body
stringlengths 26
2.88k
| author
stringlengths 0
23
|
---|---|
یک انسان می تواند آزاد باشد بدون آن که انسانی بزرگ گردد، اما هیچ انسانی نمیتواند بزرگ گردد بی آن که آزاد باشد. | ناپلئون بناپارت |
درخت آزادی باید هر از گاهی با خون آزادگان و ستمگران سیراب گردد. | جبران خلیل جبران |
برای شخصی که نمیداند به کجا میخواهد برود، باد موافق وجود ندارد. | توماس جفرسون |
من در اینجا «مسوولیت» را در معنایی خاص به کار می برم؛ همان معنایی که ژان پل سارتر مد نظر داشت، زمانی که مسوول بودن را «بانی و مولف انکار ناپذیر یک رویداد یا شی» معنا کرد. مسوولیت یعنی ایجاد و تالیف. آگاهی از مسوولیت یعنی آگاهی از اینکه خود، سرنوشت، گرفتاری های زندگی، احساسات و در نتیجه رنج هایمان را خود پدید آورده ایم. برای بیماری که چنین مسوولیتی را نپذیرد و همچنان دیگران - دیگر افراد و یا دیگر نیروها - را به خاطر ناراحتی هایش سرزنش کند، درمان حقیقی امکان پذیر نیست. | سنکا |
خوشبختی میان خانهٔ شماست، بیهوده آن را در باغ بیگانگان میجویید. | اروین دیوید یالوم |
وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمیها را تکرار کرد. | مارکوس اورلیوس |
من همیشه می توانم آزادانه انتخاب کنم، اما باید بدانم که اگر انتخاب نکنم، باز هم انتخابی کرده ام. | برتراند راسل |
عشق بلایی است که همه خواستارش هستند. | ژان پل سارتر |
دوستی آن نیست که یکطرف از شنیدن حقیقت دوری جوید و طرفِ دیگر از دروغگفتن فروگذار نباشد. | افلاطون |
نباید ایمان به انسانیت را از دست دهید. انسانیت یک اقیانوس است؛ اگر قطرات اندکی از اقیانوس کثیف است، اقیانوس کثیف نمیشود. | سیسرو |
شکست هائی هست که بیش از پیروزی، ظفربخش است. | حکیم عمر خیام |
دانش باید توهم های متافیزیکی، پیشداوری ها و خرافه ها را پشت سر بگذارد، اما مفهوم عقلانیت عنی حقیقت، آزادی و عدالت) را به عنوان سنت از نسلی به نسلی منتقل کند. | میشل دو مونتینی |
همه این آدمها وقتشان را سر این میگذارند که ما فی الضمیرشان را توضیح دهند، و با خوشحالی تصدیق کنند که آرا و عقایدشان یکی است. | زیگموند فروید |
در بین تمامی مردم تنها عقل است که عادلانه تقسیم شده، زیرا همه فکر می کنند به اندازه کافی عاقلند. | برتولت برشت |
برخی افراد وام زندگی را نمی پذیرند تا زیر بدهی مرگ نروند. | رنه دکارت |
برخی ادعا میکنند که فرگشتکامل)، تنها یک نظریه است، مثل اینکه تنها یک حدس و گمان باشد. نظریه فرگشت، مثل نظریه گرانشاذبه) یک حقیقت علمی است. فرگشت واقعا اتفاق افتاد. پذیرش خویشاوندی ما با تمام حیات موجود در زمین تنها علم محض نیست. به نظر من، تجربه معنوی تعالی بخشی است. | دنیل گلمن |
وقتی خسته ایم افکاری که سالها پیش بر آنها غلبه کرده ایم، بار دیگر به ما هجوم می آورند. | نیل دگراس تایسون |
آنچه اندازه گرفته می شود، قابل مدیریت می شود. | فردریش نیچه |
[نیهیلیست] کسی است که عقیده دارد، هیچ چیز معنی ندارد و هر کاری مجاز است. اما سارتر عقیده داشت زندگی باید معنایی داشته باشد. ولی خود ماییم که به زندگی معنا می دهیم. وجود داشتن به معنای آفریدن زندگی خود است. | پیتر دراکر |
اگر از میان تمامی شیوههای ممکن برای درک فرصت پیش آمده، یک بار به ذهن او [بیمار الکلی] خطور کند که یک میخوارهست و لاغیر و در هر شرایطی این فکر را رها نکند، دیگر بعید است مدتی طولانی در آن وضع بماند. کوششی که برای نامیدن خویش با نامی مناسب و درست به شکلی تزلزلناپذیر به کار میگیرد، همان عمل اخلاقی نجات بخش اوست. | رولو می |
دوست واقعی از روبرو به تو خنجر می زند. | ویلیام جیمز |
باید شرم کنند، کسانی که بدون کمترین تأمل و تفکر از پدیده های معجزه آسای دانش و فن بهره می گیرند و سفیهانه از درک مفهوم هوشمندانه ی آن عاجزند؛ همانند گاوی که از لذت نشخوار گیاهان برخوردار، اما از دانش گیاه شناسی بی خبر است. | اسکار وایلد |
برای تحقق خوشحالی مردم، راه های کمی به غیر از بیان مشکلات یا فاش کردن ضعف های شخصی خودتان وجود دارد. | آلبرت اینشتین |
طمع، همچون آب شوری است که هر چه بیشتر نوشیده شود، تشنگی را افزونتر می کند. | آرتور شوپنهاور |
تصمیم، دردناک و رنج آور است، نیز به این دلیل که اگر ژرف بنگریم، نه تنها هریک از ما را با آزادی رودرو می کند، بلکه با تنهایی بنیادین و با این واقعیت هم مواجه می سازد که هر یک از ما به تنهایی مسئول وضعیت موجود در زندگی خویشیم. اگر فرد، دیگری را به تصمیم گیری به جای خود بگمارد یا ترغیب کند، می تواند هم تصمیم خویش را داشته باشد و هم از درد تنهایی احتراز کند. اریش فروم بارها تآکید کرده انسانها همیشه منشی دوسویه گرا نسبت به آزادی دارند. با اینکه به پیکاری بی امان برای رسیدن به آزادی دست می زنند، منتظر فرصتی هستند که از آن صرف نظر کنند و به نظامی استبدادی تن دردهند تا از باری که آزادی و تصمیم بر دوش شان نهاده بکاهند. رهبر با جذبه و فرهمند - کسی که هر تصمیمش پرشور و با اعتماد به نفس است - مشکلی در به خدمت گرفتن افراد و به کار گماشتنشان ندارد. | مولوی |
ما در این سرزمین از وجود سه چیز برخورداریم: وجدان بیدار، آزادی بیان و احتیاط لازم برای اینکه از دوتای اول هرگز استفاده نکنیم! | اروین دیوید یالوم |
تاریخ داستانی است که رخ داده است. داستان، تاریخی است که ممکن است رخ داده باشد. | مارک تواین |
نیچه می گوید وظیفه ما در زندگی، تکمیل کردن آفرینش و طبیعت خویش است. او دستورالعملی نیز برای اجرای این وظیفه درونی بایسته به ما پیشکش کرده است، نخستین جمله ماندگارش را : «بشو، آن که هستی» | آندره ژید |
وقتی که مسأله پول پیش میآید، همه پیرو یک کیش و آئین میشوند. | اروین دیوید یالوم |
از بیشتر مراجعه کنندگان می پرسم:«دقیقا از چه چیز مرگ می ترسید؟» پاسخهای مختلفی که به این پرسش می دهند، غالبا به درمان سرعت می بخشد. پاسخ جولیا «همه کارهایی که انجام نداده ام» به جانمایه ای اشاره می کند که برای همه آنهایی که به مرگ می اندیشند یا با آن روبرو می شوند اهمیت دارد: رابطه دوجانبه بین ترس از مرگ و حس زندگی نازیسته.\r\nبه عبارت دیگر هرچه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است. در تجربه کامل زندگی، هرچه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیان کرده است:«زندگی ات را به کمال برسان و به موقع بمیر.» همان طور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تاکید کرده است:«برای مرگ چیزی جز قلعه ای ویران به جا نگذار» و سارتر در زندگی نامه خودنوشتش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک می شدم... یقین داشتم که آخرین تپشهای قلبم در آخرین صفحه های کارم ثبت می شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت.» | رابرت فراست |
اگر ملتی انتظار داشته باشد که هم احمق باشد و هم آزاد، این انتظار هیچگاه عملی نشده و نخواهد شد | اروین دیوید یالوم |
پیوسته در تاریخ ساعتی فرا میرسد که در آن، آنکه جرأت کند و بگوید دو دوتا چهارتا میشود مجازاتش مرگ است. و مسئله این نیست که چه پاداش یا مجازاتی در انتظار این استدلال است. مسئله این است که بدانیم دو دوتا چهارتا میشود، آری یا نه؟ | توماس جفرسون |
شخصی که در یک مورد از یک اتفاق یا یک چیز بدجوری ترسیده است در موارد بعدی هم خیلی آسانتر از همان اتفاق یا چیز خواهد ترسید. به نظر میرسد وقتی مکررا در معرض اتفاقاتی قرار میگیریم که ما را میترسانند، اعضای درگیر عملا رشد میکنند؛ و لذا آن اعضا در واقع توانایی ارگانیسم را برای احساس ترس بالاتر میبرند. این امر در نهایت منجر به حالت مزمن ترس در ارگانیسم یا اضطراب میشود. | آلبر کامو |
وقتی حدود دو و نیم دهه پیش به سل مبتلا شده بودم، دریافتم که «نیروی اراده» موروثیام به طرز غریبی بیاثر شده است. در آن روزها، تنها درمان، استراحت در بستر و ورزشهای به دقت درجه بندی شده بود. نمیتوانستیم عزممان را برای بهبود جزم کنیم و افراد «مصمم و سرسخت» مسلول، عموما حالشان بدتر بود و زودتر از پا درمیآمدند. ولی من دریافتم گوش دادن به جسمم اهمیتی حیاتی در درمانم داشت. وقتی توانستم نسبت به جسمم حساس باشم، «بشنوم» که خستهام و به استراحت بیشتری نیاز دارم یا حس کنم جسمم آنقدر قوی شده که بتوانم ورزشها را بیشتر کنم، رو به بهبود رفتم؛ و وقتی دریافتم آگاهی جسمم دچار وقفه شدهالتی شبیه به آنچه بیماران در روانکاوی تجربه میکنند وقتی میگویند ذهنشان «با آنها» نیست.)، حالم رو به وخامت رفت. این شاید برای کسی که به شدت بیمار است، دیدگاهی زیادی شاعرانه یا «عرفانی» به نظر آید ولی در واقع برای من مسالهی مرگ و زندگی، مقولهای طاقت فرسا و تجربی بود. تا جایی که میتوانم قضاوت کنم باید بگویم که این در مورد سایر بیماران هم صدق میکرد. پفاندرس[فیلسوف آلمانی] میگوید:«اراده گوش کردن است.» که مشخصا همان «گوش دادن» به جسم را در ذهن متبادر میکند. | لارس اسوندسن |
وقتی خود را از زیستنی پرشور و چابکانه ... برحذر داریم، به دلیل هستی درخواب مانده و به عبارت دیگر زندگی نازیسته ی درونمان، احساس گناه می کنیم. | رولو می |
تصمیم هایی وجود دارد که هیچ کس نباید ناگزیر به گرفتن شان شود. | اتو رنک |
خانم! زیبایی شما فقط چشم را لذت میبخشد، اما زیبایی اخلاق و فهم شما، روح را نوازش میدهد. | ژان پل سارتر |
آدم باید اول انسان باشد بعد دکتر. | حکیم عمر خیام |
پدران و استادان، از خود میپرسم جهنم چیست؟ به نظر من رنج ناتوانی از دوستداشتن است. | فرانسوا ولتر |
خوشبختی زمانی است که آنچه فکر می کنید، آنچه می گویید و آنچه عمل می کنید، همه هماهنگ باشد. | فئودور داستایوسکی |
همه می خواهند بشریت را عوض کنند، ولی افسوس هیچ کس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند. | مهاتما گاندی |
ای بسا چیزها که اکنون بدترینِ بدیها خوانده میشوند و پهناشان دوازده پا و درازاشان سه ماه بیش نیست! اما روزی اژدهایانی بزرگتر به جهان خواهند آمد. تا اَبَرانسان بیاژدها نمانَد - اَبَراژدهایی در خوردِ او - خورشیدِ سوزان هنوز میباید بر جنگلهایِ دَمناکِ بکر بسی بتابد. | لئو تولستوی |
اکثر مردم هنگامی که به پایان کار می رسند و نظری بر گذشته می افکنند در می یابند که سرتاسر زندگی را چون چیزی گذرا زیسته اند و با حیرت مشاهده می کنند که آنچه بی اعتنا از کنارش گذشته اند و لذتی از آن نبرده اند همان زندگی شان بوده است. | فردریش نیچه |
بچهها تا کوچکند به پدر و مادرشان مهر میورزند، وقتی بزرگ شدند آنها را به محاکمه میکشند و گاهی نیز مورد بخشش قرار میدهند. | آرتور شوپنهاور |
ای کاش عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که بدان می نگری. | اسکار وایلد |
هیچگاه مانع دشمنت نشو هنگامی که اشتباهی مرتکب می شود. | آندره ژید |
اغلب با اعتماد به نفس گفته میشود که خاستگاه انسان هرگز شناخته نمیشود،باید بگویم که نادانی بیش از دانش، به انسان اعتماد به نفس میبخشد: آنها که کم میدانند ادعا میکنند این یا آن مساله هرگز توسط علم حل نخواهد شد. | ناپلئون بناپارت |
مشکلات حاصل از پیروزی دلنشینتر از مسایل حاصل از شکست است ولی آسانتر از آن نیست. | حکیم عمر خیام |
کار یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش باشید و بازی یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش نباشید. | حکیم عمر خیام |
بزرگی یک ملت را می توان از نحوه رفتار آنها با حیوانات سنجید. | مارک تواین |
جنگ همانقدر که زاییده شور و شوق جنگ طلب ها است، همان قدر هم زاییده نومیدی و بی عملی کسانی است که از جنگ بیزارند. | مهاتما گاندی |
برای شاد کردن دنیا مهمترین چیزِ مورد نیاز هوشمندی است. | حکیم عمر خیام |
آخرین درجه فساد، به کار بردن قوانین برای ظلم است. | برتراند راسل |
همینکه مردم ببینند عقاید مختلفی درباره حقیقت وجود دارد، بزودی مستعد تحقیر آن میگردند و چنین میپندارند که اشخاصی که درباره آن متفق نیستند همه در اشتباهاند. | ویلیام شکسپیر |
یک احمق خود را خردمند می پندارد و خردمند می داند که احمقی بیش نیست. | فرانسیس بیکن |
مطالعه وسیله ایمنی از بدی خلایق است و انسان را در قرون گذشته سیر داده و باافکار بزرگان آشنا میسازد. | فردریش نیچه |
دروغ مظهری از شیطان است زیرا شیطان دو نام دارد، یکی شیطان و دیگری، دروغ | جوزف کمبل |
بعضی مادران به فرزندانی خوشبخت و قابل احترام نیاز دارند و بعضی دیگر به فرزندانی بدبخت، زیرا در غیر اینصورت نمی توانند مهربانی مادرانه ی خویش را نشان دهند. | ویکتور هوگو |
مکداف: اسکاتلند همان جا بود که هنوز هست؟\r\nراس: دریغا، سرزمینِ نگون بخت که از به یاد آوردنِ خود نیز بیمناک است. کجا می توانیم او را سرزمینِ مادری بنامیم که گورستانِ ماست؛ آن جا که جز از همه-جا-بی خبران را خنده بر لب نمی توان دید؛ آن جا که آه و ناله ها و فریاد هایِ آسمان شکاف را گوشِ شنوایی نیست. آن جا که... چون ناقوسِ عزا به نوا درآید کمتر می پرسند که از برای ِ کیست، و عمرِ نیک مردان کوتاه تر از عمرِ گُلی است که به کلاه می زنند؛... | حکیم عمر خیام |
در سراسر زندگی احساس تنهایی شدید کرده ام و همواره از اعماق قلبم آه کشیده و انسانی را طلب کرده ام. اما افسوس، بیهوده بود من در تنهایی باقی مانده ام، اما می توانم با صداقت بگویم که خطای من نبوده است، زیرا از هرکس که انسان بود روی برنگردانده و دوری نکرده ام. | ویلیام شکسپیر |
اگر ثابت میگشت اندامی پیچیده وجود داشته که احتمالا از راه تغییرهای جزئی، پی در پی و فراوان به وجود نیامده است ، نظریه من کاملا با شکست روبرو میشد. اما من چنین موردی را سراغ ندارم. | آرتور شوپنهاور |
بذلهگویی برازندهترین لباسی است که در یک مجلس میتوان پوشید. | چارلز داروین |
پاییز بهار دیگری است که در آن هر برگ یک گل است. | ویلیام شکسپیر |
شیوه نگهداشت حرمت کتاب مقدس در اروپا تاکنون، چه بسا بهترین نمونه انضباط و ظرافت در رفتار بوده باشد که اروپا وجود آن را وامدار مسیحیت است. چنین کتابهایی که تعلق به ژرفنا و معنایی غایی دارند، برای نگاهبانی خویش نیازمند قدرت استبدادی مرجعی هستند که از بیرون نگاهبانشان باشد تا بتوانند آن هزاره هایی را دوام آورند که برای کشیده شدن شیرهشان و گشوده شدن معماشان ضروری است. | آلبر کامو |
ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می کنند مردگانی بیش نیستند. | فردریش نیچه |
وقتی نتیجه ی انتخابات آشکار شد، یعنی رأی بالاترین مرجع آشکار شده است. | میشل دو مونتینی |
دیگر مسئول دفاع از اندیشههای مقدس و ارزشمندی که از پدرانشان گرفتهاند نیستند، یک مرد مفرغی خودش را نگهبان آن اندیشهها کردهاست. | فردریش نیچه |
در آموزههای سنت آگوستین، اِروسros) را نیرویی میدانند که انسانها را به سوی خدا میکشاند. اِروس عبارت است از آرزوی یگانگی عارفانه که از تجربه مذهبی پیوستن به خدا یا به اصطلاح فروید، تجربهی «اقیانوسی» ناشی میشود. در عشق ورزیدن به سرنوشت خویش یا به قول نیچه «سرنوشتت را دوست بدار amor fati» نیز عنصری از اِروس نهفته است. منظورم از سرنوشت، بداقبالیهای خاص یا اتفاقیمان نیست، بلکه سرنوشت به معنای پذیرش و تصدیق وضعیت متناهی و فانی انسان است که ما را در عین زیرکی و قدرت تا ابد با ضعف و مرگ روبرو کرده است. | آرتور شوپنهاور |
و کسانی هستند که می بخشند, واز رنج و لذت فارغ اند و سودای فضیلت و تقوا نیز در سر ندارند, همچون درخت عطر آگین که در دره ای دور, شمیم جان پرورش را به هر نفس به دست نسیم می سپارد. خداوند از دست های چنین بخشندگانی, با آدمیان سخن می گوید و از پشت چشم آنان بر زمین لبخند می زند. | رولو می |
باید به واقعیتها بنگری زیراکه آنها به تو چشم دوختهاند. | جبران خلیل جبران |
هر کس که تنها به خودش متکی بوده و تمام آنچه را که مال خود می نامد، مالکیت ثروت درونی خویش باشد، غیرممکن است کاملا شاد نباشد. | رولو می |
هنگامی که مصمم به عمل شدید، باید درهای تردید را کاملأ مسدود سازید. | سیسرو |
شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی میزاید و حسننیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازهٔ شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوبند تا بد و در حقیقت، مسئله این نیست. بلکه آنها کم یا زیاد نادانند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده میشود. نومید کنندهترین ننگها، ننگ نادانی است که گمان میکند همه چیز را میداند و در نتیجه به خودش اجازهٔ آدمکشی میدهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشنبینی کافی وجود ندارد. | فردریش نیچه |
درنگ، بهترین درمان خشم است. | دنیل گلمن |
عشق به تمام موجودات زنده شرافتمندانه ترین و باشکوه ترین ویژگی انسان است. | سنکا |
خدایان در راه فضیلت سدهایی از درد و رنج برپا کردهاند اما از طرف دیگر وقتی آدمی بر این مشکلات فائق آمد و از سدها گذشت، فضیلت به دست آمده کار آسانی به نظر میرسد. | چارلز داروین |
هر نفسی که فرو میبریم، مرگی را که مدام به ما دستاندازی میکند پس میزند... در نهایت این مرگ است که باید پیروز شود، زیرا از هنگام تولد بخشی از سرنوشت ما شده و فقط مدت کوتاهی پیش از بلعیدن طعمه اش، با آن بازی می کند. با این همه، ما تا آنجا که ممکن است، با علاقه فراوان و دلواپسی زیاد به زندگی ادامه می دهیم، همانطور که تا آنجا که ممکن است طولانیتر در یک حباب صابون میدمیم تا بزرگتر شود، گرچه با قطعیتی تمام میدانیم که خواهد ترکید. | افلاطون |
یک جمله ی قصار خوب، از دندان زمان سخت تر است و هزاره ها از پای درنمی آورندش، بلکه خوراک همه زمان هاست. | آرتور شوپنهاور |
اگر مریخی ها زمین را زیر نظر گرفته باشند، احتمالا از اینکه حیات بشر هنوز ادامه دارد، شگفت زده شده اند. | فردریش نیچه |
احساسی نظیر ترس، راهی است برای حضور در این جهان. از سوی دیگر، جهانی که از آن می ترسیم، جایی است که هرگز در آن نمی توانیم کاملا احساس راحتی و «در خانه خویش بودن» بکنیم. | نوآم چامسکی |
زرتشت روزی از گرما در زیرِ انجیربُنی خفته بود و دستها را بر چهره نهاده، که ماری دررسید و گردناش را گزید، چنانکه زرتشت از درد فریاد کرد. چون دست از چهره برگرفت، مار را دید. مار چشمانِ زرتشت را بشناخت و ناشیانه به خود پیچید و رو در گریز نهاد.زرتشت گفت:«مرو که هنوز سپاسات نگفته ام! تو مرا به هنگام از خواب برخیزاندی. من هنوز راهی دراز در پیش دارم.» مار غمگین گفت: «راهی چندان در پیش نداری. زهرِ من کُشنده است.» زرتشت لبخندی زد و گفت:«کجا اژدهایی از زهرِ ماری مرده است! بیا زهر ات را باز گیر! تو نه چندان توانگر ای که آن را به من بخشی.» آنگاه مار دیگر بار بر گردن او افتاد و زخماش را مکید. | لارس اسوندسن |
اکنون به مورد جالبی از انتقال احساسات از یک فرد به دیگری توجه کنید. در آزمایش سادهای، دو داوطلب یکی بشاش و سرحال و دیگری خشک و سرد ) در اتاق های جداگانه پرسشنامهای را که دربارهی حالت روحی آنها در آن لحظه بود پر کردند. بعد آنها را در یک اتاق روبروی هم نشاندند و به آنها گفتند که ساکت منتظر باشند تا آزمایشگر بیاید و پرسشنامهی دیگری را به آنها بدهد. دو دقیقهی بعد آزمایشگر وارد اتاق شد و از آنها خواست که دوباره پرسشنامهی دیگری درباره خلق و خویشان در آن لحظه پر کنند. این آزمایش را روی تعداد زیادی از افراد شاد و اخمو تکرار کردند.در تمام موارد، بدون استثنا، حالت روحی فرد شاد و پر احساس به شخص سرد و کسل انتقال یافته بود. این انتقال جادویی چطور رخ می دهد؟ پاسخ این است که همگی ما به طور ناخودآگاه عواطف و احساساتی را که توسط شخص دیگر به نمایش گذاشته می شود تقلید می کنیم، ... تقلید از احساسات دیگران معمولا به شکلی ظریف و هوشمندانه انجام می شود. ... وقتی مردم چهرهی خندان یا ناراحتی را میبینند، عضلات چهرهی خودشان هم به تقلید از آن دچار تغییرات محسوسی میشود که با چشم غیر مسلح دیده نمیشود ولی به کمک گیرندههای حسی الکترونیکی قابل مشاهده است. | فردریش نیچه |
فردی با استعدادهای والا و نادرِ ذهنی، که به حرفهای صرفا مفید گمارده شود؛ مانند یک ظرف باارزش تزئین شده با زیباترین نقشهاست که به جای دیگ آشپزخانه استفاده شود. | دنیل گلمن |
بیاعتمادی موجب بیاعتمادی بیشتر میشود؛ چون فرد را از موقعیتهایی برکنار نگه میدارد که در آنها بیاعتمادی سنجشگرانه به شکلی نوعی شعور اجتماعی آموخته میشود. ما غالبا از چیزهای ناآشنا بیشتر از چیزهای آشنا میترسیم. اکثر چیزها وقتی با آنها آشنا شدیم اساسا دیگر به نظرمان خطرناک نمیآیند. ثابت شده است که ما از افرادی از «نژاد » دیگر بیشتر از افراد همنژاد خودمان میترسیم. ... ترس دقیقا مانع از آن چیزی میشود که ترس را میتواند از بین ببرد، یعنی تماس انسانی. ترس و بیاعتمادی خودشان خودشان را تکثیر میکنند. | حکیم عمر خیام |
همدردی از احساسات صاحب منصبانه است: آن را به بهای ارزان، بعد از وقوع بلایا، به دست می آورند. ولی دوستی به این سادگی نیست. به مرور ایام و با رنج بسیار به دست می آید، اما چون به دست آمد، دیگر راهی برای خلاصی از آن وجود ندارد. باید در برابرش سینه سپر کرد. | لارس اسوندسن |
تمام عمر، صرف عبور از گذرگاه جوانی میگردد. | آلبر کامو |
آیا جهالت نیست که آدمی ساعات شیرین امروز را فدای روزهای آینده نماید. | حکیم عمر خیام |
بزرگسالهایی که اضطراب مرگ، خوره جانشان می شود، آدمهای عجیب و غریبی نیستند که مبتلا به بیماریهای نادری شده باشند؛ بلکه مردان و زنانی هستند که خانواده و فرهنگشان جامه حفاظتی مناسبی برایشان ندوخته تا در برابر سرمای جانکاه فناپذیری مقاومت کنند. اینها شاید در زمان کودکی بیش از حد با مرگ روبرو شده باشند؛ شاید از کانون محبت، غمخواری و امنیت در خانه شان محروم بوده باشند؛ شاید آدمهای گوشه گیری بوده باشند که هرگز دغدغه فانی بودن را با کسی در میان نگذاشته باشند؛ یا شاید آدمهای حساسی بوده باشند، بویژه افرادی خودآگاه که از داستان های دینی دایر بر انکار مرگ که فرهنگشان ارائه کرده روگردانده و تسلای خاطر نجسته باشند. | حکیم عمر خیام |
به همه عشق بورز، به معدودی اعتماد کن و در حق کسی بدی نکن. | حکیم عمر خیام |
کسی بهتر از درسش استفاده میکند که آن را تکرار میکند، نهآنکه درس را حفظ میکند. | ویلیام شکسپیر |
این زیبایی نیست که آفریننده ی عشق است، بلکه عشق است که آفریننده ی زیبایی است. | میشل دو مونتینی |
پروردگار، در آغاز یک باغچه آفرید و براستی، این باغچه مملو از نابترین شادمانیهای انسان است. | لئو تولستوی |
مشکل وقتی بروز می کند که عادت می کنیم، به جای تدبیر و اصلاح مدیریت و کار، همه چیز را رها کنیم تا شرایط به وضع بحرانی برسد و بعد بخواهیم با تحریک حس از خودگذشتگی، افراد را قانع کنیم که چاه بحران را پر کنند. | فرانسیس بیکن |
تاریکی نمی تواند ما را از تاریکی برهاند، تنها نور می تواند. نفرت نمی تواند ما را از نفرت برهاند، تنها عشق می تواند. | رولف دوبلی |
فرق انسان و سگ در آن است که اگر به سگی غذا بدهی، هرگز تو را گاز نخواهد گرفت. | مارتین لوتر کینگ جونیور |
ای دلبر من، غزلهایی را که روزگاری در دشت و دمن برایت می سرودم، اکنون در دیوانی فشرده و زندانی کرده ام، زیرا زمانه ناسازگار است. | لئو تولستوی |
من دنیای پر از شیر و عسل را دوست نمیدارم، من دنیای کوچک و گرمی را دوست دارم که خودم با دست خود آن را ساخته باشم. | یوهان ولفگانگ گوته |
ناامیدی کامل می تواند در کنار درخشان ترین نوآوری ها به سر بَرَد. از کار افتادگی و شکوفایی، یکدیگر را جذب می کنند. | آرتور شوپنهاور |
درود و ستایش من باید به خود ذهن متوجه شود، بشر عبارت از ذهن است، انسان چیزی بجز آنکه میداند نیست. | ژان پل سارتر |
گرفتاری این دنیا از این است که نادان از کار خود اطمینان دارد و دانا از کار خود مطمئن نیست. | فرانسیس بیکن |