text
stringlengths 2
364
| label
class label 5
classes |
---|---|
همین که مقصد رو بگین برای ما کافیه | 2neutral
|
این اثاثیه رو میخری یا نه؟ | 0anger
|
من میدونم اینجایی درو واز کن کوییکوئک | 0anger
|
شما نتونستید با خانم پرنتیس و خانم بلز کنار بیاین | 0anger
|
من نمیتونم طوری رفتار کنم که انگار نه انگار چیزی اتفاق افتاده و تو هم نمیتونی | 0anger
|
قایق کوچکی پیدا شده که روش لکههای خونه | 2neutral
|
زادورودت هم مثل خودتن. | 0anger
|
ولی وقتی تو راجع به انتخاب کردنم حرف میزنی و اینکه باید به علوم ادامه میدادم، منم باید یه چیزیو بهت بگم | 0anger
|
هزار جور بالات خرج کردم | 0anger
|
احتمالاً قاتل کسی بوده که مایل سوارش کرده تا جایی برسونتش | 2neutral
|
من نمیدونم تو چی فکر میکنی والتر | 0anger
|
میدونین زمین اونجا الان متری چقدر قیمت داره؟ چقدر پول میشه از اونجا درآورد؟ | 4surprise
|
واقعاً درخواست این است که بنده به بانوی اول این مملکت آموزش بدهم؟ | 4surprise
|
چی؟ | 4surprise
|
ولی شما این هتلو اداره نمیکنید درسته؟ | 0anger
|
چرا میگی زمان جنگ باید از شرایط استفاده میکردم؟ | 0anger
|
اغلب جای فروتنی و خضوع، تفرعن و خودخواهی پا میگیره در اونهایی که به لطف پروردگار در مسیر دانایی قرار میگیرن. | 2neutral
|
خیلیا میگفتند ولی من باور نمیکردم | 3sadness
|
موافقم. | 1happiness
|
و به همین دلیل هر چه بیشتر فکر میکنه سردرگمتر و پریشانتر میشه و به نتیجهای نمیرسه | 2neutral
|
حتماً میدونی که تصویر تو به درخواست ون رویون کشیده میشه، البته برخلاف تمایل قبلیش که میخواست خودش هم توی تابلو باشه | 2neutral
|
این شعری از رنه گیکادو | 2neutral
|
هیچی برای روبوتها سختتر از دوستداشتن نیست | 2neutral
|
موهای سرشو تراشیدم؟ خوب کردم. | 0anger
|
د بزار بره سرش به سنگ بخوره بفهمه یه من ماست چقدر کره میده. | 0anger
|
به نظر میاد که توضیحات آقای گلایدو باور نکردی ماریان عزیز | 2neutral
|
سوءاستفاده از اینکه میدونه من چقدر آدم احساساتیای هستم | 0anger
|
این همون مجلهای نیست که روزی سی بار از اول تا آخرشو میجویدی؟ | 4surprise
|
خجالت هم خوب چیزیه ها، مرتیکه پاک صفرا و زرداب منو جوش آورد | 0anger
|
جمال دوست هنرمند و باذوق جهاندارخان، اشتیاق زیادی داشت که زودتر از چندوچون قضایا سر در بیاره | 2neutral
|
فقط چند ریال کف دستش بزاری تا شکمشو سیر کنه. | 0anger
|
با کی کار دارید؟ | 2neutral
|
مارک متأسفانه ناتالی بیش از چند ماهی زنده نیست | 3sadness
|
خواهش میکنم عشقهای گذرون خودتونو برای زنهایی که در اطرافتون هستند حفظ کنید. | 0anger
|
تو باید برای اون تصمیم بگیری | 0anger
|
دیگه نمیشه تحمل کرد | 0anger
|
به جز مرتضی دیگرانی هستند تا در پیداکردن نشانی غلامرضا اونو یاری کنن. | 2neutral
|
آنچه تا حالا دیدی، فقط یک شوخی بود | 0anger
|
اون طفل معصوم که دیوونه شده رفته پی کارش | 0anger
|
خدا عاشقها رو دوست داره. | 3sadness
|
خاتون قابلۀ محلی قدیمیای که در زمان جنگ به دلیل رفتوآمدش به بیمارستان مادر دلینا رو بخاطر میآره برای دلینا از آخرین ملاقات خودش با شکوه میگه از روزی که اونو سوار بر آمبولانس در حوالی یکی از روستاهای اطراف سردشت میبینه. | 2neutral
|
حرف بزن | 0anger
|
راستی که تو یک دیوونۀ ابله بیشتر نیستی. | 0anger
|
ما در محلمون یه کتابخونۀ عمومی خیلی خوب داریم. | 2neutral
|
جونمی | 1happiness
|
واگذارش میکنیم به قانون. | 0anger
|
بهت که گفتم، اگه منو تیکهتیکه هم بکنی حاضر نیستم به مردم بهتون بزنم. | 0anger
|
جنابعالی خیلی هم آدم خوبی هستی ولی من دلم نمیخواد باهاتون زندگی کنم، چی میگی آخه؟ | 0anger
|
اونا نمیتونن حدس بزنن که الان یک دسته سرباز مسلح تمام زیرزمینهای اینجا رو اشغال کردن | 2neutral
|
تو باید معذرتخواهی کنی، نخیر به خاطر اون کلمات و جملات قصار وقیحانه و کاملاً بیادبانه. | 0anger
|
شاید بعدازظهر بشه دیدش. | 2neutral
|
من از سیمکشی این ساختمون هم چیزی نمیدونم. | 0anger
|
چیزی شده؟ | 3sadness
|
جون یه آدم ارزشش بیشتره | 0anger
|
لطفاً امروز اصلاً دوروبر من نپلک چون اصلاً اصلاً حوصلتو ندارم. | 0anger
|
چی میگی؟ | 4surprise
|
من که بچه نیستم چیزی سرم نشه | 0anger
|
چرا مجبور شده؟ | 0anger
|
باید حلالیت میطلبیدم | 3sadness
|
مادرش رو فرستاده، فرستاده که شده کل طاهره | 3sadness
|
این همه خیانت خجالتآور نیست؟ | 0anger
|
تو چی میگی ننه؟ | 2neutral
|
آلمانیها اون رو انتخاب نمیکنند | 0anger
|
کشیش اندریو از روی کتابای خودش خواندن و نوشتنو به من یاد داده | 2neutral
|
مهمان شما یک نفر یاغیه | 0anger
|
آه خدایا شکرت که توی این دنیا به زنی برخوردم که این همه بامحبته. | 1happiness
|
همکار محترم اگه تب داری، شماره دکترمو بهت بدم، آخه اینم حرف تو میزنی؟ | 1happiness
|
من در جستجوی تو بودم و تو با پای خودت سر راه من آمدی | 0anger
|
چون هیچ پاسبانی اون اطراف نبود، من رفتم به اون باری که زیرنظر داشتم تا تلفنی جریانو اطلاع بدم، موقعی که توی بار بودم تصادفی به بیرون نگاه کردم | 2neutral
|
هرنانی رو به ما تسلیم کن | 0anger
|
چقدر احمق بودم که بارها دلتنگ این خونه میشدم | 3sadness
|
من قصر تو رو با خاک یکسان میکنم | 0anger
|
موقع رفتنم فقط کیف دستی و اوراقش رو با خودش برده | 2neutral
|
آخه من خیلی ناامیدم | 3sadness
|
آقای مدیرو راهنمایی کنین ناهارخوری | 2neutral
|
بعد از شهادت مهندس نتونستم، هر وقت خواستم بیام یه بغض سنگین اومد گلومو گرفت | 3sadness
|
متشکرم | 1happiness
|
از قسمت تمیزش بیشتر از همه خوشم اومد | 1happiness
|
من قصد دارم 600 دلار چک مسافرتی علاوه بر هزینۀ رفت و آمد و اقامتتون بهتون بدم | 2neutral
|
معلوم میشه لوئینو بین ساعتی که من ترکش کردم و موقعی که تورانس هم به اون محل رفته، ناپدید شده | 2neutral
|
آخ من از کجا خبر داشتم که اون از خونه فرار کرده؟ از کجا خبر داشتم که زیر ماشین رفته؟ | 3sadness
|
من اگه دروغ میگفتم از کجا این باغ و دیوارا و راههای ورودی به ساختمان، یا آدما رو میشناختم؟ | 0anger
|
کی دلش اومده آزارش بده؟ | 0anger
|
پدر کرامتون چطور میتونه بعد از کاری که کرده با ما و با پدر جان روبرو بشه | 0anger
|
ببینم، چشماش عیبی نداشت؟ | 2neutral
|
حتی گاه بودند پهلوانانی که وسوسه میشدند اولین نفری باشند که توانسته است پشت صادق قمی را به زمین بیاورد | 2neutral
|
من برای چی دارم شارژ میدم وقتی این ساختمونو گند بینظمی گرفته؟ | 0anger
|
خطر رو همچنان که بود با بیاعتنایی استقبال میکرد و مردی مذهبی مینمود | 2neutral
|
در حالی که من با تمام وجودم بهت پیشنهاد دادم اما تو به من چی دادی؟ | 0anger
|
عکاسی کار تازۀ منه، قبل از اون نقاش بودم. | 2neutral
|
و اهمیت این کتاب برای این است که نویسنده توانسته است به خوبی از عهده تشریح احساسات و عواطف انسانی برآید | 2neutral
|
وقتی بن بزرگ شد تصمیم میگیره که با اون پول چکار کنه | 2neutral
|
بلیطا رو خریدم، میخوای پیش تو باشه؟ | 2neutral
|
به این میگن عدسی | 2neutral
|
چرا هی میگی برای چیه؟ برای چیه؟ | 0anger
|
از طرف دیگه مارتن یک قوم و خویش پیر مریضحال داره که وارثی جز مارتن نداره و باید بگم که چیزی هم از عمرش باقی نمونده | 2neutral
|
اون، اون نامۀ لعنتی | 3sadness
|
این موضوع باید کاملاً مخفی بمونه، حتی همسرم ژاکلین از این قضیه اطلاعی نداره | 2neutral
|
من به تو مثل چشمهای خودم اعتماد دارم | 2neutral
|
فقط کاری رو که میگم انجام بده | 2neutral
|