نینو والدز کوبایی و برای حفظ کمربند در بازی برگشت ۱۵ راندی در برابر ماکسیم پیروز شد. او قبل از پایان سال دو مسابقه دیگر در آرژانتین انجام داد.
در سال ۱۹۵۴، او تنها چهار نبرد داشت و عنوان قهرمانی را در ۳ مبارزه در مقابل ماکسیم حفظ کرد، که در یکی از آنها ۱۵ راند را پشت سر گذاشت و در دیگری در مقابل جانسون، که او را در راند ۱۴ ناک اوت کرد. او همچنین باب بیکر از عنوانهای رده بالای دسته سنگین وزن را شکست داد.
در سال ۱۹۵۵، مور دوباره والدز را شکست داد. کاری که کسی تا بدان زمان موفق به انجام آن نشده بود. سپس یک مدعی سنگین وزن بنام باب اولسون ، قهرمان میان وزن جهان و عضو آینده تالار مشاهیر جهان که قرار بود در برابر جوی ماکسیم قرار بگیرد را با ناک اوت در راند سوم به زانو در آورد.
"مانگوس"، در مسابقات قهرمانی سنگین وزن جهان دو مصدومیت ترک خوردگی پیدا کرد. در ۲۱ سپتامبر ۱۹۵۵، مور در ورزشگاه یانکی نیویورک با قهرمان آینده تالار مشاهیر، روکی مارچیانو روبرو شد. در این نبرد بود که آرچی به بستن کمربند قهرمانی نزدیکتر شد. یک ضربه راست غافلگیر کننده مور در راند دوم، مارچیانو را برای دومین و آخرین بار در طول مدت بوکس خود به زمین زد، ضربه ای که تماشاگران این نبرد افسانه ای فراموش نکردند، اما همچنین باعث ایجاد بحث و جدال در نحوه داوری این ماسبقه شد. در سال های بعد، مور بخش عمده ای از داوری هری کسلر را از لحظات حساس سابقه بدست آورد. نیم دهه بعد، در زندگی نامه زندگانی آرچی، او به تفصیل عمل داور را توصیف می کند، که چگونه بعد از اینکه راکی در "راند ۲" بعد از ضربه که خورده به پا خواست، و کسلر با مداخله و ایجاد وقفه در شمارش داور و طرح این مسئله که با استناد به مسابقات قهرمانی(۱۹۵۵) شمارش اجباری نیست و ... ، " کسلر ... دستکش راکی را با دقت پاک کرد و چند ثانیه دیگر به او داد ... که ممکن است به راکی کمک کند سر خود را پاک کند. " مور اذعان می کند که به اندازه کافی از دخالت داور عصبانی است. به نظر می رسد که این نارضایتی نسبت به داور کسلر جذابتر شده است. در زمان مصاحبه ضبط شده با پیتر هلر، در اکتبر سال ۱۹۷۰، آرچی این حرف را برای گفتن داشت: "(کسلر) هیچ کاری به داوری آن مسابقه نداشت زیرا او خیلی هیجان انگیز بود. او نمی دانست چه باید بکند ... او دستکش های مارچیانو را گرفت و شروع به پاک کردن دستکش های مارچیانو کرد و به بالای شانه نگاه کرد ... من هرگز آن را فراموش نخواهم کرد. که به ضرر من برای کسب عنوان سنگین وزن تمام شد."
اما این کینه متقابل نبود. در زندگی نامه خود، هری کسلر واقعاً با هیجان بسیار خوبی از ماریچیانو-مور روایت می کند، که اغلب در نشانه گذاری های خود از علامت تعجب استفاده می کرد، تا آنجا که به عنوان مقایسه مستقیماً به قضاوت دانیبروک بین جک دمپسی و لوئیس فیرپو انجام می شود. با این حال، مأیوس است و بیشتر فصل کتاب را با جملاتی ستایش گونه تمجید از مور می گذراند از قبیل: هیچ کس تا به حال شجاعت آرچی مور را زیر سؤال نبرد و ...".
بررسی اصلی، دوربین ها و فیلم های پخش نشده از سال ۱۹۵۵، هیچ مشکلی در درگیری داور نشان نمی دهد. مارسیانو در "رانددو" بلند میشود، اما صدای آل برل، که شمارش ناک اوت را بر عهده داشت، تا "چهار" ادامه می دهد. در هماهنگی با توضیحات بیشتر آرچی در سال ۱۹۶۰، مارچیانو به طناب ها منتقل شده و آرنج استراحت می کند. مور قبلاً به سمت او حرکت می کند. کسلر سریع روی صفحه نمایش چشمک می زند، سپس دوباره دور می شود، انگار که قصد جدا کردن طرفین را داشته است. او عمود بر سینه مارسیانو است و دست راست او به سرعت در نزدیکی دستکش چپ راکی تکان میخورد. کسلر به محض ورود به قاب تصویر، بدون اینکه دستکش مارچیانو را پاک کند، بر میگردد و مسابقه از سر گرفته می شود. شرایط مارسیانو بهتر میشود و پنج بار به مور حمله کرده و ضرباتی وارد میکند و سرانجام او را در راند نهم شکست میدهد تا کمربند قهرمانی را حفظ کند. این ششمین مبارزه دفاعی و آخرین عنوان مارچیانو قبل از بازنشستگی اش در سال ۱۹۵۶ بود.
بعدها، راکی مارچیانو آرچی مور را به عنوان "سخت ترین مرد جهان" توصیف کرد.
در سال ۱۹۵۶، مور بیشتر به عنوان سنگین وزن جنگید اما عنوان نیمه سنگین خود را در لندن با ناک اوت یولاند پومپه در راند ۱۰ حفظ کرد. او قبل از به چالش کشیدن مجدد برای مسابقات جهانی سنگین وزن، ۱۱ مسابقه را پشت سر هم برنده شد. این عنوان توسط مارچیانو خالی مانده بود، اما مور با ناک اوت مقابل فلوید پترسون مسابقه را باخت (پترسون، که هنوز هم یکی از مشاهیر تالار است، تاریخش را در آن شب رقم زد و در سن ۲۱ سالگی به جوانترین قهرمان سنگین وزن جهان تبدیل شد. رکوردی که وی تا سال ۱۹۸۶ حفظ کرد).
مور ۶ دوره برد از مسابقات خود را در طول سال ۱۹۵۷ بدست آورد. در میان این بردها، غلبه بر هانس کالبفل حریف سنگین وزن در ۱۰ راند آسان در آلمان، ناک اوت تونی آنتونی در راند هفتم برای حفظ عنوان نیمه سنگین، یک مسابقه یکطرفه ۱۰ راندی مقابل مدعی عنوان نیمه سنگین ادی کوتون در یک مسابقه بدون عنوان و ناک اوت مدعی برتر وزن سنگین وزن آینده راجر ریشر در راند ۴ یک مسابقه ۱۰ راندی.
در سال ۱۹۵۸، مور ۱۰ مبارزه داشت که با ۹ برد و ۱ تساوی انجام گرفت. نبرد او با یوان دورل خصوصاً جالب توجه بود: دفاع از عنوان قهرمانی نیمه سنگین وزن خود در مونترال، کانادا، او سه بار در راند اول افتاد و یک بار دیگر در راند پنجم، اما بعد از آن در راند ۱۰ جلو افتاد و با ناک اوت کردن دورل در راند ۱۱ پیروز شد.
سال ۱۹۵۹، آخرین سال بدون مدعی وی به عنوان قهرمان بود، اتفاقی نادر و کم سابقه. در دو مبارزه خود، استرلینگ دیویس را با ناک اوت در راند سوم، سپس دوباره دورل، با ناک اوت در راند سوم، مجدداً عنوان قهرمانی نیمه سنگین جهان را حفظ کرد.
در سال ۱۹۶۰، مور از عنوان قهرمانی نیمه سنگین وزن خود توسط انجمن ملی بوکس (NBA) محروم شد، اما همچنان توسط بیشتر مراجع مهم بوکس از جمله کمیسیون ورزشی ایالت نیویورک و مجله معتر رینگ شناخته می شود. مور سه مسابقه از چهار مسابقه خود در سال ۱۹۶۰ را پیروز شد، که یکی از آنها غلبه بر بادی تورمن (Buddy Turman) در دالاس بود و تنها باخت او مسابقه ۱۰ راندی مقابل گیولیو رینالدی در رم.
مور در سال ۱۹۶۱ در مانیل، فیلیپین، قبل از آخرین مبارزه اش برای دفاع از عنوان قهرمانی نیمه سنگین وزن جهان، دوباره بادی تورمن را شکست داد. ، برای حفظ کمربند قهرمانی گیولیو رینالدی را طی ۱۵ راند به سختی ضرب و شتم کرد. در آخرین نبرد خود در آن سال، او بار دیگر وارد رقابتهای قهرمانی سنگین وزن شد و با پیت ریدمچر ()، مردی که در اوایل کار خود با تبدیل شدن به "اولین مردی که در اولین دوره حرفه ای خود، برای کسب عنوان جهانی، مدعی آن عنوان را به چالش کشیده بود" تاریخ را رقم زده بود، ملاقات کرد(زمانی که مور با نتیجه ناک اوت در راند ششم به پاترسون باخت). مور با ضربات شدیدی موفق به ناک اوت ریدمچر در راند نهم شد.
در سال ۱۹۶۲، بقیه کمیسیون های بوکس که همچنان به عنوان قهرمان نیمه سنگین وزن جهان از مور حمایت می کردند، شناخت خود را پس گرفتند. وی از آن پس به طور انحصاری به عنوان سنگین وزن نامیده شد و آلخاندرو لاورانته (Alejandro Lavorante) را در راند ۱۰ ناک اوت و هوارد کینگ (Howard King) را با ناک اوت در راند اول در تیخووانای مکزیک شکست داد. وی سپس در یک دوره مسابقه در رده سنگین وزن، ویلی پاسترانو (Willie Pastrano) قهرمان آینده نیمه سنگین وزن جهان را در ۱۰ راند شکست داد. در پوسترهای تبلیغاتی مبارزه، مور به عنوان "قهرمان نیمه سنگین وزن جهان" اعلام شد. این دوره از مسابقات در کالیفرنیا اتفاق افتاد، که در هنگام انجام مسابقه مور-پاسترانو، هنوز عنوان قهرمانی نیمه سنگین وزن جهان از مور پس گرفته نشده بود. در زمان برگزاری این مسابقه، کمیسیون کالیفرنیا، مانند نیویورک، ماساچوست، مجله EBU و رینگ، هارولد جانسون (Harold Johnson) را که ۱۶ روز زودتر داگ جونز را شکست داده بود، به عنوان قهرمان نیمه سنگین وزن معرفی کرده بود. جانسون از ۷ فوریه ۱۹۶۱ به عنوان قهرمان ان بی ای (WBA) اعلام شده بود.
سپس، در آخرین مبارزه ثبت شده خود، مور با یک چهره جدید جوان در رده سنگین وزن جوان ساکن خارج از لوئیزویل، به نام کاسیوس کلی (محمد علی کلی) رو در رو شد. مور مدتی مربی کلی بود، اما کلی به دلیل تلاش مور برای تغییر سبک و اصرار وی مبنی بر نظافت و کمک به تمیز کردن کف سالن ها و طبقات باشگاه، ناراضی شد و مور را ترک کرد.
در روزهای قبل از مبارزه مور و محمد علی کلی، کلی به پیش بینی کرده بود که "آرچی مور ... در راند چهارم بیفتد." مور پاسخ داده که او ضربه جدیدی (بعنوان جواب) برای مسابقه تدارک دیدن: دوختن لب ها(سکوت)، (اصطلاحاً تا پایان مسابقه و اعلام نتیجه، اظهار فضل نکن).
با این وجود، همانطور که کلی پیش بینی کرد، مور طی چهار راند ناک اوت و مغلوب کلی شد.
مور تنها مردی است که با دو اسطوره بوکس جهان یعنی راکی مارچیانو و محمد علی کلی مبارزه کرده است.
پس از یک مبارزه دیگر در سال 1963، با پیروزی طی ناک اوت در راند سوم مقابل مایکل دی بیاز (Michael DiBiase) در فونیکس، مور بازنشستگی خود را از بوکس اعلام کرد، با یک نتیجه خوب.
علیرغم بازنشستگی، مور نتوانست از کانون توجه خود فرار کند، او جوایز و فداکاری های زیادی دریافت کرد. در سال 1965 به او کلید شهر سن دیگو، کالیفرنیا داده شد. در سال 1970، توسط مجله Listen Magazine به عنوان "مرد سال" نامگذاری شد و کلید شهر سند پوینت در اوهایو را دریافت کرد.
وی در سال 1985 به عضویت تالار مشاهیر بوکس شهر سنت لوئیس انتخاب شد و در سال 1988 جایزه یادبود راکی مارچیانو را در شهر نیویورک دریافت کرد. در سال 1990، وی به عضویت در تالار بین المللی مشاهیر بوکس در کاناستوتا، نیویورک درآمد. نیویورک، یکی از اعضای اصلی آن نهاد است.
به عنوان بوکسوری با سن بالا که به عنوان قهرمان میان وزن جهان دست یافته است، اعتقاد بر این است که او تنها بوکسوری بود که در دوره های جو لوئیز، راکی مارچیانو و محمد علی بوکس حرفه ای بوکس کرد. وی یکی از بوکسورهایی است که با یک کارنامه سنگین و درخشان، حرفه بوکس اش چهار دهه به طول انجامید و با رکورد نهایی 185 برد، 23 باخت، 11 تساوی و 1 مسابقه بدون نتیجه، با 131 ناک اوت رسمی بازنشسته شد.
با این حال، حداقل سه بار از 131 ناک اوت مور در مسابقاتی کم اهمیت به مصاف کشتی گیران حرفه ای رفت: "پروفسور" روی شیر در 1956، استرلینگ دیویس در 1959 و مایک دی بیاز در سال 1963 (131 مین و آخرین ناک اوت). هر سه مسابقه رسماً به عنوان ناک اوت فنی در راند سوم ذکر شده است. دومین تعداد ناک اوت در تاریخ بوکس، 128 عدد است که متعلق به سام لانگفورد است.
در دهه 1960 او سازمانی به نام (Any Boy Can) را تاسیس کرد، که بوکس را به جوانان محروم در منطقه سن دیگو آموزش می داد. در سال 1974 وی به مربیگری جورج فورمن بوکسور سنگین وزن کمک کرد که منجر به اعطاء لقب مشهور "رامبل در جنگل" (Rumble in the Jungle) و کسب عنوان قهرمانی در برابر محمد علی کلی در کشور زئیر شد. وی در سال 1976 به عنوان دستیار مربی تیم بوکس المپیک نیجریه خدمت کرد. وی که درگیر در تلاش فعالانه برای آموزش کودکان در مورد خطرات سوء مصرف مواد مخدر بود، در دهه 1980 به عنوان مربی بوکس جوانان در وزارت مسکن و شهرسازی دولت فدرال فعالیت کرد، که عمدتاً به گتوهایی (محله یهودیان) در سن دیگو و لس آنجلس اختصاص یافته بود. وی به خبرنگار گفت: "من سعی می کنم هنرهایی را که می شناسم انتقال دهم: خود کنترلی، اعتماد به نفس، دفاع از خود". در اوایل دهه 1990 او دوباره به عنوان مربی برای جورج فورمن کار کرد.
در سال 1960، مور در فیلم ماجراهای هاکلبری فین به کارگردانی مایکل کورتیز اقتباسی سینمایی از رمان مارک تواین در نقش "جیم" برده فراری، در مقابل ادی هاجز در نقش "هاک" ظاهر شد. مور به خاطر تصویر دلسوزانه او از "جیم"، نقدهای مثبت را بدست آورد، برخی از هنوز معتقدند که کماکان بهترین بازی در نقش "جو" در تاریخ سینماست.
مور تصمیم نگرفت که یک حرفه را عنوان بازیگر تمام وقت دنبال کند، اما در دهه 1960 فیلم هایی از قبیل "تازه به دوران رسیده ها" ()، "مرد حلق آویز شده" ()، "شیرینی ثروت" و در تلویزیون در قسمت هایی از سریالها ظاهر شد. امور خانوادگی، پری میسون، واگن قطار، گزارشگر، بتمن () (قسمت 35) و سریال یک "زندگی برای زیستن". او همچنین در فیلم تلویزیونی منتقدان منتقدان من "چارلی شیرین" ظاهر شد. نمایشهای بعدی او فیلم جرم جنایی پوشاک، فیلم گذرگاه بریکهارت در نقش سرآشپز در کنار چارلز برانسون و فیلم مجازات 2 در نقش خودش به همراه لئون ایزاک کندی و مستر تی بود.
آرچی مور سه دختر داشت به نام های رینا، جی ماری و الیزابت مور استامپ و چهار پسر به نام های آرچی جونیور، هاردی، آنتونی و دی آنژلو. ازدواج آرچی مور و الیزابت تورتون به تولد آرچی جونیور و الیزابت منجر شد. ازدواج دومش در سال 1956 با جوآن هاردی بود و با او صاحب 5 فرزند شد: رینا، جی ماری، هاردی، آنتونی و دی آنژلو. آنها تا زمان مرگ وی در سال 1998 ازدواج کرده بودند.
مور بعدها در زندگی به "کلیسای ادونتیست های روز هفتم" پیوست.
در سال 1997، J'Marie مور دختر اول یک قهرمان بوکس معروف به خودش تبدیل شدن به یک قهرمان بوکس حرفه ای تبدیل شد.
آرچی مور در سال 1998، چهار روز قبل از تولد 82 سالگی اش، در اثر نارسایی قلبی درگذشت. جسد او سوزانده شد و خاکسترش در مقبره ای مخصوص در گورستان سن دیگو گذاشته شد.
| [
{
"answer1": "پس از دستگیری وی برای تلاش سرقت از اتوموبیل، وی محکوم به گذاندن یک دوره سه ساله بازپروری در مدرسه ای در بونویل، میسوری شد.",
"answer2": "وی در سال 1976 به عنوان دستیار مربی تیم بوکس المپیک نیجریه خدمت کرد. وی که درگیر در تلاش فعالانه برای آموزش کودکان در مورد خطرات سوء مصرف مواد مخدر بود، در دهه 1980 به عنوان مربی بوکس جوانان در وزارت مسکن و شهرسازی دولت فدرال فعالیت کرد، که عمدتاً به گتوهایی (محله یهودیان) در سن دیگو و لس آنجلس اختصاص یافته بود.",
"distance": 14476,
"question": "آرچی مور قبل از ورود به عرصه بوکس به چه دلیل دستگیر و زندانی شد و او پس از بازنشستگی در چه زمینه هایی به فعالیت پرداخت؟"
},
{
"answer1": "با این وجود، همانطور که کلی پیش بینی کرد، مور طی چهار راند ناک اوت و مغلوب کلی شد.",
"answer2": "او عنوان میان وزن ایالت کالیفرنیا را طی ۱۵ راند به جک چیس واگذار کرد و دوباره در آخرین مسابقه همان سال عنوان را طی ۱۰ راند از جک چیس پس گرفت.",
"distance": 10845,
"question": "آرچی مور در مسابقه با محمد علی کلی چگونه نتیجه گرفت و او چند بار با جک چیس روبرو شد؟"
},
{
"answer1": "وی از آن پس به طور انحصاری به عنوان سنگین وزن نامیده شد",
"answer2": "در سال 1960، مور در فیلم ماجراهای هاکلبری فین به کارگردانی مایکل کورتیز اقتباسی سینمایی از رمان مارک تواین در نقش \"جیم\" برده فراری، در مقابل ادی هاجز در نقش \"هاک\" ظاهر شد.",
"distance": 3833,
"question": "آرچی مور بعد از دست دادن عنوان قهرمانی نیمه سنگین وزن به چه رده ای رفت و یکی از فیلم های او چه نام داشت؟"
}
] | [
{
"answer1": "او همچنین خود را به عنوان یک شخصیت بازیگر موفق در تلویزیون و فیلم معرفی کرد.",
"answer2": "آرچی مور در خانه فرزند خود در سن دیه گو، کالیفرنیا درگذشت. در زمان مرگ او 81 سال داشت.",
"question": "آرچی مور علاوه بر بوکس در چه زمینه های دیگری فعالیت داشت و او در چه تاریخی درگذشت؟"
},
{
"answer1": "یک ضربه راست غافلگیر کننده مور در راند دوم، مارچیانو را برای دومین و آخرین بار در طول مدت بوکس خود به زمین زد",
"answer2": "در سال 1959، آخرین سال بدون مدعی وی به عنوان قهرمان بود، اتفاقی نادر و کم سابقه. در دو مبارزه خود، استرلینگ دیویس را با ناک اوت در راند سوم، سپس دوباره دورل، با ناک اوت در راند سوم، مجدداً عنوان قهرمانی نیمه سنگین جهان را حفظ کرد.",
"question": "آرچی مور در مسابقه با کدام بوکسور معروف به زمین خورد و چند بار عنوان قهرمانی نیمه سنگین وزن خود را حفظ کرد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
582 | : فناوری شهروندی
فناوری شهروندی (در اصل فناوری اطلاعات) نوعی فناوری است که مداخله یا مشارکت مردم در توسعه قوی تر را ممکن می سازد، ارتباطات شهروندان را تقویت می کند، زیرساخت دولت را بهبود می بخشد و معمولاً صلاح عمومی را در نظر می گیرد. این فناوری شامل و پلتفرم هایی می شود که از نهادها و موسسات دولتی پشتیبانی می کنند و دیگر نرم افزارهایی که دستیابی به این اهداف را ممکن می سازند.
فناوری شهروندی با گذشت زمان، اهمیت و تعهد روزافزونی یافته است، چون ما در عصر دیجیتال زندگی می کنیم. دوره ای که در آن ارتباطات دیجیتال مبنایی برای مبادلات سیاسی و اقتصادی هستند. از زمانی که فناوری های پیشرفته در جامعه رواج پیدا کرده و در دسترس کل جمعیت قرار گرفته اند، بسیاری از دولت های محلی و مقامات شروع به استفاده از این فناوری ها برای ارتباط با عموم مردم و دریافت بازخورد کرده اند. مخصوصاً، اینترنت بیشتر برای ارتباطات بین مسئولان دولت و شهروندان به کار رفته است.
دولت اوباما - بایدن از راهبردهای فناوری شهروندی برای تسهیل مشارکت سیاسی شهروندان استفاده کرد. رویدادهای محلی که به نام «» شناخته می شوند، اغلب مورد استقبال گروه های علاقه مند به فناوری قرار می گیرند که در زمینه هایی مانند برنامه نویسی کامپیوتر، طراحی گرافیک و برنامه نویسی سخت افزار و نرم افزار تجربه دارند. هکاتون ها بر بهتر کردن نرم افزارها تمرکز می کنند تا آن ها را کاربرپسندتر کرده و اعضای جامعه راحت تر بتوانند به آن ها دسترسی داشته باشند.
یکی دیگر از فناوری شهروندی مدرن، رسانه های اجتماعی هستند. شرکت هایی مانند فیسبوک و توئیتر به شهروندان آمریکا و سراسر جهان اجازه می دهند تا با هم ارتباط برقرار کنند و اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند. رسانه های خبری مانند نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال، حساب های فیسبوک و توئیتر مخصوص به خود را دارند که به آن ها اجازه می دهد مقالات جدید را در سایت ها قرار دهند. این امر محیطی ایجاد می کند که افراد در آن، دسترسی تقریباً فوری به اخبار دارند. این دسته از خروجی های رسانه اجتماعی، نرم افزارهای موبایل دارند که به کاربران اجازه می دهند از هر جای جهان با تلفن ها، تبلت ها و لپتاپ های خود به اخبار دسترسی داشته باشند. این نرم افزارها اشتراک گذاری اطلاعات را تبدیل به کاری ساده و آنی می کنند.
طبق مطالعه ای که توسط (IDC) انجام شده است، از ۲۵٫۵ میلیارد دلاری که دولت ایالات متحده در سال ۲۰۱۵ صرف پروژه های فناوری های روبنایی می کند، ۶٫۴ میلیارد دلار صرف فناوری شهروندی می شود. ۶٬۷ تحقیق در حوزه فناوری شهروندی نشان داد که تعداد شرکت های فناوری شهروندی تقریباً سالانه ۲۳ درصد بین سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ رشد کرده است.
گزارش سال ۲۰۱۳ بنیاد Knight تلاش می کند تا کانون های مختلفی را در فضای فناوری شهروندی ترسیم کند. این گزارش پروژه های فناوری شهروندی را به صورت گسترده به دو گروه طبقه بندی می کند: حکومت باز و اقدام اجتماعی.
حکومت باز:
اقدام اجتماعی:
در بنیاد Knight، همه «دقت می کنند تا مطمئن شوند که مردم به اخبار و اطلاعاتی که برای زندگی در نظام دموکراسی نیاز دارند، دسترسی داشته باشند» آن ها به دنبال ایجاد دسترسی به اطلاعات و اشتراک گذاری این منابع به نفع مردم هستند. آن ها با این دسترسی، می توانند سیستم شفاف تر و باز اشتراک گذاری اطلاعات را به نفع کاربران آگاه و روشنگر و شهروندان ایجاد کنند تا این افراد در امور سیاسی و اجتماعی مشارکت نمایند و به نگرانی ها و زندگی های آن ها توجه کنند.
OneBusAway یک نرم افزار کاربردی است که اطلاعات در لحظه حمل و نقل را نمایش می دهد و مثالی از استفاده از داده فناوری شهروندی فراهم می کند. این نرم افزار توسط داوطلبان نگهداری شده و کاربرد شهروندی کمک به افراد برای پیدا کردن راه خود در شهرها را دارد. این نرم افزار نشان می دهد که فناوری می تواند ابزاری برای تنظیم جامعه باشد.
شهروندان از طریق رسانه های اجتماعی به نمایندگان خود دسترسی پیدا می کنند و می توانند نگرانی های خود را به صورت مستقیم از طریق سایت هایی مانند توئیتر و فیسبوک به مقامات دولتی اعلام کنند. حتی نمونه هایی از رای گیری آنلاین در گذشته وجود داشته که که رای گیری برای انتخابات محلی بوده و باعث افزایش قابل توجه میزان مشارکت شده است. مثلاً در انتخابات آریزونا در سال ۲۰۰۰ که با سازوکار رأی گیری آنلاین، میزان مشارکت نسبت به انتخابات قبلی دو برابر شد. رسانه اجتماعی تبدیل به یکی از ابعاد در حال رشد دولت بین مردم و شهروندان شده است و شفافیت بیشتری در بخش های دولتی به وجود آورده است. این نوآوری، تغییر به سمت دولت پیشرو و بازتر را بر اساس مشارکت شهروندی و فناوری برای مردم تسهیل می کند. وقتی رسانه های اجتماعی به عنوان پلتفرم برقراری ارتباط عمل می کنند، دولت را قادر می سازند تا اطلاعات را برای اجزای سازنده خود و شهروندان بر اساس فرایندهای قانونگذاری و آنچه در کنگره روی می دهد، فراهم کنند و نگرانی شهروندان دربارهٔ روش های اجرایی دولت را در نظر بگیرند.
تعریف آنچه که فناوری شهروندی را شکل می دهد، تا حدی مورد بحث و مجادله بوده است، مخصوصاً با توجه به شرکت هایی که در اشتراک گذاری یا دسترسی به اقتصاد مشارکت دارند، از جمله Uber, Lyft و Airbnb. مثلاً توانایی AirBnb برای فراهم کردن مسکن برای ساکنان نیویورک بعد از طوفان سندی را می توان نوعی فناوری شهروندی در نظر گرفت. اما، ناتانیل هلر، مسئول برنامه حکمرانی مؤسسه تحقیق برای توسعه (Research for Development Institute) معتقد است که پلتفرم های انتفاعی قطعاً خارج از محدوده فناوری شهروندی قرار می گیرند: هلر گفته است که «در حالی که اشتراک گذاری شهروند به شهروند انجام می شود، مأموریت این شرکت ها، تمرکز بر حداکثر کردن سود سرمایه گذاران است، نه هر نوع آزمایش دیگری که برای ساخت سرمایه اجتماعی انجام می شود.» از دیدگاه هدف، فناوری شهروندی را می توان ذیل عنوان «استفاده از فناوری برای صلاح عمومی» درک کرد.
تیم مشارکت شهروندی و فناوری مایکروسافت تلاش کرده تا رده بندی دقیقی از فناوری شهروندی از طریق رویکرد بالا - پایین فراهم کند. آن ها اقدامات موجود را گسترش داده و بر اساس موارد زیر طبقه بندی کردند:
نمودار شهروندی مایکروسافت، توسعه شبکه نوآوران شهروندی را هدایت کرده و «تأمین مالی، کاربرد داده، مشارکت و حتی تأثیر آن را نیز گسترش می دهد.» این یک ابزار جدید است که دسترسی لازم برای دنبال کردن جهان فناوری شهروندی را برای فراهم کردن اعتبار و پیشرفت این حوزه ایجاد می کند. این نمودار، فرصت های بیشتری را برای دسترسی موسسات دولتی و شرکت ها فراهم می کند تا این نوآوری ها را کشف کنند و از آن ها برای پیشرفت جامعه به سمت آینده فناوری و مشارکت شهروندی استفاده کنند. برای ایجاد جامعه آگاه و روشنگر، باید نوعی حس مشارکت شهروندی در این جامعه وجود داشته باشد، تا به اشتراک گذاری اطلاعات از طریق پلتفرم های فناوری شهروندی و کاربردهای آن انجام شود. «تعامل اجتماعی متناسب با فناوری عمومی، مستلزم مشارکت اعضای جامعه است.» مشارکت عادی در پلتفرم های فناوری شهروندی باعث می شود شهروندان آگاهانه تر در ایجاد یک جامعه واحد مشارکت کنند و اطلاعات سیاسی و اجتماعی را به نفع خود و نگرانی هایشان به اشتراک بگذارند.
این کار منجر به پدید آمدن راهنمای میدانی شد.
تیم فناوری و مشارکت شهروندی هم ابزار تجسم شبکه یعنی گراف شهروندی را برای سازمان های فناوری شهروندی تولید کردند.
فناوری که برای سود رساندن به شهروندان طراحی شده است، دولت ها را تحت فشار قرار می دهد تا «راهی که بروکراسی ها با استفاده از آن با شهروندان ارتباط می گیرند را با نوآوری تغییر دهند.» برنامه های دولت الکترونیک به منظور تقویت ارزش های دموکراتیک موسسات دولتی ایجاد و پشتیبانی می شوند، که شامل شفافیت و بهبود کارایی فرایندهای قانونگذاری است که دولت ها را پاسخگوتر می کند و به نگرانی های شهروندان واکنش نشان می دهد. این امر باعث افزایش مشارکت شهروندی در فعالیت سیاسی به خاطر نمایش مستقیم بیشتر و سیستم سیاسی دموکراتیک تر می شود.
ند که هدف آن، انتخاب نمایندگانی است که بر اساس آنچه شهروندان به صورت آنلاین تصمیم می گیرند، رأی می دهند. ۵۸
سازمان همکاری حکومت باز (OGP) یک سازمان جهانی در حوزه فناوری شهروندی، است. «این سازمان یک سازمان چند جانبه است که هدف آن، تضمین تعهدات عینی دولت برای ارتقای شفافیت، توانمند کردن شهروندان، مبارزه با فساد و ایجاد فناوری های جدید برای تقویت حاکمیت است.»20 OGP که در سال ۲۰۱۱ توسط هشت دولت بنیان گذار (برزیل، اندونزی، مکزیک، نروژ، فیلیپین، آفریقای جنوبی، بریتانیا و ایالات متحده) تأسیس شد، هر سال اجلاسی تشکیل می دهد. کشورهای دخیل در آمریکا (شمال و جنوب)، اروپا و جنوب آسیا (اندونزی، استرالیا، کره جنوبی) قرار دارند. فقط تعداد کمی از کشورهای آفریقایی بخشی از OGP هستند، اگرچه آفریقای جنوبی یکی از کشورهای بنیان گذار آن است.
پیشرفت فناوری در سراسر کشورهای جهان ادامه دارد، اما تلاش های متفرقه و روش های کاربردی در مقایسه سرعت خاص پیشرفت برخی کشورها با کشورهای دیگر متفاوت است. ۲۱ اینکه کشورها چطور می توانند از اطلاعات استفاده نمایند، به میزان عزم کشورها در فراگیر کردن فناوری در زندگی مردم و کسب و کارها بستگی دارد. دولت های محلی و ملی ده ها میلیارد دلار صرف فناوری اطلاعات کرده اند تا عملکردها و عملیات (functions and operations) این فناوری را بهبود بخشند تا این فناوری برای مردم و دولت ها کار کند. ۲۲ وقتی دولت های بیشتری به این فناوری ها توجه کنند، راه را به سمت سیستم های پیش رونده و دموکراتیک سیاسی هموار می کنند و نگرانی های جامعه آینده و شهروندان این کشورها را در نظر می گیرند.
برنامه vTaiwan (حرف v مخفف مجازی) به صورت مشارکتی توسط اعضای جامعه منبع باز و دولت تایلند ایجاد شده است. آن ها از ابزار مکالمه ای به نام pol استفاده می کنند که یادگیری ماشینی را به بحث آنلاین مرتبط می کند.
شهروندان، اقدامات را هدایت می کنند.
پلتفرم و حزب سیاسی پیشنهادی که miVote25 نامیده می شود، یک نرم افزار کاربردی موبایل برای شهروندان دارد تا دربارهٔ سیاست یاد بگیرند و رأی خود را به سیاست هایی بدهند که از آن ها پشتیبانی می کنند. ۲۶ سیاستمداران miVote که برای تصدی یک پست انتخاب شده اند، در پشتیبانی از موقعیت افرادی که از این نرم افزار استفاده می کنند، رأی می دهند.
در سال ۲۰۱۳، پلتفرم آنلاین مجلس مردمRahvakogu)28) برای جمع سپاری ایده ها و پیشنهادها شروع به کار کرد تا قوانین انتخابانی استونی، قانون حزب سیاسی و دیگر مسائل مربوط به دموکراسی را اصلاح کند.
پویاترین شهر فرانسه در ارتباط با فناوری شهروندی، پاریس است و اقدامات زیادی در محله سنتیر که به عنوان کانون فناوری شناخته می شود، انجام می شوند. طبق گفته لوموند، فناوری شهر فرانسه «یک واقعیت» است اما سرمایه گذاری برای مقیاس بندی آن انجام نشده است.
در فرانسه، داده عمومی در سایت براساس مأموریت Etalab33 فراهم می شود که تحت نظارت نخست وزیر قرار دارد.
سازمان های دولتی، مشاوره شهروندان را از طریق شورای ملی دیجیتال انجام می دهند، برای مثال این مشاوره با قانون مربوط به جمهوری دیجیتال انجام می شود.
جامعه فناوری شهروندی شهروندان فرانسه در یک دموکراسی باز جمعی گرد هم آمده اند. هدف اصلی این اقدام جمعی، تقویت دموکراسی برای افزایش قدرت شهروندان، بهبود روش تصمیم گیری جمعی و به روزرسانی سیستم سیاسی است. دموکراسی باز، پروژه هایی را جمع می کند که بر موارد زیر تمرکز می کنند:
اصلاحات قانون اساسی ایسلند در سال های ۲۰۱۰–۲۰۱۳ باعث شروع فرایندی برای بازبینی و تهیه پیش نویس قانون اساسی این کشور بعد از بحران های مالی سال ۲۰۰۸ شد و از رسانه اجتماعی برای دریافت بازخورد مربوط به دوازده پیش نویس متوالی استفاده شد.
در اکتبر ۲۰۱۱، پلتفرمی به نام BetriReykjavik برای شهروندان ایجاد شد تا همدیگر را مطلع کنند و دربارهٔ مسائل مختلف رأی دهند.
حزب pirate (ایسلند) از پلتفرم جمع سپاری Piratar برای اعضای خود استفاده می کند تا سیاست های جدید حزب را ایجاد کند.
اقدامات هدایت شده توسط شهروندان
کنسرسیومی توسط TOP-IX, FBK و RENA تشکیل شده تا مدرسه عالی فناوری شهروندی ایتالیا را ایجاد کند.
اولین نسخه این کنسرسیوم در ماه می۲۰۱۶ در تورین منتشر شد.
جنبش پنج ستاره، ابزاری به نام روسو دارد که راهی برای برقراری ارتباط با نمایندگان برای اعضای خود فراهم می کند.
شورای شهر مادرید، بخش مشارکت شهروندان را ایجاد کرده است که پلتفرمی به نام تصمیم گیری برای مادرید را ساده می کند تا شهروندانی که ثبت نام کرده اند، دربارهٔ موضوعات مختلف با افراد دیگر در شهر بحث کنند، اقداماتی برای شورای شهر پیشنهاد نمایند و ایده های خود دربارهٔ نحوه هزینه کردن بودجه مربوط به پروژه ها را از طریق بودجه بندی مشارکتی به رای گیری بگذارند.
پودموس (حزب سیاسی اسپانیا) از ابزاری به نام پلازا پودموس استفاده می کند که در آن هر کسی می تواند ایده های خود را پیشنهاد کند و به ایده های مختلف رأی بدهد.
شهر استکهلم یک صفحه ارائه پیشنهاد در وبسایت S ایجاد کرده که به صورت یک نرم افزار کاربردی ارائه شده است و به شهروندان اجازه می دهد تا ایده های خود برای پیشرفت شهر را همراه با عکس و GPS ارائه کنند. بعد از دریافت یک پیشنهاد، این پیشنهاد برای مسئول مربوطه ارسال می شود که او، پیشنهاد را در برنامه کاری قرار می دهد. در سال ۲۰۱۶، صدها هزار درخواست ثبت شد. این سرویس در سپتامبر ۲۰۱۳ شروع به کار کرد.
دولت شهری گوتنبرگ یک سیستم رای گیری مشارکتی آنلاین دارد که همه شهروندان می توانند از آن استفاده کرده و تغییرات و راه حل ها را پیشنهاد نمایند. وقتی پیشنهادی بیشتر از ۲۰۰ رأی دریافت کند، به کمیته های سیاسی مربوطه تحویل داده می شود.
دولت های کلینتون، بوش و اوباما به دنبال اقداماتی برای باز کردن بیشتر دولت از طریق افزایش استفاده از فناوری در موسسات سیاسی یا روش های کارآمد برای افزایش مشارکت شهروندی بودند. دولت اوباما، اقدام حکومت باز را براساس اصول شفافیت و مشارکت شهروندی انجام داد. این راهبرد راه را برای افزایش شفافیت دولت در دیگر کشورها هموار کرد تا به صورت قابل توجهی، فرایندها را به نفع شهروندان بهبود بخشند و اجازه مشارکت بیشتر در سیاست از دیدگاه شهروندان را بدهند. طی انتخابات ریاست جمهوری، اوباما «مستقیماً به استفاده گسترده از رسانه اجتماعی در تبلیغات خود پرداخت.»
فناوری شهروندی توسط بسیاری از شرکت ها، سازمان ها و گروه های داوطلب ایجاد شده است. مثال برجسته آن، سازمان کد برای آمریکا (Code for America) است که یک سازمان غیرانتفاعی در سان فرانسیسکو است. نمونه دیگر سازمان فناوری شهروندی، سازمان Chi Hack Night در شیکاگو است. Chi Hack Night یک رویداد هفتگی داوطلبانه برای ساخت، اشتراک گذاری و یادگیری در حوزه فناوری شهروندی است. سازمان Civic Hall محل گردهمایی در شهر نیویورک است برای کسانی که می خواهند در پروژه های شهروندی با استفاده از فناوری مشارکت کنند.
پارتیدو دو لا رد (حزب Net) یک حزب سیاسی آرژانتینی است که از نرم افزار منبع باز DemocracyOS استفاده می کند که هدف آن، انتخاب نمایندگانی است که بر اساس آنچه شهروندان به صورت آنلاین تصمیم می گیرند، رأی می دهند.
به خاطر اطمینانی که توسط فناوری شهروندی فراهم می شود، نگرانی زیادی دربارهٔ تأثیرات آن بر رفتار اجتماعی وجود دارد.
با توجه به انتخابات و رای گیری آنلاین، این نکته برای رای دهندگان وجود دارد که تصمیماتی با آگاهی کمتر بگیرند که به خاطر سهولت در رای دادن است. اگرچه رای دهندگان بیشتری شرکت خواهند کرد اما فقط به این خاطر رأی می دهند که ساده تر است و تصمیمی بر اساس دیدگاه خود و به صورت آگاهانه نمی گیرند. پیشنهاد می شود که اگر رای دهی آنلاین رواج بیشتری پیدا کند، بحث های سازنده دربارهٔ مسائل یا کاندیداها هم افزایش یابند.
اهمیت تعاملات رو در رو نیز با افزایش استفاده از ایمیل و رسانه اجتماعی و کاهش تعاملات سنتی و شخصی اجتماعی به زیر سؤال رفته است. در کل، فناوری مسئول این تغییر در هنجار اجتماعی است و توانایی تبدیل آن به قابلیت ارتباطات صوتی و تصویری را دارد. باید تحقیقات بیشتری برای تعیین این مسئله انجام شود که آیا این موارد، جایگزین های مناسبی برای تعاملات شخصی هستند یا اینکه هر گونه جایگزینی ممکن است؟
پریس و شنایدرمان دربارهٔ بعد مهم اجتماعی فناوری شهروندی بحث می کنند و به «چارچوب خواننده تا رهبر» می پردازند که نشان می دهد کاربران، خوانندگان را مطلع کرده و خوانندگان نیز ارتباط دهندگان را آگاه ساخته و آن ها نیز مشارکت کنندگان را مطلع می کنند تا اینکه به رهبران می رسند. این زنجیره ارتباطات اجازه می دهد اجراکنندگان از علایق مردم آگاه شوند.
فناوری های پیشرفته، هزینه های بالایی دارند و افزایش اتکاء به فناوری های شهروندی باعث می شود خانواده های کم درآمد که نمی توانند پلتفرم های فناوری شهروندی مانند کامپیوتر و تبلت را تهیه کنند، در ناآگاهی و تاریکی بمانند. این امر باعث افزایش شکاف بین خانواده هایی با طبقه پایین اجتماعی - اقتصادی و طبقه های متوسط و بالا می شود.
دانش نحوه استفاده از کامپیوتر با توجه به عوامل دستیابی آنلاین به نرم افزارهای فناوری شهروندی، اهمیت یکسانی نسبت به عدم دسترسی به پلتفرم های فناوری شهروندی دارد و در خانوارهای کم درآمد، این دانش کمتر است. مدارس دولتی به دنبال تضمین دسترسی مناسب به فناوری و آموزش در کلاس هستند تا دانش آموزان را برای جهانی با فناوری بالا آماده کنند اما هنوز تفاوت ملموسی بین مشارکت آنلاین کسانی که تجربه کار با اینترنت دارند و کسانی که فاقد آن هستند، وجود دارد.
همچنان که حوزه فناوری شهروندی در سال های آینده پیشرفت می کند، به نظر می رسد که نرم افزارهای کاربردی یا دستگاه های همراه تبدیل به کانون مهمی برای توسعه می شوند، زیرا بیشتر شرکت ها و شهرداری ها به توسعه دهندگان دسترسی پیدا می کنند تا به آن ها در مسائل خاص کمک کنند. نرم افزارهای کاربردی با دستگاه های همراه به کار می روند تا زندگی را آسان تر کنند. کارهایی مانند ارتباطات، ردیابی داده و ایمنی هم برخی از موضوعاتی است که توسعه دهندگان نرم افزارهای کاربردی و جوامع می کوشند تا آن را آسان تر کنند. با مرتبط کردن مردم از طریق نرم افزارهای کاربردی و وبسایت هایی که بستر گفتگو را فراهم می کنند و خدمات شهروندی را ارتقاء می دهند، شهرها راهی ارزان برای فراهم کردن خدمات برای شهروندانشان پیدا کرده اند.
چون فناوری شهروندی «فقط بخشی از ۲۵٫۵ میلیارد دلاری است که دولت صرف فناوری اطلاعات خارجی (IT) می کند»، سخت نیست که ببینیم چطور این بخش از اینجا به بعد پیشرفت کرده و نوآوری زیادی در بخش های دولتی و خصوصی به وجود آورده و مشارکت شهروندی در این بخش ها و پلتفرم های فناوری افزایش می یابد.
کدنویسی شهروندی یک رویکرد فناوری برای حل کردن مشکلات شهروندی است که اغلب شامل استفاده از داده های حکومتی برای پاسخگوتر کردن دولت است. کدنویس های شهروندی می توانند برنامه نویس ها، طراحان، دانشمندان داده، برقرارکنندگان ارتباط، سازمان دهندگان شهروندی، کارآفرینان و کارکنان دولتی باشند. برخی کدنویس های شهروندی توسط سازمان های غیرانتفاعی مانند سازمان کد برای آمریکا یا پروژه هایی مانند mySociety استخدام می شوند تا با ترکیب فناوری شهروندی و کدنویسی کار کنند. برخی برای شرکت های نوآور انتفاعی از جمله فراهم کننده نرم افزار مکانی آزاوا در فیلادلفیا کار می کنند. مابقی نیز کدنویس های شهروندی مستقل هستند.
کد برای آمریکا یک سازمان غیر سیاسی غیر حزبی 501(c)(۳) است که در سال ۲۰۰۹ برای بررسی شکاف گسترده بین بخش های دولتی و خصوصی از نظر استفاده مؤثر از فناوری و طراحی تأسیس شد. این سازمان معتقد است برای اینکه دولت آمریکا در قرن بیست و یکم به خوبی به شهروندان خود خدمت کند باید سه کار انجام دهد:
توانمند بودن در عرصه دیجیتال: مهارت های دیجیتال در تمام سطوح دولت وارد می شوند و افرادی که مسئول ارائه برنامه ها و خدمات به مردم هستند، این مهارت ها را دارند.
اطمینان از اینکه سیاست و عرصه اجرا را با یکدیگر کار و تعامل می کنند که اهمیت زیادی برای رفع نیازهای مردم دارند. فرایندهای خطی که از سیاست به اجرا و توقف می رسند، باید تبدیل به چرخه های تکرارشونده شوند که در آن، سیاست و اجرا به هم بازخورد داده و بر نیازهای مردم تمرکز می کنند.
دولت یک بستر برای مشارکت شهروندی و همکاری باشد. دولت باید یاد بگیرد تا مشارکت های مناسب مردم را در نظر بگیرد، طوری که همه بتوانند به کار کردن دولت کمک کنند.
mySociety پروژه دموکراسی الکترونیک دولت بریتانیا است که مبتنی برنهاد خیریه ثبت شده به نام دموکراسی آنلاین شهروندان بریتانیا می باشد. این سازمان کار خود را به صورت یک سازمان متمرکز در بریتانیا با هدف ایجاد ابزارهای دموکراسی آنلاین برای شهروندان بریتانیا شروع کرد.
پروفسور آندرو اپل، استاد دانشگاه پرینستون، به دنبال اثبات این مسئله است که هک کردن یک ماشین رای گیری تا چه اندازه آسان است. وی و دانشجویش، آلکس هالدرمان، یک ماشین رای گیری خریدند و هالدرمان قفل آن را در ۷ ثانیه برداشت. آن ها تراشه 4ROM را بیرون آوردند و آن را با نسخه تغییر یافته خودشان جایگزین کردند: نسخه ای از یک سخت افزار که نتایج ماشین را منتشر کرده و تعداد رای ها را تغییر می داد اما نشانه ای برای رای دهنده مشخص نمی کرد. کمتر از ۷ دقیقه طول کشید تا این فرایند کامل شود.
اپل نامه ای برای کمیته فرعی فناوری اطلاعات مجلس کنگره با موضوع «امنیت سایبری: تضمین انسجام صندوق های رای» نوشت و به کنگره پیشنهاد کرد ماشین رای گیری لمسی را بعد از انتخابات ۲۰۱۶ کنار بگذارند و تمام انتخابات را به دقت بررسی و ممیزی کنند تا مطمئن شوند که سیستم ها به درستی کار می کنند و مردم آمریکا را نیز مطمئن کنند که رأی آن ها شمرده می شود.
اندیشکده شفافیت برای ایران تاکنون اقدام به توسعه ی چندین سامانه در حوزه ی فناوری شهروندی برای کاربران ایرانی نموده است که برخی از آنها عبارت اند از:
| [
{
"answer1": "این گزارش پروژه های فناوری شهروندی را به صورت گسترده به دو گروه طبقه بندی می کند: حکومت باز و اقدام اجتماعی.",
"answer2": "ناتانیل هلر، مسئول برنامه حکمرانی مؤسسه تحقیق برای توسعه (Research for Development Institute) معتقد است که پلتفرم های انتفاعی قطعاً خارج از محدوده فناوری شهروندی قرار می گیرند: هلر گفته است که «در حالی که اشتراک گذاری شهروند به شهروند انجام می شود، مأموریت این شرکت ها، تمرکز بر حداکثر کردن سود سرمایه گذاران است، نه هر نوع آزمایش دیگری که برای ساخت سرمایه اجتماعی انجام می شود.»",
"distance": 2169,
"question": "در گزارش بنیاد Knight، پروژه های فناوری شهروندی به چند دسته تقسیم شدهاند و بر اساس گفته ناتانیل هلر، پلتفرم هایی مانند Uber و Airbnb در چه محدوده ای از فناوری شهروندی قرار می گیرند؟"
},
{
"answer1": "«این سازمان یک سازمان چند جانبه است که هدف آن، تضمین تعهدات عینی دولت برای ارتقای شفافیت، توانمند کردن شهروندان، مبارزه با فساد و ایجاد فناوری های جدید برای تقویت حاکمیت است.»",
"answer2": "برنامه vTaiwan (حرف v مخفف مجازی) به صورت مشارکتی توسط اعضای جامعه منبع باز و دولت تایلند ایجاد شده است.",
"distance": 1207,
"question": "سازمان همکاری حکومت باز (OGP) چه اهدافی را دنبال می کند و برنامه vTaiwan به چه صورتی ایجاد شده است؟"
},
{
"answer1": "پارتیدو دو لا رد (حزب Net) یک حزب سیاسی آرژانتینی است که از نرم افزار منبع باز DemocracyOS استفاده می کند که هدف آن، انتخاب نمایندگانی است که بر اساس آنچه شهروندان به صورت آنلاین تصمیم می گیرند، رأی می دهند.",
"answer2": "برخی کدنویس های شهروندی توسط سازمان های غیرانتفاعی مانند سازمان کد برای آمریکا یا پروژه هایی مانند mySociety استخدام می شوند تا با ترکیب فناوری شهروندی و کدنویسی کار کنند. برخی برای شرکت های نوآور انتفاعی از جمله فراهم کننده نرم افزار مکانی آزاوا در فیلادلفیا کار می کنند. مابقی نیز کدنویس های شهروندی مستقل هستند.",
"distance": 3484,
"question": "حزب نت در آرژانتین از چه نرم افزاری استفاده می کند و کدنویس های شهروندی در کجا ها مشغول به کار می شوند؟"
},
{
"answer1": "دولت یک بستر برای مشارکت شهروندی و همکاری باشد. دولت باید یاد بگیرد تا مشارکت های مناسب مردم را در نظر بگیرد، طوری که همه بتوانند به کار کردن دولت کمک کنند.",
"answer2": "mySociety پروژه دموکراسی الکترونیک دولت بریتانیا است که مبتنی برنهاد خیریه ثبت شده به نام دموکراسی آنلاین شهروندان بریتانیا می باشد.",
"distance": 158,
"question": "یکی از اهداف سازمان کد برای آمریکا چیست و دولت بریتانیا چه پروژه دموکراسی الکترونیکی دارد؟"
}
] | [
{
"answer1": "فناوری شهروندی نوعی فناوری است که مداخله یا مشارکت مردم در توسعه قوی تر را ممکن می سازد، ارتباطات شهروندان را تقویت می کند، زیرساخت دولت را بهبود می بخشد و معمولاً صلاح عمومی را در نظر می گیرد.",
"answer2": "OneBusAway یک نرم افزار کاربردی است که اطلاعات در لحظه حمل و نقل را نمایش می دهد و مثالی از استفاده از داده فناوری شهروندی فراهم می کند.",
"question": "فناوری شهروندی چه اهدافی را دنبال میکند و یکی از نمونههای نرمافزاری کاربردی که از این فناوری استفاده میکند چیست؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
583 | : ریچارد استالمن
ریچارد متیو استالمن (متولد ۱۶ مارس ۱۹۵۳ در نیویورک) معروف به آر-ام-اس , ، یک آمریکایی طرفدار آزادی نرم افزار و برنامه نویس کامپیوتر است. در سپتامبر سال ۱۹۸۳، او پروژه گنو را برای ساخت یک سیستم عامل کاملاً آزاد شبه-یونیکس آغاز کرد و مدیریت و معماری این پروژه را عهده دار شد. با آغار پروژه گنو، او نخستین قدم را در جنبش نرم افزار آزاد برداشت و در اکتبر سال ۱۹۸۵ بنیاد نرم افزار آزاد را تأسیس کرد.
استالمن در استفاده از مفهوم کپی لفت (در برابر مفهوم کپی رایت) پیش قدم شد. او نویسندهٔ اصلی چندین مجوز کپی لفت، از جمله جی پی ال است؛ مجوزی که بیشترین استفاده را در بین مجوزهای نرم افزار آزاد دارد. از اواسط دههٔ ۱۹۹۰، او اکثر وقت خود را برای دفاع از جنبش نرم افزار آزاد گذاشته است. همچنین او همیشه در حال مبارزه با حق امتیاز نرم افزار و چیزهایی که او در قانون کپی رایت اضافی می بیند، است. او تعدادی از نرم افزارهایی را که به طور گسترده استفاده می شوند، گسترش داده است؛ نظیر ایمکس اصلی، مجموعه کامپایلرهای گنو و اشکال یاب گنو. وی همچنین در سال ۱۹۸۹ برای متحد کردن توسعه دهندگان نرم افزار آزاد و همین طور نرم افزار مالکیتی برای مبارزه علیه پتنت های نرم افزاری و گسترش محدودهٔ کپی رایت، سازمان اتحاد برای آزادی برنامه نویسی را تأسیس کرد.
ایده اولیه یک دانشنامهٔ آنلاین که با مشارکت کاربران نوشته شود (همانند ویکی پدیا) در سال ۱۹۹۹ توسط استالمن ارائه شد.
ریچارد استالمن در سال ۱۹۵۳ در شهر نیویورک به دنیا آمد. Alice Lippman و Daniel Stallman پدر و مادر او بودند. اولین تجربه استالمن با کامپیوترها در دوران دبیرستان در مرکز علمی IBM نیویورک بود. او تابستان را برای نوشتن یک برنامه آنالیز عددی در Fortran استخدام شده بود. او کار خود را بعد از دو هفته تمام کرد و بقیه تابستان خود را به نوشتن یک ویرایشگر متن در APL صرف کرد. استالمن تابستان بعد از فارغ التحصیلی خود را صرف نوشتن برنامه ای دیگر کرد؛ یک پردازشگر برای زبان برنامه نویسی PL/I در IBM System/360.
در دنیای برنامه نویسی و کارهایی که او انجام داد به "RMS" شهرت پیدا کرد. در اولین نسخه از فرهنگ لغت هکرها به این موضوع اشاره کرد که ریچار استالمن نام دنیوی من است، شما می توانید من را "RMS" خطاب کنید.
در ابتدا او با PL/I و سپس زمانی که برنامه ها برای رایانه بزرگ بودند از اسمبلی برای کارهای خود استفاده کرد. بعد از این کار او به عنوان یک دستیار قسمت بیولوژی دانشگاه راکفلر مشغول به کار شد همچنین او به سمت ریاضیات و فیزیک تمایل نشان داد، تفکر تحلیلی او مدیر آزمایشگاه را به خود معطوف کرد به طوری که پس از گذشت مدت زمانی از کار او در آزمایشگاه مادر او تلفنی از سوی یک پروفسور دانشگاه فهمید که RMS مشغول به چه کاری است! او در کمال تعجب متوجه شد که وی به رایانه علاقه مند است و وقت خود را با آن می گذراند در صورتی که آینده درخشانی در رشته بیولوژی را برای او پیش بینی می کرد. در سال ۱۹۷۱ میلادی وارد دانشگاه هاروارد شد و در سال ۱۹۷۴ با مدرک لیسانس از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. در آزمایشگاه هوش مصنوعی دانشگاه ام آی تی به یک هکر تبدیل شد. او به وسیله راس نافتسکر به کار گرفته شد. مردی که بعدها سیمبولیکز را کشف کرد و چندی بعد به مخالفان استالمن پیوست. در سن ۲۱ سالگی برای شرکتی به نام وسچستر کانتی در کنار Eben Moglen کار می کرد که الان یک وکیل تکنولوژی است.
در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰، فرهنگ هکرها که استالمن به آن رونق داده بود شروع به متلاشی شدن کرد. خیلی از تولیدکنندگان برای جلوگیری کردن نرم افزار از استفاده شدن در رایانه های رقبایشان، توزیع کردن کد منبع را متوقف کردند و برای محدود کردن و ممنوع ساختن کپی و توزیع مجدد، شروع به استفاده از کپی رایت و مجوزهای نرم افزار محدود کردند. اینچنین نرم افزارهای اختصاصی از قبل وجود داشتند، و این امر اینطور ظاهر شد که بتواند هنجاری در این راستا شود.
ضرورت وجود برنامه هایی با قابلیت انتقال بر روی انواع ماشینها و سیستم های متفاوت کاملاً مشهود بود، برنامه هایی که بتوانند روی سیستم های متفاوت اجرا شوند و امکان اشتراک اطلاعات را مابین چند سیستم متفاوت به وجود آورند. این قابلیت ارزش زیادی برای بازار رایانه و نرم افزار داشت، این نکته در مورد سازندگان رایانه ها هم مشهود بود. در این حال شرکت ها سعی می کردند با به وجود آوردن انحصار و محدودیت، از کپی شدن برنامه ها جلوگیری کنند و فرصت را از رقیب خود بگیرند.
در دهه ۱۹۸۰ ریچارد گرینبلت هکر آزمایشگاه هوش مصنوعی، شرکت Lisp Machines را به ثبت رساند و این ماشینها را به بازار ارائه کرد. کاری که او و تام نایت در آزمایشگاه انجام داده بودند. Greenblatt کمکهای خارجی را رد کرد. وی معتقد بود آن ها با فروش تعدادی از ماشینها می توانند قدرت مالی لازم برای اداره و گسترش شرکت را بدست آورند.
آر ام اس از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۳ به مدت دو سال از انحصاری شدن Symbolics روی رایانه های آزمایشگاه، توسط برنامه نویسان جلوگیری کرد. این زمانی بود که او آخرین تلاشهای خود را جهت تقویت هکرها در آزمایشگاه صرف می کرد. او به دنبال یک قرارداد باز بود که محدودیت و انحصار را در خود نداشته باشد اما قبل از آن به فکر افتاد تا این عقیده را با دیگران به اشتراک بگذارد و قبل از انجام کار به مانند یک دانشمند اصیل این ایده را با دیگران به اشتراک بگذارد. دانشمندان بدون هیچ خساستی اطلاعات و دانش خود را با دیگران تقسیم می کنند و در بهبود نتایج و انجام کاراها به دیگران کمک می کنند و در صورت لزوم از آن ها کمک می گیرند.
استدلال استالمن آزادی کاربر یک نرم افزار بود. آزادی که بتواند آن نرم افزار را با همسایه خود مشترک استفاده کند و در صورت نیاز قسمت هایی از آن را تغییر دهد. او بر این عقیده پافشاری می کرد و دست فروشی نرم فزارهای وابسته به مالک را مخالف اصول اجتماعی و دور از اخلاق می دانست. در یک کلام حرف او به این منظور بود که نرم افزارها باید آزاد باشند. هر چند گواهی بر این موضوع وجود نداشت، مباحثه های او نشان می داد که در درجه دوم به فکر آزادی حقوق مصرف کننده و جامعه است و از سویی به فکر پیشرفت و ارتقاء نرم فزار تولید شده بود.
به تبع این تلاشها، بحثها و گفتگوها در جون ۱۹۸۴ او کار خود در MIT را رها کرد و پروژه گنو را هدف اصلی قرار داد و به صورت تمام وقت روی آن کار کرد. کاری که در سپتامبر ۱۹۸۳ شروع به کار کرد. او تحصیلات خود در دانشگاه را به پایان نرساند و مدرک دکترای خود را اخذ نکرد اما بعدها به صورت افتخاری درجه دکترای خود را گرفت.
استالمن در سال ۱۹۸۳ تصمیم خود را برای ایجاد یک سیستم عامل کاملاً آزاد مشابه یونیکس اعلام کرد.
استالمن این پروژه را به تنهایی شروع کرد و توضیح داد: «به عنوان یک توسعه دهنده سیستم عامل، من مهارتهای درست را برای این کار داشتم؛ بنابراین حتی اگر نتوانم به اعطای موفقیت دست پیدا کنم، به اینکه من برای انجام این کار انتخاب شده بودم تحقق بخشیده ام. من تصمیم به ایجاد سیستمی سازگار با یونیکس گرفته ام که قابل حمل باشد و کاربران یونیکس به راحتی بتوانند یونیکس خود را به آن تبدیل کنند.»
وی سپس اعلامیه گنو مبنی بر انگیزه ایجاد یک سیستم عامل آزاد به نام گنو بر مبنای یونیکس را در سال ۱۹۸۵ منتشر کرد. گنو یک کلمه بازگشتی است به این معنا که گنو یونیکس نیست. خیلی زود او بنیاد نرم افزارهای آزاد (Free Software Foundation) را بنیان نهاد. او برنامه نویسان آزاد را استخدام می کرد و ساختار سازمانی بنیاد نرم فزار آزاد را تشکیل داد.
در سال ۱۹۸۹ مفهوم زیبای General Public License) GPL) را به وجود آورد، یک مکانیسم قانونی برای ویرایش و توزیع مجدد نرم افزارهای آزاد. به همین ترتیب تمامی نرم افزارهای لازم تهیه شدند به جز کرنل یا هسته سیستم عامل آزاد. پیچیدگی ساختار و طراحی هسته سختی کار را چندین برابر کرده بود و همین امر باعث شد تا روند تولید هسته به کندی به پیش برود.
با طراحی و برنامه نویسی برنامه های مورد نیاز تحت مجوز آزاد (GPL) انجام می گرفت و این موضوع باعث شد تا استالمن این امکان را به وجود آورد تا برنامه نویسان متعددی روی پروژه های مختلف کار کنند. در سال ۱۹۹۱ یک پروژه مستقل از پروژه گنو به تهیه کرنل لینوکس می پرداخت. از اتفاق این پروژه با گنو هم زمان شد و امکان اجرای نرم افزارهای نوشته شده روی این هسته را فراهم می کرد. این باعث پیشرفت پروژه گنو شد. این دو پروژه با هم یک سیستم عامل را تشکیل می دادند (گنو + لینوکس = گنو/لینوکس) اما هم زمانی ارائه این هسته و پروژه باعث شد تا بسیاری به اشتباه آن را به صورت مختصر با نام لینوکس بشناسند و این کلمه در میان مردم عمومیت پیدا کرد و نام لینوکس عمومیت پیدا کرد. آقای استالمن آن را به نام گنو/لینوکس می خواند.
آقای استالمن روی کلمات و جملاتی که از سوی مردم به کار برده می شوند و همچنین طرز به کار بردن آن ها حساسیت خاصی نشان داده است. به خصوص رابطه مابین نرم افزار و آزادی. او به طرز خستگی ناپذیری از مردم می خواهد که نرم افزار آزاد -free software- و گنو/لینوکس را به کار ببرند و از قوانین و مقررات کپی رایت پرهیز کنند. به عنوان یک منبع برای کاربران گنو/لینوکس و متن باز، روی به کاربردن صحیح کلمات و به خصوص درک معنای آن ها اصرار می ورزد. به خاطر داشته باشید که با درک معنای واقعی واژگان به کار رفته در متون موجود در جامعه نرم افزارهای آزاد می توانید مفاهیم را درست درک کنید و آن ها را در زندگی روزمره و حرفه ای خود به کار ببندید.
یکی از ضوابط استالمن برای مصاحبه دادن اینست که آن روزنامه نگار با استفاده از واژگان او در مقاله اش موافق باشد. او حتی بعضی وقتها ضروری می بیند که روزنامه نگاران قبل از مصاحبه، به دلیل بهره وری، بخش هایی از فلسفه گنو را مطالعه کنند. البته این موضوع به عنوان یک نکته مثبت برای او محسوب شده است و طرفداران خاص خود را دارد، زیرا در موازات مصاحبه های فراوان و جذاب، از مباحثه در مورد بعضی از موارد جلوگیری می کند.
او معتقد است که واژه گنو/لینوکس را برای توزیعهایی که از مجموع هسته لینوکس و نرم افزارهای آزاد به وجود آمده، به کار ببرند چرا که معنای نرم افزارهای آزاد با به کار بردن لفظ لینوکس برای این مجموعه باعث از بین رفتن معنای آن ها خواهد شد.
حق نشر (Copyright) و حق امتیاز (patent) و علامت تجاری (trademarks)
تفکر اختصاصی (نرم افزاری با مالکیت اختصاصی) را برای به اشتباه انداختن ذهن مردم می داند. در مقایسه این موضوعات با هم در حیطه قانون، در حالت متعارف چیز خاصی برای مطرح کردن ندارند و از تصمیم گیری هوشمندانه ممانعت می کنند. او که توجه و نگاه ها را به این موضوع جلب می کند و در این زمینه آگاهی لازم را به شنونده می دهد، دلایلی از این قبیل را مطرح می کند. این قوانین از مبدأ متفاوت هستند، جداگانه رشد می کنند، فعالیت های متفاوتی را پوشش می دهند، اصول جداگانه ای دارند و در نهایت هر کدام از سیاست جداگانه ای برخوردار هستند. copyright برای حفظ حق مؤلف و هنرمند است. patent برای تشویق ایده های خلاقانه و مبتکرانه است، در مقام مقایسه باید گفت که این موضوع صحبت از پرداخت پول به یک موضوع انحصاری است و عدم پرداخت به موارد مشابهی از این قبیل. trademarks قصد ترویج نوعی از تجارت را ندارد بلکه تنها خریدار را معطوف به خرید می کند و به او می گوید که دارد چیز خاصی را خریداری می کند.
در پی فعال بودن پیش فرض و بدون اجازهٔ ویژگی جست جوی محصولات آمازون در اوبونتو ۱۲٫۱۰ در حین جستجو برای فایل ها از طریق واسط کاربری اوبونتو، استالمن در نوشته ای که در وب نوشت خودش در وب گاه بنیاد نرم افزارهای آزاد منتشر کرد اوبونتو را دارای مشکل جاسوسی دانست و از خوانندگان خواست آن را از فهرست توزیع های پیشنهادی خود حذف کنند و در گردهمایی های نصب و جشن آزادی نرم افزار، اوبونتو را نصب یا پیشنهاد نکنند، در عوض بگویند که از اوبونتو به دلیل جاسوسی باید دوری کرد. نوشتهٔ استالمن، واکنش "جونو بیکن" مدیر جامعه کاربری کنونیکال را به دنبال داشت که نوشتهٔ او را انتشار «ترس، تردید و شک» دانست.
در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹ ریچارد استالمن در پاسخ به جنجال های پیش آمده پس از اظهار نظرش در مورد اتهام رابطه جنسی ماروین مینسکی (استاد فقید MIT) با ویرجینیا گیوره (یکی از قربانیان پرونده جفری اپستین) از MIT و بنیاد نرم افزار آزاد استعفا داد.
البته پیش از این نیز استالمن نظرات نسبتا تندی در رابطه با مسائل جنسی از جمله پایان دادن به سانسور پورنوگرافی کودکان بیان کرده بود که حواشی بسیاری برایش ایجاد کرده بود.
در حوزه اصطلاحات کوچکتری مانند software patent او اختصاص حق نظر یا ایده را به پدید آورنده نرم افزار پیشنهاد می کند(software idea patent). موضوع software patents این اشتباه را به وجود می آورد که کل نرم افزار نوشته شده متعلق به یک نفر است. همچنین استفاده از UFO) Uniform Fee Only) پرداخت پول به شکل واحد را به جای RAND) Reasonable And Non-Discriminatory) پرداخت بدون تبعیض پیشنهاد می کند. به این دلیل که در مقایسه با حق امتیاز سلطنتی که نرم افزارهای اختصاصی برای خود قائل شده اند، در نرم افزارهای آزاد توانایی شمارش کپی های موجود از نرم افزار ممکن نیست. این موضوع مابین بسیاری از نرم افزارهای آزاد و متن باز مشترک است. البته این ایده آقای استالمن به نوعی در بین استفاده کنندگان عمومیت پیدا نکرده است.
آلیس لیپمن و دانیل استالمن او را در سال ۱۹۵۳ میلادی در شهر نیویورک به دنیا آوردند. اولین تجربه استالمن با کامپیوترها در دوران دبیرستان در مرکز علمی IBM نیویورک بود. او تابستان خود را برای نوشتن یک برنامه آنالیز عددی در Fortran گذرانده بود. کار خود را بعد از دو هفته تمام کرد و بقیه تابستان خود را به نوشتن یک ویرایش گر متن در ای پی ال صرف کرد.
۱۹۷۴: با مدرک لیسانس هنر فارغ التحصیل شد.
۱۹۷۴: در هاروارد حضور پیدا کرد.
۱۹۷۵: از مؤسسهٔ فناوری ماساچوست (MIT) در رشتهٔ فیزیک فارغ التحصیل شد.
۱۹۷۱ تا ۱۹۸۴: (به جز سالی که یک دانشجوی فارغ التحصیل بود) در حال یادگیری توسعه سیستم عامل در آزمایشگاه مرکز هوش مصنوعی MIT بود.
۱۹۷۶: اولین ویرایشگر متن ایمکس توسعه پذیر را نوشت، و همچنین توسعه دهندهٔ یکی از تکنیک های هوش مصنوعی شناخته شده بود.
۱۹۸۳: استالمن اعلام کرد بنیادی که برای توسعه سیستم عامل گنو، یک سیستم عامل شبه یونیکس، به وجود آمده به منظور این است که کاملاً نرم افزار آزادی باشد و از آن پس رهبر بنیاد شد. همچنین او با این اعلامیه، جنبش نرم افزار آزاد را راه اندازی کرد.
استالمن در ۵ ژانویه ۱۹۸۴ در حالی که شروع به کار کردن روی این بنیاد کرد از کارگزینی در MIT به منظور انجام این کار استعفاء داده بود.
۱۹۸۵: او بنیاد نرم افزار آزادی را آغاز کرد که خودش به عنوان رئیس داوطلبانهٔ تمام وقت آن بود.
سیستم گنو/ لینوکس که همچنین هستهٔ لینوکس توسعه داده شده توسط لینوس توروالدز را به کار می برد، در رایانه های بسیاری استفاده می شد و هم اکنون در فروشگاه های کوچک رایانه نیز به صورت از پیش نصب شده فراهم می باشند. هر چند توزیع کنندگان این سیستم ها گاهی تفکر آزادی را که نرم افزار آزاد را مهم می سازد، نادیده گرفتند، و حتی نرم افزارهای غیر آزاد را در سیستم هایشان قرار دادند. به همین دلیل است که استالمن از اواسط دههٔ ۱۹۹۰ میلادی، بیشتر وقت خود را در حمایت سیاسی از نرم افزار آزاد و گسترش تفکرات اخلاقی این جنبش صرف کرد، و همچنین به عنوان مبارز در برابر ثبت اختراع نرم افزار و قوانین توسعه خطرناک حق نشر بود.
قبل از آن، استالمن تعدادی اجزاء نرم افزار سیستم گنو که به طور گسترده ای استفاده می شدند را توسعه بخشید، مانند: جی سی سی ، گنو دیباگر ، گنو ایمکس ، و برنامه های مختلف دیگر برای سیستم عامل گنو.
استالمن در مفهوم Copyleft پیش قدم، و مؤلف اصلی پروانهٔ عمومی همگانی گنو است؛ گسترده ترین مجوز نرم افزار آزاد مورد استفاده قرار گرفته که همان کار مفهوم کپی لفت را انجام می دهد.
او در حالی که نماینده مایکروسافت در یک کنفرانس بود به هدف تمسخر شبکه امنیتی این شرکت که از قوی ترین ها محسوب می شود، در مقابل دیدگان حضار در هشت دقیقه مایکروسافت را هک کرد و در لیست سیاه مایکروسافت قرار گرفت.
۱۹۸۶: عضویت افتخاری در انجمن رایانه چالمرز (Chalmers Computer Society)
۱۹۹۰: دریافت کمک هزینه تحصیلی بنیاد جان دی و کاترین مک آرتور
۱۹۹۰: جایزه گریس موری هاپر برای «کار پیشگامانه در توسعه ویرایشگر توسعه پذیر ایمکس»
۱۹۹۶: دکترای افتخاری از بنیاد تکنولوژی رویال سوئد
۱۹۹۸: جایزه پیشگام بنیاد مرز الکترونیک
۱۹۹۹: جایزه یادبود یوری رابینسکی (Yuri Rubinsky)
۲۰۰۱: جایزه تکنو-کارآفرینی تکدا (Takeda) برای سلامتی اجتماعی–اقتصادی
۲۰۰۱: دکترای افتخاری از دانشگاه گلاسگو
۲۰۰۲: عضویت آکادمی مهندسی ملی ایالات متحده
۲۰۰۳: دکترای افتخاری از دانشگاه دانشگاه وریج بروکسل
۲۰۰۳: پروفسورای افتخاری از Universidad Nacional de Ingeniería del Perú
۲۰۰۴: دکترای افتخاری از National University of Salta در آرژانتین
۲۰۰۴: پروفسورای افتخاری از دانشگاه تکنولوژی پرو
۲۰۰۵: جایزه بنیاد Pistoletto
۲۰۰۷: پروفسورای افتخاری از Universidad Inca Garcilaso de la Vega در پرو
۲۰۰۷: جایزه اول Iternacional Extremadura al Conocimiento Libre
۲۰۰۷: دکترای افتخاری از Universidad de Los Angeles de Chimbote در پرو
۲۰۰۷: دکترای افتخاری از دانشگاه پاویا
۲۰۰۸: دکترای افتخاری از دانشگاه ملی تروجیلو در پرو
۲۰۰۹: دکتر افتخاری در رشته علوم از دانشگاه لیکهد کانادا
۲۰۱۱: دکترای افتخاری از Universidad Nacional de Córdoba در آرژانتین
۲۰۱۲: پروفسورای افتخاری از Universidad César Vallejo de Trujillo در پرو
۲۰۱۲: دکترای افتخاری از Universidad Latinoamericana Cima de Tacna در پرو
۲۰۱۲: دکترای افتخاری از Universidad José Faustino Sanchez Carrió در پرو
| [
{
"answer1": "در سپتامبر سال ۱۹۸۳، او پروژه گنو را برای ساخت یک سیستم عامل کاملاً آزاد شبه-یونیکس آغاز کرد",
"answer2": "اولین تجربه استالمن با کامپیوترها در دوران دبیرستان در مرکز علمی IBM نیویورک بود.",
"distance": 1220,
"question": "ریچارد استالمن در چه سالی پروژه گنو را شروع کرد و اولین تجربه او با کامپیوترها در کجا بود؟"
},
{
"answer1": "او تحصیلات خود در دانشگاه را به پایان نرساند و مدرک دکترای خود را اخذ نکرد اما بعدها به صورت افتخاری درجه دکترای خود را گرفت.",
"answer2": "در دنیای برنامه نویسی و کارهایی که او انجام داد به \"RMS\" شهرت پیدا کرد.",
"distance": 3685,
"question": "آیا استالمن مدرک دکترا داشت و نام اختصاری که او در دنیای برنامه نویسی به آن مشهور شده بود چه بود؟"
},
{
"answer1": "در اکتبر سال ۱۹۸۵ بنیاد نرم افزار آزاد را تأسیس کرد.",
"answer2": "ایده اولیه یک دانشنامهٔ آنلاین که با مشارکت کاربران نوشته شود (همانند ویکی پدیا) در سال ۱۹۹۹ توسط استالمن ارائه شد.",
"distance": 790,
"question": "استالمن در چه سالی بنیاد نرم افزار آزاد را تاسیس کرد و چه کسی ایده اولیه یک دانشنامه آنلاین شبیه ویکی پدیا را مطرح کرد؟"
},
{
"answer1": "از اواسط دههٔ ۱۹۹۰، او اکثر وقت خود را برای دفاع از جنبش نرم افزار آزاد گذاشته است.",
"answer2": "وی همچنین در سال ۱۹۸۹ برای متحد کردن توسعه دهندگان نرم افزار آزاد و همین طور نرم افزار مالکیتی برای مبارزه علیه پتنت های نرم افزاری و گسترش محدودهٔ کپی رایت، سازمان اتحاد برای آزادی برنامه نویسی را تأسیس کرد.",
"distance": 329,
"question": "استالمن از چه زمانی بیشتر وقت خود را صرف دفاع از جنبش نرم افزار آزاد کرد و در سال 1989 چه سازمانی را برای متحد کردن توسعه دهندگان نرم افزار تاسیس کرد؟"
},
{
"answer1": "استالمن در سال ۱۹۸۳ تصمیم خود را برای ایجاد یک سیستم عامل کاملاً آزاد مشابه یونیکس اعلام کرد.",
"answer2": "او به وسیله راس نافتسکر به کار گرفته شد.",
"distance": 2875,
"question": "استالمن در سال 1983 چه تصمیمی گرفت و چه کسی به او در دانشگاه MIT برای کار گرفته شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
584 | : رونالدینیو
رونالدو ده آسیس موریرا (زادهٔ ۲۱ مارس ۱۹۸۰) که بیشتر با نام رونالدینیو یا رونالدینیو گائوچو شناخته شده، بازیکن فوتبال پیشین برزیلی است که در پست هافبک تهاجمی یا وینگر و گاهی نیز مهاجم، برای تیم های باشگاهی مانند بارسلونا و آث میلان، و تیم ملی برزیل بازی می کرد. رونالدینیو را یکی از بهترین بازیکنان نسل خود و حتی تاریخ فوتبال می دانند که در سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، دو بار متوالی از سوی فیفا به عنوان بازیکن سال فوتبال جهان برگزیده شد.
رونالدینیو ابتدا فوتبال حرفه ای را در باشگاه گرمیو برزیل شروع کرد و سپس در بیست سالگی به تیم پاری سن ژرمن فرانسه پیوست و نیز پس از درخشش در این تیم در سال ۲۰۰۳ به بارسلونا اسپانیا انتقال یافت. او در دومین فصل حضورش با بارسلونا به قهرمانی در لالیگا رسید و جایزه بازیکن سال فوتبال جهان را دریافت کرد. او همچنین در فصل بعدی حضورش در قهرمانی بارسلونا پس از ۱۴ سال در لیگ قهرمانان اروپا ۰۶–۲۰۰۵ و قهرمانی دوباره در لالیگا نقش زیادی داشت. رونالدینیو پس از به ثمر رساندن دو گل انفرادی دیدنی در بازی الکلاسیکو، تبدیل به دومین بازیکن پس از دیه گو مارادونا شد که در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو مورد تشویق و تحسین تماشاگران رئال مادرید قرار می گیرد. رونالدینیو برای دومین سال پیاپی بازیکن سال فوتبال جهان و همچنین بهترین بازیکن سال اروپا شد. او پس از مصدومیت در سال ۲۰۰۸ به باشگاه آث میلان ایتالیا پیوست و قهرمان لیگ سری آ شد. او بعد از گذشت سه فصل درحالیکه اُفت کرده بود، به لیگ فوتبال برزیل بازگشت و در مدت زمان حضور خود در اتلتیکو مینیرو قهرمان جام لیبرتادورس و بازیکن سال فوتبال آمریکای جنوبی در سال ۲۰۱۳ شد.
در ردهٔ ملی رونالدینیو در ۹۷ بازی برای تیم ملی برزیل به میدان رفت و توانست ۳۳ گل به ثمر برساند. او یکی از بازیکنان تأثیرگذار در قهرمانی برزیل در جام جهانی ۲۰۰۲ بود. در بازی مقابل انگلیس، رونالدینیو با ضربه آزاد از فاصلهٔ ۳۵ متری گلی را به ثمر رساند. همچنین درخشش او در کنار ریوالدو و رونالدو باعث شد تا به عنوان یکی از بازیکنان تیم منتخب جام جهانی انتخاب شود. او در جام کنفدراسیون ها ۲۰۰۵ با زدن سه گل در این رقابت ها و درخشش در مسابقه فینال، قهرمان شد. او به همراه مهاجم مکزیکی، کواوتموک بلانکو، برترین گلزن تاریخ جام کنفدراسیون ها است. نام او در فیفا ۱۰۰ (لیستی از بهترین بازیکنان ادوار فوتبال به انتخاب پله) و موزه مشاهیر فوتبال برزیل قرار گرفته است.
رونالدینیو فوتبال حرفه ای را از تیم جوانان گرمیو در شهر پورتو آلگره شروع کرد. اولین مربی او فیلیپه اسکولاری بود که بعدها در فتح جام جهانی ۲۰۰۲ نیز مربی او شد. او برای اولین بار در جام باشگاه های آمریکای جنوبی در تیم بزرگسالان به میدان آمد و سبک بازی تکنیکی، توانایی گلزنی بالا، و قدرت کنترل توپ به شهرتش انجامید. او در سال ۱۹۹۹ و در سن ۱۹ سالگی به تیم ملی برزیل دعوت شد.
او در سال ۲۰۰۱ درصدد جدایی از گرمیو بود و از بسیاری از باشگاه ها بخصوص باشگاه های انگلیسی پیشنهاد داشت. علی رغم تمام پیشنهادها (به عنوان مثال آرسنال یا باشگاه لیدز یونایتد با رقمی نجومی) او با عقد قراردادی پنج ساله به ارزش پنج میلیون یورو به پاری سن ژرمن در لیگ ۱ فرانسه پیوست.
پس از جدایی رونالدینیو از گرمیو در تابستان ۲۰۰۱، او با پیراهن پاری سن ژرمن به میدان رفت. در پی اس جی او با سرمربی تیم، لوئیس فرناندز مشکلاتی داشت و مربی مدعی بود که او بیش از حد درگیر زرق و برق پاریس و مسائل حاشیه ای است.
در ۲۲ فوریه ۲۰۰۳، رونالدینیو گل برگزیدهٔ فصل را در بازی با گنگام به ثمر رساند و همچنین برای عملکردش در جام حذفی فرانسه مورد تحسین قرار گرفت. او در نیمه نهایی مقابل بوردو دو بار گلزنی کرد تا پاری سن ژرمن ۲–۰ برنده شود و در فینال این جام نیز درخشید. رونالدینیو در قهرمانی جام اینترتوتو نیز نقش داشت.
او پس از موفقیت در جام جهانی ۲۰۰۲ و درخشش ویژه اش در پاری سن ژرمن پیشنهادهای بسیاری دریافت کرد و بالاخره در تابستان۲۰۰۳ قصد جدایی خود را اعلام کرد؛ در نتیجه باشگاه های بزرگ جهان شروع به ارائه پیشنهادها خود کردند. منچستر یونایتد، رئال مادرید و بارسلونا مهم ترین پیشنهاددهنده ها بودند.
در ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۳ رونالدینیو با مبلغ ۱۸ میلیون پوند به بارسلونا پیوست. خوان لاپورتا، رئیس وقت بارسلونا، ابتدا قول آوردن تیری آنری یا دیوید بکهام را داده بود اما ماندن آنری در آرسنال و پیوستن بکهام به رئال مادرید او را بر آن داشت که برای رونالدینیو تلاش کند و نهایتاً از سد رقبایی چون منچستر یونایتد گذشت و او را جذب کرد. بدین ترتیب رونالدینیو در میان بازار شایعات به باشگاهی پیوست که قبلاً برزیلی های بسیاری را در خود پرورش داده بود؛ همانند اواریستو، روماریو، رونالدو و ریوالدو.
رونالدینیو در فصل ۰۴–۲۰۰۳ از همان ابتدا هنر خود را در بارسلونا نشان داد. او در بازی تدارکاتی مقابل آث میلان اولین گل خود را برای بارسا به ثمر رساند و از پایه های پیروزی ۲ بر صفر تیمش بود. او در این فصل از حضورش در لالیگا، ۱۵ بار گلزنی کرد و به همراه بارسلونا به نائب قهرمانی رسید. او در بازی الکلاسیکو مقابل رئال مادرید پاس گلی را به ژاوی داد تا بارسلونا پس از ۷ سال برای اولین بار در رقابت با این تیم پیروز شود.
پس از گذشت نیم فصل ۰۵–۲۰۰۴ رونالدینیو از سوی فیفا بالاتر از تیری آنری و آندری شوچنکو به عنوان بازیکن سال فوتبال جهان انتخاب شد. او در ۱ مه ۲۰۰۵ پاس گلی را برای لیونل مسی فرستاد تا مسی برای اولین بار در بارسلونا گلزنی کند. او با بارسلونا فاتح لالیگا شد و نیز در لیگ قهرمانان اروپای این فصل درخشش خیره کننده ای داشت. در بازی ای که در زمین استمفورد بریج لندن برگزار می شد، بارسلونا با نتیجه ۴–۲ مغلوب چلسی شد اما رونالدینیو هردو گل بارسلونا را وارد دروازهٔ چلسی کرد. او در هنگام شوت زنی چندبار دروازه بان و مدافعان چلسی را فریب داد و سپس توپ را به گوشهٔ دروازه فرستاد و گل دوم خود را به ثبت رساند که این گل مورد شگفتی بسیاری قرار گرفت.
رونالدینیو در فصل ۰۶–۲۰۰۵ که بهترین فصل دوران حرفه ای او بود، جوایز انفرادی بسیاری را دریافت کرد. او در سپتامبر ۲۰۰۵ بالاتر از ساموئل اتوئو و فرانک لمپارد، برای دومین بار بازیکن سال فوتبال جهان و نیز به عنوان بازیکن سال اروپا و بهترین مهاجم لیگ قهرمانان اروپا انتخاب شد. رونالدینیو سومین بازیکن در تاریخ فوتبال برزیل است که توانسته عنوان بهترین بازیکن سال اروپا را به دست آورد. ۱۹ نوامبر ۲۰۰۵ در بازی ال کلاسیکو، هواداران رئال مادرید در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو شاهد دریبل ها و هنرنمایی های رونالدینیو، و دو بار گلزنی انفرادی توسط او بودند که باعث پیروزی سه بر صفر بارسلونا مقابل رئال مادرید شد و باعث تشویق و تحسین قرار گرفتن او توسط هواداران رئال شد. رونالدینیو در سال ۲۰۰۶ نیز در جام قهرمانان اروپا برای بارسلونا به میدان آمد و پس از ۱۴ سال توانست برای این تیم قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را به ارمغان بیاورد. در ۷ مارس ۲۰۰۶ او در بازی برگشت مقابل چلسی در نیوکمپ، انتقام سال گذشته را با به ثمر رساندن یک گل و تساوی ۱–۱ مقابل چلسی گرفت که باتوجه به بازی رفت، این تساوی باعث صعود بارسلونا به یک چهارم نهایی بازی ها شد. جلوهٔ دیگر رونالدینیو در ۱۸ آوریل ۲۰۰۶ و در بازی رفت نیمه نهایی مقابل آث میلان بود که رونالدینیو با پاس خود، پایه گذار تک گل بازی توسط لودویک گیولی شد. او همچنین یکی از گل های بارسلونا مقابل بنفیکا را وارد دروازه این تیم کرد. بازی برگشت نیز بدون گل تمام شد تا بارسلونا با درخشش رونالدینیو به فینال بازی ها راه پیدا کند. در ۳ مه ۲۰۰۶ بارسلونا با شکست دادن یک بر صفر سلتاویگو قهرمان لالیگا شد و او این افتخار را نیز به کارنامه اش افزود. تنها چند هفته بعد، در ۱۷ می۲۰۰۶، بارسلونا در فینال جام باشگاه های اروپا به مصاف آرسنال رفت و این تیم را نیز ۲–۱ مغلوب کرد که یکی از گل ها با پاس رونالدینیو و تمام کنندگی ساموئل اتوئو به ثمر رسید. رونالدینیو این فصل را با مجموع ۲۵ گل تمام کرد و در پایان فصل، نام وی در تیم فوتبال منتخب سال فیفا و تیم باشگاهی منتخب سال فیفا آورده شد.
در فصل ۰۷–۲۰۰۶ وی در بازی با ویارئال از روی سانتر ژاوی گلی را با حرکت قیچی برگردان به ثمر رساند که به عنوان یکی از بهترین گل های لالیگا به ثبت رسید. او در این فصل پس از فابیو کاناوارو و زین الدین زیدان، سومین بازیکن سال جهان شد، درحالیکه تا مدتی از ناحیهٔ پایش مصدوم بود.
در فصل ۰۸–۲۰۰۷، او بازی دویستم خود را برای بارسلونا در مقابل اوساسونا به پایان رساند، اگرچه به دلیل مصدومیت شدید از ناحیهٔ پا افت کرده بود. پس از آن، برخلاف مدل زندگی حرفه ای و اختصاص دادن وقت خود به تمرین در فصل های گذشته، عدم تعهد به تمرین و اُفت وضعیت فیزیکی در او دیده شد. در می ۲۰۰۸، مدیر باشگاه بارسلونا خوآن لاپورتا اعلام کرد که رونالدینیو برای ادامهٔ دوران حرفه ای خود به یک «چالش جدید» نیاز دارد. رونالدینیو در آخرین بازی خود برای بارسلونا دو بار گلزنی کرد و دو بار نیز پاس گل داد. او در زمان دریافت جام خوان گمپر نامه ای را به طرفداران و بازیکنان بارسلونا فرستاد و اظهار کرد که بهترین دوران فوتبال اش پنج سال بازی برای باشگاه کاتالان ها بوده و نیز از اینکه به اندازهٔ کافی در کنار لیونل مسی بازی نکرده، متأسف است.
در ژوئیه ۲۰۰۸ رونالدینیو پیشنهاد ۲۵٫۵ میلیون پوندی منچستر سیتی را رد کرد تا به باشگاه ایتالیایی آ.ث. میلان با مبلغ ۲۲٫۰۵ میلیون یورو و دستمزد ۶٫۵ میلیون یورو بپیوندد. با توجه به اینکه شماره ۱۰ توسط کلارنس سیدورف پوشیده می شد، رونالدینیو شماره ۸۰ که سال تولد او بود را انتخاب کرد.
رونالدینیو اولین گل خودش را برای آث. میلان در تاریخ ۲۸ سپتامبر در شهرآورد دلا مادونینا مقابل اینتر میلان به ثمر رساند که میلان با همان تک گل برنده شد. در تاریخ ۱۹ اکتبر ۲۰۰۸ او در مقابل سمپدوریا دو بار گلزنی کرد. در مرحله گروهی لیگ اروپا رونالدینیو یک گل در دقیقه ۹۳ مقابل براگا به ثمر رساند تا میلان برنده به رختکن برود.
رونالدینیو فصل ۰۹–۲۰۰۸ را با ۱۰ گل در ۳۲ بازی از مجموع تمام مسابقات به پایان رساند. او بعد از عملکرد خوبش در ابتدای فصل، مشکل تناسب اندام پیدا کرد و بیشتر بازی ها را از روی نیمکت شروع می کرد تا پایانی ناامیدکننده در آخر فصل داشته باشد. حضور در مهمانی های دیر وقت شبانه و عدم روش زندگی حرفه ای ورزشکارانه باعث انتقاداتی از وی شد، مانند سخنان کارلو آنچلوتی مربی میلان که گفته بود افت رونالدینیو مرا متعجب نکرد. وضعیت فیزیکی او نیز به هم ریخته است اما دربارهٔ استعداد او شکی نیست. با این وجود او در ۱۱–۲۰۱۰، فصل موفقیت آمیزی را پشت سر گذاشت و رکورد بیشترین پاس گل های این فصل را از آن خود کرد. رونالدینیو در بازی با یوونتوس دو گل را به ثمر رساند تا آث. میلان رقیب جدی خود را ۳–۰ شکست دهد. درخشش دیگر او در بازی مقابل سیه نا بود که اولین هت تریک فصل میلان را با پنالتی، سرزنی و شوت از سمت راست دروازه به انجام رساند. او در بازی با منچستر یونایتد در لیگ قهرمانان، گل زود هنگام میلان را وارد دروازه منچستر کرد اما میلان در نهایت با نتیجه ۳–۲ مغلوب شد.
رونالدینیو پس از جدایی از میلان پیشنهادها مختلفی را از سوی باشگاه های لس آنجلس گلکسی از لیگ برتر فوتبال آمریکا، بلکبرن روورز از لیگ ۱ فرانسه و باشگاه های برزیلی پالمیراس و کورینتیانس دریافت کرد اما در سال ۲۰۱۱ رونالدینیو به باشگاه فلامینگو در لیگ برتر برزیل پیوست و شماره ۱۰ و بازوبند کاپیتانی را تصاحب کرد. او در فصل ۱۲–۲۰۱۱، در ۳۳ بازی برای فلامینگو به میدان رفت و ۱۵ بار گلزنی کرد. رونالدینیو با این تیم جام قهرمانی ایالت ریو دو ژانیرو موسوم به کاریوکا را کسب کرد. او در بازی مقابل سانتوس هت تریک کرد و موجب پیروزی ۵–۴ تیمش شد.
رونالدینیو پس از جدایی از باشگاه فلامینگو در ۴ ژوئن ۲۰۱۲ به اتلتیکو مینیرو برزیل پیوست و در این تیم شماره ۴۹ را با اشاره به سال تولد مادرش انتخاب نمود. او در ۱۳–۲۰۱۲ فصل موفقیت آمیزی را پشت سر گذاشت. اتلتیکو با کاپیتانی رونالدینیو در سال ۲۰۱۳ قهرمان جام لیبرتادورس شد. او در این فصل به عنوان بهترین بازیکن لیگ برتر برزیل و بازیکن سال فوتبال آمریکای جنوبی در ۲۰۱۳ برگزیده شد. رونالدینیو همچنین با اتلتیکو مینیرو در فصل ۱۴–۲۰۱۳ قهرمانی جام سودامریکانا را دریافت کرد.
او در ۵ سپتامبر ۲۰۱۴ با قراردادی به مدت دو سال به باشگاه کوئرتارو در دسته برتر فوتبال مکزیک پیوست و در این تیم نیز شماره ۴۹ را به تن کرد. ۱۸ آوریل ۲۰۱۵، در بازی کرتارئو مقابل تیم América که در ورزشگاه آزتکا مکزیک برگزار می شد، رونالدینیو دو گل انفرادی را برای کرتارئو به ثمر رساند که باعث شد اکثر تماشاگران بازی که از طرفداران حریف بودند، به نشانه تحسین او بایستند و او را مورد تشویق قرار دهند. این دومین باری بود که رونالدینیو مورد تحسین تماشاگران تیم رقیب قرار می گرفت (بار دیگر در بازی الکلاسیکو و ورزشگاه سانتیاگو برنابئو). او دو پنالتی را در دو بازی متوالی گل کرد و در یک بازی دیگر نیز یک ضربه ایستگاهی را وارد دروازه حریف کرد. او سرانجام در ژوئن ۲۰۱۵ جدایی خود را از تیم کرتارئو اعلام کرد.
در ۱۱ ژوئیه سال ۲۰۱۵ میلادی رونالدینیو از تیم ملی برزیل اعلام کناره گیری کرد و با قراردادی ۱۸ ماهه به فلومیننزه برزیل پیوست. رونالدینیو در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۸ برای همیشه از فوتبال حرفه ای اعلام کناره گیری کرد.
رونالدینیو در تیم زیر ۱۷ سال برزیل شرکت داشت و در جام جهانی زیر ۱۷ سال مصر ۱۹۹۷ برای برزیل به میدان آمد و اولین گل خود را مقابل استرالیا با پنالتی به ثمر رساند.
او اولین بار در سال ۱۹۹۹، هنگامی که ۱۹ سال سن داشت به تیم ملی بزرگسالان برزیل دعوت شد و در ۲۶ ژوئن آن سال برای اولین بار مقابل لتونی به میدان آمد. اولین تورنمنتی که او در آن شرکت داشت، کوپا آمریکا ۱۹۹۹ بود که او در اولین بازی خود در این مسابقات (در مقابل ونزوئلا) گلی را به ثمر رساند و در نهایت با برزیل به قهرمانی در این مسابقات رسید.
او سپس در جام کنفدراسیون ها ۱۹۹۹ به میدان رفت و تا فینال این جام، در تمام دیدارها گلزنی کرد. برزیل در فینال به مکزیک با نتیجه ۳–۴ باخت اما رونالدینیو بهترین بازیکن و نیز آقای گل شد و کفش طلا و توپ طلایی این جام را از آن خود کرد.
در المپیک ۲۰۰۰ سیدنی او برای تیم زیر ۲۳ سال برزیل به رقابت پرداخت و در ۴ بازی یک گل زد. برزیل در یک چهارم نهایی این مسابقات به کامرون باخت.
رونالدینیو در قهرمانی برزیل در جام جهانی ۲۰۰۲ نیز نقش داشت. او ۲ بار گلزنی و پاس های کلیدی زیادی در بازی های برزیل ارسال کرد. او اولین گل خود را به چین زد و در مرحلهٔ یک چهارم نهایی مقابل انگلستان، ضربه آزادی را از فاصله ۳۵ متری شوت کرد که دیوید سیمن دروازه بان انگلستان نتوانست مانع بازشدن دروازه شود. او در همان بازی به علت خطا روی دنی میلز اخراج شد و نیمه نهایی را از دست داد اما مجدداً در فینال به میدان آمد و در پیروزی دو بر صفر مقابل آلمان و قهرمانی این جام شرکت داشت.
در ۹ ژوئن ۲۰۰۵ او به عنوان کاپیتان تیم ملی برزیل در مسابقات جام کنفدراسیون ها حضور داشت، ۳ بار گلزنی کرد و به همراه برزیل فاتح آن مسابقات شد. فینال این جام بین آرژانتین و برزیل برگزار شد که به پیروزی ۴–۱ برزیلی ها انجامید و رونالدینیو به عنوان مرد میدان شناخته شد. او به همراه مهاجم مکزیکی کواوتموک بلانکو با ۹ گل، برترین گلزن تاریخ جام کنفدراسیون ها است.
رونالدینیو در جام جهانی ۲۰۰۶ نیز حضور داشت اما در مرحلهٔ حذفی برزیل با نتیجه ۱–۰ مغلوب فرانسه و حذف شد. او به سبب عملکرد ضعیف در این جام مورد انتقاد قرار گرفت.
رونالدینیو نسبت به دیگر هافبک های تهاجمی نسل خود از توانایی گلزنی و پاسِ گل دادن بالایی برخوردار بود، به طوریکه این توانایی باعث شده بود تا از او گاهی در پست مهاجم استفاده می شد. او همچنین علاوه بر پست هافبک هجومی، توانایی بازی در پست های وینگر و هافبک کناری را دارا بود.
او با هر دو پا و از داخل و خارج از محوطه جریمه گلزنی می کرد و یک شوت زن، کاشته زن و پنالتی زن بادقت و فنی بود. رونالدینیو در دوران فوتبالی خود همواره به دلیل خلاقیت، تکنیک های مخصوص در دریبل زنی، و کنترل توپ مورد تحسین و ستایش هواداران، مجلات فوتبالی یا ورزشی، و بازیکنان فوتبال قرار می گرفت، اگرچه از توانایی پاسکاری دقیق، تعادل بدنی، چابکی، شتاب، دید، و مهارت جایگیری قابل توجهی نیز برخوردار بود. رونالدینیو اغلب با فریب دادن و سرِتوپ زدن، و دریبل های تکنیکی در رویارویی با بازیکنان حریف پیروز بود.
مادر رونالدینیو، میگوئلینا، سابقاً فروشندهٔ خانه به خانه بوده است و اکنون پرستار است. پدر او، ژائو، کارگر کشتی بود و در ضمن بازیکن فوتبال آماتوری برای تیم کروزیرو. ژائو در هشت سالگی رونالدینیو، هنگام شنا در استخر خانوادگی دچار حملهٔ قلبی شد و درگذشت. برادر بزرگ رونالدینیو، روبرتو، در سطح حرفه ای و برای باشگاه گرمیو بازی می کرد اما مصدومیت باعث شد فوتبال را کنار بگذارد و البته بعدها مدیر برنامه های رونالدینیو شد. گفته می شود که رونالدینیو از کودکی به فوتسال و فوتبال ساحلی علاقه داشت و استعدادش به همان جا برمی گردد.
رونالدینیو با خاناینا ناتیل ویانا مندس، رقاصه ای که سابقهٔ شرکت در برنامهٔ تلویزیونی «دومینگائو ده فائوستائو» را داشت، ازدواج کرد و در ۲۵ فوریه ۲۰۰۵ صاحب اولین فرزند خود از خاناینا شد و او را به یاد پدرش ژائو نام گذاری کرد.
رونالدینیو از طرفداران پر و پا قرص موسیقی برزیلی است و با دوستانش طبل می نوازد و آواز می خواند.
او از سال ۲۰۱۷ سفیر رسمی باشگاه بارسلونا است.
در ژوئیه سال 2019 ، اموال متعلق به رونالدینیو به همراه گذرنامه های برزیلی و اسپانیایی وی به دلیل مالیات ها و جریمه های پرداخت نشده مصادره شدند. در مارس 2020 ویرتوسط پلیس در پاراگوئه، به علت استفاده از یک پاسپورت جعلی برای ورود به کشور، مورد بازجویی قرار گرفت، رونالدینیو و برادرش هر دو در بازداشت شدند. در حالی که وی در زندان بود، در یک تورنمنت فوتسال زندان، به رقابت پرداخت و تیم وی پیروز شد. آنها در فینال 11–2 پیروز شدند و رونالدینیو 5 گل به ثمر رساند و به 6 گل دیگر کمک کرد.
وبگاه رونالدینیو (به انگلیسی)
| [
{
"answer1": "رونالدینیو فوتبال حرفه ای را از تیم جوانان گرمیو در شهر پورتو آلگره شروع کرد.",
"answer2": "اولین مربی او فیلیپه اسکولاری بود که بعدها در فتح جام جهانی ۲۰۰۲ نیز مربی او شد.",
"distance": 78,
"question": "رونالدینیو در چه سالی و در چه تیمی فوتبال حرفه ای را آغاز کرد و همچنین اولین مربی او چه کسی بود که بعدها با او قهرمان جام جهانی شد؟"
},
{
"answer1": "او اولین بار در سال ۱۹۹۹، هنگامی که ۱۹ سال سن داشت به تیم ملی بزرگسالان برزیل دعوت شد",
"answer2": "رونالدینیو در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۸ برای همیشه از فوتبال حرفه ای اعلام کناره گیری کرد.",
"distance": 243,
"question": "رونالدینیو در چه سالی برای اولین بار به تیم ملی برزیل دعوت شد و در چه سالی از فوتبال حرفه ای بازنشسته شد؟"
},
{
"answer1": "در ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۳ رونالدینیو با مبلغ ۱۸ میلیون پوند به بارسلونا پیوست.",
"answer2": "در ژوئیه سال 2019 ، اموال متعلق به رونالدینیو به همراه گذرنامه های برزیلی و اسپانیایی وی به دلیل مالیات ها و جریمه های پرداخت نشده مصادره شدند.",
"distance": 11297,
"question": "رونالدینیو در چه سالی به بارسلونا پیوست و چه زمانی به دلیل مالیات های پرداخت نشده اموالش مصادره شد؟"
}
] | [
{
"answer1": "در فصل ۰۵–۲۰۰۴ رونالدینیو از سوی فیفا بالاتر از تیری آنری و آندری شوچنکو به عنوان بازیکن سال فوتبال جهان انتخاب شد.",
"answer2": "او پس از مصدومیت در سال ۲۰۰۸ به باشگاه آث میلان ایتالیا پیوست و قهرمان لیگ سری آ شد.",
"question": "رونالدینیو در چه سالی برای اولین بار بازیکن سال جهان شد و همچنین در سال 2008 به کدام باشگاه ایتالیایی پیوست؟"
},
{
"answer1": "رونالدینیو را یکی از بهترین بازیکنان نسل خود و حتی تاریخ فوتبال می دانند که در پست هافبک تهاجمی یا وینگر و گاهی نیز مهاجم، برای تیم های باشگاهی مانند بارسلونا و آث میلان، و تیم ملی برزیل بازی می کرد.",
"answer2": "برادر بزرگ رونالدینیو، روبرتو، در سطح حرفه ای و برای باشگاه گرمیو بازی می کرد اما مصدومیت باعث شد فوتبال را کنار بگذارد و البته بعدها مدیر برنامه های رونالدینیو شد.",
"question": "رونالدینیو در چه پستی برای تیم ها بازی میکرد و همچنین کدام یک از اعضای خانواده او مدیر برنامه هایش شد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
585 | : جدول رنگین کمانی
یک جدول رنگین کمانی، یک جدول از پیش محاسبه شده است برای معکوس کردن تابع کدنویسی درهم ساز(هش کریپتوگرافیک).معمولا برای شکستن کد های هش از آن استفاده می کنند.این جدول ها گاهی برای بازیابی گذرواژه (یا شماره کارت های اعتباری و...)استفاده می شوند.این جدول ها دارای طول مشخصی هستند و شامل تعدادی مولفه ی محدود می باشند.این یک مثال کاربردی از یک مبادله ی فضا-زمانی می باشد که از پردازش کامپیوتری کمتر و ذخیره سازی بیشتری نسبت به یک حمله بروت فورس استفاده می کند و هش را نیز در هر تلاش محاسبه می کند.اما در عین حال از پردازش کامپیوتری بیشتر و ذخیره سازی کمتری نسبت به یک جدول جستجو (جدول لوک آپ) ساده با یک ورودی در هش،استفاده می کند.استفاده از یک تابع مشتقی کلیدی که از یک سالت بهره می برد میتواند این حمله را غیزقابل نفوذ کند.
جدول های رنگین کمانی توسط فیلیپ اوچسلین و بعنوان یک اپلیکیشن از یک الگوریتم ساده تر توسط مارتین هلمن اختراع شد.
هر سیستم کامپیوتری که در آن احراز هویت پسورد وجود دارد،باید شامل بانک اطلاعاتی از پسورد ها باشد،با استفاده از مبهم ساختن (برای در امان ماندن از مهاجمین) یا با استفاده از پلین تکست،و روش های متفاوتی برای ذخیره سازی این پسورد ها وجود دارد. به این دلیل که جدول ها در برابر سارقین آسیب پذیر هستند ذخیره سازی پسورد پلین تکست خطرناک می باشد،به همین دلیل اکثر بانک های اطلاعاتی یک تابع درهم ساز رمزنگارانه از پسورد کاربران را در بانکشان ذخیره می کنند.در چنین سیستم هایی هیچ چیزـ از جمله سیستم احراز هویت ـ نمی تواند با صرفا نگاهی به میزان ولیوی ذخیره شده در بانک اطلاعات پسورد کاربر را پیدا کند،در عوض وقتی یک کاربرپسوردی را برای احراز هویت وارد می کند،سیستم میزان هش را برای پسورد وارد شده محاسبه می کند و آن مقدار هش با هش ذخیره شده توسط کاربر مقایسه می شود و احراز هویت موفق خواهد بود اگر دو هش با هم تطابق داشته باشند.
بعد از جمع آوری یک هش کد،استفاده از هش مذکور بعنوان پسورد،با عدم موفقیت مواجه می شود،زیرا سیستم احراز هویت آن را برای بار دوم نیز هش می کند. برای دستیابی به پسورد یک کاربر،یک پسوردی که میزان یکسانی هش تولید می کند،معمولا از طریق یک بروت فورس یا دیکشنری اتک(حمله ی لغت نامه ای) باید پیدا شود.
جدول های رنگین کمانی معمولا آن دسته ابزاری هستند که ایجاد شده اند تا تنها با بررسی میزان هش شده از یک پسورد مشتق می گیرند.
جدول های رنگین کمانی همیشه مورد نیاز نیستند با توجه به اینکه روش های مستقیم تری برای واژگونی هش (هش ریورسال)وجود دارد،حملات بروت فورس و لغت نامه ای از مستقیم ترین روش ها برای آن میباشند.اگرچه این ها برای سیستم هایی که از کد های طولانی استفاده می کنند به دلیل دشوار بودن ذخیره سازی تمام آپشن های موجود و همچنین دشواری آن در سرچ کردن از طریق چنین بانک اطلاعاتی گسترده ای برای انجام سرچ معکوس (ریورس لوک آپ) از یک هش،مناسب نیستند.
برای حل این مسئله جدول های ریورس لوک آپ(جستجوی معکوس)تولید شده اند تا مقدار کمی از هش های انتخابی را ذخیره کنند،که زمانی که معکوس شوند میتوانند زنجیره ی بزرگی از کد ها را ایجاد کند.اگرچه که جستجوی معکوس یک هش در یک جدول زنجیره ای زمان محاسبات بیشتری صرف می کند،اما جدول لوک آپ(جستجو) به خودی خود میتواند بسیار کوچک باشد،تا هش هایی از کد های طولانی تر بتوانند در آن ذخیره شوند. جدول های رنگین کمانی اصلاحیه های هستند بر این تکنیک زنجیره ای راه حلی را برای مشکلی بنام تصادم(برخورد) فراهم کرده اند.
تقریباً تمام ویرایش های یونیکس و لینوکس و BSD از رشته درهم سازی شده با استفاده می کنند.
هر سیستم کامپیوتری که در آن احراز هویت پسورد وجود دارد،باید شامل بانک اطلاعاتی از پسورد ها باشد،با استفاده از مبهم ساختن (برای در امان ماندن از مهاجمین) یا با استفاده از پلین تکست،و روش های متفاوتی برای ذخیره سازی این پسورد ها وجود دارد.
به این دلیل که جدول ها در برابر سارقین آسیب پذیر هستند ذخیره سازی پسورد پلین تکست خطرناک می باشد،به همین دلیل اکثر بانک های اطلاعاتی یک هش هیپتوگرافی(تابع درهم ساز رمزنگارانه) از پسورد کاربران را در بانکشان ذخیره می کنند.در چنین سیستم هایی هیچ چیزـ از جمله سیستم احراز هویت ـ نمی تواند با صرفا نگاهی به میزان ولیوی ذخیره شده در بانک اطلاعات پسورد کاربر را پیدا کند،در عوض وقتی یک کاربرپسوردی را برای احراز هویت وارد می کند،سیستم میزان هش را برای پسورد وارد شده محاسبه می کند و آن مقدار هش با هش ذخیره شده توسط کاربر مقایسه می شود و احراز هویت موفق خواهد بود اگر دو هش با هم تطابق داشته باشند.
بعد از جمع آوری یک هش کد،استفاده از هش مذکور بعنوان پسورد،با عدم موفقیت مواجه می شود،زیرا سیستم احراز هویت آن را برای بار دوم نیز هش می کند.
برای دستیابی به پسورد یک کاربر،یک پسوردی که میزان یکسانی هش تولید می کند،معمولا از طریق یک حمله جستجوی فراگیر (Brute-force attacks)یا حمله لغت نامه ای(dictionary attacks) باید پیدا شود.
جدول های رنگین کمانی معمولا آن دسته ابزاری هستند که ایجاد شده اند تا تنها با بررسی میزان هش شده از یک پسورد مشتق می گیرند.
جدول های رنگین کمانی همیشه مورد نیاز نیستند با توجه به اینکه روش های مستقیم تری برای واژگونی هش (هش ریورسال)وجود دارد،حملات بروت فورس و لغت نامه ای از مستقیم ترین روش ها برای آن میباشند.اگرچه این ها برای سیستم هایی که از کد های طولانی استفاده می کنند به دلیل دشوار بودن ذخیره سازی تمام آپشن های موجود و همچنین دشواری آن در سرچ کردن از طریق چنین بانک اطلاعاتی گسترده ای برای انجام سرچ معکوس (ریورس لوک آپ) از یک هش،مناسب نیستند.
برای حل این مسئله جدول های ریورس لوک آپ(جستجوی معکوس)تولید شده اند تا مقدار کمی از هش های انتخابی را ذخیره کنند،که زمانی که معکوس شوند میتوانند زنجیره ی بزرگی از کد ها را ایجاد کند.اگرچه که جستجوی معکوس یک هش در یک جدول زنجیره ای زمان محاسبات بیشتری صرف می کند،اما جدول لوک آپ(جستجو) به خودی خود میتواند بسیار کوچک باشد،تا هش هایی از کد های طولانی تر بتوانند در آن ذخیره شوند.
جدول های رنگین کمانی اصلاحیه های هستند بر این تکنیک زنجیره ای راه حلی را برای مشکلی بنام تصادم(برخورد) فراهم کرده اند.
اصطلاح "جداول رنگین کمان" برای اولین بار در مقاله اولیه دکتر اوچسلین استفاده شد.این اصطلاح به روشی است که از توابع کاهش متفاوتی برای افزایش میزان موفقیت حمله استفاده می شود. در روش اصلی هلمن از جدولهای کوچک زیادی با عملکرد متفاوت استفاده می شود. جداول رنگین کمان بسیار بزرگتر هستند و در هر ستون از یک تابع کاهش متفاوت استفاده می کنند. هنگامی که از رنگ ها برای نشان دادن توابع کاهش استفاده می شود ، رنگین کمان در جدول رنگین کمان ظاهر می شود.
شکل 2 مقاله دکتر اوچسلین حاوی گرافیکی سیاه و سفید است که نحوه ارتباط این بخش ها را نشان می دهد. دکتر اوچسلین برای ارائه در کنفرانس Crypto 2003 ، رنگی را به این گرافیک اضافه کرد تا ارتباط رنگین کمان روشن تر شود.گرافیکی پیشرفته ای که در کنفرانس ارائه شده است در سمت راست نشان داده شده است.
"برای زنجیرهای هش به غیر از آنچه در اینجا ذکر شد ، زنجیره درهم سازی را ببینید."
فرض کنید ما یک تابع درهم ساز کد (تابع هش کد) H و یک سری محدود از کد های P داریم،هدف محاسبه ی اولیه ساختار یک دیتا می باشد.از هر خروجی H در تابع درهم ساز داده شده میتوان یک عنصر p در P را مانند H(P)=h پیدا کرد،یا نشان داد که عنصر p در P وجود ندارد.ساده ترین روش برای انجام آن،محاسبه ی (H(P برای همه ی p های داخل P است.اما آن موقع ذخیره کردن جدول نیازمند (|P|n) formula_1 بیت فضا می باشد که در آن |P| اندازه ی سری p و n اندازه ی یک خروجی از H است که مانعی برای |P| بزرگ می باشد.
هش چین تکنیکی برای کاهش این فضای درخواست شده می باشد.ایده ی مشخص کردن یک تابع کاهشی R می باشد که میزان هش را به میزان ولیو ها در P تقلیل دهد.به یاد داشته باشید،تابع کاهشی درواقع معکوسی از تابع درهم ساز نیست،بلکه بیشتر یک تابع متفاوت با دامنه ی تابع و با دامنه ی مشترک درهم ساز می باشد.با تناوبی کردن تابع درهم ساز با تابع کاهشی (reduction function) زنجیره هایی از کد های متناوب هش ولیو هایی(یا میزانی از هش) شکل میگیرد.برای مثال اگر p یک سری پسورد های شش حرفی با حروف کوچ بود و هش ولیو ها ۳۲ بیتی بودند،این زنجیره به این شکل در می آمد:
که تنها نیاز برای تابع کاهشی این است که بتواند یک مقدار پلین تکست را به اندازه ی مشخصی درآورد.
برای تولید کردن جدول،ما چندین کد اولیه از P انتخاب می کنیم،زنجیره هایی از تعدادی طول k ثابت شده را در هرکدام محاسبه می کنیم و فقط اولین و آخرین کد در هر زنجیره را ذخیره می کنیم.اولین کد نقطه ی شروع و آخرین کد نقطه ی پایان نامیده می شود.برای مثال زنجیره ی “aaaaaa” نقطه ی شروع می شود و “kiebgt” نقطه پایان و هیچکدام از کد های دیگر (یا هش ولیو ها)ذخیره نمی شوند.
حال هش ولیوی داده شده ی h را میخواهیم معکوس کنیم (کد مطابق آن را برایش پیدا کنیم) یک زنجیره را که با h شروع می شود،با اعمال R،سپس H،سپس R و ... محاسبه می کنیم اگر در هر نقطه یک ولیو(مقدار) مطابق با یکی از نقاط پایان مشاهده کنیم،نقطه شروع متناظر را نیز میگیرم و از آن استفاده می کنیم تا زنجیره را بازسازی کنیم.احتمال زیادی وجود دارد که این زنجیره شامل ولیوی h باشد،در این صورت مستقیما ولیوی ماقبل آن در چین سیفر p می باشد،که ما بدنبال آن هستیم.
برای مثال اگر به ما هش 920EC10 داده شده باشد،ما زنجیره ی آن را با اعمال اولیه R محاسبه می کنیم:
formula_3
چون “KIEBGT” یکی از نقاط پایان در جدول ما می باشد،ما کد متناظر شروع کننده ی “aaaaaa” را برمیداریم و زنجیره ی آن را دنبال می کنیم تا به 920ECF10 برسیم:
formula_4
بنابراین کد(پسورد) SGFNYD (یا هر پسوردی دیگری که هش ولیوی یکسانی دارد)می باشد.به یاد داشته باشید که این زنجیره همیشه شامل هش ولیوی h نمی باشد؛حتی ممکن است زنجیره ای که با h شروع شده با زنجیره ای که نقطه ی شروع متفاوتی دارد ادغام شود. برای مثال ممکن است به ما هش ولیوی FB107E70 داده شده باشد و وقتی زنجیره ی آن را دنبال می کنیم به KEIBGT برسیم:
formula_5
اما FB107E70 زنجیره ای نیست که با “aaaaaa” شروع شود،که به این اخطار غلط (فالس آلارم) گفته می شود.در این حالت ما آن تطابق را رد می کنیم و به گسترش زنجیره ی h به جستجوی تطابق (مچ) دیگری می پردازیم.اگر زنجیره ی h به اندازه ی طول زنجیره ی k بدون هیچ تطابق(مچ) مناسبی گسترش پیدا کرد،به این نتیجه می رسیم که پسورد (کد) مورد نظر در هیچکدام از زنجیره ها تولید نشده است.
محتوای جدول به هش ولیو بستگی ندارد که بخواهد معکوس شود،این محتوا یکبار تولید می شود و سپس برای جستجو های اصلاح نشده تکرار می شود. افزایش طول زنجیره اندازه ی جدول را کاهش می دهد،این همچنان زمان مورد نیاز برای اجرای جستجو ها را افزایش می دهد،این همان تبادل زمان-حافظه ی جدول رنگین کمانی می باشد.در یک حالت ساده از زنجیره های تک موردی(تک آیتمی)جستجو بسیار سریع ولی جدول نیز بسیار بزرگ است.زمانی که زنجیره ها بلند تر شوند جستجو کند تر می شود،ولی اندازه ی جدول کاهش می یابد.
هش چین های ساده چندین نقص دارند،جدی ترین آن ها این است،که اگر در هر نقطه ای دو زنجیره برخورد کنند (یعنی هردو ولیوی یکسانی تولید کنند) آن ها ادغام می شوند و در نتیجه جدول کد (پسورد) های زیادی را با وجود پرداخت هزینه محاسباتی یکسان،پوشش نمی دهد.زیرا زنجیره های قبلی کاملا آنجا ذخیره نگشته اند و پیدا شدن تشخیص درست در این حالت غیر ممکن است.برای مثال، اگر سومین ولیو در زنجیره ۳ با دومین ولیو در زمینه ی ۷ تطابق داشته باشد،آن دو زنجیره تقریبا توالی یکسانی از ولیو ها را پوشش می دهند،اما ولیوی آخر آن ها یکسان نخواهد بود.تابع درهم ساز H بعید است که برخوردی داشته باشد،با توجه به اینکه اتفاق نیفتادن آن یک ویژگی مهم برای ایمنی تابع محسوب می شود.اما تابع کاهشی R به دلیل لزومش بر درست پوشش دادن پلین تکست های مشابه،نمی تواند برای ایجاد نشدن برخورد از خود مقاومتی نشان دهد.
دیگر مشکلات منتج شده برای اهمیت انتخاب تابع مناسب برای R است.انتخاب R برای اینکه هویت آن را تشکیل دهد کمی از یک تلاش بروت فورس بهتر است.تنها زمانیکه مهاجم ایده ی خوبی درباره اینکه پلین تکست به چه صورت خواهد بود داشته باشد،میتواند یک تابع R انتخاب کند و مطئن شود که زمان و فضا تنها برای پلین تکست های مشابه مصرف می شوند، تمام فضای کد های محتمل نیز استفاده نمی شوند. در اصل R نتایج اولین هش محاسباتی را به سمت مشابهی به پلین تکست ها هدایت می کند،اما این مزایا به شکلی ایجاد می شوند که R تقریبا همه ی پلین تکست های ممکن را تولید نمی کند.در رده ای که مهاجم ترجیح می دهد آن را چک کند،انکار کردن قطعیت مهاجم نسبت به اینکه هیچ کدی از رده ی آن ها وارد نشده.همچنین طراحی تابع R بگونه ای که با پلین تکست های مورد انتظار تطابق داشته باشد میتواند سخت باشد.
جدول های رنگین کمانی بطور موثری مشکل برخورد کردن با هش چین های معمولی را بوسیله ی جابجایی یک تابع کاهشی R با یک توالی از توابع مرتبط به R از طریق R حل می کند.از این طریق برای اینکه دو زنجیره به هم برخورد کنند و ادغام شوند،آن ها باید به ولیوی مشترکی با تکراری یکسان برخورد کنند. در نتیجه در این حالت،آخرین ولیو ها در هر زنجیره دارای یک هویت مختص به خود خواهند بود.آخرین پس پردازش رد شده میتواندزنجیره ها را در داخل جدول بچیند و هرگونه تکرار زنجیره هایی را که ولیوی نهایی مشترکی با سایر زنجیره ها دارند حذف کند.سپس زنجیره های جدید تولید می شوند تا داخل جدول را پر کنند،این زنجیره ها نیز از برخورد به هم مصون نیستند(می توانند بصورت کوتاه همپوشانی داشته باشند) اما آن ها ادغام نخواهند شد و به شدت آمار برخورد زنجیره ها به هم را کاهش می دهند.
استفاده از توالی توابع کاهشی نحوه ی چگونگی انجام جستجو را تغییر داده است،زیرا هش ولیو مورد نظر میتواند در هر مکانی در زنجیره پیدا شود.این ضروری است که k زنجیره های متفاوت تولید شوند.اولین زنجیره فرض می کند که هش ولیو در موقعیت یکی مانده به آخر هش قرار گرفته است و R را بکار می برد،سپس H،سپسR و ... تا آخرین زنجیره که همه ی توابع کاهشی را که با H متناوب هستند بکار می برد.این یک راه جدید برای تولید یک هشدار غلط ایجاد می کند،و اگر ما موقعیت هش ولیو را غلط حدس بزنیم در آن صورت باید بدون استفاده از آن یک زنجیره را ارزیابی کنیم.
اگرچه جدول های رنگین کمانی باید زنجیره های بیشتری را دنبال کنند،اما آن ها این مسئله را با داشتن جدول ها کمتر جبران می کنند.افزایش اندازه ی هش چین های ساده نسبت به اندازه ی مشخصی به دلیل ادغام زنجیره ها آن ها را ناکار آمد می کند؛برای مقابله با این موضوع آن ها چندین جدول نگه داری می کنند و هر سرچی باید از یک جدول جداگانه صورت بگیرد.جدول های رنگین کمانی می توانند عملکرد مشابهی با جدولهایی که k بار از آن ها بزرگتر هستند داشته باشند و این نکته به آن ها اجازه می دهد که k فاکتور عملکرد جستحو را اجرا کنند.
جدول های رنگین کمانی از یک الگوریتم اصلاح شده با یک تابع کاهشی متفاوت برای هر لینک در یک زنجیره استفاده می کنند.در این صورت زمانیکه بین هش ها در حداقل دو زنجیره برخوردی اتفاق بیوفتد،تا زمانیکه در هر زنجیره برخوردی در یک موقعیت مشابه بین آن ها ایجاد نشود،زنجیره ها ادغام نخواهند شد.این احتمال کرک صحیح را برای یک جدول با اندازه ی مشخص،البته با هزینه مجذور شدن تعداد گام های لازم برا ی هر جستجو افزایش می دهد.همانگونه جستجوی روتین (معمولی)،در حال حاضر همچنان به تکرار کردن فهرست اولین تابع کاهشی استفاده شده در زنجیره نیاز دارد.
جدول های رنگین کمانی مخصوص توابع در هم سازی هستند که برایشان ساخته شده است.برای مثال جدول های MD5 فقط هش های MD5 را میتوانند کرک کنند. تئوری این تکنیک توسط فیلیپ اوکسلین بعنوان یک شکل سریع از تبادل زمان/حافظه اختراع شده بود،که او آن را در کشف گذرواژه ویندوز پیاده سازی کرده بود. قوی ترین برنامه ی کرک رنگین کمانی بعدا بوجود آمد که می توانست جدول های رنگین کمانی را برای مجموعه ی مشخصه های متفاوت برای هشینگ الگوریتم ها(الگوریتم های خرد شده) تولید و استفاده کند که شامل هش LM,MD5 و SHA-1 می شود.
در حالت ساده که تابع کاهشی باتابع درهم ساز هیچ برخوردی ندارد،دادن یک جدول رنگین کمانی کامل (که آن شما را برای پیدا کردن کد تطابق داده شده که از هر هش داده می شود،مطمئن می کند) به اندازه ی سری پسورد |P| و به زمان T که زمان مورد نیاز برای محاسبه ی جدول است،با طول جدول L و با t میانگین زمان مورد نیاز برای پیدا کردن کد مطابق با هش داده شده مستقیما با هم در ارتباط اند؛
یک جدول رنگین کمانی در مقابل هش های یکطرفه که شامل سالت () بزرگ می باشند بی تاثیر است.برای مثال یک هش کد را در نظر بگیرید که با استفاده از دنبال کردن تابع روبرو تولید شده است.(که در آن "||" الحاق اپراتور است):
formula_10
یا
formula_11
سالت ولیو پنهان نیست و شاید بصورت تصادفی ساخته و با هش کد زخیره شود.یک مقدار زیادی از سالت ولیو از حملات پیش پردازش جلوگیری می کند،که شامل جدول های رنگین کمانی نیز می باشد و اطمینان حاصل می کند که پسورد کاربران بطور منحصر به فردی هش شده (ریز شده) است.به این معنی که دو کاربر با پسوردی یکسان هش های متفاوتی خواهند داشت.(با فرض اینکه از سالت های متفاوتی استفاده شده است). برای رسیدن به نتیجه ای موفق مهاجم باید همه ی جدول ها را برای هر سالت ولیو (میزان سالت) ممکن پیش پردازش کند.سالت باید به اندازه ی کافی بزرگ باشد وگرنه مهاجم می تواند یک جدول برای هر سالت ولیو ایجاد کند.برای پسورد های قدیمی یونیکس() از سالت ۱۲ بیتی استفاده می شد؛و این نیاز به ۴۰۹۶ عدد جدول داشت،که یک افزایش هزینه ی قابل توجهی برای مهاجم داشت،ولی با توجه به هارد درایو های (دیسک های سخت) ترابایتی غیر عملی نیز نبود.روش های و که در LINUX و BSD Unixes و سولاریس استفاده می شوند سالت ۱۲۸ بیتی دارند.این سالت ولیوی بزرگ حمله در مقابل این سیستم ها را برای تقریبا هر مقدار کد(اینجا منظور از مقدار طول کد است)غیر قابل نفوذ می کند.حتی اگر مهاجم میتوانست یک میلیون جدول در ثانیه ایجاد کند،باز هم او نیاز به میلیون ها سالت داشت تا جدول هارا برای همه ی سالت های ممکن بسازد.
تکنیک دیگری که به جلوگیری از حمله های پیش پردازشی کمک می کند،بسط دادن کلیدی (key stretching) می باشد.وقتی از بسط دادن استفاده می شود، سالت،کد و بعضی از هش ولیو های واسطه توسط تابع درهم ساز اصولی،چندین بار به اجرا در می آیند تا زمان محاسبه ی مورد نیاز را برای هش کردن (خرد کردن)هر کد افزایش دهند.برای مثال MD5-CRYPT از ۱۰۰۰ لوپ (حلقه) تکراری استفاده می کند که بطور مداوم (پشت سر هم) سالت،کد و هش ولیوی واسطه را به تابع درهم ساز MD5 اصلی خود باز می گرداند. هش کد کاربری دنباله سالت ولیو (که پنهان نیست) و هش نهایی می باشد.این زمان اضافه برای کار مورد توجه قرار نمی گیرد چون آن ها باید فقط چندین ثانیه صبر کنند هر دفعه که وارد سیستم می شوند. از طرفی بسط دادن تاثیرات حمله ی بروت فورس را نیز در تناسب با تعداد تکرار ها کاهش می دهد،زیرا تعداد تلاش هایی را که یک مهاجم می تواند در زمان داده شده مشخصی داشته باشد کاهش می دهد.این ویژگی ها در MD5 CRYPT و BYCRYPT اجرا شده اند. همچنین به مقدار زیادی زمان مورد نیاز را برای ایجاد یک پیش پردازش افزایش می دهد،اما بدلیل عدم وجود سالت این اتفاق تنها یک بار نمی تواند روی دهد.
یک رویکرد متناوب به دلیل تقویت کلیدی ("key strengthening") ،کلید را با یک سالت تصادفی گسترش می دهد.اما سپس (برخلاف عملکرد بسط کلیدی) بصورتی این سالت را حذف می کند.این هم مهاجمین و هم کاربران را مجبور به بکاربردن یک جستجوی بروت فورس برای سالت ولیو می کند.اگرچه مقاله ای که بسط دادن کلید را معرفی کرده بود به این تکنیکی که پیشتر توضیح دادیم (تقویت کلیدی) نیز اشاره کرده بود،ولی نام دیگری به آن داده بود.اصطلاح تقویت کلیدی در حال حاضر گاهی (شاید بصورت غلط) برای بسط کلیدی نیز استفاده می شود.
جدول های رنگین کمانی و سایر حملات پیش پردازشی در مقابل کد (پسورد) هایی که شامل سمبل ها یا علامت هایی خارج از حلقه ی پیش فرض هستند یا آن هایی که بلند تر از پیش پردازش های مهاجمین هستند عمل نمی کنند.اگرچه جدول ها میتوانند با راه های مشترکی که کاربر ها انجام می دهند،برای انتخاب یک پسورد ایمن تر نیز ساخته شوند،راه هایی مانند:اضافه کردن یک عددیا مولفه ی مخصوص به پسورد.بدلیل سرمایه گذاری قابل ملاحظه در پروسه ی محاسبه کردن،جدول های رنگین کمانی که بالای ۱۴ خانه در طولشان دارند هنوز رایج نیستند.بنابراین انتخاب یک پسوردی که بیشتر از ۱۴ مولفه دارد ممکن است مهاجم را به روش بروت فورس متوسل کند.
تلاش های مخصوص و متمرکزی که بر روی LM هش () تمرکز کرده و یک الگوریتم هش قدیمی استفاده شده توسط شرکت ماکروسافت همگی در دسترس عموم قرار دارند. هش LM منحصرا آسیب پذیر می باشد،زیرا پسورد ها با بیش از ۷ مولفه،به دو بخش شکسته می شوند؛ که هر کدام از آن ها بصورت جداگانه هش شده(خرد شده)اند.انتخاب یک پسوردی که دارای ۱۵ مولفه یا بیشتر می باشد میتواند ضمانت کند که در این صورت هش LM ایجاد نخواهد شد.
تقریبا همه ی توزیعات (محصولات) و تغییرات یونیکس، لینوکس و BSD از سالت ها استفاده می کنند؛گرچه بسیاری از اپلیکیشن ها فقط از یک هش (معمولا MD5) بدون سالت،استفاده می کنند. ویندوز ماکروسافت نسخه ی NT/2000 از و با روش هشینگ (خرد کردن) (براساس ) استفاده می کند،که سالت نشده نیز می باشد و این مسئله آن را به یکی از معروف ترین جدول های تولید شده تبدیل کرده است.
| [
{
"answer1": "یک جدول رنگین کمانی، یک جدول از پیش محاسبه شده است برای معکوس کردن تابع کدنویسی درهم ساز(هش کریپتوگرافیک).معمولا برای شکستن کد های هش از آن استفاده می کنند.",
"answer2": "جدول های رنگین کمانی توسط فیلیپ اوچسلین و بعنوان یک اپلیکیشن از یک الگوریتم ساده تر توسط مارتین هلمن اختراع شد.",
"distance": 722,
"question": "جدول های رنگین کمانی چگونه برای شکستن رمزهای هش استفاده می شوند و چه کسانی مخترع آن هستند؟"
},
{
"answer1": "به این دلیل که جدول ها در برابر سارقین آسیب پذیر هستند ذخیره سازی پسورد پلین تکست خطرناک می باشد،",
"answer2": "به همین دلیل اکثر بانک های اطلاعاتی یک تابع درهم ساز رمزنگارانه از پسورد کاربران را در بانکشان ذخیره می کنند.",
"distance": 97,
"question": "چرا ذخیره سازی پسورد به صورت متن ساده خطرناک است و اکثر بانک های اطلاعاتی پسوردها را چگونه ذخیره می کنند؟"
},
{
"answer1": "جدول های رنگین کمانی بطور موثری مشکل برخورد کردن با هش چین های معمولی را بوسیله ی جابجایی یک تابع کاهشی R با یک توالی از توابع مرتبط به R از طریق R حل می کند.",
"answer2": "هش چین های ساده چندین نقص دارند،جدی ترین آن ها این است،که اگر در هر نقطه ای دو زنجیره برخورد کنند (یعنی هردو ولیوی یکسانی تولید کنند) آن ها ادغام می شوند و در نتیجه جدول کد (پسورد) های زیادی را با وجود پرداخت هزینه محاسباتی یکسان،پوشش نمی دهد.",
"distance": 1516,
"question": "جدول های رنگین کمانی چگونه مشکل برخورد در زنجیره های هش را حل می کنند و تفاوت آنها با هش چین های ساده چیست؟"
},
{
"answer1": "در روش اصلی هلمن از جدولهای کوچک زیادی با عملکرد متفاوت استفاده می شود. جداول رنگین کمان بسیار بزرگتر هستند و در هر ستون از یک تابع کاهش متفاوت استفاده می کنند.",
"answer2": "افزایش طول زنجیره اندازه ی جدول را کاهش می دهد،این همچنان زمان مورد نیاز برای اجرای جستجو ها را افزایش می دهد،این همان تبادل زمان-حافظه ی جدول رنگین کمانی می باشد.",
"distance": 3685,
"question": "تفاوت استفاده از روش رنگین کمانی با روش اصلی هلمن در استفاده از توابع کاهشی چیست و چه تاثیری بر اندازه جدول دارد؟"
},
{
"answer1": "یک جدول رنگین کمانی در مقابل هش های یکطرفه که شامل سالت () بزرگ می باشند بی تاثیر است.",
"answer2": "وقتی از بسط دادن استفاده می شود، سالت،کد و بعضی از هش ولیو های واسطه توسط تابع درهم ساز اصولی،چندین بار به اجرا در می آیند تا زمان محاسبه ی مورد نیاز را برای هش کردن (خرد کردن)هر کد افزایش دهند.",
"distance": 1475,
"question": "چگونه استفاده از سالت و بسط دادن کلید امنیت سیستم را در برابر حملات پیش پردازش مثل جدول های رنگین کمانی بالا میبرد و آیا استفاده از سالت به تنهایی کافی است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
586 | : رمزنگاری کلید عمومی
رمزنگاری کلید عمومی یا رمزنگاری نامتقارن، یک سیستم رمزنگاری است که از یک جفت کلید استفاده می کند: کلید عمومی که ممکن است به طور گسترده منتشر شود، و کلید خصوصی که فقط برای مالک شناخته شده است. تولید چنین کلیدهایی به الگوریتم های رمزنگاری که بر اساس مسائل ریاضی و برای تولید توابع یک طرفه هستند، وابسته است. امنیت کارآمد فقط نیاز به حفظ کلید خصوصی دارد. کلید عمومی را می توان آشکارا و بدون اینکه امنیت را به خطر اندازد، منتشر کرد.
در چنین سیستمی، هر شخص می تواند با استفاده از کلید عمومی گیرنده، پیام را رمزگذاری کند اما آن پیام رمزگذاری شده فقط با کلید خصوصی گیرنده قابل رمزگشایی است.
احراز هویت قوی نیز ممکن است. یک فرستنده می تواند یک پیام را با یک کلید خصوصی ترکیب کند تا یک امضای دیجیتال کوتاه روی پیام ایجاد کند. هر کسی که کلید عمومی مربوطه فرستنده را داشته باشد، می تواند همان پیام و امضای دیجیتال فرضی مربوطه را ترکیب کند که بررسی کند که آیا آن امضا معتبر است یا نه، یعنی توسط صاحب کلید خصوصی مربوطه ساخته شده است یا نه.
الگوریتم های کلید عمومی، عناصر اصلی امنیتی در سیستم های رمزنگاری مدرن، برنامه ها و پروتکل ها هستند که درمورد محرمانگی، صحت و عدم انکارپذیری ارتباطات الکترونیکی و ذخیره سازی داده اطمینان می دهند. آن ها مطابق استانداردهای مختلف اینترنت از جمله امنیت لایه انتقال
(TLS), S/MIME, PGP و GPG هستند. برخی از الگوریتم های کلید عمومی، توزیع کلید و رازداری را ارائه می دهند (مثل تبادل کلید دیفی-هلمن)، برخی از آن ها امضاهای دیجیتال را فراهم می کنند (مثل الگوریتم امضای دیجیتال) و برخی از آن ها هردو را ارائه می دهند (مثل RSA).
پیش از اواسط دهه ۱۹۷۰ تمام سیستم های رمزگذاری از الگوریتم های کلید متقارن استفاده می کردند که در آن کلید رمزنگاری یکسانی با الگوریتم اساسی توسط فرستنده و گیرنده استفاده می شود که هردو باید آن را مخفی نگه دارند. کلید در چنین سیستمی پیش از هرگونه استفاده از سیستم لزوماً باید از طریق یک کانال امن بین طرفین ارتباط تبادل شود. این نیاز اصلا بی اهمیت نیست و وقتی تعداد شرکت کنندگان افزایش یابد یا وقتی کانال های امن برای تبادل کلید در دسترس نباشند یا وقتی کلیدها مکرراً تغییر کنند (که کار معقولی در رمزنگاری است)، خیلی سریع غیر قابل مدیریت می شود. به طور خاص، اگر پیام ها از سایر کاربران مخفی بماند، یک کلید جداگانه برای هر جفت ممکن از کاربران لازم است.
در مقابل، در یک سیستم کلید عمومی، کلیدهای عمومی می توانند به طور گسترده و آشکارا پخش شوند و فقط کلید خصوصی باید توسط صاحبش ایمن نگه داشته شود.
دو مورد از شناخته شده ترین کاربردهای رمزنگاری کلید عمومی عبارتند از:
یک مسئله مهم اثبات این است که یک کلید عمومی خاص معتبر است، یعنی صحیح است و متعلق به شخص یا موجودیتی است که ادعا شده است و شخص ثالث مخربی آن را دستکاری یا جایگزین نکرده است. چند روش ممکن وجود دارد، از جمله:
زیرساخت کلید عمومی یا PKI، زیرساختی است که بر اساس اعتماد، و نه امنیت، طراحی و پیاده سازی شده است و هدف آن برقراری امنیت و آرامش خاطر کاربران شبکه های کامپیوتری است.
PKI را می توان به صورت مجموعه سخت افزار، نرم افزار، کاربران، سیاست ها و رویه هایی که برای ایجاد مدیریت، ذخیره، توزیع و ابطال گواهی مبتنی بر رمزنگاری با کلید عمومی مورد نیاز می باشند تعریف نمود. رمزنگاری به عنوان یکی از روش های قابل اعتماد جهت فراهم آوردن سرویس های امنیتی قابل استفاده می باشد، ولی امروزه به صورت کلی تری جهت فراهم آوردن ابزارهایی که می توانند سرویس هایی را برای امنیت اطلاعات و داده ها ارائه نمایند، استفاده می شود. برای هردو عمل رمزنگاری و تصدیق هویت کلید عمومی از زوج کلید (یک کلید عمومی و یک کلید خصوصی) استفاده می شود. در رمزنگاری، فرستنده با کلید عمومی فایل را رمزگذاری می کند و گیرنده پس از دریافت، آن را با کلید خصوصی خود از رمز خارج می کند؛ و در بحث تصدیق هویت، فرستنده با کلید خصوصی خود پیام را امضا می کند و گیرنده، پیام فرستنده را با کلید عمومی تصدیق می نماید.
ارتباط بین موجودیت های PKI طی یک ساختار کلی ارائه می شود.
هر موجودیت PKI می تواند چند زوج کلید داشته باشد. بین یک زوج کلید و یک «نقش» یک تناظر قوی وجود دارد. مثلاً ممکن است یک موجودیت از یک کلید برای امضای یک خرید برای بخش کاری خودش و از کلید دیگر برای امضای یک فرم کرایة فیلم و از یکی دیگر برای امضای یک ایمیل شخصی استفاده کند.
مفهوم زوج کلیدهای چندتایی برای هر موجودیت برای بعضی از محیط ها به دلیل نقش های مختلفی که موجودیت ایفا می کند منطقی است، چون هر زوج کلید در حوزة کوچکی از کاربرد محدود شده است. برای صورت گرفتن تمام وظایفی که با یک نقش مشخص در ارتباط است، یک موجودیت PKI نیاز است که چند زوج کلید داشته باشد.
زوج کلیدهای مختلف می توانند کاربردهای متفاوت داشته باشند. خصوصاً اینکه یک زوج کلید در الگوریتم امضای دیجیتال (DSA) زمانی که بر طبق خصوصیاتی پیاده سازی شده است، نمی تواند برای رمزگذاری یا رمزگشایی بکار رود. به طور مشابه زوج کلید DH نمی تواند برای امضا نمودن داده ها و راست آزمایی امضا بکار رود. به علاوه حتی یک زوج کلید بر اساس الگوریتم RSA _ که به صورت ریاضی برای تصدیق، یکپارچگی، محرمانگی یا معاوضه کلید بکار می رود_ ممکن است به وسیلة سیاست ها، احکام، یا انتخاب پیاده سازی برای استفادة تک منظوره محدود شود.
موضوع کشف رمز کلید در دو حوزه مورد بحث قرار می گیرد:
در حالت اول، به محض اینکه شخصی متوجه می شود که کلید خصوصی اش کشف رمز شده است، باید اقدامات زیر را انجام دهد:
پیامد کشف رمز کلید یک موجودیت نهایی، بستگی به نوع کلید دارد. اگر کلید امضاکننده کشف رمز شده باشد، دارندة این کلید باید گواهی مورد نظر را باطل کند و همین کار از دسترسی بیشتر افراد غیرمجاز جلوگیری خواهد کرد. اما اگر کلید کشف رمز شده، کلید خصوصی و برای از رمز درآوردن اسناد باشد، بعلاوة نکتة بالا، باید تمام اسنادی که با این کلید از رمز خارج می شدند و کلیدهایی که این اسناد را به رمز درآورده اند، شناسایی شوند.
در صورتی که کلید CA کشف رمز شود، به دلیل تعدد افراد، وی نمی تواند به طرف های اعتمادکننده اطلاع دهد که این مسئله اتفاق افتاده است و هیچ راه قابل اعتمادی برای این شکل از اطلاع رسانی وجود ندارد.
یک راه اطلاع رسانی از طریق پیام های CRL است که آن را با ارائة یک مکانیزم بیان می کنیم. در این مکانیزم، CRL شامل کلید کشف رمز شده می باشد که توسط کلید خصوصی جدید CA صادر و امضا شده است. اعضای اعتمادکننده این امضا را با بازیابی کلید عمومی CA و محاسبة عدد HASH این کلید معتبر می شمارند و آن را با عدد HASH قبلی در گواهی قدیمی CA مقایسه می کنند. این مکانیزم نیاز بدان دارد که CA در زمان گواهی کردن زوج کلید فعلی، زوج کلید بعدی را نیز تولید کند.
در شرایط کشف رمز CA باید اقدامات زیر را در جهت کاهش آسیب ها انجام دهد:
تنها راه بازیابی این است که به PKI دوباره ارزش دهی شود؛ بنابراین یک کلید از سمت CA تولید می شود و یک کپی از کلید عمومی در محل هر موجودیت PKI قرار داده می شود. به عبارتی PKI باید برای موجودیت ها به شکلی ساخته شود که انگار هیچ وقت وجود نداشته است.
اگر یک کلید عمومی در چند گواهی قرار داده شده و کلید خصوصی در معرض خطر باشد، باید به یاد داشت که کدام گواهی ها دارای این کلید بودند تا بتوان آن ها را باطل نمود. عدم ابطال هرکدام از این گواهی ها می تواند منجر به یک ریسک امنیتی جدی شود. در مقابل، چنین ریسکی کاهش می یابد اگر کلید عمومی فقط در یک گواهی ظاهر شود؛ چون بار اجرایی یافتن و ابطال یک گواهی به مراتب کمتر است.
بعلاوه، گواهی های جداگانة در ارتباط با زوج کلیدهای جداگانه، از نظر ساخت مستقلند: آن ها از نظر دورة اعتبار، سیاست ها، کاربرد و رویه های مدیریتی مستقلند؛ بنابراین ابطال یکی از آن ها بر بقیه تأثیرگذار نیست. داشتن یک کلید عمومی در چند گواهی، مدیریت آن را پیچیده می کند.
برای پشتیبانی از عدم انکار، شرط لازم آن است که کلید خصوصی همراه با فعالیت عدم انکار مورد نظر (مانند امضای یک رسید برای اثبات انتقال آن) نباید برای بخش های دیگر شناخته شده باشد. در غیر اینصورت، موجودیت مزبور به سادگی می تواند اعلام کند که بخش دیگری عدم انکار نموده است؛ بنابراین سرویس عدم انکار به مانع برخورد می کند.
کلید خصوصی مربوط به گواهی که هدفش پشتیبانی از عدم انکار است، نباید در معرض دید موجودیت های دیگر قرار گیرد. در بعضی محیطها، لازم است که چنین کلیدهایی تولید شوند تا از کلیدهایی که درگیر با فعالیت های عدم انکار نیستند، توسط یک موجودیت مورد اعتماد نسخة پشتیبان تهیه شود یا این کلیدها در نرم افزار ذخیره گردند.
بارزترین کاربرد سیستم رمزنگاری کلید عمومی در رمزگذاری ارتباطات برای ارائه محرمانگی است (یک پیام که یک فرستنده با استفاده از کلید عمومی گیرنده آن را رمزگذاری می کند، فقط با کلید خصوصی گیرنده که جفت آن است می تواند رمزگشایی شود).
یک کاربرد دیگر رمزنگاری کلید عمومی، امضای دیجیتال است. از طرح های امضای دیجیتال می توان برای احراز هویت فرستنده استفاده کرد.
سیستم عدم بازپرداخت از امضاهای دیجیتال استفاده می کند تا اطمینان یابد که یک طرف نمی تواند با موفقیت در تأیید صحت سند یا ارتباط خود مخالفت کند.
کاربردهای دیگری که بر این اساس بنا شده اند، عبارتند از: پول نقد دیجیتال، توافق نامه کلید تصدیق شده با گذرواژه، خدمات مهرزنی، پروتکل های عدم بازپرداخت و…
از آنجا که الگوریتم های کلید نامتقارن تقریباً همیشه دارای محاسبات بسیار بیشتری از الگوریتم های کلید متقارن هستند، در بسیاری از موارد رایج است که با استفاده از یک الگوریتم تبادل کلید، یک کلید را مبادله می کنند و سپس داده ها را با استفاده از آن کلید و یک الگوریتم کلید متقارن انتقال می دهند. PGP و SSH و خانواده طرح های SSL/TLS از این روش استفاده می کنند و به همین دلیل به آن ها رمزنگاری ترکیبی گفته می شود.
مانند همه سیستم های امنیتی، در این سیستم هم شناسایی نقاط ضعف بالقوه مهم است.
همه طرح های کلید عمومی در تئوری مستعد «حمله جستجوی کلید نیروی بی رحم» هستند. اگرچه چنین حملاتی در صورتی که میزان محاسبات لازم برای موفقیت (که توسط کلود شانون «عامل کار» نامیده شده است) از دسترس همه مهاجمان بالقوه خارج باشد، عملی نیستند. در بسیاری از موارد، عامل کار به راحتی با انتخاب یک کلید طولانی تر می تواند افزایش یابد؛ اما الگوریتم های دیگر ممکن است عامل کار بسیار کمتری داشته باشند که مقاومت در برابر حمله نیروی بی رحم را بیهوده می کند. برخی الگوریتم های خاص و مخصوص برای کمک به حمله به برخی الگوریتم های رمزگذاری کلید عمومی ایجاد شده اند (هر دو رمزگذاری RSA و ElGamal حملات شناخته شده ای دارند که بسیار سریع تر از روش نیروی بی رحم است).
نقاط ضعف عمده ای برای چندین الگوریتم کلید نامتقارن قبلی یافت شده است. الگوریتم «بسته بندی کوله پشتی» پس از توسعه یک حمله جدید ناامن شد. مانند همه کارکردهای رمزنگاری، پیاده سازی های کلید عمومی ممکن است در برابر حملات کانال جانبی که از نشت اطلاعات برای ساده سازی جستجو برای یک کلید مخفی بهره برداری می کنند، آسیب پذیر باشند. تحقیقات برای کشف حملات جدید و محافظت در برابر آن ها در حال انجام است.
یکی دیگر از آسیب پذیری های امنیتی احتمالی در استفاده از کلیدهای نامتقارن، احتمال حمله «شخص ثالث» (man-in-the-middle attack) است که در آن، ارتباط کلیدهای عمومی توسط شخص ثالثی رهگیری می شود و سپس برای ایجاد کلیدهای عمومی دیگری به جای آن تغییر می کند. همچنین مهاجم باید پیام ها و پاسخ های رمزگذاری شده را با استفاده از کلیدهای عمومی صحیح برای بخش های مختلف ارتباطی، در همه موارد، رهگیری، رمزگشایی و رمزگذاری مجدد کند تا از ظن دیگران جلوگیری کند.
به نظر می رسد که این حمله در عمل ممکن است دشوار باشد؛ اما هنگام استفاده از رسانه های ناامن (مثل شبکه های عمومی مانند اینترنت یا ارتباطات بی سیم) غیرممکن نیست. مثلا انجام این کار برای یک کارمند مخرب در یک سازمان ارائه دهنده خدمات اینترنت (ISP) ممکن است آسان باشد.
یک رویکرد برای جلوگیری از چنین حملاتی استفاده از یک زیرساخت کلید عمومی (PKI) است؛ مجموعه ای از نقش ها، سیاست ها و رویه هایی که باید ایجاد شوند، مدیریت، توزیع، استفاده، ذخیره سازی و ابطال گواهینامه های دیجیتال و مدیریت رمزگذاری کلید عمومی. اگرچه این نیز به نوبه خود نقاط ضعف بالقوه ای دارد. مثلا به صادرکننده گواهینامه باید اعتماد کرد که هویت دارنده کلید را به درستی بررسی کرده است. صادرکننده گواهی نامه باید هنگام صدور گواهی نامه از صحت کلید عمومی اطمینان حاصل کند، باید از دزدی رایانه ای ایمن باشد و باید تمهیدات لازم را با همه شرکت کنندگان اندیشیده باشد تا قبل از شروع ارتباطات محافظت شده، تمام گواهینامه های آنان را بررسی کند. مثلا در مرورگرهای وب یک لیست طولانی از «گواهی نامه های هویت امضا شده توسط خود» (self-signed identity certificates) از ارائه دهندگان PKI ذخیره شده است که از این گواهی نامه ها برای بررسی صلاحیت مراجع گواهی نامه و سپس، در مرحله دوم، گواهی نامه های ارتباطات بالقوه استفاده می شود. مهاجمی که بتواند هر یک از این مراجع گواهی نامه را وادار کند که یک گواهی نامه برای یک کلید عمومی جعلی صادر کند، می تواند حمله «شخص ثالث» (man-in-the-middle) را به آسانی به نتیجه برساند، انگار اصلا از این طرح گواهی نامه استفاده نشده است. در یک سناریوی دیگر که به ندرت مورد بحث قرار می گیرد، مهاجمی که به سرورهای یک مرجع نفوذ کرده و منبع گواهی نامه ها و کلیدها (عمومی و خصوصی) را به دست آورده، بدون محدودیت قادر به انجام کلاهبرداری، جعل هویت، رمزگشایی و جعل معاملات است.
با وجود مشکلات تئوری و بالقوه، از این رویکرد به طور گسترده استفاده می شود. مثال هایی از آن شامل TLS و SSL قبلی آن می شود که معمولا از آن برای تأمین امنیت برای معاملات مرورگر وب (مثلا ارسال ایمن جزئیات اطلاعات کارت اعتباری به یک فروشگاه آنلاین) استفاده می شود.
گذشته از مقاومت در برابر حمله به یک جفت کلید خاص، باید امنیت سلسله مراتب صدور گواهی نامه هنگام استقرار سیستم های کلید عمومی در نظر گرفته شود. برخی از مراجع صدور گواهی نامه (معمولا یک برنامه که با هدف ساخته شده و روی یک رایانه سرور اجرا می شود) با تولید یک گواهی نامه دیجیتال، تهیه هویت های اختصاص یافته به کلیدهای خصوصی خاص را تضمین می کنند. گواهی نامه های دیجیتال کلید عمومی معمولا هربار چندین سال معتبر هستند؛ بنابراین کلیدهای خصوصی مربوط به آن ها باید در این مدت مخفی نگه داشته شوند. وقتی یک کلید خصوصی که برای ایجاد گواهی نامه ای استفاده می شود که در سلسله مراتب سرور PKI بالاتر است به خطر می افتد یا به طور تصادفی فاش می شود، پس از آن حمله «شخص ثالث» (man-in-the-middle) امکان پذیر می شود و هر گواهی نامه وابسته به آن را کاملا ناامن می کند.
نمونه هایی از تکنیک های کلید نامتقارن که برای اهداف متنوعی مورد توجه قرار گرفته اند، عبارتند از:
نمونه هایی از الگوریتم های کلید نامتقارن که به طور گسترده پذیرفته نشده اند، عبارتند از:
نمونه هایی از الگوریتم های کلید نامتقارن که قابل توجه ولی در حال حاضر ناامن هستند، عبارتند از:
نمونه هایی از پروتکل هایی که از الگوریتم های کلید نامتقارن استفاده می کنند، عبارتند از:
در طول تاریخچه اولیه رمزنگاری، دو طرف با كلیدی کار می کردند كه آن را با یک روش ایمن اما غیر رمزنگاری، مانند ملاقات چهره به چهره یا پیک مورد اعتماد، مبادله می کردند. این کلید که هر دو طرف آن را کاملا مخفی نگه داشته بودند، می توانست برای تبادل پیام های رمزگذاری شده استفاده شود. تعدادی از مشکلاتی که به طور قابل توجهی عملی بودند، با این رویکرد در توزیع کلیدها به وجود می آمدند.
ویلیام استنلی جوونز در کتاب خود، اصول علم، در سال ۱۸۷۴ نوشت:
آیا خواننده می تواند بگوید که کدام دو عددی اگر در هم ضرب شوند، عدد ۸۶۱۶۴۶۰۷۹۹ تولید خواهد شد؟ فکر می کنم بعید است کسی به جز من هیچ گاه این را بداند.
در اینجا او رابطه توابع یک طرفه را با رمزنگاری شرح داد و در ادامه، به طور خاص درباره مسئله فاکتور گیری (factorization) که برای ایجاد یک تابع دریچه (trapdoor function) استفاده شده، بحث کرد. در جولای ۱۹۹۶، سلیمان گلومب ریاضیدان گفت: «جوونز یک ویژگی کلیدی الگوریتم RSA را برای رمزنگاری کلید عمومی پیش بینی کرد، اگرچه او قطعا مفهوم رمزنگاری کلید عمومی را اختراع نکرد.»
در سال ۱۹۷۰، جیمز الیس، رمزنگار انگلیسی در دفتر مرکزی ارتباطات دولت (GCHQ) انگلستان، احتمال «رمزگذاری غیر مخفی» (که اکنون رمزنگاری کلید عمومی نامیده می شود) را متصور شد؛ اما هیچ راهی برای اجرای آن نمی دید. در سال ۱۹۷۳، همكارش کلیفورد کاکس، آن چه را كه به الگوریتم رمزگذاری RSA معروف شده است، پیاده سازی كرد که یک روش عملی «رمزگذاری غیر مخفی» را ارائه می داد و در سال ۱۹۷۴، ریاضیدان و رمزنگار دیگری در GCHQ، مالكولم ویلیامسون، آن چه را كه امروزه به عنوان تبادل کلید دیفی-هلمن شناخته شده است، توسعه داد. این طرح همچنین به آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا فرستاده شد. با تمرکز نظامی و قدرت محاسباتی کم، قدرت رمزنگاری کلید عمومی در هر دو سازمان غیر قابل تحقق بود:
من این را برای استفاده نظامی بسیار مهم دانستم … اگر شما می توانید کلید خود را به سرعت و به صورت الکترونیکی به اشتراک بگذارید، شما مزیت بزرگی نسبت به حریف خود دارید. تنها در پایان تحولات از برنرز-لی که یک معماری اینترنت باز را برای سِرن (CERN) طراحی می کرد، توافق و پذیرش آن برای آرپانت … رمزنگاری کلید عمومی متوجه پتانسیل کامل آن بود.
—رالف بنجامین
کشف آن ها به مدت ۲۷ سال به طور عمومی اعلام نشده بود، تا اینکه در سال ۱۹۹۷ این تحقیق توسط دولت انگلیس به طور قطعی فاش شد.
در سال ۱۹۷۶، یک سیستم رمزنگاری کلید نامتقارن توسط ویتفیلد دیفی و مارتین هلمن منتشر شد که تحت تأثیر کار رالف مرکل روی توزیع کلید عمومی، روشی از توافق کلید عمومی را افشا کردند. این روش تبادل کلید که از به توان رساندن (exponentiation) در یک میدان محدود استفاده می کند، به عنوان تبادل کلید دیفی-هلمن شناخته شد. این اولین روش عملی منتشرشده برای ایجاد کلید مخفی مشترک بر روی یک کانال ارتباطی معتبر (اما نه محرمانه) بدون استفاده از یک راز مشترک قبلی بود. «تکنیک توافق نامه کلید عمومی» مرکل با عنوان معماهای مرکل شناخته شد و در سال ۱۹۷۴ اختراع و در سال ۱۹۷۸ منتشر شد.
در سال ۱۹۷۷ کلیاتی از طرح کاکس به طور مستقل توسط ران ریوست، ادی شمیر و لئونارد آدلمن در MIT اختراع شد. نویسندگانِ آخر کار خود را در سال ۱۹۷۸ منتشر کردند و این الگوریتم از ابتدای کارشان به RSA معروف شد. RSA برای رمزگذاری و رمزگشایی از مدول به توان رساندن حاصل ضرب دو عدد اول بسیار بزرگ استفاده می کند که هم رمزگذاری کلید عمومی و هم امضای دیجیتال کلید عمومی را انجام می دهد. امنیت آن دشواری شدیدی در زمینه فاکتورسازی اعداد صحیح بزرگ دارد؛ مشکلی که هیچ تکنیک عمومی کارآمد شناخته شده ای برای حل آن وجود ندارد. توضیحی از این الگوریتم در ستون بازی های ریاضی در انتشار آگوست ۱۹۷۷ نشریه Scientific American منتشر شد.
از دهه ۱۹۷۰ تعداد و تنوع زیادی از رمزگذاری، امضای دیجیتال، توافق نامه کلید و سایر تکنیک ها در زمینه رمزنگاری کلید عمومی توسعه یافته اند؛ از جمله سیستم رمزنگاری Rabin، رمزگذاری ElGamal, DSA و رمزنگاری منحنی بیضوی.
صفحه رمزنگاری کلید عمومی در ویکی پدیای انگلیسی
| [
{
"answer1": "در مقابل، در یک سیستم کلید عمومی، کلیدهای عمومی می توانند به طور گسترده و آشکارا پخش شوند و فقط کلید خصوصی باید توسط صاحبش ایمن نگه داشته شود.",
"answer2": "کلید در چنین سیستمی پیش از هرگونه استفاده از سیستم لزوماً باید از طریق یک کانال امن بین طرفین ارتباط تبادل شود.",
"distance": 439,
"question": "تفاوت اصلی بین سیستم های رمزنگاری کلید عمومی و متقارن چیست و قبل از استفاده از سیستم های کلید متقارن، چه چیزی باید بین طرفین مبادله شود؟"
},
{
"answer1": "یک فرستنده می تواند یک پیام را با یک کلید خصوصی ترکیب کند تا یک امضای دیجیتال کوتاه روی پیام ایجاد کند. هر کسی که کلید عمومی مربوطه فرستنده را داشته باشد، می تواند همان پیام و امضای دیجیتال فرضی مربوطه را ترکیب کند که بررسی کند که آیا آن امضا معتبر است یا نه، یعنی توسط صاحب کلید خصوصی مربوطه ساخته شده است یا نه.",
"answer2": "کلید خصوصی مربوط به گواهی که هدفش پشتیبانی از عدم انکار است، نباید در معرض دید موجودیت های دیگر قرار گیرد.",
"distance": 6471,
"question": "چگونه می توان از رمزنگاری کلید عمومی برای احراز هویت قوی استفاده کرد و اگر کلید خصوصی مربوط به گواهی که هدفش پشتیبانی از عدم انکار است فاش شود چه اتفاقی می افتد؟"
},
{
"answer1": "PKI را می توان به صورت مجموعه سخت افزار، نرم افزار، کاربران، سیاست ها و رویه هایی که برای ایجاد مدیریت، ذخیره، توزیع و ابطال گواهی مبتنی بر رمزنگاری با کلید عمومی مورد نیاز می باشند تعریف نمود.",
"answer2": "تنها راه بازیابی این است که به PKI دوباره ارزش دهی شود؛ بنابراین یک کلید از سمت CA تولید می شود و یک کپی از کلید عمومی در محل هر موجودیت PKI قرار داده می شود. به عبارتی PKI باید برای موجودیت ها به شکلی ساخته شود که انگار هیچ وقت وجود نداشته است.",
"distance": 3202,
"question": "مفهوم PKI چیست و در صورت کشف رمز کلید CA چه اقداماتی باید انجام شود؟"
},
{
"answer1": "بارزترین کاربرد سیستم رمزنگاری کلید عمومی در رمزگذاری ارتباطات برای ارائه محرمانگی است (یک پیام که یک فرستنده با استفاده از کلید عمومی گیرنده آن را رمزگذاری می کند، فقط با کلید خصوصی گیرنده که جفت آن است می تواند رمزگشایی شود).",
"answer2": "در جولای ۱۹۹۶، سلیمان گلومب ریاضیدان گفت: «جوونز یک ویژگی کلیدی الگوریتم RSA را برای رمزنگاری کلید عمومی پیش بینی کرد، اگرچه او قطعا مفهوم رمزنگاری کلید عمومی را اختراع نکرد.»",
"distance": 6447,
"question": "کاربرد اصلی رمزنگاری کلید عمومی چیست و بر اساس متون چه کسی ویژگی کلیدی الگوریتم RSA را پیش بینی کرد؟"
},
{
"answer1": "دو مورد از شناخته شده ترین کاربردهای رمزنگاری کلید عمومی عبارتند از:",
"answer2": "در سال ۱۹۷۰، جیمز الیس، رمزنگار انگلیسی در دفتر مرکزی ارتباطات دولت (GCHQ) انگلستان، احتمال «رمزگذاری غیر مخفی» (که اکنون رمزنگاری کلید عمومی نامیده می شود) را متصور شد؛ اما هیچ راهی برای اجرای آن نمی دید.",
"distance": 11776,
"question": "دو کاربرد مهم رمزنگاری کلید عمومی چه هستند و چه کسی در سال 1970 احتمال رمزگذاری غیر مخفی را متصور شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
587 | : دنباله دار
دنباله دار یک گلولهٔ برفی کیهانی است که از گازهای منجمد، سنگ و گرد و غبار ساخته شده و تقریباً به اندازهٔ یک شهر کوچک است. ساختار دنباله دار شامل سه بخش هسته، گیسو و دم است. هسته بخش مرکزی آن است و از گرد و غبار و گاز و یخ ساخته شده است. وقتی که دنباله دار نزدیک خورشید می شود، یخ های موجود در هستهٔ آن تبخیر می شود و تبدیل به ابر بزرگی پیرامون دنباله دار می شود که گیسو نام دارد. نیروی مغناطیسی بسیار قوی است و طناب ها، گره ها و نوارهایی تولید می کند که دم یونی را از دم گرد و غباری جدا می کند.
سرچشمه و منشأ دنباله دارها، ابر اورت یا کمربند کویپر است. دنباله دارها، غیر دوره ای و دوره ای هستند که غیر دوره ای ها گرانش محدود به خورشید ندارند و مدار آن ها به شکل سهمی است. دنباله دارهای دوره ای نیز شامل دنباله دارهای بلند مدت (بسیار بیشتر از ۲۰۰ سال) و کوتاه مدت (۲۰ تا ۲۰۰ سال) است. در نام گذاری دنباله دارها، از نام کاشفان آن ها –یک شخص یا فضاپیما– استفاده می شود. اتحادیهٔ بین المللی اخترشناسی رهنمودی برای نام گذاری دنباله دارها مشخص کرده است.
دنباله دارها تفاوت هایی با دیگر اجرام منظومهٔ خورشیدی از جمله سیارک ها، شهاب وارها، شهاب ها و شهاب سنگ ها دارند که مهم ترین آن ها چیزی است که آن ها از آن ساخته شده اند. برای نمونه، سیارک ها از فلزات و مواد سنگی و دنباله دارها از یخ، گرد و غبار و مواد سنگی ساخته شده اند. دنباله دارها انواع قابل توجهی مانند دنباله دار بزرگ و مسیر خورشیدی دارند. دنباله دارهای بزرگ آن قدر بزرگ نیستند که با چشم غیرمسلح دیده شوند؛ با این حال وقتی به خورشید نزدیک می شوند، سطوح یخی آن ها تبخیر می شود و مقدار زیادی از گاز و گرد و غبار آن ها فرار می کند و جو و دم های بسیار بزرگی شکل می گیرد که دیدنی و قابل توجه است. این دنباله دارها، دنباله دارهای بزرگ نامیده می شوند. دنباله دار مسیر خورشیدی نیز طبقهٔ ویژه ای از دنباله دارهاست که به هنگام حضیض خود، فاصلهٔ بسیار (حدود ۸۵۰٬۰۰۰ مایل) از خورشید دارند.
در دوران باستان، دنباله دارها به عنوان پیامبران خدا در نظر گرفته می شدند. در فرهنگ های مختلف، آن ها عناوینی هم چون «"پیشروی حکم مجازات"» و «"تهدید گیتی"» به خود گرفته اند. برخی مانند کالین هامفریس، ستارهٔ بیت اللحم را یک دنباله دار می دانند که در انجیل متی ذکرشده و راهنمای سه مغ به زادگاه عیسی مسیح است.
در زمان های گذشته، دنباله دارها به عنوان پیشگویان فاجعه ها و پیامبران خدا در نظر گرفته می شدند. در سال ۱۰۸۰–۱۰۷۰ میلادی، دنباله دار هالی در فرشینه بایو (که تاریخچهٔ نبرد هیستینگز را به تصویر می کشد) به تصویر کشیده شد. در سال ۱۴۵۰–۱۴۴۹، ستاره شناسان نخستین تلاش ها برای ثبت مسیر دنباله دارها در آسمان شب را انجام دادند. در سال ۱۷۰۵، ادموند هالی تشخیص داد که دنباله دارهایی که در سال ۱۵۳۱، ۱۶۰۷ و ۱۶۸۲ دیده شده است، در واقع یک دنباله دار است و پیش بینی کرد که دوباره در سال ۱۷۵۸ دیده خواهد شد. از آن پس این دنباله دار، دنباله دار هالی نام گرفت. در سال ۱۹۹۴، در نخستین مشاهدهٔ برخورد سیاره و دنباله دار، دانشمندان از تماشای برخورد دنبالهٔ دار شومیکر-لوی ۹ با جو مشتری شگفت زده شدند. در سال ۲۰۰۴، فضاپیمای استارداست نمونه های گرد و غبار از دنباله دار ویلد ۲ جمع آوری کرد. در سال ۲۰۰۵، فضاپیمای برخورد ژرف با دنباله دار تمپل ۱ برخورد کرد تا درون هستهٔ آن را آشکار کند.
تئوری ریاضی نشان می دهد که ممکن است که بسیاری از دنباله دارها از مناطق بسیار دور (حدود ۱۰۰٬۰۰۰ واحد نجومی) در منظومهٔ خورشیدی سرچشمه بگیرند. هر یک واحد نجومی به اندازهٔ فاصلهٔ میان زمین و خورشید و حدود ۱۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ مایل است. فاصلهٔ سیارهٔ بهرام از خورشید ۱/۵، سیارهٔ برجیس از خورشید ۵ و پلوتو از خورشید ۳۹ واحد نجومی است؛ بنابراین، دنباله دارها از مناطق بسیار دور سرچشمه می گیرند. دنباله دارها از تمام جهات به سوی منظومهٔ خورشیدی می آیند؛ بنابراین جایی که آن ها از آن سرچشمه می گیرند، باید منطقه ای غول پیکر در پیرامون منظومهٔ خورشیدی باشند. اما برخی از آن ها از منطقه ای نزدیک تر به نام کمربند کویپر سرچشمه می گیرند.
در سال ۱۹۴۳، ستاره شناسی به نام کنت اجورس گفت که مخزنی برای دنباله دارها و اجسام بزرگ تر، فراتر از سیارات وجود دارد. در سال ۱۹۵۰، ستاره شناسی هلندی به نام یان اورت گفت که دنباله دارها از جایی بسیار دور در پیرامون منظومهٔ خورشیدی می آیند. او نام این منطقه را ابر اورت گذاشت که اشیاء انبوهی در این ابر غول پیکر وجود دارند. ابر اورت فضایی به اندازهٔ ۱۰۰٬۰۰۰–۵٬۰۰۰ واحد نجومی را اشغال می کند و در منطقه ای از فضا قرار دارد که تأثیر گرانش خورشید بر آن ضعیف تر از تأثیر گرانش ستاره های مجاور بر آن است. ابر اورت احتمالاً دارای ۱۰۰ میلیارد تا ۲ تریلیون جسم یخی در مدار خورشیدی است.
در سال ۱۹۵۱، ستاره شناسی به نام جرارد کویپر نظریه ای ارائه داد که یک کمربند دیسک مانند در حوزهٔ پلوتو وجود دارد که در آن اجرام یخی فرانپتونی و اجتماعی از دنباله دارها وجود دارد. گاهی اوقات این اجرام یخی توسط گرانش به مداری پیرامون خورشید هل داده می شوند و تبدیل به دنباله دارهای با تناوب مداری کوتاه می شوند.
اگرچه شمار کمی از دنباله دارها از کمربند کویپر می آیند، اما بسیاری از آن ها از ابر اورت سرچشمه می گیرند. وقتی که ستارگان در حال گذر در فضا هستند، به برخی از اشیاء ابر اورت که خارج از مدارهای خود هستند، برخورد می کنند و دنباله دارها ساخته می شوند. بیشتر دنباله دارهای با تناوب مداری کوتاه از کمربند کویپر و با تناوب مداری بلند از ابر اورت سرچشمه می گیرند؛ هر چند که چند مورد استثنا برای این قاعده وجود دارد. برای نمونه، دنباله دار هالی تناوب مداری کوتاهی دارد و از ابر اورت سرچشمه گرفته است.
دنباله دارها، غیر دوره ای و دوره ای هستند. دنباله دارهای غیر دوره ای که از ابر اورت می آیند، گرانش محدود به خورشید ندارند و مدار آن ها به شکل سهمی است و تنها یک بار خورشید را می بینند و هرگز دوباره باز نمی گردند. دنباله دارهای دوره ای نیز شامل دنباله دارهای بلند مدت (بسیار بیشتر از ۲۰۰ سال) و کوتاه مدت است که به ترتیب از ابر اورت و کمربند کویپر سرچشمه می گیرند.
ویژگی ها و رفتار دنباله دارهایی که از ابر اورت ۰ تا ۲۰۰ سال) هستند و ویژگی های مداری آن ها نیز متفاوت است. دو خانوادهٔ بزرگ از دنباله دارهای کوتاه مدت وجود دارد: نخست خانوادهٔ برجیس با دورهٔ کمتر از ۲۰ سال و دوم خانوادهٔ هالی با دورهٔ ۲۰ تا ۲۰۰ سال.
تفاوت های دینامیکی این دو گروه ناشی از تأثیر اجسام دیگر است. اجسام ابر اورت توسط رویدادهایی که فراتر از منظومهٔ خورشیدی رخ می دهد، آشفته می شوند. اما دنباله دارهای کمربند کویپر به طور مستقیم توسط هیچ ستاره ای به جز خورشید نمی توانند آشفته شوند. اگر خورشید از کنار ستارهٔ دیگری (یا یک ابر بزرگ مولکولی) بگذرد، دنباله دارها در مداری بیضی شکل و به سمت منظومهٔ خورشیدی به گردش در می آیند. اما سیارهٔ نپتون که بسیار نزدیک به کمربند کویپر است، نقش مهمی در ثبات مدار اجسام کمربند یا برعکس هل دادن اجسام به دورتر از مدار پیشین خود دارند.
ترکیبات شیمیایی دنباله دارهای بلند مدت و کوتاه مدت مشابه است، اگرچه ترکیبات سازندهٔ دنباله دارهای بلند مدت تمایل بیشتری به فرار دارند. دلیل این تفاوت می تواند سرچشمه گیری از ابر اورت یا کمربند کویپر باشد. در واقع در طول شکل گیری منظومهٔ خورشیدی، اجسام کوچک در بخش های درونی دیسک و در نزدیکی سیارات غول پیکر ساخته شدند. سپس این اجسام توسط نیروهای گرانشی از منظومهٔ خورشیدی خارج شدند و آن اجسامی که به طور کامل فرار کردند، ابر اورت را تشکیل دادند. آن دسته از اجسامی که نتوانستند فرار کنند و هیچ تعامل گرانشی با سیارات نداشتند، به عنوان اجسام کمربند کویپر باقی ماندند.
نام گذاری دنباله دارها پیچیده است و نام آن ها از روی کاشفشان –یک شخص یا فضاپیما– برگرفته می شود. برای نمونه، دنباله دار شومیکر-لوی ۹ نهمین دنباله داری بود که توسط یوجین مرل و کارولین شومیکر و دیوید لوی کشف شده است. این رهنمود توسط اتحادیهٔ بین المللی اخترشناسی تنها در سدهٔ گذشته ایجاد شده است. از آن جا که فضاپیماها در نقطه بینی دنباله دارها بسیار مؤثر است، دنباله دارها در نام های خود نام فضاپیماهایی هم چون سوهو و وایز را دارند.
اتحادیهٔ بین المللی اخترشناسی روشی را برای نام گذاری دنباله دارها برگزیده است. این نام گذاری چهار مرحله دارد:
۱. ابتدا باید یکی از پیشوندهای زیر را برای اشاره به نوع دنباله دارها مشخص کرد. این پیشوندها عبارتند از:
۲. سپس سال کشف دنباله دار را می نویسند.
۳. در این مرحله، حرف بزرگ A یا B را برای فهمیدن این که دنباله دار در نیمهٔ نخست ماه کشف شده است یا نیمهٔ دوم ماه، می نویسند. حرف بزرگ A را برای اشاره به نیمهٔ نخست ماه و حرف بزرگ B را برای اشاره به نیمهٔ دوم ماه می نویسند.
۴. در این مرحله، عددی می نویسند که نشان دهندهٔ چندمین جسمی است که در آن سال و آن نیمهٔ ماه کشف شده است.
برای نمونه، P/۲۰۱۳ B۳ سومین دنباله دار کشف شده در نیمهٔ دوم ژانویهٔ ۲۰۱۳ است. وقتی که یک دنباله دار برای دومین بار آشکار و مشاهده می شود، مرکز ریزسیارهٔ اتحادیهٔ بین المللی اخترشناسی (MPC) یک شمارهٔ دائمی برای کشف آن می دهد. در این حالت، ابتدای نام دنباله دار، نام دو کاشف آن (نام خانوادگی فرد یا یک واژه یا مخفف گروه اخترشناسی) را می نویسند. نام ها به ترتیب زمانی پدیدار می شوند و نام کاشفان و ترتیب زمانی با یک ممیز از یک دیگر جدا می شوند. اما در برخی موارد نادر، نام دنباله دار می تواند شامل نام سه کاشف یا عمومی باشد. نمونه هایی از نام های کامل این دنباله دارها عبارتند از: ۱۱۹پی/پارکر–هارتلی و سی۱۹۹۵/اُ۱ (دنباله دار هیل–باپ).
فهرست زیر، مأموریت هایی است که برای بررسی دنباله دارها انجام گرفته است:
هسته یا قلب دنباله دار تکه های جامدی در مرکز گیسوی آن و مانند یک گلولهٔ برفی ناپاک است که از یخ ساخته شده است. هسته که بخش مرکزی دنباله دار است، مخزن گرد و غبار و گازهای منجمد است. هستهٔ دنباله دار اسفنجی شکل است و درون آن شمار بسیار چاله و حفره وجود دارد. هنوز هیچ کسی نمی داند که هسته دارای حفره های کم و بزرگ یا حفره های بسیار و کوچک است. اگر شمار کمی حفرهٔ بزرگ بر روی هسته وجود داشته باشد، یعنی این که این دنباله دار از سنگ های یخی ناپاک ساخته شده و اگر شمار بسیاری حفرهٔ کوچک بر روی آن وجود داشته باشد، یعنی این که این دنباله دار از گلوله های یخی ناپاک ساخته شده است.
هسته از نوع خاصی از گرد و غبار به نام «"کرکی"» ساخته شده است، چون کرکی می تواند سبک وزن و پر از سوراخ مانند اسفنج باشد. درون سوراخ ها از یخ آب مانند، کربن دی اکسید (یخ خشک) و کربن مونوکسید (که از خودروها خارج می شود) ساخته شده است. لایه های بالایی هسته از گرد و غبار ساخته شده است. گرد و غبار غیر فرار متشکل از برخی کانی های سیلیکات و غنی از کربن، هیدروژن، اکسیژن و نیتروژن است. در هسته، نسبت جرم فرار به جرم غیر فرار نزدیک به یک است.
مشاهدات هستهٔ دنباله دارهای هیل-باپ و کوهوتک به دانشمندان ایده های تازه دربارهٔ ترکیب و تکامل دنباله دارها داده است. اما هنوز دانشمندان نمی دانند که آیا هستهٔ دنباله دارها مانند بخش های جامد زمین، سخت یا مانند یک گلولهٔ برفی، نرم است. کاوشگر فضایی رزتا برای یافتن میزان سختی دنباله دارها امیدوارکننده است. وقتی که دنباله دار به خورشید نزدیک می شود، شروع به تبخیر می کند و یک گیسو و یک دم دیدنی و جذاب پدید می آید. این تبخیر تنها در جاهای خاص هسته روی می دهد که «"جت"» نامیده می شود. دنباله دار هالی هنگامی که در سال ۱۹۸۶ به خورشید نزدیک می شد، بر روی سطح خود سه جت داشت.
اندازهٔ هسته معمولاً ناشناخته است، زیرا اندازه گیری آن دشوار است، اما اندازه گیری قابل اطمینانی از ۱۰ هستهٔ دنباله دار به عمل آمده است. بسیاری از این هسته ها دارای قطرهای چند کیلومتر تا ۱۰ تا ۲۰ کیلومتر هستند. برای نمونه، هستهٔ ۲۹پی/شواسمن-واچمن احتمالاً حدود ۲۰ کیلومتر و قطر دنباله دار هیل-باپ احتمالاً ۴۰ کیلومتر است. البته موارد خاصی مانند دنباله دار هالی و ۱۹پی/بورلی دارای هسته ای سیب زمینی شکل هستند.
وقتی که یخ های موجود در هستهٔ دنباله دار تبخیر می شود، تبدیل به یک ابر بزرگ پیرامون بخش مرکزی دنباله دار می شود و به سرعت گسترش می یابد. این ابر که گیسو نامیده می شود، جو دنباله دار است و می تواند تا میلیون ها مایل گسترش یابد. این ابر بسیار نازک و باریک و ۱۰٬۰۰۰ بار نازک تر و باریک تر از یک ابر در جو زمین است. هنگامی که دنباله دار در حضیض خود است، گیسوی آن معمولاً حدود ۱۰۰٬۰۰۰ کیلومتر و توسط باد خورشیدی مانند یک قطرهٔ اشک درآمده است. گیسوی دنباله دارها دارای دو جزء اصلی است:
۱. گیسوی گازی: متشکل از مولکول های آزادشده از هسته توسط گرمایش خورشیدی و تصعید است. هنگامی که هستهٔ دنباله دار آشکار است، مولکول های گیسوی آن در معرض تابش مستقیم خورشید قرار می گیرند و می توانند به شیوه های مختلف آسیب ببینند. سپس بیشتر مولکول ها از هم جدا و از هسته خارج می شوند. برای نمونه:
H + HO → فشار قوی + HO
H + O → فشار قوی + OH
در واکنش های بالا، مولکول آزادشده از هسته یک فوتون جذب می کند و به دو قطعه شکسته می شود. علاوه بر این، گونه های گازی دنباله دارها می توانند یونیزه شوند. مانند واکنش زیر:
CO → فشار قوی + CO
۲. گیسوی گرد و غباری: متشکل از ذرات گرد و غبار کشانده شده از هسته است. ذرات گرد و غبار دنباله دارها در همهٔ اندازه ها یافت می شوند و قابل رؤیت ترین آن ها قطری حدود ۱ میکرون (۰/۰۰۱ میلی متر) دارد.
به طور کلی، دنباله دارها دارای دو نوع دم هستند:
۱. دم یونی: گازهای خنثی در گیسوی دنباله دار می توانند توسط فوتون های فرابنفش خورشیدی یونیزه شوند. مانند واکنش زیر:
CO → فشار قوی + CO
میدان مغناطیسی ستاره ای خورشید توسط بادهای خورشیدی جابه جا می شود و هم چنین یون ها نیز به نیروهای مغناطیسی حساسند. در نتیجه، یون ها از گیسو پاک سازی می شوند و درون یک دم یونی بلند می روند. از آن جا که CO شایع ترین یون است، نور آبی بهتر از نور قرمز پراکنده می شود و دم یونی به چشم انسان اغلب آبی رنگ به نظر می رسد. هم چنین، نیروی مغناطیسی بسیار قوی است و طناب ها، گره ها و نوارهایی تولید می کند که دم یونی را از دم گرد و غباری جدا می کند.
۲. دم گرد و غباری: متشکل از ذرات گرد و غبار رانده شده از گیسو توسط فشار ناشی از تابش خورشیدی است. در مقایسه با دم یونی، دم گرد و غباری به نظر می رسد که سفید رنگ یا کمی صورتی رنگ باشد. ذرات گرد و غبار دم دنباله دارهایی که به صورت جداگانه در مداری پیرامون خورشید هستند، به دلیل اثر فشار تابشی، گرانش آن ها به خورشید کمتر از گرانش آن ها به هسته است. این موجب می شود که دم گرد و غباری خمیده و منحنی باشد.
شمار کمی از دنباله دارها که دیدنی و قابل توجه و چشمگیر هستند، با عنوان «"دنباله دارهای بزرگ"» شناخته می شوند؛ فقط باید مجموعه ای از شرایط رخ دهد. این دنباله دارها آن قدر بزرگ نیستند که با چشم غیرمسلح دیده شوند؛ با این حال وقتی به خورشید نزدیک می شوند، سطوح یخی آن ها تبخیر می شود و مقدار زیادی از گاز و گرد و غبار آن ها فرار می کند و جو و دم های بسیار بزرگی شکل می گیرد که دیدنی و قابل توجه است. اگر این شرایط رخ دهد، دنباله دار تبدیل به یک دنباله دار بزرگ خواهد شد. علاوه بر این، اگر دنباله دار نزدیک زمین شود و دم آن به آسانی دیده شود، عنوان دنباله دار بزرگ را به خود می گیرد. در هر دو مورد، دنباله دار بزرگ باید در آسمان تاریک دیده شود. در ژوئیهٔ سال ۸۷ پیش از میلاد، نخستین دنباله دار بزرگ که دنباله دار هالی بود، در آسمان دیده شد.
دنباله دار مسیر خورشیدی طبقهٔ ویژه ای از دنباله دارهاست که به هنگام حضیض خود، فاصلهٔ بسیار کمی (حدود ۸۵۰٬۰۰۰ مایل) با خورشید دارند. حتی بسیاری از آن ها به فاصلهٔ چند هزار مایلی خورشید نیز می رسند. ماندن در این فاصله از خورشید برای دنباله دارها بسیار دشوار است. آن ها در معرض تابش خورشیدی قرار می گیرند؛ البته فشار فیزیکی تابش خورشیدی به شکل گیری دم دنباله دارها کمک می کند. علاوه بر این، دنباله دارها در نزدیکی خورشید، نیروهای جزر و مد بسیار قوی یا فشار گرانشی را تجربه می کنند. در این محیط خصمانه و دشمن وار، بسیاری از دنباله دارها با این سفر پیرامون خورشید دیگر زنده نمی مانند و از میان می روند. اگرچه آن ها به سطح خورشید سقوط نمی کنند، اما خورشید می تواند آن ها را از میان ببرد. بسیاری از دنباله دارهای که دارای مدارهای مشابه هستند، «"کروز پاس"» نامیده می شوند و جمعی دیگر متعلق به گروهی به نام «"گروه کروز"» هستند. نزدیک به ۸۵ درصد دنباله دارها توسط دنباله دار سوهو در این بزرگراه مداری دیده می شوند. دانشمندان بر این باورند که صدها یا هزاران سال پیش، یک دنباله دار مسیر خورشیدی وجود داشت که فروپاشید و دنباله دارهای کروز پاس باقی ماندهٔ آن ها هستند. در ۲۸ نوامبر ۲۰۱۳، سی/۲۰۱۲ اس۱ به حضیض خود (۷۳۰٬۰۰۰ مایل فاصله از خورشید) خواهد رسید. مدار این دنباله دار نشان می دهد که می تواند با این حرکت از منظومهٔ خورشیدی فرار کند.
تفاوت اصلی میان دنباله دارها و سیارک ها چیزی است که آن ها از آن ساخته شده است. سیارک ها از فلزات و مواد سنگی و دنباله دارها از یخ، گرد و غبار و مواد سنگی ساخته شده اند. هر دو جسم آسمانی حدود ۴/۵ میلیارد سال پیش در اوایل منظومهٔ خورشیدی ساخته شدند. سیارک ها نسبت به دنباله دارها بسیار نزدیک تر به خورشید هستند، جایی که برای باقی ماندن یخ به حالت جامد بسیار گرم است. اما دنباله دارها نسبت به سیارک ها دورتر از خورشید هستند، جایی که یخ در آن ذوب نمی شود. یکی دیگر از تفاوت های میان این دو جسم آسمانی این است که دنباله دارها دم دارند و سیارک ها فاقد دم هستند. از دیگر تفاوت های این دو شیء فضایی می توان به الگوهای مداری آن ها اشاره کرد. دنباله دارها به مدارهای بسیار طولانی و دراز تمایل دارند و چندین بار ۵۰٬۰۰۰ واحد نجومی از خورشید فاصله می گیرند. در حالی که سیارک ها به مدارهای کوتاه تر و دایره ای شکل تر تمایل و در کمربند سیارک ها وجود دارند. تعداد دو شیء فضایی از تفاوت های دیگر آن هاست. تنها ۳٬۵۷۲ دنباله دار تا ۲۰ ژوئن ۲۰۰۹ کشف شده است، اما میلیون ها سیارک وجود دارد.
بقایای کوچک تر از یک سیارک، شهاب وار نامیده می شود. بیشتر شهاب وارهایی که وارد جو زمین می شوند، به اندازه ای کوچک هستند که نمی توانند وارد سطح زمین شوند و تبخیر می شوند و در این حالت عناوین مختلفی (شهاب یا شهاب سنگ) می گیرند. وقتی که شهاب وار وارد جو زمین می شود، گرم می شود و نور رشته ای مانندی از آن دیده می شود که شهاب نام دارد. اما گاهی اوقات شهاب وارها از جو زمین می گذرند و بر روی زمین می افتند که این جسمی که بر روی زمین افتاده است را شهاب سنگ می نامند.
ستارهٔ بیت اللحم یک پدیدهٔ آسمانی ذکرشده در انجیل متی و راهنمای سه مغ به زادگاه عیسی مسیح است. رویدادهای طبیعی نشان می دهد که ستارهٔ بیت اللحم می توانسته یک ابرنواختر، دنباله دار (دنباله دار هالی در ۱۱ یا ۱۲ سال پیش از میلاد قابل مشاهده بود)، شهاب سنگ یا مقارنهٔ سیاره ها بوده باشد. سال زایش مسیح نامشخص است، اما احتمالاً میان ۴ تا ۶ سال پیش از میلاد بوده است. کتاب مقدس می گوید که دو نفر این ستاره را دیده اند. آن سه مغ فرزانگانی از سرزمین پارس یا ایران و قادر به خواندن ستاره ها بودند.
در اوایل سدهٔ هفدهم، یوهانس کپلر گفت که بیت اللحم ممکن است که یک نواختر باشد. به گفتهٔ کالین هامفریس در «"ستارهٔ بیت اللحم –دنباله داری در ۵ سال پیش از میلاد– و زادروز عیسی"» در مجلهٔ انجمن سلطنتی اخترشناسی در سال ۱۹۹۱، عیسی مسیح احتمالاً در پنج سال پیش از میلاد زاده شده است. در آن زمان، یک دنباله دار بزرگ، جدید و با حرکت آهسته به نام «"سوئی-هزینگ"» ثبت شده بود. هامفریس بر این باور است که این دنباله دار همان ستارهٔ بیت اللحم است.
دنباله دارها در بسیاری از فرهنگ های مختلف در سراسر جهان و در طول زمان از وحشت و ترس الهام گرفته شده اند. آن ها عناوینی هم چون «"پیشروی حکم مجازات"» و «"تهدید گیتی"» به خود گرفته اند. این اجرام هم چنین به عنوان پیشگویان فاجعه ها و پیامبران خدا در نظر گرفته می شدند. در دوران باستان، دنباله دارها قابل توجه ترین اشیاء در آسمان شب بودند. در بسیاری از فرهنگ ها، دنباله دارها حاملان پیام های خدایان هستند. برای نمونه، در برخی از فرهنگ ها، دم دنباله دارها ظاهر سر یک زن با موهای بلند پشت سرش است.
| [
{
"answer1": "دنباله دارهای دوره ای نیز شامل دنباله دارهای بلند مدت (بسیار بیشتر از ۲۰۰ سال) و کوتاه مدت است که به ترتیب از ابر اورت و کمربند کویپر سرچشمه می گیرند.",
"answer2": "اجسام ابر اورت توسط رویدادهایی که فراتر از منظومهٔ خورشیدی رخ می دهد، آشفته می شوند. اما دنباله دارهای کمربند کویپر به طور مستقیم توسط هیچ ستاره ای به جز خورشید نمی توانند آشفته شوند.",
"distance": 464,
"question": "منشاء دنباله دارهای دوره ای کوتاه مدت و بلند مدت چیست و چگونه این دنباله دارها توسط نیروهای گرانشی تحت تاثیر قرار میگیرند؟"
},
{
"answer1": "نام گذاری دنباله دارها پیچیده است و نام آن ها از روی کاشفشان –یک شخص یا فضاپیما– برگرفته می شود.",
"answer2": "از آن جا که فضاپیماها در نقطه بینی دنباله دارها بسیار مؤثر است، دنباله دارها در نام های خود نام فضاپیماهایی هم چون سوهو و وایز را دارند.",
"distance": 295,
"question": "دنباله دارها چگونه نامگذاری می شوند و آیا نام فضاپیماها هم در نامگذاری آنها استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "در دوران باستان، دنباله دارها به عنوان پیامبران خدا در نظر گرفته می شدند.",
"answer2": "رویدادهای طبیعی نشان می دهد که ستارهٔ بیت اللحم می توانسته یک ابرنواختر، دنباله دار (دنباله دار هالی در ۱۱ یا ۱۲ سال پیش از میلاد قابل مشاهده بود)، شهاب سنگ یا مقارنهٔ سیاره ها بوده باشد.",
"distance": 14320,
"question": "دنباله دارها در دوران باستان چه نقشی داشتند و ستاره بیت اللحم را چه می دانستند؟"
}
] | [
{
"answer1": "هسته که بخش مرکزی دنباله دار است، مخزن گرد و غبار و گازهای منجمد است.",
"answer2": "گیسوی دنباله دارها دارای دو جزء اصلی است: ۱. گیسوی گازی: متشکل از مولکول های آزادشده از هسته توسط گرمایش خورشیدی و تصعید است. ۲. گیسوی گرد و غباری: متشکل از ذرات گرد و غبار کشانده شده از هسته است.",
"question": "تفاوت ساختار هسته دنباله دار با گیسو چیست و چه اجزایی در گیسوی دنباله دار وجود دارد؟"
},
{
"answer1": "گازهای خنثی در گیسوی دنباله دار می توانند توسط فوتون های فرابنفش خورشیدی یونیزه شوند. میدان مغناطیسی ستاره ای خورشید توسط بادهای خورشیدی جابه جا می شود و هم چنین یون ها نیز به نیروهای مغناطیسی حساسند. در نتیجه، یون ها از گیسو پاک سازی می شوند و درون یک دم یونی بلند می روند.",
"answer2": "نیروی مغناطیسی بسیار قوی است و طناب ها، گره ها و نوارهایی تولید می کند که دم یونی را از دم گرد و غباری جدا می کند.",
"question": "دم یونی چگونه تشکیل می شود و چه چیزی باعث جدایی دم یونی از دم گرد و غباری می شود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
588 | : راگبی
راگبی یا راگبی فوتبال در مفهوم عام خود همه ورزش هایی را در برمی گیرد که از نوعی فوتبال که در مدرسه راگبی در انگلستان بازی می شد، ریشه گرفته اند. یعنی: راگبی ۱۵ نفره، راگبی ۱۳ نفره، فوتبال آمریکایی، فوتبال استرالیایی، و فوتبال کانادایی. البته امروزه راگبی فقط به همان دو ورزش اول گفته می شود.
در داستان های مربوط به پیدایش ورزش راگبی آمده است؛ در سال ۱۸۲۳ ویلیام وب الیس دانش آموز مدرسه راگبی انگلستان در هنگام یک مسابقه فوتبال، توپ را با دست برداشته و شروع به دویدن با آن کرد. پس از آن با تغییر قوانین فوتبال ورزش جدیدی در مدرسه راگبی ایجاد شد.
قدیمی ترین نوشته ای که این ماجرا در آن نقل شده گزارشی از جامعه راگبی در سال ۱۸۹۷ دربارهٔ وجه تسمیه این ورزش است.
اسناد موجود در مدرسه راگبی نشان می دهد که ویلیام وب الیس دانش آموز این مدرسه بوده و مدال افتخاری نیز به نام او در این آکادمی موجود است. اما مدرکی وجود ندارد که بر صحت این داستان گواهی بگذارد. هرچند نقش اساسی مدرسه راگبی در شکل گیری و تکامل راگبی غیرقابل انکار است. اولین تیم راگبی در سال ۱۸۴۳ با حضور کارکنان بیمارستان لندن تشکیل شد و اولین مقررات این ورزش در سال ۱۸۴۵ در این مدرسه تهیه شده است.
یکی دیگر از ورزش هایی که در پیدایش راگبی تأثیر داشته، ورزش هارلینگ است که در ولز و کورن وال (ناحیه ای در جنوب غرب انگلستان) بازی می شد.
در این مسابقه بازیکنان برای رساندن یک توپ به دروازه حریف تلاش می کردند. دروازه ها معمولاً چندین کیلومتر از هم فاصله داشتند و به این ترتیب فرصتی برای مسابقات بزرگ و پرهیجان بین روستاهای هم جوار فراهم می شد. این ورزش در ولز "کاناپان" یا "کاریاپان" نامیده می شد.
در سال ۱۸۵۸ شخصی به نام تام ولز در ملبورن اقدام به معرفی فوتبال نمود. ویلز تحصیل کرده انگلستان در مدرسه راگبی بوده و در دانشگاه کمبریج کریکت بازی کرده بود. حدود نفوذ مستقیم بازی های فوتبال انگلیسی و ایرلندی بروی ویلز نامشخص است ولی به هرحال شباهت هائی بین این نوع بازی ها و بازی ابتکاری وی موجود بود. همچنین شباهت هائی بین بازی ولز با فوتبال گیلیک (به نحوی که در سال ۱۸۸۷ قانونمند گشته بود) دیده می شد. به نظر می رسد که فوتبال استرالیائی شباهت هائی با بازی «مارن گرووک» بومیان استرالیا نیز داشته است).
باشگاه فوتبال ملبورن نیز در سال ۱۸۵۸ تأسیس شد که کهن ترین باشگاه زنده فوتبال در استرالیا بحساب می آید، ولی قواعدی که این باشگاه در اولین فصل بازی های خود مورد استفاده قرار داد نامشخص است. قواعد باشگاه در سال ۱۸۵۹ قدیمی ترین قانون زنده فوتبال استرالیائی بحساب می آیند. این قوانین در هتل پاراد واقع در شرق ملبورن در ۱۷ مه توسط ویلز، دبلیو. جی. هامرسلی، جی.بی. تامپسون و توماس اسمیت (برخی منابع از شخصی به نام اچ.سی.ای. هریسون نیز نام می برند) تدوین شد. این مردان سوابقی مشابه ویلز داشته و قواعد آن ها نیز شباهت هائی با قانون شفیلد داشتند، خصوصاً در نبود قاعده «آفساید» (گرچه شباهت ها نیز به صورت هم متلاقی بودند). یک ضربه آزاد در قبال «علامت» (گرفتن کامل). به هرحال اگرچه در قوانین ذکر نشده بود، ولی نگه داشتن و دویدن با توپ آزاد بود. توپ مورد استفاده نیز (نظیر آنچه بعداً در راگبی مورد استفاده قرار گرفت) بشکل «بیضی» بود. باشگاه همکاری قوی و دراز مدتی با باشگاه کریکت ملبورن و «کریکت بیضی» داشت که از لحاظ سایز تنوع داشته ولی از زمین های مورد استفاده در انواع دیگر فوتبال بسیار بزرگ تر بوده اند، به عنوان زمین استاندارد فوتبال برگزیده شد. در سال ۱۸۵۹ قوانین هنوز شامل اجزائی که طی مدتی کوتاه به صورتی مهم درآمدند نمی شدند. مانند الزام شوت کردن توپ فقط در حین دویدن.
گاهی اوقات از فوتبال استرالیائی به عنوان اولین شکل قوانین تدوین گشته یاد می گردد؛ ولیکن – همانگونه که در تمام انواع فوتبال در آن زمان صادق بود، هیچ سازمان رسمی قوانین را پشتیبانی نمی نمود- بنابراین در هر باشگاه به نوعی بازی می شد. بهر حال در سال ۱۸۶۶ تعداد باشگاه های بیشتری در ویکتوریا قبول کردند که با قوانین بروز شده ملبورن اف. سی، که بعداً به نام «قوانین ویکتوریا و / یا قوانین استرالازیای» معرفی شد بازی کنند. نام رسمی این قوانین بعداً به قواعد فوتبال استرالیائی (و حالا فوتبال استرالیائی) تغییر یافت. در مستعمرات دیگر مانند تاسمانی در دهه ۱۸۶۰ و استرالیای جنوبی در دهه ۱۸۷۰ نیز قوانین مشابه ای برای بازی ها در نظر گرفته شد. فوتبال استرالیائی خصوصاً از دهه ۱۹۹۰ در بسیاری از کشورها حضوری کوچک ولی فزاینده ای در سطح آماتوری داشته است ولی بیشترین نرخ مشارکت در پاپوآ گینه نو، نائورو، زلاندنو و آفریقای جنوبی بوده است.
در سال ۱۸۷۰ در بریتانیا، ۷۵ باشگاه وجود داشتند که به بازی راگبی مدرسه ای می پرداختند. این مدارس عبارت بودند از باشگاه راگبی بلک هیس (سال تأسیس ۱۸۵۸ که طبق سوابق مورد مناقشه به عنوان قدیمی ترین باشگاه غیر دانشگاهی راگبی که هنوز وجود دارد، شناخته می شود). باشگاه های راگبی همچنین در کشورهای ایرلند، استرالیا، کانادا و زلاند نو فعال بودند. بهرحال، تا سال ۱۸۷۱ یعنی زمانی که ۲۱ باشگاه لندن گرد آمده تا اتحادیه راگبی را تشکیل دهند، قواعد قابل قبولی برای راگبی وجود نداشت. (به صورت کنایه ای، بلاک هیس اقدام به ممنوع ساختن ضربه زدن نمود) اولین قواعد این اتحادیه در ماه ژوئن سال ۱۸۷۱ بکار گرفته شد. بر طبق این قوانین پاس دادن توپ مجاز اعلام شده بود. آن ها همچنین ترای را در جائیکه به سمت دروازه و در بیرون خط با توپ تماس ایجاد شود شامل نمودند، اگر چه گل های ناشی از امتیاز و بازی عمومی و برگشت پنالتی هنوز در مناقشه بودند.
همان طور که در بریتانیای اوایل قرن ۱۹ متداول بود، مدارس و دانشگاه های آمریکا نیز بازی های محلی خود را بین تیم های دانشجوئی برگزار می نمودند. در سال های دهه ۱۸۲۰، یک بازی به نام بالون که در ابتدا در کالج نیوجرسی (که بعدها دانشگاه پرینستون نامیده شد) و واحد قدیمی فوتبال بازی می شد، در کالج دارتماوس و نیو همپشایر برگزار شد. در سال ۱۸۲۷، یک دانشجوی دانشگاه هاروارد یک شعر حماسی کمدی به نام " نبرد دلتاً سرود که از اولین اشارات فوتبال در دانشگاه های آمریکا محسوب گشت.
اولین مسابقه ثبت شده فوتبال در کانادا در دانشگاه تورنتو در ۹ نوامبر ۱۸۶۱ برگزار شد. کمی بعد از این بازی، یک باشگاه فوتبال تشکیل گردید. اگر چه قواعد بازی در این مقطع نامشخص است: یعنی مشخص نیست که آیا آن ها یک بازی «ضربه با پا» یا «کار با دست» یا هر دو را انجام می دادند و اینکه آیا اعضاء به طور عمده در مقابل هم قرار می گرفتند.
اولین «باشگاه فوتبال» در آمریکا که عمر کوتاهی نیز داشت باشگاه فوتبال اونیدا واقع در بوستون در ایالت ماساچوست بود که در سال ۱۸۶۲ تأسیس گردید. اغلب گفته می شد که این باشگاه اولین باشگاه در خارج از بریتانیا بود که در آن بازی فوتبال (ساکر) انجام می شد. به هرحال قواعد مورد استفاده باشگاه اونیدا نیز ناشناخته بوده ولی قبل از تدوین قواعد انجمن فوتبال (فوتبال امروزین) شکل گرفته بود. این باشگاه مبتکر یک نوع بازی با قواعد «دویدن» به نام بازی بوستون بود که در سال های بعد در ماساچوست بازی می شد.
در سال ۱۸۶۴ در کالج ترینیتی تورنتو، دو نفر بنام های اف. بارلو کامبرلند و فردریک ای. بتان قوانینی را بر اساس بازی مدرسه راگبی، تدوین نمودند. به هرحال عقیده عمومی آن است که اولین بازی راگبی کانادا به سال ۱۸۶۵ در شهر مونترال بین افسران ارتش بریتانیا و شهروندان محلی برگزار شد. این بازی به تدریج ادامه یافته و باشگاه فوتبال مونترال در سال ۱۸۶۸ به عنوان اولین باشگاه ثبت شدهٔ کانادا تأسیس گردید.
اولین مسابقه ای که بعقیده عامه تحت قوانین اف ای انگلیسی (ساکر) در ایالات متحده آمریکا برگزار شد یک بازی بود که بین پرینستن و راتگرز در سال ۱۸۶۹ انجام شد. این بازی همچنین به عنوان اولین بازی کالج فوتبال ایالات متحده که بین تیم کالج های مختلف انجام شد، شناخته گردید (اگرچه فرم نهائی فوتبال آمریکا حاصل راگبی و نه ساکر بود).
رشد فوتبال مدرن آمریکایی ناشی از انجام یک بازی بین تیم های دانشگاه مک گیل مونترال و دانشگاه هاروارد در سال ۱۸۷۴ بود. در آن زمان، گفته می شد که دانشجویان هاروارد به «بازی بوستون» و ام دش؛ یک بازی «دویدنی» و ام دش می پرداختند و ام دش بیش از بازی های «ضربه با پای» تحت قوانین انجمن فوتبال مورد علاقه دانشجویان ایالات متحده بود. این امر اتخاذ بازی پایه راگبی را که بین تیم مک گیل و دو تیم جایگزین با سلسله قوانین مورد قبول خود انجام می شد را برای تیم هاروارد تسهیل می نمود. به هر حال طی سالیان بعد، دانشگاه هاروارد هم قواعد راگبی مک گیل را پذیرفت و تیم های دانشگاه های دیگر ایالات متحده را به پذیرش این قواعد ترغیب نمود. در سال ۱۸۷۶، در همایش ماساسوئیت این دانشگاه ها قبول کردند که بیشتر قواعد اتحادیه راگبی را بپذیرند. بهر حال قانون «بردن توپ با دست به سمت دروازه» (که در آن زمان به عنوان راگبی فوتبال شناخته می شد) فقط در حالتی به عنوان امتیاز شناخته می شد که هیچ یک از دو تیم ضربه ای به دروازه ها وارد نسازند. در این همایش تصمیم گرفته شد که، در بازی آمریکایی، چهار حمله امتیاز یک گل را داشته باشد. در صورت امتیاز مساوی، یک گل از تبدیل یک حمله به جای چهار حمله، اولویت می یافت.
تا چند سال بعد، تیم های پرینستن، راتگرز و دیگران با استفاده از قواعد پایه فوتبال به بازی ادامه دادند و این بازی ها تا زمان جایگزینی قواعد پایه راگبی دانشگاه هاروارد و رقیبانش ادامه یافت. دانشگاه های ایالات متحده تا اوایل قرن بیستم به بازی فوتبال بازنگشتند.
در سال ۱۸۸۰ والتر کمپ مربی دانشگاه ییل تغییراتی عمده را در بازی فوتبال آمریکایی به وجود آورد که اولین آن ها کاهش تعداد بازیکنان از ۱۵ نفر به ۱۱ نفر بوده و با کاهش مساحت زمین بازی به تقریباً نصف و معرفی «مبارزه» که در آن بازیکن با پاشنه پا توپ را به عقب زده و بازی را شروع می نمود، ادامه می یافت. این تغییرات در سال ۱۸۸۲ با نوآوری بعدی کمپ ادامه یافت: اگر تیم نمی توانست بعد از سه عقب ماندگی امتیاز، پنج یارد را بدست آورد، می باید مالکیت توپ را واگذار می نمود (تکل موفق).
با گذشت سال ها فوتبال کانادا برخی پیشرفت های فوتبال آمریکا را در خود جذب نمود ولی در عین حال برخی از خصوصیات یکتای خود را نیز حفظ نمود. یکی از این خصوصیات فوتبال کانادا آن بود که برای سالیان متمادی، به طور رسمی از پذیرش تفاوت بین خود و راگبی سر باز زد. به عنوان مثال، «اتحادیه راگبی کانادا» که در سال ۱۸۸۴ تأسیس گردید، بیش از خود اتحادیه اصلی راگبی، پیشرو برگزاری فوتبال لیگ کانادا بود (اتحادیه راگبی کانادا تا سال ۱۹۶۵ تأسیس نگردیده بود). همچنین فوتبال آمریکایی در دهه ۱۸۸۰ به طور مکرر به عنوان «راگبی» خوانده می شد.
در نیمه قرن ۱۹، بازی های فوتبال سنتی که به طور کلی با عنوان «کاید» خوانده می شدند در ایرلند و مخصوصاً استان کانتی محبوبیت خود را حفظ نمودند. در این دوران، یک ناظر به نام پدر دبلیو. فریس دو فرم اصلی «کاید» به این شرح توصیف می نماید: «بازی زمینی» که در آن هدف گذراندن توپ از دروازه های طاقی شکل که از تنه دو درخت ساخته شده است و شعر حماسی «بازی سطح کشور» که در اکثر ساعات روز یکشنبه که در آن بازی انجام می گردید، زمزمه می شد و برنده تیمی بود که توپ را از خط دروازه می گذرانید. «درگیری فیزیکی»، «نگه داشتن» بازیکنان حریف و بردن توپ به جاهای مجاز از خصوصیات این بازی بود.
در دهه ۱۸۷۰، محبوبیت راگبی و انجمن فوتبال در ایرلند فراگیر گردید. کالج ترینیتی، دوبلین اولین دژ توسعه راگبی بحساب می آمد. قوانین اف ای انگلیسی به صورت گسترده ای توسعه یافت. فرم های سنتی «کاید» تبدیل به «بازی خشن و آشفته» که اجازه خطا می داد، گردیدند.
تا زمان تأسیس انجمن ورزشی گالیک (جی.ای. ای) در سال ۱۸۸۴، تلاش عمده ای در جهت متحد ساختن و قانونمند کردن انواع فوتبال ایرلندی به عمل نیامده بود. سعی انجمن ورزشی گیلیک در پیشرفت ورزش های سنتی ایرلندی مانند هارلینگ و حذف بازی های خارجی مانند راگبی و انجمن فوتبال بود. اولین قواعد فوتبال گیلیک توسط شخصی به نام ماریس داوین تدوین و در مجله «ایرلند متحد» در تاریخ ۷ فوریه سال ۱۸۸۷ به چاپ رسید. قوانین داوین نشانگر نفوذ بازی هائی مانند هارلینگ و تمایل او به فرموله کردن قوانین فوتبال ایرلندی بود. ابتدائی ترین مثال این تفاوت ها عدم وجود آفساید بود (رفتاری که طی سالیان بعد از سوی فوتبال استرالیائی با دیگر بازی های ایرلند مانند پرتاب کردن انجام گردید).
در سال ۱۸۸۶ هیئت بین المللی فوتبال راگبی (آی.آر.اف. بی) تأسیس گردید. اما بر سر قوانین اختلاف به وجود آمد. حرفه ای شروع به نفوذ در انواع فوتبال نمود.
در انگلستان دهه ۱۸۹۰، اتحادیه فوتبال راگبی ممنوعیتی بلند مدت را برای ورزشکاران «حرفه ای» در نظر گرفت که باعث ایجاد تنش های محلی در حوزه فوتبال راگبی گردید، زیرا بسیاری از بازیکنان در شمال انگلستان از قشر کارگر بوده و توان برآمدن از پس هزینه های ترن، مسافرت، بازی و جبران هزینه های جراحت برنمی آمدند. این موضوع خیلی با آنچه که ده سال قبل از آن در ساکر انگلستان شمالی رخ داده بود تفاوت نداشت؛ ولی مقامات آر اف یو عکس العمل بسیار متفاوتی اتخاذ و سعی در منحرف کردن حمایت طبقه کارگر در شمال انگلستان نمودند. در سال ۱۸۹۵ و به دنبال مناقشه بر سر پرداخت های نیمه وقت یک بازیکن که به جای حقوق از دست رفته او بر اثر راگبی به وجود آمده بود، نمایندگان باشگاه های شمالی در هادرزفیلد گرد هم آمده تا اتحادیه شمالی فوتبال راگبی (ان.آر.اف. یو) را شکل دهند. سازمان جدید در ابتدا فقط اجازه پرداخت های جایگزین حقوق برای برخی بازیکنان را صادر نمود؛ ولی پس از گذشت دو سال، بازیکنان ان.آر.اف. یو قابلیت دریافت وجوه را بشرط داشتن شغل اصلی غیر ورزشی را یافتند.
تقاضاها برای لیگ حرفه ای، بهبود وضعیت «تماشاچیان» رشته راگبی را دیکته می کرد. در طی چند سال قوانین ان.آر.اف. یو از قوانین آر.اف. یو فاصله گرفتند. یکی از مهم ترین اختلافات لغو «خط کشی» بود که به دنبال آن جایگزینی «دستکش کلفت» با «بازی-توپ- دستکش کلفت» که بر طبق آن دو بازیکن مجاز به درگیری در نقاط علامت گذاری شده بودند. بر طبق قوانین «چوب مخصوص بازی بمحض گرفتن حامل توپ، متوقف می شدو با یک بازی-توپ- دستکش کلفت تعویض می گردید. در سال ۱۹۰۱ مسابقات جداگانه لانکاشایر و یورکشایر در قالب قوانین ان.آر.اف. یو برگزار و به دنبال آن» لیگ راگبی شمال" که در ابتدا با نام لیگ راگبی شناخته می شد، به طور رسمی در انگلستان شکل گرفت.
با گذشت زمان، راگبی تحت آر.اف. یو، توسط باشگاه هائی که هنوز عضو فدراسیون ملی وابسته به آی.آر.اف. بی بودند، بازی می شد و به نام اتحادیه راگبی شناخته شد.
هم راگبی و هم فوتبال آمریکایی در زمان خودشان از لحاظ جراحت های شدید و مرگ تعداد زیادی از بازیکنان مورد توجه بودند. در اوایل قرن بیستم در آمریکا، این امر به مناقشات ملی انجامیده و برخی از کالج ها انجام فوتبال آمریکایی را ممنوع اعلام نمودند. متقابلاً جلساتی توسط ۱۹ کالج در سال های ۱۹۰۶ برگزار گردید. گفته می شود که این جلسات بدستور رئیس جمهور تئودور روزولت برگزار می شد. او به نظر می رسید که در خصوص این بازی خیالباف است ولی او تهدید کرد که این بازی را در صورت عدم اصلاح قوانین و بجهت کاهش شمار قربانیان و معلولین ممنوع اعلام خواهد کرد. این جلسات پایه انجمن ملی ورزش دانشگاهی را بنا نهادند.
یکی از تغییرات پیشنهاد شده بزرگ شدن زمین بازی بود. به هرحال دانشگاه هاروارد به دلیل آنکه قبلاً یک استادیوم بتنی بنا کرده بود، با پیشنهاد بزرگ شدن زمین بازی مخالفت نموده و در عوض مسئله قانونی سازی «پاس به جلو» را مطرح کرد. گزارش جلسات حاکی از برقراری بسیاری از محدودیت ها بر درگیری بازیکنان و دو تباین دیگر از راگبی بود: منع «بازی های دارای درگیری زیاد» و پاس به جلو. البته این تغییرات بلافاصله اعمال نشده و تنها در سال ۱۹۰۸ سی و سه فوتبالیست آمریکایی جان خود را از دست دادند. اما به هرحال شمار قربانیان و مجروحان به تدریج کاهش یافت.
در سال ۱۹۰۶ و با کاهش تعداد بازیکان هر تیم از ۱۵ نفر به ۱۳ نفر، قوانین لیگ راگبی تفاوت عمده ای از اتحادیه راگبی را تجربه نمود. در سال ۱۹۰۷ یک تیم زبده راگبی از کشور زلاند نو تور کشورهای استرالیا و بریتانیا را برگزار نمود که نتیجه آن تشکیل لیگ جدید راگبی ساوت ولز بود. به هرحال قواعد راگبی حرفه ای در هر کشوری متفاوت بوده و نیاز مذاکرات بین سازمان های ذی ربط از کشورهای مختلف، تعیین مقررات واحد برای انجام مسابقات بین المللی بود. این وضعیت تا سال ۱۹۴۸ ادامه داشت. در این زمان با تحریک لیگ فرانسه فدراسیون بین المللی لیگ راگبی (آر.ال.آی. اف) در یک جلسه در بورادآکس تأسیس گردید.
در طول نیمه دوم قرن ۲۰، قوانین بیشتر تغییر نمود. در سال ۱۹۶۶ مقامات لیگ راگبی ایده «عقب افتادن امتیاز» را از فوتبال آمریکا گرفتند که بر طبق آن: یک تیم می تواند تا چهار تکل مالکیت توپ را در اختیار داشته باشد. حداکثر تعداد حملات بعدها در سال ۱۹۷۱ به شش تکل افزایش یافت. این اصل در راگبی به عنوان «قانون شش تکل» شناخته شد.
با ظهور بازیکنان حرفه تمام وقت در اوایل دهه ۱۹۹۰ وبالطبع آن افزایش سرعت بازی، فاصله پنج متری آفساید بین دو تیم به ۱۰ متر افزایش یافته و این قانون با قوانین قابل جایگزینی بعدی و تغییرات متعاقب آن ها دنبال شد.
همچنین در قرن بیستم قواعد اتحادیه راگبی نیز بنحو چشمگیری متحول گشته و صورتی پیچیده تر و فنی تر بخود گرفت. در جمع، دستکش ها و چوب ها همسان گشته و در خارج از زمین شروع به بلند کردن هم تیم های خود به منظور نشان دادن تقابل با حریفان نمودند. همچنین ماجرای ظهور حرفه ای ها به پیچیده شدن قوانین کمک نمود.
در سال ۱۹۹۵ اتحادیه راگبی تبدیل به یک بازی «آزاد» گردید که در آن حرفه ای های اعضاء اجازه حضور می یافتند. اگرچه ریشه اصلی مناقشه بین دو قانون و علی رغم این واقعیت که مقامات ای.آر. یو مانند جان اونیل هر از چند گاه این مسئله را متذکر می گشتند، قواعد هر دو قانون و فرهنگ های فوتبال مرتبط با آن ها به اندازه ای با هم اختلاف داشتند که آینده ای شفاف را برای چنین اتحادیه ای رقم نزنند.
راگبی هم اکنون در بسیاری از نقاط دنیا به شکل حرفه ای و آماتور برگزار می شود. مسابقات آن در برخی از کشورها در زمره پرتماشاگرترین مسابقات ورزشی قرار دارد و بییندگان تلویزیونی و رادیویی بی شماری دارد. هیئت بین المللی راگبی که در ۱۸۸۶ تأسیس شد و فدراسیون اداره کننده ورزش راگبی ۱۵ نفره یا «اتحاد راگبی» است بیش از صد عضو از پنج قاره جهان دارد.
البته قدرت های اصلی این رشته ورزشی کماکان کشورهای بنیان گذار (انگلیس، اسکاتلند، ولز و ایرلند) و همچنین استرالیا، نیوزیلند، فرانسه و آفریقای جنوبی هستند.
راگبی در ایران ورزشی جوان و در حال پیشرفت است. برخلاف ظاهرپر برخورد و مهیج این ورزش، اعضای این کمیته و بازیکنان این ورزش بیش از۷۰ درصد ازقشرهای تحصیل کرده جامعه و جزء متخصصین هستند.
درایران قبل از انقلاب جمهوری اسلامی به صورت غیررسمی ورزش راگبی مخصوصاً در تربیت بدنی نیروهای نظامی به اجرا درآمد و یک بازی غیررسمی با تیم ملوان و سربازان انگلیسی انجام دادند.
بعدازانقلاب جمهوری اسلامی، تاسال ۱۳۷۵ هیچ تلاشی انجام نشد تا اینکه در این سال بیژن صفائی به همراه گروهی از دانشجویان تربیت بدنی این رشته را شکل دادند و اولین توپ، توپ خالی از باد فوتبال بود که به صورت بیضی با بند بسته شده بود! پس از آن ۱۷ عدد توپ راگبی که برخی متعلق به سال های ۱۹۴۵ و ۱۹۶۰ میلادی بود در انبار یکی از مراکز آموزشی یافت شد و بعد از تعمیر اولین تمرینات در ساعت ۶ صبح در زمین چمن مجموعه ورزشی انقلاب تهران با حداقل قیمت زمین چمن اجاره ای آغاز گردید.
بعد از دو سال فعالیت میزان تلاش ها کاهش یافت تا آنکه در سال ۱۳۷۹ با تلاش یکی از دانشجویان تربیت بدنی سال های ۱۳۷۵ و استادان کنونی یعنی علیرضا فضل الله اعرابی و با همکاری و راهنمائی دکتر ذوالفقاریان رئیس وقت فدراسیون بیسبال، مجوز لازم اخذ و کمیته راگبی در این فدراسیون شکل گرفت.
متأسفانه از آنجائیکه در ایران این ورزش را به صورت عامیانه فوتبال آمریکایی می دانستند، به دلیل مشکل سیاسی ایران باآمریکا، از حمایت از این رشته ورزشی و تأسیس تیم ملی برای آن خودداری نمودند؛ ولی پیگیری های مستمر علیرضا فضل الله اعرابی و سلسه مقالات محمدصفر لفوتی پسر عموی همسر وی، که از روزنامه نگاران و فعالین حقوق بشر ایران است، باعث شد تا ذهن مسئولین وقت ورزش ایران و نظر برخی از مراجع تقلید در خصوص این ورزش تغییر و نسبت به مستقل شدن و راه اندازی و افتتاح تیم ملی راگبی ایران اقدام نمایند.
پس از آن نیز فعالیت های گسترده ای صورت پذیرفته است. شایان ذکراست برخلاف ظاهر پربرخورد و مهیج این ورزش، اعضای این کمیته و بازیکنان این ورزش بیش از ۷۰ درصد از قشرهای تحصیل کرده جامعه و جزء متخصصین هستند.
دکتر ذوالفقاریان رئیس وقت فدراسیون بیسبال خود از فعالان این کمیته و بیژن صفائی کارشناس ارشد تربیت بدنی و ۲۰ سال عضو هیئت علمی دانشکده تربیت بدنی و کارشناس برنامه های رادیوئی و شبکه های یک و سه و پنج صداوسیمای جمهوری اسلامی و طراح اکثر کلاس ها و مفاهیم تاکتیکی که مدتی نیز سرپرست تیم های راگبی و مربی تیم تهران این رشته ورزشی بوده است.
علیرضا فضل الله اعرابی کارشناس ارشد رشته تربیت بدنی و استاد دانشگاه و مدتی نیز به عنوان مربی و در حال حاضر سرمربی تیم ملی راگبی در ایران است که در سال های اخیر فعالیت بسیار چشمگیری برای گسترش این رشته ورزشی در ایران داشته است و از او به عنوان بنیانگذار اصلی راگبی در ایران نام می برند.
نرگس (نوشین) لفوتی همسر علیرضا فضل الله اعرابی که کارشناس ارشد تربیت بدنی واستاددانشگاه است نیز ازفعالین این رشته ورزشی بوده وهم اکنون مربی تیم راگبی بانوان ایران و تنها داور زن درآسیا است.
هم اکنون نیز بیش از ۱۰۰۰ ورزشکار مرد و زن در ایران به راگبی می پردازند. تیم ملی راگبی ایران یک بار در تورنمنت بین المللی راگبی دوبی شرکت کرده است، اما سابقه بین المللی ناچیزی دارد.
کمیته انضباطی انجمن راگبی جمهوری اسلامی ایران، در حال حاضر مسئول رسیدگی به کلیه جرائم و تخلفات راگبی در کشور ایران است که ریاست آن را دکتر هورمزد یعقوبی نژاد برعهده دارد.
| [
{
"answer1": "اولین تیم راگبی در سال ۱۸۴۳ با حضور کارکنان بیمارستان لندن تشکیل شد",
"answer2": "در سال ۱۸۲۳ ویلیام وب الیس دانش آموز مدرسه راگبی انگلستان در هنگام یک مسابقه فوتبال، توپ را با دست برداشته و شروع به دویدن با آن کرد.",
"distance": 581,
"question": "در چه سالی اولین تیم راگبی تشکیل شد و بر اساس چه داستانی پیدایش راگبی شکل گرفت؟"
},
{
"answer1": "اولین مقررات این ورزش در سال ۱۸۴۵ در این مدرسه تهیه شده است.",
"answer2": "با تلاش یکی از دانشجویان تربیت بدنی سال های ۱۳۷۵ و استادان کنونی یعنی علیرضا فضل الله اعرابی و با همکاری و راهنمائی دکتر ذوالفقاریان رئیس وقت فدراسیون بیسبال، مجوز لازم اخذ و کمیته راگبی در این فدراسیون شکل گرفت.",
"distance": 15712,
"question": "قوانین اولیه راگبی در کجا تهیه شد و چگونه راگبی در ایران به رسمیت شناخته شد؟"
},
{
"answer1": "ورزش هارلینگ است که در ولز و کورن وال (ناحیه ای در جنوب غرب انگلستان) بازی می شد.",
"answer2": "از او به عنوان بنیانگذار اصلی راگبی در ایران نام می برند.",
"distance": 17068,
"question": "ورزش هارلینگ در کجا بازی می شد و چه کسی را به عنوان بنیانگذار اصلی راگبی در ایران می شناسند؟"
},
{
"answer1": "باشگاه فوتبال ملبورن نیز در سال ۱۸۵۸ تأسیس شد",
"answer2": "بیژن صفائی به همراه گروهی از دانشجویان تربیت بدنی این رشته را شکل دادند و اولین توپ، توپ خالی از باد فوتبال بود که به صورت بیضی با بند بسته شده بود!",
"distance": 14299,
"question": "باشگاه فوتبال ملبورن در چه سالی تأسیس شد و چه کسی اولین توپ راگبی را در ایران درست کرد؟"
},
{
"answer1": "تا سال ۱۸۷۱ یعنی زمانی که ۲۱ باشگاه لندن گرد آمده تا اتحادیه راگبی را تشکیل دهند، قواعد قابل قبولی برای راگبی وجود نداشت.",
"answer2": "نرگس (نوشین) لفوتی همسر علیرضا فضل الله اعرابی که کارشناس ارشد تربیت بدنی واستاددانشگاه است نیز ازفعالین این رشته ورزشی بوده وهم اکنون مربی تیم راگبی بانوان ایران و تنها داور زن درآسیا است.",
"distance": 13947,
"question": "اتحادیه راگبی در چه سالی تشکیل شد و چه کسی در ایران تنها داور زن راگبی در آسیا است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
589 | : عراق عجم
عراق عجم نام تاریخی ناحیه ای در مرکز ایران است که از غرب به کوه های زاگرس، از شرق به کویر، و از شمال به کوه های البرز منتهی می شود. کرمانشاه، همدان، اصفهان، ری، قزوین و کاشان، قم، تفرش از شهرهای عمدهٔ این ناحیه بوده اند و سبک عراقی در شعر فارسی منسوب به این ناحیه است. بر اساس کتاب اسناد نام خلیج فارس میراثی کهن و جاودان در مبحث نامهای سرزمین ایران آمده است که در دوره های تاریخی پیش از اسلام ایران مرکزی را ایراکستان می گفتند، برخی نیز این منطقه را اراک نام گذاری کرده اند و آن را کوچک شده واژه ایران می دانستند به معنی ایران کوچک، جغرافی دانان و مسالک و ممالک نویسان مسلمان این کلمه را معرب نموده و بر اساس قواعد معرب سازی ک را به ق تبدیل و آن را اِراق و عراق ثبت کردندو دشت های منطقه غرب زاگرس را که منطبق با سرزمین صاف (فلات) عراق (به غیر از کردستان) را عراق عرب نام نهادند که منطبق با منطقه بابلیون دوره باستان است. هنگامی که آریایی ها از سرمای شمال روسیه (سیبری) به سرزمین ایران کوچ کردند، یکی از اقوام آن ها به نام ماد که قوی ترین قوم آریایی بود در ناحیه غربی ایران کنونی ساکن شدند و آغازگر تاریخ ایران باستان شدند. این قوم جنگاور و دامپرور بودند و سرزمین تازه را که سرسبز و گرم بود بهشت رویای خود یافتند. بعدها قوم ماد، کشور ماد یا ماه را در باختر ایران بنا کرد و نخستین تمدن های انسانی را تشکیل داد و کشور ماد یا ماه از ناحیه ای شامل اراک، ری، قم، اصفهان، ساوه، همدان، کرمانشاه و پشت کوه لرستان کنونی تشکیل می شد که به این منطقه بعدها ایالت کوهستانی یا جبل و بعد از آن عراق عجم گفتند.
معنای عراق، زمین صاف، نزدیک دریا، ساحل رودخانه یا دریا و به گمانی برگرفته شده از واژه فارسی ایراه یا ایران شهر است و یاقوت، باور دارد که همان بابل است. واژه عجم یک واژه عربی است، به معنای کسی که نمی تواند به عربی سخن بگوید یا کسی که عربی را با لهجه سخن می گوید. چون در صدر اسلام و هم چنین در چهار سده نخست هجری قمری بیشتر کسانی که در کشور اسلامی نفوذ و حضور داشتند و در ضمن عرب نبودند، ایرانی بودند؛ بنابراین این زاب (:صفت) عجم، بر ایرانیان نامیده می شده است. برمی گردیم به یاقوت حموی و به کتاب «معجم البلدان» ج. ۲ ص ۹۹، که در این گفتار، حدود عراق عجم را آورده و همان مناطق مرکزی ایران است. او می گوید که این صفت یعنی عراق عجم اولاً غلط و ثانیاً جدید است. یعنی در زمان یاقوت حموی که در آغازین های سده هفتم می زیسته تازه است. یاقوت می گوید که لفظ عراق عجم پس از سلجوقیان، بر زبان ها افتاده است و مناطق مرکزی ایران در پنج سده آغازین هجرت به نام الجبال مشهور بوده است. پدیده ای که در لفظ عراق عجم دیده می شود، همگونی و تشبیه مناطق مرکزی ایران به عراق عرب یعنی عراق کنونی یا بقول یاقوت حموی بابل است.
عراق عجم به نام ناحیه جبال نیز شناخته می شده است. جبال جمع عربی لغت جبل (کوهستان یا تپه) نامی که عرب ها به منطقه ای که پیشتر ماه (سرزمین ماد) که به آن عراق عجم هم گفته می شود که از عراق عرب - در جنوب بین النهرین - تمایز داده شود.
دلیل این نام گذاری، کوهستان های آن - جز در ناحیه شمال شرقی اش - است. جبال از شرق به صحرای بزرگ خراسان، از جنوب خوزستان، از جنوب شرق استان فارس، از جنوب غرب عراق عرب، در شمال غرب آذربایجان و در شمال هم رشته کوه های البرز محدود شده است. مرزهای جبال به خوبی مشخص نشده و به طور مکرر تغییر می کرده است.
بر پایه اصطخری (۲۰۳ ه. ق) و ابن حوقل (۲۶۷ ه. ق) معدن های آنتیمونی (سنگ سرمه) در اصفهان وجود داشته است.
در سده های نخست پس از اسلام و دوران حکومت اموی و عباسی، به منطقه کوهستانی غرب ایران جبال (به معنای "کوه ها" یا "رشته کوه") می گفتند. این ناحیه میان دو ناحیه عراق عرب (عراق کنونی) و عراق عجم (اصفهان و ری) قرار داشت.
سعید نفیسی، جبال را میان بغداد، فارس، کرمان، خراسان، آذربایجان، خوزستان، طبرستان می داند و آن را شامل ناحیه همدان، ری، نهاوند، سمنان، دامغان، قزوین، کاشان و قم و اصفهان می داند.
جبال، ناحیه کوهستانی پهناوری بود که یونانیان آن را «مدیا» می گفتند. شورش و نبردهای پراکنده در منطقه، این امکان را برای عرب ها فراهم نمی کرد که بتوانند به طور کامل بر جبال چیرگی داشته باشند، برای همین منظور مجبور به صلح با مردم نهاوند شدند و توانستند با تنظیم معاهده ای، «جبال» را سرانجام با صلح تصرف کنند.
جبال جمع عربی لغت جبل (کوهستان یا تپه) نامی که عرب ها به منطقه ای که قبلاً ماه (سرزمین ماد) که به آن عراق عجم هم گفته می شود که از عراق عرب - در جنوب بین النهرین - تمایز داده شود
دلیل این نام گذاری، کوهستان های آن - جز در ناحیه شمال شرقی اش - است. جبال از شرق به صحرای بزرگ خراسان، از جنوب خوزستان، از جنوب شرق استان فارس، از جنوب غرب عراق عرب، در شمال غرب آذربایجان و در شمال هم رشته کوه های البرز محدود شده است. مرزهای جبال به خوبی مشخص نشده و به طور مکرر تغییر می کرده است
بر طبق اصطخری (۲۰۳ ه. ق) و ابن حوقل (۲۶۷ ه. ق) معدن های آنتیمونی (سنگ سرمه) در اصفهان وجود داشته است
در سده های نخست پس از اسلام و دوران حکومت اموی و عباسی، به منطقه کوهستانی غرب ایران جبال (به معنای "کوه ها" یا "رشته کوه") می گفتند. این ناحیه بین دو ناحیه عراق عرب (عراق کنونی) و عراق عجم (اصفهان و ری) قرار داشت.
سعید نفیسی، جبال را مابین بغداد، فارس، کرمان، خراسان، آذربایجان، خوزستان، طبرستان می داند و آن را شامل ناحیه همدان، ری، نهاوند، سمنان، دامغان، قزوین، کاشان و قم و اصفهان و اراک می داند
این ناحیه، در دوره قاجار، از نواحی و ولایات حاکم نشین به شمار می آمده و شامل ۵ بلوک یا ناحیه عمده بوده است: خلجستان، در شرق؛ فراهان در مرکز؛ کزاز و سربندر (سربند) در جنوب؛ شراء و بزچلو و وفس، در مغرب؛ رودبار در شمال. در ادوار بعدی، این ۵ بلوک، به ۹ ناحیه تقسیم شدند: عراق و حومه، فراهان، شراء، بزچلو و وفس، آشتیان و گرکان و تفرش، رودبار، مُشک آباد و لاخور، سربند و کزاز. این محدوده از شمال به همدان و ملایر و ساوه، از مشرق به قم و کاشان، از جنوب به محلات و کمره و جاپلق و از مغرب به بروجرد و نهاوند منتهی می شده است. مرکز این ناحیه، سلطان آباد و وسعت آن بالغ بر ۲۱٬۶۰۰ کیلومتر مربع بود.
جان مکدونالد کینر در کتاب «"شرح جغرافیای امپراتوری ایران"» که در سال ۱۸۱۳ در لندن به چاپ رسیده است، ولایت عراق را بزرگترین بخش سرزمین باستانی ماد می داند که از جنوب به فارس و خوزستان، از شرق به خراسان و دشت کویر، از شمال به آذربایجان، گیلان و مازندران و از غرب به کردستان محدود می شود. مناظر این ولایت در همه جا مانند هم، کوهستانی است و همچون بخش شمالی ولایت فارس دره های با امتداد بی حد اما به ندرت پهنایی متجاوز از ۱۰ تا ۱۵ مایل دارد. او در اثر خود می گوید که ولایت عراق به ۵ منطقۀ اصلی تقسیم می شود: اصفهان، تهران، نائین، ملایر و کرمانشاه.
اما چرا به مناطق مرکزی ایران پس از سلجوقیه، عراق عجم گفته اند، نگاهی گذرا خواهیم داشت به سیر تاریخی نامگذاری فلات ایران. هسته های اولیه تاریخ بشریت درخراسان بزرگ پدید آمد. نشانه هایی از سومریان در خراسان به دست آمده است که نشان می دهد آنان از آنجا به سوی جنوب عراق رفته اند. به همین علت است که خراسان بزرگ همراه با مناطق گرداگرد دریای مازندران به عنوان قلب جهان یا قلب تاریخ خوانده شده است. تمدن سیلک، در نزدیکی کاشان قبل از شش هزار سال پ. م پدید آمده است. تمدن شوش در خوزستان در هزاره چهارم پیش از میلاد بوده است. قبایل گوتی که در کوه های زاگرس بودند، در سده دوم هزاره سوم پ. م بر عراق حکومت کردند. همچنین کاسی ها از کوه های زاگرس برخاسته و به مدت پانصد سال در هزاره دوم پیش از میلاد بر عراق حکومت راندند و دولت میانی بابل را پدیدآوردند. عیلامی ها، در یک چهارم نخستین هزاره سوم پ. م یک سلسله حکومتی در خوزستان، کوه های بختیاری، ایلام و لرستان و تا کناره های خلیج فارس تا بوشهر تشکیل دادند. «ایلامتو» از یک واژه اکادی سامی نژاد برگرفته شده از واژه سومری غیرسامی نژاد «انم» به معنای جای بلند است. در تورات عیلام آمده است، عیلامی ها به خود «حاورتی» یا «خاتمتی» می گفتند که شاید به معنای زمین خدا باشد. و از آن واژه «خور» و «خویره» و «خوزستان» گرفته شده است. عیلامی ها تاسال ۶۴۵ پ. م بر این مناطق، حکومت کردند. آریاییان که نام ایران برگرفته از آنان است، در هزاره دوم پیش از میلاد به فلات ایران آمدند. اولین حکومت فراگیر آنها، حکومت ماد در نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد در آذربایجان و در غرب ایران بود. در تورات به دو ماد قایل است. ماد بزرگ که همدان، ری و اصفهان است و ماد کوچک که آذربایجان است. در لغتنامه دهخدا، به نقل از کتاب «الجماهر» نوشته ابوریحان بیرونی آمده است که «ماه» به معنای «ماد» عبارت است از زمین جبل (الجبال) و ماهین عبارتند از ماه بصره که دینور باشد و ماه کوفه، که نهاوند باشد. این تقسیم گذاری حکومتی مربوط می شود به سده های اولیه اسلامی. پس از مادها، پارسیان سلسله هخامنشی را در فارس کنونی بنیان گذاری کردند و اولین ابرقدرت تاریخ را از تونس در جنوب غربی تا دریاچه خوارزم در شمال شرقی و از یونان در شمال غربی تا سند در جنوب غربی به وجود آوردند. این دوران در تاریخ بشریت به نام دوران فارسی نامیده می شود. بطلمیوس، حد مازندران را بین پارت و آریا می داند. بدینگونه یونانیان، منطقه فارس را آریا می نامیدند و خراسان را پارت می دانستند؛ و همچنین به مناطق مرکزی ایران، مدیا می گفتند. پس از هخامنشیان، پارتیان از خراسان برخاستند و دولت اشکانیان را پدیدآوردند. در این دوران، مناطق مرکزی ایران، سرزمین پهلوی یا پهله نامیده می شد. ویس از آنها، ساسانیان در فارسی، حکومتی را بنیان گذاری کردند. در این دوران، منطقه اصفهان یکی از بخش های چهارگانه ایران زمین به نام کوست نیمروز به معنای بخش جنوبی بود. در هنگام ظهور اسلام و در خلافت عمر، ایران به دست مسلمانان عرب افتاد و هر شهری را که تصرف می کردند، از نام سابق همان شهر استفاده می کردند. عمر در دستوری به یکی از فرماندهان نظامی خود، به نام نعیم بن مقرن، می نویسد: … فانه بلغنی ان جموعاً من الاعاجم کثیره قد جمعوا لکم بمدینه نهاوند… در دستوری دیگر، ابن الاثیر بنقل ازعمر می نویسد: بعث عمر لواء الی نعیم بن مقرن و امره بقصد همذان فاذا فتحها سار الی ماوراء ذلک الی خراسان، و بعث عتبه بن فرقد… الی آذربایجان… و بعث عبدالله بن عبدالله الی اصبهان. ولی زمانی که عمر از همه ایران صحبت می کند، به آن می گوید: بلاد العجم. در زمان بنی امیه، در نیمه دوم سده اول هجری، هنوز ایران جغرافیای سیاسی مستقلی در دولت اسلامی پیدا نکرده بود. یاقوت حموی، به نقل از مدائنی می آورد: عمل العراق من هیت الی الصین والسند و الهند والری و خراسان و سجستان و طبرستان الی الدیلم و الجبال، و قال: و اصبهان سند العراق. بدین معنی که شهرهای ذکر شده همگی جزیی از عراق هستند. خود یاقوت حموی، این حرف را نقد می کند و می نویسد: و انما قالوا ذل لان هذا کله کان فی ایام بنی امیه بلید و الی العراق لا انه منه … و العراق هی بابل فقط. بدین معنا که، چون این شهرها، تابع والی عراق بودند، نام عراق را گرفتند و نه چون جزیی از عراق هستند… عراق فقط بابل است. ابتدای نفوذ جغرافی سیاسی ایران با تشکیل دولت عباسیان است که با توانایی خراسانیان در نیمه اول سده دوم برپا شد. پس از آن، در اوایل سده سوم هجری، دولت شبه مستقل طاهریان و پس از آن ها دولت سامانیان در خراسان بزرگ و در مرو و بخارا تشکیل می شود. دولت صفاریان در نیمه های سده سوم در سیستان، دولت علویان در همین زمان در طبرستان و پس از آنها، دولت آل زیار پدید می آید. دولت آل بویه، در دیلم در قرن چهارم هجری توانست بر بغداد به مدت یک سده چیره شود. پدیده ای که درخور توجه است این است که هیچ کدام از دولت های شبه مستقل ذکر شده از مناطق مرکزی و غربی ایران نیستند و همه جزو مناطق شمالی ایران یعنی بخارا، طبرستان، دیلم و سیستان تابع خراسان بزرگ هستند؛ لذا صفت های خراسانی، طبری و دیلمی بر سر زبان ها می افتد و مناطق مرکزی و غربی ایران نام جغرافیایی به خود می گیرد و آن هم «الجبال» به معنای منطقه کوهستانی. با این که مناطق شمالی ایران مانند طبرستان و دیلم، کوهستانی تر از مناطق مرکزی ایران هستند. یعنی این که کوه ها در مناطق شمالی ایران گسترده تر و بلندترند؛ ولی با این همه مناطق مرکزی ایران، نام «الجبال» و جالب تر آن که ناحیه یزد، نیز نام قهستان به خود می گیرد. واژه الجبال، به احتمال زیاد از سده دوم به بعد در نوشتارهای تاریخی و جغرافیایی مسلمانان آمده است. یعنی زمانی که ایران نسبت به مسلمانان یک حالت خودی پیدا کرده است و دیگر به آن، با یک صفت غریبانه مانند بلادالعجم یا منطقه ای که تابع ولایت عراق آن گونه که در زمان بنی امیه بود، ذکر نمی شد. در کتاب «صورة الارض» نوشته ابوالقاسم محمدبن حوقل که گزارش خود را در سال ۳۳۱ه از بغداد شروع می کند، آمده است: «سرزمین جبال، شامل شهرهایی است که بزرگترین آن ها همدان، دینور، اصفهان و قم است و شهرهایی کوچک مانند قاسان، نهاوند، لور، کرج و برج». در نقشه کشیده شده توسط ابن حوقل عراق و خوزستان در جنوب جبال است. در کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که توسط نویسنده گمنامی در سده چهارم هجری نوشته شده، تعریف حدود جبال، همان حدود صورة الارض است، با این فرق که قسمت هایی از عراق [عرب [ در غرب جبال وجود دارد. در کتاب «المسالک و الممالک» نوشته اصطخری که در سال ۳۴۶ه. وفات یافته، آمده است: (الجبال حدها الشرقی مغازة خراسان و فارسی و اصبهان و شرقی خوزستان. حدها الغربی آذربایجان و حدها الشمالی حدود الدیلم و قزوین و الری و حدها الجنوبی العراق و خوزستان. و الجبال تشتمل علی مدن مشهوره و معظم ها همدان و الدینور و اصبهان). واژه الجبال تا سده هفتم هجری همچنان توسط تاریخ نویسان به کار می رود. مهم ترین تاریخ نویس سده هفتم به زبان عربی ابی اثیر است. او در جای جای کتاب تاریخی خود، از واژه الجبال بهره می برد. نمونه هایی از آن :
... عبدالله السفاح [اولین خلیفه عباسی در نیمه سده دوم هجری علی فارسی محمدبن الاشعث... و علی خراسان و الجبال ابومسلم الخراسانی .) لما نزل طاهر ابن الحسین قائد جیش المأمون بباب همدان سار- نحو قزوین- و استولی علی سائر اعمال الجبل معها. فی هذه السنه ۴۵۵ ه.ق سارالسلطان طغرل بیک من بغداد الی بلد الجبل فوصل الی الهین. نامگذاری عراق بر مناطق مرکزی ایران، همانگونه که از قول یاقوت حموی نقل کردیم از دوران سلجوقیه به این طرف آغاز می شود. یاقوت حموی به دلیل این که سلطان سلجوقی را سلطان العراق می خواندند و لغت نامه دهخدا آن را به خاطر این که سلطان سلجوقی از طرف خلیفه عباسی در بغداد لقب سلطان العراقین گرفت، می دانند.
بنده در «ابن اثیر» و در «تاریخ گزیده» حمدالله مستوفی و در «حبیب السیر» خواند میرلقب سلطان العراق را ندیدم. در سراسر کتاب ابن اثیر، تنها یک مورد اشاره به عراق عجم است: و فی ها [یعنی سال ۴۶۹ه توفی رئیس العراقین ابواحمد النهاوندی الذی کان عمید بغداد. در همه کتاب های تاریخی نوشته شده پس از حمله مغول به ایران، به ویژه کتاب هایی که در ایران و به زبان فارسی نوشته شده است، از مناطق مرکزی ایران به نام عراق عجم نام می برند. حمدالله مستوفی در «نزهة القلوب» می نویسد: «در ذکر ولایت عراق عجم و آن نه تومان است و در او چهل پاره شهر است حدودش ولایات آذربایجان، کردستان و خوزستان و فارس و مفاغره و قومسی و برجیلانات پیوسته است». همچنین مستوفی در «تاریخ گزیده» خود که در سال ۷۳۰ه، هنگامی که از چیرگی محمود غزنوی بر ری، در سال ۴۲۰ صحبت می کند، می نویسد: «... و ملک عراق عجم درتصرف سلطان محمود آمد.» با این که مناطق مرکزی ایران در سده پنجم هجری هنوز به نام الجبال شهرت داشت. در «حبیب السیر» می خوانیم: در کمتر از یکسال طغرل بیک سلجوقی تمامی بلاد عراق عجم را به حوزه تصرف درآورد. ابوحاتم سیستانی می نویسد: اصفهان را از نظر اهمیت ناف عراق عجمدانسته اند.
عراق و فارس گرفتی بشعر خود حافظ ***
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است.
در این بیت، حافظ علیه الرحمه، منطقه اصفهان را عراق عجم می نامد و فارس را جزو عراق عجم نمی شمارد و در ضمن از عراق کنونی به نام بغداد یاد می کند. در فارس نامه ناصری، نوشته میرزاحسن حسینی فانی (۱۲۳۷ه- ۱۳۱۶ه) چند بیت شعر از کمال الدین اصفهانی در مشخص کردن حدود عراق عجم، آورده است: (به احتمال زیاد همان کمال الدین اسماعیل است که شاعر خاندان صاعدیه اصفهان بود و در حمله مغول به اصفهان و در سال ۶۳۵ ه. به قتل رسید)
چار شهراند عراق از پی تخمین گفتم
طول و عرضش صددرصد بود و کم نبود
اصفهان نصف جهان است و در این نیست شکی
که در اقلیم چنان شهر معظم نبود
همدان جای شهان از قبل آب و هوا است.
که در آفاق چنان بقعه خرم نبود
قم به نسبت کم از آنهاست و لیکن گفتم
نیک نیک ارچه نباشد بدبد هم نبود
معدن مردمی و کان سخا، شاه بلاد
ری بود ری که چو وی در همه عالم نبود
در این وصف، چهار شهر عمده عراق عجم ری، همدان، قم و اصفهان است.
در قطعه ای که قاضی محمد رازی در برابر قطعه کمال الدین اصفهانی در سال ۹۶۶ ه. سروده و آن را به شاه طهماسب صفوی تقدیم کرده است، می خوانیم:
چار بودند در اطراف عراق ای شه دین
شهرهایی که نشستنگه شاهان بودند
اصفهان آنکه ورا نصف جهان می گفتند
عدل عمال شه او را ز جهان افزودند
همدان آنکه علی شکر و یارانش در او
به زر و سیم بهین چتر و وثاق اندودند
قم که جز شیعه حیدر نبود ساکن او
سبب آن است که خاک فرجش فرمودند
شاه افزود بر این چار بلد قزوین را
کاهل تاریخ چنین نعت دگر نشنودند
کلیم کاشانی؛ شاعر عهد صفوی در بازگشت خود از هند به کاشان، می سراید: تاریخ توجه عراقش «توفیق رفیق طالب» (۱۰۳۸ه) آمد. (۴۵)
عبارت عراق عجم تا دوره قاجار، مورد بهره گیری بود. در فارس نامه ناصری، آمده است: و هم در این سال ۱۲۲۲ه به آموزگاری فرستادگان ناپلئون در لشکر ایران نظمی تازه بنا نهادند… نظام آذربایجان را سرباز و نظام عراق و مازندران را جانباز لقب دادند. با این وصف عراق عجم شامل مناطق مرکزی و غربی ایران به اضافه فارس، خوزستان و ساحل خلیج فارس می شود.
در کتاب «مرأة القاسان» یا تاریخ کاشان، نوشته عبدالرحیم کلانتر ضرابی که در سال های ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸ه آن را نوشته، می خوانیم: کاشان جزو عراق عجم است. سکزآباد جزو عراق عجم است. ولایت زنجان در خط عراق عجم قرار گرفته است. خانقین سرحد عراقین عرب و عجم است. شیراز جزو مملکت فارس است. (آستانه حضرت) شاهزاده عبدالعظیم (الحسنی) در یک فرسخی طهران و جزو عراق عجم است. ولایت یزد، جزو خاک قهستان است). در کتاب «تاریخ اجتماعی کاشان» نوشته حسن نراقی در سال ۱۳۴۵ش. در اطلس اول کتاب عراق عجم با جبل و مدی یا ماد بالاخص یکی دانسته شده است. آغاز اهمیت یافتن جغرافیای سیاسی مناطق مرکزی ایران در تاریخ اسلامی با آغاز اهمیت یافتن اصفهان توأم است. اصفهان که از پیشرفت شهر تاریخی جی، پدید آمده است، اولین بار در سده چهارم هجری به گونه شهری یکپارچه درآمد. در زمان بویهیان، رکن الدوله در نیمه سده چهارم هجری بر اصفهان حکومت کرد و آنجا را آباد کرد و شخصیت های علمی- سیاسی همانند ابن العمید، صاحب بن عباد، منطقی رازی؛ شاعر پارسی گوی عراق عجم، بدیع الزمان همدانی، ابوالفرج اصفهانی، ابی حیان توحیدی و ابوعلی مسکویه در آنجا ظهور می کنند. پس از بویهیان، طغرل سلجوقی در سال ۴۴۳ه پایتخت سلجوقیان را در اصفهان قرار می دهد. الب ارسلان، جانشین او، همچنان اصفهان را پایتخت قرار می دهد. ملکشاه سلجوقی، پس از او، بناهای متعددی در اصفهان برپا داشت. خواجه نظام الملک طوسی در اصفهان، مدرسه نظامیه بنا کرد. در این دوران، اصفهان خود را رقیب بغداد می داند. اصفهان در سال ۶۳۳ه به دست مغولان می افتد و آسیب فراوانی می بیند؛ ولی در زمان غازان خان، اصفهان آباد می شود. تیمور لنگ در ۷۸۹ه. در اصفهان، قتل عام راه می اندازد. در ۸۷۴ه. اوزون حسن آق قوینلو بر اصفهان، چیره می شود. در این زمان، اهالی ونیز، اصفهان را شهری بسیار وسیع در دشتی پرنعمت معرفی کرده اند. اوج شکوفایی اصفهان در دوران صفویه است. در سال ۱۰۰۶ه. شاه عباس کبیر (۹۹۶–۱۰۳۸ه) پایتخت را، از قزوین به اصفهان منتقل ساخت. شاه عباس، میدان نقش جهان را احداث کرد، که به گفته شاردن یکی از زیباترین میدان های جهان است. بدین گونه می بینیم که اصفهان و همچنین مناطق مرکزی ایران پس از سده چهارم هجری به بعد، به کانون بسیار مهم و اساسی علمی و اقتصادی و سیاسی تبدیل می شود و خود را در برابر نیروهای توانمند در ایران، نمایان می کند. به گونه ای که اوج شعر فارسی در شیراز با سعدی و حافظ شیرازی است؛ و شیواترین سبک شعری به نام مناطق مرکزی ایران، عراقی نامگذاری می شود. در این دوران است که مناطق مرکزی ایران نام جغرافیایی خود را، از الجبال، رها می کنند و یک نام فرهنگی سیاسی به خود می گیرند و آن هم عراق. ما اگر به خط سیر پایتخت در ایران از صفوی به این طرف بنگریم، می بینیم که این خط از مناطق شمال ایران به طرف مناطق مرکزی یعنی عراق عجم بوده است. از تبریز به قزوین که ثغر مسلمانان در سده اول هجری و پس از آن جزو عراق عجم شمرده می شده است و به اصفهان که ناف عراق عجم است و به شیراز، که به نظر بنده از لحاظ جغرافیای سیاسی، جزو عراق عجم است ولی از لحاظ تاریخی جزو عراق عجم شمرده نشده است؛ و سرانجام پایتخت در تهران پایبند می شود. تهران، همسایه ری است و ری بالاتفاق جزو عراق عجم است؛ و همچنین تهران در دامنه کوه های البرز که جزیی از مازندران است، قرار گرفته، پس تهران حدی است میان مناطق شمالی ایران و مناطق مرکزی آن؛ و این خود نشانگر آن است که عراق عجم سرانجام خود را در جغرافیای سیاسی ایران تثبیت کرد و همچنین مناطق شمالی ایران نفوذ سابق خود را بازیافت. پیشتر گفتیم که با اهمیت یافتن جغرافیای سیاسی مناطق مرکزی ایران، این مناطق نام فرهنگی سیاسی به خود گرفت. علت این تشبیه به دو دلیل است:
اول: کوفه، بصره و بغداد در سده های اولیه تاریخ اسلامی، کانون گردآوری و شکوفایی ادبی، علمی و دینی بوده است و چون مناطق مرکزی ایران در سده های پس از سده چهارم هجری، جانشین عراق در این شکوفایی می شوند، لذا بجا است، که این نام را داشته باشند. دوم: مناطق مرکزی ایران که گستره آن فارس و مناطق جنوبی ایران تا خلیج فارس است به طور کلی شباهت های جغرافیایی با عراق دارد.
اوج توانایی جغرافیای سیاسی عراق عجم با رخ دادن انقلاب اسلامی ایران نمایانگر شد. چون مراحل رؤیایی و شکل گیری انقلاب اسلامی در منطقه قم و اصفهان بود. در اینجا ذکر یک مسئله را ضروری می دانم و این که در انقلاب مشروطه که در ابتدای قرن چهاردهم هجری به مرکزیت آذربایجان رخ داد، جریاناتی به وجود آمد، که نتیجه پایانی آن از بین رفتن توانایی جغرافیای سیاسی آذربایجان بود. بنده از خدا خواهانم که انقلاب اسلامی ایران که در ابتدای قرن پانزدهم هجری رخ داد، همان خط اسلام ناب محمدی خود را حفظ کند تا گریبانگیر رخدادهایی نشود که پایان آن خدای ناکرده از بین رفتن توانایی جغرافیای سیاسی عراق عجم شود. باید کاری کنیم که توانایی های جغرافیای سیاسی تمامی مناطق ایران حفظ شود. خراسان، پشتوانه ایران است؛ لذا عراق عجم باید پشتوانه خراسان باشد، همانگونه که آذربایجان باید پشتوانه عراق عجم باشد. همانگونه که سایر استانهای ایران باید پشتوانه یکدیگر باشند.
ذکر این نکته در پایان ضروری است که ایران بود که ودیعه حضرت علی ابن ابی طالب (ع) یعنی «عراق» را به عنوان یک پدیده فرهنگی اسلامی را در درازنای بیش از هشتصد سال پس از حمله مغول، با نامگذاری عراق بر مناطق مرکزی خود، نگاه داشت.
| [
{
"answer1": "هنگامی که آریایی ها از سرمای شمال روسیه (سیبری) به سرزمین ایران کوچ کردند، یکی از اقوام آن ها به نام ماد که قوی ترین قوم آریایی بود در ناحیه غربی ایران کنونی ساکن شدند و آغازگر تاریخ ایران باستان شدند.",
"answer2": "کشور ماد یا ماه از ناحیه ای شامل اراک، ری، قم، اصفهان، ساوه، همدان، کرمانشاه و پشت کوه لرستان کنونی تشکیل می شد که به این منطقه بعدها ایالت کوهستانی یا جبل و بعد از آن عراق عجم گفتند.",
"distance": 389,
"question": "قوم ماد در کجا ساکن شدند و تمدنشان شامل چه شهرهایی بود؟"
},
{
"answer1": "پدیده ای که در لفظ عراق عجم دیده می شود، همگونی و تشبیه مناطق مرکزی ایران به عراق عرب یعنی عراق کنونی یا بقول یاقوت حموی بابل است.",
"answer2": "نامگذاری عراق بر مناطق مرکزی ایران، همانگونه که از قول یاقوت حموی نقل کردیم از دوران سلجوقیه به این طرف آغاز می شود.",
"distance": 9913,
"question": "به چه دلیل به مناطق مرکزی ایران عراق عجم گفته می شد و این نامگذاری از چه زمانی آغاز شد؟"
},
{
"answer1": "جبال از شرق به صحرای بزرگ خراسان، از جنوب خوزستان، از جنوب شرق استان فارس، از جنوب غرب عراق عرب، در شمال غرب آذربایجان و در شمال هم رشته کوه های البرز محدود شده است.",
"answer2": "واژه الجبال، به احتمال زیاد از سده دوم به بعد در نوشتارهای تاریخی و جغرافیایی مسلمانان آمده است.",
"distance": 7865,
"question": "حدود جبال از نظر جغرافیایی چگونه بوده و در چه سده ای نام جبال برای منطقه مرکزی ایران استفاده میشد؟"
},
{
"answer1": "این ناحیه، در دوره قاجار، از نواحی و ولایات حاکم نشین به شمار می آمده و شامل ۵ بلوک یا ناحیه عمده بوده است: خلجستان، در شرق؛ فراهان در مرکز؛ کزاز و سربندر (سربند) در جنوب؛ شراء و بزچلو و وفس، در مغرب؛ رودبار در شمال.",
"answer2": "در ادوار بعدی، این ۵ بلوک، به ۹ ناحیه تقسیم شدند: عراق و حومه، فراهان، شراء، بزچلو و وفس، آشتیان و گرکان و تفرش، رودبار، مُشک آباد و لاخور، سربند و کزاز.",
"distance": 217,
"question": "در دوره قاجار ولایت عراق به چند بلوک تقسیم میشد و چه نواحی را شامل میشد؟"
},
{
"answer1": "جان مکدونالد کینر در کتاب «\"شرح جغرافیای امپراتوری ایران\"» که در سال ۱۸۱۳ در لندن به چاپ رسیده است، ولایت عراق را بزرگترین بخش سرزمین باستانی ماد می داند که از جنوب به فارس و خوزستان، از شرق به خراسان و دشت کویر، از شمال به آذربایجان، گیلان و مازندران و از غرب به کردستان محدود می شود.",
"answer2": "او در اثر خود می گوید که ولایت عراق به ۵ منطقۀ اصلی تقسیم می شود: اصفهان، تهران، نائین، ملایر و کرمانشاه.",
"distance": 438,
"question": "در کتاب شرح جغرافیای امپراتوری ایران ولایت عراق چگونه تعریف شده است و چه شهرهایی جزو آن بوده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
590 | : مهندسی پزشکی
مهندسی پزشکی یا مهندسی زیست پزشکی به دنبال ایجاد ارتباط منطقی بین علوم مهندسی و دانش پزشکی است.
تا پیش از سده بیستم میلادی تشخیص و درمان در زمان بیماری بر پایه بررسی حالات بیمار، بررسی سندرم ها و عارضه های مربوط و ارائه مجموع های از روش های شناخته شده مبتنی بر تجویز دارو یا اعمال برخی عمل های جراحی صورت می گرفت. اما در اوایل سده بیستم و در اوج آن در دهه های ۳۰ و ۴۰ مفهوم تازه ای در پزشکی مطرح شد. بر این اساس، ساختار بدن انسان به مشابه یک نظام بسیار هماهنگ مهندسی فرض و بیماری به عنوان عامل بی نظمی در این ساختار مطرح شد. به این ترتیب دانشی به عنوان مهندسی پزشکی بنیان گذاری شد که زمینه فعالیت آن بررسی ساختار بدن انسان به صورت سامانهیک، کشف قوانین فیزیکی و معادلات ریاضی حاکم بر اجزاء سامانه، فهم اندرکنش بین آنها، مدل سازی این فرایندها و بررسی تأثیر بیماری بر روی این ساختار منظم و به تبع آن ارائه روش های تشخیصی و درمانی مفیدتر برای بهبود بیماری ها بود.
در مهندسی پزشکی با تلفیقی از علوم مهندسی برطرف کردن نیازهای پزشکی در زمینه ساخت و نگهداری تجهیزات و نیز ساخت ابزارهای پزشکی برای کاربردهای پیشگیری، تشخیص و درمان بیماری ها مد نظر است. این رشته کاربرد علوم فنی و مهندسی در یاری رساندن به پزشکان در تشخیص و درمان بیماری ها است.
مهندسی پزشکی یکی از تازه ترین رشته هایی است که قدم به عرصه دنیای فناوری جهانی نهاده و این رشته بدین منظور شکل یافته تا پزشکان را در تشخیص و درمان یاری دهد. مهندسی پزشکی دقت و تنوع در تشخیص را گسترش داده است به طوری که تشخیص بدون دستگاه ها امکان پذیر نیست. تاکنون دستگاه هایی از جمله EEG ،ECG ،MRI ،CT-Scan کمک بسیار بزرگی به پزشکی نموده اند و هم راستای وسایل تشخیصی وسایل و ملزومات درمانی گسترش یافته تا بیماران را به گونه ای تحت درمان قرار گیرند که می توان سمعک، ونتیلاتور، دیالیز (تراکافت)، فراصوت (اولتراسوند) و کاربردهای گوناگون لیزر را نام برد.
مهندس پزشکی در گام های اولیه ۱) بهره برداری، ۲) تعمیر، ۳) پشتیبانی و ۴) نگهداری و ۵) تنظیم و استانداردسازی دستگاه ها را انجام می دهد و در مراحل بالاتر ۶) توسعه، ارتقاء و بهبود دستگاه های پزشکی یا حتی می تواند به ۷) طراحی و ساخت یک دستگاه و عضو مصنوعی اقدام کند. در این رشته به علت نوآوری گسترده ای که صورت می گیرد شاخه های تازه ای از مهندسی پزشکی سازمان می گیرند که شرح کوتاهی از زیرشاخه های این رشته ذکر شده است.
مهندسی پزشکی رشته ای متشکل از گرایش های گوناگون مهندسی و علوم پزشکی است. در نتیجه پیدایش گرایش های تازه این رشته دور از انتظار نخواهد بود. هم اکنون در ایران در مقاطع گوناگون آموزش عالی گرایش های زیر تدریس می گردند:
نام این رشته به خوبی انتخاب شده و ترکیبی صحیح از دو گروه ریاضی و تجربی است. مهندسی و پزشکی همکاری مطلوب و شایسته ای را در کمک به بیماران و پزشکان آغاز کرده اند و در این راه گام های مؤثری برداشته شده است که هر روزه بسیاری از خبرهای آن را در رسانه هایی شنیده اید با توجه به گسترش روزافزون سامانه های مهندسی در حیطه بهداشتی و پزشکی، تربیت و وجود نیروی انسانی متخصص و متبحر که آشنا به وسایل و تجهیزات پزشکی امری ضروریست.
کم ترین و بیشترین زمان مجاز دوره کارشناسی مهندسی پزشکی در سه گرایش بر پایه آئین نامه های دوره کارشناسی شورای عالی برنامه ریزی است.
شمار کل واحدهای درسی در طول دوره ۱۴۰ واحد است که شامل دروس عمومی، پایه، اصلی، تخصصی و اختیاری، به شرح زیر است:
گرایش ها و جهت گیری های کاری رشته مهندسی پزشکی، واقعاً گسترده است و زمینه های گوناگونی از الکترونیک و پردازش سیگنال و مباحث نرم افزاری گرفته تا طراحی، ساخت، راه اندازی، نصب و تعمیر دستگاه ها و قطعات پزشکی یا اندام مصنوعی، همچنین مواد به کار رفته در این وسایل را شامل می شود. جدا از این توضیحات، زمینه های کاری این رشته را می توان به ۳ بخش کلی تقسیم کرد:
از دیگر زمینه های کاری مهندسی پزشکی تعمیر، نصب، راه اندازی و نگهداری وسایل مورد نیاز است و البته واضح است که این نیروی مجرب باید دارای اطلاعات کافی در مورد قطعات و جزئیات کار آن وسیله یا دستگاه باشد.
در کنار این موارد، مسئله بهینه سازی یا تلفیق دستگاه ها و عملکرد آن ها نیز مطرح است. پروژه کنترل کامپیوتری فشار خون، یا پروژه سه بعدی سازی تصویر دستگاه MRI، جزء همین بهینه سازی ها هست. دامنه کاربری این زمینه چنان گسترده است که اکنون سالانه چندصد مقاله در معتبرترین نشریات جهانی مهندسی پزشکی در این زمینه چاپ می شود و بیشترین شمار پروژه ها بر روی موضوع تلفیق و بهینه سازی انجام می شود.
یکی از مهم ترین مباحث مطرح در زمینه پزشکی، بحث استفاده از لیزر در پزشکی (چه در تشخیص و چه در درمان) است. اصولاً لیزر از همان ابتدا با توجه به قابلیت های منحصر به فردی که داشت، به عنوان یک انتخاب خوب برای بهینه سازی عملکرد بسیاری از سامانه ها بکار گرفته شده.
استفاده از لیزر برای تشخیص ضایعات چشمی یا نمایش فشار خون در نازک ترین مویرگ ها یا سوراخ کردن یا ایجاد کانال مصنوعی در قلب، سوزاندن و بریدن برخی ضایعات درونی یا تومورهای گوناگون و… روز به روز در حال افزایش است. بحث شبکه عصبی طبیعی و درمان انواع ضایعات عصبی مانند ضایعات نخاعی با کمک تحریکات الکتریکی و با کمک علم ژنتیک نیز از بحث های مهم و تازه رشته مهندسی پزشکی است.
کارشناسی مهندسی پزشکی، به نوعی هم خانواده همان رشته برق و الکترونیک است و این قرابت و نزدیکی حتی در دوره های کارشناسی ارشد و دکترا نیز تااندازه ای ادامه می یابد؛ بنابراین یک دانشجوی مهندسی پزشکی در دوره کارشناسی تقریباً ملزوم به گذراندن تمامی دروس اصلی مجموعه مهندسی برق است و به همین خاطر، فارغ التحصیلان رشته مهندسی پزشکی می توانند گرایش های کارشناسی ارشد مجموعه مهندسی برق را انتخاب کنند و همپای مهندسین کنترل، مخابرات، قدرت و الکترونیک، به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی برق بپردازند؛ بنابراین، عنوان مهندس پزشکی به هیچ عنوان نباید باعث شود که داوطلبان تصور کنند که این رشته بی ارتباط یا کم ارتباط با مباحث ریاضی و مهندسی است، چون دانشجویان این رشته به طور کامل با ریاضیات مهندسی پیشرفته و فیزیک در ارتباطند و از سنگین ترین نوع ریاضیات، به عنوان ابزار کار، دائماً بهره می برند، تا آنجا که دانشجویان این رشته، تا دروس ریاضیات مهندسی پیشرفته و معادله دیفرانسیل و فیزیک الکتریسیته، موج، ارتعاش و حرکت را نگذرانند، قادر به گذراندن دروس چندانی در دانشگاه خود نیستند.
مهندسی پزشکی بالینی از رشته های تخصصی شاخه مهندسی پزشکی است که مسئولیت پیاده سازی فناوری پزشکی و بهینه سازی خدمات بهداشتی و درمانی دارد. نقش مهندسی پزشکی بالینی شامل آموزش و نظارت تکنسین تجهیزات پزشکی، همکاری با قانون گذاران و بازرسان بیمارستان های دولتی و دادن مشاورهٔ فنی برای دیگر کارکنان بیمارستان مانند پزشکان، مدیران، فناوری اطلاعات و…. مهندس پزشکی بالینی. همچنین بر پایه تجربه های بالینی خود به تولیدکنندگان وسایل پزشکی در زمینه بهبود طراحی های آینده شان مشاوره می دهد درحالی که به عنوان ناظر بر پیشرفت قسمت های فنی بیمارستان ها، الگوهای خرید آن ها را با توجه به بخش تولید راهنمایی می کند.
توجه اصلی آن ها بر اجرای عملی فناوری باعث شده که مهندسین این رشته بیشتر به سمت دوباره طراحی و پیکربندی دوباره گرایش پیداکنند. به عنوان «انقلابی» تحقیق و توسعه یا ایده های نابی که می توانند خود را برای سال های متمادی با پزشکی بالینی وفق دهند؛ در حال حاضر در این برهه زمانی، بیشتر تلاش ها برای گسترش تأثیر مهندسی پزشکی بالینی در مسیر زیست پزشکی نوین است. مهندس پزشکی بالینی در نقش های گوناگون خود، ازآنجایی که به هردو دیدگاه (تولید و مصرف کننده) «در خط مقدم» نزدیک است و هم در ساخت و فرایند محصولات آموزش دیده است، به شکل یک «پل یا رابط» بین تولیدکننده های محصولات پزشکی و مصرف کنندگان نهایی است. بخش های مهندسی پزشکی بالینی بیمارستان های بزرگ گاهی اوقات نه تنها مهندسان زیست پزشکی را استخدام می کنند، بلکه از مهندسین صنعتی / سامانه برای تحقیق در عملیات ها، عوامل انسانی، تجزیه و تحلیل هزینه، ایمنی، و غیره کمک می گیرند.
این گرایش از مهندسی پزشکی دامنه بسیار گسترده ای را شامل می شود اما در تعریفی کوتاه، بیوالکتریک را می توان دانش استفاده از اصول الکتریکی، مغناطیسی و الکترومغناطیسی در زمینه پزشکی دانست؛ هم چنین الگوبرداری از سامانه های بیولوژیکی در طراحی های نوین مهندسی نیز در حیطه این علم قرار دارد. در واقع یک مهندس بیوالکتریک علاوه بر این که به تمام گرایش های مهندسی برق (به ویژه گرایش الکترونیک در مقطع کارشناسی و گرایش های کنترل و مخابرات در مقاطع بالاتر) با دیدگاهی از زمینه علم خود نظر دارد، از برخی از شاخه های مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات نیز در حیطه علم مهندسی پزشکی یاری می جوید. هدف از ایجاد این گرایش در مقطع کارشناسی، تربیت مهندسان الکترونیکی است که با گذراندن واحدهای درسی و آزمایشگاهی مانند فیزیولوژی، آناتومی و فیزیک پزشکی، به نوعی بلوغ ذهنی و توانایی علمی در زمینه پزشکی دست یابند. دانشجویان پس از فراگیری علوم پایه مهندسی مانند ریاضی و فیزیک و تااندازه کوتاهی علوم پایه پزشکی با مدارهای الکتریکی و روش های به کار رفته در تجهیزات پزشکی مانند سامانه های تصویربرداری، سامانه های پرتوپزشکی، سامانه های به کار رفته در اتاق عمل و بخش های CCU و ICU و تجهیزات الکتریکی بکار رفته در بدن آشنا می شوند. البته این آشنایی ها محدود است و برای گرفتن اطلاعات بیشتر در این زمینه، تحصیل در مقاطع بالاتر مورد نیاز است. در حال حاضر بازار کار این گرایش نسبت به سایر گرایش های مهندسی برق در جایگاه بهتری قرار دارد. بیشتر زمینه هایی که یک مهندس بیوالکتریک در آن فعالیت می کند عبارتند از:
این گرایش در ایران از بازار کار خوبی برخوردار است.
بیومکانیک به استفاده از مکانیک کلاسیک در زمینه های علوم زیستی می پردازد. استفاده از قوانین دینامیک جامدات برای تحلیل های حرکتی؛ دینامیک سیالات برای ارزیابی جریان های درون محیط های زیستی؛ ترمودینامیک و انتقال حرارت برای تحلیل رفتارهای سلولی و انتقال مواد و جرم بین موجود زنده و محیط و رباتیک برای خلق وسایل تشخیصی و درمانی تازه نیازمند درک مسائل محیط های زنده از زاویهٔ مهندسی است.
پیشرفت در این شاخه به ساخت قلب مصنوعی، دریچه های قلب مصنوعی، مفاصل مصنوعی، ارتزها و پروتزها، ابزارهای کمکی تشخیصی و جراحی، درک بهتر از عملیات و کارکرد قلب، ریه، شریانها، مویرگها، استخوانها، غضروفها، تاندونها، دیسک بین مهره ای و پیوندهای سامانه اسکلتی-عضلانی بدن شده است.
در این رشته به طور معمول بر روی تهیهٔ مواد گوناگون مصنوعی و طبیعی، طراحی روش های ساخت و قالب گیری نهایی ماده و در نهایت اصلاح مواد برای کاربرد اختصاصی در پزشکی تحقیق صورت می گیرد. توسعهٔ انواع مدل های وسایل پزشکی نیازمند انتخاب، ساخت و آزمایش مواد است که لازمهٔ آن درک و فهم درست از شیمی و فیزیک مواد و شناخت محیط بیولوژیک بدن است. به عبارت دیگر باید توجه داشت که آیندهٔ علم بیومتریال در گرو توانائی ما در فهم کشفیات تازه در شیمی، فیزیک، بیولوژی و پزشکی است.
به طورکلی موارد استفادهٔ بیومتریال ها در جایگزینی و تعویض اعضاء و اندام هایی از بدن است که بر اثر بیماری یا آسیب، کاربری خود را از دست داده اند تا از این طریق جراحت یا بیماری اعضاء مذکور التیام پذیرد، کاربری و عمل آن ها اصلاح شود و ناهنجاری یا وضعیت غیرطبیعی آن ها تصحیح گردد.
کاربرد این شاخه استفاده از بافت های زنده و مواد مصنوعی و کاشت آن ها در بدن است. انتخاب مواد صحیح برای کاشت و پیوند در بدن انسان و یکی از حساس ترین و مشکل ترین عملیات مهندسی پزشکی است. آلیاژهای فلزی، سرامیک ها، پلیمرها و کامپوزیت ها از مواد مورد استفاده در کاشت بافت ها مصنوعی هستند، این گونه مواد باید غیر سمی، غیر سرطان زا و از نظر شیمیایی غیرفعال و با دوام و دارای قدرت مکانیکی کافی باشند.
فارغ التحصیلان گرایش بیومواد با کارگیری مواد گوناگون مانند پلیمرها و سرامیک ها و کامپوزیت ها و مواد فلزی در بدن انسان و در تجهیزات پزشکی آشنا می شوند.
با توجه به مطالب آموزش داده شده در طول دوران تحصیل دانشگاهی، به طور خلاصه توانایی های یک مهندس بیومتریال را می توان بدین صورت برشمرد:
این گرایش بیشتر در زمینهٔ پزشکی و در گسترهٔ میکروسکوپیک می پردازد. در این شاخه تخصص در آناتومی، بیوشیمی و مکانیک سلول ها و ساختارهای درون سلولی برای درک بیشتر در فرایند بیماری توانایی داخل شدن به بخش های ویژه سلول لازم است. هدف این شاخه که در اواخر سده بیستم پایه گذاری شده است، بررسی و تهیه مدل های ایده آل از ماکرومولکول ها و ساختار سلولی است که منجر به درک بهتر پدیده های درون یاخته ای و همچنین فهم عمیق تر مکانیسم تأثیر عملکرد ناصحیح آن ها در بروز حالات بیماری می شود. به علاوه این مدل ها سبب ارزیابی مؤثرتر فرضیه ها و نظریه های درمانی مانند طراحی انواع پروتئین ها با خصوصیات منحصر به فرد لیگاند-رسپتوری می گردد. از جمله اهداف دیگر این شاخه، بررسی و مدل سازی ساختار سلول و فرایند بازیابی جراحات در بافت های آسیب دیده به منظور ارائه روش های درمانی بهینه تر برای تقلیل و رفع ضایعات بافتی و همچنین تولید نمونه های مصنوعی برای جایگزینی آن ها است. به این منظور علل و مکانیسم های تبدیل سلول های بنیادی به بافت ها و ارگان های گوناگون بررسی و با استفاده از مدل های بدست آمده بافت های آسیب دیده ترمیم یا در خارج از بدن به صورت مصنوعی تولید می شود. از جمله این بافت ها و ارگان ها می توان به استخوان، غضروف، کبد، پانکراس، پوست و رگ های خونی اشاره کرد.
در این رشته اطلاعات جمع آوری شده در تغییرات پدیده های فیزیکی در بدن را با بهره گیری از فناوری تحلیل پردازش الکتریکی و سرعت بالای آن تجزیه و تحلیل می کنند و به صورت یک تصویر درمی آورند و اغلب این تصاویر را می توان با اعمال غیرتهاجمی (بدون آسیب) بدست آورد به نحوی که هیچ اثر دردی برای بیمار نداشته باشد.
در این گرایش تهیه تصویر از اجزاء ایستای بدن مانند استخوان ها و بافت ها و ادغام ویژگی های منحصر به فرد حالت های گوناگون تصویربرداری مانند CT و MRI برای تهیه تصاویر گویاتر مانند تصاویر سه بعدی و همچنین ارائه الگوریتم های پردازشی برای مدل سازی بافت های سالم و ضایعات آن ها برای ارائه روش های تشخیصی دقیق تر و غیرتهاجمی مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین بررسی فیزیولوژی و حرکت بافت های دینامیک در بدن مانند قلب و عروق از طریق تصویربرداری عملکردی(Functional Imaging) و روش های بی درنگ (Real Time) و همچنین مدل سازی این رفتارها در بافت های سالم و ناسالم در برای تشخیص بهتر ناهنجاری ها و تصویربرداری مولکولی به منظور بررسی موقعیت، ساختار و حرکت مولکول ها (مانند مولکول ها و سلول های سرطانی) و توجیه این حرکات بر پایه الگوریتمهای آماری و همچنین بررسی و مدل سازی مکانیسم های گوناگون حیات در سطح مولکولی به صورت غیرتهاجمی برای ارائه روش های درمانی دقیق تر مانند طراحی آنتی بادی ها و ردیابی آن ها برای از بین بردن بهتر مولکول ها و سلول های مهاجم و تقلیل آسیب به سلول های سالم بدن مورد نظر است.
یک شاخه تازه و توسعه یافته مهندسی پزشکی است. متخصصان این رشته به بالا بردن توانایی ها و بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی افراد کمک می کند و با توجه به پیشرفت فناوری به طراحی گجت های تازه و روش های نوین برای سکونت، ارتباط و… کمک می نماید. پس از ساخت دستگاه نیروسنج ایزومتریک با قابلیت بیوفیدبک توسط ابوالفضل حاجی حسن خان، انقلابی در این شاخه به وجود امد زیرا قدرت بیان کمی مقدار بهبود بیمار را بیان میکرد
در این زمینه سعی می شود با استفاده از قوانین موجود در مهندسی و روش های پیشرفته و ابزار لازم یک طرح کلی و جامع از ارگان های زنده، از باکتری گرفته تا انسان، تهیه می کنند. در این رشته برای تحلیل اطلاعات حاصل از آزمایش ها و فرمول بندی کردن جزئیات فیزیولوژیکی با روابط ریاضی، از مدل سازی کامپیوتری استفاده می شود. سامانه های زنده دارای یک مجموعه بسیار با قاعده به همراه بازخورد برای کنترل خود هستند. ازجمله علومی که با مدل سازی سامانه های بیولوژیکی در بستره مهندسی پزشکی با یک فرمت تازه می توان تحلیل کرد علوم پزشکی مشرق زمین است فی الجمله طب سنتی ایران و چین که گستره ای از پارامدیک دست نیافته است و شاید به علت قدمتش با پزشکی نوپای غربی همپا نشده و سرشار از رموز و اسرار است.
کاربردی است از الکترونیک در تشخیص و بررسی ساختار بیماری ها، رایانه ها بخش اصلی این گرایش را بر عهده دارند سامانه های تصویر پزشکی به وسیله مهندسان این رشته ساخته می شوند.
دوره کارشناسی ارشد فناوری اطلاعات پزشکی به عنوان گرایش تازه از رشته مهندسی پزشکی پیشنهاد شده است. ضرورت وجود اطلاع رسانی پزشکی در زمینه پزشکی در دهه های گذشته از عوامل مهم در توجیه فناوری اطلاعات به عنوان یک رشته کاربردی مهم در دهه اخیر بوده است. نظر به گسترش سریع زمینه فناوری اطلاعات مدیریت در این زمینه اهمیت روزافزونی یافته است. فناوری اطلاعات پزشکی هم اکنون از زمینه های مهم فناوری اطلاعات است و طبیعتاً مدیریت فناوری اطلاعات در این زمینه اهمیت زیادی دارد.
دست کم طول این دوره ۴ نیم سال است، بدین معنی که دانشجویانی که ناچار به گرفتن دروس جبرانی نیستند، چنانچه کار درسی و تحقیقاتی خود را به نحو مطلوبی انجام دهند، می توانند دوره را در۴ نیم سال به پایان برسانند.
نظام آموزشی آن واحدی است و مدت تدریس ۱ واحد نظری ۱۷ ساعت است.
دانشجو برای تکمیل دوره کارشناسی ارشد فناوری اطلاعات و مدیریت به صورت مجازی باید دستکم ۳۲ واحد درسی و تحقیقاتی به شرح زیر با موفقیت بگذراند.
علاوه بر موارد بالا هر دانشجو این دوره که قبلاً در دوره کارشناسی، دروس جبرانی را نگذرانده باشد، باید با موفقیت آن ها را بگذراند، از دروس جبرانی واحدی به دانشجو تعلق نمی گیرد.
| [
{
"answer1": "بهره برداری، ۲) تعمیر، ۳) پشتیبانی و ۴) نگهداری و ۵) تنظیم و استانداردسازی دستگاه ها را انجام می دهد",
"answer2": "بحث استفاده از لیزر در پزشکی (چه در تشخیص و چه در درمان) است.",
"distance": 2246,
"question": "در مهندسی پزشکی، چه کارهایی در گام های اولیه انجام می شود و یکی از مهمترین مباحث مطرح شده در زمینه پزشکی چیست؟"
},
{
"answer1": "در اوایل سده بیستم و در اوج آن در دهه های ۳۰ و ۴۰ مفهوم تازه ای در پزشکی مطرح شد.",
"answer2": "بیومکانیک به استفاده از مکانیک کلاسیک در زمینه های علوم زیستی می پردازد.",
"distance": 8045,
"question": "مهندسی پزشکی از چه زمانی به عنوان یک رشته شناخته شد و در چه زمینه ای از علم مکانیک به کار برده می شود؟"
},
{
"answer1": "EEG ،ECG ،MRI ،CT-Scan کمک بسیار بزرگی به پزشکی نموده اند",
"answer2": "از برخی از شاخه های مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات نیز در حیطه علم مهندسی پزشکی یاری می جوید.",
"distance": 6000,
"question": "چه دستگاه هایی در مهندسی پزشکی به عنوان کمک بزرگ برای پزشکان نام برده شده است و یک مهندس بیوالکتریک علاوه بر مهندسی برق با چه شاخه های دیگری در ارتباط است؟"
},
{
"answer1": "مسئولیت پیاده سازی فناوری پزشکی و بهینه سازی خدمات بهداشتی و درمانی دارد.",
"answer2": "این گرایش از مهندسی پزشکی دامنه بسیار گسترده ای را شامل می شود اما در تعریفی کوتاه، بیوالکتریک را می توان دانش استفاده از اصول الکتریکی، مغناطیسی و الکترومغناطیسی در زمینه پزشکی دانست",
"distance": 1355,
"question": "مهندس پزشکی بالینی چه مسئولیت هایی دارد و کدام گرایش از مهندسی پزشکی دامنه بسیار گسترده ای دارد؟"
},
{
"answer1": "تربیت مهندسان الکترونیکی است که با گذراندن واحدهای درسی و آزمایشگاهی مانند فیزیولوژی، آناتومی و فیزیک پزشکی، به نوعی بلوغ ذهنی و توانایی علمی در زمینه پزشکی دست یابند.",
"answer2": "در این رشته به طور معمول بر روی تهیهٔ مواد گوناگون مصنوعی و طبیعی، طراحی روش های ساخت و قالب گیری نهایی ماده و در نهایت اصلاح مواد برای کاربرد اختصاصی در پزشکی تحقیق صورت می گیرد.",
"distance": 1459,
"question": "هدف از ایجاد گرایش بیوالکتریک چیست و در گرایش بیومتریال بر روی چه چیزی تحقیق می شود؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
591 | : محمدعلی نجفی
محمدعلی نجفی (زادهٔ ۲۳ دی ۱۳۳۰ تهران) سیاستمدار، مدرس دانشگاه و مدیر ارشد اجرایی ایرانی است. او شهردار سابق تهران بوده و به عنوان مشاور امور اقتصادی رئیس جمهور، عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی فعالیت می نمود. نجفی دانش آموخته کارشناسی ریاضی از دانشگاه صنعتی شریف و کارشناسی ارشد ریاضی از مؤسسه فناوری ماساچوست می باشد. وی فعالیت سیاسی خود را از سال ۱۳۵۹ در جایگاه ریاست دانشگاه صنعتی اصفهان آغاز کرد، در فاصله سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ در جایگاه وزارت علوم فعالیت می کرد و از ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶ وزارت آموزش و پرورش را در کابینه اکبر هاشمی رفسنجانی برعهده داشت. نجفی از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ در کابینه سید محمد خاتمی، رئیس سازمان برنامه و بودجه بود. در فاصله سال های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲ از اعضای شورای شهر تهران به شمار می آمد. در دولت یازدهم، در سال ۱۳۹۲ برای یک دوره ۶ ماهه ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و برای یک دوره ۵ ماهه در سال ۱۳۹۴ سرپرستی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را برعهده داشت.
در ۷ خرداد ۱۳۹۸، نجفی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران، به قتل همسر دومش، میترا استاد، به ضرب گلوله اعتراف کرد. او در دادگاه بدوی، به قصاص نفس محکوم شد. ولی در تاریخ ۲۳ مرداد از سوی اولیا دم بخشیده شد.
محمدعلی نجفی از بنیان گذاران حزب کارگزاران سازندگی، عضو هیئت علمی (بازنشسته) دانشکده ریاضی و علوم رایانه دانشگاه صنعتی شریف و رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است. نجفی از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ در دولت های محمدجواد باهنر، محمدرضا مهدوی کنی و میرحسین موسوی وزیر فرهنگ و آموزش عالی و از ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶ در دولت های موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی وزیر آموزش و پرورش ایران بود. در دولت اول سید محمد خاتمی رئیس سازمان برنامه و بودجه بود. در ۱۳۸۶ به عضویت در سومین دوره شورای شهر تهران انتخاب شد و در ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ به دنبال انتصاب به عنوان معاونت رئیس جمهور از این سمت استعفا کرد. او در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) مشاور اقتصادی و برنامه ریزی مهدی کروبی از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات بود و نمایندگی مهدی کروبی در شورای نگهبان برای پیگیری مسائل مربوط به تقلب در انتخابات را برعهده داشت.
نجفی یکی از سه وزیر پیشنهادی کابینه حسن روحانی بود که با وجودی که موافقت نیمی از مجلس را جلب کرده بود، با اختلاف یک رای از مجموع ۲۸۴ رای موفق به حضور در وزارت آموزش و پرورش نشد. بیشتر نمایندگان مخالف وی او را به حضور در جریان اعتراضات پس از اعلام نتایج انتخابات ۱۳۸۸ متهم کردند. دو روز بعد حسن روحانی طی حکمی وی را به معاونت رئیس جمهور و ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور منصوب کرد. در ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، نجفی از ریاست سازمان میراث فرهنگی استعفا کرد و حسن روحانی وی را به عنوان مشاور رئیس جمهور و دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد. نجفی در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ پس از رای آوردن استیضاح رضا فرجی دانا از وزارت علوم، سرپرست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شد و نود و پنج روز در این سمت بود. وی در تاریخ هشتم مرداد ۱۳۹۶ به عنوان یکی از کاندیداهای شهرداری تهران، این سمت را پذیرفت. در جریان رای گیری انتخاب شهردار تهران، هر شش گزینه دیگر کاندیداتوری شهرداری تهران، به نفع وی انصراف دادند.
محمدعلی نجفی، در ۲۳ دی ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد و در دبیرستان مروی (۱۳۳۷–۱۳۴۹) واقع در ناصر خسرو تحصیلات متوسطه را با مدرک دیپلم ریاضی به پایان رساند و برای تحصیل مهندسی وارد دانشگاه صنعتی آریامهر شد که بعداً به ریاضی تغییر رشته داد. نجفی در مسابقات ملی ریاضی ایران که در سال ۱۹۷۴ در دانشگاه پهلوی شیراز برگزار شد، مقام نخست کشوری را کسب کرد.
پس از دریافت لیسانس ریاضی، در مهر ۱۳۵۳ وارد دوره دکترای مؤسسه فناوری ماساچوست (اِم آی تی) شد و تحصیل خود را زیر نظر برترام کاستانت در زمینه نظریه لی شروع کرد. رسالهٔ او دربارهٔ گروه لی بیشتر با نگاه جبری بود. در زمان انقلاب ۵۷، با وجودی که نزدیک به پایان کار بود، به ایران آمد و چون به طور مستقیم وارد دوره دکترای ریاضی شده بود، به اصرار استادش، از کارهای ناتمام رساله دکترایش به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد دفاع کرد و در هشتم فروردین ۱۳۵۸، بدون گرفتن مدرک دکترا خود به ایران آمد. به گفته بیژن ظهوری زنگنه، همکارش در دانشگاه صنعتی شریف، «مطمئناً می توانست به سهولت- به دلیل توانایی-هایش، مدرک دکترای خود را از ایران دریافت کند و نکرد و این باعث افتخار است که ایشان، همه جا آخرین مدرک رسمی خود را کارشناسی ارشد ریاضی نوشته است، در حالی که واقعاً شایسته مدرک دکترای ریاضی است»
نجفی با استفاده از بورس تحصیلی فارغ التحصیلان ممتاز در دانشگاه اِم آی تی آمریکا تحصیل کرد. نجفی در دوره دکتری پیوسته ریاضی این دانشگاه تحصیل کرده است اما در سال ۱۳۵۷ در زمان انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و نتوانست از رساله دکتری خود دفاع کند. وی بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف با درجه مربی است.
نخستین مسئولیت نجفی بعد از ورود به ایران، ریاست دانشگاه صنعتی اصفهان از سال ۱۳۵۹ به مدت یک سال بود. نجفی سپس در دولت محمدجواد باهنر، دولت موقت محمدرضا مهدوی کنی و دولت اول میرحسین موسوی تصدی وزارت فرهنگ و آموزش عالی را بر عهده داشت. نجفی در جریان دفاعیه خویش در مجلس نهم برای کسب رأی اعتماد نمایندگان به عنوان وزیر آموزش و پرورش، و در پاسخ به التزام به ولایت فقیه اظهار داشت حضور وی در دولت اول میرحسین موسوی با اصرار رئیس جمهور وقت و رهبر کنونی ایران، سید علی خامنه ای صورت گرفته است. وی سپس در خلال سال های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ و در اواخر جنگ ایران و عراق سمت معاونت آموزشی صدا و سیما را عهده دار بود.
وی در سال پایانی دولت میرحسین موسوی و دو دوره در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان وزیر آموزش و پرورش خدمت کرد. از مهم ترین اقدامات وی در زمان تصدی وزارت آموزش و پرورش، تغییر نظام آموزشی به ترمی واحدی، افزایش بی سابقه حقوق معلمان و ایجاد مدارس نمونه دولتی و غیرانتفاعی می باشد.
پس از دولت هاشمی با حکم سید محمد خاتمی به ریاست سازمان برنامه و بودجه انتصاب یافت. در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، شایعاتی مبنی بر نامزدی وی به گوش می رسید که این امر محقق نشد.
او در پاییز ۱۳۸۵ با قرار گرفتن در لیست ائتلاف اصلاح طلبان نامزد شرکت در انتخابات شورای شهر تهران شد و توانست همراه با احمد مسجدجامعی، معصومه ابتکار و هادی ساعی از لیست ائتلاف اصلاح طلبان در جمع ۱۵ نفره شورای شهر تهران قرار بگیرد. او در شورای شهر به دلیل حفظ احترام آیت الله حق شناس با تغییر نام میدان حق شناس تهران به ۹ دی مخالفت نمود. تعدادی از نمایندگان مجلس در جریان بررسی صلاحیت وی در مجلس نهم برای تصدی وزارت آموزش و پرورش دولت یازدهم، دلیل مخالفت خود را با وی، این اقدام نجفی در شورای شهر دانستند. محمد علی نجفی نیز در دفاعیه خود، دلیل مخالفتش را بیان کرد. نجفی به دنبال انتصاب به عنوان معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در روز ۲۸ مرداد ۱۳۹۲، استعفانامه اش از عضویت در شورای شهر تهران را به مسئول بخش حقوقی شورا تقدیم کرده و راهی ساختمان میراث فرهنگی شد. روز بعد، روزنامهٔ بهار در شمارهٔ ۲۹ مرداد خود از نقش مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران، در رأی عدم اعتماد نمایندگان مجلس خبر داد. در روز ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ نیز در حالی که استعفای نجفی در شورای شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت، با توجه به این که یک هفته بیشتر تا پایان عمر سومین دوره شورای شهر تهران باقی نمانده بود، و با وجود مخالفت های حمزه شکیب رئیس کمیسیون عمران شورای شهر، رأی گیری برای تصویب استعفای نجفی انجام شد. از ۱۱ نفری که در جلسه شورا حضور داشتند فقط ۵ نفر به استعفا رأی دادند اما چمران گفت تعداد ۶ نفر بوده و استعفا پذیرفته می شود.
در جلسات رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزرای پیشنهادی حسن روحانی، علیرضا زاکانی، در مخالفت با محمدعلی نجفی، وزیر پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش ضمن اشاره به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) گفت: «من در شورای عالی هلال احمر بودم. زمانی که گروه ها برای سرکشی به منازل آسیب دیدگان فتنه می رفتند، خانواده ها می گفتند قبل از شما آقای نجفی با خانم م. الف آمده و گفته اند که ما نماینده موسوی و کروبی هستیم، چرا شما مدعی شهدایی که داده اید نمی شوید؟»
محمدعلی نجفی نیز در دفاع از خود سرکشی به خانواده های آسیب دیده را مطابق مصوبه شورای شهر تهران دانست. روز بعد معصومه ابتکار در مصاحبه ای گفت: «این م. الف، معصومه ابتکار است و من خودم در مورد این موضوع توضیح را می دهم. اقدامات ما بر اساس مصوبه شورا در تاریخ ۲۵ مرداد ۸۸ بوده است و ما در راستای اقدامی انسان دوستانه برای پیگیری خانواده آسیب دیدگان آن حوادث اقداماتی را انجام دادیم و خدا را برای انجام این اقدامات شکر می کنیم».
بعد از انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم ایران، وی محمدعلی نجفی را به عنوان وزیر پیشنهادی جهت تصدی پست وزیر آموزش و پرورش در این دولت، به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. وی وعده به تغییرات بنیادی در آموزش و پروش ایران را اعلام کرد. پس از معرفی نجفی به مجلس، چندین تشکل صنفی معلمان ایران از جمله: کانون صنفی معلمان، سازمان معلمان ایران، انجمن اسلامی معلمان و… با ارسال نامه های متعدد به نمایندگان مجلس، خواستار رای اعتماد به نجفی از سوی نمایندگان مجلس شدند.
او تنها با اختلاف یک رای از مجموع ۲۸۴ رای (۱۴۲ رای مثبت، ۱۳۳ رای منفی، ۹ رای ممتنع) موفق به حضور در وزارت آموزش و پرورش نشد.
دو روز بعد از رأی عدم اعتماد مجلس به نجفی، حسن روحانی، رئیس جمهور ایران وی را به معاونت رئیس جمهور و ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور منصوب کرد. انتصاب قریب الوقوع وی مورد حمایت و استقبال جامعه باستان شناسان، ایکوموس و ایکوم ایران قرار گرفت و سید محمد بهشتی شیرازی رئیس اسبق میراث فرهنگی و رئیس ایکوم ایران، نجفی را مدیری خواند که ویرانه میراث فرهنگی را برپا خواهد ساخت. نجفی در اولین سخنان خود پس از تصدی سازمان میراث فرهنگی، وعده داد که هویت را به این سازمان باز خواهد گرداند. نجفی با شرکت در اولین جلسه هیئت دولت تدبیر و امید، همراه با وزیران و سایر معاونین رئیس جمهور سوگند یاد کرد. روز بعد روزنامه کیهان، اقدام روحانی برای انتصاب محمد علی نجفی را دهن کجی وی به مجلس دانست. نجفی در ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ رسماً تصدی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران را بر عهده گرفت. نجفی در سخنرانی در مراسم معارفه اش گفت: «بدن نحیفی از سازمان میراث فرهنگی باقی مانده که متأسفانه به زمین افتاده و با بی انصافی لگدکوب شده است باید آن را بلند کرده خاک رویش را پاک کنیم و در جایی که در شان آن است بنشانیم و بعد از آن انتظار داشته باشیم تا این موجود جدید افاضات کند. این کار بسیار سختی است».
نجفی کمی بعد معاونان و مشاوران خود را از میان افراد با تجربه در عرصه میراث فرهنگی برگزید. او مهدی حجت را به عنوان معاون میراث فرهنگی و قائم مقام ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، سید محمد بهشتی شیرازی را به عنوان مشاور ارشد ریاست سازمان و جلیل گلشن را به عنوان رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی تعیین نمود.
نجفی، اولین سفر حسن روحانی به نیویورک برای شرکت در شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۳ از همراهان رئیس جمهور بود. هدف وی از این سفر مذاکراتی برای بازگرداندن سی هزار لوح گلی هخامنشی از مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو بود. در جریان این سفر، وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا، جام شیردال غار کلماکره را به عنوان نشان حسن نیت دولت آمریکا به مردم ایران هدیه کرد. این جام که به گفته کارشناسان تقلبی بوده، سال ها پیش از قاچاقچیان غار کلماکره در پلدختر لرستان به دست آمده و سپس از کشور خارج گردیده و در سال ۲۰۰۳ از سوی بخش مبارزه با قاچاق اشیاء عتیقه آمریکا توقیف شده بود. نجفی پس از بازگشت به ایران در فرودگاه بین المللی مهرآباد این جام را رونمایی کرد. او با اینکه اکثر کارشناسان این شیردال را تقلبی دانسته اند، این موضوع را رد کرد.
محمد علی نجفی در ۱۰ بهمن ۱۳۹۲ از سمت خود استعفا کرد و مسعود سلطانی فر، عضو شورای شهر تهران و عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به جای وی به عنوان رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری منصوب شد. به نظر برخی، از طرفی، فشار زیاد کاری و بیماری قلبی عارض شده به ایشان و از سوی دیگر، مشکلات فراگیر در این سازمان و ناتوانی وی در رسیدگی به همه آن ها از جمله دلایل استعفای وی بیان شده است.
حسن روحانی رئیس جمهور ایران در ۱۰ بهمن ۱۳۹۲ طی حکمی محمدعلی نجفی را به سمت مشاور رئیس جمهور و دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی منصوب کرد. در دوره تصدی وی در ستاد هماهنگی اقتصادی بود که لایحه خروج از رکود دولت تدوین گردیده و تقدیم مجلس شد.
حسن روحانی رئیس جمهور ایران در ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، پس از استیضاح رضا فرجی دانا، وزیر علوم، طی حکمی محمدعلی نجفی را به عنوان سرپرست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری منصوب کرد. روحانی در سخنرانی خود در جمع علما، فضلا و طلاب اردبیل اعلام کرد: «در دوران مدیرت دکتر فرجی دانا بر وزارت علوم ایشان برای گسترش علم، ایجاد فضای علمی در دانشگاه، بالابردن کیفیت و ایجاد آرامش در سطح دانشگاه بسیار تلاش کرده اند و امروز که آقای نجفی را به عنوان سرپرست این وزارتخانه منصوب کردم می خواهم که همین مسیر یعنی بالابردن کیفیت و توسعه مسائل فرهنگی و اخلاقی در دانشگاه و حفظ آرامش در سطح دانشگاه های کشور را ادامه دهد.»
از جمله اقدامات مهم نجفی در زمان سرپرستی اش، اعلام نتیجه رسمی بررسی ۳٬۷۷۲ پرونده بورسیه اعطایی در دوران دولت دهم توسط وزارت علوم دولت یازدهم بود. در دوران سرپرستی نجفی، بررسی بورسیه های غیرقانونی دولت دهم انجام گردیده و بنابر گزارش وزارت علوم، ۸۴۰ نفر از بورسیه ها که در روند اخذ بورسیه، تخلفاتی صورت داده بودند، لغو بورسیه و موظف به بازگرداندن تمام هزینه های بورسیه خود گردید. همچنین طی این گزارش ۳۶ نفر از تحصیل محروم شدند.
در ۱ آذر ۱۳۹۳، و در حالی که به دلیل عدم رأی اعتماد مجلس به وزرای پیشنهادی علوم، مهلت سرپرستی سه ماه محمدعلی نجفی پایان یافته بود، سید علی خامنه ای، رهبر ایران در پاسخ به نامهٔ حسن روحانی، رئیس جمهور، طبق قانون اساسی و با حکم حکومتی مدت سرپرستی نجفی در وزارت علوم را تا زمان اخذ رأی اعتماد وزیر پیشنهادی علوم و صدور حکم وزارت تمدید نمود. محمدعلی نجفی تا ۵ آذر ۱۳۹۳، که محمد فرهادی توانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد، نود و پنج روز سرپرست وزارت علوم بود.
در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، حسن روحانی، رئیس جمهور، به پیشنهاد مسعود سلطانی فر، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، طی حکمی، محمدعلی نجفی را به همراه سه تن دیگر به عنوان عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری منصوب کرد.
در ۲۶ آبان ۱۳۹۴، حسن روحانی، رئیس جمهور، به پیشنهاد علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش، طی حکمی، محمدعلی نجفی را به همراه شش تن دیگر به عنوان عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی منصوب کرد.
محمدعلی نجفی روز ۱۹ مرداد ۱۳۹۶، توسط اعضای پنجمین دوره شورای اسلامی شهر تهران به عنوان گزینه نهایی شهرداری تهران برگزیده شد. او در اول شهریور ماه با شروع به کار رسمی شورای شهر پنجم به عنوان شهردار جدید تهران انتخاب و در پنجم شهریور با دریافت حکم از وزارت کشور، رسماً به عنوان شهردار کار خود را آغاز کرد و جایگزین محمدباقر قالیباف شد و در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ از سمت خود استعفا کرد.
روز چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۶ زلزله ای به بزرگی حدود ۵٫۲ ریشتر در حد فاصل استان های تهران و البرز، حوالی مشکین دشت، را لرزاند. نجفی که شهردار تهران بود، تا ظهر روز بعدش از زلزله خبر نداشت و پیامی نداد. او روز بعد در کانال تلگرامی خود اعلام کرد که از نخستین دقایق وقوع زلزله، یعنی از نیمه شب چهارشنبه باخبر بوده و حضور داشته، ولی هفته بعدش اعلام کرد که که از نخستین دقایق صبح پنجشنبه در جریان زلزله بوده است. شایع شد که او در هنگام زلزله در کیش بوده است که خودش این را رد کرد.
صبح روز ۲۳ اسفند ۹۶ اخباری مبنی بر استعفای شب گذشته شهردار تهران از سمت خود منتشر شد. در پی انتشار خبر استعفای شهرداری تهران جلسه اضطراری شورای شهر تهران آغاز شد. با اینکه نجفی با وجود استعفاهای مکررش در منصب های گذشته، گفته بود که حال جسمی اش خوب است و به کارش ادامه می دهد، شب ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ استعفای خود را از شهرداری به شورا داد و فردای آن روز علنی شد. او ابتلا به بیماری جدید را دلیل استعفای خود اعلام کرده است و شورا هم قرار شد با توجه به تعطیلات نوروز، استعفای او را بعد از تعطیلات بررسی کند.
با رای اکثریت اعضای شورای شهر تهران محمدعلی نجفی شهردار تهران پس از گذشت هفت ماه و ۲۱ روز از ساختمان بهشت رفت.
به گزارش ایسنا، اعضای شورای شهر تهران سرانجام پس از کش و قوس های فراوان با استعفای دوم محمدعلی نجفی شهردار تهران موافقت کردند و نجفی با رأی اعضا از ساختمان بهشت رفت.
نجفی که در اولین روز از شهریورماه سال گذشته با قرائت سوگندنامه شهردار شانزدهم تهران شده بود، به دلیل ابتلا به بیماری جدید از سمت خود استعفا داد، هرچند اعضای شورای شهر تهران در پذیرش استعفای اول نجفی مقاومت کرده و به استعفا رای منفی دادند اما تنها چند ساعت بعد از رد استعفای اول، نجفی مجدداً دست به قلم شد و این بار با اشاره به آغاز روند درمانی اش از شورای شهر خواست که اقدام های لازم را برای انتخاب شهردار یا سرپرست انجام دهند.
بالاخره در ۲۱ فروردین ۱۳۹۷ با رأی اکثریت اعضا، شورای شهر با استعفای نجفی موافقت کرد و رایزنی و بررسی برای انتخاب شهردار تهران آغاز شد.
در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۹۸، همسر دوم او، میترا استاد (۳۵ ساله) در منزل خود واقع در سعادت آباد تهران، به ضرب گلوله کشته شد. ساعاتی پس از این واقعه، نجفی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران، به قتل همسرش اعتراف کرد. به گزارش خبرگزاری مهر، «اختلافات خانوادگی» دلیل این قتل بوده است.
در روز ۱۳ خرداد دادستان تهران از صدور کیفرخواست پرونده نجفی و ارسال آن به دادگاه خبر داد. به گفته علی القاصی مهر با توجه به تکمیل تحقیقات دایر بر الف- قتل عمد میترا استاد ب- حمل و نگهداری سلاح غیرمجاز ج- ایراد صدمه بدنی عمدی منتهی به جرح (غیر فوتی) با تقاضای اولیای دم مقتول مبنی بر قصاص نجفی، پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری ارسال شد.
دادگاه محمدعلی نجفی در سه جلسه برگزار شد که آخرین جلسه آن ۳۱ تیر بود. در نهایت در ۸ مرداد ۱۳۹۸، سخنگوی قوه قضائیه از محکومیت محمدعلی نجفی، به قصاص نفس توسط دادگاه بدوی خبر داد. بر این اساس، شعبه نهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی، آقای نجفی را در پرونده قتل میترا استاد همسر دوم اش، به دو سال حبس و قصاص محکوم کرده است. این حکم قابل تجدیدنظرخواهی است. او در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ از سوی خانواده مقتول بخشیده شد و در ۶ شهریور ۱۳۹۸ از زندان آزاد شد، ولی دو روز بعد، بنا به حکم دادگاه به دلیل جنبه عمومی قتل و نگهداری سلاح غیرمجاز، مجدداً بازداشت و به زندان بازگشت.
دو جلسه دادگاه رسیدگی مجدد به این پرونده ۶ و ۹ آذر تشکیل شد و ۲۳ آذر، وکیل مدافع نجفی اعلام کرد که نجفی به جهت قتل عمد به ۶ سال و نیم حبس، و بابت نگهداری اسلحه به ۱ سال و ۳ ماه حبس محکوم شده است. حمیدرضا گودرزی گفت که طبق مهلت قانونی ۲۰ روزه، رأی صادره قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است و به آن اعتراض می کنیم. پس از آن لاله عقبایی، دیگر وکیل مدافع نجفی گفت که چون این قتل را مسلماً قتل شبه عمد می دانیم، در دیوان عالی کشور فرجام خواهی کرده ایم.
از آن زمان تاکنون، علی رغم تأمین وثیقه، نجفی همچنان در بازداشت به سر می برد و حکم قطعی برای او صادر نشده است.
| [
{
"answer1": "در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ از سمت خود استعفا کرد.",
"answer2": "او ابتلا به بیماری جدید را دلیل استعفای خود اعلام کرده است",
"distance": 874,
"question": "محمدعلی نجفی پس از اینکه به عنوان شهردار تهران انتخاب شد چه زمانی استعفا داد و دلیل استعفای وی چه بود؟"
},
{
"answer1": "نجفی دانش آموخته کارشناسی ریاضی از دانشگاه صنعتی شریف و کارشناسی ارشد ریاضی از مؤسسه فناوری ماساچوست می باشد.",
"answer2": "نجفی در مسابقات ملی ریاضی ایران که در سال ۱۹۷۴ در دانشگاه پهلوی شیراز برگزار شد، مقام نخست کشوری را کسب کرد.",
"distance": 2843,
"question": "محمدعلی نجفی قبل از اینکه در سال ۱۳۵۹ ریاست دانشگاه صنعتی اصفهان را بر عهده بگیرد چه تحصیلاتی داشت و در چه رشته ای رتبه کسب کرد؟"
},
{
"answer1": "حسن روحانی رئیس جمهور ایران در ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، پس از استیضاح رضا فرجی دانا، وزیر علوم، طی حکمی محمدعلی نجفی را به عنوان سرپرست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری منصوب کرد.",
"answer2": "محمدعلی نجفی تا ۵ آذر ۱۳۹۳، که محمد فرهادی توانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد، نود و پنج روز سرپرست وزارت علوم بود.",
"distance": 1354,
"question": "چه کسی نجفی را به عنوان سرپرست وزارت علوم منصوب کرد و چه مدت در این سمت بود؟"
},
{
"answer1": "در ۷ خرداد ۱۳۹۸، نجفی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران، به قتل همسر دومش، میترا استاد، به ضرب گلوله اعتراف کرد.",
"answer2": "در نهایت در ۸ مرداد ۱۳۹۸، سخنگوی قوه قضائیه از محکومیت محمدعلی نجفی، به قصاص نفس توسط دادگاه بدوی خبر داد.",
"distance": 14807,
"question": "محمدعلی نجفی در چه سالی به قتل همسر دومش اعتراف کرد و چه حکمی برای او صادر شد؟"
},
{
"answer1": "در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) مشاور اقتصادی و برنامه ریزی مهدی کروبی از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات بود و نمایندگی مهدی کروبی در شورای نگهبان برای پیگیری مسائل مربوط به تقلب در انتخابات را برعهده داشت.",
"answer2": "محمدعلی نجفی روز ۱۹ مرداد ۱۳۹۶، توسط اعضای پنجمین دوره شورای اسلامی شهر تهران به عنوان گزینه نهایی شهرداری تهران برگزیده شد.",
"distance": 11130,
"question": "محمدعلی نجفی در سال ۱۳۸۸ در چه جایگاهی فعالیت سیاسی داشت و همچنین قبل از اینکه به عنوان شهردار تهران انتخاب شود چه سمتی داشت؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
592 | : جنگل
ناحیه ای که از درخت های انبوه پوشیده باشد را جنگل می نامند. در جنگل طبیعی معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند به طور نامنظم و همچنین علف های خودرو فراوانند. جنگل مجموعه ای از درختان، درختچه ها، پوشش گیاهی، جانوران و میکروارگانیسم ها (قارچها، باکتریها و ویروسها) است که به همراه عوامل طبیعی غیر حیاتی مانند خاک، آب، دما، باد و… محیط و رویشگاه و زیستگاه مشخص و معلومی را به وجود آورده اند.
جنگل ها زیستگاه های مهم جهان هستند که حدود یک سوم سطح خشکی های زمین را اشغال می کنند.
در حدود ۴۲۰ میلیون سال پیش در طی دوران سیلورین، گیاهان کهن و بندپایان باستانی شروع به انتشار در کره زمین کردند و طی میلیون ها سال با زیستگاه های گوناگون جهان سازگاری یافتند. در اولین جنگل ها، دم اسبیان عظیم الجثه، خزه های غول پیکر و سرخس هایی با ارتفاع بیش از ۱۲ متر غلبه یافته بودند. حیات روی کره زمین به تکامل خود ادامه داد و در اواخر پالئوزوئیک، بازدانگان پدید آمدند. تا دوره تریاسیک (۲۰۸–۲۴۵ میلیون سال پیش) بازدانگان قسمت اعظم جنگل های زمین را اشغال کردند. در دوره کرتاسه (۶۵–۱۴۴ میلیون سال پیش) اولین نهاندانگان (گیاهان گلدار) ظاهر شدند. آن ها با حشرات، پرندگان و پستانداران، تکامل توأم یافتند و به سرعت انتشار یافتند، به طوری که تا پایان دوره کرتاسه بیشتر چشم اندازهای زمین را پوشاندند. چشم انداز زمین طی عصرهای یخبندان پلئیستوسن مجدداً تغییر یافت، سطح کره زمین که طی میلیون ها سال عمدتاً توسط جنگل های گرمسیری پوشیده شده بود، تغییر کرد و جنگل های معتدله در نیمکره شمالی گسترش یافتند.
جنگل ها در آیین ها و رسوم سنتی، تکریم و تقدیس می شدند و در ادیان باستانی مورد پرستش قرار می گرفتند، ولی متأسفانه امروزه عمده ترین قربانیان تمدن بشری و صنعتی شدن، هستند و همان طور که جمعیت انسان طی چند هزار سال گذشته افزایش یافته است جنگل زدایی و آلودگی جنگل ها با روندی سریع پیش رفته است.
جنگل ها در تمام نواحی زمین که قابلیت رشد درخت در آن ها وجود دارد و از نظر ارتفاع در زیر خط درخت قرار دارند یافت می شوند، مگر اینکه بارش باران در آنجا کم بوده، یا تناوب آتش سوزی های طبیعی زیاد باشد. جنگل ها عمدتاً شامل تعداد زیادی از گونه های درختان با ارتفاع مختلف می باشند، و در کنار این ها درختچه ها و درختان جوان رشد می کنند، که سبب استفاده بهینه از نور آفتاب می شود. یک جنگل به شکل طبیعی اش، محل زندگی بسیاری از جانوران و گونه های گیاهی می باشد، و زیست توده آن در هر واحد سطح، در مقایسه با بیشتر زیست بوم ها زیادتر می باشد.
از دیدگاه بوم شناختی، ممکن است یک جنگل از یک درختزار متمایز باشد. جنگل کم و بیش، تاج پوشی متراکم دارد، و شاخ و برگ درختان به هم می رسند یا این که در هم تنیده می شوند؛ یک درختزار عمدتاً تاج پوش (سایبان) بازی دارد، که مقداری نور خورشید از بین درختان نفوذ می کند.
بیشتر از تمام مناطق دنیا جنگل های برگ ریز معتدل بر اثر فعالیت های انسان تحت تأثیر قرار گرفته اند. در اکثر مناطق معتدل، نواحی وسیعی از جنگل ها برای احداث راه های کشاورزی از بین رفته اند. این فرایند چندین قرن پیش در اروپا آغاز شد و منجر به باقی ماندن تعداد کمی از جنگل های خالی از سکنه شد. در شرق آمریکای شمالی، جنگل زدایی با ورود مهاجران اروپایی آغاز شد اما هنوز به وسعت آنچه در اروپا رخ داده، نرسیده است.
انسان آغازین تنها در پناه جنگل توانست به حیات و تولید نسل خود ادامه دهد، او نیازمندی های روزانه خود را از جنگل بدست می آورد. بدین سان احترام به درختان و احساس دوستی نسبت به آن ها پدیده ای است که منشأ بسیار دیرین در پندار انسان ها دارد و افسانه های کهن اقوام و ملل مختلف جهان، سرشار از اساطیر گیاهی است.
جنگل منطقه وسیعی پوشیده از درختان، درختچه ها و گونه های علفی است که همراه با جانوران وحشی نوعی هم زیستی گیاهی و جانوری را تشکیل داده و تحت تأثیر عوامل اقلیمی و خاکی قادر است تعادل طبیعی خود را حفظ کند.
حداقل سطحی که برای تشکیل جنگل از نظر علمی لازم است بسته به نوع گونه درختی، شرایط محیطی و غیره تغییر می کند. این مساحت در شرایط معمولی حداقل ۳ هکتار (۳۰ هزار متر مربع) است. واژه جنگل از زبان سانسکریت است و از راه فارسی به اکثر زبان های اروپائی نیز وارد شده است و معنای جنگل طبیعی و بکر را می دهد.
جنگل بسته به نوع پیدایش آن و خصوصیات ساختاری به جنگل بکر، جنگل طبیعی، جنگل مصنوعی یا جنگل دست کاشت طبقه بندی می شود.
جنگل بکر یا دست نخورده، جنگلی است که بدون دخالت انسان به وجود آمده است و ترکیب گونه های درختی و درختچه ای و علفی آن طوری است که وضعیت کاملاً طبیعی را نشان می دهد. چوب و سایر فراورده های آن در همان سیستم طبیعی تجزیه شده و به خود جنگل برمی گردد. به عبارت دیگر از جنگل بکر هیچگونه موادی (زنده یا غیرزنده) به خارج از آن حمل نمی شود.
رویش چوبی جنگل های بکر که به حالت تعادل رسیده باشند عملاً صفر است، یعنی همانقدر که چوب و سایر موادآلی تولید می شود همانقدر هم تجزیه می شود یا می پوسد، به عبارت دیگر چرخه رفت و برگشت مواد در یک جنگل بکر چرخ های بسته است.
در جنگل بکر بین تولیدکنندگان (گیاهان)، مصرف کنندگان (جانوران) و تجزیه کنندگان (جانوران ریز) یک اشتراک حیاتی متقابل و پایدار برقرار است. جنگل های بکر از تنوع زیستی بالائی برخوردارند و دارای اطلاعات ژنتیکی ارزشمندی هستند که تا به امروز بسیاری کشف نشده است. امروز ارزش جنگل های بکر بسیار زیاد است هر چند که متأسفانه روند تخریب کمی و کیفی آن ها در دنیا رو به افزایش است.
امروزه سعی بر این است که جنگل های بکر باقی مانده بر روی کره زمین را حفظ و از آن ها به عنوان ذخیره گاه های اطلاعات ژنتیکی و تنوع زیستی استفاده شود. امروزه تبدیل جنگل های بکر به جنگل های صنعتی قابل توجیه نیست و نگهداری آن ها حتی از نظر اقتصادی نیز توجیه پذیر است.
جنگل طبیعی، جنگلی است که بدون دخالت انسان به وجود آمده است ولی انسان به طور مستقیم یا غیرمستقیم در آن دخالت (بهره برداری) کرده است.
جنگل های بکر، دست خورده و بهره برداری شده تبدیل به جنگل های طبیعی می شوند. به عبارت دیگر جنگل های طبیعی، جنگل های بکر دست خورده هستند. ترکیب درختان و سن آن ها و تنوع گونه های گیاهی و جانوری در یک جنگل طبیعی با جنگل بکر متفاوت است و عموماً جنگل طبیعی از نظر زیست محیطی فقیرتر از جنگل بکر است. با وجود این جنگل های طبیعی قادر هستند چشم اندازهای طبیعی هر منطقه را حفظ کرده و در اکثر موارد از جنگل های مصنوعی یا دست کاشت غنی تر و پایدارتر باشند.
جنگل های مصنوعی یا دست کاشت یا جنگل انسان ساخت جنگلی است که به دست انسان و با هدف مشخصی ایجاد شده است و هدف از ایجاد آن تولید چوب، ایجاد مناظر طبیعی، حفظ آب و خاک، ایجاد مناطق تفریحی و تفرجی و غیره است.
جنگل مصنوعی معمولاً به صورت نهال کاری (درختکاری) به وجود می آید، هر چند این جنگل ها را می توان با کاشت بذر نیز به وجود آورد. تجربه شده است جنگل های مصنوعی که با این روش به وجود آمده اند پایدار و نزدیکتر به جنگل های طبیعی هستند. جنگل های مصنوعی که با همه ایجاد شده، قلمستان نامیده می شود (مثل قلمستان های صنوبر در بسیاری از نقاط ایران). البته باید متذکر شد که قلمستان ها در اکثر نقاط دنیا از نظر حقوقی جزء جنگل ها محسوب نمی شوند. امروزه ایجاد جنگل های مصنوعی در دنیا از اهمیت بالائی برخوردار است چرا که به افزایش نیاز چوبی در جهان پاسخ می دهد.
چنانچه جنگل هایی در زمین های زراعی و بایر با هدف تولید چوب با استفاده از روش های پیشرفته زراعی از قبیل شخم زمین، کود دادن و غیره ایجاد شده باشد به آن زراعت چوب اطلاق می شود. حجم زراعت چوب در زمین های غیرجنگلی در تمام دنیا در حال افزایش است. علاوه بر سه نوع جنگلی که تعاریف آن ذکر شد در ایران از اصطلاح بیشه هم استفاده می شود. ما بیشه را معمولاً برای پوشش گیاهی به کار می بریم که اطراف رودخانه و شیار دره ها در مناطق خشک ظاهر می شوند. این واژه به تجمع درختچه ها و نیزارها نیز اطلاق می شود.
به طور کلی جنگل به بیوم هایی گفته می شود که درختان و سایر گیاهان چوبی در آن ها غالب هستند. جنگل ها بر اساس خصوصیات گوناگونی دسته بندی شده اند. بر حسب عرض جغرافیایی، جنگل ها را به سه نوع یا تیپ عمده دسته بندی می کنند که هر یک از این انواع، خود به گروه های کوچکتری تقسیم می گردند. این سه نوع جنگل بر اساس طبقه بندی بر حسب عرض جغرافیایی عبارتند از: جنگل های حاره ای یا گرمسیری، جنگل های معتدله، جنگل های شمالی یا تایگا.
جنگل های معتدله در شرق آمریکای شمالی، شمال شرقی آسیا و غرب و مرکز اروپا به چشم می خورند. فصل های مشخص با یک زمستان مشخص، خصوصیت این جنگل ها هستند. آب و هوای این جنگل ها معتدل است و یک فصل رویش ۲۰۰–۱۴۰ روزه در آن ها وجود دارد. دما از ۳۰- درجه تا ۳۰ درجه سانتی گراد متغیر است و میزان بارندگی سالیانه ۱۵۰۰–۷۵۰ میلی متر می باشد. خاک این جنگل ها حاصلخیز است و به وسیله تجزیه بقایای گیاهی و جانوری، غنی شده است. چتر یا سایه بان جنگل های معتدله تراکم متوسط دارد و به نور خورشید اجازه نفوذ می دهد و در نتیجه، در طبقه زیرین این جنگل ها پوشش گیاهی متنوع، غنی و بسیار توسعه یافته ای می روید و جانوران در طبقات مختلف این جنگل ها زندگی می کنند. پوشش گیاهی جنگل های معتدله با ۴–۳ گونه درختی در هر کیلومتر مربع مشخص می شود. خصوصیت درختان این جنگل ها برگ های پهنشان است که هر ساله می ریزد. گونه هایی از بلوط، گردو، شوکران، راش، لاله درختی، صنوبر، نارون، افرا، بید و انواع گیاهان علفی که در بهار گل می دهند از جمله گیاهان این جنگل ها هستند. پوشش جانوری این جنگل ها با خرگوش ها، سنجاب ها، انواع راسوها، پرندگان، گوزن، شیرکوهی، گرگ جنگلی، روباه، خرس سیاه و انواعی از گربه های وحشی مشخص می شود.
جنگل های معتدله در یک طبقه بندی کوچکتر، برحسب توزیع فصل بارندگی شان، به جنگل های مرطوب پهن برگ همیشه سبز و مخروطیان، جنگل های خشک مخروطیان، جنگل های مدیترانه ای، جنگل های معتدل مخروطیان و جنگل های بارانی پهن برگ معتدل تقسیم می گردند.
در حال حاضر، جنگل های معتدله فقط در نواحی پراکنده و اندکی در جهان باقی مانده اند.
جنگل های شمالی یا تایگا بزرگترین بیوم خشکی هستند. این جنگل ها در بین عرض های جغرافیایی ۵۰ و ۶۰ درجه شمالی در کمربندی پهن در اوراسیا (اروپا و آسیا) و آمریکای شمالی یافت می شوند: دو سوم در سیبری و بقیه در اسکاندیناوی، آلاسکا و کانادا. فصل ها در جنگل های شمالی به تابستان های نسبتاً گرم، مرطوب و کوتاه و زمستان های خشک، سرد و طولانی تقسیم شده اند. طول فصل رویش در این جنگل ها ۱۳۰ روز است.
در جنگل های شمالی یا تایگا، دماها بسیار پایین هستند. بارندگی عمدتاً به صورت برف است و به ۱۰۰۰–۴۰۰ میلی متر در سال می رسد. خاک دارای ضخامت اندک، فقیر از مواد غذایی و اسیدی است. سایه بان یا چتر این جنگل ها به شکلی است که نور اندکی اجازه نفوذ پیدا می کند و در نتیجه، طبقه زیرین محدود شده و فقیر است.
پوشش گیاهی جنگل های شمالی عمدتاً شامل مخروط داران همیشه سبز و مقاوم به سرماست که برگ های سوزنی شکل دارند. کاج، صنوبر و سدر از جمله این گونه های گیاهی هستند.
پوشش جانوری این جنگل ها شامل جانورانی از جمله دارکوب ها، بازها، موش، خرس، گربه وحشی، روباه، گرگ، گوزن، موش های پوزه دار، خفاش ها، راسو، انواعی از خرگوش ها و انواعی از سنجاب ها می باشد.
قطع درختان به طور گسترده که همچنان در جنگل های شمالی ادامه دارد می تواند به زودی منجر به نابودی کامل آن ها گردد.
اگرچه بعضی از نواحی جنگل های شمالی برای سوخت و کاغذسازی قطع شده اند، این منطقه از بسیاری از تغییراتی که برای انواع دیگر جنگل ها رخ داده گریخته است. حدود ۱۲۰۰۰ سال پیش، اواخر دوران یخبندان که یخچال های طبیعی، عقب نشینی کردند جنگل های شمالی اندک اندک به سمت شمال پیش رفته اند. قسمت های عظیمی از این جنگل ها بر روی خاک یخ زده که به جز در قسمت سطحی در طول تابستان، همیشه یخ زده هستند رشد می کنند.
عوامل زیستی و غیر زیستی رویشگاه های جنگلی با تأثیرات متقابلی که برهم می گذراند، سبب برقراری و تداوم سیکل حیاتی در جنگل می شوند به عبارتی دیگر این تأثیرات دینامیک سبب ایجاد مراحل و فازهای تحولی در جنگل می شود. جوامع جنگلی گوناگون در نتیجه تأثیرات متقابل عوامل حیاتی و غیر حیاتی برهم در طی دوران بسیار طولانی که به میلیون ها سال قبل بر می گردد؛ توانسته اند بر مبنای ویژگی های اکولوژیکی و نیازهای زیستی خود، مناطق مختلفی را تحت پوشش خود قرار دهند. به عبارتی دیگر هر گونه گیاهی شرایط اکولوژیکی خاصی را می تواند؛ تحمل کند و بر همین اساس در مناطق مختلف دنیا پوشش گیاهی متفاوتی را شاهد هستیم. به طوری که در عرض های جغرافیایی پایین جنگل های تروپیکال (مناطق حاره ای) را شاهدیم و با افزایش عرض جغرافیایی به ترتیب گونه های مناطق مدیترانه ای، معتدله خزان کننده و در نهایت گونه های سوزنی برگ همیشه سبز (مناطق بوره آل) را می توانیم مشاهده کنیم. اما این وضعیت در برخی مناطق به دلیل تفاوت هایی که در شرایط اکولوژیکی به وجود می آید از جمله شرایط توپوگرافیک (پستی و بلندی)، ادافیک (خاک)، بیوتیک (زیستی)، کلیماتیک (آب و هوا)، ممکن است مغایر با اصول کلی عنوان شده در بالا باشد. به طور مثال در ارتفاعات مناطق تروپیکال (حاره ای) چه بسا گونه های مناطق معتدله و… را شاهد هستیم. اما آنچه را که باید به آن اشاره نمود این است که اجزا اصلی تشکیل دهنده رویشگاه های جنگلی نیز مانند تمام جوامع زیستی در طول حیات خود همواره متأثر از عوامل طبیعی و غیرطبیعی، تحولات گوناگونی را سپری می نمایند.
جنگل دارای فواید بیشماری است که بیشتر آن ها بر زندگی بشر اثر مثبتی می گذارند. در جنگل ها انواع قارچ ها، میوه ها و حتی ساقه های گیاهان و درختان دیده می شود که غذای عدهٔ زیادی از انسان ها را تشکیل می دهند.
درختان جنگل گاز دی اکسید کربن هوا را دریافت می کنند و طی عمل فتوسنتز، آن را تبدیل به اکسیژن می کنند. همچنین چوب درختانی جنگلی در ساختمان سازی، تهیهٔ کاغذ و تهیهٔ وسایل منزل کاربرد دارد.
جدای از همهٔ این ها، سایهٔ درختان جنگل های انبوه، هر آدمی را از گرمای طاقت فرسا نجات می دهد!
در جنگل های طبیعی شروع سیکل تمامی و تحملی در جنگل و به تبع آن روند توسعه و پایداری در اکوسیستم های جنگلی همراه با مرحله تحولی «تخریب» همراه است؛ بنابراین یک درخت جنگلی پس از رسیدن به سن دیر زیستی فیزیولوژیک، یعنی زمانی که اندام های مختلف یک درخت جنگلی در نتیجه کهولت سن و پیری، دچار نارسایی شدند، در نتیجه اختلالاتی که در فعالیت های بیولوژیکی گیاه حادث می شود، که نماد ظاهری آن خشک شدن شاخه ها و اندام های قسمت های هوایی درخت (تاج)، کوچک شدن سطح تاج پوشش درخت، پوسیده و توخالی شدن تنه در اثر حمله آفات و بیماری ها خواهد بود. در چنین شرایطی با حدوث یک باد سنگین و با بارش سنگین نزولات جوی (بخصوص برف)، ایجاد زلزله، صاعقه، زمین لغزش و سایر عوامل تخریب طبیعی، درختان مزبور افتاده و در نتیجه حفره هایی در تاج پوشش جنگل ایجاد می شود که در واقع روندهای تحولی در جنگل های دست نخورده (جنگل بکر) از همین نقطه آغاز می شود. (دلفان اباذری ۱۳۸۱). این مرحله تحول می تواند به طور نسبی طولانی (در یک سیکل طبیعی) یا کوتاه مدت (در نتیجه عوامل غیر مترقبه طبیعی) باشد (Emborg و همکاران ۲۰۰۰).
به دنبال ایجاد حفره در توده های جنگلی و تابش نور بر عرصه رویشگاه با مساعد بودن شرایط رویشگاهی و وجود بذر مناسب (به لحاظ کمی و کیفی)، گروه های زادآوری به تدریج حفره های موجود را پوشش می دهند که این مرحله از تحول تحت عنوان «مرحله تحولی تجدید حیات» نامیده می شود. گروه های زادآوری به مرور زمان و در نتیجه رقابت بین آنان بر میزان رشد قطری و ارتفاعی خود می افزاید و در این مرحله تعداد قابل توجهی از نهال ها مغلوب واقع شده و به تدریج حذف می شوند؛ ولی پایه های موجود بر میزان رشد خود همچنان خواهند افزود، این مرحله را در اصطلاح «مرحله تحولی صعود و افزایش رشد» یا «مرحله تحولی تشکیل توده» نامیده می شود. توده های جوان تشکیل شده در حفره ها، در مراحل اولیه به صورت یک جنگل جوان نسبتاً همسال به نظر می رسند که در اصطلاح تحت عنوان «فاز جنگل جوان» نامیده می شوند. در این توده ها به تدریج برخی از پایه ها که از شرایط رویشگاهی مطلوب تری مانند نور، رطوبت، خاک، جهت و… بهره مند هستند از نظر رشد قطری و ارتفاعی از سایر پایه ها پیشی گرفته و ضمن ایجاد تفاوت آشکوب، تفاوت هایی نیز از نظر قطر نمایان می سازند. در این مرحله جنگل دارای ساختار پلکانی خواهد بود و به عبارت دیگر درختان با قطر و ارتفاع متفاوتی در عرصه جنگل دیده می شوند که در اصطلاح این وضعیت را تحت عنوان «فاز تک گزیده» می توان نامگذاری نمود. با عبور از این مرحله و به تدریج درختان موجود در توده جنگلی به یک ساختار مشخصی می رسند که در آن درختان موجود دارای ارتفاع نسبی برابر (یک آشکوبه) و از نظر قطری نیز نزدیک به هم هستند. در این وضعیت جنگل به ظاهر به توده جنگلی همسال نزدیک است که از آن تحت عنوان «جنگل همسال دروغین» نیز اسم برده می شود، که این مرحله تحت عنوان «مرحله تحولی اپتیمال» نامگذاری می شود. تحولات در جنگل چنانچه تحت مداخلات شدید انسانی قرار نگیرد در جنگل های طبیعی شمال ایران در یک سیکل طبیعی حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال به درازا می کشد (دلفان اباذری ۱۳۸۱ و Korpel ۱۹۹۵). اما در جنگلهایی که تحت مدیریت قرار می گیرند، دخالتهای علمی سبب آن می شود که طول هر یک از این مراحل تحولی را کوتاهتر نموده و در ضمن ارزش های تولیدی درختان جنگلی را نیز افزایش می دهند.
جنگل ها اهمیتی حیاتی دارند زیرا مأوای متنوع ترین جوامع زیستی جهان و غنی ترین تنوع زیستی زمین هستند. در درون جنگل ها تعداد زیادی از داروهای بالقوه و هزاران هزار گونه دیده نشده و کشف نشده، پنهان هستند. همچنین جنگل ها توانایی تعدیل آب و هوای جهان را دارند و شرایط آب و هوایی کل زمین را پایدار نگه می دارند. این نقش آن ها به حدی مهم است که تخریب آن ها می تواند موجب تغییراتی در مقیاس عظیم و گسترده در آب و هوای کره زمین شود.
با کمال تأسف، قطع درختان بسیاری از جنگل های معتدله باستانی و دارای قدمت طولانی را که اهمیت حیاتی برای ما و برای تمامی گونه های زیستی جهان دارند رو به نابودی برده است. تقاضای فزاینده برای مسکن، کاغذ و انواع محصولات چوبی از حفاظت مطلوب جنگل ها جلوگیری کرده است و تنها عاملی که می تواند جلوی نابودی کامل آن ها را بگیرد استفاده عاقلانه تر و محتاطانه تر از جنگل ها و تلاش گسترده و جدی برای کاشت مجدد درختان در آنهاست. بهره برداری بی رویه از چوب های درختان جنگل ها، جنگل زدایی و کشاورزی به صورت سوزاندن زمین و به طور ضربتی در این بیوم ها و چرای بیش از حد دام در آن ها ضربات مهلکی بر این بیوم های ارزشمند هستند. تقاضای روزافزون انسان برای محصولات گوشتی به این وقایع دامن می زند. تخریب جنگل ها طی سال ها در حد وسیع و با سرعتی هولناک اتفاق افتاده است و در حال حاضر بسیاری از جنگل ها را از دست داده ایم و آینده بقیه آن ها در گرو این است که انسان، این گونه خردمند! هر چه سریعتر از خواب غفلت بیدار شود و بقایای این گنج گرانبهای هستی را از نابودی مطلق نجات دهد.
جنگل های بیابانی
شامل مناطق کویری و نیمه کویری و استپی فلات که در دشت واقع هستند. اغلب درختچه و بوته دارد، مثل تاغ و گز و اسکنبیل و قیچ. مخلوط تاغ و گز هم جامعه تاغزار را به وجود می آورد. جاهایی که آب یا رود زیر قشری دارد تراکم این جوامع بیشتراست. گونه های موجود در این منطقه کلاه میر حسن، ریش بز، کاروان کش، شوره، اسکنبیل…
جنگل های فلات مرکزی (ایران و تورانی) شامل جنگل های بیابانی و کوهستانی
فلات ایران جزء مناطق خشک و نیمه خشک غیر جنگلی محسوب می شود که نیمی از سطح کشور را می پوشاند و دلایل آن خاک شور، بارندگی کم و گرمای زیاد است. وسعت این جنگل ها حدود سه میلیون هکتار برآورد شده است، چون خیلی وسیع(۳میلیون هکتار) و ناهمواراست تنوع اقلیمی آن زیاد است و رویش های مختلف استپی و استپی کوهستانی و بیابانی را پدیدآورده است. چون آب زیر قشری در خاک وجود دارد و گونه ها به گرما و خشکی و شوری مقاوم هستند، درخت و درختچه و بوته به وجود آمده است که از لحاظ جنگل شناسی واقعاً جنگل نیستند ولی چون از آب و خاک و حیات وحش محافظت می کنند جنگل نامیده شده اند. خود این جنگل ها به دو دسته جنگل های بیابانی و جنگل های کوهستانی فلات مرکزی تقسیم می شود
| [
{
"answer1": "بر حسب عرض جغرافیایی، جنگل ها را به سه نوع یا تیپ عمده دسته بندی می کنند که هر یک از این انواع، خود به گروه های کوچکتری تقسیم می گردند.",
"answer2": "خاک این جنگل ها حاصلخیز است و به وسیله تجزیه بقایای گیاهی و جانوری، غنی شده است.",
"distance": 600,
"question": "جنگل ها بر اساس عرض جغرافیایی به چند دسته تقسیم می شوند و چه ویژگی ای باعث می شود که خاک جنگل های معتدله غنی شود؟"
},
{
"answer1": "در چنین شرایطی با حدوث یک باد سنگین و با بارش سنگین نزولات جوی (بخصوص برف)، ایجاد زلزله، صاعقه، زمین لغزش و سایر عوامل تخریب طبیعی، درختان مزبور افتاده و در نتیجه حفره هایی در تاج پوشش جنگل ایجاد می شود",
"answer2": "به دنبال ایجاد حفره در توده های جنگلی و تابش نور بر عرصه رویشگاه با مساعد بودن شرایط رویشگاهی و وجود بذر مناسب (به لحاظ کمی و کیفی)، گروه های زادآوری به تدریج حفره های موجود را پوشش می دهند که این مرحله از تحول تحت عنوان «مرحله تحولی تجدید حیات» نامیده می شود.",
"distance": 449,
"question": "چه عواملی باعث تخریب درختان در جنگل های بکر می شود و به چه مرحله ای از تحول جنگل پس از این تخریب می رسیم؟"
},
{
"answer1": "چتر یا سایه بان جنگل های معتدله تراکم متوسط دارد و به نور خورشید اجازه نفوذ می دهد و در نتیجه، در طبقه زیرین این جنگل ها پوشش گیاهی متنوع، غنی و بسیار توسعه یافته ای می روید",
"answer2": "پوشش جانوری این جنگل ها شامل جانورانی از جمله دارکوب ها، بازها، موش، خرس، گربه وحشی، روباه، گرگ، گوزن، موش های پوزه دار، خفاش ها، راسو، انواعی از خرگوش ها و انواعی از سنجاب ها می باشد.",
"distance": 1828,
"question": "تفاوت تاج پوشش جنگل های معتدله و شمالی چگونه است و چه جانورانی در جنگل های شمالی یافت می شوند؟"
},
{
"answer1": "واژه جنگل از زبان سانسکریت است و از راه فارسی به اکثر زبان های اروپائی نیز وارد شده است و معنای جنگل طبیعی و بکر را می دهد.",
"answer2": "جنگل های مصنوعی که با همه ایجاد شده، قلمستان نامیده می شود (مثل قلمستان های صنوبر در بسیاری از نقاط ایران). البته باید متذکر شد که قلمستان ها در اکثر نقاط دنیا از نظر حقوقی جزء جنگل ها محسوب نمی شوند.",
"distance": 2430,
"question": "واژه جنگل از کدام زبان آمده است و چرا قلمستان ها از نظر حقوقی جز جنگل محسوب نمی شوند؟"
},
{
"answer1": "گونه هایی از بلوط، گردو، شوکران، راش، لاله درختی، صنوبر، نارون، افرا، بید و انواع گیاهان علفی که در بهار گل می دهند از جمله گیاهان این جنگل ها هستند. پوشش جانوری این جنگل ها با خرگوش ها، سنجاب ها، انواع راسوها، پرندگان، گوزن، شیرکوهی، گرگ جنگلی، روباه، خرس سیاه و انواعی از گربه های وحشی مشخص می شود.",
"answer2": "جنگل های معتدله در شرق آمریکای شمالی، شمال شرقی آسیا و غرب و مرکز اروپا به چشم می خورند.",
"distance": 774,
"question": "در جنگل های معتدله چه گونه های درختی و جانوری وجود دارد و در کدام مناطق این جنگل ها یافت می شوند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
593 | : دانشگاه شهید باهنر کرمان
دانشگاه شهید باهنر کرمان دانشگاهی در شهر کرمان است. این دانشگاه در جنوب شرقی شهر کرمان و در زمینی به مساحت ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ متر مربع بنا گردیده است. دانشگاه شهید باهنر کرمان یکی از دانشگاه های بزرگ و مادر ایران و قطب ریاضیات و فرآوری مواد معدنی ایران است.
این دانشگاه به همّت علیرضا افضلی پور و فاخره صبا در سال ۱۳۵۱ در کرمان تأسیس شد و فعّالیّت آموزشی خود را با پذیرش ۹۰ دانشجو در سال ۱۳۵۴ آغاز نمود. دانشگاه کرمان پس از پیروزی انقلاب به نام نخست وزیر شهید محمدجواد باهنر، دانشگاه شهید باهنر نامیده شد.
رتبه بندی جهانی تایمز در سال ۲۰۱۹ دانشگاه شهید باهنر کرمان را جزء ۲۹ دانشگاه برتر ایرانی و در جمع ۱۲۵۸ دانشگاه برتر دنیا قرار داد.
رتبه بندی جهانی تایمز در سال ۲۰۲۰ دانشگاه شهید باهنر کرمان را جزء ۴۰ دانشگاه برتر ایرانی و در جمع ۱۳۹۶ دانشگاه برتر دنیا قرار داد.
رتبه بندی جهانی لایدن در سال ۲۰۱۸ دانشگاه شهید باهنر کرمان را جزء ۲۳ دانشگاه برتر ایرانی و در جمع ۹۳۸ دانشگاه برتر دنیا قرار داد.
رتبه بندی جهانی لایدن در سال ۲۰۱۹ دانشگاه شهید باهنر کرمان را جزء ۲۶ دانشگاه برتر ایرانی و در جمع ۹۶۳ دانشگاه برتر دنیا قرار داد.
تعداد رشته های موجود به تفکیک گروه های عمده تحصیلی:
- علوم انسانی: ۶۷ رشته و گرایش
- علوم پایه: ۸۶ رشته و گرایش
- فنی و مهندسی: ۶۲ رشته و گرایش
- علوم کشاورزی: ۴۵ رشته و گرایش
- هنر: ۹ رشته و گرایش
- پردیس دانشگاهی: ۳۴ رشته و گرایش
دانشکده فیزیک زمینه و مبنای تاسیس دانشکده فیزیک، با ایجاد بخش فیزیک همزمان با شروع فعالیتهای آموزشی دانشگاه در سال 1354 پایه ریزی شد. بخش فیزیک از اولین گروه های علمی دانشگاه است که فعالیت خود را با 12 دانشجو و 4 عضوهیات علمی از بزرگان صاحب شهره فیزیک دراولین دانشکده دانشگاه (دانشکده علوم) آغاز نموده است. این گروه علمی با تلاش، کوشش و برنامه ریزی همکاران متبحرو پیش کسوتان ارزشمند همواره در زمره بخشهای پیشتاز علمی دانشگاه خصوصا" درمورد کسب مجوز های ایجاد دوره های مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری قرار داشته است.
دانشکده علوم انسانی، فعالیت آموزشی خود را از سال تحصیلی 55-1354 با پذیرش 16 دانشجو در رشته زبان انگلیسی شروع کرد و به مرور زمان به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران گسترش یافت. به طوری که در حال حاضر(پایان ترم دوم سال تحصیلی 93-92) تعداد 84 نفر عضو هیئت علمی و مجموعاً 2256 دانشجو شبانه و روزانه در مقاطع مختلف تحصیلی کارشناسی (1971 نفر)، کارشناسی ارشد (200 نفر) و دکتری (85 نفر) در 8 بخش آموزشی به تحصیل اشتغال دارند. دانشکده علوم انسانی پس از دانشکده علوم پایه، قدیمی ترین و موفق ترین دانشکده دانشگاه میباشد. دانشکده مدیریت و اقتصاد تا آغاز سال تحصیلی1375 - 1374 به صورت بخش های اقتصاد، حسابداری و مدیریت جزو خانواده دانشکده علوم انسانی بود که بر اساس مصوبه شورای گسترش آموزش عالی وزارت فرهنگ و آموزش عالی به صورت دانشکدهای مستقل درآمد. همچنین بخش فرهنگ و معارف اسلامی تا ابتدای سال تحصیلی 78- 1377 در شمار بخش های دانشکده علوم انسانی بود که هم اکنون به صورت بخشی مستقل زیر نظر معاونت آموزشی دانشگاه فعالیت میکند. بخش های حقوق، علوم سیاسی و معارف اسلامی نیز در سال 1391 از این دانشکده منفک شده و به صورت یک دانشکده جدید فعالیت خود را آغاز نمودند.
دانشکده حقوق و الهیات از مهرماه 1391 با تفکیک از دانشکده ادبیات و علوم انسانی تشکیل گردید. این دانشکده متشکل از چهار بخش الهیات، حقوق، علوم سیاسی و معارف اسلامی می باشد. دانشکده حقوق و الهیات دارای 47 نفر عضو هیأت علمی که 3 نفر در مرتبه دانشیاری، 33 نفر استادیار و 11 نفر مربی می باشند. همچنین این دانشکده از 30 نفر مدرس مدعو نیز استفاده می نماید. گرایش های مربوط به گروه های آموزشی دانشکده به شرح زیر می باشد:
1-گروه الهیات در سه مقطع کارشناسی در گرایش « فقه و مبانی حقوق اسلامی» ، « فقه و حقوق اسلامی» و «علوم قرآن و حدیث»و دو مقطع کارشناسی ارشد در گرایش « فقه و مبانی حقوق اسلامی» و «علوم قرآن و حدیث» دانشجو پذیرش می نماید.
2-گروه حقوق نیز در مقطع کارشناسی ارشد پیوسته در دو گرایش «حقوق خصوصی» و «حقوق جزا و جرم شناسی» دانشجو پذیرش می نماید.
3-گروه علوم سیاسی در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، در دو گرایش «علوم سیاسی» و «دیپلماسی و سازمان های بین المللی» دانشجو می پذیرد.4-گروه معارف اسلامی در هر نیمسال تحصیلی با ارائه 135 گروه درسی از دروس عمومی را به حدود 7000 نفر دانشجو ارائه می نماید.
این دانشکده که ابتدا با نام گروه تربیت بدنی در دانشگاه فعالیت داشت ، در سال 1363 با پذیرش 10 دانشجو در رشته دبیری تربیت بدنی در مقطع کارشناسی فعّالیّت خود را آغاز کرد . دانشکده تربیت بدنی هم اکنون ؛ با استفاده از امکانات ورزشی در دو محل فعلی دانشکده تربیت بدنی در خارج از پردیزه افضلی پور و امکانات داخل پردیزه افضلی پور به فعّالیّت آموزشی و پژوهشی مشغول است .
امکانات ورزشی : دو سالن چند منظوره ، سالن صبا ، زمین چمن فوتبال ، پیست دو میدانی ، زمین والیبال ساحلی ، زمین های تنیس ، سالنهای تندرستی خوابگاهها ، مجموعه زمینهای والیبال ، هندبال و بسکتبال روباز .
امکانات آموزشی و پژوهشی : کلاسهای آموزشی ، مرکز کامپیوتر ، آزمایشگاهها ، شامل : پنج کلاس آموزشی با امکانات ( اپک ، ویدئو پرژکتور ، اسلاید ، تلویزیون ، نوارهای آموزشی ، آزمایشگاههای فیزیولوژی ورزشی ، رفتار حرکتی ، آسیب شناسی ، مرکز کامپیوتر با تعداد 20 کامپیوتر متصل به شکبه اینترنت )
واحدهای تابعه : اداره آموزش ، اداره انتشارات ، اداره امور عمومی , اداره سمی و بصری ، کتابخانه ، مرکز کامپیوتر ، آزمایشگاههای فیزیولوژی ورزشی .امکانات دروس عملی : سالن چند منظوره ، کلوپ ، سالن ژیمناستیک ، سالن بدنسازی ، کشتی ، تنیس روی میز ، پیست دو میدانی ، استخر شنا
در حال حاضر این دانشکده یکی از بزرگترین و گسترده ترین دانشکده های دانشگاه به حساب می آید. تاریخچه این دانشکده برمیگردد به سال تحصیلی 63-62 که به صورت آموزشکده کشاورزی با امکانات بسیار محدود با پذیرش 80 دانشجو در 3 رشته کاردانی (امور زراعی ، امور فنی و امور دامی) فعالیتهای آموزشی خود را آغاز کرد. مجوز گشایش دانشکده کشاورزی و پذیرش دانشجو برای دوره کارشناسی در دو رشته مهندسی آبیاری و مهندسی زراعت در سال 1364و مهندسی اقتصاد کشاورزی در سال 1368 از سوی شورای عالی گسترش آموزش عالی صادر گردید و آموزشکده کشاورزی به شهرستان جیرفت انتقال یافت. در سال تحصیلی 71-70 با بهره برداری از ساختمان جدید و مجهز این دانشکده (ساختمانQ) و به کارگیری نیروهای کارآمد آموزشی، دانشکده کشاورزی دامنه فعالیت آموزشی و پژوهشی خود را گسترش داد. درحال حاضر این دانشکده دارای 10 گروه آموزشی است که در مقاطع مختلف تحصیلی شامل مقطع کارشناسی در 9 رشته، مقطع کارشناسی ارشد در 12 رشته و مقطع دکتری در 9 رشته دانشجو می پذیرد.
گشایش دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید باهنر کرمان در سال 1367 فراهم گردید که موافقت اصولی آن در همان سال و موافقت قطعی آن در سال 1370 از سوی شورای گسترش آموزش عالی صادر گردید . فعّالیّتهای آموزشی این دانشکده از مهرماه 1371 با پذیرش دانشجو در مقطع دکتری عمومی دامپزشکی (D.V.M) آغاز گردید.
دانشکده دامپزشکی با گروه های آموزشی علوم پایه ، پاتوبیولوژی ، بهداشت و کنترل مواد غذایی و علوم درمانگاهی در این در دانشگاه فعالیت دارد.
در حال حاضر این دانشکده در رشته های دکتری عمومی دامپزشکی در دوره های روزانه و شبانه ، رشته های کارشناسی ارشد ناپیوسته انگل شناسی دامپزشکی، فیزیولوژی، بافت شناسی و میکروبیولوژی و همچنین در دوره های دکتری تخصصی در رشته های میکروبیولوژی، انگل شناسی، جراحی دامپزشکی و بیماریهای داخلی دامهای بزرگ دانشجو می پذیرد. دانشکده دامپزشکی با همکاری دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در دوره دکتری تخصصی آناتومی نیز پذیرش دانشجو دارد.
دانشکده هنر و معماری در سال 1372 به خانواده بزرگ دانشگاه شهید باهنر کرمان اضافه شد . ابتدا با تاسیس رشته های معماری و هنرهای سنتی در مقطع کاردانی ، سپس رشته های مرمت ابنیه و نقاشی در مقطع کارشناسی ( 1376 ) ، فرش در مقطع کارشناسی ( 77) مهندسی معماری در مقطع کارشناسی ( 1381 ) و هنر اسلامی در مقطع کارشناسی ( 1390 ) به جذب دانشجو و توسعه کیفی و کمی خود ادامه داد. کلیه این رشته ها به لحاظ میزان قبولی در مقاطع بالاتر و توفیق حرفه ای فارغ التحصیلان از کارنامه مناسبی برخوردار بوده و تلاش اعضای هیئت علمی و مدرسین برای ارتقای هر چه بیشتر سطح آموزشی دانشکده استمرار داشته است. نظر به حسن سابقه رشته مهندسی معماری در این دانشکده و احراز شرایط از سال 1392 پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی معماری آغاز گردیده و با بهره گیری از اعضای هیئت علمی ذیصلاح و همکاری جمعی از برجسته ترین استادان معماری کشور، تربیت مهندسین معمار ارشد صاحب اندیشه و صالح در دستور کار گروه معماری قرار گرفته است. با ادامه تحصیل جمعی از اعضای هیئت علمی رشته های مختلف دانشکده در مقطع دکتری تخصصی ، زمینه برای گشایش دوره ارشد در سایر رشته ها نیر فراهم گردیده است.مجموعه فعالیتهای آموزشی ، پژوهشی و فرهنگی اعضای هیئت علمی ، مدرسین و دانشجویان دانشکده هنر و معماری در کلیه رشته ها ، با وجود همه مشکلات موجود تا کنون رشد داشته و نوید بخش حیات پویای سجیه فرهنگی کرمان در عرصه معماری و هنرهای تجسمی و سنتی و احیای شخصیت گران سنگ فرهنگ ایرانی – اسلامی در حیطه فضای کالبدی جامعه است.
دانشکده ریاضی و کامپیوتر مرکب از بخش ریاضی، بخش آمار و بخش کامپیوتر و مرکز پژوهشی ریاضی ماهانی در تاریخ 21/9/73 به تصویب شورای گسترش آموزش عالی کشور رسید و از ابتدای سال 1374 این دانشکده در دانشگاه شهید باهنر کرمان تأسیس گردید . بخش ریاضی از فروردین 1392 بر اساس مصوبه هیئت رییسه دانشگاه به سه بخش ریاضی محض، بخش ریاضی کاربردی، بخش آموزش ریاضی تقسیم شد. بنابراین در حال حاضر دانشکده دارای پنج بخش، بخش ریاضی محض، بخش ریاضی کاربردی، بخش آموزش ریاضی بخش آمار و بخش کامپیوتر و مرکز پژوهشی ریاضی ماهانی است.
دانشکده ریاضی و کامپیوتر علاوه بر آموزش و تربیت دانشجویان ریاضی، کامپیوتر و آمار (در مقاطع مختلف از کاردانی تا دکترا) ، در هر سال به بیش از 6000 دانشجو خدمات آموزشی ارائه می کند .اعضای هیأت علمی دانشکده ریاضی و کامپیوتر
علاوه بر تدریس یا پژوهش در شاخه های گوناگون ریاضی، آمار و کامپیوتر و عضویت در انجمن های علمی داخلی و خارجی و همکاری با آنها در ارائه مقاله همواره در سمینارها و کنفرانسهای داخلی و خارجی شرکت دارند . کیفّیت خدمات آموزشی و پژوهشی بخش ریاضی به عنوان خیلی خوب ارزیابی شد و به دریافت لوح افتخار از مقام وزیر محترم فرهنگ و آموزش عالی وقت (دکتر مصطفی معین)( و نماینده علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد (یونسکو) در ایران مفتخر گردید .
در سال 1374 دانشکدۀ مدیریت و اقتصاد رسماً فعالیت خود را با سه رشتۀ اقتصاد، حسابداری و مدیریت در مقطع کارشناسی روزانه و شبانه آغاز کرد. به دلیل نقش برجستۀ دوره های تحصیلات تکمیلی و نیاز بازار کار به متخصصین این سه رشته درسال 1382 کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی راه اندازی و سپس کارشناسی ارشد اقتصاد و حسابداری نیز به ترتیب در سال های 1383 و 1384 ایجاد شدند. خوشبختانه به دلیل اهمیت رشته های مدیریت در کشور، دانشکدۀ مدیریت و اقتصاد توانسته است رشته های کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی ، مدیریت بحران و مدیریت کارآفرینی را که تعداد معدودی دانشگاه در کشور دارا هستند را تا سال 1387 راه اندازی نماید. همچنین با همت و تلاش اعضای هیئت علمی و همکاران اداری دانشکده در سال 1390 دوره های دکترای حسابداری و اقتصاد نیز راه اندازی شده به طوری که هم اکنون در مجموع 280 نفر دانشجو در دوره های تحصیلات تکمیلی مشغول به تحصیل هستند.
زمینه و مبنای تاسیس دانشکده فیزیک، با ایجاد بخش فیزیک همزمان با شروع فعالیتهای آموزشی دانشگاه در سال 1354 پایه ریزی شد. بخش فیزیک از اولین گروه های علمی دانشگاه است که فعالیت خود را با 11 دانشجو و 4 عضوهیات علمی از بزرگان صاحب شهره فیزیک دراولین دانشکده دانشگاه (دانشکده علوم) آغاز نموده است. این گروه علمی با تلاش، کوشش و برنامه ریزی همکاران متبحرو پیش کسوتان ارزشمند همواره در زمره بخشهای پیشتاز علمی دانشگاه خصوصا" درمورد کسب مجوز های ایجاد دوره های مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری قرار داشته است.
مرکز آموزش عالی کشاورزی بردسیر وابسته به دانشگاه شهید باهنر کرمان در سال 1388 تأسیس شد.این مرکز فعالیت آموزشی خود را با پذیرش 37 نفر دانشجو در رشته های شیلات و صنایع غذایی در مقطع کارشناسی ناپیوسته آغاز کرد و در سال تحصیلی 91- 90 پذیرش دانشجو در رشته جدیدمهندسی تولیدات گیاهی جایگزین رشته شیلات گردید و در حال حاضر حدود 80 دانشجو در این مرکز در دو رشته مهندسی علوم و صنایع غذایی و مهندسی تولیدات گیاهی مشغول به تحصیل می باشند.
دانشگاه شهید باهنر کرمان، یکی از برجسته ترین دانشگاه های کشور می باشد که به پشتوانه بیش ار نیم قرن فعالیت مؤثر آموزشی پژوهشی موفق، موفق به راه اندازی پردیس دانشگاهی با اخذ مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری گردید. پردیس دانشگاهی دانشگاه شهید باهنر کرمان با اتکا به عنایت الهی و با بهره مندی از سوابق علمی و تحقیقاتی بسیار گسترده این دانشگاه، اعضای هیئت علمی ، پژوهشکده های متنوع و افتخارآمیز آن که همه ساله جزء مراکز تحقیقاتی برجسته کشور اسلامی برگزیده می شوند؛ در نظر دارد که با جذب دانشجو برای مقاطع تحصیلات تکمیلی در رشته های گوناگون علوم پایه، کشاورزی، فنی و مهندسی، دامپزشکی، ادبیات و علوم انسانی، اقتصاد و مدیریت، تربیت بدنی و منابع طبیعی ؛ جایگاه بسیار والائی را در منطقه ایجاد نماید.
مرکز آموزش عالی فرش راور با مصوبه هیئت دولت نهم در این شهرستان شکل گرفته است و در سال 1391در رشته کاردانی فرش موفق به جذب دانشجو شده است. رشته فرش در این مرکز در سال 1392 از کاردانی به کارشناسی ارتقاء یافته است. با توجه به سابقه و توانمندیهای این شهرستان در زمینه فرشبافی، این مرکز در راور تأسیس شد و بخشی از دانشجویان از بومیان این شهرستان و بخشی دیگر از اقصی نقاط کشور میباشد. شهرستان راور مرکز مهم تولید قالی در استان کرمان است. قالی های بافت راور شهرت جهانی دارند.
با توجه به نقش برجسته تولیدات گیاهی استان کرمان و رتبه اول آن در صادرات غیرنفتی ایران ، به ویژه رتبه برتر تولید در چندین محصول گیاهی از جمله خرما، پسته، گردو، مرکبات، صیفی جات و جالیز، غلات، گیاهان علوفه ای، صنعتی و دارویی، در سال 1369 انستیتو تحقیقاتی خرما در دانشگاه شهید باهنر کرمان شکل گرفت و ایستگاه تحقیقاتی خرما در بم استقرار یافت. سپس در سال 1373 با موافقت اصولی شورای گسترش آموزش عالی، پژوهشکده باغبانی با سه گروه گیاهان دارویی، خرما و مرکبات ایجاد گردید و در ادامه در سال 1383 موافقت قطعی پژوهشکده دریافت شد.
با توجه به اهمیت این پژوهشکده در جنوب شرق ایران و ماموریت این پژوهشکده در خصوص تولید گیاهان مقاوم به کم آبی در جنوب شرق ایران، در سال 1388 طی مصوبه هیئت دولت، تبدیل این پژوهشکده از نوع دو به نوع یک موافقت بعمل آمد و با پیگیری انجام شده در سال 1392 این امر تحقق یافت. سپس در سال 1395 به جهت لزوم انجام تحقیقات در زمینه های مختلف تولیدات گیاهی، عنوان پژوهشکده از باغبانی به پژوهشکده فناوری تولیدات گیاهی با سه گروه: به نژادی، تکثیر و زیست فناوری گیاهی –فیزیولوژی و تنش های گیاهی – گیاهان دارویی تغییر نام یافت و هم اکنون به عنوان پژوهشکده عرضه محور در حوزه تولیدات گیاهی و در راستای همکاری های ملی و بین المللی یکی از موفق ترین پژوهشکده های کشاورزی در کشور می باشد.
این پژوهشکده فعالیت خود را در چهار چوب سه گروه پژوهشی و با مشارکت بیش از 40 عضو هیئت علمی سازماندهی نمود. خلاصه فعالیت های علمی و تحقیقاتی پژوهشکده در ذیل آمده است:
1. انتشار نشریه علوم و مهندسی جداسازی با همکاری انجمن مهندسی شیمی از سال 1388 و کسب اعتبار علمی پژوهشی از وزارت علوم
2. اجرا بیش از 13 طرح کلان پژوهشی ملی با اعتبار بیش از 10 میلیارد ریال و عقد قرارداد و تفاهم نامه برای اجرای طرح های صنایع نوین با اعتبار حدود بیست میلیارد ریال.
3. چاپ بیش از 200 مقاله با نمایه ISI فقط در سه سال اخیر، چاپ 7 کتاب و ارایه بیش از 300 مقاله در همایش های معتبر علمی
4. برگزاری موفق اولین و دومین همایش علوم و مهندسی جداسازی (سال 1388 و 1389)، اولین همایش صنایع معدنی (سال 1389) و همچنین اولین همایش ملی مس (سال 1390)
5. پذیرش دانشجو در مقطع دکتری در سه رشته مهندسی فرآوری و بازیافت مواد، مهندسی فناوری نانو و مهندسی محیط زیست.
در اردیبهشت ماه سال 1379 ، به دنبال پیشنهاد آقایان مهندس شاهرخ و فاداری و دکتر محمد علی میرزایی مبنی بر تقویت مطالعات علمی و دانشگاهی در خصوص فرهنگ و زبانهای باستانی ایران، مقرر شد با حمایت ایشان ،مرکزی پژوهشی در این زمینه در دانشگاه شهید باهنر کرمان به وجود آید.
بدین ترتیب مرکز پژوهشی فرهنگ و زبانهای باستانی ایران در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان از تاریخ 26/11/1379 کارخود را آغاز کرد و عملیات ساختمانی محل این مرکز در تاریخ 3/12/1379 به مساحت 2000 متر مربع در اراضی دانشگاه واقع در پردیزه افضلی پور شروع شد و درسال 1386 به پایان رسید به دنبال سفر رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان کرمان در اردیبهشت سال 1384 و تاکید ایشان بر راه اندازی مرکزی علمی و فرا گیر ، که به پژوهشهای فرهنگ غنی اسلام وایران مبادرت ورزد، مقرر گردید جایگاه این مرکز به پژوهشکده ارتقاء یابد و باهدف فعالیت های پژوهشی در حوزه فرهنگ اسلام و ایران،کار خود را با قوت بیشتر ادامه دهد .از این رو، اساسنامة پژوهشکده با 6 گروه پژوهشی به نام های "قران و حدیث" ،" فقه و اصول اسلامی "،"ادیان و مذاهب اسلامی "،"تاریخ و میراث فرهنگی ایران"،"فرهنگ و زبان های باستانی "و "گویش شناسی ،فرهنگ و ادبیات عامه " به وزارت علوم،تحقیقات و فن آوری پیشنهاد شد و با عنوان "پژوهشکده فرهنگ اسلام و ایران" به تصویب رسید.
در سال 1391 ،به دلیل نیازی که به پژوهش های مستقل در زمینه دفاع مقدس وجود داشت و با عنایت به ظرفیت و توان ممتاز محققان و استادان دانشگاه شهید باهنر کرمان ،گروه پژوهشی " دفاع مقدس " نیز به گروه های پژوهشکده اضافه گردید.
این مرکز در سال ۱۳۶۹ تأسیس شد و در سال ۱۳۷۰ به نام ابوعبدالله محمد بن عیسی ماهانی ریاضیدان کرمانی قرن نهم تغییر نام داد. این مرکز در زمینه های آمار، آموزش ریاضی، ریاضی، علوم کامپیوتر، و سخنرانیهای هفتگی، سمینارها، کارگاه ها و پروژه های مشترک بین متخصصین داخل و خارج ایران فعالیت می کند.
مرکز پژوهشی زلزله در سال ۱۳۷۶ در دانشگاه شهید باهنر کرمان تأسیس شد. در تاریخ ۱۳۹۰ موافقت اصولی خود را از وزارتخانه اخذ نمود. دارای ۲ گروه پژوهشی ژئودینامیک و پیش بینی الکترومغناطیس زمین لرزه ها می باشد. هم اکنون مرکز پژوهشی دارای ۲ دستگاه لرزه نگاری و یک ایستگاه لرزه نگاری (واقع در جنگل قائم ـ کرمان) می باشد.
| [
{
"answer1": "این دانشگاه به همّت علیرضا افضلی پور و فاخره صبا در سال ۱۳۵۱ در کرمان تأسیس شد",
"answer2": "فعّالیّت آموزشی خود را با پذیرش ۹۰ دانشجو در سال ۱۳۵۴ آغاز نمود",
"distance": 81,
"question": "دانشگاه شهید باهنر کرمان در چه سالی تاسیس شد و فعالیت آموزشی خود را با پذیرش چه تعداد دانشجو آغاز نمود؟"
},
{
"answer1": "این دانشکده که ابتدا با نام گروه تربیت بدنی در دانشگاه فعالیت داشت ، در سال 1363 با پذیرش 10 دانشجو در رشته دبیری تربیت بدنی در مقطع کارشناسی فعّالیّت خود را آغاز کرد",
"answer2": "دو سالن چند منظوره ، سالن صبا ، زمین چمن فوتبال ، پیست دو میدانی ، زمین والیبال ساحلی ، زمین های تنیس ، سالنهای تندرستی خوابگاهها ، مجموعه زمینهای والیبال ، هندبال و بسکتبال روباز",
"distance": 378,
"question": "دانشکده تربیت بدنی در چه سالی فعالیت خود را آغاز کرد و در حال حاضر از چه امکاناتی برخوردار است؟"
},
{
"answer1": "دانشکده هنر و معماری در سال 1372 به خانواده بزرگ دانشگاه شهید باهنر کرمان اضافه شد",
"answer2": "نظر به حسن سابقه رشته مهندسی معماری در این دانشکده و احراز شرایط از سال 1392 پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی معماری آغاز گردیده",
"distance": 577,
"question": "دانشکده هنر و معماری در چه سالی به دانشگاه شهید باهنر اضافه شد و پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی معماری در چه سالی آغاز گردید؟"
}
] | [
{
"answer1": "مرکز آموزش عالی کشاورزی بردسیر وابسته به دانشگاه شهید باهنر کرمان در سال 1388 تأسیس شد",
"answer2": "در حال حاضر حدود 80 دانشجو در این مرکز در دو رشته مهندسی علوم و صنایع غذایی و مهندسی تولیدات گیاهی مشغول به تحصیل می باشند.",
"question": "مرکز آموزش عالی کشاورزی بردسیر در چه سالی تاسیس شد و در حال حاضر در چه رشتههایی دانشجو میپذیرد؟"
},
{
"answer1": "در سال 1369 انستیتو تحقیقاتی خرما در دانشگاه شهید باهنر کرمان شکل گرفت",
"answer2": "در سال 1395 به جهت لزوم انجام تحقیقات در زمینه های مختلف تولیدات گیاهی، عنوان پژوهشکده از باغبانی به پژوهشکده فناوری تولیدات گیاهی با سه گروه: به نژادی، تکثیر و زیست فناوری گیاهی –فیزیولوژی و تنش های گیاهی – گیاهان دارویی تغییر نام یافت",
"question": "پژوهشکده فناوری تولیدات گیاهی در چه سالی شکل گرفت و نام این پژوهشکده در چه سالی تغییر کرد؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
594 | : پست اسکریپت
پست اسکریپت (PostScript و به طور خلاصه PS) یک زبان برنامه نویسی پویا و الحاقی است که توسط John Warnock و Charles Geschke در سال ۱۹۸۲ طراحی شد.
پست اسکریپت یک زبان توصیف صفحه است که با یک مفسر اجرا می شود تا یک تصویر را ایجاد کند. پست اسکریپت بهترین زبان شناخته شده برای توصیف صفحات در زمینه های الکترونیک و منتشر کردن دسکتاپ است.
مفاهیم زبان پست اسکریپت در سال ۱۹۷۶ هنگامی که جان وارناک روی Evans & Sutherland، شرکت مشهور گرافیک کامپیوتری، کار می کرد، شکل گرفت. در آن زمان جان وارناک در حال گسترش و توسعهٔ یک مفسر برای پایگاه داده گرافیکی سه بعدی بزرگ پناه گاه نیویورک بود. وارناک سیستم طراحی زبان را به منظور پردازش گرافیک شکل داد.
در همان زمان محققان Xerox PARC اولین چاپگر لیزری را گسترش دادند و متوجه نیاز برای یک استاندارد تعریف صفحات تصویر شدند. در سال ۱۹۷۵–۷۶ یک تیم به رهبری باب اسپرول قالب پرس را ساختند که در نهایت در سیستم Xerox PARC برای پرینترهای لیزری استفاده شد. اما پرس بیش تر به عنوان یک قالب داده، و نه یک زبان، انعطاف پذیری کافی را نداشت و PARAC تلاش کرد با ایجاد اینترپرس جایگزینی برای آن ایجاد کند.
در سال ۱۹۷۸، Evand & Sutherland از وارناک خواست تا از منطقهٔ خلیج سانفرانسیسکو به دفتر مرکزی آن ها در یوتا برود، اما او مشتاق به این کار نبود. او سپس به Xerox PARAC پیوست تا با مارتین نیول همکاری کند. آن ها دوباره سیستم طراحی JaM (جان و مارتین) را ساختند که در طراحی VLSI و بدست آوردن اطلاعات مقدماتی برای تایپ و چاپ گرافیکی استفاده شد. این تلاش در نهایت به زبان اینترپرس انجامید.
در سال ۱۹۸۲ وارناک به همراه چاک گشک Adobe Systems را در دسامبر ۱۹۸۲ پایه گذاری کردند. آن ها یک زبان ساده تر، مشابه اینترپرس با نام پست اسکریپت طراحی کردند که در سال ۱۹۸۴ به بازار آمد. در همین زمان ها، استیو جابز، آن ها را ملاقات کرد و آن ها را متقاعد کرد تا پست اسکریپت را طوری تغییر دهند تا بتواند به عنوان زبانی برای چاپگرهای لیزری مورد استفاده قرار گیرد.
در مارس ۱۹۸۵، Apple LaserWriter، اولین چاپگری بود که از پست اسکریپت استفاده کرد و اولین جرقه های انقلاب انتشار دسکتاپ در اواسط دههٔ ۱۹۸۰ زده شد. ترکیب ویژگی های تکنیکی و در دسترس بودن پست اسکریپت، آن را یک زبان مطرح برای خروجی های گرافیکی برای کاربردهای چاپ کردن ساخت. برای مدتی مفسر این زبان (پردازش تصویر بیت به بیت یا RIP) یک بخش از همان پرینترهای لیزری بود تا ۱۹۹۰.
هرچند که هزینهٔ پیاده سازی بالا بود، با این حال کامپیوترها کد PS را به چاپگرها می دادند و چاپگرها آن را به صورت تصویر درمی آوردند؛ که این به حافظهٔ وسیع و ریزپردازنده هایی با کارایی بالا احتیاج داشت. در زمانی که موتور چاپگرهای لیزری خودشان بیش از هزار میلیارد دلار هزینه داشتند، اضافه شدن قیمت PS ارزش داشت، اما با کاهش قیمت چاپگرها، هزینهٔ پیاده سازی PS به شدت گران شد.
پست اسکریپت که زمانی استاندارد غیررسمی پذیرفته شده برای نسخه الکترونیکی نهایی مقالات بود، به تدریج توسط فرمت PDF که نواده آن است، در حال جایگزینی است. در سال ۲۰۰۱ پرینترهای کمتری با پشتیبانی پست اسکریپت نسبت به سال های قبل وارد بازار شدند که علت اصلی آن افزایش رقابت با پرینترهای جوهرافشان به مراتب ارزان قیمتتر غیر پست اسکریپتی و همچنین ابداع روش های جدید نرم افزار محور برای پردازش عکس های پست اسکریپت بر روی کامپیوتر (مثل PDF) بوده است. اما استفاده از پرینتر لیزری پست اسکریپتی هنوز می تواند میزان کار لازم توسط CPU برای چاپ نوشته ها را از طریق انتقال پردازش تصویر از کامپیوتر به پرینتر به میزان قابل توجهی کاهش دهد. در نتیجه PS هنوز یک گزینهٔ معقول برای مدل های گران قیمت است.
زبان پست اسکریپت دو پیشرفت اساسی داشت که اولین آن ها پست اسکریپت سطح ۱ است که در سال ۱۹۸۴ معرفی شد.
پست اسکریپت سطح ۲ در سال ۱۹۹۱ معرفی شد و چندین برتری مثل سرعت و قابلیت اطمینان آن بیش، پشتیبانی از جداسازی های in-RIP و همچنین پشتیبانی از بازسازی تصویر و فونت های مرکب را دارا بود.
پست اسکریپت ۳ (کلمهٔ سطح را به خاطر راحتی برداشتند) در اواخر ۱۹۹۷ آمد و علاوه بر استفاده از نسخه های جدیدتر عملگرهای قدیمی تر لغت نامه ای، فیلترهای جدید و کار با رنگ را پشتیبانی می کرد.
پست اسکریپت ۳ به دلیل جایگزینی سیستم پردازش الکترونیکی خصوصی موجود، اهمیت زیادی داشت و از آن به خاطر دارا بودن عملگرهای سایه دهی هموار تا ۴۰۹۶ سایهٔ خاکستری (در مقایسه با ۲۵۶ تایی که در پست اسکریپت ۲ وجود داشت) استفادهٔ وسیعی در تولید مجله ها و همچنین DeviceN (که یک فضای رنگی بود که اضافه کردن جوهرهای رنگی اضافی را در صفحات رنگی مرکب را دارا بود) شد.
قبل از به وجود آمدن زبان پست اسکریپت، پرینترها با گرفتن ورودی به صورت کد اسکی کاراکترهای خروجی را چاپ می کردند. تعدادی تکنولوژی برای انجام این عملیات وجود داشت اما بیش ترشان اینگونه بودند که نشانه ها به صورت فیزیکی طراحی شده بودند و تغییر دادن آن ها سخت بود. مثلاً روی کلیدهای فلزی، صفحات نوری و… منقوش شده بودند.
با گسترش محبوبیت پرینترهای نقطه ای این روند تغییر کرد. در این سیستم کاراکترها به صورت تعدادی از نقطه ها نشان داده شده و مانند یک فونت در داخل پرینتر عمل می کردند. با پیچیده شدن این سیستم، پرینترهای نقطه ای شروع به استفاده از فونت های مختلف کردند که کاربر امکان انتخاب آن ها را داشت و حتی برخی از مدل ها به کاربر اجازهٔ استفاده از فونت های خودشان را می دادند.
پرینترهای نقطه ای این قابلیت را نیز داشتند که که تصویرهای گرافیکی را نیز چاپ کنند. تصاویر توسط کامپیوتر تفسیر شده و به صورت یک سری از نقطه ها به چاپگر فرستاده می شدند. سیستم های کنترلی چاپگرها متفاوت بود و برنامه نویسان نیاز به ساختن درایورهای متعدد داشتند.
چاپ کردن تصویرهای برداری به دستگاه های خاص منظوره ای با نام پلاترهای سپرده شد. پلاترها یک زبان مشترک به نام HPGL داشتند. اما به ندرت برای کاربردهایی غیر از چاپ کردن تصاویر استفاده شد. به علاوه آن ها اکثراً گران و کند و در نتیجه کمیاب بودند.
چاپگرهای لیزری خصوصیات خوب چاپگرها و پلاترها را ترکیب کرد. مانند پلاترها، چاپگرهای لیزری توانایی چاپ خط هایی با کیفیت بالا و مانند چاپگرهای نقطه ای توانایی تولید صفحات متن و تصویر را داشتند. اما برخلاف هر دوی چاپگرهای نقطه ای و پلاترها، چاپگرهای لیزری می توانستند همزمان تصویر و متن را در یک صفحه قرار دهند. پست اسکریپت با استفاده از زبان کنترلی خود که می توانست روی انواع مارک های چاپگرها استفاده شود، این امکان را فراهم ساخت تا این ویژگی ها به خوبی به کار گرفته شوند.
به تدریج پست اسکریپت، به زبانی فراتر از یک زبان کنترلی برای چاپگرها تبدیل شد و به صورت یک زبان کامل برای خودش درآمد. برنامه های زیادی برای تبدیل متن به برنامهٔ پست اسکریپت به وجود آمدند که کد متن اصلی را تولید می کردند. این برنامه می توانست به یک مفسر در چاپگر فرستاده شود تا آن را چاپ کند، یا در داخل یک برنامه دیگر مثلاً با نشان دادن آن روی صفحه به کار برده شود. چون این فایل مستقل از مقصدش ساخته می شود به آن مستقل از دستگاه (Device independent) می گویند.
پست اسکریپت به دلیل قابلیت پیاده سازی تبدیل بیت به بیت به صورت آنی مورد توجه است. همه چیز حتی متن در قالب خط های صاف و منحنی های بزیر (Bézier curves) مکعبی بیان می شود. به همین دلیل امکان مقیاس دهی دلخواه، چرخاندن و دیگر تبدیلات در آن وجود دارد. وقتی برنامهٔ پست اسکریپت تفسیر می شود، مفسر دستورها را به نقاطی برای تولید خروجی تبدیل می کند. به همین دلیل مفسرهای پست اسکریپت گاهی پردازنده های تصویر بیت به بیت پست اسکریپت یا RIP نامیده می شوند.
برطرف کردن مشکلات فونت نیز، تقریباً به اندازهٔ خود پست اسکریپت پیچیده بود. سیستم فونت از PS برای کشیدن کاراکترها و علائم به عنوان خطوط استفاده می کرد و می توانست آن ها را با هر وضوحی نمایش دهد. با وجود اینکه این موضوع بدیهی به نظر می رسید، تعدادی موضوع تایپی بودند که باید در نظر گرفته می شدند.
اولین موضوع این است که فونت ها در واقع به صورت خطی در سایزهای کوچک مقیاس نشوند. چون در این صورت جزئیات کاراکترها و علائم محو شده و غلط به نظر می آیند. پست اسکریپت با نگهداری نکات کلیدی آن ها مانند خطوط افقی و عمودی (که در تشخیص یک حرف کمک زیادی می کردند) از این خطا جلوگیری می کرد که. نتیجهٔ حاصل از این کار، نمایش هرچه بهتر این فونت حتی در وضوح های پایین شد در حالی که قبلاً تصور می شد این کار تنها با استفاده از فونت های دست ساز بیت به بیتی ممکن است.
در آن زمان تکنولوژی پیدا کردن و دارا شدن این نکات در فونت به خوبی اجرا و نگه داری شد و این نکات فشرده سازی و رمزنگاری شدند و به صورت فونت تایپ ۱ که ادوبی آن را اینگونه خواند، درآمدند (همچنین با نام فونت پست اسکریپت نوع ۱، PS1, T۱ و تایپ ۱ ادوبی از آن ها یاد شد). تایپ ۱ یک مدل ساده شده از سیستم PS برای نگه داری اطلاعات کلی قالب بود و نگذاشت به یک زبان کامل تبدیل شود. سپس ادوبی مجوز تکنولوژی تایپ۱ را به افرادی که می خواستند نکات خودشان را اضافه کنند فروخت. آن هایی که مجوز این تکنولوژی را نگرفتند در تایپ۳ استفاده شد. فونت تایپ ۳ اجازهٔ تمام پیچیدگی های زبان پست اسکریپت را داد اما هیچ راهی برای استاندارد کردن نکات نداشت. تفاوت های بیش تر باعث سردرگمی بیشتر شد.
تایپ ۲ برای استفاده در قالب فونت فشرده طراحی شد و برای نمایش فشرده توابع توصیف علائم به منظور کم کردن سایز فایل، پیاده سازی شد. بعدها قالب تایپ۲ پایه ای برای تایپ۱ فونتهای تایپ باز شد.
فونت کلید CID نیز برای برطرف کردن مشکلات موجود در فونت تایپ OCF طراحی شد. برای آدرس دادن زبان های پیچیدهٔ آسیایی و مجموعه های کاراکترهای بزرگ. فونت کلید CID به همراه فونت تایپ۱ برای فونتهای کلید CID استاندارد و به همراه تایپ۲ در فونت های تایپ باز استفاده می شود.
به نظر می آمد که رتبهٔ ادوبی به صورت وسیع و غیرقابل پیش گیری زیاد بود و این موضوع بود که باعث شد تا Apple سیستم خود را یعنی تروتایپ در حدود سال ۱۹۹۱ طراحی کند. بلافاصله بعد از اعلام تروتایپ، ادوبی مشخصات قالب فونت ۱ را منتشر کرد. ابزارهای جرئی مانند فونتساز آلتسیس، قابلیت ساخت فونت تایپ ۱ را اضافه کرند. از آن زمان تعداد زیادی از فونت های تایپ۱ به صورت مجانی به بازار آمد. برای مثال فونت های استفاده شده در سیستم تایپ تک (TEX) در این قالب در دسترسند.
در اویل دههٔ ۱۹۹۰ سیستم های متعددی برای ذخیره سازی فونت های شکلی وجود داشت، برای مثال بیتستریم و متافونت، آن را گسترش دادند. اما هیچ یک شامل جوابی برای چاپ همه منظوره نبود و در نتیجه به صورت گسترده استفاده نشدند.
در اواخر دههٔ ۱۹۹۰ ادوبی برای گسترش تایپ باز که یک ابردسته قالب های تایپ۱ و تروتایپ بود به مایکروسافت پیوست. هنگامی که به یک دستگاه خروجی پست اسکریپت متصل می شد، قسمت های اضافی فونت آن حذف شده و قسمت های فرستاده شده به دستگاه همانند تایپ۱ و تروتایپ ولی بسته به نوع شکل و طرح آن در فون موجود در تایپ باز بود.
در دههٔ ۱۹۸۰، ادوبی بیش تر سود خود را از دادن مجوز برای پیاده سازی پست اسکریپت برای چاپگرها بدست می آورد که به RIP (raster image processor) معروف بود. اما هنگامی که در اواسط دههٔ ۸۰ تعدادی کامپیوتر RISK به بازار آمد، به نظر آمد که پشتیبانی ادوبی برای ماشین های جدید ناقص است.
این مسئله و مسائل مربوط به هزینه باعث به وجود آمدن پیاده سازی های شخص ثالث برای پست اسکریپت به خصوص برای چاپگرهای ارزان قیمت یا چاپگرهایی با تجهزات حروفچینی گرانقیمت و لوکس شد (که باعث افزایش سرعت نسبت به ادوبی شد). در این زمان مایکروسافت و اپل به هم پیوستند تا امتیاز انحصاری چاپگرهای لیزری را از ادوبی بگیرند. مایکروسافت به شرکت اپل مجوز استفاده از مفسری برای پست اسکریپت به نام تروایمیج را که خریده بود داد و اپل نیز مجوز قالب فونت جدید مایکروسافت با نام تروتایپ را داد (البته اپل با ادوبی به نفاهم رسیده و مجوز اصلی پست اسکریپت را به چاپگرهای آن داد اما تروتایپ به عنوان فونت استاندارد برای ویندوز و مکینتاش انتخاب شد).
امروزه مفسرهای شخص ثالث برای پست اسکریپت به صورت وسیع در چاپگرها و دیگر دستگاه های جانبی چند منظوره (MFP) کاربرد دارد. برای مثال مفسر IPS PS۳ شرکت زوران (Zoran) که به نام PhoenixPage معروف بود در بسیاری از چاپگرها و MFPها به عنوان استاندارد انتخاب شد مانند Jaws و Harlequin.
هنوز هم برخی چاپگرهای لیزری ارزان و پایه ای از پست اسکریپت پشتیبانی نمی کنند و هنگامی که به پشتیبانی از آن احتیاج دارند از یک مفسر رایگان سازگار با پست اسکریپت با نام گست اسکریپت استفاده می کنند. پرینترها گست اسکریپت یک فایل غیرپست اسکریپت را گرفته و با استفاده از CPU کامپیوتر میزبان عمل تبدیل تصویر به نقشهٔ بیت به بیت (rasterization) و فرستادن آن به چاپگر را انجام می دهند. گست اسکریپت همچنان می تواند جهت نمایش یک فایل روی صفحهٔ مانیتور و تبدیل صفحات پست اسکریپت به به نقشهٔ بیت به بیت (bitmap) مانند TIFF, PNG و PDF استفاده شود.
دستگاه های با وضوح بالا مانند imagesetter یا CTP platesetter که در آن ها وضوح بیش از ۲۵۰۰ dpi رایج بود، همچنان به RIPهای خارجی با حجم زیادی حافظه نرم و سخت نیاز داشت. چاپگرهای لیزری گرانقیمت (معروف به چاپ دیجیتال) نیز از یک RIP خارجی به منظور جداسازی کامپیوترهای قابل ارتقا از دستگاه های سخت افزاری چاپ استفاده می کردند. شرکت هایی مانند EFI و Xitron در زمینهٔ نرم افزار RIP تخصص داشتند.
پست اسکریپت به خاطر معرفی واسط گرافیکی کاربر (GUI) از نظر تجاری موفق بود. چون به کاربرها اجازهٔ انتخاب ساختار نهایی صفحات خروجی روی پرینترهای لیزری را می داد. با این حال، سیستم گرافیکی GUI بسیار کمتر از پست اسکریپت پیشرفته بود. برای مثال QuickDraw شرکت اپل تنها خط ها و منحنی های پایه و ابتدایی را پشتیبانی می کرد. برای استفادهٔ بهینه و کامل از چاپ کردن توسط پست اسکریپت، برنامه ها روی کامپیوتر مجبور به اجرای مجدد آن خصیصه ها روی سیستم گرافیکی دستگاه میزبان داشتند. این منجر به موضوعاتی در زمینهٔ ناهماهنگی طرح بندی روی صفحه و طرح بندی چاپ شده داشت که به دلیل پیاده سازی های مختلف آن ها بود.
با رشد توان کامپیوترها، این امکان به وجود آمد که سیستم PS به جای چاپگرها، روی کامپیوترهای میزبان اجرا شود. این باعث شد تا سیر تکامل طبیعی PS از یک زبان برای چاپگرها به یک زبان گرافیکی برای کامپیوترهای میزبان تبدیل شود. این روند تعداد زیادی مزیت داشت. نه تنها باعث حذف خروجی های ناهماهنگ شد بلکه سیستم گرافیکی قدرتمندی برای کامپیوترها به وجود آمد و به چاپگرها اجازه داد تا هیچ پردازشی انجام ندهند در زمانی که قیمت موتورهای لیزری در حال کاهش بود. در روند تولید، استفاده از پست اسکریپت به عنوان سیستم نمایش به این معنی بود که کامپیوتر میزبان توانایی درآوردن وضوح پایین در روی صفحه، وضوح بالاتر روی چاپگر یا فرستادن کد PS به چاپگرهای هوشمند را دارد.
با این حال پست اسکریپت با چاپ ضمنی نوشته شده بود و تعدادی خصیصه داشت که آن را برای سیستم های نمایش تعاملی نامناسب می ساخت. به ویژه PS بر مبنای این ایده بود که تمامی دستورات را جمع می کرد و هنگامی که به دستور showpage می رسید، تمامی دستورات جمع شده، تفسیر شده و خروجی حاصل می شد؛ که به وضوح برای سیستم های تعاملی مناسب نبود.
هنگامی که استیو جابز شرکت اپل را ترک کرد و NeXT را شروع کرد. او با ادوبی روی ایدهٔ استفاده از PS به عنوان سیستم نمایش در ایستگاه کار (workstation) کامپیوترها همکاری کرد. نتیجهٔ این کار به پست اسکریپت نمایشی یا DPS انجامید. DPS برای بهبود کارایی از تعدادی کاربرد پایه استفاده کرد. این کار را با تغییر خیلی از جستارهای رشته ها به اعداد ۳۲ بیتی، اضافه کردن پشتیبانی از خروجی های مستقیم با هر دستور و اضافه کردن توابعی برای اجازه دادن به GUI برای رسیدگی کردن به نمودار انجام داد. به علاوه تعدادی وابسته سازی نیز فراهم شد تا کد PS بتواند به طور مستقیم از زبان C فراخوانی شود. NeXT از این وابسته سازی ها برای سیستم NeXTStep استفاده کرد تا یک سیستم گرافیکی شئ گرا فراهم کند. با اینکه DPS به همراه NeXT نوشته شد، ادوبی آن را به صورت تجاری فروخت که از خصیصه های رایج بیشتر ایستگاه های کار یونیکس در دههٔ ۱۹۹۰ شد.
ریزسیستم های شرکت سان (Sun)، با ساختن NeWS روش دیگری را اتخاذ کردند. به جای این مفهوم که DPS می توانست با برنامه های C تعامل برقرار کند، NeWS، توانست PS را به زبانی مناسب برای اجرای کامل GUI یک کامپیوتر گسترش دهد. سان تعدادی دستور برای زمان، کنترل ماوس، منقطع سازی و سیستم های دیگری که برای تعامل لازم بود اضافه کرد. همچنین تعدادی داده ساختار و عنصر زبان نیز برای شئ گرا کردن داخلی کامل آن اضافه کرد. در آن زمان روی ایستگاه های کار آن ها یک (در واقع سه) GUI کامل به زبان NeWS فراهم شد. با این حال تلاش های در حال انجام برای استاندارد کردن سیستم X۱۱ باعث معرفی شدن و استفادهٔ وسیع آن در سیستم سان شد و NeWS هیچ وقت به صورت وسیع کاربرد پیدا نکرد.
پست اسکریپت یک زبان تورینگ کامل است که به زبان های الحاقی تعلق دارد. برنامه های پست اسکریپت به صورت معمول توسط افراد نوشته نشده بلکه توسط برنامه های دیگر نوشته می شوند. با این حال این امکان وجود دارد که برنامه های پست اسکریپت نیز همانند برنامه های دیگر در رایانه نوشته شود.
پست اسکریپت یک زبان تفسیر شده و بر مبنای پشته است که به Forth شبیه است اما با سیستم تایپ قوی، الهام گرفته از داده ساختارهای موجود در زبان لیسپ و حافظهٔ حوزه ای است که بعد از پست اسکریپت سطح۲، آشغال جمع کن نیز به آن اضافه شد. نحو زبان از نمادگذاری معکوس لهستانی (reverse Polish notation) استفاده می کند که ترتیب عملیات را نامبهم می کند. اما خواندن یک برنامه به مقداری تمرین نیاز دارد چون فرد باید طرح پشته را در نظر داشته باشد. بیشتر عملگرها (یا به زبانی توابع) عملوندهای خود را از پشته می گیرد و نتیجهٔ خود را نیز در پشته می گذارند. الفاظ (literal) مانند اعداد، این تأثیر را دارند که یک کپی از خودشان را روی پشته بگذارند. داده ساختارهای پیشرفته روی آرایه ها و تایپ های لغت نامه ای، قابل ساخت بوده اما نمی توانستند به سیستم تایپ اعلان شوند چون سیستم تایپ همهٔ آن ها را را به صورت آرایه و لغت نامه می بیند.
مفاهیم موجود در زبان به این صورت است:
در پست اسکریپت یک برنامهٔ کامل “Hello World”، به صورت زیر است:
یا اگر دستگاه خروجی، میز فرمان (console) داشته باشد.
اولین دستور این زبان def است که برای تعریف یک متغیر و مقدار دهی آن استفاده می شود. برای مثال داریم:
که معنی / در آن این است که مقدار x به پشته اضافه می شود و تا به حال مقداری در پشتهٔ لغت نامه ندارد. همچنین این دستور برای تعریف عملگرهای جدید نیز استفاده می شود. کد زیر یک عملگر foo تعریف می کند که دو عنصر بالای پشته را با هم جمع کرده و حاصل را در عنصر سوم ضرب می کند و نتیجه را به پشته اضافه می کند:
در زیر نیز یک مثال می بینیم که چگونه یک متن را به یک جعبه متصل می کنیم:
پست اسکریپت از نقطه به عنوان واحد طول استفاده می کند. با این حال برخلاف بقیهٔ نسخه های نقطه ای، پست اسکریپت، دقیقاً ۷۲ نقطه برای یک اینچ استفاده می کند. پس:
formula_1
برای مثال، برای کشیدن یک خط افقی به طول ۴cm این کافیست که بنویسیم:
پست اسکریپت از اعداد حقیقی تک دقتی (با مانتیس ۲۴ بیتی) استفاده می کند. پس این معنی ندارد که از بیش از ۹ رقم دهدهی برای یک عدد حقیقی استفاده شود. برای گرافیک های سطح پایین، تعداد ارقام مهم و ممکن است کم شود.
| [
{
"answer1": "پست اسکریپت (PostScript و به طور خلاصه PS) یک زبان برنامه نویسی پویا و الحاقی است که توسط John Warnock و Charles Geschke در سال ۱۹۸۲ طراحی شد.",
"answer2": "در مارس ۱۹۸۵، Apple LaserWriter، اولین چاپگری بود که از پست اسکریپت استفاده کرد و اولین جرقه های انقلاب انتشار دسکتاپ در اواسط دههٔ ۱۹۸۰ زده شد.",
"distance": 1764,
"question": "پست اسکریپت در چه سالی طراحی شد و اولین چاپگری که از پست اسکریپت استفاده کرد چه نام داشت؟"
},
{
"answer1": "در سال ۱۹۸۲ وارناک به همراه چاک گشک Adobe Systems را در دسامبر ۱۹۸۲ پایه گذاری کردند.",
"answer2": "پست اسکریپت از نقطه به عنوان واحد طول استفاده می کند. با این حال برخلاف بقیهٔ نسخه های نقطه ای، پست اسکریپت، دقیقاً ۷۲ نقطه برای یک اینچ استفاده می کند.",
"distance": 14834,
"question": "چه کسی شرکت ادوبی را پایه گذاری کرد و پست اسکریپت از چه واحدهای طولی استفاده میکند؟"
},
{
"answer1": "مفاهیم زبان پست اسکریپت در سال ۱۹۷۶ هنگامی که جان وارناک روی Evans & Sutherland، شرکت مشهور گرافیک کامپیوتری، کار می کرد، شکل گرفت.",
"answer2": "پست اسکریپت به خاطر معرفی واسط گرافیکی کاربر (GUI) از نظر تجاری موفق بود. چون به کاربرها اجازهٔ انتخاب ساختار نهایی صفحات خروجی روی پرینترهای لیزری را می داد.",
"distance": 11177,
"question": "در سال 1976 جان وارناک بر روی چه چیزی کار می کرد و مهمترین دلیل تجاری موفق شدن پست اسکریپت چه بود؟"
},
{
"answer1": "در همین زمان ها، استیو جابز، آن ها را ملاقات کرد و آن ها را متقاعد کرد تا پست اسکریپت را طوری تغییر دهند تا بتواند به عنوان زبانی برای چاپگرهای لیزری مورد استفاده قرار گیرد.",
"answer2": "اولین دستور این زبان def است که برای تعریف یک متغیر و مقدار دهی آن استفاده می شود.",
"distance": 14174,
"question": "زبان پست اسکریپت چگونه توسط استیو جابز تغییر داده شد و اولین دستور در این زبان برای چه کاری استفاده می شود؟"
},
{
"answer1": "پست اسکریپت یک زبان توصیف صفحه است که با یک مفسر اجرا می شود تا یک تصویر را ایجاد کند. پست اسکریپت بهترین زبان شناخته شده برای توصیف صفحات در زمینه های الکترونیک و منتشر کردن دسکتاپ است.",
"answer2": "نحو زبان از نمادگذاری معکوس لهستانی (reverse Polish notation) استفاده می کند که ترتیب عملیات را نامبهم می کند.",
"distance": 14882,
"question": "پست اسکریپت در ابتدا به چه منظور طراحی شده بود و پست اسکریپت از چه روشی برای نامبهم کردن ترتیب عملیات استفاده میکند؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
595 | : کارلوس کی روش
کارلوس مانوئل بریتو لئال کی روش () (تلفظ: کارلوش کـِی-رُش؛ زادهٔ ۱ مارس ۱۹۵۳ در نامپولا، موزامبیک پرتغال) مربی فوتبال اهل پرتغال و سرمربی کنونی تیم ملی فوتبال کلمبیا است.
کی-رُش در دو دوره دستیار آلکس فرگوسن در منچستر یونایتد، و دو دوره سرمربی تیم ملی پرتغال بوده است و این تیم را در جام جهانی ۲۰۱۰ رهبری کرد. او همچنین توانست با تیم ملی آفریقای جنوبی به جام جهانی فوتبال ۲۰۰۲ و با تیم ملی ایران به جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ راه یابد.
از دیگر تجربیات مربیگری وی می توان به سرمربیگری رئال مادرید در فصل ۲۰۰۳–۲۰۰۴ لا لیگا اشاره کرد که دوران ناموفقی برای وی تلقی می شود. او همچنین سابقهٔ مربیگری در جی لیگ (ژاپن) و ام ال اس (ایالات متحدهٔ آمریکا) و تیم ملی امارات را دارد.
کی روش در دوران جوانی خود، از ۱۵ تا ۲۱ سالگی، در تیم شهر محل تولد خود در نامپولای موزامبیک، باشگاه فروویاریو نامپولا، دروازه بان بود. او در سال ۱۹۷۴ با مدرک مهندسی مکانیک از دانشگاه لورنسو مارکس در موزامبیک فارغ التحصیل شد و پس از این که موزامبیک از پرتغال اعلام استقلال کرد و انقلاب میخک در پرتغال اتفاق افتاد، کی روش فوتبال خود را رها کرد و به پرتغال، کشور اجدادی خود مهاجرت کرد.
کی روش در دانشگاه صنعتی لیسبون تحصیل کرد و با مدرک کارشناسی ارشد "تربیت بدنی" — گرایش "فوتبال" فارغ التحصیل شد. او مربیگری را از سال ۱۹۷۸ با سرمربیگری تیم دانشگاه محل تحصیل خود که ۲ سال به طول انجامید، آغاز کرد.
در سال ۱۹۸۱ سرمربی تیم زیر ۱۳ سال باشگاه دسته دومی اسپورتینگ لیسبون الیویاس شد و سپس در بلننسیش مربی تیم زیر ۱۵ سال بود. در فصل ۱۹۸۴–۱۹۸۳، دستیار تیم بزرگسالان استوریل پرایا در لیگ برتر فوتبال پرتغال بود.
پس از این کی روش در سال ۱۹۸۵ با فدراسیون فوتبال پرتغال همکاری خود را آغاز کرد و در فوتبال پایه ملی مشغول به کار شد. ابتدا به مدت دو سال دستیاری تیم ملی زیر ۱۸ سال را بر عهده داشت و سپس همزمان سرمربی تیم های زیر ۱۶، زیر ۱۸ و زیر ۲۰ بود. از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱، کی-رش توانست سه موفقیت بزرگ با تیم های پایه پرتغال کسب کند، ۲ بار متوالی قهرمانی جام جهانی فوتبال جوانان با بازیکنان زیر ۲۰ سال در سال های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۱، و یک قهرمانی جام ملت های اروپای نوجوانان با تیم زیر ۱۶ سال در سال ۱۹۸۹. بازیکنانی مانند لوئیس فیگو، روی کاستا و ژائو پینتو از کشف ها و دست پرورده های شاخص کیروش در این دوران بودند. بعداً از کیروش به عنوان «معمار نسل طلایی فوتبال پرتغال» یاد شد. قهرمانی های کیروش باعث شد تا او در سال ۱۹۹۰ نشان لیاقت بین المللی را از فدراسیون پرتغال و بالاترین درجه افتخار یک ورزشکار را از دولت پرتغال دریافت کند.
کی روش در سال ۱۹۹۱ به سرمربیگری تیم ملی فوتبال پرتغال انتخاب شد اما نتوانست تیم را به جام جهانی ۱۹۹۴ ببرد و در سال ۱۹۹۳ از مربیگری تیم کناره گرفت. او ۲۳ بازی روی نیمکت این تیم نشست که حاصل آن ۱۰ برد، ۸ تساوی و ۵ شکست بود. پس از شکست در راهیابی به جام جهانی، کی-رش در تلویزیون گفت «این تیم ملی پرتغال است که باید همه گندکاری های فدراسیون را جمع کند»، که به جمله مشهوری در این کشور تبدیل شد.
او در دو فصل ۱۹۹۵–۱۹۹۴ و ۱۹۹۶–۱۹۹۵ لیگ برتر فوتبال پرتغال، مربیگری باشگاه اسپورتینگ لیسبون را بر عهده داشت و در لیگ، یک مقام سومی و یک دومی کسب کرد. تیم کیروش در جام حذفی و سوپرجام نیز یک قهرمانی به دست آورد تا او دوران موفقی را با این باشگاه تجربه کند.
کی روش در تابستان ۱۹۹۵ پیشنهاد فدراسیون فوتبال آمریکا برای سرمربیگری در تیم ملی فوتبال مردان آمریکا را رد کرد. در سال ۱۹۹۶، مربیگری باشگاه تازه تأسیس نیویورک/نیوجرسی مترو استارز را از هفته نهم فصل اول ام ال اس، معتبرترین لیگ فوتبال در آمریکا پذیرفت تا جانشین ادی فیرمانی مستعفی در این تیم شود. کیروش که با دستمزد ۲۰۰٫۰۰۰ دلاری تا پایان فصل، گران ترین مربی آن فصل لیگ بود و به اعتقاد کارشناسان آمریکایی فراتر از سطح این لیگ نیز بود، از امکانات باشگاه ناراضی بود. در حالی که ۳ هفته به پایان فصل باقی بود، مترو استارز پیشنهاد تمدید قراردادی ۳ ساله به مبلغ ۱٫۵ میلیون دلار به او داد. همزمان باشگاه ژاپنی ناگویا گرامپوس اِیت که آرسن ونگر را در آستانه جدایی می دید، به کیروش پیشنهاد قراردادی ۶ میلیون دلاری برای ۳ فصل جی لیگ داد. ناگویا برای پاسخ کیروش به پیشنهاد خود ضرب الاجلی تعیین کرده بود که پیش از پایان فصل ام ال اس بود. کیروش به پیشنهاد باشگاه ژاپنی پاسخ مثبت داد اما متعهد شد تا پایان فصل روی نیمکت باشگاه آمریکایی بنشیند. او با تیمش تا پایان فصل ۱۲ برد و ۱۲ باخت را تجربه کرد، که با قرارگیری در جایگاه سوم جدول رده بندی کنفرانس شرق (در میان ۵ تیم) به مرحله حذفی ام ال اس راه یافت. در دور اول مرحله حذفی، مترو استارز در ۳ بازی برابر دی سی یونایتد، در دو بازی شکست خورد و در ۲ اکتبر حذف شد. کیروش بلافاصله راهی ژاپن شد تا رهبری ناگویا را بر عهده بگیرد.
کی روش ناگویا را در هفته ۲۱ جی لیگ ۱۹۹۶، در کورس قهرمانی و جایگاه سوم جدول از ونگر تحویل گرفت و با ۶ برد و ۳ باخت، نایب قهرمان شد. در نوامبر، ناگویا با شکست برابر تیم نه چندان مطرح کوسمو اویل در اولین بازی خود در جام امپراتور، در دور سوم این جام حذف شد. ناگویا با پیروزی بر شیمیزو اس پالس و کاشیما آنتلرز و قهرمانی جام سونتوری فصل را به پایان برد. در فصل ۱۹۹۷ جی لیگ که مجدداً به صورت آپرتورا و کلاسورا برگزار شد، تیم کیروش حضور موفقی در لیگ نداشت، در لیگ آغازین فصل در جایگاه دوازدهم و در لیگ پایانی در جایگاه پنجم قرار گرفت که مجموعاً با ۱۶ برد و ۱۶ باخت، تیم نهم فصل شد. در جام جی لیگ با شکست در نیمه نهایی از مسابقات کنار رفت. در تک بازی جام بانک سانوا، قهرمان فصل پیش ام ال اس، دی سی یونایتد را برد و قهرمان شد. ناگویا در فصل ۹۷–۱۹۹۶ جام برندگان جام آسیا نیز از الهلال عربستان در فینال شکست خورد و نایب قهرمان شد. در نوامبر ۱۹۹۷ کوجی تاناکا در حالی جایگزین او شد که تنها بازی های باقی مانده این فصل در دسامبر و در جام امپراتور بود.
با پایان فصل در نوامبر ۱۹۹۷، کیروش از ناگویا جدا شد. در ژانویه ۱۹۹۸، طی قراردادی ۷ ماهه به عنوان مشاور فنی فدراسیون فوتبال آمریکا استخدام شد. مسئولیت او بررسی، ارزیابی و کمک به برنامه های بلندمدت فوتبال ملی پایه در آمریکا بود. ماحصل کار کیروش در آمریکا، تهیه کیو ریپورت بود. در حالی که گفته می شد فدراسیون آمریکا پیشنهادی ۱ میلیون دلاری برای سرمربیگری تیم ملی به او ارائه کرده، کیروش احتمالاً با دستمزد بیشتری سرمربی تیم ملی فوتبال امارات شد.
کی روش در تیم امارات جمعاً در ۱۶ مسابقه رسمی روی نیمکت نشست که حاصل آن ۸ برد، ۲ تساوی و ۶ باخت بود. امارات با کیروش در جام ملت های خلیج فارس و جام ملت های عرب شرکت کرد که در آن ها به ترتیب در جایگاه سوم و چهارم قرار گرفت. در بازی های آسیایی ۱۹۹۸، در دور اول کره شمالی را در پنالتی شکست داد و در مرحله گروهی، با یک برد مقابل ژاپن و دو باخت برابر کره جنوبی و کویت در گروهش آخر شد و از مسابقات کنار رفت.
در اکتبر ۲۰۰۰، فدراسیون فوتبال آفریقای جنوبی که چندین گزینه برای مربیگری تیم ملی در نظر داشت (مانند رود کرول، رود گولیت، فرانک رایکارد و کارلوس آلبرتو پریرا) با کیروش تا ژوئن ۲۰۰۲ و پایان جام جهانی ۲۰۰۲ برای هدایت این تیم به توافق رسید. مبلغ قرارداد وی سالانه حدود ۱٫۶۸ میلیون رَند گزارش شد که با دستمزد گران ترین مربیان در این کشور فاصله بسیاری داشت. کیروش با این که خود در یک کشور آفریقایی و همسایه آفریقای جنوبی رشد یافته بود، در مورد فوتبال این کشور اطلاعات کمی داشت، اگرچه از بازیکنان این کشور (به ویژه آن هایی که در اروپا بازی می کردند) شناخت خوبی داشت.
یک ماه بعد در سپتامبر، بازی های انتخابی جام ملت های آفریقا ۲۰۰۲ آغاز شد و آفریقای جنوبی که در گروهی ۴ تیمی با لیبریا، کنگو و موریس هم گروه بود، با ۳ برد و ۳ تساوی به عنوان تیم دوم گروه به این جام راه یافت.
در بازی های انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲، آفریقای جنوبی که در آوریل ۲۰۰۰ و پیش از استخدام کیروش با حذف لسوتو به دور دوم راه یافته بود، با تیم های زیمبابوه، بورکینافاسو، مالاوی و گینه در گروهی قرار گرفت که تیم اول آن به جام جهانی صعود می کرد. پس از این که گینه به دلیل دخالت دولت در فدراسیون این کشور توسط فیفا از مسابقات حذف شد، عملاً مدعی ترین حریف آفریقای جنوبی از راه این تیم برای حضور در جام جهانی کنار رفت. تیم کیروش با ۵ برد و ۱ تساوی، توانست بدون تهدید و با اختلاف نسبت به حریفان در جایگاه اول قرار بگیرد و به جام جهانی ۲۰۰۲ صعود کند. راهیابی در شرایطی اتفاق افتاد که بسیاری از بازیکنان کلیدی شاغل در اروپا مانند راده به و فیش به خاطر تمرکز بر بازی های باشگاهی، از حضور در تیم ملی کناره می گرفتند و فدراسیون و کیروش به این مسئله معترض بودند. کیروش گاه از اردوهای آماده سازی با بازیکنان لیگ برتر فوتبال آفریقای جنوبی استفاده می کرد و به دلیل فشردگی بازی های لیگ داخلی نیز مجبور به عدم دعوت از بازیکنان برخی تیم ها بود.
در جام ملت های آفریقا ۲۰۰۲ که از ژانویه آغاز شد، آفریقای جنوبی با بورکینافاسو، مراکش و غنا هم گروه شده بود. آفریقای جنوبی در دو بازی اول دو تساوی بدون گل مقابل بورکینافاسو و غنا کسب کرد اما در بازی سوم با پیروزی ۳–۱ برابر مراکش، با تفاضل گل بهتر نسبت به غنا به عنوان تیم اول گروه به دور حذفی صعود کرد تا با مالیِ میزبان بازی کند. تیم کیروش ۲–۰ از مالی باخت و حذف شد.
پس از عملکرد تیم در دور گروهی جام ملت ها که با انتقاد مواجه شد، حذف و باخت به مالی هواداران را پیش از بیش از کیروش عصبانی کرد. آفریقای جنوبی که در سه دوره اخیر جام ملت های آفریقا، یک قهرمانی، یک نایب قهرمانی و یک سومی داشت، این دوره در حد تیم مدعی ظاهر نشد. کیروش که پیش از آغاز این مسابقات مسئولیت کامل نتایج را پذیرفته بود، پس از مسابقات معتقد بود که تیم عملکرد مناسبی داشته و با بدشانسی مواجه شده است. فدراسیون فوتبال در اوایل فوریه برای بررسی ادامه همکاری با کیروش، جلساتی برگزار کرد و گفته می شد که در قرارداد عملکرد تیم ملاکی برای همکاری در نظر گرفته شده است. با باقی بودن ۶ ماه از قرارداد، فدراسیون باید در صورت فسخ حدود ۳ میلیون رند خسارت به کیروش می داد. در حین تصمیم گیری فدراسیون که حدوداً یک ماه طول کشید، کیروش پس از ارائه گزارش به فدراسیون، از کشور رفت تا بازی دوستانه اسپانیا (حریف دور گروهی جام جهانی) را تماشا کند و تنها به گفتن این که «من امشب مثل یک بچه راحت می خوابم. وقتی شما به کار خودتان و کارفرمایتان اعتماد دارید دلیلی برای نگرانی نیست» بسنده کرد.
در این میان رسانه ها از اختلاف هایی میان کیروش و کمیته فنی فدراسیون، به ویژه اختلاف او با جومو سونو که مدیر فنی تیم ملی بود خبر می دادند. گفته می شد جونو در انتخاب بازیکنان تیم دخالت می کند و کیروش از این مسئله ناراضی است. جونو خواستار برکناری استیو کومفلا و راجر دسا از کادر فنی تیم هم بود که کیروش با این تغییر مخالف بود.
منتقدان کیروش معتقد بودند که صعود به جام ملت ها و جام جهانی برای آفریقای جنوبی طبیعی است و تیم نه تنها نتایج بدی گرفته، بلکه «خسته کننده» و «نازیبا» بازی می کند. به جای آن که کیروش خود را با شیوه بازی آفریقایی وفق دهد، سعی دارد شیوه های اروپایی به کار ببرد. منتقدان، او را دارای شخصیتی «خودمحور» توصیف می کردند که به دستیارانش کومفلا و مولوتو اختیاراتی در حد «توپ جمع کن» داده است. سقوط تیم در رده بندی فیفا، بی توجهی به بازیکنان آماده لیگ داخلی، دعوت از بازیکنان لژیونر ناآماده مثل فورچون و عدم توانایی در مهارت هایی مانند تهییج و انگیزه بخشی به بازیکنان از دیگر مواردی است که منتقدان بیان می کردند.
در مقابل افرادی معتقد بودند که کیروش باید بماند و به او فرصت داده شود. این عده اگرچه انتقادهایی به عملکرد کیروش داشتند، اما معتقد بودند که او مربی خوبی است و یک مربی خوب «یک شبه بد نمی شود». موافقان کیروش، به این نکته اشاره می کردند که فدراسیون آفریقای جنوبی را به سختی می توان یک نهاد «حرفه ای» نامید، اما هیچ کس نمی تواند منکر حرفه ای بودن کیروش شود و فدراسیون نباید تجربهٔ اخراج مربی قبل از جام جهانی ۱۹۹۸ را تکرار کند تا هزینه مالی و فنی بالای این قطع همکاری را بپردازد.
سرانجام در ۱۳ مارس ۲۰۰۲ همکاری فدراسیون و کیروش به پایان رسید و جومو سونو جانشین او شد. فدراسیون رسماً اعلام کرد که کیروش از مقام خود استعفاء داده است، اما کیروش این مسئله را تکذیب کرد. منابع دیگری از اخراج شدن کیروش خبر می دهند.
کیروش از ماه ژوئن سال ۲۰۰۲، مربی منچستر یونایتد شد و کار خود را به عنوان دستیار آلکس فرگوسن از ابتدای فصل ۲۰۰۲–۰۳ آغاز کرد.
کی روش در بین تمامی مربیانی که تا به امروز در تیم ملی ایران به مربیگری پرداخته اند، طولانی ترین دوران مربیگری را از آن خود کرده است. پس از کی روش، برانکو با بیش از ۵۰ بازی، و علی پروین با بیش از ۴۰ بازی در جایگاه بعدی قرار دارند. وی در این ۸۰ بازی تنها در ۸ بازی شکست خورده که ۴ بازی در مسابقات دوستانه و ۴ بازی در مسابقات رسمی است. علاوه بر این در دوران مربیگری کی روش تیم ملی ایران به مدت ۱۷ ماه در جایگاه نخست رنکینگ تیم های آسیایی قرار گرفته است که طولانی ترین زمان در تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است.
پس از جام ملت های آسیا ۲۰۱۱، فدراسیون فوتبال ایران با او برای سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران مذاکره کرد. او حتی به تهران آمد و از امکانات و شهر بازدید کرد، و پس از دیدن بازی ایران و روسیه در ابوظبی برای تصمیم گیری دربارهٔ پیشنهاد قراردادی ۳٫۵ ساله راهی پرتغال شد. او در آستانه بالاگرفتن تنش های سیاسی در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ شرایط ایران را برای مربیگری پذیرفت، اما در شب ۲۵ بهمن با فرستادن یک ایمیل به فدراسیون فوتبال انصراف خود را از مربیگری تیم ملی ایران «به دلایل شخصی و خانوادگی» اعلام کرد. در نهایت وی از تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ رسماً سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران را برای یک دوره سه ساله به عهده گرفت.
نخستین بازی رسمی کیروش با تیم ایران، بازی دوستانه ای برابر ماداگاسکار بود که در ۲۶ تیر ۱۳۹۰ در ورزشگاه آزادی تهران برگزار شد و ایران ۱–۰ پیروز شد. کیروش در یک اردوی تمرینی که پیش از این بازی در تیرماه و در اتریش برگزار شد، در ۳ بازی تمرینی برابر تیم های باشگاهی اروپایی، تیم ایران را مربیگری کرده بود و در آن ها آرایش بازیکنان متفاوت و چیدمان های ۱–۳–۲–۴ و ۳–۳–۴ را آزموده بود.
بازی های انتخابی ایران برای جام جهانی از تیر ۱۳۹۰ آغاز شد و تیم تحت رهبری کیروش که هنوز با آزمون و خطای تاکتیکی بازی می کرد، ابتدا با دو پیروزی مجموعاً ۰–۵ برابر مالدیو از مرحله دوم عبور کرد (ایران به دلیل رده بندی فیفا از حضور در مرحله اول معاف بود). در مرحله دوم که از شهریور تا اسفند ۱۳۹۰ برگزار شد، ایران با ۳ تیم بحرین، اندونزی و قطر هم گروه شد و با ۳ پیروزی و ۳ تساوی به عنوان تیم نخست گروه به مرحله دوم راه یافت. ایران در این مرحله با ۱۷ گل قوی ترین خط حمله را در میان تیم های آسیایی داشت.
تیم ایران در مرحله چهارم با تیم های کره جنوبی، ازبکستان، قطر و لبنان در گروهی ۵ تیمی قرار گرفت که ۲ تیم اول آن مستقیماً به جام جهانی راه می یافتند. در این بازی ها که از خرداد ۱۳۹۱ تا خرداد ۱۳۹۲ به طول انجامید، ایران با ۵ برد، ۱ تساوی و ۲ باخت توانست به عنوان تیم نخست به جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ راه یابد. ایران در دور رفت ابتدا ازبکستان را با یک گل در خانه اش شکست داد و سپس در خانه خود با قطر بدون گل مساوی کرد. پس از شکست ۰–۱ غیرمنتظره در خانه لبنان، ایران کره جنوبی را ۰–۱ برد. ایران در نخستین بازی مرحله برگشت در آبان ۱۳۹۱، در خانه با یک گل از ازبکستان باخت و تیم در شرایط بدی قرار گرفت، چرا که با دو شکست و یک تساوی از ۵ بازی اول، سرنوشت صعود مستقیم ایران به نتایج دیگر تیم ها و "اما و اگر" وابسته شده بود. ایران در ادامه، در خرداد ۱۳۹۲ هر ۳ بازی باقی مانده خود را برد و با مجموع ۵ برد، یک تساوی و دو شکست به جام جهانی صعود کرد. ابتدا با پیروزی در خانه قطر، شانس صعود مستقیم خود را بازگرداند و با برد خانگی لبنان، به بازی پایانی در خانه کره رسید. ایران دوباره کره را ۰–۱ برد و به جام جهانی صعود کرد. کیروش که از بازی ازبکستان با چوی کانگ هی، مربی کره جنوبی وارد جنگ لفظی شدیداللحنی شده بود، پس از پیروزی مشت گره کرده نمایش داد که مورد اعتراض کره ای ها قرار گرفت.
کیروش در این مسابقات که در آذر ۱۳۹۱ برگزار شد، بیشتر از بازیکنان جوانی استفاده کرد که در لیگ برتر فوتبال ایران بازی می کردند و قبلاً فرصت بازی در تیم ملی پیدا نکرده بودند. ایران که در مرحله گروهی این بازی ها با بحرین، یمن و عربستان سعودی هم گروه بود، ۲ تساوی و یک برد کسب کرد و با قرارگیری در جایگاه دوم حذف شد (تنها تیم نخست صعود می کرد).
براساس برخی منابع، کی روش و دستیارانش در قرارداد نخست ۹ میلیارد تومان به پول کشور ایران، با تیم ملی ایران قرارداد داشته اند؛ کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال ایران گفته است: قرارداد سالانه کی روش و دستیارانش دو میلیون و پانصد هزار دلار است. قرارداد خود کی روش سالانه ۱٫۵ میلیون دلار است و او در صورت افزایش حقوق به تمدید قرارداد فکر می کند. سرمربی تیم ملی فوتبال برای تمدید قرارداد پیشنهاد افزایش ۷۰ درصدی مبلغ قراردادش را داده است، فدراسیون فوتبال به طور آشکار از پرداخت این مبلغ اعلام ناتوانی کرده است. فدراسیون فوتبال ایران به گفته هادی آیت اللهی قصد دارد برای تمدید، این رقم را ۲۰ درصد افزایش دهد و با کی روش به توافق برسد. با احتمال افزایش این ۲۰ درصد عایدی کادر فنی در قرارداد جدید نزدیک به ۱۱ میلیارد تومان خواهد بود. اما کفاشیان در گفتگو با «تسنیم» اشاره داشته است که کی روش ظاهراً برای تمدید قرارداد کادر فنی رقم ۵ میلیون دلار را مد نظر دارد؛ به عبارتی با تبدیل آن به پول کشور ایران سالیانه مبلغی در حدود ۱۵ میلیارد تومان، که البته از این مبلغ کی روش چیزی نزدیک به ۸ میلیارد تومان را برای خود و بقیه را برای همکارانش در تیم ملی فوتبال ایران می خواهد. کی روش تمایل دارد قراردادش را با تیم ملی تا ۲۰۱۸ تمدید کند. بنابه گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، رسانه های آفریقای جنوبی به نقل از روزنامه ˈکیپ تایمزˈ نوشته اند که کارلوس کی روش به مسوولان فدراسیون فوتبال آفریقای جنوبی گفته است، اگر نصف مبلغ پیشنهادی ایران را بدهند، درخواست آن ها را برای مربیگری در تیم ملی این کشور خواهد پذیرفت.
در 7 فوریه سال 2019، کی روش با قراردادی سه ساله مدیر جدید تیم ملی فوتبال کلمبیا شد. او تنها مربی اروپایی تیم های ملی آمریکای جنوبی و چهارمین مدیر اروپایی است که پس از فریدریش دوننفلد، توزا وسلینوویچ و بلاگویه ویدینیچ مسئول تیم ملی فوتبال کلمبیا است.
کیروش در دوران مربیگری خود، برخی بازیکنان ثابت را از تیم کنار گذاشت و دیگر آن ها را دعوت نکرد. بازیکنانی مانند سید مهدی رحمتی، هادی عقیلی و محمدرضا خلعتبری، که گفته می شود در فهرست سیاه کیروش هستند. برخی از بازیکنان تیم نیز پس از دعوت او از تیم کناره گرفتند که فرهاد مجیدی، فریدون زندی و محرم نویدکیا از آن جمله اند. کیروش برای اولین بار در ایران، به صورت گسترده از بازیکنانی که از ایرانیان مهاجر و دارای تابعیت دوگانه بودند در تیم ملی استفاده کرد. اشکان دژاگه و رضا قوچان نژاد و سامان قدوس از مطرح ترین این بازیکنان هستند.
{| class="wikitable" border="10" style="text-align: center; margin-right: 1em; font-size: 75%; float: left;"
! مربی !! ملیت !! مسئولیت !! زمان
| [
{
"answer1": "او در دو فصل ۱۹۹۵–۱۹۹۴ و ۱۹۹۶–۱۹۹۵ لیگ برتر فوتبال پرتغال، مربیگری باشگاه اسپورتینگ لیسبون را بر عهده داشت",
"answer2": "تیم کیروش در جام حذفی و سوپرجام نیز یک قهرمانی به دست آورد تا او دوران موفقی را با این باشگاه تجربه کند.",
"distance": 149,
"question": "کارلوس کی روش پس از ترک مربیگری در تیم ملی پرتغال در سال ۱۹۹۳، چه سمتی را در باشگاه اسپورتینگ لیسبون بر عهده گرفت و این باشگاه در چه جامی به قهرمانی رسید؟"
},
{
"answer1": "در نهایت وی از تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ رسماً سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران را برای یک دوره سه ساله به عهده گرفت.",
"answer2": "تیم ایران در مرحله چهارم با تیم های کره جنوبی، ازبکستان، قطر و لبنان در گروهی ۵ تیمی قرار گرفت که ۲ تیم اول آن مستقیماً به جام جهانی راه می یافتند. در این بازی ها که از خرداد ۱۳۹۱ تا خرداد ۱۳۹۲ به طول انجامید، ایران با ۵ برد، ۱ تساوی و ۲ باخت توانست به عنوان تیم نخست به جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ راه یابد.",
"distance": 989,
"question": "کارلوس کی روش قبل از اینکه هدایت تیم ملی کلمبیا را بر عهده بگیرد، چه مدت در تیم ملی ایران مربیگری کرد و مهمترین دستاورد این تیم در دوران مربیگری او چه بود؟"
},
{
"answer1": "در ژانویه ۱۹۹۸، طی قراردادی ۷ ماهه به عنوان مشاور فنی فدراسیون فوتبال آمریکا استخدام شد.",
"answer2": "در حالی که گفته می شد فدراسیون آمریکا پیشنهادی ۱ میلیون دلاری برای سرمربیگری تیم ملی به او ارائه کرده، کیروش احتمالاً با دستمزد بیشتری سرمربی تیم ملی فوتبال امارات شد.",
"distance": 222,
"question": "کارلوس کی روش در چه سالی به عنوان مشاور فنی فدراسیون فوتبال آمریکا استخدام شد و بعد از آن به چه تیمی رفت؟"
},
{
"answer1": "کی روش در دوران جوانی خود، از ۱۵ تا ۲۱ سالگی، در تیم شهر محل تولد خود در نامپولای موزامبیک، باشگاه فروویاریو نامپولا، دروازه بان بود.",
"answer2": "کی روش در دانشگاه صنعتی لیسبون تحصیل کرد و با مدرک کارشناسی ارشد \"تربیت بدنی\" — گرایش \"فوتبال\" فارغ التحصیل شد.",
"distance": 383,
"question": "کارلوس کی روش در دوران جوانی خود در چه تیمی دروازه بان بود و بعد از آن چه مدرکی را از دانشگاه لیسبون دریافت کرد؟"
}
] | [
{
"answer1": "کیروش در تیم امارات جمعاً در ۱۶ مسابقه رسمی روی نیمکت نشست که حاصل آن ۸ برد، ۲ تساوی و ۶ باخت بود.",
"answer2": "کیروش از ماه ژوئن سال ۲۰۰۲، مربی منچستر یونایتد شد و کار خود را به عنوان دستیار آلکس فرگوسن از ابتدای فصل ۲۰۰۲–۰۳ آغاز کرد.",
"question": "کارلوس کی روش قبل از اینکه سرمربی تیم ملی آفریقای جنوبی شود، هدایت چه تیمی را برعهده داشت و بعد از جدایی از آفریقای جنوبی، چه سمتی را در منچستر یونایتد پذیرفت؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
596 | : جنگ داخلی لیبی (۲۰۱۱)
جنگ داخلی یا انقلاب ۲۰۱۱ لیبی، که با نام انقلاب ۱۷ فوریه نیز شناخته می شود، از اواسط فوریه سال ۲۰۱۱ میلادی، به دنبال بالا گرفتن اعتراضات و راهپیمایی های خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی آغاز شد. ادامه این خشونت ها همراه بود با درگیری ها و سرکوب های شدید که در نهایت در اکتبر ۲۰۱۱ میلادی با سرنگونی حکومت معمر قذافی به پایان رسید.
اعتراضات از ۱۳ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، در این کشور آغاز شد. این اعتراض ها و راهپیمایی ها از روز ۱۷ فوریه ۲۰۱۱ میلادی به شکلی گسترده درآمد و به یک شورش سراسری در خاک لیبی تبدیل شد. این شورش ها با برخوردهای خونین حاکمیت با مردم معترض همراه شد. این درگیری ها به تدریج همه شهرهای لیبی را فرا گرفت؛ و به جنگهای شهری و بین شهری، میان مخالفین و هواداران حکومت منجر شد. نیروهای مخالف حکومت، در شهر بنغازی اقدام به تشکیل دولت موقت کردند. مخالفان معمر قذافی از مناطق شرق لیبی حرکت خود را آغاز کرده و به تدریج مناطق مرکزی و غربی لیبی را نیز تحت کنترل خود گرفتند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه ای دارایی های معمر قذافی و ده نفر از نزدیکان وی را توقیف کرد و مسافرت آنان به سایر نقاط جهان را محدود ساخت. براساس این قطعنامه، مقرر شد که اقدامات معمر قذافی و نزدیکانش توسط دادگاه کیفری بین المللی پیگیری شود. در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱ میلادی دستور بازداشت معمر قذافی صادر شد. با پیشروی های مخالفان بیشتر شهرهای شرق کشور و نیمی از شهرهای شمال غربی به کنترل مخالفان درآمد ولی پایتخت لیبی (طرابلس) و چندین شهر دیگر در غرب کشور در دست نیروهای دولتی باقی ماند. در اوایل ماه مارس ۲۰۱۱ نیروهای دولتی شهرهای شرق لیبی از جمله بنغازی و چندین شهر دیگر را مورد هجوم توپخانه ای و راکتی قرار دادند. در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ میلادی به در خواست برخی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه ۱۹۷۳ مبنی بر ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی به تصویب رسید. ۱۰ عضو از ۱۵ عضو شورای امنیت از تصویب این قطعنامه حمایت کردند. با تصویب این قطعنامه از ۱۹ مارس ۲۰۱۱ میلادی مداخله نظامی کشورهای غربی در جنگ داخلی لیبی توسط نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا، فرانسه و بریتانیا آغاز شد. در این درگیری ها که چندین ماه به طول انجامید، برخی از شهرها و مناطق بارها میان نیروهای دولتی و مخالفین، دست به دست شد. در پایان این درگیری ها در ۲۰ اوت ۲۰۱۱ میلادی عملاً مخالفان قذافی توانستند تقریباً همه شهرهای لیبی به استثنای طرابلس و سرت را در دست خود بگیرند. در ۲۲ اوت ۲۰۱۱ مخالفان معمر قذافی به طرابلس نیز نفوذ کردند و وارد میدان سبز شدند. آن ها در ۲۳ اوت ۲۰۱۱ توانستند با گذر از باب العزیزیه به محل اقامت معمر قذافی وارد شوند، ولی به رغم آنکه اکثر رسانه ها از حضور معمر قذافی و خانواده اش در طرابلس خبر می دادند، قذافی و خانواده اش در طرابلس حضور نداشتند.
سرانجام در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱ میلادی، شهر سرت آخرین پایگاه معمر قذافی سقوط کرد و معمر قذافی کشته شد. دولت انتقالی، پایان جنگ را اعلام کرد اما همچنان از نیروهای ناتو خواست تا یک ماه دیگر نیز به مأموریت خود در لیبی ادامه دهند.
نقش شبه نظامیانی که در این جنگ درگیر بودند و نقششان در لیبی جدید از مسایل مهم این جنگ است. برخی از آن ها پس از سرنگونی حکومت معمر قذافی از خلع سلاح سرباز زده و با دولت جدید همکاری نکرده اند. این رویدادها منجر به اقدام دولت جدید مبنی بر انحلال چنین گروه هایی شده است. این مسایل لاینحل منجر به بروز جنگ داخلی دومی شده که تاکنون ادامه دارد.
اعتراضات از ۲۳ دی ۱۳۸۹ (۱۵ فوریه ۲۰۱۱ میلادی) آغاز شد و در ۲۸ بهمن (روز خشم و قیام لیبی) و ۲۹ بهمن به شدت گسترش یافت که در بنغازی دومین شهر لیبی و بیضا با درگیری خونین و در طرابلس، پایتخت لیبی با حملات جنگنده های نیروی هوایی دولت علیه مخالفان همراه شد. از ۳ اسفند (۲۲ فوریه) قذافی چندین بار در تلویزیون ظاهر شد و با رد کناره گیری خواهان سرکوب بیشتر مخالفان شد. تعدادی از سفیران لیبی در جهان و همچنین تعدادی از وزرای کابینه دولت لیبی از جمله ژنرال عبدالفتاح یونس العبیدی وزیر کشور، در اعتراض به سرکوب مردم معترض استعفا دادند. در همین راستا سازمان ملل متحد سرکوب مردم معترض توسط حکومت لیبی را محکوم کرد و خواهان پایان دادن به خشونت ها در این کشور شد. قذافی در نطقی تلویزیونی خود را رهبر لیبی معرفی کرد -نه رئیس جمهور که بخواهد استعفا دهد- و بر ادامه سرکوب مخالفان تأکید کرد. شورای امنیت سازمان ملل متحد، در ۷ اسفند (۲۶ فوریه) در قطعنامه ای که با اجماع به تصویب رسید معمر قذافی رهبر لیبی، و نزدیکان او را تحریم کرد و خواهان محاکمهٔ او در دیوان بین المللی کیفری به جرم جنایت علیه بشریت شد. بیشتر شهرهای لیبی از شرق گرفته به سوی غرب در کنترل مخالفان دولت قرار گرفت. مخالفان در ۸ اسفند دولت موقت به ریاست مصطفی محمد عبدالجلیل وزیر مستعفی دادگستری دولت در بنغازی تشکیل دادند. تا نهم اسفند (پایان فوریه ۲۰۱۱) علاوه بر تقریباً تمام شرق کشور، تعدادی از شهرهای غرب و شهرهای نزدیک پایتخت لیبی (طرابلس) از جمله مصراته و زاویه بعلاوه قسمتی از پایتخت هم در کنترل مخالفان قرار گرفت. آمریکا ناوهای جنگی خود را به سواحل لیبی گسیل داشت، «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه آمریکا از مطرح بودن همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی خبر داده بود. نیروهای دریایی و زمینی آمریکایی لیبی را به محاصره خود درآوردند. «دیوید کامیرون» نخست وزیر انگلستان نیز احتمال روی آوردن به گزینه نظامی را علیه رژیم قذافی بعید ندانسته بود. «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه آمریکا در سخنان امروز خود از مطرح بودن همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی خبر داده بود. در تازه ترین مواضع آمریکا کاخ سفید، تبعید را یکی از گزینه های مطرح دربارهٔ دیکتاتور لیبی دانسته است. حمله نیروهای قذافی به بندر نفتی بریقه و شهرهای اجدابیا و البریقه لیبی که در کنترل مخالفان بود ناکام ماند. در این شورش مخالفان حکومت قذافی در قیام اخیر موفق شده اند تقریباً تمامی شهرهای شرق و تعدادی از شهرهای غرب کشور را از کنترل حکومت خارج سازند. نیروهای وفادار به قذافی تاکنون حملات متعددی را برای بازپس گیری شهرهای از دست رفته ترتیب داده اند که برخی از آن ها با مقاومت معترضان ناکام مانده است. در ۱۷ اسفند ۱۳۸۹ (۸ مارس ۲۰۱۱ میلادی) دولت انقلابی لیبی از پذیرش دیپلماتهای انگلیسی که برای دیدار با مخالفین قذافی به بنغازی آمده بودند پرهیز کرد و آن ها را اخراج نمود. ناتو طرح پرواز ممنوع آسمان لیبی را در دست بررسی دارد. جنگ و درگیری بین مخالفین و نیروهای دولتی تاکنون در شهرهای مهم لیبی از جمله: زاویه، بندر نفتی راس لانوف، شهر صدرا بندر بریقه که دومین تأسیسات مهم نفتی لیبی در آن واقع است و اجدابیا، طبرق، البیضا، بنغازی، راس النوف، مصراته، الزاویه و بن قردان، سرت، وازن، نالوت و طرابلس، پایتخت لیبی رخ داده است. تا ۲۱ اسفند پیشروی هواداران قذافی منجر به بازپس گیری بعضی از شهرهای شرقی لیبی از مخالفین دولت گردید. در ۲۷ اسفند شورای امنیت سازمان ملل آسمان لیبی را «منطقه پرواز ممنوع» اعلام کرد و در پی آن جنگ نیروهای ائتلاف شامل اعضای ناتو علیه دولت لیبی شکل شروع شد که تا یک هفته درگیری ۱۰۰ لیبیایی کشته شدند. بدنبال آن صدها هزار نفر از مردم لیبی از شهرها دست به فرار زدند. در پیشروی های مخالفین بیشتر شهرهای شرق کشور و نیمی از شهرهای شمال غربی به کنترل آن ها درآمد و تنها پایتخت لیبی (طرابلس) و چندین شهر دیگر در غرب کشور دردست نیروهای دولتی باقی ماند. در این درگیری ها طی چندماه، چندین بار نیروهای دولتی بعضی شهرهای در دست مخالفین را تصرف کرده و مجدداً از آن ها رانده شدند. طی عملیات سپیده دم عروس دریا در ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ (۲۰ اوت ۲۰۱۱ میلادی) مخالفین توانستند همه شهرهای مذکور را در دست خود بگیرند؛ و تا نزدیکی طرابلس موضع بگیرند هم زمان عبدالسلام جلود (نفر دوم حکومت لیبی و نخست وزیر قذافی) به مخالفین پیوست. در ۳۱ مرداد ۱۳۹۰ (۲۲ اوت ۲۰۱۱) پس از ۶ ماه نبرد اوت مخالفین به طرابلس نفوذ کردند و وارد میدان سبز شدند. تصرف دو شهر دیگر یعنی بنی ولید و سرت خیلی طول کشید. سرهنگ قذافی نیز ناپدید شد. سرانجام در ۲۸ شهریور شهر سرت سقوط کرد. بنی ولید نیز پیشتر سقوط کرده بود. با تصرف شهر سرت معمر قذافی نیز دستگیر و کشته شد.
در روزهای ۲۸ و ۲۹ بهمن اوج اعتراضات در بنغازی دومین شهر بزرگ لیبی بود که با پیوستن برخی از نیروهای پلیس و ارتش به معترضان کنترل بخش هایی از آن به دست مردم افتاد.
طی دو شب متوالی درگیری در طرابلس، پایتخت لیبی، جنگنده های نیروی هوایی لیبی در طرابلس به سوی تظاهرکنندگان شلیک کردند.
در روزهای ۲۸ و ۲۹ بهمن ۱۳۸۹ خورشیدی (۱۷ و ۱۸ فوریه ۲۰۱۱) اوج اعتراضات در بنغازی دومین شهر بزرگ لیبی بود که با پیوستن برخی از نیروهای پلیس و ارتش به معترضان کنترل بخش هایی از شهر به دست مردم افتاد. در شهر بیضا نیز معترضان با همدستی پلیس هایی که به یاری آن ها آمده اند، دو پلیس را اعدام کردند. گروهی از معترضان هم رئیس یک بیمارستان در حومهٔ شهر بنغازی را به قتل رساندند.
نیروهای امنیتی و تظاهرکنندگان طی دو شب متوالی در طرابلس، پایتخت لیبی نیز با یکدیگر درگیر شدند. بدنبال شتاب گرفتن ناآرامی ها و گسترش اعتراضات در سراسر لیبی، جنگنده های نیروی هوایی لیبی در طرابلس به سوی تظاهرکنندگان شلیک کردند.
در روز ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ (۱۹ فوریه ۲۰۱۱ میلادی) تیراندازی نیروهای امنیتی لیبی به سوی یک مراسم ترحیم در شهر بنغازی دست کم ۱۵ کشته بر جای گذاشت. قربانیان این مراسم در حال سوگواری برای کشتگان درگیرهای اخیر بین معترضان و دولت لیبی بودند. یکی از پزشکان بیمارستان الجله در این شهر به خبرنگار الجزیره گفته بود که ۱۵ جسد و تعداد بیشماری مجروح پس از این تیراندازی به این بیمارستان آورده شده اند. به گفتهٔ وی در ۳ روز اخیر این بیمارستان ۴۴ جسد را تحویل گرفته و تمامی کشتگان و مجروحان از غیرنظامیان ۱۳ تا ۳۵ ساله بوده اند. پیش از این رویداد دیدبان حقوق بشر شمار کشتگان اعتراضات در ۳ روز اخیر را دست کم ۸۴ نفر گزارش کرده بود.
محمدعلی عبدالله، از رهبران «جبههٔ ملی برای رهایی لیبی» از مهم ترین گروه های اپوزیسیون، در ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ خورشیدی هشدار داد: اگر جامعهٔ بین المللی جلوی معمر قذافی را نگیرد در ۴۸ ساعت آینده این کشور به "حمام خون" تبدیل خواهد شد. وی گفت: حکومت حتی از تأمین نیازهای بیمارستان ها برای درمان مجروحان خودداری می کند.
معمر قذافی، رهبر لیبی در سحرگاه روز سه شنبه ۳ اسفند ۱۳۸۹ (۲۲ فوریه ۲۰۱۱ میلادی) و اندکی پس از نیمه های شب به مدت ۲۰ ثانیه در تلویزیون دولتی ظاهر شد و گفت: «من در طرابلس هستم و نه در ونزوئلا». وی هم چنین رسانه های بین المللی را که اخبار مربوط به اعتراضات سراسری در لیبی را پوشش می دهند، «سگ» خواند. خلبانان دو هواپیمای جنگنده نیروی هوایی لیبی که دستور بمباران هوایی معترضان را داشتند، با فرود در فرودگاهی در مالت، درخواست پناهندگی کردند. هم چنین بسیاری وابستگان دیپلماتیک و سفیران لیبی در سراسر جهان در انتقاد به برخوردهای خونین و خشونت آمیز حاکمیت با مردم معترض، از مقام خود کناره گیری کردند. از این میان سفارتخانه های لیبی در سازمان ملل متحد، لهستان، هند، اندونزی، چین، استرالیا، بنگلادش و مالزی می باشند.
معمر قذافی بدون توجه به خواسته های معترضان و سربازان و سیاست مداران لیبی جهت کناره گیری از حکومت، در تلویزیون دولتی اعلام کرد: «قصد ندارم لیبی را ترک کنم و می خواهم همین جا به عنوان یک «شهید» بمیرم».
در ۳ اسفند شورای امنیت سازمان ملل متحد در بیانیه ای سرکوب معترضان توسط حکومت لیبی را محکوم کرد و خواستار پایان خشونت ها در آن کشور شد. این بیانیه در حالی صادر شد که ابراهیم دباشی، معاون سفیر لیبی در سازمان ملل متحد قذافی را به نسل کشی متهم کرده و خواستار محاکمهٔ او در دادگاه رسیدگی به جنایات جنگی شده بود. پس از صدور این بیانیه، دباشی از شورای امنیت انتقاد کرده و بیانیهٔ این شورا را ضعیف و ناکافی دانسته است. به گفتهٔ او پس از سخنرانی قذافی، در غرب لیبی حملات واحدهای ارتش وفادار به قذافی علیه غیرنظامیان آغاز شده است.
ژنرال عبدالفتاح یونس العبیدی، وزیر کشور لیبی - روز سه شنبه از استعفایش خبرداد و از نیروهای مسلح لیبی خواست از اعتراض های مردم این کشور علیه معمر قذافی حمایت کنند.
وی طی پیامی که از تلویزیون الجزیره پخش شد، گفت:
وی که لباس نظامی به تن داشت و پشت یک میز نشسته بود، صمیمیت مردم لیبی را در زمینه دستیابی به خواست هایشان تأیید کرده و از مسئولین رده بالای نظامی خواست ندای مردم را بشنوند.
چند روز پیش هم وزیر دادگستری لیبی در واکنش به سرکوب خشونت بار معترضین از مقامش استعفا داد و به صف مخالفان حکومت قذافی پیوست.
سفرای لیبی در کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا چین هند فرانسه مالزی نیز در واکنش به آنچه نسل کشی هموطنانشان نامیدند اعلام استعفا کردند.
معمر قذافی رهبر کشور لیبی در یک سخنرانی تلویزیونی (در ۱۸ حزیران سال ۲۰۱۱) گفت که
وی هم چنین از مردم لیبی خواست که به خیابان ها آمده و کشور را از دست شورشیان -که به زعم وی صد نفراند- نجات دهند.
معمر قذافی، رهبر لیبی، در بحبوحه اعتراضات سراسری در حالی که کنترل بخش بزرگی از کشورش را از دست داده، در سخنانی اسامه بن لادن رهبر شبکه القاعده، را بانی خشونت های اخیر در لیبی دانست و ادعا کرد که «افراد ناشناس به جوانان لیبی مواد مخدر و قرص های روان گردان داده اند». در طرابلس، پاۈتخت لیبی، سربازان و شبه نظامیان آفریقایی وفادار به سرهنگ قذافی در همه جای شهر حضور داشتند. هم چنین سازمان ملل متحد توافقنامه ای که بر اساس آن عایشه قذافی، تنها دختر رهبر لیبی، سفیر حسن نیت این سازمان شده بود را لغو کرد.
در تاریخ ۷ اسفند (۲۶ فوریه ۲۰۱۱ میلادی)، شورای امنیت سازمان ملل متحد، معمر قذافی رهبر لیبی، پنج تن از فرزندان او و ده نفر از مشاوران نزدیک او را تحریم کرد. این شورا هم چنین خواهان محاکمه معمر قذافی در دیوان بین المللی کیفری شد. هر پانزده عضو شورای امنیت در نهایت بر سر ارجاع معمر قذافی به محکمه دائمی جنایت های جنگی به توافق رسیدند. بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد نیز از شورای امنیت خواسته بود به سرعت و به طور قاطع در برابر سرکوب مخالفان و «نقض جدی حقوق بشر» در لیبی واکنش نشان دهد.
مصطفی محمد عبدالجلیل که در حمایت از اعتراضات از سمت وزارت دادگستری کناره گیری کرده بود در شهر بنغازی ریاست دولت موقت را بر عهده گرفت. وی در اولین موضع گیری خود معمر قذافی را مسئول جنایت های انجام شده دانست. قذافی به همراه چهار پسر خود بنام های سیف الاسلام، ساعدی، معتصم و خمیس در پادگان نظامی باب العزیزه در غرب طرابلس پناه گرفته و از آنجا حرکات نیروهای ضدمردمی را هدایت می کردند. از پنج پسر قذافی سیف العرب از پدر جدا شده و به انقلابیون پیوسته است. هم زمان با تشکیل دولت انتقالی لیبی باراک اوباما خطاب به معمر قذافی از او خواست که سریعاً قدرت را واگذار کند. وی همچنین اظهار داشت:
وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا از مسدود کردن حداقل ۳۰ میلیارد دلار از سپرده های بانکی دولت لیبی خبر داد.
معمر قذافی، رهبر لیبی در مصاحبه با کریستین امان پور از شبکه ای بی سی وقوع اعتراضات در طرابلس را رد کرد و گفت که مردم کشورش عاشقش هستند. وی هم چنین ادعا کرد که مردم لیبی برای حفاظت از او جان خود را فدا خواهند کرد. او بار دیگر معترضان را اعضای القاعده و افراد تحت نفوذ مواد مخدر خواند و گفت کسی در لیبی مخالف او نیست.
در پی تحریم های یک جانبه از سوی سوئیس، ایالات متحده آمریکا و پادشاهی متحده علیه لیبی، کشورهای عضو اتحادیه اروپا با اعمال یک سلسله تحریم علیه لیبی موافقت کردند که شامل تحریم تسلیحاتی و هم چنین مسدود کردن دارایی های سرهنگ قذافی و اعضای خانواده اش می شود.
نیروهای دریایی و زمینی آمریکایی لیبی را به محاصره خود درآوردند. «دیوید کامرون» نخست وزیر بریتانیا نیز احتمال روی آوردن به گزینهٔ نظامی را علیه رژیم قذافی بعید ندانسته بود. در داخل لیبی نیز قبایل «الامازقه» به انقلابیون لیبی پیوستند. مخالفان معمر قذافی بر مخالفت با هر گونه دخالت خارجی تأکید کرده بودند، اما «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه آمریکا در سخنان امروز خود از مطرح بودن همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی خبر داده بود. در تازه ترین مواضع آمریکا کاخ سفید، تبعید را یکی از گزینه های مطرح دربارهٔ دیکتاتور لیبی دانسته است. خوزه لوئیز زاپاترو نخست وزیر اسپانیا که به قطر رفته است، ادامه اوضاع کنونی لیبی و خشونتهای رژیم قذافی را غیرقابل تحمل دانست.
نیروهای وفادار به قذافی، در سحرگاه چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۹ (۲ مارس ۲۰۱۱ میلادی) به شهرهای اجدابیا و بندر نفتی البریقه که دومین تأسیسات مهم نفتی لیبی در آن واقع بود و تحت کنترل مخالفان درآمده بود، حمله کردند ولی این حمله ناکام ماند. با دفع این حملات، در روز چهارشنبه ۲ مارس ۲۰۱۱ میلادی، اکثر شهرهای بزرگ شرق لیبی در کنترل مخالفان قذافی قرار گرفته بود. به این ترتیب علاوه بر شهرهای طبرق، البیضا، بنغازی و راس النوف در شرق لیبی و شهرهای مصراته، الزاویه و بن قردان در غرب لیبی که به کنترل مخالفان درآمده بود، حالا شهرهای اجدابیا و البریقه نیز به کنترل مخالفین درآمدند. از سوی دیگر نیروهای وفادار به قذافی، شهرهای سرت، وازن، نالوت و طرابلس را در کنترل خود داشتند.
با گسترش اعتراضات سراسری در لیبی، این کشور در آستانه «جنگ داخلی» قرار گرفته است. در برخی مناطق نبردهای خونینی میان مخالفان و نظامیان حامی معمر قذافی در جریان است. در این نبردها تاکنون صدها نفر کشته و زخمی شده اند. نظامیان حامی سرهنگ قذافی شهر زاویه را به محاصره خود درآورده اند. زاویه در ۵۰ کیلومتری طرابلس قرار دارد و پیش از این صحنه تظاهرات گسترده ضد حکومتی بوده است. شدیدترین نبردها در بندر نفتی «راس لانوف» و برقیه رخ داد. به گفته مخالفان، «شهر و فرودگاه شهر به دست مردم» افتاده است و نیروهای سرهنگ قذافی مجبور به عقب نشینی شده اند. هم چنین در طرابلس، پلیس با گاز اشک آور و شلیک گلوله صدها تظاهرکننده را متفرق کرد.
هواداران معمر قذافی، رهبر لیبی، شهرهای مهم زاویه و بندر نفتی راس لانوف را تصرف کردند. در شهر صدرا نیروهای دولتی موفق به تصرف بندرگاه و فرودگاه این شهر شدند. روز چهارشنبه پالایشگاه این شهر نیز هدف حمله هوایی نیروهای دولتی قرار گرفته بود. ژنرال جیمز کلپر، مشاور ارشد رئیس جمهوری آمریکا در امور اطلاعات و امنیت، گفت انتظار دارد معمر قذافی در نبردش برای ماندن در قدرت پیروز شود. سیف الاسلام قذافی قول داد شرق کشور را از دست شورشیان خارج کند.
نیروهای هوادار رهبر لیبی به پیشروی خود به سوی شرق این کشور ادامه می دهند و موفق به باز پس گیری شهرهای بسیاری از جمله بریقه بندر نفتی «رأس لانوف» شده اند. خبرنگار الجزیره در طبرق معتقد است آنان اکنون از موقعیت خوبی برای بازپس گیری بن غازی، مهم ترین پایگاه مخالفین برخورداراند.
رسوخ هواداران قذافی به مناطق تحت کنترل شورشیان ادامه یافت. درگیریها در شهر زواره با افتادن کنترل این شهر به دست هواداران قذافی پایان یافت. نیروهای قذافی، اجدابیا، آخرین شهر قبل از بنغازی را به شدت بمباران کردند. تلویزیون لیبی از پیشنهاد عفو به شورشیان خبر داد.
نیروهای دولتی، کنترل شهر کلیدی اجدابیا، آخرین شهر در جاده منتهی به بنغازی را بازپس گرفتند.
در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ میلادی (۲۷ اسفند) شورای امنیت سازمان ملل متحد پرواز هر نوع هواپیما بر فراز آسمان لیبی را ممنوع اعلام کرده و به کشورهای دیگر اجازه داده است که برای اجرای این منع، برقراری آتش بس و دفاع از غیرنظامیان «تمام تدابیر لازم» از جمله «گزینه نظامی» را اتخاذ کنند. این قطعنامه، دومین اقدام تنبیهی شورای امنیت علیه حکومت سرهنگ معمر قذافی پس از شروع اعتراضات و شورش ها در لیبی است. قطعنامه شورای امنیت با ۱۰ رای موافق در برابر پنج رای ممتنع تصویب شد. روسیه، چین، آلمان، برزیل و هند به این قطعنامه رای ممتنع دادند.
در ۱۶ فروردین ۱۳۹۰ (۵ آوریل ۲۰۱۱ میلادی) دیوان بین المللی کیفری اعلام کرد «طبق شواهد رزیم قذافی پیش از گسترش اعتراضات از تونس و مصر تصمیم کشتار غیرنظامیان مخالف حکومت را گرفته بود و شلیک به غیر نظامیان تصمیمی بود که پیش از شروع اعتراضات اتخاذ شده بود.»
طی ماه ها درگیری های داخلی لیبی، چندین بار نیروهای دولتی بعضی شهرهای تحت کنترل مخالفین را تصرف کرده و مجدداً از آن ها رانده شدند. در قالب عملیات سپیده دم عروس دریا در ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ (۲۰ اوت ۲۰۱۱ میلادی) مخالفین توانستند همه شهرهای مذکور را در دست خود بگیرند؛ و تا نزدیکی طرابلس موضع بگیرند هم زمان عبدالسلام جلود (نفر دوم حکومت لیبی و نخست وزیر قذافی) به مخالفین پیوست.
در سپیده دم این روز نیروهای انقلابی با ورود به شهر طرابلس و تصرف بیشتر بخش های وارد آخرین مرحله از نبرد برای حکومت نابودی معمر قذافی شدند. آنان بسرعت وارد میدان سبز شدند و در همین روز یکی از تلویزیونهای دولتی را تصرف کردند. آنان پس از ورود به میدان سبز طرابلس نام آن را به میدان شهدا تغییر دادند.
پس از حدود ۴۸ ساعت نبرد در طرابلس، در آخرین ساعت نخستین روز شهریور، نیروهای انقلابی وارد منطقه باب العزیزیه شدند و مقر معمر قذافی را تصرف کردند. همچنین مخالفان شهر راس لانوف را تصرف کرده اند.
مخالفان قذافی در ضرب الاجلی به نیروهای طرفدار وی تا روز شنبه ۱۲ شهریور، فرصت دادند تا تسلیم شوند.
معمر قذافی در پیامی صوتی گفت که جنگی طولانی در پیش است، وی از مردم لیبی خواست که بر ضد مخالفان بجنگند، وی همچنین افزود:
در همین حال سران ۶۰ کشور در پاریس در نشستی تحت عنوان «دوستان لیبی» برای آیندهٔ لیبی تصمیماتی همچون کمک در تأمین بودجه و آموزش پلیس این کشور گرفتند.
پلیس بین الملل حکم جلب رهبر لیبی، معمر قذافی و فرزندش، سیف الاسلام را به اتهام جنایت بر ضد بشریت و به درخواست دادگاه بین المللی کیفری صادر کرد.
نیروهای مخالف قذافی پس از مدتی وقفه توانستند مواضعی در نزدیکی شهر سبها را اشغال کنند. در بنی ولید پیشروی خاصی نشده است.
پس از روزها درگیری های سنگین، نیروهای شورای انتقالی وارد شهر سرت شدند و به سمت مرکز شهر حرکت کردند.
نیروهای دولت انتقالی توانستند پیشروی قابل توجهی در شهر سرت بکنند و دانشگاه و مرکز کنفرانس سرت را به تصرف خود درآوردند. در اطراف بنی ولید نیر یک شهر کوچک گرفته شد. تک تیراندازان هوادار معمر قذافی به مقاومت ادامه می دهند.
شهر بنی ولید سقوط کرد. نظامیان هوادار دولت انتقالی موفق به تصرف کامل این شهر شدند. سرت هنوز کامل تصرف نشده است.
نیروهای دولت انتقالی لیبی پس از تصرف شهر سرت و شکست نیروهای هوادار حکومت سابق، معمر قذافی رهبر پیشین لیبی و یکی از فرزندان وی، معتصم قذافی را کشتند. پس از این واقعه مردم لیبی در خیابان های شهرهای سرت و طرابلس، به جشن و پایکوبی پرداختند.
مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای ملی انتقالی لیبی در مراسمی آزادسازی لیبی و پایان جنگ را اعلام کرد. وی در این مراسم گفت:
ناتو رسماً پایان عملیات در لیبی را اعلام کرد.
در ۴ بهمن سال ۱۳۹۰ نیروهای طرفدار سرهنگ معمر قذافی شهر بنی ولید را به طور موقت تصرف کردند.
| [
{
"answer1": "جنگ و درگیری بین مخالفین و نیروهای دولتی تاکنون در شهرهای مهم لیبی از جمله: زاویه، بندر نفتی راس لانوف، شهر صدرا بندر بریقه که دومین تأسیسات مهم نفتی لیبی در آن واقع است و اجدابیا، طبرق، البیضا، بنغازی، راس النوف، مصراته، الزاویه و بن قردان، سرت، وازن، نالوت و طرابلس، پایتخت لیبی رخ داده است.",
"answer2": "سرانجام در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱ میلادی، شهر سرت آخرین پایگاه معمر قذافی سقوط کرد و معمر قذافی کشته شد.",
"distance": 3079,
"question": "درگیری های اصلی جنگ داخلی لیبی در کدام شهرها رخ داد و نهایتاً کدام شهر آخرین پایگاه معمر قذافی بود که سقوط کرد؟"
},
{
"answer1": "شورای امنیت سازمان ملل متحد، در ۷ اسفند (۲۶ فوریه) در قطعنامه ای که با اجماع به تصویب رسید معمر قذافی رهبر لیبی، و نزدیکان او را تحریم کرد و خواهان محاکمهٔ او در دیوان بین المللی کیفری به جرم جنایت علیه بشریت شد.",
"answer2": "مخالفان در ۸ اسفند دولت موقت به ریاست مصطفی محمد عبدالجلیل وزیر مستعفی دادگستری دولت در بنغازی تشکیل دادند.",
"distance": 288,
"question": "واکنش سازمان ملل به سرکوب معترضان لیبی چه بود و چه کسی ریاست دولت موقت مخالفان را بر عهده گرفت؟"
},
{
"answer1": "تعدادی از سفیران لیبی در جهان و همچنین تعدادی از وزرای کابینه دولت لیبی از جمله ژنرال عبدالفتاح یونس العبیدی وزیر کشور، در اعتراض به سرکوب مردم معترض استعفا دادند.",
"answer2": "آمریکا ناوهای جنگی خود را به سواحل لیبی گسیل داشت",
"distance": 1006,
"question": "چه کسانی در پی سرکوب مردم از سمت های خود استعفا دادند و چه کشوری ناوهای جنگی خود را به سواحل لیبی گسیل کرد؟"
},
{
"answer1": "اعتراضات از ۱۳ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، در این کشور آغاز شد.",
"answer2": "قذافی در نطقی تلویزیونی خود را رهبر لیبی معرفی کرد -نه رئیس جمهور که بخواهد استعفا دهد- و بر ادامه سرکوب مخالفان تأکید کرد.",
"distance": 3311,
"question": "اولین اعتراضات در لیبی در چه تاریخی آغاز شد و چه کسی به عنوان رهبر این کشور در تلویزیون ظاهر شد و به معترضان چه گفت؟"
},
{
"answer1": "در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ میلادی به در خواست برخی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه ۱۹۷۳ مبنی بر ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی به تصویب رسید.",
"answer2": "شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه ای دارایی های معمر قذافی و ده نفر از نزدیکان وی را توقیف کرد و مسافرت آنان به سایر نقاط جهان را محدود ساخت.",
"distance": 622,
"question": "قطعنامه منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی در چه تاریخی به تصویب رسید و همچنین بر اساس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در مورد دارایی های قذافی چه تصمیمی گرفته شد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
597 | : تجزیه مقدارهای منفرد
روش تجزیه مقادیر منفرد یا SVD تاریخچه طولانی و البته جالبی دارد. این روش، در علوم اجتماعی و با تست هوش شروع شد. در گذشته، پژوهشگران آزمون هایی را برای اندازه گیری جنبه های مختلف هوش مانند هوش فضایی و هوش کلامی ارائه کردند که همبستگی زیادی با هم داشتند. آن ها بر این باور بودند که یک معیار عمومی مشترک برای هوش وجود دارد و آن را برای هوش کلی، g نامیدند که امروزه بیشتر به عنوان آی کیو (IQ) شناخته می شود. بنابراین، پژوهشگران تصمیم گرفتند عوامل مختلف هوش را تجزیه و مهم ترین آن ها را انتخاب کنند. در ساده ترین حالت، تجزیه مقادیر منفرد به نوعی همین تجزیه و انتخاب مهم ترین عوامل یک ماتریس را انجام می دهد.
تجزیه مقادیر منفرد (Singular Value Decomposition) یا SVD با نام های مختلفی شناخته می شود. این روش، ابتدا به عنوان «تجزیه عامل» (Factor Analysis) نامیده می شد. تحلیل مؤلفه های اصلی (Principal Component) یا PC و تجزیه توابع متعامد تجربی (Empirical Orthogonal Function) یا EOF نیز از دیگر اصطلاحات نزدیک به این روش است. همه این نام ها از نظر مفهوم ریاضی معادل هستند، هرچند در فرایند محاسبه آن ها تفاوت های زیادی وجود دارد
امروزه، تجزیه مقادیر منفرد در بسیاری از شاخه های علوم و نجوم کاربرد دارد. این روش، در یادگیری ماشین و آمار توصیفی و مدل سازی آماری نیز بسیار مورد استفاده قرار می گیرد.
به عنوان یک تجزیه و فاکتورگیری ماتریسی، تجزیهٔ مقدارهای منفرد یا تجزیهٔ مقدارهای تکین (Singular value decomposition) قدمی اساسی در بسیاری از محاسبات علمی و مهندسی به حساب می آید.
در حل بسیاری از مسائل، مشکلاتی وجود دارد که نیازمند روش هایی برای حل آن ها می باشیم. تجزیه ی مقدار تکین یکی از این روش ها می باشد که :
1- در فضای پر داده و دارای خطا هایی نظیر خطای گردکردن قابل استفاده می باشد؛
2-در حل معادلات و ماتریس ها نزدیک به تکینگی و در حالت تکینه قابل استفاده است؛
3-می تواند مشکل حل را به طور دقیق باز کند؛
4-گاهی می تواند علاوه بر شرح مشکل مساله آن را نیز حل کند؛
و در نهایت جواب عددی مناسبی از فضای حل را می تواند ارائه کند. اما باید توجه داشت که این روش به یقین جواب اصلی معادلات را نمی دهد.
به عبارتی دیگر، در جبر خطی، تجزیه مقدار تکین فاکتورگیری از یک ماتریس موهومی یا حقیقی می باشد که تجزیه مقادیر ویزه یک ماتریس نرمال را به هر ماتریس با M سطر و N ستون به وسیله توسعه تجزیه قطبی تعمیم می دهد. به طور خاص، این روش تجزیه ماتریس را به فرم formula_1تبدیل می کند که در آن U یک ماتریس واحد با M سطر و ستون است،formula_2یک ماتریس مستطیلی با درایه های غیر منفی بر روی قطر اصلی و ماتریس V یک ماتریس واحد با N سطر و ستون می باشد.
تجزیه مقادیر تکین یکتا نیست.همیشه ممکن است که ترکیب هایی را انتخاب کرد که مقادیر تکین به صورت کاهنده مرتب شده باشند.در چنین حالتی formula_2 به صورت خاص از ماتریس M حاصل می گردد.
گاهی نیز از اصطلاح تجزیه فشرده مقادیر تکین نیز یاد می شود که در آن ماتریس مقادیر ویژه formula_2 یک ماتریس مربعی قطری formula_5 می باشد که formula_6 مرتبه ماتریس است و فقط شامل مقادیر ویژه غیر صفر می باشد.در این حالت، ماتریس U یک ماتریس formula_7 و ماتریس V یک ماتریس formula_8 هستند به صورتی که formula_9.
امروزه، تجزیه مقادیر منفرد در بسیاری از شاخه های علوم و نجوم کاربرد دارد. این روش، در یادگیری ماشین و آمار توصیفی و مدل سازی آماری نیز بسیار مورد استفاده قرار می گیرد.
کاربردهای ریاضی SVD شامل محاسبه شبه معکوس ، تقریب ماتریس و تعیین رتبه ، دامنه و فضای تهی یک ماتریس است. SVD همچنین در کلیه زمینه های علمی و مهندسی بسیار مفید است مانند پردازش سیگنال ، حداقل مربعات مناسب داده ها و کنترل فرآیند.
البته که محاسبه ی SVD برای یک ماتریسْ دارای پیچیدگیِ زمانی خوبی نیست ولی به هر حال این روش یکی از روش های شناخته شده در کاهشِ ویژگی ها در داده کاوی می باشد و کاربردهای دیگرِ آن نیز در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت. در زبان های برنامه نویسی مانند Python و R می توانید کتابخانه های مختلفی را پیدا کنید که این عملیات را به سادگی برای شما انجام می دهند.
تجزیه مقادیر مفرد در ابتدا توسط هندسه های دیفرانسیل توسعه یافته بود ، که مایل بودند با تبدیل های متعامد مستقل،از دو فضایی که بر روی آن عمل می کنند ، مشخص کنند که آیا یک شکل دوقلو واقعی می تواند برابر شکل دیگری باشد یا خیر. Eugenio Beltrami و Camille Jordan به طور مستقل ، در سالهای 1873 و 1874 به طور مستقل کشف کردند که مقادیر منفرد دو شکل ، که به عنوان ماتریس نشان داده می شود ، یک مجموعه کامل را از ثوابت برای اشکال دو قلو را تحت تعویض های متعامد تشکیل می دهد. همچنین جیمز جوزف سیلوستر در سال 1889 به طور مستقل از بلترامی و اردن به تجزیه مقادیر منفرد برای ماتریس های مربع رسید. سیلوستر مقادیر مفرد را ضربهای متعارف ماتریس A نامید. چهارمین ریاضیدان برای کشف تجزیه ارزش مفرد به طور مستقل ، Autonne در سال 1915 است که از طریق تجزیه قطبی به آن دست یافت. به نظر می رسد اولین اثبات تجزیه ارزش مفرد برای ماتریس های مستطیل و پیچیده توسط کارل اكارت و گیل جی جوان در سال 1936 است که آن را به عنوان تعمیم تغییر محور اصلی ماتریس های هرمیتی می دیدند.
در سال 1907 ، ارهارد اشمیت یک آنالوگ از مقادیر مفرد را برای اپراتورهای انتگرال (تحت برخی فرضیات فنی ضعیف) تعریف کرد. به نظر می رسد وی از کار موازی روی مقادیر مفرد ماتریسهای محدود آگاه نبود. این نظریه پیشتر توسط ilemile Picard در سال 1910 ساخته شد ، که اولین کسی است که اعداد را با مقادیر مفرد sigma می نامد.
روشهای عملی نیز برای محاسبه SVD به Kogbetliantz در سال 1954 ، 1955 و Hestenes در 1958 باز می گردد. روش هایی که شبیه به روش eigenvalue Jacobi عمل می کرد. با این حال ، این روش ها با روشی که Gene Golub و ویلیام كاهان كه در سال 1965 منتشر کردند ، جایگزین شدند.درنهایت در سال 1970 ، Golub و Christian Reinsch نوعی از الگوریتم Golub / Kahan را منتشر کردند که امروزه هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد.
در مورد خاص، زمانی که M یک ماتریس formula_10 مربع حقیقی است ، ماتریس formula_11 و formula_12 را می توان ماتریس های یکه حقیقی نیز انتخاب کرد. در این حالت ، "یکه بودن" همان "متعامد" است. سپس با تفسیر هر یک از ماتریس های A به عنوان تبدیل خطی formula_13 محور فضای formula_14 ، ماتریس های formula_11 و formula_12 دوران فضا را نشان می دهند ، در حالی که formula_2 نمایانگر مقیاس هر مختصات xi توسط عامل σi است. بنابراین تجزیه مقدار منفرد هرگونه تغییر خطی برگشت پذیر formula_14 را به ترکیبی از سه دگرگونی هندسی تجزیه می کند: چرخش یا بازتاب (formula_12) ، و به دنبال آن یک مقیاس مختصات (formula_2) و به دنبال آن چرخش یا بازتاب دیگر (formula_11).
به طور خاص ، اگر M یک دترمینان مثبت داشته باشد ، می توانformula_11 و formula_12 را طوری انتخاب کرد که هر دو بازتاب و یا دوران باشند. اگر دترمینان منفی باشد ، دقیقاً یکی از آنها باید بازتاب کننده فضا باشد. اگر دترمینان صفر باشد ، می توان هر کدام را به طور مستقل انتخاب کرد.
اگر ماتریس M حقیقی باشد اما مربعی ننباشد ، یعنی formula_24 با formula_25 ، می توان آن را به عنوان یک تبدیل خطی از formula_26 به formula_14 تفسیر کرد. سپس formula_11 و formula_12 می توانند به ترتیب چرخش formula_26 و formula_14 انتخاب شوند. و formula_2 ، علاوه بر مقیاس کردن مختصات formula_33، همچنین بردار را با صفرها گسترش می دهد ، یا دنباله مختصات را حذف می کند ، تا نهایت فضای formula_26 را به formula_14 تبدیل کند.
همانطور که در شکل نشان داده شده است ، مقادیر تکین می توانند به عنوان اندازه نیم محور یک بیضی در 2D تعبیر شوند. این مفهوم را می توان به فضای formula_36بعدی اقلیدسی تعمیم داد ، با مقادیر تکین هر ماتریس مربع formula_37 به عنوان اندازه نیم محور یک بیضی n بعدی مشاهده می شود. به طور مشابه ، مقادیر تکین هر ماتریس formula_24 را می توان به عنوان اندازه نیم محور یک بیضی n بعدی در فضای m بعدی مشاهده کرد، به عنوان مثال به عنوان بیضی در یک صفحه (کج) 2D در یک فضای 3D . مقادیر مفرد اندازه نیم محور را تعیین می کنند ، در حالی که بردارهای تکین جهت را تعیین می کنند.
از آنجا که U و V یکه هستند ، می دانیم که ستونهای U از U1 ، ... ، Um یک پایه متعامد formula_39 و ستونهای V از V1 ، ... ، Vn یک پایه متعامد از formula_40 (با توجه به ضرب استاندارد اسکالر در این فضاها).
تبدیل خطی:
formula_41
توضیحی به خصوص ساده با توجه به اساس تعامد دارد: ما داریم
formula_42
که در آن سیگما مقدار قطری ماتریس formula_2 است و برای مقادیر کمتر از کمینه مقدار سطر وستون formula_44.
از این رو مفهوم هندسی قضیه تجزیه مقدار تکین به شرح زیر خلاصه می شود:
برای هر نگاشت خطی formula_45 می توان پایه های متعامد متعارف formula_40 وformula_39 را پیدا کرد به گونه ای که T به i امین بردار پایه از formula_40 را به یک ضرب غیر منفی از بردار پایه I از formula_39تبدیل کند ، و باقی بردار های پایه را صفر کند. با توجه به این اساس ، نگاشت T از این رو توسط یک ماتریس قطری با ورودی های قطری حقیقی غیر منفی نشان داده می شود.
برای درک بهتر تجزیه مقدار تکین و فاکتورگیری آن،حداقل در هنگام استفاده از فضای برداری، یک کره با شعاع یک را در نظر بگیرید.نگاشت خطی T این کره را بر روی فضای بیضوی formula_14 تصویر می کند.مقادیر تکین غیر صفر به سادگی طول محورهای نیمه بیضه این فضای بیضوی هستند. به خصوص وقتی که n = m باشد ، و تمام مقادیر مفرد مشخص و غیر صفر باشند ،تجزیه مقدار تکین نگاشت خطی T به راحتی می تواند به عنوان سه حرکت متوالی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد: بیضی (s)T و به طور خاص محورهای آن را در نظر بگیرید. سپس جهت های formula_26 منتقل شده توسط T را بر روی این محورها در نظر بگیرید. این جهت ها به طور متقابل متعامد هستند. عمل کرد یک ماتریسformula_12 این جهت ها را به فضای formula_26 انتقال می دهد.حرکت دوم، یک دگرگونی قطری در راستای محور مختصات وارد می سازد و با استفاده از طول نیمه محور های(s)T به عنوان ضریب کشیدگی، در هر راستا کشیده یا کوچک می شود. ترکیب ماتریس قطری در formula_12 سپس کره واحد را در فضای بیضوی به(S)Tمی برد.به جهت تعریف اخرین حرکت که حرکت ماتریس U است، فضایی را به فضای بیضوی اضافه کنید که آن را بر روی (S)Tمی برد.به راحتی می توان بررسی کرد که، formula_1 با formula_56 مطابقت دارد.
از آنجا که formula_11 و formula_12 یکه هستند ، ستونهای هریک از آنها مجموعه ای از بردارهای متعامد را تشکیل می دهند ، که می توانند به عنوان بردارهای پایه در نظر گرفته شوند. ماتریس M بردار پایه Vi را به بردار واحد کشیده formula_59 نگاشت می کند. به صورت خلاصه formula_60 و formula_61متعامد هستند و حاصل آن ها ماتریس واحد خواهد بود.
در عمل تجزیه کامل مقادیر تکین، که نیازمند تجزیه کامل فضای تهی نیز هست. مورد نیاز نیست. در عوض گاهی بهتر است که از حالت کاهش یافته ی آن استفاده گردد.
formula_62
فقط بردارهای ستون n از formula_11 مربوط به بردارهای ردیف formula_12 محاسبه می شوند. بردارهای ستون باقیمانده U محاسبه نمی شوند. اگر formula_65 سریعتر از تجزیه ی کامل مقادیر تکین محاسبه می گردد. ماتریس formula_11 به این ترتیب یک ماتریسformula_24 و formula_2 یک ماتریس formula_24 قطری و در نهایت formula_12 یک ماتریس formula_37 خواهد بود.
مرحله اول در محاسبه SVD سبک معمولاً تجزیه QR از M است ، که می تواند محاسبه ای به طور قابل توجهی سریعتر انجام دهداگر formula_65 باشد.
formula_73
فقط بردارهای ستون r از بردارهای ردیف formula_11 و r ازformula_12 مربوط به مقادیر مفرد غیر صفر formula_2 محاسبه می شوند. بردارهای باقیمانده formula_11 و formula_12 محاسبه نمی شوند. اگر formula_79سریعتر و مقرون به صرفه تر باشد از SVD سبک خواهد بود. ماتریس formula_11 به این ترتیب یک ماتریسformula_7 و formula_2 یک ماتریس formula_83 قطری و در نهایت formula_12 یک ماتریس formula_8 خواهد بود.
formula_86
فقط بردارهای ستون t از بردارهای ردیف formula_11 و t ازformula_12 مربوط به مقادیر مفرد غیر صفر formula_2 محاسبه می شوند. بردارهای باقیمانده formula_11 و formula_12 محاسبه نمی شوند. اگر formula_92سریعتر و مقرون به صرفه تر باشد از SVD فشرده خواهد بود. ماتریس formula_11 به این ترتیب یک ماتریسformula_94 و formula_2 یک ماتریس formula_5 قطری و در نهایت formula_12 یک ماتریس formula_98 خواهد بود.
مقادیری که در سیگما وجود دارد در واقع همان مقادیرِ منحصر به فردی (Singular) است که می تواند در عملیاتِ کاهشِ ویژگی به ما کمک کند. ممکن است برای کسانی که با داده کاوی و عملیاتِ کاهشِ ویژگی کار نکرده باشند کمی مبهم به نظر برسد ولی در ادامه، آرام آرام این مباحث در ذهن جای خود را پیدا می کنند.در ادامه نیز کاهش داده به صورت کلی توضیح داده شده است.
تجزیه مقدار تکین را می توان به صورت زیر مشاهد کرد:
یک ماتریس M معمولاً با به صورت دو مرحله ای محاسبه می شود. در مرحله اول ، ماتریس به یک ماتریس دو قطری کاهش می یابد.مرحله دوم SVD محاسبه ماتریس دو قطری است. این مرحله فقط با یک روش تکراری (مانند الگوریتم های ومقادیر ویژه ) قابل انجام است. با این حال ، در عمل محاسبه SVD تا دقت خاصی مانند دستگاه اپسیلون کافی است.اگر این دقت ثابت در نظر گرفته شود، n مرتبه تکرار نیاز دارد که هر کدام فلوتینگ پوینت از مرتبه n دارند.
اولین قدم را می توان با استفاده از بازتاب های Householder با هزینه 4mn2 - 4n3 / 3 فلاپ انجام داد ، با این فرض که فقط مقادیر تکین مورد نیاز هستند و نه بردارهای تکین. اگر m بسیار بزرگتر از n باشد ،کاهش ماتریس M به به یک ماتریس سه قطری توسط روش QR و پس از آن تبدیل به یک ماتریس دو قطری با استفاده از روش Householder یک مزیت با هزینه کم محاسباتی خواهد بود.
مرحله دوم را می توان با یک نوع از الگوریتم QR برای محاسبه مقادیر ویژه انجام داد که برای اولین بار توسط Golub & Kahan (1965) بیان شده است.سابروتینLAPACK با نام DGESVD این روش تکرار را با کمی اصلاح برای مقدار کم مقادیر تکین پوشش می دهد.
همین الگوریتم در کتابخانه علمی GNU (GSL) پیاده سازی شده است. GSL همچنین یک روش جایگزین ارائه می دهد که از یک طرفه سازی جاکوبی یک طرفه در مرحله 2 استفاده می کند (GSL Team 2007).این روش ماتریس SVD دو قطری را با حل توالی از مساله های 2 × 2 SVD ، شبیه به نحوه حل الگوریتم eigenvalue Jacobi ، از روش های 2 × 2 مقادیر ویژه را محاسبه می کند. روش دیگر برای مرحله 2 از ایده الگوریتم های ویژه تقسیم و تسخیر استفاده می کند (Trefethen & Bau III 1997 ، سخنرانی 31).
یک روش جایگزین وجود دارد که صریحاً از تجزیه مقادیر ویژه استفاده نمی کند. معمولاً مساله های مقدار تکین یک ماتریس M به یک مسئله مقادیر متقارن معادل مانندformula_99 یا formula_100یا
formula_105
تبدیل می شوند.
رویکردهایی که از تجزیه مقادیر ویژه استفاده می کنند بر اساس الگوریتم QR هستند که به خوبی توسعه یافته اند تا پایدار و سریع باشند. توجه داشته باشید که مقادیر منحصر به فرد حقیق راست و بردار چپ برای ایجاد دگرگونی هایتشابه لازم ندارند. می توان به طور متناوب بین تجزیه QR و تجزیه LQ برای یافتن ماتریس قطری حقیقی هرمتی تکرار ایجاد کند. تجزیه QR به M ⇒ Q R می دهد و تجزیه LQ از R به *R ⇒ L P می دهد. بنابراین ، در هر تکرار ، *M ⇒ Q L P را داریم ، M ⇐ L را متعامد و تکرار می کند. سرانجام ، این تکرار بین تجزیه QR و تجزیه LQ باعث تولید ماتریس های واحد چپ و راست می شود. این روش به آسانی قابل تسریع نیست ، چرا که این الگوریتم ممکن است دچار تغییر در طیف و شکل گردد.دلیل این امر این است که روش تغییر بدون استفاده از تبدیل شباهت به راحتی تعریف نمی شود. با این حال ، این رویکرد تکراری برای اجرا بسیار ساده است ، بنابراین وقتی سرعت اهمیتی ندارد ، انتخاب خوبی است.
مقادیر متکین یک ماتریس 2 × 2 را می توان به صورت تحلیلی یافت. بگذارید ماتریس M به صورت زیر باشد:
formula_106
که در آن formula_107 که اعداد مختلط هستند، و I ماتریس واحد و در نهایت مقادیر formula_108 نمایانگر ماتریس پاولی می باشند. که نهایتا دو مقدار ویژه ی آن به صورت زیر محاسبه می گردد:
formula_109
به کمک نرم افزار متلب می توان SVD یک ماتریس را محاسبه کرد.
دستور (svd(A مقادیر ویژه ماتریس A را بدست می دهد و با استفاده از دستور [u s v] = svd[A] ماتریس های متعامد و ماتریس مقادیر ویژه،به شما نمایش داده می شود.
ماتریس زیر را در نظر می گیریم:
تجزیهٔ مقدارهای منفرد این ماتریس برای به صورت زیر است:
توجه داشته باشید که خارج از خط مورب صفر (خاکستری ایتالیک) است و یک عنصر مورب صفر (قرمز پررنگ) است. علاوه بر این، به دلیل اینکه ماتریس های و یکتا هستند، ضرب آن ها توسط ترانهاده مزدوج آن ها ضرب می شود، همان طور که در زیر نشان داده شده است. در این حالت، به دلیل اینکه و حقیقی هستند، هر کدام یک ماتریس متعامد هستند.
در حالت خاص در صورتی که formula_112 به صورت زیر انتخاب شود این تقسیم دیگر منحصر به فرد نیست.
همچنین یک تقسیم معتبر ارزش ویژه است.
تجزیه مقدار تکین می تواند برای محاسبه شبكه معكوس ماتریس مورد استفاده قرار گیرد. در واقع ، شبه معکوس ماتریس M با تجزیه مقدار تکین formula_114 به صورت زیر است:
formula_115
formula_116 شبه معکوس مقدارformula_117 است، که با جایگزین کردن هر مقدار قطری غیر صفر توسط تابع آن و انتقال ماتریس حاصل ایجاد می شود. pseudoinverse یکی از راه حل های مساله حداقل مربعات خطی است.
یکی از کاربرد های این روش حل دستگاه معادلات است که در سه حالت می تواند بررسی گردد. ماتریس A با ابعاد M*N را درنظر بگیرید.حالت های زیر ممکن است رخ دهد:
1- M= N؛ که تعداد معادلات و مجهولات برابر و روابط خطی هستند.
2- M<N؛ تعداد معادلات از مجهولات کمتر است وSVD قابلیت حل آن را دارد.
3- M>N؛ در این صورت با دسته معادلات خطی حداقل مربعات سروکار داریم، با روش SVD قابلیت پیدا کردن جواب ممکن است.
مجموعه ای از معادلات خطی همگن را می توان به عنوان Ax = 0 برای یک ماتریس A و بردار x نوشت.یک حالت معمول این است که A مشخص بوده و x غیر صفر تعیین می گردد که معادله را ارضا می کند.چنین x متعلق به فضای تهی A است و گاهی اوقات یک بردار تهی A (بردار راست) A نامیده می شود. بردار x را می توان به عنوان یک بردارراست تکین که مطابق با مقدار تکین A که صفر است ، توصیف کرد.این مشاهده به این معناست که اگر A یک ماتریس مربعی باشد و هیچ مقدار تکین اضمحلالی نداشته باشد ،در نتیجه معادلات هیچ X غیر صفری به عنوان جواب ندارند.همچنین به این معنی است که اگر چندین مقدار تکین اضمحلالی وجود داشته باشد ، هر ترکیب خطی از بردارهای تکین راست مربوطه ییک جواب برای این دسته از معادلات خواهند بود.
مساله حداقل مربعات به تعیین مقدار بردار X که نرم دوم بردار Ax را با قید formula_118 کمینه می کند اشاره دارد.به نظر می رسد که جواب یک بردار راست تکین A می باشد که به کوچکترین مقدار تکین مربوط می شود.
مجموع مربعات مقادیر منفرد باید برابر با واریانس کلی در Aباشد. بنابراین، اندازه هر یک از این مقادیر بیان می کند که چه مقدار از واریانس کلی برای هر بردار منفرد محاسبه می شود.
کاربرد دیگر SVD این است که یک نمایش صریح از دامنه و فضای تهی ماتریس M را فراهم می کند.بردارهای تکین راست متناظر با مقادیر کوچک M نمایانگر فضای تهی M و بردارهای تکین چپ متناظر با مقادیر تکین غیر صفر M هستند که محدوده M را شکل می دهند. به عنوان مثال ، در مثال بالا فضای تهی توسط دو ستون آخر V پوشانده شده و دامنه توسط سه ستون اول U پوشانده می شود.
در نتیجه ، درجه M برابر است با مقادیر تکین غیر صفر که برابر با تعداد عناصر قطری غیر صفر در Σ است. در جبر خطی عددی از مقادیر تکین می توان برای تعیین رتبه مؤثر یک ماتریس استفاده کرد، چرا که خطا گرد کردن ممکن است به مقادیر کوچک اما غیر صفر در مرتبه ماتریس منجر شوند.
در برخی از کاربرد های عملی نیاز به حل مساله تقریب یک ماتریس مانند formula_119 به ماتریس formula_120 برای مثال ماتریس کسر شده، داریم که مرتبه ی آن r است.در حالتی که تقریب ما کاهش نرم فوربینوسی اختلاف دو ماتریس با این قید باشد که مرتبه ماتریس دوم r باشد، جواب از روش SVD حاصل می گردد:
formula_121
روش تجزیه مقدار تکین و شبه معکوس با موفقیت برای پردازش سیگنال ، پردازش تصویر و داده های بزرگ (به عنوان مثال ، در پردازش سیگنال ژنومی) استفاده شده اند.
کاهش داده یا داده کاوی (به انگلیسی: Data Mining)، به مفهوم استخراج اطلاعات نهان یا الگوها و روابط مشخص در حجم زیادی از داده ها در یک یا چند بانک اطلاعاتی بزرگ گفته می شود. بسیاری از مردم داده کاوی را مترادف واژه های رایج کشف دانش در پایگاه داده ها (به انگلیسی: knowledge discovery in databases) (اختصاری KDD) می دانند. داده کاوی، پایگاه ها و مجموعه حجیم داده ها را در پی کشف و استخراج، مورد تحلیل قرار می دهد. این گونه مطالعات و کاوش ها را به واقع می توان همان امتداد و استمرار دانش کهن و همه جا گیر آمار دانست. تفاوت عمده در مقیاس، وسعت و گوناگونی زمینه ها و کاربردها، و نیز ابعاد و اندازه های داده های امروزین است که شیوه های ماشینی مربوط به یادگیری، مدل سازی، و آموزش را طلب می نماید.
یکی چالش های متداول در یادگیری ماشین، وجود چند صد متغیر است، در حالی که بسیاری از الگوریتم های یادگیری ماشین، اگر با تعدادی بیش از یک مقدار مشخص متغیر کار کنند، با شکست مواجه می شوند. این موضوع، استفاده از تجزیه مقادیر تکین را برای کاهش متغیر در یادگیری ماشین ضروری می کند.
اگر تعداد و انواع مناسبی از ویژگی ها برای حل یک مساله خاص به الگوریتم های یادگیری ماشین داده شود، این الگوریتم ها به خوبی کار می کنند. اما، در صورتی که تعداد ویژگی ها (متغیرها) بسیار زیاد باشد، اغلب الگوریتم های یادگیری ماشین در حل مسئله دچار مشکل می شوند، زیرا با مسئله «داده های ابعاد بالا» (High Dimensional Data) مواجه خواهیم بود. در اینجا است که بحث «کاهش ابعاد» (Dimensionality Reduction) مطرح می شود.ویژگی (Feature) یا بُعد (Dimension) در واقع پایه ی بسیاری از عملیاتِ داده کاوی و یادگیری ماشین است.
از طرفی بیان کردیم که که چگونه یک SVD با کاهش تعداد مقادیر تکین می تواند یک ماتریس را بسیار دقیق تقریب بزند. از این ویژگی می توان برای فشرده سازی داده ها با فرم های کوتاه شده UU، SS و VV به جای AA و برای کاهش متغیر از جایگزینی AA با UU استفاده کرد. البته در پایان، بر اساس معادله (۴) باید با ضرب SS و VV نتایج را به دستگاه مختصات اصلی تبدیل کرد.
از جمله کاربرد های این روش در علم مکانیک سیالات را می توان به موارد زیر اشاره کرد.
1- تحلیل داده های آزمایشگاهی و کاهش داده
2- کاهش میزان اغتشاشات تصویر برداری سیال
3- یافتن مدال های انرژی جریان آشفته
4- فیلتر اغتشاشات موج صوتی ناشی از حرکت سیال تراکم پذیر
5- استخراج انرژی و انستروفی سیال از داده ی خروجی تصویر برداری PIV و DPIV
| [
{
"answer1": "امروزه، تجزیه مقادیر منفرد در بسیاری از شاخه های علوم و نجوم کاربرد دارد.",
"answer2": "این روش، در یادگیری ماشین و آمار توصیفی و مدل سازی آماری نیز بسیار مورد استفاده قرار می گیرد.",
"distance": 74,
"question": "تجزیه مقدارهای منفرد در چه علومی کاربرد دارد و در چه زمینه ای از یادگیری ماشین مورد استفاده قرار می گیرد؟"
},
{
"answer1": "روشهای عملی نیز برای محاسبه SVD به Kogbetliantz در سال 1954 ، 1955 و Hestenes در 1958 باز می گردد.",
"answer2": "درنهایت در سال 1970 ، Golub و Christian Reinsch نوعی از الگوریتم Golub / Kahan را منتشر کردند که امروزه هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد.",
"distance": 256,
"question": "در چه سالی روش های عملی برای محاسبه SVD مطرح شد و الگوریتم Golub / Kahan در چه سالی منتشر شد؟"
},
{
"answer1": "به عبارتی دیگر، در جبر خطی، تجزیه مقدار تکین فاکتورگیری از یک ماتریس موهومی یا حقیقی می باشد که تجزیه مقادیر ویزه یک ماتریس نرمال را به هر ماتریس با M سطر و N ستون به وسیله توسعه تجزیه قطبی تعمیم می دهد.",
"answer2": "البته که محاسبه ی SVD برای یک ماتریسْ دارای پیچیدگیِ زمانی خوبی نیست ولی به هر حال این روش یکی از روش های شناخته شده در کاهشِ ویژگی ها در داده کاوی می باشد",
"distance": 1315,
"question": "تجزیه مقدار تکین چگونه در جبر خطی تعریف می شود و در چه زمینه ای از داده کاوی کاربرد دارد؟"
},
{
"answer1": "مقادیری که در سیگما وجود دارد در واقع همان مقادیرِ منحصر به فردی (Singular) است که می تواند در عملیاتِ کاهشِ ویژگی به ما کمک کند.",
"answer2": "اما، در صورتی که تعداد ویژگی ها (متغیرها) بسیار زیاد باشد، اغلب الگوریتم های یادگیری ماشین در حل مسئله دچار مشکل می شوند، زیرا با مسئله «داده های ابعاد بالا» (High Dimensional Data) مواجه خواهیم بود.",
"distance": 7927,
"question": "مقادیر منفرد چه نقشی در کاهش ویژگی ایفا می کنند و اگر تعداد ویژگی ها بسیار زیاد باشد چه مشکلی بوجود می آید؟"
}
] | [
{
"answer1": "به نظر می رسد اولین اثبات تجزیه ارزش منفرد برای ماتریس های مستطیل و پیچیده توسط کارل اكارت و گیل جی جوان در سال 1936 است که آن را به عنوان تعمیم تغییر محور اصلی ماتریس های هرمیتی می دیدند.",
"answer2": "از جمله کاربرد های این روش در علم مکانیک سیالات را می توان به موارد زیر اشاره کرد. 1- تحلیل داده های آزمایشگاهی و کاهش داده",
"question": "اولین اثبات تجزیه ارزش منفرد برای ماتریس های مستطیل و پیچیده توسط چه کسانی انجام شد و همچنین این روش در چه فرایندی در مکانیک سیالات استفاده می شود؟"
}
] | gemini-2.0-flash-exp |
598 | : فقه گویا
فقه گویا نام یکی از کتاب های تألیفی محمد صادقی تهرانی از مجتهدین شیعه است.
وی فقه گویا را یک سبک فقهی در برابر فقه سنتی و فقه پویا دانسته که عامه علمای معاصر شیعی برمبنای آن ها فتوی می دهند، در این شیوه، صدور احکام بر پایه محوریت استنباط قرآن و سنت قطعیه که از عرضه احادیث بر قرآن بدست می آید بنیان نهاده شده است. بنیان گذار فقه گویا محمد صادقی تهرانی است که از مفسران قرآن و فقهای معاصر بوده است. وی از معدود مراجع تقلید شیعه بود که علاوه بر طی مدارج رسمی حوزوی، تحصیلات عالی کلاسیک دانشگاهی داشته و دارای مدرک دکترای عالی الهیات و معارف اسلامی و چهار مدرک لیسانس حقوق، علوم تربیتی، فلسفه و فقه، از دانشکدهٔ معقول و منقول (معارف اسلامی)؛ دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۸ شمسی می باشد.
فقهِ قرآن و تَفَقُّهْ در آن، تمامی معارفش را شامل است، و زیر بنای فقهِ احکام شرعیش، فقهِ اکبر یعنی اصول معارف قرآنی است.
فقهِ قرآن در تمامی ابعادش «فقه گویا» است، که در بالاترین قلهٔ روشن بیانی و روشنگری است، که با بیانی رسا «حجت بالغه» و رسای ربانی را برای مکلفان بیان داشته، و خودِ این روشن بیانی در بالاترین حدّ اعجاز و روشن گویی است که به اصطلاح «فصاحت و بلاغتش» که «عربی» به معنی روشن و آشکار است، و زبان عربی هم از این رو عربی است که آشکارترین زبان ها است، که: و این گونه (بلندپایه و جایگاه بلند) قرآن را روشن و آشکار نهادیم، که این «حکماً عربیاً» هرگز در راه ربّانیش مشکلی ندارد، که در لغات و جملاتش، در فهم آنها، در علم و عقیده، در عمل و تمامی درجات و مجالاتش هرگز برخوردی سلبی با حقایق نداشته، و بسیار هموار و راهوار و رهنمون به سوی حقایقی است که بایسته و شایسته می باشد.
فقه، در جمع اکبر و اصغرش- بیست بار با واژه های گوناگون در قرآن آمده و به معنی فهمیدن مجهولی است با چیدن مقدماتی معلوم به گونه ای شایسته، و «تفقّه» همان «فقه» است با زحمتی بیشتر که شرعِ انوَرِ الهی آن را برعهدهٔ تمامی مکلّفان نهاده که در اقیانوس موّاج زندگی برحسب امکان و استعدادشان، بایستی همیشه مجهولاتِ خود را- در حد امکان- برطرف سازند، و «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»
در فقه گویا، قرآن و سنت (بر محور کتاب) پایه اصول استنباط فقهی و دلائل قطعی و معصوم است. کتاب و سنت، بر هم تطابق دارند و محور احکام اخلاقی، عقیدتی، فردی، اجتماعی، عبادی، سیاسی و... فقط قرآن و در رتبه دوم، سنت منطبق بر محور وحی قرآنی است. و بر حسب نصوص، فقط کتاب الله، دلیل است؛ هم مشرِّع و هم دلیل شرعی است.
بدین شیوه، بقیه مبانی استدلال و استنباط فقهی مشهور شیعه و اهل سنت از جمله؛ عقل، اجماع، شهرت، سیره، خبر واحد ظنی، قیاس و استحسان و استصلاح و...) را با استدلال به قرآن، مردود می داند.
پس هر حدیثی چه متواتر یا غیر متواتر در صورت مخالفت با نصّ یا ظاهرِ مستقرِّ قرآن مردود است، اما حدیثی که اکثر امامیه آن را نقل کرده باشند و معارضی هم نداشته باشد و قرآن هم نفی یا اثباتی دربارهٔ آن نداشته باشد از باب [اطیعواالرّسول و أولی الأمر منکم] پذیرفته است. و چنین احادیثی هم برگرفته از حروف مقطعه و رمزی آیات قرآن است، که آیه ۲۷ کهف، منشأ همه احکام را از قرآن می داند و بس؛ در نتیجه سنّت، برداشتی از رموز قرآن و همان وحی قرآنی در مرحله حقایق یا تأویل است لذا سنت به هیچ وجه در عرض قرآن نیست تا ناسخ آن باشد. و نص و ظاهر مستقر قرآن جز با نص و ظاهر مستقر آن نسخ نمی شود.
در ضمن دلیل ظنّی هم از دیدگاه قرآن مطرود است که آیه [لاتقف ما لیس لک به علم]: «آنچه را که نسبت به آن، برایت علمی نیست پیروی مکن»، نیز هرگز ویژه اصولِ دین نیست، زیرا این ممنوعیتِ غیر علم، پس از احکامی فرعی آمده است، بنابرین ظنّ و گمان هرگز نقشی در احکام الهی ندارد که: [انّ الظّنّ لایغنی من الحق شیئاً]؛ اگر هم کتاب هایی اسلامی در حوادثی از میان رفته، علم و قدرت و رحمت الهیّه در بیان حجّت بالغه اش از میان نرفته است.
صادقی تهرانی، نقش علم رجال را، بیشتر در موضوعات می داند. و معتقد است که در طول زمان از بدو اسلام تا کنون، جاعلان مغرض، متون بسیاری از احادیث را به انضمام ا سناد جعلی ساخته و پرداخته اند و در نتیجه با عنوان احادیثی صحیح السّند!! برخلاف نصّ یا ظاهرِ پایدار قرآن، به دست ما داده اند.
وی در کتاب «غَوصٌ فی البِحار» حدود یکصد و هشتاد جلد کتاب حدیثیِ شیعی و سنّی را برمبنای کتاب و سنّت نقد کرده است.
در دیدگاه فقه گویا، سخن خوب در راستای شریعت الهی تنها همان است که به خوبی ازقرآن و سنّت قطعیّه برداشت شود، و نه از مدارکی دیگر، که آن اصلاح و دیگرش افساد است، زیرا:
«وَالَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَأقامُواالصَّلاةَ إنّالانُضیعُ اجْرَالْمُصْلِحینَ».
و کسانی که به وسیلهٔ «کتاب» (قرآن) نگهبانی می کنند (خود و دیگران را از کژی و نابسامانی) و نماز را بپا می دارند، محققاً ما مزد اصلاح کنندگان را ضایع نمی کنیم.
و چون این «کتاب الهی» و سنّت پیمبر صلی الله علیه و آله، و امامان معصوم علیهم السلام پس از وی را به ترتیب مورد تمسّک قرار داده است که:
«أطیعُوااللَّهَ وَأطیعُواالرَّسُولَ وَأولِی الأمْرِ مِنْکُمْ...»
ما نیز به سنّت قطعیه پس از کتاب تمسّک می کنیم.
با توجّه به اینکه سنّت هرگز برخورد سلبی و متضادّ با قرآن ندارد، که تنها در حاشیهٔ آن است و نه مخالف با آن، زیرا:
«فَاسْتَمْسِک بِالَّذی أوحِیَ إلَیْکَ إنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».
«پس به آنچه بر تو وحی شده استمساک کن که محققاً تو بر صراطی مستقیمی» که بنیاد استمساک، قرآن، و در حاشیه اش سنّتِ موافق یا غیر مخالف با آن از رسول گرامی صلی الله علیه و آله و اهل بیت قرآن است.
و بالاخره برای شخص رسول صلی الله علیه و آله که در بالاترین قلّهٔ عصمت، عقل، علم و درایت است پناهگاهی به جز قرآن نیست که:
«وَاتْلُ ما أوحِیَ إلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لامُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً.»
«و بخوان آنچه را که از کتاب پروردگارت به سوی تو وحی شده، هرگز تبدیل کننده ای برای کلماتش نیست، و هرگز به جز آن: [قرآن کریم] ملجأ و پناه و مرجعی نخواهی یافت»
پس همانگونه که ترک خدا و پناه به غیر او «الحاد» است، ترک کتاب یگانه اش قرآن و پناه به غیر قرآن نیز الحاد، و نیز شریک نهادن برای آن شرکی نسبت به قرآن است، و سنت هم شریک قرآن نیست، بلکه وحیی است در حاشیه و همراه آن.
«ملتحد»: پناهگاه تنها در دو جای قرآن برای تمامی مکلفان آمده است. نخست در سورهٔ جن -دربارهٔ الوهیّت (۷۲: ۲۲) و سپس در سورهٔ کهف قرآن تنها ملتحد و پناهگاه وحیانی برای رسول گرامی صلی الله علیه و آله به میان آمده است.
این پیغمبر که قلب نورانیش فرودگاه نخستینِ آخرین وحی الهی بوده، فقط مستمسِک به وحی و کتاب است، تا چه رسد به دیگران، که باید تنها مستمسَکِ آنان همین «کتاب» و در حاشیه اش سنّت قطعیه باشد.
فقهِ قرآن و «تَفَقُّهْ» در آن، تمامی معارفش را شامل است، و زیر بنای «فقهِ» احکام شرعیش، «فقهِ» اکبر یعنی اصول معارف قرآنی است.
فقهِ قرآن در تمامی ابعادش «فقه گویا» است، که در بالاترین قلهٔ روشن بیانی و روشنگری است، که با بیانی رسا «حجت بالغه» و رسای ربانی را برای مکلفان بیان داشته، و خودِ این روشن بیانی در بالاترین حدّ اعجاز و روشن گویی است که به اصطلاح «فصاحت و بلاغتش»
مانند سایر ابعاد اعجازش، از تمامی فصاحت ها و بلاغت های زبان های ادبی موجود در جهان -و حتی از وحی های دیگر ربانی هم- برتر است، و به تعبیر مکررش «عربی مبین» روشنی روشن کننده است.
و نیز: «وَکَذالِکَ أنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیّاً».
که «عربی» به معنی روشن و آشکار است، و زبان عربی هم از این رو عربی است که آشکارترین زبان ها است، که: و این گونه (بلندپایه و جایگاه بلند) قرآن را روشن و آشکار نهادیم، که این «حکماً عربیاً» هرگز در راه ربّانیش مشکلی ندارد، که در لغات و جملاتش، در فهم آنها، در علم و عقیده، در عمل و تمامی درجات و مجالاتش هرگز برخوردی سلبی با حقایق نداشته، و بسیار هموار و راهوار و رهنمون به سوی حقایقی است که بایسته و شایسته می باشد.
آری «قُرآناً عَرَبِیّاً غَیْرَ ذی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ.»
قرآنی آشکار خالی از هرگونه کژی و ناهمواری (و پر از همهٔ راستی ها در راستای بیان حقیقت فرستادیم) شاید آن ها (از بدی ها و کژی ها) بپرهیزند.
و اصولًا بیان آشکار قرآن بر دو مبنای متین استوار است، نخست اینکه آخرین کاب شریعت ربانی و حجت بالغهٔ اوست، که اگر اجمال و گنگی در بیانش باشد خود عذری است در برابر پذیرش احکامش، و خودْ جهالت، ناتوانی یا خیانت است که حجت بالغهٔ الهیه نابالغ و نارسا باشد!
و دوّم- که خود اوست -اینکه قرآن خودْ آیت الهی و معجزهٔ یگانه و جاویدان است برای پذیرش شریعتش، که بایستی برای پویندگان حقیقت همچون خورشید روشن باشد، از این رو از نام هایش:
«هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ»
و «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» است، که آیاتی چند با واژه های گوناگون آن را به روشن بیانی و روشنگری شناسانده، و این گونه، پنهان کنندگانش را سرزنش می کند که:
«انَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما انْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَالْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللّاعِنُونَ.»
«محققاً کسانی که پنهان می دارند آنچه را فرو فرستادیم از آیات روشن و هدایت، پس از آنکه در کتاب (قرآن) برای مردم آشکار کردیم، ایشان را خدا و تمامی لعنت کنندگان لعنت می کنند» که نغمهٔ «ظَنّیُ الدَّلالَة» بودن قرآن که بیانش را تاریک و ظنّی خوانده، مانند سایر پرده های دیگر که بر حقایقش از درون و برونِ عالم اسلامی کشیده شده و می شود، همگی مورد لعنت خدایند.
فهم و برداشت درست از قرآن، به ویژه از آیات احکام و فقه اصغرش، از نظر ظاهری تنها مرهون دانستن شایستهٔ لغت و قواعد عربی است، که آن هم باید برمبنای لغت و ادبیات قرآن پایه گذاری شود، و سپس در نظر گرفتن تمامی آیاتی که در زمینهٔ آیهٔ مورد نظر در سراسر قرآن وجود دارد، بدون هیچ گونه تحمیل لغوی، ادبی، فلسفی، فقهی، اصولی و سایر علوم بشری، و بالاخره تمامی عوامل برونی و درونی تحمیلی در راستای شناخت معانی قرآن اجنبی و بیگانه اند، و در پایان کار این فهم مستقیم قرآنی را در شور و همفکری سایر پویندگان و جویندگان معانی قرآن گذاردن، که در نتیجه عصمتِ قرآن، و عصمت دلالتی آن، و عصمت برخورد و راه یافتن به مرادش، و عصمت مشورت دربارهٔ آنچه دریافته ای، خود «نورٌ علی نور» شده و شانه به شانهٔ معصومان معانیِ آن به دست می آید، که اگر هم اندک اختلافی برجای بماند نتیجهٔ برخورد غیرمعصومانهٔ مراجعه کنندگان به قرآن است و بس، بدین معنی که قرآن را در راستای دلالت قرآنی درنیافته اند.
برخورد سنّت هم با قرآن بدین معنی نیست که ظنّیات یا مبهمات آن را بیان کند، بلکه چون بیشتر مردم استعدادشان نارسا است، یا کاوش و حوصلهٔ کاملی در راه فهمیدن معانی قرآن مصرف نمی کنند، برای کمک به آنان روایاتی از منابع وحی صادر شده است، که تمامی آن ها هم با استناد به خود قرآن است، و نه ادعای بدون دلیل و بیرون از دلالت لفظی آن.
و بالاخره کوتاه بینی ها، و عوامل بیگانهٔ برونی و درونی، و عدم بررسی درست که خطاهایی را به دنبال دارد، با بیانات مستدل آنان بر پایه اصل دلالتی قرآن برطرف می شود.
مثلًا زُرارة که در بابِ دلیلِ مسحِ بخشی از سر در مورد وضو در برابر سنیان سرگردان است، با رهنمود حضرت صادق علیه السلام:
«لِمَکانِ الْباءِ»
به خوبی توانسته در برابر برادران سنی بایستد که «وَامْسَحُوا بِرؤوسِکُمْ» بابای به اصطلاح تبعیض، مسحِ بخشی از سر را واجب می داند، و نه تمامش را یا شستن آن را.
و روی همین اصل در مسح پاها که «وَارْجُلَکُمْ الَی الْکَعْبَیْنِ» است، چون این تبعیض در کار نیست، و «ارْجُلَکُمْ» هم به اصطلاح منصوب است، باید تمامی روی پاها را تا بلندی نخستین مسح کرد، که اینجا نخست برخلاف فتوای برادران سنی در دو جهت، و سپس برخلاف فتوای بسیاری از فقهای شیعه در یک جهت، قرآن حکم الهی را به خوبی بیان نموده است.
و از جمله جملات مکرر امامان معصوم علیهم السلام در بیان احکام اللَّه این است که: هر حکمی را ما گفتیم، از ما بپرسید به کدام آیه از قرآن استدلال می کنیم و اینجا مقصود آیات دال قرآن است و نه حروف رمزی آن که قابل استناد دلالتی برای غیرمعصومان نیست.
و بالاخره کُلّاً در ظواهر آیات قرآنی و برخورد روایات، روشنگریِ نکته ای که مثلًا در آیه ای تاریک باشد وجود ندارد، بلکه این خود تاریکیِ بعضی از برخوردهای نادرست با قرآن است، که معانی نادرست را ببار می آورد.
آری، بعضی از احکام فرعی هست که هرگز در قرآن نیامده و با سنت قطعیه به دست می آید، مانند چگونگی و تعداد رکعات نمازهای یومیه و چند حکم دیگر که به عنوان «أطیعُواالرَّسُول» بایستی پذیرفته شود، و آن هم مبنایش حروف رمزی قرآنی است، ولی اگر قطعی نباشد هرگز پذیرفته نیست زیرا:
«إنَ الظَّنَّ لایُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً».
هرگز ظن و گمان، چیزی را از حق بی نیاز نمی کند،
و خصوصاً «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ».
هرگز از آنچه به آن «علم» نداری، پیروی مکن.
که پس از بیان احکامی فرعی آمده، و در نتیجه پذیرش احکام فرعی مانند احکام اصلی اسلامی بدون علم و اطمینان، از «محرّمات قطعیّه» است.
با این وصف، باب علم هرگز -برخلاف گفتهٔ گروهی از فقیهان- به روی جویندگان علوم اسلامی بسته نیست، بلکه کلًا از نظر قرآن راه علم برای جویندگان و پویندگانش باز است، و اسلام کلًا علمی است، که یا در قرآن به روشنی یاد شده یا در سنّت قطعیه.
و اگر حکمی از احکام الهیه- که کلًا حجت بالغه اند- با احادیثی متناقض و متضاد آمیخته گردد، به گونه ای که حدیثِ حق مشخص نگردد، در نتیجه علم و اطمینان به حکم الهی به دست نیاید، اینجا حتماً بایستی در قرآن که محک و محور اصلی است یاد شود، یا حضرات معصومان باید آن را به گونه ای مکرّر توسط راویان زیاد بیان کنند، که حدیث مخالف در برابرش بی رنگ یا کمرنگ باشد، تا حجّت بالغه الهیه راه بلوغ و رسائی خود را بپیماید، و در هر صورت این حجت بالغهٔ الهیه برحسب علم و قدرت و رحمت خدایی، بایستی به وسیله ای معصوم و دور از هرگونه گزندی به گونه ای اطمینان بخش، در دسترس جویندگان حق قرار گیرد، تا سیه روی شود آن که در او غش باشد.
و بالاخره آن گونه معنایی که برمبنای دلالت و روشنگری لفظی و عبارتی می باشد برحسب درجاتِ گوناگونِ معنی، همگانی است، سپس آنچه که در لفظ از تمامی ابعاد معنای ظاهر، اشاره و لطیفه بیرون است، در اختصاص معصومان محمدی می باشد، مانند معانی حروف مقطهٔ رمزی قرآن همچون «المر» و تأویلات حقیقی قرآن که حقایق پایانی آن است، مانند علت و رمز احکامی که در قرآن به میان نیامده، و نیز پیامدهایی از آن که بازگو نشده است.
حدیث علوی علیه السلام گواهی از ده ها گواه بر این معانی از قرآن است که:
«إِنَّ کِتابَ اللَّهِ علی أرْبَعَةِ أشْیاءَ عَلَی الْعِبْارَةِ وَالْإشارَةِ وَاللَّطائِفِ وَالْحَقائِقِ فَالْعِبارَةُ للعوامِ وَالْإشْارَةُ لِلْخَواصِّ وِاللَّطائِفُ لِلْأوْلِیاءِ وَالْحَقائِقُ لِلْانْبِیاءِ».
کتاب خدا بر چهار چیز استوار است - که مقصودْ مربعی از معانیِ پی در پی آن است -اوّل بر «عبارت» که نه تنها لفظ بدون فهم معنایش، بلکه «عبارت» که تعبیرکنندگیش در نخستین گام، یعنی معنی ساده اش که باید برای همه به صورت معنی آشکار و روان مشخص باشد. و به همین دلیل پس از عبارت اشاره است که بعد از معنا قراردارد، و نه آن که پس از لفظِ تنها، و این اشاره برای «خواص» است که بعد از فهم معنایش از اشارات معنویش نیز برخوردارند، و سپس «لطائف» که پس از اشاره است، و این برای اولیای الهی است، و در آخر «حقایق» می باشد که در انحصار انبیاء است که برترینشان خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله می باشد و سپس امامام معصوم و برخی از پیامبران بزرگ الهی مانند عیسی که هم اکنون -برطبق نص قرآنی- زنده است، بر حقایق کتاب الهی آگاهی دارند و این چهار مرحله توأمان برای تکامل معنوی به یکدیگر پیوسته اند و دیگر اختلافی در این میان بجز تکامل نیست، بر این اساس هر مرحلهٔ بعدی ادعایی که با مرحلهٔ پیشینش اختلافی و تصادمی دارد هرگز پذیرفته نیست.
رتبهٔ نخست از این چهار در چهارچوب لفظ و عبارت است، و سپس اشاره بر پایهٔ همان لفظ که نیاز به دقت و بررسی بیشتر دارد، و پس از آن لطائف: باریک بینی های بیشتر، که این هم بر پایهٔ اشاره بوده، و در پایان «حقایق» که از چهارچوب لفظ بیرون بوده، گرچه خودْ وحی و الهام ویژه ای است که «تأویل» قرآن را دربردارد، و همین تأویل هم برخلاف آنچه گفته می شود، معنی برخلاف ظاهر لفظ نیست، بلکه به معنی «اولْ» و برگشت است، که برگشتی به حالت آغازینِ قرآن دارد، که بر مبنای مبداءِ حکمتِ عالیه صدور یافته، و نیز برگشتن به حالت فعلی و بعدی که پی آمد و نتیجهٔ علمی و عملی آن است، و همچنین مقصود از حروفِ رمزی قرآن که از مقولهٔ لغوی و کلامی بیرون است.
ما اکنون در تشریح مختصر «فقه گویا» از نخستین مرحلهٔ شناخت قرآنی آن که «عبارت» است، سخن می گوییم: «عبارتِ» قرآن به اندازه ای برخوردار از اتقانِ بیان و روشنایی است که همچون خورشید تمامی تاریکی ها را روشن می کند، و محک و مدرک درستی و نادرستی احادیث و اقوال دیگر است، چنانکه این مطلب را مکرّراً پیامبر و ائمه علیهم السلام بیان فرموده اند.
درست است که آیات نغز قرآن خیلی پرمغز است، و حتی بدست آوردن معنای نخستین آن هم نیاز به تدبّر دارد، ولی این بدان معنی نیست که اهمال یا اجمال و کوته بیانی داشته باشد، بلکه گاهی با یک لغت چندین معنی را اراده کرده، و با یک جمله جملاتی را قصد می کند، مثلًا کلمهٔ «قُروء» که در جمع «قُرء» است شامل هر دو معنایِ «حیض» و «طُهر» است، و کلمهٔ «مَثابه» که دارای چهارده معنی است همگی آن ها را دربردارد و مانند اینها.
قرآن، روزنامه و مجله نیست که هرگز برای فهم معنانیش نیازی به تفکّر و بررسی نباشد، بلکه با نغزگویی پُرمغزش جویندگان معانیش را به تفکّر و کاوش واداشته، گرچه در معنی آغازینش نیز مکلّف را به آنچه در گام نخستین معرفت لازم است آشنا می سازد.
لغات قرآن مانند سایر لغات در گذشتِ زمان نشیب و فراز داشته و دارد، ولی راه شایسته برای درک معنایش بررسی همان معنای زمان نزولش می باشد، که در آن هنگام چه بوده، و اکنون نیز همان معنی بایستی منظور گردد، و نه آن که با نشیب و فرازهای دیگر معنی شود مثلًا «مَکروه» در اصطلاح لغوی قرآن «حرمت زیاد» است چنان که «کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً». پس از محرماتی شدید مانند آدمکشی، تبذیر، زنا، خوردن مال یتیم و شرک و پیروی از غیر علم آمده، چنان که واجبات بزرگی هم مانند عبادت خدا و احترام به والدین یاد شده، و پس از تمامی اینها، بدهایش- اعم از فعل و ترکشان- نزد پروردگار همیشه «مکروه» بوده است که طبعاً حرمتی زیاد می باشد.
و نیز «ما یَنْبَغی» در آیه «وَ مْا یَنْبَغیِ لِلرَّحْمنِ أنْ یَتَّخِذَ وَلَداً»
که انتخاب فرزند را برای خدا «مْا یَنْبَغی» و محال دانسته است.
این بخش مختصری از «فقه گویا» است که هرگز کژی، کوتاهی و نقصانی در بیانش نیست، و در هیچ زمان، مکان و شرایطی از بیان حقیقت مورد نیاز مکلفان ساکت یا ناتوان نیست، و همان گونه که گذشتِ زمان و پیشروی علم، نور و حرارت خورشید را وامانده و ناقص نمی نماید، بلکه کمال و نیاز به آن را بیشتر نمودار می کند، این خورشید معرفتی قرآن نیز همیشه امام و پیشوای عقل و علم بوده و پیشرفت عقل و علم نیاز به آن را آشکارتر می سازد.
| [
{
"answer1": "فقه گویا را یک سبک فقهی در برابر فقه سنتی و فقه پویا دانسته که عامه علمای معاصر شیعی برمبنای آن ها فتوی می دهند",
"answer2": "بنیان گذار فقه گویا محمد صادقی تهرانی است که از مفسران قرآن و فقهای معاصر بوده است.",
"distance": 236,
"question": "فقه گویا چه سبکی از فقه است و بنیانگذار آن کیست؟"
},
{
"answer1": "در فقه گویا، قرآن و سنت (بر محور کتاب) پایه اصول استنباط فقهی و دلائل قطعی و معصوم است.",
"answer2": "بدین شیوه، بقیه مبانی استدلال و استنباط فقهی مشهور شیعه و اهل سنت از جمله؛ عقل، اجماع، شهرت، سیره، خبر واحد ظنی، قیاس و استحسان و استصلاح و...) را با استدلال به قرآن، مردود می داند.",
"distance": 308,
"question": "مبنای اصلی استنباط فقهی در فقه گویا چیست و چه چیزهایی با استدلال به قرآن مردود دانسته می شوند؟"
},
{
"answer1": "صادقی تهرانی، نقش علم رجال را، بیشتر در موضوعات می داند.",
"answer2": "وی در کتاب «غَوصٌ فی البِحار» حدود یکصد و هشتاد جلد کتاب حدیثیِ شیعی و سنّی را برمبنای کتاب و سنّت نقد کرده است.",
"distance": 282,
"question": "به نظر صادقی تهرانی نقش علم رجال چیست و ایشان چه کاری در کتاب غوص فی البحار انجام داده اند؟"
},
{
"answer1": "بنیاد استمساک، قرآن، و در حاشیه اش سنّتِ موافق یا غیر مخالف با آن از رسول گرامی صلی الله علیه و آله و اهل بیت قرآن است.",
"answer2": "و بالاخره برای شخص رسول صلی الله علیه و آله که در بالاترین قلّهٔ عصمت، عقل، علم و درایت است پناهگاهی به جز قرآن نیست",
"distance": 120,
"question": "مبنای استمساک در فقه گویا چیست و پناهگاه رسول خدا در این سبک فقهی کجاست؟"
},
{
"answer1": "فقهِ قرآن و «تَفَقُّهْ» در آن، تمامی معارفش را شامل است، و زیر بنای «فقهِ» احکام شرعیش، «فقهِ» اکبر یعنی اصول معارف قرآنی است.",
"answer2": "فقهِ قرآن در تمامی ابعادش «فقه گویا» است، که در بالاترین قلهٔ روشن بیانی و روشنگری است، که با بیانی رسا «حجت بالغه» و رسای ربانی را برای مکلفان بیان داشته، و خودِ این روشن بیانی در بالاترین حدّ اعجاز و روشن گویی است که به اصطلاح «فصاحت و بلاغتش»",
"distance": 4962,
"question": "فقه قرآن چه چیزی را شامل می شود و به چه چیزی تشبیه شده است؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
599 | : وب معنایی
وب معنایی یک جنبش مشترک است که توسط w3c رهبری می شود که فرمت های رایج داده را روی شبکه گسترده جهانی ترویج می کند. با تشویق به گنجاندن محتوای معنایی در صفحات وب، وب معنایی به تبدیل شدن وب حاضر مشتمل بر اسناد ساختار نایافته به یک «وبی از داده ها» کمک می کند. این در چارچوب شرح منابع (RDF) از w3c ساخته می شود.
بنابر w3c، «وب معنایی یک چارچوب مشترک فراهم می آورد که اجازه می دهد داده ها به اشتراک گذاشته شوند و در سراسر مرزهای کاربردی، اقتصادی و اجتماعی دوباره استفاده شوند.»
این واژه توسط تیم برنرزلی، مخترع وب گسترده جهانی و گرداننده w3c، ابداع شد که هم اکنون بر توسعه استانداردهای مطرح شده وب معنایی نظارت دارد. او وب معنایی را این گونه معنی کرد که «تارنمایی از داده که می تواند مستقیم و غیر مسقیم توسط ماشین مورد پردازش قرار بگیرد.»
درحالی که منتقدان پرسش هایی دربارهٔ امکان پذیر بودن آن دارند، طرفداران استدلال می کنند که برنامه های کاربردی در صنعت، زیست شناسی و تحقیقات علوم انسانی، در حال حاضر، اعتبار مفهوم اصلی را ثابت کرده است.
ساده ترین تعریف برای وب معنایی این است که محتوا و اسناد وب دارای ساختار شوند و این ساختار برای جستجوگرهای اطلاعات قابل درک باشد بطور مثال اگر شما در مورد نحوه ی پخت یک غذا سرچ کردید بجای اینکه مرورگر چندین لینک از صفحات مختلف به شما نشان بدهد ، مستقیما دستور پخت آن غذا را باتوجه به اطلاعاتی که از شما بدست آورده است نمایش دهد.
وب معنایی را می شود فضایی جهانی از جنس محاسبات هوشمند ماشینی تصوّر کرد که در آن تمامی کتاب ها، کتاب خانه ها، دانشها، دانش نامه ها و دانشگاه ها یا پایگاه های دانش (Knowledge bases) به صورتی معنی گرا و با توانایی درک مفهومی همدیگر در کنار هم قرار خواهند گرفت. آقای Tim Berners-Lee آینده وب را به صورتی بیان کرده که بر خلاف وب کنونی فقط توسط انسان ها قابل فهم نباشد بلکه توسط ماشین ها نیز قابل درک و پردازش است. در زیر سه تعریف مختلف از وب معنایی ارائه شده است:
هر چند نزدیکی به تحقّقّ ایجاد چنان فضایی محتاج پیشرفت هایی جدید و کلّی نگرانه در بسیاری از زمینه های مهندسی، ریاضی، هوش مصنوعی، و به ویژه در زبان شناسی، فلسفه، و بسیاری از معارف دیگر انسانی خواهد بود، گام های اوّلیّه در این سمت برداشته شده است.
در حقیقت نیاز کنونی دنیای IT را با دو مثال می توانیم مشخص کنیم مثال اول: شما می توانید در سایت گوگل لغت شبکه را جستجو کنید جوابی که گوگل به شما می دهد به ترتیب شامل مواردی مثل شبکه هتل های ایران شرکت خدمات میزبانی سایت، شبکه کارمندان ایرانی کانادایی شبکه مدرسه سازمان بورس اوراق بهادار و … است که در این جستجو از 178،۰۰۰،۰۰۰ پاسخ گوگل، بیشتر آن ها به درد شما نمی خورد از سوی دیگر مواردی که ذکر کردم همگی از جمله مواردی هستند که در صفحه اول پاسخ جستجو دیده می شود. مثال دوم: من به دنبال شرکتی می گردم که خدمات میزبانی سایت ارائه کند پس در گوگل جستجو می کنم خدمات میزبانی سایت و 236۰۰۰۰۰ پاسخ دریافت می کنم که به طور قطع زمان ندارم همه آن ها را چک کنم از سوی دیگر می دانم که می خواهم سرور دارای SQL server باشم نیازمند پشتیبانی ۲۴ ساعته هستم پس این بار جستجو می کنم خدمات میزبانی سایت سرور کانادا ارزان پشتیبانی ۲۴ ساعته SQL server و گوگل جوابی ندارد حال اگر من بخواهم علاوه بر موارد فوق میزبان سایت امکان پشتیبانی از پنج زیر دامنه حجم انتقال اطلاعات بیشتر از بیست گیگابایت ارائه تعداد نامحدود آدرس ایمیل و … را داشته باشد چگونه می توانم جواب خود را پیدا کنم؟ در حقیقت نیاز دنیای IT اول، دسته بندی درست اطلاعات و دوم همگن کردن اطلاعات مربوط به هم و ارائه درست این اطلاعات به کاربر بر اساس نیاز او است.
مفهوم مدل شبکه معنایی در اوایل دهه شصت توسط دانشمند شناختی Allan M.Collins، زبان شناس M. Ross Quillian و روان شناس Elizabeth F.Loftus در نشریات مختلف به عنوان یک فرم برای نمایش دادن دانش ساخت یافته معنایی، ابداع شد. قراردادن ابردادهٔ قابل خواندن توسط ماشین دربارهٔ صفحات و چگونگی ارتباط آن ها با یکدیگر، فعال کردن عامل های خودکارشده برای دسترسی هوشمندانه تر وب و انجام وظایف از طرف کاربران موجب گسترش یافتن شبکهٔ صفحات وب ابرپیوند شده گردید که پیش از آن تنها توسط انسان قابل خواندن بود.
خیلی از فناوری هایی که توسط w3c مطرح شده است قبل از این که زیر چتر w3c قرار بگیرند، وجود داشته اند. این ها در زمینه های مختلف استفاده شده است، به خصوص برخورد با اطلاعاتی است که شامل یک دامنه محدود و تعریف شده است، و جایی که داده به اشتراک گذاشته شده یک نیاز مشترک است، مانند تحقیقات علمی یا داده های تبدیل شده مابین کسب و کارها. به علاوه، فناوری هایی با هدف مشترک، مانند microformatها، ظهور کرده اند.
اصلی ترین هدف وب معنایی قادر ساختن کاربران برای پیدا کردن، اشتراک گذاشتن و راحت تر ترکیب کردن اطلاعات جهت تکامل بخشیدن وب حاضر است. انسان ها توانایی استفاده از وب را برای پیش بردن وظایفی مانند پیدا کردن معادل ایرلندی کلمه «پوشه»، رزرو کردن یک کتاب از کتابخانه و جستجو برای پایین ترین قیمت یک DVD را دارند. به هرحال، ماشین ها نمی توانند تمام این وظایف را بدون دستورالعمل انسان انجام دهند، چرا که صفحات وب طوری طراحی شده اند که توسط مردم خوانده شود، نه ماشین ها. وب معنایی یک چشم انداز از اطلاعات است که می تواند به آسانی توسط ماشین تفسیر شود، بنابرین ماشین ها می توانند بسیاری از کارهای خسته کننده شامل پیدا کردن، ترکیب کردن و اقدام بر اساس اطلاعات بر روی وب را انجام دهند.
وب معنایی، همان طور که در ابتدا پیش بینی می شد، سیستمی است که ماشین ها را به کار می اندازد که «بفهمند» و به درخواست های پیچیده انسان براساس معنای آن ها پاسخ دهند. چنین «فهمیدن» مستلزم آن است که منابع اطلاعاتی مربوطه به طور معنایی ساختار یافته شوند، یک کار چالش برانگیز.
تیم برنز لی در ابتدا چشم انداز وب معنایی را این گونه توصیف کرد:
وب معنایی به عنوان یک جمع کننده بین تمام محتوی مختلف، سیستم ها و برنامه های کاربردی اطلاعاتی در نظر گرفته شده است. برنامه های کاربردی در زمینه نشر، وبلاگ نویسی و خیلی سطوح دیگر وجود دارد.
معمولاً واژه های معناشناسی، ابرداده، هستی شناسی و وب معنایی متناقض استفاده می شوند. به طور خاص، این واژه ها به عنوان کلمات فنی هر روز توسط محققین و پزشکان، جهت پوشش یک گستره وسیعی از زمینه های مختلف فناوری، مفاهیم و سطوح برنامه های کاربردی استفاده می شوند. به علاوه، با توجه به وضعیت فعلی، نسبت به فعال کردن فناوری هایی که برای تحقق وب معنایی پیش بینی می شد، سردرگمی وجود دارد. در یک مقاله که توسط Greber,Barnard, Van der Merwe ارائه شد، چشم انداز وب معنایی جدول بندی شده و خلاصه ای از واژگان و فناوری های راه انداز ارائه شده است. مدل معماری مطرح شده توسط تیم برنزلی به عنوان مبنایی که مدل وضعیت فناوری های حال حاضر و در حال ظهور را ارائه می کند، استفاده می شود.
بسیاری از فایل های روی یک کامپیوتر معمولی را می توان آزادانه به اسناد قابل خواندن توسط انسان و داده های قابل خواندن برای ماشین تقسیم کرد. اسناد مثل پیام نامه ها، گزارشات و بروشورها توسط انسان خوانده می شود. داده، مثل تقویم، دفترچه آدرس، لیست پخش و صفحات گسترده از یک برنامه کاربردی برای نمایش، جستجو و ترکیب در حالات مختلف استفاده می کنند.
در حال حاضر، تارنمای گسترده جهانی عمدتاً بر مبنای اسنادی است که با HTML نوشته شده است، یک استاندارد نشانه گذاری که برای کدینگ مجموعه ای از متن در خلال عناصر چند رسانه ای مانند تصاویر و فرم های تعاملی استفاده شده است. تگ های ابر داده روشی را فراهم می آورد که هر کامپیوتر می تواند محتوی صفحات وب را دسته بندی کند. برای مثال:
با HTML و ابزاری برای نمایش خروجی آن (مثل مرورگرهای وب) هرکسی می تواند صفحه ای برای لیست کردن مواردی برای فروش، بسازد و نمایش دهد. HTML این صفحه کاتالوگ می تواند اظهاراتی از قبیل "عنوان این سند سوپرمارکت ویجت است" را به ما بدهد، اما این ظرفیت در HTML نیست که واضح اظهار کند که مثلاً کالا شماره X586172 یک Acme Gizmo است با قیمت خرده فروشی €۱۹۹، یا این که یک کالای برای مصرف کننده است. بلکه، HTML می تواند تنها بگوید که محدوده متن "X586172" چیزی است که باید نزدیک Acme" Gizmo" و "€۱۹۹" قرار می گیرد. هیچ راهی وجود ندارد که بگوید "این یک کاتالوگ است" یا حتی تصدیق کردن این که "Acme Gizmo" بخشی از عنوان است یا "€۱۹۹" یک قیمت است. همچنین هیچ راهی وجود ندارد که توصیف کند این تکه های از اطلاعات کنار هم قرار گرفته اند تا یک مورد را جدا از موارد دیگری که احتمالاً در صفحه قرار دارند، توصیف کند.
HTML معنایی اشاره به عمل HTML سنتی در قصد نشانه گذاری ها دارد به جای این که مستقیماً جزئیات چینش را مشخص کند. برای مثال کاربرد codice_1 برای نشان دادن «تاکید» است، بیشتر از codice_1 که ایتالیک شدن را مشخص می کند. جزئیات چینش در ترکیب با CSSها در سمت مرورگر است. اما این عمل برای مشخص کردن معانی عناصر مثل موارد فروش و قیمت ناکارآمد است.
Microformatها تلاش های غیررسمی گسترش تگ های HTML را برای ایجاد نشانه گذاری معنایی قابل خواندن برای ماشین دربارهٔ عناصری مثل فروشگاه های خرده فروشی و موارد برای فروش را نشان می دهد.
وب معنایی راه کارهای اضافه تری دارد که شامل نشر زبان هایی که مختص داده طراحی شده اند، مثل چهارچوب شرح منابع(RDF)، زبان هستی شناسی وب(OWL) و زبان نشانه گذاری توسعه پذیر(XML)، می شود. HTML اسناد و پیوندهای بین آن ها را توصیف می کند. RDF,OWL وXML، با تضاد، می توانند اشیا دلخواه را از قبیل مردم، دیدارها یا قطعات هواپیما توصیف کنند.
این فناوری ها به منظور فراهم آوردن شرحی که محتوی اسناد وب را تکمیل یا جایگزین کند، ترکیب شده اند. بنابرین، محتوی ممکن است به عنوان داده های توصیفی ذخیره شده در پایگاه داده های قابل دسترس وب، یا نشانه گذاری در بین اسناد بروز کند (خصوصاً، در HTML توسعه پذیر(XHTML) با XML پراکنده، یا اغلب مواقع خالص در XML، با چینش یا). توضیحات قابل خواندن برای ماشین، مدیران محتوی را به کار می اندازند تا معنی به محتوی اضافه کنند که توصیف کند ساختار دانشی که ما دربارهٔ محتوی داریم. در همین راستا، یک ماشین می تواند خودش دانش را، به جای متن، با استفاده از پردازشی شبیه به استنتاج و استقرا انسان پردازش کند، در نتیجه نتایج معنی دار بیشتری به دست می آورد و به کامپیوترها برای اجرا خودکار جمع آوری اطلاعات و پژوهش کمک می کند.
یک مثال از یک تگ که می تواند در یک صفحه وب غیر معنایی استفاده شود:
cat
همین اطلاعات در یک صفحه وب معنایی ممکن است به این شکل باشد:
<item rdf:about="
تیم برنز لی شبکه حاصل از داده های پیوند داده شده را، در تضاد با تارنمای گسترده جهانی بر پایه HTML، نمودار عظیم جهانی می نامد. برنز لی فرض کرد که اگر گذشته اسناد به اشتراک گذاشته می شدند، در آینده داده ها به اشتراک گذاشته می شوند. جواب او به این سؤال که "چگونه؟"، سه دستورالعمل به همراه داشت. اول، یک URL باید به داده اشاره داشته باشد. دوم، هرکسی که به URL دسترسی پیدا کرد باید داده را برگرداند. سوم، روابط در داده باید به URLهای اضافی به همراه داده اشاره داشته باشد.
تیم برنز لی وب معنایی را جزئی از وب ۳ توصیف کرد.
"وب معنایی" گاهی اوقات هم معنی "وب۳" به کار می رود، در حالی که هر کدام معنی متفاوتی دارند.
وقتی ما دربارهٔ وب معنایی حرف می زنیم، ما دربارهٔ بسیاری از "چگونه"هایی صحبت می کنیم که معمولاً دور از فهم اند چراکه مردم نسبت به مفاهیم مورد نیاز زبان شناسی بی توجه اند. بنابرین، ما ترجیح می دهیم چگونگی ظهور وب معنایی در آینده را تصور کنیم.
سایت های از نوع ویکی روبه رشدند. مدیران آن ها و عناصر آن ها می تواند بسیار متنوع باشد. این ویکی ها بسیار بسیار تخصصی شده اند. اما بسیاری از ویکی ها موتورهای جستجو را از لحاظ شاخص گذاری آن ها محدود می کنند زیرا این موتورهای جستجو کارآمدی ویکی ها را کاهش می دهد و صفحاتی که منسوخ شده اند را نگه می دارند، به بیانی، خارج از ویکی (به روزرسانی دائم). ابر موتورهای جستجو قصد دارند نتایج بدست آمده از درخواست های انحصاری از هرکدام از این ویکی ها را جمع کنند. ویکی سوله ای از داده دردسترس برای همفکری توسط مردم و ماشین ها شده است.
برخی از چالش های وب معنایی شامل وسعت، ابهام، تردید، تناقض و فریب. سیستم های استدلال کننده خودکار مجبور خواهد بود با تمام این مسائل مقابله کند به جای این که وعده وب معنایی را ارئه دهد.
این لیست چالش ها بیش از این که کامل باشد، روشنگر است و روی چالش های لایه های «منطق وحدت» و «برهان» از وب معنایی، تمرکز دارد. گزارش آخر گروه رشد برای استدلال عدم قطعیت W3C، تمام این مشکلات را تحت عنوان «عدم قطعیت» جمع کرد. خیلی از تکنیک های ذکر شده در اینجا الحاقاتی نیاز خواهند داشت به زبان هستی شناسی وب مثلاً برای حاشیه نویسی احتمالات شرطی. این منطقه از پژوهش فعال است.
استانداردسازی وب معنایی در وب۳ تحت پوشش W3C می باشد.
واژه «وب معنایی» معمولاً استفاده می شود برای اشاره به فرمت ها و فناوری هایی که آن را به کار می اندازند. جمع آوری، ساختاربندی و بازیابی داده های پیوندشده با فناوری ها یی که یک توضیح رسمی از وجوه، واژه ها و روابط در خلال یک دامنه دانش داده شده فراهم می آورد. این فناوری ها طبق استانداردهای W3C مشخص شده اند و شامل این موارد می شود:
پشته وب معنایی روشنگر معماری وب معنایی است. توابع و روابط اجزا می تواند به صورت زیر خلاصه شود:
استاندارد سازی های در حال پیشرفت فعلی شامل:
لایه هایی که هایی که هنوز به طور کامل بیرون نیامده اند شامل:
مقصود بالابردن قابلیت استفاده و فایده وب است و ارتباط تنگاتنگ آن با منابع از طریق:
منتقدان شدنی بودن تحقق کامل یا جزئی وب معنایی را می پرسند. بحران Cory Doctorow ("ابرچرند") از دورنمای رفتار انسان و ارجحییات شخصی هست. برای مثال، مردم ممکن است برای گمراه کردن موتورهای وب معنایی که فرض را بر صحت ابرداده می گذارند، ابرداده جعلی به صفحات وب وارد کنند. این پدیده در ابرتگ ها شناخته شده بود که الگوریتم رتبه بندی آلتاویستا را با بالابردن رتبه صفحات وب بخصوص فریب می داد: موتور شاخص گذاری گوگل خصوصاً به دنبال چنین تلاش هایی برای دست کاری است. Peter Gärdenfors و Timo Honkela اشاره می کنند که فناوری های وب معنایی برپایه منطق، تنها یکسری از پدیده های مربوط به هستی شناسی را پوشش می دهند.
جایی که فناوری های وب معنایی درجه پذیرش عملی بالاتری پیدا کرد، تمایل بیشتری به بودن آن در هسته جوامع تخصصی و سازمان های برای پروژه های درون سازمانی است. محدودیت ها به سوی پذیرش عملی، در دامنه ها و حوزه های محدود تر از چالش کمتری نسبت به عامه مردم و تارنمای گسترده جهانی دارد.
مقاله ابتکاری Scientific American در سال ۲۰۰۱ توسط برنزلی تکامل مورد انتظار از وب موجود به وب معنایی را توصیف کرد. یک تکامل کامل چنان که توسط برنزلی توصیف شد فعلاً در حال اتفاق افتادن است. در ۲۰۰۶ برنزلی و همکارانش اظهار داشتند که: "این ایده ساده، به هر حال، تا حد زیادی تحقق نیافته باقی مانده است. " در حالی که ایده هنوز در حال ساخت است، به نظر می رسد به سرعت در حال تکامل است و الهام بخش بسیاری بوده است. بین ۲۰۰۷–۲۰۱۰ بسیاری محققان پتانسیل اجتماعی وب معنایی را در کسب و کار و بخش سلامت و برای شبکه سازی اجتماعی، بررسی کرده اند. آن ها همچنین مرز تکامل دموکراسی را بررسی کرده اند: چگونه یک جامعه خواست مشترکش را به یک شیوه دموکراتیک از طریق وب معنایی فرم می دهد.
اشتیاق دربارهٔ وب معنایی می تواند با نگرانی ها در مورد سانسور و حفظ حریم خصوصی تعدیل شود. برای مثال، فناوری های تحلیل متن حالا می توانند با استفاده از کلمات دیگر به راحتی کنار گذاشته شود، مثلاً استعاره ها، یا با استفاده از تصاویر به جای متن. یک اجرا حرفه ای از وب معنایی کنترل بر روی مشاهد و آفرینش اطلاعات آنلاین را برای دولت ها بسیار آسان تر می کند؛ چرا که فهمیدن این اطلاعات برای یک ماشین مسدودکننده محتوی خودکار، راحت تر است. به علاوه، این مسئله مطرح شده است که با استفاده از فایل های FOAF و ابرداده منطقه جغرافیایی، کمتر کسی حاضر به فاش شدن نامش در نگارش یک مقاله در یک وبلاگ شخصی خواهد شد. برخی از این نگرانی ها درخطاب به پروژه «وب آگاه سیاسی» بودند و یک عنوان فعال تحقیق و توسعه ای هستند.
انتقاد دیگر به وب معنایی این است که زمان بیشتری صرف ساخت و انتشار محتوی می شود، چرا که برای یک تکه از داده به دو فرمت نیاز است: یکی برای نمایش انسان و یکی برای ماشین ها. به هرحال، بسیاری از برنامه های کاربردی در حال توسعه وب، در حال پرداختن به این موضوع از طریق ایجاد یک فرمت قابل خواندن برای ماشین پس از انتشار داده یا درخواست ماشین برای پنین داده هستند. توسعه microformatها واکنشی دیگر به این نوع از انتقاد است. یکی دیگر از استدلال ها در دفاع از امکان سنجی وب معنایی، احتمالاً قیمت در حال سقوط وظایف هوش انسانی در بازار کار دیجیتال، مثلAmazon Mechanical Turk است.
مشخصات از قبیل eRDF و RDFa، به داده های دلخواه RDF اجازه می دهد در صفحات HTML تعبیه بشوند. مکانیزم GRDDL (گردآوری توصیفات منابع از روی گویش های زبانی) به ماده موجود (شامل ریزقالب ها یا Micro-formats) اجازه می دهد به طور خودکار به عنوان RDF تفسیر شوند؛ بنابرین ناشران تنها نیاز به استفاده از یک فرمت، مثل HTML، را دارند.
این بخش بعضی از پروژه ها و ابزار بسیاری را که جهت ایجاد راه حل های وب معنایی وجود دارد لیست می کند:
DBpedia یک تلاش برای برای انتشار داده ساختاریافته استخراج شده از ویکی پدیا است: داده در RDF منتشر شده و برای استفاده در وب تحت لیسانس مستندسازی آزاد GNU قابل دسترس می شود، بنابرین به عامل های وب معنایی اجازه می دهد استنتاج و query گرفتن پیشرفته بر روی مجموعه داده مشتق شده از ویکی پدیا را فراهم بیاورند و استفاده مجدد و توسعه در دیگر منابع داده را تسهیل کنند.
یک واژه پرطرفدار در وب معنایی دوستِ دوست است که از RDF برای توصیف روابط مردم با دیگر مردم در «چیزهای» اطراف آن ها، استفاده می کند.FOAF به عامل های هوشمند، برای درک هزاران ارتباطی که مردم با یکدیگر دارند، مشاغل آن ها و موارد مهم در زندگی آنها، مجوز می دهد؛ ارتباطاتی که ممکن است در موتورهای جستتجوی سنتی برشمرده بشود یا نشود. زیرا ارتباطات از لحاظ تعداد بسیار گسترده است و تفسیر انسان از این اطلاعات ممکن است بهترین راه برای تحلیل آن ها نباشد.
FOAF یک مثال از چگونگی تلاش وب معنایی برای استفاده از ارتباطات در زمینه اجتماعی است.
پروژه جوامع آنلاین معنایی پیوسته (SIOC، «شاک» تلفظ می شود) یک واژگان از اصطلاحات و روابط را که فضاهای داده وب را مدل می کند، فراهم می آورد. مثال هایی از این نوع فضاهای داده شامل: تالارهای گفتگو، بلاگ ها، پست های بلاگ/خبرخوان ها، لیست های پستی، به اشتراک گذاری بوک مارک ها و گالری عکس ها، می شود.
یک پایگاه داده تقویت کننده علوم زیستی بالا تجربی داده های تگ شده و با استفاده از هستی شناسی پزشکی مرتبط شده اند. NextBio با استفاده از یک رابط موتور جستجو قابل دسترسی است. محققان می توانند یافته های خود را برای الحاق به پایگاه داده کمک کنند. پایگاه داده در حال حاضر از توضیحات داده پروتئین و ژن و توالی داده های محوری پشتیبانی می کند و به طور پیوسته در حال گسترش برای حمایت از انواع دیگر داده های بیولوژیکی است.
| [
{
"answer1": "این واژه توسط تیم برنرزلی، مخترع وب گسترده جهانی و گرداننده w3c، ابداع شد که هم اکنون بر توسعه استانداردهای مطرح شده وب معنایی نظارت دارد.",
"answer2": "اصلی ترین هدف وب معنایی قادر ساختن کاربران برای پیدا کردن، اشتراک گذاشتن و راحت تر ترکیب کردن اطلاعات جهت تکامل بخشیدن وب حاضر است.",
"distance": 3588,
"question": "وب معنایی توسط چه کسی ابداع شد و هدف اصلی آن چیست؟"
},
{
"answer1": "در حقیقت نیاز کنونی دنیای IT را با دو مثال می توانیم مشخص کنیم مثال اول: شما می توانید در سایت گوگل لغت شبکه را جستجو کنید جوابی که گوگل به شما می دهد به ترتیب شامل مواردی مثل شبکه هتل های ایران شرکت خدمات میزبانی سایت، شبکه کارمندان ایرانی کانادایی شبکه مدرسه سازمان بورس اوراق بهادار و … است",
"answer2": "ساده ترین تعریف برای وب معنایی این است که محتوا و اسناد وب دارای ساختار شوند و این ساختار برای جستجوگرهای اطلاعات قابل درک باشد بطور مثال اگر شما در مورد نحوه ی پخت یک غذا سرچ کردید بجای اینکه مرورگر چندین لینک از صفحات مختلف به شما نشان بدهد ، مستقیما دستور پخت آن غذا را باتوجه به اطلاعاتی که از شما بدست آورده است نمایش دهد.",
"distance": 1034,
"question": "چگونه می توانیم نیازهای دنیای IT را با مثال توضیح دهیم و همچنین ساختار وب معنایی چگونه است؟"
},
{
"answer1": "تگ های ابر داده روشی را فراهم می آورد که هر کامپیوتر می تواند محتوی صفحات وب را دسته بندی کند.",
"answer2": "وب معنایی یک چشم انداز از اطلاعات است که می تواند به آسانی توسط ماشین تفسیر شود، بنابرین ماشین ها می توانند بسیاری از کارهای خسته کننده شامل پیدا کردن، ترکیب کردن و اقدام بر اساس اطلاعات بر روی وب را انجام دهند.",
"distance": 1958,
"question": "تگ های ابر داده چه کاری انجام میدهند و همچنین برای اینکه ماشین ها قادر به فهم صفحات وب باشند چه چیزی پیشنهاد شده است؟"
},
{
"answer1": "برخی از چالش های وب معنایی شامل وسعت، ابهام، تردید، تناقض و فریب.",
"answer2": "استانداردسازی وب معنایی در وب۳ تحت پوشش W3C می باشد.",
"distance": 558,
"question": "چه چالش هایی در پیاده سازی وب معنایی وجود دارد و همچنین چه استاندارد هایی توسط W3C برای ساخت وب معنایی مطرح شده است؟"
},
{
"answer1": "DBpedia یک تلاش برای برای انتشار داده ساختاریافته استخراج شده از ویکی پدیا است: داده در RDF منتشر شده و برای استفاده در وب تحت لیسانس مستندسازی آزاد GNU قابل دسترس می شود، بنابرین به عامل های وب معنایی اجازه می دهد استنتاج و query گرفتن پیشرفته بر روی مجموعه داده مشتق شده از ویکی پدیا را فراهم بیاورند و استفاده مجدد و توسعه در دیگر منابع داده را تسهیل کنند.",
"answer2": "اشتیاق دربارهٔ وب معنایی می تواند با نگرانی ها در مورد سانسور و حفظ حریم خصوصی تعدیل شود.",
"distance": 1686,
"question": "پروژه ی DBpedia چیست و چه نقشی در وب معنایی دارد و همچنین چه نگرانی هایی درمورد استفاده از وب معنایی وجود دارد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |
600 | : طاق کسری
ایوان خسرو یا طاق کسری یا ایوان مدائن برجسته ترین یادگار شاهنشاهی ساسانی، در تیسفون واقع در کشور عراق کنونی است. ایوان طاق کسری به عرض ۲۵متر پس از پل گاومیشان در ایران، عریض ترین طاق معماری باستان است. این ایوان بلندی تقریبی ۳۰ متر و پهنایی نزدیک به ۴۳ متر دارد. ارتفاع نمای عمارت زمانی به ۷ متر بلندتر از ارتفاع طاق می رسید.
کاخ تیسفون و به خصوص ایوان باشکوه آن در زمان ساسانیان محل برگزاری دیدارهای مهم، بارعام و همچنین محل برگزاری جشن های سنتی مانند نوروز در حضور شاهنشاه ساسانی بوده است.
در زمان حمله اعراب به ایران، این کاخ، در سدهٔ هفتم میلادی غارت شد. سپس مدتی از آن به عنوان مسجد استفاده شد و پس از آن کم کم متروکه شد. اما همیشه زیبایی و عظمت این کاخ مورد توجه و حیرت شاعران، جهانگردان و تاریخ نگاران بوده است.
مشهور است که فرش معروف بهار خسرو در این ایوان پهن شده بود که در زمان هجوم اعراب تکه تکه شد.
مطالعات متعددی بر روی این بنای تاریخی انجام شده، که شامل عکس های بسیار نفیس قبل از اینکه یک سوم بنا در سیل ۱۸۸۸ میلادی تخریب شود گرفته شده و در سفرنامه ژان دیولافوا به چاپ رسیده است.
طاق معرب واژه آذری تاگ است که آن را نیز ایوان می گویند و همان معنی را دارد. کسری کلمه ای عربی است که عرب ها پادشاهان ساسانی را به آن لقب می خوانده اند و آن کلمه معرب اسم خسرو اول و خسرو دوم است که به آهنگ و لهجهٔ عربی درآمده. داستان کوشش المنصور خلیفه عباسی در تخریب کاخ ساسانیان معروف است که او نخست شروع به تخریب کرد و چون دید که آن عمل خرج گزاف دارد و کاری دشوار است، از ادامه کار منصرف شد.
در کتاب خصائص الکبری نوشتهٔ جلال الدین سیوطی آمده است که این بنا هم زمان با تولد محمد پیامبر اسلام ترک برداشته است
این اثر باستانی در ۳۷ کیلومتری جنوب شهر بغداد در کناره خاوری رود دجله واقع شده است. ایوان کسری در کنار شهر سلمان پاک قراردارد. طاق کسری همچنین نزدیک به آرامگاه سلمان فارسی از یاران محمد پیامبر اسلام است.
گمان دربارهٔ سال ساخت بنا یکی از مشکلات اساسی در مورد آن است. زیرا که هرگونه گمانه زنی و تفسیر در مورد این عمارت رابطه مستقیم با سال ساخت آن دارد. دیدگاه ها از تعلق بنا به شاپور یکم (۲۴۱–۲۲۴ میلادی) تا دوره ای جدیدتر یعنی دوره خسرو یکم (انوشیروان) (۵۷۸–۵۳۱ میلادی) متفاوت است.
نخستین بار حمزه اصفهانی درکتاب یاقوت به نقل از ترجمه وقایع پهلوی ابن آل موقاف گفته که ایوان مدائن توسط شاپور اول پادشاه ساسانی ساخته شده است. این تاریخ، توسط ارنست هرتسفلد ترجیح داده شده است. گرچه خود حمزه اصفهانی، دیدگاه دیگری را مورد قبول دارد و می گوید به نقل از یک موبد زرتشتی، ایوان به دستور خسرو دوم (پرویز) (۶۲۸–۵۹۰ میلادی) ساخته شده است. درمنابع دیگر خسرو انوشیروان به عنوان بنیان گذار بنا نامیده شده است. این دیدگاه در سال های اخیر و به خاطر قابل فهم و ساده بودن آن مورد توجه قرارگرفته است. در یاقوت اما آمده که ساخت بنا، کار چندین پادشاه بوده است.
از سوی دیگر، مشکل اصلی از اینجا نشأت می گیرد که نویسندگان قرون وسطی ایوان کسری را با «کوشک اسپید» (کاخ سفید اشتباه می گیرند. این اشتباه شاید از اینجا است که به قول محمد بن جریر طبری وقتی سردار پیروز مسلمانان سعد بن ابی وقاص دیوان مدائن را در سال ۶۶۳ به اشغال درآورد او درکاخ سفید منزل گرفت ولی نماز را درایوان کسری خواند. اما در زمان نوشتن یاقوت، مدت ها از تخریب کاخ سفید گذشته بود و از مصالح آن برای ساخت دیگر بناها استفاده می شد و شاید بخاطر این مسئله است که نظر بیشتر کارشناسان بر این است که دو بنا به یک مجتمع تعلق داشتند. درحالی که این کاملاً روشن است. به نقل از نویسندگان اوایل قرون وسطی کاخ سفید در قسمت عتیق مدائن و ایوان کسری در اسبانبر قرارداشته است.
در مجاورت طاق، چهار دسته ویرانه مشاهده می شود که جالب ترین آن ها تلی است معروف به حرم خسرو؛ این ویرانه ها جزء کاخ بوده اند. به فاصله حدود ۴۶۰ متری جنوب خاوری طاق، بقایای ساختمان هایی مشاهده می شود که تا گوشه دیوار معروف به بستان کسری، که شاید حصار باغ گوزنان خسرو بوده است امتداد دارد. بنابر عقیده باخمان همکار رویتر بستان کسری گویا یکی از شهرهای مدائن بوده که انطاکیه جدید یا ویه انتیوخ خسرو نام داشته است. در فاصله حدود ۹۱۰ متری جنوب غربی بستان تلی به ارتفاع ۶ الی ۵/۷ متر واقع است که قاعده اش چهار گوش و معروف به تل الذهب (تل طلا) یا خزانه کسری است. ظاهراً در اصل، بنای واحدی بوده که خسرو پرویز برای خزائن خود ساخته بود. طاق کسری که عظیم ترین و نظرگیرترین یادبود عظمت گذشته تیسفون است، در وسط ویرانه های مدائن قرار دارد.
این بنا نه برای نمایش مهندسی، بلکه به منظور نمایش عظمت ساخته شده، تا نشانگر قدرت و ثروت باشد. سفیران ملت های دیگر را حیران سازد و به دولت های دست نشانده سرکش اخطار کند که این سلسله قدرت درهم شکستن هر مبارزه ای را دارد. ارزیابی این اثر تاریخی از روی نمای آن، یعنی از روی وضع کنونی آن، تا حدی نابجاست. چون این ویرانه جز یکی از چهار جبهه ای نبوده که حیاط بزرگ مرکزی را احاطه می کرد، جز واحدی در یک فضای محصور نبوده است. ایوان، آن چنان که اینک می بینیم تنها یک شکاف حیرت انگیز نبود. در اصل آن را یک پرده سنگین زر بافت می پوشاند که ارتفاع زیاد و فضای نقش های متنوع آن گویای ثروت فراوان بود.
نمای باقی مانده که طاق بزرگی رو به خاور در مرکز آن قرار دارد یک سمت صحنی پهناور را که بقیه آن از میان رفته، تشکیل داده است. در برابر این ایوان، ایوان بزرگ دیگری رو به باختر قرار داشت که تنها آثار آن بر روی زمین به چشم می خورد.
ایوان بزرگ و عظیم از ۲۵ متر عرض و ۴۳ متر عمق دارد و ارتفاع طاق به ۳۰ متر می رسد که در نوع خود شگفت انگیز است.
ابن خردادبه جغرافی دان قرن نهم میلادی، آن را زیباترین بنا که با آجر و گچ ساخته شده نامیده است.
تأثیرات معماری اشکانی، یونانی-رومی و سوریه ای در معماری بنا به چشم می خورد.
از انتهای ایوانی که رو به خاور بازمی شود راهی از یک درگاه به درون مجموعه ای از اتاق های کوچک تر که به هم راه دارد و از آن جا به درون یک تالار محصور بسیار بزرگ که هم عرض ایوان است و همچنین بایستی دارای طاق گهواره ای بوده باشد، باز می شود. در هر یک از دو طرف ایوان، اتاقی بر محور اصلی قرار داشت که به وسیله یک راهرو از ایوان جدا می شد و به وضوح مانند ایوان کرخه و نه بزرگی آن طاق دار بود. اگر آن بخش از نقشه که ضمن کاوش ها آشکار شده است به صورت متقارن تکمیل شود، ساختمانی مستطیل شکل حاصل می شود که شامل دو مجموعه اتاق متوالی بر محور مرکزی بناست که هر یک مشتمل بر سه اتاق بزرگ دارای طاق گهواره ای است. اتاق های میانی به خاطر طول و عرض و ارتفاع بیشتر، کل نقشه را تحت الشعاع خود قرار می داد. مجموعه اتاق های میانی جلویی مانند ایوان باز بود، این اتاق با راهروهای از اتاق های جانبی جدا می شد. منطقه ای شامل واحدهای مسکونی کوچکتر تمام عرض بنا را در محور عرضی می گرفت، و هم به عنوان جداکننده و هم به عنوان گذرگاه میان مجموعه اتاق های بزرگ جلویی و عقبی ایفای نقش می کرد. در دو انتهای این دو ردیف از اتاق های کوچکتر تالارهای چهارگوش واقع بود که احتمالاً گنبد دار بوده است، گرچه به صرف اینکه اتاق چهارگوش بوده است. نمی توانیم با قاطعیت چنین نتیجه گیری کنیم. در مورد نیمه دیگر، که در قسمت مقابل قرار داشت، تنها می توانیم با اطمینان بگوییم که آن هم ایوانی رو به حیاطی که بین دو نمای ساختمان واقع بوده است.
معماران خسرو که تصویری از مقدار فشاری که توسط بنایی با چنین ابعاد غول آسا ایجاد می شد نداشتند، پایه ها را بسیار پهن گرفتند تا از قدرت تحمل چنان فشاری مطمئن شوند. پهنای پایه ها در قسمت زیر طاق چهار و در پایین هفت متر است. ضخامت طاق حتی در بالاترین نقطه آن به یک متر می رسید. نقشه بنا گر چه غیرعادی، ولی اساساً ساده بود و تأثیر آن بیشتر ناشی از عظمت بنا بود.
فضای بزرگی که باید طاق بندی می شد، سازندگان به منظور کاهش اندازه دهانه تا حد امکان، به تدریج رج های افقی آجرهای بالای پاکار قوس را به سمت داخل متمایل می ساختند. بدین ترتیب، دیوارها ضمن یک انحنای جزئی به هم نزدیک و دهانه فوقانی با رج های عمودی پوشانده می شد که به شکل قطاع بزرگی از یک دایره بود؛ بنابراین، بخش نیم بیضی یا سهمی طاق ها یا قوس ها که در معماری ساسانی بسیار فراوان دیده می شود، نتیجه در نظرگرفتن استحکام و ثبات نیست بلکه ناشی از فرایند عملی ساخت بناست.
در هر سمت قوس سهمی ایوان، دیوار آجری عظیم به شش طبقه تقسیم شده و همین قاعده در طراحی نمای قصر اشکانی در آشور نیز دیده می شود. علاوه بر این، نقشه کف قصر تیسفون، چنان که کاوش ها نشان داده اند با نقشه حیاط کاخ اشکانی سازگار است.
جا پیکره های ایوان بالا خانه درنای پشتی طاق کسری که به عنوان شاهدی بر رواج قوس تیزه دار در معماری ساسانی از آن یاد می شود، به واقع تیزه دار نیستند. هرتسفلد اشتباه دیولافوا را تصحیح می کند؛ که نویسنده از طرحی که در سال ۱۹۲۹ کشیده شده، تهیه کرده است. زیرا آجرهای درون سوی طاق زاویه ای در نوک تشکیل می دهند. این گونه بناسازی کاملاً تصادفی است و هیچ کارکرد ساختاری را نشان نمی دهد؛ بنابراین، تصور این که قوس های کوچک به وسیله لایه ای پوششی پرداخت و گردشده باشند منطقی است.
در ایوان طاق کسری، درون پوسته طاق، لوله های سفالی به فواصل منظم تعبیه شده است، اما از آنجا که این ایوان بازاست، لوله ها نمی تواند هیچ ارتباطی با نور یا تهویه داشته باشد از این گذشته، لوله های مشابهی در قسمت تحتانی طاق که چندین متر قطر دارد، یافت شده که انتهای خارجی این لوله ها با ملاط مسدود شده است، این نظریه مطرح شده که ممکن است آن ها به منظور آویختن چراغ ها به کار می رفته است.
دیواره های داخل بنای ایوان کسری تزئینات مفصل داشت و با استفاده از مرمر رنگی برداشته شده از کلیسای انطاکیه و موزائیک ها شیشه ای که صحنه های نبرد مثل صحنه ای که خسرو را سوار بر اسبی زرد در شهربندان انطاکیه نشان می دهد تزیین شده بود.
کف ها را با استفاده از صفحات مرمر ضخیم که با قالی های ابریشمی دارای نقشه باغی و درخت و جوی های آب مفروش بود پوشانده بودند. تخت را در انتهای ایوان بزرگ و پشت پرده ای قرار داده بودند که تنها مواقعی که شاهنشاه آماده بار دادن بود به کنار زده می شد.
تئوفیلاکت سیموکاتا، مورخ یونانی گفته است که امپراتور ژوستینین سنگ مرمر یونانی برای خسرو تهیه کرد و صنعت گران ماهری فرستاد که کاخی به سبک رومی در نزدیکی تیسفون برایش ساختند. البته این از یک وقایع نگار یونانی بعید نیست که کوچکترین سهمی از آن مانند استفاده از مرمر یونانی یا چند استادکار یونانی یا سوریه ای تبار را طوری وانمود کند که کل معماری بنا را به بیزانس نسبت دهد. این درحالی است که سبک معماری بنا با معماری اشکانی نیز قرابت دارد و البته که تأثیرات هلنی در معماری آن را نیز نمی توان نادیده گرفت. چنان که سبک طاقچه بندی نما و تزیین دور طاق بزرگ نشان از منشأ این سبک در سوریه دارد.
همچنین آمیانوس مارسلینوس کاخی تابستانی را در نزدیکی تیسفون وصف می کند که دیوار نگاره هایی از صحنه های شکار داشته است. در طاق کسری موزائیک شیشه ای به کار رفته بود. خرده های کوچکی از این موزاییک ها یافت شده است، هر چند که هیچ نشانه ای از خود نقش ها به دست نیامده است. اما براساس گزارش مورخان اسلامی می دانیم که تصویر خسرو بر دیوار اتاق سریر شاهی، سوار بر اسبی زرد، چنان که در محاصره انطاکیه دیده شده، نقش بسته بود.
استفاده از گچبری در دوره ساسانیان که سابقه آن به پارتیان می رسد با روش های متنوع توسعه پیدا کرد. در اکثر بناهای بجای مانده این دوره، نقوش گچبری دیده می شود. از این عامل تزیینی در کاخ های تیسفون نیز بکار رفته بود. مقدار زیادی از بقایای گچبری هایی که زینت عمارت ها بوده بدست آمده از جمله نقوش گیاهی، نمادهای مذهبی، صفحات مستطیل با تصویر خرس و گراز و درخت زندگانی که طاووسان بر آن نشسته اند. ضمن اینکه قطعات شکسته مجسمه های دیواری کوچکی بدست آمده از زنان رقاص و نوازندگان عود و مستانی که بر بستر خفته اند و امثال آن.
از جمله آن قاب گرد گچ بری به قطر تقریباً یک متر یافت شده که روزنه گرد مرکز آن را گلواره ای متشکل از قوس های نخل و پیچک دربرگرفته است. بازسازی کنگره های طاق کسری را با پله بندی راست گوشه نشان می دهد. اما به احتمال بیشتر زاویه ها باید حاده بوده باشد با قضاوت برمبنای وضعیت یافته ها می توان گفت تمام ساختمان های واقع در محوطه های کاخ تیسفون دارای این نوع کنگره بارو دار و شباک کاری شده بود.
معروفِ مورخان است که ابوایوب الموریانی در سال ۱۴۶قمری (۷۶۳م) به خلیفه منصور عباسی پیشنهاد کرد طاق کسری (یا ایوان خسرو) را ویران کند و مصالح آن را برای بنای بغداد به کار برند. منصور با خالد برمکی (وزیر ایرانی اش) مشورت کرد. خالد به جد خلیفه را از تخریب این ایوان معظم برحذر داشت و گفت چنین کاری مخارج گزافی خواهد داشت. خلیفه از مخالفت او برآشفت و گفت: «مخالفت تو برای جانبداری از ایرانیان است.» خلیفه به تخریب طاق کسری فرمان داد. مخارج این کار بر خلیفه گران آمد و به فکر افتاد از ادامه تخریب منصرف شود. دوباره به خالد رجوع کرد و نظرش را پرسید. خالد گفت: بهتر است خلیفه کار ناتمام تخریب طاق کسری را به پایان برد وگرنه آیندگان خواهند گفت اعراب از خراب کردن بنایی که ایرانیان برپا کرده بودند، عاجز ماندند. خلیفه از ادامه تخریب منصرف شد. این روایت در کتب تاریخی فراوانی آمده است. مسعودی در مروج الذهب نوشته است: «هارون الرشید مصمم شد ایوان [کسری] را خراب کنند و نظر یحیی [برمکی] را که محبوس بود خواست. یحیی نیز با اینکه مورد بی مهری هارون بود به هارون همان جوابی را داد که خالد به منصور داده بود.» در تجارب السلف آمده است: «این ابوایوب الموریانی که سبب تحریک منصور برای تخریب "ایوان خسرو" شد، مردی بود خسیس و جهد داشت مال فراوانی جمع کند تا خود را به منصور نزدیک سازد. موریانی سیصد هزار درم از منصور برای عمران مزرعه ای در اهواز دریافت کرد ولی عمارتی نکرد. دشمنان از این ماجرا منصور را واقف ساختند و خلیفه شخصاً به تحقیق پرداخت و چون معلوم شد که موریانی خیانت نموده خلیفه امر داد تا او و تمامی اقارب او را کشتند و اموال او را برداشتند.»
در زمان صفویه نیز قصد بر این بوده که با استفاده از مصالح بکار رفته در طاق کسری، در مکان های مقدس شیعه در عراق تعمیراتی انجام شود که با توجه به کشف منبعی از سنگ های تراشیده شده، تخریب این بنا انجام نشده.
در سال ۱۸۸۸ میلادی در اثر سیل، یک سوم بنا فرو ریخت.
در دهه ۱۹۸۰ به دستور صدام حسین منطقه پیرامون طاق کسری به یک تفریح گاه برای مردم تبدیل شد تا یادآور غلبه اعراب بر ایران باشد. البته بیشتر این تأسیسات در پی یورش آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی نابود شدند. در زمان صدام، جناح فروریخته نمای طاق کسری به صورت نیمه کاره مرمت شد. در سال ۱۳۸۳، رئیس هیئت مدیره سازمان میراث فرهنگی عراق با اشاره به اینکه طاق کسری و بناهای پیرامون آن، در آستانه نابودی قرار گرفته است از ایران و کشورهای دیگر برای کمک به بازسازی و نگه داری آن، کمک خواست.
چند سال پیش، با تلاش بی وقفه و ابراز نگرانی تلاشگران فرهنگی و رسانه ها نسبت به فروریختن این بنا، دولت عراق از یک شرکت در جمهوری چک برای ترمیم این طاق دعوت کرد. مقدار موفقیت آمیز بودن ترمیم های انجام شده توسط این شرکت، بحث برانگیز بوده است. زیرا برای ترمیم چنین بناهای باستانی معمولاً از کارشناسان ایتالیایی دعوت می شود و شرکت چکی، عمدتاً ساخت و ساز و ترمیم بناهای معاصر و مدرن را انجام می دهد. در مدت کوتاهی پس از بازسازی، لایه محافظتی که روی این طاق کشیده شده بود فرسوده شد و برخی شکاف ها از نو نمایان شدند. همچنین در زمان ترمیم از ابزارهایی استفاده شد که به آثار باستانی آسیب می رساند.
در مارس ۲۰۱۹ قسمتی از طاق که گفته می شود از قسمت های ترمیم شده بوده است فروریخت که با بازدید وزیر فرهنگ عراق از آن در رابطه با ترمیم و نگهداری بنا قول هایی داده شد.
هیچ یک از این گزارش هایی که در چند سال اخیر در نشریات داخلی ایران دربارهٔ تلاش مشترک ایران و عراق برای ثبت مشترک این بنا در فهرست میراث جهانی یونسکو نوشته شده، پایه و اساس ندارند. زیرا امروزه طاق کسری در خاک عراق قرار دارد و تنها آن کشور می تواند برای ثبت آن اقدام کند. اما وزارت فرهنگ عراق حتی پرونده مقدماتی را هم برای ثبت طاق کسری به یونسکو ارائه نکرده است.
طاق کسری دستمایه اشعار بیشماری در ادبیات پارسی عمدتاً با مضمون عبرت است که مشهورترین قصیده از خاقانی شروانی است.
فردوسی در مورد ساختمان طاق کسری داستان مفصلی در فصل مربوط به انوشیروان ذکر می کند. فردوسی می گوید انوشیروان به تمام نقاط جهان جارچی هایی فرستاد که بهترین معماران را برای ساختن کاخ بزرگی در تیسفون دعوت کنند. تعداد زیادی معمار از همه جا به دربار پادشاه روی آوردند و پس از انتخاب دقیقی سیصد نفر از میان آنان جدا شد و از بین آن سیصد نفر نیز سه نفر که از همه آن ها مهارت بیش تری در امر ساختمانی داشتند انتخاب شدند و از آن ها یکی رومی بود. معلوم نیست گفته فردوسی از رومی بودن این معمار چیست. آیا می خواهد بگوید واقعاً اهل روم بود یا این که قصدش این است که از باختر ایران، مثلاً از شام یا آسیای صغیر بود. به هرحال آن معمار رومی مشغول کار ساختمان پی ها و دیوار این طاق یا ایوان بزرگ می شود.
فردوسی می گوید در برابر ایوان تیسفون پرده بسیار مجللی آویزان کرده بودند که جواهرنشان بود و عسکریان عرب آن را قطعه قطعه کرده میان خود قسمت کردند. باز فردوسی چنین نقل می کند که در روز بارعام قبلاً شاهنشاه روی تخت طلای خود جلوس می کرد و چون تاجی که باید برسر بگذارد بسیار سنگین بود آن را به زنجیری از طلا در بالای سر شاهنشاه از بالای طاق طوری آویزان می کردند که در بالای سر وی قرار گیرد. همین کارها را در همین اواخر برای پادشاهان قاجاریه انجام می دادند و این نشانه این است که این عادات و رسوم از دهان به دهان تا دوره های جدید ادامه یافته است.
سپس اعیان و طبقات مختلف مملکت در بیرون پرده صف می کشیدند و (بنابر گفته جاحظ) با انجام مراسمی پرده را کنار می زدند و شاهنشاه ایران با شکوه و جلال مخصوصی روی تخت خود پدیدار می گشت و به طبقات مختلف بار می داد.
به هرحال بنابر نظر فردوسی، آن معمار رومی دیوارهای کاخ را تا پایه طاق بالا برد و از پادشاه خواهش کرد زنجیری از طلا آوردند و دیوار را در حضور جمع اندازه گرفتند، سپس آن را در جعبه ای قرار دادند و آن جعبه را با مهروموم بستند و در خزانه شاه قرار دادند. فردای آن روز معمار رومی ناپدید گشت و سه سال غیبت او طول کشید و تمام جستجوها و تهدیدها یا وعده های پادشاه نتیجه ای نبخشید. بعد از سه سال معمار رومی پدیدار شد و از شاه خواست زنجیر طلا را بیاورند، و دیوار را اندازه گرفت و معلوم شد که دیوار مقداری نشست کرده. این امر طبیعی بود، چون اکنون ما در عکس فوق می بینیم که پایه های دیوار بسیار قطورند و طبعاً معمار نمی توانست با عجله روی آن طاق به آن بزرگی را قرار دهد.
«خسرو پرویز برای ساختن ایوان مدائن سه هزار مرد را که در کار خشت و گچ استاد بودند، از روم، هند، چین و دیگر سرزمین ها فراخواند و از میان آن ها صد نفر را از اهواز و ایران و رومیان برگزید؛ سپس از بین آن ها سی تن و از میان آن ها دو رومی و یک پارسی را گزین کرد و از بین آن ها، خسرو مهندسی رومی را برگزید که ایوان را بسازد. خسرو از مهندس برگزیده اش خواست جایگاهی برای او بسازد که تا دویست سال فرزندان و پیوستگان شاه در آن زندگی کنند و بنا ویران نگردد؛ پس مهندس، نخست دیوار را با سنگ و گچ ساخت. سپس خواست تا رسن های نازک و ابریشمی بتابند و از بالای دیوار تا روی زمین را اندازه گرفت. وی آن ها را مهر کرد و همراه فرستاده ای به سوی خزانه دار شاه فرستاد؛ پس نزد خسرو رفت که دیوار را بنا نهادم و سه سال زمان خواست تا نشست دیوار تمام شود، سپس کار را از سر گیرد؛ اما خسرو پنداشت به سبب دستمزد می خواهد کار را فروگذارد؛ بنابراین فرمود تا سی هزار درم بدو دادند تا کار با شتاب بیشتری پایان پذیرد. مهندس می دانست که اگر شتاب کند، دیوار فرو می ریزد و چنانچه بماند، خسرو بر او خشم می گیرد، از آن جا گریخت. خسرو چون این را شنید برآشفت و همه رومیان را به زندان افکند و گچ و سنگ و خشت فراوان فراهم آورد، اما هرکس را برای پایان کار برمی گزید، از دست او می گریخت تا این که دست از این کار برداشت و کسی همانند وی نیافت. در سال چهارم، مهندس رومی بازگشت. خسرو دلیل کار زشتش را پرسید و او پاسخ داد که اگر پادشاه کسی را همراه من به ایوان بفرستند، دلیل کار خود را بازمی گویم. هنگامی که بلندای ایوان را اندازه گرفت، هفت رَش از آن کم شده بود و گفت اگر کار ایوان را از آن زمان آغاز می کردم، طاق فرو می ریخت. چون خسرو گفته هایش را شنید، رومیان را از بند آزاد کرد و پس از هفت سال، ساخت ایوان به پایان رسید. خواسته های فراوان به مهندس رومی بخشید که طاقی چون ایوان مدائن در جهان نبود. هنوز هم نشانه های برجامانده از آن از شگفتی های معماری جهان است. مهندس رومی در ایوان، فراخور جایگاه هر کس، نشستنگاهی ساخته بود و تاج پادشاه با زنجیری بر بالای سرش آویزان بود.»
فیلم مستند «» ساخته شده پژمان اکبرزاده برای اولین بار در فوریه ۲۰۱۸ در بریتانیا به نمایش گذاشته شد.
| [
{
"answer1": "در زمان حمله اعراب به ایران، این کاخ، در سدهٔ هفتم میلادی غارت شد.",
"answer2": "سپس مدتی از آن به عنوان مسجد استفاده شد و پس از آن کم کم متروکه شد.",
"distance": 67,
"question": "در چه زمانی کاخ تیسفون غارت شد و بعد از آن چه استفاده هایی از آن شد؟"
},
{
"answer1": "مشهور است که فرش معروف بهار خسرو در این ایوان پهن شده بود که در زمان هجوم اعراب تکه تکه شد.",
"answer2": "این اثر باستانی در ۳۷ کیلومتری جنوب شهر بغداد در کناره خاوری رود دجله واقع شده است.",
"distance": 788,
"question": "چه چیزی در ایوان طاق کسری پهن شده بود که در زمان حمله اعراب تکه تکه شد و این بنا در چه فاصله ای از شهر بغداد قرار دارد؟"
},
{
"answer1": "دیدگاه ها از تعلق بنا به شاپور یکم (۲۴۱–۲۲۴ میلادی) تا دوره ای جدیدتر یعنی دوره خسرو یکم (انوشیروان) (۵۷۸–۵۳۱ میلادی) متفاوت است.",
"answer2": "نخستین بار حمزه اصفهانی درکتاب یاقوت به نقل از ترجمه وقایع پهلوی ابن آل موقاف گفته که ایوان مدائن توسط شاپور اول پادشاه ساسانی ساخته شده است.",
"distance": 131,
"question": "در خصوص زمان ساخت بنا چه دیدگاه هایی وجود دارد و همچنین نظر حمزه اصفهانی در کتاب یاقوت در مورد سازنده ایوان چه بوده است؟"
},
{
"answer1": "گمان دربارهٔ سال ساخت بنا یکی از مشکلات اساسی در مورد آن است.",
"answer2": "نویسندگان قرون وسطی ایوان کسری را با «کوشک اسپید» (کاخ سفید اشتباه می گیرند.",
"distance": 885,
"question": "یکی از مشکلات در خصوص ایوان کسری چیست و به نظر کارشناسان قرون وسطی ایوان کسری با چه بنایی اشتباه گرفته شده بود؟"
},
{
"answer1": "ابن خردادبه جغرافی دان قرن نهم میلادی، آن را زیباترین بنا که با آجر و گچ ساخته شده نامیده است.",
"answer2": "معروفِ مورخان است که ابوایوب الموریانی در سال ۱۴۶قمری (۷۶۳م) به خلیفه منصور عباسی پیشنهاد کرد طاق کسری (یا ایوان خسرو) را ویران کند و مصالح آن را برای بنای بغداد به کار برند.",
"distance": 5749,
"question": "به گفته ابن خردادبه طاق کسری چگونه بنایی است و چه کسی در سال ۱۴۶ قمری پیشنهاد تخریب آن را داد؟"
}
] | [] | gemini-2.0-flash-exp |